پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6 - صفحه 6

524 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    به نام خدا

    سلام و صد سلام خدمت استاد،خانم شایسته و دوستان عزیزم

    در روابط خودت با دیگران – خصوصا روابط عاطفی – شما چه نقشی را بازی می کنید؟

    من اکثر مواقع میخوام نقش قربانی را بازی کنم و تضاهر کنم که مورد ظلم واقع شدم و در زندگی همه حق و حقوق منا خوردن و یا میخورن،این مورد ظلم واقع شدن مثل اینکه رفته تو خونم و بصورت دیفالت و پیش‌فرض خودم میخوام مورد ظلم واقع بشم تا حرفی برای بدبخت شدن و در بدبختی بودن داشته باشم تا عوامل بیرون از خودم را مسبب بی پولی و …. بدونم

    نقش بازی کردن برای خودم و دیگران اما در آخر چه کسی از این نقش بازی کردن ضربه می‌خورد؟خودم و لا غیر ،پس اگه به انداره ارزن دیگران را مسئول بدانم که نیستن خودم شرک ورزیدم و پیشرفت نخواهم کرد،شاید بعضی از مواقع ترمزهای ریز عدم پیشرفت ما مشخص نباشد و ما خودمون نفهمیم که چرا پیشرفت نمی‌کنیم ولی با تکامل و خودشناسی بیشتر از خودمون ترمزهای ریز عدم پیشرفت را پیدا می‌کنیم.

    در ایجاد روابط جدید سعی میکنم جنبه احتیاط را رعایت کنم و محتاطانه جنبه سود و ضرر خودم از این ارتباط را محاسبه کنم و اگه این ارتباط نفعی برای من نداشته باشه خودما کنار بکشم.

    در روابط فهمیدم که در ما خودمون با نوع رفتار،حرف زدن،برخوردمون بازتاب میگیریم و هر آنچه را خواهیم دید که خودمون در قبال دیگران انجام دادیم یاد اون شعر میفتم که میگه:

    ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی

    وی آینهٔ جمال شاهی که توئی

    بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست

    در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی

    ما هر آنچه را می‌بینم و دریافت میکنیم که با فکر،رفتار،گوش،چشم،زبان،دست،پا و … انجام میدیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  2. -
    رفیقه لطفی گفته:
    مدت عضویت: 2240 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    باسلام خدمت استاد عزیزم وهمه دوستان در این خانواده الهی

    بینهایت ازشما سپاسگزارم استاد عزیزم که اینقدر سعی میکنین باورهای مارو که سالیان سال ته ذهنمون جا خوش کرده و شده جزعی از زندگیمون رو میکشین بیرون وبا اگاهیهایی که به ما میدن مارودر بهبودش یاری میکنین والبته این بگم هیچ روان پزشکی نمیتونه ایقدر عالی به ماکمک کنه چراکه شما این باورهارو زندگی کردین وبهبودشون دادین وحالا ایقدر خالصانه وبه صورت هدیه در اختیار ما میزارین وچه هدیه ای گرانبهاتر از این که باعث پیشرفت ماهایی که تصمیم گرفتیم جور دیگه زندگی کنیم

    میتونه باشه .واما سوال این فایل من زمانی که تصمیم گرفتم ازدواج کنم میدونستم طرف مقابل من مجروح جنگی و میتونه خیلی مساءل تو زنگی با ایشون پیش بیاد با این حال من پذیرفتم چون دوسش داشتم وفکر میکردم دارم ثواب میکنم واجرشو تو اون دنیا می گیرم واین باعث شده بود هر رفتار ناشایست وبپذیرم همیشه سعی میکردم خودم بچه هام طوری رفتار کنیم که نکنه یه وقت عصبانی بشه وهمیشه فرزندانم کنترل میکردم این کارو نکن این نپوش زود بیا این حرف ونزن و…..والبته همه کارهارو یعنی همه کارهارو خودم انجام میدادم وایشون چون یه حقوقی میگرفتن از بنیاد دیگه سر کارهم نمی رفتن خودتون حدس بزنین عمق فاجعه روومنم جرات کار کردن بیرون رو نداشتم وهمیشه خودم ومظلوم جلوه میدادم وفکر میکردم به من ظلم میکنه همسرم وهمیشه با کسی اگه درد دل میکردم طوری بود که طرف به من دلش بسوزی یه اخههههه بگه تموم بشه دریغ از اینکه من با این کارهام خودم به خودم ظلم میکردم خوب آگاهی نداشتم بلد نبودم ولی همیشه دوست داشتم فرد خوبی باشم واینکارهارو نه تنها برای همسرم میکردم برای اطرافیان هم بود وهمیشه حس قربانی بودن رو داشتم تا اینکه خدای مهربونم دستم گرفت وحولم داد به این سایت خدایی وگفت بسه دیگه بسه وبا وارد شدن به این سایت آروم اروم من تغییر رو حس کردم یعنی یه کوچولو آرامش رو گام به گام زندگی بهترو بهتر شد وچقدر همسر تغییر کرد اون آدم پرخاشگر عصبی زمین تا آسمان رفتارش با من عوض شد والان حس ارزشمندی دارم ومیدونم مسعول صددرصد زندگیم خودم هستم وخودم تمام .

    هزاران بار از خداوشما ودوستان عزیزم سپاسگزارم که از کامنتهای فوق العادشون درس میگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  3. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2027 روز

    سلام به استاد عزیزم ودوستان

    من از ابتدایی که با این فضا آشنا شدم انقدر باورهای مخرب داشتم که مجبور بودم مدام الگوها رو پیدا کنم و خداروشکر ذهنم به الگو دیدن خوب جواب میده

    قبلا همیشه الگوهای خراب بوده، الان همه الگوهای خوب و قوی

    مثلا من همیشه شنیده بودم که از 20 سالگی به بعد، بدن رو به افول میذاره و دیگه سراشیبی عمر بدن آغاز میشه

    برای همین من از 20 سالکی به بعد مریض میشدم … یعنی دقیقا هر چند وقت یه بار من دنبال دکتر و … بودم . البته ته دلم هیچوقت قبول نمیکردم که مریض باشم برای همینم هیچوقت دردسر خاصی برام ایجاد نشد ولی بالاخره باز هم اون باور غلط مدام تکرار میشد

    اما الان آگاهانه دنبال الگوهای سالم میکردم حتی در سنین 80-90 سالگی و پذیرفتم که میشه ، همون طور که اونها تونستن ، پس من هم می تونم

    و حتما دلیل هدایت من به دوره قانون سلامتی هم ، همین تمرکز بر باور «احساس لیاقت داشتن سلامتی» بوده

    یا مثلا همش می شنیدم که : کار نکردی ببینی پول در اوردن چه سخته !

    این باور واقعا بدترین بود

    که با پیدا کردن الگوها تا حد زیادی رفع شد که من از سه سال روزی 16 ساعت کار کردن ، الان یک ساله که بین 1 تا 3 ساعت کار میکنم، در مورد بازدهیش هم که بماند که فرقش زمین تا آسمونه

    یا باور چشم زخم که جوری بود که مبادا از موفقیت هام بخوام بکسی بگم ولی دقیقا این الگوی تکراری رو من داشتم که به محض اینکه به بقیه چیزی از برنامه ها و یا کارام می گفتم، همه چیز واقعا یهویی برعکس میشد

    و خیلی باورهای مخرب دیگه ای که خداروشکر با برنامه های استاد عباسمنش تونستم تغییرشون بدم ، البته که این باورهای مخرب همیشه اون زیر زیرا هستن، پس باید همیشه روشون کار شه

    سپاسگزار استاد عزیزم و خانوم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      Amineh amiri گفته:
      مدت عضویت: 846 روز

      سلام خانم یعقوبی عزیز

      به منم خیلی میگن کار نکردی ببینی پول درآوردن چقدر سخته اینقدر راحت حرف میزنی

      وقتی من خاسته ای دارم انجام نمیشه و خانواده هزینه لازم ندارن پرداخت کنن من خیلی ریلکسم من خاستمو از خدا خاسته بودم نه بندش و ی جوری این باور دارم می‌سازم که پول به هر طریقی به من میرسه و خدا به زودی منو به مسیری هدایت میکنه که خودم بتونم درامد داشته باشم و به راحتی پول بسازم

      چقدر خوب بود به این مطلب شما و پیشرفت کاری شما با وجود ساعت کاری کم ولی بازدهی خیلی بیشتر این عالیه من شمارو تحسین میکنم

      خدارو سپاسگزارم بابت الگوهایی که بهم نشون میده تا بیشتر روی مسیرم تمرکز کنم و به اطراف و گله و شکایت بقیه راجب پول دقت نکنم

      سپاسگزارم بابت کامنت ارزشمندتون و تحسین میکنم پیشرفت و رشد شمارو در همه حنبه ها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مرتضی دیندار گفته:
    مدت عضویت: 1067 روز

    بسمه تعالی

    سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار و خانم شایسته و به همه دوستان عزیزم

    از آنجایی ک فکر می کنم همه چیز زندگیم به هم ربط داره، به همین دلیل این موضوع را خدمت شما دوستان عزیز ارائه می کنم.

    از سال 1394 بصورت تصادفی با قانون فکر وجذب آشنا شدم.

    واز همان روز سعی کردم یه زندگی خوب داشته باشم حداقل در روابط خانوادگی

    اما هر وقت خواستم بیشتر روی خودمو خانواده م تمرکز کنم این ارتباط بهتر کنم‌.،بهتر نشد هیچ بد تر هم شد

    و یا اگه بهتر هم می‌شد بعد یه مدتی سر یه موضوع باز این ارتباطه خراب میشد

    بقول استاد وضعیت همیشه یو یو(UU) بود.

    الان هم که نزدیک یک سالی هست که من بصورت هدایتی با استاد آشنا شدم تا یه مدتی وضعیت به همان شکل بود.

    با توجه به شغل من که بر عکس خیلی‌ها من صبح ب خونه میروم

    از دیدن بی نظمی در خونه بخصوص حیاط

    به محض اینکه وارد حیاط می‌شدم از وضع آشفته حیاط خونمون به شدت عصبی می‌شدم وبا همان شدت دره ورودی خونه را باز می‌کردم همراه با سروصدای بلند وخشم تندی کیف پرت میکردم روی مبل با عصبانیت لباس مو عوض میکردم وغر میزدم

    واین یعنی یه روز استراحت منو وخانواده این طوری خراب میشد

    هر چند از خیلی وقت پیش مدام تلاشم این که ارتباط خانوادگی رو بهبود بدم اما نمی شد که نمی شد اگه میشد همU بود.

    و

    اتفاقا هر وقت بیشتر تلاش میکردم ،بدتر می‌شد

    و

    به هر دری میزدم که چرا این جوری میشه جواب پیدا نمی کردم

    نظرات دوستان را می خواندم صحبت های استاد ونوشته های خانم شایسته ظاهرا تأثیری رو من نداشت دریغ از یه زره دل خوشی طولانی

    هرچه بود حال خوشی موقتی و یو یو !

    اما تلاش وفکرم این بود که چرا نمی شود

    تا اینکه یک روز صبح از سر کار 24ساعته خسته اومده بودم خونه ودوش میگرفتم که

    سر دوش بخاطر جرم گرفتگی و اینکه خراب شده بود

    با فشار آب خودشو کوبید به سرم!….

    ظهر همان روز رفتم یه سر دوش خیلی خوشکل مربعی خریدم ونصبش کردم واب را باز کردم تا مطمئن شوم که محکم سر جاش هست.

    به محضه باز کردن شیر دیدم اب به همان شکل مربع بزرگ تا کف حمام چه قدر منظم‌ ویک نواخت و بدون هیچ صدایی تغیر کرده

    این تغییر درمن بدون اینکه متوجه شوم یک خوشی ایجاد کردوهروقت حمام می‌کردم ازاین تغییرات کوچک لذت می بردم.

    یه روز صبح که از سر کار امدم خونه و دره حیاطو باز کردم به فکرم رسید که موزائیک حیاطو مونو عوض کنم،و بعد از مدت کوتاهی بودجه‌ای در نظر گرفتم ورفتم دنبال خرید مصالح

    البته اینم بگم که خرید و جور کردن بودجه خودش هم یک هدایت بود که نمیخام زیاد وقت شما رو بگیرم

    خلاصه کار تعمیرات وتغییر ات حیاط تمام شد و من دیدم که چقدر این تغییر حیاط حال خوبی در من و خانواده ایجاد کرده

    و

    یک روز صبح که از سر کار اومدم خونه بفکرم رسید که لباس مو عوض کنم وحیاط جارو کنم وبشورم

    بدون هیچ سروصدای رفتم خونه ویوشکی لباس مو عوض کردم

    واین کارو کردم

    و

    دیدم که چقدر انرژی وحال خوشی در خودم به وجود آمد

    فورا یک فرش تو ایوان 4×8 خونمون پهن کردم ورفتم داخل خونه سماور روشن کردم ورفتم از سر کوچه مون دو تا نون گرفتم چای دم کردم سفره را تو اون فضای دلپذیر حیاط کنارباغچه پهن کردم وتنهایی وبدون سروصدا وبدون حضور خانواده که دوست داشتم باش اما نبودن ازاین شرایط پیش آمده نهایت لذت و استفاده را بردم

    با توجه به اینکه همیشه این جوری نبوده واین موقع ها خواب بودم

    اما امروز برای همیشه از اون خواب غفلت بیدار شده‌ بودم

    وبعد از صبحانه دیگه نرفتم بخوابم به این امروز فکر کردم

    و

    به معنای واقعی رهایی یافتم و

    آزاد شدم

    نه به خواب وبیداری کسی‌ کار دارم‌ ونه به سریال تماشا کردن خانم

    ونه به اینکه

    بخواهم که مثل من فکر کنن

    ومثل من رفتار کنن

    من خودم را تغییر دادم وفهمیدم که

    حال خوبی در این است که شرایط را بپذیرم وخودم را رها کنم

    ونظم وانضباطی که مد نظر خودم هست از دیگران نخواهم وخودم برای خودم به وجودبیارم واز کسی انتظار نداشته باشم حتی از خانواده خودم

    این درک واین رهایی ن فقط در خانه و خانواده بلکه در همه ی امور زندگیم حالمو خوب کرده

    وجالب تر اینکه دیگه من نه حیاط نمیز میکنم ونه حالمو بد میکنم

    چون

    روزهاست که هر روز صبح به محضه ورودم به حیاط میبینم که حیاط جارو کشیده و شسته شده‌ سماور زغالی در کنار سفره پهن شده‌ یه فضای بی نظیر و جدید به همراه خانم خندان ودخترم

    چقدر این صحنه تماشا وجای تفکر داره .

    چند روز پیش میهمان داشتیم

    داشتم میرفتم خونه با خودم فکر میکردم امروز احتمالا خبری از صبحانه در حیاط نباشه .

    برنامه ریزی میکردم که رسیدم خونه اول حیاط تمیز کنم ومنتظر بیدار شدن بچه ها میهمان ها باشم

    رسیدم خونه ودره حیاط و باز کردم با کمال تعجب دیدم که خواهر خانمم داره حیاطو میشوره

    گفتم شما چرا زحمت می‌کشید

    گفت

    صبح زود بیدار شدم اومدم حیاط کنارباغچه گلها را آب دادم و حیاطو شوستم .

    دوستان من از این اتفاقاتی که در زندگیم افتاد خیلی خوشحال هستم که خروجی خوبی برای من رقم زد

    این اتفاق سبب‌ شد که ما تو خونه مون به یک تفاهم کلی برسیم

    بایک تغییر کوچک می‌توان به یک تغییرات کلی رسید بشرط اینکه به حال خوبی های کوچک بها دهیم

    من دارم‌ تازه متوجه‌ می شوم که استاد می گفتند

    همه چیز یک روند داره

    من باید این روندو طی می‌کردم تا به نتیجه برسم

    این درس بزرگی برایم داشته وداره

    ممنونم، ممنونم از استادعباس منش بزرگوار و خانم شایسته

    وهمه ی دوستان

    در این بهشت

    عاشقانه دوستتان دارم‌ که به ما آگاهی می دهید تا زندگی را خوب زندگی کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  5. -
    زهرا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 2336 روز

    به نام تنها یک قدرت جهان

    نقش من به عنوان جانشین خداوند بر روی زمین اینه که برای کسی خدایی نکنم،چون خداوند ما رو بی‌نیاز از هرگونه عوامل بیرونی آفرید،و قدرت خلق فقط زندگی خودمون رو به باورهای توحیدی، کانون توجه و فرکانس های سپاسگزاری ما داده

    اما رفته رفته با از به یاد بردن این بی‌نیازی از عوامل بیرونی،که قدرت بالایی داره، باعث نیازمند شدن به عوامل بیرونی شد،نیازی از جلب توجه که برای جلب توجه باید یکسری نقش ها رو در ذهن میگرفتیم

    مثل نقش مظلوم نمایی

    مثل نقش کمک کردن به دیگران

    مثل نقش مراقبت از دیگران

    مثل نقش ناجی و وکیل وصی برای دیگران

    خوب برای اینکه ما این نقش ها رو اجرا کنیم و برای اینکه این فرکانس ها باید اتفاقات رو رقم میزد تا ما تجربه کنیم و بازی کنیم این نقش هارو نیاز به یکسری عوامل بیرونی داشتیم

    مثلا اگر من در ذهن ام دائم این حس مظلوم نمایی و نقش مظلوم نمایی رو بازی کنم باید یک سری عوامل بیرونی اتفاق بیفته که نقش ظالم رو بازی کنند، تا من در اون فرکانس قرار بگیرم، در صورتیکه در اجرای قوانین الهی در زندگی من هیچ ظلمی وجود نداره، هیچ حق الناسی وجود نداره،هیچ فردی وجود نداره

    و اصلا کسی وجود نداره، ولی خوب از بچگی به ما گفتند ائمه مظلوم بودن و این یک ویژگی خوبیه، فلانی رو دیدیم با مظلوم نمایی مورد حمایت قرار گرفتند و همه اومدن باهاش درد و دل کردن و وعده های بسیار دادن ،در صورتیکه این ظاهر شاید زیبایی داشته باشه که شیطان اعمال نادرست تورو زیبا میکنه ولی خبر از یک شرک بزرگی هست که خداوند شرک رو به هیچ عنوان نمی‌پذیره و شوخی هم نداره باهات و چک و لگد های بدی از همون عوامل بیرونی خواهیم خورد.

    بارها شده من در ذهنم این افکار شرک آلود رو داشتم و فکر می‌کردم در ذهنم داره اتفاق میافته و در واقعیت نیست که،اما وقتی قدرت این افکار رو درک کردم که بیشترین ضربه ها رو در واقعیت از همین افکار خوردم

    سعی میکنم هر زمانی که این افکار بیاد تو ذهنم یادآوری کنم که جلب توجه یک شرک بزرگ که خداوند باهات شوخی نداره و فرکانس این شرک ،عذاب سختی رو تجربه خواهم کرد

    و با این اهرم رنج سعی کردم به دنبال جلب توجه نرم

    و نقش یک دختر با توانایی‌های عالی رو بازی کنم و این افکار توحیدی به صورت نتایج عالی میاد تو زندگیم

    بعضی اوقات افکار شرک آلودی مثل قضاوت کردن دیگران، مثل جواب نزدیکترین افراد خانوادم رو میدم تو ذهنم، یا ضایع کردن اونها جلوی مردم میاد تو ذهنم، به خودم تلنگری میزنم که من یک روح مجردم و کسی بیرون نیست و من با این افکار فقط با سرعت تمام از نعمت ها فاصله میگیرم

    و سعی دارم ذهنم رو کنترل کنم و این انرژی قدرتمند(خدا)رو که در وجودم جاریه رو برای این افکار شوم خرج نکنم و تمرکزم رو بزارم روی شناخت افکارم و قوانین ثابت الهی تا نعمت ها رو ببینم و به یک مدار بالاتر که نعمت ها وجود داره هدایت بشم

    استاد مهربانم بینهایت سپاسگزارم برای فایل عزت نفس برای فایلهایی که با عشق برامون تهیه می‌کنید تا افکار و رفتارهای شرک آلود خودمون رو بشناسیم و بیایم در مسیر توحید که فقط باید تمرکز کنیم روی خودمون برای بهتر شدن نتایج زندگیمون ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  6. -
    طاهرجان صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 814 روز

    سلام به استاد بی نظیرم روز تان بخیر.

    استاد به خاطر یک فایل جدید دیگر در قسمت الگو های تکراری سپاس گزارم.

    در قسمت الگوی‌تکراری در خصوص نقش باید بگم که‌ دو الگوی صلح و قربانی برام تکرار میشه.

    صلح :

    در خانواده ما هر وقت جنجال یا دعوای بین اعضای خانواده رخ میده از من خواسته میشه که بیام و مساله مورد دعوا را حل کنم تا تشنج و منازعه به پایان برسه هرچند از این موضوع فراریم و قلبا دوست ندارم وسعی می کنم یک جورایی خودمو کنار بکشم ولی بازهم از من خواسته میشه تا بیام و توضیح بدم که قضیه جریانش چه بوده، یعنی اوضاع طوری بوده که من باید می رفتم و مو به مو توضیح می دادم که بله موضوع دعوا چی بوده و کی دعوا روشروع کرده و ….

    ویا موقعیت های پیش آمده که قرار بوده یک نفر بره و با یکی دیگه دعوا راه بندازه اما من با حرف هایم اونو آرام کردم و جلو اون دعوا و جنجال را گرفتم.

    شکل دیگر این نقشم طوری است که مثلا یکی از خانم های برادرم با شوهرش دعوا میکنه و بعد منو صدا میکنه و از سیر تا پونه جریان دعوای شان را توضیح میده و بعد میگه الا بگو گناه از کی بوده من چه باید بکنم؟ و بعد من میشینم و یک و یا دو ساعت توضیح میدم که چه بکند در این چنین شرایطی، و خلاصه کلی وقت و انرژیم بابت این قضیه مصرف میشه و هدر میره حتی مادرمم همین طور اونم وقتی می‌خاد با کسی دعوا کنه من باید انرژی و وقت تلف کنم.

    قربانی:

    همیشه در نظافت و پاکاری خونه خودمو قربانی میدونم همیشه آدم های به تورم خوردن که خیلی شلخته ، تنبل، بی کاره ، چتل ، کثیف ، و بی مسوولیت بودن

    خواهرام که باهاشون در کارهای خونه نوبت داریم ؛ پاکاری خونه رو که نمیکنن هیچ بلکه نوبت کاری شان‌را در خانه از سر خود تیر میکنن و بسیار به یک شکل ناجوری همان نوبت شان را به پایان میرسانن .

    استاد من دو خانم برادر دارم که هر دوی شان قبل از ازدواج شان هر وقت به خونه ما میامدن خیلی به ظاهر آدمای تمیزی بودن بعضی وقتا بامن کمک میکردم خیلی به یک شکل درست و پاکی همین که از دواج کردن چون برای مدتی باما بودن ، اونها بدتر از این دو خواهرام در نوبت کاری خود شلختگی می کردن با این که پیش از ازدواج شان مادرم در قسمت کار و نظافت همیشه تعریف و توصیف شان را می کرد ، این ها هم به طور عجیبی بی کاره و تنبل شدن ، تکرار می کنم بدتر از خواهرام شدن.

    دو بردار خوردتر از من هم خیلی شلخته و تنبل هستند. و این الگو که همیشه این ها بی نظمی و کثیفی کنن و من باید پاکش کنم من نوکر اینها که نیستم و منم آدمم و… برام تکرار میشه حتی هر روز.ٍ

    این بود الگوهای تکراری من در نقش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    رزیتا گفته:
    مدت عضویت: 1042 روز

    درود به بهترین استاد دنیا

    درود به مریم نازنین

    و درود به دوستان عزیزم در بهترین سایت دنیا

    1- من کاملا قبول دارم که هر چیزی رو که در زندگی دارم تجربه میکنم خودم خلق کردم .100 درصد میپذیرم .

    چقدر خوبه که آدم خودش رو بشناسه و آگاه بشه .

    چقدر این همه سال گول خوردیم که بهمون میگفتن از قبل سرنوشت ما نوشته شده و هر چی که تو زندگی تجربه کنیم خدا خواسته…

    چقدر همیشه کسانی رو که موفق بودن و ثروتمند بودن رو با حسرت بهشون نگاه میکردم و میگفتم خدا براشون خواسته .یا چه قدر خوش شانس هستن .

    حتی کسانی رو که میدیدم که از نظر درسی بالا هستن میگفتم اونا باهوشن . خدا اینجوری آفریدتشون . یا مثلا با استعدادن .

    ای خداااااااااااااا من چقدر خوش شانسم که الان استاد عباسمنش عزیز رو دارم و میتونم یاد بگیرم و دیدمو نسبت به جهان هستی و باورهای غلطی که به خوردمون دادن تغییر بدم .

    خدایا ازت بینهایت سپاسگزارم

    استاد جان ازت بینهایت سپاسگزارم …

    و اما سوال …

    در روابط خودت با دیگران – خصوصا روابط عاطفی – شما چه نقشی را بازی می کنید؟

    متاسفانه من نقش قربانی رو بازی میکنم .

    و اینکه همیشه فکر میگنم مظلوم واقع شدم و بهم ظلم میشه.

    و این باور هم بر میگرده به برچسبی که خانواده و اطرافیان از بچگی به من زدن….

    همیشه میگفتن این دختر چقدر مظلومه و با یه حس خوبی بهم میگفتن و من فکر میکردم چقدر خوبه که مورد توجه دیگران هستم با این ویژگی ….

    و همیشه میگفتن تو دختر خوب و مظلومی هستی … ولی فلانی خیلی شیطونه و زبون دار…

    و متاسفانه من فکر کردم که هرچقدر آدم ساکت و بی زبون باشه و حرف نزنه پس خوبه …

    پس من هم قربانی هستم و هم مظلوم و بی صدا …. و اینکه الان توی روابط عاطفی هر موضوعی که حتی حق با من باشه نمیتونم از خودم دفاع کنم … و این موضوع به شدت حال منو بد میکنه …. و تازه ضعف خودمو نمیپذیرم که بگم من خودمو قربانی میدونم بلکه با این بهانه خودمو آروم میکنم یا دیگران رو متقاعد میکنم که (من ارامشم از همه چیز برام مهمتره ) تو بحث کردن من کوتاه میام که مبادا جو خونه متشنج بشه ….

    و الان که دارم مینویسم اینو متوجه شدم

    و حالم بده ….دیگه خیلی تو نقشم فرو رفتم .این حالمو بد میکنه …

    میخوام تغییر کنم .میخوام شجاع باشم .میخوام بتونم حداقل حرف دلمو بزنم …

    امیدوارم با این تمرینات بتونم روز به روز قوی تر بشم………

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    یوسف احمدی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2489 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم، مریم خانم شایسته و دوستان جانم

    با یه فلش بک به گذشته شروع کنم، قبلا که کلا خودمو وقف دوستان کرده بودم، خونمون پاتوق قهوه خوردن دوستام بود، همیشه چند میلیون پولم دست دوستام بود، موتورم که گاهی حتی تا 20 سی روز دست دوستام بود، موتورم رو اگر نیاز داشتم زنگ میزدم دوستم می اورد واسم بعد میگفت مثلا فلان ساعت بیارش که میخامش!!! یعنی عزت نفس هیچ و کلا خودمو وقف همه کرده بودم و در مقابل از هیچکس قدم مثبتی نمیدیدم، با اینکه همیشه انسان معتبری بودم تو هر جمعی و اکثر جاها به قولی بزرگ اون جمع بودم ولی از اینور یه وجهی داشتم که باید به همه خدمت میکردم همه طوره! اصلا جور در نمیاد بزرگ جمع و خدمت کار همه بودن!!! این هم باورم بود که من با مرامم و همه میگن یوسف سلطان معرفته ولی الان میدونم که نیاز داشتم به این حرفا چون با خودم در صلح نبودم و نیاز به تایید داشتم و طبق قانون هم نتیجه ای در کار نبود. بعد که آشنا شدم با استاد و قانون کم کم دیگه پول قرض دادن شد خط قرمزم، دور دوستا رو خط کشیدم و بلطبع کسی هم دیگه نبود بیاد موتورم رو ببره یا هر وسیله ای و خونم هم دیگه پاتوق نبود. رفته رفته ورق برگشت و تو ارتباطاتم دوستام بیشتر بهم خدمت میکنن در حالی که من خیلی کم پیش میاد کاری واسه کسی انجام بدم(مثلا تو ساخت خونه کلی کارا رو رایگان دوستان انجام دادن حتی ساخت در و پنجره، یا رنگ سقف مغازم که باز رایگان، یا تخفیف خیلی زیاد وقتی برم از مغازه هاشون خرید کنم و زیادن اینطور مواردی) بعد از اون مرور گذشته الان اگر بخام بگم نقشم چیه تو روابط پی میبرم که تمرکز ناخودآگاهی به ضعف دوستام و همسرم دارم و به قولی توجهم به چیزای منفیه بخصوص تو بحث نظم، مورد بعدی تو روابط با دوستان خانوادگی انگار تلاش میکنم خیلی خوب نشون داده بشم و کمی از اصل خودم ب دورم، هرچند با اون وضع گذشتم خیلی اوکی ترم از قبل ولی الان که زوم کردم و به قولی بی پرده میخام بنویسم میبینم این ضعف رو هم هست و یه مورد دیگه اینه که انگار ته ذهنم هنوز تو روابط نقش رئیس رو دارم و اگر نافرمانی باشه بهم برمیخوره، ناگفته نمونه که قبلا تو روابط عاطفی خیلی گیر میدادم و باید همچی با اجازم بود و کلی خط قرمز داشتم که الان واقعا 80 درصد بهتر شده ولی خب مواردی که اشاره کردم رو باید بهتر کنم. استاد جان ممنونم که واقعا کارتون ارزشمنده و تو مدت اخیر خیلی خیلی دارین کمک بیشتری میکنید به پیشرفتمون.

    به خداوند بزرگ میسپارمتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    محسن گفته:
    مدت عضویت: 1366 روز

    به نام خالق اراده ها

    سلام و عرض ارادت خدمت تمامی دوستان و عزیزان

    در روابط خود با دیگران، به ویژه در روابط عاطفی، نقش‌های مختلفی می‌توانم بازی کنم. این نقش‌ها ممکن است به تعداد افراد و شرایط متفاوت باشد. در زیر چند نقش رایج در روابط عاطفی را بررسی می‌کنیم:

    همسر یا شریک زندگی: در این نقش، مسئولیت‌های زندگی مشترک را به اشتراک می‌گذاریم و با همسر یا شریک زندگی خود روابط خانوادگی، مسئولیت‌های مالی، تصمیم‌گیری‌های مشترک و تعاملات روزمره را تجربه می‌کنیم.

    دوست: در نقش دوست، ما با دیگران ارتباطات صمیمانه‌تری را برقرار می‌کنیم. ما به عنوان دوستان، احترام، حمایت و کمک به یکدیگر را تجربه می‌کنیم و در کنار هم در زمان‌های خوشحالی و دشواری همدیگر را حمایت می‌کنیم.

    مشاور یا پشتیبان: در برخی روابط، ما به عنوان مشاور یا پشتیبان برای شخص دیگر حضور داریم. در این نقش، افراد به ما مراجعه می‌کنند تا در مواجهه با مشکلات یا تصمیم‌های مهم، نظرات و راهنمایی‌هایمان را بهره‌برداری کنند.

    عضو یا همکار تیم: در روابط شغلی یا تیمی، ما به عنوان یک عضو یا همکار تیم، مسئولیت‌ها و وظایف خود را در ارتباط با همکاران و سایر اعضای تیم به عهده می‌گیریم. ما با همکاران خود در اجرای پروژه‌ها، حل مسائل و تحقق اهداف تیم همکاری می‌کنیم.

    عضو خانواده: در روابط خانوادگی، نقش فرزند، برادر یا خواهر، پدر یا مادر را بازی می‌کنیم. در این نقش، ما به منظور حفظ و نگهداری از ارتباطات خانوادگی، وفاداری، کمک به یکدیگر و همدلی را تجربه می‌کنیم.

    همه این نقش‌ها به منظور ایجاد روابط سالم و موفق با دیگران بوده و بستگی به نیازها و شرایط مختلف ما دارد. ممکن است در هر رابطه‌ای بیش از یک نقش را بازی کنیم و این نقش‌ها به مرور زمان تغییر کنند.

    شاد و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    مرضیه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2964 روز

    سوال:

    در روابط خودت با دیگران – خصوصا روابط عاطفی – شما چه نقشی را بازی می کنید؟

    استاد چقدر من مشکل دارم واویلا تمام چیزهایی که می‌گفتید من داشتم

    اینکه بشدت دوست دارم آدمها رو خوشحال کنم شاد کنم سورپرایز کنم کارهای هیجانی انجام بدم و ببینم اونا لذت میبرند شادی میکنند خیلی بهشون خوش میگذره

    همیشه دوست دارم یه شرایطی ایجاد کنم که طرف مقابلم راحت باشه خیلی بهش خوش بگذره کاراش پیش بره موفق بشه حالا اشکال نداره من حقوق کمتر دارم میگیرم علاقم چیز دیگه ای هست نمی‌رم دنبالش فعلا تا مغازش پا بگیره رو غلطک بیوفته درآمدش کم نشه اجاره اش و چکاش پاس بشه همه چیز خوب پیش بره

    خیلی دوست دارم مسائل و مشکلات افراد رو حل کنم وناجی باشم بهشون مشاوره بدم بعد پیگیری کنم چی شد درست شد کارت به نتیجه رسیدی اگه یه سری کارها کرده باشه نتیجه نگرفته باشه باز دوباره یه سری راهکارهای دیگه بدم هی چک کنم و بخوام و بشدت دنبال این باشم که حتما اون نتیجه مد نظرمنو بگیره موفق بشه به خواستش برسه شاید هزارتا کار خودم انجام بدم زنگ بزنم رو بندازم به کسایی که میشناسم تا اون مسأله درست بشه.

    خیلی مراقب افراد هستم حواسم باشه غذا داشته باشه کم و کسری نداشته باشه شب روش پس نشه سرما نخوره لباساش شسته و آماده باشه سفر میخوایم بریم وسایل راحتیش ولذتش رو یادم باشه بردارم میدونم خودش بفکر نیست یادش میره من بردارم که نیازش میشه

    همیشه دنبال صلح هستم دعوا میشه جر و بحثی پیش میاد سکوت میکنم که جو متشنج تر نشه دعوا بخوابه و ادامه پیدا نکنه تحت هیچ شرایطی

    همیشه احساس مورد سواستفاده قرار گرفتن میکنم و اینکه داره بمن ظلم میشه این شرایط حق من نبود من مستحق این رفتار و برخورد نبودم چقدر قدر نشناسه من برم تا قدر منو بهتر بدونه یکی بیاد پدرشو دربیاره تا بفهمه من چه جواهری بودم و قدر منو بیشتر بدونه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: