پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

487 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ارمغان رضوی گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت اساتید بزرگم

    در رابطه با تکرار اشتباه که استاد گفتن

    تو دوره ی عزت نفس استاد بهمون گفتن که یادمون باشه یه اشتباه رو دوبار تکرار نکنیم و بعد این دوره بینظیر عزت نفس منم واقعا دیگه تکرار نکردم اشتباهی رو به جز بحث وابستگی تو روابط که الان کاملا متوجه شدم و بی نهایت حواسم بهش هست و باید بگم تو جلسه ی نهم دوره ی بینظیر کشف قوانین زندگی بروزرسانی شده ش واااای وااای خدای من بازم شاهکار دیگه ای از استاد عباسمنش اصلا به نظرم هیچ دوره ای آدم نگیره فقط کشف قوانین زندگی جلسه ی نهم استاااااد ترکوندین به معنای واقعی من که تموم جلسات دوره های شما رو هر روز شبانه روز بستم خودمو بهش ولی این جلسه نهم کشف قوانین بروزرسانی شده معرکه س معجزه س نمیتونمممم بگم چه محشریه قابل وصف نیست تموم دوره هاتون به نظرم تو این جلسه نهم کشف قوانین خلاصه شده و نتایجش معرکه س معجزه س کلییییییی عاشقتونم هر چی میبینم سیر نمیشم بی نهایت بار بازم باید ببینم

    و تموم این موضوعات که استاد گفتن همشون مربوط به بحث عزت نفس هست که تو دوره ی بینظیر عزت نفس گفتین بهمون منم انجام میدم همشون رو و اینکه استاد من مناظر اون دوره ی احساس لیاقت یا همون عزت نفس هستم زودتر کامل کنین بزارین رو سایت بگیرم من بی نهایت مشتاقانه و عاشقانه منتظرمش اون دوره مطمئنممممممم عزت نفس من رو از اینی که هست بی نهایت بالاتر میبره مشتاقانه منتظرمش

    عاشقتونمممم

    در پناه الله یکتا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  2. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1857 روز

    سلام رفقای خوبم

    خدا رو شکر که دارم اینجا کامنت میذارم، این معجزه ست.

    آفتاب طلوع کرده و از یک پیاده‌روی خوب در هوای گرم برگشتم. خدا رو شکر که این گردش رو رفتم، خون تو رگهام عالی پمپاژ شده و حالم بینظیره. آره، من این کار رو کردم! من تصمیم گرفتم و قدم برداشتم و طلوع آفتاب رو دیدم و شروع زندگی در محله های اطرافمان را دیدم. اگه من نرفته بودم بیرون، الان خون و شوق زندگی تو رگهای کی پمپاژ میشد؟!! الان حال کی اینقدر خوب بود که قبل از رفتن سرکار، بشینه کامنت بنویسه؟

    اشتباهات تکرار شونده من

    خب، همه ی اینا که استاد گفت!

    اشتباهات مالی بسیار زیاد که هر ماه تکرار میشود! هیچ وقت نتونستم پول تو جیبم نگه دارم.

    کار رو خیلی عقب میندازم و مدیریت زمانیم صفره.

    من جایی که باید حرف بزنم، ساکت میمانم، هر چند این فایل چند روز قبل که راجع به مدل ارتباط با دیگران بود و تمرینش، خیلی روم اثر گذاشته…خیلی! اصلاً جوری لگد خورده م که کوزت درونم رو تبدیل کرده م به دختر پر روی تناردیه! از این بابت خیلی خوشحالم، خیلی! ولی خب، این کار استمرار احتیاج داره.

    همه ش یادم میاره که خدا رو دارم! بهترین رفیق فابریک دنیا! چرا تو رو یادم میره، که همه چیزم هستی؟ چرا به تنهایی عادت کرده م و ذهنم کمک تو رو پس میزنه، کاکام؟

    خب، یه چیزایی هم از سمت مثبت، مرتب برام تکرار میشه:

    27 ساله ورزش روزانه م به ندرت قطع شده….هر روز و هر روز پمپاژ شور زندگی! دمش گرم، هزاران کیلومتر دویده ام و راه رفته ام! فکرش رو بکن، روزی 3 کیلومتر هم راه رفته و دویده باشم( که بعضی سالها، تا روزی 10 کیلومتر هم رسیده)میشه سالی هزار کیلومتر! دم خودم گرم!

    این پولی که ته جیبم نمیمونه، خرج زن و بچه هام شده! همین دیشب کلی بریز و بپاش کردم و نتیجه ش، لبخند دخترم و تشکر همسرم بود! خب، با هیچ چی عوضشون نمیکنم! دم خودم گرم! باید دیگ و قابلمه ی پهن زیر باران رحمت الهی بذارم! ورودیم کمه! نیست؟!

    یه الگوی باحال: یازده سال توی کارخانه بزرگ 40 هکتاریمان هر روز همین ساعت پیاده روی میکردم و توی این فصل، هر روز چند تا انجیر تر از درخت‌ها میچیدم و می‌خوردم….امروز هم توی محله خودمان، انجیر تر پیدا کردم و دوتا خوردم! این الگو، با بازنشستگی من از کار قبلیم هم متوقف نشده، دم خودم گرم! چقدر مزه ی انجیر تر را دوست دارم! خدا را شکر!

    سالهاست به صدای گرم سید حسین عباسمنش معتاد شده م، اینم یک الگوی تکرار شونده ی مثبت دیگر!! اصلاً دست خودم نیست که اینجا فایل بشنوم و بعدش هم کامنت بذارم! خدایا شکرت به خاطر این اعتیاد!

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      Dorsa گفته:
      مدت عضویت: 766 روز

      سلاااام دوست عزیززززز

      چقدر شما فوق‌العاده و خوش‌انرژی هستیییی

      وقتی دیدگاهتون رو خوندم کوهی از انرژی مثبت به سمت من سرازیر شد

      واقعا تک به تک دیدگاه های ثبت شده در این سایت سرشار از حال خوب ، انرژی مثبت و آگاهی

      چه دوستای خوبی دارم من خداجونم عاشقتم

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        علی بردبار گفته:
        مدت عضویت: 1857 روز

        سلام دوست عزیزم

        چقدر خوشحالم که کامنت من توانسته حال شما را خوب کند.

        هر وقت انرژی احتیاج داشتی، به این سایت سر بزن، خود من هم همین کار رو میکنم!

        تو هم رد پا بذار تا ما از خواندنش انرژی بگیریم. اینجا بانک قرض الحسنه انرژی مثبت هستش!!

        خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3447 روز

    سلام به همه امیدوارم عالی باشید

    قبل از هر چیزی ایو بگم که

    مثل همیشه میگم اینا برداشت های با علم الان من و قرار نیس الزاما درست باشه

    سوره ی هود آیه 108

    وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّهِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّکَ ۖ عَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ ‎﴿١٠٨﴾‏

    و اما کسانی که نیکبخت شده‌اند، تا آسمانها و زمین برجاست، در بهشت جاودانند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد. [که این‌] بخششی است که بریدنی نیست. (108)

    خیلی ساده نمیدونم دیگه خدا باید چه جوری بگه که ما انسان ها باور کنیم

    قشنگ گفته اونی که خوشبخته توی این دنیا اون دنیا هم جاش توی بهشته

    قبل از اینکه بیام اینجا اینو بنویسم گفتم بذار برم ببینم مفسر ها هم همین برداشت منو از این آیه داشتن؟

    اینقدر چرند کردن توی ذهن ما که این قرآن فقط میخاد بگه

    بیچاره تون میکنم ال میکنم بل میکنم که

    اصن این همه توش خوب گفته

    این همه توش از پیشرفت سعادتمندی ثروتمندی گفته

    چون داریم قرآن با عینک منفی میخونیم اینا رو اصن نمیبینیم

    رفتم سراغ تفسیرها

    به خودم گفتم اگه یه تاییدیه بگیرم حله

    هرچند خیلی هم برام مهم نبود ولی فوضولیم گل کرده بود

    رفتم خوردم به یه حدیث خفن از پیامبر

    ببین پیامبر چی گفته حالا:

    چهار چیز از اسباب سعادت و چهار چیز از اسباب شقاوت است اما آن چهار چیز که از اسباب سعادت است: همسر صالح، خانه وسیع، همسایه شایسته و مرکب خوب است.

    و چهار چیز که از اسباب شقاوت است: همسایه بد و همسر بد و خانه تنگ و مرکب بد است

    وای خدا من اصن خندم گرفته

    ببین من استناد هیچ وقت به حدیث نمیکنم

    ولی این حدیث  با قرآن تطابق داره

    خیلی قشنگ پیامبر گفته که

    چهار تا چیز که باعث سعادت میشه

    اول خونه بزرگ و مرک خوبه یعنی ثروت

    بعد همسر صالح یعنی روابط خوب

    و بعد همسایه خوبه بازم یعنی روابط خوب

    یعنی قشنگ تطابق داره با انعمت علیهم شدن

    خییییییلیییی حال کردم

    این همه من قرآنو میخوندم

    به این آیه که قبلا میرسیدم میگفتم ک خدا اینجوری گفته برای اینکه مثلا اونا با نکبت توی این دنیا زندگی کردن داره اون دنیا رو میگه که خوشبخت شدن

    یه بار فک نکردم نکنه من دارم قرآنو با دید بد میخونم

    و ثمره اشم شد آیه امشب

    این همون مصداق انعمت علیهم شدن

    چیز عجیب و غریبی نیس

    ما دو تا قرآن نداریم

    توی قرآن تضاد و حرف متضادی نداریم

    همه چیز عین آینه شفافه

    و خیلی خوشگل خدا گفته که این دنیا اگه توی خوشبختی زندگی کنی اون دنیا هم میترکونی

    این دنیات اگه جهنم باشه آخرتتم قطعا جهنمه

    فقط از لقظ سعی و شقی استفاده کرده

    خیلی شیک و مجلسی

    آیه نوزده سوره یوسف

    وَجَاءَتْ سَیَّارَهٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَىٰ دَلْوَهُ ۖ قَالَ یَا بُشْرَىٰ هَٰذَا غُلَامٌ ۚ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَهً ۚ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَعْمَلُونَ ‎﴿١٩﴾

    و کاروانی آمد. پس آب‌آور خود را فرستادند. و دلوش را انداخت. گفت: «مژده! این یک پسر است!» و او را چون کالایی پنهان داشتند. و خدا به آنچه می‌کردند دانا بود. (19)

    این آیه خیییلیی خوب بود

    ببین اینجا یه عملی اتفاق افتاده

    و خیلی خوشگل اصن انگار این سوره یوسف رو اگه بخام  یه ویژگی از خدا رو توش بیان کنم میگم قدرت خدا

    چنتا موضوع

    اول

    حال دل یوسف حال خوبیه

    ببین زمانی که آدم تا یه حدی موفق میشه

    یه احساسی توی دلش شکل میگیره که انگار با خدا آشتی میکنه

    خیلی از ماها که زندگی معمولی داریم ممکن درآمد خوبی هم داشته باشیم

    ولی به موفقیت گیم چنجر نرسیدیم خیلی هامون

    یعنی موفقیت که چشماهاتو تا یه حدی گرد کنه

    مثلا فک کن بهترین شدن توی شهر خودت جوری که مثلا به درآمد ماهانه 50 هزار دلار برسی در ماه

    و همین باعث شده که احساس کنیم خدا انگار خدای خیلی خوبی نیس

    لااقل برای من که بچه به شدت مذهبی بودم که انواع اقسام نماز شب و روز میخوندم

    به شیوه های مختلف سعی میکردم به خدا وصل بشم از سن هیجده سالگی به بعد

    احساس کردم منم یه آدم معمولی ام

    خدا لطف ویژه ای به من نداشته

    و همین باعث شد که با خدا قهر کنم

    انگار ازش دلخور باشم

    که منی که بنده ی خوبی بودم برات چرا باهام در افتادی؟

    میدونم همه ی اینا اشتباهه

    ولی توی ذهن خیلی از ماها خدا این شکلیه

    تا موفقیت چشم گیر پیدا نکنی انگار این خدا توی ذهنت خیلی خودشو نشون نمیده

    مثلا برای من به لطف خدا روابط خوبی دارم

    زندگی خوبی دارم

    درآمد عالی نه

    ولی پیشرفت کردم نسبت به قبل

    ولی هنوزم اون احساس که با خدا آشتی کنم توی دلم نمیتونم شکل بدم

    چون اون احساس خیلی سنگینه

    و جالبیش اینجاس برای مایی که بچه مذهبی بودیم اگه این احساس شکل بگیره

    دیگه اصن توی سراشیبی میوفتیما

    یعنی میشیم عباس برزگر

    اونم دقیقا با همین حال بوده

    تا اینکه ششصدتا توریست رو میبره گردش

    و بعدش رییس جمهور بهش جایزه میده

    به رییس جمهور میگه من بفرس برم آلمان میخام ازشون چیز یاد بگیرم

    اونم به جای هفده سکه اینو میفرسته آلمان

    و اونجا باز هدایت میشه به یه دهکده گردشگری که خیلی پیش روستاهای ما آپشن خاصی نداشته

    یعنی ساده بود

    چهار تا خوک داشتنا

    گربه و الاغ

    و از سرتاسر دنیا میومدن برای دیدن اینا

    عباس برزگر میگه من دیدم ما هزاریم ولی از هزار بودنمون استفاده نکردیم

    ولی اینا پیش ما یک هستن ولی از همون یک بودنشون کامل استفاده کردن

    اینجاس ک دلش میشکنه

    اینجاس که میبینه در مورد خدا بد قضاوت کرده

    به خدا تهمت ناروا زده

    اینجاس که با خدا آشتی میکنه

    میگه خدایا تو این همه کنار من نعمت گذاشته بودی ولی من ندیدمشون

    تو وسایل ثروتمند شدنو کنار دستم گذاشته بودی ولی من ندیدمشون

    دیگه بنده ی خوبی میشه

    دیگه خدا رو خوب میبینه

    کی تونس دیدشو نسبت به خدا عوض کنه

    زمانی تونس که به موفقیت رسیده بود

    هنوز عباس میلیارد دلاری ثروت نداشت

    هنوز عباسو همه دنیا نمیشناختن

    هنوز نمیتونس برای یه مستند یک میلیون دلار از رسانه های خارجی پول بگیره

    ولی به اندازه ی خودش موفق شده بود

    و اونجاس که تازه دلش میشکنه

    و معلوم اون حال خوب الان تبدیلش کرده به میلیاردر دلاری

    و از اونجاس که عباس برزگر دیگه پرت میشه به سمت خواسته هاش

    در حدی که اگه الان سیاه چادرهای عشایریش راه بیوفته

    همون ایده ماشین زمانش

    بنا به پیش بینی اقتصاد دانهای ایران

    درآمدش از درآمد نفت ایران هم بیشتر میشه

    یعنی سالانه بیش از 54 میلیارد دلار میتونه درآمد داشته باشه اونم توی ایران

    اینو من نمیگم سایت های اقتصادی کلان نوشتن میتونید برید بخونید

    اما سوره یوسف

    دلیل اینکه این آیه رو دوس داشتم

    اینه که جای جای این آیه انگار خدا همه چیو چیده

    اصن عجیب و غریب

    ببین اونجایی که مادر موسی بچه اشو میندازه توی آب قبول کن خیلیییی قدرت خدا بوده که اینجوری اونو میبره توی قصر فرعون

    فک کن تو از ترس یه ستمگری بچه اتو میندازی توی رودخونه

    بعد آب صاف میبره بچه اتو تازه توی دل فرعون

    یعنی همونی که اگه بچه اتو ببینه درجا سرشو میبره

    یعنی تو اومدی یه کاری کنی که گوشتو از جلو گربه دور کنی

    خدا صاف میبره گوشتو میندازه جلو گربه

    ببین چه قدر ایمان میخاد که هیچی نگی

    یعنی همه فک میکنن کار اصلی رو اونجایی مادر موسی کرد که

    بچه رو انداخت توی آب

    اتفاقا برعکس

    کار اصلی اونجایی بود که بچه میاد زیر دست فرعون و مادرش اگه اشتباه نکنم میبینتش

    و از وحشت نزدیکه که بندازه خودشو وسط

    ولی خدا دلشو آروم میکنه

    ببین چه قدر این خدا قدرت داره

    مث این میمونه که مرغ ماهی خوار

    یه ماهی رو ببره خودش بزرگش کنه

    فک کن

    اونی که زاتش کشت و کشتاره

    و همه ی بچه ها رو سر به نیس میکنه

    مهر این بچه رو خدا به دلش میندازه

    اینجوری خدا زور داره

    چه قدر ما خدا رو کوچیک میبینیم آخه

    هرچی میخام برم سراغ داستان حضرت یوسف نمیشه!!!

    چیزی که توی این آیه دوس داشتم این بود که توی این آیه

    اینا میندازن اون ظرف آبشونو توی چاه

    و یوسفو میکشن بیرون

    به ولله هرکی جای یوسف بود میگفت دیگه تموم شدددد

    بیچاره شدم

    ببین دیگه بدترین اتفاق ممکن افتاد

    یعنی ما فک میکنیم که حفظ شرایط موجود برای ما بهترین حالته

    در صورتی که اگه یوسف نمیرفت مصر نهایتا جای پدرشو میگرفت

    میشد یه گوسفند چرون احتمالا یه زنم بهش میدادن تا آخر عمر باید اینجوری سر میکرد

    در صورتی که اعتماد میکنه به جریان

    به خدا اگه یوسف یه درصد میدونسه که قراره چی بشه!

    نمیدونس

    و ثمره اش چی میشه

    میره مصر میشه عزیز مصر

    مگه داشتیم اون موقع از این بالاتر

    مثل این میمونه یکی توی روستاهای فقیر نشین افغانستان باشه

    بعد یهو سر از لسانجلس در بیاره و تازه بشه یکی از ثروتمندترین های اونجا

    اینجوری بترکونه

    باز اینجا یه استپ بکنیم

    به نظرتون اگه همین امشب یکی بیاد ما رو بندازه توی چاه

    بعد یه سری آدم ناشناس بیان دنبالمون و یه گونی بکشن سرمون بندازن مارو عقب ماشین

    اون تایمی که عقب ماشینی چه واکنشی نشون میدی؟

    وحشت نمیکنی؟ داد نمیزنی؟

    فک کن یک درصد یه نفر بگه عزیزان راحت باشین گونی رو بکشین سرم

    اصن گونی من کو

    من میخام برم توش

    یالا

    به خدا اگه اصن بتونیم یه درصد ریلکس باشیم

    چرا

    چون چسبیدیم به اینجایی که هستیم

    چون ایمان نداریم

    ولی یوسف این شکلی نبود

    نمیگفت بابامو میخام ننه مو میخام

    بذارید برم پیش اونا

    اشک نمیریخت که ممکن منو ببرید یه جایی که وقتی برگردم دیگه مامان و بابام زنده نباشن

    اینجوری فک نمیکرد

    ببین چه قدر ماها بی ایمانیم

    خودمو میگم به ولله تک به تک این حرفا میومد توی ذهنم که کاش بیشتر از وجود بابا مامانم لذت برده بودم

    ولی یوسف اینجوری نبود

    با اینکه باباش پیامبر بود

    با اینک سوگولی قوم شون بود

    حالا

    آخر این آیه چی میگه

    میگه خدا میدونس دارن چی کار میکننن

    واییییی خدایا

    چی میگه این آخر کار خدا

    دیوانم میکنه

    خدا دانا بود به کاری که دارن انجام میدن

    یعنی خودش این داستانا رو چیده

    فک کن اومدن تو رو از تو چاه بردن دارن از مرز خارجت میکنن

    بعد خدا بهت بگه آروم باش من میدونم دارن اینا چی کار میکنن

    به خدا اگه آروم باشیم ماها

    یه درصد فک کن اعتماد کنیم

    حتی اگه پامون به آمریکا که هیچی

    پامون به مریخم برسه بازم میگیم جا قبلی بهتر بود

    دلم برای مامان و بابام تنگ شده

    باز بیا یه جور دیگه قصه رو بریم جلو

    فک کن

    الان یه مشکلی برات پیش میاد

    که تو فک میکنی ناخواسته اس

    مثلا من امروز با یکی از مشتری های اصلیم یه نیمچه جر و بحثم شد

    چه قدر اینجوری میتوم فک کنم که این  خیره آ

    این باعث میشه که تو از این خرده نونا دست برداری

    برسی به اون نونهای اصلی

    برسی به اون رزق های ب غیر الحساب

    اینا باعث میشه که تهش به اونجا برسه آآ

    خداییش من میتونم اینجوری فک کنم؟

    اونم مشتری که نصف درآمدم از اونه؟

    اگه اینقدر مرد باشم که اینجوری فک کنم

    خیلی کارم درسته

    اگه خیر ببینم این تضادها رو خیلییی کارم درسته

    برای همه ام همینجوری میتونه باشه

    خییلی خوب بود این آیه

    یکی از بهترین آنالیز هام از قرآن بود

    الان بعد از چن روز دارم میخونمش که نهاییش کنم به اسم دل نوشته پول با خدا  بذارم روی سایتم

    بازم که خوندم اصن واقعا کیف کردم واقعا لذت بردم که چی نوشتم

    یعنی اگه از بچگی یکی اومده بود اینجوری قرآنو برای من توضیح داده بود شاید خیلی از بد فهمی ها ساده تر حل میشد شاید خیلی نتایج بزرگتر ساده تر رخ میداد

    خدایا شکرت

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیست

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      الهام حامد گفته:
      مدت عضویت: 2857 روز

      ممنون دوست عزیزم

      خیلی خوب نوشتی مخصوصا که طنز هم چاشنیش کرده بودی هم خندیدم هم استفاده کردم، مخصوصا اون نکته ای که درمورد مادر حضرت موسی گفتی خیلی عالی بود، ممنونم ازت که نوشتی،

      از استاد هم ممنونم که این فضا رو فراهم کردن تا ما با مطالعه کامنت بچه ها کلی بهمون اضافه بشه و رشد کنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2222 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام آقا مجید عزیز و توحیدی و ثروتمند و خداجو

      عاااااااااااااالی بود عااااااااااااالی حرف نداشت.

      خدا راشکر که توفیق خواندن کامنت شما را داشتم، خیلی جذاب و دلنشین داستان حضرت موسی و یوسف را از زاویه ها مختلف نگاه کردید، هم آگاه تر شدم و هم اینکه شارژ ایمانی شدم. سپاس گذارم بخاطر یادآوری زیبای این مطالب گرانبها.

      ان شاءالله خدا در موقعیتی قرارت بده که هر کس شما ببینه بگه شیرینی میخوام.

      آقا مجید خیلی عالی دارید به تعهدی که دادید عمل می کنید و آیه ها را از زاویه ها مختلف بررسی می کنید.

      اون مطلب هم که در مورد آقای برزگر گفتید بسیار آموزنده و باور ساز بود.

      یه دنیا سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2195 روز

      با درود و سلام خدمت شما آقای مرادی عزیز

      امروز توسط یکی از دوستان در قسمت ایمیل ها به این کامنت شما دوست عزیز هدایت شدم .با اینکه من همیشه کامنت های زیبا و پر محتوای شما رو می خوندم نمی‌دونم چطور شد این کامنت فوق العاده عالی شما رو ندیده بودم جا داره اول از همه بخاطر این آیه های قرآن که سرچ می کنید و آنالیز می کنید تشکر و قدردانی کنم واقعا ممنون و سپاسگذارم برای این کار ارزشمندتون سپاس..

      اینکه در مورد آقای عباس برزگر اینقدر قشنگ توضیح دادید و اینکه در مورد مادر موسی و حضرت یوسف مسایل رو آنقدر دقیق توضیح دادید واقعا جای تعقل و تفکر داشت و باید چندین بار این کامنت شما رو بخونم ..واقعا از چه ایمان و یقین باید صحبت کرد که با اون شرایط اصلا تصور کردنش هم غیر ممکنه یعنی واقعا کسی می تونه در اون شرایط بحرانی در زمان فرعون بچه اش رو بندازه توی رود نیل و تازه دقیقا آب بچه رو ببره دقیقا توی دهان شیر یا همون فرعونی که دستور قتل تمام نوزادان پسر رو صادر کرده بود؟؟؟ واقعا با هیچ منطقی جور در نمیاد فقط یک قلب با ایمان و یک قلب خدایی می تونه چنین کاری رو بکنه تازه اون هم یک مادر .. که دیگه اصلا غیره ممکنه یک مادر چنین حرکتی رو بکنه ..

      نکته ی دیگه در مورد حضرت یوسف .. اینکه چند روز پیش به یک پیجی برخوردم که فیلمی از آن چاهی که حضرت یوسف در آن بود رو دیدم . جایی در فلسطین بنام جلیل که یک دشت سرسبز وسیع و بزرگی بود که حالا نمی‌دونم آن زمان ها هم سرسبز بوده یا بیابان خشکی بوده ؟؟ .. و روی آن چاه یک دریچه ی فلزی میله ای روی آن گذاشته بودند و یک چهار چوب آلاچیق مانند بالای سر این چاه بود و بالای دیواره ی آن اسم یوسف رو نوشته بودند . قطر و طول این چاه رو نوشته بودند فکر کنم حدودا 4 متر عمقش بود .‌ خلاصه خیلی کنجکاو شدم ببینم این چاه چطوری بوده ؟؟ و یا مثلاً چطور ی یوسف در اون قرار گرفته بود… آهنگ فیلم یوزارسیف رو هم دام داراممممممم دام داراممم هم روی این فیلم با تصاویری از فیلم یوزارسیف روش ادیت کرده بودند!!! خلاصه از روی کنجکاوی رفتم کامنت های اونجا خوندم که ببینم تفکر مردم در مورد این فیلم چیع .. آنقدر خنده ام گرفته بود که حد نداشت ..‌ یکی نوشته بود خب از کجا معلوم که این همون چاهی بوده که یوسف توش بوده؟؟؟؟. اون یکی جواب میداد !! خب از آهنگش دیگه!!!!

      یکی دیگه می گفت .. وووواااای اون که توی مصر بود توی فلسطین چی کار می کرد !!!؟

      یکی می گفت این چاه اگر توی ایران بود کلی نامه توش می انداختن و ازش پول در می آوردند .. خلاصه هر چی گشتم ندیدم که کسی ی چیز درست و حسابی و یا آگاهی راجب این داستان نوشته باشه. .. خلاصه آقای مرادی عزیز می خواستم بگم همین فیلم کوتاه کلی منو بفکر فرو برد .. اینکه واقعا قدرت خداوند چقدر فهمیدنش سخته ..یعنی با این مغز محدود خودم مقایسه کردم … یعنی توی اون دشت وسیع و یا بیابانی که هیچ پرنده ای پر نمیزنه و هیچ نور امیدی نیست که شاید گذر آدمی به اونجا بیوفته. که با فاصله ی زمانی خیلی زیاد شاید !!! و یا ماهی و یا سالی کسی اونورا گذر کنه … و یا چطوری میشه که یک کاروان از اونجا بگذره و بخواد از اون چاه آب برداره و آونوقت یوسف در دل اون تاریکی چاه زنده بمونه و بعدش نجات پیدا کنه؟؟?

      واقعا وقتی به این قدرت خداوند فکر می کنم مغزم سوت می کشه .. که بقول استاد پس می شود یعنی همه چیز از قدرت خداوند می تواند بشود فقط باید آنقدر ایمان داشته باشیم که از طرف خداوند هدایت شویم و یا ما را بسمت خواسته هایمان هدایت کند . پس همه چی شدنی است .. بخدا الان یکی بیاد به من بگه ی اتفاق غیرممکن انجام شده و و یا هر چیزی رو بگه باورم میشه واقعا همه چی شدنی است و ای کاش در مورد خودمون هم چنین تصوری رو داشته باشیم و به این درک برسیم که همه چی انجام می شود و بقول استاد پس می شود … الهی آمین

      آقای مرادی عزیز یک نکته ی جالب دیگری که اینجا مطرح کردید این بود که چهار چیز از اسباب سعادت و چهار چیز از اسباب شقاوت است اما آن چهار چیز که از اسباب سعادت است: همسر صالح، خانه وسیع، همسایه شایسته و مرکب خوب است.

      و چهار چیز که از اسباب شقاوت است: همسایه بد و همسر بد و خانه تنگ و مرکب بد است

      این نکته ای که گفتید یعنی واقعا کسی که اینها رو داره چقدر باورهای قدرتمند فوق العاده عالی وفور و فراوانی و و ثروت و باورهای توحیدیش می تونیه قوی باشه مثل استاد عباسمنش که همه چیرو با هم در یک پکیچ داشته باشه .. خدایا خودت ما رو به راه راست هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت و برکت و ثروت و روابط خوب و عشق و سلامتی و تندرستی کامل رو دادی .

      خدایاااا خودت ظرف وجودمون رو عمیق‌تر و وسیع تر ش کن

      ممنون و سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1062 روز

      سلام مجید آقا

      لذت بردم از خوندن کامنتتون

      یک ساعت تفکر از 70 سال عبادت بالاتر است .

      کاری که شما کردید تفکر عمیق راجع به آیات قرآن و زندگی عباس برزگر و تطبیقش با شرایط کنونی ما بسیار تحسین برانگیز بود .

      اونجایی که راجع به قرآن گفتید اگر کسی اینطور برای ما واضح و شفاف و عمیق قرآن رو یح داده بود شاید خیلی از بدفهمی‌های ما و کج فهمی‌های ما اصلاح شده بود،عمیقاً درک می‌کنم چون من کلاس‌های حفظ قرآن شرکت می‌کردم و قبلاً حتی ماهی یک بار حرفی جز قرآن رو ختم می‌کردم به مدت یک سال ختم قرآن داشتم و چند ختم گروهی و تکی شرکت کردم،اما هیچ کدوم از این مفاهیم که در کامنت دوستان با تفکر عمیق از آیات بیان می‌کنند درک نکرده بودم چون فقط به خاطر ثوابش تند تند می‌خوندم بدون هیچ فهمی.

      اونجایی که داستان مادر موسی را بیان کردید وقتی فرزندش را در دامان فرعون دید دقیقاً آیات قرآن است وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَارِغًا ۖ إِن کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَىٰ قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ.

      همان جایی که داستان یوسف را بیان کردید و مثال زدید از خودمان که چطور عکس‌العملی نشان می‌دادیم اگر جای یوسف بودیم،یاد خودم افتادم که بعد چندین سال تلاش برای مهاجرت وقتی موفق شدم دو سه ماه اول بسیار پریشان و آشفته بودم تازه این چیزی بود که سالیان سال درخواستش را داشتم و بعد از موفق شدن نگران بودم کاملا سرسپرده نبودم این از تفاوت درک عمیق قرآن با خواندن سرسری آن.

      بسیار سپاسگزار خدا باشید به خاطر این نوع تفکرتان ممنون که ما را مهمان این درک عمیق گردید و من بسیار سپاسگزار خداوندم به عددی که خودش احاطه دارد سپاسگزارم که مرا در مدار دریافت این آگاهی قرار داد. خدایا مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله‌ای بین حرف و عملشون نیست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      صدیقه شریعتی گفته:
      مدت عضویت: 1962 روز

      سلام به آقا مجید عزیز

      برادر خوبم من خیلی لذت بردم از این کامنت و این تحلیل .

      واقعا دستمریزاد .

      چقدر داستان یوسف قشنگه

      چه اعتمادی ،چه توکلی ،چجوری یه بچه ده دوازده ساله اینقدر آروم بوده ،اینقدر وصل بوده به منبع که هیچ شکایتی نمیکنه .

      وقتی داشتم کامنتتونو می خوندم یاد اون لحظه ای افتادم که حضرت یوسف رو گذاشتن برای بردگی ،برای فروش .

      فک کن الان یک پسر از یک آدم پولدار و نسبتا موجه از نظر قوم و فامیل رو بخوای همچین کاری باهاش بکنی .

      آیا واقعا اجازه میده .

      زمین و زمان رو بهم میدوزه.

      حالا یوسف بقول شما پسر بزرگ خاندان بوده .

      ولی ارام بوده و توکل داشته .و صبر کرده .

      چقدر درس داره این سوره .

      بیخود نیست که خدا بهش گفته احسن القصص

      اینقدر که میشه از توی ایه هاش توکل و خداپرستی رو در بیاری .

      اینقدر که حضرت یوسف با خودش در صلح بوده .

      خدایا شکرت برای داشتن همچین دوستانی.

      خدایا شکرت که هر کامنت اینقدر تو دلش درس داره .

      ممنونم ازت برادر عزیزم برای این حال قشنگی که برام ساختی .

      در پناه رب العالمین باشی .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      شیرین عبدی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2213 روز

      سلام مجید جان

      دوست عزیزم

      ممنونم که به هدایتت عمل کردی و کامنت نوشتی

      من دقیقا توی شرایطی بودم که خواستم و نوشتم که خدایا من میخوام جور دیگه ای، جدا از اینی که الان ذهنم داره بهم فشار میاره فکر کنم و عمل کنم قدرت چیره شدن بهم بده

      تو قدرتمندتری

      من ایمان فقط لازم دارم

      و هدایت شدم به این کامنت شما

      بذار اول بگم چیه قضیه، من باید توی صف نوبت دهی یه سایت وابسته به سفارت می‌موندم که نوبت بگیرم برای تایید مدارکم، مدارکی که یکماه بیشتر اعتبار نداره تا تایید و بعد از اون باید دوباره میرفت برای ترجمه

      صف نشدنیاااا، همه میگفتن نشدنیه، یا اینکه ده میلیون بدی به دلال برات شاید بتونه نوبت بگیره، بعد من گفتم چیه این استرس من نمیخوامش

      من میخوام کارهام راحت خدا انجام بده

      چی شد؟ ببین چند روز پیش منو بیدار کرد خدا گفت بیا توی این کانال یکی رو گذاشتم بهت یه لینک بده، رفتم و نتیجه این شد که همون روز صبح ساعت 9 سفارت خودش نوبت دهی رو دست گرفته بود، و اصلا سیستم کلااا تغییر کرد و منم همون اوایل صف بودم، چون بعدش که همه خبردار شدن تصاعدی صف شلوغ شد

      ببین! من با چشم دیدم که خدا قانون رو برای من تغییر داد

      حالا

      صبح بیدار شدم، ذهنم میگفت نکنه گزینه اشتباهی رو تیک زده باشی، بعد بری اونجا و اینهمه هزینه! ( باور کمبود) بگن خانم برو رد کارت از اول نوبت بگیر اشتباه زدی

      حالا درست هم زده باشی پول این سفر و ارز و اینا کو؟ مشتری داری؟ راه چاره داری؟؟؟

      ببین من گفتم خدایا من میدونم که چی میخوام و از خودتم میخوام، اول بیا ذهنمو راه بیار من و قلبم دست تنهاییم دارم براش مثال هم میزنم ولی زورم بهش نمی‌رسه

      خدا گفت بیا این کامنت رو بخون.

      آخه نیست شما توی همه کامنت ها از قرآن استفاده میکنید، من میخوام هرروز یکی رو بخونم

      و به این زیبایی خدا چهار ماه پیش به شما گفت مجید اینا رو بنویس، آیه هایی که من سالها پیش نوشتم درباره اتفاقاتی که هزاران سال پیش خودم برنامه ریختم و اجرا کردم، چون توی آذر ماه فلان سال شیرین به من اعتماد می‌کنه و من میخوام کمکش کنم

      اصلا نمیدونم چی بگم چرا چیزی بگم

      خدا همه رو گفت

      من میتونم فقط سوت زنان. پیش برم و مطمئن پیش برم

      خدایا ازت ممنونم

      باور فراوانی رو باید مدام مرور کنم، فراوانی، هر چیزی که لازم دارم

      هر چیزی، راه، پول، موقعیت، ایده اسایش رفاه آسونی

      باید یادم بمونه

      مرسی از شما، واقعا زیبا مینویسی و واقعا درامد 75 میلیونی‌ت رو بهت تبریک میگم

      خیلی خوشحال شدم خیلی، ایشالا به هر چی میخوای سوت زنان و بشکن زنان برسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    الهام رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 1458 روز

    سلام سلام سلام

    من امده ام وای وای من امده ام

    :)))

    اشتباهات تکرار شونده

    عقب انداختن کار های مهم خودم مثلا میدونم یه باوره پاشنه اشیل منه

    اما میگم ولش کن

    عقب میندازم درست کردنشو

    یعنی من خودم میدونم که

    باور های نادرست زیادی دارم

    مثل اینکه

    باور های نامناسب در مورد ثروت

    مثل عزت نفسم

    و…..

    مورد دیگه

    اینکه کار های مهم خودم رو عقب میندازم

    الان مدت هاست که میگم به خودم که میگم میخوان برم کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو برای خودم پرینت بگریم اما نرفتم

    میدونم زبان انگلیسی مو باید خوب کنم اما نکردم

    میدونم باید صبح ها دیگه ساعت 8 بیدار بشو اما نمیشم

    میدونم باید فایل ها رو خیلی گوش کنم تا ملکه ذهنم بشه اما…..

    بله خیلی از چیز ها رو میدونم اما امااااااااااااا عمل نمیکنم

    عملللللللللللللللل نمیکنم

    اره توی مدیریت مالی هم خوب نیستم

    نه همیشه

    ولی بعضی موقع ها جو گیر میشم میخوام جلوی بقیه خیلییییییی خوب وپولدار نمیدونم لارج و عالی باشم پولارو خرج میکنم بیش از حد نیاز

    کم شده اما هست

    :)) استاد برای خواب گفتین

    من برعکس

    خدای من من خیلی میخوابم

    نمیدونم توی این مورد شاید خودمو لوس کردم میگم نه دیگه بخوابم اینقدر که چیزی نیست مثلا فلان کارو کردم و اینا

    بله اشتباه تکرار شونده بعدی من

    اینکه خیلی میخوابم

    یکی دیگه از اشتباهات من اینکه نه تنها حق و حقوق خودمو میگیرم که حق و حقوق بقیه رو هم میخوام بگیرم

    این از احساس اینکه میخوام بقیه رو حمایت کنم میاد و دارم روش کار میکنم

    ولی جز اشتباهاتم هست کم شده اما هنوز هست که حق بقیه رو هم میخوام بگیرم

    یه مثالشم بزنم خیلی برای خودم جالب بود وقتی متوجه اش شدم

    اقا مامان عزیز من یه ناهار فوق العاده عالی درست میکنه

    سفره رو میچینه یه عالمه زحمت کشیده به نظر من البته

    بعد مثلا خواهرم خوبم یا پدر خوشگلم با تاخیر میان سرسفره من فکر میکنم دیگه حق مامانم درست عدا نشده دیگه نه تنها از دست اونا ناراحت میشم و بهم میریزم بلکه شروووووووع میکنم به تعریف های زیاد زیاد

    که حق مامانم رو عدا کرده باشم مثلااا

    این از احساس حمایت گری زیاد من میاد که اگاهانه دارم روش کار میکنم به لطف خدا:)

    اخ اخ من چقدر سر کمالگرایی ام ضربه خوردم

    اصلا زیاد

    اشتباه بعدی من کمالگرایی منه انگار من مفهوم تکامل رو متوحه نشدم اصلا که الهامم ارام ارام صبور باش

    اخ سر گیج بودن و عجول بودنم هم خیلی ضربه خوردم که

    نه یالا دو روزه فتوشاپ و فول شو ایلوسترتور رو بدو بدو یه روزه یاد بگیر

    این باور هست مچشو گرفتی تا شب خوب کنی هااااا

    اقا این وسط یه نکته خوب الهام خانم رو هم بگم

    الهام عزیز خیلی مواظب سلامتی اش هست

    خیلی سعی میکنه مناسب غذا بخوره

    شکر و نوشابه رو حذف کرده

    دمش گرم:)

    من خیلی سر قولم نمیمونم

    اره خیلی مقاومت دارم برای قبول کردنش

    ولی باید قبولش کنم

    احساس لجبازی منه فکر کنم بعضی وقتا که باعث این کار میشه

    بله بد قولم هستم

    اصلا یهو دلم نمیخواد دیگه اون کارو بکنم

    یا به اون حرف عمل کنم

    یه اشتباه دیگه ام که دارم اینکه

    به وسایلم خیلی وابسته ام یعنی نمیدونم باید وسایل هام پیش خودم باشه اصلا نمیتونم قرض بدم یا حتی یه لحظه بدم یکی استفاده کنه

    میگم مال خودمه پس مال خودمه

    یه اشتباه دیگه اینک خیلی احساساتم وابسته به حال اعضای خانوادمه

    یکی ناراحت باشه منم ناراحتم

    به یکیشون توهین بشه دیگه من از خودش ناراحت تر و عصبانی تر میشم

    یه اشتباه دیگه ام اینکه میخواهم همه ازم راضی باشن که نگم نگم از ضربه هایی که خوردم ازش

    خیلی جلبه استاد من عاشق یادگیری هستم استعداد و هوش عاالی هم دارم

    توی این کار خیلی خوبم سریع یاد میگیرم کاری رو

    ولی ادامه نمیدم ادامه نمیدم توی مسیر مشخص نیستم

    در واقع میشه گفت مثالی که استاد زدن یه نفر یه چاه عمیق داره از یک مهارت یکی ام به اندازه کم از همه چی میدونه من دچار این مورد هم هستم

    کار ها موتمام نمیکنم حرفه ای نمشم

    اشتباه زیادی که تکرار میکنم این کارهامو تمام نمیکنم یک مهارتو قشنگ یاد نمیگیرم

    و این بود جواب من به این سری از سوالات شما

    اصلا خودم میمونم چقدر خودمو شناختم به نظرم این شناخت ما از خودمون باعث این میشه که مسعولیت زندگی مون رو هم بیشتر بپذیریم

    مرسی استاد مرسیییییی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
  5. -
    فهيمه گفته:
    مدت عضویت: 1951 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز

    میگن ، فقیری سه عدد پرتقال خرید اولی رو پوست کَند خراب بود دومی رو پوست کَند اونم خراب بود بلند شد لامپ رو خاموش کرد و سومی رو خورد….سوال ؟ آیا ما اینجاییم که لامپها رو خاموش کنیم یا روشن کنیم ؟

    استاد اشاره کردید به انرژی ها که اگر سر صبح هر طوری شروع کنیم تا شب همونطور پیش میره اگر مثبت باشه تا شب بهتر میشه اگر منفی باشه تا شب هی اتفاقات بدتر و بدتر میشه

    مثل اینه که ما یه سنگ رو بندازیم توی دریای آروم و اگر دیده باشیم اولین حلقه بعد از انداختن سنگ کوچک هست و رفته رفته حلقه های دور اون سنگ بزرگتر میشه

    و این مثل همونه که از صب هر طوری انرژی هامونو ست کنیم تا شب اون بزرگتر میشه

    شرایط آپارتمان ما طوری هست که طبقه بالا بچه دارن و شبا تا دیر وقت بیدارن و سرو صدا و بدو بدو دارن

    من هر شب با حس بدی میخوابیدم

    این در حالتی هست که داشتم و دارم روی برنامه های شما کار میکنم

    ولی میدیدم که نتایج اونطور که میخوام نیست و یکی از اون نتایجی که من دوست داشتم اتفاق بیوفته عوض کردن همین خونمون هست

    و تعجب میکردم چرا اتفاق نمی افته من که تمرکز کردم هر درسی استاد داده انجام دادم پس چرا نمیشه

    تا اینکه متوجه شدم انرژی های قبل از خواب ما بسیار مهم هستن و حتما حتما باید با حس خوبی به خواب بریم…با تایم آلفا بیشتر آشنا شدم …و این در نتیجه سوالهایی بود که هی از خدا پرسیدم …هی گفتم خدایا بهم بگو ایراد کار کجاست …من دیگه بریدم

    همونطور که شما توی فانوس دریایی توضیح دادید ، فردا صبح انرژی های ما و فکر ما از همونجایی که دیشب قطع شده قبل از خواب شروع میشه

    اما از اونجایی که باورهایی در وجود ما وجود دارن که شاید مربوط به سالیان قبل هست و ما خودمون ازشون خبر نداریم و اونها هستند که مثل ترمز برای ما عمل میکنن و هر چی ما پامونو میزاریم روی گاز ولی هیچ خبری از جلو رفتن ماشین نیستو این باورها هستن که دارن کار میکنن نه من و تصمیم من

    استاد این بحث خونمون و سرو صدا ها از اون چیزاییه که سه ساله منو درگیر خودش کرده

    شاید براتون عجیب باشه

    ولی هر چی جلوتر رفتم هر چی بیشتر محصول تهیه کردم بیشتر باورهایی رو توی خودم پیدا کردم که برام روشن شد چرا یک عوض کردن خونه ساده انقدر طول کشیده

    باورها انقدر قدرت دارن که من الان که سه سال سر عوض کردن خونمون موندم میفهم تا قبل از این ، مثل سه سال پیش که باشما آشنا شدم فکر میکردم با همین فایل گوش کردن همه چی حل خواهد شد

    نگو داستان اینطوریا نیست

    هر چی من فایل گوش میدم بیشتر میفهمم باید این چاه رو عمیق تر بکنم تا به آب حیات برسم

    داستان هر کدوم از ما که توی این سایت هستیم هم مثل همین چاه متفاوته

    بستگی داره چاه توی کدوم منطقه قراره حفاری بشه

    یه جایی مثل فلوریدای پر بارون یا یه جایی مثل کالیفرنیا بی بارون

    این مثال ها رو میزنم که بچه هایی که میخونن بیشتر متوجه منظور من بشن که داستان بعضیا خیلی عمیقه

    و نکته مهمش اینه که استاد من در این مدتی که در سایت شما بودم هیچ وقت پیش نیومد که اونقدر نا امید بشم که بخوام بزنم زیر بازی و مسیر رو عوض کنم

    چرا ؟

    یکی اینکه خود شما و نتایج شما رو میدیدم

    یکی اینکه نتایج بچه های دیگه رو میخونم

    یکی اینکه به این باور رسیدم که هر اتفاقی که داره توی زندگیم می افته خودم مسئول صد درصدش هستم

    از همه مهمتر این ایمان من هست که قوی تر شده برای رفتن توی دل مشکلات و خدا داره مثل یک پدر که شب میبینه دخترش داره خواب بد میبینه از خواب بیدارش میکنه و میگه دخترم ناراحت نباش داشتی خواب میدیدی

    مثل همون آدمی که خواب بد دیده

    درسته خوابش پاره شده

    درسته هنوز قلبش داره تند تند میزنه ،

    درسته که هنوز میترسه چشماشون ببنده و به بقیه خوابش برسه اما ته قلبش مطمئنه که دیگه تموم شد و خواب بود

    منم با همین ایمان میرم توی دل مشکلات

    خودمو سرزنش میکردم و این یکی از اون اشتباهات من بود

    موفقیت های کوچک خودم رو نمی دیدم

    هر چی می امدم موفقیت های بچه ها رو میخوندم به خودم میگفتم واقعا این چیزا برای بچه ها بزرگه که میان اینجا مینویسن

    الان دارم میفهمم که من باید با ذره بین قوی تری خودم رو ببینم خودم رو دقیق تر مورد بررسی قرار بدم تا حالا با ذره بین 8 ایکس میدیدی حالا ذره بین 20 ایکس بیار ببین چی میبینی..

    .اونجا باز صداهای توی سر میان میگن ولش کن ، حالا که خیلی بهتر از قبل شدی…ولی من میگم من که نمیخوام خودمو گول بزنم …به قول استاد اگر واقعا قراره با ذره بین 20 ایکس چیزی دیده بشه و من دارم ازش فرار میکنم همون آشغالارو زیر مبل کردنه

    ذره بینی که سایه های یک باور رو هم ببینه و بگرده دنبال رد پاش

    من که دارم اینا رو مینویسم سال اول که وارد سایت شدم انقدر خوشحال بودم که میگفتم آخ جون تموم شد سال بعد همه چی گل و بلبله

    و الان که در خدمت شما هستم از اول امسال جور دیگه ای خودم رو بردم زیر تیغ جراحی

    از اینکه به چیزایی برخورد کنم که نتونم حلش کنم نترسیدم قبلا صداهای توی سرم خیلی زیاد بود و میگفتن که نه بابا اونقدرا هم وضعت خراب نیست که بخواهی خودتو بشکافی حساس نشو

    منم یکم روی خودم کار میکردم و نتایج نمی آمد

    نه که نتایج نیان

    اونجوری که به چشم من بیان نبودن و چون خیلی خیلی زیاد تحسینشون نمی کردم …یکم نتایج می آمدن یکم متوقف میشدن

    یکی دیگه از اشتباهاتی که من انجام میدادم و در فایل های قبلی بهش اشاره کردم این بودش که نا خودآگاه آدم های سطح پایین و خیلی پر غم و قصه رو جذب می کردم

    همسرم از این رفتارم ناراحت بود و چندین بار بهم می گفت تو میخواهی خودتو بزرگ نشون بدی میگردی آدمای اینجوری رو پیدا میکنی که تو بین اونا بزرگ جلوه کنی

    در صورتیکه واقعا من با این نیت این کار رو نمی کردم

    من میخواستم کمکی باشم براشون

    از همه جا بیخبر بودم که من داشتم میرفتم توی فرکانس اونها

    چیزیکه من از آموزش های شما یاد گرفته بودم درباره کمک به دیگران این بودش که اگر به دیگران کمک می کنید که به اونا لطفی کرده باشید این کار خوب و پسندیده ای نیست ولی اگر به اونا کمک میکیند که خودتون خوشحال بشید ، اشکالی نداره

    ولی من الان متوجه شدم اگر ما قراره به کسی کمک کنیم نباید دوستیمون باهاشون انقدر زیاد باشه که هفته ای یه بار یا اصلا شش ماه یه بار با هم تلفنی در تماس باشیم یا باهاشون رفت و آمد کنیم

    من الان فهمیدم که اگر میخوام کمکی کنم باید روی خودم انقدر کار کرده باشم که یه کمکی کردم دیگه با اون آدم رابطه نداشته باشم

    نمیدونم چقدر درست متوجه شدم این موضوع رو

    ولی بعد از بالا پایین کردنای خودمو و تمرینای مو شکافانه خانم شایسته من همچین چیزی دستگیرم شد

    درباره مشکل اولم که درباره خونه بودم میدونم ترمز رو پیدا کردم و جالبه که از وقتی ترمز رو شناختم اصلا دیگه نگران اینکه کی خونمون رو عوض کنیم نیستم

    ولی درباره افراد با فرکانس پایین از خدا میخوام بیشتر هدایتم کنه

    استاد این سری فایلهایی که قرار میدید با مقدمه مشابه و از ما میخواهید که از یک منظر دیگه ای به موضوع نگاه کنیم

    من برای این مورد برای خودم یک مثال دارم

    من میگم همین فرشی که توی خونه هامون هست و نقش و نگار داره

    هر گوشه ای از فرش بایستیم یه زاویه دید جدیدی به ما میده از اون قسمت خونه با اون پس زمینه گلهای قالی

    واسه همین من کاملا درک میکنم این سری فایل های شما

    کلش اینه که ما از زوایای مختلفی مسایلی که مدتهاست درگیرش هستیم رو بررسی کنیم

    حتما جواب در اون مساله هست

    اگر پیداش نمی کنیم ما باید سوالهای جدیدی درباره اون مشکل از خودمون بپرسیم

    به قول استاد ما باید ببینیم آیا کسی رو میشناسیم که اون مشکل ما رو داشتن و به راحتی حلش کردن اصلا راحت هم نه …ولی حلش کردن

    و می بینیم خیلی زیادن اطرافمون آدم هایی که مسائل خیلی بزرگتر از مساله ما رو حل کردن

    و ختم میکنم به این شعر زیبا از نظامی

    عیب کسان منگر و احسان خویش

    دیده فرو کن به گریبان خویش

    آینه روزی که بگیری به دست

    خود شکن آن روز مشو خودپرست

    خویشتن‌آرای مشو چون بهار

    تا نکند در تو طمع روزگار

    جامه عیب تو تُنُک رشته‌اند

    زان بتو نه پرده فروهشته‌اند

    چیست درین حلقه انگشتری

    کان نبود طوق تو چون بنگری

    گر نه سگی طوق ثریا مکش

    گر نه خری بار مسیحا مکش

    سپاس استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
    • -
      محبوبه کریمیان گفته:
      مدت عضویت: 3100 روز

      سلام دوست عزیز

      منم این مشکل آپارتمان نشینی رو توی وسعت بزرگتری داشتم و مدام به خودم میگفتم اینجا جای من نیست و زمین داشتم که میخواستم خونه بسازم اما پول نداشتم

      یه جایی که دیگه این تضاد آپارتمان نشینی فریاد میزد که از اینجا برو

      اونوقت دیگه توکل کردم

      با همون دست خالی رفتم کارای شهرداری رو انجام دادم به امید اینکه شاید تا ده سال آینده بتونم خونه رو بسازم

      از خونه آپارتمانی بلند شدم رفتم مستاجر ی و خونه رو یه مدت اجاره دادم تا اینطور به آرامش برسم که رسیدم

      بعد خونه رو فروختم و زدم توکار ساخت و ساز خونه ی جدید که البته بازم پولم خیلی کم بود اونم برای ساخت خونه دوبلکس با زیر بنا 130متر و پارکینگ کامل طبقه همکف یعنی سه طبقه باید می‌ساختم اما ایمان خودم رو نشون دادم و مدام از خدا هدایت خواستم و خدا هدایتم کرد و روی باورامو کار میکردم پول جور شد

      و خونه ای که قرار بود بعد از ده سال استارت ساختش رو بزنم در مدت زمان یکسال و نه ماه ساختم و الان دارم زندگی میکنم

      به نظر من اول باید برای ذهنت واضح کنی که دقیقا چی میخوایی چون ذهنت تا تصویر ی از هدفت نداشته باشه هیچ جذبی برات رخ نمیده ممکنه حتی خودت دقیقا ندونی که چی میخوایی

      بعد از اینکه واضح شد

      بهش توجه کن و به ایده ها عمل کن

      دوست داشتم تجربه خودم رو باهات به اشتراک بزارم چون اون تضاد شما رو من خوب لمس کردم اما از دلش خواسته ی خودمو واضح کردم و شما رو درک میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        فهيمه گفته:
        مدت عضویت: 1951 روز

        درود دوست عزیزم

        محبوبه جانم سپاس از لطفت که کامنت من رو خوندی و برام تجربه ات رو نوشتی

        خدارو سپاسگذارم جایی حرف دلم رو میزنم که دوستان خوبی مثل شما صادقانه تجربه خودشون رو برام مینویسن و بهم دلگرمی میدن

        این کلام خداست که از زبان یکی از دوستان در این جمع برای دیگری جاری میشه

        خدا میدونه چند صد هزار نفر در این سایت عضو هستن

        و خدا میدونه چند نفر این فایل رو میبینن

        از بین اینهمه کامنت که روی این پست ها میاد

        اون کسی که نظرش رو برای دیگری مینویسه اصلا تصادفی نیست و من میگم فقط و فقط کلام خداست و یک نشونه از طرف خداست

        اتفاقا حالا که شما بحث زمین ساختن رو گفتی بگم که هفته پیش همسرم یک زمینی رو دید و گفت چقدر قیمتش خوبه بریم بخریمش؟

        بعد یکم پرس و جو کرد درباره اش و کلا منصرف شد

        میخوام بگم هیچ چیز تصادفی نیست

        اون بحث خرید زمین هفته پیش توی خونه ما

        حالا هم کامنت شما از ساختن زمینتون

        من به فال نیک میگیرم و از خدای وهابم سپاسگذارم که با زبان شما من رو راهنمایی کرد که اگر میخوام زمین بخرم احتمال اینکه به نفعم باشه خیلی خیلی زیاد

        بازم دنبال نشانه میگردم و از خدا سوال میپرسم

        درباره اینکه گفتید هدفم باید واضح باشه خودمم هم متوجه شدم و کلا خودم رو از دودلی خارج کردم با یکسری دلایلی که برای خودم منطقی کردم

        به قول استاد عباس منش هر مسئله ای جوابش در دل خودش هست

        دست شما رو به گرمی میفشارم و بابت توکلتون به الله مهربان بهتون تبریک میگم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          محبوبه کریمیان گفته:
          مدت عضویت: 3100 روز

          سلام دوست عزیزم

          فهیمه جان به نظر منم خدا خواسته هدایت کنه که حتما زمین بخری و منصرف نشی مو به تنم سیخ میشه وقتی هدایت خدا رو میبینم منم زمانی که تصمیم به ساخت زمین گرفتم خدا از بی نهایت راهها منو هدایت کرد و هربار خودم آگاهانه از طریق نشونه سایت هم هدایت خواستم و خدا خیلی زیبا هدایت‌ کرد باورت میشه تمام آیتم های که برای ساخت خونه داشتم و ذهنم نجوا میکرد که پول نداری بی خیال شو ولی من با توکل همه ایده هامو اجرا کردم و مدام با خودم این باورها رو تکرار میکردم

          خداوند از بی نهایت راهها هزینه ساخت و ساز خونه رو برام جور می‌کنه

          خداوند منو به سمت زیباترین ایده ها برای ساخت خونه هدایت می‌کنه

          خونه ی من سرشار از تمیزی سرشار از زیبایی و سرشار از نظم هست

          این باورا برا من کار کرد خدا پول رو جور کرد خدا منو هدایت کرد والان خونه من از هر گوشه که نگاه می‌کنی سرشار از تمیزی سرشار از زیبایی و سرشار از نظم هست مدام ذوق میکنم میگم خدای من

          من توی این خونه هر طرف که سرم رو میچرخونم زیبایی میبینم و مدام سپاس گزاری میکنم

          سعی کن همیشه نگاهت به زیبایی ها باشه من معجزه شو دیدم و هنوز دارم ادامه میدم

          سعی کن خودت رو لایق بهترین ها کنی و بهترین آیتم ها رو توی ساخت خونت اجرا کنی

          من کنترل ذهنم زیاد انجام میدادم یادمه با تضادهایی هم برخورد کردم اما احساس خودم رو خراب نکردم و در نهایت اون تضاد به نفع من تموم شد

          توکل کن و ایمان داشته باش که میتونی خدا جواب ایمان آورندگان رو با پاداش میده

          برات آرزوی بهترین ها رو دارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2003 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    سلام عرض می کنم خدمت استاد عزیزم، مریم جان گلم و همه دوستان عزیزم که هر کدوم قطعه ای از پازل دنیای تکاملی من هستند. بابت حضورم در بین همه شما بزرگواران خدا رو بی نهایت سپاسگزارم.

    امروز سعی کردم نسبت به این فایل خیلی دقت بیشتری به خرج بدم و انگشت اشاره تمام کلمات و جملاتش رو مستقیم به سمت خودم نشونه برم.

    از خدای لطیفم درخواست کردم منو در این جهاد با نفس یاری کنه و چشمم رو روشن به حقایق وجود خودم، قلبم رو مومن به حق کلام الهی که از قرآن و از کلام استاد جاری میشه، و گوشم رو شنوا به هر ندایی که از اعماق ضمیرناخودآگاهم میاد بکنه.

    الهی شکر بارانی از رحمت بر من بارید و چون در موقعیتی بودم که بایستی یک سری کارهای منزل و فرزندم رو انجام می دادم و زمانی براای نوشتن ذهنیاتم نداشتم با خودم تکرار کردم که حافظه ای که خداوند حسابگر به من داده از هر قلمی میتونه پررنگتر باشه. من به این نعمت الهی تکیه می کنم و اون رو کوچک و ضعیف فرض نمی کنم. پس همه چیز مثل ثانیه اولی که صاعقه وار به ذهنم رسید همونجور تازه باقی مونده و دارم مینویسم.

    چیزی که داشت باورم می شد با افزایش سن و زیاد شدن مسئولیت ها داره کمرنگ میشه و من باید برای تقویت حافظه کار خاصی بکنم. ولی با جدی تر گرفتن آموزش های استاد و بیشتر باور کردن حرفهاشون متوجه اشتباه بودنش شدم و قبول کردم حافظه نه تنها ضعیف نمیشه بلکه با استفاده بیشتر ازش، قویتر هم میشه. (این از باور اشتباه اول)

    در مدتی که عضو سایت بودم ولی درست به قوانین و تمرینات عمل نمی کردم متوجه نمی شدم که چرا نتیجه نمی گیرم. تا اینکه واقعا رنج درجا زدن و حتی پسرفت کردنم به حدی رسید که نتونستم اینهمه دوری از اصل خودم رو تحمل کنم.

    متوجه شدم هرجا به اندازه کافی رنج نکشیدی و خرخره ات تنگ نشده همچنان به قول قرآن دست از هوی برنمی داری.

    وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ۖ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۖ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا

    الله زیبای من به چه زیبایی این عبارات رو در کنار هم چیده. شسته و رفته بیان کرده که:

    نفس خودت رو شکیبا کن (تقوا کن، کنترل ذهن کن) همراه کسانی که صبح و شب برای فقط و فقط رضای پروردگارشون، برای جلوه گری پروردگار در زندگیشون رب رو صدا می زنند. و چشمت دنبال زینت دنیا که در دست عده ای هست نباشه، غبطه نخور به آنچه که هرکسی داره از زینت و جمال دنیا. اگر باور داری وجه الله، آن روی الهی هر چیزه که به تو آرامش و عزت و رشد میده پس نباید به دستاوردهای دیگران با دیده حقارت و غبطه نگاه کنی.

    و دنباله روی اون کسی نباش که بخاطر تبعیتش از هوی، از اونچه به لذت زودگذرش عادت کرده، از اون اشتباهات تکراری که نمی دونه داره به قعر نابودی می کشوندش، خودم قلبش رو مهر و موم کردم که دیگه به یاد من هم نیفته. از ذکر من غافل بشه چون انقدر در این اشتباه زیاده روی کرده که دیگه باورش نمیشه اصل ذاتش چیز دیگه ای بوده. نمی دونه چقدر از من دور شده. تو از اونها نباش.

    الله حکیم من داره میگه خدا رو تکرار کن در قلبت که از اشتباه کردن خلاص بشی.

    این اصل اصل اصل توحیده. الله اکبر از این آگاهی.

    حافظه عزیزم یاری کرد و به یاد آوردم سخن پیامبر رو که فرمود:

    حاسِبوا أنْفُسَکُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا ، و زِنوها قَبلَ أنْ تُوزَنوا ، و تَجَهَّزوا للعَرْضِ الأکْبَرِ

    پیش از آن که مورد حسابرسى قرار گیرید، خود به حساب نفستان برسید و پیش از آن که سنجیده شوید، خود نفستان را در ترازوى سنجش بگذارید و براى آن حسابرسى بزرگ آماده شوید.

    بله درسته. هوشمندانه تر اینه که قبل از اینکه چشم باز کنی و ببینی افتادی توی هچل، خودت هر روز به حساب خودت رسیدگی کنی. دونه دونه کارهای روتین روزمره ات رو بسنجی ببینی از چه باوری نشأت گرفته و این دقیقا کاریه که استاد خودشون انجام میدن و ما رو هم دارن بهش تشویق می کنن. ممنونم استاد گرانقدرم.

    این الگوی تکرار شونده اشتباه کردن رو در تمرین انجام دادنم تشخیص دادم.

    دیدم در مدتی که مثلا فایل گوش می دادم ولی دلم هماهنگ نبود در واقع تمرینات رو جدی انجام نداده بودم.

    دوباره حافظه یاری کرد و گفت می بینی که مریم شایسته عزیز بعد از اینهمه سال کار کردن روی باورهاش و نتیجه ساختن چطور

    همچنان شاگردی می کنه؟

    مثلا در جلسه 3 دوره شیوه حل مسائل میاد میگه من تمام فایلهای مربوط به اهرم رنج و لذت استاد رو چندین و چند بار دوباره گوش دادم تا این مفهوم رو به تمرین تبدیل کنم.

    یا اینکه در یک آن به خاطر میاره که در فلان جلسه از فلان دوره این مفهوم توضیح داده شده. چرا؟ چون بیش از حد یک انسان معمولی تمرینات رو عمقی تکرار کرده. اینه که نتیجه رقم میزنه.

    بعدش به خاطر آوردم که دوستم جمیله تنها کسی بود که در دوران لیسانس تمام تمریناتی که استاد می داد رو حل می کرد و سر کلاس اولین نفر داوطلب حل مسائل میشد.

    هیچوقت یادم نمیره رفته بودیم اردوی دانشجویی شب توی خوابگاه بودیم و همه داشتن خوش می گذروندن ولی جمیله سر ساعت 11 طبق روال همیشگیش از خستگی بیهوش شد و خوابید چون عادت داشت 6 صبح بیدار شه و آدم منظمی بود.

    نتیجه اینکه ارشد دانشگاه تهران قبول شد و دکترا هم دانشگاه آلابامای امریکا پذیرش گرفت. و الان استاد دانشگاه ملی یک ایالت دیگه هست.

    این تعهدها به من یاد داد که همیشه اول تمرین انجام بدم بعد حرف بزنم. اول روی نظمم کار کنم بعد انتظار تغییر داشته باشم.

    پس ساعت خوابم رو تنظیم کردم. الان انرژی روزانه ام فوق العاده بهتر شده. برنامه ریزی هام دقیقتر و کاراتر شده و اعتماد بنفسم افزایش پیدا کرده.

    ورزش منظمم رو تثبیت کردم. جسمم سالمتره، گرفتگی عضلانی دیگه ندارم و وزنم کمتر شده.

    کنترل ورودیها رو جدی تر گرفتم و اجازه نمیدم چشمام چیزی ببینه یا گوشهام چیزی بشنوه که دقیق حس می کنم برام سمه.

    حتی وقتی ناخواسته این اتفاق میفته در ذهنم باور درست رو تکرار می کنم که اثرش کمرنگ بشه.

    اما در مساله کسب و کار که دو سال هست دارم درموردش فکر می کنم، قدم بر می دارم و تلاش می کنم به تازگی متوجه شدم که باگ کجاست.

    مشخص شد اهرم رنج و لذتم رو درست تدوین نکرده بودم و اشتباه تکراریم اکتفا کردن به گوش دادن محض فایلها بوده.

    قبلا هم گفتم از اول امسال این رویه غلط رو تغییر دادم و نوشتن تمرینات و ذهنیاتم رو جدی انجام دادم.

    در چند مورد ازجمله کنترل ورودی ها، روابط، ورزش منظم و ساعت خواب جواب داد ولی در شروع کسب و کار هنوز نه.

    بیشتر دقت کردم دیدم اشتباهم همچنان ادامه داره. من باید بیشتر و بیشتر فایل گوش بدم. بیشتر به عمق خاطرات کودکیم نفوذ کنم و ریشه باورهام رو پیدا کنم. باید بیشتر باورهای درست رو به زبون تکرار و در عمل پیاده کنم.

    پس شروع کردم به اسکن کردن هر رفتار کوچیکی که ازم سر میزنه.

    دائم دارم از خودم سوال می پرسم چرا این حرف رو زدی؟

    چرا این کار رو به این شکل انجام دادی؟

    چرا توی جمع با اینکه نظر داشتی حرف نزدی؟

    چرا از گفتن نظر مخالفت ترسیدی؟

    چرا کاری که دوست نداشتی انجام بدی رو قبول کردی؟

    چرا این پول رو خرج این کالا کردی؟

    چرا این پول رو خرج اون کالای باکیفیت تر نکردی؟

    چرا هر حرف یا نظریه ای مطرح شد احتمال نمیدی از ریشه غلط باشه؟ چرا شک نمی کنی؟

    چرا با اینکه می دونی روغن مایع برای سلامتی مناسب نیست باز هم سیب زمینی سرخ می کنی؟

    چرا تمرین امروزت رو انجام ندادی؟

    چرا پاسخ کامنت فلانی رو نوشتی؟

    چرا کامنت ننوشتی؟

    چرا اهرم رنج و لذتت رو به این شکل نوشتی؟

    چرا فایل رو دوباره و چندباره گوش ندادی تا تمرینت رو کاملتر و موثرتر انجام بدی؟

    و چرا چرا چراهای خیلی زیاد دیگه….

    این چراها داره تراوش ذهنیم رو در مورد باورهای بنیادیم بسیار راحت تر میکنه.

    دارم بیشتر پیدا می کنم در ذهنم چه خبره. وقتی واضح دیده میشن پس رفعشون برام آسونتر میشه. اون موقع هست که راه حلهای متفاوت به ذهنم می رسه که تا بحال اصلا نمی دیدمشون ولی همیشه همینجا جلوی چشمم بودن.

    برای مثال فهمیدم که تا زمانیکه اینهمه باور اشتباه در مورد کار کردن و پول درآوردن دارم مسلمه که شروع یا ادامه کسب وکار با اینکه بهم الهام شده بود انجامش بدم برام اینقدر سخت شده. پس باید روی چه باورهایی کار کنم تا بالاخره پام از روی ترمز برداشته بشه.

    از دو سال پیش تا الان چندین کار رو امتحان کرده بودم ولی ادامه نداده بودم نه به این دلیل که علاقه یا تواناییشو نداشتم بلکه چون باور اشتباهی در جنبه های مختلف موضوع کسب و کار داشتم. ولی خودم نمی دونستم مشکلم در باورهاست. و همش در حال بکسوات کردن بودم. امسال دیدم اندازه یه خونه زیر پام گود شده از بس دور درجا زدم. و سعی کردم از این به بعد هوشمندانه تر عمل کنم . حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا مشکل رو تشخیص بدم رفعش کنم، کسب و کار راحت راه میفته.

    چه جمله زیبایی گفت خانم لوییز ال هی در کتاب شفای زندگی: وقتی خودت رو سرزنش می کنی تصور کن کودک 4 ساله درونت رو گذاشتی جلوی چشمت و داری با فریاد بهش توهین می کنی. چه انتظاری ازش داری وقتی ترسیده و پناهی نداره بتونه کار درست رو انجام بده؟

    پس متوجه شدم تمام این سالهایی که خودسرزنشی می کردم داشتم به اشتباه خودم رو ضعیفتر و سرخورده تر میکردم. و وقتی دست از این کار برداشتم خدا می دونه به چه صلح بزرگتری با درون خودم رسیدم که نتیجه هاش داره بهم هر روز لذتها و نعمتهای بیشتری میده.

    چند روزه هدایت شدم به فایلهای آرامش در پرتو آگاهی. الله اکبر از اینهمه عظمت و آگاهی این فایلهای سوپر ارزشمند.

    با برکت این فایلها بیشتر متوجه شدم که هروقت گرفتار عجله و تقلا شدی داری اشتباه میری. باید باید باید دلت با فطرت الهیت یکی بشه. ذهن منطقیت تسلیم نور وجودی الهیت بشه تا الهامات رو دریافت کنی. بخدا زور زدن فایده نداره….

    پس برای اینکه به خودم اثبات کنم که میتونم مثل شاگردان درجه یک این مکتب باشم اول این فایل رو چند بار گوش دادم و نوشتم و بعد شروع کردم به تمرین ضبط صدای خودم. حالم که خوب شد اومدم سراغ کامنت نوشتن. اشتباه تکراریم عجله در نوشتن کامنت بود. در صورتیکه انجام هزارباره تمرین اصل، و ابرازش فرع هست.

    الهی شکر برای هدایت های امروزم…

    بشنو و تجربه کن.

    بیا از پیش داوری‌ها و حتی قضاوت‌ها رها شویم و فقط گوش کنیم. بیا باور کنیم که لزومی ندارد همیشه از خودمان دفاع کنیم.

    بیا گوش دادن ساده را تجربه کنیم و رها شویم از قضاوت، رها شویم از هرگونه قبیله و طبقه‌، رها از باورهایمان و پاک از همه قالب‌هایی که محدودمان می‌کنند و تنها رها و آرام است که می‌شنود.

    آرامش این برکه سبز را تجربه کن، بیا تا فقط گوش بدهیم و تجربه کنیم.

    قلبت را پاک کن، اتفاقات خوب تنها وقتی از راه می‌رسند که قلبت را پاک کرده‌ای.

    تو پاره‌ای از خدایی.

    تو فراتر از جسمت و فراتر از ذهنت، آگاهی هستی و آگاهی تو اصل توست. خود حقیقی توست. خود متعالی توست.

    تو لایتناهی هستی و مقدس

    آگاهی تو پاره‌ای از آگاهی همه جهان است…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      نجمه رضائی گفته:
      مدت عضویت: 1912 روز

      سلام سعیده عزیز

      چه بینظیر بودی و عالی نوشتی ،

      چه نکات عالی بهش اشاره کردی برای باردومه که میخونم و بنظرم چندین بار باید بخونم تا تموم نکاتی که نوشتی رو درک کنم.

      خداروشکر میکنم که دوستان عزیزی چون شما دارم که ازشون درس میگیرم .

      ی قسمتی از کامنتت خیلی تلنگر خوبی بود برای منی که گاهی این اشتباه رو داشتم :

      وقتی خودت رو سرزنش می کنی تصور کن کودک 4 ساله درونت رو گذاشتی جلوی چشمت و داری با فریاد بهش توهین می کنی. چه انتظاری ازش داری وقتی ترسیده و پناهی نداره بتونه کار درست رو انجام بده؟

      فایلای آرامش در پرتو آگاهی واقعا عالی هستند هروقت که حس میکنم وارد حاشیه شدم به این فایلا رجوع میکنم و با شنیدنش دوباره مسیر اصلی رو پیش میگیرم ممنونم دوباره یادآوری کردی.

      مشتاقانه کامنتهای پربارت رو میخونم و ازش استفاده میکنم‌.

      امیدوارم همیشه شاد و سعادتمند باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2003 روز

        سلام به نجمه عزیزدلم

        خیلی خیلی ممنونم از نگاه مهربونت. خیلی به من لطف و محبت داری

        خدا رو شکر می کنم اگر به لطف الله چیزی نوشتم که تلنگری بوده و نکته خوبی رو در ذهن شما بولد کرده که میتونه کمکتون کنه.

        ما همه سلول های یک بدن هستیم که داریم با هم هماهنگ میشیم و به همدیگه کمک می کنیم.

        الهی شکر که در این فضای بهشتی در کنار هم هستیم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 812 روز

      بنام خدا وند سمیع و بصیر

      بنام خدای رحمان

      بنام خدای رحیم

      خداوند آب .خداوند باران

      خدایا مرا درک و فهمت کجا ؟

      زبانی و دستی ببخشا که آن آیدش…

      سلام و عرض ادب خدمت خواهر و جواهر ارزشمند سعیده ی توحیدی

      حالتون عالی و متعالی

      قبل از هر چیز خداوند رو شاکرم برای وجود شما و دوستان عزیزم .که دست یکایک عزیزان رو میفشارم و با تک تک سلول هایم ازشون سپاسگزارم.خدایا هزار بار شکرت. من چقدر خوشبختم این همه دوست خوب دارم .که لنگه ندارن…

      فرشته ی توحیدی سعیده خجسته و مبارک …

      همیشه کامنت های شما رو میخونم و کلی حال خوب انتقال میدی.

      در این مدت که عضو سایت شدم. همیشه میخاستم براتون بنویسم ولی جهان اجازه نمیداد و به فرکانس شما دسترسی نداشتم.

      مرسی که می نویسید

      مرسی که هستید .

      تشکر کمه و باید تشکرات گفت…

      بهترین ها رو براتون از خداوند منان خواهانم.

      انشاءالله در کنار خانواده تون بهترینها رو تجربه کنید .

      روز گارت شاد شاد

      بزم عشقت پر سرور

      عمر شیرینت بلند

      قلب مهربانت از غصه دور

      درپناه جان ، جانان

      پرور دگار رب العالمین باشید.

      سایتون برقرار

      ای دختر بی نهایت توحیدی

      منتظر کامنت های تاثیر گذار تون هستیم.

      امضای الله مهربان

      پای تک تک آرزو هات.

      سلامتی و ثروت

      رفیق همیشگیت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2003 روز

        آقای بساطیان عزیز و دوست داشتنی سلا م به قلب مهربونتون

        همیشه از طبع شاعرانه شما و ردیف های فوق العاده تون استفاده می کنم و حظ می برم.

        شما خیلی روح لطیف و چشم زیبابینی دارید که اینقدر زیبا و شیوا می نویسید. متشکرم از اینهمه لطف و محبتتون به من.

        دقیقا از زمانی که خدا رو برای خودم پررنگتر کردم و سعی کردم ذکر رب العالمین رو آگاهانه بیشتر و بیشتر ورد زبانم کنم، و از طرفی به تمریناتم متعهدتر شدم، قبول کردم که هر فرد یک آموزگار برای منه و باید به دیده آموختن به نوشتههاش نگاه کنم. حتی کسی که حرفی برای گفتن نداره به من درس میده باید بتونم مثل استاد باشم و از هر مساله ای نکته ای برای آموختن کسب کنم.

        متشکرم از حسن توجهتون. دلشاد و کامروا باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          سید عظیم بساطیان گفته:
          مدت عضویت: 812 روز

          به نام خدای مینو سرشت.

          سلام مجدد دارم

          خدمت خواهر و جواهر ارزشمندم سعیده بی نظیرم.

          امیدوارم حالتون عالی و متعالی باشه و

          در کنار خانواده ی محترم بهترین روز ها رو تجربه کنید .

          نقطه ی آبی شما رو دریافت کردم و کلی لذت بردم .که برامون وقت گذاشتی ..

          تمام روزها

          و شب هام شاهدند

          که موفقیت دوستان آرزوی قلبی منه …

          و از صمیم قلبم تک تک شون رو دوست دارم و بهشون عشق می ورزم.

          ودر بهترین حالتم براشون دعا میکنم و براشون می نویسم.

          من خوشبختم

          چون دوستانی شیرین تر از عسل دارم .

          دوستانی که لنگه ندارن توی دنیا …

          مرسی خواهر بی نظیرم که برام نوشتی …

          قلب نازنیت از غصه دور باشه…

          و در این روز عزیز

          روز استجابت دعا .

          روز عاشورا ی حسینی )

          از خداوند متعال خواهانم

          بهتون ارتباط و معنویت

          سلامتی

          و ثروت و یک روابط عالی بده … الهی آمین

          در پناه رب العالمین باشی …

          سایتون برقرار باشه.

          ای فرشته ی عاشق

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            سعيده رضايى گفته:
            مدت عضویت: 2003 روز

            ای جانم دوباره شعر و ردیف و قافیه!

            سلام دوست خوب و نازنینم. سید بزرگوار…

            وااااای منو در دریای احساست خوب و عزت نفس غرق کردید. نه غرق نشدم حس می کنم شناور شدم روی یه قایق کوچولوی خوشگل چوبی دارم رو به آسمون فقط به خدا لبخند میزنم. وقتی اینجوری قشنگ برام می نویسید و محبت و عشق الهی رو انتشار میدید چاره ای جز انرژی مثبت و حس عالی الهی ندارم…

            می خواستم برم فسنجون بذارم بپزه تا فردا نهار قشنگ گردوهاش روغن بندازه که بهو دلم گفت سایت رو چک کن و پیام شما رو دیدم.

            روزگارتون به خوشمزگی فسنجونای بی نظیر خودم!!!!

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
            • -
              سید عظیم بساطیان گفته:
              مدت عضویت: 812 روز

              بنام خدای بزرگ و احد ، تعالی و شافی و قدیر و صمد.

              سلام و هزار سلام

              بر خواهر و جواهر ارزشمندم

              سعیده بی نظیر و فوق العاده

              بازم تشکر فراوان دارم ازتون که برام نوشتی …

              و حال خوب و انرژی مثبت انتقال دادی ؟

              آرزو میکنم معمار زندگیت باشی ،

              ستون خانه ات همه از عشق،

              سقف خانه ات همه بلوری و شفاف،

              فضای خانه ات پر باشه از مهر …

              به سلامتی خواهرم که زرنگه، و جودش قشنگه، قلبش یک رنگه، و عشقش پر رنگه، و از همه مهمتر غذاش خوش رنگه…

              چقدر به وجود شما افتخار میکنم ، و خدا رو شکر میکنم که هستید و می نویسد…

              و چقدر قلم تون تواناست،

              مگه داریم

              مگه میشه…

              از روی شما ها باید نوشت و نوشت و تکرار کرد و تکرار کرد …

              ما هم شما رو دوست داریم

              با تمام مداد رنگی های دنیا به هر زبانی، که بدانی،

              یا ندانی؟

              خالی از هر تشبیه و استعاره و ایهام

              تنها یک جمله برایت خواهم نوشت…

              دوستت دارم

              ای بهترین خواهر دنیا…

              ای فرشته عاشق الله

              بهترین، بهترین ها رو براتون

              آرزو میکنم.

              تاریخ شارژ ارادت ما به شما و تمام دوستان، گرامی و عزیزم

              حالا ، حالا اعتبار داره،

              همراه آخر

              دوست دارم و عاشقتونم

              ای دختر توحیدی و بی نهایت

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    الماس گفته:
    مدت عضویت: 1673 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم ومریم خانم دوست داشتنی

    سوالات خوبی که تو این مجموعه فوق‌العاده عالی میپرسین باعث میشه آدم وادار بشه درباره خودش بیشتر فکر کنه و چیزهایی رو درون خودش پیدا کنه که هیچ وقت اونها رو نمیدونسته که وجود دارن .یا اصلا نمیدونسته اینها میتونن جزو مشکلات وباگهای ذهنی باشن که بتونن برامون مسعله ایجاد کنن

    من خودم درباره بعضی از این الگوها درون خودم یا بقیه فکر میکردم اینها جزوی از شخصیت واخلاقمونه وغیره قابل تغییرن واصلا مهم هم نیستن ومیشه باهاشون کنار اومد،در حالی که الان متوجه شدم خیلی هم مهمن وحتما هم قابل تغییرن

    الگوهایی که من درون خودم پیدا کردم

    خیلی دوست دارم آدم آروم تری باشم سر هر اشتباه کوچکی که از بچه هام سر میزنه زود از کوره در نرم ودادو بیداد نکنم سرشون ومادر با حوصله تری باشم ولی کمتر موفق شدم .این زود عصبانی شدن درباره همه است و تو موقعیت های مختلفی با اشنایانم وهمکارام دعوام شده

    درباره خیلی از تصمیماتم خیلی محکم نیستم .وقتی درباره موضوعی تصمیم میگیرم هر چیزی می‌تونه نظر من رو تغییر بده و بیشتر مواقع خودم تصمیم نمی‌گیرم واز همسرم می‌خوام که تصمیم بگیره حتی برای خریدن لباس برای خودم یا یه وسیله کوچیکه برای خونه یا حتی مساعلی که تویه کار باهاشون برخورد میکنم حتما نظر ایشون رو میپرسم واز ایشون می‌خوام که به جای من تصمیم بگیره چون خیلی از اشتباه تصمیم گرفتن میترسم

    سالهاست که می‌خوام دوره دوازده قدم رو بخرم با اینکه می‌دونم از محصولات رایگان چه نتایجی گرفتم وحالا می‌خوام نتایج بزرگتر بشه ومطمعن هستم تاثیر داره تو زندگیم باز هم معطلش کردم وهر بار دربارش با همسرم مشورت کردم در حالی که اصلا ایشون آدم مستبد وزوز گویی نیستن که بخوان در مورد همه چیز خودشون تصمیم بگیرن من خودم این خواهش رو ازشون داشتم

    فعلا همین دو مورد رو پیدا کردم و خیلی هم به خاطر پیدا کردنشان خوشحالم می‌دونم که میتونم تغییرشون بدم

    خیلی دستتون دارم

    به خدا میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
  8. -
    یگانه بانو گفته:
    مدت عضویت: 770 روز

    سلام به استاد عزیزم به همه دوستان همفرکانسی خووووبم

    که از وجود تک تکتون تو این سایت از صمیم قلب خوشحالم.

    از خوندن کامنت دوستان چنان شور و اشتیاقی در وجودم زنده میشه که قابل وصف نیست.بارها شده در طول روز انرژیم افت کرده فقط با خوندن کامنت شماها چنان انرژی و انگیزه ای گرفتم که فقط خدا داند.فرقی نمیکنه کامنت هارو به ترتیب تاریخ بخونی یا امتیاز، تک تک کامنت ها پر از عشق و آگاهیه.همه حرف ها یه رنگ و از یه جنسن و با عشق نوشته شده اند.همین هم هست که به دل میشینه.

    هر آنچه از دل برآید بر دل نشیند.

    تصورم بر اینه همه ما سوار بر قطاری هستیم ک بر روی ریل خوشبختی ، با هدایت الله به سوی اهداف مون در حرکتیم‌.سوخت این قطار سخنان و آگاهی های گهربار استاد بینظیرم هست که از زبونشون جاری میشه.هم به قطار قدرت حرکت میده هم جسم و روح مارو تغذیه می‌کنه.مهم نیس هدفت چی هست مهم نیس چرا و چطوری به این قطار هدایت شدی مهم اینه که الان اینجا حضور داری و انتهای این سفر فقط آرامش و خوشبختیه.از مسیر لذت ببر جانم.نذار ناخواسته ها دلخسته ت کنه.بچسب به خوبی ها،لذت ببر از مسیر که ایمان دارم هر آنچه پیش آید فقط خیرو خوبی خواهد بود و بس.

    تو این حضور چند روزه ام در جمع شما خوبان و کنارهم قرار دادن آگاهی های که درک کردم تا الان، چ بسا که ایمان دارم باید بیشتر و بهتر هم بیاموزم.احساس میکنم به نقشه ی گنجی رسیدم که ذوق دارم بنویسم براتون.

    اهداف و خواسته های ما از دل تضاد هامون بوجود میاد (با در نظر گرفتن قانون تکامل) که باید لیزری روی اون هدف تمرکز کنیم حالا با نوشتن یا حرف زدن، تجسم، شکرگزاری قبل خواسته و ……و در مسیر رسیدن بهش اقدام کنیم.من طناب بسیار مستحکمی و تصور میکنم که متصله به اون خواسته، انتهای این طناب شاخه شاخه شده که هر کدام از این شاخه ها همون راه های تمرکز روی خواسته محسوب میشن.میخوام بگم مهم نیس با چه روشی میخوای به خواسته تمرکز کنی، همه این شاخه ها در آخر منتهی میشن به رسیدن به اون خواسته.

    گاها با یه روشی که احساس خوبی بهمون میده و ما انتخابش کردیم برای تمرکز روی خواسته ، به هدفمون میرسیم ولی نتیجه پایدار نیست.گاهی به هدف میرسیم و اتفاقا نتیجه نه تنها موندگاره روز به روز بهتر هم میشه.

    گاها تمرکز میکنیم روی خواسته و با وجود کلی زمان و انرژی گذاشتن اصلا خبری از خواسته نمیشه.

    مشکل کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    اینجاست که اهمیت باورها پررنگ میشه.

    من مثال های کاملا ملموسی دارم براین مباحثی که عنوان کردم.

    « تمرکز بر خواسته، رسیدن به آن، پایدار نبودن نتیجه»

    تجربه ای که در این مورد دارم مربوط میشه به هدفی که تعیین کردم و برای تمرکز روی خواسته ام از روش شکرگزاری قبل خواسته استفاده کردم‌‌.چند بار در روز خواسته مو درنظر می‌گرفتم و جوری شکرگزاری میکردم که انگار از قبل بهش رسیدم.احساس خوبی می‌گرفتم و امیدوار بودم.بعد یکی دو هفته یه اتفاقی افتاد که کلا داشتم ناامید میشدم از رسیدن به اون خواسته ام.ولی نباختم خودمو به همین روال ادامه دادم و امید داشتم که میشه.سعی میکردم زیاد بهش گیر ندم و ارامشمو وابسته نکنم به نتیجه.سعی میکردم رها باشم درحالی که ذوق هم داشتم برای رسیدن بهش.میگفتم اگه خدا بخواد خیلی قشنگ میچینه آنقدر قشنگ که این محاسبه گری های منو ببره زیر سوال.روز موعد رسید و انقدر قشنگ انقدر ‌‌ رویایی من به خواسته م رسیدم که اگه قرار بود خودم بشینم و ریز به ریز جزییات رسیدن به خواسته مو بنویسم ا‌‌نقدر ریزبینانه و قشنگ و عالی از همه لحاظ نمیتونست اتفاق بیفته.اصلا انقدر عالی بود که حتی فکرشم نمیکردم.اون شب از ذوقم اصلا خواب نداشتم.شده تا حالا از خوشحالی نتونی بخوابی، نتونی غذا بخوری، آروم و قرار نداشته باشی؟؟؟؟من موقع ناراحتی دیده بودم ولی موقع خوشحالی و اون روز تجربه کردم.

    باور کنید این خوشحالی من به دو هفته نکشید که از بین رفت .خواسته مو از دست دادم انگار که اصلا وجود نداشته.انگار ک همش خواب بوده.

    همینجور هاج و واج مونده بودم که چی شد، چ اتفاقی افتاد، شاکی بودم از خدا که تو که میخواستی ازم بگیری چرا دادی؟؟؟؟خوشحالم کردی که قدرتتو به رخم بکشی و ازم بگیری بزنی تو ذوقم؟؟؟؟؟؟؟چ نجواهایی که تو ذهنم جولون نمی‌داد.

    حالا که دارم با آگاهی الآنم بهش نگاه میکنم میبینم داستان چیزی نبوده جز باورهای مخربی که باعث شد از دستش بدم.که فاحش ترینش به نظرم باور عدم لیاقت بوده.

    میخوام بگم وقتی خواسته و هدفی مشخص میشه باید باید باید باورهامونو بررسی کنیم.باور های مخرب و شناسایی و با باور های درست و قدرتمند حرکت کنیم برای رسیدن به خواسته.در غیر اینصورت ممکنه تو حتی به اون خواسته برسی ولی مثل آب خوردنی از دستش بدی.

    « تمرکز روی خواسته، رسیدن به هدف، پایداری نتیجه»

    مثالی که در این مورد دارم مربوط میشه به رسیدن به محل کار دلخواهم زمانی که تو برزخی گیر کرده بودم که نه راه پیش داشتم نه راه پس.داستان رسیدن بهش و تو کامنت های فایل لایو با استاد قسمت 21 مفصل توضیح دادم.

    یادمه اون روزا وقتی نجواهای نمیشه و دلتو خوش نکن و نگرانی هایی از این دست می اومد سراغم.میرفتم تو اتاق و خلوت میکردم با خودم.انگار که میخوام یه دوستی که خیلی عزیزه برام و آروم کنم.با دلایل منطقی باش حرف میزدم.برای تک تک نگرانی هام مثال هایی از گذشته میزدم که دیدی شد؟؟؟الان اینم میشه پس.اون موقع نمی‌دونستم دارم باورهای درست میدم به ذهنم.با این گفت و گوهای ذهنی چنان به آرامش می‌رسیدم که نگم براتون.

    که در نتیجه هم رسیدم به هدفم.انقدر باورهای قشنگ و محکمی به ذهنم تزریق کرده بودم که حتی بعد رسیدن به خواسته ذره ای نگرانی برای از دست دادنش نداشتم درحالی که تو مثال قبلی بعد رسیدن به خواسته همش استرس از دست دادنشو داشتم.

    «گاها تمرکز میکنی روی خواسته، ولی اصلا بهش نمیرسی»

    یه هدفی داشتم به صورت لیزری با تجسم کردن روش تمرکز کرده بودم.خیال میکردم همین تجسم کار خودشو می‌کنه و منو به هدفم می‌رسونه.باور کنید من بعد چند روز دقیقا همون فضایی که تجسم کرده بودم و عیناً تجربه کردم ولی خبری از خواسته نبود.من فقط اون موقعیت و فضا و جذب کرده بودم.

    باور مخربم چنان قوی بود که اجازه رسیدن به خواسته مو بهم نمی‌داد.ولی همین اتفاق باعث شد به قدرت تجسم پی ببرم که میشه ولی فقط و فقط با تغییر باورهااااااااا‌.

    اینم یادآوری کنم که کاتالیزور تمامی مسیرها فقط احساس خوب و لذت بردن از لحظه ی حاله.

    دوست داشتم بنویسم دوست داشتم این آگاهی هارو به اشتراک بذارم.

    منه یگانه چقدر بیگانه شده ام این روزها با دنیای بیرونم .چقدر عوامل و شرایط بیرونی رنگ باخته اند برای من.

    مهم نیس بیرون از تو چ خبره و اوضاع چطوریه، تو قدرت تغییر و خلق داری،این قدرتیه ک خداوند در وجود همگی مان قرار داده و فکر کردن فقط به همین موضوع تورو سرشار از آرامش و قدرت می‌کنه.

    درمورد الگوها و کارهایی اشتباهی که تو زندگیم مرتب داره تکرار میشه میتونم به بارزترینش اشاره کنم.

    1.ثابت قدم نبودن توی تصمیم هایی که میگیرم بخاطر ویژگی عجول بودنم.میخوام سریع به نتیجه برسم،میخوام سریع تاثیرشو ببینم و چون این اتفاق نمیفته دلسرد میشم و برمی‌گردم سر خونه اول.

    بارها شده خواستم یه کاری و انجام بدم بارها شده تصمیم گرفتم یه کار اشتباهی و انجام ندم،به چند روز یا چند هفته نکشیده از تصمیمم برگشتم.

    2. الگوی اشتباه دیگه برای زمانیه که عصبی میشم، چنان سریع واکنش میدم ک در عرض چند ثانیه کل شخصیت طرف مقابل و میبرم زیرسوال و قضاوتش میکنم.بعد هم سریع پشیمون میشم و ناراحت میشم از رفتاری که داشتم.اکثر رابطه های عاطفی من سر همین موضوع به تنهایی بهم خورده.

    چقدر فکر کردن و پیدا کردن این الگوهای غلط کمک می‌کنه برای شناخت موانع رسیدن به هدف و آرامش.

    شاد باشید و پیروز

    عاشقتووووووووونم…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      رضا حسنی گفته:
      مدت عضویت: 1327 روز

      یگانه ی زیبا سلام

      اول از همه تحسینت میکنم ب خاطر قلم زیبات چون واقعا انرژیتو دریافت کردم

      چون تجربه های مشترکی باهات دارم ک در ادامه خدمتت میگم و دوم اینکه اول کامنتت گفتی کامنتای بچه ها فرقی نداره ب ترتیب تاریخ باشه یا ب ترتیب امتیاز چون همشون پر عشق و آگاهیه حالا من میخوام اینم ب جملت اضافه بکنم که کامنت بچه ها فارغ از مدت عضویتشون واقعا مثل گنج میمونه مثل کامنت خوده شما و من خیلی خوشحالم ک انقدر خوب تونستی قانون رو درک بکنی و عمل بکنی و این جمله هم از من بپذیر ک این سفر الهی انتهایی نداره ( مقصدی در کار نیست ) و در این مسیر الهی فقط لذت ، خوشبختی ، ثروت و سلامتی هستش و خداوند بیشتر از خودمون میخواد ک ما در این مسیر الهی ب تمام این مواهب الهی برسیم ک کامنتت منو یاد جلسه 9 کشف قوانین و جلسه 5 جهان بینی توحیدی انداخت ک فردا حتما مجددا گوشش میدم ک بازم ب خودم بگم رضا حسنی آرام باش ، عجله نکن ، ب تمام خواسته هات میرسی حتی فراتر از هرچیزی ک بخوای میرسی( اینو گفتم چون تقلا کردن الگوی اشتباه تکرارشونده ی من هستش ) پس از مسیر لذت ببر و فقط با احساس خوب میتونم فاصله فرکانسی (تکامل) از لحظه ی حالم تا خواسته ام رو پر بکنم… خب من فراموشکار چطوری باید احساسمو خوب بکنم با عوامل بیرونی یا عوامل درونی ؟؟؟ صد در صد با تغییر باورهاممممممممم

      حالا تجربه مشترک منو شما اینجاست ک من تو کارم ( املاک) وقتی ک میخوام قرارداد بنویسم میام جوری با خدا صحبت میکنم و شکرگزاری میکنم ک انگار واقعا قرارداد نوشتم مثل با احساس خوبم میگم ککککک خدایاشکرت بازم ی قرارداد دیگه نوشتم ، بازم ی تجربه جدید دیگه ، بازم ی ارزش دیگه ، بازم ی ارتباط جدید دیگه و …. و هرکسی با روش مخصوص خودش میتونه احساسشو خوب بکنه ک من تا پارسال از این روش خیلی نتیجه میگرفتم و با اینکه این روش رو دوست دارم ولی واقعا فراموشش میکنم و وقتی قرارداد مینویسم شاید تا چند روز اول خوشحالم و بعدش دوباره اصل و اساس قانون رو‌ ک باعث شده ک من قرارداد بنویسم رو فراموش میکنم ( بازم یک الگوی تکرارشونده اشتباه دیگه !)

      و کلام آخرم رو میخوام درباره مورد اول الگوی اشتباهت رو بگم ک ب گفته ی خودت عجول هستی و زود میخوای ب نتیجه برسی و اگه نرسی دلسرد میشی ،، منم مثل خودت هستم ولی خیلی خیلی خیلی بهتر شدم و با روش ک اومدم ب خودم گفتم من هدفم از رسیدن ب خواسته ، رسیدن ب احساس لذت و خوب هستش

      پس همین الان ک ب خواسته نرسیدم ولی با داشتنه احساس خوب و لذت میتونم ب هدفم برسم ک با این منطق اومدم جلوی عجله و تقلامو تا حدودی گرفتم ک امیدوارم منظورمو متوجه شده باشی ……

      بازم بخاطر کامنت زیبات سپاس گزارم و دوست دارم بیشتر ازت بخونم

      درپناه خداوند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        یگانه بانو گفته:
        مدت عضویت: 770 روز

        سلام رضای عزیز

        ممنون بابت صحبت های تکمیلی که به کامنتم اضافه کردین، کلی انرژی مثبت گرفتم و حالم عالی شد.

        ممنون بابت راهکاری که برای عجول بودنم بهم یادآوری کردین

        اینکه احساسم خوب باشه و از مسیر لذت ببرم، خواسته از راه خواهد رسید.

        سپاس بیکران

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Dorsa گفته:
      مدت عضویت: 766 روز

      سللااااام یگانه بانووو

      دوست عزیزمننننننن

      چقدر این کامنت یرشار از آگاهی و حال خوب بود

      چقدر زیبا از آموخته هات مینویسی واقعا کیف کردم و بی‌نهایت تحسینت میکنم بابت این نتایج فوق‌العاده

      کامنتت رو ذخیره کردم که بازم بخونمش دمت گرم که انقدررر فوق‌العاده ای

      عاشقتم :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        یگانه بانو گفته:
        مدت عضویت: 770 روز

        دوست هم فرکانسی عزیزم

        خوشحالم که نتایج و اگاهی هایی که درک کردم و نوشتم بهتون شور و انگیزه داده.

        من خودم علاقه وافری به خوندن تک تک کامنت ها دارم و سعی میکنم نکات مثبتی از دل نوشته ها و نتایج دوستان بکشم بیرون.

        و سعی دارم در عمل نیز به کار ببندم.

        ممنونم از حس خوبی که بهم دادی مهربونم…..

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1312 روز

      به نام هدایت الله

      سلام خانوم یگانه دوست داشتنی

      درود بر شما چه قلم زیبایی داشتی ورد پای خوبی رو به جا گذاشتید

      تبریک میگم بهتون با این عضویت توی ساید خیلی خوب تشخیص باور های نا مناسب را پیدا کردید ودر تمان نوشتن کامنتهای زیبا ودوست شما از کلمه باور ها استفاده می کردید

      امیدوارم همین جوری ادامه بدهید وخوب بدرخشید وستاره ای باشید تا همه از شما الگوی خوبی را دریافت کنند

      بهترین ها رو براتون آرزو می کنم

      انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        یگانه بانو گفته:
        مدت عضویت: 770 روز

        محمدرضا جان، دوست همفرکانسی خوبم

        خوشحالم که مهر تایید دوستانی مثل شما که مدت زیادی از عضویتشون میگذره تو سایت میخوره پای نوشته هام.

        انگیزه میگیرم و با انرژی مضاعف دوس دارم ک ادامه بدم

        انگیزه میگیرم و ایمان میارم که مسیر همینه

        و با همین فرمون ادامه میدم….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      امیرحسین ترکمان گفته:
      مدت عضویت: 2065 روز

      سلام یگانه بانو دوست مهربان من

      انرژی دیدگاه تو ، کلمه به کلمه گفته های تو سرشار از انرژی الهی بود

      سرشار از احساس خوب بود

      که واقعا به قول خودتون عمیقا احساس کردم یه دوست صمیمی چند ساله کنارم نوشته و داره برام از تجربیات قشنگ زندگیش که باعث استاد شدنش میشه میگه

      من شمارو تحسین میکنم که با این صورت کامل روی خودتون شناخت پیدا کردید و اینطوری عالی باگ های ذهنیتون رو تشخیص دادید

      قدم اول حل مسئله داشتن صورت مسئله است که شما تو این کار عالی بودید و به من الگویی رفتاری دادید عمیقا گفته هاتون رو حس کردم و سعی کروم ازش تجربه بگیرم برای زیبا تر کردن زندگیم و بابت این موضوع ازت ممنونم

      امید دارم هر جای این جهان زیبا هستی شاد و سلامت و ثروتمند درپناه و آغوش خدای مهربان باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        یگانه بانو گفته:
        مدت عضویت: 770 روز

        امیرحسین عزیز سلام

        تایید و تحسین دوستان انگیزه ای میشه برام برای ادامه این مسیر

        هر آنچه یاد میگیرم تو این سایت کنار شما خوبان و استاد بینظیرم

        تعمیم میدم به تجربه های زندگیم تا تثبیت بشه تو ذهنم.

        تا بهتر و بهتر و بهتر بشه از هر آنچه که اکنون هست.‌‌…..

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1759 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز و مریم بانوی نازنین و دوستان خوبم در خانواده توحیدی و صمیمی عباسمنش

    شب و روزتون بخیر و برکت و شادی

    چقدر این  سری فایلها رو دوست دارم که استاد درباره الگوهای تکرار شونده صحبت می کنه و باعث میشه که هر بار یکی از جنبه های رفتارهامون رو مورد بررسی قرار بدیم و موضوع صحبت این قسمت تکرار اشتباه هست

    قبل از هر چیز باید این باور رو در خودمون ایجاد کنیم و بپذیریم که

    تمام اتفاقات زندگیمون رو با افکار و باورها و کانون توجهمون بوجود میاریم

    یعنی هر آنچه که در زندگی ما اتفاق میفته چه خوب چه بد چه خواسته چه ناخواسته داره توسط خود ما بوجود میاد نه هیچ عامل بیرونی دیگه ای

    یعنی هیچ عامل بیرونی ای نیست که زندگی شما رو تحت تأثیر قرار بده

    و وقتی که اینو باور کردیم اونوقت می تونیم در جهت اصلاح اعمال و رفتارهامون قدم برداریم

    چه اشتباهاتی هست که من زیاد تکرارش می کنم

    قبل از آشنایی با استاد

    یکی از اشتباهات تکرار شونده من لحظه آخری بودن و عقب انداختن کارهام بود

    مثلاً مسافرت میخواستیم بریم با اینکه از قبل زمانشو مشخص کرده بودیم ولی تا ساعت های آخر بستن چمدون و آماده کردن وسائل لازم رو به تأخیر مینداختم

    و همیشه از این کار ضربه می خوردم

    هم فکرم راحت نبود و استرس داشتم

    هم خودم از خودم راضی نبودم

    هم مورد انتقاد همسرم قرار می گرفتم که بر عکس من آدم منظمی بود

    و هم اینکه بعد از حرکت معلوم میشد که بعضی از چیزهای لازم رو جا گذاشتم

        ———————————————————

    یکی دیگه از اشتباه های تکراریم  دیر کردن و سر وقت نرسیدن بود که دیر تر از وقت مناسب شروع می کردم به حاضر شدن و برآوردم نسبت به زمان آماده شدن و ترافیک توی راه درست نبود خیلی وقتا همسرم بمن می گفت شما هر ساعتی رو که قرار داری نیم ساعت یه ساعت زودتر از اون رو در نظر بگیر که دیر نرسی

        ———————————————————-

    یه اشتباه تکرار شونده دیگه این بود که نمی تونستم پولم رو نگهدارم اجازه نمی دادم پول پس انداز تو کارتم بمونه به بهانه های مختلف یه بار برای خونه یه وسیله می خریدم یه بار خرج بچه ها می کردم یه بار قرض می دادم

         ———————————————————-

    اشتباه تکراری بعدی این بود که تا دیر وقت بیدار می موندم و در نتیجه زمان خوابم کم میشد

         ———————————————————-

    مقدار زیادی از وقتم تو شبکه های اجتماعی و دنبال کردن اخبار و سیاست می گذشت

          ———————————————————-

    و اما خدا رو شکر پس از آشنایی با استاد و با تغییر نگرشم سعی کردم خیلی از رفتارهامو اصلاح کنم

    از همون ابتدای کار تماشای تلویزیون رو تعطیل کردم و هرچی کانال خبری و سیاسی تو گوشیم داشتم حذف کردم و مراقب ورودیهای ذهنم بودم که تا حالا ادامه داره

    دیگه لحظه آخری کار نمی کنم

    نمونه اش همین مسافرتی بود که اول سال می خواستم پیش بچه ها برم از چند روز قبل از رفتن چمدونا بسته و آماده بود چقدر فکرم راحت بود چقدر شب قبل از سفر بدون استرس گذشت

    کار های روزانه مو سر وقتش انجام میدم به بعد موکول نمی کنم و چقدر این روش خوبه! کار انجام نشده یا نیمه تمامی نیست که مدام ذهنمو به خودش مشغول کنه و اذیتم کنه

    این کار رو بلطف دوره فوق العاده شیوه حل مسائل انجام دادم

    توی بحث پس انداز و نگهداری پول هم روشمو اصلاح کردم  سعی می کنم که همیشه یه مقدار  خوب و مناسبی پس انداز داشته باشم و اجازه نمیدم صفر بشه

    مسئله خوابم رو هم در حال اصلاحش هستم  که تا دیروقت بیدار نمونم و بمقدار کافی بخوابم  البته اینم بگم که دیر خوابیدنم فقط یک دلیل داره و اونم کامنت نوشتن و خوندن کامنت  دوستان توی سایته که قبلاً گاهی وقتا میشد تا اذان صبح بیدار می موندم الان ساعت 12 نیمه شب رو برای خودم خط قرمز گذاشتم و بخودم قول دادم که از این خط قرمز عبور نکنم

    و یکی از ویژگیهای خوب من اینه که به قول و تعهدی که به خودم میدم پایبند و وفادارم

    خدا رو شکر که با این سری فایلها هر روز بیشتر و بهتر خودمو میشناسم و متوجه نقاط ضعف و قوتم میشم و خوندن کامنت دوستان  به من کمک می کنه که دیدم وسیعتر بشه و درک بهتری از موضوع داشته باشم

    خدا رو شکر برای وجود دو استاد نازنینم

    خدا رو شکر برای وجود دوستان عزیز و توحیدی ام

    در پناه رب العالمین خالق توانمند زندگی خودمون و  سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
  10. -
    جلال مسعودی گفته:
    مدت عضویت: 2392 روز

    سلام و درود خدمت استاد با عشق و عاشق

    تمام مواردی که توی سوالات این قسمت پرسیدید کاملاً اشتباهات تکراری من هست.

    کارهای ضروری خودمو تا جایی که امکان داره از کودکی تا حالا به تعویق می‌اندازم،

    بطور مثال توی کودکی از خواب بیدار شدن را تا لحظه کتک خوردن به تعویق مینداختم. اکثر مواقع موقع بسته شدن درب مدرسه می‌رسیدم.

    از بچگی حتی دستشویی رفتن رو تأخیر می انداختم.

    درس خوندنم همیشه لحظه آخری وشب امتحانی اتفاق می افتاد

    تعمیر دوچرخه یا موتور سیکلت یا ماشینم تا جایی که چرخش می‌چرخد به تعویق میندازم.

    انجام تغییرات ظاهری خانه یا مغازه خیلی برام سخته و تا جایی که امکان داره زیرش درمیرم.

    پرداخت اقساط وام وتکمیل موجودی حساب چک هام تا وقتی بانک زنگم نزده عقب میندازم

    حتی مواقعی که پولش هم دارم.

    مدیریت مالی ام همواره ضعیفه

    نمیتونم پس‌انداز داشته باشم، خوش حساب باشم،

    یا از دوستان و آشنایان سواستفاده مالی میکنم و پولشون رو دیر به دیر پس میدم

    یا مورد سواستفاده مالی قرار می گیرم و نمیتونم حرفم را محکم و قاطع بزنم.

    قبلاً به سلامتی ام توجه نمیکردم اما اخیرا به لطف خدا و آموزشهای قانون سلامتی شما خیلی تغییر کردم به حدی که برای خودم و دیگران این حد از تعهد به قانون سلامتی برام شگفت انگیزه

    البته مواردی که توضیح دادم این چند ساله که با شما و خانواده بزرگ عباس منش در ارتباط هستم خیلی خیلی بهبود یافتم اما به هر حال انتظار بیشتری از خودم دارم

    امیدوارم که بتونم با همت و تلاش بیشتر و تعهد به آموزش‌های ناب شما توی این مسیر لذت بخش، مایه افتخار و سرافرازی شما باشم. ️️️️️️

    خیلی مشتاقم که نتیجه گیری و درسهای شیرین از این واکاوی عالی شما برای من و دیگر دوستان اتفاق بیفتد و با عشق اونارو به اشتراک بگذاریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 61 رای: