پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8 - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

534 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناصر حمیداوی گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    سلام به استاد عباس منش گرامی که همیشه فایلهایش جواب گوی سالهاست

    واما بعد جناب استاد عباس منش من از چند مورد

    در طول زندگی ترس دارم ومی خواهم آنها را به ترتیب نام ببرم

    من از بچگی از بالا رفتن ارتفاع بل اباخص دیوار بلند،مثلآ درخت نخل و وقتی مدرسها تعطیل میشد من بچه جنوب هستم وخودت گفتی که رودخانه کارون را از نزدیگ دیدی واب تنی کردی

    من تابستانها می رفتم رودخانه ولی تا کسی اول وارد آب نمی شد من می ترسیدم برم داخل چون حس میکنم چیزی در زیر مانند کوسه یا حیوانی دیگه من بگیره وحالا که 50 ساله هستم هم این ترس را دارم،

    ترس از مسافرت با ماشین یعنی خودم رانندگی کنم که این خیلی مشکل برام شده چون نه فقط به خودم ظلم می کنم بلکه به خانواده ام که آنها را سفر محروم کردم میترسم بیفتم با ماشین برم سفر شمال یا مناطق تفریحی کلآ حوادث تصادف ویا اتفاقهای بد همه جلوی چشمم ظاهر می شوند وشروع به باور می کنم که این اتفاقات برایم می افتد یعنی صحنه‌ای بد را تجسم می کنم واین ترسها همیشه برای من تکراری هست وفعلا راهی برای خروج از این کابوس پیدا نکردم وهم چنان از این نعمت سفر کردن محروم ماندم حتی اگر بهترین ماشین زیر پایم داشته باشم ولی این تفکر مرا از پای در آورده امید وارم پیشنهادهای شما من را از این کابوس خارج کنه،من این 3ساله دیدگاه نفرستادم چی تکراری سیستم شما خطآ ثبت می‌کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1004 روز

    بنام الله، سلام استاد عزیزم، هرچی بیشتر روی خودم متمرکز تر میشم میبینم خیلی شخصیت وباورام نیاز به تغییر اساسی داره وارد یک دنیای عجیب از خودشناسی شدم، اینکه هرچی عمیق تر روی خودت کار میکنی، نواقص شخصیتی بیشتر خودشو نشون میده ولی اگر ازاون ور حواست نباشه منجر به خود تخریبی میشه، من توی این فایلهای پشت سرهم که موضوع خاصی داره واستاد داره موشکافانه نکات اساسی رو عنوان میکنه، الگوهای تکرار شونده، توی روتین زندگی همه ما هست ولی وقتی حواسمون نبود ذهنمون توجیه میکرد وما بی خیال میشدیم، ودوباره تکرار وتکرار، روی دور باطل درحال دور زدن خودمون بودیم، ودلیل خیلی اتفاقها برمیگشت به همین الگوهای تکرار شونده، من امروز متوجه شدم که بااینکه روی اعتماد به نفسم کار کردم ولی گاهی غرق میشدم میرفتم سمت نیاز به توجه ازسمت یک فرد، با گوش دادن به این فایلها این زنگها به صدا درمیاد، منو عمیق به فکر فرو میبره که یک سلسله رفتار به دلیل یک باورهای غلطه که منجر شده به عادت بعد تبدیل شده به شخصیت، وبعد باور اینکه حتما همین طوره، مخصوصا اطرافیان مدام میگن همینه زندگی همینه، مردها همینن، استاد موشکافانه داره موضوعی رو باز میکنه که هیچ وقت بهش فکر نکردیم ومن همیشه با خودم میگفتم چرا؟؟ وبعد میگفتم شانس ندارم من توی گم کردن وجا گذاشتن یدطولایی دارم، خیلی دوست دارم دوره کشف قوانین رو بخرم وعمیق تر روی خودم وشخصیتم کارکنم، خداروشکر استاد عاشقتم عالی بود مثل همیشه، سوال اول

    چه ترسهایی هست که هنوز نتونستید بهش غلبه کنید؟

    من قبلا ازهمه چیز میترسیدم ولی میتونم بگم من واقعا ترسی ندارم، میشه گفت محتاط وگاهی نگرانم ولی خب، الان از تصادف میترسم چون قبلا این اتفاق افتاده وهمسرم خیلی اینو القا میکنه این باعث شده رانندگی نکنم،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مجید کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 169 روز

    سلام دوستان عزیز وهم درد

    دوستان بهترین چیزی که ما خودمان از ترس رها کنیم وفاصله بگیریم از ترس هامو، که یک دوست پا وخوب وبزرگی داریم،اون دوست کیه؟بله اون دوست فقط فقط خداست،، خدا رو کنار خودمون،پشت پناه خودمون بدانیم مثل حس مادی در کنار ما هست بدانیم همه جا باهاش میریم وهیچ ترسی نداریم بدانیم با وجود خدادلم قرص کنیم وخودمان بزرگتر واز همه خوبتر واز همه بالاتر بدانیم وبگیم این جهان رو خدا برای ما آفریده شد.یادبگیریم یاد بگیریم خدا کنارما هست .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2197 روز

    پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8

    ترس و نگرانی

    این فایل های آموزشی مباحثی است که در دوره ی کشف قوانین زندگی. استاد آموزش داده اند

    درود و وقت بخیر خدمت استادان عزیزم و تمام ساکنین این سایت بهشتی

    .

    سوال:

    چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟

    پترن هایی که استاد به آنها اشاره کردن را لیست وار اینجا نوشتم از قبیل اینکه..

    بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:

    من از طرد شدن در رابطه می ترسم

    من از شکست خوردن می ترسم.

    من از ناشناخته ها می ترسم

    من از تنها ماندن می ترسم

    من از انتقاد شنیدن می ترسم

    من از تغییر می ترسم

    وقتی داشتم خوب فکر میکردم و کامنت ها رو میخوندم و یا در عقل کل خواندم دوست عزیزی میگفت یکی از باورهای محدود کننده ی ذهنی اش این بود که می‌گفت با ازدواج کردن نمیتونم روی خودم بدرستی کار کنم در صورتی که خیلی هم دوست داشت ازدواج کند ولی در پس زمینه ی ضمیر ناخودآگاهش انگار یکجورایی ازدواج رو مانع تلاش های ذهنی اش میدونست.. در صورتی که بهترین الگو حی و حاضر در این سایت استاد عباسمنش و خانم شایسته هستند و همچنین زوج هایی رو در همین سایت میبینم که در کنار هم هستند و دارند با هم رشد میکنند و پیشرفت میکنند .. بعضی ها از تصمیم های بزرگ می‌ترسند مثل مهاجرت و یا ازدواج . و یا تغییر در کسب و کار و شغل

    بعضی ها از ازدواج می‌ترسند

    ازدواج خودش یک تغییر و یک تصمیم بزرگه یعنی دو نفر باید بتوانند لازم و ملزوم همدیگر باشند و همدیگر رو تکمیل کنند .و در مدار و هم فرکانس همدیگر باشند و از همدیگر عشق دریافت کنند

    یک عالمه ترس ها و نگرانی ها وجود داره که بعد از نوشتن این کامنت باز هم میفهمم .. آخه هر وقت من کامنت می‌نویسم و ارسال میکنم انگار یکجورایی در مدار درک و آگاهی های بیشتری قرار میگیرم که بعد از نوشتن بخودم میگم عععععععع رویا کاش اینارو زودتر می‌فهمیدی توی کامنت هات مینوشتی همیشه همینطور یه!!!!

    ولی اشکالی ندارد همینکه در مدار درک و آگاهی قرار میگیرم یعنی در مسیر درست هستم و اون موضوع جدید رو میام دوباره توی همین قسمت می‌نویسم و یا در دفترم و یا کیپ بوک گوشیم یاداشت میکنم

    یک جمله ای رو که خیلی خوشم آمد رو اینجا می‌نویسم .. دوستی گفته بودند اون وقت ها که از قوانین آگاه نبودم، مسائل زندگیم رو به صورت مشکل میدیدم نه تضاد هایی برای پیشرفت

    وقتی این جمله رو خوندم فوری پیش خودم گفتم. عجب جمله ی پر محتوایی فکرشو بکن هر محدودیت و ترمزی رو بشکل مشکل بهش نگاه نکنیم بلکه بشکل تضادی ببینیم که میخواد ما پیشرفت کنیم .. البته استاد عزیزمون بارها و بارها و هزاران بار به شکل های مختلف راجب تضادها صحبت کردند ولی بعضی وقت ها. یک جمله ای انگار توی ذهن میشینه مهم اینه که زاویه ی نگامون رو تغییر بدیم

    خدایااا کمکم کن تا محدودیت ها وترمزهای مخفی که الگوهای تکرار شونده برام شده را در ذهنم شناسایی کنم . و بفکر ترمیم الگوهای تکرار شونده ی منفی ذهنم باشم

    قبلنا بخاطر از دست دادن خیلی چیزها خیلی میترسیدم که برام اتفاق افتاد ..

    ترس از بی پولی و ترس از از دست دادن خانه و زندگی و ترس از ورشکستگی و ترس از حرف مردم و دوستان و آشنایان که خیلی ضربه خوردم .. بخصوص از اطرافیان و نزدیکانم و یا دوست و آشناهایی که مدام از وضعیت و ورشکستگی هام مدام بصورت طعنه ازم سوال میکردند و بعدش با خنده های نیش دار بهم نگاه میکردند. البته بعد از آشنایی ام با استاد و این آگاهی ها تمام افراد سمی اطرافم را پاکسازی کردم و ازشون فاصله گرفتم و خدا رو شکر بقیه شون رو هم جهان خودش جمع و جورشون کرد ..

    اینها چیزهایی بود که وقتی در مدار از دست دادن ها قرار گرفته بودم خیلی خیلی ترسیده بودم . شبانه روز خواب نداشتم .. هیچ آرامشی نداشتم . و آواره شده بودم .. هشت ماه منزل خواهرم زندگی کردم . البته بعد از سه چهار ماه با استاد آشنا شدم و کلا مسیرم تغییر کرد و بعد از هشت ماه ورق زندگی بنفع من برگشت و شرایط و اوضاع جوری رقم خورد که توانستم خانه ای اجاره کنم وسایل هامو از انباری های خانه ی همسایگان جمع و جور کنم و بلطف خدا مستقل بشم ..

    البته این خانه اجاره کردن هم برام خیلی ترسناک بود و اصلا نمی‌تونستم تصمیم بگیرم چون فکر میکردم خونه خریدن یعنی خونه دار شدن و اجاره کردن خونه خیلی سخت تر هست کلا همه چی برام سخت بنظر می‌رسید

    اصلا فکرشو نمی‌کردم که بتونم اجاره نشینی کنم خیلی میترسیدم چون اصلا هیچوقت اجاره نشینی نکرده بودم و بلدش نبودم .. ولی دخترم این کار رو انجام داد و از سایت دیوار براحتی خونه پیدا کرد و این کار رو انجام داد .. و این یکی از آن ترس ها و چالش های بزرگ زندگیم بود که از آن عبور کردم ولی بعد از چند سال هنوز وقتی بهش فکر میکنم غمگین میشم بخاطر اینکه سقف بالای سرمو بخاطر یک سری اشتباهات و دلسوزی های بیجا از دست داده بودم . هر چقدر هم بخودم انگیزه میدم و به قانون الخیر و فی ماوقع توجه میکنم ولی اصلا نمیتونستم بپذیرم . ولی آرام آرام با توجه به قانون تکامل پذیرفتم و پاسخ تمام آن چالش ها را دریافت کردم و فکرم تغییر کرد و بخودم میگفتم شاید اگر این اتفاقات رو تجربه نمی‌کردم با استاد عباسمنش هم آشنا نمی‌شدم و راه درست زیستن رو نمی آموختم توحید و خدای یگانه رو درک نمی‌کردم و به این آگاهی ها هدایت نمی‌شدم و یا تا آلان میخواستم با خرافات و باورهای مذهبی دست بگیریبان می بودم .. و اصلا خودم رو نمیشناختم و این خودشناسی رو درک نمی‌کردم .. و یا اصل مباحث هدایت رو درک نمی‌کردم .. یا نمی‌فهمیدم مدار چیع و یا فرکانس چی هست خلاصه یک عالمه باورهای اشتباه و مخرب و منفی و محدود کننده ام همراهم بود و با خودم یدک می‌کشیدم کلا اعتماد بنفسم را در همه ی زمینه های زندگیم از دست داده بودم

    چالش دیگری که برام بوجود آمد ترس از از هم پاشیدگی خانوادگی بود .. بعد از فوت همسرم . تا دو سه سالی اوضاع همبستگی خانوادگی مون خوب بود ولی بعدش اختلافات شروع شد دخترم با پسرم سر یک سری مسایل اختلاف افتاد و بعدش قهر کرد و رفت پیش دوستاش و بعدش هم یواش یواش پسرم و عروسم و خانوادگی بهم ریخت و بعدش همینطوری این جدایی ها ادامه پیدا کرد . ولی بعد از آشناییم با استاد. شناخت و آگاهی از مباحث موفقیت و قانون جذب و مبحث فرکانس و مدارها و روابط درست و مناسب و عزت نفس و باورهای توحیدی و خداشناسی به آگاهی های زیادی هدایت شدم که کلا ترسم از خیلی چیزها ریخت و بقول استاد از تمام این درس های ترسناک زندگی عبور کردم و فهمیدم به هیچ چیزی بغیر از خداوند امیدوار نباشم .. روی هیچ کسی حسابی باز نکنم . به هیچکسی بجز خداوند اعتماد نکنم ..

    ترس از بی پولی و مالی و ثروت .. از وقتی یاد گرفتم و فهمیدم اینکه باورهای من بوده که اون شرایط بدهکاری و غیره رو برای خودم رقم زده بودم و همیشه در ترس و نگرانی بسر می‌بردم …. خدا رو شکر استاد عزیزم دستگاه جی پی آس راهنماگر درونی ام رو فعال کرد و متوجه شدم که باید ذهنمو کنترل کنم و فقط به نکات مثبت توجه کنم به خواسته هام و وفور و فراوانی نعمت ها توجه کنم .. و دارم بطور مداوم ذهنمو کنترل میکنم و از وقتی شروع به ساختن باورهای ترمیم کننده و بهبود کننده در مبحث پول و ثروت رو درک کردم تقریبا بندرت پیش آمده که بی پول باشم .. البته این پروسه برای من چند سال بطور یو یو و سینوسی پیش رفت .. یعنی گاهی پول داشتم و وفق مرادم بود و گاهی کاملا کفگیر به ته دیگ می‌خورد و من همچنان منتظر سر ماه میموندم تا حقوقم برسه ولی الان شکر خدا برای مایحتاج زندگیم هیچوقت لنگ نشدم و همچنان وفور و فراوانی نعمت های خداوند از در و دیوار و از زمین و آسمان بطور مداوم در زندگیم جاریست که گاهی متعجب میشم از اینکه این نعمت ها از کجا اومده و همه چیز برام خیر و برکت پیدا کرده . در صورتی که من برای خرید یک نان سنگک لنگ بودم و حتی پول خرید اینترنت رو نداشتم ..ولی شکر خدا با کار کردن روی ذهن و افکار و باورهایم . در حال حاضر بهترین نعمت ها و برکت ها در زندگیم بوفور جاریع .. و مهمتر از همه نعمت شکرگذار بودن رو در تمام گوشه های زندگیم میبینم و قدردان نعمت هایم شدم

    البته خدا رو شکر پول به اندازه ای که نیاز دارم برای اجاره بهاء و پول پیش خانه و تمدید قرارداد خانه و شارژ و خرج و مخارج زندگیم همیشه بطور مداوم وارد حسابم شده ولی فقط به اندازه ی مایحتاجم پول داشتم .. هنوز به اندازه ای که ( باید و شاید )که بتونم براحتی محصولات سایت رو بخرم و یا براحتی خرج کنم و رستوران و سفرهای دلبخواهم رو برم و غیره .فعلا کمی راه باقی مانده و مطمعن هستم که با پشتکار و تلاش ذهنی بیشتر بزودی این خواسته ام هم تحقق پیدا می‌کنه الهی آمین ..

    در این قسمت می‌دونم یک باورهای محدود کننده ای دارم که ترمزهایی برام بوجود آورده که باید روی باورهای قدرتمند کننده ی ثروت سازم بیشتر کار کنم

    ترس از تنها ماندن که قبلنا این ترسو داشتم ولی الان اصلن از تنها ماندن هیچ ترس و واهمه ای ندارم چون خداوند واقعی و اصلی رو بیشتر درک کردم و بیشتر از همیشه با تنهایی هام خوشحالم و میتونم روی خودم کار کنم و تنهایی رو خیلی دوست دارم خدا رو شکر میکنم که با هدایت های الهی خودم رو در آغوش خداوند سپردم و فهمیدم که من اصلا تنها نیستم ..

    ترس های من خیلی زیاد بودند و همیشه برای آینده ای که هنوز نیامده بود نگران بودم و یا با خاطرات نامناسب گذشته خودمو سرزنش میکردم و هیچوقت آرامش نداشتم و تمام لحظات خوب و خوش اکنونم رو هم از دست میدادم ولی الان بیشتر از همیشه سعی میکنم با لحظات اکنونم بیشتر لذت ببرم و فرصت هامو غنیمت بشماریم و شاد باشم ..

    چندتا از باورهای قدرتمندی را که همیشه برای خودم تکرار میکنم را اینجا برای یادآوری خودم می‌نویسم

    خدایااا شکرت

    ساختن باورهای مناسب وقت میخواد انرژی میخواد تعهد میخواد ..

    ومن دارم انجامش میدم ..

    خدایااا شکرت که با رهنمودهای واضح و مشخص هدایتم می‌کنی تا بفهمم چه باید بکنم

    خدایاا شکرت من در برابر خیر و صلاحم بیدار و هشیارم و هرگز هیچ فرصت خوب و مناسبی رو از دست نمیدهم

    خدایا تمام جنبه های زندگی من نیاز به ترمیم و بهبودی کامل و با کیفیت و معجزه های الهی تو را دارد پس با معجزاتت بی نیازم کن و من را در جهت رسیدن به خواسته ها و آرزوها و رویاهایم هدایتم کن

    خدایااا کمکم کن که بتونم بیشتر از همیشه در این قسمت فعالیت و تلاش ذهنی داشته باشم تا بتونم الگوهای تکرار شونده ی منفی و مخربی که سالیان سال با من همراه بوده را شناسایی و در ادامه ی مسیرم بنفع خودم تغییرشون بدم الهی آمین

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و سلامتی و پول و ثروت. و نعمت و برکت می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    محمدرضا جعفری ندوشن گفته:
    مدت عضویت: 1706 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته و تمام همراهان خودم.درسایت زیبا و بهشتی.

    من بسیار از انتقاد شدن میترسم. دوست دارم همیشه وهمه جا از کارهایم تعریف و تمجید شود…وکسی از من ایراد و اشکال نگیرد. واین ترس باعث نگرانی بدخلقی و بسیاری شرایط ناگوار در زندگی ام می‌شود..نمیدانم با این مسئله چکار کنم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حوریه نیکزاد گفته:
    مدت عضویت: 896 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسیم

    من بخوام ترسام رو بگم اول اینکه از تاریکی خیلی میترسم بارها رفتم جاهایی ک تاریکه ولی هنوز هم این ترسم از تاریکی رفع نشده

    ترس دیگم این بود به شدت از سگ میترسیدم حتی سگای خیابونی و خونگی الان مدتیه لمسشون میکنم و سعی میکنم به این ترسم غلبه کنم

    ترسی ک همیشه داشتم و دارم دوری از خانوادم هست ک خیلی بهشون وابستم ولی الان خواستم اینه ک ی خونه مجردی بگیرم و دور از خانوادم زندگی کنم چون نمیخوام به هیچ کس وابسته باشم

    و دیگه ترسی ک خیلی منو درگیر کرده بود ترس از مرگ و روز اخرت بود ک همیشه بهش فک میکردم و از عذاب جهنم میترسیدم ک خدارو شکر با حرف های توحیدی استاد و مخصوصا فایلی ک از مرگ تعریف میکنن این ترس منو از بین برد ولی هنوز احساس میکنم ته مغزم اثری ازش هست ک برام مبهمه

    ی ترس دیگه که دارم ترس از تفکر مردمه مخصوصا خانواده و فامیل ها خب من تو این زمینه بهتر شدم ولی هنوز خیلی راه داره ک باید بهتر بشم عزت نفسم رو بالا ببرم و افکار دیگران رو نادیده بگیرم و نخوام کسیو راضی کنم

    ی ترس دیگم از موش بود ک به شدت از موش میترسیدم من برای اینکه این ترسو از بین ببرم کلیپ هایی از موش نگاه میکردم به خودم میگفت نگاه چقد نازو دوس داشتین ک اتفاقا امروز تو انبار مامانم تله موش گذاشته بثد موشام هنوز زنده بودن من با اینکه چندشم میشد ولی بهش دست زدم چندش اور بود ولی در عوض ترسم از موش از بین رفت

    استاد عزیزم ازتون برای این فایل های زیبا سپاس گذارم استاد جان ک کمک میکنید خودمون رو بشناسیم و بهبود ببخشیم

    شادو موفق باشید..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 903 روز

    دروداستادعزیزم ومریم جانم

    وهمه دوستان عالیم

    خدایاشکرت بابت نشانه ای دیگرازراهکارهای ناب استادم ومن چقدرخوشبختم که مرابه این مسیرهدایت نمودی ،مسیری سراسردرس وتجربه وجداشدن ترس هایی که چقدرمرابه عقب کشانده بودواجازه رشدوشکوفایی راازمن ربوده بودامابه لطفت آرام آرام ترس هایی که درشخصیت وزندگیم تاثیرگذاربودازمن دورودورترشدچون وقتی ایمانم رادرهرموردی جایگزین ترسهایم کردم دیگرنه ترسی بودونه اندوهی وباتوجه به دوره عالی وطلایی کشف قوانین زندگی ایمانم روزبه روزعالی وعالی ترشدکه خدایی دارم ازهمه ترس هاواضطراب هایم بزرگترکه کافیست همه چیزرابه اوبسپارم ووقتی قلبم آرامش گرفت دیگرازچیزی نترسیدم چون راهکارهراتفاقی درونش بودواین رااستادم به من آموخت وذهنم آرام شدچون هرچیزی راواردش نکردم فقط تمرکزبرمثبت هاوزیبایی ها،بایدازجایی شروع می کردم وآموخته هارادرعملکردم ثابت می کردم ومن دستهایم را دردست خدایم واستادم قراردادم وریگرترسهارخت بربستندوخدایاخودت ازدلم خبرداری که اگررموردی هم پیش بیایدفقط می گویم خیراست ومنتظرمعجزات بی نظیرت می مانم وجزرشدوصبوری برایم چیزی دربرنداشته است وچقدرآرامش می گیرم ،خدایابی نهایت شاکروسپاسگزارم.

    درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      پریا بیگدلی گفته:
      مدت عضویت: 1244 روز

      سلام به تو مریم جون عزیز

      چقدر از کامنتت انرژی گرفتم چقدر عالی بود به قول لستاد که میگن ادم وقتی کامنت هارو میخونه انرژی افزون بر گوش دادن به فایل ها کسب میکنه

      خداروشکر که بر ترس هات غلبه کردی خداروشکر که توکلت زیاده خداروشکر

      از خدا میخوام منم با طی کردن تکاملم همینقدر توکلم به خدا بیشتر و بیشتر بشه

      خیلی دوستت دارم دوست عزیزم

      تو دوره 12 قدم من و شما داریم قدم به قدم جلو میریم و کامنت های بسیار زیبای تورو تو اون قدم ها خوندم و خیلی لذت میلرم از اون همه انرژیت عزیزم

      دوستت دارم

      در پناه الله یکتا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مریم مهدوی فر گفته:
        مدت عضویت: 903 روز

        درودبه پریای عزیزم

        عاشقتم وممنون ازتوجه وتمرکززیبایت

        خداروشکر می کنم چنین دوستان بی نظیری دارم که هرروزازهرلحاظ عالی وعالی تربه پیش می روندوبابودنشان دراین سایت طلایی که تمام راهکارهاراباعشق می توان اززبان شیوای استادعزیزمان شنیدوبهره برد، الگویی به تمام معناازخودبه یادگارمی گذارند.

        چقدرعالی که کنارهم دردوره ناب 12قدم هستیم وعجب دستاوردهایی دریافت می کنیم اگرهرلحظه روی آنهاتمرکزداشته وآنهارادرجای جای شخصیت وزندگیمان پیاده کنیم ان شاالله.

        منم دوست دارم پریاجان وآرزوی موفقیت های عالی وطلایی برایت دارم.

        درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید.

        خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

        متشکرم متشکرم متشکرم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 811 روز

    سلام استاد جانم و خانم استاد

    من ترس‌های زیادی دارم مثلا از مار میترسم

    از اینده میترسم

    از اتفاقهایی بدی که قبلا برام اتفاق اوفتاده میترسم از که باز تکرار بشه

    از محل زندگیم

    استرس زیاد دارم

    وای از همه چی حتی میترسم تایپ کنم ترسامو

    ببخشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مسعود افشانی گفته:
    مدت عضویت: 900 روز

    با سلام خدمت دوستان و استاد عباسمنش

    اولین ترسم روبرو شدن و قرار گرفتن در یک جمع غریبه و صحبت کردن در اون جمع

    دومیش به روز شدن و قرار گرفتن در موقعیت جدید به خصوص از لحاظ شغلی

    سومیش ترس از کمبود …کمبود همه چی اینکه یه روزی کارمو از دست بدم پولمو از دست بدم و..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1376 روز

    قسمت هشتم الگوهای تکرار شونده

    چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟

    ترس از شکست – کم یه کاری رو شروع میکنم

    ترس از ناشناخته ها – یعنی سر کار جدید میترسم برم و سختمه واقعا از چیزای جدید بخصوص کار و آدم ها

    ترس از ترک خ.ا و پ – تغییر کردن!

    ترس از وارد شدن به کسب و کار و ترس از پول ساختن

    ترس از طرد شدن در رابطه

    ترس از رفتن یک مسیر و مورد علاقم نباشه

    ترس از حل مسئله

    ترس از مرگ

    ترس از شروع کار جدید

    ترس از دیر شدن

    ترس از آینده

    ترس از نشدن و نرسیدن، از موفق نشدن و نتیجه نگرفتن

    ترس از اشتباه کردن

    ترس از تنهایی

    ترس از قضاوت شدن یعنی میترسم از مسیری که برای خودم دارم میرم از سمت بقیه مورد انتقاد قرار بگیرم یعنی مسیر خودم رو ادامه نمیدم و ازین ور اون ور میپرم و هی مسیر عوض میکنم یا خیلی مشورت میگیرم و این طوری اذیت میشم

    ترس از توضیح دادن از اینکه کسی بخواد هی سوال پیچم کنه و از تصمیمی که تو موردی گرفتم هی توضیح ازم بخواد ترس دارم

    ترس از صحبت با جنس مخالف و تنها شدن باهاش

    ترس از خرید از جاهای جدید مثلا کافه برم ندونم چی به چیه یا برم یه مغازه و ندونم چی به چیه منو میترسونه مثلا رستورانی که اصطلاحات بلد نباشم احساس بی مصرف بودن میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: