پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9 - صفحه 8
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-01 06:29:012024-08-04 11:28:57پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام وقتتون بخیر و شادی باشه انشاالله.
دلیل اینکه اهدافم به تاخیر میفته اینکه یه سری چیزهای مهم تر از اون هست که میخوام اول اونا اتفاق بیفته یا یه جورایی اگر اول این مسائل اتفاق بیفته بهتره. مثلا من هدفم روی یادگیری زبان انگلیسی هست اما یه سری شرایط یا صحبت ها از طرف خانواده هست برای ازدواجم که باعث میشه تمرکز نداشته باشم و یا شغلم که میخوام یه منبع درآمدی برای خودم شروع کنم و ذهنم درگیر این موضوع میشه و باعث به تاخیر افتادن یادگیری زبانم هست
و دارم سعی میکنم مسئله شغلم رو حل کنم تا بعد بتونم تارکت بعدیمو بزنم یعنی یادگیری زبان .
دلیل اینکه راه اندازی شغلم به تاخیر افتاده اینکه ذهنم درگیر رابطه عاطفی بوده و دلم میخواست ازدواج کنم و این باعث شد تمرکزم از روی شغل و کار آیندم برداشته شه که الان متوجه میشم چقدر کارم اشتباه بود و باعث شد عقب بیفتم .
به نام خدای مهربان سلام خدمت شما استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه دوستانم در خانواده عباسمنش یکی از الگوهای تکراری زندگیم الان شروع شده و نمیدونم کی تموم بشه. البته این لطف خداوند بود که هدایت بشم به این فایل. استاد مثل همیشه تو این فایل هم به اون اشاره کرده.در مورد مسائل مالی و درآمده. من بیزینس خودم رو دارم وبر حسب باورهایی که داشتم که از بچگی به ما گفتن کاسبی بالا وپایین داره وشاید این یکی از باورهای غلط که باعث شده هراز گاهی گنجشک روزی بشم وبعد ازمدتی دوباره همه چی درست بشه .یه موضوع دیگه هم که منو درگیر خودش کرده اینه که شاید من بدو ن طی کردن تکاملم مواقعی که حسابم تا حدودی جون میگرفت ولخرجی میکردم وبه قولی بی احترامی به پول میکردم به نظرم اینه سبب شده تا این الگو تکرار بشه (البته این چیزی که من فکر میکنم) شاید درست هم نباشه ولی با دیدن این فایل بسیار زیبا (مثل همیشه)خواستم به اشتراک بزارم از خداوند برای خودم وهمه دوستانم هدایت بیشتر . وسعت رزق وروزی طلب میکنم.در پناه خداوند شاد وپیروز باشید .
به نام خدا
سلام به استاد بزرگوارم وخانم شایسته ی گل
من در مورد سوالی که فرمودید چه دلیلی وجود داره که به اهدافمون نمی رسیم
یکی از دلایل من در نرسیدن به هدفم که دوست دارم مزون داشته باشم مترسم که جایی که اجاره میکنم کرایه ش زیاد باشه ومن نتونم از عهده ی ان بر بیایم
ویکی دیگر از دلایلم بچهه ی کوچک دارم و میگم اگر بیرون از خونه کار کنم نمیتونم به بچه هام برسم به کارهای خونه برسم
در نتیجه همیشه میترسم که خارج از خونه مغازه داشته باشم
ممنونم از استاد عزیزم به خاطر راهنمایی هاتون
به نام به خدایی که نام او بلندترین نام عالم است…
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته دوست داشتنی و تمام رفقای گل هم مسیرم
چه قدر احساس خوبیه که هر روزی که به سمت خدا قدمی بر میدارم این قدم ها باطل نیستن بلکه به قول قرآن کریم :
فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره!
و هرکسی حتی ذره ای کار خوب انجام داده باشد می بیند! گرچه که این آیه برای آخرته ولی همین سرا هم کشتزار ماست و نتیجش رو خیلی زود می بینیم!
چه قدر سپاس گزار خدایی هستم که به واسطه توصیه استادم و در مسیر بودن و حال خوب نگه داشتن بلاخره ذره ذره فرکانسم بهبود پیدا کرد تا اینکه بلاخره دیروز تصمیم گرفتم سایت خودم رو بعد از این همه سال راه اندازی کنم و مسیری رو ایجاد کنم برای همه اون هایی که می خوان به سمت و سوی داشتن وب سایت و کسب و کار آنلاین پیش برن…
خیلی جالبه که همه ما با اینکه توانایی هایی زیادی داریم ولی همیشه سعی داریم از اصل کاری ترین علاقه هامون دوری کنیم و خب یکی از جالب ترین نمونه هاش خود منم!
شاید با اینکه 25 سالم باشه و نزدیک تقریبا 12 ساله دارم تو دنیای کامپیوتر و برنامه نویسی دست پا می زنم همیشه از آموزش فراری بودم! چرا؟ چون فکر می کردم هرکی آموزش میده تهی دسته!
چون دو الگوی قوی داشتم در زندگی به اسم پدر و مادر معلم و از طرفی دنیایی از دوستان و همکاران هردو عزیز که آموزش رو به دنیای حقوق آخر ماه برام شکل داده بودن …
ولی 5 سال شاگردی استادی که زندگیش آموزش و رسیدن به رویاهای بزرگش بود ذره ذره جوونه هایی رو در دلم روشن کرد که نه آقا آموزشم میتونه راهی باشه برای رسیدن به خواسته هات…
آموزش تنها چیزی بود در زندگیم که هیچوقت نتونستم بابتش خوب پول بگیرم و از بس نگرش پیامبر گونه ای بهش داشتم که تو باید ذکات علمت رو بدی هر موقع هم هدفی گذاشتم شکست خورد! یادمه سال 94 که برای اولین خواستم سمت برنامه نویسی تحت وب برم یه وبلاگ زده بودم بهترین سایت آموزش طراحی وب و … :))) و همون رو هم تو ذهنم این بود که رایگان میزارم بزار مردم ببینن من چیزی بلدن بعد بدن سایت طراحی کنم که در نهایت 8 سال من برای همه پروژه زدم و آخرش هیچی…
ولی وقتی سال 1399 بلاخره تصمیم گرفتم که دیگه پروژه کار نکنم وارد یک شراکت شدم که برکات بی نهایتی برام داشت و تبدیل شد به یکی از نقاط عطف زندگیم….
مشارکتی به هیچ وجه شرک آلود نبود و عملا من صاحب کل کسب و کار بودم و هستم و به خیلی از آرزو هام به واسطه اون رسیدم و اون سایت شد بزرگترین منبع درآمد زندگیم…
اما …
وقتی اول امسال شروع کردم به کار کردن روی باورهای توحیدیم که همزمان بود با مهاجرت جدی من هر روز درآمد این سایت کمتر و کمتر شد و من هعی فکر می کردم مشکل از باورهای منه ولی دیدم نه صرفا قضیه این نیست…
شاید همون نشانه خداست که بگه آقا ببین وقتشه تکونی به خودت بدی…
و وقتی که بلاخره پذیرفتم که نه باید راه جدیدی رو ایجاد کنم بازی کلا عوض شد! انگار یک دکمه بود و منتظر بود من بزنمش تا همه صحنه عوض شه…
وقتی پی الگوهای تکرار شونده و سوالات و دوره های استاد رو بیشتر گرفتم بلاخره 2 روز پیش مثل بمبی که توی سرم ترکید گفتم یافتتم یافتممم…
درد من اینه که الان دیگه می خوام آزاد باشم و تمرکزم روی بیزینسی بزارم که همیشه آرزوش رو داشتم و به رخ عالم چیزهایی رو بکشم که خیلی وقت ها اولین بار توی ایران اجرا کردم…
مگر من نبودم که 6 سال پیش رباتی ساختم که مثل همین چت چی پی تی تولید محتوا می کرد!
مگه من سایتی نساختم که سرعت لودش 0.3 ثانیه بود…
و بی نهایت مگه دیگه که خیلی به من ایمان می داد که من لیاقت این رو دارم که بتونم خیلی هارو به این مسیر علاقه مند کنم!
آدمی که با عشق ساعت ها به پدربزرگش یاد بده چه جوری یه عکس بگیره و اصلا هرکس هرچیزی می خواد یاد بگیره میدونه بره پیش علی اصلا بی صبر نیست تو یاد دادن کامپیوتر ولی واقعا هیچ کدوم این ها اونقدر تو ذهنم بزرگ نبود که باعث بشه به بقیه چیزی یاد بدم!
میگفتم ولش کن منم مسیر استاد رو میرم دیگه توش نون خوبیه ! ولی باورهایی که توی این مسیر یاد گرفته بودم بهم میگفتن نه!
عشق تو توحید هست ولی قرار نیست همه آدم ها شبیه هم باشن!
تو حاضری شب تا صبح پای ساختن دنیای جدیدی از برنامه نویسی و ابزار هایی که نیست واستی ولی همیشه دلت نمی خواد توحیدی حرف بزنی پس تو عشق بالا تری داری …
ولی خب از بس الگو های منفی داشتم که هر روز هر هدفی که ایجاد می کردم باعث میشد این هدف تبدیل به نقطه باطلی بشه!
با اینکه سفر کردم به دبی و سفر کردم به چندین شهر ترکیه و در زیباترین نقاط دنیا بودم و بارها ویدئو گرفتم دیدم نه دست و دلم به این نمیره که این ویدئو رو حتی بارگزاری کنم با اینکه میدونم در صحبت کردن خیلی توانایی خوبی دارم و چندین چند نفر هم بهم اینو گفتن…
ولی می خوام به اینجا برسم هر موقع که هدفی میزاشتم هیچکدوم نمیشد چون واقعا اون محرکه و انرژی پشتش نبود و باز هم به لطف دوره کشف فهمیدم من میترسم از قضاوت شدن!
من می ترسم از اینکه معلوم بشه شاید من برنامه نویس خفنی نیستم!
برای اینکه این تفکر رو بشکنم شروع کردم به اینکه برنامه نویس های مختلف رو ببینم توی دنیا که آموزش میدن و گفتم :| خدایییی من، هرجوری حساب کنی من خیلی توانایی های بیشتری دارم پس چرا شروع نکنم…
اون جمله ای از استاد قلبم رو طلایی کرد که وقتی رفت تو اون سمینار و دید که چه قدر از اون آدم بالای سن میتونه بهتر صحبت کنه گفت پس چرا من نه؟!
و بلاخره این تابو رو شکستم و تصمیم گرفتم برم تو این مسیر و هزاران ایده جدیدی که همیشه دلم می خواست تو یک سایت آموزشی پیاده کنم رو بیارم توی سایت خودم!
برای اولین بار بگم آقا می تونی تو توی برنامه نویسی توحید رو ببینی و میشه توحید رو بیاری تو کدنویسی و برای اینکه سایت خودت رو داشته باشی حتما لازم نیست برنامه نویسی بلد باشی یا برنامه نویس داشته باشی…
و انقدر چیزهایی که از هزاران سوالی که در طی 10 سال اخیر باهشون مواجه شدم و چه قدر بهم انگیزه و انرژی بی نظیری داد برای اینکه دقیقا بله تو هم میتونی در این مسیر به خیلی ها کمک کنی…
خیلی جالبه برای اولین بار با اینکه نگاه مادی به این کار دارم ولی اهداف مالی رو گذاشتم آخر کار … یعنی سایت رو شروع می کنم و میارمش بالا و اصلا به پولش فکر نمی کنم و هرچی عشقم می کشه رو میزارم توی سایت…
چه قدر شیرینه این مسیر رسیدن به خواسته ها که بهترین زمان و بهترین مکان خدا اون ایده هارو میده و تو همه ابزارهارو دقیقا داری!
نه نیازه تبلیغ بکنی چون خودت سایتی داری که روزی 30 هزار نفر واردش میشن….
نه لازمه زوری بزنی برای اینکه به اون چیزی که از یک آموزش دهنده دلت می خواد تبدیل بشی چون همه چیز کافی رو داری!
و به نظرم این بهترین الگویی هست که میتونی برای اهداف انتخاب کنیم و وقتی که تو ذهنمون نباشه که دهن بقیه رو سرویس کنیم با اهدافمون خیلی از اهدافمون تغییر می کنه….
وقتی ب بسم الله حالا بهتون نشون میدم تو هدف هامون نباشه خیلی کارها برامون منطقی میشه و به نظرم از بس کلمه هدف برای ما ها تو ذهنمون بد تعریف شده که وقتی هدف میزاریم یعنی آماده این می خوایم بشیم که به اون خواستمون نرسیم از بس استاد هستیم در اینکه تمرکز بزاریم رو غیر علاقه هامون!
ولی جالبه با اینکه باز هم در این لحظه تمام ابزارهارو دارم و چندین و چند تصویر دیدم از پایان کار ولی باز هم خنده دار 10 درصد ته دلم ایمان دارم که میشه!
و میگم خدایا واقعا چه عجیب این انسان! همه چیز داره و باز داره می ناله که چه جوری!
هدفم اینه که امسال بتونم تا پایان سال خیلی بخش های خوبی به سایتم اضافه کنم و سایتم رو تبدیل کنم به سایت دلخواهم! و هیچ هدف دیگه ای ندارم…
چون روزی رسون یکی دیگست و فقط من باید کارم رو بکنم و خودم رو نسبت به خودم بهتر کنم و حداقل روزی یک کار برای سایتم بکنم…
یادم باشه تو این هدفم قرار نیست زور بزنم! قرار نیست حمالی کنم ها… فقط باید به ندای قلبم گوش بدم و آهسته اجازه بدم خدا من رو هدایت کنه به مسیری که میشه از طریقش به خیلی چیزهای قشنگ رسید…
اگر نخوام زور بزنم به خواسته هام میرسم ولی وقتی این هدف اونقدر بزرگ تر از حال خوبم بشه میشه بلای جونم!
و الان خوب میدونم که بهترین موقعس که آروم ترین حالتم رو داشته باشم و اصلا استرس نداشته باشم که بدو همه رو خوردن و بردن!
بلکه استیک ما قشنگ و گرم داره به آرامی می پزه و خدا منتظره ماست هرچه قدر هم دیر بریم بازم فرصت هست و همیشه به قول استاد زمان هم بگذره چیز های بیشتر و بهتر میاد!
براتون اهدافی رو آرزومندم که شمارو به خدای درونتون نزدیک تر کنه نه اینکه با جسم دنیوی دیگه در رقابت قرار بده…
آقای خوشدل عزیز سلام
چقدر عالی نوشتین مثل همیشه
واقعا اگه هدف برای خودمون بزاریم بدون اینکه بخوایم رقابت داشته باشیم با فرد دیگه ای چقدر آرامش و احساس خوب در کنارش خواهد بود و چقدر راحت هدایت میشیم به هدفمون
من خودم اواخر هدف گذاشته بودم فلان کار میکنم برای اینکه به بقیه ثابت کنم من چقدر تغییر کردم من چقدر قوی هستم و همش خودمو مقایسه میکردم با فلانی و نتیجه اش چیزی نبود جز احساس بد
موقعی که این قوی بودن این توحید این عزت نفس درونی باشه واقعا دیگه با بقیه کاری نداریم کی چیکار کرد کی چیکار نکرد بگیم ای وای من جا موندم اون پیشرفت کرد
اونوقته که با اون احساس عالی درونی فقط روی هدف و خواسته های خودمون تمرکز میزاریم و به بقیه که کجان و چیکار میکنن کاری نداریم و اونوقته که خداوند نعمت های
بی اندازه و دستان فوق العادشو تو مسیر زندگی ما میزاره
به امید الله مهربان هممون برسیم به اون توحید و عزت نفس درونی و فقط تمرکزمون باشه روی زندگی خودمون
همیشه شاد و سلامت باشین
سلام علی جان
از بس کلمه هدف تو ذهن ما بد تعریف شده، وقتی یه هدف میذاریم،آماده این میشیم که به اون هدفمون نرسیم!
این عبارت عالی بود.
مفهومی بود که میدونستم و یادم نمی اومد و امروز بهم یادآوری شد.
به خاطر همینه که ذهن با هوش و چموش ما خیلی وقتا مقابل هدف گذاری، مقاومت داره!
ممنونم.
سلام به خدایی قدرتمند عالم که هر چی هست از اوست هر کس هست از اوست همه اوست و غیر او نیست
سلام به حامی همه عالم به هدایت کننده همه عالم به روزی دهنده همه عالم به یاری دهنده همه عالم
سلام به آنکه یادش در دلها ارامش حضورش عشق و اشتیاق در قلب ها میشود
خدایا ما همه ما به تو اشتیاق داریم و گواهی میدهیم که تو پروردگار ما هستی
امید همه ما تو هستی خودت بغل ما کن خودت هدایت مان کن خودت به مسیر های زیبا ببری مان که برایمان خوش بگذرد خودت یاری مان کن
سلام سید علی عزیز
الهی که حال دلت عالی باشد
چقدررر زیبا گفتی که حال خوش مهمتر از همه هست و نیاز به دویدن نیست استرس نیست
استاد در یکی از فایل هایش گفتن هر چیز که با زور به دست بیایدبعدا لذتی هم ندارد هر چی خودش به موقع میاید و بسیار لذت بخش هم میباشد
چقدرررر قانون تکامل مهم هست
چقدر برایم درس داشت این متن تان سال هاست که شما روی خودتان کار کردین و هنوز هم چقدر با دقت بجا خودتان میشناسین و با خدا قدم برمیدارید
و از خداوند میخواهم که آنقدر رشد پیشرفت کنید که هر لحظه دست خدا را در تمام کار هایتان بیبنید و از زنده گی تان بی نهایت لذت ببرید
در خدا شاد پیروز باشید
سلام علی آقا دیدگاهتون عالی وبینظربود مثل همیشه خصوصاً جمله ی اخرتون کامل حالم رودگرگون کرد براتون اهدافی روارزومندم که شمارو به خدای درونتون نزدیک ترکنه نه اینکه باجسم دنیوی دیگه در رقابت قرار بده ،.. منم از الله مهربان براتون آرزوی موفقیت روز افزون شادی و سلامتی دارم
سلام سیدجان
خب مثل همیشه جز تحسین و تقدیر و تشکر چی دارم برات
کودک نابغه ای که به لطف خداوند جان ،در این سن کم حرف ها برای گفتن داره، قطعا در آینده نزدیک ، طوفان به پا میکنه
یقین دارم که یکی از شوک های عالم برنامه نویسی سیدعلی خوشدل و خوش نام خواهد بود.
یکی از مشتریان آینده هم خود منم که تصمیم گرفتم یک سایت بزنم.
میدونم خیلی سرت شلوغه ،لطفاً منو بزار تو نوبت داداش
( بلَخِره حق همشهری گیری دروم یره جان)
خداوند رو هزاران بار شکر که نمونه بارز یک نخبه توحیدی رو هم دارم میبینم
افتخار همه مایی
سلام به استادعزیزم وخانم شایسته مهربان سلام به علی اقای گل وهمسرعزیزشون وسلام به تک تک اعضای این سایت الهی علی اقا من عاشق دلنوشته هاتونم وخیلی نورایمان وانگیزه رادرمن بیشترمیکنه مثل همین جمله تون که؛داشتن حال خوب اصله واجازه ندیم رسیدن به هدفمون بالاترازحال خوبمون قراربگیره واقعا همینطوره اینکه فردی بانگرانی وبدوبدو داره براهدفش حرکت میکنه خیلی فرق میکنه باکسیکه اولویت راحال خوبش میدونه وباارامش بسمت هدفش حرکت میکنه نتیجه اززمین تااسمون فرق میکنه امیدوارم شماوتک تک بچه های سایت ومن باحال خوب به مسیردرست هدایت شویم وبالذت بردن ازمسیرخواسته وباایمان وامیدحرکت کنیم بابت کامنتهای تاثیرگذارتون سپاسگزارم
هزاران درود به پسر توحیدی و ثابت قدم این خانواده بزرگ اقای سید علی جانِ دوست داشتنی
همیشه کامنتهاتو دنبال میکنم و همیشه ، بارها و بارها موقع خوندن نوشته هات تحسینت میکنم
و بهت افتخار میکنم سیدعلی جان
خدا رو شکر برای این سیر تکاملی که داری به بهترین شکل ممکن طی میکنی…..
برات هر لحظه موفقیت و پیروزی و شادی بیشتر رو از خدا میخوام .
و امیدوارم در کنار عادله جان عزیز سراسر غرق خوشبختی و سعادت و عشق الهی باشین در دنیا و اخرت..
سلام و درود به سید علی عزیز
بخشی از کامنتت چنان به دلم نشست که بازم حسم گفت برات بنویسم
“و به نظرم این بهترین الگویی هست که میتونی برای اهداف انتخاب کنیم و وقتی که تو ذهنمون نباشه که دهن بقیه رو سرویس کنیم با اهدافمون خیلی از اهدافمون تغییر می کنه….”
من به تازگی تصمیم گرفتم برم سمت علاقم و الان دارم توی مهارت مورد علاقم فعالیت میکنم و به معنای واقعی زندگی میکنم
وقتی پایه هدف گذاریت علاقه باشه فرقی نمیکنه بقیه کجان تو چه سطحی هستن، عجله نمیکنیم
فرقی نداره بقیه میگن میشه یا نمیشه ذهنت انقدر استراتژی برای انجام داره که حس میکنی وقت کم بیاد اینارو تست کنی
فرقی نداره همکارت، هم صنفت چیا میگه راجع به این کار، باورهای “نمیشه و کمبود” خود به خود خیلی راحت تر در ذهنت شکست میخورن چون تو برای دل خودت میخوای انجام بدی نه نظره دیگران
آخ که چقدر این نظر دیگران مارو میبره تو خاکی
چند وقت پیش بود با یکی از دوستان راجع به روابط حرف میزدم؛ گفتم من شخصی رو نمیخوام واسه ی زندگی کردن واسه عشق خودم؛ من یک مدل آدم خاص میخوام که فقط به نفر قبلی نشون بدم که دیدی، دیدی مثل تو هزار تا هست، در صورتی که من اصلا توی روابط نشستن با خودم حرف بزنم که پسره خوب اگر یه آدمو بعنوان عشق زندگیت بخوای دوست داری چجوری باشه.
در کل علاقه خودش باعث میشه خیلی توحیدی تر باشیم و عوامل بیرون رو دخیل نکنیم
سید جان موفق و پیروز باشی
عاشق نوشته هاتم دمتگرم
ممنونم مرد
شما همین الانم یه منشا اثزی با کامت های زیبات واقعآ لذت میبرم لذت از کامنت هایی که میزاری
انقدر با خودت در صلحی که با این همه نتیجه بازم از نجوا های ذهنی ات بازم از پاشنه آشیل صحبت میکنی این روح بزرگی میخواد که خیلیا ندارن
خیلیا منظور همون 99/9 درصد جامعه
اینکه همگی ما یسری کارها رو انجام نمیدیم چون قضاوت نشیم و.. واقعاً سد راهی میشه برای خواسته هامون
اینکه هدفی انتخاب نکنیم که بخوایم
مشهدی بگم برات حال منی
نخایم پیز کسی رو به خاک بمالونیم
خیلی مهمه
اون موقع اس که قدم هایی برمیداریم منطقی و درست حسابی الهی شکر
که فراوانی آنقدر زیاده که نیاز نیست بدوویم
نیاز نیست
چون هرچی بگذره چیز های بهتریم گیرمون میاد.
ممنونم ازت
از این جنبه که اهدافی انتخاب کنیم که به خدای درونیم نزدیک باشه تا جسم که در حال رقابت
بینظیری خدا بهت عزت بده
سلام سیدعلی عزیز….
این کامنت اصلا با همه ی کامنتات متفاوت بود و چقدر ازش حس خوب و شادی گرفتم. انگار خودم به هدفم رسیده باشم یا جواب سوالم رو پیدا کرده باشم. چقدر خوشحالم برات سید دوست داشتنی که بلاخره راهت رو یافتی. اینکه بدونیم چی می خوایم خیلیییی ارزش داره. به جرأت میگم بیش از نیمی از مردم نیم چیه شاید بیش از 80 درصد مردم اصلا نمی دونن چی می خوان. من خودم یادمه اون اوایل که فایلای استاد رو گوش می دادم کلی باید فشار می آوردم به مغزم که خب من چی می خوام؟ خواسته؟ ها؟ انقدر الله بختکی زندگی کرده بودم که باید فکر می کردم که عه؟هدفم چیه تو زندگی؟ واقعا چی می خوام؟؟ خلاصه که خدا رو شکر که خدای مهربونم هدایتم کرد و از اون جهل و تاریکی حرکت کردم به سمت نور والا الان هنوز جزو گمراهان و نادانان بودم.
چقدر الگوی خوبی هستی برای همه ی ما. با اینکه فقط 25 سال داری ولی هزارماشالا انقدر خوب تکاملت رو طی کردی، با اون همه نتایج خوب تا همین چندماه پیش انگار خیلی با عجله پیش می رفتی بعد یهو خدا بهت می گه آروم باش عجله نکن فقط با من باش… و تو می گی چشم… اون آرامشی که از یه جا به بعد تو کامنتهات هم حس می شد… انگار تازه با خودت به صلحی پایدار رسیده بودی… و بعدم فقط تمرکز بر حال خوب. واقعا تحسینت می کنم و سعی می کنم یاد بگیرم و البته که از خدا می خوام ظرفم رو بزرگ کنه تا من هم بتونم انقدر هدایتی پیش برم. انقدر فقط با نشانه ها و هدایتهای خدا حرکت کنم حتی برای خوردن غذا یا رزرو خونه… من هم مثل بقیه ی دوستان ازت ممنونم که تعهدت به کامنت نوشتن رو حفظ کردی و با اینکار به ما هم بسیار ایده می دی.
امیدوارم بهترین اتفاقات زندگیت رو با راه انداختن سایت مورد علاقه ت تجربه کنی و انقدر همه چی بر وفق مرادت باشه که از تصور الانت هم خیلی خیلی بالاتر باشه.
در پناه خدای مهربون سلامت و دلشاد و ثروتمند باشی.
به نام هدایت الله
سلام به برادر خوبم سید بزرگوار
اینقدر خوبی که با کامنتهای شما من هم خود به خود خوب میشوم
اول اینکه برات آرزودارم یکی از بهترین وبی نظیر ترین سایت را درجهان به ثبت برسونی وپرچم ماهم با موفقیت شما سر افراشته تر میشه
واینقدر واضح به ندای قلبت گوش کنی
تا خداوند هدایت کند به مسیر قشنگ وسبز شما رو
سید عالی مثل همیشه بودی دوست دارم برات ارزوی سلامتی وخوشبختی وثروت رادارم
خدا نگهدارتون باشه انشالله
سلام به آقای خوشدل عزیز
چقدر زیبا نوشتید مثل همیشه، چقدر دعای پایان متنتون رو دوست داشتم واقعا آرزویی زیباست که ما رو به خدای درونمون نزدیک تر کنه، چه خوشبختی زیباتر از این، وقتی یکی رو داشته باشی، یکی که فرمانروای عالمیان هست، همه چیز خواهی داشت.
خیلی وقتا این مقایسه کردن خود با دیگران، باعث میشه قدم برنداریم، چقدر تحسینتون میکنم که شجاعت و جسارت قدم برداشتن در دل ناشناخته ها رو دارید،
بعضا توی کامنتاتون یکسری چیزها رو انقدر روان و قشنگ توضیح میدید که بعد از خوندن میگم، چقدر خوب تونستید به زبان ساده و استفاده مناسب از کلمات این موضوع رو توضیح بدید، بعضا من خودم برای ابراز حس و حال درونم کلمه کم میارم یا شاید این طور بگم بهتر باشه، کلمه ی مناسبش رو پیدا نمیکنم، تحسینتون میکنم که الهامات خداوند در کلامتون جاری هست و به همین دلیل به دل میشینه.
در پناه خداوند همیشه شاد و سلامت باشید.
سلام علی آقای خوشدل این. قسمت عالی بود
برای اولین بار بگم آقا می تونی تو توی برنامه نویسی توحید رو ببینی و میشه توحید رو بیاری تو کدنویسی و برای اینکه سایت خودت رو داشته باشی حتما لازم نیست برنامه نویسی بلد باشی یا برنامه نویس داشته باشی…
دنیایی حرف پشت این جمله هاست
شما پیامبر گونه عمل میکنید مثل تمام پیامبران که در هر زمینه ای موفقیت داشتن نه به اتکا خودشون که به پشتوانه توحید بوده محمد(ص) بیسواد بود و قرآن بر قلبش نازل شد علم اصلی از درن میجوشد…
عیسی طبیب نبود در پس اجرای توحید درمان میکرد..
سلیمان ثروتمند نبود و در پس اجرای توحید ثروتی بر او آمد که نه قبل از او نه بعد از او کسی نداشت…
و…
و حالا در عصر جدید توحید در کدنویسی
ورودتون به این قسمت مسیر مبارکها باشد
سلام سید علی عزیز
هم خوشدل هستی هم خوش گفتار و هم خوش کردار
ممنونم از شما و چقدر تحسینت می کنم
شما بهترین الگو هستی برای جوونهایی که در ابتدای راه هستند
کامنتات خیلی زیباست و حال دل آدمو خوب می کنه بخصوص تازگیها که اون حالت عجله ازش احساس نمیشه و آرامش بش اضافه شده
مثل این قسمت:
اگر نخوام زور بزنم به خواسته هام میرسم ولی وقتی این هدف اونقدر بزرگتر از حال خوبم بشه میشه بلای جونم
و الان خوب میدونم که بهترین موقعس که آرومترین حالتم رو داشته باشم و اصلاً استرس نداشته باشم که بدو همه رو خوردن و بردن!
من باید کارم رو بکنم و خودم رو نسبت به خودم بهتر کنم
قرار نیست با دیگران در رقابت باشم
و یا بخوام به بقیه نشون بدم
بهترین ها رو از درگاه رب العالمین برات خواستارم
سید علی عزیزم سلام
چقدر از خواندن کامنتت لذت بردم کلمه به کلمه را با قلم قلبت نوشته بودی
آفرین و مرحبا به قلب پاک وزلالت
ممنونم که روی خودت کار میکنی
ممنونم که چراغ راهنما میشوی برای
همه ی ما
سید علی عزیزم وقتی کامنتت را میخواندم گویی من هم باتو همراه بودم وطعم بسیار دلچسب خداپرستی وخدا گونگی را میچشیدم
سید علی عزیزم قلب پر مهر و مهربانت چقدر فراخ ووسیع شده است
صدای آب های پرشور الهامات را که درون قلبت با شدت به سخره های تضادها میپاشد را می شنوم
چقدر شورانگیز است این صدا
این صدای حرکت است ونوشدن و
قدرت دادن به والای حقیقی
سید علی عزیزم همیشه باش و حرکت کن.
خداوند هر لحظه به قلب مهربان و سیالت می بالد…
وبرایت باعشق خدایی میکند
تو با عمل گراییت،،نوری شدی
که قلبم هرلحظه برای خداوند خالقم
بیشتر میتپد
موفق باشی وسربلند
سلام سید علی جان
بازم دل منوبردی با این کامنت پر از انرژی و آگاهی و صداقتت
جاهایی از دلنوشته ات انگار درون آدمو میکاوه و میشکافه
تحسینت میکنم که چنین دلپاک و البته که خوشدلی…
واقعا من دقت نکرده بودم که گاهی آدم حتی میتونه در حال حرکت به سمت خواسته های قلبی و اهداف زیباش دچار این مقایسه، رقابت، عجله، استرس،و در کل بقول شما : زور زدن بشه. و با همیت زور زدن خودش رو متوقف و ناکام کنه و ناامید بشه
اگر نخوام زور بزنم به خواسته هام میرسم ولی وقتی این هدف اونقدر بزرگ تر از حال خوبم بشه میشه بلای جونم!
وقتی این هدف اونقدر بزرگتر از حال خوبم میشه …
آخ آخ آخ که این جمله ی دقیق و ظریفت یه نقاط تاریکی رو در وجودم روشن و واضح کرد. ممنونم ازت دوست خوبم
پیروز و شاد و خوشدل باشی عزیز
سلام پسر چقدر تو خوبی
برای اولین بار بگم آقا می تونی تو توی برنامه نویسی توحید رو ببینی و میشه توحید رو بیاری تو کدنویسی و برای اینکه سایت خودت رو داشته باشی حتما لازم نیست برنامه نویسی بلد باشی یا برنامه نویس داشته باشی…
آره
میشه در هر کاری و هر لحظه توحید را مشاهده و تماشا کنی.
خوشا آنان که دائم در نمازند
میشه خدا را دیدن
تو لحظه های هستی.
میشه توحید را در دل هر ذره یافت
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
شنید
صحبت کرد
فکر کرد
رفتار کرد...
چه خوش است وقت وصال
و هر لحظه وصال است
و نوشیدن شراب الهی
و مست حضور حق شدن.
شاد و پیروز و رستگار باشی عزیز دل.
سلام و درود بر بنیانگذار این سایت و همکارانشان و سید علی عزیز
علی جان ازت سپاسگزارم بابت کامنتی که نوشتی.جواب سوالمو از اون قسمت که گفتی “ترس از قضاوت و اینکه من می ترسم از اینکه معلوم بشه شاید من برنامه نویس خفنی نیستم” رو کامل گرفتم.
حقیقت امر اینکه من یک چیزی نزدیک 2 ماه است فقط دارم روی جلسه 2 عزت نفس کار میکنم و نمیتونم برم جلسه بعدی و یا فایل های دیگه استاد رو کار کنم یا کارهای شخصی و برنامه های دیگم چرا چون پاشنه آشیل من این جلسه هست و من میترسم برم جلسه بعدی یا روی فایل بعدی و این پاشنه آشیلم رو بشه.یعنی یک جورایی نگران قضاوت دیگران هستم.هر چند این سوال رو تو این یکی دو هفته از خدا پرسیدم و اون هم بهم گفت سخت نگیر ولی متوجه نبودم برام روشن نبود ولی امروز دیگه از خدا از ته دل خواستم و اون هم منو به این کامنت پرمحتوا هدایت کرد.ممنونم ازت
به نام پروردگار عالم بهم تفکر کردن رو بهم آموخت
سلام
صداها به ذهن پیام می دهند که زندگی دارای معناست، که کائنات در هماهنگی کامل است و زیبایی علت و معلول آفرینش است . این موسیقی ابدی، چرخه بی انتهای آسمانی است کوچکترین ستاره ، این قطعه را کامل می کند و بخشی از این سمفونی بهشتی است. ضربان قلب انسان بخشی از این سمفونی بر روی زمین است من همیشه آن را می شنوم. گوش روحی من به بزرگی آسمان بالای سرمان است …
امروز 11 مرداد هست روزی که انتخاب کردم وارده این دنیا پر چالش ، ناشناخته بشم تا تجربه اش کنم روحم رو رشد بدم تا خالق بودم رو حس کنم رسالت خودمو پیدا کنم که براش به دنیا اومد در یک مسابقه پیروز شدم بین میلیاردها ….
خدایا سپاسگزارم هدایت شدم به رسالتم تا تغییرات بزرگی در جهان ایجاد کنم میدونم بهم الهام شده واضح مسیرم بسیار لذت بخشه
میلاد پسر از نور
سلام عرض میکنم خدمت سید علی عزیز دوست توحیدی وبی نظیرمن
واقعاخداروشاکرم بابت این همزمانیها واقعا کلمه به کلمه حرفات برای من بود ووصف حال این روزهای من که به جای بهبود گرایی درگیر کمال گرایی شدم چون مدام این ذهن چموش منوبه سمت مقایسه بادیگران میکشونه واحساسمو بدمیکنه امیدوارم منم بتونم مثل شما دوستان توحیدی تر عمل کنم وبتونم احساس خوب رو ملاک قراربودم وازاین دورباطل کمال گرایی عجله کردن ومقایسه خارج بشم
بازم ممنونم ازکامنت خوبتون که باعث انتشار آگاهی بیشتر میشه.
سلام به دوست ارزشمندم آقای خوشدل
من از اول سال 1402 شروع کردم به خریداری دوره ی دوازده قدم و تمرکزی در حال کار کردن روی باورهام هستم و حتما خودتون میدونید که در دروره ی دوازده قدم شما و همسر عزیزتون عادله جان شاگرد اولهای اون دوره بودید و وه کامنتهای زیبایی چه رد پاهای قشنگی تو اون دوره کذاشتید و من با عشق خوندمشون و الان تو این چند وقته که استاد در مورد الگوهای تکرار شونده فایل میزارن ، دنبال کامنت شما میگردم و البته خودم هم زیر همه ی فایلهای استاد کامنت نوشتم در حد آگاهیها و قدرت نوشتنم، اما از همون نوشته ها کلللی نتیجه گرفتم همونطور که شما در حال نتیجه گرفتن هستید .
من ارشد روانشناسی دارم و معلم قراردادی آموزش و پرورش هستم و از حقوق کمی که اونم دیر به دیر واریز میشه رضایت ندارم و الان به دنبال حل مسئله هستم. من به کار مشاوره مشغول شدم مدتیه و آموزشهایی هم در این رابطه دیدم و اتفاقی که افتاد هفته ی پیش عیییین ماجرا و داستانی که یکی از مراجعینم داشت و تنگاتنگ داشتم در روبرو شدن با مشکلش بهش کمک میکردم همون اتفاق البته با شدت کمتری در زندگی خودم افتاد و فهمیدم که انرژی کاری که دارم گسترش میدم اصلا خوب نیست و مقایر با اموزش های این سایت مقدسه پس همونجا از این شغل خداحافظی کردم و همون روز یادم افتاد که من شانزده سال پیش جزو دانشجویانی بودم که برنامه نویسی را دوست داشتم و کتاب آموزشی php را خریده بودم که هر روز بخونمش و در زمینه ی برنامه نویسی و طراحی سایت کار کنم اون موقع من مربی کامپیوتر بودم و در آموزشگاه دوره ی icdl تدریس میکردم و اونقدر کارم خوب بود که استانداری کلاسها را در آموزشگاه ما برگزار میکرد اما من همون سال ازدواج کردم و دیگه یادم رفت که چه هدفی داشتم و همین چند روز پیش با برخورد به تضاد بهش رسیدم.
الان دو روزه دارم به این فکر میکنم که برم تهران تنهایی و کلاس و دوره ببینم برای طراحی سایت و برنامه نویسی و هی تو دلم میگفتم کاش آقای خوشدل آموزشگاه داشتند و من میرفتم از ایشون یاد میگرفتم .
چقدر الان خوشحالم که شما قراره کار آموزش را شروع کنید . لطفاً منو در دوره هاتون ثبت نام کنید البته من خیلی دوست دارم کلاسهام بصورت حضوری باشه . اما اینو هم میدونم که شما هر جور تدریس کنید من میتونم با عشق از آموزش های شما استفاده کنم .
خیییییلی خوشحالم از خبر خوبتون نمیدونم چطوری بگم چقدر خوشحالم!
خیلی ممنونم که کامنت مینویسید و منو در آگاهی های خودتون سهیم میکنید.
سپاس
سلام به مرد دوست داشتنی سایت سید علی خوشدل
این مدت کامنت های تاثیر گذاری رو از شما دیدم و الان هم توضیحاتی که توی پروفایل نوشتید رو خوندم
وقتی گفتی واقعا سید علی خوشدل هستی چون همیشه به زندگی دلخوشی خیلی از این حرف خوشم اومد و خوشحال شدم
یاد یکی از دوستانم افتادم که میگفت به من میگن علی بی غم :)
جدای از این حرف ها نتایجی که کسب کردید بزرگ و تحسین برانگیزه
به شما تبریک میگم و امیدوارم مسیر زندگی شما همواره با نتایج بیشتر همراه باشه
همینطور که توی این کامنت گفتید از لحن کامنت های دیگه شما هم مشخصه که توانایی خاصی در بحث اموزش دارید و امیدوارم در این راه هم موفقیت کسب کنید
اگر روزی ویدیوی نتایج شما از اموزه های استاد عباسمنش رو توی بنر سایت ببینم خیلی خیلی خوشحال میشم و فکر میکنم بخاطر نتایجی که کسب کردید و توانایی که در درک قانون دارید و مهم تر از همه خوشدل بودن شما این ویدیو میتونه به افراد خیلی زیادی کمک کنه
سلام علی جان
منم عاشق وبسایتم بخدا رفتم تو گوگل اسمتو سرچ کردم تو وبلاگت پیام گزاشتم …
دلم میخواد تو بهم آموزش وبسایت بدی …من عاشق گرافیکم
با شرایطی که هیشکی باورش نمیشه من دارم ادامه تحصیل میدم
با دو تا بچه کوچیک من واقعا آرزوهام زیادن خیلی زیاد
….
سلام علی آقای عزیز
از اینکه تونستم کامنت شما رو بخونم خیلی خوشحالم. خیلی حالم بد بود و گفتم بیام و تو سایت کامنت بخونم اول میخواستم کامنتای دوره عزت نفسو بخونم ولی بعد گفتم کامنتایی که روی فایل جدید اومدنو بخونم و هدایت شدم به کامنت شما . خیلی حالمو بهتر کرد حرفاتون .
اونجایی که گفتین اگر نخوام زور بزنم به خواسته هام میرسم ولی وقتی این هدف اونقدر بزرگ تر از حال خوبم بشه میشه بلای جونم! چقدر مناسب حال این لحظه من بود چقدر درسته این حرف واقعا که من همیشه از عدم رعایتش ضربه خوردم ولی چند روزه که خوب فهمیدم بزرگترین پاشنه آشیلم سپاسگزار نبودن و ندیدن داشته هامه .بازهم وصف حال من بود این گفته شما که آدم همه چیز داره ولی بازهم می ناله . واقعا کامنتتون خیلی چیزا بهم یادآوری کرد و کمکی بود از جانب خداوند .
خیلی ممنونم که انقدر صادقانه حرف میزنید تو کامنتاتون .
بابت سایتتون بهتون تبریک میگم دوست عزیز. براتون شادی بیشتر خواستارم.
سلامی دوباره
دوست داشتم اینو یادآوری کنم که
¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥
من متوجه شدم و البته خودم هم از این دسته آدم ها بودم که فکر میکردم بابد خیلی برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم اما حقیقت اینه که تمام تلاشت باید این باشه که کاری نکنی و
زندگی توحیدی یادت میده که به خدا بسپاری و خودت بری کنار
ودر واقع باید همه کاری که می کنی این باشه که کاری نکنی و دقیقا ذهنت داره مانع تراشی میکنه و تو باید تمرکز تو بزاری روی مدیریت ذهنت و کنترل اون
چون کلا کار ذهن اینه که جلوی هر اتفاقی رو بگیره حالا چه خوب و چه بد
این وظیفه ذهنه که از مالکش حفاظت کنه و به محض اینکه تو تصمیمی می گیری که کاری کنی همه عظم ذهن جزم این میشه که نذاره اون کارو بکنی حالا به اشکال مختلف بهت احساس و شکست رو القاء میکنه
درسته که به هرچیزی توجه کنی و روش تمرکز کنی اونو به زندگیت دعوت میکنی ولی پشت هر خواسته ای یک فکر نگهبان مواظب توئه که کاری نکنی و در واقع اون تمرکزی که تو روی خواستت گذاشتی ، ذهنت میبردش سمت ناخواسته هات و نشانشم همون حال بدیه که بعد از هدف زدن بهت دست میده (شک و تردید و ترس و احساس شکست و ….)
نگاه توحیدی میگه : اگر به خداوند اعتماد داری پس ساکت باش(ذهنتو ساکت کن) و از سر راهش برو کنار و رها کن هر فکر و تلاشی از جانب خودت و دیگرانو (همون شرک)
نشانه اعتماد آرامش و صبر شیرینیه که بعد از اعتماد واقعی به زندگیت میاد و بعد معجزه رسیدن به اهداف یکی پس از دیگری
این پاداش صابران و توکل کنندگان است
ان الله یحب الصابرین و یحب المتوکلین
سلااام ب سید علی عزیز مثل همیییییشهههه شگفت زده شدم از خوندن کامنت عااالیتون وااقعا ک تحسین میکنم این خد از تعهدتون رو ب قانون و چقدر خوشحال میشم وقتی میبینم فردی با این سن و سال مویرگی داره رو قانون رو توحید و رو اهدافش کار میکنه سیدجان شما هم یک الگوی بینظیر هستین واسه من واسه خیییلیییی ها باعث افتخارید واقعا…
انشالله همیشه همیشه همیشه در اوج باشید ،موفق باشید، درخشان باشید و منتظر خوندن نتایج عاااالی درمورد سایتتون هستم
در خرابات مغان نور خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
سلام ودرود براساتید گرانقدراستادعباسمنش وخانم شایسته وهمه دوستان همسفردراین سفرالهی وتشکرفراوان ازاستادعزیزمون که باسلسله فایلهای الگوهای تکرارشونده انقلابی دروجودمون ایجادکردن تا صادقانه باریشه یابی وکنکاش دردرون خود به نقطه ضعفها وپاشنه اشیل هامون برسیم وانهاروبیرون بکشیم تاازروح وروان سالمی تری برخوردارشویم وباغلبه برترسهامون وباتوکل برخدای مهربان خودمون روبازافرینی کنیم وشخصیت تازه ای ازخودبسازیم وباتشکرازهمه شماعزیزان همسفر که بانوشته های ارزشمنتون کمک شایانی میکنین برای تحقق این خواسته
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
من دراین مدت که این فایلهای ارزشمند روی سایت قرارگرفته است چندین کامنت درخصوص الگوهای تکرارشونده مثبت ومنفی خودم گذاشته ام ومرتب هم به انهافکرمیکنم ودراین یکی دوروز بیشتربه این موضوع فکرکردم وبه این نتیجه رسیدم که بسیاری ازاین ترسها والگوهای تکرارشونده که دروجودم هست بیشترنجواهای شیطان است تابخواد یک تهدید جدی برام باشه چونکه علیرغم همه ترسهای که ازدوران نوجوانی یا حتی پیش ترازان دروجودم بوده وهمیشه به یادداشتم وهمراهم بودند نظیر
_ترس ازخدا خدایی که توذهنم نقش بسته بود که فقط منتظره من خطای مرتکب شوم ومچموبگیره
_ترس از پدرمادر
_ترس از شکست خوردن
_ترس از ناشناخته ها
_ترس از تنها ماندن
_ترس از موردانتقاد قرارگرفتن
_ترس ازتاریکی
_ترس ازپیشرفت
_ترس ازانجام کارهای بزرگ
_ترس ازتغییر
وغیره
نتایجی که ازدوران نوجوانی تاکنون درزندگی ام داشتم گواه این موضوع است درواقع من دررابطه باموضوع ترسها دروجودم به یک پارادکوس وتضاد برخوردم زیرانتایجم چیزدیگری روثابت میکنه که اگرواقعا این ترسها عامل بازدارنده بودند من به ان نتایج دست پیدا نمیکردم که به چندمورد آن اشاره میکنم
_من ازآنجاکه در سن نوجوانی علیرغم اینکه ارتاریکی خیلی ترس داشتم وهنوز هم دارم ولی درهمون سن کم به پدرم که کشاورز بودند ” و به قول آقای عطارروشن که اکنون ساکن بهشت میباشند” کمک میکردم و کلی کارهای طاقت فرساانجام میدادم وهفته ای حداقل دو تاسه شب به تنهایی درمزرعه ابداری میکردم
_دیپلم گرفتن من مصادف شدباشروع جنگ عراق علیه ایران که درآن زمان وباتوجه به وقوع انقلاب کشوراوضاع نابسامانی داشت وبسیاری ازخانواده ها ازرفتن فرزندان خود به سربازی جلوگیری میکردند ولی من علیرغم مخالفت خانوداه ام وترسی که خودم ازتنهایی داشتم و تا به ان روز حتی تجربه یک سفر کوتاه چندروزه رو به تنهایی نداشتم درسال 61رفتم سربازی و24 ماه خدمت کردم که 6ماه ان درجبهه جنگ بود
_زمان ازدواج فرارسید وازانجایکه من درروستازندگی میکردم ولی خیلی دوست داشتم که درشهرزندگی کنم وبایک دختر به اصطلاح شهری ازدواج کنم چونکه درجوامع روستایی معمولا بیشتر ازدواجها فامیلی ودرمحدوده همان روستای محل سکونت میباشد اما من علیرغم ترسهای که داشتم ازجمله ترس اززندگی درجامعه شهری ترس ازنداشتن خانه ودیگر مسایل تصمیم گرفتم هرطورشده ازدواجم درشهرباشه ودرهمان شهرهم زندگی کنم وبه لطف الله مهربان من درسال68ازبین هم سن سالهای خودم واز بین بچه های اقوام اولین کسی بودم که بادخترخاله نازنینم که ساکن شهربودند ازدواج کردم وبه شهرمهاجرت کردم
_سالها گذشت ومن کارمند وزارت کشور شدم وبعداز28سال کاردرمرکز شهرستان درسال94 به عنوان بخشدار یکی از سیاسی ترین بخشهای شهرستان که زادگاه مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی بود منصوب شدم وعلیرغم ترسهای که داشتم نظیر اینکه آقا آنجا جوخیلی سیاسی است وموفق نمیشی ترس ازبعد مسافت که هرروز باید مسافت 170 کیلومترروطی میکردم وبسیاری مسایل دیگر ولی پاروی ترسهام گذاشتم وپذیرفتم وبه گفته استادررفتم تو دل ترسهام وازانجایکه نیتم خیربود وعزمم جزم دراین مدت 4سالی که آنجا بودم به اذعان مردم ان منطقه کارهای عمرانی اقتصادی فرهنگی که دراین 4سال دربخش انجام شد دها برابر کاری بود که درطول 17 سال ازافتتاح بخشداری انجام شده بود زیرا من فارغ آزگرایش سیاسی که داشتم با همه گروهای سیاسی اعم ازچپ وراست میانه وخیرین بزرگوارمنطقه تعامل خوبی داشتم ومن تمام اعتبار این موفقیتهایم رو به خدای وهابم میدم که هرچه دارم ازاودارم
خلاصه سالها گذشت و علیرغم ترسهای که دروجودم بود امازندگی بروفق مرادبود هرچند که به دلیل عدم آگاهی از قوانین به تضادهای بسیاری برخورد میکردم وهرچه سنم بالاتر میرفت ترسها بیشتردروجودم جولان میدادند ومثل اکثریت جامعه فکرمیکردم وپذیرفته بودم که اقازندگی حتماهمینه دیگه هرسختی یک آسانی داره هرسربالایی یک سرپایینی داره هرخنده یه گربه داره والا اخر ولی ازسال 98 که خدادوستم داشت ومن به این مسیرزیباوپرخیربرکت تغییرهدایت کرد هرچند این ترسها دروجود م کمترشده ام همانطور که در ابتدا نوشته ام شرح دادم واقعا
نمیدونم ریشه این ترسها دروجود م چیست ؟
درحال حاضر الگوی تکرارشونده من اینه که نگران تمام شدن پولم هستم واین درحالی آست که من خیلی راحت پول خرج میکنم ودراین مدت 4سالی که دراین مسیرهستم خیلی اگاه ترشدم به قوانین زندگی هرموقع که پولم تموم میشه وچندروزی به واریز حقوق مونده به طور معجزه آسایی وآزجایکه فکرشو نمیکنم پول به دستم رسیده ونشده روزی که ازبی پولی به مشکل بربخورم ولی این ترسه هم بامن هست
پس درنتیجه سوالی که برای من پیش آمده این است
علیرغم ترسها دروجودم من اقدام میکنم وقدم برمیدارم و موفق هم هستم اما ریشه این تضادوپاردوکس چیست؟
بسیارتابسیار ممنون میشم اگراستادعزیز وسایردوستان پاسخ مناسبی داشته باشند وارائه فرمایند
باتشکرازشماعزیزان که حوصله به خرج دادین وکامنت روخوندین
عاشقتونم ودوستتون دارم خیلییییییییییییی زیاد
فعلا خدایارنگهدارمون باد
با سلام
خدمت شما دوست عزیز و استاد گرامی و همه ی عباسمنشی های اهل تفکر
در پاسخ به سوال شما،انچه به ذهن من میرسد،بیان میکنم
با توجه به وضعیت اقتصادی کشور ، یک اضطرابی در خرج کردن بین ما پیش آمده است،که اگر الان خرید نکنیم،ممکن است هفته بعد قیمت تغییر کند . این باعث شده ما رابطه مان با پول خراب شود، و با آرامش خرید نکنیم.
فروشنده میگوید این قیمت قبل است ، همین الان بخری بردی و ما فکر نمیکنیم.
بیایید این باور قدرتمند کننده را جایگزین کنیم، ما همه چیز برای شاد و راحت زندگی کردن را لازم داشته باشیم ، به راحتی به دست میآوریم و همه چیز انرژی است، و زمانی که ما با چیزی هم فرکانس شویم آن وارد زندگی ما میشود و بدون اینکه قیمت آن اهمیت داشته باشد، آن چیز با آرامش وارد زندگی ما میشود
یک باور دیگر که ما داریم این است که به مو میرسد ولی پاره نمیشود
حالا یک سوال,اصلا چرا باید به مو برسد؟ چرا نمیگوییم جریان ثروت ، هر لحظه بیشتر و بیشتر میشود.
این یک رودخانه فصلی نیست که گاهی کم آب شود و گاهی پر آب، این یک چشمه است که از زمانی که شروع به جوشیدن کرده، هر لحظه پر آب تر میشود و به منبع بینهایت نعمتهای خداوند متصل است.
با آرزوی سعادتمند در دنیا و آخرت
بنام خدای مهربانیها
وباسلام خدمت شمادوست عزیز سرکارخانم هانیه خانم ملکی
بسیارممنون ومتشکرم ازجنابعالی که که وقت گذاشتین کامنت بنده رومطالعه کردین وبه سوالام پاسخ دادین
آره حق باشماست فک میکنم این ترس حال حاضرمن برمیگرده به همین که شمااشاره کردین باپول رفیق نیستم وامیدوارم بااموزه های استاد عزیز وتجربیاتی که ازدوستان نازنینی مثل شما می گیرم هرچه زودتر باایجاد باورهای مناسب با پول رفیق بشم
براتون بهترینها روارزو دارم
آقای ابراهیمی تشویقتون می کنم و احسن میگم به شما که ذوحیه خوب و شادابی دارید و دائما دنبال رشد و پیشرفت هستید به نظرم همین روحیه شما ودتوجه به خواسته ها شما رو به موفقیت میرسونه
به نظرم نیازی نیست متمرکز شید روی سوالی که دارید بهتره دقیقا باور مطابق با جهت مثبت سوالتون رو دائما تکرار کنید تا نتیجه به دست بیارید
بانام خدای عشق وثروت
وباسلام خدمت شمادوست عزیز هم فرکانسی جناب آقای هادی خان
امیدوارم همیشه درپناه الله مهربان شاد سلامت وبرقرارباشید
بسیارممنون وسپاسگزارم که وقت گذاشتین وکامنت بنده رومطالعه کردین وپاسخ دادین
خودم هم همین نظررو دارم وهمینطور که درنوشته ام هم اشاره کردم بیشتراین ترسها نجواهای شیطان است که آمده تاماروغمگین کنه
ویکی ازبهترین راهکارها برای غلبه براین ترسها به گفته جنابعالی همین است که ازشون اعراض کنیم وسعی کنیم که فقط صدای خداوند روبشنویم که همیشه به ماوعده امید،فراوانی ،عشق ،ثروت وزیبایی میده
بازم ازشماتشکرمیکنم وبهترین هاروبراتون آرزو دارم
سلام بر شما دوست عزیز کامنت زیبای شما را خواندم
چقدر ایمان و وحرکت از شما دیدم که نشان از شهامت و دیدگاه درست شما بود که کاری را که دوست داشتید به انجام رساندید وچقدر موفقیت کسی کردید که باید بارها به خودتان انها را بازگو کنید که بدانید که هر بار تصمیم گرفتید وپا رو ترس ها گزاشتید به هدف خود رسیدید
اما ترس ها هر بار که رشد میکنیم به ظاهری دیگر خود را به ما نشان میدهند شما میتوانید با همان الگوهای موفقیت قبلی انها کنار بزنید وبه دل ناشناخته ها سفر کنید واهدافتان که شایدامروز موضوعات مالی باشد را رفع کنید وخدا با شماست
در ترس ها نقطه مقابل ایمان است
ابتدا در خلوت خودتان بنشینید واز چیزی که میترسید بنویسید وکامل حال واحساس تان را روی کاغذ بیاورید واخر ترس را متصور شوید واز خدا بخواهید ریشه ترس را برای شما بازگو کند وسپس که ان را شناختید از خدا بخواهید که شما را به باورهای درست راهنمایی کند
ایمان دارم شما میتوانید لحظات ارام بخشی پر از شاد وثروت را بیافرینید
بنام نامی الله
وباسلام خدمت شمادوست عزیزم علی آقای گل گلاب
بسیارسپاسگزارم ازشمابابت مطالعه کامنتم وپاسخ جامع و راهکار عالی که ارایه فرمودید
دوست عزیزم همانطور که درکامنتم شرح دادم واقعا باوردارم که بسیاری ازاین ترسها نجوای شیطان است که اومده ماروغمگین کنه تابه وظیفه اصلی اش که همانا این است تامارو ازخدا ی وهاب دورکنه وبینمون فاصله ایجاد کنه
خداوند روبی نهایت سپاسگزارم که دوستم داشت ومن دراین راه قرارداد تابااموزه های استادعزیزمون ونوشته های دوستان نازنینی مثل شما تجربه کسب کنم و بتونم به درک بالاتری ازقوانین برسم و خودم روزبه روز رشد دهم تالذت بیشتری اززندگی ببرم ودرارامش بیشتری باشم
بازم بسیارازجنابعالی تشکرمیکنم وبهترینها روبراوتون ارزودارم
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام به آقای ابراهیمی عزیز و توحیدی
آنچه از نوشته شما برداشت کردم شما پس انداز ندارید و برای همین نگران می شوید. نداشتن پس انداز یه حس نا امنی به آدم میده، گرچند که رزق و روزی دست خداست ولی خیال راحت یه نعمت دیگه است.
میگن یکی از صحابه رفته بود خونه ابوذر دید تو خونه اش هیچی نیست فقط قوت همان روز. صحابه به ابوذر میگه شما هیچی در منزل نداری؟ ابوذر میگه من به خدای خودم ایمان دارم و هر روز به اندازه همان روز کار می کنم و به خانه بر می گردم.
همان صحابه به خونه سلمان فارسی می رود میبیند کلی آذوقه در خانه دارد، میگوید شما چگونه اینهمه آذوقه داری؟
سلمان می گوید من به اندازه یک هفته آذوقه در خانه دارم تا فکرم مشغول قوت فردایم نباشد. و با خیال راحت به عبادت بپردازم.
حال این داستانی بود که نقل شده.
ولی استاد در جلسه 7 قدم اول میگه حتما باید پس انداز داشته باشید و پس انداز رو از مقدار کم شروع کنید و اون رو بیشتر کنید.و سعی کنید تا می شود اون رو خرج نکنید تا با پول داشتن راحت باشید..
البته خودتون گوش کنید یه چیز دیگه است. ولی خودم در زندگی ام هر وقت همسرم پس انداز داشته باشه خیلی آرام تر و مطمئن تر است تا وقتی حسابش خالی باشه.
الان ما 10 درصد از حقوق رو در راه خدا میدیم 20 درصد پس انداز و الباقی رو خرج می کنیم اونهم با خیال راحت.
خدایا شکررررررررت
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و جوان تر و موفق تر باشید.
بنام خدای توانا
وباسلام وعرض ارادت خدمت شما دوست عزیز وتوحیدی سرکار رضوان خانم یوسفی
بسیارتابسیار ممنونم وتشکرمیکنم ازجنابعالی که منت گذاشتین کامنت بنده رومطالعه کردین و باپاسخ جامع وراهکارتون کلی به من انرژی مثبت منتقل کردین وبه احساس عالی رسیدم صبح که ساعت 4/30دقیقه ازخواب نازبلند شدم وباید میرفتم به صحرا ویاهمان مزرعه قدیمی که درکامنتم شرح دادم برای آبیاری باغ پسته ام اول خیلی هول هولکی به سایت سرزدم وبا عجله پاسخ دوستان گلم روازجمله جنابعالی روخوندم وکلی حال کردم وبه احساس خوب رسیدم ودرمسیر دائم خداوند روشکرکردم که دراین مسیرزیبا هستم بااین جمع صمیمی ودوست داشتنی که جاداره بازم شایدبرای هزارمین بارتشکرکنیم ازاستادعزیزمون که این بسترروفراهم کردن
دوست عزیز همانطور که اشاره کردین علیرغم اینکه من به لطف الله مهربان ازنظر سرمایه ودارایی وضعیت مناسبی دارم ولی خوب ازنظرنقدینگی وپس انداز اوضاع مطلوب نیست و عدم پس انداز بزرگترین پاشنه اشیل منه وقصددارم به لطف خدا کل درآمد ناشی ازمحصول پسته امثالم رو که درشهریورماه برداشت میکنم پس انداز کنم تابه نوعی جبران مافات کرده باشم ومن کاملا باشما هم عقیده هستم که پس انداز به ادم ارامش میده به شرط اینکه پس انداز به معنای رورز مبادا نباشه و بالذت ازش استفاده کنیم
ازهمین جایک سبدپسته تازه واعلا ازپایتخت پسته جهان شهرستان رفسنجان تقدیم میکنم به اساتید گلم و تک تک بچهای نازنین سایت گوارای وجودتان
ضمنا خانم یوسفی عزیز من ازطرفداران پروپاقرص کامنتهاتون هستم وکلی هم شماروتحسین میکنم بابت سلیقه ای که درعکسهای پروفایلتان بااستادوخانم شایسته میزارین وامیدوارم بزودی خداوند همه بچه های سایت رو ازفضای مجازی به فضای فیزیکی وواقعی پارادیس نزد استادگرانقدرمون در سرزمین توحیدی وثروتمند آمریکا هدایت کنه
امین یارب العالمین
بازم ازشماتشکرمیکنم وبهترینهاروبراتون آرزو دارم
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام آقای ابراهیمی عزیز
رفتم یه سرچی در اینترنت کردم تصویر بخشدار روستای بهرمان و کارهایی فوقالعاده ای که کرده بود دیدیم. به احترام شما تمام قد می ایستم و از خدای متعال میخوام که قلبتان را برای دریافت الهامات لحظه ای بسته نکند و همیشه باز باشد و شما دم به دم از این جریان لذت بخش هدایت بهره مند تر شوید.
این دعا بهترین و با ارزش ترین چیزی است که تاکنون دارم که با عشق تقدیم شما می کنم.
در پناه حق سعادتمند در دنیا و آخرت
با نام نامی خدا خدای مهربانیها
باسلام ووقت بخیرخدمت شمادوست ویارهمراه دراین سفرتوحیدی سرکارخانم یوسفی عزیز
بازم بسیارتابسیار تشکرمیکنم وسپاسگزارم ازلطف ومحبت جنابعالی
انصافادوران تصدی بخشداری ازبهترین دوران زندگیم بود چون همراه باعشق خدمت به مردم بود وخداوند باریتعالی هم برای موفقیتم سنگ تمام گذاشت واز الطاف بیکرانش بهرمندشدم .
امیدوارم به زودی خداوند شرایطی روبرامون فراهم کنه تابااساتید گرانقدرنمون ودوستان عزیزمون درسایت یک گردهمایی داشته باشیم زیرا دراین روزها ودراین مسیر زیبا فقط یاران همسفر هستند که زبان همدیگر رامیفهمند
در این روز زیبا دعا می کنم تمام زندگی تان مالا مال از یاد و نگاه خداوند منان باشد. روز وروزگارتان سرشار از نگاه خداوند
سلام دوست عزیز
من این مطلب رو برای سید علی گذاشتم اما بخشی از جواب شما هم هست ¥¥¥
من متوجه شدم و البته خودم هم از این دسته آدم ها بودم که فکر میکردم بابد خیلی برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم اما حقیقت اینه که تمام تلاشت باید این باشه که کاری نکنی و
زندگی توحیدی یادت میده که به خدا بسپاری و خودت بری کنار
ودر واقع باید همه کاری که می کنی این باشه که کاری نکنی و دقیقا ذهنت داره مانع تراشی میکنه و تو باید تمرکز تو بزاری روی مدیریت ذهنت و کنترل اون
چون کلا کار ذهن اینه که جلوی هر اتفاقی رو بگیره حالا چه خوب و چه بد
این وظیفه ذهنه که از مالکش حفاظت کنه و به محض اینکه تو تصمیمی می گیری که کاری کنی همه عظم ذهن جزم این میشه که نذاره اون کارو بکنی حالا به اشکال مختلف بهت احساس و شکست رو القاء میکنه
درسته که به هرچیزی توجه کنی و روش تمرکز کنی اونو به زندگیت دعوت میکنی ولی پشت هر خواسته ای یک فکر نگهبان مواظب توئه که کاری نکنی و در واقع اون تمرکزی که تو روی خواستت گذاشتی ، ذهنت میبردش سمت ناخواسته هات و نشانشم همون حال بدیه که بعد از هدف زدن بهت دست میده (شک و تردید و ترس و احساس شکست و ….)
نگاه توحیدی میگه : اگر به خداوند اعتماد داری پس ساکت باش(ذهنتو ساکت کن) و از سر راهش برو کنار و رها کن هر فکر و تلاشی از جانب خودت و دیگرانو (همون شرک)
نشانه اعتماد آرامش و صبر شیرینیه که بعد از اعتماد واقعی به زندگیت میاد و بعد معجزه رسیدن به اهداف یکی پس از دیگری
این پاداش صابران و توکل کنندگان است
موفق باشید
سلام آقای ابراهیمی
روزتون بخیر
کامنت شما رو خوندم و عالی بود
این سایت خیلی خوبه هم نوع نگرش همه نوع سن و سلیقه داره
ازش لذت میبرم و از اینکه خدا در این مسیر قرار داده خوشحالم
وقتی کامنت خوندم دیدم یه همکار پدر بهشتی من اینجاست لذت بردم
منو برد یه لحظه زمین کشاورزی و آبیاری در گذشته که چقدر با الان فرق داره
بهتون تبریک میگم با تمام کمبودهای روستا رشد کردی و به آنجا که دوست داری رسیدی
ترس ها را بعد از دیگری پشت سر گذاشتی
تبریک ویژه
اما در مورد پول و پس انداز
اینکه درآمد را یکجا بزاری برای پس انداز زمان انجام نمیشه
چرا چون تکامل نداریم و نمی تونیم یه مقدار پول رو یکجا ببینیم
توصیه من به عنوان یه هم مسیر بودن
از همین ماه مبلغی رو کنار بزارید تو یه کارت دیگه
خیلی قشنگ تر نتیجه می گیرید
فراوان
برایتان آرزوی موفقیت و بهترین ها رو دارم
بنام خداوندی ک هرلحظه در حال هدایت ماست
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت عزیزانم
درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟
هدفی ک من مشخص کردم تو جلسه هدف گذاری قدم اول رسیدن ب استقلال مالی ک الان دوسال ازون میگذره ولی هنوزبهش نرسیدم اون استقلال مالی ک خودم دلم میخواد ینی داشتن یه کارثابت وداشتن درآمد وروندصعودی وافزایشی درآمد علتشم میدونم چون تویه کارنمیمونم 3تاروانتخاب کردم وتوشون میچرخم بعد اولش باانگیزه میرم ولی به محض اینکه نتیجه نمیگیرم یا کمه میرم سراغ اون یکی کار ولی بااین وجود بازم خداروشکر پول میسازم اما دوست دارم یه کارثابت باشه الان ک فک میکنم یکی ازدلایل نموندن تویه کاری ک عاشقشم اینه ک خودموبستم ب نتایج ینی اشتیاقموگره زدم ب نتایج بااینکه میدونم باید روندتکاملم توش طی شه و مهارتم رو بیشترکنم این عجله برای گرفتن نتیجه پاشنه آشیلمه باید حسابی روش کارکنم
عاااااشقتونم
درپناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید
سلام استاد عزیزم ومریم عزیز
از زمانی که با شما آشنا شدم یاد گرفتم برای داشتن زندگی شادتر ورضایتمند باید هدف داشت هرچند هدفهای خیلی کوچک ،تا از روزمرگی رها شوی .
این هدفها میشه جمع کردن ومرتب کردن خونه باشه….میشه کار کردن روی یک جنبه از شخصیتت باشه…میشه روی کارکردن روی خودشناسی باشه
اما من هم مثل خیلی از عامه جامعه اهدافی روتعیین کردم ویکی دو روز کار کردم و کلا فراموش کردم…
البته الان شرایط چند ساله عوض شده
فکر می کنم اولین علت فراموشی اینه که گاهی اوقات ما هدفهای زیادی رو تعیین می کنیم وبه همین دلیل فراموش می شوند وتمرکزی روی یک هدف کار نمی کنیم ودچار سر در گمی میشیم…
گاهی اوقات چون من هدفم رو شب به شب مرور نمی کنم وامکان دارد فردا یک اتفاقی بیفته یاسرگرم کارهای روز مره میشم کلا به مرور فراموش میشه ویکهو می بینی یک هفته است هیچ کاری برای هدفت انجام ندادی واز برنامه ریزی هات عقب موندی وکلا هدف رو ول میکنی..
گاهی اوقات انقدر هدف برایم دور از دسترس است که رسیدن بهش برایم معجزه است بااینکه شروع می کنم ولی ذهنم همش میگه تو که نمی تونی اصلا چرا شروع کردی وانقدر نجوا میکنه تا آخر موفق میشه وترسها مرا احاطه می کنند
گاهی اوقات با اینکه تلاشم رو می کنم ولی به نتیجه عینی نمی رسم با خودم میگم نمیشه بابا ولش کن…ولی بعد چند وقت میگم اگه بهش میرسیدم عالی بود .باز دوباره شروع می کنم باز دوباره ناامیدی ،پشت نا امیدی
گاهی اوقات سرگرمی ها ولذت های زود گذر والکی مانع انجام اهداف میشه ،مثل رفتن تو فضای مجازی ،خواب،حتی تلویزیون نگاه کردن
ولی برای من بیشتر اوقات به خاطر اینکه اون شور وشوق وانگیزه ای که دارم زود تمام میشه ودچار سردی وبی انگیزگی میشم ومثل ان لحظه که تصمیم میگیرم انگیزه ندارم وگاهی اوقات نسبت به هدف بی حس میشم واز حوصله ام خارج میشهاین موضوع خیلی برام تکرار شده که به یک کاری خیلی علاقه داشتم وبا شوق شروع کردم ولی مثلا فردا حتی حوصله نداشتم از جام بلند شم وبهش فکر کنم ،نمی دونم چرا
شاید از پیشرفت کار راضی نیستم یا پشتکار نداشتم،
من قبلنا کارهایی که با زور یا سختی موافقت دیگران رو گرفتم ومتقاعدشان کردم که اجازه دهند که انجام دهم ،این طور بودم والان یکمی هستم همین که مجوز انجامش رو میگیرم رهاش می کنم نمی دونم چرا!!!!!! شاید می ترسم
گاهی اوقات از دست خودم عصبانی میشم وبا خودم میگم ،مریم این همون کاری بود که به سختی رضایت دیگران رو گرفتی چرا رهاش کردی
البته همه اینها که گفتم بیشتر در مورد کنکور(رشته پزشکی) است ….با اینکه از همون اول به سختی اجازه درس خوندن رو می گرفتم وبا گریه والتماس موافقت والدینم رو گرفتم ولی بعد از چند روز درس خواندن خسته میشدم ورهاش می کردم ،البته میدانم بیشتر علتهاشومثلا درسها رو نمی فهمیدم،وقتی درس میخوندم خوابم میگرفت،بعد کلی درس خوندن ،میدیدی یک ساعت بعد همشو فراموش کردم……به همین دلیل دلسرد میشدم وبا خودم میگفتم تو مرد عمل نیستی اصلا تو اینکاره نیستی ووقتی باز از برنامه عقب می موندم که دیگه بدتر میشد مهر تایید برای بی لیاقتی و بی عرضه گیم بود
خودمو با افرادی دیگه مقایسه می کردم ،میگفتم من روستا زاده به دور از همه امکانات ، چطور می تونم با دیگران که کلی کلاس کنکور میرن وکتاب کمک درسی دارند موفق شوم….اخه من درسم خیلی خوب نبود در حد متوسط بودم
با اینکه سالها از این موضوع گذشته ،ومن چند باردیگه شرکت کردم ولی دوباره به همه این موارد برمیخورم…همین پارسال دوباره از همسرم خواستم که موافقت کنه ومن کنکور بدهم با اینکه پر از شور وشوق بودم ولی همین که یک ماه درس خوندم درس رو رها کردم و دوباره همه ی این نجواها شروع شد…..
حتی همین امسال دوباره شروع کردم ولی دوباره همین آش و همین کاسه ،برای همین ،ازهمون اول دارم سعی می کنم شروع نکنم تا دوباره ناامید نشم ،با خودم میگم ،ای بابا شاید این علاقه واقعی نیست،شاید به خاطر حرف مردم میخوای درس بخونی،شاید این راه تو نیست ولش کن ،رهاش کن ،نمی دونم چرا این الگو رو تکرار میکنم …هرچقدر برای خودم دلیل ومدرک می آورم ولی هرچند وقت یکبار این هدف سراغم میاد وجزو والاترین ودست نیافتنی ترین اهداف زندگیم است
علتش میتونه همه ی اون دلیل هایی باشه که گفتم ولی شاید اصلی ترینش این باشه که برام دست نیافتتیه وبرام خیلی خیلی دوره برا همین باور ندارم که من لیاقت داشتنشو دارم
من این هدفم رو سالها بود فراموش کردم ولی از زمانی که با استاد آشنا شدم دوباره اومده سراغم و منو به سوی خودش میکشونه،ولی پارسال دوباره الگو تکرار شد ولی یک پله بالاتر شدم چون مرحله اول قبول شدم ولی مرحله دوم قبول نشدم
ولی تازگی دارم فکر می کنم شاید به خاطر اینکه دیگران میگن از تو گذشته و تو نمی تونی ،واین یک عقده شده میخوام درس بخونم….. به قول استاد من وقتی یک کاری رو دیگران میگن نمیتونی میخوام به همه ثابت کنم نه خیر من می تونم
ولی مشکل اینجاست که استاد به من یاد داده دنبال علاقم برم وکاری که با لذت انجام میدم رو دنبال کنم چون درس خوندن بهم لذت نمیده ولی بهم حس مهم بودن میده ولی از حوصلم خارجه
دوست دارم استاد دیدگاهم رو بخونه وبرام یک جوابی بده ….
شرمنده همه دوستان شدم که کامنت طولانیم رو می خونند
ازوقتی که باهاتون تبادل نظر می کنم حالم خیلی عالیه شاید همتون هیچ وقت نبینم چون گفتم من نه تنها روستا زاده ام بلکه تو روستا زندگی می کنم و ازاینکه این همه دوست خوب پیدا کردم خیلی خوشحالم ممنونم که هستین️️️
البته یک خبر خوب بدم که من یک مدار بالا رفتم وداریم یک ماه دیگه میرم تو بهترین منطقه شهر مشهد زندگی کنیم…خیلی هیجان دارم ومیخواهم بفهمم که مهاجرت چه لذتی داره البته یکم از نا شناخته ها و محیط جدید دلهره دارم ولی دوست دارم مثل استاد عزیزم اهل تغییر باشم
شاد وپیروز باشید️️️
عاشقتونم
سلام دوست خوبم
خوشحالم برای مهاجرتت.
بنظر من کلا هدف درس خوندن و کنکور دادن رو شما انتخاب کردی تا توذهن خودت و مردم گفته نشه که این یه دختر روستایی بیسواده.یا تحصیل نکرده اس.انگار دوست داری بپوشونی روستایی بودنت رو با مدرک دانشگاهی در حالیکه علاقه ای برای این کار نداری.
مثل استاد که با افتخار میگه من یک دهاتی هستم و اصلا ناراحت نیس.تو هم مشکلی با روستایی بودنت نداشته باش و فقط بچسب به هدفی که بهش علاقه داری.بدون اینکه درنظر بگیری چقدر اون هدف میتونه درامد داشته باشه فقط روزی چندین ساعت وقت بذار.یه هدفی که اصلا مهم نیس مدرک تحصیلیت چیه.
شادو موفق باشی دوستم
سلام دوست عزیزم
ممنونم بابت وقتی که برام گذاشتی ودوست داری تضادی که باهاش درگیرم حل کنم.البته من درس خوندم ومدرک لیسانس دارم ولی نمی دونم چرا گوشه ذهنم همیشه به این موضوع درگیر وهمیشه بهم میگه تو میتونی ،تو تواناییشو داری اگه دکتر نشی پشیمون میشی ،نترس قدم بردار،سخترین قدم ،قدم اول است،
داشتم فیلم هری پاتر رو می دیدم که یک شخصیتش گفت.مهم انتخاب کردن بین کار درست وآسون
همیشه میترسم نکنه بین کاردرست تر وآسون ،آسونتر رو انتخاب کنم…
آخه میدونید فکر می کنم اگر کنکور شرکت کنم ودرس بخونم قبول میشم ،مثلا پارسال فقط یکماه درس خوندم وکتاب زیستم تموم نشد ولی مرحله اول قبول شدم حتی خودم باورم نمیشه…
مشکل اینجاست که میترسم ،میترسم رسالتم نباشه،میترسم اگه قبول شم از شوهرم جدامیشم،میترسم اگه قبولشم بچه هام بی ادب میشن وروی زندگی انها تاثیر میزاره وبه بیراهه میرن،میترسم اگه قبولشم باید کل زندگیم بزارم کنار ودرس بخونم تا یک دکتر خوب بشم….
این ترسها مرا احاطه کردند ومرا به عقب میبرند …برای همین نه میتونم ازش بگذرم ونه میتونم به دلش برم ،مثل یک آدم بین دوراه نشستم وبه دوراه نگاه میکنم…
برای همین گاهی میگم برو دنبال هنر وورزش ،چون این دوتا روهم خیلی دوست دارم وتصمیم دارم بعد مهاجرتم به کلاس بروم ….
ولی میترسم نکنه کار آسونرو دارم انتخاب میکنم
به نظر شما چی️
سلام مریم جان
روزت بخیر
وقتی کامنت رو اول خوندم
اومدم جواب بدم پاسخ دوستمون و جواب رو خوندم
چند نکته بگم دوست من
وقتی هدفی داریم و میدونیم امسال نشد سال دیگه
این هفته نشد هفته دیگه
و بعد اینکه فرصت داریم فکر میکنیم این هدف همینطور نا ممکن میمونه و یه حسرت یا یه آرزو
اما مطلب دوم
پاشنه های آشیل خودت رو قشنگ گفتی
مشکل اینجاست میترسم
رسالتم نباشه
بچه ها دوری از همسر
اینها همونهای هستند
که تو رو موفق نمیکنند حتی اگه تمام تلاش رو کنی
موقع تحقق نمیزاره
استاد تو دوره کشف قوانین در جلسه 3
اینو میگه
ترس از جدایی
میتونی باورهای بسازی که من میتونم تو شهر خودم قبول بشم
همسرم همراه منه
و …
فرزند هم خیلی ها دکتر هستند و خانواده شاد دارند
بچه های عالی دارند
و باورهای از این قبیل
یه توصیه دوستانه
بشین دلیل خواستن این هدف رو بنویس
و از خودت بپرس
و ترس ها اگه به این هدف برسی
اون موقع با خودت بهتر میتونی تصمیم بگیری
شاد موفق و ثروتمند باشید
سلام دوست عزیزم
ممنونم بابت وقتی که برام گذاشتی ودوست داری تضادی که باهاش درگیرم حل کنم.البته من درس خوندم ومدرک لیسانس دارم ولی نمی دونم چرا گوشه ذهنم همیشه به این موضوع درگیر وهمیشه بهم میگه تو میتونی ،تو تواناییشو داری اگه دکتر نشی پشیمون میشی ،نترس قدم بردار،سخترین قدم ،قدم اول است،
داشتم فیلم هری پاتر رو می دیدم که یک شخصیتش گفت.مهم انتخاب کردن بین کار درست وآسون
همیشه میترسم نکنه بین کاردرست تر وآسون ،آسونتر رو انتخاب کنم…
آخه میدونید فکر می کنم اگر کنکور شرکت کنم ودرس بخونم قبول میشم ،مثلا پارسال فقط یکماه درس خوندم وکتاب زیستم تموم نشد ولی مرحله اول قبول شدم حتی خودم باورم نمیشه…
مشکل اینجاست که میترسم ،میترسم رسالتم نباشه،میترسم اگه قبول شم از شوهرم جدامیشم،میترسم اگه قبولشم بچه هام بی ادب میشن وروی زندگی انها تاثیر میزاره وبه بیراهه میرن،میترسم اگه قبولشم باید کل زندگیم بزارم کنار ودرس بخونم تا یک دکتر خوب بشم….
این ترسها مرا احاطه کردند ومرا به عقب میبرند …برای همین نه میتونم ازش بگذرم ونه میتونم به دلش برم ،مثل یک آدم بین دوراه نشستم وبه دوراه نگاه میکنم…
برای همین گاهی میگم برو دنبال هنر وورزش ،چون این دوتا روهم خیلی دوست دارم وتصمیم دارم بعد مهاجرتم به کلاس بروم ….
ولی میترسم نکنه کار آسونرو دارم انتخاب میکنم
به نظر شما چی️
شرمنده سرتون درد آوردم
سزبلند وپیروز باشید
بنظر من هر کار که میخوای ،انجام بده.فقط حواستو جمع کن بعد از غلبه بر ترسهات و طی کردن مسیر سخت و صبوری و مواجهه با کلی تضاد،تهش اینجوری نشه که با خودت بشینی بگی دکتری هم گرفتم خب حالا چیشد.
یا مثلا دکتری بگیری و چندتا آشنا ببینی که با مدرکهای پایینتر به چندین برابر درامد و خوشبختی تو رسیدن،با زحمت بسیار کمتر.
یه مسیریو طی کن که آخرش با همه وجود خوشحال باشی.
بازم هرجور میدونی دوست خوبم.
سلام خدمت همه دوستان عباسمنشی و استادعزیز
من اهدافی رو داشتم که با کار کردن روی باورهام تونستم بهشون برسم اما دو تا هدف رو هم دارم که فک میکنم کامل بهشون نرسیدم گرچه هرچه بیشتر کار میکنم نتیجه هایی رو میبینم اما من یه نتیجه پایدار و کامل رومیخواموفک میکنم علتش ترمز های قوی که به مثل آدامس به ذهنم چسپیدن که با دوسه تا ضربه چیزی کم و بیش کنده میشه اما هنوز مقدار زیادیش مونده ،اگربا یه یخ آدامس چسپیده روبمالی خیلی راحت ازش کنده میشه جوری انگار چیزی اصلا اونجا نبوده اون یخه فک کنم همون شجاعت یا همون امیدواریه یاهمون انگیزه س یا همون اقدام درسته س تو زمان و مکان مناسبه س یا همشون رو با هم میخواد….طبق چیزایی که یادگرفتم این ترکیب رو باور مناسب داره و باور مناسب بی شک عمل درست رو هم به دنبال داره (خداروشکر!)
سلام استاد عزیزم
هدفی که هر سال انتخاب میکنم افزایش عزت نفس هست
دلیلی که باعث میشه من نرسم؟
چندتا دلیل داره
پشت گوش میندازم
باور به اینکه نمیشه تغییر دلخواه داشته باشم غیرممکن دیدن عزت نفس ایده ال
سریع نا امید میشم وانگیزمو از دست میدم
عمل نمیکنم به آموزه ها
دوره ها رو کم گوش میدم در طول روز
تمرینشو انجام ندادم
تا یه اتفاق بدی میوفته یا کسی حرفی میزنه سریع بهم میریزم کنترل ذهن ندارم
دنبال بهونه گشتن
و….
دلایل زیادی داره اینا مواردی بود که یادم بود
ولی ناگفته نمونه که دارم دوباره از صفر سنگ بنا شو میزارم با تعهد بیشتری
ممنون میشم استاد عزیزم که جواب این سوال که سوال بزرگ زندگی منه که چرا نمیشه وهر سال منتظرم ومیخوام اما با این دلایلی که گفتم نشد رو بدید
خیلی ممنونم که هر بار فایل های فوق العاده ای میگیرید یکی از دلخوشی های من اینه که بیام تو سایتتون و یه فایل جدید شما گذاشته باشید من با ذوق تماشا کنم
امیدوار شاد وپیروز وثروتمند باشید همیشه
️️
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند بخشنده مهربان
خداوند سنجاقک رنگ رنگ
خداوند پروانههای قشنگ
خدایی که آب و هوا آفرید
درخت و گل و سبزه را آفرید
خدایی که از بوی گل بهتر است
صمیمیتر از خنده مادر است
خدایا به ما مهربانی بده
دلی ساده و آسمانی بده
دلی صاف و بیکینه مانند آب
دلی روشن و گرم چون آفتاب
سلام به تمام یکتاپرستان عزیزم
دیروز با یک تضاد برخوردم و به جای این که ناراحت بشوم گفتم بیایم و بیبینم دلیل نرسیدن به اهداف امسال من چی بوده؟
رفتم چند ماه پیش را مرور کردم از زمانی جدی تر روی این فایل تمرکز داشته ام
دیدم تمام اهداف به تعویق افتاده من بخاطری ترس بوده بخاطر شرک بوده بخاطری حساب باز کردن روی بنده های خداوند بوده دیدم چسپیدن به آن خواسته بوده دیدم یکی از بزرگترین باور های من در مورد شروع کار شروع با یک پایه است دیدم و رسیدم به این که احساس بی ارزشی میکنم و خودم را لایق آنجایگاه نمیبینم
و همیشه خودم را با افراد که از من توانسته به جایگاه بلندتر برسد مقایسه میکنم
ترس از شکست است
و بیشتر بی ایمانی به خداوند است که هر بار فراموش میکنم
اما خداوند همیشه در رحمت را باز نگه داشته و همیشه مرا کمک کرده و همیشه به راه درست هدایت کرده به انسان های درست هدایت کرده
همین که تصمیم میگیرم فلان کار رو شروع کنم میبینم که هدایت می شوم به انسان های درست و خوب
اما بعد از مدتی انگیزه آن کار میرود بخاطری حرف های که بقیه میزنند بخاطری که دست خدا را بسته میکنم
و در لحظات که باید کار درست را انجام بدم بخاطری منطق های ذهن در مسیر نادرست میروم و بعد چند وخت باز دوباره یک هدف انتخاب میکنم و همین داستان تکرار میشه و تکرار میشه
باید خودم را متعهد تر کنم و روی عذت نفس ام کار کنم
و باید همیشه به خودم یاد آوری کنم که من موجود فرکانسی هستم و با فرکانس هایم زندگی ام را خلق میکنم و پای حرف های هر کس نشینم و حرف های هر کس را قبول نکنم.
خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت این فایل های عالی خدایا شکرت خدایا شکرت
من به خودم تعهد میدم که از این بعد که پاشنه های آشیل ام فهمیدم متعهد تر و مستحکم هر کار کنم
عاشق تونم هر کجای دنیا هستید در پناه الله مهربانم ثروتمند شاد سالم باشید ️