چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیم - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/08/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-08-16 06:55:292022-08-31 09:32:18چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام فرمانروای آسمان ها و زمین
دوباره سلام به استاد و مریم شایسته و دوستان عزیزم
اومدم تمرین رو اینبار تمرکزی جواب بدم و فکر کنم.راستش فکر کردم سوال ساده ایی هست اما اصلا چیزی یادم نمیاد اصلا انگار موفقیت و نتیجه ایی رو در ذهنم نمیبینم، یادم رفته یا اونا اینقدر تو ذهنم کم ارزش و کوچیک شدن که نمیتونم به عنوان یک نتیجه و دستاورد بنویسم.واقعا حس عجیب و تضاد غریبی هست……..میدونید ذهنم چی میگه میگه مگه اصلا تو نتیجه هم گرفتیف تو فقط حرف زدی، کتاب خوندی، فایل گوش کردی مثل یک عالم بی عمل. میدونید ته ذهنم داره حتی کنکور در رشته ی مورد علاقه ام قبول شدم رو هم انکار میکنه، میگه مگه چیه حالا رشته زمین شناسی دوست داشتی و دانشگاه هم قبول شدی و لیسانس هم گرفتی که چی. یا گرفتن عروسی مون بعد کلی چالش و حل کردن مسئله به باشکوه ترین و زیباترین شکل خودش در اون سال 97 انجام شد رو میگه مگه چیه، این همه ملت ازدواج کردن تازه بهتر از تو یا زودتر از تو. خدایا چه حرفا میزنه، چه چیزها، چه مقایسه هایی بلده نمیدونستم. چقدر انکار میکنه، چقدر منو داره کوچیک میکنه یا کرده نمیدونم. اصلا تا اومدم جواب بدم کلی چرت و پرت اومد بیرون و گذاشتم بگه و منم بدون هیچ ترس و نگرانی مینویسم. بله ذهن عزیزم شما داشتی میگفتی از نتیجه نداشتن هام و چیزهایی رو گفتی که اصلا از نظر تو هیچی نیست درسته؟…..
حرف بزن دیگه درسته…ساکت شده داره فکر میکنه میگه اگر اونا نتیجه نیست پس من چی رو نتیجه میدونم اینکه چون آپولو نفرستادم فضا یا خودم که فضانورد نشدم که حالا بگم نتیجه…واقعا خنده مون گرفته منو ذهنم. میدونید خودش میدونه خیلی غیرمنطقی حرف میزنیم. حالا خدایی نتیجه از نظر تو یعنی چی. نتیجه هات حرف بزنن، نه اینکه یک عمر فقط حرف بزنی حرف های قشنگ قشنگ ولی در عمل هیچ اقدام و کاری نکرده باشیدمت گرم کاملا موافقم ذهن باهوش من. میدونم خسته شدی از حرف زدن و میخوای نتایجت حرف بزنه مثل استاد. مثل کسی که ادعای شاگردی شو داری. اما بیا منطقی تر و جزئی تر با هم سوال رو جواب بدیم و مسیر همون نتیجه کوچیک ها رو ببینیم و بعد همونا رو مثل استاد تکرار کنیم و بعد هی نتیجه ها بزرگ و بزرگتر بشن تا جایی که نتیجه ها حرفی برای گفتن داشته باشه. اینجوری همش سوده وسود…پس پیش میریم با هم…..
خب تمرین رو با هم مرور میکنیم:
اولا: بنویس درباره چه هدف هایی، مسیر درست و هماهنگ با آن هدف را رفتی و به خاطر اینکه مسیر درست را شناختی و در آن مسیر ثابت قدم ماندی و به آن مسیر تعهد داشتی، به نتیجه مورد نظر خود رسیدی.
واقعیتش میدونی گاهی فکر میکنم خیلی با اینکه کتاب هدف و هدف نوشتن خوندم و هدف داشتن برام مهم بوده اصلا آدم هدفمندی نبودم یا شاید بهتره بگیم خیلی در تعدد اهداف مختلف گیج زدم با یک دست بقولی چندتا هندوانه رو بلند میکردم.
اصلا بیا سوال رو مهندسی معکوس کنیم شاید به اصل داستان بهتر رسیدیم.
مثلا قبول شدن در کنکور و رفتن به دانشگاه در رشته مورد علاقه ام
این یک نتیجه خیلی خوبی بوده برای اون زمان تو درسته؟ اوهوم
اگر قبول شدن رو بگیرم یک هدف یادم میاد اون سالی که قبول شدم من هر روز مطالعه داشتم. حداقل روزی میانگین 8 ساعت. نکته برداری و تست و تازه زمان گذاشتم سوال های سه سال اخیر کنکورهای گذشته رو بررسی کردم تا متوجه بشم بیشتر کدوم سال ها و فصل ها مهم هستن تا وقتم رو بذارم روی اونا.
یادمه مثلا روی درس هایی که میدونستم قوی تر هستم بیشتر وقت میذاشتم.
تمرکز رو روی درس های بارم بالا در کنکور بیشتر میذاشتم.مثلا برای رشته زمین شناسی درس زمین شناسی قطعا بارم بالایی داشت و منم یادمه اونو بیشتر از بقیه کتاب ها خوندم و تکرار کردم و تست زدم.
یکسری عادت هایی رو در خودم ایجاد کرده بودم. مثل بالابردن زمان مطالعه. با دوستام بیرون نمیرفتم. تلویزیون که اصلا.
حواسم به خوردن و ساعت خواب و بیداری هام خیلی بود.
برنامه روزانه و هفتگی و ماه داشتم و برای خودم مشخص کرده بودم تا فلان زمان باید به چه نقطه ایی برسم.
برای تنوع مجله موفقیت و مطالب انگیزشی میخوندم
برای اطلاعات و اشتیاق خودم درباره دانشگاه ها و شغل های اینده سرچ میکردم.
خلاصه الان که با دقت فکر میکنم من اشتیاقی رو در خودم داشتم و با پشتکار و تمرکز و برنامه ریزی تونستم در حد ایمان و تلاشم رتبه بیارم و قبول بشم.چقدر وقتی نتایج کنکور اومد خوشحال شدم واقعا.یادش بخیر
نتیجه دیگه پاهام نزدیک 180 باز بشه و ارتقا کمربند داشته باشم.
اونجا هم روز درمیون تمرین و تلاش بود. تمرکز روی تمام حرکات بود، گوش دادن به ارشدها و استاد بود کسانی که راهی که من میخواستم برم رو رفته بودن. ممارست و تمرین و تمرین و تمرین….
اونجا هم بچه هایی رو که قدیمی تر بودن و کمربند بالا داشتن رو میدیم و قطعا تو ذهنم یک کار شدنی بود، چون اونا تونسته بودن پس منم میتونستم و خیلی خیلی نزدیک شدم.
نتیجه عروسی گرفتن مون در زمان دلخواهم و بهترین مکان و شرایط
اینجا فقط میتونم بگم توکل بود و تسلیم شدن دربرابر خدا. اون روزها ما پول نداشتیم همسرمم ورشکست شده بود، بعد 6 سال تو عقد بودن فشار روانی هم زیاد بود. واقعا فقط کنترل ذهن بود و تسلیم شدن در برابر خدا. فقط از خدا خواستم و گفتم من نمیدونم خودت میدونی چطوری. من با همسرم میخوایم بریم زیر یک سقف…وای الان که یادم میاد اشک تو چشام جمع شد. نمیدونید چطور خدا کارهامون رو درست کرد. اول از همه پول جور شد بدون وام توسط یکی از دستان خداوند، آدم هایی سر راه مون قرار گرفت که اصلا فقط خدا میتونست این پازل رو اینجوری اینقدر زیبا و به موقع بچینه…تالاری جور شد و مراسمی اصلا خدایا چی بگم بدون اینکه پول خاصی داشته باشیم، بدون زمان زیادی داشته باشیم(فکر کنید بعد از سیزده به در خانواده ها اونم با تماس و هماهنگی خودم جلسه گذاشتن و مراسم ما 11 اردیبهشت به بهترین شکل برگزار شد و این معجزه بود) واقعا معجزه تسلیم وتوکل و اینکه فقط ازش میخوای و میشه.
اون روزا فقط من ذهنم رو شاید کنترل میکردم و میگفتم خدا فقط از تو کمک میخوایم فقط تو…واقعا اشک خودم با مرورش تو ذهنم دراومد…خدایا شکرت. این نتیجه نیست چیه پس…
نتیجه همین سال های اخیر هم مهاجرت مون هست و گذشتن از همه چیزهایی که داشتیم و راهی یک شهر نااشنا شدیم با ایمان که میشود، با توکل به اینکه اگر اون خدا تونسته و قوانین اش همیشه و همه جا بدون خطاست پس میریم تا با تغییر باورهامون زندگی رو از نو بسازیم و ما هم با چندتا چمدان و ابزار کارهای همسرم راهی تهران شدیم. من از کارم که پیشنهاد های وسوسه کننده ایی میداد استعفا دادم از خونه عالی و زیبامون گذشتیم از نزدیک بودن از کنار پدرو مادر و اون منطقه امن خودمون عبور کردیم با یک دنیا ایمان و شجاعت…الان که به یاد میارم به خودم افتخار میکنم و میگم واقعا چقدر شجاع بودما، چقدر با ایمان بودما، چقدر تکان دهنده عمل کردم و یک روزی اون حرکت میشه نقطه عطف تمام نتیجه های بزرگتر و بزرگتر من…واقعا نوشتن و توصور کردن در همین حد هم اعتماد به نفسی در من بیدار کرد؛ اشک شوقی در من سرازیر کرده که نمیدونم چطور بنویسم دیگه…باید بگم این نتیجه اخری الگوی من شما بودید استاد، الگوی من اون کلام االه بود که میگه مگر زمین خدا پهناور نبود مهاجرت میکردید….خدای من کجا بودم و الان کجام. جایی قرار فقط صعود کنم.الان تو فست هستم و چنان انرژی رو در ذهن و جسمم حس میکنم که قلبم به تپش افتاده. اصلا فقط این نیروی هدایت هست که ادم ها رو به سمت هم در بهترین زمان و بهترین مکان به هم میرسونه. استاد میخوام دیدمتون یا اگر شد فقط نتایجم باهاتون حرف بزنه و من در سکوت غرق حرف های نتایج خودم بشم. استاد عاشقانه مشتاق این لحظه ام که فقط با سکوت باهاتون حرف بزنم…
سلام خدمت استاد عزیزم
تبریک میگم بابت این تعهدتون ثابت قدم بودنتون و نتایج عالی که گرفتید👏
این فایل دقیقا مصداق افکار و فرکانس های امروز من بود .این مسیر زیبا اینقدر برام راحت و خوب شده هروقت که یک سوالی یا یک تضادی و یا یک خواسته ای برام بوجود میاد صاف هدایت میشم سمت فایلی که باید گوش کنم و درک کنم و همیشه به خودم میگم ببین خداوند چقدر دقیق و درست داره هدایتم میکنه و به فرکانس هام بصورت کاملا دقیق بدون یک درصد اشتباه پاسخ میده.خدایاشکر
بریم سراغ مسیری که این مدت طی کردم دقیقا تعطیلات عید امسال بود به یک سری تضاد ها در مورد احساس لیاقت و اعتماد به نفس و همینطور تضاد های مالی برخوردم و مصادف شد با قدم سوم جلسه دوم و سوم دوره وازده قدم که فایل های واقعا بی نظیر و عالی هستن و اون موقع وقتی رسیدم به این فایل ها اصلا اشکم دراومد گفتم خدایا تو داری چیکار میکنی بامن بابا مگه اینقدر دقیق و درست میشه خلاصه ثانیه به ثانیه اون فایل رو با تک تک سلول های بدنم درک کردم و تعهد دادم به خودم و شروع کردم با جدیت فراوان رو خودم کار کردم تو بحث احساس لیاقت در مورد ثروت در مورد روابط شروع کردم کامنت های بچها روخوندن درقدمها و شب و روزم شده بود فقط کامنت خوندن یک جورایی کامنت خوار شده بودم😄
در مورد فراوانی بشدت تمرکز بالایی رو گذاشته بودم افرادی رو توجه میکردم که واقعا ثروتمند هستند و به راحتی ام پول میسازند و تو این مدت هم جهان خداوند قشنگ منو هدایت میکرد به فراوانی بیشتر مثلا زمان هایی هدایت میشدم به فروشگاه های بزرگ زنجیره ای که پرررر از مشتری بود مردم با لذت فراوان داشتن خرید میکردن جوری تمام صندوق های فروشگاه صف های طولانی بود و باید مدت ها تو صف وایمیسادم و یا زمانی هدایت میشدم مغازه های دوستانم که سرشون بشدت شلوغ بود و تا منو میدیدند میگفتن بدو بیا کمک کن بهم و در همون زمان تو مغازه خودم هم مشتری های فراوان بود و از صبح تا شب فقط من مشتری داشتم و یک دقیقه وقت استراحت نداشتم حتی زمان برای خوردن غذا هم پیدا نمیکردم .اجناسی که برای مغازه میخریدم اصلا یک روز نرسیده سریع فروش میرفت و یا یک سری از مشتری ها میومدن اجناسی که حتی من نداشتم سفارش میدادند و میگفتن تو برای ما بیار این جنس رو قشنگ احساس میکردم که مدارم چقدر تغییر کرده این اتفاقات برای یک ماه پیش هستش
درمورد توحید و ایمان و عزت نفس هم بصورت واقعا عالی کار میکردم و فایل های قرآنی و فایل های توحید عملی رو بارها و بارها گوش میدم و میتونم بگم اکثر کامنت های این فایل ها خوندم و عمل کردم و حتی میتونم بگم بعضی کامنت ها رو چندین بار خوندم و واقعا خداوند رو در تک تک لحظات زندگیم پیدا کردم.سپاسگزار ثانیه به ثانیه زندگیم بودم .تو این مدت نتایج بسیار عالی روهم گرفتم پول فروانی وارد حساب شدند .فروش بسیار بالایی رو داشتم خداروصدهزار مرتبه شکر
منی که یک موتور معمولی داشتم به لطف خداوند ماشین خریدم .نعمت های فروانی وارد زندگیم شدند به مسافرت های عالی با امکانات فراوان هدایت شدم رابطه ام خیلی عالی شده و احساس لیاقت و عزت نفس بالایی نسبت به گذشته خودم بدست آوردم ثانیه به ثانیه زندگیم سرشار از لطف و رحمت و فضل خداوند هست
اما دقیقا احساس میکنم یک هفته ای هست که دیگ اون شوق و اشتیاق قبلی ندارم و با جدیت این مسیر رو ادامه نمیدم و کاملا مشخصه از اتفاقات این روزها که فکر میکردم دیگه همه چیز خوب شده و همینحوری هم پیش خواهد رفت درحالی که اصلا اینطور نیست باید با جدیت و تعهد فراوان گذشته روخودمکار کنم و همون مسیر عالی رو ادامه بدم
این فایل من بیدار کرد و ازتون واقعا سپاسگزارم🌹
خداروصدهزار مرتبه شکر بابت این مسیر بی نظیری که داریم طی میکنیم
سلام به استاد عزیز وهمه دوستان
این فایل خیلی به موقع بود ومن که داشتم از مسیر خارج میشدم دوباره به خودم آورد.خدارو صد هزار مرتبه شکر به خاطر هدایت های به موقع ودرستش
دوسال پیش آرزوی مهاجرت به مشهد داشتم اما هیچ ایده ای وسرمایه ای برای این کار نداشتم تنها کاری که بلد بودم سپاسگزاری از داشته هام .احساس خوب .توجه وتجسم آینده ام ومهاجرتم بود وحال دلمو با این کارا خوب نگه میداشتم.یک سال تمام این کارهارو انجام میدادم وچندتا دفتر پرکردم از سپاسگزاری برای مهاجرتم .
الان یک ساله که مهاجرت کردم به شهری که عاشقش بودم.همون خونه ای که آرزوشو داشتم وهمون محیطی که تجسمش میکردم به صورت معجزه آسا همه چیز فراهم شد وخیلی راحت به هدفم رسیدم
خیلی وقتا برای خودم مثال میزنم مسیر رسیدنم به هدفمو وجون میگیرم برای ادامه مسیر وبعضی وقتام یادم میره مثل این روزام که برای هدف بعدیم یکم سردرگم شدم.امروز با دیدن این فایل دیدم اره دارم راهو اشتباه میرم .
من باید همون جوری که به هدفای قبلیم به راحتی رسیدم الانم همون مسیرو برم تا به بقیه خواسته هام برسم.اینارو نوشتم که بگم امروزم یه سال پیش ارزوم بوده ولی من یادم رفته بود واین فایل یادم آورد خدایا ممنونتم که هدایتم کردی وهواموداری.
بنام الله یکتا
استاد عزیزم و مریم جانم سلام
فراموش کردن گذشته واینکه چیزی که الان داریم قبلا آرزومون بوده
کاش من تند خوانی یاد بگیرم تا بتونم علاوه بر گفته های استاد عزیزم کامنتهای دوستانم و بخونم
تو یه برهه ای از زمان من دلم میخواست خواب آرومی داشته باشم
دلم میخواست روابط عاطفی دور از تنش داشته باشم
دلم میخواست جوانی و شادابی الان و داشته باشم
دلم میخواست دوره ی اعتماد بنفس و در صلح بودن با خود رو بخرم
الان همه ی اینا رو دارم
اما خواسته های من بیشتر شده
پرتوقع تر شدم اما الان بخودم یادآور شدم که عزیزم تو داری مسیر و درست میری که تا الان به این اهداف رسیدی پس همین راه و ادامه بده
گاهی اوقات دلم میخواد شبانه روز بجای ۲۴ ساعت ۳۰ ساعت باشه که بتونم بیشتر رو خودم کار کنم
عاشقتونم استاد عزیزم
درپناه الله یکتا شاد سعادتمند و ثروتمند باشید
الهی صد هزار مرتبه بخاطر وجود شما
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر آگاهی های عالی
و میلیون ها بار شکر برای قانون سلامتی
استاد عزیز واقعا چه نکات طلایی و بی نظیری رو گفتین✓✓
چقدر ب جا و آموزنده بود. همه ما تمامی این مسیر ها رو تجربه کردیم و پیشرفت های رو بدست آوردیم و مسیر بعد از پیشرفت فراموش شد.
با قانون سلامتی توی کمتر از ۳ماه ۲۰ کیلو وزن کم کردم و از شر خیلی از بیماری ها و اذیت شدن هایی که فکر می کردم عادی هست و همه دارن راحت شدم. ولی به قول شما فراموش کردم مسیروو. چند وقتی بود ک کم کم تغذیه های نامناسبی داشتم که جز غذاهای ممنوعه دوره بود. اما مثل قانون نه دقیقا عین قانون نشانه هایی مثل؛ جوش زدن روی صورت و … میومد که هواست باشه هاا داری راهو اشتباهی میری. نشونه هایی که اگه نبینیشون و گوششون نکنی کار تمومه!!
استاد عزیزم چقدر به موقع و عالی تلنگری شد برامون که پشت سرمونو نگاه کنیم و مسیرو ب یاد بیاریم. موفقیت هر چقدر هم ک بزرگ باشه توی مدت کم اگر ب مسیرش توجه نشه از بین میره و ب شرایط قبلش و شاید بدترش میرسیم.
همه ماها قطعا درآمد کمی سالیان پیش داشتیم که الان بهتر شده ولی واقعا چجوری بهتر شدنش یادمون رفته
ممنون استاد عزیز که همیشه با حرفاتون یادآوری می کنید قانون رو
خداروشکر بخاطر وجودتون
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد و مریم عزیزم
چیکار کنم تا مسیر رسیدن به اهدافم رو فراموش نکنم ؟
یادآوری مسیر درستی که منو به نتیجه درست رسونده چقدر تو همین دوره سلامتی من تعهد و ایمان به خرج دادم چقدر کنترل ذهن کردم چقدر قانون تکامل رو سعی کردم درک کنم و فقط ادامه بدم ایمان داشته باشم مسیرم درسته که بهش هدایت شدم فقط باید ادامه بدم چقدر باید تمرکز خودم رو بزارم رو نتایج سلامتی و بارها به خاطر این نتایج بدون هزینه کردن برای درمان بیماری و یا ورزش سنگین و رژیم غذایی سخت سپاسگزاری کنم هر چقدر از قدرت سپاسگزاری بگم کم گفتم چقدر مهمه که یادم بمونه سپاسگزاری بر من می افزاید هر لحظه زندگیم رو که سپاسگزار بودم و داشته هام رو دیدم رشد کردم مسیرم راحت و ساده شده امااااا وقتی نتیجه گرفتم خواسته جدید در من ایجاد شده و خواستم بزرگتر شده این قانون بزرگ و مهم و اساسی سپاسگزاری در من کم رنگ شده چون توجه کردم به کمبود به چیز بزرگتری که در حال حاضر ندارم احساسم بد شده ولی این خدای هدایتگرم باز منو به این قانون مهم هدایت کرده مسیر آسون و راحتی رو که بهش هدایت شدم به یاد آوردم چقدر خدای نامحدودم بدون اینکه محدود به شرایط و امکانات ،زمان و محیط من باشه هدایتش و روزیش رو بر من جاری کرده و چقدر این یادآوری خداوند به اینکه چه مسیری رو اومدم و این مسیر چقدر باعث شده عزتمندانه و طبیعی به خواستم برسم کمک عظیمی از سمت خداوند بوده همین یاد آوری هم از لطف و فضل الهی بوده
مسیر رسیدن من به اهدافم تا اونجایی که یادم میاد ایمان و ادامه دادن به انجام یه کار درست بارها و بارها بوده خیلی جاها داشتم کم میآوردم چون اون نتیجه دلخواه رو نگرفتم اما به مسیرم شک نکردم به باورهام به فرکانس های نادرست خودم شک کردم و باز از خداوند هدایت خواستم تا قلبم رو آروم و راهم رو آسون کنه انقدر به فایلهای توحیدی گوش دادم تا آروم تر شدم به هر دستاوردی که شیطان ذهن میخواد کوچیک و ناچیز جلوه بده فکر کردم و خودم رو تحسین کردم وقتی به تعهدم به ایمانم فکر میکنم به یاد میارم چقدر ترس و غم و نگرانی رو با شرک مساوی کردم چقدر احساس خوب و ارامش رو با ایمان مساوی کردم و ادامه دادم
طغیان گر شدن نا سپاس شدن بعد از رشد نقطه سقوط هست فکر کنی نه من خودم این ثروت این رابطه عاطفی عالی این سلامتی این رشد رو ساختم و این روند ادامه دار هست و باز تلاش ذهنی،کنترل ورودی ها ، سپاسگزاری، تمرکز بر نکات مثبت رو فراموش کنی ارتباط با خدای درونت رو کم کنی کار کردن رو خودت رو فراموش کنی بری با روند جامعه و مردمش هم مسیر بشی باز بر میگردی به شرایط بد قبلی واقعا وقتی فکر میکنم میبینم اصلاااا حوصله ندارم هی بخورم زمین هی بلند شم میخوام تو هر شرایطی فقط ادامه بدم حتی اگر نشونه ها و نتایج کوچیک هست من ادامه بدم نمیخوام کم بیارم از کم آوردن از نا امیدی بیزارم میخوام با تعهدم تو مسیر خواسته هام جهان رو به کرنش وادار کنم تعهد من هدایتهای خداوند رو بر من ارزانی میکنه و سپاسگزاری از هر نتیجه ای که تو این مدت از عزت نفس ،اعتماد به نفس ،رشد مالی ،سلامتی بیشتر اندام عالی و جوانتر شدنم و ارتباطم با خدای درونم آرامش و احساس خوب خودم رو گرفتم فراموش نکنم پرداخت بهایی که ذهنی و مالی پرداخت کردم تعهد منو بیشتر کرده و البته صحبت کردن درمورد مسیرم و نتایج بارها و بارها با خودم و با خواهرم که تو این مسیر با هم هستیم کمک میکنه که فراموش نکنم و ادامه بدم از کجا به کجا رسیدم ترس و ایمان شک و یقین یه جا نمیگنجه چطوری ؟ کی ؟ از کجا؟ به من ربطی نداره مسیر رسیدن به اهدافم بینهایته خداوند بینهایته و جاری و نامحدوده ادامه میدم تا آخر عمرم چون مسیر همینه کار درست نتیجه درست رو لاجرم میاره میخوام تو مسیر رسیدن به همه اهدافم تسلیم ترین باشم فقط اجازه بدم خداوند اسونم کنه برای اسونی ها من تو این مسیر هدایت میشم
عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی
استاد من وقتی قانون سلامتی رو شروع کردم
با این باور که سلامتی مهم ترین چیزه در این دنیا
و اگر من صدرررررصد سلامت باشم
میتوانم فرمانس های بسیاررررر قدرمندی ارسال کنم
میتوانم قوی باشم
میتوانم به همه چیز از جمله ارامش ذهن برسم
کسی که سلامتی رو برای خودش اصل قرار میده
معنوی ترین آدم دنیاس
چون سلامتی و آرامش بدن و روحش براش مهم ترین و اصلی ترین راه رسیدن به خداست
من میخوام بگم آدم با سلامتی به خدا میرسه
به خدا وصل میشه
و غوطه ور میشه در دریای آگاهی
در آرامش و آسایش غرق میشه
عاااشششششقتم هانیه قشنگم
میتوانمکنترل ذهن داشته باشمبا این باور شروع کردم و این باور منو بسیار قوی هدایت کرد
بعد که نتایج دلخواهم رسیدم
به دلیل اینکه
خودم رو دست کم میگرفتم از قدرت سلامتیم استفاده نمیکردم
و میگفتم حالا چه فایده من سلامتم وقتی پول ندارم
درحالی مه یادم رفته بود من با سلامتی صدرصد میتونم تجمسم کنم
میتونم مسیر رو با فراغ بال طی کنم
و اصلا میتونم مسیرو به راحتی تشخیص بدم
در نتیجه گفتم حالا بی خیال
یکم کمتر سلامت باشم مگه چی میشه
در نتیجه به سمت مریضی پیش رفتم
چون هرچیزی چیز مشابهش رو جذب میکنه
ما نمیتونیم کمتر سلامت باشیم و درآن سطح بمانیم
به نام انرژی خالق
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
چقدر این فایل به من کمک کرد و واقعیت رو توی ذهن من بیشتر روشن کرد.
این موضوعی رو که استاد بیان کردن که وقتی آدم فراموش میکنه تغییراتی که در زندگیش به وجود آمده رو، به همون اندازه از مسیر دور میشه حالا من میخوام یه مثالی بزنم که فکر میکنم بالای 80درصد بچه های سایت تجربش کردن.
اونم این بوده که یه مدت با تعهد زیاد با ایمان و با باور،برای تغییر باور هاش و بهبود دادن شخصیتش تلاش کرده و نتایج خوبی هم گرفته اما بعد از یه مدت دیگه این مسیر رو ادامه نداده و رها کرده درگیر روزمرگی شده و همه چیز توی زندگیش برگشته به حالت قبل حالا میتونم توی سلامتی باشه،توی کسب و کار باشه،توی روابط باشه،توی اتفاقات معجزه واری که قبلاً میفتاده باشه که دیگه نمیفته….
من هم خودم این هارو تجربه کردم و فکر میکنم دلیل اصلیش «ناسپاسی کردنه»
که مثلاً به فردی دوست داشته پراید داشته باشه حالا بعد از چند ماه اون ماشین رو خریده و به همون اندازه که روی خودش کارکرده استاندارد های بالا رفته و داشتن پراید برای بدیهی و میگه این که چیزی نیست من باید BMWداشته باشم.
در صورتی که همین چند ماه پیش میگفت که همین پراید هم داشته باشم راضی ام.
چون به همون اندازه که روی خودش کارکرده استاندارد های هم به همون اندازه بالا رفته و داشتن پراید براش بدیهی شده.
اما کار درست اینجا اینه که با خودش بگه ایول من چند ماه پیش ماشین نداشتم اما حالا دارم اگه میخوام بهترش رو بخرم.باید یاد آوری کنم که من برای خریدن پراید از چه مسیری رفتم و همون انگیزه همون تعهد همون ایمان رو تکرار کنم تا بتونم بهترش رو بخرم.
به همین دلیله که استاد شما میگید که توی دوره دوازده قدم میگید(من هنوز تهیه نکردم) که یه چک آپ از خودتون بگیرید که بدونیم چقدر تغییر کردید بعد از ادامه دادن مسیر درست.
این یاد آوردن موفقیت خیلی خیلی میتونه کمک کنه برای بدست آوردن هدفهای بعدی مثل مثالی که استاد شما خیلی میزنید که اونم مثالی از آرنولد شوراتزنگر بوده که هدفش این بود که گران قیمت ترین بازیگر باشه اما لحجه ای که داشت باعث شده بود که یه مترجم داشته باشه و صدای خودش نبود اما با یا آوری کردن موفقیت در مستر المپیا و یاد آوری مسیر که کار کردن روزانه 8ساعت روی بدنش بوده که برای رسیدن به لحجه طبیعی انگلیسی هم باید همون تمرکز رو داشته باشه تا بتونه به هدفش برسه.
حالا برای اینکه زندگیمون همیشه رو با سعود باشه و یویو مانند نباشه باید مسیر رو فراموش نکنیم و بخاطر کوچکترین تغییر مثبت سپاسگزار باشیم و مسیر و موفقیت ها رو یاد آوری کنیم تا همیشه زندگیمون روبه صعود باشه.
و خیلی خوبه که بدونیم فقط تا وقتی که غذا میخوریم سیر هستیم و مسیر درست رو ادامه بدیم.
استاد سپاسگزارم برای این همه اطلاعات فوقالعاده و زندگی ساز.
سلام استاد
خداقوت
من الان که برای دفعه چندم این فایل. رو گوش دادم
نگاه میکنم میبینم
مسیری که منو تا اینجا رسونده انجمن معتادان گمنام بوده
من به لطف خدا و به واسطه پاک شدن و راهنما گرفتن و کار کرد قدم اومدم تو مسیر تغییر باورهام
و کلی بگم اینجور اومدم توی مسیر مثبت و بعد از 6سال با سایت شما آشنا شدم
الان من دوگانگی برام پیش اومد
شما میگی مسیری که بهت کمک کرده موفق بشی رو ادامه بده
من با گوش دادن به صحبت های شما و خرید محصولات به این نتیجه رسیدم که
باید ورودی هام رو باید کنترل کنم
از قدرت کلام مثبت استفاده کنم
و…..در کل توی شرایطی باشم که حال و احساس بهتری به من مده
تا 6سال پاکی با انجمن و کار کرد قدم
و از همه مهم تر
بیان احساس روزانه یا بیان احساسات بد (مشارکت کردن احساسبد برای رهایی از احساس بد)که یکی از راهکارهای انجمن هست در جمع جلسه
یا درد دل به قول شما که میگید برای کسی درد دل هم نکن
یاخدا به پیامبرش گفته از غم هات هم برای من چیزی نگو که شما در فایلهاتون تکرار کردید
حالا به نظر شما من 6سال از اون مسیر کمک گرفتم هم از لحاظ مادی و معنوی پیشرفت و موفقیت و شرایطم با قبلم قابل مقایسه نیست خداروشکر شرایطم با قبل خیلی عالی شده
ولی میبینم در انجمن شرایط و کارهایی که باید انجام بدم برای ادامه توی اون مسیر
با قانون هم خانی نداره
نمونش همون بیان احساسات بد در طول روز یا باتلفن به راهنما یا مشارکت در جلسه
ولی 6سال زندگی من فوقالعاده شده
من با خرید محصولات و گوش دادن به صحبت های شما به نتیجه رسیدم فرکانس اومده بالاتر و دیگه انجمن نرفتم و حدود یکساله دارم با شما کار میکنم
شبی با گوش کردن و شنیدن دوباره تکرار مسیرهای قبلی به خودم گفتم نکنه باید انجمن هم تو برنامم باشه ولی میبینم که باهم مغایرت داره
بیان احساسات بد
با
توجه به نکات مثبت و بی توجهی به نکات منفی
اگر امکانش هست این سوال منو جواب بدید لطفا
سپاسگزارم
سلام و وقت به بخیربه دوست عزیز و گرانقدر حسین آقای زارع عزیز؛من هم چند سالی و با جلسات انجمن پیش میرفتم ومیرم مسیر کاملا درستیه دلیل اینکه تو شروع جلسات و مشارکت کردن ها دوستان از گدشته شون و تجربیات شون میگن وگذشته شون و مرور میکنن و اتفاقات و سخت یهای دوران مصرف رومیگن و بعد میان ازحال حاضرشون واتفاقات زیبا و خوشایندشون میگن و رشد و پیشرفت هاشون و میگن
اتفاقا کاملا کارشناسی شده و برحسب آموزه های استاده یعنی اهرم رنج ولذت((اهرم رنج و لذت هم میگه که بیا سختی ها و مشقت هایی که از مصرف مواد متوجه ات میشه رو بنویس و هرروز مرورشون کن تا اون رنجه دورت کنه از مصرف دوباره مواد واز طرف دیگه هم لذت ها و رشد وپیشرفت هایی که از انجام ندادن اون مسیر که مصرف مواد باشه رو بنویس ومرورکن تا لذت ها هم بکشنت سمت خودشون که اون مسیر سلامتی وعدم مصرف رو ادامه بدی))..
یه نکته دیگه هم بگم تو جلسات یه شعار معروفی هست به نام فقط برای امروز((به نظر من این جمله کلی حرف داره داخلش؛فقط برای امروز نشون دهنده زندگی کردن در زمان حال؛نشون دهنده بهبود گرایی نه کمال گرایی))
درهرحال من تو آموزه های استادو 12 قدم دوستان انجمنی مشکلی نمیبینم…
سلام به دوست عزیزم
من خیلی اتفاقی به این فایل هدایت شدم و کامنت شمارو هم که اولین کامنت بود یهو خوندم و حس کردم باید اینجا پیام بذارم
خیلی خیلی خوشحالم که تو این مسیرم،خیلی سپاسگزار خداهستم،احساس میکنم تازه معنای زندگی رو دارم درک میکنم،من دوره 12 قدم رو شرکت کردم هنوز قدم اول هستم و اونقدری که باید از نظر خودم متعهد نبودم اما نتایجم از همون فایلهای رایگان و همین قدم اول واقعا فوق العادست.
دوست عزیزم
من هم شرایط مشابهتون رو داشتم،من سالها روانکاوی رفتم
بنظرم انجمنها و روانکاوی و خیلی روشهای دیگه شیوه هاشون شاید فرق کنه اما اهدافشون تاحدودی بهم شبیه،منم روانکاوی که میرفتم همش احساسات منفی رو بیان میکردم تا بقول شما رها بشم،اما همون بمن فوق العاده کمک کرد نمونه بارزش اون رهایی بود که در ادامه ش هدایت شدم به مسیر زیبای استاد عباسمنش.
منم به این تناقض رسیدم یکی دوسال پیش و این مسیری که اینجا داریم رو انتخاب کردم و به روانکاوم هم گفتم و خداحافظی کردم. پیش خودم میگفتم شاید من به سطحی از عمق وجودم رسیدم که تو روانکاوی دارم استاپ میزنم و نمیخوام ادامه ش بدم و اینا بهونه ست،اما یه حسی هم داشتم که چرا من از 50 دقیقه روانکاویم نهایتش 5 دقیقه ش بیان احساس خوبه و 45 دقیقه ش غر زدن و بازگویی احساسات منفی! و به قول روانکاوم دیگه خودم تقریبا طوری شده بودم که میتونستم خودم خودمو تحلیل کنم. نتیجه ش این شد که فهمیدم این منم که به احساسات منفیم اجازه بروز میدم و تا یجاهایی جواب میده که بتونی بشناسی خودتو اما دیگه بعدش نتیجه همین روانکاویم این مسیر جدیدی هست که برام باز شده و حالا میتونم به جنبه های مثبتم برسم و اونها رو رشد بدم.شاید با همون روانکاوی تونستم بزرگترین گره هامو باز کنم تا اجازه رشد افکار مثبت رو بدم به ذهنم،اون علف هرزهای بزرگ رو یکم هرس کردم و جا باز شد تا خدا و مسیر درست بیاد تو زندگیم.اگر چه هنوز هم کلی از اون باورها و فکرها و احساسات منفی هست،خیلی زیاد هست اما اونقدری جا باز شد تا از اون تو درتوی این علفهای هرز نور خدا بتابه و راهم رو پیدا کنم.
نتونستم اونچیزی که تو قلبم بود رو بنویسم و نوشته هام پراکنده شد.اما نوشتم چون حستونو درک کردم و خودمم در این وضع بودم.
خدارو شکر اونقدری حالمون خوب شده که اومدیم تو این مسیر،من یهو کندم از روانکاوی شما هم از انجمن اومدی بیرون، اگر دیدید حستون در کل خوب و مثبت بوده تو این ایام بنظرم خدا هدیه اون تعهدتون در انجمن رو بهتون داده و هدیه های بیشتری در انتظارتون هست اگر دیدید نه یکم دچار سردرگمی شدید همون مسیرم برید تا بتونید ثابت قدم تر بشید و خودتونو کنترل کنید. قطعا نتیجه های این مسیر هم دیدید و میبینید.شاید مثل من این مسیر ادامه همون مسیرتونه و سرسبزتر و قشنگترو پر نورتر و پر برکتتر شده
قانون و مسیر زندگی اینجاست اما هرکدوم از ما به روش خودمون میتونیم تو این مسیر باشیم و خدا هدایتگرمونه فقط کافیه نگرانش نشیم و به دودلیهامون و باید نبایدهایی که ذهنمون میگه گوش ندیم (که نکنه این درسته این درست نیست.نکنه باید فلان کارو بکنم یا نکنم. ) قرار نیست هممون از یک مسیر مشابه بریم، فقط اصولمون یکیه و نور هدایت الهی با هر قدممون روشنترش میکنه
انشالله در پناه خدا به هر اونچیزی که آرزوتونه برسید و مسیر الهی هر روز براتون روشنتر و روشنتر بشه
حسین جان سلام.
از اینکه کسی هست که میگه من تونستم از طریق انجمن پاک بشم خوشحالم. این به من هم قدرت میده که از هر شرایطی می شده شروع کرد و زندگی رو تغییر داد.
و اما در مورد سوال شما.
ببین عزیزم انسان در مسیر تکاملش با هدایت های مختلفی مواجه می شه. و ممکنه هدایتی که امروز راه گشای منه با هدایت فردا فرق داشته باشه. ولی باید بدونیم که مسیر یکیه و قانون یکیه ولی احتمال داره هر کسی بر اساس مدار خودش برداشت های متفاوتی داشته باشه. پس هر وقت دیدین با مسیری حالتون خوب می شه همون رو ادامه بدین. چون مهم اینه که شما رو به رشد باشین. از چه طریق و چه حرفی زیاد اهمیت ندارد.
سلام حسین جان منم 12 سال عضو انجمن معتادان گمنام بودم والان 3 سال هست که به جلسات نمیرم ولی خواستم تجربه ام رو با هات در میون بزارم قدردانی از جلسات وانجمن معتادان گمنام وقدمها صرفا به شرکت در جلسات منتهی نمیشه ما باید در عمل ودر طول روز بتوانیم اموزه های انجمن واموزه های استاد را در زندگیمان استفاده کنیم وبه تجریه من ننایج را که مقایسه کنیم خودمان بهتر میتوانیم تشخیص دهیم اولیتبرای ما چیست در پناه حق باشید
سلام استاد ورزشکار و خانم شایسته عزیز .. الله رو سپاسگزارم که باز هم با شما عزیزان همراه هستم و در یادگیری هرچه بیشتر این اصل و اساس قوانین جهان در سایت عباسمنش قدم برمیدارم
استاد من فکر میکنم گزینه خوبی هستم در تایید فرمایشات شما در مورد رسیدن به خواسته و استپ کردن در مسیر ..
من 20 سال پرورش اندام کار کردم و با وزن 58 کیلو وارد این رشته شدم و سالها با هدف سلامتی بدن ورزش میکردم برنامه میگرفتم و تمرین میکردم اما خب هدفی برای افزایش وزن و حجم بدن نداشتم .. بعد از 5 سال بصورت یویو که فرمودین اومدم رو خودم کار کردم و به وزن 65 کیلو رسیدم اما چون هدف خاصی متصور نبودم گاها به وزن 60 هم برمیگشتم بعد از 10 سال خودم در خصوص این رشته مربیگری خوندم و دانش و اطلاعاتم رو بسیار بالا بردم واما در نهایت بعد از 15 سال بصورت جدی و هدفمند کار کردم و هدف تعیین کردم که خودم رو به وزن 90 کیلو برسونم .. پس هدف من این بودکه 90 کیلو عضله بسازم وسلام ..
خلاصه کلام اینکه در طی مدتها با تمرین و ممارست و اصول صحیح تمرین و تغذیه من به وزن 90 کیلو رسیدم به طوری که هرکس از دوستان من رو میدید میومد از بدن من تعریف میکرد وقتی به اوجم رسیدم دیدم انگار همه چیز تموم شده و دیگه من کاری ندارم و هدفی ندارم به قول استاد حالا باید همینو بهترش کنیم و رشد کنیم اما من هدف رو فراموش کردم اصلا انگار یادم رفت که چقدر در طی این مسیر زحمت کشیدم تا به اینجا رسیدم در نتیجه بجای شکرگزاری از داشته ها و توانایی ها و زیبایی هایی که در خودم ساخته بودم اونها رو سرسری گرفتم و یجورایی عادی میدیدم و به مرور فراموش کردم که با زحمت از 58 به 90 کیلو رسیدم
به مرور سالهای طولانی آروم آروم دیگه با جدیت کار نکردم و آروم آروم نسبت به انجام تمرینات و تغذیه هم سستی نشون دادم و زیاد جدی نگرفتم دیگه و همینطورم به مرور وزنم پایین اومد و این مسایل هم توی روحیه ورزشکار اثرگذار هست و یک اصل هم در ورزش پرورش اندام وجود داره و و اینو برای کسانی که پرورش اندام کار میکنند میگم ..
بالا رفتن وزن مهم نیست بلکه حفظ و نگه داشتنش مهمه
استاد که فرمودن آدمها انگار یجورایی فراموش میکنن چطور به اینجا رسیدن واقعا درسته .. نباید اجازه بدیم که این روزهای سخت که پشت سرگذاشتیم فراموش بشن باید شکرگزار مسیر تکامل باشیم و هدایت خداوند رو بطلبیم که مسیر بعدی رو بهمون بگه ..
این تجربه امیدوارم باعث رشد و ترقی و بیداری اندیشه هممون بشه تا از مسیررشد و پیشرفت الهی هیچوقت خارج نشیم ..
البته اینم بگم خب دانش و اطلاعاتم خداروسپاسگزارم با من هست و تا به این لحظه به خیلی دوستان برنامه رژیمی و تمرینی دادم تا به نتایج دلخواهشون برسن ..
دوستتون دارم استاد ورزشکار و خانم شایسته عزیز و ممنونم از دوستان عزیز که مطلب من رو مطالعه کردند .