چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیم - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/08/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-08-16 06:55:292022-08-31 09:32:18چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و دوستان
میخوام با سپاسگذاری شروع کنم
سپاسگذاری بابت این استاد
سپاسگذاری بابت این سایت
سپاسگذاری بایت تک تک فایل های این سایت
سپاسگذاری بابت تک تک محصولات این سایت
سپاسگذاری بابت تک تک کامنت های این سایت
سپاسگذاری بابت این خانواده صمیمی
سپاسگذاری بابت باورها و ایمان ها و توکل های ساخته شده توسط این سایت
سپاسگذاری بابت الگو و الگو های حی و حاضر در این سایت
سپاسگذاری بابت دیدن زیبایی های دنیا توسط این سایت
سپاسگذاری بابت دیدن فراوانی های جهان در این سایت
سپاسگذاری بابت شناخت خود و خدای خود توسط این سایت
سپاسگذاری بابت تغییر نگاه و تغییر نتایج زندگی
سپاسگذاری بابت شناخت و درک درست قرآن در این سایت
سپاسگذاری بابت هدایت شدن به صراط مستقیم ،صراط نعمت ها توسط این سایت
و به خدا قسممیتونم هزاران دلیل دیگه برای سپاسگذاری بابت این سایت داشته باشم
الان داره یادم میاد چقدر خواستار چنین استادی و چنین محیطی بودم ، چقدر خواستار درک حقایق بودم
الان داره یادم میاد چقدر دوره ها و کتاب ها خوندم و جست و جو میکردم که اصل سلامتی و تغذیه درست را درک کنم
اما خدایا ببین چقدر برام عادی شده این سایت و این محیط
هر روز یه فایلی که داره آگاهتر و با ایمانترم میکنه
هر روز با یه فایلی زیبایی های بیشتر و درست زندگی کردن و با لذت زندگی کردن را دارم یاد میگیرم
از کجا بگم از فایل های توحیدی بگم
از عقل کل بگم
از راهکار دوره ها بگم
از خود دوره ها بگم
خدایا کمکم کن داشتن این استاد ، این محیط و این فایل ها و این دوستان برام عادی نشه
یادم باشه قبلا چی میشنیدم با کیا بودم و رفتار هام چی بود و نتایجم چی بود
واقعا تمام آموزههای شما طبق قرآن هست
بارها خدا به بنی اسرائیل که ماها باشیم میگه به یاد بیارید نعمت های خدا را ، به یاد بیارید خدا شما را از کجا به کجا رسوند ، به یاد بیارید برده بودید و الان آزاد و رها هستید و یا تو سوره الرحمن بارها میگه پس کدامین یک از نعمت های پروردگارت را انکار میکنی
خدایا کمکمون کن دائم به خودمون یادآوری کنیم که چی بودیم و کجا بودیم و الان کجا ایمو چطور و از کدوم مسیر اومدیم
مسیری که الآن هستم
از خیلی سال قبل همیشه یه حسی درونم میگفت تو باید کارهای بزرگی انجام بدی توانایی های تو خیلی بیشتره با این که شناختی از خودم نداشتم ولی چون همیشه بر خلاف بقیه مذهبی ها دنبال ختم کردن قرآن و خوندن عربی دعا نبودم و همیشه میگفتم باید درک کنم برای همین همیشه معنی قرآن و دعاها خصوصا دعای کمیل را میخوندم و کلا بیشتر معنی دعاها را میخوندم
برای همین هیچ وقت چشم زخم و خیلی چیزا را قبول نمیکردم چون با همون معنی ها به این باور رسیده بودم که هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خداوند نیست اما کج فهمی هایی در مورد رابطه با خدا و حمایت خدا فقط از یه عده خاص بود که مفصله …
و برای همین همیشه کتاب های انگیزشی را دوست داشتم و چند بار هم سی دی های مستند راز را دیده بودم
خلاصه تو این بادی ها کم و بیش بودم تا با نتورک آشنا شدم و اونجا خیلی کمکم کرد که میتونم هدف داشته باشمو برنامه داشته باشم و کلا نگرش من را خدا را شکر تغییر داد و حسابی کتاب خون شده بودم خصوصا کتاب های انگیزشی
ولی اونجا ایراد های داشت و اومدم بیرون و برخلاف بقیه اتفاقا همیشه از اون دوستان که آشنا شدم سپاسگذار بودم و هر کس ازم میپرسید نتورک چطوره میگفتم برو از اون برنامه هاشون استفاده کن ولی زیادی هزینه نکن
خلاصه تو همین بین
یه فایلی نمیدونم از کجا دانلود شده بود روی گوشیم و خیلی هدایتی یه بار بین کتاب های صوتی که گوش میدادم پخش شد که یه فایل میکس از استاد بود و با این عنوان شروع شد من یاد گرفتم توی زندگیم که روی انسان ها حساب نکنم…
و اصلا اون موقع استاد را نمیشناختم و بعد از چند ماه فقط گوش دادن به اون فایل کم کم هدایت شدم به استاد که اونم مفصله …
و بعد از مدتی که اودم تو مسیر اوضاع و شرایط برام فراهم شد تازه مستقل شده بودم و این ویروس پندمیک هم کمک کرد شب و روز توی سایت و روی باورهام کار کردم و مثل یک فرد گشنه که به غذای عالی میرسه…
خدا کمک کرد هدایتی دوره راهنمای عملی و ثروت یک را خریدم و خودش پولش را جور کرد
خلاصه تو این مسیر کار کردم بعضی وقت ها یکم تو در و دیوار بودم ولی موندم تو مسیر یه سری مهارت ها را کسب کردم
پل های پشت سرمرا خراب کردم
تمام اون افراد و دوستان را گذاشتم کنار البته کمکخدا بود و هنوز باورم نمیشه چون واقعا خوش میگذشت باهاشون
یاد گرفتم سپاسگذار باشم
یادم بود از پیاده بودن و بعد پیکان داشتن یه ۲۰۶ خوب و عالی گرفته بودم
یادم بود از کارگری و دست فروشی کردن به مغازه و انبار زدن رسیده بودم
و با کار کردم روی فایل ها سپاسگذارتر شدم
و خیلی اتفاقات رخ داد
اما قبل نوشتن این کامنت نجواها میگفت چی میخوای بگی چه نتیجه ای داره اما یاد گرفتم که این کاره ذهنه که دست آورد ها را نادیده بگیره و ناسپاس باشه پس مینویسم که یادم باشه
یادم باشه اون آدم وابسته قبلی نیستم
دیگه در عین احترام هیچ کس را تو ذهنم بزرگ نمیکنم و آدم ها را با هر عنوان و موقعیت و موفقیت و ثروت و… تو ذهنم کوچیک میکنم و خدا را بزرگ میکنم و باور دارم خدا به یکاندازه به همه انسان ها نزدیکه و تنها قدرت و تنها منبع اونه
اعتماد به نفس الان قابل مقایسه نیست با قبل
دیگه دنبال راضی کردن همه و جلب توجه کردن نیستم ،دیگه دنبال تغییر دادن دیگران نیستم ، دیگه انرژیم را صرف دیگران نمیکنم هر چند خیلی هنوز کار داره این موارد ولی حداقل به این پاشنه آشیل پی بردم
شناخت خودم و اهداف و آرزوهام در حالی که قبلا باری به هر جهت و بی هدف بودم
شناخت خدای درست و قوانین ثابت جهان و درک قرآن
ارزشمند دونستن خودم و کارم و با ایمان و تقوا لیاقت خودم را به خدا ثابت کنم و خودم را لایق دریافت هدایت و الهام ها و هم صحبتی با خدا بدونم و با عمل صالح و کسب مهارت و کار کردن روی باورهام خودم را لایق تر کنم
این احساس آرامش و اطمینان و ایمان و اعتماد به خدا و جهان و آدم ها و قوانین که روز به روز داره بیشتر میشه
دریافت الهام ها و هدایت ها و اتفاقات عالی و معجزه وار که هر روز داره بیشتر میشه
این قدرت و سلامتی و انرژی و شور و انگیزه و امید که روز به روز داره بیشتر میشه
تمام نشانه ها و اتفاقات خوب و پول ها و در زمان و مکان درست با آدم های درست قرار گرفتن ها و…که تو کامنت های مختلف و تو دفتر هام نوشتم از اول کار کردن روی خودم تا امروز
از زندگی تو دل کویر تا الان که کنار ساحل و تو شمال زندگی میکنم
از دوچرخه سواری ها کنار ساحل و تو دل طبیعت های زیبای شمال
از هر بار فراهم شدن اوضاع و شرایط با هر بار تعهدم
و از شناختن اصل خواسته هام در هر جنبه از زندگیم
از نگاه متفاوت به آدم ها و رابطه و …
و از تمام احساس هایی که قابل بیان نیست
از کسب مهارت های الانم و هدایت شدن به کاری که دوستش دارم و آزادی که دوباره به دست آوردم و احساس نزدیک بودن خواسته هام و…
به یاد داشته باشماین ها با کار کردن روی باورهام اتفاق افتاده و داره میفته
از سپاسگذار بودنم
از کنترل ذهن و تقوا داشتنم
از توجه و تمرکز به نکات مثبت هر کس و هر چیز
از توجه و تمرکز بر خواسته هام
از استفاده درست از اهرم رنج و لذت و شناخت کارکرد ذهنم
از متعهد بودنم
از متمرکز کار کردنم
از کنترل ورودی هام
از قرآن خوندن ها
از فایل گوش دادن ها و با درک نوشتن ها
از لذت بردن از لحضله ها
از هدایت شدن به الگو ها و باور پذیر شدن اهداف و و آرزوها
از توحیدی فکر کردن و رفتار کردن
از سبک شخصی داشتن و برای دل خود زندگی کردن و مهم نبودن نظر و قضاوت دیگران
از اقدام کردن و حرکت کردن و مهارت کسب کردن
از متفاوت فکر کردن و عمل کردن نسبت به اکثریت
از صداقت داشتن و راه درست را انتخاب کردن
از غرور را زیر پا گذاشتن و از همون جایی که بودن و با همون شرایط شروع کردن (شاگرد کبابی بودن ،کار کردن تو کارخونه ، کار کردن تو هتل ، و یاد گرفتن و درس گرفتن از کوچیک و بزرگ )
از درککردن این که همه ما یکی هستیم و هدف یکی هست پس مقایسه و رقابت و عنوان ها و تمام این فرم ها و قالب های ذهنی را کنار گذاشتن و برای دل خود و لذت بردن کار کردن
از انگیزه درست داشتن و برای دل خود خواستن و خود را به خود ثابت کردن نه برای ثابت کردن خود به دیگران و خیلی انگیزه های دیگه که به قول قرآن حباب روی آب هستن
از این که همیشه از خدا هدایت بخوام منا ببره سر اصل و دنبال اصل و قانون هر چیزی باشم
از این که آروم باشم ، باورش داشته باشم ، باور های درست داشته باشم ،بهش اعتماد کنم و لذت ببرم و در همین مسیر باشم، به موقع همه چیز بهم میده
از این که فقط و فقط روز خودش حساب کنم و همه کس و همه چیز را خودش و دست خودش بدونم
از این که بپذیرم هر آنچه الان دارم توسط خودم بوده و من هستم که با فرکانس هام و با نوع نگاهم به این انرژی شکل میدم
از این که خدا یه سیستم قانونمند هست و یه انرژی که من میتونم بهش شکل بدمنه با کلامم با فرکانس و احساسم
پس این ها را به یاد داشته که همواره باید از این مسیر حرکت کنم
و باز الگوی عالی خود استاد که با این روش همواره نتایج صعودی داره و کلی الگوهای دیگه هستن که میلیاردها ثروت دارن ولی تو کارخونه خودشون اون موتور گازی که سوار میشدن یا اون ماشین درب و داغون که داشتن یا اون وسایل کفاشی که داشتن و یا اون خونه ای داغونی که داشتن را جلوی چشم خودشون گذاشتن که یادشون باشه از کجا به کجا رسیدن
پس خدایا کمکم کن همواره به یاد داشته باشم همون پسر دهاتی هستم که یه روزی کنار جاده بود و هیچی نداشت و هیچ شناختی از خودش و جهان و خدا نداشت
و یادم باشه و غرور برم نداره که همواره شاگرد استادسید حسین عباس منش بودم و هستم و خواهم بود
خدایا ممنونم که این فایل هم مثل همه فایل ها خیلی به موقع اومد چون ازت خواستم و باور دارم هر آگاهی و هر ایمان و هر باور و هر آنچه را بخوام به موقع و در زمان مناسبش بهم میدی
ممنونم استاد جان و تحسین میکنم بابت این که هر بار کار بزرگتر و اثر گذارتری انجام میدید و افتخار میکنم بابت داشتن چنین استاد و چنین الگو و چنین دوستی
سلام آقای شفیعی عزیز
ممنونم بابت کامنت زیباتون که خیلی الهامی خوندمش و چقدر هدایت رب بود
چقدر در زمان مناسب بود و چقدر من یاد گرفتم از کامنتتون
ممنونم که حرفای دلتونو نوشتین ممنونم که اینقدر زیبا سپاسگزاری کردین
ممنونم که با حرفاتون هم انگیزه گرفتم و هم دلم قرص شد به مسیرم .
در پناه الله مهربانی ها
به نام خدای وهاب، سلام به دوستان عزیزم
من مدت ها در سلامتی کامل بودم کم کم چند تا نشانه بیماری دیدم،مشکلات کوچک، 4 تاش یادمه، یه دفعه به خودم اومدم و گفتم من خیلی وقته روی باورهای سلامتی کار نکردم، یادم اومد که یه زمانی همین مشکلات رو داشتم و با تمرکز روی سلامتی کار کرده بودم، سررسید های قدیمی رو باز کردم و دنبال یادداشت هام از سلامتی گشتم.
متوجه شدم دقیقا یه سال پیش به مدت یه ماه من روی سلامتی کار کرده بودم و بعد رفتم سراغ بقیه ی مسائل.
با خیال راحت دوباره همون کار رو شروع کردم و امروز روز 17 ام هست، نشانه ها محو شدند و در سلامتی کامل هستم،
سری قبل یعنی پارسال خیلی نگران بودم و دنبال جواب میگشتم، امسال با آرامش همون کارها رو انجام دادم، تازه از پارسال کلیپ سلامتی و محتوایی که برای خودم حاضر کرده بودم رو دارم و کارم راحت تر هم هست.
ولی به خودم قول دادم دیگه نمیذارم یه سال وقفه بیفته، من هم مثه استاد حوصله ندارم دوباره مشکلات پیش بیاد و بعد مجبور بشم روی سلامتی کار کنم. با برنامه ریزی هر 6 ماه حداقل یه ماه روی سلامتی تمرکز بذارم.
خداروشکر که روش صحیح زندگی رو داریم یاد میگیریم.
استاد سپاس
سلام به خانواده خوبم
ماشاالله استاد چه هیکل خوبی پیدا کردید
برعکس باور اشتباهی که میگند بعد از چاق شدن آدم پوستی میشه برعکس شما قشنگ عضله دارید
.
.
.
دقیفا حرفاتون درسته من و همسرم روزی بود بود تو شهر قربت هزار تومان نداشتیم گن بخریم بخوریم
و گاهی بچه شیر میدادم اونم دوقلو بدون اینکه چیزی بخورم و خداراشکر همون موقع کلی شیر داشتم و خداراشکر بچه های سالم و بعد برگشتیم شهر خودمون و زندگیمون بهتر شد ماشین هم خریدیم و متاسفانه یادمون میره و شاید گاهی یادآوری میکنم به هم و شکر میکنیم و حتما یاد میگیرم ازتون که هربار تکرار کنم که نتیجه های ماندگار به من برسه
و یادم نره دارم از کجا به کجا میرسم
خدایاشکر که من تو این خانواده هستم
بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست😍
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت عزیزانم
خداروهرروزوهرظهروهرشب شاکرم ک منوبه این مسیرالهی هدایت کردوبهم قدرت تداوم وموندن دراین مسیررودادومنوباشما پیام آورانش آشناکرد
من ازوقتی ک باشماآشناشدم تمام تلاشم این بوده که قوانین الهی روبشناسم ودرراستاشون حرکت کنم ودرزندگیم اجراشون کنم
من تویه فایل ازشمایادگرفتم ک ماچیزی به عنوان ساکن بودن درجهان نداریم یاداریم پیشرفت میکنیم یاعقب گردوازونجاک منم اصلن دوست ندارم عقب گردکنم همچنان درمسیردارم بالذت رویه باورام کارمیکنم وازخداهم میخوام هرروزبه علمودانشم درزمینه قوانین الهی اضافه کنه ودرحال حاضرم برای چندمین باره ک دارم قرآن رومیخونم باعشق ولذت وچه قدرزیباوفصیح ماروهدایت کرده وراه مستقیم روبهمون گفته وازونجاک هدفم رسیدن ب استقلال مالیه آیات مرتبطت بااین موضوع روازدل قرآن میکشم بیرون وهمینطورکلی ایده برای پیشرفت ک دارم بهشون عمل میکنم
من یه ویژگی ک دارم وازخدابابتش شکرگزارم اینه ک اون مسیروفراموش نمیکنم وکسایی ک مثل منن فک کنم تنهادلیل خروجشون ازمسیر میتونه نداشتن انگیزه باشه
حالامثلا یه مثال دررابطه باتمرین دارم ک البته ماله قبل ازهدایتم به سمت این سایت الهی ولطف ربمه اونم درمورد وزنه که مثلامن قبل ازعروسی خیلی لاغربودم وهردختری دوست داره براعروسیش تپل شه ازونجام ک قبلن پیش دکترتغذیه رفته بودم ونتیجه گرفته بودم باز به همون شیوه اقدام کردم ودرعرض یک هفته تپل شدم جوری ک یه سری ازاقوام منونشناختن وتایکسال هم بعدازعروسی همچنان همون شیوه رو به صورت عادت انجام میدادم ینی جزئی ازرفتارم شده بود همونجورک شمامیگین بایدباوراجزیئ ازرفتاربشه تانتایج ثابت باشن وخلاصه بعدازیکسال که بچه دارشدم اصن اون روش رورهاکردم ودیگ انگیزه ای نداشتم ودرنتیجه نه تنها به اندام مجردی برگشتم ک حتی خیلی خیلی ضعیفترشدم ینی زیر صفر هیچ انگیزه ای هم برای برگشت به اندام اونموقم نداشتم ولی حالاباز جزیکی ازاهدافم شده ولی بعدازرسیدن به هدف فعلیم ومیدونم ک بایدازچه مسیری برم
ولی خداروهزاران بارشاکرم وتاالان درهمه زمینه ها دارم به سمت جلوحرکت میکنم واین مسیرروبه امیدالله وتوکل برخودش ادامه میدم
عاشقانه ازدورمیبوسمتون 😘
درپناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید🥰😍😜😘
به نام تنها عشقی که مرا همیشه بیاد دارد
سلام به بهترین خانواده ام که در مسیر عاشقی ست
اسم دیگر این فایل میتونست
چکاپ فرکانسی در مسیر و صراط مستقیم باشه
چقدر نشانه ها و کانون توجه زود دست به کار میشه من از دیروز این فایل رو شنیدم و بارها به صحبتها و نکاتش فکرکردم که همین امروز موقع تمرین کردن خودم همراه با هنرجوهام بودم که بعداز چنددقیقه تمرین کردن یکی از هنرجوهام اومد گفت استاد ممنونم ازت یادت هست این تمرین و تکنیک رو تا دوهفته قبل نمیتونستم انجام بدم اما ببین الان چطور دارم با قدرت خیلی بهتر انجامش میدم و منم گفتم آره وقتی با برنامه و مسیر درست بری جلو حتما به موفقیت و هدفت میرسی🕺💪
فراموش نکردن مسیر رسیدن به اهداف،
اتفاقا مدتی هست که مدام دارم به خودم میگم سجاد تو چطور تونستی اینقدر زود اون روزهارو فراموش کنی!؟😳🤔
حالا میگم چگونه روزهایی بود
اولا اینکه خیلی بارها در زندگیم شده که زود فراموش کردم مسیر درست و رسیدن به موفقیتهام رو
خب حالا موضوع مورد نظر رو بگم
من وقتی که دوره عزت نفس رو تهیه کردم داشتم تمرین هاش رو انجام میدادم و با احساس شدید هم به تمرینها و کامنتهاش فکر میکردم که ببینم چجور میتونم اعتماد بنفس رو در خودم بسازم که در عملکرد واقعی بتونم ازشون استفاده کنم
خب من اونموقع در یه وضعیتی قرار داشتم که اونجا یه موقعیت کمی خطرناک بود یعنی توسط یسری آدمها تهدیدهای مختلف میشد و منم حقیقتا در شرایط تقریبا استرسی بودم و بارها درگیری ها و تهدیدها میشد و این موضوع خیلی منو درگیر کرده بود که خدا من چگونه باید بتونم در این شرایط عملکردم براساس آگاهی های دوره عزت نفس باشه
با کارکردن رو آگاهی این دوره ایده گرفتن از کامنتهاش،از تمرینهاش،الگوبرداری از افراد موفق،از موفقیتهای قبل خودم و….
خلاصه من تونستم در اون شرایط بعداز مدتی عملکرد خوب داشته باشم و قدرتمندتر شدم و بااینکه همیشه خواهان بهتر شدنم و همیشه دارم رو دوره عزت نفس کار میکنم چونکه بااینکه یسری نتایج از این دوره کسب کردم اما اصلا هنوز از خودم راضی نیستم
و همین چندوقت پیش بود که یهو یاد اون روزها افتادم که خدایا چطور من اون اوایل اونقدر داشتم با انرژی بسیار زیاد و زور زدن اون شرایط رو کنترل میکردم اینکه چگونه بتونم اونجا رو طبق دلخواهم مدیریت کنم اما خیلی وقته که گذشته و منم خیلی ساده فراموش کردم
و البته اولین و زودترین نتیجه ای که از دوره عزت نفس گرفتم که از همه نتیجه هام ملموس تر بود
«انعطاف ۱۸۰ درجه پاها»
من وقتی جلسه اول عزت نفس رو شروع کردم و اون تمرینش که باید بریم سراغ کاری که اولویتش از همه بالاتره و از قدم های کوچک هم میشه شروع کرد اما با تعهد منم رفتم برنامه انعطافی برا خودم برداشتم و شروع کردم منی که هیچ زمان پاهای منعطف در بدنم نداشتم بااینکه سالها ورزش کرده بودم اما فقط در مدت تقریبا ۳ ماه به انعطاف پذیری بالای پاهام رسیدم و اصلا یه موفقیت جدید بود برام و روزهای اول خیلی برام جذاب و انگیزه بخش بود و یه عالمه کارهای عملی دیگه با استفاده از دوره عزت نفس انجام دادم اما بازم احساس میکنم چونکه یه عالمه فراموشی ها در ناخودآگاه من وجود داره که اینقدر عمیق هستن باعث میشن خیلی اوقات من یادم بره مسیر موفقیتهام رو و دوباره از مسیر درست خارج بشم
یعنی میخوام بگم این وجه فراموشی در ناخودآگاه اکثرمون خیلی عمیقه و باید خیلی هوشیار باشیم و هواسمون باشه که یه وقت ما رو به ناکجا آباد نبره،،
خدای من ،منی که بااینکه بارها نتیجه گرفتم و بااینکه اینهمه تلاش میکنم اکثر مواقع تمرکزم رو مسیر درست باشه و از مسیر خارج نشم اما بازم این نجواها و ذهن شکل گرفته دلخواه گذشته خودش بارها شده منو برده در مسیر جاده خاکی و الکی فقط خودمو عذاب دادم
واقعا ابتدای هر راهی نیازمند انرژی بسیار زیاد و هوشیاری آگاهانه ست،
و این مسیر اینقدر آگاهانه و با انرژی کار بشه که رفته رفته هربار با صرف انرژی کمتر و بازدهی بالاتر و بیشتری نتیجه حاصل بشه،،
اما شکر خدا مدتی هست که با موفقیتهای مختلف خودم که با تغییر باورهام تونستم بدست بیارم موفقیتهایی که در تمام زندگیم با یه عالمه ایده و زور زدن های متنوع و مختلف نتونسته بودم بدست بیارم
همیشه دارم آگاهانه برا خودم مرور میکنم که ببین تو همون آدمی که تونستی اون موفقیتهارو در عملکرد واقعی زندگیت بدست بیاری پس بدون که بعدی هارو هم میتونی بهتراز اونارم میتونی شکرخدا همین الان دوباره چندتای دیگه شون هم یادم اومد که چندوقتی بود اصلا از یادم رفته بودن
آخه میدونید حقیقت اینه که من در کل یه آدمی که در عملکرد خوب باشه هنوز نیستم واقعا هنوز خودمو یه فرد عملکرد خوب نمیدونم اما به همون اندازه ای که تونستم و تا الان چندها موفقیت بسیار خوب در تجربه های واقعی زندگیم کسب کردم دیگران هم بهم تبریک گفتن از شجاعتم و موفقیتم در واقعیت برام انگیزه بخش و منطق دار ذهنمه که بابا تو که اینقدر به من میگی تو فرد با عملکرد خوب نیستی پس اون موفقیتها چی هستن
پس من از الان با تعهد بیشتری رو خودم کار میکنم و سرمایه گذاری ذهنی میکنم،،
«زیاد فکر نکن،زیادفکرکردن مصیبته»
معنی این جمله اینه که وقتی میخواهی کاری انجام بدی اگه میدونی واقعا درسته یا حتی مطمئن نیستی که هنوز کاملا درسته یا نه بازم تو انجامش بده چونکه وقتی بشینی خیلی بهش فکرکنی منطق و استدلال های ذهنی بیشتر دخیل میشه و تو رو از انجام اون کار منصرف میکنه یا اگه نتونه جلوت رو بگیره ترس هات رو بیشتر میکنه،،
درسته که منم همیشه واقعا میخوام که فقط در مسیر درست و صعود باشم بقول استاد راست میگه،،نه اینکه شکست بخورم بعد دوباره پاشم و با افتخار هم بگم من تونستم ،،نععع،،
اما خلاصه خداروشکر از اینکه اون ضربه هارو از جهان خوردم که بهتر هواسم باشه و بیدارتر و آگاهتر باشم که مسیر درست چیه و بااینکه هنوز از عملکرد خودم راضی نیستم اما خبر خوب اینه که شکر خدا با هربار کار کردن و ادامه دادن دارم بهتر و رهاتر و قدرتمندتر و متوکل تر میشم،،
دوستان عزیز باعث افتخار و انگیزه من هستید بخدا با تمام وجود و با عشق اینو به همتون میگم میدونید چرا چونکه وقتی میخوام الگوبرداری کنم و انگیزه واقعی بگیرم یکی از بیشترین جاهایی که سراغ دارم دیدگاه و موفقیتهای شماست همیشه خداروشکر میکنم بابت داشتن تون🤗❤️
استادان عزیز « استاد و مریم بانو»مثل همیشه ازتون ممنونم واقعا لیاقت استاد بودن و گفتن رو دارید.🥰❤️🕺💪🤗
به الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی عزیز
در رابطه با موضوعی که شما استاد عباسمنش عزیز صحبت کردین ، یک تجربه ای در مورد همین فراموش کردن به ذهنم امد که دوست داشتم اینجا با دوستان به اشتراک بذارم
موضوع بر میگرده چند سال پیش که اون موقع هم با استاد عزیزم و حقیقت جهان هستی آشنا نشده بودم ، من یه زمانی به عنوان مشاور املاک در منطقه سیدخندان تهران سمت سهروردی شمالی کار می کردم ، اوایل کارم خب به طبع چون اصلا با کار مشاور املاکی آشنا نبودم هیچ اتفاقی در مورد فروش آپارتمان و پول در اوردن نیوفتاده بود حتی بیشتر موقع ها مخصوصا اوایل کارم بخاطر ایمان کمی که نسبت به این انرژی نامحدودی که کل ذرات عالم هستی از اون شکل گرفته و نسبت به توانایی هایی که همین انرژی به من بخشیده داشته بودم ، خیلی استرس و اضطراب داشتم ولی ادامه دادم
تا اینکه بعد از دو الی سه ماه کار کردن پیوسته در مشاور املاکی (در حدی که من حتی جمعه ها و روزهای تعطیل هم میرفتم املاک کار می کردم یعنی هیچکس هم نبود باز من میرفتم) من اولین آپارتمان رو در املاکی که کار می کردم رو فروختم
با این حال اون آپارتمانی که من فروخته بودم قیمتش نسبت به کل منطقه خیلی پایین بود بخاطر همین پورسانتم هم خیلی کم بود ولی من اینقدر خوشحال شده بودم که تا حالا تا قبل از اون فروشی که داشتم اینقدر خودم رو اینجوری خوشحال ندیده بودم ، حتی همون فروش کوچکی که داشتم اعتماد بنفسم رو خیلی برد بالا
دیگه راحت تر با مالک و خریداران ارتباط برقرار میکردم خلاصه خیلی خوب بود ، پولی که از همون یه دونه فروشی که داشتم رفتم برای اولین بار در زندگیم یه گوشی موبایل سامسونگ میان رده برای خودم خریدم چون پولی که بدست اورده بودم طوری نبود که بخوام یه گوشی مثل پرچم دار هیولا بخرم ولی باز چون من تا قبل از اون موبایل درست و حسابی نداشتم و تا حالا هم برای خودم نتونستم برای خودم یک موبایل بخرم ، وقتی که این اتفاق بسیار فوق العاده افتاد اینقدر خوش حال بودم که یکی از همکارام که من برده بود علاءالدین تهران تا موبایل رو بخرم بعدش بردمش بهش ناهار دادم از بس که خوش حال بودم بعدش هم یک مقدار پولی که برام مونده بود رو برداشتم با خانواده ام رفتیم رستوران به حساب من غذا خوردیم
توی اون مدتی که هی این رفتارهای جدیدی رو که تا قبل از اینکه بخوام اینجوری پول در بیارم تا حالا از خودم ندیده بودم ناخودآگاه همش احساس اعتمادبنفسم میرفت بالا ، چون من تا حالا فروش به این بزرگی بخواد یک خونه باشه رو که نداشتم بخاطر همین این به من خیلی حس گنده بودن میداد مثلا میدیدم که یه عده از همکارام هستن که چندین و چند سال سابقه مشاور املاکی دارند ولی نتونسته بودند که فروش آپارتمان داشته باشند و اینا رو که من میدیدم خیلی به من اعتماد بنفس میداد
همین اولین فروش بزرگ و پر افتخار من باعث شد که بعد از یک ماه من باز هم یک آپارتمان نوساز تر و با امکانات بیشتری رو با قیمت بالاتری از اون فروش اولی که داشتم بفروشم و باز من اعتماد بنفسم ناخودآگاه بالاتر رفت و خوشحال تر از همیشه بودم چون خریداری که اون آپارتمان رو توسط من خرید کمیسیون خیلی خوبی هم داد و من درآمدم نسبت به ماه قبلش بیشتر شده بود
اون پول رو برداشتم یه مقدارش خیلی خوبی رو به مامانم دادم بقیه اش هم رفتم برای خودم شلوارلی و پیراهن و کتونی خوشگل خریدم و باز این خرید کردن ها و پول دادن ها باعث شد من اعتماد بنفسم و احساس ارزشمندیم نسبت به خودم خیلی بییشتر همیشه که در زندگیم بوده رو تجربه کنم
رسیدیم به ماه بعدی از فروش دومی که داشتم اینجا مدیر آژانس املاکی که من توش کار میکردم و تقریبا از همه بهتر من بودم که کار می کردم جلوی همکارام امد به من گفت که حسن تو اگر این ماه دو تا فروش آپارتمان داشته باشی من به عنوان جایزه علاوه بر پورسانتی دریافت میکنی بهت یک سیم خط دائمی 912 برات میخرم که دیگه خط اعتباری هم نداشته باشی ، خب من خیلی خوشحال شدم از این قضیه و شرطش رو قبول کردم
همون ماه من دو تا فروش آپارتمانم رو که هر کدوم نهایتا به فاصله یکی دو هفته زمان برد رو من انجام دادم ، به راحتی هم انجام دادم حالا بماند که بعدش مدیر دفتر گفتش باید سه تا فروش داشته باشی و دو تا قبول نمیکنم و از این حرف ها بازم من حداقل نصف پول سیمکارت و از گرفتم نصف پول دیگه رو با پورسانتی که خودم به دست اورده بودم رفتم یک سیمکارت 912 کد 8 برای خودم خریدم و باز این داستان موفقیت های من در اون برهه از زندگیم باعث شد که من ناخودآگاه اعتماد بنفسم بیشتر و بیشتر بشه خلاصه طوری شده بود که من ررو توی سر اون دوستانی که تا چندین ماه هیچ فروشی نداشتند یا فروش کمی داشتند توی سرشون بزنند و من توی دلم خیلی با این رفتارها حال می کردم
یه ماه بعدش که بهمن ماه بود یعنی دو ماه قبل از تعطیلات عید نوروز من دوباره یه فروش خیلی خوبی رو در همون منطقه کاری خودم انجام دادم و پولی که از اون فروش آپارتمانم به دست اوردم اندازه ی تقریبا سه تا از فروش های اول بود آهان البته بگم که دو تا فروش بود که من در ماه بهمن انجام دادم ، چون نزدیک عید هم بودیم رفتم خریدهای عیدم رو هم جلو جلو انجام دادم برای خودم کفش خریدم شلوار های نو خریدم لباس خریدم به مامانم پول دادم بره برای خودش لباس بخره پول خرج خونه رو هم جدا بهش دادم و خلاصه خیلی دیگه همه چی برام خوب بود ، همکارام منو به چشم یک آدم پولدار توی املاک میدیدن حتی طوری شده بود که توی منطقه ی کاری خودم حتی خارج از منطقه کاریم مشاور املاکی ها اون منطقه کاملا من رو شناخته بودن در حالیکه من اصلا با اونا کاری نداشتم من فقط داشتم روی مسیری که داشتم میرفتم تمرکز میکردم خیلی جالبه بعد از یه مدتی یه عده از من بدشون امده بود!!!!! و تعجب کرده بود چون که من اصلا با کسی کاری نداشتم فقط داشتم مسیر خودم رو میرفتم
ماه اسفند شد و من چون خیلی شنیده بودم که توی اسفندماه چون آخر سالی هستش دیگه کار نیست مشتری نیست کلا هیچ کاری نکردم ، هیچ کاری یعنی هیچ کاری ، از اون طرف هم هی مدیر املاک میومد به من میگفتم چرا کاری نمیکنی و الان خیلی خوبه از این حرف ها ولی من اصلا اهمیتی به حرف هاش نمیدادم و تو دلم میگفتم بابا من دیگه الان پولدارم دیگه خرج گردش های عید نوروز حتی کرایه ماشین بعد از عید که میخوام بیام سر کار هم دارم پس دلیلی نداره پاشم برم دنبال مشتری بهش ملک نشون بدم که حالا بخواد بخره یا نخره خلاصه من اون ماه رو همینجوری سرسری گذروندم هر روز پا میشدم میومد املاک پاهامو رو هم میذاشتم و پیش خودم حس میکردم که من آدم موفق این منطقه هستم
عید شد و من برای اولین بار یک ، سال تحویل متفاوتی رو با خانواده ام تجربه کردم سال تحویلی که واقعا تا به حال تا قبل از اینکه من بخوام در کار مشاور املاکی اینقدر خوب پول در بیارم واقعا تجربه نکرده بودم اون موقع خواهرم ازداج نکرده بود( الان خواهرم با یک آدم بسیار فوق العادهای مثل خودش ازدواج کرده و رفتن سر خونه زندگی خودشون که از این بابت من خیلی خداروشکر میکنم) بخاطره همین من و خواهرم و برادرم و مادرم ( هر جفتشون در سایت عضو هستن و فعال به غیر از خواهرم که اون سر خونه زندگی خودش ) با هم دیگه لباس های سال تحویلمون رو پوشوندیم و اتفاقا شبیه هم خریده بودم که قشنگ تر به نظر بیاد ، عکس های سال تحویل رو گرفتیم چقدر حس و حالم عالی بود اون موقع به خاطر نعمتی که خداوند به من داده بود شکر نکرده بودم الان یادم میاد واقعا بخاطر اون لحظاتی که خوش گذروندیم از خدای خودم واقعا سپاسگزاری میکنم چه عید نوروز فوق العاده ای رو گذروندیم ؛ رفتیم شمال خونه خاله مون کلی زدیم رقصیدیم و گشتیم خداروشکر هم چیز عالی بود تا اینکه عید نوروز تموم شد و ما برگشتیم تهران و کارمون هم شروع من هر روز میرفتم املاک و تقریبا هر روز از همکارام توی املاک میشنیدیم که بابا کار نیست و الان فروردین ماه هستیم و مشتری ها و مالک ها تازه از مسافرت امدن یه عده که هنوز نیومدن و خلاصه این ذهنیتی که من از بچه های املاک هر روز میشنیدم آرام آرام در ذهن من ایجاد شد این در حالی بود که من مثل همیشه داشتم کارمو انجام میدادم و گاهی اوقات خیلی بیشتر از قبل کار میکردم ولی بخاطر باور غلطی که به واسطه ی شنیده هام در من ایجاد باعث شد که من کل فصل بهار رو اصلا یک فروش آپارتمان هم نداشته باشم از طرفی هم پول ها هم تموم شده و من مجبور میشدم هر دفعه برم مساعده بگیرم و من رفته رفته یادم رفت که دقیقا همین چند ماه پیش بود که هر ماه آپارتمان میفروختم و چقدر خوب پول در میوردم و دقیقا هم اون موقعی که من خوب داشتم میفروختم همین حرف ها رو همکارا میزدند ولی انگار که من حرف هاشون قبول نمی کردم چون خودم رو میدیم که چقدر خوب دارم پول در میارم ولی از بعد از عید همه چیز تغییر کرد چرا؟؟؟ چون که باورهای من نسبت به کار رفته رفته خراب شد و کم کم فراموش کردم که من یه زمانی چقدر خوب پول درمیوردم و رفتم تو در و دیوار هر روز میرفتم املاک و هیچ اتفاقی نمیوفتاد حتی میدیدم که از همکارا دارن خوب آپارتمان میفروشن ولی بجای اینکه تاییدشون کنم باعث میشد رفته رفته اعتماد بنفسم کم و کمتر بشه تحقیر که به دلیل فروشی که تا چندین ماه نداشتم از سمت مدیر املاک شدم و بیشتر اعتماد بنفسم پایین تر امد و بیشتر رفتم توی حاشیه و رابطه عاطفی با آدمی که باعث شد ضربه هایی هم از اون طریق بخورم و باز بیشتر از همیشه اعتماد بنفسم و عزت نفسم رو از دست دادم و همچنان باعث شد که من کلا فراموش کنم که چقدر آدم فعالی بودم فراموش کردم از اینکه چقدر آدم با انگیزه ای بودم فراموش کردم که چقدر موفقیت های بزرگی که کسب کرده بودم و همه ی اونها فراموش شد و من ناراحت این بودم که چرا نمیتونم یک فروش خوبی داشته باشم حتی از یک جایی به بعد طوری شد که رفتم توی یک املاک دیگه که صاحب املاک واقعا پسر خیلی فوق العاده ای بود بسیار آدم حرفه ای در کار خودش بود خلاصه داخل همین املاک بعد از ماه ها تونستم دو تا آپارتمان بفروشم و باز خیلی خوشحال شدم و دوباره رفتیم رستوران و خرید کردن ها شروع شد و به مامانم پول دادم و خلاصه یک روحیه گرفتم ولی این دو فروش آپارتمان آخرین فروشی بود که من در شغل مشاور املاکی تونستم داشته باشم چندین چند ماه گذشت و من هیچ فروشی نداشتم و باز هم این دو تا فروشی هم که داشتم کم کم فراموش شد واقعا فراموش که من بعد از چندین ماه تونسته بودم دو تا فروش داشته باشم ولی از بس داغون بودم و افکار خرابی داشتم و توی حاشیه رفتم بودم و هیچ تمرکزی هم روی کارم نداشتم همین باعث شد که تا دم عید نوروز هم نتونم فروش داشته باشم و من داغون تر از همیشه شدم
عید نوروز شد سال جدید امد ، عیدی که بدترین عید من در اون سال بود چون هیچ پولی نداشتم که برای خودم لباس بخرم یا به مادرم پول بدم و حتی دیگه فراموش کرده بودم که من همین عید یکسال پیش بود که کلی برای خودم خرید کرده بودم و کلی رفتیم گشتیم و شمال رفتیم و حال کردیم همشون رو فراموش کردم انگار نه انگار من تا همین پارسالش چقدر آدم با اعتماد بنفسی شده بودم اگر اشتباه نکنم شمال هم نتونستیم بریم و کل عید نوروز رو ما توی خونه بودیم و من ناراحت تر از همیشه ، آهان این بگم که قبل از عید نوروز هم من املاکم رو دوباره عوض کرده بودم دوباره برگشتم به همون املاکی که قبلا بودم و دوباره کا رو بعد از اینکه عید تموم شد شروع کردم و من همچنان هیچ فروشی رو نتونستم بدست بیارم تا اینکه تصمیم گرفتم برای همیشه از کار مشاور املاکی برای همیشه بیام بیرون ، اونم بخاطر این بود که خداوند هدایتم کرد و در اون وضعیت افتضاحی که داشتم خودم رو خلاص کنم و با استاد عباسمنش آشنا شده بودم
یادمه در یکی از فایل های دانلودی استاد عزیزم ماجرای دزدیده شدن اون ماشین پیکان دهنده آرژانتینی معروف استاد رو تعریف میکردن که وقتی که استاد متوجه شد که ماشینش دزدیده شد انگار نه انگار برگشت خونه تخت گرفت خوابید و در اون فایل میگفتن که اگر میبینی از اینکه داری روی باورهاتون کار میکنید اما نتیجه به ظاهر برعکسی میگیری این نشون میده جهان داره به تو میگه که اون شغلی که توش هست یا اون رابطه که توش هستی ولی بعد از یک مدتی که روی باورات کار میکنی بجای اینکه اون رابطه رو بخواد بهترش کنه ولی بدتر میترکه این بخاطر این هستش تو با اون آدم دیگه همفرکانس نیستی پس نباید زور بزنم تا درستش کنم بخاطر همین امدم دیدم که آقاجان درسته که من یک زمانی در کار مشاور املاکی که داشتم کار مکیردم آدم فعال و موفقی بود ولی خیلی وقته که دیگه من در کارم اون انگیزه و شور و اشتیاقی که روز اول داشتم رو دیگه نداشتم چرا؟ چون که در زمان هایی که فروشی نداشتم نمیومدم به خودم یادآوری کنم بابا لامصب تو یه زمانی بهترین مشاور املاک منطقه شده بودی در حدی که مالک هایی برای اولین بار میخواستن خونشون رو بفروشن به من زنگ میزدند ولی من اینا رو فراموش کردم که البته همین تضادی که برام پیش امد باعث شد که خداوند بدون اینکه من حتی ازش کمک بخوام هدایتم کنه به سمت استاد عباسمنش و بعد از اینکه با استاد آشنا شدم شروع کردم کل فایل های دانلودی رو از اول تا آخر هر چیزی که توی سایت به عنوان فایل آموزشی رایگان گذاشته بودن رو گوش دادم و نکته برداری کردم و همین باعث شد که برم داخل شرکتی کار کنم و با اویل حقوقی که بدست اوردم دوره ی عزت نفس رو از روی سایت خریداری کردم و چقدر این دوره کمک کرد اعتمادبنفس و عزت نفسم رو آرام آرام بسازم در حدی که منی که در طول دوران زندگیم منی که تا به حال سابقه نداشته باشه که جلوی دو نفر آدم بخوام وایسم و از خودم طریف کنم استاد عباسمنش با تمرین معروفشون به اسم تمرین آگهی بازرگانی باعث شدن من برم در محیطی که همه بالا استثنا غریبه باشن و من هیچکدومشون رو نمیشناختم برم وایسم و و از خودم تعریف کنم و همین باعث شد به خودم بگم دمم گرم ببین چقدر باعث شد که اعتماد بنفسم بره بالا و الان هم که به لطف الله یکتا دارم دوره بینظیر روانشناسی ثروت یک رو میگذرونم و چقدر فوق العاده است این دوره ، چون تازه شروع کردم باید تکاملم با تغییر باورهام توسط این دوره طی بشه تا من به نتایج فوق العاده ام دست پیدا کنم
همه ی اینا رو گفتم تا به دوستانی که کامنت من رو خوندن بگم که استاد عباسمنش دقیقا و صد در صد دارند درست میگن وقتی انسان فراموش میکنه که به چه موفقیت هایی دست پیدا کردن خودش هم به مرور زمان از دید آدم ها و اون موفقیت هایی که به دست اورده فراموش میشه بخاطر همین هم هستش که خداوند در قرآن بار ها و بار ها گفته که صبح تا شب من رو یاد کنید و با خداوند حرف بزنیم چون اونه که منبع هر چی خیر و برکت در جهان هست ، چون این انرژی ای که کل جهانیان رو در برگرفته همه چیزه
من که دیگه عمرا از این به بعد کوچک ترین موفقیتی هم که بدست اوردم رو فراموش کنم شده روزی صد بار به خودم یادآوری میکنم تا همیشه انگیزه ی حرکت کردن در شرایط به ظاهر ناجالب هم داشته باشم ، قطعا به خودم یادآوری میکنم تا همیشه در مدار موفقیت های بیشتری قرار بگیرم مثلا همین دوره روانشناسی ثروت یک از وقتی که شروع کردم نشونه هایی رو به وضوح دیدم که تقریبا هر روز دارم به خودم یادآوری میکنم که ببین این نشونه است هاااا ببین باورهام داره تغییر میکنه هاااا ، تا حالا چندین و چندبار این نشونه ها رو به خودم یادآوری کردم از این به بعدش هم اینکارو میکنم و دیگه به خودم اجازه نمیدم که موفقیتی رو بخوام فراموش کنم
تشکر میکنم از خدای عزیزم که این فرصت رو به من داد تا من بخوام خودم رو بهتر بشناسم و بیشتر مراقب این باشم که نباید هیچوقت هیچوقت حتی کوچکترین هدفی هم که به دست اوردم رو فراموش کنم و از استاد عزیزم ممنونم که همچین موضوع مهمی رو مثل تمام موضوعات مهمی که با ما در میون گذاشتین به ما یاد دادین که اینجوری باید نسبت به اهدافی که قبلا بهشون رسیدیم برخورد کنیم
در پناه الله یکتا
بابا خوشتیپ، خوش هیکل، خفن 🥰😍 جذاب.
سلام.
این شاید چهارمین یا پنجمین باره که این فایل رو تماشا میکنم، استاد ماشالله، هزار ماشالله هر روز خوشتیپ تر و خوشگل تر میشی، ایول 👏👏👏👏 استاد میدونم شاید مغایر با قوانینه ولی اسپند دود کن واسه خودت.
روال استفاده من از فایلها اینمدلی بود که هر فایلی رو که میزنم دانلود بشه، میام متن زیبای خانم شایسته رو در مورد اون فایل مطالعه میکنم، اگه داشت ۳کامنت برتر رو مطالعه میکنم، بعد فایل که دانلود شد، میام فایل رو تماشا میکنم و اگه مطلبی بع ذهنم اومد کامنت میزارم.
استاد شما کار منو اضافه کردین 😅😅 الان یه مورد دیگه اضافه شده به اون روال کاری من، اونم اینکه قبل از تماشا و درک فایل، دقایقی مات و مبهوط پیشرفت شما در عرصه سلامتیتون میشم، مات و مبهوط اندام زیبایی که ساختین میشم، تشویق میکنم، تمجید میکنم، حتی دست میزنم براتون، بارها ماشالله میگم، ایول میگم، آفرین میگم، بعد که لذت بردم از پیشرفتتون در زمینه سلامتی، فایل رو از اول میزارم ببینم جریان چیه و شما چی میفرمایید.
استاد همیشه عالی بودین، عالی هستید و انشالله که تا ابد عالی و عالی و عالی تر بشین.
بنظر من راه رسیدن به اهداف، همیشه و همه جا با خدابودن هستش، وقتی محو در خدا باشیم، خدایی فکر کنیم، خدایی عمل کنیم، خدا رو حاضر و ناظر بدونیم، چرا باید از مسیر خارج شیم.
یه مطلب جالبی یادم افتاد راحع به اینکه همیشه باخدا بودن، میگن وقتی حضرت موسی به طور سینا رسید؛ موسی خطاب به خداوند در کوه طور گفت : اَرَنی (خود را به من نشان بده)
خداوند فرمود: لن ترانی (هرگز مرا نخواهی دید)
و سعدی در این باره عاقلانه میگوید:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب “لن ترانی”
و حافظ نیز عاشقانه میگوید :
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب “لن ترانی”
و اما مولانا عارفانه میگوید :
“ارنی” کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه “تری” چه “لن ترانی”
موفق و پیروز و سربلند باشید
انشالله هر روز بهتر و بهتر ، عالی تر و عالی تر بشید و الگویی عالی برای ماها، یا حق.
❤️🌺🙏🌺❤️
سلام دوست عزیز
چقدر حس خوب و قشنگ داخل کامنت و نوشتتون بود
کلی حس خوب گرفتم ، دیدم یجوری دارم توی حال بد گیر میفتم اومدم و این سایت مشکل گشا را باز کردم تا حالم خوب بشه ، دیدم به به نه تنها خوب بلکه عالی میشه هر دفعه 😍
خلاصه که احسنت به شما و نوشتتون و حس خوبی که منتقل کردین
سلام به همه دوستان عزیز و گلم و استاد بینظیر و خانوم شایسته . این فایل همیشه برای من تازگی داره ! من ید طولایی دارم در فراموش کردن مسیرم . به تازگی که فکر میکنم میبینم ریشه کلمه انسان هست نسیان یعنی فراموشی و این یعنی ما همش باید یاداوری کنیم . همونطور که باور های مخرب رو وقتی غذا ندیم و ورودی خوب بدیم کم کم فراموش میشن و باورای خوب قوی میشن ، برعکسشم هست . من واقعا ایستاده واسه خودم کف میزنم چون واقعا به اموزه های دوره عزت نفس و حل مسائل عالی عمل کردم و نتایج عالی ای خلق کردم اما چند وقته ذهنم میگه این که چیزی نیس تو بیخودی میخوای کامنت بزاری درصورتی که ارزوم بود این شرایط ! خب من مسئله درسم بودش که هیچ تصمیمی نگرفته بودم و میگفتم خب میریم پاس میشیم میره مهم نیس زیاد ولی خودم میدونستم باید تصمیم بگیرم ولی نمیگرفتم و کار به جایی رسید که من توی تیزهوشان تمام نمرات تخصصیم شدن زیر 10 ! ولی فرصت و زمان کافی داشتم تا رشد کنم حدود دوماه ولی کمالگرایی پدرمو داورد و من هی میرفتم تلاش فیزیکی بیشتری میکردم و نتایج به همون بی اعتباری انگیزه کمالگراییم بود مثلا از هشت و نیم میشد نه و نیم . من اومدم روی باور هام جانانه کار کردم و اهرم ساختم و همزمان عزت نفسم هم کار کردم و اصن خیلی عالی عمل کردم توی ترم اول تمام درس هام رشد عالی ای داشتن ! نمره دلخواهم نبودن مثلا از پنج رسیدم به پونزده و نیم تو سه هفته ولی همین فوقالعاده بود ! الان میفهمم ایده میاد یعنی چی چون هی ایده میومد مثلا تاریخ که 60 تا سواله رو بیا توی این بیست روز روزی سه تا بخون تا یادبگیری و سنگین نشه و نتیجش هم شد امتحانمو توی ده دقیقه دادم و رفتم . انصافا الان که میبینم خیلی خوب پیش رفتم ولی ذهنم چی میگه ؟ خب راحت شدی دیگه ولش کن پاشو برو بیرون یا منو با عادت های مخرب سرگرم میکنه . این فایل یه نیشگونی بود یادم بیفته اقا تمام اون نتایج بخاطر بهبودگرایی اتفاق افتادا ! من چه واسه درس چه عزت نفس ، قدم برداشتم قدمای کوچیک ولی ادامه دار هیچ کار عجیبی نکردم . ولی الان که رسیدم دم تمرین اگهی بازرگانی ، ذهنم هی موش میدوونه و یه جلسه رو الان سه روز چهار روزه دارم میبینم یه دورشو . نه اینکه سخت بگیرم ولی یادمه چقدر تعهد داشتم اولاش . رفتم کامنتم که الان توی بنر دوره عزت نفس هس رو خوندم اصن پریدم از جام چقدر ذوق کردم و گفتم همینه من باید ادامه بدم . اون موقع که اون کامنتو گزاشتم ، نه معلم بودم نه درسم این بود نه پی اس فایو داشتم نه رفیقای عالی الانم رو داشتم نه کلی نعمت دیگه رو ولی پر از حس امید و اشتیاق بودم و ادامه دادم مسیرو !!! الان اجازه نمیدم اون اشتیاق و امید و معجزات الهی همه نیست بشن برن و این اهداف باعث سقوط من شن بجای سکو پرتابم . همین الان میرم سراغ اهداف درسیم و نوشتن اگهی بازرگانیم حتی اگه نرسم برم بیرون مهم نیس مهم همین نوشتنشه که بیفتم تو مسیرش . من به کمک حل مسئله یکی از عادت ها و اعتیاد مخربم ، دارم ترمز هامو راجب روابط برمیدارم و رو خودم کار میکنم و خواستم و هدفم اینه که یک رابطه عاطفی برای خودم خلق کنم . شیطان همیشه کارش اینه که شک و تردید بندازه تو من که نمیشه ولی ماهان ! تو تا همون دوماه پیش تموم عزت نفست تو درس از بین رفته بود و میگفتی نمیشه و باید از تیزهوشان برم خیلی اوضاع بده و افکار مذخرفی مثل خودکشی هم به سرم زده بود ! ولی الان چی ؟ توی تمام درسا رشد بسیار عالی ای داشتم چون یه صدایی میگفت میشه برو ادامه بده میتونی و تونستم . پس الان هم روی اون صدا حساب میکنم و زیاد توجهمو خرج اون نجوا ها نمیکنم و پیش میرم نمیزارم نجواها زمین گیرم کنن . الهی به امید تو !
ماهان جااان سلااام
خیلی جالبه الان که توی پیک تمرکزی تحسین کردن بودم یاد تو افتادم با یکی از کامنت هات توی همون بنر عزت نفس که خودت گفتی اشنا شدم و یک چندتایی هم از کامنت هات رو خوندم الان میخوام پسر تحسینت کنم و واقعا بگم ایول
ببین خیلی جالبه تو اومدی برای خودت ارزش قائل شدی و خودتو تحسین کردی و بعد این هدایت برای من اومد که بیام برات بنویسم و دقیقا توی همون کامنتی که تصمیم گرفتی خودش رو تحسین کنی
ماهان جان من لذت میبرم از شخصیتت چون وقتی یک چیزی میشنوی سریع دست به عمل میزنی چقدر بهبود گرایی رو در عمل خوب اجرا میکنی چیزی که خود منم حسابی روش کار کردم و اینقدر از نتایج راضیم که حد نداره یعنی ماهان فکر کن من میام از هر فرصتی که گیر میارم برای هر رشدی استفاده میکنم
میخواد اون ورزش باشه میخواد کار کردن روی باور ها باشه میخواد تحسین کردن باشه مثل الان
یعنی من سینا کمال گرای قبل اگر میخواست تحسین کنه احتمالا هعی به تعویقش مینداخت و منتظر یک فرصت خوب بود اما من سریع تا کامنتت رو خوندم شروع کردم و دارم بدون وقفه تحسینت میکنم نمیدونی با همین اصل بهبود گرایی چقدر امروز همه رو تحسین کردم چقدر امروز هرلحظه رو گفتگو های ذهنیم رو جهت دهی میدادم
حتی من وقتی بهبود گرایی رو بیشتر درک کردم تقریبا هرروز هم شدت یک کوچولو توی خونه ورزش میکنم و به عضلاتم شده حتی یک کوچولو فشار میارم و نتیجش با ترکیب کانون توجه و توجه کردن به رشد هایی که عضلاتم داره میکنه بینظیر شده! و این بهبود گرایی باز دوباره خودش کمکم کرده که مثلا وقتی دارم کامنت مینویسم اون کامنت رو فرصتی بدونم برای مرور قانون یا فرصتی برای کار کردن روی فلان باورم
حتی الان که دارم این کامنت رو مینویسم این رو فرصتی دیدم که دوباره اصل بهبود گرایی رو با استفاده از خودش مرور کنم
میبینی چقدر بهبود گرا شدم؟ حتی اون زمان که شدید تر روی این موضوع کار میکردم برای درس خوندن حتی اگر یک دقیقه زمان خالی داشتم یک سوال میخوندم درصورتی که سینای قبلی تا یک ساعت وقت خالی درست حسابی نداشت اصلا کاری نمیکرد
خداروشکر میکنم
ماهان جان خیلی خوشم اومد اون موقع که کامنتت روی عزت نفس که روی سایت گذاشته شده رو خوندم که گفته بودی کارهای عقب مونده ات رو رفتی انجام دادی و چقدر همون کار ها بهت احساس خوبی داده میدونی بهت احساس رشد داده
یکی از بهترین احساس هایی که ادم میتونه تجربه کنه
یعنی من بارها به خودم میگم توی کامنت هام هم مینویسم اغلب که مهم نیست چیکار کردی مهم اینه که چقدر بتونی از جنبه ایی نگاه کنی که بهت احساس رشد بده و اون تورو اماده ترت میکنه برای رشد بیشتر
و تو هم درمورد اون موقع گفتی که شاید به ظاهر چیزای کمتری داشتی اما احساست عالی بوده احساس رشد و پیشرفت تمام وجودت رو فرا گرفته و حتی اشک شوق تورو هم در آورده
افرین پسر باهوش و فوق العاده که اینقدر خوب عمل میکنی
ماهان جان خیلی خوشحال شدم که دیدم داری خودت رو تحسین میکنی و یاداوری میکنی رشد و پیشرفت گذشته ات رو واقعا منم که الان به خودم نگاه میکنم میبینم یک زمانی ارزوم بود یک همچین شرایطی یک همچین فضای تمرکز ایی که برام. فراهم شده یک همچین هدفمندی که روزام داره و واقعا منم یادم شده بود با کامنتت به خودم اومدم و یاداوریشون کردم و واقعا احساس سپاسگزاری عمیقی بهم دست داد و رفتم توی شکر گزاری واحساس میکنم الان اماده تر شدم تا رشد بیشتری رو تجربه کنم.
ماهان من شاید چندوقت پیشا کامنت هات رو اگر میخوندم احساس بدی بهم دست میداد ولی الان اینقدر شخصیت ام تغییر کرده که عاشق تحسین کردن شدم و هربار درموردشون مینویسم یا مثل الان میام برا خودشون کامنت میزارم اینقدر میبینم خودم چقدر تغییر میکنم که لذت میبرم. و میبینم چقدر احساس لیاقتم رو برده بالاتر
این رو هم از سلسله فایل های جدیدی که استاد داره میزاره از قسمت اولش فقط درخودم ایجاد کردم و نتایج بینظیره
یک درس دیگه ایی که این کامنتت برام داشت این بود که همواره توی مسیر باش صرف اینکه توی مسیری بهت احساس خوبی میده صرف اینکه انتظار مثبت داری بهت احساس خوبی میده نه اینکه به یک چیزی برسی
همینکه ذوق و شوق داری که خدایا چقدر دارم پیشرفت میکنم چقدر قراره بیشتر پیشرفت کنم و بیفتی توی مسیر اون لحظه داری بهترین حالت خودت رو تجربه میکنی
ماهان باورت نمیشه چقدر تغییر کردم وقتی که امروز تمرکزم رو گذاشتم روی تحسین کردن و چه تغییرات خوب و مثبتی در من داره به وجود میاد و من قطعا ادامه میدم
دوست عزیزم خلاصه که دمت گرم تو واقعا پسر فوق العاده و بینظیر و جذاب و دوستداشتنی و قدرتمندی هستی که عاشق رشد خودشه
برات از ته قلبم آرزوی موفقیت بیشتر میکنم…
خداوند یار و نگهدارت
داداش سینای عزیزم واقعا درک منو از کامنت خوب و تعهد رو ده پله بالا بردی من قشنگ اون احساس رشد و تحسین و خداگونه وجودتو احساس کردم ! خیلی سپاسگزارم واسه دیدگاه قشنگت و کامنت هاتو که دیدم روی همون قسمت اول ذهنیت قدرتمند کننده چقدر تمرکزی کار کردی دمت گرم حلالت باشه امیدوارم همینطور نتایجش بیاد واست رزق بی حساب بیاد به قول قران . خداروشکر میکنم که همچین فضایی داریم کنار هم اینطوری از اگاهی هامون بگیم انقدر رشد کنیم واقعا قیمت نداره ! ایستاده واسه خودت کف بزن که بهبودگرایانه داری عمل میکنی مخصوصا تو ورزش که همیشه از چالش های من بوده خب من تپل نیستم ولی عاشق ورزشم چون حس خوب میده ایشالا همین مسیرو ادامه بدی و همین الان یه الگو شدی واسم که ورزشمم با قدمای کوچولو بزارم تو برنامه بالاخره یجا خودش جا باز میکنه قدم کوچولوم بزرگ میشه مثل یه نهالی که خاکو میشکافه . قدر خودتو بدون و فقط ادامه بده خدا الاه گاد هرکی که قبول داری کمک میکنه هممنونو ! برات بهترینارو ارزو میکنم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت رب العالمین
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم شایسته عزیزم
سلام خدمت تمام دوستانم در سایت عباس منش
این فایل ارزشمند را خیلی دوستش دارم قوانین را دوباره برامون مرور کردند استاد
الان آخرین ساعات اسفند ماه 1402هست و چند ساعت دیگه سال نو میشه و من هدفهای کوچک و بزرگ برای خودم دارم و مینویسم ولی این دفعه با همیشه فرق داره
بیشتر از قبل خودم را خالق زندگی ام میدانم
استاد دوره کشف قوانین زندگی خیلی عالیه واقعا توی این دوره من بیشتر باور کردم که خودم هستم که زندگی خودم را خلق میکنم نه هیچ عامل بیرونی دیگری
استاد خواستم آخرین کامنتم را در ساعت های آخر سال بنویسم و احساس خوبم را بگویم
تو این چند سال که با استاد عزیزم هستم امسال خیلی برام متفاوت بوده
من کدها را مینوشتم و زندگی ام را خلق میکردم
هر جایی هم که نتیجه نگرفتم به خاطر ترسها و باورهای محدود کننده خودم بوده نه هیچ چیز دیگری
استاد من در این نوروز به امید خدا به صورت معجزه دارم می یام مسافرت به آمریکا جنوبی کشور برزیل
وقتی کارها انجام شد بلیط ها را گرفتیم گفتم خدایا من دارم از ایران میرم آمریکا جنوبی چقدر دارم کم کم به استادم نزدیک میشم
و میدونم در آینده نزدیک حتما استاد عباس منش و مریم شایسته را میبینم
استادم خییییلی دوستتون دارم خیلی
شما خداوند را به من شناساندید
من قبل از آشنایی با شما فکر میکردم ایمان دارم ولی واقعا بی ایمان بودم پر از شرک بودم. امیدم به همه بود جز خدا
استاد من خداوند را از زبان شما شناختم من قوانین جهان را از زبان شما شناختم
من قرآن میخواندم ولی اصلا اون را نمیفهمیدم من قرآن را با شما شناختم و اصلا متوجه شدم خدا چی به ما گفته
خدایا بابت اینکه من را هدایتم کردی بینهایت سپاسگزارم
خدایا بابت اینکه استاد عباس منش را به من دادی بینهایت سپاسگزارم خدایا تنهام نگذار
خدایا من بدون تو هیچم هیچ.
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از خودت یاری میطلبم خدایا یاری ام کن.
استادم خیلی دلم آرام شده خیلی با خودم در صلحم
بعضی وقتها دوباره کمال گرایی به من فشار می یاره میگه، :
فرزانه اگه استاد عباس منش را دیدی بهت گفت نتایجت پس کو چه نتیجه ای تا حالا گرفتی چی میخوای بگویی
و بعد من حریف ذهنم میشم و دونه دونه نتایجم را براش میگم و خاموشش میکنم
میگم این ایمانی که الان داری مگه قبلا داشتی
بهش میگم آرامشی که داری
احساس خوبی که داری
کنترل ذهنی که الان داری
باورهایی که ساختی
ترمزهای که یک عمر داشتی و از اونا اصلا خبر نداشتی و دونه دونه شناسایی کردی داری بر میداری
گفتگوهای ذهنی که داری و خیلی بهتر شده
کدهایی که نوشتی و انجام شد
هدایتهای که داشتی و داری که قبلا اصلا نمیدونستی هدایت چی هست و فقط فکر میکردی خداوند پیامبرانش را هدایت میکند
وای استاد که چقدر مشرک بودم
حالا من فرزانه اصلا هیچ ربطی به گذشته ام ندارم
خیلی راه دارم تا به اونی که باید برسم
ولی رشد هم داشتم و این تغییراتم را میبینم و دونه دونه به خودم یاد آوری میکنم و
طبق همین فایل که استادم فرمودید باید ببینم چه هدفی را از چه راهی رفتم که به اون رسیدم بقیه مسیر را هم همان طور ادامه بدهم چون مسیر همینه همین و بس
استاد این قسمت صحبتهاتون را خیلی دوستش داشتم که گفتید
ببیند قبلا چه مسیر را رفتید که نتیجه گرفتید خوب اون ادامه دهید
این فایل برای من خیلی درس داشت
خیلی لذت بردم خیلی احساس سبکی کردم
استاد قبلا ها وقتی به ناخواسته ای برمیخورد و میخواستم دنبال هدفم برم
رسیدن به هدفهای را
خیلی دور از ذهن و غیر ممکن میدونستم ولی الان اصلا اینطور نیستم
حتی در لحظات خیلی سخت یک ایمان قوی در درونم هست که با خودم صحبت میکنه و میگه نگران نباش درستش میکنیم و بعد چه آرامشی میگیرم
استادم واقعا من نمیدونم با چه ادبیاتی باید از شما تشکر کنم
خدایا من سلامتی استاد عباس منش و مریم شایسته را میخواهم
خدایا آنها را در پناه خودت حفظ کن
دوست داشتم کامنت آخر امسالم را بنویسم وهمین جا به خودم تعهد بدم که در سال آینده خیلی مصمم تر و با ایمان بیشتر ادامه میدهم این مسیر الهی را
خدایا هدایتم کن
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از خودت یاری میطلبم خدایا یاری ام کن.
خدایا من به هر خیری که از جانب شما به من برسد فقیرم خدایا به من کمک کن
خدایا ما را به راه درست و صراط مستقیم هدایتمان کن خدایا ما را به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایتمان کن نه راه کسانی که به آنها غضب کرده ای و نه راه گمراهان.
در پناه نور و عشق الهی باشید
سلاااام و درووود
امروز هدایتی این فایلو دیدم
چگونه مسیر رسیدن به اهداف رو فراموش نکنیم؟
دلیل نتایج پایدار چیست؟ چگونه فقط رشد صعودی داشته باشیم؟
چگونه فقط موفقیت پی در پی بدون شکست را تجربه کنیم؟
چگونه مغرور نشویم؟
از کجا به کجا رسیدیم؟
بچها من یه دفتر دارم خیلی از چیزا که باید مرور کنم و انجام بدم مینویسم
یکی از چیزایی که مینویسم نتایجم هست یعنی موفقیتها و تواناییها و داشته هام.
وقتی به نتایج دو سه سال پیش نگاه میکنم میگم: اووووو وَه من با آموزش و عملکرد و تکرار و تمرین از اون اعماق بدبختی به اینجا رسیدم؟
نتایجی که برای خیلیا طبیعی و عادی و معمولیه ولی برای من معجزههای زندگیمه و هنوزم براشون سپاسگزارم،
مثلا زنده بودن: چون قدیما بخاطر ناآگاهی و بدبختی چندبار دست ب خودکشی زدم و هیچ شوق و میلی به زنده بودن نداشتم. ولی هیچ اتفاق بدی برام نیفتاد و هنوز زندم، هر روز میگم خدایاشکرت که زندم و نفس میکشم قلبم میزنه و دوس دارم زندگی کنم و شوق و میل و عشق به زندگی دارم.
یا مثلا من از خانوادم متنفر بودم و دوری میکردم و دوست و رفیق ناباب و چنتا دوست دختر و روابط بد و ناموفقی داشتم
دایره روابطم بکلی تغییر کرده، حد و حدود روابطمو بشدت کنترل میکنم، دوستای خوبی دارم، دوستدختر ندارم، ولی الان انقد عاشق خانوادم که دوس دارم روزی چند بار بغلشون کنم بوسشون کنم نازشون کنم باشون حرف بزنم بام حرف بزنن.
یا شخصیتم،رفتارهام و عزت و اعتباری که الان برای خودم و توی اجتماع دارم، قبلا هیچکدوم از اینا نبود و بیشخصیت و بی آبرو بودم. یعنی هیچکس سگشو نمیداد برم آب بدم ولی الان سرمایه های میلیاردی رو میدن دستم و اعتماد دارن.
اعتیاد داشتم به مواد و مشروبات، مشکلات جسمی شدید مثل دیسک کمر، ولی الان سالم و سلامتم
بیشتر بیکار بودم یا کار سخت و سنگین میکردم یا بدهکار بودم از بابام پول میگرفتم ولی الان کارای راحت و آسون و درآمد نسبتا خوبی دارم و خیلی چیزا دوسداشتم بخرم که خریدم برای خودم یا برای خونه
همیشه به خدا فحش میدادم و از خدا و کائنات متنفر بودم ولی الان عاشقشونم و روزانه ساااعتهااا با خدا حرف میزنم
یعنی قبلا فقط احساسات بد داشتم ولی الان
آرامش دارم ایمان دارم احساسات خوب دارم
اینا رو مرحله به مرحله مشخص کردم نوشتم و بعد که بشون رسیدم تیک زدم خب
اما بخدا راس میگه استادــــــــــــــ
بعضی وقتا یادمون میره، انسان فراموشکاره…
بزرگترین آرزوی قلبی من این بود که باعث رشد توی این مسیر باشم و بتونم به میلیاردها نفر خیر برسونم، حتی این هم با نوشتن یه کتاب انجام شده و برای نسل های بعد موندگاره… رشد پیج اینستا هم در راستای همین هدف هست که روزانه چندین هزار نفر از طریق من دارن حس خوب و انرژی مثبت دریافت میکنن. اینها جزو اهدافم بوده.
اگه یه روز یادمون بره از کجا به کجا رسیدیم مسیرو گم میکنیم
حتی استاد عباسمنش همچین ادعایی نداره
خیلی مراقب باشیم.
یادآوری، تمرین، تکرار
سپاسگزارم از خدا هرچی داریم لطف خداست، خدایا ما رو به راه درست نعمتات هدایتمون کن، آمین، سپاس از استاد عزیزم و فعالان سایت. الهی همگی در دنیا و آخرت خوشبخت باشین، آمین.
سلام دوست عزیزم بسیار سپاسگزارم که این دستاوردها و تغییراتی که داشتی رو برامون نوشتی و آگاه ترم کردی
و باعث شدی ریزبینانه تر به داشته هام دقت و توجه کنم
و به یادم اوردی داشته هایی رو که خیلی رااااحت نادیده شون میگرفتم
و شاید اصلا نعمت نمیدیدمشون انقدر برام عادی بودن
سپاسگزارم بسیار سپاسگزارم.