آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 1 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/11/عکس-فایل-1.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-11-26 21:06:122020-08-28 10:15:06آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
باسلام خدمت استاد عباس منش عزیز ودوستانه همفرکانسیم
دوستان مطلبی رو که من درکش کردم ودوست دارم با شما دوستان در میان بزارم ونظر شما رو هم بدونم .
به نظر من قرآن میتونه بینهایت هدایت گر باشه اگه درکش کنیم یک اخلاق بدی که ما داریم اینکه قدر چیزهای که داریم رو نمی دونیم . این قانون تکامل که استاد میگن درسته ، این که میگن دورها رو بیست بار گوش کنید هربار ظرف درکتون بزرگتر میشه ،اما من میخوام شما رو به دوره ای که به رایگان در اختیار ماست وما قدر ش را نمیدونیم اشاره کنم ، بله این دوره اسمش قرآن است که توسط (هدایت گر مطلق )گفته شده بدون نیاز به آبدیت همواره کامل ومرجع ،که تمام گفتها وسبک کار استاد به نوعی بر گرفته از قرآن است.
ما باید این قرآن رو که به معنی ( خواندنی) است ، بارها وبارها بخونیم وتفکر کنیم وبیندیشیم ، که باهر بار خوندن ظرف ما بزرگتر ومطالب بیشتری درک میکنیم .من وقتی بیشتر در کتاب مقدس (قرآن) فکر کردم ، گفتم چه کسی در مورد پیامبرا وافکارو کارهاشون داره صحبت میکنه ،آیا ابراهیم خودش میگه مثلا من بتها رو شکستم ،یا فلان کار وکردم ، نه ، خداوند داره از میان ۱۲۴ هزار پیامبر وهزارن فکر ،اخلاق ،رفتار ،کرداری که داشتن به طور مشخص از پیامبر های خاص وکارهای خاص تعدادی انگشت شمار گلچین کرده و صحبت میکنه ، شما ببینید این تعداد پیامبر در چندین هزار سال قبل زندگی میکردن ،
نتیجه این که :
تک تک این آیه ها برای ما اگر تفکر کنیم داری نکته های هدایت گریست ،که مثلا از زندگی هزار ساله نوح از چه افکار ورفتار نوح خداوند صحبت میکنه .
یکی از نکته های که من درک کردم که در مورد همه پیامبر های که در قرآن نام برده شده گفته شده اینکه، همه اونها مستقیما از خداوند هدایت خواستن وهدایت شدن ،این یعنی اینکه ماهم باید هدایت بخواهیم .چون انسان دارای اختیار آفریده شده باید خودش بدون اجبار خواستن هدایت را انتخاب کنه ودرخواست بده وبپذیره که موجودی سر تا پا نیازه .
ودر آخر ازتو ای هدایت گر مطلق ،ای بی نیازه مطلق ،من هم به مانند موسی دستهایم را بالا برده واعلام میکنم به هر چه ازسمت تو به سمت من بیاد من فقیرم .
با آرزوی مدار ی هر روز بهتر برای شما دوستان.
سلام به هم خانواده ای های عزیزم و استاد عزیزتر از جانم، این متن رو بخونین چون واقعا حس میکنم دست خداست که داره مینویسه یه چیزی از قلبم داره میجوشه
من سال ها با پدرم بدترین روابط عاطفی رو داشتم از ۴ سالگی که خودم رو شناختم ما همیشه بحث و دعوا و کتک کاری داشتیم
همیشه و همیشه من برای هر ادم اشنا و غریبه ای از ظلم های پدرم داستان میساختم تا حتی چند لحظه هم که شده توجه دریافت کنم
از خدا متنفر بودم چون مطمئن بودم اون حرف هام و التماس هام رو گوش نمیده ، چون بارها تو خلوت خودم گریه کردم و کمک خواستم ولی خب چشم بینایی برای دیدن کمک هاش نداشتم
گذشت و گذشت و من سالها خودم رو قربانی دیدم
تا اینکه رفتم سر کار ( نتورک ) اونجا هم کلی عذاب کشیدم ولی راضی بودم که خونه نباشم
از همونجا کم کم به علت دور بودن که من روزی ۱۸ ساعت سرکار بودم دیگه من و پدرم کمی بهتر شدیم و پدرم رفتار های اروم تری داشت
تا اینکه من دیگه فهمیدم نتورک مسیر درستی نیست( چیزی که استاد همه گفتن) و اومدم بیرون که برای خودم کار کنم
از سن کم رویای کار مجازی داشتم و چون از همون سن ناخواسته کلی باور ثروت خوب برای خودم ساخته بودم که پول عالیه اگرپول داشتی نیاز نبود محتاج کسی باشی و….
تونستم در حد یه زندگی معمولی از دوران دانشجویی درامد کسب کنم از کار مجازی
ولی عقده و غصه ها و…. هنوز توی وجود من بود
تا اینکه با یکی از همکارای بیمارستان ( که توی اون بیمارستان دانشجو بودم) به مشکل خوردم و حساااابی تهدیدم کرد
از اونجا خواهرم که عباسمنشی بود راهنماییم کرد و با استاد اشنا شدم و داستان اشنایی ام رو توی بیوگرافیم نوشتم که چه تغییراتی کردم
اینا همه رو گفتم که یه پیش زمینه تو ذهنتون باشه، داستان اصلی از اونجا شروع شد که مادرم رفت مسافرت و قرار شد ما ۲۰ روز با پدر تنها باشیم، اقاااااا چه وضعیتی بود….
جهنم خودساخته ، تو دو هفته کار ما فقط دعوا و فحش و گریه بود، پدرم به طرز عجیبی حتی به راه رفتن منم گیر میداد و من نا امید شده بودم داشتم حتی توی کارم پسرفت میکردم و حس میکردم تعداد مشتریام کم شده
تا اینکه صدایی توسرم گفت ببخش!
گفتم چی؟ گفت ببخش…
گفتم عمرااااااا، خدایا مگه تو نمیدونی این ادم با من چیکار کرده یادت رفته و…. شروع کردم یاداوری خاطرات گذشته
اما اون صدا بی اهمیت میگفت ببخش ببخش ببخش
دو سه روزی مقاومت کردم تا اینکه نتونستم
رفتم یکم میوه و غذا برداشتم و رفتم بالاپشت بوم و یک روز کامل اونجا موندم
با خدا حرف زدم
مدیتیشن کردم
فایل های استاد رو گوش دادم و عقل کل رو برای بحث بخشش زیر و رو کردم
تا اینکه رسیدم به این فایل، انگار کلید اصلی بود
انقدررررر با این فایل گریه کردم و خالی شدم
حس کردم یه دیوار بزرگ بین من و خدای خودم برداشته شد
همه رو بخشیدم، قول دادم دیگه خاطرات گذشته رو هیچوقت به یاد نیارم و از ته دل بخشیدم
اومدم خونه هرچی بهم گیر داد توی سکوت نگاه کردم، اخه من همیشه ادم حاضرجوابی بودم و فکر میکردم بااااید از حقم دفاع کنم
ولی از این فایل یاد گرفتن دفاعی در کار نیست
فقط بخشش و ارامش
میدونین چی شد؟
در عرض چند ساعت ۱ میلیون سود خالص از مشتری های جدید برام اومد، به طرز عجیبی بدون یک کلمه حرف یا دعوا بابام بلیط قطار گرفت و رفت سفر…. در صورتی که الان سر اربعین هیچ قطار و اتوبوسی نییییست هیچ جا، از یه سایتی که هیچوقت ندیده بودیم ۱ بلیط مخصوص پدرجان پیدا شد و من الان کلی تایم دارم تا روی خودم فکر کنم با ارامش اعصاب….
تو عقل کل هم خانواده ای هامون میگفتن خدا در قران گفته شما ببخشین تا خدا به کار ها رسیدگی کنه
من هنوز ایه ش رو پیدا نکردم، ولی این حرف به جان من میشینه
چون به چشم دیدم
دیدم چطور زیبا و مکارانه رسیدگی کرد و گفت من با احساس و التماس و قربانی بودنت هیچ کاری ندارم، من برای تو قانون گذاشتم
طبق قانون بدون هیچ احساس اضافه ای پیش بیا و زیبا ترین نتایج رو برات میچینم
من میخوام ادم قوی ای بشم، میخوام از این قربانی و ضعیف بودن دست بردارم چون هیچ زیبایی و شرفی در این کار نیست
خدای من خدای قدرته و بنده ی قوی میخواد، میخوام از استاد تشکر کنم
مرسی که مسیر خوشبختی رو به ما نشون میدین
توی این یک سال و نیم که شاگر شمام همیییشه از این بخش ارامش در پرتو اگاهی بدم میومد
حالا میفهمم دلیلش اینه که لیاقتشو نداشتم و تو فرکانسش نبودم
الان هرکدوم رو دارم حفظ میکنم و انقدر مینویسم تا دستام درد بگیره
چون حرفای شما راه خداست مسیر خداست
دوستای خوبم ایمان بیارین، خوشبختی توی وجود شماست ولی خودتون جلوش یه دیوار بتنی با قطر چند متر کشیدین
همین
دوستون دارم
سبا جان خیلی زیبا نوشتی
خیلی لذت بردم
حس میکنم واقعا این حرفها از قلم خداوند بود
راستش منم رابطه خوبی با خانوادم نداشتم از وقتی فهمیدم من مسول کل زندگیم هستم و خودم زندگیمو با فرکانس هام و باور هام میسازم و کسی ذره ای وظیفه ای نداره چون قدرتی نداره و تمام قدرت دست رب العالمینه رابطم با خانوادم عالی شد دیگه شماتتشون نمیکردم که چرا جدا شدن چون فهمیدم هر کس مسول زندگی خودشه و پدر و مادر هیچ وظیفه ای در قبال ما ندارن هر کس در دنیای خودش زندگی میکنه
از اون قسمت متنت خیلی لذت بردم گه گفتی خدای من خدای قدرته و بنده ی قوی رو دوست داره😍
دوست عزیزم انشاالله کار کردن روی خودت ادامه دار باشه و تو این مسیر استوار باشی
سلام خدمت استاد و همه عزیزان
چقدر متن قشنگ و آرامش بخشی بود، همین الان سه نکته پایانی که باید سه روز انجامش بدیم رو مینویسم و میزنم به دیوار اتاقم تاسعی کنم عادتم بشه، تا آرامش انجامش، آرومم کنه.
یه پیام خیلی قشنگ از آقای هادی تو کانال منتشر شد راجع به خاطره کلاس درس علوم و مبحث انرژی که خیلی برام جالب بود. گفتم چه قشنگ بچه ها به اصل نکته رسیدن، و حالا که خدا انرژیست و همه چیز از انرژی نشات میگیره، و ما به عنوان پاره ای از خداوند و این انرژی هستیم. همونطور که در قرآن آمده خداوند هر آنچه اراده کند آن چیز موجود میشود، پس باید ما هم با اراده کردن اون چیز رو موجود کنیم، یعنی انرژیش رو بفرستیم و ماده رو دریافت کنیم،میشه اینجا به قانون جرم و انرژی انیشتین هم اشاره کرد E=mc*2،اینکه انرژی Eطبق این رابطه به جرمm تبدیل میشه (C سرعت نور هست)
ولی اینکه چرا ما به محض اراده انرژیمون تبدیل به ماده نمیشه،از استاد آموختم که علتش وجود ترمزهاست.انگار ترمزها اجازه خروج اون انرژی یا فرکانس رو از ذهن ما به جهان هستی نمیدن.
حالا اگه خواسته ما روابط خوب، آرامش، ثروت یا هر چیز دیگه ای هست باید سعی کنیم ترمزها رو بشناسیم، باورهای محدود کننده و موانع و سدهای خروج اون فرکانس خالصه خواسته های نیک رو بشناسیم و اون ها رو کنار بزاریم، بزاریم ذهنمون خالی بشه از باورهای غلط کهنه، پرش کنیم از آگاهی های خالص استاد و اجازه رها بودن و در آرامش بودن رو به خودمون بدیم تا به آسایش برسیم.
گوش کردن و عمل کردن به فایل امروز میتونه گام بزرگی برامون باشه در راستای در صلح قرار گرفتن باجهان اطرافمون.
سلام دوست عزیزم هانیه خانوم شیبانی
چقدر عالی فرمول انیشتین رو توضیح دادین مرسیییییی
انرژی (فکر) با سرعت نور تبدیل میشه به ماده واووو چقدر حیرت انگیزه یعنی همون <> یعنی همینکه بگوییم موجود باش پس موجود میشود یا <> یعنی به اندازه پلک برهم زدن
فقط شرطش اینه که فرکانس خالصی در مورد خواسته مون بفرستیم یعنی ترمزها رو پیدا کنیم و رفع کنیم
وای چقدر انیشتین خدا رو خوب شناخته البته استاد ما هم همینطور و ما هم خیلی خوب داریم پیش میریم و به هم کمک میکنیم
از شما واقعا ممنونم عزیزم
بهم انرژی دادید، منم از شما ممنونم?
بی دلیل نیست هر دفعه این فایل گوش میدم احساس ارزشمندیم بیشتر میشه !!!
چیزی که هدف سال ۹۹ من بود و من در واپسین روزهای آخر این سال تکاملی پیشرفت خیلی خوبی داشتم که همین لحظه متوجه شدم !
هدفم پیشرفت در این احساس بود ✌🏻👍🏻👌🏻
با عشق راهم ادامه میدم
بی هیچ نام، بی هیچ مکان، بی هیچ قبیله، بی هیچ قضاوت. آزاد و نا محدود، بی هر فرم و قالب.
این قید و بندهای زمینی را، این طبقه بندیهای نفسانی را کنار بزن، نام را، مکان را، باور را و هر تفاوتی را با ذهنی آرام ، بنشین و بشنو.
میخواهم برایت بگویم و تو بشنوی !
بله من شنیدم ندای درونی که هر بار با شنیدن این فایل محکم تر و بلندتر و قابل شنیدن تر برای من شد هر دفعه ای که بهتر تونستم این هارا کنار بزنم !
این محکم و شدید بهم الهام شد .
برای کشف و شکوفایی چیزی تکاملی باید اول فهمید چیه !
وارد مدار دیدن مرئی احساس لیاقت در جهان اطرافم شدم .
جایی که تمییزی و ثروت و عشق و سلامتی و عزت هست حتما لیاقت هم هست !
چقدر خوشحالم که رشد کردم در فهم ارزشمندی و لیاقت !
احساس لیاقت در وجود ما هست
گم نکردیم که بخوایم پیداش کنیم
نیازی نداریم بیشترش کنیم ولی نیاز داریم بیشتر و بیشتر و تکاملی بیشتر احساسش کنیم !
پس از خودت نخواه چجوری بیشترش کنم
بخواه یاد بگیری چطوری به سبک شخصی خودت در وجودت بیشتر احساسش کنی !
یکی از راه هاش برداشتن ترمزهاست
ترمزهایی ساخته شده از شنیده ها و دیده های گذشته ات راجب خودت خانواده شهرت و …. !
همین طبقه بندی هایی که مبنای سنجش ارزشت شد !
باید ناظر ذهنت بشی از چه راهی بهت تلقین میکنه این احساس نا دلخواه را !
با ترسوندت از ابهام راه نو قانون ، توکل ، حل مسایل جدید ، هدایت های عجیب و غریب !
با تردید بین باور های قدیمی و جدید !
با
قضاوت هایی که در گذشته شدی
احساس کم بودن و کافی نبودن بهت داده !
کافیه به ذهنت بقبولونی معیاری که در گذشته ارزش گذاری شدم اشتباه بوده !
من میخوام خودم را به شکل پاره ای از خداوند که موجود ارتعاشیه خالقه ببینم !
قوی
معنوی
محکم
آزاد
رها
از هر فرم و قالب و قانونی
پاک پاک
مثل وقتی که تازه متولد شدم
و کنجکاوانه در حال کشف خود و جهانم بودم !
میدونید چرا این الهام شد؟
چون قبلاً سوال اشتباه میپرسیدم چطوری خودمو ارزشمند کنم !
و تمرکز این سوال بر کمبوده
و بیشتر نبودنش احساس میکردم بجای اینکه کمک کننده باشه !
تا جایی می رسید که دیگه قیدش میزدم و همون سطح میزان ارزشمندی میپذیرفتم !
سوال خوب موجب پیشرفت و گسترش میشود
و سوال اشتباه گمراهی و فرو رفتن در قعر تاریکی !
خدایا شکرت ازین همه آگاهی
ممنونم 🌷💮
بازم سلام ودرود خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته بزرگوار
ممنون از این فایل زیبا ومناظر سرسبز واین همه زیبایی و نعمت و این سفر عالی ک هر روز حال واحساس منو بهتر میکنه واعتراف میکنم ک سفر ب این خوبی رو تا بحال تجربه نکرده بودم وبابتش از خدا تشکر میکنم
وخدا میدونه ک چه اتفاقهای عالی قراره بیفته
خدایا شکرررررت
اشاره زیبایی ک استاد در این فایل ب الهامات داشتن خیلی انرژی گرفتم واین الهامات همون طور ک استاد هم گفتن خوشبختانه شامل همه ما میشه و توی قران هم سوره شمس خداوند بعد از چندین وچند قسم ب زمین واسمون وماه وخورشید میگه ما خیر وشرش را ب او یعنی انسان الهام کردیم واین جای هزاران بار شکر گزاری داره
خود من هم بار ها ب دلم افتاده ک فلان کارو بکن یا نکن و هر وقت ک برخلافش عمل کردم ب شدت ضرر کردم ولی دارم روی خودم کار میکنم ک بیشتر بش گوش بدم وجدیش بگیرم
از خداوند میخوام ک ب من قدرت عمل ب الهامات رو بده تا بتونم فارغ از نجوا های شیطان ب الهامات عمل کنم
استاد عزیزم وخانم شایسته بینظیر ازتون سپاس گزارم
باسلام .من یه روش خیلی عالی تو اینجور مواقع دارم به محض اینکه به مشکل خوردم ذهنم و آزاد میکنم فقط میگم خدا .من تسلیمم خودمو میسپارم به خودت واصلا هم به بعدش و و اتفاقات که شاید پیش بیاد فک نمیکنم و بارها و بارها نتایج خیلی خیلی عالی گرفتم .که فقط میشه اسمش و گذاشت معجزه .ممنونم .خدانگهدار
سلام استاد عزیزم.سلام به همگی.
نمیدونم چی بگم واقعا.حرفی کلامی به زبونم نمیاد ک بگم.خواستم ازتون تشکر کنم استاد با این سایتت.نشانه ی امروزم رو خواستم منو ب اینجا آورد.یعنی میدونین خدا منو ب اینجا آورد.
همین لحظه ک خستم و خودمو متعهد کردم ک باز شروع کنم اینجارو بم نشون داد.بم گف تو منی من توووام.رها باش.گف پاک کن ذهنت رو از قضاوت و پیش داوری.من تو این نقطه ی مکانی و زمانی که برای منه موجودی ب نام انسان خیلی هولناکه چون ترس از دست دادن زمان و فرصت رو دارم به اینجا هدایت شدم ک بفهمم هممون اونیم و جزئی از آگاهیه کیهان.من آگاهیم مهمه.دنیا آگاهیه.به عنوان یه کسی ک عباسمنشیم شاید بهم خورده گرفته شه اگه بگم افسردگی فصلی دارم.اما میگم چون نمیخوام ترس از قضاوت شدن داشته باشم.میدونم ک دارم تلاشمو میکنم برای حال و زندگیه بهتر.۴ هفتست استپ شدم.ناراحتیم از اینکه اونجور باید و شاید رو خودمو اهدافم کار نکردم مزید بر علت حال خرابم شده.اما خودمو رها نکردم.هر روز یا بعضی روزا چندین ساعت فایلای شمارو گوش میکنم استاد.سعی کردم تمرینامو انجام بدم تا حدودی.امشب تصمیم گرفتم و ب قول شما خودمو متعهد کردم ک باز شروع کنم ب زندگیه آرمانیم و حال خوبم و کنترل ورودی هامو همه اونچیایی ک درک کردم.همه اون آگاهیایی ک الان دارم.تا برسم به دریای بی کران خداوند مهربونم.ب اون دریای پهناور زیبای گسترده ی پر از آسایش،آرامش و لذت ک اگه خلافه آگاهیام و بدون توجه ب آگاهیام قدم بردارم ازین دریای بی کران دور میشم و حالم ناخوش میشه.خدا منو امشب اینجا آورد ک بم بگه تو منی من توام.رهااا کن.یعنی گف بسپر ب من.قضاوت نکن نگران قضاوت دیگران نباش.گف لزومی نداره بخوای همیشه از خودت دفاع کنی.این دفاع کردنا و حس مظلوم واقع شدنم از عزت نفسمه ک باید روش کار کنم.خدایا شکرت.استاد ممنونم ازت.ممنونم.
به نام تو💚
روز سی و سوم سفرنامه
من هرچقدر که این فایل رو گوش میدم حس میکنم کمه باید بیشتر درکش کنم..
قلبت را پاک کن،سلامت میکنم و آنجا که من و تو هستیم را گرامی می دارم.
اول گفتی قلبت رو پاک کن..
و بازم گفتی اتفاقات خوب تنها وقتی از راه می رسند که قلبت رو پاک کنی…
واقعاا همه چی به درونم به قلبم بستگی داره..
همیشه درک اینکه چطوری من و جهان همه یکی هستیم و همه با خدا یکی هستیم ،سخت بود برام.
و چه مثال خوبی بود مثال دریا:
آگاهی تو پاره ای از آگاهی همه ی جهان است.پاره ای از خداست.خودِ خداست.
مثل قطره ای از دریا که پاره ای از دریاست.خودِ دریاست.
تو پاره ای از خدایی و من هم.و او که کنار تو نشسته است..(بابام نشسته😂😍) و او که آنسوی دنیاست.و کهکشانی که آنسوی کیهان.و تو پاره ای از من هستی و من پاره ای از تو.مثل دو قطره از دریا که هردو دریا هستند.یکی هستند.جایگاهی را ارج می نهیم که من و تو یکی هستیم و خداا💚
چقدر درک این یکی بودنِ با خداوند انسان رو قدرتمند میکنه.
چقدر درک یکی بودن با تمام موجودات عشق و صمیمیت رو تو قلبمون ایجاد میکنه.
(من یه پرنده دارم هروقت نگاش میکنم زیبایی ظاهریش،صدای زیبااش،تنوع آوازش،باهوش بودنش.
اشک تو چشمام جمع میشه و بهش میگم خدای من و تو یکیه هااا😍😍😍
بهش میگم امروز به هر دومون فرصت زندگی داده😍🙏🏻
صبح ها که بیدار میشه پررر انرژی شرو میکنه به خوندن.وااایی انقد پر انرژیه که پرم میکنه از حال خوب.
حتی نوکشم صبح ها محکم تر میسابه رو چوب واسه تمیز کردنش😂😂❤️
بهش میگم چققدر عالی داری در لحظه زندگی میکنی.حواست به کوچک ترین چیز ها هم هست که تیز میبینی..سریع میشنوی..
اگه تو لحظه زندگی نمیکردی،قطعا متوجه نمیشدی..)
وقتی میگفت رها کن نام و نشان و قبیله و مکان را ،با خودم گفتم چققدر خودمونو محدود کردیم با این مرزبندی ها! با این طبقه بندی ها چقدر خودمونو از انسان های دیگه جدا کردیم. و فراموش کردیم که یکی هستیم.
من هنوزم باید این فایل رو گوش کنم و بهش فکر کنم.
الهی شکرت 🌼💗
دارم درک میکنم باور انسان هاست که زندگیشونو میسازه.به وضوح!
دارم درک میکنم که هرکسی هرجایی هست،در جای درستشه!
شکرت🌼💗
سلام دوست خوبم برات ارزوی بهترینها رو از خدامون میخوام
من چند ماه پیش این کامنتتو خوندم و ازش لذت بردم و واسه خودم ذخیره ش کردم و هروقت یاد این جمله ت میفتادم با خودم میخندیدم(تو پاره ای از خدایی و من هم.و او که کنار تو نشسته است..(بابام نشسته😂😍))
خیلی بامزه بود و باعث شد که منم بیشتر دقت کنم به اطرافم و ببینم روحم در همون لحظه با کی و چی یکیه😁
بعد کلی وقت اومدم ازت تشکر کنم دوست خوبم
من عاشق هرچیز بامزه ای م و بیشتر تو ذهنم میمونه
سلاااام فاطمه جونممم
وای نمیدونی چقققدر خوشحالم کردی با پیام زیبات..ازت ممنونم که برام نوشتی عزیزم.
خوشحالم که کامنت من حس خوبی بهت داد و لبخند روی لبات نشوند.
وقتی که خوندم نوشته های قشنگت رو،باعث شد که دوباره کامنتی که ماه ها قبل نوشتم رو بخونم.
یادم اومد،که داشتم روی سفرنامه کار میکردم و تعهد داده بودم تا هرفایلی رو گوش میدم حتما کامنت بذارم براش.
ولی خب گوشش کردم و هیچ ایده ای نداشتم براش.نمیدونستم باید چی بنویسم!کامنتای زیبا و پربارِ دوستان رو هم که میخوندم میگفتم پس چرا من نمیدونم چی باید بنویسم.درنتیجه چند بار گوشش دادم و گفتم همین درکِ اندک رو مینویسم.خدا کمک میکنه.
وااقعا هم کمک کرد و همون درکم رو ساده و راحت نوشتم.و دیدم لایک گرفت.خیلیی جالب بود برام.چون فکرش رو نمیکردم.حتی همونجایی که براتون بامزه بود و لبخند رو لباتون نشوند رو ذهنم میگفت ننویس.ولی قلبم گفت بنویس.
و دیدم آدم وقتی با قلبش پیش میره چقد حرفش تاثیرگزار تر و زیباتر میشه.
و فکر میکنم که این پیامی که برام نوشتی نشونست تا بازم این فایل رو گوش بدم.
مرسی از آرزوی قشنگت برای من.
منم دعا میکنم تا همیشه غرقِ در سلامت و سعادت و خوشبختی باشه..
دلت گرم دوست مهربون🍀
یه چیزی که توی این سایت خیلی برای من قشنگ و جالبه و به موضوع این فایل هم ربط داره اینه که بدون دیدن و درنظر گرفتن مرزبندی هایی مثل سن و جنس و… به حرفای هم گوش میدیم و از آگاهی های هم استفاده میکنیم..و احساس یکی بودنِ بیشتری میکنیم😍 که شاید برای من خارج از این سایت کمتر پیش اومده بود.
خدایا شکرت
به نام الله❤
به نام خدای که مرا انسان آفرید ❤❤
به نام خالق زیبایی ها⚘⚘⚘
قلبت را پاک کن سلامت می کنم و آنجا که (منو تو یکی هستیم را گرامی میدارم)
سلام استاد عزیزم و مریم گلم
سلام به دوستان هم فرکانس خودم
خوشحالم خدا منو به این سایت زیبا هدایت کرد از وقتی که روی خودم دارم کار میکنم خیلی آرامش دارم خیلی با خودم در صلح هستم خیلی خودم رو دوست دارم خدایا شکرت خدایا شکر خدایا شکرت
استاد شما به من یاد دادی قرآن بخونم
استاد شما به من یاد دادی دیگران را قضاوت نکنم
استاد شما به یاد دادی انسان های ثروتمند را تحسین کنم
استاد شما به من یاد دادی برای خودم ارزش قائل باشم
استاد شما به من یاد دادی اعتماد به نفس داشت باشم چیزی که قبلا نداشتم
استاد شما به من یاد دادی هر حرف رو قبول نکنم و به حرفایی که میزنن فکر کنم
استاد شما به من یاد دادی می شود یک زندگی عالی و فوق العاده زندگی کنم
استاد شما به من یاد دادی در لحظه زندگی کنم و از تک تک لحظه های زندگیم خوشحال باشم
استاد شما به من یاد دادی انسان آزاد و نامحدود باشم
استاد شما الگو من هستی در تمام جنبه های زندگیم و خدا رو هزاران بار شکر میکنم منو به این استاد عالی و زیبا هدایت کرد❤😘😘
آنجا که منو تو یکی هستیم سکوت کن و(دل بسپار چه اهمیتی دارد کیست که می گوید و کیست که میشنود)
چه اهمیتی دارد من کجا هستم و تو کجا
اینها همه قیل و غارهای نفس توست.(حال آنکه متعالی تو که میخواهد آرام باشد)
بی هیچ نام بی هیچ مکان بی هیچ قبیل بی هیچ قضاوت آزاده نامحدود بی هر فرم قالب این قید و بندهای زمینی را این طبقه بندی های نفسی را کنار بزار
(نام را مکان را باور را و هر تفاوتی را و با ذهنی آرام بنشین و بشنو)
لزومی ندارد همیشه از خودمان دفاع کنیم
عاشقتونم دوستون دارم
در پناه الله یکتا شاد سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید❤❤😘😘⚘⚘
دمت گرم المیرا… خیلی کامنت جالبی بود… خیلی لذت بردم از خوندنش… موفق باشی…
سلام دوست عزیز
انشالله در تمام جنبه های زندگیت موفق باشی..
سلام به روح خداوندی که در تک تک وجودتان نهفته.
قبل از توضیحاتم میخوام سپاسگزاری کنم از همه اعضای سایت و تمام مسئولان این خونواده ی با کیفیت و فوق العاده.
لحظه هایی در زندگیم بوده، که فشار های عصبی و ذهنی زیادی روم اومده. لحظاتی بوده که ترس و نگرانی تمام منو در بر میگیرفته و در اوج ندونستن راه حل، در اوج ترس ها و نگرانی ها، یک نیرویی، یک مکامله ای در وجودم شروع میشد. حرف هایی که وقتی بهم زده میشد، انگار رنگی روشن بر روی سیاه و سفید های خاموش قلبم میبود که منو دوباره زنده میکرد. حرف هایی که وقتی بهم میگفت اصلا قرار نیست اینطوری که نگرانی پیش بره. حرف هایی که اینقدر نتیجه هارو ساده و قشنگ بهم نشون میداد که برام خیالاتی بود. حرف هایی که وقتی بهم گفته میشد، ذهنم میگفت به نظرت اینقدر ساده و آسون ممکنه ؟ به نظرت میشه که زندگی اینقدر ساده و راحت باشه ؟
اما اون صدایی که صدای منو خلق کرده بود، اون صدایی که از قدرتی بیرون می اومد که ذهن من، قلب من، تمام وجود منو خلق کرده بود، بهم میگفت که آره… همین قدر ساده و آسون قرار باشه… همین قدر راحت و قشنگ قراره باشه… آره همین قدر زیاد قراره اتفاقات خوب واست بیفته و نگرانی فقط از ندانسته ها میاد. نگرانی و ترس فقط از ندانسته ها میاد. نترس و آروم باش چون من منبع آگاهی ها هستم و تمام اینهارو در درون تو قرار دادم و خودم مراقبت هستم. خودم برای تو همه چیز رو درست تر از قبل میکنم. خودم تورو در آغوش گرفتم و نیازی نیست که از چیزی که در بیرون توست بترسی و به آرامشت صدمه بزنی…
هر لحظه که هر چقدر کم به این حرف ها، به این احساس، به این روشنایی که در ذهن تاریک پر از ترس میتابید اعتماد میکردم و آرام میشدم، تمام اون اتفاقات به ظاهر ترسناک، تمام اون نگرانی ها، تمام اون اتفاقات به ظاهر بد، چنان زیبا رقم میخورد، چنان عاشقانه به من لبخند میزد که بعد از رخ دادنش احساس میکردم که تمام اون ترس ها و استرس ها و نگرانی ها فقط خوابی بیش نبوده که اومده بود تا به من بگه تو بخشی از قدرتی هستی که در درون همه چیز هست و فرمانروایی میکند. تو در آغوش قدرتی هستی که همه چیز را میداند. تو در آغوش قدرتی هستی، تو بنده ی قدرتی هستی که تمام آگاهی ها از آن اوست، تمام عاشقانه ها، تمام آرامش ها، تمام روشنی ها و تمام طراوت ها و شادابی ها از آن اوست.
ثانیه ثانیه هایی که میلیارد ها سلول را میمیراند و می آفریند بدون اینکه تو متوجه باشی.
ثانیه ثانیه هایی که بینهایت انرژی را در دستانش دارد و فرمانروایی اش میکند.
ثانیه ثانیه هایی که درش میلیارد ها میلیارد اتم، ساختارشان شکل میگیرد و متولد میشود و فقط یک نیرو و فقط یک قدرت خالق و فرمانروای تمام اینهاست آن، ” خداوند ” است… و تو و من و همه چیز، پاره ای از او هستیم…
لحظه هایی بوده و هست که به این نیروی پنهان که تمام جهان از اوست، وصل شده ایم و آرامش خالص رو تجربه کردیم.
لحظه هایی هست که اگر به این برتری متصل بشیم، میبینیم و میفهمیم و احساس میکنیم و لمس میکنیم که همه چیز در زندگیمان، در تعادل صف خواهد کشید و برای ما شکل زیبایی خواهد گرفت…
ما به زیباترین، به منبع زیباترین ها متصل هستیم…
ما به ثروتمند ترین، به منبع ثروتمندترین ها متصل هستیم…
ما به قدرتمند ترین، به منبع قدرتمندترین ها متصل هستیم…
ما به عظمتی بزرگتر از هر مقیاسی هستیم که “کهکشان هارا آفریده و آنهارا اداره میکند”…
او که میمیراند، او که متولد میکند…
او که سبز میکند، او که سرازیر میکند سلماتی هارا…
او که سرازیر میکند عاشقانه هارا…
او که سرازیر میکند آرامش هارا…
او تنها خداوند است و من و تو و همه چیز، پاره ای از او هستیم و او همیشه و تا ابد،با لبخند مارا نگاه میکند و در آغوشمان گرفته…
او تنها خداوند است…
سلام آقای چالاکی بزرگوار
همسفر بودن با شما و همه دوستان و خواندن سفرنامه های زیبایتان لطف خداست که نصیبم شده.
ممنونم از کامنت زیبایتان. کپی اش کردم ، تا فردا با صدای خودم بخوانم و ضبطش کنم.
برایتان بهترینها را آرزومندم.
سلام آقای چالاکی بزرگوار
همسفر بودن با شما و خواندن سفرنامه های زیبایتان لطف خداست که نصیبم شده.
ممنونم از کامنت زیباتان. کپی اش کردم ، تا فردا با صدای خودم بخوانم و ضبطش کنم.
برایتان بهترینها را آرزومندم.
سلام دوستان .
اون لحظه گفتم میام و ماجرا رو شرح میدهم
جونم بگه براتون یک سمینار کیش بود مال آقای جو ویتالی و اقای الیستر فست من دوهفته پیش میدانستم .ولی پول نداشتم
و میخواستم اولین سمینار که یک سخنران بزرگ خارجی داره شرکت کنم.
تا این هفته پیش. که رفتم سایت برای بلیت هواپیما چک کنم دیدم ۲۵۰ هستش گفتم خب پول دارم استاد گفت قدم اول رو بردار وبسایت رو بخر.
قدم بعدی خودش گفته میشه.
چون اشتیاق داشتم وتمرکزم روی این سمینار بود وهروز در سپاسگزاری هام تصور میکردم که در سمینار هستم
مبلغ ورودی ۳ میلیون بود ومن کلا با پول بلیت برگشتم ونهاروشامم ۲میلیون
امدم کیش
شب رفتم محل برگزاری همایش رو هم دیدم
حتی کسی از مسئولین اونجا رو هم دیدم گفت بدون بلیت به هیچ عنوان راه نمیدهند
و پول ورودی ۲۵۰ دلار که میشه۳۲۵۰
گفتم اونی که منو تا اینجا آورده خودش بلده چه جور ببره داخل و هرچی ذهنم شروع به
نجوا کرد بهش اهمیت ندادم .و رها کردم وسپردم به خود خدا و فایل درپرتو آرامش را گوش کردم وخوابیدم
صبح با کمی دلهره بیدار شدم خودم رو با سپاسگزاری و تمرین ستاره قطبی آروم کردم
و رفتم به محل سمینار
وارد که شدم خانمی که مسئول باجه یک موسسه فرهنگی بود
رفتم پیش اون و گفتم خانم سمینار چطوره وورودیش چقدر
.گفت ۲۵۰ دلار
گفتم من ثبت نام نکردم
پول همراهم نیست
گفت اتفاقا یکی از
دوستان ماانصراف داده من میتونم بیاین جای اونو بهتون بدم به ۲۰۰ دلار گفتم
ندارم خلاصه سر اونا درد نیارم .آخر با یک میلیون پانصدهزار تومان یعنی ۱۰۰ دلار رفتم به سمینار
.خدایا شکرت استاد عباس منش ممنونم ازت که با سایتو محصولاتت غوغا میکنی.چون هرآنچه را که
جو ویتالی گفت توبا زبانی ساده تر بهمون گفته بودی
امیدوارم که بزودی در مرکز همایش های کیش
برای برگزاری سمینارتون ببینمت و بغلت کنم.
و استاد عزیز خودم رو درحال برگزاری سمینار در همین مرکز همایش دیدم وحس کردم .
دوستت دارم سید
و ممنون از مریم خانم بابت این سفر نامه
در منا خداوند بخشنده بی انتها پیروز وپایدار باشید