آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 1 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

919 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طیبه شهسواری پور گفته:
    مدت عضویت: 2248 روز

    سلام خدمت همه دوستان و استاد ارجمندم و سرکار خانم شایسته عزیز

    الان ساعت۲۰ روز دوشنبه ۱۶ تیرماه است این فایل رو گوش کردم و کامت های هم فرکانسی های نازنینم رو هم خوندم این فایل بسیار عالی مفید و مختصر بود

    آرامش در پرتوی آگاهی این عنوان بسیار زیبا و پرمسما است

    وقتی ما میدونیم که خدا رزاق است حرص چرا؟

    وقتی آگاهی داریم که بی اذن خدا برگی از درخت نخواهد افتاد استرس چرا؟

    وقتی ما بر این مهم آگاهیم که خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است نگرانی از نداشتن همراه چرا؟؟

    وقتی آگاهیم که خداوند مهربانتر از مادر است و بسیار بخشنده و وهاب ترس از آتش دوزخ چرا؟؟

    وقتی آگاهیم که سحرگاهی از سحرگاهان دستان خداوند به کمک ما می شتابند بی تابی چرا؟؟

    وقتی براین موضوع واقفیم که فقط خودمان معمار زندگی خود هستیم انتظار از دیگران چرا؟؟

    وقتی می دونیم که اعتماد به خداوند ما رو به عرش اعلا می رساند اعتماد به دیگران چرا؟؟

    وقتی می دونیم که به اذن خداوند نوزادی در گهواره برای دفاع از حیثیت سخن وری می کند ترس از قضاوت مردم چرا؟؟

    وقتی با آمدن زمستان و خشک شدن درختان و نباتات مرگ به ما یادآور میشود فراموشی مرگ چرا؟؟

    وقتی با دیدن بهار و زنده شدن درختان معاد رو با چشمانمان می بینیم انکار معاد چرا؟؟

    وقتی با آگاهی کامل می دونیم که ما از آب گندیده به وجود آمده ایم کبر و غرور چرا ؟؟

    وقتی صدها بار حفظ شیشه در بغل سنگ رو همه ما درک کرده ایم شک به قدرت لایتناهی چرا؟؟

    وقتی درخواست حضرت سلیمان برای ثروت عینا داده میشه شرم از خواستن و اصرار چرا؟؟

    به نظرتون این همه آگاهی بدون آرامش منطقی است ؟؟مسلما خیر

    آرامش در پرتو این آگاهی هاست که ما بی جهت برای رزق و روزی و تولد و مرگ و قضاوت و ترس از کمبود هیچ نگرانی و استرسی نداشته باشیم و بدانیم که این جهان کوه است و فعل ما ندا

    دوستان عزیزم خدا رو شاکرم که با شما عزیزان همسفرم بسیار حس خوبی دارم از روزی که با شما عزیزان هستم و استاد عزیزم و خانم شایسته هم بابت تمام زحماتشون از صمیم قلبم سپاسگزارم و برای خودم و همه شما عزیزان و استاد عزیزم و خانم شایسته بهترین ها رو آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    مریم السادات هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1395 روز

    سلام عزیزان همراهم

    من اولین بار بود که اسم این فایل رو میشنیدم و با صحبتهای استاد کنجکاو شدم که حالا باید کجا بروم که بتونم این فایل صوتی رو گوش بدم خلاصه اینکه رفتم و پیداش کردم ۹تا فایل صوتی بود همه رو گوش کردم و چقدر خوشحال شدم که این فایلهارو دیدم و شنیدم و دانلود کردم..تمرینات فوق العاده ایی میشه هرکدام برای ۳روز..خیلی برام جالب بود کوتاه و تاثیرگذار اصل مطلب گفته شده ..مجدد از استاد عزیزم ممنونم و از مریم عزیزم که اینقدر قشنگ اون متنهارو مینویسن یعنی کلمات از وجودشون خارج میشه و نفوذ میکنن بر وجود من …واقعا ازتون سپاسگزارم..چقدر دلم میخواد که کنارتون باشم مریم جون و ساعتها صحبت کنیم از لحظه به لحظه هامون و برداشتهایی که از مسائل داریم نه اتفاقات گذشته مسائل همون لحظه …

    مطالب امروز رو واقعا بهش نیاز داشتم انگار این فایلها مستقیم داشت با من با مریم صحبت میکرد خیلی لذت بردم…

    مجدد ازتون سپاسگزارم💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    فرزاد امان اله زاده گفته:
    مدت عضویت: 1597 روز

    بنام خدای مهربان

    روز سی و سوم سفرنامه

    من هم مثل استاد رفتن به خدمت سربازی برایم سخت بود و نمیتونستم با خودم کنار بیام که دو سال باید خدمت کنم برای یه پایان خدمت‌.اون موقع که خدمت سربازی رو می‌فروختن من پولی نداشتم که بخرم و هیچ چاره ای نبود یا باید به خدمت میرفتم یا همینجوری سر میکردم.و از اونجایی که هیج علاقه ای نداشتم برم سربازی گزینه دوم انتخاب کردم ولی از یه طرف هم خیلی جاها کارت پایان خدمت لازمم میشد و به مشکل بر میخوردم ،بالاخره مجبور شدم بعد از یک سال تاخیر عازم خدمت بشم ولی بعد از یه ماه خدمت دیدم با روحیه من اصلا سازگار نیست مشکل مالی داشتم نمیتونستم اونجا بمونم خیلی فشار روم بود و مجبورا بعد از یک ماه من از خدمت سربازی فرار کردم.قبل خدمت مشکل داشتم و بعد فرار از خدمت مشکلاتم چند برابر شد نمیتونستم جای برم ،نمیتونستم مدرکی بگیرم ،بدون گواهینامه رانندگی بودم فکر میکردم همه منو آدم ضعیفی میبینن که نتونست یه خدمت سربازی رو تموم کنه واین مسله خیلی آزارم میداد،هر جا صحبت سربازی میشد من بصورت خیلی ماهرانه بحثو عوض میکردم، اما نمیشد با این وضیعت سر کرد.

    ۱۰ سال گذشته بود اگه میرفتم خدمت باید جریمه میدادم زندان میرفتم و اضافه خدمت کلی با خودم کلنجار رفتم و اخر سر تصمیمو گرفتم یه حسی عجیبی تو قلبم بهم میگفت برو جلو همه چی خوب میشه نگران نباش یه انرژی خاصی داشتم یه احساس خوب که تصمیم جدی گرفتم بر ترسهام غلبه کردم.همون لحظه به برادرم زنگ زدم گفتم میخوام برم خدمت و اونم برگشت همین یه جمله رو گفت واسه کار خیر مصلحتی در کار نیست.

    و به خدای خودم توکل کردم گفتم هر چی میخواد بشه.

    فردای اون روز من رفتم خودمو معرفی کردم .

    با نهایت تعجب هیچ نشانه ی که من از اون آموزشگاه فرار کرده باشم نبود هیچ پرونده.فقط گفتن مشمول بودی اسمت برای این آموزشگاه در اومده اما نیومدی .و یه معجزه دیگه هم اتفاق افتاد نگو اون سال که من رفته بودم خدمت کل اضافه خدمت و سرباز فراری عفو شدن و دیگه اضافه خدمتی نبود خیلی خوشحال شدم برای این موضوع .من که خودمو برای زندان رفتنم آماده کرده بودم هیچ خبری از اینا نبود و مثل یه سرباز معمولی باید خدمت میکردم.گفتن بعد دو ماه بیا آموزشگاه خودتو معرفی کن

    اما معجزه اصلی اینجا بود بعد دو روز برادرم بهم زنگ زد گفت یه بخشنامه اومده که اونای که سه برادرشون خدمت رفتن میتونه چهارمی در صورتی که پدر نداشته باشه خودشو معاف کنه.باورم نمیشد یعنی میشد من معاف بشم ،اون موقع من تو آسمانها بودم داشتم پرواز میکردم یعنی من که خودم برای همه چیز آماد ه کرده بودم حتی زندان رفتن حتی جریمه هیچ کدوم اینا نشد که هیچی حالا میتونستم خودمو معاف کنم تو عرض سه ماه من خودمو معاف کردم و نرفتم خدمت‌

    شاید برای خیلیا یه اتفاق معمولی باشه ولی برا من که اصلا خدمت سربازی رو دوست نداشتم خیلی اتفاق بزرگی بود و همیشه خدارو شاکرم به خاطر این معجزات که تو زندگیم رخ داد

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1464 روز

    سلام استاد عزیزم، سلام خانم شایسته عزیز و سلام به همه دوستان و همسفران عزیزم.

    امروز سی و سومین روز سفر وقتی چشمم به فایل افتاد گفتم وااااا‌ی خدایا این اینجا چیکار میکنه ، آخه میدونین من یکماهی میشه که همه ۹ فایل زیبای آرامش در پرتوی آگاهی رو دانلود کردم و بارها و بارها گوش دادم و باز گوش میدم ، من هر روز صبح از خونه تا مغازه ام حدودا نیم ساعت راهه که من هندزفری گوشمه و این فایلهای آرامش در پرتوی آگاهی رو گوش میدم، شب موقع برگشتن به خونه بار همین فایلان ، اگه شب بخوام چیزی گوش بدم که منو به آرامش برسونه همین فایلهاست و کلا شب و روزم علاوه بر سایر فایلهای استاد من حداقل ۲بار این فایلهارو گوش میدم ، روزای اول که اینارو دانلود کردم و گوش دادم بارها بی اختیار اشک ریختم و با وجود اینکه من آدم آرام و صبور و باحوصله ایی هستم این فایلها یه آرامش‌ خاص مازادی رو وارد زندگیم کرده و روزهای اول انگار که مورفین تزریق کرده بودم من از فرت آرامش یه جورایی مست شده بودم. فکر میکنم متفاوت ترین فایل بین تمامی فایلهای استاد از نظر قالب و محتوا این فایلهای ” آرامش در پرتو آگاهی” هستن و اصلا اینا رو اونقدر گوش دادم حفظ شدم حتی من بیشتر مواقع وقتی هندزفری گوشمه با آهنگ پیانوی متن فایل میرقصم و کلا کلید آف ذهن من از دغدغه های روزانه شده این فایلها.

    خلاصه وقتی این فایل رو دیدم اونقدر خوشحال شدم و با وجود اینکه صبح همشون رو گوش داده بودم و ظهر موقع ناهار هم دو سه تا شو گوش داده بودم باز گوش دادم و لذت بردم.

    استاد عزیزم یه خواهشی داشتم ازتون؛ شما که خیلی چیزا بهمون یاد دادین ، شما که مارو راهنمایی میکنین و خودتون به ارزش کارتون و ارزشمندی خودتون و میزان رضایت اونایی که از آموزه های شما استفاده کردن رو میدونین، خواهشا یه چیز دیگه هم یادمون بدین ؛ ازتون میخوام به ما یاد بدین که “چطوری از شما تشکر کنیم؟؟؟” بخدا همه میخوان ازتون تشکر کنن ولی موندن ، بلد نیستیم چطوری تشکر کنیم که احساسمون رو برسونه 😊🤗🙏

    آرزوی سلامتی و سعادتمندی روزافزون برای شما و همه دوستان و عزیزان دارم.

    موفق و پیروز باشید💖🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    سپیده رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 1190 روز

    روز سی و سوم سفرنامه من؛

    به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

    عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

    کیست یا چیست او که این چنان همه عالمیان را مست و‌ مجذوب و دیوانه و عاشق خودش کرده؟!؟

    معبود بی همتای من، ای که نوری از تو درون تک‌تک ما انسانها تابیده شده تا از هم جدا نباشیمو همه یک جنس و یک رنگ باشیم…همه پرتویی از عشق باشیم…همه شادی و آرامش باشیم…همه امید و انگیزه باشیم…همه مهر تابان باشیمو با درخشش تک‌تکمون جهان درخشان تر بشه…

    ◦ معبود بی همتای من، معجزات تو در زندگی من کم نبوده و نیست… کدومو بگم… دانشگاه رفتنمو درحالی که پدرم اجازه نمیداد یا ازدواج با دوست پسرم در یک خانواده سنتی و مذهبی، یا جور شدن پول خرید وسایل خونه و رهن خونه، یا خرید ماشین، یا خرید خونه، یا پیدا کردن کار، یا مهاجرت ساده و آسون، یا صاف کردن بدهی ها، یا پیدا کردن کار تو کشور غریب بدون بلد بودن زبان، یا تعویض شغلم به کاری بهتر و درآمدی بیشتر، یا فروش معجزه آسای دوازده تا واحد مسکونی تو یک روز، یا پیدا کردن بیزینس آنلاینی که همیشه آرزوشو داشتم و هرگز فکر نمیکردم تو واقعیت وجود داشته باشه، یا تمرین کردن تو باشگاه شیک و لوکسی که همیشه آرزوم بود، یا داشتن مربی خصوصی با علم و‌کاربلد، و یا آشنا شدن با این سایت الهی و بی نظیر و کسب این همه دانش و آگاهی روزافزون…

    از چی و از کدوم بگم آخه؟؟؟

    مگه معجزات تو‌ کمه؟؟؟

    مگه قابل شمارشه؟؟؟

    مگه تمومی داره؟؟؟

    معبود بی همتای من، بی نهایت شکرگزارتم که همیشه و همه جا حواست بهم هستو همه جوره هوامو داری و هرگز نمیذاری نجواها و هوای نفسم گولم بزنن، و همیشه به موقع به دادم میرسی…

    خدایا شکرت که هستی و برامون خدایی میکنی…

    در پناه الله یکتا و بی همتام شاد و سلامت و خوشبخت و ثروتمند باشین…

    یا حق…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      آقا مهدی گفته:
      مدت عضویت: 2162 روز

      سپیده عزیز سلام

      از خدای رحمان برات معجزات ناب تر و زیباتر آرزومندم…الهی زندگیت به رنگ معجزات خدا رنگی رنگی بشه، زیر آسمون آبی همیشه شاد و سلامت باشی. هم خودت و هم خانواده‌ات.

      دختر تو چه کردی و چطور روی خودت کار کردی که غرق در معجزه و جایزه خدا هستی، دمت گرم بخاطر جهاد اکبری که در درون خودت راه انداختی…

      مشتاقم بدونم چه مسیری رو رفتی؟؟؟

      باور کن چند بار کامنتت رو با احساس سپاسگزاری خوندم هر بار بیشتر به خدا نزدیکتر شدم چون به قول خودت «هذا من فضل ربی». معلومه قشنگ رو شونه های خدا نشستی و عشق می‌کنی…

      الهی برقصاند خدا دنیا را به ساز خودت

      شاد و سلامت و خوشبخت و ثروتمند باشی دوست خداگونه ی من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        سپیده رحمانی گفته:
        مدت عضویت: 1190 روز

        سلام و عرض ادب دوست عزیزم جناب مهدی

        خوشحال و شاکرم که کامنتم تونسته احساس خوبی رو بهتون منتقل کنه…

        اگه بهتون بگم من تازه اول مسیرم و هنوز کللللللی راه دارم تا خدایی شدن و توحید عملی و خلق نتایج دلخواه باورتون میشه…

        ولی مسیری که بوده و هست و همیشه کمک حالمه, توکل به خدای بی همتام در هر لحظه و هر ثانیه حتی با وجود استرس و نگرانی…

        البته که همیشه هم موفق نبودمو گاهی نجواها خیلی زورش بیشتر از توکلم بوده که همین باعث شده نتایج خیلی دیرتر از اون چیزی بوده که فکرشو میکردم…

        تنها چیزی که میتونم بگم, فقط و فقط رو خدا حساب باز کردن و سپردن نتایج به دست خودشه و بس…

        در پناه الله یکتا و بی همتام شاد و سلامت و موفق و سعادتمند باشین…

        یا حق…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    Taha گفته:
    مدت عضویت: 583 روز

    به نام رب

    # ردپای من در 33 مین روز از روزشمار تحول زندگی من #

    آرامش وقتی حاصل میشه که به آگاهی های این فایل ، عمل کنیم ، وقتی حاصل میشه که باور داشته باشیم همه ی ما پاره ای از خداوندیم ، همانقدر متعالی ، همانقدر ارزشمند ، همانقدر مقدس

    وقتی باور داشته باشیم همه چیز از اوست ، همه چیز دست اونه ، به آرامشی وصف نشدنی میرسیم ، رها میشیم از ترس ها و نگرانی های بی مورد ، رها میشیم از نجواهای ذهن ، رها میشیم از مقایسه ها و قضاوت های رنج آور

    دیگه برامون محدودیت ها معنایی ندارند ، چون اصلا محدودیتی وجود نداره ، مگر به دست خودمون و به وسیله باورهامون !

    وقتی وصل میشیم به منبع اصلی جهان ، به قدرت مطلق جهان و عاشقانه ترین رابطه را با او میسازیم ، اولین و مهمترین دستاوردما از این رابطه ، آرامشه ، آرامش واقعی ، آرامشی که به واسطه اون میتونیم در این مسیر توحیدی و زیبا قدم برداریم

    راه چاره هر مسئله ای ، بدون استثئاء ، بهبود بخشیدن رابطمون با خودمون و خدای خودمونه ، آرامش میخوای ؟ روابط خوب میخوای ؟ ثروت بی انتها میخوای ؟ سلامتی کامل میخوای ؟ بهترین راه همینه

    وقتی رابطت رو با خودت و خدای خودت بهبود میبخشی ، وقتی باور داری همه ی ما مقدسیم و پاره ای از خداییم ، با خودمون به صلح میرسیم ، خودمون رو بیشتر دوست داریم ، بیشتر مطیع خدا و قوانینش میشیم ، بیشتر روی خودمون کار میکنیم ، روی باورهامون ، روی ذهنمون ، میفهمیم خدا به ما بهترین نعمت ، یعنی توانایی خلق زندگیمون رو داده ، میفهمیم ما خیلی فراتر از این جسم و ذهن هستیم …

    نتیجه همه ی اینها ، میشه طبیعی زندگی کردن ، بخدا ثروت ، سلامتی ، عشق ، آرامش همش طبیعیه ، ولی ما برای طبیعی زندگی کردن خیلی غیرطبیعی شدیم

    خدایا شکرت بابت آگاهی های نامتناهی این سایت توحیدی …

    خدایا شکرت بابت این آرامش وصف نشدنی …

    باآرزوی بهترینا برای همه شما عزیزای دلم :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    آتنا شکیب گفته:
    مدت عضویت: 240 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان عزیز ایشالله حال دلتون عالی باشه و در آگاهی خداوند سرشار از عشق باشید ، روز شمار تحول زندگیم روز 33 خدا رو سپاسگزارم در مسیرم و ادامه میدم با قوت قلب ، و هر روز از هر جهت بهتر و بهتر هستم ، این فایل استاد بی نظیره یادمه این فایل قبلا از کانال های تلگرام گوش کرده بودم اونموقع فقط لذت بردم ولی الان وقتی گوش کردم با تمام وجودم درک کردم ، ما خیلی وجودمون ارزشمنده ما موجودات خدایی هستیم و مظاهر خدا هستیم ما خالق زندگیمون هستیم ، ما به هیچ دلیلی ارزشمندیم لایق بهترین ها هستیم ، همینکه لایق آفرینش هستیم پس لایق بهترین ها هم هستیم ، ما لایق اتصال و ارتباط با خدا هستیم ، (آگاهی همه چیز هست و من آن هستم ) این جمله طلایی خیلی سال پیش جایی خوندم فقط تکرار میکردم درک نداشتم و بعدها یادم رفت و امروز این جمله یادم افتاد و اینبار با حس تکرار میکنم ، آره ما آگاهی هستیم که کل جهان در ما هست هر چی که بخواهیم هست در وجود خودمون منتها چون رفتیم به نفس و باورهای محدود آگاهی هم محدود شده در ما و ما یادمون رفته کی بودیم و کی هستیم ، حبس کردیم خودمون رو ، در صورتی که آگاهی نامحدوده و ما هم چون آگاهی هستیم نامحدود هستیم ، پس بیاییم بیرون از بندهای نفسانی و به وجود عظیم به خود پی ببریم وقتی در این آگاهی نامحدود باشیم خیلی راحت باورهامون عوض میکنم لازم نیست به خودت سختی بدی مدام تکرار کنی چون اینها حقیقت وجودیت هست وقتی بفهمی کی هستی باورها خیلی زود تغییر میکنن و تو خودت زندگیت را اینبار طوری که میخوای خلق میکنی ، این فایل ارزشمنده باید مدام گوش کنم بفهمم کی هستم چقد خودمو محدود کردم و غرق شدم در باورهای محدود و زندگی محدود به قول استاد باید ذهن و روح و جسم هماهنگ باشند و اونوقت حس خوب داری و راحت زندگیتو خلق میکنی لازم نیست سختی بکشی در جهان همه چیز راحت و آسان هست ، و یادمون باشه هیچ چیز مهم‌ترین از احساسات خوب. نیست ، سپاسگزارم بابت این فایل ، در پناه خداوند کریم باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    کمال حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 2387 روز

    سلام خدمت تمام عزیزانی که در این خانواده گرم باهاشون همسفر هستم . وقتی که استاد در مورد خدا فایلی میزارند ناخودآگاه تمام وجودم مملو از شعف و شادی میشند یه حس عجیبی دارم که انگار حس سپاسگزاریه ممنونم از خالق تمام زیباییها از خداوندی که فرمانروای تمام عالم است واز استادعزیز بابت انتقال این حجم از آگاهی وشما هم خانوادگیهای عزیزم که با شما ودر کنارشما سرشار از آرامش وایمان و اطمینان هستم.انشاالله که در پناه خداوند مهربان شاد سرحال خوشحال ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3256 روز

    لحظاتی ساده اما عمیق‌، در زندگی هر کدام از ما هست‌.

    همان لحظه ای که دیگر به هیچ چیز خود رب نمی توانیم توجه کنیم.

    انگار چیز دیگری وجود ندارد. دیگر هیچ نگرانی نداریم.

    احساس گسترش در زندگی مان می کنیم.

    انگار هر لحظه اش متفاوت است و البته عمیق.

    همان لحظه هایی آشنایی که قلبمان باز می شود.

    اتصال به این نیرو برایم به شدت کافیست .

    همان‌که همواره شور و شوق خفته در درون‌مان را بیدار می‌کند‌ تا دست از رویا داشتن بر نداریم و حتی با وجود نجواهای ذهن‌، به خاطر همین احساس خوب هم که شده‌، با او بودن‌، اولویت‌مان باشد.

    و بزرگترین پاداش اتصال به این نیرو احساس خوب لحظاتش است.

    هر جایی که قلبمان را باز می کند باید برویم.

    به احساس خوب داشتن بیش از حد بها بدهیم.

    زیرا هیچ چیز مهم تر از رابطه میان من و ربم نیست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      نعمت اله صادقی گفته:
      مدت عضویت: 2617 روز

      سلام دوست من خوب که می نگرم از روزی که متعهد شده ام که به مدت ۶ ماه روی فایلهای آرامش در پرتو آگاهی کار کنم شاهد این هستم که پلیس ماشینم را متوقف می کند و جریمه ام نمی کند، پیمانکار پروژه برق رسانی ام جهت تسریع در برق دار شدن خونه در حال احداثم آشنا قدیمی در نی آید، مسوول آن در استان شخصا بهم تلفن می زند و پیگیر کاراهایم می شود، رابطه ام با همسرم به شدت عاشقانه تر می شود و این ها قطعا حاصل هماهنگی من با خداوند یکتاست که نتیجه آموزه های استاد است که خداوند هدایتم کرد تا در این مسیر زیبا باشم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    روح انگیز پورمحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    به نام خدای هدایتگر

    سی وسومین روز سفرنامه

    روزهای زیادی روبه یاد میارم که ارامش برقرار شده درجسم وجانم به واسطه حس حضور وحس بودن ومتجلی شدن درهستی

    ولی خاطره ای که همیشه تو ذهنم نقش پررنگی داره ازاین اطمینان وقوت قلب وحس حضور زمانی رود که پسرم روباردار بودم

    من چون نمیدونستم باردارم وتقریبا سه ماهگی متوجه شدم اونم به تشخیص اشتباه قرص وداروهای زیادی مصرف کرده بودم و وقتی متوجه شدم باردارم بچه وجفت اصلا تو وضعیت مناسبی قرار نداشتن وهرلحظه احتمال سقط یا زایمان زود رس و میدادن دکترها وقتی اون روزها روبه یاد میارم یه لحظه باورم نمیشه که اون من بودم که اینهمه درد رو تحمل کردم من ایمان دارم کارمن تنهایی نبوده که حتی دکترها هم توکار من مونده بودن

    یادمه چهارماهه که شدم درد و مشکلات من چندین برابر شده بود ولی من ازهمون روز اول به شوهرم میگفتم من این بچه رو سالم به دنیا میارم من دیدم تو خیالم من لمس کردم من ایمان دارم

    شب که خوابیدم توخواب دیدم تویه شهری کاملا ناشناس نشستم تویه ماشین ولی انگار که ماشین خراب باشه من پیاده شدم وهمون لحظه ازاسمون یه هیبت خیلی وحشتناکی که اتیش ازهمه جاش فواره میزد داشت رد میشد ازاسمون یه حسی به من گفت اون شیطانه

    وقتی من اینو درک کردم که اون شیطانه شروع کردم به خوندن الان که به یادمیارم خدا میدونه چه حالی دارم ازاشک وشوق چشام نمیبینه تایپ کنم

    خوندم

    اعوظ بالله من الشیطان رجیم

    بسم الله رحمان رحیم

    بلافاصله هیبت ترسناک متوجه من شد وامد پایین

    ترس وجودم وپر کرده بود ولی ایمانم قوی تربود پس ادامه دادم

    قل هوالله واحد

    الله اصمد

    هیبت ترسناک زل زده بود به چشمام ولی من ادامه دادم که دست انداخت از پهلو چپم وانگار که دستش رد بشه ازجسمم گفت ادامه نده وهمون لحظه متوجه حضور جنین داخل شکمم شد وبیشتر به پهلوم فشار اورد

    ادامه دادم

    لم یلد ولم یولد

    ولم یکل له کفوا احد

    فریاد زد نههههههه

    گفت این بچه حفاظ داره نمیتونم بهش اسیبی بزنم این نورا چیه دور بچه

    دوباره داد زد ادامه نده

    ولی من بیشتر فریاد زدم ازت نمیترسم حافظ ونگهبان من خداس

    گفت من نمیزارم این به دنیا بیاد این بچه باعث دردسر منه نمیزارم دنیا بیاد

    بخدا بخدا قدری این خواب برام واقعی بود ومن داشتم باصدای بلند فریاد میزدم وقران میخوندم که شوهرم سعی داشت بیدارم کنه

    وهمش تکونم میداد

    وقتی ازهشیار شدم تمام تنم میلرزید خیس عرق بودم وعین بید میلرزیدم وحتی تا چن روز پهلوی چپم درد داشت وکبود شده بودولی میخندیدم

    شوهرم حول کرده بود چون باردار بودم بیشتر نگرانم شده بود ولی دل من ازشوق داشت ازسینم میزد بیرون

    ازهمون روز به بعد هرجا درد هام بیشتر میشد من فقط یاد خوابم میفتادم

    فشارم چندین بار به پنج رسیده بود ودکترا توکار من میموندن که من چجوری سرپام

    چن بار قلب بچه رو توسونو گرافی گفتن نمیزنه ولی من ته دلم میگفتم بچه ام زنده اس همه خانواده میگفتن پشت سرم وتو دلشون برای اینکه من ناراحت نشم که یابچه ازبین میره یاخودش ولی من فقط بین دردهام ایمان داشتم میترسیدم نگران میشدم ازحرف دکترها خیلی وقتها ته دلم خالی میشد ولی سریع برمیگشتم به اون سکوت وارامش دلم

    باهرسختی من رسیدم به موقع زایمان

    وقتی میخواستن منو ببرن اتاق عمل یهو نمیدونم چجوری وکی یه نجوایی همش میگفت لحظه های خوبی درانتظارت نیس

    من میدونستم این ترس ودلهره ازعمل نیست من دوبارهم عمل سزارین داشتم

    جوری وضعیت من بهم ریخت که تمام تنم داشت میلرزید روی تخت

    وقتی دکتر اومد بالاسرم علایم وچک کرد گفت من نمیتونم عملش کنم بیارینش پایین

    خدا میدونه چه لحظه هایی بود ولی حس میکردم اینجا جای عمله اینجا جای حرف نیست

    وقتی اوردنم پایین وانتقال دادن ازاتاق عمل بیرون یه لحظه فقط یه لحظه به خودم نهیب زدم

    روح انگیزت چته تو ادم جا زدن نبودی

    من میدونستم این ترس من ازعمل نیست چون بار اولم نبود

    گفتم تومگه نمیگفتی ایمان دارم توکل دارم

    الان چرا دست وپات میلرزه چرا میترسی روبرو بشی

    چرا نمیخوای بفهمی پسرت منتظره مامانش شجاعش اماده باشه تابه دنیا بیاد خودتو جمع وجور کن ببینم

    خداشاهده به دقیقه نکشید وضعیت من نرمال شد فشارم ازپنج اومد رو ۱۲علایم حیاتی نرمال برای عمل

    پرستاری که بالا سرم بود چشماش گرد شده بود وهمش میگفت چجوری نرمال شد مگه میشه

    دوباره برم گردوندن اتاق عمل وهیچ وقت هیچ وقت فراموش نمیکنم اون لحظه های پراز ارامش وناب رو

    و وقتی که فرزندم و صحیح وسالم در اغوشم گرفتم وسجده شکر بجا اوردم

    اسمش رو امیرحسین گذاشتم هم اسم جدش

    بچه کاملا اروم وفهمیده

    همین دیروز بود خواهرم میگفت چقد بابچه های دیگه فرق داره شاد وسرحاله واصلا اذیت نمیکنه

    خدایاشکرت بخاطر وجودش

    واین یکی از بارزترین خاطرات من شد از اعتماد به رب جهانیان و همیشه این ایه ورد زبونم شد

    چه کسی میتونه کسی روکه خدامیخواد ببره بالا بیاره پایین

    وچه کسی میتونه کسی که خدا میخواد(ودرمدارش هست اون شخص)بکشه پایین بتونه بکشه بالا

    خدایا شکرت بخاطر این برگ از سفرنامه

    چقدر دلم روشن شد از مرور این ارامش در پرتو الهی

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      نعمت اله صادقی گفته:
      مدت عضویت: 2617 روز

      بنام یگانه هستی بخش عالم که روح و جان و وجود ما از اوست و اوست که در هر لحظه هدایتمان می کند تشویقمان می کند تا خوب زندگی کنیم و خوب زندگی کردن را به دیگران هم هدیه دهیم، اشکم در آمد از میزان ایمانتان، میزان اعتمادتان و نتلیج ارزشمندتان 🌹👌

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        روح انگیز پورمحمدی گفته:
        مدت عضویت: 1926 روز

        ممنون ازپیام پرمهرتون

        لحظاتی توزندگی همه مون هست که انگار پنجه درپنجه اتفاقاتیم واینجاس که باید ایمان عملی رونشون بدیم وعمل کنیم به تعهد عمل کنیم به جمله ایمان به خدا

        وبسازیم بهترین خاطراتی رو که میتونه توزندگی تک تکمون ثبت بشه

        خدایاشکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: