live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه - صفحه 24

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1257 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام

    واقعا یکی از ویژگی های ارزشمندی که این سایت داره اینه که فایلها یه جوری میاد روی سایت که دقیقا و دقیقا مطابق با نیازهای اون دوره از زندگیمونه

    سپاسگزاری

    بعضی وقتا گول میخورم ازینکه نه این شیوه جالبی نیست برای زندگی اصلا منطقی نیست که حال خوب احساس خوب چون قانون یادمون میره .

    دقیقا همین موقع ها بود با کتاب سپاسگزاری اشنا شدم و واقعا دلم میخواست وضعیت زندگیم رو به همین شیوه تغییر بدم . اون وقتها نمیدونستم توجه به نکات مثبت نفرت انگیزترین ادم زندگیم که همیشه رو مخم بود باعث میشه به چندماه نرسیده بره یک شهر دیگههه. سرعت جوابدهی افکار مثبت فوق العاده بالاست .در این حد که 15 16 سال با یکی هر روز جنگ داشتی در ظاهر و البته باطن بعد فقط چندماه میای اون احساس نفرت رو نسبت بهش کم میکنی و دیگه ازش بدت نمیاد و بهش حق میدی حتی با توجه به نکات مثبت. الله اکبر و اون میره یه شهر دیگه برای زندگی

    یعنی اگه ذهنم بگه قانون تو روابط جواب نمیده این نتیجه رو محکم میزنم تو صورتش

    استاد یاد جلسه اول قدم اول افتادم که میگفتید شما باید فکت هایی از قانون داشته باشید تا بتوانید در موارد بعدی هم ازش استفده کنید

    مورد بعدی یادمه بخاطر حریم شخصی کم من از خونمون متنفر بودم همش غر میزدم چرا اینطوریه چرا اون طوریه. بازم تصمیم گرفتم از قانون براش استفاده کنم و شروع کردم هر روز به نکات مثبت خونمون توجه کردن و اتفاقی که کاملا خود بخود افتاد این بود که خونه ما دوطبقه بود و واقعا بدلیل الکی مقاومت پدر مادرم یک طبقه بلا استفاده مونده بود . اتفاقی که افتاد اونها رفتند طبقه پایین و طبقه دوم دربست در اختیار خودم شد . من غر میزدم چرا تو اتاقمم حریم ندارم الان اتاق که هیچی سالن و اشپزخونه و سرویس جدا هم دارم . واقعا راضیم کرددد . هرجا میخوام گلهامو میزارم . دوتا میز یکی برای نقاشی یکی برای لبتاب دارم و…. سپاسگزاری عالی جواب داد برام

    در مورد هرموردی با تمرکز احساس خوبی داشته باشم اصلا به طرز ویژه ای تغییر میکنه

    بابای من از سال 88 فکرکنم بازنشست بود و همیشه خونه . هروقت هم میگفتیم برای روحیه خودت برو سرکار گوش نمیکرد و منم بازم استفاده کردم از قانون و بخاطر ان همه ویژگی های خوبش سپاسگزار بودم کی باورش میشد بعد این همه سال بره سرکار نه صرفا بخاطر مالی .بخاطر حال بهتر خودش ولی اتفاق زودتر از انچه فکر کنید افتاد . واقعا خدا قابلیت اینو داره بمحض تغییر فرکانس ما به خوب 15 سال رو تو چندماه جبران کنه

    من اون اوایل انقدر بخاطر لباسام سپاسگزار بودم اخه خیلیییی بدبین بودم نمیدونستم چی دارم که سپاسگزارش باشم بخاطر همین برا لباسام خیلی سپاسگزار بودم و تبدیل شدن به سه تا کمد و چارتا کشو لباس که اکثرا رو هنوز نپوشیدم و نو موندن . یا خیلیاشونم یکی دوبار

    قانون روی سلامتی خیلی خوب جواب میده من همیشه بخاطر زیبایی موهام سپاسگزار بودم و انقدر پرپشت شدن و چندتا مو سفید داشتم که اونم ندارم

    استاد تو فایل یه جایی راجب اینکه لبتابت بهتر کار میکنه گفتن یاد یه چیزی افتادم یه بار یه مشکلی براش پیش اومد ولی گفتم اشکالی نداره و کسی که ازش لبتابمو خریده بودم بردم پیشش یه مهندس نرم افزار داشت و گفت باید بمونه من گفتم الهی شکر لابد خیره برام و شروع کردم به احساس خوب حالا اولشم الکی بودا ولی بعد راستکی شد و این شد که زنگم زد گفت یه باره ویندوز 11 هم برات بنصبم گفتم خب باشه و فرداش که رفتم دیدم تا اخر گارانتی نرم افزاریم که سه سال بود دوهفته باقی موند و هم لبتابمو درست کرد و هم ویندوز جدید شد و البته بی هزینه. من باید به لبتابم میرسیرم ولی اینطوری باعث شد بموقع برسم

    دیگه چیزی یادم نیست ولی خودم به شخصه دیدم خواسته یا مکان خاصی یا خرید خاصی بهم احساس شادی نمیده . شادی یه شخصیته که دوست دارم تو این برهه از زندگیم بیشتر یادش بگیرم. چون فکر میکنم به اندازه کافی شاد نیستم شایدم چون هنوز شادی برای من یعنی رقصیدن و جشن!!!!!!

    الان که دارم دوره مودت رو کار میکنم می بینم که بازهم قانون همینه و بس. بعضی شبها انقدر احساسمو خوب میکنم که دلم میخواد از دور ادمهای اطرافمو ببوسم و بگم چقدر برام عزیزن و بهشون حق میدم اگه گاهی بد بشن و بعدبه خودمم حق میدم اگه گاهی بی انصافی میکنم

    امیدوارم همه در مسیر شادی باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سید حسن گفته:
    مدت عضویت: 1087 روز

    سلام

    خدایا شکر که جلسه امروز مصادف بود شرایط و اتفاقات امروز من

    از صبح فقط معجزه و معجزه

    دوستان استاد عزیز. امروز ماشین من که در شرکتم برام کار می‌کنه خراب شده بود

    رفته بودم بازار آهن برا خرید لوازم برا شرکت یکی از دلایلی که تنها رفتم و کارگران شرکتم باهام نبودند این بود که ماشین خراب شده بود فرستادمشون سر پروژه تا کار کنند من خودم رفتم بازار تا خرید کنم وقتی رفتم داخل یکی از انبارها ی بازار با یک نفر خیلی ثروتمندی صحبت میکردم که صاحب اون انبار بزرگ بود هنوز کارمندان و کارگران اون آقا نیومده بودند دفتر آن انبار هم به دلیلی که کلیدش را طرف جا گذاشته بود. دفترش درب قفل بود رفتیم باهم یعنی خودش اومد تمام لوازم های منو بار کرد خیلی لذت بردم که با عشق داشت کار میکرد اومد با هم به صحبت کردن

    در ذهن این انسان ثروتمند. فقط باور به خدا بود و خدا داشت از الهاماتی که خدا بهش می‌کنه صحبت میکرد

    کلی شورو شوق درون چشمانش بود اینقدر چشمانش برق میزد وقتی از خدا و خودش صحبت میکرد در کارش من چشمان خدا را در درون چشم این آقا می‌دیدم

    کلی خدا را شکر کردم که ماشین خراب شده اگر ماشینم با کارگرانم بود که این آقا این حرف ها رو با من نمیرد

    اومدم سر کار داداشم مکانیک هست اون. بالا سر ماشین تا ظهر کار کرد ولی به دلیلی که باید موتور باز میشد دیگه درست نشد ولی خدا وکیلی باز دستان خداوند برام کار کردند داخل مجتمع تعمیرگاه ها یکی از دوستانم صحبت کرده بود. که ماشین و ببرم تا درست کنند مکانیک گفت که دو روز کار داره ولی باز دستان خداوند کار کردو طرف گفت شب و بیشتر کار میکنم تا یک روزه درست بشه و دوستم گفت خودش لوازم یدکی تهیه می‌کنه فقط من فردا شب بروم ماشین و تحویل بگیرم این اتفاقات کلی برام درس داشت به جای گله و شکایت فقط شکر گذاری کردم به نکات مثبت این اتفاق توجه کردم و همین مسیر و خوب پیش برد وقتی داشتم فایل و گوش میکردم فقط تایید میکردم حرف های استاد و فقط معجزه های امروز را از این فایل برام نمایان شد و با خدا صحبت کردم و لذت بردم و همین فایل باز هم مهر تایید. زد که بیشتر بتونم استمرار داشته باشم در قوانین و دوره های استاد خدایا شکر

    استاد ممنون از این همه فایل های با ارزش که برامون رایگان به اشتراک میگذارین سپاس گذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    نسیم بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1235 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    گام هفدهم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان و خانواده عباسمنشی

    درک من از روز هفدهم:

    تجربه من از شکر گذاری روزانه که به محض بیدار شدن انجام میدم توی کل زندگی من خیلییییی عالی میشه نشونه هاش رو دید یکیش اینه که من از بچگی وقتی از خواب بیدار میشدم به طور ناخودآگاه اصلا حوصله ای به ارتباط برقرار کردن با اعضای خانواده نداشتم تا 1 ساعت این رون ادامه داشت تا حالم بهتر بشه ولی به طور معجزه آسایی از وقتی اولین قدم شروع صبحم با شکر گذاری کاملا خوش اخلاق تر و سرحال تر شدم

    چرخ زندگیم روان تر شده

    درخواست هام شفاف تر شده

    دست و دلباز تر و شجاع تر شدم

    مهربان تر و خوش خنده تر

    از سکوت و تنهایی لذت بیشتری میبرم

    توی جمع درخشان تر

    تونستم خودم رو بیشتر توی حس خوب بیشتری نگه دارم

    مثبت نگر تر و شادابتر

    خیلییی خیلییی کمتر عصبی و ناراحت میشم از بقیه

    تقریبا تونستم این باور که دیگران نقشی در روند زندگی من ندارن در خودم تقویت کنم و این باعث شده خیلییی خیلییی کمتر از رفتار و نظر دیگران ناراحت بشم

    کلا از هر نظر پیشرفت نسبتا خوبی داشتم فقط با نکته کلیدی سپاس گذاری صبحگاهیم .

    استاد با این دیدگاه که وقتی در مسیر درست باشی بقیه معلول حساب میان و نباید خودت رو با بقیه مقایسه کنی خییللیییییی خیلیییی به درکش رسیدم نمیگیم خودم خیلییی تو مسیرم و عالییی عمل میکنماااا ولی تا جایی که تونستم حتی 1٪ هم عمل کنم کاملا نتایج خودش رو نشون میده که چقدر از بقیه جلویی همین آرامشی که الان دارم که بقیه حسرت حتی 1 دیقه آرامش رو دارن و از وقتی وارد این مسیر ناب و لذت بخش شدم زندگیم غرق ارامش و بدون نگرانیه چون تا جایی که میتونم وجود خدا رو در کنار خودم سعی میکنم حس کنم و این نگرانی رو از من دور میکنه تو تنهاییام وقتی جایی میرم که یکم ترس دارم همش به خودم یاد آور میشم که تنها نیستااا یادت باشه و این برای من قدرت به دست آوردن تمام چیزایی که میخوام رو میده . خدایاااااا شکرت خدایا شکرت .

    استاد قدردانتون هستم بی نهایت سپاس گزارم برای وجود ناب و با ارزشتون پر برکت و سلامت باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ثریا گفته:
    مدت عضویت: 1515 روز

    به نام خدا

    سلام و احترام و وقت خوش. امیدوارم سلامت و خوش باشید. خیلی ممنونم از شما استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز بابت به اشتراک گذاشتن این مطالب عالی، واقعا چقدر تک تک این جمله ها ارزشمند هست استاد با چه زبونی تشکر کنم که هر جمله ای که گفتین یه درک بزرگی بهم داد مثل همیشه مثالهاتون یه فکت دقیق برای ذهنم بود که درکم رو بیشتر کرد. بسیار ازتون سپاسگزارم و قدردان زحماتتون بابت به اشتراک گذاشتن این مطالب بسیار ارزشمند. براتون آرزوی سلامتی و دل خوشی بیشتر تو هر لحظه رو دارم…..

    عاشقتونم………..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  5. -
    سمیه منیری گفته:
    مدت عضویت: 1893 روز

    سلام استاد جان.

    این موضوعی هست که من این مدت درموردش فکر میکردم، واقعا سپاسگزارم از ربم بابت هدایتم.

    من الان حدود سه سال میشه که با آموزش های شما آشنا شدم، و با کنترل ذهنی که به یاری الله ایجاد کردم، نتایج بزرگی وارد زندگیم شد، من هر روز این ویژه گی رو ساختم برای خودم که اتفاقات قشنگی ک در طول روز برایم افتاده رو بنویسم، و من به مدت طولانی این کار رو انجام دادم، وونتایجی که وارد زندگیم شد این بود که من کار مورد علاقه خودم رو پیدا کردم وارد صنعت توریزم شدم، تو افغانستان، و این کار برای خانم ها اصلا قبلا نبود و من تو کشورم شهرم که ولایت هرات هست، اولین دختر خانمی شدم که توی کار تور و به عنوان تور گاید یا تور راهنما بشم، خداوند من رو تو این کار آورد، من اصلا با اینکار آشنا نبودم و هیچ اطلاعاتی در موردش نداشتم، اینکه یک شبی یک الهامی از درون به من بگه برو برنامه کوچ سرفینگ رو نصب کن و من برم نصبش کنم و بعدش داستان شروع بشه، برخلاف اکثریت جامعه ک میگفتن برای خانم ها شرایط سخت هست تو دولت جدید، ولی خداوند برام قلب ها رو رام کرد، قلب همون طالبی ک میگن بر خلاف خانم ها و کار کردن خانم هاست، خداوند برام رام کرد، انسان هایی رو در مسیرم قرار داد ک به من کمک میکردن، و الان حدود یک سال میشه که من این کار رو شروع کردم، و اخیرا اولین تور گردشگری خودم رو تو ولایت های دیگه مثل : کابل، مزار، قندهار، و بامیان داشتم واقعا لذت بردم از زیبایی های این سفر و شجاعتی که در خودم ایجاد کردم، پدرم و برادرم موافق نبود ک من این کار رو انجام بدم و برم به ولایات دیگه ولی من گفتم اینکار رو حتما انجام میدم، بعد پدرم که دید نمیتونه منو صرف نظر کنه گفت مادر تو با خودت ببر، منم گفتم باشه ولی این تور رو من انجام میدم، پدرم و خانواده ترس هایی داشتن و کلی افکار نامناسب و منفی داشتن، میگفتن تورو میبرن نکن، نرو، ولی استاد خدا شاهده فقط با هدایت ربم و فقط با توکل رفتم، و این برای اولین بار داشت اتفاق میافتاد تو افغانستان بعد از تغییرات دولت جدید، و من رفتم و این تور 10 روزه رو با مادرم و خواهرم و یک خانم انگلیسی انجام دادیم، و کاملا این باور غلطی که توی جامعه رایج بود ک تو افغانستان خانم ها تنهایی نمی‌تواند سفر برن و یا کاری انجام بدن، خداوند برام شکستاند، واقعا سپاسگزارم ربم، وقتی که میرفتم تو دل ترس هام قشنگ میدیدم چطور رب هدایتم میکنه، من و خانم انگلیسی هردوی مان رفتیم تنهایی قندهار که یکی از سنتی ترین شهر های افغانستان هست، و اونجا خداوند کلی انسان های شریف شو سر راهم میاورد، حتی از خود همون دولت انسان های خوبی رو دیدم که اصلا باورم نمیشد، اینکه چطور کارمندان اطلاعات فرهنگ تو بخش اداری باهام همکاری میکردن، واقعا ربم همه ای اون آدما از طرف رب آمده بودن اونجا تا کارای منو اجرا کنن، اینکه وقتی کابل رفتیم اونجا اطلاعات فرهنگ اش همراه رئیس بخش گردشگری ک ملاقات کردیم، چقدر خوشحال بودن از اینکه من اینکار رو دارم انجام میدم، ربم اصلا خداوند برخلاف باور های مردم رو داشت برام ثابت میکرد، داشت خلاف همه چیزایی ک از رسانه و خانواده شنیده بودیم رو برام ثابت می‌کرد، واقعا سپاسگزارم از ربم. استاد من این ک برم تور خودم رو خارج از ولایت هرات انجام بدم و داخل ولایت های دیگه برم و سفر کنم و شغلم سفر باشه یکی از رویای بزرگ من بود و من همیشه خودم رو تصور می‌کردم که این کار رو انجام میدم و خودم رو دیدم قبل از رفتن تو ولایت های دیگه، و این اتفاق از جایی که فکرش رو نمیکردم برام رقم خورد.

    واقعا سپاسگزارم ربم.

    و استاد این رو راست میگین وقتی انسان نتیجه میگیره فراموش میکنه ک این مسیر رو با تغییر باور هاش پیش اومده و من مدتی تنبلی کردم توی سپاسگزاری هام و چوب شو هم خوردم دیدم ک نتایج ام کم شد، مشتریم‌ و پول ساختنم کمتر شد، باور های کمبود در ذهنم جای گرفت، باور های محدود جامعه دوباره در ذهنم رخنه کرد، و ترس ها وارد شد، ولی استاد بعد از چوب خوردن، دوباره سر عقل اومدم و دوباره اومدم اینجا به پناهگاهم، و دوباره به ربم وصل شدم و خداوند رو شکرگذاری کردم و فایل ها رو گوش دادم.

    واقعا سپاسگزارم ربم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 125 رای:
    • -
      مائده کردی گفته:
      مدت عضویت: 2537 روز

      سلام سمیه جانم

      دختر شجاع دختر با ایمان دختر توحیدی

      چقدر با خوندن کامنتت حالم خوب شد شجاعتم بیشتر شد

      جسارتم‌قوی تر شد

      ایمانم بیشتر شد

      دختر چیکار کردی!!!!!

      چقدر دارم تحسینت میکنم چقدر ازت یاد گرفتم دوباره و دوباره و دوباره

      یاد خودم‌افتادم که دو سال پیش تنهایی رفتم روز جمعه به کوه

      تنهایی وارد دل ترسم شدم

      به خانوادم نگفته بودم که میخوام‌برم تنهایی کوه با خواهرم رفتیم

      زدیم به دل ترسامون

      خداشاهده هر کی توی کوه مازو میدید میگفت تنها اومدین

      می‌گفتیم با ایملن بله

      بعد برمی‌گشتن اون آقایون بهمون میگفتن اگر کسی ازتون پرسید تنها اومدین بگین نه با گروهیم

      ما جلوتر حرکت گردیم

      یه جوری ترس داشتن مینداختن تو دلمون

      همون داستان و باوری که دختر تنهایی جایی نمیره

      اونم تو بر کوه و جنگل که هیچکس نیست و خودتی و خدای خودت

      اما خداوند شاهد و نظاره گر‌ ما بود خودش حواسش به ما‌ بود

      حتی یادمه من که از سگ میترسم

      تو کوه با سگ هم روبه رو شدم

      و از کنارش رد شدم

      و هیج‌کاری باهام نداشت

      اون کوه برام شد یه درس که جقدر آدم میتونه ایملنشو نشون بده

      خیلیا از کنارمون رد شدن

      دروغه اگه بگم نترسیدیم ولی کنترل ذهن میکردیم و حرکت میکردیم

      و چقدر بزرگم کرد

      چقدر شجاعتم و بیشتر کرد

      الان که داشتم کامنتتو میخوندم یاد خودم افتادم و از صمیم قلبم برات ایستاده کف میزنم دختر توحیدی

      رفیق هم فرکانسی من

      خوشحالم برات بی نهایت

      از خداوند میخوام همواره ما رو آسان کند برای آسانی ها….

      دودوووست دللاااارممممم:)))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      fatemeh saeeidi گفته:
      مدت عضویت: 1776 روز

      سلام سمیه جان

      آفرین سمیه جان

      من شما رو تحسین میکنم

      کی فکرش رو میتونه بکنه در کشور افغانستان با اون همه ترس تو از ترسهات رد بشی و این نتایج رو بگیری

      سمیه جان کار بزرگی کردی قدر خودت بدون

      موفقیتهای بیشمار از پروردگارم برایت درخواست میکنم

      شاد و سلامت و موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهام 🌳 گفته:
      مدت عضویت: 2361 روز

      سلام به روی ماه سمیه ی عزیزم….

      بهت افتخار میکنم که با اون همه محدودیت دنبال کردی عشق و علاقت رو، متنی که نوشتی هر خطش که میخوندم برام جالب و جالبتر میشد، چون من ٣ سالِ اون برنامه ی کوچ سرفینگ رو دارم، ۴ سالِ که تلاش میکنم مشتری بگیرم و برای من که بدون محدودیت میتونم فعالیت کنم و این کشور پراز توریستِ، هنوز موفق نشدم… حتی الان که پیج زدم و منتظر توریست هستم… تا حالا مشتری نداشتم… حتی تو کوچ سرفینگ نوشتم من تور گایدم اما مثلا بهم میگفتن فقط بیا مثلا تو تهران چرخی بزنیم ، همین… اون موقع ها درخواست پول نمیتونستم بکنم، احساس ارزشمندی نمی کردم، اما الانم که پیج زدم و همه میدونن کارم چیه… تو این ۴ ماه همه جور پیشنهادی داشتم اما یک نفر تبدیل به مشتری نشده…

      دلم میخواد از این مسیر که واقعا بهش علاقه دارم پول بسازم..

      امیدوارم راه منم روشن شه …

      ایشالا که هرروز موفق و موفق تر شی سمیه جان و بیشتر از موفقیت هات برامون بگی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فریده سیستانی گفته:
      مدت عضویت: 829 روز

      سلام سمیه جان.چه کامنت زیبایی نوشتی اولا خیلی بهت افتخار میکنم چون میدونم داری چه روی. چه باور هایی کار میکنی و پا رو چه ترس هایی گذاشتی!

      کلا من چند وقته درگیر همین موضوع زن بودن خودم هستم!ما مشهد زندگی می کنیم و از یه خانواده مذهبی تمام باور هایی که باهاشون بزرگ شدم اینکه زن نمیتونه زن مال کار بیرون نیست زن نمیتونه یه سری کارا رو بکنه و ادامه ماجرا….

      شغل منم جوریه که توی شهرمون خیلی وجهه خوبی نداره.

      که بیشتر آقایون سمتش میرن.

      و من تا همین الان درگیر این بودم که خب فریده ول کن دیگه ببین تلاشتو کردی باوراتو ساختی اما از پس این غول بی شاخ ودم برنیومدی (منظورم باور هام در مورد زن بودن و…..)

      رهاش کردم چند روزی….

      تا اینکه امشب بدون. هیچ برنامه ریزی اومدم سراغ سایت(البته حسابی هم کلافه که خب دوباره اومدی توی سایت؟از رو نمیری دختر )

      که یه دفعه کامنت شما رو خوندم .

      که انگار ندایی با خوندن کامنت شما از قلبم گفت ببین دختر شرایط از نظر تو سخته یعنی چی؟آیا وقتی سمیه تونست تو نمیتونی؟

      ندای دورنم گفت:سمیه در چه شرایطی تونست؟ که به نظر عقل هر عاقلی این گونه توصیف میشه به نام خدا حکومت طالبان و پایان کار زنان تمام.

      اما نه فریده قانون این جوری نیست قانون خدا با تمام حرف های مردم متفاوته

      قانون میگه تمرکزتو رو هر چی بزاری از جنس همون وارد زندگی ات میشه.

      قانون میگه شکرگزار که باشی ظرف وجودت زیاد میشه.و انسان های فوق العاده در مسیرات قرار میگیرن

      حالا چه تو آمریکا باشی با این همه آزادی.. چه تو به اصطلاح مردم افغانستان باشی که میگن طالبان اجازه فعالیت به خانم ها رو نمیده.

      نه نه فریده قوانین بدون تغییر خداوند دارن بدون ذره ای کم و کاستی کارشونو انجام میدن چه تو دل طالبان چه تو قلب آمریکا!

      پس بدون تمام این مرز بندی ها توی ذهن توست تمام این مرز بندی ها توی باور های ماست

      با تغییر این مرز بندی ها و این باور ها میتوان هر کاری کرد هر کاری

      البته بازم به گفتن اسونه فریده همت میخاد تلاش میخاد جا نزدن میخاد

      خودتو از کل مردم جامعه جدا کردن میخاد

      به مزخرفات دیگران گوش ندادن میخاد

      قربانی دادن میخاد

      دوست خوبم سمیه جان ممنونم از پیامی که گذاشتی.

      بسیار از کامنتی که گذاشتی لذت برم و متحیر شدم و مطمئنم چند بار دیگه کامنتت رو میخونم تا به خودم یاداوری کنم

      .مرز بندی همه توی ذهن و باور های ماست.

      اگه کارم اشکال داره محیط ایراد نداره مملکت و عقایدشون ایراد نداره.. باور های منه که اشکال داره

      ورودی های منه که اشکال داره

      میزان ترس و هام و اعتماد من به خداست که اشکال داره…..

      ممنونم ازت دوست خوبم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1853 روز

      به نام رب العالمین قادر مطلق سلام به روی ماهت سمیه جان.

      بهت تبریک می گم برای این قدم بزرگی که برداشتی برای رفتن در دل ترس هات اونم در کشور افغانستان با باورهای محدودی که هست. عزیزم یک نشانه شدی از ربم که می شود به آنچه می خواهم برسم به شرطه توجه بیشتر به سپاس گزاریم و دیدن موفقیت های کوچک ام تا هدایت شوم به سمت موفقیت های بزرگ.

      هر جا هستی پایدار و ثابت قدم در مسیر توحید باشی.

      دست حق نگهدارت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سپیده آقایاری گفته:
      مدت عضویت: 1843 روز

      سلام به سمیه عزیز

      سمیه جان خیلی خیلی تحسینت کردم. شما دختر بسیار قوی و شجاعی هستی. یه لحظه خودم رو گذاشتم جای شما و گفتم سپیده اگه تو بودی این کار رو میکردی؟ به احتمال زیاد نه.

      این کار شما خیلی شجاعت و کنترل ذهن و صبر میخواد که شما قدمهای اولیه رو به خوبی برداشتی.

      امیدوارم در این مسیر ثابت قدم باشی و از موفقیتهات بیشترت بخونیم و لذت ببریم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      Maryam h گفته:
      مدت عضویت: 999 روز

      سلام به دوست عزیزوموحدم

      خیلی شگفت زده شدم ازکامنت شماچون خبرهایی که ازکشورهمسایه منتشرشده ومیشه وحشتناک هست .به قول استادعزیزفرقی نمیکنه کجازندگی میکنی این بهانه که من توی ایران یاافغانستان هستم ونمیتونم پیشرفت کنم یک فکرباطل هست وباکامنت شماثابت شدباتوکل به رب عالمیان که قدرتش ازهمه بالاتره میشه همه جاپیشرفت کرد.

      درپناه حق سلامت وثروتمندباشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      دختر پاییز گفته:
      مدت عضویت: 1399 روز

      به نام رب آگاه و قدرتمند و مهربانم

      سلام به استاد عزیز وخانم شایسته عزیزم.

      سلام سمیه جان

      این کامنت شما باعث شد برای اولین بار تو سایت بعد از چند سال منم کامنت بذارم. خیلی خوشحالم از موفقیت هات و واقعا حرفات به دل میشینه..واقعا هیچ محدودیتی با توکل به خدا وجود نداره..امروز که داشتم کامنت شما رو میخوندم سرمو بالا گرفتم و به اطرافم نگاه کردم..واقعا حس کردم خونم واسم بهشت شده..حس کردم تو بهشت زندگی میکنم .خدا رو هزاران بار شکر..نادیده گرفتم تمامی ناخواسته های زندگیم و تمرکز گذاشتم رو داشته هام…خدایا بابت سقف بالا سرم..بابت گل های خوشکلم..بابت چایی که دم کردم و نشستم کامنت میخونم..بابت همسرم و بابت تمام اعضای خانوادم سپاس…خیلی خوشبختم که خدایی دارم که قدرت مطلقه و بخشنده و بی نهایت..امیدوارم بهترین ها نصیب همتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      هلن گفته:
      مدت عضویت: 4022 روز

      سلام سمیه با ایمانم

      تحسینت میکنم دختر قوی و با اراده.

      آفرین که پا رو ترسات گزاشتی.

      ازت الگو میگیرم.

      میدونم خبرای خوبی برات تو راهه.

      بازم برامون بنویس.از موفقیتهات

      از پیشرفت و رشدت.

      آفرین بانوی موفق و با اراده.آفرین.میدونم که قراره کلی اتفاق خوب رو برای خودت خلق کنی.

      واقعا دل و جرات میخاد.من شنیدم تو کشور شما برای زنها خیلی سختگیرن.حالا یه نفر بیاد واین سنت و تابو رو بشکنه خیلی حرفه.تبریک میگم برات ارزوی موفقیتهای بیشتر و زیاد زیادتر دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فاطمه حبیبی گفته:
      مدت عضویت: 677 روز

      سمیه ی عزیزم سلام..

      خیلی خوشحال میشم و احساس عالی دارم وقتی کامنتی رو میخونم که نویسنده اش شخصی باشد از سرزمین خودم.

      سرزمینی که از دل تمام مشکلاتش شیر دخترانی همچون سمیه ی عزیز هستن که به دنیا نشان می‌دهند که محدودیت ها در یک کشور، در یک جامعه، و دریک خانواده نمی‌توانند مانع پرواز شون بشود.

      رشد کردن از دل سختی ها لذت دیگری دارد…

      تو اوج ببینمد سمیه جان

      منتظر خواندن کامنت های زیبا و نتایج فوق‌العاده ات هستم.

      قدم هایت استوار……

      درپناه خدا باشید.!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1934 روز

    بسم الله النور

    سلام به استا. نازنینم 🫂سلام مریم جان مهربونم 🫂

    عاشفتونم 🫀

    استاد جان عجب فایلی همون اول مثال منو زدید خدایا چه میکنی یعنی این سری فایل ها دقیقا واسه حال و اوضاع من هست

    یعنی امروز دهنم باز موند وقتی این فایل شروع شد

    بله یه مسیری رو تمرکزی روی خودم کار کردم و به لطف خدا یه شرایط عالی برام پیش اومد تو تمام جنبه های زندگی و بعد آروم آروم تمرکزم از روی یکر گزاری برداشته شد و بدنم شروع به آلارم دادن کردن و یهو به خودم اومدم دیدم دارم فقط نکات منفی هر چیز رو میبینم و اون شرایطی که همیشه ارزوشو داشتم چه از نظر مالی و چه عاطفی داشت به یمت ناحالبی میرفت و خدا روشکر به موقع هدایت شدم و دوباره تمرکز کردم رو فایل ها و سپاسگزاری و خدا رو شکر دوباره شرایط عالی تر از قبل شد

    به محض اینکه شروع کردم استاد ساعت 7 صبح خدا واسم مشتری فرستاد که خرید هم بکنه و هم منو تا باشگاه برسونه و هم با هم یه تمرین عالی داشته باشیم

    دقیقا شیطان وقتی مت وسط بهشت بودم واسه ناخون کوچیک حتی بهونه کوچیکتر از اون داشت ذهن منو منحرف میکرد که خدا رو شکر به کمتر از یکی دو هفته رسید و دوباره اومدم تو مسیر

    و به قول قران به محض اینکه توبه کنید خداوند را توبه پذیر و مهربان میبینید و من به محض اینکه دیدم ایراد کارم کجاست و زانو زدم و توبه کردم و از خدا طلب بخشش کردم برای ناشکری هام خدا از همون لحظه درهای رحمت رو باز کرد و شرایط حتی بهتر از قبل شد خدایا شکر

    دقیقا به قول استاد شکر گزاری جواب میده که قلبت آروم بشه واقعا به حس دارندگی برسم وقتی ادا دربیارم هیچ اتفاقی نمیوفته یه مثال هم تو دوازده قدم زدید که یه گدایی نون هشک میزده تو آب و میگفته خدایا شکرت و ازش میپرسن با این اوضاع چطور میگی شکر میگه این خدا خودش میدونه که از صد تا فحش هم بدتره و اینکه من ادا دربیارم و از درون راصی نباشم همینه

    دقیقا استاد روزی که من دوباره تمرکزی با این دوره شروع کردم علاعم بیماری همون روز خوب شد همون روز کلی اتفاق قشنگ افتاد اصلا نحوه برخورد دیگران با من کلی فرق کرد و خدا رو شکر اوضاع عالی تر از حتی قبل شد

    استاد جان عاشقوتنم مریم جان خیلی دوستت دارم 🫂به زودی آمریکای زیبا میبنمتون🫂🫀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
  7. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1392 روز

    به نام خداوندبخشاینده مهربان

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین

    وهمه ی دوستان عزیزم در این مسیر توحیدی

    چقدر اگاهی های این گام به من کمک کرد چقدر هماهنگ بود چقدر این گام ها هم زمانی خوبی داره با شرایط الان من واقعا از شما سپاسگذارم خانم شایسته مهربان

    چه سوال خوبی دوستمون پرسیدن و چ جواب هایی عالی مادریافت کردیم از استاد

    این واقعا یک تله بزرگه که ادم فراموش میکنه که دلیل نتایجش چی بوده و چون یه کار ذهنیه ودیده نمیشه ادم خیلی باید اگاه باشه

    واقعا چقدر من باور دارم که توجه به نکات مثبت سپاسگذاری وروخودم کار کردن نتایج بهتری برام میاره

    دیشب تو کامنتم گفتم که یه جنگی بین عمل کردن وکار فیزیکی کردن تو ذهن من انگار عمل کردن رو یه کار فیزیکی میدونه در حالی که توجه به نکات مثبت سپاسگذاری رو خودم کار کردن همون ایمان که عمل میاره

    همون ایمان به اینکه این ج میده اگه اینجوری فک کنم اگه اینجوری عمل کنم

    استاد تو بانک پانشد یه عمل فیزیکی بکنه شما فکر کنید پا میشد میرفت به اصطلاح دل اون ادمهارو نرم کنه یا میرفت یه بانک دیگه یا بحث میکرد یا هرکار دیگه ای کاری که ادمهایی که از قانون خیر ندارند انجام میدهند احساسشون بد میشه حالشون بد میشه

    واتفاقات بد میفته

    اما استاد ایمان داره که اگر بتونه ذهنشو کنترل کنه بتونه سپاسگذار باشه بتونه اروم باشه اتفاقات خوب میفته وهمه چی تغییر میکنه

    مسئله اینجاست من فک میکنم که این برای کارهای کوچیک انجام میشه در حالیکه برای جهان این تعریف نشده کوچیک وبزرگ نداره

    من الان بدهی دارم تمرکز میذارم روی زیبایی ها روی نعمت ها روی سپاسگذاری ها روی فراوانی ها و این از هزارتا کا فیزیکی به نظر من سخت تره و پاداشش هم صدبرابر بیشتره

    این تفاوت نتایج استاد با بقیه باور داره ایمان داره که این کار کردن رو خودم ج میده نه بیل زدن لین همون ایمان که عمل میاره

    مگه چند نفر تو دنیا اینجوری عمل میکنند شاید عده ای

    کمی اونم نا اگاهانه واقعا این اگاهی فایل امشب مختص من بود چقدر ارامم کرد

    سپاسگذاری که من رو به نه ترسی داشته باشم نه غمی برسونه به اون حالت زیبا و قشنگ یکی شدن با ربم و تسلیم اون بودن

    چه جالب استاد گفتن باور داشتم اگه بتونم ذهنم رو کنترل کنم ورق برمیگرده

    واین که چون فاصله هست بین تغییر فرکانس و نتیجه اون ادم گول میخوره اینجا همون استقامت در ایمان که خدا در قران میگه

    توی دوهفته گذشه اندازه یک سال اتفاقات عالی برام رخ داده که نگو

    اما ذهنم امروز حسابی منو ترسونده بود که از صبح دارم کنترلش میکنم وبه یادش میارم اتفاقات خوب رو که همه چیز عالی پیش میره ونه ترسی هست ونه غمی در زمان مناسب گفته میشه که چیکار کنیم

    این داستان استاد در مورد مسابقه رو میتونم تاحدود اندکی درک کنم که وقتی اطرافیان خودم رو میبینم که درگیر یک سری چیزهای الکی هستن و خودشون رو بخاطرش نارحت میکنن اما من اصلا برام مهم نیست

    وتعجب میکنم که چرا اینا اینجوری فکر میکنند

    درحالی که تا یک مدت پیش خودم هم اینجوری فکر میکردم

    هیچ مسابقه ای در کار نیست

    درپناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  8. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3105 روز

    به نام خدای مهربان و رزاق

    سلام

    سپاسگذاربودن بزرگ ترین ویژگیه یک انسان موحده

    تو چیز هایی داری توی زندگیت که همیشه میبینیشون از کنارشون به راحتی رد میشی ذهنت میگه خب که چی همه دارن همینه که هست برات عادیه که تو زندگیت باشن به راحتی نادیده میگیریشون اما زمانی شروع می‌کنی میگی خدایا شکرت یه فرش دارم تو خونه بعد میگی اااا خدایا شکرت یه خونه دارم که فرش رو داخلش انداختم اوه من چشم دارم که میتونم هم خونم رو ببینم هم فرشمو و همینطوری کم کم تمام داشته هات ردیف میشن جلوی چشمات دستان سالم که باهاش آشپزی می‌کنی تمام وسایلی که تو اشپز خونته هرچقدر ادامه بدیم هی میان چیز هایی که هرروز از کنارشون رد میشیم سلامتی که با هیچی نمیشه به دستش اورد به قول استاد با چند میلیارد میتونی سلامتی رو بخری رابطه درست رو چطور حال خوب رو سپاسگذار همین داشته هات باش اینا رو نمیتونی بخری ولی میتونی با سپاسگذاری از خدات دروازه ای از همین نعمت ها رو وارد زندگیت کنی چون اون موقع وصلی به منبع خیرو برکت و حال خوب و سلامتی هروقت حالت بده از چیز های کوچولو شروع کن به سپاسگذاری اونوقت میبینی چطور ورق برمیگرده کسی با تو دشمنی داره بد اخلاقی می‌کنه باهات توجهت رو بزار روی سپاسگذاری روی نکات مثبت نمیتونی نکات مثبت اون فرد رو ببینی بزار روی نکات مثبتی که می‌تونی هرجایی پیدا کنی و عین شکارچی که دنبال اهویه تو هم شکارچیه نکات مثبت باش و سپاسگذار همین ویژگی که بلد شدی تا از این نکات مثبت بیشتر وارد زندگیت بشه قلبت باز بشه ارامش بیاد سراغت

    استاد وقتی به خوابتون فکر میکنم از خودم و خدام خجالت میکشم که منم جز همین دسته معلولین بودم و با ذهنیت معلولم داشتم چنگ میزدم به زمین تا به چیزی برسم و خدارو شکر میکنم هدایت شدم هدایت شدم به سمت شما و کسانی که به انان نعمت داده شده نه گمراهان استاد عزیزم باورهای ما نشان دهنده زندگی ما هستند اینو باور کردم و ازتون سپاسگذارم که خدای واقعی رو توحید رو هر لحظه به ما یاد اور می‌شید مریم جانم خیلی ازت سپاسگذارم من خیلی با این فایل ها بزرگ شدم احساس میکنم جوونه داخل خاک اولی سرش زده بیرون سبز شدم دارم کم کم بزرگ تر از دیروزم میشم دارم قد میکشم انشالله خدا کمکم کنه ثابت قدم بمونم

    دوستتون دارم بوس بهتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      مائده کردی گفته:
      مدت عضویت: 2537 روز

      سلام به حسین عزیزم هم فرکانسی

      درود خداوند بر تو باد

      با مطالعه کامنتت یاده دیروز خودم افتادم وقتی فایل و گوش گردم

      داشتم برای خودم نهار درست میکردم که حسم گفت وسط پختن نهار برو دفترتو بردار بیار

      شاید باورت نشه دفترمو آوردم

      شروع کزدم به شکرگزاری

      از آشپزخونه وسایلش قابلمه و تابه

      موادی که باهاش داشتم غذا درست میگردم

      ادویه جات ها گازی که داشتم

      بشقاب و چنگال ها

      دستای سالمی که میتونم باهاشون آشپزی کنم …..

      و و و

      خدای من خدای من

      برای بار اول یود یهوچنین حسی داشتم حس داشتن حس اینکه من همه چی دلرم واقعا حس کمبود نداشتم

      خدای من شکرت

      عجیب دیروز احساسش کردم….

      تحسینت میکنم مرد قوی برای تعهدت به این سلسله فایل ها

      برای اینکه داری روی خودت متعهدانه کار میکنی احسنت بهت

      سپاسگزارم برای کامنتی گه نوشتی

      دمت گرم حسین عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 755 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان.

    معجزه ای به نام سپاسگزاری.

    سلام استاد عزیز و همه عزیزان. سپاسگزاری واقعا معجزه ها دارد،خب با مثالی که شما زدید واقعا چقدر یاد گرفتم که در موقعیتهای مختلف حتی اگر ظاهر شرایط بد هست هم بتونم احساس خودم را خوب نگه دارم آن موقع هست که میتوانم دنیا را متحول کنم. خود من قبل از آشنا شدن با سایت شما، همیشه میگفتم خداوندا،سپاسگزارم که کمک کردی راه توحیدی را پیدا کنم.خداوندا،سپاسگزارم که ما رایت الا جمیلا را بهم نشون دادی.درحالی که نه توحیدی بودم نه این جمله را درک میکردم و خداوند هدایتم کرد به سایت شما هم توحیدی و یکتاپرستی را فهمیدم هم ما رایت الا جمیلا را درک کردم. هم فهمیدم شرک چیه هم زندگی ام از همه لحاظ بهتر شد. فقط یادم نره که این نتایج حاصل چه چیزهایی بود. بخش دوم اینکه من تو جامعه ای هستم که بقیه معلول هستند پس حرص و طمع نداشته باشم و راحت باشم. اتفاقا امروز بخاطر فایل لیلا عزیز که گذاشته بودید کلی در دفترم بخاطر نعمت های شما سپاسگزاری کردم و در نهایت احساس عالی داشتم خدایا شکرت بابت همه چیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    Mehdi😃 گفته:
    مدت عضویت: 1110 روز

    به‌نام خدایی که رب العالمین است.

    سلام به استاد عزیزم ،خانوم شایسته عزیز ، دوستان عزیز.

    چه حالی میده سرشب بشینی تو مغازه بعد ازین که یک روز لذت بخش رو تا اینجا سپری کردی و شروع کنی به کامنت نوشتن‌ در این سایت. که لذت بخش ترین و مهم ترین کاره چون مارو درمسیر درست ثابت قدم نگه میداره.

    در حالی این کامنت رو دارم مینویسم که امروز عالی بوده خدارو شکر تمام ابعاد همه چیز خیلی لذت بخش پیش رفته

    میخاستم همین الان برای جهت دهی کانون‌ توجهم سپاسگذاری های امروزم رو بنویسم

    گفتم این فایل که برای خانه تکانی ذهن هست استاد راجب سپاسگذاری هم خیلی قشنگ توضیح دادن چی بهتر ازین که بیام همینجا کامنت بزارم تا هم خودم احساسم‌خوب‌ بشه توجهم بره روی سپاسگذاری .

    هم استاد و خانوم شایسته و دوستانم لذت ببرن از خوندن کامنت.

    امروز یک طلوع فوق العاده عالی رو در روستا تجربه کردم

    اول صبح بیدار میشی با چهره و چشمان خوابالو صدای مرغ و خروس و سگ و گوسفند و اینا وای خدای من چقدر لذت بخشه .

    طلوع خورشید و یک روز جدید شروع شده و تو تمرین ستاره‌ قطبی خواسته‌ هارو مینویسی بعدش می‌گی خب من در خواستم رو کردم از خدا برای امروز حالا دیگه وقت لذت بردن از صدای مرغ و خروس و گوسفند و ایناست حالا موقع لذت بردن از طلوع پر انرژی خورشیده باید رها باشی و لذت ببری.

    من 23 سالمه

    و بعدش اومدم در مغازه و از همون لحظه‌ اول یه مشتری اومد چقدر فوق‌العاده و دوس داشتنی و خوش اخلاق

    و الآن که داشتم فکر میکردم گفتم خدای من مدت هاست که امروز و بیشتر روزا دقیقا همه چیز روبه راهه چقدر آدم های دوس داشتنی میان به سمت من

    مشتری های فوق‌العاده

    چه مهارتی تو کارم یه دست آوردم خداروشکر نسبت به تجربه ام واقعا عالیه

    چقدر سلامتی بدنم

    خانواده و دوستان فوق‌العاده

    اصلا همه چیز عالیه

    واقعا استاد چقدر عالی همیشه میلیون ها بار من شنیدم که اینو میگن وقتی توجه می‌کنی به چیز هایی که بهت احساس‌ بهتری می‌ده

    شاید اولش سخت باشه

    ولی بعدش انقد اتفاقای خوب زیاد میوفته که اصلا نکته منفی وجود نداره یا انقد کمه که اصلا در برابر نکات مثبت یک هزارم هم نمیشه.

    مثلا امروز من واقعا هیچ نکته منفی نداره خدارو شکر واقعا.

    البته به قول استاد شیطان همیشه نجوا می‌کنه که وقتی تو بهشت هم باشیم بخاطر شکستن ناخون کوچیکه انگشت اونجارو برامون جهنم کنه

    و یکی از راه هایی که وقتی این نجوا ها در طول روز میاد بیایم تو سایت یا هرجایی سپاسگذاری هامون رو بنویسیم اون‌وقت مث من میگی

    بابا اگه یک آدم نامناسب‌ هست تو زندگیت. به جاش هزار آدم فوق العادهستن بیا به اونا توجه کن

    .واقعا سپاسگذاری معجزه می‌کنه همین الان تا اینجا که نوشتم.

    احساسم به شدت ده برابر بهتر شد از 10 دقیقه قبل

    این آرامش اولین و بهترین‌ نتیجه است دیگه

    چی بهتر ازین که از شدت خوشحالی اشکت در بیاد

    .

    شاید کسانی که تمرکز بر نکات منفی دارن از بیرون ببینن فکر کن ادا در میارم یا هرچی.

    ولی واقعا تو این دوسالی که تو سایت هستم .

    و سعی کردم بهتر بشم

    واقعا الان خداروشکر اگه یک‌نکته منفی باشه تو زندگی‌م به جاش هزاران نکته مثبت هست وقتی به اونا فکر میکنم اصلا میگم هیچ نکته منفی نیست.

    مث استاد که گفتن موقعی که بدهکار بودن

    هرکی ازشون می‌پرسیده حالت چطوره ایشون میگفتن خداروشکر عالیم .

    شاید اونا فکر می‌کردند استاد الکی میگه.ولی استاد می‌گن من هزاران نعمت دیگه داشتم که توجهم رو اونا بود

    این دقیقا همین قدرت قانون‌ و کنترل کانون‌ توجه هست که استاد ازون زمان هرروز هدایت شدن به نعمت ها و خوشبختی بیشتر

    و ما با این کار کردن روی خودمون انقد جدا می‌شیم از بدنه جامعه که واقعآ اینجوریه من وقتی کسانی رو میبنم که توی یک مشکلاتی دارن دست و پا می‌زنن که اصلا میگم خدای من من اصلا اینو تجربه هم نکردم .

    درگیری های ذهنی و در جنگ بودن با خدا و مردم و یک مسائلی که واقعا میگم چطور این مسئله انقدر مهمه براشون

    مث مثلا حرف بقیه

    یا ترس از تهدید

    یا هرچیزی

    البته نمیتونم بگم من که عالیم نه منم مث همه نجوا میاد ولی

    وقتی داریم روی خودمون کار میکنیم

    انصافا 99 درصد مشکلات و درگیری هایی که بقیه دارن و نداریم و هرروز هم همه چیز داره آسون تر می‌شه

    الا دیگه واقعا می‌بینم من هیچ‌مشکلی ندارم تو زندگی‌م

    از نظر مالی که اصلا هیچ بدهی ندارم خداروشکر

    کسب ک کار خودمو دارم که هرروز داره بهتر می‌شه

    سلامتی دارم که واقعا عالیه حالم .روابط فوق‌العاده با همه.

    و اصلا از صب که بیدار میشم

    یه بار به داداشم گفتم که من دیشب موقع خواب به خودم گفتم کاش موقع طلوع بیدارشم و لذت ببرم و دقیقا صبح برای طلوع خورشید همون لحظه‌ خود به خود بیدار شدم لذت بردم چند دقیقه و دوباره خوابیدم.

    حرفی که داداشم زد گفت تو دیوانه ای

    و بعد به خودم گفتم این احساس‌ لذت از کوچک ترین چیز ها برای خیلیا دیوانگیه

    یعنی دیدم نزدیک ترین کسان من اصلا از شنیدن صدای مرغ و خروس لذت نمیبرن تازه فوش میدن میگن سر صبح نمیزارن بخوابیم

    از طلوع خورشید خوشحال نمیشن

    و کلا تمرکز میکنن روی این که خروسه نمیزاره اینا صبح بخوابن از همون صبح تمرکز بر نکات منفی و احساس بد و می‌بینم

    الان در بلند مدت داداش من از چاله خودشو در میاره میندازه تو چاه

    جوری که از صب تا شب کار میکنه وامم می‌گیره

    قرض هم داره ار چند نفر

    قرض هم داده به چند نفر که پولشو نمیدن و عصبیه

    و هزاران اتفاق بد دیگه

    که به قول استاد می‌گن وقتی اینارو می‌بینید ایمانتان به قانون‌ بیشتر می‌شه دیگه

    و من چقدر عالی دارم فرق بین زندگی خودم و داداشم رو درک میکنم

    من نه قرضی دارم

    نه وام گرفتم

    کارم یک کار فنی و تمیز و راحت که با لذت کار می‌کنم. و آدم های دوس داشتنی و فوق‌العاده که هرروز هم همه چی برای من داره بهتر میشه

    برای داداش من همه چیز داره بدتر میشه

    دوستان خودتون این الگو هارو حتما دارین

    اینا نشون میده که آقا تمرکز بر سپاسگذاری و لذت بردن بخاطر اون صدای خروس

    تا طلوع خورشید

    تا یک پیرمردی که اول صب تو خیابان بدون این که بشناسه شمارو بهتون سلام می‌کنه

    تا سلامتی خودت و خانواده

    و درختان طبیعت

    و میلیون چیز قشنگ دیگه

    اینجا خودشو نشون میده که می‌رسی به جایی که میتونی با قدرت بگی همه چیز عالیه خدایا شکرت واقعا.

    و اون کسی که تمرکز بر ناسپاسی داره و احساس بد و گله و شکایت هرروز و هرروز امروز از دیروز بدتر میشه زندگیش.

    واقعا وقتی سعی کنیم جوری زندگی کنیم و به قانون‌ عمل کنیم

    برعکس بقیه توجه کنیم بر نکات مثبت و سپاسگذاری و ایجاد باور های خوب

    خیلی زود از بدنه جامعه جدا می‌شیم

    که از نظر ذهنی معلول هستن

    واقعا خیلیا خودشون رو از چاله در میارن میندازن تو چاه مث داداش من

    که همش داره دست و پا میزنه و کل دنیا و خدار رو مقصر میدونه به جز خودش.

    و با دیدن معلولان ذهنی

    اصلا نباید دلسوزی کنیم چون فقط خودمون میریم تو فرکانس اونا و هیچ تاثیری بر زندگی اونا نداریم تا خودشون تغییر نکنن

    فقط با دیدن اونا باید ایمانمان به قانون‌ بیشتر بشه و با قدرت بیشتری روی خودمون کار کنیم

    هرروز بهتر بشیم توی کنترل ذهن توی سپاسگذاری و مهارت در کسب و کار و مهم ترین چیز که همه اینا باید برسه به این موضوع یعنی احساس خوب و لذت بردن و رهایی

    و می‌بینم که آقا من زندگی خودمو دارم خلق می‌کنم

    من از صبح که بیدار می‌شم نقاشی زندگی‌م رو می‌کشم و می‌گم میخام چیارو تجربه کنم چیزدهایی که فاصله فرکانسی زیادی ندارن باهام

    و بعد میرم و لذت می‌برم و مث الان که تازه‌ سر شب

    نگاه می‌کنم به روزم می‌بینم آره من زندگی‌م رو خلق کردم امروز حتی بهتر از چیزی که میخواستم

    و ایمانم قوی تر میشه باور هام قوی تر میشن میرم تو مدار بالا تر خواسته‌های بزرگتر در تمام ابعاد و قدم به قدم با تکامل

    به همه خواسته‌ هام می‌رسم با لذت رهایی شادی آرامش سپاسگذاری و…

    خدایا شکرت چقدر لذت بردم از نوشتن این کامنت

    استاد خوبم و خانوم شایسته و دوستان عزیزم عشاقتونم عاشقتوتم عاشقتونم

    در پناه رب العالمین شاد و ثروتمند و سلامت باشید

    خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای: