https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-11 06:14:462023-05-11 08:16:42سریال زندگی در بهشت | قسمت 260
530نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به به چقدر خوشحالم بابت ادامه سریال زندگی در بهشت.
نمونه ای از لذت های ساده ای را ذکر کن که موجب شادی و رضایت شما از زندگی ات شده است:
گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع
سخت میگردد جهان بر مردمانِ سختکوش
سعدی
قبلنا فکر میکردم کلی باید تدارکات ببینم تا حس خوب داشته باشم…
این اواخر از تمام فعالیتام لذت می برم. مطالعه، پیاده روی، صحبت کردن با دیگران، خوندن کامنت دوستان، از نفس کشیدنم، از اینکه نگاه کردن و قدرت دیدن چقدر جالبه، خوابیدن، حتی گاهی نگاه میکنم به اعضای بدنم و از ظاهر و کاراییش لذت میبرم.
دنیا مگه اهمیت میده من چه حسی دارم؟ هر چی باشه همون رو برام گسترش میده! مگه میتونم کلید احساسمو بدم دست کسی؟ میندازه تو چاه!
چه کاری مهم تر از اینکه با کیفیت ترین احساس ممکن رو ساطع کنم؟!
اخیرا بزرگترین لذتم قدرت احساسمه! حواسمو میارم به قفسه ی سینم به قلبم و چک میکنم چه حسی دارم؟ و بعد به خودم یاد آوری میکنم همه چیز همینجا رقم میخوره. این تو داری چی خلق میکنی؟ امروز روز سومه که دارم از صب تا شب آگاهانه زندگی میکنم تا برسه به مرحله ی ناخودآگاهی…
اگر خواهی که گردی بنده ی خاص
مهیا شو برای صدق و اخلاص
برو خود را ز راه خویش برگیر
به هر یک لحظه ایمانی ز سر گیر
محمود شبستری
به حرفای شما فکر میکنم که گفتین وقتی فهمیدم قانون چیه گریه میکردین خدارو شکر میکردین به خاطر این آزادی:))
اگر حرف مردم را کنار بگذاری و به داشته های زندگی ات منصفانه تر نگاه کنی، چه فرصت های دیگری را برای لذت بردن از چیزیهای ساده، پیدا می کنی؟
خود را چو یافتی همه عالم ازان توست
چشم از جهان بپوش، طلبکار خویش باش
کار جهان به مردم بیکار واگذار
فرصت غنیمت است پی کار خویش باش
گفتار را به خامه بی مغز واگذار
آیینه وار شاهد کردار خویش باش
صائب تبریزی
جدیدا بدون هیچ آرایشی میرم باشگاه و از ورزشم بیشتر لذت میبرم از اینکه هیچ کرمی روی پوستم نیست. راحت ترین لباسو می پوشم و کمتر اهمیت داره که بقیه چی می بینن و چی می گن.
علایق مشترک با همراه و همسر و ….
یارا بهشت صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامتناسب جهنم است
هر دم که در حضور عزیزی برآوری
دریاب کز حیات جهان حاصل آن دم است
سعدی
با توجه به ویژگی های خواستگارهای اخیرم متوجه شدم یه خواسته ای هست که قبلا بهش توجه نکردم و الان دارم تصویر سازی میکنم که مثل شما و مریم جان در مورد قوانین، خدا …. با هم صحبت کنیم.
فعالیت مشترک الانم با استادمه که یه پژوهش دو نفره داریم، من آگاهانه از ثانیه هایی که کنار ایشونم لذت بردم و بر خلاف سری قبل خیلی بیشتر همو درک میکنیم. خیلی با هم راحتیم البته با حفظ احترام و اصلا با سه چهار سال گذشته قابل مقایسه نیست، قبلا هم کار مورد علاقه مشترک داشتیم اما هر جلسه میخواستم تموم بشه برم خونه الان تغییر کانون توجهم هزار برابر این جریانو با کیفیت تر کرده. با اینکه ایشون اصلا نمیدونه من دارم چیکار میکنم ناخودآگاه تمرکزش رفته رو نقاط مثبت من و هر موقعیم میخوان نقدم کنن که یه چیزی یاد بگیرم یه طور خنده داری میگن که کلی با هم میخندیم دیگه یکی باید بیاد این خنده ها رو جمش کنه … در صورتی که پارسال چند بار تا مرز گریه پیش رفتم.
در خانواده هم مامانم خیلی پایه خندس فیلمای طنز با هم میبینیم. یه بار حین فیلم میخندن یه بار بعد از تموم شدنش مرور میکنن میخندن بعد باز همین داستان موقع تکرار اون فیلم هست. هر بارم که دور هم جمع میشیم به من میگن یکی دو تا سوتی های اخیر منو تعریف کن دور هم بخندیم:) فکر میکنم به خاطر علاقه به بازیگرای طنز این سوتی دادنا و خندیدنا یه چیز مثبتی تو ذهنشون تعریف شده!
سلام فرزانه جون من چند ماهه اومدم تو سایت اما فعلا مطالب رو منظم دنبال نمی کنم، اتفاقی کامنت های شمارو خوندم و دنبالتون کردم وااااقعا تحسینتون می کنم بارها موقع خوندن کامنت ها یا پاسخ هاتون به دوستان ،از دیدگاه هاتون لذت بردم بااارها کانتتون رو خوندم و دیدم تو این مدته کمی که توی سایت هستین، چقدر پررنگ، جدی،با باورهای قوی و اصولی پیش میرین و خیلی از شخصیتتون خوشم میاد برام الگو شدین… از باورهایی که ساختین از توکل …
دیدم در خصوص خواسته جدید از خواستگارتون نوشتین، این به نظرم مهم ترین خواسته اس…البته این نظر منه، چون بعد از 11 سال زندگی مشترک، این جرات رو پیدا کردم که خواسته هامو بگم و مثل سال های پیش نگم که دنیا ارزش نداره، حرف مردم چی، بخاطر پسرم و … و دارم توافقی از همسرم جدا میشم. من تو این مدت زندگی ، بارها دلم خواسته با همسرم حرف بزنیم از علایقمون ،از اهداف مشترک و … برای من اینکه هر دو نفر هر روز به فکر رشد و پیشرفت باشن ارزشه، اینکه برای خودشون وقت بزارن، درباره کتابی، فیلمی، شعری و ... بشینن و نظر بدن، با هم با وجود بچه، برنامه داشته باشیم برای وقت گذروندن دو نفره،کافه بریم، بدمینتون بازی کنیم ،بدنسازی کار کنیم،(من دبیر تربیت بدنی هستم و ورزش نقش پر رنگی داره برام) برای همچنان رشد و ارتقا، اهداف مشترک در زمینه های مالی، آموزش ، مسافرت، تربیت فرزند… الان می فهمم چقدر علایق مشترک مهمه ، کسی که شبیه تو فکر کنه، دیدگاه های مشترک داشته باشین، من کوهنوردم چه کیفی داره با عشقت شب رو تو کوه کمپ بزنی و تا صبح کنار آتیش از قوانین حرف بزنید از فرکانس ،از توجه مثبت ،جنس حرفاتون یکی باشه و عاشق اینم عشقم مثل خودم ورزشی باشه ، تا عمر داره به تناسب اندامش اهمیت بده، به تغذیه سالم ، سحرخیز باشه ،عاشق شعر و موسیقی باشه، باورهای توحیدی داشته باشه، به رشد مالی اهمیت بده، با کشتی کلی سفر کنیم، صداقت داشته باشیم، حرف و عملمون یکی باشه و الگو باشیم برای پسرم . از کنار هم بودن لذت ببریم و عشق رو هر روز تجربه کنیم.
ببخشید فرزانه جون اینا گفتم که هم برام تکرار شه و هم مثبت باشه و هم خواسته ام رو گفته باشم و نه اونی که هست..
من تقریبا 9 ماهه تصمیم به جدایی گرفتم و چند ماه طول کشید بتونم هضمش کنم و عذاب وجدان رو کنار بزارم. خوبیش این بود به محض مطرح کردنش با همسرم، اون قبول کرد اما مسئله ای که باهاش مواجه هستم توافق مالی هست.. درخواست مهریه ندادم و گفتم توافق کنم اما راه نمیاد ما یه خونه داریم که هر کدوم 3 دنگ ازش سهم داریم البته تقریبا یک سوم پولش رو همسرم گذاشته، مقداری طلا داریم که از پس انداز هر جفتمون تهیه کردیم و سه سال قبل یه زمین شریکی تو یه روستا تو یه شهرستان خریدم با فروش طلاهای هدیه و پس اندازم…
حالا همسرم میگه ماشین رو میدم به مهریه ات اما قبلش باید سهم من رو توی طلاها و زمین بدی و میگه من حقوقم رو خرج کردم و تو جمع کردی، منم توی حقوق تو سهم دارم… ولی این موضوع توجه منو دائم بد میکنه و نمی تونم شرطش رو قبول کنم، از طرفی ارزش طلاها و زمین کمه و میگم انقدر طلاق رو طولش ندم چون ماه هاست هیچ کدوم کوتاه نمی آییم ، از طرفی می دونم غلطه اما اطرافیان میگن اشتباه نکن و مهریه رو اجرا بزار و من اگه اجرا نزارم میترسم پشیمون بشم از تصمیمم اما ادم دادگاه و این حرفا رفتن نیستم.
بلاتکلیفم و فکرم دائم مشغوله که کار درست کدومه؟ اینکه پیشنهاد همسرم رو قبول نمی کنم برای ترس از کمبوده؟ برای حرف مردمه؟
میترسم قبول کنم و با یه بچه تنهایی و حقوق معلمی، کم بیارم…از طرفی میگم قبول کنم و تمومش کنم، آرامشم مهم تره، …
شما که درک بهتری از قوانین دارین، میشه نظرتون رو بگین ؟
لیلا خانم در درجه ی اول اگر براتون ممکنه دوره ی عشق و مودت رو تهیه کنین و مطمئن باشین هزینه نیست سرمایه گزاریه اگر از دیدگاه های من خوشتون اومده از همونجا نشات داره. من جواب میدم حتما اما هر چقدرم کامنتم طولانی باشه چهارده جلسه حرفای استاد یه چیز دیگس.
اول از همه اینکه تمام اقداماتی که گفتین حل مسئله از درون نبوده از دنیای بیرون اقدام کردین به همین دلیل هم نه جداییتون راحته نه با هم بودنتون، جدا شدن ضرر مالی داره جدا نشدن ضرر عمری و لذتی.
پس یا سه ماه طبق دوره عشق و مودت کار کنین یا چیزایی که میگم رعایت کنین.
اگر رعایت کنین یا کلا فضا تغییر میکنه با عشق ادامه میدین یا اینکه راحت جدا میشین و با رضایت.
اول از همه برید تو عقل کل عنوان زوج های عباس منشی رو پیدا کنین و کامنت آقا ابراهیم رو بخونین که از عمل به قانون چه نتیجه گرفتن.
بعد اینکه شما باید از درون با خودتون به صلح برسید تا دنیا براتون یه مسیری ردیف کنه از امروز کاری به همسرتون نداشته باشید که قانعش کنید یا دعوا کنین یا هر چی..
یعنی شما شروع میکنین طولانی مدت مرور میکنین رابطه ای که رو که دوس دارین و اگر با مرورش به حس خوبی هم برسید و مقاومت درونی و حس بدتون به زندگیتون و همسر از بین بره یعنی با خودتون و دنیا در صلحین و خودش قدم بعدی رو هدایتتون میکنه …
در کنار این یه الگو پیدا کنین که رابطه دلخواه شما رو دارن و درونی تحسینشون کنین.
اگر واقعا حس بد و مقاومت بهتون دست نمیده به نکات خوب همسرتون توجه کنین یا حتی روزای خوبتون رو مرور کنین حتی اگر کم باشه شما باید آلزایمر عمدی بگیرین و یادتون بره همسرتون چیا گفتن که ناراحت شدین و با احساس خوب خلع سلاحش کنین البته که حواستون باشه شما با اون طرف نیستین شما با دنیا طرف هستین و اگر حستون ناخالص باشه اونم ناخالص کارتون رو بیشتر گره میزنه.
داستان من با شما یکم فرق داره خواستگار میاد و میره من باهاش خاطره ندارم اطلاعاتی تو ذهنم ندارم اما شما سالها اطلاعات عمیق تو ذهنتونه هر خطش یه احساسی رو در شما بر انگیخته میکنه پس باید خیلی سفت و محکم و قاطعانه چند ماهی فقط و فقط و فقط تمرکز کنین بر خواسته هاتون تمرکز رو ویژگی هایی که دوست دارین ممکنه حسن آقا میوه فروش یه ویژگی داره که شما دوس دارین مهم نیست شما برای ویژگی مثبت هر کسی میتونین تور پهن کنین و شکارش کنین …
نظر شخصیه من اینکه هم ادامه زندگی و هم جداییتون دو سر باخته
یه مدت جدی و صادقانه کار کنین
حتی اگر وسط تمریناتون یه روزی حالتون جهنمی شد بازم حس بدتون رو مثلا از عدد ده بیارین روی عدد هشت و بعد تصمیم بگیرین که البته خدا خیلی واضح بهتون مسیر جدید نشون میده.
اگر به صلح و حس خوب برسید نشونه ی واضحش ادامه زندگی خوب و یا جدایی خوب و راحته!
یه تمرین مکمل هم اینکه باید احساس ارزشمندی رو در خودتون فعال کنین شروع کنین نوشتن بابت ویژگی های خوب خودتون، خودتون رو تحسین کردن خودتون رو لایق عشق و ثروت دونستن …
سلام فرزانه عزیز، هم رشته ایه خوبم خیلی ممنونم برای توضیحاتتون که با سخاوت در اختیارم گذاشتین.منم برای آشنایی با شما واقعا خوشحالم.
درباره راهنمایی های شما، دقیقا هدفم همین کار و تمرین ها بود اما چون یه جورایی موضوع وسط بود و چندماهه هر هفته برای رسیدن به توافق و …پیش مشاور میریم، بحث بازه و دائم سنگینی میکنی…
با صحبت های شما و فکر کردن در خصوص اینکه اگه تا الان با این کارهام بحث و توافق قرار بود درست شه، درست شده بود چون من تقریبا این تمرین هارو انجام میدادم به لذت و ورزشم می رسیدم، امااااا برای اینکه دائم با عقل خودم دنبال راه حل بودم و دائم کلافه از اینکه چرا تموم نمیشه… مطمئن شدم که کارم اشتباه بوده و پرونده موضوع رو توی ذهنم بستم،دیگه هم مشاوره نمیرم و بهش فکر نمی کنم تا تمرکزم روی تمرین باشه.
برقرار کردن روابط سطحی برای اینکه متوجه بشی دقیقا چی میخوای هیچ اشکالی نداره. یکی از توصیه های خود استاد هم همین هست.
من یه مدتی قبل از اینکه وارد دوره بشم میگفتم که من حوصله ندارم بشینم کلی بنویسمو فک کنم فقط میخوام پولدار باشه، منو خیلی دوس داشته باشه و تحصیلات عالی داشته باشه، چهره خوبی داشته باشه و با هم بتونیم بریم خارج از کشور.
دنیا هم پشت سر هم جدای از درخواستای قبلیم دو تا آدم خفن پولدار دو تابعیتی که تحصیلات و چهره خوب داشتن و از من خوششون اومده بود گذاشت تو کاسه ی من گفت بیا بفرما اتفاقا هم جفتشون بی حد و حساب دست و دل باز بودن و بهم اعتماد داشتن
اما بعد دیدم نه بابا خیلی بیشتر از این حرفاست من دوست دارم طرفم با من همفکر باشه بریم بیرون با هم خرید کنیم صحبت کنیم فایلهای استاد رو ببینیم بریم پیاده روی و یه سری مسائل دیگه
خلاصه که حواست باشه چی در خواست میکنی
من تمام چیزایی که میخواستم دریافت کردم اما مثلا خط فکریمون در مورد جهان و خدا از زمین تا آسمون متفاوت بود.
برات بهترین رابطه و بهترین زندگی رو آرزو میکنم عزیزم
سلام و درود خدمت استاد بزرگوارم و خانم شایسته فوق العاده و دوستان خوبم
اول از همه تحسین میکنم بابت فراوانی ، نظم، اندام زیبایی که دارین ، بسیار عالی
مورد اول_ از دیدن تماشای پنجره و ویوی زیبایی که بهم نشون میده
نشستن داخل بالکن و تماشایی منظره فوق العاده حیرت انگیز
شنیدن آواز پرنده ها و همینطور صدای خروس
دیدن خنده ی پر از عشق نوزاد زیبام
دیدن آسمان شب و ماه
حس نسیم خنک
دیدن گل کاکتوس
بوییدن عطر گل یاس
دیدن فایل جدید سایت
دیدن ماشین و خونه های شیک
صبح زود بیدار شدن و البته از طرفی عاشق شب بیداری و سکوت شب
حرف زدن با خالقم
مورد دوم_( خیلی جای کار دارم برای این مورد ) مواردی مثل دوچرخه سواری
بودن با پوشش دلخواهم در هر مکان
مورد سوم_بازی تخته نرد قبلا زیاد بازی میکردیم اما یه مدت هست که انجام ندادیم که ممنونم بابت این فایل مجدد یسری بازی ها رو استارت میزنم و بیشتر میگردم تا ببینم چه مواردی مشترک مورد علاقه مون هست تا به کار ببرم.
می دانم که دوستان دیگر خوب من هم هر روز منتظر آمدن یک فایل جدید روی صفحه اصلی پیج استاد هستند تا آن فایل را ببینند و نکات تازه ای از آن یاد بگیرند و با نوشتن کامنت زیبا بر روی آن فایل رد پایی از خودشان به جا بگذارند
من که خودم اینگونه هستم
هر روز صبح به محض بیدار شدن اولین کاری که می کنم این است که پیج استاد را چک می کنم و منتظر دیدن یک فایل جدید هستم
هر روز خودم را با یک فایل روزشمار تحول زندگی خودم شروع می کنم
این جز برنامه اول و صبح گاهی هر روز من است
چقدر حس و حالم را خوب می کند و انرژی طول روز من را افزایش می کند
امروز به محض اینکه چشم هایم را باز کردم و به سراغ گوشی خودم رفتم دیدم که استاد یک فایل جدید روی سایت بارگزاری کرده اند و آنهم فایل زندگی در بهشت خدا می داند که اولین جمله ای که از دهانم خارج شد این بود که گفتم آخ جون
شروع فایل دیدن بازی پینگ پنگ استاد و خانم شایسته مهربان این را برای من تداعی کرد که
بله
می شود از هر چیزی لذت برد
می شود براحتی و بسادگی هم شاد بود
نیاز نیست که دنبال وسایل و تجهیزات خاص بود با امکانات موجود هم می توان براحتی از زندگی و از لحظات خود لذت برد
دومین درسی که برایم داشت
نوع رابطه بسیار عالی و ساده و عاشقانه استاد با خانم شایسته بود
هر دو انسانهایی که کامل با خود در صلح هستند و براحتی می توانند حال خودشان را هم به تنهایی خوب کنند و این گونه که عمل کنی با دیگران هم حالت خوب است و بخوبی می توانی حس زندگی کردن را به دیگران ببخشی
سومین درس که عالی بود برای من
تمرکز کردن خانم شایسته و با اقتدار بازی کردن ایشان بود
بجای اینکه از بازی کردن با استاد بترسند براحتی دل به بازی می دادند و با دفاع های عالی و سرویس ها خوب خدایی عرق استاد را در آورده بودند
و استاد هم بدون هیچ گونه اسحسا ترحم و دلسوزی و بدون در نظر گرفتن اینکه طرف مقابل من یک زن است براحتی بازی خودش را به اجرا در می آورد
چقدر تماشای این بازی و این حرکات و این تحرکات برای من لذت بخش بود
با دیدن این صحنه ها من خودم مشتاق شدم که از امروز ورزش کردن را شروع کنم
تصمیم گرفتم که در خانه شنا و حرکات کششی را بزنم
حرکاتی که نیاز به باشگاه رفتن نداشته باشد
و این انگیزه و سببی شد برای من تا خودم با میل و رغبت به ورزش کردن رو بیاورم
خدای من ممنون از تو و هدایت های تو
نکته زیبای دیگر و عالی از همه
روابط عاشقانه بین دو نفر و تشکر از یکدیگر و با هم رابطه خوب داشتن و این یکی از درس های عالی بود که من در این فایل سفرنامه یاد گرفتم
یک نکته عالی
وجود فراوانی و پیشرفت و روند رو به رشد در این جهان
براحتی می توان هر وسیله ای را حتی بدون رفتن از خانه سفارش داد و درب منزل تحویل گرفت
این بدان معنی است که روند جهان رو به خیر ور شد است و می توان از هر چیزی به فراوانی و وفور داشت
قانون سلامتی اینجا هم کاربرد دارد و اینجا هم خودش را بخوبی نمایان کرد
استفاده از گوشت و نمک که با سازگار طبیعت انسان هماهنگ و سازگار است
هر چیزی که در این فایل می بینم جز استفاده از قوانین هیچ چیز دیگر نیست
یک نکته زیبایی که خانم شایسته گفتند این بود که
زمانی که ما برای تیز کردن ابزار خودمان می کنیم همان طی کردن قانون تکامل و روند رشد ما است تا ما بهتر بتوانیم در طول مسیر رسیدن به هدف خودمان لذت ببریم
این رابطه چقدر زیباست،که وقت بازی کردن رو باهم دارید. خانم شایسته چقدررر هیکل تون زیباتر شده چقدرر عالی بازی کردید،
چقدر وقتی کنار استاد ایستاده بودید لحظه ای که مقابل دوربین برامون دست تکون دادید چقدر اون لحظه به دلم نشست چقدر زیبا می خندید چقدرر اون لحظه برام زیبا بود فوق العاده هستید شما.
چقدر شوخی هاتون لذت بخش برام چقدررر هم پایه هم هستید توی اینجور موقع ها که یکی شیطنت هاش گُل میکنه. چقدررر اون لحظات قبل باز کردن بسته اتون برام زیبا بود…
خانم شایسته چقدررر تحسین تون کردم که وقتی اون بسته به اون سنگین رو تکون دادید بازش کردید اینم اثرات استفاده از قانون سلامتی که چنین بدن قدرتمند و توانمندی از خودتون ساختید،درود برشما یعنی وقتی این حرکت شما رو دیدم و استاد کنار ایستادن واقعااا تشویق تون تحسین تون کردم، سپاسگزار استاد هستم که این قانون رو آماده کردن هرچند من نخریدم.
من همیشه برای بلند کردن حتی یه گلدن نسبتا متوسط روبه بزرگ باید از برادرام کمک بخوام، کمردردی از بلند کردن وجابه جا کردن وسایل واقعاا یه چیزیی که اذیت میشم. از همه بیشتر اینکه باید منتظر باشم یکی بیاد کمکم وقتی شما رو دیدم چنین حرکتی رو جلو دوربین زدید واقعااا هم حسرت خوردم هم تحسین تون کردم.حسرت خوردم که ای کاش منم اندام مثل شما قوی می بود.تحسین تون کردم اینقدر عالی به قانون سلامتی عمل کردید و نتیجه اشو رو ما داریم جلو دوربین می بینیم.
به او فقیرم، به هر خیری، راهی، نعمتی از جانب او فقیرم. خدایا دستم را بگیر و چشمم را بینا کن تا پایم را جایی بگذارم که تو به من الهام کردی
سپاسگزارم برای هر نعمتی که بهم دادی از جمله استادم و مریم جانم که عشقند و عشق و عشق
دیدن بازی پینگ پنگ شما، الهام بخش بود. انگار وارد ذهن شما دو عزیز میشدم و میدیدم که سعی میکنید اعتبار هر امتیاز را به خدا بدهید. هر ضربه ی درست را تحسین میکنید و هر لحظه از خدا هدایت میخواهید.
تحسین میکنم این رابطه ی هماهنگ شما عزیزان را، حرف های مشترک، فعالیت های مشترک و بازی های مشترک، کنترل ذهنی همیشگی، توجه و تشکر همیشگی و صلح و صلح و صلح.
خانم شایسته ی عزیزم که در سکوت و کنترل ذهن مثل قرقی هر توپی را جواب میدهد و استادم با کمترین میزان خرج کردن انرژی با دریافت های به موقعش این بازی را جذاب تر از همیشه کرده اند.
استادم، عشقش را «شما » خطاب میکند و از هر فرصتی برای محبت و تشکر استفاده میکند. هر آن با هر ضربه ای و به بهانهای نام خدایش را صدا میزند و به من درس های توحید عملی ده و یازده را خاطر نشان میکند.
قلبم باز شده و لبریز از عشق.
تحسین میکنم آزادی مالی استاد که اراده میکند و می آید. نوش جانتان استادم.
و من طبق درس قدم دهم جلسه ی پنجم، که از الگوبرداری داری گفتید، به خودم یادآوری میکنم که میشود. اگر استادت توانست تو هم میتوانی ولی از راه مخصوص به خودت. فرع را بی خیال شو. اینکه استاد چگونه به اینجا رسید از چه مسیری، فرع است. اصل این است که رسید. با ابزار ذهن و باور و توحید و قانون که همگی هم در اصل یک ابزار هستند، رسید.
و در ادامه گریل برزیلی و گوشت های ارزشمند که وارد بدن ارزشمند ما میشود. به ساده ترین شکل و سیرکننده ترین شکل و هماهنگ ترین شکل با بدن ما.
نوش جانتان عزیزانم.
استاد جان داستانی را میخواهم بگویم که اخیرا به خاطر آوردم.
من دبیرستان رشته ی ریاضی را در یکی از معتبرترین مدارس تهران درس خواندم، حتی قصه ی ورود به آن مدرسه هم هدایتی بود. سطح علمی بالایی داشت مدرسه و تقریبا چهار سال دبیرستان دانش آموز جدیدی وارد مدرسه نمیشد و اگر هم میشد با استانداردهای بالایی باید میبود تا بتواند وارد شود. همین باعث شده بود که تمام بچه های مدرسه همدیگر را بشناسند.
زمان کنکور شد و اعتراف میکنم من تلاش خاص و زجر دهنده ای برای قبولی در کنکور نکردم. رتبه ام هفت هزار شد و فیزیک دانشگاه کاشان قبول شدم.
یکی دیگر از بچه های مدرسه مهندس معماری دانشگاه کاشان قبول شد.
از آنجا که ثبت نام دانشگاه طبق فامیل بود من و این دوستم که فقط در یک مدرسه بودیم و خیلی دورادور همدیگر را میشناختیم، روز ثبت نام مان یک روز بود.
اصلا یادم نیست چگونه ، ولی ما برای ثبت نام با هم رفتیم دانشگاه، پدر من ماشین نداشت ولی آنها که ماشین داشتند از ما خواستند که با هم بریم و خداوند رزق مرا بر من مشتاق تر کرده بود مثل همیشه. من به راحتی و ملکه وار با ماشین، از تهران تا کاشان رفتم و برگشتم. اصلا نمیدانم چگونه شد چون من خیلی با آن دختر رفیق نبودم و فقط در طول سال تحصیلی، سلام و علیک داشتیم و به خاطر جو مدرسه مان که بالاتر گفتم همدیگر را میشناختیم. همین
معجزه این شکلی است دیگر.
خلاصه که رفتیم برای ثبت نام. موضوعی که وجود دارد این بود که تا وارد هر دانشگاهی نشوی، نمیدانی قوانین آن دانشگاه، ساختار آن دانشگاه چگونه است.
ما هم بعد از ورود فهمیدم که درست است دانشگاهمان یکی است، اما دانشکده های مان کیلومترها از هم دور است .
اصلا دانشکده ی معماری به خاطر نوع درس هایش جایی دورتر از دانشگاه اصلی است و کلا سرویس جدا دارد و حتی اتاق های خوابگاه هم برای آنها متفاوت است. به دلیل نوع درس هایشان اتاق های بزرگی به آنها اختصاص داده میشود و اتاق های دروس علوم پایه مثل فیزیک، اتاق های کوچکی است. بگذارید اعتراف کنم که اینها را حتی تا مدت ها بعد از ورود به دانشگاه هم نمیدانستیم و معجزه اینگونه برای من رقم خورد.
پدر و مادر آن دوستم که با ماشین آنها برای ثبت نام رفته بودیم، به مسولین ثبت نام اصرار میکردند، که لطفا این دو تا دوست را در یک اتاق بندازید. میدانید چه میخواهم بگویم؟ خداوند داشت برای من بی خیال و شاد و خرم از طریق دستانش معجزه میکرد. در واقعآنها برای راحتی من چونه میزدند و نتیجه این شد که قانون ها به تسخیر من در آمد و بار دیگر به من ثابت شد که به امر خداوند قوانین برای من تغییر خواهد کرد. هیچ علوم پایه ای با بچه های معماری و هنر نمیتوانست اتاق مشترک داشته باشد به غیر از من. بهاره ی خدا. من که به تمام بهترین ها آره میگویم. بهاره.
استاد جان من صاحب اتاق بزرگی شدن در طبقه ی اول، چسبیده به آشپزخانه ، دور از سرویس بهداشتی نزدیک در ورودی و حیاط و بزرگترین اتاق آن خوابگاه.
با بچه های هنر و معماری هم اتاق شدم و اصلا معروف هستند به خوشی و خوشحالی و من در مدتی که در خوابگاه بودم فقط زدم و رقصیدم و خندیدم و خداوند. نعمت و حجت را برای من تمام کرد. من کاری نکردم. خدا مرا با قالیچه ی سلیمان برد و آورد و بهم ملک سلیمان گونه داد.
دنیا را به تسخیر من در آورد.
خداوندا از تو سپاسگزارم برای تمام معجزاتی که برایم انجام دادی، مرا هر لحظه در آغوشت بگیر و راه را بر من بگشا، بگذار برکتی که تو به من عطا کرده ای به چشم ببینم. همانا تو سمیع و علیم هستی. همانا تو غفور و رحیم هستی.
بیست و چهار سال از آن روز میگذرد و عجیب نیست که من این اتفاق را بعد از دوره ی احساس لیاقت با این جزییات به خاطر آوردم ؟
غوغایی است داشتن احساس لیاقت و ارزشمندی، چیزی که داشته ایم و ممکن است فراموش کرده باشیمش.
نشونه امروزم رو زدم و به این فایل هدایت شدم، چند دقیقه ای بازی پینگ پونگ استاد و خانم شایسته رو دیدم و اومدم سمت کامنت ها اولین کامنتی که دیدم کامنت نورانی شما بود
خانم بختیاری دل من رو عجیب بردید به دوران دانشگاه
مخصوصا اونجایی که نوشتید فقط زدید و رقصیدید و خوش گذروندید
یاد دوران دانشگاه خودم افتادم
دانشگاه شهیدرجایی تهران، چهار سال و اندی اونجا بودم و مثل شاه زندگی کردم!
من 9 ترم اونجا بودم و همیشه باهم کلاسی هام هم اتاق بودیم، بزن و برقص، جشن های تولد، شبایی که میشستیم و تا نصف شب دسته جمعی کانتر بازی میکردیم، گشت و گزار توی خیابون های ولیعصر و انقلاب، آش رشته، اخر هفته ها دربند و درکه، حتی مترو سوار شدن ها و بی آرتی های شلوغ تهران
عجب دوران شیرینی بود، همیشه همه جا میگم یکی از بهترین دوران زندگیم و قشنگ ترین تجربیات زندگیم چهار سال دوران دانشجوییم تهران بود
ازتون سپاس گزارم منو بردید به اون دوران، اون موقع قوانین رو نمیشناختم، ولی الان که یاد گرفتم میبینم چقدر خدا اون موقع به من دوستان خوب داد، شرایط خیلی عالی، تفریحات عالی، تجربیاتی که همیشه توی زندگیم میتونم ازشون بهره ببرم
ولی ای دل غافل که فراموش میکنم! من چقدر بابت دوران دانشجوییم از خدا تشکر کردم؟! خیلیییییی کم
کاش همگی یاد بگیریم و از لحظه لذت ببریم، قدر همین لحظات روبدونیم که اگر بره دیگه برنمیگرده
بهترین هارو براتون آرزومندم
در تمام لحظات زندگیتون لبریز از شادی و عشق و ثروت باشید
سلام به دو قهرمان استاد عباس منش عزیز و خانم مریم شایسته عزیز
از بازی عالی تون مثل همیشه لذت بردم …خیلی لذت میبرم وقتی میبینمتون موقع بازی انقدر جدی هستید…مثل دوتا رقیب که دارن توی زمین مسابقه میدن بازی میکنید
به نظرم این میتونه رمز موفقیت هر زوجی باشه که هر بخشی از زندگی رو از هم جدا کنن و فیلینگ هر بخش از یکدیگر مجزا باشه
وقت کار جدیت کار
وقت بازی جدیت بازی
وقت زندگی و با هم بودن به معنای واقعی از همدیگه لذت بردن
چیزی که ما در ایران زیاد یادش نگرفتیم..و کلا به خانما یاد دادن همین که ازدواج کردی دیگه تمام وظایف با آقاست …تو بشین پاتو دراز کن
و میریم سراغ سوالات این فایل
مورد اول: نمونه ای از لذت های ساده ای را ذکر کن که موجب شادی و رضایت شما از زندگی ات شده است:
نمونه ای از لذتی که من خیلی ازش لذت میبرم گشت و گذار در طبیعت هست..حتی دیدن طبیعت من رو به ذوق میاره…حتی دوست دارم مسافرت هامون بیشتر توی طبیعت باشه …توی استیت پارک ها و نشنال پارک ها… انقدری که جز به جز خاطرات از طبیعت رو یادمه ، خاطرات شهرهای شلوغ اینجا رو خیلی یادم نیست
مورد دوم: اگر حرف مردم را کنار بگذاری و به داشته های زندگی ات منصفانه تر نگاه کنی، چه فرصت های دیگری را برای لذت بردن از چیزهای ساده، پیدا می کنی؟
یکی از کارهایی که من دوست دارم بیشتر انجام بدم اینه که توی چمن بدون کفش راه برم…خوشبختانه اینجا میتونم این کار رو بکنم و خیلی هم ازش لذت میبرم ..ولی خوب همیشه این کار رو نمیکنم چون نمی بینم کسی رو که کفش هاش رو در آورده باشه و توی چمن راه بره….یک کار دیگه ای که به خاطر حرف مردم انجامش نمیدم اینه که هر لباسی که دوست دارم رو نمی پوشم…خیلی وقتا دوست دارم وقتایی که یه دفعه میخوام برم تا مغازه مثلا یک تخم مرغ بخرم با همون لباس خونه برم بیرون ولی هنوز توی ذهنم نتونستم هضمش کنم
مورد سوم: چه فعالیت لذت بخشی هست که هم مورد علاقه شماست و هم مورد علاقه شریک عاطفی شما؟ مثل یک ورزش مشترک یا یک هنر مورد علاقه یا کاری مثل باغبانی و گلکاری و ..
و چطور می توانید از طریق این علائق مشترک، سطح عمیق تری از ارتباط با یگدیگر را تجربه کنید؟
فعالیت ورزشی یا مثل چیزایی که سوال کردید رو من و همسرم نداریم… من باغبونی خیلی دوست دارم ، همسرم اونجوری نیست که به من جوین بشه ولی سدی هم برای من نیست..
میتونم بگم من و همسرم از سفرهامون خیلی لذت میبریم و هر دومون عاشق سفر هستیم…همسرم خیلی دقیق پلن میچینه و تمام جاهای دیدنی یک منطقه رو پیدا میکنه و میتونیم کامل اون منطقه رو ببینیم..هر وقت سفر رفتیم میتونم بگم رابطه مون یک پله عمیق تر شده چون تجربیات سفرمون رو خیلی دوست داریم…قطعا هر چقدر دقایقی که دو نفر با هم یک لذت عمیق رو تجربه کنن، رابطه هر بار عمیق تر از قبل خواهد شد.
در کل استاد عباس منش ، من از سایت شما و آموزش های شما یاد گرفتم خیلی با خودم در صلح باشم…قبلانا خیلی زیاد با همسرم بحثم میشد چون میشه گفت خیلی فعالیت مشترکی برای فان با هم نداشتیم…ولی از وقتی یاد گرفتم نباید حالم رو بد کنم سعی کردم بپذیرم هر چی هست رو و از اون موقعیت هایی که پیش میاد تا با هم فان داشته باشیم استقبال کنم
این استقبال کردن از هر شرایطی رو از خانم شایسته یاد گرفتم
خیلی توجهم جلب میشد وقتی میدیدم در هر زمینه با شما اوکیه…حتی توی قانون سلامتی…واقعا از نظر ظاهر ایشون شاید نیازی به این لایف استایل نداشتن ولی برای همراهی با شما این رو پذیرفتن و دارن مثل شما غذا میخورن و لذت هم میبرن
من که این رفتارها رو توی ایشون دیدم به خودم گفتم من چرا شل نمی گیرم زندگی رو …چرا انقدر گیر میدم به همسرم سر موضوعات مختلف..این روزهایی که داره میگذره عمر منه…پس من راحت میگیرم که هم به خودم خوش بگذره هم به همسرم
و مورد دیگه ای که باعث شد دست از نق زدن به همسرم برداشتم این بود که باز از شما یاد گرفتم، اگر آدم های اطرافم هنوز تغییری نکردن به این معنی هست که من هنوز تغییر نکردم …و یاد گرفتم مسولیت زندگیم رو بپذیرم…
باسلام خدمت استاد عزیزم ومریم جان گل. بسیار بسیار لذت بردم بعد ازچندین وقت دوباره زندگی دربهشت رو دیدم خیلی عالیه استاد رستورانو به خونه آوردین چه کبابهای خوشمزه ای. به به چه اندامهایی هم شما هم مریم جان الحق که لقب استادی برازنده شماست. واما لذت من وهمسرم ودخترم خلاصه میشه در مسافرتهای زیاد. وقتی میریم مسافرت خیلی خیلی به همدیگه نزدیکتر میشیم بیشتر همو میشناسیم باهم کارهارو انجام میدیم برای هرکاری باهم تصمیم میگیریم واینجوری به همدیگه نزدیک ونزدیکترمیشیم با این فایل تصمیم گرفتم بیشتر روی لذتهای کوچیک زندگیم که باهم هستیم دقت کنم وازتک تکشون لذت ببرم خدایا خودت هدایتگرم باش درمسیر زندگی
سلام به عززززیان دلم استاااد عزززیزم و مریم جان نازنینم، بازی عالی بود و شبیه خلاصه گلهای فوتبال بود و خودمو تجسم میکردم که اونجا رو صندلی چوبی بلند نشستمو و دارم تشویقتون میکنم و بیشتر هم هوای مریم جونو داشتم که البته خیلی عالی بازی میکنند، عاشق افسوسهاتم استاد که از ته دلته واسه امتیاز نگرفتناتون، دوست داشتم و تا آخر فایل هم بازی بود میدیدم هر چند عاشق صحبتهاتونم، چه کبابی خیلی وقته از شیوه سلامتی گذشته و خوب شد یه بار دیگه نشونش دادین، منم همچنان با همه ی بازخوردهای مثبت کم و منفی زیادش دارم ادامه میدم و میدونم که اکثریت99 درصد آدما تو بیراهه اند و نمیدونند دارند چیکار میکنند، من یه ساله که شروع کردم و تو این یکسال یه دقیقه هم مشکل جسمی نداشتم جز مشکل جیبی که اونم درستش میکنم استاد برای منه بیکار یه خورده هزینه سنگینه که باعث شده عضله سازی نتونم بکنم ولی سالمممممم و خوشحال چون میدونم چقدر سلامتی ارزشمنده ، الان که دارم مینویسم مادرم در سخت ترین بحظات عمرش داره بسر میبره و هر لحظه ممکنه از بیمارستان خبر بدی به ما بدن ، در اثر دیابت هر دو پاهاشو از دست داده و عفونت به خونش زده و چند روزه تو ای سی یو هست، کاشکی آدما بیشتر به فکر خودشون بودند و قانون هر چیزی رو میپذیرفتند و چشم بسته زندگی نمیکردند، خلاصه که کیف میکنم از دیدنتون و زندگیتون و غذا خوردنتون و پارادایس و آرزو دارم مه خیلی ها با آموزه های شما به آرزو هاشون برسن و آرزو هاشونو زندگی کنند، خییییییلی دوستتون دارم
لذت های ساده و کوچیک زندگی من خیلی زیاده، یکیش دیدن آسمون ابی با ابرهای سفید تپلی که باهاشون کلی نمادهای بامزه و کاراکترهای کارتونی میبینم، لذت خوردن ی قهوه داغ ، لذت دیدن عکس پدرم که الان ازش دورم و دلم براش ی ذره شده، لذت بوی نون داغ، لذت دیدن ی بیلم خوب، لذت خوردن ی لیوان آب بعد از تشنجی، لذت درک قانون طبیعت، لذت دراز کشیدن به پشت بعد از کلی نشستن پشت کامپیوتر، لذت راه رفتن تو باد بهاری و رفتن باد لای موهام، لذت گرمای خورشید، لذت گوش دادن به یک موزیک خوب. لذت دیدن زیبایی ی گل. لذت نفس کشیدن هوای خنک و تازه. لذت آغوش گرم و بی ریای پدر و مادر، لذت شنیدن خنده کودک همسایه، لذت دیدن ویدیو های استاد عباسمنش وقتی با درون فیلم میگیرین و روش موزیک میذارید. لذت بوی برنج تازه دم کشیده، لذت ی خواب خوب دیدن و ….
اگه ی روزی بشه و حرف و نگاه مردم برام مهم نباشه لذت خوندن و دویدن تو ی فضای سبز رو تجربه میکنم ، لذت اجرای موسیقی بدون استرس روی صحنه، لذت بدون آرایش بیرون رفتن و مالیدن چشم هام که همیشه ترس از این دارم کرم زیر چشمم پاک نشه. لذت پاشیدن آب به صورتم وسط ی فضای سبز ، و در آخر بهتر بگم لذت تجربه واقعی خودم بدون ترس و قضاوت.،
من عاشق پیاده روی و فیلم دیدن ام،.. و ی دوستی داشتم که همیشه همراه هم بودیم و وقتی باهم میرفتیم پیاده روی از قانون های دنیا و بهتر شدن زندگی مون حرف میزدیم… چه لحظه های لذت بخش و خوبی بود… همون لحظه همنشینی با کسی که حرف هاش با تو مشترکه
به امید درک بهتر زندگی بهتر و روزهای با نگاهی عاقلانه تر به زندگی …
خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که بهم جانی دوباره؛ نفسی دوباره و تولدی دوباره رو هدیه دادی تا بتونم زندگی بهشتی م رو همراه خودت ادامه بدم.
خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که دارم با عشق و با شوق و ذوق م و با حس و حال فوق العاده عالیم این کامنت ارزشمندم رو مینویسم.
خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که ما رو خالق زندگی مون قرار دادی تا بتونیم هر انچه رو که دوست داریم وارد زندگی مون کنیم.
خدایا شکرت که اینقدر حس و حالم عالی و بینظیره
خدایا شکرت که دارم با چشمان پر از اشک شوقم این کامنت رو مینویسم.
خدایا شکرت که دوباره این سریال زیبای زندگی در بهشت مون رو دارم میبینم و عشق میکنم و لذت میبرم
استاد عزیزم؛ مریم جانم همین دیشب بود که داشتم توی پوشه ی فایل ها جست و جو میکردم
و از خدا خواستم که منو هدایت کنه به یک فایلی که حس و حالم رو عالی ترین کنه
و منو هدایت کرد به فایل بازی پینگ پونگ تون که در کلبه ی بهشتی مون در شب بازی میکردین
و الان دارم این فایل زیبا و بهشتی مون رو که بازی مهیج و پر از شادی شما دستای بینظیر خداست رو مجدد توی پرادایس زیبامون میبینم
استاد عزیزم چقدر این حس و اتصال مون زیباست
چقدر خدا زیبا هر لحظه داره بهمون نشانه ها رو هدیه میده
چقدر این همزمانی ها زیباست
اره استاد عزیزم خدا دیشب با هدایت کردنم به فایل بازی پینگ پونگ گذشته تون بهم این نشانه رو داد که امروز یه فایل زیبای دیگری از بازی مهیج و شادی بخش دستانم رو میبنی
استاد عزیزم نمیدونید چقدر خوشحالم و چقدر دارم لذت میبرم از این زندگی بهشتی تون
از این در لحظه بودن تون
از این لذت بردن از تک تک لحظات زندگی بهشتی تون
و با تمام وجودم این زندگی بهشتی تون رو این عشق بی قید و شرط تون رو این در لحظه بودن تون و لذت بردن از تک تک لحظات زندگی تون رو تحسین میکنم.
مریم جان؛ عشق من ؛ الگوی بینظیرم ؛ عشق خواهر چقدر دلم برات تنگ شده بود
باورت میشه مریم جان دیشب که داشتم فایل زیباتون رو میدیدم از خدا خواستم که دوست دارم مریم جانم رو دوباره ببینم
ببینم دوباره چهره ی ماهشو
و الان خدا با این فایل زیبا دیدن روی شما و استاد عزیزم رو بهم هدیه داد
مریم جانم با تمام وجودم من عاشقتم ؛ خیلی دوست دارم فرشته بینظیرر خدا؛ چقدر اندام تون زیباتر شده عزیزدلم
استاد عزیزم من عاشقتم ؛ عاشق این اندام زیباتونم؛ عاشق این روی خوش تونم
مریم عزیزم چقدر زیباست این متن هایی که با عشق برای هر کدوم از فایل ها مینویسید
و چقد برامون پر از درس و اگاهیه
استاد عزیزم همین الان یه داستانی رو یادم اومد که دوست دارم براتون تعریف کنم
همین چند روز پیش بود که محل کار بهشتی م بودم و دیدم یه خانم و اقایی همسن وسال شما و مریم جانم با روی خوش و با عشق وارد اتلیه ی عکاسی مون شدن
و ازشون با عشق استقبال کردیم
استاد عزیزم نمیدونید چقدر این اقا شبیه به شما بودن
از نظر قیافه و اندام و تیپ شون
یه اقای چهار شونه بلند و خوش قیافه و با یه تی شرت سفید و کلاه سفید ادیداس و شلوار جین زیبا و کفش اسپرت زیبایی پوشیده بودن و یک عینک خلبانی زیبا؛ وقتی بهشون نگاه کردم یاد شما استاد عزیزم افتادم
و یه حسی بهم گفت که ازشون بپرسم که از کجا تشریف اوردین
از اقا پرسیدم و بهم گفت من امریکا در لس انجلس زندگی میکنم؛ و الان اومدم ایران که یه چند روزی رو به خانواده ام سر بزنم و مجدد برگردم
استاد نمیدونید اون لحظه چقدر حس و حال عالی داشتم
به خدا فکر میکردم که شما کنارم ایستادین و دارین باهام صحبت میکنید
و چقدر با همدیگر مورد امریکا و شهرهای زیباش با همدیگه صحبت کردیم
و بهم گفت چقدر اطلاعات خوبی در مورد امریکا دارید
بهش گفتم من استاد عزیزم و یکسری از دوستانم اونجا زندگی میکنن
و دوست دارم که منم به زودی به امریکا مهاجرت کنم
بهم گفت انشالله سال دیگه همین موقع امریکا ببینمت تون
استاد نمیدونید چقدر حس خوبی داشت این دعای زیباشون
و بهم گفت مهاجرت ادمو خیلی قوی و بزرگ میکنه
و هر لحظه از صحبت هاشون من یاد شما استاد عزیزم افتادم
و خداروشکر میکنم که به این شهر زیبا مهاجرت کردم و توی این شغل بهشتی م دارم کار میکنم که عاشقشم و دارم لذت میبرم
استاد عزیزم هر روز کلی اتفاق خوب داره برام میفته و اونم به خاطر درس ها و اگاهی هایی هست که من از شما و مریم جان یاد گرفتم
یاد گرفتم که فقط زیبایی ها رو تحسین کنم و تمرکزم فقط روی زیبایی ها باشه
یاد گرفتم که از تک تک لحظات زندگی م لذت ببرم
یاد گرفتم که فقط روی خدا حساب باز کنم
خدایا شکرت؛ عاشقتونم دستای بینظیر خدا
خدایا شکرت که دارم این فایل زیبا رو میبینم و چقدر دارم لذت میبرم از این بازی مهیج و پر از شور و شوق شما دستای بینظیر خدا
خدایا شکرت به خاطر وجود ارزشمند استاد عزیزم و مریم جانم که دارم هر لحظه ازشون کلی درس یاد میگیرم
چقدر من این رابطه ی زیبا و عاشقانه تون رو این هم پایه بودن تون رو تحسین میکنم
تحسین میکنم این همه حرفه ای بازی کردن تون
عاشق این بازی زیباتونم و محو این بازی زیباتون شدم
و چقدر با تمرکز عالی دارید بازی میکنید
و چقدر این بدن سالم و سلامتتون رو این اندام زیباتون رو تحسین میکنم
استاد عزیزم؛ مریم جانم؛با دیدن این بازی زیباتون یاد ورزش بدن سازی خودم و عشقم افتادم ؛ با اینکه هر دومون کنار هم نیستیم ولی هر دومون به بدن سازی علاقه داریم و هر کدوم مون توی شهری که هستیم داریم این ورزش رو با عشق انجام میدیم و چقدر حس و حال خوبی رو بهمون میده و انجام دادن همین ورزش چقدر زندگی مون رو زیباتر کرده و بدن سالم تر و خوش اندم تری رو بهمون داده و چقدر همین ورزش ساده بهمون کلی نعمت سلامتی و روابط عالی تر و ارامش بیشتری رو بهمون هدیه داده
و دقیقا با انجام دادن هر حرکتی تمام تمرکزم رو روی اون حرکت معطوف میکنه و چقدر لذت بخشه؛ خدایا شکرت
و یکی از کارهای دیگه م دیدن سریال سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشته که هر لحظه ش برام لذت بخشه و تمام هوش و حواس م رو روی زیبایی ها معطوف میکنه و روحمو پرواز میده
و چقدر من عاشق این صوله ی زیبامونم
خدایا شکرت که دارم این همه نعمت و ثروت و فراوانی رو توی این صوله ی زیبا میبینم
چقدر همه چیز مرتبه و منظم سر جای خودش چیده شده
چقدر من این نظم و مرتب بودن تون رو تحسین میکنم
تحسین میکنم این ادامه دادن تون رو
عاشق این ری اکشن هاتونم استاد ؛ و عاشق این خنده های مریم جانم عاشقتونم عاشقتونم
و من عاشق این بازی زیباتونم اینقدر پر از حس خوبه که به خدا دوست ندارم تموم بشه
و پر از درس و اگاهی برام
اینکه میتونیم با همین بازی های ساده کنار عزیزان مون کلی لذت ببریم و حس و حال خوب رو به خودمون هدیه بدیم
اینکه میتونیم با همین بازی های ساده تمرکزمون رو تا چندین ساعت فقط روی چیزهایی بزاریم که بهمون حس خوب رو هدیه میده
استاد یاد کامنتی یکی از دوستای عزیزمون محمدعلی مهرجویی افتادم
که توی یکی از کامنت های زیباش نوشته بود
” من با بازی منچ بازی و مار و پله با عزیزدلم کلی حس و حال خوب رو به خودمون هدیه میدیم و لذت میبریم ” و چقدر همین بازی ساده روابط شون رو زیباتر میکنه و ارامش بیشتر رو بهشون هدیه میده و همین خودش یه نعمته بزرگه
و چقدر پیام این فایل زیبا برام پر از درس بود که ” قدرت لحظه های ساده رو دست کم نگیریم”
و من ایقدر محو بازی زیباتون شدم که به خدا حس میکنم کنارتونم و دارم از نزدیک تماشا میکنم و لذت میبرم
استاد استاد وقتی فریاد میزدید “الله” یا “الله اکبر ” به خدا اشکم سرازیر میشد ؛ حس و حالم دگرگون میشد
و من چقدر این وجود الهی و توحیدی تون رو تحسین میکنم که پر از عشق الله ست
و با تمام وجودم به شما استاد عزیزم و مریم جانم خدا قوت میگم که واقعا یه بازی عالی رو بهمون هدیه دادین که دوست داشتم همین طور ادامه داشته باشه
ای جانم کلبه ی بهشت مون ؛ چقدر دلم برا کلبه مون تنگ شده بود
چقدر دلم برا این نوشته ی زیبایی که بالای تی وی نصب شده تنگ شده بود ” IN GOD WE TRUST”
چقدر دلم برا ان باکسینگ تنگ شده بود
چقدر کلبه مون مثل همیشه تمیز و مرتبه
چقدر فضای کلبه مون پر از ارامش و پر از انرژی مثبته
وااای خدای من استاد وقتی این رابطه ی زیباتون رو این رابطه ی عاشقانه ی زیباتون رو میبینم به خدا دیوانه میشم و اشک از چشمام سرازیر میشه
چقدر این رابطه ی عاشقانه ی بدون وابستگی و دلبستگی تون رو تحسین میکنم دستای بینظیر خدا
چقدر این سپاسگزاری هاتون از همدیگه زیباست
چقدر این وجود الهی و سپاسگزارتون رو تحسین میکنم
عاشق این شادی ها و خنده هاتونم دستای بینظیر خدا
ای جانم به این هلی کوپتر زیبامون که اون بالای گاوصندوق مون نشسته و به زودی انشالله هواپیمای شخصی استاد عزیزم رو میبینم که روی دریاچه مون تیک اف کرده
ای جانم مبارک تون باشه این دستگاه گریل زیبایی که میخایم کلی غذای خوشمزه رو باهاش تجربه کنیم
ای جانم چه هوایی داره این پرادایس زیبامون؛ دریاچه ی روان و درختای سر به فلک کشیده اش ادمو مدهوش میکنه
سلام پردایس زیبا که هیچ وقت از دیدنت سیر نمیشم و هیچ وقت برام تکراری نمیشی من عاشقتم
ای جانم چه دستگاه گریلی داریم و سراشپز مریم جان که داره با عشق برامون گوشت ها رو تیکه تیکه میکنه و سر سیخ میزنه
دستای بینظیر خدا چقدر عالی با این قانون سلامتی این بدن های زیبا رو برا خودتون ساختین که هر لحظه که نگاه تون میکنم با تمام وجودم تحسین تون میکنم
ازت ممنونم مریم جان این نکته ی عالی رو در مورد ادویه جات برامون توضیح دادین و دقیقا منم گوشت رو با کلی ادویه میپختم و الان که شما اینو بهمون گفتین خیلی برام جالب بود
واووو چه گوشت هایی دهن مون اب افتاد خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت و فراوانی نعمتی که بهمون هدیه دادین
خدایا شکرت به خاطر این همه ثروت و چقدر ثروتمند شدن زیباست
چقدر ثروتمند شدن با شکوهه
و با تمام وجودم این ازادی زمانی و مکانی و مالی تون رو تحسین میکنم دستای بینظیر خدا که هر چیزی رو بخاید بدون هیچ گونه محدودیتی در ان واحد سفارش میدید و اماده میشه براتون
وااای چه رنگ و لعابی دارند این گوشت ها خدایا شکرت
نوش جون تون عزیزای دلمم
عزیزم نگاه ماهی های زیبامون که دارن توی دریاچه پرادایس زیبامون کنار شما لذت میبرن و دعای خیر براتون میکنن خدایا شکرت
دستای بیظیر خدا با تمام وجودم ازتون ممنونم به خاطر این فایل زیبایی که با عشق برامون تهیه کردین و کلی برامون درس و اگاهی داشت و کلیحس و حالمون رو عالی ترین کرد
عاشقتونم ؛ خدایا شکرت ؛ ادامه میدیم این مسیر الهی و زیبا رو مصمم تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا
سلام به استاد عزیزم، مریم جان و دوستان گرامی
به به چقدر خوشحالم بابت ادامه سریال زندگی در بهشت.
نمونه ای از لذت های ساده ای را ذکر کن که موجب شادی و رضایت شما از زندگی ات شده است:
گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع
سخت میگردد جهان بر مردمانِ سختکوش
سعدی
قبلنا فکر میکردم کلی باید تدارکات ببینم تا حس خوب داشته باشم…
این اواخر از تمام فعالیتام لذت می برم. مطالعه، پیاده روی، صحبت کردن با دیگران، خوندن کامنت دوستان، از نفس کشیدنم، از اینکه نگاه کردن و قدرت دیدن چقدر جالبه، خوابیدن، حتی گاهی نگاه میکنم به اعضای بدنم و از ظاهر و کاراییش لذت میبرم.
دنیا مگه اهمیت میده من چه حسی دارم؟ هر چی باشه همون رو برام گسترش میده! مگه میتونم کلید احساسمو بدم دست کسی؟ میندازه تو چاه!
چه کاری مهم تر از اینکه با کیفیت ترین احساس ممکن رو ساطع کنم؟!
اخیرا بزرگترین لذتم قدرت احساسمه! حواسمو میارم به قفسه ی سینم به قلبم و چک میکنم چه حسی دارم؟ و بعد به خودم یاد آوری میکنم همه چیز همینجا رقم میخوره. این تو داری چی خلق میکنی؟ امروز روز سومه که دارم از صب تا شب آگاهانه زندگی میکنم تا برسه به مرحله ی ناخودآگاهی…
اگر خواهی که گردی بنده ی خاص
مهیا شو برای صدق و اخلاص
برو خود را ز راه خویش برگیر
به هر یک لحظه ایمانی ز سر گیر
محمود شبستری
به حرفای شما فکر میکنم که گفتین وقتی فهمیدم قانون چیه گریه میکردین خدارو شکر میکردین به خاطر این آزادی:))
اگر حرف مردم را کنار بگذاری و به داشته های زندگی ات منصفانه تر نگاه کنی، چه فرصت های دیگری را برای لذت بردن از چیزیهای ساده، پیدا می کنی؟
خود را چو یافتی همه عالم ازان توست
چشم از جهان بپوش، طلبکار خویش باش
کار جهان به مردم بیکار واگذار
فرصت غنیمت است پی کار خویش باش
گفتار را به خامه بی مغز واگذار
آیینه وار شاهد کردار خویش باش
صائب تبریزی
جدیدا بدون هیچ آرایشی میرم باشگاه و از ورزشم بیشتر لذت میبرم از اینکه هیچ کرمی روی پوستم نیست. راحت ترین لباسو می پوشم و کمتر اهمیت داره که بقیه چی می بینن و چی می گن.
علایق مشترک با همراه و همسر و ….
یارا بهشت صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامتناسب جهنم است
هر دم که در حضور عزیزی برآوری
دریاب کز حیات جهان حاصل آن دم است
سعدی
با توجه به ویژگی های خواستگارهای اخیرم متوجه شدم یه خواسته ای هست که قبلا بهش توجه نکردم و الان دارم تصویر سازی میکنم که مثل شما و مریم جان در مورد قوانین، خدا …. با هم صحبت کنیم.
فعالیت مشترک الانم با استادمه که یه پژوهش دو نفره داریم، من آگاهانه از ثانیه هایی که کنار ایشونم لذت بردم و بر خلاف سری قبل خیلی بیشتر همو درک میکنیم. خیلی با هم راحتیم البته با حفظ احترام و اصلا با سه چهار سال گذشته قابل مقایسه نیست، قبلا هم کار مورد علاقه مشترک داشتیم اما هر جلسه میخواستم تموم بشه برم خونه الان تغییر کانون توجهم هزار برابر این جریانو با کیفیت تر کرده. با اینکه ایشون اصلا نمیدونه من دارم چیکار میکنم ناخودآگاه تمرکزش رفته رو نقاط مثبت من و هر موقعیم میخوان نقدم کنن که یه چیزی یاد بگیرم یه طور خنده داری میگن که کلی با هم میخندیم دیگه یکی باید بیاد این خنده ها رو جمش کنه … در صورتی که پارسال چند بار تا مرز گریه پیش رفتم.
در خانواده هم مامانم خیلی پایه خندس فیلمای طنز با هم میبینیم. یه بار حین فیلم میخندن یه بار بعد از تموم شدنش مرور میکنن میخندن بعد باز همین داستان موقع تکرار اون فیلم هست. هر بارم که دور هم جمع میشیم به من میگن یکی دو تا سوتی های اخیر منو تعریف کن دور هم بخندیم:) فکر میکنم به خاطر علاقه به بازیگرای طنز این سوتی دادنا و خندیدنا یه چیز مثبتی تو ذهنشون تعریف شده!
شاد باش و ایمن که من
آن کنم با تو که باران با چمن کند
مولانا
سلام فرزانه جون من چند ماهه اومدم تو سایت اما فعلا مطالب رو منظم دنبال نمی کنم، اتفاقی کامنت های شمارو خوندم و دنبالتون کردم وااااقعا تحسینتون می کنم بارها موقع خوندن کامنت ها یا پاسخ هاتون به دوستان ،از دیدگاه هاتون لذت بردم بااارها کانتتون رو خوندم و دیدم تو این مدته کمی که توی سایت هستین، چقدر پررنگ، جدی،با باورهای قوی و اصولی پیش میرین و خیلی از شخصیتتون خوشم میاد برام الگو شدین… از باورهایی که ساختین از توکل …
دیدم در خصوص خواسته جدید از خواستگارتون نوشتین، این به نظرم مهم ترین خواسته اس…البته این نظر منه، چون بعد از 11 سال زندگی مشترک، این جرات رو پیدا کردم که خواسته هامو بگم و مثل سال های پیش نگم که دنیا ارزش نداره، حرف مردم چی، بخاطر پسرم و … و دارم توافقی از همسرم جدا میشم. من تو این مدت زندگی ، بارها دلم خواسته با همسرم حرف بزنیم از علایقمون ،از اهداف مشترک و … برای من اینکه هر دو نفر هر روز به فکر رشد و پیشرفت باشن ارزشه، اینکه برای خودشون وقت بزارن، درباره کتابی، فیلمی، شعری و ... بشینن و نظر بدن، با هم با وجود بچه، برنامه داشته باشیم برای وقت گذروندن دو نفره،کافه بریم، بدمینتون بازی کنیم ،بدنسازی کار کنیم،(من دبیر تربیت بدنی هستم و ورزش نقش پر رنگی داره برام) برای همچنان رشد و ارتقا، اهداف مشترک در زمینه های مالی، آموزش ، مسافرت، تربیت فرزند… الان می فهمم چقدر علایق مشترک مهمه ، کسی که شبیه تو فکر کنه، دیدگاه های مشترک داشته باشین، من کوهنوردم چه کیفی داره با عشقت شب رو تو کوه کمپ بزنی و تا صبح کنار آتیش از قوانین حرف بزنید از فرکانس ،از توجه مثبت ،جنس حرفاتون یکی باشه و عاشق اینم عشقم مثل خودم ورزشی باشه ، تا عمر داره به تناسب اندامش اهمیت بده، به تغذیه سالم ، سحرخیز باشه ،عاشق شعر و موسیقی باشه، باورهای توحیدی داشته باشه، به رشد مالی اهمیت بده، با کشتی کلی سفر کنیم، صداقت داشته باشیم، حرف و عملمون یکی باشه و الگو باشیم برای پسرم . از کنار هم بودن لذت ببریم و عشق رو هر روز تجربه کنیم.
ببخشید فرزانه جون اینا گفتم که هم برام تکرار شه و هم مثبت باشه و هم خواسته ام رو گفته باشم و نه اونی که هست..
من تقریبا 9 ماهه تصمیم به جدایی گرفتم و چند ماه طول کشید بتونم هضمش کنم و عذاب وجدان رو کنار بزارم. خوبیش این بود به محض مطرح کردنش با همسرم، اون قبول کرد اما مسئله ای که باهاش مواجه هستم توافق مالی هست.. درخواست مهریه ندادم و گفتم توافق کنم اما راه نمیاد ما یه خونه داریم که هر کدوم 3 دنگ ازش سهم داریم البته تقریبا یک سوم پولش رو همسرم گذاشته، مقداری طلا داریم که از پس انداز هر جفتمون تهیه کردیم و سه سال قبل یه زمین شریکی تو یه روستا تو یه شهرستان خریدم با فروش طلاهای هدیه و پس اندازم…
حالا همسرم میگه ماشین رو میدم به مهریه ات اما قبلش باید سهم من رو توی طلاها و زمین بدی و میگه من حقوقم رو خرج کردم و تو جمع کردی، منم توی حقوق تو سهم دارم… ولی این موضوع توجه منو دائم بد میکنه و نمی تونم شرطش رو قبول کنم، از طرفی ارزش طلاها و زمین کمه و میگم انقدر طلاق رو طولش ندم چون ماه هاست هیچ کدوم کوتاه نمی آییم ، از طرفی می دونم غلطه اما اطرافیان میگن اشتباه نکن و مهریه رو اجرا بزار و من اگه اجرا نزارم میترسم پشیمون بشم از تصمیمم اما ادم دادگاه و این حرفا رفتن نیستم.
بلاتکلیفم و فکرم دائم مشغوله که کار درست کدومه؟ اینکه پیشنهاد همسرم رو قبول نمی کنم برای ترس از کمبوده؟ برای حرف مردمه؟
میترسم قبول کنم و با یه بچه تنهایی و حقوق معلمی، کم بیارم…از طرفی میگم قبول کنم و تمومش کنم، آرامشم مهم تره، …
شما که درک بهتری از قوانین دارین، میشه نظرتون رو بگین ؟
ممنون برای وقتی که میزارین
انشالله در پناه حق، شاد و سلامت باشی️
سلام دوست عزیزم لیلا خانم
ممنونم از تعریفتون و خوشحالم که باهاتون آشنا شدم.
منم هم رشته ی خودتون هستم ارشد تربیت بدنی.
لیلا خانم در درجه ی اول اگر براتون ممکنه دوره ی عشق و مودت رو تهیه کنین و مطمئن باشین هزینه نیست سرمایه گزاریه اگر از دیدگاه های من خوشتون اومده از همونجا نشات داره. من جواب میدم حتما اما هر چقدرم کامنتم طولانی باشه چهارده جلسه حرفای استاد یه چیز دیگس.
اول از همه اینکه تمام اقداماتی که گفتین حل مسئله از درون نبوده از دنیای بیرون اقدام کردین به همین دلیل هم نه جداییتون راحته نه با هم بودنتون، جدا شدن ضرر مالی داره جدا نشدن ضرر عمری و لذتی.
پس یا سه ماه طبق دوره عشق و مودت کار کنین یا چیزایی که میگم رعایت کنین.
اگر رعایت کنین یا کلا فضا تغییر میکنه با عشق ادامه میدین یا اینکه راحت جدا میشین و با رضایت.
اول از همه برید تو عقل کل عنوان زوج های عباس منشی رو پیدا کنین و کامنت آقا ابراهیم رو بخونین که از عمل به قانون چه نتیجه گرفتن.
بعد اینکه شما باید از درون با خودتون به صلح برسید تا دنیا براتون یه مسیری ردیف کنه از امروز کاری به همسرتون نداشته باشید که قانعش کنید یا دعوا کنین یا هر چی..
یعنی شما شروع میکنین طولانی مدت مرور میکنین رابطه ای که رو که دوس دارین و اگر با مرورش به حس خوبی هم برسید و مقاومت درونی و حس بدتون به زندگیتون و همسر از بین بره یعنی با خودتون و دنیا در صلحین و خودش قدم بعدی رو هدایتتون میکنه …
در کنار این یه الگو پیدا کنین که رابطه دلخواه شما رو دارن و درونی تحسینشون کنین.
اگر واقعا حس بد و مقاومت بهتون دست نمیده به نکات خوب همسرتون توجه کنین یا حتی روزای خوبتون رو مرور کنین حتی اگر کم باشه شما باید آلزایمر عمدی بگیرین و یادتون بره همسرتون چیا گفتن که ناراحت شدین و با احساس خوب خلع سلاحش کنین البته که حواستون باشه شما با اون طرف نیستین شما با دنیا طرف هستین و اگر حستون ناخالص باشه اونم ناخالص کارتون رو بیشتر گره میزنه.
داستان من با شما یکم فرق داره خواستگار میاد و میره من باهاش خاطره ندارم اطلاعاتی تو ذهنم ندارم اما شما سالها اطلاعات عمیق تو ذهنتونه هر خطش یه احساسی رو در شما بر انگیخته میکنه پس باید خیلی سفت و محکم و قاطعانه چند ماهی فقط و فقط و فقط تمرکز کنین بر خواسته هاتون تمرکز رو ویژگی هایی که دوست دارین ممکنه حسن آقا میوه فروش یه ویژگی داره که شما دوس دارین مهم نیست شما برای ویژگی مثبت هر کسی میتونین تور پهن کنین و شکارش کنین …
نظر شخصیه من اینکه هم ادامه زندگی و هم جداییتون دو سر باخته
یه مدت جدی و صادقانه کار کنین
حتی اگر وسط تمریناتون یه روزی حالتون جهنمی شد بازم حس بدتون رو مثلا از عدد ده بیارین روی عدد هشت و بعد تصمیم بگیرین که البته خدا خیلی واضح بهتون مسیر جدید نشون میده.
اگر به صلح و حس خوب برسید نشونه ی واضحش ادامه زندگی خوب و یا جدایی خوب و راحته!
یه تمرین مکمل هم اینکه باید احساس ارزشمندی رو در خودتون فعال کنین شروع کنین نوشتن بابت ویژگی های خوب خودتون، خودتون رو تحسین کردن خودتون رو لایق عشق و ثروت دونستن …
در پناه خداوند عشق و آرامش و لذت رو تجربه کنید
لایق بهترین هایید
سلام فرزانه عزیز، هم رشته ایه خوبم خیلی ممنونم برای توضیحاتتون که با سخاوت در اختیارم گذاشتین.منم برای آشنایی با شما واقعا خوشحالم.
درباره راهنمایی های شما، دقیقا هدفم همین کار و تمرین ها بود اما چون یه جورایی موضوع وسط بود و چندماهه هر هفته برای رسیدن به توافق و …پیش مشاور میریم، بحث بازه و دائم سنگینی میکنی…
با صحبت های شما و فکر کردن در خصوص اینکه اگه تا الان با این کارهام بحث و توافق قرار بود درست شه، درست شده بود چون من تقریبا این تمرین هارو انجام میدادم به لذت و ورزشم می رسیدم، امااااا برای اینکه دائم با عقل خودم دنبال راه حل بودم و دائم کلافه از اینکه چرا تموم نمیشه… مطمئن شدم که کارم اشتباه بوده و پرونده موضوع رو توی ذهنم بستم،دیگه هم مشاوره نمیرم و بهش فکر نمی کنم تا تمرکزم روی تمرین باشه.
بازم ممنونم
خوشبخت و سعادتمند باشی الهی
سلااام ب دوست عزیزم فرزانه جان
چن روزه ذهنم درگیره بابت خاستگاری ک دارم
ایشون و داماد جدیدمون معرفی کرده پسرعموشون هست
چون از ازدواجش و رابطه ای ک باخواهرم داره تو این دوسال خیلی راضی هست
من قبلا ب یه تضادی خوردم تو این زمینه چن سال پیش اون موقع با قانون آشنا نبودم و مدار مناسبی نداشتم
بدون اینکه ب ندای درونم گوش بدم بخاطر اینکه بقیه تاییدش میکردن اون شخص و سیلی محکمی خوردم از جهان وباعث شد بیدار بشم خودمو بشناسم خواسته هامو
بعد از اون جریان خاستگارای زیادی داشتم ک ردشون کردم بدون اینکه ببینمشون چون حسم تایید نمیکرد
بادیدن سریال زندگی دربهشت خواسته هایی ک داشتم واضح تر شد برام ودرخواست دادم ب جهان
الان این خاستگاری ک دامادمون معرفی کرده پارسال عید هم گفته بود ولی رد کردم
الان باز پیشنهادش مطرح شده
مطمئن نیستم ولی حسم میگه نتیجه درخواستمه
میخوام ب خودم وایشون ی فرصت بدم تابیشتر خودم وخواسته هام وبشناسم واینکه چقد مدارم تغییر کرده
نظربقیه دیگه مهم نیست برام میخوام ب ندای قلبم گوش بدم
کامنتت و ک خوندم انگار برای من نوشته بودی خواسته جدیدت خواسته ی منم هست مرسی ک بهم یادآوری کردی عزیزم
خیییلب تحسینت میکنم ک اینقدرعالی میتونی درک کنی قانون و وعمل کنی بهش
برات بهترینها رو ارزو دارم
وهمسر فوق العاده ای ک باهم ب آرامش روحی برسین وغرق درخوشبختی ثروت وعشق باشی عزیزدلم
درپناه خدای عشق باشید
سلام دوست عزیزم
برقرار کردن روابط سطحی برای اینکه متوجه بشی دقیقا چی میخوای هیچ اشکالی نداره. یکی از توصیه های خود استاد هم همین هست.
من یه مدتی قبل از اینکه وارد دوره بشم میگفتم که من حوصله ندارم بشینم کلی بنویسمو فک کنم فقط میخوام پولدار باشه، منو خیلی دوس داشته باشه و تحصیلات عالی داشته باشه، چهره خوبی داشته باشه و با هم بتونیم بریم خارج از کشور.
دنیا هم پشت سر هم جدای از درخواستای قبلیم دو تا آدم خفن پولدار دو تابعیتی که تحصیلات و چهره خوب داشتن و از من خوششون اومده بود گذاشت تو کاسه ی من گفت بیا بفرما اتفاقا هم جفتشون بی حد و حساب دست و دل باز بودن و بهم اعتماد داشتن
اما بعد دیدم نه بابا خیلی بیشتر از این حرفاست من دوست دارم طرفم با من همفکر باشه بریم بیرون با هم خرید کنیم صحبت کنیم فایلهای استاد رو ببینیم بریم پیاده روی و یه سری مسائل دیگه
خلاصه که حواست باشه چی در خواست میکنی
من تمام چیزایی که میخواستم دریافت کردم اما مثلا خط فکریمون در مورد جهان و خدا از زمین تا آسمون متفاوت بود.
برات بهترین رابطه و بهترین زندگی رو آرزو میکنم عزیزم
در پناه خداوند موفق باشی
سلام فرزانه عزیزم
مرسی از اینکه وقت گذاشتی وبرام نوشتی
خیالم راحت شد ک تصمیم درستی گرفتم
ممنون ک تجربه ارزشمندت وگفتی
منم دوسدارم رابطه ی پراز تحسین احترام وشاد داشته باشم مث استاد
ک باهم بتونیم وقت بگذرونیم ولذت ببریم بازی کنیم
درک کنیم همو
از قانون باهم بگیم
ازخدا باعث رشد هم بشیم وتو برخورد با تضادهای زندگی سربلند بیرون بیاییم
وخواسته هامونو بشناسیم
هدف داشته باشیم
باخودمون درصلح باشیم
باهم بریم بیرون کوه
بازار گردی
مسافرت
داخلی وخارج کشور
مسائل و حل کنیم
ب عبارتی بال پرواز هم باشیم و باهم اوج بگیریم چقد لذت بخشه همچین رابطه ای
الهی صدهزار بارشکرت خدای عزیزم
مرسی ازمحبتت
سلام و درود خدمت استاد بزرگوارم و خانم شایسته فوق العاده و دوستان خوبم
اول از همه تحسین میکنم بابت فراوانی ، نظم، اندام زیبایی که دارین ، بسیار عالی
مورد اول_ از دیدن تماشای پنجره و ویوی زیبایی که بهم نشون میده
نشستن داخل بالکن و تماشایی منظره فوق العاده حیرت انگیز
شنیدن آواز پرنده ها و همینطور صدای خروس
دیدن خنده ی پر از عشق نوزاد زیبام
دیدن آسمان شب و ماه
حس نسیم خنک
دیدن گل کاکتوس
بوییدن عطر گل یاس
دیدن فایل جدید سایت
دیدن ماشین و خونه های شیک
صبح زود بیدار شدن و البته از طرفی عاشق شب بیداری و سکوت شب
حرف زدن با خالقم
مورد دوم_( خیلی جای کار دارم برای این مورد ) مواردی مثل دوچرخه سواری
بودن با پوشش دلخواهم در هر مکان
مورد سوم_بازی تخته نرد قبلا زیاد بازی میکردیم اما یه مدت هست که انجام ندادیم که ممنونم بابت این فایل مجدد یسری بازی ها رو استارت میزنم و بیشتر میگردم تا ببینم چه مواردی مشترک مورد علاقه مون هست تا به کار ببرم.
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
می دانم که دوستان دیگر خوب من هم هر روز منتظر آمدن یک فایل جدید روی صفحه اصلی پیج استاد هستند تا آن فایل را ببینند و نکات تازه ای از آن یاد بگیرند و با نوشتن کامنت زیبا بر روی آن فایل رد پایی از خودشان به جا بگذارند
من که خودم اینگونه هستم
هر روز صبح به محض بیدار شدن اولین کاری که می کنم این است که پیج استاد را چک می کنم و منتظر دیدن یک فایل جدید هستم
هر روز خودم را با یک فایل روزشمار تحول زندگی خودم شروع می کنم
این جز برنامه اول و صبح گاهی هر روز من است
چقدر حس و حالم را خوب می کند و انرژی طول روز من را افزایش می کند
امروز به محض اینکه چشم هایم را باز کردم و به سراغ گوشی خودم رفتم دیدم که استاد یک فایل جدید روی سایت بارگزاری کرده اند و آنهم فایل زندگی در بهشت خدا می داند که اولین جمله ای که از دهانم خارج شد این بود که گفتم آخ جون
شروع فایل دیدن بازی پینگ پنگ استاد و خانم شایسته مهربان این را برای من تداعی کرد که
بله
می شود از هر چیزی لذت برد
می شود براحتی و بسادگی هم شاد بود
نیاز نیست که دنبال وسایل و تجهیزات خاص بود با امکانات موجود هم می توان براحتی از زندگی و از لحظات خود لذت برد
دومین درسی که برایم داشت
نوع رابطه بسیار عالی و ساده و عاشقانه استاد با خانم شایسته بود
هر دو انسانهایی که کامل با خود در صلح هستند و براحتی می توانند حال خودشان را هم به تنهایی خوب کنند و این گونه که عمل کنی با دیگران هم حالت خوب است و بخوبی می توانی حس زندگی کردن را به دیگران ببخشی
سومین درس که عالی بود برای من
تمرکز کردن خانم شایسته و با اقتدار بازی کردن ایشان بود
بجای اینکه از بازی کردن با استاد بترسند براحتی دل به بازی می دادند و با دفاع های عالی و سرویس ها خوب خدایی عرق استاد را در آورده بودند
و استاد هم بدون هیچ گونه اسحسا ترحم و دلسوزی و بدون در نظر گرفتن اینکه طرف مقابل من یک زن است براحتی بازی خودش را به اجرا در می آورد
چقدر تماشای این بازی و این حرکات و این تحرکات برای من لذت بخش بود
با دیدن این صحنه ها من خودم مشتاق شدم که از امروز ورزش کردن را شروع کنم
تصمیم گرفتم که در خانه شنا و حرکات کششی را بزنم
حرکاتی که نیاز به باشگاه رفتن نداشته باشد
و این انگیزه و سببی شد برای من تا خودم با میل و رغبت به ورزش کردن رو بیاورم
خدای من ممنون از تو و هدایت های تو
نکته زیبای دیگر و عالی از همه
روابط عاشقانه بین دو نفر و تشکر از یکدیگر و با هم رابطه خوب داشتن و این یکی از درس های عالی بود که من در این فایل سفرنامه یاد گرفتم
یک نکته عالی
وجود فراوانی و پیشرفت و روند رو به رشد در این جهان
براحتی می توان هر وسیله ای را حتی بدون رفتن از خانه سفارش داد و درب منزل تحویل گرفت
این بدان معنی است که روند جهان رو به خیر ور شد است و می توان از هر چیزی به فراوانی و وفور داشت
قانون سلامتی اینجا هم کاربرد دارد و اینجا هم خودش را بخوبی نمایان کرد
استفاده از گوشت و نمک که با سازگار طبیعت انسان هماهنگ و سازگار است
هر چیزی که در این فایل می بینم جز استفاده از قوانین هیچ چیز دیگر نیست
یک نکته زیبایی که خانم شایسته گفتند این بود که
زمانی که ما برای تیز کردن ابزار خودمان می کنیم همان طی کردن قانون تکامل و روند رشد ما است تا ما بهتر بتوانیم در طول مسیر رسیدن به هدف خودمان لذت ببریم
خدا را شکر که این فایل عالی و پر از نکته را دیدم
این فایل ارزش چندبار نگاه کردن را دارد
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
﷽
سلام درود به استاد عزیزم وخانم شایسته
سلام به دوستان زندگی دربهشت.
این رابطه چقدر زیباست،که وقت بازی کردن رو باهم دارید. خانم شایسته چقدررر هیکل تون زیباتر شده چقدرر عالی بازی کردید،
چقدر وقتی کنار استاد ایستاده بودید لحظه ای که مقابل دوربین برامون دست تکون دادید چقدر اون لحظه به دلم نشست چقدر زیبا می خندید چقدرر اون لحظه برام زیبا بود فوق العاده هستید شما.
چقدر شوخی هاتون لذت بخش برام چقدررر هم پایه هم هستید توی اینجور موقع ها که یکی شیطنت هاش گُل میکنه. چقدررر اون لحظات قبل باز کردن بسته اتون برام زیبا بود…
خانم شایسته چقدررر تحسین تون کردم که وقتی اون بسته به اون سنگین رو تکون دادید بازش کردید اینم اثرات استفاده از قانون سلامتی که چنین بدن قدرتمند و توانمندی از خودتون ساختید،درود برشما یعنی وقتی این حرکت شما رو دیدم و استاد کنار ایستادن واقعااا تشویق تون تحسین تون کردم، سپاسگزار استاد هستم که این قانون رو آماده کردن هرچند من نخریدم.
من همیشه برای بلند کردن حتی یه گلدن نسبتا متوسط روبه بزرگ باید از برادرام کمک بخوام، کمردردی از بلند کردن وجابه جا کردن وسایل واقعاا یه چیزیی که اذیت میشم. از همه بیشتر اینکه باید منتظر باشم یکی بیاد کمکم وقتی شما رو دیدم چنین حرکتی رو جلو دوربین زدید واقعااا هم حسرت خوردم هم تحسین تون کردم.حسرت خوردم که ای کاش منم اندام مثل شما قوی می بود.تحسین تون کردم اینقدر عالی به قانون سلامتی عمل کردید و نتیجه اشو رو ما داریم جلو دوربین می بینیم.
رستوران برزیل تون هم مبارک تون باشه.
درپناالله یکتا در بهشت زیباتون
به نام او که هر چه دارم از اوست.
به او فقیرم، به هر خیری، راهی، نعمتی از جانب او فقیرم. خدایا دستم را بگیر و چشمم را بینا کن تا پایم را جایی بگذارم که تو به من الهام کردی
سپاسگزارم برای هر نعمتی که بهم دادی از جمله استادم و مریم جانم که عشقند و عشق و عشق
دیدن بازی پینگ پنگ شما، الهام بخش بود. انگار وارد ذهن شما دو عزیز میشدم و میدیدم که سعی میکنید اعتبار هر امتیاز را به خدا بدهید. هر ضربه ی درست را تحسین میکنید و هر لحظه از خدا هدایت میخواهید.
تحسین میکنم این رابطه ی هماهنگ شما عزیزان را، حرف های مشترک، فعالیت های مشترک و بازی های مشترک، کنترل ذهنی همیشگی، توجه و تشکر همیشگی و صلح و صلح و صلح.
خانم شایسته ی عزیزم که در سکوت و کنترل ذهن مثل قرقی هر توپی را جواب میدهد و استادم با کمترین میزان خرج کردن انرژی با دریافت های به موقعش این بازی را جذاب تر از همیشه کرده اند.
استادم، عشقش را «شما » خطاب میکند و از هر فرصتی برای محبت و تشکر استفاده میکند. هر آن با هر ضربه ای و به بهانهای نام خدایش را صدا میزند و به من درس های توحید عملی ده و یازده را خاطر نشان میکند.
قلبم باز شده و لبریز از عشق.
تحسین میکنم آزادی مالی استاد که اراده میکند و می آید. نوش جانتان استادم.
و من طبق درس قدم دهم جلسه ی پنجم، که از الگوبرداری داری گفتید، به خودم یادآوری میکنم که میشود. اگر استادت توانست تو هم میتوانی ولی از راه مخصوص به خودت. فرع را بی خیال شو. اینکه استاد چگونه به اینجا رسید از چه مسیری، فرع است. اصل این است که رسید. با ابزار ذهن و باور و توحید و قانون که همگی هم در اصل یک ابزار هستند، رسید.
و در ادامه گریل برزیلی و گوشت های ارزشمند که وارد بدن ارزشمند ما میشود. به ساده ترین شکل و سیرکننده ترین شکل و هماهنگ ترین شکل با بدن ما.
نوش جانتان عزیزانم.
استاد جان داستانی را میخواهم بگویم که اخیرا به خاطر آوردم.
من دبیرستان رشته ی ریاضی را در یکی از معتبرترین مدارس تهران درس خواندم، حتی قصه ی ورود به آن مدرسه هم هدایتی بود. سطح علمی بالایی داشت مدرسه و تقریبا چهار سال دبیرستان دانش آموز جدیدی وارد مدرسه نمیشد و اگر هم میشد با استانداردهای بالایی باید میبود تا بتواند وارد شود. همین باعث شده بود که تمام بچه های مدرسه همدیگر را بشناسند.
زمان کنکور شد و اعتراف میکنم من تلاش خاص و زجر دهنده ای برای قبولی در کنکور نکردم. رتبه ام هفت هزار شد و فیزیک دانشگاه کاشان قبول شدم.
یکی دیگر از بچه های مدرسه مهندس معماری دانشگاه کاشان قبول شد.
از آنجا که ثبت نام دانشگاه طبق فامیل بود من و این دوستم که فقط در یک مدرسه بودیم و خیلی دورادور همدیگر را میشناختیم، روز ثبت نام مان یک روز بود.
اصلا یادم نیست چگونه ، ولی ما برای ثبت نام با هم رفتیم دانشگاه، پدر من ماشین نداشت ولی آنها که ماشین داشتند از ما خواستند که با هم بریم و خداوند رزق مرا بر من مشتاق تر کرده بود مثل همیشه. من به راحتی و ملکه وار با ماشین، از تهران تا کاشان رفتم و برگشتم. اصلا نمیدانم چگونه شد چون من خیلی با آن دختر رفیق نبودم و فقط در طول سال تحصیلی، سلام و علیک داشتیم و به خاطر جو مدرسه مان که بالاتر گفتم همدیگر را میشناختیم. همین
معجزه این شکلی است دیگر.
خلاصه که رفتیم برای ثبت نام. موضوعی که وجود دارد این بود که تا وارد هر دانشگاهی نشوی، نمیدانی قوانین آن دانشگاه، ساختار آن دانشگاه چگونه است.
ما هم بعد از ورود فهمیدم که درست است دانشگاهمان یکی است، اما دانشکده های مان کیلومترها از هم دور است .
اصلا دانشکده ی معماری به خاطر نوع درس هایش جایی دورتر از دانشگاه اصلی است و کلا سرویس جدا دارد و حتی اتاق های خوابگاه هم برای آنها متفاوت است. به دلیل نوع درس هایشان اتاق های بزرگی به آنها اختصاص داده میشود و اتاق های دروس علوم پایه مثل فیزیک، اتاق های کوچکی است. بگذارید اعتراف کنم که اینها را حتی تا مدت ها بعد از ورود به دانشگاه هم نمیدانستیم و معجزه اینگونه برای من رقم خورد.
پدر و مادر آن دوستم که با ماشین آنها برای ثبت نام رفته بودیم، به مسولین ثبت نام اصرار میکردند، که لطفا این دو تا دوست را در یک اتاق بندازید. میدانید چه میخواهم بگویم؟ خداوند داشت برای من بی خیال و شاد و خرم از طریق دستانش معجزه میکرد. در واقعآنها برای راحتی من چونه میزدند و نتیجه این شد که قانون ها به تسخیر من در آمد و بار دیگر به من ثابت شد که به امر خداوند قوانین برای من تغییر خواهد کرد. هیچ علوم پایه ای با بچه های معماری و هنر نمیتوانست اتاق مشترک داشته باشد به غیر از من. بهاره ی خدا. من که به تمام بهترین ها آره میگویم. بهاره.
استاد جان من صاحب اتاق بزرگی شدن در طبقه ی اول، چسبیده به آشپزخانه ، دور از سرویس بهداشتی نزدیک در ورودی و حیاط و بزرگترین اتاق آن خوابگاه.
با بچه های هنر و معماری هم اتاق شدم و اصلا معروف هستند به خوشی و خوشحالی و من در مدتی که در خوابگاه بودم فقط زدم و رقصیدم و خندیدم و خداوند. نعمت و حجت را برای من تمام کرد. من کاری نکردم. خدا مرا با قالیچه ی سلیمان برد و آورد و بهم ملک سلیمان گونه داد.
دنیا را به تسخیر من در آورد.
خداوندا از تو سپاسگزارم برای تمام معجزاتی که برایم انجام دادی، مرا هر لحظه در آغوشت بگیر و راه را بر من بگشا، بگذار برکتی که تو به من عطا کرده ای به چشم ببینم. همانا تو سمیع و علیم هستی. همانا تو غفور و رحیم هستی.
بیست و چهار سال از آن روز میگذرد و عجیب نیست که من این اتفاق را بعد از دوره ی احساس لیاقت با این جزییات به خاطر آوردم ؟
غوغایی است داشتن احساس لیاقت و ارزشمندی، چیزی که داشته ایم و ممکن است فراموش کرده باشیمش.
به نام الله آفریننده قشنگی ها و خوشی ها
سلام بر شما خانم بختیاری عزیز
نشونه امروزم رو زدم و به این فایل هدایت شدم، چند دقیقه ای بازی پینگ پونگ استاد و خانم شایسته رو دیدم و اومدم سمت کامنت ها اولین کامنتی که دیدم کامنت نورانی شما بود
خانم بختیاری دل من رو عجیب بردید به دوران دانشگاه
مخصوصا اونجایی که نوشتید فقط زدید و رقصیدید و خوش گذروندید
یاد دوران دانشگاه خودم افتادم
دانشگاه شهیدرجایی تهران، چهار سال و اندی اونجا بودم و مثل شاه زندگی کردم!
من 9 ترم اونجا بودم و همیشه باهم کلاسی هام هم اتاق بودیم، بزن و برقص، جشن های تولد، شبایی که میشستیم و تا نصف شب دسته جمعی کانتر بازی میکردیم، گشت و گزار توی خیابون های ولیعصر و انقلاب، آش رشته، اخر هفته ها دربند و درکه، حتی مترو سوار شدن ها و بی آرتی های شلوغ تهران
عجب دوران شیرینی بود، همیشه همه جا میگم یکی از بهترین دوران زندگیم و قشنگ ترین تجربیات زندگیم چهار سال دوران دانشجوییم تهران بود
ازتون سپاس گزارم منو بردید به اون دوران، اون موقع قوانین رو نمیشناختم، ولی الان که یاد گرفتم میبینم چقدر خدا اون موقع به من دوستان خوب داد، شرایط خیلی عالی، تفریحات عالی، تجربیاتی که همیشه توی زندگیم میتونم ازشون بهره ببرم
ولی ای دل غافل که فراموش میکنم! من چقدر بابت دوران دانشجوییم از خدا تشکر کردم؟! خیلیییییی کم
کاش همگی یاد بگیریم و از لحظه لذت ببریم، قدر همین لحظات روبدونیم که اگر بره دیگه برنمیگرده
بهترین هارو براتون آرزومندم
در تمام لحظات زندگیتون لبریز از شادی و عشق و ثروت باشید
به نام خدای هدایتگرم
سلام به دو قهرمان استاد عباس منش عزیز و خانم مریم شایسته عزیز
از بازی عالی تون مثل همیشه لذت بردم …خیلی لذت میبرم وقتی میبینمتون موقع بازی انقدر جدی هستید…مثل دوتا رقیب که دارن توی زمین مسابقه میدن بازی میکنید
به نظرم این میتونه رمز موفقیت هر زوجی باشه که هر بخشی از زندگی رو از هم جدا کنن و فیلینگ هر بخش از یکدیگر مجزا باشه
وقت کار جدیت کار
وقت بازی جدیت بازی
وقت زندگی و با هم بودن به معنای واقعی از همدیگه لذت بردن
چیزی که ما در ایران زیاد یادش نگرفتیم..و کلا به خانما یاد دادن همین که ازدواج کردی دیگه تمام وظایف با آقاست …تو بشین پاتو دراز کن
و میریم سراغ سوالات این فایل
مورد اول: نمونه ای از لذت های ساده ای را ذکر کن که موجب شادی و رضایت شما از زندگی ات شده است:
نمونه ای از لذتی که من خیلی ازش لذت میبرم گشت و گذار در طبیعت هست..حتی دیدن طبیعت من رو به ذوق میاره…حتی دوست دارم مسافرت هامون بیشتر توی طبیعت باشه …توی استیت پارک ها و نشنال پارک ها… انقدری که جز به جز خاطرات از طبیعت رو یادمه ، خاطرات شهرهای شلوغ اینجا رو خیلی یادم نیست
مورد دوم: اگر حرف مردم را کنار بگذاری و به داشته های زندگی ات منصفانه تر نگاه کنی، چه فرصت های دیگری را برای لذت بردن از چیزهای ساده، پیدا می کنی؟
یکی از کارهایی که من دوست دارم بیشتر انجام بدم اینه که توی چمن بدون کفش راه برم…خوشبختانه اینجا میتونم این کار رو بکنم و خیلی هم ازش لذت میبرم ..ولی خوب همیشه این کار رو نمیکنم چون نمی بینم کسی رو که کفش هاش رو در آورده باشه و توی چمن راه بره….یک کار دیگه ای که به خاطر حرف مردم انجامش نمیدم اینه که هر لباسی که دوست دارم رو نمی پوشم…خیلی وقتا دوست دارم وقتایی که یه دفعه میخوام برم تا مغازه مثلا یک تخم مرغ بخرم با همون لباس خونه برم بیرون ولی هنوز توی ذهنم نتونستم هضمش کنم
مورد سوم: چه فعالیت لذت بخشی هست که هم مورد علاقه شماست و هم مورد علاقه شریک عاطفی شما؟ مثل یک ورزش مشترک یا یک هنر مورد علاقه یا کاری مثل باغبانی و گلکاری و ..
و چطور می توانید از طریق این علائق مشترک، سطح عمیق تری از ارتباط با یگدیگر را تجربه کنید؟
فعالیت ورزشی یا مثل چیزایی که سوال کردید رو من و همسرم نداریم… من باغبونی خیلی دوست دارم ، همسرم اونجوری نیست که به من جوین بشه ولی سدی هم برای من نیست..
میتونم بگم من و همسرم از سفرهامون خیلی لذت میبریم و هر دومون عاشق سفر هستیم…همسرم خیلی دقیق پلن میچینه و تمام جاهای دیدنی یک منطقه رو پیدا میکنه و میتونیم کامل اون منطقه رو ببینیم..هر وقت سفر رفتیم میتونم بگم رابطه مون یک پله عمیق تر شده چون تجربیات سفرمون رو خیلی دوست داریم…قطعا هر چقدر دقایقی که دو نفر با هم یک لذت عمیق رو تجربه کنن، رابطه هر بار عمیق تر از قبل خواهد شد.
در کل استاد عباس منش ، من از سایت شما و آموزش های شما یاد گرفتم خیلی با خودم در صلح باشم…قبلانا خیلی زیاد با همسرم بحثم میشد چون میشه گفت خیلی فعالیت مشترکی برای فان با هم نداشتیم…ولی از وقتی یاد گرفتم نباید حالم رو بد کنم سعی کردم بپذیرم هر چی هست رو و از اون موقعیت هایی که پیش میاد تا با هم فان داشته باشیم استقبال کنم
این استقبال کردن از هر شرایطی رو از خانم شایسته یاد گرفتم
خیلی توجهم جلب میشد وقتی میدیدم در هر زمینه با شما اوکیه…حتی توی قانون سلامتی…واقعا از نظر ظاهر ایشون شاید نیازی به این لایف استایل نداشتن ولی برای همراهی با شما این رو پذیرفتن و دارن مثل شما غذا میخورن و لذت هم میبرن
من که این رفتارها رو توی ایشون دیدم به خودم گفتم من چرا شل نمی گیرم زندگی رو …چرا انقدر گیر میدم به همسرم سر موضوعات مختلف..این روزهایی که داره میگذره عمر منه…پس من راحت میگیرم که هم به خودم خوش بگذره هم به همسرم
و مورد دیگه ای که باعث شد دست از نق زدن به همسرم برداشتم این بود که باز از شما یاد گرفتم، اگر آدم های اطرافم هنوز تغییری نکردن به این معنی هست که من هنوز تغییر نکردم …و یاد گرفتم مسولیت زندگیم رو بپذیرم…
ممنونم به خاطر این فایل عالی
شادی تون بی پایان
باسلام خدمت استاد عزیزم ومریم جان گل. بسیار بسیار لذت بردم بعد ازچندین وقت دوباره زندگی دربهشت رو دیدم خیلی عالیه استاد رستورانو به خونه آوردین چه کبابهای خوشمزه ای. به به چه اندامهایی هم شما هم مریم جان الحق که لقب استادی برازنده شماست. واما لذت من وهمسرم ودخترم خلاصه میشه در مسافرتهای زیاد. وقتی میریم مسافرت خیلی خیلی به همدیگه نزدیکتر میشیم بیشتر همو میشناسیم باهم کارهارو انجام میدیم برای هرکاری باهم تصمیم میگیریم واینجوری به همدیگه نزدیک ونزدیکترمیشیم با این فایل تصمیم گرفتم بیشتر روی لذتهای کوچیک زندگیم که باهم هستیم دقت کنم وازتک تکشون لذت ببرم خدایا خودت هدایتگرم باش درمسیر زندگی
سلام به عززززیان دلم استاااد عزززیزم و مریم جان نازنینم، بازی عالی بود و شبیه خلاصه گلهای فوتبال بود و خودمو تجسم میکردم که اونجا رو صندلی چوبی بلند نشستمو و دارم تشویقتون میکنم و بیشتر هم هوای مریم جونو داشتم که البته خیلی عالی بازی میکنند، عاشق افسوسهاتم استاد که از ته دلته واسه امتیاز نگرفتناتون، دوست داشتم و تا آخر فایل هم بازی بود میدیدم هر چند عاشق صحبتهاتونم، چه کبابی خیلی وقته از شیوه سلامتی گذشته و خوب شد یه بار دیگه نشونش دادین، منم همچنان با همه ی بازخوردهای مثبت کم و منفی زیادش دارم ادامه میدم و میدونم که اکثریت99 درصد آدما تو بیراهه اند و نمیدونند دارند چیکار میکنند، من یه ساله که شروع کردم و تو این یکسال یه دقیقه هم مشکل جسمی نداشتم جز مشکل جیبی که اونم درستش میکنم استاد برای منه بیکار یه خورده هزینه سنگینه که باعث شده عضله سازی نتونم بکنم ولی سالمممممم و خوشحال چون میدونم چقدر سلامتی ارزشمنده ، الان که دارم مینویسم مادرم در سخت ترین بحظات عمرش داره بسر میبره و هر لحظه ممکنه از بیمارستان خبر بدی به ما بدن ، در اثر دیابت هر دو پاهاشو از دست داده و عفونت به خونش زده و چند روزه تو ای سی یو هست، کاشکی آدما بیشتر به فکر خودشون بودند و قانون هر چیزی رو میپذیرفتند و چشم بسته زندگی نمیکردند، خلاصه که کیف میکنم از دیدنتون و زندگیتون و غذا خوردنتون و پارادایس و آرزو دارم مه خیلی ها با آموزه های شما به آرزو هاشون برسن و آرزو هاشونو زندگی کنند، خییییییلی دوستتون دارم
سلام به دوستان در جستجوی آگاهی ث زندگی بهتر
لذت های ساده و کوچیک زندگی من خیلی زیاده، یکیش دیدن آسمون ابی با ابرهای سفید تپلی که باهاشون کلی نمادهای بامزه و کاراکترهای کارتونی میبینم، لذت خوردن ی قهوه داغ ، لذت دیدن عکس پدرم که الان ازش دورم و دلم براش ی ذره شده، لذت بوی نون داغ، لذت دیدن ی بیلم خوب، لذت خوردن ی لیوان آب بعد از تشنجی، لذت درک قانون طبیعت، لذت دراز کشیدن به پشت بعد از کلی نشستن پشت کامپیوتر، لذت راه رفتن تو باد بهاری و رفتن باد لای موهام، لذت گرمای خورشید، لذت گوش دادن به یک موزیک خوب. لذت دیدن زیبایی ی گل. لذت نفس کشیدن هوای خنک و تازه. لذت آغوش گرم و بی ریای پدر و مادر، لذت شنیدن خنده کودک همسایه، لذت دیدن ویدیو های استاد عباسمنش وقتی با درون فیلم میگیرین و روش موزیک میذارید. لذت بوی برنج تازه دم کشیده، لذت ی خواب خوب دیدن و ….
اگه ی روزی بشه و حرف و نگاه مردم برام مهم نباشه لذت خوندن و دویدن تو ی فضای سبز رو تجربه میکنم ، لذت اجرای موسیقی بدون استرس روی صحنه، لذت بدون آرایش بیرون رفتن و مالیدن چشم هام که همیشه ترس از این دارم کرم زیر چشمم پاک نشه. لذت پاشیدن آب به صورتم وسط ی فضای سبز ، و در آخر بهتر بگم لذت تجربه واقعی خودم بدون ترس و قضاوت.،
من عاشق پیاده روی و فیلم دیدن ام،.. و ی دوستی داشتم که همیشه همراه هم بودیم و وقتی باهم میرفتیم پیاده روی از قانون های دنیا و بهتر شدن زندگی مون حرف میزدیم… چه لحظه های لذت بخش و خوبی بود… همون لحظه همنشینی با کسی که حرف هاش با تو مشترکه
به امید درک بهتر زندگی بهتر و روزهای با نگاهی عاقلانه تر به زندگی …
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته جانم
و سلام به دوستای عزیزم
خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که بهم جانی دوباره؛ نفسی دوباره و تولدی دوباره رو هدیه دادی تا بتونم زندگی بهشتی م رو همراه خودت ادامه بدم.
خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که دارم با عشق و با شوق و ذوق م و با حس و حال فوق العاده عالیم این کامنت ارزشمندم رو مینویسم.
خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که ما رو خالق زندگی مون قرار دادی تا بتونیم هر انچه رو که دوست داریم وارد زندگی مون کنیم.
خدایا شکرت که اینقدر حس و حالم عالی و بینظیره
خدایا شکرت که دارم با چشمان پر از اشک شوقم این کامنت رو مینویسم.
خدایا شکرت که دوباره این سریال زیبای زندگی در بهشت مون رو دارم میبینم و عشق میکنم و لذت میبرم
استاد عزیزم؛ مریم جانم همین دیشب بود که داشتم توی پوشه ی فایل ها جست و جو میکردم
و از خدا خواستم که منو هدایت کنه به یک فایلی که حس و حالم رو عالی ترین کنه
و منو هدایت کرد به فایل بازی پینگ پونگ تون که در کلبه ی بهشتی مون در شب بازی میکردین
و الان دارم این فایل زیبا و بهشتی مون رو که بازی مهیج و پر از شادی شما دستای بینظیر خداست رو مجدد توی پرادایس زیبامون میبینم
استاد عزیزم چقدر این حس و اتصال مون زیباست
چقدر خدا زیبا هر لحظه داره بهمون نشانه ها رو هدیه میده
چقدر این همزمانی ها زیباست
اره استاد عزیزم خدا دیشب با هدایت کردنم به فایل بازی پینگ پونگ گذشته تون بهم این نشانه رو داد که امروز یه فایل زیبای دیگری از بازی مهیج و شادی بخش دستانم رو میبنی
استاد عزیزم نمیدونید چقدر خوشحالم و چقدر دارم لذت میبرم از این زندگی بهشتی تون
از این در لحظه بودن تون
از این لذت بردن از تک تک لحظات زندگی بهشتی تون
و با تمام وجودم این زندگی بهشتی تون رو این عشق بی قید و شرط تون رو این در لحظه بودن تون و لذت بردن از تک تک لحظات زندگی تون رو تحسین میکنم.
مریم جان؛ عشق من ؛ الگوی بینظیرم ؛ عشق خواهر چقدر دلم برات تنگ شده بود
باورت میشه مریم جان دیشب که داشتم فایل زیباتون رو میدیدم از خدا خواستم که دوست دارم مریم جانم رو دوباره ببینم
ببینم دوباره چهره ی ماهشو
و الان خدا با این فایل زیبا دیدن روی شما و استاد عزیزم رو بهم هدیه داد
مریم جانم با تمام وجودم من عاشقتم ؛ خیلی دوست دارم فرشته بینظیرر خدا؛ چقدر اندام تون زیباتر شده عزیزدلم
استاد عزیزم من عاشقتم ؛ عاشق این اندام زیباتونم؛ عاشق این روی خوش تونم
مریم عزیزم چقدر زیباست این متن هایی که با عشق برای هر کدوم از فایل ها مینویسید
و چقد برامون پر از درس و اگاهیه
استاد عزیزم همین الان یه داستانی رو یادم اومد که دوست دارم براتون تعریف کنم
همین چند روز پیش بود که محل کار بهشتی م بودم و دیدم یه خانم و اقایی همسن وسال شما و مریم جانم با روی خوش و با عشق وارد اتلیه ی عکاسی مون شدن
و ازشون با عشق استقبال کردیم
استاد عزیزم نمیدونید چقدر این اقا شبیه به شما بودن
از نظر قیافه و اندام و تیپ شون
یه اقای چهار شونه بلند و خوش قیافه و با یه تی شرت سفید و کلاه سفید ادیداس و شلوار جین زیبا و کفش اسپرت زیبایی پوشیده بودن و یک عینک خلبانی زیبا؛ وقتی بهشون نگاه کردم یاد شما استاد عزیزم افتادم
و یه حسی بهم گفت که ازشون بپرسم که از کجا تشریف اوردین
از اقا پرسیدم و بهم گفت من امریکا در لس انجلس زندگی میکنم؛ و الان اومدم ایران که یه چند روزی رو به خانواده ام سر بزنم و مجدد برگردم
استاد نمیدونید اون لحظه چقدر حس و حال عالی داشتم
به خدا فکر میکردم که شما کنارم ایستادین و دارین باهام صحبت میکنید
و چقدر با همدیگر مورد امریکا و شهرهای زیباش با همدیگه صحبت کردیم
و بهم گفت چقدر اطلاعات خوبی در مورد امریکا دارید
بهش گفتم من استاد عزیزم و یکسری از دوستانم اونجا زندگی میکنن
و دوست دارم که منم به زودی به امریکا مهاجرت کنم
بهم گفت انشالله سال دیگه همین موقع امریکا ببینمت تون
استاد نمیدونید چقدر حس خوبی داشت این دعای زیباشون
و بهم گفت مهاجرت ادمو خیلی قوی و بزرگ میکنه
و هر لحظه از صحبت هاشون من یاد شما استاد عزیزم افتادم
و خداروشکر میکنم که به این شهر زیبا مهاجرت کردم و توی این شغل بهشتی م دارم کار میکنم که عاشقشم و دارم لذت میبرم
استاد عزیزم هر روز کلی اتفاق خوب داره برام میفته و اونم به خاطر درس ها و اگاهی هایی هست که من از شما و مریم جان یاد گرفتم
یاد گرفتم که فقط زیبایی ها رو تحسین کنم و تمرکزم فقط روی زیبایی ها باشه
یاد گرفتم که از تک تک لحظات زندگی م لذت ببرم
یاد گرفتم که فقط روی خدا حساب باز کنم
خدایا شکرت؛ عاشقتونم دستای بینظیر خدا
خدایا شکرت که دارم این فایل زیبا رو میبینم و چقدر دارم لذت میبرم از این بازی مهیج و پر از شور و شوق شما دستای بینظیر خدا
خدایا شکرت به خاطر وجود ارزشمند استاد عزیزم و مریم جانم که دارم هر لحظه ازشون کلی درس یاد میگیرم
چقدر من این رابطه ی زیبا و عاشقانه تون رو این هم پایه بودن تون رو تحسین میکنم
تحسین میکنم این همه حرفه ای بازی کردن تون
عاشق این بازی زیباتونم و محو این بازی زیباتون شدم
و چقدر با تمرکز عالی دارید بازی میکنید
و چقدر این بدن سالم و سلامتتون رو این اندام زیباتون رو تحسین میکنم
استاد عزیزم؛ مریم جانم؛با دیدن این بازی زیباتون یاد ورزش بدن سازی خودم و عشقم افتادم ؛ با اینکه هر دومون کنار هم نیستیم ولی هر دومون به بدن سازی علاقه داریم و هر کدوم مون توی شهری که هستیم داریم این ورزش رو با عشق انجام میدیم و چقدر حس و حال خوبی رو بهمون میده و انجام دادن همین ورزش چقدر زندگی مون رو زیباتر کرده و بدن سالم تر و خوش اندم تری رو بهمون داده و چقدر همین ورزش ساده بهمون کلی نعمت سلامتی و روابط عالی تر و ارامش بیشتری رو بهمون هدیه داده
و دقیقا با انجام دادن هر حرکتی تمام تمرکزم رو روی اون حرکت معطوف میکنه و چقدر لذت بخشه؛ خدایا شکرت
و یکی از کارهای دیگه م دیدن سریال سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشته که هر لحظه ش برام لذت بخشه و تمام هوش و حواس م رو روی زیبایی ها معطوف میکنه و روحمو پرواز میده
و چقدر من عاشق این صوله ی زیبامونم
خدایا شکرت که دارم این همه نعمت و ثروت و فراوانی رو توی این صوله ی زیبا میبینم
چقدر همه چیز مرتبه و منظم سر جای خودش چیده شده
چقدر من این نظم و مرتب بودن تون رو تحسین میکنم
تحسین میکنم این ادامه دادن تون رو
عاشق این ری اکشن هاتونم استاد ؛ و عاشق این خنده های مریم جانم عاشقتونم عاشقتونم
و من عاشق این بازی زیباتونم اینقدر پر از حس خوبه که به خدا دوست ندارم تموم بشه
و پر از درس و اگاهی برام
اینکه میتونیم با همین بازی های ساده کنار عزیزان مون کلی لذت ببریم و حس و حال خوب رو به خودمون هدیه بدیم
اینکه میتونیم با همین بازی های ساده تمرکزمون رو تا چندین ساعت فقط روی چیزهایی بزاریم که بهمون حس خوب رو هدیه میده
استاد یاد کامنتی یکی از دوستای عزیزمون محمدعلی مهرجویی افتادم
که توی یکی از کامنت های زیباش نوشته بود
” من با بازی منچ بازی و مار و پله با عزیزدلم کلی حس و حال خوب رو به خودمون هدیه میدیم و لذت میبریم ” و چقدر همین بازی ساده روابط شون رو زیباتر میکنه و ارامش بیشتر رو بهشون هدیه میده و همین خودش یه نعمته بزرگه
و چقدر پیام این فایل زیبا برام پر از درس بود که ” قدرت لحظه های ساده رو دست کم نگیریم”
و من ایقدر محو بازی زیباتون شدم که به خدا حس میکنم کنارتونم و دارم از نزدیک تماشا میکنم و لذت میبرم
استاد استاد وقتی فریاد میزدید “الله” یا “الله اکبر ” به خدا اشکم سرازیر میشد ؛ حس و حالم دگرگون میشد
و من چقدر این وجود الهی و توحیدی تون رو تحسین میکنم که پر از عشق الله ست
و با تمام وجودم به شما استاد عزیزم و مریم جانم خدا قوت میگم که واقعا یه بازی عالی رو بهمون هدیه دادین که دوست داشتم همین طور ادامه داشته باشه
ای جانم کلبه ی بهشت مون ؛ چقدر دلم برا کلبه مون تنگ شده بود
چقدر دلم برا این نوشته ی زیبایی که بالای تی وی نصب شده تنگ شده بود ” IN GOD WE TRUST”
چقدر دلم برا ان باکسینگ تنگ شده بود
چقدر کلبه مون مثل همیشه تمیز و مرتبه
چقدر فضای کلبه مون پر از ارامش و پر از انرژی مثبته
وااای خدای من استاد وقتی این رابطه ی زیباتون رو این رابطه ی عاشقانه ی زیباتون رو میبینم به خدا دیوانه میشم و اشک از چشمام سرازیر میشه
چقدر این رابطه ی عاشقانه ی بدون وابستگی و دلبستگی تون رو تحسین میکنم دستای بینظیر خدا
چقدر این سپاسگزاری هاتون از همدیگه زیباست
چقدر این وجود الهی و سپاسگزارتون رو تحسین میکنم
عاشق این شادی ها و خنده هاتونم دستای بینظیر خدا
ای جانم به این هلی کوپتر زیبامون که اون بالای گاوصندوق مون نشسته و به زودی انشالله هواپیمای شخصی استاد عزیزم رو میبینم که روی دریاچه مون تیک اف کرده
ای جانم مبارک تون باشه این دستگاه گریل زیبایی که میخایم کلی غذای خوشمزه رو باهاش تجربه کنیم
ای جانم چه هوایی داره این پرادایس زیبامون؛ دریاچه ی روان و درختای سر به فلک کشیده اش ادمو مدهوش میکنه
سلام پردایس زیبا که هیچ وقت از دیدنت سیر نمیشم و هیچ وقت برام تکراری نمیشی من عاشقتم
ای جانم چه دستگاه گریلی داریم و سراشپز مریم جان که داره با عشق برامون گوشت ها رو تیکه تیکه میکنه و سر سیخ میزنه
دستای بینظیر خدا چقدر عالی با این قانون سلامتی این بدن های زیبا رو برا خودتون ساختین که هر لحظه که نگاه تون میکنم با تمام وجودم تحسین تون میکنم
ازت ممنونم مریم جان این نکته ی عالی رو در مورد ادویه جات برامون توضیح دادین و دقیقا منم گوشت رو با کلی ادویه میپختم و الان که شما اینو بهمون گفتین خیلی برام جالب بود
واووو چه گوشت هایی دهن مون اب افتاد خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت و فراوانی نعمتی که بهمون هدیه دادین
خدایا شکرت به خاطر این همه ثروت و چقدر ثروتمند شدن زیباست
چقدر ثروتمند شدن با شکوهه
و با تمام وجودم این ازادی زمانی و مکانی و مالی تون رو تحسین میکنم دستای بینظیر خدا که هر چیزی رو بخاید بدون هیچ گونه محدودیتی در ان واحد سفارش میدید و اماده میشه براتون
وااای چه رنگ و لعابی دارند این گوشت ها خدایا شکرت
نوش جون تون عزیزای دلمم
عزیزم نگاه ماهی های زیبامون که دارن توی دریاچه پرادایس زیبامون کنار شما لذت میبرن و دعای خیر براتون میکنن خدایا شکرت
دستای بیظیر خدا با تمام وجودم ازتون ممنونم به خاطر این فایل زیبایی که با عشق برامون تهیه کردین و کلی برامون درس و اگاهی داشت و کلیحس و حالمون رو عالی ترین کرد
عاشقتونم ؛ خدایا شکرت ؛ ادامه میدیم این مسیر الهی و زیبا رو مصمم تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا