https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-11 06:14:462023-05-11 08:16:42سریال زندگی در بهشت | قسمت 260
530نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
ی موضوع دیگه در مورد روابط و آگاهی های دوره عشق مودت میخوام بنویسم چون قلبم میگه اینجا بنویسش
دوستِ دوران کودکی ام که همسن هم هستیم فنلاند زندگی میکنه و باهام تماس گرفت و حرفهایی و زد که ایمانم 10000 برابر شد به قوانین خداوند
الهام دوسال پیش به شدت وضعیت روحی بدی داشت طوری که حتی نمیتونست بخوابه یک روز در اوج ناامیدی مطلق در اوج سیاهی و تاریکی با تمام وجودش شروع میکنه با خدا حرف زدن و ازش کمک میخواد و به قول خودش وقتی به معنای واقعی تسلیم خداوند میشه در چشم بهم زدنی از ناامیدی به امید میرسه(خداوند در سوره نمل میگه ساعت برای من مثل برهم زدنِ چشمِ) و از اون روز به بعد در درونش به یک آرامش عمیق میرسه و اتفاقات فوق العاده شروع میشه براش که من شاهد خیلی هاش بودم
و وقتی با خودش به صلح میرسه وقتی به خدا وصل میشه وقتی رها میکنه و به معنای واقعی میگه من نمیدونم خدایا خودت درست کن زندگی مو در همه ابعاد طی این دوسال همه چی براش بینظیر شد
اول تسلیم شد با تسلیم شدن به آرامش رسید بعد یکی یکی اتفاقات افتاد و هدایت شد
این آدم به طرز عجبیبی سپاسگزارِ و همیشه همه رو تحسین میکنه ،از کوچکترین چیزها لذت میبره ،برای بقیه چیزی میخواد که برای خودش میخواد
وقتی باهاش حرف میزنم میبینم چقدر باورهای فوق العاده ایی داره که در رفتارش موج میزنه و من چون این آدم سالهاست میشناسم و راحت باهم حرف میزنیم از درونش تا حدودی با خبرم ، اما اگه کسی نشناسش و فقط ظاهر زندگیش و ببینه میگه چه آدم خوش شانسی در حالیکه شانسی وجود نداره
دانشگاه رشته مورد علاقه اش داره درس میخونه
و دوماه پیش یکی و بهش معرفی کردن که خودش بهم گفت اگه من میخواستم ی آدم هماهنگ با خودم بسازم نمیتونستم به این دقت و هماهنگی بسازمش
دقیقا این آدم در همه ابعاد کسی که میخواسته
الهام نه کار فیزیکی کرد برای هماهنگ کردن این آدم نه دنبالش گشت فقط با روحش یکی شد فقط باور توحیدی حقیقی داشت
بخدا که اگه درونمون حقیقی تغییر کنه تمام اتفاقات بیرون خود به خود تغییر میکنه
وقتی یاد بگیریم از نعمت هایی که داریم لذت ببریم و سپاسگزار باشیم وقتی خدا رو در هر لحظه ببینیم وقتی بهترین یار و حامی ما خداوند باشه ، خودش از بینهایت راه درهای خیر و برکت و به رومون باز میکنه
و جالبه که طی این دو ماه حرفی در این مورد نگفته بود و دقیقا وقتی من دارم روی این موضوع کار میکنم خداوند پیامش و از طریق دوستم بهم داد
چقدر احساس ِ بینظیریه وقتی هدایتِ خداوند و هر لحظه دریافت میکنیم و آرامش داریم که خدایی که جهان به این عظمت و داره مدیریت میکنه زندگی منم مدیریت میکنه
حرفهای الهام تک تک قوانین و برام مرور کرد
1- باور توحیدی و تسلیم بودن حقیقی
2- تکامل
3- رهایی و لذت بردن
4- در زمان مناسب اتفاقات مناسب رخ دادن
5- عزت نفس و رها شدن از هر عامل بیرونی
ایشالا که همگی با عمل کردن به اصل خالق بهترین ها باشیم در زندگی مون
من نمیدونم خدایا خودت درست کن زندگی مو در همه ابعاد
صبح ها از خدا میخوام منو به انجام بهترین کارهای اون روز هدایت کنه…
انقدر قشنگ هدایت میکنه، عاشق زمان بندی ها و چیدمان هاشم، وقتی کارها رو موازی انجام میدم کلی وقت اضافه میشه بهم، تازه کارها رو دارم با لذت انجام میدم هر بار…
مثلا ظرف شستن و مرتب کردن پیرامونم واقعا برام جذاب شده…
موازی کار کردن رو از مریم جانم، خانم شایسته عزیزم یاد گرفتم، مخصوصا که انرژیم هم بالاتر رفته با دوره سلامتی ذوقم واسه تمیز بودن خونه و انجامِ کارهای خونه خیلی بالا رفته، خیلی متفاوت شدم با سمانه ی پارسال…
خدایا شکرت، مریم جان، استاد جان، سپاسِ بیکران.
مریم جان، شما خیلی حقِ استادی گردنِ من دارین.
ممنونتم عزیزم.
باورهای توحیدی، تسلیمِ خدا بودن، سپاس گزاری، لذت بردن از داشته ها در لحظه، تحسینِ دیگران، اتصال به خدا، صلحِ درون، کلید واژه های جذاب این کامنت برای منه.
*
امشب یه کم درک کردم مسئولیت زندگی و رفتارها و عملکردم با خودِ منه. دستِ منه، خودم فرستادم پیش پیش…
ربطی به چشم زدن، تشویقِ دیگری یه پیمودنِ مسیرِ غلط و … نداره.
بهانه ای وجود نداره.
عاملی خارج از من نیست.
خودم انجام دادم، خودم انجام ندادم.
خودم حرفشو زدم، خودم حرفشو نزدم.
خودم ذهنمو کنترل نکردم.
اول و آخر خودمم که انتخاب میکنم و باید پای تصمیم و عملکردم بایستم…
چه درست چه غلط…
تصمیماتِ من، مسئولیت پذیریِ منو میطلبه.
سمانه جون، موعظه ی دیگران راحته، بکن نکن واسه دیگران راحته، خودت چند چندی با خودت؟
مسئولیت رفتارت رو میپذیری؟
واسه بهبود و جبرانش حاضری چیکار کنی؟
بهاشو پرداخت میکنی؟
یا فقط برای دیگران بالای منبر میری که چنین است و چنان؟
یه شرایطی پیش اومد امروز…
عصر رفتم بالای منبر برای یه بنده خدا که چرا کاری که باید، رو انجام نمیدی….
شب، با رفتار و عملکرد نادرستِ خودم سرِ یه موضوعی روبه رو شدم…
جهان آینه است
جهان میچرخه، برمیگرده سمت خودمون، دیر و زود داره سوخت و سوز نداره…
جهان آزمون میگیره بلافاصله…
واسم لازم بود روبه رو شم با خودم و ببینم خودم چیکارم؟ چند چندم با خودم و عملکردم.
فقط حرف میزنم یا انجام هم میدم…
فردا صبح جدی باید به بهای پرداختیِ واسه کارم فکر کنم…
خدایا مرسی برای این سایت ارزشمند، استاد عباس منش، مریم جان، دوستانِ سایت، کامنت های سرشار از آگاهی تو سایت که بچه ها سخاوتمندانه با هم به اشتراک میذارن، حالِ خوبی که بعد از خوندن و نوشتن کامنت دارم، جریانِ آگاهی در سایت، اینکه با کنترلِ ذهن و توجه به نکات مثبت چقدر میشه حالِ آدم و شرایط آدم عوض شه …
وای خدایا، چقدر کامنتها خوبن…
چطوری انقدر خوبن
چطوری انقدر خوب مینویسن بچه ها و دست میذارن رو اصل ها و دائما تکرارشون میکنن
هر کسی به مدلِ خودش
یکی از دیگری بهتر و بهتر و بهتر…
مگه میشه؟
هر بار هدایت میشم به یه کامنتی، از تو دلش یه عالمه واسم نکته و درس خارج میشه.
یعنی چی میشه بچه های اینجا انقدر متفاوتن با دنیای بیرون؟
خودِ من میام اینجا تا تغذیه شم، بعد برم بیرون و تلاش کنم و تلاش کنم و تلاش کنم…
تمرین کنم درس ها رو روی خودم و عملیاتیشون کنم…
وای که چقدر درکِ چیکه چیکه ای آگاهی ها میچسبه بهم…
منو همین بس که درک کردم باید روند تکاملی مو طی کنم و تو مسیر لذت ببرم…
به قولِ یکی از بچه ها چه عجله ای هست؟
آروم و پیوسته و لذت بخش جلو میرم، کلی کیف میکنم در لحظه با هر آگاهی که بهش عمل میکنم و نتیجه شو میبینم…
اینطوری دلیلِ هر چیزی رو بهتر درک میکنم، میتونم اصل رو بهتر بفهمم…
خدایا هر لحظه به هدایتِ تو سخت محتاجم.
خدا رو شکر اینجا جائیه که میتونم با خدا، از تهِ قلبم صحبت کنم، و آدم هایی هم اینجان که حسشون نسبت به خدا عشقِ مطلقه.
اینجا، خودش یکی از بزرگترین نعمتهای منه.
هر طرف رو نگاه میکنم، به هر چی فکر میکنم، هر فایلی رو باز میکنم، هر کامنتی رو که میخونم، همش نور و برکت و آگاهیه.
به هر طرفی رو میندازم عطرِ حضورِ خدا اونجاست…
مگه چی میخوام دیگه از دنیا و زندگیم…
امشب از اون شبای خاص شده برام…
همون چیزی که چند ساعت قبل از خدا خواستم…
که با هم کانکت شیم …
مثل وقتایی که اشکم درمیاد از گفتگو باهاش…
اشکم در نیومد امشب، غرقِ حیرت و شگفتی شدم از جایی که الان داخلشم…
از فرکانس سالمِ محیط…
از حضورِ پررنگِ خودش اینجا…
که هر کدوم از بچه ها از خدا میگه، بیش از پیش عاشقِ خدا میشم…
که چقدر دوست داشتنیه و آدمای اینجا عاشقِ خدا هستن…
چه همزمانی بینظیری ،دقیقا صبح داشتم راجع به همین موضوع فکر میکردم که احساس شادی و لذت در چیزهای خیلی ساده اس
دیروز عصر که پا برهنه رو چمن های خیس راه رفتم در کنار اسب ها و سمفونی قورباغه ها رو گوش میدادم یا اینکه قبلش نشسته بودم کنار دریاچه و غاز ها و مرغابی ها کنارم در حال آب بازی بودن
واقعا لذت بردن نیازی به هیچ امکانات یا تجملاتی نداره
اینکه وقتی میرم تو تونل جیغ بزنم
زیر پل که صدا اکو میشه آواز بخونم
اسپیکر و بزارم تو سبد دوچرخه و برم با موزیک های قدیمی از دوچرخه سواری لذت ببرم
وقتی در حال پیاده روی هستم ی سگ میاد و با چشمهاش عشقشو بهم ابراز میکنه منم با نوازش پاسخ بدم
وقتی زیر دوش میرقصم و آواز میخونم
خدایا شکرت که از کارهای ساده خیلی لذت میبرم مثل بچه ها ، از تاب سواری با چشمهای بسته
سر خوردن از ی سرسره بلند و جیغ کشیدن ، وقتی رو الاکلنگ بالا و پایین میری و بلند میخندی
من از تک تک این کارها لذت میبرم
وقتی شیشه ماشین پایین و سرم و بیرون میکنم تا باد موها م و با خودش ببره
اتفاقا در قسمت لذت بردن نگاهی به دیگران ندارم بیشتر در مواقع جدی و کارهای به ظاهر مهم حواسم به تایید دیگران بوده که البته در کار اصلاحش هستم خداروشکر
وقتی دخترم در مورد اتفاقات خنده دار مدرسه با حالت نمایش برام اجرا میکنه و کلی میخندیم باهم
وقتی هوا خوبه و جلو خونه با هم بدبینتون بازی میکنیم و کلی بهمون خوش میگذره
یا وقتی تو خیابون تیکی بازی میکنیم و دنبال هم میدویم
روزهای بارونی با هم نقاشی میکنیم و بعضی وقتها مثل بچه ها با هم دعوامون میشه سر ماژیک ها ،قلمو ها یا رنگ ها
یا موقع شطرنج دخترم جرزنی میکنه و کلی موضوعات خنده دار پیش میاد
من کلا آدمی هستم که همه بهم میگن کودک درونت خیلی فعاله و گاهی دخترم میگه مامان فکر میکنم تو بچه یی و من مامان تو ام
چند روز پیش با دخترم و دوستاش رفتم استخر و اینقدر باهاشون بازی کردم و لذت بردیم که دوستاش به نیکسا گفته بودن همیشه به مامانت بگو بیاد
ی کار شاد دیگه که با دخترم انجام میدیم اینکه اون آواز میخونه و من باید تماشا چی باشم بعضی وقتها هم من میشم داور و بهش باید امتیاز بدم
خیلی فرصت ها و کار ها هست که میشه ازشون لذت برد
البته بگم قبلاها وقتی نمیتونستم ذهنم و کنترل کنم همین آدم شاد و خوشحال مثل جنازه میافتاد ی گوشه و حتی توان چند قدم برداشتن هم نداشت
چقدر خوشبختم که میتونم از لحظه های بیشتری از زندگیم لذت ببرم
چقدر خوشبختم که سپاسگزار نعمت هایی که دارم هستم
چقدر خوشبختم که در این خانواده بینظیر حضور دارم و هر روز در حال بهبود شخصیتم هستم
استاد عزیزم بینهایت از شما سپاسگزارم
چقدر خوبه که تو فایل ها دارین رابطه عاشقانه رو به تصویر میکشین چقدر الگوی بینظیریه
دو تا فایل قبلی که با هم موتورسواری کردین
اینجا با هم پینگپنگ بازی کردین با هم غذا درست کردین و اینا همش برام باور قدرتمند کننده اس
که میشه با یکی هم رفیق باشی هم همراه و هم همکار
هم عشقت باشه
استاد چقدر خوشبختم که شما رو دارم تا آسون بشم برای آسونی ها
واقعا تمام اصول همیشه ساده و لذت بخش هستن
مثل اصول سلامتی
خیلی همه چی راحت و آسون شده خداروشکر
مثل اصول احساس خوب و تجارب خوبتر
مثل ساده بودن و خودت بودن
مثل لذت بردن و با روح یکی شدن
خدایا قطره وجودم و به اقیانوس بیکرانِ وجودت پیوند میزنم
الهی هزاران بار شکر که مورد هدایت قرار گرفتم
مریم جونم ،عزیزم بینهایت سپاسگزارم که از هر فرصتی استفاده میکنی تا به قانون و اصل اشاره کنی
نوش جونت رابطه عاشقانه و زندگی دلخواهت بانوی پارادایس
استاد ی موضوع جالب صبح که رفتم باشگاه دیدم همسایه مون Ford f150 مشکی خریده ، اینقدر ذوق زده شدم که تا باشگاه همش جلو چشمم بود
سلام و هزار سلام به شما خانم ،مرادی همت دوست داشتنی، چه کامنت زیبایی، چقدر قشنگه کارهایی که انجام میدید ، خدا بهتون سلامتی بده ، به خانواده تون ، به خودتون ، به بچه تون ، به دوستاتون … اینقدر خوب حس و حالتون رو گفتید ، من جلوی چشمام بود حرکاتتون، خدایا شکرت به خاطر وجود نازنین شما ، به خاطر وجود تون تو این سایت ، که الگویی میشید برای افرادی مثل من … خدا بهتون سلامتی، ثروت و ،اون ماشین دلخواه تون رو هر چه سریعتر بهتون بده ، که واقعا لایق بهترینا هستید…ان شالله فرصت بده خداوند که در مکان و زمان مناسب شما رو ملاقات کنیم .از عمق وجودم خدا را صدا میکنم ، نمی دانم چه میخواهی، ولی برای رفع غمهایت، برای قلب زیبایت، به در گاهش دعا میکنم، خدا از آرزو هایت خبر دارد، یقین دارم دعایم اثر دارد. دستتون دارم و عاشقتونم .
به نام خدایی که اسم قشنگش اشک از چشم هام جاری میکنه
به نام خداوندی که بودنش مرا از تمام لذت ها سیراب میکنه
به نام خداوندی که من را آسان کرد برای لذت بردن
به نام خداوندی که آغوشش بهترین آغوش دنیاست
به نام خداوندی که بوسه اش بهترین بوسه دنیاست
به نام خداوندی که حس قشنگ رو به من بخشید
خدایا تو چکار میکنی با قلبم که وقتی اسمت رو صدا میزنم اینقدر حسم خوب میشه و اشک هام از شوق جاری میشه و دلم پر میکشه برای به آغوش کشیدنت خیلی دوست دارم
سلام به استاد عزیز و بزرگوارم و خانم شایسته عزیز دل و سلام به تمام دوستان عزیزم در این سایت الهی
خدا رو شکر میکنم بخاطر تک تک شما عزیزان که بهترین دستان خدا در زندگی ام هستید، به خودم می بالم که جزء این خانواده هستم
خدایا شکرت که لایق شنیدن و درک قانون جهان هستی هستم
خدایا شکرت که هر لحظه منو به راه درست هدایت و حمایتم میکنی
خدایا ممنونم که کمکم میکنی تا به تعهد کامنت نوشتنم عمل کنم و بتونم در آرامش و با تمرکز کامنتم رو بنویسم
خدایا شکرت که لذت نوشتن کامنت رو دارم تجربه میکنم واقعا این نوشتن چه معجزه ای داره که وقتی مینویسم اصلا از تمام دنیا کنده میشم و فقط تمرکزم بر روی نوشتن زیبایی ها و نکات مثبتی که از فایل یاد گرفتم میزارم و هم زمان اون حسی رو که از قلبم بیرون میاد مینویسم
بخاطر همین خداوند به قلم و نوشتن سوگند خورده، الان به درک اصل بودن نوشتن رسیدم خیلی مواقع که حسم خوب نبوده و با نوشتن حس و حالم کلی تغییر کرده و دیشب هم به لطف خدا، هدایت شدم به کامنت یکی از دوستان و از معجزه نوشتن و تاثیر اون برای رسیدن به آرامش و رهایی از افسردگی نوشته بود و از این به بعد فقط میخوام عملگرا باشم فقط بنویسم و بنویسم اینقدر بنویسم که دستانم کم بیارند
و اما آگاهی ها و زیبایی ها و نکات مثبت و درس های که از این فایل یاد گرفتم
– اگه میخواهم لذت ها و برکت های بیشتری وارد زندگی ام شود باید از همین چیزهای به ظاهر ساده در زندگی ام قدر دان باشم و بخاطر شان از خداوند تشکر کنم و قدرت لذت های ساده را دست کم نگیرم این تشکر و سپاس گذاری برای لذت های ساده موجب حس خوب میشه و با این حس خوب، درهای بیشتری از برکت و نعمت و لذت در زندگی ام باز می کند
پس از همین الان به دور و برم نگاه کنم بخاطر چه چیز های ساده در زندگی ام سپاس گذارم که موجب راحتی و لذت و آسایش من در این لحظه زندگی ام شده :
– بخاطر گوشی خوب و با کیفیتم که دارم باهاش کامنتم را مینویسم
-بخاطر داشتن اینترنت که با اون میتوان به سایت استاد بیام و از این آگاهی ها استفاده کنم
– بخاطر داشتن سلامتی و آرامش و ذهن آرام، که میتوانم کامنتم رو بنویسم
– بخاطر داشتن میز و صندلی عالی ام که خیلی برام کاربرد داره و با اون هم فایل گوش میدم و مینویسم و میز کارم هم هست هم میز آشپزخونه و هم میز برای نشستن و قهوه خوردنم و میز مطالعه و خلاصه میز صد کاره که خدا رو شکر میکنم بخاطرش
– و آب شیرین و خوشمزه ای که دارم مینوشم
– بخاطر آرامش و سکوت خونه که تمرکز کامل ، برای نوشتن کامنت بهم میده
– و این نکته رو بدونم که تمرکز گذاشتن برای لذت بردن از چیز های ساده موجب شادی و رضایت بیشتر من از زندگی می شود و این چرخه رضایت و شادی و لذت آنقدر تکرار می شود که ما در مدار شادی و لذت های نا محدود میرسیم
– و این اصل مهم قدر دانی رو درک کنم که از تمام چیزهای که موجب ایجاد آسایش و راحتی و خوشبختی من در زندگی ام شده، سپاس گذاری کنم و همین الان که شب هست اگه بخوام از الان شروع به سپاس گذاری کنم باید از پتو و بالشت خوبم تشکر کنم که همیشه همراه منه و به من خواب خوب میده و کولر خوبمون که هوای خونه را مطبوع میکنه تا با راحتی بخوابم
– فعالیت یا کارهای که مورد علاقه من و همسرم هست؟ مثلا با هم مسافرت رفتن یا رفتن به فروشگاه ها و پیاده روی در بازارها و با ماشین دور زدن و فایل یا آهنگ گوش دادن و با آهنگ خوندن دوست داریم، خیلی کارهای دیگه هم مثل پیاده روی دوست داریم ولی کم تر فرصت شده باهم پیاده روی کنیم
خیلی برنامه های دیگه هم دوست داریم ان شالله به موقع اش اجرا کنیم مثلا دوچرخه سواری خیلی دوست داریم ولی من هنوز دوچرخه نخریدم دلم دوچرخه عالی مثلا دوچرخه استاد و خانم شایسته میخواد
به لطف و موهبت خدا من و همسرم از نظر لذت بردن خیلی شبیه هم هستیم هر چی من لذت ببرم اون هم لذت میبره یا هر چی اون لذت میبره من هم لذت میبرم، و اون حس رهایی و کسب تجربه لذت ها متنوع باعث این ویژگی در ما شده، و این ویژگی موجب شده از همه چی خوشمون بیاد و دلمون بخواد تجربه کنیم
– خدا رو شکر میکنم بخاطر توانایی عالی خانم شایسته برای نوشتن مطالب عالی در مورد هر فایل و چنان نکته های کلیدی از فایل ها پیدا می کنند که من هرگز به چنین درکی نمیرسیدم مثلا همین بازی پینک پونگ استاد و خانم شایسته هرگز به وجه های جز فانش توجه نکرده بودم، الان درک میکنم که این لذت های دو نفر در رابطه موجب ارتباط عمیق تری در رابطه می شود و اون حس دوستی و هیجان و سر زندگی در رابطه رو بیدار میکنه و چقدر این ورزش های مثل پینگ پونگ خوب و عالیه، واقعا ورزش به تمام معنا از همه نظر به ما سود میرسونه یک طرف هم فعالیت فیزیکی و یک طرف توانایی کنترل ذهن و سرگرمی و هیجان و کسب مهارت تازه تر و در نتیجه اعتماد به نفس بالاتر میشه
خوب تا اینجای فایل فهمیدم چه خوب میشه من با همسرم یه سرگرمی داشته باشیم مثل بازی های ورزشی هم دوستی ما عمیق تر و لذت بخش تر و شاد تر و به کنترل ذهن و تمرکز بر نکات به ما کمک میکنه
خوب از زیبایی های کارگاه اگه بخوام بگم باید آفرین بگم به خانم شایسته عزیز که همیشه همه جا رو مرتب و آراسته و تمیز نگه میداره و برای قدر دانی از آن وسایل آنها رو تمیز میکنه و چقدر همه چی با نظم چیده شده مثلا یک طرف موتورها و اسکوتر و دوچرخه و ماشین و تراکتور، یک طرف وسایل نجاری و ابزار، یک طرف بخچال و اسپیکر و خط کشی زمین برای بازی والیبال،
این کارگاه خیلی کاربردیه ، هم زمین ورزشه هم کارگاه هم پارکینگ خلاصه صد جوره میتوان ازش بهره برد
– نکته بعد بازی خوب و حرفه ای استاد و خانم شایسته که خیلی عالی بازی کردند و چقدر هم با رعایت تکامل بازیشون عالی شده و اون جدیدت و رقابتی که در بازی داشتند خیلی هیجان انگیز بود و اون شوخ طبعی استاد که کلی خندیدم
– کفش زیبای استاد و خانم شایسته و لباس خوش رنگ استاد عزیزم
و نکته دیگه استاد در هر چیز هر چقدر بخواهد میتونه داشته باشه چه وسیله ارزون یا گرون قیمت باشه مثلا همین دوتا میز پینگ پونگ برای بازی 4 نفر هم زمان خیلی عالیه و یا توپ های خیلی زیادی که دارند
– تحسین میکنم استیل و قیافه زیبای استاد و خانم شایسته
– چهره زیبا و شفاف خانم شایسته
– و تدوین خوب فیلم با دوتا دوربین با دوتا زاویه متفاوت
– 4 تا صندلی روبه رو گذاشتید برای تماشا چیا تون
– اون دوستی و شوخ طبعی استاد و خانم شایسته در همه حالت
– توانایی فیزیکی خانم شایسته برای باز کردن جعبه دستگاه
– ایجاد خواسته داشتن خرید گوشت زیاد به راحتی
– ایجاد خواسته داشتن دستگاه پخت گوشت و استیک پز های عالی مثل مال شما
– تحسین کردن خانم شایسته بخاطر نظم عالی آشپزخونه و براقیت وسایل آشپزخونه
– خواستن قهوه ساز عالی و با کیفیت
– لذت بردن از دیدن ماگ های خوشگلتون و سینی استیل براق و با کیفیت و چاقو تیز و عالی و تخته چوبی عالی
– عجب گوشت هایی، آب دهنم راه افتاد
– تحسین میکنم رابطه های سرشار از عشق و محبت و احترام و مشورت و نظر گرفتن در همه چیز حتی در آشپزی از هم دیگه
– حسادت به ماهی های شما که اینقدر خوشبختند در کنار شما
– فضای زیبای پاردایش، درختان سر سبز، چمن های سبز، دریاچه تمیز و انعکاس عکس درخت ها توی آب و اسمون آبی قشنگ با ابرهای پنبه ای
چقدر لذت بردم، چقدر لذت بردم از خوندن اولین کامنتی که الان بعد باز کردن صفحه دیدم.
ایده این بود بعد از بیدار شدن برم سراغ کارهای عقب مونده و پرونده شون رو ببندم(تمیز ومرتب کردن خونه خصوصا آشپزخونه که حسابی تمرکزی تغییراتی بهش اضافه کردم و هنوز چند روزه گذشته و تموم نشده هی رفتم سراغ کار دیگه یا حوصله نداشتم یا بیرون رفتیم یا مهمون اومده یا ….)خلاصه اومدن به سایت قشنگ مون سر بزنم و خیلی دست داشتم نقطه آبی رنگ داشته باشم اما یک ایده اومد گفت تو نقطه آبی رنگ به یک نفر هدیه کن الان. گفتم بذار کامنت بخونم ببینم اگر حسش اومد مینویسم و کامنت میذارم. وای خدای من شروع کامنتت اون به نام خداها…اون عشق بازی با نام و یاد خدا گفت اینه…باید برای این دوست عزیز بنویسی و برای چند خط اولش تشکر کنی و تحسینش کتی برای حس خوبی که بهت انتقال داد. من چند خط اول رو خوندم و از اونجایی که همسرم هنوز خونه است و داره روی یک کار مشتری اش تو خونه کار میکنه به حسین گفتم میخوای یک کامنت رو دارم میخونم با صدای بلند بخونم گفت بخون. وای دوباره از اول خوندم و تماما احساس شدم که خدا چقدر نزدیکه چقدر از رگ گردن به من نزدیکتره و چقدر دوست داشتم. دارم سعی میکنم با جزئیات بنویسم(همیشه سعی میکردم دنبال خلاصه نوشتن باشم اما با نوشته ی شما و کلا علاقه خودم به نوشتن دارم با جزئیات اکنون خودمو توصیف میکنم برای شما فهیمه جانم) چقدر خوشحالم تو سایت چندتا فهیمه مختلف داریم و هم اسم من هستن حس جالبه یکنفر اسمش مثل تو باشه اما با تو متفاوت ولی در واقع جزئی از تو و یاداوور این که همه آدم ها بخشی از من هستن. خدایا شکرت برای این حس این آگاهی ها….
خلاصه که خوندم و خوندم و دیدم به به چقدر قشنگ هم لذت ها و سوال ها رو جواب دادی و هم اینکه شما و همسرتون هم دارین مثل ما با هم ، تجربه لذت های ساده بیشتر دنبال میکنید.
ایده ورزش کردن و داشتن یک همچین سرگرمی هایی عالیه. منم خیلی دوست دارم بدمینتون بخریم با این یکی که داریم بریم دوتایی بازی کنیم.
چقدر زیبا کل با فایل رو برام با نوشته زیبات مرور کردی. چقدر قشنگ اشاره کردی به تمام چیزهای زیبا و چیزهایی که تو فایل دیدیم. چقدر قشنگ از قدرت نوشتن گفتی و بهم یاداوری کردی. چقدر دوست داشتم نه فقط اول کامنتت رو که حتی تا آخر و آخر کامنتت رو واقعا خدا رو صد هزار مرتبه شکرت
سپاسگزارم فهیمه جان برای اینکه تعهدت برای این کامنت نوشتن و ردپای زیبات روی سایت.
سپاسگزارم که هستی و ممنونم برای وجودت عزیزم
برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی روخواهانم.
واقعا از کامنت پر انرژیت لذت بردم چقد سر صبحی به من چسبید
کامنتی سر شاراز شکرگزاری و برکت و دیدن نکات مثبت
چقد مرتب و با تفکیک نوشتین این نشونه ذهن ارام و اراسته شما هستس
چقد خواسته های عالی و هدف های بی نظیری بعد دیدن این فایل دستگیرتون شد و چقد عالی به نکات ساده و زیبای فایل اشاره کردین تحسینتون میکنم
منم بعد دیدن این فایل استاد کلی ذوق کردم و ایده های جالبی به ذهنم رسید مثل همین ورزش بی نظیر پینگ پونگ توی پارک نزدیک خونمون و پیاده روی که واقعا ساده ترین و ارامش بخش ترین ورزش هستش
با نوشتن و توجه کردن به نکات ساده و زیبای فایل هروز بخودمون یاداوری میکنم که دنیا چقد جای زیبا و عالی برای زندگی میتونه باشه
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و دوست وخواهر مهربون ودوستداشتنی ام مریم خانوم
استاد خیلی از ادم هارو دیدم که با داشتن ویلا ها وماشین های مدل بالاواستخروتمام تجهیزات حالشون همیشه بده و انگیزه وفرصت استفاده از نعمت هاییی رو که در زندگی اش هست رو نداره و حسرت یک زندگی عاشقانه و بی دغ دغه رو میخوره
از این رو من با دیدن این فایل و خوندن مقدمه به ذهنم نشون دادم که میشه باهمسرم با خوانواده ام لحظه لحظه زندگیم رو لذت ببرم وفرکانس شادی و شکرگذاری بفرستم وروابطم هم بسیار عمیق تر و زیبا تربشه
حالا در جواب سوال اول که نمونه ای از لذت های ساده زندگی باید بگم یکی از راهایی که زندگی رو برای من وهمسرم لذت بخش تر میکنه اشپزی کنار همدیگه هست به طوری که از صبح باهم میریم گوشت میخریم و باهم اونارو تیکه میکنیم وتا ظهر که اماده میشه باهم هستیم واین خیلی برای مالذت وشادی بخشه
یکی دیگه از کارهای دیگه قدم زدن و صحبت کردن درباره عملکرد قانون و مثال زدن ونشان دادن الگو به ذهنمون هست
یک راه دیگه که واقعا همسرم از اون سیر نمیشه صحبت کردن درباره تکنولوژی وعملکرد انواع ماشینهاست و تصور کردن داشتن اونها که باهم این تجسم رو انجام میدیم و فیلمها ی مربوطه روباهم میبینیم
یه راه عالی برای خودم که واقعاحالم روخوب میکنه نقاشی کشیدن وبازی با دختر کوچولوم هست که خیلی ازش یادمیگیرم چطور تجسم کنم ودباره خواسته هام صحبت کنم وبا خودم در صلح باشم
یه راه عاالی دیگه نگاه کردن به غروب افتاب واسمون هست که خیلی زیباست به طوری که متوجه گذرزمان نمیشم و به عظمت وبزرگی خداوند ایمان میارم و میگم من بنده همچین خدای زیبایی هستم
استاد من عاشق بازی وسطی هستم و بیشتر وقتامیرم خونه مامانم و با برادرم وخواهرم چند ساعت وسطی بازی میکنم که واقعا نفس گیر وجذاب میشه وحالمو جا میاره اینقدر ضربان قلبم میره بالا انگار رفتم زیر دوش اب یخِ یخ
در مورد سوال دوم که خیلی جای کار دارم باید بگم با دیدن این فایل من به ترمزی در ذهنم برخوردم که واقعا گاری خیلی بزرگی بهم وصل کرده اونم اینکه بقیه الان درباره من چه فکری میکنن ونظرشون درباره پوشش و صحبت کردن من چیه ؟همیشه فکر میکردم که حرف مردم برام مهم نیست تا اینکه رفتم باشگاه و ذهنم شروع کرد به مقایسه من با دیگران طوری شده بودم که نسبت به داشته هام کور ونابینا شده بودم درصورتی که اندام من خیلی خوبه اما ذهن من خیلی روم فشار اورده بود و همون موقع تصمیم گرفتم نعمت هام رو جلوی چشمم بیارم و بابتشون سپاس گذاری کنم و به ذهنم الگو نشون دادم از ادمهایی که بسیار با اعتماد به نفسن و کوچک ترین داشته شون براشون خیلی با ارزشه و هی حالم بهتر وبهتر شد طوری که فکر میکردم خوشبخت ترین ادم روی زمین هستم وازجریان انرژی که تمام وجودم رو پرکرده وبه من نزدیکه ومن رو اجابت میکنه سپاس گذاری کردم ووجودم سرشار از ارامش شده بود اون لحظه به خودم گفتم همه از جنس هم هستیم و همه سرشار نور ووجودخدای عزیزم هستیم پس تو هروقت کسی رو خواستی با خودت مقایسه کنی بگو اون وجودش سرشار از خداست وخدارو ببین در چهره اون واون طور که با خدا صحبت میکنی با بنده هاش وبا تمام نعمت های جهان صحبت کن واون موقع اس که ذهنت اروم میشه وحالت خوب میشه …
استاد واقعا ممنون بابت فایل بینظیره (رابطه ما با انرژی که خدا نامیده ایم )
واقعا عالیه و ذهنیت منو 180 درجه نسبت به خدا عوض کرده وایمانم نسبت به قبل بیشتر شده کمتر دستو پا میزنم وبیشتر اروم هستم ومنتظر جریان هدایت که چی میگه بهم و باید چیکارکنم
استاد من برای اولین بار صدای جریان هدایت روشنیدم زمانی که به نجواهای ذهنم توجه نکردم ودستو پا نزدم واز اون پرسیدم اونم جوابم رو داد ومن وقتی به حرفش گوش کردم دیوانه شدم و خوشحال بودم از اینکه چه قدر به خدا نزدیکم واون منو هدایت میکنه به سمت خواسته هام …
ممنون از شما وممنون از خالق پرادایس که زیباست و مارو هدایت میکنه به سمت زیبایی ها
اوه چقدر خانم شایسته پیشرفت داشتن تو پینک پنگ،چقدر فوق العاده بازی میکنن،دیگه وقتش شده تو جام تنیس زنان جهان شرکت کنن،واقعا لذت بردم از این همه پیشرفت،چه بکهای عالی و زیبا،تحسینتون میکنم
بریم سراغ آنباکسینگ این فایل دستگاه کباب پز چرخون،چه حالی میده،هی یه لایه برداری و بقیه شا بزاری بپزه برا بعد و همینجور داغا داغ بخوری،کلی خندیدم به داستان بخوری تا بترکی خندیدم چون منم میخورم تا بترکم نمیخورم که سیرشم
مورد اول: نمونه ای از لذت های ساده ای را ذکر کن که موجب شادی و رضایت شما از زندگی ات شده است
بنده با ریمیکس های عالی استاد در کنار زاینده رود و تجسم آینده فوق العاده ام و دیدن تمام خواسته هایی که به اونها خواهم رسید لذت میبرم و عشق میکنم.
نوشتن سپاسگزاری های صبح و شب
دیدن دریم بوردم که پر از عکس های خواسته هام هست
قدم زدن در بازار و دیدن لباس ها،کفش ها گران قیمت
رفتن به خیابان های بالاشهر و دیدن ماشین های گرانقیمت بنز،بی ام و،تویوتا
مورد دوم: اگر حرف مردم را کنار بگذاری و به داشته های زندگی ات منصفانه تر نگاه کنی، چه فرصت های دیگری را برای لذت بردن از چیزیهای ساده، پیدا می کنی؟
از خندیدن های الکی،از حال خوبم،و دیدن دنیا از زاویه ای که قبلا نمیدیدم،از پیدا کردن خدای واقعی،از لذت بردت از لذت دیگران،از بخشش دیگران،از صحبت کردن با بچه ها،حرف زدن با خودم،با حیوانات بودنم
چقدر لذت بردم از کامنت فوقالعادت اونجا که گفتی میشینم کنار زاینده رود و تجسم میکنم آینده فوقالعادمو اونجا که گفتی میرم فقط بنز و بی ام دبلیو میبینم اونجا که گفتی مینوسیم سپاسگذاری رو ظهر و شب واقعا منم همراهت بودم
کنار زاینده رود زیبا نسیم خنکی که به رودخانه میوزه و به من میگه که اره درسته همونجوری که نمیدونی منشأ من کجاست از کجا و در عرض چند دقیقه یا چند روز به اینجا رسیدم نمیدونی که قراره کی به خواسته ها برسی شاید تورو سوار کنم با خودم از دشت ها عبور از کوهستان ها عبور و رودخانه های آرام عبور تا به اون رویایی الان برسونم و اونوقت یادت بیاد که این نسیمی که توی فلوریدا داره میوزه اون نسیمی که توی زیباترین سواحل میوزه همون نسیمی است که اینجا نوازش داد رویاهاتو و عطر و بوی خاصی داد که محمود میشه
خدایا شکرت که دوستانی هستند که پر درامدترین شغلشون رویاپردازی و شکرگزاری و در لحظه زندگی کردن است
عجب بازی لذت بخشی بود. نکات و درسهای خوبی میتونی از همین فایل ببینی. البته یکی ممکنه بگه خوب چه بازی زیبایی دو شریک عاطفی دارن با هم بازی میکنن و لذت میبرن. ولی جدا از این شما اگه با جزئیات بیشتری ببینی میتونی لذت بیشتری هم از دیدن بازی ببری. مثلا تواناییهای استاد و مریم بانو در زدن ضربات عالی هست و جالبه اگه دقت کنید هر کدوم سبک خودشون رو در بازی کردن دارن.
استاد جان من دقت که کردم دیدم مریم بانو در زدن ضربات پایانی فوق العاده هستن و تقریبا میشه گفت تمام ضربات پایانی که من دیدم ازشون منجر به برد ایشون شده. نمیدونم شاید ایشون خودشون هم بدونن که نقطه قوتشون هست و دارن تمرکز میکنن که اون ضربههای آخر رو طوری بزنن که شما نتونید توپ رو به اصلاح جمع کنید و از خودتون دفاع کنید. به نظرم سبک بازی خانم شایسته تهاجمی و سرعتی هست و سرعت توپهای خانم شایسته به شدت بالاست و باعث میشه حریفش نتونه دید مناسبی به توپ داشته باشه به همین خاطر حریف ضربه آخر خانم شایسته رو به سختی میتونه جمع کنه.
از اون طرف استاد جان من احساس میکنم شما به راکت پینگ پنگ خیلی مسلط هستین و به دست شما دقت کردم دیدم خیلی حرفهای توپ رو با راکت میزنین و چرخشهایی که به دستتون میدید باعث شده توپ هر کجا بره شما به راحتی بهش ضربه بزنید. حتی اگه فاصله شما از میز خیلی زیاد بوده ولی باز هم راکت رو توی دستتون طوری چرخوندید که در نهایت بتونید به توپ ضربه بزنید و به میز پینگ پنگ برگردونید. یکی از تواناییهای فوق العاده دیگر استاد جان اینه که هر چقدر از میز پینگ پنگ فاصله میگیره باز هم میتونه به بازی مسلط باشه و به راحتی به توپها ضربه بزنه.
مورد دیگهای که دقت کردم اینه که زمانی که تعداد ضربات زیاد میشه استاد به مرور از میز فاصله میگیرن ولی مریم بانو موقعیت خودش رو حفظ میکنه و به زدن ضربات ادامه میده. نمیدونم شاید استاد هم این مورد رو میدونه که خانم شایسته تهاجمی بازی میکنه و باید بره عقب تر و از خودش دفاع کنه. در این مواقع حتی استاد خیلی خوب میتونه از خودش دفاع کنه ولی خیلی مواقع شدت ضربات خانم شایسته انقدر زیاده که واقعا جمع کردن توپ کار سختی میشه.
ولی استاد جان با اینکه از میز گاهی خیلی فاصله میگیرن ولی به دلیل تمرکز و تسلط دستتون بر راکت خیلی خوب توپ رو با دقت بالایی میزنید.
اوه اوه دقیقه 7:24 تا 7:36 رو ببینید. یعنی اینجا هر دو تمام تواناییهای خودشون رو روی میز پینگ پنگ پهن کردند. فوق العاده بود. گردش هر دو روی میز عالی بود. ببین اصلا استاد دقیقه 7:31 چطور توپ رو از روی زمین جمع کرد، حرفه ای و فوق العاده. این به خاطر همون توانایی تسلط بر راکت هست.
بازی فوق العادهای بود. هیجان انگیز و حرفهای. به نظرم مریم بانو نسبت به قبل خیلی حرفهای تر شدن و عالی بازی کردن. استاد جان حریف سرسختی داری.
ویژگیهای بازیکنان:
استاد: تسلط بر راکت، قدرت دفاع، تسلط بر میز پینگ پنگ و محیط بازی، استفاده از قدرت کلام
مریم بانو: دقت، تمرکز، سرعتی، تهاجمی، توانایی بالا در زدن ضربات پایانی
با وجود اینکه ویژگیهای هر کدام منحصر به فرد است ولی همین تنوع بازی رو لذت بخش میکنه و باعث میشه هر کدوم از تواناییهای خودشون بیشترین بهره را ببرن. به نظرم هر کدوم از شما در پینگ پنگ دایرههای برتری مخصوص خودتون رو دارید ولی در عین حال بازی نمایشی و هیجان انگیزی ارائه میدین.
شما فوق العاده هستین که بعد از بازی همدیگر رو تحسین میکنین خدایا شکرت.
لحظات فان شمشیر بازی استاد و مریم بانو چقدر خندیدم. اثرات نبرد جنجال پینگ پنگ حالا به نبرد تن به تن با شمشیر کشیده شده. خدایا شکرت به خاطر این خوشبختی در لذتهای ساده و شادی در ثانیه ها. به خاطر این لحظات فان و این رابطه فوق العاده خدایا شکرت. 260 قسمت از سریال زندگی در بهشت گذشته. اصلا فلسفه این سریال هم همین بوده: خوشبختی و احساس خوب دائمی را در لذتهای ساده زندگی بجوی. در دیدن زیباییهای هر لحظه زندگی بجوی. در دیدن این طبیعت. در غذا دادن به مرغ و خروسها و ماهیها. در خدایا شکرت گفتنها زیر بارانهای همیشگی پرادایس. در عاشقتم گفتنها و عاشقتم شنیدنها. در پینگ پنگ بازی کردنها و برد و باختها. در منظم کردن پرادایس. در تک تک لحظههای الهی. در لحظهها. خدایا شکرت.
اصلا همین الان اگه بخوایم در مورد زیباییهای پرادایس و این زندگی زیبا در این فایل صحبت کنیم و بنویسیم باید تا فردا بگیم و لذت ببریم.
خدایا شکرت که استاد اون کودک درون و اون شیطنتها و شوخیهاشون خیلی بامزه هست. خدایا شکرت
خدایا شکرت به خاطر این کلبه بهشتی زیبا و تمیز و مرتب که همه جای اون برق میزنه از بس که تمیز و مرتبه. خدایا شکرت. دیوارههای این کلبه همه چوبی هست و احساسش خیلی خوبه خدایا شکرت.
خدایا شکرت که آشپزخونه چقدر تمیز و مرتبه. من نظم رو خیلی دوست دارم. الان احساس خوب این آشپزخونه رو درک میکنم. خدایا شکرت. اون ماگها و لیوانهای متنوع رو که روی قفسه چیدید چقدر باحاله خدایا شکرت. دستگاه اسپرسوساز هم آماده و حاضر برای نوشیدن یه قهوه خوشمزه. من عاشق قهوه هستم خدایا شکرت.
پنجره آشپزخونه یک ویو رو به دریاچه داره چقدر حسش خوبه خدایا شکرت.
اون چاقو عجب هیولاست به چه تیزی این گوشتها رو برش میده. خدایا شکرت
شما عالی هستین که نظر همدیگر رو جویا میشین برای انجام کارهای جدید و در نهایت به یک جمع بندی میرسین. خدایا شکرت. شما فوق العاده هستین. خدایا شکرت.
نوش جونتون این گوشت خوشمزه. صدای سرخ شدن این گوشت توی دستگاه خیلی باحاله خدایا شکرت. به به گوشت چربی دار هم هست که برای قانون سلامتی فوق العادست. خدایا شکرت. آقا دهنمون آب افتاد بذار بریم سراغ ثانیههای بعدی.
ولی این دستگاه عالیه و احتمالا به یک جمع بندی رسیدن که چطور از این دستگاه برای سرخ کردن گوشت استفاده کنین. که به نظرم لایههای گوشت باید نازک تر باشن که مجبور نباشین دوباره گوشت رو دو بار داخل فر بذارین.
چه منظره زیبایی از درختان و از دریاچه خدایا شکرت. یک کلبه وسط دریاچه وسط کشور پربرکت و پر از نعمت و ثروت امریکا خدایا شکرت. این ماهیهایی که منتظر غذا هستن خدایا شکرت چه لذت بخشه غذا دادن به حیوانات خدایا شکرت. این ماهیها هم دیگه با قانون سلامتی خودشون رو سازگار کردن خدایا شکرت.
این موجی که روی دریاچه هست چقدر زیباست. ای کاش میشد این نسیم اونجا رو هم توی فایل احساس کنیم. ولی با تجسم میشه احساسش کرد خدایا شکرت. خدایا شکرت به خاطر این قدرتهای ذهنی که داریم و میتونیم چشمامون رو ببنیدم و نسیم اونجا رو احساس کنیم اون دریاچه و اون فضای بهشتی پرادایس خدایا شکرت. اون نسیمی که می وزد بعد با دیدن اون درختان و نهرهایی که زیر درختان جاریست و هوای صاف خدایا شکرت. چه حس خوبی داره تجسم میکنی و احساسش میکنی خدایا شکرت. اون لایههای نازک ابرها در آسمان آبی و صاف خدایا شکرت. اون موجهای آرام و روان روی دریاچه و اون غذا دادن به ماهیها خدایا شکرت.
خدایا سپاسگزارم به خاطر این همه نعمت و زیبایی این وسعت بهشت و این همه فراوانی و تا چشم کار میکنه نعمت میبینی ثروت میبینی زیبایی میبینی عشق میبینی و فقط با تمام وجود میگی خدایا شکرت. هذه من فضل ربی
خدایا سپاسگزارم به خاطر این همه نعمت و برکت که به ما از فضل و رحمت و بخشندگی خودت به ما عطا کردی هذه من فضل ربی.
خدایا سپاسگزارم به خاطر سالم بودن بدن ما. خدایا شکرت.
خدایا سپاسگزارم به خاطر این همه امکانات این همه رفاه و آسایش و آرامش خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم به خاطر این همه زیبایی و این بهشت فوق العاده. خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم به خاطر احساس خوبی که داریم به خاطر هدایتهایی که میکنی ما را به سمت زیباییهای بیشتر.
خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام اتفاقات خوبی که تا به این لحظه توی زندگیمون تجربه کردیم و به خواستههامون رسیدیم و ازشون گذر کردیم. حالا آماده هستیم که قدمهای بزرگتر برداریم خواستههای بیشتری تجربه کنیم. ما آماده هستیم ما را هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت دادی ثروت بی حساب دادی. خدایا شکرت. حالا آماده هستیم که لذت های بیشتر خوشبختی بیشتر آرامش عمیق تر احساس سپاسگزاری عمیقتر را تجربه کنیم. خدایا شکرت هذه من فضل ربی.
پروردگارا از اینکه تو رحمن و رحیم هستی تو را ستایش میکنیم و تنها و تنها هم از تو یاری میجوییم. از اینکه بغیر الحساب روزی میدهی تو را میستاییم چرا که ستایش و سپاس سزاوار توست. هذه من فضل ربی
یه نکته جالب دیگه هم بگم: چون این فایل رو تو دفترکارم دیدم میخواستم این کامنت رو وقتی رسیدم خونه بذارم روی سایت. وقتی که اومدم بیرون یه نسیم خیلی خنک و مطبوعی به صورتم برخورد کرد و من همون نسیم خنکی که موقع نوشتن این کامنت تجسم کردم رو تجربه کردم. بعد به آسمون یه نگاه کردم دیدم ابرها چقدر شبیه به ابرهایی هست که توی این فایل دیدم و تحسینشون کردم. بعد احساس خوب به صورت انفجاری شروع به حرکت کرد و من تصمیم گرفتم از پارک وی تا خونه پیاده روی کنم و از فضای خنک و عطر آگین بهاری لذت ببرم. همینجوری که داشتم پیاده روی میکردم به خیابون یه نگاه کردم دیدم که تعداد ماشین های چند میلیاردی چقدر زیاد شدن و ثروت افراد رو تحسین کردم. همینجور که پیاده روی کردم به صورت انفجاری احساس سپاسگزاری ادامه پیدا کرد و به خیابون فرشته نزدیک شدم و دیدم تعداد سازههای فوق لاکچری چقدر دارن بیشتر و بیشتر میشن و همه اوضاع و شرایط داره بهتر و بهتر میشه. مسیرم رو به سمت خونه ادامه دادم و باز هم سپاسگزاری کردم به خاطر این که من خالق تجسمهای خودم هستم و هر آنچه احساس و تجسم کنم آن را در دنیای واقعی تجربه و لمس میکنم. همینجوری که پیاده روی میکردم زیر لب سپاسگزاری میکردم که خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم که من را خالق زندگی خودم قرار دادی و از روح خود در من دمیدی. تو اربابی هستی که من هر چی بگم میگی چشم و سریع آن را فراهم میکنی.
چقدر از خوندن این کامنت زیبا لذت بردم. چقدر تحسین برانگیز به نکات مثبت توجه کردی و لذت بردی و ما رو هم با لذت خودت سخاوت مندانه شریک کردی.
حامد عزیز دقتت در بیان جزئیات و علاقه ات به نظم در نوشتن ات هم کاملا مشخصه واقعا تحسین ات میکنم.چقدر قشنگ میشد کل فایل رو با جزئیات بیشتر و دقت بالا با کامنت شما مرور کرد واقعا سپاسگزارم که نوشتین.
خیلی مشتاق این بودم مواردی که استاد در قالب سوال و پیام کلی این محتوا گذاشته بودند رو هم در ادامه کامنتت بخونم چون برام نوع دیدگاهت جالب بود و دوست داشتم هنوز ادامه داشت به هرحال باز هم سپاسگزارم برای تمام چیزهایی که نوشتی وخلق کردی وتجسم کردی وساختی…سپاسگزارم. خیلی منم دوست دارم بیام بالا شهر تهران پیاده روی کنم و فراووانی و ثروت رو قدم به قدم ببینم و لذت ببرم و باور کنم…
براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.
چقدر زیبا و تحسین برانگیز نوشته بودید شما همیشه عالی مینویسید بعد از دوره شیوه حل مسائل که هدایت شدم به کامنتهای شما همیشه از اینکه ریزبینانه و بادقت مینویسید تحسینتون میکردم و میکنم
چه زیبا بازی رو گزارش کردید آفرین بشما ( بهمراه کلی استیکر دست )
با خوندن فایل شما و بیان نکات زیبا کل فایل در نظرم مجدد تداعی شد
چه شکرگزاری زیبایی بود و چه حس و حالی داشت
و چه اتفاقات زیبا و باشکوهی در پس دیدن این همه زیبایی برای شماست گوارای وجودتان
امروز صبح یه حسی داشتم مثل روزهای سفرنامه! و وقتی این حس منو به چک کردن سایت وادار کرد دیدم بله حسم درست بوده و استاد همانند روزهای سفرنامه صبح زود فایل جدید بارگزاری کردند و چقدر برای من لذت بخش تر است وقتی که روزم را اینگونه آغاز میکنم.
قدرت لذت های ساده را دست کم نگیریم
چقدر خود این عنوان دارای آگاهی و حس خوب است. این جمله بقدری ژرف و عمیق و سرشار از پیام است که میتوان ساعتها راجع به آن فکر کرد و نوشت.بدون اینکه نیاز به پیوست کردن فایل تصویری داشته باشد.هر چند فایل تصویری هم خیلی زیبا بود و پر از پیام برای ما.
اولین چیزی که هنگام دیدن تصاویر ازش لذت بردم دیدن رنگ های شاد و زنده ایست که استاد می پوشند.چقدر این تنوع رنگ دوست داشتنی و تحسین برانگیزه. من با دیدن این تی شرت فسفری و شلوارک زیتونی البته اگه رنگها را درست گفته باشم، واقعآ سر ذوق اومدم همین اول صبحی.
در ادامه لذت بردم از تماشای بازی زیبای استاد و خانم شایسته. نوع راکت گرفتن این دو عزیز واقعآ برام جالب و منحصر بفرد بود. واقعآ تحسین میکنم بازی مریم جان را. تا حالا ندیده بودم یک خانم اینقدر قشنگ پینگ پنگ بازی کنه. بخصوص آبشارهایی که می زدند واقعآ عالی بود. جدا از اینکه بازی کردن مقابل افراد چپ دست یخورده سخت تره و ذهن باید تلاش بیشتری بکنه تا بتونه خودش رو با این تضاد وفق بده. انگار بخواهی با ماشینی رانندگی کنی که فرمانش سمت راست ماشین قرار داره!
خلاصه نمیدونم چند چند شد ولی استاد من امتیاز و میدم به مریم جان
استاد آدمها هر چقدر که بیشتر رشد می کنند؛ هر چقدر که بیشتر تجربه می کنند؛ هر چقدر که بیشتر ثروت می سازند، بیشتر یاد می گیرند که از ساده ترین چیزهای زندگی لذت ببرند. و این تجربه همان حس رهائیه.
هر چقدر که ما با خودمان و خدایمان در صلح باشیم ؛ آنوقت است که بی اختیار به همه چیز و همه کس عشق می ورزیم. آنوقت است که شکور می شویم و بابت همه چیزمان شکرگزاریم.آنوقت است که دیدن یک لبخند؛ دیدن یک کودک؛ دیدن یک گل؛ دیدن یک بچه در دستان والدین و … روزتو می سازه و آنچنان از درون می جوشی و احساس خوبی داری که دائمآ و هر لحظه مانند فرشتگان در حال تسبیح و مدح خدایی! هیچکسی برایت غریبه نیست؛ هیچکسی برایت زشت نیست؛ هیچکسی برایت جایگاهش پائین نیست؛ هیچکسی برایت محترم تر از بقیه نیست. و مستتر و سازگار می شوی در خوبی ها، در زیبائی ها در قشنگی ها؛ در سادگی ها و در بی نیازی ها! و چقدر هم الکی خوش می شوی !
لذت های ساده زندگیم
استاد همین سایت شما که بیشترین وقت زندگی منو بخودش اختصاص داده برای من در عین دسترسی ساده ولی بیشترین لذت ها و آگاهی ها و رشدها را نصیبم کرده. و اصلا بازخورد بقیه زندگی من نتیجه بودن و کار کردن و آموختن از این سایت الهیه که همواره بابتش سپاسگزاری میکنم و قدردانتون هستم. اولین کار روزانه من سر زدن به سایت است. امروز وقتی دیدم پیام دارم از عزیزان سایت ناخودآگاه گل از گلم شکفت و انگار دوپینگ روحیه کرده باشم با عشق پیامو خوندم و جواب دادم. همین اتفاق کوچک چقدر حال منو بهتر کرد.چقدر روحیه منو بالاتر برد؛ چقدر روز بهتری برای من ساخت. بدون کوچکترین هزینه یا کوچکترین تلاش. در حالی که خیلی ها که مسیر زندگیشون رو گم کردند روزی هزاران تومن هزینه می کنند که یکم حال خوش بخرن!
از چیزهای ساده ای که در زندگیم باهاشون حال می کنم و موجب شادی ما میشه میتونم دور دور رفتن های شبانه اشاره کنم. یکی از علایق ما اینست که با ماشین میریم قسمت های مختلف شهر و سه نفری در ماشینمون آهنگ پلی می کنیم اونهم آهنگهای شاد و آهنگ های جدید و آهنگ های استاد در فایلهای سفرنامه. بخصوص من و دخترم عاشق آهنگ بیا منو ببر به عاشقانه ها از رامشای عزیز هستیم و با آهنگ ها میخونیم و کلی حال می کنیم.
یکی دیگه از لذت های زندگیمون دم کردن چایی است! معمولا چایی و دمنوش مورد علاقه مان را دم میکنیم و برای همدیگه میریزیم و کلی لذت میبریم همیشه از طعم و مزه چایی و دمنوش.
مورد بعدی خریدن بستنی برای دخترم و همسرم است+ باقلوا که همسرم خیلی دوست داره ولی من بعد دوره قانون سلامتی اینها رو خودم گذاشتم کنار ولی آخر هفته ها معمولا مهمانشان میکنم و آنها هم کلی لذت میبرن از اینکار.
دیدن آلبوم و عکسهای قدیمی. به لطف پشتیبانی و بکاپ گیری که گوشی موبایلم از عکسهایی که میگیرم انجام میده و هر روز تعدادی عکس که مربوط به خاطرات خوب و تفریحاتم در سالهای گذشته است را در همان روز انتخاب و برایم نمایش میده که من همیشه همسر و دخترمو صدا میزنم و میگم بیاید این عکسها رو ببینید و کلی خاطراتمان زنده میشه و راجع به آن روزها صحبت می کنیم و لذت میبریم.
دید و بازدید شبانه در آخر هفته ها یکی دیگه از لذت های ما محسوب میشه که معمولا یا ما مهمان میشیم یا از فامیل های خیلی نزدیک مهمان ما میشه و یکشب و کنار هم لذت میبریم.
رفتن به طبیعت و صرف نهار یا شام در طبیعت یکی از رسوم ما زاگرس نشینان است که اکثر خانواده ها همانند سیزده به در آنرا اجرا می کنند. و برای خیلی ها غیر قابل باور است و خودم در هیچ شهری به این گستردگی شاهد آن نبودم. و همه لذت میبرند از سپری کردن یک روز در دامن طبیعت.اینها نمونه هایی از کارهای ساده ای بود که در زندگیم انجام می دهم و برایمان شادی های بزرگی را رقم می زند. آخر هفته و آدینتون به شادی عزیزان.یا حق
سپاسگزار خدا هستم که دوستان فوق العاده ای در این فضا دارم
آقاااا خواستم ازتون سپاسگزاری کنم بخاطر آهنگ ” بیا من ببر به عاشقانه ها ”
بعد از هدایت به کامنت شما آهنگ رو دانلود کردم ولی فرصت نشد گوش کنم
امروز صبح از اون روزایی بود که بعد از بیدار شدنم ویندوزم بالا نمی اومد و داشتم میرفتم تو باقالی ها خلاصه این آهنگ رو پلی کردم تو تمام مسیر خونه تا محل کار
و چه انرژی بمن داد یعنی وقتی رسیدم بمب انرژی بودم
و چه چیزهای کوچیکی حال ما رو خوب میکنه که ما غافلیم
و سپاسگزارم از تمام دوستان که با نوشتن دیدگاهشون تمرکز ما رو میبرن رو چیزهای ساده و در عین حال لذت بخش
کانون خانواده گرمتان سرریز از مهر و عشق و شادی و سلامتی
شما فامیلی خیلی زیبائی دارید که مثل خودتان به آدم انرژی مثبت میده.
ممنونم از اینکه وقت گذاشتید و کامنت منو خوندید و خوشحالم که این آهنگ زیبا تونسته لحظاتی به شادی ها و لحظات خوب زندگیتون اضافه کنه.ممنون سپاسگزارم مریم جان که برایم نوشتی و ممنون و سپاسگزارم از استاد عباسمنش و استاد شایسته که این آهنگ زیبا رو به ما معرفی کردند.
برایتان زندگی سرشار از عشق و لذت، سلامت و ثروت و سعادت آرزو میکنم دوست عزیز. یا حق
چقدر دلم برای سریال زندگی در بهشت تنگ شده بود استاد ، برای بازی های پینگ پنگتون،برای آنباکس کردناتون،برای کار با ابزار و چوب بری و … و خدا رو شکر که امروز صبح میتونم زندگی در بهشت رو ببینم.
خیلی جالبه،امروز صبح من ساعت 5 بیدار شدم ، یه آبجوش ریختم برای خودم و رفتم نشستم تو بالکن و تمرینای روتین صبحم رو اونجا انجام دادم،تمرینات مربوط به دوره شگفت انگیز قانون آفرینش تا بخش 6 و برعکس روزای قبل شروع کردم به سپاسگزاری کردن از چیزهایی که قبلا نمیدیدم،از بافتی که پوشیدم و دوستش دارم،از لیوان گل گلی که مادرم برام هدیه گرفته،از اینکه میتونم تو یه خونه کاملا دربست با تمام امکاناتش بشینم توی بالکنش و با گوشی موبایلم سپاسگزاری کنم ، یک آن احساس کردم که الان این چیزا شاید برام بدیهی شده،سه سال چهار سال پیش بود که علیرضا یه لیوان برای خودش نداشت ، یه لباس درست حسابی نداشت،یه کتونی داشت که کفش عین دهن دایناسور پاره بود و براش کوچیک بود و پاشو اذیت میکرد،اما جریان هدایت برخلاف انتظار من بود،یاد شعر مولانا افتادم که میگه :
در بن چاهی همیبودم زبون،در همه عالم نمیگنجم کنون
آفرینها بر تو بادا ای خدا،ناگهان کردی مرا از غم جدا
گر سر هر موی من یابد زبان،شکرهای تو نیاید در بیان
میزنم نعره درین روضه و عیون،خلق را یا لیت قومی یعلمون
الهی شکرت که امروز قلب منو اینطوری باز کردی ، اینروزا بیشتر سپاسگزاری میکنم به نسبت روزهای قبل و کل زندگیم و طوری احساسم رو دگرگون میکنه که باور کردنی نیست!
تازه فهمیدم که شکرگزاری باید در عمل من وجود داشته باشه،به شکل استفاده کردن از نعمت هایی که خداوند بهم داده، اینو تو قسمت اخیر یعنی به رسم سپاسگزاری از یک دوست بهتر فهمیدمش.
چند روزی میشه از سفر یک هفته ده روزیم به تهران،اصفهان و اردبیل برگشتم و انقدر تو این مدت من غرق زیبایی ها بودم که حد و حساب نداشت،هر چی رکورد داشتم و از رکورد بقیه شنیده بودم از پیاده روی تو یکی از روزها شکوندم،تو یه روز 60 کیلومتر پیاده روی کردم،اونموقع داشتم برای کتونی هام،برای پاهام سپاسگزاری میکردم.ذهنم باز شد،من انقدر خوب توجهم رو بردم به زیبایی های اصفهان که تو همون تایم سفر بهم نوید یک مسافرت دیگه داده شد. خداوند بهترین برنامه ریزی ها رو میکنه،من تو خیال خودم میگفتم میخوام تیر یا مرداد برم اصفهان ولی خدا اردیبهشت ماه برد و دوستای اصفهانیم رو که دیدم به اتفاق میگفتن بهترین زمان اومدی اصفهان،اما آیا من رفته بودم؟
این روزها بیشتر تمرکزم رو بردم روی آگاهی هایی که دارم از دوره قانون آفرینش میگیرم و در عمل سعی میکنم استفاده کنم توی چیزهایی که تابحال درست درکش نکرده بودم مثل مباحث مربوط به قانون سلامتی و چقدر نتایجم داره بیشتر و بیشتر میشه ، حالا میفهمم چرا خانم شایسته تو ایمیل خرید محصول میگه قبل از رفتن سراغ دوره های پیشرفته مثل ثروت بهتره دوره های پایه ای رو کار کنی ، امیدوارم که دوره بعدی برای بروزرسانی دوره کشف قوانین باشه چرا که خیلی این دوره رو من دوست دارم روش کار کنم .
هر بار که از سفری برگشتم اون آدم قبلی نبودم دیگه،یه جهش اتفاق میفته که تو رو بسیار بسیار رشد میده ، امسالم رو با اهداف کسب و کاری شروع کردم،با درک قوانین شروع کردم و نتایج دیوانه کننده بوده تو همین دو ماه که بزودی از نتایج این بخش وقتی کار انجام شد میام و مینویسم.
اما درمورد سوالات این قسمت .سوال اول : نمونه ای از لذت های ساده ای را ذکر کن که موجب شادی و رضایت شما از زندگی ات شده است : گفتگو با دوستان موفقم، پیاده روی کردن ، بازی کردن، نشستن توی بالکن خونه و یه چای ساده خوردن
سوال دوم : اگر حرف مردم را کنار بگذاری و به داشته های زندگی ات منصفانه تر نگاه کنی، چه فرصت های دیگری را برای لذت بردن از چیزیهای ساده، پیدا می کنی؟
تجربه جاهای جدید توی شهر خودم ، وقت گذراندن با برادرزاده هام، درست کردن ابزارها و تجهیزاتی که قابل تعمیرن ،شعر و ادبیات، دکلمه کردن ،بازی کردن و…
سوال سوم: چه فعالیت لذت بخشی هست که هم مورد علاقه شماست و هم مورد علاقه شریک عاطفی شما؟ مثل یک ورزش مشترک یا یک هنر مورد علاقه یا کاری مثل باغبانی و گلکاری و ..
شریک عاطفی که فعلا ندارم ، اما کارهایی مثل باغبانی مورد علاقه من و خانوادمه ، رفتن و تجربه جاهای جدید مورد علاقه من و مادرمه و…
باید روی این موضوع بیشتر کار کنم ، چون امروز احساسم واقعا قبل از اومدن این قسمت گفت که باید از چیزهای ساده ی زندگیت لذت بیشتری ببری و برنامه بریزم براش
و چطور می توانید از طریق این علائق مشترک، سطح عمیق تری از ارتباط با یگدیگر را تجربه کنید؟
میتونم زمان هایی رو در هفته اختصاص بدم به اینکه با دوستانم،با خانوادم کارای باغبانی انجام بدم،یا در هفته یه جای جدیدی رو مشخص کنم و برم و تجربه ش کنم ، هم فاله و هم تماشا . هم جاهایی جدیدی توی شهرم میبینم،هم توجه میکنم روی زیبایی ها و هم داریم از این تجربیات مشترک استفاده میکنیم . من به این شکل میتونم مقاومتم نسبت به خانوادم رو هم از بین ببرم
یه چیزی که جدیدا فهمیدم اینه که هر چقدر میگذره میبینی زمانی که به خودت اختصاص میدی بهترین بازدهی رو توی زندگیت داره،اگه موضوع پیاده رویه،عضله سازیه،کار کردن روی باورهاته،داشتن بیزینسه و هر چیز دیگه ای،یعنی یه جایی من احساس میکردم که نه من روزی دو ساعت زمان میذارم برای ورزش و … کارام چی پس؟دیروز یه آگاهی به روم باز شد که مگه تو دنبال همین سبک زندگی نبودی؟که دنبال کارای خودت باشی؟دنبال مهارت های خودت؟بیزینس خودت؟روابط خودت؟سلامتی خودت؟ همینه ، همینه،همینه . فقط باید استمرار داشته باشی . همین زمانی که از هر لحاظ داری میذاری برای خودت بهترین زمان هایی که داری استفاده میکنی ازش و لذتشو میبری،رشد میکنی و خدا رو شکر بابت این آگاهی
استاد یه چیزی هم اضافه کنم اینجا ، دیروز از سمت برادرم یه سوالی مطرح شد که متوجه شدم ایشون یه سوالی داره و داره هدایت میشه به سمت زندگی بهتر ، خیلی برام جالب بود با اینکه برادرم از لحاظ سنی،تحصیلی و هر پارامتری که فکرشو بکنید بالاتر از منه، ایشون 11 سال از من بزرگتره ، ولی تماس گرفت و ازم سوال کرد،داشتم بهش فکر میکردم که چرا اینطوری شد؟متوجه شدم داستان،داستان عملگرایی آدمهاست،برادرم متوجه تغییرات من میشه و میبینه و براش قابل درکه ، از این رو چون تو فرکانس تغییر رفته،کنجکاوه و میاد از نزدیک ترین الگویی که میبینه میپرسه،درخواست راهنمایی میکنه. زمانی که من هیچ باوری نسبت به خودم نداشتم هیچ آدمی هم منو باور نداشت ، اما از وقتی روند تغییراتم رو شروع کردم تا به امروز هر روز اعتماد آدما بیشتر شده بهم،خانواده م بهم،منو بیشتر باور کردن ، نه اینکه دنبال باور اونا باشما، نه! اما اتفاق میفته،چون این برام اذیت کننده بود یه زمانی که چرا کسی حرف منو نمیپذیره؟چرا با تصمیمات من احترام گذاشته نمیشه؟اما امروز؟پدرم از من راهنمایی میگیره،مادرم از من راهنمایی میگیره،برادرام همینطور. اگه تصمیمی بگیرم مثل قبل نیست که بگن نه،نمیتونی و… با احترام میگن چطور میتونیم کمکت کنیم؟ همین برادرم که میبینه من علاقه زیادی به بیزینس و رشته خودم دارم، الگو میگیره ازم و ازم میپرسه الان چیکار کنم و…
البته این نکته رو اضافه کنم که من مدت هاست زیپ دهنم رو کشیدم و راجع به این موضوعات با کسی صحبتی نمیکنم، و عملگرایی و نتایج منه که کنجکاوی بقیه رو جلب کرده و دوست دارن بدونن که چطور میشه تغییر کرد؟
خیلی دوستتون دارم استاد،عاشقتونم
زندگی من با آموزه های شما کاملا تغییر کرد ، ان شاء الله بزودی مثل آزاده و ارشیا جان از نتایجم ، کنار خودتون صحبت میکنم
چقدر خوشحالم که هدایت شدم تا کامنت شما رو بخونم و لذت ببرم. چقدر یک جاهایی از نوشته هات رو میتونستم تصور کنم. چقدر خوشحالم بعد از گذشت بیشتر از دو سال و نیم که شما در عقل کل در پاسخ به سوالم نوشتی، حالا دارم اون دغدغه رو زندگی میکنم و ازش اینقدر رد شدم که چند وقت پیش دوباره رفتم خوندم و دیدم چقدر میتونم خودم بهتر جواب خودمو بدم و شما چقدر خوب به من جوابی دادی که اون روز لازم داشتم. یادمه به من پیشنهاد دادین دوره “راهنمای عملی دستیابی به رویاها” رو بگیرم درسته من به اون ایده عمل نکردم، درسته من اون دوره رو ندارم، درسته اون موقع هدایت و توحید رو مثل الان یک قدم فهمیدم متوجه نمیشدم اما خیلی خوشحالم که در مسیر تکاملم اون شخصی که یک روزی من در مشهد در عقل کل سوال پرسیدم، این دستان خدا و هدایت و عمل به ایده ها جوری پیش رفت که شما رو یک روزی در تهران دیدم. باورتون میشه بچه ها من علیرضا جان رو دیدم. یعنی خدا اینطوری هدایت میکنه ها. اینطوری راه آدم ها رو از شرق به غرب یکجایی به سمت هم کج میکنه.یعنی خدا خیلی کارش درسته، خیلی کارش بی عیب و نقصه، یعنی خدا اصلا کارهایی میکنه که با هیچ عقل ومنطقی جور در نمیاد. اینا رو دارم مینویسم تا یادم باشه یادمون نره که خدا چطور منه فهیمه متولد مشهد و یک زمانی ساکن در مشهد رو هدایت میکنه به تهران و خدا علیرضا جان رو که متولد خلخال اردبیل (اگر اشتباه نگم) ساکن در اردبیل هدایت کرد تا ما همو یک روزی در تهران ببینیم و اینجور شگفت زده بشیم. خدایا چطور ازت سپاسگزاری کنم که اینقدر تو قادری، اینقدر دانا و عالمی بر همه چیز و همه کس. خدایا چچطور همین رو با مغز کوچیکم میتونم درکش کنم با هیچ برنامه ریزی و منطقی جور درنمیاد دوتا آدم در این سایت الهی و بینظیر بدون اینکه شماره همو داشته باشن، بدون اینکه آدرسی داشته باشن بدون اینکه اصلا با هم آشنا باشن همو ببین و حس صمیمیتی در اون دیدار ولحظات باشه که انگار سال هاست همو میشناسیم.
نمیخوام این اتفاق یادم بره.
نمیخوام این اتفاق رو ساده ازش بگذرم میخوام اینقدر بگم بگم تا مغز تحلیل گر بگه تسلیم. تسلیم این کار یک قدرت برتره، کار یک عالم قادره، کار یک فرمانروای مطلقه، کار یک چیزی فرای عقل ومنطق و شعور انسانی است.
میخوام اینقدر بگم تا چیزی جز شکرگزاری برام نمونه.
میخوام اینقدر این خاطره و اتفاق رو مرور کنم تا فقط شوق و ذوقش منو به سجده شکر بندازه.
میخوام اینقدر بگم که فقط بگم خدایا تو فقط خدایی کن و من فقط بندگی تو رو میکنم.
میخوام اینقدر بگم که جز هدایت خواستن و در مسیر توحید عمل کردن چیز دیگه ایی رو درک نکنم.
میخوام اینقدر اینجور اتفاقات شگفت انگیز که ردپای قانون رو میشه دید، ردپای خدا رو به ووضوح میشه حس کرد بگم تا فقط بگم خدایا عاشق ترم کن، سپاسگزارترم کن.
علیرضا اومدم فقط یک تحسین کنم و خوشحالی و شوق و ذوق امروزم رو اینجا یکم بنویسم و ردپا بذارم، اما زیر کامنتت برام شد مرور چیزهایی که باید به یادمون بمونه که متوجه میشی چی میگم.علیرضا خیلی خوشحالم که اینجا دوباره هدایتی ردپای زیباتو در مسیر خوشبختی و این جاده جنگلی زیبا دیدم و با شور و عشق نوشتم.
برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم
من از شما عذرخواهی میکنم با اینکه پیام شما رو خیلی وقته خوندم الان یکهو داشتم به صفحه “پاسخ به دیدگاه های من” توجه میکردم و مرور میکردم که چقدر دوست خوب اینجا دارم، چقدر برام کامنت های زیبا نوشتن یکهو اسم شما چشمک زد و بازش کردم. یادم اومد من به شما جواب ندادم.
نمیدونم چرا اون روز جواب ندادم. یا کار داشتم یا گذاشتم سر فرصت مناسب که بتونم با تمرکز بنویسم نمیدونم اما کمال گرایی رئ میذارم کنار و از خدا میخوام اون چیزهایی که لازمه یادم بیاره بنویسم تا هم برای خودم مرور بشه هم به شما کمک کنه.
داستان هدایت شدن و دیدن علیرضا واقعا با عقل جور درنمیاد اصلا منطقی نیست، اصلا نمیشد هیچ جوره برنامه ریزی کرد اما شد اونم در بهترین زمان ممکنی که باید اتفاق می افتاد که خدا بیشتر میدونه و به همه چی و همه کس آگاهه.
داستان از اونجایی شروع میشه من یک روزی هدایت شدم تا در عقل کل سوالی پرسیدم. فکر کنم زمستان سال 99 بود. و در عقل کل یک دوست عزیز به نام علیرضا یکجوری هدایت شد و به من جواب داد. گذشت و گذشت….
من اون زمان در خونه زیبا و هدایتی مون که در مشهد اجاره کرده بودیم تو سایت میچرخیدم و خدا منو با جریان هدایتش رسونده به تهران.الان هم که مینویسم در تهران ساکن شدم و از مهاجرت مون بیشتر از دوسال میگذره.
حالا از یک سمت داستان من پارسال 1401 بصورت کاملا هدایتی رفته بودم برج میلاد. و باز هم هدایتی یکی از دوستان قدیمی رو دیدم که غرفه ترویج علم اونجا داشتن و تلسکوپ و …دیدن اون دوست همانا و وصل شدن به روز نجوم و پیشنهاد به من همانا که در هفته جهانی نجوم باهاشون همکاری کنم. رفتن به خوابگاه دخترانه چمران هم اونم توش هدایت داره باعث شد یک شب که من در اوج تعریف و توضیح موضوعات نجومی بودم و پاسخ به سوال دانشجوهای علاقمند که کلی تو حیاط خوابگاه اطراف مون جمع شده بودند. یکهو در انتهای صحبت هام یک دختر دانشجو و کنجاو و هدایت شده به سمت من و صحبت های من بگه چقدر صحبت های شما منو یاد استادم میندازه(من اغلب آخر هر حرف علمی ام نمیشه اسم خدا رو نگم و به قدرتش و قانونمندی جهانش اشاره نکنم). و کنجکاوی مقدس من باعث بشه ازش بپرسم استاد چه درسی(فکرمیکردم منظورش از استاد های دانشگاه و رشته شون هست.) بعد گفت: استاد سید حسین عباس منش
و بعد من هم با افتخار گفتم من شاگرد ایشون هستم با افتخار.
من با دوست عزیزی بنام محبوبه صداقتی واقعا هدایتی به هم اون شب وصل شدیم و ارتباط برقرار شد.واقعا هدایت دو سمت قضیه خیلی زیاده و واقعا این هماهنگی فقط از اون قادر و دانا و توانا و عالم بر همه چیز برمیاد.
این مکالمه همانا و آشنایی ایشون با من و شماره منو داشتن همانا و گذشت (من فقط در حد تلگرام که برام عکس های یادگاری اون شب رصدی رو که ارسال کرده بود اینجوری داشتمش. نوروز یکهو یاد محبوبه جان افتادم سال نو رو تبریک بگم دیدم دیلیت اکانت کرده و من شماره اش رو سیو نداشتم. گذشت تا خودش دوباره به تلگرام اومده بود و طبق گفته ی خوده محبوبه جان برای تمرین درخواست از من در تلگرام خواسته بود که همو ببینیم. اونم در چه زمانی هدایت شد و در چه زمانی هدایت شدم تا پیامش رو ببینم و با کمال میل دعوتش کردم خونمون.تا همین اوایل اردیبهشت 1402. ایشون اومد و کلی لذت بردیم و بعد تو صحبت ها حرف مهاجرت ما شد و گفت میخوام از طرف یک دوست که ازش خواسته وقتی منو دیده چندتا سوال ازم بپرسه. باز منِ کنجکاو…پرسیدم کدوم از بچه ها. گفت فکر کنم میشناسین از بچه های سایت گفت علیرضا جان. بعد گفتم کدوم علیرضا و توضیح داد انگار تو عقل کل به شما جواب داده. من اسم کسی که بهم در عقل کل پاسخ داده بود رو یادم بود گفــتــم واقعا. تو کجا اون کجا…چطوری اصلا خدای من…
دیگه خودت حدس بزن اینجا دیگه نهایت شاهکار داستان هدایته…
و اینجوری شد که با علیرضا جان از طریق محبوبه جان به هم یک روزی یکجایی که اونم در خونه ی ما باشه ملاقات کردیم.واقعا شگفت انگیزه. واقعا خدا شگفت انگیز هدایت میکنه که اصلا در عقل نمیگنجه. اینقدر قشنگ اینقدر زیبا…واقعا فقط باید سپاس گزار خداوند باشم رای این قوانین بدون نقصش. برای این هدایت های بدون خطاش. برای این همه مدیر و مدبر بودنش باید سپاسگزار باشم.
ژیلای عزیز این یک جورایی خلاصه داستان هدایت شدن و دیدار من با دوستان عزیز سایت بود.
من در این داستان رهای رها بود، اصلا تقلایی نداشتم، اصلا زور نزدم. من خیلی این خواسته رو داشتم که یکی از بچه های سایت رو ببینم یا با یکی مثل خودم که دنبال همچین آگاهی هایی هست دوست بشم. خصوصا وقتی تهران بودم و به خدا میگفتم یعنی شهر به این بزرگی نمیشه یک دوست از خانواده بزرگ عباسمنش رو سر راه من بذاره. ولی یادم نبود ولی به این خواسته نچسبیدم. پذاشتم اتفاقات خودش بیفته. زور و تقلا نکردم برای دیدن و پیدا کردن دوستان به هر روش و وسیله ایی. گذاشتم اتفاق بیفته.و خدا خودش خوب بلده و این درس بزرگی برای من شد که خدا چقدر خوب میدونه ما رو چطور به خواسته هامون که ما اصلا درموردشون ایده ایی نداریم برسونه.
باید این داستان رو هیچ وقت یادم نره و برای رسیدن به همه ی خواسته هام از این الگو استفاده کنم.
اینم لینک سوال من در عقل کل
abasmanesh.com
گفتم شاید دوست داشته باشی، ردپای چندسال قبل منو در این سایت ببینی.
دوست عزیزم ازت سپاسگزارم که باعث شدی باز هم بیاد بیارم و سپاسگزارتر باشم.
امیدوارم تونسته باشم چیزهایی که باید رو برات از این داستان هدایت الله یکتا تعریف کرده باشم. قطعا داستان بیشتر از این حرف ها جریان داشته و داره من با عقل و درک ناقص خودم این مسیر و جریان هدایت رو درک کردم.و خداوند رو سپاسگزارم برای تمام هدایت هایی که متوجه شدم یا متوجه نشدم. سپاسگزارم برای تمام هدایت هایی که تک تک ما رو میکنه و قشنگ میدونم که همه ی ما از یک روح هستیم و این کارا برای اون و در مقیاس ابدیت کار کوچیکی هست.
ما و کل جهان در هر لحظه در حال هــدایـــتـیم…
زیبایی جهان به هدایت شدن توسط یک هادی مقتدر و قادر و توانا و عالم هست که وقعا شگفت انگیزه هدایت الهی
منتظر شگفت زدگی ها و سورپرایزهای بزرگ و هدایت های بیشتر از خداوند هستم.
و برای خودم و شما در مسیر هدایت الهی بودن رو از فرمانروای جهانیان خواهانم.
اول از همه میخوام این فیدبک مثبت رو بهتون بدم و بگم که چقدر خوبه فایلاتون رو با کپشن اختصاصی خودتون به نمایش میذارین؛ چراکه باید اعتراف کنم اگر کپشنی برای این فایل نمیدیدم، شاید ترغیب به نوشتن نمیشدم!
در مورد سوالی که پرسیده شد باید بگم که …
به نظرم لازمهی لذت بردن از چیزای کوچیک در زندگی و احساس خوشبختی و خرسندی اینه که قبل از همه اینا، آدم وظیفهشو به درستی انجام بده.
اینو براساس تجربه قبلی خودم میگم که …
سعی میکردم صبح تا شب روی این لذت بردن تمرکز و توجه کنم در عین حال هیچ اقدام خاصی برای اون کاری که مهمتر انجام نمیدادم! یعنی میدونستم وظیفم اینه که فرض مثال فلان درسو بخونم ولی اون کارو به درستی انجام نمیدادم و یه جورایی ازش فرار میکردم، همبن باعث شد حتی اون زیبایی های اطرافم برام بیمعنی بشه و یه جورایی هیچی برام لذتبخش نباشه!
مدتی بعد که به شناخت بهتری از خودم و احساساتم رسیدم، فهمیدم ضامن اصلی لذت بردن از روز اینه که اون کار مهم اون روز رو انجام داده باشی!
وقتی وظیفهت رو انجام میدی، (خواه سر کار رفتن یا درس خوندن باشه، خواه انجام کارهای اداری، خواه هر کار دیگه)، اون موقست که اگر بخوای میتونی از تمام پدیدههای اون روزت لذت ببری!
ینی وقتی وظیفت رو به درستی انجام دادی، اون موقست که اگر بخوای میتونی از تمام اتفاقات و پدیدههای اون روزت لذت ببری و هرکدوم برای تو حکم یک تفریح لذت بخش رو خواهند داشت.
چرا “اگر بخوای” رو بولد کردم؟! چون روزانه افراد زیادی هستن که سرکار میرن و سعی میکنن وظیفهشون رو انجام بدن اما هیچ لذتی از پدیده.های ریز و درشت اطرافشون نمیبرن! ولی تو اگر بخوای و اراده کنی، میتونی زیبایی رو در اطرافت هر لحظه تجربه کنی (که این برمیگرده به میزان مهارتی که در زیبابین بودنت ایجاد کردی که بحثش جداست)
در کل تمام حرفم اینه که حتی اگر زیبابین باشی و زیبابین بودن رو یادگرفته باشی، زمانی میتونی از زیباییها اوج لذت و خرسندی رو ببری که وظیفهی اصلیت (حالا هرچه که هست) انجام داده باشی و امکان نداره بدون انجام اون وظیفهی اصلی، چیزی بتونه تو رو خوشحال کنه!
اینو گفتم که اگر کسی مثل من مسیرو اشتباه رفت متوجه باشه …
اما حالا بعد این مقدمه بریم سراغ پاسخ اصلی سوال …
من اگر وظیفهی اون روزم رو به درستی انجام داده باشم، فقط کافیه تمرکز کنم و اراده کنم که لذت ببرم! اون موقست که جهان تمام زیباییهای ریز و درشت رو در مسیر من قرار میده!
برای من وقتایی که از دانشگاه برمیگردم و از عملکردم در کلاس رضایت دارم، مسیر برگشت برام مثل مسیر بهشت میمونه!
گلها و درختای مسیر چهرهی زیباتری از خودشون رو بهم نشون میدن و آسمون زیباتر از همیشه میدرخشه!
با این حجم از لذت مسیر به خونه که میرسم، با لذت و عشق یه دوش حسابی رو تجربه میکنم و تمام خستگی جسمانی روز رو میشورم بره و عوضش با حالی خوشتر، سرشار از رضایتمندی، برای آماده کردن غذام دست به کار میشم …
حتی اینقدر حالم خوب هست که بدون هیچ استراحتی بتونم درجا شروع کنم به خوندن درسای اون روزم و اینجوری حال خوشم رو چندیدن برابر کنم!
در کل به نظرم مهم نیست چه کاری، فقط کافیه که وظیفه اون روز رو به درستی انجام داده باشی و اراده کنی برای لذت بردن از مسیر، اون موقست که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به کار میشن که تو، از ثانیههات لذت ببری! لذتی که به عبارت “خدایا شکرت” ختم بشه، یعنی بالاترین فرکانس موجود در جهان هستی!
دوست داشتم تجربیات شخصی خودم رو باهاتون به اشتراک بذارم؛ چون امید دارم افرادی که در مدارش باشن باهاش برخورد میکنن.
به چه نکته خوبی اشاره کردی وقتی وظیفه مون رو درست انجام داده باشیم از زیباییها نهایت لذت رو میبریم مثلا همین دیروز من از صبح طبق برنامه ای که داشتم شروع کردم با عشق کارهام رو انجام دادم خونه تمیز کردم شاید دو ساعت تمرین زبان میکردم و … ساعت 5 عصر تمام برنامه هام رو عالی انجام دادم و اون موقع با همسرم رفتیم روی حیاط و کنار باغچه دوست داشتنیمون نشستیم و چقدر دیدن زیباییها و شنیدن صدای پرنده ها و چیدن سبزی از تو باغچه لذتبخش بود
ممنون ازآگاهی خوبی که درکامنتت بیان کردی واقعا همین جوری که شما گفتید اگه ما کارهای که اونروز که باید انجام بدیم روبه موقع انجامشون بدیم اونموقع ذهنمون آزاد تر میشه واین خودش یه جور موفقیته دقیقا روزای که من فقط نشستم هیج کاری نکردم فقط خواستم لذت ببرم مثل امروز که تمرین ستاره قطبی نوشتم خدایا من میخوام امروز فقط لذت ببرم از تمام لحظاتم ولی تاالان که ساعت نزدیک چهار عصر من هیچ لذتی نبردم چون هیچ کاری انجام ندادم ولی روزهای بوده که باانگیزه کارهای که داشتم انجام دادم مثل تمیز کاری یا کارهای اداری یا خرید حالم بهتر بوده ولذت بیشتری هم از اطرافم بردم
ممنون ازاینکه به این نکته اشاره کردین سپاس دوست عزیز
سپاسگزارم از شما و سپاسگزارم از خدایی که منو به کامنت شما هدایت کرد
خیلی به موقع به جوابم و دلیل عملکرد این روزام رسیدم اینکه وقتی وظایفمون به درستی انجام بدیم اون وقته که میتونیم از هرچیزی برای لذت بردن استفاده کنیم در اون لحظه بخاطر احساس رضایت و خرسندی که از خودمون داریم میتونیم لذت هرچیز کوچیکی رو عمیقا حس کنیم اما وقتی در طول روز بخاطر فرار از وظایفمون اخر شب که میشه حس کلافگی به سراغمون میاد و اون حس مارو از دیدن و درک این همه زیبایی محروم میکنه
من همه پاسخ های ارزشمند شمارو دنبال میکنم و تحسین میکنم این حد از اگاهی شمارو
چه جمله قشنگ و تاثیرگذاری آخر کامنت نوشتید ، اینکه امید دارید افرادی که در مدار این مطالب و تجربیات شما باشن باهاش برخورد میکنن
و دقیقا برای من همینطور شد .
در مورد اینکه وقتی وظایف و کارها و برنامه های روزانه ام رو دقیق و به درستی انجام میدم چقدر شور و شوق و حس بهتری پیدا میکنم و واقعا اون حس اشتیاق میشه پاداش اون روزم که تکالیفم رو به خوبی انجام دادم .
و دیروز شرایطی پیش اومد که برنامه هایی که مشخص کرده بودم تو تمرین ستاره قطبی نتونستم انجام بدم و شب حس و حال کلافه ای داشتم
و الان دقیقا دلیلش رو فهمیدم در اصل به خودم بی توجهی کرده بودم و به خاطر برنامه کس دیگه ای به برنامه های خودم در اصل به وجود خودم بی توجهی کردم .
و چقدر عالی گفتید که میشه از تمام کارهای روزانه لذت برد و لازمه لذت بردن و حس خوشبختی اینه که وظیفه مون رو به درستی انجام بدیم و دنبال چیز خاصی نباشیم برای اینکه لذت ببریم
کافیه که با تمرکز کار کنیم و نتیجه دلخواه رو از کار بگیریم تا لذت ببریم و حس خوب رو به خودمون هدیه بدیم .
چون واقعا هر زمان کارهام رو با عشق و توجه انجام دادم بهترین نتیجه رو هم گرفتم و به خودم افتخار کردم و چه هدیه ای از این بالاتر که آدم به خودش افتخار کنه
بنام تنها فرمانروای جهانیان
ی موضوع دیگه در مورد روابط و آگاهی های دوره عشق مودت میخوام بنویسم چون قلبم میگه اینجا بنویسش
دوستِ دوران کودکی ام که همسن هم هستیم فنلاند زندگی میکنه و باهام تماس گرفت و حرفهایی و زد که ایمانم 10000 برابر شد به قوانین خداوند
الهام دوسال پیش به شدت وضعیت روحی بدی داشت طوری که حتی نمیتونست بخوابه یک روز در اوج ناامیدی مطلق در اوج سیاهی و تاریکی با تمام وجودش شروع میکنه با خدا حرف زدن و ازش کمک میخواد و به قول خودش وقتی به معنای واقعی تسلیم خداوند میشه در چشم بهم زدنی از ناامیدی به امید میرسه(خداوند در سوره نمل میگه ساعت برای من مثل برهم زدنِ چشمِ) و از اون روز به بعد در درونش به یک آرامش عمیق میرسه و اتفاقات فوق العاده شروع میشه براش که من شاهد خیلی هاش بودم
و وقتی با خودش به صلح میرسه وقتی به خدا وصل میشه وقتی رها میکنه و به معنای واقعی میگه من نمیدونم خدایا خودت درست کن زندگی مو در همه ابعاد طی این دوسال همه چی براش بینظیر شد
اول تسلیم شد با تسلیم شدن به آرامش رسید بعد یکی یکی اتفاقات افتاد و هدایت شد
این آدم به طرز عجبیبی سپاسگزارِ و همیشه همه رو تحسین میکنه ،از کوچکترین چیزها لذت میبره ،برای بقیه چیزی میخواد که برای خودش میخواد
وقتی باهاش حرف میزنم میبینم چقدر باورهای فوق العاده ایی داره که در رفتارش موج میزنه و من چون این آدم سالهاست میشناسم و راحت باهم حرف میزنیم از درونش تا حدودی با خبرم ، اما اگه کسی نشناسش و فقط ظاهر زندگیش و ببینه میگه چه آدم خوش شانسی در حالیکه شانسی وجود نداره
دانشگاه رشته مورد علاقه اش داره درس میخونه
و دوماه پیش یکی و بهش معرفی کردن که خودش بهم گفت اگه من میخواستم ی آدم هماهنگ با خودم بسازم نمیتونستم به این دقت و هماهنگی بسازمش
دقیقا این آدم در همه ابعاد کسی که میخواسته
الهام نه کار فیزیکی کرد برای هماهنگ کردن این آدم نه دنبالش گشت فقط با روحش یکی شد فقط باور توحیدی حقیقی داشت
بخدا که اگه درونمون حقیقی تغییر کنه تمام اتفاقات بیرون خود به خود تغییر میکنه
وقتی یاد بگیریم از نعمت هایی که داریم لذت ببریم و سپاسگزار باشیم وقتی خدا رو در هر لحظه ببینیم وقتی بهترین یار و حامی ما خداوند باشه ، خودش از بینهایت راه درهای خیر و برکت و به رومون باز میکنه
و جالبه که طی این دو ماه حرفی در این مورد نگفته بود و دقیقا وقتی من دارم روی این موضوع کار میکنم خداوند پیامش و از طریق دوستم بهم داد
چقدر احساس ِ بینظیریه وقتی هدایتِ خداوند و هر لحظه دریافت میکنیم و آرامش داریم که خدایی که جهان به این عظمت و داره مدیریت میکنه زندگی منم مدیریت میکنه
حرفهای الهام تک تک قوانین و برام مرور کرد
1- باور توحیدی و تسلیم بودن حقیقی
2- تکامل
3- رهایی و لذت بردن
4- در زمان مناسب اتفاقات مناسب رخ دادن
5- عزت نفس و رها شدن از هر عامل بیرونی
ایشالا که همگی با عمل کردن به اصل خالق بهترین ها باشیم در زندگی مون
سلام سارا جان.
عالی بود، عالی…
از هر خطی که نوشتی لذت بردم…
برای من پر از درس و آگاهی و یادآوری هست کامنتت.
مرسی که وقت گذاشتی و نوشتی.
مرسی که ارسالش کردی.
مرسی که انقدر دقیق کلیدها رو نوشتی.
حتما پیامتو ذخیره میکنم تو نوت موبایلم.
راهکارهای عالی تو کامنتت جمع آوری و ارائه شدن.
دقیقاً برای من نوشتی، ممنونتم عزیزم.
چقدر این عبارت شگفت انگیزه:
من نمیدونم خدایا خودت درست کن زندگی مو در همه ابعاد
صبح ها از خدا میخوام منو به انجام بهترین کارهای اون روز هدایت کنه…
انقدر قشنگ هدایت میکنه، عاشق زمان بندی ها و چیدمان هاشم، وقتی کارها رو موازی انجام میدم کلی وقت اضافه میشه بهم، تازه کارها رو دارم با لذت انجام میدم هر بار…
مثلا ظرف شستن و مرتب کردن پیرامونم واقعا برام جذاب شده…
موازی کار کردن رو از مریم جانم، خانم شایسته عزیزم یاد گرفتم، مخصوصا که انرژیم هم بالاتر رفته با دوره سلامتی ذوقم واسه تمیز بودن خونه و انجامِ کارهای خونه خیلی بالا رفته، خیلی متفاوت شدم با سمانه ی پارسال…
خدایا شکرت، مریم جان، استاد جان، سپاسِ بیکران.
مریم جان، شما خیلی حقِ استادی گردنِ من دارین.
ممنونتم عزیزم.
باورهای توحیدی، تسلیمِ خدا بودن، سپاس گزاری، لذت بردن از داشته ها در لحظه، تحسینِ دیگران، اتصال به خدا، صلحِ درون، کلید واژه های جذاب این کامنت برای منه.
*
امشب یه کم درک کردم مسئولیت زندگی و رفتارها و عملکردم با خودِ منه. دستِ منه، خودم فرستادم پیش پیش…
ربطی به چشم زدن، تشویقِ دیگری یه پیمودنِ مسیرِ غلط و … نداره.
بهانه ای وجود نداره.
عاملی خارج از من نیست.
خودم انجام دادم، خودم انجام ندادم.
خودم حرفشو زدم، خودم حرفشو نزدم.
خودم ذهنمو کنترل نکردم.
اول و آخر خودمم که انتخاب میکنم و باید پای تصمیم و عملکردم بایستم…
چه درست چه غلط…
تصمیماتِ من، مسئولیت پذیریِ منو میطلبه.
سمانه جون، موعظه ی دیگران راحته، بکن نکن واسه دیگران راحته، خودت چند چندی با خودت؟
مسئولیت رفتارت رو میپذیری؟
واسه بهبود و جبرانش حاضری چیکار کنی؟
بهاشو پرداخت میکنی؟
یا فقط برای دیگران بالای منبر میری که چنین است و چنان؟
یه شرایطی پیش اومد امروز…
عصر رفتم بالای منبر برای یه بنده خدا که چرا کاری که باید، رو انجام نمیدی….
شب، با رفتار و عملکرد نادرستِ خودم سرِ یه موضوعی روبه رو شدم…
جهان آینه است
جهان میچرخه، برمیگرده سمت خودمون، دیر و زود داره سوخت و سوز نداره…
جهان آزمون میگیره بلافاصله…
واسم لازم بود روبه رو شم با خودم و ببینم خودم چیکارم؟ چند چندم با خودم و عملکردم.
فقط حرف میزنم یا انجام هم میدم…
فردا صبح جدی باید به بهای پرداختیِ واسه کارم فکر کنم…
خدایا مرسی برای این سایت ارزشمند، استاد عباس منش، مریم جان، دوستانِ سایت، کامنت های سرشار از آگاهی تو سایت که بچه ها سخاوتمندانه با هم به اشتراک میذارن، حالِ خوبی که بعد از خوندن و نوشتن کامنت دارم، جریانِ آگاهی در سایت، اینکه با کنترلِ ذهن و توجه به نکات مثبت چقدر میشه حالِ آدم و شرایط آدم عوض شه …
وای خدایا، چقدر کامنتها خوبن…
چطوری انقدر خوبن
چطوری انقدر خوب مینویسن بچه ها و دست میذارن رو اصل ها و دائما تکرارشون میکنن
هر کسی به مدلِ خودش
یکی از دیگری بهتر و بهتر و بهتر…
مگه میشه؟
هر بار هدایت میشم به یه کامنتی، از تو دلش یه عالمه واسم نکته و درس خارج میشه.
یعنی چی میشه بچه های اینجا انقدر متفاوتن با دنیای بیرون؟
خودِ من میام اینجا تا تغذیه شم، بعد برم بیرون و تلاش کنم و تلاش کنم و تلاش کنم…
تمرین کنم درس ها رو روی خودم و عملیاتیشون کنم…
وای که چقدر درکِ چیکه چیکه ای آگاهی ها میچسبه بهم…
منو همین بس که درک کردم باید روند تکاملی مو طی کنم و تو مسیر لذت ببرم…
به قولِ یکی از بچه ها چه عجله ای هست؟
آروم و پیوسته و لذت بخش جلو میرم، کلی کیف میکنم در لحظه با هر آگاهی که بهش عمل میکنم و نتیجه شو میبینم…
اینطوری دلیلِ هر چیزی رو بهتر درک میکنم، میتونم اصل رو بهتر بفهمم…
خدایا هر لحظه به هدایتِ تو سخت محتاجم.
خدا رو شکر اینجا جائیه که میتونم با خدا، از تهِ قلبم صحبت کنم، و آدم هایی هم اینجان که حسشون نسبت به خدا عشقِ مطلقه.
اینجا، خودش یکی از بزرگترین نعمتهای منه.
هر طرف رو نگاه میکنم، به هر چی فکر میکنم، هر فایلی رو باز میکنم، هر کامنتی رو که میخونم، همش نور و برکت و آگاهیه.
به هر طرفی رو میندازم عطرِ حضورِ خدا اونجاست…
مگه چی میخوام دیگه از دنیا و زندگیم…
امشب از اون شبای خاص شده برام…
همون چیزی که چند ساعت قبل از خدا خواستم…
که با هم کانکت شیم …
مثل وقتایی که اشکم درمیاد از گفتگو باهاش…
اشکم در نیومد امشب، غرقِ حیرت و شگفتی شدم از جایی که الان داخلشم…
از فرکانس سالمِ محیط…
از حضورِ پررنگِ خودش اینجا…
که هر کدوم از بچه ها از خدا میگه، بیش از پیش عاشقِ خدا میشم…
که چقدر دوست داشتنیه و آدمای اینجا عاشقِ خدا هستن…
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
بنام خدای مهربونم
به به استاد و بانو
سلام به روی ماهتون
چه همزمانی بینظیری ،دقیقا صبح داشتم راجع به همین موضوع فکر میکردم که احساس شادی و لذت در چیزهای خیلی ساده اس
دیروز عصر که پا برهنه رو چمن های خیس راه رفتم در کنار اسب ها و سمفونی قورباغه ها رو گوش میدادم یا اینکه قبلش نشسته بودم کنار دریاچه و غاز ها و مرغابی ها کنارم در حال آب بازی بودن
واقعا لذت بردن نیازی به هیچ امکانات یا تجملاتی نداره
اینکه وقتی میرم تو تونل جیغ بزنم
زیر پل که صدا اکو میشه آواز بخونم
اسپیکر و بزارم تو سبد دوچرخه و برم با موزیک های قدیمی از دوچرخه سواری لذت ببرم
وقتی در حال پیاده روی هستم ی سگ میاد و با چشمهاش عشقشو بهم ابراز میکنه منم با نوازش پاسخ بدم
وقتی زیر دوش میرقصم و آواز میخونم
خدایا شکرت که از کارهای ساده خیلی لذت میبرم مثل بچه ها ، از تاب سواری با چشمهای بسته
سر خوردن از ی سرسره بلند و جیغ کشیدن ، وقتی رو الاکلنگ بالا و پایین میری و بلند میخندی
من از تک تک این کارها لذت میبرم
وقتی شیشه ماشین پایین و سرم و بیرون میکنم تا باد موها م و با خودش ببره
اتفاقا در قسمت لذت بردن نگاهی به دیگران ندارم بیشتر در مواقع جدی و کارهای به ظاهر مهم حواسم به تایید دیگران بوده که البته در کار اصلاحش هستم خداروشکر
وقتی دخترم در مورد اتفاقات خنده دار مدرسه با حالت نمایش برام اجرا میکنه و کلی میخندیم باهم
وقتی هوا خوبه و جلو خونه با هم بدبینتون بازی میکنیم و کلی بهمون خوش میگذره
یا وقتی تو خیابون تیکی بازی میکنیم و دنبال هم میدویم
روزهای بارونی با هم نقاشی میکنیم و بعضی وقتها مثل بچه ها با هم دعوامون میشه سر ماژیک ها ،قلمو ها یا رنگ ها
یا موقع شطرنج دخترم جرزنی میکنه و کلی موضوعات خنده دار پیش میاد
من کلا آدمی هستم که همه بهم میگن کودک درونت خیلی فعاله و گاهی دخترم میگه مامان فکر میکنم تو بچه یی و من مامان تو ام
چند روز پیش با دخترم و دوستاش رفتم استخر و اینقدر باهاشون بازی کردم و لذت بردیم که دوستاش به نیکسا گفته بودن همیشه به مامانت بگو بیاد
ی کار شاد دیگه که با دخترم انجام میدیم اینکه اون آواز میخونه و من باید تماشا چی باشم بعضی وقتها هم من میشم داور و بهش باید امتیاز بدم
خیلی فرصت ها و کار ها هست که میشه ازشون لذت برد
البته بگم قبلاها وقتی نمیتونستم ذهنم و کنترل کنم همین آدم شاد و خوشحال مثل جنازه میافتاد ی گوشه و حتی توان چند قدم برداشتن هم نداشت
چقدر خوشبختم که میتونم از لحظه های بیشتری از زندگیم لذت ببرم
چقدر خوشبختم که سپاسگزار نعمت هایی که دارم هستم
چقدر خوشبختم که در این خانواده بینظیر حضور دارم و هر روز در حال بهبود شخصیتم هستم
استاد عزیزم بینهایت از شما سپاسگزارم
چقدر خوبه که تو فایل ها دارین رابطه عاشقانه رو به تصویر میکشین چقدر الگوی بینظیریه
دو تا فایل قبلی که با هم موتورسواری کردین
اینجا با هم پینگپنگ بازی کردین با هم غذا درست کردین و اینا همش برام باور قدرتمند کننده اس
که میشه با یکی هم رفیق باشی هم همراه و هم همکار
هم عشقت باشه
استاد چقدر خوشبختم که شما رو دارم تا آسون بشم برای آسونی ها
واقعا تمام اصول همیشه ساده و لذت بخش هستن
مثل اصول سلامتی
خیلی همه چی راحت و آسون شده خداروشکر
مثل اصول احساس خوب و تجارب خوبتر
مثل ساده بودن و خودت بودن
مثل لذت بردن و با روح یکی شدن
خدایا قطره وجودم و به اقیانوس بیکرانِ وجودت پیوند میزنم
الهی هزاران بار شکر که مورد هدایت قرار گرفتم
مریم جونم ،عزیزم بینهایت سپاسگزارم که از هر فرصتی استفاده میکنی تا به قانون و اصل اشاره کنی
نوش جونت رابطه عاشقانه و زندگی دلخواهت بانوی پارادایس
استاد ی موضوع جالب صبح که رفتم باشگاه دیدم همسایه مون Ford f150 مشکی خریده ، اینقدر ذوق زده شدم که تا باشگاه همش جلو چشمم بود
خدایا عاشقتم
سلام و هزار سلام به شما خانم ،مرادی همت دوست داشتنی، چه کامنت زیبایی، چقدر قشنگه کارهایی که انجام میدید ، خدا بهتون سلامتی بده ، به خانواده تون ، به خودتون ، به بچه تون ، به دوستاتون … اینقدر خوب حس و حالتون رو گفتید ، من جلوی چشمام بود حرکاتتون، خدایا شکرت به خاطر وجود نازنین شما ، به خاطر وجود تون تو این سایت ، که الگویی میشید برای افرادی مثل من … خدا بهتون سلامتی، ثروت و ،اون ماشین دلخواه تون رو هر چه سریعتر بهتون بده ، که واقعا لایق بهترینا هستید…ان شالله فرصت بده خداوند که در مکان و زمان مناسب شما رو ملاقات کنیم .از عمق وجودم خدا را صدا میکنم ، نمی دانم چه میخواهی، ولی برای رفع غمهایت، برای قلب زیبایت، به در گاهش دعا میکنم، خدا از آرزو هایت خبر دارد، یقین دارم دعایم اثر دارد. دستتون دارم و عاشقتونم .
سلام استاد عزیزم و مریم جان و خانواده بزرگ عباسمنش .
چقدر از دیدن بازی شما لذت بردم، چقدر ریکشن های استاد باحال بود و حسابی منو به خنده واداشت ،دمتون گرم!
و اون کبابهای دلبرجان که موقع میل کردنشون بی تضاد ترین آدم جهان میشم!
دست بر قضا بعد از دیدن این فایل عموم اومد خونمون و گفت امروز یه گوشت خوب خریدم و برای شما هم آوردم و شام یک کباب حسابی بر بدن زدیم.
و اما بریم سراغ کارهای که منو به وجد میارن:
وقتی صبح صورتمو میشورم و لپهام سرخ و سفید میشن!
لذت دم کردن یه چای خوش عطر و انتخاب بلوری ترین لیوان برای سروش.
لذت دنبال کردن رد پرواز پرنده ها.
اون لحظه های ملکوتی غروب آفتاب که به آسمون خیره شدم و یه هو با اولین ستاره آسمون چشم تو چشم میشم!
لذت خوابوندن خواهرزاده هام لذت شیر درست کردن براشون، حس خوب سرگرم کردنشون!
روبوسی با پدر بزرگم بعد از یه مدت طولانی از ندیدنش.
بغل کردن عموم و شوخی های دایم.
لذت یه ورزش جون دار و با آب سر شستن صورت بعدش.
مرطوب کردن پوستم بعد ی حموم حسابی.
خوردن شیرینی نارگیلی تازه.
دین یه فایل جدید از سریال زندگی در بهشت.
و بینهایت چیز دیگه
خدارو بابت تک تکشان شکر!
به نام خداوند مهربانی ها
به نام خداوند زیبایی ها
به نام خداوندی که بهترین خدای دنیاست
به نام خدایی که اسم قشنگش اشک از چشم هام جاری میکنه
به نام خداوندی که بودنش مرا از تمام لذت ها سیراب میکنه
به نام خداوندی که من را آسان کرد برای لذت بردن
به نام خداوندی که آغوشش بهترین آغوش دنیاست
به نام خداوندی که بوسه اش بهترین بوسه دنیاست
به نام خداوندی که حس قشنگ رو به من بخشید
خدایا تو چکار میکنی با قلبم که وقتی اسمت رو صدا میزنم اینقدر حسم خوب میشه و اشک هام از شوق جاری میشه و دلم پر میکشه برای به آغوش کشیدنت خیلی دوست دارم
سلام به استاد عزیز و بزرگوارم و خانم شایسته عزیز دل و سلام به تمام دوستان عزیزم در این سایت الهی
خدا رو شکر میکنم بخاطر تک تک شما عزیزان که بهترین دستان خدا در زندگی ام هستید، به خودم می بالم که جزء این خانواده هستم
خدایا شکرت که لایق شنیدن و درک قانون جهان هستی هستم
خدایا شکرت که هر لحظه منو به راه درست هدایت و حمایتم میکنی
خدایا ممنونم که کمکم میکنی تا به تعهد کامنت نوشتنم عمل کنم و بتونم در آرامش و با تمرکز کامنتم رو بنویسم
خدایا شکرت که لذت نوشتن کامنت رو دارم تجربه میکنم واقعا این نوشتن چه معجزه ای داره که وقتی مینویسم اصلا از تمام دنیا کنده میشم و فقط تمرکزم بر روی نوشتن زیبایی ها و نکات مثبتی که از فایل یاد گرفتم میزارم و هم زمان اون حسی رو که از قلبم بیرون میاد مینویسم
بخاطر همین خداوند به قلم و نوشتن سوگند خورده، الان به درک اصل بودن نوشتن رسیدم خیلی مواقع که حسم خوب نبوده و با نوشتن حس و حالم کلی تغییر کرده و دیشب هم به لطف خدا، هدایت شدم به کامنت یکی از دوستان و از معجزه نوشتن و تاثیر اون برای رسیدن به آرامش و رهایی از افسردگی نوشته بود و از این به بعد فقط میخوام عملگرا باشم فقط بنویسم و بنویسم اینقدر بنویسم که دستانم کم بیارند
و اما آگاهی ها و زیبایی ها و نکات مثبت و درس های که از این فایل یاد گرفتم
– اگه میخواهم لذت ها و برکت های بیشتری وارد زندگی ام شود باید از همین چیزهای به ظاهر ساده در زندگی ام قدر دان باشم و بخاطر شان از خداوند تشکر کنم و قدرت لذت های ساده را دست کم نگیرم این تشکر و سپاس گذاری برای لذت های ساده موجب حس خوب میشه و با این حس خوب، درهای بیشتری از برکت و نعمت و لذت در زندگی ام باز می کند
پس از همین الان به دور و برم نگاه کنم بخاطر چه چیز های ساده در زندگی ام سپاس گذارم که موجب راحتی و لذت و آسایش من در این لحظه زندگی ام شده :
– بخاطر گوشی خوب و با کیفیتم که دارم باهاش کامنتم را مینویسم
-بخاطر داشتن اینترنت که با اون میتوان به سایت استاد بیام و از این آگاهی ها استفاده کنم
– بخاطر داشتن سلامتی و آرامش و ذهن آرام، که میتوانم کامنتم رو بنویسم
– بخاطر داشتن میز و صندلی عالی ام که خیلی برام کاربرد داره و با اون هم فایل گوش میدم و مینویسم و میز کارم هم هست هم میز آشپزخونه و هم میز برای نشستن و قهوه خوردنم و میز مطالعه و خلاصه میز صد کاره که خدا رو شکر میکنم بخاطرش
– و آب شیرین و خوشمزه ای که دارم مینوشم
– بخاطر آرامش و سکوت خونه که تمرکز کامل ، برای نوشتن کامنت بهم میده
– و این نکته رو بدونم که تمرکز گذاشتن برای لذت بردن از چیز های ساده موجب شادی و رضایت بیشتر من از زندگی می شود و این چرخه رضایت و شادی و لذت آنقدر تکرار می شود که ما در مدار شادی و لذت های نا محدود میرسیم
– و این اصل مهم قدر دانی رو درک کنم که از تمام چیزهای که موجب ایجاد آسایش و راحتی و خوشبختی من در زندگی ام شده، سپاس گذاری کنم و همین الان که شب هست اگه بخوام از الان شروع به سپاس گذاری کنم باید از پتو و بالشت خوبم تشکر کنم که همیشه همراه منه و به من خواب خوب میده و کولر خوبمون که هوای خونه را مطبوع میکنه تا با راحتی بخوابم
– فعالیت یا کارهای که مورد علاقه من و همسرم هست؟ مثلا با هم مسافرت رفتن یا رفتن به فروشگاه ها و پیاده روی در بازارها و با ماشین دور زدن و فایل یا آهنگ گوش دادن و با آهنگ خوندن دوست داریم، خیلی کارهای دیگه هم مثل پیاده روی دوست داریم ولی کم تر فرصت شده باهم پیاده روی کنیم
خیلی برنامه های دیگه هم دوست داریم ان شالله به موقع اش اجرا کنیم مثلا دوچرخه سواری خیلی دوست داریم ولی من هنوز دوچرخه نخریدم دلم دوچرخه عالی مثلا دوچرخه استاد و خانم شایسته میخواد
به لطف و موهبت خدا من و همسرم از نظر لذت بردن خیلی شبیه هم هستیم هر چی من لذت ببرم اون هم لذت میبره یا هر چی اون لذت میبره من هم لذت میبرم، و اون حس رهایی و کسب تجربه لذت ها متنوع باعث این ویژگی در ما شده، و این ویژگی موجب شده از همه چی خوشمون بیاد و دلمون بخواد تجربه کنیم
– خدا رو شکر میکنم بخاطر توانایی عالی خانم شایسته برای نوشتن مطالب عالی در مورد هر فایل و چنان نکته های کلیدی از فایل ها پیدا می کنند که من هرگز به چنین درکی نمیرسیدم مثلا همین بازی پینک پونگ استاد و خانم شایسته هرگز به وجه های جز فانش توجه نکرده بودم، الان درک میکنم که این لذت های دو نفر در رابطه موجب ارتباط عمیق تری در رابطه می شود و اون حس دوستی و هیجان و سر زندگی در رابطه رو بیدار میکنه و چقدر این ورزش های مثل پینگ پونگ خوب و عالیه، واقعا ورزش به تمام معنا از همه نظر به ما سود میرسونه یک طرف هم فعالیت فیزیکی و یک طرف توانایی کنترل ذهن و سرگرمی و هیجان و کسب مهارت تازه تر و در نتیجه اعتماد به نفس بالاتر میشه
خوب تا اینجای فایل فهمیدم چه خوب میشه من با همسرم یه سرگرمی داشته باشیم مثل بازی های ورزشی هم دوستی ما عمیق تر و لذت بخش تر و شاد تر و به کنترل ذهن و تمرکز بر نکات به ما کمک میکنه
خوب از زیبایی های کارگاه اگه بخوام بگم باید آفرین بگم به خانم شایسته عزیز که همیشه همه جا رو مرتب و آراسته و تمیز نگه میداره و برای قدر دانی از آن وسایل آنها رو تمیز میکنه و چقدر همه چی با نظم چیده شده مثلا یک طرف موتورها و اسکوتر و دوچرخه و ماشین و تراکتور، یک طرف وسایل نجاری و ابزار، یک طرف بخچال و اسپیکر و خط کشی زمین برای بازی والیبال،
این کارگاه خیلی کاربردیه ، هم زمین ورزشه هم کارگاه هم پارکینگ خلاصه صد جوره میتوان ازش بهره برد
– نکته بعد بازی خوب و حرفه ای استاد و خانم شایسته که خیلی عالی بازی کردند و چقدر هم با رعایت تکامل بازیشون عالی شده و اون جدیدت و رقابتی که در بازی داشتند خیلی هیجان انگیز بود و اون شوخ طبعی استاد که کلی خندیدم
– کفش زیبای استاد و خانم شایسته و لباس خوش رنگ استاد عزیزم
و نکته دیگه استاد در هر چیز هر چقدر بخواهد میتونه داشته باشه چه وسیله ارزون یا گرون قیمت باشه مثلا همین دوتا میز پینگ پونگ برای بازی 4 نفر هم زمان خیلی عالیه و یا توپ های خیلی زیادی که دارند
– تحسین میکنم استیل و قیافه زیبای استاد و خانم شایسته
– چهره زیبا و شفاف خانم شایسته
– و تدوین خوب فیلم با دوتا دوربین با دوتا زاویه متفاوت
– 4 تا صندلی روبه رو گذاشتید برای تماشا چیا تون
– اون دوستی و شوخ طبعی استاد و خانم شایسته در همه حالت
– توانایی فیزیکی خانم شایسته برای باز کردن جعبه دستگاه
– ایجاد خواسته داشتن خرید گوشت زیاد به راحتی
– ایجاد خواسته داشتن دستگاه پخت گوشت و استیک پز های عالی مثل مال شما
– تحسین کردن خانم شایسته بخاطر نظم عالی آشپزخونه و براقیت وسایل آشپزخونه
– خواستن قهوه ساز عالی و با کیفیت
– لذت بردن از دیدن ماگ های خوشگلتون و سینی استیل براق و با کیفیت و چاقو تیز و عالی و تخته چوبی عالی
– عجب گوشت هایی، آب دهنم راه افتاد
– تحسین میکنم رابطه های سرشار از عشق و محبت و احترام و مشورت و نظر گرفتن در همه چیز حتی در آشپزی از هم دیگه
– حسادت به ماهی های شما که اینقدر خوشبختند در کنار شما
– فضای زیبای پاردایش، درختان سر سبز، چمن های سبز، دریاچه تمیز و انعکاس عکس درخت ها توی آب و اسمون آبی قشنگ با ابرهای پنبه ای
خدا رو صد هزار مرتبه شکرت
سلام به شما فهیمه مقاتلی عزیز
چقدر لذت بردم، چقدر لذت بردم از خوندن اولین کامنتی که الان بعد باز کردن صفحه دیدم.
ایده این بود بعد از بیدار شدن برم سراغ کارهای عقب مونده و پرونده شون رو ببندم(تمیز ومرتب کردن خونه خصوصا آشپزخونه که حسابی تمرکزی تغییراتی بهش اضافه کردم و هنوز چند روزه گذشته و تموم نشده هی رفتم سراغ کار دیگه یا حوصله نداشتم یا بیرون رفتیم یا مهمون اومده یا ….)خلاصه اومدن به سایت قشنگ مون سر بزنم و خیلی دست داشتم نقطه آبی رنگ داشته باشم اما یک ایده اومد گفت تو نقطه آبی رنگ به یک نفر هدیه کن الان. گفتم بذار کامنت بخونم ببینم اگر حسش اومد مینویسم و کامنت میذارم. وای خدای من شروع کامنتت اون به نام خداها…اون عشق بازی با نام و یاد خدا گفت اینه…باید برای این دوست عزیز بنویسی و برای چند خط اولش تشکر کنی و تحسینش کتی برای حس خوبی که بهت انتقال داد. من چند خط اول رو خوندم و از اونجایی که همسرم هنوز خونه است و داره روی یک کار مشتری اش تو خونه کار میکنه به حسین گفتم میخوای یک کامنت رو دارم میخونم با صدای بلند بخونم گفت بخون. وای دوباره از اول خوندم و تماما احساس شدم که خدا چقدر نزدیکه چقدر از رگ گردن به من نزدیکتره و چقدر دوست داشتم. دارم سعی میکنم با جزئیات بنویسم(همیشه سعی میکردم دنبال خلاصه نوشتن باشم اما با نوشته ی شما و کلا علاقه خودم به نوشتن دارم با جزئیات اکنون خودمو توصیف میکنم برای شما فهیمه جانم) چقدر خوشحالم تو سایت چندتا فهیمه مختلف داریم و هم اسم من هستن حس جالبه یکنفر اسمش مثل تو باشه اما با تو متفاوت ولی در واقع جزئی از تو و یاداوور این که همه آدم ها بخشی از من هستن. خدایا شکرت برای این حس این آگاهی ها….
خلاصه که خوندم و خوندم و دیدم به به چقدر قشنگ هم لذت ها و سوال ها رو جواب دادی و هم اینکه شما و همسرتون هم دارین مثل ما با هم ، تجربه لذت های ساده بیشتر دنبال میکنید.
ایده ورزش کردن و داشتن یک همچین سرگرمی هایی عالیه. منم خیلی دوست دارم بدمینتون بخریم با این یکی که داریم بریم دوتایی بازی کنیم.
چقدر زیبا کل با فایل رو برام با نوشته زیبات مرور کردی. چقدر قشنگ اشاره کردی به تمام چیزهای زیبا و چیزهایی که تو فایل دیدیم. چقدر قشنگ از قدرت نوشتن گفتی و بهم یاداوری کردی. چقدر دوست داشتم نه فقط اول کامنتت رو که حتی تا آخر و آخر کامنتت رو واقعا خدا رو صد هزار مرتبه شکرت
سپاسگزارم فهیمه جان برای اینکه تعهدت برای این کامنت نوشتن و ردپای زیبات روی سایت.
سپاسگزارم که هستی و ممنونم برای وجودت عزیزم
برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی روخواهانم.
ارادتمند شما فهمیه پژوهنده
سلام به دوست خوبم فهمیمه خانم عزیز
واقعا از کامنت پر انرژیت لذت بردم چقد سر صبحی به من چسبید
کامنتی سر شاراز شکرگزاری و برکت و دیدن نکات مثبت
چقد مرتب و با تفکیک نوشتین این نشونه ذهن ارام و اراسته شما هستس
چقد خواسته های عالی و هدف های بی نظیری بعد دیدن این فایل دستگیرتون شد و چقد عالی به نکات ساده و زیبای فایل اشاره کردین تحسینتون میکنم
منم بعد دیدن این فایل استاد کلی ذوق کردم و ایده های جالبی به ذهنم رسید مثل همین ورزش بی نظیر پینگ پونگ توی پارک نزدیک خونمون و پیاده روی که واقعا ساده ترین و ارامش بخش ترین ورزش هستش
با نوشتن و توجه کردن به نکات ساده و زیبای فایل هروز بخودمون یاداوری میکنم که دنیا چقد جای زیبا و عالی برای زندگی میتونه باشه
اما با توجه کردن به نکات مثبت
برات ارزوی بهترینارو دارم
موفق و پیروز و ثروتمند باشی در کنار خانواده عزیزت
سلام دوست عزیز
خیلی عالی نوشته بودید با تمام وجود تحسین تون میکنم و آفرین به شما میگم بخاطر این تعهدی که برای کامنت نوشتن به خودتون دادید
خیلی لذت بردم از خواندن کامنت زیباتون دقیقا همون حرفای دلم بود و چقدر زیبا شما این حس خوب و بصورت نوشتاری در اورده بودید
موفق و سربلند باشید.
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و دوست وخواهر مهربون ودوستداشتنی ام مریم خانوم
استاد خیلی از ادم هارو دیدم که با داشتن ویلا ها وماشین های مدل بالاواستخروتمام تجهیزات حالشون همیشه بده و انگیزه وفرصت استفاده از نعمت هاییی رو که در زندگی اش هست رو نداره و حسرت یک زندگی عاشقانه و بی دغ دغه رو میخوره
از این رو من با دیدن این فایل و خوندن مقدمه به ذهنم نشون دادم که میشه باهمسرم با خوانواده ام لحظه لحظه زندگیم رو لذت ببرم وفرکانس شادی و شکرگذاری بفرستم وروابطم هم بسیار عمیق تر و زیبا تربشه
حالا در جواب سوال اول که نمونه ای از لذت های ساده زندگی باید بگم یکی از راهایی که زندگی رو برای من وهمسرم لذت بخش تر میکنه اشپزی کنار همدیگه هست به طوری که از صبح باهم میریم گوشت میخریم و باهم اونارو تیکه میکنیم وتا ظهر که اماده میشه باهم هستیم واین خیلی برای مالذت وشادی بخشه
یکی دیگه از کارهای دیگه قدم زدن و صحبت کردن درباره عملکرد قانون و مثال زدن ونشان دادن الگو به ذهنمون هست
یک راه دیگه که واقعا همسرم از اون سیر نمیشه صحبت کردن درباره تکنولوژی وعملکرد انواع ماشینهاست و تصور کردن داشتن اونها که باهم این تجسم رو انجام میدیم و فیلمها ی مربوطه روباهم میبینیم
یه راه عالی برای خودم که واقعاحالم روخوب میکنه نقاشی کشیدن وبازی با دختر کوچولوم هست که خیلی ازش یادمیگیرم چطور تجسم کنم ودباره خواسته هام صحبت کنم وبا خودم در صلح باشم
یه راه عاالی دیگه نگاه کردن به غروب افتاب واسمون هست که خیلی زیباست به طوری که متوجه گذرزمان نمیشم و به عظمت وبزرگی خداوند ایمان میارم و میگم من بنده همچین خدای زیبایی هستم
استاد من عاشق بازی وسطی هستم و بیشتر وقتامیرم خونه مامانم و با برادرم وخواهرم چند ساعت وسطی بازی میکنم که واقعا نفس گیر وجذاب میشه وحالمو جا میاره اینقدر ضربان قلبم میره بالا انگار رفتم زیر دوش اب یخِ یخ
در مورد سوال دوم که خیلی جای کار دارم باید بگم با دیدن این فایل من به ترمزی در ذهنم برخوردم که واقعا گاری خیلی بزرگی بهم وصل کرده اونم اینکه بقیه الان درباره من چه فکری میکنن ونظرشون درباره پوشش و صحبت کردن من چیه ؟همیشه فکر میکردم که حرف مردم برام مهم نیست تا اینکه رفتم باشگاه و ذهنم شروع کرد به مقایسه من با دیگران طوری شده بودم که نسبت به داشته هام کور ونابینا شده بودم درصورتی که اندام من خیلی خوبه اما ذهن من خیلی روم فشار اورده بود و همون موقع تصمیم گرفتم نعمت هام رو جلوی چشمم بیارم و بابتشون سپاس گذاری کنم و به ذهنم الگو نشون دادم از ادمهایی که بسیار با اعتماد به نفسن و کوچک ترین داشته شون براشون خیلی با ارزشه و هی حالم بهتر وبهتر شد طوری که فکر میکردم خوشبخت ترین ادم روی زمین هستم وازجریان انرژی که تمام وجودم رو پرکرده وبه من نزدیکه ومن رو اجابت میکنه سپاس گذاری کردم ووجودم سرشار از ارامش شده بود اون لحظه به خودم گفتم همه از جنس هم هستیم و همه سرشار نور ووجودخدای عزیزم هستیم پس تو هروقت کسی رو خواستی با خودت مقایسه کنی بگو اون وجودش سرشار از خداست وخدارو ببین در چهره اون واون طور که با خدا صحبت میکنی با بنده هاش وبا تمام نعمت های جهان صحبت کن واون موقع اس که ذهنت اروم میشه وحالت خوب میشه …
استاد واقعا ممنون بابت فایل بینظیره (رابطه ما با انرژی که خدا نامیده ایم )
واقعا عالیه و ذهنیت منو 180 درجه نسبت به خدا عوض کرده وایمانم نسبت به قبل بیشتر شده کمتر دستو پا میزنم وبیشتر اروم هستم ومنتظر جریان هدایت که چی میگه بهم و باید چیکارکنم
استاد من برای اولین بار صدای جریان هدایت روشنیدم زمانی که به نجواهای ذهنم توجه نکردم ودستو پا نزدم واز اون پرسیدم اونم جوابم رو داد ومن وقتی به حرفش گوش کردم دیوانه شدم و خوشحال بودم از اینکه چه قدر به خدا نزدیکم واون منو هدایت میکنه به سمت خواسته هام …
ممنون از شما وممنون از خالق پرادایس که زیباست و مارو هدایت میکنه به سمت زیبایی ها
به نام خدا
سلام خدمت استاد،خانم شایسته و دوستان عباسمنشی
اوه چقدر خانم شایسته پیشرفت داشتن تو پینک پنگ،چقدر فوق العاده بازی میکنن،دیگه وقتش شده تو جام تنیس زنان جهان شرکت کنن،واقعا لذت بردم از این همه پیشرفت،چه بکهای عالی و زیبا،تحسینتون میکنم
بریم سراغ آنباکسینگ این فایل دستگاه کباب پز چرخون،چه حالی میده،هی یه لایه برداری و بقیه شا بزاری بپزه برا بعد و همینجور داغا داغ بخوری،کلی خندیدم به داستان بخوری تا بترکی خندیدم چون منم میخورم تا بترکم نمیخورم که سیرشم
مورد اول: نمونه ای از لذت های ساده ای را ذکر کن که موجب شادی و رضایت شما از زندگی ات شده است
بنده با ریمیکس های عالی استاد در کنار زاینده رود و تجسم آینده فوق العاده ام و دیدن تمام خواسته هایی که به اونها خواهم رسید لذت میبرم و عشق میکنم.
نوشتن سپاسگزاری های صبح و شب
دیدن دریم بوردم که پر از عکس های خواسته هام هست
قدم زدن در بازار و دیدن لباس ها،کفش ها گران قیمت
رفتن به خیابان های بالاشهر و دیدن ماشین های گرانقیمت بنز،بی ام و،تویوتا
مورد دوم: اگر حرف مردم را کنار بگذاری و به داشته های زندگی ات منصفانه تر نگاه کنی، چه فرصت های دیگری را برای لذت بردن از چیزیهای ساده، پیدا می کنی؟
از خندیدن های الکی،از حال خوبم،و دیدن دنیا از زاویه ای که قبلا نمیدیدم،از پیدا کردن خدای واقعی،از لذت بردت از لذت دیگران،از بخشش دیگران،از صحبت کردن با بچه ها،حرف زدن با خودم،با حیوانات بودنم
سلام آقا محمود
چقدر لذت بردم از کامنت فوقالعادت اونجا که گفتی میشینم کنار زاینده رود و تجسم میکنم آینده فوقالعادمو اونجا که گفتی میرم فقط بنز و بی ام دبلیو میبینم اونجا که گفتی مینوسیم سپاسگذاری رو ظهر و شب واقعا منم همراهت بودم
کنار زاینده رود زیبا نسیم خنکی که به رودخانه میوزه و به من میگه که اره درسته همونجوری که نمیدونی منشأ من کجاست از کجا و در عرض چند دقیقه یا چند روز به اینجا رسیدم نمیدونی که قراره کی به خواسته ها برسی شاید تورو سوار کنم با خودم از دشت ها عبور از کوهستان ها عبور و رودخانه های آرام عبور تا به اون رویایی الان برسونم و اونوقت یادت بیاد که این نسیمی که توی فلوریدا داره میوزه اون نسیمی که توی زیباترین سواحل میوزه همون نسیمی است که اینجا نوازش داد رویاهاتو و عطر و بوی خاصی داد که محمود میشه
خدایا شکرت که دوستانی هستند که پر درامدترین شغلشون رویاپردازی و شکرگزاری و در لحظه زندگی کردن است
سلام آقا میثم
بسیار سپاسگزارم از ابراز لطفی که به من داشتی
انشالله به تمام رویاها و آرزوهای دست یافتنیت برسی و خبرش به ما برسه و ما هم کلی ذوق و شوق کنیم
کامنت های زیبایی همیشه مینویسی و من اونا را با جون و دل میخونم و لذت میبرم
سپاسگزارم
موفق و پیروز باشی
سلام و درود به استاد عزیزم و مریم بانوی حرفه ای
عجب بازی لذت بخشی بود. نکات و درسهای خوبی میتونی از همین فایل ببینی. البته یکی ممکنه بگه خوب چه بازی زیبایی دو شریک عاطفی دارن با هم بازی میکنن و لذت میبرن. ولی جدا از این شما اگه با جزئیات بیشتری ببینی میتونی لذت بیشتری هم از دیدن بازی ببری. مثلا تواناییهای استاد و مریم بانو در زدن ضربات عالی هست و جالبه اگه دقت کنید هر کدوم سبک خودشون رو در بازی کردن دارن.
استاد جان من دقت که کردم دیدم مریم بانو در زدن ضربات پایانی فوق العاده هستن و تقریبا میشه گفت تمام ضربات پایانی که من دیدم ازشون منجر به برد ایشون شده. نمیدونم شاید ایشون خودشون هم بدونن که نقطه قوتشون هست و دارن تمرکز میکنن که اون ضربههای آخر رو طوری بزنن که شما نتونید توپ رو به اصلاح جمع کنید و از خودتون دفاع کنید. به نظرم سبک بازی خانم شایسته تهاجمی و سرعتی هست و سرعت توپهای خانم شایسته به شدت بالاست و باعث میشه حریفش نتونه دید مناسبی به توپ داشته باشه به همین خاطر حریف ضربه آخر خانم شایسته رو به سختی میتونه جمع کنه.
از اون طرف استاد جان من احساس میکنم شما به راکت پینگ پنگ خیلی مسلط هستین و به دست شما دقت کردم دیدم خیلی حرفهای توپ رو با راکت میزنین و چرخشهایی که به دستتون میدید باعث شده توپ هر کجا بره شما به راحتی بهش ضربه بزنید. حتی اگه فاصله شما از میز خیلی زیاد بوده ولی باز هم راکت رو توی دستتون طوری چرخوندید که در نهایت بتونید به توپ ضربه بزنید و به میز پینگ پنگ برگردونید. یکی از تواناییهای فوق العاده دیگر استاد جان اینه که هر چقدر از میز پینگ پنگ فاصله میگیره باز هم میتونه به بازی مسلط باشه و به راحتی به توپها ضربه بزنه.
مورد دیگهای که دقت کردم اینه که زمانی که تعداد ضربات زیاد میشه استاد به مرور از میز فاصله میگیرن ولی مریم بانو موقعیت خودش رو حفظ میکنه و به زدن ضربات ادامه میده. نمیدونم شاید استاد هم این مورد رو میدونه که خانم شایسته تهاجمی بازی میکنه و باید بره عقب تر و از خودش دفاع کنه. در این مواقع حتی استاد خیلی خوب میتونه از خودش دفاع کنه ولی خیلی مواقع شدت ضربات خانم شایسته انقدر زیاده که واقعا جمع کردن توپ کار سختی میشه.
ولی استاد جان با اینکه از میز گاهی خیلی فاصله میگیرن ولی به دلیل تمرکز و تسلط دستتون بر راکت خیلی خوب توپ رو با دقت بالایی میزنید.
اوه اوه دقیقه 7:24 تا 7:36 رو ببینید. یعنی اینجا هر دو تمام تواناییهای خودشون رو روی میز پینگ پنگ پهن کردند. فوق العاده بود. گردش هر دو روی میز عالی بود. ببین اصلا استاد دقیقه 7:31 چطور توپ رو از روی زمین جمع کرد، حرفه ای و فوق العاده. این به خاطر همون توانایی تسلط بر راکت هست.
بازی فوق العادهای بود. هیجان انگیز و حرفهای. به نظرم مریم بانو نسبت به قبل خیلی حرفهای تر شدن و عالی بازی کردن. استاد جان حریف سرسختی داری.
ویژگیهای بازیکنان:
استاد: تسلط بر راکت، قدرت دفاع، تسلط بر میز پینگ پنگ و محیط بازی، استفاده از قدرت کلام
مریم بانو: دقت، تمرکز، سرعتی، تهاجمی، توانایی بالا در زدن ضربات پایانی
با وجود اینکه ویژگیهای هر کدام منحصر به فرد است ولی همین تنوع بازی رو لذت بخش میکنه و باعث میشه هر کدوم از تواناییهای خودشون بیشترین بهره را ببرن. به نظرم هر کدوم از شما در پینگ پنگ دایرههای برتری مخصوص خودتون رو دارید ولی در عین حال بازی نمایشی و هیجان انگیزی ارائه میدین.
شما فوق العاده هستین که بعد از بازی همدیگر رو تحسین میکنین خدایا شکرت.
لحظات فان شمشیر بازی استاد و مریم بانو چقدر خندیدم. اثرات نبرد جنجال پینگ پنگ حالا به نبرد تن به تن با شمشیر کشیده شده. خدایا شکرت به خاطر این خوشبختی در لذتهای ساده و شادی در ثانیه ها. به خاطر این لحظات فان و این رابطه فوق العاده خدایا شکرت. 260 قسمت از سریال زندگی در بهشت گذشته. اصلا فلسفه این سریال هم همین بوده: خوشبختی و احساس خوب دائمی را در لذتهای ساده زندگی بجوی. در دیدن زیباییهای هر لحظه زندگی بجوی. در دیدن این طبیعت. در غذا دادن به مرغ و خروسها و ماهیها. در خدایا شکرت گفتنها زیر بارانهای همیشگی پرادایس. در عاشقتم گفتنها و عاشقتم شنیدنها. در پینگ پنگ بازی کردنها و برد و باختها. در منظم کردن پرادایس. در تک تک لحظههای الهی. در لحظهها. خدایا شکرت.
اصلا همین الان اگه بخوایم در مورد زیباییهای پرادایس و این زندگی زیبا در این فایل صحبت کنیم و بنویسیم باید تا فردا بگیم و لذت ببریم.
خدایا شکرت که استاد اون کودک درون و اون شیطنتها و شوخیهاشون خیلی بامزه هست. خدایا شکرت
خدایا شکرت به خاطر این کلبه بهشتی زیبا و تمیز و مرتب که همه جای اون برق میزنه از بس که تمیز و مرتبه. خدایا شکرت. دیوارههای این کلبه همه چوبی هست و احساسش خیلی خوبه خدایا شکرت.
خدایا شکرت که آشپزخونه چقدر تمیز و مرتبه. من نظم رو خیلی دوست دارم. الان احساس خوب این آشپزخونه رو درک میکنم. خدایا شکرت. اون ماگها و لیوانهای متنوع رو که روی قفسه چیدید چقدر باحاله خدایا شکرت. دستگاه اسپرسوساز هم آماده و حاضر برای نوشیدن یه قهوه خوشمزه. من عاشق قهوه هستم خدایا شکرت.
پنجره آشپزخونه یک ویو رو به دریاچه داره چقدر حسش خوبه خدایا شکرت.
اون چاقو عجب هیولاست به چه تیزی این گوشتها رو برش میده. خدایا شکرت
شما عالی هستین که نظر همدیگر رو جویا میشین برای انجام کارهای جدید و در نهایت به یک جمع بندی میرسین. خدایا شکرت. شما فوق العاده هستین. خدایا شکرت.
نوش جونتون این گوشت خوشمزه. صدای سرخ شدن این گوشت توی دستگاه خیلی باحاله خدایا شکرت. به به گوشت چربی دار هم هست که برای قانون سلامتی فوق العادست. خدایا شکرت. آقا دهنمون آب افتاد بذار بریم سراغ ثانیههای بعدی.
ولی این دستگاه عالیه و احتمالا به یک جمع بندی رسیدن که چطور از این دستگاه برای سرخ کردن گوشت استفاده کنین. که به نظرم لایههای گوشت باید نازک تر باشن که مجبور نباشین دوباره گوشت رو دو بار داخل فر بذارین.
چه منظره زیبایی از درختان و از دریاچه خدایا شکرت. یک کلبه وسط دریاچه وسط کشور پربرکت و پر از نعمت و ثروت امریکا خدایا شکرت. این ماهیهایی که منتظر غذا هستن خدایا شکرت چه لذت بخشه غذا دادن به حیوانات خدایا شکرت. این ماهیها هم دیگه با قانون سلامتی خودشون رو سازگار کردن خدایا شکرت.
این موجی که روی دریاچه هست چقدر زیباست. ای کاش میشد این نسیم اونجا رو هم توی فایل احساس کنیم. ولی با تجسم میشه احساسش کرد خدایا شکرت. خدایا شکرت به خاطر این قدرتهای ذهنی که داریم و میتونیم چشمامون رو ببنیدم و نسیم اونجا رو احساس کنیم اون دریاچه و اون فضای بهشتی پرادایس خدایا شکرت. اون نسیمی که می وزد بعد با دیدن اون درختان و نهرهایی که زیر درختان جاریست و هوای صاف خدایا شکرت. چه حس خوبی داره تجسم میکنی و احساسش میکنی خدایا شکرت. اون لایههای نازک ابرها در آسمان آبی و صاف خدایا شکرت. اون موجهای آرام و روان روی دریاچه و اون غذا دادن به ماهیها خدایا شکرت.
خدایا سپاسگزارم به خاطر این همه نعمت و زیبایی این وسعت بهشت و این همه فراوانی و تا چشم کار میکنه نعمت میبینی ثروت میبینی زیبایی میبینی عشق میبینی و فقط با تمام وجود میگی خدایا شکرت. هذه من فضل ربی
خدایا سپاسگزارم به خاطر این همه نعمت و برکت که به ما از فضل و رحمت و بخشندگی خودت به ما عطا کردی هذه من فضل ربی.
خدایا سپاسگزارم به خاطر سالم بودن بدن ما. خدایا شکرت.
خدایا سپاسگزارم به خاطر این همه امکانات این همه رفاه و آسایش و آرامش خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم به خاطر این همه زیبایی و این بهشت فوق العاده. خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم به خاطر احساس خوبی که داریم به خاطر هدایتهایی که میکنی ما را به سمت زیباییهای بیشتر.
خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام اتفاقات خوبی که تا به این لحظه توی زندگیمون تجربه کردیم و به خواستههامون رسیدیم و ازشون گذر کردیم. حالا آماده هستیم که قدمهای بزرگتر برداریم خواستههای بیشتری تجربه کنیم. ما آماده هستیم ما را هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت دادی ثروت بی حساب دادی. خدایا شکرت. حالا آماده هستیم که لذت های بیشتر خوشبختی بیشتر آرامش عمیق تر احساس سپاسگزاری عمیقتر را تجربه کنیم. خدایا شکرت هذه من فضل ربی.
پروردگارا از اینکه تو رحمن و رحیم هستی تو را ستایش میکنیم و تنها و تنها هم از تو یاری میجوییم. از اینکه بغیر الحساب روزی میدهی تو را میستاییم چرا که ستایش و سپاس سزاوار توست. هذه من فضل ربی
یه نکته جالب دیگه هم بگم: چون این فایل رو تو دفترکارم دیدم میخواستم این کامنت رو وقتی رسیدم خونه بذارم روی سایت. وقتی که اومدم بیرون یه نسیم خیلی خنک و مطبوعی به صورتم برخورد کرد و من همون نسیم خنکی که موقع نوشتن این کامنت تجسم کردم رو تجربه کردم. بعد به آسمون یه نگاه کردم دیدم ابرها چقدر شبیه به ابرهایی هست که توی این فایل دیدم و تحسینشون کردم. بعد احساس خوب به صورت انفجاری شروع به حرکت کرد و من تصمیم گرفتم از پارک وی تا خونه پیاده روی کنم و از فضای خنک و عطر آگین بهاری لذت ببرم. همینجوری که داشتم پیاده روی میکردم به خیابون یه نگاه کردم دیدم که تعداد ماشین های چند میلیاردی چقدر زیاد شدن و ثروت افراد رو تحسین کردم. همینجور که پیاده روی کردم به صورت انفجاری احساس سپاسگزاری ادامه پیدا کرد و به خیابون فرشته نزدیک شدم و دیدم تعداد سازههای فوق لاکچری چقدر دارن بیشتر و بیشتر میشن و همه اوضاع و شرایط داره بهتر و بهتر میشه. مسیرم رو به سمت خونه ادامه دادم و باز هم سپاسگزاری کردم به خاطر این که من خالق تجسمهای خودم هستم و هر آنچه احساس و تجسم کنم آن را در دنیای واقعی تجربه و لمس میکنم. همینجوری که پیاده روی میکردم زیر لب سپاسگزاری میکردم که خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم که من را خالق زندگی خودم قرار دادی و از روح خود در من دمیدی. تو اربابی هستی که من هر چی بگم میگی چشم و سریع آن را فراهم میکنی.
سلام به شما حامد امیری عزیز و دوست داشتنی
چقدر از خوندن این کامنت زیبا لذت بردم. چقدر تحسین برانگیز به نکات مثبت توجه کردی و لذت بردی و ما رو هم با لذت خودت سخاوت مندانه شریک کردی.
حامد عزیز دقتت در بیان جزئیات و علاقه ات به نظم در نوشتن ات هم کاملا مشخصه واقعا تحسین ات میکنم.چقدر قشنگ میشد کل فایل رو با جزئیات بیشتر و دقت بالا با کامنت شما مرور کرد واقعا سپاسگزارم که نوشتین.
خیلی مشتاق این بودم مواردی که استاد در قالب سوال و پیام کلی این محتوا گذاشته بودند رو هم در ادامه کامنتت بخونم چون برام نوع دیدگاهت جالب بود و دوست داشتم هنوز ادامه داشت به هرحال باز هم سپاسگزارم برای تمام چیزهایی که نوشتی وخلق کردی وتجسم کردی وساختی…سپاسگزارم. خیلی منم دوست دارم بیام بالا شهر تهران پیاده روی کنم و فراووانی و ثروت رو قدم به قدم ببینم و لذت ببرم و باور کنم…
براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
آقای امیری عزیز سلام
چقدر زیبا و تحسین برانگیز نوشته بودید شما همیشه عالی مینویسید بعد از دوره شیوه حل مسائل که هدایت شدم به کامنتهای شما همیشه از اینکه ریزبینانه و بادقت مینویسید تحسینتون میکردم و میکنم
چه زیبا بازی رو گزارش کردید آفرین بشما ( بهمراه کلی استیکر دست )
با خوندن فایل شما و بیان نکات زیبا کل فایل در نظرم مجدد تداعی شد
چه شکرگزاری زیبایی بود و چه حس و حالی داشت
و چه اتفاقات زیبا و باشکوهی در پس دیدن این همه زیبایی برای شماست گوارای وجودتان
در پناه الله یکتا سرمست از نعمتهای الهی باشید
به نام خداوند رزاق ُ وهاب
سلام استاد عباسمنش
سلام استاد شایسته
سلام دوستان عزیز
امروز صبح یه حسی داشتم مثل روزهای سفرنامه! و وقتی این حس منو به چک کردن سایت وادار کرد دیدم بله حسم درست بوده و استاد همانند روزهای سفرنامه صبح زود فایل جدید بارگزاری کردند و چقدر برای من لذت بخش تر است وقتی که روزم را اینگونه آغاز میکنم.
قدرت لذت های ساده را دست کم نگیریم
چقدر خود این عنوان دارای آگاهی و حس خوب است. این جمله بقدری ژرف و عمیق و سرشار از پیام است که میتوان ساعتها راجع به آن فکر کرد و نوشت.بدون اینکه نیاز به پیوست کردن فایل تصویری داشته باشد.هر چند فایل تصویری هم خیلی زیبا بود و پر از پیام برای ما.
اولین چیزی که هنگام دیدن تصاویر ازش لذت بردم دیدن رنگ های شاد و زنده ایست که استاد می پوشند.چقدر این تنوع رنگ دوست داشتنی و تحسین برانگیزه. من با دیدن این تی شرت فسفری و شلوارک زیتونی البته اگه رنگها را درست گفته باشم، واقعآ سر ذوق اومدم همین اول صبحی.
در ادامه لذت بردم از تماشای بازی زیبای استاد و خانم شایسته. نوع راکت گرفتن این دو عزیز واقعآ برام جالب و منحصر بفرد بود. واقعآ تحسین میکنم بازی مریم جان را. تا حالا ندیده بودم یک خانم اینقدر قشنگ پینگ پنگ بازی کنه. بخصوص آبشارهایی که می زدند واقعآ عالی بود. جدا از اینکه بازی کردن مقابل افراد چپ دست یخورده سخت تره و ذهن باید تلاش بیشتری بکنه تا بتونه خودش رو با این تضاد وفق بده. انگار بخواهی با ماشینی رانندگی کنی که فرمانش سمت راست ماشین قرار داره!
خلاصه نمیدونم چند چند شد ولی استاد من امتیاز و میدم به مریم جان
استاد آدمها هر چقدر که بیشتر رشد می کنند؛ هر چقدر که بیشتر تجربه می کنند؛ هر چقدر که بیشتر ثروت می سازند، بیشتر یاد می گیرند که از ساده ترین چیزهای زندگی لذت ببرند. و این تجربه همان حس رهائیه.
هر چقدر که ما با خودمان و خدایمان در صلح باشیم ؛ آنوقت است که بی اختیار به همه چیز و همه کس عشق می ورزیم. آنوقت است که شکور می شویم و بابت همه چیزمان شکرگزاریم.آنوقت است که دیدن یک لبخند؛ دیدن یک کودک؛ دیدن یک گل؛ دیدن یک بچه در دستان والدین و … روزتو می سازه و آنچنان از درون می جوشی و احساس خوبی داری که دائمآ و هر لحظه مانند فرشتگان در حال تسبیح و مدح خدایی! هیچکسی برایت غریبه نیست؛ هیچکسی برایت زشت نیست؛ هیچکسی برایت جایگاهش پائین نیست؛ هیچکسی برایت محترم تر از بقیه نیست. و مستتر و سازگار می شوی در خوبی ها، در زیبائی ها در قشنگی ها؛ در سادگی ها و در بی نیازی ها! و چقدر هم الکی خوش می شوی !
لذت های ساده زندگیم
استاد همین سایت شما که بیشترین وقت زندگی منو بخودش اختصاص داده برای من در عین دسترسی ساده ولی بیشترین لذت ها و آگاهی ها و رشدها را نصیبم کرده. و اصلا بازخورد بقیه زندگی من نتیجه بودن و کار کردن و آموختن از این سایت الهیه که همواره بابتش سپاسگزاری میکنم و قدردانتون هستم. اولین کار روزانه من سر زدن به سایت است. امروز وقتی دیدم پیام دارم از عزیزان سایت ناخودآگاه گل از گلم شکفت و انگار دوپینگ روحیه کرده باشم با عشق پیامو خوندم و جواب دادم. همین اتفاق کوچک چقدر حال منو بهتر کرد.چقدر روحیه منو بالاتر برد؛ چقدر روز بهتری برای من ساخت. بدون کوچکترین هزینه یا کوچکترین تلاش. در حالی که خیلی ها که مسیر زندگیشون رو گم کردند روزی هزاران تومن هزینه می کنند که یکم حال خوش بخرن!
از چیزهای ساده ای که در زندگیم باهاشون حال می کنم و موجب شادی ما میشه میتونم دور دور رفتن های شبانه اشاره کنم. یکی از علایق ما اینست که با ماشین میریم قسمت های مختلف شهر و سه نفری در ماشینمون آهنگ پلی می کنیم اونهم آهنگهای شاد و آهنگ های جدید و آهنگ های استاد در فایلهای سفرنامه. بخصوص من و دخترم عاشق آهنگ بیا منو ببر به عاشقانه ها از رامشای عزیز هستیم و با آهنگ ها میخونیم و کلی حال می کنیم.
یکی دیگه از لذت های زندگیمون دم کردن چایی است! معمولا چایی و دمنوش مورد علاقه مان را دم میکنیم و برای همدیگه میریزیم و کلی لذت میبریم همیشه از طعم و مزه چایی و دمنوش.
مورد بعدی خریدن بستنی برای دخترم و همسرم است+ باقلوا که همسرم خیلی دوست داره ولی من بعد دوره قانون سلامتی اینها رو خودم گذاشتم کنار ولی آخر هفته ها معمولا مهمانشان میکنم و آنها هم کلی لذت میبرن از اینکار.
دیدن آلبوم و عکسهای قدیمی. به لطف پشتیبانی و بکاپ گیری که گوشی موبایلم از عکسهایی که میگیرم انجام میده و هر روز تعدادی عکس که مربوط به خاطرات خوب و تفریحاتم در سالهای گذشته است را در همان روز انتخاب و برایم نمایش میده که من همیشه همسر و دخترمو صدا میزنم و میگم بیاید این عکسها رو ببینید و کلی خاطراتمان زنده میشه و راجع به آن روزها صحبت می کنیم و لذت میبریم.
دید و بازدید شبانه در آخر هفته ها یکی دیگه از لذت های ما محسوب میشه که معمولا یا ما مهمان میشیم یا از فامیل های خیلی نزدیک مهمان ما میشه و یکشب و کنار هم لذت میبریم.
رفتن به طبیعت و صرف نهار یا شام در طبیعت یکی از رسوم ما زاگرس نشینان است که اکثر خانواده ها همانند سیزده به در آنرا اجرا می کنند. و برای خیلی ها غیر قابل باور است و خودم در هیچ شهری به این گستردگی شاهد آن نبودم. و همه لذت میبرند از سپری کردن یک روز در دامن طبیعت.اینها نمونه هایی از کارهای ساده ای بود که در زندگیم انجام می دهم و برایمان شادی های بزرگی را رقم می زند. آخر هفته و آدینتون به شادی عزیزان.یا حق
سلام دوست عزیز
سپاسگزار خدا هستم که دوستان فوق العاده ای در این فضا دارم
آقاااا خواستم ازتون سپاسگزاری کنم بخاطر آهنگ ” بیا من ببر به عاشقانه ها ”
بعد از هدایت به کامنت شما آهنگ رو دانلود کردم ولی فرصت نشد گوش کنم
امروز صبح از اون روزایی بود که بعد از بیدار شدنم ویندوزم بالا نمی اومد و داشتم میرفتم تو باقالی ها خلاصه این آهنگ رو پلی کردم تو تمام مسیر خونه تا محل کار
و چه انرژی بمن داد یعنی وقتی رسیدم بمب انرژی بودم
و چه چیزهای کوچیکی حال ما رو خوب میکنه که ما غافلیم
و سپاسگزارم از تمام دوستان که با نوشتن دیدگاهشون تمرکز ما رو میبرن رو چیزهای ساده و در عین حال لذت بخش
کانون خانواده گرمتان سرریز از مهر و عشق و شادی و سلامتی
سلام و درود خانم جوان
شما فامیلی خیلی زیبائی دارید که مثل خودتان به آدم انرژی مثبت میده.
ممنونم از اینکه وقت گذاشتید و کامنت منو خوندید و خوشحالم که این آهنگ زیبا تونسته لحظاتی به شادی ها و لحظات خوب زندگیتون اضافه کنه.ممنون سپاسگزارم مریم جان که برایم نوشتی و ممنون و سپاسگزارم از استاد عباسمنش و استاد شایسته که این آهنگ زیبا رو به ما معرفی کردند.
برایتان زندگی سرشار از عشق و لذت، سلامت و ثروت و سعادت آرزو میکنم دوست عزیز. یا حق
به نام فرمانروای هستی ، خالق آسمانها و زمین
چقدر دلم برای سریال زندگی در بهشت تنگ شده بود استاد ، برای بازی های پینگ پنگتون،برای آنباکس کردناتون،برای کار با ابزار و چوب بری و … و خدا رو شکر که امروز صبح میتونم زندگی در بهشت رو ببینم.
خیلی جالبه،امروز صبح من ساعت 5 بیدار شدم ، یه آبجوش ریختم برای خودم و رفتم نشستم تو بالکن و تمرینای روتین صبحم رو اونجا انجام دادم،تمرینات مربوط به دوره شگفت انگیز قانون آفرینش تا بخش 6 و برعکس روزای قبل شروع کردم به سپاسگزاری کردن از چیزهایی که قبلا نمیدیدم،از بافتی که پوشیدم و دوستش دارم،از لیوان گل گلی که مادرم برام هدیه گرفته،از اینکه میتونم تو یه خونه کاملا دربست با تمام امکاناتش بشینم توی بالکنش و با گوشی موبایلم سپاسگزاری کنم ، یک آن احساس کردم که الان این چیزا شاید برام بدیهی شده،سه سال چهار سال پیش بود که علیرضا یه لیوان برای خودش نداشت ، یه لباس درست حسابی نداشت،یه کتونی داشت که کفش عین دهن دایناسور پاره بود و براش کوچیک بود و پاشو اذیت میکرد،اما جریان هدایت برخلاف انتظار من بود،یاد شعر مولانا افتادم که میگه :
در بن چاهی همیبودم زبون،در همه عالم نمیگنجم کنون
آفرینها بر تو بادا ای خدا،ناگهان کردی مرا از غم جدا
گر سر هر موی من یابد زبان،شکرهای تو نیاید در بیان
میزنم نعره درین روضه و عیون،خلق را یا لیت قومی یعلمون
الهی شکرت که امروز قلب منو اینطوری باز کردی ، اینروزا بیشتر سپاسگزاری میکنم به نسبت روزهای قبل و کل زندگیم و طوری احساسم رو دگرگون میکنه که باور کردنی نیست!
تازه فهمیدم که شکرگزاری باید در عمل من وجود داشته باشه،به شکل استفاده کردن از نعمت هایی که خداوند بهم داده، اینو تو قسمت اخیر یعنی به رسم سپاسگزاری از یک دوست بهتر فهمیدمش.
چند روزی میشه از سفر یک هفته ده روزیم به تهران،اصفهان و اردبیل برگشتم و انقدر تو این مدت من غرق زیبایی ها بودم که حد و حساب نداشت،هر چی رکورد داشتم و از رکورد بقیه شنیده بودم از پیاده روی تو یکی از روزها شکوندم،تو یه روز 60 کیلومتر پیاده روی کردم،اونموقع داشتم برای کتونی هام،برای پاهام سپاسگزاری میکردم.ذهنم باز شد،من انقدر خوب توجهم رو بردم به زیبایی های اصفهان که تو همون تایم سفر بهم نوید یک مسافرت دیگه داده شد. خداوند بهترین برنامه ریزی ها رو میکنه،من تو خیال خودم میگفتم میخوام تیر یا مرداد برم اصفهان ولی خدا اردیبهشت ماه برد و دوستای اصفهانیم رو که دیدم به اتفاق میگفتن بهترین زمان اومدی اصفهان،اما آیا من رفته بودم؟
این روزها بیشتر تمرکزم رو بردم روی آگاهی هایی که دارم از دوره قانون آفرینش میگیرم و در عمل سعی میکنم استفاده کنم توی چیزهایی که تابحال درست درکش نکرده بودم مثل مباحث مربوط به قانون سلامتی و چقدر نتایجم داره بیشتر و بیشتر میشه ، حالا میفهمم چرا خانم شایسته تو ایمیل خرید محصول میگه قبل از رفتن سراغ دوره های پیشرفته مثل ثروت بهتره دوره های پایه ای رو کار کنی ، امیدوارم که دوره بعدی برای بروزرسانی دوره کشف قوانین باشه چرا که خیلی این دوره رو من دوست دارم روش کار کنم .
هر بار که از سفری برگشتم اون آدم قبلی نبودم دیگه،یه جهش اتفاق میفته که تو رو بسیار بسیار رشد میده ، امسالم رو با اهداف کسب و کاری شروع کردم،با درک قوانین شروع کردم و نتایج دیوانه کننده بوده تو همین دو ماه که بزودی از نتایج این بخش وقتی کار انجام شد میام و مینویسم.
اما درمورد سوالات این قسمت .سوال اول : نمونه ای از لذت های ساده ای را ذکر کن که موجب شادی و رضایت شما از زندگی ات شده است : گفتگو با دوستان موفقم، پیاده روی کردن ، بازی کردن، نشستن توی بالکن خونه و یه چای ساده خوردن
سوال دوم : اگر حرف مردم را کنار بگذاری و به داشته های زندگی ات منصفانه تر نگاه کنی، چه فرصت های دیگری را برای لذت بردن از چیزیهای ساده، پیدا می کنی؟
تجربه جاهای جدید توی شهر خودم ، وقت گذراندن با برادرزاده هام، درست کردن ابزارها و تجهیزاتی که قابل تعمیرن ،شعر و ادبیات، دکلمه کردن ،بازی کردن و…
سوال سوم: چه فعالیت لذت بخشی هست که هم مورد علاقه شماست و هم مورد علاقه شریک عاطفی شما؟ مثل یک ورزش مشترک یا یک هنر مورد علاقه یا کاری مثل باغبانی و گلکاری و ..
شریک عاطفی که فعلا ندارم ، اما کارهایی مثل باغبانی مورد علاقه من و خانوادمه ، رفتن و تجربه جاهای جدید مورد علاقه من و مادرمه و…
باید روی این موضوع بیشتر کار کنم ، چون امروز احساسم واقعا قبل از اومدن این قسمت گفت که باید از چیزهای ساده ی زندگیت لذت بیشتری ببری و برنامه بریزم براش
و چطور می توانید از طریق این علائق مشترک، سطح عمیق تری از ارتباط با یگدیگر را تجربه کنید؟
میتونم زمان هایی رو در هفته اختصاص بدم به اینکه با دوستانم،با خانوادم کارای باغبانی انجام بدم،یا در هفته یه جای جدیدی رو مشخص کنم و برم و تجربه ش کنم ، هم فاله و هم تماشا . هم جاهایی جدیدی توی شهرم میبینم،هم توجه میکنم روی زیبایی ها و هم داریم از این تجربیات مشترک استفاده میکنیم . من به این شکل میتونم مقاومتم نسبت به خانوادم رو هم از بین ببرم
یه چیزی که جدیدا فهمیدم اینه که هر چقدر میگذره میبینی زمانی که به خودت اختصاص میدی بهترین بازدهی رو توی زندگیت داره،اگه موضوع پیاده رویه،عضله سازیه،کار کردن روی باورهاته،داشتن بیزینسه و هر چیز دیگه ای،یعنی یه جایی من احساس میکردم که نه من روزی دو ساعت زمان میذارم برای ورزش و … کارام چی پس؟دیروز یه آگاهی به روم باز شد که مگه تو دنبال همین سبک زندگی نبودی؟که دنبال کارای خودت باشی؟دنبال مهارت های خودت؟بیزینس خودت؟روابط خودت؟سلامتی خودت؟ همینه ، همینه،همینه . فقط باید استمرار داشته باشی . همین زمانی که از هر لحاظ داری میذاری برای خودت بهترین زمان هایی که داری استفاده میکنی ازش و لذتشو میبری،رشد میکنی و خدا رو شکر بابت این آگاهی
استاد یه چیزی هم اضافه کنم اینجا ، دیروز از سمت برادرم یه سوالی مطرح شد که متوجه شدم ایشون یه سوالی داره و داره هدایت میشه به سمت زندگی بهتر ، خیلی برام جالب بود با اینکه برادرم از لحاظ سنی،تحصیلی و هر پارامتری که فکرشو بکنید بالاتر از منه، ایشون 11 سال از من بزرگتره ، ولی تماس گرفت و ازم سوال کرد،داشتم بهش فکر میکردم که چرا اینطوری شد؟متوجه شدم داستان،داستان عملگرایی آدمهاست،برادرم متوجه تغییرات من میشه و میبینه و براش قابل درکه ، از این رو چون تو فرکانس تغییر رفته،کنجکاوه و میاد از نزدیک ترین الگویی که میبینه میپرسه،درخواست راهنمایی میکنه. زمانی که من هیچ باوری نسبت به خودم نداشتم هیچ آدمی هم منو باور نداشت ، اما از وقتی روند تغییراتم رو شروع کردم تا به امروز هر روز اعتماد آدما بیشتر شده بهم،خانواده م بهم،منو بیشتر باور کردن ، نه اینکه دنبال باور اونا باشما، نه! اما اتفاق میفته،چون این برام اذیت کننده بود یه زمانی که چرا کسی حرف منو نمیپذیره؟چرا با تصمیمات من احترام گذاشته نمیشه؟اما امروز؟پدرم از من راهنمایی میگیره،مادرم از من راهنمایی میگیره،برادرام همینطور. اگه تصمیمی بگیرم مثل قبل نیست که بگن نه،نمیتونی و… با احترام میگن چطور میتونیم کمکت کنیم؟ همین برادرم که میبینه من علاقه زیادی به بیزینس و رشته خودم دارم، الگو میگیره ازم و ازم میپرسه الان چیکار کنم و…
البته این نکته رو اضافه کنم که من مدت هاست زیپ دهنم رو کشیدم و راجع به این موضوعات با کسی صحبتی نمیکنم، و عملگرایی و نتایج منه که کنجکاوی بقیه رو جلب کرده و دوست دارن بدونن که چطور میشه تغییر کرد؟
خیلی دوستتون دارم استاد،عاشقتونم
زندگی من با آموزه های شما کاملا تغییر کرد ، ان شاء الله بزودی مثل آزاده و ارشیا جان از نتایجم ، کنار خودتون صحبت میکنم
عاشقتونم
سلام به به شما علیرضا عزیز شما دوست ارزشمندم
چقدر خوشحالم که هدایت شدم تا کامنت شما رو بخونم و لذت ببرم. چقدر یک جاهایی از نوشته هات رو میتونستم تصور کنم. چقدر خوشحالم بعد از گذشت بیشتر از دو سال و نیم که شما در عقل کل در پاسخ به سوالم نوشتی، حالا دارم اون دغدغه رو زندگی میکنم و ازش اینقدر رد شدم که چند وقت پیش دوباره رفتم خوندم و دیدم چقدر میتونم خودم بهتر جواب خودمو بدم و شما چقدر خوب به من جوابی دادی که اون روز لازم داشتم. یادمه به من پیشنهاد دادین دوره “راهنمای عملی دستیابی به رویاها” رو بگیرم درسته من به اون ایده عمل نکردم، درسته من اون دوره رو ندارم، درسته اون موقع هدایت و توحید رو مثل الان یک قدم فهمیدم متوجه نمیشدم اما خیلی خوشحالم که در مسیر تکاملم اون شخصی که یک روزی من در مشهد در عقل کل سوال پرسیدم، این دستان خدا و هدایت و عمل به ایده ها جوری پیش رفت که شما رو یک روزی در تهران دیدم. باورتون میشه بچه ها من علیرضا جان رو دیدم. یعنی خدا اینطوری هدایت میکنه ها. اینطوری راه آدم ها رو از شرق به غرب یکجایی به سمت هم کج میکنه.یعنی خدا خیلی کارش درسته، خیلی کارش بی عیب و نقصه، یعنی خدا اصلا کارهایی میکنه که با هیچ عقل ومنطقی جور در نمیاد. اینا رو دارم مینویسم تا یادم باشه یادمون نره که خدا چطور منه فهیمه متولد مشهد و یک زمانی ساکن در مشهد رو هدایت میکنه به تهران و خدا علیرضا جان رو که متولد خلخال اردبیل (اگر اشتباه نگم) ساکن در اردبیل هدایت کرد تا ما همو یک روزی در تهران ببینیم و اینجور شگفت زده بشیم. خدایا چطور ازت سپاسگزاری کنم که اینقدر تو قادری، اینقدر دانا و عالمی بر همه چیز و همه کس. خدایا چچطور همین رو با مغز کوچیکم میتونم درکش کنم با هیچ برنامه ریزی و منطقی جور درنمیاد دوتا آدم در این سایت الهی و بینظیر بدون اینکه شماره همو داشته باشن، بدون اینکه آدرسی داشته باشن بدون اینکه اصلا با هم آشنا باشن همو ببین و حس صمیمیتی در اون دیدار ولحظات باشه که انگار سال هاست همو میشناسیم.
نمیخوام این اتفاق یادم بره.
نمیخوام این اتفاق رو ساده ازش بگذرم میخوام اینقدر بگم بگم تا مغز تحلیل گر بگه تسلیم. تسلیم این کار یک قدرت برتره، کار یک عالم قادره، کار یک فرمانروای مطلقه، کار یک چیزی فرای عقل ومنطق و شعور انسانی است.
میخوام اینقدر بگم تا چیزی جز شکرگزاری برام نمونه.
میخوام اینقدر این خاطره و اتفاق رو مرور کنم تا فقط شوق و ذوقش منو به سجده شکر بندازه.
میخوام اینقدر بگم که فقط بگم خدایا تو فقط خدایی کن و من فقط بندگی تو رو میکنم.
میخوام اینقدر بگم که جز هدایت خواستن و در مسیر توحید عمل کردن چیز دیگه ایی رو درک نکنم.
میخوام اینقدر اینجور اتفاقات شگفت انگیز که ردپای قانون رو میشه دید، ردپای خدا رو به ووضوح میشه حس کرد بگم تا فقط بگم خدایا عاشق ترم کن، سپاسگزارترم کن.
علیرضا اومدم فقط یک تحسین کنم و خوشحالی و شوق و ذوق امروزم رو اینجا یکم بنویسم و ردپا بذارم، اما زیر کامنتت برام شد مرور چیزهایی که باید به یادمون بمونه که متوجه میشی چی میگم.علیرضا خیلی خوشحالم که اینجا دوباره هدایتی ردپای زیباتو در مسیر خوشبختی و این جاده جنگلی زیبا دیدم و با شور و عشق نوشتم.
برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم
ارادتمندت فهیمه پژوهنده
سلام سلام به همه
مخصوصا فهیمه خانم پژوهنده
خیلی خوشحال شدم ازین اتفاق خوب
چقدر ذوق کردم و ایمانم به خدای غیب بیشتر شد
لطف کنید و از جزئیات این ماجرا بیشتر تعریف کنید
حتما داستان شیرین و حکایت شنیدنی هست دلم میخواد بدونم
بدونم که خدای من چجور میچینه
چطور دو تا آدم هم فرکانسو ازین ور دنیا تا اون سر دنیا بهم میرسونه
ممنونم قشنگم
سلام ژیلای عزیز
من از شما عذرخواهی میکنم با اینکه پیام شما رو خیلی وقته خوندم الان یکهو داشتم به صفحه “پاسخ به دیدگاه های من” توجه میکردم و مرور میکردم که چقدر دوست خوب اینجا دارم، چقدر برام کامنت های زیبا نوشتن یکهو اسم شما چشمک زد و بازش کردم. یادم اومد من به شما جواب ندادم.
نمیدونم چرا اون روز جواب ندادم. یا کار داشتم یا گذاشتم سر فرصت مناسب که بتونم با تمرکز بنویسم نمیدونم اما کمال گرایی رئ میذارم کنار و از خدا میخوام اون چیزهایی که لازمه یادم بیاره بنویسم تا هم برای خودم مرور بشه هم به شما کمک کنه.
داستان هدایت شدن و دیدن علیرضا واقعا با عقل جور درنمیاد اصلا منطقی نیست، اصلا نمیشد هیچ جوره برنامه ریزی کرد اما شد اونم در بهترین زمان ممکنی که باید اتفاق می افتاد که خدا بیشتر میدونه و به همه چی و همه کس آگاهه.
داستان از اونجایی شروع میشه من یک روزی هدایت شدم تا در عقل کل سوالی پرسیدم. فکر کنم زمستان سال 99 بود. و در عقل کل یک دوست عزیز به نام علیرضا یکجوری هدایت شد و به من جواب داد. گذشت و گذشت….
من اون زمان در خونه زیبا و هدایتی مون که در مشهد اجاره کرده بودیم تو سایت میچرخیدم و خدا منو با جریان هدایتش رسونده به تهران.الان هم که مینویسم در تهران ساکن شدم و از مهاجرت مون بیشتر از دوسال میگذره.
حالا از یک سمت داستان من پارسال 1401 بصورت کاملا هدایتی رفته بودم برج میلاد. و باز هم هدایتی یکی از دوستان قدیمی رو دیدم که غرفه ترویج علم اونجا داشتن و تلسکوپ و …دیدن اون دوست همانا و وصل شدن به روز نجوم و پیشنهاد به من همانا که در هفته جهانی نجوم باهاشون همکاری کنم. رفتن به خوابگاه دخترانه چمران هم اونم توش هدایت داره باعث شد یک شب که من در اوج تعریف و توضیح موضوعات نجومی بودم و پاسخ به سوال دانشجوهای علاقمند که کلی تو حیاط خوابگاه اطراف مون جمع شده بودند. یکهو در انتهای صحبت هام یک دختر دانشجو و کنجاو و هدایت شده به سمت من و صحبت های من بگه چقدر صحبت های شما منو یاد استادم میندازه(من اغلب آخر هر حرف علمی ام نمیشه اسم خدا رو نگم و به قدرتش و قانونمندی جهانش اشاره نکنم). و کنجکاوی مقدس من باعث بشه ازش بپرسم استاد چه درسی(فکرمیکردم منظورش از استاد های دانشگاه و رشته شون هست.) بعد گفت: استاد سید حسین عباس منش
و بعد من هم با افتخار گفتم من شاگرد ایشون هستم با افتخار.
من با دوست عزیزی بنام محبوبه صداقتی واقعا هدایتی به هم اون شب وصل شدیم و ارتباط برقرار شد.واقعا هدایت دو سمت قضیه خیلی زیاده و واقعا این هماهنگی فقط از اون قادر و دانا و توانا و عالم بر همه چیز برمیاد.
این مکالمه همانا و آشنایی ایشون با من و شماره منو داشتن همانا و گذشت (من فقط در حد تلگرام که برام عکس های یادگاری اون شب رصدی رو که ارسال کرده بود اینجوری داشتمش. نوروز یکهو یاد محبوبه جان افتادم سال نو رو تبریک بگم دیدم دیلیت اکانت کرده و من شماره اش رو سیو نداشتم. گذشت تا خودش دوباره به تلگرام اومده بود و طبق گفته ی خوده محبوبه جان برای تمرین درخواست از من در تلگرام خواسته بود که همو ببینیم. اونم در چه زمانی هدایت شد و در چه زمانی هدایت شدم تا پیامش رو ببینم و با کمال میل دعوتش کردم خونمون.تا همین اوایل اردیبهشت 1402. ایشون اومد و کلی لذت بردیم و بعد تو صحبت ها حرف مهاجرت ما شد و گفت میخوام از طرف یک دوست که ازش خواسته وقتی منو دیده چندتا سوال ازم بپرسه. باز منِ کنجکاو…پرسیدم کدوم از بچه ها. گفت فکر کنم میشناسین از بچه های سایت گفت علیرضا جان. بعد گفتم کدوم علیرضا و توضیح داد انگار تو عقل کل به شما جواب داده. من اسم کسی که بهم در عقل کل پاسخ داده بود رو یادم بود گفــتــم واقعا. تو کجا اون کجا…چطوری اصلا خدای من…
دیگه خودت حدس بزن اینجا دیگه نهایت شاهکار داستان هدایته…
و اینجوری شد که با علیرضا جان از طریق محبوبه جان به هم یک روزی یکجایی که اونم در خونه ی ما باشه ملاقات کردیم.واقعا شگفت انگیزه. واقعا خدا شگفت انگیز هدایت میکنه که اصلا در عقل نمیگنجه. اینقدر قشنگ اینقدر زیبا…واقعا فقط باید سپاس گزار خداوند باشم رای این قوانین بدون نقصش. برای این هدایت های بدون خطاش. برای این همه مدیر و مدبر بودنش باید سپاسگزار باشم.
ژیلای عزیز این یک جورایی خلاصه داستان هدایت شدن و دیدار من با دوستان عزیز سایت بود.
من در این داستان رهای رها بود، اصلا تقلایی نداشتم، اصلا زور نزدم. من خیلی این خواسته رو داشتم که یکی از بچه های سایت رو ببینم یا با یکی مثل خودم که دنبال همچین آگاهی هایی هست دوست بشم. خصوصا وقتی تهران بودم و به خدا میگفتم یعنی شهر به این بزرگی نمیشه یک دوست از خانواده بزرگ عباسمنش رو سر راه من بذاره. ولی یادم نبود ولی به این خواسته نچسبیدم. پذاشتم اتفاقات خودش بیفته. زور و تقلا نکردم برای دیدن و پیدا کردن دوستان به هر روش و وسیله ایی. گذاشتم اتفاق بیفته.و خدا خودش خوب بلده و این درس بزرگی برای من شد که خدا چقدر خوب میدونه ما رو چطور به خواسته هامون که ما اصلا درموردشون ایده ایی نداریم برسونه.
باید این داستان رو هیچ وقت یادم نره و برای رسیدن به همه ی خواسته هام از این الگو استفاده کنم.
اینم لینک سوال من در عقل کل
abasmanesh.com
گفتم شاید دوست داشته باشی، ردپای چندسال قبل منو در این سایت ببینی.
دوست عزیزم ازت سپاسگزارم که باعث شدی باز هم بیاد بیارم و سپاسگزارتر باشم.
امیدوارم تونسته باشم چیزهایی که باید رو برات از این داستان هدایت الله یکتا تعریف کرده باشم. قطعا داستان بیشتر از این حرف ها جریان داشته و داره من با عقل و درک ناقص خودم این مسیر و جریان هدایت رو درک کردم.و خداوند رو سپاسگزارم برای تمام هدایت هایی که متوجه شدم یا متوجه نشدم. سپاسگزارم برای تمام هدایت هایی که تک تک ما رو میکنه و قشنگ میدونم که همه ی ما از یک روح هستیم و این کارا برای اون و در مقیاس ابدیت کار کوچیکی هست.
ما و کل جهان در هر لحظه در حال هــدایـــتـیم…
زیبایی جهان به هدایت شدن توسط یک هادی مقتدر و قادر و توانا و عالم هست که وقعا شگفت انگیزه هدایت الهی
منتظر شگفت زدگی ها و سورپرایزهای بزرگ و هدایت های بیشتر از خداوند هستم.
و برای خودم و شما در مسیر هدایت الهی بودن رو از فرمانروای جهانیان خواهانم.
سلام علیرضای عزیز
خیلی خوشحالم که تونستید این حد از نتایج عالی برای خودتون رقم بزنید
یه فرکانس صداقت خالص در کامنتتون بود که من رو تحت تاثیر قرار داد
از سفر زیبایی که باعث ارتقاء سطح انرژی شما شده و حس عالی بهتون داده
از اون لیوان هدیه زیبای مادرتون
از منزل خوبی که در اون سکونت دارید
از احترام و عزتی که بین همه پیدا کردید
از رضایتی که از زندگیتون دارید
من هم احساس بسیار خوبی پیدا کردم
براتون بهترینها رو آرزو میکنم
درود بر شما استادعزیزم و خانم شایستهی شایسته!
اول از همه میخوام این فیدبک مثبت رو بهتون بدم و بگم که چقدر خوبه فایلاتون رو با کپشن اختصاصی خودتون به نمایش میذارین؛ چراکه باید اعتراف کنم اگر کپشنی برای این فایل نمیدیدم، شاید ترغیب به نوشتن نمیشدم!
در مورد سوالی که پرسیده شد باید بگم که …
به نظرم لازمهی لذت بردن از چیزای کوچیک در زندگی و احساس خوشبختی و خرسندی اینه که قبل از همه اینا، آدم وظیفهشو به درستی انجام بده.
اینو براساس تجربه قبلی خودم میگم که …
سعی میکردم صبح تا شب روی این لذت بردن تمرکز و توجه کنم در عین حال هیچ اقدام خاصی برای اون کاری که مهمتر انجام نمیدادم! یعنی میدونستم وظیفم اینه که فرض مثال فلان درسو بخونم ولی اون کارو به درستی انجام نمیدادم و یه جورایی ازش فرار میکردم، همبن باعث شد حتی اون زیبایی های اطرافم برام بیمعنی بشه و یه جورایی هیچی برام لذتبخش نباشه!
مدتی بعد که به شناخت بهتری از خودم و احساساتم رسیدم، فهمیدم ضامن اصلی لذت بردن از روز اینه که اون کار مهم اون روز رو انجام داده باشی!
وقتی وظیفهت رو انجام میدی، (خواه سر کار رفتن یا درس خوندن باشه، خواه انجام کارهای اداری، خواه هر کار دیگه)، اون موقست که اگر بخوای میتونی از تمام پدیدههای اون روزت لذت ببری!
ینی وقتی وظیفت رو به درستی انجام دادی، اون موقست که اگر بخوای میتونی از تمام اتفاقات و پدیدههای اون روزت لذت ببری و هرکدوم برای تو حکم یک تفریح لذت بخش رو خواهند داشت.
چرا “اگر بخوای” رو بولد کردم؟! چون روزانه افراد زیادی هستن که سرکار میرن و سعی میکنن وظیفهشون رو انجام بدن اما هیچ لذتی از پدیده.های ریز و درشت اطرافشون نمیبرن! ولی تو اگر بخوای و اراده کنی، میتونی زیبایی رو در اطرافت هر لحظه تجربه کنی (که این برمیگرده به میزان مهارتی که در زیبابین بودنت ایجاد کردی که بحثش جداست)
در کل تمام حرفم اینه که حتی اگر زیبابین باشی و زیبابین بودن رو یادگرفته باشی، زمانی میتونی از زیباییها اوج لذت و خرسندی رو ببری که وظیفهی اصلیت (حالا هرچه که هست) انجام داده باشی و امکان نداره بدون انجام اون وظیفهی اصلی، چیزی بتونه تو رو خوشحال کنه!
اینو گفتم که اگر کسی مثل من مسیرو اشتباه رفت متوجه باشه …
اما حالا بعد این مقدمه بریم سراغ پاسخ اصلی سوال …
من اگر وظیفهی اون روزم رو به درستی انجام داده باشم، فقط کافیه تمرکز کنم و اراده کنم که لذت ببرم! اون موقست که جهان تمام زیباییهای ریز و درشت رو در مسیر من قرار میده!
برای من وقتایی که از دانشگاه برمیگردم و از عملکردم در کلاس رضایت دارم، مسیر برگشت برام مثل مسیر بهشت میمونه!
گلها و درختای مسیر چهرهی زیباتری از خودشون رو بهم نشون میدن و آسمون زیباتر از همیشه میدرخشه!
با این حجم از لذت مسیر به خونه که میرسم، با لذت و عشق یه دوش حسابی رو تجربه میکنم و تمام خستگی جسمانی روز رو میشورم بره و عوضش با حالی خوشتر، سرشار از رضایتمندی، برای آماده کردن غذام دست به کار میشم …
حتی اینقدر حالم خوب هست که بدون هیچ استراحتی بتونم درجا شروع کنم به خوندن درسای اون روزم و اینجوری حال خوشم رو چندیدن برابر کنم!
در کل به نظرم مهم نیست چه کاری، فقط کافیه که وظیفه اون روز رو به درستی انجام داده باشی و اراده کنی برای لذت بردن از مسیر، اون موقست که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به کار میشن که تو، از ثانیههات لذت ببری! لذتی که به عبارت “خدایا شکرت” ختم بشه، یعنی بالاترین فرکانس موجود در جهان هستی!
دوست داشتم تجربیات شخصی خودم رو باهاتون به اشتراک بذارم؛ چون امید دارم افرادی که در مدارش باشن باهاش برخورد میکنن.
روز و شبتون خوش🫡
سلام یزدان عزیزم
به چه نکته خوبی اشاره کردی وقتی وظیفه مون رو درست انجام داده باشیم از زیباییها نهایت لذت رو میبریم مثلا همین دیروز من از صبح طبق برنامه ای که داشتم شروع کردم با عشق کارهام رو انجام دادم خونه تمیز کردم شاید دو ساعت تمرین زبان میکردم و … ساعت 5 عصر تمام برنامه هام رو عالی انجام دادم و اون موقع با همسرم رفتیم روی حیاط و کنار باغچه دوست داشتنیمون نشستیم و چقدر دیدن زیباییها و شنیدن صدای پرنده ها و چیدن سبزی از تو باغچه لذتبخش بود
ممنونم عزیزم که این نکته مهم رو یادآوری کردید
سلام آقا یزدان
ممنون ازآگاهی خوبی که درکامنتت بیان کردی واقعا همین جوری که شما گفتید اگه ما کارهای که اونروز که باید انجام بدیم روبه موقع انجامشون بدیم اونموقع ذهنمون آزاد تر میشه واین خودش یه جور موفقیته دقیقا روزای که من فقط نشستم هیج کاری نکردم فقط خواستم لذت ببرم مثل امروز که تمرین ستاره قطبی نوشتم خدایا من میخوام امروز فقط لذت ببرم از تمام لحظاتم ولی تاالان که ساعت نزدیک چهار عصر من هیچ لذتی نبردم چون هیچ کاری انجام ندادم ولی روزهای بوده که باانگیزه کارهای که داشتم انجام دادم مثل تمیز کاری یا کارهای اداری یا خرید حالم بهتر بوده ولذت بیشتری هم از اطرافم بردم
ممنون ازاینکه به این نکته اشاره کردین سپاس دوست عزیز
سلام اقای یزدان
سپاسگزارم از شما و سپاسگزارم از خدایی که منو به کامنت شما هدایت کرد
خیلی به موقع به جوابم و دلیل عملکرد این روزام رسیدم اینکه وقتی وظایفمون به درستی انجام بدیم اون وقته که میتونیم از هرچیزی برای لذت بردن استفاده کنیم در اون لحظه بخاطر احساس رضایت و خرسندی که از خودمون داریم میتونیم لذت هرچیز کوچیکی رو عمیقا حس کنیم اما وقتی در طول روز بخاطر فرار از وظایفمون اخر شب که میشه حس کلافگی به سراغمون میاد و اون حس مارو از دیدن و درک این همه زیبایی محروم میکنه
من همه پاسخ های ارزشمند شمارو دنبال میکنم و تحسین میکنم این حد از اگاهی شمارو
شاد و پیروز باشید.
سلام و درود آقای نظری
چه جمله قشنگ و تاثیرگذاری آخر کامنت نوشتید ، اینکه امید دارید افرادی که در مدار این مطالب و تجربیات شما باشن باهاش برخورد میکنن
و دقیقا برای من همینطور شد .
در مورد اینکه وقتی وظایف و کارها و برنامه های روزانه ام رو دقیق و به درستی انجام میدم چقدر شور و شوق و حس بهتری پیدا میکنم و واقعا اون حس اشتیاق میشه پاداش اون روزم که تکالیفم رو به خوبی انجام دادم .
و دیروز شرایطی پیش اومد که برنامه هایی که مشخص کرده بودم تو تمرین ستاره قطبی نتونستم انجام بدم و شب حس و حال کلافه ای داشتم
و الان دقیقا دلیلش رو فهمیدم در اصل به خودم بی توجهی کرده بودم و به خاطر برنامه کس دیگه ای به برنامه های خودم در اصل به وجود خودم بی توجهی کردم .
و چقدر عالی گفتید که میشه از تمام کارهای روزانه لذت برد و لازمه لذت بردن و حس خوشبختی اینه که وظیفه مون رو به درستی انجام بدیم و دنبال چیز خاصی نباشیم برای اینکه لذت ببریم
کافیه که با تمرکز کار کنیم و نتیجه دلخواه رو از کار بگیریم تا لذت ببریم و حس خوب رو به خودمون هدیه بدیم .
چون واقعا هر زمان کارهام رو با عشق و توجه انجام دادم بهترین نتیجه رو هم گرفتم و به خودم افتخار کردم و چه هدیه ای از این بالاتر که آدم به خودش افتخار کنه
سپاسگذارم ازتون بابت یادآوری این نکته طلایی
شاد و پیروز و موفق باشید