سریال زندگی در بهشت | قسمت 263 - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    خانم الیاسی گفته:
    مدت عضویت: 973 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان

    من دیروز این فایل رو دیدم

    کاملا هدایتی

    از اینکه بعد از مدتها صداتون رو شنیدم و استاد رو دیدم خیلی خوشحال شدم

    مهمونهای زیباتون واقعا حالمو خووووب تر کردند

    چشم های زیبای لباس های ساده و زیبا

    مادری خندان و زیبا و سلامت

    پدری راضی و خندان

    دختر و پسری مسئولیت پذیر و عالی

    واقعا برای لحظه لحظه این فایل ذوق کردم

    از مهمون کوچولوتون نگم که خیلی کیف کردم

    از چشمای خوش رنگ و نازش

    تا پاهای کوچولوش که راه میرفت

    بشین پاشو رفتن تلاشش برای راه رفتن

    و

    شادی کردناش

    حتی اینکه بدون اسباب بازی بود واقعا کیف کردم

    واقعا بوی سلامت روان این خانواده و مخصوصا این مادر زیبا حس می‌شد

    خدارو سپاس برای دیدن این همه زیبای و شادی و لذت و حس خوب

    ️️️️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    خدامنو دخترم ----شماهمه😂 گفته:
    مدت عضویت: 177 روز

    سلام به استادعزیزم

    سلام به دوستان گلم

    الان 5روزه منو ویانا تومنجیل دربک روستای سرسبز اومدیم مسافرت وتفریح وماهیگیری -قراربود 50تاماهی بگیریم فقط 2 تا تونستیم بگیریم – اونجایی که تورمینداختیم ماهی ها شبیه ماهی کیلکا بودن از زیر تور فرارمیکردن – میگبفتن بچه ها بدویین توربازی – دوتا سایز بزرگ فقط تونستیم بگیریم :))

    بخداگفتم این مسافرت دیگه چی بود ازکجا دراومد قسمت ماشد؟!

    تا اینکه دیروز داداشم زنگ زد تولدمو تبریک گفت منم یادم افتاده 63/2/28تولدمه :))

    خدابه قلبم الهام کرده اینم کادوی تولدت

    5روزمسافرت تو شمال

    خیلی خوش گذشت

    یک خانم وآقاایی اومدن مهمونی تو ویلا مون کلی اطلاعات دادن ازآب چشمه این روستا با 20لیتری رفتیم آب آوردیم برای خونه – جاهای دیدنیشو بهمون یاد دادن – کمگ کردن ویلا رو 2ساعته تمیزکردیم –

    یک ویلای 800متری بزرگ با درختان زیتون ودرختان انجیرتوحیاط – کباب درست کردیم توحیاط این چند روز کباب فقط تونستیم بخوریم :))

    رفتیم رشت ویک پیک نیک اونجا صبح تا غروب موندیم ماهی بگیریم دریک فضای سرسبز زیبا خیلی خوش گذشت استااااااااد ماهی نتونستیم بگیریم بجاش کلی عکس گرفتیم تا نوک قله کوهها فقط پراز درخت هست کوههای رشت خیلی زیبا هست ویلا وسط اون درختا ساخته بشه – خیلی باصفا میشه -کوههای پرازدرخت روبروش رودخانه های بزرگ – مثل پارادایس شماهست تورشت واقعا بهشته . از رشت برگشتیم سمت ویلامون در روستای سیاهپوش منجیل – زیتون هوس کردیم زیتون خریدیم – مهمونهامونم صبح جمعه برگشتن تهران ماتنها موندیم درویلاااااااا-

    امروز غروب ماهم برمیگردیم تهران –

    همچنان تمرکزم روی قانون سلامتی فعلا 7کیلو وزنم کم شده خداروشکر وخیلی پوستم سفیدتروشادابتر شده -چقدرانرژیم زیادشده خداروشکر پاشنه پام درد میکرد وزانوم دردمیکرد اوناهم خوب شده – خداروشکر اصلا رژیم بهم فشارنمیاره وعادت کردم ازخداکمک خواستم براحتی پیش بره رژیمم و دعام اجابت شده خداروصدهزارمرتبه شکر -این لاغری ازهمه چی برام مهمتره چون وصل شده به احساس لیاقتم وهرچی لاغرترمیشم احساس لیاقتم قویترمیشه چون خودمو باربی متوسط توپر خیلی دوستداررررررررم –

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 689 روز

    درود استاد عزیز و بانو مریم

    درود بر خانواده بزرگ استاد عباسمنش

    با دیدن این فایل بعد از بیدار شدن از خواب و میل کردن یک صبحانه احساس بسیار خوبی گرفتم به لطف خدای مهربان تایم کاری من برای یک هفته تغییر کرده و فرصت برای تنها بودن برای من فراهم شده دومین بار است که این فایل رودیدم و هم از فضا هم از نوع زندگی خانواده فیو درس گرفتم شروع فایل با اون فضای دلنشین پرادایس و باران زیبایی که می‌بارید طبیعت زیبا و دریاچه آبی احساس خوبی به من داد استاد چقدر دلم میخواست شمارو هم ببینم با توجه به اینکه این فایل جدیده دوست داشتم ببینمتون

    خدایا شکرت که به من فرصت تنها بودن دادی تا تمرکزی روی خودم داشته باشم و استراحتی به جسم و روحم بدم خدایا شکرت

    چقدر مادر فیو آرام و زیبا و با نشاط بود و با وجود سه فرزند چقدر خوب زندگی می‌کنند اصلا قابل مقایسه با زندگی خانواده ها تو ایران نبود اینجا خودشون رو به تک فرزندی اکتفا کردن و خیلی از زوجها اصلا اعتقادی به بچه آوردن ندارن و حرفشونم اینه که خودمون اومدیم تو این دنیا چیکار کردیم که یک موجود بدبخت دیگه اضافه کنیم میبینم زوجهایی رو که سالهاست ازدواج کردن و بچه ندارن و فقط صبح تا شب کار میکنن ولی بازم ثروت ندارن اونا اعتقاد دارن که بچه خرج داره اونو نمیارن تا مثلاپولشون جمع بشه ولی دیدم که اصلا زندگی مرفه و راحتی ندارن و چقدر از لحاط روحی افسرده و خسته ان. با دیدن این فایل و این خانواده و به خصوص رفتار و حرکات فیو که از دزدنش سیر نمیشم ودیدن نمونه های برخلاف این خانواده اطراف خودم فهمیدم اصلا ایده بچه دار نشدن برای اینکه ثروتمند و شاد و با آرامش‌ زندگی کنی صحیح نیست و این افراد در اصل دارن یک نعمت بزرگ رو از خودشون دریغ میکنند خدایا شکرت که امروز این آگاهی رو دریافت کردم.بانو مریم من دوبارداری تجربه کردم و تو این دو بارداری مانند این خانم دوران بسیار خوبی رو طی کردم من اصلا چیزی به نام ویار بارداری رو نداشتم و کوه میرفتم جوری که اونایی که با من بودن تعجب میکردن که من چه جوری دارم از کوه بالا میرم در طول بارداری حتی یک ذره هم ورم نداشتم و صورتم قشنگتر هم می‌شد و اینکه از هیچ غذایی بدم نمی اومد و تموم خوراکها رو با لذت میخوردم و تا یک هفته قبل از زایمانم هم سر کار میرفتم زایمانم طبیعی بود با اینکه قد و جثه ریزی داشتم و وزن جنین بسیار نرمال و عالی بود. تا شش ماه غیر از شیر هیچ‌چیزی بهشون نمیدادم اصلا از شیشه شیر یا پستونک یا کالسکه بچه یا هر وسیله راحتی دیگه که بچه رو باهاش حمل میکنن استفاده نکردم و به سبک مادرم برای بچه هام ننو آویزون می‌کردم وزن گیری بچه هام بسیار عالی بود و اینکه دندان‌های سالم و یکدست داشتند که الانم که دندونای شیری اونا ریخته و دندون دائمی درآوردن اونا هم یکدست و سالم هستند.همیشه میدیدم بچه ها با خوردن مولتی ویتامین و قطره آهن دندونهای سیاه و شکسته دارن. با وجود اینکه رشته تحصیلی من مربوط به مادر و کودک و تنظیم خانواده بود هیچوقت قطره مولتی و آهن به بچه هام ندادم اون زمان همه همکارام و اطرافیان منو سرزنش میکردن که سالهای دیگه میفهمی چه اشتباهی کردی روشت اشتباهه ولی الان میبینم که روشم درست بوده و چقدر با دیدن این فایل خوشحال شدم که چقدر خوب که سلک من برای بزرگ کردن بچه هام نسبت به اطرافیان فرق داشته

    خدایا شکرت به خاطر اینکه هدایتم کردی این فایل زیبا رو ببینم خدایا شکرت که بادیدن زیبایی های پرادایس انرژی خوبی گرفتم چقدر دختر و پسر این خانواده در صلح با خود و طبیعت بودن با ذوق وقت گذاشت ماهی گرفت و لذت برد و بازم توی آب رهاش کرد و نکته دیگه اینکه این مادر با وجود سه بچه و اینکه مدام در سفرند چقدر خوب به تحصیل بچه هاش و تربیت اونها توجه میکنه و این دختر و پسرش اندام فوق‌العاده نرمال و زیبایی داشتند رفتار فیو و هوش و ذکاوت فیو نشون دهنده این بود که در سلامت کامل روح و جسمه و اونجا که برای گرفتن چوب از دست شما به نظر می‌رسید داره فکر میکنه خیلی درسها فقط از رفتار فیو گرفتم و بازم بارها و بارها این فایل رو میبینم چون نکته زیاد داشت

    بانو سپاسگزارم

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    نوا گفته:
    مدت عضویت: 1593 روز

    سلام و عشق به استاد خردمند و عزیز، به مریم نکته بین و فوق العاده که با بینش خوبش همه نقطه ها رو بهم وصل میکنه و همه عزیزای دلی که اینجا هستن.

    کاش اینو بنویسم و سر در خونم بزنم “نظر بقیه مهم نیست”

    یک میلیون بار شده خداوند راحت ترین راه رو بهم الهام کرده اما من به حرف کسایی که مجموع تجربیاتشون هستن گوش دادم و خودم رو نادیده گرفتم. ذهن یجوری شرطی شده که باید به حرف بقیه گوش بدی، یا خوشبختی درگرو گوش دادن به حرف بقیست. جکسون ونگ یک آیدل معروف چینی میگه حتی مدیر برنامه هامم هدفش با من فرق داره من فقط به احساس خودم(Gut feeling ) گوش میکنم و اعتماد دارم.

    منم باور کرده بودم خوبی و صلاح من به بقیه هم الهام میشه مخصوصا توی زمینه ی سلامت. یسری آدم که خیلی کنترلگر بودن و با کنترل کردن شرایط سعی میکردن خودشون رو خوشحال کنن، توی زندگی ما اومدن و اینو القا کردن ما مسیر خوشبختی رو میدونیم و باید به ما گوش کنید وگرنه میمیرید مام باورمون شد و برده شدیم.

    چقدر این خانم استوار و ریلکس هستن، چقدر هیجان هاشون تحت کنترل هستن، من فکر میکنم هیجان ها مثل ضایعات بدن هستن برای بدن طبیعی نیستن که نگهشون بداریم چقدر این خانم رها کردن دمشون گرم.

    چقدر جالب طریقی که شما با این خانواده آشنا شدید، بعد فیلم گرفتید و ماهم باهاشون آشنا شدیم.

    چقدر درس اعتماد و آزادی هست تو این فایل

    1. اعتماد به اینکه خداوند ایده هارو بهمون الهام میکنه و با توجه به امکاناتی که داریم، راه حل همیشه دمه دسته ماست.

    2.اعتماد به اینکه خدا مراقب تمام سلول های بدن هست اگر ما با هیجاناتمون بلاکش نکنیم چقدر قشنگ این خانواده یاد گرفتن با ساده بودن جلوی جریان خوشبختی رو نگرین.

    3.چقدر تعریف خطر برام عوض شد 🫣

    چیزی که برای ذهن من خطر تعریف شده با اعتماد به خدا برای یک عده طبیعی و روز مرست.

    من فکر میکنم توجه به حیوانات و بودن باهاشون آسون ترین راه برای لذت بردن از حضور آگاهی بی مقاومت هستند و به راحتی میشه جریان عشق بی مقاومت رو احساس کرد و وارد ورتکس شد…

    دوست دارم تجربه ای که با گربه داشتم رو بگم:

    یک عالمه باور محدود کننده درباره حیوانات خانگی هست که صاحباشون رو عذاب میده، دیگه مسافرت نمیرن، همش نگرانن طوریش بشه، دائما میبرنشون کلینیک ((یادمون باشه دامپزشکام انسانن و خدا نیستن و به راحتی میتونن مارو به سمت جهنم هدایت کنن))

    یک باور بنیادین که توی هر نوع ارتباطی جواب میده که من از استاد یادگرفتم اینکه من حضورم کافیه نه نیازه خدماتی ارائه بدم نه نیاز سختی بکشم که محبت و تاییدی بدست بیارم. توی ارتباط با حیواناتم هم برای من همینطوری بوده این فرشته ها از حضور و نور ما لذت میبرن لازم نیست واسشون روی سرمون واستیم.

    یکی از باورها این بود که حتما باید عقیم بشن وگرنه اذیت میکنن اما من عقیمش نکردم و اصلا هیچ مشکلی نداشتم، با اینکه سن گربم بالاست

    یا یک مثال دیگه حتما باید یک عالمه اسباب بازی رباتی داشته باشه که سرگرم بشه یا من باید بایک ترفندی سرگرمش کنم و خوشحالش کنم اما من تصمیم گرفتم گربم رو آزاد بزارم اون خودش هوشمنده و با همه چیز بازی میکنه و کاملا آزاده توی خونه همه جا بره و کشف کنه. یک وقتایی که انرژیش بالاست خودش با سرعت توی خونه میدوه و انرژیش رو تخلیه میکنه.

    یا حتما باید خودم غذاش رو سر وقت بدم و ببینم میخوره و راضیه یا حتما باید غذا خشک فلان برند رو بخوره یا باید تشویقی داشته باشه، اما تصمیم گرفتم غذای طبیعی که با سیستم بدنش سازگاره رو بهش بدم و ظرف اتوماتیک بزارم و هرمون رو رها کنم.

    نه اینکه من راه سخت رو نرفتما رفتم کلی اسباب بازی براش میخریدم همش استرس غذاش رو داشتم که این محصول اصله یا فیکه، بیرون نمیتونستم برم، سفر نمیتونستم برم.

    اما رها کردم اینا الهاماتی بود که به بقیه گفته شده و بقیه احتمالا مسیر سختی رو انتخاب کردن اما این مسیر مخالف اصل من بود.

    یک مثال دیگه قرص ضد انگل هست دیدم توی کلینیک چقدر سخت و با استرس به سگ و گربه ها قرص میدن اما من قرص رو کوچیک میکنم با مالت میپوشونم و توی یکمی غذای خشک پودر شده میغلتونم و به راحتی و با اشتها میخوره.

    چقدر این فایل منو رها تر کرد چقدر خیالم راحت شده و ایمانم به تنها منبع خیر و برکت بیشتر شد، واقعا ما نیومدیم یه سری وسیله و رابطه جمع کنیم چون بقیه دارن جمع میکنن و بعد بترسیم که قراره از دستشون بدیم. این فایل این درس بزرگ رو داشت «ما برای خوشبختی تمام چیزی که نیاز داریم رو داریم ما مسلح اومدیم ما متصل اومدیم ما نیومدیم به الهامات بقیه گوش کنیم»

    دیروز مامانم بهم گفت یکمم سختی بکش یکمم بد بگذرون. چرا؟ آخه. چون منو با سختی بزرگ کردن و برای خوشحالیشون عادت کرده بودن محیط رو دستکاری کنن بجای اتصال به منبع.

    خندم گرفت پس من با این مایندست برنامه ریزی شده ام و وقتایی که به خودم سخت میگریم از اینجاست که به الهامات خانوادم که دوست داشتن به سمت سختی برن گوش دادم. خداوند هممون رو هدایت کنه و آسون باشیم برای آسونی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      رزا طایی گفته:
      مدت عضویت: 610 روز

      نوا !!!

      چه اسم قشنگی:)

      چقدر خوب افرین بهت که جایی که بهت تحمیل کرده بودن که سختی کشیدن خوبه تونستی ذهنت رو تغییر بدی و طوری فکر کنی که بهت کمک کنه

      منممم

      دور و وریام به خصوص خانواده کلن رو فاز (نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود) هستن ولی من عمرا نمیخوام باورش کنم چون میدونم که چرت و پرته

      چون استاد بهم یاد داده که اصلا اگه چیزی سخت داره پیش میره اشتباهه یا اینکه تو داری از مسیر اشتباهش میری

      پس #قرار نیست توی این دنیا پدرمون دربیاد و اذیت بشیم

      با حال شد که همه از تجربه بچه داری هاشون گفتن و تو یه تجربه متفاوت از گربه داری

      راستی خیلی با این جمله حال کردم : ما نیومدیم یه سری وسایل و رابطه جمع کنیم چون بقیه دارن جمع میکنن

      ممنونم عزیز دلم

      و اسمت خیلی خوبه…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    احمد رضا عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1974 روز

    سلام به دوستان عزیز و هم فرکانسی های خوبم و عالی که دارم این فایل یک فایل عالی بود برای من که امروز دیدم از چند جهت

    دو نکته رو یاد آور من کرد که داشتم فراموش میکردم و ذهنم داشت برای خودش راه میرفت و سخن چینی میکرد

    اول اینکه چقدر دلم برای پارادایس تنگ شده بود و با دیدنش حالم خوب شد و کلی انرژی گرفتم

    با دیدن اون قطره های بارون زیبا روی دریاچه بهم یاد آور شد که استاد توی جلسه ای گفتن نعمت های خدا و باران رحمت الهی داره میباره و تو فقط باید حالت خوب باشه تا مقاومت کمتری داشته باشی و اون قانون احساس خوب احساسات خوب عمل کنه و دنیا و خداوند و آدم ها روی فوق العادشون رو بهت نشون بدن و کیف کنی .

    بریم سراغ نکته هایی که گفتم و همین الان انگار یه حسی برام پیدا کرد این دو گوهر ناب رو

    1. من مهاجرت کردم به یه شهر دیگه و بعد چند سال پا گذاشتم روی ترس هام و دستم رو دادم به دستان خداوند

    تو این دو ماهه که گذشته هی ذهنم میومد و نجواهای عجیب و غریب و عجول گرانه بهم میگفت و حسم رو بد میکرد و نتیجه میشد که حس میکردم انگار خیلی عقبم از آدم ها و انگار تو باتلاق بیشتر فرو میرفتم با این حس

    امروز که این فایل دیدم و این پسر بچه نازنین دیدم چقدر برای من درس داشت بماند ولی درس مهمی که داشت انگار وقتی داشتم این قسمت میدیدم یه نفر بهم گفت ببین تو هم الان مثل این بچه ای و تازه داری زندگی که میخای شروع میکنی تو هنوز کوچیکی و نیاز داری تا بتونی روی پای خودت به ایستی ولی کم کم داری میرسی به اون قدرت پس نیا عجله کن و اون بذری که کاشتی رو نابودش کن

    به قول استاد اجازه بده که رشد کنی و بزرگتر شی

    با این حس حالم بهتر شد و دیدم دقیقا حرفاش درسته و من دارم عجولانه رفتار میکنم.

    2.نکته دوم اینه که قانون تکامل و مقایسه نکردن خودت با دیگران بهم یاد آوری کرد

    قانونی که فکر کنم همیشه پاشنه آشیل من بوده و باید روش کار کنم

    یه نکته دیگری هم گفت که انگار من باید بیشتر روی داشته هام تمرکز کنم تا چیز هایی که ندارم و سپاس گذاری بیشتری کنم تا طبق قانون ظرفم بزرگتر بشه و بتونم به خواسته های دیگرم برسم و لذت بیشتری ببرم از دنیای خوبمون

    ولی خداوکیلی این حرف استاد رو من تازه دارم متوجه میشم که مهاجرت درهای نعمت به روت باز میکنه و تو رو بزرگتر میکنه و رشدت میده

    سپاس بابت این فایل زیبا و عالی و سپاس بابت این طبیعت زیبا و عالی️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    زهره ممتاز گفته:
    مدت عضویت: 2111 روز

    سلام

    مریم نازنین

    بی نهایت مممون که وقت گذاشتی و این فایل فوق العاده را برای ما به ثبت رسوندی

    واااای خدای من معرکه است بسیار زیبا است

    قشنگی این فایل و همزمانی دیدنش برای من اینجاست که من هم یک پسر یکساله دارم باچشمای رنگی موهای بور و پوست سفید البته با ورژن ایرانی

    من از زمانی که بچه دار شدم و حس زیبای مادر شدن را تجربه میکنم که از دید من بهترین احساسی است که توی 32 سال عمرم تجربه کردم نگاه و دیدم به زندگی خیلی تغییر کرده و البته هزاران برابر زیباتر شده

    همه این ها قطعا در سایه لطف پروردگار و آگاهی هایی است که توی چند سال اخیر توی این سایت در کنار شما بودم و دریافت کردم و تلاش کردم تا هر روز بیشتر درک کنم و زیباتر و بدون رنج زندگی کنم هر چند نمیتونم ادعا کنم بدون نقص پیش میرم ولی دلم قرص است که در مسیر مطمئنی هستم

    گفتم بدون رنج چون بعد از هزاران بار شنیدن و تکرار کردن فهمیدم که رنج کشیدن و زندگی کردن برای زندگی جزئی اصلی از برنامه ی ذهنی من بوده

    خداراشکر شکر میکنم که امروز این فایل زیبا و پر از نکته و آگاهی را دیدم پر از حس خوب زندگی

    خوشحال شدم که خودم را دیدم که کمابیش کودکم را با چنین افکار و احساساتی پرورش دادم البته متاسفانه نه با این همه آزادی

    که من هم بتونم راحت لذت ببرم از این روش

    میدونید که فعلا فرهنگ اکثر قسمت های ایران مخصوصا شهرهای کوچک تر اینجور است که وقتی بچه اول داری قطعا همه ، همه چیز را بلدند به جز مادر چون بچه اولش

    اونجایی که گفتید هیچ وسیله بازی خاصی نداره و توضیح دادید ما همه حتی اگر خونه کوچیک باشه ،کوهی از وسایل که برای سیسمونی تهیه میشه را شش ماه قبل تولد هم به دوش می‌کنیم چه برسه به بعدش،دیگه نگم از چشم وهم چشمی ها…

    تازه وقتی بچه ام بزرگ تر شد دیدم ای وای چه وسایل اضافه و نا کارامدی تهیه کردیم البته من یعنی از اون هاش بودم که قانون شکنی کردم و خیلی چیز ها را نخریدم و چه مخالفت هایی با من شده

    از جمله روروئک که واقعا یک وسیله جاگیر و بلا استفاده است و جالب اینجاست که کودک من هم ترجیح میده با وسایل خونه بازی کنه و جالب تر که بین وسایل اشپزخانه یک فرچه به همین شکل و رنگ قرمز که دست ثیونی عزیز (امیدوارم درست نوشته باشم اسمش را)

    هست مورد علاقه پسر من بود و برام جالب بود که هیچ کدوم از دندونی های رنگ و وارنگی که براش تهیه شده بود را استفاده نمیکرد

    حتی اکثرا اسرار دارند که کودک از پستونک استفاده کنه مخصوصا موقع خواب که خداراشکر توی این مورد هم موفق بودم برای عدم استفاده

    نکته دیگه که مریم جون گفتن و برای من خیلی جالب بود و من هم ی مستند در موردش دیده بودم همین بود که بچه هنوز 9 ماهش هست و فقط شیر مادر میخوره

    افراد اطراف ما چنان به این موضوع باور و اعتقاد دارند که نگفتنی است یعنی طوری بود که زمانی که پسر من پنج ماه و بیست روزش بود و به سمت خوراکی میومد همه چنان نفی میکردن که بیا و ببین ولی 10 روز بعد همون افراد اسرار داشتن بخوره

    ی وقتایی میگفتم واقعا طی ده روز چه چیزی عوض میشه که به محض رفتن توی شش ماهگی همه قوانین عوض میشه برای خودمم جای سوال بود بارها و بارها

    ولی خب الان میبینم هنوز اونقدر ذهن و باورم توی این موضوع قوی نبوده که با الهام شدن این احساس و حتی دیدن اون مستند که نشانه ی واضحی بوده بتونم عمل کنم به این موضوع ولی درسی که الان گرفتم احتمالا گوشزدی است برای الهامات و نشانه های بعدی ️ خداراشکر فرزند من بعد از دوره قانون سلامتی به دنیا اومد و من توی این مدت تلاش کردم تا اونجایی که می‌تونم این قانون را براش رعایت کنم یانی به این شکل که برای غذا به جای حبوبات و نان و برنج و.. از مغزی جات و گوشت و ابگوشت استفاده میکردم پیدا گرفته بودم برای کسی توضیح ندم چون مخالفت ها اینقدر شدید و خسته کننده بودند به قول معروف

    اون هایی که بچه کوچیک دارند برنامه هرم غذایی که مراکز بهداشتی میدن را میدونن

    نمیگم کاملا ولی تا اونجایی که خودمون دوتا هستیم رعایت میکنم یعنی به هیچ وجه قند و مصنوعی بهش نمیدم چیز های شیرینی که میخوره گوجه، خرما و انجیر است سبزیجات دلمه ای و بروکلی علاقه شدیدی به پیاز و پیازچه داره (میدونم دقیقا طبق قانون سلامتی نیست اما چون خیلی وقت ها توی کامنت ها نکاتی دیدم که زندگیم بهتر شد و یاد گرفتم نوشتم شاید دوستی بهش کمک بشه یا چیزی گفته بشه تا من متوجه نکات جدید بشم) ‌و البته پشت همه این ها باور و احساس و فرکانسی است که آگاهانه میفرستم.و میدونید از باور ‌فرهنگ نادرستی که هست به محض دیدن ی کودک ی شکلات یا شیرینی حتی ی حبه قند میدن دستش. قطعا نمیتونم ادعا کنم کار زیادی از دستم بر میاد چون تکرار این موضوع زیاد است و … بسی دست از تلاش بر نمیدارم

    من هر روزی را که با کودکم زندگی کردم و میکنم میبینم چه قدر کامل ، آزاد ، رها و متصل به خداوند است و چه قدر همه چیز را بهتر از من میدونه, بعد همه بزرگ‌تر ها با این تصور زندگی می‌کنند که بچه چیزی بلد نیست

    خداراشکر میکنم که از ابتدا بسیار زیاد تلاش کردم که روی ذهن و افکارم کار کنم با آمادگی این مسئولیت را پذیرا شدم و هر لحظه تلاش میکنم که آگاهی های خودم را افزایش بدم ، همه تعصبات و شنیده ها را رها کنم زیبا بین و واقع بین باشم و به قول معروف هم یک بار دیگر زندگی کنم و هم به جای آموزش اجباری آرام بگیرم و یاد بگیرم از کودکم ، درخواست کردن را، شاد بودن را ، مهربان بودن را، ابراز احساسات کردن را، متصل بودن به خداوند را و…

    همیشه فایل ها را که گوش میکردم میدیدم از اون آگاهی ها و شنیده مقدار کمی را من درست انجام میدم و زندگی میکنم و بعد تلاش میکردم برای درست کردن و ساختن و شکستن مقاومت های ذهنیم در برابر قسمت هایی که باید اصلاح بشن و ساخته بشن

    این فایل خیلی حس زیبا و سبکی بهم داد که دیدم با این که مواقع زیادی مورد انتقاد قرار میگرفتم ولی توی ناخودآگاهم تلاش میکردم که شبیه این دوست عزیز پسرم را پرورش بدم

    یک مورد دیگه ای که خیلی دیدم و خودم هم ازش دور نبودم این آویزون کردن مهره چشم و چشم زخم به کودک و تک تک وسایلش و .. ‌تازه بهای زیادی که برای تهیه اون پرداخت میشه یعنی برای پسر خودم بعد از دعواهای فراوان که من مقاومت داشتم دردم برای یک مهره پلاستیکی بی ارزش چه بهایی دادند که این واقعیت زیبا را هم از استاد آموزش دیدم و دید زیبایی در این مورد در زندگی برامون ایجاد کردند و اتفاقا توی دوره جدید هم جهت با جریان خداوند هم دوباره در موردش صحبت کردند واقعا ممنونم استاد عزیز.

    واما ی زیبایی دیگر این که مادر خانواده ضمن اون همه توانمندی برای خودش هم وقت میذاره و ورزش میکنهاین خیلی عالی و ی چیزی توی ذهنم گفت ببین زهره خانوم حالا امروز وفردا کن برای توجه به خودت وارامش جسمت

    ویک تشکر ویژه از مریم جون که لحظه به لحظه بیان میکردو یادآوری می‌کرد که شاید من اگر جای ایشون بودم نمیتونستم اینطور باشم با این که عمیقا تشویق می‌کرد دوست عزیز را

    ممنون مریم جان از این همه تسلط بر روی زندگی و آگاهی ها که هر جمله ای که بیان میکنی کلی درس زندگی برای من داره این که مغرور نشم ،

    قضاوت نکنم،

    تازمانی که خودم توی اون جایگاه قرار نگرفتم و عمل نکردم ادعایی نکنم

    با آرامش ببینم و یاد بگیرم

    لذت ببرم

    این ها را من توی این فایل مجددا در رفتار و گفتار شما دیدم و دوباره یاد گرفتم

    خیلی دوستان دارم و از خدا ممنونم که بعد از دیدن این فایل شرایط را طوری مهیا کرد (پسرم با پدربزرگش برای مدتی رفته)که با آرامش این کامنت را بنویسم و احساسم را بیان کنم

    سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    زهرا سرگزی گفته:
    مدت عضویت: 1191 روز

    سلام و عشق برای پیام رسانان عشق و زیبایی

    واقعا از این تصاویر بینظیر مهمانان بی آلایش و درسهایی که از اونها گرفتید و به ما هم فرصت آموزش دادید بینهایت سپاسگذارم

    شما با نشر زیباییها و درسهای بینهایت باارزش که رایگان در اختیارهمه میزارید هیچ بهانه ای برای هیچکس نمیزارید جهت تلاش برای آدم بهتر شدن .

    واقعا خدا قوت که این حس های خوب .تجربیات خوب .آدمهای خوب و یه جورایی گوشه ای از بهشتی که در اون زندگی میکنیدرو به ما هم نشون میدید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    اصغر آذرکمان گفته:
    مدت عضویت: 858 روز

    به نام خداوند زیبایی ها.

    سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته عزیز.

    واقعا با دیدن این پسر زیبا یاد

    آیه (فتبارک الله الاحسن الخالقین)

    میوفتم. چه پسر زیبا و دوست داشتنی انگار فرشته است.

    ،چقدر اهل رشد هستن ،اهل خارج شدن از منطقه امن هستن، اهل ساده زیستن.

    اهل شنا در اون شرایط سخت بارداری،

    اهل مسافرت دور دنیا،

    فکر کنم گفتید اروپا رو گشتن ،حالا اومدن دور امریکا رو بگردن، البته ناگفته نمونه که شما و استاد عزیز کل آمریکارو گشتین ،حتی از بومی های امریکا هم بیشتر تجربه دارید، واقعا خوش بحالشون و خوش بحالتون.

    چقدر فرزنداش در صلح بودن ،چه دخترش و چه پسرش،اونم توی شرایط سخت بلوغ.

    چقدر راحت میگیرن زندگی رو، نه اسباب بازی ،نه با کلاس بازی ،نه آرایشی و…

    سفر کردن روح انسان رو بزرگ میکنه.

    تمرکز انسان رو میزاره روی اصل زندگی،

    روی چیزهای مهم ،نه فرعیات ،نه حواشی و نه جلب توجه و…

    چقدر خانواده باشخصیت و ساده زیستی بودن.

    دقیقا این قسمت از سریال زندگی دربهشت ،منو یاد مدار و قانون جذب انداخت.

    در جهان هر چیز چیزی جذب کرد

    گرم گرمی را کشید و سرد سرد.

    خانواده شما در مدار صلح و آرامش و رهایی و سفر کردن با لذت ،بدون سخت گیری ،قرار داره

    و قانون مدارها و فرکانسها ،همچین خانواده ای رو به سمت شما جذب کرده.

    الطیبات لطیبین

    واقعا به مدارتون غبطه میخورم.

    ما همه در بهشتیم ولی خداییش مدار شما خیلی زیباتر و جذاب تر و دارای آرامش بیشتری است.

    بهتون تبریک میگم، خدا بهتون نعمت بیشتری بده.

    چقدر پرادایس در فصل بهار زیباست.

    خدایا شکرت.

    خانوم شایسته از زحمتی که واسه تهیه این فایل زیبا

    کشیدین ،بسیار سپاسگذارم.

    انشالله زندگی سرشار از زیبایی داشته باشین.

    خدا نگهدار همه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    یوسف میرمحمودی گفته:
    مدت عضویت: 245 روز

    سلام و درود فروان

    نکاتی که توجه ام را جلب کرد؛

    1-باران،آب مایهٔ حیات است و واقعن زندگی در گرو نعمت آب که جایگزینی ندارد است.

    2-بهار و سرسبزی و باران یادآور تولدی دوبارست.

    3-طبیعت زیبا و درختان و حیوانات و پرندگان و حشرات و..ما را به تفکری عمیق وا میدارد که خالقی زیبا و آگاه و قدرتمند امور را هر لحظه تدبیر میکند و انسان با این همه ادعا و پیشرفت هنوز بی نهایت جا دارد تا از استعداد و قدرت بالقوه ای که خدا بهش داده تا خالق زندگیش باشد استفاده کند..مثلن درمقایسه با قدرت خداوند بشر نتوانسته پشه یا حشره ای بزرگتر بیافریند که تنفس کند، تغذیه کند،ارتعاش و فرکانس بفهمد،تولید مثل کند،راه برود،پرواز کند،از خطر و دشمن آگاه شود و فرارکند و هزاران چیز دیگر… یعنی با دیدن واندیشیدن به حشره ریزی چون پشه باید ایمان ما به خالق کل تقویت شود و هوشیار شویم که سخت محتاج خداییم با اینکه خلیفه الله ایم،یعنی در هر جایگاهی تسلیم او باشیم و غرور نگیریم.

    4-بنظر من زندگی در دل طبیعت به دور از هیاهوی شهر خییییلی لذت داره،من که عاشق طبیعتم وحشتناک.. وهرچه ساده تر و طبیعی تر وبه دور از مصنوعات و تجملات باشیم زندگی آسانتر،شادتر و خوشتر است.

    5-روند رشد و تکامل که در جای جای طبیعت به وضوح به نمایش گذاشته شده و روند تکاملی این گل پسر جذاب که نطفه و جنین و 9ماه تو شکم مادر در سفر و سپس وارد دنیای جدید شده و با گذشت روزها قد میکشد، وزن اضافه میکند ،میبیند ،میشنود،یاد میگیرد، میخندد، میگرید، مینوشد، میخوابد،حرف میزند،تقلید میکند و روزی بزرگ میشود و زندگیش را میسازد..سیر تکاملی طی میکند.

    6-چیزی که سوال شد برام حتی یکبار هم ندیدم که بچه رو بغل و مخصوصا بوس کنن کاری که در فرهنگ ما خیلی عرف است.

    7-جهان دیدن به از جهان خوردن

    نبوغ در سادگیست و زندگی در جریان کاش حواسمان باشد زمان هرگز به پای ما نمی ایستد پس سخت نگیریم زندگی زیباست ولی آنقدرها هم جدی نیست، درست است که موجیم که آرام نگیریم

    آرامش درون لازمهٔ رشد و آرامش بیرون قاتل رشد؛اینهم همان داستان تضاد هاست،یعنی بجای جنگیدن با مسایل بپذیریم و دنبال راه حل باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1759 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام مریم عزیزم

    مدت طولانی بود که صداتو نشنیدیم و تصویرت هم ندیدیم

    خیلی خوشحال شدم امروز که سایت را باز کردم فایل سریال زندگی در بهشت را دیدم و خیلی ذوق کردم و اومدم که ببینمت چون میدونستم تو پرودایس هستی

    چه خوب میشد از خودت هم تصویر میگذاشتی تا خودت هم ببینیم

    به امید دیدار مجددت

    اتفاقا من هم عاشق بچه ها هستم حدود یک سالی هست خداوند به خواهرم یک فرشته کوچولو داده

    دختر هست اسمش ملورین است

    خدا میدونه تمام خانواده ما چقدر خوشحال هستیم من خیلی از روزها به خاطر حضور ملورین در زندگی همه مون از خداوند تشکر میکنم

    خدا میدونه وقتی خواهرم میخواد بیاد خودنه مادرم تمام ما خانواده به ذوق دیدن ملورین سعی میکنیم اونجا جمع بشیم که فقط این بچه را ببینیم و چقدر لحظات شیرینی با اون داریم.

    خدا میونه این بچه با حضورش چقدر شادی آورده و چقدر لبخند و صمیمیت به ما داده

    خدایا شکرت

    مریم جان خیلی تشکر میکنم با این فایل بینظیر و متفاوت

    از راه دور میبوسمت

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: