الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 5 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/02/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-09 04:03:442023-03-26 07:57:15الگوبرداری از افراد موفق | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام رب العالمین
با سلام خدمت استاد عزیزم امیدوارم همیشه شاد وسلامت باشین خیلی خیلی ممنونم ازتون بابت تهیه ی این فایل ها که کلی به ما آگاهی میدن ومارو به راه راست هدایت میکند
استاد چقدر شخصیت هایی وجود داره تو دنیا که راه توحید رو در پیش گرفتن (فارغ از هر دین ومذهبی که دارن) و موفقیت هایی رو کسب کردن واستاد هرچقدر که بیشتر زندگی افراد موفق دنیا رو ببینیم بیشتر میفهمیم که باورهای توحیدی هیچ ربطی به ادیان نداره
استاد در مورد قانون معروف که گفتین واقعا همینه احساس خوب = اتفاقات خوب به نظرمن این با اهمیت ترین قانونه که اگر رعایت کنیم به بینهایت میرسیم
استاد چقدر زیبا درمورد غیبت کردن گفتین همه میدونیم وقتی که داریم غیبت میکنیم توجه میکنیم به نکات منفی اون افراد و این باعث میشه که ما به نکات منفی بیشتری هدایت بشیم وحرف بیشتری در این رابطه داشته باشیم برای گفتن و اینجاست که متوجه میشیم چقدر قرآن خدا براساس قانونمندی هست که تو هر قسمت از قرآن اومده که غیبت گناه بزرگی هست
همه چیز در درون ما اتفاق می افتد تغییرات بیرونی هیچ تاثیری در زندگی ما ندارند تا زمانی که ما بهشون بها ندیم
یک کشتی در دریا هیچ گاه غرق نمیشه تا زمانی که سوراخی در آن ایجاد نشه
در مورد خودم بگم من زمانی که همه ی قدرت زندگیم رو داده بودم به پدرم و میگفتم اگه اون نخواد نمیشه و ازاین حرفا هرتلاشی میکردم به نتیجه نمیرسید تا اینکه با شما آشنا شدم استاد عزیزم و گفتین که هیچ چیزی بیرون ما نیست همه چیز باور هست و ما زمانیکه توسط باورهامون به کسی قدرت میدیم اون وقته که اون شخص به واسطه ی قدرتی که تو با افکارت بهش میدی قدرت میگیره و روی زندگیت تاثیر میزاره
و اینکه گفتین که این فکر یا باور یک شرک مطلق هست و نتیجه ی شرک جهنم هم در این دنیا هم در آخرت است
بعد از اون چندوقت کلی فکر کردم و باورهام عوض شد و بعداز اون بود که پیشرفت ها شروع شد چون من بودم که زندگیم رو میساختم و قدرت رو فقط به الله پاک دادم
خدایا تنها تورا میپرستم وتنها از تو یاری می جویم فقط تو میتوانی هدایتم کنی عاشقتم رب من
در پناه حق
سلام و درود فراوان به شما
امیدوارم شاد و سلامت باشید.
بسیار تحسینتون میکنم ، کامنت بسیار عالی و ارزشمندی رو نوشته بودین ، نکات جالبی رو یادآوری کرده بودین که بابتش ازتون سپاسگزارم. مثال کشتی مثال عالی بود. حتی بزرگترین کشتی دنیا هم با یه سوراخ به اندازه قطر یه مداد میتونه غرق بشه. هدر رفتن انرژی در مسیر غیر الهی و تمرکز روی منفی ها حتی اگه به اندازه قطر یه مداد باشه و عظمت و توان ما به اندازه بزرگترین کشتی جهان ،اگه بهش نرسیم و خودمون رو نجات ندیم قطعاً غرق میشیم. احسنت به شما بخاطر این مثال.
در مورد غیبت از قرآن گفته بودین، واقعا حق با شماست. خداوند هیچ چیزی رو بی دلیل مطرح نکرده، هیچ گناهی رو بی دلیل نکوهش نکرده. در مورد غیبت یکی از مثالهای قرآن اینه «خوردن گوشت تن مُرده» بعدش میگه ببینید چقدر کراهت داره براتون. حالا آموزه های قانون انرژی حاکم بر جهان و مثال قرآن رو بذاریم کنار همدیگه. غیبت مساویست با تمرکز بر منفی ترین ویژگی های اشخاص. نیمه تاریک شخصیت هر فرد. و مرور و تکرار این موضوع و ذهن ما که وقتی سررشته یه فکر رو دریافت کنه شروع میکنه به مرور و پرورش دادن و ادامه دادن اون فکر. و ما با کلام اون ویژگی ها رو در خودمون متولد کردیم و بهشون انرژی بخشیدیم. حالا چی داریم ؟ یه ذهن پر از صفات و ویژگی های منفی که تا پیش از این متعلق به ما نبود ولی ما بهش توجه کردیم و الان دیگه اون افکار، افکار ماست. ما با کلام بهش انرژی دادیم و زنده شون کردیم. بزودی افکار به ویژگی های ما تبدیل میشه. «خدایا پناه میبرم به خودت».
«یه جایی توی دوره دوازده قدم استاد در مورد قدرت کلام مثال میزنه. میگه اگه سختتون هست فکرتون رو روی چیزی متمرکز کنید از کلام کمک بگیرید تا سریعتر ذهن بره اون سمت. (برای متمایل کردن ذهن و افکار به زیباییها و خواستهها)»
ممنونم از شما که مثال غیبت از قرآن رو زدین. و باعث شد که من الان بیشتر به عمق موضوع دقت کنم. سپاسگزارم از شما. در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در اوج انرژی مثبت و تمرکز بر زیباییها.
با سلام و درود فراوان
خیلی خیلی ممنونم بابت کامنت فوق العاده ای که نوشتی چقدر تحسین میکنم کامنت های پاسخ شما رو که اکثرا فقط تشکر خالی نیست بلکه اون موضوعی که براتون جالب بوده یا درس داشته رو کامل باز میکنید و چقدر آگاهی میدین من چقدر شما رو تحسین میکنم همیشه کامنت هاتون رو میخونم
در مورد مثال کشتی یاد یه فایلی افتادم که استاد گفتن که بعضی وقتا بهتره به جای بزرگ کردن ظرف مون بیایم جلوی نشتی ها رو بگیریم و از مثال گاز و ترمز هم استفاده کردن و گفتن بعضی اوقات لازم نیست زیاد گاز بدیم فقط کافیه پامون رو از روی ترمز برداریم
در مورد کلام هم خیلی عالی گفتید باز هم یاد یه حرفی افتادم که میگه
مواظب افکارت باش که گفتارت میشود ، مواظب گفتارت باش که رفتارت میشود ، مواظب رفتارت باش که اگر ادامه دار شود اخلاقت میشود و اخلاق تو شخصیت تو را به وجود می آورد و شخصیت تو آینده ی تو را رقم میزند
پس همه چیز از فکر شروع میشود (( از کلام تو بر تو حکم میشود))
در پناه حق
سلام حمید عزیزم
چقدر زیبا در مورد غیبت شما و دوست عزیزمون در قرآن صحبت کردید
این غیبت کردن در همه ما وجود داره و از حس کنجکاوی و این چیز ها میاد ولی وقتی که غیبت تموم میشه چقدر احساس بدی بهمون دست میده و چقدر من شخصا از خودم بدم میومد
البته الان به لطف خدا و دوره عزت نفس استاد خیلی بهتر شدم
ولی باید هر روز روی خودمون کار کنیم
و این مثال کشتی خیلی عالی بود
ممنونم از هر جفتتون
سلام و درود به جواد جان عزیز. سپاسگزارم از لطف و محبت و توجه شما.
قدردانت هستم داداش.
خدا رو شکر میکنم که این کامنت برات مفید واقع شده و ازش لذت بردی. خدا رو شکر برای خودم هم تمرین خوبی بود. متشکرم که برام کامنت نوشتی. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی جواد جان.
به نام سیستمی قانونمند و عظیم که قدرت خلق کنندگی تمام اتفاقات زندگیم را به من داده است
تا بتوانم از راه های لذت بخش و آسان هم به تمام آرزوها و شرایط دلخواهم برسم
به نام انرژی معجزه گر و قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیک تر است
و به خوشبختی و ثروتمندی و داشتن زندگی رویایی برای من بیشتر از خودم مشتاق است
و جهانی سرشار از عشق و فراوانی و نعمت و فرصت و ثروت و خوبی و آدم های خوب به بی نهایت مقدار آفریده
و مرا نیز موجودی بسیار ارزشمند خلق کرده که می تواند لیاقت تجربه همه نعمت هایش را داشته باشد.
*
سلام به تمام:
آدم های خوب دنیا در تمام دوران ها
خوبی های کوچک و بزرگ
خوشبختی و آرامش
موفقیت و ثروتمندی
تجربه های فوق العاده
لذت های متنوع و عالی
سلامتی و زیبایی
آسایش و رفاه
عشق و محبت و وفاداری
سعادتمندی و عاقبت به خیری
*
گاهی در جواب برخی سوالات باید بگم من نمیدونم، خدا میدونه و از پیشبینی و حواشی دست بردارم.
من سعی میکنم هر روزم رو زندگی کنم.
عاشق کاری باشم که دارم انجام میدم یا بهتر بگم، کاری رو انجام بدم که عاشقشم.
از پیشبینی کردن دست بردار؛ بهترین شکل زندگی کردن، زندگی کردن در لحظه است.
گذشته رو رها کن، پیشبینی آینده رو هم رها کن؛ فقط در لحظه زندگی کن.
از هر لحظه زندگیت لذت ببر.
در هر لحظه بهترین ورژن خودت را ارائه بده.
من در هر لحظه باید تمرکزم فقط روی خودم باشه نه حواشی؛ چون من رو از مسیرم دور میکنند.
روی چیزی کار کن که تحت کنترل خودت است؛ روی افکارت، روی باورهایت، روی کانون توجهات، روی زاویه دیدت.
فراموش نکن که «احساس خوب = اتفاقات خوب»
آنهایی که در حواشی هستند، حواشی بیشتری را جذب میکنند؛ پس تمرکزت روی خودت و زندگیت باشه؛ پیشبینی کردن و احساس بد را کنار بگذار.
خوبی و زیبایی رو در زندگیات پیدا کن، تا خوبی و زیبایی بیشتری رو ببینی؛ چون عکس این قانون هم وجود داره.
برای بهتر شدن شرایطتت، دنبال چیزی در بیرون خودت نگرد؛ همه چیز به خودت و ذهن و باورهایت بستگی دارد.
اکر بتوانی افکارت را کنترل کنی، قطعا اتفاقات خوب برایت میافتد؛ فارغ از اینکه در کجا زندگی میکنی، چه شرایطی داری، قیمت دلار چقدر است و یا حکومت دست کیست.
از غیبت، تهمت، قضاوت افراد و اینجور حواشی دوری کن.
منتظر این نباش دیگران از تو تعریف و تمجید کنند؛ خودت درونا و قلبا احساس خوبی نسبت به خودت داشته باش و از کاری که میکنی لذت ببر.
*
خدایا خیلی ممنونم به خاطر چیزهای مفیدی که امروز یاد گرفتم، ممنون که باز هم من رو به سمت زندگی بهتر و شرایط دلخواهم هدایت کردی
خدایا من آمادگی دریافت برکات و نعمات و ثروت بسیار رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت ممنونم
خدایا برای تمام چیزهای ریز و درشت خوبی که از اولین روزی که به دنیا اومدم به من دادی، هم اکنون داری می بخشی و در آینده دور و نزدیک خواهی داد، هزاران بار متشکرم
خدایا به خاطر تمام شرایط و عوامل کوچیک و بزرگی که ترتیب میدی تا من رو به زندگی ایدهآل و رویایی و خوشبختی برسونن، چه اونهایی که ازشون هم اکنون باخبرم و چه اونهایی که ممکنه هیچ وقت حتی متوجهشون هم نشم، هزاران بار ممنونم
*
خدای مهربان و بخشنده، تنها از تو یاری میخواهم و تنها به تو توکل میکنم
به نام هدایت الله
با سلام خدمت خواهر خوبم مریم عزیز دوست هم فرکانسی و توحیدی و ارزشمند سایت
از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که برای خودت رد پا به جا گذاشتی چقدر انرژی خوبی گرفتم و لذت ببرم انقدر کامنت دوست داشتنی و خوب بود و انقدر آگاهیها و انقدر حرفهای زیبا و قشنگ زده شد که من چندین و چند بار آن را خوندم و لذت بردم
از اول کامنتت که عاشقانه در مورد سیستمی بودن خدا تا آخرین کامنتت که از خدا توکل و یاری خواستی عالی بود مریم عزیز من به شما تبریک میگم بابت درک خوبی که از این قانون بدون تغییر خداوند داری و انقدر خوب زندگیت را به طور آسان و چرخ زندگیت روانتر است که باید شما را تحسین کرد بهترینها رو برات آرزو میکنم امیدوارم در آیندهای نه چندان دور موفقیتها و بهترین نتایج را با این کارکرد خوبی که روی باور های خودت داری بگیری و هر روز شاهد اتفاقات خوب در زندگیت باشی واون رو برای ما کامنت کنی و ما هم لذت ببریم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشالله
سلام محمدرضا، برادر عزیزم
از اینکه وقت گذاشتی و پیام من رو تا انتها خوندی، اون هم چند بار، ازت بسیار ممنونم، و خیلی بیشتر ممنون تو هستم بابت اینکه محبت داشتی و برای من یک کامنت زیبا و پر از احساس و انرژی خوب گذاشتی؛
کامنت شما از جمله اتفاقات مثبت و خوشایند امروز من بود، و به قولی روزم رو ساختین، واقعا قدردان هستم.
از خدای قدرتمند و مهربان هم بسیار ممنون هستم که من رو به این صفحه و این جلسه هدایت کرد تا نکات خوبی رو یاد بگیرم و تونسته باشم به قول شما رد پای خوبی اینجا از خودم به جای بزارم.
ممنون هستم از آرزوی بسیار زیبایی که برای من کردین، خیلی حس و حال خوبی به من داد و در واقع حال خوب من رو پیام شما عالی کرد.
متشکرم ازتون
من هم برای شما آرزوی رسیدن به خیلی بیشتر از سقف تمام رویاهاتون رو دارم و امیدوارم در هر دو جهان خوشبخت و سعادتمند باشین.
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلامی دوباره به استاد عزیزم، استاد توانمندم، استاد زیبا و قشنگم که اینقدر این وجود ارزشمند رو تو خواب میبینمش انگار من با اینکه نمیدونم استاد کجای این کره خاکی هستند اما میدونم که اینجاست. همین جا همین لحظه در هرجایی که من بخوام با من هست. اصلا اینقدر تو خواب هام هستی تعجب میکنم که چرا وقتی بیدار میشم نیستین که هنوز با هم حرف بزنیم. این چیزی بود که باید میگفتم تا بدونی استاد جانم کــه چقدر هستی، چقدر کلامت، چقدر وجودت، چقدر تاثیرگذاری هات هست.بدونی که یک دست قدرتمندی هستی از سمت خدا که اینقدر خوب داری زندگی میکنی که الحق جهان رو جای بهتری برای زندگی کردی. وجودت رو سپاس، تلاش ها و حرکت هات رو سپاس. استاد چطور بگم که گفتنم شایسته ی این احساس قلبی و این ذهن و منطق رام شده ی من باشه.گاهی باید نگفت باید چشم ها رو بست فقط با یک نفـس عمیق و لبـخندی سرشار از رضایت و عشق رو به جهان فرستاد تا کــه کمی آرام شود این قلب پر از قدردانی و تشکر …استاد عزیزم چشم هایم در دنیای بیرون از من در همین حوالی دنبال تو میگردد. واقعا نمیدونم وقتی این اتفاق شگفت انگیز و لحظه سحرآمیز رسید چطور باید کلمات رو به رقص در بیارم تا بگم اون چیزی را که نمیدونم…
اومدم سلام کنم ببین چی شد. قلبم هــک شد با اعجاز عجز در برابر او و نمیدانم و یادش اومد که من اصلا مگه چی میدونم،واقعا هیچی نمیدونم که بخوام چیزی بنویسم. من اصلا چی دارم برای اینکه کامنتی بشه برای این فایل های ارزشمند و باورساز…
اومدم سلام کنم شوخی شوخی انگشت ها و ذهنم خودشون با هم این مقدمه رو بافتن. از توی دهلیز و بطن قلبم یکی رو یکی زیر بافتن. بافتن تا بشه نقشی از من برای نمیدانمی بزرگ…
یک تجربه بگم از نمیدونم گفتنم…
وقــتــی به نمیدانم رسیدم…
من یک روزی که فکر میکردم واسه خودم دیگه دارم از علم خیلی سر درمیارم، روزی که ادعای دبیرستانی بودن منو گرفته بود که دیگه دارم به آخر علم و دانش میرسم. روزهایی که داشت میرفت تا مرحله مدرسه و درس خوندن تموم بشه. حسابی در درون پر از سوال، پر از جواب، پر از شک، پر از دعوا، پر از بحث و کل کل بودم.نمیخوام داستان اون سال ها رو تعریف کنم میخوام بگم اینقدر من فکر میکردم میدونم و بلد شدم که یکجایی رسیدم دیدم یک چیزهایی هست ک هیچکس نمیدونه، سوال و معماهایی هست که دانشمندان هم هنوز با این همه علم و تحقیق براش جوابی ندارند.
یکیش آخرین و بزرگترین عدد در ریاضی بود. بـــی نــهـایــت
یک چیزی بود که دیگه منو قشنگ داشت در هم میشکست که فهیمه چه خبره ببین، اینو نمیتونی بفهمی چیه. مگه من تو کـَـتم میرفت ندونم. فکر کردم فکر کردم فکر کردم…اما هرچی بیشتر فکر کردم بیشتر بی نهایت رو نمیفهمیدم.بیشتر تلاش میکردم بیشتر میفهمیدم وای که چقدر چیزها هست که نمیدونم، نمیدونن، نمیدونیم…همون موقع ها دنبال درک و معنی کلمه عــشــق هم بودم. همون موقع ها بود که یکجورایی با خدا تو جنگ و جدل بودم برای این دین زوری و مسخره اش. برای این احکام و ترس از جهنم رفتن ها…اصلا اون موقع هیچ چیزی تو کتم نمیرفت. هیچکس جواب درست نمیداد نهایت یکی میخواست جواب بده میگفت ما اصلا نباید درمورد بعضی چیزها فکر کنیم یا سوال کنیم. اینو که میشنیدم اصلا مسخره ترین جواب دنیا بود یعنی که چی این سوال رو خیلی ها دارند اما چرا نباید پرسید. چرا نباید فهمید. خلاصه که درگیره درگیر بودم. هر چی میرفتم انگار بیشتر گم میشدم شایدم داشتم تو مسیر ناشناخته ایی میرفتم که انگار همه چیز برام گنگ و مبهم بود. اصلا چرا هیچ چیزی ته نداره. عددها ته ندارند اگرم دارند و بهش میگن بی نهایت، اصلا خودش یک دریچه به دنیایی ناشناخته است انگار. اصلا چرا چرا چرا..اگر خدا وجود داره و همه چی رو میدونه خب باشه اون میدونه اون عالمه اون مسلطه به همه چی خب خودش به من بگه.باشه تسلیـم، تو میدونی خب بگه،جوابو بده، خودش با من حرف بزنه. اصلا چرا عربی حرف بزنم که عربی جواب بده که من باز نفهمم چه جور خدایی هست فارسی بلده دیگه. خب من چند وقتی بود با خدا فارسی حرف میزدم. ولی دیدم فایده نداره این چیزها. دیدم اصلا قضیه یک طرفه است. من حرف میزنم اون هیچی،سکوته سکوت.(اون موقع نمیدونستم سکوت زبان خداونده) بیخیال حرف زدن شدم. رفتم سراغ حرف های خودش(خوندن قران) اونم فارسی تا بفهمم اصلا حرف حسابش چیه خدا چی میگه، یا اون موقع ها به محمد چی گفته. یکم منو آروم کرد اما سوال هام بیشتر شد. ادامه دادم، ادامه دادم، ادامه دادم تا یک روز گفتم اینجوری فایده نداره من میرم وایمستم نماز میخونم باهاش حرف میزنم اصلا همون مدلی که میگن عربی هم میخونم، ولی اگر جواب نده اگر خودشو نشون نده یعنی همه چی دروغه، یعنی قرآن و نماز و هرچی میگن سرگرمیه و الکی. فقط واسه دل خوش کردنه…خوشحال از این تصمیم رفتم سراغ نماز خوندن به شیوه ایی که به ما رسیده که انصافا اگر کسی به پا داره نه اینکه بخونه. واقعا صلاه کنه عروج میکنه. اتفاقی که من تجربه کردم. تجربه ایی ناب…اینا رو گفتم که بگم از اون موقع که جواب همه چی رو بهم نشون داد و دیدم یک نمیدونم خاصی تو وجودم شکل گرفت. تا مدتی هم داشتمش. اما الان که اومدم بنویسم یادم اومد یک زمانی منم خیلی نمیدونستم.
بنظرم چندتا نمیدونم داریم.
یک نمیدونم که طرف واقعا نمی دونه.
یک نمیدونم که طرف یک چیزایی میدونه ولی میدونه که کافی نیست یا درست نیست و ترجیح میده بگه نمیدونم.
یک نمیدونم که طرف قلبش اینقدر آرومه و امیدوار میگه نمیدونم و اصلا براش مهم نیست چون در لحظه خوشحاله و از آینده مطمئن
یک نمیدونم که از آگاهی زیاد از اینکه میدونه خیلی چیزها هست برای دانستن پس قطعا خیلی چیزها هم هست که هنوز نمیدونه پس طرف میگه نمیدونم یعنی به نمیدونم میرسه.
منم واقعا نمیدونم میخواستم نکته و تجربه بنویسم زدم تو کانال دیگه…
دیدم جای این شعر خیلی برای مفهوم بالا خالیه
شاعر میــگه:
آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند
آگاه نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
این کلمه نمیدونم چقدر آدم در لحظه اکنون میبره و نمیذاره که هیچ چیز و هیچ کسی رو قضاوت کنی، حتی خودتو…چقدر خوبه رها بودن،چقدر خوبه همه چیز رو به اون دانای مطلق سپردن، چقدر این نگاه منو رشد داد و این تجربه رسیدن به نمیدونم خوبه. گذر از این مرحله تــو را به هیچی میرساند به رشد، به تبدیل شدن، به یک هیچی ایی که پوچی نیست بلکه پُری است. پُــر از او….اوست که دانای مطلق است، اوست که دانای نهان است، اوست که بینا و شنوا در همه چیز است، اوست عالم بر همه ی علم هاست، اوست که مدیره و مدبر، اوست که مطلق است در همه چیز…اوست که بی نهایت است اوست که عشق است، اوست که کوچک میشود قد نخ یک پیر زن دوزنده یا اینقدر بزرگ که کهکشان در برابرش یک گوله نخ هم نیست. اوست که متعال و داناست.
دانــم کــه نــدانــم
تقدیم با عشق…
این کامنت ادامه دارد(البته نمیدونم)…
به نام خدای مهربان
سلام فهیمه جان، بانوی پژوهنده
دختر خدا بکُشِت.
آره خدا بکُشِت، چیه تعجب کردی؟!!!
دارم برات بهترین دعا را میکنم، باور نداری؟ پس این حدیث قدسی رو بخوان
“من طلبنی وجدنی، و من وجدنی عرفنی، و من عرفنی أحبّنی، و من أحبّنی عشقنی، و من عشقنی عشقته، و من عشقته قتلته، و من قتلته فعلیّ دیته، و من علیّ دیته فأنا دیته.”
هر کس مرا طلب کند، مرا می یابد و هر که مرا بیابد، مرا می شناسد و هر که مرا بشناسد، مرا دوست دارد و هر کسی مرا دوست بدارد، عاشقم می شود و هر که عاشقم بشود، عاشقش می شوم و هر کس را که عاشقش بشم، او را می کشم و هر کس را بکشم، دیه او به گردن من است و هر کس که به گردن من دیه دارد، من خودم دیه او هستم.
امروز بعد از خواندن کامنتت تو فکر فرو رفتم، که واقعا چیز بی نهایت وجود داره یا برای ما بینهایت است.وقتی خوب فکر کردم دیدیم همین اتم های سلول های بدن ما یک نوع بینهایت هستند، واقعا شمردن اتم های فقط بدن ما امکان پذیر نیست چه برسه به همه جهان. و ما مثل یه ماهی بیاح (جنوبی ها میدونن چه ماهی است) در اقیانوس آرام می مونیم، آیا یه ماهی میتونه وسعت اقیانوس رو درک کنه، خلاصه گذشت تا این حدیث قدسی از ذهنم گذشت و اون رو با بچههای سایت مقایسه کردم، دیدیم شامل همه بچههای سایت میشه، همه اونها رو خدا کشته، حال چطور؟ آدم مرده، غیبت نمی کنه، حرص نمیزنه، حسادت نمی کنه،دروغ نمی گه ،چاپلوسی نمی کنه،جلوی کسی سر تعظیم فرو نمیاره، کاری به کارای بقیه نداره،حال بد نداره،و همیشه در حضور است.
واین نهایت عشق است.
اینجا محفل عشق و شور و طرب است و شادی.
مررررسی فهیمه جان دوست دارم مهربونم.
مراقب حال دلت باشه، که خانه خداست.
حدیث زیبای امام صادق(ع) است که فرمود:
” الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّهِ”(1) دل حرم خدا است در حرم خدا، غیر خدا ساکن نکن!
در پناه حق
سلام رضوان قشنگم دوست فوق دوست داشتنی و باحال من
واقعا ازت بسیار بسیار سپاسگزارم برای این دعا و جمله شگفت انگیزت. آره اولش برای ثانیه ایی تعجب کردم چندبار جمله رو با بالا و پایین کردن اَ اِ اُ چندبار خوندم. بعد گفتم همون “کُشتن” بخونم و چقدر حال کردم و گفتم اصلا خبر نداری دنبال همینم تا دوباره خدا منو بکشه. از عشقش و تو عشقش و با عشق کشته بشم. اصلا اینقدر خوشم اومد از این دعا.
واقعا سپاسگزارم دوست عزیزم که اینقدر خوبی. اینقدر برام میزنی تو خال. خیلی باور دارم که بهترین دعا بود چون یکبار کشته عشق خدا شدم و تک تک کلمات جملات کامنتت منو به یاد اون تجربه دلخواهم انداخت و میخوام که دوباره تکرار بشه اگر تکرار بشه…
سپاسگزارم از این دعای قشنگ و دوست داشتنی ات
واقعا بی نهایت رو میشه در همه چی دید و اگر اینو بتونیم ببینیم یعینی فراوانی رو داریم میبینیم بنظرم…بازهم سپاس رضوان عزیزم از تک تک کلماتی برام نوشتی.
دوستدارت فهیمه
سلام
اوه اوه اوه اوه اوه ………..
چی بگم از کدوم یک از کلامات پر از حس
پراز معنا پراز زیبایی شور شوق حس خوب
آره نمیشه در ذهن خودم باشم پس چرا جواب نمیده بعد نتیجه بگیرم که اون دروغه اصلا وجود نداره
آخه ما که با او حرف نزدیم
احساسی رو به طرفش روانه نکردیم
توجه بهش نکردیم
ما خواسته مون رو بهش نگفتیم
در زمان لذت بردنها کجای ذهن مون قرار دادیم
هر وقت چیزی بدست اوردیم گفتیم من بودم که بدست آوردم
بارون اومد گله کردیم سیل همه جا رو برد
بارون نیومد گله کردم خشکسالی شده
برف اومد گفتیم سرما یخ زدیم وای بهمن اومد چقدر خسارت جانی و مالی داشت
برف نیومد گفتیم وای چه سال سختی رو داریم
واقعا ما چگونه با اون هستی برخورد کردیم جز گله و شکایت و نارضایتی و همیشه ناخواسته هایمان برای خدا سوغات می بردیم
احساس بد ، ذهن در به داغون ، افکار بد ،
شاکی بودن از زمین وزمان ، هزاران نداسته های خودمون ،
ودر نهایت کتمان وجودش رو به اون هدیه میکردیم میکنیم بعد توقع هم داریم پس چیشد.
اره درست وزیباگفتین خانم پژوهنده گرامی باید عمل کرد باید با اوحرف زد باید باید تمام توجه به اصل باشه، باید با احساس خوب ورضایت باهاش صحبت کرد نه تنهایی کلام بلکه با یک حس عالی
واین است غیر ازاین نیست
ما نمیدانیم اوکه دانای مطلق است پس به او وصل شویم
با فرکانس خوب
با خواسته ها نه نخواسته ها
شادو سلامت وموفق باشید
سلام سلام سلام
واقعا سپاسگزارم برای این کامنتی که نوشتین تا بهتر درک کنم، باورهامو بهتر ببینم و راهی که باید رفت رو بهتر بفهمم.
“ما نمیدانیم اوکه دانای مطلق است پس به او وصل شویم”
پس با احساس خوب و امید کــه او با این باور که دانا و پاسخ دهنده است ازش درخواست میکنیم. ازش یاری میخوام…
ارادتمند شما فهیمه
هم فرکانسی عزیز
سعادت خواندن مطالب شما رو خدا بهم داد و کلمات زیبا و نورانی که نوشتید در قلبم یافتم،چقدر توحیدی بودن و متوجه خدا بودن و توکل به او کردن زیباست ،او همه چیز است همه اوصافی که وجود دارد در اوست و او که همه چیز است، ما را خلق کرده و همه چیز را مسخر ما کرده و همه فرشتگانش را به سجده ما درآورده و ما را خلیفه الله قرار داده.یعنی او همه چیزی که نیاز داریم رو به ما داده ،همه ابزار رو دریافت کردیم و حتی نمایندگی هم گرفتیم پس چرا کارمان را شروع نمیکنیم و به عقب می اندازیم،لحظه به لحظه هر چه ارتباط بیشتر شود و لحظات خدایی بیشتری تجربه کنیم ،وقتی نور درونمان روشن شود و راه برایمان کاملا قابل تشخیص باشد وقت شروع کردن است،دیگر هیچ نجوایی نداریم یا اگر هم باشد تشخیص میدهیم، دیگر صلح درونی داریم،دیگر حال و احساس ما عالی است،دیگر ما به دنبال مشتری نیستیم،دیگر سوخت عشق ما پایانی ندارد،دیگر همه انسانها وموجودات جور دیگه ای هستند و….
هم فرکانسی عزیز تحسین میکنم حال خوب شما رو و از رب العالمین میخام حال منو هم احسن الحال کنه….
سپاسگزارم
سلام به شما هم فرکانسی ارزشمندم
واقعا سپاسگزارم برای این کامنت زیبایی که برام نوشتین. کامنت تون قلبم رو جلا داد چقدر خوب نوشتین چقدر ممنونم.
چقدر خوب بود جملاتی که ردپا گذاشتین و یکجورایی کامنت منو ادامه دادین.
چقدر توحیدی بودن و متوجه خدا بودن و توکل به او کردن زیباست…
چقدر این کامنت شما عالی بود، به موقع بود، ادامه آنچه لازم داشتم بود، چقدر نشانه بود اونجایی که نوشتین: همه ابزار رو دریافت کردیم و حتی نمایندگی هم گرفتیم پس چرا کارمان را شروع نمیکنیم و به عقب می اندازیم.
واقعا سپاسگزارم برای اینکه برای من کامنت زیبا و پر از اگاهی و عشق تون…
سپاسگزارم واقعا این سعادت و خوشبختیه و آدم ها هم برای ما جور دیگه میشن کامنت دوستانی چون شما هم جور دیگه میشه برای ما…
از صمیم قلبم براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد و دوستان عزیزم
ادامه بررسی دیدگاههای مسی و باورهایی که داره و اونو به این سطح از موفقیت رسونده و الگویی برای من که درس بگیرم و عمل کنم
سوال خبرنگار در مورد اینکه تو جام جهانی 2026 خواهد بود یا نه ؟
نمیدونم …. کلی حرف تو همین یه کلمه هست زندگی کردن در لحظه حال بودن و لذت بردن از هر لحظه زندگی در هر روز از زندگی
عاشق فوتبال هستم« تا زمانی که آماده باشم و لذت ببرم از بازی کردن در زمین بازی میکنم این جمله فوقالعاده هست» زمان زیادی تا جام جهانی مونده نمیخوام در موردش صحبت کنم
اون کسی که می ره سراغ کاری و شغلی و هر عملی که از انجام دادنش لذت میبره با کسی که می ره سراغ کاری که فقط پول بیشتر بسازه تا فقط زنده بمونه نتایج کاملا متفاوتی رو تجربه میکنند انجام اون کاری که به تو شور و شوق فراوان میده نتایجی رو لاجرم برات رقم میزنه که باور کردنی نیست
آیا شانسی برای حضور در جام جهانی بعدی قائل باشیم ؟
من دیگه چیزی رو پیش بینی نمیکنم در اون زمان با توجه به شرایط و سنم سعی میکنم در اون زمان پیش میرم
پیش بینی نکردن آینده ای که هیچ اطلاعی از اون زمان نداریم زندگی در لحظه خداوند نه در گذشته هست نه در آینده خدا در همین لحظه هست چیزی که من باید بارها و بارها به خودم یادآوری کنم اتفاق گذشته رو نه بهش فکر کنم و نه توجه کنم موضوعی که استاد جان گفتید به نسبت بالایی خوب بهش عمل کردید اما در موردمسیر پیش بینی کردن آینده که من هم پاشنه اشیلمآشیل هست و باعث ترس و نگرانی میشه و لحظه حال و لذتش رو از من میگیره
پیش بینی کردن آینده در مورد خودم یا هر چیزی مثل روابط عاطفی دیگران ،یا شرایط کشورم ،بیزینس یا هر چیزی که تمرکز رو از خودم ،اهدافم افکارم بر میداره من کنترلی روی عامل بیرونی و آینده ندارم من میتونم روی خودم و افکار و باورهام کنترل داشته باشم پس باید تمرکزم روی چیزی باشه که میتونم روش کنترل داشته باشم و با فرکانس های همون لحظه خودم آینده خودم رو خلق کنم
با پیش بینی کردن فرضی و برنامه ریزی کردن برای روابط عاطفی ،کاری ، شرایط کشورم اقدام کردن تمرکز رو از کار کردن روی خودم روی زندگیم برمیداره
من دو تا اصل مهم رو باید همیشه به خودم یادآوری کنم و طبق اون اصل پیش برم اول :احساس خوب مساوی اتفاقات خوب و احساس بد مساوی اتفاقات بد هست دوم :تمرکز روی حواشی و ناخواسته ها منو به حواشی بیشتر و نا خواسته ها میبره توجه به مشکلات منو به مشکلات بیشتر هدایت میکنه عوامل بیرونی حتی اگر تغییر کنه برای کسی که توجهش به ناخواسته و مشکلات هست همچنان شرایط سختتر میشه
کسی که تمرکزش روی خودش و کارش هست توکلش به خداست و به عوامل بیرونی کاری نداره همه چی براش خوب پیش می ره این طرز تفکر جمعیت خیلی کمی از افراد هست اکثریت مردم مسیر اشتباه رو میرند من میخوام جزو این دسته کم جمعیت از مردمی باشم که مسیر درست رو میرند خاص باشم و به خاص بودن خودم هم افتخار میکنم
در مورد مشهور بودن مسی و پر طرفدار بودنش سوال میشه و جواب عالی ایشون همیشه دوست دارم و سعی میکنم عادی باشم از چیزهای کوچیک تو زندگیم و بودن کنار خانواده و فرزندانم شاد باشم و احساس خوشبختی کنم و لذت ببرم برای مشهور شدن کاری نمیکنم
استاد جان جمله زیبایی گفتید بیماری جلب توجه هرروز داره بیشتر میشه واقعا این بیماری هست حتی افرادی دست به کارهای نامناسبی میزنند تا فقط دیده بشند مورد توجه قرار بگیرند و درسی که شما تو اون مستند سفر به دور آمریکا با حضور در کلاپ با همون لباس راحت و رقص خودتون به ما به صورت عملی یاد دادید خیلی مهم بود که من یاد بگیرم تو هر جایگاهی که هستم بدون نقاب زدن خودم باشم خودم رو محدود نکنم به خاطر اینکه در مورد من دیگران چه ذهنیتی دارند یا چه فکر و قضاوتی میکنند خودم رو از تجربه کردن در لحظه بودن و لذت بردن از چیزی که دوست دارم منع نکنم مثل بقیه مردم عادی و طبیعی زندگی میکنید تجربه میکنید لذت میبرید برچسب به خودتون نزدید تا به خاطر جایگاه استادی که دارید خودتون رو از لذتهای دنیا که همه مردم دوست دارند تجربه کنند منع کنید خودتون رو بدون نگرانی از نظر و قضاوت دیگران زندگی میکنید و لذت میبرید
از مسی در مورد واکنشش به مربی هلند سوال شده جواب ایشون بسیار عالی و تأمل برانگیز بود اون رفتار و واکنش اتفاقی افتاد و شخصیت من نیست من برای همه احترام زیادی قائل هستم و دوست دارم دیگران هم برامون احترام قائل بشند
موضوع مهم که شما استاد جان در موردش صحبت کردید اولویت احترام نسبت به صمیمیت که نباید احترام فدای صمیمیت بشه و اینکه مسیر میگه من هرگز در مورد کسی حرف نمی زنم همون غیبت نکردن قضاوت نکردن دیگران که این ویژگی مهم شخصیتی و اخلاقی مسی اونو به این سطح از موفقیت رسونده نه صرفا مهارت فوتبالی ایشون
تواضع ایشون که از اون تونل افتخار که براش درست شده بود تشکر میکنه اما ایشون دنبال تایید و تحسین گرفتن از دیگران نیست قایم به ذات هست و احساس خوب به خودش داره و درونت از خودش راضی هست و کاری برای جلب توجه و تحسین و تشویق گرفتن از دیگران انجام نمیده
و در آخر هم درک کردن امباپه و تیمش بعد از شکست هست که نمیخواد تو اون فشار روحی به سمت ایشون بره یا حرکت خاصی بعد از برد انجام نمیده که تیم بازنده ناراحت بشه اجازه میده زمان داشته باشند تا با خودشون و جریان بازی و باخت کنار بیان
مموضوع مهمی که استاد جان شما گفتید که این تنها گذاشتن آقایون تو شرایطی که حالت روحی خوبی ندارند اجازه دادن فرصت دادن تا اون شرایط بد رو در آرامش و تنهایی سپری کنند درک کردن این موضوع از سمت خانم ها خیلی مهمه حتی با نیت خوب هم تو ش تیز سراغ دلداری دادن نباشیم زمان دادن بهترین کاریه که میشه کرد
عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی
سلام سودا جان خیلی نکات عالی و مهم فایل گفتید تحسینتون میکنم همیشه نکات مهم و بیان میکنید بسیار زیبا
من همیشه کامنتاتونو دنبال میکنم امروزم نکات مهمی هم از دید استاد هم خودتون گفتید و قسمت اخر صحبتاهانون ک گفتم پاسخ بدم واقعا حرف استاد درسته که اقایون وقتی ناراحتند دوست دارند تنها باشند و حوصله هیج کسی ندارند
من از خودم تجربه بگم منو و پارتنرم(عشقم)با وجود اینکه همو خیلی دوست داریم و رابطه ای خوبی باهم داریم ولی وقتی ایشون به مسایلشون توجه میکنند اصلا دوست ندارند حتی با هیچ کسی از اطرافیانش حتی من هم کلام بشوند دوست دارند تنها باشند البته ایشون قوانین رو نمیدونه و خیلی به اون احساس بدشون توجه میکنه و زمان میبره که از اون حالت در بیاد من اینو نمیدونستم همیشه گله میکردم و ناراحت چه ربطی به من داره من که کاری نکردم اما ایشون حتی دلش نمیخاست حرف بزنه و دوری میکرد منم همش نجواهای شیطانی ک حتما منو دوست نداره یا خیلی نجواهای دیگه خلاصه همیشه در این مورد به تضاد میخوردم تا یکی دوماه پیش دوباره همین مسیله پیش اومد من هی میگفتم خدایا چه باوری دارم ک ایشون میگه حوصله خودمم ندارم و دوری میکنه حالم خوب بشه خودم بهت تماس میگیرم سعی کردم به حرفای استاد توجه کنم و تمرکزم رو خودم بزارم و دقیقا دیدم ایشون با من تماس میگرفت اما باز اون حالت روحیشو داشت و وقتی استاد رفتند سفر همین چند روز پیش و گفتند مریم خانوم حتی ما چند روز با هم تماس نمیگیریم و رابطه عالی و رویایی داریم و مریم خانوم قائم به ذاته فهمیدم پاشنه اشیلم همینه آقا جان منم باید قائم به ذات باشم کاری به عشقم نداشته باشم اون حالش خوب بشه تماس میگیره و واقعا هم همین طور شد و اون روزم استاد گفت آقایون این شخصیت دارند فهمیدم پس منم درست تصمیم گرفتم و دارم رو شخصیتم کار میکنم کاری به ایشون نداشته باشم و تمرکزم رو خودم باشه همه چیو خدا درست میکنه و الانم ما رابطمون خوبه اما فقط این نکته رو گفتید گفتم منم از تجربه ام بگم واقعا همه حرفای استاد درسته بهش ایمان دارم به شخصه و انشالله بتونم در مسیر بمونم خوشحالم دد این مسیرم و هر لحظه رو خودم کار میکنم و به اندازه ک تغییر کردم نتایجم میگیرم
سپاسگذارم که باعث کامتت نوشتن من شدید و سپاسگذارم از استاد عزیز همیشه نکات عالی رو بیان میکنه
از مریم جانم سپاسگذارم با عشق فایلها رو تدوین میکنه
از خداوند هم سپاسگذارم که در این سایت توحیدی هستم و از همه دوستان ک همیشه نکات عالی رو بیان میکنند سپاسگذارم
دوستون دارم
الگوبرداری از افراد موفق
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیزم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها بزرگ
استاد عزیزم شما همیشه میگن وقتی من یک صحبت هایی رو میکنم این صحبت ها باید زنگ هایی رو در ذهن شما به صدا دربیاره و امروز صبح با این فایل زنگ اعتناد به نفس و عزت نفس بارها و بارها توی ذهن من به صدا درومد همون عاملی که شما میگین همه ی عوامل موفقیت ی طرف عزت نفس و اعتماد به نفس ی طرف
یاد زنگ مدرسه افتادم البته برای ما دهه 50 هی ها نه برای بچه های الان .اون موقع زنگ مدرسه ها زنگ صداقت بود زنگ هوشیاری و بیداری که ما رو میکشوند سر صف
و الان و امروز زنگ هوشیاری و بیداری اعتماد به نفس بارها زده شد و برام دلچسب و شیرین بود
اینکه الان استاد داره راجع به موفقیت یک فردی به اسم مسی صحبت میکنه که البته مهم نیست اسمشون مسی یا هر چیز دیگه ای در اصل داره راجع به مفهومی به اسم عزت نفس صحبت میکنه انرژی به اسم اعتماد به نفس که در قالبی به اسم مسی ظاهر شده تا برای من نوعی قابل درک باشه . راحت تر بگم ویژگیهای فردی که عزت نفس بالایی داره نمودش شده مسی .استاد شما همیشه میگین وقتی میخواین به چیزی برسین ویژگیهاش رو در نظر بگیرین نه اون اون اسمش رو چون برچسب ها و اسم ها عوض میشن اما ویژگیها ثابت و الان من هم میخوام این ویژگها رو که شما توی دوره عزت نفس مفصل توضیحش دادین رو برای خودم مرور کنم که همین مرور کردنشن باعث پایداریشون توی ذهن میشه :
فردی که اعتماد به نفس بالایی داره :
خودش رو باور داره
برای خودش ارزش قایله برای دیگران هم ارزش قایله و بهشون بی احترامی نمیکنه
خودش رو دوست داره دیگران رو هم دوست داره
عواطف خودش رو خوب میشناسه عواطف دیگران رو هم میشناسه
احساساتش رو خوب میتونه کنترل کنه هم خشمش و هم حتی شادیهاش رو
واکنش عاطفی مناسب میده در شرایط مختلف
محتاج تایید دیگران نیست
نگران توجه دیگران نیست
اگر اشتباهی هم بکنه نا آگاهانه یا آگاهانه خودش رو راحت می بخشه
گذشته رو از ذهنش پاک میکنه
نگران آینده نسیت
حال رو غنیمت میدونه و در لحظه زندگی میکنه
مطمان نیست که همیشه موفق میشه اما مطمانه که همیشه ادامه میده
دچار غرور کاذب نیست
بدنبال تحقیر کردن و کوچک کردن دیگران نیست
رابطه ی خوبی با دیگران داره چون میتونه عواطفش رو کنترل کنه
به خدایی که در درونشه باور داره و میدونه که حمایتش میکنه
موفق میشه ثروتمند میشه معروف میشه مشهور میشه محبوب میشه
با این مصاحبه ایی که استاد خوندن قسمت هاییش رو تک تک این ویژگیها رو میشه در این فرد دید و تعجبی هم نداره که چرا اینقدر موفقه
استاد عزیز گفتین در مورد تجربه های شخصی خودتون بنویسید همون چیزی که شما همیشه روش تاکید میکنین که این خودش هم ی تمرین بزرگ و عالیه چون کمک میکنه ما خودمون رو ی بررسی بکنیم و خودمون رو بهتر بشناسیم . از اونجایی که توی این فایل بحث اعتماد به نفس و عزت نفس برای من بلد شد چون از هر بعدی بهش نگاه کنی ی جورایی ربط پیدا میکنه به عزت نفس
همین دیشب من ی تجربه ای داشتم که الان که این فایل رو دیدم متوجه شدم که کاملا متناسب با این صحبت هاست و همین باعث شد که من رفتارهای دیشب خودم رو ی واکاوی بکنم چون بعضی وقتها ما تا به چالش کشده نشیم در یک موضوعی نمیفهمیم که آیا تغییر کردیم یا نه و ی اتفاق خاصی باعث میشه ما متوجه اعمال و رفتار قبل و الان خودمون بشیم
استاد شما همیشه میگین اگر رفتارتون تغییر کرده در مورد ی موضوعی یعنی شما تغییر کرده باورها و افکارتون و گرنه اگر اتفاقی توی اینها نیفتاده شما دچار توهم شدین و در سراب تغییر به سر میبرین
استاد جان من دیروز دعوت شدم به یک مراسم عروسی که میخوام واکنش هام و رفتارهام رو در زمینه اعتماد به نفس و تغییراتی که داشتم رو با همین اتفاق بسنجم :
1. اینکه من دعوت شدم و خواهرم اینا دعوت نشدن با اینکه اون فرد همسایه هر دوی ما هست و خونه هامون هم همه در یک خیابونه این نشونه میده که خداوند داره برنامه هش رو دقیق انجام میده برای منی که دنبال روابط خوب هستم و من رو داره جاهایی میبره که ببینم تایید کنم نشانه ها رو
2. اینکه من نگران کادو دادن نیستم و راحت میتونم اون مبلغی که عرف هست رو پرداخت کنم اونم بدون هیچ نگرانی در مورد کم شدن پولم این یعنی من روی باور فراوانی هم کار کردم و رزق و روزی خداوند رو باور کردم
3. اینکه من بدون هیچ آرایشی (فقط ی رژ) و در عرض دو سه دقیقه آماده شدم این یعنی تایید طلبی دیگران برای من کمرنگ شده
4. 4. اینکه من اون لباسی رو که فکر میکردم توی این آب و هوا باید بپوشم و درستش اینه رو پوشیدم این یعنی به جسم خودم بها میدم و نمیخوام بخاطر دیگران و به هر قیمتی که شده خودم رو زیبا جلوه بدم .دقیقا احساس کنم وقتی از در حال داشتم بیرون میرفتم خواهرم و برادرزادم ی نگاهی به من انداختن که بابا این دیگه کیه اینجوری داره میره با این لباس ها)
5. اینکه من راحت میرم توی جمع اونی منی که بخاطر کمبود اعتماد به نفس قبل از آشنایی با شما خودم رو حبس کرده بودم در دنیای کوچیک خودم و گریزان بودم از اجتماع بخاطر اینکه چیزی ازم نپرسن ولی الان با لبی خندان شرکت میکنم این یعنی من عزت نفسم رو بردم بالا
6. اینکه من وقتی میخواستم وارد حیاط همسایه بشم که مراسم اونجا بود و خیلی خجالت نکشیدم از وسط مردها رد بشم و حتی نگاه زنها خیلی برام مهم نبود و با کمری صاف تر و قامتی استوارتر راه میرفتم این یعنی من از لایه های یک من خجالتی اومدم بیرون و خیلی بهتر شدم هرچند باید بیشتر کار
7. اینکه من توی جمع راحت بودم و وقتی که دوستم رو دیم که داره میرقصه براش دست تکون دادم یا دستم رو گذاشتم روی شونه ی دانش آموزم وقتی توی حلقه رقص میچرخیدن این یعنی من توی برقراری ارتباط خیلی بهتر شدم که توی جمع دارم همچین کارهایی رو میکنم
8. اینکه من بعد از تموم شدن رقص دوستم کلی بهش لبخند زدم و تحسینش کردم و همدیگه رو بغل کردیم و کلی خوش و بش کردیم این یعنی من دیگه از اینکه دوستام رو ببینم که ی جایگاه اجتماعی دارن و به ظاهر موفقن دیگه گریزان نیستم چیزی که قبلا خودم رو ازش قایم میکردم که مبادا من رو ببینن چون احساس حقارت میکردم و این یعنی من عزت نفس و اعتماد به نفسم رو که قبلا گره زده بودم به چیزهای بیرون گره زدم به درون خودم
9. اینکه من ی ربع اونجا موندم و لذت بردم از حرکات موزون رقص کردی اونایی که داشتن میرقصیدن و توی دلم تحسینشون میکردم بر خلاف گذشته که برچسب جلف بودن و گناهکار بودن بهشون میزدم این یعنی دیدگاه من تغییر کرده و چرت و پرت هایی که ساخته ذهن یکسری افراد نا آشنا به قانون و غافل از قرآن بودن رو ریختم دور و از جرگه تکذیب کنندگان اومدم بیرون و به جرگه صدق بالحسنی ها قرار گرفتم و به مسیر آسانی ها هدایت میشم
10. اینکه مادر داماد کلی من رو تحویل گرفت و گفت چون دوستت داشتم دعوتت کردم نه اینکه به زحمت بیفتی و کادو بدی این یعنی من با وجود اینکه توی تنهایی خودم خلوت گزینی کردم دارم عشق رو از آدم ها دریافت میکنم و الان میفهمم که استاد چی میگفتن توی دوره عزت نفس جلسه ی دوم که وقتی دوست داشتی تنها باشی و توی تنهایی خودت با خودت حال کنی اونوقت مردم عاشقت میشن
11. اینکه فقط ی ربع موندم و لذت بردم وو برگشتم چون احساس کردم رسالتم رو اونجا انجام دادم چون هم عشق دادم و هم عشق دریافت کردم هم لذت بردم و هم تحسین کردم و هم تحسین شدم این یعنی من دارم تمیرن میکنم در لحظه زندگی کردن رو
12. اینکه من لباس زیبا حرکات زیبا و رقص زیبای بیقیه رو تحسین میکردم بجای اینکه دنبال نازیباییها باشم این یعنی دید من توی زیبابینی بهتر شده
13. اینکه وقتی ی معتادی رو دیدم که داره خوب میرقصه و ذهنم میخواست قضاوتش کنه و بهش گفتم سکوت کن و قضاوت نکن چون الان داری زیبا رقصیدنش رو میبینی این یعنی من دارم توی قضاوت نکردن آدم ها بهتر میشم
14. اینکه با شنیدن خبر ازدواج دیگران دیگه مثل قبل ناراحت نمیشم و میگم اگر برای اون اتفاق افتاده برای من هم اتفاق می افته این یعنی من یاد گرفتم موفقیت های دیگران رو تحسن کنم و با این کار دارم مسیر رو برای موفقیت خودم هموار میکنم
چقدر با این بررسی حالم خوب شد چون فهمیدم عیار عزت نفسم رفته بالا
سپاسگزارم استاد عزیزم
سلام به خانوم سلطانی
چند دقیقه ایستاده باید شمارو تشویق کرد
چقدر لذت بردم از خوندن کامنت شما و چقدر ازتون یاد گرفتم و ترمز های مخفی رو در درونم به من نشون دادین
من هم دوره عزت نفس رو تهیه کردم و فکرمیکنم چون دوره رو تهیه کردم و چند بار گوش دادم و کامنت نوشتم براشون و الان تو گوشیم فایل هاشون رو دارم همین یعنی من از پل اعتماد به نفس و عزت نفس عبور کردم و حالا باید برم سراغ بقیه موارد
با خوندن کامنت شما به خودم اومدم
که ای دل غافل چرا فکر میکنی تو عزت نفس دیگه به اون بالا بالاها رسیدی
چی شد که واقعا این توهم سراغم اومد
الان که به قول شما خودمو ارزیابی میکنم میبینم نمره خوبی ندارم تو عزت نفس
باید خودمو باور کنم
توانایی هامو باور کنم و هر روز جهاد اکبر بکار بگیرم برای بالا بردن عزت نفسم که به قول استاد بزرگترین موضوع در زمینه پیشرفت هست
من همیشه کامنت شما رو میخونم و لذت میبرم سراسر اگاهی هست کامنت هاتون
از چنین استادی چنین شاگردی بعید هم نیست
پر روزی شاد و موفق باشی دوست هم فرکانسی
سلام به دوست خوبم صالح عزیز. سپاسگزارم دوست عزیزم.عزت نفس چیزیه که بقول استاد شناوره و همیشه باید روش کار بشه .من خودم توی این موضوع خیلی ضعیف بود در حد لالیگا ولی الان خدا رو شکربهترم ولی این بهتر شدنه 4 سال طور کشیده تا به اینجا رسیده.شما اونجوری که از تاریخ عضویتتان برمیاد یکساله که توی این مسیر هستین پس امیدوار بشین که چند سال دیگه آن شا الله شما هم میاین و از بالا رفتن اعتماد به نفستون صحبت میکنین .من خودم هنوز هم نمیتونم بگم خیلی خوب شدم وبی نسبت به قبل خیلی بهتر شدم .بقول استاد این موضوع ی پروسه اس که باید طی بشه .موفق باشی دوست خوبم
به نام خدای مهربان
سلام نسرین جان دوست پر از آگاهی های ناب الهی ام
چقدر زیبا و دلنشین نوشته بودی، دوست نداشتم کامنتت تمام بشه.
من تازه پا رو فرا تر گذاشتم و در مراسم عروسی دختر خاله ام کلی رقصیدم. بعد تو جشن تولد پسر خواهرم جلوی خواهر شوهراش رقصیدم با اینکه اصلا بلد نیستم برقصم. احساس میکردم استخوان هایم درد میکنند.ولی گفتم باید انجامش بدم تا این تابوی رقص رو بشکونم، برای تولدم هم جلوی همسر و پسرام رقصیدم این در حالی بود که برای اولین بار بود، سخت بود ولی انجامش دادم. الان برام این مسئله حل شده، و راحت شدم. تمرین آگهی بازرگانی رو 4 بار انجام دادم ولی هنوز اوکی نشدم باید بیشتر انجام بدم، مخصوصا جلوی جمع آقایان.
مررررسی عزیزم خیلی دوست دارم مراقب حال دلت باش.
سلام به رضوان جان عزیزم .ممنونم عزیزم .این داستان رو که تعریف کردی ی چیزی یادم اومد که من هم برای اولین بار پا شدم و رقصیدم توی عروسی خواهرزادم اونقدر استرس داشتم که اصلا جمعیت رو نگاه نکردم فقط ی دقیقه رفتم و چرخی زدم داشتم سکته میکردم ولی انجامش دادم .مرسی عزیزم که همیشه بهم یاد آوری میکنی حواسم به حال دلم باشه .تحسینت میکنم برای قده هایی که برداشتی .خوش و خرم باشی عزیزم
سلام نسرین عزیز همیشه وقتی کامنت های زیبات رو میبینم با علاقه میخونم و لذت میبرم بخاطر داشتن دوستی مثل شما در سایت با ارزش استاد عباسمنش عزیز،چقدر تحسینت میکنم واسه بهتر شدن عزت نفست نسبت به قبل خودت من هم تازه دوره عزت نفس رو خریدم و جلسه اولش رو گوش دادم واقعا با تمام وجود احساس کردم که نیاز دارم به بالابردن اعتماد به نفسم،دقیقا مواردی که بهشون اشاره کردی واسه رفتن به اون عروسی خیلیا مثل من این مسائل رو داریم که باید رفعشون کنیم تا نتایج بزرگ تو زندگیمون رقم بخوره ایشالله بزودی عروسی خودتون با همسر ایدآلتون عزیزم
سلام به آرزو جان .چقدر اسمتون زیباست ی لحظه رفتم تو فکر اسمتون رو دیدم .خدا رو شکر که با بودن توی این مسیر هممون داریم یکی یکی و یواش یواش تیک آرزوهامون رو مثل اسم قشنگتون میزنیم .بله عزیزم خیلی از مواردی که عزت نفس ما رو خدشه دار کرده از فرهنگی میاد که ما توش بزرگ شدیم و چون تکرار شدن ما پذیرفتیم بدون اینکه بهشون فکر کنیم .اما الان داریم یاد میگیریم که ی باز بینی بکنیم و چیزهایی رو بپذیریم که بهمون کمک میکنه به رشد و پیشرفتمون .روزها و لحظات زیبایی در انتظارتونه با دوره عزت نفس .موفق باشی عزیزم
سلامی دوباره به دوست خوبم در سایت توحیدی استاد عباسمنش،از ابراز لطفی که به اسمم داشتی سپاسگزارم عزیزم باعث افتخارم بود که پاسخ من به کامنتتون رو خوندید و شما هم پاسخ دادید به من،انشالله که همگی در این مسیر الهی به همه آرزوهامون میرسیم.
سلام خانم سلطانی عزیز . خیلی از خواندن کامنت شما لذت بردم و توی حرفهاتون غرق شدم.معلومه خیلی آرامش دارین و با خودتون به صلح رسیدین واقعا تحسینتون میکنم که به این همه درک و آگاهی از قانون رسیدین .براتون آرزوی خوشبختی فراوان حال خوب لذت فراوان ازدواج موفق و لذت بخش رو آرزو میکنم.هرکجا هستین شاد و پیروز و سلامت و ثروتمند و موفق باشید.
سلام به دوست خوبم آقا احسان عزیز. سپاسگزارم از شما.بله خدا رو شکر دارم آرامش خوبی رو تجربه میکنم و خیلی بیشتر با خودم در صلح قرار گرفتم که البته بقول استاد عزیز باید ادامه بدم به این روند چون بهبود هیچ وقت انتهایی براش تعریف نشده .ممنونم از آرزوهای قشنگتون .خدا رو سپاسگزارم بخاطر دوستان ارزشمندی مثل شما .ان شا الله که به فراتر از اونچه که خواهانش هستین برسین در تمام ابعاد زندگیتون
به نام الله مهربانی ها
به نام خداوند عزت دهنده
سلام بانو نسرین
چقدر از خوندن کامنت زیباتون لذت بردن
چقدر تحسینت کردم که اینقدر عزت نفس رو داری در عمل اجرا میکنی
چقدر خوشحال شدم که منی که در این دوره هستم میتونم از شما دوستان عزیزم یاد بگیرم این حرف در عمل رو
آفرین بانو آفرین بانو
اینکه اصلا نظر و حرف بقیه برات مهم نبوده
اینکه فقط برای لذت خودت در همون شب رفتی
اینکه خدا انتخابت کردن که اینجوری روی ارتباطات و عزت نفس خودت کار کنی
اینکه اصلا به دنبال تایید گرفتن از دیگران نیستی
همه این ها تحسین برانگیز هست
و چقدر خوشحال میشم که این طور کامنت ها رو از دوستان عزیزم میخونم و سر شوق میام
منم خیلی از قلبم بهتر شدم خییییلی به لطف خدا ولی این بهتر شدنه باید ادامه دار باشه و هی بهترش کنم
باز هم ممنونم که چنین کامنتی گذاشتی
موفق باشی و ثروتمند
سلام به آقا جواد عزیز.سپاسگزارم از شما دوست عزیزم .خدا رو شکر میکنم برای بودن توی این جمعی که فقط تمرکزشان رو بهبود خودشونه و تحسین کردن بهبود دیگران .بله هممون داریم نسبت به قبلمون بهتر میشیم و این همون مسیر درسته که الان خودمون رو با قبل خودمون مقایسه کنیم نه با دیگران .بهترین ها رو در تمام ابعاد از خداوند وهاب براتون آرزو میکنم
سلام بر نسرین جون قدرتنند
چقدرررررر تحسینت کردم برا ندشته زیبات
و لحطه ب لحطه شمارو توی اون عروسی دیدم ک چقدررررررررر با عزت تمام رقصیدید و تحسین کردیدو وتحسین شدین
منم از همینجا بینهااااااااااااااایت تحسینتون میکنم این همه کار کردن روی خودتون رو وبراتون بهترینها رو ارزو میکتم
انشا… ک بزودی خبر ازدواج عااااالی تو برامون بنویسی
سلام به دوست عزیزم ملیحه جان .سپاسگزارم دوست خوبم . بله خدا رو شکر وقتی الان خودم رو با 4 سال پیش مقایسه میکنم خیلی از لحاظ عزت نفس بهتر شدم یهنی از ی آدم خجالتی بی اعتماد بی نفس درب و داغون ی شخصیت دیگه ای ساختم برای خودم هرچند که بقول استاد این مسیر فقط مسیر بهتر شدنه و ما هیچ وقت نمیتونیم بگیم که دیگه خیلی عالی شدیم و بسه .من الان نسبت به من 4 سال پیش خیلی متفاوت شده اما باز هم باید بهتر و بهتر بشم با ادامه دادن این مسیر . براتون بهترین ها رو آرزو میکنم دوست عزیزم
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ(186 بقره)
هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] یقیناً من نزدیکم، دعای دعا کننده را زمانی که مرا بخواند اجابت می کنم؛ پس باید دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند، تا راه یابند
=======================================================================================
abasmanesh.com
=======================================================================================
سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به عزیزدلِ استادم،سلام به یاران غارحرای من
استاد عباسمنش جانم،استاد شایسته جانم:
…اینجاست که آقای صولتی در وصف شما میخونه:
گل گلدون من توو رگام خون من
به خدا جون من بسته به جونت
خودم به قربونت
شوق آواز من,بال پرواز من
محرم راز من,خیلی دلگیرم
خیلی دلگیرم,بی تو می میرم
به دنبالت میام هر جا که باشی
آخه می میرم نباشی
نمی ذارم دیگه از من جدا شی
آخه می میرم نباشی
می دونم با وفایی الهی زنده باشی
بیا دردت به جونم,بیا ای مهربونم
که قدرتو می دونم
خدا نکنه خدا نکنه یه روز از من جدا شی
الهی که هرجا هستید،غرق نور الله باشید و بزودی ما فایل جدید ازتون ببینیم…بسی دلمون براتون تنگهههههه!
چندوقت پیش نیکا بهم گفت مامانی اگر فلان کارو برام بکنی،من قول میدم تورو به آرزوت برسونم!!!با تعجب ازش پرسیدم تو از کجا میدونی آرزوی من چیه بچه؟گفتم میدونم دیگه!قول میدم ببرمت آمریکا،استاد عباسمنش رو ببینی :))))
امان ازین گودزیلاهای دهه نودی:)))
استاد دیروز داشتم تجسم میکردم شما یک کارگاه عملی مثل روانشناسی ثروت2 برگزار کردی و منم توی اون کارگاه شرکت کردم…اصلا تصور اینکه بشینم سر کلاسی که شما،اونجا حضور داشته داشته باشید،من رو غرق احساس بهشتی کرده بود،قلبم باز شده بود و از ذوق وشوق روی پام بند نبودم!
همون موقع ذهنم گفت فرض کن استاد کارگاه گذاشت،اگه پولش رو نداشتی چی؟سریع بهش گفتم استاد عرشیانفر به گفته ی خودش،یک پراید داشت اونو فروخت رفت دبی توی کلاس های استاد شرکت کنه!منم هربهایی لازم باشه براش پرداخت میکنم!
اصلا چرا من؟؟؟خدا ! خدا پولشم فراهم میکنه!
چه جوری؟؟؟؟
همونجوری که دوروز پیش بهم گفت برو دوره کشف قوانین رو بخر،بهش گفتم حاجی!این توی برنامه م نبودا!من به این پول احتیاج دارم برای امرار معاش،فعلا شغلی ندارم!گفت وقتی بهت میگم بخر با من بحث نکن:)))
کل مقاومت من در حد 5 دقیقه هم نبود!گفتم چششششم رییس!و با عشق دوره رو خریدم و چی شد؟؟؟
غروب همون روز دوبرابر اون پول به حسابم واریز شد!
ایزی ایزی تامام تامام :)))
حالا من بیام نگران باشم اگر استاد کارگاه حضوری برگزار کنه،پولش رو از کجا بیارم؟
ذهن عزیزم! خدای من خدای من حیث لایحتسبه:) بزار از تجسماتم لذت ببرم بابا،شما سکوت کن فقط …
برسیم به ردپای سعیده پای همین فایل که خودم از خوندنش دیوونه شدم …لینکش رو گذاشتم اون بالا تا هم بعدا خودم راحت تر پیداش کنم…هم اگر دوست عزیز خواست بخونتش راحت پیداش کنه ….
از بهمن پارسال تااا اسفند امسال هزااارتا اتفاق افتاد برام…هزارجور معجزه ی ریز و درشت …
هر روز من تلاش میکردم یک قدم توی بهبود شخصیت و رفتار و باورهام بردارم و خداوند به بهترین شکل ممکن پاسخ داد…
الان که نگاه میکنم میبینم شخصیتم،رفتارم،ایمانم،جسارتم،عزت نفسم،خواسته های جدیدم،توانایی هام،باور امکان پذیری خواسته هام هیییییچ ربطی به یکسال پیش نداره …
استاد جان…از خدا که پنهون نیست…از شما پنهون نباشه….راضیم از خودم …
من قدم برداشتم…من تلاش کردم…
من توی این یک سال تلاش کردم سمت خودم رو عالی انجام بدم و جهانم به طرز شگفت انگیزی تغییر کرد ….
من واقعا هییچ ربطی به سعیده یک سال پیش ندارم!
جز در یک مورد!
هنوز به همون شدت و شاید هم بیشتر،دارم روی خودم،روی باورهام،روی دوره ها کار میکنم.
به قول شما استاد،موفقیت یک قله نیست که فتحش کنی و تموم شه بره!
موفقیت یک مسیره!
شما باید هر روز تلاش کنی،هر روز روی بهبود شخصیت و اعمال و رفتارت کار کنی…
اونوقت که شما بهشت روی توی همین دنیا تجربه میکنی….
چرا؟ چون تا زمانی که خودت داری روی خودت کار میکنی جهان برات تضاد نمیاره…آلردی تو خودت در حال پیشرفتی …ی وقتی هم اگر مسئله ای پیش بیاد برای اینکه خواسته هات رو برات واضح تر کنه تا زودتر به سمتشون قدم برداری…
من این رو دیگه با پوست و گوشت و استخونم درک کردم
و دارم تلاش میکنم هر روز برای بهبود یک قدم عملی بردارم قبل ازینکه جهان بخواد من رو مجبور به تغییر کنه …
و این رو مدیون شمام استاد…
و این مسیر ادامه داره …
از خداوند طلب هدایت و یاری و نور میکنم برای اینکه مثل همیشه توی این مسیر همراه من باشه …
من رو،روی دوشش بزاره …و باهم به سمت مدار های بالاتر قدم برداریم ….
وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا
و بگو: پروردگارا! مرا [در هر کار و شغلی] به نیکی وارد کن و به نیکی بیرون آور و برایم از نزد خود نیرویی یاری دهنده قرار ده.
دوستون دارم و به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
سلام به سعیده ی قشنگم.
چند دقیقه پیش بود که متوجه شدم عملاً من دارم هدایت میشم به کامنت هات…
تعدادی کامنت تو باکس ایمیلم بود که نخونده بودم از حدود 6 روز پیش تا الان.
دونه دونه شون رو باز کردم و خوندم.
به فراخورِ مدار و فرکانس خودم خوندم و با برخی ارتباط گرفتم، با برخی نه…
بعد به خودم اومدم چه جالب، چه عجیب، تعداد کامنتهای شما که جلوی چشمم میاد فراوانه، یه نشونه است که بخون و جلو بیا.
کامنت های مستقل و پاسخ به دوستان رو ازت خوندم و رسیدم اینجا و حسم گفت بیا و بنویس…
میزانِ شجاعتت و اقدامِ عملی ات رو به شدت تحسین میکنم.
کامنت هات باز هم یاداوری کرد برام که فقط روی خدا حساب کن…
اونجایی که تو یه کامنت نوشتی عین یه بچه پررو روی نوک انگشت هات ایستادی رو به خدا و شاخ و شونه کشیدی، بعد خدا با لبخند بهت نگاه کرده و غُرهاتو شنیده و بهت گفته فکر کردی تا حالا رو خودت اومدی؟ و بعد تو اروم شدی…
خیلی برام الهام بخش بود.
خیلی کیف کردم.
از این جهت که انگار برای خودم یه یاداوریِ ناب باشه.
مرسی که مینویسی از خودت و درونت و گفتگوهای درونیت و بهبودهات و چالش هات…
اینکه چطوری اعتماد میکنی و دوره میخری، با اینکه منطق میگه نه الان وقتش نیست، بعد گوش میدی در قالبِ تسلیم و عصر دو برابر مبلغ میاد حسابت…
مشکلِ من و خیلی ها ذهنِ محاسبه گر و دو دوتا چهار تا کن مون هست…
انتخابِ بینِ منطق و شهوده.
باز الان خیلی بهتر شدم.
منطقی که بهش افتخار میکردم سالها، مدتیه شل کرده و شهودش رو جدی تر میگیره و احترام بیشتری میذاره بهش.
سعیده جان تحسینت میکنم برای مسیر و رشد و بهبودهات.
مهاجرتِ مکانی و جسارتهای در مسیر، منزل جدید، شرایط جدید، تغییرات که همگی چالش های جدی هستن و تو با شجاعت و توکل دونه دونه جلو اومدی…
تیرِ خلاص برای من وقتی بود که روزها پیش خوندم نوشتی انصراف دادی از شغلت…
زمانش برات رسید.
چیدمان خدا پیش چشمات اومد و تو انقدر آماده شده بودی و تکاملت رو طی کرده بودی که با یه تصمیمِ قاطع، چشم بگی به خدا…
این چَشم، پیش چشمِ من خیلی گنده است.
اینکه اولا متوجه بشی تو هدایت هستی و باید تسلیم باشی و چشم بگی.
هم همزمان حواست به گفتگوها و نجواها و ترس هات باشه و حس و حالت رو خوب نگه داری…
کم چیزی نیست، خیلی گنده است…
چون ذهنِ منطقی ترمزهای ریز و درشت میذاره تو چرخه ی هدایت، و تشخیصِ هدایت از گفتگوهای ذهنیِ نادرست، شدیدا به ایمانی نیاز داره که تکامل خودشو طی کرده باشه ذره ذره…
مدتها کامنت هاتو میخوندم عینِ قصه های ادامه دار و خب دوست داشتم ببینم چه میکنی، چطوری جلو میای، چی میشه، چیدمان خدا چیه؟ تو چه می کنی و …
اما اصلا تو مدار کامنت نوشتن برات نبودم، تو حیاط خلوت بودم و فقط می خوندم تا امشب، الان…
چی بشه که 4:12 بامداد اول فروردین 1403 (هنوز سال تحویل نشده البته) بیدار شم، بعد بگم حالا که بیداری بیا سایت و مراقبه کن، عبادت کن، به قول خودت مشغول صلاه شو یا هر تعبیر دیگه ای…
بعد بیام کامنتهای ایمیلمو بخونم، برسم اینجا، این صفحه که حتی الان نمیدونم کجاست و یهو قفلِ نوشتن باز شه و برات بنویسم؟
مگه داریم؟
بله هدایته.
چرا؟
من یه روش واضح دارم برای تشخیصِ اینکه هدایته یا نه.
وقتی کاری رو انجام میدم به سادگی، که قبلاً حتی چند ثانیه قبلش برای ذهن و منطقم سخت بوده و هیچ رقمه نمیرفتم زیر بارِ انجامش، میفهمم هدایت بر من آسانش کرده و منم در کسری از ثانیه اقدام کردم و انجامش دادم.
طبیعیه بعدشم خوشحالم.
خب من تو کامنتهات تا الان که خوندم، چند مورد برام یاداوری شد.
یکی از جذاب ترین هاش توحید بود:
اینجا کپی میکنم برات تا هم باز برای من ثبت بشه هم برای خودت.
تا خوندمشون بلافاصله کپی کردم تو نوت موبایلم.
درکت از توحید که برام به شدت شیرینه و کار راه انداز.
(یه تشکر اساسی دارم از کیبورد موبایلم، وقتی چیزی رو کپی میکنم تو حافظه اش هست و حتی نیاز نیست برم از تو نوتِ موبایلم پیدا کنم و دوباره کپی پیست کنم، یعنی اسان میشم بر اسانی ها)
این من و تو و دوستان و کامنتِ تو از درکت نسبت به توحید:
توحید یعنی اینکه هیچ کس توی زندگی من تاثیری نداره
توحید یعنی منم که خالق زندگیمم
توحید یعنی من قربانی هیچ شرایطی نیستم
توحید یعنی نباید نگران باشم
توحید یعنی توکل کنم به خدایی که کارش رو خوب بلده
توحید یعنی برم توی دل مسئله و با قدرت خدا حلش کنم
توحید یعنی اینکه بشینم روی دوش خدا
توحید یعنی ثروتمند بودن
توحید یعنی شغل آسون،درآمد بالا
توحید یعنی لیاقت همه ی چیزهای خوب دنیا رو داشتن، بهترین خونه، بهترین ماشین، بهترین سفر، بهترین هدیه ها، بهترین عشق هم مدار
توحید یعنی منم که خالق زندگیمم
توحید یعنی من گیوآپ نمیکنم
توحید یعنی حتی اگر به مو برسه، پاره نمیشه
توحید یعنی خدا از من حمایت میکنه
توحید خدا از من بیشتر میخواد که به خواسته هام برسم
توحید یعنی طبیعیش اینکه من ثروتمند و خوشبخت زندگی کنم
توحید یعنی من خودمو با خدا هماهنگ کنم،خدا تموم جهانم رو هماهنگ کنه
توحید یعنی خدا هزاران دست داره که به من کمک کنه
توحید یعنی خدا هیچ وقت تنهام نمیزاره
توحید یعنی ثروت مثل اکسیژن و باید مثل نفس کشیدن راحت به دست بیاد
توحید یعنی خدا،خدای فراوانیه…
توحید یعنی همین امروز هزاران هزار نیکی از هزاران هزار راه در حال رسیدن به منه
خدایا دستمو بگیر،این پیک رو خودت ردش کن…
با شجاعت و تحسینت بهت میگم سعیده جان فرکانس و مدارت عالیه.
چند روز پیش درکم از توحید رو نوشتم، خیلی هم ذوق کردم، حدوده سه چهارتا مورد نوشتم و خیلی ذوق کردم که این موارد رو توی توحید درک کردم.
الان که مجدد خوندم موارد تو رو خب طبیعیه که منم شنیده بودمشون، اما شنیدن تا درک شخصی بر اساس زندگی شخصی خودت خیلی فرق داره.
مثل اینکه استاد یک میلیون اگاهی به من منتقل کنه، ولی درک الانِ من 3 تا دونه از اونا رو جذب کرده باشه.
به گونه ی سرزنش یا حسادت یا مقایسه نمیگما.
کاملا به سمانه افتخار میکنم و تحسینش میکنم که سه تا دونه از این دنیای بی انتها رو خودش درک کرده، چون درک خود ادم، ارزشمنده اندازه ی دنیا.
من که نمیخوام ربات باشم فقط بگم شنیدم و فهمیدم.
این بهم کمکی نمیکنه.
میخوام هر چیزی رو خودم درک کنم، تا بره درونم، تو شخصیتم.
و یه نکته مهم دیگه:
این چند وقت اخیر ذهنم قفل کرد که بالاخره باید تمرکزم بره روی تمرینِ تمرکزیِ توحید یا احساسِ لیاقت؟
تو خلالِ کامنتهات بهتر متوجه شدم این دو جدا از هم نیستن، رو لیاقت کار کنم وصلم به توحید، رو توحید کار کنم وصلم به احساس لیاقت.
اینم یه سود دیگه ی کامنت هات برام.
کمتر از یک ساعت دیگه (الان ساعت 05:48 دقیقه بامداده)، سال 1403 آغاز میشه به سلامتی ان شالله.
خوشحالم اینجام و دارم مینویسم.
سعیده جان برای تو، خودم، همه ی نازنینانِ سایت از استاد جان و مریم جان بگیر تا تک تک اعضا، از خدا بهترین ها رو برای هر کدوم مون میخوام.
برای خودم سلامتی و زایمانِ ساده و شیرین میخوام، سلامتی پسر قند عسلمو میخوام، شادی، حس خوب و روزی فراوان و … میخوام واسه خانواده ی قشنگِ سه نفری مون، برای همه عزیزانم بهترین ها رو میخوام.
برای تو و تک تک اعضا سایت، چیزی رو میخوام که هر کی خودش میخواد:
اونی که توحید میخواد، سلامتی میخواد، رابطه خوب میخواد، ثروت میخواد، حس و حال خوب میخواد، ارامش میخواد، بهبود شخصیتی میخواد، دوره های استاد رو میخواد، شغل خوب میخواد، دانشگاه میخواد، فرزند میخواد، مهاجرت می خواد، احترام میخواد، کنترل ذهن میخواد، توجه به زیبایی ها میخواد، تحسین کردن رو میخواد، احساس لیاقت و ارزشمندی میخواد، عزت نفس و اعتماد به نفس میخواد، سپاس گزاری میخواد، خونه میخواد، خلقِ زندگی توسط خود رو می خواد، و کلا هر چی تو دل خودشه میخواد، خدا بهش بده.
خدا بهترین چیدمان ها رو برامون لحاظ کنه و هدایتمون کنه.
آسانمون کنه بر آسانی ها…
راستی بیدار شدم وسط شب یه لحظه صدای بارون اومد ذوق کردم از این نشونه و برکت خدا.
الانم دوباره داره صداش میاد…
این تایید و نشانه ی خدا برای منه که حله همه چیز…
هوا روشن شده…
صدای اواز گنجشک های نازنینم میاد…
نویدِ یه روز و فرصتِ جدید برای زندگی و خلقِ زندگی.
برای همه بهترین هارو میخوام.
درود به سعیده ی نازنینم و آغاز سالی که بی نهایت پر بار تر از سال قبلی باشه برات و هر سال پر بارتر از قبل.
برای همه مون همین باشه.
در این صبح زیبا، از خداوند بزرگ میخوام خودم و همسرم و قندِ عسل مون تو جاده ی توحید باشیم و بمونیم هر لحظه.
میخوام به عنوانِ هدف امسالم، خوب روی احساس لیاقت و توحید کار کنم و زندگیمو خوب برای خودم خلق کنم.
الهی شکرت برای این لحظات نابم.
برای حس خوبم.
برای مناجاتِ صبحگاهی.
برای همزمانی اول فروردین و 9 رمضان.
برای فروردینِ زیبا، ماه تولدِ نی نی جونمون ان شالله، به یاریِ اللهِ یکتا که از اول خودش حافظِ نی نی بوده، تا همیشه هم خودش حافظِ قند عسلمون هست.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
عید همگی مبارک و شاد.
پی نوشت 1: بعد از ارسال کامنت، اسم این صفحه رو دیدم:
الگوبرداری از افراد موفق
سعیده جان برای من یه الگوی موفق هستی، بدرخشی و غرق شی تو نورِ الله همیشه.
هدیه ی این لحظه ی من برای تو (با هدایتِ الله)، هدیه ای هست که خودت بهم دادی یه روزی و تو قلبم نفوذ کرد:
الله نور السماوات والارض…
مابقیشو ننوشتم چون میدونم عاشقشی و خودت کاملش میکنی تو قلبت…
ماچ بهت.
پی نوشت 2: رفتم و اومدم سال نو آغاز شد.
به سلامتی و دلِ خوش و ثروت برای همه.
خدایا ممنونم بهم این تمرین سپاس گزاری پایان هر کامنت رو یاد دادی، عاشقتم، ماچ بهت، عیدت مبارک.
قشنگترین مامان سمانه ی دنیا سلام به روی ماهت
تلگرافت در بهترین زمان و مکان به دستم رسیدوتو نمیدونی چطور با نور این تلگرافت،قلب من رو روشن کردی،چقدر غرق عشق خدا شدم،دقیقا زمانی که بهش احتیاج داشتم…
ازت ممنونم سمانه ی عزیزم…
نمیدونم الان تو دلی قشنگت،صحیح و سلامت روی دل وتوی بغلت اومده…یا هنوز وقتش نرسیده …اما میدونم هر دوتاتون در پناه نورِ آسمون ها وزمین هستید…وخداوند حافظ ونگهدار شماست فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
خیلی دوستت دارم،بینهایت
ازت ممنونم که به ندای قلبت گوش کردی و برام نوشتی.
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
نورِ آسمون ها وزمین،خودت مراقب این مادر و تودلی بهشتیش باش….
همونطور که از مریم و عیسی مراقبت کردی….
منتظر خوندن کامنت هات با خبرهای خوش هستم…
دوستت دارم و به خدای قدرتمندم میسپارمت.
به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه از تو یار غارحرای من
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
سلام سعیده جان، دوستِ نازنینم.
ممنونم برای محبتِ قشنگت نسبت به خودم و نی نی جون.
نی نی ان شالله به یاری اللهِ یکتا، اواخر فروردین ماه به این دنیای زیبا قدم میذاره…
دیروز خانم ماما، برام ویسی فرستاد که خیلی کیف کردم…
نی نی خودش میگه کی میخواد به دنیا بیاد و آماده است…
چقدر قشنگه که خودش اعلام امادگی میکنه با علایم، که وقت ورود به این دنیا شده…
همه چشم به راهش هستن، ولی من میدونم بهترین زمان خودش قدمشو میذاره روی چشم همه مون.
خداوند حافظِ همه مون بوده و هست و خواهد بود.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الان قبل از نوشتن پاسخ برات، دوباره کامنت خودمو خوندم و لذت بردم از اون قسمت های توحیدش…
و یاداوری که میدونم سمانه گاهی ساختن باورهای جدید و مستحکم کردنشون سخت به نظر بیاد، ولی میشه…
ذره ذره و با تکرار میشه.
و این یاداوری که:
خدایا خودت دستمو بگیر و عبورم بده از این مرحله.
خداوند میفرماید من هستم ولی نمیبینی منو، میتونی بهم اعتماد کنی؟ باورم کنی؟
اینجاست که دوست دارم بهتر و بهتر بشم در موردش…
وقتی یه چالشی میاد چه اندازه توکل دارم و تسلیمم و آرومم و صبورم تا خدا هدایتم کنه.
خدا همه مون رو هدایت میکنه، امیدوارم دسترسیم به هدایت های الله، باز و بازتر شه و درکم بالاتر بره.
در پناه نور آسمان و زمین باشی همیشه.
همه مون باشیم.
خدایا شکرت برای نورت که همه ی جهان و قلب مارو روشن میکنه.
باسلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته زحمتکش الهی که خداوند عالمیان قوت بده به شما و صحیح و سالم باشید سعیده جان عزیزم آخ که من عاشق شما هستم که شما چون از قرآن کریم و. آیه های زیبایش می نویسید و مثال می آورید عاشق اثرات
سعیده جانم خانم پرستار هستم خدا قوت خسته نباشید ای فرشته زمینی که پرستار هستید حالا تواین سایت الهی شدید فرشته ی آسمانی واز اون بالا بالا ها برامون می نویسی
سعیده جان شما شاگرد اول این مکتب برای همه ما الگو هستید الهی که همیشه باشید ومن از خواهر مهربونم درسها بگیرم سعیده جان
الهی که همیشه عمرم در کنارت اول از استاد گرامی یاد بگیرم و بعد از شما خواهر نازنین تکرارش رو واز دریای وجودت بر خوردار بشم برای سعیده جانم
سعادت مندی ثروت و سلامتی رو آرزومندم خدا حافظ
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزبزتر از جان که هر روز با شوق و اشتیاق تمام تمرین ستاره قطبی شما رو و انجام میدم و بعد میام ببینم خدا امروز چطور منو هدایت میکنه.
یه توضیح در مورد خودم بدم و اینکه تا زمانی که از بازی کردن لذت ببرم بازی میکنم رو چطور درک کردم.
من از سال 84 تا 90 توی شغلی بودم که برام جالب بود ولی از سال 90 یه تبلیغ دیدم که در مورد بخارشویی ماشین بود و نوشته بود اینقدر درآمد داره اینقدر مشتری داره و میتونی در روز به این درآمد برسی.
اون موقع من هیچ درکی از قوانین نداشتم و میگفتم من فقط باید به پول بیشتری برسم و مهم نیست که چه کاری انجام بدم و وقتی اون آگهی رو خواندم تصمیم گرفتم کارم رو عوض کنم و بخارشویی زدم.
تا اونزمان هم هیچ کس همچین کاری نداشت و من اولین نفر بودم و با خودم میگفتم این دیگه خیلی عالیه و میتونم ازش حسابی پول بسازم.
در سال 90 رفتم دنبالش و خودم هم سرمایه نداشتم برای انجامش و از پدرم خواستم که سرمایه بگذاره و سود رو باهم نصف کنیم.(ندانستن قانون که میگید تا خودتان پول انجام کاری رو نداشته باشید نباید شروع کنید).
خلاصه با سرمایه پدرم کاری شروع کردم که هیچ تحربه ای نداشتم و هیچی ازش بلد نبودم و بماند که چقدر آزمون و خطا داشتم (قانون عدم طی کرد تکامل) و کلی ضرر میدادم.
خلاصه با کلی ضرر و بازار خرابی اون اوایل ادامه دادم و به جایی رسیدم که درآمدم خیلی عالی شد و 5 تا کارگر استخدام کردم و کلی معروف شدم توی شهر و از شهرهای دیگه ام مشتری داشتم چقدر هم خوشحال بودم که دارم معروف میشم و درآمدم هم خیلی خوب شده بود.
ولی …. یه چیز منو خیلی اذیت میکرد و اون علاقه نداشتن به کاری بود که انجام میدادم چیزی که شما خیلی در موردش تاکید میکنید.
قانون اینه که هرچی که ازش لذت ببری برات معجزه میکنه و من اینو نمیدونستم من فقط دنبال پول بودم و پول هم می ساختم ولی چون علاقه نداشتم هر روز با حس بد میرفتم سر کار.
من اون موقع اینقدر مشتری داشتم که از یک هفته قبل به مشتری وقت میدادم و صبح ها ساعت 7 میرفتم مغازه و سالت 12 برمی گشتم ولی چون علاقه نداشتم هی با خودم میگفتم کی تمام میشه کی میرم خانه خسته شدم کی مثلا عید میشه یه چند روزی خلاص بشم از بخارشویی، و تنها چیزی که باعث میشد من ادامه بدم پولی بود که از اون کار درمیاوردم.
ولی از اونجا که اگه به کاری که میکنی علاقه نداشته باشی دیر یا زود ولش میکنی و مهم نیست که چقدر داری ازش ثروت می سازی منم این اتفاق افتاد.
خب یه سری شرایط بوجود آمد که من به سری تضاد ها خوردم و در یک برهه یکم مشتری هام کم شد و چون علاقه ای نداشتم کم کم با خودم گفتم که دیگه نمیخوام ادامه بدم و با کلی سرمایه که گذاشته بودم جمع کردم.
البته یه ایراد دیگه ام داشتم این بود که چون خودم سرمایه نگذاشته بودم و متعهد شده بودم که با پدرم شریکی کار کنم مجبور بودم که یه قسمت از درآمدم رو به پدرم بدم و این منو اذیت میکرد و همه ی این عوامل باعث شد از کاری که یه زمان خیلی خوب ازش پول می ساختم خارج بشم با کلی ضرر و اون موقع هم درکی از قوانین نداشتم.
یادمه اون زمان که جمع کردم یکی از بستگان گفت بیا باهم آموزشگاه بزنیم و درآمد خوبی داره و من باز با توجه به اینکه اصلا علاقه ای به اون مدل آموزش نداشتم و فقط برای کسب ثروت میخواستم اون کار رو انجام بدم باز هم به مشکل خوردیم و بعد از اینکه کلی هزینه کردیم برای آموزشگاه و یه محلی رو اجاره کردیم و کلی توش هزینه کردیم وسیله خریدیم رنگ کردیم تابلو خریدیم و گفتن دیگه این خیلی عالیه ولی سر مجوز به مشکل خوردیم و اصلا شروع نکرده جمع کردیم. (توجه نداشتن به قانون).
حالا الان که این صحبت ها رو گوش میدم دیگه کامل درک میکنم که وقتی دنبال کاری که علاقه نداری میری نمیتونی با چالش هاش دست و پنجه گرم کنی و خیلی زود خسته میشی چون ازش لذت نمیبری و محکوم به شکست میشی.
ولی الان خداروشکر دارم در زمینه ای فعالیت میکنم که بهش علاقه دارم و دوستش دارم فعلا هم درآمد خاصی ندارم ولی با درک قانون مطمئنم اگه تمرکزم رو بزارم روش میتونم ازش کلی ثروت بسازم و ازش لذت ببرم.
مورد بعد اینکه در مورد چیزی پیش بینی نکنیم چقدر زیبا توضیح دادید که مشکل ما از جایی شروع میشه که میریم توی آینده و از لحظه حال خارج میشیم.
پیش بینی از عهده ما خارجه و فقط خدا از همه چی خبر داره ما اگه بجای پیش بینی آینده، خودمان رو وصل کنیم به منبع اصلی اون موقع میتونیم از آینده خودمان مطمئن باشیم و خیالمان راحت باشه که من به منبع اصلی وصل هستم و چون اون میدونه چه اتفاقی قراره بیفته پس من هم به خاطر اون هدایت میشم به مسیر درست.
این که گفتید دوست دارم عادی باشم شاید الان برای خیلی ها قابل درک نباشه برا خود من هم شاید خیلی قابل درک نیست ولی مطمئنم منم به همین حرف شما میرسم.
من و هر انسان دیگه ای دوست داریم دیده بشیم و معروف بشیم ولی شاید همین معروف شدن باعث بشه نتونیم از زندگی لذت ببریم و یه جاهایی شاید اذیت کننده هم بشه.
از امروز سعی میکنم روی خودم توی این زمینه هم کار کنم که تلاشی برای معروف شدن نکنم و کار خودم رو انجام بدم و مثل شما از زندگی و لحظات زیباش لذت ببرم.
اینکه در مورد دیگران حرف نزنیم که یک دنیا حرف برای گفتن داره و چقدر تهمت زدن و غیبت کردن میتونه مارو از مسیر اصلی منحرف کنه.
به لطف خدای مهربان و با توجه با آگاهی هایی که توی دوره 12 قدم بهش رسیدم دارم سعی میکنم که پشت سر دیگران غیبت نکنم هیچ ادعایی ندارم که عالی شدم ولی از گذشته خودم خیلی بهترم.
وقتی آدم تصمیم میگیره غیبت نکنه خداوند هم شرایط و آدم ها رو جوری میچینه که در معرض غیبت کردن قرار نگیری آدم هایی که قبلا باهات غیبت میکردن از دور و برت حذف میشن اینو کامل حس کردم و وقتی تعهد خودت رو نشان میدی خدا هم کمک میکنه و در مسیر درست هدایت میشی.
اینکه گفتید فقط توانایی فنی باعث نمیشه شما بهترین بشی کاملا درسته.
برای موفقیت عوامل زیادی دست به دست هم میدن که آدم نتیجه بگیره.
مثلا توی مسائل مالی دقیقا نمیشه گفت کدام عامل باعث ایجاد ثروت میشه یا در روابط کدام عامل باعث ایجاد خوب میشه . همیشه جمعی از عوامل باعث رسیدن ما به خواسته ها میشه.
توی زندگی ما هم چیزی که باعث رستگاری ما میشه یک عمال نیست من باید توی بحث ثروت کامل بشم من باید روی بحث کنترل ذهن کامل بشم من باید توی بحث روابط کامل بشم من باید توی بحث سلامت کامل بشم من باید توی بحث شناخت خودم و خدای خودم کامل بشم تا به رستگاری برسم.
باید روی تمام جنبه ها عالی بشیم نه فقط روی یک جنبه. اون موقع هست که میتونیم مثل شما یک فرد تاثیر گذار باشیم و الگوی دیگران بشیم برای رسیدن به خواسته ها.
امیدوارم این حرف ها اولا به خودم یادآوری کنه قوانین جهان هستی رو و ثانیا به کسانی که توی مسیر درست هستن کمک کنه برای رشد و پیشرفت خودشون.
ممنون از شما استاد عزیز براتون سلامتی و طول عمر میخوام از خدای مهربان
دوستتون دارم
یا حق
وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّهِ حَیْثُ نَشَاءُ ۖ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ ﴿74 زمر﴾
می گویند: همه ستایش ها ویژه خداست که درباره ما به وعده اش وفا کرد، و زمین را به ما میراث داد که هر جای از بهشت را بخواهیم، جای خود قرار می دهیم. چه نیکوست پاداش عمل کنندگان.
سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز و همه دوستان نازنین در سایت. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل و این آگاهی ها.
برای قسمت قبلی یه کامنت نوشتم ولی چون نتونستم احساس خوب و مثبتم رو حفظ کنم نتونستم تمومش کنم. بسیار تحسین میکنم صحبتها و توضیحات استاد عباس منش عزیز ولی اعتراف میکنم هنوز یه جاهایی نمیتونم خوب عمل کنم. یه جاهایی درگیر افراد و حرفهای مسموم و منفی میشم. که اونم بخاطر شرک درونم هست. درسته یکی دوبار اشتباه ما رو بدبخت نمیکنه ولی میتونه ما رو وارد چرخه اشتباهات مکرر کنه. و از اونجا به بعد چرخه خودش خودش رو ادامه میده.
نکاتی که در مورد مسی گفتین خب بخشی از اونها فوتبالی بود که من چیز چندانی در مورد فوتبال نمیدونم. ولی بخشی که در مورد روانشناسی و تمرکز بر ویژگیهای مثبت شخصیت افراد موفق بود بسیار برام تحسین برانگیز بود و بسیار لذت بردم. و خدا رو شاکرم که از نظر ظرف وجودم به سطحی رسیدم که در مدار دریافت این آگاهی ها باشم. خدا رو شاکرم بخاطر اینکه ما رو به مدار توحید هدایت کرد و بیشتر و بیشتر در مدار توحید بالا میبره. وعده خداوند همیشه صادق و راستینه و ما به فراخور شجاعت عمل کردن به توحید به نتایج عالی دست پیدا میکنیم. اگر با اقدامات عملی کوچیک آگاهانه خودمون رو وارد چرخه ای از نکات مثبت کنیم، و ادامه اش بدیم و تقویتش کنیم، اون چرخه ادامه پیدا میکنه و درهایی از فراوانی و نعمت و آرامش و سلامتی و روابط عالی به روی زندگی ما باز میشه. یه جایی توی دقیقه 16 فایل بکگراند صحبتهای استاد صدای زیبای یه پرنده شنیده میشد که خیلی دلنشین بود برام. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر همه زیبایی ها. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر همه گشایشها و فراوانی نعمات در زندگی مون.
«دوش رفتم به در میکده خواب آلوده ؛ خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده» «آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش ؛ گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده» «شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام ؛ تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده» «گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست ؛ که شود فصل بهار از می ناب آلوده» «آشنایان ره عشق در این بحر عمیق ؛ غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده»
به نام خدای مهربان
سلام آقا حمید،برادر عزیز و گرامی
الان که کامنت شما را میخوندم یادم به یکسال پیش خودم افتادم، که یکی دو ماه میشد بصورت جدی استاد رو دنبال میکردم، یه تضادی برام پیش اومد، که از شدت تنش درونی نزدیک به سکته رسیدیم خیلی حال بدی بود، و این رو اضافه کنم این حال به مدت یکماه طول کشید. یجای به بعد احساس کردم دیگه دارم از دست میریم، یه انگشتر داشتم اون رو فروختم و دوره عزت نفس و قدم اول دوازده قدم رو خریدم، و خودم رو بستم به این دو و فایل های رایگان. خلاصه خیلی برایم وحشتناک بود. و کم کم به لطف خدا و فایل های استاد از اون وحشت و اضطراب گذشتم. الان دیگه مثل سفالی شدم که از کوره در اومده، قوی و محکم. تضادها ما را قوی می کنند، مثل سنگ. فقط باید طاقت بیاریم. یا به قول استاد بدترین حس های بد هم با گذشت زمان درست میشه، فقط فرصت بدید.
چه خوب شد یاد اون تضاد و الان خودم افتادم، اوایل از یادآوریش هم حالم بد میشد، ولی الان به خودم میبالم که اینقدر قوی شدم و تغییر کردم، خدایا شکرت.
برادر جان مررررسی که وقتی حس و حالت خوبه مینویسی، واقعا حس و حال نویسنده رو میشه از نوشته اش فهمید.
ان شاءالله از این به بعد همیشه با حس خوب استوار و محکم گام در راه سعادت بذاری.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم. سلامت و شادکام باشید. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این همه تغییر و تحول مثبت و رسد و پیشرفت شما. بسیار تحسینتون میکنم بخاطر ساختن این شخصیت قوی که چالشها و روزهای سخت رو پشت سر گذاشتین. و امروز با آرامش ناشی از قدرت درونتون دارید به پیش میرید. و اینکه بازم تحسینتون میکنم که انگشتر تون رو فروختین تا دوره تهیه کنید. این بهش میگن یه شخصیت و ذهن ثروتمند. با اینکه همه میدونن طلا برای خانمها چقدر جذابیت داره. ولی شما طلا رو دادین، و بجاش آگاهی و گسترش شخصیت رو دریافت کردین. معامله بسیار هوشمندانه ای بوده. تحسینتون میکنم. و یه نکته ای دیگه «منم دوره عزت نفس رو میخواااااااام» با اینکه دارم دوازده قدم رو کار میکنم ولی بشدت مشتاق عزت نفس هستم و از خداوند میخوام که ظرف وجودم رو اونقدری گسترش بده تا در مدار دریافت آگاهی های دوره عزت نفس قرار بگیرم.
میدونید باور شخصی من چیه؟ من معتقدم ما باید روی خودمون کار کنیم و اونقدر این کار کردن رو ادامه بدیم تا به لحاظ فرکانسی به سطحی برسیم که آماده دریافت یک آگاهی باشیم. چه محصول باشه چه فایل هدیه. جهان ما رو در معرض دریافت اون آگاهی قرار میده. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
به نام خدای مهربان
سلام به استاد بینظیر و مریم جان مهربان و دوستان توحیدی ام
سلام آقا حمید برادر عزیز و گرامی
دیشب یه تصمیمی گرفتم که این هفته فقط تمرکزی کار کنم روی دوره عزت نفس و تو این هفته وارد سایت نشوم تا این دوره رو اصولی کار نکرده ام، حق ورود ندارم. خلاصه صبح که بیدار شدم، و عهدی که با خودم بسته بودم یادم اومد، حالم بد شد، اصلا تصورش برام سخت شد، بعد گفتم حتما من به این سایت معتاد شدم، باید از علایق و دلبستگی ها دست کشید، خلاصه خیلی سخت بود که به سایت وارد نشدم، بعد یاد حرف آقا رضا افتادم که گفت، شده در روز چند بار به سایت سر بزنم، ولی اینکه نیام یادم نمیاد و اگر نیومدم اشتباه کردم، و این باعث شد که خودم رو آروم کنم که اگه نیایی تو سایت اشتباه کردی،نه اینکه بیایی تو سایت.
خلاصه ما سایت باز کردیم پیام شما اومده بود، کلی انرژی گرفتم و با یاد خدا بلند شدم و کارام رو کردم، بعد اومدم گفتم ببینم در مورد این تصمیم ام که میخوام تمرکزی روی دوره کار کنم چه نشانه ای میاد؟
این لینک نشانه
abasmanesh.com
و چیزی که من با قطعیت بیشتر دریافت کردم، این است که خدا داره تو این سایت با من صحبت می کنه، من کجا برم که صدای خدا را واضح تر از اینجا بشنوم و این اعتیادی است که اصلا دیگه به فکر ترکش نیستم،
متن نشانه رو هم میذارم.
سوال:
من در یک احساس بد سردرگم شدهام. مدام عذاب وجدان درباره موضوعات مختلفی در زندگی ام دارم.
اگر اطرافیانم مریض شوند یا دچار دردسری باشند، نمی توانم خوشحال باشم و از زندگی ام لذت ببرم. زیرا به محض اینکه می خواهم کمی از زندگی ام لذت ببرم، فوراَ این حس عذاب وجدان سراغم می آید که چرا اینقدر بی رحم هستم.
مدام در حال دلسوزی کردن به حال دیگران هستم با اینکه از این کار متنفرم. زیرا اگر انجامش ندهم، آنقدر عذاب وجدان و احساس گناه اش سنگین و غیر قابل تحمل میشود که مجبور به ادامه دادن به این دلسوزی ها میشوم..
احساس می کنم هیچ جایی برای شادی در زندگی ام نمانده. نه به خاطر خودم، بلکه به خاطر دردسرهای بی شماری که اطرافیانم دچارش می شوند و من مجبور به حل و فصل آنها هستم.
دیگر به احساس ناتوانی رسیده ام. هیچ کنترلی بر زندگی ام ندارم. نه آرامشی برای تمرکز بر اهدافم دارم و نه می توانم از زندگی ام لذت ببرم. گاهی به خود می گویم من که خدا نیستم و سعی می کنم بر خوشی های زندگی ام متمرکز شوم، اما دوباره عذاب وجدان سراغم آمده و راحتم نمی گذارد.
چطور باید این مسئله را حل کنم؟
پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش
اگر مجبور بشوم اساس آموزش های استاد عباس منش را در یک جمله خلاصه کنم، آن جمله این است:
باید به هر روشی که می توانی، به مسائل زندگی ات به گونه ای نگاه کنی که به احساس خوب برسی
و مهمتر از همه، اگر با هر دلیل، منطق یا توجیهی ماندن در احساس بد را برای خودت غیر قابل اجتناب بدانی و خودت را مجبور به ماندن در این فضا بدانی، قطعاً اتفاقات بدِ بیشتر را به زندگیات جذب میکنی.
زیرا این عصارهی ساز و کار جهان است که:.
احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد.
وقتی به موضوع ناخواستهای در زندگیات نگاه میکنی و احساس بدی درباره آن داری؛
یا وقتی به موضوعات ناخواسته زندگی دیگران نگاه می کنی و دلت به حالشان می سوزد و به عبارت ملموستر، به احساس بد میرسی، خودت را وارد مدارِ ناخواستههای بیشتر میکنی و با ادامه دادن به این رفتار، خودت را بیشتر در آن مدار نگه میداری و با بیشتر ماندن در این مدار، به اتفاقات و ماجراهای ناخواستهی بیشتری برخورد میکنی.
احساس بدِ شما که راهنمای بلامنازع شما برای تشخیص اصل از فرع است، در همهی این حالتها، رفتارها و این نوع نگرشِ ناقص و ناهماهنگِ شما با ساز و کار جهان، خیلی واضح به شما می گوید که:
در حال حرکت در مسیر اتفاقات بدِ بیشتر هستی.
فارغ از اینکه آن موضوع برای تو چقدر مهم یا حیاتی باشد.
فارغ از اینکه حق داشته باشی یا نداشته باشی
فارغ از اینکه انسانیتِ تعریف شده برای تو، حکم میکند یا نمیکند
فارغ از اینکه وجدان، جامعه، مردم و … تو را قضاوت می کنند یا نه،
و فارغ از هر دلیل، برهان، منطق و استدلالی، توجه به موضوعی ناخواسته که تو را به احساس بد میرساند، یعنی ارسال فرکانس ناخواستههای بیشتر به جهان و جهان پاسخگو نیز به قول حافظ طبق طبع و ذاتش، بازتاب آن فرکانس ها را در قالب اتفاقات ناخواستنیی بیشتر، وارد زندگیات میکند..
وقتی به دردسری توجه می کنی که دوست صمیمیات در آن گرفتار شده و برایش دل میسوزانی و با او ابراز همدردی میکنی و نگرانش میشوی،
وقتی به بیماریای مادرت توجه نموده و به حالش دل میسوزانی یا با او ابراز همدردی میکنی،
وقتی به دردسری که فرزندت به هر شکلی در آن گرفتار است نگاه میکنی و به خاطر آن نگران هستی،
وقتی به مشکلات کاری و مالی همسرت توجه نموده و با او احساس همدردی می کنی،
و در یک کلام وقتی به هر دلیلی به مشکلات خودت و اطرافیانت یا حتی مردم جهان توجه نموده و دربارهاش احساس بدی پیدا میکنی، یعنی نه تنها به آنها هیچ کمکی نمی کنی، بلکه خودت را نیز به جمعِ آن زنجیرهی معیوب اضافه میکنی و تبدیل به کوری میشوی که نمیتواند عصا کشِ کوری دیگر باشد.
بنابراین:.
اول از همه باید از دو موضوع مهم دراین باره آگاه شوی:
1٫
اگر نحوه عملکرد جهان را بدانی و بپذیری هر فردی فقط اتفاقاتی را تجربه میکند که خودش با باورها و کانون توجه اش، فرکانس آن اتفاقات را ارسال نموده است، دیگر هیچ منطق و استدلالی حکم نمیکند تا در آن باره احساس گناه داشته باشی.
زیرا خداوند زندگی هر فرد را در دست باورها و فرکانس های خودش قرار داده. زیرا خداوند سیستم جهان را به گونه ای برنامه ریزی نموده که به فرکانس های ما واکنش نشان دهد، دیگر نمی خواهی دایه دلسوز تر از مادر باشی. زیرا می دانی که حتی خداوند هم مسئولیت فرکانس های دیگران را به عهده نگرفته.
همانگونه که در قرآن بارها آمده و بهترین اشاره در این باره، آیه
وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَهً فَرِحُواْ بهِا وَ إِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَهُ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ(36)
هنگامى که رحمتى به مردم بچشانیم به آن شاد مىشوند و اگر به خاطر آنچه از پیش فرستاده اید (فرکانس هایی که از قبل ارسال نموده اید) مصیبتى به آنها برسد ناگاه مأیوس مىشوند. (36)
یا آیه
ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبیدِ (51)
این نتیجه کردارى است که پیش از این فرستادهاید و خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمىدارد.» (51)
2٫
از طرف دیگر، اگر بدانی مواجه شدن با تضادها و ناخواسته ها، نه تنها اتفاق بدی نیست، بلکه حتی میتواند فرصت شگفت انگیزی باشد برای فردی باشد که هنوز نتوانسته خواستهی واقعیاش را بشناسد. آنوقت به خاطر برخورد یک نفر با ناخواسته ای که آمده تا او را درباره خواسته اش به وضوح برساند، احساس دلسوزی نخواهی داشت.
و مهم تر از همه، باید به این نگاه برسی که هر فردی در هر جایگاهی به سر میبرد، جای مناسبش است. حتی اگر به ظاهر در اوضاع نابه سامانی گیر افتاده، این تضاد به او کمک می کند تا توانایی هایش را برای پیشرفت بیدار کند.
بیشترین درخواست برای موفقیت مالی زمانی است که فرد درگیر مسئله ای مالی شده
بیشترین درخواست برای سلامتی، زمانی است که فرد دچار بیماری شده
بیشترین درخواست برای آرامش، زمانی است که در نگرانی گیر افتاده
و این تضادها به فرد کمک می کند تا راه خودش را از آن وضعیت به سمت خواسته اش پیدا کند.
همه پیشرفتهایی که در جامعه بشری می بینی، به خاطر برخورد با همین تضادها بوده.
از ماشینها، هواپیماها و حتی واکسنهایی که تولید شده و جان هزاران نفر را حفظ کرده است.
جهان با این تضادها در حال رشد است و فردی که همین حالا برایش نگرانی و دل میسوزانی نیز به محض اینکه آماده شود و خودش بخواهد، جهان او را از میان این تضادها به سمت رشد و پیشرفت هدایت میکند. زیرا کار جهان هدایت همه به سمت رشد و پیشرفت است. اما هر فرد زمانی با این هدایت همراه می شود که از نظر فرکانسی آماده باشد.
زندگی در جهانی با چنین نظم و قوانینی دقیق، گواهی بر این است که همه افراد به یک اندازه به منبع ثروت، نعمت، سلامتی، خوشبختی و همهی چیزهای خوب دسترسی دارند و به محض اینکه خودشان بخواهند به این منبع وصل و از آن برداشت نمایند.
جهان همانند سفره ای است مملو از انواع و اقسام غذاها که پیش روی ما پهن شده. هر کدام از ما به اندازه باورها و فرکانس های مان میتوانیم از این سفره انتخابهای متعدد و متفاوتی داشته باشیم
عده ای از این سفره ثروت، شغل پولساز، ایده پولساز، خانه ویلایی زیبا، مسافرت به زیباترین سواحل دنیا، کشتی تفریحی، ماشین آخرین مدل، سرمایه گذاری، سلامتی، روابط سالم و عاشقانه و … را انتخاب می کند.
عده ای هم درگیریهایی مثل: نگرانی برای موضوعاتی از قبیل اجاره خانه، قسط، وام گرفتن، جور کردن بدهی، هزینههای تمام نشدنی، نداشتن یک خودروی درست و حسابی، نداشتن یک رابطه زیبا و آرامش و … را بر می گزینند.
درهر صورت دست ما برای انتخاب از این سفره کاملاً باز است و تنها فردی که قدرت این انتخاب را برای ما دارد، خودمان و باورهایمان هستیم.
همانگونه که خداوند در قرآن درباره این موضوع به وضوح میگوید:
کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً
و هر یک از این دو گروه را به عطاى پروردگارت کمک خواهیم داد و هرگز کسى از عطاى پروردگارت محروم نخواهد بود.
پس حالا که قوانین را متوجه شده ای، راحتتر می توانی نگاه جدیدی به این مسائل داشته باشی که به تو احساس بهتری بدهد.
مشکل اصلی افرادی مانند شما و نیز رفتارهایی مثل احساس گناه، عذاب وجدان، نیاز به تایید شدن از طرف دیگران و … از این باور “احساس عدم لیاقت” آب می خورد.
یعنی اولاً شما مسئولیت ایجاد احساس خوب برای اطرافیانت را پذیرفته ای. نه به خاطر آنها، نه به این دلیل که زندگی آن افراد برایت بسیار مهم است، بلکه دلیلش این است که بودن و موجودیت خودت را در انجام این کار می بینی، ضمن اینکه قضاوت دیگران درباره تو، برایت بسیار مهم است.
در یک کلام به خودی خود، احساس لیاقت درباره خودت نداری. دوست داری فرد مفیدی باشی و فکر می کنی حتما باید برای اطرافیانت کاری انجام دهی تا مفید واقع شوی. در نتیجه تصمیم گرفته ای مسئولیت شاد نمودن یا همدردی با آنها را بپذیری.
این تنها یک نمونه از موضوعات عذاب آوری است که ریشه اش در نداشتن احساس لیاقت و عزت نفس است.
بلکه بسیاری از رفتارهای ما که مانع پیشرفت مان شده و نیز دلیل بسیاری از ناکامی های ما از ناکامی های مالی گرفته تا ناکامی های که در روابط مان تجربه می کنیم و موجب شده طعم آرامش را در زندگی نچشیم، در عدم احساس لیاقت نهفته است
“باور احساس لیاقت”، منشا اصلی موفقیت های ماست و نیز نداشتن احساس لیاقت، ریشه اساسی ناکامی های ما در زندگی است.
می توانم بگویم، مهم ترین تمرکز استاد در دوره عزت نفس، ساختن این باور است. زیرا عزت نفس شما، کاملا به داشتن و ساختن این باور وابسته است.
به همین دلیل است که عزت نفس را عامل اساسی موفقیت افراد اسطوره در جهان دانسته اند.
به همین دلیل است که استاد عباس منش بر ساختن عزت نفس، اینقدر تاکید دارد.
و به همین دلیل، ایشان استفاده از دوره عزت نفس را در کنار هر دوره ی دیگری، توصیه می کنند.
خیلی مهم است که مسئلهای که در آن گرفتار شدهای را بصورت اساسی حل کنی. زیرا ممکن است با خواندن این نوشته و آگاهی از قوانین جهان، احساس ات در این باره بهتر شود. اما از آنجا که ریشه این مسئله هنوز در وجود شماست و در قالب باور محدود کننده ای به نام
عدم احساس لیاقت
نهفته شده، اگر به صورت ریشهای حل نشود، دوباره با گذشت چند روز در قالب دیگری خودش را نشان میدهد و نتیجهاش این است که دوباره آرامش و آسایش ات را سلب می کند و دوباره ناخواسته های بیشتری را وارد زندگی ات می کند به گونه ای که تو را به احساس ناتوانی در زندگی ات می رساند.
زیرا “عدم احساس لیاقت” نه تنها بزرگترین مانع برای ورود نعمت ها به زندگی است. بلکه دلیل ناماندگاری نعمت ها در زندگی نیز هست. یعنی اگر به واسطه یک باور قدرتمند کننده ی دیگرت، نعمتی وارد زندگی ات می شود، این باور کاری می کند که آن نعمت دوام چندانی نداشته باشد و اتفاقاتی دست به دست هم می دهد که آن نعمت را خیلی سریع از دست می دهی.
افراد زیادی خیلی سر سری از این مسئله گذشته و دلیل این مشکل را در جای دیگری جستجو نموده یا به دنبال راه کارهای دیگری برای حل مشکل شان می گردند.
اما اگر بدانند،بسیاری از اتفاقات ناخواستهای که وارد زندگیشان شده و نتوانسته اند هیچ دلیل واضحی برایش بیابند، از این باور محدود کننده آب می خورد، آن وقت حاضرند همه جوره بهای حل این مشکل را پرداخته و زمان، هزینه، انرژی و تمرکز صرف ساختن عزت نفس از دست رفتهشان نمایند.
زیرا می دانند که داشتن آن میزان آرامش، چه گنجی در زندگی شان است و آن ذهن آرام چه فضایی را برای ورود ایده های جدید و دیدن فرصت های جدید به زندگی شان باز می کند.
عزت نفس مثل یک فونداسیون است که تمام موفقیتهای زندگی ما روی آن چیده میشود.
همانگونه که پی یک ساختمان، مهمترین عاملی است که تعیین میکند ساختمان شما چند طبقه باشد و تا کجا بتواند بالا رود، میزان عزت نفس شما هم تعیین کننده این است که تا چه از حد موفقیت را میتوانی کسب نمایی.
زیرا وقتی عزت نفس نداشته باشی، وقتی احساس لیاقت نداشته باشی، آن وقت مجبور می شود به جای ایده پردازی یا یافتن اهدافت، انرژی و توانایی ات را صرف کارهایی بیهوده ای نمایی تا بتوانی رضایت دیگران را جلب نمایی یا احساس مفید بودن داشته باشی.
یعنی به جای پرداختن به هدفت، تمرکز خود را بر صرف کارهای بیهودهای می نمایی که نه تنها سودی برای خودت و جهان ندارد، بلکه کلاً شما را از مسیر منحرف و وارد سیکل معیوبی از اتفاقات نادلخواهی می نماید که تمامی ندارد و در نهایت شما را به احساس ناتوانی می رساند.
اینها موضوعات بسیار ریز و مخفی است که استاد عباس منش در دوره عزت نفس مفصلا به آنها پرداخته است. به گونه ای که وقتی در دوره عزت نفس با این موارد مواجه میشوی، متعجب میشوی از اینکه چقدر این باورهای محدود کننده، مخفی بوده اند و چه تاثیرات منفی وسیعی بر زندگیات گذاشته بودند و چقدر وقت شما را صرف مسائل بیهوده ای نموده بودند و مهمتر از همه، چقدر از این موضوع بی خبر بوده ای. به گونه ای که این مسئله را می توانستی به همه چیز ربط دهی الّا عزت نفس!
استاد عباس منش نقطه عطف زندگیاش را زمانی میداند که تصمیم گرفت پایههای عزت نفس اش را بسازد و پس از آن به سمت موفقیتهای بزرگ هدایت شد.
ساختن عزت نفس یک پروسه است. دوره عزت نفس راهنمای خوبی است تا قدم به قدم شما را در مسیر ساختن عزت نفس ات یاری نماید.
مأموریت دوره عزت نفس، ساختن باورهایی است که عزت نفس شما را می سازد. زیرا وقتی آن عزت نفس ساخته می شود، توانمندی هایت را بیدار می سازد. به یادت می آورد که قادری چه نتایجی در زندگی ات بیافرینی. به شما کمک می کند اولین قدم را برای هدفت برداری. عزت نفس به شما جسارت غلبه بر ترس هایی را می دهد که موجب شده بود اهداف بزرگی نداشته باشی. زیرا فکر می کردی به اندازه کافی توانا و لایق نیستی که آن خواسته ها را داشته باشی.
وقتی عزت نفس ات را می سازی، گویه ای نسخه ای جدید از خود می سازی. نسخه ای که خودش و خداوند را باور می کند.
ارزشمندی و لایق بودنش را برای داشتن بهترین ها باور می کند. دیگر نمی تواند به کمتر از بهترین قانع شود. تمرکزش را از هر موضوعی که او را از هدفش دور می سازد، بر می دارد و مهم تر از همه از آنجا که دیگر در پی جلب رضایت دیگران یا تایید شدن توسط دیگران نیست، زمانی آزاد بسیار زیاد و آرامش بسیار زیاد برای پرداختن به اهدافش دارد.
سلام و درود به شما
بسیار عالی بود. یه دوره کامل آموزش عزت نفس بود.
این پاسخ های بی نظیر احتمالا کار خانم شایسته است. خیلی مشتاقم هر چه زودتر به مدار دریافت آگاهی های دوره عزت نفس برسم.
همون طوری که نوشته بودن عزت نفس مثل فونداسیون یک ساختمانه که ارتفاع و تعداد طبقات این ساختمان بستگی به این فندانسیون داره.
درود به شما و قدردان تون هستم.
رضوان عزیزم سلام
عااااالی عااااالی
واقعا قابل تحسیییین هستین.
همیشه از کامنت هاتون لذت میبرم و درس میگیرم.
واقعا خدا رو شکر به خاطر وجود استاد و همچین شاگردانی.
کامل و جامع …
من هم الان دور دوم دوره عزت نفس هستم
خدا رو سپاااااااس
خداوندا من را به راه راست هدایت کن، راه کسانیکه به آنها نعمت داده ای، نه راه گمراهان …
شیما
سلام رضوان جان دوست ارزشمند وبانگرشم از صمیم قلبم سپاسگزار خداوندی هستم که مرا به کامنت آقا حمید وبعد جواب شما هدایت کرد
بهت تبریک میگم بخاطر این همه تغییر وتحول شخصیت قوی که از خودت ساخته ای منم دیشب تا حالا یه تضادی برام پیش آمد مثل قبل رفتار واکنشی نداشتم ولی تا همین الان نجواها بودند که توذهنم جولان میدادند مدام میگفتند بهش بگو که رفتار یا آن حرفش توراناراحت کرده احساست رو بگو گفتم نه تمرین ستاره قطبی را دارم خیلی هم جواب گرفتم پس قانون جواب میده این مورد هم آن رفتاری که دوست دارم خودم خلق میکنم
خداراشکر فکر کنم با نوشتن ذهنم آروم شد بسیارسپاسگزارم بخاطر بودنت
در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید
سلام ودرود دوست عزیزم
بهتون تبریک میکم که تونستید از طلا تون بگذرید اونم در شرایطی که در تضاد بوده اید و تونستید ذهنوتون رو کنترل کنید و تصمیم درست رو گرفتید وعملیش کردید
افرین بهتون براتون ارزوی موفقیت و شاد کامی دارم
سلام مجدد به دوست و برادر عزیزم حمید جان گلم
به لهجه شیرین مشهدی
یره خیلی کارت درسته وخه بیا مشد تا دورت بگردوم
چقدر تحسینت میکنم بابت این درکی رسیدی که وقتی حالت میزون نیست کامنت نمیذاری یعنی خودت رو مقید نکردی که حتما توی هر شرایط روحی و جسمی باید کامنت بذارید و این یک نکته مثبت از شما هست حمید جان و همینکه این موضوع مهم رو فهمیدی یعنی اینکه داری روی خودت خوب کار میکنی
و بقول بانو رضوان در جواب کامنتت که نوشته خالو احساس نویسنده رو میشود از کامنتش فهمید
و واقعا همه چیز به فرکانس هست و قشنگ درک میکنم این موضوع رو
دوست خوبم
در پناه جان جانان شاد و سرحال و خندان و ثروتمند باشی و من دلم بد جور تنگ شده برای اون کودک درونت حمید جان
سلام من رو بهش برسون بگو چند وقتی هست که توی سایت شیطونی نمیکنه حواسم بهش هست هاااااا
عاشقتم
سلام و درود به جواد عزیز. قدردان لطف و محبت شما هستم. ممنونم که با کامنت های ارزشمندت احساس خوب هدیه میدی. آقا چقدر دلم برای لهجه مِشِدی تنگ رِفتِه بود.
این روزها یه کمی مشغول بودم و هنوز هم هستم. ببخشید با تأخیر جواب میدم. مشغول اسباب کشی هستم. و اینکه یه کمی سرم شلوغه ولی در پناه آرامش و لطف الهی. و دستان نوازشگر رب العالمین که هر لحظه از جایی که فکرش رو نمیکردم دری رو برام باز میکرد. خیلی خیلی امیدوارم به رحمتش. یه جایی بود که واقعاً کم آوردم. نشستم براش متن نوشتم .گفتم خدایا خودت میدونی من هر چقدر به زمین و زمان بزنم اول و آخرش خودتی که باید گره ها رو باز کنی. من الان اعلام میکنم تسلیم خواست و اراده تو هستم و نیاز دارم درها رو باز کنی و مطمئنم و یقین دارم فقط تویی که کمکم میکنی براش.
باور کن اینو نوشتم یکی دو ساعت بعد یه خونه با شرایط خوب و هزینه مناسب برام پیدا شد. و ماجرا ادامه پیدا کرد.
به لطف الهی روزهای آینده اتفاقات بهتر و عالی در راه خواهد بود.
در پناه رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی جواد عزیز. خیلی ممنون و سپاسگزارم از وجود ارزشمندت.
سلام خدا بر تو ای حمید عزیز
چی بگم
چی بگم از لطف رب العالمین
چی بگم از مهربونی خداوند بخشنده
چی بگم
بخدا پیامت روخوندم و الان دارم با رب العالمین عشق بازی میکنم
الهی شکر
استاد چه کردی با ما
چه کردی با این خدای ما
استاد خدارو به همه ما نشون دادی و دست ما رو تو دست نازنین خداوند گذاشتی ازت بی نهایت ممنونم استاد عزیزم
حمید جانم خیلی برات خوشحالم
دارم ازت یاد میگیرم
دارم یاد میگیرم که میشه براش نامه نوشت و ازش خواست و اون هم بلافاصله اجابت میکنه
ما رو از جزییات کار با خبر کن که جان جانان چه پرهایی روبرات باز کرده تا ایمانمون بیشتر بشه به خدای مهربان
حمید جان
این داستان نامه نوشتن شما برای خدا منو یاد داستان زیبای ملا علی طالقانی انداخت
متن کامل این نامه رو اینجا میذارم تا دوستانم هم ببیند و ایمانمون به خدای بزرگ بیشتر بشه
«««مرحوم حاج ملانظرعلی طالقانی هنگامیکه در مدرسه مروی اقامت داشت، در مضیقه مالی قرار گرفت که حتی چند روزی گرسنه مانده و چیزی که سدّ جوع و گرسنگی نماید، به او نمیرسید. شبی با خود فکر میکند که صبرکردن با این فقر و پریشانی، بس مشکل است، پس نامه به حاج ملاعلی کنی مجتهد بزرگ تهران بنویسم و او را از حال خود مطلع گردانم، اما مناعت طبع، او را از این کار منع نموده و میگوید: او نیز همنوع من است و نباید آبروی خود را نزد همنوع خود ریخت. نامه به شاه بنویسم! باز عقل و تقوا، وی را منع نموده که تو آخوند دربار نیستی، میخواهی ارزش روحانی خود را از دست داده و خود را در اختیار دولت و حکومت بگذاری. بالاخره پس از مدتی فکرکردن گفت: چه بهتر که نامهای به خدا بنویسم که همهجا حاضر و شاهد و قادر بر رفع حوایج است، بدون هیچ منتی. پس نامهای به این مضمون نوشت:
«از بنده گنهکار، نظرعلی طالقانی به پیشگاه حضرت باریتعالی جلتعظمته. بسمالله الرحمن الرحیم. پس از تقدیم حمد و سپاس و درود فراوان بر حضرت رسالت و خاندان طاهرین او، معروض میگردد: این بنده مبتلا به فقر و پریشانی گشته و در کمال مضیقه قرار گرفتهام و حوایج و نیازمندیهای ضروریام از این قرار است: …
نظرعلی طالقانی، بعد از ذکر حوایج خود، نامه را در هنگام سحر برداشته میبرد و لای درب مسجدشاه در نزدیکی مدرسه مروی میگذارد و متوکلاً علیالله برگشته و بعد از انجام وظایف دینی خود، درب حجره خود را بسته و میخوابد.
اتفاقاً همانروز ناصرالدین شاه به عزم شکار، از تهران به سوی شکارگاه سلطنتی که در قسمت شرقی تهران و بالای قریه مسگرآباد واقع بود، حرکت میکند که ناگاه باد تندی وزیده و طوفان برخاسته و مانع حرکت کالسکه میشود. شاه تا آرامشدن هوا فرمان توقف میدهد که گردبادی رسیده و به کالسکه شاه برمیخورد و شاه احساس میکند چیزی در دامن او افتاد آن را برداشته، میبیند نامهای است. وقتی مطالعه میکند میبیند کسی برای خدا نامه نوشته. فوراً فرمان بازگشت میدهد و یکسره به منزل رئیسالوزراء وقت میرود و دستور احضار همه وزراء را میدهد. همگان تعجب میکنند و حاضر میشوند. شاه در جلسه میگوید: بحمدالله به شکارگاه نرسیده به صید خود رسیدیم. پس نامه را از جیب خود درآورده و جریان وزیدن باد و طوفان و قراردادن نامه در دامنش را توضیح میدهد. آنگاه پیشکار مخصوص خود را با کالسکه سلطنتی به آدرس مزبور به مدرسه مروی میفرستد تا صاحب نامه را به حضور آورند. تمام طلبههای مدرسه مروی تعجب نموده و خود نظرعلی هم وحشت کرده که شاه مرا برای چه میخواهد؟ آیا کسی از طلبکارها به شاه شکایت کرده است؟ اما وقتی تشریفات مخصوص را میبیند تسکین مییابد. نظرعلی وارد مجلس شده و در کنار شاه در جایی که برایش در نظر گرفته بودند، مینشیند. شاه میپرسد: اسم شما چیست؟ میگوید: نظرعلی. اهل کجا هستی؟ طالقان. آیا نامهای برای کسی نوشتهای؟ بعد از قدری تأمل میگوید: آری دیشب برای خدا نامهای نوشتم. نامهات را کجا گذاردی؟ سحرگاه لای درب مسجدشاه. شاه نامه را نشان داده میگوید: آیا این نامه توست؟ میگوید: آری. آنگاه شاه به وزرا میگوید: کیست که در رفع حوایج ایشان مشارکت نماید و یکیک درخواستهای نظرعلی را خواند. تمام حاجات وی طیالمجلس برآورده شد و نظرعلی که تا ساعتی پیش هیچچیز نداشت، صاحب همهچیز گردید.
موفق باشی و سربلند در برابر رب العالمین
سلام و درود به جواد جان عزیز. داداش کلی معذرت میخوام که دیر جواب کامنتت رو میدم. ان شاالله هر لحظه ای که کامنت منو میخونی خداوند بهت شادی و نشاط و خنده و حال خوب و مثبت بده.
قدردانتم جواد عزیز، بخاطر مطرح کردن این داستان ارزشمند. یه زمانی شاید اینو برام تعریف میکردن باورم نمیشد ولی الان ایمان دارم که خداوند به راحتی وزیدن باد رزق و روزی و نعمت و ثروت برای بندگانش میفرسته. هنوز ماجرای راس و گوشی اپل و کنده شدن شیشه تراک کمپر استاد عباس منش با باد جلوی چشممه.
اگه یه روز شنیدی حمید امیری میلیاردر شده بدون من به راحتی وزیدن باد یا با باریدن بارون، یا موج زدن دریا میلیاردر شدم.
چون فرمانروای وهاب و رزاق ما دائماً داره نعماتش رو برامون ارسال میکنه. به خودش قسم داره میفرسته. من خودم درها رو بستم رفتم ته غار. کافیه یاد بگیرم چطوری از غار بیام بیرون.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی داداش.
سلام به حمید عزیز
خوشحالم که تونستی حال روحیتون رومثبت کنی اونقدر مثبت که کودک درونتونم فعال بشه
واما چقدر بحث چرخو رو خوب اومدی هم درسته با یکی دوبار حال بد اتفاق خاستی نمیفته ولی اگر به این فکر عادت کنی چرخه معیوب در مواقع دیگه تکرار بشه یکبار بدور میفته اونوقت نگهداشتن سخت میشه
وهمینطور در مورد چرخه مثبت گفتین اگر حال خوب رو ادامه بدی
وتی بدور بیوفته نتایجی میده باور نکردنی
وچه توجه عالی داشتی به نکات مثبت که حتی شنیدن صدای زیبای پرندگان در این فایل از غافل نبودی
البته تمام کامنت بچه هارو خوندم هیچکس به این صدای پرنده که شما گفتی ننوشته بود
سپاسگزارم که نکته چرخه رو نوشتی وبرای درس خوبی بود
شاد وسلامت و موفق باشی
سلام و درود به اصغر جان برادر بزرگوارم. سپاسگزارم از لطف و محبت شما و همینطور بخاطر نوشتن کامنتی که بسی انرژی مثبت به همراه خودش آورد. در پناه رب العالمین جان همواره شادکام و سلامت باشی داداش.
واقعاً من با اینکه یادش گرفتم و توی کامنتم هم مینویسم باز هم یه وقتایی ناخواسته با یه بنر تبلیغاتی یا یه صحنه نازیبا چرخه افکار منفی توی ذهنم استارت میخوره. بحدی که جهان هستی میگه «هی پسر کجا داری میری؟ انگار چک و لگد خونت اومده پایین؟»
خدا وکیلی بوشهر یه شهره با کلی انرژی مثبت و احساس خوب. با کلی زیبایی و سواحل پر از انرژی مثبت. با ده بیست دقیقه پیاده روی میتونی سطح انرژی رو بشدت ببری بالای بالا. چقدر آدمهایی میبینم از جاهای دیگه میان بوشهر برای سفر ولی بعداً دوباره برمیگردن برای کار و زندگی.
این شهر واقعاً انرژیش مثبته. شاید یکی از دلایل شیطنتهای کودک درون من همین انرژیی مثبت اینجا باشه. اما امان از دست این ذهن نجواگر که با این همه زیبایی و حس خوب و مثبت بازم دنبال بهانه است تا چرخه افکار منفی رو براه بندازه. خیلی عجله دارم تکاملم رو طی کنم و مثل استاد عباس منش اونقدر روی خودم آگاهانه کار کنم که به صورت طبیعی و عادی در چرخه افکار مثبت باشم.
خیلی ممنون و سپاسگزارم بخاطر این کامنت ارزشمند که برام نوشتی و پر حرفی های کودک درونم رو تحمل کردین. این کامنت نوشتن ها بخشی از تمرینات روزانه منه. که باعث میشه احساسم مثبت باشه. امیدوارم این گفتگوها باعث احساس خوب و مثبت و عالی شما هم شده باشه.
مطمئنم خداوند منتظره تا ما موانع ورود نعمتها و جریان ثروت رو برطرف کنیم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام ووقت بکام
دوست خوبم حمید جان تحسین برانگیزی ممنون وسپاسگذارم
خیلی زیبا کامنت رو بااین جمله تزئین کردی که یکی دوبار اشتباه مارو بدبخت نمیکنه اما این چرخه شروع به حرکت وجریان میکند ووقتی بیدار میشویم که قدرت گرفته وبراستی عرصه تنگ میشود
حمید جان سپاسگذارم واینجا این تبادل آگاهی وارتباط بسیار بسیار کمک حال تک تک ما دوستان است ومن خیلی سپاسگذارم که در کنار شما دوستان هستم واین همه حال خوب رو تجربه میکنم ستایش وحمد خدا رو بجا میارم تا مدام اینجا در این خانواده بزرگ ومثبت بمانم ود جریان پیشرفت وموفقیت ماندگار باشم
سپاسگذارم
سلام و درود به شما جناب خسروی عزیز. قدردان لطف و محبت و بزرگواری شما هستم. در پناه جان جانان همواره شاد و سلامت باشید.
خوشحالم که کامنت من مورد توجه تون قرار گرفته و براتون احساس خوب و مثبت بهمراه داشته. برای من هم مایه خوشحالیه که توی این سایت خداوند اینقدر دوستان عالی و ارزشمند و توحیدی بهم داده که اینقدر خوب روی خودشون کار میکنن و به رشد و پیشرفت همدیگه و گسترش آگاهی در جهان کمک میکنن.
در پناه قدرت و هدایت جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام حمید نازنین ودوست داشتنی .کامنت هایت اول صبح برام پر از آرامش است وسپاسگذارم
نمیدونی همین موحد بودنت وصداقت مکاتبه هایت چه حس خوبی میدهد حمید جان بخدا سپاسگذارم که هستم کنارتون ودرک میکنم احساس رو خدا رو صد هزار مرتبه شکر ..
سپاسگذارم م
من دارم روزها ویسهای شمارو که استاد تحلیل کردن بارها و بارها گوش میدم و باور دارم که هر چه گوش کنم ایمانم به این مسیر بیشتر میشه.
ایمانم به خدا بیشتر میشه.
اصلا یکتاپرست میشم و شرکم آب میشه و میره رد کارش.
تو یکی تمریناتتون گفتین که مینوشتین و بارها تکرار میکردین که خدایا خودت بدهی بنده ات رو بده.
منم چن روزه اومدم دلی، این تمرینو هم نوشتم و هم تکرار مزکردم و خدا دستاشو فرستاد و نمیدونین از جایی که اصلا امکان نداشت اون پول به دستم برسه، پول قابل توجهی اومد و خیلی برام کارگشا بود.
دستان خدا همه جا هس.
خدا بینهایت راه داره.
نمیخاستم بیام بنویسم ولی بازم دلم نیومد که از تمرینی که شما گفتین و من نتیجه گرفتم نگم و تشکر نکنم.
ممنونم که این اگاهی رو گفتین.
ممنونم که شاگرد خوبه و ممتاز این دانشگاه بودین و هستین.
ممنونم که هدایت شدین و قراره هزاران و میلیاردها نفر هم با این ویسها هدایت بشن.
خدارو شکر که شاگرد عملگرای استاد شدین.
بینهایت سپاس.
خدا برات جبران کنه الهی.
سپاسگذارم
سلام آقاحمید دوست بانگرش من واقعیت منم کامنت فایل قبلی رو که نوشته بودید خواندم از شروشور همیشگیون خبری نبود وتعجب کردم خوشحالم که آن مرحله را پشت سر گذاشتید وامیدوارم همیشه پراز احساسهای ناب باشید فوق العاده ای ممنون به خاطر کامنت پرمحتواتون
درپناه حق شاد باشید ثروتمند و سعادتمند
سلام و درود به شما
قدردان لطف و محبت شما هستم. در پناه هدایت رب العالمین شاد و سلامت باشید.
خداوند توی قرآن میفرماید «و خلق الانسان ضعیفا» انسان رو ضعیف خلق کردیم.
یه وقتایی این انسان ضعیف از نظر جسمی اگه از مسیر هدایت الهی غافل بشه و تکیه کنه بر توان ذهنی و جسمی خودش با صورت میره توی دیوار. تا یادش باشه اصل و اساس همه چیز در این عالم توحیده. ما آدمها بدون خدا ضعیفیم. و اون چیزی که به انسان قدرت میده ارتباط و اتصال با منبع اصلی قدرته، یعنی ذات اقدس رب العالمین.
منم از این قاعده مستثنی نیستم. یه وقتایی اشتباه میکنیم و فکر میکنیم که دیگه همه چیزو یاد گرفتیم.
مهم اینه تو اشتباهمون نمونیم، و از اشتباهمون درس بگیریم.
سپاسگزارم از لطف و محبت و توجه شما. در پناه رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام حمید عزیزم .امیدوارم هرجا هستی حال دلت خوب و عالی باشه.چقدر از خوندن کامنت هات لذت میبرم و خداوند رو سپاسگزارم برای انسان های ارزشمندی مثل شما.امروز هدایت من این فایل پراز اگاهی بود.ومن چقدر لذت میبرم از صداقتی ک در کلامتون هست.
بقول خودتون تویکی از کامنت هاتون ک گفته بودین هرجا تو محل کارتون میرفتین یا سوالی داشتن اسم شما میومد.الان هم هرجای سایت برم اسم حمید امیری ب چشم میخوره.این تعهد واین همه جدیت شمارو در عملگرا بودن تحسین میکنم حمیدجان.موفق باشی آتشنشان ارزشمند سایت الهی استادعباس منش.
به نام رب مهربون و رفیق شفیقم!ෆ
استاد جان دقیقا دست گذاشتید روی اون نقطه که چند روزه دارم بهش فکر میکنم
اینکه لذت ببرم ، هرکاری انجام میدم باید ازش لذت ببرم ، چطور پول در بیارم و لذت ببرم ،چطور هرکاری انجام میدم در همون لحظه باشم و لذت ببرم ، وای که چقدررر حس خوبیه!
و از کار مورد علاقه ام فقط به دنبال لذت بردنش باشم پول بعدش خودش میاد!
من اومدم روی زمین تا لذت و خوشی رو تجربه کنن و این اصله!
باید لذت بردن رو پایه تمام کارهام بزارم…!
موقع تولید محصول ،موقع آشپزی ، درس خوندن ، ساختن ، کشیدن ، ثروت ساختن ،بیزنس کردن ، راه رفتن ،خندیدن و…
باید در هرلحظه لذت ببرم ، و در زمان حال باشم اگر میخندم فقط بخندم، اگر راه میرم فقط راه برم ،اگر غذا میخورم فقط غذا بخورم!
و انقدر به رب اعتماد داشته باشم و خودم رو رها کنم توی بغلش و بزارم اون کار ها رو برام پیش ببره و برنامه ریزی ها رو انجام بده چون اون بهترین مدیر برنامه امه!
عجببب استادی من دارم، چقدر با اعتماد به نفس و بدون غرور به اشتباه خودتون اعتراف میکنید و میدونید چی بوده و سعی در بهبود خودتون دارید همیشه و هرلحظه!
من باید هرلحظه بهترین خودم رو ارائه بدم؛
من باید هرلحظه از زندگیم لذت ببرم؛
من باید هر لحظه قوانین رو ازش استفاده کنم؛
استاد جان ، این اطلاعاتی که شما درمورد ایران دارید رو من ندارم خداروشکر و حتی تا الانم انقدر دور بودم و توجه نکردم بهشون که هنوز نمیدونم واقعا چه اتفاقی افتاده و اصلا هم نمیخوام بدونم!
چون اگر بخوام توجهم روی این مسائل بیهوده باشه ، نمیتونم روی خودم تمرکز کنم و به موفقیت نمیرسم!
اصلا بقیه به من ربطی ندارن ، من باید تمرکز کنم روی خودم و جهان با فرکانس ها و باور های من کار داره!
و واقعا هرکس در دنیای خودش داره زندگی میکنه، و در دنیای من و چیز هایی که میبینم و تجربه میکنم واقعا همه چیز متفاوته و تعجب میکنم واقعا که بقیه دارن چیکار میکنن و چه چیز هایی رو تجربه میکنن!
مهم نیست چه اتفاقی بیوفته ، هر اتفاقی بیوفته به نفع منه!
مثل شما و مسی ، باید بدونیم که ما هم اشتباه میکنیم ولی اگر اشتباه کردیم اشکال نداره ، بهش اعتراف کنیم و سعی کنیم رفتارامون رو بهبود بدیم!
در حاشیه بودن جلوی موفقیت رو میگیره!
برای دوست داشتن شدن ، از بیرون دنبال چیزی نباشیم و خودمون خودمون رو دوست داشته باشیم!
و اینو منم دقیقا درک کردم که وقتی یه نفر عصبانی یا ناراحته بهتره بزاریم تنها باشه و خودمم همیشه همینکارو میکنم چون دقیقا منم همینجوریم اصلااا از درد و دل خوشم نمیاد و دوست دارم اگر ناراحت شدم فقط تنها باشم و بعد از چند دقیقه کلاا حالممم خیلی خوب میشه چیزی قبلا چندین روز طول میکشید!
و توی تنهاییم فقط یکنفر میتونه آرومم کنه و اون خداست ، هرچند سعی میکنم پیش خدا هم گله و شکایت نکنم و درمورد ناخواسته با هیچکس حرف نزنم و در هر لحظه به قوانین عمل کنم!
و عزت نفس شما در اون کلاب رو تحسین میکنم و دارم منم روش کار میکنم که برای خودم زندگی کنم ، ارزش های خودم رو داشته باشم و مهم اینه که خودم از خودم راضی باشم و خودمو دوست داشته باشم ، نظر بقیه نظر بقیه است ، اصلا به من ربطی نداره و خودم باشم و همینجوری که خودمم و دوست دارم زندگی کنم ، چون زندگی من «زندگی منه»!!
طبق سلیقه خودت زندگی کن! قرار نیست یه تقلید کار از چیزی که بقیه فکر میکنن درسته باشی و بازیچه اونا باشی ، تو فقط خودت باش و بی حاشیه باش ، اصلا این ثروت و شهرت وقتی دنبالش نیستی ، خودش به دنبالت میاد!
استاد واقعا ممنونم که به هدایت ها گوش میکنید چون این فایل واقعا خیلی به من کمک کرده!
اقدامات عملی که بعد از این فایل باید درونم صورت بگیره:
1. از هرکاری که میکنی لذت ببر!
2. در لحظه زندگی کن !
3. به خدا اعتماد کن و بزار اون برنامه ریزی کنه!
4. به خواسته هات توجه کن ، نه به ناخواسته هات!
5. روی خودت تمرکز کن!
6. سراغ مسائل بیهوده که بهت کمکی نمیکنن نرو!
7.هیچوقت سعی نکن که در حاشیه باشی و دنبال جلب توجه باشی!
8. طبق سلیقه ی شخصی خودت زندگی کن!
9.اگر اشتباه کردی ، بدون که اشتباه کردی و خودت رو بهبود بده ولی خودت رو سرزنش نکن!
10. در هر لحظه از قوانین استفاده کن و بهترین خودت رو ارائه بده!
سپاسگزارم بابت این گشایشی از آگاهی که با بهبودش در خودم ، قراره هر رورز پیشرفت کنم!
سپاسگزارم ازتوننن بابت همه چیز!
سپاسگزارم رب العالمینم که هیچکس بهتر از تو پیدا نمیکنم!
به یادگار ، ردپای عزیز))!
حدیث عزیزم سلام .
اول اینو بگم که اگر پروفایلت عکس خودته خیلی زیباست .
اون انگشتای کشیده و نوری که روی موهات افتاده خیلی قشنگه .
طرح لباست خیلی زیباست .
چقدر خدارو تحسین میکنم به خاطر اینهمه زیبایی که در هر بنده ی نازنینش خلق کرده .
برم سراغ متنی که نوشتی ..
حدیث جانم خدا در کلامت جاری بودکه انقدر زیبا نوشتی .
چقدر دقیق توضیح دادی .
چقدر من لذت بردم از خوندنش و خیلی یاد گرفتم ازت .
چقدر زیبا و دقیق شماره گذاری کردی .
چقدر عالی بود که از خودت گفتی . من خیلی یاد گرفتم ازت . ممنونم به وقتی که گذاشتی به خاطر انتشار این آگاهیهای ناب .
همیشه در پناه خدای بینظیر باشی
سلام به شما غزل خانم عزیزم!
سپاسگزارم که انقدر زیبایی و نگاه زیبابینی داری!
سپاسگزارم از تحسینت و منم از صمیم قلبم بابت داشتن همچین آدمایی توی زندگیم هر روز از خدا تشکر میکنم!
همچنین سپاسگزارم از رب ام که خودش برام این کامنت رو نوشت تا هم خودم و هم بقیه ازش استفاده کنن!
امیدوارم هر روز موفق تر و توحیدی تر در آغوش گرم خدا باشید غزل خانم زیبا !(
سلام حدیث نازنینم
خیلی دیدگاه شما رو دوست داشتم و با عشق مطالعه کردم و چقدر لذت بردم از جمله به جمله نوشته هاتون که درک خوب شما از قانون رو به نمایش میگذاره و این نکته کلیدی که باید در لحظه یاد بگیریم که در هر شرایطی که هستیم لذت ببریم خیلی خوبه که درکش کردین و من هم به شدت دارم در این زمینه روی خودم کار میکنم و این ذهن چموش رو که هر لحظه میخواد از مدار درست بپره و خارج بشه، کنترلش میکنم و اعتراف میکنم کار سختی هست اما اگر به خودمون متعهد باشیم اونقدر ادامه میدیم تا بتونیم همیشه به طور آگاهانه و ناخودآگاه به قانون عمل کنیم.
ممنونم از کامنت زیبای شما و کلی برای من درس و آگاهی و تمرین داشت.
براتون آرزوی بهترین ها رو دارم عزیزم
همچنین منم از شما سپاسگزارم لیلا خانم عزیز!
خوشحالم که تونستید استفاده کنید و قطعا در لحظه بودن و کنترل ذهن یکی از لذت بخش ترین چیز های زندگیه و وقتی لذت میبریم و کار مورد علاقه مون رو انجام میدیم ، همه چی داریم و خدا هم به کمکمون میاد!
و اگر با تعهد ادامه بدیم هر چی بخوایم رو میتونیم به دست بیاریم!
امیدوارم هر روز توانا تر و موفق تر در زندگیتون باشید
بنام رب مهربون و رفیق شفیقم
سلام به دوست عزیزم
از همون ب بسم الله زیبا نوشتی
عاشق اون رفیق شفیقتم که عاشق رفاقت با تک تک ماست و اینجا دور هم جمعمون کرده و هر لحظه یه ریزه خطا میریم دوباره برمون میگردونه به این کانون توحیدی
و توحید همه چیه
و خودش همه چیزه
اون عزت نفسه
اون اول و آخر روابطه
اون بینهایت ثروته
اون سلامتیه
اون همه چیزه
و اون برنامه ریزیه که اصلا کارش معجزه و سورپرایز های mind blowing
کافیه فقط سهم ناچیز خودمونو ادا کنیم که اون سهم خداییه خودشو بیاره وسط
سهم ما ایمان به غیب
اعتماد
امید
پیدا کردن اون کلام علیا که سراسر وعده خیره
و باور کردن اینکه اونی که داره مدام ترس و حزن با کلامش در وجودمون به پا میکنه از ما نیست
خودی نیست
صداش از درون میاد ولی غریبس
مغرضه
فاستعذ بالله
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
و اقدامات عملی که نوشتی 10 تاشو دوست خوبم
ایمان و عمل صالح
و ببین چه آیه ای پیدا کردم امروز
الله اکبر
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً ۖ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
هر کس -از مرد یا زن- کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزهاى، حیات [حقیقى] بخشیم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مىدادند پاداش خواهیم داد
بجز حمد و سجده و ثنای این فرمانروا چه میشه کرد
الهی شکرت
مرسی دوستم که کامنت زیبات این شور و حالو در من برانگیخت
خداوند بر ایمان و تسلیم و عزتت بیافزاید و بر صراط مستقیم هدایت و ثابت قدمت کنه.
در پناه فرمانروا سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
سلام اکرم جان عزیز!
سپاسگزارم از پاسخ قشنگی که به من دادید!
و وجود خدا رو در کامنتتون حس کردم و قند توی دلم آب کرد!
سپاسگزارم از رفیق مهربونم بابت داشتن همچین آدم های مهربون و توحیدی در زندگیم!
قطعا همه چیز و همه کسمون اونه و یار یاورمون در لحظه است و ما قطعا خوشبخترین و ثروتمند ترین آدم هاییم که اونو داریم!
سپاسگزارم از کلام توحیدتون و آیه قشنگی که به اشتراک گذاشتید!!
امیدوارم هر روز موفق تر و خوشبخت تر و در آغوش گرم رب العالمین باشید(!
سلام دوست عزیز
واقعا زیبا درک کردی و زیبا انتقال دادی به من و به دوستان دیگرمان، آگاهی های که از این ویدئو عالی فهم کردین و چه عالی نوشتین و انتشار دادین.
سپاسگزارم از شما و از خداوندی که هدایتم کرد تا این جملات عالی شما را بخوانم و تامل کنم.
درود بر شما حدیث جان
واقعاً نمیتونستم نیام و تشکر نکنم
ازینکه انقدر زیبا جریان هدایت را جاری کردی، دست مریزاد بانو
چقدر یاد این حدیث حضرت علی افتادم:
ما رَأیتُ شَیئاً إلّا و رَأیتُ اللَهَ قَبلَهُ و مَعَهُ و بَعدَهُ و فیه
هیچ چیز را در این عالم ندیدم مگر اینکه خدا را قبل آن، همراه آن، بعد از آن و درون آن دیدم
مگه میشه چنین نگاهی به تک تک اتفاقات و لحظات زندگی داشته باشی و نتونی از زندگی لذت ببری
خیلی قشنگ توضیح دادی شما واقعاً جای هیچ چیز اضافهتری را باقی نگذاشتی فقط میخواستم ازت تشکر کنم و برات آرزو کنم خداوند بهت قدرت عمل به شیوهای که گفتی را بده.
سلام آقا احسان عزیز!
سپاسگزارم از تشکر گرمتون و همچنین از حدیث زیبایی که نوشتید!
منم براتون آرزوی خوشبختی و قدرت عمل تون در اجرا کردن آموزه های استاد رو دارم!
و سپاسگزارم از وجود شما و تحسینتون!
و از خدا میخوام که هر روز موفق تر و خوشبخت تر باشید و از جریان زندگیتون لذت تمام رو ببرید!
سلام
چقدررر عالی نوشتین ،هرچند ذهنم خیلی مقاومت داره درمورد اینکه هر کاری ک ازش لذت ببرم رو انجام بدم میتونم ب ثروت برسم ولی میخوام نشونش بدم افرادی مثل استاد عزیزم ، مسی و خیلیهای دیگه ک ” میشود” .
چقدر ” جمله اقدامات عملی که در درونم باید صورت بگیره ” ب دلم نشست ، تازه دوره عزت نفس رو تهیه کردم
حتما از این ایده استفاده میکنم تا مدام برام یادآوری بشه،چون وقتی چند فایل رو گوش میدادم اون کارها و افکاری ک باهاشون اوکی بودم توی ذهنم بود
اینجوری میتونم تموم آنچه ک استادجانم میگه رو مرور کنم
ازت خیلی متشکرم دوست عزیززز
سپاسگزارم ازت مهدیه جان عزیز!
به نظر من فقط وقتی که کار مورد علاقمون رو انجام میدیدم و ازش پول در میاریم, جهان اون ثروت و خوشبختی عظیم رو به زندگیمون میاره چون در مسیر درست و هماهنگ با قوانین خدا داریم حرکت میکنیم!
تحسینت میکنم بابت خرید دوره و کارکردن روی آگاهی ها و امیدوارم خدا بهت توان و قدرت عملگرایی بالا در اجرا کردن آموزه ها رو بده!
و آرزوی خوشبختی و ثروت بی نهایت رو براتون دارمෆ!!
سلام و درود فراوان به شما
امیدوارم شاد و سلامت باشید.
کامنت بسیار ارزشمند و عالی بود، نکات بسیار خوبی رو توضیح داده بودین. آفرین و احسنت به شما، بسیار تحسینتون میکنم. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.
سپاسگزارم آقا حمید عزیز!
سپاسگزارم بابت تحسینتون و از صمیم قلب منم ازتون تشکر میکنم و تحسینتون میکنم و امیدوارم هر روز موفق و توحیدی تر در آغوش خدا باشید!
همچنین سپاسگزارم از کامنت های ارزشمند شما که خیلی ازتون یاد گرفتم!(
سلام حدیث عزیز
کامنتتون زیبا و آگاهى دهنده بود و نکات کلیدى مهمى رو گفتید ، بخاطر این نگاه و زاویه ى دیدتون بهتون تبریک میگم.
نکته اى که توجه من رو بیشتر از همه به خودش جلب کرد اینکه گفتید : هر کارى میکنم لذت ببرم ، تو هر لحظه از زندگیم لذت ببرم ، و اگر کارم رو با عشق و لذت انجام بدم پول خودش میاد .
دوست عزیز بخاطر این نکات عالى و ارزشمند از شما سپاسگزارم.
در پناه خداوند شاد و سلامت باشید .
بنام یکتا پروردگارهمه عالمیان
سلام حدیث خانوم
الحق تمرکز کردی روی آگاهی های فایل بسیار خوب توضیح دادی ومرور بر آگاهی ها بود خصوصا شخصیت یک انسان توحیدی که توجهش روی خودش باشه تا دیگران وبه مسائلی توجه کنه(خواسته ها) که باعث رشد زندگیش در راستای اجرای قانون و لذت بردن از تک تک لحظاتش باشه چون واقعا زمان مشخصی برای پایان وجودنداره پس به قول حضرت سعدی:دوکس مردند وحسرت خوردند ،نخست آنکس که داشت ونخورد ودوم آنکه دانست ونکرد
پس این آگاهی که داریم باید وارد عمل بشه تا ایمان بی عمل نداشته باشیم و به قول قران یاایها الذین آمَنو آمِنو :ای کسانی که اینان آورده اید ایمان بیاورید
از کارهاتون که باید انجام بدین اسکرین گرفتم که منم مطالعه کنم و انجام بدم که مسائل منهم هستند
درحال بودن وبااین تفکر که در کمتر از چشم بهم زدنی همه چیز را رها میکنیم و میریم نیازی به هیچ حرص وعجله ای نیست و باید آرام بود ولذت برد
وقانون جهان هستی که اصل توجه است پس باید لذت ببریم وبقیه چیزها جورمیشه و پول و کارها و آدمها از درودیوار وارد زندگی میشن ورشدبیحدی میکنه هرکی لذت ببره از کارش
لذت بردن یعنی احترام گذاشتن به خودم که به سلیقه خودم سالم حال کنم و زندگی کنم و بااین تفکر خیرم به زندگی دیگران هم وارد میشود
تشکر میکنم از استاد و همه عزیزان
سلام حدیث عزیز
کامنتتون خیلی قشنگ و پربا بود
چند دفعه از روش خوندم و ان شالله خدا کمک کنه در زمره عمل کنندگان باشیم و بتونیم قوانین رو بیش تر درک کنیم و عمل کنیم
ایده بسیار زیبایی بود ک اقداماتی ک قراره انجام بدین رو گفتین و معلومه چقدر عملگرایی براتون مهمه و فقط ب گوش دادن فایل ها بسنده نمیکنید
خیلی قابل تحسینه ک میتونید سریع حالتون رو خوب کنید و این نشون دهنده تکامل و تلاش شمااست
اینکه دوست دارین تمرکزتون روی خودتون باشه نه بقیه و جلوی نشتی هایی ک انرژیتون رو میگیره، میگیرید بسیار زیبا است
ب امید اتفاقات زیباتر، ایمان و عمل بیش تر
ب امید اینکه بتونیم ب رسالت خودمون ک لذت بردن هست برسیم و درک کنیم ک وقتی لذت میبریم همه چی میاد
ثروت، سلامتی، شهرت، روابط خوب،
کم کم دارم درک میکنم همه چی تو احساس خوب و همراه بودن با نگاه خداوند نهفته است. همه ی پاداش ها در لذت بردن از لحظه و اگاهانه زندگی کردن و داشتن حال خوب نهفته است. همه چی در انجام دادن رسالت ب شیوه ی درست ک همان لذت بردن است نهفته است..
سلام بر شما دوست خوبم در خانواده عباسمنشی ام
واقعا درود بر شما درود بر درک و فهم بالای شما نسبت به این فایل و نسبت به عملگرایی قوانین خداوند
بسیار لذت بردم و از گفته ها و شیوایی کلامتون و آگاهیتون یاد گرفتم خوشحالم و خرسند که در این مکتب استاد با همکلاسیهای همچون شما و بقیه دوستان همراه هستم
خداوند عالمیان رو هر لحظه شکر
از خداوند متعال براتون بهترین لحظه ها و زیباییها رو آرزومندم
با خدا باش پادشاهی کن..
سپاسگزارم از شما آقا کاظم عزیز!
سپاس و شکر بابت همچین آدم های فوقالعاده ای مثل شما !
سپاسگزارم از تحسین و نگاه زیبابینتون!
دقیقا تا خدا رو داریم داریم پادشاهی میکنم! و چه کسی بهتر از خودش تا رفیق و یار و یاور مون باشه!
برات آرزوی موفقیت و شادی و خوشبختی رو در هر لحظه از زندگیتون دارم! امیدوارم در پناه رب به تک تک خواسته و اهدافتون برسیدෆ!!!
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ ﴿42﴾
بگو در زمین بگردید و بنگرید فرجام کسانى که پیشتر بوده [و] بیشترشان مشرک بودند چگونه بوده است (42)
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ ﴿43﴾
پس به سوى این دین پایدار روى بیاور پیش از آنکه روزى از جانب خدا فرا رسد که برگشت ناپذیر باشد و در آن روز [مردم] دسته دسته مى شوند (43)
مَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ ﴿44﴾
هر که کفر ورزد کفرش به زیان اوست و کسانى که کار شایسته کنند [فرجام نیک را] به سود خودشان آماده مى کنند (44
سلام به استاد عزیزم و به همهی دوستان عزیزم در این جهان مجازی توحیدی
بعد از گوش دادن به قسمت دوم این فایل بی نظیر و پر از آگاهی،قلبم گفت امروز بنویس ،از شرایط قبلی خودت و شرایطی که الان به وجود آوردی با استفاده از قوانین و آموزش های استاد …
یادمه استاد میگفت وقتی داشتم روی باور های ثروت سازم کار میکردم به مریم جان میگفتم من پول بوی رو میشنوم!
این جمله برای من خیلی الان آشناست،وقت هایی که ارومم،در فرکانس شکرگزاریم،وقتایی که خودم رو نزدیک میبینم به انرژی منبع،به شدت بوی موفقیت و بوی رسیدن به خواسته های رنگارنگم رو میگیرم !و سرمست میشم ازین انرژی و قوت میگیرم برای ادامه مسیر ….
ساعت ١4:5٠ عصر بیستم بهمن ماه ١4٠١!
خب بریم ببینیم کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ سعیده ی قبل رو ؟ من که بی نهایت شوق دارم برای نوشتنش !
اگر فیلم صفر تا بیست سالگی رو بزنیم جلو یکم کارمون راحت تره !
بیست سالم بود!
تازه وارد دانشگاه و رشته ی پرستاری شدم
رشته ای که اصلا دوستش نداشتم و حتی خودمم انتخاب رشته نکرده بودم !
دلم پزشکی میخواست و کنکور رو خراب کرده بودم،چرا دلم پزشکی میخواست؟ برای دریافت تایید بیشتر از جامعه،دهن پرکن بودنش،نشون دادن لیاقتم و البته مثلا سربلند کردن پدر و مادرم در فامیل….
ازونجا که اعتماد به نفسم زیر صفر بود،همیشه آخرین صندلی کلاس و ته ردیف مینشستم!نه حرف میزنم نه سوال میپرسیدم!
بعلت داشتن خانواده مذهبی و دیکتاتوری،اجازه هم نداشتم به صورتم دست بزنم:))))) خلاصه مردی بودم واسه خودم :))))))
یعنی اینجوری بگم که وقتی من ازدواج کردم و رخصت پیدا کردم برم ارایشگاه،روز بعدش رفتم کلاس،هم کلاسی هام منو نشناختن:)))))) فکر کردن سال بالایی اومده تو کلاس :)))))
{از شمال ایران تا آمریکا شکلک خنده :))))) }
خلاصه تو سن بیست سالگی جهت فرار از جو خانه،بدنبال ازادی بیشتر،البته عشقی که در اون سن همه ی وجود آدم رو مطیع خودش میکنه،من ازدواج کردم!
با پسری که تو ی شهر دیگه تو ی استان دیگه زندگی میکرد و خودش و پدرش قول داده بودند که حتما برای زندگی بیان شهرما گرگان !
پرواضحه دیگه کسی که روی آدم ها حساب میکنه ،نه روی خدای آدم ها ،میفته توی باتلاقی که فقط فرو میره!و فرو میره و فرو میره !
متاسفانه تو بدترین حالت ممکن یک ماه بعد عروسی ما پدر همسرم فوت میکنه فوقع ما وقع!
ما موندگار میشیم تو شهر همسرم ،فریدونکنار
واوضاع روز به روز سخت تر میشه !
روز های جهنمی که هر روزش با این جمله شروع میشد که تو قول داده بودی بیای گرگان !و بعد دعواهای پشت سر هم …
روز به روز سرد شدن رابطه …مشکل روی مشکل …
نقطه ی اوج داستان اونجاست که 4سال بعد ازدواجمون،به اصرار پدرو مادر من تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم درحالیکه خودمون تو درو دیوار بودیم !!!
و خدای عزیزم گفت عه ؟ خودتون هنوز دست چپ و راست تون رو بلد نیستین،بلد نیستین مشکل خودتون رو حل کنید ،بچه هم میخواهید ؟چشششم !
کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا
و ما به هر دو فرقه به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچکس دریغ نخواهد شد.
گفت بفرما سعیده خانوم! ی دوقلو بهت میدم! توی یک کیسه،با ی جفت!
از ١٨هفتگی استراحت مطلق میشی !سرکلاژ میکنی!
هرماهم بستری میشی! تا دلت بخواد آمپول نوش جان میکنی!هی هم بهت میگن بچه هات زنده نمیمونن!دیابت بارداری هم میگیری تازه:) انسولینم میزنی تازه :)
٨ماهه هم بدنیا میارمشون!تازه دردسرهات واسه بزرگ کردن دوقلو های نارس شروع میشه :))))
آقا این باتلاق مگه تموم میشد؟
آخ که چقدر کتک خور من ملس شده بود!
ولی هی میخوردم باز به خودم نمیومدم!
تا مدت ها یا مادرم میومد شهر ما برای کمک ،یا من اونجا بودم!
وقتی هم مرخصی زایمانم تموم شد،غم و غصه اضافه ترشد!
یا دوقلو هارو از هم جدا میکردیم یکی من یکی مامانم
یا هردوتا میرفتن پیش مادرم …
و چه روزهایی که من انقدر گریه کردم نفسم درنمیومد!
بعد شرک هام بیشتر میشد! بعد رو زدن من به رئیس و روسابیشتر میشد !!!
یعنی مسئولی نمونده بود که سعیده جلوش گردن کج نکرده باشه که انتقالیش روبه شهرش درست کنه !تا بره پیش مادرش و راحت بچه هاشو بزرگ کنه!
همه قول دادن و هیچ کاری نکردن !
چقدر اون روزا پلن ریختم برای خودکشی:)
چقدر من قرص مصرف میکردم :)
چقدر از همه چیز خسته بودم !
و غرق در افسردگی ….
خدایا چقدر ممنونتم برای همه ی اون تضادها!
چقدر ممنونتم که نزاشتی انتقالیم درست بشه
اون موقع نمیفهمیدم،الان خوب درک میکنم پلنت رو …
این چیزایی که از عذاب های اون روزا نوشتم درواقع یک از هزارتا نبود،خیلی هاش خصوصی و بین من و خدای بخشنده ست،خیلی هاش از حوصله خارجه …
وگرنه مگه تموم میشه بدبختی های اون مدار ….
نقطه ی عطف زندگی من اسفند ماه سال ٩٩بود که توی داستان هدایتم نوشتم ،که چه اتفاقاتی افتاد که من دیگه توی باتلاقی که خودم برای خودم درست کردم ،دست و پا نزنم،وایسم و منتظر کمک خدا بمونم!
و خدا گفت:
وَمَنْ یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِیمًا
و هر که عمل زشتی از او سرزند یا به خویشتن ستم کند سپس از خدا طلب آمرزش و عفو نماید خدا را بخشنده و مهربان خواهد یافت.
از سال ١4٠٠تا ١4٠١ که من تمرکز صد در صدم رو گزاشتم روی آموزش های استاد،نتایجی که گرفتم که اصلا درخوابمم نمیدیدم !
در بحث معنویت که خدای خودم رو در هرثانیه از روز پیدا کردم و این توحید و این وصل شدن به انرژی منبع دستاوردی هست که من با هیچ چیز عوضش نمیکنم و نمیخوام حتی یک لحظه ازین فرکانس دربیارم …
از نظر مالی که توهمین شغل پرستاری با هدایت خدا،قدم به قدم از بدهکاری درومدم و تونستم درآمدم رو از روزی که وارد سایت شدم 5برابر کنم!
شاید در نگاه اول این سوال پیش بیاد که تویی که داری روی خودت کار میکنی درامدت 5برابر شده،اون همکارت که روی خودش کار نمیکنه هم همین افزایش رو داشته دیگه !!!
ولی باید براتون بگم که ٩٩/٩درصد همکارای من با ی میلیون افزایش حقوق دنبال ی وام جدیدن،و سریع ی جا چالش میکنن!
در حالیکه با تموم وام هایی که گرفتن تا به همین امروز
هیچ تغییری تو زندگیشون پیش نیومده که اونارو خوشحال تر کنه که هیچ!
من همیشه میبینم،ناله هاشون بیشتر شده!شکایتشون بیشتر شده!کیفیت زندگی روز به روز پائینتره !و امید به زندگی کمتر!
در حالیکه هرافزایش حقوقی که میخورم همیشه سود خالص برام:)
و نگم از برکت پولی که به حسابم میاد ! و البته ی اتفاق مهم تر اینکه !
ازونجا که من دیگه وامی ندارم،قسطی ندارم که نگرانش باشم! تمرکزم از روی کمبود ها برداشته شده،نگرانیم کمتره و راحت تر دارم میپذیرم که باید هرچه زودتر از کارمندی بیام بیرون !
درحالیکه اگر قسط داشتم به هیچ عنوان نمیتونستم بهش فکر هم بکنم !!!!
حالا میخوام از نقطهی عطف این یکسال بگم که وقتی همه چیز خوب بود،روابط عاطفی عالی شده بود،بچه ها بزرگتر شده بودن و کنار ما بودن و دیگه ٣ماه بود پیش دبستانی میرفتن، از نظر کاری من در بهترین بخش و بهترین سرپرستار و پرستارا کار میکردم،در صلح و آرامش بودم …و به نظر میومد که سعیده داره با اسکیت تو مسیر جنگلی پیش میره و اوضاع داره روز به روز بهتر میشه !
یک تضادی پیش اومد!
ی جوری که من اگر این کار مدت روی خودم کار نمیکردم و سعیده ی سابق بودم ازهم میپاشیدم!
همه چیز گواه این بود که الان باید دخترها بطور کامل برن گرگان پیش مادر و پدر من زندگی کنن و من نمیتونستم هضمش کنم !
در حالیکه من دیگه خیلی وقته بیخیال انتقالیم شده بودم و همه چی رو سپرده بودم به خدا !که بهترین هارو برام رقم بزنه …
چندتا نشونه ی پشت هم بود که خدا گفت سعیده این پلن منه ،اروم باش ،مطیع باش و بزار کائنات کارش رو انجام بده !
از نشونه ها:
١)ازونجا که دخترها از بچگی پیش مادرم بزرگ شده بودن ،ی مدت به شدت دلتنگی میکردن و شب ها برای مادرم گریه میکردن تا بخوابن،بعد ی سرمای سختی خوردن،فرستاده بودمشون پیش مادرم تا بهتر بشن،زنگ میزدن میگفتن ما میخوایم اینجا بمونیم!دنبال ما بیاین در رو روتون میبندیم و راهتون نمیدیم!!!!
٢)مادر همسرم دچار مشکل دیسک کمر شده بود و باید عمل اورژانسی میکرد و عملا اون چند ساعتی که میتوانست در طول هفته وقتی من کشیکم پیش دخترا بمونه پَر شد!
٣)در حالی که روز ها بود ما در رابطه ی عاطفی با صلح و آرامش بودیم ی تضادی پیش اومد برامون سر نگهداری بچه ها که نظیرش تو این چند سال پیش نیومده بود!و یک دعوای وحشتناک! که نگم براتون!
همهی اینها من رو مصمم کرد که باید این اتفاق بیفته !
و در حالیکه همه سرزنشم میکردن چطور میخوای بدون بچه هات زندگی کنی ،پرونده شون رو از مدرسه تحویل گرفتم و خودم بردمشون گرگان توی یک مدرسه دیگه ثبت نام کردم که از هدایتی بودن همین ثبت نام مدرسه ی جدید فهمیدم مسیر به شدت درسته !!!
روز های اول به سختی میگذشت!درو دیوار خونه میخواست بیفته روم! اصلا تو اتاق بچه ها نمیرفتم !با اینکه تموم تلاشم رو میکردم ذهنم رو کنترل کنم ولی آخر شب احساسات مادرانه غلیان میکرد و من رو در اشک های بی وقفه فرو میبرد!
ولی ایمان به خدا ،اموزش های استاد ،مخصوصا جلسه چهارم قدم پنجم !
و آیه
{ وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}
خیلی به من کمک کرد تا من بجای نشستن و آب غوره گرفتن از زمانی که برام آزاد شده و تو خونه تنها بودم بیشتر روی خودم کار کنم و منتظر باشم ببینم پلن خدا چیه و قدم بعدیم رو بگه !
و البته که اعتماد به پلن خدا همیشه جوابه !
منی که این همه سال میخواستم انتقالی بگیرم برای گرگان و نمیشد ،خدا گفت برو درخواست مأموریت رو توی سیستم ثبت کن!
درحالیکه این همه مدت اصلا سیستم برای من باز نمیشد!
گفت نگران نباش!
دست خدا اومد ،توی نیم ساعت ،بدون اینکه من دست به کیبورد بزنم ،برام تو سیستم ماموریت 6ماهه رو درخواست کرد!
یعنی من فقط نشستم نگاه کردم !از صفرتا صدش حتی زنگ زدن به دانشگاه ،پیدا کردن رمز ورود و….
همون روز ها به طرز خنده داری اتیکت پرستاری من گم شد!
درحالیکه بندش بود ،ولی اتیکت نبود !
این ی نشونه ی دیگه برای من بود که خدا میخواد من اینجا برم ،و من فقط باید تسلیم باشم !
چی بگم از پلن خدا ؟از تسلیم بودن در برابرش؟
ی روز رفتم شیفت ! دیدم همکارم که درواقع رفیقمه،توی سایت هست و روی خودش کار میکنه ،و خداوند مارو درکنار هم قرار داد ،گفت سعیده ؟؟؟؟ نشونه ی امروزت رو دیدی؟
من فکر کردم توی سایت رو میگه !!! گفتم نه؟؟چی شده ؟؟؟
گفت ندیدی؟از حیاط بیمارستان رد شدی ندیدی؟
یادم میاد چشم های پر از ذوقشو و اشتیاقش برای نشونه ی من !
(نمیدونم کامنتم رو میخونی یا نه،ولی من عاشقتم مرضیه ی محجوبه ی محبوب من)
برگشتم تو حیاط !دیدم ی بنر هست روی تابلوی اعلانات!
ی آقایی از بیمارستانی تو گرگان که نزدیکترین بیمارستان به خونه ی مادرمه،درخواست جابه جایی داده برای این بیمارستان توی فریدونکنار :))))))
یعنی احتمال اینکه یک نفر ازون بیمارستان بخواد درخواست بده،دقیقا بیاد بیمارستان ما ,یک در میلیون هم نمیشد!
ولی پلن خداوند همیشه جوابه!
معجزات خداوند پشت هم در حال اتفاق افتادن بود …
من اما در ارومتربن حالت ممکن بودم،تسلیم ترین حالت ممکن ….
و هر روز با خودم تکرار میکردم :
أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ
کارم را به خدا مى سپارم،خداست که به حال بندگانش بیناست
هرچقدر بهم اصرار میکردن برو ی کاری بکن ،با یکی حرف بزن،از ی مسئولی خواهش کن …
من میدونستم راه این نیست ،راه فقط تسلیم بودن در برابر پروردگاره!
وطبق آگاهی های جلسه 6قدم ١!
اگر من کارم رو درست انجام بدم،خدا کارش رو درست انجام میده!
اگردقت داستان اگر در این حده که هیچ برگی بدون اجازه
خدا روی زمین نمیفته پس من باید فقط بنده ی خدا باشم
تسلیمش باشم و بزارم کارها رو برام انجام بده ….
ازین روزهایی که تعریف کردم تقریبا دوماه گذشته و من قدم به قدم به هدایت الله گوش کردم
و ی روز که به شدت حالم خوب بود ،نزدیک بودم به انرژی خدا،تو خواب و بیداری بهم گفت برو درخواست ٣ماه مرخصی بده
بهش گفتم تو گفتی درخواست انتقالی بده که ؟ باز چرا برم همزمان درخواست مرخصی بدم؟
گفت میشه حرف گوش کنی ؟
گفتم چشم!
فرداش رفتم درخواست مرخصی رو دادم !
که اونم گفتم نیرو نداریم و نمیشه!
گفتم اوووکی!
من کارهام رو به خدا سپردم ،خودش میدونه چیکار کنه !
الان هم درخواست انتقالیم زیر دست مسئولمه،هم درخواست ٣ماه مرخصی با حقوقم !
تا آخرین همین ماه مشخص میشه با کدومش موافقت میکنه ! یا اصلا موافقت میشه ؟!؟!؟
من همچنان نمیخوام روی عقل پوک خودم حساب کنم،میخوام همه چی هدایتی باشه !
واسه همین هیچ فرسی وارد نمیکنم به هیچی !
ی روزهایی میگم اگر درخواست مرخصیم قبول بشه بهتره
ازون جهت که ٣ماه تایم دارم با حقوق که هم بیشتر روی خودم کار کنم،هم برم دنبال عشق و علاقه م و با پس اندازی که میتونم بکنم میتونم راحت برم انصراف بدم و از کارمندی دربیام …
بعدش میگم من چه میدونم پلن خدا چیه ؟
به قول قرآن که به پیغمبر میگه بگو که من از غیب چیزی نمیدونم !
این روز ها فقط تمرکزم روی دوره های استاد و مطالب و تمریناشه !
و تجربیات مشابه با تجربیات آقای عطار روشن!
بیشتر اوقات با لحن تمسخر ،بهم میگن:
چیه این همه دفتر دور خودت جمع کردی؟
چرا انقدر سرت تو گوشیه ؟چی داری توش تو؟
چی مینویسی اصلا ؟چرا هیچ جا نمیری؟ اینجوریم خوب نیست اصلا با دوستان قطع رابطه کردی !یعنی چی خونه فلانی نمیام!
باشه بابا تو خوبی !تو غیبت نمیکنی!تو …
یا سر رعایت قانون سلامتی :)
این چه وضعشه !مگه میشه اینجوری! اینم نمیخوری؟ اونم نمیخوری ؟چرا انقدر لاغر شدی؟اصلا انقدر لاغری قشنگ نیست،تا کی میخوای ادامه بدی !این چه طرز غذاخوردنه؟
چرا گشنه ت نمیشه؟ چرا چرا چرا
من فقط لبخند میزنم استاد ،من فقط انرژی میگیرم برای ادامه !
چرا ؟؟؟
چون نتیجه دستمه!!!
استاد ی حرف قشنگی شما تو لایو با استاد عرشیانفر زدی !
تموم جهان اگر به من بگن مسیرت اشتباهه!من نتایجمم رو میکوبم تو صورتشون:)))))
من این جمله رو سرلوحه ی زندگیم قرار دادم و میخوام با نتایجم با بقیه حرف بزنم !!!
استاد ی چیزی تعریف کنم براتون !
ی بار همسایه مون به همسرم گفت:خانومت داره واسه دکترا میخونه ؟
همسرم گفت چطور؟ببخشید سروصدا اذیتتون میکنه؟
گفت نه نه ! برام سوال شد،اخه همیشه داره به صدای یکی گوش میده :)))))))) گفتم داره دوباره درس میخونه حتما :)))))))
آره استادجانم!
سعیده اینجوری شاگرد شماست!
میخواد دکترای سایت استاد عباسمنش رو بگیره :)
و بعد با نتایج دکتراش،یک جهان رو ساکت کنه :)
بزووودی زوووود،از فضل پروردگار میام و از اتفاقات عالی که درحال رسیدن به منه براتون مینویسم !
منتظر کامنت های بعدی باشید:)
دوستون دارم
با عشق فراوان
شاگرد کوچک شما :سعیده
سلام سلام سلام
درووووووود فراوان به شما سعیده جان خواهر بزرگوارم.
در پناه هدایت و حمایت رب العالمین همواره شادکام و سلامت باشی.
قبل از هر چیز یه نق بزنم ؛ حالا از توی کامنت من باید بفهمم که داستان هدایت نوشتی؟ چرا خبر نمیدی دختر خوب ؟
تا کامنتتو دیدم یهو بی اختیار یه لبخندی زدم و گفتم آخ جون یه کامنت بی نظیر، برم ببینم سعیده چی نوشته. خلاصه یه نگاهی انداختم به کامنتت الی ماشاءالله طولانی بود ، گفتم یا خود خدا و اکثریت امامزاده های اتحاد جماهیر شوروی. کی میره این همه راهو. شروع کردم به خوندن و لذت بردن و ذوق کردن و تحسین کردن و خدا رو شکر گفتن تا رسیدم به اونجا که نوشته بودی توی داستان هدایتت گفتی. گفتم هاااااااان ؟ داستان هدایت؟ بلافاصله پروفایلتو باز کردم داستان هدایتت رو خوندم و بازم کلی لذت بردم و ذوق کردم و تحسینت کردم و خلاصه خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر هر ذره و هر ثانیه از اتفاقات زندگیت. چی بگم بهت ، بقول بوشهریا مُونگه دادن (نق زدن) حمید بی فایده است. سعیده است دیگه، انتظار نداری که بهت خبر بده فلانی من داستان هدایت نوشتم اون به زمان بندی خدا اعتماد داره و عالی و توحیدی روی خودش کار کرده. بینهایت تحسینت میکنم. خلاصه اینکه کامنت بی نظیرت رو خوندم و تا رسیدم آخرش. مشتاق بودم هنوز ادامه داشته باشه.
چیزی از محل کارت نمیدونم ولی مطمئنم خیلیها دوست ندارن تو انتقالی بگیری. نمیخوان یه نیروی به این خوبی رو از دست بدن.
آخرای کامنت هر چی دقت کردم آخرش چی شد با مرخصی موافقت شد یا انتقالی ولی دیدم ننوشتی.
چقدر بی نظیر و عالی داری پیش میری و توحیدی عمل میکنی. چقدر قرآن رو مسلطی و برای هر خط از سرگذشتت یه مصداق قرآنی میاری. و چقدر تسلیم امر خداوند هستی. اونجایی که نوشته بودی «و افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد».
برای تحسین کردنت دامنه لغاتم خیلی ضعیفه. از بس عالی و ارزشمند و توحیدی عمل کردی. بهت تبریک میگم. نوش جونت ذره ذره نتایجت. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر هر ثانیه از زندگیت.
امیدوارم هر موقع این تلگراف من به دستت میرسه ، به لطف الهی احساس خوب و مثبت در قلبت ایجاد کنه.
در پاسخ به داستان هدایتت و همچنین سرگذشتت که توی کامنت نوشتی ، دعوتت میکنم به خوندن غزل شماره 143 حافظ. «سالها دل طلب جام جم از ما میکرد…»
در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی،در بهترین زمان و مکان و شرایط در کنار توحیدی ترین انسانها.
سلام به برادر عزیزم از تاریکی های یک شب بارونی که نور گوشی قسمتی از اتاقم رو روشن کرده و انگشتانی که با اشتیاق داره برات تایپ میکنه …
آره حق داری کامنتم خیلی طولانی بود،تقریبا دوساعت وقت گرفت برای نوشتنش،ولی من میخواستم ی بار برای همیشه برای استاد توضیح بدم مسیری که تا الان اومدم رو:)))
راستی انتهای داستان زندگیم مثل فیلم نامه های اصغر فرهادی باز نبود به خدا…! :)))
گفتم در حال حاضر هم درخواست انتقالی هم درخواست مرخصی زیر دست مسئولمه و تا آخر این ماه همه چیز مشخص میشه که پلن خدا چیه برام وقراره چه اتفاقی توی مسیر بیفته و میام حتما ازش براتون میگم !
——————–
حقیقتا از عزت نفس پایین باید در جوابت میگفتم نظرلطفته! ولی اگر بخوام حقیقتش رو بگم دوستانم در محل کارم وقتی میخوان بگن سعیده واقعا میخوای بری،صداشون پر از بغضه!
منم خیلی دوستشون دارم خیلی …
ولی توحید باید سرمشق زندگیم باشه …
دَردَم از یار است و درمان نیز هم
دل فدایِ او شد و جان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
————————
در مورد داستان هدایتم واقعا هدایتی نوشتمش،تو کامنتی که به اقامحمدحسین تجلی جواب دادم کامل توضیح دادم چه هدایتی اتفاق افتاد…ممنونم ازت بسیار بسیار …لطف داری بهم …واقعا فکر نمیکردم انقدر مهم باشه که بخوام بهت اطلاع بدم:) ممنونم ازین حس ارزشمندی که بهم دادی!
———————————
اما اون چیزی که من رو وادار کرد تو این تاریکی شب،از رخت خوابم دربیارم،تکیه بدم به دیوار و با تمرکز برات بنویسم رو بزار بگم …
بعد از نوشتن این کامنت من حالم خیلی خوب بود …همه چیز داشت عالی پیش میرفت که بیخود و بی جهت سر ی موضوع قدیمی(چادر نپوشیدن من) ی بحث الکی بین منو مادرم پیش اومد! بحثی که مدت ها بود اتفاق نیفتاده بود،ذهنم رو بهم ریخت ولی تموم تلاشم رو کردم بتونم برگردم به مسیر …و بعد ازون ی مشکلات ریزی توی روابط که مثل موریانه میخواد مغزتو بجوعه!
وقت خواب شد دیدم من اصلا ذهنم جای درستی نیست،گفتم خدایا حق من این نیست با این حال بخوابم!کمکم کن!هر جور که میتونی واسم نقطهی آبی روی کله م جور کن!
من احتیاج دارم به صحبت یک هم مدار!من احتیاج دارم به یک تلگراف !من احتیاج برای اینکه یادم بیاد تنها نیستم !
و بعد خودم رو مشغول کردم تو عقل کل و سوال های بچه ها توی روابط …
یکم ازون حال بد فاصله گرفتم!تق ! نقطهی آبی اومد !
درود بر خداوند سریع الجوااااب …
خدایا شکرت ….
خیلی شکرت …
داداش ازت ممنونم که هستی
ممنونم که دست خدا شدی تا من ی بار دیگه افسار ذهنم رو دستم بگیرم و به آرامش دعوتش کنم …
غزلی که برام نوشتی ، خیلی خوب بود …
ی بار دیگه اینجا مینویسم که بخونیمش …
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو به تأیید نظر حل معما میکرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
بی دلی در همه احوال خدا با او بود او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد
این همه شعبده خویش که میکرد این جا سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست گفت حافظ گلهای از دل شیدا میکرد
حمید جان ،برات آرزو میکنم همیشه هرجا و هروقت اراده کردی دستان خداوند به کمکت بیان …
عشق و قلب و محبت فراوان از شمال تا جنوب کشور ….
سلام و درود فراوان به خواهر بزرگوار و نازنینم.
خدا رو صد هزااااااااار مرتبه شکر
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
چه خوب میشد اومدن اون نقطه آبی ، با صدای تعق نوتیفیکشن داشت روی گوشی.
خدا رو شکر میکنم که طبق قانون بدون تغییر الهی ، تلگراف ها در زمان و مکان مناسب به دستمون میرسه.
چقدر بی نظیری تو که برای ریز ترین جزییات از خداوند درخواست هدایت و حمایت میکنی.
خداوند بر سر حمیدش منت گذاشت ، تا با نوشتن یه کامنت، احساس خوب و مثبت رو به قلب یکی از بندگان ارزشمند و شایسته خودش هدیه کنه.
(خدایا ازت متشکرم)
ممنونم که غزل رو کامل نوشتی، باورت میشه با اینکه این غزل رو حفظم ولی باز هم از خوندنش اینجا لذت عجیبی بردم انگار اولین بارم بود که میخوندم.
منو ببخش که کامنتت رو با دقت نخوندم ، این قسمت رو دیده بودم که گفته بودی هر دو درخواست زیر دست مسئول بخش هست ولی تصورم این بود که نتیجه مشخص شده. پس بجای پایان باز منتظر قسمت دوم باشیم. «ادامه دارد»
خدا رو شکر بخاطر این همه کنترل ذهنی که داری ، و اینقدر با خودت در صلحی. بخاطر تسلیم بودنت به درگاه الهی که از نشانه های اهل ایمان هست. سعیده جان خیلی خوشحال میشم وقتی از نتایج و فراوانی در زندگیت و گره هایی که یکی یکی باز میشه برامون مینویسی.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
کامنتت بسیار حالمو خوب کرد از اون جهت که دیدم خداوند منو دستی از دستان خودش قرار داده. و از جهتی احساس مفید بودن برای کسی که تا چند وقت پیش بشدت با خودش درگیر بود.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و میلیاردر باشی خواهر ثروتمندم. بقول خودت کلی قلب از بوشهر تا شمال زیبا.
سلام به حمید عزیز،این بار از سواحل دریای خزر… از فریدونکنار…که از شهری که سکوی پرتاب من به سمت خدا شد…
این روزها عمیقا دستم برای نوشتن میره…خدا حسابی بهم اجازه داده تو این جهان مجازی فعالیت کنم و بنویسم …خداروهزاران بار شکر…
بعد خوندن کامنتت دلم میخواست چندتا مورد رو برات بنویسم،فقط کاش استاد سیم این شکلک هارو باز کنه:) تو انتقال احساساتی که به کلمات در نمیان بسیار جوااابه …
درمورد اون تق! صدای نوتیفیکیش گوشی نبود!صدای تق توی مغزم بود :))))))))))))))))))
با این صدای رسا که:”
صدایی که هم اکنون میشنوید صدای نوتیفیکیشن تلگراف شما می باشد و معنی و مفهوم ان این است که درخواست شما توسط کاِئنات دریافت شد و در قسمت پاسخ به دیدگاه های شما،یک تلگراف از دستان خداوند دارید،بروید وبخوانیدو حالش را ببرید :))))))))))))))))))))))
——————————
حمید جان از نشانه های اهل ایمان گفتی یاد ی خاطره ای افتادم
تو یکی از کشیک هام ی مریضی داشتم که بعد چند روز حالش بهتر شده بود و میخواستم ازicu ببرمش بخش!
خلاصه مننتظر امادگی پرستار بخش بودم تا تحویلش بدم،تو این فاصله گفتم برم نماز مغربم رو بخونم،وضو گرفتم و رفتم نمازم رو ببندم که همکارم صدام زد سعییییییده بخش زنگ زد مریض رو بیارین!
میتونستم بعد نمازم برما ولی اینجوری کنترل ذهن نداشتم ،پس دوباره کفشمو پوشیدم رفتم تو بخش تا مریض رو تحویل بدیم و بعد بیام واسه نماز…
خلاصه همونطور که همکار خدمات تخت رو جابه جا میکرد،منم داشتم لیدوایر های مانیتور که ریتم قلبی و ..نشون میده از بدن مریضم جدا میکردم یهو مریضم که ی خانم 80 ساله اینا بود گفت:دخترم چقدر دستت سرده،خدا بهتون سلامتی بده،میدونستی دخترم ؟
از نشونه های یک مومن اینکه دستش سرده
منو داری :)))))انقدر خنده م گرفته بود،میخواستم بهش بگم ننههههه من تازه وضو گرفتم واسه همین دستم سرده …بعد گفتم حالا چرا میخوام قانعش کنم؟بزار سرمست بشم از عشق الهی که از طریق ی بنده ش سرازیر شده…بعد گفتم ببین ی چیزی بود دلت نکشید نمازتو بخونی بعد بیای،حتما اینم ی ابراز عشق خدا بود حالابه صورت این کلمات از طریق این بنده ش….
اره داداش از نگاه مذهبیون مومنین نشانه های عجیب غریبی دارند اما نشونه هایی که خدا سرنخ میده توی قران عجیب قشنگه،جهان شموله و واقعا لذت میبری ازش…
داداش عزیزم دعوتت میکنم هروقت این تلگراف من رو دریافت کردی ایات 63 به بعد سوره فرقان رو بخونی،حتما خوندی ولی جاداره ادم هزار بار بخونتش تا ببینه چقدر با معیار قران نشانه های انسان با ایمان رو داره …
درپناه خداوند متعال …
قلب فراااوااان
سلام سعیده جان
خواهر عزیز و دوست داشتنی من
امیدوارم حال دلت بی نهایت عالی باشه :)
چقدر من شما و حمید جان رو قلباً دوست دارم و احساس رفاقت دارم باهاتون
مرسی که هستید
نمیدونم میدونی یا نمیدونی که وقتی من کامنت هایت رو می خوانم چقدررررر لذت می برم چقدررررر حالم خوب میشه
چقدر ذوق می کنم
امشب که از شدت هدایت و هم زمانی ها و ایمان شما داشتم براتون ایستاده دست میزدم
اصلاً به خدا می خواستم جامعه (در بیارم و سر به پیاده رو و خیابون بگذارم البته جهت خنده اینو گفتم)
چقدر زیبا می نویسی شما
چقدر حرفات دل نشینه
البته قانونش هم همینه از قدیم گفتن حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
خوشحالم که دستی از دستان مهربان خدا شدم برای هدایت شما برای نوشتن داستان هدایت خودتون
به خودم افتخار می کنم که اون شب اول به هدایت قلبم عمل کردم و راجع به ستاره قطبی سوالمو پرسیدم
بهت تبریک میگم به خاطر نتایج فوق العاده ای که گرفتی
بهت تبریک میگم به خاطر شجاعت و ایمانت که پا رو حس عاشقانه و مادرانه ی خودت گذاشتی و رفتی دختر ها رو بردی گرگان
بهت تبریک میگم که درس ها رو یاد گرفتی و به جای سر خم کردن جلوی این و اون تصمیم گرفتی تسلیم بودن و هدایت خواستن از الله رو انتخاب کنی
سعیده جان باورت نمیشه اگه بگم در چند ماه اخیر چقدر اتفاقات شگفت انگیز برای من افتاده که بعضی هاش واقعاً من را شک زده کرده و اشک شوق برای من آورده
ولی علت اینکه نمی نویسم
اینه که هنوز تو باورهای مالی لنگ میزنم و شرایطم از لحاظ مالی اوکی نیست
ان شا الله وقتی به تعادل برسم اوضاع مالیم هم خوب بشه میام و با عشق در کامنت های مختلف و داستان هدایتم و …. با هدایت الله مهربانی ها می نویسم :)
از نتایج بی نظیرم می نویسم
می نویسم منی که سال 97 افسرده بودم و بعد از یه شکست عشقی سنگین با عزت نفس بی نهایت پایین بی نهایت مشرک و بی نهایت کفر
منی که روزی هفت هشت ها قرص می خوردم و شب ها کابوس میدیدم و هیچچچچ دوست صمیمی ای نداشتم و بدهکار بودم و روابطم با افراد از جمله خانوادم افتضاح بود
الان چقدرررررر اوضاع مالیم بهتره
توی همون سال 98 خرداد که با استاد آشنا شدم چقدرررر اول از همه به آرامش رسیدم
به آرامش و حس خوبی که هرگز هرگز و هرگز در زندگیم تجربه نکرده بودم
عشقی رو درون خودم و از دنیای بیرون خودم تجربه می کردم که کاملاً باهاش غریبه بودم :)
در کمتر از یک سال درآمد من حدوداً ده برابر شد تو همون شغلی که بودم و الان هم هستم
من مشاور و کارشناس در زمینه املاک و مستغلات هستم:)
عزت نفسم چقدرررر رفته بالا
اصلاً و ابداً قابل مقایسه با اون آدم قبلی نیستم
یه عالمه آدم هستند که با قلبم دوستشون دارم و همیشه با عشق ازشون یاد می کنم حتی اگه ندیده باشمشون حتی اگه تا حالا صدای اون ها رو هم نشنیده باشم مثل خود شما که احساس می کنم واقعاً مثل آبجیم دوستت دارم
من قبلاً ده برابر شدن درآمدم رو تجربه کردم باز هم میتوانم
من قبلاً سیگار و قلیون رو ترک کردم و الان خدا رو شکر چند ساله که ریه هام پاکه
پس می توانم یه سری عادت های رفتاری غلط دیگه هم ترک کنم
واییییی نگم از نتیجه ای که همین چند روز پیش گرفتم
داستانش طولانیه من خیلی خلاصه فقط این آخرشو میگم که از فردا صبح شروع میشه
من فردا ساعت 10 تا 12 جلسه آموزشی دارم
ولی نه به عنوان دانشجو نههه
بلکه یه عنوان آموزش دهنده یکی از خانم هایی که همکارم هست ازم درخواست کرده روزانه براش وقت بگذارم و در زمینه کاری خودمون یه سری چیز ها رو بهش آموزش بدهم
و ساعتی هم توافق کردیم یه مبلغی ایشون پرداخت کنه
درسته که مبلغه کمه
ولی نتیجه برای من فقط دریافت پول نیست
بلکه
نتیجه عزت نفسیه که برای من ساخته میشه
رشد کردنم هست
احساس ارزشمندی و لیاقتی که درونم متولبر میشه
من قبلاً هم دلی و دوستانه یه سری آموزش ها و راهنمایی ها به همکارهام میدادم
برام خانم یا آقا بودنشون هم مهم نبود هر کسی هر موقع ازم سوال می پرسید چه تلفنی چه حضوری من نه یه جواب کوتاه بلکه با عشق و با توضیح کامل آنچه که خداوند به من آموخته بود (البته که تلاش و پشتکار و استمرار خودم هم بوده ولی من آگاهانه اعتبارش رو میدهم به خداوند) رو بهشون یاد میدادم
ولی
این اولین تجربه ی معلم بودن من هست اونم یا همکارم که یک خانم هست تحصیل کرده است و سنش هم از من بیشتره
این خیلییییی موفقیت بزرگیه برای من خیلی خوشحالم و قدردان خدای مهربانم هست که مهر من رو به دل آدم ها انداخته و به من اعتبار داده و من رو ارزشمند کرده الهی شکرت
هنوز هیچ کس نمیدونه ها
به هیچکس حتی خانوادم هم نگفتم
یه کمی هم ترس دارم :) ولی همش به خداوند میگم خدایا من تعهد میدهم که بالاترین کیفیت ممکن رو از خودم ارائه بدهم و مطمئن هستم تو هم کمکم می کنی و همواره هوای من رو داری
عاشقتونم
ان شا الله یه روزی ببینمتون
راستی امشب داشتم راجع به فریدون کنار مطالعه می کردم
چقدر زیبا و شگفت انگیزه
ان شا الله هر وقت راجع به گرگان رفتن خودت نوشتی میرم راجع به گرگان هم مطالعه می کنم اینو برای خودم نشانه گذاشتم
مرسی که هستی
به قول شما قلب های فراوان از پردیسان قم به فریدون کنار مازندران
سلام به محمدحسین عزیزم،امیدوارم وقتی داری این پیام من رو میخونی،حال دلت عالی باشه،جلسه اموزشیت رو به بهترین نحو برگزار کرده باشی و عزت نفس فوق العاده برای خودت ساخته باشی که لیاقتش رو حقیقتا داری ….
الان که دارم برات مینویسم،مرخصی چندروزه ی من برای کنار دخترا بودن تموم شده،من اومدم فریدونکنار تا از فردا دوباره برم کشیک،الان که نشستم پشت لپ تاپم تا کامنت هارو جواب بدم (چون میزم رو گزاشتم جلوی پنجره ی خونه و این وقت از روز که هوا افتابیه نور خیلی خوبی ازش ساتع میشه)وقتی میخواستم بنویسم دیدم انعکاس تصویر دریا نمیزاره من درست صفحه ی لپ تابم رو ببینم و مجبور شدم یکم پرده رو بکشم تا تاریک شه … هم زمان از قلبم گذشتی…باخودم گفتم الان اگر محمدحسین جای من بود،قطعا ترجیح میداد به سختی بنویسه ولی پرده رو نکشه که تصویر دریا رو از دست نده :) بعد گفتم ببین سعیده قدر نعمتات رو بدون!قدر این دریای بیکرانی که انتهاش وصل شده به اسمون …
بعد هم توی ذهنم مرور شد این چیزا اتفاقی نیست…اینارو برای محمدحسین بنویس…
بگو بسیار نزدیکه رسیدن به مدار خواسته هاش…
به زندگی در کنار دریا …در ویلای شخصی …
دیروز تو نشانه ی روزانه م معرفی قانون افرینش قسمت 6 بود …باورت نمیشه انقدر پرازاگاهی بود که نوشتنش 7تا صفحه شد! میخوام ی جمله ی خیلی قشنگش که ایمان من رو بیشتر کرد برات بنویسم:
وقتی داریم درمورد ذهن صحبت میکنیم،به این معناست که….ما با ایجاد باورهای مناسب،با ایجادافکارمناسب،با تغییر کانون توجهمون به مسائل دلخواه!
ما در مداری قرار میگیریم که چیزهای دلخواه،وخواسته هامون در اون مدارهست!و ماباهاشون برخورد میکنیم،مثل سیاره های منظومه شمسی
محمدحسین عزیزم،با قدرت ادامه بده…استاد میگه یک ایده خاص نیست که تورو ثروتمند میکنه،یک شخصیت درست هست که نعمت وثروت رو به شکل طبیعی وارد زندگیت میکنه…پس نگران نتایج مالی نباش…ما سمت خودمون رو درست میکنیم،ما بقی کار خداونده ..
حقیقتا قبلا خیلی نگران بودم پس چرا نتایج مالی عظیم نمیاد ؟چرا به خواسته های بزرگم نمیرسم…اما هرچقدر بیشتر روی خودم کار میکنم،بیشتر تسلیمم،هرچقدر بیشتر تسلیمم،ایده های بهتری دریافت میکنم،هرچقدر بیشتر به ایده هام عمل میکنم،نتایج بهتری میادو باز ایمان من بیشتر و بیشتر میشه و جسارتم برای عمل کردن بهتر میشه ….
راستی درمورد شهر عزیزم گرگان بهت بگم که بهش میگن
ی ربع به جنگل،دوربع به بیابون،سه ربع به دریا فاصله داره …
انشالله ی روز در بهترین زمان و مکان ببینمت …فرقی نداره،قم …گرگان…فریدونکنار…ایران ..امریکا …
همه جا ،آسمان خدا یکرنگ است …
باتوحید همه جا بهشته …همه جا….
سلام سعیده خانم عزیز
صبح قشنگت به خیر و شادی
مرررررسی مرسی که تو لحظه های قشنگت کنار دریا پشت پنجره به یاد من هستی :)
الهی صد هزار مرتبه شکر به خاطر دریا و زیباییش هاش
الهی صد هزار مرتبه شکر به خاطر گرگان که قطعاً خیلی شهر خفنیه
من این روزا دارم راجع به دزفول و خوزستان و زیبایی هایش مطالعه می کنم
باورت نمیشه
منم خودم باورم نمیشه
که اینقدرررررر این استان جذابه و جاهای دیدنی داره که نگو و نپرس!!
حالا دلیل اینکه ایده به ذهنم اومد برم راجع بهش مطالعه کنم چیه
بله آقای رضا عطار روشن اینقدر به شخصیت ایشون علاقه مند شدم و ازشون مطالب زیادی یاد گرفتم گفتم بگزار ببینم شهرشون چی ها داره!!!
اصلاً شگفت زده شدم به خدا!!!
ببین یه آبشار داره اونجا کرز بین خوزستان و لرستان هستش؟؟؟
میدونی بهش چی میگن؟؟
نیاگارای ایران؟؟
چرا؟؟
چون بزرگترین آبشار خاورمیانه است
غار داره
دره داره
کلی مکان های تاریخی و باستانی داره
اوووووه باید عشق سفر باشی تا بفهمی چی میگم؟
عشق سفر هستی؟
خدایا شکرت امروز تا از خواب بیدار شدم نت موبایل رو روشن کردم برام ایمیل اومد پاسخ شما بود که اومدم خوندم حال دلم عالی شد
بعد از چند روز پیش همش اخبار و هواشناسی و… اعلام کرده بودن که این منطقه که ما هستیم
پردیسان یه شهرکی هست چسبیده به قم ولی قبلاً ها بیرون از قم حساب میشده
ویژگیش هم اینه که تقریبا کوهستانی هستش و نزدیک به روستاهای اطراف هم هست
سطحش از دریا و از سطح قم بالا تر هستش
آب و هواش همیشه پاکه همیشه هم تابستون و هم زمستون از قم خنک تره
و یه زمان هایی مثل الان داره برف می باره ولی قم خبر خاصی نیست :)
حالا نکته اینجاست
من دیشب خیلی مطمئن بودم که دیگه اخبار و گوگل و … گفتن برف میاد پس حتماً میادددد
ولی یاد صحبت های استاد افتادم
یاد اینکه باید تسلیم باشم باید بگم من نمیدونم چه جوری!!
گفتم خدایا من هدفم دیدن برف و برف بازی و لذت بردنه
حالا اینجا تو محل زندگیم یا هر جای دیگه ای
من تسلیمم چه برف بیاد چه نیاد من میرم سر کار و لذت می برم
خلاصه وقتی از خواب بیدار شدم همین نیم ساعت پیش برف که نمیاومد هوا هم به شدت مه آلود بود
بعد از مطالعه کامنت دل نشین شما
الان برف هم شدیداً داره می باره :)
و اگه طبق پیش بینی ها پیش بره یه سره تا شب بباره و بارون نشه ما این موهبت رو داریم که فردا پردیسان رو سفید پوش ببینیم
وایییییی خیلی خوشحالم خدایا شکرت
من برم لباس بپوشم برم بیرون زیر برف ها کیف کنم
راستی راجع به هدفم و مسیر شغلیم
زیر فایل حاضری چه چیزی قربانی کنی یه کامنت نوشتم که در اننظار تایید هست
اگر اون هم مطالعه کردید
ممنون میشم موردی باشه که بهم انرژی بده یا کمکم کنه بهم بگید
وااااای برف چقدر شدید شده
من ذوق مرگ شدم
همین الان از پنجره دیدم
قلب های برفی برفی از پردیسان به فریدون کنار
مواظب خودت باش خواهر عزیزم
خیلی دوستت دارم و خدای مهربانم حمایتگر و پشتیبانت باشه به سمت زیبایی ها بیشتر
محمد حسین عزیزم سلام
کامنت اخری که برام گذاشتی،قسمتی برای پاسخ نداشت…انگار سیم تلگرافش رو بسته بودند : ))
واسه همین اومدم رو تلگراف قبلی …
پسرررر این روزها با خوندن کامنتات حس میکنم اونجایی که خدا میخواست تیکه های روحش رو تقسیم کنه …روحی که برای من وشما گذاشت کنار،خیلی بهم نزدیک بودددده …باور کن …مگه میشه انقدر هماهنگی ….؟
بزار برات تعریف کنم …
هفته ی پیش که گرگان بودم روزای اول هفته هوا خنک و افتابی بود …من هی میگفتم چقدرررر هوا خوووبه …چقدر حااال میده پیاده روی…چقدر هواا تمیزه …بعد بقیه چه جوابی بهم میدادن ؟
میگفتن ..چه وضعشه …انگار نه انگار زمستونه …الان نباید هوا اینطوری باشه …
زمستون های قدیم فلان و فلان …
من ولی اگاهانه تمرکزم رو گذاشته بودم روی لذت بردن ازین هوا …
خلاصه اخر هفته دمای هوا به شدت اومد پایین، به بقیه گفتم بریم برف بازی …؟ درواقع باید میرفتم اطراف گرگان …سمت کوه …اونجا همیشه برف میاد و میشینه ولی تو خود گرگان خیلی کم …
یکی گفت بریم
یکی گفت سرده ولش کن
اون یکی گفت دستکش ندارم
یکی گفت بچه ها سرما میخورن …
خلاصه هرکدوم ی چیزی گفتن …
منم کلا بیخیال شدم …
خب بنظرت چی شششد ؟؟؟؟
در حالیکه قبلا گرگان خیلی کاهش دمای بیشتری داشت تو این زمستون و هیییچ خبری نبود …
من صبح بیدار شدم واومدم روی سکووو
ببییییین
برررررف بود که داشت از اسمون میومد …
یعنی من چند ثانیه مسخ شده بودم …
باورم نمیشد که ….
اصلا نمیدونستم چه جوری از خدا سپاسگزاری کنم …
بعد از سپاسگزاری گفتم سعیده
این نتیجه تمرکز روی زیبایی هاست …
تو از افتاب تشکر کردی …خدا برف هم برات فرستاد به همین راحتی …
من همون ادم بودم …شهر همون شهر بود …
پس چه اتفاقی افتاد …
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
اگر شکرگزار باشید…شمارا می افزائیم …
ظرف دریافت نعمتتون رو بزرگتر میکنیم …
آسونتون میکنم برای آسونی ها …برای تجربه ی زیبایی های بیشتر ….
عجب خدایی داریم نه …؟
خداروشکر که هدایت شدیم تا خدامون رو پیدا کنیم ….و از هر روزمون لذت ببریم …
بی صبرانه منتظرم کامنتت رو بخونم …
در پناه خدا …همیشه غرق احساس عمیق خوشبختی باشی
قلب فراوان
سلام آقای تجلی من این کامنت زیبا و پرمحتواتو هدایتی دیدم ینی داستان از این قراره ک اومدم کامنتهای نتایج اخر آقا رضای عطار بخونم به کامنت سعیده جان هدایت شدم اونجا سعیده یه لینک قرار دادند که قسمت اول داستان زندکی و انتقالی یا مرخصی بیمارستانشو نوشته بودن منم روی لینک زدم هدایت شدم به کامنت شما بعد از کامنت اقا حمید و سعیده جان…گفتیدشغلتون مشاور املاک و به دیگران مشاوره هم میدید وقراره به یک خانوم تحصیلکرده و سن بالاترراز شما مشاوره بدید البته گفتید ساعتی یه حق مشاوره هم میده حالا نمیدونم شما به این حرفی ک میخام بزنم عمل میکنیدیا نه اما خدا گفت اینو براتون بنویسم عمل کردن یا نکردنش با خودتونه ..
حالا من یک پیشنهاد دارم براتون شما که توی کارتون بهترینید و مشاوره عالی هم میدید چرا فایل ضبط نمیکنیدد و دوره های مشاوره تونو بفروشید فکر نکنید نمیشه بابا شغل ما مگه میشع مجازی مشاوره داد و دوره هاشو فروخت یا سایت یا پیج زد برای این کار من میگه میشه تو دنیای الان انقد پیشرفت و گسترش هست هرکاری فکر کنید میشه از طربق انلاین انجام داد من خودم دیدم تو اینستا آقای علی ولی اگه اشتباه نکنم هم تت یوتیوب هم پیج داره در زمینه مشاوره و امورش گل فروشی ..کی فکرشو میکرد مگه گلفروشی هم میشه مشاوره داد بله میشه این اقای ولی انقدتبحر داره تو کارش انقددعاشق کارشه سمینار برگزار میکنه دوره اشو میفروشه ورکشاپ حضوری داره چقد هزار ماشالا یک کارافرین خود ساخته اس چقد معروفه دورع خصوصی میزاره 20 تومن یا 30 تومن هرروز و هرماه هم سمیناررحضوری هم دوره های غیر حضوری داره برو تجربیاتشو بخون چقد اولش شکست خورده تا به اینجا رسیده ی آقا پسر جوان با سن کم.میگفت همه مسخرم میکردند مگه میشه از این راه مشاوره داد ولی من عاشق کارم بودم
برادر عزیز تو این دنیا هیچ غیر ممکنی وجود نداره چون جهان در حال پیشرفته شما که عاشق کارت هستی این پیشنهاد قبول کن بیا و انجام بده خدا بی نهایت ثروت وارد زندگیت میکنه.البته الانم خداراشکر درامدتون 10 برابر شده و این مشاوره دادنم یا رایگان یا با هزینه انجام میدید اما اینم پیشنهاد خوبیه
امیدوارم حرفام براتون موثر بوده باشه و به زودی بیای از نتایج عالیت بگی برادر عزیزم
سپاسگذارم از سعیده عزیز از همه بچه های سایت که کامنتهای بی نظیری میزارند که به قول استاد اندازه ده تا کتابه و هیچ جایی ازشون نیست و خوشحالم و سپاسگزار خداوندم در این سایت توحیدی استاد هستم وهرروز تجربه کسب میکنم
بخاطر وجود استاد و مریم عزیزم از خداوند سپاسگزارم
درپناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سعادتمند باشید
سلام آزاده خانم
ممنونم از لطفتون و توجهی که نسبت به نوشته های من داشتید
خیلی لذت بردم از صحبت های شما
و
حتما میرم راجع به این دوستی که معرفی کردید هم مطالعه می کنم
صفر و تا صدشو می خوانم تا باورهام قوی تر بشه و ایمانم به خدای رزاق بیشتر بشه
من در کامنت آخرم زیر فایل «حاضری چه بهایی برای رسیدن به اهداف پرداخت کنی» همون فایلی که استاد برای عید قربان امسال گذاشت ، نوشتم که هدفم چه شغلیه و نمی خواهم تو این شغل بمونم و انگیزاننده من صبح و شب اینه که هدایت بشم به موقعش به اون پولی که می خواهم برسم و برم وارد شغلی که عاشقش هستم بشم
البته همین الان هم که تو مشاور املاک مشغولم خیلی دوستش دارم ولی «عکاسی» رو عاشقشم
طوری که نمی توانم انجامش ندهم و روحم این رو می خواهد
کامنت من اونجا منتشر شده ، اینهم لینکش :)
abasmanesh.com
در آخر باز هم از شما سپاسگزارم به خاطر لطفتون و خیلی خوشحال میشم اگر اون کامنت را مطالعه کنید و پیشنهادی یا صحبتی داشتید بفرمایید
در پناه الله مهربانی ها غرق در حال خوب و نعمت و ثروت باشید
سلام اقای تجلی وقتتون بخیر
نمیدونم چرا ولی انگار ی حس خاصی از کامنتتون گرفتم، ی چیزی ک باعث شد بیام براتون بگم از اینکه چقدر خوبه ک خدا مهر شما رو تو دل ادما انداخته و زیباییش اینجاس ک شما اینقدر توحیدی هستی و اعتبار رو میدی ب خدا. اینکه میگی من بهترین خودم رو ارائه میدم و انچه ک خدا ب من اموخته رو میگم و بازهم ب قول خودتون اگاهانه اعتبارش رو میدین ب خدا
اصلا کامنت هایی ک درونش از توحید حرف زده میشه منو جذب خودش میکنه
چقدر قابل تحسین هستید و بهتون تبریک میگم ک درامدتون ده برابر شده
چقدر دیدتون عالیه ک میگید درسته مبلغی ک قراره دریافت کنم کمه ولی مهم این هست ک اعتماد ب نفس من و احساس لیاقت من بیش تر و بیش تر میشه و دقیقا هم درسته این حرفی ک میزنید…
چقدر خوب ک تونستید قلیون و سیگار رو ترک کنید و پاک هستید.
چقدر خوب ک دنبال رشد شخصی هستید. بهتون تبریک میگم..
حتما اگر مایل بودید بیاید بگید کلاس اموزشیتون چه طور پیش رفت..
ب امید موفقیت بیش تر شما
سلام خانم جعفری عزیز
سپاسگزارم به خاطر نکاه پر مهر شما
و لطفی که در حق بنده داشتید
خدا رو شکر جلسه آموزشی عالی پیش رفت ، از اون چیزی که من فکر می کردم راحت تر بود و خیلی کمک کرد به من برای رشد بیشتر و ساختن عزت نفسم
من در کامنت قبلی زیر همین پست…
در پاسخ به خانم آزاده کاکاوندی توضیح دادم که ادامه این ماجرا به کجا ختم پیدا می کنه و هدف اصلی بیزنسی من چی هستش
البته همین الان که دارم تایپ می کنم اون کامنت هنوز در انتظار تائید هستش ولی امیدوارم تا زمانی که این کامنت تایید میشه و شما میای مطالعه می کنی هدایت و همزمانی ای صورت بگیره که لون کامنت هم تایید شده باشه و شما ببینید و مطالعه کنید
باز هم تشکر می کنم به خاطر این همه لطفی که در حق من داشتید و بهترین ها رو از خدای مهربان برای شما خواستارم
راستی اگر باز هم پس از مطالعه کامنت های من در هر جای سایت حستون گفت برای من بنویسید ، بنویسید… :)
من بی نهایت خوشحال میشم و از نکاتی که بهش اشاره می کنید خودم درس یاد می گیرم
سلام به سعیده مهربان و توحیدی
خدا میدونه که هر وقت کامنتهای قلبی شمارو میخونم چقدر منقلب میشم،امروز با خوندن کامنتت که سرگذشت تغییرات زندگیت توهمین چند وقته یاد تغییرات خودم افتادم که اینقدر همه چی طبیعی پیش میره که انگار نه شاهی اومده و نه شاهی رفته!چقدر خوبه که مینویسی،بی باکانه مینویسی و خود افشایی میکنی !تحسینت میکنم بخاطر این جسارت،این خود شناسیت،این آنالیز رفتاریت،تحسینت میکنم که برای این همه اعتمادت به خداوند،برای این همه تغییر مثبت،برای این ادبیات قشنگت،کامنتات بوی ایمان میده ،حس خوبی از نگاهت از صحبتات از شوخیات از جملات جذابت میگیرم ،جذابیتش بخاطر شخصیت توحیدیته،درحالیکه کامنتتو میخوندم رسیدم به آیه :
افوض امری الی الله،الله بصیر بالعباد
و ناگهان منقلب شدم و زدم زیر گریه ،چقدر به این بصیرت نیاز داشتم
در آستانه مهاجرت و جمع کردن اثاثیه هستم و این ایه گواه روشنی بود بر درستی مسیرم،بر اینکه فقط بسپارمش به خودش که از همه بینا تره ،از همه دانا تره شنواتره،قدرتمند تره ،هر کاری رو برام انجام میده،از راه آسونش ،به زیبایی ،در سریعترین حالت ممکن در کوتاه ترین زمان ،راه خدا راحتی و زیباییه!
برام خیلی جالبه روند تغییر شما از روزی که با این مباحث و استاد عباسمنش آشنا شده ای.خواهر من پرستاره و نمیدونم باور میکنی یا نه،اینقدر این مسیر تو به اون شبیه و نزدیکه که گاهی باهاش حرف میزنم میگم برو کامنت سعیده رو بخون!میگه سعیده کیه!؟میگم یکی از همکاراته که خوب مینویسه و کامنتاش ارزش خوندن داره
شاید خودش نوشته باشه ولی اونقدر شخصیت و شرایط زندگیش تغییر کرده که ادم دیگه ای شده،همین اتفاقات مرخصی و انتقالی و شروع یک بیزینس جدید و مهاجرت و …. براش مثل آب خوردن رقم خورده و من خیلی خوشحالم برای اون و برای شما که انگار خواهر خودمی،هر وقت مینویسی و میخونم انگار با خواهرم حرف میزنم،ما هر وقت با همیم یا تلفنی صحبت میکنیم فقط از قوانین،از زیباییها و نکات مثبت و آگاهیهای جدید حرف میزنیم که خیلیم برام لذت بخشه و هیچوقت از صحبت کردن باهاش خسته نمیشم که لذت میبرم،برات بهترینها رو آرزو میکنم
در پناه همون خدایی که بصیر بالعباده رها باشی
سلام سعیده عزیزم
زبونم بند اومده. لالم انگار
فقط اشک هایی از چشمم داره میاد میخواد تحسین کنه تو رو. از ایه هایی ک اوردی و داستانی ک گفتی
و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
واقعا چقدر تسلیم بودن و باور داشتن خدا قشنگه
چقدر این ایمان قشنگه و ادمو اروم میکنه
خیلی از خوندن کامنتت لذت بردم عزیزم
ان شالله بهترین ها برات اتفاق بیوفته
بنام فرمانروای جهانیان
سلام به روی ماهت سعیده جونم
زن قوی ،مادر نمونه بهت افتخار میکنم عزیزم نمیدونم چرا وقتی کامنت و خوندم اشکم بند نمیاد
با تمام وجودم تحسینت میکنم ، افرین عزیزم بخدا که بهترین مسیر و داری میری همینطور تسلیم باش در سکوت بعد شاهد معجزه میشی
ایمان دارم به خدایی که تو رو هدایت میکنه ایمان دارم به خدایی که هر روز خورشید به فرمانش طلوع میکنه
ایمان دارم به خدایی که با یادش قلبم زیر رو میشه
الهی قربونت بشم ازت سپاسگزارم که نوشتی
خدا جونم چطوری ازت سپاسگزاری کنم که هدایتم کردی به مسیر کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا به عظمت و بزرگیت قلب خانواده عباسمنش و شاد کن
خدایا به رحمانیت و وهابیتت تک تک اعضای این خانواده رو حمایت و هدایت کن که در بهترین زمان در بهترین مکان قرار بگیرن
سعیده عزیزم دوستت دارم
سلام به زیباترین سارای دنیا …
تلگرافت رو زمانی دریافت کردم که دفتر شکرگزاریمروبستم و غرق نگاه کردن به اسمون خدا شدم …به انرژی فکر میکردم که خیلی راحت داره این ابرهای بارون زا رو حرکت میده و میبره به هرجا دلش خواست تا روزی بی حساب اون قسمت از زمین رو بده …
خیره شدم به موج های دریا …
چقدر سال هست که دارند بدون هیچ زحمتی موج ها میرن ومیان …
به این فکر میکردم کی داره همه ی اینارومدیریت میکنه …..؟
همون انرژی که اجازه میده یک برگ به زمین بیفته یا نیفته …
همون انرژی که استاد عباسمنش رو در امریکا هدایت میکنه …من رو تو ایران …و همه ی بچه ها رو هرجای این دنیا هستند …
این چه قدرتی که اصلا فکر کردن بهش ادم رو از خود بی خود میکنه ….
بعد دلم خواست دوباره بیام توسایت …
بعد دیدن نقطه ی آبی
بعد دیدن پیام پر از مهرت…
امروز قراره برمپیش مسئولم ببینم جواب درخواست هام چیه …
و فرمانروا این بار از دستان بی نظیر سارا جان گفت تسلیم باش سعیده …هر جوابی که امروز گرفتی بهترین اتفاقی هست که برات میفته ….
ایمان بیار به این انرژی …به این هدایت …
به خدایی که وقتی خلقت کرد به خودش آفرین گفت …
پس برات بهترین هارو میخواد …
ممنونم ازت سارای زیبا …
عاشقتم …
مرررسی که هستی …مرررسی
بنام خدای آسمان ها و زمین
سلام به روی ماهت سعیده جونم
از اینکه کامنتم ی قوت قلب برات شد تا آروم و تسلیم باشی ،شاکر خدای مهربونم
سعیده ی عزیزم همون خدای زیبایی که پیدا کردی و باهاش عشق بازی میکنی همون خدایی که صدات و شنید و از دل آشوب به آرامش هدایتت کرد همون خدایی که آگاه به درون سینه ها همون خدایی که مسیر و به پرنده تو اوج آسمون نشون میده همون خدایی که در عمق آب ها میلیاردها موجود زنده رو مدیریت میکنه همون خدایی که میلیاردها ستاره رو در دل آسون حفظ کرده ، واقعا چه نظام شگفت انگیزی داره این آسمون ، وقتی بهش نگاه میکنم الله اکبر فقط عظمتِ فقط زیبایی فقط اقتدار ِ…….
زندگی تو به دست خوب کسی سپردی و تسلیم خوب کسی هستی
نه از چیزی میترسی نه از اتفاقی غمگین میشی و میدونی اگه خدا گندم تو ریخته میخواد بهت کیسه های طلا رو بده پس رو به همون آسمون و دریا که داری سپاسگزاری میکنی منم سارا دوست خودت و دعا کن که خداوند شِرک و از وجودم پاک کنه و هدایتم کنه به صراط المستقیم
دوستت دارم
سعیده عزیز سلام و احسنت و مبارک باد این حال خوبت، این پشتکارت در ادامه دادن، این ارتباطت با خدای خودت و هزاران مورد دیگه …..
اینکه خودت رو شونه های خدا گذاشتی و داری باهاش راه میری …. اینکه نشونه هاش رو حس میکنی …
خدا رو سپاس که در همچین ففضاییو با همچین دوستانی هستم.
استاد عباس منش واقعا بهتون تبریک میگم. خیلی خیلی زیاد ….
من هم این روزها بعد از 7 سال که با استاد آشنا هستم و از منجلاب بیرون آمدم و هر روز هر روز خدا رو سپاس گفته ام به خاطر آگاه شدنم، با تضادی برخوردم که هضمش برام سخته و همش فکر میکنم که این یک نشونه است …. ولی متاسفانه تو این مسیله که استاد بارها تو آموزش هاشور گفته آمد که شما لازم نیست کاری کنی که از زندگی بیای بیرون، خود زندگی مشترک اگر قرار باشه تموم بشه، خود خدا کاری میکنه که تمام بشه …. تو لازم نیست کاری بکنی .. سخته برام به نشونه خدا پی ببرم. این هم از کمبود ایمانم به خدا است که در مسایل عاطفی هنوز به اون حد نرسیده ام که بتونم یکسری نشونه ها رو تشخیص بدم و عمل کنم. ولی بازم به خدا میگم خودم رو به تو می سپارم. خودت من رو با یک نشونه واضح تر هدایت کن. من با این نشونه ها متوجه نمیشم … من از تو نشونه واضح تر میخوام.
تو این دوران که هرزگاهی افکار منفی در این مورد میاد تو مغزم، همون لحظه فقط این دعا رو میگم که خدایا من رو به راه راست هدایت کن، راه کسانیکه به آن ها نعمت داده ای، نه راه گمراهان و اون وقت به آرامش خاصی میاد تو ذهنم.
خلاصه اینکه این روزها کنترل ذهنم برام سخت شده ولی باز هم توکل ام فقط فقط به خدای خودم است که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی ….
شک ندارم که همانطور که این سال ها خیلی خیلی حواسش بهم بوده، الان هم هست و جوابم رو به زودی می گیرم ..
خدا رو سپاس
کامنت شما واقعا برام درس بود
بازم میگم، تحسینتون میکنم خیلی زیاد
در پناه خدای مهربونم تر از مهربونم ها
شیما
سلام سعیده خانم عزیز
بخداوندی خدا چند بار اشک از چشمام سرازیر شد . مخصوصا اونموقع که گفتی دوستت بهت گفت نشونه امروز رو ندیدی؟(زدم زیر گریه که چطور خداوند از جایی که فکرشو نمیکنی کاراتو درست میکنه) .
واقعا علاوه بر تسلیم بودنت ، ویژگی نویسنده بودن رو هم به نکات مثبتت اضافه کن
برای شما و تمام بچه های سایت ، از خداوند بهترین ها زیباییهای جهان رو طلب میکنم
سلام برادر عزیزم
بی نهایت ازت سپاسگزارم برای اینکه برام نوشتی
من هدایت شدم با کامنت شما که ،یکبار دیگه کامنت خودم رو بخونم
و باورت نمیشه با صورت خیس اشک برات مینویسم …
آدما فراموشکارن…یادشون میره چقدر خداوند دوسشون داشته …و چه کارها براشون انجام داده….
ممنونم که دست خدا شدی تا دوباره به یاد بیارم اتفاقات عالی زندگیم رو …
برات بهترین هارو آرزو میکنم
در پناه الله یکتا غرق احساس عمیق خوشبختی باشی
سلام به اعضا محترم سایت و سعیده عزیز
دختر جان نفست حق
چقدر قشنگ نوشتی اشگم رو درآوردی فقط از این ایمانت اشک ریختم
فقط استادم رو تحسین کردم با این آموزش هاش که کامنت هر کسی رو میخونم یک جور متفاوتی خدا رو شناخته
این خدایی که از رگ گردن به ههمون نزدیک هست رو فقط استادم به ما شناسوند
سعیده جانم نوش جانت موفقیت هات
نتیجه ایمانت رو داری میگیری
نتیجه استمرار و توکلت رو داری میگیری
به قول استاد ، شما سمت خودت رو خوب انجام دادی و طبق قانون بدون تغییر خدا ، جهان هم سمت خودشو داره خوب انجام میده
سر تعظیم فرود میارم در برابر خدایی که هم برای شما تمام و کماله هم برای من تمام و کماله و هم برای استادم هم برای تک تک اعضا این سایت تمام و کماله
همیشه بوده و تا ابد هم خواهد بود
منتظر کامنت های بیشتر شما و شنیدن موفقیت های بیشترتون هستم
سلام سعیده جان خواهر گلم ،
همیشه از خوندن کامنت های شما لذت می برم اینقدر خوب روی خودت کار می کنی و هدایت ها را دریافت می کنی اینقدر خوب در تضادها کنترل بالا داری و تابع هدایت خدا در کارها هستی. خیلی لذت بردم . دوستانی هستند که من ایمیل انها را فعال کردم و همیشه کامنت های زیبای انها را می خونم با اینکه فیزیک ندیدم ولی احساس صمیمیت بالا دارم همین هم فرکانس بودن سبب میشه ادم حرفوش راحت بزنه چیزی که اگر به بقیه که در این مدار نیستند بگی متوجه نمی شوند . من هم مثل شما و بقیه دوستان فقط هر فرصتی پیدا کنم یا فایل گوش میدم یا کامنت می خونم همسر جان که در این مسیر نیست همش میگه تو چی میخونی همش کله ات تو گوشیه فکر میکنه من رمان و داستان می خونم . خلاصه اینجا همه مثل هم هستیم یک گروه یک درصدی که ٩٩ درصد بقیه حرفاشو متوجه نمی شن یا مسخره میکنند . برای دستا ورد هات خیلی خوشحالم برای حال خوبت خوشحالم ؛ همین فرمون را برو جلو الهی ثروت و خوشی از در و دیوار برات بباره
در پناه الله یکتا باشی
نسرین عزیزم سلام بروی ماهت …
حقیقتا اینکه شما و یکسری از فرشتگان دیگه این لطف رو در حق من میکنید که نوشته هام رو دنبال میکنید بسیار بسیار برای من ارزشمنده …شاید به همین دلیل هست که همیشه اینجوری نیست که خدا بهم اجازه نوشتن بده…هروقت هرجا نوشتم،شروعش با انرژی خداوند بوده که بهم گفته بنویس !
چون نگاه شما،فکر شما و این وقتی که شما دوستان نازنین توحیدی من میزارید برای خوندن دست نوشته های من،بسیار بسیار ارزشمنده و من خداروشاکرم که من رو در جمع شما قرار داد..
بی اغراق عاشقتونم و از ته قلبم وقتی توی سایتم احساس میکنم در کنار خانواده م دارم وقت میگذرونم …
برات ارزوی بهترین هارو دارم نسرین جان
قلب فراوان
سلام وقت عالی بخیر
من هم کامنت شما رو خوندم و در واقع میتونم بگم که هدایت شدم صد در صد
که باور دارم برگی از درخت بدون اذن خداوند متعال بر روی زمین نمیفته.
بسیار عالی هدایت شدید و نوشتید
لذت بردم از خواندنش
مخصوصاً که جاهای که باید تاکید میشد رو درشت تایپ کردید
که من دقیق نمیدونم چجوری اینکار رو میکنن که درشت تایپ بشه
سرگذشت بسیار خوبی رو تعریف کردید همه از هدایت خدا در زندگی شما دیده شده
واقعا لذت بردم که توحیدی عمل کردید
جاهایی بغضم گرفت از کامنت شما
قوی بودن رو در شما دیدم
توکل کردن رو دیدم
توحیدی بودن رو در شما دیدم
انرژی گرفتم از کامنت شما
در واقع هدایتی بود برای من در قسمتی از صحبتهای شما
بهترینها رو براتون آرزو میکنم شاد ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام به دوست عزیزم
ازت بی نهایت ممنونم برای لطفی که بهم داشتی و وقتی که گذاشتی و برام نوشتی…
حقیقتا من هم نوشته ی بچه هارو میدیدم و ولی نمیدونستم چ جوری نوشته هاشون رو پررنگ میکنن…و تو این موضوع یک پله از شما عقبتر بودم،روم نمیشد بپرسم اصلا:))))))))))))
همه ی روش ها رو توی تایپ امتحان کردم …توی نت گوشی مینوشتم پررنگش میکردم ولی باز تو سایت نمیشد!
ولی به خودم گفتم کار باید ساده تر باشه ازینا باشه ،بالاخرههه وقتی دست از حساب کردن روی عقل پوک انسانی کشیدم :))) خدا هدایتم کرد به بخش سوال دارم،و بعدش تازه های فنی سایت …
اونجا اقا ابراهیم عزیز،قشنگ توضیح دادند امکانات سایت رو و میتونید خیلی چیز ها یاد بگیرید…
اقا ابراهیم عزیز اگر این تلگراف من از زیر دست شما رد میشه و میبینیش میخواستم بگم
مررررررررسی که هستی
برای شما دوست عزیزم سعادت دنیا و اخرت و موفقیت های روزافزون میخوام
درپناه پروردگار جهان باشید همیییشه
سلام سعیده عزیزم کامنتت را باعشق خوندم و لذت بردم و خداروشکر کردم که هدایتم کرد به کامنت دلنشینت واقعا همینه همه چیز هدایته اگر ما وابدیم و بسپریم به خداوند به بهترین شکل ممکن همه چیز رو درست میکنه خدایا شکرت برای این دوستان عزیزم
سلام سعیده عزیزم
الان دقیقا ساعت هفت وپنج دقیقه صبح،از ساعت پنج ونیم من بیدار شدم،به عشق ایکنه بیام تو سایت وشروع کنم به یادگیری درس،که رسیدم به شمای نازنین
آخه دختر چقدر قوی هستی،چقدر حالت خوب،چقدر با دیدن صورت ماهت کیف کردم، روزم رو با حال خوبی که به شدت ازت گرفتم،شروع میکنم،وخیلی خداروشکر میکنم که دوستان نابی مثل شما بهم داده..
از صدای زیبای رزا گرفته که در دل اون شب،زندگیم رو دگرگون کرد،تا آقا رضای عزیز،هادی عزیز،والان هم شما سعیده نازم
به قول خودت ،فقط توحید توحید توحید
کل زندگی همین یک کلمه س
یعنی دختر عاشقتم،خیلی لذت بردم،محصولات خریداری شده ت رو دیدم،کیف کردم،کل مطالبی رو که نوشته بودی با جان ودل خوندم،ولذت بردم،عاشقتم عاشقتم
برات فقط عشق خدارو میخوام وبس،که خودت استاد شدی توش
در پناه خودش باشی ،دوست قوی من
سلام و درود بر استاد عزیز و دوستان سایت استاد عباس منش
دوست عزیز کامنت زیبا و جالب شما رو با تمرکز خوندم و خیلی خوشحال شدم بابت نتایج عالی حس و خوب و آرامشی که در زندگی بدست آوردید و خدا رو بابت این هدایت و عدالتش سپاسگزارم
اگه بخوام از نتیجه و تاثیر دل نوشته های شما برای خودم بگم اونجایی که نوشته بودید
اگرشما کارتون رو درست انجام بدین خدا کارشو درست انجام میده خیلی ذهنم توجه خاصی بهش کرد انگاری اون جمله رو برداشت کنار گذاشت و گفت بهش توجه کن و عمل کن
من الان که دارم این مطلب رو مینویسم میبینم که کلی معنا و مفهوم تو همین یه جمله هستش
وقتی ما کارمون رو درست انجام میدهیم یعنی ایمان و باور داریم که خداوند عادله ، پاسخ میده به خواسته هات، در آرامش هستی ، نگرانی نداری، اگر نتیجه نمیگیریم ایراد از خودته ، وکلی آگاهی دیگه …..
خدایا شکرت به قول استاد آگاهی های کامنتهای دوستان یافت میشه و درک مارو بالا میبره و مسئله رو باز میکنه
خواستم از شما تشکر کنم به خاطر کامنت عالی که وقت گذاشتین چیه اشتراک گذاشتین
در پناه خدا در آرامش و آسایش باشین
سلام سعیده خانم
الله اکبر به این همه ایمان شما
چقدر تحسین کردمتون
خدای من
خیلی از خوندن کامنت شما لذت بردم
جاهایی که ایمان نشون دادی وخدا هم بهت پاسخ داد
و اینکه چقدر عالی خدا نشونه ها رو بهت داده و شما هم گفتی چشم
و چشم و ذهنت رو بستی از نازیبایی ها و نشدن ها
این کامنت شما اگر بگم از ساعت 11.30 دارم میخونم تموم نمیشه
هی اتفاق های جالب برام نیفتاد نمیشد کامل بخونم ولی الان بلاخره تموم شد و چقدر لذت بردم از این کامنت
و باید دوباره کامل بخونم
ممنونم که این روند زیبا رو برامون به تصویر کشیدی و نوشتی برامون
موفق و پایدار باشی دکتر سعیده شهریاری شاگرد کلاس اول استاد عزیزم
آقای صنمی عزیز
خیلی خیلی ممنونم ازتون …
از خط به خط کامنتتون قوت قلب گرفتم و ایمانم به مسیر بیشتر شد …
خداروشکر که انقدر اتفاقات خوب رو امروز جذب کردید
به امید خدا،تموم تلاشمرو میکنم ،در طی روند گرفتن مدرک دکترای استاد عباسمنشی:)از خودم ردپا بزارم تا روزی که به ازادی زمانی و مالی ومکانی رسیدم ،مسیر رسیدن به خواسته هام رو فراموش نکنم…
شمارو به دستان خداوند بزرگ میسپارم …
ممنونم از وقتی که برام گذاشتید….
سعیده جان سلام
عزیزم چه کامنت قشنگی نوشتی(مثل همیشه)خیلی از خوندنش لذت بردم و استفاده کردم
راستی اسم خواهر منم سعیده هست ومن هم مثل شما تجربه دوقلو زایی 8 ماهه داشتم
خیلی لذت بردم که در نوشتن داستان زندگیت از آیه های قرآن متناسب با اون موضوع استفاده کردی
یادم باشه که من هم بخصوص این آیه افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد رو بیشتر بر زبانم جاری کنم
خیلی تحسینت می کنم که به این خوبی در مسیر پیش میری وبسیار ازت سپاسگزارم برای این کامنت عالی
با اشتیاق فراوون منتظر کامنت نتایج عالی ات هستم
مطمئنم که خیلی زود این اتفاق میفته
خانم سلیمی عزیز
من از شما سپاسگزارم که وقت گذاشتید و برام نوشتید
بی نهایت ممنونم از لطف بیکرانتون …
امیدوارم همیشه غرق نور و عشق خداوند باشید ،و امید به اینکهمن رو به عنوان خواهر کوچکترتون بپذیرید…
راستی عکس پروفایلتون خیلی قشنگه :)
قلب فراوان
سلام سعیده عزیز چقدد لذت بردم از کامنت زیبا و توحیدیتون واقعا توحید و یکتاپرستی رو زیبا و با ایمان نشون دادی چقد خوبه و عالی بهم یاد آوری کردی که توحید اصل و اساس خداونده
ممنونم ازت دوست و هم فرکانسی عزیزم
چقد الهامات فوقالعاده ای داشتی و چه زیبا و با ایمان بهشون عمل کردی
عاشق این شدم که واسه انتقالی وقتی که همهه آدما یه جور عمل میکنن و به هرکسی که به ظاهر جایگاه بالاتری داره رو میندازن اما تو با ایمان راسخ و بدون کوچکترین لغزشی فقط به خدا توکل کردی و تمام
سلام به سعید خانم عزیزم…کلی اشک منو درآوردی با کامنتتون..خدایا شکرت.چقدر تحسینتون کردم..چقدر آماده بودید برای شروع و ورود به این سایت و چقدر قشنگ آگاهانه مسیر رو طی کردی گلم..تحسینتون میکنم.چقدر قشنگه روی دوش خدا نشستن و مسیر رو ادامه دادن و دونستن و ایمان به اینکه هراتفاقی الخیر فی ماوقع هستش…و شما ایمانتو نشون دادی در اجرای آنچه بهش هدایت شدی و الهاماتی که دریافت کردی گلم…من همیشه بعد از اینکه کامنتی رو میخونم یا بعدش سریع میام بالا ببینمچند وقته توی سایت عضو هستن عزیزان..الان دیدم شما چهارصد و خورده ایی هستش..چقدر تحسینتون کردم گلم..بهترینهارو براتون آرزومندم..منتظر کامنتهای بعدی شما هستم بانو..در پناه رب سلامت و تندرست شاد وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام سعیده جان
تبریک میگم بهت این پاداش کسانى است که استمرار دارن و ادامه میدن و امید دارن و فقط و فقط به خدا توکل میکنن و از خودش یارى میجوین و تسلیمن.
سعیده جان با کامنتت و بخصوص آیاتى که نوشتى اشک ریختم و لذت بردم.
از دیروز صبح وقتى که حرفهاى استاد رو در فایل نتایج دوستان قسمت ١۶ شنیدم همش تو فکرم که آیا تصمیمم درسته و ….. و منتظر کامنت دوستان بودم .
أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ
کارم را به خدا مى سپارم،خداست که به حال بندگانش بیناست
-خدایا من به هر خیرى که از تو بمن برسه تسلیمم.
تحسینتون میکنم و بهتون تبریک میگم .
در پناه خداوند یکتا شاد و سلامت و پیروز و سعادتمند باشید ️