پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

853 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید سادات گفته:
    مدت عضویت: 1190 روز

    بنام خداوند بینهایت ثروتمند ثروت آفرین و ثروتبخش

    سلام و درود بر اساتید عشق

    الله هدایت را به عهده خودش گذاشته و سریع هدایت میکنه فقط باید ازش بخواهیم

    بیرون از ما چیزی نیست دنبالش نگرد

    وقتی خداوند وهاب میگه چشم هرچی میخوای بهت میدم دیگه بیرون از خودت دنبال چی میگردی

    حالا نوبت تو است که وظیفت رو انجام بدی و با پوست و گوشت و استخوان وجودت توحید رو عملی کنی یعنی ایاک نعبد و ایاک نستعین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    رویا گفته:
    مدت عضویت: 1469 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان، خالق زیبایی ها و هدایتگر من

    سلام استاد عزیزم و مریم جان و دوستان گلم

    من بارش برف را باور کردم 😂 چقدر استاد این فضا زیبا و دیوانه کننده هست . وقتی که شما نشستید و شروع کردید به صحبت کردن ادم احساس می‌کرد که هممون دور هم جمع شدیم و یک جمع صمیمی را احساس می‌کردم. خیلی جو دوست داشتنی بود و واقعا انرژی خالص و نابی در جریان بود .

    منم دوست دارم به امید خدا بیایم اونجا و با همسرم بشینیم توی این فضای روحانی و ناب با خدامون صحبت کنیم،خواسته هامون بگیم،شکر گزاری کنیم و خداوند مثل همیشه همه خواسته هامون را امضا کنه با عشق.

    دوست دارم فرزندمون اونجا بازی کنه، سرسره بازی کنه و صدای خنده و شادی ش فضا رو پر کنه …. اندکی صبر سحر نزدیک است،اون روز هم میرسه و این خواسته هم اجابت میشه چون ما در فرکانس دیدن این فایل ها هم قرار گرفتیم و اون حس ناب را درک کردیم .

    استاد یک فایل قبل از سال تحویل ۱۴۰۱ گذاشتید که همان شب چهارشنبه سوری بود، اون فایل میگفتید که شما ابتدای سال یک فایل در گوگل کیپ ساختید و اتفاق های مثبت را یادداشت میکنید…منم از شما یاد گرفتم و همان شب یک فایل ساختم با اینکه اسفند ۱۴۰۰ بود نگفتم خب ۱۴۰۰ را بیخیال و از ۱۴۰۱ شروع میکنم. همان موقع یک فایل به نام ۱۴۰۰ ساختم و سعی کردم از ابتدای سال اتفاق ها را یادآوری کنم و نوشتم. اول که خیلی خوشحال بودم که اینکار رو انجام دادم و بیخیال ش نشدم و اینقدر شوق در من ایجاد شده بود که اولین روز سال ۱۴۰۱ هم یک فایل ساختم به نام ۱۴۰۱ و از همان روز اول شروع کردم به نوشتن اتفاق های خوب و اینکار را ادامه میدم. عکس ۷ سین مربوط به هر سال را هم که با همسرم گرفتیم را میزارم عکس اون فایل . ممنونم استاد که این ایده را به ما یاد دادین .

    ♥︎پیروی از هدایت الهی ♥︎

    چند شب پیش من یک خواب دیدم که به یقین میگم این یک هدایت از طرف خدای مهربانم برای من بود و خداوند منو شایسته این هدایت و درک آن می دونه .

    خواب دیدم که تو خیابان داشتم قدم میزدم و به یک پارکینگ طبقاتی زیرزمینی رسیدم،همه به اون در پارکینگ که می‌رسیدند میرفتند داخل و شیب رمپ پارکینگ را میرفتند پایین،من اون پیچ اول رمپ را پایین رفتم و یکدفعه به خودم گفتم من که اینجا کاری ندارم ،من چرا دارم دارم میرم پایین، سریع برگشتم به طرف در ورودی و از اون شیب رمپ بالا رفتم و همه به طرف پایین میرفتند و من جهت مخالف اونها به طرف بالا میرفتم ،نزدیک در ورودی که رسیدم یک قدم مانده که شیب تمام بشه انگار یکم خسته شدم از شیب و تلاش کردم و خودمو به در رسوندم،مردم میدیدن که من میخوام بیام بالا و به من نگاه می‌کردند ولی هیچکس به من کمک نکرد . وقتی آمدم بالا گفتم خدایا شکرت و خوشحال بودم که موفق شدم بیام بالا .

    از خواب پریدم و تو رختخواب نشستم و بعد از چند لحظه به خودم آمدم و صدای اذان صبح از بیرون شنیدم و گفتم خدایا شکرت تو این لحظه ناب منو بیدار کردی که باهام صحبت کنی و من شروع کردم به شکرگزاری و بعد خوابیدم.

    صبح موقعی که داشتم کارام انجام میدادم یکدفعه خوابم یادم امد و انگار خداوند نکته و هدایت خوابم را به من گفت که رویا دنباله رو جامعه نباش،ببین خودت چی میخوای، اکثر مردم نمیدونن چی میخوان،ولی تو میدونی،اگر میخوای با ایمان باشی مسیرت را جدا کن از اکثریت مردم حتی اگر یک نفر باشی. خدا به من گفت ببین حتی اگر خسته شدی هیچکس نمیتونه بهت کمک کنه و من به تو قدرت دادم که خودت بتونی زندگی ک دوست داری بسازی و موفق بشی . فقط ایمان به حضور خداوند در تک تک لحظه های زندگیمون کافیه،فقط نگاه خداوند کافیه . خدایا عاشقتم .

    اون روز هم شروع کردم به نوشتن و گفتم تو این مدت خیلی پیشرفت های عالی داشتم ولی باید دایره پیشرفتم را بزرگ تر کنم، باید بازهم رشد کنم و باید برم پله های بعدی ….

    خیلی خوشحالم که خداوند هدایتمون کرده به این مسیر الهی، هدایتمون کرد به استاد عباسمنش بهترین استاد ،به این جمع دوست داشتنی دوستان هم فرکانس، خیلی لذت بخش هست که با همسرم با هم در این مسیر هستیم و هردومون با هم داریم به اوج می‌رسیم و هیچ اوجی بالاتر از رسیدن به خدا نیست . با خدا باش و پادشاهی کن

    این یک هدایت الهی بود برای من که خواب دیدم.

    استاد دوره ثروت ۲،شما میگید که وقتی حتی در خواب هم دارید به قانون عمل میکنید یعنی داری راه درست میری،من تو خواب سریع مسیرم را عوض کردم و مثل بقیه جامعه عمل نکردم و با اینکه کسی کمکم نکرد بیام بالا اصلا توقعی از کسی نداشتم و حتی برام مهم هم نبودن و ناراحت هم نشدم،وقتی رسیدم بالا خوشحال بودم که خودم رفتم بالا و از خدا سپاسگزاری کردم .

    ممنونم استاد به خاطر حضورتون در زندگی ما،به خاطر این همه عشقی که نسبت به ما دارید و ما را همسفرهای خودتون کردید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1190 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    درود بر دوستان خوبم

    چقدر عالی و زیبا و حسابی حالم خوب شد از دیدن این تصاویر

    قربون خدا بروم که همه چیز آن از روی زیبایی و ذوق است و هر کاری می کند در نهایت به لبخند و رضایت ختم می شود

    چه دعای زیبایی استاد کردند و چقدر با معنی بود

    خدای من همیشه از این فراوانی ها نصیب من بفرما و چشمهای من را جوری تربیت کن که شاهد این فراوانی ها باشد

    نگاهم به فراوانی ها باشد

    نگاهم به خواسته هایش باشد

    نگاهم به خواسته هایش باشد

    آگاهانه نگاه خودم را از روی ناخواسته هستیم بردارم

    چقدر این فایل استاد عالی بود در مورد هدایت

    هدایت خداوند را من کامل درک کرده ام و بارهای بار آنرا به چشم خودم دیدم

    من قصد دارم که از محل کار خودم که 12سال آنجا کار می کنم بیام بیرون و برای خودم کسب و کار خودم را استارت بزنم

    هر روز صبح که از خانه می زنم بیرون از خداوند مهربان هدایت می خواستم و از می خواستم که امروز هم من را هدایت کند و یک قدم من رو به سمت هدفم هدایت کند

    باور کنید که تا شب نشده یک اتفاق

    یک پیشنهاد کاری

    یک فایل از استاد

    یک صحبت از طرف دوستانم

    یک ایده که به ذهنم می رسید

    خلاصه جوری خداوند من را آنروز هدایت می کرد که باورم نمی شود خدای من چقدر ساده با من حرف می زد و الهامات او به قلبم وارد می شد

    اینو کامل درک کرده ام که وقتی من روی خودم کار می کنم هدایت می شوم به سمت آدمها و مکان های خوبی که همسو و هم مدار با من هستند و در جهت رشد و پیشرفت من هستند

    الان که دارم می نویسم به این جمله ایمان صد در صد دارد

    خدایا من را در زمان مناسب و مکان مناسب هدایت کن

    آخ که چه گفتید استاد

    از خداوند هدایت بخواهم و دستان جهان هستی را برای هدایت خودم باز بگذارم نه اینکه از خداوند هدایت بخواهم و آن هدایت را سمت بدهم بسوی هدف و خواسته خودم

    دقیقا اگر روی هدایت خداوند حساب می کنم

    پس همه چیزم را بسپارم به دست او و تسلیم تسلیم او باشم

    واقعا ممنون استاد عزیز هستم بابت این فایل بی نهایت گرانبها

    خدای من ممنونم

    خدای من

    سپاس

    خدای من دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2518 روز

    به نام خداوند هادی و هدایتگر

    سلام استاد و مریم جان

    امروز این فایلرو تو صفحه اول سایت دیدم و چون هزاران مرتبه اتفاق افتاده که هیچ چیزی اتفاقی اتفاق نمی افتد گوش دادم و چه جالب بود

    خواستم اول بنویسم بعد مجدد گوش و بقیه کامنتها رو بخونم

    در مورد کارم وقتی تو خیاطی یه اشتباه یا اتفاقی چیزی کم و زیاد میشه

    میگم این نظر اون شخص هست و خداوند با حواس پرت کردن من و بردن من تو اون برش خواسته اون رو بهم بگه

    و باور کنید وقتی میاد پرو و یا ببره میگه زیبا جون من میخواستم بگم یادم رفت چه خوب شما خودتون انجام دادید

    بارها پیش اومده دیگه نگران و دست و پاچه نمیشم

    یک مرتبه تو دوخت جیب رو یکی از جیبها رو جهت بد زدم و باید میشکافتم

    شکافتم دیدم نمیشه درستش،کرد

    رفتم دنبال پارچه مشتری گیرم نیومد که نیومد یک هفته تاخیر انداختم تو تحویل باز اوکی نشد

    لباس رو گذاشتم روبروم گفتم خدایا این پالتو باید درست بشه با همین پارچه خود مشتری حالا تو بگو چیکار کنم

    یه ایده اومد جیب رو صاف زدم و دهنه سرجیب رو پهن تر از حالت معمول دوختم و تحویل دادم

    و سپردم به خدا نتیجه رو

    اون مشتری تشکر کرد و چند مدل دیگه ازش خواست

    از اینگونه اتفاقات زیاد دارم و خداروشکر میکنم بابتش

    در مورد رابطه و اومدن یا نیومدن شخص میگم خدایا به شادی کاری برا ش پیش،میاد و دقیقا همون میشه،و بس

    خدایا بابت هدایت هات تشکر میکنم منو در مسیر شادی درستی و بهترینها هدایت کن

    خدای هدایتگر همواره چراغ راهتان باشد

    شاد موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    محمد حسن شمسی گفته:
    مدت عضویت: 3427 روز

    سلام به استاد عزیز ومریم جان عزیز

    شمادر باره هدایت الله گفتید

    من یکی دوماه هست که بت عشق سفر به دور آمریکای شمارا میبینم واز دیدن آن واقعا لذت می‌بردم شما توی سمینار های خودتان شما یک خواسته ای داشته باشید مثلا یک ماشین خواصی رت دوست داشته باشید اگر قرار باشد همسایه شما تن را بخرد می گذارد کنار خانه شما شما آن را می بینید این یکی از نشانه های خداوند هست

    از اینکه هم زمانی ها شروع می شود

    مت شب هدایتی رفتم حای مهمانی

    بعد باز هم رفتم خانه پسرم خوابیدم

    فردای آن شب پسرم گفت امروز همین جا باشید ما مهمان داریم من هم قبول کردم

    گفت می خواهد برود بازار چیزی بخرد

    بازهم مت هم گفتم با شما می آیم

    همراهش رفتم

    دیدم گوجه آورده اند ارزان هست یک مقدا خریدم اوردم خانه که با آنها رب بپزم

    دوباره آمد دنبالم گفتم حالا که من خریدم پس بگذار بیشتر بخرم

    دوباره خریدم شروع کردم به پخت رب گوجه

    خیلی شد گفتم خدایا هر کاری گفتی انجام دادم

    دیگر فروش آنها با تو

    رفتم دنبال ‌کارم

    خیلی دلم می خواست آنچه را دارم ببرم تهران برای فروش

    جند وقتی بود که دنبال این کار بودم

    دیگه یک روز هم گفتم شاید نباید این کار را انجام بدهم

    هرچه که باید اتفاق بیفتد به موقع خودش انجام می‌شود

    سپردم دست حداوند

    یک دفعه پسرم آمد خانه من بهم گفت مادر می خواهم برو تهران شما می ای گفتم آره می خواستم چیز های را که آماده فروش کرده بودم ببرم

    گفت فردا حرکت می کنیم

    من هم آنچه را که این چند وقت آماده کرده بودم

    گذاشتم داخل ماشین

    حرکت کردم

    حالا من این چند وقت همه اش تنر کز خودم را گذاشته بودم روی خانه خای زیبا

    ویک مهاجرت به کانادا

    خوب هدایت شدم به آدم های خیلی ثروت مند

    با خانه های زیبا وسایل خیلی زیبا

    وچند خانم که چنین سال بود که در کا نا دا زندگی کرده بودند

    وحیلی جالب بود بایکی از آنها که صحبت کردم اتفاقا اوهم صحبت های شما را شنیده بود

    دو روز بعد بهم زنگ زد گفت دارم دوازده قدم

    اسناد را می خرم

    با چندین خانم که از کانادا آمده بودند

    ومی خواهند بر گردند

    هم صحبت شدم آنها خیلی اشتیاق دارند که بامن

    کار کنند

    واین هدایت الله باعث شد که در تهران زیاد چیزی بفروشم ومشتری های پولدار ازمن خرید کنند

    از اجناس من ‌لذت ببرند

    همان جا که داشتم چیزی می فروختم

    دیدم این جنس های من دیگر دارو تمام می شود

    گفتم خدایا مم را هدایت کن دیگر چی بیاورم بفروشم

    که یکی از آنها از من چیزهای را خواست

    که ایده شد که این اقلام چند راهم می‌شود فروخت

    ومن همچنان دارم ادامه می دهم وهر لحظه دارد

    پول به حساب من می‌آید

    می خواستم این هدایت الله را با شما وبچه های گروه به اشتراک بگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    رضا نظامی گفته:
    مدت عضویت: 2394 روز

    به نام خداوندی که شنوا و بینا است و درخواستهای ما را پاسخ می دهد

    درود بر استاد بزرگوار و مریم بانو عزیز!

    چه فایل درجه یک و به موقعی.

    در این روز های پر هیایو در ایران که هر عصر شلوغی و شعار و زد و خورد در چند قدمی من اتفاق می افتد، سوال من این بود که نقش من این وسط چیست؟ آیا بایستی کاری کنم؟ بایستی منهم برم وسط خیابان و شعار بدم؟

    دیشب که دعوت شده بودیم به یک تولد، با دیدن این صحنه ها خانم ام گفت، این بچه ها دارند اینجا کتک میخورند و ما داریم میریم شادی کنیم… و حسی از عذاب وجدان داشت و این سوال را دوباره در ذهن من پر رنگ کرد.

    چه کنم در این واویلا؟

    و پروردگارم در پاسخ به این درخواست، در این فایل درجه یک از زبان استاد عباسمنش من را هدایت کرد.

    روی زیبایی ها تمرکز کن، روی خودت و باورهایت و نعمت هایت زوم کن. ببینشان، سپاسگزارشان باش یاد آوری شان کن، در موردشان صحبت کن، در مورد آنچه می خواهی صحبت کن، آن را از پروردگارت، از رب ات که مربی خصوصی تو است بخواه و ایمان داشته باش به اکبر بودنش. ایمان داشته باش به رزاق بودنش. ایمان داشته باش به

    من حیث لا یحتسب

    به اینکه از جایی نعمت می دهد که تو حتی فکرش را هم نمیتوانستی بکنی؟

    مگر عقل محدود تو تا چقدر را می تواند ببیند، تحلیل کند، کنار هم قرار دهد….. .

    پس بخواه و بسپار.

    وظیفه ما همین است. و اگر در مسیر صحیح باشیم و حال خوبی داشته باشیم و نعمت خوار خوبی باشیم و از آنچه خدا بهمان داده نهایت لذت و کیف را ببریم او بیشتر و بیشتر میکند، نه نعمت را بلکه خودمان را، ظرفمان را، درکمان را. خدایا شکرت.

    اتفاق جالب این است که در زندگی کاری (شرکت مان) و زندگی شخصی رشد های عجیب و غریبی طی همین دو ماه گذشته با همین فرمولی که استاد عنوان کردند در این فایل اتفاق افتاده است که برای تقویت ایمان خودم و خانواده عزیزم در این سایت با شما به اشتراک میذارم:

    1- ما به لطف خدای مهربان بزرگترین قرارداد شرکت را که مبلغ آن 10 برابر بزرگترین قراردادهای قبلی بود منعقد کردیم. این دقیقا بعد از درخواست ما برای خرید منزل برای شریکم اتفاق افتاد. طبق آموزه های استاد عباسمنش ما یکسال است که چک و چک بازی را کنار گذاشتیم و نقد کار میکنیم. به پروردگار عالیمان گفتیم ثروتی بده که بتوانیم منزل دلخواه شریکم را نقد بخریم و این قرارداد شیرین را از جایی که فکرش را نمی کردیم سر راه ما قرار داد. قراردادی که سفری به همراه داشت به مشهد مقدس و بسیار حال و هوای درجه یک و عرفانی منحصر به فردی برای من داشت. خدایا صد هزار مرتبه شکرت!

    2- بعد از انعقاد قرارداد و با حس و حال شکر گزاری ایجاد شده و شور وشعف فراوان، خیر و برکات همچنان ادامه داشت. آشنایی با تامین کنندگان جدید، پیمانکاران توانمند جدید، بالا رفتن اعتماد به نفس سازمان ما در انجام کارهای بزرگتر تنها بخشی از این نعمتهای مدام بود. از همزمانی های بسیار جالب خرید مواد خام به قیمت بسیار مناسب از بازرگانی بود که به تازگی بارش از گمرک ترخیص شده بود. در زمان مناسب ما مبلغ قرارداد را نقدی دریافت کردیم و در زمان مناسب نقدی خرید کردیم و کیف کردیم. در زمان مناسب کارخانه ظرفیت برای انجام همچین پروژه بزرگی را داشته باشد.

    3- ما در اردیبهشت ماه قصد جذب نیرویی داشتیم که مهارتهای زیادی داشته باشد از جمله مهارتهای کامپیوتری، فنی، حسابداری، برقراری ارتباط موثر و فروش و … . در الهامی جالب به سمت ثبت آگهی در سایت دیوار هدایت شدیم. رب گفت که در آگهی بعد از مشخصات ورد نظر بنویس “علاقه مند به رشد و پیشرفت” و آرم شرکت را نیز اضافه کن!

    هفته بعد نیرویی با همین مشخصات آمد و گفت به دو دلیل آمدم:

    1-3 این جمله رشد و پیشرفت

    2-3 از روی آرم شرکت در اینستا سمینار های شما را دیدم و احساس کردم از این آدم میشود چیز یاد گرفت.

    این همکار نازنین هم اکنون یکی از دستان توانمند خدا کنار ما هست.

    4- بعد از جذب این همکار نازنین پروردگار عالمیان گفت: هجرت کن، در ماندن می پوسی!

    (کارخانه ما و دفتر مرکزی ما در اراک هست) و من با آموزشهای استاد عباسمنش بسیار دوست داشتم مهاجرت کنم. در مرحله اول مهاجرت جزیی به این صورت که دو دفتری در تهران داشته باشیم و من دو روز در هفته را به تهران بیایم. پانزدهم مهرماه 1401 وقتی برای بازدید از نمایشگاه صنعت تهران رفته بودم در غرفه دوستم نشسته بودم که دوست مشترکی وارد شد. 15 سال بود همدیگر را ندیده بودیم، و وقتی صحبت از کار و دفتر شد گفت به دفتر ما بیا! یک سوییت هم دارد که میتوانی استراحت کنی. فردای آن روز رفتم و دیدم به به! چه مکان درجه یکی. مبله با تمام امکانات درجه یک مثل اتاق جلسات، اشپزخانه مجهز. همه چیز از پیش، پیش بینی شده بود، حتی نوشیدنی مورد علاقه من در یخچال که شیره انگور است. (ما اراکی ها شیره انگور هزاوه را بسیار دوست داریم). انگار سن آماده شده بود برای هنرنمایی من! خدایا شکرت

    5- یکی از اهداف ما از مهاجرت جزئی به تهران، آشنایی با اکو سیستم و آمادگی برای مهاجرت کلی بود. در این دفتر بینظیر انسان نازنینی ما را هدایت کرد به سمت سایت مناقصات و به یاری خدا با پیگیری انها هم اکنون در حال گرفتن کارهای بزرگتری هستیم.

    6. این دفتر بینظیر نزدیک دفتر یکی از بهترین دوستان من است که من را با استاد عباسمنش آشنا کرد و ما بصورت هفتگی جلسات ذکر نعمت و صحبت در مورد آگاهی های درجه یکی داریم!

    نعمت ها و اتفاقات و همزمانی ها بسیار است و به سبب طولانی نشدن متن فاکتور میگیرم.

    دو نکته مهم:

    1- همه ی این اتفاقات درجه یک در همین دو ماهه اخیر که اغلب اطرافیان درگیر این اتفاقات بودند برای ما رخ داده است!

    پس اتفاقات زندگی من ربطی به محیط فیزیکی ندارد. این موضوع را در سال 98 وقتی برای اولین بار به اروپا رفتم درک کردم. در آلمان که توسعه یافته ترین کشور اروپایی است کارتن خواب دیدم. در حالی که تصور میکردم حداقل آلمان دیگر نباید فقیر داشته باشد!

    2- با تکیه بر این مهاجرت جزئی درجه یک و منطقی تر شدن محقق شدن خواسته ها، حالا درخواست من از پروردگار عالمیان این است:

    1-2 مهاجرت کلی به همراه خانم ام و فرزدنم به تهران . اقامت در یک منزل سه خوابه زیبای مبله که اتاق کارش رو به پارک ساعی باشد . میخواهم در آن اتاق حسابی روی خودم کار کنم، کیف کنم و سپاسگزار نعمت های بینهایت پروردگارم باشم

    2-2 یک دفتر کار شیک و مرتب هم در نزدیکی محل اقامت می خواهم که به دور از ترافیک و شلوغی ها حداکثر استفاده را از زمان با ارزشم ببرم و بیشتر و بهتر روی خودم کار کنم

    3-2 و این مهاجرت کلی به تهران زمینه ساز مهاجرت بزرگتر به آلمان باشد. کشوری که در محصول ما (جک های هیدرولیکی) سرآمد دنیاست و با امکانات لجستیکی و زیر ساختهای فوق العاده قوی که دارد بستری مناسبی برای جهانی شدن محصول ما خواهد بود به یاری پروردگار عالمیان

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت.

    از دست و زبان که براید کز عهده شکرش به در آید

    اگر استاد عباسمنش در این شلوغی ها و هیاهو در بهشت خودش و در این کویر بینظیر دارد کیف میکند، بخاطر این نوع تفکری

    است که سخاوتمندانه در اختیار ما قرار می دهد. او توانسته پس ماهم می توانیم!

    پس پیش به سوی خلق دنیای دلخواه با توکل بر او که رب العالمین است.

    تنها تو را میخوانیم وتنها از تو کمک می خواهیم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    محدثه سوفسطائی گفته:
    مدت عضویت: 2190 روز

    به نام خدایی که هر لحظه میشنوه و هدایت میکنه از جایی که فکرش نمیکنی

    اول از همه سلام میگم به استاد عزیزم و مریم بانو

    و سلام به دوستان فوق العاده ام

    چقدر دلم برای کامنت گذاشتن تنگ شده بود چقدرررر دلم تنگیده بود امروزم هدایتی اومدم یعنی عاشقشم

    از کامنت فوق العاده الهه سواد کوهی عزیزم در عقل کل هدایت شدم به اینجا این فایل دیده بودم ولی رد پا نزاشته بودم

    میخوام از اون روزی شروع کنم که من سال دومی بود که کنکور داده بودم و نتیجه(رتبه)تغییر خاصی نکرده بود اما یک باوری در من شکل گرفت بود اونم اینکه منم میتونم برم دانشگاه و خودم آماده میدیدم به هر کی میگفتی با این رتبه 5 رقمی اونم تجربی روزانه قبول بشی شاخ درمیاورد

    ولی خدا این قدر قشنگ و دقیق جواب میده که جای هیچ گونه شکی باقی نمیزاره اولش که رتبه دیدم و اینها یکم حس و حالم گرفته بود اما ته قلبم بد جوری روشن بود میخواستم هر طوری شده برم دانشگاه تو بازه انتخاب رشته بود که یک پیامکی اومده بود برام از گروه فرهنگی فانوس که همایش انتخاب رشته بود، قلبم بدجوری میگفت برو و ثبت نام کردم و رفتم.

    امید داشتم ولی ی حس ترسی هم داشتم(نجواهایی که میگفت دختر بشین بخون یک سال دیگه کنکور بده و با این رتبه جایی نمیاری و …. ) اما رفتم و اون جلسه تمام امید بود که گفت اصلا مهم نیست رتبه ات چنده تو فقط و فقط طبق علاقه رشته ها با اولویت دانشگاه بزن بیا پایین، اصلا محدثه قبل و بعد جلسه فرق میکرد قلبم همه جوره روشن روشن شده بود که میشه و منم قبول میشم

    چطوری و اینا هم نمیدونستم از طرفی هم فهمیده بودم که من پزشکی نمیخوام و رشته مورد علاقه ام همون سال با سرچ های مختلف بعد کنکور یافتم که اونم هدایت خدا بود که آره من کار تو محیط آزمایشگاه دوست دارم تحقیقات و پژوهش های آزمایشگاهی و هدایت شدم به رشته علوم اعصاب که برای شروعش میتوانی از رشته های علوم پایه و پیراپزشکی اقدام کنی .‌..

    تازه یادم افتاد آره من از راهنمایی به ژنتیک و زیست شناسی خیلی علاقه مند بودم‌ ..

    بعد نشستم همه رشته های زیست شناسی (همه گرایش ها) همه دانشگاه ها را انتخاب کردم

    فقط و فقط هم روزانه می‌خواستم

    به خانواده هم میگفتم من هر جا قبول بشم میرم

    هر جا سرچ میزدم تو سایت های مختلف که آره با این رتبه روزانه کجا و چیا قبول شدن تک و توک میدیدم که زدن مثلا زیست شناسی گیاهی خرمشهر و…

    تمام این مدت بین انتخاب رشته تا نتایج فقط شکرگزاری و تمرکز بر نکات مثبت و خواسته هام بود و اینکه میرفتم تو سایت های دانشگاه ها میگشتم و استاد ها و دانشکده هاشون میدیم

    نتایج اومد و من زیست شناسی جانوری دانشگاه روزانه دامغان قبول شدم دقیقا همون دانشگاهی که تو سایتش از دانشکده و آزمایشگاهش فیلم گذاشته بودن و من هعی نگاه میکردم

    حالا جالبی این بود که اردیبهشت همون سال عمو کوچیکم کامپیوتر سامسونگی که بابام بهش قرض داده بود چون نمیخواست آورد خونه مون

    و من همون سال با همین کامپیوتری که نداشتم و اومد کل کلاس های دانشگاهم شرکت کردم یعنی خداااا فکر همه جاش کرده بودم چون سال 99 سالی بود که همه دانشگاه ها آنلاین بود و کلاس های مجازی برگزار میشد

    و از اونجایی که من گفتم همه جا را میزنم و هر جا باشه میرم با وجود این اپیدمی و به یومن مجازی بودن من راحت تو خونه بودم و سال اول دانشگاه من گذشت بدون اینکه من بخوام از اصفهان برم دامغان

    حالا اینجاش قشنگ تر یعنی عاشقتم خدا من هعی می‌گفتم ببین من همه رشته ها را میزنم هر جا قبول شدم میرم و بعد دو ترم مهمانی میگیرم میام دانشگاه اصفهان

    و همون هم شد از جایی که فکرش نمی‌کردم رفتم درخواست دادم (مهمانی ترم 3 و 4) و قبول کردن و من الان دارم تو دانشگاه اصفهان درس میخونم

    یعنی الان هر چی فکر میکنم اون دو ترم اول چطوری گذاشتم اصلا یادم نمیاد نمیدونم واقعا همه اش خدا بود به راحتی همه درسها را خوندم و با معدل عالی اومدم جلو

    این درخواستی که داده بودیم برای مهمانی برای دو ترم بود یعنی ترم 3 و 4 و بعدش باید برای دو ترم بعدی هم درخواست میدایدم خدایا شکرت شکرت واقعا

    درخواست دادم برای ترم 5/6 ، ی روز تو خرداد امسال بود که داشتم برای امتحان میخوندم که دوستم بهم زنگ زد که آره محدثه با درخواستت موافقت نشده حالا میخوای چیکار کنی این دوستم که میگم همون دامغان میخونه گفتم ان شاء الله خیره اولش یکم هول کرده بودم ولی بازم خدا بهم گفت ببین درست میشه حالا جالبش این بود همین دوستم که زنگ زد گفت برو تو سامانه بوستان درخواست بده

    هعی به خودم گفتم ببین خودش زنگ زده راه حل هم آورده من دامغان برو نیستم که من همین جا دانشگاه اصفهان میخونم خلاصه آروم شدم البته با کلی کنترل ذهن و که گفتم حالا که اصفهانی لذت ببر درست بخون بزار ترم تموم بشه درست میشه

    خلاصه که با دوستم که با هم مهمانی گرفته بودیم رفتیم از طریق بوستان درخواست مجدد دادیم وایی براتون بگم اینقدر اینقدر کارهای اداری من فقط با یک زنگ از اصفهان به دامغان راحت انجام میشد آنقدر این بنده ها خوش اخلاق و کار راه انداز بودن که نگووو

    کاری که باید حضوری میشد تو 5 دقیقه انجام میشد حتی شماره شخصی شون بهم میدادن که پیگیری کنم به خودم هعی میگفتم ببین محدثه این نرمی این راحتی نشانه است که خدا میخواد که تو راحت کارشناسی اصفهان بخونی ( در صورتیکه دوستم می‌گفت این ها با من لج کردن شماره منو جواب نمیدن )

    خلاصه براتون بگم جواب ها اومد و موافقت شد و من الان ترم 5 هم دانشگاه اصفهان درس میخونم براحتی براحتی یعنی هر روز که میرم تو دانشگاه به خودم میگم ببین خدا چقدر قشنگ آوردت اصفهان من اصلا رنگ نرده های دانشگاه دامغان هم ندیدم برای ترم 6 هم درخواست دادم و بازم قبول شد چون هعی با خودم تکرار کردم من دانشجوی دانشگاه اصفهانم من تمام طول تحصیلم اصفهان میخونم خدا هم برام راحتی میخواد دانشگاه اصفهان از خداشه من اینجا دانشجو باشم من دانشجو نمونه ام

    یاده حرف های استاد میوفتادم راجب سربازی که میگفتن من اصلا هیچ جوره تصور نمیکردم که برم و همین هم شد منم اصلا خودم نمیدیدم که بخوام برم دامغان و همینم شد و از طرفی اینجا اینقدر استاد هامون عالین که نگو

    و جالب اینجاست که از خدا خواسته بودم که یک دوست همکلام و همراه و همفرکانس می‌خوام و از روزی که دانشگاه ها حضوری شد من با دوستی که قبلاً تو مجازی با هم همگروهی بودیم هم صحبت شدم که هر روز میگذره میفهمم همونه که میخواستم دقیقا دیروز بهم گفت یادته روز اول انگار من و تو بهم جذب شدیم در صورتیکه فقط تو مجازی در حد چت و گفت و گو بودیم

    استاد قشنگ همون که میخواستم اونم خانوادگی عضو سایت عباس منش هستند و همه گفت و گو هامون روی عزت نفس و اعتماد به نفس و قانونه

    دیروز بهم میگفت تو اولین دوستی هستی که اینقدر باهات حرف های مشترک دارم و خیلی خوشحالم که هستی یک دختر خیلی خوبیه مهربون مودب سرش به کار خودشه خوش تیپ خوش اندام خوش اخلاق درس خون

    حالا استاد همه هدایت های گفتم برسم اینجا سه شنبه 1 آذر بود قبل از اینکه این فایل ببینم

    صبحش ی حسی بود که به خدا میگفتم بازم بیشتر و بهتر قدرتت بهم نشون بده همین طور درونی میحرفیدم

    حالا اومدیم کلاس و بعد که داشتم با دوستم میرفتیم بیرون ساعت 11/30 فهمیدم کارت دانشجویی ام گمشده اولش یکمی نگران شدم و رفتم جاهایی که عقلم می‌گفت می‌گشتم ولی نبود رهاش کردم و گفتم پیدا میشه با دوستم پیاده رفتیم و کلی حرف زدیم راجب قانون و هعی زیبایی های پاییز دیدیدم و تحسین کردیم راستی این دوستمم خیلی زیبابینه و مثل من عاشق طبیعته و این دانشگاه اصفهان پاییزش فوق العاده است رفتیم نشستیم دم ی دریاچه مصنوعی و راجب قانون حرف زدیم داشتم میگفتم براش از نتایجی که از قانون گرفتم و نشانه هایی که دیدم و بهش گفتم ببین مریم من کارتم جذب میکنم

    باورتون میشه خدای من تا عصر کلاس داشتم

    یکمی هم نگران این بودم که حالا برای ورود به دانشگاه ازمون کارت میخوان و گرنه راه نمیدن گفتم خدایا چیکار کنم رفتم به مدیر آموزشی گفتم گفت برو دم نگهبانی ببین و ی مسیر طولانی گفت که انجام بده تا کارت المثنی بگیری ولی بخدا اینقدر ته دلم روشن بود که نگووو

    رفتم دم نگهبانی قضیه گفتم گفت پیگیری می‌کنیم تا حالا که موردی نبوده ولی پیدا میشه هر چی باشه میارن اینجا

    منم دیگه گفتم باشه پیدا میشه حله و دیگه یادم رفتم تا عصری که اومدم خونه الله اکبر میخواستم برم حمام که ی حسی دقیقا بهم گفت برو تلگرامت چک کن چک کن چک کن

    و دیدم دقیقا یکی از هم کلاسی هام که فقط یک کلاس باهاش دارم و من شماره اش همین طوری دو هفته پیش گرفته بودم و از بچه های ورودی خودمم نیست بهم پیام داده چه ساعتی؟ ظهر همون 11/30 که فهمیدم گمشده که محدثه یکی کارتت پیدا کرده بود به من نشون داده گفتم میشناسم کارتت پیشمه هماهنگ کن بیای ازم بگیری یعنی من آنقدر از ذوق گریه کردم که این خدا چقدر قشنگ همه چی جور میکنه که نگووووو و قدرتش بهم نشون داد از جایی که فکرش هم نمی‌کردم در بین این همه دانشجو تو دانشگاه اصفهان این همهههههههه آنقدر زیادن که نگوو کارتم به دست کسی میرسه که فقط یک کلاس با هم در حد سلام و خداحافظ بودیم

    و حتی شمارمم نداشت من داشتم و اکانت تلگرامم داشت کارتم بدستم رساند و فرداش که میخواستم برم دانشگاه هم دم در براحتی گفتن بیا چون دیروز که گفته بودم شناختم به راحتی اومدم توووو و کارتم تو دانشکده ازش گرفتم این ها همش و همش هدایت خدا بود و بس

    دقیقا به مریم پیام دادم دیدی گفتم من کارتم جذب میکنم همین هم شد خدا قانونش ثابته و همیشه درست جواب میده دقیقا این موضوع هر موقع یادش میوفتم اینقدر ایمانم اضافه میکنه و قدرتم میده که نگووو

    خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت که همه چیز می‌شوی همه کس را به شرط ایمانی که با کنترل ذهن هر لحظه ای بدست میاره

    حالا همین امروز که داشتم پاور خواسته هام میدیدم ازش خواستم که خدایا ی نشانه بهم نشون بده برای اینکه ارشد ایران باشم یا اپلای کنم برای آمریکا و دقیقا با ایمیلی که دریافت کردم از دیدگاه عادله که رسیدم به الهه سوادکوهی فهمیدم که ببین قدم به قدم یک لِول بالاتر بیا تا بریم تهران این قدم اول برای مهاجرت توست

    ‌ واضح و صریح جواب میده قشنگ نگاه کنا الهه هم اصفهانی مثل خودم و مهاجرت کرده به تهران

    الهی شکرت شکرت شکرت ان شاء الله منم ارشد دانشگاه شهید بهشتی تهرانم

    حتی تو همون هفته هم یکی از دوستام که ارشد شهید بهشتی نانو بیوتکنولوژی میخونه یهویی بعد خیلی وقت بهم پیام داده عکس از دانشگاه اش و بهم گفته بود بیا عکس های دانشگاه آینده ات ببین که این پیام الهه جون مهر تایید زد امروز که دیگه از دو دلی بیا بیرون.

    دقیقا قشنگی این قانون اینه از هر جایی بخوای میتونی مسیرت تغییر بدی چون تویی که داری با فرکانست خلق میکنی ،خودم و همراه با مهاجرت به تهران میبنم خیلی زیاد

    و این دقیقا قدم اول مستقل شدنم هست الهی شکرت این ردپا را گذاشتم تا قشنگ بیام ادامه اش براتون بگم که چقدر قشنگ رفتم تهران و دارم تو بهترین دانشگاه درس میخونم و زندگی مستقلانه ای آغاز کردم.

    خدایا شکرت شکرت شکرت که این همه قشنگ باهامون حرف میزنی و راه نشون میدی سپاسگزارتم

    مرسی از شما استاد عزیزم که این آگاهی های ناب جاری میکنی واقعا عاشقتم

    روز و شبم شده گوش دادن فایل هاتون و نوشتن آگاهی ها و عمل کردن و تایید کردن نشانه ها و شکرگزاری

    از وقتی تاثیر ورودی های ذهنم فهمیدم همه آهنگ هامم پاک کردم و فقط و فقط فایل های شما را گوش میدم

    الهی شکرت بابت همه چیز و همه کس

    خیلی دوستتون دارم

    برای همگی کلی آرزو های عالی میکنم که به هر آنچه قلب شون میخواند برسند

    و همواره در سلامتی و عشق باشند و جیب شون پر از پول باشه

    یلدای همگی هم مبارک ان شاء الله همیشه همه لحظه هاتون سرشار از شادی باشه

    1401/09/30

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      نیـایـش گفته:
      مدت عضویت: 96 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام محدثه جان مهربان

      خیلی سپاسگذارم از خدا که منو هدایت کرد به این کامنت زیبای تو.خیلی ازت ممنونم که نتایج فوق العاده ای رو گفتی و ایمان و حال درونم قوی تر شد ، چون منم کنکوری هستم و مثل خودت هم رشته ای هستم منم هدفم اینه که پرستاری دانشگاه تهران روزانه قبول بشم و من اینو هر روز به خودم میگم ، دوست دارم بیشتر باور پذیر بشه برام، واقعا برای من مطالبت مفید بود، یاد گرفتم ازت که تا آخرین لحظه به خدا توکل کنم و حالمو خوب نگه دارم و از زندگی لذت ببرم، محدثه جونم میتونی چند تا باور برای کنکور بهم‌بگی؟؟؟ چه باورهایی داشتی برای کنکور؟؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        محدثه سوفسطائی گفته:
        مدت عضویت: 2190 روز

        به نام خدایی که همه چیز میشود همه کس را

        سلام نیایش عزیزم

        چه اسم زیبایی داری

        ممنونتم که برایم نوشتی امروز از نشانه آبی کنار اسمم لذت بردم و گفتم خدایا قطعا هدایته

        دختر خوب تحسینت میکنم که اینجایی به فکر شناخت خودتی و مشتاق رشد و پیشرفت

        عزیزم این جمله که نوشتی قلبم نوازش کرد

        دوباره مینویسم اش که اصله باور کن اصله

        مرسی که با پیامت یاداور شدی خدایا شکرت

        آره دقیقا هر جا سعی کردم احساس خوبمو حفظ کنم و از زندگی لذت ببرم خدا در بهترین زمان و مکان پاسخ داده چرا که او بهترین اجابت کنندگان است

        او بر من آگاه است میبیند و میشنود

        پیامت منو برد به دیدگاه خودم

        خدا میخواست بگه ببین تا اینجا اومدی با من بقیه اش هم با من میشه

        استاد میگه روی نتایج کوچک استفاده از قانون تمرکز کنید

        قدردان باشید

        و بگید اگه شده بازم میشه

        راه یکیه

        و نیایش جان همین قدردانی از نتایج کوچک استفاده از قانون در زندگی باعث میشه از زندگی لذت ببریم و بگیم خب اگه توکل کردم و شد بازم توکل میکنم حالا میام تمرکزم از روی نشدن ها و نداشته میزارم روی انچه شد آنچه دارم و همه از آن خداست

        و حال خوب مون به نتایج گره نزنیم

        مثلا بگیم اگه من فلان خواسته ام بشه خوشحال خواهم بود

        بیایم از همین که هست لذت ببریم

        و از خودمون بپرسیم داشته های من چیه؟

        همین حالا میتوانم بابت چه چیزایی قدردان باشم؟

        کجا با استفاده از قانون خلق کردم؟

        و با این جوابا حس و حال خودمون بهتز کنیم

        و بگیم خدا کار سازه بازم میتونه بهمون بده بهتر و بیشتر

        در جواب سوالات عزیزم

        من سال دومی که در کنکور زیست جانوری روزانه قبول شدم

        باورهایی که در من خیلی تغییر کرده بودن این بود که خودم را لایق قبولی میدیدم

        درونی میگفتم خب این همه روزانه قبول شدن خب منم میشم

        میرفتم تو سایت ها قبولی بچه ها را میدیدم اینجا نقش الگوها مهمه

        میگفتم خب شده آفرین منم میتونم برای منم میشه

        قلبا خودم آماده رفتن به دانشگاه میدیدم

        به خودم میگفتم من با هر رتبه و درصدی باشم روزانه رشته دلخواهم قبول میشم

        خودم محدود به اینکه نه حتما باید فلان درصد بیارم تا قبول بشم نمیدیدم

        میگفتم با خدا همه چی میشه برای منم میشه

        تو سایت استاد با خیلی از الگوهایی که نتایج خوبی گرفته بودن آشنا شدم

        و مهم ترین تمرینی که کمکم میکرد که به خواسته ام نچسبم و رهاتر باشم

        این بود که من سعی میکردم هر روز شکرگزاری کنم

        از نعمات زندگیم مینوشتم

        از خواسته های کوچکم که رقم میخورد مثلا من عاشق شعرهای سهراب سپهری بودم مادرم برای روز دختر کتاب شعرش خرید میخواستم کتابهای سایت استاد بخرم پول به حسابم واریز میشد و یا میخواستم کتاب ملت عشق بخرم دختر دایی مامانم روز تولدم بهم هدیه داد و کلی چیزای ریز و درشت از جایی که فکرش نمیکردم

        و اینا حس و حالم خوب میکرد

        در کنارش خواسته هامم مینوشتم

        دوست دارم روزانه قبول بشم

        در حد خودمم تلاشم میکردم درس میخوندم

        و سعی میکردم لذت بخشش کنم

        درس برای درس میخوندم نه برای درصد کنکور و قبولی

        البته بگم واقعا احساس خوب همیشگی نبود

        هر روز شکرگزار و قدردان نبودم

        اینو میگم که اگه روزی حس و حالت بده دچار خود سرزنشی نشی

        طبیعیه ما انسانیم هر احساسی نشانه است

        میخوان باورهامون نشون مون بدن

        مهربونانه با خودت رفتار کن

        سعی کن حالت خوب کنی از احساس بد نترس ماندگار نیست

        و بیا روی توانایی ها و موفقیتهای خودت تمرکز کن

        اینطوری اعتماد بنفست بالا میره

        بگو اگه توانستم فلان کار بکنم بازم میتوانم

        و برو الگوهای قبولی پیدا کن و صرفا روی این تمرکز کن که خب من قبول بشم به به چه درسهایی میخوانم محیط جدید تجربه میکنم دوستان جدید میخوام خودت برای تجربه خواسته ات به درصد و رتبه محدود نکنی

        چون خدا از بینهایت طریق راهنمایییت میکنه و تو را به خواسته ات میرسونه

        و بگو اگر یک نفر تونسته پرستاری تهران قبول بشه منم میتونم و برای منم میشه حتی به روزانه شدنش هم نچسب بگو خدا روزی رسونه پول شهریه هم میرسونه بیشتر بهتر روی اون تجربه ای که با رشته پرستاری میخوای داشته باشی تمرکز کن

        تو این مسیر تا میتونی روی عزت نفس و اعتماد بنفست سرمایه گذاری کن که بهترین نتیجه ها برات داره

        ی موردی هم که بود من اون سال خواسته ام به لطف خدا خیلی واضح شده بود برام و میدونستم این زیست شناسی برای خودمه و این خیلی لذت بخشش کرده بود چون آینده اش دوست داشتم

        و استرس و فشار از روم برداشته شده بود و اینم رهاترم کرده بود

        چون دیگه نمیخواستم رشته و دانشگاهی برم که خودم به بقیه نشون بدم یا خودم ثابت کنم یا جلب توجه کنم برای خودم بود و چرایی داشتنش برام واضح بود و ذوق و شوق تجربه اش داشتم همینا پیام مثبتی به جهان بود که خوب پذیرای خواسته اش هست

        برای همین ازت میخوام به این سوال برای خودت پاسخ بدی واقعا این رشته برای علاقه خودمه؟ آینده اش چقدر دوست دارم؟

        صاف و شفاف جواب بده با خودت روراست باش

        خیلی کمک کننده است که دچار راضی کردن دیگران نباشی

        و با اعتماد بنفس تمام خواسته خودت دنبال کنی

        دوستت دارم خوشحالم تونستم بنویسم

        خیلی برای خودم راهگشا بود

        خوشحال میشم بازم سوالی داشتی بپرسی عزیزم

        برات بهترین های قلبت از خدای بزرگ خواهان

        دستان هدایتگرش راهنمای راهت

        الهی آمین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          نیـایـش گفته:
          مدت عضویت: 96 روز

          بسم الله الرحمن الرحیم

          سلام محدثه ی عزیزممممم️️️️

          داشت خوابم میبرد ولی یک حسی بهم گفت برو سایتو چک کننن…

          وای خیلی خوشحالم که باز هدایت شدم به کامنت زیبات. من عاشقتمممم، مرسی ازت دوست گلم که جواب سوالمو با عشق تمام برام نوشتی و وقت گذاشتی واقعا از خداوند سپاسگذارم که با دوستی به این قشنگی و فوق العاده آشنا شدم و کلی ازش درس گرفتم و حال درونیم عالی شد🫠🫠🫠

          کاملا باهات موافقم محدثه جونم منم هر روز احساسم خوب نبوده اما سعی کردم حالمو سریع خوب کنم و نگذارم که اتفاقات به ظاهر بد باعث بشه احساسم بد بشه و من از خواسته ام دور بشم، دقیقا باید روی عزت نفسم کار کنم و همینطور روی احساس لیاقتم،

          همچیو بسپارم به خدا اون از همچی من آگاهه

          یاد گرفتم که هر کاری که انجام میدم، هر تلاشی که میکنم، بخاطر خودم باشه نه بخاطر دیگران

          یاد گرفتم که از مسیرم لذت ببرم

          یاد گرفتم که از نتایج و داشته هام شکرگزار باشم

          یاد گرفتم مثل تو دختر شاد و پر انرژی باشم

          و از همه مهم تر یاد گرفتم توی هر حال به یاد بیارم که من خالق زندگی خودم هستم،داشتم به این فکر میکردم که خدا اینقدر عاشقمونه که قوانینش رو مطابق احساس خوب ما وضع کرده🫠

          ایشالا میام از اتفاقات فوق العاده و قبول شدنم و برآورده شدن رویام میگم برات عزیزممم

          برات بهترین هارو آرزو میکنم ایشالا همیشه موفق و ثروتمند باشی گلم️️️️

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      غزل عطائی گفته:
      مدت عضویت: 2417 روز

      محدثه ی نازنینم سلام.

      من عاشقتم . چقدر باید از خدا ممنون باشم که منو هدایت کرد به کامنت ارزشمندت و چقدددر باید از خود قشنگ دوست داشتنیت ممنون باشم برای این که وقت گذاشتی و نوشتی. قلبم با خوندن کامنتت روشن شد . چراغ راهم شدی. عزیزم . خیلی خیلی تحسینت میکنم به خاطر این که اینقدددر متعهدانه پیش رفتی . من واقعا ازت یاد گرفتم . الهی که همیشه راهت روشن باشه . من خیلی خداروشکر میکنم که تورو توی دوستای خودم دارم . خیلی خیلی ازت ممنونم که روندی رو که برای رسیدن به خواسته ت طی کردی رو نوشتی .خیلی برام الهام بخش بود خوندنت. عزیزم‌. سپاسگزارم که انقدر متعهدانه پیش میری و قانونو اجرا میکنی . تورو خیلی تحسین میکنم به خاطر اینکه انقدر نگاهت توحیدیه و انقدر به خودت مسلطی و انقدر عملگرایی و فقط حرف از قانون نمیزنی. خییلی باعث افتخارم بود خوندن کامنتی که دوستم نوشته .خداروشکر میکنم به خاطر هدایتش

      خیلی تحسینت میکنم به خاطر دوست قانونمندت که انقدر عالی وقتای آزادتونو باهم صحبت میکنید از عزت نفس و اعتماد بنفس. دوست خوب و هم فرکانسیِ دلخواه گنجه .

      دلم میخواد تا صبح تحسینت کنم ولی کلامم تکراری میشه اما تو خودت هزاران باااار تا صبح تحسین منو پذیرا باش

      عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        محدثه سوفسطائی گفته:
        مدت عضویت: 2190 روز

        غزل عزیزمممممممم سلام به روی ماهت دوست فوق العاده من

        سلام سلام سلام

        نقطه آبی پیام دوست ارزشمندم چراغ راهم شدی برای درک بیشتر و بهترم

        این هفته هر روزم روی یک موضوع میچرخید

        خدایااا من میخوام طبیعی زندگی کردن بهم یاد بدی

        خدایا بهم یاد بده زندگی کردن در لحظه را

        خدایا عجله برای رسیدن به مقصد ازم بگیر

        خدایا این کنترل گری ازم بگیر

        خدایا چطوری میتونم همواره در حرکت باشه و لذت ببرم

        خدایا بهم یاد بده خداگونه زندگی کنم یک انسان خودآگاه باشم

        این حرص این طمع این ترس این بدو بدو دیره ازم بگیر

        به زندگیم به وجودم به زمانم به مکانم برکت بده

        خداااااایا درکم از اینکه استاد میگه طبیعی زندگی میکنی بیشتر کن منم میخوام طبیعی زندگی کنم

        منم میخوام همیشه آرام باشم تا صدات واضح تر بشنوم

        خدایااااا خودت بگو

        جالبه این درخواست از یک گفتگو شروع شد یک شب ی دوستی برام از جمله انیشتین گفت

        زندگی مثل دوچرخه سواریه برای حفظ تعادل باید به حرکت ادامه بدی

        و خودش اضافه کرد نه برای رسیدن به مقصد برای حرکت به عشق حرکت

        زندگی حرکت است نه رسیدن

        و من فکر و فکر دیدم خدا من فقط مقصد گرام من فقط میخوام برسم خوب بعدش چی؟

        و این رسیدن آرامش برده

        و شروع شد درخواستم و هر روز به هر طریقی مرا افزود

        و امشب و امشب گفت این نشانه واضح عشقم بشین فایل ببین

        و تمام جواب و تمام رهایی و تمام همزمانی

        و کامنت خودممم الله اکبر الله اکبر

        خدایا شکرت شکرت بر قدرت ایمان و عملم به این درک و اگاهی بیافزا

        حتی جالبه تو این هفته به این شعر اقای شجریان که میگه رها رها رها من هم فکر میکردم

        و این پیام شما این دیدن و این خواندن بازم هدایت الهی بازم همزمانی الهی

        خدایاااا بینهایت شکرت بخدا کم میارم از ثبت هدایت ها

        از ثبت و تایید نشانه هام

        از ثبت و تایید تحسین هاییی که میشم وقتی دارم روی عزت نفس کار میکنم

        از ثبت و تایید نعمت ها هدایا بخدا کم اوردم

        گوگل کیپ همدمممم شده چه نعمتیه هااا الله اکبر

        غزل عزیزم غزل عزیزم با تماممممممممممم قلبم عشق و محبت و تحسین هات دریافت کردم

        دوست خوش صدای من سپاس فراوان برای تک تک کلمه هایی که با عشق جاری کردی

        بخدا که همه این زیبایی هایی که گفتی صدها برابر در خودت جاریه و من روزی نیست یادت نیوفتم و تحسینت نکنم دختری که قانونمنده و حرف و عمل یکیه

        عملگراااااااااااایییتتت تسلطتت به خودت عزت نفست دختر عاشقتممممممممم

        و جذاب تر از همه تاثیرگذاری کلامت صداقت کلامت که از تجاربت میاد

        بخدا کم میارم در برابر قلب و روح سرشارت که هربار بینهایت جاری میکنی

        تو هم عشق و تحسین و بوس فراوان من را هزاران هزاران بار پذیرا باش

        وجودت بینهایت نعمته گنجه سپاسگزار حضورتم

        همیشه تو قلبم بهت افتخار میکنممم عاشقتممم

        خدایا شکرت شکرت من مبهوت این هدایت و همزمانیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          جهان گفته:
          مدت عضویت: 621 روز

          محدثه عزیزم من تا الان نگران این بودم که چطور شروع کنم وقت ندارم امتحانای نهای 31شروع میشن و هزارتا حرف تو ذهنم دارم اما از خدا هدایت خواستم و اون منو به دیدگاه شما هدایت کرد خیلی چیزهای خوبی یاد‌گرفتم فهمیدم که خدا خودش همه چیو برای ما انجام میده خدایااا شکرت فهمیدم که من برای رسیدن به خواستم قدرت دارم

          براستی من پارسال انسانی بودم یعنی پارسال دهم بودم ولی خیلی کم اورذم علاقشو داشتم رشته یخت بود درسا سنکین بودن منم ادمی بودم که حتی روزی نیم ساعت هم درس نمیخوندم من عاشق روانشناسی هستم اما نتونستم کم اوردم جا زدم نصف راه

          رفتم تغیر رشته دادم رفتم هنر طراحی و دوخت پشت کردم به هدفام بخاطر سختی مسیر هدفمو فراموش کردم بخاطر سختیش

          بازم برگشتم دهم طراحی و‌دوخت دوبار دهمو خوندم

          الان خیلی پشیمونم که چرا تغیر رشته دادم چون من عاشق روانشناسیم

          چرا اومدم هنر

          اما بازم اومدنم به هنر حکمت خدا بود که من قدر رشتمو بدوم که من بفهمم توی درس خوندن و بخاطر سپردن مطالب استعداد دارم من تنبل نبودم کند ذهن نبودم نا توان نبودم ضعیف نبودم خودم درس نمیخوندنم خودم جدی نگرفتم

          من الان فهمیدم چقدر توانای و استعداد دارم

          مخصوصا توی بخاطر سپردن مطالب من فول فولم پارسال وقتی انسانی بودم من نمیدونستم که من توانای دارم چون هی خودم مدرسه جامعه خوانواده کارنامه و دوستام سرم میزدن تو تنبلی تنبلی تنبلی بدرد انسانی نمیخوری و این شد که من تسلیم شدم و‌جا زدم

          اما کارم اشتباه بود

          الان دوباره دارم شروع میکنم درسته دیگه نمیتونم برگردم انسانی اما دارم میخونم برا انسانی که سابقه تحصیلی ایجاد کنم

          تا بتونم کنکورشو بدم خیلی هیجان زده ام چون تا الان من روزی چندین ساعت درس میخونم بدون خستگی با لذت با عشق من عاشق رشتممم میدونم از پسش برمیام وقتی بخونم مسیرم اسون میشه وقتی نخونم معلومه که سخته اما من میدونم که موفق میشم چون امسال دستمو‌تو دست خدا گذاشتم خدایا صد هزار مرتبه ازت ممنونم هاشقتم میدونم که موفق میشم میدونم تو دانشکاه تهران میرم میدونم من یکی از بزرگترین روانشناسای جهان خواهم شد درسته مسیرمو خودم سخت کردم اما تو اسونش میکنی برام چون تو پدر مهربون و قشنگ منی دوستت دارم

          من از سن 13 سالگی به این مسیر زیبا هدایت شدم!بطور اتفاقی نه خداوند من رو وارد اتفاقای کرد که باعث شدن به این مسیر هدایت بشم خدایا ازت ممنونم عاشقتم دیونتم تو خیلی مشتی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            محدثه سوفسطائی گفته:
            مدت عضویت: 2190 روز

            سلام جهان عزیزم

            چقدر خوشحالم که با پیامت یاداور حضور همیشگی و هدایت های الله مهربان شدی

            و ممنون که برایم نوشتی

            خداروشکر که برایت الهام بخش بوده

            آره این خدا کارش خیلی درسته

            چقدر چقدر چقدر قشنگ گفتی مسیرمو خودم سخت کرده بودم اما واقعا مسیر با خدا آسون و لذت بخشه اگه نیست یعنی با نجواهاتی

            با خدا فرصت هست

            زمان هست

            پول هست

            امکانات هست

            عشق هست

            کار هست

            امتحان راحت هست

            اصلا ی کاری میکنه که از همونایی که خوندی سوال میاد

            برات زمانت دو برابر میکنه

            چنان مسیر آسون میکنه که باورت نمیشه

            با خودت تکرار کن

            من فرصت دارم

            میتونم برای امتحاناتم بخونم

            زمان و فرصت کافی هست

            از هرچی میخونم و یادگرفتم سوال میاد

            خدا همراه منه سر جلسه هم هست

            جوابها را بهم میگه

            بخدا میگه

            من قبول میشم

            چقدر خوشحالم این اعتماد بنفس بدست اوردی و باور کردی که میتونی مطالعه کنی و روزانه مطالعه میکنی تحسینت میکنم

            انشالله که هر روز در مسیرت لذت ببری

            و هر روز هدایتهای خدا را دریافت کنی و با آرامش ادامه بدی

            چند روزی بود وقتی میومدم سایت حسم میگفت پیامی دریافت خواهم کرد و منتظر دیدن نقطه آبی شدم و طبق قانون بی نقص دریافت کردم

            پیامی از دوست ارزشمندم خوش قلب و بخشنده

            پیامت برایم نشانه واضحی از خدا بود

            در جواب سوالم که خدایا اگه تهران رفتن و تحصیل انجا برام خوبه خودت بهم بگو خودت قبول کنم

            منتظر نتایج ازمون ارشد هستم و از خدا بازم نشانه خواستم و ببین چه واضح میگوید میشود که بشود نه رتبه مهم نه هیچی فقط ایمانت مهمه

            محدثه بیاد بیار قبولت کردم دانشگاه روزانه از جایی که فکرش نمیکنی

            من همون خدام بازم قبولت میکنم

            همه جوابات صحیح میکنم

            تو لایق تحصیل در بهترین دانشگاه هایی

            خدای من ببین چی میگه

            چقدر واضح منو از پیامت به نوشته های خودم برد و هدایتم کرد

            ایمانم قوی تر کرد و گفت آرام باش که من با تو یارم عزیزم

            جهان عزیزم احساسم میگوید باز هم بنویسم از هدایتهای این رب بزرگ

            الان که برایت مینویسم ترم 8 در دانشگاه اصفهان هستم

            و امسال از این مقطع فارغ التحصیل میشوم

            برای فارغ التحصیلی یک درس دو واحدی میخواستم که ارایه نشده بود

            یکم نگران بودم اخه من دانشجوی مهمان دایم هستم و مدیر اموزشی میگفت معرفی به استاد نمیدن

            ولسی قلبم گفت همون خدایی که منو اورد دانشگاه

            بعدش مهمان دایم گرفتم

            همون خدا بهم معرفی به استاد هم میده

            و باروت میشه با یک نامه کارم حل شد

            همین مهمان دایم شدنم بعد 4 ترم تحصیل در دانشگاه اصفهانم کار خدا بود

            میگفتن نمیشه داشنگاه مبدا موافقت نمیکنه اما برای من شد

            چون روی خدا حساب کرد

            بخدا با خدا همه قوانین زمینی برات زیر و رو میشه

            خدای بزرگ خدای بزرگ

            یادآور حضورش در تک تک لحظات بودنم قلبم روشن میکنه

            چه امتحانایی که برام آسون کرد

            بخدا شب قبلش سوالا رو یهویی تو گروه مون قرار میدادن

            و فردا تو امتحان بود

            فرصت بیشتر میخواستم زمان امتحان تغییر میکرد

            آره با خدا باش و پادشاهی کن

            هر کسی به لیاقتش میرسه

            دوست عزیزم شما هم لایق نتایج عالی در امتحانات هستی

            لایق قبولی در رشته روانشناسی عشق هستی

            لایق تحصیل در بهترین دانشگاه های جهان هستی

            لایق مسیر یادگیری اسون و لذت بخش هستی

            قراره فقط بهت خوش بگذره

            انشالله میای و برامون از قبولیت میگی

            همه چیز به نفع تو رقم میخوره

            با خودت بگو که در بهترین زمان و مکانی و هر انچه تجربه کردی بخاطر خودت بوده حالا هم قانون میدونی مسیر به نفع خود و علایقت تغییر بده

            خداروشکر در مسیر توحید و ایمانی

            ایمان دارم هدایتهای الله مسیرمون هموارتر زیباتر لذت بخش تر میکند

            بازم ممنون که وقت گذاشتی و نوشتی

            و دستی شد که قلب و جان و خیالم را راحت تر کنی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              نسا بشری گفته:
              مدت عضویت: 183 روز

              سلام محدثه جان

              من امسال سال کنکورمه و به نظر شما چه باور هایی بسازم تا موفق شم؟

              شما چجوری متوجه شدی که به چی علاقه دارین و اون خواسته قلبیتون هست(چون من متوجه شدم که اولش طبق گفته جامعه و خانواده شما ب پزشکی علاقه داشتین و بعد فهمیدین ک علاقه اصلیتون رشته زیست شناسی جانوری هست)

              منم میخوام سال اول قبول شم

              به قول گفتنیا ته دلم روشنه که قبول میشم

              علاقه منم رشته فیزیوتراپی دانشگاه روزانه همدان هست

              من مدرسه دولتی درس میخونم ولی خیلی باورهای منفی راجب کنکور دارم برای مثال

              اینکه از ی مدرسه دولتی نمیشه کنکور قبول شد(اینارو جامعه . فضای مجازی و دوستان و … گفتند) باعث شده که من این باور رو داشته باشم

              از شما میخوام که راهنمایی کنین منو که چجوری متوجه شدین رشته مورد علاقه تون چیه و باور های درست رو ساختین؟

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          غزل عطائی گفته:
          مدت عضویت: 2417 روز

          محدثه ی زیبای من .

          سپاسگزارم به خاطر پیامت . اینکه هدایتت رو نوشتی خیلی ارزشمند بود .

          واقعا خداوند همه چیز میشود همه کس را .

          سپاسگزار محبتت هستم عزیزم

          آنچه در من میبینی در وجود خودت بینهایت جاریه .

          انشاالله نعمتهای زندگیت هرروز بیشتررو باکیفیت تر و زیباتر از قبل باشن و خداوند چشم و دلت رو هرلحظه به سمت دیدن زیبایی های بیشتر باز کنه و قلبت همواره روشن باشه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ساناز رستمی گفته:
      مدت عضویت: 1481 روز

      سلام

      ممنون بابت توضیحات کاملتون

      من با خوندن نتایج و عملکرد شما متوجه شدم چرا نتایج دلخواهم گاهی بدست میاد و گاهی نه

      دلیلش اینکه من از خدا میخوام اما باز تلاش میکنم خودم دنبال راه حل بگردم و منتظر هدایت و نشانه ها نیستم و رها نمیکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 2001 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    خدایا من عاشق هدایت تو هستم

    خیلی جالبه این فایل درست موقعی بمن نشون داده شد که دقیقا نیاز الان من بود

    من الحمدالله دارم برای خودم ماشین میخرم و الان چند روزی هست که دنبال ماشین مناسب تو سایت هستم ولی مورد دلخواه برای من پیدا نمیشد و حتی برای خرید از شمال به تهران هم رفته بودم و چند مورد هم دیدم ولی بازم مورد تایید نبود

    و یادمه تو همون موقعها از خدا خواسته بودم و قلبم خیلی روشن بود که خداوند خیلی راحت و اسون منو به ماشین مورد نظر هدایت میکنه که هم سالمه و هم باکیفیته و هم خوش رنگه و هم قیمتش مناسبه

    و امروز صبح یهویی نشونه اومد که تو روستای ما یکی از بچه محل‌هامون میخواد ماشین خودش رو بفروشه و اتفاقا درست همون ماشینی که من دنبالش بودم و همه چی خلاصه همون چی بود که من میخواستم فقط یه خورده قیمتش بالاتر از بازار میداد و تک گانه بود ( من دوگانه میخواستم )

    بخاطر همین من تو تردید بودم

    ولی از لحاظ کارکرد و فنی و ظاهر بسیار مناسب و عالی بود

    من گفتم این یه نشونه‌ست اینکه ماشینی که من میخوام درست کنار خونه ماست و ادمی که این ماشین رو نگه داشته بسیار ادم وسواس و تمیزی بوده و کارکرد خود ماشین بسیار پایینی داشته ( مدل 97 فقط 50 هزار کیلومتر ) این خیلی خوبه

    حالا هدایت رو ببین

    از اون طرف همه بمن میگفتن اگر این ماشین 10 تومن هم گرونتر بود باز هم همین ماشین رو بگیر

    و از اون طرف ماشین درست کنار خونه ما و رنگ مدل و کیفیت همه چی همون چیزی بود که من میخواستم و بعد چی بشه که من قسط خرید داشته باشم که خود خرید ماشین خودش کلی داستان و هدایته و این بنده خدا درست همون موقع بخواد بفروشه

    و بعد که اومدم سایت استاد عباس منش باز کردم و تیتر سایت رو دیدم که در مورد هدایت نوشته و استاد هم تو ابتدا صحبت‌شون گفتن ایاک نعبد و ایاک نستعین

    تنها تو را میپرستم و تنها و تنها از تو یاری میخوام

    بشرطی که ما تسلیم باشم و بذارم خدا کارش رو انجام بده و بذاریم ما رو هدایت کنه

    یعنی خدا داشت همه جوره با من از بینهایت طریق حرف میزد

    این فایل دیگه مهر تایید بوده بر شک و دو دلی من که بیخیال باشم و کاری نداشته باشم و بذارم خود خدا منو هدایت کنه و منو به خواسته‌ام برسونه

    حالا تو مثل من منو خیلی راحت و اسون هدایت کنه به ماشین مناسب

    عاشقتم خدای مهربان و هدایتگر من

    خیلی جالبه من هرچقدر بیشتر روی خودم کار میکنم احساس میکنم نشونه‌ها و الهامات خدا رو واضح‌تر دارم دریافت میکنم

    این خودش خبر خوبیه که نشون میده من مدارم بالاتر رفته و خودم رو لایق هم صحبتی با خدا میدونم

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    هر نعمتی تو زندگی من وارد بشه اون حتما از طرف خداست و هر شری تو زندگی من بیاد حتما از طرف منه که خواستم روی عقل ناقص خودم حساب کنم و تسلیم نبودم و نذاشتم خدا کارش رو برای من انجام بده که منو اسون کنه برای اسونی‌ها

    و من با عقل خودم کار رو برای خودم سخت کردم

    عاشقتونم دوستان و استاد عباس منش عزیز

    خیلی حالم خوبه و دوست داشتم این احساسم رو با شما به اشتراک بذارم

    انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه رب شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    فعلا

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      شیرین عبدی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2234 روز

      عمران جان

      دوست عزیزم

      صبح شما بخیر

      چقدر خداروشکر میکنم که هدایتم میکنه، که صداشو میشنوم، که دارم مدام بهتر و بهتر میشم که وقتی میشنوم عمل کنم

      الان هم همین اتفاق افتاد، بعد از نوشتن کدنویسی اتفاقات دلخواه روزانه م هدایت کرد منو به سایت و به این کامنت شما

      یک نکته ای بهم گفت

      خدایا شکرت

      من همین الان متوجه شدم و تمام افکار و خواسته هام و اعمال‌م جلو چشمم اومد که من هربار که به خیال خودم دارم هدف دلخواهم‌ رو تجسم میکنم (اصلا همین چند دقیقه پیش داشتم دریم‌بوردهام رو میدیدم و با خودم نقشه راه! میچیدم که اره اینکار باید بگم دارم فلان کار انجام میدم…) دارم مسیر رسیدن رو تجسم می‌کنم، مثلا بجای اینکه زمانی رو تجسم کنم که اون پول توی حساب م اومده دارم روند پولسازیشو میسازم که اره فلان کار فلان خرید فلان نجاری دارم میرم، اینطوری اونطوری ، اینقدر دارم کار میکنم دارم بسته بندی میکنم… میبینی!!!؟

      حواسم نبود به اینکه وقتی میگم خدایا منو آسون کن برای آسونی‌ها یعنی چی

      و خوندن این دعای پربرکت توی کامنت شما باعث شد یادم بیاد

      من صبح از خدا خواستم که بهم یاد بده چطور بهتر بخوام، درست خواستن‌هام رو بهم یاد بده تا هماهنگ با مشیت و قانون الهی باشه

      و خدا همیشه به زیبایی منو هدایت می‌کنه

      ازت ممنونم که این کامنت رو نوشتی، ازت ممنونم که داری هر روز موفق‌تر میشی

      من هم در مسیر رشد و موفقیتم چون حالم خیلی بهتره، چون خیلی راحتتر دارم توی لحظه زندگی میکنم، چون دارم عدم وابستگی و رها کردن رو تمرین میکنم و وقتی خدا بهم میگی قدمی بردارم و کاری انجام بدم، عمل میکنم و چشم براه نتیجه نمی‌مونم ، سریع میرم قدم بعدی

      البته که همین هم یه ترمز ریزی دیروز پیدا کردما،

      اینکه حواسم باشه این رها کردنه از سر ایمان و باور به اجابتم باشه نه اینکه ناامید باشم و بگم حالا من انجام دادم دیگه! ولی خوب احتمالا اینم نشه! برم حالا یه کار دیگه انجام بدم شاید! اون کاره بشه که بشه…

      خدایا شکرت هر بار که آگاهی بیشتری بهم میدی کیفیت اعمال منو بالاتر میبری و باور دارم که هر چی من بهتر بشم نتایجم لاجرم بهتر میشه

      خدایا شکرت

      ایاک نعبد و ایاک نستعین

      امروزم رو خودت سرشار از پول و سلامتی و خوشبختی و خبر خوب کن

      من باید لذت ببرم وقت برای دغدغه و چگونگی ندارم، کنترل و قدرتی بر هیچ چیز خارج از خودم ندارم.

      عمران جان

      کامنت م رو آگاهانه با صدق بالحسنی تموم میکنم، امیدوارم شما هم بهترین نتیجه رو توی خرید ماشینت بگیری، اونطوری که وقتی خریدی‌ش با خودت بگی، وااااای اصلا به این فکر هم نکرده بودم، چقدر خوب شد به خدا سپردم، این صد برابر بهتر از اونیه که من در بهترین حالت تجسم میکردم

      خدا خیلی خلاق و خوش سلیقه‌س خیلی

      از این صبح اخر اسفند جنوب برات دعای خیر میفرستم، از عطر شکوفه های درختهای لیمو و بهار نارنج که فضا رو پر کرده، از چرخیدن زنبورها روی گلها، از صدای خوندن گنجشک ها و یاکریم‌هایی که کیف میکنم وقتی صداشونو از درخت لیمو پشت پنجره اتاقم میشنوم

      از سکوت مطلقی که توی فضاس و این برکت جهان خداوند منه که اونقدر وسیع‌ه که هرچی هم جمعیت بیشتر بشه باز هم آرامش وجود داره

      برات سلامتی ثروت خوشبختی و رضایت قلبی ارزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        عمران نوری گفته:
        مدت عضویت: 2001 روز

        به نام خدا

        سلام شیرین عزیز

        ممنون از اینکه نظر زیبا و حالت خوبت رو اومدی با من به اشتراک گذاشتی

        لذت میبرم میبینم دوستان خوبم از اینکه اینقدر خوب و عالی دارند روی خودشون کار میکنند و سعی میکنند هر روز یه ذره بهتر از دیروز خودشون باشند

        تو کامنت زیبات نکته بسیار مهم و با ارزشی بهش اشاره کردی که

        عمل میکنم و چشم براه نتیجه نمی‌مونم ، سریع میرم قدم بعدی

        این نشون از باورهای توحیدی هست که تو درون خودت ساختی و من تحسینت میکنم

        که من باید بیشتر بهش تمرکز که اگر مسیری که قلبأ بهش ایمان داری و میدونی صد در صد این همون مسیری هست که تو را به خواسته‌ات میرسونه

        دیگه تمام انرژیت رو روش میذاری تا هر جور شده بهش برسی

        و از همه مهمتر با هر قدم منتظر نمیشی تا نتیجه بیاد تا قدم بعدی رو برداری و میدونی این فرکانس قدرتمند کننده به جهان ارسال شد و در زمان مناسب و مکان مناسب تبدیل میشه به خواسته‌ها و برمیگرده تو زندگی من

        این نوع عملکرد اگر پایدار و پیوسته و دائمی باشه باعث میشه روند تکامل ما سریعتر طی بشه و سرعت رشد و پیشرفت با طی کردن قدمهای درست متوالی بیشتر خواهد شد

        و چقدر خوب میشه این رفتار در وجود ما تبدیل به عادت بشه و بعد از چند سال که اگر بیاییم به گذشته خودمون نگاه کنیم می‌بینیم زندگیمون زمین تا اسمون تغییر کرده و ما تونستیم کلی پیشرفت کنیم

        عاشقتم شیرین عزیز

        تو ادامه کامنت بازم یه نکته خوب دیگه هم بهش اشاره کردی که

        اینکه حواسم باشه این رها کردنه از سر ایمان و باور به اجابتم باشه نه اینکه ناامید باشم و بگم حالا من انجام دادم دیگه! ولی خوب احتمالا اینم

        خیلی جالبه اکثر ادمهای اطرافم رو میبینم همیشه دارند کاری رو انجام میدن خودشون باور ندارند که اون کار جواب بده و همیشه نامید هستند

        و بقول معروف همیشه آیه یس میخونند

        اما غافل از اینکه نمیدونند که خودشون دارند به جهان فرکانس محدودکننده ارسال میکنند

        البته این جمله ها رو بیشتر باید به خودم بگم

        که تو رسیدن به خواسته‌ها این من هستم که قدرت دارم این من هستم دارم جهان اطراف خودم رو خلق میکنم و عامل بیرونی هیچ تاثیری تو زندگی من نداره

        بنابراین حالا که قانون به این صورت عمل میکنه برای رسیدن به خواسته‌ها من باید ایمان داشته باشم که میتونم به فلان خواسته‌ام برسم و همیشه باید امیدوار باشم و ایمان خودم رو حفظ کنم و اینو تو عمل خودمون هم نشون بدم

        درست مثل همین نکته‌ای که شما شیرین عزیز بهش اشاره کردید

        که من منتظر نتیجه نمیمونم میرم قدم بعدی رو برمیدارم

        این یعنی چی ؟

        این یعنی امیدواری

        این یعنی ایمان به غیب

        این یعنی با اینکه نتیجه هنوز واضح مشخص نشد ایمان قلبی داری و میدونی که مسیرت درسته

        این یعنی میدونی که این کاری که داری الان تو را به خواسته مورد نظر میرسونه

        پس با کوچیکترین تضاد بهم نمیریزی و نامید نمیشی

        عاشقتم شیرین عزیز

        کامنت سرشار از اگاهی و درس داشت برای من که میشد تا فردا در موردش صحبت کرد

        ممنونم از اینکه اومدی احساس خوب خودت رو با نوشتن برای من با من به اشتراک گذاشتی

        لذت میبرم تو این فضا خوب و معنوی دوستان خوبی مثل شما دارم که دارند عاشقانه روی خودشون کار میکنند

        این خودش هم خبر خیلی خوبیه که داره بمن ثابت میکنه مدار من تغییر کرده

        چون تو زندگی الان من دیگه از اون ادمهای بیخود و منفی گذشته هیچ خبری نیست و عوضش دنیای الان من پر شده از فرشته‌ها و ادمهای نازنین و موفق و متعهد و با ایمان و تلاشگر و ثروتمند مثل شما شیرین عزیز که هر روز بدنبال بهبود هستم و دارند پیشرفت میکنند و جهان اطراف خودشون رو گسترش میدن

        ممنونم شیرین جان

        منتظر خبرها و موفقیت خوبت هستم

        انشالله هر کجا از این کره خاکی هستی در پناه رب شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشی

        فعلا

        یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    توحید علی جانی گفته:
    مدت عضویت: 3327 روز

    سلام و عرض ادب.

    چقدر جنس صحبتهاتون عاااااالی بود.

    شما فقط حرف بزنید.

    بهترین ترانه و موسیقی دنیا رو 20 بار گوش بِدم، دیگه ازش بَدَم میاد و؛ شیفت دیلت

    ولی حرفهای شما یه فرکانسی داره که سالهاست هر روز با جون و دل گوشش میدیم و هر روز مشتاقتر میشیم.

    ازتون خیلی ممنونم.

    خدایا از برای نعمتهای بسیار ارزشمندت ممنونم.

    این فایل منو یاد یه هدایتی که جدیدا بر ام اتفاق افتاد، انداخت.

    تقریبا دی ماه سال 1402 بود که برای رشد کسب و کارم و یادگیری ساخت کلبه سوئیسی از خدا هدایت خواستم.

    بعد جند روز بهم الهام شد که نوشهر

    متاسفانه بارها و بارها این مسافرت رو به خاطر دلایل منطقی و غیر منطقی عقب انداختم تا اینکه اردیبهشت ماه امسال ابزار کارم رو گذاشتم توو ماشین و زدم به جاده.

    رفتم نوشهر.

    با 10 میلیون تومان پول توو جیبی

    یک هفته دنبال کار بودم و هر روز حدود یک و نیم میلیون هزینه ام میشد.

    هر روز صبح از خدا میخواستم و میزدم بیرون، تااا شب ولی دریغ از یه کار.

    تا اینکه گفتم خدایا توکلم به تو توو این یک هفته پارازیت داشت، منو ببخش و خواهشا هدایت کن

    به دلم افتاد رامسر.

    گفتم چشم

    مسیر یاب «بلد» رو روشن کردم.

    گفتم خدایا هدایتم کن، من نمیدونم کجا بر م

    باید یه نقطه ای از رامسر رو توو نقشه انتخاب کنم، خودت انتخاب کن.

    انگشتم رو گذاشت روی یه نقطه ای که من نمیدونستم کجاست.

    راه افتادم

    توو مسیر حالم رو با سپاسگذاری و… خوب میکرد.

    تا رسیدم به نقطه ی مورد نظر.

    گفت پیاده شو.

    من که پیاده شدم، یه ماشین سیمرغ پشتم پارک کرد

    گفت برو ازش بپرس که کجا کلبه چوبی میسازن.

    رفتم ازش پرسیدم

    با یه خوش رویی قشنگی بهم گفت از املاکی روبرو بپرسی بهت میگه.

    ازش تشکر کردم و رفتم املاک

    سلام و احوالپرسی کردم و ازشون پرسیدم.

    با من اومد بیرون مغازه

    و

    گفت

    خیییییلی خوب اومدی

    رامسر یه دونه سازنده ی خوب کلبه سوئیسی داره و اونم یه 150 متر پایینتره.

    همین خیابون رو ادامه بده.

    گفتم جلل خاااااااااالق

    خدااااااایا شُکرت.

    رفتم

    یه مرد بسبار مهربونی بالای یه کلبه بود.

    سلام و خدا قوت گفتم و بهش گفتم دنبال کار میگردم.

    برگشت گفت جای خواب داری؟

    گفتم نه، سوییت اجاره میکنم.

    گفت امشب اجاره کن، از فردا همینجا میخوابی، نگران جا نباش.

    فردا صبح اومدم و کار رو استارت زدیم.

    همه چیز عالی بود.

    صاحب کارگاه و سرپرست کارگاه انسانهایی بسیار شریف و مهربان و با دقت و دوست داشتنی و ماااااااه.

    کارشون تمیز و باکیفیت

    محل کارگاه دقیقا روبروی شیرینی لیلی که فقط از صبح تا شب فراوانی رو داد میزد و من چقدر از اوووون همه مشتری های عالی اون فروشگاه برای خودم باورها میساختم.

    یه همکار نجار بسیار متشخص و کار بلد و مهربون که هر سه نفرشون به من چقدر کار یاد دادن.

    از باغ پرتقال بزرگ محوطه کارگاه بگم که پرتقالها و نارنج های سال قبل رو درختها بود و چقدر خوردیم.

    از ویوی دریا و جنگل عالی

    از کلبه ای که جای استراحت وخواب ما بود و رایگان و عالی

    از حمام کوچولوی آخر کارگاه

    از مشتریهای متشخص و ثروتمن زیادی که هر روز برای دیدن و سفارش کار میاومدن و

    هر روز به خودم میگفتم که خدا بهترین هدایت کننده هستش.

    و از این دست اتفاقات که همیشه برای همه‌ی ما خدا با قوانین ثابتش ردیف میکنه.

    استاد باااااز ازتون ممنون و سپاسگزاریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  10. -
    سعادت گفته:
    مدت عضویت: 2166 روز

    سلام و صد سلام

    ساعت 1.16 بامداد روز شنبه 28 آبان

    من در مکانی سرد و با دلی گرم با چشمانی خیس با دلی پر از عشق با قلبی که به وصال یار رسید و گردو خاکش رو دور ریخت میخام رد پایی ثبت کنم .

    خداوندا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه راه کسانی که به آنها غضب کرده ای و نه راه گمراهان

    هدایت چه واژه زیبایی

    دقیقا همزمان هم فکر میکنم و به یاد میارم و هم دستانم اونارو تایپ میکنه .

    من تو زندگیم هدایت رو با تمام وجودم حس کردم

    استاد انگار اونجا یه جهانه دیگس

    انگار اونجا بهشتههه

    دقیقا خوده بهشته

    فکر نمیکنم که ما در یک زمان روی یک کره زمین زندگی میکنیم واقعااا که این هدایت چه میکنه

    بخوام از یکی از هدایت های زندگیم بگم

    من دختر یه خونواده شلوغم که بخاطر ورودی هام یسری محدودیت هارو قبول کرده بودم تو زندگیم اینکه من دخترم ، من نمیتونم ، من وظیفه ای در قبال زندگیم ندارم و یکی باید بیاد و منو خوشبخت کنه اصلا هم نیاز نیست برای خوشبختیم کاری بکنم

    این حرفی بود که میشنیدم ولی قلبم قبولش نمیکرد هیچوووقت قبولش نداشت اینکه یکی بیاد و منو خوشبخت کنه میگفت پس من چی ؟؟؟

    دقیقا پس من چی ؟؟

    توهمون شرایط رو خودم کار کردم تو شهر کوچیک که هر روز درگیری جدیدی بود که فلانی ال شد بل شد من ورودی هارو کنترل کردم سعی کردم نبینم یسری پیج بود در مورد زیبایی های تهران میگفت من فقط دنبالش میکردم و با عشق میدیدمش

    یه روزی از همون روزا زمانی که فرکانسم جدا شد به طورررر معجزه آسایی من از فضا و زمان جدا شدمممم

    و هدایت شدم به شهر زیبای تهران

    مسئولیت زندگیم رو پذیرفتم ، استقلال دارم . برای اهدافم تلاش میکنم و لذت میبرم از زندگیممم

    الان تازه به این شکل بهش نگاه کردم

    به اینکه من چقدر متفاوت از خونوادم زندگی میکنم و تجربه میکنم چقدر عوض شدددم چقدر رها ترم چقدر درگیری های قبل رو ندارم و اون حرف ها و ادم ها و اتفاقاتش برام بی اهمیت شدن . خداروشکر که حواشی زندگیم انقدر کم شده

    حالا میخام با همون مسیر با همون کار کردن روی خودم تمرکز روی خواسته هام جدا بشم از این مکان جدا بشم از این جووو

    خداروشکر که یادآوری کردین بهم

    تو این چند وقت هی دوستام، همکارام از این اتفاقات حرف میزننن و من هی گریزی میزنم وارد بحث میشم یهووو قلبم میگههه نههه

    اشتباههه ومن تو این مدت درگیر کنترل ذهن هستممم که بقول استاد کار راحتیم نیست.

    بخاطر اینکه اعراض کنم از این اتفاقااات اینستامو پاک کرده بودم که امروز بخاطر یسری بحث هایی که پیرامون اتفاقات اخیر داشتم کم کم داشتم وارد این فرکانس میشدمممم که خداروشکر با این ویدئو من به خودم اومدم و آگاهاااانه رو مو برمیگردونم و برمیگردم به مسیرررر

    خداروشکررر که هدایتمون میکنی خدارشکر که استادی داریم که با قاطعیت حرفشو میزنه و نگران حرف و نظر بقیه نیست ؟

    من از بچگی دوس داشتم فرد مشهوری باشم الان میبینم وقتی یه فرد معروف حرفی میزنه نظری میده چقدر فیدبک های مختلفی هست میگم وای اون ادم چی میکشه

    حالا استاااد میدونین من فقط شمارو دیدم که برخلاف جریان حرف میزنید و حرکت میکنید ؟؟ فقط شمایید که متفاوت فکر میکنید؟ این قدرت و این شخصیت چقدر قابل تحسینه

    حالا من هی باید به دوستام توضیح بدم چرا استوری نمیذارم چرا فلال حرف رو نمیزنم چقدر من راه دارم چقدر باید بزرگ بشم و البته میشم به امید خدا…

    استاد و خانم شایسته عزیزم مرسی که هستین

    مرسییی که متفاوتین و با قدرت میرین جلو

    مرسی که الگو شدین

    و البتهههه مرسی که بفکر ما هستین و این زیباییی رو با ما به اشتراک گذاشتین

    من حس ناب اونجارو گرفتم

    دوستون دارمممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: