پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/11/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-11-18 06:32:302022-12-14 08:24:44پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام وصد سلام ب روی ماهت ب چهره ی آرام شما استاد جان چقد شما رو دوست دارم والان ک دارم کامنت مینویسم من از خواب بیدار شدم هدایت شدم ب این فایل
آه خدای من پارسال مرداد ماه این فایل رو دیدم وچقدر اشک ریختم دقیقا امسال مرداد ماه امروز این فایل رو دیدم
بازهم اشکم جاری شد شاید این برای من توحیدی ترین مقدس ترین فایل شماست
البته یک مدته میخاستم برای شما کامنت بذارم ک استاد چقد بعداز شنیدن هرفایل ازشما فکرها میات توذهنم ک میشه صفحه ها پرکرد وهرسری فایلها برای من جدید هستن بااگاهی جدید گوش میدم ومدار بالاتر
اما این فایل امسال هم اشک منو در آورد انگار من هستم وفقط خدا دراین مکان ملکوتی
الان ک دارم مینویسم انگار بعد مدتها امروز خداوند هدایتم کرد ب این فایل چقد دوسش دارم چقد ذهن من وقلب من رو آرام میکنه ومنو ب خودش وصلم میکنه
تمام حرفهایی ک شما در مورد پدیده همزمانی گفتید من تایید کردم توی قلبم
برای من هم ب همین شکل رقم خورده ویادمه پارسال دوست داشتم برم شیراز بعد از سه سال پدرم رو ببینم
من مشهد زندگی میکنم
زن داییم اومده بود مشهد مسافرت همزمانی رخ داد اون به من گف ک بیا باهم سوار قطار بشیم
زمانی بود ماه صفر مث امسال وخیلی شلوغ بود مشهد بلیط نبود همش پیش فروش شده بود
ب زن داییم گفتم امکانش نیس اما بازهم هرچی خدا بگه همون خوبه واسه من
روزی که زن داییم حرکت داشت بهم گفت بیا راه آهن صبح ساعت 5 ونیم رفتم وهرجا همسرم میرف ب بادجه بلیط فروشی داخل راه آهن واخرش با رئیس راه آهن صحبت کرد گف نمیشه
من گفتم خدایا راضیم ب رضای تو اگر خوبه برام میرم وگرنه خودت کاری کن نرم
همه بلیطاشون دادن رفتن سوار قطار شدن لحظه آخر زن داییم سوارشده بود وبامن تماس گرفت گفتم نه بلیط گیرم نیومد گف چند دقیقه فقط صبر کن
بعداز چند دقیقه زن داییم زنگ زد گف بیا سوارشو گفتم یعنی چی
گف سریع میگم بیا الان قطار حرکت میکنه
همسرم گف بابا مگه میشه گفتن نمیشه بلیط نیس من پرسیدم
یک دفعه ای زن داییم زنگ زد گف الان رئیس قطار بیسیم زد ک فلان خانم. و رد کنید با دخترش ک دخترم 6 سالشه بیات سوار بشه
یعنی من بغضم گرف الان ک مینویسم گریه میکنم
لحظه حرکت همسرم سریع منو رسوند با وسایلم ب قطار رسوند همه کمک کردن وسایلم بردن داخل منو دخترم سوار شدیم با بغض خوشحالی برای شوهرم دست تکون دادم
آه چ روزی بود من بدون بلیط سوار قطار شدم وسایلمو جا دادخدا ب من تخت داد خدا کلی بچه بودن تو قطار ودخترم و سرگرم کرد خدا
مهمان ناهارم کرد خدا
پول 4 میلیون همون روز ب حساب بانکیم واریز کرد خدا
ای خدا چی بگم من فقط اشک میریختم ک دختر داییم میگف چرا از چی ناراحتی گریه میکنی
واقعا احساسم عجیب بود قابل وصف نبود چقد ایمان من رو ب قانون زیاد کرد
تا مدتها من درموردش فکر میکردم وحتی برگشت من هم همینجور رقم خورد ب همون شکلی ک از خدا خاستم بازهم دستان خداوند ب سمت من هدایت شدند ومعجزه بود ودقیقا زمانیکه برگشتم اینقد روحم لطیف شده بود دوتا از اهداف بزرگ ک خاسته بودم تو راه برگشت ب خانه ام برام اتفاق افتاد ک من نمیفهمیدم نمیدونستم چطور باید شکر گذاری کنم چقد خوشحالم کرد خدا خیلی خیلی لطیف شده بودم وفقط اشک میریختم
والان هدایت شدم ب این فایل منو یاد پارسال مرداد ماه بعد از دیدن این فایل وتوکل وتسلیم بودن سه تا از هدفهام توی 10 روز پشت سرهم رخ داد
والان هم سه هدف دارم برای امسال همینجا برای خداوند مینویسم خدایا من را ب راه راست خودت هدایت کن
من تسلیم تو هستم
خدایا شکرت
خدایا دوست دارم استاد جون دوست دارم
بهترین الگوی من برای تسلیم بودن برای موفق بودن برای درصلح بودن باخودم برای سلامتی برای ثروت ورزق وبرای توحیدی بودن هستی
مرسی
به نام خدایی که هر لحظه هادی و حامی من هست .
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم
استاد حرفم رو باور کن که کل این فایل رو با بغض و گریه نگاه کردم هر حرفی زدی اشک شوق ریختم اونجا که میگفتی میخواستی بیای ایران احساس کردم قرار بوده نزدیکترین و عزیزترین شخص
زندگیم رو ملاقات کنم و داشتم با گریه میگفتم اگر استاد میومد برام مهم نبود همسرم و بچه های محصلم داخل چه شرایطی هستن با تمام وجود و عشق بلیط میگرفتم و داخل سیمنارهاتون شرکت میکردم حتی برای یه لحظه تصور کردم اومدم داخل سیمنارهاتون و شما رو در آغوش گرفتم و کلی اشک ریختم و به خودم اومدم دیدم گونه هام خیس. ،استاد چقدر این حال و هوای ناب و روحانی شما رو میشد به راحتی از پشت دوربین درک کرد و اما یکی دیگه از علتها که همش در حین دیدن فایل یعنی الان بغض و گریه ای هستم این هست که هنگام تماشای این فایل من واقعا حال ناب و فرکانس بالا و پاکی و قداست و در جهت بالا از ایمان و توکل شما رو و این همه سعادت و خوبی شما و هدایتهای الله و موحد بودن رو شما میبینم و قشنگ به نظر من قابل لمس هستن که چقدر در مدار و فرکانس بالایی هستین وچقدر نزدیک به خدا هستین و همین درک حال و احوال شما من رو اینطور تحت تاثیر قرار داده .
وقتی خانم شایسته و شما رو اینقدر راحت و ساده و پر ازعشق و آرامش، و سلامتی و ثروت و آزادی و بدون نقاب در کنار هم میبینم که این قدر زیبا از هدایت و توکل و ایمان حرف میزنید بازم گریه کردم و اما باید بگم خوشحالم که در مدار دیدن این فایل و شنیدن این اگاهی ها بودم خانم شایسته ی عزیزم عاشق این همه مثبت اندیشی و حال خوب و ساده بودن و همیشه در حال تغییر کردن شما هستم به خدا برای من الگو هستین استاد این فایل واقعا تکان دهنده بود به نظر حال و هوای معنوی و روحی بسیار بالایی داشت و دیگه زمانی که خانم شایسته تک تک هدایت ها رو میخوند و استاد توضیح میداد با تمام وجودم کیف میکردم و گریه میکردم که شاگرد چه استادی هستم .،
استاد عاشق زندگی پر از معجزه و پر از سادگی و آسانی و هدایت و ایمان و توکل و توحید و آزادی و …. شما هستم من اگر شاگرد شما نبودم و سالها در سایت شما نبودم و این فایل روکسی به من نشون میداد نمیدونم باور میکردم این همه هدایت رو یا نه ولی میدونم هر کسی هم مدار با شما نیست این حرفها رو شاید باور کنهو تازه مسخره هم بکنه اما چون من شما رو هر روز در سایت ملاقات میکنم و به مدت سه سال هست هر روز صبح و گاها عصر و هر شب میام داخل این سایت و با شما عشق میکنم و آموزشها رو دنبال میکنم و با تمام وجودم این همه زیبایی در زندگی شما و هدایت ها رو میبینم و درک میکنم و من میدونم که شما چه زندگی رویایی دارین و شما چه شخصیت رویایی دارین به راحتی باور میکنم .
واقعا استاد این زندگی و این سطح افکار و این آگاهی ها ی شما تحسین برانگیز هست ،خدایا پدر و مادر عزیز استاد از اینکه همچین فرزندی دارن و خواهرای عزیز استاد از اینکه همچین برادری دارن چه حالی میکنن و چه قدر مایه ی افتخار و خوشحالی همه ی افراد هست که همچین شخصی با این ویژگی های استاد در کنارشون یا نزدیکشون باشه یا با اونها فامیل و آشنا باشه و یا اینکه از همه زیباتر جز خانواده ی اونها باشه .(هر چند میدانم اگر کسی در مدار دریافت این آگاهی نباشه حتی اگر همسرت باشه کور و کر میشه و هیچ چیز نمیشنوه ونمیبینه و تازه به این مسیر هم ایراد میگیره اما برای دل خودم گفتم که ما هم سه خواهر و یک بردار هستیم و دقیقا مثل شما هستیم .)
مریم جان چقدر زیبا و با اشتیاق به فکر ما بچه های سایت هستین که هم ما سود میبریم هم شما و چقدر توانمند و در مسیر درست هستین چقدر روح بزرگی دارین و چقدر در صلح و آرام هستین چقدر با ایمان و متوکل هستین چقدر زیبا نکته برداری کردین من که لذت بردم .
استاد اونجا که گفتین شما و مریم جان ساعتها نشستین و مراقبه کردین و با خدا حرف زدین به خدا دیگه اونجا اوج گریه ی من بود چقدر دلم خواست. چقدر زندگی در مدار بالا و فرکانس های بالارو میخوام تجربه کنم از خدا میخوام من رو هم هدایت کنه که مثل شما همچین تجربه هایی داشته باشم یعنی میشه خدایا ؟؟ ولی امیدوارم بازم با گریه مینویسم تا زندم در خانه ی امید میمانم و با عشق و صبوری هر روز اون رو آب جارو میکنم و تا خدا به منزلم بیاد و خواسته ی من رو بده .
استاد غرق در گریه و بغض هستم و توان نوشتن ندارم عجیب و رویایی و روحانی بود و کل حرفها و آموزشها و زندگی شما رو میشد در همین یک فایل به راحتی دید .
به دیدار شما در ایران دلگرم هستم
شاگرد شما فروغ از ایران
سلام و صد سلام به دو قناریای قشنگو و زیبا .
آخه چقد شما دوست داشتنی هستید. از اول فایل تا آخر فایل قربون صدقتون رفتم .چقد بخاطر حرفهای پرمحتوا و معنویتون اشک ریختم . بی نظیر و فوق العادهاید !
خدا حفظتون کنه! از خدا میخوام بهترینها رو نصیب دل مهربونتون کنه .
واقعاً لیاقت و استحقاق دریافت همه ی نعمتهای خداوند رو دارید .عاشقتونم . قربون جفتتون بشم که انقد خواستنی هستید!
خدا را سپاس میگم که هستید. با حال خوبی شما، حال ما هم خوب میشه . در کنارشم درسها و پیامهای قشنگ و زیبایی دریافت میکنیم.
وقتی این انرژی و حس ناب شما رو میبینیم صددرصد به عنوان الگوی مناسب انتخاب و سعی میکنم بتونم مثل شما عمل کنم.
کلاً همه ی فایلهایی که به باورهای توحیدی مرتبط میشه ،قشنگو و زیبان و انرژی فوق العادهای به آدم میدن .
بازم خدا رو شکر میکنم که تو این سالها سعی کردم مثل شما عمل کنم هر چن مثل شما در این حد با خلوص نیت و آرامش و قاطعانه ،عملکردهایی نداشتم . اما خب در مقایسه با گذشته ی خودم، تغییرات شگفت انگیز زیادی داشتم. به نسبت قبله، خودم میتونم بگم از خودم راضی هستم ولی قانع نیستم .چون میدونم نیاز دارم خیلی بیشتر از این حرفا روی معنویت و ارتباط با خدا تمرکز کنم.
میدونم سپردن به خدا و طلبیدن هدایت از خداوند چه نتایج شگفت انگیز و بزرگی داره.
از همه مهمتر چقد لذت بخشه !
استاد عزیز چن بار تو این فایل گفتن که واقعاً به عقل و منطق خودم اکتفا نمیکنم و روی اونها حساب وا نمیکنم .هر آنچه لذت و زیبایی میبینم و حس میکنم وتجربه میکنم ، از سمت و سوی خدای بزرگ و قدرتمندمونه.
هر کسی هرچن کوچیک این موضوع رو تجربه کرده باشه، میتونه حرفهای استاد رو متوجه بشه .منم خیلی درک میکنم و صحبتهای استاد رو با کمال میل قبول دارم و به حساب وا کردن روی خدای بزرگ و قدرتمندمون، ایمان و اعتقاد دارم.
در گذشته خیلی جاها با وجود سپردنم اما نتایج مطلوبی حاصل نمیشد .چون مدام ذهن و منطقم آغشته به موضوعاتی میشد که باهاشون درگیر بودم. الان به نسبت قبل ،خیلی بهترم .اول از اینکه خدا رو شکر میکنم که خیلی جاها تو ذهنم میمونه که باید اینجا رها کنم و بسپرم به خودش. و اینکه نیاز به هدایتش دارم.
این خودش مرحله ی خیلی مهمیه ! اینکه بفهمیم ما در هر لحظه و برای انجام هر کاری نیاز به هدایت پروردگارمون داریم .در ثانی وقتی با دل و جون ازش هدایت میطلبم هر آنچه اتفاق بیفته، هر چند برام جالب نباشه، میپذیرمش و سراغ جنگ و ستیز نمیرم انقدر تجربه کردم، انقدر آسیب به خودم زدم ،انقدر ظلم در حق خودم کردم، انقدر رو عقل خودم حساب کردم ،انقدر زور زدم و تقلای بیش از حد داشتم که الان باور دارم وقتی میگیم هدایت الله، وقتی میگیم میسپاریم به خدا و آروم میگیریم ینی چی!!!!!
بنابراین دیگه میدونم نباید عملکردهای تکراری گذشته رو داشته باشم. باید متفاوت عمل کنم تا متفاوت نتیجه بگیرم .خیلی جالبه با تکیهای که به خدا میکنیم و با هدایتهایی که از خداوند میطلبیم وقتی این توضیحات رو پیش حتی افراد مذهبی بازگو میکنیم ، متعجب میشن و من تو عملکردشون این خلوص نیت و این پاکی صداقت و این ایمان و اعتماد کامل رو نمیبینم. وقتی با همچین افرادی مواجه میشم بینهایت سپاسگزار استاد عزیزم میشم. که بدون تعصب روی مذهب، ایمان ما رو نسبت به خداوند تقویت کردن.
امروز صبح برای احوالپرسی با یکی از دوستام تماس گرفتم
به اصطلاح خیلی مذهبیه .
تو صحبتهاش گفت :حالش خیلی بدهستش . از دست همسرش به شدت ناراحت بود. میگفت حوصله ی هیچ کاریو ندارم .فقط تو فکر اینم که چطور برم کربلا. همسرم اجازه نمیده برم و خیلی خودشو بالا پایین میکرد که بدونه کجای کارش ایراد داره ،که خدا براش جور نمیکنه بره کربلا .
وای وقتی گوشی رو قطع کردم گفتم خدایا شکرت خدایا شکرت که درک قشنگی ازت دارم .میدونم برای رسیدن به خواستههام باید رو افکار باورهای خودم کار کنم نه تکیه به کس دیگه ! نه التماس به کس دیگه ! اینکه ایمان داشته باشم اگه خواسته ای دارم خودمو به هدایتش بسپارم و اینکه هر تضادی پیش میاد حتی بر خلاف خواسته ی من پیش بره، منو به یقین رسوندی که همه اینها برای رشد و موفقیت منه. اینکه با دل و جون رها میکنم و تا جایی که میتونم سعی میکنم افکار و باورهای منفی رو از خودم دور کنم انقدر باورت کردم که مطمئنم هر اتفاقی بیفته به قول استاد عزیز ،هر اتفاقی برامون پیش بیاد، بهترین پلنی هستش که خدا برامون چیده . یه کمی صبر میخواد که باید بتونم با احساسه خوب، ذهنمو کنترل کنم تا نتایج فوق العاده رو ببینم. بارها و بارها همگی ما این تجربه رو داشتیم که اتفاقی ظاهرن ناجالب بعدها پلهای بوده برای اتفاقات عالی.
نمیدونیدحال و روزش چه جور بود .انقدر داغون بود، اونم بخاطر چی ؟!!! فقط به خاطر اینکه ترس اینو داره که قسمتش نشه بره کربلا!!!!
منم در حد آگاهیهای خودم ،چن جمله بش گفتم و ازش گذر کردم.
چن نمونه از هدایت خدا، تو این چند ماه اخیر اگه بخوام بگم: یکیش اینه که بعد از 28 سال زندگی با همسرم که بینهایت از طرز و روش کسب و کارش ناراضی بودم، خداوند به جایی هدایتش کرد که دقیقاً همون شکل و شمایلی هستش که من دوست دارم و این در حالی بود که همیشه احساس میکردم همسرم هیچ وقت تغییر نمیکنه و هیچ وقت اتفاقی نمیافته که اون به شکل مناسبتری کسب و کار داشته باشه. ولی وقتی عاجزانه از خداوند درخواست کردم که خودش به یه مسیری هدایت کنه که من، آرامش بگیرم ،خداوند این اتفاق را سر راهمون قرار داد که هم به نفع همسرمه و هم به نفع من.
با توجه به دورههایی که از استاد عزیز کار کردم خیلی ترغیب شدم دنبال توانمندیها و مهارتهای خودم برم. تو ذهنم این بود که دنبال عکاسی برم چون از عکس گرفتن لذت میبرم و اینکه خیلی علاقه دارم و یا دنبال آرایشگری برم چون مهارتشو دارم یا اینکه دنبال آشپزی یا کیک پزی برم. ذهنم درگیر این چند مورد بود اما مثل آدمای سردرگم نمیدونستم کدومو انتخاب کنم. نمیخواستم به خاطرشون دست و پا بزنم. گفتم اجازه بدم خدا در مسیری که خودش میدونه ،هدایتم کنه .
دوست داشتم خودمو وارد چالشی کنم ولی خب از اونجایی که نمیدونستم چ کاری بهتره یا چه کاری برام مناسبتره تردید داشتم کدومو انتخاب کنم تا اینکه یه دفه بدون اینکه به این موضوع فکر کرده باشم تلنگری به ذهنم خورد که یه لپ تاپ مخصوص خودم بخرم و کلاس کامپیوتر برم تا آموزشهای لازم رو ببینم. باورم نمیشد کلاس نزدیک به خونمونه اونم با یه استاد خیلی بینظیر، که خیلی خوب آموزش میده . الان دو ماهه دارم میرم و از اینکه وارد این چالش شدم بینهایت سپاسگزارهستم . چون همیشه احساس میکردم، توانایی یادگیری و آموزش مطالب کامپیوتری رو ندارم . الان باورم نمیشه که انقد خوب یاد گرفتم و اینکه به خودم ثابت شد اگه دنبال هر کاری برم میتونم اونو یاد بگیرم وانجامش بدم. به قول داداشم بهم گفت ناهید چون تو پشتکار داری حتماً موفق میشی .نگفت چون تو استعداد داری موفق میشی!!!!!!
تا دو ماه پیش همیشه به خاطر هر چیزی که به لپ تاپ مرتبط بود التماس این و اون میکردم تا کارمو راه بندازن یا جوابمو بدن. خیلی جالبه الان اگه سوالی ازشون داشته باشم، اصلاً متوجه نمیشن، چی میگم!!
همه ی اینا رو مدیون عباس منش عزیز هستم وگرنه به خودم نمیدیدم که بعد از این همه سال ،برم دوره ی کلاسهای کامپیوتری رو ببینم .قصد دارم تا جایی که ازش لذت میبرم کلاسهای پیشرفتشم برم و ادامه بدم. بابت منبع درآمد هم بش فکر کردم اما ذهنمو درگیرش نمیکنم. اینجا هم میسپارم به خدا و از خودش هدایت میخوام که هر آنچه که به مصلحتمه به همون مسیر هدایتم کنه. بنابراین هر اتفاقی بیفته با دل و جون میپذیرم .خیلی خوبه که یاد گرفتیم با چیزی نجنگیم .زور نزنیم . باور و ایمان داشتن به خدا خیلی حال میده . واقعاً همه جا تو همه ی لحظهها ، آرامش بخشمونه .
تازه استادم گفت: هر چقد بخوای بدون هزینه ،کلاس خصوصی برات میزارم. اینم از لطف و عنایت خدا میبینم ولی هر باری که کلاس خصوصی گرفتم مبلغ لازم رو ارسال کردم . با وجود اینکه خودش گفت نیازی نیست اما احساس کردم برای ارزش قائل شدن به خودم که هدف خوبی رو انتخاب کردم باید هزینه پرداخت کنم. اینطوری حس خودم بهتره. فک میکنم اینطوری برای خودم ارزش بیشتری قائل هستم و هم اینکه فک میکنم وظیفمه از لطف و محبت کسی سو استفاده نکنم. خدا رو شکر انقدر به باور فراوانی اعتقاد داریم که از این هزینهها واهمه نداشته باشیم.
از استاد عزیز یاد گرفتم در هر لحظه از خداوند هدایت بطلبم .در طول روز با هر موضوعی که سر و کار داشته باشم سعی میکنم جاهایی که شک و تردید دارم ازش هدایت بطلبم.
اصلاً وقتی که میگیم خدایا منو هدایت کن یا اینکه خدایا میسپارم به تو، تو بهترین اتفاق ممکنو برام رقم بزن یه جورایی انگار دلت قرص قرص میشه.و تمام ترسها و نگرانیها ازت دور میشن. دقیقاً همچین حس قشنگی بهم دست میده .
آروم آروم میشی. به خاطر همین یاد گرفتم تا جایی که میتونم در هر لحظه ازش هدایت بطلبم. دیگه مثل سابق خودخواه نیستم که فک کنم خودم عقل کلم .
دقیقاً دیگه رو منطق و استدلالهای خودم حساب وا نمیکنم. باور کردم که خداوند خیلی فراتر از ما واز بی بینهایت طریق میتونه ما رو به خواستههامون برسونه.
چند ساله پسرم تلاش خیلی جدی میکنه برای فوتبالیست شدن .
یادمه سالهای اولی که میرفت تست میداد و تو تیمی پذیرفته نمیشد، بقدری افسرده و داغون میشد که یه هفته در اتاقشو میبست. اما انقدر فایلهای استاد ور گوش کرده و من هر آموزه ی جدیدی از استاد دریافت میکردم رو براش بازگو کردم ، الان دیگه به هیچ وجه احساساتش قابل مقایسه با قبل نیست. شاید یه جاهایی من به عنوان مادر، نگرانی ریزی داشته باشم وقتی متوجه میشه بهم میگه مامان: من مطمئنم ! مطمئن مطمئنم، خدا برام یه تیم عالی یه جای خوب گذاشته که یه دفه برام رو میکنه .من که دارم حرکت خودمو میکنم .هر کاری که برای رسیدن به هدفم باشه اصولی دارم ،انجامش میدم. پس مامان جون دیگه جای هیچ شک و شبههای نیست که اتفاقی که باید بیفته، نیفته! حتمان میافته!
وقتی باهام اینطور حرف میزنه نه به خاطر اون اتفاق، به خاطر ایمانی که به خدا داره خیلی احساس خوبی بهم دست میده و از اینکه پسرم انقدر خدا رو خوب درک کرده واقعاً سپاس خدا رو میگم .
اینکه میدونه نباید کانون توجهش به افکار و باورهای منفی بره. اینکه میدونه باید احساس خودشو خوب نگه داره. قبول داره که با احساس خوب و با انگیزه ی بالا میتونه با قدرت، دنبال هدفش پیش بره تا بدستش بیاره برای من، دنیایی می ارزه .
از اینکه نگران چیزی نیست از اینکه به خدا و قوانینش اعتماد کرده ،حس خیلی خوبی بهم دست میده.
دعای منم اینه که بهترین اتفاق ممکن براش بیفته حالا هرچی که باشه چ فوتبالیست بشه ،چ نشه. مطمئنم خدا بهترین رو براش رقم میزنه. منم به عنوان یک مادر ،سپردمش به خدا .
از خدا خواستم به بهترین مسیر هدایتش کنه.
استاد جونم مرسی.
مریم جونم مرسی .
ممنون که هستید.
در پناه الله یکتا همیشه سلامت و خوش و خرم و شاد و پر انرژی باشید.
به نام الله یکتا تمامِ هستیِ من و تمام جهانیان ❤️
سلام خدمت استاد عزیزم و خانواده مقدس عباسمنش ❤️🌹
بعد از شنیدن داستان تعویض روغن فورد یاد این موضوع افتادم .
یک هدایت یک عزم و اراده و ایمان و پاسخی متقابل از الله یکتا تنها قدرت مطلق تمام جهانیان
یادم میاد وقتی رفتم شناسناممو عوض کنم و به مسئول امور مشترکین گفتم من شناسناممو یک روزه میخوام ، مسئول اونجا بهم گفت ، این حتی برای من هم امکان نداره و حدود دو ماه تعویض شناسنامتون زمان میبره !
بهشون گفتم ممنون و رفتم !
ولی تووی ذهنم گفتم تو باورهات مثله بقیست پس نتیجت هم مثل بقیست ، اما من باورهای متفاوتی دارم !
حالا ببین چجوری توو یک روز شناسناممو عوض میکنم !!!
رفتم خودِ ثبت احوال و یکی از مسئولین ثبت احوال یه کم بداخلاقی کرد و منو چند دقیقه فرستاد دنبال نخود سیاه ، اما من با آرامش الله یکتا و اراده رب العالمین ، ادامه دادم و اعتراضی نکردم !
وقتی رفتم دوباره پیش! مسئول ثبت احوال ، دوباره خواست الکی گیر بده و منو بدوونه بی دلیل !
سیستم قطع شد و ایشون نتونست دیگه حرفی بزنه !
البته که اینم بگم من هم یه قسمت کار که سخت بود رو انجام ندادم و به خدا سپردم !
و کار انجام شد و من مسرورانه و با لبخند کارم انجام شد و شناسناممو فردا گرفتم !
درسته که خداوند عشقِ ابدی من کارها رو برای من انجام داد و میده و خواهد داد و اینها نتایجِ عزت نفسِ!
اگه خدا با کسی باشه ، هیچکس نمیتونه جلوی اونو بگیره و کارهاش انجام میشه !!!
ولو اینکه اون فرد مسئول ، رئیس ، یا هرکسی باشه !!!
سپاسگزارم از اولوهیتِ درونِ تک تکِ شما ❤️🌹🙏🏻
به نام خداوندبخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
چقدرررررر این مثنوی معنوی داره حقیقت فرکانسی بودن جهان رو فریاد میزنه….
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد
قسم باطل باطلان را می کشند
باقیان از باقیان هم سرخوشند
ناریان مر ناریان را جاذب اند
نوریان مر نوریان را طالب اند
خوب خوبی را کند جذب این بدان
طیبات و طیبین بر وی بخوان
مولانای جان….
سالها این مثنوی معنوی رو میشنیدم وگاهی زیر لب زمزمه میکردم ولی هیچوقت معنا ومفهوم واقعیش رو نمی تونستم در کنم…
چون هیچوقت قدرت درک این رو نداشتم که جهان داره بر اساس یک قوانین ثابت اداره میشه وهیچ تغییری در اون هرگز نبوده ونیست!!!
همیشه به اجبار وبه خواست خودم میخواستم شرایط اوضاع و آدمها طبق اصول من وخواسته ی من پیش بره والبته که در 90 درصد مواقع ناکام بودم در این تلاش بیهوده وخسته کنند و توی اون 10 درصد هم به اجبار و زور شرایط واوضاع و آدمهارو طبق خواسته ی خودم در ظاهر تغییر میدادم ولی در باطن چیزی تغییر نمیکرد و نتایج همیشه گذرا موقتی و زود گذر بود…
یکی از بارزترین ونزدیکترین و قویترین داستانی که می تونم در موردش صحبت کنم که خیلی خیلی واضح مصداق این مثنوی هست که توی زندگیم اتفاق افتاد این سالهای اخیر جریان ازدواج دومم هست…
یادمه چندسال بود به واسطه ی اعتیاد وبعد مرگ همسرم براثر بیماری اعتیاد وارد جلسات خانواده معتادین به نام الانان شده بودم واونجا هم یه برنامه 12 قدمی داشتند که طرف مخاطبش وحرفش با اشخاص واعضای خانواده معتادینی بود که براثر بیماری اعتیاد یکی از اعضای خانواده یا دوستان دچار مشخص شده بودند ….
چندسال توی اون برنامه بودم و خداوند مهربان که همیشه در حال هدایت ماست، الحق اون زمان یاری ام کرده بود بتونم بهترین وبیشترین الهامات وهدایت هاش رو دنبال کنم ودر مسیر اگاهی قرار بگیرم و انگار از همون سالها خداوند داشت من رو پرورش میداد تا رشد کنم از نظر شخصیتی تا ظرف وجودیم بزرگ بشه تا بیام وبرسم به آگاهیهای ناب زندگی وآخرت ساز شما استاد عزیزم….
خیلی حال وروزم واوضاع مالی و کاری وزندگیم خوب شده بود وداشتم روی یک روتین نرمال و خوب اموراتم رو پیش می بردم که بر اثر پیشنهادات خانواده واطرافیان و خواسته ی خودم تصمیم به ازدواج مجدد گرفتم با توجه به خواستگارهایی که داشتم…
از اونجا که اعتماد به نفس بالایی هنوز نداشتم و یک سری باور هم از قبل در وجودم بود به خاطر اینکه ازدواج دومم بود و خودم هم فرزند داشتم و خصوصا اینکه پسرم مشکل کم شنوایی داشت، خودم رو در سطحی نگهداشته بودم و خواسته ی به جهان عرضه کرده بودم که کسی مثل خودم ونزدیک به شرایط خودم رو برای ازدواج قبول کنم و دور از انتظار نبود که بعد سالها تنهایی و وجود خواستگارانی که پسر بودن حتی قبلا ازدواج نکرده بودند یا مردهایی که اصلا فرزندی نداشتند من کسی رو انتخاب کردم و جهان کسی رو در فرکانس من قرار داد که یه فرزند پسر داشت واتفاقا فرزند ایشون هم بیماری هموفیلی داشت، اما از اونجا که جهان بی نقص عمل میکنه در تمام موارد به خواسته ی من جامعه عمل پشونده بوده بود وطبق اون درخواست من برای ازدواج مجدد که مردی تحصیل کرده، پولدار، خوش تیپ و بچه داشته باشه، دیگه نخواد که بچه دار بشیم و…. نسیبم شد…
ازدواجمون بهتره بگم عروسیمون به بهترین شکل انجام شد، لباس عروس ، سالن و مهمون و جشن و……
رفتیم بعد چند ماه نامزد بودن زیر یک سقف، وانجا بود که کم کم شکاف فرکانسی ما شروع شد…
من اون اوایل به خودم میگفتم من سالهاست روی خودم کار کردم من با اینهمه عشق وآرامش درونی می تونم این شخص رو به مسیر درست بیارم و تغییرش بدم، خوب میشه کم کم، شرایط بدی داشته بعد جدایی از همسرش، بچه مریض داره و….هزارتا توجیه وبهونه میاوردم به علاوه ترس از قضاوت خانواده ودوست وآشنا، ترس از طلاق و حرف وحدیث مردم، ترس از تنهایی و شروع دوباره بعد اینکه کار و بیمه و درآمد و پس اندازه و……خلاصه وقتی فکر میکردم اگه جداشم باید برگردم و چطوری دوباره از صفر شروع کنم موندم و هی این رابطه بد و داغون رو کش دادم وبه جایی رسید که دیگه نه عشقی نه مهری نه تمایل به تغییری و نه تمایل به ادامه اون رابطه رو داشتم یه جورایی بریده بودم وخسته بودم…
فقط خدا میدونه که دوسه سال چطور تلاش کردم این شکاف فرکانسی رو پر کنم والبته که هربار این فاصله بیشتر میشد تا جایی که فاصله عاطفی و بعد مکانی و خیانت و…..وسردی و شکستن و حس بد این شکاف رو پر کرد ….
خلاصه گذشت و من در تمام طول اون مسیر توی تلگرام کانال خانواده صمیمی عباسمنش عضو بودم ولی الان میفهمم که چقدر فرکانسم نصف ونیمه و دور بود که هربار میخواستم وارد سایت بشم نمیشدولی پیش خودم میگفتم من دارم روی خودم کار میکنم دارم فیلمهای استاد رو می بینم کلیپ ها رو و کامنت دوستان و مقاله های مریم جان رو دنبال میکنم پس من دارم رو خودم کار میکنم، اما به یه جایی رسیدم که یه دفعه خالی شدم وبریدم و دیگه صد درصد قبول کردم که نمیشه نصف ونیمه تواین مسیر بود و وارد سایت شدم با تعهد وبا علم براینکه اوکی من دوباره باختم تو زندگیم و حتما وصد درصد روشم نادرست وغلطه وباید با کله ی کسی دیگه که میدونم وقلبم داره میگه که مسیرش و آگاهیهاش درسته زندگیمو سر وسامون بدم…
خیلی سختم بود دوباره برگردم سر خط و دوباره شروع کنم، اون انرژی که هدر رفته بود، اون فرکانسی که از منبع به واسطه ی رفتن سمت فرکانس منفی دوره دور شده بود از مسیر درست و اون باز گشت به اونهمه امید وشور وشوق وانرژی و شادی که تا قبل ازدواجم در وجودم بود…
ولی سعی کردم تسلیم وعاجز باشم و فقط وفقط چندین ماه تا یک سال روی اگاهیهای فایلهای هدیه سایت کامنت دوستان بخش عقل کل و مقالات مریم جان تمرکز کنم و عملکرد داشته باشم…
با اینکه هیچ دوره ای رو نمی تونستم بخرم اما از همون فایلهای رایگان یاد گرفته بودم که باید دست از جنگیدن بردارم ورها باشم واجازه بدم خداوند هدایتم کنه و برام جبران کنه….
برای همین مهریه وحق وحقوقم رو بخشیدم، ترس از قضاوت خانواده ودیگران رو ریختم دور و جدا شدم واز اون شرایط خودم رو کشیدم بیرون و حدودا 6و7 ماه با هیچکس حتی نزدیکترین افراد خانوادم ارتباط نداشتم وفقط وفقط روی خودم کار میکردم وبه لطف الله هم همه چیز زندگیم به زیبایی اصلاح و جبران و به آسانی شکل گرفت ….
الان دوسال واندی از اون روزها میگذره……
این موضوع ومثال رو زدم که به اینجا برسم، به اینکه من بعد کار کرد 12 قدم به این درک قلبی رسیدم وبا تک تک سلولهای وجودم باور دارم که در جهان هر چیز چیزی جذب کرد، اون زمان
که منو همسرم همو جذب کردیم جفتمون خواسته ای شبیه هم به جهان ارائه کرده بودیم واتفاقا اون شخص بعداز جدایی در زندگی اولش یه جورایی باد کله اش خوابیده بود و پشیمون از رفتارهای قبلی وشخصیت قبلیش شده بود و به قول خودش کلی خودش رو اصلاح کرده بود وبا امید وانگیز وشوق و حس خوب اومده بود که باعشق یه زندگی جدید رو شروع کنه وچون من هم در چنین فرکانسی بودم همو جذب کردیم ولی ایشون نتونسته بودم اون مسیر درست وبودن تو اون فرکانس خوب وبالا رو ادامه بده واز یه جایی کلا برگشت به شخصیت قبلیش وبه قول پدر ومادرش همون راه وروش واخلاق ورفتاریکه توزندگی گذشته اش داشت رو توی زندگی با من پیش گرفت و نتیجش فاصله فرکانسی وبعد جدایی صد درصدی ماشد….
ومن بعداینکه روی خودم کار کردم و آگاه شدم به قوانین جهان هستی خیلی راحتر جواب اون همه سوالهای بی جوابم رو گرفتم، چون همیشه گله میکردم چرا خدا؟؟؟ چرا ینجوری شد؟؟.
چرا این آدم اومد؟. چرا رفت؟؟؟.
الهی هزاران بار شکر الله مهربان که توسط شما استاد عزیزم انقدری به شناخت خودم وخداوند وقوانینش رسیدم که بتونم الان دلیل تضادها وناخواسته های زندگیمو بدونم، اصلا همینکه فهمیدم وباور کردم این خودم هستم که دارم شرایط زندگیم رو خلق میکنم واینکه جهان هرلحظه داره به درخواستهای من پاسخ میده دری به روی من باز کرد که هربار با یاد اوری این قانون قلبم باز میشه وبه قول شما که میگید وقتی تو بندرعباس اون سالها همینکه متوجه شدید خداوند قدرت خلق زندگیتون رو بهتون داده وهیچ اجباری وسرنوشت از پیش تعیین شده ای براتون وجودنداره کلی ذوق کردید و خوشحال وسپاسگزار بودید منم مدتهاست این شوق وسپاسگزاری رو دارم همیشه…..
چقدر زندگی زیباست واقعا که خدایی داری که قدرت خلق خواسته هات رو بهت داده تازه وقتی ازش میخواد هدایتت میکنه تا زودتر واز بهترین راه و روش بهشون برسی و وقتی از هدایتهاش پیروی میکنی یا با تضاد وناخواسته ای رو برو نمیشی یا اگر هم تضاد ویا ناخواسته ای باشه میدونی که اومده تا درسی بده بهت ورشدت بده…
ومن چقدر سپاسگزار خداوند هستم که با اومدن ورفتن اون شخص به زندگیم، من هدایت شدم تا در این مسیر به لطف خودش به خیر دنیا وآخرت دست پیدا کنم و توی این مسیر درست بمونم تا طعم سعادت وخوشبختی ویکتاپرستی و شادی وثروت وعزت و سلامتی و معنوییت و آرامش وامنیت وصلح درونی وبیرونی رو بچشم…
چقدر خداوند سریع الحساب و خوش وعده هست، که وقتی گفت هرکسی برمن توکل کنه و فقط از من بخواد، منم کاری میکنم آسان زندگی کنه…
من الان حدودا 2 سال هست که به لطف الله وبه لطف آگاهیهای زندگی وآخرت ساز شما و اندازه عملکردم دارم آسان زندگی می کنم ….
که این اگاهیها این عملکرد نه تنها منو به مسیر درست برده بلکه اعضای خانواده ی منم شکر الله مهربان به این مسیر قدم گذاشتند واین پازل داره شکل زیبایی به خودش میگیره….
وشکر الله هممون سعی می کنیم که طبق قوانین عمل کنیم وهمیشه به همدیگه بودن وموندن در این میسر رو گوشزد می کنیم وبا یاد آوری نتایج عالی و لطف خداوند سعی می کنیم در این مسیر ثابت قدم باشیم…
استاد مهربونم استاد قشنگم مریم دوستداشتنیه من، الگوی من، فرشته های مهربون، ان شالله به لطف الله مهربان همیشه وهر لحظه در این مسیر راهنما وهدایتگر ما باشید و خیر دنیا وآخرت نسیبتون باشه همیشه، آمین
ملکا؛ ذکرِ تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره؛ که توأم راه نمایی
همه درگاهِ تو جویم؛ همه از فضل تو پویم
همه توحیدِ تو گویم؛ که به توحید سزایی
سلام به شما استاد نازنینم و مریم عزیز و خوش قلب
اول از همه خدا رو شکر میکنم به خاطر این همه زیبایی, به خاطر این همه فراوانی و نعمت که به ما داده تا به بزرگی و زیبایی خودش پی ببریم.باور کنید استاد وقتی گفتید این مکان زیبا کجاست گریه ام گرفت, بهت زده شده بودم, با خودم گفتم مگه میشه این همه زیبایی, این همه فراوانی. این زمین چقدررر زیباست و ما به جای اینکه تمرکزمون رو روی این زیبایی ها بزاریم داریم به چه چیزهایی توجه میکنیم که اصلا فایده ای هم نداره.
دوم از شما استاد عزیزم تشکر ویژه میکنم که این فایل رو آماده کردید و به ما یادآور شدید که باید فقط به خدا توکل کرد و لاغیر و این چیزیه که هر روز باید توی هر لحظه از زندگیمون انجام بدیم.
استاد من هم میخوام از تجربه ای که داشتم براتون بگم که واقعا برای من مثل یک معجزه بوده و هست. قبل از اینکه تعریف کنم اینو هم بگم هرجا که من به خدا توکل کردم بهترین ها برام اتفاق افتاده و هر جا که خواستم با عقل خودم کاری رو انجام بدم نه تنها که کارم پیش نرفته بلکه کلی دردسر هم برام ایجاد شده. این هم بگم که کلی اتفاق توی زندگی من افتاده که برام مثل یک معجزه بوده ولی این اتفاق برای من کلی درس داشت و ایمان من به خدا خیلی خیلی بیشتر شد.
تجربه من برمیگرده به حدود سه سال پیش. خیلی وقت بود که تصمیم داشتیم خونه بخریم که هربار به یک دلیلی نمیشد. قیمت خونه ها هم کم کم داشت میرفت بالا تا جایی که داشتم فکر میکردم باید خونه خریدن رو از سرم بیرون کنم. ولی با خودم عهد بسته بودم که باید یه خونه بخرم حتی شده خیلی کوچیک.
تا اینکه مجبور شدیم از خونه استیجاری که 5 سال بود اونجا بودیم بلند شیم اون هم چه موقع از سال یک ماه مونده به سال نو! دقیقا یادمه روز جمعه بود صاحب خونه به ما گفته بود که خونه رو لازم داره. حالا باید چیکار میکردم خدایا! اگر میرفتیم یک جای دیگر رو اجاره میکردیم سال بعدش چی؟ اون هم با این قیمت ها…
تصمیم گرفتیم دنبال خونه بگردیم شاید بشه جایی رو خرید. از فردای همون روز شروع کردیم. همه هم میگفتند بیخودی تلاش نکنید چون با این قیمتها که خونه پیدا نمیشه. یکی از اقوام ما هم میگفت باید برای خونه خریدن کفش آهنی بپوشید حالا حالا هم باید بگردید! ولی من امید داشتم و سپردم به خود خدا. خونه هایی که پیدا میشد اصلا اون چیزی نبود که میخواستیم. گشتن ادامه داشت تا روز دوشنبه یعنی سه روز بعد از اینکه فهمیدیم باید خونه رو خالی کنیم.
یک بنگاه املاکی نزدیک خونه ما بود که گفت یه مورد خونه دارم ولی توی یه محله دیگه! ولی از اونجایی که صاحب خونه توی اون بنگاه کار میکرد فایل خونه رو هم آورده بود همونجا. عصر همون روز رفتیم خونه رو ببینیم. خدای من باورم نمیشد, چه خونه ای بود! همه چیزش همون جوری بود که ما میخواستیم. اصلا انگار یک نفر از قبل خواسته های ما رو توی اون خونه طراحی کرده بود. دیگه جای فکر کردن نداشت فردای همون روز خونه رو قولنامه کردیم بدون هیچ دردسری. این هم بگم اگه توی اون چند روز خونه پیدا نمیشد عملا باید قید خونه خریدن رو میزدیم چون دقیقا چند روز بعد از اینکه قولنامه کردیم پندمیک شروع شد و همه جا رسما تعطیل شد! این همزمانی ها واقعا برام مثل یک معجزه بود. اینکه خدا همه چیز رو مثل یک پازل کنار هم چیده بود. اگر هزاران نفر و شاید میلیون ها نفر هم میخواستند اینکار رو انجام بدن شدنی نبود.
من هنوز خودم باورم نمیشه که در عرض فقط 3 روز تونستیم خونه ای بخریم که از همه لحاظ ایده آل بود. هنوز وقتی بهش فکر میکنم برام مثل یک خواب میمونه. چیزی که همه میگفتند امکان نداره بتونید با این قیمتها خونه بخرید, ولی خدا ثابت کرد وقتی به خودش میسپاری همه چیز بصورت معجزه وار اتفاق می افته و هیچ چیزی جلودارش نیست. اگه خدا بخواد کاری رو انجام بده حتما میشه و اگر هم نخواد اگه کل مردم جهان هم تلاش کنند هیچ اتفاقی نمی افته.
این اتفاق باعث شد ایمان من چندین برابر بشه و بابت هر کاری از خودش کمک بخوام حتی کارهای کوچیک. خدایااااا شکرت
استاد عزیزم نمیدونید این فایل ها چه کمکی به من و امثال من کرده. شما باعث شدید که خدا رو بهتر بشناسیم و سپاسگذارتر بشیم. ازتون یک دنیا ممنونم. امیدوارم هر جا که هستید موفق و پیروز و سربلند باشید و همیشه تنتون سالم باشه. آمین
سلام استاد جان و مریم نازنین و دوست داشتنی
و سلام به دوستان فوق العاده سایت
اول از همه با وجود اینکه سفر ایران رو کنسل کردید اما حس کردم اومدید و درسارو دادید و رفتید، حتی با نیومدنتون💞
درک ارزشمندی که امشب از خوندن کامنت چند تا از دوستان در رابطه با تجربه همزمانی پیدا کردم نکته جالبی بود که دلم میخواد اول توضیح بدم و باعث شد بنویسم…
شما با مطرح کردن این پرسش و به تفکر انداختن بچه ها و دست به کامنت شدنشون ، باعث شدید به صورت عملی بچه ها این قانون رو در جنبه های زندگیشون پیدا کنند و به جای حرفهای زیبا و ارزشمندی که شاید خیلی وقتها عملی نمیشه، بچه های سایت به صورت عینی از زیباییهای درک قوانین همزمانی به صورت عملی در زندگیشون صحبت کنن.( حکایت ایمانی که عمل نیاورد….)
خیلی وقتها حرفهای زیبایی میشنویم از دوستانی که دنبال کننده این مباحث هستن اما در عمل فقط با تضادها از سمتشون روبرو میشیم که کم نیستن این روزها و متعجب از واکنشهای افرادی که ظاهراً در مسیر قوانین خوب الهی هستن اما اصلا شباهتی به صحبتهایی که ازشون شنیدیم ندارن.
البته مسئله و تله ای که خیلی راحت توش میوفتیم از جمله خود من در گذشته که تصور میکردم چون قوانین رو میدونم پس دارم عمل میکنم در حالی که نتایج چیز دیگه ای رو نشون میداد( همون حکایت آبمیوه گیری که سیب رو میندازیم توش و توقع آب هویج داریم)
و یکی از مراقبتهای همیشگی خودم از خودم از زمانی که متوجه این اشتباه ذهنی شدم، اینه که حرفی که میزنم آیا الان دارم خودم عمل میکنم؟
با این سوال دو تا اتفاق میوفته. یکی اینکه مراقب کلامم هستم که شبیه اعمالم باشه و به این شکل اعمالمو دائم خودم رصد میکنم و دوم سکوت موقعی که خودم هنوز به تکامل اون موضوع نرسیده باشم.
چقدر به قول شما زود از قشر و عموم جامعه کنده میشیم اگر متعهد به کار کردن روی خودمون باشیم چون با دنیای معلولان مسابقه دادن اصلا سخت نیست و نیاز به تلاش و انرژی عجیبی نداره.
و چقدر خوشحال و سپاسگزارم که در مسیر زیبای آرامش و موفقیت و سعادت هستم به لطف خدا.
استاد جان از صبح که این فایل رو دیدم فقط خدا میدونه چقدر لذت بردم از لحظات بی نظیر این فایل و مرور بارها و بارها توی ذهنم.
شما یک سوال مطرح کردید در پایان فایل اما تا جواب سوال برسم باید حالا حالاها از نکات ارزشمند فایل بنویسم
از حس شوخ طبعی شما برای جا زدن شنهای زیبا جای برف😅
تا حس عمیق و دلنشین و قابل انتقال شما و مریم جان از اون فضای خاص و پرانرژی و به قول شما روحانی که واقعا حس میشد
از شنهایی که حین صحبت توی مشتتون آهسته آهسته کف صحرا میریخت تاااا اون خانمی که با لباس بلند و قرمز و دستانی که سمت آسمون ،حس زیبایی روی تپه گرفته بود،
از مریم عزیزی که اگر نکته سنجی توام با عشقش نبود شاید این همه زیبایی رو در کنارتون یکجا نمی دیدیم تا اینقدر خودتون بودن و در صلح بودن با خودتون.
واقعاً چقدر به خودتون نزدیک هستید💞
از آرامش و سکوت و توجهی که مریم جان حین صحبت با شما داره تا انرژی و نگرش تحسین برانگیزی که در مداری قرار داده خودش رو که همسفر و فرد تاثیرگذاری در مسیر زیبای رسالت و زندگی خود شما قرار گرفته.
چقدر لذت بخشه اینقدر روی خودت کار کنی و در مدار مناسبی قرار بدی خودتو که همنشین لحظاتت امثال مریم و استاد باشه.
اون هم مداری پایدار و زیبا
خیلی حرف دارم از حس و درکم از این فایل بی نظیر که اینقدر فرکانس متفاوتی داره که هم از حال و هوای استاد و مریم مشخصه هم کامنت های زیبای بچه ها و هم خودم که دست به کامنت شدم😍
پدیده همزمانی مثل شهود دقیقا چیزیه که در تمام زندگی هممون وجود داره فقط باید ببینیمش و بهش توجه کنیم تا قدرت بگیره.
در واقع از پیروی شهود ، همزمانی ایجاد و قابل فهم میشه.
و چقدر زیبا توی یکی از فایلهاتون گفتید شهود واسه همه وجود داره ، به اندازه ای که بهش عمل میکنیم مارو متفاوت میکنه.💞
به نظرم شهود و همزمانی و تسلیم و پذیرش و اقدام و ایمان به خیریت فارق از هر نتیجه ای، دقیقا مثل زنجیر متصلی هست که اگر یک جاش حذف بشه دیگه اون قدرت و نتیجه رو نداره.
و مهمتر از همه تسلیم نتیچه شدن بدون چون و چرا و آرامش و اطمینان قلبی باعث میشه مرور زمان چراییش رو هم برامون روشن کنه.
مثل روشن شدن علت کنسلی سفر شما به ایران در همین مدت کوتاه.
و چقدر اطمینان میده این حرف مریم جان که مهم نیست چقدر تو دلت بخواد کجا باشی و چی رو تجربه کنی، جهان اجازه نمیده تو جایی قدم بذاری که هم فرکانست نیست و بالعکس.
چقدر استفاده از این قانون حس خوبی داره
پس کافیه من در فرکانس مناسبی باشم تا در شرایط درست و با انسانهای درست و در جای درست قرار بگیرم
به جرات استفاده از این قانون و باورم بهش ، در چند سال اخیر باعث تحولات بی نظیری در زندگیم شده که عبور از شرایطهای ناخواسته رو برام آرامتر و آسانتر و زیباتر کرد و هر روز نتایج بی نظیری در زندگیم شاهد هستم که لحظه لحظه شاهد همزمانی های جذاب و پر از هیجانی برای من بوده….
خیلی این فایل حرف توشه
خیلی…
ممنون به خاطر این فایل بی نظیر
دوستون دارم و امیدوارم به زودی زود در بهترین زمان و بهترین شرایط از نزدیک ببینمتون 💞
سلام و درود خدمت همه دوستان بزرگوار و سرکار خانم داودی عزیز
امیدوارم هر روز نسبت به روز قبل حال همگی بهتر و بهتر باشه و در مسیر نعمت ها و زیبایی ها حرکت کنیم.
یک موضوع خیلی درست و مهمی در کامنت شما دیدم که دقیقا من هم در این تله افتاده بودم.
بحث عمل به آگاهی ها و آموزش ها.
در اوایل دوره ۱۲ قدم خودم اصلا توجه خاصی به انجام تمرین ستاره قطبی و توجه به زیبایی ها نداشتم . و دنبال نکات خاص و جادویی در این دوره بودم .
ولی هر چقدر جلوتر رفتم و تکامل رو طی کردم ، متوجه شدم که چرا استاد به قانون اصلی جهان اصرار دارند و تمام آموزش های دیگر بر پایه این قانون است.
مدت زمان تکامل هر شخصی با دیگری متفاوت هست و هر چقدر بیشتر زمان بگذاریم و متعهد باشیم و آموزش های استاد رو فصل الخطاب بدونیم و تمرین کنیم ، این تکامل بهتر و زودتر طی میشه.
من زیاد اهل کامنت خواندن و کامنت گذاشتن نبودم . وقتی که جلسه آخر دوره ۱۲ قدم رو با دقت چندین بار نگاه کردم متوجه شدم که کار من تازه شروع شده و فکر می کردم با رسیدن به جلسه آخر دوره قرار هست که اتفاق خاصی بیوفته و زندگی من متحول بشه . اما اشتباه یا همون تله ای که فرمودید دقیقا برای من همین جا بود. \\\\ عمل کردن \\\\
استاد دقیقا اشاره کردند که ۱۲ قدم که هیچ ، ۲۰۱۲ قدم هم بگذره ولی تا زمانی که من شروع به تغییر شخصیت و تمرین و عمل کردن نکنم ، اتفاق خاصی نمیوفته . و من اطمینان کردم به حرف استاد و شروع کردم از جلسه اول قدم اول دوباره تکرار و تکرار و تمرین .
دقیقا ۱۲ ماه هست که از جلسه اول دوباره شروع کردم و این آموزش ها به خصوص ستاره قطبی که اصل اساس هست رو جدی گرفتم. و خیلی خیلی خدا رو شکرگزارم زندگی من روان تر شد و اتفاقات خوب تک تک رخ دادند.
الهامات و هدایت ها و هم زمانی ها از زمانی شروع می شوند که احساس خوب و آرامش در درون ما به وجود می آیند .
زمانی ما به احساس خوب و معنوی و رهایی می رسیم ، هدایت ها دریافت می شوند.
به نظر من مهمترین و اصلی ترین ابزار دریافت هدایت و رخ دادن هم زمانی ها، انجام دقیق و منظم و جدی تمرین ستاره قطبی هست.
با احترام به نظر شما در مورد حرفهای زیبا و ارزشمند دوستان که بعضا عمل نمی شود ، به نظر من همین توجه به زیبایی ها و تکرار آنها در کامنت ها و انرژی مثبت و جملات زیبای دوستان چه در مورد سریال سفر به دور آمریکای استاد و بانو شایسته و چه در مورد زیبایی های اطراف زندگی خود دوستان ، می تونه مرحله ای از سیر تکامل آن دسته از دوستان باشه .
شاید بعضی دوستان مثل من در طی کردن تکامل خودشان مقداری تاخیر دارند یا درجا می زنند و یک مقدار دیرتر عمل می کنند ، ولی باید از یک جا شروع کرد .
همین توجه کردن به زیبایی های این سایت بی نظیر و اعراض از اتفاقات ناخواسته های جامعه و شرایط کنونی ایران ، می تونه به تک تک ما کمک کنه و هر کامنت و جمله زیبا می تونه یک نوری رو در دل یک دوستی روشن کنه و هدایت کننده باشه.
چند تا از کامنت های شخص خودم در سال گذشته سرشار از گلایه و ایراد و نارضایتی از عدم نتیجه گیری بود ، ولی هر چقدر کامنت های زیبا این سایت رو بیشتر خوندم و تمرکز کردم بر زیبایی های نظرات و تجارب دوستان ، تازه فهمیدم چرا استاد اینقدر به مشارکت در کامنت ها تاکید می کنند.
البته تذکر شما در مورد عمل کردن به آموزشها کاملا درست و بسیار مهم هست و زمانی که به این مرحله برسیم نتایج خلق می شوند و تغییرات مثبت و بهبود رو مشاهده و تجربه میکنیم. و تا زمانی که به این مرحله یعنی عمل کردن نرسیم ، نمی تونیم نتیجه ای رو مشاهده کنیم و احتمال به تله افتادن و ادامه ندادند بسیار زیاد میشه. و دقیقا فاصله بین موفقیت و عدم موفقیت همین تله ای هست که فرمودید و رد شدن از این تله فقط با عمل کردن دقیق و منظم و مکرر آموزش ها اتفاق می افتد.
من خودم به دلیل تضادها و مشکلات زیادی که در زندگی زناشویی با همسرم داشتم زمان زیادی رو تلف کردم و دیرتر به نتایج دلخواه دست پیدا کردم.
ولی دقیقا و دقیقا از زمانی که عمل کردن واقعی رو شروع کردم ، به جای انرژی دادن به مشکلات همسرم به نکات مثبت ایشان تمرکز کردم ، در مرحله اول احساسم از بد بودن به معمولی بودن تغییر کرد . و با تکرار و تکرار بیشتر احساسم از معمولی بودن به بهتر شدن و بهبود رابطه با همسرم منجر شد.
🙏 من که ۱۲ ماه پیش قصد جدایی از همسرم و داشتم و درخواست طلاق داده بودم و یک رابطه بسیار بسیار بدی رو داشتم ، الان به لطف الله مهربان و دل سپردن به آموزشهای استاد عزیزم ، یک رابطه عالی رو با لیلای عزیزم (همسرم) دارم و هر روز به خودم و ایشان یادآوری می کنم که دلایل رسیدن به این حال خوب و رابطه عالی چی بوده تا فراموش نکنم!!!
🙏 در همین ۱۲ ماه بدهی های بسیار زیادی رو داشتم من جمله هزینه مدرسه غیر انتفاعی مدارس دخترم و پسرم ، بدهی به دوستان و همکارانم که همگی به لطف خدا پرداخت شد. کاملا مثل یک معجزه
🙏 در همین مدت در محل کارم شرایط بسیار بسیار عالی با آزادی زمانی و ارتقا شغلی برایم فراهم شد.
🙏 خودم و همسرم بعد از ۵ سال مصرف مداوم قرص آرام بخش سرترالین رو براحتی کنار گذاشتیم.
🙏 دختر ۱۰ سالم و پسر ۷ سالم در این مدت چقدر حال روحی خوبی پیدا کردند و مشکل نگهداری آنها در زمانی هایی که من و همسرم در محل کار هستیم به لطف و هدایت خدا حل شد و خدا یک شجاعتی عجیبی در وجود بچه هام ایجاد کرد که هر دو در منزل تنها منتظر ما می مانند و نیاز به کمک پدر و مادرم کاملا رفع شد.
🙏 ماشین دوم رو خدا به ما عنایت کرد و همسرم که بدون ماشین بود و هزینه زیادی بابت اسنپ پرداخت می شد رو در آخر هر ماه سیو می کنیم.
🙏یک مورد دادگاهی داشتم که به لطف خدا کاملا به نفع من پایان یافت .
🙏 فراهم شدن یک آپارتمان اجاره ای بسیار عالی و خوش آب و هوا با درختان بسیار بلند و زیبا در دو طرف ساختمان و ویوو عالی کوههای البرز و آبشار تهران و همسایه های بسیار بسیار نازنین و با شخصیت و شدیدا مهربان و فرهیخته.
🙏پرداخت تمام هزینه و اجاره منزل سر وقت و مرتب و به موقع ( در حالی که سال قبل درهمین زمان ، چند ماه اجاره معوق و کلی بدهی داشتم)
🙏کم کردن ۱۴ کیلو وزن در طی سه ماه گذشته و کاهش وزن از ۱۱۴ به ۱۰۰ کیلو (البته این رو از قانون سلامتی استاد تقلب کردم . در قسمتی که استاد و خانم شایسته در سفر به هاوایی در کشتی بودند و لحظه ای که برای میل کردن قهوه (صبحانه) به سلف کشتی رفتند به قسمت نان های بسیار خوشمزه رسیدند و یک نکته ریز از دوره قانون سلامت رو مطرح کردند و من همون نکته ریز رو اجرایی کردم و فقط و فقط نان رو حذف کردم😉🙏)
و کلی احساس خوب دیگه که همه اینها رو زمانی تجربه کردم که عمل کردن به قوانین و آموزش ها رو انجام دادم و در تله نیوفتادم .
ممنون از اشاره بسیار دقیق و خوب و ارزشمند شما که باعث شد من این کامنت رو بنویسم.
انشاالله همگی در پناه خدا سلامت و خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم.
🙏🌹🙏💐🙏
سلام و سپاس از شما جناب بایرامی گرامی
ممنون از کامنت زیبا و پر از خبرهای خوشی که از زندگیتون دادید.
الان متوجه میشم چرا استاد تأکید دارن کامنت ها رو بخونیم و کامنت بذاریم.
چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم اینقدر نتیجه خلق کردید بعد از عمل به قوانین، هم به شما هم به همسرتون تبریک میگم که تونستید تغیرات بسیار بزرگی در تمام ابعاد زندگیتون ایجاد کنید.
منم به چند نکته از نکات ارزشمند کامنتتون اشاره کنم.
در اینکه همه ما روند تکاملیمون رو سیر میکنیم شکی نیست و به قول استاد ما تا آخر عمرمون باید برای بهتر شدن تلاش کنیم و روی خودمون کار کنیم.
اما استاد حرف فوق العاده ای میزنن که برای من خیلی تاثیرگذار بود:
طی کردن تکامل صرفاً به معنای زمان زیاد صرف کردن نیست. یعنی من میتونم در موضوع خاصی از همون ابتدا به قول استاد آگاهی ها و تمرینها رو مثل وحی منزل بدونم و بهش بی کم و کاست عمل کنم و شاهد زیباییها باشم و تکاملمو و تغییر مدارمو سریع تر طی کنم (نه جهش کنم) یعنی به یک مدار بالاتر و پایدار برسم و ادامه بدم، و یا اسیر تله ی خب دیگه فهمیدمو برم دوباره زندگیمو کنم و نتایج باز کم و زیاد بشه ، بیوفتم.
و نکته جالب اینه که اصولاً این جور مواقع یه حرف مشترک میزنیم هممون وقتی نتایج دلخواهمون نیست، 😅
همه میگیم ما که داریم رو خودمون کار میکنیم و کلی فایل گوش میدیم پس چرا نتایج دلخواه ما نیست و نتایج میاد ولی پایدار نیست؟!
غافل از اینکه گوش دادن به فایلها و لذت بردن از آگاهی ها یک طرف و عمل کردن لیزری و دقیق اون آگاهی ها در لحظه لحظه اقداماتمون یک طرف……
البته که به قول استاد و جمله طلایشون که در یکی از فایلهای توحیدی میگن، درک قوانین هم تکامل میخواد…
که البته درک قوانین از تمرین و عمل به قوانین ایجاد میشه و نه فقط شنیدن فایل و خوندن کامنت و موقع اجرای عملیش در زندگیمون قوانین رو جدی نگیریم.
که باز به قول استاد اگر ما بتونیم عمل به قوانین و جدیت خودمون در تمرینها رو در زندگیمون پیاده کنیم. دیگه نیاز نیست تکامل خودمون رو با چک و لگد از جهان هستی سپری کنیم.
دیگه اگر برای طی کردن تکاملمون زمان هم نیاز باشه اون زمان با لذت بیشتر و دیدن نتایج بیشتر سپری میشه.
دیگه فکر نمیکنیم چرا قانون برای ما نتیجه نمیده….
و دیگه فکر نمیکنم من که خیلی خوب متوجه قوانین شدم پس کو نتایجم….
دیگه نمیگم من که دارم روی خودم کار میکنم پس کو…
اگر بپذیرم قانون یکیه و برای همه کار میکنه اولین اتفاقی که میوفته رفتن توی نقطه پذیرشه و دیگه مسئولیت خواسته و ناخواسته زندگیمون رو به عهده میگیرم و حداقل اتفاقی که میوفته اینه که موقع روبرو شدن با ناخواسته دیگه دنبال دلیلش بیرون از خودم نمیگردم. بلکه با خودم فکر میکنم کجا از قانون به نفع خودم استفاده نکردم؟ و الان چطور از قانون برای ایجاد نتایج دلخواهم استفاده کنم؟
یک نکته ارزشمند دیگه توی کامنتتون این بود که بعد از قدم ۱۲ منتظر تحول توی زندگیتون بودید….
دقیقا من شاهد معجزات زیادی از تمرین ستاره قطبی بودم اما مثل شما دنبال آگاهی ها و اتفاقات عجیب بودم و تمرینات رو به اندازه ای که جدی میگرفتم نتیجه میگرفتم و باز متوقف میشدم و دنبال آگاهی های بیشتر بودم به طوری که هنوز چند قدم رو نگرفته بودم رفتم سراغ فایل عزت نفس و…..
توقع داشتم دیگه قانون خودش بره برای من نتایج رو رقم بزنه😅
غافل از اینکه اگر من به همون آگاهی های جلسات مثل نفس کشیدن عمل میکردم و نتایج رو پله ای برای تصدیق قانون میکردم، دیگه نیاز نبود دنبال چیزی بگردم و فایلهای دیگه استاد رو برای تکرار و تمرین و تمرکز روی زیباییها و ایمان ساختن میدیدم، نه اینکه بگم برم ببینم توی این فایل چی پیدا میکنم شاید کلیدش اینجا باشه😅
در واقع استاد اصل مطلب و قوانین رو در تمام فایلها بیان میکنن ما دنبال چیز دیگه میگردیم🤦
اصل یکیه و دیگه من اگر میرم فایل عزت نفس رو میگیرم برای این باشه که متمرکز روی عزت نفس کار کنم نه دنبال چیز عجیبی بگردم.
اگر میرم فایل ثروت رو میگیرم برای این باشه که همون اصل رو از استاد یاد بگیرم چطوری هدفمند در ثروتسازی کاربردیش کنم نه دنبال چیز عجیبی بگردم و از آگاهی ها و تمرینهای فوق العاده اون فایلها به راحتی عبور کنم….
و چقدر تمام فایلهای استاد بی نظیره که حتما از نتایجم از فایلهای عزت نفس و ثروت ۲ و توحیدی خواهم گفت.
و چقدر هوشمندانه جناب بایرام از فایل دانلودی استاد نکته آموزشی برای سلامتیتون استخراج کردید و استفاده کردید. و باز عمل به اون نکته به شما نتیجه داده.
باز هم ممنون و سپاسگزارم از کامنتتون و برای شما و همسر و فرزندانتون بهترینها رو آرزو میکنم و امیدوارم هر لحظه زندگیتون شاهد نتایج دلخواهتون باشید.🙏
به نام خداوند بخشنده مهربان
و به نام خداوند اجابت کننده سریع
خانم داودی عزیز سلام و درود فراوان
سپاسگزارم از کامنت شما و نکات بسیار ارزشمند شما.
دقیقا موافق نکته اول شما هستم
تکامل به تهعد و جدیت و وقت گذاشتن و عمل کردن ما بستگی دارد نه اینکه زمان زیادی رو صرف کنیم. ممنون از یادآوری بسیار دقیق شما.
نکته طلایی استاد در تمام دوره ها این بوده که یک اصل داریم و این اصل رو در تمام دوره ها متناسب با نکات اون دوره پیاده سازی می کنیم.
به هر چیزی توجه کنیم از اصل و اساس اون موضوع رو به زندگی دعوت می کنیم و تجربه می کنیم.
خانم داودی ، هر چقدر در طول روز بیشتر به زیبایی های دمِ دستی توجه می کنم ، نتایج خوبی رو در زمینه هایی که کار می کنم تجربه می کنم.
به فرض ،
اگه روی ثروت کار می کنم ، نتایج این زمینه دلخواه من میشه
یا اگر روزی عزت نفس کار می کنم ،نتایج همسان با این درخواست های من رقم می خوره
یا اگر روی جسم و تناسب اندام و سلامتی کار می کنم ، چون در طول روز تمرکز به زیبایی های کوچک و بزرگِ پیرامون خودم دارم و ورودی ها رو از صبح تا زمان خوابیدن کنترل می کنم ، نتایج این زمینه هم دلخواه من میشه.
ممنون از نقطه نظرهای عالی و با محبت شما
با آرزوی بهترین ها برای شما و تک تک عزیزان
⚜️قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا ۖ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿٣٨﴾
گفتیم: همگی از آن [مرتبه و مقام] فرود آیید؛ چنانچه از سوی من “هدایتی” برای شما آمد، پس کسانی که از هدایتم پیروی کنند نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین شوند⚜️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بنام خداوند هدایت کننده😍
.
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته که راهنمای ما هستید در این مسیر زیبا و بهشتی😍
.
چقد زیبا بود این کویر سفید و شن های روان و زیبا که انرژی روحانی و ملکوتیش واقعا چشم و دل هر بیننده ای رو با خودش میبره اونجا🤗
خوشا به سعادتون که از نزدیک اونجا رو دیدید و برامون فایل آماده کردید😍
واقعا بینهایت زیبا بود و سپاسگزار خدای مهربانم هستم که امروز صبح منو از خواب بیدار کرد گفت برو تو سایت یه فایل جدید اومده و رفتم دیدم کلی ذوق کردم😍😍
و زدم دانلود بشه و بعد شروع کردم دیدنش
اصلا این هدایت هیچ وقت تمومی نداره
هر لحظه که درمسیر گمراهی میخوای بری خدا میاد بهت میگه آرام باش و بذار من هدایتت کنم و بشین روی شانه های من🤗
چقد لطف خداوند به ما زیاده😍🤗
هدایت همه چیزه👌
.
یادمه وقتی اولین بار از شما مبحث هدایت رو شنیدم در چند سال پیش نمیتونستم بپذیرم یا قبول کنم که من دارم هدایت میشم و خیلی سنگین بود برام
ولی الان خیلی راحت میفهمم و درک میکنم چون خیلی جاها کارهامو گذاشتم خدا انجام بده و به هدایت هاش دل بستم و راه ذهنمو بر مسیر بستم و خدا دست بکار شد و منو هدایت کرد به بهترین مسیر و مکان و زمان و الان که نگاه میکنم به مسیر میگم این بهترین مسیر بود واقعا👌
خداروشکر 🙏
.
استاد جان وقتی گفتی در مورد هدایت های زندگیمون بنویسیم
اومدم گلچین کنم هدایت هامو ولی دیدم واقعا همه چی رو داره خودش هدایت میکنه حتی همین تایپ کردن رو که داره به من میگه و با انگشتانم دارم توی گوشی تاییپ میکنم این هدایته👌
صبح که منو از خواب بیدار کرده هدایته👌
منو سوار ماشین میکنه میبره به محل کارم و افراد جلو راه من قرار میده هدایته👌
آب خوردن هدایته👌
صحبت کردن هدایته👌
همش هدایته در هر لحظه
ولی
میخوام هدایت های اخیر رو بگم که خیلی ملموس بوده و نتیجه بخش
یادمه قبل از همین اتفاقات اخیر ایران
من با باور های اون موقع هدایت شدم به تولید محتوا و ضبط توی اینستاگرام با یکی ازهمکارانم و حتی 4 تا فایل ضبط کردم و گذاشتم توی پیج و پیج داشت خوب رشد میکرد حتی مشتری ملک هم داشتم
ولی بعد از گذشته یه هفته یه شب خوابیدم و نزدیکای صبح بودش که توی خواب و بیداری یه صدای واضحی بهم گفت پیج اینستاگرام رو ببند و جمع کن
و من گفتم چرا آخه؟
گفت جمع کن بعد میفهمی دلیلش رو
و من باز گوش ندادم
دوباره فردا شبش قوی تر بهم گفت و من باز گفتم خب دلیلش رو بگو
و بهم گفت آیا تو بهم اعتماد نداری وقتی میگم یه کاری رو انجام نده؟؟
گفتم چرا دارم،
گفت پس جمع کن و صفحه رو ببند و دلیلش رو توی روزای آینده میفهمی
.
.
.
خلاصه بعد از مدتی یهو زد این اتفاقات توی ایران رخ داد و اینترنت قطع شد و فیلتر شدن اینستاگرام
و من یه لحظه یادم اومد اون صدای واضح خداوند توی خواب و بیداری رو و دلیلش منطقی شد برام و به خدا گفتم برای همین بود گفتی ببندم؟
گفت اره
چون هیچ ثباتی نداشت و توجه تو رو به ناخواسته ها میبرد و بیا روی سایتت وقت بذار و محتوا آماده کن و من هدایتت میکنم👌🤗
و الان که به این مسیر نگاه میکنم میبینم که واقعا اگه پیج رو ادامه میدادم شاید الان دلسرد میشدم و از مسیر دور میشدم ولی خدا هدایتم کرد
.
.
.
هدایت بعدی، توی همین مسیری شغلیم که هستم یادمه توی بحبوبحه سال 98 بود ( افزایش قیمت بنزین، بیماری پندمیک ، ورشسکته مالیم، همزمان دانشگاه رفتن و شغل املاک)
باز توی اون زمان فقط صدای خدا بود که منو هدایت کرد گفت همه چی رو بذار کنار و بچسب به شغلت و با تمرکز برو جلو و هر چی رو که میخوای توی این مسیر بهت میدم و یواش یواش برو جلو
و یادم میاد اون روزا واقعا چه اوضاع نابسامانی بود و برام همش درس داشت و توی چه مدار پایینی بودم ولی الان چرخ زندگیم روان تر شده و حالم عالی تره و پول همیشه تو حسابمه
اون موقع فکر رهایی از بدهی بود
ولی الان فکر گسترش کسب و کار املاک و ایده هایی که بهم میگه
و
حتی هدایت بعدیش که الان چند روزه داره میگه
خرید روانشناسی ثروت 3 هستش که میگه بخرش و با این دوره کسب و کارت رو رونق بده و الهامات رو جدی بگیر و من هدایتت میکنم👌👌
( اینجا از دوستانی که این دوره روانشناسی ثروت 3 رو خریدن و توی کسب و کارشون استفاده کردن میخوام از نتایجشون برام بنویسن و از قبل خرید این دوره و بعد از خرید این دوره و تفاوت ها رو بگن برام تا هم برای من الگو عالی بشه و ذهنم پذیرشش بیشتر بشه و هم ردپایی بمونه برای دوستان دیگه ، پیشاپیش بخاطره پاسخ به این درخواستم از شما رفقای عزیزم سپاسگزارم🤗😍🙏)
.
.
در کل اگه هر کدوم از ما بیاییم هدایت هامونو بنویسیم واقعا تمومی نداره
چون این جریان هدایت همه چیزه و دائمیه👌👌
.
.
یه سری بزنیم به آیات هدایت تا ایمانمون رو به هدایت هاش بیشتر کنه😍
⚜️اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ
ما را به راه راست هدایت فرما
⚜️وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَىٰ
و همان که اندازهگیری کرد و هدایت نمود
⚜️إِنَّ عَلَیۡنَا لَلۡهُدَىٰ
به یقین هدایت کردن بر ماست
⚜️ذَٰلِکَ مَبۡلَغُهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱهۡتَدَىٰ
این آخرین حدّ آگاهى آنهاست؛ پروردگار تو کسانى را که از راه او گمراه شده اند بهتر مى شناسد، و هدایت یافتگان را از همه بهتر مى شناسد!
⚜️إِنۡ هِیَ إِلَّآ أَسۡمَآءٞ سَمَّیۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَمَا تَهۡوَى ٱلۡأَنفُسُۖ وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ ٱلۡهُدَىٰٓ
اینها فقط نامهایى است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشته اید (نامهایى بى محتوا و اسمهایى بى مسمّى)، و هرگز خداوند دلیل و حجتى بر آن نازل نکرده؛ آنان فقط از گمانهاى بى اساس و هواى نفس پیروى مى کنند در حالى که هدایت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است!
⚜️فَرِیقًا هَدَىٰ وَفَرِیقًا حَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلضَّلَٰلَهُۚ إِنَّهُمُ ٱتَّخَذُواْ ٱلشَّیَٰطِینَ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَیَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ
جمعى را هدایت کرده؛ و جمعى گمراهى بر آنها مسلّم شده است آنها شیاطین را به جاى خداوند، اولیاى خود انتخاب کردند؛ و گمان مى کنند هدایت یافته اند!
⚜️وَلَقَدۡ جِئۡنَٰهُم بِکِتَٰبٖ فَصَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ عِلۡمٍ هُدٗى وَرَحۡمَهٗ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ
ما کتابى براى آنها آوردیم که آن را با آگاهى شرح دادیم؛ که مایۀ هدایت و رحمت براى جمعیّتى است که ایمان مى آورند
⚜️مَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِیۖ وَمَن یُضۡلِلۡ فَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ
آن کس را که خدا هدایت کند، هدایت یافته (واقعى) اوست؛ و کسانى را که (بخاطر اعمالشان) گمراه سازد، زیانکاران (واقعى) آنها هستند!
⚜️وَإِن تَدۡعُوهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ لَا یَسۡمَعُواْۖ وَتَرَىٰهُمۡ یَنظُرُونَ إِلَیۡکَ وَهُمۡ لَا یُبۡصِرُونَ (١٩٨)
و اگر آنها را به هدایت فرا خوانید، سخنانتان را نمى شنوند! و آنها را مى بینى (که با چشمهاى مصنوعیشان) به تو نگاه مى کنند، اما در حقیقت نمى بینند!»
( چقد من این آیه رو دوست دارم و قشنگ داره بحث مدار ها رو میگه که نیازی نیس به کسی که توی مسیر حق نیس باهاش صحبت کنی و بخواهی نصیحت کنی و باهاش حرف بزنی چون کور و کر و لال هستن و فرکانس تو رو نمیگیرنو مثل آب در هاونگ کوبیدنه👌)
⚜️وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِینَۗ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیٗا وَنَصِیرٗا
(آرى،) این گونه براى هر پیامبرى دشمنى از مجرمان قرار دادیم؛ امّا (براى تو) همین بس که پروردگارت هادى و یاور (تو) باشد!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خدایا سپاسگزارم ازت که در هر لحظه بهم میگی کدوم مسیر برام بهتره با باور هام😍🙏
إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ (۵)
(پروردگارا!) تنها تو را مى پرستیم؛ و تنها از تو یارى مى جوییم
سلام و صد سلام به همگی
چقدر زیبا مریم جان میگن: ” وقتی با یک جایی هم مدار نباشی، مهم نیست چقدر دوست داری بری اونجا، جهان اجازه نمیده که بری!
دنیا، دنیای هم مداریست، تو جایی هستی که با آن هم مدار هستی. ”
استاد میدونین این فایلی که الان، امروز اینجا آپلود کردین مثل بمب بود برای من، یک بمب روشنایی که یوهو میترکه و مسیر درست رو نشون میده.
و انگار قبلش خیلی از ماها در تاریکی بودیم
شما به عنوان تمرین گفتین که از هدایت ها و همزمانی ها بنویسیم
چه همزمانی بهتر از اینکه امروز ۲۸ آبان از خواب بیدار شی و همچین فایل انگیز شی و ترغیب کننده رو ببینی
فایلی که به من کلی جهت داد از جمله اینکه یک شبکه اجتماعی که هر لحظه اخبار منفی رو منتشر میکنه رو همین الان از گوشیم پاک کردم
یک هدایت و هم زمانی جالب دیگه که اتفاق افتاد دوره پندمیک بود که همه با توجه به شرایط باید در خانه قرنطینه میماندند.
و ما گفتیم چه فرصتی بهتر از این!
همگی، ۴ نفرمان، در خانه زمان آزاد داریم و نباید سر کار میرفتیم پس تصمیم گرفتیم به بازسازی بخشی از منزل
دقیقا در بازه زمانی که ۹۵ درصد مردم جهان از این پندمیک و در خانه نشینی دچار افسردگی و افکار منفی بودند ، ما یک تغییر و تحول بزرگ و زیبا در خانه دادیم
جالب اینجا بود اون دو تا متخصصی که اومدن و زحمت بازسازی منزل رو کشیدن هم با ما هم فرکانس بودن و کلا از اخبار منفی بیماری و پندمیک به دور بودن
همینه که استاد میگن: “در جهان هر چیز چیزی جذب کرد گرم گرمی رو کشید و سرد، سرد”
پس نگار، امروز یادم میمونه که هیچ کس از جنگیدن به صلح نمیرسه
از جنگیدن فقط به جنگ و درگیری بیشتر میرسی
تمام!
استاد و مریم نازنین، سپاسگزارم که ما رو با White Sand National Park آشنا کردین و
خدا رو شکر که در فرکانس دیدن این حجم از زیبایی ها هستیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَى ﴿۱﴾ وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى ﴿۲﴾ وَمَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى ﴿۳﴾ انَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّى ﴿۴﴾ فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى ﴿۵﴾ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ﴿۶﴾ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى ﴿۷﴾ وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى ﴿۸﴾ وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى ﴿۹﴾ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى ﴿۱۰﴾ وَمَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى ﴿۱۱﴾ إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى ﴿۱۲﴾ وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَهَ وَالْأُولَى ﴿۱۳﴾ فَأَنْذَرْتُکُمْ نَارًا تَلَظَّى ﴿۱۴﴾ لَا یَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى ﴿۱۵﴾ الَّذِی کَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿۱۶﴾ وَسَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى ﴿۱۷﴾ الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَکَّى ﴿۱۸﴾ وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَهٍ تُجْزَى ﴿۱۹﴾ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى ﴿۲۰﴾ وَلَسَوْفَ یَرْضَى ﴿۲۱﴾
—————————————————————————
سلام استاد جونم، به تعداد همون شنهای سفید صحرایی که هستید دوستون دارم، دوست دارم که چه عرض کنم عاااااااشقتم، اصلا یه چیزی بیشتر از عشقی شما، با اون عزیز دلِ زیباتون که شدین دست خداوند مهربان برای هدایتم.🥰❤️🙏
این چهارمین باره که این فایل رو دیدم، البته یبارم صوتیش رو تو خواب گوش دادم، از همون اول فایل که شما شروع کردین به صحبت کردن، من همش این سوره لیل رو داشتم تو ذهنم مرور میکردم، چقدر شما این “وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى” کننده این سوره اید، چقدر ” فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى” این سوره اید، و خداوند چه عالی وفای به عهد میکنه و “إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى” بودنش رو براتون هر روز کامل و کاملتر میکنه.🙏❤️
گاها تو عقل کل بعضی از دوستان میپرسن که کسی الگویی در مورد فلان موضوع سراغ داره، بگین ماهم ایمانمون قوی تر شه؛ بابا الگویه چی میخوای تو، ثروتمندی، سعادتمندی، عشق و عاشقی، تندرستی، آزادی؟؟؟؟ چی میخوای؟ بیا اینم استاد، الگوی تمام عیار توحید و خداپرستی، اینم ورژن جدید ابراهیم، موسی و هرکسی که ندیدی و میخوای ببینیش، استاد همین که هستی خودش یک دنیا نعمته.💜💜
خداروشکر بخاطر ذره ذره این کائنات که هر ذره اش نعمته، هدایته، نشانه اس، الهی شکرت🙏❤️
استاد از وقتی فایل سوره لیل رو توی ۱۲قدم گوش دادم همش دارم تجربه اش میکنم، الگوها خودشو نشون میده، نشانه ها میان، و کم کم درک میکنم اینکه میگین ما باید این آگاهیها رو زندگی کنیم ینی چی، اصلا ما باید قرآن رو زندگی کنیم.
دیروز صبح که فایل رو دانلود کردم و دیدمش فرصت نشد کامنت بزارم، با پسرم رفتیم کوه، برگشتیم رفتیم سونا، برگشتیم خونه استراحت کردیم و خلاصه شب خواستیم بریم بیرون رستورانی جایی شام بخریم که جمعه مون رو عالی تمومش کنیم، فقط فرصت میشد که من تکرار و تکرار این فایل رو گوش بدم.
و تجربه دیشبم، شد کامنت این فایل برای من، دیشب عصر با خانوم و پسرام در اومدیم که بریم رستوران غذا بخوریم، از اونجایی که جریانات اعتراضی مردم هنوز ادامه داره، ناخواسته حوالی ولیعصر تبریز ما وسط معرکه شعارها و بوق ماشینها و همهمه ماموران ضد شورش گیرافتادیم، که نگم بهتون چه وضعی بود😨😖، چون ذهنم چند وقتیه با سوره لیل و آموزشهای گرانبها و نابتون مشغوله من اتوماتیک وار ، جوری که انگار میدونستم که باید چی بخوام، شیشه ها رو دادم بالا و درهای ماشین رو قفل کردم و از خدا هدایت خواستم و پیچیدم به یه کوچه، پسرم خیلی ترسیده بود، هی میگفت بابا کجا میری، اینجا به کدوم ور راه داره و …، من خیلی آروم بودم، و همسرمم که بهم اعتماد داره و میدونه بیگدار به آب نمیزنم اونم آروم بود و فقط گهگاهی به پسرم میگفت، آروم باش خدا خودش کمکمون میکنه از این وضعیت خلاص شیم، سرتون رو درد نیارم که ما از اون هیاهو با چندتا کوچه پس کوچه خارج شدیم و چون خونه مون همون طرفای ولیعصره دیگه سخت بود برگشتن، من گفتم: “بریم ببینیم حالا چی پیش میاد”، تهِ دلم این بود که خدا خودش هدایتمون میکنه به بهترین جا، همینطور که میگشتیم و کم کم داشتیم از شهر میرفتیم بیرون من گفتم بیاین بریم … (یه رستورانی هست وسط یک باغ که پرورش ماهی میکنن و خیلی جای مجلل و عالیه و انواع کباب و ماهی و سرویس غذای خیلی حرفه ایی دارن البته ۴۰کیلومتر خارج از شهره و ما معمولا تابستونا زیاد میریم) همسرم گفت نه بابا خیلی دوره و نمیخواد، من گفتم بخدا هدایت شدیما به این مسیر، برگردیم که اون شلوغی هنوز تموم نشده ، بریم دیگه، من ناخودآگاه افتادم همین مسیری که منتهی میشه به اونجا، خلاصه رفتیم و رسیدیم باع دیدیم واااااو چقدر شلوغه انگار همه بودن به جز ما، جوّش یکم متفاوت تر شده بود، دیگه خانومای بدون روسری که کم کم داره عادی میشه، ولی اینجا داشتن میرقصیدن، چون همیشه موسیقی اونجا برقراره و باندهای بزرگ آدمو به وجد میاره که برقصه😅، خلاصه ما نشستیم و چند نفری اومدن احوالپرسی و خوش آمد گویی و سفارش نداده همونی که ما سفارش میدادیم رو آوردن (سینی سلطانی ۳نفره)، خیلی عجیب بود، همسرم گفت ینی اینا اینقد رو مشتریا شناخت دارن که میدونن چی میخوان، بهرحال با وجود مشکوک بودن کارشون ما از غذا و جو و محیط و بزن و برقص لذت بردیم، اومدن جم کردن و بساط چایی آوردن با سماور هیزمی کوچولو و استکان و نبات به تعداد و گذاشتن اونجا و رفتن، دیگه اینکارشون واقعا جای تعجب داشت که بابا ماکه دیگه اینو سفارش ندادیم داشتیم میرفتیم، چون باید زودتر برمیگشتیم که پسرم زودتر بخوابه صبح قراده بره مدرسه، گفتیم عیب نداره اینم حالشو میبریم، بقول آب نطلبیده مراده، چاییمونم خوردیم ، جاتون خالی چقدر چسبید، فقط تنها چیزی که ازمون پرسیدن این بود که قلیون چندتا بیاریم که من گفتم ما قلیون نمیکشیم، مابقی رو خودشون آوردن بدون هیچ سوالی، خلاصه خیلی حال کردیم رفتیم با اردکها بازی کردیم و گفتیم و خندیدیم، اومدیم که بریم صندوق حساب کنیم بریم سوار ماشین شیم، (صندوق توی یه اتاقیه تو ورودی باغ) دیدیم اتاق بسته اس، از یکی از پرسنل پرسیدم که دوستمون کجاس ما حساب کنیم، گفت امروز تعطیله، باغ رو رزرو کردن مهمونای آقای فلانی هستن فقط 😳، واااااا، مهمونای آقای فلانی؟؟؟ پس ما اینجا چیکار میکنیم؟
همین صحبتها بود یه خانومی اومد گفت، واااا دارین تشریف میبرین؟ چرا زود؟ خوش نگذشت؟ من گفتم بهش واقعیتش من فلانی ام و اصلا شمارو نمیشناسم، طبق عادتی که همیشه میومدیم اینجا غذا میخوردیم، اومدیم رفتیم تو و کسی هم چیزی نگفت و مام بخیال اینکه دیگه روال عادیه، داشتیم حسابمون رو میدادیم که بریم، متوجه شدیم باغ رو رزرو کردن، خانومه خیلی خوشحال شد و همسرشم اومد ، خیلی مهربون و گشاده رو که خیلی هم عالی شما مهمونای خاصه مایید تشریف بیارین الان کیک میخوایم بیاریم، حالا هستیم، من گفتم ممنون، اگه این صندوق بیاد حسابمونو میدیم و میریم و…
خلاصه اینکه اصلا نذاشتن پول بدیم که شما مهمونین و اصلا نمیزارم پول بدین، تا دم ماشین بدرقه مون کردن، به پسر کوچیکم که تو بغل مامانش خواب بود یدونه هم غذا دادن که بیاریم خونه، مارو راه انداختن.
ما همگی از این اتفاق و این محبت و رفتار عالی اونا تو شک بودیم که خدایا چی شد، چطوری شد، این دیگه چجورشه، رفتیم خوردیم، حال کردیم، پول ندادیم که هیچ غذا هم دادن که بیاریم، دیر وقت بود ساعت داشت میشد ۱ صبح، همه خسته بودیم، خوشبختانه همه تو ماشین خوابیدن، و من راحت تونستم تا خونه اشک بریزم و خدارو شکر کنم، که خدایا ینی در این حد زود جواب میدی؟؟
یاد سوره لیل، یاد حرفهای شما تو این فایل، یاد حرف خودم که تو وسط اون گیروداد ولیعصر گفتم خدا خودش هدایت میکنه😭😭😭🙏🙏🙏
خدایا شکرت، خدایا هزاران هزار بار شکر.
اینکه من برخلاف معمول که فایل رو میدیدم و کامنت میزاشتم ولی اینبار گویا ننوشتم که این اتفاق بیوفته تا اینو بیام کامنت بزارم.
خدایا شکرت، بخاطر تمام نعمتهات🙏🙏❤️❤️❤️
صبح ها من بیدار میشم، پسرمو بیدار میکنم، صبحونه میدم و خودم میبرشم مدرسه، امروز که بیدارش کردم، اولین حرفش میدونین چی بود؟؟
قبل از اینکه سلام و صبح بخیر بگیم به هم، چشاشو که باز کرد گفت: “بابا دیدی خدا دیشب چیکار کرد؟”
عاشقتونم
موفق و پیروز باشید
❤️🙏🌺
سلام آقا کمال عزیز
امیدوارم همین الان که داری کامنت من را می خوانید حال دلتون عالی باشه
این سومین باریه که تو این چند وقت دارم این کامنت شما را می خوانم
واقعا عالی نوشتید
هر بار که این که دل نوشتهی شما را می خوانم حال دلم عالی میشه
مرسی مرررررسی ️
چقدر خداوند زیبا و شگفت ت
انگیز هدایتتون کرده
خدا رو صد هزار مرتبه شکر
به خاطر کامنت زیبا و آموزنده ای که نوشتید بی نهایت سپاسگزارم ️
سلام جمال عزیز کرده ی خدا ،امیدوارم حالت بهتر از همیشه باشه دوست عزیزم امروز باز با خوندن کامنتتون اشکم در اومد چقدر خوب خداروشناختی چقدر خوب افسار ذهنتو دادی دست خدا نوش جونت این غذای بهشتی این مهمانی خدا
میزبان خدا بودن باید خیلی شیرین باشه باید خیلی لذت بخش باشه نوووووش جونتون این لذت و این طعم چای بهشتی…
دلممممم رفت برا حرف پسر گلتون “بابا دیدی خدا دیشب چیکار کرد؟؟”همین حرف و میخام همین حس و میخام اقا جمال الان ک دارم مینویسم تو پذیرایی نشستم و خانوادمم هستن بااینحال فقط دارم گریه میکنم انقدر ک حرفتون تاثثیر گذار و خواستنی بوده برام دلم میخاد خدا رو بشناسمش رفاقتشو تجربه کنم
خیلی دوستون دارم خیلی حال و هواتو خواستارم خیلی فرکانستون عشقه عشق نااااااب امیدوارم همیشه شاد و باخدا باشی
به دستای پر مهر خدا میسپارمت مرد توحیدی
بنام رب قادر
اشک ما رو درآوردی برادر
من همیشه صبح ها برای خدا مینویسم شکرت که امروزم افتخار دارم سر خوان کرم تو مهمانم
بله همه مهمانشیم
و الحق خوب میزبانیه
به شرط ایمان
و تبریک میگم ایمانتونو
خدا بیافزاید بر شما و بر ما
الهی شکر
سلام
دوست هم فرکانس
و تقریبا هم شهری
منم اهل شبستر هستم خیلی خوشال شدم از تبریز نوشته بودید
حس نزدیکی بیشتری به شما کردم
خییییلی با عشق ولذت کامنتتون رو خوندم
خیلی جالب و تاثیر گذار بود
ممنون که تایپ کردید
تا ایمانمون بیشتر بشه
از دل اون اغتشاش برسی به یه ضیافت
این ینی هدایت الله وجز این نیروی برتر
کسی انققدر زیبا نتونسته و نمیتونه که
این پلن هارو بریزه
اسون بشید برای اسانی ها
امین