توحید عملی | قسمت 10 - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرنگیس محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2660 روز

    سلام

    این دومین کامنتی که برای این محتوای ارزشمند می‌نویسم

    متوجه شدم که در درون این اظهار خاشع بودن و بندگی کردن و احساس ناتوانی در برابر توانمندی خداوند برای من، در لایه های زیرین اتفاقا یه غرور و منبتی خانه کرده و چه خوب که متوجه شدم ،که نوشتنش اینجا برام سخته اما برا اینکه به حرف ذهنم گوش نداده باشم واینکه شاید کسی هم این شرک پنهان رو داشته و مثل من متوجه اش نباشه وآگاهی کسب که می‌نویسم

    یک چند وقته که کارهام کمی کند پیش میره و احساسم سینوسیه ،باخودم فکر می‌کردم چرا اینجوریه من که هر روز به روال قبل محصولات و فایلها رو گوش میدم ،دلیلش چیه خب برمیگردیم به چند وقت قبل :

    از اونجایی که قبلاً خیلی شدیدتر مصمم بودم که همسرم رو در این مسیر بیارم ،وسط یه سر رسیدو باز کردم و تاریخ زدم و تعهد دادم که تا چند ماه بعد همین موقع ببینم تو چه شرایطی هستم و امضا کردم، همسرم هم نوشت و امضا کرد و گفتیم هرکس مسیر خودش رو میره و بعد نتایج رو مقایسه می‌کنیم

    چند وقت پیش ، خیلی اتفاقی اون سر رسید رو که اصلاً نمی‌دونستم همون سررسیدی که توش نوشتم و یادم نبود که حتی چنین چیزی نوشتیم ،رو برداشتم و دقیقاً همون جایی که قبلاً نشسته بودیم به همون صفحه برخوردم و تقریباً 9 ماه از اون زمان گذشته بود ،

    خب ،نتایج کاملاً گواه بود و همسرم اقرار کرد که پیشرفت تو اصلاً قابل مقایسه با من نیست و من پس رفت داشتم و چند ماهه به کسادی بازار برخوردم و تو خوب پول ساختی و..فلان

    من از بعد از اون قضیه به خودم مغرور شدم که آفرین فرانگیس ،خیلی خوب پیش میری

    دیدی از همسرت جلو زدی حالا بذار اصلا فایلا رو گوش نده، دیدی چی همه نتیجه گرفتی،افرین به اراده وپشتکار ت

    ..

    آره، من فکر کردم همه نتایج خودم گرفتم ،فایلا رو خودم با اراده خودم گوش کردم خودم پا رو ترسام گذاشتم و جسارت نشون دادمو ،قطعاً در باطن هم خدا را شکر می‌کردم و اعتبار همه این‌ها رو به خدا می‌دادم و کلی هم سپاسگزار بودم ، اما در مقایسه با همسرم و رفتار با هاش ریشه های حس غرور گهگاه دیده میشد

    چند بار بهش گفتم تو انگار آسون شدی برای سختی‌ها، پول سواره و تو پیاده‌ای

    خیلی اعتراف تلخ و سختی ه همش هم ریشه در وابستگی،دلسوزی ، در اصلاح دیگران، ریشه در نشان دادن راه آسون به دیگران داره یعنی همان قدر که همسرم اعتراف کرد برای من کافی نبود و چند بار از نتایج مالی و کاری تا وقت آزادم.. بهش گوشزد کردم

    من اشتباه کردم یعنی اصلاً متوجه نبودم که حتی این اراده فایل گوش دادن و عملگرا بودن رو هم خدا به من داده

    ولی متوجه بودم که خدا کارهام رو بعد قدم برداشتن آسون کرد،خدا هدایت های لازم رو در زمان مناسب بهم رسوند ،خدا منو هدایت کرده به این مسیر ،یعنی در این بخش حضور خدا رو پر رنگ تر می‌دیدم ،« چقدر خوشحالم که متوجه شدم»

    خدایا منو ببخش که بنده ات رو‌حقیر می‌دیدم و خودم رو بزرگ ،خدایا من هیچ ام ،از اول عدم بودم تو به من شکل دادی و فرصت حیاط ،و اراده و توان ادامه دادن ،من درخواست هدایت کردم اما تو اجابت کردی و هدآیتم کردی به مسیر آسونی

    من از یادگیری این مسیر سرسبز که سوت زنان میرفتم مغرور شده بودم

    واقعا شرک بسیار بسیار شبیه همون مورچه سیاه در دل تاریکی شب بر روی سنگ سیاهه ،خیلی باید دقت کنیم و با تضادها و درجا زدن‌ها و فایل‌های آگاهی بخش و البته تفکر در رفتار مون شاید بتونیم ریشه هه ای این رفتار ناشایست رو در درونمون ببینم

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    سپیده منصوری گفته:
    مدت عضویت: 996 روز

    به نام یگانه قدرت جهان هستی

    عرض ادب و احترام دارم خدمت استاد عزیزم،مریم جان شایسته و دوستان خداجویم

    استاد امروز من با شنیدن این فایل، از یک گیجی بیرون اومدم..دقیقا این فایل مناسب این روزهای من بود.. به راستی که خداوند به واسطه این پیامها و آگاهی ها هم شما را هدایت میکند و پاسخ شما را میدهد و هم در بهترین زمان پاسخ ما را میدهد و ما را هدایت میکند که وارد سایت بشیم و بی منت مِی مست بشیم از شراب آگاهی حق

    استاد عزیزم منتظر فایل 4 از سری فایلهای ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده بودم که با فایل توحید عملی 10 مواجه شدم..

    فهمیدم ی خبرایی شده که برنامه عوض شده..و حتما که هدایت الله است و بس…

    دیروز بعد از گوش دادن به فایل قران را باز کردم تا بخش مربوط را بخوانم..دقیقا با آیاتی رو به رو شدم که مهر تاییدی بود بر این فایل الهی

    159» فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ‌

    (اى رسول ما!) پس به خاطر رحمتى از جانب خدا (که شامل حال تو شده،) با مردم مهربان گشته‌اى و اگر خشن و سنگدل بودى، (مردم) از دور تو پراکنده مى‌شدند.

    پس از (تقصیر) آنان درگذر و براى آنها طلب آمرزش کن و در امور با آنان مشورت نما، پس هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش و) بر خداوند توکّل کن.

    براستى که خداوند توکّل کنندگان رادوست مى‌دارد.

    _

    تاکید دارد به پیامبر که اگر زبان تو نرم است ،رحمتی است از سوی خداوند و اگر این رحمت نبود و تو سنگدل و خشن بودی مردم از دور تو پراکنده می شدند..حتی اختیار واژه به واژه من در دستان خداوندی است که مدیریت جهانی به این منظمی را به عهده دارد..

    به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان را دوست دارد..با هر کس می خواهی مشورت بکن ولی در نهایت هدایت در دستان من است که به همه امور اگاه هستم.

    _

    دل

    «160» إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ‌

    اگر خداوند شما را یارى کند، هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد و اگر شما را خوار کند، پس چه کسى است که بعد از آن بتواند شما را یارى کند؟

    (بنابراین) مؤمنان فقط باید بر خداوند توکّل کنند.

    این ایه حجت را بر مومنان تمام میکند..بر مومنااااااان،،بر کسانیکه به غیب ایمان دارند و تنها خدا را می پرستند و تنها از او یاری می جویند..

    مومن،پرهیزگار،متقی و متوکل و…… همه و همه چنان محافظ و بادیگاردی دارند که هیچکس نمی توااااااند و قدرتش را ندااااارد که بخواهد ذره ای بر آنها غالب شود و یا خوارشان کند..

    چه اعتماد به نفسی پیدا میکنم وقتی این آیات را می خوانم..وقتی احساس میکنم خداوند چشم در چشم نگاهی پر از اطمینان را به من می دوزد و فقط من مخاطب خاصش هستم….چقدرررر خیالم راحت میشه وقتی باور میکنم در پناه خداوندی هستم که هیچ قدرتی توان مقابله با او را ندارد…چقدررررر احساس عجیب و خوشایندی دارم وقتی میدونم چنین نیروی عظیمی برنامه های من را مدیریت میکنه و کافیه که تنها با او مشورت کنم و هر لحظه بیشتر باورش کنم..اونوقته که تمام مسیرها برایم هموار و سبز و آسان و زیبا می شود و همه نا ممکن ها ممکن میشود.

    خدایا شکررررررررررررررررت که هستی و من باور دارم که هستی..

    استاد عزیزم سپاسگزارم که باور کردی و گلوی خدا شدی و کلام الله را بر جان و دل و روح ما جاری کردی و هر روز از غار نمور و سرد و تاریک شرک و ترسهایمان بیرون میزنیم ،تارهای عنکبوت استرس و نگرانی را پاره می کنیم و نور حقیقت را بر تن و جانمان احساس میکنیم و در گرمای توحید و بندگی شور و شوق زندگی را می یابیم.. انوق است که قدرت و جسارت حرکت کردن در مقابل همه درجازدنهای مان را پیدا میکنیم..

    گاهی به خودم میگم قبل از این زندگی با توحید ، چطوری زندگی می کردم؟؟ و توی ذهنم فقط تاریکی میاد و گاهی سو سوی نوری که تنها نگاه و رحمتی بود از سوی خداوند که مرا دریاب،،بیا تا به تو بگویم زندگی این نیست که داری،و چقدر میتوانی عشق و فراوانی را تجربه کنی،،کافیه دستم را بگیری،باورم کنی،از عالمی دل بکنی و فقط به من دل بدهی،،تا بینی برایت چه کنم؟؟؟!!!!!

    و من باور کردم،دستم را به دستش دادم و تنها به پشتوانه خودش قدم در این مسیر تغییر و توحید گذاشتم.

    173» الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ‌

    مؤمنان کسانى هستند که (چون) مردم (منافق) به ایشان گفتند: بى شک مردم (کافر مکّه) بر ضد شما گرد آمده (و بسیج شده) اند، پس از آنان بترسید، (آنها به جاى ترس) بر ایمانشان بیافزود و گفتند: خداوند ما را کفایت مى‌کند و او چه خوب نگهبان و یاورى است.

    استاد عزیزم در این سرزمین الهی فهمیدم مومن یعنی فقط و فقط ذکر خدا را نه بر لب که بر جانم زمزمه کنم..تا هر روز با او آشناتر شوم و در لحظه لحظه زندگی ام دوستی اش را بچشم و چه خوب وکیلی است خدایی که بی منت بر تو می بخشد و ترا عاشقانه میخواهد همانطور که هستی…

    استاد عزیزم حکایت فایلهای هدایتی شما که بر قلب تک تک ما نازل میشود و قلبهایمان را میشورد از زنگار کبر و غرور و خودپرستی و شرک ، حکایت این ایه مبارکه است:

    «164» لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ‌

    همانا خداوند بر مؤمنان منّت گذاشت که در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنها تلاوت کند و ایشان را پاک کرده و رشد دهد و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، هر چند که پیش از آن، قطعاً آنها در گمراهى آشکار بودند.

    در روزگاری نه چندان دور برای حل هر مسئله از زندگی ام فقط روی خودم حساب میکردم..و سهم خداوند در این تضادها و مشکلاتم فقط شنیدن فریادها و چرااااهای از روی خشم من بود!!!!

    چراااااا؟؟؟ و چرااااااا؟؟ و چرااااااا؟؟

    اما خدای من با مهربانی دست نوازشی بر سرم کشید و مرا به سمت این آگاهی ها و این سرزمین وحی هدایت کردتا آرام بگیرم..تا روح زخم خورده و خسته ام را التیام بدهم..هر چه می شنیدم و می خواندم کویر جانم بی چون و چرا می بلعید..تسلیم تسلیم بودم و همه چیز را بدون هیچ مقاومتی پذیرفتم..

    حدود یکسال و چند ماه است که به این سرزمین بندگی و توحید مشرف شدم و طواف خانه اش را میکنم با هر بار شنیدن و خواندن معجزات و هدایتهایش..

    پذیرفتم که قدرت را به کسی ندهم ، و باور کنم که خودم خالق شرایطم هستم،اما گیج شدم که اگر خودم خالقم پس نقش خدا چیست؟؟؟ سوال داشتم و امروز با این فایل جوابم داده شد..

    من بنده ام ،هر توانی دارم از سمت اوست،،اگر توان خلق کردن دارم او به من داده،،اگر وارد این مسیر شدم او دستم را گرفته،اگر می نویسم،میخوانم و درک میکنم او به من اجازه داده..

    من تنها یک در خواست کننده هستم،کسی که پاسخ همه درخواستهای مرا میدهد تنها اوست..

    چند سال پیش در یک گرفتاری مالی بودم..تا حالا وام نگرفته بودم..دوستی گفت فلان بانک وام میده ولی شرایط ضامنهاش سخته…گفتم توکل به خدا..از سر کار که برگشتم دیدم دقیقا سر خیابونمون همون بانکه ،رفتم داخل و با رییس بانک صحبت کردم..انگار آشناتر از هر آشنایی بود.. گویی منتظر من بود،با لبخند و مشتاق برای اینکه مسئله مرا حل کند..دو ضامن را برایم یک ضامن کرد به لطف الله، با شرایط عجیب آسان..و وام را به من داد زودتر از آنچه فکرش را میکردم و مسئله به موقع از جایی که فکرش را هم نمیکردم حل شد..

    استادم ازت خیلی ممنونم که به هدایت الله گوش می سپاری و میگویی تا به یاد بیاورم الطاف و مهربانیهای خداوندم را..خدایی که بسیار عطاکننده است،خدایی که بسیار مهربان است،خدایی که چه خوب یاور و نگهبانی است،خدایی که تنها و بهترین وکیل بنده اش است..

    هر روز و دوباره و دوباره ایمان می اورم با باور و یقینی خالص تر که تنها اوست که لایق پرستش است..تنها اوست که قادر و توانا است و دانا و اگاه به همه امور…

    با هم بخوانیم فرازی از مناجات امیرالمومنین بنده موحد خداوند را:

    مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلاَّ الْمَوْلَى‏

    اى آقاى من اى آقاى من تویى مولاى من و من بنده توام و آیا در حق بنده جز مولایش که ترحم خواهد کرد؟

    مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْمَالِکُ وَ أَنَا الْمَمْلُوکُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ إِلاَّ الْمَالِکُ‏

    اى آقاى من اى آقاى من تویى مالک وجود من و من مملوک توام و آیا در حق مملوک جز مالکش که ترحم خواهد کرد؟

    مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْغَنِیُّ وَ أَنَا الْفَقِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَقِیرَ إِلاَّ الْغَنِیُ‏

    اى آقاى من اى آقاى من تویى بى‏نیاز و من فقیر و آیا در حق فقیرى محتاج جز غنى بى‏نیاز که ترحم خواهد کرد؟

    مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ أَنَا الْمَرْزُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْزُوقَ إِلاَّ الرَّازِقُ‏

    اى آقاى من اى آقاى من تویى روزى دهنده خلق و من روزى خواهم و آیا در حق روزى‏خواهان جز رازق و روزى دهنده خلق که ترحم خواهد کرد؟

    مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الرَّحْمَنُ وَ أَنَا الْمَرْحُومُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْحُومَ إِلاَّ الرَّحْمَنُ‏

    اى آقاى من اى آقاى من تویى خداى بخشاینده و من بنده قابل ترحم و بخشش و آیا در حق بنده قابل بخشش جز خداى بخشاینده که ترحم خواهد کرد؟

    مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْمَرْبُوبُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَرْبُوبَ إِلاَّ الرَّبُ‏

    اى آقاى من اى آقاى من تویى پروردگار پرورنده خلق و من‏مربوب و پرورش یافته توام و آیا در حق مربوبى جز آنکه پروردگار اوست که ترحم خواهد کرد؟

    مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ ارْحَمْنِی بِرَحْمَتِکَ وَ ارْضَ عَنِّی بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ فَضْلِکَ‏

    اى آقاى من اى آقاى من برحمتت ترحم کن و به جود و کرمت و فضل و احسانت از من راضى و خشنود باش

    یَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ وَ الطَّوْلِ وَ الاِمْتِنَانِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ‏

    اى خداى صاحب جود و احسان و فضل و نعمت به حق رحمتت اى مهربانترین مهربانان عالم.

    استاد عزیزم سپاسگزار خداوندم هستم برای وجود پر برکت و مهر شما

    دوستان عزیزم بسیار سپاسگزارتون هستم بابت تک تک کامنتهای ارزشمند و اگاهی بخشتان

    دوستون دارم

    در پناه الله یکتا روز و روزگارتان عااااالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      مصطفی پوری گفته:
      مدت عضویت: 1946 روز

      سلام سپیده جان

      پروردگار جهانیان با اذن تو در این لحظه مینویسم

      بی اذن تو برگی از درختی نمی افتد

      یعنی دقت قوانین جهان تا این حد و عظمت الهی تا این مرتبه جهان‌گستر و عمیقا

      سپیده عزیز زیبا نوشتی و چقد بلند وطولانی، ، جانم تازه شد با خواندن کامنتی الهی که تسلیم بودنت را در قالب همه موارد گفتی ،،

      ذوقم و احساس خوبم از اینه که براحتی همه کار برام انجام میده ،،همه چیز میشه برام،،همه کس میشه برام باهاش باشم دیگه نیازی به کسی ندارم

      خدایا ممنونم که منبع آرامشی و نعمتی ،شکرگزارم که هستی همیشه ،،میشه حساب کرد که هیچ وقت پشتم راخالی نمیکنی

      خدایا کمکم کن در همه اوقات یادت باشم نه فقط در گرفتاری ها بلکه در خوشیها هم همه چیز را از آنِ توبودن که رحمت و بزرگی تومان حالم شده و بهم عطا کردی ،، خدایا ممنون بابت این احساس عالی این لحظه

      سپیده جان جانم را تازگی بخشیدی وقتی در ترجمه آیه گفتی اختیار واژه‌ های کلاممون در دستشه و تاکید کنم به خودم که چیزی از خودم ندارم همه لطف و بخشش الهیست

      خدایا به هر خیری از تو محتاجم

      خدایا هدایتم کن به زمان ومکان مناسب که به سادگی از نعمتهایت بهره فراوان ببرم

      شکرگزاری میکنم که هرچه بخواهم را داری و عطا میکنی

      تشکر ویژ از استاد عزیز و خانم مریم شایسته خوش قلب

      سپیده عزیز تشکر بابت این کامنت لذیذ که به جان دل نشست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        سپیده منصوری گفته:
        مدت عضویت: 996 روز

        سلام دوست گرامی

        خوشحالم که کامنتم را خواندی و بر جانت نشست..

        فایلهای توحید عملی من را از خود بی خود میکنند

        هر جا حرفی از اوست که قبله عالم است حالم را دگرگون میکند

        چقدر خوبه که اینجا هست

        چقدر خوبه که شماها هستید

        چقدر خوبه که استاد عزیزم هدایت را پذیرفت،عملی کرد و مسیری را هموار کرد برای رسیدن به اصلمون

        امروز توی فایلی از دوره عالی عزت نفس داشتم گوش میدادم که استاد فرمودند بالاترین حد از عزت نفس باور به اینه که نیروی برتری که مدیریت همه جهان ها را دارد دستت تو دستش هست و درون توست و با تو حرکت میکنه…

        کافیه همین ی دونه رو باور کنم دیگه هیچکس نه قدرتی داره،نه اثری،به هیچکس اصلا نیااااازی نیست..این یعنی توحید،یعنی عزت نفس

        استاد عزیزم سپاسگزارم که نقطه اشتراک تمام آموزش هاتون توحید است اما نه فقط بر زبان که در عمل..

        همه موفقیتها ختم می شود به یک نقطه توحید..

        داشتم قرآن می‌خواندم از خواندن آیه ای خیلی لذت بردم.

        وَ یَقُولُونَ طاعَهٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَیَّتَ طائِفَهٌ مِنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُولُ وَ اللَّهُ یَکْتُبُ ما یُبَیِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى‌ بِاللَّهِ وَکِیلًا «81»

        (منافقان، به هنگام روز و در حضور تو) مى‌گویند: اطاعت! پس چون از نزد تو بیرون مى‌روند، گروهى از آنان در جلسات شبانه و بیتوته‌ها برخلاف گفته‌ى تو کار مى‌کنند، ولى خداوند، آنچه را در این جلسات مى‌گذرد، مى‌نویسد. پس از آنان اعراض و بر خداوند توکّل کن، وکار ساز بودن خداوند کافی است.

        چقدر با این آیه احساس دلگرمی کردم از اینکه ی پشتیبان آگاه و قدرتمند دارم..دیگه چی میخوام؟؟؟

        باز هم از شما ممنونم دوست عزیزم

        چقدر این شکرگذاریتون پر از امید و ایمان بود

        «شکرگذاری میکنم که هر چه بخواهم را داری و عطا میکنی..»

        خدایا شکرت برای این مسیر و این آگاهی های ارزشمند

        استاد عزیزم باز هم برای این سرزمین وحی سپاسگزارم

        روز و روزگارتان عاااالی در پناه الله یکتا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سپیده منصوری گفته:
        مدت عضویت: 996 روز

        سلام دوست گرامی

        خوشحالم که کامنتم را خواندی و بر جانت نشست..

        فایلهای توحید عملی من را از خود بی خود میکنند

        هر جا حرفی از اوست که قبله عالم است حالم را دگرگون میکند

        چقدر خوبه که اینجا هست

        چقدر خوبه که شماها هستید

        چقدر خوبه که استاد عزیزم هدایت را پذیرفت،عملی کرد و مسیری را هموار کرد برای رسیدن به اصلمون

        امروز توی فایلی از دوره عالی عزت نفس داشتم گوش میدادم که استاد فرمودند بالاترین حد از عزت نفس باور به اینه که نیروی برتری که مدیریت همه جهان ها را دارد دستت تو دستش هست و درون توست و با تو حرکت میکنه…

        کافیه همین ی دونه رو باور کنم دیگه هیچکس نه قدرتی داره،نه اثری،به هیچکس اصلا نیااااازی نیست..این یعنی توحید

        استاد عزیزم سپاسگزارم که نقطه اشتراک تمام آموزش هاتون توحید است اما نه فقط بر زبان که در عمل..

        همه موفقیتها ختم می شود به یک نقطه توحید..

        داشتم قرآن می‌خواندم از خواندن آیه ای خیلی لذت بردم.

        وَ یَقُولُونَ طاعَهٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِکَ بَیَّتَ طائِفَهٌ مِنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُولُ وَ اللَّهُ یَکْتُبُ ما یُبَیِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ کَفى‌ بِاللَّهِ وَکِیلًا «81»

        (منافقان، به هنگام روز و در حضور تو) مى‌گویند: اطاعت! پس چون از نزد تو بیرون مى‌روند، گروهى از آنان در جلسات شبانه و بیتوته‌ها برخلاف گفته‌ى تو کار مى‌کنند، ولى خداوند، آنچه را در این جلسات مى‌گذرد، مى‌نویسد. پس از آنان اعراض و بر خداوند توکّل کن، وکافى است که خداوند، پشتیبان باشد.

        چقدر با این آیه احساس دلگرمی کردم از اینکه ی پشتیبان آگاه و قدرتمند دارم..دیگه چی میخوام؟؟؟

        باز هم از شما ممنونم دوست عزیزم

        چقدر این شکرگذاریتون پر از امید و ایمان بود

        شکرگذاری میکنم که هر چه بخواهم را داری و عطا میکنی..

        خدایا شکرت برای این مسیر و این آگاهی های ارزشمند

        روز و روزگارتان عاااالی در پناه الله یکتا و قدرتمند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    ارمغان رضوی گفته:
    مدت عضویت: 1298 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خدایا هر آنچه دارم از آنه توست خدایامیلیاردها بار شکرت عاشقتم

    سلام خدمت اساتید بزرگ و عزیزم که عاشقتونم تا ابد

    واقعا من که هر واقعا دارم توحیدی زندگی میکنم اما هر لحظه به خودم یاداوری میکنم تا حدودی تا 80٪شاید بتونم بگم بدونه وابستگی و واقعا توحیدی دارم زندگی میکنم ولی بازم باید کار کنم رو این موضوع شدیدا و خیلی خیلی مشتاقه دوره ی جهان بینی توحیدی استاد بزرگم هستم که میدونم میترکونم حسابی بازم باهاش الحمدالله امیدوارم آپدیتش زود تموم بشه بتونم تهیه ش کنم اما بهش هدایت شدم شدید الحمدالله

    و واقعا هر لحظه چه تو روابط چه تو ثروت تو همه چی همه ی جنبه های زندگیم دارم توحیدی کار میکنم خداروشکر که غرور کاذب ندارم الحمدالله

    نگاهم به ادمها کاملا توحیدی شده ادمها رو رها کردم واقعا به حاله خودشون و واقعا دوست دارم نهایته سعیمو دارم میکنم تا ادمها خودشون وارد مدار بالای من بشن و من وارد مدار ادمها نشم که این بالاترین حد عزت نفس هست که استاد بهمون گفتن هم تو دوره عزت نفس بود فک کنم هم تو دوره احساس لیاقت که میدونم گفتن بهمون و واقعا رهاشون کردم حرف مردم که کلا برام مهم نیست رهاشون کردم خیلی وقته از وقتی با دوره های استاد بخصوص کشف قوانین ‌ عشق و مودت کار کردم الحمدالله و میگم خداهست به قول استاد تو دوره ی احساس لیاقت خدا برای من کافیه خدا برای من دوسته و واقعا نگرانه غیر خدا نیستم میدونم کارارو خدا خودش برام انجام میده توکل کردم به خودش الحمدالله خدارو میلیاردها بار شکرت الان که میبینم که ادمها رو دستای خدا میبینم که دارن کارامو انجام میدن یعنی تا میبینم یکی داره بهم عشق میورزه یا یکی داره واسم کاری انجام میده یا تحسینم میکنن یا تعریف و تمجید میکنن ازم میگم نگاه کن ارمغان این همه عشق رو خدا داره از طریقه اینا روسرم میریزه واقعا خدارو میلیاردها بار شکرت برای این دید توحیدی اما پاشنه اشیلمه باید تا ابد روش کار کنم تا همیشه

    و خدارو میلیاردها بار شکر که تنها وابستگیه شدیدم به خداست و بس و من فقط همیشه باید با خودم در صلح و هماهنگی بی نهایت باشم و احساس لیاقته فوق العاده بالایی داشته باشم حواسم به این موضوع هست شدید

    عاشقتونم

    فعلا‌در پناه الله یکتا باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  4. -
    سید سجاد رجبی گفته:
    مدت عضویت: 2318 روز

    سلام

    خدا می دونه که من یکی با تواضع نداشتن و منم منم کردن، خودم و از چه نعمت های محروم کردم.

    بلد نبودم واقعا.

    سپاسگزاری می کردم ولی کم کم یادم می رفت که کار کار خودش بوده و به سمتی می رفتم که اعتبار موفقیت ها و دستاوردام رو به خودم می دادم.

    الان دقیق نمی دونم چکار کنم؟

    خیلی سخته که نتیجه تمام تلاشهات رو به خودت نسبت ندی.

    اما فکر می کنم این باور برا اینه که ذهن نیاد همه چی و در دست بگیره و بعدش خراب کنه.

    اینجوری خودم و قانع می کنم که اون خدایی که در درون منه کارها رو انجام میده، بالاخره یه منمی هم باید باشه خخخ

    خدا شاهده وقتی مرور می کنم نتایج خوب زندگیم و خدا برام انجام داده و هرجا من زور زدم فقط و فقط رنج و بدبختی و ناکامی بوده برام.

    اراده من از ذهنم میلد و ذهنیاتم از داده های ناقص و خرابی که دریافت کردم.

    اما اراده خدا از بی نهایت…

    من باید اراده و زندگیم و به دستان پر توان خدا بسپارم و اعتماد کنم و پذیرا باشم بذارم هر جور خودش بلده بهم کمک کنه.

    اراده و فکر من همونیه که به عوامل بیرونی قدرت می ده، زور می زنه، تا امید می شده و دو دوتا چهارتا می کنه.

    ولی اراده خدا می گه حتی اگه یتیم باشی و در صحرای 1400 سال پیش عربستان باشی کاری می کنم بشی شخص شماره یک تمام تاریخ بشر‌.

    دو دو تای خدا با دو دو تای ما فرق داره.

    پنج شنبه قبل ساعت ده شب، سر صحنه بودم که خانمم زنگ زد گفت فلان ضامن زنگ زده کلی هم ناراحته و میخواد با پدر و مادرش بیاد در خونه و ازین حرفا، فامیل نزدیکمونم هست و من کلی بابت این موضوع ناراحت بودم… از گروه جدا شدم رفتم یه گوشه ای گفتم خدایا نوبت خودته و زورم و زدم که فکرم جای دیگه نره و فقط از خدا درخواست کنم.

    نصفه شب رفتم خونه دیدم خانمم مثل همیشه ناراحت و مضطرب نیست، خیلی هم سرحاله…

    بعد یه الهامی بهم شد که خلاف انتظار و باور و رفتارم بود اما بهش عمل کردم و نتیجه این شد که ساعت چهار و دوازده دقیقه بامداد پول اومد به حسابم و خانمم گفتم حدود ساعت ده خوابم برده و یه خوابی دیدم که گفته درست می شه.

    اینم از تجربه آخر من که هی می گم پس چرا خدا برا من نمی کنه

    اما خدا همیشه بهترین ها رو برام رقم زده قربونش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  5. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    من عاشق فایل های توحیدی بخصوص «توحید عملی» هستم .

    انقدر بهم حس خوبی میدن و حس مبکنم در مدار خوبی قرار میگیرم که خدا میدونه … عاشقانه هر کدوم رو بارها و بارها و بارها گوش دادم و سیر نمیشم و همیشه فایل هایی بودن که من رو آروم میکردن بخصوص قسمت دوم

    اتفاقا امروز میخواستم جلسه 6 دوره «جهان بینی توحیدی» رو ببینم که دیدم توحیدی عملی قسمت 10 بارگذاری شده.. پس حتما کلی اگاهی قراره بهم اضافه بشه .. خداروشکر

    چقدر خوب میشه اگه «عملی» و «حقیقی» ‌نه شعار گونه «ایمان و باور» داشته باشیم که خدا برای ما بهترین رو میخواد و منشا نعمت ها و خوشبختی ها از اوست چرا که خداوند «خیر مطلق» هست و اگه در سختی هستیم فقط بخاطر خودمونه

    *چقدر نکته ارزشمندی هست که همیشه در خاطر زنده نگه داریم که تمام این نعمت ها و‌موفقیت ها از سمت خداست و نه ما .. خداست که جهان رو مسخر ما کرده و از قانونش میتونیم کمک بگیریم تا در نعمت و آسایش باشیم

    بارها شده که نزدیک‌ بوده جو‌گیر شم و «منم منم» کنم، یا در برابر بقیه خودمو بالاتر بگیرم و… کلا به دفعات مکرر نیم میلیمتری لغزش بودم … اما خدا همیشه باهام بود تا صداش رو بشنوم که تو چیزی از خودت نداری ، من بهت دادم…. قطعا در گذشته فقط «منیت» بود و خدا در هیچ کجای زندگی من نبود پس شنیدن صدای خدا هم محال بود در اون مدار …

    *«ما رمیت اذ رمیت» … یادمه توی ادبیات سوم دبیرستان داشتیم .. الکی حفظ کرده بودم و اصلا مطلقا نمی فهمیدم یعنی چی، حتی توی کنکور هم اومد.. ولی دریغ از یک درصد درک …

    اما الان می فهمم چقدر زیباس درک اینکه همه چیز از سمت خدا و به اذن خداست و چقدر خوبه که درک کنیم خدا حامی و پشتیبان ما هست

    سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  6. -
    مجتبی کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 3354 روز

    بنام خداوند هدایتگر مهربان

    سلام و درود بر استاد عباس‌منش گرامی

    مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ

    هر چه از نیکویی و خیر به تو رسد از جانب خداست و هر بدی رسد از خودِ توست،

    خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است

    چقدر زیباست که هرچه که داریم و هرموفقیتی که بدست ‌آورده‌ایم اعتبار آنرا به خداوند بدهیم

    وقتی که فکر کنیم که ما بعنوان بنده خداوند، اگر خواست و اراده او نبود الان در این دنیای زیبا حضور نداشتیم و حال که اراده او بر این قرار گرفته است که ما مدتی را در این دنیا سپری کرده و از تمام نعماتی که او برای ما مهیا ساخته لذت ببریم، آنگاه میفیهیم و درک میکنیم که تمام آنچه که در حال حاضر در زندگی ما موجود است همه و همه لطف و عنایت اوست که شامل حال ما گردیده است

    وقتی که از این زاویه به زندگی خود نگاه کنیم، دیگر چیزی برای غرور و تکبر ما در مقابل خداوند متعال وجود ندارد و هرچقدر ما تمام داشته‌هایمان را لطف پروردگار بدانیم مسلماً در برابر او متواضع‌تر و خاشع‌تر خواهیم گشت و درنتیجه از هدایت او برخوردار خواهیم شد

    بقول مولانا:

    چون ملائک گو لا علم لنا تا بگیرد دست تو علمتنا

    و چه شرط زیبایی خداوند گذاشته برای اینکه ما را از هدایت خود برخوردار کند، اینکه کافیه ما فقط بگیم خدایا ما نمیدانیم، ما در مقابل عظمت و بزرگی تو کوچک و ناتوانیم، ولی تو دانا و آگاه و محیط به تمام جهانی و تویی که میتوانی مرا راحت و ساده به سرمنزل مقصود برسانی

    تمرین

    چند سال قبل قصد خرید یخچال و ماشین لباسشویی برای منزل داشتم ولی از برندهایی که داخل مغازه‌های شهرمان بود خیلی خوشم نمی‌آمد و تحقیق هم که کرده بودم همه میگفتند از نظر کیفیت مطلوب نمی‌باشد و بایستی از شهرهای بانه یا گناوه اقدام بخرید کنم

    بطور کاملاً معجزه‌آسایی تلفن یکی از مغازه‌های شهر گناوه بدستم رسید که من اصلاً نه این شخص را میشناختم، نه میدانستم آیا کلاهبرداری است یا اینکه اگر من به او اعتماد کنم، اجناس درخواستی‌ام بدستم خواهد رسید یا نه

    به این که این تلفن بطور تصادفی(البته آنموقع فکر میکردم که تصادفی است ولی الان که بیشتر فکر میکنم میبینم لطف خداوندبوده است) بدستم رسید اعتماد کرده و با وی تماس گرفتم و توضیحاتی را راجع به برندهای موجود به من داد و گفت که اگر میخواهم بایستی پول اجناس را به حسابش واریز کنم تا او هم این دو جنس را برای من بفرستد

    اول کمی دودل شدم که اگر من این مقدار پول را به حساب وی بریزم و او هم پولم را خورد چی ؟

    اصلاً تو ازکجا او رامیشناسی یا چه اعتمادی به وی داری که قبل از دیدن وی یا قبل از دیدن اجناس میخواهی پول آنرا پرداخت کنی؟

    حالا گیریم هم که اجناس را برای تو فرستاد از کجا میخواهی بدانی که جنس اصلی برای تو میفرستد؟

    با تمام این نجواها که داشتند کار خودشان را میکردند، ازطرفی هم یک حس درونی و آرامشی مرا به اعتماد کردن به وی ترغیب میکرد و میگفت تو بریز بقیه کارها با من

    و الان میفهمم که این همان هدایت و دستان خداوند بوده که در کار شده تا من را بخواسته‌ام برساند

    بالاخره اعتماد کردم و پول را قبل از اینکه حتی اجناس را ببینم یا بدانم اصل است یا تقلبی، به حسابش واریز کردم

    چند روز بعد با من تماس گرفت و گفت سفارشاتت آماده است و دارم بار میزنم که به شهر شما ارسال کنم و بعد از چند ساعت نیز زنگ زد و گفت صبح اول وقت بار زده و ارسال کردم و تا آخر شب بدستت میرسد

    نزدیکی‌های شب بود که دیدم تلفنش دومرتبه زنگ زد و گفت نیمه شب بار من به شهرم رسیده و بهت تلفن میزنند تا آدرس را گرفته و به درب منزل بیاورند

    ساعت حدود یک نیمه شب بود که دوباره تلفنم زنگ زد و گفت که رسیده و با وی هماهنگی کنم

    من هم به سر قرار رفتم و با کمال تعجب دیدم که خودش باتفاق همسرش با ماشین وانت بهمراه یخچال و ماشین لباسشویی در محل قرار ایستاده و گفت از آنجائیکه تو به من اعتماد کردی و ندیده و نشناخته پول به حسابم واریز کردی من هم دلم نیامد اجناس ترا به شخص دیگری بدهم و گفتم خودم به شهر شما بیایم تا هم سفارشات ترا تحویل بدهم و هم گشت و گذاری هم در شهر شما داشته باشم

    و وسایل را به منزل آورده و با کمک همدیگر از ماشین پیاده کرده

    بعد هم که به یک نصاب گفتم که برای نصب و راه‌اندازی آنها بیاید میگفت این وسایل را از کجا خریدی و وقتی که داستان را برای او تعریف کردم با تعجب میگفت خیلی شانس آوردی چون در آن شهر اجناس تقلبی بسیار زیاد است ولی این دو جنس اصل کره‌ای هست و از کیفیت و قیمت آنها واقعاً تعجب کرده بود

    الان و با این فایل عالی بیشتر درک کردم که وقتی کارها توسط خداوند انجام شود همه‌چیز در زمان و موقع مناسب و با بهترین کیفیت انجام میشود

    حال اگر قرار بود من روی خودم حساب میکردم بهیچوجه ممکن نبود من بتوانم به این کیفیت و این حالت زیبا خودم این اجناس را تهیه کنم، همانگونه که بارها برایم پیش آمده که با ذهنیت قبلی خودم و با حساب کردن روی توانایی و عقل خودم اقدام بخرید کرده‌‌ام ولی نتیجه نهایی بهیچوجه آن چیزی که میخواستم نبوده است

    همین نوشتن این کامنت هم هدایت خداوند بود

    وقتی فایل تمام شد و استاد فرمودند که مثالهایی از خودتان بزنید هرچقدر روی مغز خودم حساب کردم و بخودم فشار آوردم نمیدانستم چه چیزی باید بنویسم و میخواستم از نوشتن گامنت منصرف بشوم

    ولی وقتی از خداوند خواستم که به من کمک کند تا بتوانم یک کامنت عالی بنویسم یکمرتبه این مثال بیادم آمد و مطمئناً این هدایت خداوند بوده که به من یادآوری کرده کجاها دست من را گرفته و راحت به خواسته‌ام رسانده است

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  7. -
    ثريا حشمتي گفته:
    مدت عضویت: 1785 روز

    سلام و درود بی پایان به استاد و همه عزیزان سایت

    توحید

    توحید

    و باز هم توحید

    چه واژه ی ارامش بخشی ،دیدن همین واژه روی این صفحه سایت ،شنیدن راجبش،نور امید رو تو دلت زنده میکنه.

    نمیتونم ننویسم وقتی گوشم جلا پیدا میکنه با این مفهوم که وجودم مجذوب این راه سعادت«توحید» میشه

    استاد راجب هررموضوعی که صحبت کردید تا به حال ،خیلی ادعا نداشتم که عاالی بودم ،ولی در رابطه با بحث امروز ،میتونم بگم خییلی خوب بودم

    شاید علتش همون چیزایی باشه که ابتدا فک میکنیم کمبودهای زندگیمون هستن ولی بعد متوجه میشیم که اتفاقا اگه نگاهتو درست کنی،راه اتصال تو به خداس !!

    یادتونه میگفتید من چون تو بچگی نه پسرعموهام پیشم بودن موقع دعوا نه برادرو دوست فابریکی داشتم که تو این مواقع بهش تکیه کنم ،اون موقع شاید در ظاهر ناراحت میشدم و گله از خدا که کاش منم مث اونایی که کلی فامیل و داداش و دوست دارن که پشتشون هست ،داشتم

    ولی بعدها ،متوجه شدید که فقط و فقط باید روی «خدا» حساب کنید و از اون کمک بگیرید و وقتی به اون توکل میکنی دیگه اعتبارش رو به خودش میدی

    منم الان شاید بظاهر نه حامی خاصی دارم ،نه پشتوانه مالی از طرف کسی،نه ساپورتی خاصی از طرف خانواده ،نه مشاور و راهنمایی

    ولی کم کم متوجه شدم که نبود اینها باعث شده من به نیروی برتری از اینها چنگ بزنم ،باعث شده بدونم که باید کی رو بعنوان مشاور و ایده پرداز و حامی خودم انتخاب کنم

    خداروشکر هر دستاورد هر نتیجه هر موفقیتی هر هدایتی هر اسان شدنی برام رخ داده ،گفتم

    «هذا من فضل ربی »

    بحدی که شاید خیلیا به عقلشون اعتماد کردن ،به استعدادهاشون و ایده ها و راهکار دادنهاشون برای مسایلشون،من خیلی ادعا نداشتم که

    من مغز اقتصادی دارم !!من راه بیزنس رو میدونم !!من راه پول ساختن رو بلدم!!من بلدم عشوه گری کنم تو دل ادمها خودمو جا کنم!!من بلدم!!من بلدم!!من بلدم !!!

    نه !!اصلااا!!

    تنها چیزی که گفتم اینه که من هیچی نمیدونم !!

    هر طور حساب کردم دیدم ،من انقدری توانا نیستم تو گسترش کارم،انقدری راهکار ندارم برای افزایش فالورهام،انقدری باهوش نیستم که بخام بدونم در هرلحظه چه تصمیم درستی باید بگیرم،انقدری ترفندهای جا کردن تو دل ادمها رو بلد نیستم!یا بقول بعضی دخترا ،تور کردن پسرا رو بلد نیستم!!

    اره من هر طور حساب کردم دیدم در این جهانی که در هر لحظه در حال تغییره ،من با عقل محدودم ،هیچ چیز نمیدونم،مطلقا هیج چیز

    و کم کم

    رسیدم به این نقطه که

    بااااید فقط مقاومتهامو کم کنم و اعتماد کنم به خدا

    به نیرویی که دیده نمیشه،لمس نمیشه،از لحاظ منطق تکیه بر غیب کردن ،کاملا غلطه!!!

    ولی

    نشانه ها ،نتایج و تماام هدایتهای خدا

    منو هر بار اگاهترم کرد که

    چاره ای جز این ندارم !!!

    و اینجاس که وقتی

    رها میکنی

    میسپاری

    اعتماد میکنی

    ارام میشوی

    دلت قرص میشه بهش

    وقتی رو دوشش سوار میشی

    اتفاقات خوب و نتایج و اسونیها رو تجربه میکنی

    و طعم شیرین

    هدایت

    رو میچشی،دیگه زیر دندونت میمونه و میمونی تو مسیر

    البته شرط موندن هم بقول خودتون تکرار این موضوعست که یادت بمونه

    و اینجوری میشه که ،چون سورس رو پیدا کردی،سورس خوشبختی،نعمتها،اسونیها،وووو اعتبارش رو فقط و فقط

    به«خدا» میدی

    دیگه فرمول دستت اومده که چی به چیه !!!

    کم کم تو این مسیر تغییر جهت میدی از قطب شرک به سمت توحید

    و عجب مسیر زیبااایی!!!

    استاد ،من پیج قنادی دارم ،خیلی فالور زیادی هم ندارم

    تا حالا هم تبلیغ نکردم که بخام به در و دیوار بزنم برای گرفتن فالور!!

    ولی خدا شااهده

    بارهااااا و باررررها بخاطر همین تعداد کم هم شکر گزاری کردم و

    گفتم خدایا تو تک تک شون رو هدایت کردی،

    میگم خدایا من واقعاااااا چیکار کردم برای حتی جذب یه نفرشون ؟؟هیچی!فقط از سر فضل تو بوده ،هرطور حساب میکنم میبینم من کاره ای نبودم ،خدا کار خودت بود!!

    یا مشتریای که تا حالا داشتم ،خیلی زیاد هم نبودن ولی

    باز هم ،میام تو ذهنم فقط نحوه هدایت شدنشون و سفارش دادنشون رو مرور میکنم ،میگم خدایا فقط کار تو بود هاااا!اصلا من واقعا چی کار کردم و چیکار میتونم انجام بدم ،تو بودی و باز هم امیدم به توست

    من همیشه وقتی شروع بکار قنادی میکنم،چه وقتی که حالا سفارشی دارم،چه وقتی که رسپی اموزشی اماده میکنم برا پیجم ،کارم رو دقیقااااا با این جمله شروع میکنم که

    خدایا من هیچی نیستم هااااا،خدایا من راجب قنادی هیچچچی نمیدونم هااا!!من بلدم نیستم هاااا،تو تمام مراحلش کمک کن تو پختش،دیزاین،عکاسی کردن از کارام

    حتی تو ستاره قطبی هم دقیقا ازش طلب هدایت میکنم

    و نمیدونید که چققدر هدایتهاش شامل حالم شده

    که بخام بنویسم براتون صفحه ها میشه

    اینکه چطور بهم ایده داد برای انجام سفارشاتم حتی با همون امکاناتی که داشتم حتی وقتی که وزن کیک کم اومد بهم الهام کرد چون قالب ندارم دو طبقه درست کنم اینکه هدایت کرد به یه شکل خاص عکس یا فیلم بگیرم که چقدر جذاب بشه اینکه چطور داشتم سفارشم رو کار میکردم و نیاز به چاپ داشتم که یهو دم غروب داداشم که 60 کیلومتر با ما فاصله داره وسط هفته یهو سر از خونه ما در میاره که بررراحتی میره برام انجام میده چاپ رو اینکه چطور منی که تقریبا مبتدی بودم وقتی دوستم سفارش کیک برا روز مادر میده که باید تو نصف روز انجامش میدادم و اول قبول نمیکنم ولی خدا بهم میگه بهم اعتماد کن کمکت میکنم انجامش میدی و راجب دکورش نگران نباش و من استارت میزنم و چققدر عالی انجامش میدیم باهم

    و من تک تک این هدایتها رو بارهااا و باررررها به خودم یاداور شدم ،کردیت رو دادم به خدا،و چقدر ذوق کردم و چقدر بیشتر بهش اعتماد کردم و نوشتم تو دفترم که یادم بمونه از کجا اب خوردن و متواضع در مقابل خدا که من

    مث فلان مربی و استاد و فلان شاخ های اینستا نیستم که کللی دب دبه و کب کبه داشته باشم که کلی مهارت و ایده و قر و فر برای پیجم ،من هییچی راجب اینستا و ران کردن بیزنس نمیدونم ،کسی هم نیست که ازش مشاوره بگیرم که دستم رو بگیره که بهم بگه باید تو این مسیر چیکار بکنم اخه من تک و تنهام

    (حتی اون اوایل کارم با دو تا از فالورهام که یکیش اشنامون بود و خیلی وقت تو این کار بود و یکی دیگه هم که خیلی کارش عالی بود و رابطه داشتیم تو اینستا ،دوستانه درخواست دادم که همدیگرو بیرون ببینیم تا راجب این حرفه باهم حرف بزنیم ازشون راهنمایی بگیرم بالاخره تجربشون زیاده،با اینکه اکی دادن ولی اصلااا بعدش خبری نشد ،من به هیچ وجه ناراحت نشدم بلکه باز هم گفتم اینم یه نشونه س که ثریا تو تنهایی با وصل شدن به خدا میتونی هرانچه را که نیاز داری بهت گفته میشه پس بی خیال این این ادمها شو)

    گفتم خدایاااا

    فقط تو رو دارم و تو ایده پرداز منی،تو مربی منی،تو هدایتگر مشتری و فالور هستی،تو طعم خوب کارام باش،تو برو تو جلد مشتری و کسانی که کارای منو تست میکنن تا رضایت داشته باشن،من از بیزنس هییچی نمیدونم اخه من کارمندم و تا حالا بیزینسی انجام ندادم تنهایی ،ولی تو گسترش بده کسب و کارم رو،تو دستیارم باش موقع انجام کارا ،تو موقع خامه کشی دستمو بگیر تا شارپ انجامش بدم،تو قدم به قدم بگو باید چیکار کنم من فقط انجام میدم و کمک کن تا مطیع باشم ،البته خیلی ‌وقتا گفتم به من واضح تر بگو یه وقتایی دو ریالی من ممکنه خوب جا نیافته

    و ایناها دقیقاااا مکالمات من با خداست و میتونم اعتراف کنم که تا این حد متواضع بودم و اعتبار به خدایم دادم

    والبته کللی از خلق کارام ذوق کردم ،موقع به اشتراک گذاشتنشون موقع سرو موقع تحویل سفارش کلی خوشال شدم یا از تحسین دیگران ته دلم قند اب شده افتخار کردم کمی هم خیلی کم شاید غرور ،ولی خودم کاملاا ‌واقفم که ته اون ذهن من ،خدا نقش بسته و پلن های خدا مرور میشه که چطور برام کارامو انجام میده

    و اصلااا هم نمیشه این جریانات رو با اون دیتلی که خودت و خدات میدونید برای احدالناسی تعریف کنی و شرح بدی !!من میدونم و خدایم .

    استاد نمیدونید هر بار که پشت رول میشینم ،چطور با خدا حرف میزنم که خدایا من رانندگی بلد نیستم منو در پناه خودت حفظ کن و سالم به مقصد برسون

    اگه تا حالا هم تو این همه سال 14 سال که ماشین دارم و خیلی جاها رفتم ،اتفاق خیلی بدی نیافتاده یا به خیر گذشته ،اعتبارش به توست!!در صدم ثانیه میتونست اتفاق جبران ناپذیری بیافته ولی تو ،خدایا تو منو در پناه خودت حفظ کردی من حواسم هست که خیرالحافظین توهستی

    یا بابت ماشینم امکاااان نداره شکر نکنم و جریان هدایت خدا برای خریدش رو بیاد نیارم و سپاس نگم و میگم خدایا اخه چطوررر واقعا چطوررتمام پلن هارو کنار هم چیدی که تونستم ماشینمو عوض کنم و دقیقا اون چیزی که میخاستم رو بخرم ،خدایا از فضل توست هااا ،من کاری نکردم

    یا هر بار که از جلوی خیابونی که اپارتمانم اونجاس موقع سر کار رفتنم رد میشم ،بدون استثنا،فضل خدا یادم میاد و اینکه اخه چطور خدا فلانی رو هدایت کرد بیاد بهم پیشنهاد بده که شریکی ملک بخریم یه جوری سرمایه گزاری بشه ولی بعدش ،پلن این شد بسازیمش اول 2 طبقه بعدش پلن شد 4 طبقه تک واحدی ،چطور موقع قرعه کشی واحدها ،بهترین طبقه ،ینی 2 برا من افتاد.چطور اخه پولاش جور شد ،درسته چندین سال پیش بود و من دو بار وام 20 تومنی گرفتم ولی ،همون ضامن ها همون جور شدن وام همون از عهده پرداختش برا‌مدن ،این کارارو کی انجام داد ؟؟اخه هر جور حساب کتاب میکنم با اون درامد و اون وام ها ،مگه میشه اپارتمان ساخت،میگم خدایا حواسم هست اعتبارش به توست!!

    استاد نمیدونید چقققدر بابت همین قانون سلامتی از خدا تشکر کردم،درسته بعضی اوقات نتونستم عمل کنم و عصبی شدم حالم بد شد ،ولی بارهاا و بارهااا بابت اینکه در مدار این اگاهی ها قرار گرفتم که همش هدایت خدا بود سپاس گزاری میکنم،منی که قبل از این دوره به وزن دلخواهم رسیده بودم و بیماری خاصی هم نداشتم ولی برای افزایش انرژی و سلامتی بیشتر ،هزینه کردم و خریدم ولی الان بارهااا حمکتش رو متوجه میشم که ،اگر با کار قنادیم و اگاه نبودن با این سبک تغذیه میخاستم زندگی کنم ،چه بلایی سر خودم میاوردم، شاید به زور جلوی خودمو میگرفتم ولی موقع قنادی ناخوداگاه با این نگاه که حالا یه ذره خامه س،یه تکه شکلاته،یه ذره فلانه ووو ریزه خواری میکردم و ناخنک میزدم و چون اگاه نبودم خوب در صدد اصلاح رفتارم هم نمیشدم و نابود میکردم خودم رو !!!ولی یه سال بعد از شروع کارم،با این قانون سلامتی اشنا شدم که چقدر خوب شد،حتی اگه الان گاهی هوس کنم بعد از فستینگ بخام یه کم تست کنم،باز میگم که شکرررر حداقل فست میمونم موقع کار و ریزه خواری ندارم که ضربه زیادی نمیزنم به بدنم

    البته بعد از فایل جدیدی که گذاشتید راجب عملکرد مغز،الان 15 روزه 100 در صد عمل کردم مث روزای اولم واقعا 100 در صد !!!!که باز هم خدارو شکر کردم که یهو شما این فایل رو قرار دادید یهو نه ،هدایتی،چون من دلم میخاست عالی عمل کنم ولی موقع خوردن چیت های کوچیک باعث میشد از مسیر دور بشم ،این هم درخواست من بود که خدا جواب داد و باز نمیدونید چققققدر اعتبارش رو به خدا دادم

    یه خود افشایی کنم راجب غرور و خودم خودم کردن تو ذهن،که من بلدم و حتی از هدایت خدا هم ،باد بیافته تو غبغبت،که باعث میشه چطور تو دور باطل بیافتی !!!

    یادمه تو اتاق عمل همکارام که راجب لاغری و تغذیه و وو حرف میزدن یا مثلا میدیدم که یه تیکه هویج و یه بطری اب اسموتی با دوتا نون تست و میوه و ،…دارن مثلا لاغر میکنن خودشونو ،با اینکه من قبلا با رژیم لاغر شده بودم،ولی نمیدونم چطور شد که چندین بار با دیدن این تغذیه شون،یا نگرانی هاشون راجب کم کردن وزن یا باورهاشون راجب این موضوع یا مدام یه چیزی خوردنشون

    باعث شد یهو البته فقط تو ذهن خودم نه اینکه یه کلمه با این افراد حرفی بزنم ،دچار غرور شدم !اینکه ثریا تو راحترین راهکار رو میدونی،اگه کمی هم چاق بشی با یه بشکن لاغر میکنی،ببین اینا چه زجری میبرن چقدر مسیرشون غلطه نتیجه هم بگیرن سخته ،ولی توثربا براحتی عمل میکنی ببین تو دلشون به تو غبطه میخورن که براحتی سبک خودتو داری گرچه هیچ وقت هم نپرسیدن فقط دیدن که مثلا نهارم رو بدون نون و برنج میخورم یا اب قلم میخورم که میگن بوی کله پاچه راه انداختی خخخخ حتی به تایم عروسی همکارم نزدیک میشدیم که یکی از دوستای صمیم گفت لباس مجلسیم تنم نمیشه باید بخرم و من اون لحظه باز تو دلم یه حس غرور ‌ همه چی دانی دست داد که ثریا ببین تو بلدی ،راحت تو این مدت مث بشکن وزنتو میاوردی پایین بیچاره این دوستت نمیدونه چه خوب که خدا بهت راهکار گفته تو خیلی عزیزی براش

    خلاصه ،قضاوت و غرور و من بلدم و از همه مهمتر توجه به ناخواسته ،منو انداخت تو چاله که درسش رو بگیرم و تا وقتی متوجه نشده بودم و تو گوشی خدا رو با بوسیدن دستش که خدایا اکی ،گرفتم ،تسلیم،توبه ،مرسی که بل همین تضاد هم باز بهم درس دادی و هدایتم کردی،امکان رهایی برام نبود و تقلاهام و عمل کردن به هموووو‌ن میدونم ها ،نتیجه ای نداشت و منو فرسنگها دور میکرد از هدف و از خداو حال خوب!!

    جریان اینجوری شد که من با همون کمی چیت کردنهام ،شل شدم تو سبک سلامتی و دیدم قبلا شاید عارضه چیت کردن رو تو جسمم متوجه میشدم،الان وزنم هم کمی بالا داره میره !!و دست به عمل زدن من و تصمیات جدی من برای عمل کردن دقیق و شکست بعد از مثلا 10 روز یه هفته ،و دوباره برگشتن به خط اول،

    تلفیقی از حس سرزنش،تقلا که بیشتر از این وزنم بالا نره،بابا من که میدونم پس چرا نمیتونم دقیق عمل کنم علتش چیه اخه؟!حس بد ،حس کمک گرفتن از خدا با نگرانی

    همه و همه ،منو به این درس بزرگ رسوند که ،ثریا ادعا نکن بلدی !ادعا نکن با بشکن میتونی!!حواست باشه داری به چی توجه میکنی چرا هرروز به این ادمها داری توجه میکنی ؟چرا فک کردی بابا حالا که من شیوه تغذیه ام درسته توجه بکنم هم اتفاقی رخ نمیده تازه با فست راحت همه چی رو حل و فصلش میکنم !!!

    خدا گفت درسته قبلا تونستی ولی

    وما رمیت اذ رمیت

    ،اون موقع ما کمکت کردیم ،الان ولی حساب کردی رو یه ذره دانشت از قانون سلامتی !!

    دقیقا یاد داستان حضرت موسی افتادم که الهام شد فلان گیاه رو دم کن بخور خوب شد،دفعه بعد باز سراغ همون دوا رفت نتیجه نگرفت گفت خدا جون ،گیاه که همونه ،چرا خوب نشدم،که خدا الهام کرد سری قبل ما بهت الهام کردیم الان بدون کمک گرفتن از ما رفتی سراغ دستوری که عقلت داد!!!

    این تجربه هم نشون داد با اینکه خیلی خیلی هواسم بوده و هست و واقعا خوب بودم تو این م‌ضوع که

    اعتبار داشته هام ،نتایج ،موفقیتهام ،محبوب بودنم تحسین شدنهام ،

    از اینکه تو کار اتاق عمل همه جراحان از کارم رضایت دارند و دلشون میخاد من باهاشون سر جراحی برم

    حتی نفسی که میره و میاد ،حتی اینکه گرچه درامد خیلی بالایی ندارم ولی شکر همیشه پولهام برای خوشیام و خریدهایی که حالم رو خوب میکنه خرج میشه نه برای بیماری و خسارت و ضررمالی ووو

    اعتبار تمااام اینها که فضل بی نهایت خداست ،به خود خدا برمیگرده

    و لی یادم باشه شیطان در کمینه که ما شکر گزار نباشیم!!!

    پس باید بیشتر از هر بار با خودمون تکرار کنیم که که یادمون بمونه تا دچار لغزندگی نشیم

    و البته اگه اگاه باشیم از همون لغزش هم درسشو میگیریم و سر تعظیم فرود میاریم و دستها رو به نشانه تسلیم بالا میاریم

    که همان باعث نقطه عطف و هدایتمون میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3861 روز

      درود خانم حشمتی عزیز

      یعنی تو این چند روزه هی میام تجربه و کامنت بچه ها رو میخونم هی اشکام سرازیر میشن…

      کامنت خودمو می‌نویسم هق هق گریم میاد

      آخه چقدر شگفتی!!

      ما با چه عظمتی روبرو هستیم!…

      چقدر خوبه که متوجه گفتگوهای ذهنی و احساسات تون شدید

      یکی از مزایای بی نظیر این تمرینات و کامنت ها با فایل ها و حرفهای الهی استاد ساخته شدن شخصیت و بیرون اومدن از دروغ هایی که به خودمون گفتیم تا حالا و تقویت شخصیت راستگو و صادقانه ست

      اونم یک صداقت بی رحمانه که اولین ابزار خودشناسی درسته…

      بدون صداقت، اونم یک صداقت واقعاً بدون چون و چرا و بدون ترس و نگرانی (چون واقعاً شجاعت میخواد) نمیشه خود و خدا رو شناخت و بسمتش رفت…

      چقدر نجواها رو خوب شناختید

      خیلی این مثال گفتگوی ذهنی راجع به غرور و منیت عالی بود

      چقدر شناسایی ها بیشتر به آدم کمک می‌کنه و آدم سبک بال تر میشه فرکانس آدم خوب تر میشه بالاتر می‌ره…

      چقدر کار سخت تر میشه وقتی میخوای متعهد به سبک زندگی و تغذیه سالم باشی در حالیکه میای برای دیگران انواع کیک و خامه و دسر درست می‌کنی بخصوص اینکه قبلا هم زیاد اهل خوردنش بوده باشی…

      و فقط با کنترل نفس با اراده ی خدا امکان پذیر ست…

      چقدر واقعاً مثال داستان حضرت موسی عالی بود که مثلا اگر یک کاری رو در مکان خاصی انجام میدیم فکر نکنیم که قراره همیشه همون‌طور باشه اگه اراده و حرکت و قصد الهی پشتش نباشه…

      اگر یک جایی نتیجه نمی‌گیریم ولی قبلا می‌گرفتم یاد همین داستان بیفتم…

      و اون مثال های کاری شما بسیار الهام بخش بود…

      درست همین چند روزی همش همینا ذهنم رو مشغول کرده

      که با اشک کلی کامنتم هم در همین مورد نوشتم که اصلا شرایط الانت هر چی که هست مهم نیستند (یعنی اگر بالایی، مغرور نشو و باز هم باید توکل کنی و هدایت بخوای و فکر نکنی همیشه همینه،

      و دوم اگر پایینی و نیاز به روزی کمک مادی معنوی داری، هر چقدرم فرو رفتی و هیچ کاری از دستت، بر نمیاد بازم هم ناامید نشو و هدایت بخواه)

      هو الظاهر و الباطن

      هوالاول و الآخر

      ناامیدی و غرور دو سر تیز و برنده ی یک چاقو هستند

      وسط وایستا تا سقوط نکنی از پرتگاه یکی از این دو طرف…

      عین بندبازیه واقعاً..

      باید بندبازی رو حرفه ای یاد گرفت..

      یکی از نجواهای ذهن کامل گرا و ترمز های من این بوده بهر حال باید آدم یک حرکتی یک تلاشی یک تبلیغی یک کانکتی یا زور و فشاری وارد کنی یک چیزی عوض بشه تا بببببععععداااا نتیجه هم بیاد دیگه همینجوری تو این شرایط و موقعیت و مکان و … که نمیشه

      درسته خدا هست…ولی ….ولی ولی ولی ولی ولی باید بری فلان جا فلان کار رو بکنی تا دیده بشی دیگه ….

      این ولی ها کار رو خراب می‌کنند

      چقدر خدا رو شکر میکنم ترمزها رو هی بیشتر بهم نشون میده

      خدا رو خیلی خیلی ممنون و خوشحالم که هی داره خودشو نشونم میده بیشتر و باز بیشتر ازش می‌خوام تو ستاره قطبی میگم ای خدای من امروز و همواره کاری کن بیشتر بشناسمت

      بیشتر درک کنم

      بیشتر باهم رفیق بشیم صمیمی بشیم

      معجزه هاتو شگفتی هاتو بابا نشونم بده پرده رو بزن کنار و فیلم رو نشون بده از غیب خودت کارها رو انجام بده طوری که از دیدن پرده سینما نه تنها لذت ببرم بلکه به وجد بیام

      طوری که بیشتر به یقین و سر تعظیمت بیام

      بیشتر قدر نعماتت رو بدونم و سپاسگزارترت باشم

      با خودم مهربون تر

      با بنده هات هم در صلح تر

      با هر محیط و مکانی در صلح

      و با زمانی هم در صلح باشم…

      دیشب داشتم میگفتم تو اتاقم بودم موقع نوشتن تمرینم در مورد فایل جلسه اول قدم 3، بعد یهو زبونم شروع کرد به حرف زدن و گفتم :

      اصلا خدا کی و کجا شرط و شروط گذاشته بجز ایمان و یقین و اطمینان به غیبش؟

      چه عامل فیزیکی رو؟

      کجا گفته باید فلان سن و فلان مکان و فلان پول و فلان شرایط و فلان مدرک و فلان استعداد پولساز رو فلان روابط رو ….داشته باشی بعددداااا حالا بکاری واست میکنم؟

      تازه اون مغز و اون استعداد ها حتی ذوق و شوقشم که از خودشه…

      حتی اراده منم از خودشه

      ازش خواستم اراده ات رو در من جاری کن

      چشمام باش

      گوشام باش

      زبانم باش

      عقلم باش

      اراده ام باش.

      تجسمم باش..

      لبخندم باش

      زمان و مکان باش

      که هست که هست که هست

      همه چیز است همه چیز…

      گفتم اصلا خدا گفته بنده من عزیز من من مگه رییس و پدید آورنده تو و جهان ها نیستم؟

      مگه من صاحب خونه نیستم؟

      خب تو راحت باش

      من می‌دونم و میتونم چه باید کرد

      تو استراحت کن

      اتفاقا خواسته من آروم بگیرم و اون تلاش کنه

      اون تقلا ها و تبلیغات و پول ها رو خرج کنه اون مدیریت کنه و زمانبندی کنه و مکان رو درست کنه و تدبیر بیندیشه،

      میگم خدایا تو صاحب خونه ای، منم مهمونتم روی زمین و تو منو دعوت کردی آوردی اینجا پس خودتم مسئول رزق و روزی منی خودتم خوب و زیبا ازم پذیرایی کن

      خدایی که منو آورده با این عظمت در بدنم در مغزم در قلبم در سلول ها و کبد و روده و ماهیچه ها و ناخن ها و بند بند انگشتانم که منحصر به فردند و شبیهش نه تا کنون بوده و نه خواهد آمد تا ابد، یعنی فکر روزی و پیشرفت و شادی و خوشبختی من رو نکرده؟؟؟؟!!!!

      نه نه نه من نمیتونم باور کنم در خدا همچین چیزی رو سراغ ندارم…

      صحبتم طولانی شد ثریا جان،

      همینطور دوست دارم بنویسم حرفم زیاده…

      واقعاً کامنت شما باعث شد بنویسم

      خوب و شاد و هر روز بیشتر رو به ثروت باشین

      دل آرام و تن آرام باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        ثريا حشمتي گفته:
        مدت عضویت: 1785 روز

        سلام اقا مهدی عزیز

        چقدر از دیدن پیامت خوشحال شدم و دوبار خوندم

        من هم از وقتی این فایل اومده تمام کامنتهارو دارم با عشق میخونم و هربار اجری روی دیوار باورهای توحیدی م میچینم

        چققدر عالی هستن تمام کامنتها و اشک ادم رو در میارن

        ممنون که انقدر خوب و با دقت برام کامنت نوشتید

        دقیقا نقطه اشتراک و پاشنه اشیل همه ما همینه که در عین اعتماد و توکل باز یه چیزی تو وجودمون میگه اقدام کن یه کاری کن یه حرفی یه حرکتی ووو

        در حالیکه

        ایمان به غیب ینی بدون اطلاع از اینده ،و‌پلن های خودم

        به برنامه های خدا اعتماد میکنم و تفاوت دقیقاااا همین جاس!!

        تفاوت ارامش و تقلا

        تفاوت دیدن خدا با چشم دل !با دل بستن به عقل خودت!!

        و هر چقدر بتونیم توکل کنیم و اعتراف کنیم که نمیدونیم ،به همون اندازه ارامش داریم و اتفاقا دانای کل میشیم چون نخ رو وصل کردیم به منبع تمااام اگاهی ها و علم های جهان

        خدا هدایتمون کنه تو این مسیر و بزرگترین فضلش اینه لحظه ای مارو به حال خودمون نزاره

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      B گفته:
      مدت عضویت: 1994 روز

      سلام ثریا جون ممنونم که نوشتین

      با عشق خوندم

      قسمت آخر کامنت من رو تکون داد

      و یک لامپ بزرگ تو ذهن من روشن کرد که هرگز نمیدونستم این یه ایراد بوده

      چقد مثالای خوبی زدین از خودتون

      منم با اینکه فکر میکردم خیلی آدم خوبی ام و غیبت نمیکنم(واقعا تلاشم رو میکردم)اما یجورایی ادمها رو قضاوت میکردم تو ذهنم که این چرا این حرفو زد اون چرا اینو گفت ابنا چرا اینجوری زندگی میکنن

      تا همین اواخر این موضوع رو داشتم و انگار نمیدونستم !

      و جالبه نمیتونستم مطابق میلم باشم ورودی هام رو کنترل کنم یا چیزی باشم که میخوام

      برعکس میشد همه چی

      با مثال دوره سلامتی و چیت کردن تون متوجه شدم چقد تو مثال خودم شبیهم به این حالتی که مثال زدید

      فکر کنم چون تمرکزمون رو هر موردی بره شبیهش میشیم این اتفاق میفته

      یعنی اینکه گفته شده غیبت نکنید یا قضاوت نکنید یا هرچیزی و سرتون تو کار خودتون باشه فقط ب خاطر خودمونه که بتونیم درست عمل کنیم و نتیجه درست بگیریم

      یعنی حتی درست عمل کردن هم انگار طبق کانون توجهمه

      وقتی یه فرکانس دیگه ای میفرستم چطوری انتظار دارم عملم اونجوری باشه که میخوام

      من یادمه دوران دبیرستان هم دقیقا همین روند پیش اومد برام و تا همین الان نمیدونستم چی شد

      فکر میکردم من علاقم رو از دست دادم ولی اینا نبود

      توجه به ناخواسته ها بود که از غرور میومد

      کع من چقد خوبم اینا اینطوری ان و…چرا قبول نمیشن چقد تنبلن چقد منفی آن چقد ‌….و واقعا همه اون توجهات جواب میده

      و عین همون ادمها میشیم با همون نتایج

      پس به جاش چرا توجهم رو نذارم رو رفتارای دلخواه ادمها تا منم اونطوری بشم و نتایج دلخواهم رو بگیرم؟

      چقد همین قانون ساده نکته داره که اگه یک لحظه غفلت کنم تا ناکجا آباد میرم

      همین قانون که میگه توجه تو اتفاقات رو می‌سازه همین قانون که میگه به هرچی توجه کنی همون میشه

      خدایا لحظه ای من رو به حال خودم رها نکن اقرار میکنم ‌که من نمیتونم ضعیفم هیچی بلد نیستم تو کمکم کن

      واقعا آگاهی خیلی مهمی بود ممنونم که نوشتید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1902 روز

    سلام بر عزیزانم

    خدایا هرآنچه که دارم از آن توست

    استاد جان چقدر این جمله فوق العاده ست امروز که از خواب بیدار شدم از خدا خواستم بهم یه جایزه بده و اومدم توو سایت این فایلو دانلود کردم و به خدا گفتم خدایا ممنونم این بهترین جایزه من بود که امروز بهم دادی

    استاد عزیزم فایلهای توحیدی شما دورن منو زیرو روو میکنه و این فایل بی نهایت ارزشمند اشکمو درآورد وقتی به الطاف خداوند در زندگیم فکر کردم

    منکه از همون دوران جنینی لطف خداوند شامل حالم شده تا حالا، وقتی که مادرم بارها تلاش کرده بود منو سقط کنه اما خداوند منو نگه داشت و وقتی که دکترها گفته بودن بچه یا ناقص به دنیا میاد یا به دنیا میاد و بعد میمیره و من الان 30 ساله که سور و مورو گنده در کمال سلامتی دارم زندگی میکنم و این وجود خداوند رو به من اثبات میکنه وجودی که مهربانتر از مادرمه و منو زنده نگه میداره حتی اگر همه دنیا بخوان من بمیرم

    دوران کودکیم رو به یاد میارم که از کلاس اول ابتدایی بیشتر وقتا تنهایی میرفتم مدرسه و وقتی مدرسه تعطیل میشد خیابون پر از ماشین و اتوبوس و مینی بوس و سرویهای مدرسه میشد و من وقتی الان بهش فکر میکنم اصلا نمیفهمم چه طوری یه بچه 7 ساله توو اونهمه شلوغی صحیح و سلامت میرفته مدرسه و برمیگشته خونه پس حتما یه نیروی مهربون داشته از من مرقبت میکرده

    توو تمام سالهای تحصیلیم شاهد کمکهای خداوند بودم وقتایی که امتحانامو اصلا خوب نمیدادم و از خدا کمک میخواستم و در کمال تعجب میدیدم قبول شدم

    استاد وقتی بعد از گذشت 8 سال یاد گواهی رانندگیم میوفتم به قول خودتون مو به تنم سیخ میشه اینکه من با سختگیرترین سرهنگ تونستم گواهی نامه بگیرم معجزه بود معجزه و حاضرم قسم بخورم که اون روز من نبودم که فرمونو میچرخوندم من نبودم که پدالهارو فشار میدادم انگار خوده ماشین رام من شده بود و به هرچی که سرهنگ میگفت عمل میکرد

    وقتی به سیستم بدنم فکر میکنم میبینم این خلقت چقدر بی نظیره چقدر نظم داره به همین عادت ماهانه خانوما که شاید از نظر خیلیها یه چیز ساده باشه اما به نظر من فوق العاده ست اینکه هر ماه در یک تاریخ مشخص و به تعداد روزهای مشخص این چرخه تکرار میشه و این بی نظیره

    خداوند یک جایی درقرآن میفرماید : ما شما را از هیچ آفریدیم

    و من خیلی به این فکر میکنم که واقعا من اولش اصلا وجود نداشتم و به اینکه آیا واقعا من اول یه قطره آب بودم؟ اصلا من چه طوری بزرگ شدم ؟ چه طوری حرف زدن رو یاد گرفتم؟ چه طوری راه رفتن رو یاد گرفتم؟ چه طوری چند دقیقه بعد از به دنیا اومدنم فهمیدم که باید سینه مادرم رو بمکم؟ کی به من یاد داده بود؟ که میتونه به یک جنین در یک جای تاریک و تنگ اینو یاد بده ؟ فقط یک نیروی مهربان و دانا

    توو مسائل مالیم خیلی شده که به مو رسیده ولی پاره نشده و من هیچ وقت درمورد مسائل مالی به جایی نرسیدم که دستمو جلوی کسی دراز کنم و خداوند هیچ وقت منو گرسنه و تشنه نذاشته

    استاد من خیلی جاها تنهایی رفتم خیلی جاهایی که شاید خطرناک بوده و نباید میرفتم اما یقین دارم که خداوند از من محافظت کرده

    یه مثال ساده که تا حالا خیلی برام اتفاق افتاده پیدا کردن وسیله ای بوده که یادم نمیومده کجا گذاشتم و توو اینجور مواقع معمولا فکر میکنم خودم میتونم پیداش کنم اما بعد از کلی گشتن خسته میشم و از خدا میخوام راهنماییم کنه و به شکل باور نکردنی همون لحظه یادم میاد و اون وسیله رو پیداش میکنم و اتفاقا همین مسئله دیشب برام پیش اومده بود که دنبال یه تیکه از یه اسباب بازی میگشتم که به اندازه یه نخد بود و کلی جاهارو گشتم اما پیداش نکردم دقیقا مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاه بود و دیگه خسته شدم و از خدا خواسته م کمکم کنه و یهو نگاهم رفت به سمت یه جعبه و درشو باز کردم و دیدم اون وسیله ای که دنبالش میگشتم همون جا بود و بعد به خودم گفتم یاسی بهتر نبود از اولش از خدا کمک میگرفتی؟ و این اتفاقات این باورو بهم میده که خداوند از ساده ترین راهها مسائل مارو حل میکنه اگر ما بهش اجازه بدیم و ازش بخواییم

    درمورد محبتی که خداوند در دل آدما میندازه نسبت به من که این روزا خیلی شاهدش هستم و اقرار میکنم که اصلا خودم کار خاصی نمیکنم که کسی به من علاقه مند شه و خودمم نمیدونم این آدمها چرا منو دوست دارن و انقدر به من ابراز عشق و علاقه میکنن

    خداوند خیلی جاها آبروی منو حفظ کرده که خب نمیتونم درموردشون بگم اما این خدا واقعا مهربونه

    استاد جان مثالی که درباره رستوران زدین چقدر عالی بود اصلا تاحالا از این جنبه بهش نگاه نکرده بودم

    این فایل باور اینکه خداوند همیشه همراه منه و منو دوست داره و انقدر قدرت داره که میتونه هرکاری رو انجام بده و همه آنچه که در زندگیم دارم از خداست در من ایجاد کرد و مطمئن هستم که این فایل خیلی بیشتر از این اینها هم میتونه به من کمک کنه و میتونه هزار بار منو متواضع تر کنه

    خدایا شکرت که هرروز داری در زنگیم پررنگتر میشی

    استاد جانم از شما و خانم شایسته عزیز خیلی سپاسگذارم برای این فایل توحیدی و ارزشمندی که باعث میشه به عظمت خداوند فکر کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  9. -
    سید عظیم بساطیان گفته:
    مدت عضویت: 825 روز

    بنام خداوند زمین و زمان، آسمان و کهکشان ”

    بنام خداوند عشق ”

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان ”

    استاد گرامی سلام ”

    دوستان عزیز سلام ”

    سلام و درود بر قلب های مهربون شما ”

    خیلی از خداوند سپاسگزارم که فرصتی شد بیام یک کامنت قشنگ ، اونم در مورد باورهای توحیدی بنویسم ”

    خدایی که هم اوله و هم آخره ، هم ظاهر ه، هم باطنه ”

    هیچ چیز شبیه اون نیست ”

    و یه جا دیگه میگه همه چیز خداست ”

    اگر به من بگن خدا چه شکلیه من نمی گم عظیمه، میگم اوج عظمته”

    نمی گم مهربونه و عاشقه ”

    میگم اوج مهربونیه ”

    نمی گم اون عشقه، اون عاشق نیست ، اون خود عشقه ”

    خدای من خدای سیل ، زلزله نیست ”

    خدا

    جواب

    باورهای

    ماست ”

    اون چیریکه باورش داریم همون میشه ”

    خدا به همون چیزی که باورش داری تبدیل میشه ”

    به چی باور داری دوست من ”

    خدای ظلم، خدای ظلم رو می بینی ”

    خدای فقر ، خدای فقر رو می بینی ”

    به چی باور داری ”

    به چی باور داری ”

    خدای تو همونه ”

    وقتی عشق می ورزی ، خداوند هم عشق رو متصاعد میکنه ”

    وقتی خداوند محبتی از سمت تو می بینه، خداوند محبت رو در زندگی تو متصاعد میکنه ”

    خداوند میگه آنها به خودشون ظلم می کنند! !!!

    دقیقا همون چیریکه در باورت شکل گرفته ”

    و داری تجربش میکنی ”

    خداوند اوج عشق و مهربانیه ”

    خداوند ثروت میشه ”

    خداوند عشق میشه ”

    خداوند مهربانی میشه ”

    خداوند سیل میشه برای کسیکه به نام امنی باور داره ”

    استاد چقدر خوب خدا رو باور کردی ”

    همه چشمه ست، هم دلخوشیه ” هم پارتیه ”

    هم درمون برای دردهای بی درمون؟

    هم مرحم میشه”

    هم مرحم میذاره ”

    هم عشقه و هم ثروته”

    واگر باورش کنم همه چیز بهم میده ”

    من چی رو میخام ، که در خداوند پیداش نمی کنم ”

    این سوال رو از خودتون بپرسید “من دنبال چی هستم؟؟؟؟

    که در خداوند پیداش نکردم ”

    من چقدر بزرگ میخام که در کره زمین جا نمیشه؟

    ما یک نقطه تو این شهر نیستیم”

    ما یک سری سوزن تو نقشه ی کشور مون نیستیم ”

    ولی ببین چقدر عظیمیم”

    و خداوند میگه زمین و آسمان ها را رام اراده ی تو کردیم ”

    خداوند چقدر می تونه عاشق باشه ”

    چقدر می تونه قدرت مند باشه ”

    خداوندچقدر می تونه به ما محبت کنه ”

    که بگه از رگ گردن به تو نزدیک ترم ”

    و به خودش آفرین بگه ”

    ببین خداوند چقدر می تونه عاشق تو باشه ”

    که به خاطر تو خورشید رو خلق کرد ”

    که به خاطر تو زمین را خلق کرد ”

    و همه ی حیوانات رو ”

    مطمئن نیستی تو ”

    به حرفم گوش کن ؟؟!!!!

    مگه آب از آب تغذیه میکنه ”

    مگه درختان از میوه های خودشون تغذیه می کنند ”

    مگه آسمان و زمین از خودشون استفاده میکنن ”

    مگه نه خداوند همه چیز رو برای ما خلق کرده ”

    به عشق ما و به عظمت ما این ها رو خلق کرده ”

    چقدر ما می تونیم نامرد باشیم و به خدا پشت کنیم ”

    و این آیه رو باور نکنیم که همه چیز برای ما خلق شده ، و در اختیار ماست”

    ما چیره هستیم، ما اثر انگشت خدا هستیم ”

    فایل های استاد فایل های عشقه، و ما داریم به فرکانسی گوش میدیم که فرکانس عشقه ”

    استاد شما فوق العاده و محشری ”

    به این دلیل هیچ کس شبیه تو نیست ”

    به این خاطر زیبایی ”

    که تنها هستی و منحصر به فردی ”

    به این خاطر زیبایی نه به خاطر لباسات ”

    به این خاطر خاص هستی که یه دونه از تو روی کره خاکی هست .

    تو یک برندی؟

    تو یک نماینده ایی ؟

    تو نماینده عشقی؟!!

    تو نماینده آگاهی هستی ، تو اومدی روشی رو به دنیا معرفی کنی”

    خداوند به این خاطر تو رو خلق کرد ”

    که مستقیم باهات صحبت کنه ”

    آن بندگانی که سخن بشنوند و نیک عمل کنند . آنان هدایت شده گانند. و به حقیقت آنان خردمندان عالمند ”

    تقدیم به دوستان بی نظیرم ”

    در پناه الله مهربان باشید “

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  10. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1489 روز

    به نام خداوند خورشید و ماه + که دل را به نامش خرد داد راه

    به نام خداوندباران نقل وتگرگ + نفس های باد وتپش های برگ

    به نام خداوند رنگین کمان + فروزنده روز و شب آسمان

    سلام استادخوشتیپم

    سلام دوستان عزیزم

    فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللهَ رَمَىٰ ۚ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

    ـــــــــــــــ

    «همه کارها در دست خدا است»

    پس شما آنها را نکشتید، و بلکه خدا آنها را کشت و تو نبودی که تیر انداختی، بلکه خدا تیر انداخت و خدا می خواست مؤمنان را آزمایش کند، آزمایش نیکوئی، و خدا شنوای دانائی است.

    (سوره الانفال، آیه 17)

    اومدم داخل سایت واین فایل توحیدعملی رودیدم وخیلی خوشحال شدم چون من عاشق فایل های توحیدیم چون اصل واساس زندگی مابراساس توحیده

    خداوندهرلحظه داده ماروهدایت میکنه

    وقتی درمسیردرست هستیم خداوندماروبه شرایط ایده هاافرادموقعیت هاهدایت میکنه ومادرزمان ومکان مناسب قرارمیگیریم وهمه چیربه ماگفته میشودچون همه کارهاروداره خداانجام میده

    تمام کارهاواتفاقات کرات وجهان وکهکشان هاوکره زمین وتمام اجزای بدن ماروخداداره انجام میده وهمه چی دست اوست

    پس نبایدبه خودمون مغروربشیم که من این مشتری رواوردم من این ثروت روبه دست اوردم

    من این اعتبارروکسب کردم ولی خداونداون مشتری روبه سمت هدایت کردوتومغرورشدی ونفهمیدی که همه کارهاروخداروبرات انجام داده وبعدمیگی من خودم به تنهایی انجام دادم

    به میزانی که درمقابل خدادندمتواضع باشیم خداوندکارهاروانجام میده وکمکمون میکنه ومادرمقایل مردم اجروقرب زیادی پیدامیکنیم وهمه جهان دست به کارمیشن تاکارهای توروانجام بدن انگارکه خداهمه کارهاشوگذاشته کناروداره کارهای توروانجام میده وقتی که باورش داشته باشی ومحتاج ووابسطه فقط به اوباشی

    خداوندمیگه توتیرننداختی من انجام دادم

    همه کارهادست اوست

    گاهی وقت هاباخداحرف میزنم ومیگم خدایامن نمیدونم چکارکنم خودت بهم بگوتودانایی عاقلی تمام قدرت دست تویه من ناتوانم خودت بهم بگووراهکاربده من به هرخیری که ازسمت توبه من برسه فقیرم ومحتاجم تورزاقی تووهابی توثروتمندی خودت راه هاروبرام بازکن دل هاروبرای من نرم کن خودت میدونی تودل من چی میگزره

    خودت درهای نعمت وثروت روبه روی من بازکن

    خدایاازت میخوام به ارامشی فراازتصورخودم برسم

    خدایاازت ازادی مالی ومکانی وزمانی میخوام میخوام به استقلال برسم خودت هدایتم کن

    همینطورکه استادازت خواست وبهش دادی به منم بده

    چون خدای من خدای خاصیه چون من خودم خاصم چون خدای من خدای بخشنده وخدای عشق ودوستی ومهربانیه

    فقط یک منبع رزق وروزی وخیروثروت وجودداره واونم تویی خدای من مامنبع شروبدی نداریم

    به قول مناجات ملاصدرا

    خداوندبرای من همه چیزمیشودهمه کس رابه شرط ایمان به شرط پاکی دل به شرط طهارت روح به شرط پرهیزازمعامله باابلیس

    خدادرکوچه های خلوت شب باتواوازمیخواندودرکنارتوست

    ونان وغذابرسرسفره تومیشود

    ایاخداوندبرای توکافی نیست؟؟

    الهامات عجیب وغریب نیستندگاهی وقتی یک حسی بهت میگی فلان کارروانجام بده بعدمتوجه میشی ازطرف خداوندبوده ودقیقامن این رودیروزخودم تجربه کردم

    اگرباورداشته باشی که خداوندبهت الهام میکنه وباتوصحبت میکنه دیگه نگران هیچی نیستی وخداقدم هاروبهت میگه

    یادمه من چندسال پیش یک جورایی وابسطه به یکی ازدوستانم شده بودم وهمش بهش میگفتم توزندگی من روعوض کن وکمکم کن که پولداربشم وبعددیدم که چه ضربه هایی خوردم مخصوصاضربه های روحی وروانی که دربدترین شرایط روحی قرارداشتم واتفاقات بدهم برای من رخ میدادچون به غیرازخداوندحساب کرده بودم وهیچ پیشرفتی هم نکردم

    یک موردچندماه پیش یک پول خوبی ازجایی که فکرشونمیکردم به حساب من واریزشدچراچون ارامش داشتم چون میدونستم که خداوندثروتمنده وهدایت وحمایتم میکنه وبعددرهای نعمت بازمیشه

    خدایاتنهاوفقط وفقط میخوام وابسطه به توباشم

    به کدام واژه بخوانمت، به کدام واژۀ نارَسا؟

    به کدام جلوه بجویمت؟ متعالیا و مقدّسا!

    همه جا نشان جمال تو، همه سو شکوه جلال تو

    همه در ثنای تو نغمه خوان، همه در حریم تو جبهه سا

    شادوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای: