اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
مدت زیادی است که زمینمون را برای فروش گذاشتم و طبق باورهای محدود کننده ای که بخصوص از قبل برای این نمونه کارهام داشتم هنوز بفروش نرفته
سه فایل ذهن قدرتمند کننده بینهایت برای من داره تغییرات ذهنی جدیدی میسازد ولی از آنجایی مقاومتهای دارم در مقابل ذهن چموشم باز درجا میزنم
مثل همین امروز صبح داشتم قسمت سه ذهن قدرتمند کننده رو گوش میکردم و تمرین آنها رو مینوشتم که وسط هایش یکی از دوستان و همکاران قبلی ام زنگ زد و چون املاک کار میکنه طبق عادت قبل بدون اینکه متوجه شوم نیم ساعت مثل قبل رفتار کردم یعنی ازش تقاضا شدید و حتی پورسانت خوب رو بهش پیشنهاد دادم که روی زمین من کار کند و همینطور در مورد کار عالی که بعد از فروش زمین آنها در کارخانه شأن انجام میدهم برای همکاری و کار آنها پیشنهادهای دو طرفه دادیم
با اینکه مدت چند ماه شدیداً روی خودم کار میکنم که فقط برای فروش زمین روی خدا حساب باز کنم
و جایی زمینمون رو برای فروش نسپردم و حتی برای کار هم فقط از خدا خواستم برایم خودش مثل همیشه کمک کند ولی ی چیزی بهم یهو گفته شد که شاید این از طرف خداست و دستی ازدست خداست
ولی کسری از ثانیه بعد از اتمام مکالمه یهو فایل جدید توحید عملی 10 استاد گذاشتن رو سایت رو باز کردم
انگار داره از دو طرف با دودست به صورتم زده میشه که چکار کردی شرک کردی دوباره به همین راحتی
یعنی من نمیتونم زمینت رو بفروشم یا برات کار مورد دلخواه رو برات جور کنم مگر از من نخواستی پس چرا دوباره از دیگران هم میخوای
یا اینکه دوباره رو کردی به دیگران
واز انجایی که این حس بی نهایت قوی تر بود برام که شرک کردم مطمن شدم که را همو باید سریع درست کنم و بیام تو جاده طوری که به شدت سر زبانم بود که از خدای خودم پوزش بخوام وفقط از او بخوام نه از کسی دیگه
و اینکه فهمیدم طبق این گفته که خدایا لحظه ای من رو به خودم وا مگذار یعنی چه
سپاس خدایا که اینقدر هوشیارانه فردی رو انتخاب کردی که هوشیارانه باما بازبان ساده وروان فهماند که هوشیار کارها و رفتار و اعمال و گفتار و اندیشه و گرایشهای مان باشیم
سه سال پیش زمانی که با این مسیر توحیدی آشنا نبودم وقتی به نام خدا رو می نوشتم فقط می نوشتم و هیچ درکی نداشتم یادمه خیلی دوست داشتم بنویسم “هوَالحقُّ”
با اینکه مفهوم واقعی توحید را نمی دونستم ولی خدا با همان زبان شبانی من با من حرف میزد فک کنم دلم خیلی پاک بود خالص بودم و خدا رو دوست داشتم فقط به خاطر اینکه خدا هست شاید ازش ترس هم داشتم ولی با همان زبانی که بلد بودم قربون صدقه ش می رفتم و شب و روز باهاش حرف میزدم همه جا با من بود تو همه کارم اسمش بود یادش بود شاید شناخت عمیق نبود ولی بود مثله محافظی که دور یک شیشه رو گرفته باشه همیشه مراقب من بود کار نادرست میکردم ولی خدا بود نمیزاشت پارو فراتر از وجدانم بزارم
و هر چیزی رو که می خواستم بهم میداد اصلا فکر نمی کردم که برای خواستن از خدا باید زیاد انتظار بکشم همین جوری می گفتم و اون اجرا میکرد.
وقتی کمی بزرگتر شدم خواسته هایی داشتم که همه مسخره م میکردند ولی منم از تمسخر اونا تعجب میکردم میگفتم یعنی چی مگه خدا قوی و فرمانروا نیست پس من میخوام اونم میدم.
باور کنید خیلی ساده و بی آلایش ولی با باوری مثل بچه ای که به هیچی فکر نمیکنه میخواستم بدون اینکه از قانون چیزی بدونم. هر موقع حالم بد میشد می اومدم سجاده پهن میکردم و از خدا می خواستم الان می تونم با یقین بگم خداوند هر لحظه که به درگاهش بیایی تو رو می پذیره اصلا عاشق منه.
گفتم فلانی رو برای همسری می خوام (همه منو مسخره کردن)
گفت چشم
گفتم فلان شغل و میخوام (خونواده میگفتند امکان نداره)
گفت چشم
گفتم فرزند میخوام
گفت چشم
گفتم خونه میخوام
گفت چشم
گفتم مسافرت به … میخوام
گفت چشم
گفتم وسایل رفاه و آرامش میخوام
گفت چشم
ولی
من مشرک ، من ناسپاس، من کفور ، من بخیل
فراموش کردم
وقتی همه اسباب بازی های که می خواستم به دست آوردم یادم رفت
خدارو فراموش کردم
خدارو به کلی از زندگیم حذف کردم
شروع کردم به گفتن من من من
شروع کردم قدرت را از خدا گرفتن و به آدما دادن
شروع کردم به انکار خدا و معاد و آخرت
و مشخصه کسی که اینارو انکار میکنه سر از کجا در میاره
سلام استاد بزرگوارم سپاس سپاس و هزاران درود خداوند بر شما باد که بزرگترین و مهمترین و اصلی ترین رمز موفقیت را به من دادی خدایا شکرت ممنونم استادخوبم.
هر آنچه دارم از آن خداست و خداوند همیشه کارها را برای من آسان و راحت و در مقیاس بزرگتر از آنچه که من فکرش را میکردم به من داده .
من هر آنچه که دارم از همین زندگی که دارم نفس هایم انگشتانم که مینویسد و این سایتی که در اختیارم هست و این استاد بزرگواری که دارم تا کلام خداوند را به من بگویید همه و همه از خداست و اوست که وهاب هست سمیع است و بصیر است و مهربان و بخشنده است و عالم و دانا و قوی است و من مورد محبت و فضل خداوند قرار گرفته ام که روی شونه های خدا باشم و خیلی راحت و آسان و بزرگتر از حد تصوراتم به خواسته هایم به نعمت ها و ثروت ها و سلامتی خداوند دسترسی پیدا میکنم و خداوند داره کارها را برای من انجام میدهد.
من روز ها و ماه ها تلاش کردم که با اراده ام به قانون سلامتی عمل کنم و هرگز نتوانستم و روزی رسید که من حالم خیلی بد شد و تسلیم درگاه خداوند شدم و گفتم من نمیتونم از پس هوس های ذهنم بر بیام خدایا کمکم کن و از اون روز به بعد بود که من هر روز که میگذشت و من راحت و آسان و لذت بخش به قانون سلامتی عمل میکردم و هر روز ذوق کردم و سپاسگزاری کردم داره ادامه دارتر میشه و راحتر میشه و خداوند کارها را راحتر و در مقایس بزرگتر انجام میدهد اما من با توانایی خودم فقط چند روز یا یک روز میتونستم عمل کنم .
و در کار نقاشی من آمدم با تلاش فراوان تمریناتم را بادقت خودم و سختی و زمان زیادی انجام دادم که به ظاهر کارها خیلی خوب انجام شد و تمام شد اما در آخر نتیجه ی رخ نداد و اصلا باعث خوشحالی و رضایت من نشد چون من خدا را در کارهایم نیاورده بودم و خودم میخواستم کارهایم را پیش ببرم.
خدایا مرا هدایت کن و نور هدایتت را برمن بتابان و کمکم کن اعتبار تمام موفقیت ها و داشته هایم را به تو دهم و دربرابر تو متواضع و شاکر و سپاسگزار شوم و من میخواهم از بندگان خوب توحیدی تو باشم که دروازهای بهشت را بروی من باز کنی و خوشبخت در دنیا و آخرت تو باشم آمین یا رب العالمین.
من فایل امروز گوش کردم و قلبم بهم گفت برای پیاده سازی این نگاه توحید عملی بهتر است اول به سوالات شما در این بخش پاسخ میدهم بلکه بتوانم منطق این روش بهتر به یاد بیارم. استاد واقعا این فایل خیلی بموقع رسید. چون مرحله ای از زندگیم هستم که تماما الهام خواندن و عمل کردن به دوره عزت نفس هم از زبان دوستان سایت و هم از درون خودم برام میاد. استاد من هر جا در زندگیم که با خیال راحت و ارامش بیشتری کارها به خدا سپردم نتایج راهم سریعتر و راحت تر دریافت کردم.
کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
به عنوان مثال برای قبولی دکترا میگفتم من تلاش میکنم اگرم امسال نشد مهم نیست باز سال بعد تلاش میکنم. مطمینم بالاخره درست میشه. بعد معجزه خدارو دیدم و دریک دانشگاه خوب تهران که اصلا بهش فکررنمیکردم چون همه میگفتند پارتی بازیه قبول شدم. استاد مورد دیگر هیات علمی شدن من بود خیلی از دوستانی که بامن فارغ التحصیل شدند بخاطر باور پارتی بازی اینا وسط کار ادامه نداند. اما من از هر نظر رزومه بهتر کردم و مرتب اقدام میکردم.
هیچ فرصتی از دست نمیدادم اما همش دوست داشتم استان خودم باشم یادمه بابام با من شوخی میکرد میگفت یک دانشگاه میخوای دم در خونه برات بزنیم بری همینجا. الان استاد دانشگام دقیقا بهم خیلی نزدیک است و دانشگاه دولتی هم هست. در زمینه سلامتی یک زمانی بدترین شرایط درمان پذیرفتم گفتم خدا اگر تو میخوای باشه بعد رفتم دکتر، بهم گفت با دارو درمان میشی. تضاد سلامتی باعث شد که من الان چهارسالی میشه بدنسازی کار میکنم و کاملا سالم شدم. الان هدفم بالاتر رفته میگم پرانرژی باشد و به صورت طببعی بدون قرص سالم باشم. اول برای خرید دوره سلامتی مقاومت داشتم چون میگفتم چطور توی خونه پیادش کنم. بعد به خودم گفتم ازاده تو هنوز پول خریدشم برات جور نیست اول پول جورکن بخر بعد یواش یواش شرایط اجراشم جور میشه. کمتر یک ماه خریدمش و الان دنبال گرفتن ازمایشات هستم. گفتم ماه رمضان در راهه میتونم با شروع اون ماه کار شروع کنم. چون همه محل کارم چیزی نمیخورند برای من راحت تر هست.
کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
استاد من قبلا خونه خریدم برادرم خیلی بهم تو گشتن و خرید خونه کمک کرد. دوسال پیش برادرم مهاجرت کرد کانادا. من میخواستم ماشین عوض کنم. اول حسم بد شد که حالا کی کمکم کنه. به خودم گفتم خدا ادم میفرسته همه ادم ها میتونند جای برادرم باشند و شرایط خرید برام جور کنند. اول خدا فراوانی ماشین بهم نشون داد. بعد خیلی راحت در مدت دو هفته ماشینی که میخواستم خریدم. تازه داخل ماشین امکانات خوبی هم داشت.
کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛ همون مسیله سلامتی و اینا بود.
در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟ بنظرم در زمینه روابط خیلی اینجوری هستم. در زمینه روابط و عزت نفس باز جا کار دارم که اون رابطه قشنگ با خودم و خدا بسازم و بهش اعتماد کنم. این فایل شما و اینکه در مورد نحوه صحبتتان با خدا گفتید بنظرم خیلی میتونه در این زمینه برای من کارگشا و راهگشا باشه. دوره عزت نفس و روابط دارم اما هنوز این دوره ها در من کامل نهادینه نشده و به اندازه ای که نهادینه شده راهگشاهم بوده است و روابط من تا سطح بالایی عوض کرده است.
استاد بخاطر باور نابرده رنج گنج میسر نمیشود و اینکه فکر میکنم سنم داره بالا میرود میخوام خودم دست به کار بشوم و کاری کنم و نمیتونم کامل به خدا بسپارم. اون رابطه فوق العاده بین خودم و خدا هنوز کامل شکل نگرفته مرتب میخوام خودم کاری کنم و تا الان نتیجه که میخوام نداشنم
یک فایل بسیار زیبا که بار دیگر باعث شد که یاد آوری کنم به خودم که من کی هستم وچی هستم و چه جایگاهی دارم یادم باشد که هرچه دارم از خداوند تبارک و تعالی هستم و من در مقابل این قدرت هیچ هستم بقدری فایل زیبا و درست بود که حتی قدرت حرف زدن و نوشتن کامنت را هم ندارم و فقط فقط باید ساعت ها بشینم و درمورد این فایل فکر کنم استاد سپاسگزارم بابت تهیه ی این فایل خداوندا سپاسگزارم بابت استاد عباس منش که آفریدی خداوندا سپاسگزارم که منو به این سایت هدایت کردی خداوندا سپاسگزارم که بهم گوشی هوشمند و اینترنت دادی تا بتوانم این فایلها را بشنوم و تو را بهتر بشناسم و درک کنم خداوندا سپاسگزارم بابت گوش شنوایی که بابت شنیدن این فایل بهم دادی و بابت این حس عجیب و فوق العاده ای که الان دارم ازت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم خداجونم دوستت دارم هر چی دارم از تو هست خدایا شکرت
کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
تابستان گذشته مغازمو پس داده بودم و بیکار بودم و از خداوند خواستم که هدایتم کند و کاری را گیر بیاورم که خسته کننده نباشد و بعد از حدود یکماه با یکنفر اشنا شدیم با برادرم لوله کشی گاز میکرد و حدود دو هفته بعد همون ادم منو به دوستش معرفی کرد که جوشکار و برشکار بود و تا حدودی جوش و برش رو یاد گرفتم و بعدش با یکی از دوستانم به کار کرکره مشغول شدم
کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
خیلی این اتفاق افتاده مثلا همین چند روز پیش دوباره کار نداشتم شب خوابیدم گفتم خدایا خودت یکار جور کن برام صبح که بیدار شدم کد هارو نوشتم و نیم ساعت بعدش ینفر زنگ زد و گفت کرکره میخوام و قیمت دادم و گفت قیمت از همه جا هم گرفتم ولی دوست دارم کارو به تو بدم،وقتی رسیدم دیدم یه برگه نشانم داد از همه قیمت گرفته بود من اخرین نفر بودم خیلیا از منم قیمت کمتر داده بودند ولی کارو به من داد .
کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
چندسال پیش یه پول داشتم یکی از دوستان پدرم بهش گفت بیا خونه برات بگیرم و یه شب قرار گذاشتن و رفتیم تو یه خونه با هم حرف زدن و قرار شد فردا صبح پولو بهشون بدم تا خونه با یه قیمتی بهم بدن ،موقع حرف زدن یلحظه یه صحنه دیدم که دوست پدرم یه اشاره به بنگاهیه داد و من دیدم و چیزی نگفتم امدیم خانه به پدرم گفتم ،روز بعد رفتیم توی همون محله و اتفاقی از یه بنگاه قیمت خانه گرفتیم که قیمت دستمون بیاد برد همون خونه رو نشونمون داد با قیمت خیلی پایین تر و حدود یک ماه بعد همون بنگاهیه کلاه بردار از آب در اومد و هرچی پول شراکتی گرفته بود تنهایی برده بود
اینجا خدا خیلی بهم کمک کرد چون تمام سرمایه زندگی ما همون بود .
در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
موقعی که مغازه در یکی از بازارهارو میخواستم اجاره کنم ولی پولشو نداشتم و بعد از یمدت خیلی عجیب پولش جور شد ینفر شد شریکم نصف پولو داد یه قرعه کشی تو محله داشتم همزمان در اومد پدرم یخورده بهم داد خلاصه مغازه رو گرفتم این اتفاق یکی از آرزوهام بود،میگفتم اگه اینجا مغازه داشته باشم دیگه ثروتمند میشم و یادم رفت که من اینو از کی خواسته بودم و چجوری برام جور کرد و مغازه رو باز کردم یه غروری داشتم که من خودم اینو جور کردم بهم اعتماد کردن اعتبار دارم و ….بلایی سر اون بازار شلوغ آمد که اصلا کسی حاضر نبود خرید کنه اونجا و یه عالمه قرض بالا آوردم ،و مغازه رو پس دادم.
این اتفاق زمانی افتاد که من با سایت اشنا شده بودم و تمرین انجام میدادم دوره های رایگان ولی وقتی مغازه گرفتم دیگه خیلی کم به سایت سر میزدم تا وقتی که مغازرو پس دادم ،و از نوع دوباره شروع کردم و هر روز فایل گوش میدم حتی اگه به سایتم سر نزنم
نکته ای که در این فایل و دقیقه 21 نظر منو ب خودش جلب کرد :
دو روز پیش داشتم یه فایلی رو ب عنوان نشونه امروز من گوش میدادم بنام : یه پاسخ ساده اما بسیار کارا ……
استاد در اون فایل میگفت هرکسی که برای محصولش تبلیغ نکنه اصلا بیزنس من نیست و اصلا بدون تبلیغ نمیتونه محصولاتش رو بفروشه و ثروتمند بشه…یه بیزنس من باید برای فروش محصولاتش تبلیغ کنه …
برام جالب بود که استاد همون سال که داشت این فایل رو اماده میکرد و این صحبتها رو میکرد داشت این باور رو در خودش شکل میداد که من باید بدون تبلیغ محصولاتم رو بفروشم
دقیقا جمله استاد در دقیقه 23 این فایل هست : اگه کسی با تبلیغ مشکل داره هیچ وقت ثروتمند نمیشه …
کمی ذهنم بهم ریخت احساس کردم صحبتهای استاد که اگه اشتباه نکنم برای سال 95 هست با صحبتهای این فایل کمی با هم تناقض داره و این رو بمن فهموند که بابا خود استاد هم مثل همه ما بچه ها داره رشد میکنه ……
اگه اون سال این حرف رو زد ولی کماکان داشت روی خودش و روی باورهای ثروت سازش کار میکرد یعنی اگه سالهای قبل بود و اگاهیم اینقدر رشد نکرده بود شاید گیج میشدم و کلی بهم میریختم اما الان راحت توی ذهنم صحبتهای استاد رو حلاجی میکنم و لذت میبرم
یعنی فردی که میگه ادم بدون تبلیغ نمیتونه محصولاتش رو بفروشه اما خودش داره با استفاده از قوانین ذهن و روح این باور رو در خودش شکل میده که بدون تبلیغ هم میشه محصول فروخت ب شرطی که روی باورهات کار کرده باشی در واقع تبلیغ تو همون باورهای درستت هست که توی ذهنت میسازی …
فقط برای کسی که باور کرده هرکاری ممکنه…با معجزه باور قدرت خداوند در زندگیمان نمایان میشه شاید خیلی از افرادی که نمیتونن از قدرت ذهن شون استفاده کنن این حرفها رو نپذیرن…
این جمله رو از یاد نبریم که همه چیز تو ذهنمون داره اتفاق میفته …ب شرطی که قوانین جهان و سازوکارذهن رو بلد باشیم
درواقع نیازی ب جار زدن نیست باورهای تو داره کار خودش رو انجام میده و پیام محصولات تورو ب کل جهان هستی ارسال میکنه اگه تو با تبلیغ ات 1000تا یا بیشتر مشتری جذب میکنی باورهای تو از درودیوار برات مشتری میاره….
در حقیقت ما تبلیغ رو تو ذهن مون و با باورهایی که داریم انجام میدیم این یعنی قدرت توحید …یعنی قدرت خداوند رو در وجود یک شخص ب اثبات میرسونه …..که بدون تبلیغ هم میشه محصول فروخت …بشرطی که خدارو تو وجودت باور کنی …ب خدا ایمان داشته باشی …ب خداوند اعتماد کنی …و بدونی که همین الانم خداونده که داره کارهارو انجام میده نه تو ….
این یک توهمه که خیال کنی خودت داری کارهارو انجام میدی…در واقع همه کارهارو خداوند داره انجام میده … تو فقط باید قسمت خودت رو بخوبی انجام بدی بقیه با خداست نگرانش نباش خداوند کارش رو بخوبی بلده ….همه ما دستانی از خداوندیم در این جهان
امیدوارم همگی از کنترل ذهن بالایی برخوردار باشیم و بتونیم کنترل توجه مون رو از ذهن مون پس بگیریم و بتونیم در ارامش ذهنی و با احساس خوب ب چیزهایی که خودمون دوست داریم توجه کنیم …
سپاسگزارم بابت کامنتی که به اشتراک گذاشتین و باعث شد که من یه بار دیگه برم فایلی که نام بردین رو گوش بدم و عمیق تر بهش فکر کنم
و دوست داشتم نایجه این تفکر درونی خودم رو باهاتون به اشتراک بگذارم
برداشت و درک من اینه که ادم باید خودش رو بروز بده و محصولش رو بتونه معرفی کنه ، من تا ندونم فلان مدل جاروبرقی وجود داره که خواسته در من شکل نمیگیره که برم بخرمش
این اطلاع رسانی و معرفی باید توی بیزنس باشه وگرنه رشد نمیکنه
دقتی تو نگی من فلان محصول دارم چطور کسی میخرتش؟
‘ من خودم تجربه شاغل بودن ندارم اما این درک منه که دارم بهتون توضیحش میدم’
اما به نظرم این روش معرفی و برزو دادن محصول و توانایی ها ، میتونه زوش های متفاوتی داشته باشه
یکی یه اکهی درست میکنه و پول میده به تلویزیون که پخشش کنه
یکی تو دیوار اگهی میکنه
یکی مثلا بروشور درست میکنه میزاره توی محل کار و هر مشتری اومد اون بروشور بهش میده که طرف بدونه چه خدمات دیگه ای هم توی اون مکان انجام میشه
و یه نفر به صورت کلامی و شخصا خودش انجام میده
در این بین ممکنه این سوتفاهم پیش بیاد و فراموش کنیم که قراره محصول رو معرفی کنیم و کیفیت کار رو حفظ کنیم و بقیه اش درست میشه
کلمه درست از نظز من معرفیه نه تبلیغ
و جامعه به روشی از معرقی که فقط به پول گره خورده میگه تبلیغ
من نمیتونم مثل خود استاد این موضوع رو درست توضیح بدم و فکر میکنم فایل قدرت اراده در برابر نحوه عملکرد مغز انسان ، خصوصا دقیقه 45 به بعد و اگه وقت داشتبن به نظرم فایل کامل گوش بدین
توی این فایل استاد میگن منظور از تبلیغ و منطق رد کردنش چیه
من تا همینجا میتونم توضیح بدم و افکارم رو به نوشته در بیارم
ممنون از اینکه وقت گذاشتی ….اما فکر کنم شما قشنگ متوجه نشدی …
لطف کنین برین دوباره دوتا فایل های استاد گوش کنین بعد بذارین کنار همدیگه مقایسه کنین متوجه میشین چی میگم
منظور من اصلا فایل نحوه عملکرد مغز انسان نیست که استاد توضیح میدن منظور من فایل یه پاسخ ساده اما کارا هست برین گوشش کنین بذارین کنار این فایل متوجه میشین چی میگم ……..
وقتی انسانی واقعا توحیدی هست مثل استاد وقتی انقدر روی باورهاش کار کرده دیگه نیازی ب تبلیغ کردن نداره …
انسان با باورهایی که تو ذهن و قلبش مسیازه ب خداوند متصل میشه ان وقت بدون انکه ذره ای تبلیغ کنه خداوند براش از درودیوار مشتری میفرسته …
مثل استاد نیازی ب تبلیغ کردن نداره خداوند از درودیوار براش مشتری میفرسته ….
در واقع اون تبلیغ رو توی ذهنش انجام میده با قدرت باور و ایمانی که داره …البته این کار نیاز ب قدرت داره نیاز ب تمرین داره نیاز ب اراده و تعهد داره نیاز ب تکامل داره اینطور نیست یه شبه این اتفاق بیفته …
یا مثل خود من بدون انکه کسی منو ب استاد معرفی کنه مشتری استاد شدم و کلی محصولاتش رو خریدم …
مگه کسی بمن تبلیغ استاد رو کرد ؟
یکی هم میلیاردی توی تلوزیون تبلیغ میکنه …چون باورش اینه که بدون تبلیغ نمیتونه محصولش رو بخوبی بفروشه ….
یا حتی خود من تو بیزنسم انقدر موفقم که نیازی ب تبلیغ کردن ندارم …
وقتی شما توی فرکانس خواسته ات قرار میگیری حال خرید محصول میخواد باشه یا هر چیز دیگه ای خداوند با بی نهایت دستانش شمارو ب سمت فروشنده ای که توحیدیه و روی باورهاش کار کرده هدایت میکنه که اصلا روی محصولاتش هم تبلیغ نکرده …
خداوند چنان چفت و جور میکنه چنان فروشنده و خریدار رو رو در روی همدیگه قرار میده که مغز گنجیشکی انسان قادر ب درکش نیست …
این همان قدرت توحیده …این همان قدرت ایمانه …همان معجزه قدرت باوره … این همان اعتماد ب خداونده که همیشه جواب میده و نیاز ب تبلیغ کردن نداره
حرفی که میزنم رو هوا نیست خودم تجربه اش رو دارم و همچنان هم دارم ب لطف خداوند تو بیزنسم تجربه میکنم
محبت و عشق به خواستنی ها [که عبارت است] از زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپایان و کشت و زراعت، برای مردم آراسته شده است؛ اینها کالای زندگیِ [زودگذرِ] دنیاست؛ و خداست که بازگشت نیکو نزد اوست.
بگو: آیا شما را به بهتر از این [امور] خبر دهم؟ برای آنان که [در همه شؤون زندگی] پرهیزکاری پیشه کرده اند، در نزد پروردگارشان بهشت هایی است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، در آنجا جاودانه اند و [نیز برای آنان] همسرانی پاکیزه و خشنودی و رضایتی از سوی خداست؛ و خدا به بندگان بیناست.
این دو آیه سوره عمران خیلی واضح میگن که این میل به مال دنیا و خونه و ماشین و زنان و نقره و طلا و ملک و … جزو ویژگی انسان هاست
ولی افراد کمی هستن که تقوا دارن یعنی میتونن ذهنشون رو کنترل کنن
و بهشت هایی که از زیر آن نهر ها جاری است و رضایت خداوند نصیبشون میشه
خیلی کنترل ذهن سخته ولی وقتی این همه آدم تونستن تو دنیا پس میشه
درسته تعدادشون کمه
درسته الان عوامل شرک ورزی ریخته ماشالله
درسته الان ذهن من مشرکه
ولی میشه با تکرار و تمرین بهترش کرد تا ایمانم بهتر بشه و خدارو بیشتر بشناسم
– کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛ کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
اینقدر خدا کمک کرده و من فراموش کردم که نشون از ناسپاسی میده
روزی که تابستون از سر کار اخراج شدم ولی خدا یه جای دیگه رو برام باز کرد و رفتم سر کار
روزی که خدا منو هدایت کرد به گروهی که یکسال پیاماشو نخوندم و یهو یه پیام دیدم و پیام دادم به یک خانمی که ایشون کلی بهم دوره رایگان معرفی کرد و الان در مسیر پیشرفت و یادگیری مهارت سئو داره کمکم میکنه …
روزی که خدا از زبون دوستم چند تا سایت آموزشی عالی و پادکست پیشنهاد کرد…
روزی که خدا از طریق پدر و مادرم برام ماشین خرید …
روزی که خدا منو هدایت کرد به کار توی یه موسسه که کلی توانایی هام بهتر شد و کلی چیز یاد گرفتم …
روزی که خدا از طریق پدرم بهم ماشین داد و من مهارت رانندگی رو خوب یادگرفتم…
روزی که خدا از طریق بهترین استاد دانشکده مکانیک و استادی که توی جهان رنک 1-3 رو داشت خودش اومد و پیشنهاد داد باهاش پروژه داشته باشم و تو این مسیر چقدر رشد کردم …
روزی که خدا از طریق دوستم پیشنهاد خرید لپ تاپ داد و منی که فکر نمیکردم یه لپ تاپ خوب خریدم چند سال پیش…
واقعا بینهایت هدایت بوده که من عمل کردم و نتیجه عالی داشته ولی من مرورشون نکردم و این نعمت ها تو زندگیم کم شده
– در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
در مورد بحث روابط عاطفی به علت شرک ورزیدن و وابسته شدن ضربه های سختی خوردم که هنوز هم اثارش هست و ضربات ادامه داره …
درسی که میگیرم اینکه به اندازه ای که جلو خدا فروتن و متواضع باشی خداوند جلوی غیر خدا سرتو بالا نگه میداره
به اندازه که تو موضوعی باج ندادم به بقیه خدا منو تو اون موضوع برده بالا و بالاتر
از روزی که قدرت آدم هارو کم کردم جوری شده همه میگن عباس بیاد پیش ما ببینیمش
همون خانواده ای که کسی سراغم نمیگرفت
من نه خوبی کردم بهشون نه دیدمشون و نه هیچ چیز دیگه ای
تحقیقاً برای شما در دو گروهی که [در جنگ بدر] با هم رو به رو شدند، نشانه ای [از قدرت خدا و حقّانیّت نبوّت پیامبر] بود، گروهی در راه خدا می جنگیدند، و گروه دیگر کافر بودند، که اهل ایمان را به چشم خویش دو برابر می دیدند [به همین خاطر شکست خوردند] و خدا هر که را بخواهد با یاری خود تأیید می کند؛ مسلماً در این [واقعیت] عبرتی برای دارندگان بصیرت است. (13)
به نام خداوند هدایتگر به مسیری که بنده هاش انتخاب میکنن
سلام استادعزیز وارزشمندم
میخواستم باره دیگه ازتون سپاسگزاری کنم بابت این ده فایل توحیدی،ونمیدونید که من چقدر باهرکدوم ازین فایلهای توحید عملی اشکها ریختم و خاطراتی که شرک ورزیدم و نتیجشو دیدم به یادخودم اووردم،و چقدر بیشتر به خودم اومدم که هیچوقت خدارو مقصر اتفاقای بدم ندونم
استادوقتی بارداری دومم رو بخاطر مشکل فرزندم ازدست دادم،چقدر خودمو ضعیفو محتاج خدا دونستم،چقدر فهمیدم من هیچچی نیستم و خدا به یک آن میتونه اون چیزیو که بابتش سپاسگزارنیستیم رو راحت بگیره
یادمه ایام عیدبود من چهارماهم بود،مامانم اینا رفتن مسافرت و ازمن خواستن که مغازشون رو مدیریت کنم،مامانم قبل ازینکه حرکت کنن بهم گفت مواظب خودتوبچه باش،وسایل سنگین بلند نکن…
من در جواب مامانم گفتم بابابیخیال منو بچه ی توشکمم ضد ضربه ایم خیالت راحت،من کوهم جابجاکنم چیزیم نمیشه!!
الان که یادم میوفته هم افسوس میخورم به حال خودم که باچه غروری گفتم،هم اینکه درسشو خدا خیلی خوب بهم داد،و بااین مشکلی که فرزندم پیداکرد ومجبورشدم بارداریم رو ماه پنجم ختم بدم،انگارحرف خدارو تازه میشنوم که بهم میگه یادته میگفتی منوبچچم ضده ضربه ایم،پس چرا خودتو هیچدکتری نتونستید اونو نگهدارید،پس چجوری شد که بایک مشکل کوچیک انقدر همه چیز جدی شد و دکتر سلامتی بچت رو جواب کرد و گفت این خوب بشه نیست
یادته چقدر تحت تأثیر حرفای اطرافیان قرارمیگرفتی که چرا این فرزندت هم دخترشد،کاشکی که پسر بود وتو ناراحت میشدی،بجای اینکه درجوابشون بگی من یه تار موشو بلد نیستم درست کنم،،اون خدای منه که برهمه چیز تواناست ومن نمیتونم توکاره خدا دخالت کنم
تمومه اینارو خدابهم گفت ومن مانند یک فرد حسرت خورده،وافسوس گر فقط اشک ازچشمانم ریخت و ازخدا طلب مغفرت خواستم وگفتم خدایا من رو ببخش و به هرخیری که ازتو به من برسه فقیرم،محتاجم،ضعیفم،ناتوانم،مدیون لطف بی انتهای توام
توبزرگی،توغفوری،تو ستارالعیوبی،تو بخشنده ی بزرگواری،من رو ببخش،خدایا تورو به بزرگواری خودت قسمت میدم که هیچوقت منو به حال خودم رها نکن که بنده ی خاروزبونی میشم وهیچ کس جز تو نیست که میتونه به من عزت بده،قدرت لده،فرزندسالم بده،پسربده،دختربده،همه وهمه ازخودته و من ناتتتواانم،،یاللطططیف ارحم عبدک الضعیییف برحمتک واسعه یاارحم الراحمین
استاد روم نمیشد اینجا این موضوع رو بگم،ولی پا روی نجواهای ذهنم گذاشتم،وخواستم به این شرکی کهورزیدم جلوی همه اعتراف کنم،و بگم که چقدر ضربه بدی ازین ماجرای شرک ورزیدنم خوردم
نمیدونم،نمیدونم
ولی حداقل خودم متوجه اشتباهم شدم و خودم رو بخشیدم و از خداهم خواستم منو ببخشه،مطمئنم خدامنو زودتر ازخودم بخشیدم و ان شالله بااینهمه شرکی که ورزیدم و زود متوجه این شرک شدم و کنترل ذهن کردم و تونستم با غم ازدست دادن فرزندم کناربیام و خیلی زود خودمو جموجور کنم،خدا اجربزرگی رو برام درنظرگرفته باشه
خدایاشکرت خدایاشکرت که منو بیدارکردی،وبهم شهامت دادی تا به گناهم اعتراف کنم
به هیچ عنوان یک عقل سالم نمیتواند در مقابل خالق خود تکبر کند.
البته میشه.چرا نمیشه.
اما عواقب این تکبر،فقر،بیماری،تنهایی،روابط بیمار و ضعیف،و تمام دردهای جهانی است.
به قول استاد حتی با ذهن منطقی هم بخوایم نگاه کنیم به این قضیه پر بیراه هم نیست.که شب و روز.خورشید و ماه.کیهان.باران.برف.و این همه اتفاقات ثانیه ای رخ میده برای گردش و گسترش جهان رو خلق و داره مدیریت میکنه پس وجود خودم و نعمت های زندگیم و داشته هایی که دارم ازشون استفاده میکنم پس اینها هم همش کار خالق منه و من هیچم.
من فقط خداوند یک قدرتی رو از قدرت خودش برای خلق زندگیم بهم داده و اجازه استفاده ازش رو بهم داده.
من نمیتونم یک قدرت یا اجازه ای رو از یک نفر دریافت کنم بعد برای همون شخص متکبر بشم.
نمیشه
نه نمیشه
من هم خودم و هر آن چیزی که در زندگیم دارم از آن خداوند بزرگه.
خداوند صاحب مت و زندگیمه.
خداوند خالق خواسته هامه.
خداوند خوده خوده خواسته هامه.
خداوند قدرت خرید کردنه برای من.
خداوند برای من لحظه زیبای خرید کردنه.
خداوند همه چیز منه.
من همه چیزم خداونده.
من همیشه محتاج و فقیر خداوندم.
من هر چیزی رو که بخوام از خدا مخلصانه میخوام و اون هم محترمانه و عاشقانه بهم میده.
من بدون خداوند هیچم.
خدایا ازت سپاسگزارم که در لحظه به لحظه زندگیم و در جای جای زندگیم حضور داری
سلام به استاد بی نظیریم
شنیدن این فایل برای من یک معجزه بود
انگار برای من بود
مدت زیادی است که زمینمون را برای فروش گذاشتم و طبق باورهای محدود کننده ای که بخصوص از قبل برای این نمونه کارهام داشتم هنوز بفروش نرفته
سه فایل ذهن قدرتمند کننده بینهایت برای من داره تغییرات ذهنی جدیدی میسازد ولی از آنجایی مقاومتهای دارم در مقابل ذهن چموشم باز درجا میزنم
مثل همین امروز صبح داشتم قسمت سه ذهن قدرتمند کننده رو گوش میکردم و تمرین آنها رو مینوشتم که وسط هایش یکی از دوستان و همکاران قبلی ام زنگ زد و چون املاک کار میکنه طبق عادت قبل بدون اینکه متوجه شوم نیم ساعت مثل قبل رفتار کردم یعنی ازش تقاضا شدید و حتی پورسانت خوب رو بهش پیشنهاد دادم که روی زمین من کار کند و همینطور در مورد کار عالی که بعد از فروش زمین آنها در کارخانه شأن انجام میدهم برای همکاری و کار آنها پیشنهادهای دو طرفه دادیم
با اینکه مدت چند ماه شدیداً روی خودم کار میکنم که فقط برای فروش زمین روی خدا حساب باز کنم
و جایی زمینمون رو برای فروش نسپردم و حتی برای کار هم فقط از خدا خواستم برایم خودش مثل همیشه کمک کند ولی ی چیزی بهم یهو گفته شد که شاید این از طرف خداست و دستی ازدست خداست
ولی کسری از ثانیه بعد از اتمام مکالمه یهو فایل جدید توحید عملی 10 استاد گذاشتن رو سایت رو باز کردم
انگار داره از دو طرف با دودست به صورتم زده میشه که چکار کردی شرک کردی دوباره به همین راحتی
یعنی من نمیتونم زمینت رو بفروشم یا برات کار مورد دلخواه رو برات جور کنم مگر از من نخواستی پس چرا دوباره از دیگران هم میخوای
یا اینکه دوباره رو کردی به دیگران
واز انجایی که این حس بی نهایت قوی تر بود برام که شرک کردم مطمن شدم که را همو باید سریع درست کنم و بیام تو جاده طوری که به شدت سر زبانم بود که از خدای خودم پوزش بخوام وفقط از او بخوام نه از کسی دیگه
و اینکه فهمیدم طبق این گفته که خدایا لحظه ای من رو به خودم وا مگذار یعنی چه
سپاس خدایا که اینقدر هوشیارانه فردی رو انتخاب کردی که هوشیارانه باما بازبان ساده وروان فهماند که هوشیار کارها و رفتار و اعمال و گفتار و اندیشه و گرایشهای مان باشیم
سپاس استاد گرانقدر
به نام خدایی که هر چه دارم از اوست
سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان گرامی
سه سال پیش زمانی که با این مسیر توحیدی آشنا نبودم وقتی به نام خدا رو می نوشتم فقط می نوشتم و هیچ درکی نداشتم یادمه خیلی دوست داشتم بنویسم “هوَالحقُّ”
با اینکه مفهوم واقعی توحید را نمی دونستم ولی خدا با همان زبان شبانی من با من حرف میزد فک کنم دلم خیلی پاک بود خالص بودم و خدا رو دوست داشتم فقط به خاطر اینکه خدا هست شاید ازش ترس هم داشتم ولی با همان زبانی که بلد بودم قربون صدقه ش می رفتم و شب و روز باهاش حرف میزدم همه جا با من بود تو همه کارم اسمش بود یادش بود شاید شناخت عمیق نبود ولی بود مثله محافظی که دور یک شیشه رو گرفته باشه همیشه مراقب من بود کار نادرست میکردم ولی خدا بود نمیزاشت پارو فراتر از وجدانم بزارم
و هر چیزی رو که می خواستم بهم میداد اصلا فکر نمی کردم که برای خواستن از خدا باید زیاد انتظار بکشم همین جوری می گفتم و اون اجرا میکرد.
وقتی کمی بزرگتر شدم خواسته هایی داشتم که همه مسخره م میکردند ولی منم از تمسخر اونا تعجب میکردم میگفتم یعنی چی مگه خدا قوی و فرمانروا نیست پس من میخوام اونم میدم.
باور کنید خیلی ساده و بی آلایش ولی با باوری مثل بچه ای که به هیچی فکر نمیکنه میخواستم بدون اینکه از قانون چیزی بدونم. هر موقع حالم بد میشد می اومدم سجاده پهن میکردم و از خدا می خواستم الان می تونم با یقین بگم خداوند هر لحظه که به درگاهش بیایی تو رو می پذیره اصلا عاشق منه.
گفتم فلانی رو برای همسری می خوام (همه منو مسخره کردن)
گفت چشم
گفتم فلان شغل و میخوام (خونواده میگفتند امکان نداره)
گفت چشم
گفتم فرزند میخوام
گفت چشم
گفتم خونه میخوام
گفت چشم
گفتم مسافرت به … میخوام
گفت چشم
گفتم وسایل رفاه و آرامش میخوام
گفت چشم
ولی
من مشرک ، من ناسپاس، من کفور ، من بخیل
فراموش کردم
وقتی همه اسباب بازی های که می خواستم به دست آوردم یادم رفت
خدارو فراموش کردم
خدارو به کلی از زندگیم حذف کردم
شروع کردم به گفتن من من من
شروع کردم قدرت را از خدا گرفتن و به آدما دادن
شروع کردم به انکار خدا و معاد و آخرت
و مشخصه کسی که اینارو انکار میکنه سر از کجا در میاره
کج رفتم
بد جور کج رفتم
تا یک قدمی باتلاق پیش رفتم
خیلی طول نکشید
تک تک چیزهایی که به دست آوردم از من گرفته شد
تک تک آنها
و من فهمیدم من نبودم خدا بود
وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ
و دوباره زمانی که به آغوشش بازگشتم مثل سابق بود اصلا ازم ناراحت نبود اصلا دلگیر نبود
اونقدر در باتلاق دست و پا زده بودم تا اطرافیانم نجاتم دهند له و لورده شده بودم بی جان و بی رمق بودم ولی می دانستم از کجا خوردم
دستم را با شرمساری به طرفش دراز کردم و صدا زدم خدااااااا
دستم را گرفت و مرا از زمین بلند کرد و مرا روی دوش خود سوار کرد
گفت برگشتی بنده ی من
دوراتو زدی
دیدی دنیارو
دیدی آدمارو
چطور زمینت زدن
من بودم تو همون آدمی که بهت محبت میکردم
من بودم توسط اون ادما بهت رزق و روزی فرستاده بودم
من بودم تو رو وسط اون رفاه و آرامش گذاشتم
من بودم بهت عزت دادم
دیدی اگر از من رو برگردونی آدما هم ازت رو برمیگردونن
دیدی عزت از آن من بود
چرا اعتبار منو با آدما دادی
ولی نگران نباش بازم من هستم
من خدا هستم
بنام خداوند بخشنده مهربانم
سلام استاد بزرگوارم سپاس سپاس و هزاران درود خداوند بر شما باد که بزرگترین و مهمترین و اصلی ترین رمز موفقیت را به من دادی خدایا شکرت ممنونم استادخوبم.
هر آنچه دارم از آن خداست و خداوند همیشه کارها را برای من آسان و راحت و در مقیاس بزرگتر از آنچه که من فکرش را میکردم به من داده .
من هر آنچه که دارم از همین زندگی که دارم نفس هایم انگشتانم که مینویسد و این سایتی که در اختیارم هست و این استاد بزرگواری که دارم تا کلام خداوند را به من بگویید همه و همه از خداست و اوست که وهاب هست سمیع است و بصیر است و مهربان و بخشنده است و عالم و دانا و قوی است و من مورد محبت و فضل خداوند قرار گرفته ام که روی شونه های خدا باشم و خیلی راحت و آسان و بزرگتر از حد تصوراتم به خواسته هایم به نعمت ها و ثروت ها و سلامتی خداوند دسترسی پیدا میکنم و خداوند داره کارها را برای من انجام میدهد.
من روز ها و ماه ها تلاش کردم که با اراده ام به قانون سلامتی عمل کنم و هرگز نتوانستم و روزی رسید که من حالم خیلی بد شد و تسلیم درگاه خداوند شدم و گفتم من نمیتونم از پس هوس های ذهنم بر بیام خدایا کمکم کن و از اون روز به بعد بود که من هر روز که میگذشت و من راحت و آسان و لذت بخش به قانون سلامتی عمل میکردم و هر روز ذوق کردم و سپاسگزاری کردم داره ادامه دارتر میشه و راحتر میشه و خداوند کارها را راحتر و در مقایس بزرگتر انجام میدهد اما من با توانایی خودم فقط چند روز یا یک روز میتونستم عمل کنم .
و در کار نقاشی من آمدم با تلاش فراوان تمریناتم را بادقت خودم و سختی و زمان زیادی انجام دادم که به ظاهر کارها خیلی خوب انجام شد و تمام شد اما در آخر نتیجه ی رخ نداد و اصلا باعث خوشحالی و رضایت من نشد چون من خدا را در کارهایم نیاورده بودم و خودم میخواستم کارهایم را پیش ببرم.
خدایا مرا هدایت کن و نور هدایتت را برمن بتابان و کمکم کن اعتبار تمام موفقیت ها و داشته هایم را به تو دهم و دربرابر تو متواضع و شاکر و سپاسگزار شوم و من میخواهم از بندگان خوب توحیدی تو باشم که دروازهای بهشت را بروی من باز کنی و خوشبخت در دنیا و آخرت تو باشم آمین یا رب العالمین.
سلام به دوستان و استاد عزیز
من فایل امروز گوش کردم و قلبم بهم گفت برای پیاده سازی این نگاه توحید عملی بهتر است اول به سوالات شما در این بخش پاسخ میدهم بلکه بتوانم منطق این روش بهتر به یاد بیارم. استاد واقعا این فایل خیلی بموقع رسید. چون مرحله ای از زندگیم هستم که تماما الهام خواندن و عمل کردن به دوره عزت نفس هم از زبان دوستان سایت و هم از درون خودم برام میاد. استاد من هر جا در زندگیم که با خیال راحت و ارامش بیشتری کارها به خدا سپردم نتایج راهم سریعتر و راحت تر دریافت کردم.
کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
به عنوان مثال برای قبولی دکترا میگفتم من تلاش میکنم اگرم امسال نشد مهم نیست باز سال بعد تلاش میکنم. مطمینم بالاخره درست میشه. بعد معجزه خدارو دیدم و دریک دانشگاه خوب تهران که اصلا بهش فکررنمیکردم چون همه میگفتند پارتی بازیه قبول شدم. استاد مورد دیگر هیات علمی شدن من بود خیلی از دوستانی که بامن فارغ التحصیل شدند بخاطر باور پارتی بازی اینا وسط کار ادامه نداند. اما من از هر نظر رزومه بهتر کردم و مرتب اقدام میکردم.
هیچ فرصتی از دست نمیدادم اما همش دوست داشتم استان خودم باشم یادمه بابام با من شوخی میکرد میگفت یک دانشگاه میخوای دم در خونه برات بزنیم بری همینجا. الان استاد دانشگام دقیقا بهم خیلی نزدیک است و دانشگاه دولتی هم هست. در زمینه سلامتی یک زمانی بدترین شرایط درمان پذیرفتم گفتم خدا اگر تو میخوای باشه بعد رفتم دکتر، بهم گفت با دارو درمان میشی. تضاد سلامتی باعث شد که من الان چهارسالی میشه بدنسازی کار میکنم و کاملا سالم شدم. الان هدفم بالاتر رفته میگم پرانرژی باشد و به صورت طببعی بدون قرص سالم باشم. اول برای خرید دوره سلامتی مقاومت داشتم چون میگفتم چطور توی خونه پیادش کنم. بعد به خودم گفتم ازاده تو هنوز پول خریدشم برات جور نیست اول پول جورکن بخر بعد یواش یواش شرایط اجراشم جور میشه. کمتر یک ماه خریدمش و الان دنبال گرفتن ازمایشات هستم. گفتم ماه رمضان در راهه میتونم با شروع اون ماه کار شروع کنم. چون همه محل کارم چیزی نمیخورند برای من راحت تر هست.
کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
استاد من قبلا خونه خریدم برادرم خیلی بهم تو گشتن و خرید خونه کمک کرد. دوسال پیش برادرم مهاجرت کرد کانادا. من میخواستم ماشین عوض کنم. اول حسم بد شد که حالا کی کمکم کنه. به خودم گفتم خدا ادم میفرسته همه ادم ها میتونند جای برادرم باشند و شرایط خرید برام جور کنند. اول خدا فراوانی ماشین بهم نشون داد. بعد خیلی راحت در مدت دو هفته ماشینی که میخواستم خریدم. تازه داخل ماشین امکانات خوبی هم داشت.
کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛ همون مسیله سلامتی و اینا بود.
در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟ بنظرم در زمینه روابط خیلی اینجوری هستم. در زمینه روابط و عزت نفس باز جا کار دارم که اون رابطه قشنگ با خودم و خدا بسازم و بهش اعتماد کنم. این فایل شما و اینکه در مورد نحوه صحبتتان با خدا گفتید بنظرم خیلی میتونه در این زمینه برای من کارگشا و راهگشا باشه. دوره عزت نفس و روابط دارم اما هنوز این دوره ها در من کامل نهادینه نشده و به اندازه ای که نهادینه شده راهگشاهم بوده است و روابط من تا سطح بالایی عوض کرده است.
استاد بخاطر باور نابرده رنج گنج میسر نمیشود و اینکه فکر میکنم سنم داره بالا میرود میخوام خودم دست به کار بشوم و کاری کنم و نمیتونم کامل به خدا بسپارم. اون رابطه فوق العاده بین خودم و خدا هنوز کامل شکل نگرفته مرتب میخوام خودم کاری کنم و تا الان نتیجه که میخوام نداشنم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
حمد و سپاس خداوندی راکه هر چه داریم از اوست.
سلام خدمت استاد عباس منش و همه عزیزان
یک فایل بسیار زیبا که بار دیگر باعث شد که یاد آوری کنم به خودم که من کی هستم وچی هستم و چه جایگاهی دارم یادم باشد که هرچه دارم از خداوند تبارک و تعالی هستم و من در مقابل این قدرت هیچ هستم بقدری فایل زیبا و درست بود که حتی قدرت حرف زدن و نوشتن کامنت را هم ندارم و فقط فقط باید ساعت ها بشینم و درمورد این فایل فکر کنم استاد سپاسگزارم بابت تهیه ی این فایل خداوندا سپاسگزارم بابت استاد عباس منش که آفریدی خداوندا سپاسگزارم که منو به این سایت هدایت کردی خداوندا سپاسگزارم که بهم گوشی هوشمند و اینترنت دادی تا بتوانم این فایلها را بشنوم و تو را بهتر بشناسم و درک کنم خداوندا سپاسگزارم بابت گوش شنوایی که بابت شنیدن این فایل بهم دادی و بابت این حس عجیب و فوق العاده ای که الان دارم ازت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم خداجونم دوستت دارم هر چی دارم از تو هست خدایا شکرت
به نام خداوند یکتا
درود
کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
تابستان گذشته مغازمو پس داده بودم و بیکار بودم و از خداوند خواستم که هدایتم کند و کاری را گیر بیاورم که خسته کننده نباشد و بعد از حدود یکماه با یکنفر اشنا شدیم با برادرم لوله کشی گاز میکرد و حدود دو هفته بعد همون ادم منو به دوستش معرفی کرد که جوشکار و برشکار بود و تا حدودی جوش و برش رو یاد گرفتم و بعدش با یکی از دوستانم به کار کرکره مشغول شدم
کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
خیلی این اتفاق افتاده مثلا همین چند روز پیش دوباره کار نداشتم شب خوابیدم گفتم خدایا خودت یکار جور کن برام صبح که بیدار شدم کد هارو نوشتم و نیم ساعت بعدش ینفر زنگ زد و گفت کرکره میخوام و قیمت دادم و گفت قیمت از همه جا هم گرفتم ولی دوست دارم کارو به تو بدم،وقتی رسیدم دیدم یه برگه نشانم داد از همه قیمت گرفته بود من اخرین نفر بودم خیلیا از منم قیمت کمتر داده بودند ولی کارو به من داد .
کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
چندسال پیش یه پول داشتم یکی از دوستان پدرم بهش گفت بیا خونه برات بگیرم و یه شب قرار گذاشتن و رفتیم تو یه خونه با هم حرف زدن و قرار شد فردا صبح پولو بهشون بدم تا خونه با یه قیمتی بهم بدن ،موقع حرف زدن یلحظه یه صحنه دیدم که دوست پدرم یه اشاره به بنگاهیه داد و من دیدم و چیزی نگفتم امدیم خانه به پدرم گفتم ،روز بعد رفتیم توی همون محله و اتفاقی از یه بنگاه قیمت خانه گرفتیم که قیمت دستمون بیاد برد همون خونه رو نشونمون داد با قیمت خیلی پایین تر و حدود یک ماه بعد همون بنگاهیه کلاه بردار از آب در اومد و هرچی پول شراکتی گرفته بود تنهایی برده بود
اینجا خدا خیلی بهم کمک کرد چون تمام سرمایه زندگی ما همون بود .
در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
موقعی که مغازه در یکی از بازارهارو میخواستم اجاره کنم ولی پولشو نداشتم و بعد از یمدت خیلی عجیب پولش جور شد ینفر شد شریکم نصف پولو داد یه قرعه کشی تو محله داشتم همزمان در اومد پدرم یخورده بهم داد خلاصه مغازه رو گرفتم این اتفاق یکی از آرزوهام بود،میگفتم اگه اینجا مغازه داشته باشم دیگه ثروتمند میشم و یادم رفت که من اینو از کی خواسته بودم و چجوری برام جور کرد و مغازه رو باز کردم یه غروری داشتم که من خودم اینو جور کردم بهم اعتماد کردن اعتبار دارم و ….بلایی سر اون بازار شلوغ آمد که اصلا کسی حاضر نبود خرید کنه اونجا و یه عالمه قرض بالا آوردم ،و مغازه رو پس دادم.
این اتفاق زمانی افتاد که من با سایت اشنا شده بودم و تمرین انجام میدادم دوره های رایگان ولی وقتی مغازه گرفتم دیگه خیلی کم به سایت سر میزدم تا وقتی که مغازرو پس دادم ،و از نوع دوباره شروع کردم و هر روز فایل گوش میدم حتی اگه به سایتم سر نزنم
در پناه حق ثروتمند و سلامت و شاد باشید
بدرود
بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست
سلام ب استاد عزیزم و بچه های عزیز …
نکته ای که در این فایل و دقیقه 21 نظر منو ب خودش جلب کرد :
دو روز پیش داشتم یه فایلی رو ب عنوان نشونه امروز من گوش میدادم بنام : یه پاسخ ساده اما بسیار کارا ……
استاد در اون فایل میگفت هرکسی که برای محصولش تبلیغ نکنه اصلا بیزنس من نیست و اصلا بدون تبلیغ نمیتونه محصولاتش رو بفروشه و ثروتمند بشه…یه بیزنس من باید برای فروش محصولاتش تبلیغ کنه …
برام جالب بود که استاد همون سال که داشت این فایل رو اماده میکرد و این صحبتها رو میکرد داشت این باور رو در خودش شکل میداد که من باید بدون تبلیغ محصولاتم رو بفروشم
دقیقا جمله استاد در دقیقه 23 این فایل هست : اگه کسی با تبلیغ مشکل داره هیچ وقت ثروتمند نمیشه …
کمی ذهنم بهم ریخت احساس کردم صحبتهای استاد که اگه اشتباه نکنم برای سال 95 هست با صحبتهای این فایل کمی با هم تناقض داره و این رو بمن فهموند که بابا خود استاد هم مثل همه ما بچه ها داره رشد میکنه ……
اگه اون سال این حرف رو زد ولی کماکان داشت روی خودش و روی باورهای ثروت سازش کار میکرد یعنی اگه سالهای قبل بود و اگاهیم اینقدر رشد نکرده بود شاید گیج میشدم و کلی بهم میریختم اما الان راحت توی ذهنم صحبتهای استاد رو حلاجی میکنم و لذت میبرم
یعنی فردی که میگه ادم بدون تبلیغ نمیتونه محصولاتش رو بفروشه اما خودش داره با استفاده از قوانین ذهن و روح این باور رو در خودش شکل میده که بدون تبلیغ هم میشه محصول فروخت ب شرطی که روی باورهات کار کرده باشی در واقع تبلیغ تو همون باورهای درستت هست که توی ذهنت میسازی …
فقط برای کسی که باور کرده هرکاری ممکنه…با معجزه باور قدرت خداوند در زندگیمان نمایان میشه شاید خیلی از افرادی که نمیتونن از قدرت ذهن شون استفاده کنن این حرفها رو نپذیرن…
این جمله رو از یاد نبریم که همه چیز تو ذهنمون داره اتفاق میفته …ب شرطی که قوانین جهان و سازوکارذهن رو بلد باشیم
درواقع نیازی ب جار زدن نیست باورهای تو داره کار خودش رو انجام میده و پیام محصولات تورو ب کل جهان هستی ارسال میکنه اگه تو با تبلیغ ات 1000تا یا بیشتر مشتری جذب میکنی باورهای تو از درودیوار برات مشتری میاره….
در حقیقت ما تبلیغ رو تو ذهن مون و با باورهایی که داریم انجام میدیم این یعنی قدرت توحید …یعنی قدرت خداوند رو در وجود یک شخص ب اثبات میرسونه …..که بدون تبلیغ هم میشه محصول فروخت …بشرطی که خدارو تو وجودت باور کنی …ب خدا ایمان داشته باشی …ب خداوند اعتماد کنی …و بدونی که همین الانم خداونده که داره کارهارو انجام میده نه تو ….
این یک توهمه که خیال کنی خودت داری کارهارو انجام میدی…در واقع همه کارهارو خداوند داره انجام میده … تو فقط باید قسمت خودت رو بخوبی انجام بدی بقیه با خداست نگرانش نباش خداوند کارش رو بخوبی بلده ….همه ما دستانی از خداوندیم در این جهان
امیدوارم همگی از کنترل ذهن بالایی برخوردار باشیم و بتونیم کنترل توجه مون رو از ذهن مون پس بگیریم و بتونیم در ارامش ذهنی و با احساس خوب ب چیزهایی که خودمون دوست داریم توجه کنیم …
تشکر ….
سلام به شما دوست عزیزم
سپاسگزارم بابت کامنتی که به اشتراک گذاشتین و باعث شد که من یه بار دیگه برم فایلی که نام بردین رو گوش بدم و عمیق تر بهش فکر کنم
و دوست داشتم نایجه این تفکر درونی خودم رو باهاتون به اشتراک بگذارم
برداشت و درک من اینه که ادم باید خودش رو بروز بده و محصولش رو بتونه معرفی کنه ، من تا ندونم فلان مدل جاروبرقی وجود داره که خواسته در من شکل نمیگیره که برم بخرمش
این اطلاع رسانی و معرفی باید توی بیزنس باشه وگرنه رشد نمیکنه
دقتی تو نگی من فلان محصول دارم چطور کسی میخرتش؟
‘ من خودم تجربه شاغل بودن ندارم اما این درک منه که دارم بهتون توضیحش میدم’
اما به نظرم این روش معرفی و برزو دادن محصول و توانایی ها ، میتونه زوش های متفاوتی داشته باشه
یکی یه اکهی درست میکنه و پول میده به تلویزیون که پخشش کنه
یکی تو دیوار اگهی میکنه
یکی مثلا بروشور درست میکنه میزاره توی محل کار و هر مشتری اومد اون بروشور بهش میده که طرف بدونه چه خدمات دیگه ای هم توی اون مکان انجام میشه
و یه نفر به صورت کلامی و شخصا خودش انجام میده
در این بین ممکنه این سوتفاهم پیش بیاد و فراموش کنیم که قراره محصول رو معرفی کنیم و کیفیت کار رو حفظ کنیم و بقیه اش درست میشه
کلمه درست از نظز من معرفیه نه تبلیغ
و جامعه به روشی از معرقی که فقط به پول گره خورده میگه تبلیغ
من نمیتونم مثل خود استاد این موضوع رو درست توضیح بدم و فکر میکنم فایل قدرت اراده در برابر نحوه عملکرد مغز انسان ، خصوصا دقیقه 45 به بعد و اگه وقت داشتبن به نظرم فایل کامل گوش بدین
توی این فایل استاد میگن منظور از تبلیغ و منطق رد کردنش چیه
من تا همینجا میتونم توضیح بدم و افکارم رو به نوشته در بیارم
امیدولرم براتون کمک کننده باشه
سلام دوست عزیز ….
ممنون از اینکه وقت گذاشتی ….اما فکر کنم شما قشنگ متوجه نشدی …
لطف کنین برین دوباره دوتا فایل های استاد گوش کنین بعد بذارین کنار همدیگه مقایسه کنین متوجه میشین چی میگم
منظور من اصلا فایل نحوه عملکرد مغز انسان نیست که استاد توضیح میدن منظور من فایل یه پاسخ ساده اما کارا هست برین گوشش کنین بذارین کنار این فایل متوجه میشین چی میگم ……..
وقتی انسانی واقعا توحیدی هست مثل استاد وقتی انقدر روی باورهاش کار کرده دیگه نیازی ب تبلیغ کردن نداره …
انسان با باورهایی که تو ذهن و قلبش مسیازه ب خداوند متصل میشه ان وقت بدون انکه ذره ای تبلیغ کنه خداوند براش از درودیوار مشتری میفرسته …
مثل استاد نیازی ب تبلیغ کردن نداره خداوند از درودیوار براش مشتری میفرسته ….
در واقع اون تبلیغ رو توی ذهنش انجام میده با قدرت باور و ایمانی که داره …البته این کار نیاز ب قدرت داره نیاز ب تمرین داره نیاز ب اراده و تعهد داره نیاز ب تکامل داره اینطور نیست یه شبه این اتفاق بیفته …
یا مثل خود من بدون انکه کسی منو ب استاد معرفی کنه مشتری استاد شدم و کلی محصولاتش رو خریدم …
مگه کسی بمن تبلیغ استاد رو کرد ؟
یکی هم میلیاردی توی تلوزیون تبلیغ میکنه …چون باورش اینه که بدون تبلیغ نمیتونه محصولش رو بخوبی بفروشه ….
یا حتی خود من تو بیزنسم انقدر موفقم که نیازی ب تبلیغ کردن ندارم …
وقتی شما توی فرکانس خواسته ات قرار میگیری حال خرید محصول میخواد باشه یا هر چیز دیگه ای خداوند با بی نهایت دستانش شمارو ب سمت فروشنده ای که توحیدیه و روی باورهاش کار کرده هدایت میکنه که اصلا روی محصولاتش هم تبلیغ نکرده …
خداوند چنان چفت و جور میکنه چنان فروشنده و خریدار رو رو در روی همدیگه قرار میده که مغز گنجیشکی انسان قادر ب درکش نیست …
این همان قدرت توحیده …این همان قدرت ایمانه …همان معجزه قدرت باوره … این همان اعتماد ب خداونده که همیشه جواب میده و نیاز ب تبلیغ کردن نداره
حرفی که میزنم رو هوا نیست خودم تجربه اش رو دارم و همچنان هم دارم ب لطف خداوند تو بیزنسم تجربه میکنم
تشکر ……
توحید عملی قسمت 10
سلام استاد
واقعا این همزمانی ها جز خدا کار چه کسی میتونه باشه؟!
غیر از اینه که این خدا یه انرژیه یه سیستمه که داره پاسخ میده به ما
وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ
و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم; دعاى دعاکننده را، به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مى گویم.
دیشب که داشتم میخوابیدم توی دفتر ستاره قطبیم نوشتم که خدایا شکرت امروز دو تا درس نمره بیست گرفتم
سریع یادم اومدم که اگه خدا نبود من نمیتونستم ها!
یادم اومد این درخواست من بود که قبلا در ستاره قطبی داده شده بود و خدا منو هدایت کرده بود!
حالا جالب داستان اینجاست:
من ترم 5 و 4 معدلم حدودا 17 شد
ترم 6 و 7 و 8 که داشتم دوره دوازده قدم کار میکردم معدل من 18.5 به بالا میشد
اونجا بچه ها میگفتن تو پارتی داری دارن بهت نمره میدن و …
الان ترم یک ارشدم و دانشکده جدایی اومدم
اینجا تا الان از چهار تا درس سه تاشو بیست گرفتم(به کمک الله)
اینجا هم بچه ها میگن تو حتما یه مهره ماری چیزی داری …
میگن استادا دوست دارن
حتی یه استاد بود که یه بنده خدایی رو بیشتر هواشو داد ولی به ایشون داده 18.5 و من 20
همه کلی انگ و … بستن بهم
اینجا چند تا قسمت برام مهم بود
اینکه من تا دیدگاهم رو تغییر دادم جهان بیرونم تغییر کرد!
یدونه از دوستام از روی گوشی امتحان میده ولی نمرش کم تر شده! یعنی همه چی دسترسی داره و …
تا قبل از این برنامه ها من معدلم مشخص بود
حالم مشخص بود
و باید بگم من بیشتر هم درس میخوندم و نتیجه کمتری میگرفتم!
الان درس خوندنم کمتر شده و لذت بخش تر و نتیجه بهتر و عالی تر!
باورتون نمیشه من همیشه امتحان داشتم کلی استرس داشتم ولی این ترم واقعا فهمیدم چقدر تغییر کردم
و فعلا هم نتیجه اینطوری مشخص شده
همون دیشب داشتم میگفتم خدا اینکار کرد خدا شرایط فراهم کرد که محیط ساکت باشه خدا سر امتحان منو اروم کرد و متنارو نوشت
خدا یه انرژیه که همه کیهانه و بر اساس ما داره شکل میگیرهه …..
کی تاثیر گذاره؟ من تاثیر گذارم
چطور تا قبل از این کنترل ذهن ها نتیجه چیز دیگه ای بود ولی الان فرق کرده؟
چقدر این ذهن میخاد منو گول بزنه و ربط بده به عامل بیرونی …
دیگه دروغ گفتن بسه دیگه به خودم
بابا چرا نمیتونم باور کنم یه خدایی که ربه که پادشاهه هست که حواسش به من هست که همه کاری برام میکنه به شرط بندگیش
چرا همین یه تیکه رو نمیتونم حتی خیلی کم باور کنم
چرا نمیتونم تسلیم باشم
حضرت موسی مگه چکار کرد؟ فقط تسلیم شد و ایمان داشت خدا براش همه کار کرد
چرا وقتی این آگاهی هارو دارم ولی بازم به سرعت یادم میره و شرک میورزم
من که دیدم یسری چیزا رو خدا چجوری برام حل کرده ولی چرا نمیتونم به خدا اعتماد کنم؟
چطور به آدما راحت تر از خدا اعتماد میکنم؟
واقعا ایمان داشتن سخته و واسه همینه که خداوند میگه:
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّهِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ۗ ذَٰلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۖ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ
محبت و عشق به خواستنی ها [که عبارت است] از زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپایان و کشت و زراعت، برای مردم آراسته شده است؛ اینها کالای زندگیِ [زودگذرِ] دنیاست؛ و خداست که بازگشت نیکو نزد اوست.
قُلْ أَؤُنَبِّئُکُمْ بِخَیْرٍ مِنْ ذَٰلِکُمْ ۚ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَهٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ
بگو: آیا شما را به بهتر از این [امور] خبر دهم؟ برای آنان که [در همه شؤون زندگی] پرهیزکاری پیشه کرده اند، در نزد پروردگارشان بهشت هایی است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، در آنجا جاودانه اند و [نیز برای آنان] همسرانی پاکیزه و خشنودی و رضایتی از سوی خداست؛ و خدا به بندگان بیناست.
این دو آیه سوره عمران خیلی واضح میگن که این میل به مال دنیا و خونه و ماشین و زنان و نقره و طلا و ملک و … جزو ویژگی انسان هاست
ولی افراد کمی هستن که تقوا دارن یعنی میتونن ذهنشون رو کنترل کنن
و بهشت هایی که از زیر آن نهر ها جاری است و رضایت خداوند نصیبشون میشه
خیلی کنترل ذهن سخته ولی وقتی این همه آدم تونستن تو دنیا پس میشه
درسته تعدادشون کمه
درسته الان عوامل شرک ورزی ریخته ماشالله
درسته الان ذهن من مشرکه
ولی میشه با تکرار و تمرین بهترش کرد تا ایمانم بهتر بشه و خدارو بیشتر بشناسم
– کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛ کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
اینقدر خدا کمک کرده و من فراموش کردم که نشون از ناسپاسی میده
روزی که تابستون از سر کار اخراج شدم ولی خدا یه جای دیگه رو برام باز کرد و رفتم سر کار
روزی که خدا منو هدایت کرد به گروهی که یکسال پیاماشو نخوندم و یهو یه پیام دیدم و پیام دادم به یک خانمی که ایشون کلی بهم دوره رایگان معرفی کرد و الان در مسیر پیشرفت و یادگیری مهارت سئو داره کمکم میکنه …
روزی که خدا از زبون دوستم چند تا سایت آموزشی عالی و پادکست پیشنهاد کرد…
روزی که خدا از طریق پدر و مادرم برام ماشین خرید …
روزی که خدا منو هدایت کرد به کار توی یه موسسه که کلی توانایی هام بهتر شد و کلی چیز یاد گرفتم …
روزی که خدا از طریق پدرم بهم ماشین داد و من مهارت رانندگی رو خوب یادگرفتم…
روزی که خدا از طریق بهترین استاد دانشکده مکانیک و استادی که توی جهان رنک 1-3 رو داشت خودش اومد و پیشنهاد داد باهاش پروژه داشته باشم و تو این مسیر چقدر رشد کردم …
روزی که خدا از طریق دوستم پیشنهاد خرید لپ تاپ داد و منی که فکر نمیکردم یه لپ تاپ خوب خریدم چند سال پیش…
واقعا بینهایت هدایت بوده که من عمل کردم و نتیجه عالی داشته ولی من مرورشون نکردم و این نعمت ها تو زندگیم کم شده
– در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
در مورد بحث روابط عاطفی به علت شرک ورزیدن و وابسته شدن ضربه های سختی خوردم که هنوز هم اثارش هست و ضربات ادامه داره …
درسی که میگیرم اینکه به اندازه ای که جلو خدا فروتن و متواضع باشی خداوند جلوی غیر خدا سرتو بالا نگه میداره
به اندازه که تو موضوعی باج ندادم به بقیه خدا منو تو اون موضوع برده بالا و بالاتر
از روزی که قدرت آدم هارو کم کردم جوری شده همه میگن عباس بیاد پیش ما ببینیمش
همون خانواده ای که کسی سراغم نمیگرفت
من نه خوبی کردم بهشون نه دیدمشون و نه هیچ چیز دیگه ای
فقط خدارو باور کردم و همه چیز برام بهتر شد
الان هم فقط باید همین مسیر رو ادامه بدم
قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَهٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا فِئَهٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَأُخْرَى کَافِرَهٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَاللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشَاءُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَهً لِأُولِی الْأَبْصَارِ ﴿13﴾
تحقیقاً برای شما در دو گروهی که [در جنگ بدر] با هم رو به رو شدند، نشانه ای [از قدرت خدا و حقّانیّت نبوّت پیامبر] بود، گروهی در راه خدا می جنگیدند، و گروه دیگر کافر بودند، که اهل ایمان را به چشم خویش دو برابر می دیدند [به همین خاطر شکست خوردند] و خدا هر که را بخواهد با یاری خود تأیید می کند؛ مسلماً در این [واقعیت] عبرتی برای دارندگان بصیرت است. (13)
ایاک نعبد و ایاک نستعین
خدایا
تنها بندگی تورو میکنم
و تنها هم از تو کمک میخام
انک انت الوهاب
به نام خداوند هدایتگر به مسیری که بنده هاش انتخاب میکنن
سلام استادعزیز وارزشمندم
میخواستم باره دیگه ازتون سپاسگزاری کنم بابت این ده فایل توحیدی،ونمیدونید که من چقدر باهرکدوم ازین فایلهای توحید عملی اشکها ریختم و خاطراتی که شرک ورزیدم و نتیجشو دیدم به یادخودم اووردم،و چقدر بیشتر به خودم اومدم که هیچوقت خدارو مقصر اتفاقای بدم ندونم
استادوقتی بارداری دومم رو بخاطر مشکل فرزندم ازدست دادم،چقدر خودمو ضعیفو محتاج خدا دونستم،چقدر فهمیدم من هیچچی نیستم و خدا به یک آن میتونه اون چیزیو که بابتش سپاسگزارنیستیم رو راحت بگیره
یادمه ایام عیدبود من چهارماهم بود،مامانم اینا رفتن مسافرت و ازمن خواستن که مغازشون رو مدیریت کنم،مامانم قبل ازینکه حرکت کنن بهم گفت مواظب خودتوبچه باش،وسایل سنگین بلند نکن…
من در جواب مامانم گفتم بابابیخیال منو بچه ی توشکمم ضد ضربه ایم خیالت راحت،من کوهم جابجاکنم چیزیم نمیشه!!
الان که یادم میوفته هم افسوس میخورم به حال خودم که باچه غروری گفتم،هم اینکه درسشو خدا خیلی خوب بهم داد،و بااین مشکلی که فرزندم پیداکرد ومجبورشدم بارداریم رو ماه پنجم ختم بدم،انگارحرف خدارو تازه میشنوم که بهم میگه یادته میگفتی منوبچچم ضده ضربه ایم،پس چرا خودتو هیچدکتری نتونستید اونو نگهدارید،پس چجوری شد که بایک مشکل کوچیک انقدر همه چیز جدی شد و دکتر سلامتی بچت رو جواب کرد و گفت این خوب بشه نیست
یادته چقدر تحت تأثیر حرفای اطرافیان قرارمیگرفتی که چرا این فرزندت هم دخترشد،کاشکی که پسر بود وتو ناراحت میشدی،بجای اینکه درجوابشون بگی من یه تار موشو بلد نیستم درست کنم،،اون خدای منه که برهمه چیز تواناست ومن نمیتونم توکاره خدا دخالت کنم
تمومه اینارو خدابهم گفت ومن مانند یک فرد حسرت خورده،وافسوس گر فقط اشک ازچشمانم ریخت و ازخدا طلب مغفرت خواستم وگفتم خدایا من رو ببخش و به هرخیری که ازتو به من برسه فقیرم،محتاجم،ضعیفم،ناتوانم،مدیون لطف بی انتهای توام
توبزرگی،توغفوری،تو ستارالعیوبی،تو بخشنده ی بزرگواری،من رو ببخش،خدایا تورو به بزرگواری خودت قسمت میدم که هیچوقت منو به حال خودم رها نکن که بنده ی خاروزبونی میشم وهیچ کس جز تو نیست که میتونه به من عزت بده،قدرت لده،فرزندسالم بده،پسربده،دختربده،همه وهمه ازخودته و من ناتتتواانم،،یاللطططیف ارحم عبدک الضعیییف برحمتک واسعه یاارحم الراحمین
استاد روم نمیشد اینجا این موضوع رو بگم،ولی پا روی نجواهای ذهنم گذاشتم،وخواستم به این شرکی کهورزیدم جلوی همه اعتراف کنم،و بگم که چقدر ضربه بدی ازین ماجرای شرک ورزیدنم خوردم
نمیدونم،نمیدونم
ولی حداقل خودم متوجه اشتباهم شدم و خودم رو بخشیدم و از خداهم خواستم منو ببخشه،مطمئنم خدامنو زودتر ازخودم بخشیدم و ان شالله بااینهمه شرکی که ورزیدم و زود متوجه این شرک شدم و کنترل ذهن کردم و تونستم با غم ازدست دادن فرزندم کناربیام و خیلی زود خودمو جموجور کنم،خدا اجربزرگی رو برام درنظرگرفته باشه
خدایاشکرت خدایاشکرت که منو بیدارکردی،وبهم شهامت دادی تا به گناهم اعتراف کنم
درود
روز خوبی رو برای همه آرزو میکنم.
تکبر در مقابل خداوند؟؟؟؟؟؟
نمیشود.
به هیچ عنوان یک عقل سالم نمیتواند در مقابل خالق خود تکبر کند.
البته میشه.چرا نمیشه.
اما عواقب این تکبر،فقر،بیماری،تنهایی،روابط بیمار و ضعیف،و تمام دردهای جهانی است.
به قول استاد حتی با ذهن منطقی هم بخوایم نگاه کنیم به این قضیه پر بیراه هم نیست.که شب و روز.خورشید و ماه.کیهان.باران.برف.و این همه اتفاقات ثانیه ای رخ میده برای گردش و گسترش جهان رو خلق و داره مدیریت میکنه پس وجود خودم و نعمت های زندگیم و داشته هایی که دارم ازشون استفاده میکنم پس اینها هم همش کار خالق منه و من هیچم.
من فقط خداوند یک قدرتی رو از قدرت خودش برای خلق زندگیم بهم داده و اجازه استفاده ازش رو بهم داده.
من نمیتونم یک قدرت یا اجازه ای رو از یک نفر دریافت کنم بعد برای همون شخص متکبر بشم.
نمیشه
نه نمیشه
من هم خودم و هر آن چیزی که در زندگیم دارم از آن خداوند بزرگه.
خداوند صاحب مت و زندگیمه.
خداوند خالق خواسته هامه.
خداوند خوده خوده خواسته هامه.
خداوند قدرت خرید کردنه برای من.
خداوند برای من لحظه زیبای خرید کردنه.
خداوند همه چیز منه.
من همه چیزم خداونده.
من همیشه محتاج و فقیر خداوندم.
من هر چیزی رو که بخوام از خدا مخلصانه میخوام و اون هم محترمانه و عاشقانه بهم میده.
من بدون خداوند هیچم.
خدایا ازت سپاسگزارم که در لحظه به لحظه زندگیم و در جای جای زندگیم حضور داری