اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…
خدارو بسیار سپاسگزارم که به من فرصت داد تا کامنت دیگه ای بذارم و شرح این روزهامو بیان کنم.
یکی از مواردی که جزو اصول قطعی قرآنه و در جای جای قرآن با عبارات مختلف بیان شده، اینه که انسان وقتی ادعا می کنه به خدا ایمان آورده و به توحید اون باور و اعتقاد داره مورد آزمایش قرار می گیره. (و لنبلونکم، فتنه و بلا حسنی عباراتیه که خداوند در قرآن از آزمایش هایی که بشر رو می کنه از اون ها یاد می کنه.)
انگار یه جورایی قوانین جهان هستی بر این پایه قرار داده شده تا عیار انسان در مواجهه با برخی اتفاقات ناخوشایند سنجیده بشه. دقیقا مثل همون آیه که می فرماید «تا خداوند بداند که کدام از شما ایمان آورده اید و کدام نه!»
برای کسی که با قوانین آشنا نیست و البته کسی که در شروع راه اجرای قوانین در زندگیشه، برخورد با این ناخواسته ها اون رو از مسیر درست خارج میکنه و منجر به ایجاد احساس بد میشه. کسی که در شروع راهه فکر می کنه پس دیگه کاریش نمیشه کرد و نتیجه ایجاد نمیشه!
اما واقعیتش اینه که بعد از سربلند اومدن از این آزمون هاست که تازه انسان در مسیری قرار می گیره که اتفاقات به ظاهر خوشایند براش می افته.
صد البته که انسان به محض ایجاد تغییرات نتایج رو (به میزانی که تغییر کرده) در زندگی خودش می بینه، اما برای افتادن در مسیر تصاعد و دریافت نتایج به مراتب بزرگتر (از دید انسان)، لازمه که این حال خوب دائمی باشه. و وابسته به نتایج نباشه. که اگه نتیجه ای مطابق میل ما رخ داد حالمونو خوب کنه و اگه نتیجه ای به ظاهر برخلاف میلمون اتفاق افتاد مارو غمگین و افسرده کنه.
باید ایمانی رو در وجود خودمون پرورش بدیم که به قول استاد بگیم «به مو میرسه! ولی پاره نمیشه!» و با این ایمان همیشه حال خودمونو خوب نگه داریم. و همیشه سعی کنیم که فارغ از هر اتفاقی که در زندگیمون افتاده، سعی کنیم با روی خوش به زندگی و جریاناتش نگاه کنیم.
یه باور اصلی که این روزا دارم سعی می کنم بسازمش اینه: «خداوند، همونطور که بدن من رو مدیریت می کنه، می تونه زندگی من رو هم مدیریت کنه، به شرطی که من این مدیریت رو به اون بسپارم.»
این باور از نظر من یه باور جامع و کامله. وقتی این باور توحیدی در وجود من شکل بگیره، همه چیز باهاش میاد. ثروت، سلامتی، روابط عالی، معنویت، اعتبار و جایگاه اجتماعی، عزت نفس، همه چی!
همه چیز در گرو باور توحیدیه و من وقتی که بفهمم در مقابل رب خودم هیچم! (و برسم به فقری که موسی در مقابل پروردگار به اون رسید!)
اون وقته که دیگه اتفاقات خوب به قول استاد از در و دیوار وارد زندگی من میشه.
از اون جایی که برای ساخت یه باور باید تا جایی که می تونیم براش سند و فکت پذیرفته بیاریم تا ذهن اون رو درک کنه، من قصد دارم که تا جایی که می تونم ذهنم رو بمباران کنم از معجزاتی که خداوند در زندگی خودم، استاد و دوستان هم مدارم در سایت عباس منش ایجاد کرده و اون ها رو با صدای خودم ضبط کنم و هر روز بشنوم تا حواسم باشه که این خدا می تونه در زندگی من همه چیو مدیریت کنه.
در قدم بعد بیام و در قالب تمرین ستاره قطبی، اتفاقات مثبت زندگیمو ببینم و اون هارو ثبت کنم و هر یه دونشه به رب خودم ربط بدم و بگم خدای من این اتفاق رو برام رقم زد. تا آروم آروم این باور مقدس در ذهن من شکل بگیره و دل از بقیه و حتی خودم بکنم و زندگیمو صفر تا صد به خدا بسپارم. کاری که استاد عباس منش عزیزم هم انجام میده.
در این مسیر، من باید به اتفاقات به ظاهر ناخواسته هم به شکل اتفاقی که خدا اون رو مدیریت می کنه نگاه کنم. با خودم بگم من با عقل محدودم نمی تونم بفهمم در آینده قراره چه اتفاقی بیفته! اما خدا همه چیو می دونه و اونه که این اتفاق رو برام رقم زده تا از این طریق بهم خیر بده. همونطور که در قرآن می فرماید: عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم.
با این نگاه به اتفاقات به ظاهر ناخوشایندی که الان می افته نگاه می کنم و سعی می کنم احساسم رو خوب نگه دارم تا خدا برام هر اتفاقی رو چه خوب و چه بد مدیریت کنه.
خواستم این کامنت رو از احوالات این روز های خودم به جا بذارم. و سپاسگزارم از شما دوست عزیزم که وقت گذاشتی و این کامنت رو مطالعه کردی.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید.
خدایا شکرت به خاطر این آگاهیهایی که روزم رو باهاش شروع میکنم
چه هدیه زیبایی خدایا شکرت و سپاسگزارم استاد جانم
خدایا کمکم کن تنها تو را بپرستم و تنها از تو یاری بخواهم
خدایا من جز تو وکیلی ندارم و نمیخام و تو تنها و بهترین وکیل منی
خدایا راه را به من نشان بده و بگذار خیر و برکت را به وضوح نظاره کنم
خدایا راه توانگری و فراوانی نعمت را بر من بگشا
ای کسی که صدای منو میشنوی و نامه های منو میخونی خودت بارم رو از روی زمین بردار
خدایا من نمیدونم چجوری .تومیدونی و تو میتونی
خدایا رزق و روزی من اگر در آسمانها ست خودت آن را بر من ببار و اگر در زیر زمینه خودت برام استخراجش کن
خدایا مرا در بهترین زمان به بهترین مکان هدایت کن
خدایا قلبم رو باز کن و چشمهام رو بینا کن برای دریافت الهامات و نشانه هاتو
خدایا هر آنچه دارم از آن توست
به اندازه ای که در مقابل خداوند سرمون پایین باشه به همون اندازه خداوند جلوی بقیه سرمون رو بالا نگه میدارد
وای استاد جانم دیروز داشتم شعر پروین اعتصامی رو که برامون خوندید برای یکی از دوستام میخوندم و چقدررر حس خوبی گرفتم و چقدر حس خوبی اون دوستم گرفت وکلللی ازم تشکر کرد و الان که چشمامو باز کردم اومدم تو سایت و دیدم بعله موضوعی که من دیوانه میشم وقتی در موردش میشنوم توحید عملی قسمت دهم چه هدیه نابی اول صبح و من میدونم که این کار خدای بزرگ و نزدیکمه
خدایا صد هزار مرتبه شکرت بابت این مسیر و این راه توحیدی که توش قدمگذاشتم
استاد جانم چقد تحسینتون میکنم واقعا آدم باید تفکر کنه که این جایی که استاد عباس منش رسیده و این شرایطی که داره از هر لحاظ خب اعظم جان تو اگه به این شرایط برسی میتونی اینقدر متواضع باشی؟ وای که الان حسش کردم که چقدررر میتونه سخت باشه واقعا و من دیدم در خودم و بقیه اطرافیان که تا کوچکترین دستاوردی پیدا میکنن چجوری مغرور میشن و از بالا به بقیه نگاه میکنن و الان دارم میفهمم که اینکه آدم وقتی شرایط زیاد جالبی نداره متواضع بودن کاری نداره و هنر اینه که دستاورد داشته باشی به جایی برسی شرایط خوبی برات پیش بیاد بعد مشخص میشه که چقدر میتونی تواضع داشته باشی و چند مرده حلاجی
خدایا شکرت به خاطر استادم چقدر الگوی عالی هستین برای ماها واقعا لذت میبرم تحسینتون میکنم که اینقدر متواضع هستین و اینقدر سرتون در مقابل خداوند پایینه و چقدر در مقابل مردم سرتون بالاست
امیدوارم خدای بزرگ و نزدیکم خودش هر لحظه مثل استاد این تلنگر رو بهم بزنه که اعظم همیشه در مقابل خدا سرت پایین باشه
من هم هر روز توی دفتر شکرگزاریم اولین جملاتم اینه که خدایا شکرت به خاطر تمام نعمتها و فراوانی هایی که بهم دادی و بعد شروع میکنم به بقیه نوشته هام و بازم چیزی ندارم جز خدایااااا شکرت
بازم سپاسگزارم استاد جانم بابت این هدیه بسیار ارزشمند که اول صبحی به دستم رسید و چه روزی بشه امروزم و چه حس و حال عالی دادین
اشک شوق از اینکه چقدر زیبا ، به مو رسیدم ولی پاره نشدم. من این حس رو چندین ماه پیش تجربه کردم
و دقیقا همونجا که همه چیز رو رها کردم و تصمیم گرفتم مثل آدمای اطرافم باشم . دیگه خسته شده بودم از بس که در زمینه خودشناسی کار میکردم و به نتیجه دلخواهم نمی رسیدم . خسته شده بودم از اینکه نمی تونستم به درآمد دلخواهم برسم
خودم رو سپردم به جریان زندگی
تا اینکه خدای مهربونم نذاشت که زندگی درونیم که به مو بند شده بود پاره بشه
خدا اومد و دستم رو با دستانی که روی زمین بود گرفت و قدم به قدم مسیر رو برام هموار کرد
این خداوند بوده و هست که در قالب افراد و شرایط حمایتگر منه
آره ، دقیقا درست میگید استاد جان. تمام کارها رو خدا انجام میده نه ما
و اونجاهایی که ناخوب میشه بخاطر اهمال کاری خودمونه که از منبع دور شدیم و هر چقدر که از منبع دور میشم احساسات و اتفاقات ناخوب به سمتمون میاد
واقعا هم درسته که : از ماست که بر ماست
دقت که میکنم می بینم که چه اتفاقاتی افتاد و چه افراد و شرایطی جورش با هم جور شد ، تا که من بتونم شغل دلخواهم رو پیدا کنم و از طریق همین شغل ، با دوستی آشنا بشم که شما و آموزه های سراسر توحیدی شما رو بمن معرفی کنه
آشنایی با این سایت ارزشمند و آموزه هاش ، جواب تمام بی قراری های من برای پیدا کردن خودم و رسیدن به آرامش واقعی بود. خدایا شکرت
خدا نجاتمون داد توی خونه داریم زندگی می کنیم حریم خصوصی داریم در امن و امان هستیم با عزت و احترام هستیم آرام و راحت هستیم در صحت و سلامت هستیم شاد و خوشحالیم بسیار امیدوار به رحمت الله که از جانب خودش به ما عطا کرده و تکیه کردیم به لطف خودش بسیار و خدا چقدر عالی مزد صبر ما را داد چون مژده اش را باور کرده بودم و الان در حال دریافتش هستم
اون شب ها و روزهایی که کف مغازه جلو چشم همه لای سوسکا با زن و بچه خوابیدم و هر چقدر جستجو می کردم به مزمون صبر برمی خوردم همیشه این آیه به من گفته می شد وبشرالصابرین
و الان دارم بعد از اون همه صبر ، صلوات و هدایت خدا را بر خودم ، همسر و بچه هام لمس می کنم
ازش می خوام کمکم کنه و قلبم را باز کنه تا هدایت بشم و به شکل تاثیرگذار و در نهایت صداقت ، این صبر را شرح بدم که هم در برابرش متواضع تر بشم و هم ایمان شما قوی تر بشه اسم این شرح صبر را می خوام بگذارم: “داستان یک تغییر”
مدتی هست که هر روز تلاش بیشری می کنم برای دریافت هدایت ها و عمل به آنها و ازش کمک می خوام تا در این مسیر ثابت قدمم کنه
2مورد از عمل به هدایت ها که مربوط به دیروز و امروز است:
دیروز خیلی دوست داشتم هزار درهم به حساب دخترم واریز کنم اما دخترم پیام بهم داد که فقط 500 درهم واریز کن ، با اینکه ذهنم مقاومت می کرد ، این پیام را به عنوان هدایت از جانب الله تلقی و فقط 500 درهم واریز کردم
امروز دخترم در حالی که گریه می کرد بهم گفت: مورد کلاهبرداری قرار گرفته و کل موجودی حسابش که فقط همون 500 درهمی که من واریز کردم بود را سرقت کردن .
دو ساعت پیش هدایت شدم به پی وی انستاگرامم و دیدم دخترم همین فایل را برام فرستاده ، با اینکه در نظر داشتم ادامه فایل جلسه 2 کف قوانین را ببینم ، اما این فایل را به عنوان هدایت الهی جدی گرفتم و خودم را مسمم کردم تا این فایل را تا آخر ببینم
و الان که این فایل را دیدم اینقدر قلبم باز شد اینقدر مسیر برام روشن شد که پس از حدود 8ماه این اولین کامنتی هست که دارم می گذارم
الان تازه دلیل اتفاقاتی که برام افتاد را متوجه شدم و فهمیدم که باید چکار کنم چون مدتی بود که ازش درخواست هدایت می کردم و الان هدایت شدم
در ضمن چند شب هست که به شدت به مستندهای آیت الله خامنه ای هدایت شدم مخصوصا مستند در لباس سربازی
الان با این توضیحات بیشتر هدایت الله و تواضع در برابرش را دارم درک می کنم
الهی شکرت
خیلی حالم خوبه
خدایا کمکم کن تا بتونم هدایت هات را دریافت کنم
خدایا کمکم کن تا بتونم به هدایت هات عمل کنم
خدابا کمکم کن تا بتونم به تو توکل کنم
خدایا کمکم کن تا بتونم به تو ایمان بیارم
خدایا کمکم کن تا بتونم بهت اعتماد کنم
خدایا کمکم کن تا بتونم تسلیم تو باشم
خدایا کمکم کن تا هدایت بشم و عمل کنم به آنچه که تو رو خوشحال و شاد و راضی می کنه.
به نام خداوند مهربان و تنها فرمانروای مقتدر جهان و سپاس از استاد والامقامم انقدر حرف هاتون آرام بخش جادویی و کارگشاست که قلب آدم باز می شه و به خودم می گم من در مقابل آگاهی هایی که می شنوم مسوولم که کامنت بزارم و گوشه ای از تحربیاتم رو به اشتراک بزارم و مننون از همه دوستانی که می نویسند و از تجربیات زیباشون استفاده می کنیم.
اتفاقی که هنین چند روز پیش برام افتاد همزمان با فایل توحیدی شما بود و کتابی که جدیدا خونده بودم به نام مغازه جادویی . چند روز قفل پشت بام ما خراب شد و هم من و هم همه اعضای خانوادم جدا جدا چند باری با این قفل کلنجار رفتیم و باز نشد قرارشد بریم دنیال کلیدساز من از آگاهی هایی که از شما یاد گرفتم و همینطور اون کتاب زیبا چشمام رو بستم و از خدا درخواست کردم که به راخت ترین شکل ممکن این قفل باز شه چشمام رو بستم و تجسم کردم که قفل باز شد وقلبم رو باز کردم برای هر اتفاقی البته تو تجسمم اینطوری بود که بارها قفل رو می چرخونم مثلا بعد تلاش سوم چهارم قفل باز می شه و از خدا تشکر کردم استاد باورتون می شه تو همون تلاش اول با کمترین زحمت قفل باز شده قفلی که بارها از طرف افراد دیگه چند بار امتحان شد البته خودم هم قبلش چند بار تلاش کردم نشد ولی این دفعه خدا برام بازش کرد راحتتر از اونی که فکر می کردم اصلا من شوک شدم چند لحظه فقط به آسمون نگاه کردم دلم می خواست خدا رو بغل کنم.
شاید این اتفاق کوچیکی برای بعضی ها باشه ولی خیلی برام درس داشت اول اینکه توی هر کاری حتی کوچکترین کارهای روزانه هم می شه از خدا کمک گرفت (شما همیشه مثال پینگ پنگ رو می زنید ولی وقتی خودم تجربه کردم یه لذت دیگه داشت) من بارها شده که یه چیزی گم کردم وهمه جا رو زیرو رو کردم پیدا نشد که نشد ولی وقتی از خدا می خوام خیلی سریع برام پیدا می کنه ولی نمی دونم چرا لحظه اول یادم می ره که از خدا بخوام انقدر بال بال نزنم
دوم لینکه وقتی از خدا دوخواست کنم و قلبم رو باز کنم و احساسم خوب باشه کارها راحتتر از اونی که بخوام پیش می ره اصلا فکر نمی کردم با اولین چرخش کلید قفل باز شه مگه می شه بارها هم خودم و هم چند نفر دیگه امتحان کردیم خدایا شکرت.
با اینکه این تجربیات کوچک بارها برای من تکرار شده و هدایت خدا رو دیدم نمی دونم چرا اون لحظه اول یادم می ره که با خدا ارتباط بگیرم و ازش درخواست کنم شاید هم زمان درستش اینه که من چند بار دور خودم بگردم بعد برم سراغش و یا شاید ارتباطم با خدا هنوز قوی نشده و تکاملم رو طی نکردم ولی واقعا هر وقت از ته دل ازش خواستم همیشه بله رو گفته ته دل منظورم یه اتصال قوی بدون حواس پرتی با یه توکلی که انگار پرده از چشمام کنار می ره و فقط من و خداییم می دونم که منظورم رو درک می کنید عاشقتونم .
سلام دوست خوبم،حس کامنتت منو واداشت یه مطلب جالب که توکتاب قدرت درون گفته وتعبیر قشنگی از ارتباط گرفتن با خدادرلحظه است رواینجا بگم،تو اون کتاب مثال دستگیره سقف مترویاقطار رو تو حرکت میزنه،میگه وقتی بچه بودم وسوار میشدم تو حرکت که سرپابودم اینور واومور پرت میشدم مثال ارتباط واتصال به خدارو گرفتن همون دستگیره سقف مترو میزنه که تو حرکت خودتو محکم بهش وصل میکنی وخیالت راحته ،ومیگه تو تشویش ونگرانیها یه لحظه اروم خودتون رو به اون دستگیره متصل ببینیدمن خیلی این تعبیررو دوست داشتم وحسم گفت بنویسمش
سلام دوست خوبم،حس کامنتت منو واداشت یه مطلب جالب که توکتاب قدرت درون گفته وتعبیر قشنگی از ارتباط گرفتن با خدادرلحظه است رواینجا بگم،تو اون کتاب مثال دستگیره سقف مترویاقطار رو تو حرکت میزنه،میگه وقتی بچه بودم وسوار میشدم تو حرکت که سرپابودم اینور واونور پرت میشدم مثال ارتباط واتصال به خدارو گرفتن همون دستگیره سقف مترو میزنه که تو حرکت خودتو محکم بهش وصل میکنی وخیالت راحته ،ومیگه تو تشویش ونگرانیها یه لحظه اروم خودتون رو به اون دستگیره متصل ببینیدمن خیلی این تعبیررو دوست داشتم وحسم گفت بنویسمش
وقتی سوار کشتی میشوند، خدا را، به خالصانهترین شیوه بندگی میخوانند. اما همین که به ساحل نجاتشان رساند، در آن حال شرک میورزند.
سلام
از بنده ی ناسپاس و فراموشکار که در اکثر زمان زندگی خود فقط با عقل ناقص خود پیش رفته و دائما نگاهی شرک آلود به خداوند داشته و تا نعمتی به او رسیده فراری شده و خود را بی نیاز از لطف او دیده این کامنت را می خوانید.
مذهبی بودن و مسلمان بودنش هم زبانی بود و خدا خدایش بر لب بود تا به دل و خودش را به همه کس وصل میکرد تا بتواند به اعتبار و ارزش برسد.خدا را در جیب بغلش گذاشته بود به وقت نعمت و شادی مغرورانه و متکبرانه عمل کرد و تا به واسطه افکار و باورهای شرک آلود خودش به مصیبتی دچار شاد لب به شکایت باز کرد و از زمین و زمان شکایت کرد و گاهی با لج و قهر و عناد بسوی پروردگارش آمد و گفت حالا که حواست به من نیست منم از تو رویگردانم…
شیطان همه ذهنش را گرفت و به او اینگونه القا کرد که این خدایی که حواسش به تو نیست را چرا میخوانی او لابد از تو بیزار است و الا اگه تو را دوست داشت که به این مصیبت ها دچار نمیشدی…
و من گوش به این سخن شیطان سپردم و گفتم آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب….
روزهایی را به همین طریقت پیمودم تا که به خود آمدم و دیدم که این خودم بودم که با دست خودم زندگیم را به گند کشیده بودم….
قبل تر ها هم خدا خیلی از جاها مرا از مهلکه ها بیرون آورد ولی من هیچگاه متذکر نمیشدم و مسیر اشتباه خودم را میرفتم و شنیده بودم که الان باید زرنگ باشی باید برای خودم یه عده طرفدار جمع کنی تا به وقت سختی بیان و بار رو از روی دوست بردارن…
رفتارام و به اصلاح کارای مثبتم همش برای تایید شدن ها و تحسین شدن ها بود .همه تعریف و تمجید و این که انشالله جبران کنیم و از این حرفهایی که همه اش تعارف است تا واقعیت …
همین افراد که وقتی کاری داشتن میومدن و یا با هندونه گذاشتن و تعریف و تمجید ریاکارانه و یا با رو دروایسی قرار دادن من مقاصدشون رو پیش میبرند و من دلم خوش بود که عجب سرمایه گذاری کردم ایناست که برام میمونه و اینا هستن که به وقت سختی بدادم میرسن…
وقتی افتادم توی بزرگترین چالش زندگیم همه از من فرار کردن و من به چشم خودم دیدم که همه چیز جز توهم نبود….
دوستانی که پز شان را میدادم حتی یک تلفن هم نزدن که ببینن آیا من حالم خوبه یا نه…
فامیل در خونه هامون رو بروی من بستن …
آن همه اعتبار و تحسین شدن ها به یکباره تبدیل شد به تشر و قضاوت و توهین و مسخره…
و خدا ب من فهموند که حساب کردن روی دیگران جز توهمی بیش نیست اینقدر غره نشو و فک نکن که اینا میتونن به کارت بیان…
اگه عزت میخوای من بهت میدم .اگه کمک میخوای من کمک کارت میشم…
و من سر به تواضع فرود آوردم که خدایا من کم آوردم .نمیدونم چه کار کنم خودت یه راهی رو بذار جلوی پام …
انی ظلمت نفسی
و خداوند چه قلب هایی رو که برام نرم نکرد که اگه به عقل و منطق بود همه اونا میتونست اتفاق نیفته و من از اون مهلکه بیرون اومدم و اما دیدم که این حرف مردم و تایید طلبی شون باعث شده من از زندگیم لذت نبرم و این اتفاق سبب شد تا من به خودم بیام و روی شخصیتم کار کنم و ارزشمندی خودم رو جدا کنم از عوامل بیرونی…
و این رنج سبب شد تا من بیدار بشم و خدا رو توی زندگیم ببینم و بیام روی خدا حساب کنم.
تا ببینم که اون بود که قلب افراد رو برام نرم کرد…
افراد رو برای کمک به من فرستاد…
و لطفش رو شامل حالم کرد تا من یک زندگی تازه رو برای خودم خلق کنم به وسیلهی افکارم.
و به پاس این لطفش با خودم عهد کردم که از جاهلان نباشم و کارام رو برای رضایت اون انجام بدم گاهی وقتا فراموش میکنم ولی دارم سعیم رو میکنم تا احساس ارزشمندی خودم رو با کارهای جاهلانه لطمه نزنم…
منی که بدنبال نسخه قاچاق هر اطلاعاتی بودم الان حتی کتاب های صوتی داخل اینترنت رو هم بدون اینکه پولش رو بدم استفاده ش نمیکنم.
توی محل کارم با این حال که کارگرم و کسی هم بهم نظارت نداره پول هر چی رو تو مغازه میخورم رو بدون هیچ تخفیفی حساب میکنم.
دوره احساس لیاقت من رو به طریقت رهنمون کرد که دیگران از دست من در امنیت باشند .
گاهی وقتا فراموش میکنم ولی تا متوجه میشم سعی میکنم بیام توی مسیر درست …
واقعاً ایمان دار بودن خیلی سخته …
یه کارایی رو که دوست داری و دلت میخواد رو باید نکنی….
یه کارایی که دوست نداری و میترسی رو هم باید انجامش بدی…
تو این مسیر لغزش های هست برای همینه که قرآن همواره درمورد تذکر میگه چون نفس سر کش هست و به بدی ها فرمان میده و اگه به خودمون یاد آوری نکنیم و بیاد خودمون نیاوریم مسیر رو گم میکنیم.
دارم سعی میکنم که تو مسیر باشم یه الهامی بهم شده اگه میخوای من کار رو برات انجام بدم باید آرامش داشته باشی و در طریقت صداقت باشی …27سال زندگی خودت رو با عقل خودت رفتی به هیجان نرسیدی بیا و روی من حساب کن تا ببینی که چطور تو رو هدایت میکنم و رهنمونت میکنم.
از دیشب جریان هدایت بهم داره میگه دوره قانون آفرینش رو شرکت کن احساس میکنم درونم به اون آگاهی ها نیاز داره و این دوره میتونه قفل هایی رو از ذهنم باز کنه….
منی که همیشه بدنبال نسخه قاچاقی محصولات بودم الان دارم برای هر محصول و کتابی پول پرداخت میکنم چون میدونم به میزانی که برای خودم ارزش قائل باشم جهان برام ارزش قائل میشه و با این کار دارم ظرفم رو بزرگتر میکنم برای دریافت نعمت های خداوند….
دارم سعی میکنم خدا رو در هر لحظه زندگی خودم ببینم گاهی فراموش میکنم ولی دارم سعی میکنم…
گاهی وقتا حین رفتار اشتباهم متوجه میشم و عقبگرد میکنم…
گاهی وقتا لج میکنم و با وجودی که میدونم اشتباهه انجامش میدم ولی بعد از اینکه به خودم یاد آور میشم سعی میکنم دیگه تکرارش نکنم….
واقعاً صبور بودن سخته ولی ایمان این جاها خودش رو نشون میده ….
اگه پاداش میخوایم باید این اصول رو توی زندگی خودمون پیاده کنیم .
توکل ،ایمان ،الله ،رب واقعا اینا گفتنشون آسونه ولی باور کردنشون یه تذکر و یادآوری همیشگی میخواد.
خدا انشاالله کمک کنه که بتونم زمان های بیشتری رو با خدا زندگی کنم و بتونم در عمل ایماندار باشم…
نمیدونم چطور و چگونه به خواسته هام میرسم ولی میدونم که من باید طرف خودم رو نشون بدم…
ترس ها و شک ها هست ولی تا ازشون نگذرم ظرفم بزرگتر نمیشه من باید ایمانم رو نشون بدم خدا خودش در زمان درستش همه اون خواسته ها رو بهم میده.
من چوب حساب کردن روی دیگران رو زیاد خوردم ولی بازم دنبال این بار جمع کردند هستم .
من باید به خودم هر روز این رو یاد آوری کنم تا این خشیت و تواضع من نسبت به خداوند باشه فقط…
و اون رو منبع قدرت و نعمت بدونم.و به اون وصل بشم و وابسته دیگران نشم.
سلام و دورد خدمت استاد عباسمنش عزیز و تمام دوستان نازنینم.
میخوام در مورد موضوعی که بعد از دیدن این فایل برام اتفاق افتاد صحبت کنم.
3 شب پیش که چراغ ها رو خاموش کردیم و همه رفتیم تو رختخواب که بخوابیم ، پسر 8 ساله ام امیررضا ، طبق روال هر شب اومد پیش من برای شب بخیر گفتن و بوس کردن من.
بعد یک دفعه چشم های نازش رو به گوشی که تو دستم بود انداخت و گفت : بابا توحید یعنی چی؟؟
یک لحظه شوکه شدم و گفتم چی بابا؟؟
دوباره گفت توحید یعنی چی ؟
گفتم بابا توحید رو کجا شنیدی ؟
گفت ایناها … گوشیت رو بین ! نوشتی توحید…
من در حال انتخاب یک از فایل های شما بودم که گوش کنم بعد بخوابم ، و پسرم هدایت شد به دیدن کلمه توحید که تو پلی لیست من بود .
گفتم : واقعا دوست داری بدونی توحید چیه ؟
گفت : آره بابا لطفا …
به خدا قسم چندین بار اومدم بپیچونمش تا بی خیال بشه ، ولی من بی ایمان ، حواسم نبود که این پیام خدا برای من هست…
یک دفعه دخترم که تو اتاقش روی تختش دراز کشیده بود ، صحبت های ما رو شنیدن و بی خیال بازی با تبلت شد و به سرعت به جمع دو نفره ما پیوست. دخترم هم شروع کرد که بابا توحید یعنی چی ؟!!
یک لحظه که به خودم اومدم ، و فهیمدم داستان چیه…
چیزی که من بی ایمان بهش نیاز داشتم رو خداوند از طریق فرشتگانش به من گوشزد کرد…
چند دقیقه ای سه تایی صحبت کردیم و جالب این بود که بچه ها به زیبایی در مورد انرژی بودن خداوند کلی توضیح دادند.
امیررضا برگشت گفت بابا ، هر وقت که حالمون بد هست و گریه می کنیم خدا از ما دور میشه ، ولی کی دوباره به ما نزدیک میشه؟
گفتم : بابایی خیلی زود ، به محض اینکه سعی کنیم که ناراحت نباشیم و گریه نکنیم دوباره به خدا نزدیک میشیم.
هر کس حالش خوب باشه و شاد باشه به خدا نزدیک تر هست.
هلیا دخترم گفت که بابا خدا یک انرژی هست که کل ستاره ها رو درست کرده . گفتم آره بابا درسته. سعی کردم با زبان کودکانه به خودِ بی ایمانم توحید رو بیشتر یادآوری کنم.
بعد گفتم که بچه ها ، توحید یعنی همه چیزهای خوب دلیلش فقط خداست.
توحید یعنی تنها کسی که زورش زیاد هست و قدرتمندِ فقط خداست.
تنها علت نعمت هایی که داریم خداست
تنها کسی که به ما می تونه کمک کنه و آرزوهای ما رو برآورده کنده فقط خداست.
.
.
برعکس تمام شب های دیگه که بچه ها برای خوابیدن بد قلقی می کردند ، به خدا قسم به قدری آرامش پیدا کردند و حالشون خوب شد ، که برعکس روال همیشگی ،خیلی زود خوابیدند…
بعدش من خیلی به فکر فرو رفتم . سریع نوت گوشیم رو آوردم و هر چیزی که بهم گفته می شد رو تایپ می کردم . فهمیدم که قرار هست یک آگاهی هایی به من داده بشه.
بعد یادم افتاد که همین چند ساعت پیش وقتی می خواستم وزنه بزنم ، موزیک شاد گذاشته بودم و بچه ها با من شروع کردند به ورزش و رقص و شادی. یعنی هم ورزش کردیم هم رقصیدیم و هم حالمون بی نهایت عالی شد و انرژی فوق العاده تو خونه جاری شد.
و به طرز جادویی برای اولین بار کل تکالیف بچه ها ساعت 7 شب انجام شد ، این در حالی بود که همیشه تا 9 شب تکالیف شون طول می کشید.
و به شکل خیلی جادویی به جای اینکه بچه ها ساعت 10 شب برنامه کلاسی و کتاب های خودشون رو آماده کنند ، تمام کارهاشون ساعت 7 تموم شد!
دیدم که راست میگه ، برای درک بهتر توحید باید فرکانسم به خدا نزدیک تر باشه.
برای با ایمان تر شدن باید احساسم همیشه خوب باشه
برای راحت تر انجام شدن کار هیچ راهی جز احساس خوب نیست
اصلا توحید یعنی حال خوب و آرامش
کسی که ایمان داره که خدا حواسش به همه چیز هست ، دیگه نگرانی نداره
کسی که خدا رو حاضر و ناظر در تمام لحظات زندگیش می دونه ، باید بزنه و برقصه و شادی کنه
اگر رقص و شادی نمی کنم یعنی به خدا ایمان ندارم و توحیدی نیستم. اگه نگرانم و تردید و شک دارم یعنی بی ایمانم.
دیدم کاملا درسته ، نتیجه شاد بودن و رقصیدن و حال خوب ما ، انجام شدن تمام کارها بود و این سوال پسرم در آخر شب که توحید یعنی چی ؟ ، مهر تاییدی بود که حواست باشه ، اگر ایمان داری باید حالت خوب باشه .
اگر توحیدی هستی باید احساس خوب داشته باشی . احساس خوب و توحید جدا از هم نیستند.
حواست باشه که همه چیزهای خوب از فرزندان و همسر و سقف بالا سرت و شادی و تندرستی و همه و همه از طرف خداست…
وقتی توحید رو قبول کردیم و باور داشتیم به یگانگی خداوند ، به قول پسرم ، نباید گریه کنیم و ناراحت باشیم و غصه بخوریم.
همین طور که داشتم تو نوت گوشی می نوشتم ، چیزهایی رو که لازم داشتم و یه جورایی تو کارم کسر داشتم به من گفته شد.
نترسیدن و حرکت کردن .
احساس خوب داشته باش ، روی خودت کار کن ، مسیری که گفته شده رو با قدرت ادامه بده و نترس و نگران نباش
قدم به قدم این نیرو کمکت می کنه
مشکلات تر برای خدا سخت از مدیریت سیارات و ستاره ها و کهکشان ها و کیهان و عالم ها نیست
رساندن تو به خواسته هات ، سخت از روی دادن به آبزیان در دل دیاها و پرندگان در آسمانها نیست
مدیریت زندگی تو چیزی از خدا کم نمی کنه و خدا رو به زحمت نمی اندازه
کار این خدا اجابت و رحمت و بخشش و فضل و عطا کردنه به شرط ایمان و باور و تسلیم شدن
کسی که توحید رو باور کرده ، نگران آینده نیست
کسی که قدرت و یگانگی خدا رو باور کرده ، حرکت می کنه
کسی که توحید رو باور کرده ، درجا نمی زنه
کسی که توحید رو باور کرده ، امیدوارِ
کسی که توحید رو باور کرده ، باور داره که باید وارد دل ترس ها و تردیدها بشه چون نعمت های بزرگ در پس وارد شدن به دل ترس و تردید ها داده میشه
کسی که توحید رو باور کرده ، قدرت رو به هیچ عامل بیرونی نمیده
کسی که توحید رو باور کرده ، سلامتی و تندرستی رو دست یافتنی می دونه
کسی که توحید رو باور کرده ، ثروت رو دست یافتنی می دونه
کسی که توحید رو باور کرده ، خوشبختی و لذت و شادی رو دست یافتنی می دونه
کسی که توحید رو باور کرده و خدا رو تنها منبع قدرت و نعمت می دونه ، باور داره که می تونه روابطش رو بهبود بده
کسی که توحید رو باور کرده ، آگاه هست که تنها و تنها قدرت حاکم خداست ، پس می تونه تمام شرایط نادلخواه رو تغییر بده.
کسی که توحید رو با تمام وجودش درک کرده می دونه که خدا از همه چیز و همه کس به اون نزدیک تر هست فقط کافیه قوانین خداوند رو بهتر از قبل عمل کنه و با آرامش لحظات زندگی رو زندگی کنه
کسی که توحید رو باور داره ، هم احساس لیاقت خودش رو باور داره هم قدرت خلق کنندگی که خدا بهش داده رو باور داره و می دونه که خالق تمام شرایط زندگیش فقط و فقط خودشه.
.
.
اون شب ، چیزهایی رو از خداوند هدیه گرفتم ، که برای ادامه حرکت در مسیر خلق ارزش ، به شدت به اونا نیاز داشتم.
عدد 19 و 46 به من گفته شد … که یک رمز بین ما بود .
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
اون شب فهمیدم که خدا هر لحظه داره با ما حرف می زنه ، فقط کافیه با داشتن احساس خوب ، این آگاهی ها رو دریافت کنیم.
این انرژی ، این قدرت ، این موجودیت ، میلیاردها سال که فرمانروایی می کنه هدایت می کنه زنده می کنه و میمیرانه
این خداوند بوده هست و خواهد بود
این خداوند بر عکس انسانها هیچ اجباری تو کارش نداره
همه چیز به من بر میگرده
به انتخاب من به ایمان من به اعمال من
اگر ایده ای رو به من هدیه می ده ، من هستم که باید نترسم و عمل کنم به ایده ها
و ادامه دادن مسیر عمل به ایده ها من رو به تک تک خواسته می رسونه
الهی شکرت که هر لحظه صفات بی نظیرت ، بدون خطا و با دقت بی نهایت در کل هستی جریان دارند
وهاب
تواب
رحمن
رحیم
رزاق
فتاح
علیم
بصیر
آگاه
بخشش
هدایت (به مسیری که ما با باورهامون انتخابش می کنیم)
یاری کننده
و هزاران صفات بی نظیر تو ، در عالم هستی جاری هست
من هستم که باید فرکانس خود رو تنظیم کنم تا در مدار نعمتها و موهبت های تو قرار بگیرم.
خدای شکرت هیچ وقت ما رو رها نمی کنی.
هر چیزی از زیبایی و لذت و نعمت وشادی و موهبت و آرامش و رفاه و امنیت و آسایش و موفقت و سلامتی و رزق و برکت که در زندگی ما هست ، از طرف توست.
خدایا ، بعد از هدایت ما به مسیر راست ، ما رو رها نکن .
رحم و رحمت تو همیشه بر ما جاری هست
همین که خودم همسرم فرزندانم و عزیزانم سالم و سلامت و تندرست و شاد هستیم ، یعنی مورد لطف و رحمت و آمرزش و مرحمت و فضل تو قرار گرفتیم.
همین که در این جهان زیبا حضور داریم و نفس می کشیم یعنی مورد رحمت تو هستیم
همین که هر روز در این سایت الهی ، به زیبایی ها توجه می کنیم و می نویسیم و یاد می گیریم ، یعنی هدایت شده هستیم
همین که در مسیر شد و بهبود و خلق ارزش هستیم یعنی مورد عنایت و مرحمت تو هستیم
همین که از نازیبایی ها و شرک ها و خرافات و انحرافات جامعه اعراض می کنیم و به تو توجه می کنیم و تو را بندگی می کنیم ، یعنی مورد فضل و مغفرت و آمرزش تو هستیم.
همین که سعی می کنیم در مسیر توحید حرکت کنیم و هر روز بهتر بشیم ، یعنی هدایت شده هستیم.
همین که قدرت رو حکومت و دولت و مجلس و غیره نمی دیم ، یعنی هدایت شده هستیم.
همین که در مسیر بندگی واقعی و تقویت ایمان و بهتر شدن در شکرگزاری ها هستیم ، یعنی دست ما رو گرفتی
همین که مثل بقیه جامعه ، از فقر و کمبود و آینده تاریک و مبهم و سختی صحبت نمی کنیم و می دونیم که به وصل شدن به تو آینده روشن و شاد و لذت بخش و زیباست ، یعنی در آغوش تو هستیم و در حال قوی تر کردن توحید عملی هستیم.
همین که تو رو تنها منبع شفاعت و اجابت می دونیم و مثل گذشتگان درگیر شرک و آدم پرستی و خرافات مذهبی نیستیم ، یعنی در مسیر راست هستیم مسیر کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که به آنها غضب کرده و نه گمراهان.
الهی همین که روی احساس لیاقت و عزت نفس و باورهای فراوانی و توجه به زیبایی کار می کنیم ، یعنی مورد رحمت و مغفرت و لطف تو هستیم.
خدای مهربان همین که فهمیدیم تمام زیبایی ها و خوبی ها و رزق و نعمت های زندگیمون از طرف توست نه از طرف حکومت و قانون و لوایح و مجلس و مذهب و مدیر و رییس اداره ، یعنی در مسیر درست هستیم.
همین که برعکس اغلب همکاران و اطرافیان سرم توی فضای مجازی و حواشی و اخبار و مزخرفات نیست و برای هر دقیقه عمرم ارزش قائل هستم ، یعنی مورد لطف و محبت قرار گرفتم.
همین که درک کردیم ، سرنوشت و تقدیر از قبل نوشته نشده و این خرافاتی بیش نبوده ، یعنی لایق فضل و رحمت و مرحمت تو هستیم.
خدایا همین که فهمیدیم که آگاهی تو در وجود ماست ، یعنی مورد آمرزش و هدایت تو هستیم.
یا رب العالمین همین که هر روز یک مقدار نسبت به روز قبل زیبابین تر ، امیدوارتر ، با ایمان تر ، متوکل تر ، شجاع تر و مهربان تر می شم و بهتر از قبل در مسیر ایده هام حرکت می کنم ، یعنی مور لطف و فضل و رحمت بی نهایت خداوند هستم.
خدای مهربان برای تمام باورهای خوب ، برای تمام آگاهی ها درست ، برای رشد و بهبود هام در تمام زمینه ها ، برای تمام درستاوردهای کوچک و بزرگ ، برای حضور و حرکتم در مسیر راست ، برای وجود نازنین دوستان سایت و برای وجود نازنین استادم ، و برای تک تک نعمت های که به یاد دارم یا ندارم ، شکرگزار و سپاسگزار تو هستم.
همه ما رو در مسیر رشد و موفقیت و پیشرفت و بهبود و خلق ارزش یاری کن
چقدر زیبا نوشتی از توحید،با خوندنش احساس میکنی که یک نهج البلاغه میخونی،قشنگ میشه فهمید که همه ی این جملات ناب از الله است که هر بار در دعاها و ذکرها از زبان بندگانش جاری میشه،همان زبانی هم که برای خودشه…جسم ما هم برای خودشه….
چقدر قدرتمنده خدایی که منبع خیر و رحمت است و بی نیاز است از شکر ما و از هر چیزی…
به اندازه ای که ما بهش وصل میشم و اون رو فقط منبع خیر و برکت و نعمت میدونیم به ما میدهد و پناه میبرم به الله یکتا از شرک و از ناسپاسی
سپاسگذارم بابت بودنت سپاسگذارم نوشتی وما لذت بردیم سپاسگذارم بابت این کامنت عالی..
رحم و رحمت تو همیشه بر ما جاری هست
همین که خودم همسرم فرزندانم و عزیزانم سالم و سلامت و تندرست و شاد هستیم ، یعنی مورد لطف و رحمت و آمرزش و مرحمت و فضل تو قرار گرفتیم.
همین که در این جهان زیبا حضور داریم و نفس می کشیم یعنی مورد رحمت تو هستیم
همین که هر روز در این سایت الهی ، به زیبایی ها توجه می کنیم و می نویسیم و یاد می گیریم ، یعنی هدایت شده هستیم
همین که در مسیر شد و بهبود و خلق ارزش هستیم یعنی مورد عنایت و مرحمت تو هستیم
همین که از نازیبایی ها و شرک ها و خرافات و انحرافات جامعه اعراض می کنیم و به تو توجه می کنیم و تو را بندگی می کنیم ، یعنی مورد فضل و مغفرت و آمرزش تو هستیم.
همین که سعی می کنیم در مسیر توحید حرکت کنیم و هر روز بهتر بشیم ، یعنی هدایت شده هستیم.
همین که قدرت رو حکومت و دولت و مجلس و غیره نمی دیم ، یعنی هدایت شده هستیم.
همین که در مسیر بندگی واقعی و تقویت ایمان و بهتر شدن در شکرگزاری ها هستیم ، یعنی دست ما رو گرفتی
همین که مثل بقیه جامعه ، از فقر و کمبود و آینده تاریک و مبهم و سختی صحبت نمی کنیم و می دونیم که به وصل شدن به تو آینده روشن و شاد و لذت بخش و زیباست ، یعنی در آغوش تو هستیم و در حال قوی تر کردن توحید عملی هستیم.
همین که تو رو تنها منبع شفاعت و اجابت می دونیم و مثل گذشتگان درگیر شرک و آدم پرستی و خرافات مذهبی نیستیم ، یعنی در مسیر راست هستیم مسیر کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که به آنها غضب کرده و نه گمراهان.
الهی همین که روی احساس لیاقت و عزت نفس و باورهای فراوانی و توجه به زیبایی کار می کنیم ، یعنی مورد رحمت و مغفرت و لطف تو هستیم.
خدای مهربان همین که فهمیدیم تمام زیبایی ها و خوبی ها و رزق و نعمت های زندگیمون از طرف توست نه از طرف حکومت و قانون و لوایح و مجلس و مذهب و مدیر و رییس اداره ، یعنی در مسیر درست هستیم.
همین که برعکس اغلب همکاران و اطرافیان سرم توی فضای مجازی و حواشی و اخبار و مزخرفات نیست و برای هر دقیقه عمرم ارزش قائل هستم ، یعنی مورد لطف و محبت قرار گرفتم.
همین که درک کردیم ، سرنوشت و تقدیر از قبل نوشته نشده و این خرافاتی بیش نبوده ، یعنی لایق فضل و رحمت و مرحمت تو هستیم.
خدایا همین که فهمیدیم که آگاهی تو در وجود ماست ، یعنی مورد آمرزش و هدایت تو هستیم.
یا رب العالمین همین که هر روز یک مقدار نسبت به روز قبل زیبابین تر ، امیدوارتر ، با ایمان تر ، متوکل تر ، شجاع تر و مهربان تر می شم و بهتر از قبل در مسیر ایده هام حرکت می کنم ، یعنی مور لطف و فضل و رحمت بی نهایت خداوند هستم.
خدای مهربان برای تمام باورهای خوب ، برای تمام آگاهی ها درست ، برای رشد و بهبود هام در تمام زمینه ها ، برای تمام درستاوردهای کوچک و بزرگ ، برای حضور و حرکتم در مسیر راست ، برای وجود نازنین دوستان سایت و برای وجود نازنین استادم ، و برای تک تک نعمت های که به یاد دارم یا ندارم ، شکرگزار و سپاسگزار تو هستم.
همه ما رو در مسیر رشد و موفقیت و پیشرفت و بهبود و خلق ارزش یاری کن
استاد حرفم براتون تکراریه و توی فایل هم شما فرمودین،ولی اجازه بدین بگم که تا نگم دلم آروم نمیشه.
الله اکبر،الله اکبر از عظمت و شکوه و جلال خداوند که دقیقا در جایی که نیاز داشتم به جواب سوالاتی که ذهنم رو درگیر کرده بود و هیچ جوابی نداشتم براش،شما شخصا اومدین و کلام الله رو در وجودم مجددا جاری کردین و جواب سوالات من رو دادین.
الله اکبر از این نظم دقیق قوانین بدون تغییر خداوند.
استاد چی بگم بهتون با این آگاهی های نابی که بهمون دادین،اصلا از دیروز تا حالا بالای 5 ساعت این فایل رو با دقت گوش دادم و سراسر وجودم رو پر از عشق خالص و ناب خداوند کردین.اصلا استاد شما میدونین احساساتم رو نمیتونم با این متن ها توضیح بدم.اصلا این جلسه خودش یک دوره ی کامل بود بخدا.اینقدر ناب و خالص و سخاوتمندانه آگاهی ها رو به صورت واضح و شفاف توضیح دادین که هیچ جای حرفی برای گفتن باقی نمیمونه.
برم سراغ تمرین :
مورد اول:
خب من میخواستم یه قطعه زمین بخرم و تا وقتی روی خودم حساب باز میکردم و دنبال این و اون بودم که بیاید زمین من رو بخرین و از این حرفا،هر مشتری میومد زمین من رو نمیخرید.یعنی فکر میکردم که خودم میتونم مشتری بیارم برای زمینم و اصلا هم روی خداوند حساب باز نکرده بودم.حتی من قیمت زمین رو هم پایین تر از قیمت واقعی گذاشته بودم،ولی خب کسی نمیخرید،یعنی تا پای معامله میومدن و آخر کار یه مسیله ای پیش میومد و کنسل میشد!
یه جایی که واقعا خسته شده بودم و به پول زمین هم نیاز داشتم.دیگه نشستم توی خونه و گفتم خدایا من تسلیمم،تو کارها رو انجام بده و سعی کردم فقط احساسم رو خوب نگه دارم و دیگه نگران نباشم.خلاصه کلا بی خیالش شدم و واقعا قلبن سپردم به خداوند.بعد از دوماه درها باز شد.یه شب یه نفر زنگ من زد،گفت فلان زمین واسه تو هست؟گفتم اره.گفت من زمین رو میخوام n مبلغ.مبلغی که گفت حدودا 80 میلیون بالاتر از قیمت بازار قیمت رو بهم گفت.منم گفتم باشه و همون شب اومد و قرارداد رو نوشتیم و من زمینم رو فروختم و پای قرارداد هم گفت بهم:
من میدونم قیمت زمین رو دام اضاف میدما،ولی دوست دارم با تو معامله کنم،خوشم اومده ازت!
مورد دوم:
شاگردهای زبان انگلیسیم هست که من بدون ذره ای تبلیغ،به طرق مختلف خداوند اونا رو برام میاره.مثلا،یه روز یه نفر از ایتالیا بهم زنگ زد،گفت من اینجا دنبال کلاس زبان انگلیسی میگشتم و یه نفر همون لحظه باهاش برخورد کردم و درست هم نمیشناسمش و جایی بودم و همون لحظه سر صحبت زبان شده و شماره شما رو بهم داده و گفته برو پیش ایشون.(یعنی خداوند یه همزمانی رو ایجاد کرده بود که توی ایتالیا،یه همزمانی چند دقیقه ای بشه که دو نفر برسند به هم،بعد هم همون موقع صحبت زبان انگلیسی بشه و شماره من رد و بدل بشه و ….)
اینم بگم من توی ایران هستماااا،خداوند تو یه کشور دیگه برام این معجزه رو رخ داد.
مورد سوم:
استاد من خیلی وقته روی این باور دارم کار میکنم که “خداوند خودش برام مشتری میاره”
یعنی از شما الگو گرفتم که می شود که تبلیغ نکرد و خداوند به طرق مختلف افراد و شرایط رو برام بیاره و تمااام هنرجوهایی که دارم رو خداوند برام آورده از طرق مختلف و چه احساس لذت بخشی هست که بفهمی خداوند کارها رو داره انجام میده.
مورد چهارم:
من با دیدن قسمت نتایج دوستان آقای رضا عطار روشن،توی شرایطی که خیلی بدهکار بودم به افراد،مغازه خانمم خالی از جنس بود،چندین و چند چک سنگین به عمده فروش ها بدهکار بودم،خونم خالی از خوراکی های بود تقریبا و موجودی کارتم صفر بود،برج 11 پارسال توکل کردم به خداوند و دسته چکم رو پاره کردم و برا همیشه گفتم اگر بمیرم هم قرض نمیکنم دیگه.خیلی سخت بود استاد.البته که همزمان هم شروع کردم به صورت جدی روی دوره ی ارزشمند عزت نفس کار کردن.
شرایط سخت بود،ولی خدا شاهده واقعا به مو میرسید و پاره نمیشد،یعنی از یه جاهایی یه سری اتفاقات میفتاد که در لحظه ای که دیگه هیچ امیدی نبود و داشتم غرق میشدم،یه همزمانی عجیب و غریب میومد و اون شرایط به خیر و خوبی رد میشد.
به طرز معجزه آسای یه سری سلسله اتفاق هایی خداوند برام رقم زد و شرایط رو مهیا کرد که الان بعد از گذشت دقیقا 1 سال،به طرز باور نکردنی که هیچ وقت خوابش هم نمیدیدم،(یعنی من فقط تمااااامه آرزوم و رویا و هذفم این بود که بدهکاریم کمتر بشه،همین)من تمام بدهی هام رو به افراد دادم،تمام چک هام رو پاس کردم،تمام بدهی هام به بانک رو تسویه کردم،دوره حل مسائل رو خریدم و سفر و تفریح های زیادی رو رفتم و اووووو اصلا خداوند درها رو برام باز کرد که الله اکبر.هممممه اینا رو خداوند توی عرض 1 سال برام رقم زد.
البته که با جون و دل به آگاهی هایی که توی “نتایج دوستان” سخاوتمندانه به ما دادین،اونا رو آوردم توی عمل.
مورد پنجم:
میخواستم خونه بخرم،خداوند جوری برای من برنامه ریزی کرد و درها رو باز کرد که توی یک شرایط خاص،هدایت شدم به یک فرد خاص که یه خونه داشت و خونه رو ازش خرید اونم به این صورت که یک سوم پول رو از من نگرفت و گفت 3 ماه بعد بده و بعدش هم خودش یک هفتم پول خونه رو ازم نگرفت و گفت خوشم اومده از تو و نمیخواد این مبلغش رو بدی و نمیخوام ازت بگیریم.الله اکبر
استاد یه زمانی،خیلی مشتری زبان انگلیسی داشتم تا جایی که غرور گرفتم و فکر میکردم که دیگه خرم از پل گذشته و منم منم کردم.غرور گرفتم و برخورد بد هم میکردم با مشتری و فکر میکردم که دیگه کجا چه خبره.نتیجش هم که مشخصه دیگه،اتفاقاتی افتاد که تمام اون مشری هام رو از دست دادم.تمامشون و اینکه پول کلاس ها رو هم حتی گیرم نیومد و کلی ضرر دیگه و این داستان دوبار برام تکرار شده.
یه زمانی هم نمایندگی شرکت اینترنتی داشتم و اوضاع خوب پیش رفت تا جایی که دوباره غرور من رو گرفت و با کله خوردم زمین و به سود نرسیدم که هیچ،ضرر هم دادم اونم درست در جایی که توی اوج بودم و کارم هم کنسل شد و تعطیل شد.
توی بحث خرید و فروش ماشین هم،قبلا اقدام کرده بودم و خودم شخصا این کار رو برای خودم انجام میدادم تا جایی که دوباره منم منم کردم و یه معامله ی ماشین انجام دادم و تهش هم یک ضرر بزرگ دیگه نوش جان کردم.
الان ناراحتشون نیستم،الان اگاهی های ناب داخل این فایل رو که شما سخاوتمندانه و با عشق با ما اشتراک میزارید و مفهوم توحید رو اینقدر واضح و شفاف میگید،اگر اون اتفاق ها نمیفتاد،شاید هیچ وقت اینجوری با گوشت و پوست و استخونم درک نمیکردم این موضوع رو.
وای خدای من چی بگم از این فایل چه کردین بامن استادعزیزم
من الان رو ابرهام با قلبی که ضربانش رسیده به هزار وچشمی که اشک باران شده و روحی که مست مست مست شده ازاین آگاهیها
من شرابا طهورا رو در این دنیا چشیدم از موقعی که سایت و باز کردم و عنوان توحید عملی رو دیدم قلبم باز شد پروانه ها شروع به پر پر زدن کردن تو وجودم
عاشقتم خداجونم که صبح تو سناره قطبی توشتم یه آگاهی ناب دلم میخواد دریافت کنم و دلم میخواد جواب سوالم درباره دریافت هدایتو بهم بدی بعد
این فایل که ذره ذره اش شرابا طهورا شد برام
عاشقتونم استاد عزیزم عاشقتونم که به حرف دلتون گوش دادین و اون فایل رو کات کردینو اینو ضبط کردید
خدایا چه میکنی با ما تو این سایت
تمام فایلهاتون استاد عزیزم یه جور آگاهی و لطف خداونده
ولی جی بگم از فایلهای توحیدیتون که من یکیو دیوانه میکنه
واین فایل واین کلام دلنشین و گوارا
بزارید یه اعتراف بکنم من چندسال قبل به درخواست همسرم که گه گاه مشروب مصرف میکنه بااینکه بهم گفته شده بود حرامه ولی گفتم بزار یه بار تست کنم این همه شور و هیحان و ازخودبیخودی و لذت رو ببینم چه جوریه
انگار که آب خورده بودم هرجی همسرم بهم تگا میکرد خودم به درونم میرفتم که ببینم چه تغییری کردم ولی هیچ هیچ هیچ
جالب اینکه خیلی راحتم خوردمش یعنی میدیدم اونا جرعه جرعه میخورن چون مزش براشون جالب نیس یا گسه
ولی من یعو خوردم ولی هیچ چیزی دریافت نکردم وازاون به بعد اگه جایی پیش میومد که یه عده میخوردن وبه منم تعارف میکردن میگفتم گناهم اگه قرار بکنم گناه بالذت میکنم این در من هیچ تغییری نه مثبت ونه منفی ایحاد نکرد پس نمیخورم
ولی چندباری تو صحبتهام باخدا و هدایتهاش این طعم دلنشین بهشتی رو چشیده بودم و
گاهی بادیدن فایلهای توحیدی شما توحیدی که شما به ما یاد دادیداستاد یه جنس دیگس یه طعم دیگه داره و
واقعا اون مستی که ادمها با خوردن مشروب بدست میارن رو من از این طریق بدست آوردم تازه ناب تر اصل تر و دائمی چیزی که برا اونا زودگذر وفانیه ولی برامن طولانی ومداومه و جیزی که نه تنها آخرش به حال بد نمیرسه بلکه به رشد و لذت منتهی میشه
وامروز باور کنید استاد دفعه اولی که گوش دادم به فایل انگار یه قیف گذاشتن رو قلبم ودارن این شراب ناب رو به سمتش سرازیر میکنن
که گاهی قلبم میگفت استپ کن نمیتونم این حجم رو به یکباره دریافت کنم ومن استپ میکردم وبعد دوباره شروع میکردم
ولی دفعه دومی که گوش دادم هرکلامتون مثل یه قطره به دلم رسوخ میکرد و همینطور قطره به قطره و من صدای چک چک ریخته شدن و نفوذ کردنش در عمق وجودم رو حس میکردم
استاد عزیزم این صحبتهاتون رو بارها درفایلهای مختلف هدیه و دوره هاتون شنیده بودم
ولی جمع شدن همه اونها به یکباره و اونم دقیقا وقتی از خداخواستم یه اگاهی ناب رو دریافت کنم وجواب سوالموبگیرم منو به رقص و پایکوبی درونی در آورده
خدایاشکرت از این همزمانی واین شراب بهشتی ازجنس زمینیش
استاد انقدر مست این فایل شدم که به مادرم اینام زنگ زدم و گفتن هرسه مون سرماخوردیم وحال نداریم گفتم بازم خداروشکر هرسه تاتون مریضین دیگه لازم نیست چندنوع غذا درست کنید همه باهم هرچی قراره میخورین و تازه مواظبم نیستین که اون یکی نگیره ماسک بزنین رعایت کنید و…… فک کنم اونا شاخ درآوردن از این حرف
وخواهرم زنگ زد چون قراره براتولد دخترم که پنج شنبس بیان رامسر گفت میخوای غذا چی بپزی گفتم میخوایم چند نوع ساندویچ درست کنیم که البته دوتاش سوسیس و کالباسه که خودمون قراره خود سوسیس وکالباس رو درست کنیم
گفت میشه توش پودر خردل و زنجفیل کمتر بزنی چون پسرش آلرژی پیداکرده
خیلی راحت گفتم اصلا نمیزنم حتی فلفل هم کمتر میزنم
گفت واقعا غذات بد نشه ولش کن یه وقت بد میشه
گفتم نه بابا توکل بخدا مطمئنا که عالیم میشه
واونم کلی ذوق کرد وتشکر
میخوام بگم انقدر حالم خوبه انقدر غرق در لذتم که حرفامم با همه جنسش آسانگیری و لذت بردن شده
واما بعد این همه صحبت که نمیخواستم طولانی بشه ولی شد
برم سر موضوع فایل
واقعا خیلی جاها برام پیش اومده که به خداتکیه نکردم وبه نوعی شرک داشتم البته اونم از نوع خفیه خفی که بعد کنکاش تو ذهنم فهمیدم که ای بابا اینم شرکه دیگه وپاشو خوردم
وجاهایی که دربست همه چیزو سپردم بهش و نتیجشم گرفتم
من از اونروز که تو فایل گفتگو با دوستان رزای عزیز گفتن که به لبتابشون زدن خدایا
من نمیدونم تو بگو
واقعا گفتگویی جدید بین من وخدا به وجود اومد بعدهم گفته های دیگری مثل اینکه
من تیر انداختم نه تو
به هرخیری از جانب تو فقیرم …..
گفتگوهای ذهنی منو باخداوند تغییری اساسی داد
والبته که هرچه بیشتر تونستم نه در زبان بلکه در عمل ازاینها استفاده کنم نتایج بهتریم گرفتم
تو چندین فایل بخاطر تضادی که بش برخورده بودم که دیگه وقتشه برم سرکارو هدایتی که ازخدا خواستم و جور شدن کار داوری حرفه ای دادگستری و روندش گفته بودم
که دقیقا پارسال همین موقع بود که باید برا مصاحبه میرفتیم ساری
همسرم قبلش خیلی گفت بزار به فلانی بگم اون کلی پارتی تو دادگستری داره تو مصاحبه اگه پارتی نداشته باشی فلان میشه و….
گفتم نه خدا هست اون پارتیه منه
ورفتیم وقتی رفتم جای مربوطه میتونم بگم 99درصدشون وکیل قاضی بازنشسته کارمند شوراحل اختلاف و خلاصه یه کاره ای براخودشون بودن یه آن گفتم خدایا من وسط اینا چیکار میکنم اینا همه کارکشتن تو دادگستری ولی من حتی یکساعتم سابقه کار ندارم
ولی سریع گفتم خدایا خودت منو تو این مسیر انداختی مطمئنم همه مراحلشم خودت مدیریت میکنی و من فقط به عنوان یه نمادفیزیکی باید فقط باشم
همینم شد مصاحبه رو قبول شدم بعد رفتیم برا یه دوره آموزشی که اونا دیگه تاب ترین ها از مصاحبه بودن اونجام آزمونشو با معدل 18.93 قبول شدم والان تو مرحله دریافت پروانه و زدن دفتر هستیم انشالله
البته که به قول استاد کردیت همه اینا به خداونده و من واقعا فقط یه حضور فیزیکی داشتم
وجالبیش اینه که به خدا گفتم خدایا من باید قضاوت کنم باید رای بدم و سرنوشت یه پرونده به نوعی در دستان منه
ولی توکه میدونی من هیچی نمیدونم تویی که باید منو هدایت کنی به کار درست به عملکرد درست به صحبت درست و نهایتا قضاوت و رای درست
استاد وقتی میگفتید تو آموزشهای حضوریتون موقعی که تو سالن بودید الهامات میومده وشما میگفتید
منم همش از خداوند خواستم و تو تجسمهام همین میاد که
وقتی یه پرونده میاد اینکه قبول کنم یانه
وقتی سر جلسه هستیم و داره صحبت میشه بابت پرونده
وقتی قراره رای بدم وکاربه پایان میرسه این تویی که میگی و من میگم
تومیگی و من مینویسم انشالله
خدایا ممنونم ازت بابت این روز و این فایل و این استادو این سایت و این حالی که دارم .
چقدر زیبا گفتین که من به عنوان یک نماد فیزیکی فقط باید باشم..
چقدر درست گفتین،انگار قرار نیست ما در این جهان کاری بکنیم، ما درخواست کننده ایم و دریافت کننده
انگار خدا ما رو آورده که فقط بهمون بده تا لذت ببریم و آرامش داشته باشیم و سلامت باشم و ثروتمند، اما آیا خودمون هم میخوایم…
چقدر خوبه که یادمون باشه فقط کافیه ما باشیم،فقط کافیه که وقتی میگه باش باشیم و وقتی میگه برو بریم و وقتی میگه بگو بگیم و وقتی میگه نباش نباشیم(وابسته نباشیم)
همون فیزیکمون هم از خودشه انگار ما فقط اون روح والاییم از جنس خودش که لایق بهترین هاست، به اندازه ای که تسلیم هستیم مورد رحمت قرار میگیریم و به اندازه ای که گردن کلفتی میکنیم و من من میکنیم ،سرافکنده و بدبخت و ذلیل هستیم…
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…
خدارو بسیار سپاسگزارم که به من فرصت داد تا کامنت دیگه ای بذارم و شرح این روزهامو بیان کنم.
یکی از مواردی که جزو اصول قطعی قرآنه و در جای جای قرآن با عبارات مختلف بیان شده، اینه که انسان وقتی ادعا می کنه به خدا ایمان آورده و به توحید اون باور و اعتقاد داره مورد آزمایش قرار می گیره. (و لنبلونکم، فتنه و بلا حسنی عباراتیه که خداوند در قرآن از آزمایش هایی که بشر رو می کنه از اون ها یاد می کنه.)
انگار یه جورایی قوانین جهان هستی بر این پایه قرار داده شده تا عیار انسان در مواجهه با برخی اتفاقات ناخوشایند سنجیده بشه. دقیقا مثل همون آیه که می فرماید «تا خداوند بداند که کدام از شما ایمان آورده اید و کدام نه!»
برای کسی که با قوانین آشنا نیست و البته کسی که در شروع راه اجرای قوانین در زندگیشه، برخورد با این ناخواسته ها اون رو از مسیر درست خارج میکنه و منجر به ایجاد احساس بد میشه. کسی که در شروع راهه فکر می کنه پس دیگه کاریش نمیشه کرد و نتیجه ایجاد نمیشه!
اما واقعیتش اینه که بعد از سربلند اومدن از این آزمون هاست که تازه انسان در مسیری قرار می گیره که اتفاقات به ظاهر خوشایند براش می افته.
صد البته که انسان به محض ایجاد تغییرات نتایج رو (به میزانی که تغییر کرده) در زندگی خودش می بینه، اما برای افتادن در مسیر تصاعد و دریافت نتایج به مراتب بزرگتر (از دید انسان)، لازمه که این حال خوب دائمی باشه. و وابسته به نتایج نباشه. که اگه نتیجه ای مطابق میل ما رخ داد حالمونو خوب کنه و اگه نتیجه ای به ظاهر برخلاف میلمون اتفاق افتاد مارو غمگین و افسرده کنه.
باید ایمانی رو در وجود خودمون پرورش بدیم که به قول استاد بگیم «به مو میرسه! ولی پاره نمیشه!» و با این ایمان همیشه حال خودمونو خوب نگه داریم. و همیشه سعی کنیم که فارغ از هر اتفاقی که در زندگیمون افتاده، سعی کنیم با روی خوش به زندگی و جریاناتش نگاه کنیم.
یه باور اصلی که این روزا دارم سعی می کنم بسازمش اینه: «خداوند، همونطور که بدن من رو مدیریت می کنه، می تونه زندگی من رو هم مدیریت کنه، به شرطی که من این مدیریت رو به اون بسپارم.»
این باور از نظر من یه باور جامع و کامله. وقتی این باور توحیدی در وجود من شکل بگیره، همه چیز باهاش میاد. ثروت، سلامتی، روابط عالی، معنویت، اعتبار و جایگاه اجتماعی، عزت نفس، همه چی!
همه چیز در گرو باور توحیدیه و من وقتی که بفهمم در مقابل رب خودم هیچم! (و برسم به فقری که موسی در مقابل پروردگار به اون رسید!)
اون وقته که دیگه اتفاقات خوب به قول استاد از در و دیوار وارد زندگی من میشه.
از اون جایی که برای ساخت یه باور باید تا جایی که می تونیم براش سند و فکت پذیرفته بیاریم تا ذهن اون رو درک کنه، من قصد دارم که تا جایی که می تونم ذهنم رو بمباران کنم از معجزاتی که خداوند در زندگی خودم، استاد و دوستان هم مدارم در سایت عباس منش ایجاد کرده و اون ها رو با صدای خودم ضبط کنم و هر روز بشنوم تا حواسم باشه که این خدا می تونه در زندگی من همه چیو مدیریت کنه.
در قدم بعد بیام و در قالب تمرین ستاره قطبی، اتفاقات مثبت زندگیمو ببینم و اون هارو ثبت کنم و هر یه دونشه به رب خودم ربط بدم و بگم خدای من این اتفاق رو برام رقم زد. تا آروم آروم این باور مقدس در ذهن من شکل بگیره و دل از بقیه و حتی خودم بکنم و زندگیمو صفر تا صد به خدا بسپارم. کاری که استاد عباس منش عزیزم هم انجام میده.
در این مسیر، من باید به اتفاقات به ظاهر ناخواسته هم به شکل اتفاقی که خدا اون رو مدیریت می کنه نگاه کنم. با خودم بگم من با عقل محدودم نمی تونم بفهمم در آینده قراره چه اتفاقی بیفته! اما خدا همه چیو می دونه و اونه که این اتفاق رو برام رقم زده تا از این طریق بهم خیر بده. همونطور که در قرآن می فرماید: عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم.
با این نگاه به اتفاقات به ظاهر ناخوشایندی که الان می افته نگاه می کنم و سعی می کنم احساسم رو خوب نگه دارم تا خدا برام هر اتفاقی رو چه خوب و چه بد مدیریت کنه.
خواستم این کامنت رو از احوالات این روز های خودم به جا بذارم. و سپاسگزارم از شما دوست عزیزم که وقت گذاشتی و این کامنت رو مطالعه کردی.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید.
خدانگهدار
1402/12/13
23:19
درود بر شما دوست عزیز
خواستم تشکر کنم بابت کامنت زیبا و یاداوری این مطلب
“خداوند،همانطور که بدن من رو مدیریت میکنه،میتونه زندگی من رو هم مدیریت کنه،به شرطی که من این مدیریت رو به اون بسپارم”
مرسی مرسی مرسی
شادابتر و موفقتر باشید
سلام به توحیدی ترین استاد و دوستان عزیزم
چه صبح زیبایی خدایا شکرت
چه روز خوبی و چه فایلی
خدایا شکرت به خاطر این آگاهیهایی که روزم رو باهاش شروع میکنم
چه هدیه زیبایی خدایا شکرت و سپاسگزارم استاد جانم
خدایا کمکم کن تنها تو را بپرستم و تنها از تو یاری بخواهم
خدایا من جز تو وکیلی ندارم و نمیخام و تو تنها و بهترین وکیل منی
خدایا راه را به من نشان بده و بگذار خیر و برکت را به وضوح نظاره کنم
خدایا راه توانگری و فراوانی نعمت را بر من بگشا
ای کسی که صدای منو میشنوی و نامه های منو میخونی خودت بارم رو از روی زمین بردار
خدایا من نمیدونم چجوری .تومیدونی و تو میتونی
خدایا رزق و روزی من اگر در آسمانها ست خودت آن را بر من ببار و اگر در زیر زمینه خودت برام استخراجش کن
خدایا مرا در بهترین زمان به بهترین مکان هدایت کن
خدایا قلبم رو باز کن و چشمهام رو بینا کن برای دریافت الهامات و نشانه هاتو
خدایا هر آنچه دارم از آن توست
به اندازه ای که در مقابل خداوند سرمون پایین باشه به همون اندازه خداوند جلوی بقیه سرمون رو بالا نگه میدارد
وای استاد جانم دیروز داشتم شعر پروین اعتصامی رو که برامون خوندید برای یکی از دوستام میخوندم و چقدررر حس خوبی گرفتم و چقدر حس خوبی اون دوستم گرفت وکلللی ازم تشکر کرد و الان که چشمامو باز کردم اومدم تو سایت و دیدم بعله موضوعی که من دیوانه میشم وقتی در موردش میشنوم توحید عملی قسمت دهم چه هدیه نابی اول صبح و من میدونم که این کار خدای بزرگ و نزدیکمه
خدایا صد هزار مرتبه شکرت بابت این مسیر و این راه توحیدی که توش قدمگذاشتم
استاد جانم چقد تحسینتون میکنم واقعا آدم باید تفکر کنه که این جایی که استاد عباس منش رسیده و این شرایطی که داره از هر لحاظ خب اعظم جان تو اگه به این شرایط برسی میتونی اینقدر متواضع باشی؟ وای که الان حسش کردم که چقدررر میتونه سخت باشه واقعا و من دیدم در خودم و بقیه اطرافیان که تا کوچکترین دستاوردی پیدا میکنن چجوری مغرور میشن و از بالا به بقیه نگاه میکنن و الان دارم میفهمم که اینکه آدم وقتی شرایط زیاد جالبی نداره متواضع بودن کاری نداره و هنر اینه که دستاورد داشته باشی به جایی برسی شرایط خوبی برات پیش بیاد بعد مشخص میشه که چقدر میتونی تواضع داشته باشی و چند مرده حلاجی
خدایا شکرت به خاطر استادم چقدر الگوی عالی هستین برای ماها واقعا لذت میبرم تحسینتون میکنم که اینقدر متواضع هستین و اینقدر سرتون در مقابل خداوند پایینه و چقدر در مقابل مردم سرتون بالاست
امیدوارم خدای بزرگ و نزدیکم خودش هر لحظه مثل استاد این تلنگر رو بهم بزنه که اعظم همیشه در مقابل خدا سرت پایین باشه
من هم هر روز توی دفتر شکرگزاریم اولین جملاتم اینه که خدایا شکرت به خاطر تمام نعمتها و فراوانی هایی که بهم دادی و بعد شروع میکنم به بقیه نوشته هام و بازم چیزی ندارم جز خدایااااا شکرت
بازم سپاسگزارم استاد جانم بابت این هدیه بسیار ارزشمند که اول صبحی به دستم رسید و چه روزی بشه امروزم و چه حس و حال عالی دادین
نوش جونتون دوستان عزیز و خوش قلم خودم
خدایا عاشقتم من
بوس به کلت استاد جانم
بنام خداوند بخشنده ی مهربان ”
سلام براستاد خوبان و یار دیرینش خانم شایسته ”
سلام بر دوستان زیبا اندیشم ”
خدا میگه هیچ کس همراه تو نمی مونه ”
خدا میگه هیچ کس دوست تو نمی مونه ”
بجز من ”
خداوند میگه به ریسمان من چنگ بزن ”
کی بهت روزی میده ”
کی بهت حال خوب میده ”
خدا میگه لحظه ای که تو میآی سمت من ، من منتظر تو بودم ”
در مرام خداوند زیر پا خالی کردن وجود نداره،
مچ گرفتن وجود نداره،
اگر بخواد روزیت رو ازت بگیره کی بهت روزی میده ”
چرا فکر میکنی فقط خودتی؟
تو چی میخای که خدا بهت نمیده ”
هیچکس نیست که دست خالی از پیش خدا بگرده ”
خدا میگه من از هر دستی بالاترم ”
خدا میگه آیا خدا برای شما کافی نیست ”
کیه به تو زور میگه وقتی تو به من ایمان داری؟
مگه من پروردگار تو نیستم”
تو کجا روی خدا حساب کردی و ناامیدت کرد ”
جایی که قرار بود آدمهای زندگیت تو رو پایین بکشند ” اما خدا لطف کرد ”
خدا به پیامبر میگه خدا برای تو شمشیر زد برای تو کاشت که تو درو کنی ”
خدا زمین داد و خدا آب داد ”
خدا میگه من سرباز و لشگر توام ”
خدا میگه سرتو بذار رو شونم ، باهام حرف بزن ”
کیکه از تو دفاع کنه ”
خدا میگه با من باش ”
کسانی که دشمنت اند، من کنارتم ”
آیا تو روی من حساب باز میکنی ؟
خدا همه چیز میشه همه کس را ؟
خدا در
تک تک ذرات هستی ، هست ”
چقدر به خودت مینازی؟ و برای خدا شاخ و شونه میکشی؟
کیکه بتونه آیه ایی مثل قرآن بیاره؟
خدا میگه من از رگ گردن نزدیک ترم؟
خدا همه جا هست ”
و و درونت بیشترین تمرکز رو داره،
خدا از همه غم هات و بهونه هات بزرگتره ”
وقتی راهی نیست، خدا راه رو می گشآید ”
خدا وند بیشترین تمرکز در توئه ”
و میگه از روح خودم برتو دمیدم ”
و تو رو خدا کردم”
فقط همین آیه رو باور کن ”
دیگه نمی تونی ظلم کنی و بد باشی ”
تو خودت خدایی”
و تحقق وعده الهی درون توئه ”
درون خودته ”
خوب دقت کنید دوستان ”
تو خودت تمام آرزوهاتی” تو خالقی ”
در وجود انسان ها خدا رو ببین و کسی رو قضاوت نکن ”
وقتی خدای واقعی رو بپرسی ، باورهایی رو در درونت شکل میده ”
که جهان رو بسازی ”
من برای تو همه چیز فرستادم؟
حواست کجا بود ؟!
تو رو بوسیدم و بهترین نعمت ها رو بهت دادم ”
دوربین خدا رو در زندگیت روشن بدون ”
وقتی خدا رو پیدا کنی ، همه چیز تغییر می کنه ”
با خدا راحت باش و بهش بگو از همه بریدم ”
و هیچ پناهی ”
همراهی ”
و رفیقی نیست ”
تو پناهم باش ”
تو رفیق پایه ایی؟
و هیچ کس خودت نمیشه ”
خیلی راحت باهاش صحبت کن ”
خیلی راحت و صمیمی ”
تمام راز هاتو بهش بگو؟!
با خدا راحت باش ”
وجود همتون مملو از آرامش “
سلام به شما استاد گرامی و مریم جان نازنین
اونجایی که گفتید ؛ به مو میرسه ولی پاره نمیشه !
اشک ریختم
اشک شوق از اینکه چقدر زیبا ، به مو رسیدم ولی پاره نشدم. من این حس رو چندین ماه پیش تجربه کردم
و دقیقا همونجا که همه چیز رو رها کردم و تصمیم گرفتم مثل آدمای اطرافم باشم . دیگه خسته شده بودم از بس که در زمینه خودشناسی کار میکردم و به نتیجه دلخواهم نمی رسیدم . خسته شده بودم از اینکه نمی تونستم به درآمد دلخواهم برسم
خودم رو سپردم به جریان زندگی
تا اینکه خدای مهربونم نذاشت که زندگی درونیم که به مو بند شده بود پاره بشه
خدا اومد و دستم رو با دستانی که روی زمین بود گرفت و قدم به قدم مسیر رو برام هموار کرد
این خداوند بوده و هست که در قالب افراد و شرایط حمایتگر منه
آره ، دقیقا درست میگید استاد جان. تمام کارها رو خدا انجام میده نه ما
و اونجاهایی که ناخوب میشه بخاطر اهمال کاری خودمونه که از منبع دور شدیم و هر چقدر که از منبع دور میشم احساسات و اتفاقات ناخوب به سمتمون میاد
واقعا هم درسته که : از ماست که بر ماست
دقت که میکنم می بینم که چه اتفاقاتی افتاد و چه افراد و شرایطی جورش با هم جور شد ، تا که من بتونم شغل دلخواهم رو پیدا کنم و از طریق همین شغل ، با دوستی آشنا بشم که شما و آموزه های سراسر توحیدی شما رو بمن معرفی کنه
آشنایی با این سایت ارزشمند و آموزه هاش ، جواب تمام بی قراری های من برای پیدا کردن خودم و رسیدن به آرامش واقعی بود. خدایا شکرت
خدای مهربانم شکرت
سلام به خدا
به نام خدا
سلام به سیدحسین عباس منش عزیزم
سلام به مریم گلی مهربون
خدا نجاتمون داد توی خونه داریم زندگی می کنیم حریم خصوصی داریم در امن و امان هستیم با عزت و احترام هستیم آرام و راحت هستیم در صحت و سلامت هستیم شاد و خوشحالیم بسیار امیدوار به رحمت الله که از جانب خودش به ما عطا کرده و تکیه کردیم به لطف خودش بسیار و خدا چقدر عالی مزد صبر ما را داد چون مژده اش را باور کرده بودم و الان در حال دریافتش هستم
اون شب ها و روزهایی که کف مغازه جلو چشم همه لای سوسکا با زن و بچه خوابیدم و هر چقدر جستجو می کردم به مزمون صبر برمی خوردم همیشه این آیه به من گفته می شد وبشرالصابرین
و الان دارم بعد از اون همه صبر ، صلوات و هدایت خدا را بر خودم ، همسر و بچه هام لمس می کنم
ازش می خوام کمکم کنه و قلبم را باز کنه تا هدایت بشم و به شکل تاثیرگذار و در نهایت صداقت ، این صبر را شرح بدم که هم در برابرش متواضع تر بشم و هم ایمان شما قوی تر بشه اسم این شرح صبر را می خوام بگذارم: “داستان یک تغییر”
مدتی هست که هر روز تلاش بیشری می کنم برای دریافت هدایت ها و عمل به آنها و ازش کمک می خوام تا در این مسیر ثابت قدمم کنه
2مورد از عمل به هدایت ها که مربوط به دیروز و امروز است:
دیروز خیلی دوست داشتم هزار درهم به حساب دخترم واریز کنم اما دخترم پیام بهم داد که فقط 500 درهم واریز کن ، با اینکه ذهنم مقاومت می کرد ، این پیام را به عنوان هدایت از جانب الله تلقی و فقط 500 درهم واریز کردم
امروز دخترم در حالی که گریه می کرد بهم گفت: مورد کلاهبرداری قرار گرفته و کل موجودی حسابش که فقط همون 500 درهمی که من واریز کردم بود را سرقت کردن .
دو ساعت پیش هدایت شدم به پی وی انستاگرامم و دیدم دخترم همین فایل را برام فرستاده ، با اینکه در نظر داشتم ادامه فایل جلسه 2 کف قوانین را ببینم ، اما این فایل را به عنوان هدایت الهی جدی گرفتم و خودم را مسمم کردم تا این فایل را تا آخر ببینم
و الان که این فایل را دیدم اینقدر قلبم باز شد اینقدر مسیر برام روشن شد که پس از حدود 8ماه این اولین کامنتی هست که دارم می گذارم
الان تازه دلیل اتفاقاتی که برام افتاد را متوجه شدم و فهمیدم که باید چکار کنم چون مدتی بود که ازش درخواست هدایت می کردم و الان هدایت شدم
در ضمن چند شب هست که به شدت به مستندهای آیت الله خامنه ای هدایت شدم مخصوصا مستند در لباس سربازی
الان با این توضیحات بیشتر هدایت الله و تواضع در برابرش را دارم درک می کنم
الهی شکرت
خیلی حالم خوبه
خدایا کمکم کن تا بتونم هدایت هات را دریافت کنم
خدایا کمکم کن تا بتونم به هدایت هات عمل کنم
خدابا کمکم کن تا بتونم به تو توکل کنم
خدایا کمکم کن تا بتونم به تو ایمان بیارم
خدایا کمکم کن تا بتونم بهت اعتماد کنم
خدایا کمکم کن تا بتونم تسلیم تو باشم
خدایا کمکم کن تا هدایت بشم و عمل کنم به آنچه که تو رو خوشحال و شاد و راضی می کنه.
خدایا کمکم کن . . .
به نام خداوند مهربان و تنها فرمانروای مقتدر جهان و سپاس از استاد والامقامم انقدر حرف هاتون آرام بخش جادویی و کارگشاست که قلب آدم باز می شه و به خودم می گم من در مقابل آگاهی هایی که می شنوم مسوولم که کامنت بزارم و گوشه ای از تحربیاتم رو به اشتراک بزارم و مننون از همه دوستانی که می نویسند و از تجربیات زیباشون استفاده می کنیم.
اتفاقی که هنین چند روز پیش برام افتاد همزمان با فایل توحیدی شما بود و کتابی که جدیدا خونده بودم به نام مغازه جادویی . چند روز قفل پشت بام ما خراب شد و هم من و هم همه اعضای خانوادم جدا جدا چند باری با این قفل کلنجار رفتیم و باز نشد قرارشد بریم دنیال کلیدساز من از آگاهی هایی که از شما یاد گرفتم و همینطور اون کتاب زیبا چشمام رو بستم و از خدا درخواست کردم که به راخت ترین شکل ممکن این قفل باز شه چشمام رو بستم و تجسم کردم که قفل باز شد وقلبم رو باز کردم برای هر اتفاقی البته تو تجسمم اینطوری بود که بارها قفل رو می چرخونم مثلا بعد تلاش سوم چهارم قفل باز می شه و از خدا تشکر کردم استاد باورتون می شه تو همون تلاش اول با کمترین زحمت قفل باز شده قفلی که بارها از طرف افراد دیگه چند بار امتحان شد البته خودم هم قبلش چند بار تلاش کردم نشد ولی این دفعه خدا برام بازش کرد راحتتر از اونی که فکر می کردم اصلا من شوک شدم چند لحظه فقط به آسمون نگاه کردم دلم می خواست خدا رو بغل کنم.
شاید این اتفاق کوچیکی برای بعضی ها باشه ولی خیلی برام درس داشت اول اینکه توی هر کاری حتی کوچکترین کارهای روزانه هم می شه از خدا کمک گرفت (شما همیشه مثال پینگ پنگ رو می زنید ولی وقتی خودم تجربه کردم یه لذت دیگه داشت) من بارها شده که یه چیزی گم کردم وهمه جا رو زیرو رو کردم پیدا نشد که نشد ولی وقتی از خدا می خوام خیلی سریع برام پیدا می کنه ولی نمی دونم چرا لحظه اول یادم می ره که از خدا بخوام انقدر بال بال نزنم
دوم لینکه وقتی از خدا دوخواست کنم و قلبم رو باز کنم و احساسم خوب باشه کارها راحتتر از اونی که بخوام پیش می ره اصلا فکر نمی کردم با اولین چرخش کلید قفل باز شه مگه می شه بارها هم خودم و هم چند نفر دیگه امتحان کردیم خدایا شکرت.
با اینکه این تجربیات کوچک بارها برای من تکرار شده و هدایت خدا رو دیدم نمی دونم چرا اون لحظه اول یادم می ره که با خدا ارتباط بگیرم و ازش درخواست کنم شاید هم زمان درستش اینه که من چند بار دور خودم بگردم بعد برم سراغش و یا شاید ارتباطم با خدا هنوز قوی نشده و تکاملم رو طی نکردم ولی واقعا هر وقت از ته دل ازش خواستم همیشه بله رو گفته ته دل منظورم یه اتصال قوی بدون حواس پرتی با یه توکلی که انگار پرده از چشمام کنار می ره و فقط من و خداییم می دونم که منظورم رو درک می کنید عاشقتونم .
ملیحه ام
سلام دوست خوبم،حس کامنتت منو واداشت یه مطلب جالب که توکتاب قدرت درون گفته وتعبیر قشنگی از ارتباط گرفتن با خدادرلحظه است رواینجا بگم،تو اون کتاب مثال دستگیره سقف مترویاقطار رو تو حرکت میزنه،میگه وقتی بچه بودم وسوار میشدم تو حرکت که سرپابودم اینور واومور پرت میشدم مثال ارتباط واتصال به خدارو گرفتن همون دستگیره سقف مترو میزنه که تو حرکت خودتو محکم بهش وصل میکنی وخیالت راحته ،ومیگه تو تشویش ونگرانیها یه لحظه اروم خودتون رو به اون دستگیره متصل ببینیدمن خیلی این تعبیررو دوست داشتم وحسم گفت بنویسمش
هرچی ارزوی خوبه مال تو
ملیحه ام
سلام دوست خوبم،حس کامنتت منو واداشت یه مطلب جالب که توکتاب قدرت درون گفته وتعبیر قشنگی از ارتباط گرفتن با خدادرلحظه است رواینجا بگم،تو اون کتاب مثال دستگیره سقف مترویاقطار رو تو حرکت میزنه،میگه وقتی بچه بودم وسوار میشدم تو حرکت که سرپابودم اینور واونور پرت میشدم مثال ارتباط واتصال به خدارو گرفتن همون دستگیره سقف مترو میزنه که تو حرکت خودتو محکم بهش وصل میکنی وخیالت راحته ،ومیگه تو تشویش ونگرانیها یه لحظه اروم خودتون رو به اون دستگیره متصل ببینیدمن خیلی این تعبیررو دوست داشتم وحسم گفت بنویسمش
هرچی ارزوی خوبه مال تو
بسم الله الرحمن الرحیم
عنکبوت:65
فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ
وقتی سوار کشتی میشوند، خدا را، به خالصانهترین شیوه بندگی میخوانند. اما همین که به ساحل نجاتشان رساند، در آن حال شرک میورزند.
سلام
از بنده ی ناسپاس و فراموشکار که در اکثر زمان زندگی خود فقط با عقل ناقص خود پیش رفته و دائما نگاهی شرک آلود به خداوند داشته و تا نعمتی به او رسیده فراری شده و خود را بی نیاز از لطف او دیده این کامنت را می خوانید.
مذهبی بودن و مسلمان بودنش هم زبانی بود و خدا خدایش بر لب بود تا به دل و خودش را به همه کس وصل میکرد تا بتواند به اعتبار و ارزش برسد.خدا را در جیب بغلش گذاشته بود به وقت نعمت و شادی مغرورانه و متکبرانه عمل کرد و تا به واسطه افکار و باورهای شرک آلود خودش به مصیبتی دچار شاد لب به شکایت باز کرد و از زمین و زمان شکایت کرد و گاهی با لج و قهر و عناد بسوی پروردگارش آمد و گفت حالا که حواست به من نیست منم از تو رویگردانم…
شیطان همه ذهنش را گرفت و به او اینگونه القا کرد که این خدایی که حواسش به تو نیست را چرا میخوانی او لابد از تو بیزار است و الا اگه تو را دوست داشت که به این مصیبت ها دچار نمیشدی…
و من گوش به این سخن شیطان سپردم و گفتم آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب….
روزهایی را به همین طریقت پیمودم تا که به خود آمدم و دیدم که این خودم بودم که با دست خودم زندگیم را به گند کشیده بودم….
قبل تر ها هم خدا خیلی از جاها مرا از مهلکه ها بیرون آورد ولی من هیچگاه متذکر نمیشدم و مسیر اشتباه خودم را میرفتم و شنیده بودم که الان باید زرنگ باشی باید برای خودم یه عده طرفدار جمع کنی تا به وقت سختی بیان و بار رو از روی دوست بردارن…
رفتارام و به اصلاح کارای مثبتم همش برای تایید شدن ها و تحسین شدن ها بود .همه تعریف و تمجید و این که انشالله جبران کنیم و از این حرفهایی که همه اش تعارف است تا واقعیت …
همین افراد که وقتی کاری داشتن میومدن و یا با هندونه گذاشتن و تعریف و تمجید ریاکارانه و یا با رو دروایسی قرار دادن من مقاصدشون رو پیش میبرند و من دلم خوش بود که عجب سرمایه گذاری کردم ایناست که برام میمونه و اینا هستن که به وقت سختی بدادم میرسن…
وقتی افتادم توی بزرگترین چالش زندگیم همه از من فرار کردن و من به چشم خودم دیدم که همه چیز جز توهم نبود….
دوستانی که پز شان را میدادم حتی یک تلفن هم نزدن که ببینن آیا من حالم خوبه یا نه…
فامیل در خونه هامون رو بروی من بستن …
آن همه اعتبار و تحسین شدن ها به یکباره تبدیل شد به تشر و قضاوت و توهین و مسخره…
و خدا ب من فهموند که حساب کردن روی دیگران جز توهمی بیش نیست اینقدر غره نشو و فک نکن که اینا میتونن به کارت بیان…
اگه عزت میخوای من بهت میدم .اگه کمک میخوای من کمک کارت میشم…
و من سر به تواضع فرود آوردم که خدایا من کم آوردم .نمیدونم چه کار کنم خودت یه راهی رو بذار جلوی پام …
انی ظلمت نفسی
و خداوند چه قلب هایی رو که برام نرم نکرد که اگه به عقل و منطق بود همه اونا میتونست اتفاق نیفته و من از اون مهلکه بیرون اومدم و اما دیدم که این حرف مردم و تایید طلبی شون باعث شده من از زندگیم لذت نبرم و این اتفاق سبب شد تا من به خودم بیام و روی شخصیتم کار کنم و ارزشمندی خودم رو جدا کنم از عوامل بیرونی…
و این رنج سبب شد تا من بیدار بشم و خدا رو توی زندگیم ببینم و بیام روی خدا حساب کنم.
تا ببینم که اون بود که قلب افراد رو برام نرم کرد…
افراد رو برای کمک به من فرستاد…
و لطفش رو شامل حالم کرد تا من یک زندگی تازه رو برای خودم خلق کنم به وسیلهی افکارم.
و به پاس این لطفش با خودم عهد کردم که از جاهلان نباشم و کارام رو برای رضایت اون انجام بدم گاهی وقتا فراموش میکنم ولی دارم سعیم رو میکنم تا احساس ارزشمندی خودم رو با کارهای جاهلانه لطمه نزنم…
منی که بدنبال نسخه قاچاق هر اطلاعاتی بودم الان حتی کتاب های صوتی داخل اینترنت رو هم بدون اینکه پولش رو بدم استفاده ش نمیکنم.
توی محل کارم با این حال که کارگرم و کسی هم بهم نظارت نداره پول هر چی رو تو مغازه میخورم رو بدون هیچ تخفیفی حساب میکنم.
دوره احساس لیاقت من رو به طریقت رهنمون کرد که دیگران از دست من در امنیت باشند .
گاهی وقتا فراموش میکنم ولی تا متوجه میشم سعی میکنم بیام توی مسیر درست …
واقعاً ایمان دار بودن خیلی سخته …
یه کارایی رو که دوست داری و دلت میخواد رو باید نکنی….
یه کارایی که دوست نداری و میترسی رو هم باید انجامش بدی…
تو این مسیر لغزش های هست برای همینه که قرآن همواره درمورد تذکر میگه چون نفس سر کش هست و به بدی ها فرمان میده و اگه به خودمون یاد آوری نکنیم و بیاد خودمون نیاوریم مسیر رو گم میکنیم.
وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ55_ذاریات
و تذکّر ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود میبخشد.
دارم سعی میکنم که تو مسیر باشم یه الهامی بهم شده اگه میخوای من کار رو برات انجام بدم باید آرامش داشته باشی و در طریقت صداقت باشی …27سال زندگی خودت رو با عقل خودت رفتی به هیجان نرسیدی بیا و روی من حساب کن تا ببینی که چطور تو رو هدایت میکنم و رهنمونت میکنم.
از دیشب جریان هدایت بهم داره میگه دوره قانون آفرینش رو شرکت کن احساس میکنم درونم به اون آگاهی ها نیاز داره و این دوره میتونه قفل هایی رو از ذهنم باز کنه….
منی که همیشه بدنبال نسخه قاچاقی محصولات بودم الان دارم برای هر محصول و کتابی پول پرداخت میکنم چون میدونم به میزانی که برای خودم ارزش قائل باشم جهان برام ارزش قائل میشه و با این کار دارم ظرفم رو بزرگتر میکنم برای دریافت نعمت های خداوند….
دارم سعی میکنم خدا رو در هر لحظه زندگی خودم ببینم گاهی فراموش میکنم ولی دارم سعی میکنم…
گاهی وقتا حین رفتار اشتباهم متوجه میشم و عقبگرد میکنم…
گاهی وقتا لج میکنم و با وجودی که میدونم اشتباهه انجامش میدم ولی بعد از اینکه به خودم یاد آور میشم سعی میکنم دیگه تکرارش نکنم….
واقعاً صبور بودن سخته ولی ایمان این جاها خودش رو نشون میده ….
اگه پاداش میخوایم باید این اصول رو توی زندگی خودمون پیاده کنیم .
توکل ،ایمان ،الله ،رب واقعا اینا گفتنشون آسونه ولی باور کردنشون یه تذکر و یادآوری همیشگی میخواد.
خدا انشاالله کمک کنه که بتونم زمان های بیشتری رو با خدا زندگی کنم و بتونم در عمل ایماندار باشم…
نمیدونم چطور و چگونه به خواسته هام میرسم ولی میدونم که من باید طرف خودم رو نشون بدم…
ترس ها و شک ها هست ولی تا ازشون نگذرم ظرفم بزرگتر نمیشه من باید ایمانم رو نشون بدم خدا خودش در زمان درستش همه اون خواسته ها رو بهم میده.
من چوب حساب کردن روی دیگران رو زیاد خوردم ولی بازم دنبال این بار جمع کردند هستم .
من باید به خودم هر روز این رو یاد آوری کنم تا این خشیت و تواضع من نسبت به خداوند باشه فقط…
و اون رو منبع قدرت و نعمت بدونم.و به اون وصل بشم و وابسته دیگران نشم.
خداوند به همگی ما برکت بدهد.
به نام خدای بزرگ و مهربان
سلام و دورد خدمت استاد عباسمنش عزیز و تمام دوستان نازنینم.
میخوام در مورد موضوعی که بعد از دیدن این فایل برام اتفاق افتاد صحبت کنم.
3 شب پیش که چراغ ها رو خاموش کردیم و همه رفتیم تو رختخواب که بخوابیم ، پسر 8 ساله ام امیررضا ، طبق روال هر شب اومد پیش من برای شب بخیر گفتن و بوس کردن من.
بعد یک دفعه چشم های نازش رو به گوشی که تو دستم بود انداخت و گفت : بابا توحید یعنی چی؟؟
یک لحظه شوکه شدم و گفتم چی بابا؟؟
دوباره گفت توحید یعنی چی ؟
گفتم بابا توحید رو کجا شنیدی ؟
گفت ایناها … گوشیت رو بین ! نوشتی توحید…
من در حال انتخاب یک از فایل های شما بودم که گوش کنم بعد بخوابم ، و پسرم هدایت شد به دیدن کلمه توحید که تو پلی لیست من بود .
گفتم : واقعا دوست داری بدونی توحید چیه ؟
گفت : آره بابا لطفا …
به خدا قسم چندین بار اومدم بپیچونمش تا بی خیال بشه ، ولی من بی ایمان ، حواسم نبود که این پیام خدا برای من هست…
یک دفعه دخترم که تو اتاقش روی تختش دراز کشیده بود ، صحبت های ما رو شنیدن و بی خیال بازی با تبلت شد و به سرعت به جمع دو نفره ما پیوست. دخترم هم شروع کرد که بابا توحید یعنی چی ؟!!
یک لحظه که به خودم اومدم ، و فهیمدم داستان چیه…
چیزی که من بی ایمان بهش نیاز داشتم رو خداوند از طریق فرشتگانش به من گوشزد کرد…
چند دقیقه ای سه تایی صحبت کردیم و جالب این بود که بچه ها به زیبایی در مورد انرژی بودن خداوند کلی توضیح دادند.
امیررضا برگشت گفت بابا ، هر وقت که حالمون بد هست و گریه می کنیم خدا از ما دور میشه ، ولی کی دوباره به ما نزدیک میشه؟
گفتم : بابایی خیلی زود ، به محض اینکه سعی کنیم که ناراحت نباشیم و گریه نکنیم دوباره به خدا نزدیک میشیم.
هر کس حالش خوب باشه و شاد باشه به خدا نزدیک تر هست.
هلیا دخترم گفت که بابا خدا یک انرژی هست که کل ستاره ها رو درست کرده . گفتم آره بابا درسته. سعی کردم با زبان کودکانه به خودِ بی ایمانم توحید رو بیشتر یادآوری کنم.
بعد گفتم که بچه ها ، توحید یعنی همه چیزهای خوب دلیلش فقط خداست.
توحید یعنی تنها کسی که زورش زیاد هست و قدرتمندِ فقط خداست.
تنها علت نعمت هایی که داریم خداست
تنها کسی که به ما می تونه کمک کنه و آرزوهای ما رو برآورده کنده فقط خداست.
.
.
برعکس تمام شب های دیگه که بچه ها برای خوابیدن بد قلقی می کردند ، به خدا قسم به قدری آرامش پیدا کردند و حالشون خوب شد ، که برعکس روال همیشگی ،خیلی زود خوابیدند…
بعدش من خیلی به فکر فرو رفتم . سریع نوت گوشیم رو آوردم و هر چیزی که بهم گفته می شد رو تایپ می کردم . فهمیدم که قرار هست یک آگاهی هایی به من داده بشه.
بعد یادم افتاد که همین چند ساعت پیش وقتی می خواستم وزنه بزنم ، موزیک شاد گذاشته بودم و بچه ها با من شروع کردند به ورزش و رقص و شادی. یعنی هم ورزش کردیم هم رقصیدیم و هم حالمون بی نهایت عالی شد و انرژی فوق العاده تو خونه جاری شد.
و به طرز جادویی برای اولین بار کل تکالیف بچه ها ساعت 7 شب انجام شد ، این در حالی بود که همیشه تا 9 شب تکالیف شون طول می کشید.
و به شکل خیلی جادویی به جای اینکه بچه ها ساعت 10 شب برنامه کلاسی و کتاب های خودشون رو آماده کنند ، تمام کارهاشون ساعت 7 تموم شد!
دیدم که راست میگه ، برای درک بهتر توحید باید فرکانسم به خدا نزدیک تر باشه.
برای با ایمان تر شدن باید احساسم همیشه خوب باشه
برای راحت تر انجام شدن کار هیچ راهی جز احساس خوب نیست
اصلا توحید یعنی حال خوب و آرامش
کسی که ایمان داره که خدا حواسش به همه چیز هست ، دیگه نگرانی نداره
کسی که خدا رو حاضر و ناظر در تمام لحظات زندگیش می دونه ، باید بزنه و برقصه و شادی کنه
اگر رقص و شادی نمی کنم یعنی به خدا ایمان ندارم و توحیدی نیستم. اگه نگرانم و تردید و شک دارم یعنی بی ایمانم.
دیدم کاملا درسته ، نتیجه شاد بودن و رقصیدن و حال خوب ما ، انجام شدن تمام کارها بود و این سوال پسرم در آخر شب که توحید یعنی چی ؟ ، مهر تاییدی بود که حواست باشه ، اگر ایمان داری باید حالت خوب باشه .
اگر توحیدی هستی باید احساس خوب داشته باشی . احساس خوب و توحید جدا از هم نیستند.
حواست باشه که همه چیزهای خوب از فرزندان و همسر و سقف بالا سرت و شادی و تندرستی و همه و همه از طرف خداست…
وقتی توحید رو قبول کردیم و باور داشتیم به یگانگی خداوند ، به قول پسرم ، نباید گریه کنیم و ناراحت باشیم و غصه بخوریم.
همین طور که داشتم تو نوت گوشی می نوشتم ، چیزهایی رو که لازم داشتم و یه جورایی تو کارم کسر داشتم به من گفته شد.
نترسیدن و حرکت کردن .
احساس خوب داشته باش ، روی خودت کار کن ، مسیری که گفته شده رو با قدرت ادامه بده و نترس و نگران نباش
قدم به قدم این نیرو کمکت می کنه
مشکلات تر برای خدا سخت از مدیریت سیارات و ستاره ها و کهکشان ها و کیهان و عالم ها نیست
رساندن تو به خواسته هات ، سخت از روی دادن به آبزیان در دل دیاها و پرندگان در آسمانها نیست
مدیریت زندگی تو چیزی از خدا کم نمی کنه و خدا رو به زحمت نمی اندازه
کار این خدا اجابت و رحمت و بخشش و فضل و عطا کردنه به شرط ایمان و باور و تسلیم شدن
کسی که توحید رو باور کرده ، نگران آینده نیست
کسی که قدرت و یگانگی خدا رو باور کرده ، حرکت می کنه
کسی که توحید رو باور کرده ، درجا نمی زنه
کسی که توحید رو باور کرده ، امیدوارِ
کسی که توحید رو باور کرده ، باور داره که باید وارد دل ترس ها و تردیدها بشه چون نعمت های بزرگ در پس وارد شدن به دل ترس و تردید ها داده میشه
کسی که توحید رو باور کرده ، قدرت رو به هیچ عامل بیرونی نمیده
کسی که توحید رو باور کرده ، سلامتی و تندرستی رو دست یافتنی می دونه
کسی که توحید رو باور کرده ، ثروت رو دست یافتنی می دونه
کسی که توحید رو باور کرده ، خوشبختی و لذت و شادی رو دست یافتنی می دونه
کسی که توحید رو باور کرده و خدا رو تنها منبع قدرت و نعمت می دونه ، باور داره که می تونه روابطش رو بهبود بده
کسی که توحید رو باور کرده ، آگاه هست که تنها و تنها قدرت حاکم خداست ، پس می تونه تمام شرایط نادلخواه رو تغییر بده.
کسی که توحید رو با تمام وجودش درک کرده می دونه که خدا از همه چیز و همه کس به اون نزدیک تر هست فقط کافیه قوانین خداوند رو بهتر از قبل عمل کنه و با آرامش لحظات زندگی رو زندگی کنه
کسی که توحید رو باور داره ، هم احساس لیاقت خودش رو باور داره هم قدرت خلق کنندگی که خدا بهش داده رو باور داره و می دونه که خالق تمام شرایط زندگیش فقط و فقط خودشه.
.
.
اون شب ، چیزهایی رو از خداوند هدیه گرفتم ، که برای ادامه حرکت در مسیر خلق ارزش ، به شدت به اونا نیاز داشتم.
عدد 19 و 46 به من گفته شد … که یک رمز بین ما بود .
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
اون شب فهمیدم که خدا هر لحظه داره با ما حرف می زنه ، فقط کافیه با داشتن احساس خوب ، این آگاهی ها رو دریافت کنیم.
این انرژی ، این قدرت ، این موجودیت ، میلیاردها سال که فرمانروایی می کنه هدایت می کنه زنده می کنه و میمیرانه
این خداوند بوده هست و خواهد بود
این خداوند بر عکس انسانها هیچ اجباری تو کارش نداره
همه چیز به من بر میگرده
به انتخاب من به ایمان من به اعمال من
اگر ایده ای رو به من هدیه می ده ، من هستم که باید نترسم و عمل کنم به ایده ها
و ادامه دادن مسیر عمل به ایده ها من رو به تک تک خواسته می رسونه
الهی شکرت که هر لحظه صفات بی نظیرت ، بدون خطا و با دقت بی نهایت در کل هستی جریان دارند
وهاب
تواب
رحمن
رحیم
رزاق
فتاح
علیم
بصیر
آگاه
بخشش
هدایت (به مسیری که ما با باورهامون انتخابش می کنیم)
یاری کننده
و هزاران صفات بی نظیر تو ، در عالم هستی جاری هست
من هستم که باید فرکانس خود رو تنظیم کنم تا در مدار نعمتها و موهبت های تو قرار بگیرم.
خدای شکرت هیچ وقت ما رو رها نمی کنی.
هر چیزی از زیبایی و لذت و نعمت وشادی و موهبت و آرامش و رفاه و امنیت و آسایش و موفقت و سلامتی و رزق و برکت که در زندگی ما هست ، از طرف توست.
خدایا ، بعد از هدایت ما به مسیر راست ، ما رو رها نکن .
رحم و رحمت تو همیشه بر ما جاری هست
همین که خودم همسرم فرزندانم و عزیزانم سالم و سلامت و تندرست و شاد هستیم ، یعنی مورد لطف و رحمت و آمرزش و مرحمت و فضل تو قرار گرفتیم.
همین که در این جهان زیبا حضور داریم و نفس می کشیم یعنی مورد رحمت تو هستیم
همین که هر روز در این سایت الهی ، به زیبایی ها توجه می کنیم و می نویسیم و یاد می گیریم ، یعنی هدایت شده هستیم
همین که در مسیر شد و بهبود و خلق ارزش هستیم یعنی مورد عنایت و مرحمت تو هستیم
همین که از نازیبایی ها و شرک ها و خرافات و انحرافات جامعه اعراض می کنیم و به تو توجه می کنیم و تو را بندگی می کنیم ، یعنی مورد فضل و مغفرت و آمرزش تو هستیم.
همین که سعی می کنیم در مسیر توحید حرکت کنیم و هر روز بهتر بشیم ، یعنی هدایت شده هستیم.
همین که قدرت رو حکومت و دولت و مجلس و غیره نمی دیم ، یعنی هدایت شده هستیم.
همین که در مسیر بندگی واقعی و تقویت ایمان و بهتر شدن در شکرگزاری ها هستیم ، یعنی دست ما رو گرفتی
همین که مثل بقیه جامعه ، از فقر و کمبود و آینده تاریک و مبهم و سختی صحبت نمی کنیم و می دونیم که به وصل شدن به تو آینده روشن و شاد و لذت بخش و زیباست ، یعنی در آغوش تو هستیم و در حال قوی تر کردن توحید عملی هستیم.
همین که تو رو تنها منبع شفاعت و اجابت می دونیم و مثل گذشتگان درگیر شرک و آدم پرستی و خرافات مذهبی نیستیم ، یعنی در مسیر راست هستیم مسیر کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که به آنها غضب کرده و نه گمراهان.
الهی همین که روی احساس لیاقت و عزت نفس و باورهای فراوانی و توجه به زیبایی کار می کنیم ، یعنی مورد رحمت و مغفرت و لطف تو هستیم.
خدای مهربان همین که فهمیدیم تمام زیبایی ها و خوبی ها و رزق و نعمت های زندگیمون از طرف توست نه از طرف حکومت و قانون و لوایح و مجلس و مذهب و مدیر و رییس اداره ، یعنی در مسیر درست هستیم.
همین که برعکس اغلب همکاران و اطرافیان سرم توی فضای مجازی و حواشی و اخبار و مزخرفات نیست و برای هر دقیقه عمرم ارزش قائل هستم ، یعنی مورد لطف و محبت قرار گرفتم.
همین که درک کردیم ، سرنوشت و تقدیر از قبل نوشته نشده و این خرافاتی بیش نبوده ، یعنی لایق فضل و رحمت و مرحمت تو هستیم.
خدایا همین که فهمیدیم که آگاهی تو در وجود ماست ، یعنی مورد آمرزش و هدایت تو هستیم.
یا رب العالمین همین که هر روز یک مقدار نسبت به روز قبل زیبابین تر ، امیدوارتر ، با ایمان تر ، متوکل تر ، شجاع تر و مهربان تر می شم و بهتر از قبل در مسیر ایده هام حرکت می کنم ، یعنی مور لطف و فضل و رحمت بی نهایت خداوند هستم.
خدای مهربان برای تمام باورهای خوب ، برای تمام آگاهی ها درست ، برای رشد و بهبود هام در تمام زمینه ها ، برای تمام درستاوردهای کوچک و بزرگ ، برای حضور و حرکتم در مسیر راست ، برای وجود نازنین دوستان سایت و برای وجود نازنین استادم ، و برای تک تک نعمت های که به یاد دارم یا ندارم ، شکرگزار و سپاسگزار تو هستم.
همه ما رو در مسیر رشد و موفقیت و پیشرفت و بهبود و خلق ارزش یاری کن
آمین یا رب العالمین
چقدر زیبا نوشتی از توحید،با خوندنش احساس میکنی که یک نهج البلاغه میخونی،قشنگ میشه فهمید که همه ی این جملات ناب از الله است که هر بار در دعاها و ذکرها از زبان بندگانش جاری میشه،همان زبانی هم که برای خودشه…جسم ما هم برای خودشه….
چقدر قدرتمنده خدایی که منبع خیر و رحمت است و بی نیاز است از شکر ما و از هر چیزی…
به اندازه ای که ما بهش وصل میشم و اون رو فقط منبع خیر و برکت و نعمت میدونیم به ما میدهد و پناه میبرم به الله یکتا از شرک و از ناسپاسی
ممنونم بابت این فایل توحیدی
سلام وصد سلام
سپاسگذارم سپاسگذارم
سپاسگذارم بابت بودنت سپاسگذارم نوشتی وما لذت بردیم سپاسگذارم بابت این کامنت عالی..
رحم و رحمت تو همیشه بر ما جاری هست
همین که خودم همسرم فرزندانم و عزیزانم سالم و سلامت و تندرست و شاد هستیم ، یعنی مورد لطف و رحمت و آمرزش و مرحمت و فضل تو قرار گرفتیم.
همین که در این جهان زیبا حضور داریم و نفس می کشیم یعنی مورد رحمت تو هستیم
همین که هر روز در این سایت الهی ، به زیبایی ها توجه می کنیم و می نویسیم و یاد می گیریم ، یعنی هدایت شده هستیم
همین که در مسیر شد و بهبود و خلق ارزش هستیم یعنی مورد عنایت و مرحمت تو هستیم
همین که از نازیبایی ها و شرک ها و خرافات و انحرافات جامعه اعراض می کنیم و به تو توجه می کنیم و تو را بندگی می کنیم ، یعنی مورد فضل و مغفرت و آمرزش تو هستیم.
همین که سعی می کنیم در مسیر توحید حرکت کنیم و هر روز بهتر بشیم ، یعنی هدایت شده هستیم.
همین که قدرت رو حکومت و دولت و مجلس و غیره نمی دیم ، یعنی هدایت شده هستیم.
همین که در مسیر بندگی واقعی و تقویت ایمان و بهتر شدن در شکرگزاری ها هستیم ، یعنی دست ما رو گرفتی
همین که مثل بقیه جامعه ، از فقر و کمبود و آینده تاریک و مبهم و سختی صحبت نمی کنیم و می دونیم که به وصل شدن به تو آینده روشن و شاد و لذت بخش و زیباست ، یعنی در آغوش تو هستیم و در حال قوی تر کردن توحید عملی هستیم.
همین که تو رو تنها منبع شفاعت و اجابت می دونیم و مثل گذشتگان درگیر شرک و آدم پرستی و خرافات مذهبی نیستیم ، یعنی در مسیر راست هستیم مسیر کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که به آنها غضب کرده و نه گمراهان.
الهی همین که روی احساس لیاقت و عزت نفس و باورهای فراوانی و توجه به زیبایی کار می کنیم ، یعنی مورد رحمت و مغفرت و لطف تو هستیم.
خدای مهربان همین که فهمیدیم تمام زیبایی ها و خوبی ها و رزق و نعمت های زندگیمون از طرف توست نه از طرف حکومت و قانون و لوایح و مجلس و مذهب و مدیر و رییس اداره ، یعنی در مسیر درست هستیم.
همین که برعکس اغلب همکاران و اطرافیان سرم توی فضای مجازی و حواشی و اخبار و مزخرفات نیست و برای هر دقیقه عمرم ارزش قائل هستم ، یعنی مورد لطف و محبت قرار گرفتم.
همین که درک کردیم ، سرنوشت و تقدیر از قبل نوشته نشده و این خرافاتی بیش نبوده ، یعنی لایق فضل و رحمت و مرحمت تو هستیم.
خدایا همین که فهمیدیم که آگاهی تو در وجود ماست ، یعنی مورد آمرزش و هدایت تو هستیم.
یا رب العالمین همین که هر روز یک مقدار نسبت به روز قبل زیبابین تر ، امیدوارتر ، با ایمان تر ، متوکل تر ، شجاع تر و مهربان تر می شم و بهتر از قبل در مسیر ایده هام حرکت می کنم ، یعنی مور لطف و فضل و رحمت بی نهایت خداوند هستم.
خدای مهربان برای تمام باورهای خوب ، برای تمام آگاهی ها درست ، برای رشد و بهبود هام در تمام زمینه ها ، برای تمام درستاوردهای کوچک و بزرگ ، برای حضور و حرکتم در مسیر راست ، برای وجود نازنین دوستان سایت و برای وجود نازنین استادم ، و برای تک تک نعمت های که به یاد دارم یا ندارم ، شکرگزار و سپاسگزار تو هستم.
همه ما رو در مسیر رشد و موفقیت و پیشرفت و بهبود و خلق ارزش یاری کن
آمین یا رب العالمین
سلام و درووود بر عشق ناب و خالص
استاد حرفم براتون تکراریه و توی فایل هم شما فرمودین،ولی اجازه بدین بگم که تا نگم دلم آروم نمیشه.
الله اکبر،الله اکبر از عظمت و شکوه و جلال خداوند که دقیقا در جایی که نیاز داشتم به جواب سوالاتی که ذهنم رو درگیر کرده بود و هیچ جوابی نداشتم براش،شما شخصا اومدین و کلام الله رو در وجودم مجددا جاری کردین و جواب سوالات من رو دادین.
الله اکبر از این نظم دقیق قوانین بدون تغییر خداوند.
استاد چی بگم بهتون با این آگاهی های نابی که بهمون دادین،اصلا از دیروز تا حالا بالای 5 ساعت این فایل رو با دقت گوش دادم و سراسر وجودم رو پر از عشق خالص و ناب خداوند کردین.اصلا استاد شما میدونین احساساتم رو نمیتونم با این متن ها توضیح بدم.اصلا این جلسه خودش یک دوره ی کامل بود بخدا.اینقدر ناب و خالص و سخاوتمندانه آگاهی ها رو به صورت واضح و شفاف توضیح دادین که هیچ جای حرفی برای گفتن باقی نمیمونه.
برم سراغ تمرین :
مورد اول:
خب من میخواستم یه قطعه زمین بخرم و تا وقتی روی خودم حساب باز میکردم و دنبال این و اون بودم که بیاید زمین من رو بخرین و از این حرفا،هر مشتری میومد زمین من رو نمیخرید.یعنی فکر میکردم که خودم میتونم مشتری بیارم برای زمینم و اصلا هم روی خداوند حساب باز نکرده بودم.حتی من قیمت زمین رو هم پایین تر از قیمت واقعی گذاشته بودم،ولی خب کسی نمیخرید،یعنی تا پای معامله میومدن و آخر کار یه مسیله ای پیش میومد و کنسل میشد!
یه جایی که واقعا خسته شده بودم و به پول زمین هم نیاز داشتم.دیگه نشستم توی خونه و گفتم خدایا من تسلیمم،تو کارها رو انجام بده و سعی کردم فقط احساسم رو خوب نگه دارم و دیگه نگران نباشم.خلاصه کلا بی خیالش شدم و واقعا قلبن سپردم به خداوند.بعد از دوماه درها باز شد.یه شب یه نفر زنگ من زد،گفت فلان زمین واسه تو هست؟گفتم اره.گفت من زمین رو میخوام n مبلغ.مبلغی که گفت حدودا 80 میلیون بالاتر از قیمت بازار قیمت رو بهم گفت.منم گفتم باشه و همون شب اومد و قرارداد رو نوشتیم و من زمینم رو فروختم و پای قرارداد هم گفت بهم:
من میدونم قیمت زمین رو دام اضاف میدما،ولی دوست دارم با تو معامله کنم،خوشم اومده ازت!
مورد دوم:
شاگردهای زبان انگلیسیم هست که من بدون ذره ای تبلیغ،به طرق مختلف خداوند اونا رو برام میاره.مثلا،یه روز یه نفر از ایتالیا بهم زنگ زد،گفت من اینجا دنبال کلاس زبان انگلیسی میگشتم و یه نفر همون لحظه باهاش برخورد کردم و درست هم نمیشناسمش و جایی بودم و همون لحظه سر صحبت زبان شده و شماره شما رو بهم داده و گفته برو پیش ایشون.(یعنی خداوند یه همزمانی رو ایجاد کرده بود که توی ایتالیا،یه همزمانی چند دقیقه ای بشه که دو نفر برسند به هم،بعد هم همون موقع صحبت زبان انگلیسی بشه و شماره من رد و بدل بشه و ….)
اینم بگم من توی ایران هستماااا،خداوند تو یه کشور دیگه برام این معجزه رو رخ داد.
مورد سوم:
استاد من خیلی وقته روی این باور دارم کار میکنم که “خداوند خودش برام مشتری میاره”
یعنی از شما الگو گرفتم که می شود که تبلیغ نکرد و خداوند به طرق مختلف افراد و شرایط رو برام بیاره و تمااام هنرجوهایی که دارم رو خداوند برام آورده از طرق مختلف و چه احساس لذت بخشی هست که بفهمی خداوند کارها رو داره انجام میده.
مورد چهارم:
من با دیدن قسمت نتایج دوستان آقای رضا عطار روشن،توی شرایطی که خیلی بدهکار بودم به افراد،مغازه خانمم خالی از جنس بود،چندین و چند چک سنگین به عمده فروش ها بدهکار بودم،خونم خالی از خوراکی های بود تقریبا و موجودی کارتم صفر بود،برج 11 پارسال توکل کردم به خداوند و دسته چکم رو پاره کردم و برا همیشه گفتم اگر بمیرم هم قرض نمیکنم دیگه.خیلی سخت بود استاد.البته که همزمان هم شروع کردم به صورت جدی روی دوره ی ارزشمند عزت نفس کار کردن.
شرایط سخت بود،ولی خدا شاهده واقعا به مو میرسید و پاره نمیشد،یعنی از یه جاهایی یه سری اتفاقات میفتاد که در لحظه ای که دیگه هیچ امیدی نبود و داشتم غرق میشدم،یه همزمانی عجیب و غریب میومد و اون شرایط به خیر و خوبی رد میشد.
به طرز معجزه آسای یه سری سلسله اتفاق هایی خداوند برام رقم زد و شرایط رو مهیا کرد که الان بعد از گذشت دقیقا 1 سال،به طرز باور نکردنی که هیچ وقت خوابش هم نمیدیدم،(یعنی من فقط تمااااامه آرزوم و رویا و هذفم این بود که بدهکاریم کمتر بشه،همین)من تمام بدهی هام رو به افراد دادم،تمام چک هام رو پاس کردم،تمام بدهی هام به بانک رو تسویه کردم،دوره حل مسائل رو خریدم و سفر و تفریح های زیادی رو رفتم و اووووو اصلا خداوند درها رو برام باز کرد که الله اکبر.هممممه اینا رو خداوند توی عرض 1 سال برام رقم زد.
البته که با جون و دل به آگاهی هایی که توی “نتایج دوستان” سخاوتمندانه به ما دادین،اونا رو آوردم توی عمل.
مورد پنجم:
میخواستم خونه بخرم،خداوند جوری برای من برنامه ریزی کرد و درها رو باز کرد که توی یک شرایط خاص،هدایت شدم به یک فرد خاص که یه خونه داشت و خونه رو ازش خرید اونم به این صورت که یک سوم پول رو از من نگرفت و گفت 3 ماه بعد بده و بعدش هم خودش یک هفتم پول خونه رو ازم نگرفت و گفت خوشم اومده از تو و نمیخواد این مبلغش رو بدی و نمیخوام ازت بگیریم.الله اکبر
استاد یه زمانی،خیلی مشتری زبان انگلیسی داشتم تا جایی که غرور گرفتم و فکر میکردم که دیگه خرم از پل گذشته و منم منم کردم.غرور گرفتم و برخورد بد هم میکردم با مشتری و فکر میکردم که دیگه کجا چه خبره.نتیجش هم که مشخصه دیگه،اتفاقاتی افتاد که تمام اون مشری هام رو از دست دادم.تمامشون و اینکه پول کلاس ها رو هم حتی گیرم نیومد و کلی ضرر دیگه و این داستان دوبار برام تکرار شده.
یه زمانی هم نمایندگی شرکت اینترنتی داشتم و اوضاع خوب پیش رفت تا جایی که دوباره غرور من رو گرفت و با کله خوردم زمین و به سود نرسیدم که هیچ،ضرر هم دادم اونم درست در جایی که توی اوج بودم و کارم هم کنسل شد و تعطیل شد.
توی بحث خرید و فروش ماشین هم،قبلا اقدام کرده بودم و خودم شخصا این کار رو برای خودم انجام میدادم تا جایی که دوباره منم منم کردم و یه معامله ی ماشین انجام دادم و تهش هم یک ضرر بزرگ دیگه نوش جان کردم.
الان ناراحتشون نیستم،الان اگاهی های ناب داخل این فایل رو که شما سخاوتمندانه و با عشق با ما اشتراک میزارید و مفهوم توحید رو اینقدر واضح و شفاف میگید،اگر اون اتفاق ها نمیفتاد،شاید هیچ وقت اینجوری با گوشت و پوست و استخونم درک نمیکردم این موضوع رو.
عاشقتونممممم مننننن
وای خدای من چی بگم از این فایل چه کردین بامن استادعزیزم
من الان رو ابرهام با قلبی که ضربانش رسیده به هزار وچشمی که اشک باران شده و روحی که مست مست مست شده ازاین آگاهیها
من شرابا طهورا رو در این دنیا چشیدم از موقعی که سایت و باز کردم و عنوان توحید عملی رو دیدم قلبم باز شد پروانه ها شروع به پر پر زدن کردن تو وجودم
عاشقتم خداجونم که صبح تو سناره قطبی توشتم یه آگاهی ناب دلم میخواد دریافت کنم و دلم میخواد جواب سوالم درباره دریافت هدایتو بهم بدی بعد
این فایل که ذره ذره اش شرابا طهورا شد برام
عاشقتونم استاد عزیزم عاشقتونم که به حرف دلتون گوش دادین و اون فایل رو کات کردینو اینو ضبط کردید
خدایا چه میکنی با ما تو این سایت
تمام فایلهاتون استاد عزیزم یه جور آگاهی و لطف خداونده
ولی جی بگم از فایلهای توحیدیتون که من یکیو دیوانه میکنه
واین فایل واین کلام دلنشین و گوارا
بزارید یه اعتراف بکنم من چندسال قبل به درخواست همسرم که گه گاه مشروب مصرف میکنه بااینکه بهم گفته شده بود حرامه ولی گفتم بزار یه بار تست کنم این همه شور و هیحان و ازخودبیخودی و لذت رو ببینم چه جوریه
انگار که آب خورده بودم هرجی همسرم بهم تگا میکرد خودم به درونم میرفتم که ببینم چه تغییری کردم ولی هیچ هیچ هیچ
جالب اینکه خیلی راحتم خوردمش یعنی میدیدم اونا جرعه جرعه میخورن چون مزش براشون جالب نیس یا گسه
ولی من یعو خوردم ولی هیچ چیزی دریافت نکردم وازاون به بعد اگه جایی پیش میومد که یه عده میخوردن وبه منم تعارف میکردن میگفتم گناهم اگه قرار بکنم گناه بالذت میکنم این در من هیچ تغییری نه مثبت ونه منفی ایحاد نکرد پس نمیخورم
ولی چندباری تو صحبتهام باخدا و هدایتهاش این طعم دلنشین بهشتی رو چشیده بودم و
گاهی بادیدن فایلهای توحیدی شما توحیدی که شما به ما یاد دادیداستاد یه جنس دیگس یه طعم دیگه داره و
واقعا اون مستی که ادمها با خوردن مشروب بدست میارن رو من از این طریق بدست آوردم تازه ناب تر اصل تر و دائمی چیزی که برا اونا زودگذر وفانیه ولی برامن طولانی ومداومه و جیزی که نه تنها آخرش به حال بد نمیرسه بلکه به رشد و لذت منتهی میشه
وامروز باور کنید استاد دفعه اولی که گوش دادم به فایل انگار یه قیف گذاشتن رو قلبم ودارن این شراب ناب رو به سمتش سرازیر میکنن
که گاهی قلبم میگفت استپ کن نمیتونم این حجم رو به یکباره دریافت کنم ومن استپ میکردم وبعد دوباره شروع میکردم
ولی دفعه دومی که گوش دادم هرکلامتون مثل یه قطره به دلم رسوخ میکرد و همینطور قطره به قطره و من صدای چک چک ریخته شدن و نفوذ کردنش در عمق وجودم رو حس میکردم
استاد عزیزم این صحبتهاتون رو بارها درفایلهای مختلف هدیه و دوره هاتون شنیده بودم
ولی جمع شدن همه اونها به یکباره و اونم دقیقا وقتی از خداخواستم یه اگاهی ناب رو دریافت کنم وجواب سوالموبگیرم منو به رقص و پایکوبی درونی در آورده
خدایاشکرت از این همزمانی واین شراب بهشتی ازجنس زمینیش
استاد انقدر مست این فایل شدم که به مادرم اینام زنگ زدم و گفتن هرسه مون سرماخوردیم وحال نداریم گفتم بازم خداروشکر هرسه تاتون مریضین دیگه لازم نیست چندنوع غذا درست کنید همه باهم هرچی قراره میخورین و تازه مواظبم نیستین که اون یکی نگیره ماسک بزنین رعایت کنید و…… فک کنم اونا شاخ درآوردن از این حرف
وخواهرم زنگ زد چون قراره براتولد دخترم که پنج شنبس بیان رامسر گفت میخوای غذا چی بپزی گفتم میخوایم چند نوع ساندویچ درست کنیم که البته دوتاش سوسیس و کالباسه که خودمون قراره خود سوسیس وکالباس رو درست کنیم
گفت میشه توش پودر خردل و زنجفیل کمتر بزنی چون پسرش آلرژی پیداکرده
خیلی راحت گفتم اصلا نمیزنم حتی فلفل هم کمتر میزنم
گفت واقعا غذات بد نشه ولش کن یه وقت بد میشه
گفتم نه بابا توکل بخدا مطمئنا که عالیم میشه
واونم کلی ذوق کرد وتشکر
میخوام بگم انقدر حالم خوبه انقدر غرق در لذتم که حرفامم با همه جنسش آسانگیری و لذت بردن شده
واما بعد این همه صحبت که نمیخواستم طولانی بشه ولی شد
برم سر موضوع فایل
واقعا خیلی جاها برام پیش اومده که به خداتکیه نکردم وبه نوعی شرک داشتم البته اونم از نوع خفیه خفی که بعد کنکاش تو ذهنم فهمیدم که ای بابا اینم شرکه دیگه وپاشو خوردم
وجاهایی که دربست همه چیزو سپردم بهش و نتیجشم گرفتم
من از اونروز که تو فایل گفتگو با دوستان رزای عزیز گفتن که به لبتابشون زدن خدایا
من نمیدونم تو بگو
واقعا گفتگویی جدید بین من وخدا به وجود اومد بعدهم گفته های دیگری مثل اینکه
من تیر انداختم نه تو
به هرخیری از جانب تو فقیرم …..
گفتگوهای ذهنی منو باخداوند تغییری اساسی داد
والبته که هرچه بیشتر تونستم نه در زبان بلکه در عمل ازاینها استفاده کنم نتایج بهتریم گرفتم
تو چندین فایل بخاطر تضادی که بش برخورده بودم که دیگه وقتشه برم سرکارو هدایتی که ازخدا خواستم و جور شدن کار داوری حرفه ای دادگستری و روندش گفته بودم
که دقیقا پارسال همین موقع بود که باید برا مصاحبه میرفتیم ساری
همسرم قبلش خیلی گفت بزار به فلانی بگم اون کلی پارتی تو دادگستری داره تو مصاحبه اگه پارتی نداشته باشی فلان میشه و….
گفتم نه خدا هست اون پارتیه منه
ورفتیم وقتی رفتم جای مربوطه میتونم بگم 99درصدشون وکیل قاضی بازنشسته کارمند شوراحل اختلاف و خلاصه یه کاره ای براخودشون بودن یه آن گفتم خدایا من وسط اینا چیکار میکنم اینا همه کارکشتن تو دادگستری ولی من حتی یکساعتم سابقه کار ندارم
ولی سریع گفتم خدایا خودت منو تو این مسیر انداختی مطمئنم همه مراحلشم خودت مدیریت میکنی و من فقط به عنوان یه نمادفیزیکی باید فقط باشم
همینم شد مصاحبه رو قبول شدم بعد رفتیم برا یه دوره آموزشی که اونا دیگه تاب ترین ها از مصاحبه بودن اونجام آزمونشو با معدل 18.93 قبول شدم والان تو مرحله دریافت پروانه و زدن دفتر هستیم انشالله
البته که به قول استاد کردیت همه اینا به خداونده و من واقعا فقط یه حضور فیزیکی داشتم
وجالبیش اینه که به خدا گفتم خدایا من باید قضاوت کنم باید رای بدم و سرنوشت یه پرونده به نوعی در دستان منه
ولی توکه میدونی من هیچی نمیدونم تویی که باید منو هدایت کنی به کار درست به عملکرد درست به صحبت درست و نهایتا قضاوت و رای درست
استاد وقتی میگفتید تو آموزشهای حضوریتون موقعی که تو سالن بودید الهامات میومده وشما میگفتید
منم همش از خداوند خواستم و تو تجسمهام همین میاد که
وقتی یه پرونده میاد اینکه قبول کنم یانه
وقتی سر جلسه هستیم و داره صحبت میشه بابت پرونده
وقتی قراره رای بدم وکاربه پایان میرسه این تویی که میگی و من میگم
تومیگی و من مینویسم انشالله
خدایا ممنونم ازت بابت این روز و این فایل و این استادو این سایت و این حالی که دارم .
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام ودرود من رااز شهر زیبای یزد پذیرا باش.
سعیده ی عزیزم دختر تو چقدر پاک ومهربون وتوحیدی هستی
چقدر با خوندن کامنتت تحسینت کردم. افرین برتو.
سعیده ی عزیزم. از اینکه خانم های توحیدی تو این سایت الهی هستند بی نهایت خوشحال وسپاسگزارم
بارها با خوندن کامنتت از خدا هدایت خواستم. منم خدا این شراب طهور را میخوام. چقدر درس ازت یاد گرفتم. مرسی که کامنت گداشتی
افرین از این ساده گرفتن تو. دوست خوبم. برات بهترین ها راارزومندم. باید بارها کامنتت رو بخونم. انگار دست خداشدی برام نوشتی
ممنونم
سلام مرجان عزیزم
واقعا خداروشاکرم که این نوشته که همش رو بادل نوشتم و از سمت خودش میومد به دلتون نشسته و چیزی بوده که باید میشنیدین
خدایاشکرت برا این بستر توحیدی که نوشته هرکس حال دل یه سری رو خوب میکنه
ممنونم ازت مرجان عزیزم که برام کامنت گذاشتی و حسم رو اول صبح عالی کردی
امیدوارم خداوندهدایتمون کنه هممون رو که دراینجا جمع شدیم وخواستار این هستیم که هرروزمون بهتراز قبل باشه در این مسیر همواره رو به رشد باشیم
بازم ازت ممنونم دوست عزیزم
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
چقدر زیبا گفتین که من به عنوان یک نماد فیزیکی فقط باید باشم..
چقدر درست گفتین،انگار قرار نیست ما در این جهان کاری بکنیم، ما درخواست کننده ایم و دریافت کننده
انگار خدا ما رو آورده که فقط بهمون بده تا لذت ببریم و آرامش داشته باشیم و سلامت باشم و ثروتمند، اما آیا خودمون هم میخوایم…
چقدر خوبه که یادمون باشه فقط کافیه ما باشیم،فقط کافیه که وقتی میگه باش باشیم و وقتی میگه برو بریم و وقتی میگه بگو بگیم و وقتی میگه نباش نباشیم(وابسته نباشیم)
همون فیزیکمون هم از خودشه انگار ما فقط اون روح والاییم از جنس خودش که لایق بهترین هاست، به اندازه ای که تسلیم هستیم مورد رحمت قرار میگیریم و به اندازه ای که گردن کلفتی میکنیم و من من میکنیم ،سرافکنده و بدبخت و ذلیل هستیم…
پناه میبرم به تنها قدرت جهان