توحید عملی | قسمت 10 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یوسف احمدی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2490 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    مَّآ أَصَابَکَ مِنۡ حَسَنَهٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ وَمَآ أَصَابَکَ مِن سَیِّئَهٖ فَمِن نَّفۡسِکَۚ وَأَرۡسَلۡنَٰکَ لِلنَّاسِ رَسُولٗاۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِیدٗا

    هر خیرى به تو رسد از جانب خداست و هر بدى به تو رسد از خود توست، و تو را به عنوان پیامبر براى مردم فرستادیم، و این بس که خداوند گواه است

    خدایا هدایتم کن چیزی بنویسم که به درد دنیا و آخرتم بخوره

    سلام خدمت استاد عزیزم مریم خانم شایسته و سایر دوستان ارزشمندم

    خدا رو شکر میکنم و سپاسگزارم استاد عباس منش عزیز که یه فایل توحیدی دیگه آماده کردین با کلی آگاهی ناب و یه تلنگره که حواسمون باشه تو این مسیر توحیدی همواره در مقابل خداوند تسلیم باشیم.

    واسه من این فایل و کلا آیه هر خیری که به ما میرسه از جانب خداونده و آیه خدا تیر انداخت چند برداشت دارن که مینویسم

    وقتی که خدا میگه هر خیری تو زندگیته از منه، این یعنی جریان خیر بر جهان حاکمه ، وه اینکه هرچقدر نعمت بیشتری تو زندگی من باشه این یعنی خداوند حضور بیشتری تو زندگیم داره

    من میشینم کلی دلیل و منطق میارم که ثروت معنویه، خب چه دلیلی دیگه واضحتر از این که خود خدا مستقیما داره میگه خیر از جانب منه

    دلیل میخای که چرا ثروت خوبه چرا باید همواره ثروت بسازم؟ چرا ثروت معنویه همین آیه دلیلشه، هرچی خیر بیشتری تو زندگیم باشه یعنی خداوند بیشتر تو زندگیم بوده وه چه مثالی از این منطقی تر.

    وه بعد این آیه که یه چراغ راهه

    فَلَمۡ تَقۡتُلُوهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ قَتَلَهُمۡۚ وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ وَلِیُبۡلِیَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ مِنۡهُ بَلَآءً حَسَنًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ

    [به کشتن دشمنان بر خود مبالید] شما آنان را نکشتید، بلکه خدا آنان را کشت [اى پیامبر!] که به سوى دشمنان تیر پرتاب کردى، تو پرتاب نکردى، بلکه خدا پرتاب کرد [تا آنان را هلاک کند] و مؤمنان را از سوى خود به آزمایشى نیکو بیازماید؛ زیرا خدا شنوا و داناست

    یعنی حتی اون کاری که کلی من واسش آموزش دیدم یا تجربه کسب کردم و تلاش کردم باز اونو هم خدا داره انجام میده، دیگه من به چی میخوام غره بشم؟ ذهن منطقی میگه آقا تو تلاش کردی و تو این کار حرفه ای شدی دیگه ای وسط خدا کجا؟

    ولی مگه نبوده بهترین فوتبالیستا که باعث حذف تیمشون شدن با خراب کردن موقعیت صد در صد گل؟ یا پنالتی خراب کردن، یا بهترین دکتر جراح که مردم ماه ها تو نوبت بودن براش نتونسته کارشو خوب انجام بده، یا کسی که خیلی ادعای رانندگی داشته ولی بد تصادف کرده و کلی مثال دیگه

    *بخدا بوده یه روزایی تو مغازه تا شب مثلا 300 تا ساندویچ رد کردم، بعد 4 دونه نون ساندویچ مونده، یدفه انگار بهم گفته میشه اگه میتونی همین 4 دونه نون رو رد کن، بخدا نتونستم، همون 4 دونه موندن و رد نشدن، بعد به خودم میگم خوب میفروشی فک نکنی کار خودته، جو بگیرت بگی چون من این و اونو ترکیب میکنم ساندویچام خوشمزن و مردم میخرن

    خدا داره مشتری میفرسته تو همونی که 4 تا نون نتونستی رد کنی*

    یا زمان اون بیماری، اوایل هنوز نگفته بودن تعطیل کنید، فروش خیلی کم شده بود، به مغازه بغلی گفتم فروش کم شده گفت چرا نمیری بورس؟ بچه ها رفتن و کلی سود داده

    من اینو هدایت خدا دیدم و عین فرداش کارا رو انجام دادم و یه چیزایی یاد گرفتم و عشقی سهم میخریدم همه سود میدادن عجیب، چند روز بعدش گفتن کلا باید مغازه رو تعطیل کنید،

    من یه درصد هم نگران نبودم چون همینطور داشتم چند میلیون چند میلیون سود میکردم،

    یه مدت گذشت بورس کمی شل و ول شد، بعد من رفتم یه کانال تلگرامی که داشتم و گفته بود صحبت های استاد عباس منش رو در مورد بورس گوش کنید ویه فایل کوتاه از حرف های استاد بود، استاد گفت بورس ریزش میکنه و… من که دوره روانشناسی ثروت رو نداشتم ولی قرار بود هدایت بشم، سریع سهما رو فروختم و گفتم این هم هدایت خداونده، با کلی سود خارج شدم از بورس

    من که نه بورس بلد بودم و نه هستم، معلومه کار خداونده، ولی باز اینا یادم میرن و گاهی منم منم میکنم

    وقتی که میخاستم خونه بسازم من کلا 80 میلیون داشتم که فقط پول کابینت و کمد یه خونه بود اونموقه، شروع کردم و گفتم خدایا من فقط رو تو حساب کردم

    پول نقشه و مجوز ساخت رو خانواده دادن

    دوستام رایگان می اومدن کلی کمک میکردن، گاهی شب می اومدن کار میکردن تا صب، کی باور میکنه 1 شب آدما بیان کمکت تا صب که همچی جفت و جور بشه واسه استا کار که صب بیاد کار کنه

    اشک تو چشام جمع میشه با یادآوری این اتفاقا

    مثلا میگفتن راه ها بستن بخاطر اون بیماری

    همون یه روز باز میشدن واسه من بار ماسه میرسید بعد فرداش دوباره میگفتن راها بسته شدن(دیگه اینجا بغض شد گریه)

    اواخر کار خونه بود و دیگه پول نداشتم، تازه باید مراسم عروسی رو هم برگزار میکردم و عقد طول کشیده بود

    در ظاهر خونه تموم نشده بود، عروسی کجا بود

    دوستم اومد گفت من جوشکاری بلدم بیا در و پنجره ها رو واست درست کنم، حالا من چند ساله اینو میشناسم بیکاره و هیچوقت ندیدم جوشکاری کنه و واسه زن و بچه خودش نمیره سر کار، من فقط آهن خریدم، کلی در و پنجره واسم درست کرد رایگان.

    یا میدیدم مرتب داره چند میلیون چند میلیون پول میاد به کارتم در حالی که من به کسی نگفته بودم ندارم، خواهرم میگفت این کادو عروسیته از اون داییم اون عموم، فلانی و… تاریخ عروسی هم هنوز مشخص نیست، این کادوا چی ان؟ خدایا کار خودته

    خونه رو کامل ساختم مراسم عروسی با شام برگزار شد(جالب اینکه خانم آرایشگر که یکی از گرون ترین آرایشگرای شهره پول آرایش عروس رو نگرفت و گفته بود دوست دارم هدیه باشه از طرفم یا هرچی من خانواده احمدی رو خیلی دوست دارم و محترمن!)

    تازه یکی دو روز بعد عروسی دوتا کولر هم نقد خریدم، منی که پول نداشتم حتی خونه رو تکمیل کنم

    واقعا کدوم یکی از این کارا رو میتونستم من انجام بدم؟ به چی باید مغرور بشم؟

    یا تو یه راسته مغازه داشتم و کل اون مغازه ها مال ینفرن، مغازه من کوچیکترین و قناص ترینشون بود البته پر مشتری ترین ولی خب کوچیک بود و جای مشتریام رو نداشت، به صاحب ملک میگفتم هروقت یکی از اونا خالی شد من میخامش ولی قبول نمیکرد، شاید چون میترسید اگر من برم از اون مغازه کسی نیاد بگیرش، تا اینکه یکی از مغازه بزرگا خالی شد و باز بدون اینکه من متوجه بشم دادش به کسی دیگه، اون ک گرفتش دوستم بود، قرارداد دو ساله بست و بعد یه مدت کم گفت نمیخامش تو بیا بگیرش، اگر صاحب ملک هم راضی نشد من که قرارداد دارم با قرارداد من بیا اینجا، بعد یکی دیگه از بچه ها گفت من هم مغازه تو رو میخام، صاحب ملک هم خوشحال و به همین راحتی مغازه چند برابر بزرگتر شد و الان یکی از بزرگترین ساندویچیا شهره و باز تو اون راسته پر مشتری ترین

    خیلی چیزای دیگه هستن ولی خب هم کامنت طولانی شد و هم اینکه احساس میکنم تا همینجا کافیه فعلا

    خدایا شکرت

    هممون رو به خداوند بزرگ میسپارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 867 روز

      چقدر زیبا و عالی بود…

      چقدر لذت بردم از مثالهایی که زدی،به کی بگی خونه ساختم با دست خالی که باور کنه،به کی بگی پول آرایشگاه عروسیم رایگان شد که باور کنه…

      برای هممون هزاران هزار بار اتفاق افتاده که چطور خداوند نجاتمون داده از بدبختیهایی که خودمون باعثش بودیم و اون فقط منبع خیر و رحمت است…

      منم روزهایی بوده که فروش بالا داشتم و فکر میکردم خودم با نگه داشتن احساس خوب و شکرگذاری به این نعمت و فروش خوب رسیدم و از فرداش فروش کم نمیشد بلکه قطع میشد و همیشه برام سوال بود چرا ؟؟؟؟

      و چقدر عالی خداوند برای راحتی من و بزرگتر شدن ظرف وجودیم هدایتم میکنه به این فایل توحیدی زیبا…

      من هیچی نیستم و اقرار میکنم به ناتوانی ام در برابر الله…

      هر خیر و برکت و رحمتی هست از خداونده و من یا میتونم بندگیش رو بکنم و لذت ببرم یا احمق باشم و مشرک و ضربه های شرکم رو بخورم

      ممنون یوسف جان با مثال‌های قشنگت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        یوسف احمدی فرد گفته:
        مدت عضویت: 2490 روز

        سلام محمد جواد عزیزم

        انفال:65

        یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّائَهٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا یَفْقَهُونَ

        ای پیامبر، مؤمنین را به پیکار [با دشمن] مشتاق کن،اگر بیست نفر از شما صابر [=مقاوم] باشند، بر دویست نفر غلبه می‌کنند و اگر صد نفر، بر هزار تن از کسانی که [حقیقت توحید و حقوق مردم را] انکار کردند پیروز خواهند شد، زیرا آنها مردمی هستند که [حقیقت را] در نمی‌یابند.

        انفال:66

        الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنکُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفًا فَإِن یَکُن مِّنکُم مِّائَهٌ صَابِرَهٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ

        [ولی] اینک خدا بر شما سبک گرفت و [انتظارش را از شما کاست و با توجه به عملکردتان] دانست که در شما ضعفی است، پس اگر [در این شرایط] صد نفر از شما صابر باشند، بر دویست نفر پیروز می‌شوند و اگر هزار نفر باشند، به اذن خدا [طبق نظامات او] بر دو هزار نفر پیروز می‌شوند و [چنین است که] خدا با صابرین است.

        دوست عزیزم سپاسگزارم بابت پاسخ زیبایی که واسم گذاشتی

        واقعیت هم اینه که ما هیچی از خودمون نداریم و هرچی هست لطف رب العالمین یکتاست

        تو آیه های بالا هم داره میگه که اگر ایمان داشته باشیم خداوند چقدر بیشتر به کمکمون میاد و کارا رو راحت تر انجام میده، یعنی هرچی بیشتر تسلیم باشیم و توکل کنیم و در برابر خدا افتاده تر باشیم حضور خدا تو زندگیمون پر رنگ تر میشه.

        ما حتی از یکدقیقه بعدمون خبر نداریم، بعد غرور میگیرمون، توهم اینکه ماییم که با عملکردمون داریم نتیجه میگیریم برمون میداره و… بعد با سر میخوریم زمین و میفهمیم در برابر رب چیزی نیستیم، دوباره چنان میفیتیم ب پای خداوند تا نجاتمون بده، همینکه خداوند کمکمون میکنه و اوضاع خوب میشه باز یادمون میره ک لطف خداوند بود

        انصافا بعد از فایل 10 توحید عملی یه آدم دیگه ای دارم میشم و دارم خیلی بیشتر از قبل مقابل خدا افتاده تر میشم و احساسم بهتر شده و آگاهیام بیشتر شدن و تلاش میکنم بیشتر و بیشتر توحیدی بشم

        خدا رو شکر که استادی داریم که واقعا منحصر به فرد عمل میکنه و بینظیره و هر بار داره شگفت زدمون میکنه با آگاهی هایی که بر قلبش میشینن به شرط آماده بودنمون

        دوست عزیزم به خداوند بزرگ میسپارمت و آرزوی بهترین ها رو دارم واست.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهرا جعفرزاد گفته:
      مدت عضویت: 1494 روز

      سلام به شما دوست عزیز و بزرگوارم

      چقدر کامنت زیبا و فوق العاده ای داشتین و از خوندنش بی نهایت لذت بردم و خیلی خوشحالم براتون

      چه زیبا خداوند براتون اتفاقات رو چیده و خدایی کرده

      ” وقتی که خدا میگه هر خیری تو زندگیته از منه، این یعنی جریان خیر بر جهان حاکمه ، وه اینکه هرچقدر نعمت بیشتری تو زندگی من باشه این یعنی خداوند حضور بیشتری تو زندگیم داره ”

      “ولی مگه نبوده بهترین فوتبالیستا که باعث حذف تیمشون شدن با خراب کردن موقعیت صد در صد گل؟ یا پنالتی خراب کردن، یا بهترین دکتر جراح که مردم ماه ها تو نوبت بودن براش نتونسته کارشو خوب انجام بده، یا کسی که خیلی ادعای رانندگی داشته ولی بد تصادف کرده و کلی مثال دیگه”

      این دو قسمتی که از کامنت شما ابنجا قرار دادم خیلی برام تاثیر گذاره و بابت اینکه این اگاهی رو به اشتراک گذاشتین واقعا ممنونم

      مثال و توضیح شما درک فایل اصلی و صحبت های استاد رو برام راحت تر کرد

      درک این رابطه دوسویه برام راحت تر شد که هرچی ثروت بیشتر یعنی حضور خدا بیشتر و هرچه حضور خدا ببشتر یعنی ثروت بیشتر و برام قبول کردنش یه قدم راحت تر شد و خداوند به اندازه همین قدم حضورش بیشتر میشه خوی زندگیم

      چه زیبا گفتین که مگه نبوده بهترین ها هم یه جایی کارشون رو خراب کردن؟

      خیلی وقتا شده بود میشنیدم فلانی که دست فرمونش عالیه تصادف کرده و بازم به خودش افتخار میکرد که اگه دست فرمونم این نبود جای شاسی کل ماشین نابود میشد

      یا اینکه خیلی ها مثلا توی جاده صاف صاف خلوت یهویی ماشبن زیر و رو شده و دلیل میاوردن خوابمون برد

      من همیشه فکر میکردم دیگه اتفاقه پیش میاد حتی واسه خفن ها ، و اگه تو مهارت داشته باشی اگه تو حرفه ای بشی اینطوری در زمان اتفاقات میتونی باعث بشی خسارت کمتری به بار بیاد

      هیچوقت اینطور بهش نگاه نکرده بودم که اگه مهارت کار انجام میده پس چرا بعضی وقتا تو ساده ترین شرایط مهارتت به کار نمیاد؟

      حتی الانم که دارم مینویسم این جمله رو راستش رو بگم یقین ندارم بهش ولی انگار دارم برای اولین بار از یه زاویه دید متفاوت نگاه میکنم و میبینم از این زاویه هم حضور خدا میتونه تایید بشه

      چه قشنگ گفتین روزانه 300 تا ساندویچ فروش میره ، یکی بعد از یکی و من حدس میزنم که شما اخر شب با شمردن بسته نان ساندویچ های باقی مونده میفهمین چند تا فروش رفته بعد 4 تا دونه میمونه و اونا فروش نمیره

      این مثال 4 تا نان خیلی برام تفکر برانگیز بود

      خیلی وقتا شده مثلا اون جنسی که تو بازار مد بوده تو بعد از چند ماه میری میخری مغازه دار بهت میگه فقط این یه دونه مونده

      من خودم یه بار یه کیف خیلی زیبا توی ویترین مغازه دیدم و اون لحظه نخریدم و دلم پبشش مونده بود ، فرداش رفتم خریدم و دیدم تیف بغلی اش فروش رفته ولی اونی که من دوست داشتم هنوز بود و خریدمش

      یه بار یه جفت کفش اینترنتی سفارش دادم و وقتی زسید دستم دیدم سایزم نیست و موندم چیکارش گنم مرجوع کردنش یکم داستان داشت. من به چند نفر گفتم حتی با اینکه سایز پای یکیشون بود گفت من نمیخوام. گفتم اشکالی نداره تو دیوار اگهی کردم و باور کنید هیچ کس حتی پیام هم نداد بعد ایده اومد اگهی ویرایش کن که سایزی که کفی کفش زده درست نیست و در واقعا سایز 42 کفش معمولی هست و یکم بعدش یه نفر پیام داد و فقط همون یه نفر هم فردا اومد خریدش

      من هیچ مشتری دیگه ای نداشتم هیچ مشتری ، و جالبه بگم نقد خریدش دقبقا همون قیمتی که من گفته بودم و اصرار چندانی هم به تخفیف نکرد و خیلی شاد از خریدش رفت و چقدر محترمانه برخورد میکرد و اجازه گرفت که میشه کفش رو بپوشم اجازه هست امتحاتش کنم؟

      و من نه تنها ضرر نکردم بابت اون کفش بلکه پول پستش هم جبران شد و یه کوچولو هم سود کردم

      ولی بخدا یه جفت کفش دیگه مال خواهرم بود ماه ها من اگهی میکردم میومدن قیمت میپرسیدن میرفتن و حتی اگه قرار حضوری هم میزاشتم جور نمیشد و اون کفشا فروش نرفت با اینکه خیلی زیبا و نو بودن

      وقتی شما مثال زدین منم این مثال ها از خودم یادم اومد

      من نمیدونم شما کی ازدواج کردین اما از صمیم قلبم دوست دارم الان بهتون تبریک بگم هم بابت ازدواجتون و هم بابت جشن زیبایی که خدا مهمونش بود خدا صاحب مجلسش بود خدا ارایشگرش بود و باز هم خدا صاحب خونه اش بود

      امیدوارم این جنس زیبا از حضور خداوند رو هم من و هم شما دوست عریزم بیشتر توی زندگیمون تجربه اش کنیم

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        یوسف احمدی فرد گفته:
        مدت عضویت: 2490 روز

        سلام دوست عزیزم

        سپاسگزارم بابت نظر ارزشمندت، کلی حس خوب بهم داد

        ممنونم بابت تبریک ازدواج، داره میشه 3 سال.

        من بعد این فایل واقعا سعی میکنم خیلی افتاده تر بشم در برابر خداوند و هرشب و صبح عاشقانه مینویسم که من نمیدونم، هرچیزی که تو زندگیمه از خداونده، خدا منبع تمام رزق هاست، خداوند قدرتمنده، نیرومنده، وهابه و… وه نتیجش این شده که فروش مغازه خیلی عالیتر شده، اون ماشینی که دوست داشتم رو با همون رنگ مد نظرم ثبت نام کردم و خداوند تمام کاراش رو انجام داد، چون پول من اندازه یه ماشین دیگه بود ولی خداوند تو یکساعت کارشو ردیف کرد و بدون هیچ قرض یا وامی جور شد کارای پیش پرداخت ماشین.

        واقعا کل زندگیمون از خداونده، من واقعا نمیتونم روزانه هم مراقب سلامتیم باشم هم کارا داخل و بیرون مغازه رو انجام بدم، هم رابطمو مدیریت کنم، هم به فکر سلامتیم باشم، هم رو باورام کار کنم و هم غذا بخورم و کلی کار روزانه، ولی میدونم که خداوند میتونه و سپردم به خودش و واقعا هروز همه کارا بی نقص انجام میشن.

        مثال های خوبی زدی دوست عزیزم که جای تفکر دارن وه هرچقدر بیشتر اینطور مثال های به یادمون بیاد ایمانمون بیشتر میشه.

        من تصمیم گرفتم واقعا افتاده تر باشم در برابر خداوند و این فایل به کل مسیر افکارمو داره تغییر میده و دارم بیشتر درک میکنم که من واسه سلامتیم و نظم بدنم و کارکردش و واسه کل زندگیم کار خاصی انجام ندادم ولی خداوند خودش مدیریت کرده و کارها عالی پیش رفتن.

        ترکیب این فایل با فایل رابطه ای که انرژی نامیده ایم(اگر درست گفته باشم) با فایل فقط روی خدا حساب باز کن خیلی خیلی عالیه و هر بار که گوش میدم درکم بیشتر میشه.

        به خداوندبزرگ میسپارمت دوست ارزشمندم و آرزوی بهترین ها رو دارم واست.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    هاجر صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1639 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیزم و دوستان گلم

    استاد سپاسگذارم برای این فایل زیبا و پر از آگاهی

    استاد من تو این دوسالی ک مهاجرت کردم،چون وارد یک دنیای جدید شدم، خیلی جاها روی خداوند حساب کردم و کارها جادویی و روون پیش رفته و بعضی جاها شرک داشتم روی مردم حساب کردم یا روی عقل و تدبیر خودم و چوبش رو خوردم

    اما نکته و هدایتی که من با این فایل شدم و گغتم اینجا بنویسم تا هم یاد خودم بمونه،هم به دوستان کمک کنه اینه که من با هدایتی ک خداوندم منو بعد از شنیدن این آگاهی ها کزد اینه که اینکه در مسیر خداوند باشی و موحد باشی و به خدت توکل کنی ،به معنی زجر کشیدن و سختی کشیدن پشت سر هم نیست، برعکسش من اگر در مسیر خداوند و مسیر درست باشم باید کارها برام خیلی آسون پیش بره.

    یکی از خطرهایی که آدم وارد توحید میشه اینه که فکر میکنه باید سختی بکشی تا ایمانت رو به خداوند نشون بدی، که اینم ریشه ش عدم احساس لیاقت هست،

    من از فایل قدرت اراده در مقابل عملکرد مغز اینو فهمیدم، اینکه شما میگین موفقیت و پیشرفت های کوچیکتون رو هی بزرگ کنید،اینجوری مغز پاداش میگیره و میخاد این مسیر رو ادامه بده، حالا این میتتونه برعکسم باشه، چطور؟

    وقتی من بر طبق این شعر که زیاد شنیدیم که میگن

    هر که در این درگه مقرب تر هست جام بلا بیشترش میدهند

    وقتی من فکر کنم باید سختی بکشم و ایمانمو نشون بدم، بعد بیام اینو برای اطرافیان تعزیف کنم،یا تو سایت کمنت بنویسم از سختی زیاد و عملکرد خوبم و بعد پاسخ خدا و هی همه تحسین و تعریف که من چقد خفنم و با ایمان و قوی، این خطرناکه مغزم پاداش میگیره و هی ناخوداگاه درخواست شرایط سخت بیشتز ،بلای بیشتز میکنم تا مثلا نشون بدم توحیدی هستم.

    استاد شما تو جلسه سوم کشف قوانین میپرسین، که از نرسیدن به خواستتون چه نفعی میبرین؟ یکیش همینه.من اینو تازه متوجه شدم که خودم درخواست بلا و شرتیط سخت میدم.

    استاد شما تو راهنمای عملی میگین اینکه ما بخدا وصل باشیم باید کازا آسون پیش بره، گفتین ک من ونکوک رو الگو قرار ندادم، من محمد رو الگو قرار دادم ک همه ی کارا براش آسون پیش میرفت، همسر ثروتمند، حضزت علی که جاش خوابید جونش رو بخطر انداخت بزاش، مکه رو بدون خونریزی فتح کزد و غیره

    استاد این برداشت نادرست من از در مسیر خدا بودن ،بود . که خداوند هدایت کرد

    تامل کردم دیدم شما جایی نگفتین ک سختی کشیدین،زجر کشبدین، داشتین لذت میبردین و همه کارا براتون آسون پیش رفته.

    مرز باریکی هست بین اینکه من احساس عدم لیاقت داشته باشم و ترمز در برابر خواسته م وبیام هی اینو بذارم رو حساب امتحان الهی

    تو سوره حمد میگه راه راست،راه کسانی که بهشون نعمت و ثروت دادی، پس بیام ایندکیتور بذارم اگر در مسیر خداوند باشم باید روون بشه، بقول شما تو جاده آسفالتی سوت زنان برم.

    مثلا ما ده روز پیش باید از خونمون کوچ میکردیم، اگر گوش ب حرف مردم مبکردم خونه گرفتن با شزایط ما سخت بود، کسی رو هم نمیشناختیم تو این کشور ،پول زیادی هم نداشتیم، ولی گفتم توکل میکنم ب خدا و ازش خواستم، خیلی راخت مادرم زفتن تو یک مهمونی و اونجا یکنفر یک خونه رو معرفی کردن ،ایشون رو بردن، خونه ای بهتر ولی با همین قیمت فعلی ،خیلی زاحت درست شد و ظرف سه چهار روز همه چی حل شد، این نشون داد من ترمزی نداشتم ،خدا رو باور کردم، میخام این در تمام زندگیم برام اتفاق بیفته.

    من وقتی میگم خدایا من فقط تو رو دارم و روی تو حساب کردم، باید احساس قدرت و عزت کنم، نه احساس مظلومیت و تنهایی.

    باید تکرار کنم هر که در این درگه مقربتر هست ثروت و نعمت بیشترش میدهند عزت و لذت بیشترش میدهند

    هر که در این درگه مقربتر هست جام خوشی بیشترش میدهند.

    من تصمیم گرفتم مث شما باشم افتخارم این باشه که در مسیر خداوند باشم با باوزای درست ک خداوند کارا رو آسون بزام انجام بده، افتخارم این باشه ک چقد آسون ب همه چی میرسم، چقد هر روز زندگیم روونتر میشه، بیام آسون رسیدنم رو تعریف کنم

    استاد سپاسگزارم ازتون برای این فایل بینظیر و بهترین ها رو با عشق براتون میخام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1285 روز

      به نام خداوند بخشاینده ام

      سلام دوست عزیزم، هاجر جان

      خداروشکر ک هدایت شدم ب کامنت شما، چه درک زیبایی، ممنون از اشتراک تجربیات تون.

      امروز ب فایل قلبی ک ب سوی خداوند باز میشود هدایت شدم، توی اون فایل معنی ان مع العسر یسری را بهتر متوجه شدم، همیشه با خودم میگفتم من باید آسانی و سختی را باهم تجربه کنم، نمی دونستم معنی این آیه یعنی توی مسیر زندگی هم سختی هست هم آسانی یک عده خداوند رو باور میکنن، احساس لیاقت و ارزشمندی کسب میکنن و آسانی رو تجربه میکنن، و عده ای سختی رو تجربه میکنن. انتخاب با توعه.

      من میگفتم من این آسونی ک تجربه میکنم به همراش سختی هم میاد تا خدا منو آزمایش کنه، نمیدونم این چه درکی عه ک همش منتظر ی چالش ایمانم، اینکه خودمو ب خدا ثابت کنم. یکی نیست بگه ذهن عزیزم مسیر موفقیت و رسیدن ب خواسته ها آسونه، این جاده دیگه سربالایی عه، حالا دیگه وقت سوت زدن و ب خوشبختی رسیدن عه. هیچ آزمایش الهی ای هم قرار نیست بشی.

      دقیقا انگار میخوام بنده باایمانی خودم رو نشون بدم، بگم خدایا ببین تو لحظات سخت آینده هم من فراموشت نمیکنم و ب تو توکل میکنم درصورتی ک اصن اون ترس های واهی پیش نیومده و شرایط هی بهتر و بهتر میشه برام.

      چرا محمد رو الگو قرار ندم؟ ایشون همه ی کارا براش آسون پیش میرفت، همسر ثروتمند، حضرت علی که جاش خوابید جونش رو بخطر انداخت براش، مکه رو بدون خونریزی فتح کرد

      من وقتی میگم خدایا من فقط تو رو دارم و روی تو حساب کردم، باید احساس قدرت و عزت کنم، نه احساس مظلومیت و تنهایی

      چقدر باید تکرار کنم ک خوشبخت زندگی کردن آسونه، ب ثروت رسیدن آسونه، چون هیچ هدفی بزرگتر از خداوند نیست و وقتی ما روی دوش خداوند بنشینیم کارها ب راحتی و درنهایت عزت برامون انجام میشه.

      یکی از کارهایی ک خودم میکنم مثلا کسی میپرسه کارو بار چطوره همیشه میگم خداروشکر خوبه خداروشکر، ینی نگفتم ببین چندماهه کسب و کار زدی و خوب پیش رفته ب لطف خدا، حالا بیا الکی بگو هعی خاک خوری داره بالاخره، ی وقت چشمت نزنن، یه وقت نگن برو بابا بچه حالا تجربه اولته چند ماه زدی خوشی نزنه زیر دلت. و همیشه ب خودم میگم شرایط من روز ب روز بهتر و بهتر میشه چون من در مسیر خوشبختی در مسیر خداوند هر روز دارم پیش میرم پس راهی جز بهتر شدن شرایط نیست و اینجوری ب خودم اطمینان میدم ک اوضاعم بهتر و بهتر میشه و ترس از آینده رو از خودم دور میکنم. انما النجوی من الشیطان تا تو را محزون کند. پس بهش گوش نده و ب صدای امیدبخش الله گوش بسپار‌.

      در پناه الله باشی هاجر عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        هاجر صالحی گفته:
        مدت عضویت: 1639 روز

        سلام به ناعمه ی عزیزم

        عزیزم سپاسگزارم از نکات قشنگی ک تو کمنت اشاره کردی، مخصوصا این ترس از آینده ، که همش دعوت شیطانه و ترس از کمبود و بد شدن اوضاع.

        منم این سو برداشت رو داشتم ک البته این ریشه داره، چقدر تو فیلما میدیدم ک آدمای مذهبی زجر میکشن و منطق اینه ک اون دنیا پاداشش رو میده.

        ایمان زجر کشیدن و سختی کشیدن نیست، همینکه من در این مسیرم و باور کردم این قوانین رو یعنی ب خدا ایمان دارم، چون خداوند قانونه، همینکه من الان برای مهاجرت دومم باور کردم ک باید ترمزم رو بردارم بعد اتفاق میفته این ایمانه

        همینکه من قدزت رو از عوامل بیرونی میگیرم و میدم به افکارم این ایمانه، دارم ایمانم رو ثابت میکنم، همیتکه من در جهان فزیکی هنوز دری باز نشده برای خواسته م ،ولی من دارم ب فرکانس فرستادن و اصلاح فرکانسام ادامه میدم یعتی مومنم ،یعنی ب چیزی ک نمیبینم ایمان دارم،

        همینکه رسیدن به خواسته م طول کشید ولی نگفتم این حرفا چرته، گفتم حتما ترمزایی دارم ک نمیذارن وگرنه خدا کارشو ثانیه ای ب تعویق نمیندازه یعنی ایمان

        مسیری که اکثریت مردم باور ندارن.بگی میگن توهم زدی

        ایمان

        بنظرم ایمان یعنی همین ک این قانون رو صد در صد بپذیریم ، بشه اصل و اساس زندگیمون ، نه مثل اکثریت زیادی که شنیدن ولی ب چشم یک چیز فانتزی نگاه میکنن، اصل همه ی چیزای زندگی قزارش ندادن، مثلا یکسری ها هستن ک میگن : آره خب قانون جذبم هست ولی ببین دیگه این واضحه که اون طرفم بده با من،یا فلان قانونه، یا فلان تحریمه….

        الان ک فکر میکنم اینا یعنی بی ایمانی،، اگر میخام واقعا ایمانمو نشون بدم باید اینو باور کنم و تاثیر عوامل بیرونی رو از زندگیم ببرم بیرون

        بنظرم سه تا عامل هست نمیذاره ایمان آدم کامل بشه و باید روش کار کرد، اما قبلش بقول استاد همه چیز تکامل داره حتی ابراهیم هم تکاملی ایمانش زیاد شد، پس ویژگی های انسانیم مثل نسیان،ناسپاسی ،کفور بودن ،عجول بودنم رو در نظر بگیرم و خودمو سرزنش نکنم و بپذیرم خودمو و حرکت کنم ب سمت باور این قوانین

        عامل اول نجوای شیطان، که به سوی فحشا دعوت میکنع، من به شخصه خیلی کارا انجام دادم بعدش اومدم خودمو تحسین کنم،هی اومده گفته ن بابا فکر میکنی این ایمانه، در نظرم ناچیز جلوه میده

        دوم ، احساس عدم لیاقت هست، تو قرآان خداوند چقد از موهبت ها وکردتها و جایگاه مومنان گفته، منی ک احساس عدم لیاقت دارم ولی واقعا ایمانو نشون دادم بارها،هی میخام خودمو بذارم تو این جایگاه و امید بدم، عدم لیاقت میگه نه ،تو ک نیستی اینجا

        سوم، شنیده های غلطی ک سالها از مومنین داشتیم مخصوصا تو سریال ها،ک آدمایی ک سختی میکشن، هی امتخان پشت امتحان، و اینکه خدا پاداشش رو اون جهان میده، در مقابل این باید خودمو بترسونم ک بابا راه اون دنیا از این دنیا هست، اگر این دنیا مستضعف باشم اون دنیا بدتره عذاب، بخاطر دیده ها و شنیده ها و اطرافیانم ،ایمانم تو ذهنم قرین شده با سختی مظلومیت تنهایی

        باید هی تکرار کنم، همینکه من در این مسیرم یعنی ایمان آوردم ب خداوند ، وگرنه فرض کن اگر ایمانی نباشه در یک تضاد سخت دارم حسمو خوب میکنم لذت میبرم ،مگه دیوانه ام ،زده ب سرم

        نه این همون ایمان هست ب خدا ب قوانین،ب ساز کار جهان، و باقیش درست کردن باورای مناسب هست تا اتفاقات رقم بخوره ، کم کردن مقاومت هام هست

        در پناه رب باشی دوست خوبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1208 روز

      سلام ودرود من راازشهر زیبای یزد پذیرا باش

      هاجر عزیزم. دوست خوبم. چه خوب ترمز بزرگی راشناسایی کردی که البته این ترمز من هم بود وچه خوب هدایت شدم به کامنت شما.

      دوست عزیزم. واقعا هدایت خواستن تمرین انجام دادن باید بالذت باشه. اسان باشه.

      منم فکر میکردم حتما باید امتحانت سختی ازم گرفته بشه تا ایمانم راثابت کنم والبته هر موقع نمی‌توانستم. بخاطر کمال‌گرایی وطی نکردن تکامل. واینکه اصلا چرا سخت. چرا باید با چیزهای سخت امتحان بشم. وایمان نشون بدم.

      هاجر جاااان. وقتی قراره کار جهان اسان باشه. منم یکی از کل این جهان هستم. پس باید کارهای من هم اسان انجام بشه.

      وااای که چقدر خوشحال شدم به راحتی خانه ی خوبی پیدا کردید. چون باور داشتی می‌شود شد. واین یعنی برای هرچیزی این قانون میتونه جواب بده.

      منم میخوام ماشین بهتری داشته باشم. حتما خدا میتونه برام جورکنه با سادگی. شاید تو یک مهمونی. یا برخورد با یه دوست. از بی نهایت راهی که اسون هست وخدا خودش میدونه. وااای یه حس خوبی پیدا کردم.

      من فقط ازش درخواست کنم. ورها کنم. ساز وکار جهان اسانی هست. به اسونی میشه هدایتم کنه.

      مثل قبل. مثل ماشین قبلی که خریدم. خدایا شکرت

      ممنون بابت کامنت فوق العاده عالی که نوشتی

      تحسینت میکنم. افرین برایمان تو. افرین بر قلب مهربون وپاکت

      افرین که مهاجرت کردید وارد ترس ها شدید. افرین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2402 روز

    بنام خدای بخشنده ی مهربونم .

    سلام به اساتید عزیزم . دوستان نازنینم و هرکسی که داره این پیامو میخونه.

    خیلی خیلی ممنونم از خدای قشنگم به خاطر فرصتی که برای شنیدن این فایل توحیدی بهم داد و از طریقش کلی آگاهی به روح و وجودم پمپاژ کرد.

    استاد جون ازتون ممنونم به خاطر این که انقدر ساده و صادقانه و بی ریا و با ایمان میاید و برامون از توحید و از قوانین میگید.

    حتی اگر تموم فایلهای آموزشی و غیر آموزشیتون درباره توحید باشه ، حتی ذره ای برای ما که تشنه ی درک توحیدیم تکراری نمیشه .

    استاد من یه آنالیزورم .خدا این فرصت و لذت رو در من قرار داده که همه چیزو تحلیل و آنالیز کنم تا بفهممش و بتونم ببرمش توی زندگیم و ازش استفاده کنم . نمیدونمم چقدر درست انجام میدم .اما آنالیزام به کارم میان معمولا

    شما جدای از توحید که اصل اساسی تموم اون چیزیه که ما باید بدونیم و اجرا کنیم ، خیلی چیزا لابلای حرفاتون گفتین .

    وقتی برای بار سوم به صحبتهای ارزشمندتون گوش دادم ، به این فکر کردم که چقدر شما حرف و عملتون یکیه .

    شما وقتی میگید توحید اصله ، خودتونم سعی میکنید با همه چالش هاو تضادهایی که ممکنه همه رو فراری بده و ببرتشون توی پستو و قایمشون کنه، توحیدی عمل کنید .

    به نظرم اینه که جواب میده .

    وقتی با تموم وجودت هماهنگ با اون چیزی که میگی هستی ، قابل اعتمادی . اصلا یکی از ویژگیهایی که در وجود شما هست که باعث شده این همه مرید و شاگرد داشته باشید همین قابل اعتماد بودن و یک رنگ بودنتونه .

    شما وقتی میگید توحید اصله ، نمیترسید از هیچکسی که باهاتون سر جنگ برداره یا حرف نامربوط بزنه . این کار ساده ای نیست .

    از حرف تا عمل خیلیه . من باید ازتون اینو یاد بگیرم ‌ که وقتی میگم تنها و تنها قدرت زمین و آسمون ، تنها مدیر و مدبر جهان ، تنها یار و یاور ،تنها روزی دهنده آشکار و نهان ، تنها درمانگر، تنها حامی ، تنها رفیق ، تنها اجابت کننده ، تنها هادی و … خداست ، خجالت بکشم ازین که به یکی دیگه بگم که هوای منو داشته باشه یا چشمم به دست اون یا توجه اون یا لطف اون باشه .

    باید خجالت بکشم که کسیو قدرتمند و مهم بدونم . باید خجالت بکشم که نق بزنم . خودمو مهم بدونم . منم منم بکنم .

    باید یاد بگیرم یطوری رفتار کنم که شخصیتمو برعکس چیزی که میگم تعریف نکنم . چون من دهنم بسته ست . مراقبشم که حرف نامربوط نزنه اما تو ذهنم حرافی میکنه و قدرتو گاها میده دست غیر خدا ‌

    مورد بعدی که از میون صحبتهای ارزشمند و بینظیرتون درک کردم این بود که شما خودتونو وصله الله میدونید. صبح که داشتم فکر میکردم یاد غلام حلقه بگوش افتادم.

    شما به الهاماتتون عمل نمیکنید که نتیجه بگیرید . شما به الهاماتتون عمل میکنید چون اونارو مقدس و خدایی میدونید . حرف خدارو زمین نمیندازید. چون وصله ی خدا هستید . چون هررچی که بگه رو تا جایی که بتونید با کیفیت انجام میدید .

    شما خواسته های خودتونو در گرو هدایت خداوند میدونید .

    یه خواسته ای مدنظرتون هست و درباره ش صحبتم میکنید اما رهای رها هستین از نتیجه ، شما پایبندین به اون چه که خداوند بهتون الهام میکنه. چون که شما خودتونو لایق الهامات خداوند میدونید ‌. اصلا همینه که اینهمه نتیجه و دستاورد دارید . شما کسب و کارتونو کسب و کار خدا میدونید .

    نمیدونم تو کدوم جلسه اما فکر کنم تو دوره لیاقت بود که گفتین من اصلا نمیدونم چقدر درامد دارم ، چقدر مشهورم ، چقدر سایتم رشد کرده . مدتهاست که نمیدونم !

    من اینو که شنیدم انگار درهای جدیدی از فهم به روم باز شد ‌. شما اصلا دنبال نتیجه نیستین . شما چسبیدین به لحظه حال و توحید و اجرای الهامات و یک پله بهتر شدنتون .

    اینه که تغییر ایجاد میکنه ‌

    من وقتی اینو ازتون شنیدم گفتم اوکی منم ازین بعد توجهمو میدارم روی خودم و به فکر این که درامدم افزایش پیدا کنه نیستم . من فقط سعی میکنم از همین الانم لذت ببرم و شخصیتم رو بهبود بدم و با خدا رفاقت کنم .

    دقیقا از زمانی که شروع کردم به این شیوه پیش رفتم ، مدارم رشد کرد و درامدن بیشتر شد .

    نکته بعدی که بین صحبتهای ارزشمند شما چراغ ذهنمو روشن کرد این بود که خداوند قدم به قدم بهت میگه . شاید اون چیزی که الان بهت میگه هیچ ربطی به ایده ی اصلیت نداشته باشه اما تو اگر اجراش کنی و پایبند باشی به اون چه که بهت میگه ، نیروی الهامت قویتر میشه و اگر اجراش نکنی ، کمرنگ تر میشه ‌. وقتی نیروی الهام قویتر میشه تو با کارهای کوچیک نتایج بزرگو رقم میزنی . نه از نظر خودت ، بلکه توی جهان .

    استاد شما برای نتیجه گرفتن عمل نمیکنید ، شما برای بیشتر شدن ایمانتون به خداوند عمل میکنید چون تماما از گفته های خداوند پیروی میکنید تا جایی که بتونید . شما به نتیجه باج نمیدید . شما به هیچی باج نمیدید . شما رو دوش خداوند سوار شدین پایینم نمیاین . اونجا خیلی رفیعتر از کل نتایج عالمه. کیه که اینو درک کنه و بخواد ازون بالا نزول کنه و خودشو بیاره پایین .

    اصلا کسر شانه که رو دوش خدا بودن رو تمرین کرده باشی و بهش عادت کرده باشیو بخوای بیای پایین و به یه سری نتیجه که فانیه و این دنیایه باج بدی .

    برا همینه که شما مثل هیچ استاد دیگه ای نیستین و همه استادا شاگرد شماان .

    استاد شما دارید شخصیت خودتونو برای ما میگید . تو تموم فایلهاتون . دارید خودتونو تعریف میکنید ! تعریف کردن نه به معنای تمجید ! نه ! شما دارید با رفتارهای خودتون به ما میگید که اگر چه رفتاری داشته باشی برای زندگیت بهتره و نتایج بهتری داره .

    استاد شما حتی اینم از خودتون نمیگید. در این مورد هم وصل هستین به اون چه که خداوند بهتون الهام میکنه.

    برا همینه که صحبتهاتون میشینه به قلب و جانمون .

    شما همش سعی میکنید مثل صاحبتون بشید.

    طبیعیه که کسی که با یک ابر قدرت بپره بزرگ میشه.

    طبیعیه که کسی که از نیرون مطلق پیروی کنه خاص میشه.

    استاد شما به نسبت خیییلی از ماها کاملا تسلیم خداوندین. اجازه میدین تا هدایتتون کنه.

    ما هیچکدوممون از خدا دورتر از شما نیستیم. اما هرکی با توجه به باگهای ذهنیش ، داره راههای هدایتو به روی خودش میبنده .‌

    کی میتونه اینهمه رها باشه که اجااازه ی هدایت شدن بده ؟

    کسی که قانونو خیلی خوب درک کرده و داره ازش تو زندگیش استفاده میکنه.

    کسی که عجله نداره که به جایی برسه ، از همین جایی که هست لذت میبره .

    کسی که با بهبود باورای مخربش ذهنشو مثل آب زلال پاک کرده از هزاران آلودگی و سبکبال شده.

    کسی‌که باج نمیده به هیچ کسی و هیچ چیزی چون خودشو لایقتر از هر نتیجه ای میدونه ، روی احساسات و رفتارش کنترل داره .

    کسی که خودشو عزتمند میدونه‌.

    کسی که هربار میخواد شخصیت بهتری بسازه ، نه نتیجه ی بهتری . اینطوری همون موقع که تونست درست رفتار کنه نتیجه رو میبینه !

    استاد من خیییلی تحسینتون میکنم.

    من خیلی از خدا ممنونم که منو در مسیر دریافت اینهمه آگاهی از طریق شما قرار داد.

    خیلی قدردان اینم که میتونم انقدر واضح در همه فایها و سفرنامه ها یکرنگ بودن رو ببینم و ازتون یاد بگیرم.

    از خدا میخوام که به جانتون برکت بده و هرروز عزیزترون کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 867 روز

      این درک عمیق از این فایل منو نعشه عشق الهی کرد…

      چطور میتونم باور کنم این درک کردن رو، این توصیفاتی که نه از تو بلکه از خدای تو است….

      چقدر قشنگ گفتی که استاد نه میدونه چقدر ثروت داره و نه میدونه چقدر ملک داره و‌…. یه تلنگری زدی به من که کل وجودم لرزید

      منی که شب تا صبح نتایج رو مالی میدونم و فروش روزانه ام در حالم تاثیر گذاره خوندن این کلام معجزه ای است برای آرامش من و متوجه شدن من به اصل

      پناه میبرم به الله از کج فهمی ها و رنجها

      چقدر فرق است بین عمل کردن به الهامات برای رسیدن به نتیجه و عمل کردن به الهامات برای قوی تر شدن ایمان، پناه میبرم به الله از درک این قوانین و هدایت خالص و ناب

      چقدر من کوته فکر بودم و چقدر درکم پایین بود و چقدر خوشحالم که الان هدایت شدم به این فایل توحیدی و خداوند هدایتم کرد به راه مستقیم و مرا نجات داد از نتایج پوچ و زودگذر دنیوی و مرا هدایت کرد به اون گنج های الهی و اون پاداش‌هایی که خاص اولیائش هست…

      چقدر خوبه این نوع نگاه

      چقدر خوشحالم از خوندن این پیام

      احساس میکنم وارد مدار جدیدی از الهامات شدم ، تازه میفهمم که توکل یعنی چی!!!!!

      تازه دارم میفهمم که ایمان به غیب یعنی چی!!!!

      واقعا ممنونم که به الهامت گوش کردی و نوشتی..

      قسم به قلم و هر آنچه مینوسید….

      همه چی خودشه و من سجده میکنم به قدرت بی پایان و ابدی ، خدای بزرگم، خداوند یکتا و توانا و شکرگذارم بابت این آگاهی ناب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      الهام حامد گفته:
      مدت عضویت: 2863 روز

      غزل عزیزم ازت ممنونم، بینهایت ممنونم،

      چقدر درکت از صحبتهای استاد عالی بود، ازت ممنونم که نوشتی،

      بعداز ظهر دیروز از خدا یه سوال پرسیدم و ایمان داشتم که جوابمو میده و نصف شب هدایت شدم به دیدگاه ارزشمند و پر از نور تو، همیشه کامنت هات رو دنبال میکنم و کلی ازشون یاد میگیرم، خیر دنیا و آخرت رو برات می‌خوام.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مهستی خیرابادی گفته:
    مدت عضویت: 1632 روز

    به نام خداوندی که هر لحظه در حال هدایت همه ماست

    سلام استادجانم وهمه دوستان

    یه روز قبل از اینکه این فایل روی سایت بیاد داشتم تو خونه پیاده‌روی میکردم من زمانی که این کارو انجام میدم سعی میکنم با خودم وخدا حرف بزنم

    اون روز داشتم به خدا درخواستمو میگفتم ویه لحظه

    این جملات اومد به ذهنم خدایا همون طور که به حضرت موسی کمک کردی که از رودخونه رد بشه منم ازت کمک می‌خوام

    وبه خداوند گفتم وظیفه من این هستش که حالمو خوب نگه دارم بقیش باتو

    همون روز نشانه امروز من رو که زدم فایل توحیدی 6 که توی اون خونه پیش استخر بودی چنان آگاهی در اون مطالب بود اونجا در مورد اینکه فقط روی خدا حساب باز کنید وبه کسی به غیر خدا وابسته نباشید اونجا بود که فکر کردم به غیر خدا روی کسی حساب نکنم

    وتمامی کارهامو به خوت میسپارم

    خدایا شکرت که هدایت شدم این دوفایل که همزمانی داشتن باهم رو بشنوم ومصممتر از همیشه فقط روی خدا حساب باز کنم

    از شما استاد بزرگوار سپاسگزارم که این فایلهای فوق‌العاده رو اختیار ما قرار میدهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
  5. -
    لایق بهترین ها گفته:
    مدت عضویت: 2119 روز

    بنام احسن الخالقین

    سلام به بهترین استاد دنیا و خانم شایسته ی عزیزم

    من زهرا هستم.

    استاد سپاسگزارم بابت این فایل به موقع

    دیشب که فایلو تو سایت قرار دادین همون موقع برادرم بهم پیام داد گفت استاد فایل جدید گذاشته این در حالی بود که من لپتاپو خاموش کرده بودم که بخوابم و ساعت ده شب بود. ولی چون چند روز بود که خیلی تضاد داشتم و سردرگم بودم و خیلی منتظر خدا بودم که راهنماییم کنه دوباره لپتاپو روشن کردم و فایلو شروع کردم.

    استاد گوش دادن همانا و یک ذره آرام شدن همانا… بعد از اینکه چند بار فایلو پاز میکردم و به یاد میاوردم گذشته خودم رو؛ تمام شد و من به خواب رفتم. ساعت سه و نیم صبح از خواب بیدار شدم و تمام نجواهای ذهنیم شروع شدن. مثل صدای وز وز شدید زنبورها. شروع کردم یه چیزهایی که از فایل یادم بود رو خطاب به خدا گفتم. استاد دیشب اولین شبی بود که خدا رو اینقدر نزدیک به خودم دیدم… و باهام حرف زد… قبلا تا جایی که یادم میاد فقط سه بار الهام از درون داشتم و بقیش همش نشانه های خارجی بود. دیشب اول خدا آرامم کرد. چنان انرژی وصف نشدنی رو تجربه کردم هرگز تا حالا اون فرکانس قدرتمند رو تجربه نکرده بودم. فاصله میان قلب و گردنم ؛ خیلی این فرکانس شدید بود. شروع کردم ازش سوال پرسیدن. و اون یکی یکی جوابمو داد. حتی ازش پرسیدم برای من با این وضعیتی که توش قرار دادم, چه باوری چه ذکری رو مدام به خودم بگم؟ گفت به خودت بگو “تو بهترینی”. استاد بهش گفتم میخوام پولی که دارم رو دو برابر کنم. گفت راهنماییت میکنم. گفتم دوشنبه با استادمشاورم میتینگ دارم و هیچکاری نکردم. چیکار کنم؟ گفت فردا فلان کارو بکن فقط؛ خودم کمکت میکنم. صبح پاشدم اومدم سراغ این قسمتی که خدا گفته بود و کار تمام شده هست الان. استاد یک ساعت تمام حرف زدیم و منی که بیدار شده بودم و نجواهای ذهنیم حمله کرده بودن بهم، تقریبا یک ساعت تمام تو حالت بی ذهنی بودم. دو سه بار سوال پرسیدم ولی ذهنم یه کم بیدار شد و دوباره صبر کردم ذهنم آرام شد و پاسخ ها رو دریافت کردم.

    این معجزه دیشب من بود استاد. گاهی دلم میخواد فریاد بزنم بگم خدا منو رها نکرده. خدا خود خودش منو آرام کرد. ولی میگم مردم فکر میکنن من دیوانه شدم. ولی خود خودش بود. حتی من بهش گفتم تو این همه راه اومدی منو آروم کنی. گفت من جایی نرفته بودم. استاد؛ من هنوز بلد نشدم با خدای جدید ارتباط برقرار کنم. وقتی میگید خداوند در خدمت شماست، خداوند وظیفشه پاسخ ما رو بده و هدایتمون کنه، ما فقط باید بندگی کنیم؛ وقتی میگید خداوند انرژی که کل جهان از اون شکل گرفته و ما هم از اون هستیم. وقتی میگید باید ویژگی های مثبت خودمون رو باور کنیم. توانایی های خودمون رو باور کنیم. وقتی تمام روز تواناییها و موفقیتهارو بخوای به خودت بگی بلکه باورت بشن چقدر سخته که این وسط یادت نره به خدا هم بگی هر چی دارم از تو دارم. من اینارو فقط شنیدم و نمیدونم چطوری باید عملشون کنم. قبلا ها شب و روز از خدا میخواستم. همش خواسته هامو بهش میگفتم. انگار اون خودش ندونه! تازه با التماس و زاری میگفتم. یه روز که واقعا دیگه کم آوردم بهش گفتم ببین همین امروز باید بمن جواب بدی. پس تو کجایی من اینقدر صدات میزنم. دو ساعت بعدش یه دوست آمریکاییمون اومد خونمون و برای من یه کتاب فارسی هدیه آورد. بازش که کردم اولین جمله ای که دیدم این بود: “مرا با سرود و شادی بخوان!” گفتم پس خدا صدای آه و ناله رو نمیشنوه. خدا دوست داره صدای شادی بنده ش رو بشنوه. از اونور از شما یاد گرفتم گفتین خدا میگه تو بمن بگو چی میخوای ولی با فرکانسهات بگو نه با کلامت.

    هنوز این مبحث جدید خدا و ارتباط باهاش رو کامل متوجه نشدم. و برام گنگه. کی باید بگم من میتوانم کی باید بگم هر چی دارم از خداعه و کی باید بگم من از جزئی از خدا هستم. من این وسط فقط یه چیزو خوب میدونم: همه حرفهای شما حقیقت هستند چون قلب من گواهی میده با حس خوب.

    استاد؛ هر چی میرم جلو شرک های مخفی تری پیدا میکنم. فکر میکنم تمام شده باز میبینم نه هنوز مشرکم. هنوز ترس دارم. تو یه فایلی میگید اگر با این نیت با افراد ارتباط برقرار میکنید که یه روزی یه جایی دستتون رو بگیرن شما دارید با سرعت هر چه تمام تر خودتون رو از خوشبختی دور میکنید. استاد من اومدم این بخش رو برای خودم شخصی سازی کنم دیدم من وقتی با افراد ارتباط برقرار میکنم قشنگ منتظرم ببینم از من خوششون میاد! منو تحسین میکنن یا نه؟ این شرک خالصه.

    حالا از اینها بگذریم استاد. چقدر سوال دارم در مورد خدا استاد. تو فایلتون گفتین تو تیر نزدی خداوند تیر را زد. استاد من امتحان تافل داشتم. تو امریکا هم بودم. 8 روز بعدش باید میرفتم سرکلاس مینشستم و نتیجه امتحانم خیلی حیاتی بود. رفتم سر جلسه، همون موقع که شروع کردم دستشوییم گرفت از استرس و نمیفهمیدم چیکار دارم میکنم از شدت دستشویی. تو امتحان آنلاین هم هیچ جا نمیتونی بری موقع امتحان. بعد همینطور که رفتم جلو رسیدم به بخش رایتینگ صفحه من فریز شد. گفتم خدایا من تسلیم توام. و حسمو بد نکردم. تازه داشتم میترکیدم. دیگه یه نفر کانکت شد و یه کاری کرد من بتونم ادامه امتحانو بدم. وقتی تمام شد من دیدم که نمره م 58 از 60 شد برا دوبخش امتحان. باورم نمیشد. میگفتم این معجزه خدا بوده. خدا دیده که من گفتم تسلیم توام. تو داری امتحانو میدی. تو نمره رو میگیری برام.

    استاد؛ با دوره احساس لیاقت گفتین موفقیت هاتون رو بنویسید و مرورشون کنید. نوشتم ولی ته دلم میگفتم اعتبارو داری میدی به خودت؟ اخه تو اصلا سر جلسه میدونستی داری چیکار میکنی فقط خدا بخاطر باورهات اومد کمکت.

    کاش یه مرز واضح و ثابتی باشه. من قبلا متواضعتر بودم در برابر خدا. همیشه بهش میگفتم من نیازمند توام. من بدون تو یه روزم نمیتونم زندگی کنم. ولی چی شد که کج فهمی کردم و گفتم خدا سیستمه کامله. من فقط باید باورهامو درست کنم و عمل کنم، کافیه همین. ایا واقعا کافیه؟ نه، به قول شما قارون هم باورهاش درست بود هم کار میکرد، ولی خاشع نبود در برابر خداوند. یادمه شما گفتین همه پیامبرا دعاهاشون با ربنا شروع میشه. همشون به خدا میگن تو اربابی.

    استاد با تمام وجودم میفهمم این صحبت های شما رو. من چه میدونستم آمریکا چیه؟ خدا بمن تضاد داد من مطمئن شدم در مورد خواسته م. به وضوح رسیدم. و خودش منو آورد آمریکا.

    میخواستم ازدواج کنم بهش گفتم تو منبع عشقی قلبمو پر از عشق کن. خودش یه انسانیو فرستاد سمت من که تا حالا اسمم رو صدا نزده و گاهی دلم برای اسمم تنگ میشه. همیشه میگه عزیزم.

    میخواستم برم بهترین مدارس شهرمون درس بخونم؛ میخواستم کلاس زبان برم پولشو میفرستاد وگرنه بابا مامان من که پولی نداشتند.

    میخواستم حقیقت رو بفهمم، منو با شما آشنا کرد. میخواستم خودمو دوست داشته باشم؛ ادمایی رو فرستاد تو زندگیم تا با رفتار بدشون متوجه بشم، بیشتر از اینها ارزشمندم.

    استاد هر وقت رو برگردوندم، خدا بجام مبارزه کرد. هرجا رو زور خودم حساب کردم؛ خورد و خاکشیر شدم.

    استاد یه جا تو فایلهاتون گفتین من همه کارهایی که تو زندگیم کردم رو با همین قوانین تونستم خلق کنم. من این جمله به دلم نشست هی میام به خودم میگم من این کارایی که کردم…!!!! ای دل غافل! حالا شما شاید دویست بار تو ذهنتون گفتین خدایا تو همه کارهارو برای من انجام دادی؛ من چی؟ من فقط دنبال اینم که یه جوری خودمو باور کنم. نمیدونم باید خودمو باور کنم تا به خداشناسی و خداباوری برسم. یا باید خدا رو باور کنم تا به خود باوری برسم. پناه میبرم به خداوند از کج فهمی هام.

    استاد، تمام وقت هایی که بهش گفتم خدایا همه چیز بین من و توعه من از دیگران انتظاری ندارم، برام همه کاری کرد. هر وقت یادم رفت و به خودم یا به ادما تکیه کردم ناامید شدم و احساس عجز و ناتوانی کردم. هر وقت ترسیدم از کس دیگه، جهنم رو به معنای واقعی تجربه کردم. استاد؛ چقدر خوب میشه اگر بتونم باور کنم هر کسی تو جهان خودشه و نمیتونه بیاد تو جهان من چیزی خلق کنه. دیشب اینطور تصور کردم، که هر کسی یه جهانی داره که خودش مرکز اون جهانه و نمیتونه بره تو جهان ادم دیگه ای و براش کاری بکنه یا بهش اسیبی بزنه. حتی نیت کنه به کسی آسیب بزنه، تو جهان خودش له میشه و خارج هم نمیشه از جهان خودش. و این دیدگاه کمی به افزایش درکم از توحید کمک کرد. استاد من آرزو دارم روی شونه های خدابشینم و سوت بزنم و لذت ببرم و ستایشش کنم.

    استاد تو این فایل گفتین من رفتم سهام خریدم تا ایمانم قوی تر بشه به هدایت خدا. چندین روزه میگم چطور ایمانمو بیشتر کنم و حالا تو این جمله شما فهمیدم. باید عمل کنم به هدایت های خدا. تا بیشتر باورش کنم. تا بیشتر تسلیم بشم. چند روز پیش در راستای همین موضوع گفتم خب حضرت ابراهیم چطوری ایمانشو قوی کرد. یادم اومد که حضرت ابراهیم به خدا گفت چطوری مرده ها رو زنده میکنی و خدا نشونش داد. همون روز گلدون گل رزمون مرده بود عملا. من اصلا بلد نبودم چطوری باید به گل و گیاه برسم. یه کم قربون صدقه گله رفتم و گذاشتمش کنار پنجره یه کم نور بخوره. امروز رفتم دیدم برگای ریز جدید زده بیرون و انگار از اون حالت مرگ یه کم برگشته! ولی هنوز تو کما هست. خلاصه گفتم به همین راحتی که گل رو زنده میکنه، مرده ها رو هم زنده میکنه.

    ای خدای آسمانها و زمین، ای بی نهایت من، بازگشت دوباره مرا به سوی خودت بپذیر… پروردگارا… تو نور زندگی منی و من هرگز لحظه ای بی نیاز از تو نبوده ام و نیستم… جاویدان من، تو ربی… تو قدرتمندی… لطف تو بمن بی نهایت است… تو از میان تمام موجودات مرا گرامی داشتی… بمن کرامت دادی… مرا خلیفه خودت روی زمین قرار دادی… آسمان و زمین را به خدمت من درآوردی… پروردگارا… کمکم کن هر روز ایمانم به تو از روز قبلم بیشتر شود… تو برای من کافی هستی… من با تو پرواز میکنم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
    • -
      محبوبه استخری گفته:
      مدت عضویت: 1737 روز

      سلام زهرا جان چقدر کامنتی که نوشتی خوب بود چقدر دیدم منم مثل شما فکر میکنم

      منم دچار این کج فهمی شدم که من افکار باورهام درست کنم دیگه کافیه

      چقدر اون مثال استاد درمورد قارون شما خوب متوجه شدی

      باور خوبم خداست که میاره توذهن ما همون افکار درست درادامه اون توکل به خداوند ودرجهت خواسته هامونه

      خداست که باور افکار خوب میاره تو ذهنمون بعد احساس خوبی که بما میده وفرکانسهای که می‌فرستیم تبدیل میشه به اون خواسته

      خیلی جاها باور کردیم وازخودش خواستیم اونم سریع راحت برامون انجام داده

      ولی جاهای بوده که ربط دادیم به عوامل بیرون خدارو ضعیف کردیم به اون خواستمون نرسیدیم

      یا مغرور شدیم

      وقتی کامنت شما روخوندم یه چیزی تو ذهنم روشن شد و چقدر فهمیدم منم گاهی این کج فهمی ها رو دارم

      یا گفتین میخواستم ازدواج کنم

      گفتم خدایا تو منبع عشقی چقدر شده فکر کردیم یکی دیگه میتونه به ما عشق بده نمیدونستیم این خداست که عشقش رو از طریق این بنده اش داره بما میده

      کاش همیشه یادمون بمونه که همچی خداونده

      چرا گاهی فراموش می‌کنیم و غرق میشیم تو زندگی روزمره

      دوست عزیزم سپاسگزارم از کامنتت شاد موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        لایق بهترین ها گفته:
        مدت عضویت: 2119 روز

        سلام دوست خوبم.. محبوبه عزیزم…

        ممنونم که برام نوشتی… و خوشحالم که کامنتم مفید بوده برات.

        استاد خیلی خوب توضیح دادن بخش توحید رو، ما فراموشکاریم. ولی من هنوز ارتباط سیستم و خاشع بودن و تسلیم هدایت بودن و عزت نفس رو کامل درک نکردم که به مرحله اجرا درش بیارم. امیدوار استاد عزیزمون، بیشتر برامون توضیح بدن. شاید اون نمازهای یومیه برا این بودن که من یادم نره خدا همه کارامو میکنه. ولی من با بدبینی نمازو کنار گذاشتم فکر کردم اینها هیچ احساسی توش نیست و یه سری کلمه هست فقط و تاثیری نداره تو زندگیم.

        چقدر من راه نرفته دارم… خدایا خودت بمن بصیرت بده…

        استاد عزیزم ممنونم بابت این فایلهای ارزشمند و گرانبها

        خدایا شکرت که گوشم لایق بود این آگاهی ها رو بشنوه.

        ممنونم از کامنتت محبوبه عزیزم. امیدوارم بتونیم مثالهامون رو تبادل کنیم با هم و به درک بهتری برسیم تو این زمینه.

        ممنونم دوست گلم

        در پناه خداوند یکتا و مهربان باشی…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حنان دریس گفته:
    مدت عضویت: 759 روز

    سلام به استاد عباسمنش

    امروز صبح طبق معمول همیشگی که ساعت 6 و نیم میرم پیاده روی و یکی از فایل های شمارو گوش میدم به سایت سری زدم که ببینم قسمت بعدی ذهن قدرتمند رو گذاشتید یا نه و دیدم که توحید عملی رو گذاشتید تعجب کردم و اولش فکر کردم که یکی از فایلهای قدیمیه که دوباره اومده بالا و دانلودش کردم و گوش دادم.

    با اشک مینویسم که دقیقا همونی بود که میخواستم

    این روزا انگار خدا از زبون شما با من صحبت میکنه و هر چیزی که نیاز دارم رو بهم یاد میده

    دنیام عوض شده قبلا خیلی فکر میکردم ولی خیلی جاها ذهنم قفل میشد چون یک سری آگاهی هارو نداشتم ولی الان میدونم که منبع از کجاست از کجا داره آب میخوره

    نمیدونم چطور بنویسم که حالم چطوره

    من مدتها بود خودمو گم کرده بودم و الان پیدا کردم ، خودمو در خدا پیدا کردم و جهان به چشم من جور دیگه ایه

    خدایا بی نهایت سپاسگذارم بابت امروز این لحظه و این فایل

    من قدم در راهی گذاشتم که فکر میکنم خدا قراره خیلی چیزا بهم بده اما قبل از همه اون نعمتها امروز با این فایل بهم گفت: «و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی»

    من اگر قرار بود کاری رقم بزنم و نتیجه ای بگیرم تا بحال گرفته بودم پس از این به بعد اگر نتیجه ای پدیدار میشه من نبودم خدا بوده که انجام داده

    من هر لحظه باید اون رو بندگی کنم و اون به من میده میده میده میده

    و بزرگترین چیزی که میتونست بهم بده خودش و ایمان به خودش بود که داد و من باید تقویتش کنم و هر روز شکر گذار باشم و قشنگ زندگی کنم با حس خوب.

    بله خداوند همه کارارو داره انجام میده ، مثل مهاجرت من و همسرم به یزد که یک باره اتفاق افتاد و وضعیت ما عوض شد

    دقیقا چند روز بعد از سکونت تو این شهر من دوره 12 قدم رو شرکت کردم و قدم اول رو خریدم

    الان که تو این شهر هستم با خیلیا که صحبت میکنم که از شهرای دیگه برای کار اومدن درآمدشون زیاد نیست و خیلی مزایایی که شرکتی همسرم اونجا کار میکنه همون میده اونا ندارن و خیلی قبل از ما اومدن اینجا

    درآمد همسرم به سرعت رشد کرد با اینکه تازه وارد بوده و هنوزم بعد از 6 ماه هست ولی حقوقش به اندازه ی فردی هست که 20 ساله داره اونجا کار میکنه

    و نعمتهایی که هر روز خداوند داره به ما میده و ما فقط باید سپاسگذاری کنیم و از زندگی لذت ببریم ️

    از خداوند هدایت میطلبم و میخوام که هر روز و هرلحظه به آگاهی هام اضافه کنه و بهم شجاعت بده.

    ممنونم استاد جان دعای من برای شما سلامتی و در پناه الله بودنه️️️

    خیلی حرف دارم ولی اشکها و احساسم نمیذاره که بیشتر بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای:
  7. -
    فاطمه و رسول گفته:
    مدت عضویت: 1085 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم

    و همه دوستای بهشتیم

    تو کامنتم میخوام از توحیدی که خدا کمک کرد و

    یه کم یاد گرفتم بنویسم .

    اگه یک سال ونیم پیش میگفتن بیا و از خدا بگو و بنویس

    میگفتم خدا بزرگه و قدرتمنده

    به هر کی بخواد قدرت میده

    به هرکی بخواد ثروت میده

    خلاصه توزندگیت خدا باید برات روی خوش بخواد

    و هراتفاق وتضادی هم می دیدم زورکی و بادلخوری و زبانا میگفتم وخدایا شکرت

    سرنوشت ماهم این جوری بوده

    خودت این جوری صلاح دیدی و خواستی

    راضیم به رضای خودت ولی باحرص میگفتم ……

    بی عرضگی خودمم گردن خدا مینداختم

    بلههههههه چقدر شرک !!!!

    خدا باید بخواد باور غلطی که با سیستم بودن خدا و درک جزیی از قانون توسط خودخدا وآگاهی های استاد تا الان تونستم تازه هضمش کنم که هرچی خودم بخوام خدا هدایتم میکنه به سمتش چه خوب چه بد .

    استاد یک سال ونیم هست که من تازه دارم با خدا عین آدمیزاد حرف میزنم و میگم و می نویسم

    فاطمه ای که 33سال با غرور نماز میخوند و طلبکارانه با خدا حرف میزد

    داد میزد سر این خدای مهربون

    بلد نبود رو خودش کار کنه

    زندگی شو و نداشته هاشو میدید و آه حسرت میکشید

    که چرا خدا برا من نمیخواد !!!

    الان داره تو دفترش از نعمت هایی می نویسه که سالهاس بوده و نمیدیده

    چقدر بزرگی خدایا

    تو خیلی راحت میتونستی بنده ناسپاسی چون من رو نابود کنی

    اما دستمو گرفتی

    خدایا چک ولگدهایی که براساس قانون جهانت نوش جان کردم و خسته شدم و مستاصل شدم و اعتراف کردم که من

    دیگه بریدم پس خدایا کجای زندگی منی ؟

    همون جا که تسلیم شدم

    منو هدایت کردی به این بهشت واین استاد .

    آره استاد توحیدی و عزیزم

    توحید کار خودش میکنه

    خدا خودش کلی آدمو از زندگی من حذف کرد و دور کرد بدون اینکه من زور بزنم .

    خدا خودش خیلی جاها بجای من حرف میزنه و من سکوت میکنم .

    خدا نعمت ها وثروتهایی از خزانه غیبی خودش وارد زندگیم میکنه بی منت که اصلا منطق وعقلم حیرون می مونه

    من از خدایی که سالها تو ذهنم از دستش عصبی بودم و بی عدالت میدونستم

    رسیدم به خدایی که بهم لبخند میزنه

    دنیا دنیا به قلبم با نشونه ها وهدایت هاش عشق میده

    حالا من که خودمو لایق حرف زدن با خدا هم نمیدونستم دارم این روزها بهتر و آرومتر باهاش گفتگو میکنم

    اشتباه میکنم و پناه میبرم به آغوش خودش که پراز مهر ومحبته .

    خدایی که منو با بنده های دیگه مقایسه نمیکنه وهمین طور می پذیره

    نیاز نیست واسطه ای رو برای حرف زدن باهاش قرار بدم .

    خدایی که درگاهش همیشه بازه

    میگه خواسته تو فقط بگو وبسپار به من

    من بلدم خدایی کنم

    حتی میگه زحمت نکش و به چه جوریش فکر نکن و درگیر نباش

    برو حال کن

    لذت ببر

    عشق کن و تو کل کن و احساس تو خوب کن

    رو خودت کار کن که فقط قدرت رو از منه خدا بدونی

    یاد بگیر بی خیال باشی و بتونی اعراض کنی

    یادبگیر شکرگزار داشته هات باشی و به این همه زیبایی که آفریدم توجه کنی

    ایمان بیار به منه خدا که

    خوب میتونم ناممکن هارو ممکن کنم

    خدایی که سالها جلوش قد علم میکردم و میگفتم من میتونم من می تونم

    این مدت بارها گفتم خدایا من نمیدونم ها

    من نمی تونم ها

    من چیکاره ام آخه

    وقتی تو هستی خیالم راحته و با تسلیم شدن من راهکارها وهدایت هاش از راه میان ، بارها گفتم که منشا این اتفاقات خودتی و بهم توفیق شکرگزاری داده

    که اگه ذره ای از خودم دونستم قشنگ متوقف شدم و جاده خاکی رو نشونم داده.

    همین خدا تو خواب تو سفر تو پیاده روی

    تو بازی با بچه ام حتی تو خرید کردن از زبان بقیه آدمها هدایتم میکنه .

    دلم قرص میشه که خوب حواسش هست .

    خوب داره از من حمایت میکنه

    خوب داره خودش تاییدم میکنه

    خوب داره برام تو رفاقت سنگ تموم میذاره

    خدایی که اگه بهش ایمان بیاری راضیت میکنه

    خدایا من نمیتونم از بزرگی و مهربونیت بنویسم وبگم از بس که عشقی .

    با اینکه من بهت شرک داشتم

    من قدرت رو به بقیه میدادم

    بازم برام خدایی کردی .

    هر جا اومدم خودی نشون بدم گند زدم

    هشت سال دست از سر بچه خودم برنداشتم و هراشتباهی میکردم میگفتم

    دارم تربیت میکنم و همون روزها هم جهان با چک‌ولگدهاش داشت به من سخت میگرفت تا ادبم کنه .

    تازه اینجا یادگرفتم که آخه فاطمه تو کی هستی چه قدرتی داری که دم از تربیت بزنی ..

    بسپار به اونی که لایقشه

    بسپار به خدایی که شایسته ی پرستشه .

    وقتی با مقاومت زیاد کم کم دارم اینکارو میکنم دارم میبینم

    خدا هزاران برابر بهتر ومهربان تر از من داره تربیت میکنه

    فرصت رشد بهش میده

    حتی هدایتش میکنه

    کاری که منه مادر نمیتونستم اما اون خوب داره انجام میده

    من باید هزاران ساعت دوره میدیدم تا اعتماد به نفس یاد بچه هام بدم اما زمانی که تسلیم میشم که بی تاثیرم همین خدا وارد عمل میشه و هزاران برابر بیشترازمن

    وقت میذاره برا بچه هام ..

    خدایی که تو این بهشت بهم حتی قدرت و فرصت کامنت نوشتن میده .

    یه اتاق شخصی میده و

    استادی تو مسیر هدایتیم قرارمیده که هربار میام ازش بنویسم واژه کم میارم

    چشام اشکی میشه وصف ناپذیر میشم

    قلبم پراز مهربونی میشه

    یاد میگیرم تو هرلحظه از زندگیش

    کناردستش خدارو باور داره .

    خدایی که قادرمطلق هست

    عشق وعشق وعشق میده وهمین کافیه .

    سپاسگزارم استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم

    عاشقتونم

    خدا حفظ تون کنه ان شاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
    • -
      معصومه گفته:
      مدت عضویت: 2258 روز

      سلام ب فاطمه ای ک از بهشتی که ساخته داره برامون حرف میزنه

      میدونم ک میدونی چقدر فوق‌العاده ای

      میدونم ک میدونی چقدر بی نظیری با این اگاهی هایی ک از خداوند دریافت کردی و روح مارو با خوندنش پرنور میکنی ….

      میدونی امروز قلبم پراز وجود خداوند شده اصن چجور باید ازش بگم ک چطوری منه بنده شرک ورزشو اهل خودشو اسمونا کرده …خدایی ک باهام با دست های عزیزش روی زمین حرف میزنه و اسمونیم میکنه

      آخ از این اگاهی هات

      اشتباه میکنم و پناه میبرم به آغوش خودش که پراز مهر ومحبته .

      خدایی که منو با بنده های دیگه مقایسه نمیکنه وهمین طور می پذیره

      نیاز نیست واسطه ای رو برای حرف زدن باهاش قرار بدم .

      خدایی که درگاهش همیشه بازه

      میگه خواسته تو فقط بگو وبسپار به من

      من بلدم خدایی کنم

      حتی میگه زحمت نکش و به چه جوریش فکر نکن و درگیر نباش

      برو حال کن

      لذت ببر

      عشق کن و تو کل کن و احساس تو خوب کن

      رو خودت کار کن که فقط قدرت رو از منه خدا بدونی

      یاد بگیر بی خیال باشی و بتونی اعراض کنی

      یادبگیر شکرگزار داشته هات باشی و به این همه زیبایی که آفریدم توجه کنی

      ایمان بیار به منه خدا که

      خوب میتونم ناممکن هارو ممکن کنم)

      منی ک سالهاست ب ضمن خودم تو مسیرم ولی تا خدارو پیدا کردم طول کشید من داشتم اماده میشدم برای این روز ها ک با وجود هر اشتباهی ام ک کردم بازم بیام در درگاهت و قلبم مطمئن باشه ک تو درو براش باز گذاشتی همیشه این در بازه من خودمو از تو دور میدیدم ک نمیومدم

      فاطمه عزیزم میخوام بهت بگم تو گلی از گل های این سایت بهشتی هستی ک وقتی کامنت شما و رسول جانتون رو میخونم قلبم از زیبایی حرفاتون باز میشه.

      دیروز پارچه ای ک از بازار سفارش دادم رو قرار شد برام تیپاکس کنن من گفتم قبلش بگن چقدر هزینه میشه کمی بعدفروشنده گفت ک ما خودمون حساب کردیم براتون همون لحظه گفتم خدایا این رزق امروزم از طرف تو بود سپاسگزارم از این لطفت.اینو از اون کامنت شما ک موقع بیرون اومدن یکی براتون درو باز کرد و شما اینو رزق امروزتون از خدواند دیدید و این جمله شما هم برای اون روز من،رزق بود ک دیروز منم تجربه کردم

      سپاسگزار خداوندم ک وجود منو با این سایت بهشتی وصل کرده

      فاطمه جانم ممنونم از وجودت تو این سایت.

      میبوسمت :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      علی بهره ور گفته:
      مدت عضویت: 3229 روز

      سلام به فاطمه و رسول عزیز

      چقد کامنتتون زیبا بود مخصوصا جایی که به خودتون و فرزندتان سخت گرفتید برا تربیت

      دقیقا اتفاقی که بر ا من پیش می‌رفت من هم‌میخواستم بچه ام با اعتماد بنفس باشه بچه ام‌با احساس لیاقت فتق العاده باشه و سختگیری ها بر خودم و او داشتم ولی دیدم وقتی رها کردم اون احساس لیاقت و اعتماد بنفس خودش یواش یواش ایجاد میشه نمیخاد با زور و فشار بهش یاد بدیم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1318 روز

      به نام هدایت الله

      سلام و درود بیکران به خواهر خوبم توحیدی وارزشمند وفعال ومادر نمونه همچون محمد حسن دوست داشتنی

      از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی و چقدر لذت بردم از این همه زیبایی و جذابیت شما از نوشتن همچین کامنتی که در نوع خودش بی‌نظیر بود

      خیلی وقته به خاطر کار کرد محصولات لایق کامنت نوشتن دوستان خوبی همچون شما ورسول جان نداشتم

      آنقدر کامنت شما تاثیر گذار بود که خودم رو متعهد کردم که برای شما کامنت بزارم چون شما بهترین وچقدر قابل تحسین هستید

      بهت تبریک میگم فاطمه جان که اینقدر خوب وعالی قانون رو بلدی واجرا میکنی چون این نوشتن شما اصل واساس هدایت وتوحیدی تر شما را می‌شود حس کرد

      بهترین ها را برای شما بانو مهربان آرزومندم دلم برای رسول جان خیلی تنگ شده هر کجا هستید شاد وسلامت وثروتمند باشید انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    دکترای احساس حمید مهدیزاده گفته:
    مدت عضویت: 2360 روز

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    سلام گرم من را پذیرا باشید در این روزهای سرد زمستانی

    چقدر خوشحالم هدایت خداوند از زبان استاد عزیزم دوباره آمد

    شیرین ترین و جذاب ترین بخش توحید عملی پایه و فندانسیون زندگی

    استاد چقدر این فایلای توحیدی تون مغز ما رو باز میکنه

    اینکه در مورد هدایت ها و الهاماتتون صحبت می کنید که خداوند کارهارو انجام میدهد مهم ترین پاشنه اشیلی هست که همه ما بهش نیاز داریم

    انسانی میتونه بیشترین هدایت ها و الهامات رو دریافت کنه که ذهنیت قدرتمندی داشته باشد .

    این جنس از شناخت خود و خداوند هست باعث هدایت در این مسیر توحیدی می شود

    هر چقدر خودت رو بیشتر می شناسی بیشتر روی قدرت خداوند حساب باز میکنی و حتی نمک زندگیت رو هم از خدا میخوای

    این روزها خیلی نیاز دارم با توحید بسوزانم ریشه های مخرب شرک رو در درونم که تمام انرژی ام را گرفته

    تنها آرامش قلبم شنیدن صدای خداوند هست

    چقدر خوبه وصل نیرویی بشی که تو رو بزاره روی شونه هاش ببره تو رو

    چقدر خوبه همیشه فکر میکردیم این قدرت ها توی کارتون ها میتونه باشه و همیشه آرزوم بود همچین نیرویی باشه کارهای منو انجام بده حواسش ب من باشه همیشه توی بغلش باشم

    مثل کودکی که نیازمند محبت مادرش هست دلش میخواد مهر و محبت دریافت کنه از مادرش عشق دریافت کنه و مادرش همیشه حواسش بهش باشه و کارهارو براش انجام بده و هر لحظه کنارش باشه چقدر شیرینه و لذت بخش من همچین ارتباطی رو میخوام داشته باشم

    میخوام همه کارهام رو بهش بسپرم و اعتماد کنم

    وصلش ک میشی مثل GPSهست که تو را از ساده ترین مسیرها راحتترین مسیرها و کارهارو برات انجام میده بدون اینکه بخوای تبلیغات کنی باج بدی و تاوان های سنگین پس بدی او براحتی همه کارهارو برات انجام میدهد

    چقدر تشنه این توحیدم دلم میخواد آگاهی م بیشتر بالا بره و متصل بشم بهش

    یادم هست وقتی من فقط لذت میبردم او چقدر بهم کمک میکرد کارهارو انجام میداد عزت آبرو و احترام شده بود برام اما من ناآگاه بودم نمیدونستم

    خودم تبلیغ میکردم از راههای که تو میگفتی و چقدر اتفاقات خوب میفتاد همه کارهارو داشتی تو انجام میدادی اما زمانی که قدرت دادم به عوامل بیرونی و روی ذهن خودم حساب کردم از همه جا رانده شدم

    چه دوستانی داشتم چقدر دست خدا شده بودن برام و کارهارو برام انجام میدادن اما من تواضع نداشتم نمیدونستم باید اعتبارش رو بدم ب خدا و دور شدم ازین مسیر از چشمه ای خودبخود می جوشید

    ابراهیم ابراهیم ابراهیم استاد شما بهترین نمونه شخصیت ابراهیم هستید برای ما

    بیشتر باعث میشید ما اشنا بشیم با این شخصیت تسلیم و توحیدی ابراهیم

    همیشه فکر میکردیم این داستانا برای ما نیست

    اما اکنون متوجه شدیم این داستانا تمثیل هایی هستند برای اینکه درس بگیریم و زندگی خودمون رو طبق این اصول پیش ببریم تا هم در این جهان بهترین هارو تجربه کنیم هم در آن جهان

    خدایاشکرت ک این جلسه توحیدی عملی هدایت شدین و این خواسته من بود زمان بیشتری طول بکشه بین جلسات ذهنیت قدرتمند کننده بچه ها بهتر بتونن روی خودشون کار کنند

    حالا که کامنتم رو خوندین لبخند بزنید دوستتون دارم یا علی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
  9. -
    داود گفته:
    مدت عضویت: 1946 روز

    سلام بر استاد عزیز مهربان سلام بر خانواده گرم و صمیمی و توحیدی عباسمنش

    باز هم یک فایل توحیدی خیلی ارزشمند که به من یاد آوری کرد که هیچ وقت به خودت مغرور نشی و لحظه ای از یاد رب العالمین غافل نشی و لحظه ای فکر نکنی که خودت هستی که داری کارهارو انجام میدی همیشه یادآوری کنم به خودم دربرابر قدرت رب العالمین هیچی نیستم

    قدرتی که این این رگها و مویرگها این چشم من این این مغز من به این پیچیدگی این قلب من وتمام اعضای بدن بگیر تا این کهکشان‌ها و این ماه و خورشید ستاره و اقیانوس‌ها و کوهها و جنگل‌ها و اسمانهاهمه وهمه در ید قدرت اوست. الله اکبر. استاد عزیزم من از شما یاد گرفتم همیشه سعی کنم به خودم یادآوری کنم این تیرانداختن خدارو، این متواضع بودن دربرابر خدارو، این که خدایا تو داری کارهامو انجام میدی من ضعیف و ناتوانم، اینکه هر خیری ازتو برسه به من فقیرم، اینکه خدایا تو راه رو نشون بده من تسلیم فرمان توام

    و یاد گرفتم همیشه اعتبار کارهامو به خدا بدم

    ‌استاد عزیزم جاهایی بوده که به خدا توکل کردم و ایمانم رو بهش نشون دادم اونهم کارهامو انجام داد و جاهایی بوده که روی دیگران حساب کردم وضربه خوردم.

    سال 95 بود یادمه یک عده ای از آشناها تو عسلویه کار می‌کردند ومن به یکی از اون آشناهام گفتم برای من کار درست کنید تا من هم بیام (من اطراف مشهد زنگی میکردم و اون زمان هم از برنامه های شما خبر نداشتم)

    خلاصه اون بنده خدا گفت باشه بیا من برات کار درست میکنم. و من هم راه افتادم رفتم عسلویه‌، ومن مشغول کار شدم که به یک ماه نرسید اون شرکت گفت اقا ما شمارو نمیخوایم از فردا نیا سرکار. نا امید شدم و احساس بدی داشتم. چند روزی اونجا بودم باز به یکی دیگه از فامیلامون گفتم من اینجوری شده داستان الان بیکارم برای من کار درست کن.. و اون هم با آشنایی و سابقه کاری که در اونجا داشت برام یک کار ساده درست کرد که برم سرکار. ومن مشغول کار شدم وبعد از یک مدتی همون فامیلم که برام کار درست کرده بود.، یک شب بهم زنگ زد فلانی چرا نمیای از ما سر بزنی من برات رو انداختم کار درست کردم و ازین حرفا. اون موقع بود که بغز گلومو گرفت و یک چیزی تو وجودم گفت ببین روبقیه حساب نکن. ومن همونجا رو به آسمان کردم گفتم خدایا منو ببخش غلط کردم.

    دیگه یادمه اخرای سال بود ومن هم ازدواج کرده بودم و تا آخر سال 95 اون کارو ادامه دادم و سال جدید که برای تعتیلات اومدم مشهد ایمانم به خدا نشون دادم و دیگه برنگشتم عسلویه. با اینکه بیکار بودم هم خانمم و هم اون فامیلمون گفت چرا نمیخوای بری کار نداری و همسرم میگفت خرجمون ازکجا میخای در آری و ازین حرفا ومن تو دلم با خدابسته بودم و ته دلم آروم بود میدونستم خدا بارمو روی زمین نمیذاره..

    وبعد گفتم خدایا هیچ ایده ای ندارم و چون به رانندگی علاقه داشتم رفتم ثبت نام کردم برای گواهینامه پایه 2 . وهی باخدا صحبت می‌کردم و میگفتم خدایا خودت درست کن. تا اینکه درست روزی که من کارهای گواهینامه ام تمام شد (چقدر جالب این همزمانی توسط خداوند رخ داد) یکی از دوستانم بهم زنگ زد گفت داود فلان شرکت در نزدیک مشهد تازه تاسیس شده و درخاست نیرو داده اگه خواستی برو یک مصاحبه بده.

    ومن چقد خوشحال شدم گفتم این از طرف خداونده. ومن رفتم و اونجا استخدام شدم و شرع به کار کردم. و چقدر اتفاقات عالی تو آن شرکت برام رخ داد که منو بردن تو یک قسمتی از شرکت که چقدر کار اونجا راحت بود و من شاید در طول روز 2 ساعت کار می‌کردم و میدونستم همه این کارهارو خدا برام انجام داده. و به خودم میگفتم ببین وقتی که از خودش میخای همه چیزو برات مهیا میکنه خدایا شکرت. ومن تو اون شرکت 5 سال کار کردم و سال سوم یا چهارم بود که با سایت استاد آشنا شدم و با کارکردن آموزه های بی نظیر استاد باز بعد از 5 یا6 سال سابق کاری تو اون شرکت ایمانم رو به خدا نشون دادم و میخاستم تصفیه کنم برم سراغ شغل مورد علاقم. و باز هم مخالفت همکاران خانواده مواجه شدم. ولی من تصمیمم گرفته بودم. چون یک بار انجام داده بودم و تواون شرکت صدتا اتفاق عالی افتاد که خدا دستمو رها نمیکنه.. ایندفعه با دوتا بچه استعفا نامه نوشتم حتی اون مسئول گزینش به من گفت چرا میخای بری مگه کار جدید پیدا کردی تو که نیروی خوبی هستی و ازت راضی هستیم. مثل استاد که از شرکتشون تو بندر عباس گفته بود میخام برم دنبال اهدافم.، من هم به اون مسئولمون گفتم میخام برم دنبال اهدافم. گفت پشیمون میشی. گفتم اگه اومدم اینجا منو راه ندید. و باز هم خداوند پاسخ داد به این یک ذره ایمان و حرکت من وافراد و شرایط رو وارد زندگیم کرد و داستانش طولانیه. الان تو شغل مورد علاقم در حال کار هستم. و سپاس گذار خداوند هستم. استاد عزیزم از شما بی نهایت سپاسگذارم که این قوانین کیهانی رو به آموزش می‌دهی تا زندگی بهتر شادتر سلامت تر ثروتمند تر برای خودمون رقم بزنیم. از خانم شایسته عزیزهم بسیار سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
    • -
      آذر نادران گفته:
      مدت عضویت: 1382 روز

      سلام دوست عزیز

      خوشحالم با آموزشهای استاد عزیزمون که دستی از دستان خداست

      وبه نظرم آدمهایی که تواین سایت هستن همشون بالیاقت و باارزش هستن که خداآدم باارزش و بالیاقتی مثل استادروبه زندگیشون آورده

      چقدرِانسان هست کا دارن زندگی میکنن و اصلا از مسیرلذت بخشی کا ما درش هستیم اطلاعی ندارن

      پس این خودش نشون میده باارزش و بالیاقت هستیم

      چقدرقشنگ گفتین

      کا هرجاروی دیگران حساب کردین

      چیشد

      وجاهایی که سعی کردی بنده حق باشی وفقط روی خودش حساب کنی و اعتبار هر کاری روبه خدا بدبم

      چقدربدون منت کارهات عالی پیش رفته

      البته اینم تکامل میخواد

      تاروی خودش تنها حساب باز کنی و توحیدی عمل کنی

      به قول استاد حضرت ابراهیمیم هم اول ی نشونه هایی دید از اینکه خدابراش کارها روانجام میداد

      بعد کم کم ایمانش اونقدرقوی شد

      که به اون حدرسیدکه فرزندش و قربانی کنه

      ازخدامیخوام درمسیری که هستیم توحیدی تربن عالمش باشیم

      چون این مسیر ماروبه بهترینها میرسونه

      .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        داود گفته:
        مدت عضویت: 1946 روز

        سلام دوست عزیز

        به قول استاد تو یکی از فایلها میگن‌‌؛ دلیل تمام بدبختی آدمها از شرکی است که در وجودشونه

        واقعا اگه ما بتونیم در تمام لحظات زندگی روی خداوند و هدایتش حساب کنیم زندگی بهشت می‌شود ولی من خودم شخصا به دلیل شنیده هایی که از جامعه خانواده گذشتگان به من رسیده یک دفعه نمیشه تغییر کرد و به قول استاد به اندازه ای که درک میکنیم و عمل می‌کنیم به همون درکمون نتیجه میگیریم واین هم یک مسیر تکاملی است که باید طی بشه ودر نهایت ازشما دوست عزیز سپاسگذارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محمدعلی قماش چی گفته:
    مدت عضویت: 1393 روز

    سلام به استاد تمام،سید عباسمنش و همچنین آموزگار مهربان خانم شایسته

    خدا شاهد هست که چند روز پیش داشتم معنای آیه وما رمیت اذ رمیت رو برای عزیزم میگفتم

    که رمی یعنی پرتاب کردن

    مثل رمی جمرات در موسم حج که جمرات جمع جمره بمعنی سنگریزه هست و می‌شود پرتاب سنگ به دیوار شیطان.

    آگاهی بی‌نظیر بمن دادید که وقتی اعتبار همه امور را از خداوند بدانی، اتفاقا هدایت ها و الهامات بسراغ تو می آید.

    بشرط تسلیم

    نفی قدرت خود

    بشرط فقر الی الله

    و البته دستاوردهایی که از این طریق حاصل میشود،کاملا ماندگار لذت بخش هست

    برعکس اتفاقاتی که بزور خواستم خودم بدست بیاورم،که توام با نارضایتی و دلخوری و بدعاقبتی شد.

    اعتماد به خدا یعنی اینکه فرض کن،تو قرعه کشی بانک یک ماشین برنده شدی و رئیس بانک گفته ده روز دیگه کارهای سند و پلاک انجام میشه و بهت تحویل میدیم…آنگاه در آن ده روز چقدر احساس آرامش و لذت داریم .چون مطمئن هستی که تو برنده ای

    بخدا سپردن یعنی آرامش محض

    بقول استاد،بهر میزان که تو آرامش داشته باشی ،تو در مسیر رسیدن به خواسته هات هستی

    خداوندا خودت اعتماد بخودت را در دل ما قرار بده

    خودت بشین پشت فرمان

    من دیگه نمیخوام امورات را کنترل کنم

    تو بهتر از خواسته هایم برای من میخواهی

    تو آگاهی، خودت هدایتم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای: