اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم سلام دوستان معنوی و توحیدی
وسخر لکم اللیل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره ان فی ذلک لابات لقوم یعقلون
سوره نحل آیه 12
وهم شب و روزو خورشید و ماه را برای زندگی شما در گردون مسخر ساخت و ستارگان آسمان را به فرمان خویش مسخر کرد در این کار آیت و نشانههای قدرت خدا برای اهل خرد پدیدار است.
الله و اکبر
استاد عزیزم سپاسسسسسگزارم بابت تهیه این فایل زیبا و توحید ی
خدای من جان جانانم چه قدر به موقع داری تمام کارها را برایم انجام میدهی
چقدر به وقت معین من را آگاه و هوشیار میکنی
خدایا شکرت
استاد این چند روز که فایل اومده روسایت نمیدونی چه حالی شدم
چقدر جهان خداوند دقیق و کامل است
خدایا شکرت که مرا همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت و شرایط عالی قرار دادی
استاد این روزها تمام اتفاقات پر از خیر و برکت خدا در زندگی ام شده
هر لحظه بهش میگم خدایا من هیچی نمیدانم و هیچی نیستم هر آن
ه دارم ازان توست
خدایا قدرت تویی عشق مطلق تویی دانا و توانا و حکیم و قادر و غفور و رحیم تویی روح پاک تویی رئوف و مهربان ترین مهربانان تویی ای جان جانانم سپاسسسسسگزارم
من هیچی نمیدانم تو علمت بر تمام عالم محیط است
الخیر و فی ما وقع
تمام زندگی ام را گرفته
خدایا شکرت
استاد حال دلم دگرگون شده به هرآنچه که در اطرافم درونم بیرونم آسمان و زمین بنگرم خدارا میبینم
خودش شاهده که کریدیت تمام کارهام رو بخدا داده ام میدانم که هم خودم وهم تمام بارهام رو بدوش گرفته
خدایا شکرت
خدایا از هر خیری از تو به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم و محتاجم
خدایا هر لحظه تو مرا هدایت کرده ای
نشستم تویی برخاستند تویی بالا تویی پایین تویی چپ و راست تویی تمام نفسهایم دم وبازدهایم با قدرت تو برمی آید و فرو می رود
خدایا شکرت
خدایا شکرت که با هر کار هنری که انجام میدهم با نام میاد تو آغاز میکنم و میگم تویی که داری برام میکشی تویی ظرف هارو برام آماده میکنی تویی مشتری میشی سفارش میشی حساب بانکی ام شدی خدایا همه کاره ام تویی
اگر غذای سالم برای سلامتی ام درست میکنم خودت همه جوره مواظبشی و بهترین و خوشمزه ترین فرارو برام آماده میکنی که خودم وعزیرانم با عشق نوش جان کنیم
اگر تمیزی میکنم انرژی و تمیزی تمام کارهایم را بتو داده ام
خودت تمام خانه را برام منظم و مرتب کرده ای
خودت بهم گفتی در نظم دادن به خانه دقت کن منم گفتم چشم و خودت تمام کارها رو انجام دادی
خدایا شکرت
اگر بازی پینگ پنگ میکنیم خودت ضربه هامو داری بهتر میکنی خودت داری بهم امتیاز میدی و یاد گیری کامل تویی
خدایا شکرت بخاطر توانایی های که در وجودم قرار داده ای
خدایا شکرت که حتی حمام رفتنم هم کاره توست که مرا از هر گونه آلودگی پاک کرده ای با آب پاک و روان مرا هر بار شستشو میدهی قلبم را سرشار از نور خودت کرده ای
خدایا شکرت که نور آسمان ها وزمین هستی
مالک اصلی تویی هر آنچه را خلق کردهای پاره ای از وجود پاک تو هستند تو در همه چی قرار داری
جهان را سراسر انرژی و عشق الهی است
خدایا شکرت که من در مقالات متواضع و فروتن و تسلیم هستم در مقابلت خدایا هوش و قدرت و توانایی ام تو هستی
من بدون تو هیچ ام
خدایا من به هر خیری از تو برسه فقیرم
خدایا تو دانایی تو سمیع و بصیر و توانا هستی تو غفورو رحیم ورحمانی
هر آنچه دارم از آن توست و از تو به من رسیده
عزتم آبروم عشقم سلامتی ام روابطم محبتم مهربانی ام صداقتم راستی و درستی همگی ام مال اوست معنویت و خوشبختی و سعادت در دنیا و آخرتم هم از آن توست
خدایا من بدون تو هیچی نیستم
با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هرچه خواهی کن
خدایا تمام اجزای بدنم که بدرستی کار میکنند همگی کار توست
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تو نانی به کف آری و به غفلت مخوری
خدایا شکرت
خدایا شکرت برای عزت و احترامی که در من قرار داده ای و همه برای من عزت و احترام قائل هستند
استاد یه مورد که دوروز پیش تو باشگاه استادمون گفت الهام یه شماره بگو تا بچه ها با نظم بعدش بیان حرکات ژیمناستیک انجام بدن
منم گفتم به نام نامی الله شماره 5
حالا شماره پنجمون که کلاس دوم ابتدایی و چند روز پیش که مسابقه داشتن بچه ها وسط مسابقه بلند شد بی اجازه و اومد وسط زمین و تورهای مسابقه ناراحت شدن و چندتا توصیه کردند و در آخر تشویقش کردم رفت از جایی که باید با اجازه بلند شه و وسط زمین نباشه رفت نشست
حالا همون شاگرد که من با شماره انتخابش کردم دوباره همون کار رو تو باشگاه بازهم تکرار کرد و کسی حواسش نبود یه لحظه من من اومد تو ذهنم و گفتم از همینجا تو باشگاه خودمون نظم رو رعایت کنیم که تو مسابقات بهتر عمل کنیم و مربی باشگاه خیلی از این یاد آوری موضوع خوشحال شد و بچه ها دیگه سعی میکردن با نظم بهتری به کارشون ادامه بدن و من چقدر گفتم خدایا شکرت من یه لحظه مثله برق اومد تو کلامم تو بودی بهم یاد آوری کردی گفتی خدایا شکرت
و چقدر بچه ها با من راحتن و دلشون برام تنگ میشه و دوست دارن کنارم باشن
خدایا شکرت که هر لحظه مرا هدایت و حمایت میکنی من اعتماد دارم
کلام اطرافیانم تو هستی
هر کاری میخوام انجام بدم از تو میپرسم
یه مدت بود روستا نرفته بودم تا خواسته در قلبم شکل گرفت دوروز پیش سریع نشونش اومد و عمه ام زنگ زد و گفت میخوام برم مشهد همون لحظه گفتم خدایا این تویی که داری بهم میگی امروز برو روستا خونه مادرت منم گفتم چشم با بچه ها جمع کردیم رفتیم یه شب موندیم و تجربه عالی بود و سرتاسر برام برکت خدا شد . چقدر شکرگذار این خدای خوبم هستم هر چه قدر شکر گذاری کنم بازم کمه
خدایا شکرت
همه کاره ام تویی و هر قدم در پیشرفتم در کارهایم تویی که تکاملی مرا رشد میدهی
خدایا شکرت کمکم کن تا خوب زندگی کنم و جهان را جای بهتری برای زندگی کردن کنم
خدایا شکرت که تمام عزیزانم هم با تغییر من تغییر کرده اند
همسرم و فرزندانم در کنارشون هر لحظه به لطف خدا دارم لذت میبرم
با تنهایی های خودم لذت میبرم
خدایا شکرت که من دریافت کننده الهامات الهی ات هستم
خدایا شکرت که من هرروز بهتر از روز قبلم هستم
خدایا شکرت که خیلی جاها به مو رسیده ولی پاره نکردی قوی ترم کرده ای
قدرت تویی به من هم قدرت داده ای جان جانانم سپاسسسسسگزارم
تمام کارها رو تو داری برام انجام میدهی
قلبم پر از الهامات الهی شده خدایا شکرت
الان هر مسیر ی که میرم از خودت میپرسم و درسترین مکان و زمان بوده برام
خدایا شکرت
جهان بر پایه خیر ونیکی است خدا منبع اصلی خیر است
خیر و نیکی ها از طرف خداست
شر و بدی از طرف خودمونه
خدا همیشه هست من باید دریافت کننده خوبی باشم
خدایا شکرت که درهای نعمت و ثروت و فراوانی و خوشبختی و روابط عالی و معنویت و سلامتی و رزق بیحساب و سعادت دنیا و آخرت را به زندگی ام سرازیر کرده ای
مارمیت اذ رمیت
خدایا همه کاره ام تویی
هرکاری که مرا به سمت خواسته هام میبره در اولویت است مهم منم که در راه خدا باشم
الان شاید خیلی ها دوست نداشته باشن بهم میگن تو جمع هامون نیستی ولی خب من گوش ها و چشمهایم را در راستای خداوند قرار داده ام و در همه کس و همه چیز تو را میبینم خدا یا شکررررررت
بینهایت سپاسگزارم
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سپاسگزارم استاد توحیدی که کلام خدارا برکت کردی در زندگی ما و آرامش الهی را به زندگیمان هدیه دادی
خدایا شکرت که منبع اصلی عشق و محبت تویی و گیرایی مرا بالا بردی از نشانه ها و ایده ها و الهاماتت
خدایا شکرت که با تو در هماهنگی عالی هستم و چرخ زندگی ام روانتر شده همه کاره ام تویی
سلام به هم مسیران من در این جاده جنگلی زیبا و توحیدی که ردپاهای مرد عمل رو دنبال میکنیم و هربار ما رو میخکوب میکنه و شگفت زده. سلام به عزیزدل استاد که دیشب باهاش تو خواب کلی رفتم اینور و اونور و تفریح کردیم و لذت بردیم و بالا پایین پریدیم.(مریم جان تو خوابم من بودم و شما و کلی لذت بردن انگار اومده بودی ایران و داشتم زیبایی ها و جاهای قشنگ رو بهت نشون میدادم و چیزهایی که تغییر کرده و یکهو گفتیم خیلی تنها بودیم بریم پیش عزیزدل هامون باز با اونا هم بیایم دور بزنیم وای چه خواب شفافی بود و چقدر حس خوب بود چقدر خنده و قهقه داشت توی خوابم و چقدر خوشحال بودم. چقدر برام عجیب نبود انگار واقعا دوست چندساله من بودی ک باهات دارم راه میرم تو چمن ها میرم، کنجکاوی میکنم بهت چیزهایی رو نشون میدم. و یک گوشه خوابم یادم اومد پس کو استاد کو حسین(همسرم). وای چه جالب این مریم شایسته اینقدر من باهاش دوست بودم یعنی خبر نداشتم. چه جالب من چقدر باهاش صمیمی هستم و نزدیک و خودمو ازش دور میدیدم و تو خواب از این همه تعجب کردم و میگفتم چه جالب و قانون رو یادم میومد که هرچیز چیزی را جذب کرد…خلاصه علاوه بر استاد دیگه شما هم تو خواب هام ورود کردی اونم به عنوان رفیق فابریک من.)
خدایا شــکـرت برای این همه خیری که داری به من میرسونی
خدایا شکرت که جواب سوال های این چند روزم رو بهم دادی. اصلا هی استپ میکردم هی هنگ بودم. از کجا چه جوری. خدا گفت این منم که دارم برای تو حرف میزنم سووال داشتی و اینم جواب هات. نشانه میخواستی که در مسیر درستی اینم جوابت بــله که درست به چی شک میکنی. حتی به همین عقل کوچیکی هم که داری شک میکنی. خودت خواستی خودت فایل توحیدی و درک بهتر توحید و عملت رو توحیدی کردن رو خواستی. خودت گفتی چطور بازم توحیدی عمل کنم تو درس خوندن و ادامه دادن و در مسیر خواسته قرار گرفتنم. خودت خواستی بدونی چطور باید چرخ زندگیت رو روان تر کنی. حودت برات سوال پیش اومد که بدونی “ایگو” چیه و میخواستی بری سرچ کنی و یادت رفت و خدا از زبان بهترین معل و استاد دنیا ساده و روان بهت گفت و گفت اصلا زیاد دنبال اینجور مفاهیم نباش حالا یکی هم بهت بگه ایگو قوی داری اصلا مهم نباشه و الان که مینویسم متوجه میشم اونم نشونه بود تا به یاد بیارم خیلی رو عقل خودم دارم حساب میکنم. خیلی دارم روی منطق خودم حساب میکنم و اعتبارها رو دارم به خودم نسبت میدم. فهیمه خودت خواستی بری پیش مربی یوگات و دیداری تازه کنی و ازش بخوای بهت یک مدیتشین یاد بده تا استرس و اضطراب هایی که شاید بیاد بتونی بهتر کنترل کنی و بازم خدا خودش اینجوری بهت جواب دادکه بهترین مدیتیشن چیه ایـــنــه که در برابر خداوند متواضع باشی. خودت از خدا خواستی باور محدودکننده و مانع رو بهت نشون بده. غرور داره میگیرت که مثلا خیلی زحمت کشیدی و درس ها رو داری یاد میگیری. و منم منم داشت میکرد داشت ذهنت جفتک مینداخت. بیا ببین این شــرک رو. این مورچه ریز و سیاه رو ببین داره راه میره. بدون تو هیچی نیستی تو عدی نیستی هر چی الان هستی خدا بهت داده، هر ایده درس خوندن حتی همین الهام کنکور شرکت کردن بعد 12 سال رو خدا بهت داده، خدا جسارت رو در تو بیدار کرد. فکر کردی خودت فکر کردی با عقل خودت نه اصلا اینطور نیست سخت در اشتباهی. اینا همش ایده های خداست. اینا همش از طرف خداست. تو ازش خواستی و اون در این غالب ها خودشو بهت نشون داده و بت گفته اینجوری پیش برو اینجوری درس بخون. اینجوری امسال رو تموم کن. اینجوری قوانین رو درک کن. اینجوری به قوانین عمل کن. این فایل رو هم خدا خواسته ضبط بشه میبینی استاد هم گفت نمیدونه نمیدون چی شد. اینا همش کار خداست. خدا گفت استاد حاضره شاگرد مشتاق هم حاضر خب الان تو گوشی هم خورده میفهمه ایراد کارش رو. میفهمه شرک هاشو. میفهمه چطوری توحیدی تر عمل کنه. این شرک ریزه خودشه. این شرک در درون و عقل و منطق های خودش نهفته. داره به خودش و توانایی های نسبی که بدست یاره مشرک میشه و دار غرور میگیش، داره مغزت جفتک میندازه و منم منم راه انداخته بــیا حالا که هی چند روزه داره درخواست میکنه بهش بگیم از زبان سید حسین عباس منش بهش حالی کنیم. آخه نفهمید اون روزی که خوب پیش رفت و چندتا تست رو خوب زد در درونش خیلی ریز غره شده بود و میگفت ببین چقدر خوب پیش رفتم، چقدر خوب یاد گرفتم و بعد یکهو مهمون های بی موقع و یکهویی اومد و تمام برنامه هاش رو ریختم بهم. اصلا از همه افتاد. بازدهی اش کم شد. اینا هم منم بودم ولی نفهمید حالا بزار بگم بنده ی خوب و مخلصم، بنده موحد که هدایتی آموزش میده بهش بگه ایراد کارش رو…خداجونم خیلی قشنگ پس گردنی بهم زدی گرفتم کجای درس رو نگرفته بودم، آره من رو خوم خیلی حساب داشتم میکردم، خیلی روی توانایی خودم، عقل خودم حساب میکرد، روی کتاب ها و چیزهایی که خوندم و باید میخوندم خیلی حساب میکردم خدایا چشم غلط کردم. اینا همش تویی، اینا همش علم تو بوده، اینا همش ایده هایی از سمت تو بوده، خدایا ممنونم خدایا سپاسگزارم اصل رو میخواستم تشخیص بدم میخواستم بدونم روی چی کار کنم بهم اینقدر بلند و واضح گفتی.
آره اون اتفاق بده اون اتفاق به ظاهر بد که اومد وقت منو گرفت، تمرکز منو گرفت و برنامه های منو ریخت بهم خیری بود از سمت تو به من. آگاهی بود تا درس رو بگیرم.اون مسافر یکهویی تو خونمون، اون مهمون های یکهویی همش نشانه بود همش استپی بود که یکم فکر کنم کجای کارم کجای کارم ایراد داره و چقدر قشنگ درس و آگاهی رو به من گفتی خدا جون. خداجون چطور ازت سپاسگزاری کنم که اینجوری منو از خواب غفلت بیدار میکنی.اینجوری منو بینا میکنی هوشیار میکنی به خودم به شرک هایی که مانع های مسیر موفقیت و خوشبختی من هستند.خدایا عاشقتم که اینقدر هوامو داری و منو میذاری روی شانه هات و خودت منو میبری.چقدر حس بیدار شدن و آگاه شدن خوبه. چه حس خوبیه وقتی بینا میشی و میبینی.
در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:
کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
کــجاها خداوند درها رو برام باز کرده:
^ همون جایی که قصد کردم که زندگیمو تغییر بدم و قانون خدا محک بزنم و جوری شرایط اون روزها که میخواستیم مهاجرت کنیم پیش رفت که واقعا با منطق جور در نمیومد و مسیر اینقدر هموار. اینقدر که در ظرف یک هفته کل وسایل خونه از دست و پامون رها شد، سبک بارتر کوچ کردیم از دیار خودمون 23 دیماه1399. خدا درها باز کرد و چنان هموار مسیر و جریان ها پیش میرفت که تو ابرا بودیم انگار.
^ همون جایی که میخواستیم از اولین خونمون جابجا بشیم و تسلیم خدا شدیم و احساس مون رو خوب کردیم و دقیقا فقیر بودیم به هر خیری که بهمون برسونه و فقط راه افتادیم پیاده روی کردیم بدون اینکه دنبال خونه باشیم، بریم املاکی یا اصلا تو فکر خونه گرفتن باشیم و بعد خدا ایده نگاه کردن گوگل و آدرس رو بهمون الهام کرد و بعد گفت همی آدرس رو توی دیوار سرچ کن و بعد آگهی رو ببینیم که فقط کمتر از دوساعت روی دیوار اومده و اون بشه همین خونه ایی توش هستیم. این خونه رو خدا پیدا کرد ما چقدر فراموشکاریم.چقدر یادمون میره خدا همه کارها رو میتونه برامون انجام بده ولی هی یادمون میره اینا رو دارم با خودم بلند بلند حرف میزنم بیام این فایل و این کامنت ها و یادآوری ها رو به یاد بیارم و به خودم میگم فهیمه چرا یادت میره. به یاد بیار هر وقت عقلت رو خاموش کردی و تسلیم خدا و محتاج خیر خدا شدی خدا چنان برات درست کرد و چنان راه هموار شد که اصلا هیچ کسی نمیتونست اینجوری برات درست کنه. از کجای خونمون بگم از پنجره های بزرگ و پرنورش، از دسترسی داشتن مون به مترو و بزرگراه محلاتی و امام علی، از صاحبخونه عالی و همسایه های عالی مون، از فراوانی پارک و فضاهای سبز اطراف خونمون، از محله امن و آروم و قشنگ مون، از دسترسی خوب و نزدیک مون به بازار گل و بازار بزرگ. از چی بگم. اینا رو ما چطور میخواستیم پیدا کنیم اونم با اون پول کمی که داشتیم. ما که اصلا بلد نبودیم اصلا بچه و بزرگ شده این شهر نیستیم.چطوری اینجا هستیم همش اعتبارش به خدا میرسه حالا من چطور یادم میره و اعتماد نمیکنم تا همه امور زندگی ام را به خدا بسپارم. واقعا چرا فراموش میکنم. همینه خدا هی گفته تکرار چون میدونه منـه انسان فراموشکارم و به تکرار برای یادآوری نیاز دارم و کار من به یادآوردن و تکرار کردنه. میخوام به یاد بیارم که هرجا دست هام رو بردم بالا و گفتم خدایا من تسلیم خدا برام کولاک کرده. سورپرایزم کرده. حالا بازم میخوای سورپرایز بشی چشم هاتو ببند و دستاتو ببر بالا بگو من تسلیمم.
آقاجان من تسلیمم.
آقاجان من فقیر و محتاجم به تو.
آقاجان من عقلم نمیکشه من چیزی درک نمیکنم تو میدونی تو بلدی تو همه کاره ایی. من فقط باید بندگی ام رو بکنم. خدایا تو 99% خدایی ات رو بکن و منم قول میدم سمت خودم و اون 1% که سپردی به خودم رو درست انجام بدم و بندگی ام رو بکنم. بنده محض تو باشم. بنده مخلص تو باشم. بنده تسلیم تو باشم. بنده سر به زیر و تسلیم امر تو باشم. بنده ایی باشم به اربابش اعتماد داره به اربابش جز چشم چیزی نمیگه.خدایا کمکم کن راه بندگی کردن رو یاد بگیرم. خدایا میخوام بنده خوب تو باشم بنده ایی که تسلیمه؛ متواضع و سر به زیره. بنده ایی که جو نمیگیرش حالا یک جای خواب خوب بهش دادی، غذای سالم و عالی بهش دادی فکر کرده کی هست حالا جو بگیرش بخواد قلدری کنه و بگه منم کسی هستم. نه بابا بشین سرجات تو چیکاره ایی تو این ذره هایی ک داری از فضل اربابته، تو هر چی داری مال اونه چطور جرآت میکنی در برابر محضر اون منم منم کنی. هر چی هست مال اونه و اون بتو بخشیده پس فکر نکن خودت کاره ایی هستی. خدایا غلط کردم هرجایی یادم رفت تو همه کاره ایی، همه چیه من مالِ تو بوده و تو به من بخشیدی.خدایا اشتباه کردم غلط کردم سعی میکنم یادم نره و این اشتباه فراموشکاری ام رو تکرار نمیکنم اما خدا جون تو که میدونی ذات من فراموشکاره پس همینجوری خودت کمکم کن و با پس گردنی واضح یادم بنداز تا برگردم درست بندگی کنم و همیشه و همواره متواضع در برابر تو و در محضرتو و در عالم تو قدم بردارم. و حتی در مسیر قدم برداشتن به سمت خواسته هامم گام هایی متواضع و خاشعانه بردارم با کبر و غرور قدم هام رو پیش نرم. فکر نکنم الان واسه خودم عقلی دارم و خودم واس خودم کاره ایی هستم.
^ خدایا چطور یادم میره دستانی که اومدن برام پول شدن و بدهی های بنده هاتو پرداخت کردن.
^کجاها بود خیلی جاها بود. اصلا همین عروسی شگفت انگیزمون سراسر دست خدا بود چون اون موقع من کم آورده بودم بعد 6 سال در عقد بودن و بی پولی و ورشکستگی و خودش برام چنان عروسی و جشنی گرفت که باید یادم بیاد. اون موقع قانون رو نمیدونتم ولی یادمه شبی که با تمام قلبم گفتم به من چه خودت میدونی خودت درست کن، جور کن و نمیدونم چطوری و من چگونگی اش کار نداشتم چنان کمتر از یکماه همه چی درست شد که شد به یادماندنی ترین جشن عروسی و پیوند برامون.
خدایا شکرت که منو در مسیر خواسته هام اینگونه هدایت میکنی.خدایا سپاسگزارم برای هدایت های بی وقفه ات.
من از شما بیشتر سپاسگزارم که خوندی.که برام نوشتی و نقطه آبی رنگ رو بهم هدیه کردی. که اینجایی که روی خودت اینقدر قشنگ کار میکنی. از کامنت من کلی درس و نکته برداشت میکنی و مرور میکنی و مرور و مرور. باید و باید تکرار کنیم ما فراموشکاریم و انسان. ما باید تکرارکنیم چون موجوداتی فرکانسی هستیم و فرکانس هم اصلش تکراره.
خودم این کامنت رو تا الان سه بار خوندم و باعث شدی سریع پیداش کنم و یکبار دیگه هم قبل خوابم بخونم و متواضع بشم و یادم باشه این کارها و درسهایی که میخونم اعتبارش رو بدم به خدا و اینقدر روی عقل کوچیکم حساب نکنم.
فاطمه جان اصلا اینا نصف اون چیزایی نبود که باید میگفتم و نوشتم یعنی یادم نبود اون روز. اما خداروشکر شاخک هام فعال شده و دارم به یاد میارم و هی سپاسگزاری میکنم که هرجا موفقیتی بود واقعا جایی بود که قلبا تسلیم شدم، دستام رو بردم بالا. اما متاسفانه خیلی زود یادم میره و شیطان هم کور خونده فکر کرده نقطه ضعفم رو پیدا کرده اما من چون خدا رو دوباره دارم شیطان نمیتونه بیاد و بذر شرک و نجواهای اضطراب و نگرانی تو گوشم زمزمه کنه. البته اون کار خودش رو میکنه و منم کار خودمه.والا من چیکار دارمم به کار شیطان من سرم به زندگی خودم گرمه به زندگی وکار شیطان چیکار دارم. من نه ترسی دارم نه غمی وقتی خدا رو دارم و یادم هست که همیشه خدا بامنه و به من نزدیکه…
امروز دوباره فصل4 کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو خوندم. اصلا معرکه بود معرکه…
راستی کامنت خودتم یادمه خوندم خیلی حال کردم اونجوری هدایت شدی تا مهمونی نری، واقعا دمت گرم خیلی تحسینت کردم عزیزم میخواستم برات بنویسم نمیدونم چی شد نشد. ولی انگار باید اینجوری میشد تا اینجا تحسینت کنم عزیزم. تو واقعا بینظیری…
منم برای تو و تمام اعضای خانواده پر از عشق و صفاتون بهترین ها رو از الله یکتا میخوام.
خداوندا ، هیچ ندارم از خودم و در مقابل تو ضعیف و ناتوانم، کوچک و خردم
تو من رو بر روی شانه هایت بگذار و از عالیترین مسیرها ببر
معلومه که از عالیترین مسیرها منو میبری، چون از من به من آگاه تری، از من به خواسته های من آگاه تری، از من بیشتر خیر منو میخوای، از من به من عاشق تری!
و من با تماااام وجودم، با تمام قلبم به تو اعتماد دارم رب من
وقتی روی دوش تو هستم همه چیز امن و امانه، آب از آب تکان نمیخوره در دلم
چون تو در گوشم همواره زمزمه میکنی: تو فقط لذت ببر از مناظر اطرافت، تو فقط توجهت رو بذار روی زیبایی ها و نکات مثبت، روی دوش من هیچ سختی و بالا و پایینی حس نمیکنی، همش آسانیه، همش همواریه و رضایت درونی، همش احساس عمیق خوشبختیه
وای خدای من چقدرررر خوشبختم که تورو پیدا کردم، خدای واقعی رو پیدا کردم
چقد خوبه که به تو وصلم
برای تمام زندگیم و اموراتم، برای ریزترین کارهام، خودمو زندگیمو به تو میسپارم
معبودم، توحید و یکتاپرستی و یاد خودت و قدرت خودت رو هر لحظه در گوشم زمزمه کن تا منِ فراموشکار مدام به یاد بیارم که رو دوش چه قدرتی سوارم
هممم….خدایا صدهزار بار شکر برای آرامش همین لحظه و این اتصال زیبا
*
سلام استاد جانم خدا قوت فراوان
ازتون ممنونم که باز هم ما رو به یک فایل توحیدی مهمان کردید و انگار در محفلی همه دور هم نشستیم و شما با آرامشی که در صدا و چهرتونه دارید از توحید و یکتاپرستی و خضوع در مقابل پروردگار برامون میگین
چه لحظات شیرینی…خدایا شکرت
نمیتونم وصف کنم از دیروز که این فایل رو عمیق تر گوش دادم و البته البته با خوندن کامنتهای الهییییییی و نورانی دوستان الهی سایت چه احساس آرامش و خیال راحتیِ عمیقی رو دارم تجربه میکنم
امروز وقتی بیدار شدم اولین جمله ای که تو ذهنم نقش بست این بود که خدایا امروزم رو به تو میسپارم و تو کافی هستی
جا داره همینجا از تمام دوستان عزیزم در این سایت الهی کمال تشکر و قدر دانی رو داشته باشم که چقدررررر زیبا از احساساتشون از تجاربشون از الهاماتشون مینویسن
به شخصه بعد از خوندن کامنتهای این جلسه اصلا یه دریچه جدیدی از ایمان و آرامش و توکل در من ایجاد شد که از خداوند برای این نعمت سایت و اعضای سایت و البته استاد عزیزم تشکر میکنم
دیروز وقتی داشتم این فایل رو برای بار چندم گوش میدادم یک لحظه ذهنم برای خودش داشت به هزینه های جاریم و پولهایی که باید بپردازم فکر میکرد و همینجوری داشت میگفت اینو میخوای چیکار کنی اونو میخوای چیکار کنی
وحی آمد کاین چه فکر باطل است!!
خدا میدونه یه لحظه یه آگاهی یه نور هدایت و آرامشی چنان زیبا بر وجودم نشست که بهم گفت: تو قرار نیست این پولا رو بپردازی!!
مگه تو قراره این هزینه ها رو پرداخت کنی؟؟!!!
خداوند قراره از دست تو روزیشو به این بندگانش برسونه
خداوند از دست تو قراره به مسئول فنیت حقوق بپردازه،خداوند از دست تو قراره به چشم پزشکت هزینه جراحی رو بپردازه، خداوند از دست تو قراره به کافی نتی هزینه خدماتی که داره برات انجام میده رو بپردازه،خداوند از دست تو قراره هزینه ثبت نام جدید باشگاه ها و کلاسات رو بپردازه، خداوند قراره از دست تو به اون تامین کنندگان مواد اولیه ت پول بپردازه
چرا فکر کردی تو قراره روزی اونها رو بدی؟؟؟؟
چرا فکر کردی خودت قراره به سختی پول در بیاری و نشستی حساب کتاب کردی و عاجز شدی؟
ولی این عجز رو دوس دارم….این عجز بود که منو به این الهام و آرامش قلبی رسوند که خدای من اینچنین بیاد به قلبم اطمینان بده که ما بسی بی توشه را پرورده ایم! میهمان ماست هرکس بینواست/آشنا با ماست چون بی آشناست
ما که دشمن را چنین میپروریم
دوستان را از نظر کِی میبریم؟؟
وقتی من با تمام وجودم به درگاه خداوندم روی آوردم و تسلیم اون شدم، حتما اون بهترین برنامه ریزی رو برای زندگی من انجام میده، حتما اون راضیم میکنه ، حتماااا….
از روزی که این فایل رو گذاشتین مدام در طول روز یادم میاد که چقدررررر جاها بوده که وقتی روی خدا حساب کردم چقدر کارهام نرم و راحت و روان پیش رفت و به طرز معجزه آسایی(از دید بقیه) اولین بودم توی اون کارها….
هرچقدر فکرشو میکنم میبینم همه جوره به نفعمه که فقط روی اون حساب کنم…
این آرامش و اطمینان قلبی و این عدم تقلا و بدو بدو ؛ ارزشش خیلی بالاست…
به میزانی که روی خدا حساب میکنی، خداوند درها رو برات باز میکنه، درهایی رو برات باز میکنه که به قول استاد در روانشناسی ثروت 1 تو تا قبل ازین اصلا فکر نمیکردی این در باشه، فکر میکردی دیواره، اما در بود، بازم شد!!
به میزانی که روی خدا حساب میکنی، خیالت راحت تره دلت قرص تره و آرامش قلبی بر وجودت حاکمه
به میزانی که روی خدا حساب میکنی، سرت بالاتره در مقابل خلق خدا و عزت رو از خدا میگیری
به میزانی که روی خدا حساب میکنی ، کمتر عجله میکنی، بیشتر اعتماد میکنی به جریان
به میزانی که روی خدا حساب میکنی، به همون میزان به خداوند اجازه میدی که اداره زندگیتو دست بگیره…
نمیدونی چقدر احساس خوبی پیدا کردم از خوندن پیامت و چشمام بارونی شد
احساس کردم خداوند داره از کلام تو زیبا جان باهام صحبت میکنه و داره به یادم میاره…
دقیقا همین نیم ساعت پیش داشتم مینوشتم تو دفترم ک کجاها خدا انسانها و شرایط رو برام به وجود اورد و دلها رو برام نرم کرد و چقدر شاهانه و عزتمندانه کارها رو برام پیش برد که من عین یه ملکه فقط لذت ببرم…
چقدر الهام زیبایی دریافت کردی برای مدیتیشن اول صبح و اتصال به خدا
راستش هر وقتی منم این ذهن چموش میخواهد احساسم را بد کنه و دیگه از پسش بر نمیام، یهو الهامات بهم میگه، تا الان خدا داده، تو نبودی که، نگران چی هستی؟
بعد همین که شروع میکنم بیاد آوردن معجزاتی که تو زندگی ام اتفاق افتاده، احساسات من زیبا میشه، جهانم روشن میشه.
واقعا این باور که هرجایی میریم هدایت میشیم و خدا کارها را واسمون انجام میده، این باور اینکه به خدا واقعا توکل کنیم و آرامش داشته باشیم. این باور که خدای یکتاست که همه کارها را انجام داده بینهایت فراوانی وارد زندگی مون میکنه.
هفته پیش داشتم چک آپ فرکانسی پارسالم را میدیدم، چقدر جالب که اونروز ایمانم به اینکه همه اش خداست خیلی بیشتر از الانم بود.
گفتم ببین چقدر راحت فراموش میکنم من. آقای عزیز این مسیری که توش هستی را غیر از اینه که هدایت شدی بهش؟
خب به بهتر از این هم میرسی به شرطی که ایمان داشته باشی.
خداروشکر که هدایت شدم به این مسیر زیبا.
دوستان عالی و هم فرکانسی های خوبی مثل شما و سارا خانم دارم. استادی به این خوبی داریم.
مسیری به این زیبایی.
خداروشکر بینهایت خداروشکر.
عاشقتونم امیدوارم باورهامون در مسیر خواسته هامون باشه و هر روز به راحتی به انچه میخواهیم برسیم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
واقعا واقعا چقدر سپاسگزارم به خاطر این فایل کلا فایل های توحید عملی
الله اکبر صبح که از خواب بیدار شدم بعد تمرین ستاره قطبی اومدم تو سایت ودیدم این فایل ارزشمند رو سایت قرار گرفته
ووقتی شروع به گوش کردنش کردم خدا سرشاهده از وقتی که شروع به دیدن این فایل کردم تا همین العان که دارم این کامنت مینویسم اشکم بند نمیاد
اول از همه سپاسگزار خدا وند هستم به خاطر کتاب قرآن به خاطر توحید که اصل واساس زندگی هست بعد هم سپاسگزار شما هستم استاد عزیزم به خاطر آموزش های بینظیر به خاطر تو حیدی که به ما آموختی معنی ومفهوم توحید وکلا من سپاسگزار شما هستم به خاطر این دیدگاه توحیدی که به ما آموختی
چقدر لذت برم به خاطر این همه تواضع که دربرابر خداوند دارین شما چقدر لذت برم از توضیحات تون و مدام به خودم گفتم ببین محمد یه آدم میتونه به کجا برسه که قرآن وتوحید رو تو زندگیش عمل کنه به قول استاد خودتون ایمانی که عمل بیاورد
واقعا واقعا بینظیر بود این فایل وهمون چیزی بود که من منتظرش بودم
من مثال بزنم از خودم
من 3سال پیش دوست داستم با یه دختر که رابطه خوبی هم داشتیم باهم ازدواج کنم ولی خانوادم راضی نشدم ومیگفتن نه ومن اون زمان اصلا توحید یا ازن قوانین رو اصلا نمیدونستم
وپیش این پیش اون دوست رفیق یا نمیدونم فلانی رابطه خوبی با بابام یا خانوادم داره بهش بگم
یا یه سید هست که میاد خونه وبابام وخانوادم رابطه خوبی باش دان به گفتم یا یه دوست داستم بهم گفت بیا باهم بریم یه نفر هست دعا میده اون میتونه دستش خوبه کارت درست میکنه واون زمان 1میلیون ازم گرفت وهبچ اتفاقی که نیفتاد هیچ بدتر هم شد
ونتیجه شرک وبی ایمانی میشه بد ترین نتیجه واسه کسی که مشرک هست
بع که باسایت آشنا شدم وفایل های توحیدی رو دیدم دلیل اون اتفاقات ونتایج بد رو فهمیدم
وانگار اون داستان رو خداوند هر از وقتی به من میگه که ببین شرک ورزیدی ونتیجس هم دیدی
ولی استاد خداسرشاهده ازوقتی دارم تمرکزی رو خودم کار میکنم دیگه اصلا نمیگم خزلی خوب شدم ولی دارم سعی میکنم از این اصل توی مسائل وزندگیم بیشتر وبیشتر استفاده کنم وحواسم باشه
العان به جایی رسیدم که
1ماه میشه با صاحب کارم صلاحم نشده سر حقوق
و من به خاطر گوش دادن به فاید های توحیدی وخوندن هروزه قرآن اونم معنی فارسی وجوری که تو یه فایل گفتین فقط معنی هایی کا داخل پرانتز نیستن بخونین با گوش دادن به فایل های توحیدی خیلی راحت پاگذاشتم رو نجواهای شیطان ودارم از کارم میام بیرون
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی ، طبیعی ،بدیهی و عزتمندانه .خدایا هر انچه که دارم از آن توست وتو به من بخشیدی
سلام به استاد جان و دوستان عزیزم
یکی از خواسته های همیشگی و هرروزه من در ستاره قطبی درخواست هدایت از خداوند هست تا به من الهام کنه اگاهی ها رو به من بده تا در زمان و مکان مناسب قرارم بگیرم و ایمان دارم که خداوند همه کارها رو برای من انجام میده و اسونم کرده برای اسونیها این درخواست و باور قلبی من هرروز تیک مثبت خورده
در این لحظه از زندگیم که من و خواهرم در فصل جدیدی از زندگیمون هستیم و حدود یک سالی هست که تنها با هم زندگی میکنیم بیشتر از قبل درک کردیم خداوند به ما اموزش میده ما رو تعلیم میده تربیتمون میکنه و علم ثروتمند شدن رو یادمون میده و تنها و تنها ولی و سرپرست ما ،یار و یاور ما ، تعلیم دهنده ما و تنها روزی دهنده ما خداست با عشق و عزت و احترام همه کارها رو برای ما انجام میده و تمام اینها رو با تمام وجود درک میکنیم
هرروز الهامات رو دریافت میکنیم در نیمه شبها هرشب من و خواهرم رو از خواب بیدار میکنه در سکوت و آزادی و ارامش میشینیم و تا صبح و سحر با ما صحبت میکنه اگاهی ها رو تو شنیدن فایلها تو خوندن دیدگاه ها تو خوندن ایات قران تو نوشتن تمرینات و تکرار باورها بی وقفه و واضح با یاداوری کلی از موضو عات ریز و درشت در گذشته ما و زمان حیات پدر و مادرمون الهامات رو جاری میکنه
کلی باور های تو حیدی ، باورهای لیاقت ، باورهای ثروت و روابط رو روی قسمتی از دیوار سرامیکی خونه که جلوی چشممون هست با مارکر بزرگ نوشتیم و هربار با اگاهی که میده باور جدیدی که اصل و اساس هست و تاثیر گزارتر برای ماست و با شخصیت و درک الان ما هماهنگ تر هست رو میگه و ما اضافه میکنیم و مینویسیم و تکرارش میکنیم آرامش و احساس خوب بیشتری رو تجربه میکنیم از این حد از اگاهی و الهام واضحی که دریافت میکنیم
دو روز بود که خواسته ما این بود که باورهای ثروت رو با باورهای توحیدی و ارزشمندی درونی منطقی تر و قابل درک تر برای خودمون بکنیم کلی ایده و باور خالص رو خدا گفت و ما نوشتیم تا توی سیستم لب تاپ بزاریم و تکرارش کنیم و همین امروز تو نیمه شب اومدیم روی سیستم این باورها رو وارد کنیم و به صورت معجزه واری خدا کار کردن با اون برنامه رو ،روی سیستم به ما اموزش میداد شعف درونی در ما ایجاد شده بود که چقدر راحت و ساده و قابل فهم و درک بود و خدا کار رو انجام داد و بارها به هم گفتیم خداوند بهترین تعلیم دهنده هست و ما هر چیزی رو که بلد نباشیم خدا به ما یاد میده و همزمان با اتمام کار ما صدای اذان صیح پخش شد و این مهر تاییدی بود برای ما که این مسیر الهی و درست و نتیجه بخش هست
برنامه بعدی ما نوشتن باورهای قدرتمند توحیدی بود و لیستی داشتیم در این مورد و قصد داشتیم که به این باورها هم باورهای بیشتر و خالص رو اضافه کنیم و بهبود بدیم که درست در این روز در بهترین زمان و به بهترین شکل ممکن با این فایل و نت برداری که از این فایل کردیم باورهای عالی و بینظیر رو به ما یاد دادید استاد جان چه هدایت عظیمی شدید طبق معمول در بهترین زمان و مکان این اگاهی ها رو در این لحظه دادید و اینه مسیر درست مسیری که تو اسون میشی برای اسونی ها و کارها رو خود خود خدا برات انجام میده با عشق انجام میده
از خداوند خواستم که برای هر قدم و دستی که حرکت میدم برای هر کلامی که به زبان میارم جاری بشه با نشونه ها با من حرف بزنه چقدر به نشونه ها هوشیار شدم دقت میکنم و هرجا متوجه نشم سعی میکنم با سوال پرسیدن واضح تر کردن خواستم به درک بهتر پاسخ خداوند هدایت بشم حتی در خواب در عالم رویا الهامات رو خواستم که به من بگه حتی نوشتن دیدگاه در این سایت الهی تنها با هدایت خواستن از خداوند انجام میشه تماااااام زندگی من در تمام ابعادش رو خداوند داره برای من هدایت میکنه مدیریت میکنه تا در راستای خواسته های من همه چی راحت و عالی و لذت بخش پیش بره و انصافا هم همینطور بوده و چرخ زندگیم رونتر و نرم تر شده همه چی عالی هست و عالیتر هم میشه
تو این فصل جدید از زندگیمون ، من و خواهرم بیشتر از همیشه اعتبار تمام نعمتهامون رو به خداوند دادیم و به همون میزان هم خداوند کارها رو برامون انجام میده
تمااااام تلاشم رو میکنم که هیچ وقت این موضوع رو فراموش نکنم که فقط و فقط خداست که داره لحظه به لحظه و قدم به قدم زندگی منو پیش میبره و من متواضع هستم در مقابل خدا و خواستار هدایت و حمایت و حفاظت و اجابت بیشتر خداوندم و رها و تسلیم در مقابل این قدرت و نیروی مطلق که فقط خیر و خوبی ،ثروت ، رحمت ،نعمت ،خوشبختی ،سلامتی ، عشق الهی و جاری هست باشم الهی امین
مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد؛ و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. سوره انفال آیه2
استاد عزیزم سلام
جز سپاسگزار بودن و تسلیم بودن در درگاه خداوند چه چیزی میتونم انجام بدم استاد این فایل رو خدا برای من فرستاده بدون ذره ای شک ، خداوندی که همیشه با من بوده حمایتم کرده و اون بوده و همیشه بوده و من غافل ، شرک ورزیدم از یادش بارها غافل شدم ، اسیر ذهن و شیطان شدم ولی اون منو فراموش نکرده و هر وقت به سمتش رفتم دستم رو با مهربونی گرفته راهها رو باز کرده ، از جاهاییکه قکر نمیکردم مسیرم باز شده نعمت برام اومده
آیه بالا آیه امروز من بود که دقیقا بعد از اتمام صحبتهای شما اومد رو صفحه گوشیم و باز خدا بمن گفت که باید به اون توکل کنم سخنان شما همون آیه های خداست که جاری شد و امروز با من حرف زد و دلم رو قرص کرد و این آیه امضا و قول خداست بمن که مریم ما با توییم و نترس
تمام دیروز و دیشب ذهن من درگیر همین مساله بود و زمانهایی رو یادم اومد که چشمم به دیگران بود و فکر میکردم که اونها نجاتبخش من هستن در ظاهر و زبونی خودمو گول میزدم یا به دیگران میگفتم توکل بخدا ولی قلبا و در عمل توکلم به غیر خدا بود و از اونجا که شرک بود ضربات سهمگینی از همون آدمها خوردم و همزمان با شما آشنا شدم کم کم یاد گرفتم یا بهتر هست بگم هدایت شدم ، هدایت شدم به مسیر درست و اون تلنگر رو شما در جلسه قرآنی قدم اول در سوره توحید بمن زدید تازه فهمیدم إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ یعنی چی اونجا فهمیدم وقتی از خدا میخوام و میگم صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ منظور از نعمت چی هست و چه نعمتی بالاتر از اینکه ما رو هدایت کنه به مسیری که اونو بشناسیم ، وصل بشیم به منبع رزق به منبع خیر به منبع برکت
بزرگترین پاشنه آشیل من تو زندگی این هست که میخوام نقش خدا رو بازی کنم و فکر میکنم من میتونم همه کار انجام بدم و با آگاهی هایی که در این سایت و از طریق شما دریافت کردم از 100 رسیدم به 20 و قدم به قدم که با شما پیش اومدم بهتر شدم و آگاهتر ولی هنوز ایراد دارم و تنها جاییکه این حس رو دارم در مورد پسرم هست ولی از دیروز ی ندایی بمن گفت چرا انقدر بیتابی میکنی ، چرا انقدر نگران اون هستی ، مسئولیت اون با خداست خودش هدایتگر و حامی اون هست خودش کارهای اونو درست میکنه بشرطی که تو رها شی و مسئولیتش رو بخدا بدی تمام دقایق به همین مساله فکر میکردم و تمام موفقیتهایی که پسرم کسب کرده و به تمام جاهاییکه رسیده رو مرور میکردم و دیدم من نقشی نداشتم خدا درست کرده خودش راهها رو از هزاران طریق باز کرده ار طریق افرادیکه من حتی فکرش رو هم نمیکردم
و امروز امروز استاد شما روبروی من نشستی و داری با من حرف میزنی از چیزی که که ذهنم درگیرش بود از نتیجه ای که بهش رسیدم و خدا از زبون شما بمن گفت که اعتماد کنم متواضع باشم
امروز صبح در تمرین ستاره قطبی هدایت خواستم در مورد بخشی از کسب و کارم که بمن بگه چیکار کنم و راه رو نشونم بده و چه زیبا و چه سریع پاسخ داد
استاد بینظیرم متشکرم متشکرم که همیشه ساده و شفاف همه چی رو میگید از ابتدای شروع فایل تا الان اشکم بند نیومده از این حجم هدایت خدا تک تک کلمات برای من بود و این سخنان شما اختصاصی برای من بود
خدایا سپاسگزار تو هستم که منو هدایت کردی ، هدایت کردی به مسیری که منو بتو میرسونه و انتهای این مسیر بی نیازی هست بی نیاز از آدمها ، انتهای این مسیر رسیدن به نعمت و رهایی هست ، رهایی از منت خلق ، رهایی از استرس و نگرانی رهایی از حرص و طمع و آز ، رهایی از بدو بدوهای الکی و بالا و پایین کردن آدمها و رسیِِِــــــدن به آرامــــــش واقعی است ، شبها راحت خوابیدن ، بدون توجه به اوضاع و تحلیل های اقتصادی کار کردن ، جدا شدن از بدنه بیمار جامعه و هجمه های منفی هست
و من با قدم گذاشتن تو این مسیر لذت بی نیاز بودن و بارها چشیدم ، لذت راحت و آسون سفر کردن رو چشیدم ، لذت با آرامش کار کردن رو چشیدم و چه لـــذتی بالاتر از فراغ بال ، بالاتر از آرامش ، نگران نبودن برای روزی و امید و باور قلبی به حل شدن تمام مسائل
با اومدن تو این مسیر چالشهام کمتر شده ، افراد بهتری توزندگیم اومدن ، افراد نامناسب خودشون حذف شدن ، دیگه توکارم و قراردادهام اصلا چونه نمیزنم بحث نمیکنم فقط تلفنی اعلام میکنم و با اعتمادی که بخدا دارم میگم شرایط رو فقط برام بفرستید و بخدا میگم تو خودت برام شرایط رو اعلام کن و میدونم اونها فقط دست خدا هستن و در پایان نتایج عالی میگیرم
و بالاترین و بزرگترین دستاورد من از این مسیـــــر الهی داشتن حال خوب است در 99% زمانها
استاد عزیزم مریم بانوی مهربان و تمام شما دوستان گرانبهایی که در این سایت هستید و هر کلام شما که چراغی هست تو این مسیر که راه رو برام روشنتر میکنه دوستتون دارم میبوسمتون و از خدا میخوام همیشه راهها رو برای رسیدن به نعمتهای فراوان براتون باز کنه
سپاس گذار خداوندم که مرا هدایت کرد به این مسیر زیبا.
واقعا همه چیز توحیده همه چیز ایمان و توکل یا بهتر بگم تقوا (کنترل ذهن)
چه زمان هایی بوده که شرک ورزیدم و به غیر خدا باور کردم و چه ضربه هایی خوردم، و چه زمان هایی که به خدا توکل کردم و از طریق بی نهایت دستانش مرا هدایت کرده،
که همه چیزهایی دارم به خاطر همون توکل بر خدا بوده و اگر نعمتی در زندگی ام هست سعی کردم که اعتبارش رو به خداوند بدم.
یادمه اوایل بود که از پدرم جدا شده بودم و برای خودم کارگاه باز کردم اون موقع با استاد اشنا نشده بودم و اصلا نمیدونستم این مسائل رو، یه سری وسیله و دم و دستگاه واس کارگاه گرفته بودم که چک داده بودم و ماه به ماه باید پرداخت می کردم ماه های اول بود که سر موعد چکم بود و 1.600 کم داشتم، خیلی خوب یادمه که تمام مخاطب های گوشیمو نگاه کردم، چن تا رو هم زنگ زدم ولی هیچ فایده ای نداشت و کسی بهم پول نداد، یادمه غروب بود و من با حالی گرفته و نا امید از بندگان خدا (همون حرف حضرت موسی که خدایا من تسلیم هستم و از هر خیری که از طرف تو بهم برسد فقیرم) رو به آسمون کردم و گفتم خدایا نذار آبروم بره، خدایا من جوان ام کسی رو ندارم تو کمکم کن خلاصه تو این حال بودم با دلی شکسته، یکی از جلوی کارگاه رد شد و من یه مدل کار رو گذاشته بودم جلوی کارگاه، یارو برگشت گفتش که این محصول رو خودتون تولید کردید و من خیلی با اخم و عصبانیت گفتم بله، مگه شما کس دیگه ای می بینید به غیر از من، خدا شاهده که چجوری باهاش برخورد کردم چون خیلی حالم بد بود بخاطر چک فردا، مشتری گفتش حالا چرا عصبی میشی، متری چنده گفتم که 400 هزار تومن گفت خب منم 4 متر از این میخوام برام بساز چقد میشه گفتم 1600 گفت باشه، خدا شاهده تخفیف هم نگرفت که بگه 1.500 گفت یه شماره کارت بده برات بیانه بفرستم آماده شد بهم زنگ بزن بیام ببرمش، یارو رفت و منم رفتم همون سفارش رو ( یک اوپن mdf) بود رو بردم برای نصب (زمانی که مشتری رفت منم کار رو بردم برا نصب) و شب یارو عین 16٠٠ رو فرستاده بود و زنگ زد گفت من دیگه حوصله نداشتم برگردم دوباره پول انتقال بدم همش رو یه جا برات فرستادم. و اینجوری خداوند پول چک رو جور کرد. حالا جالب اینجاست بعدا فهمیدم اون شخص ( مشتری) یه آدم گوش بری بوده که پول هیچ کس رو نمیده ولی خداوند همون که گوش بری میکرد رو برای من فرستاد که پول چکم رو جور کنه.
خدایا بی نهایت سپاس گذارم.
و چقد پیش اومده که کسی بهم قول داده که بهت کار میدم و منم حساب کردم روی اون کاره و براس برنامه ریزی کردم و به جورهایی اعتبارش رو دادم له خودم که به این خاطر بهم کار داده که کیفیت کارم خوبه و خدا شاهده تا مرز قرارداد هم رفتم اما بخاطر یه حرف الکی کار رو نگرفتم.
یعنی بخوام بنویسم صد مورد هست که اعتبارش رو به جای خداوند دادم به غیر خدا و ضربه های سنگینی خوردم.
از خواندن کامنتت خیلی دوغ کردم، خیلی خوب بود، ساده و پند آموز.
این که یه آدم گوشبر دستی از دستان خداوند برای حل مسأله ما بشه دیگه شاهکاره، نشون می ده که سیتره قدرت خداوند تا چه حد میتونه عمیق و بی محدودیت باشه. این درس رو هم گرفتم که رو هیچ چیزی هیچ برچسبی نزنم و اجازه بدم خداوند از هر روشی که خودش انتخاب می کنه مشکلاتم رو حل کنه.
من به شخصه خیلی فیلتر دارم برا دریافت حمایت خدا که انشالله بتونم کم کم برشون دارم.
چیزی شبیه به الهام یا معجزه برام امروز اتفاق افتاد صبح ساعت 7 قبل از اینکه برم سر کار چند دقیقه وقت داشتم با خودم گفتم یه کتابی چیزی بخونم روبروی میز مطالعه ام نشستم و قرآن رو دیدم و گفتم خدایا هدایتم کن و قرآن رو باز کردم و این صفحه اومد:
در واقع شما آنها را نکشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت و در تیراندازى این تو نیستى که تیر مى اندازى؛ بلکه خداست که تیر مى اندازد و اوست که مى خواهد اهل ایمان را با بلایى نیکو امتحان کند؛ زیرا که خداوند شنوا و داناست
اگر طالب پیروزى هستید، پیروزى به سراغ شما آمد و اگر از مخالفت دست بردارید براى شما بهتر است و اگر دیگر بار بازگردید، شما را دوباره مجازات خواهیم کرد و در این صورت جمعیت شما هر چه هم زیاد باشد، کارى برایتان پیش نمى برد؛ زیرا که خداوند یاور اهل ایمان است
و اگر خداوند در آنها خیرى سراغ داشت، گوش شنوا بدانها مى داد و اگر هم آنها را شنوا کند، باز از حقیقت روى برگردانند
من این آیات رو به عنوان الهامی در نظر گرفتم و گفتم خداوند به من می گوید واقعا همه اختیارها دست خداست امیدم باید به اون باشه و نتیجه دست خداست
از همه مهم تر این قسمت آیه برایم بود إِن تَسۡتَفۡتِحُواْ فَقَدۡ جَآءَکُمُ ٱلۡفَتۡحُۖ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ در ظاهر برای کافران بود اما واقعا برای من بود فتح به معنی گشایش و گشودن مسیر هم هست و معنی این قسمت میشه اگر طلب گشایش کنید پس قطعا برای شما گشایش می آید و اگر از مسیری که نهی شدید، برگردید پس آن برای شما خیر است
خداوند گفت فقط با ایمان طلب گشایش کن، یه لحظه گفتم گوشیم رو نگاه کنم و اومدم به سایت و این فایل رو شنیدم واقعا این هم زمانی معجزه نباشد الهام نباشد پس چیست
از خدا برای همه مون هدایت می خوام و اعتراف می کنم هرچه دارم از خداست
سلام به استادعزیزم وبانومریم شایسته ودوستان توحیدی ام
باشنیدن این فایل توحیدی عالی وبسیارزیبا که صدباربایدگوش بدهم تاازبرکنم تک تک کلمات توحیدیِ استادِ یکتاپرست راتادرهرلحظه بیادداشنه باشم که هرچه درزندگی دارم ازآن خداوندبی نیازی است که به منِ نیازمند داده است تازیباترولذت بخش ترزندگی کنم
اماداستان توحیدی من برمی گردد به 35سال پیش که دانشجوی تربیت معلم تهران بودم من درشمال زندگی میکنم باانقلاب فرهنگی دانشاههاتعطیل بودندومن تونستم درتربیت معلم تهران پذیرفته بشم چون اولین فرزندخانواده بودم که ازخانه وخانواده دورشده بودم بدون استثناء هرهفته ازتهران به ساری (اخرهفته ها)می آمدم دراین رفت وآمدهابااتوبوس میومدم به ترمینال شرق ازاونجاباماشین های سواری ترمینال یکسره به تربیت معلم می اومدم دریکی ازاین سفرهااتوبوس ساری به تهران پرشده بودمجبورشدم اتوبوس ساری به قم روسواربشم وقتی به تهران رسیدیم ازمسیردیگه ای که پشت ترمینال شرق بودمن پیاده شدم من وقتی پیاده شدم متوجه شدم که مثل همیشه توترمینال نیستم والبته اگرمی پرسیدم وازسمت راست جاده میرفتم به فاصله دویست قدم به ترمینال میرسبدم امامن ازکسی نپرسیدم همینطوری برای خودم ازسمت چپ جاده شروع کردم به رفتن به سمت تربیت معلم وفکرکردم باسوارشدن یک سواری به محل موذدنظرم میرسم حالاساعت 5غروب فصل زمستان هم هست که هوازودتاریک میشودابتداکمی راه رفتم مغازه بازوچراغهاشون روشن بودباعث دلگرمی ام بودتاوقتی که یکی یکی مغازه هاتعطیل کردندوتاریکی بیشترشد ترسیدم وتصمیم گرفتم سوارماشین های سواری بشم اونوقت شب چندتاماشین سواری سوارشدم وپیاده شدم همگی درصندلی عقب قفل بودندومجبوربودم صندلی جلوبشینم معذب بودم واحساس ناامنیِ بیشتری میکردم خودم روبه خداسپردم وازخدای قادرمتعال درخواست کردم تامنوبسلامتی به مقصدم برسونه دراین لحظه یک سواری رسیدمن بدون اینکه داخلش رونگاه کنم مقصدم روگفتم سواری هم بلافاصله ایستادیک قدم بطرف ماشین برداشتم که برم ناگهان دیدم پسری بسیارزیباوخوش تیپ ظاهرشداومدبطرفم گفت خانم این خیابون به سمت مقصدشمانیست نبایدسواراین سواری بشین بایدبگیدمیدان فلان تاشماروبه تربیت معلم برسونه . خدای من دراین لحظه به داخل ماشین نگاهدکردم دیدم باراننده سه مردبودندوهرسه نفرداشتن نگاهم میکردند ، گفتم خداونداتوفرشته زیبایت رابه یاری ام فرستادی تامنوازچنگ این دیوصفتان نجات بدهی بسیارتشکرکردم ازاین فرشته الهی سپس سوارماشینی شدم که جلوم ترمزکردوآدرس رودادم (آدرسی که اون فرشته بهم گفت) نشستم رسیدیم به میدان موردنظراماازتربیت معلم خبری نبودراننده که مردی میانسال وبسیارمحترم بودازم پرسیدکجامیخوای بری گفتم تربیت معلم بدون کلمه دیگری حرکت کردمسیری طولانی راطی کردومنوروبروی درب تربیت معلم پیاده کردبدون اینکه ریالی ازمن بگیردمن باخودم گفتم اینهم فرشته دومی هست که امشب خداوندبزرگ ومهربان به کمکم فرستادبسیارتشکرکردم وپیاده شدم
من اونموقع مذهبی بودم امامتعصب نبودم وباکمک خواستن ازخدا چون ازته دلم وباتمام وجودم درخواست کرده بودم خداوندهم به این قشنگی اجابتم کردونجاتم داد.
یکباردیگه هم پانزده سال پیش صبح زودساعت 6 باماشینم به یک مجلس مذهبی میرفتم موقع پارک یک چرخ ماشین داخل جوب آب افتادمن بلافاصله پیاده شدم هیچکسی روندیدم گفتم خدایاچیکارکنم ؟ کمکم کن ،
وقتی به سمت چپ خیابون که پشت سرم میشدنگاه کردم دیدم جوانی بلندقامت وورزشکاروچهارشانه داره به سمت من میاد باورتون نمیشه وقتی بهم رسیدبدون اینکه حرفی بینمون ردوبدل بشه رفت به تنهایی چرخ ماشین روبلندکردوماشین روصاف کرد به همین راحتی ، منم اینجابودکه گفتم شمافرشته ای هستین که خدای مهربونم شماروفرستادتادراین صبحگاه کمکم کنین خداخیردنیاوآخرت روبه شمابدهد.
آری خداونددرهرلحظه صدای مارومیشنودومارایاری میکندبه شرط اعتقاد وپاکی دل ، اصلانیازی نیست چندباریاری رساندن خداراتکرارکنیم فقط یکباراماباحضورقلب باشد ، تمام است .
دوستان عزیز من ازاین قسم مواردتوزندگیم زیاددارم ،
ویلایی درشهری کوهستانی خریدم یکباررفته بودم اونجابخاری روخاموش نکردم دراثرقطع ووصل شدم گازشهری واستانداردنبودن بخاری گازی ، شعله زیادمیشه پرده نزدیک بخاری آتیش میگیره تختخواب وتمامیِ وسایل داخل اتاق میسوزه امابه معجزه الهی بخاری منفجرنمیشه ودراتاق بسته میشه وبخاطرنرسیدن اکسیژن آتیش خاموش میشه همسایه بهم زنگ زدندبوی گاززیادی ازخونه تون به مشام میرسه اداره گاز باهام تماس گرفت که قبض گازت خیلی زیادشده همینطورداره بیشترمیشه مگه شماچه استفاده ای دارید ، من بااین تماس هابه ویلا رفتم وقتی واردحیاط شدم دیدم پنجره upvc شیشه هاش ترک براشته وچهاچوب پنجره سیاه شده نتونستم بفهمم چه اتفاقی افتاده چون همسایه هاهم بهم نگفتن آتیش سوزی شده وقتی دراتاق روبازکردم تازه متوجه فاجعه شدم تمام وسایل اتقاق سوخته وگچ های دیواردراثرگرمای زیادهمه ریخته بوده باورتون نمیشه من آنچنان آرامشی داشتم انگارخداوندمهربان وزیبام دست الهی اش روبرقلبم گذاشت واصلاوابداغمگین نشدم دوستم که همراهم بوجیغ کشیدوهوارزد ولی دریغ ازیک کلمه ناسپاسی ازمن ، من الان دوساله که بااستادعزیزتوحیدی ام آشناشدم بیشترباخدای خودم آشناشدم وشناختم نسبت به خدای قادرمتعالم بیشتروبیشترشده وسعی میکنم همواره درهرشرایطی حتی بظاهرمنفی احساسم روخوب نگه دارم وباتوجه به خوبی هاومثبت هاسپاسگزارخداوندم باشم من شروع کردم به سپاسگزاری گفتم :خدایاشکرت که بخاری منفجرنشدوالاکل خونه نابودمیشد
وبه ویلای همسایه هم آسیب میرسید .خدایاشکرت که فقط یک اتاق باوسایلش سوخت . خدایاشکرت که دراتاق خودبخوددراثرشدت شعله آتیش بسته شدوبدلیل نرسیدن اکسیژن آتیش خودبخودخاموش شد . دوستان عزیزهرکسی واردمیشدبدون استثنامیگفت معجزه شده شماچیکارکردی که این آتیش توهمین اتاق خاموش شدوخسارت بیشتری واردنشد . منم فقط می گفتم خواست خدابود همین .
باورتون نمیشه من بااستفاده ازبیمه آتش سوزی میلیونهاتومن بابت خسارت ازبیمه گرفتم ودرکمترازشش ماه اتاق خوابم روزیباتردرست کردم وتک تک وسایل بهتروشیک ترروخریدم وجایگزین کردم
خدایاصدهاهزاربارشکرت
خدایابی نهایت شکرت
که همیشه مراقبه منه حامی وپشتبان منه وهادیِ من به سمت بهترین مسیر سلامتی وتندرستی دربدن ، روابط خانوادگی واجتماعی وگشایش روزی تابی نیازی وعمربیشتر میباشد .
قرار گرفتن در چه حالت ذهنی باعث میشود که کارها خیلی راحت و روان پیش برود؟ ( نظر خودم رو می گم )
بعضی اوقات بوده که در زندگی ام خیلی کارها راحت و بعضی اوقات هم خیلی سخت پیش رفته و من به یه الگویی با توجه به آموزه هایی که استاد داشتم و آنچه که تجربه کردم رسیدم که اون موقع هایی که حالم خوب بوده اوضاع عالی پیش رفته و اون موقع هایی که خواستم با همه چیز درگیر بشم … نه سخت پیش رفته.
حالا یه موضوعی که شاید کمتر من بهش توجه می کردم بحث تسلیم بودن در برابر خداوند و ارتباطش با راحت شدن زندگی و راحت پیش رفتن همه چیز هست.
یکی از افتخارات زندگی ام که همیشه خوشحال ام بابت اون اینه که من کل زندگی ام رو خندیدم و سعی کردم در هر اوضاع و شرایطی بخندم و خوشحال باشم.
به حدی که اطرافیان ام خیلی خیلی کم شده که ناراحتی من رو ببینید … اما یه جایی من در زندگی ام به مدت 2 ماه نتونستم واقعا ذهن ام رو کنترل کنم و با اینکه اون موقع با استاد آشنا بودم و همزمان سعی می کردم ذهن ام رو کنترل کنم اما ترس های زیادی داشتم و اون زمانی بود که من روی شخصی به غیر از خداوند حساب باز کرده بودم و با اعتبار اون یه مهاجرتی رو انجام داده بودم.
شاید خیلی جالب باشه که همین موضوع به تنهایی اصلا اجازه نمی داد که من بتونم لذت واقعی مکانی که درش هستم رو بچشم و یکی از اهداف فعلی من اینه که دوباره به همون جا ( کیش ) بتونم مهاجرت کنم اما این بار بر پایه توانایی ها و مهارت ها و سرمایه و پول خودم و نه هیچ شخص دیگه ای.
من کاملا این ارتباط رو می تونم درک کنم که یکی از مهمترین موضوعاتی که باعث میشه، نتونیم قلب مون رو آروم کنیم برای دریافت الهامات، نتونیم احساس خوبی داشته باشیم، نتونیم علی بی غم باشیم و بی خیال، نتونیم در کل آرامش داشته باشیم که همه اینها پتانسیل فراوانی رو ایجاد میکنه برای انجام کارهای احمقانه، همین حساب کردن روی چیزی به غیر از خداوند.
دو تا جمله از قرآن توی زندگی ام خیلی خیلی روی من تاثیر مثبت گذاشته … اون اوایل که هوش مصنوعی اومده بود و من خیلی کنجکاو بودم که این رو تست کنم … ازش پرسیدم یه جمله از قرآن بهم بگو در مورد مسائل و مشکلات زندگی و اون یه جمله ای رو از قرآن برای من آورد که مضمون اش این بود که ما بیشتر از توانایی کسی، بر دوش اش بار نمی نهیم … یعنی تضادهای زندگی هر کسی بر اساس اندازه خود اون فرد هست … البته شاید از نظر ما مثلا یه تضادی که الان در زندگی مون رخ داده خیلی بزرگتر از توانایی ما باشه اما خداوند کاملا به توانایی ما عالم است و می دونه که اگر اون تضاد رو برای رشدمون وارد زندگی ام کرده ( تضادها هدایای خداوند برای رشد هستند )، به این دلیله که می دونه ما توانایی حلش رو داریم … یکی این جمله خیلی خیلی اون زمانی که به من داده شد حالم رو خوب کرد و البته هر زمان که به یادش میارم و یه بار هم خودم اتفاقی در قرآن خوندم که وای بر افرادی که حساب می کنند.
این جمله بسیار بسیار تاثیر گذار بود در ذهن من … وای بر کسانی که حساب می کنند. چیزی که حالا من درک کردم از این جمله این بود که هرگز نباید بر روی چیزی غیر از خداوند، چیزی غیر از توانایی های خودت، در کل چیزی خارج از خودت، حساب کنی و این حساب کردن می تونه تو رو زمین بزنه.
به شخصه هر چقدر که حالم بهتر میشه در زندگی و به احساس خوب نزدیک تر میشم، درک می کنم که این بهتر شدن حال ام نتیجه مستقیم توحیدی تر شدن ام و قوی تر شدن این باورهاست که
خداوند برای من کافی است،
من و خدا، شما همه،
خداوند کارهای من را انجام می دهد
داره در من قوی تر میشه و این آرامش و احساس خوب و احساس خیال راحتی جدیدی که در زندگی ام رخ داده، نتیجه قوی تر شدن همین باورهاست.
دقیقه 8 : 23 بهمن 1402
خداوندا هر آنچه دارم از آن توست و تو آنها را به من دادی و من در برابر تو هیچی نیست ام.
چقدر زیباست این ارتباط که تو بتونی از خدا در همه زمینه ها بپرسی و اون تو رو هدایت کنه … اون بهت پاسخ بده …. ازش بپرسی که من می خوام یه سهمی رو بخرم، تو به من بگو چه سهمی رو بخرم و بعد اون اسم سهم رو بهت بگه.
واقعا من چه طوری می تونم این ارتباط رو با خداوند داشته باشم؟
این باور که من هر آنچه دارم از توست و تو آنها رو به من دادی … به من یاد آوری می کنه که اگر چیزی می خوام اون رو باید از خدا بخواهم و نه از هیچ چیز دیگه.
من وقتی برنامه نویسی می کنم خیلی توی این حالت تسلیم بودن هستم و خداوند هم واقعا خیلی بهم کمک میکنه و ایده هایی رو بهم میگه که انجام بدم که به سادگی اون مسئله ای که بهش برخوردم، حل میشه.
خداوندا من هر آنچه دارم از آن توست و تو آنها را به من دادی و من در برابر تو تسلیم هستم و تو من به من بگو که چه طور به خواسته هام برسم .. تو به من بگو که چه طوری مهاجرت کنم، چه طوری برای خودم خونه بخرم، چه طوری ثروتمند بشم، چه طوری یه فرد تاثیرگذار و موفق بشم، چه طوری می تونم انسان افتاده تری در برابر تو باشم، چه طور می تونم شادتر باشم، چه طوری بدنم ام رو به شکل دلخواه ام بسازم
می خوام این تمرینی که استاد داره انجام میده که از خداوند آگاهانه چیزهایی رو بخواهم تا ایمان ام قوی تر بشه … این بهترین چیزی که باعث میشه من به توانایی خداوند، بزرگی خداوند و عظمت اش پی ببرم.
خداوندا یه راهی، یه ایده ای، یه راهنمایی من رو بکن، یه چیزی به من به صورت واضح الهام کن، که با همین توانایی ها و مهارت هایی که دارم، بتونم طی یک ماه پیشرفت مالی فوق العاده ای داشته باشم.
من این درخواست رو از خداوند دارم و الانی که دارم این درخواست رو می کنم واقعا هیچ ایده ای ندارم و می خوام منتظر بمونم که خداوند پاسخ رو بهم بده.
دقیقه 17: 24 بهمن 1402
چه قدر این صحبت استاد رو دوست داشتم که میگه ” کارهای برای من در زمان مناسب اش انجام میشه “. چندین تجربه خیلی جالب از این موضوع دارم .
یادمه دورانی که هنوز ازدواج نکرده بودم، افرادی که نزدیک ترم بودن از من می پرسیدند که تو پس کی می خوای ازدواج کنی … اون سوالات حدودا از سن 26 سالگی به بعد زیاد از من می پرسیدند و من همیشه یا جواب نمی دادم و می گفتم که به زودی و یا اگر احساس می کردم که طرف می فهمه دارم چی می گم بهش می گفتم که ” هر وقت زمان اش برسه و من آماده باشم، در کمتر از یک هفته من ازدواج می کنم ” … اون موقع ها که این حرف رو میزدم یه حسی بهم این رو می گفتم و من می گفتم و یه ایمان عجیبی هم بهش داشتم … یعنی می دونستم واقعا همین طوری قراره اتفاق بیافته و بعد واقعا هم همین شد و کل پروسه ازدواج من از حدودا فکر کنم یکشنبه شروع شد و پنج شنبه من دست خانم ام رو گرفتم و رفتم کلا یه شهر دیگه زندگی کردم و بعد از 2 ماه برگشتیم برای دیدار و چه قدر همه چیز ساده بود، چه قدر هنوز که هنوزه خوشحال ام بابت اینکه به رسم و رسوماتی که هیچ منطقی پشت اش نیست، عمل نکردم و بلافاصله بعد از عقد، زندگی مشترک ما به صورت رسمی شروع شد و این نبود که مثل بعضی از اطرافیان خودم بعد از 2 سال شروع بشه .. یعنی زن و شوهر حتی اجازه نداشته باشند که باهم یه مسافرت تنها برن … نه برای من کل این پروسه 2 سالی که بقیه طی می کنند، فقط یه هفته طول کشید و بعد از اون هم زندگی مشترکمون شروع شد و خداروشکر بهترین روابط رو تجربه می کنم و هنوز در اطرافیان خودم ندیدم کسی که اینقدر با همسرش دوست باشه و بعد از 4 سال روابط مون خیلی گرم تر و صمیمی تر هم شده؛ این یه مثال خیلی جالب بود از اینکه در زمان مناسب کارها انجام میشه.
در این برهه زمانی جایی بود که خداوند همه کارها رو واقعا انجام داد و مسیر برام هموار شد.
در دورانی که من میخواستم برم سربازی هم همین اتفاق مجدد رخ داد … اون زمان من با خودم میگفتم که من سربازی نمی رم و خدمت نمی کنم … اصلا هم نمی دونستم چه طور و این به دل ام افتاده بود و هر کسی هم ازم سوال می کردم این رو می گفتم که ” من به صورت کاملا قانونی خدمت نمی کنم ” … نزدیک تر که شدم به زمان رفتن به خدمت، دیدم نه هر راهی که بهش فکر می کنم نشدنیه و باید دفترچه ام رو پست کنم و برم خدمت … اون موقع اصلا با مباحثی که استاد آموزش میده به این شکل آشنا نبودم و بحث توحید و شرک و اصلا درک نمی کردم .
به یه بنده خدایی گفتم تو می تونی کاری کنی که من بیافتم سپاه. چون فکر می کردم با توجه به شنیده هام که اگر بیافتم سپاه دوران سربازی ام خیلی خوب می گذره … اون هم یه آدمی بود که من نمی دونم چرا باهاش حال نمی کردم ولی از سر مجبوری چندین بار باهاش ارتباط گرفتم و این درخواست رو داشتم که یه کاری کن که من بیافتم سپاه … اون هم اوایل اش میگفتم نه نمیشه … حال ببینم چه کار می تونم بکنم و از این حرف ها … تا اینکه یه روز تماس گرفت گفت همه کارهات انجام شده و من فقط زنگ زدم ازت بپرسم که آیا واقعا می خوای بری سپاه، اگر تایید کنی تمومه و می تونی بیای و کارهاش رو انجام بدی.
در دوران سربازی هم خداوند جایی بود که واقعا مسیر رو برام هموار کرد.
همون لحظه یه حس عجیبی برام به وجود اومد که نه … بزار خدا هر جا که خودش میدونه خوبه من رو بندازه ولی این آدم نمی خوام برام کاری کنه … خودم باورم نمیشد که دارم اینجوری فکر می کنم و بهش گفتم نه … می خوام دفترچه ام رو پست کنم بزار هر جا که بیافتم همون جا خوبه.
من شاهرود زندگی می کنم و دفترچه ام رو پست کردم و بعد افتادم نیروی هوایی ارتش سمنان که حدود 3 ساعت با محل زندگی ام فاصله داشت.
افتادم یه جایی و در یه شرایطی که به معنای واقعی بخور و بخواب بود … دو تا گوشی همراهم برده بودم، با همه دوست شده بودم، با دوتا از دوستام اتاق شخصی برای خودمون داشتیم، تلویزیون و وعده های غذایی عالی و همه امکانات … دقیقا مثل هتل و در همین حین باز هم با خودم میگفتم که من خدمت نمی کنم و در زمان درست اش این اتفاق می افته.
با همون گوشی لمسی که داشتم مدام پیگیری می کردم و قوانین رو می خوندم … که یه دفعه یه قانونی تغییر کرد .. نمی دونم چی شد دقیقا … یه راهی باز شد که من می تونم خدمت ام رو بخرم.
سریع یه مرخصی 2 روزه گرفتم و رفتم مدارکم رو تحویل دادم و خیلی راحت خدمت ام رو خریدم و روی کارت سربازی ام هم نوشته شد، خرید خدمتی! … واقعا خوشحال بودم … چون به معنای واقعی خدمت نکردم و در کل اون سه ماهی که من سرباز بودم فکر کنم 7 الی 8 بار پاسداری دادم که واقعا شب های خیلی خوبی بود برام و لذت بخش.
تجربه های زیادی دارم از اینکه اجازه دادم که کارها در زمان مناسب خودش انجام بشه و با این جمله حال ام خیلی خیلی خوب میشه و احساس فوق العاده دارم.
دقیقه 26: 25 بهمن 1402
از زمانی که شنیدم استاد ابتدا روز به خداوند میگه که خدایا من هیچی نیستم و هر چه دارم از آن توست و تو هدایت گر من هستی … من هم دو سه روزه دارم این کار رو انجام میدم و نتایج احساسی و پیشرفت هایی که برام رخ داده رو می خوام بنویسم:
سبک تر ام و احساس راحتی خوبی دارم … وقتی این طوری فکر می کنم که خداوند همه چیزهایی که من دارم رو به من داده و من از خودم هیچی ندارم … همه نگرانی ها رفع میشه و با خودم میگم بابا خودش داره همه چیز رو مدیریت میکنه و همه خواسته هام رو داره رقم میزنه … من فقط باید گوش کنم و انجام بدم … حس اش رو خیلی دوست دارم.
به یه مسیری در برنامه نویسی هدایت شدم که دقیقا همون چیزی بود که می خواستم و مدام دارم به خودم میگم که درهایی از آگاهی، درهایی از ثروت، درهایی از پیشرفت داره به روم باز میشه و هدایت شدن به این مسیر جدیدم رو واقعا بابت اش شکر گذارم.
اعتماد به نفس ام خیلی بیشتر هست. چون احساس می کنم که خداوند داره کارها رو انجام میده و قراره که من فقط گوش بدم، آرام باشم و لذت ببرم از زندگی ام و این به من احساس اعتماد به نفس ای میده که دست ام تو دست خداوند هست.
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم
سلام خدا جونم
سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم سلام دوستان معنوی و توحیدی
وسخر لکم اللیل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره ان فی ذلک لابات لقوم یعقلون
سوره نحل آیه 12
وهم شب و روزو خورشید و ماه را برای زندگی شما در گردون مسخر ساخت و ستارگان آسمان را به فرمان خویش مسخر کرد در این کار آیت و نشانههای قدرت خدا برای اهل خرد پدیدار است.
الله و اکبر
استاد عزیزم سپاسسسسسگزارم بابت تهیه این فایل زیبا و توحید ی
خدای من جان جانانم چه قدر به موقع داری تمام کارها را برایم انجام میدهی
چقدر به وقت معین من را آگاه و هوشیار میکنی
خدایا شکرت
استاد این چند روز که فایل اومده روسایت نمیدونی چه حالی شدم
چقدر جهان خداوند دقیق و کامل است
خدایا شکرت که مرا همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت و شرایط عالی قرار دادی
استاد این روزها تمام اتفاقات پر از خیر و برکت خدا در زندگی ام شده
هر لحظه بهش میگم خدایا من هیچی نمیدانم و هیچی نیستم هر آن
ه دارم ازان توست
خدایا قدرت تویی عشق مطلق تویی دانا و توانا و حکیم و قادر و غفور و رحیم تویی روح پاک تویی رئوف و مهربان ترین مهربانان تویی ای جان جانانم سپاسسسسسگزارم
من هیچی نمیدانم تو علمت بر تمام عالم محیط است
الخیر و فی ما وقع
تمام زندگی ام را گرفته
خدایا شکرت
استاد حال دلم دگرگون شده به هرآنچه که در اطرافم درونم بیرونم آسمان و زمین بنگرم خدارا میبینم
خودش شاهده که کریدیت تمام کارهام رو بخدا داده ام میدانم که هم خودم وهم تمام بارهام رو بدوش گرفته
خدایا شکرت
خدایا از هر خیری از تو به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم و محتاجم
خدایا هر لحظه تو مرا هدایت کرده ای
نشستم تویی برخاستند تویی بالا تویی پایین تویی چپ و راست تویی تمام نفسهایم دم وبازدهایم با قدرت تو برمی آید و فرو می رود
خدایا شکرت
خدایا شکرت که با هر کار هنری که انجام میدهم با نام میاد تو آغاز میکنم و میگم تویی که داری برام میکشی تویی ظرف هارو برام آماده میکنی تویی مشتری میشی سفارش میشی حساب بانکی ام شدی خدایا همه کاره ام تویی
اگر غذای سالم برای سلامتی ام درست میکنم خودت همه جوره مواظبشی و بهترین و خوشمزه ترین فرارو برام آماده میکنی که خودم وعزیرانم با عشق نوش جان کنیم
اگر تمیزی میکنم انرژی و تمیزی تمام کارهایم را بتو داده ام
خودت تمام خانه را برام منظم و مرتب کرده ای
خودت بهم گفتی در نظم دادن به خانه دقت کن منم گفتم چشم و خودت تمام کارها رو انجام دادی
خدایا شکرت
اگر بازی پینگ پنگ میکنیم خودت ضربه هامو داری بهتر میکنی خودت داری بهم امتیاز میدی و یاد گیری کامل تویی
خدایا شکرت بخاطر توانایی های که در وجودم قرار داده ای
خدایا شکرت که حتی حمام رفتنم هم کاره توست که مرا از هر گونه آلودگی پاک کرده ای با آب پاک و روان مرا هر بار شستشو میدهی قلبم را سرشار از نور خودت کرده ای
خدایا شکرت که نور آسمان ها وزمین هستی
مالک اصلی تویی هر آنچه را خلق کردهای پاره ای از وجود پاک تو هستند تو در همه چی قرار داری
جهان را سراسر انرژی و عشق الهی است
خدایا شکرت که من در مقالات متواضع و فروتن و تسلیم هستم در مقابلت خدایا هوش و قدرت و توانایی ام تو هستی
من بدون تو هیچ ام
خدایا من به هر خیری از تو برسه فقیرم
خدایا تو دانایی تو سمیع و بصیر و توانا هستی تو غفورو رحیم ورحمانی
هر آنچه دارم از آن توست و از تو به من رسیده
عزتم آبروم عشقم سلامتی ام روابطم محبتم مهربانی ام صداقتم راستی و درستی همگی ام مال اوست معنویت و خوشبختی و سعادت در دنیا و آخرتم هم از آن توست
خدایا من بدون تو هیچی نیستم
با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هرچه خواهی کن
خدایا تمام اجزای بدنم که بدرستی کار میکنند همگی کار توست
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تو نانی به کف آری و به غفلت مخوری
خدایا شکرت
خدایا شکرت برای عزت و احترامی که در من قرار داده ای و همه برای من عزت و احترام قائل هستند
استاد یه مورد که دوروز پیش تو باشگاه استادمون گفت الهام یه شماره بگو تا بچه ها با نظم بعدش بیان حرکات ژیمناستیک انجام بدن
منم گفتم به نام نامی الله شماره 5
حالا شماره پنجمون که کلاس دوم ابتدایی و چند روز پیش که مسابقه داشتن بچه ها وسط مسابقه بلند شد بی اجازه و اومد وسط زمین و تورهای مسابقه ناراحت شدن و چندتا توصیه کردند و در آخر تشویقش کردم رفت از جایی که باید با اجازه بلند شه و وسط زمین نباشه رفت نشست
حالا همون شاگرد که من با شماره انتخابش کردم دوباره همون کار رو تو باشگاه بازهم تکرار کرد و کسی حواسش نبود یه لحظه من من اومد تو ذهنم و گفتم از همینجا تو باشگاه خودمون نظم رو رعایت کنیم که تو مسابقات بهتر عمل کنیم و مربی باشگاه خیلی از این یاد آوری موضوع خوشحال شد و بچه ها دیگه سعی میکردن با نظم بهتری به کارشون ادامه بدن و من چقدر گفتم خدایا شکرت من یه لحظه مثله برق اومد تو کلامم تو بودی بهم یاد آوری کردی گفتی خدایا شکرت
و چقدر بچه ها با من راحتن و دلشون برام تنگ میشه و دوست دارن کنارم باشن
خدایا شکرت که هر لحظه مرا هدایت و حمایت میکنی من اعتماد دارم
کلام اطرافیانم تو هستی
هر کاری میخوام انجام بدم از تو میپرسم
یه مدت بود روستا نرفته بودم تا خواسته در قلبم شکل گرفت دوروز پیش سریع نشونش اومد و عمه ام زنگ زد و گفت میخوام برم مشهد همون لحظه گفتم خدایا این تویی که داری بهم میگی امروز برو روستا خونه مادرت منم گفتم چشم با بچه ها جمع کردیم رفتیم یه شب موندیم و تجربه عالی بود و سرتاسر برام برکت خدا شد . چقدر شکرگذار این خدای خوبم هستم هر چه قدر شکر گذاری کنم بازم کمه
خدایا شکرت
همه کاره ام تویی و هر قدم در پیشرفتم در کارهایم تویی که تکاملی مرا رشد میدهی
خدایا شکرت کمکم کن تا خوب زندگی کنم و جهان را جای بهتری برای زندگی کردن کنم
خدایا شکرت که تمام عزیزانم هم با تغییر من تغییر کرده اند
همسرم و فرزندانم در کنارشون هر لحظه به لطف خدا دارم لذت میبرم
با تنهایی های خودم لذت میبرم
خدایا شکرت که من دریافت کننده الهامات الهی ات هستم
خدایا شکرت که من هرروز بهتر از روز قبلم هستم
خدایا شکرت که خیلی جاها به مو رسیده ولی پاره نکردی قوی ترم کرده ای
قدرت تویی به من هم قدرت داده ای جان جانانم سپاسسسسسگزارم
تمام کارها رو تو داری برام انجام میدهی
قلبم پر از الهامات الهی شده خدایا شکرت
الان هر مسیر ی که میرم از خودت میپرسم و درسترین مکان و زمان بوده برام
خدایا شکرت
جهان بر پایه خیر ونیکی است خدا منبع اصلی خیر است
خیر و نیکی ها از طرف خداست
شر و بدی از طرف خودمونه
خدا همیشه هست من باید دریافت کننده خوبی باشم
خدایا شکرت که درهای نعمت و ثروت و فراوانی و خوشبختی و روابط عالی و معنویت و سلامتی و رزق بیحساب و سعادت دنیا و آخرت را به زندگی ام سرازیر کرده ای
مارمیت اذ رمیت
خدایا همه کاره ام تویی
هرکاری که مرا به سمت خواسته هام میبره در اولویت است مهم منم که در راه خدا باشم
الان شاید خیلی ها دوست نداشته باشن بهم میگن تو جمع هامون نیستی ولی خب من گوش ها و چشمهایم را در راستای خداوند قرار داده ام و در همه کس و همه چیز تو را میبینم خدا یا شکررررررت
بینهایت سپاسگزارم
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سپاسگزارم استاد توحیدی که کلام خدارا برکت کردی در زندگی ما و آرامش الهی را به زندگیمان هدیه دادی
خدایا شکرت که منبع اصلی عشق و محبت تویی و گیرایی مرا بالا بردی از نشانه ها و ایده ها و الهاماتت
خدایا شکرت که با تو در هماهنگی عالی هستم و چرخ زندگی ام روانتر شده همه کاره ام تویی
بنام یگانه فرمانروای کل کیهان
سلام به استاد عزیز و گرانقدر و توحیدی ام
سلام به هم مسیران من در این جاده جنگلی زیبا و توحیدی که ردپاهای مرد عمل رو دنبال میکنیم و هربار ما رو میخکوب میکنه و شگفت زده. سلام به عزیزدل استاد که دیشب باهاش تو خواب کلی رفتم اینور و اونور و تفریح کردیم و لذت بردیم و بالا پایین پریدیم.(مریم جان تو خوابم من بودم و شما و کلی لذت بردن انگار اومده بودی ایران و داشتم زیبایی ها و جاهای قشنگ رو بهت نشون میدادم و چیزهایی که تغییر کرده و یکهو گفتیم خیلی تنها بودیم بریم پیش عزیزدل هامون باز با اونا هم بیایم دور بزنیم وای چه خواب شفافی بود و چقدر حس خوب بود چقدر خنده و قهقه داشت توی خوابم و چقدر خوشحال بودم. چقدر برام عجیب نبود انگار واقعا دوست چندساله من بودی ک باهات دارم راه میرم تو چمن ها میرم، کنجکاوی میکنم بهت چیزهایی رو نشون میدم. و یک گوشه خوابم یادم اومد پس کو استاد کو حسین(همسرم). وای چه جالب این مریم شایسته اینقدر من باهاش دوست بودم یعنی خبر نداشتم. چه جالب من چقدر باهاش صمیمی هستم و نزدیک و خودمو ازش دور میدیدم و تو خواب از این همه تعجب کردم و میگفتم چه جالب و قانون رو یادم میومد که هرچیز چیزی را جذب کرد…خلاصه علاوه بر استاد دیگه شما هم تو خواب هام ورود کردی اونم به عنوان رفیق فابریک من.)
خدایا شــکـرت برای این همه خیری که داری به من میرسونی
خدایا شکرت که جواب سوال های این چند روزم رو بهم دادی. اصلا هی استپ میکردم هی هنگ بودم. از کجا چه جوری. خدا گفت این منم که دارم برای تو حرف میزنم سووال داشتی و اینم جواب هات. نشانه میخواستی که در مسیر درستی اینم جوابت بــله که درست به چی شک میکنی. حتی به همین عقل کوچیکی هم که داری شک میکنی. خودت خواستی خودت فایل توحیدی و درک بهتر توحید و عملت رو توحیدی کردن رو خواستی. خودت گفتی چطور بازم توحیدی عمل کنم تو درس خوندن و ادامه دادن و در مسیر خواسته قرار گرفتنم. خودت خواستی بدونی چطور باید چرخ زندگیت رو روان تر کنی. حودت برات سوال پیش اومد که بدونی “ایگو” چیه و میخواستی بری سرچ کنی و یادت رفت و خدا از زبان بهترین معل و استاد دنیا ساده و روان بهت گفت و گفت اصلا زیاد دنبال اینجور مفاهیم نباش حالا یکی هم بهت بگه ایگو قوی داری اصلا مهم نباشه و الان که مینویسم متوجه میشم اونم نشونه بود تا به یاد بیارم خیلی رو عقل خودم دارم حساب میکنم. خیلی دارم روی منطق خودم حساب میکنم و اعتبارها رو دارم به خودم نسبت میدم. فهیمه خودت خواستی بری پیش مربی یوگات و دیداری تازه کنی و ازش بخوای بهت یک مدیتشین یاد بده تا استرس و اضطراب هایی که شاید بیاد بتونی بهتر کنترل کنی و بازم خدا خودش اینجوری بهت جواب دادکه بهترین مدیتیشن چیه ایـــنــه که در برابر خداوند متواضع باشی. خودت از خدا خواستی باور محدودکننده و مانع رو بهت نشون بده. غرور داره میگیرت که مثلا خیلی زحمت کشیدی و درس ها رو داری یاد میگیری. و منم منم داشت میکرد داشت ذهنت جفتک مینداخت. بیا ببین این شــرک رو. این مورچه ریز و سیاه رو ببین داره راه میره. بدون تو هیچی نیستی تو عدی نیستی هر چی الان هستی خدا بهت داده، هر ایده درس خوندن حتی همین الهام کنکور شرکت کردن بعد 12 سال رو خدا بهت داده، خدا جسارت رو در تو بیدار کرد. فکر کردی خودت فکر کردی با عقل خودت نه اصلا اینطور نیست سخت در اشتباهی. اینا همش ایده های خداست. اینا همش از طرف خداست. تو ازش خواستی و اون در این غالب ها خودشو بهت نشون داده و بت گفته اینجوری پیش برو اینجوری درس بخون. اینجوری امسال رو تموم کن. اینجوری قوانین رو درک کن. اینجوری به قوانین عمل کن. این فایل رو هم خدا خواسته ضبط بشه میبینی استاد هم گفت نمیدونه نمیدون چی شد. اینا همش کار خداست. خدا گفت استاد حاضره شاگرد مشتاق هم حاضر خب الان تو گوشی هم خورده میفهمه ایراد کارش رو. میفهمه شرک هاشو. میفهمه چطوری توحیدی تر عمل کنه. این شرک ریزه خودشه. این شرک در درون و عقل و منطق های خودش نهفته. داره به خودش و توانایی های نسبی که بدست یاره مشرک میشه و دار غرور میگیش، داره مغزت جفتک میندازه و منم منم راه انداخته بــیا حالا که هی چند روزه داره درخواست میکنه بهش بگیم از زبان سید حسین عباس منش بهش حالی کنیم. آخه نفهمید اون روزی که خوب پیش رفت و چندتا تست رو خوب زد در درونش خیلی ریز غره شده بود و میگفت ببین چقدر خوب پیش رفتم، چقدر خوب یاد گرفتم و بعد یکهو مهمون های بی موقع و یکهویی اومد و تمام برنامه هاش رو ریختم بهم. اصلا از همه افتاد. بازدهی اش کم شد. اینا هم منم بودم ولی نفهمید حالا بزار بگم بنده ی خوب و مخلصم، بنده موحد که هدایتی آموزش میده بهش بگه ایراد کارش رو…خداجونم خیلی قشنگ پس گردنی بهم زدی گرفتم کجای درس رو نگرفته بودم، آره من رو خوم خیلی حساب داشتم میکردم، خیلی روی توانایی خودم، عقل خودم حساب میکرد، روی کتاب ها و چیزهایی که خوندم و باید میخوندم خیلی حساب میکردم خدایا چشم غلط کردم. اینا همش تویی، اینا همش علم تو بوده، اینا همش ایده هایی از سمت تو بوده، خدایا ممنونم خدایا سپاسگزارم اصل رو میخواستم تشخیص بدم میخواستم بدونم روی چی کار کنم بهم اینقدر بلند و واضح گفتی.
آره اون اتفاق بده اون اتفاق به ظاهر بد که اومد وقت منو گرفت، تمرکز منو گرفت و برنامه های منو ریخت بهم خیری بود از سمت تو به من. آگاهی بود تا درس رو بگیرم.اون مسافر یکهویی تو خونمون، اون مهمون های یکهویی همش نشانه بود همش استپی بود که یکم فکر کنم کجای کارم کجای کارم ایراد داره و چقدر قشنگ درس و آگاهی رو به من گفتی خدا جون. خداجون چطور ازت سپاسگزاری کنم که اینجوری منو از خواب غفلت بیدار میکنی.اینجوری منو بینا میکنی هوشیار میکنی به خودم به شرک هایی که مانع های مسیر موفقیت و خوشبختی من هستند.خدایا عاشقتم که اینقدر هوامو داری و منو میذاری روی شانه هات و خودت منو میبری.چقدر حس بیدار شدن و آگاه شدن خوبه. چه حس خوبیه وقتی بینا میشی و میبینی.
خدایا منو بیناتــر کن.
خدایا منو بیـدارتــر کن.
خدایا منو آگــاه تـــر کـن.
خدایا منو به خودم هوشیارتر کن.
===============================================================
تمرین:
در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:
کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
کــجاها خداوند درها رو برام باز کرده:
^ همون جایی که قصد کردم که زندگیمو تغییر بدم و قانون خدا محک بزنم و جوری شرایط اون روزها که میخواستیم مهاجرت کنیم پیش رفت که واقعا با منطق جور در نمیومد و مسیر اینقدر هموار. اینقدر که در ظرف یک هفته کل وسایل خونه از دست و پامون رها شد، سبک بارتر کوچ کردیم از دیار خودمون 23 دیماه1399. خدا درها باز کرد و چنان هموار مسیر و جریان ها پیش میرفت که تو ابرا بودیم انگار.
^ همون جایی که میخواستیم از اولین خونمون جابجا بشیم و تسلیم خدا شدیم و احساس مون رو خوب کردیم و دقیقا فقیر بودیم به هر خیری که بهمون برسونه و فقط راه افتادیم پیاده روی کردیم بدون اینکه دنبال خونه باشیم، بریم املاکی یا اصلا تو فکر خونه گرفتن باشیم و بعد خدا ایده نگاه کردن گوگل و آدرس رو بهمون الهام کرد و بعد گفت همی آدرس رو توی دیوار سرچ کن و بعد آگهی رو ببینیم که فقط کمتر از دوساعت روی دیوار اومده و اون بشه همین خونه ایی توش هستیم. این خونه رو خدا پیدا کرد ما چقدر فراموشکاریم.چقدر یادمون میره خدا همه کارها رو میتونه برامون انجام بده ولی هی یادمون میره اینا رو دارم با خودم بلند بلند حرف میزنم بیام این فایل و این کامنت ها و یادآوری ها رو به یاد بیارم و به خودم میگم فهیمه چرا یادت میره. به یاد بیار هر وقت عقلت رو خاموش کردی و تسلیم خدا و محتاج خیر خدا شدی خدا چنان برات درست کرد و چنان راه هموار شد که اصلا هیچ کسی نمیتونست اینجوری برات درست کنه. از کجای خونمون بگم از پنجره های بزرگ و پرنورش، از دسترسی داشتن مون به مترو و بزرگراه محلاتی و امام علی، از صاحبخونه عالی و همسایه های عالی مون، از فراوانی پارک و فضاهای سبز اطراف خونمون، از محله امن و آروم و قشنگ مون، از دسترسی خوب و نزدیک مون به بازار گل و بازار بزرگ. از چی بگم. اینا رو ما چطور میخواستیم پیدا کنیم اونم با اون پول کمی که داشتیم. ما که اصلا بلد نبودیم اصلا بچه و بزرگ شده این شهر نیستیم.چطوری اینجا هستیم همش اعتبارش به خدا میرسه حالا من چطور یادم میره و اعتماد نمیکنم تا همه امور زندگی ام را به خدا بسپارم. واقعا چرا فراموش میکنم. همینه خدا هی گفته تکرار چون میدونه منـه انسان فراموشکارم و به تکرار برای یادآوری نیاز دارم و کار من به یادآوردن و تکرار کردنه. میخوام به یاد بیارم که هرجا دست هام رو بردم بالا و گفتم خدایا من تسلیم خدا برام کولاک کرده. سورپرایزم کرده. حالا بازم میخوای سورپرایز بشی چشم هاتو ببند و دستاتو ببر بالا بگو من تسلیمم.
آقاجان من تسلیمم.
آقاجان من فقیر و محتاجم به تو.
آقاجان من عقلم نمیکشه من چیزی درک نمیکنم تو میدونی تو بلدی تو همه کاره ایی. من فقط باید بندگی ام رو بکنم. خدایا تو 99% خدایی ات رو بکن و منم قول میدم سمت خودم و اون 1% که سپردی به خودم رو درست انجام بدم و بندگی ام رو بکنم. بنده محض تو باشم. بنده مخلص تو باشم. بنده تسلیم تو باشم. بنده سر به زیر و تسلیم امر تو باشم. بنده ایی باشم به اربابش اعتماد داره به اربابش جز چشم چیزی نمیگه.خدایا کمکم کن راه بندگی کردن رو یاد بگیرم. خدایا میخوام بنده خوب تو باشم بنده ایی که تسلیمه؛ متواضع و سر به زیره. بنده ایی که جو نمیگیرش حالا یک جای خواب خوب بهش دادی، غذای سالم و عالی بهش دادی فکر کرده کی هست حالا جو بگیرش بخواد قلدری کنه و بگه منم کسی هستم. نه بابا بشین سرجات تو چیکاره ایی تو این ذره هایی ک داری از فضل اربابته، تو هر چی داری مال اونه چطور جرآت میکنی در برابر محضر اون منم منم کنی. هر چی هست مال اونه و اون بتو بخشیده پس فکر نکن خودت کاره ایی هستی. خدایا غلط کردم هرجایی یادم رفت تو همه کاره ایی، همه چیه من مالِ تو بوده و تو به من بخشیدی.خدایا اشتباه کردم غلط کردم سعی میکنم یادم نره و این اشتباه فراموشکاری ام رو تکرار نمیکنم اما خدا جون تو که میدونی ذات من فراموشکاره پس همینجوری خودت کمکم کن و با پس گردنی واضح یادم بنداز تا برگردم درست بندگی کنم و همیشه و همواره متواضع در برابر تو و در محضرتو و در عالم تو قدم بردارم. و حتی در مسیر قدم برداشتن به سمت خواسته هامم گام هایی متواضع و خاشعانه بردارم با کبر و غرور قدم هام رو پیش نرم. فکر نکنم الان واسه خودم عقلی دارم و خودم واس خودم کاره ایی هستم.
^ خدایا چطور یادم میره دستانی که اومدن برام پول شدن و بدهی های بنده هاتو پرداخت کردن.
^کجاها بود خیلی جاها بود. اصلا همین عروسی شگفت انگیزمون سراسر دست خدا بود چون اون موقع من کم آورده بودم بعد 6 سال در عقد بودن و بی پولی و ورشکستگی و خودش برام چنان عروسی و جشنی گرفت که باید یادم بیاد. اون موقع قانون رو نمیدونتم ولی یادمه شبی که با تمام قلبم گفتم به من چه خودت میدونی خودت درست کن، جور کن و نمیدونم چطوری و من چگونگی اش کار نداشتم چنان کمتر از یکماه همه چی درست شد که شد به یادماندنی ترین جشن عروسی و پیوند برامون.
خدایا شکرت که منو در مسیر خواسته هام اینگونه هدایت میکنی.خدایا سپاسگزارم برای هدایت های بی وقفه ات.
سلام به فهیمه عزیزم
سپاسگزارم از کامنتی که نوشتی
از مثال هایی که زدی
از توحید و شرک های منیت وغرور که گفتی
از مرور قانون که مجدد برامون یادآوری بشه
از ایمان فعال وتوکل وپیدا کردن خونه و دریافت الهامات
از دستهای خداوند و
پرداخت بدهی هات و درست بندگی کردن و تسلیم خودخدا بودن و تواضع کردن ها نوشتی که زیبا بودن
موفق باشی عزیزم تو زندگی خوشگلت و بهترین ها سهم دلتون .
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله.
سلام به مامان فاطمه قشنگم
سلام دوست ارزشمندم
من از شما بیشتر سپاسگزارم که خوندی.که برام نوشتی و نقطه آبی رنگ رو بهم هدیه کردی. که اینجایی که روی خودت اینقدر قشنگ کار میکنی. از کامنت من کلی درس و نکته برداشت میکنی و مرور میکنی و مرور و مرور. باید و باید تکرار کنیم ما فراموشکاریم و انسان. ما باید تکرارکنیم چون موجوداتی فرکانسی هستیم و فرکانس هم اصلش تکراره.
خودم این کامنت رو تا الان سه بار خوندم و باعث شدی سریع پیداش کنم و یکبار دیگه هم قبل خوابم بخونم و متواضع بشم و یادم باشه این کارها و درسهایی که میخونم اعتبارش رو بدم به خدا و اینقدر روی عقل کوچیکم حساب نکنم.
فاطمه جان اصلا اینا نصف اون چیزایی نبود که باید میگفتم و نوشتم یعنی یادم نبود اون روز. اما خداروشکر شاخک هام فعال شده و دارم به یاد میارم و هی سپاسگزاری میکنم که هرجا موفقیتی بود واقعا جایی بود که قلبا تسلیم شدم، دستام رو بردم بالا. اما متاسفانه خیلی زود یادم میره و شیطان هم کور خونده فکر کرده نقطه ضعفم رو پیدا کرده اما من چون خدا رو دوباره دارم شیطان نمیتونه بیاد و بذر شرک و نجواهای اضطراب و نگرانی تو گوشم زمزمه کنه. البته اون کار خودش رو میکنه و منم کار خودمه.والا من چیکار دارمم به کار شیطان من سرم به زندگی خودم گرمه به زندگی وکار شیطان چیکار دارم. من نه ترسی دارم نه غمی وقتی خدا رو دارم و یادم هست که همیشه خدا بامنه و به من نزدیکه…
امروز دوباره فصل4 کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو خوندم. اصلا معرکه بود معرکه…
راستی کامنت خودتم یادمه خوندم خیلی حال کردم اونجوری هدایت شدی تا مهمونی نری، واقعا دمت گرم خیلی تحسینت کردم عزیزم میخواستم برات بنویسم نمیدونم چی شد نشد. ولی انگار باید اینجوری میشد تا اینجا تحسینت کنم عزیزم. تو واقعا بینظیری…
منم برای تو و تمام اعضای خانواده پر از عشق و صفاتون بهترین ها رو از الله یکتا میخوام.
ارادتمندت فهیمه
به نام خدای جانم
رب و سرور و مالک من
خدایا هر آنچه دارم از آن توست
من قدر دان توام و در برابر تو سرم پایینه
خداوندا ، هیچ ندارم از خودم و در مقابل تو ضعیف و ناتوانم، کوچک و خردم
تو من رو بر روی شانه هایت بگذار و از عالیترین مسیرها ببر
معلومه که از عالیترین مسیرها منو میبری، چون از من به من آگاه تری، از من به خواسته های من آگاه تری، از من بیشتر خیر منو میخوای، از من به من عاشق تری!
و من با تماااام وجودم، با تمام قلبم به تو اعتماد دارم رب من
وقتی روی دوش تو هستم همه چیز امن و امانه، آب از آب تکان نمیخوره در دلم
چون تو در گوشم همواره زمزمه میکنی: تو فقط لذت ببر از مناظر اطرافت، تو فقط توجهت رو بذار روی زیبایی ها و نکات مثبت، روی دوش من هیچ سختی و بالا و پایینی حس نمیکنی، همش آسانیه، همش همواریه و رضایت درونی، همش احساس عمیق خوشبختیه
وای خدای من چقدرررر خوشبختم که تورو پیدا کردم، خدای واقعی رو پیدا کردم
چقد خوبه که به تو وصلم
برای تمام زندگیم و اموراتم، برای ریزترین کارهام، خودمو زندگیمو به تو میسپارم
معبودم، توحید و یکتاپرستی و یاد خودت و قدرت خودت رو هر لحظه در گوشم زمزمه کن تا منِ فراموشکار مدام به یاد بیارم که رو دوش چه قدرتی سوارم
هممم….خدایا صدهزار بار شکر برای آرامش همین لحظه و این اتصال زیبا
*
سلام استاد جانم خدا قوت فراوان
ازتون ممنونم که باز هم ما رو به یک فایل توحیدی مهمان کردید و انگار در محفلی همه دور هم نشستیم و شما با آرامشی که در صدا و چهرتونه دارید از توحید و یکتاپرستی و خضوع در مقابل پروردگار برامون میگین
چه لحظات شیرینی…خدایا شکرت
نمیتونم وصف کنم از دیروز که این فایل رو عمیق تر گوش دادم و البته البته با خوندن کامنتهای الهییییییی و نورانی دوستان الهی سایت چه احساس آرامش و خیال راحتیِ عمیقی رو دارم تجربه میکنم
امروز وقتی بیدار شدم اولین جمله ای که تو ذهنم نقش بست این بود که خدایا امروزم رو به تو میسپارم و تو کافی هستی
جا داره همینجا از تمام دوستان عزیزم در این سایت الهی کمال تشکر و قدر دانی رو داشته باشم که چقدررررر زیبا از احساساتشون از تجاربشون از الهاماتشون مینویسن
به شخصه بعد از خوندن کامنتهای این جلسه اصلا یه دریچه جدیدی از ایمان و آرامش و توکل در من ایجاد شد که از خداوند برای این نعمت سایت و اعضای سایت و البته استاد عزیزم تشکر میکنم
دیروز وقتی داشتم این فایل رو برای بار چندم گوش میدادم یک لحظه ذهنم برای خودش داشت به هزینه های جاریم و پولهایی که باید بپردازم فکر میکرد و همینجوری داشت میگفت اینو میخوای چیکار کنی اونو میخوای چیکار کنی
وحی آمد کاین چه فکر باطل است!!
خدا میدونه یه لحظه یه آگاهی یه نور هدایت و آرامشی چنان زیبا بر وجودم نشست که بهم گفت: تو قرار نیست این پولا رو بپردازی!!
مگه تو قراره این هزینه ها رو پرداخت کنی؟؟!!!
خداوند قراره از دست تو روزیشو به این بندگانش برسونه
خداوند از دست تو قراره به مسئول فنیت حقوق بپردازه،خداوند از دست تو قراره به چشم پزشکت هزینه جراحی رو بپردازه، خداوند از دست تو قراره به کافی نتی هزینه خدماتی که داره برات انجام میده رو بپردازه،خداوند از دست تو قراره هزینه ثبت نام جدید باشگاه ها و کلاسات رو بپردازه، خداوند قراره از دست تو به اون تامین کنندگان مواد اولیه ت پول بپردازه
چرا فکر کردی تو قراره روزی اونها رو بدی؟؟؟؟
چرا فکر کردی خودت قراره به سختی پول در بیاری و نشستی حساب کتاب کردی و عاجز شدی؟
ولی این عجز رو دوس دارم….این عجز بود که منو به این الهام و آرامش قلبی رسوند که خدای من اینچنین بیاد به قلبم اطمینان بده که ما بسی بی توشه را پرورده ایم! میهمان ماست هرکس بینواست/آشنا با ماست چون بی آشناست
ما که دشمن را چنین میپروریم
دوستان را از نظر کِی میبریم؟؟
وقتی من با تمام وجودم به درگاه خداوندم روی آوردم و تسلیم اون شدم، حتما اون بهترین برنامه ریزی رو برای زندگی من انجام میده، حتما اون راضیم میکنه ، حتماااا….
از روزی که این فایل رو گذاشتین مدام در طول روز یادم میاد که چقدررررر جاها بوده که وقتی روی خدا حساب کردم چقدر کارهام نرم و راحت و روان پیش رفت و به طرز معجزه آسایی(از دید بقیه) اولین بودم توی اون کارها….
هرچقدر فکرشو میکنم میبینم همه جوره به نفعمه که فقط روی اون حساب کنم…
این آرامش و اطمینان قلبی و این عدم تقلا و بدو بدو ؛ ارزشش خیلی بالاست…
به میزانی که روی خدا حساب میکنی، خداوند درها رو برات باز میکنه، درهایی رو برات باز میکنه که به قول استاد در روانشناسی ثروت 1 تو تا قبل ازین اصلا فکر نمیکردی این در باشه، فکر میکردی دیواره، اما در بود، بازم شد!!
به میزانی که روی خدا حساب میکنی، خیالت راحت تره دلت قرص تره و آرامش قلبی بر وجودت حاکمه
به میزانی که روی خدا حساب میکنی، سرت بالاتره در مقابل خلق خدا و عزت رو از خدا میگیری
به میزانی که روی خدا حساب میکنی ، کمتر عجله میکنی، بیشتر اعتماد میکنی به جریان
به میزانی که روی خدا حساب میکنی، به همون میزان به خداوند اجازه میدی که اداره زندگیتو دست بگیره…
….
خدایا ازت ممنونم بی نهایت دوستت دارم………………….
…
عاشقتونم
الهه
بنام تنها فرمانروای جهانیان
سلام به روی ماهت الهه جونم
سپاسگزارم که این کامنت بینظیر و نوشتی عزیزم
صبح اومدم مدیتیشن کنم بعد چند دقیقه خدا بهم گفت میخوای مدیتیشن کنی که به آرامش برسی به من وصل شی ؟؟
گفتم اره ،
خدا گفت بشین و گوش کن تا برات بگم ،
خدا به یادم اورد معجزاتی که تو زندگیم رقم زده بود که بخدا با هیچ عقلی نمیشه فهمش کرد
به بزرگیش که الهه جونم وقتی بهش وصل هستیم آتیش و گلستان میکنه
دریا چیه ، اقیانوس و شکاف میده برامون
به عظمتش من برای هیچ کدوم از معجزات زندگیم هیچ کاری نکردم ، همش خودش بوده
آدم ها رو آورده ، کارها رو کرده ، پولا که به حسابم واریز کرده ، قلب هایی که برام نرم کرده
خدا امروز بهم گفت بجای اینکه صبح ها بنشینی و مدیتیشن کنی فقط چند تا معجزاتی که برات کردم و به یاد بیار تا وصل شی ، تا بنده شی ، تا تسلیم باشی هر لحظه
الهه جونم نمیدونی چه جاهایی که دیوار بتی بوده اما خدا برام دروازه ها باز کرده
بعد من نمیدونم دنبال چی هستم ؟؟؟
خدایا تنها تو برام کافی هستی
خدایا از شرک درونم به تو پناه میبرم
خدایا لحظه یی من و به من وامگذار
الهه عزیزم دوستت دارم
سلام سارا جان عزیزم حال دلت خدایی..
نمیدونی چقدر احساس خوبی پیدا کردم از خوندن پیامت و چشمام بارونی شد
احساس کردم خداوند داره از کلام تو زیبا جان باهام صحبت میکنه و داره به یادم میاره…
دقیقا همین نیم ساعت پیش داشتم مینوشتم تو دفترم ک کجاها خدا انسانها و شرایط رو برام به وجود اورد و دلها رو برام نرم کرد و چقدر شاهانه و عزتمندانه کارها رو برام پیش برد که من عین یه ملکه فقط لذت ببرم…
چقدر الهام زیبایی دریافت کردی برای مدیتیشن اول صبح و اتصال به خدا
چه تمرین بی نظیری
ازت ممنونم که برای من شخصا نوشتیش..
عاشقتم سارای خوش قلبم، عزیز دردونه خدا
مراقب زیباییهای بی انتهات باش
در پناه رب
سلام خانم سواد کوهی.
چقدر زیبا نوشتید. چقدر زیبا بهتون الهام شده است.
راستش هر وقتی منم این ذهن چموش میخواهد احساسم را بد کنه و دیگه از پسش بر نمیام، یهو الهامات بهم میگه، تا الان خدا داده، تو نبودی که، نگران چی هستی؟
بعد همین که شروع میکنم بیاد آوردن معجزاتی که تو زندگی ام اتفاق افتاده، احساسات من زیبا میشه، جهانم روشن میشه.
واقعا این باور که هرجایی میریم هدایت میشیم و خدا کارها را واسمون انجام میده، این باور اینکه به خدا واقعا توکل کنیم و آرامش داشته باشیم. این باور که خدای یکتاست که همه کارها را انجام داده بینهایت فراوانی وارد زندگی مون میکنه.
هفته پیش داشتم چک آپ فرکانسی پارسالم را میدیدم، چقدر جالب که اونروز ایمانم به اینکه همه اش خداست خیلی بیشتر از الانم بود.
گفتم ببین چقدر راحت فراموش میکنم من. آقای عزیز این مسیری که توش هستی را غیر از اینه که هدایت شدی بهش؟
خب به بهتر از این هم میرسی به شرطی که ایمان داشته باشی.
خداروشکر که هدایت شدم به این مسیر زیبا.
دوستان عالی و هم فرکانسی های خوبی مثل شما و سارا خانم دارم. استادی به این خوبی داریم.
مسیری به این زیبایی.
خداروشکر بینهایت خداروشکر.
عاشقتونم امیدوارم باورهامون در مسیر خواسته هامون باشه و هر روز به راحتی به انچه میخواهیم برسیم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام الهه خانم
چقدر دلنوشته تان قشنگ است و جنس الهی دارد
چه زیبا و هنرمندانه بعضی جاها رو بولد نوشتید و چقدر عالی از اشعار پروین اعتصامی استفاده کردید
من هم وقتی روی خدا حساب می کنم ، انگار خیالم راحته
مخصوصا وقتی معجزات این دو سه سال اخیر رو با خودم مرور می کنم
البته همین احساسات و وصل شدن ها هم تکامل می خواهد
باز هم چشمان بارانی مرا به این نوشته های ناب تان مهمان کنید
نوشته هایی که بارها و بارها می خوانم و رنگ خدا را در آنها می بینم
آرزو و دعا می کنم شادتر و سالم تر و ثروتمندتر و الهی تر باشید
سلام سید مهدی عزیز حال دلتون خدایی
چقدر جنس تحسین شما صادقانه و دلچسب بود
البته در این سایت احساس میکنم همه چیز صادقانه ست ولی فرکانسی ک از پیام شما دریافت کردم یه جور زیبایی به دلم نشست
وصل شدن به خداوند خیلی زیباست
از وقتی این فایل رو گوش دادم هر روز صبح جملات تاکیدی این فایل رو به خدا میگم و بهش میگم من امروز و همیشه رو دوش تو سوارم تو پیش ببر منو تو هدایتم کن
و نمیدونید چقدر این چندروزه حالم خوبه چقدر بیشتر توی ریزترین مسائلم ازش طلب هدایت میکتم و جواب میده..و جواب میده و من باز عاشق تر و مومن تر میشم بهش…
خداروشکر برای حضور با برکتتون دوست خوبم
در پناه رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عزیزم
واقعا واقعا چقدر سپاسگزارم به خاطر این فایل کلا فایل های توحید عملی
الله اکبر صبح که از خواب بیدار شدم بعد تمرین ستاره قطبی اومدم تو سایت ودیدم این فایل ارزشمند رو سایت قرار گرفته
ووقتی شروع به گوش کردنش کردم خدا سرشاهده از وقتی که شروع به دیدن این فایل کردم تا همین العان که دارم این کامنت مینویسم اشکم بند نمیاد
اول از همه سپاسگزار خدا وند هستم به خاطر کتاب قرآن به خاطر توحید که اصل واساس زندگی هست بعد هم سپاسگزار شما هستم استاد عزیزم به خاطر آموزش های بینظیر به خاطر تو حیدی که به ما آموختی معنی ومفهوم توحید وکلا من سپاسگزار شما هستم به خاطر این دیدگاه توحیدی که به ما آموختی
چقدر لذت برم به خاطر این همه تواضع که دربرابر خداوند دارین شما چقدر لذت برم از توضیحات تون و مدام به خودم گفتم ببین محمد یه آدم میتونه به کجا برسه که قرآن وتوحید رو تو زندگیش عمل کنه به قول استاد خودتون ایمانی که عمل بیاورد
واقعا واقعا بینظیر بود این فایل وهمون چیزی بود که من منتظرش بودم
من مثال بزنم از خودم
من 3سال پیش دوست داستم با یه دختر که رابطه خوبی هم داشتیم باهم ازدواج کنم ولی خانوادم راضی نشدم ومیگفتن نه ومن اون زمان اصلا توحید یا ازن قوانین رو اصلا نمیدونستم
وپیش این پیش اون دوست رفیق یا نمیدونم فلانی رابطه خوبی با بابام یا خانوادم داره بهش بگم
یا یه سید هست که میاد خونه وبابام وخانوادم رابطه خوبی باش دان به گفتم یا یه دوست داستم بهم گفت بیا باهم بریم یه نفر هست دعا میده اون میتونه دستش خوبه کارت درست میکنه واون زمان 1میلیون ازم گرفت وهبچ اتفاقی که نیفتاد هیچ بدتر هم شد
ونتیجه شرک وبی ایمانی میشه بد ترین نتیجه واسه کسی که مشرک هست
بع که باسایت آشنا شدم وفایل های توحیدی رو دیدم دلیل اون اتفاقات ونتایج بد رو فهمیدم
وانگار اون داستان رو خداوند هر از وقتی به من میگه که ببین شرک ورزیدی ونتیجس هم دیدی
ولی استاد خداسرشاهده ازوقتی دارم تمرکزی رو خودم کار میکنم دیگه اصلا نمیگم خزلی خوب شدم ولی دارم سعی میکنم از این اصل توی مسائل وزندگیم بیشتر وبیشتر استفاده کنم وحواسم باشه
العان به جایی رسیدم که
1ماه میشه با صاحب کارم صلاحم نشده سر حقوق
و من به خاطر گوش دادن به فاید های توحیدی وخوندن هروزه قرآن اونم معنی فارسی وجوری که تو یه فایل گفتین فقط معنی هایی کا داخل پرانتز نیستن بخونین با گوش دادن به فایل های توحیدی خیلی راحت پاگذاشتم رو نجواهای شیطان ودارم از کارم میام بیرون
وبرم سراغ اهدافم الله ومیدونم وباوردارم وایمان دارم توکل بهش معجزه میکنه
درصورتی که قبلا که با توحید آشنا نبودم اصلا این ترس ها ونجواهای شیطان منو بسته بود
واقعا استاد خیلی خیلی خیلی لذت بردم از این فایل بینظیر وزیبا واقعا سپاسگزارم استاد عزیز
خدایا شکرت
خدایا تنهاتورامیپرستیم وتنها از تو یاری میخواهیم
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی ، طبیعی ،بدیهی و عزتمندانه .خدایا هر انچه که دارم از آن توست وتو به من بخشیدی
سلام به استاد جان و دوستان عزیزم
یکی از خواسته های همیشگی و هرروزه من در ستاره قطبی درخواست هدایت از خداوند هست تا به من الهام کنه اگاهی ها رو به من بده تا در زمان و مکان مناسب قرارم بگیرم و ایمان دارم که خداوند همه کارها رو برای من انجام میده و اسونم کرده برای اسونیها این درخواست و باور قلبی من هرروز تیک مثبت خورده
در این لحظه از زندگیم که من و خواهرم در فصل جدیدی از زندگیمون هستیم و حدود یک سالی هست که تنها با هم زندگی میکنیم بیشتر از قبل درک کردیم خداوند به ما اموزش میده ما رو تعلیم میده تربیتمون میکنه و علم ثروتمند شدن رو یادمون میده و تنها و تنها ولی و سرپرست ما ،یار و یاور ما ، تعلیم دهنده ما و تنها روزی دهنده ما خداست با عشق و عزت و احترام همه کارها رو برای ما انجام میده و تمام اینها رو با تمام وجود درک میکنیم
هرروز الهامات رو دریافت میکنیم در نیمه شبها هرشب من و خواهرم رو از خواب بیدار میکنه در سکوت و آزادی و ارامش میشینیم و تا صبح و سحر با ما صحبت میکنه اگاهی ها رو تو شنیدن فایلها تو خوندن دیدگاه ها تو خوندن ایات قران تو نوشتن تمرینات و تکرار باورها بی وقفه و واضح با یاداوری کلی از موضو عات ریز و درشت در گذشته ما و زمان حیات پدر و مادرمون الهامات رو جاری میکنه
کلی باور های تو حیدی ، باورهای لیاقت ، باورهای ثروت و روابط رو روی قسمتی از دیوار سرامیکی خونه که جلوی چشممون هست با مارکر بزرگ نوشتیم و هربار با اگاهی که میده باور جدیدی که اصل و اساس هست و تاثیر گزارتر برای ماست و با شخصیت و درک الان ما هماهنگ تر هست رو میگه و ما اضافه میکنیم و مینویسیم و تکرارش میکنیم آرامش و احساس خوب بیشتری رو تجربه میکنیم از این حد از اگاهی و الهام واضحی که دریافت میکنیم
دو روز بود که خواسته ما این بود که باورهای ثروت رو با باورهای توحیدی و ارزشمندی درونی منطقی تر و قابل درک تر برای خودمون بکنیم کلی ایده و باور خالص رو خدا گفت و ما نوشتیم تا توی سیستم لب تاپ بزاریم و تکرارش کنیم و همین امروز تو نیمه شب اومدیم روی سیستم این باورها رو وارد کنیم و به صورت معجزه واری خدا کار کردن با اون برنامه رو ،روی سیستم به ما اموزش میداد شعف درونی در ما ایجاد شده بود که چقدر راحت و ساده و قابل فهم و درک بود و خدا کار رو انجام داد و بارها به هم گفتیم خداوند بهترین تعلیم دهنده هست و ما هر چیزی رو که بلد نباشیم خدا به ما یاد میده و همزمان با اتمام کار ما صدای اذان صیح پخش شد و این مهر تاییدی بود برای ما که این مسیر الهی و درست و نتیجه بخش هست
برنامه بعدی ما نوشتن باورهای قدرتمند توحیدی بود و لیستی داشتیم در این مورد و قصد داشتیم که به این باورها هم باورهای بیشتر و خالص رو اضافه کنیم و بهبود بدیم که درست در این روز در بهترین زمان و به بهترین شکل ممکن با این فایل و نت برداری که از این فایل کردیم باورهای عالی و بینظیر رو به ما یاد دادید استاد جان چه هدایت عظیمی شدید طبق معمول در بهترین زمان و مکان این اگاهی ها رو در این لحظه دادید و اینه مسیر درست مسیری که تو اسون میشی برای اسونی ها و کارها رو خود خود خدا برات انجام میده با عشق انجام میده
از خداوند خواستم که برای هر قدم و دستی که حرکت میدم برای هر کلامی که به زبان میارم جاری بشه با نشونه ها با من حرف بزنه چقدر به نشونه ها هوشیار شدم دقت میکنم و هرجا متوجه نشم سعی میکنم با سوال پرسیدن واضح تر کردن خواستم به درک بهتر پاسخ خداوند هدایت بشم حتی در خواب در عالم رویا الهامات رو خواستم که به من بگه حتی نوشتن دیدگاه در این سایت الهی تنها با هدایت خواستن از خداوند انجام میشه تماااااام زندگی من در تمام ابعادش رو خداوند داره برای من هدایت میکنه مدیریت میکنه تا در راستای خواسته های من همه چی راحت و عالی و لذت بخش پیش بره و انصافا هم همینطور بوده و چرخ زندگیم رونتر و نرم تر شده همه چی عالی هست و عالیتر هم میشه
تو این فصل جدید از زندگیمون ، من و خواهرم بیشتر از همیشه اعتبار تمام نعمتهامون رو به خداوند دادیم و به همون میزان هم خداوند کارها رو برامون انجام میده
تمااااام تلاشم رو میکنم که هیچ وقت این موضوع رو فراموش نکنم که فقط و فقط خداست که داره لحظه به لحظه و قدم به قدم زندگی منو پیش میبره و من متواضع هستم در مقابل خدا و خواستار هدایت و حمایت و حفاظت و اجابت بیشتر خداوندم و رها و تسلیم در مقابل این قدرت و نیروی مطلق که فقط خیر و خوبی ،ثروت ، رحمت ،نعمت ،خوشبختی ،سلامتی ، عشق الهی و جاری هست باشم الهی امین
استاد جانم عاااااشقتم خدایا عاشقتم که عاشقمی
بنام خداوند بخشنده مهربان
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ
مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد؛ و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. سوره انفال آیه2
استاد عزیزم سلام
جز سپاسگزار بودن و تسلیم بودن در درگاه خداوند چه چیزی میتونم انجام بدم استاد این فایل رو خدا برای من فرستاده بدون ذره ای شک ، خداوندی که همیشه با من بوده حمایتم کرده و اون بوده و همیشه بوده و من غافل ، شرک ورزیدم از یادش بارها غافل شدم ، اسیر ذهن و شیطان شدم ولی اون منو فراموش نکرده و هر وقت به سمتش رفتم دستم رو با مهربونی گرفته راهها رو باز کرده ، از جاهاییکه قکر نمیکردم مسیرم باز شده نعمت برام اومده
آیه بالا آیه امروز من بود که دقیقا بعد از اتمام صحبتهای شما اومد رو صفحه گوشیم و باز خدا بمن گفت که باید به اون توکل کنم سخنان شما همون آیه های خداست که جاری شد و امروز با من حرف زد و دلم رو قرص کرد و این آیه امضا و قول خداست بمن که مریم ما با توییم و نترس
تمام دیروز و دیشب ذهن من درگیر همین مساله بود و زمانهایی رو یادم اومد که چشمم به دیگران بود و فکر میکردم که اونها نجاتبخش من هستن در ظاهر و زبونی خودمو گول میزدم یا به دیگران میگفتم توکل بخدا ولی قلبا و در عمل توکلم به غیر خدا بود و از اونجا که شرک بود ضربات سهمگینی از همون آدمها خوردم و همزمان با شما آشنا شدم کم کم یاد گرفتم یا بهتر هست بگم هدایت شدم ، هدایت شدم به مسیر درست و اون تلنگر رو شما در جلسه قرآنی قدم اول در سوره توحید بمن زدید تازه فهمیدم إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ یعنی چی اونجا فهمیدم وقتی از خدا میخوام و میگم صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ منظور از نعمت چی هست و چه نعمتی بالاتر از اینکه ما رو هدایت کنه به مسیری که اونو بشناسیم ، وصل بشیم به منبع رزق به منبع خیر به منبع برکت
بزرگترین پاشنه آشیل من تو زندگی این هست که میخوام نقش خدا رو بازی کنم و فکر میکنم من میتونم همه کار انجام بدم و با آگاهی هایی که در این سایت و از طریق شما دریافت کردم از 100 رسیدم به 20 و قدم به قدم که با شما پیش اومدم بهتر شدم و آگاهتر ولی هنوز ایراد دارم و تنها جاییکه این حس رو دارم در مورد پسرم هست ولی از دیروز ی ندایی بمن گفت چرا انقدر بیتابی میکنی ، چرا انقدر نگران اون هستی ، مسئولیت اون با خداست خودش هدایتگر و حامی اون هست خودش کارهای اونو درست میکنه بشرطی که تو رها شی و مسئولیتش رو بخدا بدی تمام دقایق به همین مساله فکر میکردم و تمام موفقیتهایی که پسرم کسب کرده و به تمام جاهاییکه رسیده رو مرور میکردم و دیدم من نقشی نداشتم خدا درست کرده خودش راهها رو از هزاران طریق باز کرده ار طریق افرادیکه من حتی فکرش رو هم نمیکردم
و امروز امروز استاد شما روبروی من نشستی و داری با من حرف میزنی از چیزی که که ذهنم درگیرش بود از نتیجه ای که بهش رسیدم و خدا از زبون شما بمن گفت که اعتماد کنم متواضع باشم
امروز صبح در تمرین ستاره قطبی هدایت خواستم در مورد بخشی از کسب و کارم که بمن بگه چیکار کنم و راه رو نشونم بده و چه زیبا و چه سریع پاسخ داد
استاد بینظیرم متشکرم متشکرم که همیشه ساده و شفاف همه چی رو میگید از ابتدای شروع فایل تا الان اشکم بند نیومده از این حجم هدایت خدا تک تک کلمات برای من بود و این سخنان شما اختصاصی برای من بود
خدایا سپاسگزار تو هستم که منو هدایت کردی ، هدایت کردی به مسیری که منو بتو میرسونه و انتهای این مسیر بی نیازی هست بی نیاز از آدمها ، انتهای این مسیر رسیدن به نعمت و رهایی هست ، رهایی از منت خلق ، رهایی از استرس و نگرانی رهایی از حرص و طمع و آز ، رهایی از بدو بدوهای الکی و بالا و پایین کردن آدمها و رسیِِِــــــدن به آرامــــــش واقعی است ، شبها راحت خوابیدن ، بدون توجه به اوضاع و تحلیل های اقتصادی کار کردن ، جدا شدن از بدنه بیمار جامعه و هجمه های منفی هست
و من با قدم گذاشتن تو این مسیر لذت بی نیاز بودن و بارها چشیدم ، لذت راحت و آسون سفر کردن رو چشیدم ، لذت با آرامش کار کردن رو چشیدم و چه لـــذتی بالاتر از فراغ بال ، بالاتر از آرامش ، نگران نبودن برای روزی و امید و باور قلبی به حل شدن تمام مسائل
با اومدن تو این مسیر چالشهام کمتر شده ، افراد بهتری توزندگیم اومدن ، افراد نامناسب خودشون حذف شدن ، دیگه توکارم و قراردادهام اصلا چونه نمیزنم بحث نمیکنم فقط تلفنی اعلام میکنم و با اعتمادی که بخدا دارم میگم شرایط رو فقط برام بفرستید و بخدا میگم تو خودت برام شرایط رو اعلام کن و میدونم اونها فقط دست خدا هستن و در پایان نتایج عالی میگیرم
و بالاترین و بزرگترین دستاورد من از این مسیـــــر الهی داشتن حال خوب است در 99% زمانها
استاد عزیزم مریم بانوی مهربان و تمام شما دوستان گرانبهایی که در این سایت هستید و هر کلام شما که چراغی هست تو این مسیر که راه رو برام روشنتر میکنه دوستتون دارم میبوسمتون و از خدا میخوام همیشه راهها رو برای رسیدن به نعمتهای فراوان براتون باز کنه
در پناه الله یکتا باشید
به نام خدای مهربان
سلام بر استاد عزیزم و تمامی بچه های سایت
سپاس گذار خداوندم که مرا هدایت کرد به این مسیر زیبا.
واقعا همه چیز توحیده همه چیز ایمان و توکل یا بهتر بگم تقوا (کنترل ذهن)
چه زمان هایی بوده که شرک ورزیدم و به غیر خدا باور کردم و چه ضربه هایی خوردم، و چه زمان هایی که به خدا توکل کردم و از طریق بی نهایت دستانش مرا هدایت کرده،
که همه چیزهایی دارم به خاطر همون توکل بر خدا بوده و اگر نعمتی در زندگی ام هست سعی کردم که اعتبارش رو به خداوند بدم.
یادمه اوایل بود که از پدرم جدا شده بودم و برای خودم کارگاه باز کردم اون موقع با استاد اشنا نشده بودم و اصلا نمیدونستم این مسائل رو، یه سری وسیله و دم و دستگاه واس کارگاه گرفته بودم که چک داده بودم و ماه به ماه باید پرداخت می کردم ماه های اول بود که سر موعد چکم بود و 1.600 کم داشتم، خیلی خوب یادمه که تمام مخاطب های گوشیمو نگاه کردم، چن تا رو هم زنگ زدم ولی هیچ فایده ای نداشت و کسی بهم پول نداد، یادمه غروب بود و من با حالی گرفته و نا امید از بندگان خدا (همون حرف حضرت موسی که خدایا من تسلیم هستم و از هر خیری که از طرف تو بهم برسد فقیرم) رو به آسمون کردم و گفتم خدایا نذار آبروم بره، خدایا من جوان ام کسی رو ندارم تو کمکم کن خلاصه تو این حال بودم با دلی شکسته، یکی از جلوی کارگاه رد شد و من یه مدل کار رو گذاشته بودم جلوی کارگاه، یارو برگشت گفتش که این محصول رو خودتون تولید کردید و من خیلی با اخم و عصبانیت گفتم بله، مگه شما کس دیگه ای می بینید به غیر از من، خدا شاهده که چجوری باهاش برخورد کردم چون خیلی حالم بد بود بخاطر چک فردا، مشتری گفتش حالا چرا عصبی میشی، متری چنده گفتم که 400 هزار تومن گفت خب منم 4 متر از این میخوام برام بساز چقد میشه گفتم 1600 گفت باشه، خدا شاهده تخفیف هم نگرفت که بگه 1.500 گفت یه شماره کارت بده برات بیانه بفرستم آماده شد بهم زنگ بزن بیام ببرمش، یارو رفت و منم رفتم همون سفارش رو ( یک اوپن mdf) بود رو بردم برای نصب (زمانی که مشتری رفت منم کار رو بردم برا نصب) و شب یارو عین 16٠٠ رو فرستاده بود و زنگ زد گفت من دیگه حوصله نداشتم برگردم دوباره پول انتقال بدم همش رو یه جا برات فرستادم. و اینجوری خداوند پول چک رو جور کرد. حالا جالب اینجاست بعدا فهمیدم اون شخص ( مشتری) یه آدم گوش بری بوده که پول هیچ کس رو نمیده ولی خداوند همون که گوش بری میکرد رو برای من فرستاد که پول چکم رو جور کنه.
خدایا بی نهایت سپاس گذارم.
و چقد پیش اومده که کسی بهم قول داده که بهت کار میدم و منم حساب کردم روی اون کاره و براس برنامه ریزی کردم و به جورهایی اعتبارش رو دادم له خودم که به این خاطر بهم کار داده که کیفیت کارم خوبه و خدا شاهده تا مرز قرارداد هم رفتم اما بخاطر یه حرف الکی کار رو نگرفتم.
یعنی بخوام بنویسم صد مورد هست که اعتبارش رو به جای خداوند دادم به غیر خدا و ضربه های سنگینی خوردم.
خدایا من از هر خیری که از طرف تو بهم برسد فقیرم
خدایا هدایتم کن
سلام آقا مهدی گل
از خواندن کامنتت خیلی دوغ کردم، خیلی خوب بود، ساده و پند آموز.
این که یه آدم گوشبر دستی از دستان خداوند برای حل مسأله ما بشه دیگه شاهکاره، نشون می ده که سیتره قدرت خداوند تا چه حد میتونه عمیق و بی محدودیت باشه. این درس رو هم گرفتم که رو هیچ چیزی هیچ برچسبی نزنم و اجازه بدم خداوند از هر روشی که خودش انتخاب می کنه مشکلاتم رو حل کنه.
من به شخصه خیلی فیلتر دارم برا دریافت حمایت خدا که انشالله بتونم کم کم برشون دارم.
مرسی از شما
چیزی شبیه به الهام یا معجزه برام امروز اتفاق افتاد صبح ساعت 7 قبل از اینکه برم سر کار چند دقیقه وقت داشتم با خودم گفتم یه کتابی چیزی بخونم روبروی میز مطالعه ام نشستم و قرآن رو دیدم و گفتم خدایا هدایتم کن و قرآن رو باز کردم و این صفحه اومد:
فَلَمۡ تَقۡتُلُوهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ قَتَلَهُمۡۚ وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ وَلِیُبۡلِیَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ مِنۡهُ بَلَآءً حَسَنًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ
در واقع شما آنها را نکشتید؛ بلکه خداوند آنها را کشت و در تیراندازى این تو نیستى که تیر مى اندازى؛ بلکه خداست که تیر مى اندازد و اوست که مى خواهد اهل ایمان را با بلایى نیکو امتحان کند؛ زیرا که خداوند شنوا و داناست
ذَٰلِکُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ مُوهِنُ کَیۡدِ ٱلۡکَٰفِرِینَ
چنین بوده که پروردگار، نیرنگ کافران را بى اثر نماید
إِن تَسۡتَفۡتِحُواْ فَقَدۡ جَآءَکُمُ ٱلۡفَتۡحُۖ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ وَإِن تَعُودُواْ نَعُدۡ وَلَن تُغۡنِیَ عَنکُمۡ فِئَتُکُمۡ شَیۡـٔٗا وَلَوۡ کَثُرَتۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
اگر طالب پیروزى هستید، پیروزى به سراغ شما آمد و اگر از مخالفت دست بردارید براى شما بهتر است و اگر دیگر بار بازگردید، شما را دوباره مجازات خواهیم کرد و در این صورت جمعیت شما هر چه هم زیاد باشد، کارى برایتان پیش نمى برد؛ زیرا که خداوند یاور اهل ایمان است
یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَا تَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ وَأَنتُمۡ تَسۡمَعُونَ
اى اهل ایمان! خدا و رسول او را اطاعت کنید و از دستوراتش سرپیچى نکنید، در حالى که دستوراتش را مى شنوید
وَلَا تَکُونُواْ کَٱلَّذِینَ قَالُواْ سَمِعۡنَا وَهُمۡ لَا یَسۡمَعُونَ
از جمله کسانى نباشید که مى گویند: شنیدیم در حالى که به واقع نشنیدند
إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ عِندَ ٱللَّهِ ٱلصُّمُّ ٱلۡبُکۡمُ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡقِلُونَ
بدترین جنبنده ها نزد خدا آنانى هستند که کر و لال و بى عقلند
وَلَوۡ عَلِمَ ٱللَّهُ فِیهِمۡ خَیۡرٗا لَّأَسۡمَعَهُمۡۖ وَلَوۡ أَسۡمَعَهُمۡ لَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعۡرِضُونَ
و اگر خداوند در آنها خیرى سراغ داشت، گوش شنوا بدانها مى داد و اگر هم آنها را شنوا کند، باز از حقیقت روى برگردانند
من این آیات رو به عنوان الهامی در نظر گرفتم و گفتم خداوند به من می گوید واقعا همه اختیارها دست خداست امیدم باید به اون باشه و نتیجه دست خداست
از همه مهم تر این قسمت آیه برایم بود إِن تَسۡتَفۡتِحُواْ فَقَدۡ جَآءَکُمُ ٱلۡفَتۡحُۖ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ در ظاهر برای کافران بود اما واقعا برای من بود فتح به معنی گشایش و گشودن مسیر هم هست و معنی این قسمت میشه اگر طلب گشایش کنید پس قطعا برای شما گشایش می آید و اگر از مسیری که نهی شدید، برگردید پس آن برای شما خیر است
خداوند گفت فقط با ایمان طلب گشایش کن، یه لحظه گفتم گوشیم رو نگاه کنم و اومدم به سایت و این فایل رو شنیدم واقعا این هم زمانی معجزه نباشد الهام نباشد پس چیست
از خدا برای همه مون هدایت می خوام و اعتراف می کنم هرچه دارم از خداست
بنام خداوندبخشنده ومهربان
خداوندامن هرچه دارم ازآن توست وتوبه من دادی
سلام به استادعزیزم وبانومریم شایسته ودوستان توحیدی ام
باشنیدن این فایل توحیدی عالی وبسیارزیبا که صدباربایدگوش بدهم تاازبرکنم تک تک کلمات توحیدیِ استادِ یکتاپرست راتادرهرلحظه بیادداشنه باشم که هرچه درزندگی دارم ازآن خداوندبی نیازی است که به منِ نیازمند داده است تازیباترولذت بخش ترزندگی کنم
اماداستان توحیدی من برمی گردد به 35سال پیش که دانشجوی تربیت معلم تهران بودم من درشمال زندگی میکنم باانقلاب فرهنگی دانشاههاتعطیل بودندومن تونستم درتربیت معلم تهران پذیرفته بشم چون اولین فرزندخانواده بودم که ازخانه وخانواده دورشده بودم بدون استثناء هرهفته ازتهران به ساری (اخرهفته ها)می آمدم دراین رفت وآمدهابااتوبوس میومدم به ترمینال شرق ازاونجاباماشین های سواری ترمینال یکسره به تربیت معلم می اومدم دریکی ازاین سفرهااتوبوس ساری به تهران پرشده بودمجبورشدم اتوبوس ساری به قم روسواربشم وقتی به تهران رسیدیم ازمسیردیگه ای که پشت ترمینال شرق بودمن پیاده شدم من وقتی پیاده شدم متوجه شدم که مثل همیشه توترمینال نیستم والبته اگرمی پرسیدم وازسمت راست جاده میرفتم به فاصله دویست قدم به ترمینال میرسبدم امامن ازکسی نپرسیدم همینطوری برای خودم ازسمت چپ جاده شروع کردم به رفتن به سمت تربیت معلم وفکرکردم باسوارشدن یک سواری به محل موذدنظرم میرسم حالاساعت 5غروب فصل زمستان هم هست که هوازودتاریک میشودابتداکمی راه رفتم مغازه بازوچراغهاشون روشن بودباعث دلگرمی ام بودتاوقتی که یکی یکی مغازه هاتعطیل کردندوتاریکی بیشترشد ترسیدم وتصمیم گرفتم سوارماشین های سواری بشم اونوقت شب چندتاماشین سواری سوارشدم وپیاده شدم همگی درصندلی عقب قفل بودندومجبوربودم صندلی جلوبشینم معذب بودم واحساس ناامنیِ بیشتری میکردم خودم روبه خداسپردم وازخدای قادرمتعال درخواست کردم تامنوبسلامتی به مقصدم برسونه دراین لحظه یک سواری رسیدمن بدون اینکه داخلش رونگاه کنم مقصدم روگفتم سواری هم بلافاصله ایستادیک قدم بطرف ماشین برداشتم که برم ناگهان دیدم پسری بسیارزیباوخوش تیپ ظاهرشداومدبطرفم گفت خانم این خیابون به سمت مقصدشمانیست نبایدسواراین سواری بشین بایدبگیدمیدان فلان تاشماروبه تربیت معلم برسونه . خدای من دراین لحظه به داخل ماشین نگاهدکردم دیدم باراننده سه مردبودندوهرسه نفرداشتن نگاهم میکردند ، گفتم خداونداتوفرشته زیبایت رابه یاری ام فرستادی تامنوازچنگ این دیوصفتان نجات بدهی بسیارتشکرکردم ازاین فرشته الهی سپس سوارماشینی شدم که جلوم ترمزکردوآدرس رودادم (آدرسی که اون فرشته بهم گفت) نشستم رسیدیم به میدان موردنظراماازتربیت معلم خبری نبودراننده که مردی میانسال وبسیارمحترم بودازم پرسیدکجامیخوای بری گفتم تربیت معلم بدون کلمه دیگری حرکت کردمسیری طولانی راطی کردومنوروبروی درب تربیت معلم پیاده کردبدون اینکه ریالی ازمن بگیردمن باخودم گفتم اینهم فرشته دومی هست که امشب خداوندبزرگ ومهربان به کمکم فرستادبسیارتشکرکردم وپیاده شدم
من اونموقع مذهبی بودم امامتعصب نبودم وباکمک خواستن ازخدا چون ازته دلم وباتمام وجودم درخواست کرده بودم خداوندهم به این قشنگی اجابتم کردونجاتم داد.
یکباردیگه هم پانزده سال پیش صبح زودساعت 6 باماشینم به یک مجلس مذهبی میرفتم موقع پارک یک چرخ ماشین داخل جوب آب افتادمن بلافاصله پیاده شدم هیچکسی روندیدم گفتم خدایاچیکارکنم ؟ کمکم کن ،
وقتی به سمت چپ خیابون که پشت سرم میشدنگاه کردم دیدم جوانی بلندقامت وورزشکاروچهارشانه داره به سمت من میاد باورتون نمیشه وقتی بهم رسیدبدون اینکه حرفی بینمون ردوبدل بشه رفت به تنهایی چرخ ماشین روبلندکردوماشین روصاف کرد به همین راحتی ، منم اینجابودکه گفتم شمافرشته ای هستین که خدای مهربونم شماروفرستادتادراین صبحگاه کمکم کنین خداخیردنیاوآخرت روبه شمابدهد.
آری خداونددرهرلحظه صدای مارومیشنودومارایاری میکندبه شرط اعتقاد وپاکی دل ، اصلانیازی نیست چندباریاری رساندن خداراتکرارکنیم فقط یکباراماباحضورقلب باشد ، تمام است .
دوستان عزیز من ازاین قسم مواردتوزندگیم زیاددارم ،
ویلایی درشهری کوهستانی خریدم یکباررفته بودم اونجابخاری روخاموش نکردم دراثرقطع ووصل شدم گازشهری واستانداردنبودن بخاری گازی ، شعله زیادمیشه پرده نزدیک بخاری آتیش میگیره تختخواب وتمامیِ وسایل داخل اتاق میسوزه امابه معجزه الهی بخاری منفجرنمیشه ودراتاق بسته میشه وبخاطرنرسیدن اکسیژن آتیش خاموش میشه همسایه بهم زنگ زدندبوی گاززیادی ازخونه تون به مشام میرسه اداره گاز باهام تماس گرفت که قبض گازت خیلی زیادشده همینطورداره بیشترمیشه مگه شماچه استفاده ای دارید ، من بااین تماس هابه ویلا رفتم وقتی واردحیاط شدم دیدم پنجره upvc شیشه هاش ترک براشته وچهاچوب پنجره سیاه شده نتونستم بفهمم چه اتفاقی افتاده چون همسایه هاهم بهم نگفتن آتیش سوزی شده وقتی دراتاق روبازکردم تازه متوجه فاجعه شدم تمام وسایل اتقاق سوخته وگچ های دیواردراثرگرمای زیادهمه ریخته بوده باورتون نمیشه من آنچنان آرامشی داشتم انگارخداوندمهربان وزیبام دست الهی اش روبرقلبم گذاشت واصلاوابداغمگین نشدم دوستم که همراهم بوجیغ کشیدوهوارزد ولی دریغ ازیک کلمه ناسپاسی ازمن ، من الان دوساله که بااستادعزیزتوحیدی ام آشناشدم بیشترباخدای خودم آشناشدم وشناختم نسبت به خدای قادرمتعالم بیشتروبیشترشده وسعی میکنم همواره درهرشرایطی حتی بظاهرمنفی احساسم روخوب نگه دارم وباتوجه به خوبی هاومثبت هاسپاسگزارخداوندم باشم من شروع کردم به سپاسگزاری گفتم :خدایاشکرت که بخاری منفجرنشدوالاکل خونه نابودمیشد
وبه ویلای همسایه هم آسیب میرسید .خدایاشکرت که فقط یک اتاق باوسایلش سوخت . خدایاشکرت که دراتاق خودبخوددراثرشدت شعله آتیش بسته شدوبدلیل نرسیدن اکسیژن آتیش خودبخودخاموش شد . دوستان عزیزهرکسی واردمیشدبدون استثنامیگفت معجزه شده شماچیکارکردی که این آتیش توهمین اتاق خاموش شدوخسارت بیشتری واردنشد . منم فقط می گفتم خواست خدابود همین .
باورتون نمیشه من بااستفاده ازبیمه آتش سوزی میلیونهاتومن بابت خسارت ازبیمه گرفتم ودرکمترازشش ماه اتاق خوابم روزیباتردرست کردم وتک تک وسایل بهتروشیک ترروخریدم وجایگزین کردم
خدایاصدهاهزاربارشکرت
خدایابی نهایت شکرت
که همیشه مراقبه منه حامی وپشتبان منه وهادیِ من به سمت بهترین مسیر سلامتی وتندرستی دربدن ، روابط خانوادگی واجتماعی وگشایش روزی تابی نیازی وعمربیشتر میباشد .
خدایاهرکس تورادارد چه ندارد
باخداباش وپادشاهی کن
شادباش وفارغ وایمن که من
آن کنم باتو که باران باچمن
و
توکل برخدابشدت کافیست .
هرکس تقوای الهی پیشه کند
خداوندراه نجاتی برای وی می گشاید
وروزی میدهدبه اوازجایی که گمان نمیبردوفکرنمی کند
هرکس برخداتوکل کندخدابشدت برای وی کافیست
خدافرمانش به انجام رساننده است (کن فیکون)
خدابرای هرچیزی قدرواندازه ای قرارمیدهد
هرکس تقوای الهی پیشه کند
خداکارش راآسان می کند
وآسان می شودبرآسانی ها .
و
نقل قول ازاستادتوحیدی ام استادعباس منش عزیزم :
خدایامن تسلیم ام دربرابرتو
خدایامن متواضع ام دربرابرتو
خدایامن ارامم دربرابرتو
خدایا من سربه زیرم دربرابرتو
خدایامن هرچه دارم ازآن توست وتوبه من دادی .
موفق وهرلحظه سپاسگزارباشید
22 بهمن 1402:
قرار گرفتن در چه حالت ذهنی باعث میشود که کارها خیلی راحت و روان پیش برود؟ ( نظر خودم رو می گم )
بعضی اوقات بوده که در زندگی ام خیلی کارها راحت و بعضی اوقات هم خیلی سخت پیش رفته و من به یه الگویی با توجه به آموزه هایی که استاد داشتم و آنچه که تجربه کردم رسیدم که اون موقع هایی که حالم خوب بوده اوضاع عالی پیش رفته و اون موقع هایی که خواستم با همه چیز درگیر بشم … نه سخت پیش رفته.
حالا یه موضوعی که شاید کمتر من بهش توجه می کردم بحث تسلیم بودن در برابر خداوند و ارتباطش با راحت شدن زندگی و راحت پیش رفتن همه چیز هست.
یکی از افتخارات زندگی ام که همیشه خوشحال ام بابت اون اینه که من کل زندگی ام رو خندیدم و سعی کردم در هر اوضاع و شرایطی بخندم و خوشحال باشم.
به حدی که اطرافیان ام خیلی خیلی کم شده که ناراحتی من رو ببینید … اما یه جایی من در زندگی ام به مدت 2 ماه نتونستم واقعا ذهن ام رو کنترل کنم و با اینکه اون موقع با استاد آشنا بودم و همزمان سعی می کردم ذهن ام رو کنترل کنم اما ترس های زیادی داشتم و اون زمانی بود که من روی شخصی به غیر از خداوند حساب باز کرده بودم و با اعتبار اون یه مهاجرتی رو انجام داده بودم.
شاید خیلی جالب باشه که همین موضوع به تنهایی اصلا اجازه نمی داد که من بتونم لذت واقعی مکانی که درش هستم رو بچشم و یکی از اهداف فعلی من اینه که دوباره به همون جا ( کیش ) بتونم مهاجرت کنم اما این بار بر پایه توانایی ها و مهارت ها و سرمایه و پول خودم و نه هیچ شخص دیگه ای.
من کاملا این ارتباط رو می تونم درک کنم که یکی از مهمترین موضوعاتی که باعث میشه، نتونیم قلب مون رو آروم کنیم برای دریافت الهامات، نتونیم احساس خوبی داشته باشیم، نتونیم علی بی غم باشیم و بی خیال، نتونیم در کل آرامش داشته باشیم که همه اینها پتانسیل فراوانی رو ایجاد میکنه برای انجام کارهای احمقانه، همین حساب کردن روی چیزی به غیر از خداوند.
دو تا جمله از قرآن توی زندگی ام خیلی خیلی روی من تاثیر مثبت گذاشته … اون اوایل که هوش مصنوعی اومده بود و من خیلی کنجکاو بودم که این رو تست کنم … ازش پرسیدم یه جمله از قرآن بهم بگو در مورد مسائل و مشکلات زندگی و اون یه جمله ای رو از قرآن برای من آورد که مضمون اش این بود که ما بیشتر از توانایی کسی، بر دوش اش بار نمی نهیم … یعنی تضادهای زندگی هر کسی بر اساس اندازه خود اون فرد هست … البته شاید از نظر ما مثلا یه تضادی که الان در زندگی مون رخ داده خیلی بزرگتر از توانایی ما باشه اما خداوند کاملا به توانایی ما عالم است و می دونه که اگر اون تضاد رو برای رشدمون وارد زندگی ام کرده ( تضادها هدایای خداوند برای رشد هستند )، به این دلیله که می دونه ما توانایی حلش رو داریم … یکی این جمله خیلی خیلی اون زمانی که به من داده شد حالم رو خوب کرد و البته هر زمان که به یادش میارم و یه بار هم خودم اتفاقی در قرآن خوندم که وای بر افرادی که حساب می کنند.
این جمله بسیار بسیار تاثیر گذار بود در ذهن من … وای بر کسانی که حساب می کنند. چیزی که حالا من درک کردم از این جمله این بود که هرگز نباید بر روی چیزی غیر از خداوند، چیزی غیر از توانایی های خودت، در کل چیزی خارج از خودت، حساب کنی و این حساب کردن می تونه تو رو زمین بزنه.
به شخصه هر چقدر که حالم بهتر میشه در زندگی و به احساس خوب نزدیک تر میشم، درک می کنم که این بهتر شدن حال ام نتیجه مستقیم توحیدی تر شدن ام و قوی تر شدن این باورهاست که
خداوند برای من کافی است،
من و خدا، شما همه،
خداوند کارهای من را انجام می دهد
داره در من قوی تر میشه و این آرامش و احساس خوب و احساس خیال راحتی جدیدی که در زندگی ام رخ داده، نتیجه قوی تر شدن همین باورهاست.
دقیقه 8 : 23 بهمن 1402
خداوندا هر آنچه دارم از آن توست و تو آنها را به من دادی و من در برابر تو هیچی نیست ام.
چقدر زیباست این ارتباط که تو بتونی از خدا در همه زمینه ها بپرسی و اون تو رو هدایت کنه … اون بهت پاسخ بده …. ازش بپرسی که من می خوام یه سهمی رو بخرم، تو به من بگو چه سهمی رو بخرم و بعد اون اسم سهم رو بهت بگه.
واقعا من چه طوری می تونم این ارتباط رو با خداوند داشته باشم؟
این باور که من هر آنچه دارم از توست و تو آنها رو به من دادی … به من یاد آوری می کنه که اگر چیزی می خوام اون رو باید از خدا بخواهم و نه از هیچ چیز دیگه.
من وقتی برنامه نویسی می کنم خیلی توی این حالت تسلیم بودن هستم و خداوند هم واقعا خیلی بهم کمک میکنه و ایده هایی رو بهم میگه که انجام بدم که به سادگی اون مسئله ای که بهش برخوردم، حل میشه.
خداوندا من هر آنچه دارم از آن توست و تو آنها را به من دادی و من در برابر تو تسلیم هستم و تو من به من بگو که چه طور به خواسته هام برسم .. تو به من بگو که چه طوری مهاجرت کنم، چه طوری برای خودم خونه بخرم، چه طوری ثروتمند بشم، چه طوری یه فرد تاثیرگذار و موفق بشم، چه طوری می تونم انسان افتاده تری در برابر تو باشم، چه طور می تونم شادتر باشم، چه طوری بدنم ام رو به شکل دلخواه ام بسازم
می خوام این تمرینی که استاد داره انجام میده که از خداوند آگاهانه چیزهایی رو بخواهم تا ایمان ام قوی تر بشه … این بهترین چیزی که باعث میشه من به توانایی خداوند، بزرگی خداوند و عظمت اش پی ببرم.
خداوندا یه راهی، یه ایده ای، یه راهنمایی من رو بکن، یه چیزی به من به صورت واضح الهام کن، که با همین توانایی ها و مهارت هایی که دارم، بتونم طی یک ماه پیشرفت مالی فوق العاده ای داشته باشم.
من این درخواست رو از خداوند دارم و الانی که دارم این درخواست رو می کنم واقعا هیچ ایده ای ندارم و می خوام منتظر بمونم که خداوند پاسخ رو بهم بده.
دقیقه 17: 24 بهمن 1402
چه قدر این صحبت استاد رو دوست داشتم که میگه ” کارهای برای من در زمان مناسب اش انجام میشه “. چندین تجربه خیلی جالب از این موضوع دارم .
یادمه دورانی که هنوز ازدواج نکرده بودم، افرادی که نزدیک ترم بودن از من می پرسیدند که تو پس کی می خوای ازدواج کنی … اون سوالات حدودا از سن 26 سالگی به بعد زیاد از من می پرسیدند و من همیشه یا جواب نمی دادم و می گفتم که به زودی و یا اگر احساس می کردم که طرف می فهمه دارم چی می گم بهش می گفتم که ” هر وقت زمان اش برسه و من آماده باشم، در کمتر از یک هفته من ازدواج می کنم ” … اون موقع ها که این حرف رو میزدم یه حسی بهم این رو می گفتم و من می گفتم و یه ایمان عجیبی هم بهش داشتم … یعنی می دونستم واقعا همین طوری قراره اتفاق بیافته و بعد واقعا هم همین شد و کل پروسه ازدواج من از حدودا فکر کنم یکشنبه شروع شد و پنج شنبه من دست خانم ام رو گرفتم و رفتم کلا یه شهر دیگه زندگی کردم و بعد از 2 ماه برگشتیم برای دیدار و چه قدر همه چیز ساده بود، چه قدر هنوز که هنوزه خوشحال ام بابت اینکه به رسم و رسوماتی که هیچ منطقی پشت اش نیست، عمل نکردم و بلافاصله بعد از عقد، زندگی مشترک ما به صورت رسمی شروع شد و این نبود که مثل بعضی از اطرافیان خودم بعد از 2 سال شروع بشه .. یعنی زن و شوهر حتی اجازه نداشته باشند که باهم یه مسافرت تنها برن … نه برای من کل این پروسه 2 سالی که بقیه طی می کنند، فقط یه هفته طول کشید و بعد از اون هم زندگی مشترکمون شروع شد و خداروشکر بهترین روابط رو تجربه می کنم و هنوز در اطرافیان خودم ندیدم کسی که اینقدر با همسرش دوست باشه و بعد از 4 سال روابط مون خیلی گرم تر و صمیمی تر هم شده؛ این یه مثال خیلی جالب بود از اینکه در زمان مناسب کارها انجام میشه.
در این برهه زمانی جایی بود که خداوند همه کارها رو واقعا انجام داد و مسیر برام هموار شد.
در دورانی که من میخواستم برم سربازی هم همین اتفاق مجدد رخ داد … اون زمان من با خودم میگفتم که من سربازی نمی رم و خدمت نمی کنم … اصلا هم نمی دونستم چه طور و این به دل ام افتاده بود و هر کسی هم ازم سوال می کردم این رو می گفتم که ” من به صورت کاملا قانونی خدمت نمی کنم ” … نزدیک تر که شدم به زمان رفتن به خدمت، دیدم نه هر راهی که بهش فکر می کنم نشدنیه و باید دفترچه ام رو پست کنم و برم خدمت … اون موقع اصلا با مباحثی که استاد آموزش میده به این شکل آشنا نبودم و بحث توحید و شرک و اصلا درک نمی کردم .
به یه بنده خدایی گفتم تو می تونی کاری کنی که من بیافتم سپاه. چون فکر می کردم با توجه به شنیده هام که اگر بیافتم سپاه دوران سربازی ام خیلی خوب می گذره … اون هم یه آدمی بود که من نمی دونم چرا باهاش حال نمی کردم ولی از سر مجبوری چندین بار باهاش ارتباط گرفتم و این درخواست رو داشتم که یه کاری کن که من بیافتم سپاه … اون هم اوایل اش میگفتم نه نمیشه … حال ببینم چه کار می تونم بکنم و از این حرف ها … تا اینکه یه روز تماس گرفت گفت همه کارهات انجام شده و من فقط زنگ زدم ازت بپرسم که آیا واقعا می خوای بری سپاه، اگر تایید کنی تمومه و می تونی بیای و کارهاش رو انجام بدی.
در دوران سربازی هم خداوند جایی بود که واقعا مسیر رو برام هموار کرد.
همون لحظه یه حس عجیبی برام به وجود اومد که نه … بزار خدا هر جا که خودش میدونه خوبه من رو بندازه ولی این آدم نمی خوام برام کاری کنه … خودم باورم نمیشد که دارم اینجوری فکر می کنم و بهش گفتم نه … می خوام دفترچه ام رو پست کنم بزار هر جا که بیافتم همون جا خوبه.
من شاهرود زندگی می کنم و دفترچه ام رو پست کردم و بعد افتادم نیروی هوایی ارتش سمنان که حدود 3 ساعت با محل زندگی ام فاصله داشت.
افتادم یه جایی و در یه شرایطی که به معنای واقعی بخور و بخواب بود … دو تا گوشی همراهم برده بودم، با همه دوست شده بودم، با دوتا از دوستام اتاق شخصی برای خودمون داشتیم، تلویزیون و وعده های غذایی عالی و همه امکانات … دقیقا مثل هتل و در همین حین باز هم با خودم میگفتم که من خدمت نمی کنم و در زمان درست اش این اتفاق می افته.
با همون گوشی لمسی که داشتم مدام پیگیری می کردم و قوانین رو می خوندم … که یه دفعه یه قانونی تغییر کرد .. نمی دونم چی شد دقیقا … یه راهی باز شد که من می تونم خدمت ام رو بخرم.
سریع یه مرخصی 2 روزه گرفتم و رفتم مدارکم رو تحویل دادم و خیلی راحت خدمت ام رو خریدم و روی کارت سربازی ام هم نوشته شد، خرید خدمتی! … واقعا خوشحال بودم … چون به معنای واقعی خدمت نکردم و در کل اون سه ماهی که من سرباز بودم فکر کنم 7 الی 8 بار پاسداری دادم که واقعا شب های خیلی خوبی بود برام و لذت بخش.
تجربه های زیادی دارم از اینکه اجازه دادم که کارها در زمان مناسب خودش انجام بشه و با این جمله حال ام خیلی خیلی خوب میشه و احساس فوق العاده دارم.
دقیقه 26: 25 بهمن 1402
از زمانی که شنیدم استاد ابتدا روز به خداوند میگه که خدایا من هیچی نیستم و هر چه دارم از آن توست و تو هدایت گر من هستی … من هم دو سه روزه دارم این کار رو انجام میدم و نتایج احساسی و پیشرفت هایی که برام رخ داده رو می خوام بنویسم:
سبک تر ام و احساس راحتی خوبی دارم … وقتی این طوری فکر می کنم که خداوند همه چیزهایی که من دارم رو به من داده و من از خودم هیچی ندارم … همه نگرانی ها رفع میشه و با خودم میگم بابا خودش داره همه چیز رو مدیریت میکنه و همه خواسته هام رو داره رقم میزنه … من فقط باید گوش کنم و انجام بدم … حس اش رو خیلی دوست دارم.
به یه مسیری در برنامه نویسی هدایت شدم که دقیقا همون چیزی بود که می خواستم و مدام دارم به خودم میگم که درهایی از آگاهی، درهایی از ثروت، درهایی از پیشرفت داره به روم باز میشه و هدایت شدن به این مسیر جدیدم رو واقعا بابت اش شکر گذارم.
اعتماد به نفس ام خیلی بیشتر هست. چون احساس می کنم که خداوند داره کارها رو انجام میده و قراره که من فقط گوش بدم، آرام باشم و لذت ببرم از زندگی ام و این به من احساس اعتماد به نفس ای میده که دست ام تو دست خداوند هست.
موفق باشید.