اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود بر همه عزیزان به ویژه استاد عباسمنش گرانقدر
استاد گرانقدر؛ همزمانی هایی که اینروزها در زندگیم میبینم،نشانه هایی هستند از تائید خداوند بر مسیری که دارم طی میکنم.
دیشب در جواب کامنت یکی از دوستان عزیزم کامنتی نوشتم که در آن بحث توحید رو پیش کشیدم و صبح زود که تو رختخواب به زور چشمامو باز کردم دیدم نوشته توحید و خواب از سرم پرید. اول خیال کردم دوره جهان بینی توحیدی 2 است که در دوره جهانبینی 1 قولش رو داده بودید و من بی صبرانه مشتاق دوره جهان بینی 2 ام.بلافاصله فایل صوتی رو دانلود کردم و تو همان حالت تو رختخواب گوش دادم و به خودم گفتم خدایا چقدر این فرکانس ها و این همزمانی ها، داره قانونمندی هات رو در زندگیم بولد میکنه! قبل از اینکه کامنتم رو شروع کنم لینک کامنت دیشبم رو که هنوز تائید نشده اینجا قرار میدم تا اگه دوستان خواستند ببینند و ردپایی بشه برای خودم برای تقویت باورها و قانونمدیهای جهان.
abasmanesh.com
=============================================
توحید # شرک
هر چقدر بیشتر یاد میگیرم، هر چقدر بیشتر فکر میکنم،هر چقدر بیشتر روی خودم کار میکنم و هر چقدر بیشتر خلق میکنم؛ بیشتر به نقش توحید بعنوان پایه و اساس هر چیزی در زندگیم پی میبرم. بگونه ای که باور دارم که اگه همه چیز در زندگیم داشته باشم، ولی توحید نداشته باشم. چیزی از زندگی حاصل نکرده ام! و اگر توحید داشته باشم، آنوقت هر چیزی بخواهم در زندگی برایم فراهم خواهد شد.
توحید چیست؟
هر چقدر که تعریف توحید برایمان شفاف تر و عینی تر شود، مظاهر شرک در زندگی برایمان واضح تر و کمتر می شود.
توحید یعنی اعتقاد به خداوند بعنوان یگانه قدرت موجود در جهان. همه ما این تعریفو قبول داریم ولی ناآگاهانه در زندگیمان طوری عمل می کنیم که نشات گرفته از هزاران شرک است.
شرک چیست به قول استاد عزیز شرک یعنی قدرت دادن به هر عامل بیرونی در زندگیمان است. با این تعریف هر کدام از ما به گذشته مان و حتی حالمان رجوع کنیم. میبینیم که با وجود اعتقاد به خداوند چقدر مشرکیم!!!
وقتی که میدانم خداوند تنها قدرت موجود در جهان است.
وقتی که میدانم این قدرت از رگ گردن به من نزدیکتر است.
وقتی که میدانم هر لحظه که ازش درخواست کنم، اجابت می کند.
وقتی که میدانم هر ثانیه دارد با الهامات و نشانه هایش مرا هدایت و یاری می کند.
وقتی که میدانم از روح خودش در من دمیده است و به من مثل خودش قدرت خلق کنندگی بخشیده است.
وقتی که میدانم این من هستم که با نوع نگاه، توجه و فکرم، فرکانس هایی رو به جهان می فرستم که شرایط و اتفاقات زندگیم را خلق می کند.
آیا حجت خداوند بر من تمام نشده است؟ آیا شایسته است که من به هر شکلی و به هر نوعی؛ بجز خداوند به کس یا چیز دیگری در زندگیم قدرت بدهم؟
وقتی زندگیمان آگاهانه نباشد. وقتی دائمآ این آگاهی ها را با خودمان مرور نکنیم و باور نسازیم و با اتفاقات و شرایطی که جذب می کنیم این باورمان را دائما تقویت نکنیم. وقتی به خودمان می آئیم که میبینیم غرق شرک شده ایم و تنها کسی در زندگیمان وجود ندارد؛ تنها کسی که در زندگیمان قدرت ندارد «خداوند» است!
شیطان کارش رو خیلی بهتر از آنچه ما تصورش کنیم بلد است. چنان موجه و سازگار با باورهایمان در وجودمان نفوذ می کند که خیال می کنیم این دقیقآ خود خداست!
به قول رسول گرامی اسلام «راهیابی شرک به دل انسان از راه رفتن مورچهای سیاه در شب تاریک بر تخته سنگی سیاه پنهانتر است»!
اگر غیر از این بود که شیطان زود دستش رو میشد و از زندگیمان کنار میرفت. در حالی که تا آخرین نفس زندگیمان در وجودمان هست و تلاشش را خواهد کرد تا ما را از خداوند دور کند.
============================================
ریشه شرک در آموزه های غلط دینی
آموزه های غلط دینی به جای این که ما رو به خداوند نزدیکتر کنند متاسفانه دارند دقیقآ برعکس عمل می کنند.
باز در اینجا ریشه انحرافات رو میتوان در عدم تشخیص اصل از فرع پیدا کرد. تمام ادیان؛ پیامبران؛ امامان؛ مذاهب همه یک رسالت دارند و آن هم اینست که به بشر پیام خداوند را ابلاغ کنند که خداوند تنها قدرت و یگانه فرمانروای جهان است. اما هر کسی و هر مذهبی آمد گفت من بلدیه بهتری هستم بیا تیم من تا ببرمت پیش خدا!! و هی واسطه پشت واسطه بقدری که خدا رو آنقدر دور دست یافتیم که برایمان دست نیافتنی بود.
خیلی ها هم برای خودشان از این غفلت کیسه دوختند یکی کشیش شد یکی مبلغ یکی آخوند یکی خاخام یکی راهب و …
و ما به جای اینکه دست به دامن خدا بشیم، دست به دامن اینها شدیم و دین و دنیای خودمان را دادیم دستشان و برای خودمان ذلت و خواری دنیا و آخرت خریدیم.
هنوز هم چه بسیار افرادی در اطراف ما که به گره زدن یا قفل کردن کلیدی در امامزاده ای معتقدند. یا بدتر از آن به فالگیر و رمال و فال و …پناه میبرند برای تغییر زندگیشان!
این تحریف بقدری در زندگی ما ریشه دوانده که در جامعه و اطرافیانم کسی را نمی بینم که از خداوند درخواست کند!!! همه پناه میبرند به خلق خدا یا به امامزاده یا امامی که ضریحی را زیارت کنند تا برایشان کاری انجام دهد.و خیلی ها هم بر تنور این شرک بنزین میریزند و هر روز مظاهر بیشتری از خرافه و شرک زندگیمان را احاطه می کند. آنهم به اسم دین. به اسم خدا.و با هدف رسیدن به بهشت.
بارها در کامنت های قبلیم هم اشاره کرده ام. اگر تنها نتیجه من از آموزشها و آگاهی های استاد همین یافتن توحید و خداوند باشد برای من کافیست. اینقدر این نگاه سیستمی به خداوند و این قانونمندیهای جهان زنگی مرا دگرگون نموده است که قابل مقایسه با هیچ چیز دیگری نخواهد بود.
===============================================
صحبت های استاد و باورهای عامه
وقتی که ما شاه کلیدی در دستمان داشته باشیم، آنوقت به راحتی هر قفلی را باز میکنیم. و هر چقدر بقیه زور بزنند قفلی بیارند که ما از پسش بر نیایم و ما رو شکست بدن بی نتیجه خواهد بود. آن شاه کلید همان «توحید» است. حالا میخواد دوست استاد عباسمنش کلید بیاورد باز کنیم یا استیون هاوکینگ! و این قدرت توحید است.
استاد چقدر قشنگ اشاره کردند که اگر ما 99.99% خودمان را خالق شرایطمان بدانیم و فقط 00.01% عوامل بیرونی رو دخیل در سرنوشتمان بدانیم .آنوقت به محض اینکه مشکلی برایمان پیش بیاید آن 00.01% در ذهنمان تبدیل می شود به 99.99% این دقیقآ عین واقعیت است. این دقیقآ همان شرک است.
این جمله استاد رو باید با طلا نوشت که گفتند: توی زندگی به جای اینکه ببینیم دانشمندان (علمی و عامه) چی می گویند، ببینم …
چه فکر و باوری میتونه در زندگیم به من کمک کنه؟
چه فکر و باوری میتونه در زندگیم به من کمک کنه؟
چه فکر و باوری میتونه در زندگیم به من کمک کنه؟
مراقب باش چه چیزهایی رو می پذیری!
مراقب باش چه چیزهایی رو باور کی کنی!
مغز ما دائمآ دنبال پیدا کردن مقصره در شرایط سخت! وقتی که میدانیم و میفهمیم مغز چه جور داره کار میکنه
نباید اجازه بهش بدیم که یه باوری رو بسازه یا اخباری رو گوش بده یا یه حرفایی رو بشنوه که قدرت رو از وجود من میگیره. اگه اینو بپذیریم آنوقت این فکره هر وقت که اوضاع و شرایط برایمان سخت میشه میاد بالا و آن شرایط یا افراد رو مقصر میدونه و باعث میشه ما حرکت نکنیم؛ ما ایرادامونو پیدا نکنیم چون عاملی رو نشونمون میده که خارج از وجود ماست و کنترلش در دست ما نیست.و به همین راحتی می پذیریم این سیکل باطل رو و میگیم همینه که هست و تسلیمیمم.هر چیزی رو «باور» کنیم؛ همان را در زندگیمان تجربه خواهیم کرد.
مثال عینی در این خصوص از زندگی خودم اینست که من همواره زود خسته میشدم و انرژی کافی نداشتم. دلیلش رو کم خونی مینور که یک نوع تالاسمی خفیف است می دونستند و من هم این مساله رو پذیرفته بودم و بعنوان اهرمی در جهت توجیه شکست هام استفاده می کردم و به من نقش قربانی رو میداد.آزمایشات پزشکی هم اینو تائید می کرد. همینه که هست!. شانس آوردید کم خونی ماژور نیستید. سابقه آن در نسل های خانوادگی اینو تائید می کرد. وقتی استاد گفتند یکی از اهداف دوره قانون سلامتی افزایش انرژی است تو خریدش درنگ نکردم با اینکه گفته بود افرادی که اضافه وزن ندارند دوره رو نخرند. خرید این دوره و عمل به آن خط بطلانی بر تمام باورهای قبلی من کشید و من بقدری سالمم که نزدیک یکساله حتی احساس سرماخوردگی هم نکردم و بقدری انرژی دارم که قبل از سال 2 ساعت استخر میرفتم و بعد از آن میرفتم باشگاه بدنسازی! دو ورزشی که هر کدوم برای یک فرد عادی هم بسیار انرژی بر است. و کیفیت خوابم قابل مقایسه با قبل نیست ومیزان خوابم هم بسیار کمتر از گذشته است.ژنتیک عامل نیست؛ من عاملم!
یا در بدنسازی که استاد مثال آوردند بدن من به قدری خوش فرم شده که خودم واقعآ از دیدن اندامم لذت میبرم. به قول بدنسازها بدن من خشک خشکه و هیچگونه چربی اضافه نداره. به همین دلیل عضلاتم کاملا مشخص اند. عضلات شکمم سیس پک شده اند دقیقآ شبیه شکم کریستیانو رونالدو! دخترم میگفت بابا تو اولین بابایی هستی که سیس پک داری خخخ. مربی باشگاهم میگفت هیچکسی باور نمیکنه بدنت در این مدت کوتاه که یکسالم نشده اینقدر رشد کرده اونم بدون هیچ مکمل و پروتئینی.خیلی ها که چندین ساله میان باشگاه اگه اندام تو رو داشتند برای همیشه میرفتند خونشون! من حتی تو ماه رمضان هم با یک وعده تمرین می کردم در حالی که مربیم خوردن چند وعده غذا برای رشد عضلاتم رو ضروری می دونست.و خدا رو شکر بدن زیبا و قوی ای دارم و لذت میبرم از باشگاه رفتن.
=========================================
شرک تنها گناهیه که خداوند نمی بخشه
واقعا فکر کردیم چرا شرک تنها گناهیه که خداوند نمی بخشه؟؟؟
قبلنا فکر می کردیم حق الناسه که خداوند نمی بخشه! معلوم نیست این باور از کجا اومده بود که هنوزم عامه مردم این باور و دارند.
وقتی به این جمله که استاد گفتند فکر کردم دیدم این قضیه مانند اینست که من عضو باشگاه مثلا پرسپولیس باشم ولی انتظار داشته باشم حقوق و مزایام رو باشگاه مثلا استقلال بده! همینقدر غیر منطقی و عجیب.
وقتی ما زیر پرچم کسی غیر از خدا رفتیم نباید انتظار بخشش از خداوند را داشته باشیم چون ما در زمین خداوند بازی نکرده ایم. پس چنین ادعا و خواسته ای از اساس اشتباه است! و این اهمیت توحید و یکتا پرستی رو در زندگیمان بولد میکنه.
ممنون قدردان استاد گرانقدر بابت این فایل ناب هستم که سرشار از آگاهی بود. امیدوارم توفیقی حاصل بشه که این فایلهای توحیدی ادامه پیدا کنه و شاهد تهیه دوره جهانبینی توحیدی 2 باشیم. زیرا هیچ چیزی در زندگیمان به اندازه توحید اهمیت ندارد.یا حق
هر آنجه به من گفتید، انعکاس و بازتاب صفات و ویژگی های خودتون است عزیز؛ ممنون از لطف و نگاه زیباتون.
ما یه جمله گفتیم و شما با هزار جمله تشریحش کردی؛ توضیحش دادی؛ از کلام خدا گرفته تا شعر و نثر شاعران بزرگ!
احسنت به شما برای داشتن این گنجینه عظیم از علم و واژگان.آنهم از جنبه های مختلف. من که فقط لذت بردم و تحسینتون کردم بابت قلم توانا و نفوذ کلامی که دارید.
در تائید کلامتون همینقدر اشاره کنم که حتی پهلوانان و اسطوره های ما هم از امامان و سایرین مدد می گیرند تا از خداوند. بارها میبینیم طرف وزنه بر میداره میگه یا اباالفضل یا یا حسین. درست است همه آنها اولیا خداونداند اما خود همین بزرگواران جایگاهشان بواسطه ارتباط با خداوند کسب کرده اند. وقتی ما آنها را غایت و هدف خودمان میبینیم ، لاجرم غز خداوند دور میشویم و این همان شرک خفی است.
ممنونم آقا رضای عزیز دوست توحیدی و ارزشمندم، یاد گرفتم از کلامتون مررررررسی که هستین، براتون سلامتی و سعادت و ثروت از خداوند بخشنده و مهربان آرزو میکنم دوست عزیز،یا حق
الان حدود یک ساعت و نیم است که دارم کامنت بچهها را میخونم و دوست داشتم پاسخ اونها را بدم حداقل تشکر کنم که این حس و حال و آگاهی ها را با ما به اشتراک میذارند، ولی نشد. چرااااا!!! چونکه مات و مبهوت این همه آگاهی و زیبایی کلام شدم، چند وقتیه دیگه نمیتونم پاسخ کامنت ها را بدم با اینکه یکی از بهترین دریافت آگاهی بود برام. احساس می کنم نمی توانم کلماتی را پیدا کنم که در خور تحسین این نوشته ها بر بیایند. و کامنت شما هم فعلا آخرین کامنت بود که دوست داشتم اون حس غریب را به شما بگم.
اون کامنت قبل از این را خواندم واقعا نمیتوانم حسم را بیان کنم.
فقط دلم میخواد غرق این آگاهی ها بشم و آرام در خلوت خودم با خدای خودم گفتگو کنم که تنها اوست که شنوای داناست.
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و آگاه تر باشید. آمین یا رب العالمین
حتمـآ براتون پیش اومده خواستید جایی برید و بهتون گفتن اگه تو نیای لطفی نداره یا شما حتما باید باشید یا تو نیای منم نمیرم و …
میخوام بگم شما هم همین که هستید و لایک می کنید برای ما کافیه و انرژی مثبتتون دریافت میشه.حالا که منت گذاشتین و کامنت نوشتید که دیگه لطف و سخاوتتون رو در حق ما کامل نمودید.
مررررررسی که هستید رضوان جان. در پناه خدا غرق نور و صفا و آرامش باشید.یا حق
سپاسگزار خداوندم که منو به کامنت عالی وبی نظیرت هدایت کرد
البته بگم با اینکه لینک دیدگاهتون را فعال کردم الان متوجه شدم که کامنت گذاشتی نمیدونم چرا اینقدر دیدگاه دوستان با تاخیر دریافت میکنم
تحسینت میکنم با حد از عملگرایی احسنت به شما چقدر دقیق ومنظم کلمه به کلمه ،جمله به جمله دسته بندی کردید و هر چیزی رو در جای خودش گنجاندی چی بگم که حق مطلب را ادا کرده باشم به قول رضوان عزیزم حجم آگاهی دوستان خیلی بالاست
اسداله عزیز باید بگم این روزها منم دارم همزمانیهای خیلی نابی را تجربه میکنم
خدایا چقدر این فرکانس ها و این همزمانی ها، داره قانونمندی هات رو در زندگیم بولد میکنه! قبل از اینکه کامنتم رو شروع کنم لینک کامنت دیشبم رو که هنوز تائید نشده اینجا قرار میدم تا اگه دوستان خواستند ببینند و ردپایی بشه برای خودم برای تقویت باورها و قانونمدیهای جهان.
وقتی به این قسمت رسیدم یه حسی بهم گفت کامنتی هست که برا من نوشتی زدمرو لینک دیدم آره خودش حالا من براتون بگم من بعد از نماز یه شرک خفی رو در لباس خیلی زیبا در خودم کشف کردم همون لحظه قرآن را باز کردم سوره ص آیه 21 تا 25 اصلا ناخودآگاه به یاد شما افتادم من دوباره رو این فایل کامنت گذاشتم وایمان آوردم که فرکانسها چقدر دقیق عمل میکنه سپاسگزار وجود ارزشمندت هستم واز خدا میخوام که روز به روز توحیدی تر عمل کنیم در زندگی ودر افکارمون
بهترین بهترینها را برای تو بنده توحیدی خدا آرزو میکنم
درپناه رب العالمین شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت
دلم نیومد برم بخوابم و کامنتتو فردا جواب بدم . انگار تکلیفی بر گردنم بود که باید انجامش می دادم تا راحت بخوابم، از قدیم هم گفتن کار امروز رو نباید به فردا انداخت زیرا ممکنست فردایی در کار نباشد.
فهیمه جان همینکه در مدار دریافت این آگاهی ها هستیم؛ همینکه این همزمانی ها را داریم تجربه میکنیم گواه بر اینست که در مسیر درستی قرار داریم.و این مایه خوشحالی و مسرت است. و از این بابت هم بهتون تبریک میگم.
ممنونم بابت لطف و محبت همیشگیتون و سپاسگزارم از اینکه وقت گذاشتید و کامنتم رو خوندید. امیدوارم این کامنت در بهترین زمان و در بهترین مکان به دستتون برسه.برایتان در این مسیر زیبا هر لحظه حضور خداوند در زندگیتان را آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
آقا چقدر شما قشنگ مفهوم رو درک کردید و قشنگ تر که چقدر عالی و سلیس درس های که درک کردین رو می نویسین . واقعاً جای تحسین داره .
ریشه شرک در آموزه های غلط دینی
این پاراگراف رو با گوشت و خونم درک می کنم ، چون از یه خانواده مذهبی بودم و به قول شما فقط از خدا دور و دورتر شدم تا با استاد آشنا شدم و الان آگاهانه با خدا رفیقم!
گفتین امیدوارین در مدار دوره 12قدم قرار بگیرین و تهیش کنین ، چه طرز فکر فوقالعاده ای.
من به عنوان شخصی که فقط کامنت های شما رو خونده ، فکر می کنم از لحاظ ذهنی حقیقتا آماده ین .
امیدوارم به خودتون هدیه اش بدین و کمال استفاده رو ازش ببرین .
اشاره به قانون سلامتی و انرژی تون کردین ،
یادمه یه کامنتی ازتون خوندم که نوشته بودین در هفته بیشتر همبرگر خانگی می خورین ،
می خواستم درخواست کنم اگه براتون مقدور بود ، یه توضیح کوچک از طرز تهیه اش بفرمایید ، چون هنوز شیوه درست کردن همبرگری که بتونه احساس خوبی بهم بده رو پیدا نکردم.
وااای وااای اگر بدونین برای من این فایل استاد و کامنت شما در ادامه چه مکملی بود ….!!!
خدا رو شکر می کنم برای آگاهی های جدیدی که دریافت می کنم.
خدارو شکر می کنم برای اینکه شاگرد استادم.
خدارو شکر می کنم برای دوستانی که این کامنت های فوق العاده رو می نویسم.
ممنونم بابت کامنت زیباتون؛ بابت انرژی مثبتی که دارید و آنرا با کامنتتون منتقل کردید که نشان از حال خوب و احساس قشنگتون دارد.امیدوارم این انرژی مثبتی که منتقل کردید، برگرده و صد برابرش را دریافت کنید.از نگاه مثبت و نظر و لطفی که داشتید سپاسگزارم.
راجع به تهیه همبرگر خانگی به روش دوره قانون سلامتی خدمتتون بگم خیلی تهیه غذا به شیوه این دوره راحت است.بگونه ای که هر آقایی هم میتونه غذای مورد نیازشو به این شیوه تهیه و آماده کنه.
برای درست کردن همبرگر خانگی من گوشت رو از قصابی ها یا مراکز فروش گوشت تهیه میکنم و دوبار چرخ میکنم. بعدش در بسته بندی های حدود 400 گرمی (بسته به میزان کالری مورد نیاز بدن) داخل فریزر میگذارم و هر روز که میخوام استفاده کنم میزارم یخچال یخش باز بشه و بعد با یک وسیله پلاستیکی (درب پارچ خخخ) که حالت دایره ای داره برای شکل دادن به گوشت استفاده میکنم که می تونید از قالب هایی که در بازار است هم استفاده کنید.
برای اینکه گوشت به قالب نچسبه یه نایلون فریزر میکشم روی قالب که گوشت راحت جدا بشه از قالب و روی سینی ای که نایلون فریزر کشیدم پهن میکنم . برای اینکه همبرگرها به هم نچسبند باز از نایلون فریزر بینشون استفاده میکنم و میزارم یخچال.
هر موقع میخوام استفاده کنم از یخجال بیرون میارم و در کباب پز خانگی که هم ذغالیه و هم گازی کباب میکنم . برای اینکه گوشت به سینی کباب پز نچسبه با روغن دنبه مرطوب میکنم قبلش و ده دقیقه ای غذایم آماده میشه. امیدوارم خوب توضیح داده باشم به سبک بفرمائید دوره قانون سلامتی خخخ
امیدوارم مورد استفادتون قرار بگیره. بهترینها رو براتون آرزو میکنم دوست عزیز.با سوالی بود اگه بتونم جواب بدم در خدمتم. یا حق
دوست عزیز ببخشید اگه با تاخیر جواب میدم. واقعیتش الان بصورت اتفاقی پیامتونو دیدم! نمیدونم چرا گوی آبی خاموش شده بدون اینکه من این پیامو ببینم.
راجع به سوالتون عرض کنم که فرقی نمیکنه کجای گوسفند باشه. من خودم معمولا یه راسته گوسفندی رو سفارش میدم. موقع گوشت گیری هم میگم کمی گوشت همراه استخونها بذارن که برای درست کردن قلمه ازشون استفاده میکنم.
در خصوص چاشنی همسرم اوایل نمک و فلفل میزد به گوشت ولی بعدا خودم ازش خواستم که فقط نمک اضافه کنه و احتیاج به چیز دیگه ای نیست.
اینم بگم نمیخواد گوشتو زیاد ورز بدی مثل درست کردن کوبیده. و قالبی که استفاده می کنید زیاد ضخیم همبرگر ها رو نگیرید تا راحتتر و بهتر مغز پخت بشه.
بازم سوالی بود اگه بتونم جواب بدم با کمال میل اینکار را انجام خواهم داد. در پناه خداوند سالم و با نشاط باشید.یا حق
خواستم تجربه خودمو در مورد این فایل و موضوع بیان کنم
به محض اینکه این فایل و گوش دادم یاد این تجربه افتادم
همه خانم ها میدونن که دوران عادت ماهیانه همراهه با یه سری علائم و درد ها، تو یه سری ها همراهه با دل دردها و کمردردهای شدید که منم جز این دسته بودم، باور کنید از چند روز قبلش این درد ها شروع میشد و تا چند روز بعدش همچنان ادامه داشت
یادمه چند بار شنیدم یه سری ها میگفتن قبل پریودی جوش میزنن یا سیستم ایمنی شون ضعیف میشه و سرما میخورن یا دهنشون آفت میزنه
تا قبل شنیدن این حرفا من اصلا این علائم و نداشتم ولی باورتون نمیشه کم کم منم این علائم تو خودم دیدم با خودم میگفتم لابد تا قبل این من توجه نمیکردم به این مسائل حتما از همون اولش در منم بوده.غافل از اینکه من چون باور کرده بودم این صحبت هارو ،تو زندگیم نمود پیدا کرده بود.
الان دو ماهه این باور و در خودم ساختم که پریودی یه سیکل طبیعی بدنه که در کمال آرامش و سلامتی طی میشه چون سیستم بدن من به لطف خدای خوبم کاملا قوی و سالم و هوشمنده و بهش ایمان دارم.میدونم که باور میکنید من از همون ماه اول تاثیرشو دیدم و دیگه از اون درد ها و علائم خبری نیس چون من دیگه بهشون قدرت ندادم و باورشون نکردم.
این جدیدترین تجربه ای بود که از این فایل به ذهنم اومد و به اشتراک گذاشتم.
یه تجربه ی دیگه هم که داشتم این بود که چند وقت پیش دچار گلودرد شدم
اگه قبل این آگاهی ها بود سریع خودمو میبستم به آنتی بیوتیک ک جلوشو بگیرم تا بدتر نشده و از پا درنیاورده منو.
با هر بار آب دهنی که قورت میدادم و اذیتم میکرد این باور و تکرار میکردم که: گلومو به قدرت اراده پروردگارم سپردم، اراده خدا بر سلامتی کامل گلومه
فرداش که بیدار شدم خیلی کمتر شده بود گلودردم و تا شب کاملا خوب شد.بدون اینکه دارویی بخورم یا چیزی مصرف کنم.
یا توی دوران پاندمیک ،اون اوایل که خیلی شیوع سریع و وحشتناکی داشت و ربع و وحشت زیادی هم ایجاد کرده بود، تست های تشخیصی سرمی این بیماری رو من انجام میدادم.اون موقع با استاد آشنا نبودم و چیزی از باور نمی دونستم
یه چیزهایی درمورد جملات تاکیدی خونده بودم و یه جمله ساخته بودم که بهم قوت بده و آرامش داشته باشم.
جمله این بود: من با نور الهی پروردگارم احاطه شده ام و هیچ ویروس و بیماری نمیتونه ازش عبور کنه
حین کار مدام تکرار میکردم و ترسو نگرانیم کمتر میشد.
حتی یک بار هم دچار این بیماری نشدم درحالی که مدام با نمونه های مستقیم بیمارا در تماس بودم، درحالی که مادرم هم مبتلا شد.
یا خدا وقتی دیدم نوشته توحید عملی 8 احساس داشتم که قسمت جدید گلادیاتور اومده بیرون :) استاد شما خیلی محکم صحبت میکنید تا انسان ها باور کنند و بپذیرند این حرف هاس شما را اما به قول خود شما این حرف ها را تنها کسانی متوجه مشوند که توی مدار آن باشند.
من خودم تا همین چند سال پیش از این موضوع توحید و شرک به سادگی رد میشدم و میگفتم خوب دیگه من سعی میکنم فقط روی خداوند حساب کنم اما قضیه خیلی جدی تر ا زاین حرف ها است واقعا. هر بار که در باورهای خودم ریز میشوم و منشا مشکلات و مسائلی که با آن ها برخورد میکنم را جویا میشوم نهایتا به شرک میرسم، به قدرت دادن به غیر از خداوند. واقعا این شرک خیلی مخفی است، مانند یک ویروس کوچک که میشینه روی باورهای ما و آرام آرام آن ها را خراب میکنه و ما را از مسیر رشد و پیشرفت دور میکنه.
یک مثال از شرک میزنم که همین اخیرا برای خودم اتفاق افتاده:
استاد من توی زمینه موسیقی فعالیت میکنم و یا بهر بگم سعی میکنم که فعالیت کنم. این که میگم سعی میکنم به خاطر اینه که بعد از سال ها تلاش کردن به موفقیت خاصی در این زمینه نرسیده ام. این در صورتی است که سایر خواسته هام را خیلی راحت بدست می آوردم و رشد و پیشرفتم توی خیلی از موارد در زندگیم خیلی خوب بوده اما این موسیقی که بیخی توش افتاده. خلاصه من ریز شدم که متوجه بشم بابا آخه من چه ترمزهایی دارم که باعث میشه توی این مورد اون طوری که میخوام رشد نکنم و یکی از ترمز هایی که پیدا کردم #ترس# بود.
ترس از نظام، ترس از پلیس و رژیم ایران. چرا این ترس را دارم؟ چونکه از بچگی شنیده بودم که فلانی که خواننده شده گرفتنش کردنش تو گونی و اطلاعات اومده سراغش، فلان رپر را گرفتن، فلانی فراری شد. من این را باور کردم که اگر توس اسران معروف بشی و خواننده یا موزیسین بشی میفتی زندان. من قدرت را به همین راحتی واگذار کردم به دولت و نظام و … من خودم با دستان خودم قدرت را از خودم و خدای خودم گرفتم و این بلا را سر خودم آوردم.
چرا نیومدم اون هزاران خواننده و هنرمندی را ببینیم که توی ایران دارند کنسرت میزارند و معروف و مشهور هم هستند و به خوبی و خوشی دارند پول های عالی در می آوردن و لذت میبرند؟
چون ذهن من یک ذهن فقیر بود، ذهنی که دنبال بهانه گشتن برای نارسایی ها بود، ذهنی که نمیخواست حرکت کنه و یکم به خودش فشار بیاره و باورهاش را یکبار عوض کنه و تصحیح کنه مسیرش را و از زندگی لذت ببره و هم خودش به خواشته اش برسه و هم الگو و افتخار بشه . با این ذهن مشرک تعجبی نداره که انسان نمیتونه موفق بشه، اصلا موفق شدن عجیبه وقتی تو شرک داشته باشی. این نمیشه!!!
امیدوارم این مثال کمک کرده باشه تا دوستان مفهوم شرک را بهتر متوجه بشوند. وقعا شرک خیلی مخفیه و ما باید خیلی مواضبش باشیم.
استاد چه هیکلی زدی به هم دمت گرم خداییش هر روز بهتر و بهتر میشی :)
با تشکر از آموزش های شما و دوستان گلم در این مسیر الهی
من خیلی از خداوند سپاسگزارم که میتونم فایلهای شمارو هم ببینم و بشنوم و تا حدی که فرکانسم اجازه میده عمل کنم
خداروشکر من از زمانی که در این خانواده عباس منش قرار گرفتم جلو تمام باور های اشتباه که بهم گفتند ایستادم و هرروز زندگیم زیبا و زیبا تر شده
من و برادرم به یک مشکل پوستی که به آن پیسی میگویند دچار هستیم و این موضوع از زمانی قدرتمندتر شد که پدرمان هرروز بیشتر و بیشتر جسمش دچار این بیماری پی سی میشد این موضوع مال دوران بچگی ما هست و از زمانی که فهمیدیم که این مشکل عرسی هست بیشتر در گیر این بیماری شدیم و جالب اینه که پدرم میگه هیچ الاجی ندارد و دکتر ها پدرم رفت و نشد جلوش رو بگیره و من از موقعی که به این خانواده بزرگ عباس منشی ملحق شدم تونستم جلو رشدش رو بگیرم
چون من تا قبل از اینکه در مدار شما قرار بگیرم خیلی عصبی بودم و هیچ کنترلی روی خودم نداشتم و فکرمیکنم یکی از دلایل این موضوع بود ولی من اول به خودم بعد هم به بقیه سابت میکنم که هیچ چیزی عرسی نیست
برادرم هرروز داره بیشتر دچارش میشه ولی من فقط مقدار خیلی کمی نوک انگشت های دست هام این جوری شده
مثل عصبانیت مثل لج بازی و خیلی موضوع های دیگر که پدرم در گیر بوده و هست ولی من با کمک خدا ودستهایش سید حسین عباس منش همیشه درحال بهبود هستم و خدارا هزاران بار شکر که در این خانواده هستم و زندگی من قابل قیاس با گذشته نیست
این یک رد پاست که بایاری الله یکتا میام و با زبان تصاویر نشان میدم که خوب خوب شدم
از خدای بی همتا سپاسگزارم که همیشه در حال هدایت کردن من است
اول ازهمه بگم درموردموضوع این فایل توحیدعملی که هروقت من فرکانس هام میادپایین باگوش دادن فایل های توحیدعملی دوباره انرژی می گیرم وخودم رو می کشم بالا ،چون تواین سری فایل هاهمش قدرت روبه خدامیدیم وچی بالاتر ازاین می تونه به ماآرامش بده الابذکرالله تطمئن القلوب
استاداصلا چرا یه دوره باموضوع توحیدعملی تولیدنمی کنید شماکه همیشه همه جاحرف ازتوحیدمی زنید به نظرمن عمده مشکلات همه انسان هابرمی گرده به شناخت نادرست ازتوحیدوخدا!
درمورد این آهنگ زیباهمراه بامنظره پرادایس زیبا بایک استاد زیبا اصلا همش زیبایی می بینیم
استادچه تعریف خوبی ازشرک کردیدماهمیشه توزندگی مون یکی روبت می کنیم یاپدر یامادر یابرادر یارئیس یاهمکار یاهمسریا یه ماشین خاص یایه خانه خاص و…
واصلامتوجه نیستیم که ازاصل داریم دور میشیم واینکه خدا ازروح خودش درمادمیده وقدرت واختیار روبه ماداده
به نظرمن اکثرترس های ماازشرک نشات می گیره چون اگرماقدرت درونی مون رودرک کنیم ازرئیس مافوق همسر پدر مادر وحتی یک حیوان درنده هم نمی ترسیم
من همشه گول ذهنم رو می خوردم وفکر می کردم هرچی پدرم گفت روبایداطاعت کنم وبه خاطرهمین همیشه اذیت می شدم
استادپدر من خیلی توذهنش اینه که باید همش کارکنی شب وروزت رویکی کنی وبه همین خاطرهمش به ماسرکوفت می زدوناخودآگاه ماروکوچیک می کرد ومن هم بااین باور که من هرچی دارم ازپدرم دارم اون روتوی ذهنم اندازه خدابزرگش کرده بودم
اما الان خیلی براش احترام قائلم ولی اون روندی که درسته روپیش میرم وهم من راضیم هم اون
درواقع چون من باورم رو اصلاح کردم جهان هم این شرایط رو برای من به وجود آورد که من راه خودم رو برم وحتی بیشترازگذشته پیش بابام عزیز باشم یا درمورد شغلم هم شرک داشتم فک می کردم به هرصورتی شده بایداین شغل رونگه دارم ونظرمدیرم وارباب رجوعم روبه هرصورتی جذب کنم وباید به خاطرمردم کارکنم وشب و روزهمه ذهنم درگیر شغلم بود تااینکه من به دست آوردهام فکر کردم وقدرتم رو درک کردم خودم رورها کردم
الان مسائل شغلیم راحت تر وبهترازگذشته پیش می ره ودغدغه ها واسترسم به صفرنزدیک شده چون خداداره کارهای من روانجام میده
یاتومسائل سیاسی همش باورم این بودکه اگه فلانی رئیس جمهور بشه یافلانی نماینده مجلس بشه به نفع منه وتوگروه ها پیام می گذاشتم برای دفاع از گروه یافرد مدنظرم بابقیه بحث می کردم وآخرش بااعصاب داغون اون بحث تموم می شد حالا ببین ماچقدجاهل بودیم که یک بارفکرنکردیم که نتیجه این بحث های ماناراحتی بود واون رئیس جمهور یانماینده مدنظرما کاری هم نکرد برای ما چراداریم الکی سرخودمون رو درد میاریم درحالی که اگه به اندازه نصف اون تمرکز قدرت رو به خدای درون خودمون می دادیم دنیامون تغییرمی کرد وبه جای جذب ناراحتی ونگرانی نعمت آرامش سلامتی روابط وثروت روجذب می کردیم.آخ آخ آخ ازاون وقت های باارزشی که خدابه ماداده بود ولی ماحرومش کردیم
استادهمیشه به ماگفتن خدا همه چی رومی بخشه به غیراز حق الناس ومی گفتن خدا گفته من طرف خودم رومی بخشم
یکی نبود بگه:آخه آدم مومن خدایی که این همه نعمت به ماداده زمین وآسمان ها روخلق کرده ومارو اشرف مخلوقات کرده این حق روگردن مانداره که شب وروز سپاسگزارش باشیم وبپرستیمش
استاددوره کشف قوانین رومن تازه خریداری کردم خیلی عالیه باوجود اینکه این روزا فصل کشت وکارهست ومن دست وپاشکسته گوشش می دم خیلی آگاهی های من روبالابرده
دوره کشف قوانین ازاین نظرباارزشه که میادازپایه این باور رودرذهن مامی سازه که بابا؛خالق خداست؛خدا این قدرتش روتو وجود ماهم قرار داده؛
بنابراین مامی تونیم زندگی مون رواونجوری که می خوایم خلق کنیم وربطی به ژنتیک ومسائل سیاسی وجبرزمانه وظلم بقیه نداره
بابت همه نعمت های خداوند همه هدایت هاش همه دستانش توزندگی مون سپاسگزارش هستیم
خداروشکر بابت زندگی جدیدم که پر از فراوانی و نعمته
تحسین میکنم این فضای سرسبز و زیبارو به همراه این آهنگ دلنشین و فواره ی زیبا وسط دریاچه پهناور و چشم نواز
خانه چوبی بر روی آب رو تحسین میکنم .
تحسین میکنم صدای آوازخوان پرندگان و فضای معطر و آفتاب طلایی و گرما بخش
استاد جان در برابر حرف های شما سکوتت ، تفکر ، تفکر و تفکر
هر چیز که من باور کنم همون رو تو زندگیم میبینم .
تو چی رو باور میکنی ، باورت اینه که عوامل بیرونی تو زندگی تو تاثیر گذاره ، تو درست فکر میکنی
باور میکنی که خودت خالق صد در صد زندگی خودتی و هیچ عاملی حتی یک درصد تو زندگی تو تاثیر گذار نیست ، تو درست فکر میکنی
شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه ای روی تخته سنگی سیاه در دل تاریکی شب پنهانه.
من خیلی جاها تو زندگیم مشرکم ، هر کجا که تصمیمات من ریشه در ترس داره من مشرکم .
اگر که غم و غصه دارم و احساسم بده و خودم رو ناتوان میبینم در تغییر شرایط زندگیم یعنی مشرکم
چقدر زیاد من خانواده ، مذهب ، کشور ، وضعیت اقتصادی ، جبر زمونه ، سن ، گذشته و … رو بهونه کردم که اینا باعث شدن من به خواستم نرسم
هیچ چیز مانع نبود ، هیچچیز منو متوقفم نکرد جز خودم به وسیله ی افکارم که ریشه در شرک داشت .
من خیلی تلاش کردم برای ساختن روابطم و برای خلق ثروت و حتی برای بهبود سلامتیم اما چون مشرک بودم خدا هم به این شکل پاسخ داد … یا تلاش هام به سمر نشست یا خیلی سخت برام پیش رفت .
اگر بیمار هستم خودم باعثش شدم ، اگر وضعیت مالی نا مناسبی دارم خودم باعثش شدم ، اگر حالات روحی خوبی ندارم خودم باعثش شدم ، اگر روابط درست و خوبی ندارم و همیشه برام سخت پیش میره چون خودم باعثش شدم ، اگر عزت نفس ندارم چون خودم باعثش شدم .
اینکه کل زندگیم تحت تاثیر حرف دیگرانه به این معنا نیست که اونا دارن با قوانین خودشون زندگی منو رهبری میکنن بلکه خودم پذیرفتم که با قوانین اونا زندگیمو بنا کنم ، خودم انتخاب کردم به سبک و روش دیگران رفتار کنم ، خودم این قانون رو برای خودم گذاشتم که علیرضا جوری زندگی کن که دیگران ازت راضی باشن .
در نهایت هیچ چیز در دنیا به اندازه پچیزی نمیتونه تو زندگی من تاثیر گذار باشه تا وقتی که من این حرف شمارو باور کنم که من هستم که با باور ها ، افکار و فرکانس هایی که به جهان میفرستم تمام شرایط و اتفاقات زندگیمو رقم میزنم ، حتی ژنتیک ، حتی گذشتم ، حتی موقعیت مکانیم ، حتی سربازیم ، حتی ….نمیتونه تاثیر گذار باشه .
امروز میخوام یه قولی رو بدم بهت استاد که به جای بهانه آوردن دنبال راه حل باشم و هر اتفاقی که افتاد بپذیرم که خودم خلقش کردم حتی اگر پذیرشش برام واقعا سخت باشه ، اگر صبح ها بی آرتی دیر میاد تو ایستگاه من خلقش کردم ، اگر دارم از کنار مبل رد میشم انگشت پام محکم با پایه ی مبل برخورد میکنه من خلقش کردم ، اگر گوشی زنگ دار رو صبح ها کوک میکنم اما باز خواب میمونم من خلقش کردم ، اگر که من الان بیمارم من خلقش کردم ، اگر روابط عاطفی ندارم من خلقش کردم ، اگر سرمایه ای ندارم، اگر وسیله نقلیه ندارم ، اگر دوستان صمیمی ندارم ، اگر عزت نفس ندارم، اگر روابط خوبی با خانوادم ندارم ، خودم ، خودم ، خودم ،خودم ، مننننننننننننننننننننننن خلقش کردم ، من میپذیرم ، من مقصرم و تمام مسئولیت زندگیمو برای یکبار هم که شده واسه ی همیشه به عهده میگیرم و باور میکنم که من هستم که خالق صد در صد اتفاقات زندگیمم .
اصلا از اون موقع که این فایل رو من شنیدم ، احساسم عوض شد ، حالت روحیم بکلی برگشت ، اون احساسات منفی همش از بین رفت ، انگار که در تمام این مدت این شرک بود که منو در زندان خودش حبس کرده بود ، انگار که این فایل یه دوای معجزه گری بود که به روح تزریق شد و حالم خوب شد .
تنها ایراد و مشکل من در تمام زندگیم همین شرک بوده و من این مشکل پیدا کردم ، حالا باید حلش کنم ، حالا باید باور پذیرش کنم ، ایمان رو جایگزینش کنم ، هر مشکلی یه راه حلی داره .. من ادامه میدم ، ادامه میدم ، ادامه میدم ، صبر میکنم ، صبر میکنم ، صبر میکنم .
هرچی استاد بگه میگم چشممم ، چرا که چشم به استاد چشم به تحقق تمام خواسته هامه
استاد آگهی بازرگانیمو بخونم ، چشمم
برای روزم کدنویسی کنم ، چشمم
روی نکات مثبت آدم ها تمرکز کنم ، چشممم
کامنت بخونم ، کامنت بزارم ، چشممم
اتفاقات خوب روزم رو بنویسم ، چشمم
چشممم استاد ، چشم ، چشم ، چشم ،چشم
شرک نورزم چشم
دوست دارم استاد ، دوستدارم ، تحسین میکنم این اندام منحصر به فردتو ، مرسی که ادامه میدی ، مرسی که روز به روز رشد میکنی و اهداف بهتر و بزرگ تری رو تیک میزنی ، مرسی که دوره کشف قوانین رو به روز رسانی میکنی ، مرسی که برامون فایل جدید میزاری .
به خودم افتخار میکنم ، به استادم افتخار میکنم ، به دوستانم افتخار میکنم .
ریشه ی تمام نرسیدنها رو وقتی توی دوره ی کشف قوانین بررسی میکنم به شرک میرسم .
به یک مانع فکری بخاطر قدرت دادن به یک عامل بیرونی میرسم.
هر موضوعی رو از هر زاویه ای بررسی میکنم که تا به امروز برام سخت پیش رفته ویا اصلا پیش نرفته به شرک میرسم .
چرا ها وچراها همه جوابش یه عامل بیرون از وجودمه واین همون شرکه.
استاد جان با وجوداینکه از سال 97 دارم شاگردی شمارو میکنم و روی خودم وباورهام کار میکنم وبی نهایت نتایج عالی گرفتم ولی بازم این شرک از کوچکترین روزنه وارد میشه .
بارها وبارها برای فروش ملک رفتم املاک واز اونها شنیدم که خرید وفروش ملک راکد شده وهرکاری کردن که من اینو باور کنم برای خونه هام مشتری پیدا نکردن وبعد یه مدت زنگ زدن گفتن یه مشتری پیدا شده زیر قیمت میخواد حالا چرا این اتفاق رو تجربه کردم چون کنترل شرایط رو دست املاک دادم .گفتم اونا هستن که باید خونه های منو بفروشن .گفتم حتما راست میگن مشتری نیست وشرایط خرید وفروش راکده.
ولی بخاطر کار کردن روی باورهای توحیدی وکشف قوانین ودرک قانون جهان هستی علنی به یه سری هاشون میگفتم شرایط برای من فرق میکنه من چیزی که شما میگین رو قبول ندارم ولی اینا همش ادا بود چون اگه باور بود باید نتایج پدیدار میشد اگه نشده ، یعنی من با دلیل ومنطق ذهنم رو به باور درست نرسوندم فقط چون یه چیزی راجع به باورهای توحیدی شنیده بودم وظاهرا درک کرده بودم میگفتم ولش کن اینارو .
بازار ملک برای من عالیه.
ملکهای منو خدا میفروشه.
اینارو میگفتم هم به خودم هم به املاک ولی باز ذهنم درگیر بود که خونه هام فروش نرفت .فروش نمیره چون بازار ملک راکده.
دنبال راهی بودم که با مدرک به ذهنم ثابت کنم که اینا یه دروغه محضه .اتفاقا خرید وفروش عالیه .
اتفاقا مشتری خوب فراوونه.
خلاصه گفتم بزار این سری به عنوان خریدار برم املاک .
چنان با شکم سیری قیمت میدادن واصلا قیمت رو پایین نمیاوردن پیش خودم گفتم چطوره داستان؟
میخوان برای ما بفروشن میگن مشتری نیست ولی میخوان بخرن کلی کلاس میزارن وقیمت بالا میگن حرف تخفیف هم که میاد اصلا کوتاه نمیان .
همون جا گرفتم داستان چیه ؟
وبه قول ما ایرانیها دوزاریم افتاد .
دیگه ذهنم براش ثابت شد که این چیزی که شنیده حقیقت نیست .
حقیقت چیزی هست که من باور کنم.
من باور نمیکنم که الان بازار نیست وباید زیر قیمت بدم بره.
حقیقت اینه که مثل هزاران هدایت قبلی در زندگیم ایناینبارم هدایت های خداوند ودستان خداوند میان وکار فروش واحدهام به بهترین شکل ممکن ودر خیروبرکت فراوان انجام میشه .
خواستهی من توسط خداوند استجابت میشه چون منم با باور توحید وتوکل وپاک کردن شرک از قلبم وذهنم خداوند رو اجابت میکنم.
وخداوند با نشانه هاش با من حرف میزنه.
شب خواب دیدم که من یه خونه ی خیلی بزرگ رو خریدم وبا خود صاحب ملک قرار داد رو توی کوچه نوشتیم ودونفر از املاکی ها افتادند دنبال من وقصد ربودن وباطل کردن اون قرار داد رو داشتن.
حالا که خوب فکر میکنم خداوند داشت با این خواب با من حرف میزد.
بهم میگفت عزیز من تو قدرت رو دادی به املاکی ها. اون باورهایی که قدرت رو بهشون دادی وحرفهاشون روی تو تاثیر داشته دزد موفقیتهای تو هستند.نه این که املاک دزد باشن اون افکار تو وباورهای شرک آلوده تو هستند که موفقیتهای تورا میدزدند.
بحث من اقای ایکس نیست .
که این آقای ایکس هم بخاطر فرکانسهای خودم بهش هدایت شدم .
اگر من بگم اقا من توی هر شرایطی باشم برای من فراوانی مشتری هست همون طور که به عنوان خریدار رفتم چقدر املاک با شکم سیری قیمت میدادن.پس املاکی هستند که اشتیاق فراوانی برای فروش دارند وباورهاشون درسته وادم های توحیدی هستند وباور به فراوانی مشتری دارند وروی فروش ملک من کار میکنند ومن به سمت این افراد هدایت میشم چون این باورو توی ذهنم شکستم که مشتری نیست یا املاک خوب نیست وحال که این باور محدودکننده در ذهنم شکست وباورهای توحیدی که من هستم که اتفاقات زندگیم رو خلق میکنم به سمت آدم های هم فرکانس خودم وبه سمت اتفاقات هم فرکانس خودم هدایت میشوم چون این قانونه جهانه.
تو افکارت رو وورودیهات رو وباورهات رو تغییر بده خداوند هم هدایتهاشو تغییر میده .
اگه میخوای هدایت هات به سمت خواسته هات باشه فقط ورودیهات وباورهات رو با خواسته هات هماهنگ کن .تموم شد رفت.
آلام چی با خواستت هماهنگه؟
اینکه قبول کنی رکوده؟
یا اینکه قبول کنی همه چی عالیه و ومشتاقن هم بخرن وهم بفروشن؟
کدومش؟
کدومش تورو به خواستت میرسونه؟
اصلا هیچ کاری نداریم چی درسته چس غلطه؟
کی راست میگه کی دروغ میگه؟
تو چیو دوست داری اول باورکنی بعد تجربه کنی ؟ خیلی واضحه جواب!
ما هممون میدونیم چیو دوست داریم !
اما مشکل اینجاست که باوری که مارو به خواستمون میرسونه رو قبول نداریم همین میشه ترمز.
دنبال یه راه بگرد تا عکس چیزی که همه میگن رو بهت نشون بده ، یه الگو ، یه مدرک ، یه واقعیت باعث میشه راحت بپذیری که نه بابا میشه یه جور دیگه فکر کرد میشه یه جور دیگه نتیجه گرفت ونخوای مثل 99درصد جامعه فکر کنی ومثل اونا نتیجه بگیری.
استاد جان شما بارها گفتین بچه ها هر چیزی که میشنوید رو باور نکنید .
خودتون برید دنبالش بگردین ببینین همه جا صدق میکنه؟ ببینین میشه یه جور دیگه هم عمل کرد ویه جور دیگه نتیجه گرفت !
گوسفند نباشیم.
بخدا استاد همه ی ای حرفا رو به خودم میگم.
لیلا خانوم گوسفند نباش .میگن بازار نیست قبول نکن شاید برای اونا نباشه ولی تو قبول نکن که واقعیت زندگیه تو باید حتما واقعیت زندگیه بقیه باشه چون هرکسی فرکانسها وباورهای خودش رو داره.
مگه اون موقع که همه گفتن شما یه جگرکی کوچیک داشتین نمیتونید از پس کرایه وهزینه های یه مغازه ی بزرگ بربیایید باور کردی؟ مگه ترسیدی؟ مگه گفتی همه میگن پس راست میگن.
نه نه نه!
قبول نکردم گفتم میرم این مغازه رو میگیرم چون درسته مغازم کوچیک بوده ولی کلی تجربه دارم .وکلی آزمون وخطا کردیم چرا باید قدرت رو بدم به حرف وافکار مردم؟
چرا باید قدرت رو بدم به کرایه مغازه ی چند برابری این مغازه ی بزرگ؟
رفتم تو دلش!
انجامش دادیم وخدا از همون روز اول مشتریهارو واسه ما به صف کشید .
گرانترین وبالاترین کرایه مغازه رو ما توی شهرک میدادیم والان هم همونطور که توی کامنتهای قبلم گفتم با اختلاف از همه بیشتر داریم کرایه مغازه میدیم انقده اومدن مارو بترسونن گفتن نمیتونید.
خیلی بالا برده ورشکست میشین واز این حرفها .
ولی دل ما اول به خدا وبعد به اون توان وتجربه هامون قرص بود وخداروشکر الانم خیلی راضی وموفق هستیم.
شلوغ ترین وپر مشتریترین جگرکی وکبابی رو تو منطقه داریم .خداروصد هزار مرتبه شکر.
هرجا تو ذهنت وقلبت قدرت رو از دیگران گرفتی ودادی به خداوند واون توانایی که خودت داری پاداش ها بهت داده میشه .
آخیش استاد جان .
الهی دورت بگردم من.
چقدر به این فایل نیاز داشتم .
چقدر شرک هام رو شناسایی کردم.
چقدر با به یاد آوری هدایت ها وتوحیدی عمل کردنهای قبلم افتادم وقلبم باز شد .
چراغ قلبم روشن شد.
انگار پرده ای سیاه کنار زده شد .
پرده ی تاریک شرک!
چقدر خیالم راحت شد .
همه چیز دست خداست .
خداوند تنها قدرت جهان هستی ست.
ومن چون بهش متصلم همواره به منبع قدرت دسترسی دارم.
خدا از رگ گردن به من نزدیک تره .
همونه که مشتری میاره پس رکود رو باور نکن.
همونه تورو به سمت قانون سلامتی و غذاهای مناسب هدایت میکنه پس بیماری رو باور نکن.
همون خداست که نعمت وثروتش بی حسابه وغیر قابل شمارشه پس کمبود رو باور نکن.
همون خداست که عشق بدون توقع داره پس به کسی وابسته نباش.
همون خداست که راه حلها رو در دل مسائل گذاشته پس سر درگم ومستاصل نباش.
همون خداست که راهها رو میدونه پس گمراهی رو باور نکن.
همون خداست که بهت بی منت میبخشه پس آویزون کسی نباش.
همون خداست که قلبهارو برات نرم میکنه پس از هیچ کس نترس وباور کن که تمام جهان در تسخیر تو هستند از قاضی ،از املاک، از رئیس شهرداری، از رهبر ،از اقتصاد دان مملکت، از تمام انسانهایی که فکر میکنی تصمیم گیری ورفتارهای اونها زندگیه تورو تحت تأثیر قرار میده همه وهمه هستند تا به تو خدمت کنند در جهت رسیدن تو به خواسته هات در بهترین زمان وبهترین مکان ودر بهترین شرایط .
هیچ کدوم اینا به خودیه خود هیچ قدرتی ندارند .
تو هستی که از اونا برای خودت یه قدرت مافوق میسازی یا یه خدمتکار عاشق.
من همینجا تعهد میدم بیام ودر همین صفحه بنویسم که
من لیلا بشارتی توانستم با حذف شرکها از ذهنم وتغییر باورهای محدود کنندم هر دوتا واحدم رو با بهترین قیمت وبالاترین قیمت دلخواه وراضی کننده ی خودم به راحتی بفروشم.
سلام استاد عزیز و پر تلاشم که تمام زندگیتو وقف آگاهی دادن به ما دلسوزانه واز روی محبت کردی اجرت با خداوند که اجرتم گرفتی و هزار برابر بیشتر بگیری مرد بزرگ خدا پیامبر زمان وقتی این فایل و گوش دادم به یاد شعر زیبای سنایی غزنوی افتادم که کاملشو براتون میذارم که مصداق بی نظیر توحیده
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدای
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزای
تو زن و جفت نداری، تو خور و خفت نداری
احد بیزن و جفتی، ملک کامروایی
نه نیازت به ولادت، نه به فرزندت حاجت
تو جلیلالجبروتی، تو نصیرالامرایی
تو حکیمی، تو عظیمی، تو کریمی، تو رحیمی
تو نماینده فضلی، تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی، بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی، بری از چون و چرایی
بری از خوردن و خفتن، بری از شرک و شبیهی
بری از صورت و رنگی، بری از عیب و خطایی
استاد در مورد سوالات این فایل باید بگم من به شخصه شرکهای زیادی دارم و داشتم که خدارو صد هزار مرتبه شکر با ورود به سایت توحیدی شما خیلی کمتر و بهتر شده ولی همانطور که شما تو فایل فقط رو خدا حساب کن گفتید شرک مانند راه رفتن مورچه سیاه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهانه پس شرکهای پنهان زیادی دارم همین امروز مصداق بارزش اینکه وقتی دیدم یکی از آشنایان منو محل نمیده و گفتم ببین بخاطر پولدار بودنشه که فخر فروشی میکنه و این باور دارم که اون آدم خودخواهیه و برای دیگران ارزش قائل نیست و چقدر از حرکتش از عصر تا همین الان ناراحتم و احساس بی حرمتی داشتم تا اینکه اومدم تو سایت و فایل و گوش کردم و آرام شدم و به خودم گفتم ول کن بابا اینا نجواهای شیطانه مواظب ورودیهات باش داره کارشو میکنه حواست و جمع کن بیا بیرون وشرکهای دیگه که تو کارم زیاده اینکه همدانی ها خسیسن نقد نمیخرن قسطی میخرن باید باهاشون کنار بیاییم و اگرنه دفترو باید ببندی یا اینکه بری تهران شهر پولدارها ادماشون لارجن و نقد میخرن و خرج میکنن قافل از اینکه این باور شرک آلوده که من از خدا باید بخوام مشتری و مشتری پولدار و ونقد و و باورم و عوض کنم واگرنه هر جا برم با این باور شرک آلود اوضاع همینه و بدترم میشه
یه مورد دیگه در موردمنشی ام که خیلی وقته میخوام بره ولی شرک دارم که نکنه بهش اجبار کنم بره شکایت کنه برای بیمه اش آخه بیمه اش نکردم و چند ساله منشی امه و همیشه این ترس و داشتم که البته شرکه یا تو فامیل خودمو خوب جلوه بدم که با من خوب باشن و دوستم داشته باشن خیلی شرکهای کوچیک و بزرگ دیگه هست که خودمم خبر ندارم مثل دم اینو اون و دیدن و وعده پورسانت دادن اگه مشتری معرفی کنن
این موضوع ماتریکس یه مدت افکارم و بهم ریخته بود و داشت باورم میشد ولی باز برگشتم به خودم و گفتم پس خدا این وسط چکاره اس تا خدا هست هیچ قدرتی برای نابودی وجود نداره یادمه تو اینستاگرام قبلا در مورد موضوع ماتریکس پارو فراتر گذاشتن که این ماهی که میبینیم تو آسمون وجود نداره متعلق به همون 7 نفر یهودی و خودشون درستش کردن و…..
یا در مورد چشم زخم همین امروز تو بازار یه مادر و بچه رو دیدم که ماشاالله بچه به قدری تپل بود که من ترسیدم مردم چشم بزنن و باز برگشتم و گفتم نسرین از تو بعیده این حرف تو شاگرد استادی چشم زخم چی این باور غلط چقدر ریشه داره تو جامعه ما و حتی اخیرا برای اینکه درآمدم بره بالا پیشنهاد دادن برم پیش دعا نویس و دعای رزق و روزی بگیرم و گفتم نه فقط خدا و من باید صبور باشم و تکامل و طی کنم و باورهامو و درست کنم نه شرک بورزم به دعا و دعا نویس
ولی از زمانیکه رو خورم کار کردم شرکهام کمتر شده شجاع تر شدم و هر کاری میکنم یا هر چی میخوام و هر کس بهم کمک میکنه میگم دستان خداونده خدا با منه به فکر منه عاشق منه و میخواد من به خواسته ام به راحتی برسم و هیچکس دیگه تو زندگی من تاثیری نداره جز خداوند انشاالله بتونم شرک و از خودم دور کنم و توحید و پررنگ تر و بیشتر کنم وکار سختیه و البته اینم خودش باور غلطی که باید درستش کنم با تکامل و توکل و تمرین یادمه اوایل آشناییم با استاد بود که با یه مشتری بدجنس بخاطر اقساطش دعوام شد و منو تهدید کرد که فلان و بهمان ومن با شجاعت و جسارت تمام و توکل و توحید عملی جوابش و دادم و چقدر نتیجه اش به نفع من شد و خدا شاهده گفتم خدایا تو درستش کن اون هیچ. قدرتی نداره و در لحظه اجابت شد چقدر لذت بخشه توحیدی بودن و تسلیم بودن و رها بودن و روی شانه های خدا نشستن و ازش خواستن تا ببردت به هر جایی که زیبایی آرامش ثروت سلامتی و عشق آنجاست خدایا شکرت برای وجودت در قلبم برای وجود استاد و سایت و اعضای سایت برای همین لحظه که بیدارم و آگاه خدایا هدایتم کن به مسیر درست توحید
وقتی تازه اومده بودم آمریکا یکی از اساتیدم تعریف کردن که خانمش و خواهر خانمش تست ژنتیک دادن و تست های هر دو خواهر کاملا متفاوت بوده و ژنتیک هر کدوم به کشورهای مختلف برمیگشته
رفته رفته بیشتر دقت کردم توی این مساله و جهان مورد های بیشتری رو برای تثبیت این عقیده به من نشون داد
بیشتر توی خانواده خودم و خانواده های اقوام دقت کردم
پیدا کردم خواهر و برادرهایی که هیچ شباهت ظاهری به هم ندارن
پیدا کردم خواهر رو برادرهایی رو که در یک خانواده تربیت شدن ولی رفتارهای کاملا متفاوت دارن
بعضی رفتارها در بعضی از خواهر برادرها انقدر متفاوت از دیگری هست که اگر جایی نگن که خواهر و برادرن و فقط شروع کنن حرف بزنن و بحثی رو شرکت کنن کسی متوجه نمیشه اینها خواهر و برادرن
و دیدم بچه هایی رو که انقدررررررر با پدر و مادرهاشون متفاوت بودن از نظر رفتاری که شاخام در می آمد و به خودم میگفتم این داستان ژنتیک رو کی ساخته واقعا
دیدم بچه ای رو که وقتی با پدر و مادرش حرف میزنه هیچ اشتراک تربیتی و فکری نداره ، و بچه خودش رو کاملا جدا میدونه از والدینش…معمولا این شرایط بین بچه با یکی از والدین بوده نه هردو …
گذشت و گذشت و این تحقیق من رسید به خودم
در بحث اضافه وزن و شیپ بدن من کاملا شبیه مامانم هستم
اینجا ذهن اومد و بهم گفت خوب تو که ژنتیک رو قبول نداری این شباهت خودت و مامانتو چی میگی
در خودم بیشتر تحقیق کردم تا جوابی برای این سوال پیدا کنم
و
دریافتم
من در بسیاری از مسایل مامانم رو مقصر میدونستم در زندگیم
و چون از کودکی هم این مسایل از طرف مامانم برای من بوده من از همون کودکی وارد فرکانس مامانم شدم
چرا ؟
به دلیل اتفاقاتی که برام پیش می آورده
استاد عباس منش شما که این متن رو میخونید میتونید من رو شبیه سازی کنید با خودتون با شرایطی که با پدرتون داشتید
و متوجه میشید تا اون زمانی که من روی خودم کار نکرده بودم چقدر انگشت اشاره من سمت مامانم بوده
و چقدرررررررر هر لحظه با فکر کردن بهش خودم رو میبردم توی فرکانسش
و اونجا بود که دریافتم این شیپ بدن من و اضافه وزن ریشه هاش از کجاست
خیلی زمان برد تا به این نتیجه رسیدم
ولی برای من دستاورد بزرگی بود رسیدن به این نتیجه
بعد از رسیدن به این جواب
هی تاییدیه برام اومد از طرف جهان هستی
گفت دیدی بعضیا بعد از ازدواج چقدر شبیه هم میشن
این دلیلش همینه که خیلی میرن توی فرکانس همدیگه
یا ما هممون شنیدیم که بچه هایی بودن که توسط خانواده هایی به فرزند خوانده گی پذیرفته شدن، و بعد از سالها اون بچه شبیه اون خانواده شده…مثال بارزش پسر خوانده آقای ابی (خواننده) که انقدر شباهت به آقای ابی داره
این دقیقا به خاطر همینه که افراد در فرکانس همدیگه حتی قیافه هاشون هم شبیه میشه
یا دیدیم افرادی که مهاجرت کردن و بچه دار شدن ، و اون بچه شباهت کمی با خانواده پدر و مادرش داره
از این موردا خیلی زیاد دیدم وقتی درباره خودم تونستم معما خودم و مامانم رو حل کنم
این توضیحات رو دادم که بگم من یکی از اون افرادی هستم که در حد صفر به ژنتیک معتقدم
با توضیحات شما کاملا موافقم و بسیار موضوع مهمی اگر بچه ها سر سری ازش نگذرن و یک تحقیقی برای خودشون انجام بدن
ممنون از اینکه تحقیق و بررسیتون رو با ما در میون گذاشتید .
تحسین میکنم این روحیه فوق العاده ی شما رو که هیچ چیز رو همینجوری نمیپذیری و راجع بهش تحقیق میکنی .
احسنت به شما
منم یه تجربه از فامیل بهتون بگم که یه دختر خاله دارم که بیشتر با عمه هاش از بچگی میگشته و بیرون میرفته و رفتارش بیشتر سمت عمه هاش رفته با وجود اینکه پدر و مادرش اصلا همچین رفتاری رو ندارن اما چون در فرکانس عمه هاش بوده کپی برابر اصل اونا شده .
خیلی مهمه اینکه ما در فرکانس چه افرادی خودمونو قرار میدیم .
یه موضوعی رو خیلی خوب برام روشن کردین که اگر من خانوادم رو مقصر بدونم یا از کسی انتقاد کنم یا همش تو ذهنم آدم هارو قضاوت کنم تو فرکانس همون موضوع خاص قرار میگیرم و اگر تحسین کنم ، تشویق کنم و سپاسگذاری کنم در فرکانس همون موضوع قرار میگیرم .
اصلا هیچ ربطی به ژنتیک و این حرفا نداره ، هرکسی خالق صد در صد اتفاقات زندگیشه و ژنتیک حتی نیم درصد هم تاثیری بر زندگی و رفتار ما نمیزاره .
خیلی خوشحالم از اینکه خدا این توانایی فوق العاده رو در خلق زندگیم بهم داده و استاد و شما دوستان رو سره راهم قرار داده تا بتونم خودمو باور کنم ، انقدر ادامه میدم تا من هم بتونم یه خالق منحصر به فرد بشم .
دکتر جو دیسپنزا در کتاب ماورائ طبیعی شدن در یک بخشی توضیح میدن که موضوع ژنتیک به طریقی که ما در گذشته باور داشتیم، کاملا رد شده
توضیحاتی که ایشون در کتاب میدن:
ما در گذشته فکر می کردیم که ژنها بیماری زایی میکنن و سرنوشت ما در دستان ژنتیک است و مثال میزنه که همه ما شنیدیم که اگر در خانواده ای بیماری قلبی وجود داشته باشد پس بقبه هم دچارش خواهند شد
و ایشون توضیح میدن که این ژن ها نیستن که عامل بیماری هستن بلکه این محیط هست که ژنها را برنامه ریزی می کند تا بیماری ایجاد شود ، نه فقط محیط خارجی بدن ما مثل استعمال دخانیات و غیره ، بلکه همچنین محیط داخلی بدن ما نیز تاثیر گذار است
اگر ما نسبت به موقعیتی در محیط بیرونی، که ایجاد احساسی در ما می کند واکنش نشان دهیم وضعیت شیمیایی درونی بوجود آمده میتواند به ژن ها سیگنالهایی بدهد که افزایش یابند یا خاموش شوند( اون وضعیت شیمیایی همون احساسات ما هستند)
احساسات بصورت مستقیم به ژن های ما فرمان میدهند
ژنها تغییر نمی کنن بلکه بیان(رفتار) ژنها تغییر می کند
حتی اگر شخصی از نظر ژنتیکی مستعد بیماری خاصی باشد ، مادامی که ژن هایش به جای بیماری ، سلامتی را بیان کنند این شخص به بیماری مبتلا نشده در عوض سلامتی را در پیش می گیرد
تک تک سلول های ما پروتئین میسازند و این پروتئین ها مسئول عملکرد فیزولوژیکی بدن هستند.
برای مثال سلول های عضلانی پروتئین های خاصی میسازن
برای اینکه سلول بتواند پروتئین بسازد باید ژن را بیان کند
وظیفه ژنها تسهیل تولید پروتئین ها هستند
وقتی سیگنالی از محیط بیرون سلول به غشای سلول میرسد این ماده شیمیایی به گیرنده ای در بیرون سلول متصل شده و سپس مسیر خود را به سمت دی ان ای در داخل سلول ادامه میدهد.
سپس یکی از ژن ها پروتئینی میسازد که معادل آن سیگنال است
پس
اگر اطلاعات ورودی از بیرون سلول ها تغییر نکند ژن همان پروتئین سابق را ساخته و بدن مانند قبل می ماند
و به مرور زمان بیان سالم پروتئین متوقف می شود و ژن فرسوده میشه و به اصطلاح ما پیر میشویم
با انجام فعالیت های جدید و تجربه های جدید دسته های ژنتیکی جدیدی را تولید میکنیم که این ژنها مسئول تمایز بخشیدن به سلول های بنیادی هستن
درنتیجه
وقتی در سطح بالای استرس باشیم ژن های وابسته به حالت رفتاری خاص را روشن میکنیم که پیوند بین ذهن و بدن را به عهده دارن
چون این ژنهای خاص پیوند میان افکار و بدن ما را برقرار می کنن پس به ما اجازه می دهند که از طریق رفتارهایی مختلف مثل دعا یا مراقبه یا غیره بر سلامتی جسمی خود تاثیر بگذاریم وقتی ژنهای ما به این طریق تغییر می کنند گاهی ظرف چند دقیقه این ژنها میتوانند به نسل بعد منتقل شوند
پس
اگر شما احساسات خود را تغییر دهید میتوانید بیان ژنهای خود را تغییر دهید
.
.
پرگویی کردم
خواستم بگم موضوع ژنها بسیار شیرین و پیچیده هستن وبه همین دلیل در کامنت اولم گفتم اگر بچه ها شخصا مطالعه کنن درباره ژنها ، جواب خیلی از سوالاتشون رو میگیرن
و اگر دوست دارید بیشتر درباره رفتار انسان و تاثیرات اون بر بدن بدونید میتونید کتاب بیولوژی باور از آقای دکتر بروس لیپتون بخونید.آقای بروس زیستشناس سلولهای بنیادین هست.
خداروشکر که من بیشتر از هر وقت دیگه ای لایق خوندن این آگاهی ها هستم .
چقدر زیبا و با جزئیات و قابل فهم توضیح دادین .
من خیلی خوشحالم که هم مسیر دوستانی هستم که انقدر اطلاعات بالا در مورد مسائل مختلف دارن و با ما به اشتراک میزارن .
این کامنت خیلی ارزشمنده و خیلی منطقیه که ثابت میکنه ژن ها هیچ تاثیری در عملکرد و رفتار و زندگی ما ندارن .
همش تحت تاثیرات عوامل درونی ( احساسات ) هستن .
اگر احساس بدی داشته باشم من ژنها رو با کد های بدی برنامه ریزی میکنم و این باعث میشه بیمار بشم و اگر احساس خوبی داشته باشم ژنها با بهترین و زیباترین کد ها برنامه ریزی میشه و درنهایت بدن سالمی دارم .
من اندام بسیار زیبا و خوش فرمی دارم در صورتی که زیاد ورزش نمیکنم ، اما همیشه تو ذهنم اندامم رو تو پر و جذاب میبینم و این باعث شده که با وجود اینکه کم ورزش میکنم اما بدن سرحال و خوش فرمی داشته باشم .
من با احساس خوبم و با فرکانس های ذهنیم سیگنال هایی رو به ژنهام ارسال میکنم که باعث شد در نقاط مختلف بدنم پروتئین ایجاد کنه و من به این شکل عضله بسازم .
مورده منفیشم اینه که من از بچگی مامانم بهم میگفت که تو بدن ضعیفی داری به این خاطر زود عصبانی میشی ، سرما میخوری ، بدن بی حال داری وووو
همین باعث شد سیگنالی به ژن هام ارسال بشه که بدنم رو در برابر میکروب ها ضعیف کنه یا من در طول روز بابت موضوعات مختلف استرس میگرفتم و فکر میکردم که اینا طبیعیه همه دارن اما نه این به خاطره ذهنیت خودم بود و همین احساس بد باعث شد که ژنهام طوری برنامه ریزی بشه که بدنم آسیب پذیر تر بشه .
خلاصه ما خالق صد در صد اتفاقات زندگیمون هستیم و افکار و باور های ما هستن که تعیین کننده ان .
خیلی خوشحال شدم که کامنت تورو خوندم عجب تحقیق فوق العادهای آفرین به این هوش
میدونی منم مثل شما دائم مادرمو مقصر میدونم با اینکه کاملا مخالف با اخلاق و روش زندگیش هستم ولی عجیب خودم هم به لحاظ قیافه و هم بعضی اخلاقها شبیه مادرم هستم و ناخوداگاه اونطوری عمل میکنم البته از زمانی که وارد این سایت فوق العاده شدم بخاطر اینکه رو خودم دارم کار میکنم خیلی کمتر شده ولی بازم هست بعد به خودم میگم بابا تو خودت چرا مثل مادر رفتار میکنی؟ البته دلیلشو خیلی وقته فهمیده بودم و من اینطوری میگفتم که مغز از زمانی که به دنیا میاد همه چیز از اطرافیان بخصوص پدر و مادر کپی برداری میکنه و یاد میگیره و از اونجاییکه این آموزه ها و این تربیت نهادینه شده (همون باورها) براحتی نمیشه کنار گذاشت ولی من سالهاست که جدای از خانواده زندگی میکنم اما چون دائم تو فرکانس مادرمم از بس تو ذهنم اونو مقصر میدونم و بهشون فکر میکنم ناخودآگاه خیلی شبیه اونا رفتار میکنم و حتی اندام و مدل مو، و خیلی چیزای دیگه …. شبیه مادرمم و به لحاظ مالی شبیه پدرم عمل میکردم و عزت و اعتماد به نفسم کاملا شبیه اونهاست البته اینم بگم از موقعی که به لطف خدا و هدایت به آموزه های استاد عباسمنش عزیزم دارم رو خودم کار میکنم خیلی بهتر شده ولی هنوز جای کار دارم
اگر دائم کسی را مقصر بدونی و بهش فکر کنی و درموردش حرف بزنی چه با خودت چه با دیگران، گله کنی شکایت کنی، غیبت کنی، و برعکسش کسی را تحسین کنی تشویق کنی درمورد خوبیهاش موفقیتهاش حرف بزنی بهش فکر کنی بهش توجه کنی و … در فرکانس اون شخص قرارمیگیری و ناخودآگاه تمام خصوصیات شخصیتی اون فرد را جذب میکنی و وقتی جذب کردی همانند او عمل میکنی و درنهایت همانند اون شخص نتیجه میگیری و تمام
و حالا در مورد اشیاء و اتفاقات هم همینطور. وقتی درفرکانسش قراربگیری وارد زندگیت میکنی چه خوب چه بد.
عجب خدای فوق العاده ای داریم تبارک الله احسن الخالقین
عزیزم چقدر به نکته فوق العاده ای اشاره کردین بینهایت ازت ممنونم
دستت رو به گرمی میفشارم و افتخار دادی کامنتم رو خوندی و اینکه تجربه ای شبیه من داشتی و برای من نوشتی بهت تبریک میگم
میدونی،من و شما که تجربیات اینچنینی از خانواده مون داریم خیلی زیاد توی ذهنمون جنگ داشتیم
ولی زمانی که شروع میکنیم به تغییر این هدایت الله مهربان هست که به ما میگه برو بنویسش جایی که همکلاسی های دیگه ات هم بخونن تا اون موضوع سنگینیش رو از دست بده
حتما بعد از اینکه من و شما اینجا مینویسیم متوجه سبکی خودمون خواهیم شد
و اینجا من به خودم میگم ،اون خدایی که از قبل بوده و تا آخر خواهد بود ، اون خدایی که پروردگار کل جهانه ..اون خدایی که برگی بدون اذن اون نمی افته ،این خدا درون منه ،عاشق منه ،من رو دوست داره و عاشقانه میخواد من پیشرفت کنم ..
این ️ متن بالا بخشی از آموزش های استاد عباس منش هست
.
برای خودم و شما آرزو میکنم این بار سنگین رو هر چه زودتر رها کنیم تا بتونیم مثل بالون که سنگینیش رو میندازه ،اوج بگیریم
آره عزیزم فهمیه جان من الان پاسخت رو خوندم ذلم میخواست یکبار دیگه کامنتت رو بخونم ولی پیداش نکردم اما ی چیزی ازت میخوام اینکه بنویسی برام چکار میکنی چجوری رو خودت کار میکنی تمرینات رو چطوری انجام دادی و چقدر نتیجه گرفتی؟ خیلی دوست دارم یک الگو داشته باشم برا این مورد که چطوری تمرینات را انجام بدم اگر برام بنویسی ممنونت میشم و برات آرزوی موفقیت روز افزون میکنم
خیلی از این دعای ناب شما لذت بردم خیلی قشنگ بود و این نشون میده چه رابطه عمیق و فوق العاده ای با خدا دارید، چقدر خوب درک کردید که توحید همه چیزه، لذت میبرم از این همه درک و آگاهی و البته نتایج عالی ک گرفتید
خیلی لذت بردم اصلا قلبم رو آروم کرد امیدوارم همیشه همینقدر عاشق خدا و همینقدر متعهد در این مسیر توحیدی بمونید
به نام خداوند قادر و توانا
سلام و درود بر همه عزیزان به ویژه استاد عباسمنش گرانقدر
استاد گرانقدر؛ همزمانی هایی که اینروزها در زندگیم میبینم،نشانه هایی هستند از تائید خداوند بر مسیری که دارم طی میکنم.
دیشب در جواب کامنت یکی از دوستان عزیزم کامنتی نوشتم که در آن بحث توحید رو پیش کشیدم و صبح زود که تو رختخواب به زور چشمامو باز کردم دیدم نوشته توحید و خواب از سرم پرید. اول خیال کردم دوره جهان بینی توحیدی 2 است که در دوره جهانبینی 1 قولش رو داده بودید و من بی صبرانه مشتاق دوره جهان بینی 2 ام.بلافاصله فایل صوتی رو دانلود کردم و تو همان حالت تو رختخواب گوش دادم و به خودم گفتم خدایا چقدر این فرکانس ها و این همزمانی ها، داره قانونمندی هات رو در زندگیم بولد میکنه! قبل از اینکه کامنتم رو شروع کنم لینک کامنت دیشبم رو که هنوز تائید نشده اینجا قرار میدم تا اگه دوستان خواستند ببینند و ردپایی بشه برای خودم برای تقویت باورها و قانونمدیهای جهان.
abasmanesh.com
=============================================
توحید # شرک
هر چقدر بیشتر یاد میگیرم، هر چقدر بیشتر فکر میکنم،هر چقدر بیشتر روی خودم کار میکنم و هر چقدر بیشتر خلق میکنم؛ بیشتر به نقش توحید بعنوان پایه و اساس هر چیزی در زندگیم پی میبرم. بگونه ای که باور دارم که اگه همه چیز در زندگیم داشته باشم، ولی توحید نداشته باشم. چیزی از زندگی حاصل نکرده ام! و اگر توحید داشته باشم، آنوقت هر چیزی بخواهم در زندگی برایم فراهم خواهد شد.
توحید چیست؟
هر چقدر که تعریف توحید برایمان شفاف تر و عینی تر شود، مظاهر شرک در زندگی برایمان واضح تر و کمتر می شود.
توحید یعنی اعتقاد به خداوند بعنوان یگانه قدرت موجود در جهان. همه ما این تعریفو قبول داریم ولی ناآگاهانه در زندگیمان طوری عمل می کنیم که نشات گرفته از هزاران شرک است.
شرک چیست به قول استاد عزیز شرک یعنی قدرت دادن به هر عامل بیرونی در زندگیمان است. با این تعریف هر کدام از ما به گذشته مان و حتی حالمان رجوع کنیم. میبینیم که با وجود اعتقاد به خداوند چقدر مشرکیم!!!
وقتی که میدانم خداوند تنها قدرت موجود در جهان است.
وقتی که میدانم این قدرت از رگ گردن به من نزدیکتر است.
وقتی که میدانم هر لحظه که ازش درخواست کنم، اجابت می کند.
وقتی که میدانم هر ثانیه دارد با الهامات و نشانه هایش مرا هدایت و یاری می کند.
وقتی که میدانم از روح خودش در من دمیده است و به من مثل خودش قدرت خلق کنندگی بخشیده است.
وقتی که میدانم این من هستم که با نوع نگاه، توجه و فکرم، فرکانس هایی رو به جهان می فرستم که شرایط و اتفاقات زندگیم را خلق می کند.
آیا حجت خداوند بر من تمام نشده است؟ آیا شایسته است که من به هر شکلی و به هر نوعی؛ بجز خداوند به کس یا چیز دیگری در زندگیم قدرت بدهم؟
وقتی زندگیمان آگاهانه نباشد. وقتی دائمآ این آگاهی ها را با خودمان مرور نکنیم و باور نسازیم و با اتفاقات و شرایطی که جذب می کنیم این باورمان را دائما تقویت نکنیم. وقتی به خودمان می آئیم که میبینیم غرق شرک شده ایم و تنها کسی در زندگیمان وجود ندارد؛ تنها کسی که در زندگیمان قدرت ندارد «خداوند» است!
شیطان کارش رو خیلی بهتر از آنچه ما تصورش کنیم بلد است. چنان موجه و سازگار با باورهایمان در وجودمان نفوذ می کند که خیال می کنیم این دقیقآ خود خداست!
به قول رسول گرامی اسلام «راهیابی شرک به دل انسان از راه رفتن مورچهای سیاه در شب تاریک بر تخته سنگی سیاه پنهانتر است»!
اگر غیر از این بود که شیطان زود دستش رو میشد و از زندگیمان کنار میرفت. در حالی که تا آخرین نفس زندگیمان در وجودمان هست و تلاشش را خواهد کرد تا ما را از خداوند دور کند.
============================================
ریشه شرک در آموزه های غلط دینی
آموزه های غلط دینی به جای این که ما رو به خداوند نزدیکتر کنند متاسفانه دارند دقیقآ برعکس عمل می کنند.
باز در اینجا ریشه انحرافات رو میتوان در عدم تشخیص اصل از فرع پیدا کرد. تمام ادیان؛ پیامبران؛ امامان؛ مذاهب همه یک رسالت دارند و آن هم اینست که به بشر پیام خداوند را ابلاغ کنند که خداوند تنها قدرت و یگانه فرمانروای جهان است. اما هر کسی و هر مذهبی آمد گفت من بلدیه بهتری هستم بیا تیم من تا ببرمت پیش خدا!! و هی واسطه پشت واسطه بقدری که خدا رو آنقدر دور دست یافتیم که برایمان دست نیافتنی بود.
خیلی ها هم برای خودشان از این غفلت کیسه دوختند یکی کشیش شد یکی مبلغ یکی آخوند یکی خاخام یکی راهب و …
و ما به جای اینکه دست به دامن خدا بشیم، دست به دامن اینها شدیم و دین و دنیای خودمان را دادیم دستشان و برای خودمان ذلت و خواری دنیا و آخرت خریدیم.
هنوز هم چه بسیار افرادی در اطراف ما که به گره زدن یا قفل کردن کلیدی در امامزاده ای معتقدند. یا بدتر از آن به فالگیر و رمال و فال و …پناه میبرند برای تغییر زندگیشان!
این تحریف بقدری در زندگی ما ریشه دوانده که در جامعه و اطرافیانم کسی را نمی بینم که از خداوند درخواست کند!!! همه پناه میبرند به خلق خدا یا به امامزاده یا امامی که ضریحی را زیارت کنند تا برایشان کاری انجام دهد.و خیلی ها هم بر تنور این شرک بنزین میریزند و هر روز مظاهر بیشتری از خرافه و شرک زندگیمان را احاطه می کند. آنهم به اسم دین. به اسم خدا.و با هدف رسیدن به بهشت.
بارها در کامنت های قبلیم هم اشاره کرده ام. اگر تنها نتیجه من از آموزشها و آگاهی های استاد همین یافتن توحید و خداوند باشد برای من کافیست. اینقدر این نگاه سیستمی به خداوند و این قانونمندیهای جهان زنگی مرا دگرگون نموده است که قابل مقایسه با هیچ چیز دیگری نخواهد بود.
===============================================
صحبت های استاد و باورهای عامه
وقتی که ما شاه کلیدی در دستمان داشته باشیم، آنوقت به راحتی هر قفلی را باز میکنیم. و هر چقدر بقیه زور بزنند قفلی بیارند که ما از پسش بر نیایم و ما رو شکست بدن بی نتیجه خواهد بود. آن شاه کلید همان «توحید» است. حالا میخواد دوست استاد عباسمنش کلید بیاورد باز کنیم یا استیون هاوکینگ! و این قدرت توحید است.
استاد چقدر قشنگ اشاره کردند که اگر ما 99.99% خودمان را خالق شرایطمان بدانیم و فقط 00.01% عوامل بیرونی رو دخیل در سرنوشتمان بدانیم .آنوقت به محض اینکه مشکلی برایمان پیش بیاید آن 00.01% در ذهنمان تبدیل می شود به 99.99% این دقیقآ عین واقعیت است. این دقیقآ همان شرک است.
این جمله استاد رو باید با طلا نوشت که گفتند: توی زندگی به جای اینکه ببینیم دانشمندان (علمی و عامه) چی می گویند، ببینم …
چه فکر و باوری میتونه در زندگیم به من کمک کنه؟
چه فکر و باوری میتونه در زندگیم به من کمک کنه؟
چه فکر و باوری میتونه در زندگیم به من کمک کنه؟
مراقب باش چه چیزهایی رو می پذیری!
مراقب باش چه چیزهایی رو باور کی کنی!
مغز ما دائمآ دنبال پیدا کردن مقصره در شرایط سخت! وقتی که میدانیم و میفهمیم مغز چه جور داره کار میکنه
نباید اجازه بهش بدیم که یه باوری رو بسازه یا اخباری رو گوش بده یا یه حرفایی رو بشنوه که قدرت رو از وجود من میگیره. اگه اینو بپذیریم آنوقت این فکره هر وقت که اوضاع و شرایط برایمان سخت میشه میاد بالا و آن شرایط یا افراد رو مقصر میدونه و باعث میشه ما حرکت نکنیم؛ ما ایرادامونو پیدا نکنیم چون عاملی رو نشونمون میده که خارج از وجود ماست و کنترلش در دست ما نیست.و به همین راحتی می پذیریم این سیکل باطل رو و میگیم همینه که هست و تسلیمیمم.هر چیزی رو «باور» کنیم؛ همان را در زندگیمان تجربه خواهیم کرد.
مثال عینی در این خصوص از زندگی خودم اینست که من همواره زود خسته میشدم و انرژی کافی نداشتم. دلیلش رو کم خونی مینور که یک نوع تالاسمی خفیف است می دونستند و من هم این مساله رو پذیرفته بودم و بعنوان اهرمی در جهت توجیه شکست هام استفاده می کردم و به من نقش قربانی رو میداد.آزمایشات پزشکی هم اینو تائید می کرد. همینه که هست!. شانس آوردید کم خونی ماژور نیستید. سابقه آن در نسل های خانوادگی اینو تائید می کرد. وقتی استاد گفتند یکی از اهداف دوره قانون سلامتی افزایش انرژی است تو خریدش درنگ نکردم با اینکه گفته بود افرادی که اضافه وزن ندارند دوره رو نخرند. خرید این دوره و عمل به آن خط بطلانی بر تمام باورهای قبلی من کشید و من بقدری سالمم که نزدیک یکساله حتی احساس سرماخوردگی هم نکردم و بقدری انرژی دارم که قبل از سال 2 ساعت استخر میرفتم و بعد از آن میرفتم باشگاه بدنسازی! دو ورزشی که هر کدوم برای یک فرد عادی هم بسیار انرژی بر است. و کیفیت خوابم قابل مقایسه با قبل نیست ومیزان خوابم هم بسیار کمتر از گذشته است.ژنتیک عامل نیست؛ من عاملم!
یا در بدنسازی که استاد مثال آوردند بدن من به قدری خوش فرم شده که خودم واقعآ از دیدن اندامم لذت میبرم. به قول بدنسازها بدن من خشک خشکه و هیچگونه چربی اضافه نداره. به همین دلیل عضلاتم کاملا مشخص اند. عضلات شکمم سیس پک شده اند دقیقآ شبیه شکم کریستیانو رونالدو! دخترم میگفت بابا تو اولین بابایی هستی که سیس پک داری خخخ. مربی باشگاهم میگفت هیچکسی باور نمیکنه بدنت در این مدت کوتاه که یکسالم نشده اینقدر رشد کرده اونم بدون هیچ مکمل و پروتئینی.خیلی ها که چندین ساله میان باشگاه اگه اندام تو رو داشتند برای همیشه میرفتند خونشون! من حتی تو ماه رمضان هم با یک وعده تمرین می کردم در حالی که مربیم خوردن چند وعده غذا برای رشد عضلاتم رو ضروری می دونست.و خدا رو شکر بدن زیبا و قوی ای دارم و لذت میبرم از باشگاه رفتن.
=========================================
شرک تنها گناهیه که خداوند نمی بخشه
واقعا فکر کردیم چرا شرک تنها گناهیه که خداوند نمی بخشه؟؟؟
قبلنا فکر می کردیم حق الناسه که خداوند نمی بخشه! معلوم نیست این باور از کجا اومده بود که هنوزم عامه مردم این باور و دارند.
وقتی به این جمله که استاد گفتند فکر کردم دیدم این قضیه مانند اینست که من عضو باشگاه مثلا پرسپولیس باشم ولی انتظار داشته باشم حقوق و مزایام رو باشگاه مثلا استقلال بده! همینقدر غیر منطقی و عجیب.
وقتی ما زیر پرچم کسی غیر از خدا رفتیم نباید انتظار بخشش از خداوند را داشته باشیم چون ما در زمین خداوند بازی نکرده ایم. پس چنین ادعا و خواسته ای از اساس اشتباه است! و این اهمیت توحید و یکتا پرستی رو در زندگیمان بولد میکنه.
ممنون قدردان استاد گرانقدر بابت این فایل ناب هستم که سرشار از آگاهی بود. امیدوارم توفیقی حاصل بشه که این فایلهای توحیدی ادامه پیدا کنه و شاهد تهیه دوره جهانبینی توحیدی 2 باشیم. زیرا هیچ چیزی در زندگیمان به اندازه توحید اهمیت ندارد.یا حق
سلام آقا اسدالله عزیز
دوست توحیدی و خوش تیپ و خوش هیکل من
چقدر زیبا گفتید از شرکی که بواسطه مذهب بوجود آمده
پیامبران و امامان آمدند به سوی ما با ندای
قُلْ تَعَالَوْا ، قُلْ تَعَالَوْا
آنها از طرف خدا آمدند به خواستگاری ما تا جواب بله را بگیرند و دست ما را در دست خدا بگذارند
و ما بله گفتیم و به ضیافت الله رفتیم و خدا به ما گفت
ببینید عزیزان من ، من خواب ندارم ، 24 ساعته بدون نوبت و وقت قبلی در اختیار شما هستم ، کاری بود بیاین پیش خودم و به خودِ خودِ خودِ من بگین…
اما ما چه کردیم
رفتیم همین پیامبران و امامان را واسطه قرار دادیم و آنها را منشی خدا فرض کردیم و…
و فراموش کردیم خدایی را که از وجود خودش در ما دمید و به ما جان بخشید
فراموش کردیم خدایی را که اینقدر عاشق ما بود که 124 هزار پیامبر فرستاد به جهت خواستگاری از ما تا جواب بله از ما بگیرد
به قول مولانا که از زبان خدا میگه
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه نمیدانی یا نامه نمیخوانی
فراموش کردیم فَإِنِّی قَرِیبٌ بودن او را و در آسمان های دور دنبال او بودیم
ما خدا را طلاق دادیم و رفتیم به مسیر ناکجاآباد
اما الان پشیمانیم و قصد برگشت داریم
قصد برگشتی چون ساحران فرعون که در برابر وحشیانه ترین تهدیدهای فرعون ذره ای به دلمان ترس راه ندهیم
إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ
به قول سعدی
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
سلام و درود آقا رضای گل
هر آنجه به من گفتید، انعکاس و بازتاب صفات و ویژگی های خودتون است عزیز؛ ممنون از لطف و نگاه زیباتون.
ما یه جمله گفتیم و شما با هزار جمله تشریحش کردی؛ توضیحش دادی؛ از کلام خدا گرفته تا شعر و نثر شاعران بزرگ!
احسنت به شما برای داشتن این گنجینه عظیم از علم و واژگان.آنهم از جنبه های مختلف. من که فقط لذت بردم و تحسینتون کردم بابت قلم توانا و نفوذ کلامی که دارید.
در تائید کلامتون همینقدر اشاره کنم که حتی پهلوانان و اسطوره های ما هم از امامان و سایرین مدد می گیرند تا از خداوند. بارها میبینیم طرف وزنه بر میداره میگه یا اباالفضل یا یا حسین. درست است همه آنها اولیا خداونداند اما خود همین بزرگواران جایگاهشان بواسطه ارتباط با خداوند کسب کرده اند. وقتی ما آنها را غایت و هدف خودمان میبینیم ، لاجرم غز خداوند دور میشویم و این همان شرک خفی است.
ممنونم آقا رضای عزیز دوست توحیدی و ارزشمندم، یاد گرفتم از کلامتون مررررررسی که هستین، براتون سلامتی و سعادت و ثروت از خداوند بخشنده و مهربان آرزو میکنم دوست عزیز،یا حق
خیلی باید مطالعه ک
به نام خدای این باغ پر از گل های خوشبو و رنگارنگ
سلام به اسدالله عزیز و موحد و مومن و خداجویم
الان حدود یک ساعت و نیم است که دارم کامنت بچهها را میخونم و دوست داشتم پاسخ اونها را بدم حداقل تشکر کنم که این حس و حال و آگاهی ها را با ما به اشتراک میذارند، ولی نشد. چرااااا!!! چونکه مات و مبهوت این همه آگاهی و زیبایی کلام شدم، چند وقتیه دیگه نمیتونم پاسخ کامنت ها را بدم با اینکه یکی از بهترین دریافت آگاهی بود برام. احساس می کنم نمی توانم کلماتی را پیدا کنم که در خور تحسین این نوشته ها بر بیایند. و کامنت شما هم فعلا آخرین کامنت بود که دوست داشتم اون حس غریب را به شما بگم.
اون کامنت قبل از این را خواندم واقعا نمیتوانم حسم را بیان کنم.
فقط دلم میخواد غرق این آگاهی ها بشم و آرام در خلوت خودم با خدای خودم گفتگو کنم که تنها اوست که شنوای داناست.
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و آگاه تر باشید. آمین یا رب العالمین
سلام و درود رضوان عزیز
حتمـآ براتون پیش اومده خواستید جایی برید و بهتون گفتن اگه تو نیای لطفی نداره یا شما حتما باید باشید یا تو نیای منم نمیرم و …
میخوام بگم شما هم همین که هستید و لایک می کنید برای ما کافیه و انرژی مثبتتون دریافت میشه.حالا که منت گذاشتین و کامنت نوشتید که دیگه لطف و سخاوتتون رو در حق ما کامل نمودید.
مررررررسی که هستید رضوان جان. در پناه خدا غرق نور و صفا و آرامش باشید.یا حق
بنام الله مهربان
سلام اسداله عزیز
سپاسگزار خداوندم که منو به کامنت عالی وبی نظیرت هدایت کرد
البته بگم با اینکه لینک دیدگاهتون را فعال کردم الان متوجه شدم که کامنت گذاشتی نمیدونم چرا اینقدر دیدگاه دوستان با تاخیر دریافت میکنم
تحسینت میکنم با حد از عملگرایی احسنت به شما چقدر دقیق ومنظم کلمه به کلمه ،جمله به جمله دسته بندی کردید و هر چیزی رو در جای خودش گنجاندی چی بگم که حق مطلب را ادا کرده باشم به قول رضوان عزیزم حجم آگاهی دوستان خیلی بالاست
اسداله عزیز باید بگم این روزها منم دارم همزمانیهای خیلی نابی را تجربه میکنم
خدایا چقدر این فرکانس ها و این همزمانی ها، داره قانونمندی هات رو در زندگیم بولد میکنه! قبل از اینکه کامنتم رو شروع کنم لینک کامنت دیشبم رو که هنوز تائید نشده اینجا قرار میدم تا اگه دوستان خواستند ببینند و ردپایی بشه برای خودم برای تقویت باورها و قانونمدیهای جهان.
وقتی به این قسمت رسیدم یه حسی بهم گفت کامنتی هست که برا من نوشتی زدمرو لینک دیدم آره خودش حالا من براتون بگم من بعد از نماز یه شرک خفی رو در لباس خیلی زیبا در خودم کشف کردم همون لحظه قرآن را باز کردم سوره ص آیه 21 تا 25 اصلا ناخودآگاه به یاد شما افتادم من دوباره رو این فایل کامنت گذاشتم وایمان آوردم که فرکانسها چقدر دقیق عمل میکنه سپاسگزار وجود ارزشمندت هستم واز خدا میخوام که روز به روز توحیدی تر عمل کنیم در زندگی ودر افکارمون
بهترین بهترینها را برای تو بنده توحیدی خدا آرزو میکنم
درپناه رب العالمین شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت
سلام و درود فهیمه عزیز
دلم نیومد برم بخوابم و کامنتتو فردا جواب بدم . انگار تکلیفی بر گردنم بود که باید انجامش می دادم تا راحت بخوابم، از قدیم هم گفتن کار امروز رو نباید به فردا انداخت زیرا ممکنست فردایی در کار نباشد.
فهیمه جان همینکه در مدار دریافت این آگاهی ها هستیم؛ همینکه این همزمانی ها را داریم تجربه میکنیم گواه بر اینست که در مسیر درستی قرار داریم.و این مایه خوشحالی و مسرت است. و از این بابت هم بهتون تبریک میگم.
ممنونم بابت لطف و محبت همیشگیتون و سپاسگزارم از اینکه وقت گذاشتید و کامنتم رو خوندید. امیدوارم این کامنت در بهترین زمان و در بهترین مکان به دستتون برسه.برایتان در این مسیر زیبا هر لحظه حضور خداوند در زندگیتان را آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
درود بر جناب زرگوشی گرامی
آقا چقدر شما قشنگ مفهوم رو درک کردید و قشنگ تر که چقدر عالی و سلیس درس های که درک کردین رو می نویسین . واقعاً جای تحسین داره .
ریشه شرک در آموزه های غلط دینی
این پاراگراف رو با گوشت و خونم درک می کنم ، چون از یه خانواده مذهبی بودم و به قول شما فقط از خدا دور و دورتر شدم تا با استاد آشنا شدم و الان آگاهانه با خدا رفیقم!
گفتین امیدوارین در مدار دوره 12قدم قرار بگیرین و تهیش کنین ، چه طرز فکر فوقالعاده ای.
من به عنوان شخصی که فقط کامنت های شما رو خونده ، فکر می کنم از لحاظ ذهنی حقیقتا آماده ین .
امیدوارم به خودتون هدیه اش بدین و کمال استفاده رو ازش ببرین .
اشاره به قانون سلامتی و انرژی تون کردین ،
یادمه یه کامنتی ازتون خوندم که نوشته بودین در هفته بیشتر همبرگر خانگی می خورین ،
می خواستم درخواست کنم اگه براتون مقدور بود ، یه توضیح کوچک از طرز تهیه اش بفرمایید ، چون هنوز شیوه درست کردن همبرگری که بتونه احساس خوبی بهم بده رو پیدا نکردم.
وااای وااای اگر بدونین برای من این فایل استاد و کامنت شما در ادامه چه مکملی بود ….!!!
خدا رو شکر می کنم برای آگاهی های جدیدی که دریافت می کنم.
خدارو شکر می کنم برای اینکه شاگرد استادم.
خدارو شکر می کنم برای دوستانی که این کامنت های فوق العاده رو می نویسم.
الهی شکرت.
همیشه سلامت و توحیدی و خوش فرکانس باشید .
سلام و درود خوشبخت عزیز
ممنونم بابت کامنت زیباتون؛ بابت انرژی مثبتی که دارید و آنرا با کامنتتون منتقل کردید که نشان از حال خوب و احساس قشنگتون دارد.امیدوارم این انرژی مثبتی که منتقل کردید، برگرده و صد برابرش را دریافت کنید.از نگاه مثبت و نظر و لطفی که داشتید سپاسگزارم.
راجع به تهیه همبرگر خانگی به روش دوره قانون سلامتی خدمتتون بگم خیلی تهیه غذا به شیوه این دوره راحت است.بگونه ای که هر آقایی هم میتونه غذای مورد نیازشو به این شیوه تهیه و آماده کنه.
برای درست کردن همبرگر خانگی من گوشت رو از قصابی ها یا مراکز فروش گوشت تهیه میکنم و دوبار چرخ میکنم. بعدش در بسته بندی های حدود 400 گرمی (بسته به میزان کالری مورد نیاز بدن) داخل فریزر میگذارم و هر روز که میخوام استفاده کنم میزارم یخچال یخش باز بشه و بعد با یک وسیله پلاستیکی (درب پارچ خخخ) که حالت دایره ای داره برای شکل دادن به گوشت استفاده میکنم که می تونید از قالب هایی که در بازار است هم استفاده کنید.
برای اینکه گوشت به قالب نچسبه یه نایلون فریزر میکشم روی قالب که گوشت راحت جدا بشه از قالب و روی سینی ای که نایلون فریزر کشیدم پهن میکنم . برای اینکه همبرگرها به هم نچسبند باز از نایلون فریزر بینشون استفاده میکنم و میزارم یخچال.
هر موقع میخوام استفاده کنم از یخجال بیرون میارم و در کباب پز خانگی که هم ذغالیه و هم گازی کباب میکنم . برای اینکه گوشت به سینی کباب پز نچسبه با روغن دنبه مرطوب میکنم قبلش و ده دقیقه ای غذایم آماده میشه. امیدوارم خوب توضیح داده باشم به سبک بفرمائید دوره قانون سلامتی خخخ
امیدوارم مورد استفادتون قرار بگیره. بهترینها رو براتون آرزو میکنم دوست عزیز.با سوالی بود اگه بتونم جواب بدم در خدمتم. یا حق
سپاس از شما جناب زرگوشی
خصوصا بابت دیدگاه های فوق العاده تون
و ممنون که انقدر با دقت طرز تهیه همبرگر رو برام نوشتین.
نمی خواستم وقت تون رو بگیرم ، اما فرمودید بازم سوالی بود ، بپرسم :)
اگر بفرمایید که مهمه گوشتی که تهیه می شه ، کجای گوسفند باشه ؟
و اینکه برای چاشنی فقط نمک و فلفل بهش می زنین ؟
یا چی ؟
بازم ممنون.
موفق و پیروز و سربلند باشید.
سلام و درود مجدد خوشبخت عزیز
دوست عزیز ببخشید اگه با تاخیر جواب میدم. واقعیتش الان بصورت اتفاقی پیامتونو دیدم! نمیدونم چرا گوی آبی خاموش شده بدون اینکه من این پیامو ببینم.
راجع به سوالتون عرض کنم که فرقی نمیکنه کجای گوسفند باشه. من خودم معمولا یه راسته گوسفندی رو سفارش میدم. موقع گوشت گیری هم میگم کمی گوشت همراه استخونها بذارن که برای درست کردن قلمه ازشون استفاده میکنم.
در خصوص چاشنی همسرم اوایل نمک و فلفل میزد به گوشت ولی بعدا خودم ازش خواستم که فقط نمک اضافه کنه و احتیاج به چیز دیگه ای نیست.
اینم بگم نمیخواد گوشتو زیاد ورز بدی مثل درست کردن کوبیده. و قالبی که استفاده می کنید زیاد ضخیم همبرگر ها رو نگیرید تا راحتتر و بهتر مغز پخت بشه.
بازم سوالی بود اگه بتونم جواب بدم با کمال میل اینکار را انجام خواهم داد. در پناه خداوند سالم و با نشاط باشید.یا حق
سلام به جناب زرگوشی گرامی
حتماً لازم بوده که اینطور بشه ، هر چی پیش بیاد همون خوبه ست. ؛)
سپاسگزارم که دقیق و واضح جواب سوالم رو دادین.
الان دیگه ،
Ready to go
هستم برای آزمون و خطا
البته که می دونم در هر چیزی استمرار هم باید چاشنی بشه تا به نتیجه دلخواه رسید.
بازم ممنون و سپاسگزارم
برقرار و مانا باشید.
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان گل عباسمنشی
خواستم تجربه خودمو در مورد این فایل و موضوع بیان کنم
به محض اینکه این فایل و گوش دادم یاد این تجربه افتادم
همه خانم ها میدونن که دوران عادت ماهیانه همراهه با یه سری علائم و درد ها، تو یه سری ها همراهه با دل دردها و کمردردهای شدید که منم جز این دسته بودم، باور کنید از چند روز قبلش این درد ها شروع میشد و تا چند روز بعدش همچنان ادامه داشت
یادمه چند بار شنیدم یه سری ها میگفتن قبل پریودی جوش میزنن یا سیستم ایمنی شون ضعیف میشه و سرما میخورن یا دهنشون آفت میزنه
تا قبل شنیدن این حرفا من اصلا این علائم و نداشتم ولی باورتون نمیشه کم کم منم این علائم تو خودم دیدم با خودم میگفتم لابد تا قبل این من توجه نمیکردم به این مسائل حتما از همون اولش در منم بوده.غافل از اینکه من چون باور کرده بودم این صحبت هارو ،تو زندگیم نمود پیدا کرده بود.
الان دو ماهه این باور و در خودم ساختم که پریودی یه سیکل طبیعی بدنه که در کمال آرامش و سلامتی طی میشه چون سیستم بدن من به لطف خدای خوبم کاملا قوی و سالم و هوشمنده و بهش ایمان دارم.میدونم که باور میکنید من از همون ماه اول تاثیرشو دیدم و دیگه از اون درد ها و علائم خبری نیس چون من دیگه بهشون قدرت ندادم و باورشون نکردم.
این جدیدترین تجربه ای بود که از این فایل به ذهنم اومد و به اشتراک گذاشتم.
عاشقتوووووووووونم……….
سلام
دوست عزیزم
چقدر عالی درک کردید
چقدره همه چی آسونه
همه چی آسونه
ولی ذهن منه که پیچیده میکنه
کلا سیستم مغز و ذهن فقط دنبال پیچیده کردنه
الان من با کامنت شما درک کردم
که چقدر میشه باور ها
رو ساخت
چقدر امکان پذیره چیز هایی که مانع پیشرفت ما میشه رو عوض کرد
باور نکرد
چقدر برام داره منطقی میشه که ما چیزی نیستیم جز باور هایمان
اصل باوره
نتایج رو باور رقم میزنه
امیدوارم روز به روز بتونی باور های خوبی برای خودت بسازی
سلام محمدرضای عزیز
ممنون از لطفتون
دقیقا همینطوره
همه چی باوره……
یه تجربه ی دیگه هم که داشتم این بود که چند وقت پیش دچار گلودرد شدم
اگه قبل این آگاهی ها بود سریع خودمو میبستم به آنتی بیوتیک ک جلوشو بگیرم تا بدتر نشده و از پا درنیاورده منو.
با هر بار آب دهنی که قورت میدادم و اذیتم میکرد این باور و تکرار میکردم که: گلومو به قدرت اراده پروردگارم سپردم، اراده خدا بر سلامتی کامل گلومه
فرداش که بیدار شدم خیلی کمتر شده بود گلودردم و تا شب کاملا خوب شد.بدون اینکه دارویی بخورم یا چیزی مصرف کنم.
یا توی دوران پاندمیک ،اون اوایل که خیلی شیوع سریع و وحشتناکی داشت و ربع و وحشت زیادی هم ایجاد کرده بود، تست های تشخیصی سرمی این بیماری رو من انجام میدادم.اون موقع با استاد آشنا نبودم و چیزی از باور نمی دونستم
یه چیزهایی درمورد جملات تاکیدی خونده بودم و یه جمله ساخته بودم که بهم قوت بده و آرامش داشته باشم.
جمله این بود: من با نور الهی پروردگارم احاطه شده ام و هیچ ویروس و بیماری نمیتونه ازش عبور کنه
حین کار مدام تکرار میکردم و ترسو نگرانیم کمتر میشد.
حتی یک بار هم دچار این بیماری نشدم درحالی که مدام با نمونه های مستقیم بیمارا در تماس بودم، درحالی که مادرم هم مبتلا شد.
اره دوست عزیز همه چی باوره همه چی……….
چقدر خوبه این تجربه ها
اینا باعث میشه آدم ایمانش قوی بشه
هر چقدر اینا رو بیشتر آدم انجام بده و همیشه به خودش بگه خودش باعث ایجاد نتایج بزرگتر میشه.
ما باید ایمان 100درصد به حرف های استاد داشته باشیم 100درصد
این هستش که باعث نتیجه میشه
سلام به استاد عزیزم و دوستان گلم،
یا خدا وقتی دیدم نوشته توحید عملی 8 احساس داشتم که قسمت جدید گلادیاتور اومده بیرون :) استاد شما خیلی محکم صحبت میکنید تا انسان ها باور کنند و بپذیرند این حرف هاس شما را اما به قول خود شما این حرف ها را تنها کسانی متوجه مشوند که توی مدار آن باشند.
من خودم تا همین چند سال پیش از این موضوع توحید و شرک به سادگی رد میشدم و میگفتم خوب دیگه من سعی میکنم فقط روی خداوند حساب کنم اما قضیه خیلی جدی تر ا زاین حرف ها است واقعا. هر بار که در باورهای خودم ریز میشوم و منشا مشکلات و مسائلی که با آن ها برخورد میکنم را جویا میشوم نهایتا به شرک میرسم، به قدرت دادن به غیر از خداوند. واقعا این شرک خیلی مخفی است، مانند یک ویروس کوچک که میشینه روی باورهای ما و آرام آرام آن ها را خراب میکنه و ما را از مسیر رشد و پیشرفت دور میکنه.
یک مثال از شرک میزنم که همین اخیرا برای خودم اتفاق افتاده:
استاد من توی زمینه موسیقی فعالیت میکنم و یا بهر بگم سعی میکنم که فعالیت کنم. این که میگم سعی میکنم به خاطر اینه که بعد از سال ها تلاش کردن به موفقیت خاصی در این زمینه نرسیده ام. این در صورتی است که سایر خواسته هام را خیلی راحت بدست می آوردم و رشد و پیشرفتم توی خیلی از موارد در زندگیم خیلی خوب بوده اما این موسیقی که بیخی توش افتاده. خلاصه من ریز شدم که متوجه بشم بابا آخه من چه ترمزهایی دارم که باعث میشه توی این مورد اون طوری که میخوام رشد نکنم و یکی از ترمز هایی که پیدا کردم #ترس# بود.
ترس از نظام، ترس از پلیس و رژیم ایران. چرا این ترس را دارم؟ چونکه از بچگی شنیده بودم که فلانی که خواننده شده گرفتنش کردنش تو گونی و اطلاعات اومده سراغش، فلان رپر را گرفتن، فلانی فراری شد. من این را باور کردم که اگر توس اسران معروف بشی و خواننده یا موزیسین بشی میفتی زندان. من قدرت را به همین راحتی واگذار کردم به دولت و نظام و … من خودم با دستان خودم قدرت را از خودم و خدای خودم گرفتم و این بلا را سر خودم آوردم.
چرا نیومدم اون هزاران خواننده و هنرمندی را ببینیم که توی ایران دارند کنسرت میزارند و معروف و مشهور هم هستند و به خوبی و خوشی دارند پول های عالی در می آوردن و لذت میبرند؟
چون ذهن من یک ذهن فقیر بود، ذهنی که دنبال بهانه گشتن برای نارسایی ها بود، ذهنی که نمیخواست حرکت کنه و یکم به خودش فشار بیاره و باورهاش را یکبار عوض کنه و تصحیح کنه مسیرش را و از زندگی لذت ببره و هم خودش به خواشته اش برسه و هم الگو و افتخار بشه . با این ذهن مشرک تعجبی نداره که انسان نمیتونه موفق بشه، اصلا موفق شدن عجیبه وقتی تو شرک داشته باشی. این نمیشه!!!
امیدوارم این مثال کمک کرده باشه تا دوستان مفهوم شرک را بهتر متوجه بشوند. وقعا شرک خیلی مخفیه و ما باید خیلی مواضبش باشیم.
استاد چه هیکلی زدی به هم دمت گرم خداییش هر روز بهتر و بهتر میشی :)
با تشکر از آموزش های شما و دوستان گلم در این مسیر الهی
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد خوبم الگوی قدرتمندم
من خیلی از خداوند سپاسگزارم که میتونم فایلهای شمارو هم ببینم و بشنوم و تا حدی که فرکانسم اجازه میده عمل کنم
خداروشکر من از زمانی که در این خانواده عباس منش قرار گرفتم جلو تمام باور های اشتباه که بهم گفتند ایستادم و هرروز زندگیم زیبا و زیبا تر شده
من و برادرم به یک مشکل پوستی که به آن پیسی میگویند دچار هستیم و این موضوع از زمانی قدرتمندتر شد که پدرمان هرروز بیشتر و بیشتر جسمش دچار این بیماری پی سی میشد این موضوع مال دوران بچگی ما هست و از زمانی که فهمیدیم که این مشکل عرسی هست بیشتر در گیر این بیماری شدیم و جالب اینه که پدرم میگه هیچ الاجی ندارد و دکتر ها پدرم رفت و نشد جلوش رو بگیره و من از موقعی که به این خانواده بزرگ عباس منشی ملحق شدم تونستم جلو رشدش رو بگیرم
چون من تا قبل از اینکه در مدار شما قرار بگیرم خیلی عصبی بودم و هیچ کنترلی روی خودم نداشتم و فکرمیکنم یکی از دلایل این موضوع بود ولی من اول به خودم بعد هم به بقیه سابت میکنم که هیچ چیزی عرسی نیست
برادرم هرروز داره بیشتر دچارش میشه ولی من فقط مقدار خیلی کمی نوک انگشت های دست هام این جوری شده
مثل عصبانیت مثل لج بازی و خیلی موضوع های دیگر که پدرم در گیر بوده و هست ولی من با کمک خدا ودستهایش سید حسین عباس منش همیشه درحال بهبود هستم و خدارا هزاران بار شکر که در این خانواده هستم و زندگی من قابل قیاس با گذشته نیست
این یک رد پاست که بایاری الله یکتا میام و با زبان تصاویر نشان میدم که خوب خوب شدم
از خدای بی همتا سپاسگزارم که همیشه در حال هدایت کردن من است
استاد جان از شما هم سپاسگزارم بی نهایت
هرکجا هستید شاد پیروز سعادتمند و ثروتمند باشید
سلام به استاد خوبان
اول ازهمه بگم درموردموضوع این فایل توحیدعملی که هروقت من فرکانس هام میادپایین باگوش دادن فایل های توحیدعملی دوباره انرژی می گیرم وخودم رو می کشم بالا ،چون تواین سری فایل هاهمش قدرت روبه خدامیدیم وچی بالاتر ازاین می تونه به ماآرامش بده الابذکرالله تطمئن القلوب
استاداصلا چرا یه دوره باموضوع توحیدعملی تولیدنمی کنید شماکه همیشه همه جاحرف ازتوحیدمی زنید به نظرمن عمده مشکلات همه انسان هابرمی گرده به شناخت نادرست ازتوحیدوخدا!
درمورد این آهنگ زیباهمراه بامنظره پرادایس زیبا بایک استاد زیبا اصلا همش زیبایی می بینیم
استادچه تعریف خوبی ازشرک کردیدماهمیشه توزندگی مون یکی روبت می کنیم یاپدر یامادر یابرادر یارئیس یاهمکار یاهمسریا یه ماشین خاص یایه خانه خاص و…
واصلامتوجه نیستیم که ازاصل داریم دور میشیم واینکه خدا ازروح خودش درمادمیده وقدرت واختیار روبه ماداده
به نظرمن اکثرترس های ماازشرک نشات می گیره چون اگرماقدرت درونی مون رودرک کنیم ازرئیس مافوق همسر پدر مادر وحتی یک حیوان درنده هم نمی ترسیم
من همشه گول ذهنم رو می خوردم وفکر می کردم هرچی پدرم گفت روبایداطاعت کنم وبه خاطرهمین همیشه اذیت می شدم
استادپدر من خیلی توذهنش اینه که باید همش کارکنی شب وروزت رویکی کنی وبه همین خاطرهمش به ماسرکوفت می زدوناخودآگاه ماروکوچیک می کرد ومن هم بااین باور که من هرچی دارم ازپدرم دارم اون روتوی ذهنم اندازه خدابزرگش کرده بودم
اما الان خیلی براش احترام قائلم ولی اون روندی که درسته روپیش میرم وهم من راضیم هم اون
درواقع چون من باورم رو اصلاح کردم جهان هم این شرایط رو برای من به وجود آورد که من راه خودم رو برم وحتی بیشترازگذشته پیش بابام عزیز باشم یا درمورد شغلم هم شرک داشتم فک می کردم به هرصورتی شده بایداین شغل رونگه دارم ونظرمدیرم وارباب رجوعم روبه هرصورتی جذب کنم وباید به خاطرمردم کارکنم وشب و روزهمه ذهنم درگیر شغلم بود تااینکه من به دست آوردهام فکر کردم وقدرتم رو درک کردم خودم رورها کردم
الان مسائل شغلیم راحت تر وبهترازگذشته پیش می ره ودغدغه ها واسترسم به صفرنزدیک شده چون خداداره کارهای من روانجام میده
یاتومسائل سیاسی همش باورم این بودکه اگه فلانی رئیس جمهور بشه یافلانی نماینده مجلس بشه به نفع منه وتوگروه ها پیام می گذاشتم برای دفاع از گروه یافرد مدنظرم بابقیه بحث می کردم وآخرش بااعصاب داغون اون بحث تموم می شد حالا ببین ماچقدجاهل بودیم که یک بارفکرنکردیم که نتیجه این بحث های ماناراحتی بود واون رئیس جمهور یانماینده مدنظرما کاری هم نکرد برای ما چراداریم الکی سرخودمون رو درد میاریم درحالی که اگه به اندازه نصف اون تمرکز قدرت رو به خدای درون خودمون می دادیم دنیامون تغییرمی کرد وبه جای جذب ناراحتی ونگرانی نعمت آرامش سلامتی روابط وثروت روجذب می کردیم.آخ آخ آخ ازاون وقت های باارزشی که خدابه ماداده بود ولی ماحرومش کردیم
استادهمیشه به ماگفتن خدا همه چی رومی بخشه به غیراز حق الناس ومی گفتن خدا گفته من طرف خودم رومی بخشم
یکی نبود بگه:آخه آدم مومن خدایی که این همه نعمت به ماداده زمین وآسمان ها روخلق کرده ومارو اشرف مخلوقات کرده این حق روگردن مانداره که شب وروز سپاسگزارش باشیم وبپرستیمش
استاددوره کشف قوانین رومن تازه خریداری کردم خیلی عالیه باوجود اینکه این روزا فصل کشت وکارهست ومن دست وپاشکسته گوشش می دم خیلی آگاهی های من روبالابرده
دوره کشف قوانین ازاین نظرباارزشه که میادازپایه این باور رودرذهن مامی سازه که بابا؛خالق خداست؛خدا این قدرتش روتو وجود ماهم قرار داده؛
بنابراین مامی تونیم زندگی مون رواونجوری که می خوایم خلق کنیم وربطی به ژنتیک ومسائل سیاسی وجبرزمانه وظلم بقیه نداره
بابت همه نعمت های خداوند همه هدایت هاش همه دستانش توزندگی مون سپاسگزارش هستیم
سلام استاد عباسمنش عزیز
خداروشکر بابت زندگی جدیدم که پر از فراوانی و نعمته
تحسین میکنم این فضای سرسبز و زیبارو به همراه این آهنگ دلنشین و فواره ی زیبا وسط دریاچه پهناور و چشم نواز
خانه چوبی بر روی آب رو تحسین میکنم .
تحسین میکنم صدای آوازخوان پرندگان و فضای معطر و آفتاب طلایی و گرما بخش
استاد جان در برابر حرف های شما سکوتت ، تفکر ، تفکر و تفکر
هر چیز که من باور کنم همون رو تو زندگیم میبینم .
تو چی رو باور میکنی ، باورت اینه که عوامل بیرونی تو زندگی تو تاثیر گذاره ، تو درست فکر میکنی
باور میکنی که خودت خالق صد در صد زندگی خودتی و هیچ عاملی حتی یک درصد تو زندگی تو تاثیر گذار نیست ، تو درست فکر میکنی
شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه ای روی تخته سنگی سیاه در دل تاریکی شب پنهانه.
من خیلی جاها تو زندگیم مشرکم ، هر کجا که تصمیمات من ریشه در ترس داره من مشرکم .
اگر که غم و غصه دارم و احساسم بده و خودم رو ناتوان میبینم در تغییر شرایط زندگیم یعنی مشرکم
چقدر زیاد من خانواده ، مذهب ، کشور ، وضعیت اقتصادی ، جبر زمونه ، سن ، گذشته و … رو بهونه کردم که اینا باعث شدن من به خواستم نرسم
هیچ چیز مانع نبود ، هیچچیز منو متوقفم نکرد جز خودم به وسیله ی افکارم که ریشه در شرک داشت .
من خیلی تلاش کردم برای ساختن روابطم و برای خلق ثروت و حتی برای بهبود سلامتیم اما چون مشرک بودم خدا هم به این شکل پاسخ داد … یا تلاش هام به سمر نشست یا خیلی سخت برام پیش رفت .
اگر بیمار هستم خودم باعثش شدم ، اگر وضعیت مالی نا مناسبی دارم خودم باعثش شدم ، اگر حالات روحی خوبی ندارم خودم باعثش شدم ، اگر روابط درست و خوبی ندارم و همیشه برام سخت پیش میره چون خودم باعثش شدم ، اگر عزت نفس ندارم چون خودم باعثش شدم .
اینکه کل زندگیم تحت تاثیر حرف دیگرانه به این معنا نیست که اونا دارن با قوانین خودشون زندگی منو رهبری میکنن بلکه خودم پذیرفتم که با قوانین اونا زندگیمو بنا کنم ، خودم انتخاب کردم به سبک و روش دیگران رفتار کنم ، خودم این قانون رو برای خودم گذاشتم که علیرضا جوری زندگی کن که دیگران ازت راضی باشن .
در نهایت هیچ چیز در دنیا به اندازه پچیزی نمیتونه تو زندگی من تاثیر گذار باشه تا وقتی که من این حرف شمارو باور کنم که من هستم که با باور ها ، افکار و فرکانس هایی که به جهان میفرستم تمام شرایط و اتفاقات زندگیمو رقم میزنم ، حتی ژنتیک ، حتی گذشتم ، حتی موقعیت مکانیم ، حتی سربازیم ، حتی ….نمیتونه تاثیر گذار باشه .
امروز میخوام یه قولی رو بدم بهت استاد که به جای بهانه آوردن دنبال راه حل باشم و هر اتفاقی که افتاد بپذیرم که خودم خلقش کردم حتی اگر پذیرشش برام واقعا سخت باشه ، اگر صبح ها بی آرتی دیر میاد تو ایستگاه من خلقش کردم ، اگر دارم از کنار مبل رد میشم انگشت پام محکم با پایه ی مبل برخورد میکنه من خلقش کردم ، اگر گوشی زنگ دار رو صبح ها کوک میکنم اما باز خواب میمونم من خلقش کردم ، اگر که من الان بیمارم من خلقش کردم ، اگر روابط عاطفی ندارم من خلقش کردم ، اگر سرمایه ای ندارم، اگر وسیله نقلیه ندارم ، اگر دوستان صمیمی ندارم ، اگر عزت نفس ندارم، اگر روابط خوبی با خانوادم ندارم ، خودم ، خودم ، خودم ،خودم ، مننننننننننننننننننننننن خلقش کردم ، من میپذیرم ، من مقصرم و تمام مسئولیت زندگیمو برای یکبار هم که شده واسه ی همیشه به عهده میگیرم و باور میکنم که من هستم که خالق صد در صد اتفاقات زندگیمم .
اصلا از اون موقع که این فایل رو من شنیدم ، احساسم عوض شد ، حالت روحیم بکلی برگشت ، اون احساسات منفی همش از بین رفت ، انگار که در تمام این مدت این شرک بود که منو در زندان خودش حبس کرده بود ، انگار که این فایل یه دوای معجزه گری بود که به روح تزریق شد و حالم خوب شد .
تنها ایراد و مشکل من در تمام زندگیم همین شرک بوده و من این مشکل پیدا کردم ، حالا باید حلش کنم ، حالا باید باور پذیرش کنم ، ایمان رو جایگزینش کنم ، هر مشکلی یه راه حلی داره .. من ادامه میدم ، ادامه میدم ، ادامه میدم ، صبر میکنم ، صبر میکنم ، صبر میکنم .
هرچی استاد بگه میگم چشممم ، چرا که چشم به استاد چشم به تحقق تمام خواسته هامه
استاد آگهی بازرگانیمو بخونم ، چشمم
برای روزم کدنویسی کنم ، چشمم
روی نکات مثبت آدم ها تمرکز کنم ، چشممم
کامنت بخونم ، کامنت بزارم ، چشممم
اتفاقات خوب روزم رو بنویسم ، چشمم
چشممم استاد ، چشم ، چشم ، چشم ،چشم
شرک نورزم چشم
دوست دارم استاد ، دوستدارم ، تحسین میکنم این اندام منحصر به فردتو ، مرسی که ادامه میدی ، مرسی که روز به روز رشد میکنی و اهداف بهتر و بزرگ تری رو تیک میزنی ، مرسی که دوره کشف قوانین رو به روز رسانی میکنی ، مرسی که برامون فایل جدید میزاری .
به خودم افتخار میکنم ، به استادم افتخار میکنم ، به دوستانم افتخار میکنم .
خدایاشکرت
سلام به علرضا
کامنتت رو خوندم و واقعا لذت بردم
ازینکه با تمام وجودت قبول کردی همه چیز رو خودت خلق کردی
و هیچ کس و هیچ چیز مقصر نیس این خودش آغازی بر پایانه ناخاسته هاست
وقتی بپذیریم که ما هستیم خالق زندگی مون
و خداوند برای ما چیزی نمیخواد و کاملا حق انتخاب و شکل دادن به جهانمون رو به ما داده نصف راه رو رفتیم
نصف دیگش میشه کد نویسی درست زندگیمون
اما انسان فراموش کاره و ممکنه فردا دوباره بی افتیم تو تله ذهن و ناخوداگاه به عوامل بیرونی قدرت بدیم
همون چیزی که استاد بهش میگه شرک مخفی
خود استاد عباس منش میگه من هنوز بعد این همه سال نمیتونم ادعا کنم یک انسان موحد هستم
میگه من تلاش میکنم موحد باشم
و میگه 1 درصد تونستم تو این کار موفق باشم و این نتایج از همون یک درصد میاد
نمیخوام بگم سخته موحد بودن
اما استمرار تلاش ذهنی شبانه روزی و جهاد اکبر میخواد
چون ذهن ما به صورت اتوماتیک افکار تولید میکنه
کارش همینه برای همین ساخته شده و تکامل یافته
مثل قلب که خودش خون پمپاژ میکنه
مثل ریه که خودش اکسیژن دریافت و دی اکسید کربن خارج میکنه
مثل معده روده و …
مغز هم کارش تولید افکاره
و از اونجایی که ما در جهانی شرک زده زندگی میکنیم
یعنی بین ادمهایی بزرگ شدیم که 99 درصد اتفاقات رو به بیرون ربط میدن 1 درصد رو به خودشون
پس طبیعی که ما افکار شرک الود رو یاد گرفتیم
پس طبیعی که ذهن ما که یک عضو تولید فکر هست
فکر هایی تولید میکنه که بارها شنیده و پذیرفته(باور)
پس برای اینکه افکار جدید روش نصب کنیم تا اون به صورت اتوماتیک افکار جدید یا همون توحیدی بودن رو اتوماتیک اجرا کنه
نیاز به تعهد غیر قابل مذاکره داره
منم مثل تو به خودم قول میدم انقدر اگاهانه روی خودم کار کنم که افکار جدید و درست بشن افکار غالب
و منو ببرن به سمت نعمت ها و ثروت ها و شادی ها و سلامتی ها و زیبایی ها
در پناه الله یکتا باشی دوست خوبم
ممنونم از کامنتت که باعث شد تاثیر بگیرم و بیام در پاسخ اینارو بنویسم که برام مرور بشه ..
به نام خدا
با سلام خدمت استاد ارزشمندم ومریم نازنینم
وسلام خدمت تمام اعضای خانواده
ریشه ی تمام نرسیدنها رو وقتی توی دوره ی کشف قوانین بررسی میکنم به شرک میرسم .
به یک مانع فکری بخاطر قدرت دادن به یک عامل بیرونی میرسم.
هر موضوعی رو از هر زاویه ای بررسی میکنم که تا به امروز برام سخت پیش رفته ویا اصلا پیش نرفته به شرک میرسم .
چرا ها وچراها همه جوابش یه عامل بیرون از وجودمه واین همون شرکه.
استاد جان با وجوداینکه از سال 97 دارم شاگردی شمارو میکنم و روی خودم وباورهام کار میکنم وبی نهایت نتایج عالی گرفتم ولی بازم این شرک از کوچکترین روزنه وارد میشه .
بارها وبارها برای فروش ملک رفتم املاک واز اونها شنیدم که خرید وفروش ملک راکد شده وهرکاری کردن که من اینو باور کنم برای خونه هام مشتری پیدا نکردن وبعد یه مدت زنگ زدن گفتن یه مشتری پیدا شده زیر قیمت میخواد حالا چرا این اتفاق رو تجربه کردم چون کنترل شرایط رو دست املاک دادم .گفتم اونا هستن که باید خونه های منو بفروشن .گفتم حتما راست میگن مشتری نیست وشرایط خرید وفروش راکده.
ولی بخاطر کار کردن روی باورهای توحیدی وکشف قوانین ودرک قانون جهان هستی علنی به یه سری هاشون میگفتم شرایط برای من فرق میکنه من چیزی که شما میگین رو قبول ندارم ولی اینا همش ادا بود چون اگه باور بود باید نتایج پدیدار میشد اگه نشده ، یعنی من با دلیل ومنطق ذهنم رو به باور درست نرسوندم فقط چون یه چیزی راجع به باورهای توحیدی شنیده بودم وظاهرا درک کرده بودم میگفتم ولش کن اینارو .
بازار ملک برای من عالیه.
ملکهای منو خدا میفروشه.
اینارو میگفتم هم به خودم هم به املاک ولی باز ذهنم درگیر بود که خونه هام فروش نرفت .فروش نمیره چون بازار ملک راکده.
دنبال راهی بودم که با مدرک به ذهنم ثابت کنم که اینا یه دروغه محضه .اتفاقا خرید وفروش عالیه .
اتفاقا مشتری خوب فراوونه.
خلاصه گفتم بزار این سری به عنوان خریدار برم املاک .
چنان با شکم سیری قیمت میدادن واصلا قیمت رو پایین نمیاوردن پیش خودم گفتم چطوره داستان؟
میخوان برای ما بفروشن میگن مشتری نیست ولی میخوان بخرن کلی کلاس میزارن وقیمت بالا میگن حرف تخفیف هم که میاد اصلا کوتاه نمیان .
همون جا گرفتم داستان چیه ؟
وبه قول ما ایرانیها دوزاریم افتاد .
دیگه ذهنم براش ثابت شد که این چیزی که شنیده حقیقت نیست .
حقیقت چیزی هست که من باور کنم.
من باور نمیکنم که الان بازار نیست وباید زیر قیمت بدم بره.
حقیقت اینه که مثل هزاران هدایت قبلی در زندگیم ایناینبارم هدایت های خداوند ودستان خداوند میان وکار فروش واحدهام به بهترین شکل ممکن ودر خیروبرکت فراوان انجام میشه .
خواستهی من توسط خداوند استجابت میشه چون منم با باور توحید وتوکل وپاک کردن شرک از قلبم وذهنم خداوند رو اجابت میکنم.
وخداوند با نشانه هاش با من حرف میزنه.
شب خواب دیدم که من یه خونه ی خیلی بزرگ رو خریدم وبا خود صاحب ملک قرار داد رو توی کوچه نوشتیم ودونفر از املاکی ها افتادند دنبال من وقصد ربودن وباطل کردن اون قرار داد رو داشتن.
حالا که خوب فکر میکنم خداوند داشت با این خواب با من حرف میزد.
بهم میگفت عزیز من تو قدرت رو دادی به املاکی ها. اون باورهایی که قدرت رو بهشون دادی وحرفهاشون روی تو تاثیر داشته دزد موفقیتهای تو هستند.نه این که املاک دزد باشن اون افکار تو وباورهای شرک آلوده تو هستند که موفقیتهای تورا میدزدند.
بحث من اقای ایکس نیست .
که این آقای ایکس هم بخاطر فرکانسهای خودم بهش هدایت شدم .
اگر من بگم اقا من توی هر شرایطی باشم برای من فراوانی مشتری هست همون طور که به عنوان خریدار رفتم چقدر املاک با شکم سیری قیمت میدادن.پس املاکی هستند که اشتیاق فراوانی برای فروش دارند وباورهاشون درسته وادم های توحیدی هستند وباور به فراوانی مشتری دارند وروی فروش ملک من کار میکنند ومن به سمت این افراد هدایت میشم چون این باورو توی ذهنم شکستم که مشتری نیست یا املاک خوب نیست وحال که این باور محدودکننده در ذهنم شکست وباورهای توحیدی که من هستم که اتفاقات زندگیم رو خلق میکنم به سمت آدم های هم فرکانس خودم وبه سمت اتفاقات هم فرکانس خودم هدایت میشوم چون این قانونه جهانه.
تو افکارت رو وورودیهات رو وباورهات رو تغییر بده خداوند هم هدایتهاشو تغییر میده .
اگه میخوای هدایت هات به سمت خواسته هات باشه فقط ورودیهات وباورهات رو با خواسته هات هماهنگ کن .تموم شد رفت.
آلام چی با خواستت هماهنگه؟
اینکه قبول کنی رکوده؟
یا اینکه قبول کنی همه چی عالیه و ومشتاقن هم بخرن وهم بفروشن؟
کدومش؟
کدومش تورو به خواستت میرسونه؟
اصلا هیچ کاری نداریم چی درسته چس غلطه؟
کی راست میگه کی دروغ میگه؟
تو چیو دوست داری اول باورکنی بعد تجربه کنی ؟ خیلی واضحه جواب!
ما هممون میدونیم چیو دوست داریم !
اما مشکل اینجاست که باوری که مارو به خواستمون میرسونه رو قبول نداریم همین میشه ترمز.
دنبال یه راه بگرد تا عکس چیزی که همه میگن رو بهت نشون بده ، یه الگو ، یه مدرک ، یه واقعیت باعث میشه راحت بپذیری که نه بابا میشه یه جور دیگه فکر کرد میشه یه جور دیگه نتیجه گرفت ونخوای مثل 99درصد جامعه فکر کنی ومثل اونا نتیجه بگیری.
استاد جان شما بارها گفتین بچه ها هر چیزی که میشنوید رو باور نکنید .
خودتون برید دنبالش بگردین ببینین همه جا صدق میکنه؟ ببینین میشه یه جور دیگه هم عمل کرد ویه جور دیگه نتیجه گرفت !
گوسفند نباشیم.
بخدا استاد همه ی ای حرفا رو به خودم میگم.
لیلا خانوم گوسفند نباش .میگن بازار نیست قبول نکن شاید برای اونا نباشه ولی تو قبول نکن که واقعیت زندگیه تو باید حتما واقعیت زندگیه بقیه باشه چون هرکسی فرکانسها وباورهای خودش رو داره.
مگه اون موقع که همه گفتن شما یه جگرکی کوچیک داشتین نمیتونید از پس کرایه وهزینه های یه مغازه ی بزرگ بربیایید باور کردی؟ مگه ترسیدی؟ مگه گفتی همه میگن پس راست میگن.
نه نه نه!
قبول نکردم گفتم میرم این مغازه رو میگیرم چون درسته مغازم کوچیک بوده ولی کلی تجربه دارم .وکلی آزمون وخطا کردیم چرا باید قدرت رو بدم به حرف وافکار مردم؟
چرا باید قدرت رو بدم به کرایه مغازه ی چند برابری این مغازه ی بزرگ؟
رفتم تو دلش!
انجامش دادیم وخدا از همون روز اول مشتریهارو واسه ما به صف کشید .
گرانترین وبالاترین کرایه مغازه رو ما توی شهرک میدادیم والان هم همونطور که توی کامنتهای قبلم گفتم با اختلاف از همه بیشتر داریم کرایه مغازه میدیم انقده اومدن مارو بترسونن گفتن نمیتونید.
خیلی بالا برده ورشکست میشین واز این حرفها .
ولی دل ما اول به خدا وبعد به اون توان وتجربه هامون قرص بود وخداروشکر الانم خیلی راضی وموفق هستیم.
شلوغ ترین وپر مشتریترین جگرکی وکبابی رو تو منطقه داریم .خداروصد هزار مرتبه شکر.
هرجا تو ذهنت وقلبت قدرت رو از دیگران گرفتی ودادی به خداوند واون توانایی که خودت داری پاداش ها بهت داده میشه .
آخیش استاد جان .
الهی دورت بگردم من.
چقدر به این فایل نیاز داشتم .
چقدر شرک هام رو شناسایی کردم.
چقدر با به یاد آوری هدایت ها وتوحیدی عمل کردنهای قبلم افتادم وقلبم باز شد .
چراغ قلبم روشن شد.
انگار پرده ای سیاه کنار زده شد .
پرده ی تاریک شرک!
چقدر خیالم راحت شد .
همه چیز دست خداست .
خداوند تنها قدرت جهان هستی ست.
ومن چون بهش متصلم همواره به منبع قدرت دسترسی دارم.
خدا از رگ گردن به من نزدیک تره .
همونه که مشتری میاره پس رکود رو باور نکن.
همونه تورو به سمت قانون سلامتی و غذاهای مناسب هدایت میکنه پس بیماری رو باور نکن.
همون خداست که نعمت وثروتش بی حسابه وغیر قابل شمارشه پس کمبود رو باور نکن.
همون خداست که عشق بدون توقع داره پس به کسی وابسته نباش.
همون خداست که راه حلها رو در دل مسائل گذاشته پس سر درگم ومستاصل نباش.
همون خداست که راهها رو میدونه پس گمراهی رو باور نکن.
همون خداست که بهت بی منت میبخشه پس آویزون کسی نباش.
همون خداست که قلبهارو برات نرم میکنه پس از هیچ کس نترس وباور کن که تمام جهان در تسخیر تو هستند از قاضی ،از املاک، از رئیس شهرداری، از رهبر ،از اقتصاد دان مملکت، از تمام انسانهایی که فکر میکنی تصمیم گیری ورفتارهای اونها زندگیه تورو تحت تأثیر قرار میده همه وهمه هستند تا به تو خدمت کنند در جهت رسیدن تو به خواسته هات در بهترین زمان وبهترین مکان ودر بهترین شرایط .
هیچ کدوم اینا به خودیه خود هیچ قدرتی ندارند .
تو هستی که از اونا برای خودت یه قدرت مافوق میسازی یا یه خدمتکار عاشق.
من همینجا تعهد میدم بیام ودر همین صفحه بنویسم که
من لیلا بشارتی توانستم با حذف شرکها از ذهنم وتغییر باورهای محدود کنندم هر دوتا واحدم رو با بهترین قیمت وبالاترین قیمت دلخواه وراضی کننده ی خودم به راحتی بفروشم.
استاد جان شما بهترین استاد جهان هستین .
من عاشقانه شما ومریم عزیزم را دوست دارم.
من عاشقانه بچه های سایت را دوست دارم .
اینجا خونه ی منه .
یه خونه پر از نور وآگاهی.
در پناه خدا باشید.
سلام بر لیلا خانم عزیز
چقدر نام شما زیباست
یاد داستان لیلی و مجنون میفته آدم
شما لیلی هستید و مجنون هم خدا
مجنونی که 124 هزار پیغمبر برای جواب بله گرفتن به سوی شما فرستاد
و در عصر امروز یک رسولی به اسم استاد عباس منش فرستاد و شما بله گفتید و به ضیافت الله پاگذاشتید
و خدا در این ضیافت شرابی ناب و طهور به شما داد و چنان سرمست شدین که اومدین در اینجا زکات این سرمستی را با چنین کلماتی پرداخت میکنید…
و چقدر فامیل شما زیباست که بشارتی از ملکوت خداوند را برای ما به ارمغان آوردین
بشارتی از جنس حسبی الله
چقدر کامنت شما زیبا بود
و گل سرسبد کامنت شما قسمت آخرش بود که شروع جملاتش اینگونه بود…
همون خداست که…
در پناه خدا باشین
همان خدایی که از زبان حافظ شیرازی به همه ما میگه
به جانِ دوست که غم پرده بر شما نَدَرَد
گر اعتماد بر الطافِ کارساز کنید
بنام یزدان پاک
سلام استاد عزیز و پر تلاشم که تمام زندگیتو وقف آگاهی دادن به ما دلسوزانه واز روی محبت کردی اجرت با خداوند که اجرتم گرفتی و هزار برابر بیشتر بگیری مرد بزرگ خدا پیامبر زمان وقتی این فایل و گوش دادم به یاد شعر زیبای سنایی غزنوی افتادم که کاملشو براتون میذارم که مصداق بی نظیر توحیده
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدای
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزای
تو زن و جفت نداری، تو خور و خفت نداری
احد بیزن و جفتی، ملک کامروایی
نه نیازت به ولادت، نه به فرزندت حاجت
تو جلیلالجبروتی، تو نصیرالامرایی
تو حکیمی، تو عظیمی، تو کریمی، تو رحیمی
تو نماینده فضلی، تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی، بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی، بری از چون و چرایی
بری از خوردن و خفتن، بری از شرک و شبیهی
بری از صورت و رنگی، بری از عیب و خطایی
استاد در مورد سوالات این فایل باید بگم من به شخصه شرکهای زیادی دارم و داشتم که خدارو صد هزار مرتبه شکر با ورود به سایت توحیدی شما خیلی کمتر و بهتر شده ولی همانطور که شما تو فایل فقط رو خدا حساب کن گفتید شرک مانند راه رفتن مورچه سیاه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهانه پس شرکهای پنهان زیادی دارم همین امروز مصداق بارزش اینکه وقتی دیدم یکی از آشنایان منو محل نمیده و گفتم ببین بخاطر پولدار بودنشه که فخر فروشی میکنه و این باور دارم که اون آدم خودخواهیه و برای دیگران ارزش قائل نیست و چقدر از حرکتش از عصر تا همین الان ناراحتم و احساس بی حرمتی داشتم تا اینکه اومدم تو سایت و فایل و گوش کردم و آرام شدم و به خودم گفتم ول کن بابا اینا نجواهای شیطانه مواظب ورودیهات باش داره کارشو میکنه حواست و جمع کن بیا بیرون وشرکهای دیگه که تو کارم زیاده اینکه همدانی ها خسیسن نقد نمیخرن قسطی میخرن باید باهاشون کنار بیاییم و اگرنه دفترو باید ببندی یا اینکه بری تهران شهر پولدارها ادماشون لارجن و نقد میخرن و خرج میکنن قافل از اینکه این باور شرک آلوده که من از خدا باید بخوام مشتری و مشتری پولدار و ونقد و و باورم و عوض کنم واگرنه هر جا برم با این باور شرک آلود اوضاع همینه و بدترم میشه
یه مورد دیگه در موردمنشی ام که خیلی وقته میخوام بره ولی شرک دارم که نکنه بهش اجبار کنم بره شکایت کنه برای بیمه اش آخه بیمه اش نکردم و چند ساله منشی امه و همیشه این ترس و داشتم که البته شرکه یا تو فامیل خودمو خوب جلوه بدم که با من خوب باشن و دوستم داشته باشن خیلی شرکهای کوچیک و بزرگ دیگه هست که خودمم خبر ندارم مثل دم اینو اون و دیدن و وعده پورسانت دادن اگه مشتری معرفی کنن
این موضوع ماتریکس یه مدت افکارم و بهم ریخته بود و داشت باورم میشد ولی باز برگشتم به خودم و گفتم پس خدا این وسط چکاره اس تا خدا هست هیچ قدرتی برای نابودی وجود نداره یادمه تو اینستاگرام قبلا در مورد موضوع ماتریکس پارو فراتر گذاشتن که این ماهی که میبینیم تو آسمون وجود نداره متعلق به همون 7 نفر یهودی و خودشون درستش کردن و…..
یا در مورد چشم زخم همین امروز تو بازار یه مادر و بچه رو دیدم که ماشاالله بچه به قدری تپل بود که من ترسیدم مردم چشم بزنن و باز برگشتم و گفتم نسرین از تو بعیده این حرف تو شاگرد استادی چشم زخم چی این باور غلط چقدر ریشه داره تو جامعه ما و حتی اخیرا برای اینکه درآمدم بره بالا پیشنهاد دادن برم پیش دعا نویس و دعای رزق و روزی بگیرم و گفتم نه فقط خدا و من باید صبور باشم و تکامل و طی کنم و باورهامو و درست کنم نه شرک بورزم به دعا و دعا نویس
ولی از زمانیکه رو خورم کار کردم شرکهام کمتر شده شجاع تر شدم و هر کاری میکنم یا هر چی میخوام و هر کس بهم کمک میکنه میگم دستان خداونده خدا با منه به فکر منه عاشق منه و میخواد من به خواسته ام به راحتی برسم و هیچکس دیگه تو زندگی من تاثیری نداره جز خداوند انشاالله بتونم شرک و از خودم دور کنم و توحید و پررنگ تر و بیشتر کنم وکار سختیه و البته اینم خودش باور غلطی که باید درستش کنم با تکامل و توکل و تمرین یادمه اوایل آشناییم با استاد بود که با یه مشتری بدجنس بخاطر اقساطش دعوام شد و منو تهدید کرد که فلان و بهمان ومن با شجاعت و جسارت تمام و توکل و توحید عملی جوابش و دادم و چقدر نتیجه اش به نفع من شد و خدا شاهده گفتم خدایا تو درستش کن اون هیچ. قدرتی نداره و در لحظه اجابت شد چقدر لذت بخشه توحیدی بودن و تسلیم بودن و رها بودن و روی شانه های خدا نشستن و ازش خواستن تا ببردت به هر جایی که زیبایی آرامش ثروت سلامتی و عشق آنجاست خدایا شکرت برای وجودت در قلبم برای وجود استاد و سایت و اعضای سایت برای همین لحظه که بیدارم و آگاه خدایا هدایتم کن به مسیر درست توحید
امین
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
نبد این خلق و تو بودی، نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی، نه بگردی، نه بکاهی، نه فزایی
همه عزی و جلالی، همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری، همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی، همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی، همه کمی تو فزایی
احد لیس کمثله، صمد لیس له ض
لمنالملک تو گویی که مر آن را تو سزایی
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
به نام خدای هدایتگرم
سلام به استاد عباس منش عزیز
من خیلی وقته که دیگه به ژنتیک اعتقادی ندارم
وقتی تازه اومده بودم آمریکا یکی از اساتیدم تعریف کردن که خانمش و خواهر خانمش تست ژنتیک دادن و تست های هر دو خواهر کاملا متفاوت بوده و ژنتیک هر کدوم به کشورهای مختلف برمیگشته
رفته رفته بیشتر دقت کردم توی این مساله و جهان مورد های بیشتری رو برای تثبیت این عقیده به من نشون داد
بیشتر توی خانواده خودم و خانواده های اقوام دقت کردم
پیدا کردم خواهر و برادرهایی که هیچ شباهت ظاهری به هم ندارن
پیدا کردم خواهر رو برادرهایی رو که در یک خانواده تربیت شدن ولی رفتارهای کاملا متفاوت دارن
بعضی رفتارها در بعضی از خواهر برادرها انقدر متفاوت از دیگری هست که اگر جایی نگن که خواهر و برادرن و فقط شروع کنن حرف بزنن و بحثی رو شرکت کنن کسی متوجه نمیشه اینها خواهر و برادرن
و دیدم بچه هایی رو که انقدررررررر با پدر و مادرهاشون متفاوت بودن از نظر رفتاری که شاخام در می آمد و به خودم میگفتم این داستان ژنتیک رو کی ساخته واقعا
دیدم بچه ای رو که وقتی با پدر و مادرش حرف میزنه هیچ اشتراک تربیتی و فکری نداره ، و بچه خودش رو کاملا جدا میدونه از والدینش…معمولا این شرایط بین بچه با یکی از والدین بوده نه هردو …
گذشت و گذشت و این تحقیق من رسید به خودم
در بحث اضافه وزن و شیپ بدن من کاملا شبیه مامانم هستم
اینجا ذهن اومد و بهم گفت خوب تو که ژنتیک رو قبول نداری این شباهت خودت و مامانتو چی میگی
در خودم بیشتر تحقیق کردم تا جوابی برای این سوال پیدا کنم
و
دریافتم
من در بسیاری از مسایل مامانم رو مقصر میدونستم در زندگیم
و چون از کودکی هم این مسایل از طرف مامانم برای من بوده من از همون کودکی وارد فرکانس مامانم شدم
چرا ؟
به دلیل اتفاقاتی که برام پیش می آورده
استاد عباس منش شما که این متن رو میخونید میتونید من رو شبیه سازی کنید با خودتون با شرایطی که با پدرتون داشتید
و متوجه میشید تا اون زمانی که من روی خودم کار نکرده بودم چقدر انگشت اشاره من سمت مامانم بوده
و چقدرررررررر هر لحظه با فکر کردن بهش خودم رو میبردم توی فرکانسش
و اونجا بود که دریافتم این شیپ بدن من و اضافه وزن ریشه هاش از کجاست
خیلی زمان برد تا به این نتیجه رسیدم
ولی برای من دستاورد بزرگی بود رسیدن به این نتیجه
بعد از رسیدن به این جواب
هی تاییدیه برام اومد از طرف جهان هستی
گفت دیدی بعضیا بعد از ازدواج چقدر شبیه هم میشن
این دلیلش همینه که خیلی میرن توی فرکانس همدیگه
یا ما هممون شنیدیم که بچه هایی بودن که توسط خانواده هایی به فرزند خوانده گی پذیرفته شدن، و بعد از سالها اون بچه شبیه اون خانواده شده…مثال بارزش پسر خوانده آقای ابی (خواننده) که انقدر شباهت به آقای ابی داره
این دقیقا به خاطر همینه که افراد در فرکانس همدیگه حتی قیافه هاشون هم شبیه میشه
یا دیدیم افرادی که مهاجرت کردن و بچه دار شدن ، و اون بچه شباهت کمی با خانواده پدر و مادرش داره
از این موردا خیلی زیاد دیدم وقتی درباره خودم تونستم معما خودم و مامانم رو حل کنم
این توضیحات رو دادم که بگم من یکی از اون افرادی هستم که در حد صفر به ژنتیک معتقدم
با توضیحات شما کاملا موافقم و بسیار موضوع مهمی اگر بچه ها سر سری ازش نگذرن و یک تحقیقی برای خودشون انجام بدن
یکدفعه جواب خیلی از سوالاتشون داده میشه
از شما سپاسگذارم به خاطر این فایل عالی
سلام فهیمه جان
خداروشکر که به کامنت فوق العاده ی شما هدایت شدم .
ممنون از اینکه تحقیق و بررسیتون رو با ما در میون گذاشتید .
تحسین میکنم این روحیه فوق العاده ی شما رو که هیچ چیز رو همینجوری نمیپذیری و راجع بهش تحقیق میکنی .
احسنت به شما
منم یه تجربه از فامیل بهتون بگم که یه دختر خاله دارم که بیشتر با عمه هاش از بچگی میگشته و بیرون میرفته و رفتارش بیشتر سمت عمه هاش رفته با وجود اینکه پدر و مادرش اصلا همچین رفتاری رو ندارن اما چون در فرکانس عمه هاش بوده کپی برابر اصل اونا شده .
خیلی مهمه اینکه ما در فرکانس چه افرادی خودمونو قرار میدیم .
یه موضوعی رو خیلی خوب برام روشن کردین که اگر من خانوادم رو مقصر بدونم یا از کسی انتقاد کنم یا همش تو ذهنم آدم هارو قضاوت کنم تو فرکانس همون موضوع خاص قرار میگیرم و اگر تحسین کنم ، تشویق کنم و سپاسگذاری کنم در فرکانس همون موضوع قرار میگیرم .
اصلا هیچ ربطی به ژنتیک و این حرفا نداره ، هرکسی خالق صد در صد اتفاقات زندگیشه و ژنتیک حتی نیم درصد هم تاثیری بر زندگی و رفتار ما نمیزاره .
خیلی خوشحالم از اینکه خدا این توانایی فوق العاده رو در خلق زندگیم بهم داده و استاد و شما دوستان رو سره راهم قرار داده تا بتونم خودمو باور کنم ، انقدر ادامه میدم تا من هم بتونم یه خالق منحصر به فرد بشم .
در پناه خدا همیشه شاد و سالم و خوشبخت باشید .
خدایاشکرت
درود علیرضا جام سپاس که کامنت من رو خوندید
دکتر جو دیسپنزا در کتاب ماورائ طبیعی شدن در یک بخشی توضیح میدن که موضوع ژنتیک به طریقی که ما در گذشته باور داشتیم، کاملا رد شده
توضیحاتی که ایشون در کتاب میدن:
ما در گذشته فکر می کردیم که ژنها بیماری زایی میکنن و سرنوشت ما در دستان ژنتیک است و مثال میزنه که همه ما شنیدیم که اگر در خانواده ای بیماری قلبی وجود داشته باشد پس بقبه هم دچارش خواهند شد
و ایشون توضیح میدن که این ژن ها نیستن که عامل بیماری هستن بلکه این محیط هست که ژنها را برنامه ریزی می کند تا بیماری ایجاد شود ، نه فقط محیط خارجی بدن ما مثل استعمال دخانیات و غیره ، بلکه همچنین محیط داخلی بدن ما نیز تاثیر گذار است
اگر ما نسبت به موقعیتی در محیط بیرونی، که ایجاد احساسی در ما می کند واکنش نشان دهیم وضعیت شیمیایی درونی بوجود آمده میتواند به ژن ها سیگنالهایی بدهد که افزایش یابند یا خاموش شوند( اون وضعیت شیمیایی همون احساسات ما هستند)
احساسات بصورت مستقیم به ژن های ما فرمان میدهند
ژنها تغییر نمی کنن بلکه بیان(رفتار) ژنها تغییر می کند
حتی اگر شخصی از نظر ژنتیکی مستعد بیماری خاصی باشد ، مادامی که ژن هایش به جای بیماری ، سلامتی را بیان کنند این شخص به بیماری مبتلا نشده در عوض سلامتی را در پیش می گیرد
تک تک سلول های ما پروتئین میسازند و این پروتئین ها مسئول عملکرد فیزولوژیکی بدن هستند.
برای مثال سلول های عضلانی پروتئین های خاصی میسازن
برای اینکه سلول بتواند پروتئین بسازد باید ژن را بیان کند
وظیفه ژنها تسهیل تولید پروتئین ها هستند
وقتی سیگنالی از محیط بیرون سلول به غشای سلول میرسد این ماده شیمیایی به گیرنده ای در بیرون سلول متصل شده و سپس مسیر خود را به سمت دی ان ای در داخل سلول ادامه میدهد.
سپس یکی از ژن ها پروتئینی میسازد که معادل آن سیگنال است
پس
اگر اطلاعات ورودی از بیرون سلول ها تغییر نکند ژن همان پروتئین سابق را ساخته و بدن مانند قبل می ماند
و به مرور زمان بیان سالم پروتئین متوقف می شود و ژن فرسوده میشه و به اصطلاح ما پیر میشویم
با انجام فعالیت های جدید و تجربه های جدید دسته های ژنتیکی جدیدی را تولید میکنیم که این ژنها مسئول تمایز بخشیدن به سلول های بنیادی هستن
درنتیجه
وقتی در سطح بالای استرس باشیم ژن های وابسته به حالت رفتاری خاص را روشن میکنیم که پیوند بین ذهن و بدن را به عهده دارن
چون این ژنهای خاص پیوند میان افکار و بدن ما را برقرار می کنن پس به ما اجازه می دهند که از طریق رفتارهایی مختلف مثل دعا یا مراقبه یا غیره بر سلامتی جسمی خود تاثیر بگذاریم وقتی ژنهای ما به این طریق تغییر می کنند گاهی ظرف چند دقیقه این ژنها میتوانند به نسل بعد منتقل شوند
پس
اگر شما احساسات خود را تغییر دهید میتوانید بیان ژنهای خود را تغییر دهید
.
.
پرگویی کردم
خواستم بگم موضوع ژنها بسیار شیرین و پیچیده هستن وبه همین دلیل در کامنت اولم گفتم اگر بچه ها شخصا مطالعه کنن درباره ژنها ، جواب خیلی از سوالاتشون رو میگیرن
و اگر دوست دارید بیشتر درباره رفتار انسان و تاثیرات اون بر بدن بدونید میتونید کتاب بیولوژی باور از آقای دکتر بروس لیپتون بخونید.آقای بروس زیستشناس سلولهای بنیادین هست.
موفق باشید
سلام فهمیه عزیزم
خداروشکر که من بیشتر از هر وقت دیگه ای لایق خوندن این آگاهی ها هستم .
چقدر زیبا و با جزئیات و قابل فهم توضیح دادین .
من خیلی خوشحالم که هم مسیر دوستانی هستم که انقدر اطلاعات بالا در مورد مسائل مختلف دارن و با ما به اشتراک میزارن .
این کامنت خیلی ارزشمنده و خیلی منطقیه که ثابت میکنه ژن ها هیچ تاثیری در عملکرد و رفتار و زندگی ما ندارن .
همش تحت تاثیرات عوامل درونی ( احساسات ) هستن .
اگر احساس بدی داشته باشم من ژنها رو با کد های بدی برنامه ریزی میکنم و این باعث میشه بیمار بشم و اگر احساس خوبی داشته باشم ژنها با بهترین و زیباترین کد ها برنامه ریزی میشه و درنهایت بدن سالمی دارم .
من اندام بسیار زیبا و خوش فرمی دارم در صورتی که زیاد ورزش نمیکنم ، اما همیشه تو ذهنم اندامم رو تو پر و جذاب میبینم و این باعث شده که با وجود اینکه کم ورزش میکنم اما بدن سرحال و خوش فرمی داشته باشم .
من با احساس خوبم و با فرکانس های ذهنیم سیگنال هایی رو به ژنهام ارسال میکنم که باعث شد در نقاط مختلف بدنم پروتئین ایجاد کنه و من به این شکل عضله بسازم .
مورده منفیشم اینه که من از بچگی مامانم بهم میگفت که تو بدن ضعیفی داری به این خاطر زود عصبانی میشی ، سرما میخوری ، بدن بی حال داری وووو
همین باعث شد سیگنالی به ژن هام ارسال بشه که بدنم رو در برابر میکروب ها ضعیف کنه یا من در طول روز بابت موضوعات مختلف استرس میگرفتم و فکر میکردم که اینا طبیعیه همه دارن اما نه این به خاطره ذهنیت خودم بود و همین احساس بد باعث شد که ژنهام طوری برنامه ریزی بشه که بدنم آسیب پذیر تر بشه .
خلاصه ما خالق صد در صد اتفاقات زندگیمون هستیم و افکار و باور های ما هستن که تعیین کننده ان .
ممنون از کامنت خوبتون
خدایاشکرت
سلام فهیمه جان
خیلی خوشحال شدم که کامنت تورو خوندم عجب تحقیق فوق العادهای آفرین به این هوش
میدونی منم مثل شما دائم مادرمو مقصر میدونم با اینکه کاملا مخالف با اخلاق و روش زندگیش هستم ولی عجیب خودم هم به لحاظ قیافه و هم بعضی اخلاقها شبیه مادرم هستم و ناخوداگاه اونطوری عمل میکنم البته از زمانی که وارد این سایت فوق العاده شدم بخاطر اینکه رو خودم دارم کار میکنم خیلی کمتر شده ولی بازم هست بعد به خودم میگم بابا تو خودت چرا مثل مادر رفتار میکنی؟ البته دلیلشو خیلی وقته فهمیده بودم و من اینطوری میگفتم که مغز از زمانی که به دنیا میاد همه چیز از اطرافیان بخصوص پدر و مادر کپی برداری میکنه و یاد میگیره و از اونجاییکه این آموزه ها و این تربیت نهادینه شده (همون باورها) براحتی نمیشه کنار گذاشت ولی من سالهاست که جدای از خانواده زندگی میکنم اما چون دائم تو فرکانس مادرمم از بس تو ذهنم اونو مقصر میدونم و بهشون فکر میکنم ناخودآگاه خیلی شبیه اونا رفتار میکنم و حتی اندام و مدل مو، و خیلی چیزای دیگه …. شبیه مادرمم و به لحاظ مالی شبیه پدرم عمل میکردم و عزت و اعتماد به نفسم کاملا شبیه اونهاست البته اینم بگم از موقعی که به لطف خدا و هدایت به آموزه های استاد عباسمنش عزیزم دارم رو خودم کار میکنم خیلی بهتر شده ولی هنوز جای کار دارم
اگر دائم کسی را مقصر بدونی و بهش فکر کنی و درموردش حرف بزنی چه با خودت چه با دیگران، گله کنی شکایت کنی، غیبت کنی، و برعکسش کسی را تحسین کنی تشویق کنی درمورد خوبیهاش موفقیتهاش حرف بزنی بهش فکر کنی بهش توجه کنی و … در فرکانس اون شخص قرارمیگیری و ناخودآگاه تمام خصوصیات شخصیتی اون فرد را جذب میکنی و وقتی جذب کردی همانند او عمل میکنی و درنهایت همانند اون شخص نتیجه میگیری و تمام
و حالا در مورد اشیاء و اتفاقات هم همینطور. وقتی درفرکانسش قراربگیری وارد زندگیت میکنی چه خوب چه بد.
عجب خدای فوق العاده ای داریم تبارک الله احسن الخالقین
عزیزم چقدر به نکته فوق العاده ای اشاره کردین بینهایت ازت ممنونم
درود فاطمه جانم
دستت رو به گرمی میفشارم و افتخار دادی کامنتم رو خوندی و اینکه تجربه ای شبیه من داشتی و برای من نوشتی بهت تبریک میگم
میدونی،من و شما که تجربیات اینچنینی از خانواده مون داریم خیلی زیاد توی ذهنمون جنگ داشتیم
ولی زمانی که شروع میکنیم به تغییر این هدایت الله مهربان هست که به ما میگه برو بنویسش جایی که همکلاسی های دیگه ات هم بخونن تا اون موضوع سنگینیش رو از دست بده
حتما بعد از اینکه من و شما اینجا مینویسیم متوجه سبکی خودمون خواهیم شد
و اینجا من به خودم میگم ،اون خدایی که از قبل بوده و تا آخر خواهد بود ، اون خدایی که پروردگار کل جهانه ..اون خدایی که برگی بدون اذن اون نمی افته ،این خدا درون منه ،عاشق منه ،من رو دوست داره و عاشقانه میخواد من پیشرفت کنم ..
این ️ متن بالا بخشی از آموزش های استاد عباس منش هست
.
برای خودم و شما آرزو میکنم این بار سنگین رو هر چه زودتر رها کنیم تا بتونیم مثل بالون که سنگینیش رو میندازه ،اوج بگیریم
ما لیاقتش رو داریم
.شاد باشی دوستم
درود بیکران برتو و و استاد و دوستان عزیزم
آره عزیزم فهمیه جان من الان پاسخت رو خوندم ذلم میخواست یکبار دیگه کامنتت رو بخونم ولی پیداش نکردم اما ی چیزی ازت میخوام اینکه بنویسی برام چکار میکنی چجوری رو خودت کار میکنی تمرینات رو چطوری انجام دادی و چقدر نتیجه گرفتی؟ خیلی دوست دارم یک الگو داشته باشم برا این مورد که چطوری تمرینات را انجام بدم اگر برام بنویسی ممنونت میشم و برات آرزوی موفقیت روز افزون میکنم
اگر تو منو از گمراهی نجات ندی، نن چجوری بیام سمته تو! ؟
اگه تو مسیر رو برام آسون نکنی، من چجوری این مسیر رو طی کنم تا تو! ؟
اگه تو از گناهم نگذری، با چه رویی بیام پیشت!؟
اگه اون دنیا دیدمت و به مرگ شرک مردم، چجوری بگم ندیدمت؟!
اگه تو کمکم نکنی، چجوری از شرک بیام بیرون!؟
اگه منو از گمراهی نجات ندی،چجوری راه درست رو پیدا کنم!؟
میدونم
حق داری ناراحت باشی
حق داری دلخور باشی
تو به من شغل خوب دادی تا با اون شکرگزار تو باشم، اما اون شغل شد خدای من د تو رو فراموش کردم
تو عشق رو به زندگی نابود من و همسرم برگردوندی اما دوباره اون همسر شد خدای من و تو رو فراموش کردم
من اونی ام که بهت قول دادم که اگه بهم ماشین بدی هر روز با هم میریم دور دور اما من وسط راه تو رو پیاده کردم و رفتم
من از اون روزی میترسم که اون دنیا بگی چرا مشرک بودی و جوابی نداشته باشم
آخه من تو رودیدم!
چجوری بگم ندیدمت!
تو با من حرررف زدی رو در رو چجوری بگم صداتو نشنیدم!
من حرمت تو رو نگه نداشتم با اینکه هرجای قرآن میگفتی حرکت خدا را نگه دارید!
من زیر قولم زدم قولی که به تو دادم که اگه از مشکلاتم نجاتم بدی بندگی تو میکنم
تو راست گفتی
خداوند هرگز از وعده اش تخلف نمیکند اما من تخلف کردم
اگه بار اولم بود از خودم دلخور نبودم اما تو همیشه خدایی کردی و من بندگی نکردم!
تو دیشب اول دعوام کردی بعدش بغلم کردی
مثله پدری که بچشو بغل میکنه
تو دیشب تو سوره ی بقره گفتی تو شبیه قوم بنی اسرائیلی!!!
اما بعدش بعد از کلی کفران نعمت و گوساله پرستی و قتل و ناسپاسی و قتل پیامبران توسط قوگ بنی اسرائیل، تو آیه های بعدی گفتی
و خداوند مهربانانه ابر ها را مانند چتری بالای سرتان گستراند
و خداوند آمرزنده ی مهربان است
من بقدری مشرکم که حتی همین کلماتم قدرت توست که بر قلبم جاری میکنی
اگر تو هدایتم نکنی من چگونه گمراه نشوم
اگر من رو به حال خودم بزاری چطور روزم رو به شب برسونم
اگر تو کمکم نکنی چطور زندگی عادی داشته باشم
اگر تو سلامتی رو از جسمم بگیری چه قدرتی میتونه سلامتیم رو بهم برگردونه
اگر تو من رو نبخشی که کدام بیابون سر بزارم و توبه کنم
شفاعتم رو از کی طلب کنم!
اگر به من غذا ندی من از کجا بتونم غذای خودم رو تهیه کنم
ای بینهایت قدرت هستی
ای آفریننده ی هرآنچه آفریده شده
ای درمان کننده ی هر دردی
ای که شنوندهی هر ناگفته ای و بیننده ی هر نادیده ای
من اگر پشه ای مثله فرعون بهم آسیب برسونه از کی طلب شفاعت کنم جز تو!
کمکم کن
کمکم کن
نزار مشرک زندگی کنم و مشرک بمیرم
هدایتم کن
قلبم رو روشن کن
ای بخشنده ی مهربان
من رو ببخش
از گناهم درگذر که به نفس خودم ظلم کردم
از من بگذر و به درگاهت توبه میکنم از شرکی که ورزیدم
تو مرا هدایت کن
تو امید بخش قلبم باش
تو قلبم را آرام کن
ای رب العالمین
نجواهای شیطان و شرک قلبم را به درد آورد، تو مرا آرام کن به نور توحیدت
به عزت و جلالت قسم اگر یکی از بزرگترین آرزو هام رفتن به مکه است، مهمترین دلیلش عشق و حبی است که به حضرت ابراهیم دارم
حضرت ابراهیمی که موحد بود و مشرک نبود
حالا که قلبم رو به نور توحید روشن کردی به ظلمت شرک مرا وامگذار
هر شری به من رسید از شرک بود و هر خیری بهم رسید از توحید!
اگر درخواست بخشش دارم چون امید دارم به رحمانیتت
ای رب العالمین قلبم رو آروم کن به نور توحید که پناهی جز تو ندارم
سلام دوست عزیزم
خیلی از این دعای ناب شما لذت بردم خیلی قشنگ بود و این نشون میده چه رابطه عمیق و فوق العاده ای با خدا دارید، چقدر خوب درک کردید که توحید همه چیزه، لذت میبرم از این همه درک و آگاهی و البته نتایج عالی ک گرفتید
خیلی لذت بردم اصلا قلبم رو آروم کرد امیدوارم همیشه همینقدر عاشق خدا و همینقدر متعهد در این مسیر توحیدی بمونید
موفق و سربلند باشید