توحید عملی | قسمت 8 - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2033 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    *شرک قدرت دادن به عوامل بیرونی هست

    *بجای اینکه بگردیم ببینیم دانشمندان چه چیزی رو کشف کردن، دنبال این باشیم که چه «باوری» رو پیدا کنیم که به ما کمک کنه.. فارغ از اینکه از چه کسی و چه منبعی می شنویم

    یه سری بیماری های مشترک در خانواده ما بود که من این باور رو گرفته بودم که خب چون خاله هام و مادربزرگم دارن ، پس من هم در سنین بالا اگه برسم، قطعا دارم!

    خداروشکر که این آگاهی ها به من کمک کرد تا این باور بی معنی رو از خودم دور کنم .. چرا ژنتیک؟ خب باورهای سلامتی من که قدرتمندتر هست…

    الان متوجه میشم دلیل اینکه اونا بیماری های مشترک دارن خط فکری مشابهشون هست و خودشون خلق کردن چون باورهای مشترک دارن.. خب وقتی من باورهای مناسبی داشته باشم، چطور ممکنه اون بیماری ها رو بگیرم…

    یا مثلا این مورد که من خودم میگفتم که ما چقدر دیابت توی فامیل داریم! اتفاقا هم 6 ماه قبل آماده شدن دوره قانون سلامتی ، تمام علائم دیابت نوع 2 رو خودم متوجه شدم .. حتی رفتم آزمایش خون دادم که البته قند ناشتا نشون نداد ولی آزمایش انسولین خون رو نداده بودم…

    چرا با دوره قانون سلامتی من خوب شدم؟ .. مگه ژنتیک نبود؟ .. به همین راحتی این باور مخرب رو میشه نقض کرد

    پس روش من باید این باشه که دنبال این بگردم که چه چیز به من کمک میکنه تا زندگی زیباتری رو بسازم

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    زهرا امیراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1144 روز

    بسم الله النور

    سلام خدمت استاد جانم و خانم شایسته

    و سلام به دوستان عزیزم

    خداوندا چگونه حق شکر تو را بجا آورم در حالیکه شکر گزاریم خود نیازمند شکری دیگر است و هر بار میگویم تو را سپاس بر من واجب است به خاطر آن باز بگویم تو راسپاس

    خدا را شکر که امروز دوباره با یاری خودش آگاهی جدیدی کسب کردم

    واقعا جهان و مخلوقاتش همیشه در حال نو آوری هست و هیچوقت تکراری و کهنه نمیشه

    یا بَدیعُ یا بَدئُ

    مبحث توحیددر عمل چقدر جهات و ابعاد گوناگونی در زندگی ما داره و استاد عزیزم چقدر شیوا و رسا و با خلاقیت این مطالب رو بیان میکنند که شاگردانش به سادگی بتونند مطلب رو درک کنند.

    من در گذشته فکر میکردم عملکرد برادرانم در چگونگی پیشبرد زندگی من خیلی تاثیر داره و باور داشتم حتی اگر اونها هرجوری هم که هستند و رفتار میکنند باز هم من باید تحت قدرت اونها باشم و طبق میل اونها رفتار کنم و بهشون بنازم تا در زندگیم پشت خودم رو خالی نکنم .فکر میکردم اگر جایی از زندگیم با همسرم یا کسان دیگه به مشکل برخوردم این برادرانم هستند که از من دفاع میکنند.

    در شرک مطلق به سر میبردم .

    با یاری رب العالمین روز ب روز چشم امیدم از آدمها قطع شد و فهمیدم که باید چشم امیدم فقط و فقط به خدا باشه و بس.

    چون همه مخلوقات خدا هستیم و سراسر نیازمند او.

    اوست یکتای لا شریک و صمد .

    بقیه چکاربرای من میتونند انجام بدن که خدا نمیتونه .

    هر وقت قدرت رو دادم دست کسی غیر از خداوند آنچنان از سمت اون کس ضربه خوردم و آنچنان در حساسترین لحظه پشتم رو خالی کرد که نگو .

    ولی همین هم جای بسیار شکر داره .چون وقتی خواسته ای در من شکل میگیره بهم یادآور میشه که زهرا خانم اگر چشم امیدت فقط و فقط به خدا باشه نه آدما یا وسیله ها ، خداوند قادر خودش بهترینهاشو برات میفرسته که تو به ساده‌ترین و زیباترین و عزتمندانه ترین حالت به خواسته ات برسی .

    اما باور به قدرت ژنتیک یا موسیقی یا فنگ شویی یا سابلیمینال ….هم شرک هست خیلی برام تازگی داشت و اصلا بهش فکر نکرده بودم و چقدر شرک ابعاد زیادی میتونه داشته باشه در حقیقت اینها همه وجود دارند برای رشد و کمال من و اینکه من یک زندگی عالی رو تجربه کنم ولی نکته اینجاست

    نباید قدرت رو بدم دست اینها .قدرت مطلقا از آنِ خداست و لا غیر .

    و قادر یکتا قدرت خلق واقعیات رو به آدمها داده و اصلا ما رو آفریده برای تجلی گنجها و صفات خودش .بنابراین من به جای اینکه قدرت و اعتبار رو بدم به آدمها یا وسایل قدرت رو بدم به دستان قادر مطلق و به هدایتهاش عمل کنم.و در نهایت فلاحت و آرامش زندگی خودم رو بسازم .

    انشاالله هر لحظه در جاده توحید گام بردارم و هدایت بشم و از خداوند حکیم یاری میخوام دراین مسیر.

    از همگی متشکرم بابت انرژیهای ناب تون که ارسال میکنید.

    خدا نگهدارتون باشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    به نام خدا

    سلام به روح پاکتون.

    در مورد سوالات این فایل ،ازبین تجربه های زیادی که دارم میخوام یکیشو بنویسم:

    در ابتدای شیوع بیماری پندمیک اواخر سال 98 ،با توجه به حساسیتهای جامعه و رسانه ها و جوی که حاکم شده بود، منم مثل تمام افراد زندگیم باورکردم که خطر در کمینه و ممکنه برای هرکسی اتفاق بیوفته بنابراین برطبق دستورالعملهای وزارت بهداشت شروع کردم به انجام اونها بصورت افراطی!! یعنی روزی دوسه بار یا بیشتر ضدعفونی کردن خونه و دستگیره های درها ،سرویس های بهداشتی ،مواد غذایی مثل میوه ها و سبزی ها حتی پول ! و کلی کارای دیگه و همینطور تو شغلم که مسئول ایمنی سه تا کارخونه بودم یکی از وظایفم آموزش و اطلاع رسانی به پرسنل، غربالگری پرسنل و چک کردن هرروزه وضعیت سلامتی اونها، نظارت بر اجرای صحیح دستورالعملها و کلی کارای دیگه بود که تمام توجهاتم رو به سمت پیشگیری از این بیماری هدایت میکرد.

    خلاصه یکی دوماهی از شروع پندمیک میگذشت و من همچنان درگیر مسائل بهداشتی بودم که واقعا کلافه ام کرده بود چون زندگی رو سخت گرفته بودم و باخودم میگفتم مگه میشه اینجوری زندگی کرد ؟ خدایا میخوام راحت باشم کمکم کن.

    تو همون روزا مقاله ای معتبر به دستم رسید که دانشمندان امریکایی ثابت کرده بودند بیماری پندمیک مسئله مهمی نیست و ممکنه دراثر وسواس و رعایت بیش از حد بهداشت، افراد دچار عارضه های بیشتری بشن و سیستم ایمنی ضعیف میشه مقاله ای که خوندم موهبتی از سمت خداوند بود که باورای مثبتی بهم داد الان یادم نمیاد دقیقا چه چیزایی نوشته بود اما بیشتر از ژنتیک و ژنهای انسان و یادآوری قدرت انسان در مقابل انواع و اقسام بیماریها و….بود وقتی مقاله رو میخوندم قلبم آروم بود و مطالبش رو میپذیرفتم و بعد چندین بار خوندنش و یکمی تحقیق درمورد مطالبش، بیشتر قبولش کردم یعنی ذهن منطقیم کاملا پدیرفتش بنابراین تصمیم گرفتم باورم رو تغییر بدم و‌نگاهم رو به بیماری عوض کنم

    ‏من باور کردم سیستم دفاعی بدنم اجازه ورود هیچ ویروسی رو به بدن نمیده مگر اینکه خودم بخوام

    به محض تصمیم گرفتن حساسیتهام کم و‌کمتر شد

    زندگیمو به حالت قبل از پندمیک بردم

    درمورد بیماری سعی میکردم باکسی حرفی نزنم

    اخبارش رو دنبال نکردم و آرامشم رو به دست آوردم

    ولی تنها مسئله و دغدغه ام شغلم بود که توجهم رو به سمت بیماری میبرد و نمیتونستم ورودیامو کنترل کنم ، اما تاجایی که قدرت داشتم تلاشمو میکردم یعنی تصمیم گرفتم در آموزشام تغییر ایجاد کنم مثلِ اوایل پندمیک حساسیت نداشتم بنابراین جو روانی محیط کاری هرروز بهتر و بهتر میشد استرس پرسنل کمتر میشد من مسئولیتم رو کامل انجام میدادم اما بدون نگرانی بودم ولی تو اون سه تا کارخونه بزرگ ، خیلیا با صحبتهام و آرامشم مشکل داشتند و عقیده داشتند باید استرس وجود داشته باشه تا کارگرا دستورالعملها رو رعایت کنند وقتی مدیرکارخونه آرامشم رو میدید میگفت بیخیال نباش شوخی نیستا مسئله مرگ و زندگیه یک لحظه غفلت کنی یک عمر پشیمونی!!!

    و…….

    ‏من از مدتها قبل متوجه شده بودم که شغلم رو دوست ندارم ولی درزمان پندمیک خیلی برام واضحتر شد که باید تصمیمم رو جدی تر کنم بنابراین باایمان کامل و باور اینکه پول درآوردن ربطی به شرایط و بیماری نداره از شغلم استعفا دادم و با حس خوب و شجاعتی که پیدا کرده بودم زندگیمو ادامه دادم محدودیتی برای خودم ایجاد نکردم سراغ ماسک و دستکش و الکل نرفتم ،رفت و آمد و مسافرتم مثل قبل از پندمیک بود و ازین بابت خیلی خوشحالم که تصمیم گرفتم متفاوت از بقیه افراد اطرافم باشم خداروشکر من حتی در اوج پندمیک یک سرماخوردگی ساده هم نگرفتم.

    بلافاصله بعد از استعفادادنم از طریق دوستم به کار آنلاین و پردرآمدی هدایت شدم که پولش بیشتر از حقوق کارخانه بود

    وشرایطم خیلی راحت تر و ساده شد.

    تایمم آزاد شده بود ساعت کارم دست خودم بود بنابراین هرروز صبح زود و گاهی غروبا تنهایی کوه میرفتم به یکی از آرزوهام که دیدن طلوع و غروب خورشید از بالای کوه بود رسیدم

    با ترس تنهایی تونستم مقابله کنم با ترس تاریکی در طبیعت بودن مقابله کردم با ترس بیکار موندن مقابله کردم با ترس بیمارشدن مقابله کردم

    و کلی برکات دیگه بواسطه تغییر باورم ایجاد شده بود

    ‏ به کل این پروسه که نگاه میکنم خیلی رشدم داده فقط به این خاطر که به بیماری و عوامل بیرونی پر وبال ندادم به خدا ایمان داشتم و در مسیر توحید اندکی حرکت کردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    حسام فرهادی گفته:
    مدت عضویت: 2904 روز

    درود بر استاد عزیز و گرانقدرم و همه عزیزان

    من از دوران دبیرستان که یادمه علاقه ای به درس و مدرسه نداشتم و مدام دنبال معلم‌های سخت گیر آن دوران(دهه 70)میگشتم و میگفتم بلکه آنها کمک کنن تا من قبول بشم و هیچ وقت هم نشد

    رسیدیم به خدمت سربازی، دوستان و اطرافیان میگفتن خبر کن من هم آشنا دارم محل آموزش جای راحت باشی و بعد آن ادامه خدمتت رو هم جای خوب و نزدیک شهر خودت، منم روی حرف آنها حساب میکردم

    جوری شد که من بدترین و سخت ترین مرکز آموزش بودم بعد آموزش که تقسیم شدیم سخت ترین و دورترین جایی نسبت به شهر محل سکونتم محل خدمتم شد…

    بعد اینکه خدمت سربازی تموم شد رفتم برای گواهی نامه یکی از دوستان گفت تو فقط آیین نامه قبول بشو بعد قبض شر راپر اخت کن بیا امتحان شهری گفتم بابا من فقط پارک دوبل بلدم گفت اقاتو کارت نباشه فقط اسمت باشه، آقا ما اینکار را کردیم رفتیمشهری امتحان بدیم گفتم جناب سرهنگ فلانی گفتن دیشب پدرش فوت شد رفتن، گفتم خوب من که فیش پرداخت کردم بزار بشینم پشت فرمون بعد هم رد شدم که اشکال نداره، نشستم گفت برو پارک دوبل(فقط همین پارک بلد بودم) رفتم پارک دوبل گفت قبولی برو، این هم بگم از بقیه چند حالت رانندگی باید تست می‌گرفت، و آن موقع یکم آگاه شدم که قدرت دادن به غیر یعنی چه…

    شروع کردم به کار هر جا کنار یک آشنا فامیل کار می‌کردم و روش حساب میکردم شاید در کوتاه مدت پیشرفت میکرم اما در طولانی مدت به دلایلی آن اشنا که روش حساب میکردم و مهارت خودم را بالا می‌بردم به دلایلی میرفت و بچه‌هایی که زیر دست من بودن و روی شخصی حساب نمیکردن جوری پیشرفت میکردن که مسائلی کاری که من نمیدونستم از آنها سوال میکردم

    و دنیایی از مثال‌های ریز و درشتی که برام پیش امد که روی عوامل بیرون حساب میکردم و آنقدر زمین خوردم بیشتر از لحاظ شغلی و مالی که تا چندین سال توان بلند شدن نداشتم و الان جوری شده هر وقت روی کسی حساب نمیکنم، خودشون تماس میگیرن و پیشنهاد کاری میدن و اصرار میکنن بعد من اقدام میکنم، باز هم بعضی مواقع انگار فراموش میکنم

    و وسوسه میشم و باز روی عوامل بیرون حساب میکنم (البته خیلی کم) و واقعا دوست دارم این هم ریشه کن و به محض اینکه اتفاق بیفت سریعا کاتش کنم

    و از لحاظ ژنتیک من چندین بار اتفاق افتاده گفتن چون والدین فلان نقاط ضعف دارن بچه‌هاشون هم همینجور مثل خودشون میشن، اما من گشتم تو فامیل و اطرافیان( که البته کم هم بوده به علت باورهای غلط) دیدم عکسش اتفاق افتاده و من باورم رو تغییر دادم اما همچنان این باور برای بقیه هست…

    متشکرم بابت تمام نظرات دوستان و استاد عزیزم بابت طرح این سوال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    نگین سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 970 روز

    به نام خداوند جانمم که منو هدایت کرد به سمت این فایل

    سلام استاد عزیز تر از جان خداروشکر خداروشکر برای شنیدن این حرفا چقدر قشنگ من هدایت شدم چقدر تک تک این حرفا برای من بود چند روزی بود به این فکرمیکردم که چرا نتیجه ی تلاشام برای افزایش وزن در ظاهر دیده نمیشه چرا من وزنم بیشتر نمیشه به اندام دلخواهم نمی رسم و ذهنم پذیرفت که عاملش ژنتیک منه خیلی از چندسال قبل تو گوشم خونده بودن استعداد نداری تو ازاینایی هرچقدر بخوری چیزی بهت اضافه نمیشه و باور کرده بودم وقتی عاملش رو به کالری دریافتی و ورزش دادم با وجود خوردن وعده های سنگین من بازم نتیجه قابل مشاهده ای ندیدم خدای من چقدر من سپاسگذارتم چقدر زیبا منو هدایت کردی به این فایل من شرک ورزیدم قدرت ها رو به عامل ژنتیک و غذا و ورزش دادم چیزایی که چندین ساله علم به ما گفته ما اینارو باور کردیم و باورامونم همون چیزی رو بهمون نشون میدن که فکر میکنیم میخوام هر روز این فایل رو گوش بدم تا هر بار بهتر درک کنم که قدرت دادن به غیراز خدای یکتا یعنی چه کاش بیشتر بود و درمورد اینکه چه باورهایی بسازیم حرف میزدین انشالا در فایل دیگری درموردش صحبت کردین و منم هدایت میشم سپاسگذارم استاد از تک تک حرفاتون و خداوند عشقم و این منظره ی زیبا که خودم رو در اونجا تصور کردم دارم نفس عمیق میکشم و به زلالی رودخانه نگاه میکنم چقدر لذت بخشه چقدر آرامش بخشه انشالا خدا من رو هدایت میکنه به این مناظر زیبا اینو میدونم که هرروز باید رو خودم کار کنم و از گوش دادن به فایل غافل نشم در پناه خدا همه ی ما در اگاهی و آرامش باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    متین گفته:
    مدت عضویت: 777 روز

    سلام به استادِ عشق

    خدایا سپاسگزارم برای دیدن این فایل زیبا و پر از آگاهی

    خدایا چقدر پرادایس فوق العاده ست …

    چقدر با نور خورشید این برگا زیباتر میشن …

    چقدر آسمون دلبره…

    چقدر خورشید خانوم دلبری میکنه یکم میره لای ابرا و یکم میاد بیرون و نورش رو هدیه میکنه به زمین ..

    چقدر این خونه ی زیبا روی آب ، رویایی و بینظیره …

    چقدر استادم خوش تیپ و زیباست …

    خدایا شکرت برای این همه زیبایی…

    خدایا شکرت برای آشنا شدن با سایت استاد عباس منش اون هم ب صورت معجزه وار در زندگیم

    خدایا شکرت که من رو هدایت کردی به سمت این سایت پر از نور و عشق

    خدایا سپاسگزارم

    اولین کامنتی که من توی سایت میزارم

    حدودا یکسال پیش یکی از دوستانم که مدت کمی بود باهاش آشنا شده بودم سایت شمارو به من معرفی کرد

    اون زمان قطعا من در مدار این آگاهی های ناب نبودم

    و خیلی گذری به سایت نگاه کردم

    و دیگه چک نکردم…

    تا به الان حدود 1 ماهه که هر روز متعهدانه فایل های رایگان استاد رو میبینم

    و نمیدونم چطوری بگم

    خدایا چقدر تغییر …

    چقدر آرامش …

    و چقدر قدم به قدم همه چیز برام داره آشکار میشه

    به اندازه ی ظرفم …

    ذره ذره داره به وجودم اضافه میشه این آگاهی های ناب …

    خدایا ظرفم رو بزرگتر کن برای آگاهی های بیشتر …

    خدایا کاسه ی وجودم رو به حوض..

    و حوض رو به برکه ..

    و برکه رو به دریا ..

    و بعد دریا رو به اقیانوس تبدیل کن ..

    تا وجودم پر بشه از تو ‌‌‌ به لطف تو خدای قشنگم

    خدایا سپاسگزارم

    استاد عزیزم سپاسگزارم

    من از روز اولی که قدم توی این مسیر گذاشتم تغییرات رو توی زندگیم میبینم

    من اصلا آدم دست به قلم و اهل نوشتن نبودم هیچوقت

    و همیشه استرس میگرفتم ازینکه مطلبی حتی کوتاه و کوچیک بنویسم و کسی بخواد اون رو بخونه …

    اما از روزی که به لطف خدا با استادِ نور و عشق آشنا شدم

    توی این 30 روز که فایلای رایگان استادم رو دیدم دوتا دفتر پر کردم و هر روز برای خدای خودم مینویسم

    هم صبح مینویسم و سپاسگزاری میکنم هم شب

    و الان هم دارم اینجا مینویسم و این برای من معجزه س …

    من از روزی که فایل هارو شروع کردم هر روز از خدای خودم هدایت میخوام

    امروز از خدا خواستم که ذره ایی توحیدی تر از دیروزم باشم

    ذره ایی با ایمان تر

    ذره ایی شادتر

    ذره ایی تسلیم تر

    و ذره ایی توکلم بیشتر شه .‌‌..

    از خدا هر روز میخوام که ظرفم رو کمی بزرگتر کنه تا بتونم آگاهی های سایت رو دریافت کنم

    از خدا میخوام هر لحظه عاشق ترم کنه به مسیر نور و عشق و خدا چقدر زیبا میچینه ‌…چقدر زیبا ..‌‌

    وقتی امروز از خدا توحید خواستم هدایت شدم به حرفای نابی که باید میشنیدم از استادِ عشق

    و با شنیدن این فایل نورانی

    چقدر من امروز آگاه تر شدم که چقدر تمام عمرم مشرک بودم به خدای خودم

    من توی یه خانواده عصبی که پدر و مادرم همیشه با هم بحث میکردن بزرگ شدم و از بچگی شاهد خیلی مسائل بودم

    همیشه به خودم میگفتم چون من توی خانواده ی عصبی بزرگ شدم انقدر عصبانی هستم و قدرت رو میدادم به دوران کودکیم و این قدرت رو از خدای خودم میگرفتم …

    چقدر مشرک بودم

    همین دیروز از خدای خودم خواستم که خشم و عصبانیت رو در من ریشه کَن کنه

    (البته توی این یک ماه فقط دوبار برده ی خشمم شدم منی که هر لحظه عصبی بودم و خداروشکر میکنم که به لطف خدا کم شده و از بین خواهد رفت)

    من برای همه چیز توی این یک ماه به لطف خدا و با فایلای استادِ عشق یاد گرفتم همه چیز رو از خدای خودم بخوام

    وقتی ازدواج کردم و قیمت طلا و دلار رفت بالا همیشه میگفتم چون قیمتا رفته بالا ما نمیتونیم خونه بخریم و بخاطر شرایط جامعه نمیتونیم رشد کنیم …

    چقدر مشرک بودم که قدرت رو از خالقم میگرفتم و به غیر خدا میدادم …

    همیشه منتظر بودم کسی از خانواده همسر دستمون رو بگیره و کمکمون کنه که ما خونه بخریم …

    چقدر خجالت میکشم الان از خودم …

    وای خدای من

    چقدر مشرک بودم که منتظر کمک از غیر تو بودم…و نگاهم به دست بنده ت بود ..‌ کسی که تو خالقش هستی و من تورو ندیدم و چشم انتظار بنده ت بودم …

    وقتی توی ورزش آسیب دیدم و یکسال نتونستم ورزش کنم

    همیشه میگفتم این آسیب اجازه نمیده ورزش کنم

    سیاتیک باعث میشه دیگه نتونی مثل قبل ورزش کنی و چقدددررر مشرک بودم که قدرت رو از خدای خودم میگرفتم و به آسیبم توی ذهنم بیشتر از خدای خودم قدرت میدادم …

    این در حالیِ که توی این یک ماه براحتی ورزش کردم

    درصورتی که قبل از قرار گرفتن توی مسیر بارها تلاش کرده بودم برم باشگاه اما دردم اجازه نمیداد چون من بهش قدرت داده بودم … به غیر از خدا قدرت داده بودم….

    و من چقدر همیشه توی همه چیز مشرک بودم در هر لحظه از زندگیم …

    و الان کم کم دیدم داره باز میشه و دلیل خیییلی از مسائل زندگیم رو توی این یک ماه فهمیدم …

    استاد فایل های شما

    صحبتای شما

    خودِ مسیرِ زندگی شده برای من ..

    و انگار من اون گمشده ایی که همیشه دنبالش بودم رو پیدا کردم…

    و خدارو هر روز سپاسگزارم که الگویی مثل شما توی مسیر زندگیم قرار داد..

    خدایا شکرت

    خیلی حرفا دارم برای نوشتن

    باورم نمیشه که دارم مینویسم به لطف خدا و اصلا من نمینویسم

    خداست که میگه و من مینویسم …

    و نمیتونم باور کنم که من هرچه در لحظه از خدا میخوام بهم میبخشه

    شادی خواستم

    و من امروز شادترم

    توحید خواستم

    و امروز درکم از توحید بیشتر شده حتی اگر قطره ایی باشه

    ایمان خواستم

    و من امروز ایمانم بیشتر شده حتی اگر اندک باشه…

    من امروز ریشه ی خیلی از مسائل رو فهمیدم و فهمیدم که شرک من سد شده توی زندگیم که راه ورود نعمت هارو بسته بود ….

    وگرنه که نعمت های خداوند همیشه جاریه …

    همین ها برای من یعنی پیشرفت…

    یعنی رشد ..

    یعنی مثل قبل نبودن …

    یعنی من دیگه اون دختر سابق نیستم و حتی خیلی کم به لطف خدای مهربونم رشد کردم

    استاد شما نمیدونید من چقددررررر آدم منفی نگر و منفی بودم در کل زندگیم

    و این یک ماه

    من اصلا باورم نمیشه که دیگه اصلا اون دیدگاه های محدود کننده رو ندارم به زندگیم …

    و من چقدر جای رشد و پیشرفت دارم

    چقدر هر روز تشنه تر میشم

    قشنگی این راه به اینه که انتها نداره و میتونم تا بینهایت رشد کنم و من اینو از خدای خودم میخوام …

    چون جز خدا کسی نمیتونه من رو ثابت قدم در این مسیر نگه داره

    میخوام سپاسگزاری کنم از خدای قشنگ و نازم چون در این لحظه سرشارم از حس سپاسگزاری

    سپاسگزاری کنم از استاد بینظیرم

    استاد شما بینظیرترین انسانی هستید که من توی زندگیم میتونستم بشناسم

    چقدر دارم ازتون یاد میگیرم به لطف خدا

    خدایا سپاسگزارم….

    سپاسگزارم ازتون برای انتقال این آگاهی های ناب که نمیشه روش قیمت گذاشت اما شما رایگان در اختیارمون گذاشتین‌‌‌‌…

    سپاسگزاری میکنم از همه ی دوستانی که توی مسیرن و به کمک هم به لطف خدا و با راهنمایی های استاد جهان رو جای قشنگتری برای زندگی میکنن

    اولین کامنتم در سایت استادم

    بالاخره تونستم

    خدایا شکرت …

    به لطف خدا میخوام بزودی با دوره ی 12 قدم توی این مسیر پر قدرت تر قدم بزارم

    عاشقتم استاد

    عاشقانه هر روز فایلاتون رو میبینم

    و به لطف خدا توی این یک ماه کلا اینستاگرام و همه چیز رو گذاشتم کنار و تمام زندگیم شده سایت شما …

    دیدن زیبایی ها ..

    کار کردن روی خودم …

    خدایا شکرت …

    عاشقتونم

    متین ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    نفیسه کرمی گفته:
    مدت عضویت: 590 روز

    با سلام

    چقدر این جمله پیامبر فوق العاده است که شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه ای سیاه در دل تاریکی شب پنهان است و واقعا همین طوراست به قول شما همه برای ما خدا هستند الا خدا دقیقا در جایی که فکرش را نمیکنی یک فکر شرک آلود در ذهنت جا خوش میکنه دیشب مهمانی بودم و یک دفعه امروز به‌یاد دیشب افتادم و متوجه شدم یک لحظه و نا خودآگاه در ذهنم از کسی غیر از خدا چیزی میخواستم و خدارو شاکر هستم که توانستم این مسئله را شناسایی کنم و دوباره باور درست را جایگزین کنم .

    بعد از آشنایی با شما دلم آرام شده و دیگری نمی‌ترسم در شغلی بودم که اصلا دوستش نداشتم و فقط به خاطر حقوق نا چیزش تحملش میکردم و تمام مدت احساس بد و احساس حقارت میکردم و دائما ذهنم به من می‌گفت تو با ارزش هستی و از شما شنیدم که گفتین بچه ها چیزی را تحمل نکنید و قدرت و با خوشحالی و امید به خدا اومدم بیرون و هیچ اتفاق بدی برایم نیفتاد و واقعا خودم را تحسین کردم و باور دارم شغل مناسبی را پیدا میکنم خدا به بینهایت روش و از بینهایت دستانش به من کمک میکنه و چقدر این جمله شما آرامش بخشه که هیچ عامل بیرونی در زندگی ما تاثیر نداره شما الگوی توحیدی من هستین و همیشه از خدا میخواهم قلب من هم مثل قلب شما خانه خدا بشود

    از شما سپاسگزارم

    ثروت و سلامت و سعادت همراه همیشگی شما و دوستان عزیزم باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2167 روز

    همیشه از خدا بهترینها را خواستم بعد ناخودآگاه که من خبر نداشتم و نمی دونستم خداوند من را در مسیری قرار داده و می دهد که افراد بزرگ هستند افراد قوی هستند

    من میگم که خدایا من به تو ایمان دارم و بهترینها را از تو می خواهم همچنان

    اما وقتی با این گونه افراد روبرو می،شوم نباید کم بیارم . باید اینها را الگو برای خودم قرار بدهم و این را نتیجه ی اون ایمان به خداوندی بدونم که ازش خواستم

    دیدن این افراد و هم مداری با این افراد نتیجه دلسپاری به خداوند است

    یعنی از سطحی نگاه کردن بیرون اومدنه

    یعنی وجود جانشینان خداوند را روی زمین دیدنه

    یعنی اینها هست

    اینها وجود دارد

    تا وقتی که من بخواهم هست و من می بینم و در مدارش قرار می گیرم

    هر چی داریم از خداوند است تا وقتی که بگیم این آدمه این رییسه این همسایه این دوسته این کار را کرد برام

    مثلا می گیم چه به موقع رسید آره اون به موقع رسید ممنونیم ازش اما اعتبارش از می بود ؟؟ اگر از خدا می دونی پس بیشتر بهم داده میشه ولی اگر ندونی و عامل را به عوامل بیرونی بدهی دوباره سقوط است

    حالا من می خواهم سقوط نکنم ؟ باید حرکت کنم . خودم را وارد چالش های جدید کنم . کدهای خوب را برای خودم بنویسم که سر دسته ی تمام کدها توحید توحید توحید است

    هر وی بگیم کن گفتیم چون خیلی پنهانه

    خود خدا باید بهمون بگه وگرنه که من بنده چیزی نیستم در برابر علم ازلی خودش

    …….

    ‌………..

    …………..

    ادامه دارد قطعا …..

    سوره مبارکه شرح آیه 2…. و بار سنگین گناه را از تو دور داشتیم

    سوره مبارکه شرح آیه 8…. و بسوی خدای خود همیشه متوجه و مشتاق باش

    سوره مبارکه شمس آیه 29 … و شما کافران راه حق را نمی خواهید مگر خدای آفریننده ی عالم بخواهد

    الهی شکر برای تمام هدایت های امروز

    الهی شکر برای هدایت های هر لحظه ام

    الهی شکر برای خودشناسی حتی به اندازه‌ی یک ارزن

    الهی شکر برای تمام داشته هام

    الهی شکر برای بودن در این جا در این سایت خوب و عالی

    الهی شکر که من خدا را دارم

    الهی شکر برای درک بیشتر

    الهی شکر برای درک بهتر مفاهیم

    …‌‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2321 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربانم

    سلام به خانواده ی توحیدیم استاد عزیزم،مریم جانم وتک تک دوستانم

    نشانه امروزم

    شرک نقطه مقابل توحید

    شرک یعنی قدرت دادن به عوامل بیرونی

    تنها گناهی که خداوند نمیبخشه شرک هستش

    خداجونم کمکم کن به عوامل بیرونی قدرت ندم

    خداجونم کمکم کن قدرت شکرگزاریت رو داشته باشم وتنها تورو بپرستم وتنها از تو یاری بجویم.

    خداجونم سپاسگزارم که این آگاهی ها رو دریافت کردم خداجونم سپاسگزارم از تاریکی که در زندگیم برا خودم ساخته بودم نجاتم دادی ونور هدایت رو به قلبم رسوندی وهدایتم کرد ومعنی واقعی توحید رو درک کردم واز گمراهی نجاتم دادی.

    خداجونم سپاسگزارم سعادت حضور دراین مسیر الهی رو بهم دادی خداجونم سپاسگزارم این درک وآگاهی رو بهم دادی تا قدرت وتوانایی رو از عوامل بیرونی بگیرم وبه خودت بدم ونتیجه هاش هم در زندگیم دریافت کنم

    خداجونم سپاسگزارم بخاطر مسیر توحیدی که بهش هدایت شدم خداجونم سپاسگزارم به خاطر آرامش قلبی که دارم

    خداجونم سپاسگزارم به خاطراحساس خوب وعالی که دارم

    خداجونم سپاسگزارم بخاطر امید وانگیزه وایمانی که بهم دادی برای حرکت کردن ورشد وپیشرفت کردن

    سپاسگزارم بخاطر حال خوبم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 824 روز

    به نام انرژی معجزه‌کننده و قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیک‌تر است و به خوشبختی، آرامش، آسایش، آزادی، سلامتی، ثروتمندی، داشتن زندگی سرشار از عشق و راستی و درستی و وفاداری و تجربه لذت‌های شیرین، ناب و وصف‌نشدنی، بیشتر از خودم مشتاق و مصر است

    به نام سیستم قانونمندی که جهانی زیبا، سرشار از نعمت و فرصت و ثروت و برکت و فراوانی و آدم‌های خوب و هر چیز خوبی را به بی‌نهایت مقدار خلق کرده

    و من را نیز از ابتدای تولد، موجودی بسیار ارزشمند و بالیاقت آفریده، که لیاقت تجربه بهترین نوع زندگی و بهره‌مندی از تمام نعمت‌هایش را دارم

    و همچنین من را به‌واسطه افکار و باورهایم، خالق زندگی خودم قرار داده، تا بتوانم از راه‌های آسان و لذت‌بخش به تمام خواسته‌ها، آرزوها و شرایط دلخواه و ایده‌آلم برسم

    به نام خدای غفور و رحیمی که من را بسیار دوست دارد، هر لحظه در حال هدایت من است، می‌خواهد که چرخ زندگی برای من روان بچرخد و تمام رویاهایم به تجربه زندگیم تبدیل شوند.

    سلام به تمام نعمت‌ها، خوبی‌ها، زیبایی‌ها و همه آدم‌های خوب جهان

    —————————————————————————————————————————————————————————————————————-

    شرک مساوی است با قدرت دادن به عوامل بیرونی است.

    از اونجایی که دانشمندان هر روز ی چیزی می‌گن، من باید به دنبال افکار و باورهای قدرتمندکننده باشم.

    من باید مراقب چیزهایی که می‌پذیرم، باور می‌کنم و به خورد مغزم می‌دم باشم؛ یعنی هر چیزی رو به راحتی نپذیرم چون ممکنه شرک باشه.

    همونطور که وقتی می‌رم میوه‌فروشی، میوه‌های سالم رو انتخاب می‌کنم نه هر چیزی که دم دستم میاد، من باید این حساسیت رو روی انتخاب ورودی‌های ذهنم هم داشته باشم؛ یعنی مراقب این باشم که چه چیزهایی رو قرارِ ببینم، بشنوم و یا بپذیرم.

    من باید مراقب ورودی‌های ذهنم باشم؛ برای مثال، نباید به اخبار یا حرف‌هایی گوش بدم که قدرت رو از من می‌گیرن.

    بنابراین:

    من مراقب ورودی‌های ذهنم هستم و باورهای قدرتمندکننده‌‌ای رو برای خودم می‌سازم؛ باورهایی که قدرت تغییر شرایط زندگیم رو (به‌گونه‌ای که کیفیتش بیشتر بشه) فقط و فقط به وجود خودم می‌دن.

    چون عوامل بیرونی در تعیین چگونگی شرایط زندگی من دخالتی ندارند و فقط و فقط افکار و باورهای صحیح و قدرتمندکننده‌ خودم، این توانایی رو به خودِ خودِ من می‌دن.

    یعنی همه چیز همونطور که من می‌خوام تغییر می‌کنه، اگر و تنها اگر به چیزهای زیر باور داشته باشم:

    قدرت ذهن

    کانون توجه

    افکار و باورهای قدرتمندکننده

    احساس خوب

    جهان به فرکانس‌ها و افکار من پاسخ می‌ده و اونها را به شکل آدم‌ها، اتفاقات، ایده‌ها، موقعیت‌ها و… وارد زندگیم می‌کنه.

    یعنی هر چیزی که در زندگی دارم دریافت می‌کنم، آینه تمام‌نمای باورهای خودمه؛ بنابراین باز هم به اهمیت این موضوع که باید مراقب ورودی‌های ذهنم، کانون توجه، افکار و باورهام باشم، پی می‌برم.

    مهمه که حواسم باشه، هر باوری که قدرت رو از من می‌گیره و می‌ده به عوامل بیرونی رو اصلا باور نکنم؛ حتی اگر افراد زیادی مثل دانشمندان اون باور رو دارن و همش تکرارش می‌کنن.

    مهم اینه که من بیام قدرت را تماما به خداوند بزرگ و هدایت‌گری که تمام جهان رو خلق کرده بدم.

    و یادم بمونه که به خواست و اراده همین خدای قدرتمند و بخشنده، هر چیزی رو که من باور کنم، قطعا اتفاق می‌افته؛ بله، هر چیزی که من‌ باور می‌کنم قطعا اتفاق می‌افته.

    —————————————————————————————————————————————————————————————————————-

    خدایا برای اینکه امروز هم من رو به سمت زندگی بهتر و شرایط دلخواهم هدایت کردی، هزاران بار تو را سپاس.

    خدایا من آمادگی دریافت برکات، نعمات، هدایت‌ها و هر چیز خوبی که از جانب تو بخواد به من برسه رو دارم و پیشاپیش برای همه اونها ازت ممنونم.

    خدایا برای تمام نعمت‌های کوچیک و بزرگی که از اولین روز زندگیم تا لحظه کنونی به من دادی و در آینده نزدیک باز هم خواهی، تو را سپاس.

    خدایا ممنون که خوشبخت بودن و ثروتمند بودن رو روند طبیعی زندگی من قرار دادی؛ خدایا ممنون که من رو از بدو تولد ارزشمند آفریدی.

    خدایا ممنون که قراره زندگی عاشقانه فوق‌العاده رویایی و پاک و نابی رو تجربه کنم؛

    خدایا ممنون که قراره نقشی در گسترش این جهان زیبا داشته باشم؛

    خدایا ممنون که قراره اثر خوبی از خودم به جا بزارم؛

    خدایا ممنون که قراره آخر کار وقتی وقتش می‌رسه، هم من از خودم خیلی راضی باشم و هم تو از من خیلی بیشتر راضی باشی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: