اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت - صفحه 1

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1896 روز

    سلام ودرود فراوان من برشما استاد عزیزم

    میخوام در مورد تجربیاتم در دوران پاندمیک براتون بگم البته قبلا هم کامنتی درموردش نوشتم ک مربوط به ی بخش کوچیکی از تجربیات کاریم بود

    برمیگردم به زمانی که پاندمیک در ایران ب راه افتاد و حسابی ترس و وحشت برای خیلیا ب راه انداخت نتایج کاملا متفاوتی که هرکدوم از اعضای خانواده ام در دوران پاندمیک با توجه به فرکانس هامون و کانون توجه مون گرفتیم و صحبت هایی که تو خانواده میشد من برای خودم ی فرصت میدونستم و دوست داشتم واکنش مردمو ببینم چون یجورایی به کارمم مربوط میشد و حجم کارم افزایش پیدا میکرد وبا افراد بیشتر و گروه های مختلفی از جامعه ارتباط میگرفتیم و همکاری میکردیم و ب مراتب درامدم هم بیشتر میشد و بابت شیفت های کاری پاداش خوبی برامون

    درنظر گرفته میشد این خبری بود بهم داده شده بود و من راستش خوشحال شدم از تنوع ای که تو کارم ایجاد میشد و منتظر شروع شیفت بودم

    این پاندمیک باعث شد من ذهنم درگیر تجربیاتی ک مشتاقانه منتظرش بودم رو تجسم کنم و درموردش فکر کنم و البته ب دوبرابر شدن درامدم

    واکنش برادر عزیزم وقتی که دوستش مبتلا به این بیماری شد ترس و اضطراب بود برادر من رستوران داشت و این اخبار ها براش وحشتناک بود بخصوص زمانی ک متوجه شد مدتی نامعلوم باید رستوران رو تعطیل کنه و هرروز عصبی تر میشد و نگران تر و بیشتر پیگیر اخبار میشد ماهم هرچی میگفتیم که عزیز من نگران نباش بلاخره اینم میگذره اما فایده ای نداشت و هرروز بیشتر غرق در افکار منفی میشد اتفاقی ک افتاد مبتلا به همین بیماری شد و برادر عزیزم از بین ما رفت در کمتر از دو روز

    حالا علاوه بر پاندمیک یه اتفاق جدید وارد زندگیمون شد نمیخوام بیشتر ازین درموردش بگم حتما میتونید تصور کنید حال و هوای خونه ی مارو

    خداروشکر میکنم استاد من تو اون دوران با شما اشنا شدم و مدام فایل های شمارو گوش میدادم و کار میکردم و خودمو از فضای خونه دور میکردم سخت بود کنترل ذهن خیلی هم سخت بود اما بلاخره تونستم من تو خانواده خودمو از پرتگاه نجات دادم

    بقیه خانواده ام چه نتایجی گرفتن؟

    پدرم در کمتر از شش ماه بعد از ماجرای برادرم نتونست از غم عمیق و ناامیدی هاش حتی ذره ای کمتر کنه و هرروز از لحاظ جسمی ضعیف تر میشد اینم بگم پدرم هیچ بیماری ای قبلا نداشتن اما در کمال ناباوری از پا افتادن و بدون هیچ علت مشخص از بین ما رفتن

    مادرم به چندتا بیماری مبتلا شد و هرکدوم از اعضای خانواده ام دچار افسردگی و غم و ناراحتی شدن

    من میخوام بگم بعنوان تنها عضو در خانواده ام زندگیم هزار برابر تغییر کرد در جهت مثبت و رشد

    زندگی هممون تغییر کرد اما اونا در جهت غم و ناراحتی ها و اتفاقات منفی و تجربیات منفی

    استاد میدونم که شما حتما میدونید چقدر سخته دور شدن از عزیزی اونم بطور خیلی ناگهانی

    اما خدارو من توهمین اتفاقات پیدا کردم و در دل همین ماجراها یه روزی که خانواده ام داشتن غرق میشدن تو غم و ناامیدی ی فایل از شما یه قدرتی بهم داد که من الانم که بهش فکر میکنم نمیدونم اصلا چجوری شد اما نتیجه ش قدرت گرفتن من بود اونقدر قوی شدم که خودمم ی وقتایی متعجب بودم و برای خودمم جالب بود این قدرت از کجا میاد کارم بیشتر شد و درامدم بیشتر حالم هرروز بهتر میشد و نتایجم بهتر

    واکنش اطرافیانم به عملکرد و رفتارهای من که متفاوت از بقیه اعضاء خانواده ام بود ( چقدر تو راحت پذیرفتی، چطور تونستی کنار بیای، ناراحت نیستی، چطور تونستی با این همه اتفاقات بدی ک افتاد سرپا بشی و بری سرکار و… بماند ک ی سری حرفا هم اصلا مناسب نبود )

    خلاصه اینکه استاد قشنگم یه پاندمیک اومد و تو یه خانواده هرکدوم از ما نتیجه ای متفاوت گرفتیم

    حالا که بعد از مدت ها بهش فکر میکنم به خودم میگم چرا باید تا ی اتفاقی میفته که ب قول شما به ظاهر بده انقدر راحت خودمونو ببازیم و بیفتیم تو دام

    همه ی ما ی شرایط مساوی رو داشتیم اما افکار متفاوت و نتایج هم که کاملا مشخصه من الان خیلی قدرتمند و شاد و خوشبخت هستم و دارم از لحظه لحظه زندگیم لذت میبرم و تلاشم اینکه هرروز بهتر از روز قبلم فکر کنم و نتیجه ای بهتر بگیرم حالا الان بهتر درک میکنم قوانین بی نقص خداوند رو حالا هدف من اینکه هرروز بهتر از نسخه ی قبلم باشم و ازاین فرصتی که به من داده شده بهتر استفاده کنم

    نتایج هم هرروز داره بهتر میشه و من آسان میشم برای آسانی ها …

    سپاسگزارم از شما بخاطر هرکلامتون ک برای من هدایته …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 389 رای:
    • -
      ملورین گفته:
      مدت عضویت: 1813 روز

      سلام زهرا جانم

      چقدر شما محکم هستید و به یک نیروی قوی متصل هستید، در اون شرایطی که توصیف کردید کنترل ذهن بی نهایت سخت هست که شما دو تا از عزیزترین افراد خانواده رو از دست دادین اما باز هم شکرگزار بودید و هر چقدر هم که سخت بود باز از پس این ذهن چموش بر اومدید و واقعا تحسینتون میکنم و برای از دست دادن عزیزانتون ابراز تاسف میکنم اما قطعا جایگاهشون بهشت خداوند خواهد بود؛خداوند در طی مسیر همه ما را می آزماید تا حد لیاقتمان را به جهان عرضه کنیم و شما نهایت لیاقت را به جهان اثبات کردید بهتون تبریک میگم.

      عزیز دلم مطمئن باشید که با این قدرت ذهنی که دارید معجزات خداوند را پیش رو خواهید داشت و امیدوارم به زودی از موفقیت هاتون بیشتر برای ما بنویسید و ما هم بیشتر انگیزه بگیریم و لذت ببریم

      در پناه خداوند بهترین ها سهم قلب مهربونتون باشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      مصطفی شاه محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1158 روز

      زهرای عزیز سلام

      من واقعا و از صمیم قلبم تحسینت میکنم و تبریک میگم چقدر خوب و عالی روی خودت کار کردی و ذهنتو کنترل کردی و چه قدر در اون شرایط عالی و خوب موفق شدی و پیشرفت کردی .

      دقیقا همینه نگاه ما به اتفاقات و اینکه چه معنا و تاثیری که ما به اونا میدیم . همون اتفاق هم میافته .

      سپاسگزرام که فوق العاده نوشتی و برای ما با عشق از موفقیتهات به اشتراک گذاشتی.

      آرزوی بهترینها برات دارم

      در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1311 روز

      به نام هدایت الله

      سلام خدمت زهرا خانوم

      خیلی تبریک میگم وتجربه ای که شما گفتید بسیار با شجاعت محکم وبا ایمان توانستید از این آزمایش الاهی سربلند بیرون بیایید

      کنترل ذهن یعنی کنترل زندگی چیزی که شما توانسته آید از عهده آن خوب بر بیایید

      واقعا تبریک میگم به شما به خاطر باورهای درست زندگی تان امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق شاد سلامت وسعادتمند باشید انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1941 روز

      سلام زهرا خانم

      واقعا تحسین برانگیز هست

      واقعا شجاعت میخواد

      واقعا یک قلب محکم میخواد

      واقعا یک ایمان قوی میخواد که در شرایط این چنینی خودتون رو نباخیتد و ادامه دادید به زندگی

      واقعا این کنترل ذهن از توکل و ایمان به خدا میاد

      چقدر خدا هم به شما افتخار می‌کنه

      بابت عزیزانتون واقعا متاسفم

      اما این تقوا و این کنترل ذهن پاداش های دیگه ای داره که قطعا در زندگیتون تا الان بهش رسیدید و همین حال خوب شما پاداش بزرگی هست

      تحسینتون میکنم خواهرم

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      احمد فردوسی گفته:
      مدت عضویت: 1475 روز

      سلام خانم صادقی

      واقعالذت بردم ازاین شهامت وکنترل ذهنتون وقتی دونفرازخانوادتون روازدست دادیدولی حالتونوخوب نگه داشتیدوبه قول قران خداوندبه شجاعان پاسخ میدهدوبه شمادادوزندگیتون داره هرروزازهرنظربهتروبهترمیشه به لطف الله مهربان

      احساس خوب اتفاقات خوب همش توهمین خلاصه میشه

      امیدوارم هرروزتون بهترازدیروزتون باشه ودریایی ازنعمت وثروت واردزندگیتون بشه

      شادوپیروزباشید

      احمدفردوسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      علی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1024 روز

      سلام به استاد عزیزم و همه دوستان فوق العاده سایت استادعباسمنش عزیز

      اومدم به خانم صادقی عزیز بگم دمت گرم دختر گل کاشتی چقد کیف کردم از کامنت زیباتون چقد نکته طلایی گفتید

      یه لحظه خودم جای شما قرار دادم

      اصلا نتونستم تصورش کنم

      الله اکبر

      شما چقد بزرگ بودید که این همه اتفاق نتونست شمارو زمین گیر کنه

      این یعنی تغییر کردن این یعنی نگاه خدا این یعنی تسلیم بودن در برابر پروردگار

      بهتون تبریک میگم بابت این همه کارهای بزرگی که انجام دادید و لطف کردید تو سایت استاد به اشتراک قرار دادید تا ما بتونیم یکم وسیع تر فکر کنیم یکم جدی تر کار کنیم اما یادتون نره که خداوند تو سوره انفطار میگه ان الابرار لفی نعیم

      قطعا نیکان در نعمت هستند

      شماهم یکی از این نیکان هستید

      آرزوی بهترین هارو دارم واستون

      هرجا هستید شاد و سبز و ثروتمند باشید خانم صادقی عزیز️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      آقای نیکو گفته:
      مدت عضویت: 3070 روز

      درود بر شما زهرای عزیز

      بهتون تبریک میگم که تونستید در چنین شرایطی تقوا تون رو نشون بدین و کنترل ذهن داشته باشین ، مطمئنا خداوند به صابرین پاداش عظیم رو عطا میکنه،

      خیلی از ماها با تضادهای خیلی کوچیک دچار نجواهای شیطان میشیم و به دام میفتیم و به زمین و زمان ناسزا میگیم و نتایج بد رو برای خودمون ادامه دار میکنیم،

      در چنین شرایطی با نگه داشتن غم به خودمون و اطرافیانمون ضربه میزنیم .

      خداوند رو شکر میکنم که همراهان و دوستانی در این سایت دارم مثل شما که ایمان خودتون رو در بزرگترین امتحانات الهی نشون دادین .

      امیدوارم که هر آنچه در زندگی میخواین بهش برسین

      شما لایق بهترین ها هستین

      در پایان تشکر میکنم از شما که تجربه تون رو به اشتراک گذاشتین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مینا مارکارادی گفته:
      مدت عضویت: 1460 روز

      با سلام به زهرای عزیزم امیدوارم هر لحظه از زندگی شاد پر انرژی باشی واقعا تحسین کردم شمارا برای این قدرتی که به واسطه صحبت های استاد عزیز به دست اوردی منم مثل شما صحبت های استاد جان توانستم با رفتن مادرم در همین دوران پندمیک بسیار بسیار قوی وبا احساس خوب کنار بیام نتیجه ای که با باقی اعضای خانوادم کاملا متفاوت بود و هنوزم هست من در روزهای اول رفتن مادرم لحظه های ناب با خودم و خدای خودم ساختم که فکر کردن به ان بی نهایت حس شادی و خوبی بهم میده خداروصدهزار مرتبه شکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1216 روز

      سلام به زهرا خانوم عزیز

      چقدر تحسنتون میکنم بابت کنترل ذهنتون توی اون شرایط

      و چقدر برای من درس داشت که میشه توی یه همچین شرایطی به این حد از قدرت رسید و اینطور نتیجه گرفت

      از خدا براتون ارزوی بهترینها رو دارم و عاشقانه پیگیر نتایجتون هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      بهجت مشفق گفته:
      مدت عضویت: 1725 روز

      دوست عزیزم

      زهرای نازنین

      درود بر شما

      چقدر خوب با این مسائل که میتونه هر انسانی رو خورد کنه، کنار اومدی و تونستی تو اون شرایط بسیار بسیار سخت خانوادگی نیمه پر لیوان رو ببینی و به مسائل مثبت توجه کنی.

      هزاران آفرین دختر

      تبریک میگم بهت

      اینجاست که راه کسایی که فقط حرف میزنن و عمل نمیکنن با راه افرای مثل تو جدا میشه که در اون شرایط و در عمل اثبات کردی که میشه با نوع نگرش و توجه به نکات مثبت از دل هر اتفاق بظاهر بدی نتیجه کاملا متفاوتی گرفت.

      چقدر این کامنت شما برای من درس داشت.

      امیدوارم منم بتونم تو شرایط بظاهر بد مثل شما واکنش نشون بدم.

      بقول استاد مرگ طبیعت ترین اتفاق تو این جهان مادی هست و هیچ کسی نبوده که عمر ابدی داشته باشه. همه ما میریم یکی زودتر یکی دیرتر

      و چقدر خوبه که انسان به درجه ای از رشد و تکامل برسه که با مرگ عزیز ترین افراد زندگیش، همه دنیا رو واسه خودش نابود و تیره و تار نکنه.

      من هر روز از خدای خوبم میخوام که ترس مرگ عزیزانم رو از دلم و از اعماق وجودم پاک کنه و با کم رنگ تر کنه و انقدر بهم صبر بده و روحم رو بزرگ کنه که بتونم مثل شما، در این شرایط، استوار، قوی و قدرتمند باشم و ظرف وجودم از غم تحمل مرگ عزیزانم بسیار بزرگتر بشه و هر روز بهتر از دیروزم بشم.

      ممنونم دوست عزیزم که این تجارب بسیار ارزشمند رو با ما به اشتراک گذاشتی.

      من کامنت شما رو ذخیره میکنم که همواره درس هاش رو بخاطر داشته باشم.

      شاد و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      امیرحسین طالبی گفته:
      مدت عضویت: 1459 روز

      سلام با خواندن کامنتتون حس خوبی گرفتم و اینکه من الان در استانه رفتن به خئمت سربازی هستم و این خدمت از این جهت که شغلی که 3 ساله دارم براش وقت میزارم رو با چالش رو به رو میکنه . باخواندن کامنت شما به این نتیجه رسیدم که فارق از اینکه افرادی که میرن خدمت سربازی و ممکنه به هیچ کاری نرسن . من میتونم با کنترل افکارم و کنترل وردی های ذهنم نتایج متفاوتی بگیرم میتونم با دیدن افرادی که در این دوران خدمت سربازی نه تنها خدمت کردن بلکه در همه جوانب زندگیشون رشد کرده کماکان که تعدادشون هم کم نیست .

      این افراد ببینم و باور سازی بشه

      و مورد بعدی این که اگر توکل داشته باشی به این که وقتی من روی خودم کار میکنم فقط خیر برکت وارد زندگیم میشه

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      احسان شهرکی گفته:
      مدت عضویت: 853 روز

      ب نام رب العالمین

      سلام ب همه

      درود بر شما زهرا خانم خیلی خوشحالم ک انقدر قوی شدین و تو شرایط سخت تونستین ذهنتون رو کنترل کنید

      بهت افتخار میکنم دوست هم فرکانسی

      اونجایی ک گفتی خدارو تو همین اتفاقات پیدا کردم اشکم بند نمیاد

      وقتی توکلت ب خدا باشه همین میشه نتیجش

      وقتی حرفای استاد عزیزم رو اجرا کنیم همین میشه نتیجش

      موفق باشید ‌

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      پوریاکاتبی گفته:
      مدت عضویت: 1244 روز

      بنام نامی یزدان

      وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ

      به شکیبایان نوید ده

      همانان که چون پیشامد ناگوارى به آنان برسد مى گویند: ما از آنِ خداییم و به سوى او بازمى گردیم.

      خانوم صادقی بزرگوار بی نهایت شما رو تحسین میکنم که این چنین معنای آیات سوره بقره رو اجرا کردین و در عمل بمن و امثال من ثابت کردین که میشود از دل یه تضاد برای خودت موهبت بکشی بیرون و پیش خودت و خدای خودت سربلند باشی

      من خودم چندروز تو کسب و کارم به مشکل خوردم و همش نجوا ها میومدن و بهم میگفتن کارت تموم شد دیگه نمیتونی از جات بلند بشی این همه رو ذهنت کار کردی اینم نتیجت و واقعا کنترل ذهن کار سختیه تو شرایط نادلخواه ولی دیشب از خدا خواستم منو هدایت کنه تا ازین آزمایش سربلند بیام بیرون وقتی این فایل دیدم کلی آروم شدم و امروز هم کامنت شما بمن این رو فهموند که میشود از دل تضاد های بظاهر بزرگتر هم سربلند و پیروز بیایم بیرون واقعا ایمان و صبوری و توکل شما برای من قابل ستایش هستش و امیدوارم در این مسیر الهی همواره زیبایی ها و لذت ها نصیبتون بشه و این داستان رفتن ها به هر شکلی برای هممون یک روزی پیش خواهد اومد و ما اینجا مهمان هستیم

      امیدوارم که من هم مثه شما بتونم کوله بار اعمالمو سنگین و پر بار کنم

      در پناه حق سلامت باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      آمنه آل بو طرفی گفته:
      مدت عضویت: 1824 روز

      سلام به شما دوست عزیزم

      واقعا از ته دلم تحسینتون میکنم بابت این کنترل ذهن و دیدگاه مثبتی که به اتفاقاتی که واقعا شهامت میخواد که بتونی تحمل کنی و وارد این غم و اندوه نشی

      و خدا را هزاران بار شاکرم که هر لحظه ما را هدایت میکنه و ما را به حال خودمون رها نکرده

      و از خداوند بزرگ موفقیتهای بیشتر و کنترل ذهن بیشتر در جهت احساس عالی تر را برای شما خواستارم

      استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان بسیار سپاسگزارم که شما در زندگیم حضور دارید

      عاشقتونم بسیار زیاد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حمید طاهریان گفته:
      مدت عضویت: 1077 روز

      سلام زهرای عزیز

      واقعا تحسینتون میکنم که آنقدر قوی هستید و بسیار عالی ذهنتون رو کنترل کردید.

      چقدر شما محکم هستید در اون شرایط که توصیف کردید کنترل ذهن کار بسیار دشواری هست اما شما با وصل بودن به نیروی قوی خداوند موفق شدید.

      از شما ممنونم که موفقیت های خودتون رو با ما به اشترک گذاشتید.

      از صمیم قلب براتون بهترین ها رو آرزو میکنم و منتظر موفقیت های روز افزون شما هستیم .

      در پناه خداوند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      پویا حقایقی گفته:
      مدت عضویت: 3852 روز

      سلام خانم صادقی عزیز

      واقعا لذت بردم از کامنت فوق العاده تون …تبریک میگم بهتون که انقدر کنترل ذهن عالی رو داشتین و تونستین با این حجم از اتفاقات مسیر خودتون رو از خانوادتون جدا کنین و نتایج عالی رو بگیرین…

      همیشه توی مسیر رشد و پیشرفت بدرخشین…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهرانجفی گفته:
      مدت عضویت: 1562 روز

      زهرا ی عزیزم سلام

      کامنتت فوق العاده بی نظیربود.واقعابهت تبریک میگم که اینقدرتوانمندوقوی هستی وبه قوانین درست وبجاعمل میکنی که با ی همچین مسئله ای انقدرشجاعانه وعاقلانه برخوردمیکنی.

      حقیقتش منم طبق آموزه های استادوچندین استاددیگرنظرم خیلی نسبت به پدیده مرگ عوض شده وحس میکنم قدرتم هم درتحمل این اتفاق خیلی بیشترشده.البته که به قول معروف ازحرف تاعمل بسیاره.من به لطف واذن خداهنوز دربوته آزمایش عمل به آموخته هاقرارنگرفتم ولی انصافا شماخیلی درعمل عالی ظاهرشدیدونشون دادید که اصطلاحافقط لب دهان نیستیدوبه اون چیزی که هستیداعتقادداریدوانجامش هم میدید.

      حقیقتش من باخیلی هاراجع به پدیده مرگ واینکه بایدبپذیرنش چون بخشی اززندگی و…صحبت کردم ولی خیلی جالبه که مثل گذشته های خودم که حتی ازشنیدنش نفرت داشتم وحس بدی بهم دست میدادراضی به شنیدنش نیستن ومدام میگن خدانکنه خدانیاره اون روزو.کسیوقضاوت نمیکنم منم زمانی چون ناآگاه بودم ومرگ برام ناشناخته ودردناک بودوازقوانین چیزی نمیدونستم دقیقامثل همونا عمل میکردم.

      ازصمیم قلبم بهت افتخارکردم عزیزم که تونستی عالی به آموزه هاعمل کنی ونتایجی متفاوت ازسایرین بگیری.متاسفم بابت ازدست دادن عزیزانت وبیماری مادرمحترمت وبهت تسلیت میگم.مطمئنم بااین میزان ازشجاعت وبزرگی روحی که دروجودت هست هنوز خیلی قله های موفقیت زیادی سرراهته که موفق به فتحشون میشی.درپناه خداباشیدآمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      هستی گفته:
      مدت عضویت: 3575 روز

      زهرای عزیز بهت تبریک می گم ، چقدر تفاوت دیدگاهت رو خوب تونستی برامون توضیح بدی ، چقدر شجاعانه و باایمان تونستی روبرو بشی با اتفاقات ، خیلی برات خوشحالم ، من یه جمله ای رو هر روز تو ذهنم با خودم مرور می کنم ، بیدار شو قبل از اینکه با مرگ بیدار بشی ، هر روز تلاش می کنم آگاه تر از روز قبل بر قوانین خداوند بشم و خودم رو وارد فرکانس بالاتر بکنم ، برات ایمان ، سربلندی و خوشبختی در دنیا و آخرت می خوام عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Amin Iloon گفته:
      مدت عضویت: 893 روز

      افرین بهت زهرا جان – خدا قوت

      چقدر عالی تونستین حرکت کنین و ادامه بدین

      چقدر جسارت عالی میخواد که در ان شرایط ذهنت رو کنترل کنی وقتی که دو نفر از اعضای خانواده رفته پیش خدا ..

      پدر بزرگ من کرونا گرفت و کسی حاضر نبود که ببرتش بیمارستان – من بردمش بیمارستان و بعد از چند رو اودم خونه

      زن برادرم میگفت که نباید بیاد توسالن ما هم میگیرم – اخلاقش جوری شده بود که برادرم هم همکاری نمیکرد

      و شکر الله که توانستم به مدر بزرگم کمک کنم – براش غذا میبردم – ی مدت اوردمش تو اتاق خودم

      و الان هنوز که هنوزه پدر بزرگم پیشم هست – ارتباطش باهام خیلی عالی هست – همیشه تحسینم میکنه و میگه که باید ی عروس بی نظیر برات پیدا کنم..

      همین چند روز قبل سرما گرفته بود خودم بردمش دکتر و اوردمش الان ی کم سرفه دارم ولی جیزی نیست خوب میشه – انهم با داروی بی نظیر استاد ابلیمو و عسل…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        عارفه گفته:
        مدت عضویت: 1202 روز

        سلام محمد امین عزیز

        پسر همیشه فعال و در عمل. عملگرا

        آفرین داداش گلم که با ایمان واقعی به الله مثل بقیه نترسیدی و کمک ریون پدر بزرگت بودی بار دیگه بهت افتخار کردم

        مطمئن باش وقتی با خدا معامله کنی بی نهایت دستان خودش را برلی هدایت تو به سمتت روانه میکنه

        بهترین هارا برات آرزو میکنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سپیده سیف گفته:
      مدت عضویت: 914 روز

      سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان گل

      الان دقیقا ساعت00:50هست خدا انگاری بهم گفت برو توی سایت عباسمنش وکامنتهای این فایلی که گوش دادی رو بخون

      من همیشه ی خدا ترس از دست دادن عزیزانم رو داشتم که از وقتی وارد این سایت شدم خداروشکر کمتر شده ولی کاملا هنوز از بین نرفته.

      وقتی ما بچه ها کامت زهرا جان و حرفهای استادم جهت ابدی نبودن روابط ما به پدر وبچه و ….گوش میکنیم یکم آدم ترسش کمتر میشه.

      چقدر زهرا جان شما قوی بودین وهستین واقعا بهتون تبریک میگم که باورهای قشنگی توی وجودتون ایجاد کردین خداروشکر که از تجربیاتتون به ما گفتید تا ماهم باورهامون مستحکم تر بشه به وجود رب ومهربون بودنش وتنها نذاشتن بنده های باایمانشون مثل استاد گلم و شما خانم زیبا.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا راستروان گفته:
      مدت عضویت: 914 روز

      سلام زهراخانم عزیز، حرفاتون ارزنده و زیبا بود. خداروشکر که تونستید سربلند از این آزمون بیرون بیاید. واقعا آزمون سختی دادید .به یاد فایل معلولیت ذهنی استاد افتادم .درجا زدن و کم آوردن. چقدر این داستان تکرار میشه به شکل‌های مختلف برای ماادما، یکی شکست درکارافرینی،نتیجه نگرفتن در بچه اوردن، نتیجه درست و یقینی نگرفتن از زندگی زناشویی و رابطه‌ باانسان ها….. ان شاءالله همه سربلند بیرون بیایم.

      هرگز هرگز هرگز نباید به ترس هاباج داد. شجاعت خوشبختی میاره . اینجا سر اون ویروس میشه اثبات کرد ترس مساوی مرگ. مثل ام اس که سلول بدن به سلول خودی حمله ور میشه مثل آدمی که از ترس با دستان به سرش می‌کوبد. ترس آدم رو نابود میکنه .ان شاءالله شجاع بمانید هم شما هم تمام دوستان و به ترس ،روی خوش نشان ندهیم.

      ترس خیلی جاها بدترین دشمن انسانه.

      ممنون از شما و استاد عباسمنش و خانم شایسته ی مهربان.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمدرضا قناد باشی گفته:
      مدت عضویت: 772 روز

      سلام

      تسلیت میگم

      و از طرفی تبریک میگم

      به روحیه فوقالعاده شما

      آفرین که انقدر روی خودتون

      خوب کار گردید اینجاست

      که بعضی اتفاقات باعث رشد

      آدم ها و برای بعضی ها باعث از بین رفتن می‌شود این داستان شما پر از درس زندگی صبر و تغیر و تبدیل هست چقدر کنترل ذهن سخته توی این شرایط و چقدر خوبه که شما خودتون وابسته نبودید به پدر و برادرتان دست مریزاد آفرین به زهرا و زهراهای آینده واقعا من خودم تلنگر خوردم ممنونم از این همه شجاعت از این همه استقامت

      و از این همه توحید و از استاد و خانوم شایسته عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ملیحه نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1786 روز

      سلام ب زهرای عزیزم

      چه چهره زیبا و دلنشینی

      مشخصه 1 دختر قدرتمند و پرانرزی هستی

      خدا رحمت کنه پدر نازنینت رو

      و چقدرررر تحسین برانگیزی ک تو اون شرایط و اون وصع خانواده اون همه رشد کردی!!!

      چقدرررر تحسینت میکنم ک کنترل دهن رو عااالی انجام دادی و پداششو دریافت کردی

      تحسینت میکنم ک انقدرررررر زیبا در برابر تقدیر خداوند تسلیم بودی و ارام و پداش گرفتی.

      و این پاداش شایسته صابران است.

      و قطعا جایگاهی ک الان داری ایمانت.باورهات هززااررران برابر بیشتر شده

      و چقدرررر تحسینت میکنم

      و این دور برات کلیییی جیییععع و دست و هووورررااااا میکشم و تحسینت میکنم

      و بینهاااایت سپاسگدارم ک از نتلیجت برامون نوشتی و ایمانمون رو بیشتر کردی.

      در پناه الله یکتا

      شاد.خوشبخت.سعادتمند و ثروتمند باشی دختر زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فرزاد گفته:
      مدت عضویت: 1811 روز

      درود بر شما بانوی قدرتمند چقدر این جور کامنتا به من و مطمئنم کسایی که دنبال موفقیتن کمک میکنه و انگیزه میده برای ادامه دادن

      وقتی کامنت شمارو خوندم والان خودمو‌با شرایطی ک شما پشت سر گذاشتی مقایسه میکنم خیلی فاصله هست و شرایط من خیلی بهتر از اونموقع شماست ولی نمیدونم چرا دلسرد و ناامید شدم ،ولی الان ک کامنت شمارو خوندم چقدر امیدوارتر شدم

      واقعا از ته دل تحسینت میکنم و ارزو میکنم که در بالاترین مدار ممکن در همه جهات زندگی ببینمت چون ک تو لایق بهترینهایی دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زکیه لرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1726 روز

      سلام ب شما دوست عزیزم

      زهرجان

      خداروشکر میکنم ک هدایتم کرد ب کامنت سرشار از ایمان و آرامش شما

      خیییلی انرژی گرفتم برای ادامه ی مسیر

      خییلی تحسینتون میکنم

      ک تونستین کنترل ذهن کنید

      ادامه بدین و هرروز موفق تر بشین

      دمت گرررم عزیزم

      راستش خجالت کشیدم از خودم

      بخاطر تضاد کوچیکی ک منو بهم ریخته و شما اینقدر فرق العاده تونستین از پس این تضادهای ک هرکدومش آدمو از پا در میاره

      بربیایین

      بهتون افتخار میکنم عزیزم

      ان شاالله ک هرروز موفق تر بشین

      مرسی ک بهم این باور و دادین ک میشود در هر شرایطی کنترل ذهن کرد و موفق شد

      و پاداش های خداوند و دریافت کرد

      واینکه عاشقتممم

      ب خدای بزرگ میسپارمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محیا گفته:
    مدت عضویت: 1379 روز

    سلام و درود به استاد عزیزم و مریم جانم

    چقدر این فایل به موقع بود و چقدر من رو به یاد مسیری انداخت که طی این دو سال طی کردم

    نوع نگاه متفاوت من به مسائل بود که من رو از خانواده و از شهرم جدا کرد

    از 18 سالگی چیزی در قلبم بود که باعث شده بود به بعضی حرفها و نگرش های خانواده ،مذهب و شهرم شک کنم

    اما به دلیل ترسها هیچ وقت جراتی برای ابراز نظراتم نداشتم با وجود پدر ثروتمندم با مردی ازدواج کردم که از نظر مالی و از هر نظر دیگه در شرایط مشابهی نبودیم

    و بعد از ده سال زندگی مشترک و وجود دو فرزند تصمیم به مهاجرت گرفتم

    مهاجرتم به دلیل نداشتن کوچکترین درکی از قانون به شدت سخت و طاقت فرسا بود و مثل مثالی که توی فایل زدید من رو به مرض جنون و توهم و کابوسهای شبانه رسونده بود

    از طرفی دوری از خانواده و نداشتن دسترسی به فرزندانم به شدت من رو تحت فشار قرار داده بود

    قشنگ یادمه ؛ 12 فروردین سال گذشته زمانی که تنهایی و غریبی و فشارها برام به اوج رسیده بود ، با هدف از بین بردن خودم جلوی پنجره ی خونه ای که توش زندگی میکردم ایستادم و چشمهامو بستم

    تصمیمم خیلی جدی بود … و اونجا جلوی پنجره فقط یک چیز بهم الهام شد

    اونجا خدا به من گفت که اگر میخوای خودت رو بندازی پایین من خودم هلت میدم ….

    یک لحظه از جلوی پنجره اومدم عقب و یاد حرف استاد افتادم که مدام میگفتن (کل نمد هوالا و هوالاه )

    و ساعتها و ساعتها و روزها و روزها دارم به اون الهام فکر میکنم که اگر بخوای موفق بشی من کمکت میکنم

    و اگر بخوای تمومش کنی ،من خودم هلت میدم …

    از همون روز تعهدی جدی به خودم دادم که فقط و فقط پیشرفت کنم

    و فقط و فقط بهتر بشم

    و حالا بعد از حدود یک سال من الان در شرایطی هستم که درآمد دیروزم (یعنی یک روز کاریم )چهار میلیون به حسابم واریز شده

    منی که تا دو سال پیش شوهرم به واسطه مسافر کشی در یک ماه نهایتا سه میلیون درآمد داشت

    الان درآمد یک روز خودم بیشتر از درآمد یک ماه زندگی چند سال پیشم رسیده

    الان در حال چیدن فندانسیون بیزینس جدیدی هستم که چند شب پیش بهم الهام شده بود

    به دلایلی الان فرزندانم رو ندارم و در کنار خانواده ام نیستم ، تا چند وقت پیش احساس میکردم بزرگترین ظلم به من شده

    اما همین تضاد به قدری داره من و قوی میکنه که الان احساس میکنم واقعا نامحدود هستم و میتونم همه چیز رو خلق کنم

    منی که قبل اجازه نداشتم کلاس رانندگی برم الان در فکر خرید پورشه و لندکروز هستم

    صادقانه میگم که یه جاهایی کنترل احساسم خیلی سخت بود خیلی خیلی …

    اما خداوند مهربان عجیب هدایتم کرد

    عجیب دستم رو گرفت

    و عجیب حمایتم کرد و میکنه

    این تضا و این نوع تغییر نگاهی که طی این یک سال گذشته در خودم ایجاد کردم من رو به این حد از خوشبختی داره هدایت میکنه که همه چیز رو حل شدنی میبینم

    در صورتی که قبلا زندگی رو سخت و ناجالب میدونستم

    کل جهان بینی که داشتم این بود که ازدواج کنم ، بچه بیارم و اونها رو بررگ کنم و بعد در حسرت و اندوه ادامه بدم تا لحظه مرگ

    اما الان رویاهای بزرگی دارم

    بیزینسی که الان دارم رو دارم با قدمهای تکاملی به لطف خدای مهربان بزرگتر میکنم

    مهارتهام رو افزایش دادم

    آموزشهای مورد نیازم رو میبینم

    تمرین میکنم

    باورسازی میکنم و هر آنچه بهم الهام میشه رو عمل میکنم

    اگر اون شرایط نبود ، قطعا من این بهشت رو تجربه نمیکردم

    این خواسته ها رو از جهان طلب نمیکردم

    الان حدودا هشت هزار شاگرد آنلاین دارم

    در بهترین شرایط و با زمان کمی در حال آموزش دادن به اونها هستم

    ولی این اتفاقاتی که برام افتاده باعث شده خیلی خیلی بیشتر از جهان طلب کنم

    برنامه ریزی که دارم اینه که جهان رو بگردم

    با آدمهای بیشتری آشنا بشم

    و برای رسالتی که بهم الهام شده قدمهامو مثل یک کودک نوپا بردارم

    اگر هدایت و لطف و فضل خدای مهربانم نبود …. من هیچ وقت به این مسیر رویایی هدایت نمیشدم

    من در لیست آرزوهام ملاقات با استاد قشنگم رو نوشتم

    در طی روز از خودم میپرسم آهای محیا خانم …. آیا این کاری که داری این لحظه انجام میدی در جهت رسیدن به آرزوت هست ؟؟؟

    آیا داری به اصل میپردازی یا تو حاشیه ای؟؟

    و به خودم میگم که اگر میخوای استاد رو ببینی باید نتایج بزرگ بگیری

    پس روی خودت کار کن

    عمل کن

    رو ترسهات پا بذار

    تکاملت رو رعایت کن

    تا جهان راه رو برای رسیدن به خواسته ات باز کنه

    استاد قشنگم ؛ مریم عزیزم ؛ خیلی ممنونم که کمکم کردی

    خیلی ممنونم که انقدر قشنگ همه چیز و بهمون یاد میدی

    خیلی ممنونم فرشته ی بی بال

    آمریکا میبینمت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 313 رای:
    • -
      مصطفی شاه محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1158 روز

      محیای عزیز سلام

      کامنت فوق العاده ای بود از خوندنش لذت بردم و گونهام خیس شد و قلبم از اینهمه بزرگی خدا لرزید و بشدت ثپید

      و اقعا کیف کردم که از این تضادها چقدر عالی و با قدرت و ایمان داری با عشق و انرژی استفاده میکنی و به خواستهات میرسی

      محیا ی عزیز ازت سپاسگزارم که نوشتی و با عشق به اشتراک گذاشتی و من از خوندن این همه ایمان و باور و توکل به خدا درس و آگاهی میگیرم و خودم رو به رب العالمین میسپارم

      منتظر موفقیتهای بهترو بزرگتر و عالیتر از شما دوست خوبم هستم

      آرزوی بهترینها برات دارم

      در پناه الله یکتا همیشه بدرخشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1941 روز

      سلام به محیای عزیز

      نمی‌دونم چی بگم

      وقتی که نوشته بودی

      تصمیمم خیلی جدی بود … و اونجا جلوی پنجره فقط یک چیز بهم الهام شد

      اونجا خدا به من گفت که اگر میخوای خودت رو بندازی پایین من خودم هلت میدم ….

      مو به تنم سیخ شد و قلبم به تپش افتاد و چشام اشکی شد

      و وقتی خوندم الان 8 هزار تا شاگرد داری واقعا لذت بردم

      خدای من چقدر ماها انسان ها تواندمدیم

      چقدر نیرو داریم اگر خودمون رو باور کنیم

      و برداشت قشنگ شما از حرف خدا که اگر بخوای پیشرفت کنی کمکت میکنم و اگر بخوای هولت میدم

      آره خدا همیشه با ما حرف میزنه وای من خودم خیلی جاها عمل نکردم اما جاهایی که عمل کردم نتایج عالی بوده

      خدایا شکرت

      ممنونم از کامنتت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1267 روز

      سلام و درود

      الهی صد هزار مرتبه شکر

      الهی صد هزار مرتبه شکر

      چقدر چقدر لذت بردم و تحسینتون کردم. و اونجاش که گفتین خداوند بهتون گفت اگه بخوای خودتو بندازی پایین خودم هلت میدم.

      مداری که توش هستیم نهایتاً یه مقصد داره. تا اینکه ما تصمیم بگیریم تغییر مسیر بدیم. 8 هزار شاگرد آنلاین …؟ واقعاً شگفت انگیزه. الهی 8 میلیون بشن بزودی و براحتی. دستان خداوند براتون تبلیغات کنن.

      یه وقتایی به دل خدا نق میزدم . جدیداً تا میام نق بزنم میگم چته حمید؟ خدا بهت هر چیو بخوای میده. به جای نق زدن به خدا،یه نگاهی به مدارت بنداز.

      الهی که همیشه همیشه حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه. بسیار بسیار تحسین تون میکنم.

      در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1278 روز

        دوست عزیزم آقا حمید سلام

        آقا حمید شما خیلی فوق العاده هستین

        کامنت های شما، زاویه نگاه شما، درک شما، این حجم از اطلاعات شما واقعا فوق العاده هستین شما

        البته که نجوا ها تو دل و ذهن همه هستن حتی استاد ولی همیشه با خودم میگفتم این حجم از درک و آگاهی و پرفکت بودن اصلا نجوا هم میاد سراغش؟

        شما فوق العاده ایی؛ شما بهترین کامنت هارو در سایت عباسمنش مینویسید هیچ وقت نشد ازتون تشکر کنم

        تشکر بابت آگاهی هایی که بهم دادی؛ خیلی دوست دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1267 روز

          سلام و درووووووود فرااااااااااااااوان افلاطون عزیز. قدردان لطف و محبت شما هستم داداش گلم. فداااااعت. بسی ذوق زده شدم. سپاسگزارم از کامنتت که بمب انرژی بود برام. خیلی ممنونم ازت ، نظر لطف و محبت و بزرگواری شماست. از خداوند درخواست هدایت میکنم تا بتونم انسان مفیدی باشم. بتونم انگیزه بخش و پیام‌رسان توحید باشم عین استاد عباس منش، و بتونم خیر رسانی باشم به دوستان نازنینم اینجا، چقدر چقدر دوستان نازنینی خداوند بهم داد که از حضور در کنارشون لذت میبرم و باعث رشد و پیشرفتم میشن. یکیش خود شما. من هم قبلا کامنتهای شما رو خوندم و امتیاز هم دادم چون عکس پروفایل تون رو خوب یادمه، نگاه کردم گفتم خوش به حالش چقدر خوش تیپ و خوش پوشه.ولی فکر کنم پاسخ ننوشته باشم برای کامنتها تون. خیلی خوشحالم برام کامنت نوشتی و بزرگواری و بزرگمنشی کردین. خدا رو شکر میکنم یه دوست خوب جدید دیگه بهم بخشید. و این نشون میده من در مسیر رشد و پیشرفت هستم. اعتبار این کلمات و جملاتی که من توی کامنت مینویسم مال من نیست. اعتبار همه ذرات عالم با خداست. الهی که همیشه همیشه از جریان هدایت رب العالمین بهرمند باشی.

          امروز که رفتم سراغ قرآن به این آیه هدایت شدم. «أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» آیا کسى که خدا دلش را بر روى اسلام گشود و او در پرتو نور پروردگارش جاى دارد، (همانند کسى است که ایمان ندارد؟ )پس واى بر سخت‌دلانى که یاد خدا در دلهاشان راه ندارد، که در گمراهى آشکار هستند. 22زمر

          این آیه خیلی حالمو خوب کرد. برات فرستادم تا حال شما و بقیه دوستانم هم خوب بشه. اونیکه یاد خدا باعث گشایش در قلبش میشه یعنی نور خدا رو به همراهش داره. این نور همیشه هدایتگرش خواهد بود. خدا رو شکر که ما این نور رو داریم . همه شاگردان استاد عباس منش. برات از خداوند بهترین نعمت ها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      افلاطون نوروزی گفته:
      مدت عضویت: 1278 روز

      سلام محیا خانم

      سپاسگذارم ازتون بابت این کامنت فوق العاده ایی که نوشتین البته این سبک کامنت ها مشخصه که از قلبتون میاد و الهامی از جانب خداست و انگشت خودش تایپ میکنه

      اونجا خدا به من گفت که اگر میخوای خودت رو بندازی پایین من خودم هلت میدم

      یک لحظه از جلوی پنجره اومدم عقب و یاد حرف استاد افتادم که مدام میگفتن (کل نمد هوالا و هوالاه )

      و ساعتها و ساعتها و روزها و روزها دارم به اون الهام فکر میکنم که اگر بخوای موفق بشی من کمکت میکنم

      این جمله طوفان در من به پا کرد محیا خانم

      امیدوارم هر چه زودتر پورشه و لندکروزتو بخری

      بهترین هارو براتون از خدای وهاب میخام؛ آرامش هر لحظه الهی و ثروت و نعمت آسمانی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مانیلا نعمت الهی گفته:
      مدت عضویت: 1792 روز

      سلام محیا خانم عزیز

      واقعا تحسینتون میکنم چقدر شما عالی و درجایگاه خودتون بینظیرین و درجه یکین

      کامنتتون از جمله کامنت های عالی و بی نقصی بود که تا الان خوندم‌…

      صحبت هاتون چقدر عالی بود

      همیشه یه سری اتفاقات هرچند کوچیک یاهرچند بزرگ باعث یه بیگ بنگ توی زندگی میشه(و بیگ بنگ شما همون تصمیم خودکشی بود…)

      واقعا ادم بینظیری هستین که از تصمیم خودکشی صرف نظر کردین و راهتون رو به سمت خدا کج کردین…

      و سعی کردین به اون چیزی که بهتون الهام شده عمل کنین…

      گاهی زندگی خیلی خیلی سخت میشه و ادم بهترین کاری که مَد نظرش میاد خودکشی هست…

      ولی خودکشی اصلا و ابدا عاقلانه ترین تصمیم نیست…

      از اینکه تصمیم بهتری گرفتین و سعی کردین ادم بهتری از قبلتون بشین و سعی کردین کسی بشین که حداقل یه نفر(من نوعی) بهتون افتخار کنه واقعا از صمیم قلبم بهتون افتخار میکنم و ازتون ممنونم…

      شما از همه لحاظ بهترین هستین از اینکه روی خودتون کار می‌کنن و دارین خیلی عالی تکاملتون رو طی میکنین…واقعا جای تبریک و تحصین دارین⁦;⁠)⁩

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه خمسه گفته:
      مدت عضویت: 1196 روز

      محیای عزیزم سلام

      امروز با خوندن کامنتهای شما سه عزیزی که به عنوان کامنت محبوب قرار گرفتن، دیوانه شدم. چقدر قوی هستید، برام الگو شدید. ما آدما چه قدرتی داریم. کافیه فقط اراده کنیم، خدا هولمون میده به سمت خواسته هامون. چقدر پیشرفت کردید چقدر بزرگتر شدید. واقعا تحسینتون میکنم و خدا رو شاکرم که امروز چشم و قلبم رو به دیدن این فایل و خوندن کامنت شما عزیزان باز کرد.

      بینهایت ازتون ممنونم که این تجربه های ارزشمندتون رو با ما به اشتراک گذاشتید. و چقدر جالبه که هر سه کامنت برتر این پست از خانومهای قدرتمند و شجاع سایت هستن. مایه افتخارید.

      دوستون دارم و به بودن تو این جمع و پیشرفت هر روزمون افتخار میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه خمسه گفته:
      مدت عضویت: 1196 روز

      محیای عزیزم سلام

      امروز با خوندن کامنتهای شما سه عزیزی که به عنوان کامنت محبوب قرار گرفتن، دیوانه شدم. چقدر قوی هستید، برام الگو شدید. ما آدما چه قدرتی داریم. کافیه فقط اراده کنیم، خدا هولمون میده به سمت خواسته هامون. چقدر پیشرفت کردید چقدر بزرگتر شدید. واقعا تحسینتون میکنم و خدا رو شاکرم که امروز چشم و قلبم رو به دیدن این فایل و خوندن کامنت شما عزیزان باز کرد.

      بینهایت ازتون ممنونم که این تجربه های ارزشمندتون رو با ما به اشتراک گذاشتید. و بهتون افتخار میکنم که هر سه کامنت برتر این پست از خانوم های قدرتمند و شجاع سایت هستن.

      دوستون دارم و به بودن تو این جمع و پیشرفت هر روزمون افتخار میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      هاجر شیرانی گفته:
      مدت عضویت: 2334 روز

      سلام به دوست هم مسیر خودم.واقعا جمله تکان دهنده ای بود،،اکه میخای خودم هولت میدم.به قول استاد عزیزم ما تو هر مسیری بخاییم حرکت کنیم خداوند تو اون مسیر کمکمون می‌کنه.میخای خودتو بندازی تو چاه کمکت می‌کنه.من داشتم به خودم میگفتم بله دنبال بحث با همسرت باشی خودم برات بحثهای بیشتر می‌چینم.دنبال لج بازی باشی خودم کمکت میکنم.دنبال خشم و تلافی تو زندگی مشترک باشی خودم هلت میدم ته چاه.میخاییم از راهی که هزار بار رفتیم به امید اینکه بار هزارم نتیجه متفاوت بگیریم،،،ولی سخت در اشتباهم.مسیر نگاهت رو عوض کن دختر.دارم به خودم میگم.که یادم نمیره تغییر زاویه دید.که من دارم با توجه به منفی های همسرم مثلا،،،باور سفت و سخت ترس می‌سازم تو ذهنم و هر روز داره این سیمان سفت و خشک تر میشه و یادم رفته بخام باورمو عوض کنم،،،خیلی دستام زخم میشه برای کندن اون سیمان.پس بهتره تا الان که هنوز باور منفی ذهن من قوی نشده سریع تغییر زاویه دید بدم.توجهم رو بذارم روی مثبت های همسرم و اطرافیانم.و میخام جوری زندگی کنم که خداوند خودش منو هل بده تو ظرف عسل.بازم ممنونم از کامنت زیباتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      امیرحسین کرمی گفته:
      مدت عضویت: 2010 روز

      سلام محیا خانم

      حال شما چطوره ؟

      خیلی خوشحالم که نتایج شمارو خوندم

      واقعا خیلی لذت بخشه‌، چقدر قشنگ استاد فرمودن که جهان داره به همه ما پاسخ میده

      در یک موقعیت یک نفر با یک ذهن متفاوت نتایج متفاوت میگیره و یک نفر دیگه نتایج متفاوت دیگه

      واقعا خدایا شکرت ازت ممنونم خداجونم که چقدر جهانت قشنگه

      محیا خانم چیزی که شما تغییر دادی ذهن بود و نتایج متفاوتی براتون رقم زد ، همه ما یک انسان هستیم همین‌طور که استاد فرمودن فقط تفاوت در نگرش ما هست، یک نفر میگه کافیه یک نفر میگه یکم جلوتر و یک نفر دیگه میگه مرزی وجود نداره

      خدایا شکرت

      استادم خیلی ازتون ممنونم که این نکات ارزشمندو با ما به اشتراک میگذارید مریم خانم از شماهم تشکر میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرانجفی گفته:
      مدت عضویت: 1562 روز

      محیای عزیزم سلام

      بانوجان چه غوغایی کردی باکامنت فوق العاده ات.لطفابیشتربرامون ازخودت بنویس.چقدرتاثیربرانگیزبودوقابل تامل.

      همش دارم به کامنتت فکرمیکنم وسراسرذهنمواشغال کرده.واقعاتحسینت میکنم بابت بهترین تصمیمی که گرفتی چقدرخدادوستت داشته که سربزنگاه بهترین الهام روبهت رسونده.بانوی قوی ودوست داشتنی من بهت افتخارمیکنم که انقدرموفقیت به دست آوردی امیدوارم هرروز بیشترین هاوبهترین هاروکسب کنی وبیای بااشتیاق واسمون تعریف کنی.درپناه خداباشی آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد میرزائی گفته:
      مدت عضویت: 1364 روز

      سلام محیا خانم

      تحسینت میکنم محیا خانم واقعا این همه شجاعت واین همه حرکت کردن در مسیر موفقیت

      خداراصد هزار مرتبه شکر میکنم برا این قوانین دقیق و کامل.خیلی ازاین صحبت های قشنگت روحیه و درس گرفتم وازخدای قدرتمند م بهترین هارا برات ارزو میکنم چون خودتو دراین جهان فراوانی لایق دونستی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1051 روز

      بنام خدای مهربونم

      سلام به روی ماهت محیا جونم

      دختر تو بینظیری ،تحسینت میکنم که زندگی تو از سیاهی به نور هدایت کردی

      افرین زن قوی و با اراده

      چقدر خوشحالم که کامنت ناب شما رو خوندم و حالم عالی تر شد

      قربون شکل ماهت تو لایق بهترین ها هستی چون بندگی خدای واحد و میکنی و خداوند هدایتگر توست

      مرسی که نوشتی و این حال خوب گسترش دادی عزیزم

      در سکوهای موفقیت جهانی ببینمت خانوم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ابوالحسن جعفری گفته:
      مدت عضویت: 1297 روز

      سلام به محیا خانم دوست عزیزو خودساخته ی خودم سلام و درود

      کامنتت بی نظیره با اجازت سیوش میکنم و بتونم چندیدن و چندبار بخونمش تا همیشه تمرینش کنم

      راستش من هرچند وقت که یکم از تمرینا و سایت فاصله میگیرم یک تلنگر مهم مثل این کامنت تاثیر گذار تو دوست عزیز منو یک تکون حسابی میده و انگیزمو برای ادامه مسیر پیشرفتم بیشتر میکنه

      اون قسمتی که گفتی خدا الهام کرد بهت که اگه میخای بپری خودم هلت میدم مو به تنم سیخ شد ،

      کلمه به کلمه جملت توش هدایت الله هستش

      گفتم خدایا دست منم بگیرم میخام عمل گرا تر بشم

      از حاشیه ها بدور بشم و پر انرژی تر به مسیرم ادامه بدم

      چقد تحسینت میکنم که ظرف مدت یک ساعت اینقدر تغییر و تحول عظیم و عالی داشته

      پس منم میتونم با پله پله طی کردن مسیرم به سمت هدفام باقدرت بیشتری ادامه بدم

      برات ارزوی بهترینارو

      ان شاالله بزودی به اون هدفت که دیدن استاد هست مسیری و استاد فایل درست میکنه ازش و روی سایت میزاره منم یکی از هدفای شگفت انگیزم مهاجرت کردن و ملاقات با استاد عزیز هستش

      موفق و پیروز باشی محیا جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        محیا گفته:
        مدت عضویت: 1379 روز

        سلام و‌درود ابوالحسن عزیز

        نمیدونم چه حسی باعث شد که به کامنتت پاسخ بدم

        حقیقتش ، تمام زندگی من هدایتی پیش رفته من از بچگی متفاوت بودم و همیشه تو خانواده شلوغم مورد قضاوت و قیاس قرار میگیرفتم

        همیشه دختر زشت و بی عرضه ی خانواده بودم و با خواهرات زیبایم قیاس میشدم

        کودکی ام ناجالب بود و توسط برادرم …

        تمام اینها به قدری در من کم ارزشی ایجاد کرده بود که با وجود شرایط عالی پدرم با مردی ازدواج کردم که اوضاع رو برام بدتر کرده بود

        خانواده ما سنتی بودند و دختر اجازه اظهار نظر در مورد خواستگار و ازدواج نداشت

        و هر چی بزرگترها میگفتند ، همون بود …

        اما در مورد الهامات ؛

        من از بچگی همیشه بهم الهام میشد

        یه جوری جنس الهاماتی که بهم میشد شفاف تر از دیگران بود

        بهم گفته میشد که قراره مهمون بیاد

        قراره اتفاق خاصی بیفته

        خوابهای عجیبی از بچگی میدیدم

        شروع تغییراتم و تصمیمم به مهاجرت با یک رویا آغاز شد

        خیلی شفاف و واضح ؛

        درست آبان 99 بود که وقتی داشتم دختر کوچکم رو میخوابوندم به قول پائولو کوئیلو شیرجه ای در آگاهی کیهانی زدم و تصویری واضح از الهامات و از آنچه که در آینده برام اتفاق می افتاد بهم نشون داده شد

        یک تصویر بسیار بزرگ در مقیاس بسیار بزرگ

        قلبم به من گفت که مسیری جدید در پیشه

        اونجا هنوز با استاد آشنا نشده بودم

        اصلا نمیدونستم فکر چیه ؟

        باور چیه؟

        قانون چیه؟

        فشارهای اقتصادی روزبه روز برام بیشتر میشد و به دلیل غروری که داشتم از پدرم کمک نخواستم

        دی ماه همون سال بود که با استاد آشنا شدم و اولین فایلی که از ایشون شنیدم

        یه پادکست کوتاه به نام تقدیر بود

        که در اون گفتند که تقدیرتون رو بنویسید

        هر آنچه از خدا میخواین رو بنویسید

        منم نوشتم

        نوشتم که خدایا میخوام تغییر کنم

        نوشتم دیگه بسه

        کمکم کن

        تو خانواده ما همه چیز تابو بود

        راجع به هیچ چیزی صحبت نمیشد

        هیچ دیدگاهی نبود

        یک خانواده مرد سالار

        کل جهان بینی خانومهای خانواده مون ازدواج و فرزنداوری بود

        اما من یه چیزی درونم همیشه بیدار بود

        و همیشه ندا میداد و طلب هدایت میکرد

        بعد از نوشتن تقدیرم و انچه که استادگفته بودند انگار مرغ آمین اونجا نشسته بود و آمین گفت

        به دلیل ورشکستگی که سه ماه بعد برام اتفاق افتاد من بیمار شدم

        هشت روز تمام هیچ خوراک و ابی نتونستم بخورم

        مثل یک جنازه بودم ، پولی برای درمان نداشتم و همه چیز رو از خانواده ام پنهان کرده بودم

        دختر دو ساله ام مثل یک آهو میدوید

        و ازم اب و غذا میخواست

        اما من توان نداشتم

        و بعد از هشت روز روحم رو دیدم که آماده رفتن و پر کشیدن بود

        ارام ارام روحم در حال جدا شدن بود

        به گردنم که رسید مثل یک مه متراکم به من نگاه کرد

        من توانی برای حرف زدن نداشتم و میدونستم که باید برم

        یک لحظه چشمان دختر زیبایم رو به یاد اوردم

        و به خدا سپردمش

        اما روحم با من صحبت کرد

        و گفت ماموریتی داری

        و به جسمم برگشت و از اونجا برگ جدیدی از زندگیم رقم خورد و داستان تغییراتم شروع شد

        الهام ها همیشه برام بوده بصورت خیلی واضح

        خدا رو بینهایت شکر

        احساس میکنم که خدا نگاه ویژه ای به من داشته …

        من مهاجرت کردم

        تک و تنها

        آنجوری که خدا به من الهام کرده بود

        از صفر شروع کردم

        بدون هیچ سرمایه و آموزشی

        خیلی فشارها سخت شد

        ندیدن فرزندانم دوباره بیمارم کرد

        بلند شدم

        و ادامه دادم

        بعد از مدتی تونستم به حسم فائل بیام

        فهمیدم شرک بوده

        به خدا سپردمشون

        خاطراتم با خانواده ام و نبود اونها در واقعیت و ماهها تنهایی من رو به لب پنجره رسوند و اون الهام اتفاق افتاد

        در الهام خودم رو دیدم و جنازه ام رو که پخش زمین بود

        و اونجا خدا به من گفت که اگر میخوای بپری….خودم هلت میدم

        برگشتم و شروع کردم به کنترل احساس و تغییر

        الان در سطح کشوری با آدمهایی فعالیت دارم که نام و نشانی در علم دارند

        خدا رو بینهایت شکر

        من از خدا هدایت میخوام

        چند شب پیش خدا بهم گفت که محیا ؛ باور توحیدیت ضعف داره

        درستش کن

        دفتر و قلم و میارم

        اما برام سنگینه

        مقاومت دارم

        به لطف خدای مهربان تغییرات بزرگی رو در پیش دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
        • -
          ابوالحسن جعفری گفته:
          مدت عضویت: 1297 روز

          سلام مجدد به دوست خوبم محیا خانم چقد کامنتت حس و حال ویژه ای داشت ممنون که فلش بگ زدی و اتفاقاتی رو که برات طی این یکی دو سال افتاد و از گذشتت برام گفتی بنظر منم خداوند واقعا توجه ویژه ای داره بهت یکی اینکه دوبار از مرگ برگشتی و دوم اینکه بهت الهامات واضح و خالص میشه که بنظر برای کمتر کسی همچین مکاشفه هایی اتفاق میوفته تو هنوز کلی قدرت درونت داری که شکوفا نشدن

          برای پیشرفت مالی و توسعه کسب و کارت مجددا تبریک میگم و تحسینت میکنم

          منم هروز با خوده درونم چنلج دارم راستشو بخای خیلی ذهنم اشفته و نامرتبه هروز که میخام مرتبش کنم باز به کارام نمیرسم و عصبیم میکنه و از برنامه هام عقب میمونم

          از خداوند هروز طلب یاری میکنم که کمکم کنه توی مسیر درست باشم و پیشرفت کنم

          کلی برنامه خودسازی و برای کسب و کارم دارم که باید با شجاعت برم جلو و انجامشون بدم

          محیا جان برای ادامه مسیر زندگیت از خداوند طلب توفیق ،سلامتی، پیروزی ثروت و سعادت رو دارم و میدونم به اون ماموریتی که خداوند برات در نظر گرفته انجام میدی و موفق میشی

          با سپاس فراوان فعلا بدرود …

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      یاسر ملکی گفته:
      مدت عضویت: 1411 روز

      سلام محیاخانم

      خیلی کامنتت عالی بودخیلی بهم انرژی دادالهامی که به شماشدوشمااون روباورکردین وبهش عمل کردین خیلی خوشحالم که بعدازیک سال هشت هزارشاگرددارین وبهتون تبریک میگم به خاطر این نگاهتون وکنترول ذهنتون

      چه نتایج خوبی درآمدیک روزامسال درآمدیک ماه پارسال

      انشاالله به زودی به پورشه برسین

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Amin Iloon گفته:
      مدت عضویت: 893 روز

      آفرین بهت مهیا جان

      چقدر بی نظیر ادانه دادی و ی استاد بی نظیری شدی با این هنه دانش اموخته

      کُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا ﴿20﴾

      هر یک از این دو گروه را از عطای پروردگارت بهره و کمک می‏دهیم، و عطای پروردگارت هرگز از کسی منع (20)

      واقعا این ایه خیلی برام مهم و حیاتی و امروز داشتم در موردش میخوندم که هدایت شدم به این قسمت

      خدا را شکر که دارم رو خودم کار نیکنم و لذت میبرم – افرین به این دوستان بی نظیر که اینقدر عالی حرکت نیکنن و کامنت میگزارن…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1834 روز

      بنام خداوند بخشنده و مهربان

      الهی صد هزار مرتبه شکرررررر

      دمت گرم مریم عزیز دمت گرم استاد

      و خدااااااااااااا شکرتتتتتتت برای این همه قشنگی

      چقدر کیف کردم با این تیکه که گفتی…

      در طی روز از خودم میپرسم اهای محیاااا خانوم…ایا این کاری که داری در این لحظه انجام میدی در جهت رسیدن به ارزوهات هست؟؟؟؟

      الله اکبر چقدر کیف کردمممممم

      دمت گرم رفیق….

      در پناه رب باشی سلامت و شاد و ثروتمند…..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      عاطفه خواجه گفته:
      مدت عضویت: 1772 روز

      سلام محیا خانم، براتون ایستاده دست میزنم و بهتون تبریک میگم بابت استقامتتون، بابت جا نزدنتون، بابت توکل و ایمانتون و بابت اینهمه پیشرفتی که داشتین، خدا همیشه توی راهی که میریم کمک میکنه، باید هر روز به خودم یادآوری کنم، چقدر این جمله تون خوب بود که گفتین این کاری که داری الان انجام میدی در جهت رسیدن به آرزوت هست؟ داری به اصل میپردازی یا به حاشیه، بازم بهتون تبریک میگم و دعا میکنم در راستای هدفتون روز به روز قدم های بیشتری بردارین و خداوند بزرگ مثل همیشه پشت و پناهتون باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        محیا گفته:
        مدت عضویت: 1379 روز

        سلام عاطفه عزیزم

        سپاسگزارم از لطف تون

        زندگی برای همه درس هایی داره

        یاد حرف های استاد می افتم که میگن جهان با به پس گردنی سعی میکنه تو رو هشیار کنه اگر گوش ندی با یه ضربه محکمتر

        اگر گوش ندی محکمتر و محکمتر

        که یا بمیری و یا راه درست رو در پیش بگیری

        متاسفانه من شاگرد تنبل دنیا بودم و اجازه دادم کار به اونجا برسه

        اما الان خوشحالم که تغییر کردم

        یک ساعت پیش داشتم فکر میکردم که محیا سرعت رشدت ثابت شده

        و الان باید دوباره چیزی رو در درونت تغییر بده تا رشدت صعودی بشه

        به امید خدای مهربان ، هدایت میشم به سمت اتفاقات عالی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ملیحه نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1786 روز

      سلام ب محیا ی قدرتمند و با اراده ام

      چقدر دوسداشتم روی ماهت رو ببینم

      کاش عکسی از خودت برامون بزاری!!!

      دقت کردم همیشه تو 1 دوراهی سخت ک دیگه خسته شدیم از شرک ورزیدن و در راه موندیم خدا ک همیشه کنارمون بوده و ما نمیدیدمش و وقتی از ته قلبمون صداش میزنیم باصدای بلنددددد جوابمون میده

      یاد این شعر افتادم:

      یک شبی مجنون نمازش را شکست

      بی وضو در کوچه لیلا نشست

      عشق آن شب مست مستش کرده بود

      فارغ از جام الستش کرده بود

      سجده ای زد بر لب درگاه او

      پر ز لیلا شد دل پر آه او

      گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

      بر صلیب عشق دارم کرده ای

      جام لیلا را به دستم داده ای

      وندر این بازی شکستم داده ای

      نشتر عشقش به جانم می زنی

      دردم از لیلاست آنم می زنی

      خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

      من که مجنونم تو مجنونم مکن

      مرد این بازیچه دیگر نیستم

      این تو و لیلای تو … من نیستم

      گفت: ای دیوانه لیلایت منم

      در رگ پنهان و پیدایت منم

      سال ها با جور لیلا ساختی

      من کنارت بودم و نشناختی

      عشق لیلا در دلت انداختم

      صد قمار عشق یک جا باختم

      کردمت آوارهء صحرا نشد

      گفتم عاقل می شوی اما نشد

      سوختم در حسرت یک یا ربت

      غیر لیلا بر نیامد از لبت

      روز و شب او را صدا کردی ولی

      دیدم امشب با منی گفتم بلی

      مطمئن بودم به من سر میزنی

      در حریم خانه ام در میزنی

      حال این لیلا که خوارت کرده بود

      درس عشقش بیقرارت کرده بود

      مرد راهم باش تا شاهت کنم

      صد چو لیلا کشته در راهت کنم.

      همه مون تو اون کوچه نشستیم و صداش زدیم

      و ازاون ببعد اونجا شده نقطه عطف زندگیمون

      و چقدررررررر تو زیبا و تحسین برانگیز رشد کردی و بزرگ شدی

      تحسینت میکنم محیای نازنیم.

      تحسینت میکنم بابت این همه بزرگ شدنت

      حتمااااا برامون خبر خرید ماشین پورشه یا لندکروزتو برامون بنویس ک ما هم ایمانمون هم قدمهامون محکتمر بشه و ادامه بدیم و ناامید نشیم

      چقدررررر تحسین برانگیز عمل کردی

      دوری بچه ها

      خانواده

      هزارااان بااار تبریک میگم

      هزززااارراااان بااار تحسینت میکنم

      هزززاااررراااان بااار ازت سپاسگدارم ک ادامه داری و برامون نوشتی از نتایجت

      و چقدرررر زیبا و باشکوه الهامات رو میدیدی و دریافت میکردی!!

      و چقدرررررر تحسینت میکنم ک جسارت بخرج دادی سر دوراهی و خاستی بزرگ بشی

      چقدرررررر تحسینت میکنم ک 8000شاگرد داری و این همه رشد تو کارت داشتی

      از دور برات کلیییی جییییع و دست و هووورررااااا میکشم و تحسینت میکنم.تحسینت میکنم.تحسینت میکنم

      و بازم بینهااااااایت سپاسگدارم ک برامون از نتایجت مینویسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        مریم جُلقازی گفته:
        مدت عضویت: 909 روز

        سلام ملیحه عزیز

        چه شعر بی نظیری نوشتی

        چقدر قشنگ بود بسیار لذت بردم، یاد فیلم یوسف پیامبر افتادم و داستان زلیخا

        این بخش از کامنتت رو بار دوم که خوندمش دیدم

        «دقت کردم همیشه تو 1 دوراهی سخت ک دیگه خسته شدیم از شرک ورزیدن و در راه موندیم خدا ک همیشه کنارمون بوده و ما نمیدیدمش و وقتی از ته قلبمون صداش میزنیم باصدای بلنددددد جوابمون میده»

        این جمله‌ات منو یاد این شعر انداخت

        «هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر / آرام‌تر از آهو بی‌باک‌تر از شیرم / هر لحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر / رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر»

        یجاهایی تو زندگی شده که تسلیم شدیم و مثل موسی گفتیم به هر خیری که از تو رسد فقیرم

        چه عجز قشنگیه اون لحظه

        نمیشه گفت حتی عجز

        میشه گفت یکی شدن

        خودت رو دیدن

        خدای خودت رو دیدن و اون تماس چند لحظه ای کار خودش رو می‌کنه

        از خدا می‌خوام برات که این جنس تماس‌های قشنگش باهات هر روز بیشتر و بیشتر باشه و از سر خوشی و حال خوب و عشق و شکرگزاری باشه این ارتباط زیبا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        فهیمه گفته:
        مدت عضویت: 1209 روز

        سلام ملیحه خانم عزیز

        این شعرتون فوق العاده عالی بودخوندم و زار زار اشک ریختم ،خدا یه لحظه مثل فیلم بهم نشون داد که در طول زندگیم به همه توجه کردم الا خدا ، موقع عجز همه رو صدا کردم الا خدا ، بهم گفت که همیشه از زندگیم شکایت کردم و گفتم چرا این بلاها فقط سر من میاد ، تو زندگیم فقط ترسیدم و گریه کردم که دیگه تموم شد اینجا آخرشه…ولی نفهمیدم که خدا در کنارمه و دوباره دستمو گرفته ، اولش فکر میکردم کامنتتون فقط در مورد تحسین کردنه محیا خانومه میخواستم رد بشم کامنت های دیگه رو بخونم و از اونجایی که من زیاد علاقه ای به شعر ندارم ولی یه حسی بهم گفت بخون وقتی خوندم با تمام وجودم حسش کردم و الآنم با اشک دارم می‌نویسم

        ممنون از شعر زیبا

        موفق و ثروتمند باشی از هر لحاظ

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          ملیحه نصیری گفته:
          مدت عضویت: 1786 روز

          سلام ب فهیمه عزیز و مهربان

          بینهااااااایت سپاسگدارم از کامنتی ک برام گداشتید

          جوابتون باعث شد دوباره کامنتم و دیدگاه محیا جان رو بخونم

          و چقدررررررر لازم داشتم یاد اوری بشه برام 1سری حرفها و نتایج

          و بقول استاد عزیز ک باید چمبره زد روی این اگاهی ها تا در عمق جان نفود کنه

          و مثل صلاه هرروز تکرار بشه

          چون خدامیدونسته ما فراموشکاریم و شیطان هم این وسط هست

          و از کوچکترین غفلت ما استفاده میکنه برای فراموشی.

          و واقعااا هرکسی به 1 نقطه ای میرسونه ک به محتاج بودن و تسلیم شدن برسه

          انگار تمام تصادها برای شناخت بیشتر خداست

          خودشو بشناسی

          خودشو پیدا کنی

          بخودش وصل بشی

          از خودش بخای

          فقط روی خودش حساب کنی و تکیه کنی

          فقط و فقط و فقط خودش

          اونوقت 100 تالیلا برات میاره ک تو میخاستی

          یعنی بیشتر از خواسته ات بهت میده

          وقتی فقط از خودش بخای

          فقط بخودش تکیه کنی

          بشرط تسلیم شدن

          بشرط ایمان داشتن

          بشرط فقط خدا رو اصل دیدن و بقیه رو جزییات دونستن…

          بینهااااااایت سپاسگدارم فهیمه عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حسام گفته:
      مدت عضویت: 1961 روز

      سلام محیا جان

      چقدر عالی بود کامنتت

      الهامت هم واقعا جای فکر داره که همه ما این الهامات رو داریم

      و واقعا خداوند داره دست هممون رو میگیره

      شوهر شوفر و مسافر کش

      پدر ثروتمند

      ترک خانواده

      دوری فرزندان

      عبور از 10 سال زندگی مشترک

      اینا چیزاییه که هر کسی نمیتونه باهاش کنار بیاد

      واقعا جای تحسین داره

      تبریک میگم خیلی محکم اون چیزایی ک بایس قربانی می کردی رو قربانی کردی

      و الان با خودت به صلح رسیدی

      محیا جان

      تو هم مثل ابراهیم قربانی کردی و الگو شدی

      ازت متشکرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    yaser گفته:
    مدت عضویت: 2066 روز

    به نام خداوندا مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان

    استاد اول از همه بخاطر اندام عالی که خودتون با باور هاتون ساختید رو بگم نگا میکنم یه جور عجیبی حالم خوب میشه و میفهمم که میتونم منم میتونم بسیار فیت باشم و بسیار خوش اندام

    استادم درمورد این موضوعی که گفتید من چند ماه پیش بخاطر یه سری دلایل اخلاقی از شرکت اومدم یعنی حرفم شد و گفتن نیا با این که درامدم از سع تا چهارتا کارمند باهم کار میکردن درامدم بیشتر از اونا بود من از شرکت اومدم بیرون و حدودا یکی دو روز اول به خودم میگفتم کاش بشه برگردم بعدش نشستم با خودم فکر کردم که چرا من میخام برگزذم مگه ثروت در جهان بی نهایت نیست پس هر کجا برم من حتی بیشتر از اونو میتونم داشته باشم و فک کنم بعد سه چهار روز بود که رهاش کردم و گفتم من توی مسیر دروست هستم و کار عالی برام پیدا میشه چند روز بعدش یه نفری کع نمیدونم حتی شمارمو از کی گرفته بود زنگ زدن مصاحبع کردیم و الان به لطف خدا درامد بالایی دارم نصبت به کار قبلیم ادم های با اخلاق دورو برم هستن و کارم اسون تر شده و خدارو سپاسگذارم که منو اگاه کرد که یه جور دیگه ای نگا کنم به اون شرایط و بی نهایت از شما ممنون که این نوع نگا کردنو به من اموختید

    راستی استاد براونی ماشالاه چاق شده خداروشکر پاراداس هم هر روز خوشگل تر میشه هر روزی که میبینم یع جذابت خاصی پیدا میکنه نصب بع روز قبلی

    استاد عزیزم بی نهایت سپاسگذارتونم که هستید و حالم کنار شما بی نهایت عالی و بی نهایت ازتون تشکر میکنم

    دوستون دارم

    خدایارو نگه دارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  4. -
    فریبا گفته:
    مدت عضویت: 1904 روز

    بنام خداوند هدایتگرم

    سلام ب استاد عزیز و خوش هیکل و خوش تیپم که هر موقع شما رو میبینم کلی کیف میکنم بخاطر تناسب اندامتون

    سلام ب مریم جان عزیز و همیشه همراه

    استاد این فایل عالی بود عالی

    اتفاقا چند روزی هست ک تمرکزم رو گذاشتم رو اتفاقات عالی ک برای خودم و شما افتاده و هر روز داشتم بهشون فکر میکردم تا امروز ک این فایلو دیدم

    اگه بخوام از خودم بگم دقیقا اواخر بهمن ماه سال 98 بود ک من بخاطر یه تضادی از خدا خواستم ک کمکم کنه و اون موقع آشنا شدم باشما تصمیم گرفته بودم ک با افرادی ک ناراحتم میکنن رابطمو کمتر و کمتر کنم حتی با نزدیکترین افراد زندگیم

    ولی نمیدونستم چجوری فقط میگفتم خدایا کمکم کن و من شروع کردم اول تمام برنامه هارو از گوشیم پاک کردم صحبت کردنهامو با فامیل ب حداقل رسوندم حتی روزه سکوت میگرفتم ک حتی نخوام با فرزندم اگه کاری میکنه ک منو ناراحت میکنه بحث کنم

    دوست داشتم رفت و آمدهامو با فامیل ب حداقل برسونم تا بتونم تغییر کنم و میدونستم باید از اینجا شروع کنم

    هر روز ب این فکر میکردم که چطور نرم خونه مادر شوهرم یا مادرم چی بهشون بگم تا اینکه این بیماری پندمیک اومد و گفتن اصلا نباید جایی برید و …‌

    همه انقدر ناراحت بودن ک حالا چکار کنیم و… من واقعا از صمیم قلبم خوشحال بودم که خداوند همچیزو برای من درست کرد و هدایتم کرد و این پندمیک باعث شد ک من ن جایی برم ن کسی بیاد پیشم و وقت داشتم برای اینکه فقط و فقط کار کنم روی خودم و خوشحال بودم و هر روز نتایج بهتر هرروز احساس بهتر همسایه هام و فامیلهام وقتی تماس تصویری میگرفتن با ما میگفتن همه ناراحت بودن و میترسیدن ولی من اصلا انقدر حال و احساسم عالی بود که همه میفهمیدن میگفتن چطور نمیترسی میگفتم ترس نداره اگه خدا بخواد ما زنده میمونیم اگه نخواد به هر دلیلی از این دنیا میریم حالا یا ب واسطه این بیماری یا به هزاران دلیل دیگه

    و سال 99 برای من عالیترین و موفق آمیزترین سال بود چون کلی پیشرفت کردم ب اون چیزی ک میخواستم رسیدم و بهترین سال زندگیم شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
  5. -
    زهرا قنبری گفته:
    مدت عضویت: 2089 روز

    1/2/1402

    سلام به استاد بینظیرم و مریم جون زیبا

    اول یه عالمه باید بگم خیلی خوشحالم یه ویدئو جدید از پرادایس گذاشتین شاید شما فکر کنید بسته نیاز نیست از این محیط یه عالمه ویدئو مثل هم بزاریم ولی اگه مریم جون هر روز صبح پاشه و دوربین به دست همین مسیر دور lake دور بزنه من همینقدر خوشحالو ذوق زده میشم مثل دیدن طلوع و غروبه که همیشه حال ادم خوب میکنه مثل دیدن هوای اول صبح بوی بهار اخر شب و اول صبح حیاط خونمون که همیشه جدیده و هر روز هم میتونم باهاش خوشحال بشم

    عاشقتونم به هر حال

    من اومدم اینجا بگم یه اتفاق به ظاهر نامناسب و نتیجه بینظیییر

    من از اتفاقای کوچولو جدید شروع میکنم در مقابل چیزایی که شما گفتید کوچیک هست ولی برای من عالی بوده

    همین چند روز پیش یهو پایه میز اتوم ویییژ افتاد پایین و شکست

    اینو هم بگم خیللییی دارم سر سپرده تر میشم البته قبلا ها اتفاق به ظاهر بد که میوفتا من خود به خود خندم میگیره نمیدونم چرا این اتفاق میوفته ولی از بچگی واکنشم به شرایط به ظاهر نامطلوب خندیدن بود ولی الان این خنده با این جمله همراست

    ا افتادی خدایا چیو میخوای یادم بدی

    عین واقعیته همین جمله میاد تو ذهنم

    پایه افتاد گفتم باشه حلش میکنم(البته بگم که دوره حل مسئله هم دیدم رو نسبت به هر مسئله کوچیک و بزرگ تغییر داد واسم همه چیز مثل اب خوردن قابل حله)نشتم دیدم پیچ از چوب زیر میز درومد چوبو شکست

    اگه دیتیلی بخوام بگم من فقط یه چکش دارم تو محیط کارم و یه پیچ گوشتی بزرگ و یه میخ ولی واسه وصل پیچ یه زور زیاد میخواد یا دریل که پیچ بره تو

    اومدم دیدم وسایلم ایناست گفتم خدایا خودت قدم به قدم بگو دیگه

    با میخ یه کوچولو چوب رد انداختم و بعد پیچ با یکم فشار بستم thats it حل شد چه حل شدن بینظیرییی

    یه مدت بود که پایه به سمت پایین رفته بود و من باید خم میشدم موقع کار و اذیتم میکرد

    ببینید بینظییر و دقیق و میزون با قدم شد

    از اون روز به بعد میگم خدایا عاشقتمم من که اینقدر عالی شد الان کیف میکنم موقع اتوکشی

    این از همون اتفاق به ظاهر نامناسب ولی راه حل راحت و راحت شدن کارا بعدش میگم راحت منظورم راحته ها عالی شد

    خدایا شکرت

    یه مورد دیگه تیغ سردوزم کند شده بود

    روزایی که سرم واقعا شلوغ بود و نمیشد بدم تعمیرگاه

    گفتم حلش میکنیم خدایا بهم بگو

    و حل شد قدم به قدم نتیجه ابن شد که من تا حالا از این مدل سردوز دستکاری کردنش میترسیدم و الان یه عالمه چیز یاد گرفتم و اطمینان پیدا کردم همه چیز میاد تا من راحتتر بشم برای راحتی ها

    مهاجرتم از خونه به دفتر کار

    دیگه این اواخر دیدم مشتری تو خونه اسایش مامان بابا رو مختل کرده و با ترس ولی ایمان بیشتر کارم و اوردم یه شهر اونطرفتر از خونمون چی میتونم بگم جز اینکه خدایا شکرت من اصلا نه از لحاظ درامدی نه کیفیت کار نه ارامش اون ادم قبل نیستم تصاعدی اومدم بالا استاد واقعا ممنونم ازتون

    کلا زمانایی که به یه مساله برمیخورم میشینم مینویسم این شد اون شد اینم میشه و البته شدنی به همراه راحتی بعدش

    الان دارم روی زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا با دقت بیشتر کار میکنم

    و این همصحبتیتون قدم زدناتون باهم واقعا با ارزشه وقابل ستایشه

    عاشقتونم

    به امید دیدارمون با شما یه جای بینظیر در زمان مناسب و مکان مناسبش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  6. -
    سمیه حسنلو گفته:
    مدت عضویت: 1588 روز

    سلام استاد عزیز و مریم جان مهربون. خدایا چطور شکر گذاری تو رو انجام بدم که در زمان مناسب این فایل رو گوش کردم خدایا شکرت.

    بزارید از اول بگم چی شده. من آرایشگرم پارسال تو یه اتاقی که نمیشه گفت سالن یه مزونی که یه اتاقشو آرایشگاه کرده بود و منم اونجا مشغول بودم و همیشه به خودم می گفتم اشکالی نداره همینجا میمونم کارمو ارتقا میدم جا میفتم و مشتریم زیاد میشه مشتریم کم بود کارمو ارتقا دادم ولی خوب مشتریم کم بود اینم بگم ما حتی یه تابلو که مشخص کنه اونجا آرایشگاه نداشتیم فقط هر کی میومد مزون ما رو هم میدید من می گفتم اینم اشکالی نداره خدایی که روزی من دستشه مشتریهارو به سمت من هدایت میکنه تا اینکه شب عید شد و من گفتم خوبه دیگه بخوای نخوای همه برای عید میان پیشت و کارتو میبینن و سال دیگه مشتریات زیاد میشن نمی گم شب عید ترکوندم و کلی درآمد داشتم نه ولی خداروشکر تا اینکه بعد سیزده بدر یهو مسئول مزون بهم پیام داد گفت به مشکل برخوردیم بازرس اومده میگه باید برای آرایشگاه جواز داشته باشید اونم که کلی دوندگی داره منم نمیرم دنبالش آرایشگاه جمع میکنم من اولش خوب مسلم ناراحت شدم ولی یهو یه ندایی از قلبم شنیدم که گفت اشکالی نداره الان که خونه ای و ماه رمضونم هست کار کلا کمه بشین فایلهای دانلود ی گوش کنم گفتم باشه چند روز گذشت بازم ندای قلبم گفت پکیج جدید کوتاهی بخر مدلهای جدید کوتاهی یاد بگیر منم گرفتم و الان دارم تو خونه آموزش میبینم کار کوتاهی بلدم و خیلی هم دوسش دارم و همین دیروز بود که داشتم نگاه میکردم مدلهارو تو دلم با خودم گفتم تو باید الان فقط تمرکز بذاری روی آموزشهات کارتو بسپار به خدا در زمان مناسب و مکان مناسب اونم درست میشه الان فقط یاد بگیر تا امروز که این فایل قشنگ و به جارو گوش کردم اونم باز ندای قلبم بود صبح جمعه که از خواب بیدار شدم همسرم رفت نون بخره قلبم گفت فایل عباس منش ( استاد) باز کنه و ببین فایل جدید اومده گوش کن همین طور که داشتم چایی دم میکردم فایل رو هم گوش میکردم منی که همیشه کارامو میکردم بعد میومدم فایلی یا آموزش کوتاهی نگاه میکردم . هزاران بار خدارو سپاسگزارم که در زمان مناسب مهر تایید زد به گفته های درونیم خدایا شکرت الان کلی بغض دارم . خدایا شکرت.

    آرزویم اینه که بتونم روانشناسی ثروت 1 و بخرم و همینجا از خدا میخوام پولشو برام بفرسته الهی آمین.

    دوست دارم استاد مهربون و دلسوز و مریم جان همیشه همراه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      زهرا قنبری گفته:
      مدت عضویت: 2089 روز

      سلام دوست خوبم

      میدونم که خیللییی موفق میشی

      ولی به شرط ادامه دادن حتما ادامه بده

      از یوتیوب کمک بگیر حتما وقت بزار و روزی نیم ساعتم شده برو تو یوتیوب مدل مو زدن و هر چیزی که فکر میکنی ببین

      یه گنج بزرگیه ازش استفاده کن راحت تورو از همه ارایشگرا کدا میکنه

      ادامه دادن و عشق به کار قطعا موفقیت دنبالشه

      یادمه من هم یه روزایی فکر میکردم ینی منم میتونم انقدر مشتری داشته باشم که گچینشون کنم و شد

      انقدر راحتتت که متوجه نمیشی یهو به خودت میای و میبینی چقدر از چیزایی که دوست داشتی شد

      حتما ادامه بده

      موفق باشی زیااااد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        سمیه حسنلو گفته:
        مدت عضویت: 1588 روز

        سلام زهرا جان خوبی عزیزم

        خداروشکر که دوستای خوبی مثل شما دارم خداروشکر

        ممنونم زهرا جان از راهنماییت من همه چیز سپردم به خدا و آرزوی قلبیمه که توی کارم موفق بشم . یوتیوب و اینستا رو دنبال میکنم تا ببینم خدا کی و چه زمانی کارمو درست میکنه البته اینم بگم امسال من از خدا خواستم هم کارم ارتقا پیدا کنه هم اینکه فرزندی به ما هدیه بده من خواستمو گفتم حالا ببینم کدومو میده به خودش سپردم .

        بازم ممنونم ازت عشقم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سمیه حسنلو گفته:
        مدت عضویت: 1588 روز

        سلام زهرا جان

        ممنونم از اینکه تجربتو در اختیارم گذاشتی یه مدت دارم همین کار رو میکنم تو اینستا دوستان کراتین کار و کاراشونو میبینم خودم آموزش کوتاهی رفتم مجازی شرکت کرده بودم دوباره دارم فیلمهاشو میبینم و با خودم میگم تو آماده باش تا یه مشتری بهت خورد بدونی چیکار کنی حالا فعلا دارم اینجوری میرم جلو تا ببینم خدا چی میخواد.

        مرسی عشق قشنگم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    سلام براستاد مهربان

    سلام بر دوستان خوب خودم

    در وهله اول ماشالله به استاد با این بدن واندام زیبا که بعد از دوره قانون سلامتی به این حد از پیشرفت و اندام متناسب رسیده است

    همین دوره قانون سلامتی یکی از موضوعاتی بود من در آن براحتی و خوبی توانستم معنی و مفهوم توانایی کنترل ذهن را در آن یاد بگیرم

    استاد زیبا گفتند

    تعبیری که ما از اتفاقات برای خودمان داریم همان چیزی است که من به آن اتفاق رنگ و بو می دهم

    یک اتفاق را من می توانم به خودم بگویم که چرا اینگونه شد

    چرا من اینقدر بد شانس و بد بخت هستم

    یا اینکه من به آن اتفاق بگویم که آن اتفاق یک حادثه خوب بوده است و برای من یک تجربه خواهد بود تا در دیگر مراحل زندگی خودم از آن استفاده خوب کنم

    حتی در مورد همین بیماری که جهانی شد

    در قدم اول برای من یک اتفاق خوب بود چرا که من درسته که مریض شدم اما توانستم یک ماه براحتی در باغچه خودم بمانم و آنجا را مرتب کنم و تر و تمیز کنم و به درخت ها برسم

    واقعا الان که در حال توجه کردن به صحبت های استاد هستم می بینم که در این یک سال که با سایت استاد آشنا شدم روند من رو به رشد است و من در حال پیشرفت هستم

    هر روز به آگاهی های من افزوده تر می شوم

    آرامش من بیشتر و بیشتر می شود

    در آمدم بیشتر و بیشتر می شود

    همه اینها را من در گرو توانایی کنترل ذهن خودم می دانم

    یاد گرفتم با آموزش های استاد و مخصوصا فایل های توانایی کنترل ذهن که در بخش دانلود ها وجود دارد ذهن خودم را کنترل کنم

    این کنترل کردن ذهن برای من درسی داشت که همیشه به من آرامش می دهد و اکنون در جایگاهی هستم که هم کار از خودم است

    هم به هر چیزی که می خواهم براحتی به دست می آورم

    براحتی شغل مورد علاقه خودم به دست آوردم

    هر کاری را که می خواهم انجام بدهم آنهم براحتی و به سادگی به آن دست پیدا می کنم

    همه اینها را در توانایی کنترل ذهن براحتی به دست آوردم

    یکی از اتفاقات بدی که برای من رخ داد و من با کنترل کردن ذهن خودم توانستم مسیرم را عوض کنم

    آن زمانی بود که در کار قبلی خودم من حقوق و در آمدم را کم کردند و کلی بدهی داشتم

    اما من توانستم با کنترل کردن ذهن خودم و هدایت شدم به دوره عملی دستیابی به رویاها به جایی برسم که اکنون در آزادی مکانی و زمانی هستم

    این بزرگترین دستاورد در زندگی من بوده است

    همه اینها را مدیون استاد و این پیج عالی و این دوره های زیبا هستم

    خداوند را مدیون و سپاسگذار هستم که من را به این مرحله و این حد رسانده است که می توانم براحتی و آسانی به خواسته های خودم برسم

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فروانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 55 رای:
  8. -
    نسترن فضیلت گفته:
    مدت عضویت: 2355 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم جانم

    سلام به همه ی دوستان عزیزم در این خانواده ی صمیمی

    چقدر چقدر این فایل به جا و هماهنگ و هم زمان بود با چالشی که توش هستم و راستش مدتی بود که باهاش درگیر بودم

    من هم از اون دسته از آدما بودم که احساسشون بد میشه نسبت به وقایع اما یه غرور توی وجودم هست همیشه که بعد از احساس بد و یادآوری قانون به خودم، چه خودآگاه، چه ناخودآگاه باعث می شه بلند شم و بگم از نو شروع کن.

    از نو روی خودت کار کن

    ببین چی رو خوب درک نکردی

    چی رو باید روش کار کنی

    بعد شروع می کنم به نوشتن باگ هام، به حرف زدن با خودم، به خوب تر کردن احساسم

    تا اینکه دقیقا دیروز یه ریپلای از یکی از اعضای سایت به کامنتم خورد که توی فایل الخیر فی ما وقع نوشته بودم

    گفتم ببین درسته، الخیر فی ما وقع..

    و به خودم گفتم حتما قراره تمرکزم بیشتر بیاد سمت خودم

    ببین توی همین موضوع من یک پله پیشرفت داشتم، موضوع ورودی بود، ورودی پول که تا سال قبل خیلی جالب نبود بخاطر کج فهمی ها و اشتباهات خودم اما وقتی شروع کردم جدی روی خودم کار کردن، حتی از فایل های رایگان نتایج خیلی جالب شد، ورودی اومد، درآمدم بیشتر شد اماااا باز یک اتفاق مشابه تکرار و تکرار

    ورودی ثابت اما مسأله ی کسب و کارم بود که داشت اینطوری خودشو نشون می داد که توی این موضوع من خوب پیشرفت نکردم

    تا اینکه دیشب به خودم ضربه ی آخرو زدم گفتم من نمی دونم، اگرررر برای فلانی و فلانی شده که توی کسب و کارشون که حتی یه کاری بوده که هر کسی انجام نمی داده، و اینقدر موفق شدن، و از قضا کار مورد علاقشونم بوده،

    پس نتیجه اینه که من باورهای درستی ندارم

    بعد گفتم من حتی با وجود داشتن دوره های عالی استاد نتونستم اونارو خوب کار کنم و نتیجه ی پایدار ببینم

    مشکل منم. باگ توی وجود منه. از باورهای منه

    پس من کارمو تغییر نمی دم، چون می دونم خدماتی هست در کنار هنری بودنش، پس می تونم روش کار کنم و باورهامو توش درست کنم همونطوری که پارسال بهتر از سال های قبلش شد

    یعنی این یادآوری که ببین تو وقتی شروع کردی روی خودت کار کردن، نتایج اومد

    پس این باورهای توهه که اونقدر نهادینه نشده که بتونه نتایج پایدار بهت بده

    بعد به خودم گفتم مثلا خانم فلانی از سایت که اینقدر اینقدر موفقه، زمانی که داشت از موفقیتش صحبت می کرد بعد از کلی بدهی و درآمد پایین و قرض و… گفت من روی کسب و کارم موندم، باورهامو درست کردم، و از همون کسب و کار درآمدم بالا رفت و بعد با بهبود باورهام هدایت شدم به شاخه های مربوطه و درآمد زا

    و کسب و کارم رو عالی جلو بردم و الآن اون خانم بسیار بسیار موفقه

    به خودم قول دادم، که حالا که دارم نتیجه می بینم، حالا که از پارسالم خیلی بهتر شدم، تونستم ورودی و درآمد خوبی بسازم پس باز هم می تونم بیشترش کنم و می شه. پس تمرکز می ذارم روی کسب و کارم و باورهامو درباره ش درست می کنم و تا زمانی که از همین کسب و کار به درآمد خوب نرسیدم، درباره ی تغییرش یا هر چیزی تصمیم نمی گیرم چون ایراد توی باورهای منه نه کسب و کار

    و دقیقا همین دیشب بود که داشتم به جلسه ی 9 و 10 راهنما فکر می کردم و جلسه ی 9 رو کار می کردم

    جهان با دید نظاره گر واکنش نشون می ده

    نمی خوام حرفایی بزنم که فقط حرف باشن

    می خوام از نگاه خودم به قضیه حرف بزنم که از نتایجمم بگه

    من تجربه های زیادی داشتم از رسیدن به خیلی از خواسته هام اما از یه جایی به بعد بخاطر باورهام تقریبا ایستا شدم و همون باعث شد یه شخم اساسی به باورهام بزنم و شخصیتم خیلی خیلی تغییر کرد این وسط

    و همین تغییر شخصیت خیلی بهم کمک کرد که خودمو از قبل موفق تر بدونم

    گاهی هم ناامید شدم، گاهی به اینکه شکست خوردم فکر کردم اما باز با یادآوری قانون به خودم گفتم الخیر فی ما وقع

    و همین جمله، همین یه جمله بلندم کرده

    که دوباره کار کنم

    بشناسم خودمو و حتی یه جاهایی بهم برخوره که چرا خوب وقت نذاشتم روی دوره ها، روی تغییر…..

    و همون برخوردن باعث شده هر چند وقت یک بار یه چالش به خودم بدم، یه تلنگر که بیشتر روی ضعف هام کار کنم

    و جالب اینجاس که این موضوع که خودبخود شرایط تغییر می کنه رو با کار کردن فقط روی خودم، بهش رسیدم

    یعنی تا قبلش فکر می کردم برای یه سری کارها خودمم باید دست به کار شم

    ولی واقعا این طوریه که اول آدم روی خودش کار می کنه به صورت بنیادین، بعد یه سری اتفاقات از بیررون رخ می ده. یا یه هدایت میاد، یه قدم برمی داری و بعد می بینی توی دل یکی از خواسته هاتی.

    این فایل خیلی برای من آموزنده بود.

    یه مدت این جمله رو نوشته بودم روی اینه ی اتاقم که تضاد کمک خداونده.

    تضاد اومده به من درس بده. تجربه بده. پس درسشو بگیرم و با توکل قدم بردارم……

    این آگاهی که ماییم که با نگاهمون به جهان نتایج رو رقم می زنیم

    مایییم. جهان داره با دید نظاره گر واکنش نشون می ده اگر من یک نگاه به جهانی دارم که اون نگاه یه نگاه ثابت باشه، نتایج هم پایدار و ثابت می شه حالا این نگاه می تونه در زمینه ی تجربه ی موفقیت باشه یا شکست. مهم نگاه من، مهم باور من نسبت به شرایط و وقایع هست.

    اگــــر من بتونم مسئولیت صد در صد زندگیم رو در تمام جنبه هاش بر عهده بگیرم، جسارت داشته باشم، شجاعت داشته باشم که واقعا مسئولیت تمام تمام تمام زندگیم رو بر عهده بگیرم، دیگه نمی گم شکست. اینو به خودم می گمااااا

    نمی گم شکست. نمی گم شکست خورده، نمی گم نالایق……

    می گم الخیر فی ما وقع. می گم توجهم روی چی بوده، می گم من چه فرکاسنی فرستادم، حالا چطوری تغییرش بدم. چطور ذهنمو بهتر کنترل کنم…….

    و همین کار، همین نگاه به زندگی، همین احساس مسئولیت اراده ای بی وقفه و سربلند می خواد.

    دقیقا یادمه که چند ماه پیش، وقتی از یکی از فایل های دانلودی، پاشنه آشیلمو فهمیدم، و روی همون کار کردم، بیشتر ایمان آوردم که بابا خودمم، از درون منه اتفاقات. اینو اگر درست کنم، شرایط تغییر می کنه و از همون شب نتایج تغییر کرد

    از همون شب درآمدو و ورودی من چندین برابر شد

    طی یک هفته شاید

    چیزی که خیلی به خودم می گم، و یادآوری می کنم، تجربه ی موفقیت هاست چه کوچیک چه بزرگشون

    می گم ببین فلانی زنگ زده می گه موقع اذان یادت کردم و برات دعا کردم (یه مخاطب گوشی که حتی یک بار هم حضوری ندیدمش)

    یا خاله م که قبلا رابطه ی خوبی نداشتیم، تماس گرفته می گه نسترن برات فلان خوراکی رو گذاشتم کنار

    یا گل هدیه می گیرم

    یا مشتریم به جای هزینه ی محصول، بیشتر از هزینه به من پرداخت کنه بگه خودم دوست داشتم

    یا بتونم از درآمدم، برای مادرم، خونه و… خرید کنم و هزار باره به خودم بگم ببین اینارو، پس ادامه بده، پس ادامه بده. پس ادامه بده.

    دیشب داشتم به خودم می گفتم باید درونم اصلاح بشه، اگر نتایج اون بیرون راضی کننده نیست برای تو، یعنی تو خودتو باید تغییر بدی.

    اگر فلان موضوع داره توی نتایجت تکرار می شه، چون این تویی که اون باگ رو هنوز تغییر ندادی، فکر می کنی داری کار می کنی اما اگه داره تکرار می شه، بخاطر باورهای توهه

    اگر داره تکرار می شه، بخاطر نگاه قبلی تو به ماجراس

    اگر داره تکرار می شه، نتونستی خدا رو درست باور کنی

    نتونستی خدارو درست بشناسی

    اگر داره تکرار می شه، چون داری مثل همیشه فکر می کنی، یعنی باورت همونه، یعنی نگاهت به ماجرا همونه

    یعنی همون نجواها، همون گفتگوهای ذهنی، همون توجهات، همون تقلاها، همون زور زدن های الکی، همون واکنش ها رو داری

    زمانی می تونی بگی تغییر کردم که نتایجت تغییر کرده و پایدار شده باشه

    زمانی می تونم بگم تغییر کردم که جنس دیده هام، و شنیده هام متفاوت شده باشه

    زمانی که من از درون جنس گفتگوهامو تغییر داده باشم

    خدا یک انرژی خیر جاری در زمان حاله که در حال گسترش جهان در تمام ابعادشه (این باوریه که دارم روش کار می کنم چند ماهه و انصافا آسون نیست تغییرش توی من)

    ولی همین باور، همین نگاه تازه به دنیا که همه چیز خیره، که باید هر لحظه منتظر اتفاقات خوب باشم، منتظر معجزه ها باشم، منتظر موفقیت پشت موفقیت باشم، سلامتی بعد سلامتی و و و و و از این باور میاد

    و از وقتی دارم روی این باور کار می کنم، اصلا نگاهم تغییر کرده، شرایط خیلی بهتر شده، نتایج خیلی بهتر شده اما من دنبال بهتر و بهتر و بهتر شدنشم

    برای همین می گم که باید جلو برم

    چون خدا در حال گسترش جهانه و منم باید با هماهنگ شدن با قوانینش با این گسترش همراه بشم

    خدا خیر مطلقه. خیره و فقط خیر می رسونه، اگر من دارم فکر می کنم که فلان موضوع شکسته، یا هر چیزی، این از نگاه منه نه از خدا،

    اگر من ترس دارم، از نگاه منه

    اگر من بیمار می شم از نگاه منه

    اگر من تجربه ی خوبی از روابط ندارم، از نگاه منه

    یه تجربه ی جالب از روابط بگم: داشتم روی یک اهرم رنج و لذت کار می کردم که باعث می شد تمام توجهم بیاد سمت خودم و نخوام کسی رو تغییر بدم یا دلسوزی کنم یا…

    جالبه که وقتی شروع کردم روی این موضوع کار کردن، چون هنوز باور درست نهادینه نشده بود، شکل آدم زندگیم تغییر کرد از یه آدم منفی به یه آدم مثبت، بسیار موفق، و مؤمن هدایت شدم که اون خودش بخاطر موقعیت اجتمعاعیش داشت بقیه رو به موفقیت ترغیب می کرد از طریق صفحه ی اجتماعیش. به نماز و به اصول موفقیت و…..

    و اینم بگم که واقعا یه فرد موفق توی زمینه ی کاری خودشون هستن

    بعد به خودم گفتم ببین، مهم نیست که آدم های زندگیت تغییر کنن مهم اینه تو تغییر کنی. از درون.

    تو الآن با آدمی معاشرت داری که انگار خودتی و همین موضوع بجای اینکه احساسمو بد کنه، شاید باورتون نشه من بارها بخاطر آشنا شدن باهاشوت از خدا سپاسگزاری کردم

    از اینکه مدتی باهاشون هم صحبت بودم، سپاسگزاری کردم

    از اینکه باورام درباره ی کمبود شکست و با آدم های خوبی آشنا شدم، سپاسگزاری کردم و تحسین تحسین تحسین کردم با تمام وجود که باهاشون هم صحبت شدم در حالی که وقت صحبت کردن هم نداشتن زیاد

    بعد گفتم یه پله جلو رفتی

    یه پله ی خوب جلو رفتی

    پس تمرکزت رو از روی این فرد بردار، فقط تحسین کن و تمام توجهت رو بیار روی خودت و تغییر شخصیت خودت تا جنس دیده ها، و آدم ها و تجربه هات هی متفاوت تر و زیباتر بشه

    خیلی صحبت می شه کرد راجع به همین موضوع، جاهایی که متوقف شدیم، ترسیدیم، فکر کردیم شکست خوردیم و جاهایی که جا نزدیم و از تضاد درس گرفتیم.

    ه همه ش بخاطر آشنایی با شما، صحبت هاتون، با داشتن تعامل با این سایت و کامنت ها و بچه هاس که شخصیت ما داره تغییر می کنه و هر بار بهتر می شه

    با تمام وجود و از صمیم قلب سپاسگزارم ازتون

    و خداروشکر می کنم توی این جمع صمیمی هستم

    و از مریم جان عزیز هم که باید بهشون بگم استاد، از صمیم قلب سپاسگزارم به خاطر تمام کارهایی که برای سایت انجام می دن، صحبت هاشون، راهکارهاشون همه و همه.

    از همه ی دوستان هم سپاسگزارم بخاطر کامنت های عالی ای که می ذارن

    جای جای این سایت، فوق العاده س. پر برکته بنظرم.

    خدایا شکرت

    در پناه رب العالمین شاد، سلامت، ثروتمند، و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    یا رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
  9. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1392 روز

    بنام خداوند رحمان و رحیم

    سلام خدمت استاد بزرگوار جناب عباس منش

    سلام خدمت بانوی استاد خانم شایسته

    قبل از شروع ،شکرگزار خداوندی هستم که این دنیا وعالم را بنا کرد و ما را آفرید و همه چیز را به تسخیر ما درآورد

    شکرگزار خداوندی هستم که چون درخواست شود اجابت می‌کند و با توجه به ایمانمان ما را رشد می‌دهد

    شکرگزار خدایی هستم که قانون را آفرید وما رو هم به واسطه استاد وارد یه زندگی زیبا کرد

    شکرگزار خدایی هستم……

    سپاسگزار استاد عزیزم هستم که از هر مطلبی بهترینش را استخراج و ساده می‌کند و تو فایلهای دانلودی و محصولات به ما می‌رساند

    سپاسگزار استادی هستم که توحید را به یادمان آورد

    سپاسگزار استادی هستم که به یادمان آورد که فقط خودمان سد خودمانیم و گرنه نشدنی وجود ندارد

    سپاسگزار استادی هستم که با قانون و تلفیقش با کتاب قرآن به نکات عالی رسید و با ما به اشتراک گذاشت

    سپاسگزار استادی هستم….

    سپاسگزار خانم شایسته بانویی که خود در کنار استاد،استاد کامل شده و نیز با عشقی که کارش دارد ما رو به قوانین و داشته ها و زیباییها عمیق تر میکنه و نوشته هایش ما رو وارد جاده آسفالته کرد،همون جاده که استاد و همه بچه ها دارن سُر میخورن میرن سمت مقصد…….

    سپاسگزار دوستان ارزشمند هم فرکانسی هستم که با نوشته هاشون همچنان ما رو ثابت قدم تر میکنن

    واکنش همه چیز است،طبق قانون ما در هر لحظه در حال ارسال فرکانس هستیم و تمام اتفاقاتی که برایمان رخ می‌دهد از ماست

    پس طبق این قانون ثابت در هر شرایطی این ماییم که تصمیم میگیریم چه اتفاقی رخ دهد

    تمام اتفاقات و رخدادها درونی است،بیرون ز ما نیست و نمی‌تواند چیزی وجود داشته باشد که ما به نوعی از آن اطلاع نداشته باشیم

    ریشه هر اتفاق بیرونی زندگی ما در درون ماست

    حالا اگر شرکتی داشته باشیم که انسان‌هایی با شرایط ذکر شده بالا در اون همکار باشن نتیجه هم می‌شود فرموده استاد که بعد از این اتفاق می‌گویند که انفجار ناخواسته برنامه ریزی نشده،یعنی چه یعنی می‌گویند بابا ما کار خودمون رو عالی انجام دادیم اما یه قسمتی که ما نمیدونستیم که برنامه ریزی کنیم بوجود اومد که دفعه بعد حلش میکنیم

    حالا این روحیه و این شخصیت از کجا می آد،برمیگرده به اینکه خودشناسی و خود سازی داشته باشیم و خدای نکرده آشغالها رو زیر فرش ندیم،باید با خودمون در صلح باشیم،اعتماد و عذت نفس داشته باشیم،کنترل ذهن کنیم،اصل رو باور داشته باشیم ،گره ذهنی نداشته باشیم و درکل خودباوری داشته باشیم

    سر جمع این اتفاقات ،تبدیل شدن به یک انسان توحیدی است و سر جمع انسانهای توحیدی می‌شود شرکت‌های موفق و کشورهای موفق و…

    درسته که همه چیز بسته به واکنش ماست اما واکنش درست نتیجه شخصیت درسته و تا شخصیت ما تغییر نکنه ،نمیتونیم واکنش خوب نشون بدیم چرا که ریشه واکنش های ما براساس شخصیت شرک زده هست.شخصیت باید توحیدی و از درون شکل گرفته باشه تا واکنش درست نشون بده

    پس به خودم میگم که ابراهیم عزیز توحید زیر بنای هر چه کامیابی و موفقیت است،دریاب درون خودت رو ،خودشناسی کن تا خداشناس شوی و خداشناس شو و توحید واقعی رو در درون خودت زنده کن،تنها نجات دهنده تو توحیده و اونم توحید عملی……..

    خدا خیرت بده استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  10. -
    آقای نیکو گفته:
    مدت عضویت: 3070 روز

    بنام خداوند مهربان

    درود و عرض ادب

    موارد اساسی و کلیدی این فایل از نظر من:

    دید مثبت افراد موفق مانند استاد عباسمنش و ایلان ماسک به اتفاقات به ظاهر تلخ .

    در مورد نکته ای که در این فایل اومده میخوام اتفاقی که برای خودم افتاده رو بنویسم، البته این مورد رو در جلسه 5 دوره شیوه حل مسائل زندگی کامنت کردم،

    من شغلم ساخت و سازه

    در سال 1390 به علت اینکه یک دفعه ارزش پول ملی سقوط کرد بساز بفروشهای زیادی که پیش‌فروش میکردن از جمله خود من ضرر زیادی کردن و بعد از آن یک عده از همکاران از جمله خود من با دید منفی که براشون ایجاد شده بود کلا اینکار رو کنار گذاشتن، اما یکی از دوستان من کارش رو ادامه داد و با اینکه شرایط سخت شده بود با دید مثبت ادامه داد، نتیجه این شد که افرادی که با دید منفی کارشون رو گذاشتن کنار و یا تغییر شغل دادن مثل خود من چندین سال دیگه رو هم هیچ پیشرفتی که نکردن بلکه از روی سرمایه هم خوردن و خود من دوباره بعد 7 سال برگشتم به کار قبلی،

    اما اون دوستم که کار رو ادامه داد الان چندین ساله که به استقلال مالی رسیده و سرمایه اش صدها برابر شده.

    دقیقا همینه اتفاقات رو باید دید مثبت داشته باشیم و جا نزنیم و به خداوند اعتماد کنیم، و ایمان داشته باشیم که خیری در این اتفاق هست که من از اون اطلاع ندارم، هیچ شری وجود نداره فقط دید ما به اتفاقات هست که نتایج رو متفاوت میکنه.

    با تشکر از استاد عباسمنش که این فایل رو آماده کردن و دید افراد موفقی مثل ایلان ماسک رو به همچین اتفاقات بزرگی رو برای ما به اشتراک گذاشتن .

    با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای: