اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/04/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-04-21 07:42:342024-05-10 05:52:37اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم جان عزیز و همه دوستان خوبم
بارها با همسرم دعوام شده و وقتی فکر کردم دیدم به خاطر فرکانس های قبلی خودم بوده… مثلاً یه بار رفته بودم خونه ی بابام اینا و مادرم خیلی از همسرم گلایه کرد، البته قبلش خودم از داداشم و خانمش گلایه کرده بودم و به نظرم خیلی هم حق داشتم، بعد مادرم مثلاً اومد منو آروم کنه شروع کرد از همسرم گلایه کردن طبیعیه که حالم خیلی بد شد و اومدم خونه، همسرم خونه بود هیچی بهش نگفتم اما با بچهها دعوا میکردم همسرم چند بار ازم پرسید چی شده؟ من گفتم هیچی، اما دست بردار نشد شروع کرد به دعوا و سر و صدا و ظرف و ظروفا رو شکستن، دستش پاره شد و کل کف دستش خونی شد بعد با دعوا ساعت 12شب منو فرستاد داروخانه که چسب بخرم خلاصه دستش چسب زدم. فردا از سر کار سعی میکردم با گوش دادن به فایلهای استاد فرکانس خودم رو خوب کنم خوشبختانه توی بخشی کار میکردم که تنها بودم و میتونستم با هدفون هم فایل گوش بدم هم کارهام رو انجام بدم چندین ساعت به صحبتهای استاد گوش دادم و حالم خیلی بهتر شد ظهر که از سر کار برگشتم همسرم آروم تر شده بود و چون من آروم بودم و با بچهها داشتیم نهار میخوردیم و تلویزیون نگاه میکردیم.
چند دقیقه بعد صدام زد و به قول خودش کلی منو نصیحت کرد منم فقط گوش میدادم و میگفتم باشه درست میگی و حرفهاشو تأیید میکردم، این باعث شد آروم تر بشه.
من خیلی با خودم فکر کردم و گفتم به قول حضرت موسی به هر خیری از طرف تو به من برسه فقیرم و به خدا توکل کردم. شرایط من یک روزه عوض نشد اما هر بار که روی خودم کار میکردم نتایج مثبت هم توی زندگی و روابطم میدیدم و هر موقع از گوش دادن به فایل ها فاصله میگرفتم دوباره سر و کله ی روابط نامناسب و اتفاقات بد پیدا میشد اما من شاخک هام دیگه تیز شده بود و نمیذاشتم شرایطم خیلی بد بشه و زودتر از قوانین بدون تغییر خداوند برای بهبود وضعیت زندگیم کمک میگرفتم.
دیشب بعد از گذشت حدود یک سال همسرم بهم گفت تو باعث شدی من آروم تر بشم و شخصیتم تغییر کنه، من بهش گفتم حتماً این خواسته ی خودت بوده. اما اون میگفت نه تو دلیل اصلیش بودی.
خلاصه اینکه ما با افکارمون میتونیم باعث بروز وجه خوب افراد بشیم یا برعکس.
توی محل کارم هم چندین تجربه ی به ظاهر بد داشتم که با کنترل افکارم نقطه شروع موفقیت در کارم بود.
همه چیز باوره. وقتی باور میکنی که خودت خالق زندگی خودت هستی دیگه نه به شانس اعتقاد داری نه به چشم زخم نه به هیچ خرافات دیگه ای.
امیدوارم گفتن تجربه زندگیم به دوستانم کمک کنه که بیشتر قوانین کیهانی رو باور کنن.
خدایا بابت قوانین بدون تغییرات شکرت.
در پناه الله یکتا شاد، سالم ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز.دقیقا حدود یکسال پیش همچین شرایطی برای من رخ داد که پدرم بیمار شد و باید تحت درمان قرار میگرفت همون موقع من داشتم فایلهای عزت نفس گوش میدادم و روی خودم کار میکردم و با خودم گفتم الان توی این شرایط به ظاهر سخت البته دید من این بود ولی بقیه خانوادم سخت درگیر این مسله بودن با خودم گفتم الان باید خودمو نشون بدم که چقدر میتونم ذهن خودم کنترل کنم تا بتونم از پس کارهایی که باید برای پدرم انجام بدم براحتی بر بیام.شرایط پدرم هر روز بدتر میشد تا جایی که حتی ساعت ب ساعت حالش بدتر میشد در صورتیکه ما و اعضای خانوادم همگی تلاش خودمون انجام میدادیم از درمان و دارو گرفته تا کارهای دیگه اما در نهایت پدرم به رحمت خدا رفت و حتی موقع خاکسپاری حال من واقعا خوب بود وبا خودم میگفتم همه ما روزی بدنیا اومدیم تا در این دنیا زندگی کنیم و لذت ببریم و ی روزی هم از دنیا خواهیم رفت و به جایگاه ابدیت میرویم و خداوند را شکر میکنم که توانستم از پس این مسله براحتی بر بیام.در هر صورت پدر من از دنیا میرفت چه من ناراحت باشم و چه ناراحت نباشم و این حال و احساس خوب من و کنترل ذهنم باعث شد که من از پس کارهای پدرم براحتی بر بیام و در نهایت این اتفاق پیامدهای مالی بسیار وبی برایم داشت و من همیشه میگم زندگی جریانی دائم دارد و ما باید با این جریان هم مسیر شویم تا از این مسیر لذت ببریم.در پناه الله شاد و سلامت باشید.
بنام قدرت مطلق الله
سلام ب استاد عزیزم وخانم شایسته گرامی..
اول از همه این موفقیت بزرگ رو تبریک میگم ب جامعه جهانی ک در آینده نچندان دور زندگی در کره ماه ومریخ رو تجربه خواهیم کرد ویکی از خواستههای من ک هر موقع ماه کامل میشه تصویر سازی میکنم ک دارم روی ماه ورزش میکنم…الله اکبر
وتبریک میگم این اندام رؤیایی وبینظیرتون با
اون ویو فوقالعاده بهشتی پارادایسمون…چقد زیبایی میبینم دراین قطعه بهشتی نوش بشه ب جونتون استاد ومریم عزیز،ک لایق عالیترینها هستین
اما راجب شرایط مشابه خودم میخواستم بگم دقیقا آخرای بهمن 98 بود ک میخواستم استارت پروژه درمان اعتیاد رو بزنم ک دقیقا بعد از 3جلسه توجیهی من بود که تازه میخواستم راهنمای درمانم رو انتخاب کنم مصادف شد ب پندمی وکلا بستر همه چی تعطیل شد..زیاد نمیخوام از اون داستان تعریف کنم چون همه دقیقا خبر دارن که چه اوضاعی بود….اون موقع هم من کلا با این بحثها ی موفقیت و فرکانس آشنایی نداشتم وکلا توی در ودیوار بودم ولی از اونجایی ک درخواست درمان اعتیادم را ب جهان هستی داده بودم مسیر برام داشت ب راحتی آماده میشد…اینم داشته باشید ک بستری ک من میخواستم برم کنگره 60 بود واولین انجیوی بود ک کاملآ علمی روی درمان تدریجی مواد کار کرده بودن وکلی سابقه عالی توی این زمینه داشتن وهفتهی 3جلسه آموزش جهان بینی داشتن ک حتما باید شرکت میکردی واگه غیبت زیاد میشد از پروسه درمان کنار میرفتی وشخصی دیگر جایگزین میشد وازون جای هم من شغلم نقاشی ساختمان بود نمیتونستم در هفته 3روز از کارم بزنم ودر کلاس شرکت کنم البته اینم بگم ک این مقاومتهای ذهنمی من بود ک شرایط رو دیتیلی میبستم ولی از اون جایی که هر اتفاقی در زندگیم می افته حتما خیری درش هست..پروسه درمانم مصادف شد با این پندمی ودقیقا 11ماه پروسهای درمانم رو توی خونه خیلی شیک ومجلسی با برنامه واتساپ آنلاین انجام دادم والان ب لطف قدرت مطلق الله 28ماه ک ب درمان قطعی موادمخدر وسیگارم رسیدم الهی شکر
برای آنجام این عمل عظیم….واین فایل بینظیر ب من یکبار دیگه قوانین بی چون و چرای جهان هستی رو گوش زد کرد…ک ما با نوع نگاهمان ب اتفاقات جهت مثبت ومنفی میدیم..واز موقعی ک با این بستر الهی آشنا شدم یکی از باورهایی که همیشه توی ذهنم تکرار میکنم اینه ک هر اتفاقی در زندگی من بیفته قطعا ب نفع من ختم میشه ب راحتی وعزتمندانه….الهی شکر شکر شکر شکر شکر شکر
فردا هم عید سعید فطر است از همین بستر ب شما استاد عزیز مرد توحیدی من ومریم عزیز وتمام دوستان هم فرکانسی خانواده بزرگ والهی عباسمنش تبریک میگم با آرزوی سلامتی وشادی و فراوانی وحال خوب برای همه شما عزیزان ….
در پناه قدرت مطلق الله باشید……
استاد جان ســلام
با عمل کردن به این اصل که » الخیر فی ما وقع » حجم اتفاقات خوب واقعاً برای من زیاد هست و زمان برای توضیح کوتاه
فقط خواستم خدمتتون عرض کنم که با اجرای این اصل در لحظه واقعا نتایج به نفع ما تغییر میکنه ، و به لطف خدا دیگه در 80 درصد مواقع به طور غیر ارادی نه اتفاق ها رو به دید مثبت برداشت میکنم
. و خب این یک امکان فوقالعاده عالیه که تو میتونی با یه چوب معجزه هری پاتر ، همه چیز رو به نفع خودم رقم بزنی
. و نکته مهمش اینه که تو به آرامش میرسی و راحتی ذهن برات ایجاد میشه
مخصوصاً وقتی در این کار مهارت پیدا میکنی و نتایجش دیگه در ذهنت نقش میبنده و ⟨⟨ الخیر فی ما وقع ⟩⟩ تبدیل میشه به یک شاخصه شخصیتی تو
. کارهای لازم و اون چه که در توانت هست رو انجام میدی و اجازه میدی دست های خدا به نفع تو در گردش در بیان »»» اشاره به فایل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی، واقعا چه فایل فوق العاده ای بود. این که واقعا بدون هرکار رو برای چه میکنی و هدفت از اون کار چیه و تمرکزت روی همون هدف باشه و نه حاشیه اطراف، این که شروع کنی با هرچه که داری و تمام توانتو بذاری برای انجام اون کار، واقعا اون فضا پیما با اون هزینه سرسام آور بعد از سقوط چهره ایلان ماسک خیلی ریلکس و أروم بدون هیچ استرس و این که میدونه داره چیکار میکنه و هدف چیه و این که یه تیمی دور خوش جمع کرده که حتی بعد از این اتفاق همه تشویق میکنن واقعا تحسین بر انگیز بود، من و همسرم یه بیزینس جدید راه انداختیم و امروز باهم این فایل و دیدیم و نتایج فوق العاده ای گرفتیم که در کارمون به جای کمال گرا بودن تکامل گرا باشیم و بدونیم در مسیر درست اگر باشی موفقیت ها لاجرم میرسه و تمام تمرکز روی هدف باید باشه، این فایل چراغ های بزرگی رو در ذهن ما باز کرد که اثرات در آینده میاد،
بازم ممنون واسه این فایل دلمون واسه پرادایس تنگ شده بود، منتظر فایل های زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا هستیم
خدا بهتون خیر بده
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم ، سلام به مریم جون
و سلام به دوست های نازنیم در این سایت بهشتی
اول اینکه خدا رو صمیمانه سپاسگذارم که استاد عزیزم و مریم جون رو هدایت کرد که این فایل بهشتی رو ضبط کنید و دقیقا در زمان مناسبش به این فایل هدایت شم و روی سایت قرار بگیره…
و تمام این ها باعث میشه که درست عمل کردن قانون در زندگیم برام اثبات شه
دیشب برای من یک اتفاق به ظاهر نادلخواه رخ داد ، و من تصمیم گرفتم به خاطر یک سری دلایل یک ارتباطی رو تموم کنم.
اما استاد خودم رو به یاد میارم در سال های قبل که چقدر تموم شدن یک ارتباط برام ترسناک بود
ولی درکِ توحید و باورهایِ جدید من باعث شد که نتایجِ من هم متفاوت بشه
من واقعا دیدگاه شما در روابط رو تحسین میکنم نه فقط در روابط بلکه در تمام حوضه هایِ زندگی و اصلا وقتی که وارد این سایت شدم همین دیدگاه ها و باورهای شما باعث شد که به شدت مجذوب قانون شم و این دیدگاه هایِ شما همون دیدگاهی بود که همیشه در قلبم درست بود و احساسم تاییدش میکرد اما ذهن منطقی و ورودی های غلط نمیذاشت که به این روش عمل کنم…
وقتی که به این فکر کردم خب دیگه من و اون دوست عزیز نباید باهم ارتباطی داشته باشیم برام تعجب برانگیز بود که چقدر احساسم خوبه ، که چقدر منِ جدید رو دارم تحسین میکنم به خاطر شجاعتش ، چقدر اعتماد به نفس و عزت نفسم بالا رفته و چقدر توحیدی تر شدم
و همین باورهایِ متفاوتِ جدید باعث دیدگاهِ متفاوت جدید و عملکرد و احساسِ متفاوت جدید در من شده بود
من از وقتی که وارد این سایت شدم به یاد دارم که خیلی ترسِ از دست دادن در زندگیم داشتم اما الان به خاطر باورهای جدیدم واقعا این ترس برام خنده داره و محو شده تا حد زیادی در من
خب خیلی دوست دارم راجع به باورهایی که بهم کمک کرده بنویسم
میدونید وقتی ما باور داشته باشیم که
ما آدم ها فقط به طور موقت در این دنیای مادی هستیم و رسالتِ ما در این دنیا لذت بردن و شادیه
و درک کرده باشیم که ما به هر طریقی ممکنه یک روزی از هم جدا شیم چون ما آدم ها متعلق و وابسته به هم نیستیم و
ما فقط از خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم
إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیهِ رَاجِعونَ
این باور خودش شاه کلیدی میشه که باعثِ لذت بردن از در کنار هم بودن میشه و اگر زمانی هم از هم جدا شدیم این رو یک چیز طبیعی بدونیم
استاد عزیزم بعد از اینکه با قانون آشنا شدم به خوبی متوجه تفاوت دیدگاه شما با اکثریت جامعه شدم
و همین تفاوت باور و دیدگاه شماست که باعث تفاوت نتایج شما با اکثریت جامعه شده
من قبل از آشنایی با قانون ورودی هایی که راجع به تموم شدن یک ارتباط دریافت کرده بودم از طریق تلویزیون و اطرافیان این بود که طرف تا سال ها درگیر اون رابطه بود و کلی بیماری و افسردگی گرفته بود به خاطر اون ارتباط و این باور در ذهن من شکل گرفته بود پس آدم خوب کسیه که وابسته باشه
درحالی که بعد از آشنایی با قانون فهمیدم که وابستگی شرکه
چون وقتی کسی وابسته میشه قدرت خوشبختی یا بدبختی زندگیش رو وابسته به یک عاملِ بیرونی میده
و حالا خوب میفهمم که چرا خداوند مهربان شرک رو نمیبخشه
چون شرک بدترین آسیب رو به ما میزنه…و باعث از دست دادن دنیامون و هم باعث از دست دادن آخرتمون میشه
اما توحید یعنی قدرت رو فقط به خدایِ خودمون بدیم
یعنی اینکه درک کنیم که منبع تمام خیر و خوبی هایِ دنیا خداونده
پس من اگر عشق و محبتی دریافت کردم اون عشق از سمتِ خداونده نه از سمتِ اون بنده ، اون بنده فقط دستی از دستانِ خداست و حتی اگر اون فرد هم نباشه خداوند از بی نهایت روش به من عشق می ورزه
این دیدگاه توحیدی باعث میشه که ما وابسته به ورود یک شخص خاص در زندگیمون نباشیم یا وابسته به موندن کسی در زندگیمون نباشیم
چون شادیمون رو ، احساس خوشبختیمون رو گره نزدیم به یک عامل بیرونی
اما یک موضوع دیگه هم که برام جالب بود این بود که این باور به من القا شده بود که تموم شدن ارتباط باید با تنفر از اون فرد همراه باشه
در حالی که الان با باورهای جدیدم درک میکنم
اولا این کلمه فراموش کردن هم خیلی خنده داره
و اصلا نیازی نیست که ما بخوایم از هم تنفر پیدا کنیم تا هم رو فراموش کنیم
منِ جدید اینطوریه که وجودش پر از عشقه نسبت به همه ی آدم ها و سپاسگذاره از خدا بابت آدم هایی که وارد زندگیش شدن و کلی اتفاقات خوب رو باهم تجربه کردن…
من دوست عزیزم رو تحسین میکنم واقعا چون خدای مهربونم از طریق این فرد کلی من رو رشد داد
و باعث شد شجاعتِ بودن در کار موردعلاقم رو پیدا کنم چون اون فرد یک الگوی خیلی خوب در این زمینه بود برام
باعث شد که کلی انگیزه داشته باشم برای رشد شخصی
و هزاران ورودی های مثبت و اگاهی هایی که از اون فرد یاد گرفتم و باعث رشدم شد
و خداوند بود که در واقع از طریق دست نازنینش من رو رشد داد
و حالا هم جدایی بی معناست از نظرم چون ما هیچوقت متعلق به هم نبودیم که بخوایم از هم جدا شیم
ما در این دنیا در حال رشد آگاهی هستیم و اگر زمانی به خاطر فرکانس ها و مداری که در اون بودیم تصمیم به این گرفتیم که با کسی در این مسیر بشیم بعدا هم به راحتی میتونیم این مسیر رو خودمون یا با افراد دیگه ای بریم
چون دیگه به هر دلیلی ممکنه از یک جا به بعد این رو درک کنیم که دیدگاه و عقاید ما باهم متفاوته یا به هردلیلی مناسب هم نیستیم
اما در عین حال وجودمون شاد و سپاسگزاره از بودن لحظاتی که باهم بودیم
و من خوشحالم بابت این اتفاق چون این موضوع باعث باز شدن دروازه ای از آگاهی ها به سمت من شد
و این تضاد باعث شد که واقعا خودشناسیم بیشتر شه
باورهام رو بهتر بشناسم و دقیقا خاصیت و خوبی تضاد ها هم همینه که خواسته های ما رو به خودمون نشون میدن
چقدر خوبه واقعا که ما رجوع کنیم به دیدگاه هایی که به خاطر ورودی های قبلیمون در ذهنمون شکل گرفته
و ببینیم اصلا اون دیدگاه درسته؟
آیا اون دیدگاه طبق قانونه؟
و سعی کنیم به اتفاقات معنایی رو بدیم که باعث رشد و پیشرفت بیشتر و احساس خوب بیشترمون بشه
و در هراتفاقی بدونیم بی نهایت خیر و موفقیت برای ما هست
الهی شکر که تونستم این کامنت رو برای شما دوستان خوبم بگذارم
و خیلی خوشحالم از این بابت چون برای من شجاعتِ نوشتن همین کامنت و درک این آگاهی یک پیشرفت و موفقیت بزرگ محسوب میشه
از خدای مهربونم لحظاتی لبریز از عطر عشق خودش رو براتون خواستارم
به نام خدایی که خالق یکتاست و به من قدرت خلق زندگیم را عطا نموده
سلام عرض می کنم خدمت استاد عزیزم خانم شایسته دوست داشتنی و دیگر دوستان عزیزم در این دانشگاه موفقیت
در این اتفاق شرکت اسپیس ایکس به جای استفاده از کلمات شکست ، انفجار یا عملیات نا موفق
از این عبارت استفاده کرد
عملیات جداسازی سریع و برنامه ریزی نشده قطعات
استاد اونجایی که گفتید: ما هنوز یه سری چیزها رو یاد نگرفتیم ، تا درس هامون هم یاد نگیریم، پیشرفت نمی کنیم
من عجیب در فکر فرو رفتم
و به خودم گفتم اگر من بتوانم در تمام موقعیتهای زندگیم مخصوصاً کسب و کارم با این نگاه و با این منطق به مسائل نگاه کنم
اول اینکه خیلی خیلی بیشتر با خودم در صلحم و کمتر به خودم سخت می گیرم
و
دوم اینکه میشم یک آدم ضد ضربه که هیچ چیزی نمی توانه منو از پا در بیاره و مهم تر از اون توانایی حل هر مسئله ای را دارم
حالا با این نگاه که می خواهم تمرین کنم و آگاهانه این منطق را در ذهن خودم ایجاد کنم
آگاهانه مینویسم چه جاهایی توانستم تو زندگیم به یک اتفاق به ظاهر ناجالب از دید متفاوتی نگاه کنم و به خودم یادآور بشم که این یک موهبت برای رشد من هستش و در نهایت نتیجه همون اتفاق به ظاهر ناجالب برای من خوب تموم شده
1_ پارسال قبل از عید یعنی در واقع سال 1400 یه سری اتفاقات برای موبایلم افتاد خب قدیمی هم شده بود honor 5x هم نسخه اندرویدش پایین بود و هم دیگه راندمان بالایی نداشت
من هر بار به خودم میگفتم خب دیگه با این اتفاقاتی که داره می افته قطعاً قراره من یه موبایل بهتر بخرم و خدا میدونه وقتی بخرم چقدر شرایط تغییر می کنه و ….
فروردین 1401 تموم نشده بود فکر می کنم ساعت 12 شب بود من موبایل فروشی یکی از دوستام بودم redmi note 11 رو نقد کارت کشیدم و خریدم
2_ موضوع عوض کردن خونمون رو ، توضیح کاملش رو در صفحه عادتی که زندگی شما را برای همیشه تغییر می دهد نوشتم اگر دوست داشتید می توانید برید مطالعه کنید
ولی در همین حد اینجا بگم که، در شرایطی که اوضاع خیلی ناجالب شده بود و شدت تضاد ها بسیار زیاد شده بود در واحد آپارتمان قبلی، من اومدم با گوش دادن چند باره و چند باره به فایل های کلاب هوس و تکرار این عبارت که اگه برای فلانی و فلانی و فلانی شده، بچه های سایت رو می گفتم با نام خودشون پس برای من هم میشه و البته که دائماً چند ماه قبل رو به یاد می آوردم که چطور خیلی راحت و لذت بخش به لطف الله مهربان ماشین پدرم رو (ال نود پلاس دنده ای) که به قول بنگاهی ها اصلاً ماشین خوش فروشی نیست ، من به راحتی نقد فروختم، به همون صورت به راحتی و با لذت وقتی که من استمرار ورزیدم جهان کُرنش کرد و اون واحد 98 متری در مجتمع 150 واحدی حدود 8 سال ساخت فروش رفت و ما یک واحد 100 متری کلید نخورده 1 سال و نیم ساخت در مجتمع تک بلوک 40 واحدی خریدیم
خودمون دیزاینش رو از صفر تا صد انجام دادیم و چقدر این خونه از هر نظر عالیه
ویوی رویایی به سمت پارک جنگلی و کوه و آسمون ، یعنی جلوی ساختمان ما هیچ ساختمان دیگه ساخته نشده و حالا حالا هم ساخته نمیشه که این یک موهبت بزرگه برای من
آنتن دهی فوق العاده موبایل (در اون واحد قبلی این یک معضل بزرگ بود)
نور فوق العاده عالی (این هم در واحد قبلی یک معضل بزرگ بود)
همسایه های فوق العاده خوب
جالبه بدونید اینجا پنج طبقه است هر طبقه 8 واحد هستش و در این طبقه ای هم که ما هستیم تقریبا تمام همسایه هامون همیشه هستند
و من رابطه دوستانه و خیلی خوبی با همشون دارم
اونجا 8 بلوک بود و جمعاً 150 واحد ، بلوکی که ما در اون زندگی می کردیم 5 طبقهی 15 واحدی بود یعنی هر طبقه 3 واحد بود
در طبقهی ما یه واحد که تقریبا 10 یازده ماه خالی از سکنه بود اون یک واحد دیگه که رو به روی ما هم بود اندازه یک ارگان سر و صدا داشت :) اون هم نه مهمونی و اینا ! نه… همش جنگ و دعوا و کوبیدن در واحد به نحوی که من خودم دو متر می پریدم بالا هر دفعه :)
یادش به خیر الان خنده ام میگیره
الان اینجا هشت واحدیم
ولی معماری ساختمون اونقدر عالیه که ما دیوار مشترک فقط از سمت پذیرایی داریم و دیگر هیچ!
این همسایه دیوار به دیوار ما هم اینقدر آدم های آروم و دوست داشتنی ای هستند اصلاً ما نمی فهمیم کی میان کی میرن :)
خیلی موهبت های دیگه هم داره این خونه که اگه بخواهم بنویسم طولانی میشه به همینجا بسنده می کنم
3_ زمانی که می خواستم موبایل بخرم برنامه ریزی کرده بودم یه موبایل 6 تا 7 میلیونی بخرم ولی شرایطی پیش اومد که من مجبور شدم به موبایل چهار و هفتصدی بخرم
همین ردمی نوت 11 که الان دستمه
اولش خیلی حالم گرفته شد ولی کم کم با این نگاه که اگر من ناشکری کنم و نتوانم زیبایی های همین موبایل رو ببینم و احساسم نسبت بهش بد بشه قطعاً از دستش خواهم داد!!
شروع کردم به سپاسگزاری کردن و مقایسهی اینکه چقدررر این موبایل نسبت به موبایل قبیلم قابلیت های بیشتری داره و چقدر کار رو برای من آسون تر کرده
یواش یواش حسم نسبت به موبایلم خنثی و خوب و خیلی خوب و عالی شد ، دقیق نمیدونم ولی چند ماهی طول کشید تا این اتفاق افتاد
خرید این موبایل جدید باعث شد من بیشتر داخل یوتیوب آموزش ببینم ( آخه موبایل قبلیم برای تماشای ویدیو در یوتیوب نهایتاً سه ساعت دوام می آورد و بعدش باطریش کامل خالی میشد) و عکاسی رو تا حد خیلی زیادی یاد بگیرم
در حدی که با اینکه موبایلم یه موبایل کاملاً اقتصادیه چون رفتار نور رو تا حدودی می شناسم و می دونم چقدر نور در عکاسی مقولهی مهمی هستش و یه سری تکنیک های عکاسی هم بلد شدم
یه سری عکس هایی می گیرم که همه انگشت به دهن می مونند و میگن ووووعو تو با چی این عکس ها رو انداختی و بارها و بارها از موبایلم تعریف کردن و حتی مدل موبایلم رو پرسیدن تا برن بخرن (خنده) در صورتی که من چون دانش عکاسی رو بلدم می توانم عکس های شگفت انگیزی بندازم
این منم که توانا هستم وگرنه موبایلم که کاملاً یه دوربین معمولی داره
خلاصه الان خیلی خیلی مصمم تر هستم که برم سراغ کسب و کار عکاسی و برای خودم پلن چیدم
چون اعتماد به نفسم رفته بالاتر و به خودم و توانایی هام خیلی بیشتر از قبل ایمان دارم
خدا میدونه شاید اگه فروردین 1401 من یه گلکسی اس 22 اولترا یا آیفون 13 پرو مکس می خریدم اینقدر اعتماد به نفس نمی گرفتم چون به خودم می گفتم عکاسی با این غول های تکنولوژی که کار سختی نیست! یه بچهی پنج ساله ام می توانه! احتمالاً دیگران هم همینو بهم می گفتند دیگه! چون جهان چیزی نیست جز بازتابی از فرکانس های ما…
ولی اینکه من با یه موبایل کاملاً ساده و خیلی ارزون توانستم این همه عکس های فوق العاده رویایی ( از درخت و گل و آسمون بگیر تا رودخونه و گربه و آدم ها و….) بندازم نشون دهندهی اینه که من چقدرررر روحیهی هنری دارم چقدر با استعداد هستم و چقدر می توانم در هنر عکاسی و فیلم برداری پیشرفت کنم
خدایا شکرت ازت ممنونم که کمکم کردی و بهم الهام کردی و نوشتم
دوستان نمی دانید واقعاً چقدر لذت بخشه دیدگاه نوشتن
چقدر انصافاً به خودم کمک می کنم وقتی می نویسم
چقدر از خدا می خواهم که این نوشتن ها ادامه دار باشه
و
چقدر به شما دوستای عزیزم که دیدگاه من رو خواندید توصیه می کنم که به کمال گرایی خودتون غلبه کنید و شروع کنید به نوشتن
به خدا لذت بخشه
به خداوندی خدا من لذتی که از نوشتن و مطالعهی کامنت های خودم می برم انصافاً از مطالعهی دیدگاه دوستانم نمی برم
نمی خواهم بگم دیدگاه های دوستان خوب نیست
نه
من بارها و بارها در پاسخی که به دیدگاه دوستان دادم عرض کردم که چقدر افتخار میکنم برای بودن در کنارشون و چقدر درس های ارزشمندی یاد می گیرم از مطالعهی کامنت ها
ولی نکته اینجاست از دیدگاه دوستان اغلب فقط درس یاد میگیرم ، بعضی وقت ها انگیزه هم میگیرم و خیلی خیلی معدود زمان هایی پیش میاد که یه کمی عزت نفس هم می گیرم
ولی
از کامنت های خودم بی نهایت انگیزه می گیرم و عزت نفسم رشد می کنه در حدی که در طی نوشتن کامنت که معمولاً بالای یک ساعت ، گاهاً تا چهار ساعت هم زمان می بره بعضی وقت ها دستم رو به نشونهی افتخار میزنم به سینم و به خودم با صدای بلند میگم باریکلا آقا محمد بهت افتخار می کنم
گاهی وقتا برای خودم دست میزنم ذوق می کنم بالا پایین می پرم
و
البته درس هایی هم هست که از کامنت های خودم یاد می گیرم و لذت می برم
حالا شاید بگید چرا؟!
دلیلش اینه که تا وقتی که من نمی نویسم اینقدر واضح به درک و فهم مطالب نمی رسم
حتی اینقدر واضح زندگی خودم و اتفاقات زندگی خودم هم تجزیه و تحلیل نمی کنم
اصلاً من نمی توانم اینقدر عمیق به اتفاقات فکر کنم و به درک و فهم برسم؛ اگر که ننویسم!!!
می پرسید چرا؟!
به یه دلیل خیلی ساده چون وقتی با خودم حرف میزنم
هر جایی که باشم بالای تپه و کوه
یا کنار خیابون یا تو ماشین یا خونه در تمام شرایط یک اتفاق یک سان می افته! اون هم اینه که رشتهی افکار از دستم در میره از یه جایی به بعد می بینم حالم بده و… (بله درست حدس زدید) بنده میرم تو باقالی ها یعنی میرم تو نجوا های شیطان بدون اینکه خودم هم بفهمم از کجا شروع شد!!
ولی وقتی می نویسم از اونجایی که نوشتن انرژی زیادی صرف می کنه و حواس چندگانه آدم رو درگیر می کنه
دستها ، ذهن ، چشم ، زبان (وقتی می نویسیم ناخودآگاه داریم زیر لب می خوانیم و می نویسیم) و چشم هایم هم متمرکز فقط روی صفحه موبایل هستش و عملاً هیچ عامل حواس پرتی دیگه ای جلوی چشمام نمیاد
این ها رو گفتم که هم خودم و هم شما درک کنیم که چقدر این نوشتن ها ارزشمنده و انصافاً این حرف استاد را باید با طلا نوشت که وقتی که ما می نویسیم اولین لطفی که داریم می کنیم در حق خودمونه
خدایا شکرت عاشقتونم
امیدوارم هرجا که هستید در پناهِ امنِ خداوند مهربانی ها باشید
سلام استاد عباسمنش عزیز
من عاشق کارم هستم ولی همسرم موافق کارکردنم نبود
با کلی تلاش تونستم کار کنم ولی بعد از یکسال محکم جلوم ایستادگفت یا کار یا زندگیت
من زندگیم رو انتخاب کردم ودیگه کار نکردم
ولی عقب هم ننشستم ورو باورام کار کردم وحدودا 6ماه طول کشید طی این شیش ماه همسرم برام گوشی ایفون گرفت به عنوان هدیه
رفتارش باهام تغییر کرد موقع کار کردن هیچی برام نمیخرید
خلاصه بعد شیش ماه رضایت داد برم کار کنم ایندفعه با رضایت خودش رفتم
الان دارم کار مورد علاقم رو انجام میدم گوشی ایفونی که برای کارم به شدت نیاز داشتم رو دارم همسرم هم دیگه کارکردنم رو قبول کرده.
وفکر میکنم نوع نگاه و نگرش من دلیل این موفقیتم شد
همه ی این اگاهی ها رو با فایلاهای رایگان شما
یاد گرفتم
تصمیم گرفتم فایل روابط رو خریداری کنم
چون فکر می کنم یه ترمزی هست که اجازه نمیده تو کارم پیشرفت کنم
ممنونم
به نام خدا
سلام استاد جانم سلام استاد عشق سلام استاد مهربانم استاد عباسمنش عزیزم
استاد جون امروز اومدم توی سایت شروع کردم با خودم و خدا در مورد شما و قانون صحبت کردن خداوند گفت احساست اتفاقاتت رو بنویس ؛روی اخرین فایل بنویس و به استادت بگو اول از همه میخوام بگم من عاشقتونم استاد بی نظیرم شما فوق العاده اید چقدررر از ته قلبم سپاسگذارم که خدامنو هدایت کرد اینجا سمت شما؛شما واسه ی من شدید الگو یک الگو در تمام جنبه ها…من چند وقته که خودم به تنهایی مهاجرت کردم به شهر دیگه و به خواسته ی سال 1401 ام رسیدم از خدا سپاسگذارم برای رسیدن به این خواسته ام البته من شهری که توش زندگی میکردم شهر خوبی بود و بزرگ و از نگاه عموم مردم کار من بی منطقه و من هیچ جوابی واسه ی حرفای بقیه نداشتم اینجا با یک سری تضادها برخوردم البته ایم تضادها توی شهر خودمم باهام بود ؛خواسته هام شکل گرفت خواسته هامو نوشتم خواسته های سال 1402 رو نوشتم واسه ی سال 1402 هدف تایین کردم و اومدم نوشتم خدایا بهم بگو که چیکار کنم که بهشون برسم من از اینکه مهاجرت کردم خوشحال ام من ازت سپاسگذارم منو هدایتم کردی به این شهر فوق العاده زیبا و بی نظیر ..دیروز خودم تنهایی رفتم به جای زیبا توی طبیعت خلوت کردم ؛استاد من کامل و از عمق وجودم این حرف شما رو درک کردم که بچه ها هروقت به یک مسئله ای برمیخورید یا یک راه حلی میخواید یا میخواید بفهمید علاقتون چیه برید به دل طبیعت منم این چند روز که بهار هست و هوا عالیه میرم طبیعت اونجا تنها با خودم و خدای خودم خلوت میکنم و چقدررر فرکانسم بالا میره چقدر احساسم بهتر میشه چقدر ذهنم باز تر میشه ایده هایی به ذهنه میرسه ..دیروز رفتم توی یک باغی که بیشتر از 70 هکتار بود و لذت بردم بعد گفتم خدایا چقدر صاحب این باغ اینجا لذت میبرده چقدر ثروتمند بوده گفتم چقدر لذت بخشه زندگی در طبیعت من میخوامش خداجونم من یک زندگی اینجوری رو میخوام و بعد یاد شما افتادم که توی پارادایس زندگی میکنید وگفتم خدایا چقدر استاد لذت میبره چقدر عالیه ؛عشقش کارش تفریح ازادی سلامتی رابطه ی خوب باتو و همه چی رو همزمان باهم داره این حجم از ازادی که داره چقدررر خوبه من از زندگی آزادی میخوام اصلا یکی از دلایل خواستم برای ثروتمند شدن همینه…و بعد خدا بهم گفت استاد عباسمنش خیلی جدی و متعهد به عمل به قانون؛ دوسداری مثل اون باشه زندگیت مثل استادت عمل کن عین اون متعهد و با ایمان باش ؛ استاد جونم اینها رو که دارم مینویسم اشک تمام صورتمو گرفته و من دیروز به خودم توی اون طبیعت گفتم میخوام پامو جای پای استاد عباسمنش بزارم هرکاری که ایشون کرد منم بکنم ایشون اولش کنترل ذهن واسش سخت بود ولی انجامش داد منم انجام بدم ..ایشون خیلی ورودی هاش رو کنترل میکرد و به قول خودش توی اون گرمای بندرعباس صبح تا شب وقتی راننده تاکسی بود فایل میشنید منم میخوام صبح تا شب فایل بشنوم ؛استادجونم من میخوام به تماااام حرفاتون گوش بدم هرکاری شما کردید منم بکنم میخوام مثل شما باشم چون زندگی که شما دارید همش تمامش خواسته ی الان منه ..با تمام وجودم با عمیقی ترین لایه های وجودم میخوام تغییر کنم میخوام عباسمنشی واقعی باشم میخوام ببینمتون دوسدارم با شما و مریم جون با بچه های عمل گرای سایت ارتباط داشته باشم پس من باید اول خودمو بالا بیارم من باید نتیجع بگیرم تا بتونم بچه ها رو ببینم تا شما و مریم جون از نزدیک ببینم…دیگه نمیخوام حرفهای قشنگ بزنم همونجور که به هدف سال 1401 ام رسیدم به اهداف سال 1402 برسم خیلی راحت تر و بهتر میخوام از لحظه به لحظه ی وقتم استفاده ی مفید کنم و از همه مهم تر خداوند بهم گفت هرروز باید توی سایت باشی وقت بزاری و منم میخوام هرروز بیشتر از روز قبل خودمو ببندم توی سایت..اینجا رو دوسدارم اینجا این سایت انرژی اش خالصه پر از ورودی خوبه میخوام که بیشتر عمل کنم به اموزشهاتون استادم استاد عزیزم میخوام نه با 80 درصد حرفاتون بلکه به 100 درصد حرفاتون عمل کنم میخوام همه ی حرفاتون باااور کنم چون قلبم میگه اینکارو بکن
چند روز پیش
یکی از فایل هاتون شنیدم و این فایل رو برش زدم بارها و بارها اون قسمت رو شنیدم که شما توی اون فایل گفتید که من به محض اینکه اولین ضربه ها میاد دستامو میبرم بالا و میگم خدایا من عاجزم من عاجزم من ناتوانم من اگر تو منو هدایت نکنی اگر تو دست منو نگیری به قول موسی من از هر خیری از تو برسه به من فقیرم و اینو با صدای شما چندین بار شنیدم و یادمه اون روز دوتا خانم اومدن دوربینشون دادن به من دادن که من ازشون عکس بگیرم استاد جونم این چند روز هم که رفته بودم تو دل طبیعت توی همون باغه روی صندلی ها خوابیده بودم و داشتم با صدای پرنده ها مراقبه میکردم بعد که ذهنم اروم شد حسم منو برد سمت دیگه ی باغ یک اقایی در حال نوشتن بودن توی اون فضای زیبا منم یک لحظه به خودم گفتم چقدر لذت بخشه بیای اینجا دفتر بیاری وفایل های استاد رو اینجا بشنوی وبنویسی به اون اقا گفتم خسته نباشید چقدر لذت بخشه نوشتن بعد حسم منو برد سمت همون صندلی ها من نشستم و بعد اون اقا خودش اومد سمت من و خودشون رو معرفی کردن که ایشون یکی یک کارگردان و فیلم نامه نویس موفق و شناخته شده بودن و اینجوری من با ایشون اشنا شدم و بهم گفتن برای کار ممکنه بتونم کمکت کنم و میخوام بگم که من نمیدونم که به چی علاقه دارم یعنی اطمینان رو نداشتم و الان دارم میفهمم که انگار خدا داره قدم به قدم بهم علاقمو میگه و داره هدایتم میکنه همون جا که شما گفتید تسلیم باشید و من تمام تلاشمو میکنم که تسلیمش باشم و نمیدونم چرا این اتفاقات میفته نمیدونم چطوری فقط میدونم که خدا داره هدایتم میکنه به سمت خواسته هام راهشو نمیبینم راهشو نمیدونم اون میدونه و همین قسمت زیبای رسیدن به خواسته هامه که این چند روزه هرروز منتظر یک معجزه ام یک اتفاق خوب و جالب واسم بیفته همینش منو داره شگفت زده میکنه اما مطمئنم که به اهداف امسالمم میرسم و ازاونجایی که شما گفتید با من فقط در مورد نتایجت حرف بزنم دوسدارم دفعه ی بعد که خواستم کامنت بزارم از محقق شدن خواستم و از اتفاقات فوق العاده ای که واسم افتاد بنویسم
من کلا خیلی دوسدارم از اتفاقات خوبی که واسم توی روز میفته و اتفاقات جذاب به بقیه بگم و حسم میگه بیا اتفاقات خوبت رو اینجا بگو اینجا دوستای هم فرکانس داری ..
و منم میخوام گوش بدم هر اتفاق عالی و قشنگی که افتاد رو بیام و اینجا واستون بنویسم هم فرکانس خودم بره بالا هم فرکانس دوستانم
دوست دار شما نسرین
به نام خدای با شکوه و مهربون، خدایی که تماما انرژیست، خدایی که از جنس نورِ، و خاصیت موج و ذره گونه داره، و به ما این قابلیت رو داده که با چشم نظاره گرمون بتونیم شرایط و اتفاقات رو اونجوری که میخوایم برای خودمون رقم بزنیم، و از پس تضادها و چیزایی که مبینیم یا حتی نمیبینیم بتونیم جوری به مسائل نگاه کنیم که برامون درس ها داشته باشن و از دل اون نگاه و درسها کلی کلید و رموزی رو کشف کنیم در خودمون و در زندگی که تا کسی اهلش نباشه دریافتشون نمیکنه. به قولی “باید اهلی بشیم..” ;)
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و همه شما خوبان و عزیزای دلم همه شمایی که تکه ای از خداوندیم و باهم معنی پیدا میکنیم و جداگانه گمیم.
استاد گرانقدرم من هم با دیدن این تصاویر فوق زیبا و علمی و تصاویر شبیه به این که مخصوصا به فضا و نجوم و فضاپیماها و لانچ موشک ها توسط بشریت مربوط میشه واقعا همیشه به وجد اومدم و اشک ریختم حتی، چرا که به نظرم تجلی زیبایی و شکوه و عظمت و هوشمندیه خداونده تمام این علم و دستاوردها و پیشرفت بشریت در عرصه های مختلف.
و اما در مورد مثالی و اتفاقات و الگوهایی که ازمون خواستید فکر کنیم و به یاد بیاریم، البته که هرچی بیشتر بگذره و فکر و تعمق کنم و این فایل و آگاهی ها رو بیشتر و بهتر ببینمو بشنوم و درک کنم چیزای بیشتری یادم میاد و کیفیت بهتری از خودم ارائه میدم برای جواب، برای تا اینجای کار با بار اول دیدن این فایل، یادم میاد سال 96 وقتی مرحوم داداشم به رحمت خدا رفت(خدا رفتگان همه شما خوبان رو بیامرزد) و بخاطر چند سالی اون اواخر عمرش با درگیری بیماری خیلی نادر و خاصی که داشت (A.L.S ، همونی که پروفسور هاکینگ داشت) و در جوانی عمرشو داد به شما و دو سال از من فقط بزرگ تر بود، خب مادرم خیلی خودشو اذیت کرد و به خودش لطمه وارد میکرد و تقریبا همه خانواده اینطور بودند، خوشبختانه من با شما و آگاهی های ناب کیهانیتون و سایت نابتون آشنا بودم و خدارو هزارن مرتبه شکر در مورد مثال هایی که از خودتون میزدید در مورد فرزند عزیزتون یوسُف دوست داشتنی و تو همین فایل هم گفتین و به یاد گذشته افتادم مثل همون فایل ها که مثال میزدید، که تونستم خودمو جمع و جور کنم و حتی کمک شایانی کنم به مادرم بیشتر و هم دیگران که بتونن این اتفاق رو هندل کنن و قبول کنن و ازش بگذرن و مخصوصا مادرم خودشو نابود نکنه با افکار و غم و غصه و توی این فضا و حالتا موندن، چه بسا اگر با این صحبتها و مثال های ناب شما آشنا نشده بودم و هدایت خداوند در کار نبود برای قوی تر کردن من و بعد هم کمک به مادرم و خانواده ام، شاید نمیتونستن با این موضوع کنار بیان و خدا داند واقعا که چه چیزهایی رو تجربه میکردم و میکردیم من و مادر و خانواده ام. و به این شکل با حرف زدن با مادرم و آرامش دادن بهش و آشنا کردنش با آگاهی های شما و فایل ها تون چقدر آرامش روحی روانی و منفعت که بهش داده نشد و جلوی چه ضرر و زیان هایی که گرفته نشد! واقعا اینو خودش هم اقرار میکرد بعدها، الانی که چند سالی هست از فوت داداشم میگذره، و مادرم خب تجربه مشابهی از مادر مرحومشون(مادربزرگم) داشتند در مورد یکی از دایی هام که در جنگ شهید مفقود الاثر شد در سنین نوجوانی و اول جوانی (14 سالگی) و خب نگم براتون که توی عمرش مادربزرگم چه ها که نکشید و با مثالی که از همسر آقای عشقیار میزدید دقیقا یه جورایی یاد مادربزرگم میافتادم. و خدارو بینهایت بار شکر و سپاس و حمد و سبحان که بالاخره مادرم تونست ذهنشو کنترل کنه و قبول کنه و جور دیگه ای نگاه کنه به مقوله مرگ و چیزی رو از دست دادن و الان بعد سالها کلی احساس خوشحالی میکنه و رها کرده واقعا.
نمیدونین چقدر ازتون سپاسگزارم استادم بابت همه چیز بابت اینکه توی میلیاردها انسان که به قول شما شاید 99 درصد این میلیاردها انسان اصلا هیچگونه کنترلی روی ذهن و افکار و کلام و باورهاشون نداشته باشن! اونوقت من و دوستان عزیزم و گل هایی چون شما و خانم شایسته عزیز با این حد از آگاهی های ناب و غنی چون گوهر ناب آشنا شدیم به واسطه شما و هدایت الهی رو دریافت میکنیم و باعث خوشنودی و افتخار رب العالمین میشیم با هر قدم و پیشرفت و تمرین و خیر و منفعتی که به خودمون و دیگران و همه موجودات و هستی میرسونیم به وسیله شما.
سپاس بیکران.