اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/04/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-04-21 07:42:342024-05-10 05:52:37اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی
کامنت را به انتها رساندم و قلبم گفت ادامه فایل را ببینم
به انتها رسیدم و درخواست شما برای نوشتن تجربیات یکسان ولی نتایج متفاوت
انگار زمان بازگو کردن است.
نمیدانم چقدر خاطرتان هست آخرین کامنتهایم را که پارسال همین زمانها مینوشتم اردیبهشت بود و من در جهت اقدامات الهامی برای خارج شدن از سیکل معیبوبی بودم که با عدم درک و رعایت قوانین الهی در آن گیر کرده بودم.
نشانه ها واضح میگفت باید همان زمان که در زندگی هستی و شرایط خوب است با شجاعت و احساس لیاقت درخواست دریافت مهریه ات را بدهی.
همان تذکر الهی اما آنقدر این موضوع در بین ما غیر قابل عرف است که به خنده و شوخی گرفته میشد و در نهایت به واکنش که طبق قانون هم درست بود چیزی بود که یک عمر به آن کفر میورزیدم و خودم انکارش میکردم
و دوبار از روی ترس و باج دادن مهریه را به همسرم بخشیده بودم تا در ازایش حق طلاق را بگیرم. اما خدا با دوبرابر کردنش و به من برگرداندنش میخواست درسی بزرگ به من بدهد.
آخرین بار بعد از رجوع مجدد به همسرم در دفتر ازدواجم حق بخشش مهریه را از خودم صلب کرده بودم.
اما جهان با مقاومت ها و واکنش هایش میخواست که من تعهدم را نشان بدهم. و ببیند آیا همان نفیسه ترسو و مشرک هست که باز هم قدرت میدهد به انسانها و از ترسش مهریه را میبخشد و همان باور مزخرف مهرم حلال جانم آزاد را که شرک مطلق است را در عمل اجرا میکند. و یا نه توحید را در عمل اجرا میکند و شده تا پای جانش استفامت میورزد و آنوقت دریاها برایش شکافته میشود و با عزت و سربلندی هم حق الهی اش به او داده شده هم حق طلاقش.
هدایت ها آمد و گفت در دل ترس بعدی ات برو و قانونی اقدام کن هرگز فراموش نمیکنم که در دل چه ترسی رفتم ترسی که حتی فکر کردن به آن وقتی میدانستم و برایم واضح شد این قدم بعدیست آن هم در موقعیتی که ما از نظر اجتماعی داشتیم خواب را از چشمانم ربوده بود.
و از همه زیباتر که همزمان شده بود با فایل قدم 5 و چه بسا چیزهایی که از آن کراهت دارید ولی خیر شما در آن است. دلم محکمتر شد که همین است قدم بعدی.
آن کار را انجام دادم با همه ترسهایش پا در دل همه ترسها و مهم بودن نظر بقیه گذاشتم.
در تمام طول آن مدتی که گذشت در حال کنترل ذهن بودم و یک روند سینوسی حتی دلم میخواست فرار کرده و به غاری پناه ببرم اما باید در خانه خودم میماندم تا آخرین لحظه هدایت بعدی همین بود رعایت حدود الهی و تا آخرین لحظه در خانه ماندن. همان که رعایت نکردنش ظلم به خود است. باید این درس را نیز پاس میکردم. منی که تا
تو به توق میخورد چمدان به دست خانه پدری ام بودم. باید یاد میگرفتم رعایت کردن عده را
خداااای من چه قوانینی را برایم باز کردی در سوره طلاقت آخ که چقدر حرف برای گفتن با خانم ها دارم.
همزمان به صورت لیزری روی قانون سلامتی نیز کار میکردم و انگار شجاعت ها از دل همان رعایت قانون سلامتی بر دلم افتاده بود.
در طی یک اقدام عملی در جهت الهاماتم برای رفتن به سر کار از طرف همسرم محدودیت هایی برایم ایجاد شد و حتی تا سر کوچه هم نمیتوانستم بروم آنجا بود که باید کنترل ذهن میکردم یک تضاد آن هم برای منی که در عمل به قانون سلامتی باید در روز پیاده روی میکردم اما گفتم حتما برایم اینگونه بهتر است نگاهی به دور و بر انداخته و به یاد حرفهای شما شروع به پاکسازی خانه کردم چه زیبا مریم نازنینم به من پاکسازی خانه را آموزش داد جزء جزء خانه را پاکسازی کردم.
درها را پاکسازی میکردم و میگفتم محدودیت هایم را پاکسازی میکنم و تازه متوجه شدم چقدر خانه ام نیاز به پاکسازی های دیتیلی دارد.
نشستم و قانون سلامتی را رو نویسی کردم.
در همان اثنا بود که خبری به گوشم رسید که در کل رسانه ها و ایران نیز منتشر شد.
در یک سرقت مسلحانه ربودن پاهای ایشون مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود و لندکروز را نیز برده بودن همان که من درخواست توقیفش را به همراه خانه داده بودم.
آن شب منگ بودم نه خوشحال بودم نه ناراحت میدانستم خدا دست به کار شده است.
اما این وسط من را متهم کرده بودند.و من تازه میفهمیدم که چرا خدا به من گفته بود که قانونی اقدام کنم و درخواست توقیف اموال را به ثبت برسانم.
سوره نور بود و آیاتش که دلم را آرام میکرد و مرا در کنترل ذهن و نداشتن حزن از تهمت ها و تهدیدهایشان یاری میکرد.
و به من میگفت که خدا همچون مریم از من دفاع میکند تو فقط سکوت پیشه کن.روزه سکوتی گرفته و در را روی همه بستم و به خدا پناه بردم یاد داستان های شما می افتادم از سرقت ماشینتان از انفجاری که در محل کارتان رخ داد که خدا چطور از شما حفاظت کرد. همه اینها در آن شرایط در گوشم صدا میکرد و صدایتان استادم صدای خدا بود برای یاری ام در آن لحظه ها برای کنترل ذهن.
آنجا بود که حکمت آن الهام را متوجه شدم که اگر من آن اقدام قانونی را انجام نداده بودم این اتهام به من وارد بود که من این سرقت را ترتیب داده ام اما همان حرکت به ظاهر کراهت وار آنجا به من کمک کرد که هیچکس حتی جرأت نکند برای بازپرسی به من نزدیک شود.
و آن لحظه ها من فقط با عبارات تاکیدی و دوری از همه و سکوت سعی میکردم حالم را خوب نگه دارم. آنقدر که حتی نه بیمارستان رفته و نه اجازه دادم ایشون رو منزل من بیارن.
چون مهم حال خوب خودم شده بود استادم من میل به پرستاری کردن را که در عزت نفس به ترمزش رسیده بودم که چرا من افراد بیمار را جذب میکنم قربانی کردم و با وجود همه حرف و نقلها پای حرفم ایستادم و از رفتن به جاهایی که حالم رو بد میکرد در به ظاهر مهمترین شرایط جلوگیری کردم.
حتی دلیل تاخیری که در روند قانونی ایجاد شده بود را نیز درک کردم در آن ماشین مدارکی بود که باید توسط دزدها ربوده میشد تا کسی نتواند انتقال سندی انجام دهد و همان کنترل ذهن من به من کمک کرد که همان تضاد به ظاهر هولناک از نظر بقیه ولی از نظر من خیر،
درهای آزادی و دریافت حقوق الهی ام مثل آب خوردن را برایم باز کند.
و به من ثابت کند حق الهی من به من داده میشود حتی اگر کل جهان بخواهند مانع آن شوند.
شاید باورتان نشود که نتیجه دیگر کنترل ذهن من در مقابل آن تضاد این بود که متوجه شدم مهریه من به جای طلای 18 عیار طلای 24 عیار بود در صورتی که ما توافق ما در طلای 18 عیار بود اما سردفتر به اشتباه نوشته بود 24 عیار و من در تک تک این معجزات دستهای خدا را میدیدم که با هر بار نگه داشتن احساس خوبم در تضادهایی که میتواند هرکسی را از پای درآورد به من میدهد.
و احساس میکنم رسالتی دارم از گفتن رعایت حدود الهی
از رعایت پاک دامنی از اینکه با طلاق به صلح برسیم از اینکه برای حقوق الهی که خدا برای یک زن قرار داده ارزش قائل شویم
استادم خدا درهایی از آگاهی برایم از قرآن باز کرده که هیییییچ کس به آن نرسیده و خدا به پاداش بهایی که به او دادم و از آن موقعیت اجتماعی و همسر و ثروت گذشتم تا در مسیر درک قوانین الهی باشم برایم باز کرد.
خیلی دوست داشتم آگاهی هایم را با شما به اشتراک بگذارم. منتظر دیدنتان و به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها هستم.
استادم گفتم که خیلی حرف دارم.
عاااااشقتونم.
چقدر خوب است آزادی در آغوش کشیدنتان موسی من
سلام نفیسه جانم
نمی دانی چقدر خوشحال شدم از دیدن پیامت!
از وقتی کامنت نوشتنو شروع کردی ، از روند پیشرفتت تو درک قوانین ، درک قرآن و آیاتش، داستان های قرآنی ، درک آنچه که بر حضرت مریم گذشت یا بر موسی و مادرش ،بر هاجر و اسماعیل و…… و ارتباط این داستانها به اوضاع زندگی خودت و حتی ارتباط این داستانها در پاسخ به دوستان ، همیشه برام تحسین برانگیز بود.
گاهی پیامهات رو که گذری به چشمم میخورد حتما میخوندم ولی الان حدودا دو ماهی هست که تمام کامنتهات رو اول در محصولات و الان تو فایلهای دانلودی از اول، دارم میخوونم با دقت ، و چقدر میدیدم که با تعهد داری هم قوانین رو درک میکنی و هم در زندگیت اجرا میکنی
و چقدر در پاسخ به دوستان سخاوت به خرج میدی و جانانه هر آنچه بهت الهام شده و میشه رو خالصانه در اختیارشان قرار میدی و این یه کار الهیه
همون جور که دوستان در پاسخ به شما همین کار رو انجام میدادن و شما آنقدر تو درک قوانین خبره شدین و پاسخ دوستان رو هدایت الهی میدونستین این برام خیلی تحسین برانگیز بود
من خیلی از شما یاد گرفتم و دارم یاد میگیرم
همیشه طی خوندن کامتهاتون به شما فکر میکردم که الان چکار میکنید!
شاید مهاجرت کردید! آخه موضوع سرقت مسلحانه به همسرتون رو هم خونده بودم تو رسانه ، پس منطقی نبود مهاجرت
پیش خودم فکر میکردم یعنی الان نفیسه چیکار میکنه خدایا با این وضعیت؟!
شما رو دختری باهوش ، متعهد، مهربان ، آداب دان ،قانونمند میدونم که داری مسیر درست رو میری داری زندگی رو خوب زندگی میکنی داری الهامات الهی رو خوب درک می کنی و بدرستی انجامشون میدی ، پس مطمئنا نتایج خوب و عالی رو به لطف رب العالمین می گیری
چون خودت رو ارزشمند میدونی چون تو لایق بهترینها هستی عزیزم
از خداوند مهربان برای شما و همه دوستان عزیزم در این مسیر الهی زندگی شاد همراه با عزت، لذت ،ثروت و آرامش آرزو میکنم
ثابت قدم باشیم در این مسیر، الهی آمین..….
سلام مجدد به نفیسه جانم
خوبی گلم
برای اون کامنتت پاسخ نوشتم
برای این کامنتت میخوام چند تا سوال بکنم و درس و تجربه خودم رو بگم
من همیشه قبل اینکه بااستاداشنا بشم میگفتم این شیوه رایج جامعه تو بحث ازدواج و مهریه و خونه و جهیزیه درست نیست
چون شنیده بودم پیامبر ص اول مهریه حضرت زهرا س رو از حضرت علی ع گرفتن و بااون پول خونه گرفتن و جهیزیه رو هم باهمون پول تهیه کردن
ولی در رسم جامعه خونه رو مرد قاعدتا باید تهیه کنه و جهیزیه رو خانم بیاره و مهریه رو تعیین می کنند اما بخش اندکیش معمولا که سرویس طلا و چندتکه طلا شاید باشه رو همون اول هدیه میدن و باقیش داده نمیشه
من یه چند مدتی هست الهاماتم به این سمت و سو بوده
من که شاکی بودم چرا منزل من کنار خانواده همسرباید باشه
هدایت شدم به همون شیوه که از پیامبر ص نوشتم و همه شنیدیم احتمالا
دوست داشتم اگر خودتم موافق هستی برامون بنویسی چه درس هایی گرفتی که میتونه برای خانم ها مفیدباشه
چون نوشته بودی خیلی حرفها باخانم ها دارم
مشتاقم بدونم عزیزم ، همیشه از محتوای خوب کامنتهات استقبال کردم و باعشق خوندمشون
و یه مساله هم که برام ابهام شده علاوه بر مهریه ، بحث نفقه هست مخارج زندگی یک خانم
دوست دارم از نگاه کسی اینهارو بدونم که هم مسیر منه ، عزیزم
برات آرزوی شادی و موفقیت روز افزون دارم
چندماه قبل بود فکر کنم شاید 7 ماه پیش برات کامنت نوشتم…ولی الان متوجه شدم اون زمان در دوران امتحانای زندگیت بودی
مراقب خودتو خوبیات باش
فعلا خدانگهدارت
به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی
سلام دوست نازنینم
همانطور که حدس زدید بنده در شرایط پاسخ دهی به کامنت های ارزشمند شما نبودم.
قطعا که به دلیل مقاومت های ذهنی ام از پاسخ دادن به این قبیل سوالات نیز فراری.
شاید نیاز داشتم با کمتر صحبت کردن در این موارد اندکی خود را ترمیم داده و لحظاتی فراموشی و انکار را مهمان خاطرم.
امیدوارم در هر نقطه از بازی زندگی تان هستید بهترین خود را ارائه داده و دست در دست صاحب همه زمین بازی ها و مهره های بازی به پیش رفته و همیشه تاس زندگی تان هماهنگ با نیاز آن لحظه تان در آید.
چقدر آگاهی و درکتان از قوانین و حقوق الهی ازدواج برایم تحسین برانگیز است.
چقدر قشنگ خدا حقایق و مسیر درست را فارغ از عملکرد اکثریت جامعه برایتان واضح کرده است.
راستش را بخواهید آنقدر عملکرد عوام و اکثریت جامعه با قوانین الهی به وضوح بیان شده در قرآن برای قوانین نکاح و طلاق و مهریه و شروط ضمن عقد این میثاق غلیظ الهی متفاوت است که هنوز شاید زمان الهی آن نشده که بتوانم آن را به وضوح بنویسم.
مقاومتی هنوز در وجودم جاریست که تا این لحظه مرا ملزم به سکوت کرده است و اگر صحبتی بوده مقاومتی عجیب نیز آن را همراهی.
نمیدانم شاید به این دلیل است که دوست دارم به احترام روزهای خوب با همسر سابقم یک سری مسائل خصوصی زندگی ام محفوظ شده باقی بماند.
از خدا میخواهم خودش هدایت ها را برایم جاری ساخته و اجازه نوشتن در آن مورد را با برداشتن مقاومتهای قلبی ام به بنده بدهد.
سپاسگزارم که با عشق دیدگاه الهی تان را با من به اشتراک گذاشتید ، برایتان بهترین های دنیا و آخرت را آرزومندم.
سلام نفیسه خانم
امیدوارم حالتون خوب باشه
5ماه قبل این پاسخ رو برام گذاشتید
الان داشتم نماز میخوندم
و احساسم من رو بشدت ترغیب کرد براتون بنویسم
نمیدونم یادتون بیاد یا نه
پارسال در اینستاگرام براتون پیغام خصوصی فرستادم
گفتم یکبار طلاق گرفتم و مجددا با همسرم ازدواج کردم
شماهم برام نکاتی نوشتین
الان نسبت به پارسال خیلی همه چیز بهتر شده با لطف خدا
رابطه من خیلی زیبا شده
دیشب احساس کردم عشق خاصی به همسرم دارم
بااین که هنوز ایشون صد درصد اونچه من تو ملاک هام هست نیستن
ولی دوست دارم چیزی که خیلی خیلی برام درد داره براتون بنویسم نه تنها واسه شما بلکه واسه هرکسی که بیاد و بخونه
ببینید نفیسه خانم در بحث ازدواج ، به این درک رسیدم که هر آنچه ما تجربه میکنیم فرکانس خودمونه
ما موجوداتی نیستیم که عمر ما حتی در بالاترین سن به 80 ، 90 یا صد برسه
ما سالیان دراز بودیم ، در عوالم قبل
ما داریم آثار اون زمان رو هم الان تجربه می کنیم
تعجبی نداره …ولی من واقعا متاسف میشم…
اولین عضویت من در اینجا برمیگرده به آذر سال 97
از اون موقع تا الان خیلی دختر خانم ها رو اینجا دیدم که طلاق گرفتن
وقتی خودم هم سال 99 طلاق گرفتم و سال 1400 مجدد باهمسرم بالطف الهی ازدواج کردم…باز تاهمین چند وقت قبل هم اشراف به قانون نداشتم
ولی در بحث روابط
زن محور رابطه است وقتی زن تغییر میکنه حتی مرد هم تغییر میکنه
شما حدیث کساء رو خوندین
جبرئیل از خداوند سوال می کند
و من تحت الکساء
فقال عزوجل هم اهل بیت النبوه
و معدن الرساله
هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها
ببینید جواب خداوند رو
آنها چه کسانی هستند
فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش
در واقع پدر و همسر و فرزندان را با آدرس فاطمه ، عنوان کرد
کاش خانم ها میفهمیدن که چه جایگاهی دارن
اونوقت یساقون فی البراری و الفلوات نبودن(عبارتی در زیارت ناحیه مقدسه)
جای یک خانم کوچه و خیابان و محیط کار نیست ولی کو تا یک خانم خودش برسه به این درک
زمانی که خیلی دیر شده فرصتها را سوزانده سرمایه های خودش رو بباد داده
حقیقت اینه که در بحث طلاق کفه ضرر برای خانم بیشتره
بعدیک خانم بعد سالها برسه به این که بهترین چیزی که خدا براش خواسته بود در زندگی حضرت علی ع و حضرت زهرا س نمایان شده با نظارت پیامبری مانند حضرت محمد ص
کو تا خانم های ما متوجه بشن اگر الان هرجا هستن مال اون نیست که همسرشون ایراد داشته بلکه فرکانس هاشون رو درست تنظیم نکردن و فرکانس فقط فکر و باور و کلام و تجسم و اینها نیست فرکانس پوشش است فرکانس تقوا است فرکانس عقیده و باور درست به دین خداوند است وفرکانس پاکی که خودتان حضرت مریم س را میدانید
احصنت فرجه …
چند روز قبل از طریق یک کانال که دررابطه با مسائل باروری خانم ها بود به درک بزرگی رسیدم صاحب کانال که حکیم بزرگی بود سوال کرده بود چرا در روایات گفته شده که اگر مرد جوان باپیرزن ازدواج کند دچار پیری زودرس میشود
هرکسی جوابی داده بود برخی هم درست اشاره کرده بودند
اماجواب آخر را خود اون حکیم دادن
انرژی افراد از طریق رابطه جنسی منتقل میشود
در واقع چاکراه ریشه یک وسیله برای انتقال انرژی افراددر زندگی است
و همونطور که گفتم زن محور است پس نیاز به طلاق نیست زن که بالاتر رود مرد را هم بالا میکشداز دامن زن مرد به معراج رود ، طلاق حاصل فرکانس مابوده و نشان از رشد ندارد بلکه برعکس…
ماهمه نیاز داریم بالاتر بریم در هر سطحی که هستیم بینهایت راه داریم برای رشد
شروع کنید به تطهیر ، تطهیر عوالم قبلی تون تطهیر هر عاملی که بود تااینجاباشید
میدونید طلاق و بازگشت به منزل پدری چه معنایی داره معناش اینه که پدران و مادران ما با ناآگاهی های بسیار فقط فرزند آوردن و ما رو طوری نتونستن آماده کنند که یک زندگی را به درستی اداره کنیم گاهی میشود که ما حتی در پوششهای زیبا آگاهی هایی میگیریم که ما رو از دایره ی آگاهی های پدران و مادرانمون که درست هم بوده هم خارج میکنه و تازه از اونها هم پایینتر میریم
من با شما همدردم امیدوارم منظور من را بد برداشت نکنید ما دختران و زنان همه دچار این مشکلات عظیم هستیم و ای وای از وقتی که نادانستن هامون رو با آگاهی های نادرست هم جایگزین کنیم
گاهی شبها خدا مرا بیدار می کند تا اینها را بارنج بمن بفهماند رنجی که برام از هر لذتی بالاتره
ندانستن رنج می آورد
من 32 سالمه 20 سالگی ازدواج کردم الان قاعدتا باید حداقل دو فرزند بالای 5 سال داشته باشم اما خدا من رو برگردوند به سن 9 سالگیم از اون موقع باز برگشتم و تطهیر کردم ، اگاه شدم زمین خوردم خاکی شدم بلند شدم و باز تطهیر کردم و باز اگاهی گرفتم . به همون سن 9 سالگی هم توجه کنید درسها درش نهفتست
من گهگاه از سر دردی که به قلبم میاد و البته باهدایت خداوند سعی میکنم آگاهی هایی منتشر کنم که در دو سه کامنت قبلم برای برخی اعضای محترم سایت نوشتم اگر تمایل داشتید مطالعه بفرمایید
براتون حکمت و آگاهی روز افزون خواهانم
به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی
سلام دوست عزیز سپاسگزارم که این تجارب و آگاهی های ارزشمندتون رو با بنده به اشتراک گذاشتید.
با تأخیر جواب دادم زیرا نیاز داشتم ابتدا خودم را به خاطر تروماها و آسیبهای جدی که با درک نادرست توحید و توکل و خارج شدن از انرژی زنانگی و محصنات غافلات مومنات شدنم ، اندکی ترمیم کنم.
از ویژگی های مومن کیس بودن هست.
به کیس بودن فکر میکنم برایم در مقابل غافل بودن نمود پیدا میکند. پیغام رشدی طوفان های کوبنده زندگی ام را دریافته ام.
شهود جاهلانه ای که مرا به محصنات غافلات مومنات بودن رساند.
امیدوارم خانوم ها به درک درستی از مفاهیم توحید و توکل و شئونات الهی و حدود الهیشون برسند.
متأسفانه به اسم توکل و توحید و قرآن بسیار به کجراهه و گمراهی مبتلا شده و از انرژی های زنانگی و الهی و حدود الهیشون به اسم استقلال و آزادی خارج شده اند و وصله ناجور شاکله وجودی خود شده اند.مرض های قلبی هم که مزید بر علت.
آنقدر انرژی جاری در فضا را در غالب کودک پینوکیویی که در توهم و توجیه و انکار و فرار از روبرو شدن با واقعیت ،به اسم تمرکز بر نکات مثبت و اعراض قرار گرفته میبینم که به همین دلیل ترجیح داده ام از هر کس و هر چیزی که برایم یادآور آن فرکانس باشد عزلتی پیشه کرده و با فاصله و سکوت ،خشم سالمم را نشان دهم در مقابل تابوا و أصلحوا یی جانانه به راه بیاندازم و انرژی های زنانگی الهیم بر طبق اراده الهی را فراخوانی کنم و از جمله افرادی نباشم که از افرادی تبعیت میکنند که از شهوات نفسشون پیروی میکنند.
اما امروز احساس کردم لازم است در جواب وقت ارزشمندی که گذاشتید و این کامنت ارزشمند را نوشتید این پاسخ را بدهم.
چقدر خوب میشد به خانوم ها یاد میدادن ،موفقیت به قیمت خارج شدن از انرژی زنانگی و جنگجوی منفی شدن هرررررگز.
یاد میدادن نتیجه استقلال مرضی تو را از انرژی زنانگی و حدود الهی و محصنات مومنات بودنت خارج میکند ، پس دریافت کننده بودن را زندگی کن و پذیرای قوامیت مردان در زندگی ات باش.
یاد میدان همین که یک زن ، رسالت های زنانگی اش را به نحو أحسن انجام دهد ، به اندازه کافی خوووووووب است ،نیازی نیست در رکاب مردان دوش در دوش همچون زن أبی لهب حمال الحطب شوی و از زنانگی ات به ایم موفقیت جا بمانی.
کاش تعادل را به خانوم ها، آموزش میدادن و انرژی مردانه آنها را به اسم شرک و قوی بودن بالا نمیبردن.
کاش یاد میدادن زن برای در خانه آرام گرفتن طراحی شده و جهاد و کارهای فیزیکی و رقابت فقققققط بر دوش مردان است و قرار نبوده زن ها پا در کفش مردان کنند و وصله ناجور طبیعت وجودی شان شوند.
چقدر خوب بود به اسم توحید و توکل مرضی زن ها را تحریک نمیکردند که خود را خارج از وسع و شاکله وجودی شان تکلیف کنند و بارهای خارج از حیطه شرعی الهیشون رو بر عهده بگیرند.
کاش یاد میگرفتند زن ها را شیر نکنند ، خرشان کنند تا در لول سفیهان و جاهلان قرار گیرند.
چقدر خوب بود یاد میدادند مرد و زن مکمل هم بوده و خلقت ما بر زوجیت و ضعف بنا نهاده شده و هرکدام برای رشد و تعالی به همدیگر نیاز داریم و قوی بودن مرضی را به خوردمان نمیدادند و ما را سبقت گرفته از خدا و خلقتمان نمیکردند.
چقدر خوب بود به ما یاد میداند ،دختر با پسر یکی نیست ، دختر در حلیه پرورش داده شده و در خصام غیر مبین پس نیاز دارد تحت حمایت و سرپرستی مردان قوام باشد تا هماهنگ با خلقت و انرژی وجودی اش باشد و آنقدر بدون نیاز به مرد و سرپرست زندگی کردن را باعث افتخار نمیدانستند.
چقدر خوب بود به جای همه اصول موفقیتی خانوم ها به قرآن پناه میبردند و حق و حدود الهی شان را درک کرده و به آن عامل شدن را سر منزل مقصود میدانستند.
چقدر خوب بود به زنها گفته میشد همین که محصنات مومنات بودن را درک کرده و زندگی کنی ،کااااااافیست نیاز به هیچ دست آورد بیرونی نیست.
زیرا به موجب درک و عمل به آن قطعا مشمول رزق بغیر حساب کریمانه شده و نیاز نبود ،خود را همچون عروسک خیمه شب بازی افرادی کنند که از شهوات پیروی میکنند.
کسی که قرار بر هدایت شدنش باشد ،خدا مهرها را از چشم و گوشش بر میدارد و حقایق را درک میکند و بند و بساطش را از میدان بازی روانی افراد جاهل و گمراه جمع میکند و به خدا پناه میبرد.
در آخر به شما توصیه میکنم ،برای درک بهتر قوانین الهی و شئونات الهی و درک حدود الهیتون به قرآن پناه برده و سوره نساء را با طهارت روحی و قلبی با دقت و کلمه به کلمه با مفهوم زیرو رو کنید.
روانکاوی و تراپی بسیار به بنده و دوستانم کمک کرده است تا ذهن بیماری که با مسمومیت های باوری بمباران شده بود شفا یافته و معجزات زیادی را برایمان رقم زده است،،
گرچه هنوز در ابتدای مسیر درمان هستیم و شاید سالها زمان لازم باشد تا ذهنمان از آن مسمومیت های ذهنی تطهیر شود.
اما به شدت توصیه میکنم زیر نظر یک پزشک متخصص زن روانکاوی اصولی را تجربه کنید.
برایتان بهترین های دنیا و آخرت را آرزومندم.
سلام نفیسه خانوم
امیدوارم حالت خوب باشه
دوست خوبم
من قصد نداشتم بنویسم
اما رزق شما بود
که گفته شد بنویسم
دوست من
هرگز در زندگیت دست از دامن اهل بیت برندار
خداوند در قرآن فرمودن
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
خداوند اراده کرده است این بزرگواران پاک باشن
و ما انسانها اگر می خواهیم از الودگی ها تطهیر بشیم بهترین راه نور پاک اهل بیت ع است
شما تهران هستی من از اصفهان پا میشم میام تهران حرم حضرت عبدالعظیم حسنی
حتما اون بهشت رو تجربه کن
اگر بدونی این بزرگواران 5 روزی که مهمانشان بودم چطور از من پذیرایی کردن …
بهترین پزشک بهترین طبیب بهترین روانشناس بهترین روان درمان اهل بیت ع هستن
خصوصا اگر بتونی کربلا بری اون نور عظیم حضرت اباعبدالله ع …
من گوشی رو دادم دستت نفیسه خانم
تا تهش رو برو
داشتم مراقبه آرامش دکتر جو دیزپتزا رو میکردم
مکالمه من در مراقبه
چون هنوز رابطه عاطفی دلخواهت و نداری به این معنی نیست که نزد خدا دوست داستنی و ارزشمند نیستی ،مشکل از باورهات در مورد خودت و ازدواج
مردها ارزشمند و قابل احترام هستند ،خدایا سپاسگزارم برای مردها
من لایق و شایسته داشتن خانواده هستم
سال هاست به بهانه توحیدی بودن مردها رو آدم های کثیف پست و بی خاصیت و زن ها رو برتر میدیدم ،و در عجب بودم با اینکه کیس های رویایی میان در حیرت همه چیز نابود میشد.
خدایا تو چقدر بزرگ و مهربان و بخشنده ای که این خود برتر بینی من نسبت به مردها رو تو تمام این سال ها با تضاد فقط نشونم دادی و تازه من مدعی بودم که این چه وضعی چون من روی باورهام کار میکنم
چون من مهارت و توانایی دالم
چون تو کارم مهارت دارم
چون زیبا هستم
چون فلانی و فلانم و فلانم ….
این حد از غرور و برتر بینی واقعا مرگ بهش واجب بوده
خدایا من و ببخش به خاطر این خودبرتر بینی که نسب به مردها دارم
در حالی که در همین حال حاضر تمام کسب و کارهایی که باهاشون کار میکنم رزق من و از دست همین مردهایی میدی که آدم حسابشون نمیکنم ، خدایا من و ببخش به خاطر این جهالتم
مردهایی که با احترام و ارزشمندی رفتار میکنند و من با دیدی که من مشرک نیستم ؛با آدم حساب نکردن مردها و رفتار بی ارزشی ،نوش جونم که خدا تضاد رابطه عاطفی با مردهایی و میاره که دقیقا همون خواسته من هستن ،اما خودبرتربیتی و آدم حساب نکردن مردها قشنگ میزد تو گوشم ؛و نمیفهمیدم
و چقدر دارم میدوئم که تو کارم خودم و ثابت کنم که به مردها ی اطرافم بگم ببینید شما آدم نیستید ؛من خدا رو دارم ،خدایا به تو پناه میبرم از نفهم بودن در شرک و توحید
خدایا کمکم کن زنانه بودنم و ارزشمند بودن خودم و مردها رو درک کنم.
چطور انتظار داشتم وقتی مردها رو بی ارزش میدیدم از داشتن این نعمت لذت ببرم
بعد از مراقبه ایمیل آوب و دیدم ؛و خدا چه جواب تکمیل کننده ای داد
خدایا من با تمام این آگاهی ها هیچم کمکم کن کمکم کن عاجزانه ازت میخواهم کمکم کنی به اسم شرک و توحید خودم و از نعمت هام و زندگی طبیعی محروم نکنم و کمکم کن این آگاهی رو عمل کنم
به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی
سلام بر همه عزیزانم
سلامی بر بهترین عالم استاد نازنینم
چقدر دلم برایتان تنگ است برای از شما نوشتن برای شما نوشتن.
میدانید که شما همان رسول فرستاده شده و وعده محقق شده خدایم در سوره طلاق هستید؟
همان رسولی که در اوج ظلمات زندگی ام در زندگی ام نازل شدید و با خواندن آیات مبین الهی مرا از ظلمات به نور و آزادی رساندید؟
آیا خودتان میدانستید که صدایتان برایم صدایی الهی بود و با آموزش هایتان با توحیدتان من را در هم کوبیدید و از نو ساختید ؟
دقیقه 14 فایل بود که استاپ کردم انگار دیگر زمان نوشتن بود.
مدتها بود منتظر نشانه ای برای نوشتن بودم. بارها از دوستان عزیزم کامنت هایی دریافت کردم که چرا دیگر نمینویسی اما انگار زمانش نبود انگار الان و این هم زمانی با صحبتهای شما به من فهماند اجازه ندادم دست با قلم شوی تا امروز چون دقیقا موضوع نوشته ام مربوط به همین صحبتهای شماست.
آنجا که گفتید افرادی که بعد از سالها از زندگی همسرشان جدا میشوند میتوانند بگن تجربه خوبی بود چیزهای زیادی یاد گرفتم و….
مطمئن شدم الان زمان نوشتن است
استادم کویر هزار متری زندگی ام را رها کردم. همان کویری که بسیار هم دوستش داشتم و بسیار هم به آن وابستگی داشتم.اما برایم سربی شده بود و مانع رشد و تعالی ام شده بود.
و طبق آموزش های ارزشمندتان در بهترین شرایط شروع به تغییر کردم زمانی که همه میگفتن دیوانه شدی.
در اوج بهترین موقعیت اجتماعی و روابطی ومالی و این بزرگترین بهایی بود که من به خدایم پرداخت کردم.
من آزادی را میخواستم من یک خانواده گرم میخواستم من کاشت برنج را میخواستم و آنجا برایم همچون کویری بود که امکان کاشت برنج آنجا مقدور نبود.
هرگز فراموش نمیکنم این مثالتان چه غوغایی در من ایجاد کرد ، آنقدر به من برخورد که فراموش نمیکنم چطور هر الهامی به من میشد فارغ از نتیجه فارغ از سرزنش ها و تهدید ها به آن عمل میکردم.
استادم نمیدانید در این پروسه چه درسهایی یاد گرفتم چه تجربیاتی کسب کردم در دل چه ترسهایی پا گذاشتم و ابوموسی درونم را له کردم و چقدر معجزات الهی را دیدم.
من نفیسه ای دیگر شدم.
استادم خدا برایم قانون یک کشور را تغییر داد زمانی که همه بلندگوهای شیطان بودن و میخواستند با تهدیدها و نجواهایشان مرا سر جایم بنشانند.
مسیر من از همسرم جدا شده بود اما ترسهایم ،وابستگی ها و شرک هایم من را در آن زندگی نگه داشته بود.
من لازم بود درس باج ندادن ، رعایت حدود الهی و دریافت حقوق الهی ام را در آن زندگی یاد بگیرم.
آنقدر مفصل هست که دوست دارم کتابی بنویسم از قدمهایم برای تک تک خانم هایی که در شرایط من بودند.
خلاصه اش میکنم ، من ثروت و استقلال مالی را دوست داشتم اما همیشه از دریافت حقوق الهی ام در ازدواج فرار میکردم حقوقی که مهمترین بخش رزق الهی یک زن است که با ازدواج به زن همچون شیر مادرش حلال میشود اما اکثر خانم ها از جمله خود من می آمدم به این رزق الهی ام کفر میورزیدم و حالا میخواستم بیوفتم دنبال منبعی دیگر برای کسب درآمد و ثروت آب در کوزه و ما گرد جهان میگردیم و از همه بدتر برای جدا شدن از کسی که با ما هماهنگ نیست مشرکانه ترین کار ممکن که ریشه اش نگرانی از حرف مردم و ترس هست را انجام داده و با بخشیدن مهریه باجی داده و آن زندگی را تمام میکنیم.
وقتی داشتم به شدت روی توحید قرآن کار میکردم خدا آیه ای را برایم در قرآن بلد کرد که به پیامبر می فرماید اگر مهریه زنان را دادید با آنها ازدواج کنید انگار جواب همه چراهای ذهنی ام داده شد.
آری ما وارد یک زندگی میشویم و یک پرونده مالی مهم را باز نگه میداریم و در نهایت چه بسیار چک و لگد ها که به خاطر کفر ورزیدن و عدم رعایت همین یک امر الهی که نمیخوریم.
آن زمان بود که رسیدم به همان جواب سوالم که چرا از لحاظ مالی به استقلال نمیرسم و این بزرگ ترین و مهم ترین درسی بود که در زندگی گرفتم.
از آن پس بود که باید ایمانم را نشان میدادم و در راستای برطرف کردن این پاشنه آشیل و ترمز عمل میکردم.
شاید الان جایش نباشد که زیاد بازش کنم اما فقط میخواهم این را بگویم که وقتی خدا این هدایت ها را برایم فرستاد و ایمان و تعهد مرا دید، سپاه آسمان و زمین را به یاری ام رساند تا قانون یک کشور را عوض کند قانونی که همه میگفتن حق طلاق با مرد است مهریه را زن باید حداقل بخشی را ببخشد و خدا همه این ها را برایم تغییر داد چرا که من نپذیرفتم.
استادم فقط کافی است سری به پیج شخصی ام بزنید که ببینید در این چند ماه چه کسی را میبینید. آن وقت بهتر مشخص میشود که احساس من جز موفقیت و پیروزی چیز دیگری نیست.
آنقدر که همه دوست دارند با من باشند و استادم من را خانم انرژی نام گذاشته و وقتی وارد کلاس میشوم میگوید تو که می آیی با خودت انرژی و شادی وارد کلاس میکنی.
دختری شاد و آزاد و پر انرژی که به آزادی رسیده ودر حال تجربه خود جدیدش هست.
به آزادی حجابم رسیدم که از بچگی آرزویش را داشتم.
خانه نوساز 85 متری دلخواهم را نقد طبق تکاملم در گرمدره خریدم.که در همین دو سه ماه دوبرابر رشد کرده.
بدون اینکه کار فیزیکی انجام دهم از یک منبع که ابتدا فکر میکردم تضادی است ولی با کنترل ذهنم تبدیل شد به یک درآمد غیر فعال دیگر و ماهیانه 18 میلیون پول میسازم.
الان با آیفون 13 خودم برایتان تایپ میکنم که آن را هم برای رعایت قانون تکامل خریدم ولی میتوانستم 14 هم بخرم.
به سراغ پرونده ناتمام زندگی ام معماری رفتم که برای اینکه کلاس هایش مختلط بود اجازه رفتن به آن را نداشتم و الان در خانه عمران مشغول گذراندن دوره های طراحی داخلی هستم.
اراده کنم هرجا دلم بخواهد بدون اینکه لازم باشد به کسی سوال جواب پس بدهم و منع شوم میتوانم بروم.
پدرم طبقه دوم خانه اش که کاملا مستقل است را با عشق در اختیارم قرار داده که میتوانم واحدم را اجاره دهم و خودش درآمد غیر فعالم باشد.
همیشه آرزو داشتم کنسرت بروم و کنسرتهای دلخواهم را در این مدت رفتم.
سرکار رفتم و تجربه بودن در بهترین پروژه ها را به تجربیاتم اضافه کردم.
به تنهایی سفر رفتن را تجربه کردم.
منی که تا سر کوچه بدون اجازه نمیتوانستم بروم.
و از همه مهمتر استادم میدانی من میتوانم آزادانه شما را ملاقات کنم؟ زمانی که همسرم از این که من با شما آموزش میدیدم به شدت ناراضی بود و از من شکایت کرد اما من با قدرت ایستادم و جلوی قاضی و به همه اعلام کردم به شاگردی تان افتخار میکنم و شما استاد من هستید باید مرا میدیدین.
بسته ثروت 1 و عشق و مودت را نیز به سرمایه های زندگی ام اضافه کنید که آرزوی خریدشان را داشتم مثل آب خوردن خریدمشان.
استادم تمام حرفهایتان وعده صدق الهی بود که تو زن قوی باش بقیه مجبور میشوند به تو تعظیم کنن.
منی که از مردها میترسیدم در تک تک روندی که طی کردم همه شان به یاری ام می آمدند و بی قید و شرط مشتاق یاری رساندم به من بودن.
چون دارن یاد میگیرم زنی که حدود الهی اش را رعایت کند و توحید را سرلوحه زندگی اش قرار دهد خدا همه مردها را مسخرش میکند.
خدا از فضل و رحمتش چنان ایمان و تقوایی به من الهام کرد که من نه از قاضی میترسیدم نه از وکیل طرف مقابل نه از تهدید ها و نه از هییییچ چیز دیگری من فقط یک هدف را میدیدم آزادی ام در همه جنبه ها و خدا فقط به من یک چیز گفت با رعایت حدود الهی ات به آزادی برس.
و فقط با رعایت همین مورد خدا برایم کن فیکون کرد.
تضادهایی هم بود در هم کوبنده اما فقط خدا بود که به من میگفت اینجا باید ایمانت را نشان دهی.اینجا همانجاست که سکوی پرتابت است و چقدر درسهای شما آنجا به کمکم بود.
چه زیبا بود که به من یاد دادی رئیس حراست کیه خدا کارها رو انجام میدهد و هر بار من را با یک مقامی میترساندن همین یک جمله تان در گوشم صدا میکرد و میگفتم فلانی کیه خدا کارها رو انجام میده.
استادم قاضی ،وکیل ،نیروی انتظامی ،دوستان همسرم ،حتی دزدها به یاری ام آمدند تا من را در این مسیر عاشقانه یاری دهند.و هدفم که با عزت و سربلندی و قدرت از آن زندگی خارج شدن بود را تیک بزنم.
میدانید برای من که ادعای توحید میکردم بخشیدن مهریه یک باج بود و شرک انگار کسر شأن میدانستم که قانون الهی را رعایت کنم و برای جدا شدن از کسی که خدا بارها و بارها به من فهمانده بود که بودن با این شخص تو را از مسیر الهی ات دور میکند و مخالفت ها و تحریم هایی که ایشان برای با شما بودن برای من وضع کرده بودن بیانگر این موضوع بود
بخواهم باج بدهم و مهریه ببخشم.
استادم من دیدم که قاضی هیچ کاره است وقتی که وکیلم میگفت موهایت را بگذار تو این قاضی روحانی است وحجاب برایش مهم است و من در دلم گفتم قاضی من تو هستی و اینها دستهای تو هستن که حکم حق الهی را به نفع من صادر و اجرا میکنند و در یک دقیقه همان قاضی بهترین رأی را به نفع من صادر کرد. که بهترین وکیلها میگفتن در طول روند کاری ما این اتفاق نیوفتاده. و کار یکساله شما در یک روز انجام شد.
من دیدم که با توحید وقتی حتی جلوی قاضی صادقانه اقرار کردم که بالاترین مدرک است بر علیه خودم اما شما به من یاد دادی صداقت سرلوحه زندگی ام باشد حتی اگر به ضررم باشد و همان قاضی در کمال ناباوری رأی را به نفع من صادر کرد و کلی به من کمک کرد.
همان قوه قضاییه و قاضی که میگویند در ایران به نفع مردان است همه شان وکیل مدافع من شده بودند و انگار مسخر من شدن که سکوت کنند من صحبت کنم. و حتی اگر بر خلاف میل آنها هم باشم به ظاهر ولی نتوانند جز نفع کن رأیی صادر کنند.
استادم من این درس را به خودم یاد دادم آنجا که در 12 قدم گفتید بمیرم ولی پس اندازم را خرج نمیکنم حتی چاقو زیر گلویم بگذارن بگن بده من گفتم بمیرم ولی باید با این حق الهی ام در صلح باشم و بپذیرمش.
استادم من دیدم وقتی که هیچ دسترسی به وکیلم نداشتم و فقط خدا را صدا زدم و گفتم گفتی کافیست تو وکیل من باشی ، خدا بهترین وکیل ها را رایگان برایم فرستاد که بهترین لایحه ها را برایم بنویسند.
من هنوز هم منگ معجزات الهی هستم.
از خدا برای تجربه آن زندگی بینهایت سپاسگذارم.
همسرم بهترین و درست ترین مردی بود که باید در زندگی ام قرار میگرفت تا من به این آگاهی ها تا من به درک توحید برسم ازش سپاسگذارم که همیشه مثل یک گوهر در صدف از من نگهداری کرد و چقدر حضورش در زندگی ام لازم بود.
صمیمانه و عاشقانه برایش بهترین ها را آرزو میکنم اما یاد گرفتم آدمها تغییر میکنند قرار نیست همیشه ما در کنار یک فردی بمانیم برخی افراد همچون سوخت موشکی هستند. و من همان موشکی بودم که با درک قوانین الهی به سمت بالا پرتاب شدم و باید آن سوخت های کمکی از کنارم پایین می افتادند و آنقدر این ارتفاع برای اطرافیانم ثقیل بود که دیگر نمیتوانستند در کنار من بمانند.
استادم خیلی حرف دارم اما دلم میخواهد فقط به خودتان بگویم.
در مورد تنها چیزی که نمیتوانم خوب حرف بزنم قانون سلامتی است که مدتی است که به آن عمل نمیکنم که باید فقط آن را درست کنم.
فقط این را بگویم از این نتیجه بالا تر که در مقابل گروهی پیروز شوی که هم پول هم ارتباطات هم قدرت بدنی اش از تو خیلی بالاتر باشد و کارهایش با یک تلفن انجام میشود اما در مقابل تو تسلیم شود.
اما خدا فقط به خاطر پاکدامنی ات به خاطر توحیدت به خاطر توکلت به خاطر رعایت حدود الهی ات به تو قدرتی بدهد که غیر ممکن از نظر بقیه را ممکن کنی.
همه چیز توحید است.باید بیشتر رویش کار کنم درسهایی در خانه پدری ام دارم در حال پاس کردن آنها هستم.
نیکی به والدین در حال پاس کردن آن هستم. که خیلی درش ضعف دارم
خدایا صدهزار مرتبه شکرت️️
سلام بر تو نفیسه دوستداشتنی
دختر اخه تو چقدر توحیدی عمل کردی و چقدر قشنگ درسهاتو جواب دادی ، احسنت به تو هزاران افرین به تو ، کلمات یاری نمیکنند که بخوام شجاعتت رو تحسین کنم ،فقط میگم که از صمیم قلبم برای عمل کردن به قانون و ایمانت خوشحالم و تحسینت می کنم
نفیسه جان من هرجا که کامنت تو باشه با عشق میخونم ،چرا که تو قشنگ و بادقت تمام اموزهای استادم رو انجام دادی و درسهاتو پاس کردی
متوجه نبودنت مدتی شده بودم ، که با این کامنت مشخص شد و چقدر که وقتی تو ایمانت رو نشون دادی خدای مهربانم دستانش رو برای انجام کارها به نفع تو انجام داد (خدایاااااشکرت)
که هردفعه بهم یادآوری میکنی منم که کارها رو انجام میدم ،اصل منم
نفیسه جان اینقدر هردو کامنتت بهم انرژی داد که بالای 10 دفعه هر دو رو خوندم و چقدر نگاهت رو در مورد مهریه تحسین کردم که گفته بودی ( حق الهی من) هرچند که هنوز خودم در ته ذهنم با توجه با باورهای اشتباه فکر میکنم که این کار فقط در صورت طلاق تازه اونم با شرایط خاص بایدطلب کنی
ولی بازم تورو تحسین میکنم و چقدر برام جالب بود طلای 24 عیار ، خدایاشکرت که بهترین طرح ها رو تو میکشی بدون اینکه حتی یکیشون به ذهن ما برسه
نفیسه جان در یکی از کامنتهات در مورد بچه نوشته بودی و الان خداوند حکمتش رو برات مشخص کرد (خدایا مهربانیت رو شکر)
دختر توحیدی برات آرزوی بهترینها رو دارم و البته که از شاگرد استادی همچون عباسمنش همچین انتظاری میره ، استاد عزیزم به شما هم تبریک ویژه میگم بابت تربیت همچین شاگرد توحیدی که یک تنه برای حق الهی خودش ایستاد و کوتاه نیومد
سپاسگزار خداوندی ام که منو به این سایت هدایت کرد و کمک ام کرد باورهام رو و ایمانم رو روز به روز تقویت کنم و ثابت قدم ادامه بدم
خدایااااا هزاران بار شکرت
استاد عاشقتم
مریم جان ممنونم
سلام سحر نازنینم
دوست داشتم پاسخ این همه عشق را هرچند کوتاه بدهم.
سپاسگذارم برای عشق و محبتی که با دستان الهی ات برایم جاری کردی.
لازم هست بیشتر تمرکزم را روی نوشتن بگذارم آنقدر باور های محدود کننده در مورد حقوق الهی یک خانم از گذشتگان به ما رسیده که لازم است تبری ابراهیمی برداشته و سیمان های شرک آلود ذهنیمان را در این مورد درهم کوبیده و بنایی از احساس لیاقت در ذهنمان ایجاد کنیم.
عاشقانه دوست دارم در این مسیر به عزیزانم کمک کنم.
من تمام مسیرها را برای کسب ثروت رفتم انگار تا این مورد را درست نکنیم، همیشه باید اندر خم یک کوچه بمانیم.
این همان اصلی هست که یک جا گیرمان می اندازد.
گویی یکی از سوراخهای بزرگ سطل ثروتسازی و به استقلال و آزادی مالی رسیدن است.
لازم است برگردیم و اصلاحش کنیم
و امر الهی تابو و أصلحوا را انجام دهیم.
برایتان بهترین های دنیا و آخرت را میخواهم.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد و مریم جان بابت این فایل عالی که کارو برای ما راحت کردین تا استاد گفت برین یوتیوب فایل پرتاب موشک رو ببینید بعدش دیدم آوردینش
بابت این ادیت زیبا سپاسگزارم
سلام نفیسه جان
چقدر کامنتت پر انرژی بود چقدر توحید درش موج میزد از اول تا آخرش فقط یادآورد یک کلمه بود
توحید
من خیلی کامنت هاتو نخوندم ولی همون چن تایی که خوندم اینقدر عالی و پر محتوا بود که رفتم گزینه وقتی کامنتی گزاشتی برام ایمیل بیاد رو فعال کردم
وقتی اومدی از جدایی بنویسی تعجب کردم و گفتم باید تا تهشو بخونم و واقعا گل کاشتی دختر با این توحید عملی آفرررین
تحسینت میکنم که در لحظه به لحظه ی پروست فقط خدا رو منبع قدرت دیدی و فقط روی خودش حساب کردی
نصفه کامنت که شد بغضم گرفت بغضی که میدونم بقیه دوستان با خوندن کامنتت اشکشون سرازیر میشه!
چقدر زیبا گفتی خدا کار ها رو انجام داد و همه دل ها رو برات نرم کرد.
کامنتت خیلی آگاهی دهنده بود یعنی تک تک حرف هایی که تو فایل ها گوش میکنم تو بهشون عمل کردی و نتیجت فوق العاده شد
از رهاییه وابسته بودن و رسیدن به
آزادی مالی
آزادی مکانی
و آزادی زمانی
تازه تو الان با این کارت کلی ایمان و عزت نفست قوی تر شده و همینا سوختی هس بری دستیابی به نتایج خیلی بهتر و بزرگتر و میدونم که میرسی بهشون
از توجه نکردن به حرف بقیه که به جرات این ویروس شرک آلود و همه گیر دلیل بدبختی و عقب موندگیه خیلی ها هس ولی تو از همشون اعراض کردی و شاهکار خلق کردی آفرین
از به یاد آوردن زندگی گذشتت به عنوان تجربه ای که باعث رشد توحید در وجودت شد
از بی قدرت دونستن عوامل بیرونی و قدرت دادن به خدایی که کل جهان رو خلق کرده و داره مدیریت میکنه و همون عوامل بیرونی رو هم با چشم به هم زدنی مسخر تو میکنه به شرط ایمان به شرط باور!!!!
از بهایی که پرداختی برای رسیدن به آزادیت و شجاعت و جسارتی که به خرج دادی و به عنوان یک زن که به جرات از 10 تا مرد قوی تر بودی دمت گرم
از صداقتی که در گفتارت داشتی و چقدر زیبا خدا جوابت رو داد
چقدر زیبا خدا هممون رو هدایت میکنه
از ایلان ماسک که اولین موشکش رو پرتاپ کرد و با این دید و باور های متفاوتش خیلی زود نتایج فوق العاده ای میگیره
از استاد عزیزم که با تیزبینیش دلیل موفقیت افراد رو به ما یادآوری میکنه(اونم رایگان)
از تو دوست عزیزم که داستان شگفت انگیزت رو گفتی و خیلی حال کردم
از من که برم تو جیمیلم و این همه نکته و قوانین الهی رو یاد بگیرم
خدایا شکرت خدایا بی نهایت سپاسگذارم
نفیسه جان منتظر نتایج فوق العادت هسم و با عشق کامنت های موفقیت بعدیت رو میخونم
امیدوارم در پناه الله یکتا همیشه سرحال شاد باانرژی باعزت ثروتمند و سلامت باشی
سلام نفیسه جان
عزیزدلم
امروز خدا بمن گفت پیدات کنم ببینم کامنت جدید نزاشتی
خیلی شبیه منی دختر
تبریک میگم بهت عزیزم
بخدااین کارها دل شیر میخواد
توحید و یقین میخواد
چون خودم تواین مسیرم . زن هم اگر هستی واسه این مسیر باید مرد باشی
نفیسه جان من اینستادارم اکانت ولی از فضاش خوشم نمیاد و پاکش میکنم یکم گشتم دنبالت پیدات نکردم قبلا اونجا
نفیسه جان منم اتفاقا چند روز قبل بهم الهام شد اون فردی که میخواد تو در زندگیش باشی باید بهای بودن باتو رو بده
و یه خونه که مهریم بود و بخشیده بودم به شوهرم حالا الهام شده که بگیرم
ببین عزیزم اون موقعم که بخشیدی ، بخاطر مدارت بود الان رشد کردی بالا رفتی سطح انرژیت بالاتر رفت که گفته شد بگیری پس اشتباهی رخ نداده
آخ که تک تک جملاتت انگار جملات خودمه
بازم بهت تبریک میگم من نمیخوام بگم طلاق خوبه یا خوب نیست میخوام بگم هرکاری با هدایت خدا رخ بده عالیه
موفق باشی عزیزدلم
دوستت دارم نفیسه جانم من تواین مسیر الهاماتی که بهم میشد بعد میومدم تایید میشد برام تو کامنت هات پس باورت دارم باالهامات پیش میری مسیر درسته الهی همیشه تو مسیر درست باشی و باشم و باشیم همگی
مراقب خودت باش
سلام استاد بزرگوارم و مریم بانو مهربان.و سلام به دوستان عزیزم . استاد خیلی حرفهاتون منو تحت تاثیر قرار داد ، دقیقا همین اتفاقو تجربه کردم براتون به طور خلاصه تعریف میکنم مطمئنم که همتون تحت تاثیر قرار خواهید گرفت
من ریاضی درس میدم، تا سالی ک گذشت تو خونه شاگرد میگرفتم ، یک روز مدیر ساختمان ک یک خانم هستن منو صدا زد و گفت اجازه نداری شاگرد بیاری ، ازش خواهش کردم بهم مهلت بده تا جایی رو پیدا کنم ، چون ما تازه ب این ساختمون اومده بودیم و من نمیدونستم و از صبح فردا شروع کردم دنبال جایی چرخیدن برای کلاسهام،
اما همون شب اول با کمال تعجب و به طور خیلی غیرمنتظرانه ، دیدم اون خانم ک مدیر ساختمان بود ، یه برگه نوشته و از تمام همسایه ها امضا جمع کرده، با این موضوع ک همه شاکی هستن از اینکه من شاگرد میارم ، آخه قبول کرده بود که بهم مهلت بده ….و خلاصه اینکه از اون برگه عکس گرفته بود و به صابخونه ی ما که در محل دیگری زندگی میکردند ، فرستاده بود و صابخونه هم همونو به همسرم فرستاده بود ، همسرم بسیار ناراحت شده بود و گفت ک دیگه هیچ شاگردی خونه راه نده… ، خلاصه اینکه ،….
صبح روز بعد ، با اینکه بسیار نجوای ذهنی داشتم و از کار اون خانم هم بسیار دلگیر بودم و از طرفی برف هم به شدت می بارید ، رفتم که دنبال جا بگردم ،
البته ک قبل از حرکت یک جمله با خداوند گفتم : خدایا اگه اون خانم مدیر ساختمونه، تو مدیر کل جهانی ، خودت کمکم کن ، هدایتم کن
و رفتم به همه بنگاه های نزدیک سر زدم برف هر لحظه شدیدتر میشد و همه ناامیدم میکردند اما من امیدوار تا ته خیابون رفتم، دیگه تمام لباسهام خیس شده بود و از سرما می لرزیدم و ساعت حدود 2 بعداز ظهر شد، مغازه ها داشتن می بستن منم همون خیابونو برگشتم چشمم به یه بنگاه خورد که اونجا سوال نکرده بودم ، یک چیزی ک خیلی خوب یادمه ، با نام خداوند وارد هر بنگاهی ک میشدم با اعتماد ب نفس بالا و بسیار قدرتمند میگفتم یه جای کوچیک برای شاگردام میخوام اجاره کنم ، و البته اینجا هم همینو گفتم ، آقای بنگاه دار گفت نداریم
اما دوستان خیلی معجزه آسا ، آقای دیگری که اونجا نشسته بود گفت چرا نمیری از سرای محله کلاس بگیری ؟ من گفتم آخه … اون آقا گفت من شورای محلم دختر جون بیا این شماره ی مدیر اونجاست برو بگو آقای محمودی منو فرستاده ، خدایا چقدر خوبه وقتی به تو تکیه میکنیم و وقتی فقط از تو کمک میخواهیم
دوستان سرای محله بدون گرفتن پول پیش ، به من یک واحد 60 متری با دوتا کلاس و دفتر و صندلی و میز کار و همه چی کامل در اختیار من قرار داد و من حالا صاحب یک آموزشگاه ریاضی هستم با پرداخت اجاره ای ناچیز
اتفاقی که می تونست منو خونه نشین کنه و درآمدمو و پیشرفتمو ازم بگیره با اعتماد من به خداوند و عزم جزمم تبدیل شد به درآمد سه برابر برام و چی بگم براتون که الان عالیه همه چی عالیه
استاد عزیزم ، من با هدایت خداوند مهربان و کمک فایلهای رایگان شما تونستم تا به اینجا برسم و البته هدایت شدم ک به زودی دوره شیوه حل مسائل زندگی رو خریداری کنم و از شما استاد خوبم و مریم جانم که خیلی دوستشون دارم سپاسگزارم و آرزوی موفقیت برای تک تک دوستانم دارم .
به نام خدای مهربان
سلام یاسمن جان،معلم نمونه و الهی
خوشا به سعادت دانش آموزانی که شاگرد همچنین معلم توحیدی باشند.
بانو، اشکم رو درآوردی،تحسین ات میکنم بخاطر پشتکار و اراده ات
تحسین ات میکنم بخاطر کنترل ذهن ات
تحسین ات میکنم بخاطر ایمان و توکل ات به خدای مهربان
مبارک ات باشه، جای جدیدت
ان شاءالله نعمت های الهی از در و دیوار برایت ببارد.
امشب شب عید سعید فطر است،بحق این شب فرخنده همیشه دلت شاد،لبت خندون،تنت سالم و سرحال، حساب بانکی ات پُر پول.
یاسمن خانم سلام
بینهایت سپاسگذارم برای این کامنت فوق العاده ایی که نوشتی
گاهی اوقات تعجب میکنم از این حجم از خدایی بودن بچه، از مدار و فرکانشون و کامنت هاشون، خیلی خوشحالم که بر خلاف 99 درصد جامعه اینجا حضور دارم و هر روز و هر لحظه ارامشم بیشتر میشه و آگاهی هام بالاتر میره: ما بچه های این سایت؛ طرز تفکرمون، طرز نگاهمون و عملکردمون 1000 درصد فرق داره با کل جامعه؛ یه جورایی 10 صفر از همه جلوییم
این جملتون فوق العاده بود یاسمن خانم که به خدا گفتین: اگه اون خانم مدیر ساختمونه، تو مدیر کل جهانی: خودت کمکم کن و هدایتم کن
از مدیر کل جهانم میخام تموم بچه های سایت به بزرگترین خواسته هاشون برسن، خصوصا شما یاسمن خانم، براتون آرامشی خدایی و نعمت و ثروت آسمانی خواستارم
سلام دوست هم مسیر و هم فرکانس
خیلی کامنتتون خوب بود ، من اون احساسش رودرک کردم ، بغض کردم حالم خیلی دگرگون شد ، احسنت به کنترل دهنتون ، احسنت برای کار کردن خودتون ،
چقدر این جملتون حس و حال عجیبی داشت
خدایا اگه اون خانم مدیر ساختمونه، تو مدیر کل جهانی ، خودت کمکم کن
این نگاه عالی ، نگاه توحیدی که خدا رو مدیر و مدبر کارهامون بدونیم ،
موفق و پیروز در پناه الله یکتا
سلام استاد عزیزم
خیلی هدایتی اومدم داخل سایت و بنر این فایل جدید رو تو صفحه اول دیدم
ممنون از شما و خانم شایسته عزیز
خداروشکر
استاد من ی بار ازتون ی مثالی شنیدم راجع به همین کنترل ذهن
اینکه فرمودین
میتونه ی اتفاق مشابه برای دو نفر بیوفته و تنها بخاطر تفاوت نگاه اون دو نفر به اون اتفاق نتایج بسیااااار متفاوتی براشون رخ بده
تو مواقعی که اتفاقی خیلی درگیرم میکرد میومدم مثل اهرم رنج و لذت مینوشتم
که من میتونم دو تا نگاه متفاوت داشته باشم
یکی مثبت و در جهت خیر .. الخیر فی ما وقع
و توضیح میدادم که باید به چ نکاتی توجه کنم و از رو چی توجه ام رو بردارم
و چ چیزهایی رو برای خودم بولد کنم
و نگاه بعدی منفی و همین نگاه رو هم توضیح میدادم برای خودم
و بعد میگفتم فاطمه ببین حق انتخاب داری
میتونی هر کدوم رو انتخاب کنی
خداوند در هر صورت موافقته
میتونی منفی رو انتخاب کنی و شرایط رو برای خودت بد تر و بدتر کنی و با کله بری بخوری زمین
میتونی از دیدگاه خیر ببینی و حالتو خوب کنی و آرامش بگیری و شرایط متفاوتی رو برای خودت رقم بزنی
حالا چون پاشنه اشیل من در این چند سال روابطم بوده
خیلی بیشتر رو این موضوع تمرکز دارم و هدف امسالمه
و الان که فکر میکردم کلی مثال دارم :))) ولی حالا کلی میگم و ی دونه رو بیشتر توضیح میدم
در کل من از ی حالت اعتماد ب نفس پایین روابط سطحی و چرتی رو تجربه کردم تو چند سال اخیر
بعد از هر شکست میومدم داخل سایت و خودمو رشد میدادم و درسهای جدید یاد میگرفتم و کلا وضعیت زندگیم تغییر مثبت کوچک اما پایدار میکرد
و در ارتباط بعدی بهتر و با عزت نفس تر و با آدم لول بالا تر و کلا شرایط قشنگ تر میشد
چون درسته من باورای اشتباه بزرگی در مورد روابط داشتم و هنوزم دارم ولی سعی دارم بر طرفشون کنم تمرکزی ، اما بعد هر شکست میتونستم هر بار در زمان کوتاه تری خودمو پیدا کنم و بگم عیبی نداره باعث میشه من رشد کنم
خودمو بهتر بشناسم
اصلا کلی تجربه کسب کنم و
بفهمم اصلا من چ مدل آدمی رو میخوام
و گذشت و گذشت
شرایط همه جوره خیلی از قبل بهتر شده بود و من با ی نفر که خیلی شبیه ایده آلم بود اشنا شدم و همه چیز خیلی خوب بود اما بخاطر باور ها و نگاه اشتباهم نتایج خیلی نادلخواهی رو رقم زدم
این شکست برام خیلی دردناک بود
و دقیقا تو اون تایم تو مسافرت بودم .. املش گیلان
اردیبهشت پارسال بود
اون روستایی که بودیم بهشت بود واقعا …
همش هم بارون نم نم میبارید …
و این جدایی تو اون تایم برام رخ داد
و من یادمه فقط میرفتم بیرون تنهایی و فایلا رو میزاشتم و فقط پیاده روی میکردم و صحبتهای استاد رو گوش میدادم …
انقدر خودمو بمباران کردم که حالم به حالت خنثی رسید و تونستم حالا تو این موضوع و اتفاق خیریت ببینم
اول از همه فهمیدم من هنوز خلا های زیادی دارم و باید خودمو رشد بدم
و در ضمن این فرد رویایی من نبود و من این ویژگی ها رو میخام داشته باشه
و به خودم گفتم فاطمه تو اگه تو این سالها انقدر رشد کردی که مثلا با فلان ادم تو رابطه بری پس برای تو رابطه با فردی که هزار برابر از این بهتر باشه منطقی شده و میدونی این لیاقت رو داری
پس بیا رو خودت کار کن و خودتو بساز
و بعد از اون اتفاق من کلییی رشد کردم
کلی رو عزت نفسم کار کردم
باعث شد نعمتها و تجاربی وارد زندگیم بشه که من آرزوم بود
خداوند بالاترین موبایل آیفون اون زمان که 13 بود رو بخشید
برای اولین بار خودم صاحب ی ماشین شدم که اینم کاملا بهم بخشید
من پولی بابتشون ندادم ک بخرمشون
لایق شدم خداوند از دستانش خیلی با احترام و عزت و منطقی بخشید
و کلییی اتفاقات خوب دیگه رخ داد برام
کلی بزرگ شدم
و حالا دوباره ی کوچولو درگیر ی رابطه ای شدم که دقیقا مصادف شد با امسال عید و قبل از اینکه بخواد به شکست برسه و سیکل تکراری همیشگی رخ بده تصمیم گرفتم برای همیشه این سیکل رو قطع کنم و هرگز نگاه قبل و کارای قبل رو انجام ندم
چون من همیشه تو رابطه های قبلیم این سیکل تکرار شده که میرسیدم به بی توجهی از طرف و یجورایی بهش عذاب وجدان میخواستم بدم که تو به من بی توجهی و فلان و مظلوم نمایی کنم و در نهایت اون قبول نمیکرد و بهانه میورد و منم میگفتم بای :)))) همیشه خودم کات میکردم و این افتخار رو نمیزاشتم برای طرف مقابل بشه
اما اینبار همین که احساس کردم و متوجه ی این سیکل شدم که دقیقا خیلی برنامه ریزی شده دارم به همون سمت و سو میرم مچ خودمو گرفتم !!!!
گفتم وایسا که کارت دارم
اومدم نوشتم گفتم ببین فاطمه تو دو تا مسیر داری
ی مسیر که هرکاررررری از قبل میکردی و هرررر فکری که داشتی رو بریزی دور و بگی اقا من هیچی بلد نیستم فقط تا الان یاد گرفته بودم چطوری گند بزنم
و بیام تو سایت و از استاد و مقاله ها و دوره ها و عقل کل تازه از الفبا یاد بگیرم که اصلا عشق چیه
رابطه چیه
باید چجوری فکر کرد
کدوم نگاه باعث میشه عشق واقعی رو تجربه کنی
و ….
و بیای متعهدانه خودتو تغییییییر بدی
و زمان بدی
انتظار تغییر یک هفته ای نه
سه ماه فرصت میدی و یادمیگیری باور جدید میسازی پیش میری
بعد سه ماه که حدودا اخرای خرداد و تیر میشه میای بررسی میکنی
تغییرات رو میبینی
اگه دیدی دیگه اون سیکله تکرار نشده و انگار واقعا تغییراتی ایجاد شده که حتماااا میشه
دوباره با ایمان بیشتر تعهد جدید میدی
و یا میتونی دوباره فاز مغرورا رو بگیری و مثل قبل این رابطه رو کات کنی و حالت رو بد کنی
و مطمئن باش 100% دوباره مثل قبل درگیر همین رابطه و همین مدل رفتار و … میشی 10000000% مطمئن باش
و من تصمیم به تغییر گرفتم
شونصد بار فایلای کنترل ذهن رو گوش دادم و میدم
قدم قدم پیش اومدم
هدایت شدم به خرید دوره صلح درون
تو جلسه سومش که همین پاشنه اشیل منه صبر کردم
مقاومت زیادی داشتم و دارم
امروز کمتر شده بود
بارها بار گوشش کردم تو این ی هفته
میرفتم عقل کل کامنتهای دوستای عزیز رو میخوندم
قسمتهای خوبشو جدا میکردم
هی تکرار و تکرار
اینبار میخام بنیادین تغییر کنم
میخام باور های اساسی قدرتمند کننده برای روابط بسازم
میخام باور های غلطم رو تغییر بدم رو ب +
و الان تو شرایطی ام که انگار هم تو رابطه هستم هم نیستم
چون مثلا هفته ای ی بار شاید تلفنی حرف بزنیم (ایشون خیلی درگیر ی سری کارهاس)
و دیگه اگاهانه دارم سعی میکنم فقط خیر ببینم و تمرکز رو خودم باشه و بعنوان ی ناخواسته ببینم که انگیزه بده و خودم رو بشناسم و از نو بسازم
و هرگز کارهایی که قبلا میکردم رو نمیکنم
اینکه هیچ تغییری نکنم و با کارهای بیرونی بخوام توجه ش رو جلب کنم و ..
و در اکثر تایمی که بیدارم دارم فایل گوش میدم و فکرمو اگاهانه جهت میدم
بهش یاداوری میکنم که ک کدوم نگاه کدوم شرایط رو میسازه
و ….
این ردپا اینجا بمونه ان شالله برای اوایل تیر ماه میام از تغییرات
و میوه ی این تضاد میگم
سپاسگزارم ازتون استاد که این صحبتهای ارزشمندتون باعث شد بشینم و بنویسم و دوباره به خودم یاداوری کنم
و راستی
ی چیز قشنگی که یاد گرفتم و شما هم تو این فایل اشاره کردین
اینه که من اومدم اگاهانه سپاس گزار شدم
اومدم گفتم خدای من شکرت که من تونستم این تجربه های خوب رو داشته باشم
و در اون تایم من واقعا زندگی کردم و لذت بردم
خدایا شکرت که تونستم این تجربه زیبا رو داشته باشم
بخدا همین چند سال پیش برام ی ارزو دور از دسترس بود خیلی از این چیزا که الان انقدر برام عادی شدن
و تو دلم سپاسگزار اون ادم و لحظات قشنگ شدم
و واقعا سعی میکنم نکات مثبتشو ببینم و الان ب عنوان ی دوست بهش نگاه کنم و از ته قلبم براش آرزوی موفقیت میکنم
الان نگاهم اینه من خودم رو میسازم
و پیش میرم
اگر این آدم هم فرکانسم بود و رشد کرد و با من همراه شد من راضی ام و سپاسگزار
و اگر این آدم کلا محو شد و رفت باز هم من راضی ام و سپاسگزار
که اینبار با این حد از عزت نفس و زیبایی و آرامی و با صلح با خود بودن
میخوام ی رابطه متفاوت از همیشه رو تجربه کنم در زمان درستش
دیگه هیچ کاری نمیکنم که رابطه رو از دست ندم یا فلان رابطه رو بدست بیارم
چون یاد گرفتم کار من فقط و فقط اینه رو خودم کار کنم و خودمو بزرگ و با عظمت تر کنم و تو این مسیر جهان ی فرد عاشق و پاک و فوق العاده رو هم مسیر من میکنه تا من بیشتر رشد کنم و از این جهان لذت ببرم
خدایاااا شکرت
فاطمه عاشقته
در پناه حق باشین عزیزان
سلام فاطمهی عزیزم
چقدررررررررر متنت برام آرامش بخش بود این هماهنگی شگفت انگیز بود دونه دونه حرفات انگارمن بود باورم نمیشه که انقدرررررر مسائلمون شبیه به هم باشه اسممون هم شبیه بههم باشه واین کاملا نشونه بود واسم این فایل و حرفای ارزشمندت ازت ممنونم عزیزدلم که انقدرباعشق نوشتی و دستی شدی ازدستای خدای عزیزم برای آرامشم بهترینا واسه تو عزیز من.منم پاشنه آشیلم روابطمه وخیلی درگیرم میکنه انگار که تو،من بودی ازت بی نهایت سپاسگزارم که نوشتی این حرفای قشنگ رو موفق باشی توی مسیررشدت عزیزدلم️️
به نام خداوند هدایتگر
سلام فاطمه جان
به لطف خدا امروز کامنت شما رو خوندم
اونجا که تو گیلان بودی و با اون تضاد تلاش کردی و حالت رو خوب کردی رو احساس کردم
و اون هدایا نتیجه اون نگاه زیبا شد
و در بقیه موارد با نوشتن اهرم رنج و لذت سعی کردی بهترین رو انجام بدی
تحسین میکنم شما رو و ایمان دارم نتایج عالی گرفتی که برایمان مینویسی
بهت تبریک میگم مسیر زیبایی که داری طی میکنی
آسانی در مسیر رو برایت از خداوند خواستارم
شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت در پناه خدای یکتا شاد
سلام فاطمه جان
ممنون از کامنت زیباتون. تحسینت میکنم که اینقدر خوب روی خودت کار کردی و رشد کردی و تونستی ذهنت رو کنترل کنی و در برخورد با تضادها خودت رو آرام کنی.
فاطمه جان منم این مشکل رو در رابطم داشتم و این توضیحات انگار توصیف خودم بود. ممنون که خیلی خوب توضیح دادی.
بهترینها رو براتون آرزو میکنم.
به نام جانِ جانان
سلام به نازنین استادم و به نازنین مریم و به دوستان جانم که عشقشون عمیقا در قلب من نفوذ کرده
استاد اول میخوام از آخر شروع کنم
و عاشقانه سپاسگزاری کنم از خانم شایسته بابت فیلمبرداری این فایل ،اصلا راحت نیست هم راه بری هم فیلم بگیری هم تمرکز کنی روی کادرت هم حواستو جمع صحبت های استاد باشه
خانم شایسته عزیزم،نازنین مریم ،بدون حواسمون به زحمت هایی که بی چشم داشت و عاشقانه میکشی و مارو در نگاهت سهیم میکنی هست و قلبا ازت سپاسگزاریم بی نهایت
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ »
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿155﴾
و بی تردید شما را به چیزی اندک از ترس و گرسنگی و کاهش بخشی از اموال و کسان و محصولات [نباتی یا ثمرات باغ زندگی از زن و فرزند] آزمایش می کنیم. و صبرکنندگان را بشارت ده.
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿156﴾
همان کسانی که چون بلا و آسیبی به آنان رسد گویند: ما از خداییم و یقیناً به سوی او بازمی گردیم.
استاد عزیزم ،قبل از آشنایی با شما ،کل درک و آشنایی من از آیه ١56 بقره وقتی بود که کسی فوت میشد و من این جمله رو میشنیدم إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون همین و دیگر هیچ !
که زبانا بلد باشم و بگم که حالا ماهم میمیریم و میریم پیش خدا و …
بعد از دورهی دوازده قدم و جلسات قرآنی که شروع آشنایی من با شهد شیرین قرآن بود تازه فهمیدم چیزایی که تا الان از دین و مذهب شنیدم هیچ رررربطی به این کتاب آسمونی نداره و این شروع رابطه ی عاشقانه ی من با رب بود …
چقدر قشنگ آیه ١55و١56 مفهوم تضاد رو و واکنش آدم های بعدش روی نشون میده و چقدر درس داره برامون
که همه ی ما که ادعای ایمان میکنیم با تضادهایی امتحان میشیم
تضادها چی هستند ؟ برای دوره حضرت محمد چیزایی مثل گرسنگی و محصولات باغ و… اینا بوده ،برای ما توی این دوره زمونه هرچیزی که ناخواسته ست میتونه باشه
بعد خداوند میفرمایند که بشارت بده به کسانی که صبر میکنند ،بهم نمیریزند،به همه چیز کافر نمیشند،زمین و زمون رو بهم نمیدوزند که چرا من ،چرا چرا چرا
بلکه بعدش میگن ،بابا ما که از خدائیم،اخرش هم برمیگردیم پیش خودش ،دوروز دنیا چرا به غم و غصه بگذرونیم ؟
بگردیم ببینیم چرا این اتفاق افتاد درسش رو بگیریم و تلاش کنیم دیگه پیش نیاد
و بعد نتیجه چی میشه ؟؟؟؟؟
أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ157
این آدم هایی اینجوری واکنش نشون میدن ، از خود رب !!! از خود فرمانروا!! از جانِ جانان ،از انرژی کل،از پروردگار
از سمت خودِ خودِ خدا
درود و رحمت براشون فرستاده میشه،اونا همون هدایت شده ها هستند ….
مقایسه کنید این آگاهی رو با چیزی که قبلا ازین یک جمله میدونستیم !
آدم چطور میتونه عاشق خدا نشه ؟؟؟
عاشق این رب نشه ؟؟
چطور بگه رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا و این ربنا تنش رو نلرزووونه ؟؟؟
استاد عزیزم این درک ،این آگاهی ها،این شناخت از قرآن و این آشنایی با کتاب شیرین قرآن از برکت حضور شما توی زندگیم بوده و هزاران بار ازتون سپاسگزارم
من توی زندگیم تضاد زیاد داشتم ،قبل از آشنایی با شما که درکی از مفهوم الخیر فی ما وقع رو نداشتم و اوضاع بعد تضاد همیشه رو به بدتر شدن بود
اما بعد درک این مفهوم که هرچه آن خسرو کُنَدشیرین بُوَد
واقعا تموم تلاشم رو کردم این رو اصل و اساس زندگیم قراربدم و هرچقدر میتونم عملی اجراش کنم
از خودم اگر مثال بزنم و بزرگترین تضادی که اتفاق افتاد برام توی مسیر
بعد از مدت ها که روابط من و همسرم از مرز طلاق به گل وبلبل و عشق و آرامش رسیده بود ،سر نگهداری بچه ها وقتی من میخواستم برم شیفت، یک جروبحث وحشتناکی بی دلیل پیش اومد ،انقدر که من وقتی داشتم میرفتم بیمارستان چند دقیقه توی خیابون وایسادم اشکام بیاد ،یکم فشار روم کم بشه بعد برم
بعد که یکم فشار ذهنم کمتر شد و سعی کردم بگردم ببینم خیر این اتفاق چیه
بعد با هدایت خدا فهمیدم که من که سال هاست میخوام انتقالی بگیرم برای گرگان و هیچ جوره نمیتونستم ،الان وقتش هست که بچه هام رو بفرستم پیش پدر و مادرم گرگان ، بدون اینکه اثری از انتقال من باشه …
باید تیکه ی آخر این پازل تکمیل میشد
این تضاد و امتحان الله بود و من لبییک گفتم
خیلی خیلی خیلی سخت بود ،در حالیکه نمیتونستم به اتاق خالی بچه ها نگاه کنم ،خودم پرونده ی مدرسه شون رو وسط سال گرفتم و بردم گرگان و تحویل پدرو مادرم دادم
درحالیکه هیچی از مابقی جاده ی هدایت نمیدونستم
و استاد فکر میکنید بعدش چه اتفاقی افتاد …؟
سعیده ای که سال ها کاغذ چاپ میکرد میبرد بیمارستان های گرگان میچسبوند که کسی نمیخواد با من جا به جا بشه ؟
یا سر جلوی کس و بی کس خم میکرد بلکه پارتیش بشن
یکروز سرخوش و خوشحال میرفت شیفت که دید یکی دم در بیمارستان بنر زده از گرگان ،کسی نمیخواد بره گرگان من باهاش جابه جا شم ؟؟؟؟
:)))))))))
اگر بخوام کل این ماجرا رو براتون تعریف کنم ،قدم به قدمش معجزه ست،و هرکسی میشنوه و میبینه باور نمیکنه و میگه اصلا منطقی نیست
ولی این اتفاق افتاده و داره کارهای اداریش انجام میشه
واین همون رحمت پروردگار در برابر صبر من بود
حالا من چقدر میتونم تو هر مسئله ای جزو صابران باشم و منتظر رحمت و سلام و هدایت خدا باشم بستگی به من و ایمانم داره ،وگرنه خدا همیشه هست و قوانین هرگز تغییر نمیکنند
یک تضاد کوچیک دیگه همین هفته ی پیش برام پیش اومد که اونم تعریفش خالی از لطفت نیست
توی کامنت قبلیم گفتم ما رفتیم هتل 4ستاره توی مشهد که بجای 4٠میلیون هزینه ،ما فقط 4و پونصد دادیم!!!
و واقعا یکی از بهترین و راحت ترین سفرهامون بود از فضل خدا ،حتی همسرم قبل از شروع سفر بهم گفت سعیده من میخوام اینبار خیلی صبر و تحملم رو ببرم بالا و توی کارهای بچه ها کمک کنم تا به هردومون خوش بگذره
خلاصه یک شب همسرم میخواست با دوستش تنهایی بره بیرون و من ازش درخواست کردم نرو لطفا،ایشون قبول نکردند از من اصرار از ایشون انکار
خلاااصه ایشون رفتند و من موندم و نجواهای شیطان
حالا تو این سفر کلی معجزه دیده بودم ،کلللی خدا خودش رو نشون داده بود و کلی اتفاقات عالی افتاده بود ،ولی شیطان انقدر این اتفاق رو بزرگ کرد برای من که من نمیتووونستم ذهنم رو کنترل کنم
وایسادم لب پنجره ی اتاق و به جاده و ماشین ها و هتل های رنگارنگ نگاه می کردم ،طبق معمول اشکای دم مشکم :))) سرازیر شد
شیطانم دم گوشم هی میگفت دیدی؟دیدی برات ارزش قائل نشد ،دیدی گذاشتت رفت ،دیدی براش مهم نبود ،دیدی دیدی
منم تموم تلاشم رو میکردم ذهنم کنترل کنم.
تو همین گیر و دار بود که یهو شیطان گفت دیدی اندازه ی دوکیلو خیار فروختت :))))))))))))
بعد چی شد ؟
من قشنگ صدای خدارو شنیدم که گفت عزیزدلم ،این همسرت نبود که تورو اندازه ی دوکیلو خیار فروختت ،این تویی که اندازه ی دوکیلو خیار روی عزت نفست کار کردی
آقا اصلا باورتون نمیشه من یهوووو به خودم اومدم
شبیه ماهی که افتاده بیرون تنگ آب،و یکی برش میداره میزاره سرجاش
شبیه آدمی که داره توی دریا غرق میشه و یکی دستشو میگیره میاره بیرون
شبیه زمانی که ی چیزی میپره تو گلوت و نفست بالا نمیاد و یهو یکی محکم میکوبه پشتت و نفست جا میاد
دقیقا به همون شکل من دوباره زنده شدم،نفس کشیدم و سرم رو بالا آوردم و با یک اردنگی شیطان رو از مغزم انداختم بیرون
و مثل همیشه راه حل مسئله ،توی خود مسئله بود!
اتفاقات پیرامون من حول و هوش فرکانس های من میچرخه و اگر تضادی هست برای اینکه من رو هول بده به سمت جلو
و الله اکبر به این سایت و فرکانسی بودنش که دقیقا فردا وقتی من دیگه سوار ذهنم شده بودم و حالم خوب بود رفتم روی نشانه ی روزانه م که یک مصاحبه از استاد بود که تاکیید کرده بود مسیر موفقیت رو از ساختن عزت نفس و از دوره ی عزت نفس شروع کنید !!!!
و به این راحتی یک تضاد کوچیک ،یک انرژی فوق العاده در من ایجاد کرد که از سر بگیرم آموزش های عزت نفس رو ،و قسم میخورم اگر این اتفاق نمیافتاد من مثل قبل رفتار میکردم و تمرکز نمیزاشتم روی آگاهی های دوره ی عزت نفس
استاد عزیزم بازم ازتون ممنونم و سپاسگزارم و باید بدونید زندگی توی این بهشت دقیقا شایسته ی شماست و این خونه ی روی آب ،این دریاچه آب شیرین ،این برونی هستند که سپاسگزار خداوندن که با شما زندگی میکنند.
پ.ن: تموم این کامنت توی ماشین و توی جاده در حالیکه دوتا بچه روی پام هستند نوشته شد،این عملگرا شدن توی نوشتن مدیون بهبود بیماری کمالگرایی توسط استادم خانم شایسته هست :)
خداروشکررررر…. هزاران هزارررررر باررر شکر
عاشقتونم بی نهایت
شاگرد کوچیک شما :سعیده
سلام و درود فراوان به سعیده حنیف و موحد و یکتاپرست و تسلیم پروردگار. هر بار کامنتت رو میخونم یهو متوجه میشم دارم بی اختیار لبخند میزنم و توی دلم تحسینت میکنم و همیشه موقع مثال قرآنی اشکام جاری میشه. تا حالا این چنین تفسیری از آیات 155-157 سوره بقره نخونده بودم. و مثل همیشه بینظیری.
«خبرت هست که از خوبی خود بی خبری ؟ بخدا خوبتر از خوبتر از خوبتری»
اونجایی که گفته بودی در برابر امتحان الهی تصمیم گرفتی بچه ها رو بفرستی گرگان و خودت دور بمونی ازشون، بی اختیار یاد مادر موسی و عمل به الهام الهی و قربانی کردن احساسات مادرانه و همینطور یاد ابراهیم و قربانی کردن احساسات پدرانه اش افتادم، اونجایی که به خدا اعتماد کردن.
In GOD we TRUST.
«ای کاش من هم به اندازه تو، توحید و ایمان عملی رو داشتم» خیلی خواستم جلوی خودمو بگیرم این جمله رو نگم. ولی میگم، دستام بالاست اعتراف میکنم اونقدر که باید و شاید ایمان و توحید عملی ندارم. من خیلی بیشتر از اینها از خودم توقع دارم. یه ایمانی میخوام از جنس ایمان ابراهیم لحظه ای که قرار بود زنده زنده سوخته بشه. ایمانی به اندازه موسی ، اون لحظه ای که گفت «ان معی ربی، سیهدین».
و چقدر تحسینت میکنم از اینکه اینقدر جدی روی عزت نفست کار کردی. چند روز پیش تصمیم گرفتم دوره عزت نفس رو خریداری کنم . چون مدتهاست گذاشتم توی سبد خریدم. گفتم خدایا تصمیم من خرید دوره عزت نفسه، لطفاً با یه نشانه هدایتم کن. رفتم سراغ قرآن ولی پاسخ منفی بود. آیه ای بود با این مفهوم که اون چیزی که قبلاً گفتیم و از سمت ماست رو انجام بده. بعدش رفتم نشانه همون روز رو توی سایت چک کردم. نشانه ام قدم پنجم اومد. گفتم Alright Alright Alright
In GOD we TRUST
و تصمیم بر مرور مجدد دوره دوازده قدم شد.
راستی نوش جونت اون مسافرت هتل 4 ستاره ای با مبلغ 4,5. یاد اون قسمت از سفر استاد افتادم رفتن هتل ، ریسپشن هتل بخاطر کلمه سید اول اسم استاد ، اتاق بهتر و کلی خدمات اضافه رایگان به استاد داد. روی شونه های خداوند نشستن همینه دیگه. اگه بیای تو کامنت بنویسی با خانواده رفتی تور یکماهه اروپا گردی با مبلغ پنج میلیون تومن، من بازم برات مینویسم اگه دریافتش نمیکردی جای تعجب داشت.
بازم مثل همیشه از صمیم قلبم بهترین ها رو برات درخواست میکنم. همیشه شاد و سلامت و انرژی مثبت باشی ، آهان راستی طاعات و عبادات شما قبول و عید فطر بر شما مبارک.
در پناه جریان هدایت الهی همیشه به بهترین ها هدایت بشی و همیشه شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
سلام به برادر عزیزم،برادر فوق العاده م،برادر توحیدیم
میشه ازت تقلب کنم و برات بنویسم؟
«خبرت هست که از خوبی خود بی خبری ؟ بخدا خوبتر از خوبتر از خوبتری»
ممنونم ازت،مرسی که هستی و مرسی که وقت ارزشمندت رو میزاری و برام مینویسی،هروقت نقطه ی آبی روی پروفایلم میبینم خیییلی ذووق میکنم وقتی اسم چندتا از دوستامو میبینم که دیگه روحم پرواز میکنه از خوشحالی …
هم صحبتی با شما حتی با روش تلگراف زدن بسیار بسیار لذت بخشه و من رو به فرکانس خدا نزدیکتر میکنه ….
حمید عزیزم درحالیکه دارم برات مینویسم …صدای استاد داره از توی اتاق خونه میاد …ولی اینبار من نیستم که بهش گوش میدم …
باورت میشه …؟
فکر نمیکردم ی روز توی خونه مون صدای استاد بیاد ولی از گوشی یا لپ تاپ من نباشه….!!!
میتونی حدس بزنی خداوند چه کسی رو بعد تضاد به سمت استاد هدایت کرده؟
بله …بله …
این داداش عزیزمه که دوروز از تهران اومده پیشم ….
همونی که سعی کردم طبق قانون بهش کمک کنم و بزارم خدا هدایتش کنه …
بعد یک شام فوق العاده ی دوتایی تو یک فضای بینظیر ….یک ساعت ونیم باهم پیاده روی کردیم و درمورد قوانین باهم حرف زدیم …شوخی کردیم …خندیدیم ….
حالا اومدیم خونه …و داداشم از پروفایل من جلسه 1 عزت نفس رو دانلود کرده و داره گوش میده ….
بدون اینکه من ازش بخوام یا اصراری بهش کنم یا حتی توصیه کنم بهش از کدوم دوره شروع کنه ….
این همون قدرت هدایت خداونده…این همون انرژی که همه چیز و همه کس رو در زمان و مکان مناسب هدایت میکنه ….
یک سال پیش …وقتی بلد نبودم درست به قانون عمل کنم ،خیلی به داداشم اصرار کردم بیاد توی مسیر…حتی براش جلسه 1 قدم 1 رو دانلود کردم و خودمم نشستم کنارش تا اخر باهم نگاه کردیم …اتفاقا خوشش هم اومده بود و گفت برگردم تهران حتما ادامه میدم ….
و حتما میدونی چه اتفاقی افتاد؟هنوز تو مدار نبود و وقت هدایتش نبود …
حالا خودش میگه آبجی من زمستون سختی رو گذروندم…کاش اون موقع به این فایل ها گوش میکردم…بهش گفتم امیر…. باید این تضاد رو پشت سر میگذروندی تا هدایت بشی…باید خیر این ماجرا رو ببینی …
همین مسیرو من یک سال پیش بهت نشون دادم اما تو هنوز آماده نبودی ،حالا چقدر تشنه ی گوش کردن به استادی …؟
لازم بود همینقدر تشنه بشی تا خدا رو پیدا کنی ….
میدونم دارم پرحرفی میکنم ولی دلم میخواد برات تعریف کنم ….
قرار بود داداشم امروز بره …کنسل شد افتاد برای فردا صبح
میخوام برات از همزمانی خداوند بگم ….
امروز زدم روی نشونه ی روزانه م رفت روی داستان هدایت قسمت 2!!!
abasmanesh.com
گوشیمم وصل بود به اسپیکر و صدای استاد پخش میشد و من بکارام میرسیدم …به خودم اومدم دیدم داداشم کاراشو ول کرده تمرکز کرده روی حرفای استاد!!!!
تازه فهمیدم باز خدا چه کولاکی کرده ….کل این فایل درمورد چگونگی رفتن استاد به آمریکا ست و همزمانی حضور داداشم توی خونه …
داداشی که داره ارشد برق میخونه …داره مقاله هاشو چاپ میکنه تو مجلات خارجی …و بزرگترین هدفش رفتن به آمریکا و مهاجرته ….
میبینی هدایت خدارو؟میبینی همزمانی رو؟میبینی زمانبندی خداوند رو ؟
اتفاقی که امروز افتاد …صدایی که من دارم الان میشنوم …داداشی رو میبینم که میخکوب لپ تاپ شده و داره جمله به جمله ی استاد رو قورت میده …
یکبار دیگه به من یاد داد که مسیر درسته …قانون همیشه جوابه …که کاری به کسی نداشته باشم و فقط تمرکز کنم روی خودم …و اجازه بدم جهان کارهارو انجام بده …یا آدم های دوروبرم تغییر میکنند یا ازم دور میشند ….
داداش عزیزم ببخشید سرت رو درد اوردم …
الهی که همین الان غرق احساس عمیق خوشبختی باشی
بازم ازت بینهایت ممنونم
قلب فراوان
سلام و درود فراوان خواهر نازنینم. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمندت. خدا رو شکر میکنم بخاطر این خانواده توحیدی که دارم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر اینکه مسیر درست و فرکانس مثبت شما اونقدر تأثیر گذار و آرامش بخش و توحیدی بود که برادر تون هم به جریان هدایت الهی وصل شدن.
بسیار بسیار شما و ایشون رو تحسین میکنم. هزار ماشاالله به ایشون ، ارشد برق. چیزی که من هیچی ازش سر در نمیارم و هم کلی ازش میترسم و هم کلی دوست دارم ازش بیشتر بدونم. اتفاقاً همین امروز داشتم در مورد کوره های القایی و تسلا کویل میخوندم ولی چون اصطلاحات تخصصی برق بود من تقریباً چیز چندانی ازش متوجه نمیشدم.
(یه شوخی کنم : خدا راه راستش رو به طرف مون کج کرده ، و الان نوبت برادرتون شده)
این فایل داستان هدایت که لینکش رو برام فرستادی رو قبلاً دیده بودم و چقدر باهاش اشک ریختم. و الان بهت اینو بگم من هم امروز داشتم در مورد مهاجرت صحبت میکردم که وقتی سر رشته امور بدست خدا باشه با دست خالی هم میشه مهاجرت کرد. در حالیکه من فکر میکردم برای مهاجرت به ثروتی هنگفت نیاز هست.
و باز هم حمید امیری که داره اینبار چیزهای جدیدی امتحان میکنه ولی نمیتونه چیزی بگه، چون باید نتیجه دستم باشه. بدون نتیجه یعنی هیچ. ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است. نشانه امروزم قسمت 10 سفر به دور آمریکاست ، نکته جالبش اینکه اونجا استاد و خانم شایسته دارن در مورد شیوه حل مسائل زندگی صحبت میکنن. مایک آتیش روشن میکنه بارون میاد چوبها خیس میشه. و خود استاد هم مشغول تعمیر کانکشن برق تریلری هست که پشت RV وصل میشه. و این سه عزیز هر کدوم مسائل خودشون رو به شیوه ای حل میکنن.
من از هر کلمه کامنتت لذت میبرم،پس لطفاً اجازه بده هر آنچه به قلبت الهام میشه روی صفحه کامنت جاری بشه.
امروز در مورد ایرانیان موفق خارج از کشور یه سرچ کردم. برای ساخته شدن باور ذهنی. یادته استاد میگفت دفتر مهاجرتی به استاد گفته مهاجرت به آمریکا غیر ممکنه. امروز خوندم بالاترین تعداد ایرانیان خارج از ایران تو آمریکاست. از بین ایالت ها کالیفرنیا رتبه اول، و بقیه ایالتها .و نکته اش اینکه حتی فلوریدا هم جزو ایالتهای رنگی بود از نظر حضور ایرانی ها.
لینک رو پایین همین کامنت برات میفرستم اگه دوست داشتی یه نگاهی بهش بنداز. و چقدر دلم میخواد همه دوستانم لینک رو ببینن. چقدر لذت بردم و تحسین کردم این همه ایرانی موفق. و نکته اش اینکه از بین همه مهاجران ، ایرانی ها موفق ترین ها در زمینه هنر، علم و دانش، بیزینس ، رسانه و کارهای خیریه هستن. همون صحبتی که استاد همیشه در مورد مهاجرت میگه.
ازت متشکرم بخاطر کامنت بینظیرت. خیلی ممنونم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و درووووووود فرااااااااااااااوان.
سعیده
سعیده
سعیده
سعیده خانم فهمیدی چی شده ؟؟
بین خودمون باشه ، نامبرده از شدت ذوق زدگی بال درآورده.
گروه تحقیقاتی عباس منش(استاد) برای کامنتم پاسخ فرستاده. یوهوووو. خیلی حس خوبیه. گفتم باهات به اشتراک بذارم. توی قسمت 10 سفر به دور آمریکا. اونجا استاد و خانم شایسته در مورد شیوه حل مسائل زندگی صحبت میکنن. منم یه پیشنهاد نوشتم. پیشنهادی موافقت شد.
راستی ازت ممنونم سعیده خانم. از روزی که برام نوشتی صندلی کنار ایلان ماسک نشسته باشی، خانم رضوان یوسفی و آقا محمد درخشان هم به نوعی همین حرف رو زدن و کلی برام باعث انگیزه شده. و البته یه ایده ای هم بهم الهام شد. که از خداوند درخواست هدایت و حمایت میکنم تا بتونم محققش کنم. امیدوارم بتونم ایمان عملیم رو ثابت کنم. چون وقتی خدا ایده رو بهم هدیه داده، یعنی من میتونم انجامش بدم که بهم داده شده. هرچقدر ظاهرش غیر ممکن به نظر بیاد. الان من توی مرحله ای هستم که باید یه کارهایی بکنم که با شرایط و توانایی های فعلیم قابل انجام هست.
خواستم این حس خوب رو باهات به اشتراک بذارم.
یه سری نشانه ها هست دلم داره میترکه که بگم. ولی فعلاً باید صبور باشم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی و خدا کلی سورپرایز برات بفرسته.
به نام خداااوند یکتااااااااا
سلاااام به برادر جااانم ….سلاااامی به دلچسبی خنکای هوای اردیبهشتی
ببیییین ….باورت میشه صبح چشم هام رو با کامنتت باز کردم و همونطوری تو خواب و بیداری رفتم کامنتت رو پیدا کررردم و پاسخ استاد رو دییدم و کلیی ذوق کردم ….
چند وقت پیش یک کامنت گذاشتم،برای اولین بار هم از استاد فایو استار گرفتم هم از خانم شایسته …انقدر ذووق کردم نبودی ببینی :)))))))
حمید جان داشتم به این فکر میکردم ما چه اتفاقاتی رو توی مدارمون تجربه میکنیم که اگر کسی توی مدار نباشه بهش بگی حتما میخنده و مسخره میکنه !!!!
میگه الان چه ذوقی داشت براتووون؟
اونا نمیدونند …نمیدونند من شب چشامو وقتی میبیندم اخرین چیزی که میبینم ازین دنیا ،استاده و صبح با باز کردن سایت چشم هامو باز میکنم …
و کل ررروز تموم ورررودی چشم ها و گوش هام صدا و تصویر استاد و خانم شایسته ست
حتی خیلی وقت ها نصف شب از خواب میپرم میام سایت رو چک میکنم :)
اونا نمیدونن بهترین رفیق زندگی یعنی چی…نمیدونن یکی استادِ تموم زندگیت باشه یعنی چی…
فکر کن داری با رفقایی زندگی میکنی که هیچ وقت ندیدیشون تو دنیای مادی و تنها راه ارتباطیت کامنت و امتیاز دادن هاشونه :))
ذووق داره حمیید ذوق داااره …
الهی که اون روز رو ببینم که نشستیم کنار استاد و خانم شایسته و از لذت هم صحبتی باهاشون سرمستییم …
اگر عرشیا تونسته …ماهم میتونیم …مگه نه ؟ :)
دوستت دارم داداش … تو برای من تیکه از روح خدایی که در دورترین فاصله بسیار نزدیکی به قلبم …
الهی که تموم ایده هات …با بهترین نتیجه عملی بشه …
زود بیا و برامون بنویس …
قلب فراوان
سلام و درود فراااااااوان خواهر عزیزم سعیده جان.
فکر میکردم فقط خودم اینجوری ام که وقتی نیمه شب از خواب بیدار میشم و با یک چشم باز و یک چشم بسته گوشی رو چک میکنم و اون نقطه آبی رو میبینم. (راستی حکایتش رو نمیدونم چیه وقتی از خواب بیدار میشم یه چشمم بازه یکی بسته ، خخخخ)
همیشه وقتی کامنت میذارم میام چک میکنم ببینم استاد عباس منش امتیاز داده یا نه. چند وقت پیش دیدم دو تا امتیاز توی امتیازات هست نوشته گروه تحقیقاتی استاد عباس منش. گفتم حکایتش چیه، دوبار امتیاز داده شده . الان که گفتی فهمیدم موضوع چیه.
یه وقتایی یه چیزی رو از خدا میخوام و بعداً پیش خودم میگم یعنی خداوند با درخواستم موافقت میکنه؟ یه حسی توی قلبم میگه، خودت چقدر این خواسته رو میخوای؟ یه جمله ای توی دعای افتتاح هست که میگه «الْبَاسِطِ بِالْجُودِ یَدَهُ الَّذِی لا تَنْقُصُ خَزَائِنُهُ وَ لا تَزِیدُهُ کَثْرَهُ الْعَطَاءِ إِلا جُودا وَ کَرَما إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْوَهَّابُ» «خدایی که دستانش را برای بخشش گشوده، که باعث نقصان در خزائن اون نمیشود، و فراوانی بخشش او جز بر جود و کرم او نمی افزاید، همانا او عزیز بخشایشگر است.» ما حتی تصوری نسبت به بخشندگی خداوند نداریم ، مهم اینه که خودمون چقدر پای درخواستمون باشیم ، چقدر مطمئنیم که چیو چقدر میخوایم. خداوند ما رو به خواسته مون میرسونه به شرط اینکه مطمئن باشیم میخوایمش.
و من این خواسته رو میخوام، با اطمینان قلبی. آره من میخوام توی پارادایس با شما و بقیه دوستان در کنار استاد عباس منش بشینیم و ساعتها گفتگو کنیم.
الهی که همیشه همیشه حال دلت عالی عالی باشه.
سلام سعیده نازنین ودوست داشتنی من
آخ که چقدر حرف دل من راحت اینجا نوشتی ،اون نصف شب بیدار شدن وسراغ سایت رفتن، صبح از خواب بیدار شدن وسراغ سایت رفتن،اونم یک چشمی…تمسخر دیگران وبی خیالی من نسبت به اونها…
چقدر من هم امید دارم که روزی ماهم در پرادایس کنار استاد ومریم عزیز وشما دوستانی که همدیگر رو ندیدیم،ولی از پوست واستخوان به هم نزدیکتریم،همدیگرو ملاقات کنیم،باور کن وقتی مینویسم جون دوباره میگیرم وانگار قللللللللللبم باز وبازتر میشه…
خدایا شکرت
خیلی دوست دارم رفیق همه چی تمام من
میبوسمت…..
در پناه الله ….
به نام خدایی که با عشق گِل همهی ما را سرشت
سلام عزیزم سلام سعیده جان
راستی من یه خاله دارم همسن خودمه، خیلی دوستش دارم، اسمش سعیده است. یه مدت دنبال بحث های موفقیتی بود ولی با یه استاد دیگه، من چند بار فایل های استاد رو براش فرستادم ولی خبری ازش نشد، آخرین باری که باهاش صحبت کردم دیدیم کلی از این فضا دوره و شاید زمان زیادی نیاز هست و یا شاید اصلا به مدار استاد نرسه. نمیدانم گرچند دوست دارم یکی از اعضای خانواده ام با من همسیر باشند و به قول شما صدای استاد تو خونه پخش بشه.
بهت تبریک میگم عزیزم، ان شاءالله شما و همسر و دخترای گلت و برادر عزیزت با هم مهاجرت کنید آمریکا.
خیلی خوشحال شدم از این خبر خوب.
مراقب دل نازنین ات باش تا همیشه شاد شاد باشه.
سلام نازنینم …سلام رضوان بهشتی …
خنکای هوای اردیبهشتی ساحلِ دریا رو با پاکت قلبی تو این کامنت برات پست میکنم الهی که بزودی باهم روی شن های دریا پا برهنه بدوووییم و برقصصیم و حااال کنیییم :)
رضوان جان …قانون همیشه جوابه …مهم نیست چقدر ما دوست داریم بقیه با ما هم مسیر باشند …فقط باید زمانش برسه …بعدِ داستان داداشم یکبار دیگه قانون خودش رو بهم ثابت کرد …
ما باید روی خودمون کار کنیم و بزاریم جهان کار خودشو بکنه و افراد ،موقعیت ها ،شرایط و ایده های مناسب رو جلوی پامون بزاره ….
بزار برم دفترمو بیارم از روش ی جمله از استاد بنویسم هردومون استفاده کنیم
هیچ جا نرو،الان میام :)
———-
اوومدددم :)
معرفی دوره قانون آفرینش،جلسه 6
وقتی داریم درمورد ذهن صحبت میکنیم؛به این معناست که ما با ایجاد باورهای مناسب،با ایجاد افکار مناسب،با ایجاد افکار مناسب،با تغییر کانون توجهمون به مسائل دلخواه،ما در مداری قرار میگیریم که چیز های دلخواه و خواسته هامون در اون مدار هست و ما باهاشون برخورد میکنیم مثل منظومه ی شمسی!سیاره منظومه شمسی!
بعد استاد در ادامه میگه : این چیزی بود که درکش به من کمک کرد تا جدی بگیرم کار کردن روی خودم رو
برای اینکه بگم،آقا من نمیدونم خواسته هام چه جوری وارد زندگیم میشه!
من فقط میدونم چه جوری وارد مدار درست بشم!
با کنترل ذهن میتونم وارد مدار درست بشم،اینکه چطور خواسته هام به من میرسه،اینو بلد نیستم!ولی اینو میدونم اگر درمدار درست قرار بگیرم،تو مدار خواسته هام قرار میگیرم و به بی نهایت طریق خواسته های من توسط خداوند به من داده میشه!من اینو میدونم فقط!
رضوان عزیزم،ممنونم ازت برای فرصتی که برام فراهم کردی تا یکبار دیگه آموزش های استاد رو مرور کنم
دوستت دارم رفیق
سلام عرض می کنم خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
سلام به شما سعیده خانم عزیز
شاگرد همیشه در صحنه و بیست کلاس های استاد
سپاسگزارم از خدای مهربانم به خاطر حضور شما در جمع این خانواده صمیمی
این دانشگاه موفقیت که به جرات می توانم بگم با ارزش ترین دارایی زندگی من هستش
و خیلی خیلی بیشتر از این ها باید به خاطر بودنم در این محیط و در کنار آدم های بی نظیری مثل شما خداوند را شاکر باشم
این دیدگاه شما هم من رو از ته دل خندوند ، هم ته دلم رو لرزوند!
اونجایی که گفتی همسرت رفت و انگار آوار روی سرت خراب شد
و بعد به این نتیجه رسیدی که اندازه دو کیلو خیار روی عزت نفست کار کردی!
من اشک تو چشمام جمع شد
من هم تو حرف خیلی وقت ها ادعام میشه که من عالی رو عزت نفسم و توحیدی بودنم کار کردم
ولی وقتی یه ناخواسته ای پیش میاد به هم میریزم
درسته که نسبت به قبل خیلی شجاع تر و قوی تر شدم ولی واقعا توقعم از خودم بیشتر شده
من چند روزه ذهنم درگیر اینه که چرا آدم های احساساتی چهپسر چهدختر اطراف من زیاده و من باید باهاشون تعامل داشته باشم و این کارو برای من سخت می کنه
این یکی دو هفته اخیر داشتم زور میزدم و تقلا می کردم که اون ها رو تغییر بدهم و به خیال خودم کمک کنم که مثل من قوی باشند!!
در صورتی که من سخت در اشتباه بودم
اونی که باید قوی تر بشه منم!!
اگه آدم های ضعیف و احساساتی که اشکشون در مشکشون هست میاد تو رابطه با من
به خاطر اینه که من هنوز در جنبه هایی از زندگیم قوی نشدم
باید روی خودم کار کنم تا هدایت بشم به آدم های قوی تر خوش اخلاق تر مهربان تر و ….
خلاصه که کامنت شما تلنگری برای من که بیشتر حواسم جمع باشه و بیشتر در لحظه لحظه زندگیم قانون رو به یاد خودم بیارم
مثل همیشه هم بهت تبریک میگم
شیوه نوشتاریت خیلی دلنشینه و من از دل نوشته هات لذت میبرم
بهت تبریک میگم که داری روی بیماری کمال گرایی کار می کنی
و با وجود اینکه دوقلو ها هم رو پاهات خواب بودن کامنت نوشتی و عمل به هدایت خداوند رو پشت گوش ننداختی
سپاسگزارم
امیدوارم هرجایی هستی در پناه امن الله مهربانی ها باشی
محمدحسین عزیزم،برادرم سلام
سپاسگزارتم که بهم لطف کردی و برام نوشتی
من هم از شما واز همه بچه های دیگه کلی درس یاد میگیرم که هربار بزرگتر از سعیده ی قبل میشم و اینا همش از برکات این سایت هست
محمدحسین جان اینکه
تموم اتفاقات پیرامون ما،حاصل فرکانس های ماست
یک جمله ی ساده ست،اما اعتقاد و عمل کردن بهش یک ایمانی پولادین میخواد …
راحت نیست قبول کنی این رفتار همسرت،از مشکلاتیه که خودت به وجود اوردی!
یا قبول کنی مسئولیت وجود آدم های احساسی دورواطرافت با توعه نه اونا ! و تو باید مدارت رو عوض کنی …
اصلا و اصلا راحت نیست عملی اجراش کنی ،من اعتقادم اینه اگر استاد انقدر نتایجش زیاده و قابل مقایسه نیست بخاطر این ایمان پولادین و عمل کردنشه …
ما چقدر نتیجه میگیریم؟ به میزانی که ایمان بیاریم و عمل کنیم
اینِکِه استاد میگه کنترل ذهن اصلا کار راحتی نیست ،و اگر اینکارو دارید انجام میدید به خودتون افتخار کنید
به خودم ،به شما و به همه ی بچه ها ی سایت افتخار میکنم که داریم تلاش میکنیم توی اینمسیر ثابت قدم باشیم ،و به همون میزان پاداش ها از راه میرسه …
درپناه الله یکتا باشی محمدحسین جان
عرض ادب دارم خدمت خانم شهریاری توحیدی و بی نهایت، امیدوارم حالتون عالی و متعالی باشه، حدود یک سال و نیم هستش که با این سایت بی نظیر (واقعا نظیر ندارن ) آشنا شدم .ولی با توجه به دلایلی نتونستم عضو سایت بشم. و مدت کمی هستش که عضو سایت شدم . استاد همیشه تاکید میکنه کامنت ها رو بخونید ، بنده واقعا از کامنت های شما در این مدت که واقعا تاثیر گذار بودن و از درنتون داره میاد و مشخصه روی خودتون کار کردیدو مخصوصا هنگامی که با آیه ی قرآنی مثال میزنید ،جایی برای هیچی باقی نمیذارید،بنده نهایت استفاده رو کردم و واقعا هر زمان میخونم خدا شاهده فقط و فقط اشک میریزم ، بعضی وقتها میرم داخل اتاقم که تنها باشم و کسی اشکمو نبینه، و خجالت میکشم. بی نهایت از شما خواهر گرامیم سپاسگزارم . توضیح کلامی ندارم و میدونم فاصله دارم هنوز با دوستان و اول راهم و دوستان کجا و من حقیر کجا … چشم امید ما به علم و تقوای شماست هر چه بیشتر تلاش کن و خودت رو برای آن مهیا ساز.باعث افتخار ماست که شما داخل سایت دارید فعالیت میکنید .آن شالله خدا بهتون سلامتی و نعمت بده ،سایتون مستدام باد …پیگیر کامنت های فوق الععععععاده شما هستیم .
به نام آنکه با عشق گِل مرا سرشت
سلام سعیده جان، دوست شمالی ام
به دلم شده به همین زودی همدیگر رو میبینم.
وقتی کامنتت رو خوندم، یه چیزی برام خیلی جالب بود، اینکه من اصرار میکنم همسرم برای یبار هم که شده با دوستی، برادری، کسی، بره بیرون، و نمیره و یکی دیگه برعکسه.
و در این جا ما هر دوتا به تضاد برمیخوریم و باید با کنترل ذهن مان مسئله رو حل کنیم.
سعیده جان، واقعا هم گاری که داری انجام میدی شغل پرستاری و نگهداری از دو قلوها، کارها بسیار سختی است، و در این مواقع اگر نتوانیم کنترل ذهن داشته باشی کلاه ات پس معرکه است.
مررررسی مهربان بانو، مررررسی عزیزم که هستی
ان شاءالله به زودی خبر خوش انتقالی و کلی اتفاقات عالی رو برایمان مکتوب کنی.
راستی کامنت قبلی ات عالی بود،حس و حال عالی داشت، مهمان داشتم نتونستم پاسخ بودم ولی تو دلم خیلی تحسین ات کردم.
ان شاءالله یه سفر خارج از کشور با بهترین شرایط و خوشی بی نهایت
دوست دارم مراقب اون جواهر وجودیش باش
سلام و درود به شما خانم یوسفی گرانقدر.
کامنت تون به سعیده خانم رو خوندم.و نکته اش اینکه اول کامنت نوشته بودی به دلم شده به همین زودی همدیگر رو میبینم خواستم براتون بنویسم منم میام.
الهی که همیشه حال دلتون عالی و ارزشمند و مثبت و توحیدی باشه. در پناه رب العالمین همیشه شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.
وااای حمیییددددد،حمیییییییید
از دست تو :))))))))
اومدم فقط بگم من ترکیییدم از خنده :)))))))))
عالی بود عالی …. :)))))))))))
هروقت رضوان بهت تک زنگ زد بیرون باش سر راه بگیرتت :))))))))))))
منتظرتوووووووووننننننممممممممممممممممم شددددددییییییییییییییدددااااااااا
زوووود بیییاین فقط ….من نوشدارو قبل مرگ سهراب میخوام :))))
هوا عاالیه عااالی ..مرده واسه ساعت هاااا پیاده روی و صحبت های لذت بخش
نزدیک شدین زنگ بزنید تا من آماده شم :)
به نام خدای مهربان
سلام وقت به خیر و شادی و سرور
موقعه ای که خواستیم بریم اردوی شمال یه شب قبلش و شبی که تو راه بودیم نخوابیدم از شدت ذوق و شوق،
وقتی رسیدیم روز اول تقریبا خواب بودیم، سر نماز تو قنوت تو سجده، یه فیلمی بود.
حالا شما گفتید که منم میام، فکر کنم اگر همچنین موهبتی نصیب مان شود، از خوشحالی تو مسیر خوابمون نبره، بعد که کنار دریا همدیگر رو ببینیم همین طور که داریم صحبت می کنم چُرت هم بزنیم.
یه باری که فکر کنم راهنمایی بودم خاله ام که همسن من هست و هم نام سعیده، بهم گفت میتونی، مثلا از امروز صبح که بیدار شدی نخوابی تا فردا ظهر ساعت 12 ؟
بهش گفتم آره.
خلاصه صبح ساعت 7و نیم که بیدار شدم با اینکه تابستان بود نخوابیدم تا ساعت 3 شب، بعد گفتم برم پیش عمویم که هرشب تا صبح بیداره تا خوابم نبره. رفتم پیشش نشستم، نفهمیدم کی خوابم برد همون حالت نشسته نزدیک صبح خوابیده بودم و عمویم هم کارم نداشت، تا بابابزرگم بیدار میشه برا نماز بهش میگه این چرا اینجوری؟ و با صدای اونها بیدار شدم، عموم خندید و گفت یک ساعت که خوابی برو سرجات بگیر بخواب. و من تا حالا نتونستم این مدت زمان رو بیدار بمونم.
شبی خوش
سلام رضوان عزیز. الهی که حال دلت عالی عالی باشه.
خیلی قصه جالبی بود.
یادمه زمان جوونی که توی نیروی دریایی بودم، یه روز صبح ساعت پنج و نیم که با سرویس رفتم سر کار تا غروب که بیدار بودم هیچ، شب هم نگهبان بودم تا صبح. شناور رو آماده کردیم برای دریانوردی. از بوشهر قرار بود بریم تا خارک. آبگیری کردیم. مخازن سوخت. چک وضعیت پمپ های اصلی و موتورها و ژنراتورها و …
قبل از ظهر حدود 10-11 راه افتادیم به طرف خارک. بهت پیشنهاد میکنم توی گوگل سرچ کن ship engine room و تصاویر رو ببین، فضای موتورخانه یه شناور تقریباً این شکلیه. دو تا موتور و دوتا ژنراتور همزمان کار میکردن. و همینطور سیستم تهویه هوای موتورها. دیگه صدای کمپرسور هوا و پمپ های آب اصلا شنیده نمیشد. کمپرسور هر وقت استاپ میشد از صدای تخلیه هوا میشد فهمید. پمپ ها رو باید دست میزدیم بهشون تا از روشن بودنشون مطمئن بشیم. یه لحظه بیدار شدم دیدم تو اون سر و صدا کنار ژنراتور خوابم برده. روی پلیت های فلزی کف موتورخانه. آره بی خوابی یه این چنین کاری میکنه که آدم ممکنه ایستاده خوابش ببره. من کلی بیخوابی رو تجربه کردم. و کلی هم خواب خوش. میخوام بهتون پیشنهاد کنم بهترین تجربه من زمانی بوده که شب ساعت 8-9 خوابیدم و صبح ساعت 3-4 بیدار شدم و از همون موقع کار یا مطالعه یا فعالیتم رو شروع کردم. افراد عادی ساعت 6-7 به بعد بیدار میشن، بعضیها 9-10 و حتی 11-12 این یعنی شما کلی زمان بیشتر در اختیار دارید که بدون مزاحمت و در آرامش کلی کار مفید برای خودتون انجام بدین. یه زمانی بود صبح ساعت 4 بیدار میشدم تا ساعت 6 که میخواستم برم سر کار حدود 80-90 صفحه کتاب میخوندم. ماه رمضانی که گذشت، صبح ساعت 3:20 بیدار میشدم تا شب ساعت 8-9 شام میخوردم مثل جسد می افتادم. خیلی حالی میداد . اگه مجبور نیستید تا دیر وقت بیدار نمونید. سعی کنید خوابتون رو بین 6 تا 8 ساعته تنظیم کنید. زود خوابیدن و زود بیدار شدن خیلی برای آرامش مفیده. من وقتی شبکار میشم و خوابم بهم میخوره اذیت میشم. بخاطر همین یکی از خواسته هام همیشه خواب راحت بوده.
دیشب شبکار بودم ، اینقدر در مورد خواب حرف زدم خودم خوابم گرفت.
در مورد شمال رفتن که شوخی بود گفتم منم میام. ولی واقعا از صمیم قلبم دلم یه دور همی با بچه های سایت میخواد، بشینیم گروهی ساعتها از تجربیات و نشانه ها مون بگیم، از قرآن و هدایت الهی بگیم و حالمون رو خوب کنیم و لذت ببریم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید
حمید عزیز
دوست هم استانی من
توی این دو سه ماه که اومدم تو سایت و از فایلها وکامنتهای ارزشمند استفاده میکنم
بارها چشمم ب کامنتتون افتاده
خدارو شاکرم برای اینکه من در مسیر دوستانی چون شما
قرار داد تا بتونم از درک عمیق ترتون از قانون بهره ببرم
در مورد تجربه خواب
منم اون زمان که برای ارشد میخوندم چقدر عالی بود
انگار وقتی ادم هدف داره و براش تلاش میکنه
خدا هم مرتب هدایتش میکنه و شرایط براش جور میشه
مثلا اون اوایل ک شروع ب خوندن کردم
با توجه ب اینکه شاغل بودم و پسرم مدرسه ای بود
خوندن درسها کند و سنگینپیش میرفت
ولی از ی جایی که برنامه درسی و مشاوره گرفتم ( هدایت شدم)
اصلا همه چیز تغییر کرد
با اینکه شبها تا حدود 12 ، 12:30 بیدار بودم
صبحها قبل از همسرم بیدار میشدم
بدون کوک کردن ساعت
و با اشتیاق مینشستم پشت میز
عملا وقت مرده ای نداشتم
انگار که صب زود بیدار میشی وقتی همه هنوز خوابن
و مشغول میشی
روز پربرکتی رو داری
براتون شادی، ثروت و سلامای رو از پروردگار مهربانم خواستارم
روزایی که صب زود بیدار میشم
تا اخر وقت خالم خوبه
احساس میکنم روزم مفید بود
سعیده جانم کامنتتون رو چندین بار مطالعه کردم یه وقتایی به ما گفته میشه و ما مینویسیم اصن ناخودآگاه جاری میشه ولی آنقدر عمق و درک مطلب و این آگاهی ها بینهایت هست شاید خودمون واقعا متوجه این موضوع نباشیم اون لحظه واقعا نمیتونم بگم چقدر این کامنت به من آگاهی داد و میتونم بگم کل دوره عزت نفس رو برای من شرح داد و مخصوصا طبق قانونی ک میگه با تضادهامون هست ک رشد میکنیم و آگاه میشیم،
و این رو من واقعا تبریک میگم بهتون سعیده جان درسته اون لحظه شما حس بد داشتید و حس خود سرزنشی که چرا همسرم چنین کاری کرد ولی وقتی عمیق بشیم و طبق قانون آگاهانه عمل کنیم و قدم برداریم با تمام وجود بیشتر قدر این تضادها رو میدونیم بیشتر سپاسگزارتر خواهیم بود و بیشتر پی میبریم به ابعاد وجودی شخصیتیمون و بیشتر میفهمیم عزت نفس یعنی چی توحید یعنی چی مخصوصا در عمل و بیشتر اجازه رشد رو میدیم به ابعاد وجودی و شخصیتیمون و اون ظرف وجودیمون، در واقعا قدرت پذیرشمون هزاران برابر بیشتر خواهد شد بیشتر هر لحظه میگیم من تسلیم ترم و منو آگاه تر کن خدایا حالا به وسیله های تضادها یا هر موضوع دیگه ای،
و بیشتر به استقبال تضادها میریم برای رشد کردن و برای آگاه شده،
من عاشق این کامنت شدم و میدونم ک قراره باز هم به من بینهایت آگاهی بده،
چقدر زیباست اینچنین به رشد و گسترش جهان کمک کردن حتی با یه کلمه…
تمام حس های خوب دنیا رو واست ارزومندم سعیده جانم
تمام آگاهی های خالص دنیا رو واست ارزومندم،
تمام انرژی های پاک و خالص دنیا رو واست ارزومندم…
عاطفه ی عزیزم…سلام به روی ماهت …
بی نهایت از کامنت های فوق العاده ای که برام گذاشتی ازت سپاسگزارم …
کلی ازت یاد گرفتم ..چقدر تو نکته بین و دقیقی دختر…دمت گرم …عالی داری کار میکنی …
امیدوارم من هم بتونم مثل تو انقدر خوب تمرکز کنم روی آگاهی ها …
بازم ازت ممنونم …بی نهایت …
قلب فراوان
سلام و درود سعیده عزیز
این چند وقت که از فایلهای سفر نامه با نوع کامنت نوشتنتون آشنا بودم به وضوح میتوان تغییر مدار و فرکانستون را از کامنت هاتون تشخیص داد.
امروز که کامنت شما رو خوندم بارها تحسینتون کردم و لذت بردم از استفاده بجا و بموقع از آیات قرآن شیوه تحلیل، درک درست مطالب، شیوه نگارش و قدرت قلمتان.
سعیده جان بهتون تبریک میگم از این بابت و برایتان رشد روزافزون؛ سلامتی؛ ثروت و حال خوش دائمی آرزومندم عزیز.یا حق
سلام به برادر عزیزم آقا اسدالله … بی نهایت ازتون ممنونم برای لطفتون …حضورتون توی این سایت به خودی خود بسیار ارزشمنده و من خیلی از علمتون استفاده میکنم …حالا اینکه وقت بزارید و برای من بنویسید یک پاداش اکسترا هست برای من …ممنونم بی نهایت …با عشق کامنت های فوق العاده تون رو میخونم …لطفا همیشه بنویسید :)
الهی که همیشه در پناه خداوند غرق احساس عمیق خوشبختی باشید
سلام و درود بینهایت به سعیده جان عزیزم،
امیدوارم در بهترین حالت ممکن باشی و تمام حس های خوب دنیا توی قلبت جاری ترین باشه عزیزم،
سعیده جانم بینهایت تحسینتون میکنم و بینهایت سپاسگزارم بابت این کامنت فوقالعاده چقدر توی ذهنم آگاهی دوره عزت نفس جاری شد و یک لحظه دقیقا صدای استاد رو واضح تر شنیدم و درک کردم…
تو یکی از فایلهای استاد گفتن که من الان حدود یک هفته شایدم دو هفته هست آمدم و در حال یک سری کارهای شخصی هستم و ما شاید تو این مدت فقط یک مرتبه تماس داشتیم و صحبت کردیم با عزیز دلم،و دقیقا این قسمت کامنت شمارو که مطالعه کردم و بحث عزت نفسی که گفتید بینهایت آگاهی توی ذهنم جاری شد و انقدر لامپ ها در ذهنم روشن شد و انقدر با تمام وجودم این کامنت و این بحث عزت نفس رو فهمیدم و درک کردم که گفتم دقیقا همینه، دقیقا همینه عزت نفس،
اگر خودت عزت نفس داشته باشی خودت رو نمیبازی کم نمیاری برچسب به خودت نمیزنی که ببین واسه من ارزش قاعل نشد مگر من مشکلی دارم؟!
انسانی ک عزت نفس نداره تو این مواقع سریع خودش رو متهم میکنه که بله من مشکلی دارم که این چنین رفتار کرد ولی انسانی که عزت نفس داره در صلح هست چقدر با متانت و پذیرش زیباتری برخورد میکنه و استقبال میکنه دقیقا جلسه دوم و جلسه اخر عزت نفس بحث ارزشمندی بحث در صلح بودن واقعا جلسه ی فوقالعاده ای هست و شخصیت ساز،
چقدر این کامنت شما عمیق بود سعیده جانم با تمام وجودم درکش کردم و سریع صدای استاد توی ذهنم جاری شد و بعد هم دقیقا خانوم شایسته و مقاله هاشون راجب عزت نفس در صلح بودن متصل بودن و گفتم ببین چقدر نکته به نکته و چقدر همه چیز این سایت به هم متصل هست از یه کلمه کامنت میشه رسید به یک درک بینهایت…
چقدر این کامنت عمیق بود سعیده جانم بینهایت سپاسگزارم
بینهایت تحسینتون میکنم عزیزم
چقدر لذت بردم
چقدر بهم آگاهی داد و واقعا احساس کردم خیلی بهتر فهمیدم و درک کردم چون با مثال ها خیلی خیلی عمیق تر میشه قوانین رو فهمید و درک کرد…
بنظرم یکی از بهترین ورودی های ذهنی فوقالعاده و باورهایی ک خیلی کمک میکنه به عزت نفس و در صلح بودن مصداق بارزش زندگی در بهشت و خانوم شایسته نازنین هستن یک الگوی واقعی و فوقالعاده مخصوصا در زمینه در صلح بودن و قاعم به ذات بودنشون واقعا واقعا یک ورودی فوقالعاده و الگوی فوق العاده هستن،
من با تمام وجودم تحسینشون میکنم و الگو برداری میکنم و عاشقشونم،و همچنین عاشق شما سعیده جان…
سعیده عزیزم سلام
الان اومده بودم بخوابم و گفتم قبل از خواب برم و سایت رو یه نگاهی بکنم و یه چندتا کامنت ببیینم، بسیار هدایتی به سمت کامنت شما از چندین صفحهای که از قبل باز کرده بودم اومدم و هر خط از کامنتتون رو خوندم بسیار برام قشنگ و پر از درس و نکته و توجه و هدایت بود.
اولین جمله که از کامنتتون به چشمم خورد این قسمت از معنی آیات سوره بقره بود :
«خداوند میفرمایند که بشارت بده به کسانی که صبر میکنند»
من در تضادی که الان دو هفته ای هست داخلش هستم داشتم سعی میکردم متفاوت از قبل عمل کنم و خداروشکر خیلی بهتر ذهنم رو مدیریت کردم اما دیروز دیگه انگار خسته شده باشم بهم ریختم و از اون حال خوب دراومدم و کلی نجوای منفی و حال بدی در وجودم شکل گرفت، هی جملات مختلفی تو ذهنم شکل میگرفت :
افوض امری الی الله
الخیر فی ما وقع
و صحبت های مختلفی از استاد تو گوشم زنگ میخورد اما من حالم خوب نبود
از خدا نشونه و هدایت میخواستم که هدایت شدم به این کامنت شما، چقدر قشنگ جوابمو از خدا دریافت کردم، امیدوارم که بتونم عمقش رو درک کنم و بهش عمل کنم.
دوست داشتم از تجربهتون در مورد این تیکه از کامنتتون بپرسم
«بعد از مدت ها که روابط من و همسرم از مرز طلاق به گل وبلبل و عشق و آرامش رسیده بود ،سر نگهداری بچه ها وقتی من میخواستم برم شیفت، یک جروبحث وحشتناکی بی دلیل پیش اومد »
اینکه نوشته بودید از مرز طلاق به عشق و آرامش رسیدید(الهی صد هزار مرتبه شکر) چطور این اتفاق افتاد؟ شما در اون زمان چطور فکر کردید و چطور روی خودتون و باورهاتون و ذهنیتتون کار کردید؟ چطور با همسرتون تعامل داشتید و میتونستید اذیت نباشید و توجهتون به خودتون باشه؟ چطور فهمیدید که نباید طلاق بگیرید و باید ادامه بدید ؟
اگه امکانش رو داشته باشید از تجربتون بهم بگید من بسیار استفاده خواهم کرد، من در یک تضاد عاطفی افتادم که اصلا نمیدونم چه سمتی حرکت کنم و ادامه بدم ادامه ندم چه رفتاری کنم؟ و …
دوست دارم بدونم روش شما برای مدیریت ذهنتون و توجه به خوبی ها و قشنگی های زندگیتون تو اون شرایط چطور بود و چه مسیری رو رفتید که زندگیتون الان به لطف خدا پر از آرامش و عشق شده؟
اینم بگم که بسیار تحسینتون میکنم که عمل کردید به دانسته هاتون و با این شرایطی که گفتید کامنت نوشتید و دستی شدید از دستان بی نهایت خدای خوبم
براتون عشق و آرامش و سلامتی و خیر و برکت و ثروت دنیا و آخرت رو آرزو میکنم.
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
در حقیقت، کسانى که ایمان آورده، و کسانى که یهودى شدهاند، و ترسایان و صابئان، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت، و نه بیمى بر آنان است، و نه اندوهناک خواهند شد.
=======================================================================================
خدای عزیز و شیرین و دلبرم،قدرتمندِ بی نیازِ بی نهایت بخشنده،مدیر کیهان و کهکشان ها،علم لایتنهایِ آگاه به شمار تمام موجودات،رزاقِ بی حساب و کتاب،هدایتگرِ جهانِ هستی،نورِ آسمون ها و زمین،اجازه ی صلات صادر کن که من به صلات تو،به گفت و گوی توحیدی،به نوشتن ازعشقت،از قرآن،از قانون،به وصل شدن و روشن شدن قلبم،همیشه محتاج و فقیرو نیازمندم.خدایا شیطان قسم خورده از چپ و راست وارد بشه و مارو از سپاسگزاری شما دربیاره اما شما گفتیإِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ ۚ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ وَکِیلًا پس مثل همیشه دست بنده ت رو بگیر و از نور خودت به من ببخش.
توکل برخدایت کن؛
کفایت میکندحتما؛
اگرخالص شوی بااو.
صدایت میکندحتما”؛
اگربیهوده رنجیدی؛
ازاین دنیای بی رحمی؛
به درگاهش قناعت کن؛
عنایت میکندحتما”؛
دلت درمانده میمیرد؛
اگرغافل شوی ازاو؛
به هروقتی صدایش کن.
حمایت میکندحتما”؛
=======================================================================================
سلام به استاد عباسمنش عزیزم،سلام به بانوی اول دربار استاد شایسته،سلام به تموم رفیق های نازنین غارحرای من
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به جسم و جان و روح توحیدی عزیزتون و قلب سلیم ارزشمندتون
دعا میکنم خداوند هیچ وقت سعادت صلات در سایت رو ازم نگیره،تنها جایی که توی کل این دنیا میشه بوی خدا رو استشمام کرد و گوشه ای از تصویر بهشت رو دید.
لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِیمًا ﴿واقعه٢۵﴾
در آنجا نه سخن بیهوده ای می شنوند، نه کلام گناه آلودی،
إِلَّا قِیلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿واقعه٢۶﴾
مگر سخنی که سلام است و سلام،
وَأَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ ﴿واقعه٢٧﴾
و سعادتمندان چه بلند مرتبه اند سعادتمندان!
سلام و درود و تحیت الله به اصحبا یمین…به انسان های توحیدی کار درست،به بندگان صالح خداوند که از مشرکین رو برگردوند و با هم به غار اصحاب کهف پناه آورند و ایمان دارند بزودی هدایتی از سمت پرودگار خواهد آمد.
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا
واکنون که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستند، کناره گرفته اید، پس به این غار پناه گیرید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در کارتان آسایش و آسانی فراهم آورد.
حقیقتش اینکه همین الان دارم براتون مینویسم یک بچه شیطان سمت چپم وایساده میگه بدو بدو دیر شد،وقت نداری،باید درس بخونی،بدو امروزت تموم شد،نمیخواد کامنت بنویسی و … و….
سمت راستمم یک فرشته هست که میگه:لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ۖ میگه دختر خوب تو تموم این مسیر رو با صلات در سایت اومدی،اینجایی که هستی بخاطر تمرکزت روی آموزش های استاد و کامنت نوشتن و توحیده،کجا دنبال چی میگردی؟
تفاوت انجام کارها با قدرت توحید و بدون توحید به قول استاد شبیه باز کردن یک پیچ با دندون یا با پیچ گوشیتیه!
این وقتی که من دارم میزارم برای وصل شدن و نوشتن و اقامه کردن صلات الله،تموم امروز من رو رگلاژ میکنه و هدایتم میکنه که همه ی کارهارو آسون تر انجام بدم.
بازم به قول استاد اگر تموم جهان بیان بگن داری اشتباه میکنی! من نتایجمو میکوبم توی دهن جهان…
تازه اصلا نیاز من بکوبم…خودش داره کوبیده میشه…
میرسیم به همون حرف استاد: کاری به کسی نداشته باشید،فقط روی خودتون تمرکز کنید،نتایج که بیاد بقیه خودشون میان ازتون میپرسند چیکار کردی به اینجا رسیدی؟
کدوم بقیه؟همون بقیه ای که این 2 سال بهم میگفتند تو دیوونه شدی،افسردگی گرفتی،چرا مهمونی نمیای،این دفتر ومفتر ها چیه درو برت،چرا همه ش اتو گوشت هندزفریه…
همون بقیه امروز دارند بی اختیار و با تعجب تحسینم میکنند!
تازه من اصلا داستان کار جدیدم رو علنی نکردم،چون اولا از استاد یاد گرفتم تا نتیجه ی اصلی حاصل نشده،سکوت کنم، وهم قرآن میگه:
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَٰلِکَ غَدًا
و هرگز درباره چیزی مگو که من فردا آن را انجام می دهم،
إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ ۚ وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَىٰ أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَٰذَا رَشَدًا
مگر اینکه [بگویی: اگر] خدا بخواهد. و هرگاه [گفتن ان شاءالله را] از یاد بردی، پروردگات را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به چیزی که از این به صواب و مصلحت نزدیک تر باشد، راهنمایی کند.
این روزها منم و تلاش برای آموزش مسیر جدید،تسلط روی محصولات وارداتی شرکت،یاد گرفتن زیر وبمشون به صورت تخصصی…
چرا؟
چون قراره بشم مدیر فروش…نظارت روی کار فروشنده ها…
چرا؟
چون وصل شدم به یک مدیر عاملی که برام یک نسخه ی نزدیک به 90 درصد کپی برابر اصل استاده!
چون براش مهمه در لحظه زندگی کنه و نمیخواد تموم وقتش درگیر کار باشه …
دنبال یک آدم مطمئن میگشته تا یک سری مسئولیت های خودش رو بهش واگذار کنه ….
تو جلسه 4 قدم 6 استاد میگه:
توی هیچ زمینه ای دنبال عوامل بیرونی نباشید،شما باورهای مناسب در خودتون ایجاد کنید،جهان شرایط،آدم ها،ایده ها،کمک هارو میفرسته،هدایتون میکنه،این کاری که بدون شک انجام میده
تو جلسه 1 احساس لیاقت استاد میگه:
بعضی از افراد هستند،بسیار بسیار توانمند،بسیار بسیار کار درست،صادق،صالح،ولی توی مشاغلی کار میکند بسیار بسیار پایین وبدترین رفتار هارو باهاشون میشه
برمیگردم به شرایط خودم:
یک سعیده ای هست در شمال ایران،2 سال شاگرد استاد عباسمنشه،و داره روی خودش کار میکنه،جریان هدایت اون رو آورده تو اورژانس کودکان،شرایط بسیار بسیار سخت و طاقت فرسا،با حقوق پایین،با رفتارهای نامناسب و …
ولی سیعده با کار کردن مداوم روی خودش توی این 2 سال،ایمان داره این پلن خداونده،باید الخیر فی ماوقع رو توی عمل اجرا کنه و تسلیم باشه و همچنان روی خودش کار کنه تا هدایت بعدی رو دریافت کنه!
فقط بعد از 3 ماه ندای الله میرسه که از کار رسمیت انصراف بده!
میتونی به چیزی که توی دست منه و تو نمیبینی اعتماد کنی؟
تو بپر من قول میدم بغلت میکنم،ولی اول تو باید بپری!
من از اول اسفند ماه،درخواست انصرافم رو اعلام کردم و دیگه سرکار نرفتم و تمرکز لیزری گذاشتم روی سایت و دوره های استاد،شرایط ذهنی سختی بود ولی من تموم تلاشم رو کردم توکل کنم و ایمان داشته باشم بالاخره کمک الله میرسه.
این ازین سمت…
اون سر ایران،در جنوب کشور،جزیره ی کیش ،یک مدیرعامل فوق العاده کار درست و توحیدی هست که احتیاج به یک نیرویی داره تا یکسری کارها رو بهش محول کنه…
نه ایشون روحش از سعیده خبر داره،نه سعیده در رویایِ رویاش به زندگی و کار در کیش و کارکردن با همچین مدیر عاملی فکر میکنه!!!!
برگردیم به صحبت های الهی استاد در قدم هفت جلسه 3:
ما یکسری خواسته داریم،به خدا میگیم مارو هدایت کن،به ما ربطی نداره اون بیرون چه خبره،اصلا کار ما نیست!
ما باید بپذیریم یک جریانی هست که داره مارو هدایت میکنه،نه مارو،کیهان رو داره مدیریت میکنه،کهکشان هارو داره مدیریت میکنه،اون آگاهه،و تنها کسی که میتونه رو شمارو از مسیری به خواسته هاتون برسونه که بهترین مسیره
ازونطرف ما سوره ی شمس رو تو قرآن داریم که خدا 7بار قسم میخوره به خورشید و ماه وشب و روز و آسمون وزمین و نفسی که خلق کرده تا به ما ثابت کنه که خیر وشر ما بهمون الهام میشه:
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا
و به او شر و خیر او را الهام کرد.
یا در سوره لیل میگه:
إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ
و البته بر ماست که (خلق را) هدایت کنیم.
خداوند برخودش هدایت مارو واجب دونسته،وظیفه ی خودش دونسته،الان یاد صحبت های استاد در جلسه هدف گزاری قدم 1 افتادم:
خدا مگه براش کاری داره؟من بندگیش رو میکنم،اون هم ارباب خوبیه!خودش توی قرآن گفته:ما وظیفه ی خودمون میدونیم که شمارو هدایت کنیم،کسی که بندگی مارو میکنه،به ما ایمان داره،میگه وظیفه ی منه که هدایتش کنم!
این رابطه ی ما با خالقه:تو ایمان بیار به خالقت!به فرمانروای کل جهان!اون وظیفشه!وقتی من کارم رو درست انجام بدم،توقع دارم از خداوند که کارش رو درست انجام بده!
برمیگردم به داستان خودم
وقتی من داشتم روی خودم کار میکردم،جهان داشت کارهارو انجام میداد،فقط 2 ماه طول کشید تا این اتصال انجام بشه…تازه اونم بخاطر اینکه من نتونستم خوب ذهنم رو کنترل کنم،یعنی اگر کسی با باور بهتر،توکل بیشتر روی خودش کار کنه،خیلی زودتر هدایت رو دریافت میکنه!
همون حرفی که استاد تو قدم 7 میزنه:
اگر باورها با خواسته ها،هم جهت باشه،میشه أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
وقتی فرکانس های من به حد مناسبی رسید،جهان کارش رو به طرز شگفت انگیزی انجام داد،بدون هیچ تلاش بیرونی،بدون هیچ آشنای قبلی …که من توی کامنت های قبلیم گوشه ای ازین مسیر و قدرت هدایت الله رو نوشتم…
فروردین ماه وقتی من توی دفترم ویژگی های شغل دلخواهم رو نوشتم از مهمترین هاش این بود که به گسترش جهان توحیدی کمک کنه…برای همینکه انقدر اشتیاق دارم برای نوشتن…برای اینکه ایمان رو درقلب بقیه زنده کنم و بهشون انگیزه بدم برای پیشرفت،برای استفاده از قدرت توحیدی،برای استمرار در مسیر و گیوآپ نکردن
برای اینکه بدونند فارغ ازینکه الان توی زندگیشون توی چه شرایطی هستند،اگر به حرف های استاد ایمان بیارند و روی خودشون کار کنند،جهان بقیه کارهارو براشون انجام میده…قطعا این اتفاق میفته،لاجرم،بدون شک
خیلی دلم میخواد هر روز توی سایت کامنت بزارم،هر روز به همه ی نقطه های آبی قشنگم با عشق پاسخ بدم اما هدف اصلی من این روز ها آموزش مسیر جدید کاریمه و تقریبا بیشتر وقت از روز دارم درس میخونم.
کار کردن روی ایمان و باور و توکل و توحید بخش زیادی از داستانه…اما قرار نیست یک کیسه پول از آسمون بیاد پایین…باید توی هرکاری هستی بهترین خودت رو ارائه بدی…
اصلا یک دلیل خیلی مهم داشت که امروز دفترشکرگزاریم رو باز کردم بنویسم خدا بهم الهام کرد امروز وقت شکرگزاری و ستاره قطبیت رو به کامنت نوشتن اختصاص بده…منم گفتم چشم…
دیشب یک تماس داشتم با مدیرعامل عزیزم صحبت میکردم،چقدراین مرد با شخصیت و فروتن و کاردرسته…خدا حفظش کنه…من واقعا خودم رو کارمندش نمیدونم…خودم رو شاگردش میدونم…دارم ازش یاد میگیرم حتی مدل صحبت کردنش….
خلاصه که ایشون ضمن تشکر و رضایت از روند آموزش من،بهم گفتند سعی کن زودتر این مرحله رو تمومش کنی و میخوام از اول خرداد توی جزیره ساکن بشی تا کار رو باهم شروع کنیم.من به فروشنده هام گفتم که دارم به یک نیرو به صورت تخصصی آموزش میدم تا بیادکمکتون!و اون ها هم خیلی استقبال کردند و منتظر شمان…
امروز به تاریخ 21 اردیبهشت ماه،من از این سعیده رد پا میزارم:
کمتر از ده روزدیگه من باید با دوتا بچه توی جزیره ساکن باشم و کارم رو شروع کنم،درحالیکه هنوز اونجا نه خونه دارم ونه ماشین برای رفت و آمد…
من دارم تموم تلاشم رو میکنم سمت خودم رو عالی انجام بدم،ایمان دارم همون خدایی که من رو تا اینجا آورده،همون خدا برام همه کار میکنه،هم برام خونه میشه،هم ماشین زیرپام…
خدایی که داره کیهان رو به آسونی مدیریت میکنه،خواسته های من براش تیله بازی هم نیست!
اگر من دارم سمت خودم رو عالی انجام میدم،از خدا توقع دارم سمت خودش رو عالی انجام بده!
پس با همین ایمان و باور و توکل ….مهاجرت میکنم و به امید الله …مثل همیشه درها از جایی باز میشه که من حتی نمیدونستم اینجا دیواره…
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَٰئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ
یقیناً کسانی که ایمان آورده، و آنان که هجرت کرده و در راه خدا به جهاد برخاستند، به رحمت خدا امید دارند؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
خدای عزیز و شیرین و دلبرم،یکبار دیگه از اراده ی کن فیکونت بر من ببار…و کمکم کن کل زندگیم رو با نور تو بسازم…
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو کمک میخوام و ایمان دارم مثل همیشه با هزاران فرشته ی پی در پی ارسال شده به کمکم میای،خدایا خودت گفتی دوستان تو هیچ غم و ترسی ندارند…خودت ترس و اضطراب رو از ما بگیر و قلب مارو آروم کن.
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا ۚ وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿نور ۵۵﴾
خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین [دیگران] کند، همان گونه که پیشینیان آنان را جانشین [دیگران] کرد، و قطعاً دینشان را که برای آنان پسندیده به سودشان استوار و محکم نماید، و یقیناً ترس و بیمشان را تبدیل به امنیت کند، [تا جایی که] فقط مرا بپرستند [و] هیچ چیزی را شریک من نگیرند. و آنان که پس از این نعمت های ویژه ناسپاسی ورزند [در حقیقت] فاسق اند.
=======================================================================================
نقطه های آبی قشنگم،بی نهایت دوستون دارم و بی نهایت دلم میخواد برای هرکدوم از شما که برام حکم نوری از خدا رو دارید،چندین صفحه پاسخ بنویسم… انشالله در بهترین زمان و مکان در آرامش دوباره به فعالیت بیشتر در این غارحرا برمیگردم.
چندتا سوال هست که یادم مونده تا جواب بدم،دعا میکنم به دستان عزیزتون برسه:
حسن عزیزم که پرسیدی قرآن رو به صورت هدایتی میخونم یا ریشه ای:
اصل و اساس و شروع قرآن خوندن من از دوره ی مقدس دوازده قدم شروع شد و من به وسیله ی کلام الهی استاد،با شهد شیرین قرآن آشنا شدم و همون سال اول عضویتم دوسه بار ترجمه ی قرآن رو از اول تا آخر خوندم،خیلی نرم و آروم …هرچقدر بیشتر خوندم اشتیاقم بیشتر شد،هرچقدر بیشتر یاد گرفتم،بیشتر فهمیدم من هیچی نمیدونم،هرچقدر بیشتر قرآن رو خوندم،تشنه تر شدم…و این مسیر ادامه داره…خداوند چندین بار سعادت بهم داده تا به صورت ریشه ای هم دنبال مفاهیم قرآنی بگردم اما درحال حاضر بیشتر قرآن خوندنم هدایتیه…هرصفحه ای برام باز بشه میخونمش و سعی میکنم حتی شده یک کلمه از یک آیه رو خوب بفهمم.
و اما سوال بعدی اینکه چه جوری بهتر و واضح تر بفهمیم خدا داره چی بهمون میگه:
ببین خودت میدونی که این جریان که ما خدا مینامیمش…همیشه برقراره…خودشم توی قرآن میگه خدا هیچ وقت خوابش نمیبره،فراموش نمیکنه،خسته نمیشه …مثل یک موج رادویی که 24 ساعته و نان استاپ داره آهنگ پخش میکنه!
حالا ما چه جوری میتونیم صدای آهنگ رو دریافت کنیم؟
باید تنظیم بشیم روی اون موج …بعد راحت صدا میاد…بدون هیچ تلاشی میشنوی….
چه جوری تنظیم بشیم؟
با کار کردن روی خودمون و روی دوره های استاد …
چه جوری هردفعه بهتر و واضحتر از قبل صداشو بشنویم؟
با آزمون و خطا کردن،با عمل کردن به ایده فارغ از نتیجه،با به دست آوردن نتایج کوچیک و محکم تر شدن ایمان…
ابزار ذهن منطقه!
چه جوری میتونی ذهنت رو قانع کنی که این ایده الهامیه و فارغ از نتیجه باید انجامش بدم؟
وقتی از قبل نتیجه دستت باشه!
وقتی به همون ایده های کوچیک الهامی عمل میکنی و ذره و ذره ایمانت میره بالاتر….
مثل ایمان ابراهیم…
انقدر آزمون و خطا کرد که وقتی گفت چاقو روز بزار زیر گلوی بچه ت،گفت چشم!
چرا گفت چشم؟
چون بارها و بارها نتیجه ی عمل به ایده های الهامیش رو دیده بود…
مثل گلستان شدن آتیش،مثل درومدن چشمه ی زمزم زیر پای بچه،مثل زنده شدن پرنده هایی که تیکه تیکه شون کرده بود…
به قول استادابراهیم هم منطقی ایمانش رفت بالا تا رسید به مقامِ خلیل الله
=======================================================================================
سنای نازنینم که ازم پرسیدی آدم وقتی به اون چیزی که میخواد میرسه،آرامشش بیشتر میشه؟یعنی اون رسیدن به بیشتر شدن حس خوبش کمک میکنه؟تواناییش توی کنترل نجواهاش بیشتر میشه؟بیشتر توی حس خوب میمونه؟
آقای ظاهری عزیز یک درس خیلی قشنگی بهم داد،که همیشه یادم باشه با رسیدن به خواسته منتکرار میشم
چه توی پراید،چه توی لندکروز،چه با این همسر چه هرکس دیگه …
استاد میگه:
رسیدن به خواسته ها شمارو به احساس بهتر نمیرسونه،رسیدن به احساس بهتر،شمارو به صورت طبیعی و راحت به خواسته هاتون میرسونه
پس اصل مهم اینه:
اول درست کردن یک شخصیت درست،توحیدی،قدرت کنترل ذهن،داشتن آرامش،حفظ روحیه ی شکرگزاری وهماهنگ بودن با خدا
بعد که اتفاقات رخ میده و شما قدم به قدم به خواسته هات میرسی:
آرامشی که داشتی بیشتر میشه،توحید عملیت بهتر میشه،شکرگزارتر میشی،بیشتر عاشق خدا میشی،ایمانت بیشتر میشه،کنترل ذهنت قویتر میشه…و این سیکل مثبت ادامه داره و اتفاقات بهتر و قشنگتر رو جذب میکنی و به قول استاد میرسه به جایی که شما بهشت رو توی همین دنیا و ادامه ش در سرای آخرت تجربه میکنی
=======================================================================================
سمانه سادات عزیزم که ازم پرسیدی ترمز هایی که داشتم رو بگم والبته باور هایی که ساختم،از صمیم قلبم میخوام بهت بگم که ما آدم های متفاوتی هستیم با علایق متفاوت و خواسته های متفاوت…به جواب سوالت فکر کردم تا بتونم پاسخ درستی بهت بدم اما واقعا هرچقدر نگه میکنم میبینم من حتی دنبال اینکه چه ترمزی دارم یا چه باوری بسازم بهتر باشه نباشم،من فقط یک کار رو خوب انجام دادم اونم تمرکز لیزری روی دوره های استاد و هر روز عمل کردن به آموزش های استاد در حد توان…بعد هدایت میشم به یک فایلی که میفهمیدم این ترمز منه….یا فایلی که استاد داره یک باور بهتر بهم یاد میده…
اما اگر بخوام بگم دقیقابعد از دوسال کار کردن روی خودم،چطور تونستم به راحتی از کار سخت قبلی رها بشم و وارد یک شغل صدهابرابر بهتر بشم میتونم بگم،دوره ی احساس لیاقت به من خیلی کمک کرد تا ترمز ماشین خواسته هام کم و کمتر بشه و با سرعت بیشتری به سمت مدار های بالاتر حرکت کنه….
=======================================================================================
استاد عزیزتر از جانم،سپاسگزاری از شما به کلمات نمیاد،همیشه جزو بزرگترین آرزوهام این بوده به گسترش جهان توحیدی کمک کنم و با خلق نتایج دلخواه لبخند رضایت شمارو ببینم…
واین مسیر ادامه داره…
توکل بر الله مهربانِ هدایتگر…تموم تلاشم رو میکنم که توی مسیر ثابت قدم بمونم و هر روز بیشتر از روز قبل روی خودم کار کنم وخشت به خشت زندگیم رو با توحید بسازم.
بینهایت دوستون دارم و به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان…
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ﴿١٩٣ آل عمران﴾
پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندا دهنده ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.
رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ ﴿آل عمران١٩۴﴾
پروردگارا، و آنچه را که به وسیله فرستادگانت به ما وعده دادهاى به ما عطا کن، و ما را روز رستاخیز رسوا مگردان، زیرا تو وعدهات را خلاف نمىکنى.
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ ۖ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ ۖ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ﴿آل عمران١٩۵﴾
خداوند، درخواست آنها را پذیرفت؛ (و فرمود:) من عمل هیچ عملکنندهای از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد؛ شما همنوعید، و از جنس یکدیگر! آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانههای خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و جنگ کردند و کشته شدند، بیقین گناهانشان را میبخشم؛ و آنها را در باغهای بهشتی، که از زیر درختانش نهرها جاری است، وارد میکنم. این پاداشی است از طرف خداوند؛ و بهترین پاداشها نزد پروردگار است.
سلام به سعیده عزیز و نورانی و دوست داشتنی
چراغ هدایتگر سایت
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب دوست قشنگم:)
سعیده جان خییییلی برات خوشحالم، برای نتایج قشنگت که حقته واقعا، برای استمرارت تو این مسیر بهشتی، برای کار جدیدت، برای حس و حال خوبت
و یک دنیا ازت ممنونم که همیشه برامون مینویسی، و نتایجتو باهامون به اشتراک میذاری، و بهمون امید و انگیزه میدی.
از همون اول کامنتت، با اون شعر قشنگی که نوشته بودی اشکام سرازیر شد، اول شعرشو برای خودم روی یه کاغذ نوشتم که بزنم روبروی تختم هرروز صبح ببینمش:) بعد با عشق و لذت کامنتت رو ادامه دادم.
خدا میدونه با کامنتهات و رد پاهای توحیدیت چقدر به چند نفر کمک کردی و ایمانشون رو قویتر کردی.
ایمانتو خیلی دوس دارم، اینکه سمت خودت رو هرجوری باشه تو هر شرایطی، تو اورژانس کودکان باشه، یا با نجواهای دیگران و دوری از بچه هات و … هر شرایطی که بوده، ایمانتو حفظ کردی و سمت خودت رو انجام دادی، بعد لاجرم نتایج اومده، چه نتایج زیبایی هم گرفتی هردفه
اینکه شرایط شغل دلخواهت رو مینوشتی تو دفترت خیلی خوبه، کلا نوشتن همیشه معجزه میکنه، من با اینکه اینو عمیقا و درونا بهش باور دارم ولی مدتیه انگار طلسم شدم هیچ کامنتی ننوشتم، یا مثلا خواسته هام رو نیومدم واضح و شفاف مکتوب کنم (البته همینجوری برای مثل میگم طلسم وگرنه اصلا به طلسم واینچیزا هیچوقت اعتقادی نداشتم)
ولی خداروشکر در حد ذهنی و شفاهی همیشه حواسم هست که توکلم به خدا باشه، روزمو با توکل به خدا شروع کنم و ازش هدایت بخوام. و هر وقت بیشتر حواسم بوده، کارام بهتر و راحت تر پیش رفته.
مخصوصا تو محیط کار خیلی مهمه آدم همش حواسش به قانون باشه.
مرسی سعیده ی عزیزم از این کامنت زیبا و پر از آگاهیت.
انشالا که زندگی خیلی قشنگ و توحیدی و موفقی تو جزیره ی زیبای کیش داشته باشی کنار بچه هات و تو کارت حسابی موفق باشی.
دوسِت دارم یه عالمه، هرچی بگم بازم کمه:)
پس اصل مهم اینه:
اول درست کردن یک شخصیت درست،توحیدی،قدرت کنترل ذهن،داشتن آرامش،حفظ روحیه ی شکرگزاری وهماهنگ بودن با خدا
این اصل رو باید طلا گرفت سعیده جان عزیزم دقیقا همینه اصل اساس یک زندگی اصولی زیبا و توحیدی همین است و لاغیر
وگرنه در تضادها در مشکلات و در چالشها کدامین نعمتهای مادی میتونه کمک کنه کدامین نعمتهای مادی میتونه به کنترل ذهن کمک کنه و به ما احساس آرامش بده پس بنابراین این شخصیت توحیدی تقوا توکل قوی بودن هست که نجات دهنده و هدایت گر راه ما خواهد بود و به احساس آرامش و اطمینان قلبی میرسونه….
الا بذکرلله تطمعن القلوب…
یک ایمان قلبی یک توحید عمیق یک تقوی الهی و توکل الهی هست که کمک رسان و نجات دهنده ما هست در سختی ها و تضادها و چقدر این اصل درست هست و چقدر این اصل منطق یک زندگی پر برکت و پر آرامش هست…
و چقدر همه چیز بر مدار توحید توکل و قدرت بینهایت رب العالمین هست و چقدر پاس کردن آزمون های توحیدی و الهی اول اینکه از ما شخصیت قوی تر و محکم تری رو میسازه و مارو به وجود الهی خودمان متکی تر میکنه و به فروتنی و تواضع بیشتر دعوت میکنه این شخصیت رو و چقدر محتاج تر و تشنه تر و تسلیم تر پروردگار خواهیم بود…
پروردگارم من به هر خیری به هر نفسی فقیرم
پروردگارم آسانمان کنید برای آسانی ها
پروردگارم دلمان را تسلیم امر و فرمان خودت قرار بده
پروردگارم قدرت جهان در دستان شماست من دیدم من حس کردم و هیچ برگی بدون اذن شما بر بروی زمین نمی افتد من با تمام وجود باور دارم پس خود شما آسان کنید و مشمول رحمت خودتان یا رب…
سعیده جان عزیزم توحید بینهایت آرامش بینهایت برکت بینهایت توکل بینهایت رزق بینهایت آسانی بینهایت اتصال بینهایت رو برای شما ارزو میکنم
الهی که هر نفس قوی تر پر قدرت تر و پر توکل تر ادامه دهید این راه توحیدی و مسیر موفقیت و ثروت و برکت با تمام وجودم خوشحالم تحسین میکنم و سپاسگزارم…
الهی امین
به نام پروردگار الله یکتا تنها قادر مطلق مدیر مدبر کیهان و این جهان بینهایت.
رب العالمینی ک قدرت در دستان خودش است و هدایت و شفا و نجات دهندگی و رزق در دستان خودش است…
مگر خدا بخواهد
مگر به خواست خدا
مگر به مشیت خدا تعلق بگیرد
مگر خدا اراده کند
هیچ غیر ممکنی وجود ندارد…
پروردگارم من به شما خیلی اعتماد دارم درسته خیلی وقت ها خیلی جاها نجواها زمین گیرم کرده اما من به شما اعتماد دارم من به شما باور دارم پروردگارم پدرم ربم معبودم من در سخت ترین شرایط هستم با بیماری مادر عزیزم و حال ناخوش مادرم و این دریای تضاد اما من به شما اعتماد دارم پروردگارم من از این آزمون سر بلند بیرون خواهم آمد….
قطعا ما شما را می ازماییم با گرسنگی گرفتن جانها مال ها از دست دادن عزیزان بیماری ها تضادها و کسانی ک گفتند ما همه از خداییم و به خدا باز میگردیم سلام درود توجه بشارت تحیت الله به آنها خواهد بود…
سعیده جان عزیزم با کلمات نمیتوان توصیف کرد حس تحسین و قدردانی و سپاسگزاری ام رو نسبت به شما دختر پروردگار اما این رو بدون تک به تک کلماتتت جملات آیه ها نشانه ها تعریف کردنهایت همه و همه این روزها برای من چراغ راه هست برای من کلام خداست برای من نور الهی ست برای من آرامش بخش است در لحظاتی سخت ترسناک طاقت فرسااااحس میکنم به آخر رسیدم حس میکنم نمیتونم حس میکنم بغضی عجیب تمام وجودم رو فرا گرفته اما سعیده جان زیبا این رو بدون با تک تک نشانه ها و کلامت ادامه میدم میخونم تحسین میکنم سپاسگزاری میکنم به آرامش میرسم و با امید فراوان ادامه میدهم میگم اگر سعیده جان زیبا توانست در این دریای تضادها و چالشها ادامه بده من هم میتوانم
با توکل
با تقوی الهی
با توحید
با دعا کردن
با حساب کردن روی خدا
با هر کلام استاد عزیزم
با هرکامنت دوستان توحیدی عزیزم
میشود میشود میشود خداوند با صابرین است خداوند وعده داده وعده ای حق
خداوند آسان میکند
خداوند هدایت میکند
خداوند راه گشایی میکند
خداوند این بار گران را آسان میکند و بر میدارد
خداوند نور آسمان ها و زمین است
خداوند اراده ای مافوق اراده ی جهانیان دارد
خداوند رحمت و قدرتی بینهایت دارد
خداوندا من تسلیم امر فرمان شما هستم
خداوندم به هر خیری به هر نفسی فقیرم عاجزم من نمیدونم من نمیتونم شما قادر و مدیر کیهانی….
سعیده جان عزیزم بینهایت سپاسگزارم
بینهایت تحسین میکنم
بینهایت قدر دانم بابت هر کلام هر آگاهی هر تلاشی هر رشد و هر موفقیتی در جزیره زیبای توحیدی کیش
من با تمام وجودم سپاسگزارم و تحسین میکنم و پر قدرت ادامه میدهم…
آری وعده خداوند حق است…
سلام سعیده جان
امیدوارم حالت عالی باشه عزیزم
نمیدونی وقتی دیدم جواب سوالات من رو دادی چقدر خوشحال شدم ، اونم نه اینکه بخوام در پاسخ به همون کامنتی که من برات نوشتم جواب منو بدی ، کاملاً توی کامنت اصلی ات جواب دادی به سوالاتم تا دیگران هم بتونند استفاده کنند
واقعاً ازت ممنونم سعیده خوش قلبم
از همون موقعی که این کامنتت رو خوندم از خدا هدایت خواستم تا بتونم جواب کامنتی که نوشتی رو بدم که الان احساس کردم می تونم برات بنویسم
سعیده عزیزم ، دو روز پیش داشتم شکرگزاریمو می نوشتم که همون وسط های نوشتن بودم که خدا یه آگاهی ای به من رسوند
نمیدونم باور میکنی یا نه ولی اینقدر سرعت دریافت این آکاهی بالا بود که من نتونستم به نوشتن شکرگزاریم ادامه بدم و کلاً نوشتن رو رها کردم و پشت سر هم فقط داشتم اون چیزی که خدا داشت به من میرسوند رو تکرار میکردم ، من فقط داشتم توی اتاقم با خودم تکرارش میکردم و مثال هایی هم برای منطق ذهنم کاملاً اون لحظه بیادم امد
به خودم امدم دیدم یکساعته دارم پشت سر هم اون آگاهی که خدا بهم داد رو با خودم تکرار میکنم
اینقدری که دیگه یه جورایی خسته شده بودم که داشتم مدام به شکل های مختلف تکرارش میکردم بابت همین گفتم بذار این چیزی که به من رسیده رو توی نت گوشیم بنوسم تا دیگه نخوام تکرارش کنم وقتی مکتوبش کردم اون موقع آرام تر شدم
دوست دارم متن رو برای تو بذارم تا اگر هم از گوشیم پاک شد اینجا پاک نشه
آگاهی که به من رسید این بود:
دقیقاً منطقیش اینه که طبق اون چیزی که خداوند به من میگه عمل کنم
نه اینکه بخوام به عقل خودم کاری رو انجام بدم
چون که سال ها به عقل خودم خواستم کارهایی که فکر میکردم درسته رو انجام بدم در حالیکه که بیشتر موقع ها هیچ نتیجه ای نمیداد و اگر هم نتیجه میداد پایدار نبود تازه همونش هم با کلی سختی و زجر کشیدن بود
در حالیکه وقتی به چیزی که خدا بهم میگه عمل میکنم نه تنها نتیجه میده بلکه ، هم راحت اتفاق میوفته و هم اینکه پایدار هستش
مثلاً استاد عباسمنش توی همون جلسه هدف گذاری قدم اول میگه دیگه ، اینکه اون زمان که توی بندرعباس بود و توی کشتی کار می کرد اضافه وزن میگیره ، استاد عباسمنش چیکار میکنه؟
میادش صبح تا شب ورزش های سنگین میکنه و فقط هم غذاهای گیاهی میخوره
درسته ، نتیجه گرفته بود کاملاً هم به وزن ایده آلش رسیده بود ولی اون موقع نتیجه پایدار نبود براش ، از طرفی هم خیلی با سختی به این نتیجه رسیده بود ولی همین دو سه سال پیش توی دوره قانون سلامتی چیکار کرد؟
خودش توی یکی از فایل های توحید عملی گفت که من منابع اطلاعاتی رو میخوندم بعد خدا بهش میگفت که نه اینو اصلاً کاریش نداشته باش مثلاً برو فلان چیز رو بیشتر مطالعه کن و در نهایت این شد که این بار نتیجه این شد که استاد نه تنها به راحتی به وزن ایده آلش رسید نه با سختی ها به راحتی بلکه نتیجه اش پایدار شد در حدی که سلامتی کاملش رو بدست آورد و دوستان دیگه ای هم که استفاده کردن از این دوره همین نتیجه رو گرفتن
حالا چرا این اتفاق افتاد چون که استاد امد اون چیزی که خدا بهش گفت عمل کرد نه اون چیزی که فکر میکرد درسته یا خودِ من اصن
من این همه سال توی شرکت های مختلف میرفتم کار می کردم و فکر می کردم کارهایی که دارم انجام میدم درسته ، در حالیکه اون کارهایی که من قبلاً انجام میدادم اصلاً کار مورد علاقه من نبودند بابت همین همیشه داستان داشتم و به هیچ نتیجه ای هم نمیرسیدم اگر هم نتیجه ای میداد با کلی زجر و سختی بود که همونش هم پایدار نبود ولی بعد از اینکه دوره عزت نفس رو که اولین دوره ای بود که من کار کردم روی خودم ، از خدا چندین بار پرسیدم که خدایا مسیر کاری مورد علاقه من چیه ، من به چه کاری علاقه دارم ، که همین باعث شد خداوند درخواست من رو اجابت کنه و به راحتی هدایتم کرد به کار برنامه نویسی سایت که اصلاً فکرش رو نمی کردم من به این کار ممکنه علاقه داشته باشم ولی خدا به راحتی اجابت کرد درخواست من رو ، تا قبل از اون درخواست از خدا چرا این اتفاق برای من نیوفتاد ؟؟؟
چون من داشتم به عقل خودم اتکاء میکردم نه اینکه بخوام با هدایت های خداوند پیش برم
این نشون میده منطقیش اینه که اون چیزی که خدا بهم میگه عمل کنم
=================================
این چیزی بود که مدام داشتم با خودم تکرارش می کردم
و باید به این چیزی که به من گفته شده عمل کنم
شعری که نوشتی از خدا خیلی قشنگ بود سعیده جان
بازم بی نهایت ازت سپاسگزارم که جواب سوالات منو دادی
انشالله بشه در یک زمان مناسب و در مکان مناسب ببینمت
دقیقاً این آیه از قرآن هم نشونه من بود امروز
سوره روم
بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ یَنصُرُ مَن یَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ (5)
به سبب نصرت و یارى خدا، هرکس را بخواهد یارى مى دهد، و تنها او تواناى شکست ناپذیر و مهربان است
وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا یُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ (6)
خدا این وعده را داده است؛ و خدا از وعده اش تخلف نمى کند، ولى بیشتر مردم نمیدانند
باید توحید رو در عمل اجرا کنم ، اگر بوده باید بیشترش کنم
منتظر کامنت بعدیت هستم
میبوسم قلب نازنینت را
وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ وَکِیلٗا
و بر خدا توکل کن؛ و کافى است که خدا نگهبان و کارساز باشد
سلام سعیده ی عزیزم
ازت ممنونم ک با وجود مشغله زیاد بازم اومدی و برامون نوشتی
اگ بدونی چند نفر اینجا هر روز منتظر نوشته هات هستن دیگ بجای دفترات فقط اینجا مینویسی هم شکرگزاری هم ستاره قطبی و هم رد پا در این غار حرا
الهی ک مسیرت هموارتر از قبل بشه و زودتر خونه بگیری و مستقر بشی و بیای برامون بنویسی
که چجوری خدا برات همه چی شد
ایشاله ک زندگیت رو غلطک بیفته و بیشتر اینجا بیای و جواب همه ی کامنتها رو بدی
چون هر جوابی ک میدی کلی برامون آگاهی داره و من خودم تمام کامنتهای شما رو با عشق میخونم
باز هم جسارتتون رو تحسین میکنم ک با دوتا بچه کوچیک دارین مهاجرت میکنین
هم شغل جدید هم شهر جدید اینا همش استرس و ترس داره برای کسی که ایمانش قوی نباشه
در پناه خداوند مهربان شاد و سلامت باشید
به نام خدای که وعده اش حق هست
خدای عزیز و مهربانم پروردگار قشنگم خدای بزرگم خدای وهابم خدای شرین زبانم خدای خوش قلبم خدای روزی رسان من خدای مهربان من ، دلبر شرینم با تمام وجودم ازت سپاسگذارم برای قوانین زیبایت برای عدل بی نظیرت برای این جهان زیبایت برای نگاهی قشنگت
برای قانون فرکانس ازت سپاسگذارم
خدایا ازت سپاسگذارم که به درستی جواب میدهی
خدایا ازت ممنونم که همیشه کنارمان هستی
خدایا ازت ممنونم که این قدر مهربان هستی
خدایاا ازت ممنونم که همیشه اجابت میکنی
خدایا ازت ممنونم که خسته نمیشوی
خدایا ازت ممنونم که این قدر وفادار هستی
خدایا ازت سپاسگذارم که این قدر عاشق هستی
خدایاااا ازت سپاسگذارم که این قدر کریم هستی
سلامممم سعیده عزیزم سلاممممم سعیده مقبولم سلاممم سعیده شرینم چقدرررررر برایت خوشحال هستم
چقدرررررر ایمانم قوی شده که قوی ترین محکم ترین و تغییر ناپذیر ترین قانون جهان قانون فرکانس هست
اول از همه ازت میخایم با تمام وجود همین لحظه یک لبخند خیلییییییییییی بزرگ و قشنگ بزنی چون خدا هم با دیدن لبخند قشنگت خیلییییییییییییی شاد و خوشحال میشود
خدا خیلییییی مهربان هست خدای من با دیدن بنده هایش قند در دلش آب میشود
میدانی سعیده عزیزم خیلیییی برایت خوشحال شدم
همیشه با عشق تحسینت کردیم و برایت کف میزنم آفرین به تو عزیزم
آفرین به ایمانت
بیبیبیین چی میدانی شاید همین سال آینده کنار استاد باشی و از نتایجت بگویی و غرق باشی در احساس خوب و عشق خداوند
چشم هایت پر از اشک شوق شود و در دلت بگویی خدای عزیزم میدانم که همیشه وعده های تو حق حق هستن و امروز هم برایم ثابت کردی که تو همیشه عالی جواب میدهی مرسی که هستی بوس به کله قشنگت
سعیده جانننننننننن چقدررررر عکس پروفایلت زیباست چقدررر قشنگ هست من این همه زیباییی را با عشق تحسین میکنمممممم عزیزم
سعیده جان هم از خواندن کمنتتتتت خیلیی لذت بردم و هم اینکه از تغییرات خودم
نمیدانی چقدررر ارامش دارم اصلا عجله ندارم میدانی چرا ؟
چون سپردم دست خودش
چون بالایش بی نهایت ایمان دارم که حواسش خیلییی قشنگ و دقیق به من هست
اوایل که کمنت دوستان را میخواندم اگر از نتایج میگفتن خیلیی خوشحال میشدم و از خدا که پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد دوست داشتم جای اون آدم باشم دوست داشتم من نتایج اون آدم را میگرفتم
ولی امروز قشنگ احساس خودم را نگاه داشتم که عالی عالی هست
اصلا چنان احساس ها را نداشتم چون من خدای واقعی و بزرگ خود را درک کردیم لمسش کردم
او بی نهایت هست
او همه جا هست
او برای همه میخواهد
او همیشه نعمت میدهد
او مثل نور آفتاب بالای همه میتابد
او مثل باران روی همه میبارد
او لطف و رحمتش بالای همه جاری هست
بیبیبین خیلیییی برایت خوشحال شدم عزیزم میدانم منم مثل شما و هزاران شاگرد استاد که نتیجه گرفتن میام و از نتایجم مینویسم با عشق مینویسم انشالله
خیلییی خوشحال شاد هستم برای نتایجت
الهی کرورررر کروررررررر شکرت
الهی صد هزار مرتبه شکرت
خدای عزیزم همین لحظه برای همین نور چشم هایم که نور خودت هست سپاسگذارم
خدای من شکرتتتتتتتتت
دوستتتتتت دارم عزیزم
قلب فراوان و رنگی به قلب پاکت
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ «55»
خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین قرار دهد، همان گونه که کسانى پیش از ایشان را جانشین کرد، و قطعاً دینى را که خداوند براى آنان پسندیده است، براى آنان استقرار و اقتدار بخشد و از پى ترسشان امنیّت را جایگزین کند، تا (تنها) مرا بپرستند و چیزى را براى من شریک نگیرند، و هر کس بعد از این، کفر ورزد پس آنان همان فاسقانند.
سوره نور آیه 55
سلام بر سعیده دلبر و شیرین و عزیز
خدا روشکر برای این همه دستاوردی که بدست آوردی لیاقتت بیشتر از اینهاست انشاالله که در زمان مناسبش خلق میکنی
ممنونم ازت که جواب سوالم را دادی
اون هم جدای از پیامت تو یک باکس زیبا خیلی دوست دارم
سوالی که ازت پرسیدم چون خیلی مهمه و استاد تو تمام دوره ها میگن مهمترین چیز ساخت باور به صورت منطقی
جوابی که بهم دادی را بهش فکر کردم و جواب خوبی بهم دادی
چند هفته پیش هدایت شدم خودم به کامنت های خودم و دیدم چقدر خوب روی خودم کار کردم که اصلا باورم نمیشد که فرکانس خوبی داشتم
ولی زمانی که بعد از 16 سال زندگی مشترک وارد یک بیزنس شدم و کمتر از یک ماه خلق ثروت کردم و بعد جار زدم که من به درآمد رسیدم بهم ضربه وارد شد و بعد از طرف همسر که مخالفت شدید داره که من بخوام با جنس مخالف حرف بزنم یا فروش انجام بدم به مشکل برخوردم و ناسزا شنیدم و باعث شد استپ کنم و یا حتی به یک شخص اعتماد کنم هزینه براش بدم و هنوز اون شخص بهم نداده باشه و هر روز دست و پا زدم که نظر همسر را تغییر بدم یا حتی خودش را وارد این بیزنس کنم نشد که نشد و باعث شد از سایت دور بشم از کامنت نوشتن دور شدم از دوره های فوق العاده ای که خریدم دور بشم
ولی تو این چند ماه خواسته هام خیلی واضح تر شد خیلی بزرگتر شدم خیلی آروم تر شدم چون نزدیک دوماه همه چیز را به حالت خودش رها کردم
حالا چی را رها کردم
چون سر کار هم حال خوبی نداشتم به خاطر رفتار همسر و حرفهاش دیدم بهم که کمک نمیکنه بلکه داره ضربه میزنه پس نرفتم
با همسر الان نزدیک دوماه صحبت نمیکنم چون دوسال که از درخواست مهرم میگذره و من بهش اعتماد کردم و تمام مالش را بهش دادم و ایشون با کمال ناباوری کارهایی که نباید را میکرد ( ولی ناگفته نماند که من خودم به خاطر ناآگاهی ندونستن و سادگی باعث اینها شدم)
نزدیک دوماه هیچ صحبتی بین ما زده نمیشه حتی زمانی که بد دهنی میکنه یا میگه برو طلاق بگیر هیچ حرفی نمیزنم یا مثل قبل حتی پیام هم نمیدم چون قبل از عید دست به دامن برادرم ، پدرشون ، خواهر …. ولی به موقع متوجه شدم که وای بر من چقدر از خدا دور شدم و ایشون به هیچ عنوان حرف هیچ کس حتی خودم را باور نمیکرد
به این نتیجه رسیدم که باید یه مدت رها کنم و خیلی خیلی سخت بود ولی انجام دادم طوری بود که وقتی دیدگاهت را میخوندم ادامه نمیدادم حالم بد میشد نجواها میومد تا اینکه
الان به جایی الان رسیدم که آرامم سپاسگزاری با جان و دل انجام میدم داشته هام را میبینم وای دوره کشف قوانین را شروع کردم به صورت آرام نه با عجله و کدهایی که هر روز مینویسم و تیک میخوره و من نزدیکتر میشم به خدا را به خودم بازگو میکنم چقدر رابطه ام با خودم بهتر شده با خدای خودم بهتر شده
چقدر صحبتهای استاد را بیشتر متوجه میشم و درک میکنم و با خودم زمزمه میکنم و فکر میکنم و تو زندگیم میارم
در مورد زندگیم بگم چند روز پیش به خودم گفتم تو تمام تلاشت را کردی و دوسال هم گذشت اگه میخوای ادامه بدی با این همسر پس ادامه بده
دیدم نه به هیچ عنوان و چقدر از استاد تو این مدت شنیدم اگه داری با آدم سمی زندگی میکنی خوب تمام کن ولی اولش گفتم بزار ببینم من که آروم میشم و روخودم کار کنم و حتما ایشون هم تغییر میکنه ولی تصمیم من محکمتر شد براین که باید اقدام کنم و قدم بردارم
تو کتاب 21 قانون مولانا خوندم مهمترین اصل تو زندگی اعتماد که این اعتماد محبت میاره و متاسفانه یه ذره هم تو این ارتباط نیست
و الان دوست به راحتی و آسانی این اتفاق برام بیفته
ولی هیچ عجله ای ندارم و اینقدر فهمیدن قانون رو خودم کار کردن و با خدا بودن لذت بخشه برام که سپردم به خدا
انشاالله خدا در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین دستانش بهم کمک میکنه
عاشقتم سعیده عزیزم هر کجا هستی تنت سالم و در پناه خدا باشی
دیروز خیلی هدایتی تو عقل کل و فایل تصمیمات احساسی به دیدگاه رسیدم و چقدر به من کمک کرد
استاد عزیز تر از جانم و مریم جان عزیزم در پناه الله باشین که بهترین پناهگاه است
سلام خانم شهریاری عزیز. بسیار سپاسگذارم بابت زمانی که صرف میکنید و الهامات قلبیتون رو مینویسید تا چراغی باشه واسه هدایت دیگران، خانم شهریاری خیلی مشتاق هستم و برام مهمه اون بخشی که مربوط به جریان استعفاتون از کار هست رو بخونم ولی متاسفانه نتونستم پیداش کنم، خیلی ممنون میشم ازتون اگه لینکشو بزارید البته اگه توو بخش محصولات هست ممنون میشم در بخش دانلودها قرار بدین
دروود و سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بانوی اسطوره و شما دوستان گل در این سایت عالی
من چندین تجربه دارم و همه رو می نویسم براتون
1. یادمه تو سن 19 سالگی به خاطر مدل تفکرم پام به یکی از بدترین زندان های ایران باز شد و همون جا از خداوند درخواست کردم من رو نجات بده و تصمیم گرفتم که از اون شهر برم و کلا دیگه با اون دوستام نباشم
خوب خداوند من رو نجات داد از هزاران دستش که هیچ کس باورش نمی شد چه جوری این اتفاق افتاد برای وکیل ها هم جای تعجب داشت و باعث شد من مهاجرت کنم از شیراز و برم اصفهان
2. عقد با دختر خالم در اصفهان در همون شب عقد به درگیری کشیده شد و ما از همون شب عقد جدا شدیم
و تصمیم گرفتم از ایران برم
3. مهاجرت به دبی و بعد هم به ترکیه و یونان و باز هم برگشتن به ترکیه
تو ترکیه از ظرف شویی شروع کردم و اتفاق هایی که می افتاد باعث می شد حرکت کنم به سمت کارهای بهتر تا شدم مدیر فنی بزرگ ترین شرکت دوربین مدار بسته و دزدگیر در شهر ارزروم ترکیه
و این رشد کاری همه از تضادها سرچشمه می گرفت
و برای بهتر شدن جوری زبان ترکی یاد گرفتم که مترجم پلیس توی شهرمون شدم پارت تایم ویادگیری زبان ترکی هم از تضاد مورد تمسخر قرار گرفتن شروع شد من تو 6 ماه خیلی زبان ترکیم عالی شد خداروشکر و هنوز خدارو از بابتش سپاسگزارم
تو هر مسیری که بودم خداوند مسیر بعدی رو بهم می گفت از طریق دستانش و انگار قدم به قدم نقشه برام شفاف تر می شد تا کارام ردیف شد و اومدم امریکا
همون ماه اول شروع به کار کردم و جایی که کار می کردم به جورایی می خواستن من بشم تمیز کار خونشون و من که می خواستم ماشین سنگین کار کنم اون کار رو فقط برای شروع انتخاب کرده بودم
خلاصه این رفتارشون باعث شد که محکم بچسبم به کارای گرفتن گواهینامه ماشین سنگین
و به خاطر رفتار صاحب کمپانی هایی که براشون کار می کردم و کمک های استاد چسبیدم برای گرفتن تراکم
این پروسه چندین سال طول کشید اما از زمامی که جدی شدم برای خریدن ماشین تو 6 ماه با تمرکز تونستم بخرمش و باورتون نمی شه تو 6 ماه بعدش با تمرکز بالا دوباره تونستم تریلر بخرم
و الان هم توی مرحله ی بعدی زندگیم هستم که می خوام کلا کسب و کارم رو آنلاین کنم بازمبه خاطر تضادهایی که بهشون برخوردم ومطمئن هستم می تونم این کار رو هم انجام بدم با کنترل ذهنم و تمرکز رو کارم
استاد عباسمنش عزیز از شما سپاسگزارم فراوان ، شما خیلی به من لطف کردین
سپاسگزارم مریم بانو
سپاسگزارم دوستان
سلام و درود به شما جناب شیرازی محترم
چقدر خلاصه و مختصر و مفید از تضادها و میوه ها و ثمراتی که در دل این تضادها بود به زیبایی تمام توضیح دادین و جالب تر این که به جای گله و شکایت کردن و دیگران یا خداوند را مقصر دانستن به فکر راه حل بودید و خداوند هم مرحله به مرحله شما را هدایت کرد و این تنها ایمان و توکل شما به خداوند هست.
مهاجرت هایی که به کشورهای مختلف داشتید هر کدام به تنهایی جسارت زیادی میطلبه و شما به تنهایی به چندین کشور مختلف مهاجرت کردید و از صفر شروع کردید و بعد هم به ترتیب صعود و صعود.
واقعا تحسینتون میکنم و لذت بردم از این همه مسیر توحیدی که طی کردید، الهی که هر آنچه خواسته در دل دارید خداوند شما را به راحتی و عزتمندانه به سرانجام مقصود برساند.
سلام علی آقا
در مورد مهاجرت هایی که گفتین خیلی این باور رو در من قوی تر کرد که مهاجرت صرفاً یک چیز فانتزی نمی تونه باشه
مهاجرت چیزیه که میتونه در عمل انجام بشه، بدون هیچ پیش فرض های ذهنی ای
بدون هیچ حساب و کتاب کردن های پوچی
بدون هیچ فکر کردن های الکی
بدون هیچ ترس های کاذبی
شما خیلی خوب تونستین از تضاد هایی که براتون پیش میومد به نفع خودتون استفاده کنید و نذاشتین هیچ آرزویی براتون دور از دسترس باشه ، این نشون میده چقدر خوب و متعهدانه در جهت تغییر خودتون و زندگیتون قدم برداشتین و خداوند درهارو یکی یکی براتون باز کرد
علی آقا ازت ممنونم که این تجربه های با ارزشت رو برای ما در میون میذاری
عاشقتم مرد
سلام علی آقا
واقعا آفرین به شما
برای تمرکز ،برای تکاملی که رعایت شد ،و اینکه اینقدر عالی روی خودتون کار کردید
یه تشکر هم میکنم برای ورزش عالی که داخل دوره قانون سلامتی گذاشتید
هر وقت با فایل ها ورزش میکنم خدا را شکر میکنم و سپاسگزاری میکنم از شما و استاد عزیزم برای تهیه این دوره ی فوق العاده
امیدوارم هر جا هستید موفق و سلامت باشید.
بنام خدای مهربانم
استاد عاشقتم ،شما نمیدونید که دارین چیکار میکنید
شما کور و بینا میکنید شما مرده رو با حرفهاتون زنده میکنید
امروز صبح با دیدن پیام شما ،هر کاری که میخواستم انجام بدم و ول کردم رفتم حدود 4 ساعت تو جنگل راه رفتم و در مورد سوالات جلسه دوم حل مسائل فکر کردم و با صدای بلند با خودم حرف زدم از خدا پرسیدم ،منی که دیشب گیج بودم
اما با دیدن پیام شما نگاهم به موضوع تغییر کرد و اینقدر سوالات خوب پرسیدم و کلا موضوع برام باز شد که باید الان چیکار کنم ، متوجه شدم اصلا کویر من چی هست ،الهی که خیر ببینید که دلسوزانه هدایتمون میکنید ، الهی قربونت بشم مریم جونم که این دوره بینظیر و طراحی کردی و این سوالات هوشمندانه رو طراحی کردی ،نمیدونید چقدر موضوعات برام واضح شد
وقتی طلاق گرفتم با یه دختر یک ساله و بدون هیچ حمایتگری شروع کردم به پیدا کردن راههایی برای رسیدن به ارزوهام و چقدر طی این 10 سال تجربه کسب کردم چقدر بزرگتر شدم مخصوصا این 4 سال اخیر که اصلا ربطی به گذشته نداره ،خداروشکر
وقتی 19 ساله بودم چون روح سرکشی داشتم و آزادی برام اولویت بود مدام با برادرم بحث میکردیم و رفتار متعصبانه اش باعث شد من مستقل بشم و زندگی که دوست داشتم و برای خودم بسازم
وقتی نگاه میکنم به زندگی ام هر جایی که پیشرفت کردم و تجربه های عالی داشتم قبلش به یک تضاد برخوردم که برای خیلی ها غیرقابل تحمل بوده
وقتی اومدم اروپا رفتم المان و خیلی زود خونه گرفتم وسایل خریدم اما یهو یه نامه اومد که شما چون با ویزا هلند اومدی باید بری هلند زندگی کنی و یادمه به مدت یک ماه شب تا صبح تو بالکن خونه گریه میکردم و میگفتم خدایا نمیدونم چیکار کنم
چون خونه گرفته بودم بچه ام مهدکودک میرفت طی چند ماه زبانم و خوب کرده بودم (دلبستگی )
واسه همین از خدا همش کمک میخواستم و یک شب ساعت 3:30 6تا پلیس ریخت تو خونه و من و دخترم و با ماشین پلیس آوردن هلند حتی اجازه ندادن دست به وسیله ایی بزنیم ومن شوکه شده بودم اما بعد از یک هفته یهو قلبم آروم شد و خدا بهم گفت میگه از من کمک نخواستی آروم باش اینجا برات بهتره و الان که 5 سال اینجام هر روزش بیشتر متوجه شدم هلند برام بهتر بوده
و همین تجربه های زندگی که ایمان آدم و الخیر ما فی الوقع میسازه و محکمتر میکنه
تو هلند تو یه کمپ بودیم که همه از این کمپ به عنوان وحشتناکترین کمپ یاد میکنن و اونجا ی کمپ خیلی بزرگ و خارج شهر بود (کمپ بودل) غذا یخزده روزی یک وعده ،3تا دستشوی و حمام برای حدودا 40 نفر و اجازه آشپزی هم نداشتم ،بچه ها هم مدرسه و مهد نداشتن ،در واقع یک اردوگاه سرباز ها بود در جنگ جهانی
خب من چون ذاتا روحیه شادی دارم به محض ورود و تحویل اتاقم ،اتاق کردم دسته گل و ملافه نو کشیدم عود روشن کردم و احساسم و خوب نگه داشتم و رفتم تو حیاط قدم زدم دیدم وای چقدر زیباست ،پاییز بود و همه جا برگ های زرد و قرمز آدم و دیونه میکرد و کلی عکس انداختم
شب از پنجره اتاقم به نور چراغ پشت پنجره نگاه کردم ،بارون می اومد قشنگ یادمه و با خدا حرف زدم ازش خواستم کمکم کنه
چند روز بعدشم اسپیکر و اوردم تو راهرو و موزیک با صدای بلند گذاشتم و شروع کردم با بچه ها رقصیدن ، و این شد عادت عصرها همه صندلی به دست می اومدن تو سالن و منتظر موزیک بودن و یک جو شاد راه انداختم طوری که از ساختمانهای دیگه ام عصرها میومدن ساختمون ما ، فیلم هاش هست ،یادش بخیر
من فقط با تغییر نگاهم به شرایط هم خودم از اون 5ماه لذت بردم همه روحیه بقیه رو شاد کردم
طوری که همه موقع ترنسفر شدن گریه میکردن و میگفتن دلمون برای اینجا تنگ میشه
چون با تضاد نبود مدرسه روبرو شدیم رفتم با مسئولین صحبت کردم و بعد از یک ماه رفت و آمد و نوشتن درخواست برای بچه ها مدرسه و ردیف کردن ،براشون اتوبوس گرفتن که بردن شهر مدرسه
ی گاز برقی یک نفره گرفتم و یواشکی تو اتاق غذا میپختم
خلاصه که همیشه یه راهی پیدا میکردم که بهم خوش بگذره
سر دخترم شپش زد بخاطر بازی با بچه ها گرفته بود ،
منم پروژه داشتم سه هفته و باید به موهاش مواد میزدم و شب تا صبح مواد باید رو سرش میموند
و این پروژه رو به یک فان برای خندیدن تبدیل کردم
تو خیلی شرایط به ظاهر افتضاح حالم خوب بود
نه پولی بود نه امکاناتی بود اما حالم به شدت خوب بود و شاد بودم
و همش فکر میکنم مربوط میشه به اینکه همیشه از خدا کمک میخواستم و میگفتم من نمیدونم خدایا خودت کمکم کن ، البته اگه قانون و میدونستم فکر کنم با تضاد های کمتری روبرو میشدم اما اخه اگه اون تضادها نبود که من اینقدر قوی تر نمیشدم اینهمه تجربه بدست نمی اوردم
فکر کنید طلاق نگرفته بودم و یه زندگی معمولی و روتین داشتم ، خونه ، ماشین ،شوهر ،بچه ،کارت پولی
بخدا الان که فکرش و میکنم اصلا برام هیجان انگیز نبود
اصلا حاضر نیستم تجربه هایی که طی این 10 سال داشتم و با هیچی عوض کنم ، با تمام بالا و پایینش فوق العاده بود
اتفاقا الان که زندگی ام به حالت نرمال رسیده برام کسل کننده اس واسه همین دوسش ندارم
اما به شدت سپاسگزار داشته هام هستم
همونطور که خداوند در قرآن به محمد گفته هر وقت از کاری فارق شدی خودت و به چالش بکش و بهتر فهم میکنم
چون فقط در حرکت و پویا بودنه که آدم احساس زنده بودن میکنه
وگرنه اینکه ی درآمدی داشته باشی و یه خونه و مسافرت هم بری حالا مثلا اروپا هم زندگی کنی باعث ارضا روح نمیشه
الان به این فهم رسیدم باید بیشتر سپاسگزار باشم برای اینکه آرزو و خواسته دارم چون هر روز میخوام یه راهی پیدا کنم برای رسیدن بهشون
چقدر خوشبختم که دارم قوانین و یاد میگیرم ، خودم و بهتر میشناسم و از توانایی های شخصیتم در گسترش جهان استفاده میکنم
ایلان ماسک هم تا زمانی که داره ی کاری و انجام میده لذت میبره وقتی انجام بشه دیگه لذت نیست
و سریع میره سراغ پروژه بعدی
استاد عباسمنش تا وقتی که انگیزه داره لذت میبره وقتی داره زبان انگلیسی و یاد میگیره وقتی نحوه عملکرد بدن مورد تحقیق قرار میده براش لذت داره
جالبه که به محض رسیدن به یک خواسته ایی سریع فراموش میشه و میشه روتین زندگی
یادمه سال اول که هیچی از هلندی نمیفهمیدم خیلی برام جذاب بود زبانشون اما الان خیلی عادی
البته من آدم کنجکاو. تنوع طلبی ام واسه همین خیلی زود چیزهای تکراری برام کسل کننده میشه و دنبال ی چیز هیجان انگیز ام منتهی تو در و دیوار بودم که به لطف دوره های بینظیر استاد جان در مسیر صراط المستقیم دارم این حجم از انرژی و هدایت میکنم
به امید الله مهربان موفق میشم
استاد جونم عاشقتم
مریم جونم عاشقتم
سلام سارا جانم
من چقدر طرفدار شما و دلنوشته هاتون هستم و شرایطتون را خوب درک میکنم چون جدایی و مسائل بعد از جدایی رو تجربه کردم و واقعا به شما تبریک میگم و تحسینتون میکنم که چقدر روح بزرگی دارید.
مهاجرت کردن به کشور دیگه اونهم با وجود یک فرزند به ایمانی از جنس ابراهیم نیاز داره و اعتماد به نفسی به شدت بالا و ایمان و توکل و تسلیم بودن در برابر پروردگار و شما یک پکیج کامل از تمام فاکتورهای قانون هستید.
این که در اون شرایط سخت زندگی در کمپ واقعا کنترل ذهن قوی لازم داره و تازه اون شرایط رو تبدیل کنید به احساس شادی و لذت و این یعنی ته ایمان و در این مدت کوتاه که وارد سایت شدید نشاندهنده آمادگی شما برای دریافت نعمات پروردگار هست؛بهتون با تمام وجودم تبریک میگم و میدونم که با سرعت پله های ترقی رو طی خواهید کرد.
من همیشه از خواندن دیدگاه های شما بی نهایت لذت میبرم و از درون تحسینتون میکنم.
براتون آرزو میکنم هم چنان در مسیر توحید باشید و در کنار فرزند نازنیتون بهترین ها سهم دلتون باشه.
بنام خدایی که در هر تپش قلبم احساسش میکنم
سلام به روی ماهت لیلا جونم
خیلی سپاسگزارم از کامنت پر از مهرت
چقدر خوشبختم که دوستهای بینظیری مثل شما رو دارم
چقدر این سایت روحانی و بینظیره
این سایت یک روزی خواسته و آرزو استاد بوده و الان وجود داره
من هر بار میام و کامنت ها رو میخونم وقتی بچه ها از ایمانشون حرف میزنن وقتی میبنم چقدر تغییر کردن وقتی سپاسگزاری ها رو میبینم قلبم باز میشه و استاد و تحسین میکنم که با عشق این سایت و راه انداخت و با ایمان ادامه داد و نتیجه اش تربیت شاگردهایی که فقط روی خدا حساب میکنن .
اخه مگه میشه طی چند ساعت این همه کامنت بینظیر روی یک فایل بیاد کامنت هایی که هر کدومش ارزش هزاران کتاب و داره
بخدا که استاد قلبش به اندازه جهانِ
لیلا جونم قربون شکل ماهت بشم ممنونم که برام نوشتی و با خوندن کامنت دوباره اشکم دراوردی تا با قلبی باز سپاسگزار باشم
بنام خداوند مهربان
سلام به لیلای عزیزم
به شما تبریک میگم بابت این شجاعت و روحیه ی عالی آفرین
واقعا الان داشتم زندگی خودم را مقایسه میکردم در مقابل شما صفر صفر
آفرین واقعا منم
همیشه به دنبال چالشم و از اینکه یه جا بشینم اصلا خوشم نمیاد
الان مغازه دارم و دوست دارم در کنارش به چرخ داشته باشم و چرخکار بگیرم و کارگاه بزنم و به پیشرفت جهان کمک کنم
ولی دوستام میگه بسه بابا مگه کوزت ی چقد کار ولش کن
ولی من باید به چالش بندازم خودمو باید همیشه در تکاپو و تلاش باشم
لیلا جان شما را از ته دل تحسین میکنم و برای شما بهترینها را از خداوند خواهانم
بابت کامنت و حرفهای توحیدی و قشنگتون متشکرم
سلام زینب عزیزم
ممنونم از این که توتنستم به شما انگیزه بدم،اصلا به حرف هیچ کس گوش نکنید و فقط خودتون رو به خداوند بسپارید و نشانه و هدایت های خداوند را درک کنید و به آنها عمل کنید.
مطمئن باشید که هدایت خداوند هم حس خوبی به شما میده و شما را از همان مرحله ایی که هستید یک گام کوجیک تر به جلو میبره واصلا نیازی به کارهای دور از دسترستون نیست.
و این رو هم باید بدونیم که زندگی همیشه پر از تضاد و مسئله هست که با قرار گرفتن در مسیر توحید و اجرای قوانین خداوند و صبر و البته استفاده از محصولات استاد تمام اون تضادها به راحتی حل خواهد شد
امیدوارم هم خودم و هم شما دوست عزیزم در مدار دریافت محصولات بی نظیر استاد عزیزم قرار بگیریم و بتونیم کسب و کار شخصی خودمون را داشته باشیم و خلق ارزش کنیم و به خلق خدمت کنیم.
براتون آرزوی هر روز توحیدی تر شدن و توحیدی ماندن را دارم و الهی که تمام خواسته هاتون محقق بشن عزیز دلم
بنام نامی یزدان
سرکار خانوم مرادی همت عزیز خواهر بزرگوارم
به به واقعا به به بخدا به تضاد هایی که دوستانم تو این سایت بهش برخورد کردن و ازش رد شدن نگاه که میکنم میبینم تضاد زندگی من مثه کاهی در برابر کوه از ته قلبم تحسینتون کردم مادر نمونه خانوم قوی درود به روح بزرگ و جنگجوی شما به دختر خانومتون حسودیم شد که یه همچین الگوی قوی رو توی زندگیش جلوی چشماش داره ،من همیشه توی ذهنم از مادرم انتقاد میکردم چون خیلی محتاط خیلی از فشار قرار گرفتن میترسه و همین باعث شد خیلی از لذت ها رو از خودش بگیره و خیلی تز حسرت ها تو دلش بمونه با اینکه با مادرم فقط 19 سال اختلاف سنی دارم ولی اصلن فرسنگ ها از لحاظ متافیزیکی دوریم از هم ولی با دیدن کامنت شما به این درک رسیدم که مادر من اندازش همین بوده و تمامش رو برای من گذاشته مثل شما که تمام خودت رو گذاشتی حالا با این تفاوت که شما نترسیدی و ظرفتو بزرگ تر کردی
امیدوارم خداوند تمام مادران سرزمین من رو در پناه خودش محفوظ بداره و همینجا دوس دارم به مادر خودمم بگم که عاشقتم و درک میکنم که تمامت رو برای من گذاشتی و باعث شدی من خودم تلاش کنم روح خودم و اندازه خودم رو بزرگتر کنم
الهی شکر بابت این کامنت این سایت و این دوستان جان الهی شکر واقعا
بنام خدای مهربونم
سلام به روی ماهت پوریا جان
سپاسگزارم از کامنت پر از مهر و انرژیت
راستش من چون مامانم خیلی خانوم آروم و مظلومی بود و از رفتارش ناراحت بودم همیشه چون نمیتونست از حق خودش حتی دفاع کنه و همیشه بخاطر باورهای اشتباهش مورد ظلم همه قرار میگرفت این خواسته در من شکل گرفت که باید جسور باشم باید زندگی و تجربه کنم باید شاد باشم
دقیقا همون بحث تضادِ که باعث میشه خواسته ها در ما شکل بگیره
هر آدمی نتیجه باورهای خودش و زندگی میکنه ،انسانهایی که در مسیر زندگی ما قرار میگیرن به عنوان مادر پدر فرزند همسر خواهر یا برادر
به طور موقتی هستن
جالبه که دختر من به شدت خجالتی و شخصیت جدی داره
اصلا شبیه من نیست
قبل از آشنایی با قانون نسبت بهش احساس گناه داشتم که چون بدون پدر بوده بچه خجالتی و خودم و مقصر میدونستم اما الان میدونم که خودش انتخاب کرده در این شرایط به این دنیا بیاد و اگه خودش بخواد از خدا کمک بخواد ،به صراط المستقیم هدایت میشه
و خداروشکر اصلا نه بهش احساس وابستگی دارم نه دیگه نگران آینده اش هستم نه خودم و مقصر میدونم
پوریا جان تا میتونی با موفقیتت و خوب زندگی کردنت ،مادرت و خوشحال کن همین
در پناه خدای مهربون سعادتمند باشی
سلام
چقدر خوب بود این کامنت شما
من هم با مادرم 20 سال تفاوت سنی داریم ولی انگار یکیمون از مریخ اومده یکیمون از زمین…ولی اینکه گفتید اندازه ش همون بوده و همشو برای من گذاشته رو واقعا منم چند روزه بهش دارم فکر میکنم و میگم خب دیگه بیشتر از این نباید انتظار داشته باشم ازش که کارهایی که از نظر من عجیب غریبه رو انجام نده
ولی این جمله شما رو سیو کردم تا هر موقع از کارهاش سورپرایز شدم بیام بخونم
ممنون ازین آگاهی که بمن دادید
به نام خداوند زیبایی ها
سلام عرض می کنم خدمت استاد عزیزم خانم شایسته مهربان و شما سارا خانم عزیز
سپاسگزارم به خاطر دیدگاه ارزشمندی که نوشتی
من با این دیدگاه اشک ریختم
حال دلم خوب شد و این حجم از نگاه مثبت و حال خوب شما رو تحسین کردم
یاد زندگی خودم و اونجاهایی که شجاعت به خرج دادم و تو دل ترس هام رفتم افتادم
یاد اون جاهایی که توانستم در دل مسائل حال خودم رو خوب نگه دارم و بگم الخیر فی ما وقع
و بعد خیری که در اون اتفاق به ظاهر خیلی بد بوده رو پیدا کردم
سپاسگزارم از خداوند مهربان به خاطر بودن در این دانشگاه موفقیت
بودن در این جمع صمیمی که واقعاً بودن در کنارشون و خواندن دل نوشته هاشون بی نهایت حال دلم رو خوب می کنه طوری که می توانم بگم اگه الان مسافرت اروپا هم بودم شاید اینقدر حس و حال پاک و عشقی که الان دارم در وجودم تجربه می کنم رو تجربه نمی کردم
خانم مرادی ، من خیلی از دیدگاه های شما درس های ارزشمندی یاد می گیرم
امیدوارم هر جایی هستید حال دلتون عالیه عالی باشه
و در پناه امنِ الله مهربانی ها باشید
بنام خدای مهربونم
سلام به روی ماهت محمدحسین عزیز
سپاسگزارم بابت کامنت پر از محبتت
چقدر خوشحالم که با خوندن کامنتم به احساس خوب رسیدی
خداروشکر
شما داری به اصل عمل میکنی پس لاجرم اتفاقات خوب هم تجربه میکنی
خداروشکر برای وجودتون
سلام بانوی زیبا
سپاسگذارم بازم عالی من از خواندن کامنت دوستان تک تک انیدر لذت میبرم به اندازه کل سربازان جهانی 1
تشکر
سپاسگذارم بابت مکتوب کردن کامنت هایت.
سپاسگذارم
استاد عباسمنش تا وقتی که انگیزه داره لذت میبره وقتی داره زبان انگلیسی و یاد میگیره وقتی نحوه عملکرد بدن مورد تحقیق قرار میده براش لذت داره
جالبه که به محض رسیدن به یک خواسته ایی سریع فراموش میشه و میشه روتین زندگی
یادمه سال اول که هیچی از هلندی نمیفهمیدم خیلی برام جذاب بود زبانشون اما الان خیلی عادی
البته من آدم کنجکاو. تنوع طلبی ام واسه همین خیلی زود چیزهای تکراری برام کسل کننده میشه و دنبال ی چیز هیجان انگیز ام منتهی تو در و دیوار بودم که به لطف دوره های بینظیر استاد جان در مسیر صراط المستقیم دارم این حجم از انرژی و هدایت میکنم
به امید الله مهربان موفق میشم
سپاسگذارم
سارای عزیز سلام
هیجان ، شوروشوق ، انرژی و خواستن ، و تغییر ، و شادی و احساس خوب در کامنت فوق العاده شما موج میزنه
و بمن هم انرژی ، شادی و خوشحالی و احساس خوب میده و ایمان و باور منو قویتر و محکمتر میکنه
روحیه خواستن و آزادی طلبانه شما و این همه شوق و ذوق برای داشتن آزادی و شادی و احساس خوبتون رو از صمیم قلبم تحسین میکنم و تبریک میگم که پر قدرت و شاد و محکم قدم برمیداری و به خوبی و راحتی و آسانی به خواستهاتون میرسید و همیشه پویا هستید و با قدرت یه این مسیر زیبا ادامه میدین و همیشه بدنبال بهترینها هستین .
سپاسگزارم که این کامنت فوق العاده رو نوشتین و باعضق برای ما به اشتراک گذاشتین و برای من پر از درس و آگاهی و انرژی بود
براتون آرزوی شادی و لذت و خوشحالی و احساس خوب در تمام لحضه های زندگی دارم
منتظر موفقیتهای بهتر و بیشتر شما دوست خوبم هستم
درپناه الله یکتا
سلام
واقعا چقد لذت بردم از کامنت زیباتون
واقعا زندگی پر از چالشی داشتید
تبریک میگم به خاطر داشتن روحیه ی شاد و پر انرژی
منم عاشق آهنگهای شاد و رقصیدن هستم وقتی داشتم کامنت میخوندم کیف کردم گفتم بابا تو دیگه کی هستی
سپاسگزارم
بنام خدایی که ما رو از درون مادرمون بیرون آورد و به ما گوش و چشم و قلب داد تا شاید سپاسگزار باشیم
وای وای چقدر عشق و حال خوب تو کامنتهاتون نثارم کردین
عاشقتونم
خدایا شکرت که دوستهای بینظیر و فوق العاده ایی دارم
خدایا سپاسگزارم که از دل تاریکی به سمت نور هدایتم کردی
بخدا که همه مون خیلی خوشبختیم که اینجا حضور داریم
خدایا به عظمت و بزرگیت حمایتمون کن تا قدر این سایت بینظیر و فهم کنیم و به آگاهی های بینظیرش عمل کنیم
این سایت این همه حال خوب روزی خواسته استاد بوده و الان وجود داره
ما هم باید از تضادها انگیزه بگیریم برای خلق خواسته هامون و عشق و ثروت و در جهان گسترش بدیم
با تمام وجودم از همه تون سپاسگزارم که عشقتون و با تک تک کلماتتون بهم منتقل کردین
خدایا شکرت
سلام به سارای عزیز و همه دوستان همفرکانسی. سارا جان واقعا بهت تبریک میگم. چقدر خوب تونستی با اون شرایط زندگی در کمپ کنار بیای. در صورتیکه خودت میگی اون موقع با استاد و قوانین آشنا نبودی ولی چقدر خوب تونستی خودتو شاد نگه داری و از همون امکانات خیلی کم هم استفاده کردی و لذت بردی واقعا بهت تبریک میگم دوست عزیز
منم میخوام اینجا یه مقدار از زندگی خودم بگم. من و همسرم از سال 93 با استاد آشنا شدیم و همسرم تصمیم گرفت همون سال یک شرکت تاسیس کنه و منم کاملا باهاش موافق بودم یک آپارتمان تو کرج داشتیم اون رو فروختیم برا تاسیس شرکت خیلی انگیزه داشتیم ولی قانون رو درست درک نکرده بودیم و باورهای اشتباه زیادی در مورد ثروت داشتیم. همسرم بعد یک سال که متوجه شد از اون شرکت درآمدی کسب نمیکنه دوباره رفت و کارمند شد البته شرکتش رو هم حفظ کرد الان بعد گذشت تقریبا 9 سال( البته یه مدتی اصلا دیگه به سایت عباسمنش نمیومدیم و مطلبی از این سایت نخوندیم و از مدار بقیه دوستان و استاد خارج شده بودیم) ما تازه داریم خیلی بهتر قوانین رو درک میکنیم. همسرم دوره کشف قوانین زندگی رو گرفت و گوش کرد و کلی فایل ضبط کرد و الان هم داریم 12 قدم رو کار میکنیم. و من تازه دارم قوانین رو درک میکنم. اگه ما هم اون زندگی معمولی کارمندی رو داشتیم الان حتما یه خونه تو تهران و یک ماشین خیلی عالی داشتیم ولی خداییش من اون زندگی رو دوست نداشتم و ندارم. این آزمون و خطاهایی که تو این چندسال داشتیم و تضادهایی که بهش برخوردیم خیلی برامجالب بوده و هست و مطمئن هستم همه خواستههامون محقق میشه. داشتن ثروت، مهاجرت و هرچه که الان به ظاهر نداریم
سلام ب سارای نازنیم
چقدر عکس پروفایلت ب ادم انرزی زیاد میده
با اعتماد بنفس بالا
زیبا
ارام
مطمن
تحسینت میکنم سارا جان بابت این همه کنترل دهنت
تحسینت میکنم ک در شرایطی ب طاهر ناجالب شاد بودی و شادی رو گسترش دادی
تحسینت میکنم تنها با فرشته کوچولوت رفتی هلند
تحسینت میکنم ک انقدررررر عااالی پادگان رو کردی دیسکو شادی و زیبایی
تحسینت میکنم ک هر بار هدایت خاستی و اجازه دادی ببرتت
تحسینت میکنم ک ب هدایتها گوش دادی
تحسینت میکنم ک رشد کردی و بزرگ شدی
تحسینت میکنم این همه شاد بودن و پر انرزی بودنت رو
تحسینت میکنم توجه ب نکات مثبت و زیبا تو اون پادگان رو
از این راه دور برات کلیییییی جیییععع و دست و هووورررااااااا میکشم و بهت افتخار میکنم.
مطمنم روزهای عاااااالی در انتطارته
و حتما بیا برامون بیشتر بنویس
تا ماهم لدت ببریم
هم تحسینت کنیم
هم ایمانمون بیشتر بشه
روزهات پرازشادی و لحطه هات پراز ارامش باشه سارای زیبا
به نام الله هدایتگرم
سلام به سارای مهربان و پرانرژی
الان در این لحظه که دارم برای شما می نویسم در یک تضاد بزرگ در زندگیم هستم اما خداوند هدایتم کرد که بیام اینجا و بخونم و ذهنم رو سوق بدم به اموزه ها و تجربه های مثبتی که همیشه از این سایت و استادان عزیزم و دوستان آگاهم بدست میارم
بسیار بسیار شما رو تحسین میکنم
چقدر عالیه که اولا شما مهاجرت کردید و پا روی نقطه امن و تکراری زندگیتون گذاشتید و چقدر عالی تر که این همه روحیه عالی و مثبتی دارید و نه تنها سعی میکنید کانون توجه خودتون رو آگاهانه تغییر بدید بسمت شادی و آرامش و حس خوب بلکه برای دیگران هم این احساسات مثبت رو به همراه میارید و قطعا فرکانس این همه حال خوب، به شما و زندگیتون بر میگرده
بهتون هزاران بار تبریک میگم که این همه انسان مثبتی هستید و نتایج مثبتی گرفتید و قطعا زندگی همه ما میتونه خیلی زیباتر و خاطرانگیزتر باشه وقتی خودمون و درونمون رو زیباتر بسازیم
موفق و سربلند و شاد و سالم در آغوش الله یکتا باشیم
روز 155 ام روز شمار
سلام خدمت شما سارای عزیز
این برای بار دومه،که در زمانمناسب به کامنت و اگاهی هایی ک منبع خیروبرکت از طریق شما برام فرستاده،هدایت میشم
روز قبل،یعنی روز 154
،نوشتم که خدایا باهام حرف بزن
نجواها زیادن
من دارم ترسو پذیرا میشم
بهم قوت قلب بده
همه از نشدن ها میگن
کامنتو ارسال کردم و اومدم وارد روز 155 شدم
زدم کامنتایی ک امتیاز بالان
همینجور ک میخوندم،رسیدم کامنت پر از برکته شما و دوباره کلمه هلند
اصلا حالو احوالم عوض شد
عرض 5 دقیقه
کامنتی با این از حد توحید
انققققد واضحو صریح
خیلی بهتون افتخار میکنم و ازتون ممنونم
سلام به خانوم مرادی عزیز
خوندن کامنتتون چقدر لذت بخش بود برام و چقدر ایمان توی وجودم زنده کرد
داشتم خودمو جای شما تجسم میکردم چقدر تحسینتون کردم
چقدر شما منو یاد مادر حضرت موسی انداختین هنگام به آب انداختن فرزندش
اون موقع که به تضد خوردین و پلیس شما رو به اجبار از آلمان به هلند فرستاد با وجود اینکه قانون نمیدونستید و ظاهر قضیه بد بود ولی اخرش خیر شد براتون و خط هدایت خداوند به وضوح الان مشهود شد براتون
خوندن این کامنت شما و مسیر هدایتی شما قوت قلب بهم داد که مسیر خودمو با قدرت بیشتری ادامه بدم و بیشتر تسلیم رب باشم و دستشو باز بزارم برای هدایتم
استاد از شما بی نهایت سپاسگذارم برای ایجاد همچین فضای رویای که سراسر عشق و توحید توش موج میزنه..
سلام و درود به استاد عزیزم و مریم جانم
چقدر این فایل به موقع بود و چقدر من رو به یاد مسیری انداخت که طی این دو سال طی کردم
نوع نگاه متفاوت من به مسائل بود که من رو از خانواده و از شهرم جدا کرد
از 18 سالگی چیزی در قلبم بود که باعث شده بود به بعضی حرفها و نگرش های خانواده ،مذهب و شهرم شک کنم
اما به دلیل ترسها هیچ وقت جراتی برای ابراز نظراتم نداشتم با وجود پدر ثروتمندم با مردی ازدواج کردم که از نظر مالی و از هر نظر دیگه در شرایط مشابهی نبودیم
و بعد از ده سال زندگی مشترک و وجود دو فرزند تصمیم به مهاجرت گرفتم
مهاجرتم به دلیل نداشتن کوچکترین درکی از قانون به شدت سخت و طاقت فرسا بود و مثل مثالی که توی فایل زدید من رو به مرض جنون و توهم و کابوسهای شبانه رسونده بود
از طرفی دوری از خانواده و نداشتن دسترسی به فرزندانم به شدت من رو تحت فشار قرار داده بود
قشنگ یادمه ؛ 12 فروردین سال گذشته زمانی که تنهایی و غریبی و فشارها برام به اوج رسیده بود ، با هدف از بین بردن خودم جلوی پنجره ی خونه ای که توش زندگی میکردم ایستادم و چشمهامو بستم
تصمیمم خیلی جدی بود … و اونجا جلوی پنجره فقط یک چیز بهم الهام شد
اونجا خدا به من گفت که اگر میخوای خودت رو بندازی پایین من خودم هلت میدم ….
یک لحظه از جلوی پنجره اومدم عقب و یاد حرف استاد افتادم که مدام میگفتن (کل نمد هوالا و هوالاه )
و ساعتها و ساعتها و روزها و روزها دارم به اون الهام فکر میکنم که اگر بخوای موفق بشی من کمکت میکنم
و اگر بخوای تمومش کنی ،من خودم هلت میدم …
از همون روز تعهدی جدی به خودم دادم که فقط و فقط پیشرفت کنم
و فقط و فقط بهتر بشم
و حالا بعد از حدود یک سال من الان در شرایطی هستم که درآمد دیروزم (یعنی یک روز کاریم )چهار میلیون به حسابم واریز شده
منی که تا دو سال پیش شوهرم به واسطه مسافر کشی در یک ماه نهایتا سه میلیون درآمد داشت
الان درآمد یک روز خودم بیشتر از درآمد یک ماه زندگی چند سال پیشم رسیده
الان در حال چیدن فندانسیون بیزینس جدیدی هستم که چند شب پیش بهم الهام شده بود
به دلایلی الان فرزندانم رو ندارم و در کنار خانواده ام نیستم ، تا چند وقت پیش احساس میکردم بزرگترین ظلم به من شده
اما همین تضاد به قدری داره من و قوی میکنه که الان احساس میکنم واقعا نامحدود هستم و میتونم همه چیز رو خلق کنم
منی که قبل اجازه نداشتم کلاس رانندگی برم الان در فکر خرید پورشه و لندکروز هستم
صادقانه میگم که یه جاهایی کنترل احساسم خیلی سخت بود خیلی خیلی …
اما خداوند مهربان عجیب هدایتم کرد
عجیب دستم رو گرفت
و عجیب حمایتم کرد و میکنه
این تضا و این نوع تغییر نگاهی که طی این یک سال گذشته در خودم ایجاد کردم من رو به این حد از خوشبختی داره هدایت میکنه که همه چیز رو حل شدنی میبینم
در صورتی که قبلا زندگی رو سخت و ناجالب میدونستم
کل جهان بینی که داشتم این بود که ازدواج کنم ، بچه بیارم و اونها رو بررگ کنم و بعد در حسرت و اندوه ادامه بدم تا لحظه مرگ
اما الان رویاهای بزرگی دارم
بیزینسی که الان دارم رو دارم با قدمهای تکاملی به لطف خدای مهربان بزرگتر میکنم
مهارتهام رو افزایش دادم
آموزشهای مورد نیازم رو میبینم
تمرین میکنم
باورسازی میکنم و هر آنچه بهم الهام میشه رو عمل میکنم
اگر اون شرایط نبود ، قطعا من این بهشت رو تجربه نمیکردم
این خواسته ها رو از جهان طلب نمیکردم
الان حدودا هشت هزار شاگرد آنلاین دارم
در بهترین شرایط و با زمان کمی در حال آموزش دادن به اونها هستم
ولی این اتفاقاتی که برام افتاده باعث شده خیلی خیلی بیشتر از جهان طلب کنم
برنامه ریزی که دارم اینه که جهان رو بگردم
با آدمهای بیشتری آشنا بشم
و برای رسالتی که بهم الهام شده قدمهامو مثل یک کودک نوپا بردارم
اگر هدایت و لطف و فضل خدای مهربانم نبود …. من هیچ وقت به این مسیر رویایی هدایت نمیشدم
من در لیست آرزوهام ملاقات با استاد قشنگم رو نوشتم
در طی روز از خودم میپرسم آهای محیا خانم …. آیا این کاری که داری این لحظه انجام میدی در جهت رسیدن به آرزوت هست ؟؟؟
آیا داری به اصل میپردازی یا تو حاشیه ای؟؟
و به خودم میگم که اگر میخوای استاد رو ببینی باید نتایج بزرگ بگیری
پس روی خودت کار کن
عمل کن
رو ترسهات پا بذار
تکاملت رو رعایت کن
تا جهان راه رو برای رسیدن به خواسته ات باز کنه
استاد قشنگم ؛ مریم عزیزم ؛ خیلی ممنونم که کمکم کردی
خیلی ممنونم که انقدر قشنگ همه چیز و بهمون یاد میدی
خیلی ممنونم فرشته ی بی بال
آمریکا میبینمت
سلام و درود
الهی صد هزار مرتبه شکر
الهی صد هزار مرتبه شکر
چقدر چقدر لذت بردم و تحسینتون کردم. و اونجاش که گفتین خداوند بهتون گفت اگه بخوای خودتو بندازی پایین خودم هلت میدم.
مداری که توش هستیم نهایتاً یه مقصد داره. تا اینکه ما تصمیم بگیریم تغییر مسیر بدیم. 8 هزار شاگرد آنلاین …؟ واقعاً شگفت انگیزه. الهی 8 میلیون بشن بزودی و براحتی. دستان خداوند براتون تبلیغات کنن.
یه وقتایی به دل خدا نق میزدم . جدیداً تا میام نق بزنم میگم چته حمید؟ خدا بهت هر چیو بخوای میده. به جای نق زدن به خدا،یه نگاهی به مدارت بنداز.
الهی که همیشه همیشه حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه. بسیار بسیار تحسین تون میکنم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
دوست عزیزم آقا حمید سلام
آقا حمید شما خیلی فوق العاده هستین
کامنت های شما، زاویه نگاه شما، درک شما، این حجم از اطلاعات شما واقعا فوق العاده هستین شما
البته که نجوا ها تو دل و ذهن همه هستن حتی استاد ولی همیشه با خودم میگفتم این حجم از درک و آگاهی و پرفکت بودن اصلا نجوا هم میاد سراغش؟
شما فوق العاده ایی؛ شما بهترین کامنت هارو در سایت عباسمنش مینویسید هیچ وقت نشد ازتون تشکر کنم
تشکر بابت آگاهی هایی که بهم دادی؛ خیلی دوست دارم
سلام و درووووووود فرااااااااااااااوان افلاطون عزیز. قدردان لطف و محبت شما هستم داداش گلم. فداااااعت. بسی ذوق زده شدم. سپاسگزارم از کامنتت که بمب انرژی بود برام. خیلی ممنونم ازت ، نظر لطف و محبت و بزرگواری شماست. از خداوند درخواست هدایت میکنم تا بتونم انسان مفیدی باشم. بتونم انگیزه بخش و پیامرسان توحید باشم عین استاد عباس منش، و بتونم خیر رسانی باشم به دوستان نازنینم اینجا، چقدر چقدر دوستان نازنینی خداوند بهم داد که از حضور در کنارشون لذت میبرم و باعث رشد و پیشرفتم میشن. یکیش خود شما. من هم قبلا کامنتهای شما رو خوندم و امتیاز هم دادم چون عکس پروفایل تون رو خوب یادمه، نگاه کردم گفتم خوش به حالش چقدر خوش تیپ و خوش پوشه.ولی فکر کنم پاسخ ننوشته باشم برای کامنتها تون. خیلی خوشحالم برام کامنت نوشتی و بزرگواری و بزرگمنشی کردین. خدا رو شکر میکنم یه دوست خوب جدید دیگه بهم بخشید. و این نشون میده من در مسیر رشد و پیشرفت هستم. اعتبار این کلمات و جملاتی که من توی کامنت مینویسم مال من نیست. اعتبار همه ذرات عالم با خداست. الهی که همیشه همیشه از جریان هدایت رب العالمین بهرمند باشی.
امروز که رفتم سراغ قرآن به این آیه هدایت شدم. «أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» آیا کسى که خدا دلش را بر روى اسلام گشود و او در پرتو نور پروردگارش جاى دارد، (همانند کسى است که ایمان ندارد؟ )پس واى بر سختدلانى که یاد خدا در دلهاشان راه ندارد، که در گمراهى آشکار هستند. 22زمر
این آیه خیلی حالمو خوب کرد. برات فرستادم تا حال شما و بقیه دوستانم هم خوب بشه. اونیکه یاد خدا باعث گشایش در قلبش میشه یعنی نور خدا رو به همراهش داره. این نور همیشه هدایتگرش خواهد بود. خدا رو شکر که ما این نور رو داریم . همه شاگردان استاد عباس منش. برات از خداوند بهترین نعمت ها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
محیای عزیز سلام
کامنت فوق العاده ای بود از خوندنش لذت بردم و گونهام خیس شد و قلبم از اینهمه بزرگی خدا لرزید و بشدت ثپید
و اقعا کیف کردم که از این تضادها چقدر عالی و با قدرت و ایمان داری با عشق و انرژی استفاده میکنی و به خواستهات میرسی
محیا ی عزیز ازت سپاسگزارم که نوشتی و با عشق به اشتراک گذاشتی و من از خوندن این همه ایمان و باور و توکل به خدا درس و آگاهی میگیرم و خودم رو به رب العالمین میسپارم
منتظر موفقیتهای بهترو بزرگتر و عالیتر از شما دوست خوبم هستم
آرزوی بهترینها برات دارم
در پناه الله یکتا همیشه بدرخشی
سلام به محیای عزیز
نمیدونم چی بگم
وقتی که نوشته بودی
تصمیمم خیلی جدی بود … و اونجا جلوی پنجره فقط یک چیز بهم الهام شد
اونجا خدا به من گفت که اگر میخوای خودت رو بندازی پایین من خودم هلت میدم ….
مو به تنم سیخ شد و قلبم به تپش افتاد و چشام اشکی شد
و وقتی خوندم الان 8 هزار تا شاگرد داری واقعا لذت بردم
خدای من چقدر ماها انسان ها تواندمدیم
چقدر نیرو داریم اگر خودمون رو باور کنیم
و برداشت قشنگ شما از حرف خدا که اگر بخوای پیشرفت کنی کمکت میکنم و اگر بخوای هولت میدم
آره خدا همیشه با ما حرف میزنه وای من خودم خیلی جاها عمل نکردم اما جاهایی که عمل کردم نتایج عالی بوده
خدایا شکرت
ممنونم از کامنتت
سلام به دوست هم مسیر خودم.واقعا جمله تکان دهنده ای بود،،اکه میخای خودم هولت میدم.به قول استاد عزیزم ما تو هر مسیری بخاییم حرکت کنیم خداوند تو اون مسیر کمکمون میکنه.میخای خودتو بندازی تو چاه کمکت میکنه.من داشتم به خودم میگفتم بله دنبال بحث با همسرت باشی خودم برات بحثهای بیشتر میچینم.دنبال لج بازی باشی خودم کمکت میکنم.دنبال خشم و تلافی تو زندگی مشترک باشی خودم هلت میدم ته چاه.میخاییم از راهی که هزار بار رفتیم به امید اینکه بار هزارم نتیجه متفاوت بگیریم،،،ولی سخت در اشتباهم.مسیر نگاهت رو عوض کن دختر.دارم به خودم میگم.که یادم نمیره تغییر زاویه دید.که من دارم با توجه به منفی های همسرم مثلا،،،باور سفت و سخت ترس میسازم تو ذهنم و هر روز داره این سیمان سفت و خشک تر میشه و یادم رفته بخام باورمو عوض کنم،،،خیلی دستام زخم میشه برای کندن اون سیمان.پس بهتره تا الان که هنوز باور منفی ذهن من قوی نشده سریع تغییر زاویه دید بدم.توجهم رو بذارم روی مثبت های همسرم و اطرافیانم.و میخام جوری زندگی کنم که خداوند خودش منو هل بده تو ظرف عسل.بازم ممنونم از کامنت زیباتون
سلام محیا خانم
سپاسگذارم ازتون بابت این کامنت فوق العاده ایی که نوشتین البته این سبک کامنت ها مشخصه که از قلبتون میاد و الهامی از جانب خداست و انگشت خودش تایپ میکنه
اونجا خدا به من گفت که اگر میخوای خودت رو بندازی پایین من خودم هلت میدم
یک لحظه از جلوی پنجره اومدم عقب و یاد حرف استاد افتادم که مدام میگفتن (کل نمد هوالا و هوالاه )
و ساعتها و ساعتها و روزها و روزها دارم به اون الهام فکر میکنم که اگر بخوای موفق بشی من کمکت میکنم
این جمله طوفان در من به پا کرد محیا خانم
امیدوارم هر چه زودتر پورشه و لندکروزتو بخری
بهترین هارو براتون از خدای وهاب میخام؛ آرامش هر لحظه الهی و ثروت و نعمت آسمانی
سلام ب محیا ی قدرتمند و با اراده ام
چقدر دوسداشتم روی ماهت رو ببینم
کاش عکسی از خودت برامون بزاری!!!
دقت کردم همیشه تو 1 دوراهی سخت ک دیگه خسته شدیم از شرک ورزیدن و در راه موندیم خدا ک همیشه کنارمون بوده و ما نمیدیدمش و وقتی از ته قلبمون صداش میزنیم باصدای بلنددددد جوابمون میده
یاد این شعر افتادم:
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
همه مون تو اون کوچه نشستیم و صداش زدیم
و ازاون ببعد اونجا شده نقطه عطف زندگیمون
و چقدررررررر تو زیبا و تحسین برانگیز رشد کردی و بزرگ شدی
تحسینت میکنم محیای نازنیم.
تحسینت میکنم بابت این همه بزرگ شدنت
حتمااااا برامون خبر خرید ماشین پورشه یا لندکروزتو برامون بنویس ک ما هم ایمانمون هم قدمهامون محکتمر بشه و ادامه بدیم و ناامید نشیم
چقدررررر تحسین برانگیز عمل کردی
دوری بچه ها
خانواده
هزارااان بااار تبریک میگم
هزززااارراااان بااار تحسینت میکنم
هزززاااررراااان بااار ازت سپاسگدارم ک ادامه داری و برامون نوشتی از نتایجت
و چقدرررر زیبا و باشکوه الهامات رو میدیدی و دریافت میکردی!!
و چقدرررررر تحسینت میکنم ک جسارت بخرج دادی سر دوراهی و خاستی بزرگ بشی
چقدرررررر تحسینت میکنم ک 8000شاگرد داری و این همه رشد تو کارت داشتی
از دور برات کلیییی جییییع و دست و هووورررااااا میکشم و تحسینت میکنم.تحسینت میکنم.تحسینت میکنم
و بازم بینهااااااایت سپاسگدارم ک برامون از نتایجت مینویسی
سلام ملیحه عزیز
چه شعر بی نظیری نوشتی
چقدر قشنگ بود بسیار لذت بردم، یاد فیلم یوسف پیامبر افتادم و داستان زلیخا
این بخش از کامنتت رو بار دوم که خوندمش دیدم
«دقت کردم همیشه تو 1 دوراهی سخت ک دیگه خسته شدیم از شرک ورزیدن و در راه موندیم خدا ک همیشه کنارمون بوده و ما نمیدیدمش و وقتی از ته قلبمون صداش میزنیم باصدای بلنددددد جوابمون میده»
این جملهات منو یاد این شعر انداخت
«هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر / آرامتر از آهو بیباکتر از شیرم / هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر / رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر»
یجاهایی تو زندگی شده که تسلیم شدیم و مثل موسی گفتیم به هر خیری که از تو رسد فقیرم
چه عجز قشنگیه اون لحظه
نمیشه گفت حتی عجز
میشه گفت یکی شدن
خودت رو دیدن
خدای خودت رو دیدن و اون تماس چند لحظه ای کار خودش رو میکنه
از خدا میخوام برات که این جنس تماسهای قشنگش باهات هر روز بیشتر و بیشتر باشه و از سر خوشی و حال خوب و عشق و شکرگزاری باشه این ارتباط زیبا
سلام ملیحه خانم عزیز
این شعرتون فوق العاده عالی بودخوندم و زار زار اشک ریختم ،خدا یه لحظه مثل فیلم بهم نشون داد که در طول زندگیم به همه توجه کردم الا خدا ، موقع عجز همه رو صدا کردم الا خدا ، بهم گفت که همیشه از زندگیم شکایت کردم و گفتم چرا این بلاها فقط سر من میاد ، تو زندگیم فقط ترسیدم و گریه کردم که دیگه تموم شد اینجا آخرشه…ولی نفهمیدم که خدا در کنارمه و دوباره دستمو گرفته ، اولش فکر میکردم کامنتتون فقط در مورد تحسین کردنه محیا خانومه میخواستم رد بشم کامنت های دیگه رو بخونم و از اونجایی که من زیاد علاقه ای به شعر ندارم ولی یه حسی بهم گفت بخون وقتی خوندم با تمام وجودم حسش کردم و الآنم با اشک دارم مینویسم
ممنون از شعر زیبا
موفق و ثروتمند باشی از هر لحاظ
سلام ب فهیمه عزیز و مهربان
بینهااااااایت سپاسگدارم از کامنتی ک برام گداشتید
جوابتون باعث شد دوباره کامنتم و دیدگاه محیا جان رو بخونم
و چقدررررررر لازم داشتم یاد اوری بشه برام 1سری حرفها و نتایج
و بقول استاد عزیز ک باید چمبره زد روی این اگاهی ها تا در عمق جان نفود کنه
و مثل صلاه هرروز تکرار بشه
چون خدامیدونسته ما فراموشکاریم و شیطان هم این وسط هست
و از کوچکترین غفلت ما استفاده میکنه برای فراموشی.
و واقعااا هرکسی به 1 نقطه ای میرسونه ک به محتاج بودن و تسلیم شدن برسه
انگار تمام تصادها برای شناخت بیشتر خداست
خودشو بشناسی
خودشو پیدا کنی
بخودش وصل بشی
از خودش بخای
فقط روی خودش حساب کنی و تکیه کنی
فقط و فقط و فقط خودش
اونوقت 100 تالیلا برات میاره ک تو میخاستی
یعنی بیشتر از خواسته ات بهت میده
وقتی فقط از خودش بخای
فقط بخودش تکیه کنی
بشرط تسلیم شدن
بشرط ایمان داشتن
بشرط فقط خدا رو اصل دیدن و بقیه رو جزییات دونستن…
بینهااااااایت سپاسگدارم فهیمه عزیزم
سلام به محیا خانم دوست عزیزو خودساخته ی خودم سلام و درود
کامنتت بی نظیره با اجازت سیوش میکنم و بتونم چندیدن و چندبار بخونمش تا همیشه تمرینش کنم
راستش من هرچند وقت که یکم از تمرینا و سایت فاصله میگیرم یک تلنگر مهم مثل این کامنت تاثیر گذار تو دوست عزیز منو یک تکون حسابی میده و انگیزمو برای ادامه مسیر پیشرفتم بیشتر میکنه
اون قسمتی که گفتی خدا الهام کرد بهت که اگه میخای بپری خودم هلت میدم مو به تنم سیخ شد ،
کلمه به کلمه جملت توش هدایت الله هستش
گفتم خدایا دست منم بگیرم میخام عمل گرا تر بشم
از حاشیه ها بدور بشم و پر انرژی تر به مسیرم ادامه بدم
چقد تحسینت میکنم که ظرف مدت یک ساعت اینقدر تغییر و تحول عظیم و عالی داشته
پس منم میتونم با پله پله طی کردن مسیرم به سمت هدفام باقدرت بیشتری ادامه بدم
برات ارزوی بهترینارو
ان شاالله بزودی به اون هدفت که دیدن استاد هست مسیری و استاد فایل درست میکنه ازش و روی سایت میزاره منم یکی از هدفای شگفت انگیزم مهاجرت کردن و ملاقات با استاد عزیز هستش
موفق و پیروز باشی محیا جان
سلام ودرود ابوالحسن عزیز
نمیدونم چه حسی باعث شد که به کامنتت پاسخ بدم
حقیقتش ، تمام زندگی من هدایتی پیش رفته من از بچگی متفاوت بودم و همیشه تو خانواده شلوغم مورد قضاوت و قیاس قرار میگیرفتم
همیشه دختر زشت و بی عرضه ی خانواده بودم و با خواهرات زیبایم قیاس میشدم
کودکی ام ناجالب بود و توسط برادرم …
تمام اینها به قدری در من کم ارزشی ایجاد کرده بود که با وجود شرایط عالی پدرم با مردی ازدواج کردم که اوضاع رو برام بدتر کرده بود
خانواده ما سنتی بودند و دختر اجازه اظهار نظر در مورد خواستگار و ازدواج نداشت
و هر چی بزرگترها میگفتند ، همون بود …
اما در مورد الهامات ؛
من از بچگی همیشه بهم الهام میشد
یه جوری جنس الهاماتی که بهم میشد شفاف تر از دیگران بود
بهم گفته میشد که قراره مهمون بیاد
قراره اتفاق خاصی بیفته
خوابهای عجیبی از بچگی میدیدم
شروع تغییراتم و تصمیمم به مهاجرت با یک رویا آغاز شد
خیلی شفاف و واضح ؛
درست آبان 99 بود که وقتی داشتم دختر کوچکم رو میخوابوندم به قول پائولو کوئیلو شیرجه ای در آگاهی کیهانی زدم و تصویری واضح از الهامات و از آنچه که در آینده برام اتفاق می افتاد بهم نشون داده شد
یک تصویر بسیار بزرگ در مقیاس بسیار بزرگ
قلبم به من گفت که مسیری جدید در پیشه
اونجا هنوز با استاد آشنا نشده بودم
اصلا نمیدونستم فکر چیه ؟
باور چیه؟
قانون چیه؟
فشارهای اقتصادی روزبه روز برام بیشتر میشد و به دلیل غروری که داشتم از پدرم کمک نخواستم
دی ماه همون سال بود که با استاد آشنا شدم و اولین فایلی که از ایشون شنیدم
یه پادکست کوتاه به نام تقدیر بود
که در اون گفتند که تقدیرتون رو بنویسید
هر آنچه از خدا میخواین رو بنویسید
منم نوشتم
نوشتم که خدایا میخوام تغییر کنم
نوشتم دیگه بسه
کمکم کن
تو خانواده ما همه چیز تابو بود
راجع به هیچ چیزی صحبت نمیشد
هیچ دیدگاهی نبود
یک خانواده مرد سالار
کل جهان بینی خانومهای خانواده مون ازدواج و فرزنداوری بود
اما من یه چیزی درونم همیشه بیدار بود
و همیشه ندا میداد و طلب هدایت میکرد
بعد از نوشتن تقدیرم و انچه که استادگفته بودند انگار مرغ آمین اونجا نشسته بود و آمین گفت
به دلیل ورشکستگی که سه ماه بعد برام اتفاق افتاد من بیمار شدم
هشت روز تمام هیچ خوراک و ابی نتونستم بخورم
مثل یک جنازه بودم ، پولی برای درمان نداشتم و همه چیز رو از خانواده ام پنهان کرده بودم
دختر دو ساله ام مثل یک آهو میدوید
و ازم اب و غذا میخواست
اما من توان نداشتم
و بعد از هشت روز روحم رو دیدم که آماده رفتن و پر کشیدن بود
ارام ارام روحم در حال جدا شدن بود
به گردنم که رسید مثل یک مه متراکم به من نگاه کرد
من توانی برای حرف زدن نداشتم و میدونستم که باید برم
یک لحظه چشمان دختر زیبایم رو به یاد اوردم
و به خدا سپردمش
اما روحم با من صحبت کرد
و گفت ماموریتی داری
و به جسمم برگشت و از اونجا برگ جدیدی از زندگیم رقم خورد و داستان تغییراتم شروع شد
الهام ها همیشه برام بوده بصورت خیلی واضح
خدا رو بینهایت شکر
احساس میکنم که خدا نگاه ویژه ای به من داشته …
من مهاجرت کردم
تک و تنها
آنجوری که خدا به من الهام کرده بود
از صفر شروع کردم
بدون هیچ سرمایه و آموزشی
خیلی فشارها سخت شد
ندیدن فرزندانم دوباره بیمارم کرد
بلند شدم
و ادامه دادم
بعد از مدتی تونستم به حسم فائل بیام
فهمیدم شرک بوده
به خدا سپردمشون
خاطراتم با خانواده ام و نبود اونها در واقعیت و ماهها تنهایی من رو به لب پنجره رسوند و اون الهام اتفاق افتاد
در الهام خودم رو دیدم و جنازه ام رو که پخش زمین بود
و اونجا خدا به من گفت که اگر میخوای بپری….خودم هلت میدم
برگشتم و شروع کردم به کنترل احساس و تغییر
الان در سطح کشوری با آدمهایی فعالیت دارم که نام و نشانی در علم دارند
خدا رو بینهایت شکر
من از خدا هدایت میخوام
چند شب پیش خدا بهم گفت که محیا ؛ باور توحیدیت ضعف داره
درستش کن
دفتر و قلم و میارم
اما برام سنگینه
مقاومت دارم
به لطف خدای مهربان تغییرات بزرگی رو در پیش دارم
سلام مجدد به دوست خوبم محیا خانم چقد کامنتت حس و حال ویژه ای داشت ممنون که فلش بگ زدی و اتفاقاتی رو که برات طی این یکی دو سال افتاد و از گذشتت برام گفتی بنظر منم خداوند واقعا توجه ویژه ای داره بهت یکی اینکه دوبار از مرگ برگشتی و دوم اینکه بهت الهامات واضح و خالص میشه که بنظر برای کمتر کسی همچین مکاشفه هایی اتفاق میوفته تو هنوز کلی قدرت درونت داری که شکوفا نشدن
برای پیشرفت مالی و توسعه کسب و کارت مجددا تبریک میگم و تحسینت میکنم
منم هروز با خوده درونم چنلج دارم راستشو بخای خیلی ذهنم اشفته و نامرتبه هروز که میخام مرتبش کنم باز به کارام نمیرسم و عصبیم میکنه و از برنامه هام عقب میمونم
از خداوند هروز طلب یاری میکنم که کمکم کنه توی مسیر درست باشم و پیشرفت کنم
کلی برنامه خودسازی و برای کسب و کارم دارم که باید با شجاعت برم جلو و انجامشون بدم
محیا جان برای ادامه مسیر زندگیت از خداوند طلب توفیق ،سلامتی، پیروزی ثروت و سعادت رو دارم و میدونم به اون ماموریتی که خداوند برات در نظر گرفته انجام میدی و موفق میشی
با سپاس فراوان فعلا بدرود …
بنام خدای مهربونم
سلام به روی ماهت محیا جونم
دختر تو بینظیری ،تحسینت میکنم که زندگی تو از سیاهی به نور هدایت کردی
افرین زن قوی و با اراده
چقدر خوشحالم که کامنت ناب شما رو خوندم و حالم عالی تر شد
قربون شکل ماهت تو لایق بهترین ها هستی چون بندگی خدای واحد و میکنی و خداوند هدایتگر توست
مرسی که نوشتی و این حال خوب گسترش دادی عزیزم
در سکوهای موفقیت جهانی ببینمت خانوم
آفرین بهت مهیا جان
چقدر بی نظیر ادانه دادی و ی استاد بی نظیری شدی با این هنه دانش اموخته
کُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا ﴿20﴾
هر یک از این دو گروه را از عطای پروردگارت بهره و کمک میدهیم، و عطای پروردگارت هرگز از کسی منع (20)
واقعا این ایه خیلی برام مهم و حیاتی و امروز داشتم در موردش میخوندم که هدایت شدم به این قسمت
خدا را شکر که دارم رو خودم کار نیکنم و لذت میبرم – افرین به این دوستان بی نظیر که اینقدر عالی حرکت نیکنن و کامنت میگزارن…
سلام محیا خانم
حال شما چطوره ؟
خیلی خوشحالم که نتایج شمارو خوندم
واقعا خیلی لذت بخشه، چقدر قشنگ استاد فرمودن که جهان داره به همه ما پاسخ میده
در یک موقعیت یک نفر با یک ذهن متفاوت نتایج متفاوت میگیره و یک نفر دیگه نتایج متفاوت دیگه
واقعا خدایا شکرت ازت ممنونم خداجونم که چقدر جهانت قشنگه
محیا خانم چیزی که شما تغییر دادی ذهن بود و نتایج متفاوتی براتون رقم زد ، همه ما یک انسان هستیم همینطور که استاد فرمودن فقط تفاوت در نگرش ما هست، یک نفر میگه کافیه یک نفر میگه یکم جلوتر و یک نفر دیگه میگه مرزی وجود نداره
خدایا شکرت
استادم خیلی ازتون ممنونم که این نکات ارزشمندو با ما به اشتراک میگذارید مریم خانم از شماهم تشکر میکنم
محیای عزیزم سلام
امروز با خوندن کامنتهای شما سه عزیزی که به عنوان کامنت محبوب قرار گرفتن، دیوانه شدم. چقدر قوی هستید، برام الگو شدید. ما آدما چه قدرتی داریم. کافیه فقط اراده کنیم، خدا هولمون میده به سمت خواسته هامون. چقدر پیشرفت کردید چقدر بزرگتر شدید. واقعا تحسینتون میکنم و خدا رو شاکرم که امروز چشم و قلبم رو به دیدن این فایل و خوندن کامنت شما عزیزان باز کرد.
بینهایت ازتون ممنونم که این تجربه های ارزشمندتون رو با ما به اشتراک گذاشتید. و بهتون افتخار میکنم که هر سه کامنت برتر این پست از خانوم های قدرتمند و شجاع سایت هستن.
دوستون دارم و به بودن تو این جمع و پیشرفت هر روزمون افتخار میکنم.
سلام محیا جان
چقدر عالی بود کامنتت
الهامت هم واقعا جای فکر داره که همه ما این الهامات رو داریم
و واقعا خداوند داره دست هممون رو میگیره
شوهر شوفر و مسافر کش
پدر ثروتمند
ترک خانواده
دوری فرزندان
عبور از 10 سال زندگی مشترک
اینا چیزاییه که هر کسی نمیتونه باهاش کنار بیاد
واقعا جای تحسین داره
تبریک میگم خیلی محکم اون چیزایی ک بایس قربانی می کردی رو قربانی کردی
و الان با خودت به صلح رسیدی
محیا جان
تو هم مثل ابراهیم قربانی کردی و الگو شدی
ازت متشکرم
سلام محیا خانم، براتون ایستاده دست میزنم و بهتون تبریک میگم بابت استقامتتون، بابت جا نزدنتون، بابت توکل و ایمانتون و بابت اینهمه پیشرفتی که داشتین، خدا همیشه توی راهی که میریم کمک میکنه، باید هر روز به خودم یادآوری کنم، چقدر این جمله تون خوب بود که گفتین این کاری که داری الان انجام میدی در جهت رسیدن به آرزوت هست؟ داری به اصل میپردازی یا به حاشیه، بازم بهتون تبریک میگم و دعا میکنم در راستای هدفتون روز به روز قدم های بیشتری بردارین و خداوند بزرگ مثل همیشه پشت و پناهتون باشه
سلام عاطفه عزیزم
سپاسگزارم از لطف تون
زندگی برای همه درس هایی داره
یاد حرف های استاد می افتم که میگن جهان با به پس گردنی سعی میکنه تو رو هشیار کنه اگر گوش ندی با یه ضربه محکمتر
اگر گوش ندی محکمتر و محکمتر
که یا بمیری و یا راه درست رو در پیش بگیری
متاسفانه من شاگرد تنبل دنیا بودم و اجازه دادم کار به اونجا برسه
اما الان خوشحالم که تغییر کردم
یک ساعت پیش داشتم فکر میکردم که محیا سرعت رشدت ثابت شده
و الان باید دوباره چیزی رو در درونت تغییر بده تا رشدت صعودی بشه
به امید خدای مهربان ، هدایت میشم به سمت اتفاقات عالی
سلام محیا خانم
تحسینت میکنم محیا خانم واقعا این همه شجاعت واین همه حرکت کردن در مسیر موفقیت
خداراصد هزار مرتبه شکر میکنم برا این قوانین دقیق و کامل.خیلی ازاین صحبت های قشنگت روحیه و درس گرفتم وازخدای قدرتمند م بهترین هارا برات ارزو میکنم چون خودتو دراین جهان فراوانی لایق دونستی
محیای عزیزم سلام
بانوجان چه غوغایی کردی باکامنت فوق العاده ات.لطفابیشتربرامون ازخودت بنویس.چقدرتاثیربرانگیزبودوقابل تامل.
همش دارم به کامنتت فکرمیکنم وسراسرذهنمواشغال کرده.واقعاتحسینت میکنم بابت بهترین تصمیمی که گرفتی چقدرخدادوستت داشته که سربزنگاه بهترین الهام روبهت رسونده.بانوی قوی ودوست داشتنی من بهت افتخارمیکنم که انقدرموفقیت به دست آوردی امیدوارم هرروز بیشترین هاوبهترین هاروکسب کنی وبیای بااشتیاق واسمون تعریف کنی.درپناه خداباشی آمین
محیای عزیزم سلام
امروز با خوندن کامنتهای شما سه عزیزی که به عنوان کامنت محبوب قرار گرفتن، دیوانه شدم. چقدر قوی هستید، برام الگو شدید. ما آدما چه قدرتی داریم. کافیه فقط اراده کنیم، خدا هولمون میده به سمت خواسته هامون. چقدر پیشرفت کردید چقدر بزرگتر شدید. واقعا تحسینتون میکنم و خدا رو شاکرم که امروز چشم و قلبم رو به دیدن این فایل و خوندن کامنت شما عزیزان باز کرد.
بینهایت ازتون ممنونم که این تجربه های ارزشمندتون رو با ما به اشتراک گذاشتید. و چقدر جالبه که هر سه کامنت برتر این پست از خانومهای قدرتمند و شجاع سایت هستن. مایه افتخارید.
دوستون دارم و به بودن تو این جمع و پیشرفت هر روزمون افتخار میکنم
سلام محیا خانم عزیز
واقعا تحسینتون میکنم چقدر شما عالی و درجایگاه خودتون بینظیرین و درجه یکین
کامنتتون از جمله کامنت های عالی و بی نقصی بود که تا الان خوندم…
صحبت هاتون چقدر عالی بود
همیشه یه سری اتفاقات هرچند کوچیک یاهرچند بزرگ باعث یه بیگ بنگ توی زندگی میشه(و بیگ بنگ شما همون تصمیم خودکشی بود…)
واقعا ادم بینظیری هستین که از تصمیم خودکشی صرف نظر کردین و راهتون رو به سمت خدا کج کردین…
و سعی کردین به اون چیزی که بهتون الهام شده عمل کنین…
گاهی زندگی خیلی خیلی سخت میشه و ادم بهترین کاری که مَد نظرش میاد خودکشی هست…
ولی خودکشی اصلا و ابدا عاقلانه ترین تصمیم نیست…
از اینکه تصمیم بهتری گرفتین و سعی کردین ادم بهتری از قبلتون بشین و سعی کردین کسی بشین که حداقل یه نفر(من نوعی) بهتون افتخار کنه واقعا از صمیم قلبم بهتون افتخار میکنم و ازتون ممنونم…
شما از همه لحاظ بهترین هستین از اینکه روی خودتون کار میکنن و دارین خیلی عالی تکاملتون رو طی میکنین…واقعا جای تبریک و تحصین دارین;)
بنام خداوند بخشنده و مهربان
الهی صد هزار مرتبه شکرررررر
دمت گرم مریم عزیز دمت گرم استاد
و خدااااااااااااا شکرتتتتتتت برای این همه قشنگی
چقدر کیف کردم با این تیکه که گفتی…
در طی روز از خودم میپرسم اهای محیاااا خانوم…ایا این کاری که داری در این لحظه انجام میدی در جهت رسیدن به ارزوهات هست؟؟؟؟
الله اکبر چقدر کیف کردمممممم
دمت گرم رفیق….
در پناه رب باشی سلامت و شاد و ثروتمند…..
سلام محیاخانم
خیلی کامنتت عالی بودخیلی بهم انرژی دادالهامی که به شماشدوشمااون روباورکردین وبهش عمل کردین خیلی خوشحالم که بعدازیک سال هشت هزارشاگرددارین وبهتون تبریک میگم به خاطر این نگاهتون وکنترول ذهنتون
چه نتایج خوبی درآمدیک روزامسال درآمدیک ماه پارسال
انشاالله به زودی به پورشه برسین
سپاسگزارم
سلام ودرود فراوان من برشما استاد عزیزم
میخوام در مورد تجربیاتم در دوران پاندمیک براتون بگم البته قبلا هم کامنتی درموردش نوشتم ک مربوط به ی بخش کوچیکی از تجربیات کاریم بود
برمیگردم به زمانی که پاندمیک در ایران ب راه افتاد و حسابی ترس و وحشت برای خیلیا ب راه انداخت نتایج کاملا متفاوتی که هرکدوم از اعضای خانواده ام در دوران پاندمیک با توجه به فرکانس هامون و کانون توجه مون گرفتیم و صحبت هایی که تو خانواده میشد من برای خودم ی فرصت میدونستم و دوست داشتم واکنش مردمو ببینم چون یجورایی به کارمم مربوط میشد و حجم کارم افزایش پیدا میکرد وبا افراد بیشتر و گروه های مختلفی از جامعه ارتباط میگرفتیم و همکاری میکردیم و ب مراتب درامدم هم بیشتر میشد و بابت شیفت های کاری پاداش خوبی برامون
درنظر گرفته میشد این خبری بود بهم داده شده بود و من راستش خوشحال شدم از تنوع ای که تو کارم ایجاد میشد و منتظر شروع شیفت بودم
این پاندمیک باعث شد من ذهنم درگیر تجربیاتی ک مشتاقانه منتظرش بودم رو تجسم کنم و درموردش فکر کنم و البته ب دوبرابر شدن درامدم
واکنش برادر عزیزم وقتی که دوستش مبتلا به این بیماری شد ترس و اضطراب بود برادر من رستوران داشت و این اخبار ها براش وحشتناک بود بخصوص زمانی ک متوجه شد مدتی نامعلوم باید رستوران رو تعطیل کنه و هرروز عصبی تر میشد و نگران تر و بیشتر پیگیر اخبار میشد ماهم هرچی میگفتیم که عزیز من نگران نباش بلاخره اینم میگذره اما فایده ای نداشت و هرروز بیشتر غرق در افکار منفی میشد اتفاقی ک افتاد مبتلا به همین بیماری شد و برادر عزیزم از بین ما رفت در کمتر از دو روز
حالا علاوه بر پاندمیک یه اتفاق جدید وارد زندگیمون شد نمیخوام بیشتر ازین درموردش بگم حتما میتونید تصور کنید حال و هوای خونه ی مارو
خداروشکر میکنم استاد من تو اون دوران با شما اشنا شدم و مدام فایل های شمارو گوش میدادم و کار میکردم و خودمو از فضای خونه دور میکردم سخت بود کنترل ذهن خیلی هم سخت بود اما بلاخره تونستم من تو خانواده خودمو از پرتگاه نجات دادم
بقیه خانواده ام چه نتایجی گرفتن؟
پدرم در کمتر از شش ماه بعد از ماجرای برادرم نتونست از غم عمیق و ناامیدی هاش حتی ذره ای کمتر کنه و هرروز از لحاظ جسمی ضعیف تر میشد اینم بگم پدرم هیچ بیماری ای قبلا نداشتن اما در کمال ناباوری از پا افتادن و بدون هیچ علت مشخص از بین ما رفتن
مادرم به چندتا بیماری مبتلا شد و هرکدوم از اعضای خانواده ام دچار افسردگی و غم و ناراحتی شدن
من میخوام بگم بعنوان تنها عضو در خانواده ام زندگیم هزار برابر تغییر کرد در جهت مثبت و رشد
زندگی هممون تغییر کرد اما اونا در جهت غم و ناراحتی ها و اتفاقات منفی و تجربیات منفی
استاد میدونم که شما حتما میدونید چقدر سخته دور شدن از عزیزی اونم بطور خیلی ناگهانی
اما خدارو من توهمین اتفاقات پیدا کردم و در دل همین ماجراها یه روزی که خانواده ام داشتن غرق میشدن تو غم و ناامیدی ی فایل از شما یه قدرتی بهم داد که من الانم که بهش فکر میکنم نمیدونم اصلا چجوری شد اما نتیجه ش قدرت گرفتن من بود اونقدر قوی شدم که خودمم ی وقتایی متعجب بودم و برای خودمم جالب بود این قدرت از کجا میاد کارم بیشتر شد و درامدم بیشتر حالم هرروز بهتر میشد و نتایجم بهتر
واکنش اطرافیانم به عملکرد و رفتارهای من که متفاوت از بقیه اعضاء خانواده ام بود ( چقدر تو راحت پذیرفتی، چطور تونستی کنار بیای، ناراحت نیستی، چطور تونستی با این همه اتفاقات بدی ک افتاد سرپا بشی و بری سرکار و… بماند ک ی سری حرفا هم اصلا مناسب نبود )
خلاصه اینکه استاد قشنگم یه پاندمیک اومد و تو یه خانواده هرکدوم از ما نتیجه ای متفاوت گرفتیم
حالا که بعد از مدت ها بهش فکر میکنم به خودم میگم چرا باید تا ی اتفاقی میفته که ب قول شما به ظاهر بده انقدر راحت خودمونو ببازیم و بیفتیم تو دام
همه ی ما ی شرایط مساوی رو داشتیم اما افکار متفاوت و نتایج هم که کاملا مشخصه من الان خیلی قدرتمند و شاد و خوشبخت هستم و دارم از لحظه لحظه زندگیم لذت میبرم و تلاشم اینکه هرروز بهتر از روز قبلم فکر کنم و نتیجه ای بهتر بگیرم حالا الان بهتر درک میکنم قوانین بی نقص خداوند رو حالا هدف من اینکه هرروز بهتر از نسخه ی قبلم باشم و ازاین فرصتی که به من داده شده بهتر استفاده کنم
نتایج هم هرروز داره بهتر میشه و من آسان میشم برای آسانی ها …
سپاسگزارم از شما بخاطر هرکلامتون ک برای من هدایته …
سلام زهرا جانم
چقدر شما محکم هستید و به یک نیروی قوی متصل هستید، در اون شرایطی که توصیف کردید کنترل ذهن بی نهایت سخت هست که شما دو تا از عزیزترین افراد خانواده رو از دست دادین اما باز هم شکرگزار بودید و هر چقدر هم که سخت بود باز از پس این ذهن چموش بر اومدید و واقعا تحسینتون میکنم و برای از دست دادن عزیزانتون ابراز تاسف میکنم اما قطعا جایگاهشون بهشت خداوند خواهد بود؛خداوند در طی مسیر همه ما را می آزماید تا حد لیاقتمان را به جهان عرضه کنیم و شما نهایت لیاقت را به جهان اثبات کردید بهتون تبریک میگم.
عزیز دلم مطمئن باشید که با این قدرت ذهنی که دارید معجزات خداوند را پیش رو خواهید داشت و امیدوارم به زودی از موفقیت هاتون بیشتر برای ما بنویسید و ما هم بیشتر انگیزه بگیریم و لذت ببریم
در پناه خداوند بهترین ها سهم قلب مهربونتون باشه.
زهرای عزیز سلام
من واقعا و از صمیم قلبم تحسینت میکنم و تبریک میگم چقدر خوب و عالی روی خودت کار کردی و ذهنتو کنترل کردی و چه قدر در اون شرایط عالی و خوب موفق شدی و پیشرفت کردی .
دقیقا همینه نگاه ما به اتفاقات و اینکه چه معنا و تاثیری که ما به اونا میدیم . همون اتفاق هم میافته .
سپاسگزرام که فوق العاده نوشتی و برای ما با عشق از موفقیتهات به اشتراک گذاشتی.
آرزوی بهترینها برات دارم
در پناه الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان فوق العاده سایت استادعباسمنش عزیز
اومدم به خانم صادقی عزیز بگم دمت گرم دختر گل کاشتی چقد کیف کردم از کامنت زیباتون چقد نکته طلایی گفتید
یه لحظه خودم جای شما قرار دادم
اصلا نتونستم تصورش کنم
الله اکبر
شما چقد بزرگ بودید که این همه اتفاق نتونست شمارو زمین گیر کنه
این یعنی تغییر کردن این یعنی نگاه خدا این یعنی تسلیم بودن در برابر پروردگار
بهتون تبریک میگم بابت این همه کارهای بزرگی که انجام دادید و لطف کردید تو سایت استاد به اشتراک قرار دادید تا ما بتونیم یکم وسیع تر فکر کنیم یکم جدی تر کار کنیم اما یادتون نره که خداوند تو سوره انفطار میگه ان الابرار لفی نعیم
قطعا نیکان در نعمت هستند
شماهم یکی از این نیکان هستید
آرزوی بهترین هارو دارم واستون
هرجا هستید شاد و سبز و ثروتمند باشید خانم صادقی عزیز️
بنام نامی یزدان
وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
به شکیبایان نوید ده
همانان که چون پیشامد ناگوارى به آنان برسد مى گویند: ما از آنِ خداییم و به سوى او بازمى گردیم.
خانوم صادقی بزرگوار بی نهایت شما رو تحسین میکنم که این چنین معنای آیات سوره بقره رو اجرا کردین و در عمل بمن و امثال من ثابت کردین که میشود از دل یه تضاد برای خودت موهبت بکشی بیرون و پیش خودت و خدای خودت سربلند باشی
من خودم چندروز تو کسب و کارم به مشکل خوردم و همش نجوا ها میومدن و بهم میگفتن کارت تموم شد دیگه نمیتونی از جات بلند بشی این همه رو ذهنت کار کردی اینم نتیجت و واقعا کنترل ذهن کار سختیه تو شرایط نادلخواه ولی دیشب از خدا خواستم منو هدایت کنه تا ازین آزمایش سربلند بیام بیرون وقتی این فایل دیدم کلی آروم شدم و امروز هم کامنت شما بمن این رو فهموند که میشود از دل تضاد های بظاهر بزرگتر هم سربلند و پیروز بیایم بیرون واقعا ایمان و صبوری و توکل شما برای من قابل ستایش هستش و امیدوارم در این مسیر الهی همواره زیبایی ها و لذت ها نصیبتون بشه و این داستان رفتن ها به هر شکلی برای هممون یک روزی پیش خواهد اومد و ما اینجا مهمان هستیم
امیدوارم که من هم مثه شما بتونم کوله بار اعمالمو سنگین و پر بار کنم
در پناه حق سلامت باشین
به نام هدایت الله
سلام خدمت زهرا خانوم
خیلی تبریک میگم وتجربه ای که شما گفتید بسیار با شجاعت محکم وبا ایمان توانستید از این آزمایش الاهی سربلند بیرون بیایید
کنترل ذهن یعنی کنترل زندگی چیزی که شما توانسته آید از عهده آن خوب بر بیایید
واقعا تبریک میگم به شما به خاطر باورهای درست زندگی تان امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق شاد سلامت وسعادتمند باشید انشاالله
سلام زهرا خانم
واقعا تحسین برانگیز هست
واقعا شجاعت میخواد
واقعا یک قلب محکم میخواد
واقعا یک ایمان قوی میخواد که در شرایط این چنینی خودتون رو نباخیتد و ادامه دادید به زندگی
واقعا این کنترل ذهن از توکل و ایمان به خدا میاد
چقدر خدا هم به شما افتخار میکنه
بابت عزیزانتون واقعا متاسفم
اما این تقوا و این کنترل ذهن پاداش های دیگه ای داره که قطعا در زندگیتون تا الان بهش رسیدید و همین حال خوب شما پاداش بزرگی هست
تحسینتون میکنم خواهرم
موفق باشید
سلام خانم صادقی
واقعالذت بردم ازاین شهامت وکنترل ذهنتون وقتی دونفرازخانوادتون روازدست دادیدولی حالتونوخوب نگه داشتیدوبه قول قران خداوندبه شجاعان پاسخ میدهدوبه شمادادوزندگیتون داره هرروزازهرنظربهتروبهترمیشه به لطف الله مهربان
احساس خوب اتفاقات خوب همش توهمین خلاصه میشه
امیدوارم هرروزتون بهترازدیروزتون باشه ودریایی ازنعمت وثروت واردزندگیتون بشه
شادوپیروزباشید
احمدفردوسی
دوست عزیزم
زهرای نازنین
درود بر شما
چقدر خوب با این مسائل که میتونه هر انسانی رو خورد کنه، کنار اومدی و تونستی تو اون شرایط بسیار بسیار سخت خانوادگی نیمه پر لیوان رو ببینی و به مسائل مثبت توجه کنی.
هزاران آفرین دختر
تبریک میگم بهت
اینجاست که راه کسایی که فقط حرف میزنن و عمل نمیکنن با راه افرای مثل تو جدا میشه که در اون شرایط و در عمل اثبات کردی که میشه با نوع نگرش و توجه به نکات مثبت از دل هر اتفاق بظاهر بدی نتیجه کاملا متفاوتی گرفت.
چقدر این کامنت شما برای من درس داشت.
امیدوارم منم بتونم تو شرایط بظاهر بد مثل شما واکنش نشون بدم.
بقول استاد مرگ طبیعت ترین اتفاق تو این جهان مادی هست و هیچ کسی نبوده که عمر ابدی داشته باشه. همه ما میریم یکی زودتر یکی دیرتر
و چقدر خوبه که انسان به درجه ای از رشد و تکامل برسه که با مرگ عزیز ترین افراد زندگیش، همه دنیا رو واسه خودش نابود و تیره و تار نکنه.
من هر روز از خدای خوبم میخوام که ترس مرگ عزیزانم رو از دلم و از اعماق وجودم پاک کنه و با کم رنگ تر کنه و انقدر بهم صبر بده و روحم رو بزرگ کنه که بتونم مثل شما، در این شرایط، استوار، قوی و قدرتمند باشم و ظرف وجودم از غم تحمل مرگ عزیزانم بسیار بزرگتر بشه و هر روز بهتر از دیروزم بشم.
ممنونم دوست عزیزم که این تجارب بسیار ارزشمند رو با ما به اشتراک گذاشتی.
من کامنت شما رو ذخیره میکنم که همواره درس هاش رو بخاطر داشته باشم.
شاد و سلامت باشید
با سلام به زهرای عزیزم امیدوارم هر لحظه از زندگی شاد پر انرژی باشی واقعا تحسین کردم شمارا برای این قدرتی که به واسطه صحبت های استاد عزیز به دست اوردی منم مثل شما صحبت های استاد جان توانستم با رفتن مادرم در همین دوران پندمیک بسیار بسیار قوی وبا احساس خوب کنار بیام نتیجه ای که با باقی اعضای خانوادم کاملا متفاوت بود و هنوزم هست من در روزهای اول رفتن مادرم لحظه های ناب با خودم و خدای خودم ساختم که فکر کردن به ان بی نهایت حس شادی و خوبی بهم میده خداروصدهزار مرتبه شکر
افرین بهت زهرا جان – خدا قوت
چقدر عالی تونستین حرکت کنین و ادامه بدین
چقدر جسارت عالی میخواد که در ان شرایط ذهنت رو کنترل کنی وقتی که دو نفر از اعضای خانواده رفته پیش خدا ..
پدر بزرگ من کرونا گرفت و کسی حاضر نبود که ببرتش بیمارستان – من بردمش بیمارستان و بعد از چند رو اودم خونه
زن برادرم میگفت که نباید بیاد توسالن ما هم میگیرم – اخلاقش جوری شده بود که برادرم هم همکاری نمیکرد
و شکر الله که توانستم به مدر بزرگم کمک کنم – براش غذا میبردم – ی مدت اوردمش تو اتاق خودم
و الان هنوز که هنوزه پدر بزرگم پیشم هست – ارتباطش باهام خیلی عالی هست – همیشه تحسینم میکنه و میگه که باید ی عروس بی نظیر برات پیدا کنم..
همین چند روز قبل سرما گرفته بود خودم بردمش دکتر و اوردمش الان ی کم سرفه دارم ولی جیزی نیست خوب میشه – انهم با داروی بی نظیر استاد ابلیمو و عسل…
سلام محمد امین عزیز
پسر همیشه فعال و در عمل. عملگرا
آفرین داداش گلم که با ایمان واقعی به الله مثل بقیه نترسیدی و کمک ریون پدر بزرگت بودی بار دیگه بهت افتخار کردم
مطمئن باش وقتی با خدا معامله کنی بی نهایت دستان خودش را برلی هدایت تو به سمتت روانه میکنه
بهترین هارا برات آرزو میکنم
زهرا ی عزیزم سلام
کامنتت فوق العاده بی نظیربود.واقعابهت تبریک میگم که اینقدرتوانمندوقوی هستی وبه قوانین درست وبجاعمل میکنی که با ی همچین مسئله ای انقدرشجاعانه وعاقلانه برخوردمیکنی.
حقیقتش منم طبق آموزه های استادوچندین استاددیگرنظرم خیلی نسبت به پدیده مرگ عوض شده وحس میکنم قدرتم هم درتحمل این اتفاق خیلی بیشترشده.البته که به قول معروف ازحرف تاعمل بسیاره.من به لطف واذن خداهنوز دربوته آزمایش عمل به آموخته هاقرارنگرفتم ولی انصافا شماخیلی درعمل عالی ظاهرشدیدونشون دادید که اصطلاحافقط لب دهان نیستیدوبه اون چیزی که هستیداعتقادداریدوانجامش هم میدید.
حقیقتش من باخیلی هاراجع به پدیده مرگ واینکه بایدبپذیرنش چون بخشی اززندگی و…صحبت کردم ولی خیلی جالبه که مثل گذشته های خودم که حتی ازشنیدنش نفرت داشتم وحس بدی بهم دست میدادراضی به شنیدنش نیستن ومدام میگن خدانکنه خدانیاره اون روزو.کسیوقضاوت نمیکنم منم زمانی چون ناآگاه بودم ومرگ برام ناشناخته ودردناک بودوازقوانین چیزی نمیدونستم دقیقامثل همونا عمل میکردم.
ازصمیم قلبم بهت افتخارکردم عزیزم که تونستی عالی به آموزه هاعمل کنی ونتایجی متفاوت ازسایرین بگیری.متاسفم بابت ازدست دادن عزیزانت وبیماری مادرمحترمت وبهت تسلیت میگم.مطمئنم بااین میزان ازشجاعت وبزرگی روحی که دروجودت هست هنوز خیلی قله های موفقیت زیادی سرراهته که موفق به فتحشون میشی.درپناه خداباشیدآمین
سلام به زهرا خانوم عزیز
چقدر تحسنتون میکنم بابت کنترل ذهنتون توی اون شرایط
و چقدر برای من درس داشت که میشه توی یه همچین شرایطی به این حد از قدرت رسید و اینطور نتیجه گرفت
از خدا براتون ارزوی بهترینها رو دارم و عاشقانه پیگیر نتایجتون هستم
درود بر شما بانوی قدرتمند چقدر این جور کامنتا به من و مطمئنم کسایی که دنبال موفقیتن کمک میکنه و انگیزه میده برای ادامه دادن
وقتی کامنت شمارو خوندم والان خودموبا شرایطی ک شما پشت سر گذاشتی مقایسه میکنم خیلی فاصله هست و شرایط من خیلی بهتر از اونموقع شماست ولی نمیدونم چرا دلسرد و ناامید شدم ،ولی الان ک کامنت شمارو خوندم چقدر امیدوارتر شدم
واقعا از ته دل تحسینت میکنم و ارزو میکنم که در بالاترین مدار ممکن در همه جهات زندگی ببینمت چون ک تو لایق بهترینهایی دوست عزیز
سلام ب زهرای عزیزم
چه چهره زیبا و دلنشینی
مشخصه 1 دختر قدرتمند و پرانرزی هستی
خدا رحمت کنه پدر نازنینت رو
و چقدرررر تحسین برانگیزی ک تو اون شرایط و اون وصع خانواده اون همه رشد کردی!!!
چقدرررر تحسینت میکنم ک کنترل دهن رو عااالی انجام دادی و پداششو دریافت کردی
تحسینت میکنم ک انقدرررررر زیبا در برابر تقدیر خداوند تسلیم بودی و ارام و پداش گرفتی.
و این پاداش شایسته صابران است.
و قطعا جایگاهی ک الان داری ایمانت.باورهات هززااررران برابر بیشتر شده
و چقدرررر تحسینت میکنم
و این دور برات کلیییی جیییععع و دست و هووورررااااا میکشم و تحسینت میکنم
و بینهاااایت سپاسگدارم ک از نتلیجت برامون نوشتی و ایمانمون رو بیشتر کردی.
در پناه الله یکتا
شاد.خوشبخت.سعادتمند و ثروتمند باشی دختر زیبا
سلام با خواندن کامنتتون حس خوبی گرفتم و اینکه من الان در استانه رفتن به خئمت سربازی هستم و این خدمت از این جهت که شغلی که 3 ساله دارم براش وقت میزارم رو با چالش رو به رو میکنه . باخواندن کامنت شما به این نتیجه رسیدم که فارق از اینکه افرادی که میرن خدمت سربازی و ممکنه به هیچ کاری نرسن . من میتونم با کنترل افکارم و کنترل وردی های ذهنم نتایج متفاوتی بگیرم میتونم با دیدن افرادی که در این دوران خدمت سربازی نه تنها خدمت کردن بلکه در همه جوانب زندگیشون رشد کرده کماکان که تعدادشون هم کم نیست .
این افراد ببینم و باور سازی بشه
و مورد بعدی این که اگر توکل داشته باشی به این که وقتی من روی خودم کار میکنم فقط خیر برکت وارد زندگیم میشه
موفق باشید
درود بر شما زهرای عزیز
بهتون تبریک میگم که تونستید در چنین شرایطی تقوا تون رو نشون بدین و کنترل ذهن داشته باشین ، مطمئنا خداوند به صابرین پاداش عظیم رو عطا میکنه،
خیلی از ماها با تضادهای خیلی کوچیک دچار نجواهای شیطان میشیم و به دام میفتیم و به زمین و زمان ناسزا میگیم و نتایج بد رو برای خودمون ادامه دار میکنیم،
در چنین شرایطی با نگه داشتن غم به خودمون و اطرافیانمون ضربه میزنیم .
خداوند رو شکر میکنم که همراهان و دوستانی در این سایت دارم مثل شما که ایمان خودتون رو در بزرگترین امتحانات الهی نشون دادین .
امیدوارم که هر آنچه در زندگی میخواین بهش برسین
شما لایق بهترین ها هستین
در پایان تشکر میکنم از شما که تجربه تون رو به اشتراک گذاشتین
سلام ب شما دوست عزیزم
زهرجان
خداروشکر میکنم ک هدایتم کرد ب کامنت سرشار از ایمان و آرامش شما
خیییلی انرژی گرفتم برای ادامه ی مسیر
خییلی تحسینتون میکنم
ک تونستین کنترل ذهن کنید
ادامه بدین و هرروز موفق تر بشین
دمت گرررم عزیزم
راستش خجالت کشیدم از خودم
بخاطر تضاد کوچیکی ک منو بهم ریخته و شما اینقدر فرق العاده تونستین از پس این تضادهای ک هرکدومش آدمو از پا در میاره
بربیایین
بهتون افتخار میکنم عزیزم
ان شاالله ک هرروز موفق تر بشین
مرسی ک بهم این باور و دادین ک میشود در هر شرایطی کنترل ذهن کرد و موفق شد
و پاداش های خداوند و دریافت کرد
واینکه عاشقتممم
ب خدای بزرگ میسپارمت
سلام
تسلیت میگم
و از طرفی تبریک میگم
به روحیه فوقالعاده شما
آفرین که انقدر روی خودتون
خوب کار گردید اینجاست
که بعضی اتفاقات باعث رشد
آدم ها و برای بعضی ها باعث از بین رفتن میشود این داستان شما پر از درس زندگی صبر و تغیر و تبدیل هست چقدر کنترل ذهن سخته توی این شرایط و چقدر خوبه که شما خودتون وابسته نبودید به پدر و برادرتان دست مریزاد آفرین به زهرا و زهراهای آینده واقعا من خودم تلنگر خوردم ممنونم از این همه شجاعت از این همه استقامت
و از این همه توحید و از استاد و خانوم شایسته عزیز
سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان گل
الان دقیقا ساعت00:50هست خدا انگاری بهم گفت برو توی سایت عباسمنش وکامنتهای این فایلی که گوش دادی رو بخون
من همیشه ی خدا ترس از دست دادن عزیزانم رو داشتم که از وقتی وارد این سایت شدم خداروشکر کمتر شده ولی کاملا هنوز از بین نرفته.
وقتی ما بچه ها کامت زهرا جان و حرفهای استادم جهت ابدی نبودن روابط ما به پدر وبچه و ….گوش میکنیم یکم آدم ترسش کمتر میشه.
چقدر زهرا جان شما قوی بودین وهستین واقعا بهتون تبریک میگم که باورهای قشنگی توی وجودتون ایجاد کردین خداروشکر که از تجربیاتتون به ما گفتید تا ماهم باورهامون مستحکم تر بشه به وجود رب ومهربون بودنش وتنها نذاشتن بنده های باایمانشون مثل استاد گلم و شما خانم زیبا.
زهرای عزیز بهت تبریک می گم ، چقدر تفاوت دیدگاهت رو خوب تونستی برامون توضیح بدی ، چقدر شجاعانه و باایمان تونستی روبرو بشی با اتفاقات ، خیلی برات خوشحالم ، من یه جمله ای رو هر روز تو ذهنم با خودم مرور می کنم ، بیدار شو قبل از اینکه با مرگ بیدار بشی ، هر روز تلاش می کنم آگاه تر از روز قبل بر قوانین خداوند بشم و خودم رو وارد فرکانس بالاتر بکنم ، برات ایمان ، سربلندی و خوشبختی در دنیا و آخرت می خوام عزیزم
سلام به شما دوست عزیزم
واقعا از ته دلم تحسینتون میکنم بابت این کنترل ذهن و دیدگاه مثبتی که به اتفاقاتی که واقعا شهامت میخواد که بتونی تحمل کنی و وارد این غم و اندوه نشی
و خدا را هزاران بار شاکرم که هر لحظه ما را هدایت میکنه و ما را به حال خودمون رها نکرده
و از خداوند بزرگ موفقیتهای بیشتر و کنترل ذهن بیشتر در جهت احساس عالی تر را برای شما خواستارم
استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان بسیار سپاسگزارم که شما در زندگیم حضور دارید
عاشقتونم بسیار زیاد
ب نام رب العالمین
سلام ب همه
درود بر شما زهرا خانم خیلی خوشحالم ک انقدر قوی شدین و تو شرایط سخت تونستین ذهنتون رو کنترل کنید
بهت افتخار میکنم دوست هم فرکانسی
اونجایی ک گفتی خدارو تو همین اتفاقات پیدا کردم اشکم بند نمیاد
وقتی توکلت ب خدا باشه همین میشه نتیجش
وقتی حرفای استاد عزیزم رو اجرا کنیم همین میشه نتیجش
موفق باشید
سلام زهراخانم عزیز، حرفاتون ارزنده و زیبا بود. خداروشکر که تونستید سربلند از این آزمون بیرون بیاید. واقعا آزمون سختی دادید .به یاد فایل معلولیت ذهنی استاد افتادم .درجا زدن و کم آوردن. چقدر این داستان تکرار میشه به شکلهای مختلف برای ماادما، یکی شکست درکارافرینی،نتیجه نگرفتن در بچه اوردن، نتیجه درست و یقینی نگرفتن از زندگی زناشویی و رابطه باانسان ها….. ان شاءالله همه سربلند بیرون بیایم.
هرگز هرگز هرگز نباید به ترس هاباج داد. شجاعت خوشبختی میاره . اینجا سر اون ویروس میشه اثبات کرد ترس مساوی مرگ. مثل ام اس که سلول بدن به سلول خودی حمله ور میشه مثل آدمی که از ترس با دستان به سرش میکوبد. ترس آدم رو نابود میکنه .ان شاءالله شجاع بمانید هم شما هم تمام دوستان و به ترس ،روی خوش نشان ندهیم.
ترس خیلی جاها بدترین دشمن انسانه.
ممنون از شما و استاد عباسمنش و خانم شایسته ی مهربان.
سلام خانم صادقی عزیز
واقعا لذت بردم از کامنت فوق العاده تون …تبریک میگم بهتون که انقدر کنترل ذهن عالی رو داشتین و تونستین با این حجم از اتفاقات مسیر خودتون رو از خانوادتون جدا کنین و نتایج عالی رو بگیرین…
همیشه توی مسیر رشد و پیشرفت بدرخشین…
سلام زهرای عزیز
واقعا تحسینتون میکنم که آنقدر قوی هستید و بسیار عالی ذهنتون رو کنترل کردید.
چقدر شما محکم هستید در اون شرایط که توصیف کردید کنترل ذهن کار بسیار دشواری هست اما شما با وصل بودن به نیروی قوی خداوند موفق شدید.
از شما ممنونم که موفقیت های خودتون رو با ما به اشترک گذاشتید.
از صمیم قلب براتون بهترین ها رو آرزو میکنم و منتظر موفقیت های روز افزون شما هستیم .
در پناه خداوند باشید.