اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت - صفحه 3
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/04/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-04-21 07:42:342024-05-10 05:52:37اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله مهربان :)
سلام سلام به استاد عباسمنش عزیز.
خب خب حاجی جان آی حاجی :)
چقدر فایل آموزندهای بود. خدایا شکرت.
خب بذار بگم که من چی یاد گرفتم.
خب یه چنتا جمله گفتید که من یادداشت کردمشون:
1. تعریف یا تفسیری که شما به اتفاق میدی، نتیجه رو مشخص میکنه.
2. الخیر فی ما وقع.
3. اتفاقات با توجه به معنایی که شما بهش میدی، تاثیر میذاره توی زندگیت.
من اینا رو یاد گرفتم. و اینطوری توی زندگی خودم تعمیم دادم که
مثلا میبینی ما توی یه آزمونی، مردود شدیم یا حالا بقولی موفق نشدیم، بجای اینکه بیایم بگیم که وای من شکست خوردم، بیچاره شدم و…، بیایم که یجور دیگه معناش کنیم.
گفتید یه مثال بزنید از زندگی خودتون.
خب.
مثال من یکم یجوریه خخخ.
حالا میگم.
من راستش توی خواب جُنُب میشدم و نمیدونستم که این چیه.
و همیشه میترسیدم و وای ولش نگم که خیلی روزای سختی بود.
آقا چند سال گذشت و من بالاخره با هزار بدبختی فهمیدم که بابا این یه چیزِ طبیعیه و واسه هر پسری اتفاق میفته.
و واقعا میگم من اون موقع حالا نمیدونستم چیه و واقعا میگفتم خدایا آخه قربونت بشم من این چیه. من که تا دیروز سالم بودم.
اینا چیه دیگه.
و باید بگم که من نزدیک به 2-3 سال نمیدونستم این قضیهی جُنُب شدن رو خخخ. دیگه ببین چی کشیدم…
آره.
و الان واقعا نگاه میکنم و میبینم که واقعا بهترین اتفاقی بود که برام افتاد.
یعنی میگم خدایا شکرت که من نمیدونستم این چیه و به من هم نگفته بودن متاسفانه(تا جایی که من دیدم، خانواده های ایرانی اصلا درمورد این موضوعات جنسی با بچه هاشون صحبت نمیکنن متاسفانه)
و واقعا همین اتفاقا باعث شد که من اومدم درمورد این موضوع، یه اپیزود ضبط کردم و از تجربیات خودم به هم سن و سالام گفتم.
تازه همین چند روز پیش اومدم درمورد مدیریت انرژی جنسی یه اپیزود ضبط کردم که اتفاقا خیلی هم کاربردی بود مخصوصا برای خودم که یسری چیزا برام پررنگ شد.
خلاصه من به این ایمان آوردم که حاجی جان واقعا الخیر فی ما وقع. بابا هیچ چیز اتفاقی نیست.
قطعا یه خیری توش هست. به شرطی که ما بیایم و خوب تفسیرش کنیم.
خدایا شکرت واقعا.
وااااای حاجی خیلی خوشحالم.
خب یکم شکرگزاری کنیم :)
خدایا شکرت که ما استاد عباسمنش رو داریم.
خدایا شکرت که من لپ تاپ دارم.
خدایا شکرت که ما اینترنت داریم.
خدایا شکرت بخاطر این منظرهی عالی.
خدایا شکرت بخاطر وجودِ خانوم شایسته.
خدایا شکرت که ما انگشت داریم :))
عاشقتم استاد.
خیلی جیگری :))
مرسی که کامنتم رو خوندید.
فعلا یاعلی.
به نام حضرت دوست که هرچه هست از اوست
سلام بر استاد گرامی و مریم جان عزیز وخانواده صمیمی عباس منش
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
واقعا انسان به معنای کامل نامحدود و بی انتهاست و هر محدودیتی هست از ذهن انسان نشات میگیرد.
چطور یک انسان مثل ایلان ماسک که نامحدود فکر میکنه تونسته کاری را انجام بده که موسسه عظیم ناسا هرگز تا سالهای سال دیگه هم نمیتونه به آن نزدیک بشه ، اینها همه ناشی از نگاه متفاوت به مسائل و باور به اینکه تمامی مسائل راه حل ساده و درون خود مسئله دارند میباشد باوری که ایلان ماسک بخوبی درون خودش پرورش داده است واقعا این انسان نمونه کاملی از یک انسان نامحدود و بی انتهاست.
اتفاقات بخودی خودنمی افتند برای اینکه ما را خوشبخت یا بدبخت بکنند ، بلکه اتفاقات می افتند تا ما درس های لازمی که بایست را بگیریم .
خوب یا بد کردن اتفاقات ناشی از قضاوتهای ذهنی ماست، در صورتیکه تمامی اتفاقات درون خودشون درسهایی برای رشد و بزرگ شدن ما دارند و این زاویه نگاه کردن ما به اتفاقات است که میتواند برای ما تقویت کننده باشد یا نابود کننده.
خداوند بر اساس قوانین ثابت و بدون تغییر خودش وبا توجه به وضعیت هر شخص اتفاقاتی که بر اساس زمان حال وی مناسب او میباشد را رقم میزند ، اینجاست که هوشیار بودن اون شخص و استفاده کردن از گنج های پنهان اون اتفاق، نشاندهنده این است که آیامن درس لازم را گرفته ام یا نه و آیا میتوانم اتفاق را بدون قضاوت خوب یا بد بپذیرم و از آن بهره ببرم
و در صورتیکه من درس لازم را نگرفتم باز هم همان اتفاق به شکل دیگر ولی بر اساس همان درس باز هم برای من تکرار میشود تا زمانی که من درسم را گرفته باشم،
پس در اینجاست که یک انسان هوشیار با تغییر زاویه دید خود و بدون خوب یا بد کردن تفکر و تامل کرده و بدنبال درسهایی که میتوان از آن گرفت میباشد.
چقدر این فایل مناسب با آیه 155 سوره مبارکه بقره میباشد:
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ
و البته شما را به پارهای از سختیها چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم، و صابران را بشارت و مژده بده.
صابرین کسانی هستند که با ایمان به اینکه هر اتفاقی برای من می افتد ، در آن خیر و برکت
است ، با روی باز این امتحانات الهی را پذیرفته و آن را با موفقیت طی کرده و از منافع بیشمارش
بهره مند میگردند.
در همین زمان پندمیک چه شرکتهایی و انسانهایی که با تمرکز بر راه حل موفق به تولیدات عالی در زمینه مسائل بهداشتی و پیشگیری شدند و از چه سودهای عظیمی بهره مند شدند شرکتهایی مثل تولید کننده ماسک یا مواد ضد عفونی کننده.
امیدوارم من که ادعای شاگردی استاد عباس منش عزیز را میکنم بتوانم مثل ایشان عمل کرده و در هر اتفاقی الخیر فی ماوقع را در نظر داشته باشم و لیاقت پوشیدن لباس فاخر بندگی خداوند و شاگردی استاد عباس منش را داشته باشم
به نام خدا
با سلام خدمت استاد عزیز و خانوم شایسته مهربان
چقدر این فایل عالی و نکات قابل توجه و عالی بود
هر شکستی پایان کار نیست تازه آغاز شروع کار هست اما برای چه کسی برای کسی که چه دیدگاهی نسبت به اتفاقات که میفته داشته باشن
من چه درس بزرگی گرفتم که وقتی یک اتفاقی که توی مسیرم اتفاق میفته فرار نکنم از اون اتفاق و تکامل خودمو طی کنم و ظرفمو بزرک تر کنم و در مقابل اون اتفاق به شدت آرامش و بهترین تصمیم رو بگیرم و اون اتفاق رو کنار بزنم برای موفقیت بالاتر
من نمونه کسب و کار رو بزنم. که مثلا توی کاری ما شکست میخوریم ورشکست میشیم به جایی اینکه بشینیم فکر کنم آرامش داشته باشیم و مشگل رو پیدا کنیم از درون خودمون و چه باوری ایجاد کردیم که این مشکل اتفاق افتاده میام تمام اتفاقات رو اول گردن کشور و دولت و اینو اون میندازیم غیر از خودمون. و از همه بدتر تا سال های سال به خاطر اون شکست هر روز با خودمون خود خوری میکنیم. اگه این کار رو نمیکردم الان آنقدر ضرر نمیکردم
چون با قانون آشنا نیستیم
ولی این فایل آنقدر بزرگ و جذاب هست که من خودم هنگام که چقدر باید کنترل ذهن و نجوا های ذهنتون کنترل کنی در همچین شرایطی به جای شکست. بگی عملیات غیر منتظره جداسازی قطعات. این ها نشانه طی کردن تکامل هست و باز شدن دریچه بسیار بزرگ برای حرکت هست نیومدن بشینن که بگن آقا دیگه نمیشه. آمدم برنامه گذاشتن برای زندگی در مریخ. خدایا شکرت چقدر انسان ها باید متفاوت فکر کنن و متفاوت نتایج بگیرن
چقدر استاد شما فوق العاده اید واقعا تحسین آفرین هستید که همه جوره هر اتفاقی رو با ما ها در میان میزاری و لذت میبری
من باید نگاهمون متفاوت کنم اونم طی تکامل
و هر اتفاقی برای بعضی ها نابود کننده بوده برای بعضی ها عالی تر بودن. اون لحظه درک کردن انالله هست در مورد تمام اتفاقات
وقتی باور های فوق العاده رو ایجاد کنیم
اون لحظه خداوند هدایت میکنه
من چقدر این جمله رو با خودم تکرار میکنم. الخیر و ما وقع
این جمله رو در عمل درک کردن واقعا پله ای هست برای پیشرفت من. یا باید بشینم زانو غم بگیرم. و بشه باعث ترس از حرکت کردن. یا بشه پله برای حرکت کردن
من خودم تجربه جمع کردن مغازه و کسب و کارم شدم. الان میخوام هر حرکتی انجام بدم خانواده اینو اون میگن بابا تو ی بار این اتفاق برات افتاده. بشیم سرکار و بیمه ای داشته باشی ی حقوقی بهت میدن. میخوای بیایی بیرون چه کار تو که تجربه گذشته رو داشتی. استاد جان فکر کنم این درخواست من بوده که شما این فایل رو ایجاد کردی که من بفهمم و درک کنم این که هر شکستی پایان کار نیست.
من باید باور های خودمو آرام آرام تغییر بدم و من باید حالم رو خوب نگه دارم هدایت خداوند رو باید دریافت کنم
من در روابط عاطفی این اتفاق برام افتاد که رابطه 6 ساله من که تمام شد و در دوران نامزدی جدا شد و من تنها باری بود که خیلی آروم بودم و اون موقع اصلا من با شما آشنا نبودم. و الان درک میکنم که خداوند. چنان منو هدایت کرد که یک همسر فوق العاده در مسیرم قرار داد و چقدر لذت میبرم از این هدایت این خودش یک نمونه فوق العاده زیبا برای من هست برای خاموش کردن نجوا ذهنم.
خدایا سپاس گزارم بابت این هدایت و این فایل عالی
استاد چان چقدر هوای بسیار زیبا و آب و درختان فوق العاده زیبا و طبیعت عالی من چقدر خودمو اونجا احساس کردم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
مرسی استاد جان
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد و مریم عزیزم و دوستان هم فرکانسی ام
خدایا شکرت برای این زیبایی نعمت و فراوانی و شکوه پارادایس در این فصل زیبای بهار این سرسبزی و نقاشی خداوند این اب زلال و اینه ای دریاچه وکلبه چوبی روی اب جلوه ای از بهشت که در این جهان مادی شما ساختید که امتدادش به اخرت هم میرسه و براوونی عزیز که چقدر زیبا و قوی و تنومند از این بهشت و صاحبان بهشتی لذت میبره خدایا شکرت که لایق دیدن این زیبایی ها شدم
موارد اساسی و نکات کلیدی این فایل :
اتفاقات به خودی خود هیچ معنایی ندارند واکنش هر فردی به یک موضوع مشابه نوع نگاه و تعبیری که از اون اتفاق داره نتایج رو نشون میده
تصمیم گیری تو در یک اتفاق به ظاهر بد و نتیجه ای که ایجاد میشه خط فکری تو و ذهنیت تو رو نشون میده
استفاده از کلمات مناسب تو در یک اتفاق به ظاهر بد گفتن جملاتی که بار مثبتی دارند نتیجه رو به یه اتفاق خوب تغییر میده
در یک اتفاق به ظاهر بد صحبت نکردن در مورد اون اتفاق گله و شکایت نکردن ،غر نزدن ،گریه و بیقراری نکردن ،غمگین و افسرده نبودن ، نترسیدن نتیجه رو به نفع تو تغییر میده
دید و نگرش متفاوت به موضاعات به ظاهر بد به گونه ای که تو رو به احساس بهتر برسونه به سپاسگزاری برسونه به درک تجربه کردن برسونه به دیدن فرصت جدید برای رشد برسونه اتفاقات بد رو به نفع تو تغییر میده و اون اتفاق به ظاهر بد نقطه عطف زندگی تو میشه
درک قانون اساسی و بدون تغییر خداوند که احساس خوب مساوی اتفاقات خوب و احساس بد مساوی اتفاقات بد هست و عمل کردن به این قانون با تمام وجود در اتفاقات بد
درک تقوا داشتن کنترل ذهن مساویه کنترل زندگی
درک این قانون ایجاد ارامش و رفتن تو احساس بهتر احساس امیدواری و انگیزه برای ادامه دادن در قلبت رو برای دیدن نشونه ها و درک الهامات الهی باز میکنه و نتایج عالی لاجرم اتفاق میافته
نرفتن تو مدار قربانی ، مظلوم بودن ، جلب توجه کردن و درس گرفتن از اتفاقات به ظاهر بد تجربه کردن و تصمیمات درست تری گرفتن باعث میشه همه چی به نفع تو بشه رشد کنی
کدامیک از این موارد به من کمک بیشتری کرده ؟
درک قانون بدون تغییر احساس خوب مساوی اتفاقات خوب و احساس بد مساوی اتفاقات بد با تمام وجودم و به ارامش رسیدن و دریافت الهامات و هدایتهای الهی و درک حضور خداوند در وجودم و کنترل کانون توجه و واکنش درست به اتفاقات معنای اتفاقات به ظاهر بد رو برای من بارها به نتیجه خوب رسونده درک کنترل ذهن مساویه کنترل زندگی تقوا داشتن
چه تجربیات اموزنده ای در این باره دارید ؟
تجربه شخصی من در روز ششم فرودین امسال من پدر عزیزم رو از دست دادم ایشون در سلامتی روی پای خودشون در منزل کنار من و خواهرم از این دنیا رفتند و اسمانی شدند این در حالی بود که به ایشون الهام شده بود و کاملا خداوند من و خواهرم رو با نشونه ها و الهامات اماده کرده بود عشق بدون وابستگی به ایشون داشتیم و توحیدی و مستقل بودیم تمام مسولیتهای زندگی رو من و خواهرم مدتها بود که به عهده گرفته بودیم کاملا قوی شده بودیم چون با تمام وجود خدا رو در وجودمون میدیدیم و بودن من و خواهرم در دوره سلامتی اولا ما رو در مداری قرار داد که هیچ بیماری و سختی و زحمتی از پدر ندیدیم و دوما کنترل ذهن ما با این دوره خیلی قویتر شده بود و درک قانون فرکانس باعث شده بود ما در ارامش در کنار پدرمون رابطه ای خوب و درست رو داشته باشیم بدون هیچ بحثی و یا تغییر ایجاد کردنی در کنار ایشون روی خودمون کار میکردیم و ورودیهامون رو کنترل میکردیم روزی که ایشون به دنیای ابدی رفتند من و خواهرم فقط در کنار ایشون بودیم و در اغوش ما از دنیا رفتند و من و خواهرم اروم و قوی فقط در و پنجره رو باز کردیم تا روح ایشون به اسمون بره و بعد به خواهر و برادرها خبر دادم من خودم شخصا به یگانگی خدا بیشتر از ده دقیقه گریه نکردم در تمام طول مراسم من و خواهرم دست در دست هم قوی و محکم و اروم بودیم و هیچ واکنشی برای اینکه ایجاد ترحم و دلسوزی و جلب توجه و قربانی و مظلوم بودن رو متبادر کنه نداشتم با تمام وجودمون وصل به خدای قدرتمند بودیم و به مرگ عرتمندانه و اروم و راحت ایشون فکر کردیم و شکرگزاری میکردیم به اینکه الهام شده بود به ایشون و کاملا اماده بود و توصیه های مهم رو به من و خواهرم کرد رو به یاد اوردیم به اینکه باااارها ایشون به ما گفتند در مراسم من دخترهای قوی باشید گریه و زاری نکنید و جمله اخر ایشون چند دقیقه قبل از اسمونی شدنشون این بود که شما دو دختر رو به خداوند میسپارم بارها شکرگزاری کردم که این افتخار نصیب من و خواهرم شد که در زمان حیاتش بهش خدمت کنیم محبت کنیم و ایشون از من و خواهرم کاملا راضی بود و با تمام وجود همدیگه رو دوست داشتیم شکرگزاری کردم که خواخرم چطوری معجره وار هدایت شد یک روز قبل از فوت ایشون لباسی که ایشون دوست داشت رو خرید و برتنش کرد و با اون لباس از دنیا رفت چطور معجزه وار روز فوت ایشون در حالی که من خونه تنها بودم کنار ایشون خواهرم در مسیر رفتن به کار در حالی که یک ربع بود از خونه حرکت کرده بود با تماس همکارش که گفت امروز نیا مدیریت با مرخصی شما موافقت کرده و ایشون برگشت و نیم ساعت بعد پدرم از دنیا در آغوش ما رفت بااارها شکر گزاری کردیم انقدر نشونه های خداوند و الهاماتی که پدرم و من و خواهرم دریافت کردیم برای ما واضح و شفاف بود درک کردیم که ما رها شده نیستیم خداوند هر لحظه ما رو هدایت میکنه انقدر حضور خداوند و نعمتهایی که داریم رو دیدیم که با تمام وجودم بارها شکرگزاری کردم و بی انصافی محض بود اگر این نعمتها رو نمیدیم و شکرگزار نبودم درک کردیم که رابطه ما با عزیزانمون ابدی نیست و من و خواهرم به حدی از ارامش قلبی رسیدیم که با الهامات و هدایت های الهی به هر کاری که هدایت شدیم انجامش دادیم حتی بعد از گذشت پنج روز از فوت ایشون وقتی دیدیم وقت هرس درخت انگور و انجیری که تو حیاط داریم هست من و خواهرم با هم با اموزشی که از پدرم دیده بودیم درختها رو هرس کردیم لباسهای پدر رو به خیریه دادیم و بسیاری دیگه از کارها رو که برای مدیریت بهتر خونه و مراسم و مهمونها بود رو انجام دادیم و روزهایی که خیلی سرمون شلوغ بود فست چهل و هشت ساعته رفتیم و با تمرکز و انرژی بالا کارها رو انجام دادیم و من درک کردم حضور خداوند رو این اتفاق بد من و خواهرم رو رشد یافته تر ،با تجربه تر ، قویتر ، با ایمان تر کرد و درک کردم که مومنین واقعی نه ترسی دارند و نه غمی در هفته دوم فوت ایشون من و خواهرم با هدایت الهی خداوند دوره دوم و سوم دوازده قدم رو خریدیم و دوره دوم رو با تمام وجود از صبح تا شب گوش میکنیم و این هماهنگی هایی که در این دوره با اتفاقات این روزهای من و خواهرم داره، رو درک کردیم و چقدر بهتر و بیشتر درک کردیم و به احساس خوب و ارامش رسیدیم و غرق نعمت شدیم از بینهایت طریقی که خداوند داره .و من و خواهرم برخلاف دیگر افراد پنج شنبه ها به سر خاک نرفتیم بلکه با خوندن قران و نگاه کردن به عکس پدر و مادر مرحومم در خونه بارها و بارها بهتر قران رو درک کردیم و به ارامش بیشتری رسیدیم و تو سایت فعال بودم و دیدگاه هام رو مثل همیشه برای فایلهای فارسی نوشتم ودرک کردیم خدایی رو که برات پدر میشه مادر میشه خواهر و برادر میشه همسر و فرزند میشه همه چی میشود همه کس را البته نا گفته نمونه که پشت سر ما گفته بودن که بابا گریه کن نداشت ولی من اروم و بدون هیچ عکس العملی بودم و افتخار کردم که تونستم به اموزه های شما استاد جان در زمان فوت پدرم عالی عمل کنم و تمام وجودم و قلبم از خداوند برای هدایت شدنم به این سایت الهی و اساتید توحیدی که دارم شکرگزارم
وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّـٰبِرِینَ (155)
ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَهٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ (156)
أُوْلَـٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَهٞۖ وَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ (157)
155- قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى و کاهش در مال ها وجان ها و میوه ها آزمایش مى کنیم; و بشارت ده به استقامت کنندگان!
156 – آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مى رسد، مى گویند: «ما از آن خدائیم; و به سوى او باز مى گردیم»!
157 – اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده; و آنها هدایت یافتگان هستند!
برنامه شخصی من برای اجرای ان موارد اساسی در عمل چیست ؟ کارکردن روی خودم بیشتر و بیشتر تا در لحظاتی که باید طبق قانون احساسم رو بهتر و ذهنم رو کنترل کنم خیلی سریع به جای هر تلاش فیزیکی در اتفاقات به ظاهر بد تلاش ذهنی کنم برای رسیدن به احساس کمی بهتر و با ادامه دادن این روند به احساس خوب و ارامش برسم تا در این مدار الهامات رو دریافت و عمل کنم
استاد و مریم عزیزم زبانم قاصر از اینه که بتونه قدردانی عمیق و قلبی خودم رو با کلمات بیان کنم به خاطر این اگاهی های خالصی که دادید به خاطر دوره دوازده قدم و دوره هایی که همشون ارزشمند هستند و اینهمه رشد و گسترش ایجاد کردند فقط میگم من عااااااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی
خانم مختاری عزیز سلام
از کامنت فوق العاده شما بینهایت لذت بردم ودرسهای زیاد عملی از شما و خواهر گرامی تان یاد گرفتم.
مطمئننا پاداش این صبر زیبای خودتان را بزودی با اعضای سایت به اشتراک خواهید گذاشت و به رضای الهی نائل میشوید.
برای روح پاک پدر گرامی تان شادی ابدی از درگاه خداوند متعال را مسئلت دارم.
شاد و پیروز و سربلند باشید.
سودا جان
دوست عزیزم
من به آشنایی با دوستان توحیدی و قدرتمندی مثل شما در این جهانی که همیشه فکر میکردم تنها هستم و چرا هیچکس رو نمیبینم که مثل خودم متفاوت فکر کنه متفاوت به جهان نگاه کنه، تا روزی که به این سایت و این جمع دوستان الهی هدایت شدم افتخار میکنم، خداروشکر صدهزاربار شکر
عملگرایی قدرتمند و زیبای شما در مواجهه با اتفاقات رو واقعا تحسین میکنم، قطعا پدر شما در آغوش خداوند هستند.
سودا جان خیلی خیلی شما و خواهرتون رو تحسین میکنم و از خدا میخواهم که به من کمک کنه تا عملگرا و توحیدی باشم.
جملاتی رو خداوندم در کامنت شما برای من فرستاده بود که دریافت کردم و ازش سپاسگزارم با تمام وجودم
من کمتر از نیم ساعت پیش سوالی رو از خدای خودم پرسیدم، و گفتم من باور دارم که خداوندم با زبان خودم واضح و شفاف من رو هدایت میکنه و پاسخم رو دریافت میکنم.
از همون لحظه مدام دارم نشونه ها رو دریافت میکنم و تایید و تحسین میکنم.
و جملات شما مکمل تمام نشانه ها بود
این که شما نوشتی
ما رها شده نیستیم
اینکه پدر شما گفته بودن شما رو به خداوند میسپارم
سودا جان این جملات منو به گریه انداخت
من فراموش میکنم من رها شده نیستم، که خودم رو میتونم به خدا بسپارم
چند وقت پیش کاری رو شروع کردم در جهت گسترش کسب و کارم و به خودم گفتم چرا من دارم میگم خداجون منو یادت نره ها مواظب کارم باش؟!!! من باید یاد بگیرم، باید به یاد داشته باشم که خداوند جایی نیست که بخوام صداش کنم بگم بیا اینجا کار منو ببین، خداوندم جاری در تمام ابعاد زندگی منه
اگر کاری رو شروع میکنم و قدمی برمیدارم خداوند به من گفته، خودش شریک تجاری من که نه ، صاحب کسب و کاره، چرا من باید نگران باشیم که چه کنم، شروع کنم راهی برای موفقیت و رونق کارم پیدا کنم
این که دنبال چگونگی ها هستم، این که فکر میکنم پیدا کردن راه و چگونگی یعنی اقدام عملی، اشتباهه، باید آرامش بیشتری داشته باشم، باید بتونم تمرکز کنم و در لحظه که میخوام تصمیم به عمل بگیرم یادم باشه که من رها شده نیستم .
سودا جان
دوست توحیدی و قدرتمندم
واقعا از شما برای عمل به الهامات و نوشتن این کامنت ممنونم
من همیشه کامنت های شما رو میخونم ولی امروز روزی بود که میتونم بگم از آشنایی با شما خیلی خوشحال شدم عزیزم.
شاد و موفق باشی
به نام خدای مهربون
سودای عزیز کامنتت رو خوندم
و چقدر تحسینت کردم، چقدر این عملکرد،این اروم بودن ،این تعهد، این تعهد به اجرای قوانین رو تحسین کردم.
وچقدر دلم خواست که منم با همین تعهد و عملگرایی برم جلو
برات از خدای مهربون و بزرگ، بهترین ها و قشنگ ترین هارو میخوام
در پناه خداوند باشی :)
استاد عزیزم سلام
اول بگم که خیلی خوشحالم که ازتون فایل جدید به زبان فارسی میبینم چون فکر میکردم از این به بعد فایل هاتون به زبان انگلیسی هست و من متوجه نمیشم
راجب تمرین این جلسه میخوام بگم که زمانی که این بیماری شایع تو ایران اومد من یک غرفه ای در یک مانتو فروشی داشتم و شلوار جین میفروختم و همه چشم امیدم به شب عید بود دقیقا بهمن و اسفند بود که همه جا پخش شد و که این بیماری وارد ایران شده
پاساژ ما خیلی خلوت شد و همه کاسب ها مینالیدن که شب عیدمون خراب شد
دقیقا بعداز تعطیلات عید نوروز صاحب مغازه بهم زنگ زد که بیا جنس هاتو جمع کن چون میخوایم مغازه رو تحویل بدیم
من اصلا احساسم بد نشد و رفتم همه جنس هامو جمع کردم و اوردم خونه
من قبلا کارم مربوط به ساختمان و اینجور کارها بود بردار بزرگترم بهم گفت که حالا که همه جا تعطیله بیا و برگرد سرکارت و همین کار قبلیت رو ادامه بده با اینکه من از کار قبلیم به شدت متنفر بودم
گفتم بهش که نه من اینترنتی همه شلوار هامو میفروشم
خلاصه من از شلوار جین ها با موبایل خواهرم که ایفون بود عکس میگرفتم و با شیریت به موبایل خودم که سامسونگ بود ارسال میکردم و در پیج اینستاگرامم میگذاشتم(دقیقا این جمله رو به خودم میگفتم که: هر اتفاقی بیفته به نفع منه)
خلاصه من عکس شلوار جین هامو توی پیج اینستاگرامم میزاشتم و درامد من شروع به رشد کرد. درامدم به نقطه ای رسید که 5 برابر زمانی بود که غرفه داشتم
یعنی 15 میلیون اون موقع درامد از اینترنت داشتم که درامد بردارم از کارش 5-6 میلیون بود
این اتفاق به ظاهر بد استاد برای یکی دیگه از کسانی که تو کار پوشاک هست هم افتاد
دقیقا یه روز رفتم به کسی که در خوزه پوشاک بسیار موفق هست و یه پسر جوان خوش قلب که سن کمی هم داره (بین 30 تا 35) بهش گفتم شما چطوری اینقدر رشد کردید؟
گفت ببین این بیماری سرعت رشد منو 10 سال جلوتر اورد
یعنی اینقدر رشدی که من کردم اگر این بیماری نبود 10 سال بعد من به این همه رشد میرسیدم
و خلاصه کلی الگوی خوبی شد تو ذهنم و تو زندگیم
با اینکه یک پسر جوان هست چقدر به خدا ایمان داره چقدر قدرتی که خدا بهمون داده رو باور کرده و خیلی تونسته رشد کنه
خلاصه که منم از اون بیماری به بعد هر اتفاقی واسم بیفته میگم به نفعم هست
راستی یه موضوع دیگه رو هم بگم استاد
استاد وقتی که من تو همون زمان بیماری درامد خیلی رشد کرد بورس خیلی ترند شد و من درامدم رو بردم توی بورس و نصف سرمایه ام رو از دست دادم
بعد به این موضوع اینطوری نگاه کردم که خداروشکر یک درس بسیار ارزشمند گرفتم که من هرچی از کارم درامد و سرمایه کسب میکنم فقط توی خودش خرج کنم و سرمایه گذاری کنم تو خودش
و این درس شد و تجربه شد که من فقط باید روی خودم و کسب و کارم پول خرج کنم نه هیچ جای دیگه ای
اینا اتفاقاتی بود که من نگاهم رو به اتفاقات تغییر دادم واحساسم رو خوب کردم تا بتونم از زندگی لذت ببرم و البته که نتایج هم در زمان هی بهتر و بزرگ تر میشود
خداروشکر برای وجود شما
خدار.شکر که تو این مسیر هستم
خداروشکر که هدایت شدم به این اگاهی
سلام
مثالی که من میخوام بزنم بر میگرده به دورانی که مدارس آنلاین بود ،،یعنی آنلاین درس خوندیم ما ولی امتحانات حضوری بود
خب خیلیا میگفتن که ن فلانه ،ما بلد نیستیم و از این چیزا
معلمای ما کلاس تقویتی گذاشتند ،نمونه سوالات امتحان رو دادن گفتن اینا رو بخونید
خلاصه منم خوندم و رفتم امتحان دادم و نمره بالا 15 گرفتم
ولی با اینکه بقیه هم همون سوالات رو داشتن ولی نمره هاشون با من فرق میکرد
کاری ندارم اونا چرا نمره اشون کم شد
ولی چیزی که باعث شد نمره بالا بگیرم خودم این بود که میگفتم من از پسش بر می یام همون طوری که سال های قبل یاد گرفتم الانم یاد می گیرم
مثلا تو سوالات ریاضی اگه بلد نمیشدم چند بار تمرین میکردم تا یاد بگیرم
یعنی بنظرم استعداد اینا آنقدر مهم نبود ،بیشتر این نگاه که من می تونم ، تاثیر داشت
یا مثلا یه مورد دیگه درباره همین فیلتر شدن اینستا ،واتساپ و… ، نگاه من اینه که خوبه می تونم بیشتر درس بخونم، بیشتر تو سایت باشم و روی خودم کار کنم ،بیشتر به خودم و اهدافم فکر کنم ،
تا اینکه برم اونجا زمان بزارم
مهم نگاه ما و واکنش ما به اتفاقات هست
خدایا شکرت
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد جان جان من و مریم جان مهربان
استاد اولش بگم که چقدر خوش اندام شدید و واقعا شما را تحسین میکنم
بعد چقدر پردایس زیبا شده تو این هوای بهاری ، بهشته ، بهشته به خدا الله اکبر
استاد با دیدن فیلم پرتاب راکت و دیدن اون همه دانشمند و دیدن ایلان ماسک، عظمت و قدرت انسان هایی رو دیدم که هیچ محدودیتی رو نمی بینن و جاه طلبانه به سمت خواست هاشون در حال حرکتند و توقفی ندارند . الله اکبر
بعد به خودم گفتم این همه آدم دارن کار انجام میدن تا استاد رو به خواسته ش برسونن چون شما دوست دارید به فضا سفر کنید . باز هم الله اکبر
و حالا در مورد موضوعی که گفتید .
من پارسال 14 فروردین پدرم رو از دست دادم . پدری بود که فوق العاده مهربان و دوست داشتنی بود و من 2 ساعت قبل مرگش تماس تصویری داشتیم و کلی با هم حرف زدیم و خندیدیم و بعدش به من خبر دادند که پدرم فوت شده . برام غیر قابل باور بود . من تو کشور ترکیه زندگی میکنم وقتی که فهمیدم شرایط طوری بود که من تنها باید میرفتم به ایران .
استاد من تو اون زمان در حوضه روانشناسی داشتم رو خودم کار میکردم و همین موضوع باعث شد در طول مسیر ارام تر باشم و احساس میکردم رو بال های خدا هستم و خدا داره من رو میبره . یک تجربه عجیبی بود . وقتی که رسیدم حالم خیلی بد شد با دیدن حال و روز خانواده ام اما بعد استاد در زمان خاکسپاری به یک باره آرامشی تمام وجودم رو فرا گرفت و من فقط این جمله در زبانم جاری میشد ، خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت و احساس میکردم خیلی خیلی به خدا نزدیک شدم و تو بغلش هستم . حالا این در صورتی بود که تمام خانواده ام برعکس من رفتار میکردند و تو سر و کله ی خودشون میزدنند .
من بعد از اون اتفاق درک و دریافتم خیلی بیشتر شد .
اون موقع ها وارد سایت شما شده بودم اما زیاد پیگیرمطالب سایت نبودم و این اتفاق باعث شد تو این سایت بیشتر باشم .
دیدن فایل مصاحبه با استاد قسمت 6 که اصلا یک تحولی در درون من ایجاد کرد . فهمیدم که اگه تو رابطه ای حساب باز کردی از همون ضربه محکمی میخوری . و الان هم با دیدن این فایل فهمیدم که این رابطه ها مختص این دنیا هست و در دنیای قبل و بعد از این دنیا همچین رابطه ایی وجود نداره و ما یک روح مجرد هستیم.
استاد یه چیزی که الان یادم افتاد ، همیشه مادرم زمانی که من تو خونه ی پدرم بودم به ما بچه ها میگفت که شما همه تون میرید سر خونه و زندگیتون تنها کسی که برای من میمونه همین پدرتون هست . ما همه مون ازدواج کردیم اما پدرم برای مادرم نموند . و این حرف مادرم زمانی یادم افتاد که فایل مصاحبه با استاد قسمت 6 رو دیدم و این حرف یک شرک مخفی بود که من بهش آگاه نبودم . الله اکبر
(هیچ کس جز خدا برای من نمیمونه )این باور رو باید در خودم درونی کنم .
او با من باشه همه چیز و همه کس در اختیار منه وقتی نباشه هیچ کس و هیچ چیزی با من نیست.
(تنها خدا برایم کافیست)
استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم به خاطر این فایل ارزشمند که مثل الماس با ارزشه . و ممنونم از مریم جان مهربانم مثل خواهر نداشته ام برام هستید
دوستتون دارم آرامش من
بانام خدواندرزاق وهستی بخش
وباسلام ودرودفراوان براستادگرانقدرمان وخانم شایسته به حق شایسته وهمه دوستان وهمراهان سایت توحیدی وبی نظیرعباسمنش
خداوندرابسیارشاکرم که یکباردیگر به من فرصت داد تا یک فایل فوفق العاده روازاستادنازنین ببینم وگوش کنم وکلی اگاهی تازه در یافت کنم
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم
استادگلم خیلی دلم براتون تنگ شده بود دقیقا یکی دوروز پیش که داشتیم قسمتی ازسریال زندگی دربهشتو باهمسرنازنینم تماشا میکردیم این خواسته درمن شکل گرفت که ای کاش استاد عزیز یه فایل جدید ازپارادایس می گذااشت وامروز که بلافاصله ازخواب نازبیدار شدم سریع رفتم سایت وصفحه اصلی روکه مشاهده کردم پیش خودگفتم امروز میهمان پارادایس هستیم
بلافاصله فایل رو دانلود کردم وباعشقم همسرگلم فایل روتماشا کردیم وکلی هم سپاسگزارخدواند هستم که اینقدرسریع خواسته من رو براورده کرد
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم بابت همه نعمتهای که هرروز برزندگی ماجاری میکنی خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت.
امامحتوای فایل امروز که استاد عزبزموضوع اتفاقات “مشابه ونتایج متفاوت” رو مورد بررسی قراردادند خیلی جالب وروشنگرانه بود ومن درابتدا بسیارتحسبن کردم کمپانی اسپیس اکس اقای ایلان ماسک رو که درزمان خیلی کوتاه وطی چندین سال به چنین موفقیتهای عظیمی در صنعت فضا وهواوخودرو سازی وسایرصنایع دیگر داشته است وچقدرایشان دارن به گسترش جهان کمک میکنین وجهان راجای بهتری برای زندگی کردن برای خود ودیگران میکند
فقط دریک لحظه تفاوت دیدگاههای ادما وحکومتها درذهنم رژه رفت که ببین انطرف ابهای خلیج فارس ودربلاد کفر چه خبره ودنیا داره به چه سمتی پیش میره وازتکنولوژی وفن اوری چه استفاده های میکنن وانوقت درکشورعزیزمون ایران انقلاب اسلامی دردهه پنجم حکومتش داره ازفن اوری برای تشخیص چهره بانوان سرافراز کشورمون برای مقابله بابی حجابی استفاده میکند
خدایاازت درخواست میکنم که همه ماروبه جاهای زیباتر ،ازادتر،شادتر وباامکانات بهتری هدایت فرما
امین یارب العالمین
استادگلم اما درمورد سوال فایل که گفتین ازتجربه خودمون درباره تضادهای به ظاهربد ونگاه ما به ان تضادها بنویسیم باید بگویم که من شخصاازاوایل سال 98 که خداخیلی دوستم داشت وبه این مسبرزیبا وپرخیربرکت تقیر هدایتم کرد واززبان شما وارطریق سایت بافایلهای رایگان ومحصولات ثروت 1 ودوازده قدم باقوانین اشناشدم
به لطف الله مهربان خوشبختانه تاکنون باتضاد خیلی سختی برنخوردم که بخواهم راجع به ان بنویسم ودراین مدت اتفاقات روزمره زندگی بوده که من سعی کردم به همین اتفاقات کوچک به ظاهربد زندگی ام دید مثبتی داشته باشم ونگاهم همان جمله معروف شماهست”الخیر فی ماوقع” هراتفاقی برای من رخ دهد خیرمن درهمان است واین دیگاه باعث شده خیلی نسبت به قبل ارام تر باشم گرچه هنوز باید دربحث کنترل ذهن خیلی زیاد روی خودم کارکنم
وسپاسگزارخداوند هستم که همچنان بیشتراوقات خودم راصرف گوش کردن وتماشاکردن فایلها ،خوندن کامنتهای سایت وا نجام تمرینهای زیبا وتاثیر گذار ستاره قطبی وفانوس دریایی میکنم که خوشبختانه تاکنون درحوزه سلامتی ،ارامش ،روابط وحتی مالی ازنظرخودم نتابج قابل قبولی گرفته ام وشک ندارم که بااستمرار،تلاش،تکرارتمرینات وجدیت بیشتر ازدرک قوانین نتایج فوق العاده ای درانتظارمن خواهد بود.
ضمناپیشاپیش عیدسعیدفطررابه همه شماعزیزان تبریک وتهنینت عرض میکنم
همچنین باتاخیرتقریبایکماه سالگرد تولد استادنازنین راکه دراسفند ماه بوده تبریک عرض میکنم وامیدوارم سالیان سال درپناه الله یکتا شاد سلامت وپیروز باشید.
ودرپایان باتشکر ازشمانازنینها که وقت گذاشتین و نوشته بنده رو خوندین
امیدوارم همواره درپناه خداوند مهربان شاد،سلامت،سعادتمندوثروتنمد دردنیا واخرت باشید
دوستتون دارم وعاشقتونم خیلی زیاد.
بنام الله مهربان که هر آنچه دارم از اوست
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو که نمونه قابل تحسین کنترل ذهن و توحید عملی در کنار شما استاد عزیز هستش
امروز شاهد این اتقاق زیبا با کلی درسها در کنار ایلان ماسک مرد توحیدی که مثل استاد مرد عمل هستن و با کمی تحقیق و ریز شدن در زندگی ایلان ماسک میشه روند تکاملی ایشون دید و درسها ازش گرفت ..
هر چند که استاد عباس منش نمونه همه چی تمام توحید در عمله مخصوصا وقتی که موشکافانه از باورهای صحبت میکنه که دلیل اتفاقات زندگیشو نشون میده و الگو همه ما شاگردانش هست برای اینطور عمل کردن به قوانین
امروز خدا رو شکر میکنم به عنوان شاگرد شما که میتونه از توحید در عمل و تغییر زاویه دیدش نسبت به قضایا مثال داشته باشه و باعث خوشحالی که اینجا بیان کنم که هم رد پای برای خودم بشه و تقویت باورهام و هم برای کسانی که این کامنت میخونن
من از سال گذشته که تصمیم جدی شد برای تغییر زندگیم و آشنای با استاد عزیزم از طروقی که بفکرمم نمیرسید متعهد شدم که با جون دل آموزهای استاد باور کنم و مثل ایشون عمل کنم
به همین خاطر بعد از چندین ماه گوش دادن به فایلهای استاد شجاعت اینو پیدا کردم که حرکت کنم و دنبال رویاهام برم ..مهاجرت کردم از شهر خودم به شهر دیگه که میشه گفت اولین مهاجرت زندگی من از خانه و کاشانه پدریم بود برای کار جدید..
هجرت به دل ناشناخته ولی با همه ترساش میدونستم که خداوند همیشه یارو یاور منه و ترسی وجود نداره و توهم ..
بعد چند وقت از مهاجرتم و استارت کار جدید به دلیل باورهام که افتضاح بودن با ورشکستگی مواجه شدم و بقول استاد توی بدهکاری زیادی که به بار آوردم تازه فهمیدم چقدر باورهای مالیم افتضاح و باید روشون کار کنم ..شرایط خیلی سخت بود برای منی که هیچ وقت اینطور بدهکار کسی نبودم ،ولی ایمان داشتم و دلم قرص بود که این روزا دلیلی برای پیشرفت منه وفقط باید توکل کنم حرکت کنم
اما ماجرا از این قرار بود که بعد از ورشکستگی تازه فهمیدم که شغل قبلیم که من عاشقش بودم و فک میکردم که نمیتونه منو به ثروتی که میخوام برسونه ،فقط باید باورهامو توش درست کنم از همون جا استارت کارمو بزنم ولی هیچ سرمایه ای نداشتم به علت ورشکستگی و وقتی که باور کردم که میشه کارو شروع کرد بدون هیچ سرمایه اولیه ای ایدهای بهم داده شد که کار قبلیمو استارت بزنم بدون یک ریال سرمایه ،که باعث انقلابی درون من شد و حتی کارهای بسیار بزرگتری هم استارت زدم که هیج سرمایه ای لازم نداشت و یک باور بزرگ برای خودم نهادینه کردم …
من مستاجر بودم توی شهر جدید و وقتی کارخونه رو تحویل دادم با بدهی های زیاد تصمیم داشتم که استارت کار قبلیمو توی شهر جدید بزنم ولی پولی نداشتم و ایمان داشتم که خدا منو هدایت میکنه
ازش درخواست کردم که خدایا تو باید برام یه محیط کار فراهم کنی ،البته اینم بگم که وقتی که ناچار شدم و از لحاظ مای بسیار توی فشار بودم رفتم و پیش یکی از مغازه دار شاگری کردم و کم پول میساختم ولی بیکار ننشستم چون این جمله استاد تو گوشم بود که خودمونو بیکار نزاریم هیچ وقت
توی اون مغازه بدلیل تضادی که با یه مشتری داشتم همش ذهنم درگیر این موضوع بود که من باید چطور به اسن تضاد نگاه کنم که کمکم کنه و این نگاه باعث شد که به جای اینکه بهم بریزم درخواست کنم که بجای شاگردی خودم صاحب کسب کار بشم
اونجا بود که درخواستمو مکتوب کردم از خدا طلب کردم با وجود اینکه هیچ پولی نداشتن جز پول پیش خونه که مستاجر بودم توش ،و اصلا ذهنم به اون حتی فک هم نمیکرد ..
یه روز که من رفته بود شهر قبلیم که پسر خودمه ببینم تصمیم گرفتم که پسرمو بیارم شب پیشم بمونه و البته صب توی ستاره قطبی درخواستشو به خداوند داده بود که امشب پسرم که از لحاظ عاطفی بسیار وابسته مادرش هست راضی کنه که شب پیش من بمونه ،
خلاصه شب شد و پسرم بهونهاش شروع شد ،اولش مقاومت کردم و نمیخواستم بزارم بره ولی ناچار شدم که بپذیرم چون خیلی گریه میکرد و من خیلی ناراحت شدم و همش به خودم میگفتم چرا درخواست من توی ستاره قطبی اینجوری شد..
خلاصع من راه افتادم که ببرمش پیش مادرش و چون باید یکساعت رارندگی میکردم و اخر شد بود یکم اذییت شدم ،شب خونه مادرم موندم و صب حرکت کردم به سمت خونه خودم ،
رسیدم خونه دیدم کل خونه به هم ریختس و دزد خونه رو زده …
خیلی تعجب کردم و کلی بهم ریختم و نجواها شروع شد ،همش میگقتم خدایا پسرم که پیشم نموند ،خونه هم که دزد زد ،اخه مگه من درخواست نداده بودم چرا اینطوری شد
توی همین نجواها بود که نفس عمیق کشیدم و گقتم که باسد این موضوع رو از زاویه دیگه بهش نگا کنم و موهبتشو بفهمم …الخیر فی ما الوقع
اینو داشتم با خودم تکرار میکردم و یکم آرومتر که شدم
متوجه موضوعی شدم ..فهمیدم که این جواب همون درخواست قبلیمه که از خدا خواستم منو صاحب کسب کار کنه ولی چون تنها پول من پول پیش خونه بود و این موضوع میخواد به من بگه که متونی خونه رو پس بدی و بری یه جای بهتر هم خونه و هم محیط کارو با هم یکی کنی و خودت صاحب کسب کار بشی ..
وقتی این نگاه پیدا کردم آروم شدم و اولین قدم برداشتم و به بنگاهای که میشناختم سپردم که با این مبلغ پول برام خونه تهیه کنن که هم مناسب کارم باشه و هم بتونم به عنوان خونه ازش استفاده کنم ..
جالب تر این بود که من ختی به صاحب خونه هم نگقتم جریان از چه قرار بود و یه جواری مطمئن بودم که دزدی کار خود صاحب خونه بود ،بجای اینکه بخوام بحث جدل راه بندازم گفتم خدایا هدایت تو رو دریافت کردم و میگم چشم هر چی تو بگی ..
اونجا بود که کمار از ده روز من نقل مکان کردم به محل جدید با تقریبا همون جزئیاتی که توی دفترم نوشته بودم و کار خودمو به صورت مستقل شروع کردم ..
از اون روز به بعد هر وقت یه اتفاقی میافته برام اسنو به خودم یادآور میشم که ببین محمد زبان خدا اینجوری …و تو اگه اینطور به قضایا فک کنی و نگاه کنی همه چی به نفع تو تمام میشه ..
سپاسگذارم از شما استاد عزیز که عاشقانه کلام شما رو پذیرفتم و وحی منزل میدونم و سعی میکنم با تمام وجودم به اندازه درکم بهش عمل کنم
به نام خدای زیبایی ها، سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته و همراهان سایت عباسمنش
اولا چقدر پرادایس زیبا شده بود، خدایا شکرت
چقدر خودتون خوب عمل میکنید در مورد بحث پیاده روی و تمرکز روی نکات مثبت
چقدر خانم شایسته با عشق دنبال ثبت این موقعیت هاست و در مسیره
اگر بخوام از خودم بگم
من نگهبان یک مجموعه ساختمانی هستم و برای یک مهندس کار میکنیم.
افراد دیگه ایی هم برای مهندس کار میکنند
ولی دائما در حال گله و شکایت از وضع موجود
که مهندس دزده، خون ما رو تو شیشه کرده، داره با دستمزد کم از ما سوء استفاده میکنه و….
ولی من هم که قبلا مثل اونها فکر میکردم و دائما از زمین و زمان عیب میگرفتم و فقط دنبال سوتی گرفتن بودم تا بعد بکبونم تو سر طرف واقعا به هیچ جایی نرسیدم و عملا رابطه ام با مهندس و بقیه بد شده بود.
و عملا دیده بودم این افرادی که مدام در حال شکایت از همه چیز هستند تو زندگیشون به هیچ جایی نرسیدن و اگر قدرت دست اینا بود، یا جای مهندس بودن پدر همه رو در میاوردن و همه رو سلاخی میکردن
به قول معروف میگن روباه دستش به گوشت نمیرسید میگفت تلخه
بعد که من فکر کردم که چرا باید اینجور بود، تصمیم گرفتم نگرش خودم رو به اتفاق عوض کنم
و تمرکزم رو روی نکات مثبت خودم، کارم و مهندس بذارم و اونها رو توی ذهنم بولد کنم
و در نبود مهندس اگر کسی از کار ایشون میپرسید هم توی ذهنم هم کلامی از ایشون تقدیر و تشکر میکردم و ویژگی های مثبت ایشون رو یادآور میشدم، چیزهایی که واقعا بود، الکی سر خودم رو شیره نمی مالیدم،
و از اون به بعد بود که اون افراد نامناسب کم کم از زندگی من بیرون رفتن و برخورد با من 180 درجه تغییر کرد و خدارو شکر از وقتی روی باور هام کار کردم نتایج تغییر کرد و من شدم بهترین نیروی کاری مهندس و حقوقم افزایش پیدا کرد، موقعیت های عالی از سمت ایشون به پیشنهاد میشد که قبلا وجود نداشت
من تونسته بودم برانگیخته کنم رفتار خوبش رو برای خودم و در اکثر موارد درخواست های من تایید میشه در صورتی که قبلا اگه زنگ میزدم اصلا همون موقع سرش شلوغ بود، کار داشت، پول نداشت و عملا من در جای درست خودم نبودم
میخوام بگم هر لحظه هر اتفاقی میفته دقیقا درست ترین اتفاقه که ما قبلا فرکانسش رو فرستاده بودیم و در دل همون اتفاق به ظاهر بد یک خیریتی وجود داره که اگر ما بتونیم به اون توجه کنیم رفته رفته اتفاقات خوب بیشتری برامون شکل میگیره. این رو با ایمان میگم
هزاران مثال دارم، بازم خدارو شکر گزارم برای تک تک عزیزان از خدای مهربان سعادت در دنیا و آخرت رو خواستارم.