میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-13.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-24 07:07:592023-07-24 07:09:55میزان تحمل شما چقدر است؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام میکنم ب استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین
و دوستان هممدارم
میخوام اول در مورد تحمل های که قبل اشنایم با استاد متحمل شدم بگم
1.منی که در خانواده بسیار ضعیف مالی و اعتماد بنفسی بزرگ شدم از 13 سالگی رفتم سر کار تا 5سال من سر یه شغلی بودم که تنها و تنها علافی برام داشت و در همون سن نو جوانی اعماد بنفسی که داشتم و پاین بود هر روز نابود نابود تر شد پاین تر اومد بخاطر اینکه داشتم تحمل میکردم وانقدر کاسه تحمل بزرگ بود 5 سال تمام من نابود نابود شدم
و ب خدا ایمان نداشتم
2در همون سالها ب بعد من مریضی های پی در پیم شروع شد و انقدر من سرماخوردگی طولانی و سخت سخت میگرفتم که ماهها طول میکشید
انقدر تحملم زیاد بود که این مریضی ها ادامه داشت تا رسید ب 100 تا بیماری جورواجور
و من بازم تحمل داشتم انقدر کاسه تحملم بزرگ بود ک حتی همین الانم با وجود خرید دوره قانون سلامتی بازم تحمل میکنم این همه بیماری رو .
و بخاطر حرف مردم و نمیدونم شرایط مالی .و خانواده همسرم خانواده خودم همسرم و هزارتا توجیه و بهانه های الکی دیگر
فقط بخاطر اینکه کاسه تحملم بالاست
3انقدر من طی این سالها زجر کشیدم سختی کشیدم در به دری تحقیر و هزارتا چیز دیگه که شرایط مالیم هنوز که هنوزه تغیر انچنانی نکرده و دارم با فقر و کمبود بی ایمانی و بی پولی و بدهکاری و قرض و وام در گیر هستم
چرا چون کاسه تحملم بالاست قویه پر نمیشه
4تحملم در مورد روابط دیگه مثل دریاست اصلا پر نمیشه واااااااااااااای و ااااااااااااااای
اخه چقدرتحمل چقدر زجر چقدر تحقیراز طرف مقابل ها چقدر گدای چقدر گدای چقدر گدای چقدر گدای کردن دوست داشتن گدای ی ذره محبت
وای خدای من اون سالهای نوجوانی چقدر من بخاطر اعتماد بنفس پاینم بخاطر دوست نداشتن خودم بخاطر اینکه خودم لایق نمیدونستم چقدر التماس میکردم جنس مخالف روگدای میکردم محبت رو اما بخدا قصم بخدا قصم حتی نیم درصد هم جواب نمیداد اگه نیم درصد جواب میداد ادمهای بد بخت تر از خودم بودن
اخه چقدر تحمل چقدر تحمل بابا ب الله قصم من 99درصد ونیم طی سالیان سال گدای کردم التماس کردم تحمل کردم این شرایط رو
اخه چرا بدون حتی نیم درصد نتیجه بدون نیم درصد نتیجه
و هر بار هم بیشتر و بیشتر و بیشتر تلاش میکردم تا چ حد تلاش تا چ حد تحقیر تا چ حد کمبود اعتماد بنفس هر چی بگم کم گفتم بخدا انقدر من از این مورد لطمه خوردم و اصلا نابودم کرد
احساس میکردم من دوست داشتنی نیستم احساس میکردم خشکل نیستم احساس نابودی و تحقیر میکردم.
ولی باز هم تحمل میکردم
واااااااااااااای واااااااااااااای واااااااااااااای واااااااااااااای خدای من
5در مورد ضاهرم انقدر من ب هر دری زده بودم برای روابط نشده بود و حالم بد شده بود اینارو ک میگم نزدیک ب 10 سال اتفاق هاااااااااااا
و دیگه احساس میکردم که خشکل نیستم احساس میکردم که دوست داشتنی نیستم تحقیر شده بودم احساس بد بشدت بدت منفی ناخوشایند تا جای که ب روانپزشک روانشناسو قرص و افسردگی شدید مریضی های ک میگرفتم و اخرش ب نا امیدی مطلق ک تهش دست ب خودکشی چند بار زدم دیگه تنها راهم فقط فقط خودکشی بود
و من بازم تحمل میکردم
و ب خدا ایمان نداشتم
6مقایسه کردن خودم با دیگران و حرف قضاوت دیگران و مهم دونستن دیگران
خدای من سالها زجر کشیدم بخدا سالها بد بختی کشیدم از این مقایسه کردنه از این حرف مردم
ولی
بارم تحمل داشتم ولی بازم تحمل داشتم
نمی خوام دیگه ادامه بدم اصلی هارو گفتم و واقعا کاسه تحملم دریا بو د واقعا ب کلمه دریا توی این 10 سال .
ولی اما……….رسیدم به 96 واستاد عزیزم استادی که بقول سعیده خانم چ من تشکر کنم چ نکنم اون راهشو ادامه میده
فقط سپاسگذاری من بخاطر اینکه من و با خدا اشنا کرد با خودم با درونم با توحید
من از سال 96 تا زمستان 401 چند تا از فایل های استاد رایگان و داشتم با دوره عزت نفس .و2قدم از دوره 12قدم اینارو داشتم
اما فقط گوش میدادم فقط و فقط هیچ نکته برداری هیچ درک عمیقی چون باورهای بسیار بسیار مخربی داشتم خیلی سختم بود و خلاصه این گوش دادن ها هم خودش تکامل بود
( چون واقعا من بین زمین تا اسمان تغیر کردم براستی ک تغیر کردم تغیرات عظیمی در مقابل با خودم
من از خط خودکشی بودم ک با استاد اشنا شدم
اما اروم اروم پیشرفت کردم نتیجه های مالی گرفتم روابطم بهتر شد ازدواج کردم ک بزرگترین ترسم بود هم بخاطر شرایط مالی هم بخاطر تر از روابط با ادمهای جدید فامیل های همسر خود همسر خانوادش چون من قبلا دربو داغون بودم اما تغیر کردم ازدواج کردم هزینه های ازدواج رو دادم و زمین مسکونی گرفتم در 2تا شغلی که نصف و نیمه بلدم شروعشون کردم ادامه دادم ودر روابط عالی هستم در مقایسه با گذشتم در طایفه فقیری ک داریم من 2مین نفری. بودم ماشین گرفتم ماشین عوض کردم موتور خریدم از همه مهم تر از لحاظ روحی بینظیر شدم شاد تربا ایمان تر توحیدی تر احساس خوب بیشتر ارتباط بهتری با خدا. داشتن همه اینا تغیرات بینظیری بود ک کردم و هی بیشتر و بیشتر هم میشه احساس لیاقت احساس اعتماد بنفس بالا واااااااااااااای خدای من الان دارم میفهمم نتایج عالی هستن [ و از همه مهم تربا خودم دوست شدم با خودم رفیقم از تنهای خودم خیلی وقتا لذت میبرم و فهمیدم ک در این جهان من سید عادل حسینی این همه بدبختی این همه تحقیر این همه بی ایمانی و نابودی این همه حقارت این همه بی ارزشی این همه مقایسه کردن خودم با دیگرا این همه حرف مردم برام مهم بودن و اینجهنمی که توش زندگی کردم خودم برای خودم ساختم
ای من،من،من،من،من،من،من،منم که ساختم و خیلی خوشحالم ک خودم ساختم درسته زجر کشیدم سختی های فراوان کشیدم تحمل های زیادی متحمل شدم اما ….اما…خوشحالم که پای کسی دیگه در میان نیست خوشحالم ک خودم و خودم و خودم هستم و خداوندی که این جهان رو خلق کرده و طبق سیستمی بودن جهان خودم ساختمش
]پس دیگران مقصر نیستن
ن پدر
ن مادر
ن خانواده
نه خداوند
ن کشور
ن رهبر
ن رئس جمهور
ن جامعه و دوستان
هیچ کس هیچ کس خیلی خوشحالم
چرا خوشحالم چون الان ک فهمیدم خودم هستم و خودم پس خودم دست خودمم میتونم باورهامو تغیربدهم میتونم ذهنم رو کنترل کنم میتونم ورودی هامو کنترل کنم اعتماد بنفسم رو،ایمانم رو،لیاقتم رو،ارزشمندیم رو، توحید بودنم رو همه اینارو ببرم بالا و براحتی همونجوری که براحتی اون همه سختی رو کشیدم از این ور هم میتونم براحتی لذت ببرم و راحتی رو بچشم
و همه این نتایج رو از سال 96 به بعد اشنای با استاد بدست اوردم
منی که قبل از اشنایم 1001یک را ه رو رفتم هر چی در میاوردم خرج روانشناس میکردم اما از حتی نیم درصد نتیجه هم خبری نبود)
و اما امسال سال 1402 من کاسه تحملم لبریز شد واقعا دیگه مثل قبل از اشنایم با استاد نبودم
چون کار کرده بود رو خودم فایل هارو گوش میدادم
نتیجه هم ک نوشتم گرفته بودم
اما انگاری راکد شده بودم
انگاری اون پیشرفت های مالی ک میخوام نیست یعنی واقعا نیست هنوز بدهکاری وام قرض روابطی ک میخوام با دیگران و همسر نیست
از لحاظشغلیم واقعا درجا میزنم شریک داشتم و دارم
شخصیت های درونم اونی که میخواستم نیست
(درسته تغیر کردم پیشرفت کردم نتیجه گرفتم اما خیلی کم خیلی کم من خیلی بیشتر میخوام میخوام ب ازادی مالی و مکانی برسم )
خلاصه درگیر بودم که واقعا باید کارهای رو انجام بدم و دست به عمل بشم و باورهامو تغیر بدهم
درسته باید (صبر کنم) اما تحمل نه این داره ب تحمل میرسه
و چون در زمستان 401 تاقدم 5دوره 12قدم رو خریدم
و گوشی جدید هم گرفتم دیگه مشکلی برای گوش دادن و کار کردن روی فایل ها نداشتم خیلی راحت تر از قبل شده بود برام
و این ایده اومد برام که همیشه استاد هم گفته بود ک نکته برداری کنی ولی من درکش نمیکردم چجوری
اما امسال شروع که کردم
خداوندا چقدر بی نظیره نوشتن ومن اومدم از اول شروع کردم به نکته برداری و تمام جلسات رو چند بار گوش میدادم و نکته های ک در مدارش بودم و درک میکردم مینوشتم
و هر جلسه رو جدا جدا کردم و نوشتم موضوع جلسه رو مینوشتم تا قدم 5 این کارو کردم و همین الان یکی از دفترها پیش هست قبل از این کامنت داشتم میخوندم
و خیلی راضی هستم خیلی وداره باورهامو تغیرمیده و یاد میارم جلسات رو با صدای بلند میخونم و کلی درکم رو برده بالا تر
کلی مقاومتم کم تر شده اسان تر شده برام زندگی روابط های عالی باخودم ک عالیم بخدا در مراسمات و شلوغی که میرم خیلی با خودم در صلحم
چون قبلا اصلا روم نمیشد بشینم انقدر خجالت میکشیدم و در معرض قضاوت دیگران تو ذهنم قرار میگرفتم
و در مورد وام تصمیم گرفتم و بار ها اعلام کردم یه بار وام اوردم دیگه نمیارم 3قسط سالانش مونده حتما پرداخت میکنم و هر گز نمیارم
تصمیم گرفتم بصورت تکاملی قرض ندم و نفروشم
تصمیم گرفتم 2تا شریک کاری داشتم همون بهار با یکیشون کات کردم و اون یکی دیگه بهش گفتم که همین ماه کاملا کات میکنم باهاش
قطعابخداوند ایمان میارم و فقط از اون میخوام هدایتم کنه در مسیر درست باشم و هیچ شریکی دیگه نمیگیرم چون واقعا . شرکه.
تحملم هم بالا اومده برای تغییر باورهای مالی و مطما هستم که برای تغیر باورهام و پیشرفت در حوزه مالی نیاز به دوره قانون سلامتی دارم بصورت حتمی
چون خیلی خواب الو و کم انرژی هستم و 99 درصد جسمم هم بهش نیاز داره (دوره روهم خریدم فقط استفاده نکردم ) از شهریور اونم شروع میکنم
و دیگه واقعا هیچ تحملی رو قبول نمیکنم
مثل همی شراکت های ک داشتم و یکیشون کات کردم اونم بهش گفتم تو این ماه تموم میشه
من دوباره ب صفر میرسم
اما این بهترین کاره خودم تنهای میسازمش کسب و کارمو فروشمو همه چیو این صفربودن برای من
نقطه اوج چون فقط و فقط خودم هستم
البته همه اینا بخاطر تغیراتی در باورهامه در ایمانم که نصبت ب خدا قوی شده اعتماد بنفسمه توحید
قطعا این بار اوج میگیرم چون با ایمان از صفر ولی با توحید با باورهای عالی زندگیمو میسازم
با این باور که من نیازی بهیچ عامل بیرونی ندارم همه چیز درونه منه و خداوند درونه منه خداوند برای من کافیه
عاشق همتونم دستم درد گرفت انقدر تند تند می اومد و منم مینوشتم
یا حق…..
سلام عادل عزیز، رفیق خوبم
ماشاالله به تو!
تحمل هایت را تحسین نمیکنم، چون خودم هم از چیزهایی که تحمل کردم، پشیمانم.
صبر و قدرتت را تحسین میکنم
ماشاالله به تو!
عالی هستی رفیق، همه چی را درست میکنی، قدم به قدم و آهسته آهسته عالی میشوی دمت گرم!
تو همون مولتی میلیاردری هستی که کارآفرین خواهی شد و روزی توی همین سایت برایت شادی و خوشحالی خواهیم کرد، خیلی زیاد!
فقط دیگه اصلا به تحمل کردنهات فکر نکن، گولت نزنه این افتخار کردن به تحمل دریایی! تو لیاقتت خیلی بیشتر از اونه که تحمل کنی!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.
سلام به استاد عباسمنش عزیز واستاد شایسته بزرگوار و تمامی دوستان عزیزم
خدارو شکر بخاطر این فراوانی ثروت ونعمت
خداروشکر بخاطر این باران زیبا که روح منو صاف زلال کرد وچقدر صدای بارون زیباس
خداروشکر بخاطر این سایت فوق العاده
خداروشکر بخاطر این همه آگاهی ناب
از خدا میخوام منو هدایت کنه به مسیر زیبایی ها ثروت ها ونعمت ها
تو همین چندروز پیش داشتم فشار کاری بالا تحمل میکردم میگفتم خب حجم کار بالا رفته این فشار بیش از حد کار طبیعی هست ولی گفتم نه اینطور اصلا نمیشه البته وقتی که آدم کامل کار بده دست خدا واز او کمک بخواد خداوند خیلی راحت راه حل بهش الهام میکنه وبا چنتا تقسیم کار ساده خیلی راحت این حجم کار بالا تفسیم شد وفشار کاری کاملا اومد پایین درصورتی که قبلا همون نیروها بودن ولی فشار کار بالا بود روی همه
بلطف خدا کمی بهبود پیدا کرده واز خداوند میخوام که هدایتم کنه به مسیر های ساده تر راحتر ولذت بخش تر
بنام الله یکتا️
بنام الله هادی ️که اگر تحمل نکنیم هدایت می شویم
بنام الله عادل ️با قوانین بدون تغییرش
بنام الله مهربان من
بنام الله خوب که استاد عباسمنش را آفرید تا هادی من باشد
استاد عزیزم سلام و ادب دارم به شما ،به خانم شایسته عزیز همشهری خوب و عالی من (همین نشونه برای من کافیه که من هم یک کرمونی هستم که میتونم در فلوریدا باشم)
سلام به هوای بارونی فلوریدا سلام به بغض عاشقانه خودم بخاطر این همه نعمت بی نظیر و تمام ناشدنی در پارادایس و در ملک الله یکتا در کرمان عزیزم
امروز که از خواب که بیدار شدم طبق معمول
1-ستاره قطبی
2-شکر گزاری
3-آماده کردن نوت موبایل برای ثبت نشانه ها
و…همه را اماده کردم تا بودن را در قالب بنده خوب الله یک روز دیگر تجربه کنم
برای اینکه امروز صبح در فایل عزیز ایمانی که عمل نیاورد…فهمیدم خدای من همان خدای محمد(ص) هم هستدر ادامه جلسه چهارم حل مسائل با هدایت عجیب (کتاب موهبت کامل نبودن )همزمان داشتم جزوه می نوشتم که البته تا امروز به 200 صفحه نوشتن رسیده ام
️️️️️
تحمل
تفاوت صبر با تحمل
الله اکبر
من هم از این دست موارد داشته ام
آنجا که سالها با ادمی زندگی می کردم ولی ترس از خیلی چیزها نمی گذاشت از بندش رها بشوم
تصمیم به تغییر گرفتم وتصمیم گرفتم رها بشوم و ترسم را کشتم و از آن انسان عزیز که آمده بودم هزاران درس در قالب تصادهای متفاوت به من بدهد و برود ،گذشتم و رها شدم و از همان لحظه هدایت الله در زندگی من رخ دادو هدایت شدم به بهترین فرشته الله در زمین و سالهاست با آرامش در بهترین حالت ممکن در مسیرالله هستم
من براش شاگرد خوبیم واونهم استاد خوبه من(الله عزیزم)دذ هدایت من کم نگذاشته
الهی شکرت
بماند به یادگار
احسان ریانی -کرمان
1402/05/03
خداوند برای ما جز آسانی چیزی نمیخواهد
عجب خدای بینظیری
عجب محبوبی
.
خداوند برای ما جز زیبایی چیزی نمیخواهد
.
باورها سخت و پیچیده نیستن
باورهاا ساده و اسان هستن
کافیه باور کنی همین جملات ساده
منطقی کن تا باورت بشه
اگه چیزی اسان پیش نمیره این غیر طبیعیه
اگه چیزی رنج اوره این غیر طبیعیه
.
استاد من با باور اسانی امور خیلی کارها رو کردم
مسیر پولسازی باید اسان و لذتبخش باشه
و داره برام همینطور پیش میره، خدارو صدهزار مرتبه شکر
مسیر عشق ورزیدن و لذت بردن اززندگی داره برام اسان پیش میره خداروشکر
تااندازه ای که روی خودم کار کردم
هنوز راه دارم
هنوز باید نمود پررنگ تری از صدق بالحسنی باشم تا فسنیسره للیسری بشم
.
چقدر این بهشت زیباست
گوشم به کلامتون و چشام محو تماشای این همه زیبایی هست
چقدر ترکیب دریاچه و درختان و آسمان و ابرهای سفیدش و اون کلبه عشق بی نظیره
چقدر اینجااا رو باید فقژ ساعتها به تماشا نشست و لذت برد
خداایا سپاس که من را هربار از زیبایی به زیبایی دیگری میبری
خدایا شکرت که میتونم این سبک زندگی رو ببینم و خواستن برام شکل بگیره
خواست برام اسان بشه
.
مریم جانم چه حرکت زیبایی بود اون لحظه اول فیلم ترکیب موسیقی و منظره و بعد از چند لحظه اومدن استاد از پشت کلبه عشق
تحسین کردم و لذت بردم
عالی
عالی
خداوند پاداش انسانهای صبورش را اینگونه میدهد
و چه خدای عادلی
عاشقتم که قوانین به این ثبات داری
.
استاد جان درباره موضوع فایل
نکته جالبی که من از بچگی داشتم نمیدونم ریشه اش چیه
اما وقتی کسی میرفت دکتر و مثلا دکتر میگفت تو باید عمل کنی
من در همون عالم کودکی میگفتم حالا ی دکتری اینو گفته بروو چارتا دکتره دیگه شاید لازم نباشه اصلاا
و این تفکر اونقدر درمن قوی هست که تا همین امروز روی خیلی چیزای دیگه بسطش دادم
وقتی میگن فلانی گفته فلان، پس دیگه همینه
میگم خوب که چی؟
اگه قراره به گفتنه، منم میگم بهمان و همینه
.
یعنی زیر بار حرف و برنامه های سخت و نادرست نمیرم چون فلانی سوادش رو داره
وقتیی احساسم نمیپذیره و فک میکنم چیزی نادرسته و با درونم جور نیست، بی شک باید کنار گذاشته بشه
.
تجربه من دراینباره بیشتر تحمل شرایط مالی نامناسب بود که با هرروز کار کردن مداوم روی خودم دونه دونه باورهای نادرست روکشیدم بیرون البته تا اونجایی که اگاهی امروزم بکشه
اما همین هم باعث براه افتادن جریانی از برکت و ثروت و پول و اسانی درزندگیم شده
و برای بیشتر و بهترشدن همچنان باید ادامه بدم
خدایاشکرت
خدایاشکرت
که شدی اراده من در مسیر تغییر
شدی راهنما و هدایتگرم
شدی خانواده ای آگاهی بخش
الهی شکرت
به نام خداوند بخشنده مهربان
خداراشکر که داشتم دنبال راهی میگشتم که این همه من دارم از قوانین استفاده میکنم چرا باز یک جاهایی لنگ میزنه
بعد این هیجان که کامنت بنویسم
سلام، سلام به استاد گلم وخانوم شایسته بینظیر با این همه همبستگی در کنار استاد
سلام به همه دوستان
داشتم به این که چرا من کارم لنگ میزنه ویک جاهایی کم میارم
درست هدایت شدم به فایل استاد
خداراشکر
این که باز هدایتی قرآن رو باز کردم
سوره الرحمن باز شد برام
به طوری که هدایتی معانی آن را خوندم
واین که بگم از معنی آن البته من عربی آن را نمینویسم مستقیم میرم سراغ معنی آن
خدای مهربان 1 اولین آیه چه گفته واقعا خدای مهربان کلی حرف میشه در مورد گفت این و خودتون فکر کنین در موردش
خدای مهربان 1 به رسولش محمد قرآن آموخت 2وانسان را خلق کرد 3وبه او تعلیم نطق و بیان آموخت 4
تا اینجا کلی من داشته باشین
من از این آیه 4 برداشتی که داشتم این بود
اکثر مردم به خوبی میتونن خوب نطق کنند
حال در چه مورد
سیاست، بدبختی، شییر چرت و پرت گفتن، یا این که حرف ناسزا گفتن،
واینک به استادم بنگرم ه آنچه که نطق میکند فقط آموزه است
واین که از طریق قرآن پیش میبرد زندگی اش را
برای من الگو شده
واین که من میبینم چرا همش اتفاق خوب داره
چون یکسر از قانون صحبت میکنه واین که هدایتی پیش می رود مسیر زندگی اش را
وهمین که گفت به صورت هدایتی فایل ضبط کردند وبعد به محظ تمام شدن ضبط فایل باران گرفت ایمانم قویتر شد که واقعا از زبان خدا سخن میگوید
واقعا استاد نطق خدارا داره بیان میکند که درادامه معانی میگم
خورشید و ماه باحساب معین با هم بگردشند 5
یعنی این که حتی این دو نعمت الهی در مدار خودشان هستند وهیچ ناهماهنگی وجود نداره
چون خدا جهان را یکسان آفریده
این ما هستیم داریم با افکارمون تغییر میدهیم
وگیاه و درختان هم بسجده او سر بخاک اطاعت نهاده اند 6
حال بگم که حتی اینان هم دارند از خدا پیروی میکنند
که حتی بگم درختان هم تحمل نمیکنند شرایط را اگه به یک درخت آب ندهیم تحمل نمیکنه حتما خشک میشه
ویا اگه آبیاری آن را کم کنیم تحمل نمیکنه میوه نمیدهد
ومقایسه کنم با جهان انسان تحمل میکند میگه یکم گلو خیس کنم که نمیرم درست میشه
یا خوراکش را کم میکند ودرنهایت ضعیف میشه و میگه بعد هر سختی خوشبختی خدا در این جهان سختی میدهد در عوض در اون دنیا جایه خوبی داریم
من که این باور که از قدیم به ما خوروند رو نمیتونم تحمل کنم به خودم میگم که اینجا خدا برای لذت آفریده لذت نبرم که قرار است اون دنیا لذت ببرم
دروغه اگه لذت نباشه اون دنیا هم لذت نیست
آسمان را او کاخی رفیع گردانید ومیزان را در عالم وضع فرمود 7
اینجا یه معنی مشخص هست که تحمل نکنم
میزان را در عالم وضع فرمود
هر کس به اندازه افکارش بخشیده درست یکسان نه کم نه زیاد
وحکم کرد که ای بندگان هرگز در میزان عدل تعدی ونافرمانی نکنید 8
بخدا که داره گریم میگیره
نافرمانی
چقدر از قوانین نافرمانی کردم
این شد که لنگ میزند زندگی ام
چون شرایط را در بعضی جاها پذیرفتم
واین که من پیدا کردم راه را درسته یک جاهایی با این که از قانون پیروی میکنم یک جاهایی دارم تحمل میکنم
واین که دنبال باور افتادم باور را در استاد دیدم که باید شرایط رارتغییر داد و تحمل نکنم
واین که من با خودم عهد بستم که باید این شرایط راعوض کنم واین که من در سر کارم دارم با بعضی مشتری ها به صورت تحملی کار میکنم که داره دیگه تو کار باید این جور مشتری هارو هم داشته باشم در کنار کارم یکسری ها بد پولند دیگه این یک تحمل من بود
تعهد میدهم به خودم که تحمل نکنم با این جور افراد کار نکنم من خدایی دارم قدرتمند برا بهترین ها رو هدایت میکند
واگر اینان را تغییر بدهم وباور راتغییر بدهم شرایط تغییر میکند
من باید افکارم راعوض کنم مشکل از منه نه از مردم این منم که دارم اینجور افراد را جذب میکنم
پس تحمل نکنم و افکارم را تغییر بدهم
واین که من قبل کلی گیر داشتم تو کارم با توجه به مثبت ها تغییر دادم
واین که من شرایط بهتر را بدست آوردم کلی زندگی زیبا را دریافت کردم واین که من دارم ترمزهایم را پیدا میکنم
واین که من افکارام را پیشه این همه اتفاق میدانم نه هیچ کس دیگه
خداجون مچکرم بابت این هدایت زیبایت
چه باران زیبایی بود استاد من تو خونه حسش کردم ولذت بردم شرشر آب از جلویه سقف خیلی زیبا بود
خداراشکر
در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشین
سلام استاد سلام به همه بچه های سایت
استاد میخوام یه چیزی بگم که الان داشتم با خانومم این فایل رو گوش میدادیم من هدایت شدم به خواندن کامنت سید علی خوشدل عزیز که تو کامنتش نوشته که درد معده داشته و چجوری خوب شد بزارید یکم برگردم به عقب ما الان نزدیک به دو هفته میشه که خانومم دقیقا همون دردهای که سید علی داشته خانوم منم داشت و همیشه با حس بد و ترس زیاد میگفت من سنگ صفرا دارم من میترسم عمل قرار باشه بکنم از اونجایی که قانون این جهان اینه هر فرکانسی که بفرستی از همان جنس فرکانس وارد زندگیت میشه حالا به شکل اتفاقات به شکل افراد یا شنیده ها یا هرچیز دیگه ای دیروز خانومم بعد از چند روز میره خونه مادرم اونجا باید از زبان مادر من بشنوه که یه نفر دیروز زیر عمل سنگ صفرا فوت میکنه چرا باید مادرمن این حرفو بزنه به خانومم؟؟ درسته چون خانومم فرکانس حال بد و مریضی سنگ صفرا رو به جهان هستی فرستاده و از همان جنس وارد زندگیش شده حالا به چه شکل!! از زبان افراد حالا اینجارو گوش کنید این دیگه مهر تایید بر این قانون فوق العاده خداوند که درست همون دیروز که خانوم من میره خونه مادرم باید خواهرم بره دکتر!! حالا دکتر چی؟؟؟ دکتر برای سنگ صفراااا وای خدا که چقدر این قانونمندی جهان هستی درسته که همونجور که استاد همیشه داره تو تمام فایلهاش میگه که آقا احساس خوب =اتفاقات خوب و احساس بد=مساوی با اتفاقات بد وارد زندگیتون میکنه استاد شما یه حرف دیگه ای روهم همیشه میزنین که شما از هر لحظه که شروع کنین به تغییر فرکانستون جهان هم زندگی شمارو تغییر میده دیشب بعد از اومدن از خونه مادرم خیلی حال خانومم بد بود راستی اینم بگم من دارم از دوره 12 قدم استفاده میکنم و خیلی از فایلهای رایگان استاد رو دیدم و کلی باهاش حرف زدم از قانون این جهان و فایلهای استاد که این جهان چجوری عمل میکنه فرکانس باور ورودی های ذهن رو واسش گفتم ولی خانومم خیلی پیگیر نبود تا این اواخر که داریم سریال سفر به دور آمریکا رو که روی سایت میاد باهم میبینیم استاد شاید باورتون نشه خانومم امروز نشست چندین صفحه شکر گزاری نوشت و چسبوند به دیوار خونمون و از تو شکر گزاری که داشت از خدا خواست که قانون این جهان هستی رو بهش بگه و بایت سلامتیش شکر گزاری کرد از اونجایی که با احساس خوب این خواسته رو خواست بهش الهام شد بیا آب ولرم بخور جای آب خنک و الان که ساعت 12 شب دارم این کامنتو مینویسم ی ساعت داره از دیدن این فایلتون میگذره من اصلا عادت به خواندن کامنتهای فایلهای رایگان رو نداشتم ولی بهم الهام شد بیام کامنت بچها و بخونم که طبق قانون جهان هستی هدایت شوم به خواندن کامنت علی جان خوشدل که باید دقیقا همون علائم رو از مریضیش بگه که خانوم من داره انگار خانوم من این قسمت کامنت علی رو نوشته که توضیح مریضی رو میده و باید علی دقیقا همون راه و روش درمانی رو بگه که خانومم از صبحش شروع بخوردن آب ولرم کرده بود. وشب با این کامنت روبرو شد اگر این مهر تایید خداوند برای درمان این بیماری نیست پس چیه؟؟؟ اگر همان خواستن و هدایت شدن نیست پس چیه؟؟؟ اگر همان قانون جهان هستی که احساس خوب=با اتفاقات خوب نیست پس چیه؟؟؟ من نمیخواستم این کامنتو بنویسم ولی خانومم اصرار کرد بنویس که شاید یک نفر دیگه ام مثل ما حالش خوب بشه و با دلیل و مدرک ثابت بشه واسش این عدل خداوند این قانون خداوند این بزرگی و بخشنده بودن خداوند که خودش میگه از من بخواهین تا بهتون بدم آیا خداوند برای بندگانش کافی نیست؟؟؟ معلوووومه که هست معلومه که همه چی دست خداست معلومه که این جهان هستی با این عظمتش داره طبق قانون بدون تغییرش کارمیکنه خدایا هزاران هزار بار شکرت
سلام به استاد عششششق و خانواده صمیمیِ
اینجا که شده تفریح هر روز من
من مدت زیادی هست که عضو سایتم ولی مدت کمیه که هدایت شدم به هر روز بهره بردن از مطالب استاد که بشه جز تفریحات من و اونم سر یه تضادی که برام پیش اومد که اینجا به آرامش رسیدم
جاهای زیادی بوده که تحمل کردم ولی یه جایی که خیلی تو زندگیم مشهوده
مسله کارم هست
من حدود ده ماه پیش یه کاری رو شروع کردم که تو شهر ما من اولین اتباع هستم که دارم انجامش میدم و بعد از 4 و 5 ماه که خیلی رشد کردم رقبا خیلی بهم فشار آوردن و حتی تهدید شدم از طرف چند نفر و اون موقع به لطف خدا و این جمله استاد که بدون اذن خداوند برگی از درخت نمی افتد از اون شرایط روحی سخت بلاخره سربلند بیرون اومدم. وقتی که پا گذاشتم رو ترسم و اعتماد کردم به خداوند ،میترسیدم ولی ادامه میدادم
تا اینکه 2 ماه پیش با این شخصی که کار میکردم به مشکل برخوردم ،چون نمیتونست محصول منو به موقع به دستم برسونه و من نخواستم همین که هست رو بپذیرم و تصمیم گرفتم با تولید کننده ی دیگه ای هم همکاری کنم و خدا را شکر با آدم بسیار بسیار شریفی آشنا شدم که هم محصول با کیفیت تر داشت و هم بسیار با شخصیت و انسان درستیه
من چرا اون شرایط رو تحمل میکردم ؟؟؟
چون فکر میکردم که در مقابل تهدیدات سایر رقبا این شخص منو حمایت کرده و من به لطف ایشون دارم کارم رو ادامه میدم.
این باور که من اگه با کسی دیگه ای کار کنم دیگه این شخص منو حمایت نمیکنه ،منو داشت به برده تبدیل میکرد .غر هاشو تحمل میکردم ،حتی شده بود سرم داد میزد ،اگه کارگر نداشت میرفتم جا کارگرش براش کار میکردم ، روزهایی که فروشم زیاد بود باید کلی پاچه خواری میکردم متاسفانه.
من به محض اینکه تصمیم گرفتم که شرایط همین که هست را نپذیرم به آدم درستی هدایت شدم
وقتی اون شخص اول متوجه همکاری من با همکاری جدید شد ،خیلی خشمگین شد و خلاصه خیلی شاکی شده بود تا جاییکه که حتی همسرمم که اینقدر از شرایط قبلی من ناراضی بود ،میگفت نه بیا با همین آدم کار کن مشکل پیش نیاد.
روزایی بود که ترسیدم و دوباره باور به اینکه بدون اذن خداوند برگی از درخت نمی افتد منو سرپا نگه داشت
و خیلی عجیب به سایت هدایت شدم
به سایتی که مدت ها داشتم ولی سر نمیزدم
خیلی اتفاقی یه فایلی رو باز کردم و گوش دادم و به کامنتی از بچه ها رسیدم که سوره ضحی رو با معنی نوشته بود ، استاد جان همین الان که دارم مینویسم اشکم داره میریزه رو صفحه گوشی.
اون کامنت برای من بود
برای من بود که خدا بهم بگه تو رو هیچوقت رها نکرده ام و برتو خشم نکرده ام
و به من بگه خدا به تو چنان نعمتی میده که راضی شوی.
این تجربه خیلی به من کمک کرد که خدا را حس کنم ،خدا جو شوم و توکل و اعتمادم را چندین برابر کرد
الان هم کارم خیلی رشد کرده ،هم درآمدم بیشتر شده و هم استرس قبل رو ندارم و کلی در زمانم صرف جویی شده
الهی شکر برای مسیری که در اون هادی بودن خدا را درک میکنم
خدایی که فقط بخوانیش و اجابتش رو بپذیری و آماده دریافتش باشی.
الهی شکر برای استادی که شده خانواده من و من باید هر روز با او زندگی کنم
الهی شکر برای دوستانی که در این سایت اللهی ازشون یاد میگردم
استاد خیلی دوستتون دارم
شما چهره ای از خداوند نشونم دادین که عاشقش باشه نه اینکه بترسم.
سلام دوست من من هم باخوندن کامت شما اشک در چشمانم جاری شد و خدا راشکر که مسیر رو پیدا کردید و تونستید بر ترستون غلبه کنید ممنونم بابت کامنت زیبا و مفیدی که در اختیار ما گذاشتید و خدا راشکر بابت این سایت بسبار بسیار ارزشمند استاد عزیز که چه روزها و ساعت هایی ما در این سایت با نگاه کردن با فایل ها و دوره ها ارامش ها و چه چیزهایی که اموختیم خدا راهزاران بار شکر موفق باشید دوست من
سلام خدیجه عزیز،خداروشکر بابت شجاعت و ایمانتون، واقعا ترس بزرگ ترین دشمن انسانه و اگر بعضی انسان ها احساس کنن طرف مقابل کمی ترس داره بیشترین تلاش رو برای سو استفاده می کنند در هر نقش و نسبت و موقعیت ،کاری ،دوستی، فامیلی،…آنقدر باید شجاع باشیم که اگر کسی دلش خواست از اخلاق ما سو استفاده کنه وقتی نزدیک شد بدونه ما اون طعمه نیستیم.
و از لحظه ای که انسان شجاعت رو در دلش احساس میکنه تمام شرایط برای تغییر فراهم میشه و چشمک های خدا پشت هم ظاهر میشه کافیه بخوایم و دقت کنیم.
تغییر از زمانی شروع میشه که از سکوت زیاد و تحمل نا به جا دست برداریم و قاطعیت خود رو از درون ساطع کنیم و اینجاست که انوار خوشبختی از وجودمون ساطع میشه و بهترین نتایج به وجود میان .
همیشه طبق صحبت استاد عزیز باید به خودم یادآوری کنم صبر با تحمل فرق داره چون گاهی صبر و تحمل رو یه جور جلوه دادن در ذهن ما.
ان شاءالله شما و همه ی دوستان سربلند،پیروز ،شاد و بسیار ثروتمند و بی نیاز از همگان باشید.
خداروشکر. شکرگزار خداوند بابت بودن با شما دوستان و بهره مندی از صحبت های زیبا و کارامدتون هستم.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان.
سلام استاد جان و سلام به همه ی شما عزیزان
امشب هدایت شدم که به این فایل، و سوالات این فایل پاسخ بدم.
وقتی دوره ی کشف قوانین رو شروع کردم به کار کردن، (البته بروز رسانیش) اون نکته ی اساسی و اولی رو تازه داشتم مزه مزه می کردم که نپذیر همینی که هست رو. بعد یه نگاه به زندگیم کردم و خواسته هایی که زیر خروار خروار خاک مدفون شده بودن فقط و فقط به این دلیل که من پذیرفته بودم.
می خوام جریان جالبی بگم
از اینکه باور عدم لیاقت و شرک چقدر می تونه زندگی رو سخت کنه و برعکسش چقدر می تونه لذتبخش باشه.
از بچگی القا شده بود که همینی که هست. شرایط زندگی اینه، شرایط خونه اینه، شرایط خانواده و و و اینه و باید بپذیری.
مثلا سیستم تک پسری و پسر پرستی
مثلا این باور که به هیچ کسی نباید خوبی کنی و اعتماد کنی و و و
و این شده بود که یه سری اتفاقات تکراری در قالب های متفاوت برای من رخ داده بود.
و وقتی نشستم بهش فکر کردم، گفتم چرا این اتفاق، زمانی که خواهرم توی این خونه بود و من توی یه شهر دیگه درس می خوندم، اتفاق نیفتاد
دقیقا همزمان با اومدن من به خونه این شرایط پیش اومد.
شرایط چی بود؟
شرایط کاری برادرم و اینکه قسمتی از خونه درگیر شده بود
یا خواسته ی برادرم برای پوش کردن خونه
یا خواسته ی برادرم برای فلان. …
و همه ی اینارو من پذیرفته بودم
تا اینکه با کشف، گفتم بیا این خواسته رو اجابت کنیم. و واقعا هم سخت بود اما با نوشتن خواسته، تجسمش و بیرون زدن ترمزهام یکی یکی باورهای منطقی رو با خودم تکرار کردم و تکرار کردم و صفحه ها نوشتم
یعنی برای هر باور نوشتم
بخصوص این باور که دیگران در خواسته ی ما دخیل هستن.
بلند شدم مقاله ی خانم شایسته رو (با عنوان آیا خواسته ی من به تغییر فکر دیگران بستگی دارد). ضبط کردم و بارها و بارها و بارها گوش دادم و منطق سازی کردم و دلیل آوردم
دونه دونه ترمزهام رو نوشتم و تکرار کردم.
توی یه شرایطی قرار گرفته بودم که انصافا کنترل ذهن سخت بود
اما چه اتفاقی افتاد و کِی اتفاقات رخ داد.
خب دو سه خواسته بود که رقم خورد
یکیش بعد از چهار سال تحمل کردن بود که با قدرت ایمان و قدرت رو از بقیه گرفتن توی دو روز تمام شد. یعنی پوش خونه که من چهار سال تحملش کردم، برداشته شد و من دوباره رنگ آفتاب و بارون و آسمون رو دیدم از پشت بام
و یک خواسته هم یک سال بود اتفاق نمی افتاد که با کشف قوانین توی دو هفته یا سه هفته، تیک خورد
و زمانی این اتفاق رخ داد که من با اون شرایط به صلح رسیدم.
یعنی من اگر کسی بهم می گفت که باید این کارهارو انجام بدی نمی پذیرفتم ولی وقتی روی ترمزها کار کردم، الهام ها و هدایت ها قشنگ می اومد و من ناخودآگاه انجامشون می دادم.
چنان به صلح و آرامش رسیده بودم که خودم متعجب بودم
جالب تر اینکه برای خواسته ی دوم من چند بارررر تقلا کردم. چند بار تذکر دادم، چند بار اومدم حرف زدم که فلان مورد رو درست کنین و و… ولی به این نتیجه رسیدم که اگر کار داره سخت پیش می ره، یعنی من دارم انجامش می دم و اگر می خوام آسون باشه، اگر می خوام راحت به خواسته م برسم، اگر می خوام واقعا روی خدا حساب کنم، و قدرت رو از بقیه بگیرم، پس بسپارم تا اون به خوبی کارو جلو ببره. و همینم شد. اصلا اتفاقاتی رخ می داد که قدم به قدم اون خواسته رو به بهترین شکل ممکن طوری که هیچ اثری از اون ناخواسته دیگه نبود انجام شد.
و بعدها توی دفتر خواسته هام که نگاه کردم، دیدم دو خواسته ی دیگه م رو هم به همین شکل تیک زدم.
این باور که من خالق صد در صد زندگیم هستم و هیچ عاملی بیرون از فرکانس های من وجود نداره، که قدرتی داشته باشه یه دره. از این در که رد بشیم، این در رو که باز کنیم، و فتحش کنیم، خالق زندگیمون می شیم. من هنوز مقاومت دارم
هنوز گاهی می گم این خواسته ی من، بالاخره دیگران، بالاخره خانواده و و و
ولی منطقش اینه که وقتی خواسته ای برای من وضح شد دیگه کار تمامه.
وقتی خداوند می گه من به اندازه ی پوسته ی نازک هسته ی خرما به کسی ظلم نمی کنم، وقتی می گه وقتی ما بهتون یه بخششی فضلی می کنیم خوشحال می شین و اگر بخاطر اونچه از پیش فرستادین، به زودی نومید و مأیوس می شین، یعنی همه چیز منم.
یعنی اونچه الآن باعث ناراحتی و ناخواسته ی من شده، بی شک بخاطر افکار، باورها، شرک ها و فرکانس های خودم بوده
اگر رحمتی به من رسیده، از جانب خداوند بوده.
واقعا همینه، تمام خواسته هایی که من راحت بهشون رسیدم، و کلا تمام خواسته هایی که بهشون رسیدم، رد پای خدا رو توشون دیدم. و اونایی که راحت رسیدم، خواسته هایی بود که من سپردم به خدا تا برام انجامشون بده. من فقط سمت خودم رو انجام دادم، رها کردم،. آرام بودم. توکل کردم و تمام. همین. انجام می شد. چون باور داشتم خواسته به محض خواستن، توی کائنات تیک می خوره، اجابت شدم، بقیه ش مرحله ی دریافته. من چقدر دریافت کننده هستم. همین.
من خیلی چیزارو پذیرفتم ولی از وقتی با قانون هی بیشتر و بیشتر اشنا شدم، و کمی بیشتر درکش کردم، فهمیدم نباید بپذیرم همینی که هست رو.
استاد جان، خانم شایسته ی عزیز هر دوی شمارو می بوسم و براتون سلامتی و طول عمر از خداوند طلب می کنم.
و از تمام دوستان بخاطر کامنت های آگاهی دهنده شون و حضورشون از صمیم قلب سپاسگزارمممگ
در پناه رب العالمین باشید.
یا رب
به نام خداوند هدایتگر مهربان
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود و سپاس بر استاد عباسمنش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی
خداوند را بابت فرصت زندگی کردن و داشتن روزی جدید و بودن در این سایت الهی شاکر و سپاسگزارم
روز 147
در این قسمت فوق العاده تفاوت تحمل کردن و پذیرفتن همینی که هست با صبر کردن بیان شد
صبر به معنای درک قانون تکامل است یعنی اینکه من بذری را میکارم، و شرایط را برای رشد آن فراهم میکنم شرایطی مثل نور مناسب، آب مناسب و غذای مناسب را به او میرسانم و منتظر میمانم تا این بذر آرام آرام جوانه زده و رشد کرده و سر از خاک بیرون آورده و بازهم به رشد خودش ادامه بدهد
صبر کردن یعنی اینکه من اقداماتی را که باید انجام بدهم را انجام داده و اجازه بدهم روند طبیعی تکامل طی شده و آرام آرام نتیجه مشخص شود،
در این پروسه من بایستی از هرگونه عجله و بدوبدو خودداری کنم و ترس و ناامیدی و نگرانی را از خودم دور کنم
ولی تحمل کردن یعنی اینکه من شرایط نادلخواه و ناجالب را تحمل کنم، زجر بکشم و بازهم تحمل کرده و هیچ اقدامی برای تغییر شرایطم انجام ندهم
علت اینکه من شرایطی را تحمل کرده و اقدام به تغییر نمیکنم این است که باور دارم که راهی وجود ندارد و من توانایی تغییر شرایط به سمت دلخواه را ندارم و باید بپذیرم که همینی که هست و تحمل کنم
ترسها و بی ایمانی هایم اجازه حرکت کردن و قدم برداشتن برای تغییر را به من نمیدهند
اگر در زندگی من چیزی ایراد دارد و دلخواه من نیست، این غیر طبیعی است و من نباید این شرایط را بپذیرم، چون با تحمل کردن این شرایط نه تنها عوض نمیشود بلکه هرروز به سمت بد و بدتر شدن حرکت میکند اگر که من اقدامی برای تغییر شرایط انجام ندهم
دلیل اینکه من توسط خداوند به راه حل مشکلات و مسائل نادلخواه زندگی ام هدایت نمیشوم این است که باور ندارم که راهی برای تغییر وجود دارد و من محکوم به تحمل همین شرایط هستم
در زندگی اگر چیزی ایراد دارد خلاف مسیر طبیعی جهان است چون همه چیز در جهان به شکل طبیعی و ساده در حال انجام است و هر چیز ایراد دار و مشکل در مسیر خلاف حرکت جهان میباشد
اگر ایراد دارد من باید تغییر کنم چون هیچ چیزی خودبخود درست نمیشود
اگر شرایط من ناجالب است از خودم بپرسم چرا باید من این شرایط را تحمل کنم؟
بیماری طبیعی نیست
فقر و کمبود طبیعی نیست
مشکلات پی در پی طبیعی نیست
روند طبیعی جهان همواره فراوانی و ثروت و سلامتی است
اگر غیر از این است غیر طبیعی است و من باید نپذیرم تا هدایت شوم به مسیر راه حل مناسب و خداوند من را هدایت میکند
تمامی اعتبار این کامنت صرفا متعلق بخداوند است
بنام الله مهربان
خدایا صدها هزار مرتبه شکرت که در این زندگی مادی این لطف را بهم داشتی که در این سایت بینظیر و آگاهی های ناب و حال خوب غوطه ور بشم و از زندگیم لذت ببرم.
استاد عزیز و مریم خانم گل سلام دارم خدمت شما خوشا بحال شما که در این بهشت زیبا و بینظیر زندگی میکنید.
چقدر تحسین میکنم این فضای فوق العاده زیبای پارادایس را چقدر دیدن این فایل لذت بخش و حال خوب کن هست.
بخدا قسم وقتی فایل را دیدم از ابتدا تا انتهای فایل حس میکردم در بهشت الهی قدم میزنیم و حالت عجیبی بهم دست میداد.
و اینقدر از دیدن بارون آخر فایل ذوق زده شدم که یه لحظه تنم لرزید واقعا گوارای وجودتون باشه این همه خوشی.
استاد جان عجب مثالی زدین اول فایل چون منم دقیقا همین مسأله را به تازگیا تجربه کردم و زجر کشیدم.
یک سال پیش خدا بهم یه فرشته بنام هلن هدیه داد اینقدر این دختر زیبا و دوسداشتنی هست که حتما یروز در فایل نتایج دوستان از آموزه های استاد عکس این فرشته را میذارم تا همه ببینن و لذت ببرن.
استاد این بچه 45روز اول خیلی وقتها شدید گریه میکرد جوری گریه میکرد که من از خدا التماس میکردم به دادم برسه و ساکت بشه خیلی وقتها گریه میکردم و قلبم درد میکرد..
همش هم بخاطر این بود که متاسفانه مردم این محیط میگفتن بچه طبیعیه 45روز اول نفخ میکنه و گریه میکنه ما هم قبول کرده بودیم.
تا اینکه بعد از 45روز رفتیم پیش متخصص و ایشون دارو داد و به خانمم گفت هر غذایی دلت میخواد بخور و قضیه نفخ همش چرت و پرت هست فقط بچه را بوس نکنید تا نفس به نفس نشه و گفتن مشکل اصلی این هست یبوست دارن و با یه دارو مسأله حل شد و همگی راحت شدیم.
همیشه و همیشه با اینکه یکسال گذشته با عزیزدلم صحبت میکنیم و میگیم دیگه هیچوقت به حرف بقیه گوش نمیدیم.
یجوری شده که اگه کسی بهم میگه فلان کار را بکن قطعا برعکسش را انجام میدم و کاری را که حسم میگه درسته انجام میدم.
مورد دیگه که خونواده میگفتن باید تحمل کنی این بود که میگفتن تو زندگی باید زجر کشید و به سختی پول درآورد و به سختی و با تحمل زندگیت را بگذرانی ولی من اصلا اینو تحمل نمیکردم و خداروشکر با آموزه های استاد زندگی راحت و پر نعمت را دارم تجربه میکنم و خداشاهده ماهی کمتر از 20ساعت مفید کار میکنم تمام بقیه وقتم با دخترم و عزیزدلم میگیم و میخندیم و میخوریم هرآنچه دلمون میخواد.
خداروشکر همه چیز هم عالی پیش میره و کسب و کارم پر رونق میشه و همیشه نسبت به قبل راحت تر و ساده میشه همه چیز.
الهی صدهزار مرتبه شکر بخاطر تمام اتفاقات زندگیم.
استاد جان واقعا بخاطر کیفیت بالای فایلها بهتون تبریک میگم.
شما بینظیر هستین.
عاشقتونم