میزان تحمل شما چقدر است؟ - صفحه 32
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-13.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-24 07:07:592023-07-24 07:09:55میزان تحمل شما چقدر است؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد و مریم بسیاررررر. دوست داشتنی و عزیزممممممممم من عاشقتونممممممم من عاشق خدایی هستم که شما رو خلق کرد با اینکه خیلی کم تو سایت اومدم این اواخر اما همیشه تحسینتون میکنم باورهای ناب نتیجه های ناب رو تحسین میکنممممممم
استاد به خدا زندگیمو عوض کردید به خدا از وقتی شما رو شناختم کل زندگیم متحول شده
من دیگه تحمل نمیکنم من نازیلای سابق نیستم من عوض شدم و دارم زندگیمو عوض میکنم تمام تمرکزم رو کار مجازی و مهاجرته چون یاد گرفتم از شما که خلق کنم یاد گرفتم تحمل نکنم و برای کارام راهکار داشته باشم تا همین دو ماهه پیش خیلی چیزا رو تحمل میکردم اما الان با تمام وجود هر روز دارم زندگیمو بهتر میکنم از روابط با همسرم گرفته تا نوع زندگی و ارتباط با خانواده
من عاشقتونم وقتی دوباره پرادایسو دیدم جون گرفتم رویای کنه بیام آمریکا و شما رو از نزدیک ببینم و بگم چقدر باعث شدید من تغییر کنم
به خداوندی خدا قسم من تا زنده ام همین مسیرو ادامه میدم چون جز این مسیر،هیچ مسیری رو نمیبینم
عاشقتونممممممممممممممممممممممممممممم
به نام خدای مهربانِ من
سلام به استادان عزیز ،استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز
میزان تحمل شما تا چه حد هست؟
استاد عزیزم من یکی دو هفته است که دارم به این فکر میکنم .وقتی که 8ماه پیش گوشهایم از شدت صدای وز وز امانم رو بریده بود طوری که هنگام خواب خیلی طول میکشید تا به خواب بروم .خیلی اذیت میشدم یعنی وز وز نبود انگار صدای سوت قطار بود تو گوش من .بالا خره بعد چند ماه رفتم دکتر هیچ دارویی نداد خودم با ارامشی که برا خودم ساختم تقربا وز وز به کمترین شدت صدا رسیده و مدت خیلی کوتاه وز وز دارم ،تو اون چند ماه، همه میگفتند این طبیعیه ، دکتر رفتن نمیخواد ،
من نپذیرفتم ،گفتم مگه میشه باید برم ،رفتم دکتر متخصص هم بهم گفت پرده گوش تو سالمه تار های عصبیش ضعیف اند ،برا وز وز هم نمیتونیم کاری کنیم هیچ قرص و دارو نداره .شنوایی تو هم روز به روز کمتر میشه ،
من خیلی نگران بودم ، غصه میخوردم ًًکه چرا باید نشنوم، میگفتم باید راهی باشه من نمیتونم بپذیرم که با وجود پرده سالم گوش شنواییم ضعیف بشه اتفاقا همین دوسه روز بیشتر با خودم تکرار میکردم که نباید این شرایط رو واقعا تحمل کنم ،تا که شما استاد عزیزم این فایل تأثیر گذار رو گذاشتید رو سایت . استاد من میدونم شما جوابی برای این مشکل من دارید با دوره قانون سلامتی
به امیدو توکل بر خدا توفیق پیدا کنم برا خرید دوره قانون سلامتی ،
استاد عزیزم ،خانم شایسته عزیز خیلی از این صحبت ها که باید تحمل کنی همین که هست ، کاریش نمیشه کرد , طبیعیه باید بپذیری شنیدم
چقدر زندگی رو برا خودم جهنم کردم،
استاد عزیزم به خدا این فایل رو گوش دادم امید وار شدم که هیچ بیماری تا ابد ماندنی نیست ، بالاخره باید درمان بشه .و راهی برا بهبودش هست، تو دل هر سختی راهشم هست . به قول اون سوره نشر که با هر سختی اسانیست .قلبم باز شد خدا رو شکر
استاد عزیزم وقتی داشتم فایل رو نگاه میکردم زیبایی های فایل منو ماتو مبهوت کرده بود که به کنار !! از این که من طالب تمرکز بر نکات مثبت بودم هم اینکه خیلی دوست داشتم مثل فلوریدا باران بیاد و این باران رحمت الهی ساعت 4بعد از ظهر بر سر این روستای زیبا شروع به بارش کرد و من کلا خودم رو تو پرادایس تصور کردم خیلی سپاسگزار ی کردم .
روستای ما از توابع خراسان شمالی است استان بجنورد .
استاد عزیزم این که گفتید خدا رو شکر چه هم زمانی هنگام ظبط فایل هیچ معلوم نبود باران میاد اما قبل از تدوین فایل بارون شدید بارید که بزاریم اخر فایل گفتم خدایا از این هم زمانی ها چقدر من تو زندگی بیشتر داشتم و دارم!!! قدر ندونستم و سپاسگزاری نکردم
مثلا همین امروز رفتم روستای مادرم
همسرم سر کار بود برا (خرمن )کوبیدن
من هم نمیدونستم قراره بارون بیاد، تا ساعت سه خبری نبود خواستم بیام بارون شدت گرفت .با موتور نمیشد برگردم ، گفتم خدایا سپردم دست خودت. همسرم خسته است. کلید هم نیست .زیر بارون نمیشه خرمن گندم بکوبند بر میگرده خودت همه چی روو جورش کن .
دوستم زهرا که ماشین داشت خودش زنگ زد گفت حنیفه میخواهی بیام دنبالت. من هم که تصمیم گرفتم که هیچ هدیه ای از طرف دوست رد نکنم بلافاصله گفتم اگه بیایی خیلی ممنون میشم ،.
با این که خیلی از بارون ترس داشت چون خاطره ی خیلی وحشناکی از بارون داشت با چشمهای اشکبار و ترس اومد دنبالم .و من سریع گفتم خدایا این تویی .
دوستان !!همین که من رسیدم تو خونه کفشم رو در اوردم . همسرم وارد حیاط شد وباز دوباره خدا رو شکر گزار شدم .
از زبیابی ها ی پرادایس هم که دیگه نگو
خدارو شکر به خاطر اون اسمان ابیه ابر توده ای سفید
خدارو شکر بابت ابر های باران زایی که همیشه بر سر اون بهشت میبارند و احتمال اتش سوزی رو به نقطه صفر رسوندن
خدارو شکر بابت این اندام رویایی و دوست داشتنی تون استاد عزیزم چقدر از گفتن کلمه استاد لذت میبرم جانم
خدارو شکر بابت تر تمیزی پرادایس مون
خدارو شکر بابت مرمری و براونی دو تا دوست صمیمی و فابریک
خدارو شکر بابت حس قشنگی که از این دوتا حیوون گرفتم.
خدارو شکر بابت اون همه سر سبزی و فراوانی اب درختان سر سبز و زیبا
خدارو شکر بابت اون اهنگ زیبای که بی کلام حس خیلی لذت بخشی رو به من انتقال داد .
خدارو شکر یایت اینترنتی که داشتم و فایل رو نگاه کردم
دوستان من میخواستم صبح کامنت بنویسم اما خدا خواست این هم زمانی ها برای من هم رخ بده تا با شما به اشتراک بگذارم از باران و اومدن همسر عزیزم .
من زبانم ناتوان از اون همه زیبایی و نکات مثبت در این فایل جذاب و پر محتوا
خدایا چنان کن سر انجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار .
بنام خالق زیبایی ها
سلام به یاد اوران نعمات زندگیمان و سلام به دوستان خوبم دراین مسیرالهی
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
به این همه زیبایی به این همه فراوانی نعمت و ثروت
به این همه حال خوب احساس خوب به این دوزوج دوست داشتنی واین همه افراد فوق العاده دراین مسیرالهی
الله اکبر
خدایاشکرت صدهزارمرتبه تورو عاشقانه سپاس
استاد بگید خانم شایسته یکم اروم تربره بابا اینقدر تصاویر رویایی و دیوانه کننده بود که اصلا دوست نداشتم تموم بشه این فایل
خدایی من چقدر اسمان دیوانه کنندس
فقط اسمون با من حرف ها داشت
چقدر زیبا چقدر عالی
الله اکبر
به این همه زیبایی این نظم و دقت وابن قانون بدون تغییر خداوند
خدایاشکرت
ازاینکه منوبه این جهان پراز فراوانی ثروت و نعمت راه دادی ازت بینهایت سپاسگذارم
خدایاشکرت
استاد دیدنه همین فایل ها و سریال زندگی دربهشت زندگی منودگرگون کرد فقط همین فایل هاو توجه به نکات مثبتش شرایط زندگی منودگرگون کرد دگرگون
چقدر ازشما استادعزیزم بینهایت سپاسگذارم
استادبسیارلذت بردم ازاین فایل
صحبت از تحمل کردن شرایط بد شد و منویاد گذشته خودم انداخت
زمانی که من ساکن قم بودم و باید چادرو حجاب میداشتم و من بشدت ناراضی بودم از این شرایط منتهی میگفتن دین ما اینه باید حجاب داشت دیگه وقتی ساکن شهرمذهبی هستی باید حجاب داشته باشی وقتی ساکن ی شهرکوچیک هستی و اسمت به بد درمیره وتوباید حجاب داشته باشی وقتی مردم ببینن که تو حجاب نداری حرف های ناجور زده میشه و آبروت درخطر میره توباید حجاب داشته باشی و من استاد تحمل میکردم این شرایط و دیگه پذیرفته بودم
تا اینکه باشما و قانون جهان هستی اشنا شدم و فهمیدم که من هستم که خلق میکنم هیچ چیزی درش اجبار نیس و تو میتونی به هرانچه که میخوایی برسی و خلق کنی
خدایاشکرت
استاد من زندگیم تغییرکرد من الان بقدری راحتم بقدری با ارامش زندگی میکنم بقدری برا پوششم اونجور که خودم درش احساس راحتی دارم ارزش قائلم من دیگه وقتی فهمیدم زندگیم دردستان خودم قرارداره و هرچی از خدابخوام بهم میده و من رها شد نیستم
همه چیز تغییر کرد و من هدایت شدم به شرایطی که اصلا خبری از اجبارنیس و هدایت شدم به انچه که دوس داشتم
دقیقا یاد این کلام خداوند افتادم که میگه مگه زمین من پهناور نبود چرا مهاجرت نکردید چرا پذیرفتید
من با فایل هاو محصولات شما دیوانه شدم
اصلا استاد نگرش من نگاه من تغییرکرد و همون اندازه هم زندگی من با کیفیترشد
خدایاشکرت
خدایاشکرت
چقدر همه چیزو زیبا برام رغم میزنی زیباتراز تصورات من
خدایاشکرت
استاد دوره کشف قوانین زندگی بینظیره من تا جلسه چهارم پیش رفتم فقط تا همین جلسه اتفاقات معجزه واری برای من رخ داده که هنوز به جلسه بیشتری نرسیدم من همیشه به خودم میگم
هیچ عجله ای نیس
فرصت ها موقعیت ها شرایط ها افراد فوق العاده بی انتهاس
من هدایت میشم
من به هیچ کس و هیچ چیزی احتیاج ندارم من فقط به ایمان و باور قلبی به خدایی من نیازمندم
خداوند مرا هدایت میکنه به اسانی ها به افراد فوق العاده به محیط عالی به فراوانی ثروت و نعمت اون منوراضی میکنه
خدایی من خدایی استادمه
همونجور که استادوهدایت کرد منوهم هدایت میکنه
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
شادباشید که شاد بودن اصل قانونه
خدایا هزاران مرتبه شکر بخاطر هدایت بینظیر بی نظیرت
خدایا هزاران مرتبه شکر بخاطر اینکه من هدایت شده هستم
خدایا شکرت مه اینجا که من هستم هم تو تابستون داره بارون زیبا میاد و کاملا هوا را معتدل میکنه
خدایا شکرت بخاطر ابن هم زمانیها
سلام به بهترین استاد توحیدی
سلام به مریم جان عزیز دل
سلام به تک تک بچه های توحیدی سایت
خدای من تحمل و صبر
چقدر من تو زندگیم تحمل و صبر را باهم اشتباه کردم و تو زندگیم هر رفتاری را پذیرفتم وفکر کردم صبورم
اینقدر تحمل میکردم که آخرش کن فیکون میکردم
به جای اینکه همون اول تحمل نکنم و رفتارهای اشتباهی که باهم میکردند و نپذیرم و در موردش صحبت کنم و حلش کنم
که بخاطر عزت نفسم بود
چقدر تا جایی که میشد از خودم برای آدمها نبردم و فکر میکردم این خوبی در صورتی که مال کمبود احساس لیاقتم بود
چقدر برای خودم چیز نمیخریدم و بچه هام و تو اولویت میزاشتم که ابن از جاهل بودند بود
من در دوره عزت نفس متوجه شدم شروع کردم روی خودم کار کردن
و تو دوره کشف قوانین داره هر روز چیزهایی را متوجه میشم که اصلا همه چیز داره برام تغییر میکنه
دیدم داره عوض میشه
خدایا صد هزار مرتبه شکر بخاطر این آگاهی های که داری بهم میدی
خدایا صد هزار مرتبه شکرت بخاطر این قوانینت
قرا نیست شرایط و تحمل کنم
من خودم برای خودم محدودیت درست کردم
من خودم شرک ورزیدن و خواستم خودم همه چیز و درست کنم به جای اینکه تسلیم بشم و همه چیز و بسپارم به خالق مهربانم و خودم و تغییریدم که شرایط برام درست بشه
خدایا صد هزارمرتبه شکر بخاطر این قدرت و قوانین که درست کردی که اگه خودم و تغییر بدم بی نهایت راها را بهم نشون میدی
خداوند عدل بینهایت داره که اگه خودم تغییر بدم و هیچ چیز راتحمل نکنم
اگه چیزی ای ایراد داره باید خودم و تغییر بدم
وقتی ذهنتیم و تغییر بدم راه حلها پیدا میشه
راه حلها ساده است
استاد ازتون سپاس گزاری میکنم بخاطر این آگاهیهای نابتون
شما بینظیریند بینظیر
خدا میدونه این حس خوبم این حال خوبم چه اتفاقات بینظیری را برام رقم میزنه
خدا میدونه با تمرینهای کشف قوانین چقدر قوانین دارم بهتر درک میکنم
عاشقتون ،عاشقتونم
در پناه خدای یکتا
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان مهربونم و همه دوستان گلم
من سالهاست دارم پول نساختنم رو تحمل میکنم،چون این باور رو داشتیم از اول ازدواج، که نیازی نیست من کار کنم،ما که مشکل مالی نداریم…،و اینکه شخصی هستم که پول رو از همسرم میگیرم و تا دو ماه پیش هیچ پولی خودم نساختم (به جز چند ماهی که قبل از ازدواجم تو سن 18سالگی با خطاطی با قلم نی ،خط نستعلیق و شکسته نستعلیق , برای نوشتن کارت های عروسی کمی پول ساختم،چقدر خوب بود)،این اصلاً حس خوبی نیست،حس وابستگی،حس غیر مفید بودن،حس مصرف کننده بودن….
این در حالیه که هیچ کسری تو زندگیم ندارم فقط همینکه چرا خودم تا الان تلاشی نکردم که ارزشی خلق کنم اذیتم میکرد که خداروشکر از دو ماه پیش هنر رزین رو شروع کردم و ظرفای رزینی زیبایی میسازم که خودم از دیدنش هر لحظه لذت میبرم و حالم و احساسم فوق العاده ست باهاش.خدایا سپاسگزارم که منو به این مسیر زیبا هدایت کردی،اصلاً گذر زمان رو حس نمیکنم واز زندگی و هنرم لذت میبرم،ضمن اینکه تو همین دو ماه حدود 15تا کار فروختم ،کارهایی که هر مرحله شو با عشق انجام میدادم و حتی گاهی اوقات به خاطر حس خوبی که ازش میگرفتم گریه م میگرفت و مدام شکرگزاری میکردم ودلم میخواست از این حال خوبم و از اون مرحله ی کار فیلم بگیرم که همه حسش کنن و حالشون مثل من عالی بشه …و الان خیلی خیلی خوشحالم که دیگه تحمل نمیکنم اون بیکار بودن و ارزش خلق نکردن رو،اون پول نساختن رو.خدایا شکرت سپاسگزارتم.
استاد عزیزم بابت آموزشها و هدایت های عالیتون هزاران بار سپاسگزارم.شاد و سلامت باشین
به نام خدای مهربانم
سلام بر استاد عزیزم و خانوم شایسته گرامی و همه بچه ها ی هم مدارم
من مهدی گائینی هستم کسی که همه عمر فقط تحمل
میکنه و دیر تغییر میکنه
بنده سال 90 به استخدام نیرو انتظامی در آمدم و پلیس شدماز همون اول تحمل کردم یعنی تو آموزشی سخت میگرفتن و تشویق برای یک نفر و تنبیه برای همه بود من پیش خودم میگفتم عیب نداره میرم تو یگان درست میشه
گذشت و من بچه قم هستم و یگان من افتاد شهر دماوند و من باز تحمل میکردم و مسافت رو هر 24 ساعت میرفتم و برمیگشتم سختم بود و دستورها ی
مافوق و همه برام سخت بود ولی میگفتم درست میشه دوسال گذشت و من با یک مخالفت با مافوق
انتقال شدم فیروز کوه که راهم خیلی دورتر شد باز
تحمل کردم
خلاصه من هرجور شده اومدم قم من اومدم ولی چیزی در درون من تغییر نکرده بود من افکارم هم با خودم آورده بودم و حالم تو اون کار خوب نبود ولی تحمل میکردم ولی کم کار نمیذاشتم
تا اینکه من با استاد آشنا شدم و روی افکارم کار کردم آنقدر من از استاد گوش میکردم سر کار به من میگفتن
گائینی منش و دوره دوازده قدم رو پارسال خریدیم رسیدیم به
قدم 7 استاد گفت اگر داری تحمل میکنی بی ایمانی و..
همون زمان به من گفتن باید بری سیستان خدمت کنی و
من به خودم گفتم اگر تحمل کنی بی ایمانی خیلی برام سخت بود چون اگر سر پیچی میکردم میدونستم باید برم دادگاه نظام و برای من یک چالش بزرگی بود ولی گفتم قدرت فقط خداست اینا هیچ قدرتی ندارن
من با یگانم تسویه کردم و اسلحه و ماشین و همه وسایلم روتحویل دادم واز فرداش نرفتم سرکار خیلی
راحت خیلی به من زنگ زدن تهدید کردن برام مهم نبود وهمون ماه وسایل خونه رو جمع کردیم به خانومم گفتم باید ازاین شهر بریم خدا هدایتمون میکنه
ما اومدیم کرج اوضاع تا الان خیلی بهتر از قبل شده از
همه لحاظ ولی بازم یه چیز هایی رو تحمل میکنم و میدونم باید تغییر کنه ولی مقاومت دارم انشالله بتونم
ممنون از استاد عزیزم و خانوم شایسته بابت این فایل گرانبها
خدانگهدار
سلام به شما اقامهدی
من لذت بردم از کامنت شما ودیدم که چقدر قشنگ قانون تکامل رو باور دارین که یه مرتبه از خودتون انتظار ندارین تغییر کنین از همه لحاظ
چون وقتی ادم از خودش به شدت ناراضی باشه و تغییرات کوچکتر را نبینه به موفقیت های بزرگتر نمیرسه
چون خیلی کمالگرایانه عمل میکنه میگه یا از همه لحاظ باید عالی باشم یا که دیگه ادامه نمیدم
برای همین ادم در هر شرایطی که هست از خودش راضی باشه و خودش تمام تلاشش رو بکنه تا تغییر کنه نه این که نا امید باشه و خودش رو سرزنش کنه
واینکه چقدر توحیدی عمل کردی از نظام در اومدی چون علاقه نداشتی داشتی تحمل میکردی اما از یه جایی به بعد خواستید زندگیتون رو تغییر بدید به شرایط دلخواه هتون من هم از خدا میخوام که آرامش روز افزونتون رو بیشتر کنه
خدایا شکرت که ادم های جسور و شجاعی مثل شما هستند تا انسان بتونه درس بگیره و اجرا کنه
وقتی شما میتونید پس من نیز مثل شما میتوانم شرایطم رو تغییر بدهم
به نام خدای هدایتگر بی همتا
سلام به استاد نازنینم و خانم شایسته دوست داشتنی
سلام به همه دوستانم که با عشق کامنت های ارزشمند میزارین
استاد عزیزم این فایل جواب منم بود که کجا دارم تحمل می کنم و کجا صبوری
در این دو سالی که با آموزش های شما همراه بودم با عشق و امید ادامه دادم و هر دفعه که صدای شما رو می شنوم همون احساس بی نظیر اولین بار شنیدن رو تجربه می کنم و با خودم هزاران بار گفتم این همون راه درسته و ایمان دارم که باید ادامه بدم روی شخصیت خودم کار کنم این همون صبوریست که لذت بخشه که نتیجش حتما خوبه .
و روزهایی که بخاطر دیدگاه متفاوت خانواده خودم رو محروم میکنم از شنیدن دارم تحمل می کنم و تسلیم می شوم و از خواسته قلبی خودم دور میشم
خداروشکر میکنم بخاطر وجود ارزشمند شما
سلامت باشین استاد عزیزم
سلام بر خانم قلی زاده . بنده به طور اتفاقی با این سایت آشنا شدم و چون کنجکاو شدم مطالبش رو پیگیری کردم و تو اینستاگرام هم پیگیر بودم و برداشت من این بود که علیرغم اینکه تو برخی فایلها جناب عباس منش سعی داره که به اصطلاح شاگردانش بگه شرک رو بگذارید کنار ولی متاسفانه در برخی موارد من با توجه به مطالب نوشته شده توسط این شاگردان متوجه شدم این افراد در حد پرستش خود استادشون پیش رفتند و حتی شاید یک جایگاه مساوی با شریک زندگیشون قرار دادند خوب این چه آموزشی هست .مثلا الان خودتون دارید میگید ازشنیدن صدای جناب عباس منش خودتون رو محروم میکنید آیا نشنیدن صدای ایشون اینقدر زجر آور هست آیا این محرومیت از غم از دست دادن عزیزان هم زجر آور هست که اون رو شرک می خوانید و این نشیدن را شرک نمیدانید چقدر برخی از مطالب شما و برخی دیگر از دوستان آدم رو یاد جریان غالیان دوره حضرت علی (ع) می اندازه که در مورد حضرت غلو می کردند و خود حضرت از آنها خواسته که توبه کنند آیا فکر نمی کنید شما و برخی دیگر از دوستان در مورد جناب عباس منش دچار غلو شدید . همسر بنده هم حدود 2 سال هست پیگیر این سایت هستند و می خواستند با توجه به آموزش های این سایت مثلا زندگیمون رو بهتر کنند بهتر که نشد هیچ روز به روز بدتر هم شد .
در مورد خودشون هم مثلا پارسال یه هدف مالی مشخص کردند که حقوقی رو که می گرفتند سال دیگر یعنی همین دوره ای که الان در اون هستیم یعنی سال 1402 دو برابر کنند حقوقشون که دو برابر نشد هیچ الان هیچ درآمدی هم ندارند . بنابراین بهتر هست هر حرفی یا آموزشی را با توجه به توانایی ها و امکانات خودمون قبول کنیم و سعی کنیم اجرا نمائیم. شما اگر فایلی رو هم نمی شنوید چیزی رو از دست ندادید سعی کنید با خانواده خوش باشید نه با فایلهایی که از اون طرف دنیا و در رفاه ضبط میشه و براتون بارگذاری میشه دلخوش باشید مثل صدا و سیما که برنامه آشپزی میزاره و مواد لازم رو میگه گوشت یا ماهی و …. خوب چقدر از خانواده ها میتونند این اقلام رو تهیه کنند .
امیدوارم همه با چشمان باز مسیر زندگیشون رو انتخاب کنند نه با چند فایل و چند تا واژه مثل فرکانس و مدار و ….
بنام نامی او
سلام به استاد نازنینم ومریم بانوی عزیز
وخانواده عزیزو دوست داشتنی خودم
استاد جان چقدر زیبا از تفاوت واژه های صبر وتحمل گفتین
واقعا چه جاهایی ما فقط تحمل کردیم و فکر کردیم که درست میشه
چه جاهایی به خاطر ترس و بی ایمانی مون رفتیم زیر بار ظلم و توحید رو رها کردیم
خدایا شکرت که منو تو این مسیر قرار دادی که فرق شرک و توحید رو بفهمم
بفهمم که شناخت تو با دل وجان یعنی چه
بفهمم که ایمان قلبی یعنی من مال توام و تومال من
خداجونم میدونم که تو این مسیر اول راهم و خیلی راه دارم اما دلم روشنه چون ایمان به تو چراغ راهمه
استادم سخت ترین کار واسه من تو دنیا فکر کرد به خودم بود به تجزیه و تحلیل کردن رفتارهام و کارهام
به شدت ازش فراری بودم با اینکه انسان کاملا منطقی هستم(یعنی همه چیزو با منطقش میپذیرم)اما از تحلیل خودم بیزار بودم شما یادم دادین که این یعنی خودشناسی
این یعنی شناخت خود و این یعنی راه رسیدن به خدای درونت
استاد جانم من اومده بودم فقط کامنت های بچه هارو بخونم و ازش درس بگیرم اما یه ندایی بهم گفت برو کامنت بذار
این حرفا همش دلیه که مینویسم بدون فکر و تجزیه و تحلیل
تو شرایطی که الان هستم نیاااااز دارم بارها به خودم بگم که من مسئول شرایط الانم هستم و من باید با تغییر خودم اتفاقات رو تغییر بدم گفتنش خیلی راحته اما درکش واقعا سخته و درد داره
اینکه هر بار بعد مشکلات بقیه رو مقصر ندونی
اینکه فکر نکنی تو بدشانسی دیگه کاریش نمیشه کرد
اینکه بپذیری دلیل رفتار بد همسرت با تو خودتی خیلیییییی درد داره
اما باید بپذیری تا رشد کنی تا دیگه تحمل نکنی
تا دیگه نگی با تحمل درست میشه
اینا همه از شرک و ترس میاد
چون تو میترسی که تحمل میکنی
چون تو میترسی که حقتو بخوای
چون تو میترسی که رها بشی
چون تو میترسی که پشت سرت چی میگن
چون تو میترسی که دیگه دوست نداشته باشن
اما یه جا باید این سیکل معیوب تموووم بشه اگه با تحمل همه چی درست میشد باید خیلی از مسایل ما تا الان حل شده بود اما نه تنها حل نشده بلکه بیشترم شده
پس راهش این نیس
به قول انیشتین که گفتن احمق کسیه که هربار همون راه قبلی رو بره و منتظر نتیجه جدید باشه.
خدایا تنها عشق من جاوید من
کمکم کن و دستم رو بگیر که دیگه از این به بعد هرجا که خواستم تحمل کنم یادم بیفته که
تحمل =ترس
و
ترس=شرک
خانواده عزیزم و استاد مهربونم دوستون دارم و ممنونم از زحماتتون برای ایجاد همچین بستر فوق العاده ایی
در پناه الله یکتا شاد و خوشبخت و سعادتمند باشید.
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
واقعا تحمل کردن یعنی بستن قفل و زنجیر به دستوپامون یعنی یک حجم بزرگ ووسیع روروی دوشت کشیدن یعنی یه حال سنگین و غمگین روتوی سینت کشیدن ومن این موضوع رو توسن 14 سالگی که ازدواج کردم فهمیدم و تحمل کردنم تا سن 22 سالگی که با شما اشنا شدم طول کشید من ازاد نبودن ودر بند حرف خانوادم ونگاه سنگینشون در بند غیبت هایی که پشت سرم میکردن که اگه خدایی نکرده اشتباهی ازمن سربزنه بودم من اصلا بچگی نکردم تا خواستم بلند تر بخندم وازته دلم خوش حال باشم بهم گفتن ساکت این طرز برخورد یه خانوم نیست هرچه سنگین تر باشی بیشتر بقیه دوست دارن ومن برای اینکه بقیه نظرشون درباره من خوب باشه
هرروز بچه درونم رو خفه میکردم و اصلا خوش حال نبودم وفقط تحمل وتحمل میکردم منی که احساس لیاقتم رو کنجکاوی های بچه گانم رو خوش حال بودنام رو وتجربه لباسهای رنگارنگ و حتی یه ارایش کوچولو رو دیگه بوسیده بودم وکنار گذاشته بودم وفقط تحمل میکردم و از خودم از خواسته هام هیچ دفاعی نمیکردم ومطیع امر بقیه شده بودم
وهمش تقصیر خودم بود چون وقتی از خودم دفاع کردم وخواسته هام رو بیان کردم وروی این ها پافشاری کردم ورق برگشت من دیگه اون برده حرف خونوادم نبودم ومیگفتم من مگه چقدر میخوام عمر کنم که از جوونیم هیچی نفهمیدم باورتون شاید نشه ولی من حتی تو نوجوونیم با دوستام کلا قطع رابطه کرده بودم وشده بودم یه ادمی که فقط کار خونه میکنه وبقیه براش تصمییم میگیرن
وحقی نداره برای خوش گذرونی وشادی
من باقدرت روی خواسته هام پافشاری کردم وبا خودم گفتم من بایدازادی داشته باشم من باید تفریح داشته باشم
من بایداز زندگیم لذت ببرم واونجا بود که اونا خودشونو با من وقف دادن نه من ومیدونم این احساس لیاقتی که هیچ وقت درزندگیم نداشتم برای چی بوده برای اینکه از 7 سالگی سرمن چادر کردن و نزاشتن من بچه گی کنم ولذت ببرم چون این باورو داشتن که هرچی ناراحت تر باشی هرچی سیاه بپوشی نزد خدا عزیزتری چون خونواده من یه خونواده مذهبی بودن با باورهای افتضاهی که فقط حالتو بدتر میکرد ………..
من بچه های همسن خودمو میدیدم که دارن میدوَن وبازی میکنن اما من حق نداشتم برم با اونا همبازی بشم من بایدچادر میذاشتم سرم ومثل زنهای 30 40 ساله رفتار میکردم وواقعا داشتم تحمل میکردم وتقصیر خودم بود چون بایه کم روی پام ایستادن وروی خواسته هام وازادی هایی که یه ادم حق داشتنشون روداره پافشاری کردن الان همه اون خواسته هایی که یه زمانی داشتنشون برام رویا بود رو دارم
من دوره 12 قدم روشروع کردم وچکاپ فرکانسی رو انجام دادم والان قدم 9 رو شروع کردم ومیخوام بهتون بگم که هیچ ربطی به گذشته ام ندارم
همه اون ادمها در زندگیم کمرنگ شدن و همسرم که باهامه حتی از منم بیشتر دوستداره پای صحبتهای استاد بشینه و کلا 360 درجه باقبل فرق کرده
من الان ازادی دارم
شغل دارم
روابط عاشقانه عالی دارم
دوستای عالی دارم
باادمهایی اشناشدم که از لحاظ روابط وثروت یه الگوی عالی هستن برام
وهرروز درامدم ونتایج زندگیم در حال بهتر شدنه
میخوام اینو هم به خودم وبه شما بگم که هیچ چیزی که بهتون احساس سنگینی احساس بد ومنفی رومیده تحمل نکنید وپافشاری کنید روی خواسته هاتون ذهنتون رودر گیرشون کنید که اگه داشته باشی شون اگه الان تواون مکانی که دوستداری باشی چی میشه کنی ذهن ما مثل بچه هاس کافیه خودت بهش پیشنهاد بدی واون دنبال اون پیشنهاد میاد تاوقتی که حالت خوب بشه
خدایاشکرت که من خالق زندگیم هستم و از هیچ چیز وازهیچ کس در زندگیم نمیترسم وتنها تورو میپرستم واز تو یاری میخوام ای خدایی که به من نزدیکی ومن رو اجابت میکنی
استاد هرلحظه در زندگیم خوش حال تر وراضی تر هستم که با شما اشنا شدم سپاس گذارم سپاس گذارم سپاس گذارم
چقدر قشنگ عاطفه جان
به همه ی اینها که داشتی واز سرگذروندی رسیدم
به نقطه آزادی خواهی رسیدم
ولی همیشه ته دلم دوست دارم تغییر کنم مثل الان اما زندگیم حفظ بشه و همسرم هم تا تغییر کنه
چقدر خوب شد خواندم کامنتتو…..این یعنی که ممکنه بشه
سلام عزیزم .منم الان درگیر این شرک هستم که اگه بگم من این پسر رو میخوام و پافشاری کنم روی ازدواج با اون دختر بدی میشم و دیگه خانوادم دوستم نخواهند داشت.من برای داشتن یک رابطه خودم و اون فرد رو اسیر کردم و داریم با دوستی سر میکنیم.میدونم که پدر و مادر من پیر هستن و نمیتونن برن مسافرت و نمیذارن ما بریم چون فک میکنم برای یه دختر ممنوع و خطرناکه.من میدونم با عشقم قراره خیلی مسافرت بریم چون خیلی اهل سفره .میدونم قراره جاهای زیادی بریم و کلی خوش بگذرونیم .اما جلوی خانوادم نایستادم و پافشاری نکردم .و منتظرم معجزه شه .و حتی باورهای خیلی مخربی دارم درباره ی خانوادم و دیدگاهشون به ازدواجم .
من خیلی ما امید شدم و حالم با محصولات هم خوب نمیشه .چون این مسیله داره آزارم میده و دارم تحملش میکنم.
امیدوارم شرایطی پیش بیاد که بتونم ازدواج کنم چون داره 29 سالم میشه و من ما از 27 سالگی با هم در ارتباطم و دوس داریم ازدواج کنیم .
دوس دارم بدونم که چکار کردی دوست من که دیگه دیدگاهت راجع به اینکه خانوادت چه فکری در موردت میکنن دیگه مهم نیس برات ؟!ای کاش به منم یکی
سلام دوست عزیزم
من رابطه دوستی قبل از ازدواج نداشتم اما میتونم دیدگاه هایی که بهم کمک کرده واز دوره 12 قدم یادگرفتم بهت بگم
ببین استاد تو دوره میگه یکی از باور های غلتی که شمارو از خواسته دور میکنه چسبیدن به خواسته هست
خصوصاًدرباره روابط میگه هیچ وقت با خودتون نگید من باید با اون ادم خاص ازدواج کنم میگه باید بگید ودیدگاهتون این باشه که من دلم میخواد با چه ویژگی که دوسش دارم رابطه داشته باشم و تمام اون نکات وویژگی هایی که دوستداری همسرت داشته باشه رو بنویسی وحالت هم بسیار بسیار بسیار مهمه که خوب باشه
یکی دیگه از دیدگاه هایی که میتونه کمکت کنه توجه به نکات مثبت خوانوادت وسپاس گذاری بابت اونهاست تومیتونی باتوجه به نکات مثبت مادر وپدرت وجه مثبت وخوش اونها رو برانگیخته کنی بازم میگم به شرطی که حالتم خوب باشه و بابت داشته هات واین خواسته های قشنگت از خداوند سپاس گذار باشی من از وقتی این کارو انجام میدم یعنی به نکات مثبت خوانوادم توجه میکنم وبابت وجودشون سپاس گذاری میکنم واز ناخواسته هام اعراض میکنم بشدت مادر وپدرم خوب شدن و کارهایی انجام میدن که من واقعا به این قانون ایمان میارم
یه چیز دیگه هیچ وقت از هدایت خداوند نباید ناامید بشی و با احساس خوب از خداوند کمک بخواه وخواسته هایی که برات قابل باور هستن فعلا رو بنویس وبا وجودشون در زندگیت شگفت زده شو وایمانت رو چند برابر کن
یه پیشنهاد اگه دوره 12 قدم رو دریافت نکردی بهت پیشنهادش میکنم چون خیلی بهت کمک میکنه اگه هم دریافت کردی اول به خودم میگم بعد به شما باید هرفایل رو100 بار گوش کنی وهر 100 بار چیزهایی رو میفهمی که خیلی تو مسیر رسیدن به خواستهات کمکت میکنه
وبه قول استاد تواز خدایی خدا چه میخواهی که در خدایی اش یافت نمیشود !!!این جمله رو روزی 10 بار من به خودم میگم وخدارو خیلی بیشتر توزندگیم حس میکنم وباور های عالی بهم میگه والهام میکنه که من دیوانه میشم
عاشقتم امیدوارم به همه خواسته های قشنگت برسی ..
سلام عاطفه جان خیلی زیبا بود کامنتت.ممنون که وقت گذاشتی .مدتی هست که روی خوبی های پدر و مادرم تمرکز میکنم و شکر گذاری میکنم خیلی حسم خوب شده و همه چی عالی داره پیش میره قدمها رو تا قدم چهار داشتم و از اول شروع کردم تا معجزه ها رو ببینم الان از اول قدم سوم هستم دوباره و میخوام هر 12 قدم رو کار کنم .
همه چی داره درست میشه و زیبایی ها و نعمت ها وارد زندگیم میشه .واقعا پدر و مادرم نعمتهای تکرار نشدی این جهان هستند خدایا شکرت به خاطر آشپزی خوب مادرم و مهربونیش و به خاطر پدرم که به فکر آینده ی ماست و به ما افتخار میکنه .
خدایا شکرت واقعا….
چقدر این جمله ی تو شور و شوقی وصف ناپذیر در من ایجاد کرد:
تو از خدایی خدا چه میخواهی که در خدایی اش یافت نمیشود ؟!
واقعا این سلامتی این خونه و کشور امن و امان این شغل خوبم این سرویس خنکی که منو میبره سر کار این قد بلندم این پوست صاف و زیبام.این موهای پرپشت و مشکی و ابروهام .این عشقم که هر روز از سمت خدا به من محبت میکنه .این خواهرم که وقتی خستم ظرف میشوره و حتی لباسامو میشوره.خیلی خواهرای خوبی دارم من .همه ی اینها از خدایی خدا به من رسیدن و وقتی میبینمشون میفهمم خدا چقدر مهربانه و چقدر به من لطف داره و واقعا بهم نعمت های زیادی داده .
سلام دوست خوبم
خیلی خوبه که با کامنت زیبات انرژی گرفتم و انرژیم صد برابر شد برای اینکه روی خودم بیشترو بیشتر کار کنم
واقعا ماباید در هر لحظه با خودمون بگیم وقت نگرانی وقت ترس وقت فکرایی که برای کمبود یاهرچیزی یا هر کسی میاد سراغمون که از خدایی خدا چه میخواهی که در خدایی اش یلفت نمیشود وقتی این رو از خودت بپرسی همه ترسهات ونگرانی هات و خسته گی هات جمع میکنن واز ذهنت میرن وفقط حس خوب وجود خداوند در جسم وروحت باقی میمونه
خداوند یاری مون میکنه ومن به لطف ورحمت بینهایتش ایمان دارم
با سلام به استاد خوبم و دوستان
استاد جان من نمیدانم اسم این رو غبطه بزارم یا حسادت وقتی که میبینم بچه های سایتبه نظر من 80 یا 90 درصدشون جوون هستن و بعضی دیگه خیلی جوونن و اصلا نوجوونن هم واقعا لذت میبرم و خدارو شکر میکنم و دعاشون میکنم
اما ی حسرتی ته دلم هست میگم کاش منم وقتی جوون بودم این آگاهیهارو داشتم و قانون رو یاد میگرفتم البته ناگفته نماند ی سری چیزهارو که الان استاد میگن انگار بلد بودم و به خودم میگفتم اما با کوچکترین تضاد برمیگشتم و حرف خودم رو فراموش،میکردم و دلیلش هم اینه که اینهارو به عنوان قانون نمیدونستم میگفتم ی چیزایی رو درک میکنم خب شاید اشتباهه و عمل نمیکردم
من از بچگی همیشه دوست داشتم متفاوت زندگی کنم رها باشم با قوانین خودم زندگی کنم راحت حرفم رو بزنم همیشه بزرگ فکر میکردم تا حدودی با اطرافیانم فرق داشتم مهارت خاصی داشته باشم و استادی کنم خیلی به سخنوری و خطابه علاقه داشتم خیلی دوست داشتم هادی باشم و همیشه توی خونه وقتی تنها بودم راجع به موضوعی سخنرانی میکردم و تصور میکردم عده ای مخاطب نششتند و گوش میدن حتی با مخاطبینم صحبت میکردم و یا سوال میکردم
اما اما اما تو ی خانواده بسته ای بودم که نمیتونستم عقایدم رو بگم حرف دلم رو بزنم و اگر چیزی میگفتم اولا از نظر اونها خیلی پررو شدم و با نگاه پدرو مادرم مخصوصا پدرم بدنم میلرزید و کلا بیخیال میشدم
من خشونتهارو تحمل میکردم چون دختر بودم و حق ابراز حتی حق را نداشتم
دوسال آخر دبیرستانم رو در مدرسه خوبی درس خوندم و کلا من شاگرد زرنگی بودم و کلی برنامه برای سال چهارم برای کنکور ریخته بودم خونمون عوض شد و خانواده منو به مدرسه محل منتقل کردن فکر کنید من یک ماه هم از سال چهارم رو رفته بودم با کلی برنامه ریزی چون کمی راه دور بود و من دختر بودم و نباید راه دور بروم و همین باعث شد تا حدودی افت تحصیلی رو تجربه کردم و تحمل کردم
بعد ازدواج من از خونه پدری اومدم خونه ای که سه خانواده همسرم با هم زندگی کردیم و آزادی من بخاطر شرایط محیط کمتر و کمتر شد و من نمیتونستم روش خودم که دوست داشتم برم چون باز پررو میشدم چون ازدواج فامیلی بود و تحمل کردم
از شرایط مالی صفر و گاهی زیر صفر و سکوت کردم و تحمل کردم چون اینجوری یاد گرفته بودم که زن زندگی باشم و چیزی نگم
هر راه درستی که پیشنهاد میدادم باید از فیلتر خانواده همسرم رد میشد و طبق معمول بی عرضگی شوهرم و مخالفت اونها و تحمل کردم بچهام باید طبق نظر اونها بزرگ میشدند و من و بچه ها قربانی بودیم و تحمل کردم
و خانواده خودم که هیچوقت حق رو به من ندادند و به خانواده همسرم دادند و تحمل کردم
قرض گرفتن و قسطی خریدن بخاطر گذران زندگی و تحقیر شدن رو تحمل کردم
از این شغل به اون شغل رفتن همسرم و گاهی بیکار شدن و بی پولی با سه تا بچه رو تحمل کردم چون میخاستم کسی مشکل مارو ندونه و صورتم رو با سیلیهای فراوان سرخ کردن رو تحمل کردم
و در نهایت بعد از سالها بدبختی و بی پولی و حسرت محکوم شدن به اینکه من زن خوبی نبودم که الان مستاجرم و چیزی ندارم و تحمل کردم استاد جان من کلا تحمل کردم و هنوزم دارم تحمل میکنم
ولی امیدوارم با این آگاهیها که کسب میکنم و به قول استادم سن اصلا مهم نیست بتوانم در تمام جنبه های زندگیم پیشرفت کنم و دیگر تحمل نکنم و خودم رو به داشتن صفت صبر فریب ندهم
البته اگر میخاستم بنویسم چه چیزهایی را تحمل کردم باید تا شب مینوشتم که صد البته علت تحمل کردنهای من بخاطر عزت نفس پایین بود که خرف مردم برای من خیلی مهم بود و مشکل دیگر من خشکه مذهب بودنم بود که همیشه احساس گناه میکردم و عذاب وجدان داشتم
خدایا همه ما را به راست هدایت فرما
دوستون دارم خیلی زیاد
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام مریم عزیز بانوی توحیدی، ثروتمند و سخنور سایت الهی
خوشحالم که به کامنت شما هدایت شدم، نمیدونم الان شما چند سال دارید ولی اکثر اعضا سایت بالای 40 سال سن دارند ولی ماشالله اصلا بهشون نمیاد،.خود من چند وقت پیش یه بانوی زیبا بهم پیام داد فکر کردم 14 تا 15 سالش است بعد رفتم کامنت های قبلی اش را خواندم دیدیم تا متاهل است و بچه داره سر کار هم هست.بعد خودش گفت که من 37 سالم است.
و شما اصلا فکر کن الان 20 سال سن دارید و میخواهید از الان شروع کنید، و برای شروع سخنرانی هیچ وقت دیر نیست تازه سخنران های پخته حس بهتری به آدم میده.
مریم جان در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و جوان تر و موفق تر باشی مهربان بانو.
سلام دوست عزیز و نازنینم ممنونم که کامنت منو با حوصله خوندین و ابراز محبت کردین
از اینکه منو راهنمایی کردین و با جملاتتون دلم رو قرص کردین
واقعا ملاک بالا و پایین بودن سن مهم نیست مهم اینه که الان خداوند من رو تو این مسسر قرار داده و هدایت میکند
مطمئنم که خداوند همه ما شاگردان استاد را حمایت خواهد کرد
خدارو شاکرم که دوستان خوبی مثل شما دارم که امید را در دل انسان بیدار میکند
دوستون دارم
سلام دوست عزیز
من احساس میکنم بیشتر کامنت شما حس قربانی بودن رو داره تا تحمل کردن !
یک احساس قربانی بودنِ همیشگی، گویا در زندگیتون هست که تقریبا در 90 درصد شکستهاتون بقیه و اطرافیان و به هر حال غیر خودتون رو مقصر میدونین، در صورتی که اصل و اساس و بنای آموزه های استاد بر قبول صد در صد مسئولیت زندگی و شرایط مالی و عاطفی و هر چی الان هستی هستش ،
تا وقتی هم با این احساس قربانی بودن ، عملا دنبال مقصر در زندگیتون بابت هر مشکل حتی کوچک پیش آمده بگردین ،به خودتون رجوع نمیکنین که شاید اینها رو خودتون به زندگیتون دعوت کردین !
من پیشنهاد میکنم اگه قصد تغییر دارین، اول هر کس رو به هر دلیلی حتی در حد قتل عمد اگه مقصر میدونین در زندگیتون اونو ببخشید که اصلا هم کار راحتی نیست، اما تا اینکار رو نکنین رها نمیشین و با خودتون به صلح نمیرسین، و تا وقتی که صبح با این نیت از خواب بیدار میشین که خدا لعنت کنه اونایی که من رو به این روز انداختن رو بگین و شروع کنین روزتون رو اوضاع هر لحظه ناگوارتر میشه
مسئول صد درصد اتفاقات خوب یا بد زندگیمون خودمون هستیم بدون شک
از همین لحظه تصمیم بگیرین کلمه مقصر رو چه در مورد شرایط ، اطرافیان و یا حتی خداوند ، از زندگی و از فرهنگ لغتتون حذف کنید و با یاری خدا و تکرار آموزه های استاد عباسمنش خصوصا در جلسه دوم دوره عزت نفس و همه جلساتش انشالله به احسن الحال برسین
ببخشید که اینجوری رک نوشتم برادرانه بود.
موفق باشید
سلام آقا جواد عزیزم
ممنونم که اینقدر درک عالی در مورد کامنت بنده داشتین و این نشان دهنده اینه که شما خیلی خوب روی خودتون کار کردین و باورهای عالی ساختین و پاسخ شما درس بزرگی به من داد بله من شدیدا قربانی بودم و در این مورد در کامنتهام هم نوشتم و کاملا درست گفتین اما متاسفانه من همین قربانی شدن رو هم الگوی خودم قرار دادم و تحمل کردم
البته مدتی است دارم روی خودم کار میکنم و شما خیلی بهتر میدونید که زمان میبره چون اون ریشه تو وجود من هست
ولی من بارها و بارها کامنت شمارو میخونم چرا که تلنگر خوبی بود
دوستون دارم
سلام دوست خوبم
اومدم بگم هیچی واسه هیچ کس دیر نیست
هیچ وقت خودت ناراحت نکن الان اونقدر هیجان دارم جوابت بدم که حد نداره دقیقا شرایط شما رو یکی از آشناهای ما داشت اونم 3تا بچه و خودش 46سال و شوهرش 55اینا بودن هنوز خونه نداشتن چقدر سرکوفت و حرفای دیگران تحمل کردن چقدر نذر و نیاز و دعا و….
یه بار چند تا جمله رو کاغذ نوشتم دادم بهش گفتم اینا تکرار کن
درباره خدا بهش گفتم
درباره باور لیاقت
درباره خواستن
اینکه دقیق خونشو تصور کنه
گفتم تو ذهنت راه میری تصور کن داری رو فرشات تو خونه خودت راه میری
گفتم خونتو با تمام جزئیات تصور کن و نگران پولش نباش
بعد طبق قانون واقعا واسش اتفاق افتاد و بهترین خونه ساختن
جوری که همه بهشون حسودی میکردن
پس شما هم امیدداشته باش از همون لحظه ای که شروع میکنی همه چی به بهترین شکل درست میشه…
سلام به دوست خوبم
ممنونم که کامنت بنده رو خوندین و اینجور با احساس پاسخ دادین
درست میگی عزیزم باید رو خودم کار کنم و تجسم با احساس خوب داشته باشم تا نتیجه بگیرم
ممنون که با مثالتون برای ذهنم منطقی شد پس من هم میتونم
من عاشق این دوستای خوب و همفرکانسیم هستم
دوستون دارم
سلام مریم جان خوشحالم که کامنتم امیدبخش بود
یه مثال دیگه واست بزنم پدر مادر عروس عموم الان حدود 70سالشونه و تا همین امسال خونه نداشتن شرایطی پیش اومد که مجبور شدن حتی مدتی تو چادر زندگی کنن ولی الان یه خونه عالی تو جای خوش آب و هوا دارن
همه چی قابل دست یابیه فقط کافیه بخوایم تضاد ها میان که بفهمیم چی میخوایم
منتظرم به زودی بیای از موفقیتات بگی