https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-17 05:54:082023-07-07 09:15:54چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
939نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم شایسته نازنین و دوستانم در سایت فوق العاده عباسمنش.
حدودا یک سال و نیم هست عضو سایت هستم و این اولین کامنتی هست ک در سایت قرار میدم .
شغلم کشاورزیه ، معمولا طی این مدت به این شکل بوده که قبل از کاشت محصول خیلی خوب شروع میکنم به کار کردن روی خودم ولی ولی متاسفانه به خاطر نجواهایی که دارم رفته رفته زمان برداشت محصول دیگه همه چی رو رها میکنم و رو خودم کار نمیکنم …
در تمامی محصولاتی ک کاشت میکنم خوب پول میسازم معمولا ولی به قول استاد ظرفم سوراخه و هنوز به پایان محصول نرسیده تمام پولام به طرق مختلف از بین میره ..
چندروز پیش دوره روانشناسی ثروت 1 را به کمک الله خریداری کردم ، الان چندروزی هست ک به کمک اهرم رنج و لذت متعهد شدم که به صورت مستمر و روزانه خیلی جدی روی خودم کار کنم و دارم کار میکنم . تو همین چندروز نتایجی رو کسب کردم و نشانه ها خودشون رو نشون میدن .
همیشه به این فکر میکردم ک با اینکه پول میسازم چه باور اشتباهی دارم ک ظرفم سوراخه و بدهی دارم .یکی دوروز پیش ار خداوند خواستم که منو هدایت کنه به سمت باورهای مناسب و اونم خیلی سریع منو هدایت کرد به یک فیلم . فیلم درمورد یه زن ثروتمند بود که یه شرکت خیلی قدرتمند داشت .یه جای وقتی ک باهاش مصاحبه میکنن ازش میپرسن که چطوری میتونی هرروز صبح نخوابی وخیلی زود بری سرکار و اون خانمه در یک جمله جواب داد که برا ی اینکه من عاشق پول هستم ..
بعد ک باخودم فکر کردم دیدم که بله ، درسته ،من هیچوقت عاشق پول نبودم .. همین الانشم احساس میکنم ک پول دوست نیستم و شاید به خاطر همینه ک پول نمیمونه برام .
از استاد عزیزم و دوستان فوق العادم درسایت میخام ک نظراتشون رو بگید که من چطر باید عاشق پول بشم ؟؟؟
بی نهایت سپاسگذارم از استاد عباسمنش عزیز ک دست خداوند شدندکه من در این اگاهی ها قرار بگیرم .خدایا شکرت
خدا بهتون قوت بده چون شغل پر کاری دارید ولی میتونید بی نهایت ازش ثروت بسازید
شغل شما هم ورزشه و هم شغل که اگه بهش علاقه داشته باشید میتونید حسابی ازش بذت ببرید
گفتید چطور باید عاشق پول بشید؟
به نظرم هر کسی با دلیل و بی دلیل تا اندازه ای به پول علاقه داره ولی واقعا برای پول ساختن و ثروتمند شدن و لذت بردن ازش باید عاشقش باشی، حالا چطور؟؟
به نظر من یه راهش اینه که یه دفتر بردارید و کارهایی که با پولدار شدن میتونید انجامش بدید رو بنویسید
در مورد شغل شما مثلا بنویسید اگر ثروتمند باشید میتونید از دستگاههای پیشرفته برای کاشت محصول استقاده کنید
اگر ثروتمند باشید میتونید کارگرهای بیشتر بگیرید و کار رو خیلی راحت تر انجام بدید
اگر ثروتمند باشید هر سال میتوتید زمینهای با کیفیت تر بخرید و محصولات بیشتری بکارید و خیلی باورهای دیگه که هر چی بیشتر باورسازی کنید و تکرار کنید متوجه میشید همه این کارها با پول بیشتر بدست میاد و به شرطی پول بیشتر بدست میاد که اول کار عاشق پول باشی
مگه میشه عاشق چیزی نباشی و بعد دنبالش هم باشی، این میشه تضاد و بدست نمیاد
قطعا همه ما دنبال بهتر کردن زندگی خودمون هستیم و زندگی بهتر با باورهای درست تر و متفاوت تر از قبلمون، امکان پذیره
خداروشکر که با هم به این مسیر الهی رو ادامه میدیم .
دوست عزیز از نظر من اون چیزی که باید بهش علاقه مند بشی خواسته هاته نه پول
اونم با تضاد هایی که تو زندگی بهش میخوری این خواسته ها در تو شکل میگیره .
اگر انگیزتو از دست دادی باید اهرم رنج و لذت رو برای خودت بنویسی و هر روز مرور کنی یا تو ذهنت به یاد بیاری که چرا این مسیر رو ادامه دادی و بودن در این مسیر چه دستاورد هایی برات داره تا تعهدت بیشتر باشه.
در مورد دوست شدن با پول همینطور که استاد در دوره روانشناسی ثروت یک گفتن باید هر ماه یا هر سه ماهی یا هر چند وقت که خودت میدونی رقمی که خودت فکر میکنی کافیه بزار کنار و هر اتفاقی افتاد خرجش نکن من خودم یه کارت بانکی برای این منظور کنار گذاشتم و با خودم عهد کردم هر اتفاقی افتاد اونو خرج نکنم .
پول خیلی ارزشمنده .با پول میشه برای بچه ی خودت لباس های زیبا بخری ببریش چرخ و فلک.با پول میتونی برای خودت بهترین لباس ها رو بخری.بهترین عطرها رو .با پول میتونی رفاه و آسایش به زندگی بیاری .پول هم خداست همون انرژی خداست مثل یک نعمت ببین مگر دست چیز بدی هست نه اما تو با اون دست هم میتونی نوازش کنی و هم میتونی کتک بزنی مشکل از دست نیست مشکل از اون صاحب دست هست.پول هم به همین صورته .وقتی پول داشته باشی اعتماد به نفس واقعا بالا میره.وقتی پول داشته باشی آرامش خیال از هزینه ها داری و میتونی شکوفا بشی.پول همون خداست .هیچ چیز از خدا جدا نیست.
سلام دوست عزیزم. تو همون دوره روانشناسی ثروت یک یک فایل در مورد همین استاد گذاشته قشنگ روش کار کن جواب میده. و یه نظر شخصی که دارم اینه که یه مقدار پول تا دستت میاد قربون صدقه اش برو و نگهش دار و بعد در موردش حرف بزن و بعد در موردش فکر کن. یعنی اول عمل بعد گفتار و بعد افکار. این سه تا درست برعکس خلق همه چیز است.
درود و خداقوت به استاد عزیز، بانو شایسته و همه دوستان گرانقدرم در این مسیر زیبای الهی
خدا را هزاران بار سپاسگزار هستم که انقدر سریعالجوابه و همواره من را به بهترین مسیر هدایت میکنه. سپاسگزار شما اساتید بزرگوار که انقدر با دقت و عشق برای کمک به بهبود زندگی افراد کوشا هستید.
چقدر زیباست که متوجه دقت و عظمت این جهان و قدرت خودت در خلق آگاهانه زندگیت میشی. یعنی وقتی میفهمی که تو هستی که داری اتفاقات زندگیت رو خلق و یا دعوت میکنی نگاهت به همه چیز متفاوت میشه. تا قبل از این دوره این جمله برای من حکم یه جمله زیبا رو داشت یعنی شنیده بودم که خوب ما هستیم که داریم اتفاقات رو رقم میزنیم و جهان هستی داره طبق قانون بدون تغییر عمل میکنه اما اینکه جهان انقدر دقیق و سریع به قول استاد با دقت ریاضیگونه داره به فرکانسهای ما پاسخ میده رو بهخوبی درک نکرده بودم که به لطف این دوره خیلی خیلی بهتر دارم درک میکنم، گواه این حرفم همین فایلی است که استاد امروز منتشر کردند و پاسخ به درخواست امروز من بود.
ازونجایی که داریم درک میکنیم که جهان بازتاب باورهای ماست و زمانی که ما باورهای مناسب و همجهت با خواستههایمان را ایجاد میکنیم جهان لاجرم اتفاقات همجنس باورهایمان را بهشکل طبیعی وارد زندگیمان میکند متوجه میشویم که اگر اتفاقاتی که منتظرش هستیم رخ نداده، نه به این معناست که نباید رخ دهد یا به صلاحمان نیست، بلکه نشان از این دارد که باوری مخرب و سازی ناکوک در بخشی از ذهن درحال نواخته شدن است و فرکانسهای ارسالی به جهان خلوص و شدت کافی را ندارد، پس بدون معطلی مهمترین وظیفهمان را شناسایی این کدهای مخرب ذهن میدانیم که باید آنها را با کدهای صحیح جایگزین کنیم.
وقتی جلسه دوم این دوره منتشر شد و گوش میدادم تحول عظیمی درونم اتفاق افتاد، یعنی یه حالتی بهم دست داد که انگار کل زندگیم رو زیر سوال بردم و اولش اصلاً برام قابل پذیرش نبود که این خود من هستم که دقیقاً همه این کدها را نوشتم و زندگیم را به این شکل خلق کردم. راستش اولش خیلی برام ساده نبود که این موضوع را هضم کنم و تابهحال به این شدت نقش باورها را در زندگیم احساس نکرده بودم، از طرفی خوشحال بودم که چنین قدرتی را در درونم پیدا کردم و از طرف دیگه وقتی نتایج و کدهای مخرب رو جلوی چشم میدیدم، احساس میکردم که کار بسیار زیادی در پیش دارم و همین موضوع باعث شد که خیلی حال عجیبی داشته باشم و خیلی فکر کنم به همه چیز و همه اتفاقهایی که تو زندگیم افتاده و داره میفته. به ثانیه ثانیه اتفاقاتی که داره میفته، فکر کنی که اینها همان کدهایی که تو داری مینویسی.
بهلطف دوره شیوه حل مسائل شروع کردم به یافتن اصلیترین نشتی انرژتیکی و فرکانسی خودم که مربوط به بحث روابط بود و در قسمت قبلی هم در این مورد نوشته بودم، یعنی میدونستم این مسئله باید حل بشه. این رو همه اینجا مهمه که بگم بعضی از خواستهها و مسائل برای من حکم فقط داشتنشون نیست، وقتی یه چیزی اتفاق نمیفته یا حل نمیشه من به این فکر میکنم که چی این خواسته و مسئله رو برای من بزرگ و پیچیده کرده که من نمیتونم حلش کنم و این رو برای خودم یه نوعی مصداق شرک میدانم و ازونجا که میدونم بزرگترین گناه و عامل بدبختی انسان شرکه مصمم میشم که حلش کنم، البته این روحیه خودش درنتیجه تغییر باورهام ایجاد شد، بههمینخاطر در ادامه مواردی که در کامنت قبلیم در قسمت اول این فایل تو حوزه روابط پیدا کرده بودم متوجه یه باگ خیلی خیلی بزرگ دیگه همه شدم که گفتنش خیلی میتونه کمککننده باشه. ازونجایی که آشنایی من با استاد و مفهوم توحید دقیقاً پس از آخرین رابطه عاطفیم اتفاق افتاده بود و من متوجه شده بودم که دلیل همه اینها شرک و حساب کردنهایی بوده که روی افراد داشتم انقدر از این حالت منزجر شده بودم و احساس نزدیکی به خدا میکردم که دلم نمیخواسته هیچ چیزی این رابطهای که بین من و خدا ایجاد شده را از بین ببره، یعنی انقدر دیدگاههای توحیدی و خلوتی که بین خودم و خدای خودم ایجاد کرده بودم و این رابطه بهم مزه میداد، همه این خلوتها، راز و نیازها، نوشتنها و هدایت خواستنها، این باور و کد مخرب رو ایجاد کرده بود که بودن تو رابطه یعنی از بین رفتن یا دستکم کمرنگ شدن این رابطه و ازونجایی که هرگز دلم نمیخواست این اتفاق بیفته من تو ذهنم پسش میزدم، یعنی میگفتم که من بخوام وقت بگذارم، بیرون برم، صحبت کنم، انرژی بگذارم برای اینکه مثلاً حرفای عاشقونه الکی بزنیم خوب عشق اصلی که خداست و چه حرفی باکیفیتتر از حرفی که بین من و خدا زده میشه؟! بههمیندلیل از یه سمت خواسته رو داشتم و از طرف دیگه این کدها هم داشت اجرا میشد. دقیقاً تو آخرین رابطهای هم که اخیراً سعی داشتم ایجاد کنم این کد کار خودش رو انجام داد و دقیقاً یادمه برگشتم به مادرم گفتم که من تو این بنده خدایی که باهاش در ارتباط هستم خدا را نمیبینم و باعث شد ارتباط از بین بره. اصلاً وقتی این باور رو شناسایی کردم با خودم گفتم چرا من فکر میکنم این اتفاق میفته؟ مگه استاد عباسمنش و خانم شایسته از وقتی باهم آشنا شدن رابطشون با خدا کمرنگتر شده؟ این همه زیبایی و گسترشی که میبینی این همه کیفیت بهخاطر همین رابطه توحیدیه. همه ما به یک اندازه به خداوند متصل هستیم، چرا فکر میکنی نمیتونه یه نفری وارد زندگیت بشه که دیدگاههای توحیدی داشته باشه، دائماً داری تجربیات گذشته که حاصل باورهای گذشتت بوده را با خودت حمل میکنی و انتظار داری نتیجهای غیر از این بگیری.
تا اینکه امروز تو چالش روز هشتم خودم نوشتم که خدایا ازت میخوام ترمزهام رو به من بشناسونی من دیگه نمیتونم پیداش کنم خودت یه مسیری برام باز کن. طبق عادت رفتم سراغ قرآن، دیگه برای همه قابل باوره که با این آیه روبرو شدم:
دیگه نشانه از این واضحتر؟ دیگه چجوری خدا باید باهات حرف بزنه که آقاجان این موضوع طبیعت توست و این باوری که تو برای خودت ساخته بودی دقیقاٌ برخلافه طبیعته و باز هم خواستم همون موقع که بیشتر کشف کنم که وارد سایت شدم و دیدم استاد دقیقاً دارند در مورد موضوع روابط صحبت میکنند.
خیلی از ماها شاید این باورها رو شنیدیم و میگیم که نه خوب من که این باور رو ندارم یا من که این باور خوب رو درباره خودم دارم اما همونطور که استاد در جلسه دوم بهش اشاره کردند موضوع فقط یکبار شنیدن یا تکرار باور نیست، موضوع باور کردنه باور کردن، یعنی مطمئن باشی که همینه و غیر از این نیست که نشونش احساس خوب و رهایی نسبت به اتفاق افتادن یک مسئله است، یعنی خیلیوقتها ما فکر میکنیم که یه چیزی رو باور کردیم درصورتیکه دقیقاً همان مثال رعدوبرق در بیابانه که یه لحظه همه جا رو روشن میکنه و دیگه تاریک میشه همه جا دوباره سریع.
دوتا موضوع خیلی مهمه که در اینخصوص من لازم میدونم که بهش اشاره کنم:
یکی بحث نشانههاست که وقتی داریم یه باوری رو در خودمون ایجاد میکنیم و یا بهسمت خواستهای درحال حرکت هستیم نشانهها را جدی بگیریم، خیلی مواقع شده که تو شروع ما میفهمیم که دنیا داره به این فرکانسهای جدید پاسخ میده اما دیگه بیخیال میشیم و نشانهها را دنبال نمیکنیم و از مسیر بهبود غافل میشیم و بعد به این نتیجه میرسیم که کار کردن روی باور فایدهای نداره چون رو باور کار کردن یعنی اتفاقهای بزرگ افتادن، درصورتیکه دقیقاً برعکسه، روی باور کار کردن یعنی دیدن و جدی گرفتن نشانهها و ادامه دادن این روند تا جایی که داشتن اون خواسته برامون بدیهی باشه، نه اینکه بیام یه روز رو خودم کار کنم و از نشانههایی که میبینم هیجانزده بشم و دیگه بگم خوب ایول دیگه این باوره اینجا شد و الان اتفاقهای خوب از در و دیوار برام میفته. این مسیر خوبه اما تنها بهشرطی که ادامهدار باشه و ما را به احساس خوب و رهایی از نتیجه برسونه. رهایی از نتیجه به این معنا نیست که هیچ کاری نکنیم و منتظر باشیم، بلکه به این معناست که روند این بهبودهای دائمی و دیدن نشانهها و تاییدشون رو ادامه بدیم و حال خوبمون رو وابسته به زمان حصول نتیجه ندونیم چون داریم روی این باور کار میکنیم که آقا طبق قانون وقتی من احساسم خوبه یعنی در مسیر خواستم هستم وبهراحتی دریافتش میکنم در زمان مناسب پس این لحظه هم بهاندازه همان لحظه جذاب و شیرینه چون من دارم در مسیر خواستم حرکت میکنم و نزدیک میشم بهش و اصلاً هدف من هم از داشتن این خواسته رسیدن به همین احساس خوبه پس طبق قانون اتفاق همجنس 100% برام میفته. باور دارم که خداوند به وعده خودش وفا میکنه و کیست وفادارتر از خداوند به عهد خویش؟ وعده خدا چیه؟ ادعونی استجب لکم. یعنی وقتی من یه چیزی رو خواستم خدا جواب داده مثل همین امروز و همین درخواست امروز من که تازه امروز خواستم اما این فایل احتمالاً روز قبل آماده شده اما چون مقاومتی نداشتم در زمان مناسب باهاش همفرکانس و بهسمتش هدایت شدم، دقیقاً همین موضوع درخصوص تمام اتفاقات داره میفته، یعنی خواسته ما پاسخ داده شده اما ما در فرکانس دریافتش قرار نگرفتیم، چرا؟ چون مقامت داریم و این ترمزها اجازه همفرکانسی را به ما ندادن. کار ما این نیست که بیایم هزار بار بگیم من این خواسته را و میخوام من اون خواسته رو میخوام، یک بار هم بگی خدا قبول کرده و مهر تاییدش رو زده کار تو اینکه ترمزهات رو بشناسی و باورهای مناسب رو ایجاد کنی تا دریافتش کنی.
باز هم سپاسگزار خداوند هستم که من را به این مسیر فوقالعاده هدایت کرد و سپاسگزار اساتید عزیزم که عاشقانه راهبر ما در این مسیر بینظیر شدند. خدا رو صدهزار مرتبه شکر
سلام دوست عزیز آقای مقدم، اولا من تحسین تون میکنم بابت درک عالی تون خیلی سنجیده صحبت میکنید و این نشان از درک زیادتون از قانون هست. حرفاتون خیلی بوی توحید میده، معلومه رابطه عاشقانه ای با خداتون ساختین، بهتون تبریک میگم.
من هدایت ب خرید دوره حل مسائل نشدم ولی از کامنت قبلی شما و این کامنت متوجه این ترمز در خودم شدم. و این بر میگرده به احساس عدم لیاقت، من هم ب خودم می گفتم تا ب فلان موقعیت نرسی لازم نیست حتی حالا حالا در موردش فکر هم کنی چون اون شخص با ویژگی های مدنظر تو وقتی با تو آشنا میشه ک تو موفق و ثروتمند باشی.یه جورایی ارزش خودم رو در ثروت،تیپ و بیزنیس آینده ام می دیدم، و فراموش کرده بودم سرمایه های اصلی من چیزهای دیگه است اونا خیلی مهم ترن چون اونا با من پایدار خواهند بود چون افراد مناسب و متشخص جذب فرکانس انسان ها میشن نه تیپ و ظاهر. در خواست اش رو ب خدا میدادم ولی از طرفی خودم رو لایق نمی دونستم. همیشه میگفتم من فعلا نمیخوام تجربه کنم چون ب نظرم اتلاف وقت هست و من این وقتم رو صرف خودشناسی و خودسازی خودم میکنم صرف بهتر کردن رابطه خودم با خدایم میکنم.و توی ذهنم سناریو پس زدن تجربه کردن اش بود.
احساس عدم لیاقت چقدر باید بیشتر تمرکزی کار کنم. جالبه این ایه رو من همیشه تو درخواست هام ب خدا میگم و در مورد تجربه رابطه عاطفی من یک مکالمه ای با خدا دارم می نویسم اش تا شاید مورد استفاده دوستان قرار بگیره. خدایا تو خودت میدونی درخواست من رو کمکم کن رها باشم و نچسبم، من نمیخوام زور بزنم وظیفه من نیست همزمانی و همفرکانسی، اگر من ایمان دارم ب جهان هم فرکانسی ات ب اینکه خودت گفتی زنان پاک برای مردان پاک پس نگرانی ام برای چه است ؟ .خدایا من آنقدر خودم رو لایق و ارزشمند میدونم ک فردی میخوام از قبل آگاه چون وظیفه من نیست درست کردن شخصیت اون شخص، انقدر باید قوی و آگاه ب قوانین و توحید باشه تا به رشد و تعالی یکدیگر کمک کنیم. اگر قراره بال پرواز و رشد یکدیگر باشیم ما را آشنا کن.( در صورتی ک الان تو ذهنم اومد چرا نشه ک من با شخصی هم فرکانس با خودم ارتباط بگیرم ک باعث رشد و آرامش و تعالی بیشتر یکدیگر بشیم یعنی من چرا فکر میکردم باید ب اون سطح از اگاهی بالاتر برسم حرف های قشنگ تری برای زدن داشته باشم. چرا نشه در کنار هم رشد کنیم ؟ چرا فکر میکردم اون شخص میخواد وقت من رو بگیره و من رو وارد حاشیه کنه؟ (بخاطر رابطه و الگوهایی ک در اطرافم دیدم و همیشه توی ذهنم ب خدا میگم خدایا شکرت ک من رو وارد اینطور حواشی نکردی. درصورتی ک میتونم بهترین الگو رو استاد و خانم شایسته بدونم ک از ابتدا باهم دوست بودن و باعث رشد شخصیت یکدیگر و دل نشین تر کردن زندگی شون شدن )
میدونم مهم ترین رابطه رابطه من با پرودرگارم هست از طرفی درک میکنم ک ما انسان هستیم.از طرفی نباید بچسبم و حال خوبم رو نزارم برای موقع وقوع نتیجه و حالم با خودم و خدام عالی باشه. می دونین جدیدا خدا بهم گفت بنده عزیزم تو نمیخواد زور بزنی نمیخواد تو بگردی دنبال اون شخص، آرام باش و مشغول بندگی ات باش. مشغول یادگیری قوانین جهانم. این وظیفه منه، اگر تو لیاقت و ارزش خودت رو میدانی پس نگران چی هستی، در بهترین زمان عطا میکنم. همیشه جمله خانم حاجی محسن در گوشم هست : بودن با من بها دارد، و تنها کسی می تواند با من باشد ک بهایش را عاشقانه بپردازد.اصن اینکه بدونم جهان جهان فرکانس هاست و نیازی ب زور زدن من نیست خیلی بهم آرامش میده، عجله و طمع رو ازم دور میکنه. به قول شما از طرفی باز یک سری ترمزهایی هم هست ک باید رفع بشه و این زنجیر شاید خیلی مسائل دیگه ما رو تحت تاثیر قرار بده.ممنونم از شما.از کامنت شما و پاسخ خودم متوجه چند ترمز شدم.
سپاسگزار خداوند هستم که من را در جمعی قرار داد که هر روزش پر از نعمت و برکت و دوستانی مثل شماست
خداروشکر میکنم که نوشته من براتون تأثیرگذار بوده
از وقتی شروع کردم این دوره را خیلی بیشتر کمبود احساس لیاقت و ارزشمندی را در محقق نشدن خواستههام پیدا میکنم، یعنی هر ترمزی که پیدا میکنم از یه سمت برمیگرده به احساس لیاقت و احساس ارزشمندی.
حس لیاقت و ارزشمندی یک جمله فانتزی و قشنگ نیست که بگی خوبه که من به خودم یادآوری کنم که انسان لایق و ارزشمندی هستم بلکه دروازه ورود همه نعمتها به زندگیه.
وقتی به داستان زندگی حضرت محمد فکر میکنم نکات جالبی رو تو زندگی ایشون و مسیری که انتخاب کردن میشه دریافت کرد.
اولاً اینکه نپذیرفت شرایط جامعه خودش رو که بگه آقا چون اجداد ما به این شکل زندگی کردن من هم باید اینجوری زندگی کنم و نیومد اول به دیگران بگه اینکارو بکنید یا اینجوری برید، نه، اومد خودش رو اول از جامعه جدا کرد، تنها کرد خودش را، تنها شد تا ورودیهاش رو کنترل بکنه، که اجازه بده این شلوغیها از روی قلب و چشم و گوشش کنار بروند وصدای ربش رو بشنوه.
اینکه ما احساس عدم لیاقت داریم، اینکه ما حس میکنیم ارزشمند نیستیم برای این نیست که از بدو خلقتمون اینجوری بودیم، نه، همه این احساسات در نتیجه ورودیهایی است که طی سالیان به ما داده شده و ما فقط باور کردیم و چون باور کردیم تجربه کردیم و چون تجربه کردیم بیشتر باور کردیم که این است و غیر از این نیست.
بنابراین نیاز به یک جهاد اکبر است برای تغییر این شیوه فکری. اینکه چرا برای این ذهن منطقی شده که تو لیاقت این نعمت را نداری؟ باید بررسی کرد که این منطق از کجا آب میخورد. چه چیزی برای این منطق شیرین است که آن را پذیرفته و از این بیلیاقتی چه امتیازی را دریافت میکند؟ چطور میشود این منطق را تغییر داد؟ چه کسی میتواند الگویی باشد تا این منطق را تغییر دهد؟
یکی از مهمترین پاشنه آشیلهایی که در بحث احساس لیاقت خیلی ریز کارش رو انجام میده تمایل به مظلومنماییه. وقتی فکر میکنم میبینم که از کودکی انقدر این ذهن با این باورها پر شده، خصوصاً باورهای مذهبی و افراد بزرگ دین که همگی بهنوعی مورد ظلم قرار گرفتند و اصلاً معصوم کسیه که بهش ظلم بشه، ناخودآگاه داریم از این مظلومنمایی کردنه لذت میبریم، بههمین خاطر ته ذهنمون بدمون نمیاد مورد ظلم هم قرار بگیریم یا دیگران بهمون ترحم کنند.
یعنی درسته که همه جا گفتن افراد بزرگ دین ما جلوی ظلم و ستم ایستادند اما اون تیکه مورد ظلم قرار گرفتنه خیلی خیلی بولدتر شده، برای همین تغییرش نیاز به تلاش ذهنی داره.
در جلسه سوم قدم دهم که در مورد موضوع عزتنفس استاد صحبت میکنند اشاره دارند به توجه کردن به بازخوردی که جهان داره به ما نشون میده و این نکته خیلی مهمیه. مثلاً در مورد یکی از خواستههایی که درحالحاضر بیشترین اهمیت را برای من داره و بیشترین تمرکز و انرژی از من گرفته به این نتیجه رسیدم که افراد مختلف هی دارن به من میگن آره تو شانس نداری، شانست زد اینجوری شد و اونجوری شد، بعد من اولش فکر میکردم نه من خیلی هم آدم خوششانسی هستم و نمیفهمیدم که چرا این افراد دارند این حرف رو میزنند، اما یکم که دقت کردم و بهدنبال ترمزها بودم متوجه شدم که انگار ته ذهن من در مورد این مسئله بدش نمیاد که افراد دورش جمع بشوند و احساس همدردی باهاش بکنند و ازونجایی که خط قرمز من ضعیف بودنه متوجه شدم که این اصلاً نشون دهنده ضعفه. چرا من بهجای اینکه لذت ببرم از این سبک مورد توجه واقع شدن نیام الگویی بشم از باورهای مناسب که با استفاده از قوانینی الهی خیلی راحت و سریع به همه چیز برسم؟
پیشنهاد میکنم اگر دوره کشف قوانین رو ندارید از خدا بخواهید که هدایتتون کنه به سمت این دوره چون برای خود من تو همین 2-3 جلسه اولی که بارگذاری شده خیلی از سوءبرداشتهایی که در مورد قانون داشتم را داره برطرف میکنه. اینکه ما یه خواستهای رو داریم اما بهش نمیرسیم به این دلیل نیست که این خواسته نشدنیه، طبق قانون بدون تغییر خداوند تمام خواستههای ما از خوراک هر روزمون گرفته تا رسیدن به تارگتهایی که هر کس برای خودش طراحی میکنه به جهان ارسال و پاسخ داده شده، اما اینکه چرا ما بهش دسترسی نداریم به این خاطره که همچین سدهای ذهنی و ترمزهایی در مسیر خواستمون وجود داره و راهش این نیست که فشار آب پشت سد رو زیاد کنیم راهش اینه سد رو از بین ببریم.
وقتی میخوام در مورد احساس لیاقت داشتن نعمات مختلف رو برای خودم منطقی کنم به خودم میگم ببین مثلاً تو فلان خواسته رو داری و اغلب میبینی که افراد زیادی هم هستند که خواسته مشابه تو را دارند. بنابراین رسیدن به این خواسته امکانپذیره یعنی به خودم میگم که اگر قرار نبود که تو این خواسته رو داشته باشی پس اصلاً چرا داری میبینی الگوش رو؟ تو خواسته رو فرستادی و جهان هم داره بهت الگو نشان میده که میشود. حالا تو بعضی از مثالهایی که در قرآن هست بعضی اتفاقات چون قبلاً دیده نشده مثل بچهدار شدن حضرت ابراهیم یا ذکریا که بهطور مثال خداوند بهعنوان نشانه به ذکریا میگه که تا سه روز با کسی صحبت نکن، میشه اینطور برداشت که این روزه سکوت خودش بهنوعی کنترل ذهن محسوب میشده و خداوند از ذکریا میخواد که این کار رو انجام بده تا اجازه نده باور مردم بهش غلبه کنه و براش ترمز اینجاد کنه و مانع تحقق این امر بشه.
یعنی مهمترین راه ایجاد این باورهای درست کنترل ورودیهای ذهنه. اینکه به خودمون ارزشمندیه خودمون رو گوشزد بکنیم، فکر کنیم به اینکه این افرادی که در ذهن ما افراد بزرگی هستند چه مسیری را دنبال کردند و چه ارزشهایی را به خودشون گوشزد کردند.
یکی از کمکهای بزرگ قرآن برای منطقی سازی لیاقت نعمتها و آسانی دستیابی به خواستهها اینکه خداوند انسان را خلیفه خودش بر روی زمین قرار داده. یه خلیفه ماهیتش چه؟ چه امتیازاتی داره و چه اهدافی رو دنبال میکنه؟
ماهیت یک خلیفه نمایندگی قدرت و الگوسازی است. خداوند این قدرت را به انسان داده تا نماینده و الگو باشه. ثروت، سلامتی، عشق، خوشبختی کامل خداست و ما بهعنوان نماینده این خدا باید تجلی این قدرتها باشیم. چرا فکر میکنیم اگر قدرتمند باشیم زورگو میشیم؟ مگه خدا قدرتمندترین نیست؟ مگه خدا به کسی زور میگه؟ چرا فکر میکنیم که اگر ثروتمند باشیم انسان نامناسبی میشیم؟ مگه خدا که صاحب همه چیزه موجودیت نامناسبیه؟ چرا فکر میکنیم که اگر خوشبخت باشیم و لذت ببریم حق دیگران ضایع میشه و انسان درست انسانیه که همدردی کنه با دیگران؟ مگه همه ما رو خداوند خلق نکرده؟ مگر خداوند به همه ما به یک اندازه نزدیک نیست؟ یعنی ما دلمون بیشتر از خدا برای بندههاش میسوزه و آگاهتریم به چیزهایی که در درون افراد میگذره؟ پس کاملاً منطقیه که هر چقدر قدرتمندتر، ثروتمندتر، سلامتتر، شادتر و خوشبختتر باشیم به خداوند نزدیکتر شدیم. فقط یه آدم ثروتمند میتونه درک کنه که ثروت چه لذت و قدرتی داره، فقط به آدم سالم میتونه بفهمه این سلامتی چقدر ارزشمنده، فقط یه آدم عاشق میتونه بفهمه که عشق چه مزهای داره، به همینخاطر هر چقدر که پرتر میشیم بیشتر میفهمیم که در مقابل عظمت رب چقدر ضعیف هستیم و این ما را به خداوند نزدیکتر میکنه. خداوند از ما میخواد که عبدش باشیم و در ازاش همه چی بهمون میده. آخه کدوم اربابی بدون هیچ کاری مزد میده به کسی؟ غیر از خدا مگه کسی هست اصلاً؟
همه این نگاهها باعث میشه برامون منطقی بشه که ما لایق هستیم، اگر قرار نبود که من تجربه کنم چیزهایی که میخواهم را این دم به بازدم نمیرسید پس حالا که رسیده به این معناست که من دارم به ارزشی را به این جهان اضافه میکنم پس هستم پس باید داشته باشم، یعنی یکی دیگه از مهمترین پاشنه آشیلهای خودم در بحث دریافت نعمتها این بوده که حق خودم ندونستم داشتن خیلی از خواستههام را به این دلیل که اگر من داشته باشم یا راحت بهش برسم شاید درست نباشه.
به همین دلیل این دوره خیلی به من کمک کرد که این سوءبرداشتها رو اصلاح کنم و فرایند باورسازی رو بهتر بفهمم و اجرا کنم.
سلام به شما دوست عزیز آقای مقدم، من سپاسگزار محبت تون هستم ک این پیام ارزشمند و این آگاهی هارو نوشتین. راستش من این جواب رو قبل از دیدن فایل استاد نوشته بودم و اصلا من دیوانه این فایل استاد عزیز شدم دونه ب دونه اش برای من بود، خشکم میزد بغضم میگرفت و فهمیدم احساس عدم لیاقت چه ها ک نمیکنه. و وقتی می نوشتم و کندوکاو میکردم رفتارهام رو توی شک بودم لحظه ای ترسیدم ولی گفتم نه خدایی ک هدایتت کرده به جواب مسئله ات پس توی طی این مسیر کنارته و باهم حلش میکنید نترس و واردش شو. و عاشقانه درخواست هدایت ب این دوره رو دارم چون مطمئنم باعث روون تر شدن چرخ زندگی ام میشه.باعث میشه با سرعت بالاتری به خواسته هام برسم.
این سوالاتی ک نوشتین برای کندوکاو خودم عالی بود. چرا برای این ذهن منطقی شده که تو لیاقت این نعمت را نداری؟ من درک زیادی نتونستم داشته باشم ولی در حین پاسخ ب این سوالات حدود 8 الگو اومد تو ذهنم گفتم چرا فکر میکردم نه اونا فرق دارن با من، بعد میرسیدم ب فرد بعدی می دیدم اتفاقا شرایط اش از من هم پایین تر بوده و همش برمیگشت به اینکه اون افراد اعتمادبنفس بالایی داشتن( اینو از رفتارهاشون تشخیص میدادم) خودشون رو دوست داشتن و احساس لیاقت داشتن.
در مورد پیامبرا گفتین متوجه برداشت اشتباه خودم شدم چرا فکر میکردم همیشه پیامبرا انسان های معصوم و مظلومی بودن؟ مگر انسانی ک قوی و باعزت نفس نباشه میتونه به این حد از موفقیت و ثروت و پیروزی و مبارزه علیه کفار برسه ؟ بله اونها همه شون انسان های قدرتمند و قوی بودن( از شجاعت ابراهیم موسی و محمد ) ، احساس ارزشمندی بسیاری داشتن( یوسف و سلیمان) خودشون رو باور داشتن.ولی توی مدرسه به ما گفتن رو سر انبیا خاک می ریختن بهشون توهین میکردن هیچی نمی گفتن.
رسیدن به هر خواسته ای امکانپذیره یعنی به خودم میگم که اگر قرار نبود که تو این خواسته رو داشته باشی پس اصلاً چرا داری میبینی الگوش رو؟ تو خواسته رو فرستادی و جهان هم داره بهت الگو نشان میده که میشود. چه باور زیبایی از این دید ندیده بودم اش، کاملا درسته چون جهان داره هل مون میده میگه ببین اینم هست این یکی هم داره اینم تونسته فقط تایید و تحسین کن و بخواه ک توهم داشته باشی. در مورد قرآن گفتید کاملا درسته قران خودش به ما یاداوری میکنه که ارزش وجودی مون رو بیاد بیاریم خودش گفته ما کرامت بخشیدیم به انسان ها، قرآن خوندن یک آرامش بینظیری ب آدم میده تمامش مرور قوانین عه با خیالی جمع و آسوده. تمامش توحیده و توحید، امشب من هدایت شدم ب سوره احزاب و البته بعد از خواندن تفاسیر (شان نزول آیات) درک بهتری پیدا کردم دیدم خدایا یعنی کوچک ترین نکته برای زندگی عالی رو قرآن بیان کرده نمیتونم بگم درک زیادی پیدا کردم ولی عاشق خوندن اش شدم. بیشتر آیاتش فقط بوی توحید میده مفهوم فقط روی الله حساب کردن رو میده.
باز هم ممنون و متشکر. در پناه الله موفق و ثروتمند باشید.
میدونم استاد این صحبت ها و البته از همون ابتدا کاملا از صمیم قلب و عاشقانه بر زبان میاوردی و میاری نه صرفا برای تبلیغ
و چقدر این خوشم اومد از این قسمت از این فایل که میگی منم قبلا تو ارتباط برقرار کردن با آدمها بخصوص با جنس مخالف بلد نبودم اما یاد گرفتم و چقدر با شجاعت میگی هر کتاب هر آموزش و هر تمرینی که لازم دونستم انجام دادم و از مرحله ارتباط افتضاح رسیدم به بهترین و بیشترین برقرار کردن ارتباط
و من میدونم و خیلی های دیگه هم میدونند خیلی ها ممکنه این شجاعت رو نداشته باشند که بیاند خیلی راحت بگن ما قبلا تو این موضوع اصلا خوب نبودیم اما با مطالعه و جستجو کردن تونستیم خیلی عالی بشیم
و چقدر خاطرات قبل ،تضاد،محروم،و سخت گذشته خودم برام مرور شد که تا سالها پیش منم تو ارتباط برقرار کردن افتضاح بودم بخصوص با جنس مخالف
و سالهای طولانی تو این مورد یه عالمه خلاءهای بزرگ و آرزوهای دست نیافتنی داشتم که چرا منم نمیتونم مثل خیلی از آدمها رابطهب قرار کنم حتی خیلی هایی که از منم پایین تر بودن اما من بازم توانایی و راهکارهاشو نداشتم اما از چندسال قبل اینقدر این آرزو برام اشتیاق سوزان شده بود که ناخودآگاه درموردش مینوشتم،تجسم میکردم،با خودم حرف میزدم و…تا اینکه معجزات خداوند خیلی ساده برام رخ دادن و عرض چندوقت چندتا رابطه خیلی قشنگ و لذتبخش رو تجربه کردم،منی که اصلا نه بلد بودم نه تجربه داشتم نه اعتمادبنفس داشتم
اینو میخوام بیشتر به دوستان عزیزی بگم که الان اصلا هیچ راهکار و مهارتی در ارتباط برقرار کردن ندارند بخصوص با جنس مخالف چه پسر با دختر چه دختر با پسر
چه با جنس موافق بزرگتر،کوچکتر و…
اولین کاری که میکنید
با فردی که دوست دارید یا کسی که مشابه اون باشه تو ذهن خودتون تصویرسازی و تجسم کنید که باهاش دوست شدین و دارید با همدیگه حرف میزنید مثلا شماره رد و بدل کردید یا دارید پیام به همدیگه میدین و خیلی از این مثال ها که باعث بشه اول احساس شما رو نسبت به این خواسته تون خوب کنه و همیشه سعی کنید فقط احساس قشنگ و لذتبخش رو باهاش در خودتون بسازید کنید
منم از وقتی که اینکارو انجام میدادم اما دیگه راهکار خاصی بلد نبودم و بظاهر خیلی بی ٱرزه بودم بلکه تنها چیزی باعث تجربه ارتباط من با جنس مخالف شد همین تجسم های لذتبخش بود،اینو انجام بدین اینکه دیگه نه هزینه داره نه سختی خاص مکانی یا هرچیز دیگه که نداره و تجسم های لذتبخش من باعث شد بعد از چند هفته بهش برسم از راههایی که خودمم فکر نمیکردم اینقدر ساده رخ داد گفتم خدایا کاری که من سالها نمیتونستم بهش برسم اما الان که چندین مرتبه کاملا واقعی بهش رسیدم
اینکارو انجام بدین واقعا نتیجه میگیرید
اگر هم دوره کشف قوانین زندگی رو تهیه کردین دیگه چه بهتر خیلی هم عالی
و چندشب پیش هم با یکی از دوستان جدیدم حرف میزدم گفت من هیچ رابطه ای با جنس مخالف نداشتم و ندارم و خیلی دلش میخواست کسی بهش کمک کنه و من شب کلی باهاش حرف زدم و خیلی شفاف و واضح از قبل خودم بهش گفتم و اونم خیلی خوشحال شد و چقدر تشکر کرد و منم خیلی خوشحال شدم که خیلی راحت و خودمونی بهش گفتم از گذشته نا بلدی و افتضاح خودم و همچنین از بهبود بعدش و الان خودم که این صحبتها خیلی بهش کمک کرد
خب بگم در مورد احساس لیاقت،،من خودم باید خیلی رو این مورد کار کنم چونکه از بدو تولد تو این مورد جایی بزرگ شدم کسی احساس لیاقت نسبت به خودش نداشت
یکی از آشنایان من هست این آدم واقعا خیلی زیباست اما یه بار که باهم مکالمه تلفنی داشتیم میگفت من دلم میخواد برم دماغمو عمل کنم ،وقتی اینو گفت من خیلی متعجب شدم که یعنی چی!! بهش گفتم من که اصلا نمیفهمم تو که هیچ ایراد ظاهری نداری چرا میخوای همچین کاری کنی گفت جدی میگی گفتم بخدا اصلا همچین کاری نکن
و اونجا بازم بیشتر این قوانین برام یادآوری شد که آدمها چقدر تابع باورهاشون هستند نه ظاهرشون،،
نکته بعد اینکه من خودم برا اینکه هر خواسته و هدفی که میخوام بدست بیارم اصلا با افراد نامناسب و منفی حرف نمیزنم چونکه از زمانی اینو خیلی بهتر درک کردم یاد زمان هایی افتادم که در حرکت برای رسیدن به یه خواسته یا هدف مهمی بودم و به هیچ عنوان دلم نمیخواست با اکثریت صحبتی کنیم که نکنه باعث احساس منفیم بشه و این دیالوگ چقدر برا هممون آشناست کافیه همین نوع تجربه ها رو بیاد بیاریم اونوقت دیگه اجازه نمیدیم این بار سنگین و بی ارزش منفی رو افراد منفی بر دوش مون بذارند و یه عالمه فیلتر و قطع ارتباط میکنیم چونکه درک میکنیم که با هرکسی حرف زدن مناسب نیست بلکه فقط با افرادی که توجهشون به خواسته ها و زیبایی هاست
راستی استاد اینو بگم واقعا که چقدر جنس و نوع صحبتهای شما الهامبخش و امیدبخش هستند
چونکه حرفهای قلبی و بینهایت زیبا هستند
و خیلی هم خوشم میاد از اینکه خیلی جدی میگی چونکه تمام این مواردی که میگی منم همیشه خیلی بصورت جدی برا خودم تاکید دارم برا کسایی که نمیخواند که اصلا هیچ تاکید و صحبتی ندارم
وقتی شما در این موارد داری خیلی جدی و محکم حرف میزنی احساس میکنم خودم هستم که دارم حرف میزنم چونکه منم این صحبتهارو اگر کسی بخواد در حضور من به مسخره بازی یا …بگیره اونوقت جوابهای خیلی دندانشکن و له کننده بهش میدم،
چونکه چندباری در زندگیم همچین اتفاقی افتاده خخخ،
و شکر خدا هرچقدر بیشتر میگذره انسانهای مناسب تر و حسابی تری رو تجربه میکنم،،
مثلا چند روز قبل فرکانسهام ضعیف بود برخورد یه نفر باهام خیلی خوب نبود و یه خورده احساسم اومد پایین بعد رفتم درموردش نوشتم و این نوشتن باعث شد روز بعد برخوردش خیلی بهتر شد
چونکه من هروقت فکری آزارم میده میرم درموردش مینویسم با این فکر که چقدر بعدش بهتر شده و بعداز چندساعت یا چندروز واقعا همون اتفاق هم میفته تا الان بارها این اتفاق برام افتاده،
خدای من همین الان یه تجربه رابطه کوتاه قشنگ برام رخ داد و اون رفت منم دارم ادامه کامنت رو تایپ میکنم
خداروشکر
پس این بیشتر نشون داد که من در مسیر درست هستم فقط باید حرفه ای تر ادامه بدم،
یه عالمه نکات مهم و آموزنده ی دیگه در این فایل هست که بعضی هارو یادم رفته
اینم میدونم با درک و عمل به هر نکته باعث به عالمه نتیجه و تغییر میشه چونکه بارها تجربه کردم
بهترینهارو برا شما بهترین ها آرزو میکنم
مثل همیشه استاد عزیز بی نهایت خداگونه و عالی هستی و همچنین بهترین الگوی من مریم شایسته عزیز
خیلی ممنون شما لطف داری ممنون از اینکه وقت گذاشتی برا مطالعه کامنتم
خوب، خوبی را کند جذب خودت خوبی که اینارو خوب بشمار میاری خداروشکر از اینکه من باعث خوشحالی دیگران میشم و امیدوارم شما هم همچنین ادامه بدی و باعث خوشحالی دیگران بشی و همیشه زندگیت پر از نعمت و زیبایی شود.
من به شخصه کم کامنت مطالعه میکنم ولی شما از اون افرادی هستید که کامنتاشونو تقریبا همیشه مطالعه میکنم حالا یا دیرتر میشه یا زود،
واینکه شما خیلی به زبان ساده و خودمونی مینویسید (شاید به خاطر اینکه خودم هم اهل استان کرمان هستم )
و تحسین میکنم شمارو چون هر وقت استاد فایلی روی سایت میزارن شما از خودتون مثال میارید و بیشتر اون موضوع رو میشه فهمید دقیقا مثل استاد
و برام تحسین برانگیزه که شما به این حد از خودشناسی رسیدید که همیشه از خودتون مثال میزنید و نقاط ضعف و قوتتون رو بیان میکنید این نشون از مدار بالای شما و عزت نفس شماست
و اینکه چقدر راحت هربار تو کامنتاتون میبینم میگید این اتفاقات چه راحت برام میوفته با خودم میگم چقدر خوب قانون برای ایشون کار میکنه قطعا از احساس لیاقت و باورهای درست خودتونه و اینکه بیشتر مواقع میبینم چقدر خوب نکات مثبت دیگران رو میبینید و توجهتون روی ویژگی های مثبت افراد هست و به نظرم این در صلح بودن شماست که باعث میشه وجه مثبت افراد رو بکشید بیرون چیزی که قبلا تو کامنتهاتون متوجه میشدم و خیلی دوست داشم من هم در روابطم این چنین خوب عمل کنم ،
در کل بخوام بگم واقعا شما در خیلی از موارد باوراتون خوب هست هر چند با فایلهای استاد بهتر هم میشه ولی به وضوح میشه حس کرد خیلی از باورهاتون نهادینه از قبل تو وجودتون هست ،
هر بار که کامنتاتونو میخونم قشنگ میشه تجسم کرد محیطی که زندگی میکنید و اتفاقاتی که براتون میفته مثه کتاب داستان میمونه برا من هر بار انگار صفحه ای جدید با اتفاقی جدید میخونم ،
خلاصه که من با کامنتای شما خیلی ارتباط میگیرم ، واقعا تحسینتون میکنم برای کار کردن روی خودتون درک قوانین و تلاش برای رسیدن به خواسته هاتون ،
انشالله که به موفقیتهای بیشتری در زندگیتون برسید در تمام جوانب زندگیتون .
خدای من اتفاقا قبلا منم خیلی از کامنتهای شمارو مطالعه کردم چونکه اسم و فامیل شما رو در سایت زیاد دیده ام و باعث افتخارمه از اینکه هم استانی من هستید
من واقعا در مورد هر موضوع همیشه از همون بچگی این ویژگی رو داشتم و دارم که به دیگران خیلی واضح و شفاف بتونم بگم و توضیح بدم نه سخت و پیچیده بگم،،
و به همین دلیل هم به این سایت هدایت شدم و همیشه استاد عزیز رو تحسین میکنم و خیلی باهاش ارتباط میگیرم
من تا الان چندتا از دوستان عزیز این سایت رو از نزدیک ملاقات کردم و فعلا مدتی هست اومدم تهران زندگی کنم خودمم نمیدونم تا کی اینجا هستم و اگه یه زمانی دیدی برات امکانپذیر بود همدیگه رو ملاقات کنیم چونکه هرچقدر دوستان این سایت رو بیشتر ببینم انگیزه ام بیشتر میشه و اسم و فامیل منو همراه با کتاب فراتر از ورزش در گوگل بزنی میتونی شماره موبایلمو از اون انتشاراتی بگیری
خلاصه ممنون از اینکه وقت ارزشمندتو برا مطالعه کامنتم گذاشتی امیدوارم همیشه شاد و سربلند باشی.
شاید باورتون نشه این فایل ی نشونه عالی بود برای من
مدتی ست تمرکزی دارم روی دوره عشق و مودت کار میکنم
روزی که این فایل دیدم اون روز چندین نشونه از روابط گرفته بودم و کلا حس فوق العاده ای داشتم
دم غروب بود اومدم سایت فایل ببینم که دیدم این فایل تازه گذاشته شده گفتم ببینم و چون دوره کشف قوانین داره به روز رسانی میشه و چقدر من دلم میخواد این دوره رو تهیه کنم
گفتم حتما خدا داره نشونه میفرسته
فایلو play کردم که گوش بدم دیدم استاد گفت این فایل با توجه به کامنت شماست از جلسه قبلی
که خدا شاهده یکی تو قلبم گفت حتما در مورد روابطه
وقتی استاد گفت مبحث در مورد روابط عاشقانه ست چشام پر اشک شد
یهو گفتم خدایا چقدر واضح داری باهام حرف میزنی
و چقدر من از خدا فاصله دارم که میشنوم حتی تک تک کلمات رو اما نمیفهمم
درک نمیکنم
واقعا خدا کفری نمیشه از این حرکت ما آدما؟
عجب صبری خدا دارد….
استاد قشنگم چقدر تک تک این ترمزها که گفتین منم
قشنگ واژه به واژه ش
اصلا اینکه مث ی خوره افتادم به جون خودم که من زیبا نیستم باید فلان عمل کنم بسان عمل کنم
و جالب تر از همه
که انصافا من هیچ نقصی ندارم و انصافا خیلی دختر زیبایی هستم
هرجا قرار بگیرم اقوام غریبه اتوبوس مغازه
اولین حرف سر زیبایی منه
و حتی ی بار دختر خالم گفت تو اینقدر این زیباییت برات عادی شده که این همه میگن دختر زیبایی هستی برات مهم نیس
و جالب اینکه من حتی فکر میکنم این زیبایی بدیهی هست کی گفته من زیبام
و چه هزینه های گزافی که به جای اینکه عزت نفسمو درمان کنم به خورد کلینیک های زیبایی دادم
اصلا به نظر من خودش کفر نعمته
خدایا خودت ببخش
و اون مقایسه خانواده ها که سطح ما پایینه
اخه دختر یعنی این همه آدم که اومدن همشون بالا بودن فقط خانواده تو پایینه؟
با این تفاسیر که اعضای خانواده من سالم و با شرف هستن
دستشون به دهنشون میرسه
و جز خانواده های معروف فامیل هم هستیم
و یا اینکه اخر همه رابطه ها بی نتیجه ست
تمام روابط من اولش طرف با هزارتا التماس اومده کلی وقت گذاشته یهو بین راه غیب شده
حالا مگه من زیر بار میرم که مشکل از منه
قطعا مشکل از اوناست که فازکی هستن
و هزاران مورد دیگه
و خداروشکر ی مدتی هست که مسیرو پیدا کردم
خودمو پیدا کردم
خدارو پیدا کردم
و خدارو شکر که خداوند قدرتی داده که هر لحظه تصمیم بگیری و اراده کنی مسیر عوض میشه
و به قول استاد
هر وقت بخوای توبه کنی خداوند رو توبه پذیر و مهربان خواهی یافت
و من چقدر عاشق این جمله ام
خدایا شکرت
خدایا شکرت که هیچوقت دیر نیست
خدایا شکرت که هیچوقت دیر نمیکنی و همیشه سر بزنگاه میرسی
سپاسگزارم واقعا سپاسگزارم یعنی این فایل این همه آگاهی در مورد روابط بیان می کند که این نشان دهنده سخاوت بی حد شما استاد عزیز است که بی دریغ با شاگردانتان این آگاهی ها را به اشتراک می گذارید.
استاد قشنگم
از وقتی با شما آشنا شدم دیگر آرایش نکردم و خدای من چقدر آسوده شدم چقدر حالم خوبه. الان نزدیک به سه سال است.
با خودم گفتم من باید با این چهره خودم که خداوند برای من طراحی و خلق کرده راحت باشم باید بپذیرم و از وجود خودم لذت ببرم و با خودم در صلح باشم. خدای من نمی دانیم چقدر راحت هستم. وقتی می خواهیم با خانواده یا تنها از خانه خارج شوم به آسودگی تنها لباس خود را عوض می کنم.
همیشه می گفتم خوش به حال آقایون چقدر آسوده از خانه خارج می شوند. یادمه در گذشته زمان خارج شدن از خانه همسرم به من می گفت برو آماده شو بعد به من بگو تا دو دقیقه ای آماده شوم. الان خودم به اینجا رسیدم که دو دقیقه ای اماده می شوم. خدا رو شکر.
در مورد مطالبی که در مورد در صلح نبودن با خود مطرح کردید که افراد به چه کارهایی روی آوردند دیگه از آرایش کردن گذشته است و از عمل های جراحی بینی و پروتز و لیزر و … که چقدر در اینجا شایع شده است گفتید که این کارها را انجام می دهند که بتوانند رابطه ی خوبی را ایجاد کنند. اما من با دیدن اطرافیان احساس می کنم خلاء ها خیلی بیش از این است که این کارها برای ایجاد رابطه باشد. یعنی فردی در رابطه ی عاشقانه ای قرار دارد اما باز به دنبال این چیزهاست برای چی؟ جلب توجه؟ دقیقا نمی دانم شاید اما
یک مساله ی دیگر این است
بارها شده است که اطرافیان به من گفته اند فلان کار درباره زیبایی انجام بده.
من گفتم من با همینی که هستم اوکی هستم و از آنها سوال کردم شما برای چه این کار را می کنید و آنها جواب دادند ما برای دل خودمان این کار را می کنیم بالاخره آدم باید به خودش برسه
بعد من فکر کردم که اینها واقعا برای دل خودشان این کار را می کنند وقتی با دقت بیشتری نگاه می کنم اینطور نیست حسی که به من منتقل می کنند بیشتر چشم و هم چشمی است. مثل قدیم که یک نفر تلویزیون LCD می خرید و بعد کم کم تمام فامیل از این تلویزیون ها می خریدند. الان هم در این چند سال تقریبا تمام خانم های فامیل بینی های خود را عمل کردند از جوان تا میانسال ها این کار خیلی رایج شده است. خانم با چند تا فرزند یعنی خانمی که دیگر به دنبال یک رابطه یا همسر نیست تنها برای اینکه از قافله عقب نماند روی به این کارها آورده است و اگر در این کارها بیفتی هر روز یک شکلی از این فرایند زیبایی ها مد می شود و انسانها را به سمت خود جذب می کند.
حالا این را هم بگم من با اینکه خودم آرایش نمی کنم اما هیچگاه کسانی که آرایش می کنند سرزنش نمی کنم و اتفاقا زیبایی های دیگر زنان را همیشه تحسین می کنم. این هم بر می گردد به آموزشهای استاد عزیزم برای تحسین زیبایی ها.
یا وقتی این همه کلینیک زیبایی می بینم می گویم ببین چقدر در این زمینه ها علم پیشرفت ها کرده و چقدر شغل ها ایجاد شده و چه ثروت ها و درآمدهایی برای انسانها در این زمینه ها ایجاد شده است که خداییش یکی از نمودهای شغل های پر درآمد هستند.
یعنی در هر صورتی جهان رو به پیشرفت است و بخاطر خواست انسان ها برای زیبایی هر روز یک سری شکل و وسایل تازه درست می شود که باعث ایجاد ثروت وفراوانی در جهان می شود.
یعنی این نگاه کلی به جهان خداوند داشتن باعث می شود که یه سری رفتارها که در گذشته در ذهنم فکر می کردم کار نادرستی است مثل تجمل گرایی یا ریخت و پاش کردن ها الان می بینم که این ها همه به ثروت و فراوانی کمک می کند.
اجناس لوکس و شیک ساخته می شوند چون برای آنها هم تقاضا هست و این بسیار عالی است. حالا شاید یک نفر مثل من سلیقه اش متفاوت باشد و ترجیح بدهد خانه اش ساده باشد هیچ دلیل ندارد بخواهد دیگران را سرزنش کند. همه ی آدم ها با هر سلیقه ای باید باشند و دلیل رشد و گسترش جهان همین است.
تا این قسمت فایل من این کامنت را نوشتم تا بقیه ی فایل و کامنت های دیگر
بازهم از استاد عزیزم سپاسگزام. از دوستانی که با کامنت هاشون باعث شدند استاد این فایل زیبا را برای ما آماده کنند هم سپاسگزارم.
در هر صورتی جهان رو به پیشرفت است و بخاطر خواست انسان ها برای زیبایی هر روز یک سری شکل و وسایل تازه درست می شود که باعث ایجاد ثروت وفراوانی در جهان می شود
بابت مثالی که درمورد ترمز و گاز زدین خیلی سپاسگزارم. خیلی ساده و کاربردی بود.
چرا باوجود تلاش فراوان به خواسته هام نرسیدم؟ اگر باورهات خراب باشه، مهم نیست چقدر تلاش فیزیکی میکنی. باید ببینی اعماق درونت چه خبره؟ چه احساسی به خودت داری؟ چه افکاری اون تو هست؟ چه گفتگوهای ذهنی رو داری دائم تکرار میکنی؟ چه احساسی به کسب و کارت داری؟ چه باوری نسبت به خودت و خداوند و جهان هستی و آدمها داری؟
اگر باااااورهات رو درست کنی هدایتتتتت میشی به مسیر مناسب و نتیجه تلاشت فوقالعاده خواهد بود.
چون باورای قبلی ما خیلی عمیقن و در اثر سالها تکرار بوجود اومدن باید خیلی روشون کار کنیم تا تغییر کنن.
مثلا در مورد رابطه عاشقانه این باورای محدودکننده (ترمزها) رایج هستن:
1. ترمز: من از لحاظ ظاهری به اندازه کافی خوب و جذاب نیستم این نشونه باور عدم لیاقته.
باور مناسب جایگزین (گاز): زیبایی به ظاهر نیست به درونه. هر کسی به یک شکلی زیباست و زیبایی یک موضوع سلیقه ایه. یک نفر ممکنه از نظر بعضیا زیبا باشه ولی از نظر بعضیا زیبا نباشه. خیلی از دخترا زیبایی ظاهری خاصی ندارن و کاملا معمولی هستن ولی رابطه عاشقانه عالی دارن. من دقیقااا همینطوری که هستم خودم رو میپذیرم و عاشق خودم هستم. خداوند منو اینجوری خلق کرده و خداوند هرگز اشتباه نمیکنه.
2. ترمز: من کار خاصی ندارم و کار خاصی هم بلد نیستم:
گاز: ارزش من ربطی به کسب و کارم نداره. آدمای زیادی هستن که یک کار معمولی دارن یا حتی کار خاصی ندارن ولی رابطه عاشقانه فوقالعاده ای دارن. قرار نیست اوضاع ثابت بمونه. همه چیز میتونه بهبود پیدا کنه.
3. ترمز: آدم مناسب برای رابطه با من وجود نداره که این باور نشونه باور کمبوده.
گاز: در جهان میلیاردها آدم وجود داره و هر کدوم ویژگی های یونیکی دارن. هیچ محدودیتی در هیچ موردی وجود نداره. هیچ کمبودی در جهان وجود نداره. آدمای مناسب بسیااار زیادی برای رابطه با من وجود دارن خیلییی بیشتر از نیاز من. این منم که از بین گزینه های مناسب فراااوااان یک نفر رو انتخاب میکنم. توی همین شهر توی همین محل توی همین تیکه از محل چندیننن آدم مناسب برای رابطه با من وجود دارن چه برسه به شهرهای دیگه و کل ایران و کل جهان. با یک حساب سرانگشتی حداقل در بدترین حالت 1000 نفر تو کل دنیا آدم مناسب برای رابطه با من وجود داره گرچه من فقط به یک نفر آدم مناسب نیاز دارم نه بیشتر.
4. ترمز: من لایق یک رابطه عاشقانه نیستم. من آدم مناسبی نیستم.
گاز: من خودم رو بینهایت لایق و ارزشمند میدونم بدون هیچچچ قید و شرطی. چون من تکه ای از خداوندم و اصلا خداوند کللل این جهان رو برای ما انسانها خلق کرده و به تسخیر ما دآورده. پس این نشون میده که خدا ما رو لایق دونسته که کل جهانش رو برای ما خلق کرده.
5. ترمز: من همیشه آدمای نامناسبی رو جذب میکنم.
گاز: من بخاطر باورای قبلیم اون آدما رو جذب کردم ولی اگر باورامو تغییر بدم آدمایی که جذب میکنم تغییر میکنن همه چیززز تغییررر میکنه. الگوهای بسیااار زیادی در این مورد وجود داره که اول یک فرد نامناسب رو جذب کردن ولی رو خودشون کار کردن و ارتباط جدیدشون هزاران بار از رابطه یا روابط قبلیشون بهتر شده.
6. ترمز: تمام روابط آخرش با بدی تموم میشه.
گاز: الگوهای بسیااار زیادی تو دنیا وجود داره که رابطه عاشقانه ای باهم دارن و رابطه شون سالهاااست که ادامه داره یا حتی تا آخر عمرشون با عشق باهم بودن. امااا حتی اگر هم رابطه ای به هر دلیلی حتی بد تموم بشه باز هم به من کمک میکنه که رشد و پیشرفت کنم و کلی تجربه کسب کنم و کلی خواسته هام رو بشناسم و کلی لذت ببرم و خاطره خوب بسازم و این جزئی از مسیر تکاااامل منه. و اینکه طبق قانون تکامل رابطه بعدیم خیلییی بهتر از رابطه قبلیم خواهد بود.
7. ترمز: من برای یک رابطه عاشقانه خیلی سنم بالا رفته. دیگه دیر شده. از من دیگه گذشته.
گاز: رابطه عاشقانه در هررر سنی میتونه شکل بگیره الگوهای بسیااار زیادی وجود داره که حتی در سن خیلی بالا رابطه عاشقانه رویایی رو شروع کردن. افراد بسیااار زیادی وجود دارن که اونها هم همسن من هستن و ما از لحاظ سنی کاملا مناسب هستیم. شاید اگر سنم کمتر میبود مناسب نبودم. پس هررر سنی که دارم بهترین سن برای شروع یک رابطه اس.
8. ترمز: من باید بی عیب و نقص باشم تا یک رابطه عاشقانه رو جذب کنم.
گاز: هیچچچ انسانی در دنیا بی عیب و نقص نیست و این کاملا طبیعیه. نقص ها برای اینه که ما پیشرفت کنیم. من خودم رو دقیقااا همینطور که هستم با همه عیب و نقص هام میپذیرم و عاشق خودم هستم. همینطور که از طرف مقابلم هم توقع ندارم بی عیب و نقص باشه و اونو همینطوری که هست میپذیرم و دوستش دارم و براش ارزش و احترام قائلم.
9. ترمز: همه تو رابطه خیانت میکنن.
گاز: این من هستم که بخاطر ورودی های ذهنمممم خیانت رو تو ذهنم میسازم. این یک توهم ذهنیه و این حرفو کسانی میزنن که فکرشون خرابه و خودشونو ارزشمند نمیدونن. من با اونا فرق دارم. الگوهای بسیااار زیادی از روابط عاشقانه وجود داره که هرگزززز به هم خیانت نکردن و تا آخر عمر باهم بودن. آدمای خوب خیلیییی زیادن. پس آدمای خوب و درستکار برای رابطه با من هم خیلی زیادن. همینطور که من خودم به طرف مقابلم خیانت نمیکنم و به این موضوع اصلا فکر هم نمیکنم، طرف مقابلم هم به من خیانت نمیکنه و این کاملا برای ذهنم منطقیه.
10. ترمز: من پولدار نیستم وضع مالیم خوب نیست. کسی منو نمیخواد.
گاز: اولا ارزش من هیچچچ ربطی به وضعیت مالیم نداره. دوما این وضعیت الان منه قرار نیست تا ابد اینطوری بمونم من در حال رشد و پیشرفت هستم و شرایط زندگیم داره روز به روز بهتر میشه. سوما اگر کسی منو بخاطر پولم میخواد همون بهتر که نخواد. چهارما الگوهای بسیااار زیادی وجود دارن که وضعیت مالی خوبی نداشتن ولی یک رابطه عاشقانه رویایی رو تجربه کردن و روز به روز در حال بهبود هستن.
11. ترمز: من میخوام تنها باشم.
گاز: ما انسانها موجودات اجتماعی هستیم این طبیعیه که من دوست دارم که توی یک رابطه عاشقانه رویایی باشم و این رابطه خیلی میتونه از همه لحاظ برای من خوب باشه.
12. ترمز: سرنوشت من اینه که عشق رو تجربه نکنم.
گاز: هیچچچ سرنوشتی از قبل مقدر نشده ما انسانها در هرر لحظه با فرکانسهایی که میفرستیم زندگیمونو خلق میکنیم. خواسته خداوند همون خواسته ماست. من خودم خالق زندگیم هستم. هر چیو که بخوام خلق میکنم.
13. ترمز: من رابطه برقرار کردن رو بلد نیستم.
گاز: ما انسانها هیچی رو از تو شکم مامانمون بلد نبودیم ولی هر چی رو که خواستیم یاد گرفتیم. هرررر مهارتی با آموزش و تمرین قابل یادگیریه. مهارت رابطه برقرار کردن با جنس مخالف هم قابل یادگیریه. حتی اگر رابطه نقطه ضعف من باشه و توش افتضاححح باشم، من میتونم اونو یاد بگیرم و تبدیلش کنم به نقطه قوتم.
14. ترمز: اگه من وارد رابطه بشم آزادی مو از دست میدم.
گاز: رابطه واقعی یعنی هر دو نفر آزادی کامل خودشون رو دارن و به سلایق و علایق هم احترام میذارن و هیچ محدودیتی وجود نداره. پس من این نوع رابطه رو میخوام و با باورهای خوبم جذب میکنم. الگوهای بسیااار زیادی در این مورد وجود داره. من اگر برای خودم ارزش قائل باشم طرف مقابلم هم برام ارزش قائل خواهد بود. همینطور که من برای اون ارزش قائلم.
15. ترمز: من اگر همه وجودم رو تو رابطه بذارم حتما آسیب میبینم.
گاز: من قرار نیست تو رابطه نقش قربانی رو بازی کنم. اگر من باورای خراب در مورد رابطه داشته باشم در هر صورت آسیب میبینم. من نباید در مقابل کارهایی که برای طرف مقابلم انجام میدم توقع و انتظار جبرااان رو داشته باشم و فقططط بخاطر اینکه به خودم احساس خوبی میده اون کار رو انجام بدم و اگر کاری بهم حس خوبی نمیده نباید انجام بدم. اتفاقا من اگر همه وجودم رو با احساس خوب برای رابطه ام بذارم طرف مقابلمم همین رفتار رو داره و ما از رابطه مون بیشتر لذت میبریم.
16. ترمز: برای رابطه باید کلی تلاش کنی آخرشم معلوم نیست چی میشه.
گاز: هر تلاشی برای رابطه ام کنم برای خودم کردم پس هیچ منتی نیست. آخر رابطه هم هر چی که بشه حتی اگر تموم بشه، در هر صورت خیره و به نفع منه. به نفع هر دومونه. هر دومون از این رابطه سود کردیم و چیزی رو از دست ندادیم. ما هر دو مون تو این رابطه برد کردیم. لذت بردیم و کلی تجربه ارزشمند کسب کردیم.
17. ترمز: من اگه بخوام وارد رابطه بشم باید شخصیتمو عوض کنم و ماسک بزنم.
گاز: من نیاز نیست خودمو تغییر بدم. من اگه خودم رو
دقیقااا همینطوری که هستم دوست داشته باشم آدمی رو جذب میکنم که اون هم منو دقیقا همینطوری که هستم دوست داشته باشه. همینطوری که من هم همین احساس و رفتار رو نسبت به طرف مقابلم خواهم داشت. خیلییی آدمایی وجود دارن که من رو دقیقااا همینطوری که هستم میخوان و اصلا چون این ویژگی ها رو دارم منو میخوان و از خداشونه که با من باشن. حتی ویژگی هایی که ظاهرا نقطه ضعف منه، اگر من خودمو همینطوری که هستم دوست داشته باشم و عیب و نقص هام رو بپذیرم و باهاش راحت باشم و باهاش در صلح باشم، در مداری قرار میگیرم و آدمی رو جذب میکنم که منو دقیقا همینطوری که هستم عاشقم باشه و ویژگی های من براش تازگی و جذابیت داشته باشه و حتی به نظرش خیلی ارزشمند بیاد. چون سلایق آدما بینهااایت متنوعه. اون ویژگی رو که بعضیها دوست ندارن بعضیا ممکنه اصلا براشون مهم نباشه یا حتی بعضیها خیلیم دوست داشته باشن. حتی ممکنه بعضیا دقیقااا منو بخاطر اینکه این ویژگی به ظاهر ناجالب رو دارم بخوان. چون سلایق و طرز فکر آدمها خیلی متنوع و متفاوته.
18. من باید دنبال کسی باشم که منو کامل کنه.
گاز: ما انسانها کامل هستیم نیاز نداریم کسی ما رو کامل کنه. من خودم کامل هستم و از تنهایی خودم لذت میبرم و هیچ وابستگی به هیچکس ندارم پس فردی رو جذب میکنم که اونم از تنهایی خودش لذت میبره و در این صورت هست که ما دو نفر که باهم وارد رابطه بشیم از رابطه هم لذت میبریم.
19. ترمز: من اگه وارد رابطه بشم وابسته میشم.
گاز: من هیچ وابستگی به هیچ کس و هیچ چیز پیدا نمیکنم چون عمیقااا باور دارم که هیچچچکس و هیچ چیز از بیرون نمیتونه حال منو خوب کنه حال خوب من فقططط بستگی داره به خودم و باورهای درونم و خداوند. و اینکه شادی یک موضوع ذهنیه و ربطی به عوامل بیرونی نداره. من باور دارم که خداوند از طریق دست عزیزش که وارد رابطه من کرده داره به من عشق میورزه. پس من به منبع عشق یعنی خداوند وابسته هستم نه به دستانش. اگر یه روزی این دست عزیز خداوند از رابطه ام بره بیرون هیچ اتفاقی برام نمیفته. خداوند شاید میخواد یک دست بهترش رو وارد رابطه ام کنه. پس در هر صورت به نفع من خواهد بود.
20. ترمز: من ویژگی هایی دارم که هیچکس درکش نمیکنه.
گاز: تو دنیا میلیادها آدم وجود داره با بینهااایت ویژگی های مختلف. ولی من اگر خودم رو دوست داشته باشم به خودم عشق بورزم برای خودم و ویژگی هایی که دارم ارزششش قائل باشم و با خودم در صلح باشم و از نظر خودم آدم جالب و دوست داشتنی باشم از بین اینهمهههه آدم، آدمی رو جذب میکنم که هم مدار و هم مسیر و هم فرکانس با من باشه و دقیقا منو درک کنه و همیشه حرفای زیادی باهم داشته باشیم و از همصحبتی و زندگی باهم لذت ببریم.
استاد عباسمنش عزیزم سپاسگزارم که هم برای خودتون یک رابطه عاشقانه رویایی بدون وابستگی رو ساختین و دارین لذت میبرین و هم الگوی فوقالعاده ای برای رابطه ما ساختین و به ما هم این باور رو میدین که میشوددد. امکان پذیر است. میشه آدم یک رابطه عاشقانه رویایی رو داشته باشه. این خیلی طبیعیه. شدنیه. مهم نیست الان چه شرایطی داریم. یا گذشته مون چی بوده یا چه روابطی رو قبلا تجربه کردیم، با تغییر ترمزها به گازززز همه چیز امکان پذیره.
امکان پذیر بودن خواسته ها در ذهن یعنی برآورده شدن اونها در دنیای واقعی.
من خودم قبلا تقریبا همه این ترمزهای خراب و پوسیده رو درمورد رابطه داشتم بخاطر همین رابطه هایی که تجربه کردم توش چالش های زیادی داشت ولی بعد از اینکه به فضای این سایت الهی هدایت شدم و یک الگوی عالی در مورذ رابطه و البته تمام جنبه های زندگی رو پیدا کردم باورام کم کم تغییر کرد
که عه رابطه عاشقانه رویاهی وجود داره و از اون به بعد رابطه های رویایی بیشتری رو دیدم و روز به روز باورم قویتر شد تااینکه خودمم رابطه ای رو تجربه کردم که نسبت به روابط قبلیم زمین تا آسمون فرق داشت و از همه لحاظ بارهاااا بهتر بود. گرچه این رابطه بنا به دلایلی و بازهم به خاطر فرکانسها و باورها و خواسته های خودمون قطع شد اما خداروشکر میکنم. چون من تو این رابطه خیلی چیزا یاد گرفتم و حتما تموم شدن این رابطه برای هر دو مون خیر بوده. خداروشکر بخاطر کار کردن روی این باوراس که احساسم خوبه و باید همیشه روشون کار کنم.
برای همه دوستانم در سایت رابطه رویایی عاشقانه توام با عشق و مودت و بدون وابستگی آرزو میکنم.
میخوام از دوتا مانع بزرگ صحبت کنم که رفع اونها کمک بزرگی به خودم کرد.
اول:
تفکر کردن به گذشته و حسرت خوردن بابت گذشته است. اینکه ما تمرکز و توجه مون رو روی آینده بگذاریم و فرکانس خوب ارسال کنیم به جهان هستی اما مدام به خودمون بگیم کاش چند سال پیش کار مشخصی رو انجام نمی دادم یا کاش ارتباط مو با شخصی خاصی قطع نمی کردم و خیلی از کاش های دیگه که درواقع داره این باور ناخودآگاه و عمیق رو در ما ایجاد می کنه که تو به تغییر صد درصدی آینده ات ایمان نداری و هنوز باورت نشده که میتوانی شرایطی خیلی بهتر از گذشته برای خودت بسازی. می تونی با افراد خیلی خیلی بهتری آشنا بشی و درآمد خیلی بیشتری کسب کنی، می تونی خوشبخت تر باشی و به هرچه که در گذشته از دست دادی برسی. شکست دادن این باور امیدو و انرژی فوق العاده ای به انسان میده و باعث میشه مسیر راهت تر و دستیابی به خواسته های سریع تر اتفاق بیفته.
دوم:
دومی رو میخوام با یه خاطره براتون بنویسم، من چند وقت پیش برای تعطیلات رفتم تو یکی از بکر ترین مناطق جنگلی شمال ایران در استان گیلان ، همه چی زیبا و جذاب بود اما بازم حس می کردم نمی تونم اونجوری که باید لذت ببرم. رفتم کنار رودخونه و پامو گذاشتم تو آب ، احساس کردم بهتر شد شرایط و یه لحظه انگار بهم الهام شد که بپر تو آب! ، اولش به خاطر سرمای آب مقاومت کردم اما به خودم گفتم باید برم تو آب. رفتم وسط آب و جایی که نسبتا یک متری عمق داشت نشستم و تمام بدنم رو در آب فرو کردم. وقتی سرم ر از آب بیرون آوردم حس کردم که دیگه آب سرد نیست. یه لذت فوق العاده ای رو تجربه می کردم ، انگار غرق شده بودم در طبیعت و دیگه داشتم ازش لذت می بردم. انگار هماهنگ شده بودم با درختا و هوا و حتی سنگ های کف رودخونه. انگار خود طبیعت بودم…
می دونید میخوام چی بگم؟میخوام بگم ما همه مون درخواست هایی داریم از خودمون اما هنوز خودمون رو به عنوان فردی که با خداوند یکی شده و خالق زندگی خودشه درک نکردیم. ما هنوز باور نداریم که جزوی از خداییم و می تونیم زندگی مون رو همونطور که میخوایم شکل بدیم. شک داریم در رسیدن به خواسته هامون چون آرامش و اطمینان یکی شدن با خدا رو حس نکردیم.
خداوند در آیه 80 سوره اسراء خطاب به پیامبر می فرمایند: بگو: پروردگارا، مرا (در هر کار،) با ورودی صادقانه وارد کن، و با خروجی صادقانه خارج ساز؛ و از نزدت برای من تسلّطی یاری بخش، قرار ده.
چقدر زیبا خدا بهمون میخواد بگه که قبل از هر کاری این باور رو در ذهنت داشته باش که به لطف و یاری خدا تو بخشی از خدا هستی و تسلط داری به امور زندگیت.
هنگامی که در فرکانس خالق هستی قرار بگیرید، با انرژی خدا هماهنگ بشید و از او بخواهید که در این هماهنگی یاری بخش شما باشد و عمیقا و فارغ از تمامی تضاد های ذهنی و تردید هایتان در مسیر رسیدن به خواسته گام بردارید. یقیقا آن خواسته با اختیار کامل خودتان و همانطور که شما تجسم و تصور می کنید به شما اعطا خواهد شد. چرا که شما دیگر یک خالق واقعی هستید…
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته جان و تمام دوستان عزیز در این دانشگاه الهی
خدا رو شکر میکنم که امروز در مدار شنیدن آگاهی های این فایل عالی بود
و امیدوارم بتوانم از این آگاهی در عمل استفاده کنم تا در مقابل آن بتوانم از زحمات استاد عزیزم و خانم شایسته قدر دانی کرده باشم
با اینکه در رابطه عاطفی ترمز خاصی ندارم چون وقتی کنار همسرم هستم هر دو از وجود هم لذت میبریم و خیلی جالبه که علایق هر دوتامون تقریبا بهم نزدیکه و همیشه به همسرم میگم تا حالا دقت کردی تمام زوج های که توی فامیل داریم دقیقا طرز فکر و رفتارهاشون به هم شبیه هست و همیشه میگم جهان کبوتر با کبوتر، باز با باز را رعایت میکنه
به محض اینکه استاد گفتند میخواهند در مورد یک موضوعی صحبت کنند که خیلی ها در این مورد ترمز دارند تا این سوال گفتند من گفتم حتما در مورد رابطه عاطفی هست چون توی کامنت ها زیاد خوندم که خیلی ها برای برقراری رابطه عاطفی ترمز داشتند، خیلی خوشحالم که استاد اینقدر دیتیلی کامنت ها رو میخونه و بررسی میکنه و برای درک بهتر ما،و ساعت ها فایل تولید میکنه بدون دریافت هیچ هزینه ای
_من دانشجو این سایت در قبال استادم وظیفه دارم که به تمریناتی که گفته اند پاسخ بدهم تا با نتیجه گرفتن من، استاد نتیجه بگیرد
قبلنا وقتی میخواستم کامنت بنویسم در مورد یک فایل میخواستم با دقت و بدون آوردن لهجه در کامنتم، یه کامنت خوب بنویسم ولی فهمیدم هر چی دارم به رسمی نوشتن پیش میرم اون احساس که موقع نوشتن کامنت دارم دیگه ندارم، پس تصمیم گرفتم برای نوشتن کامنتم به خودم سخت نگیرم فقط بچسبم به تمرینات و با آن چیزی که درک کردم به تمرینانت پاسخ بدم
نکات کلیدی این فایل
شناختن استعاره گاز و ترمز
گاز : یعنی سوخت مورد نیاز ( باورهای درست) برای حرکت کردن به سمت خواسته و هدف
ترمز : مانعی (باورهای نادرست ) که جلوگیری میکند از حرکت کردن به سمت هدف
و اما این مانع و ترمز، چیزی جز باورهای نامناسب و مخرب ما در مورد خواسته مورد نظر نیست
+ این باورهای نا مناسب و ترمز ها ، قدرت خود را از کجا می آورند که اینقدر قوی عمل میکند؟ بدلیل اینکه باورهای نا مناسب و ترمزهای ما از افکار و باورهایمان که منبع اصلی اتفاقات زندگی ما هست سر چشمه می گیرد و نیرو میگیرد
+چرا با تمام تلاش و فعالیت هایی که برای رسیدن به هدف و خواسته میکنم ولی به خواسته ام نمیرسم و به خودم میگوییم من هر کار ممکنی که بود انجام دادم پس چرا نمیرسم؟ جواب اینه تا وقتی که من باورهای مناسبی در مورد هدف و خواسته ام نداشته باشم مهم نیست چقدر تلاش میکنم و تلاش های من با باور نادرست در جهت رسیدن به هدف مثل دویدن روی تردمیل میمونه،چون فرمانده اصلی رسیدن من به خواسته هایم یا نرسیدن به آنها، باورهایم هستند و برای هماهنگ شدن با باورهای درست، باید تغییرات بنیادین در مغز و ذهنم و افکارم به وجود بیاورم
+ چرا باورهای مناسب در مورد یک موضوع، زودتر من را به خواسته ام میرسونه؟ چون وقتی من باورهای مناسبی در مورد یک موضوع داشته باشم موجب هدایت شدن من به سمت ایده های مناسب، به افراد مناسب و در زمان مناسب و در مکان مناسب هدایت می شوم در واقع وقتی من باورهای درستی در مورد یک موضوع دارم هر ایده ای که به سمت من می آید مناسبه و افراد مناسبی برای کمک به من هدایت می شوند و در زمان و مکانی مناسب من را به خواسته ام میرساند و در این مواقع نتیجه ای که میگیرم فوق العاده هست
+ چرا اگه من در مورد یک موضوع باور نامناسبی داشته باشم موجب نرسیدن من به آن خواسته یا دیر رسیدن به آن می شود؟ چون وقتی باورهای نامناسبی در یک موضوع دارم موجب هدایت شدن من به سمت ایده های نامناسب و آدم های نامناسب در زمان و مکان نامناسب می شود که کار من را، برای رسیدن به خواسته ام سخت تر میکند
+ خوب این همه در مورد باورها صحبت کردیم که دلیل رسیدن یا نرسیدن من به خواسته هایم هست حالا این باورها چگونه ایجاد شد؟ همه ی ما از بچگی با افکار نامناسب خانواده، جامعه، مدرسه،رسانه، دوستان، فامیل، معلمان بمباران شدیم و این افکارهای نامناسب اینقدر در ذهن ما تکرار شده که تبدیل به باورهای اصلی ما شده
+ آیا می شود باورهای نامناسب را یک شبه تغییر داد؟ این رو بدونم باورهای من یک شبه به وجود نیامده حاصل سال ورودی گرفتن از محیط اطرافم هست و یک شبه هم نمیشود تغییرش داد ولی از موقعی که شروع میکنی به تغییر باورها متوجه تغییر اتفاقات زندگی ام و پاسخ جهان می شوم
+ اقداماتی که برای تغییر باورهایم باید انجام بدم؟ اولین مورد که از این به بعد مواظب ورودی هایم باشم و هر چیزی را نشنوم و نبینم و نگویم، دوم برای باورهای نامناسبی که در هر موضوعی دارم الگوها مناسب پیدا کنم تا ذهنم را قانع کنم که قبلن اشتباه میکرده، چون ذهن منطقیه و الکی نمیپذیره که اشتباه کرده و با دیدن الگو های مناسب میپذیره که اشتباه کرده
+ آیا باید نگران باشم که الگو مناسب در اون موضوع که میخواهم میشه پیدا کرد یا نه؟ برای این موضوع باید بدونم که هیچ شخصی پیدا نمیشود که در تمام موضوعات باورهای نا مناسب یا در تمام موضوعات باورهای مناسب داشته باشد و خاصیت جهان مادی اینه که افراد با ویژگی های متفاوت وجود دارند و هر شخصی در یک سری مسائل باورهای بهتری دارد در یک سری مسائل باورهای نامناسبی دارد، و من اگه در مورد موضوعی که باور نامناسب دارم و میخواهم باورهایم در اون موضوع درست کنم بیام اون الگو هایی را پیدا کنم که اون شخص در اون موضوع باور درستی دارد و به الگو های ناموفق نگاه نکنم
+موضوع این فایل پیدا کردن ترمز ها و باورهای نا مناسب ذهن افراد در مورد رابطه عاطفی بود، ولی با بررسی هر کدام از ترمز ها میتوان در موضوعات دیگه از جمله ثروت و سلامتی و بیزینس هم استفاده کرد مثلا هر خواسته ای دارم بیام بنویسم و بعد باورهای نا مناسبی که در مورد رسیدن به آن خواسته دارم بنویسم و روی اون باورهای نا مناسب کار کنم البته باید حواسم باشه تغییرات یکدفعه ایجاد نمی شود ولی اگه روی خودم کار کنم نتیجه اش فوق العاده می شود
ترمزهای مخرب یا کدهای مخربی که افراد در ذهن خود برای ایجاد یک رابطه عاطفی دارند :
1. نداشتن ظاهر زیبا و چهره ی خاص : خیلی از افراد این باور را دارند چون زیبا نیستند و چون چهره جذابی ندارد یا رنگ چشم فلان یا پوست سفید و صاف یا موهای زیبا ندارند به شخص مناسب برای ایجاد رابطه عاطفی هدایت نشده اند و این باور در دخترها به این شکله که می گویند پسرا دنبال یه دختر خوشگل و جذاب هستند، یا پسرا میگویند دخترا دنبال یه پسر خوش قیافه و اندام زیبا و چهره زیبا هستند
این باور خیلی در زندگی افراد ریشه پیدا کرده حتی خیلی ها با عمل های فراوان هنوز خودشون را زیبا نمیبینند و هر کاری میکنند میگویند با این عمل هم زیبا نشدیم بریم سراغ عمل بعدی و بعدی و این چرخه اینقدر ادامه داره که فرد را در سیکلی میندازه که هی اعتماد به نفس اون فرد به عوامل بیرونی بیشتر رقم میخوره و اون فرد هیچ وقت از خودش راضی نیست
_ این باور که فرد خودش را زیبا نمیبیند از کجا می آیید؟ این از باور عدم اعتماد به نفس و عدم لیاقت می آید چون خودش را دوست نداره و خودش را یه فرد زیبا نمیبینه و با خودش در صلح نیست در واقع این فرد هر چقدر بخواهد خودش را زیبا کنه که احساس لیاقت پیدا کنه باز هم یکی از اون زیباتر پیدا می شود و این فرد باز تلاش میکنه که ظاهر خودش را تغییر بده تا شبیه اون طرف بشه
_ حالا چطور این باور نامناسب در مورد اینکه برای رابطه عاطفی خوب باید چهره زیبا یا خاص داشت را نفی کنم؟ بیام الگو هایی را پیدا کنم که با چهره کاملا معمولی با بهترین فرد ازدواج کرده و یه رابطه عاطفی خوب رو داره تجربه میکنه
_ قدم اول برای تغییر این باور نامناسب؟ خودم را دوست داشته باشم با تمام کم و کاستی هام، و به خودم یاد آوری کنم من ارزشمند هستم و درون من مهمه که یک باطن زیبا دارم پس من لایق بهترین ها هستم
2. دومین ترمز یا باور نامناسب بعدی اینه که افراد می گویند من استعداد و توانایی یا شغل خاص و بزرگی ندارم :
وقتی یه فرد باور داره برای ایجاد یک رابطه عاطفی خوب باید شغل خاصی مثلا پزشک یا مهندس یا وکیل یا فلان کسب و کار داشته باشم تا بتوانم با شخصی مناسب ازدواج کنم، این شغل هایی که جامعه بر چسپ مهم بودن بهش زده و در ذهن ما بزرگ و خاص شده، ولی واقعیت اینه هر فرد توانایی هایی داره و اگه من بتوانم توانایی ام را بهبود بدم و به توانایی ام ایمان بیاورم و برای خودم ارزش قائل باشم، جهان هم برای من ارزش قائل می شود و یه فرد با ارزش وارد زندگی ام میکند
_ چطور این باور که باید شغل خوب داشته باشم تا با دختری خوب ازدواج کنم نفی کنم؟ بیام الگو هایی را پیدا کنم که با یه شغل خیلی معمولی با یه فرد خوب و مناسب ازدواج کرده و یک رابطه عاطفی عالی دارد
این ترمز عدم باور داشتن توانایی خودم در زمینه های دیگه هم میتوان پیدا کرد مثلا یه شخصی میگوید تا من فلان مهارت یا توانایی خاص نداشته باشم وارد شغل مورد دلخواهم نمیشوم
خیلی از افراد چه پسر و چه دختر می گویند دیگه فرد مناسبی نیست هر چی خوب بوده ازدواج کرده اند، هر چی مونده کور و کچل و بدبخت و بیچاره ها مونده،
این باور کمبود خیلی مهمه مثلا دخترا در سنی که هستند و به شخصی که هم سن و سال خودشه نگاه میکنه و میبینه ازدواج کرده و می گوید، همه پسر خوب ها برداشته اند و دیگه چیزی برای من نمونده اگه یه فرد خوب باشه که خیلی کوچیکه و میاد هم سن و سال های خودش میگیره نه من، به نظرم این باور کمبود در دخترا بیشتره تا جایی که یادمه همیشه شنیدیم که میگویند پسر کمه، یا خیلی ها بدون هیچ اطلاعی فقط از روی چرندیات می گویند تعداد دخترها در جامعه از تعداد پسرها خیلی بیشتره و اینقدر این باورهای نامناسب وارد ذهن شده که دخترها به یه سنی که رسیدند و ازدواج نکردند میگویند دیگه من سنم رفت بالا، دیگه پسر خوب گیرم نمیاد هر چی خوب بوده ازدواج کرده، من باید منتظر بشیم یه آقای که زنش مرده یا طلاق گرفته بیاد با من ازدواج کنه، این حرف ها اینقدر در جامعه زیاده که با هر جمله استاد میگفتم آره آره درسته
_ برای نفی کردن این باور کمبود فرد مناسب بیام با منطق برای خودم بفهمانم که همانطور که در جهان میلیاردها گونه گیاهی و جانوری وجود داره، همانطور در جهان میلیاردها انسان وجود داره یعنی توی این میلیارد ها تا آدم یه فرد مناسب پیدا نمیشه!!!
این ذهن ما هست که بخاطر شنیده ها باور کرده فرد مناسب کمه، و اگه این باور را نپذیریم هدایت میشوم به سمت آدم مناسب یعنی یواش یواش به مکان هایی هدایت می شویم که آدم های مناسب تری در اونجا میبینیم و اینطوری جهان بهم ثابت میکند آره درسته و اینقدر این باورم قوی می شود که در هر جمعی از فامیل یا همکار یا دوست میرم فقط افراد مناسب سر راه من قرار میگیرد
+ این باور کمبود در خیلی از زمینه ها ریشه داره
مثلا در موضوع ثروت، باور داریم تمام شغل ها یا ایده های پول ساز را بقیه گرفتند یا فلان فرصت شغلی را بقیه گرفتند یا فلان ملک و زمین را بقیه برداشته اند، این باور کمبود اینقدر در وجود ما ریشه داره که در هر مثالی میتوان پیداش کرد و بخاطر باورهای کمبود به شرایط و آدم ها و اتفاقاتی هدایت می شویم تا جهات به ما ثابت میکند که در مورد باور کمبود درست فکر میکنیم
4. باور و ترمز بعدی لایق ندانستن خودم برای ایجاد یک رابطه عاطفی مناسبه :
این باور موجب می شود فرد با نهایت خوشبختی ولی خودش را لایق نعمت خوشبختی و رابطه خوب ندونه و میگوید این رابطه از سرم زیادیه و جهان هم بهش کمک میکنه تا بیشتر باور کنه که لایق رابطه عاطفی خوب نیست و یه رابطه خوب از سر اون زیادیه، پس اگه من خودم را ارزشمند ندونم جهان هم آدم های بی ارزش و بی عرضه برام میاره، و چون من یه فرد بی ارزش نمیخواهم در زندگیم وارد بشه بیام احساس ارزشمندی و لیاقت در خودم بسازم تا هدایت شوم سمت یه انسان ارزشمند، در واقع باور ارزشمند بودن من یا نبودن من، به جهان ارسال می شود و جهان هم به باورهای ارزشمند یا عدم ارزشمندی من پاسخ می دهد و آدم های از اون جنس برام میاره
این باور عدم لیاقت حتی در الگو های شغلی و پول ساختن را میشه پیدا کرد که طرف میگه دیگه زیادی دارم پول در میارم با اینکه کارم خیلی راحته یا کار خاصی نمیکنم ولی خدا تومن پول میگیرم این کار درست نیست در واقع برای توانمندی های خودش ارزش قائل نیست و وقتی خودت را ارزشمند ندونی هدایت میشوی به شرایطی که هیچکس برای توانایی ات ارزش قائل نیست و بخاطرش پولی پرداخت نمیکند
5. یه ترمز و باور مخرب دیگه من همیشه آدم های نا مناسب جذب میکنم :
مثلا یه شخص قبلا بخاطر افکار و باورهای قبلی اش موجب شده افراد نا مناسب به سمتش هدایت بشوند حالا این فرد باورها و افکارش تغییر کرده نباید بپذیره که سرنوشت من اینه که افراد نامناسب به سمت من بیایند، آره درسته با باور نادرست، آدم های نامناسب به سمتم میاد حالا اگه بیام با منطق برای خودم بفهمانم که آقا تمام اتفاقات و آدم های که قبلا وارد زندگی ام شده اند بخاطر باورهای گذشته ام بوده، حالا من تغییر کردم یه شخص دیگه با باورهای جدید شدم چرا باید آدم نامناسب وارد زندگی ام شود، از این به بعد، آدم های جدیدی که وارد زندگی ات میشود مطابق با باورهای جدیدت هست و اگه باورهای خوب داری آدم های خوب به سمتت جذب می شوند و قرار نیست زندگی آینده ام شبیه به گذشته ام باشه، من تغییر کنم جهانم هم تغییر میکنه و چون جهان مانند اینه عمل میکند با تغییر من اون هم تغییر میکند
6. باور نا مناسب و ترمز بعدی اینه که افراد میترسند آخر یه رابطه عاطفی تلخ تموم بشه و میترسند وارد رابطه شوند :
این باور مخرب و بد موجب می شود که افراد بخاطر ترس هایشان اصلا وارد رابطه عاطفی نشوند چون میترسند شاید رابطه عاطفیشون بهم بخوره و موجب ناراحتی آنها شود و افرادی که این باور دارند موجب میشود هیچ وقت هیچ رابطه ای را شروع نکنند
برای نفی کردن این باور که تمام رابطه ها با شکست و غم مواجه هست، باید الگو هایی را پیدا کنم که سالین سال در کنار هم رابطه عاطفی خوب دارند و خوش و خرم تا پایان با هم و در کنار هم زندگی میکنند و یا یه منطق دیگه برای ذهن خودم بیارم اگه مثلا وارد یه رابطه عاطفی شدم ولی آخرش به جدایی انجامید باید خوشحال بشم که به تجربه هام و لذت هام افزوده شده از یه طرف رابطه ای زیبا و لذت بخش تجربه کردم از یه طرف بعد شکست با تجربه تر شدم و رشد کردم و بیشتر یاد گرفتم که در یک رابطه عاطفی چه چیزی میخواهم
_ این ترس و باور در زمینه های شغلی هم میشه پیداش کرد که یه فردی میترسه شغلی را راه اندازی کنه و به شکست بیانجامد و موجب می شود هیچ وقت وارد اون شغلی که میخواهد نشود
یا در بحث تناسب اندام و لاغری خیلی ها می گویند چه فایده رژیم بگیرم فردا دوباره چاق میشوم پس هیچ اقدامی در مورد خواسته اش یعنی لاغر شدن نمیکنه
7. ترمز بعدی اینه که افراد برای داشتن یک رابطه عاطفی خوب میگویند،خیلی پیر شدم و از سن من گذشته یا بعضی ها می گویند من هنوز خیلی جوان هستم برای تجربه یک رابطه عاطفی مناسبباید سنم بالاتر بره تا یه فرد مناسب پیدا کنم
حالا این باور سن در خانم ها بیشتر ریشه داره که وقتی سنشون یکم رفت بالا مثلا از 40 گذشت می گویند ما دیگه پیر شدیم دیگه فرد مناسب نیست
یا خیلی از خانم ها بعد از طلاق یا فوت همسرشون می گویند زشته برای ما دوباره رابطه عاطفی تجربه کنیم، بنظرم حالا این الگو در خانم هایی که در شهرستان و شهر های کوچک هست بیشتره چون توی شهر ما دخترا زود ازدواج میکنند و اگه سن از 25 رفت بالا دیگه دختر ترشیده هست و حتی خانم ها سن بالا خیلی کم ازدواج میکنند چون خجالت میکشند میگویند از سن ما گذشته ولی در شهرهای بزرگ خیلی ها به راحتی در سن 50 یا 40 تازه ازدواج کرده و با این مسئله مشکل نداره چون باورهای که در جامعه بهش دادن با باورهای که در شهرهای کوچک دارند فرق داره
پس برای نفی کردن این ترمز و باور نادرست بیام الگو هایی را پیدا کنم که در سن بالا رابطه عاطفی عالی تجربه کرده اند
این الگو دیر یا زود بودن در بحث ثروت هم میشه دید که خیلی ها میگویند دیگه از سن من گذشته نمیتوانم پولدار شوم و با پیدا کردن الگو های که در سنین بالا ثروتمند شدن این باور را میشکنیم
و اگه باورم اینه که سنم کمه برای ثروتمند شدن، میام الگو هایی را پیدا میکنم که در سنین جوانی به ثروت رسیده اند، مثلا آقا عرشیا از دانشجویان استاد که در سن 17 سالگی تا 21 سالگی به موفقیت های بزرگ رسیده
حتی در مورد خواسته مهاجرت هم میشه این ترمز دیر یا زود بودن را پیدا کرد که خیلی افراد میگویند دیگه از ما گذشته ما پیر شدیم دیگه نمیشه مهاجرت کرد یا خیلی ها میگویند من هنوز جوان هستم نمیتوانم مهاجرت کنم
8. باور و ترمز بعدی اینه که من باید پر فکت و عالی باشم :
این پر فکت بودن و کمال گرایی خیلی خیلی پاشنه مرموزی هست که خودش در در قالب ویژگی خوب نشون میده ولی این باور موجب می شود خیلی از تجربه ها را نداشته باشیم چون میخواهم بهترین باشیم و بی نقص باشم
این رو بدونم که خاصیت جهان مادی اینه که هیچکس بی نقص نیست و ما با نقص هایمان خواسته هامون در ما ایجاد می شود و خصوصیت جهان مادی اینه هیچکس به کمال نمیرسد هر چقدر عالی باشی باز هم میتوانی عالی تر باشی
_ پس برای نفی کردن این باور که من باید بی نقص باشم من باید بی نظیر و کامل باشم باید بگوییم من با نقص هایم پیشرفت میکنم و خودم را بهبود میدهم و میدانم که هیچ وقت کامل و بی نقص نمیشوم پس چرا خودم را از تجربه خیلی نعمت ها محروم کنم مثلا خودم را از رابطه عاطفی محروم کنم چون میخواهم یک شخصیت بینظیر داشته باشم یا در شغل مورد دلخواهم وارد نمیشوم چون میخواهم بی نقص و عالی عمل کنم
پس برای نفی این باور فهمیدم خاصیت جهان اینه که هر دفعه ما را به کمال برسونه و هیچ کس هیچ وقت بی نقص و کامل نمیشود پس چرا خودم را تجربه خیلی لذت ها محروم کنم من تجربه کنم حین مسیر پیشرفت میکنم و عالی تر عمل میکنم
9. باور و ترمز بعدی افراد از خیانت میترسند که با کسی که در رابطه عاطفی هستند بهشون خیانت کنه و با این باور اصلا به فکر داشتن رابطه عاشقانه نمیفته و حالا اگه یه زن این باور داشته باشه، فکر میکنند همه مردها خیانت کار هستند یا اگه مرد این باور داشته باشه فکر میکنه همه زن ها خیانت کار هستند
این باور خیانت هم اینطوری به وجود آمده که در هر جمعی نشستیم و به حرف های چرت و پرت دیگران گوش کردیم که میگن فلانی خیانت کرده فلانی حتما میخواهد خیانت کنه یا در حال خیانته از این حرف های خاله زنک بازیا و اینقدر شنیدیم که رفته توی مغز ما و جزئی از باورهامون شده
مثلا خیلی آقایون میترسند وارد رابطه عاطفی شوند چون فکر میکنند همه زن ها خیانت کار هستند میخواهند ازدواج کنند تا مهریه رو بگیرند بعد برن پی کارخودشون، یا زن ها فکر میکنن مردها خیانت میکنند و همش به دنبال زن های دیگه هستند و جهان هم به این افراد کمک میکنه که آره درست فکر میکنند چون این افراد اینقدر در رابطه نگرانی دارند که همش میخواهند طرف مقابل را کنترل کنند و گوشیش رو چک کنند و هی سوال بپرسند کجا بودی چکار میکردی و یا هر دقیقه بهش زنگ میزنن تا ازش خبر داشته باشند و تا یه جایی طرف هم خسته میشه یا رابطه را کات میکنه یا عصبانی میشه میگه حالا که تو اینطور فکر میکنی و من را اذیت میکنی من هم بهت نشون میدم و آخر و سرانجام این رابطه تلخ خواهد بود
_ برای نفی این باور بیام بگردم الگو های پیدا کنم که رابطه سالم دارند و یه رابطه زیبا و قشنگ و با احترام دارند، اینقدر رابطه های سالم و قشنگ وجود داره من به اینا نگاه کنم تا الگو بگیرم نه یه فرد با رابطه داغون، اصلا اون فردی که رابطه اش داغونه من که نمیدونه چه باورهای درب و داغونی داشته شاید اصلا هر دو نفر در مدار نامناسب هستند و من که از وضعیت خودم آگاه هستم میدونم خودم چه شخصیتی دارم و دیگه نگران نیستم که یه فرد نامناسب بیاد توی زندگی ام چون جهان قشنگ کبوتر با کبوتر، باز با باز را رعایت میکنه اگه من ارزشمند و با صداقت و درست و سالم زندگی کنم به همچین آدمی هم هدایت میشوم
10. ترمز بعدی اینه که افراد فکر میکنند چون پول دار نیستند نمیتوانند رابطه عاطفی خوب داشته باشند :
این ترمز پول دار بودن حتی در پسرا بیشتر از دخترها هستند چون پسرا میگویند اگه پول دار بودم یا ماشین و خونه آنچنانی داشتم تمام دخترهای خوب برام سر و کله میشکنند یا میگویند اگه توی خانواده پولد دار بودم یا بابام فلان کسب و کار و یا نماینده فلان بود من میتوانستم با دختر خوب ازدواج کنم و یا دخترها این باور دارند اگه بابام پول دار بود یا در فلان شهر یا محله بالا شهر زندگی میکردم پسر خوب گیرم میومد، در واقع افراد ارزشمندی خودشون را به عوامل بیرونی ربط میدهند، اگه این باور را داشته باشم تا زمانی که ثروتمند نشوم نمیتوانم ازدواج کنم
_ این باور هم غلطه چون میبینم خیلی ها با یه درآمد معمولی رابطه عاطفی عالی را دارند تجربه میکنند، اصلا مگه قراره وضعیت مالی تو همینطور بمونه، تو روی خودت کار میکنی هم زمان ثروت بیشتر وارد زندگی ات می شود
پس برای نفی این باور بیام اگه پسر هستم، الگو هایی را پیدا کنم که یه پسر با یه کار معمولی با بهترین دختر از بهترین خانواده ازدواج کرده یا اگه دختر هستم الگو هایی پیدا کنم که یه دختر که باباش کارگر بوده و حتی در شهرستان زندگی میکنه ولی توانسته با بهترین پسر ازدواج کنه، بیام این الگو ها را برای خودم پیدا کنم تا این باور را هم نفی کنم
11. ترمز بعدی اینه که افراد می گویند بهتره تنها باشم :
دقت کنم که این تنها بودن را خودم به دلخواه انتخاب کردم یا مجبور شدم تنها بودن را انتخاب کنم و الکی خودم را گول نزنم که خودم تنهایی را دوست دارم
این ترمز حتی در ثروت هم میشه پیدا کرد که مثلا فلانی چون ثروتمند نشده میگه خودم نمیخواهم ثروتمند شوم و مثال معروف که روباه دستش به گوشت نمیرسه میگه آه آه بو میده
و این موضوع مهم را درک کنم که ما انسان ها موجوداتی اجتماعی هستیم و در تعامل با افراد هویت ما شکل میگیره و چه خوب میشه با کسی رابطه عاطفی قشنگ برقرار کنیم چون واقعا یه رابطه قشنگ بر ما اضافه میکنه و حس زیباتر به زندگی داریم چون کیفیت زندگی ما بالاتر میرود
12. ترمز بعدی اینهافراد میگویند سرنوشت من تنهاییه و باور دارند سرنوشتشون را از قبل نوشتند و هیچ راه تغییر برای آن نیست
_ ولی باید به یاد خودم بیارم که ما انسان ها با افکارمون و باورهایمان میتوانیم زندگیمون را هر جور که بخواهیم خلق کنیم و این را بدونم که هیچ سرنوشتی از قبل مقدر نشده و اگه من این باور دارم که از قبل سرنوشتم مقدر شده جهان هم کاری میکند که به من ثابت کنه آره درست فکر میکنم نه به این دلیل که واقعا از قبل سرنوشت نوشته شده باشه بخاطر باورهای منه
_ خدواند قدرت خلق کامل زندگی ام را در دستان خودم گذاشته و به من قول داده که در مسیر رسیدن به خواسته هام کمکم میکنه و خداوند در قرآن هم ذکر کرده به همه کمک میکنه چه آنهایی که میخواهند بروند بهشت و چه آنهایی که میخواهند بروند جهنم، و از این آگاهی استفاده میکنم برای خلق اتفاقات دلخواه زندگی ام و میدانم خداوند من را خالق آفریده از این باور نیرو میگیرم برای خلق بهتر اتفاقات دلخواه زندگی ام
13. ترمز بعدی اینه که افراد میگویندبلد نیستم رابطه برقرار کنم :
اول این سوال از خودم میپرسم مگه کسی از شکم مامانش چیزی بلد بوده؟ نه هر شخصی که در چیزی مهارت داره رفته یادش گرفته و اینقدر تجربه کرده تا مهارت کسب کرده، حالا ما هم میریم یاد میگیرم همه برای یاد گیری از یه جایی شروع کرده اند، من هم اول از خودم شروع میکنم و اول با خودم رابطه بهتری برقرار میکنم بعد دوستان و خانواده و بعد جامعه و یا شخص دلخواهم، ما میتوانیم با کسب مهارت هی خودمون را رشد بدیم و بهتر کنیم و اقدامات عملی که در شروع میتوانیم انجام بدیم مثلا با دیگران با احترام برخورد کنیم، با لبخند حرف بزنیم، تحسین کردن دیگران بجای تحقیر کردن، تحسین بجای حسادت، و اگه اینقدر این ویژگی های پیدا کردن نکات مثبت در افراد را انجام بدیم تبدیل می شود به عادت و در نهایت شخصیت ما اینگونه میشود که نا خودآگاه دیگران را تحسین میکنیم، پس نگو بلد نیستم با همین کارهای به ظاهر ساده شروع کن تا شخصیت بهتری از خودت بسازی و دیگران هم با تو رابطه بهتری برقرار میکنند چون از ارتباط با تو لذت میببرند
14. ترمز بعدی اینه که افراد میگویند میترسم وارد رابطه شوم و آزادی ام گرفته شود :
این ترمز را افرادی دارند که رابطه عاطفی را اسارت میدونند و فکر میکنند اگه با کسی وارد رابطه شوند از تمام سلیقه ها و کارهای که دوست دارند باید چشم پوشی کنند و یا حتی دیگه نمیتونه راحت بره بیرون و با دوستاش وقت بگذرونه در واقع یک رابطه قشنگ و سالم اینطور نیست، یک رابطه عاطفی قشنگ رابطه ای هست که هر دو طرف در کمال آزادی و احترام به سلایق و علایق هم دیگه در کنار هم با لذت زندگی میکنند و هیچکس مجبور نیست طبق سلیقه طرف مقابل رفتار کنه، این باور نادرست هم بخاطر شنیده ها و الگو هایی هست که اصلا رابطه شون از پایه خرابه و بهونه میاورند که آزادی ما گرفته شده
_ برای نفی این باور که رابطه عاطفی آزادی ما را میگیرد بیام الگو های مناسب مثل استاد و خانم شایسته پیدا کنم که چه رابطه قشنگی رو دارند تجربه میکنند و هر کدام آزاد هستند و هیچ قید و بندی به عنوان اجبار در رابطه ندارند، و اگه ما در رابطه عاطفی باورهای درست داشته باشیم، هدایت میشویم به یه فردی که برای آزادی من ارزش قائله و من هم برای آزادی اون ارزش قائل هستم
ترمز های زیادی داریم که استاد در موردشون توضیح دادند از جمله :
_برای حفظ رابطه عاطفی باید کلی زحمت کشید
_ برای ایجاد رابطه عاطفی باید شخصیتم عوض کنم و از قالب خودم بیام بیرون
_ هدفم از ازدواج کامل کردن خودم توسط دیگری نباشه
_ ترس از وابستگی در رابطه
_ یا اینکه کسی من را درک نمیکند و نمیفهمه
و چقدر خوبه که به این صحبت ها با دقت گوش کنیم و بنویسم تمریناتمون را چون هنگام نوشتن بهتر ترمز یا باور نادرست پیدا می کنیم
و نشونه تغییر این باورهای نامناسب و ترمز ها در ذهن من اینه که وقتی من احساسم خوبه و آرامش دارم یعنی باورهای درست ساخته ام و با باورهای درست به آدم های درست و ایده های درست هدایت میشوم
امیدوار در پناه خدا همیشه شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند باشید
من به ندرت کامنتهای طولانی را میخوانم…نمیتوانم زیاد و طولانی تمرکز کنم و به نظرم کلمات اضافی بسیار زیادی در بعضی از کامنتها هست که من را اذیت میکند.
اما کامنت شما اینطور نبود. شما بسیار باسلیقه، مطالب را جمع بندی کردید و به نحو جالبی، چیزی نوشتید که شبیه خلاصه نویسی های مریم خانم شایسته و در بعضی نکات، حتی بهتر و جامع تر بود!
به قول خودم، با کامنت تان فایل استاد را هدر ندادید! دم شما گرم!
ضمن اینکه وقتی کامنت شما را خواندم و نکات را مرور کردم با خودم گفتم: عجب! ریشه ی تقریبا همه ی اینها تنبلی است!
یعنی به شرط دانستن خیلی از آگاهیها،دلیل عمل نکردن به آنها و حتی اقدام نکردن برای کسب آن آگاهیها، تنبلی است!
از همین کامنت شما فهمیدم که خیلی شخصیت کامل و فرهیخته ای دارید که کلمات را هدر نمیدهید…و اینقدر هم تواضع داشتید و انسان بودید که زحمت کشیدید و این کلمات را برای استفاده دیگران، اینجا گذاشتید.
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و همسر گرامیشون خانوم شایسته عزیز و همه دوستانی که دارن روی خودشون کار میکنن تا بهترین هارو برای خودشون رقم بزنن…
لطفا لطفا لطفا کامنت منو تا انتها بخونین چون خیلی الگوی خوبی هستم برای روابط و مطمئنم که ذهنتون خوب منطقی میشه
من سال 95 دانشجوی رشته تربیت بدنی شدم
همیشه به خدا میگفتم خدایا ی دختر خوب بیار توی زندگیم که با هم خوب باشیم بگیم بخندیم خوش بگذرونیم باهم رابطه خوبی داشته باشیم میگفتم اخلاقش اینجوری باشه اونجوری باشه کامل مشخصات کسی رو که میخواستم به خدا میگفتم من همش اینو از خدا میخواستم اون زمان هیچی از قانون نمیدونستم فقط از خدا خواسته هامو میخواستم الان که بهش فکر میکنم میبینم چقدر قشنگ ناخوداگاه قانون رو اجرا کردم..
بعدش ورودی های 97 تربیت بدنیمون اومدن و ی دوقلو توی دختراشون بود و ناهمسان بودن و من خیلی از یکیشون خوشم اومد اسمشم زهراس بعدش همینجوری روش نظر داشتم و توی سوله ورزشیمون بعضی وقتا که فوتبال دستی بازی میکردیم این دوتاهم میومدن و بازی میکردن بعد کم کم حرف زدنامون شروع شد و ی روز که توی دانشگاه تنها بود رفتم پیشش و شمارشو گرفتم بعدش جونم براتون بگه که من خودم تیپ و قیافه معمولی دارم و زهرا هم دختر خوب و خوشگل و ورزشکاریه بعدش کم کم باهم اشنا شدیم و دوست شدیم همینجوری که از رابطمون میگذشت من فهمیدم که این همون دختریه که از خدا میخواستم با همون مشخصات و همون اخلاق همش خداروشکر میکردم که خدا توی زندگیم همچین دختری رو اورده الان که دارم این کامنت و مینویسم 4 سال از رابطمون میگذره میخوام اینارو بگم که این باور ها براتون منطقی بشه 1.اینکه من ظاهر و تیپم معمولیه ولی خودمو خوشتیپ میدونم 2.بخدا قسم به جون عزیزترین هام قسم میخورم هنوز که هنوزه نشده ما یک روز باهم قهر باشیم همیشه باهم خوب بودیم و هستیم خداروشکر من نه پولدارم نه ماشین دارم نه خونه دارم نه خیلی هیکلم فقط این رابطه خوب و عالی رو از خدا خواستم همین بخدا رابطه خوب داشتن اصلا ربطی به هیچی نداره به هیچی ازتون میخوام این باور های غلطی که توی زندگی به گوشمون خورده رو باور نکنین بخدا با هیچی هم میشه رابطه فوق العاده داشت بدون هیچ دعوایی بخدا کلی حرف دارم از رابطم باهاتون بگم کاش میشد ی ویسی چیزی بفرستم فقط واستون حرف بزنم تا بدونین تا باور کنین تا واستون منطقی بشه که خیلی راحت و اسون میشه بهترین رابطه رو تجربه کرد..خداروشکر چند ماهی هست با قوانین اشنا شدم و دارم روی خودم کار میکنم و میخوام یک زندگی فوق العاده رو با عشقم بسازم..واستون از خدا همونجوری که همون سال های پیش رابطه خوب و عالی واسه خودم میخواستم برای شما عزیزان هم میخوام
با تشکر از عوامل سایت
خیلی خوشحالم که این کامنت رو گذاشتم تا دوستان بخونن
بخش مالی هست که اوضاع مالیم اصلا خوب نیست و بحث پیدا کردن شغل مناسبم و پیشرفت حرفه ای و بحث رابطه عاطفی
نمیدونم از کجا شروع کنم
هر چند توی این دوسال که با استاد آشنا شدم تلاش کردم نشده .. نتیجه ها بدون دوام هست
در خصوص باورهای غلط در ایجاد روابط عاطفی، صحبت های استاد درسته من خودم هم قد بلندم هم چشم رنگی هستم هم اندام مناسبی دارم و به گفته خیلیها میگن با شخصیت هستم مهربونم و…
ولی خیلی از این باورهای غلط رو داشتم و دارم برای همینه که هیچ رابطه عاطفی ندارم و موردهای قبل هم یا از دست رفت یا اکثرا نامناسب بودن
خیلی از باورهایی که استاد اشاره کردن در من بود و الان هست جالبه یه باور عجیبی که خواهرم سعی میکرد در من ایجاد کنه این بود که پسرها از دخترهای خوشگل فرار میکنن و با اونها ازدواج نمیکنن و میگفت تو چون خوش قیافه ای از تو فرار میکنن
من با خودم فکر کردم و گفتم اگر اینطوریه پس چرا من خواستگار دارم پس چرا به من پیشنهاد دوستی میشده و تونستم این باور رو تغییر بدم
یا میگفت زشتها خوش شانسن چون حضرت زهرا پشت سرشون نماز خونده و…
یا میگفت همه پسرهای خوب ازدواج کردن اونهایی که موندن یه مشکلی دارن
میگفت تو پرتوقع هستی برای همین هر کس بیاد میزاره میره
یا میگفت هر کس بیاد ببینه اون یکی خواهرم جدا شده دیگه میزاره میره
یا ما وضع مالیمون و محله امون خوب نیست پس آدم درست حسابی نمیاد و..
لحظه ای که تصمیم گرفتم که به این حرفهای نادرست خواهرم گوش ندم اتفاقهای بدی افتاد و بحث و.. بالاخره کلا از من دور شد
ولی خب وقتی با استاد آشنا شدم ددیدم واقعا چه باورهای غلطی رو داشت خواسته و ناخواسته در من شکل میداد و داد
در خصوص پیشرفت در حرفه ام دیدم من خودم هر جا که تونستم خوندم مطالعه کردم به سطح خوبی رسیدم حتی تدریس در آموزشگاه اما توی محیطهای کاری همش در یک سطح موندم
خیلی فکر کردم چرا؟ متوجه شدم زمان دانشجویی یکی از استادها مدام میگفت سر کار همکارها چیزی بهم یاد نمیدن همه چیز رو قایم میکنن نمیشه راحت حرفه ای شد و… تا حدودی تغییراتی روی این باور دادم
فقط چیزی که نگرانم میکنه اینه که آیا میتونم باورهام رو تغییر بدم تا نتایج با ثبات بگیرم چون شرایطم داره بدتر میشه! چقدر باید رو خودم کار کنم؟ بعضی وقتا جایگزین کردن باورها سخته و نحوه درستش رو نمیدونم
فعلا استاد پول ندارم بهای این دوره رو بدم اما بازم ممنون به خاطر فایل هدیه
دوست عزیزم کار کردن روی باور ها نیاز به استمرار داره منم مثل شما زمان زیادی تو این مسیر بودم و نتایج ریز و درشتی در بخش های مختلف زندگیم گرفتم اما ناپایدار یا نتایج اومدن اما اونی که میخواستم نبودن .
دوره کشف قوانین یکی از بهترین دوره های استاده البته همه دوره هاشون عالیه اما من به این یکی خیلی نیاز داشتم و به صورت کاملا هدایتی تصمیم گرفتم که تهیه کنم اما در مورد بهای این محصول بگم که مهم تر از بهای فیزیکی که همون پول هست شما نیازه که بها به صورت تعهد دارید که باید با عمل بپردازید .
من تقریبا نصفی از دوره های استاد رو تهیه کردم و واقعا هم راضی هستم اما فایل های رایگان چیزی جدا از دوره ها نیست .
به راحتی شما با گوش کردن همین دو قسمت و پاسخ به سوالاش میتونید باور های مخرب رو شناسایی و روش کار کنید و نتیجه بگیرید .
یادتون باشه چیزی که اهمیت داره عمل کردن به این آگاهی هاست نه فقط شنیدن کاری که متاسفانه من انجام میدم .
من باید خیلی تعهدم رو بالا ببرم البته همین عمل کردن نیاز به درک بالای مطالب داره که با شنیدن زیاد اتفاق میوفته اما هر روز باید متعهد تر از قبل باشم و هرروز بهتر این تمرینات رو انجام بدم .
ممنون از کامنت زیبایی که گذاشتی و اینکه باعث شدی یسری باور های اشتباه که در من هم هست رو پیدا کنم .
چقددعالی و با شجاعت اون نداشته ها و باورهات گفتی واینکه اون باورهای اطرافیان من چند مورد خدمتتون میگم
1- اولراینکه با وجود 714روز حضور در دوره نتایج ضعیفی گرفتین نیازی نبوده دوره بخرید از دوره های رایگان
خوذتون ارتقا میدادین با گوش کردن اونها پول خرید دوره از یک جایی میاد که خودتونم متعجب میشید
2- نخیر این باور غلط که مردها از زنان زیبا فراری هستن خیلی خیلی گزاف شما توهم مردهای خانواده یک سوال کنید ببینید این حرف هم مثل هزاران احادیث جعلیه که یک نمونشم خودتون گفتید که کجا حضرت زهرا س پشت زنان زشت نمز خوندن من برای اولین بار شنیدم
3- یک راهنمایی که منپخودم خیلی استفاده کردم شما هرجا باور غلطی اومد سروقتتون سریع مخالف اون بگردید اطرافتون پیدا کنید الان که قربونش برم اینترنتم شده جام جهان بین که هر چه از شیر مرغ تا جون ادمیزاد هم توش هست پس باورهای درست و ضعیف با دیدن افرادی که دارن اون باور درست تقویت کنید و باور غلط کم کم ازبین ببرید
4- ببین خانم رستمی یک ورزشکار که مقام جهانی و المپیک بدست میاره تو مصاحبهذها دیدیرکه میگن ما سه ماه تمرین سختیم حتی ایامدعید خانواده ندیدیم شما بایس مدام فایلهای رایگان گوش کنیذهرچه موسیقی و ترانه از گوشیت بایس پاک بشه فقط فایلهای استاد اگه نتیجه میخوای ببینی
بعد عضلات باورت قوی شد یکی یکی اتفاقات خوب بدون کمترین تلاش میاد تو زندگیت
انشالله همسر عالیییی
پوللل
رابطه عاشقانه
و هرچه بخوای
من از فایلهای رایگان در عرض سه ماه درامدم از ماهی تمام وقت جمعه تا جمعه بزور 5تا 6میلیون براحتی رسیدبه ماهی 17 میلیون خالص با سه روز کار اونم سه روز من تعیین میکردم کی برم
والان دارم همون تقویت میکنم برسه به 50 میلیون سه برابر ازهمون فایلهای رایگان
وهدف گذاشتم فلان مبلغ که در اوردم دوره فلان بخرم
شماباذاستمرارررر
ببیندخانم رستمی استمرررررارر
گوش کردن این دوره های رایگان انقلابی توخواسته هات میفته
توکل کن بخدا واین همیشه بگو من یک موجود کاملا ارتعاشی هستم و با ارتعاشاتم که بیرونم و جهانم خلق میکنم و با تمرکز بر ارتعاشاتت دنیای زیبات خلق کن
و اینذیاد اورمیشم استاد فرمول صد درصد کنکوری روگفتن
احساس خوب @=اتفاقات خوب
گفتنش راحت ولی عمل کردنش سخت
از خدا بهترینها رو برات ارزومیکنم درسایه همت وتلاش خوب وچشمگیرت انشالله
ممنون از نکاتی که گفتید و آرزوهای خوب که برای من داشتید
بله واقعیت اینه که من نتایج ضعیفی داشتم
از پرسشهای اول من در عقل کل هم مشخصه که تو چه شرایطی بودم
با استاد آشنا شدم از درآمد صفر از اولین ایده تدریس خصوصی شروع کردم با یک شاگرد توی شرایط بد
اما حرکت کردم بعدش کار موردنظرم رو پیدا کردم اما اینقدر بالا و پایین داشت که ظرف دو ماه بهم خورد
فشار خیلی شدید رو تحمل کردم نمیخواستم برگردم تو این شرایط روحی مالی بد
مجدد تمرکز کردم و یه کار مشابه اون پیدا کردم باز به دو ماه نکشیده بهم خورد
و خلاصه این روال چند بار دیگه اتفاق افتاد دقیقا جایی که حس میکردم دارم تو حرفه ام بهتر میشم حالم بهتر میشه همش شکر گزار بودم هر چند درآمد خیلی کمی بود اما برای من خروج از دنیای تاریک بود
نمیدونم الان چیکار کنم
چند روزه نشستم و نوشتم تا باورهایی که وجود داره رو پیدا کنم که چی هست که نمیزاره من ده درصد باقی راه رو برم..
یکیش اینه که یکسری از مهارتها در رشته خودم (کارهای مالیاتی) دردسترس نیست دست نیافتنی هست، خب من حسابدار هستم (اما کار مالیاتی کم انجام دادم با اینکه قوانین رو میدونم اما چون کار مالیاتی کم انجام دادم خودم رو حسابدار نمیدونم در صورتی که من حتی تدریس هم میکردم و مصاحبه هر جا میرم تعجب میکنن که من صد در صد سوالات مالی رو جواب میدم)
نشستم نوشتم علت این باور رو هم پیدا کردم مثالهای زیادی دور اطراف هست که اصلا تو رشته من نیستن اما این مهارتهای مالیاتی رو بلدن یعنی طی کار بهشون یاد دادن و به راحتی دارن انجام میدن
اما خوب فعلا تغییری در شرایطم رخ نداده بازم یعنی باید رو این باور کار کنم البته یک هفته است که روی علت این باور کار کردم ؟
یه مسئله دیگه اینکه من میخوام نیمه وقت کار کنم و چند جا کار تمام وقت پیدا کردم نرفتم اصلا بدنم مقاومت میکنه
با خودم میگم هرچند کارم رو از دست دادم اما من که چند بارتونستم کار مورد نظرم رو (که نیمه وقت هم بود پیدا کنم) و اونجا کسی باشه توی قسمتی که میخوام حرفه ای بشم کمکم کنه پس بازم میتونم عین اون کار رو پیدا کنم اما فعلا که نشده..
یه بحث دیگه اینکه انرژیم تحلیل رفته از بس بالا و پایین شدم
الان باز دفتر برداشتم و شروع کردم به نوشتن باورهای غلط و ریشه یابی و باورهای جدید با خودم میگم طبق گفته استاد من باورهایی دارم که اینقدر نتایجم از بین میره (دقیقا همون خواسته رو بدست میارم اما به سرعت از بین میره)
اما با پیدا کردن باورهای غلط و نوشتن باورهای درست و تمرکز به خواسته ها و حس خوب آیا تغییر در من انجام میشه اگه نشه چی! این برام خیلی سخته دیگه تحمل این حجم فشار رو ندارم
من الان حس میکنم دقیقا برگشتم به حالت دو سال قبل
و اوضاع مالی و روحیم داره بد میشه اما من یه هفته اس دارم باورهای غلطم رو در میارم کاری که قبلا خیلی کم انجام دادم
استاد توی یه فایلی گفتن ببینید کدوم خواسته هست که اگر بهش برسید مسیر رو برای رسیدن به خواسته های دیگه اتون هموار میکنه
خب من خواسته ام کسب مهارتهایی هست که مد نظرمه و خیلی چیز سختی نیست اما اگر اینها رو کسب کنم خودم مستقل کار میکنم و تایمم آزاد تر میشه درآمد کسب میکنم اعتماد به نفسم بالا میره خودم رو بیشتر دوست خواهم داشت تو جامعه وارد میشم معاشرت میکنم و صد در صد به خواسته های دیگه ام راحت تر میرسم
مشکل یکی همین مهارتهاست که تا میام کسب کنم کارم رو از دست میدم حالا یا شرایط کارم عوض میشه یا یه بحث الکی پیش میاد (هر چند فوق العاده کارفرما از کارم راضی هست)
دوم اینکه میخوام کارم نیمه وقت باشه (چون اصلا بدنم تحمل نمیکنه یه جا از صبح تا عصر هر روز باشم یا دوست ندارم با همکارها هر روز در ارتباط باشم یا میخوام تایمم آزاد باشه کار دیگه ای هم بگیرم تنوع باشه در کار یا چون من محیط کاری قبلم یه شرکت بزرگ و معتبر بوده الان تحمل بودن طولانی در یک شرکت کوچیک رو ندارم هر چند میخوام در یک شرکت کوچیک باشم)
بیشتر الان نگران تغییر باورم که آیا از عهده اش بر میام آیا این مشکل حل میشه آیا شرایطم تغییر با ثبات میکنه
ممنونم دوست مهربان فقط اگر در خصوص نوشتن و تجزیه و تحلیل باور و تغییرش تجربه ای دارید عملکردتون و مدتش رو هم بهذمن بگید ممنونم
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم شایسته نازنین و دوستانم در سایت فوق العاده عباسمنش.
حدودا یک سال و نیم هست عضو سایت هستم و این اولین کامنتی هست ک در سایت قرار میدم .
شغلم کشاورزیه ، معمولا طی این مدت به این شکل بوده که قبل از کاشت محصول خیلی خوب شروع میکنم به کار کردن روی خودم ولی ولی متاسفانه به خاطر نجواهایی که دارم رفته رفته زمان برداشت محصول دیگه همه چی رو رها میکنم و رو خودم کار نمیکنم …
در تمامی محصولاتی ک کاشت میکنم خوب پول میسازم معمولا ولی به قول استاد ظرفم سوراخه و هنوز به پایان محصول نرسیده تمام پولام به طرق مختلف از بین میره ..
چندروز پیش دوره روانشناسی ثروت 1 را به کمک الله خریداری کردم ، الان چندروزی هست ک به کمک اهرم رنج و لذت متعهد شدم که به صورت مستمر و روزانه خیلی جدی روی خودم کار کنم و دارم کار میکنم . تو همین چندروز نتایجی رو کسب کردم و نشانه ها خودشون رو نشون میدن .
همیشه به این فکر میکردم ک با اینکه پول میسازم چه باور اشتباهی دارم ک ظرفم سوراخه و بدهی دارم .یکی دوروز پیش ار خداوند خواستم که منو هدایت کنه به سمت باورهای مناسب و اونم خیلی سریع منو هدایت کرد به یک فیلم . فیلم درمورد یه زن ثروتمند بود که یه شرکت خیلی قدرتمند داشت .یه جای وقتی ک باهاش مصاحبه میکنن ازش میپرسن که چطوری میتونی هرروز صبح نخوابی وخیلی زود بری سرکار و اون خانمه در یک جمله جواب داد که برا ی اینکه من عاشق پول هستم ..
بعد ک باخودم فکر کردم دیدم که بله ، درسته ،من هیچوقت عاشق پول نبودم .. همین الانشم احساس میکنم ک پول دوست نیستم و شاید به خاطر همینه ک پول نمیمونه برام .
از استاد عزیزم و دوستان فوق العادم درسایت میخام ک نظراتشون رو بگید که من چطر باید عاشق پول بشم ؟؟؟
بی نهایت سپاسگذارم از استاد عباسمنش عزیز ک دست خداوند شدندکه من در این اگاهی ها قرار بگیرم .خدایا شکرت
به نام خدای مهربانم و سلام به شما دوست عزیز
خدا بهتون قوت بده چون شغل پر کاری دارید ولی میتونید بی نهایت ازش ثروت بسازید
شغل شما هم ورزشه و هم شغل که اگه بهش علاقه داشته باشید میتونید حسابی ازش بذت ببرید
گفتید چطور باید عاشق پول بشید؟
به نظرم هر کسی با دلیل و بی دلیل تا اندازه ای به پول علاقه داره ولی واقعا برای پول ساختن و ثروتمند شدن و لذت بردن ازش باید عاشقش باشی، حالا چطور؟؟
به نظر من یه راهش اینه که یه دفتر بردارید و کارهایی که با پولدار شدن میتونید انجامش بدید رو بنویسید
در مورد شغل شما مثلا بنویسید اگر ثروتمند باشید میتونید از دستگاههای پیشرفته برای کاشت محصول استقاده کنید
اگر ثروتمند باشید میتونید کارگرهای بیشتر بگیرید و کار رو خیلی راحت تر انجام بدید
اگر ثروتمند باشید هر سال میتوتید زمینهای با کیفیت تر بخرید و محصولات بیشتری بکارید و خیلی باورهای دیگه که هر چی بیشتر باورسازی کنید و تکرار کنید متوجه میشید همه این کارها با پول بیشتر بدست میاد و به شرطی پول بیشتر بدست میاد که اول کار عاشق پول باشی
مگه میشه عاشق چیزی نباشی و بعد دنبالش هم باشی، این میشه تضاد و بدست نمیاد
قطعا همه ما دنبال بهتر کردن زندگی خودمون هستیم و زندگی بهتر با باورهای درست تر و متفاوت تر از قبلمون، امکان پذیره
موفق و سریلند در پناه الله یکتا باشیم
سلام مسعود عزیز
خداروشکر که با هم به این مسیر الهی رو ادامه میدیم .
دوست عزیز از نظر من اون چیزی که باید بهش علاقه مند بشی خواسته هاته نه پول
اونم با تضاد هایی که تو زندگی بهش میخوری این خواسته ها در تو شکل میگیره .
اگر انگیزتو از دست دادی باید اهرم رنج و لذت رو برای خودت بنویسی و هر روز مرور کنی یا تو ذهنت به یاد بیاری که چرا این مسیر رو ادامه دادی و بودن در این مسیر چه دستاورد هایی برات داره تا تعهدت بیشتر باشه.
در مورد دوست شدن با پول همینطور که استاد در دوره روانشناسی ثروت یک گفتن باید هر ماه یا هر سه ماهی یا هر چند وقت که خودت میدونی رقمی که خودت فکر میکنی کافیه بزار کنار و هر اتفاقی افتاد خرجش نکن من خودم یه کارت بانکی برای این منظور کنار گذاشتم و با خودم عهد کردم هر اتفاقی افتاد اونو خرج نکنم .
ممنون از کامنتت دوست خوبم
خدایاشکرت
سلام.
چون پول نعمت خداست .
پول خیلی ارزشمنده .با پول میشه برای بچه ی خودت لباس های زیبا بخری ببریش چرخ و فلک.با پول میتونی برای خودت بهترین لباس ها رو بخری.بهترین عطرها رو .با پول میتونی رفاه و آسایش به زندگی بیاری .پول هم خداست همون انرژی خداست مثل یک نعمت ببین مگر دست چیز بدی هست نه اما تو با اون دست هم میتونی نوازش کنی و هم میتونی کتک بزنی مشکل از دست نیست مشکل از اون صاحب دست هست.پول هم به همین صورته .وقتی پول داشته باشی اعتماد به نفس واقعا بالا میره.وقتی پول داشته باشی آرامش خیال از هزینه ها داری و میتونی شکوفا بشی.پول همون خداست .هیچ چیز از خدا جدا نیست.
سلام دوست عزیزم. تو همون دوره روانشناسی ثروت یک یک فایل در مورد همین استاد گذاشته قشنگ روش کار کن جواب میده. و یه نظر شخصی که دارم اینه که یه مقدار پول تا دستت میاد قربون صدقه اش برو و نگهش دار و بعد در موردش حرف بزن و بعد در موردش فکر کن. یعنی اول عمل بعد گفتار و بعد افکار. این سه تا درست برعکس خلق همه چیز است.
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به استاد عزیز، بانو شایسته و همه دوستان گرانقدرم در این مسیر زیبای الهی
خدا را هزاران بار سپاسگزار هستم که انقدر سریعالجوابه و همواره من را به بهترین مسیر هدایت میکنه. سپاسگزار شما اساتید بزرگوار که انقدر با دقت و عشق برای کمک به بهبود زندگی افراد کوشا هستید.
چقدر زیباست که متوجه دقت و عظمت این جهان و قدرت خودت در خلق آگاهانه زندگیت میشی. یعنی وقتی میفهمی که تو هستی که داری اتفاقات زندگیت رو خلق و یا دعوت میکنی نگاهت به همه چیز متفاوت میشه. تا قبل از این دوره این جمله برای من حکم یه جمله زیبا رو داشت یعنی شنیده بودم که خوب ما هستیم که داریم اتفاقات رو رقم میزنیم و جهان هستی داره طبق قانون بدون تغییر عمل میکنه اما اینکه جهان انقدر دقیق و سریع به قول استاد با دقت ریاضیگونه داره به فرکانسهای ما پاسخ میده رو بهخوبی درک نکرده بودم که به لطف این دوره خیلی خیلی بهتر دارم درک میکنم، گواه این حرفم همین فایلی است که استاد امروز منتشر کردند و پاسخ به درخواست امروز من بود.
ازونجایی که داریم درک میکنیم که جهان بازتاب باورهای ماست و زمانی که ما باورهای مناسب و همجهت با خواستههایمان را ایجاد میکنیم جهان لاجرم اتفاقات همجنس باورهایمان را بهشکل طبیعی وارد زندگیمان میکند متوجه میشویم که اگر اتفاقاتی که منتظرش هستیم رخ نداده، نه به این معناست که نباید رخ دهد یا به صلاحمان نیست، بلکه نشان از این دارد که باوری مخرب و سازی ناکوک در بخشی از ذهن درحال نواخته شدن است و فرکانسهای ارسالی به جهان خلوص و شدت کافی را ندارد، پس بدون معطلی مهمترین وظیفهمان را شناسایی این کدهای مخرب ذهن میدانیم که باید آنها را با کدهای صحیح جایگزین کنیم.
وقتی جلسه دوم این دوره منتشر شد و گوش میدادم تحول عظیمی درونم اتفاق افتاد، یعنی یه حالتی بهم دست داد که انگار کل زندگیم رو زیر سوال بردم و اولش اصلاً برام قابل پذیرش نبود که این خود من هستم که دقیقاً همه این کدها را نوشتم و زندگیم را به این شکل خلق کردم. راستش اولش خیلی برام ساده نبود که این موضوع را هضم کنم و تابهحال به این شدت نقش باورها را در زندگیم احساس نکرده بودم، از طرفی خوشحال بودم که چنین قدرتی را در درونم پیدا کردم و از طرف دیگه وقتی نتایج و کدهای مخرب رو جلوی چشم میدیدم، احساس میکردم که کار بسیار زیادی در پیش دارم و همین موضوع باعث شد که خیلی حال عجیبی داشته باشم و خیلی فکر کنم به همه چیز و همه اتفاقهایی که تو زندگیم افتاده و داره میفته. به ثانیه ثانیه اتفاقاتی که داره میفته، فکر کنی که اینها همان کدهایی که تو داری مینویسی.
بهلطف دوره شیوه حل مسائل شروع کردم به یافتن اصلیترین نشتی انرژتیکی و فرکانسی خودم که مربوط به بحث روابط بود و در قسمت قبلی هم در این مورد نوشته بودم، یعنی میدونستم این مسئله باید حل بشه. این رو همه اینجا مهمه که بگم بعضی از خواستهها و مسائل برای من حکم فقط داشتنشون نیست، وقتی یه چیزی اتفاق نمیفته یا حل نمیشه من به این فکر میکنم که چی این خواسته و مسئله رو برای من بزرگ و پیچیده کرده که من نمیتونم حلش کنم و این رو برای خودم یه نوعی مصداق شرک میدانم و ازونجا که میدونم بزرگترین گناه و عامل بدبختی انسان شرکه مصمم میشم که حلش کنم، البته این روحیه خودش درنتیجه تغییر باورهام ایجاد شد، بههمینخاطر در ادامه مواردی که در کامنت قبلیم در قسمت اول این فایل تو حوزه روابط پیدا کرده بودم متوجه یه باگ خیلی خیلی بزرگ دیگه همه شدم که گفتنش خیلی میتونه کمککننده باشه. ازونجایی که آشنایی من با استاد و مفهوم توحید دقیقاً پس از آخرین رابطه عاطفیم اتفاق افتاده بود و من متوجه شده بودم که دلیل همه اینها شرک و حساب کردنهایی بوده که روی افراد داشتم انقدر از این حالت منزجر شده بودم و احساس نزدیکی به خدا میکردم که دلم نمیخواسته هیچ چیزی این رابطهای که بین من و خدا ایجاد شده را از بین ببره، یعنی انقدر دیدگاههای توحیدی و خلوتی که بین خودم و خدای خودم ایجاد کرده بودم و این رابطه بهم مزه میداد، همه این خلوتها، راز و نیازها، نوشتنها و هدایت خواستنها، این باور و کد مخرب رو ایجاد کرده بود که بودن تو رابطه یعنی از بین رفتن یا دستکم کمرنگ شدن این رابطه و ازونجایی که هرگز دلم نمیخواست این اتفاق بیفته من تو ذهنم پسش میزدم، یعنی میگفتم که من بخوام وقت بگذارم، بیرون برم، صحبت کنم، انرژی بگذارم برای اینکه مثلاً حرفای عاشقونه الکی بزنیم خوب عشق اصلی که خداست و چه حرفی باکیفیتتر از حرفی که بین من و خدا زده میشه؟! بههمیندلیل از یه سمت خواسته رو داشتم و از طرف دیگه این کدها هم داشت اجرا میشد. دقیقاً تو آخرین رابطهای هم که اخیراً سعی داشتم ایجاد کنم این کد کار خودش رو انجام داد و دقیقاً یادمه برگشتم به مادرم گفتم که من تو این بنده خدایی که باهاش در ارتباط هستم خدا را نمیبینم و باعث شد ارتباط از بین بره. اصلاً وقتی این باور رو شناسایی کردم با خودم گفتم چرا من فکر میکنم این اتفاق میفته؟ مگه استاد عباسمنش و خانم شایسته از وقتی باهم آشنا شدن رابطشون با خدا کمرنگتر شده؟ این همه زیبایی و گسترشی که میبینی این همه کیفیت بهخاطر همین رابطه توحیدیه. همه ما به یک اندازه به خداوند متصل هستیم، چرا فکر میکنی نمیتونه یه نفری وارد زندگیت بشه که دیدگاههای توحیدی داشته باشه، دائماً داری تجربیات گذشته که حاصل باورهای گذشتت بوده را با خودت حمل میکنی و انتظار داری نتیجهای غیر از این بگیری.
تا اینکه امروز تو چالش روز هشتم خودم نوشتم که خدایا ازت میخوام ترمزهام رو به من بشناسونی من دیگه نمیتونم پیداش کنم خودت یه مسیری برام باز کن. طبق عادت رفتم سراغ قرآن، دیگه برای همه قابل باوره که با این آیه روبرو شدم:
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿21﴾ – روم
دیگه نشانه از این واضحتر؟ دیگه چجوری خدا باید باهات حرف بزنه که آقاجان این موضوع طبیعت توست و این باوری که تو برای خودت ساخته بودی دقیقاٌ برخلافه طبیعته و باز هم خواستم همون موقع که بیشتر کشف کنم که وارد سایت شدم و دیدم استاد دقیقاً دارند در مورد موضوع روابط صحبت میکنند.
خیلی از ماها شاید این باورها رو شنیدیم و میگیم که نه خوب من که این باور رو ندارم یا من که این باور خوب رو درباره خودم دارم اما همونطور که استاد در جلسه دوم بهش اشاره کردند موضوع فقط یکبار شنیدن یا تکرار باور نیست، موضوع باور کردنه باور کردن، یعنی مطمئن باشی که همینه و غیر از این نیست که نشونش احساس خوب و رهایی نسبت به اتفاق افتادن یک مسئله است، یعنی خیلیوقتها ما فکر میکنیم که یه چیزی رو باور کردیم درصورتیکه دقیقاً همان مثال رعدوبرق در بیابانه که یه لحظه همه جا رو روشن میکنه و دیگه تاریک میشه همه جا دوباره سریع.
دوتا موضوع خیلی مهمه که در اینخصوص من لازم میدونم که بهش اشاره کنم:
یکی بحث نشانههاست که وقتی داریم یه باوری رو در خودمون ایجاد میکنیم و یا بهسمت خواستهای درحال حرکت هستیم نشانهها را جدی بگیریم، خیلی مواقع شده که تو شروع ما میفهمیم که دنیا داره به این فرکانسهای جدید پاسخ میده اما دیگه بیخیال میشیم و نشانهها را دنبال نمیکنیم و از مسیر بهبود غافل میشیم و بعد به این نتیجه میرسیم که کار کردن روی باور فایدهای نداره چون رو باور کار کردن یعنی اتفاقهای بزرگ افتادن، درصورتیکه دقیقاً برعکسه، روی باور کار کردن یعنی دیدن و جدی گرفتن نشانهها و ادامه دادن این روند تا جایی که داشتن اون خواسته برامون بدیهی باشه، نه اینکه بیام یه روز رو خودم کار کنم و از نشانههایی که میبینم هیجانزده بشم و دیگه بگم خوب ایول دیگه این باوره اینجا شد و الان اتفاقهای خوب از در و دیوار برام میفته. این مسیر خوبه اما تنها بهشرطی که ادامهدار باشه و ما را به احساس خوب و رهایی از نتیجه برسونه. رهایی از نتیجه به این معنا نیست که هیچ کاری نکنیم و منتظر باشیم، بلکه به این معناست که روند این بهبودهای دائمی و دیدن نشانهها و تاییدشون رو ادامه بدیم و حال خوبمون رو وابسته به زمان حصول نتیجه ندونیم چون داریم روی این باور کار میکنیم که آقا طبق قانون وقتی من احساسم خوبه یعنی در مسیر خواستم هستم وبهراحتی دریافتش میکنم در زمان مناسب پس این لحظه هم بهاندازه همان لحظه جذاب و شیرینه چون من دارم در مسیر خواستم حرکت میکنم و نزدیک میشم بهش و اصلاً هدف من هم از داشتن این خواسته رسیدن به همین احساس خوبه پس طبق قانون اتفاق همجنس 100% برام میفته. باور دارم که خداوند به وعده خودش وفا میکنه و کیست وفادارتر از خداوند به عهد خویش؟ وعده خدا چیه؟ ادعونی استجب لکم. یعنی وقتی من یه چیزی رو خواستم خدا جواب داده مثل همین امروز و همین درخواست امروز من که تازه امروز خواستم اما این فایل احتمالاً روز قبل آماده شده اما چون مقاومتی نداشتم در زمان مناسب باهاش همفرکانس و بهسمتش هدایت شدم، دقیقاً همین موضوع درخصوص تمام اتفاقات داره میفته، یعنی خواسته ما پاسخ داده شده اما ما در فرکانس دریافتش قرار نگرفتیم، چرا؟ چون مقامت داریم و این ترمزها اجازه همفرکانسی را به ما ندادن. کار ما این نیست که بیایم هزار بار بگیم من این خواسته را و میخوام من اون خواسته رو میخوام، یک بار هم بگی خدا قبول کرده و مهر تاییدش رو زده کار تو اینکه ترمزهات رو بشناسی و باورهای مناسب رو ایجاد کنی تا دریافتش کنی.
باز هم سپاسگزار خداوند هستم که من را به این مسیر فوقالعاده هدایت کرد و سپاسگزار اساتید عزیزم که عاشقانه راهبر ما در این مسیر بینظیر شدند. خدا رو صدهزار مرتبه شکر
سلام دوست عزیز آقای مقدم، اولا من تحسین تون میکنم بابت درک عالی تون خیلی سنجیده صحبت میکنید و این نشان از درک زیادتون از قانون هست. حرفاتون خیلی بوی توحید میده، معلومه رابطه عاشقانه ای با خداتون ساختین، بهتون تبریک میگم.
من هدایت ب خرید دوره حل مسائل نشدم ولی از کامنت قبلی شما و این کامنت متوجه این ترمز در خودم شدم. و این بر میگرده به احساس عدم لیاقت، من هم ب خودم می گفتم تا ب فلان موقعیت نرسی لازم نیست حتی حالا حالا در موردش فکر هم کنی چون اون شخص با ویژگی های مدنظر تو وقتی با تو آشنا میشه ک تو موفق و ثروتمند باشی.یه جورایی ارزش خودم رو در ثروت،تیپ و بیزنیس آینده ام می دیدم، و فراموش کرده بودم سرمایه های اصلی من چیزهای دیگه است اونا خیلی مهم ترن چون اونا با من پایدار خواهند بود چون افراد مناسب و متشخص جذب فرکانس انسان ها میشن نه تیپ و ظاهر. در خواست اش رو ب خدا میدادم ولی از طرفی خودم رو لایق نمی دونستم. همیشه میگفتم من فعلا نمیخوام تجربه کنم چون ب نظرم اتلاف وقت هست و من این وقتم رو صرف خودشناسی و خودسازی خودم میکنم صرف بهتر کردن رابطه خودم با خدایم میکنم.و توی ذهنم سناریو پس زدن تجربه کردن اش بود.
احساس عدم لیاقت چقدر باید بیشتر تمرکزی کار کنم. جالبه این ایه رو من همیشه تو درخواست هام ب خدا میگم و در مورد تجربه رابطه عاطفی من یک مکالمه ای با خدا دارم می نویسم اش تا شاید مورد استفاده دوستان قرار بگیره. خدایا تو خودت میدونی درخواست من رو کمکم کن رها باشم و نچسبم، من نمیخوام زور بزنم وظیفه من نیست همزمانی و همفرکانسی، اگر من ایمان دارم ب جهان هم فرکانسی ات ب اینکه خودت گفتی زنان پاک برای مردان پاک پس نگرانی ام برای چه است ؟ .خدایا من آنقدر خودم رو لایق و ارزشمند میدونم ک فردی میخوام از قبل آگاه چون وظیفه من نیست درست کردن شخصیت اون شخص، انقدر باید قوی و آگاه ب قوانین و توحید باشه تا به رشد و تعالی یکدیگر کمک کنیم. اگر قراره بال پرواز و رشد یکدیگر باشیم ما را آشنا کن.( در صورتی ک الان تو ذهنم اومد چرا نشه ک من با شخصی هم فرکانس با خودم ارتباط بگیرم ک باعث رشد و آرامش و تعالی بیشتر یکدیگر بشیم یعنی من چرا فکر میکردم باید ب اون سطح از اگاهی بالاتر برسم حرف های قشنگ تری برای زدن داشته باشم. چرا نشه در کنار هم رشد کنیم ؟ چرا فکر میکردم اون شخص میخواد وقت من رو بگیره و من رو وارد حاشیه کنه؟ (بخاطر رابطه و الگوهایی ک در اطرافم دیدم و همیشه توی ذهنم ب خدا میگم خدایا شکرت ک من رو وارد اینطور حواشی نکردی. درصورتی ک میتونم بهترین الگو رو استاد و خانم شایسته بدونم ک از ابتدا باهم دوست بودن و باعث رشد شخصیت یکدیگر و دل نشین تر کردن زندگی شون شدن )
میدونم مهم ترین رابطه رابطه من با پرودرگارم هست از طرفی درک میکنم ک ما انسان هستیم.از طرفی نباید بچسبم و حال خوبم رو نزارم برای موقع وقوع نتیجه و حالم با خودم و خدام عالی باشه. می دونین جدیدا خدا بهم گفت بنده عزیزم تو نمیخواد زور بزنی نمیخواد تو بگردی دنبال اون شخص، آرام باش و مشغول بندگی ات باش. مشغول یادگیری قوانین جهانم. این وظیفه منه، اگر تو لیاقت و ارزش خودت رو میدانی پس نگران چی هستی، در بهترین زمان عطا میکنم. همیشه جمله خانم حاجی محسن در گوشم هست : بودن با من بها دارد، و تنها کسی می تواند با من باشد ک بهایش را عاشقانه بپردازد.اصن اینکه بدونم جهان جهان فرکانس هاست و نیازی ب زور زدن من نیست خیلی بهم آرامش میده، عجله و طمع رو ازم دور میکنه. به قول شما از طرفی باز یک سری ترمزهایی هم هست ک باید رفع بشه و این زنجیر شاید خیلی مسائل دیگه ما رو تحت تاثیر قرار بده.ممنونم از شما.از کامنت شما و پاسخ خودم متوجه چند ترمز شدم.
در پناه الله شاد و ثروتمند باشید.
درود بر شما ناعمه جان
سپاسگزار خداوند هستم که من را در جمعی قرار داد که هر روزش پر از نعمت و برکت و دوستانی مثل شماست
خداروشکر میکنم که نوشته من براتون تأثیرگذار بوده
از وقتی شروع کردم این دوره را خیلی بیشتر کمبود احساس لیاقت و ارزشمندی را در محقق نشدن خواستههام پیدا میکنم، یعنی هر ترمزی که پیدا میکنم از یه سمت برمیگرده به احساس لیاقت و احساس ارزشمندی.
حس لیاقت و ارزشمندی یک جمله فانتزی و قشنگ نیست که بگی خوبه که من به خودم یادآوری کنم که انسان لایق و ارزشمندی هستم بلکه دروازه ورود همه نعمتها به زندگیه.
وقتی به داستان زندگی حضرت محمد فکر میکنم نکات جالبی رو تو زندگی ایشون و مسیری که انتخاب کردن میشه دریافت کرد.
اولاً اینکه نپذیرفت شرایط جامعه خودش رو که بگه آقا چون اجداد ما به این شکل زندگی کردن من هم باید اینجوری زندگی کنم و نیومد اول به دیگران بگه اینکارو بکنید یا اینجوری برید، نه، اومد خودش رو اول از جامعه جدا کرد، تنها کرد خودش را، تنها شد تا ورودیهاش رو کنترل بکنه، که اجازه بده این شلوغیها از روی قلب و چشم و گوشش کنار بروند وصدای ربش رو بشنوه.
اینکه ما احساس عدم لیاقت داریم، اینکه ما حس میکنیم ارزشمند نیستیم برای این نیست که از بدو خلقتمون اینجوری بودیم، نه، همه این احساسات در نتیجه ورودیهایی است که طی سالیان به ما داده شده و ما فقط باور کردیم و چون باور کردیم تجربه کردیم و چون تجربه کردیم بیشتر باور کردیم که این است و غیر از این نیست.
بنابراین نیاز به یک جهاد اکبر است برای تغییر این شیوه فکری. اینکه چرا برای این ذهن منطقی شده که تو لیاقت این نعمت را نداری؟ باید بررسی کرد که این منطق از کجا آب میخورد. چه چیزی برای این منطق شیرین است که آن را پذیرفته و از این بیلیاقتی چه امتیازی را دریافت میکند؟ چطور میشود این منطق را تغییر داد؟ چه کسی میتواند الگویی باشد تا این منطق را تغییر دهد؟
یکی از مهمترین پاشنه آشیلهایی که در بحث احساس لیاقت خیلی ریز کارش رو انجام میده تمایل به مظلومنماییه. وقتی فکر میکنم میبینم که از کودکی انقدر این ذهن با این باورها پر شده، خصوصاً باورهای مذهبی و افراد بزرگ دین که همگی بهنوعی مورد ظلم قرار گرفتند و اصلاً معصوم کسیه که بهش ظلم بشه، ناخودآگاه داریم از این مظلومنمایی کردنه لذت میبریم، بههمین خاطر ته ذهنمون بدمون نمیاد مورد ظلم هم قرار بگیریم یا دیگران بهمون ترحم کنند.
یعنی درسته که همه جا گفتن افراد بزرگ دین ما جلوی ظلم و ستم ایستادند اما اون تیکه مورد ظلم قرار گرفتنه خیلی خیلی بولدتر شده، برای همین تغییرش نیاز به تلاش ذهنی داره.
در جلسه سوم قدم دهم که در مورد موضوع عزتنفس استاد صحبت میکنند اشاره دارند به توجه کردن به بازخوردی که جهان داره به ما نشون میده و این نکته خیلی مهمیه. مثلاً در مورد یکی از خواستههایی که درحالحاضر بیشترین اهمیت را برای من داره و بیشترین تمرکز و انرژی از من گرفته به این نتیجه رسیدم که افراد مختلف هی دارن به من میگن آره تو شانس نداری، شانست زد اینجوری شد و اونجوری شد، بعد من اولش فکر میکردم نه من خیلی هم آدم خوششانسی هستم و نمیفهمیدم که چرا این افراد دارند این حرف رو میزنند، اما یکم که دقت کردم و بهدنبال ترمزها بودم متوجه شدم که انگار ته ذهن من در مورد این مسئله بدش نمیاد که افراد دورش جمع بشوند و احساس همدردی باهاش بکنند و ازونجایی که خط قرمز من ضعیف بودنه متوجه شدم که این اصلاً نشون دهنده ضعفه. چرا من بهجای اینکه لذت ببرم از این سبک مورد توجه واقع شدن نیام الگویی بشم از باورهای مناسب که با استفاده از قوانینی الهی خیلی راحت و سریع به همه چیز برسم؟
پیشنهاد میکنم اگر دوره کشف قوانین رو ندارید از خدا بخواهید که هدایتتون کنه به سمت این دوره چون برای خود من تو همین 2-3 جلسه اولی که بارگذاری شده خیلی از سوءبرداشتهایی که در مورد قانون داشتم را داره برطرف میکنه. اینکه ما یه خواستهای رو داریم اما بهش نمیرسیم به این دلیل نیست که این خواسته نشدنیه، طبق قانون بدون تغییر خداوند تمام خواستههای ما از خوراک هر روزمون گرفته تا رسیدن به تارگتهایی که هر کس برای خودش طراحی میکنه به جهان ارسال و پاسخ داده شده، اما اینکه چرا ما بهش دسترسی نداریم به این خاطره که همچین سدهای ذهنی و ترمزهایی در مسیر خواستمون وجود داره و راهش این نیست که فشار آب پشت سد رو زیاد کنیم راهش اینه سد رو از بین ببریم.
وقتی میخوام در مورد احساس لیاقت داشتن نعمات مختلف رو برای خودم منطقی کنم به خودم میگم ببین مثلاً تو فلان خواسته رو داری و اغلب میبینی که افراد زیادی هم هستند که خواسته مشابه تو را دارند. بنابراین رسیدن به این خواسته امکانپذیره یعنی به خودم میگم که اگر قرار نبود که تو این خواسته رو داشته باشی پس اصلاً چرا داری میبینی الگوش رو؟ تو خواسته رو فرستادی و جهان هم داره بهت الگو نشان میده که میشود. حالا تو بعضی از مثالهایی که در قرآن هست بعضی اتفاقات چون قبلاً دیده نشده مثل بچهدار شدن حضرت ابراهیم یا ذکریا که بهطور مثال خداوند بهعنوان نشانه به ذکریا میگه که تا سه روز با کسی صحبت نکن، میشه اینطور برداشت که این روزه سکوت خودش بهنوعی کنترل ذهن محسوب میشده و خداوند از ذکریا میخواد که این کار رو انجام بده تا اجازه نده باور مردم بهش غلبه کنه و براش ترمز اینجاد کنه و مانع تحقق این امر بشه.
یعنی مهمترین راه ایجاد این باورهای درست کنترل ورودیهای ذهنه. اینکه به خودمون ارزشمندیه خودمون رو گوشزد بکنیم، فکر کنیم به اینکه این افرادی که در ذهن ما افراد بزرگی هستند چه مسیری را دنبال کردند و چه ارزشهایی را به خودشون گوشزد کردند.
یکی از کمکهای بزرگ قرآن برای منطقی سازی لیاقت نعمتها و آسانی دستیابی به خواستهها اینکه خداوند انسان را خلیفه خودش بر روی زمین قرار داده. یه خلیفه ماهیتش چه؟ چه امتیازاتی داره و چه اهدافی رو دنبال میکنه؟
ماهیت یک خلیفه نمایندگی قدرت و الگوسازی است. خداوند این قدرت را به انسان داده تا نماینده و الگو باشه. ثروت، سلامتی، عشق، خوشبختی کامل خداست و ما بهعنوان نماینده این خدا باید تجلی این قدرتها باشیم. چرا فکر میکنیم اگر قدرتمند باشیم زورگو میشیم؟ مگه خدا قدرتمندترین نیست؟ مگه خدا به کسی زور میگه؟ چرا فکر میکنیم که اگر ثروتمند باشیم انسان نامناسبی میشیم؟ مگه خدا که صاحب همه چیزه موجودیت نامناسبیه؟ چرا فکر میکنیم که اگر خوشبخت باشیم و لذت ببریم حق دیگران ضایع میشه و انسان درست انسانیه که همدردی کنه با دیگران؟ مگه همه ما رو خداوند خلق نکرده؟ مگر خداوند به همه ما به یک اندازه نزدیک نیست؟ یعنی ما دلمون بیشتر از خدا برای بندههاش میسوزه و آگاهتریم به چیزهایی که در درون افراد میگذره؟ پس کاملاً منطقیه که هر چقدر قدرتمندتر، ثروتمندتر، سلامتتر، شادتر و خوشبختتر باشیم به خداوند نزدیکتر شدیم. فقط یه آدم ثروتمند میتونه درک کنه که ثروت چه لذت و قدرتی داره، فقط به آدم سالم میتونه بفهمه این سلامتی چقدر ارزشمنده، فقط یه آدم عاشق میتونه بفهمه که عشق چه مزهای داره، به همینخاطر هر چقدر که پرتر میشیم بیشتر میفهمیم که در مقابل عظمت رب چقدر ضعیف هستیم و این ما را به خداوند نزدیکتر میکنه. خداوند از ما میخواد که عبدش باشیم و در ازاش همه چی بهمون میده. آخه کدوم اربابی بدون هیچ کاری مزد میده به کسی؟ غیر از خدا مگه کسی هست اصلاً؟
همه این نگاهها باعث میشه برامون منطقی بشه که ما لایق هستیم، اگر قرار نبود که من تجربه کنم چیزهایی که میخواهم را این دم به بازدم نمیرسید پس حالا که رسیده به این معناست که من دارم به ارزشی را به این جهان اضافه میکنم پس هستم پس باید داشته باشم، یعنی یکی دیگه از مهمترین پاشنه آشیلهای خودم در بحث دریافت نعمتها این بوده که حق خودم ندونستم داشتن خیلی از خواستههام را به این دلیل که اگر من داشته باشم یا راحت بهش برسم شاید درست نباشه.
به همین دلیل این دوره خیلی به من کمک کرد که این سوءبرداشتها رو اصلاح کنم و فرایند باورسازی رو بهتر بفهمم و اجرا کنم.
امیدوارم که هر جای هستی شاد و پیروز باشی دوست من
سلام به شما دوست عزیز آقای مقدم، من سپاسگزار محبت تون هستم ک این پیام ارزشمند و این آگاهی هارو نوشتین. راستش من این جواب رو قبل از دیدن فایل استاد نوشته بودم و اصلا من دیوانه این فایل استاد عزیز شدم دونه ب دونه اش برای من بود، خشکم میزد بغضم میگرفت و فهمیدم احساس عدم لیاقت چه ها ک نمیکنه. و وقتی می نوشتم و کندوکاو میکردم رفتارهام رو توی شک بودم لحظه ای ترسیدم ولی گفتم نه خدایی ک هدایتت کرده به جواب مسئله ات پس توی طی این مسیر کنارته و باهم حلش میکنید نترس و واردش شو. و عاشقانه درخواست هدایت ب این دوره رو دارم چون مطمئنم باعث روون تر شدن چرخ زندگی ام میشه.باعث میشه با سرعت بالاتری به خواسته هام برسم.
این سوالاتی ک نوشتین برای کندوکاو خودم عالی بود. چرا برای این ذهن منطقی شده که تو لیاقت این نعمت را نداری؟ من درک زیادی نتونستم داشته باشم ولی در حین پاسخ ب این سوالات حدود 8 الگو اومد تو ذهنم گفتم چرا فکر میکردم نه اونا فرق دارن با من، بعد میرسیدم ب فرد بعدی می دیدم اتفاقا شرایط اش از من هم پایین تر بوده و همش برمیگشت به اینکه اون افراد اعتمادبنفس بالایی داشتن( اینو از رفتارهاشون تشخیص میدادم) خودشون رو دوست داشتن و احساس لیاقت داشتن.
در مورد پیامبرا گفتین متوجه برداشت اشتباه خودم شدم چرا فکر میکردم همیشه پیامبرا انسان های معصوم و مظلومی بودن؟ مگر انسانی ک قوی و باعزت نفس نباشه میتونه به این حد از موفقیت و ثروت و پیروزی و مبارزه علیه کفار برسه ؟ بله اونها همه شون انسان های قدرتمند و قوی بودن( از شجاعت ابراهیم موسی و محمد ) ، احساس ارزشمندی بسیاری داشتن( یوسف و سلیمان) خودشون رو باور داشتن.ولی توی مدرسه به ما گفتن رو سر انبیا خاک می ریختن بهشون توهین میکردن هیچی نمی گفتن.
رسیدن به هر خواسته ای امکانپذیره یعنی به خودم میگم که اگر قرار نبود که تو این خواسته رو داشته باشی پس اصلاً چرا داری میبینی الگوش رو؟ تو خواسته رو فرستادی و جهان هم داره بهت الگو نشان میده که میشود. چه باور زیبایی از این دید ندیده بودم اش، کاملا درسته چون جهان داره هل مون میده میگه ببین اینم هست این یکی هم داره اینم تونسته فقط تایید و تحسین کن و بخواه ک توهم داشته باشی. در مورد قرآن گفتید کاملا درسته قران خودش به ما یاداوری میکنه که ارزش وجودی مون رو بیاد بیاریم خودش گفته ما کرامت بخشیدیم به انسان ها، قرآن خوندن یک آرامش بینظیری ب آدم میده تمامش مرور قوانین عه با خیالی جمع و آسوده. تمامش توحیده و توحید، امشب من هدایت شدم ب سوره احزاب و البته بعد از خواندن تفاسیر (شان نزول آیات) درک بهتری پیدا کردم دیدم خدایا یعنی کوچک ترین نکته برای زندگی عالی رو قرآن بیان کرده نمیتونم بگم درک زیادی پیدا کردم ولی عاشق خوندن اش شدم. بیشتر آیاتش فقط بوی توحید میده مفهوم فقط روی الله حساب کردن رو میده.
باز هم ممنون و متشکر. در پناه الله موفق و ثروتمند باشید.
به نام صاحب نامها
سلام به استادان عشق و خانواده گرامیام
میدونم استاد این صحبت ها و البته از همون ابتدا کاملا از صمیم قلب و عاشقانه بر زبان میاوردی و میاری نه صرفا برای تبلیغ
و چقدر این خوشم اومد از این قسمت از این فایل که میگی منم قبلا تو ارتباط برقرار کردن با آدمها بخصوص با جنس مخالف بلد نبودم اما یاد گرفتم و چقدر با شجاعت میگی هر کتاب هر آموزش و هر تمرینی که لازم دونستم انجام دادم و از مرحله ارتباط افتضاح رسیدم به بهترین و بیشترین برقرار کردن ارتباط
و من میدونم و خیلی های دیگه هم میدونند خیلی ها ممکنه این شجاعت رو نداشته باشند که بیاند خیلی راحت بگن ما قبلا تو این موضوع اصلا خوب نبودیم اما با مطالعه و جستجو کردن تونستیم خیلی عالی بشیم
و چقدر خاطرات قبل ،تضاد،محروم،و سخت گذشته خودم برام مرور شد که تا سالها پیش منم تو ارتباط برقرار کردن افتضاح بودم بخصوص با جنس مخالف
و سالهای طولانی تو این مورد یه عالمه خلاءهای بزرگ و آرزوهای دست نیافتنی داشتم که چرا منم نمیتونم مثل خیلی از آدمها رابطهب قرار کنم حتی خیلی هایی که از منم پایین تر بودن اما من بازم توانایی و راهکارهاشو نداشتم اما از چندسال قبل اینقدر این آرزو برام اشتیاق سوزان شده بود که ناخودآگاه درموردش مینوشتم،تجسم میکردم،با خودم حرف میزدم و…تا اینکه معجزات خداوند خیلی ساده برام رخ دادن و عرض چندوقت چندتا رابطه خیلی قشنگ و لذتبخش رو تجربه کردم،منی که اصلا نه بلد بودم نه تجربه داشتم نه اعتمادبنفس داشتم
اینو میخوام بیشتر به دوستان عزیزی بگم که الان اصلا هیچ راهکار و مهارتی در ارتباط برقرار کردن ندارند بخصوص با جنس مخالف چه پسر با دختر چه دختر با پسر
چه با جنس موافق بزرگتر،کوچکتر و…
اولین کاری که میکنید
با فردی که دوست دارید یا کسی که مشابه اون باشه تو ذهن خودتون تصویرسازی و تجسم کنید که باهاش دوست شدین و دارید با همدیگه حرف میزنید مثلا شماره رد و بدل کردید یا دارید پیام به همدیگه میدین و خیلی از این مثال ها که باعث بشه اول احساس شما رو نسبت به این خواسته تون خوب کنه و همیشه سعی کنید فقط احساس قشنگ و لذتبخش رو باهاش در خودتون بسازید کنید
منم از وقتی که اینکارو انجام میدادم اما دیگه راهکار خاصی بلد نبودم و بظاهر خیلی بی ٱرزه بودم بلکه تنها چیزی باعث تجربه ارتباط من با جنس مخالف شد همین تجسم های لذتبخش بود،اینو انجام بدین اینکه دیگه نه هزینه داره نه سختی خاص مکانی یا هرچیز دیگه که نداره و تجسم های لذتبخش من باعث شد بعد از چند هفته بهش برسم از راههایی که خودمم فکر نمیکردم اینقدر ساده رخ داد گفتم خدایا کاری که من سالها نمیتونستم بهش برسم اما الان که چندین مرتبه کاملا واقعی بهش رسیدم
اینکارو انجام بدین واقعا نتیجه میگیرید
اگر هم دوره کشف قوانین زندگی رو تهیه کردین دیگه چه بهتر خیلی هم عالی
و چندشب پیش هم با یکی از دوستان جدیدم حرف میزدم گفت من هیچ رابطه ای با جنس مخالف نداشتم و ندارم و خیلی دلش میخواست کسی بهش کمک کنه و من شب کلی باهاش حرف زدم و خیلی شفاف و واضح از قبل خودم بهش گفتم و اونم خیلی خوشحال شد و چقدر تشکر کرد و منم خیلی خوشحال شدم که خیلی راحت و خودمونی بهش گفتم از گذشته نا بلدی و افتضاح خودم و همچنین از بهبود بعدش و الان خودم که این صحبتها خیلی بهش کمک کرد
خب بگم در مورد احساس لیاقت،،من خودم باید خیلی رو این مورد کار کنم چونکه از بدو تولد تو این مورد جایی بزرگ شدم کسی احساس لیاقت نسبت به خودش نداشت
یکی از آشنایان من هست این آدم واقعا خیلی زیباست اما یه بار که باهم مکالمه تلفنی داشتیم میگفت من دلم میخواد برم دماغمو عمل کنم ،وقتی اینو گفت من خیلی متعجب شدم که یعنی چی!! بهش گفتم من که اصلا نمیفهمم تو که هیچ ایراد ظاهری نداری چرا میخوای همچین کاری کنی گفت جدی میگی گفتم بخدا اصلا همچین کاری نکن
و اونجا بازم بیشتر این قوانین برام یادآوری شد که آدمها چقدر تابع باورهاشون هستند نه ظاهرشون،،
نکته بعد اینکه من خودم برا اینکه هر خواسته و هدفی که میخوام بدست بیارم اصلا با افراد نامناسب و منفی حرف نمیزنم چونکه از زمانی اینو خیلی بهتر درک کردم یاد زمان هایی افتادم که در حرکت برای رسیدن به یه خواسته یا هدف مهمی بودم و به هیچ عنوان دلم نمیخواست با اکثریت صحبتی کنیم که نکنه باعث احساس منفیم بشه و این دیالوگ چقدر برا هممون آشناست کافیه همین نوع تجربه ها رو بیاد بیاریم اونوقت دیگه اجازه نمیدیم این بار سنگین و بی ارزش منفی رو افراد منفی بر دوش مون بذارند و یه عالمه فیلتر و قطع ارتباط میکنیم چونکه درک میکنیم که با هرکسی حرف زدن مناسب نیست بلکه فقط با افرادی که توجهشون به خواسته ها و زیبایی هاست
راستی استاد اینو بگم واقعا که چقدر جنس و نوع صحبتهای شما الهامبخش و امیدبخش هستند
چونکه حرفهای قلبی و بینهایت زیبا هستند
و خیلی هم خوشم میاد از اینکه خیلی جدی میگی چونکه تمام این مواردی که میگی منم همیشه خیلی بصورت جدی برا خودم تاکید دارم برا کسایی که نمیخواند که اصلا هیچ تاکید و صحبتی ندارم
وقتی شما در این موارد داری خیلی جدی و محکم حرف میزنی احساس میکنم خودم هستم که دارم حرف میزنم چونکه منم این صحبتهارو اگر کسی بخواد در حضور من به مسخره بازی یا …بگیره اونوقت جوابهای خیلی دندانشکن و له کننده بهش میدم،
چونکه چندباری در زندگیم همچین اتفاقی افتاده خخخ،
و شکر خدا هرچقدر بیشتر میگذره انسانهای مناسب تر و حسابی تری رو تجربه میکنم،،
مثلا چند روز قبل فرکانسهام ضعیف بود برخورد یه نفر باهام خیلی خوب نبود و یه خورده احساسم اومد پایین بعد رفتم درموردش نوشتم و این نوشتن باعث شد روز بعد برخوردش خیلی بهتر شد
چونکه من هروقت فکری آزارم میده میرم درموردش مینویسم با این فکر که چقدر بعدش بهتر شده و بعداز چندساعت یا چندروز واقعا همون اتفاق هم میفته تا الان بارها این اتفاق برام افتاده،
خدای من همین الان یه تجربه رابطه کوتاه قشنگ برام رخ داد و اون رفت منم دارم ادامه کامنت رو تایپ میکنم
خداروشکر
پس این بیشتر نشون داد که من در مسیر درست هستم فقط باید حرفه ای تر ادامه بدم،
یه عالمه نکات مهم و آموزنده ی دیگه در این فایل هست که بعضی هارو یادم رفته
اینم میدونم با درک و عمل به هر نکته باعث به عالمه نتیجه و تغییر میشه چونکه بارها تجربه کردم
بهترینهارو برا شما بهترین ها آرزو میکنم
مثل همیشه استاد عزیز بی نهایت خداگونه و عالی هستی و همچنین بهترین الگوی من مریم شایسته عزیز
خدا قوت به همگی.
بنام الله مهربان
سلام دارم خدمت آقا سجاد عزیز و دوست داشتنی.
مرسی از کامنت تون و چقدر نکته ها داشت. و چقدر خوب تحسین کردید، استاد رو که شجاعت دارن و میگن من در روابط مشکل داشتم…
و روی خودم کار کردم و تونستم بهترین بشم …
سپاسگزارم آقا سجاد عزیز که اینقدر دقیق و با ظرافت و با مثال کامنت ها رو می نویسیدو بنده همیشه پیگیر کامنت های قشنگ و تاثیر گذارتون هستم …
روزگارت برمراد،
روزهایت شاد شاد
بزم عشقت پر سرور
بخت و تقدیرت قشنگ
آسمانت بی غبار
سهم چشمانت بهار
بازم تشکر میکنم از استاد عزیزم ، از استاد شایسته و
آقا سجاد عزیز
در این سایت الهی
به شخصه سلامتی و بهروزی
شما را از خداوند متعال مسئلت دارم .
از تمام بچه های بی نظیر و فوق الععععععاده که کامنت می نویسن و وقت میذارن هم کمال تشکر را دارم.
خوشحال داریم در یک مسیر الهی حرکت میکنیم و
همسفر هستیم در این سفر بی انتها…
به نام خداوند عشق و آفرین
سلام به عظیم آقا
خیلی ممنون شما لطف داری ممنون از اینکه وقت گذاشتی برا مطالعه کامنتم
خوب، خوبی را کند جذب خودت خوبی که اینارو خوب بشمار میاری خداروشکر از اینکه من باعث خوشحالی دیگران میشم و امیدوارم شما هم همچنین ادامه بدی و باعث خوشحالی دیگران بشی و همیشه زندگیت پر از نعمت و زیبایی شود.
سلام آقای طبسی نژاد
من به شخصه کم کامنت مطالعه میکنم ولی شما از اون افرادی هستید که کامنتاشونو تقریبا همیشه مطالعه میکنم حالا یا دیرتر میشه یا زود،
واینکه شما خیلی به زبان ساده و خودمونی مینویسید (شاید به خاطر اینکه خودم هم اهل استان کرمان هستم )
و تحسین میکنم شمارو چون هر وقت استاد فایلی روی سایت میزارن شما از خودتون مثال میارید و بیشتر اون موضوع رو میشه فهمید دقیقا مثل استاد
و برام تحسین برانگیزه که شما به این حد از خودشناسی رسیدید که همیشه از خودتون مثال میزنید و نقاط ضعف و قوتتون رو بیان میکنید این نشون از مدار بالای شما و عزت نفس شماست
و اینکه چقدر راحت هربار تو کامنتاتون میبینم میگید این اتفاقات چه راحت برام میوفته با خودم میگم چقدر خوب قانون برای ایشون کار میکنه قطعا از احساس لیاقت و باورهای درست خودتونه و اینکه بیشتر مواقع میبینم چقدر خوب نکات مثبت دیگران رو میبینید و توجهتون روی ویژگی های مثبت افراد هست و به نظرم این در صلح بودن شماست که باعث میشه وجه مثبت افراد رو بکشید بیرون چیزی که قبلا تو کامنتهاتون متوجه میشدم و خیلی دوست داشم من هم در روابطم این چنین خوب عمل کنم ،
در کل بخوام بگم واقعا شما در خیلی از موارد باوراتون خوب هست هر چند با فایلهای استاد بهتر هم میشه ولی به وضوح میشه حس کرد خیلی از باورهاتون نهادینه از قبل تو وجودتون هست ،
هر بار که کامنتاتونو میخونم قشنگ میشه تجسم کرد محیطی که زندگی میکنید و اتفاقاتی که براتون میفته مثه کتاب داستان میمونه برا من هر بار انگار صفحه ای جدید با اتفاقی جدید میخونم ،
خلاصه که من با کامنتای شما خیلی ارتباط میگیرم ، واقعا تحسینتون میکنم برای کار کردن روی خودتون درک قوانین و تلاش برای رسیدن به خواسته هاتون ،
انشالله که به موفقیتهای بیشتری در زندگیتون برسید در تمام جوانب زندگیتون .
به نام خداوند عشق و عاشقی
سلام افسانه خانم عزیز ممنون شما لطف داری
خدای من اتفاقا قبلا منم خیلی از کامنتهای شمارو مطالعه کردم چونکه اسم و فامیل شما رو در سایت زیاد دیده ام و باعث افتخارمه از اینکه هم استانی من هستید
من واقعا در مورد هر موضوع همیشه از همون بچگی این ویژگی رو داشتم و دارم که به دیگران خیلی واضح و شفاف بتونم بگم و توضیح بدم نه سخت و پیچیده بگم،،
و به همین دلیل هم به این سایت هدایت شدم و همیشه استاد عزیز رو تحسین میکنم و خیلی باهاش ارتباط میگیرم
من تا الان چندتا از دوستان عزیز این سایت رو از نزدیک ملاقات کردم و فعلا مدتی هست اومدم تهران زندگی کنم خودمم نمیدونم تا کی اینجا هستم و اگه یه زمانی دیدی برات امکانپذیر بود همدیگه رو ملاقات کنیم چونکه هرچقدر دوستان این سایت رو بیشتر ببینم انگیزه ام بیشتر میشه و اسم و فامیل منو همراه با کتاب فراتر از ورزش در گوگل بزنی میتونی شماره موبایلمو از اون انتشاراتی بگیری
خلاصه ممنون از اینکه وقت ارزشمندتو برا مطالعه کامنتم گذاشتی امیدوارم همیشه شاد و سربلند باشی.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد قشنگم و مریم خوبم
به رسم معرفت ی دنیا سپاس از فایل بی نظیرتون
شاید باورتون نشه این فایل ی نشونه عالی بود برای من
مدتی ست تمرکزی دارم روی دوره عشق و مودت کار میکنم
روزی که این فایل دیدم اون روز چندین نشونه از روابط گرفته بودم و کلا حس فوق العاده ای داشتم
دم غروب بود اومدم سایت فایل ببینم که دیدم این فایل تازه گذاشته شده گفتم ببینم و چون دوره کشف قوانین داره به روز رسانی میشه و چقدر من دلم میخواد این دوره رو تهیه کنم
گفتم حتما خدا داره نشونه میفرسته
فایلو play کردم که گوش بدم دیدم استاد گفت این فایل با توجه به کامنت شماست از جلسه قبلی
که خدا شاهده یکی تو قلبم گفت حتما در مورد روابطه
وقتی استاد گفت مبحث در مورد روابط عاشقانه ست چشام پر اشک شد
یهو گفتم خدایا چقدر واضح داری باهام حرف میزنی
و چقدر من از خدا فاصله دارم که میشنوم حتی تک تک کلمات رو اما نمیفهمم
درک نمیکنم
واقعا خدا کفری نمیشه از این حرکت ما آدما؟
عجب صبری خدا دارد….
استاد قشنگم چقدر تک تک این ترمزها که گفتین منم
قشنگ واژه به واژه ش
اصلا اینکه مث ی خوره افتادم به جون خودم که من زیبا نیستم باید فلان عمل کنم بسان عمل کنم
و جالب تر از همه
که انصافا من هیچ نقصی ندارم و انصافا خیلی دختر زیبایی هستم
هرجا قرار بگیرم اقوام غریبه اتوبوس مغازه
اولین حرف سر زیبایی منه
و حتی ی بار دختر خالم گفت تو اینقدر این زیباییت برات عادی شده که این همه میگن دختر زیبایی هستی برات مهم نیس
و جالب اینکه من حتی فکر میکنم این زیبایی بدیهی هست کی گفته من زیبام
و چه هزینه های گزافی که به جای اینکه عزت نفسمو درمان کنم به خورد کلینیک های زیبایی دادم
اصلا به نظر من خودش کفر نعمته
خدایا خودت ببخش
و اون مقایسه خانواده ها که سطح ما پایینه
اخه دختر یعنی این همه آدم که اومدن همشون بالا بودن فقط خانواده تو پایینه؟
با این تفاسیر که اعضای خانواده من سالم و با شرف هستن
دستشون به دهنشون میرسه
و جز خانواده های معروف فامیل هم هستیم
و یا اینکه اخر همه رابطه ها بی نتیجه ست
تمام روابط من اولش طرف با هزارتا التماس اومده کلی وقت گذاشته یهو بین راه غیب شده
حالا مگه من زیر بار میرم که مشکل از منه
قطعا مشکل از اوناست که فازکی هستن
و هزاران مورد دیگه
و خداروشکر ی مدتی هست که مسیرو پیدا کردم
خودمو پیدا کردم
خدارو پیدا کردم
و خدارو شکر که خداوند قدرتی داده که هر لحظه تصمیم بگیری و اراده کنی مسیر عوض میشه
و به قول استاد
هر وقت بخوای توبه کنی خداوند رو توبه پذیر و مهربان خواهی یافت
و من چقدر عاشق این جمله ام
خدایا شکرت
خدایا شکرت که هیچوقت دیر نیست
خدایا شکرت که هیچوقت دیر نمیکنی و همیشه سر بزنگاه میرسی
خدایا شکرت که قدرت تغییر بهم دادی
استاد قشنگم مریم خوبم
ممنون که بازم چراغ راه من شدین
خیلی دوستتون دارم
«این بماند یادگار»
سلام و درود به استاد عزیزم
سپاسگزارم واقعا سپاسگزارم یعنی این فایل این همه آگاهی در مورد روابط بیان می کند که این نشان دهنده سخاوت بی حد شما استاد عزیز است که بی دریغ با شاگردانتان این آگاهی ها را به اشتراک می گذارید.
استاد قشنگم
از وقتی با شما آشنا شدم دیگر آرایش نکردم و خدای من چقدر آسوده شدم چقدر حالم خوبه. الان نزدیک به سه سال است.
با خودم گفتم من باید با این چهره خودم که خداوند برای من طراحی و خلق کرده راحت باشم باید بپذیرم و از وجود خودم لذت ببرم و با خودم در صلح باشم. خدای من نمی دانیم چقدر راحت هستم. وقتی می خواهیم با خانواده یا تنها از خانه خارج شوم به آسودگی تنها لباس خود را عوض می کنم.
همیشه می گفتم خوش به حال آقایون چقدر آسوده از خانه خارج می شوند. یادمه در گذشته زمان خارج شدن از خانه همسرم به من می گفت برو آماده شو بعد به من بگو تا دو دقیقه ای آماده شوم. الان خودم به اینجا رسیدم که دو دقیقه ای اماده می شوم. خدا رو شکر.
در مورد مطالبی که در مورد در صلح نبودن با خود مطرح کردید که افراد به چه کارهایی روی آوردند دیگه از آرایش کردن گذشته است و از عمل های جراحی بینی و پروتز و لیزر و … که چقدر در اینجا شایع شده است گفتید که این کارها را انجام می دهند که بتوانند رابطه ی خوبی را ایجاد کنند. اما من با دیدن اطرافیان احساس می کنم خلاء ها خیلی بیش از این است که این کارها برای ایجاد رابطه باشد. یعنی فردی در رابطه ی عاشقانه ای قرار دارد اما باز به دنبال این چیزهاست برای چی؟ جلب توجه؟ دقیقا نمی دانم شاید اما
یک مساله ی دیگر این است
بارها شده است که اطرافیان به من گفته اند فلان کار درباره زیبایی انجام بده.
من گفتم من با همینی که هستم اوکی هستم و از آنها سوال کردم شما برای چه این کار را می کنید و آنها جواب دادند ما برای دل خودمان این کار را می کنیم بالاخره آدم باید به خودش برسه
بعد من فکر کردم که اینها واقعا برای دل خودشان این کار را می کنند وقتی با دقت بیشتری نگاه می کنم اینطور نیست حسی که به من منتقل می کنند بیشتر چشم و هم چشمی است. مثل قدیم که یک نفر تلویزیون LCD می خرید و بعد کم کم تمام فامیل از این تلویزیون ها می خریدند. الان هم در این چند سال تقریبا تمام خانم های فامیل بینی های خود را عمل کردند از جوان تا میانسال ها این کار خیلی رایج شده است. خانم با چند تا فرزند یعنی خانمی که دیگر به دنبال یک رابطه یا همسر نیست تنها برای اینکه از قافله عقب نماند روی به این کارها آورده است و اگر در این کارها بیفتی هر روز یک شکلی از این فرایند زیبایی ها مد می شود و انسانها را به سمت خود جذب می کند.
حالا این را هم بگم من با اینکه خودم آرایش نمی کنم اما هیچگاه کسانی که آرایش می کنند سرزنش نمی کنم و اتفاقا زیبایی های دیگر زنان را همیشه تحسین می کنم. این هم بر می گردد به آموزشهای استاد عزیزم برای تحسین زیبایی ها.
یا وقتی این همه کلینیک زیبایی می بینم می گویم ببین چقدر در این زمینه ها علم پیشرفت ها کرده و چقدر شغل ها ایجاد شده و چه ثروت ها و درآمدهایی برای انسانها در این زمینه ها ایجاد شده است که خداییش یکی از نمودهای شغل های پر درآمد هستند.
یعنی در هر صورتی جهان رو به پیشرفت است و بخاطر خواست انسان ها برای زیبایی هر روز یک سری شکل و وسایل تازه درست می شود که باعث ایجاد ثروت وفراوانی در جهان می شود.
یعنی این نگاه کلی به جهان خداوند داشتن باعث می شود که یه سری رفتارها که در گذشته در ذهنم فکر می کردم کار نادرستی است مثل تجمل گرایی یا ریخت و پاش کردن ها الان می بینم که این ها همه به ثروت و فراوانی کمک می کند.
اجناس لوکس و شیک ساخته می شوند چون برای آنها هم تقاضا هست و این بسیار عالی است. حالا شاید یک نفر مثل من سلیقه اش متفاوت باشد و ترجیح بدهد خانه اش ساده باشد هیچ دلیل ندارد بخواهد دیگران را سرزنش کند. همه ی آدم ها با هر سلیقه ای باید باشند و دلیل رشد و گسترش جهان همین است.
تا این قسمت فایل من این کامنت را نوشتم تا بقیه ی فایل و کامنت های دیگر
بازهم از استاد عزیزم سپاسگزام. از دوستانی که با کامنت هاشون باعث شدند استاد این فایل زیبا را برای ما آماده کنند هم سپاسگزارم.
سلام فاطمه عزیز چه کامنت پر از اگاهی بود
معلومه که با خودتون خیلی در صلح هستین
کامنتتون خیلی بهم ارامش داد
تا دفعه ی بعد که همچین چیزایی رو دیدم بگم
در هر صورتی جهان رو به پیشرفت است و بخاطر خواست انسان ها برای زیبایی هر روز یک سری شکل و وسایل تازه درست می شود که باعث ایجاد ثروت وفراوانی در جهان می شود
سلامت و شاد باشین
به نام خدا
سلام و عرض ارادت به استاد عباسمنش عزیزم.
بابت مثالی که درمورد ترمز و گاز زدین خیلی سپاسگزارم. خیلی ساده و کاربردی بود.
چرا باوجود تلاش فراوان به خواسته هام نرسیدم؟ اگر باورهات خراب باشه، مهم نیست چقدر تلاش فیزیکی میکنی. باید ببینی اعماق درونت چه خبره؟ چه احساسی به خودت داری؟ چه افکاری اون تو هست؟ چه گفتگوهای ذهنی رو داری دائم تکرار میکنی؟ چه احساسی به کسب و کارت داری؟ چه باوری نسبت به خودت و خداوند و جهان هستی و آدمها داری؟
اگر باااااورهات رو درست کنی هدایتتتتت میشی به مسیر مناسب و نتیجه تلاشت فوقالعاده خواهد بود.
چون باورای قبلی ما خیلی عمیقن و در اثر سالها تکرار بوجود اومدن باید خیلی روشون کار کنیم تا تغییر کنن.
مثلا در مورد رابطه عاشقانه این باورای محدودکننده (ترمزها) رایج هستن:
1. ترمز: من از لحاظ ظاهری به اندازه کافی خوب و جذاب نیستم این نشونه باور عدم لیاقته.
باور مناسب جایگزین (گاز): زیبایی به ظاهر نیست به درونه. هر کسی به یک شکلی زیباست و زیبایی یک موضوع سلیقه ایه. یک نفر ممکنه از نظر بعضیا زیبا باشه ولی از نظر بعضیا زیبا نباشه. خیلی از دخترا زیبایی ظاهری خاصی ندارن و کاملا معمولی هستن ولی رابطه عاشقانه عالی دارن. من دقیقااا همینطوری که هستم خودم رو میپذیرم و عاشق خودم هستم. خداوند منو اینجوری خلق کرده و خداوند هرگز اشتباه نمیکنه.
2. ترمز: من کار خاصی ندارم و کار خاصی هم بلد نیستم:
گاز: ارزش من ربطی به کسب و کارم نداره. آدمای زیادی هستن که یک کار معمولی دارن یا حتی کار خاصی ندارن ولی رابطه عاشقانه فوقالعاده ای دارن. قرار نیست اوضاع ثابت بمونه. همه چیز میتونه بهبود پیدا کنه.
3. ترمز: آدم مناسب برای رابطه با من وجود نداره که این باور نشونه باور کمبوده.
گاز: در جهان میلیاردها آدم وجود داره و هر کدوم ویژگی های یونیکی دارن. هیچ محدودیتی در هیچ موردی وجود نداره. هیچ کمبودی در جهان وجود نداره. آدمای مناسب بسیااار زیادی برای رابطه با من وجود دارن خیلییی بیشتر از نیاز من. این منم که از بین گزینه های مناسب فراااوااان یک نفر رو انتخاب میکنم. توی همین شهر توی همین محل توی همین تیکه از محل چندیننن آدم مناسب برای رابطه با من وجود دارن چه برسه به شهرهای دیگه و کل ایران و کل جهان. با یک حساب سرانگشتی حداقل در بدترین حالت 1000 نفر تو کل دنیا آدم مناسب برای رابطه با من وجود داره گرچه من فقط به یک نفر آدم مناسب نیاز دارم نه بیشتر.
4. ترمز: من لایق یک رابطه عاشقانه نیستم. من آدم مناسبی نیستم.
گاز: من خودم رو بینهایت لایق و ارزشمند میدونم بدون هیچچچ قید و شرطی. چون من تکه ای از خداوندم و اصلا خداوند کللل این جهان رو برای ما انسانها خلق کرده و به تسخیر ما دآورده. پس این نشون میده که خدا ما رو لایق دونسته که کل جهانش رو برای ما خلق کرده.
5. ترمز: من همیشه آدمای نامناسبی رو جذب میکنم.
گاز: من بخاطر باورای قبلیم اون آدما رو جذب کردم ولی اگر باورامو تغییر بدم آدمایی که جذب میکنم تغییر میکنن همه چیززز تغییررر میکنه. الگوهای بسیااار زیادی در این مورد وجود داره که اول یک فرد نامناسب رو جذب کردن ولی رو خودشون کار کردن و ارتباط جدیدشون هزاران بار از رابطه یا روابط قبلیشون بهتر شده.
6. ترمز: تمام روابط آخرش با بدی تموم میشه.
گاز: الگوهای بسیااار زیادی تو دنیا وجود داره که رابطه عاشقانه ای باهم دارن و رابطه شون سالهاااست که ادامه داره یا حتی تا آخر عمرشون با عشق باهم بودن. امااا حتی اگر هم رابطه ای به هر دلیلی حتی بد تموم بشه باز هم به من کمک میکنه که رشد و پیشرفت کنم و کلی تجربه کسب کنم و کلی خواسته هام رو بشناسم و کلی لذت ببرم و خاطره خوب بسازم و این جزئی از مسیر تکاااامل منه. و اینکه طبق قانون تکامل رابطه بعدیم خیلییی بهتر از رابطه قبلیم خواهد بود.
7. ترمز: من برای یک رابطه عاشقانه خیلی سنم بالا رفته. دیگه دیر شده. از من دیگه گذشته.
گاز: رابطه عاشقانه در هررر سنی میتونه شکل بگیره الگوهای بسیااار زیادی وجود داره که حتی در سن خیلی بالا رابطه عاشقانه رویایی رو شروع کردن. افراد بسیااار زیادی وجود دارن که اونها هم همسن من هستن و ما از لحاظ سنی کاملا مناسب هستیم. شاید اگر سنم کمتر میبود مناسب نبودم. پس هررر سنی که دارم بهترین سن برای شروع یک رابطه اس.
8. ترمز: من باید بی عیب و نقص باشم تا یک رابطه عاشقانه رو جذب کنم.
گاز: هیچچچ انسانی در دنیا بی عیب و نقص نیست و این کاملا طبیعیه. نقص ها برای اینه که ما پیشرفت کنیم. من خودم رو دقیقااا همینطور که هستم با همه عیب و نقص هام میپذیرم و عاشق خودم هستم. همینطور که از طرف مقابلم هم توقع ندارم بی عیب و نقص باشه و اونو همینطوری که هست میپذیرم و دوستش دارم و براش ارزش و احترام قائلم.
9. ترمز: همه تو رابطه خیانت میکنن.
گاز: این من هستم که بخاطر ورودی های ذهنمممم خیانت رو تو ذهنم میسازم. این یک توهم ذهنیه و این حرفو کسانی میزنن که فکرشون خرابه و خودشونو ارزشمند نمیدونن. من با اونا فرق دارم. الگوهای بسیااار زیادی از روابط عاشقانه وجود داره که هرگزززز به هم خیانت نکردن و تا آخر عمر باهم بودن. آدمای خوب خیلیییی زیادن. پس آدمای خوب و درستکار برای رابطه با من هم خیلی زیادن. همینطور که من خودم به طرف مقابلم خیانت نمیکنم و به این موضوع اصلا فکر هم نمیکنم، طرف مقابلم هم به من خیانت نمیکنه و این کاملا برای ذهنم منطقیه.
10. ترمز: من پولدار نیستم وضع مالیم خوب نیست. کسی منو نمیخواد.
گاز: اولا ارزش من هیچچچ ربطی به وضعیت مالیم نداره. دوما این وضعیت الان منه قرار نیست تا ابد اینطوری بمونم من در حال رشد و پیشرفت هستم و شرایط زندگیم داره روز به روز بهتر میشه. سوما اگر کسی منو بخاطر پولم میخواد همون بهتر که نخواد. چهارما الگوهای بسیااار زیادی وجود دارن که وضعیت مالی خوبی نداشتن ولی یک رابطه عاشقانه رویایی رو تجربه کردن و روز به روز در حال بهبود هستن.
11. ترمز: من میخوام تنها باشم.
گاز: ما انسانها موجودات اجتماعی هستیم این طبیعیه که من دوست دارم که توی یک رابطه عاشقانه رویایی باشم و این رابطه خیلی میتونه از همه لحاظ برای من خوب باشه.
12. ترمز: سرنوشت من اینه که عشق رو تجربه نکنم.
گاز: هیچچچ سرنوشتی از قبل مقدر نشده ما انسانها در هرر لحظه با فرکانسهایی که میفرستیم زندگیمونو خلق میکنیم. خواسته خداوند همون خواسته ماست. من خودم خالق زندگیم هستم. هر چیو که بخوام خلق میکنم.
13. ترمز: من رابطه برقرار کردن رو بلد نیستم.
گاز: ما انسانها هیچی رو از تو شکم مامانمون بلد نبودیم ولی هر چی رو که خواستیم یاد گرفتیم. هرررر مهارتی با آموزش و تمرین قابل یادگیریه. مهارت رابطه برقرار کردن با جنس مخالف هم قابل یادگیریه. حتی اگر رابطه نقطه ضعف من باشه و توش افتضاححح باشم، من میتونم اونو یاد بگیرم و تبدیلش کنم به نقطه قوتم.
14. ترمز: اگه من وارد رابطه بشم آزادی مو از دست میدم.
گاز: رابطه واقعی یعنی هر دو نفر آزادی کامل خودشون رو دارن و به سلایق و علایق هم احترام میذارن و هیچ محدودیتی وجود نداره. پس من این نوع رابطه رو میخوام و با باورهای خوبم جذب میکنم. الگوهای بسیااار زیادی در این مورد وجود داره. من اگر برای خودم ارزش قائل باشم طرف مقابلم هم برام ارزش قائل خواهد بود. همینطور که من برای اون ارزش قائلم.
15. ترمز: من اگر همه وجودم رو تو رابطه بذارم حتما آسیب میبینم.
گاز: من قرار نیست تو رابطه نقش قربانی رو بازی کنم. اگر من باورای خراب در مورد رابطه داشته باشم در هر صورت آسیب میبینم. من نباید در مقابل کارهایی که برای طرف مقابلم انجام میدم توقع و انتظار جبرااان رو داشته باشم و فقططط بخاطر اینکه به خودم احساس خوبی میده اون کار رو انجام بدم و اگر کاری بهم حس خوبی نمیده نباید انجام بدم. اتفاقا من اگر همه وجودم رو با احساس خوب برای رابطه ام بذارم طرف مقابلمم همین رفتار رو داره و ما از رابطه مون بیشتر لذت میبریم.
16. ترمز: برای رابطه باید کلی تلاش کنی آخرشم معلوم نیست چی میشه.
گاز: هر تلاشی برای رابطه ام کنم برای خودم کردم پس هیچ منتی نیست. آخر رابطه هم هر چی که بشه حتی اگر تموم بشه، در هر صورت خیره و به نفع منه. به نفع هر دومونه. هر دومون از این رابطه سود کردیم و چیزی رو از دست ندادیم. ما هر دو مون تو این رابطه برد کردیم. لذت بردیم و کلی تجربه ارزشمند کسب کردیم.
17. ترمز: من اگه بخوام وارد رابطه بشم باید شخصیتمو عوض کنم و ماسک بزنم.
گاز: من نیاز نیست خودمو تغییر بدم. من اگه خودم رو
دقیقااا همینطوری که هستم دوست داشته باشم آدمی رو جذب میکنم که اون هم منو دقیقا همینطوری که هستم دوست داشته باشه. همینطوری که من هم همین احساس و رفتار رو نسبت به طرف مقابلم خواهم داشت. خیلییی آدمایی وجود دارن که من رو دقیقااا همینطوری که هستم میخوان و اصلا چون این ویژگی ها رو دارم منو میخوان و از خداشونه که با من باشن. حتی ویژگی هایی که ظاهرا نقطه ضعف منه، اگر من خودمو همینطوری که هستم دوست داشته باشم و عیب و نقص هام رو بپذیرم و باهاش راحت باشم و باهاش در صلح باشم، در مداری قرار میگیرم و آدمی رو جذب میکنم که منو دقیقا همینطوری که هستم عاشقم باشه و ویژگی های من براش تازگی و جذابیت داشته باشه و حتی به نظرش خیلی ارزشمند بیاد. چون سلایق آدما بینهااایت متنوعه. اون ویژگی رو که بعضیها دوست ندارن بعضیا ممکنه اصلا براشون مهم نباشه یا حتی بعضیها خیلیم دوست داشته باشن. حتی ممکنه بعضیا دقیقااا منو بخاطر اینکه این ویژگی به ظاهر ناجالب رو دارم بخوان. چون سلایق و طرز فکر آدمها خیلی متنوع و متفاوته.
18. من باید دنبال کسی باشم که منو کامل کنه.
گاز: ما انسانها کامل هستیم نیاز نداریم کسی ما رو کامل کنه. من خودم کامل هستم و از تنهایی خودم لذت میبرم و هیچ وابستگی به هیچکس ندارم پس فردی رو جذب میکنم که اونم از تنهایی خودش لذت میبره و در این صورت هست که ما دو نفر که باهم وارد رابطه بشیم از رابطه هم لذت میبریم.
19. ترمز: من اگه وارد رابطه بشم وابسته میشم.
گاز: من هیچ وابستگی به هیچ کس و هیچ چیز پیدا نمیکنم چون عمیقااا باور دارم که هیچچچکس و هیچ چیز از بیرون نمیتونه حال منو خوب کنه حال خوب من فقططط بستگی داره به خودم و باورهای درونم و خداوند. و اینکه شادی یک موضوع ذهنیه و ربطی به عوامل بیرونی نداره. من باور دارم که خداوند از طریق دست عزیزش که وارد رابطه من کرده داره به من عشق میورزه. پس من به منبع عشق یعنی خداوند وابسته هستم نه به دستانش. اگر یه روزی این دست عزیز خداوند از رابطه ام بره بیرون هیچ اتفاقی برام نمیفته. خداوند شاید میخواد یک دست بهترش رو وارد رابطه ام کنه. پس در هر صورت به نفع من خواهد بود.
20. ترمز: من ویژگی هایی دارم که هیچکس درکش نمیکنه.
گاز: تو دنیا میلیادها آدم وجود داره با بینهااایت ویژگی های مختلف. ولی من اگر خودم رو دوست داشته باشم به خودم عشق بورزم برای خودم و ویژگی هایی که دارم ارزششش قائل باشم و با خودم در صلح باشم و از نظر خودم آدم جالب و دوست داشتنی باشم از بین اینهمهههه آدم، آدمی رو جذب میکنم که هم مدار و هم مسیر و هم فرکانس با من باشه و دقیقا منو درک کنه و همیشه حرفای زیادی باهم داشته باشیم و از همصحبتی و زندگی باهم لذت ببریم.
استاد عباسمنش عزیزم سپاسگزارم که هم برای خودتون یک رابطه عاشقانه رویایی بدون وابستگی رو ساختین و دارین لذت میبرین و هم الگوی فوقالعاده ای برای رابطه ما ساختین و به ما هم این باور رو میدین که میشوددد. امکان پذیر است. میشه آدم یک رابطه عاشقانه رویایی رو داشته باشه. این خیلی طبیعیه. شدنیه. مهم نیست الان چه شرایطی داریم. یا گذشته مون چی بوده یا چه روابطی رو قبلا تجربه کردیم، با تغییر ترمزها به گازززز همه چیز امکان پذیره.
امکان پذیر بودن خواسته ها در ذهن یعنی برآورده شدن اونها در دنیای واقعی.
من خودم قبلا تقریبا همه این ترمزهای خراب و پوسیده رو درمورد رابطه داشتم بخاطر همین رابطه هایی که تجربه کردم توش چالش های زیادی داشت ولی بعد از اینکه به فضای این سایت الهی هدایت شدم و یک الگوی عالی در مورذ رابطه و البته تمام جنبه های زندگی رو پیدا کردم باورام کم کم تغییر کرد
که عه رابطه عاشقانه رویاهی وجود داره و از اون به بعد رابطه های رویایی بیشتری رو دیدم و روز به روز باورم قویتر شد تااینکه خودمم رابطه ای رو تجربه کردم که نسبت به روابط قبلیم زمین تا آسمون فرق داشت و از همه لحاظ بارهاااا بهتر بود. گرچه این رابطه بنا به دلایلی و بازهم به خاطر فرکانسها و باورها و خواسته های خودمون قطع شد اما خداروشکر میکنم. چون من تو این رابطه خیلی چیزا یاد گرفتم و حتما تموم شدن این رابطه برای هر دو مون خیر بوده. خداروشکر بخاطر کار کردن روی این باوراس که احساسم خوبه و باید همیشه روشون کار کنم.
برای همه دوستانم در سایت رابطه رویایی عاشقانه توام با عشق و مودت و بدون وابستگی آرزو میکنم.
سلام خدمت استاد عزیزم و سایر دوستان مهربانم .
میخوام از دوتا مانع بزرگ صحبت کنم که رفع اونها کمک بزرگی به خودم کرد.
اول:
تفکر کردن به گذشته و حسرت خوردن بابت گذشته است. اینکه ما تمرکز و توجه مون رو روی آینده بگذاریم و فرکانس خوب ارسال کنیم به جهان هستی اما مدام به خودمون بگیم کاش چند سال پیش کار مشخصی رو انجام نمی دادم یا کاش ارتباط مو با شخصی خاصی قطع نمی کردم و خیلی از کاش های دیگه که درواقع داره این باور ناخودآگاه و عمیق رو در ما ایجاد می کنه که تو به تغییر صد درصدی آینده ات ایمان نداری و هنوز باورت نشده که میتوانی شرایطی خیلی بهتر از گذشته برای خودت بسازی. می تونی با افراد خیلی خیلی بهتری آشنا بشی و درآمد خیلی بیشتری کسب کنی، می تونی خوشبخت تر باشی و به هرچه که در گذشته از دست دادی برسی. شکست دادن این باور امیدو و انرژی فوق العاده ای به انسان میده و باعث میشه مسیر راهت تر و دستیابی به خواسته های سریع تر اتفاق بیفته.
دوم:
دومی رو میخوام با یه خاطره براتون بنویسم، من چند وقت پیش برای تعطیلات رفتم تو یکی از بکر ترین مناطق جنگلی شمال ایران در استان گیلان ، همه چی زیبا و جذاب بود اما بازم حس می کردم نمی تونم اونجوری که باید لذت ببرم. رفتم کنار رودخونه و پامو گذاشتم تو آب ، احساس کردم بهتر شد شرایط و یه لحظه انگار بهم الهام شد که بپر تو آب! ، اولش به خاطر سرمای آب مقاومت کردم اما به خودم گفتم باید برم تو آب. رفتم وسط آب و جایی که نسبتا یک متری عمق داشت نشستم و تمام بدنم رو در آب فرو کردم. وقتی سرم ر از آب بیرون آوردم حس کردم که دیگه آب سرد نیست. یه لذت فوق العاده ای رو تجربه می کردم ، انگار غرق شده بودم در طبیعت و دیگه داشتم ازش لذت می بردم. انگار هماهنگ شده بودم با درختا و هوا و حتی سنگ های کف رودخونه. انگار خود طبیعت بودم…
می دونید میخوام چی بگم؟میخوام بگم ما همه مون درخواست هایی داریم از خودمون اما هنوز خودمون رو به عنوان فردی که با خداوند یکی شده و خالق زندگی خودشه درک نکردیم. ما هنوز باور نداریم که جزوی از خداییم و می تونیم زندگی مون رو همونطور که میخوایم شکل بدیم. شک داریم در رسیدن به خواسته هامون چون آرامش و اطمینان یکی شدن با خدا رو حس نکردیم.
خداوند در آیه 80 سوره اسراء خطاب به پیامبر می فرمایند: بگو: پروردگارا، مرا (در هر کار،) با ورودی صادقانه وارد کن، و با خروجی صادقانه خارج ساز؛ و از نزدت برای من تسلّطی یاری بخش، قرار ده.
چقدر زیبا خدا بهمون میخواد بگه که قبل از هر کاری این باور رو در ذهنت داشته باش که به لطف و یاری خدا تو بخشی از خدا هستی و تسلط داری به امور زندگیت.
هنگامی که در فرکانس خالق هستی قرار بگیرید، با انرژی خدا هماهنگ بشید و از او بخواهید که در این هماهنگی یاری بخش شما باشد و عمیقا و فارغ از تمامی تضاد های ذهنی و تردید هایتان در مسیر رسیدن به خواسته گام بردارید. یقیقا آن خواسته با اختیار کامل خودتان و همانطور که شما تجسم و تصور می کنید به شما اعطا خواهد شد. چرا که شما دیگر یک خالق واقعی هستید…
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته جان و تمام دوستان عزیز در این دانشگاه الهی
خدا رو شکر میکنم که امروز در مدار شنیدن آگاهی های این فایل عالی بود
و امیدوارم بتوانم از این آگاهی در عمل استفاده کنم تا در مقابل آن بتوانم از زحمات استاد عزیزم و خانم شایسته قدر دانی کرده باشم
با اینکه در رابطه عاطفی ترمز خاصی ندارم چون وقتی کنار همسرم هستم هر دو از وجود هم لذت میبریم و خیلی جالبه که علایق هر دوتامون تقریبا بهم نزدیکه و همیشه به همسرم میگم تا حالا دقت کردی تمام زوج های که توی فامیل داریم دقیقا طرز فکر و رفتارهاشون به هم شبیه هست و همیشه میگم جهان کبوتر با کبوتر، باز با باز را رعایت میکنه
به محض اینکه استاد گفتند میخواهند در مورد یک موضوعی صحبت کنند که خیلی ها در این مورد ترمز دارند تا این سوال گفتند من گفتم حتما در مورد رابطه عاطفی هست چون توی کامنت ها زیاد خوندم که خیلی ها برای برقراری رابطه عاطفی ترمز داشتند، خیلی خوشحالم که استاد اینقدر دیتیلی کامنت ها رو میخونه و بررسی میکنه و برای درک بهتر ما،و ساعت ها فایل تولید میکنه بدون دریافت هیچ هزینه ای
_من دانشجو این سایت در قبال استادم وظیفه دارم که به تمریناتی که گفته اند پاسخ بدهم تا با نتیجه گرفتن من، استاد نتیجه بگیرد
قبلنا وقتی میخواستم کامنت بنویسم در مورد یک فایل میخواستم با دقت و بدون آوردن لهجه در کامنتم، یه کامنت خوب بنویسم ولی فهمیدم هر چی دارم به رسمی نوشتن پیش میرم اون احساس که موقع نوشتن کامنت دارم دیگه ندارم، پس تصمیم گرفتم برای نوشتن کامنتم به خودم سخت نگیرم فقط بچسبم به تمرینات و با آن چیزی که درک کردم به تمرینانت پاسخ بدم
نکات کلیدی این فایل
شناختن استعاره گاز و ترمز
گاز : یعنی سوخت مورد نیاز ( باورهای درست) برای حرکت کردن به سمت خواسته و هدف
ترمز : مانعی (باورهای نادرست ) که جلوگیری میکند از حرکت کردن به سمت هدف
و اما این مانع و ترمز، چیزی جز باورهای نامناسب و مخرب ما در مورد خواسته مورد نظر نیست
+ این باورهای نا مناسب و ترمز ها ، قدرت خود را از کجا می آورند که اینقدر قوی عمل میکند؟ بدلیل اینکه باورهای نا مناسب و ترمزهای ما از افکار و باورهایمان که منبع اصلی اتفاقات زندگی ما هست سر چشمه می گیرد و نیرو میگیرد
+چرا با تمام تلاش و فعالیت هایی که برای رسیدن به هدف و خواسته میکنم ولی به خواسته ام نمیرسم و به خودم میگوییم من هر کار ممکنی که بود انجام دادم پس چرا نمیرسم؟ جواب اینه تا وقتی که من باورهای مناسبی در مورد هدف و خواسته ام نداشته باشم مهم نیست چقدر تلاش میکنم و تلاش های من با باور نادرست در جهت رسیدن به هدف مثل دویدن روی تردمیل میمونه،چون فرمانده اصلی رسیدن من به خواسته هایم یا نرسیدن به آنها، باورهایم هستند و برای هماهنگ شدن با باورهای درست، باید تغییرات بنیادین در مغز و ذهنم و افکارم به وجود بیاورم
+ چرا باورهای مناسب در مورد یک موضوع، زودتر من را به خواسته ام میرسونه؟ چون وقتی من باورهای مناسبی در مورد یک موضوع داشته باشم موجب هدایت شدن من به سمت ایده های مناسب، به افراد مناسب و در زمان مناسب و در مکان مناسب هدایت می شوم در واقع وقتی من باورهای درستی در مورد یک موضوع دارم هر ایده ای که به سمت من می آید مناسبه و افراد مناسبی برای کمک به من هدایت می شوند و در زمان و مکانی مناسب من را به خواسته ام میرساند و در این مواقع نتیجه ای که میگیرم فوق العاده هست
+ چرا اگه من در مورد یک موضوع باور نامناسبی داشته باشم موجب نرسیدن من به آن خواسته یا دیر رسیدن به آن می شود؟ چون وقتی باورهای نامناسبی در یک موضوع دارم موجب هدایت شدن من به سمت ایده های نامناسب و آدم های نامناسب در زمان و مکان نامناسب می شود که کار من را، برای رسیدن به خواسته ام سخت تر میکند
+ خوب این همه در مورد باورها صحبت کردیم که دلیل رسیدن یا نرسیدن من به خواسته هایم هست حالا این باورها چگونه ایجاد شد؟ همه ی ما از بچگی با افکار نامناسب خانواده، جامعه، مدرسه،رسانه، دوستان، فامیل، معلمان بمباران شدیم و این افکارهای نامناسب اینقدر در ذهن ما تکرار شده که تبدیل به باورهای اصلی ما شده
+ آیا می شود باورهای نامناسب را یک شبه تغییر داد؟ این رو بدونم باورهای من یک شبه به وجود نیامده حاصل سال ورودی گرفتن از محیط اطرافم هست و یک شبه هم نمیشود تغییرش داد ولی از موقعی که شروع میکنی به تغییر باورها متوجه تغییر اتفاقات زندگی ام و پاسخ جهان می شوم
+ اقداماتی که برای تغییر باورهایم باید انجام بدم؟ اولین مورد که از این به بعد مواظب ورودی هایم باشم و هر چیزی را نشنوم و نبینم و نگویم، دوم برای باورهای نامناسبی که در هر موضوعی دارم الگوها مناسب پیدا کنم تا ذهنم را قانع کنم که قبلن اشتباه میکرده، چون ذهن منطقیه و الکی نمیپذیره که اشتباه کرده و با دیدن الگو های مناسب میپذیره که اشتباه کرده
+ آیا باید نگران باشم که الگو مناسب در اون موضوع که میخواهم میشه پیدا کرد یا نه؟ برای این موضوع باید بدونم که هیچ شخصی پیدا نمیشود که در تمام موضوعات باورهای نا مناسب یا در تمام موضوعات باورهای مناسب داشته باشد و خاصیت جهان مادی اینه که افراد با ویژگی های متفاوت وجود دارند و هر شخصی در یک سری مسائل باورهای بهتری دارد در یک سری مسائل باورهای نامناسبی دارد، و من اگه در مورد موضوعی که باور نامناسب دارم و میخواهم باورهایم در اون موضوع درست کنم بیام اون الگو هایی را پیدا کنم که اون شخص در اون موضوع باور درستی دارد و به الگو های ناموفق نگاه نکنم
+موضوع این فایل پیدا کردن ترمز ها و باورهای نا مناسب ذهن افراد در مورد رابطه عاطفی بود، ولی با بررسی هر کدام از ترمز ها میتوان در موضوعات دیگه از جمله ثروت و سلامتی و بیزینس هم استفاده کرد مثلا هر خواسته ای دارم بیام بنویسم و بعد باورهای نا مناسبی که در مورد رسیدن به آن خواسته دارم بنویسم و روی اون باورهای نا مناسب کار کنم البته باید حواسم باشه تغییرات یکدفعه ایجاد نمی شود ولی اگه روی خودم کار کنم نتیجه اش فوق العاده می شود
ترمزهای مخرب یا کدهای مخربی که افراد در ذهن خود برای ایجاد یک رابطه عاطفی دارند :
1. نداشتن ظاهر زیبا و چهره ی خاص : خیلی از افراد این باور را دارند چون زیبا نیستند و چون چهره جذابی ندارد یا رنگ چشم فلان یا پوست سفید و صاف یا موهای زیبا ندارند به شخص مناسب برای ایجاد رابطه عاطفی هدایت نشده اند و این باور در دخترها به این شکله که می گویند پسرا دنبال یه دختر خوشگل و جذاب هستند، یا پسرا میگویند دخترا دنبال یه پسر خوش قیافه و اندام زیبا و چهره زیبا هستند
این باور خیلی در زندگی افراد ریشه پیدا کرده حتی خیلی ها با عمل های فراوان هنوز خودشون را زیبا نمیبینند و هر کاری میکنند میگویند با این عمل هم زیبا نشدیم بریم سراغ عمل بعدی و بعدی و این چرخه اینقدر ادامه داره که فرد را در سیکلی میندازه که هی اعتماد به نفس اون فرد به عوامل بیرونی بیشتر رقم میخوره و اون فرد هیچ وقت از خودش راضی نیست
_ این باور که فرد خودش را زیبا نمیبیند از کجا می آیید؟ این از باور عدم اعتماد به نفس و عدم لیاقت می آید چون خودش را دوست نداره و خودش را یه فرد زیبا نمیبینه و با خودش در صلح نیست در واقع این فرد هر چقدر بخواهد خودش را زیبا کنه که احساس لیاقت پیدا کنه باز هم یکی از اون زیباتر پیدا می شود و این فرد باز تلاش میکنه که ظاهر خودش را تغییر بده تا شبیه اون طرف بشه
_ حالا چطور این باور نامناسب در مورد اینکه برای رابطه عاطفی خوب باید چهره زیبا یا خاص داشت را نفی کنم؟ بیام الگو هایی را پیدا کنم که با چهره کاملا معمولی با بهترین فرد ازدواج کرده و یه رابطه عاطفی خوب رو داره تجربه میکنه
_ قدم اول برای تغییر این باور نامناسب؟ خودم را دوست داشته باشم با تمام کم و کاستی هام، و به خودم یاد آوری کنم من ارزشمند هستم و درون من مهمه که یک باطن زیبا دارم پس من لایق بهترین ها هستم
2. دومین ترمز یا باور نامناسب بعدی اینه که افراد می گویند من استعداد و توانایی یا شغل خاص و بزرگی ندارم :
وقتی یه فرد باور داره برای ایجاد یک رابطه عاطفی خوب باید شغل خاصی مثلا پزشک یا مهندس یا وکیل یا فلان کسب و کار داشته باشم تا بتوانم با شخصی مناسب ازدواج کنم، این شغل هایی که جامعه بر چسپ مهم بودن بهش زده و در ذهن ما بزرگ و خاص شده، ولی واقعیت اینه هر فرد توانایی هایی داره و اگه من بتوانم توانایی ام را بهبود بدم و به توانایی ام ایمان بیاورم و برای خودم ارزش قائل باشم، جهان هم برای من ارزش قائل می شود و یه فرد با ارزش وارد زندگی ام میکند
_ چطور این باور که باید شغل خوب داشته باشم تا با دختری خوب ازدواج کنم نفی کنم؟ بیام الگو هایی را پیدا کنم که با یه شغل خیلی معمولی با یه فرد خوب و مناسب ازدواج کرده و یک رابطه عاطفی عالی دارد
این ترمز عدم باور داشتن توانایی خودم در زمینه های دیگه هم میتوان پیدا کرد مثلا یه شخصی میگوید تا من فلان مهارت یا توانایی خاص نداشته باشم وارد شغل مورد دلخواهم نمیشوم
3. باور نامناسب بعدی اینه که باور کمبود فرد مناسب داریم
خیلی از افراد چه پسر و چه دختر می گویند دیگه فرد مناسبی نیست هر چی خوب بوده ازدواج کرده اند، هر چی مونده کور و کچل و بدبخت و بیچاره ها مونده،
این باور کمبود خیلی مهمه مثلا دخترا در سنی که هستند و به شخصی که هم سن و سال خودشه نگاه میکنه و میبینه ازدواج کرده و می گوید، همه پسر خوب ها برداشته اند و دیگه چیزی برای من نمونده اگه یه فرد خوب باشه که خیلی کوچیکه و میاد هم سن و سال های خودش میگیره نه من، به نظرم این باور کمبود در دخترا بیشتره تا جایی که یادمه همیشه شنیدیم که میگویند پسر کمه، یا خیلی ها بدون هیچ اطلاعی فقط از روی چرندیات می گویند تعداد دخترها در جامعه از تعداد پسرها خیلی بیشتره و اینقدر این باورهای نامناسب وارد ذهن شده که دخترها به یه سنی که رسیدند و ازدواج نکردند میگویند دیگه من سنم رفت بالا، دیگه پسر خوب گیرم نمیاد هر چی خوب بوده ازدواج کرده، من باید منتظر بشیم یه آقای که زنش مرده یا طلاق گرفته بیاد با من ازدواج کنه، این حرف ها اینقدر در جامعه زیاده که با هر جمله استاد میگفتم آره آره درسته
_ برای نفی کردن این باور کمبود فرد مناسب بیام با منطق برای خودم بفهمانم که همانطور که در جهان میلیاردها گونه گیاهی و جانوری وجود داره، همانطور در جهان میلیاردها انسان وجود داره یعنی توی این میلیارد ها تا آدم یه فرد مناسب پیدا نمیشه!!!
این ذهن ما هست که بخاطر شنیده ها باور کرده فرد مناسب کمه، و اگه این باور را نپذیریم هدایت میشوم به سمت آدم مناسب یعنی یواش یواش به مکان هایی هدایت می شویم که آدم های مناسب تری در اونجا میبینیم و اینطوری جهان بهم ثابت میکند آره درسته و اینقدر این باورم قوی می شود که در هر جمعی از فامیل یا همکار یا دوست میرم فقط افراد مناسب سر راه من قرار میگیرد
+ این باور کمبود در خیلی از زمینه ها ریشه داره
مثلا در موضوع ثروت، باور داریم تمام شغل ها یا ایده های پول ساز را بقیه گرفتند یا فلان فرصت شغلی را بقیه گرفتند یا فلان ملک و زمین را بقیه برداشته اند، این باور کمبود اینقدر در وجود ما ریشه داره که در هر مثالی میتوان پیداش کرد و بخاطر باورهای کمبود به شرایط و آدم ها و اتفاقاتی هدایت می شویم تا جهات به ما ثابت میکند که در مورد باور کمبود درست فکر میکنیم
4. باور و ترمز بعدی لایق ندانستن خودم برای ایجاد یک رابطه عاطفی مناسبه :
این باور موجب می شود فرد با نهایت خوشبختی ولی خودش را لایق نعمت خوشبختی و رابطه خوب ندونه و میگوید این رابطه از سرم زیادیه و جهان هم بهش کمک میکنه تا بیشتر باور کنه که لایق رابطه عاطفی خوب نیست و یه رابطه خوب از سر اون زیادیه، پس اگه من خودم را ارزشمند ندونم جهان هم آدم های بی ارزش و بی عرضه برام میاره، و چون من یه فرد بی ارزش نمیخواهم در زندگیم وارد بشه بیام احساس ارزشمندی و لیاقت در خودم بسازم تا هدایت شوم سمت یه انسان ارزشمند، در واقع باور ارزشمند بودن من یا نبودن من، به جهان ارسال می شود و جهان هم به باورهای ارزشمند یا عدم ارزشمندی من پاسخ می دهد و آدم های از اون جنس برام میاره
این باور عدم لیاقت حتی در الگو های شغلی و پول ساختن را میشه پیدا کرد که طرف میگه دیگه زیادی دارم پول در میارم با اینکه کارم خیلی راحته یا کار خاصی نمیکنم ولی خدا تومن پول میگیرم این کار درست نیست در واقع برای توانمندی های خودش ارزش قائل نیست و وقتی خودت را ارزشمند ندونی هدایت میشوی به شرایطی که هیچکس برای توانایی ات ارزش قائل نیست و بخاطرش پولی پرداخت نمیکند
5. یه ترمز و باور مخرب دیگه من همیشه آدم های نا مناسب جذب میکنم :
مثلا یه شخص قبلا بخاطر افکار و باورهای قبلی اش موجب شده افراد نا مناسب به سمتش هدایت بشوند حالا این فرد باورها و افکارش تغییر کرده نباید بپذیره که سرنوشت من اینه که افراد نامناسب به سمت من بیایند، آره درسته با باور نادرست، آدم های نامناسب به سمتم میاد حالا اگه بیام با منطق برای خودم بفهمانم که آقا تمام اتفاقات و آدم های که قبلا وارد زندگی ام شده اند بخاطر باورهای گذشته ام بوده، حالا من تغییر کردم یه شخص دیگه با باورهای جدید شدم چرا باید آدم نامناسب وارد زندگی ام شود، از این به بعد، آدم های جدیدی که وارد زندگی ات میشود مطابق با باورهای جدیدت هست و اگه باورهای خوب داری آدم های خوب به سمتت جذب می شوند و قرار نیست زندگی آینده ام شبیه به گذشته ام باشه، من تغییر کنم جهانم هم تغییر میکنه و چون جهان مانند اینه عمل میکند با تغییر من اون هم تغییر میکند
6. باور نا مناسب و ترمز بعدی اینه که افراد میترسند آخر یه رابطه عاطفی تلخ تموم بشه و میترسند وارد رابطه شوند :
این باور مخرب و بد موجب می شود که افراد بخاطر ترس هایشان اصلا وارد رابطه عاطفی نشوند چون میترسند شاید رابطه عاطفیشون بهم بخوره و موجب ناراحتی آنها شود و افرادی که این باور دارند موجب میشود هیچ وقت هیچ رابطه ای را شروع نکنند
برای نفی کردن این باور که تمام رابطه ها با شکست و غم مواجه هست، باید الگو هایی را پیدا کنم که سالین سال در کنار هم رابطه عاطفی خوب دارند و خوش و خرم تا پایان با هم و در کنار هم زندگی میکنند و یا یه منطق دیگه برای ذهن خودم بیارم اگه مثلا وارد یه رابطه عاطفی شدم ولی آخرش به جدایی انجامید باید خوشحال بشم که به تجربه هام و لذت هام افزوده شده از یه طرف رابطه ای زیبا و لذت بخش تجربه کردم از یه طرف بعد شکست با تجربه تر شدم و رشد کردم و بیشتر یاد گرفتم که در یک رابطه عاطفی چه چیزی میخواهم
_ این ترس و باور در زمینه های شغلی هم میشه پیداش کرد که یه فردی میترسه شغلی را راه اندازی کنه و به شکست بیانجامد و موجب می شود هیچ وقت وارد اون شغلی که میخواهد نشود
یا در بحث تناسب اندام و لاغری خیلی ها می گویند چه فایده رژیم بگیرم فردا دوباره چاق میشوم پس هیچ اقدامی در مورد خواسته اش یعنی لاغر شدن نمیکنه
7. ترمز بعدی اینه که افراد برای داشتن یک رابطه عاطفی خوب میگویند،خیلی پیر شدم و از سن من گذشته یا بعضی ها می گویند من هنوز خیلی جوان هستم برای تجربه یک رابطه عاطفی مناسبباید سنم بالاتر بره تا یه فرد مناسب پیدا کنم
حالا این باور سن در خانم ها بیشتر ریشه داره که وقتی سنشون یکم رفت بالا مثلا از 40 گذشت می گویند ما دیگه پیر شدیم دیگه فرد مناسب نیست
یا خیلی از خانم ها بعد از طلاق یا فوت همسرشون می گویند زشته برای ما دوباره رابطه عاطفی تجربه کنیم، بنظرم حالا این الگو در خانم هایی که در شهرستان و شهر های کوچک هست بیشتره چون توی شهر ما دخترا زود ازدواج میکنند و اگه سن از 25 رفت بالا دیگه دختر ترشیده هست و حتی خانم ها سن بالا خیلی کم ازدواج میکنند چون خجالت میکشند میگویند از سن ما گذشته ولی در شهرهای بزرگ خیلی ها به راحتی در سن 50 یا 40 تازه ازدواج کرده و با این مسئله مشکل نداره چون باورهای که در جامعه بهش دادن با باورهای که در شهرهای کوچک دارند فرق داره
پس برای نفی کردن این ترمز و باور نادرست بیام الگو هایی را پیدا کنم که در سن بالا رابطه عاطفی عالی تجربه کرده اند
این الگو دیر یا زود بودن در بحث ثروت هم میشه دید که خیلی ها میگویند دیگه از سن من گذشته نمیتوانم پولدار شوم و با پیدا کردن الگو های که در سنین بالا ثروتمند شدن این باور را میشکنیم
و اگه باورم اینه که سنم کمه برای ثروتمند شدن، میام الگو هایی را پیدا میکنم که در سنین جوانی به ثروت رسیده اند، مثلا آقا عرشیا از دانشجویان استاد که در سن 17 سالگی تا 21 سالگی به موفقیت های بزرگ رسیده
حتی در مورد خواسته مهاجرت هم میشه این ترمز دیر یا زود بودن را پیدا کرد که خیلی افراد میگویند دیگه از ما گذشته ما پیر شدیم دیگه نمیشه مهاجرت کرد یا خیلی ها میگویند من هنوز جوان هستم نمیتوانم مهاجرت کنم
8. باور و ترمز بعدی اینه که من باید پر فکت و عالی باشم :
این پر فکت بودن و کمال گرایی خیلی خیلی پاشنه مرموزی هست که خودش در در قالب ویژگی خوب نشون میده ولی این باور موجب می شود خیلی از تجربه ها را نداشته باشیم چون میخواهم بهترین باشیم و بی نقص باشم
این رو بدونم که خاصیت جهان مادی اینه که هیچکس بی نقص نیست و ما با نقص هایمان خواسته هامون در ما ایجاد می شود و خصوصیت جهان مادی اینه هیچکس به کمال نمیرسد هر چقدر عالی باشی باز هم میتوانی عالی تر باشی
_ پس برای نفی کردن این باور که من باید بی نقص باشم من باید بی نظیر و کامل باشم باید بگوییم من با نقص هایم پیشرفت میکنم و خودم را بهبود میدهم و میدانم که هیچ وقت کامل و بی نقص نمیشوم پس چرا خودم را از تجربه خیلی نعمت ها محروم کنم مثلا خودم را از رابطه عاطفی محروم کنم چون میخواهم یک شخصیت بینظیر داشته باشم یا در شغل مورد دلخواهم وارد نمیشوم چون میخواهم بی نقص و عالی عمل کنم
پس برای نفی این باور فهمیدم خاصیت جهان اینه که هر دفعه ما را به کمال برسونه و هیچ کس هیچ وقت بی نقص و کامل نمیشود پس چرا خودم را تجربه خیلی لذت ها محروم کنم من تجربه کنم حین مسیر پیشرفت میکنم و عالی تر عمل میکنم
9. باور و ترمز بعدی افراد از خیانت میترسند که با کسی که در رابطه عاطفی هستند بهشون خیانت کنه و با این باور اصلا به فکر داشتن رابطه عاشقانه نمیفته و حالا اگه یه زن این باور داشته باشه، فکر میکنند همه مردها خیانت کار هستند یا اگه مرد این باور داشته باشه فکر میکنه همه زن ها خیانت کار هستند
این باور خیانت هم اینطوری به وجود آمده که در هر جمعی نشستیم و به حرف های چرت و پرت دیگران گوش کردیم که میگن فلانی خیانت کرده فلانی حتما میخواهد خیانت کنه یا در حال خیانته از این حرف های خاله زنک بازیا و اینقدر شنیدیم که رفته توی مغز ما و جزئی از باورهامون شده
مثلا خیلی آقایون میترسند وارد رابطه عاطفی شوند چون فکر میکنند همه زن ها خیانت کار هستند میخواهند ازدواج کنند تا مهریه رو بگیرند بعد برن پی کارخودشون، یا زن ها فکر میکنن مردها خیانت میکنند و همش به دنبال زن های دیگه هستند و جهان هم به این افراد کمک میکنه که آره درست فکر میکنند چون این افراد اینقدر در رابطه نگرانی دارند که همش میخواهند طرف مقابل را کنترل کنند و گوشیش رو چک کنند و هی سوال بپرسند کجا بودی چکار میکردی و یا هر دقیقه بهش زنگ میزنن تا ازش خبر داشته باشند و تا یه جایی طرف هم خسته میشه یا رابطه را کات میکنه یا عصبانی میشه میگه حالا که تو اینطور فکر میکنی و من را اذیت میکنی من هم بهت نشون میدم و آخر و سرانجام این رابطه تلخ خواهد بود
_ برای نفی این باور بیام بگردم الگو های پیدا کنم که رابطه سالم دارند و یه رابطه زیبا و قشنگ و با احترام دارند، اینقدر رابطه های سالم و قشنگ وجود داره من به اینا نگاه کنم تا الگو بگیرم نه یه فرد با رابطه داغون، اصلا اون فردی که رابطه اش داغونه من که نمیدونه چه باورهای درب و داغونی داشته شاید اصلا هر دو نفر در مدار نامناسب هستند و من که از وضعیت خودم آگاه هستم میدونم خودم چه شخصیتی دارم و دیگه نگران نیستم که یه فرد نامناسب بیاد توی زندگی ام چون جهان قشنگ کبوتر با کبوتر، باز با باز را رعایت میکنه اگه من ارزشمند و با صداقت و درست و سالم زندگی کنم به همچین آدمی هم هدایت میشوم
10. ترمز بعدی اینه که افراد فکر میکنند چون پول دار نیستند نمیتوانند رابطه عاطفی خوب داشته باشند :
این ترمز پول دار بودن حتی در پسرا بیشتر از دخترها هستند چون پسرا میگویند اگه پول دار بودم یا ماشین و خونه آنچنانی داشتم تمام دخترهای خوب برام سر و کله میشکنند یا میگویند اگه توی خانواده پولد دار بودم یا بابام فلان کسب و کار و یا نماینده فلان بود من میتوانستم با دختر خوب ازدواج کنم و یا دخترها این باور دارند اگه بابام پول دار بود یا در فلان شهر یا محله بالا شهر زندگی میکردم پسر خوب گیرم میومد، در واقع افراد ارزشمندی خودشون را به عوامل بیرونی ربط میدهند، اگه این باور را داشته باشم تا زمانی که ثروتمند نشوم نمیتوانم ازدواج کنم
_ این باور هم غلطه چون میبینم خیلی ها با یه درآمد معمولی رابطه عاطفی عالی را دارند تجربه میکنند، اصلا مگه قراره وضعیت مالی تو همینطور بمونه، تو روی خودت کار میکنی هم زمان ثروت بیشتر وارد زندگی ات می شود
پس برای نفی این باور بیام اگه پسر هستم، الگو هایی را پیدا کنم که یه پسر با یه کار معمولی با بهترین دختر از بهترین خانواده ازدواج کرده یا اگه دختر هستم الگو هایی پیدا کنم که یه دختر که باباش کارگر بوده و حتی در شهرستان زندگی میکنه ولی توانسته با بهترین پسر ازدواج کنه، بیام این الگو ها را برای خودم پیدا کنم تا این باور را هم نفی کنم
11. ترمز بعدی اینه که افراد می گویند بهتره تنها باشم :
دقت کنم که این تنها بودن را خودم به دلخواه انتخاب کردم یا مجبور شدم تنها بودن را انتخاب کنم و الکی خودم را گول نزنم که خودم تنهایی را دوست دارم
این ترمز حتی در ثروت هم میشه پیدا کرد که مثلا فلانی چون ثروتمند نشده میگه خودم نمیخواهم ثروتمند شوم و مثال معروف که روباه دستش به گوشت نمیرسه میگه آه آه بو میده
و این موضوع مهم را درک کنم که ما انسان ها موجوداتی اجتماعی هستیم و در تعامل با افراد هویت ما شکل میگیره و چه خوب میشه با کسی رابطه عاطفی قشنگ برقرار کنیم چون واقعا یه رابطه قشنگ بر ما اضافه میکنه و حس زیباتر به زندگی داریم چون کیفیت زندگی ما بالاتر میرود
12. ترمز بعدی اینهافراد میگویند سرنوشت من تنهاییه و باور دارند سرنوشتشون را از قبل نوشتند و هیچ راه تغییر برای آن نیست
_ ولی باید به یاد خودم بیارم که ما انسان ها با افکارمون و باورهایمان میتوانیم زندگیمون را هر جور که بخواهیم خلق کنیم و این را بدونم که هیچ سرنوشتی از قبل مقدر نشده و اگه من این باور دارم که از قبل سرنوشتم مقدر شده جهان هم کاری میکند که به من ثابت کنه آره درست فکر میکنم نه به این دلیل که واقعا از قبل سرنوشت نوشته شده باشه بخاطر باورهای منه
_ خدواند قدرت خلق کامل زندگی ام را در دستان خودم گذاشته و به من قول داده که در مسیر رسیدن به خواسته هام کمکم میکنه و خداوند در قرآن هم ذکر کرده به همه کمک میکنه چه آنهایی که میخواهند بروند بهشت و چه آنهایی که میخواهند بروند جهنم، و از این آگاهی استفاده میکنم برای خلق اتفاقات دلخواه زندگی ام و میدانم خداوند من را خالق آفریده از این باور نیرو میگیرم برای خلق بهتر اتفاقات دلخواه زندگی ام
13. ترمز بعدی اینه که افراد میگویندبلد نیستم رابطه برقرار کنم :
اول این سوال از خودم میپرسم مگه کسی از شکم مامانش چیزی بلد بوده؟ نه هر شخصی که در چیزی مهارت داره رفته یادش گرفته و اینقدر تجربه کرده تا مهارت کسب کرده، حالا ما هم میریم یاد میگیرم همه برای یاد گیری از یه جایی شروع کرده اند، من هم اول از خودم شروع میکنم و اول با خودم رابطه بهتری برقرار میکنم بعد دوستان و خانواده و بعد جامعه و یا شخص دلخواهم، ما میتوانیم با کسب مهارت هی خودمون را رشد بدیم و بهتر کنیم و اقدامات عملی که در شروع میتوانیم انجام بدیم مثلا با دیگران با احترام برخورد کنیم، با لبخند حرف بزنیم، تحسین کردن دیگران بجای تحقیر کردن، تحسین بجای حسادت، و اگه اینقدر این ویژگی های پیدا کردن نکات مثبت در افراد را انجام بدیم تبدیل می شود به عادت و در نهایت شخصیت ما اینگونه میشود که نا خودآگاه دیگران را تحسین میکنیم، پس نگو بلد نیستم با همین کارهای به ظاهر ساده شروع کن تا شخصیت بهتری از خودت بسازی و دیگران هم با تو رابطه بهتری برقرار میکنند چون از ارتباط با تو لذت میببرند
14. ترمز بعدی اینه که افراد میگویند میترسم وارد رابطه شوم و آزادی ام گرفته شود :
این ترمز را افرادی دارند که رابطه عاطفی را اسارت میدونند و فکر میکنند اگه با کسی وارد رابطه شوند از تمام سلیقه ها و کارهای که دوست دارند باید چشم پوشی کنند و یا حتی دیگه نمیتونه راحت بره بیرون و با دوستاش وقت بگذرونه در واقع یک رابطه قشنگ و سالم اینطور نیست، یک رابطه عاطفی قشنگ رابطه ای هست که هر دو طرف در کمال آزادی و احترام به سلایق و علایق هم دیگه در کنار هم با لذت زندگی میکنند و هیچکس مجبور نیست طبق سلیقه طرف مقابل رفتار کنه، این باور نادرست هم بخاطر شنیده ها و الگو هایی هست که اصلا رابطه شون از پایه خرابه و بهونه میاورند که آزادی ما گرفته شده
_ برای نفی این باور که رابطه عاطفی آزادی ما را میگیرد بیام الگو های مناسب مثل استاد و خانم شایسته پیدا کنم که چه رابطه قشنگی رو دارند تجربه میکنند و هر کدام آزاد هستند و هیچ قید و بندی به عنوان اجبار در رابطه ندارند، و اگه ما در رابطه عاطفی باورهای درست داشته باشیم، هدایت میشویم به یه فردی که برای آزادی من ارزش قائله و من هم برای آزادی اون ارزش قائل هستم
ترمز های زیادی داریم که استاد در موردشون توضیح دادند از جمله :
_برای حفظ رابطه عاطفی باید کلی زحمت کشید
_ برای ایجاد رابطه عاطفی باید شخصیتم عوض کنم و از قالب خودم بیام بیرون
_ هدفم از ازدواج کامل کردن خودم توسط دیگری نباشه
_ ترس از وابستگی در رابطه
_ یا اینکه کسی من را درک نمیکند و نمیفهمه
و چقدر خوبه که به این صحبت ها با دقت گوش کنیم و بنویسم تمریناتمون را چون هنگام نوشتن بهتر ترمز یا باور نادرست پیدا می کنیم
و نشونه تغییر این باورهای نامناسب و ترمز ها در ذهن من اینه که وقتی من احساسم خوبه و آرامش دارم یعنی باورهای درست ساخته ام و با باورهای درست به آدم های درست و ایده های درست هدایت میشوم
امیدوار در پناه خدا همیشه شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند باشید
سلام دوست عزیزم
من به ندرت کامنتهای طولانی را میخوانم…نمیتوانم زیاد و طولانی تمرکز کنم و به نظرم کلمات اضافی بسیار زیادی در بعضی از کامنتها هست که من را اذیت میکند.
اما کامنت شما اینطور نبود. شما بسیار باسلیقه، مطالب را جمع بندی کردید و به نحو جالبی، چیزی نوشتید که شبیه خلاصه نویسی های مریم خانم شایسته و در بعضی نکات، حتی بهتر و جامع تر بود!
به قول خودم، با کامنت تان فایل استاد را هدر ندادید! دم شما گرم!
ضمن اینکه وقتی کامنت شما را خواندم و نکات را مرور کردم با خودم گفتم: عجب! ریشه ی تقریبا همه ی اینها تنبلی است!
یعنی به شرط دانستن خیلی از آگاهیها،دلیل عمل نکردن به آنها و حتی اقدام نکردن برای کسب آن آگاهیها، تنبلی است!
از همین کامنت شما فهمیدم که خیلی شخصیت کامل و فرهیخته ای دارید که کلمات را هدر نمیدهید…و اینقدر هم تواضع داشتید و انسان بودید که زحمت کشیدید و این کلمات را برای استفاده دیگران، اینجا گذاشتید.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و همسر گرامیشون خانوم شایسته عزیز و همه دوستانی که دارن روی خودشون کار میکنن تا بهترین هارو برای خودشون رقم بزنن…
لطفا لطفا لطفا کامنت منو تا انتها بخونین چون خیلی الگوی خوبی هستم برای روابط و مطمئنم که ذهنتون خوب منطقی میشه
من سال 95 دانشجوی رشته تربیت بدنی شدم
همیشه به خدا میگفتم خدایا ی دختر خوب بیار توی زندگیم که با هم خوب باشیم بگیم بخندیم خوش بگذرونیم باهم رابطه خوبی داشته باشیم میگفتم اخلاقش اینجوری باشه اونجوری باشه کامل مشخصات کسی رو که میخواستم به خدا میگفتم من همش اینو از خدا میخواستم اون زمان هیچی از قانون نمیدونستم فقط از خدا خواسته هامو میخواستم الان که بهش فکر میکنم میبینم چقدر قشنگ ناخوداگاه قانون رو اجرا کردم..
بعدش ورودی های 97 تربیت بدنیمون اومدن و ی دوقلو توی دختراشون بود و ناهمسان بودن و من خیلی از یکیشون خوشم اومد اسمشم زهراس بعدش همینجوری روش نظر داشتم و توی سوله ورزشیمون بعضی وقتا که فوتبال دستی بازی میکردیم این دوتاهم میومدن و بازی میکردن بعد کم کم حرف زدنامون شروع شد و ی روز که توی دانشگاه تنها بود رفتم پیشش و شمارشو گرفتم بعدش جونم براتون بگه که من خودم تیپ و قیافه معمولی دارم و زهرا هم دختر خوب و خوشگل و ورزشکاریه بعدش کم کم باهم اشنا شدیم و دوست شدیم همینجوری که از رابطمون میگذشت من فهمیدم که این همون دختریه که از خدا میخواستم با همون مشخصات و همون اخلاق همش خداروشکر میکردم که خدا توی زندگیم همچین دختری رو اورده الان که دارم این کامنت و مینویسم 4 سال از رابطمون میگذره میخوام اینارو بگم که این باور ها براتون منطقی بشه 1.اینکه من ظاهر و تیپم معمولیه ولی خودمو خوشتیپ میدونم 2.بخدا قسم به جون عزیزترین هام قسم میخورم هنوز که هنوزه نشده ما یک روز باهم قهر باشیم همیشه باهم خوب بودیم و هستیم خداروشکر من نه پولدارم نه ماشین دارم نه خونه دارم نه خیلی هیکلم فقط این رابطه خوب و عالی رو از خدا خواستم همین بخدا رابطه خوب داشتن اصلا ربطی به هیچی نداره به هیچی ازتون میخوام این باور های غلطی که توی زندگی به گوشمون خورده رو باور نکنین بخدا با هیچی هم میشه رابطه فوق العاده داشت بدون هیچ دعوایی بخدا کلی حرف دارم از رابطم باهاتون بگم کاش میشد ی ویسی چیزی بفرستم فقط واستون حرف بزنم تا بدونین تا باور کنین تا واستون منطقی بشه که خیلی راحت و اسون میشه بهترین رابطه رو تجربه کرد..خداروشکر چند ماهی هست با قوانین اشنا شدم و دارم روی خودم کار میکنم و میخوام یک زندگی فوق العاده رو با عشقم بسازم..واستون از خدا همونجوری که همون سال های پیش رابطه خوب و عالی واسه خودم میخواستم برای شما عزیزان هم میخوام
با تشکر از عوامل سایت
خیلی خوشحالم که این کامنت رو گذاشتم تا دوستان بخونن
خدایاشکرت دوستت دارمم
خدایاشکرت دوستت دارمم
خدایاشکرت دوستت دارمم
شبتون بهشت
سلام استاد و همگی دوستان
من در چند بخش زندگیم واقعا گیر کردم
بخش مالی هست که اوضاع مالیم اصلا خوب نیست و بحث پیدا کردن شغل مناسبم و پیشرفت حرفه ای و بحث رابطه عاطفی
نمیدونم از کجا شروع کنم
هر چند توی این دوسال که با استاد آشنا شدم تلاش کردم نشده .. نتیجه ها بدون دوام هست
در خصوص باورهای غلط در ایجاد روابط عاطفی، صحبت های استاد درسته من خودم هم قد بلندم هم چشم رنگی هستم هم اندام مناسبی دارم و به گفته خیلیها میگن با شخصیت هستم مهربونم و…
ولی خیلی از این باورهای غلط رو داشتم و دارم برای همینه که هیچ رابطه عاطفی ندارم و موردهای قبل هم یا از دست رفت یا اکثرا نامناسب بودن
خیلی از باورهایی که استاد اشاره کردن در من بود و الان هست جالبه یه باور عجیبی که خواهرم سعی میکرد در من ایجاد کنه این بود که پسرها از دخترهای خوشگل فرار میکنن و با اونها ازدواج نمیکنن و میگفت تو چون خوش قیافه ای از تو فرار میکنن
من با خودم فکر کردم و گفتم اگر اینطوریه پس چرا من خواستگار دارم پس چرا به من پیشنهاد دوستی میشده و تونستم این باور رو تغییر بدم
یا میگفت زشتها خوش شانسن چون حضرت زهرا پشت سرشون نماز خونده و…
یا میگفت همه پسرهای خوب ازدواج کردن اونهایی که موندن یه مشکلی دارن
میگفت تو پرتوقع هستی برای همین هر کس بیاد میزاره میره
یا میگفت هر کس بیاد ببینه اون یکی خواهرم جدا شده دیگه میزاره میره
یا ما وضع مالیمون و محله امون خوب نیست پس آدم درست حسابی نمیاد و..
لحظه ای که تصمیم گرفتم که به این حرفهای نادرست خواهرم گوش ندم اتفاقهای بدی افتاد و بحث و.. بالاخره کلا از من دور شد
ولی خب وقتی با استاد آشنا شدم ددیدم واقعا چه باورهای غلطی رو داشت خواسته و ناخواسته در من شکل میداد و داد
در خصوص پیشرفت در حرفه ام دیدم من خودم هر جا که تونستم خوندم مطالعه کردم به سطح خوبی رسیدم حتی تدریس در آموزشگاه اما توی محیطهای کاری همش در یک سطح موندم
خیلی فکر کردم چرا؟ متوجه شدم زمان دانشجویی یکی از استادها مدام میگفت سر کار همکارها چیزی بهم یاد نمیدن همه چیز رو قایم میکنن نمیشه راحت حرفه ای شد و… تا حدودی تغییراتی روی این باور دادم
فقط چیزی که نگرانم میکنه اینه که آیا میتونم باورهام رو تغییر بدم تا نتایج با ثبات بگیرم چون شرایطم داره بدتر میشه! چقدر باید رو خودم کار کنم؟ بعضی وقتا جایگزین کردن باورها سخته و نحوه درستش رو نمیدونم
فعلا استاد پول ندارم بهای این دوره رو بدم اما بازم ممنون به خاطر فایل هدیه
سلام ساناز زیبااا
خداروشکر که به کامنت پر محتوای شما هدایت شدم .
دوست عزیزم کار کردن روی باور ها نیاز به استمرار داره منم مثل شما زمان زیادی تو این مسیر بودم و نتایج ریز و درشتی در بخش های مختلف زندگیم گرفتم اما ناپایدار یا نتایج اومدن اما اونی که میخواستم نبودن .
دوره کشف قوانین یکی از بهترین دوره های استاده البته همه دوره هاشون عالیه اما من به این یکی خیلی نیاز داشتم و به صورت کاملا هدایتی تصمیم گرفتم که تهیه کنم اما در مورد بهای این محصول بگم که مهم تر از بهای فیزیکی که همون پول هست شما نیازه که بها به صورت تعهد دارید که باید با عمل بپردازید .
من تقریبا نصفی از دوره های استاد رو تهیه کردم و واقعا هم راضی هستم اما فایل های رایگان چیزی جدا از دوره ها نیست .
به راحتی شما با گوش کردن همین دو قسمت و پاسخ به سوالاش میتونید باور های مخرب رو شناسایی و روش کار کنید و نتیجه بگیرید .
یادتون باشه چیزی که اهمیت داره عمل کردن به این آگاهی هاست نه فقط شنیدن کاری که متاسفانه من انجام میدم .
من باید خیلی تعهدم رو بالا ببرم البته همین عمل کردن نیاز به درک بالای مطالب داره که با شنیدن زیاد اتفاق میوفته اما هر روز باید متعهد تر از قبل باشم و هرروز بهتر این تمرینات رو انجام بدم .
ممنون از کامنت زیبایی که گذاشتی و اینکه باعث شدی یسری باور های اشتباه که در من هم هست رو پیدا کنم .
برات آرزو ی روابطی سرشار از عشق و حال خوب دارم .
خدایاشکرت
باسلام خدمت خانم رستمی عزیز
چقددعالی و با شجاعت اون نداشته ها و باورهات گفتی واینکه اون باورهای اطرافیان من چند مورد خدمتتون میگم
1- اولراینکه با وجود 714روز حضور در دوره نتایج ضعیفی گرفتین نیازی نبوده دوره بخرید از دوره های رایگان
خوذتون ارتقا میدادین با گوش کردن اونها پول خرید دوره از یک جایی میاد که خودتونم متعجب میشید
2- نخیر این باور غلط که مردها از زنان زیبا فراری هستن خیلی خیلی گزاف شما توهم مردهای خانواده یک سوال کنید ببینید این حرف هم مثل هزاران احادیث جعلیه که یک نمونشم خودتون گفتید که کجا حضرت زهرا س پشت زنان زشت نمز خوندن من برای اولین بار شنیدم
3- یک راهنمایی که منپخودم خیلی استفاده کردم شما هرجا باور غلطی اومد سروقتتون سریع مخالف اون بگردید اطرافتون پیدا کنید الان که قربونش برم اینترنتم شده جام جهان بین که هر چه از شیر مرغ تا جون ادمیزاد هم توش هست پس باورهای درست و ضعیف با دیدن افرادی که دارن اون باور درست تقویت کنید و باور غلط کم کم ازبین ببرید
4- ببین خانم رستمی یک ورزشکار که مقام جهانی و المپیک بدست میاره تو مصاحبهذها دیدیرکه میگن ما سه ماه تمرین سختیم حتی ایامدعید خانواده ندیدیم شما بایس مدام فایلهای رایگان گوش کنیذهرچه موسیقی و ترانه از گوشیت بایس پاک بشه فقط فایلهای استاد اگه نتیجه میخوای ببینی
بعد عضلات باورت قوی شد یکی یکی اتفاقات خوب بدون کمترین تلاش میاد تو زندگیت
انشالله همسر عالیییی
پوللل
رابطه عاشقانه
و هرچه بخوای
من از فایلهای رایگان در عرض سه ماه درامدم از ماهی تمام وقت جمعه تا جمعه بزور 5تا 6میلیون براحتی رسیدبه ماهی 17 میلیون خالص با سه روز کار اونم سه روز من تعیین میکردم کی برم
والان دارم همون تقویت میکنم برسه به 50 میلیون سه برابر ازهمون فایلهای رایگان
وهدف گذاشتم فلان مبلغ که در اوردم دوره فلان بخرم
شماباذاستمرارررر
ببیندخانم رستمی استمرررررارر
گوش کردن این دوره های رایگان انقلابی توخواسته هات میفته
توکل کن بخدا واین همیشه بگو من یک موجود کاملا ارتعاشی هستم و با ارتعاشاتم که بیرونم و جهانم خلق میکنم و با تمرکز بر ارتعاشاتت دنیای زیبات خلق کن
و اینذیاد اورمیشم استاد فرمول صد درصد کنکوری روگفتن
احساس خوب @=اتفاقات خوب
گفتنش راحت ولی عمل کردنش سخت
از خدا بهترینها رو برات ارزومیکنم درسایه همت وتلاش خوب وچشمگیرت انشالله
سلام آقای حسین زاده
ممنون از نکاتی که گفتید و آرزوهای خوب که برای من داشتید
بله واقعیت اینه که من نتایج ضعیفی داشتم
از پرسشهای اول من در عقل کل هم مشخصه که تو چه شرایطی بودم
با استاد آشنا شدم از درآمد صفر از اولین ایده تدریس خصوصی شروع کردم با یک شاگرد توی شرایط بد
اما حرکت کردم بعدش کار موردنظرم رو پیدا کردم اما اینقدر بالا و پایین داشت که ظرف دو ماه بهم خورد
فشار خیلی شدید رو تحمل کردم نمیخواستم برگردم تو این شرایط روحی مالی بد
مجدد تمرکز کردم و یه کار مشابه اون پیدا کردم باز به دو ماه نکشیده بهم خورد
و خلاصه این روال چند بار دیگه اتفاق افتاد دقیقا جایی که حس میکردم دارم تو حرفه ام بهتر میشم حالم بهتر میشه همش شکر گزار بودم هر چند درآمد خیلی کمی بود اما برای من خروج از دنیای تاریک بود
نمیدونم الان چیکار کنم
چند روزه نشستم و نوشتم تا باورهایی که وجود داره رو پیدا کنم که چی هست که نمیزاره من ده درصد باقی راه رو برم..
یکیش اینه که یکسری از مهارتها در رشته خودم (کارهای مالیاتی) دردسترس نیست دست نیافتنی هست، خب من حسابدار هستم (اما کار مالیاتی کم انجام دادم با اینکه قوانین رو میدونم اما چون کار مالیاتی کم انجام دادم خودم رو حسابدار نمیدونم در صورتی که من حتی تدریس هم میکردم و مصاحبه هر جا میرم تعجب میکنن که من صد در صد سوالات مالی رو جواب میدم)
نشستم نوشتم علت این باور رو هم پیدا کردم مثالهای زیادی دور اطراف هست که اصلا تو رشته من نیستن اما این مهارتهای مالیاتی رو بلدن یعنی طی کار بهشون یاد دادن و به راحتی دارن انجام میدن
اما خوب فعلا تغییری در شرایطم رخ نداده بازم یعنی باید رو این باور کار کنم البته یک هفته است که روی علت این باور کار کردم ؟
یه مسئله دیگه اینکه من میخوام نیمه وقت کار کنم و چند جا کار تمام وقت پیدا کردم نرفتم اصلا بدنم مقاومت میکنه
با خودم میگم هرچند کارم رو از دست دادم اما من که چند بارتونستم کار مورد نظرم رو (که نیمه وقت هم بود پیدا کنم) و اونجا کسی باشه توی قسمتی که میخوام حرفه ای بشم کمکم کنه پس بازم میتونم عین اون کار رو پیدا کنم اما فعلا که نشده..
یه بحث دیگه اینکه انرژیم تحلیل رفته از بس بالا و پایین شدم
الان باز دفتر برداشتم و شروع کردم به نوشتن باورهای غلط و ریشه یابی و باورهای جدید با خودم میگم طبق گفته استاد من باورهایی دارم که اینقدر نتایجم از بین میره (دقیقا همون خواسته رو بدست میارم اما به سرعت از بین میره)
اما با پیدا کردن باورهای غلط و نوشتن باورهای درست و تمرکز به خواسته ها و حس خوب آیا تغییر در من انجام میشه اگه نشه چی! این برام خیلی سخته دیگه تحمل این حجم فشار رو ندارم
من الان حس میکنم دقیقا برگشتم به حالت دو سال قبل
و اوضاع مالی و روحیم داره بد میشه اما من یه هفته اس دارم باورهای غلطم رو در میارم کاری که قبلا خیلی کم انجام دادم
استاد توی یه فایلی گفتن ببینید کدوم خواسته هست که اگر بهش برسید مسیر رو برای رسیدن به خواسته های دیگه اتون هموار میکنه
خب من خواسته ام کسب مهارتهایی هست که مد نظرمه و خیلی چیز سختی نیست اما اگر اینها رو کسب کنم خودم مستقل کار میکنم و تایمم آزاد تر میشه درآمد کسب میکنم اعتماد به نفسم بالا میره خودم رو بیشتر دوست خواهم داشت تو جامعه وارد میشم معاشرت میکنم و صد در صد به خواسته های دیگه ام راحت تر میرسم
مشکل یکی همین مهارتهاست که تا میام کسب کنم کارم رو از دست میدم حالا یا شرایط کارم عوض میشه یا یه بحث الکی پیش میاد (هر چند فوق العاده کارفرما از کارم راضی هست)
دوم اینکه میخوام کارم نیمه وقت باشه (چون اصلا بدنم تحمل نمیکنه یه جا از صبح تا عصر هر روز باشم یا دوست ندارم با همکارها هر روز در ارتباط باشم یا میخوام تایمم آزاد باشه کار دیگه ای هم بگیرم تنوع باشه در کار یا چون من محیط کاری قبلم یه شرکت بزرگ و معتبر بوده الان تحمل بودن طولانی در یک شرکت کوچیک رو ندارم هر چند میخوام در یک شرکت کوچیک باشم)
بیشتر الان نگران تغییر باورم که آیا از عهده اش بر میام آیا این مشکل حل میشه آیا شرایطم تغییر با ثبات میکنه
ممنونم دوست مهربان فقط اگر در خصوص نوشتن و تجزیه و تحلیل باور و تغییرش تجربه ای دارید عملکردتون و مدتش رو هم بهذمن بگید ممنونم
سلام
دوست خوبم
خیلی خوبه که شما باورهای اشتباهتون رو پیدا کردین
البته که می تونید باورهاتون رو تغییر بدین
همه ما به خاطر همین باورهای نادرستی که در مورد مواد مختلف داریم در این سایت حضور داریم
تا با شناسایی باورهای اشتباه و تغییر باورهاتون به اهدافمون برسیم
البته با طی کردن تکامل و بهبود دادن هر روز خودمون
جهان به فرکانس های هر لحظه ما پاسخ میدهد
پس اصلا مهم نیست که ما چقدربارهای اشتباه در گذشته داشتیم چون با تغییر باورهای ما نتایج هم تغییر میکنه
شما میتونین با استفاده کردن از فایل های رایگان که کم از دوره های استاد ندارن نتایج خیلی خوبی بگیرین
موفق باشید.