چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

939 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2503 روز

    چرا با تلاش های فراوانی که داشته ام به هدفهایم نرسیده ام 2

    به نام خدای غفور رحیم

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شلیسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و با اونها بزرگ

    خدا رو شکر که یکی از موضوعاتی که برای من هم سوال بود توی این فایل مورد بررسی قرار گرفت

    این فایل انگار خودش ی دوره آموزشی بود برای من که به شناخت بیشتری از خودم برسم در مورد باورهایی که در مورد روابط دارم

    با توضیحاتی که استاد دادن اینجا من میخوام یکی یکی بهشون بپردازم و ی بررسی از خودم به عنوان کسی که این خواسته رو از سن 18 سالگی تا الان داشته ولی بهش نرسیده داشته باشم اما قبلش میخوام ی اشاره ای به استعاره گاز و ترمز داشته باشم که استاد از اون برای نرسیدن به خواسته ها استفاده میکنن

    راستش رو بخواین من فکر میکردم که نهایتا یکی دو ترمز داشته باشم در مورد موضوع ازدواج و کافیه که اینا رو شناسایی کنم و پام رو از روشون بردارم و دیگه تمام. اما با این فایل فهمیدم که ترمزهای زیادی دارم که باید روشون کار کنم .

    با دیدن و شنیدن این فایل و نقشی که باورها توی بدست اومدن نتیجه دارن یاد دوره روانشناسی ثروت یک استاد افتادم که استاد میگن برای اتفاق افتادن نتیجه تمام باورها ی مربوط به اون موضوع باید درست بشن تا نتیجه اتفاق بیفته یعنی همون مثال پازلی که میگن که تمام قطعات پازل باید درست کنار هم قرار بگیرن

    با این توضیحات ذهن من رفت سراغ ریشه ی ی درخت که اونهمه ریشه ی درهم تنیده باعث میشن که مواد مغذی به اون درخته برسه و رشد کنه و بزرگ بشه و طبیعتا اگر ریشه ای نباشه درختی هم شکل نمیگیره .اگر ریشه باشه و قوی نباشن ی درخت ضعیفی به بار میاد که با هر بادی میلرزه و شدیدا تکون میخوره

    تازه استاد مثال ترمز و گاز رو که زدن یاد ماشین های آموزشی رانندگی افتادم که علاوه بر ترمز و کلاچ اصلی ی ترمز و کلاچ هم سمت مربی هست که اونهم میتونه اونا رو فشار بده و ی اقداماتی رو انجام بده .هرچند که در ظاهر امر داره به من نوعی کمک میکنه که اشتباه نکنم اما به نظرم ی جورایی داره جلوی پیشرفت من رو میگیره چون نمیزاره اشتباه کنم و درسش رو بگیرم و این مربی همون افراد به اصطلاح دلسوز من توی جامعه و خانواده بودن که در ظاهر برای کمک به من اونا هم ی مواقعی محکم پا گذاشتن روی ترمز های من و من هرچی گاز میزدم ماشینه نمیرفت .یعنی من سوار ماشینی بودم که اختیارات من رو محدود کرده بوده چرا ؟

    چون من اجازه دادم بودم اونا اینکا رو بکنن و این شرایط من بود قبل از آشنایی با استاد

    نمیخوام وارد جزییات بشم فقط این رو بگم که من جز اون دسته افرادی نبودم که نمیتونستن فردی رو جذب کنن تا وارد رابطه بشن اتفاقا برعکس افرادی زیادی رو جذب میکردم از همون سن دبیرستان من خواستگار داشتم اما یا مناسب نبودن یا اگر مناسب بودن به ازدواج منجر نمیشدن و همیشه این سوال توی ذهن من بود که چرا اینجوریه ؟چرا؟

    تازه بعد از آشنایی با استاد فهمیدم که همه چی داره از درون من نشات میگیره اما نمیدونستم که دقیقا چی هست که نمیزاره این اتفاقه بیفته

    اما امروز با این فایل متوجه شدم که نباید بگم چی هست باید بگم چه چیزهایی هست چون فهمیدم خیلی چیزها هستن که نمیزاره این اتفاق بیفته و این در حالیه که من الان نسبت به من 4 سال پیش خیلی بهتر و بزرگتر شده از همه لحاظ ولی توی ناخودآگاهش داره ی چیزهایی ران میشه در مورد روابط که اتفاقات بیرونیش رو داره رقم میزنه

    استاد عزیز شما توی دوره روانشناسی ثروت میگین که ما وقتی میتونیم به خودمون کمک کنیم که بپذیریم اون باورهای نادرست رو در مورد ثروت داریم یعنی قدم اول پذیریش اینه که من دارم این باورها رو هرچند ناخودآگاه و حالا قدم بعد اقدام برای اصلاح اون باورها و جایگزین کردن اونا با باورهای درسته اونم آگاهانه یعنی اون باورهای نادرست دارن ناآگاهانه و موذیانه کار خودشون رو انجام میدن حالا ما بیایم آگاهانه و با صداقت باهاشون روبرو بشیم و محترمانه دست به اصلاحشون بزنیم

    الان اینجا هم من نوعی باید با صداقت بشینم خودم رو بررسی کنم ببینم کدوم یک از این باورها رو دارم و بپذیرم اینها رو و بعد اصلاح کنم اونا رو .مقاومت ها رو بزارم کنار و محترمانه باهاشون برخورد کنم .بپذیرم که تا حالا جزیی از من بودن ناآگاهانه و حالا من میخوام نوع مرغوبی ازشون رو به ذهنم بدم تا ذهنم تمایلی به استفاده از اون انواع نامرغوب نداشته باشه . پس بسم الله :

    1. ارتباط زیبایی ظاهری با برقراری رابطه ی عاطفی :

    باور نادرست : برای برقراری ارتباط باید ظاهری زیبا داشته باشم :

    توی این مورد من تا قبل از آشنایی با استاد به شدت این باور رو داشتم و جوری بود که اصلا از قیافه ی خودم خوشم نمی اومد و خودم رو دوست نداشتم و وقتی میرفتم جلوی آینه از خودم بدم می اومد .با آشنایی با استاد و کار کردن روی دوره های دوازده قدم و عزت نفس و به صلح رسیدن من خیلی توی این زمینه بهتر شدم و این باور کمرنگ شد

    من با وجود اینکه این باور رو داشتم ولی هیچ وقت به این فکر نکردم که با جراحی زیبایی بخوام خودم رو زیبا کنم اعتقادی به این کار نداشتم و البته که الان دیگه اصلا قبول ندارم این چیزها رو و خودم رو اینجوری که هستم پذیرفتم

    همین جا عنوان کنم که یکی از فامیل های دورمون که خودش قیافه ی زیبایی داره درگیر این مسایل شده و همین باعث اختلاف و درگیری ایشون با شوهرش شده چون قبل از این اقدامات خیلی زیبا تر و جذاب تر بود و الان دیگه غیر طبیعی شده

    باور درست مقابل این باور :

    زیبایی درون و سیرت مهمه نه زیبایی ظاهری و هر کسی به ی شکلی توی نوع خودش زیبا هست

    ی نمونه توی این مورد : یکی از دوستانم اصلا زیبا نیست تازه از نظر دیگران زشت هم هست ولی با ی نفر که خیلی زیبا هست ازدواج کرده و اینا ی رابطه ی خیلی خوبی با هم دارن چون ویژگیهای درونی خوبی داره

    و در عوض یکی از دخترهای همسایمون که خیلی زیبا هستن با ی نفر ازدواج کردن که خیلی زود از هم جدا شدن و طلاق گرفتن چون هم فرکانس نبودن و صرفا بخاطر زیبایی دختره باهاش ازدواج کرد و دختره هم صرفا به خاطر کارمند بودن ایشون

    همین دو تا مثال کافیه که برای من منطقی بشه که زیبایی ظاهری فاکتور اصلی برای برقراری رابطه ی خوب نیست

    اقدامات برای تقویت این باور درست :

    پیوند زدن ارزش ها به زیبایی های درونی که قابل بهبودن

    عشق بی قید و شرط به خودمون

    ارزش برای خودمون قایل شدن

    ———————————————————————————————————————

    2. رابطه ی برقراری ارتباط با توانایی های شغلی خاص:

    باور نادرست: توانایی شغلی عامل کلیدیه برای برقراری ارتباط

    باید اعتراف کنم که این باور رو داشتم من قبلا اونم به شدت یعنی اونقدر از دور و اطرافم شنیده بودم که دختر ارزشمند دختریه که کارمند باشه و شاغل باشه که این به ی ارزش برای من تبدیل شده بود و چون نتونسته بودم بهش برسم خودم رو بی ارزش میدیدم و خیلی روی این موضوع کار کردم که درستش کنم .الان خیلی کمرنگ تر شده

    باور درست : ارزش قایل شدن برای توانایی های درونی کلیدیه برای برقراری ارتباط

    وقتی استاد این توضیحات رو دادن من دو تا مثال اومد توی ذهنم از دو تا خانواده که دخترهای زیادی دارن یکیشون همسایمونه و یکیشون فامیل دور و اما وضعیت ارتباطی دخترهای این خانواده ها:

    دو تا از دخترهای همسایمون پزشکن ولی یکیشون خیلی زود ی ازدواج عالی کرد با ی پسری که همه تعجب میکنن از زیبایی اون پسره درصورتیکه دختره اصلا زیبا نیست و تازه پسره متخصص هم هست

    اما اون یکی که باز هم پزشک هست و از این بزرگتره تا حالا ازدواج نکرده با وجود اینکه پزشک هست و درآمد و خونه و ماشین .درصورتیکه اون یکی خواهرش هیچکدوم از اینها رو هم نداشت و تازه فارغ التحصیل شده بود و زیبایی هم نداره

    یکی دیگه از خواهرهای این دو تا نه اصلا شاغله و نه زیبایی داره ولی خیلی راحت ازدواج کرد و الان زندگی خیلی خوبی داره

    در مورد اون یکی خانواده که فامیلمون هم هست :

    یکی از دخترهاش شاغله ولی نتونسته تا حالا ازدواج کنه درصورتیکه خواهر کوچکترش شاغل هم نیست ولی خیلی زود ازدواج کرد و الان رابطه خیلی خوبی هم با شوهرش داره و بخاطر اعتماد به نفس بالایی که داره با همه زود ارتباط برقرار میکنه

    پس توانایی شغلی هم فاکتور اصلی برای برقراری رابطه ی خوب نیست

    اونایی که موفق شدن توی این زمینه از لحاظ درونی برای خودشون ارزش قایل بودن که این اتفاق براشون افتاده

    ———————————————————————————————————————

    3. باور نادرست : پسر یا دختر خوب برای ازدواج نیست

    آخ که چی بگم از این باور که الان فهمیدم توی من خیلی ریشه داره که پسر خوب هم سن من برا ازدواج خیلی خیلی کمه نه اینکه پسر خوب کمه .یعنی من باور دارم که پسر کم سن و سال برای ازدواج زیاده اما پسر هم سن من نه کمه.

    واسه همین هم بعضی وقتا افرادی رو جذب میکنم که قبلا سابقه ی ازدواج و طلاق رو داشتن .هرچی هم سعی میکنم این باور رو درستش کنم عین سیمان چسبیده به ذهنم شاید چون فقط دارم محیط اطرافم خودم رو در یک بعد خیلی کوچیک میبینم که همش اون باور نادرست رو تقویت میکنه .این اون شاه ترمز اصلی نرسیدن من به خواستمه چون الان که دارم بررسی میکنم این باورها رو میبینم اون دوتای بالایی خیلی توشون بهتر شدم و این اون ترمزیه که من باید روش کار کنم بطور جدی چون خیلی باهاش مقاومت دارم

    باور درست : پسر خوب هم سن من برای ازدواج زیاده من باید توی مدارشون قرار بگیرم اگر من نمیبینم مشکل از منه نه اینکه نیست

    ———————————————————————————————————————

    4. احساس لیاقت و تجربه رابطه ی عاطفی :

    باور نادرست : من لیاقت یک رابطه خیلی عاشقانه رو ندارم

    در مورد روابط هرچی فکر کردم چیزی بر بودن این توی ناخودآگاهم پیدا نکردم ولی توی کارم چرا بعضی وقتا این فکر که کارم ارزش نداره میاد توی ذهنم یا اینکه نباید اینقدر پول درآوردن راحت باشه و بلافاصله روند مالی متوقف میشه

    ———————————————————————————————————————

    5. جذب کردن افراد نامناسب :

    باور نادرست : من فقط افراد نامناسب رو جذب میکنم :

    این مورد برای من هم ی ترمز قویه انگار چون من هم افراد نامناسب زیادی رو جذب کردم از جمله افرادی که هم سابقه ی اعتیاد داشتن هم طلاق .حتی بعضی وقتها هم پیشنهاد از طرف افراد متاهل رو داشتم یا پسرهای جوانی رو جذب میکردم که از لحاظ مالی و کاری مشکل داشتن واین یعنی من این باور رو دارم .ناخودآگاه چیزی که دوست نداشتم رو داشتم جذب میکردم که اون هم خودم بعدا فهمیدم بخاطر حس حمایتگریم بوده که قبلا داشتم که میخواستم ناجی زندگی دیگران باشم

    اقدام : باید این الگو رو بشکنم که قرار نیست این تکرار بشه چون من تغییر کردم و دارم تغییر میکنم و اونا نتیجه ی فرکانس های قبلی من بوده و اینکه دیگه نمیخوام ناجی کسی باشم و حامی کسی

    ————————————————————————————————————

    6. سرانجام روابط :

    باور نادرست : تمام روابط به جدایی و رنج و غم منجر میشن :

    سرنخی از این رو توی وجود خودم پیدا نکردم

    باور درست : رابطه ی خوب میتونه ادامه دار باشه تازه اگر به جدایی هم بکشه فرصت رشد و پیشرفت و لذت رو داشتی

    —————————————————————————————————————-

    7. رابطه ی عاشقانه و سن :

    باور نادرست : رابطه ی عاشقانه محدود به سن خاصیه

    این باور رو من داشتم و دارم متاسفانه که توی مورد بالا بهش اشاره کردم و باید باز هم روش کار کنم

    باور درست : رابطه ی عاشقانه میتونه توی هر سنی شکل بگیره

    ————————————————————————————————————

    8.رابطه ی عاشقانه و بی نقص بودن :

    باور نادرست : من باید برای ازدواج پرفکت باشم :

    این باور قبلا در مورد طرف مقابل برای من خیلی بولد بود که اون طرف باید پرفکت باشه از همه لحاظ خوب باشه و همین باعث میشد که همش بدنبال نقطه ضعف های خواستگارام باشم تا نقاط قوتشون و بعضی وقتها اصلا اجازه نمیدادم طرف بیاد جلو و باهاش صحبت کنم همون کمالگرایی .

    باور درست : هیچ کس توی دنیای مادی پرفکت نیس و همه ی سری نقاط قوت و ضعف دارند که باید تمرکز رو گذاشت روی نقاط مثبت افراد

    9.رابطه ی عاطفی و خیانت :

    باور نادرست : همه ی مردها خیانت کارن

    خوشبختانه این تفکر رو نداشتم و الان که دیگه اصلا ندارم مخصوصا با دیدن رابطه ی استاد و مریم جان و رابطه های زیبایی که دوستان نوشتن دارن توی سایت

    ————————————————————————————————————

    10. رابطه عاطفی و پولدار بودن :

    باورنادرست : دختر پولدار فرصت بیشتری برای ازدواج داره

    قبلا این باور رو داشتم فکر میکنم الان هم اثراتی ازش توی ذهنم باشه اونم به شکل دختری که شاغل باشه و مخصوصا کارمند باشه و سنش هم کم باشه فرصت بیشتری برای ازدواج داره

    باور درست : رابطه عاطفی برقرار کردن ربطی به پول داشتن یا نداشتن نداره و ارزش وجودی ی آدم رو میزان پولش مشخص نمیکنه

    ——————————————————————————————————————————-

    11. تنها بودن :

    من قبلا دقیقا این باور رو داشتم که چون مورد زیاد بود ولی به ازدواج منجر نشد ی موقع هایی به خودم می گفتن تنها باشم بهتره یعنی انتخابم تنهایی نبود برای فرار بود .اما الان خدا رو شکر همچین حالتی رو ندارم و دوست دارم برای لذت بیشتر ازدواج رو تجربه کنم یعنی تنها هستم و به میزان خوبی هم آرامم و دارم لذت میبرم اما دوست دارم ی تجربه جدیدی رو با ی زندگی جدید داشته باشم

    ——————————————————————————————————————————-

    12. رابطه ی عاطفی و سرنوشت:

    باور نادرست : تقدیر بعضی افرا داینه که وارد ی رابطه ی عاطفی خوب نشن

    این باور رو نداشتم و ندارم

    باور درست : چیزی به اسم تقدیر و سرنوشت وجود نداره همه چی باوره

    —————————————————————————————————————————-

    13. رابطه عاطفی و بلد یا نابلد بودن :

    باور نادرست : چون بلد نیستم نمیتونم رابطه ی عاطفی برقرار کنم

    قبلا این باور رو داشتم اما الان ندارم

    باور درست : اصول ارتباط قابل یادگیری هستن و میشه با یادگیریشون رابطه ی خوبی رو برقرار کرد

    ——————————————————————————————————————————

    ی نکته ای رو هم اضافه کنم که :

    قبل از آشنایی با استاد من به خاطر این موضوع ازدواج نکردن خیلی حس و حال بدی رو داشتم و این موضوع به شدت من رو نگران میکرد مخصوصا با محیط کوچکی که دارم توش زندگی میکنم که آمارت دست زنهای همسایه هست و حتی میدونن چند تا مانتو شلوار داری و چند تا کفش و …. ( لبخند لطفا )

    ولی با آگاهی هایی که توی این چند سال کسب کردم خیلی آرام هستم و اگر هم حسم بد بشه خیلی جزیی و زودگذره و زود میام توی مسیر

    الان هم که این باورها رو از خودم کشیدم بیرون هم در کمال آرامش این کار رو کردم واصلا احساس بدی نداشتم چون هدفم شناخت بیشتر خودم بود با رفتن توی عمق ناخودآگاهم

    سپاسگزارم استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      مونا ترحمی گفته:
      مدت عضویت: 2124 روز

      به نام خداوند هدایتگر

      سلام نسرین عزیز

      وقتی استاد جان گفتن میخوایم ترمزهای روابط و بررسی کنیم ناخودآگاه شما اومدین تو ذهنم و خیلی برات خوشحال شدم چون تو کامنت های قبیلی با هم صحبت کرده بودیم راجبش و میدونستم که دوست داری تو زمینه روابط به هدفت برسی

      مشتاق خوندن کامنتت بودم و خوشحال شدم که نوشتی و ازت ممنونم که این آگاهی های با ارزش و جاری کردی عزیزم

      نسرین جون واقعا خیلی بینظیر تشبیه کردی و مثال ماشین های آموزش رانندگی رو زدی

      اون پدال ترمز زیر پای مربی مثل دلسوزیهای دیگران میمونه

      ممنونم خیلی عالی بود خیلی نکته ازش گرفتم

      من خودم فکر میکردم که خوب من که ازدواج کردم و شاید یه سری مباحث که استاد گفتن مربوط به من نباشه و بیشتر دوست دارم ترمزهام رو تو بحث ثروت پیدا کنم

      ولی خوشحالم که استاد اومدن راجب روابط گفتن چون دقیقا یه سری ترمزها رو تو خودم پیدا کردم در زمینه روابط که دقیقا جلو ورود ثروت به زندگی من رو گرفته بود

      و من ثروت میخواستم ولی نمیدونستم پام رو ترمز هست و ترمزم مربوط به روابطم هست

      و از همین امروز که با آگاهی هایی که خداوند بهم داد فهمیدم این ترمز و دارم و اومدم دارم باورهای مناسب و میسازم از همون لحظه نشانه ها شروع شد

      از همون لحظه

      و ممنون که اشاره کردی برای رسیدن به خواسته ها همه چیز باید درست باشه در همه جنبه ها

      حتی وقتی این ترمزم رو پیدا کردم بازم دیدم همه چیز عزت نفسه

      همه چیز رسیدن به صلح درونه

      همه چیز برمیگرده به اینکه خودمون رو ارزشمند بدونیم

      و دوست داشتم یه مورد بگم راجب اینکه گفتی ترمزم اینه پسر کم سن برای ازدواج زیاده ولی هم سن من نه کمه

      ما کارمون عکاسی هست

      خیلی خیلی عروس و داماد میان که کم سن و سال نیستن و اتفاقا ازدواج اولشون هست

      یعنی من خیلی زیاد میبینم این موارد رو

      اصلا همین چند وقت پیش ما یه عروس و داماد داشتیم که فکر کنم حدودا 60 سالشون میشد و ازدواج اولشون هم بود

      یعنی میخوام بگم تو سن 60 سالگی هم طرف ازدواج کرده و یه رابطه خیلی زیبا این زوج با هم داشتن حالا شما که خیلی سنت کمتر هست

      و ما انقدر تحسینشون کردیم که بی تفاوت نسبت به حرف مردم اومده بودن عکس و فیلم هم میگرفتن

      بعد دیدم چقدر عزت نفس دارن و چقدر با خودشون در صلح هستن

      نسرین عزیزم خیلی از خوندن کامنت هات لذت میبرم

      از صمیم قلبم برات آرزو میکنم به هر آنچه دوست داری برسی در پناه خدای مهربان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2503 روز

        سلام به مونا جان عزیزم چقدر خوشحال شدم که پاسخت رو دیدم . شما و آقا اسماعیل الگوی خوبی توی روابط برای من هستین ممنونم که باز هم برام نوشتی . آره عزیزم منم مثل شما اولویت اولم رو بار اول توی دوره حل مسایل نوشته بودم استقلال مالی اما بعدا فهمیدم که تا روابطم درست نشه اون یکی درست نمیشه واسه همین بار دوم اولویت اصلیم رو گذاشتم حل مساله رابطم و دارم روی اون کار میکنم و وقتی استاد فایل قبلی رو گذاشتن خیلی دوست داشتم راجع به روابط صحبت کنن که خدا رو شکر این خواسته ی من محقق شد .راستش مونا جان امروز بعد از سر تسلیم فرودآوردن در مقابل ربم خداوند خیلی واضح و مشخص بهم گفت که چه کدی باید بنویسم برای نه تنها روابطم بلکه توی همه چیز از طریق کامنت نفیسه جان شما هم اگر تونستی کامنتش رو بخون . چقدر مثالی که زدین برام جالب بود و ی فکت عالی .میدونم عزیزم رابطه ی عالی رو با همسرت دارین و توی ی مسیر هستین و خواسته ی مالیتون رو هم درک میکنم چون خواسته ی هممون هست . ان شاالله که بزودی زود در مدار ثروت بی نهایت قرار بگیرین . بازم ممنونم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      نگار گفته:
      مدت عضویت: 2158 روز

      نسرین جان چقدر لذت بردم از این درکت

      اون جمله که گفتی دخترای شاغل ازدواج نکردن

      من یاد ی الگوی ذهنیم انداخت که

      دخترایی که تحصیل میکنن و شغل خوب دارن

      چون ب استقلال مالی میرسن

      سخت گیر میشن

      و راحت ازدواج نمیکنن

      و اینکه توقعشون بالا میره

      و منم تایید میکردم

      که دختری که مستقل باید همسرش ازش بالاتر باشه

      ن اینکه دختره بخواد خرج اون مرد بده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2503 روز

        سلام به دوست عزیزم .من خودم جز این دسته از دخترها بودم که متاسفانه این باور رو داشتم که اگر پسر

        خیلی جوانی میاد سراغ من برای کار و مسایل دیگه میاد سراغم نه به خاطر خودم و همین ترمز باعث شده بود پسران جوانی رو جذب کنم که شغل مشخصی نداشتن و استقلال مالی نداشتن . مرسی عزیزم که یادآوری کردین که حواسم به این ترمزه باشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1024 روز

    چقدر این فایل ارزشمنده خدای من

    همین یه دونه فایل تون ارزشش از کل پکیج های اساتید مختلف ک دیدم ارزشمندتره

    ممنون از این همه سخاوت تون استاد

    بخاطر همین سخاوت تونه ک آدم با عشق محصولات تونو میخره

    درمورد مطالب این فایل میخام الگوهایی ک دارم رو بگم

    یه دوستی داشتم ک هیچکدوم از فاکتور های یه پسر جذاب رو نداشت

    یعنی قدکوتاه ترین رفیقم بود ، صدای جذابی نداشت ، چهره ی جذابی نداشت ، موهای پرپشتی نداشت ، وضعیت مالیش خوب نبود ، یعنی هرچی جمع رفیقای ما فکر کردیم ک چرا این آدم همیشه روابط خوبی داره نتوستیم به نتیجه برسیم

    درصورتی ک بقیه دوستان خیلی جذابیت بیشتری داشتن

    حتی اون اخلاق هم نداشتا

    ولی یه چیزی خیلی داشت ، اونم احساس لیاقت و عزت نفس ، عاشق خودش بود همونجوری ک بود ، به قول معروف برای خودش نوشابه باز میکرد و این یشر روابطش همیشه عالی بود

    آدمای فوق العاده ک بقیه دوستام آرزشو داشتن این به دست میاورد و همه دخترا عاشقش میشدن

    یک الگوی دیگ هم تو هم کارام داشتم اونم همینجوری ، اون فاکتور های جذابیت رو از نظر ما نداشت و حتی اولین بار ک آدم میدیدش تو دلش مسخره میکرد اما به محض اینکه شروع به صحبت کردن میکرد همه عاشقش میشدن ، به جایی رسید بعد از یک هفته ک اومد تو شرکت مون کل شرکت میشناختش و عاشقش بود حتی خود من

    از یه جایی به بعد تو زندگیم متوجه شدم ک زیبایی ظاهری اصلا مهم نیست ، من خودم با آدم های زیبایی ارتباط برقرار کردم اما بعد از دو روز به دلیل ویژگی های شخصیتیش ازش زده شدم و فقط میپیچوندمش

    به ظاهر خیلی زیبا و خوش اندام بودن ولی قضیه ظاهر نیست ، درون آدم مهمه واقعا

    واقعا همه چی به باورها برمیگرده مخصوصا باورهای احساس لیاقت ، باور فراوانی ، و این باوری ک همه چیزو خودمون با باورهامون رقم میزنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  3. -
    Fatima گفته:
    مدت عضویت: 823 روز

    به نام خدا

    ردپای 54

    سلام استاد خوبم و دوستای همفرکانس

    امروز روز نشانه ها بود

    یکمی کار خوب پیش نرفت و نجوا ها میخواستن بیان سراغم

    (علت اینکه نجوا ها تو انجام این کار زیاده به خاطر تجارب گذشته و باورهای بسیار ریشه ای تو انجام این کاره

    وگرنه تو خیلی از چیزا نجواهام بسیار بسیار کم شده)

    واس همین بهشون فرصت ندادم گفتم خودم باید فرکانس تنظیم کنم

    از محیطی که بودم آمدم بیرون و شروع کردم پیاده روی

    داشتم میرفتم که یه آقایی با یه کارتن بستنی دستش از مغازه آمد بیرون و اولین بستنی نذریش داد به من

    نمیدونم ولی وقتی این اتفاقات میفته من اون هدیه از سمت خدا میدونم

    به این معنی که خب از پس این یکی چالش هم برامدی

    همین که رسیدم خونه وقت اذان بود

    و باید اعتراف کنم این اولین باری بود که بعد این همه سال من گوش دادم این متن چی میگه

    عاشقان هرچه بخواهید بخواهید خجالت نکشید

    یارما بنده نوازاست اذان می گویند

    بارها این صدا به گوشم خورده بود اما اولین بار بود که شنیدم ،شاید خدا میخواست بگه دختر خواسته ات کوچیک نکن ،من اینجام دل نگران چی؟

    نشونه بعدی امروز برای من هدایت فایل استاد بود

    تو فایل از این میگفتید که همه چیز باید راحت به دست بیاد اگه نمیاد ترمز های خودمونه

    اگه سخته یعنی ما راه سخت انتخاب کردیم ما بودیم که باور کردیم از راه سخت به خواستمون میرسیم ماییم که داریم گره که با دست باز میشه با دندون باز میکنیم

    ما باور نکردیم که راحت تر هم میشه

    ما باور نکردیم که شدنیه

    با دید،هر مسئله ای جوابش تو خودش هست از خودم پرسیدم

    چی باعث شد حال من بد بشه؟

    فکر و نجوایی که میخواد بهت ثابت کنه این بار هم نمیشه

    حالا چرا صداش انقد بلند شده؟فهمیده که اوضاع مثل قبل نیس و داره اهمیتش از دست میده پس هر کاری میکنه تا باورپذیر بشه ،باور درست همینه

    استادم میگه که همه به تضاد و چالش برمیخورن اما تفاوت آدما تو اینکه اون لحظه چطور میتونن عمل کنن و کانون توجه اشون کنترول کنن

    راه حلش چیه؟

    باید یادم میومد که همین 20 روز پیش 1/3کاری که الان میخوام انجام بدم تو 3،4 روز انجام دادم

    سخت بودا ولی من فوق العاده خوب بودم ،بهترین حالت خودم

    یعنی کار خیلی بزرگ تو زمان کم انجام دادم

    حتی همین حالا با شوق و قدرت کار هارو دو برابر سریع تر انجام میدم

    حالا با اون موقع چه فرقی داره؟هیچی فقط برای من ظاهر سختی داره اونم به خاطر تجربه قبلی و شنیده ها

    چی حال من خوب میکنه؟

    بنویسم دارم چیکارا میکنم

    چقدر مسیر پیش آمدم

    چه کار کنم که این مسیر راحت تر برم؟

    قبلا چطور پیش امدم؟

    چی میخوام؟

    اهرم رنج و لذت بنویسم

    مسیر مشخص کنم هدف مشخص کنم

    از خدا کمک بخوام

    قوانین به یاد بیارم و ازشون استفاده کنم

    من مبتدی بودن می‌پذیرم و میدونم که راه طولانی در پیش

    اما مبتدی موندن نمی‌پذیرم

    حالا چیکار کنم تکامل بهتر طی کنم؟

    لازم به ذکر که این کاری که میگم ددلاین داره و من باید خودم با شرایطش تطبیق بدم

    در باقی زمینه ها عجله ای ندارم و بیشتر برام حکم یه چالش خیلی مهم داره

    و میدونم اتفاقات الان حاصل باورهای قبله

    باید جوری برنامه تنظیم کنم که مواجهه من با اون موضوع بالا بره

    و من بارها در معرض تجربه و آزمون خطا اون کار باشم

    بالن سبک کنم و روی داشته ها و اصل تمرکز کنم

    مبتدی بودن با تکرار چند باره به تسلط تبدیل کنم

    تکه تکه کنم و قدم قدم جلو برم

    به تصویر آخر که ناتموم نگاه نکنم که بزرگی کار منو بترسونه

    و به جاش به قدم بعدی فکر کنم

    تصویر سازی درست از همین الان انجام بدم و انجام این کار ،مهم بدونم همون طور که کار فیزیکی مهمه

    اینا چیزایی که به ذهنم میرسه برای حل آشیل اشیلان زندگیم

    دلم میخواد چند وقت دیگه که از این چالش حرف میزنم بهش لقب های آسون تری بدم

    و من بر اون چیره شده باشم و ن برعکس

    ممنون که منو با حل مسائلم همراهی کردید

    استاد عزیز از شمام ممنونم که بهم جسارت مقابله با غول مرحله آخر دادید

    (بازم میدونم تکاملی نیس مواجهه با غول آخر، اما محدودیت زمانی اون اولویت من قرار داده و بعد از اون پله پله پیش میرم ،حتی همین محدودیت زمانی هم باور اشتباه

    اما الان حکم بیماری دارم که هر جور شده باید تا یه تایمی عضو پیوندی برسونه وگرنه ممکنه بد بشه ! واس همین هر راهی امتحان میکنه)

    ازتون ممنونم استاد کمک میکنید به اعماق باور هام سر بزنم و از دلشون کهنه ترین و بی مصرف ترین پیدا کنم و با باور جدید جایگزین کنم

    اجرتون با خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      علیرضا رستاخیز گفته:
      مدت عضویت: 1797 روز

      سلام فاطمه عزیزم

      خدایاشکرت که الان سلامت هستی و این کامنت زیبا رو برامون گذاشتی .

      چقدر کامنت پر محتوا و ارزشمندی گذاشتی و این کامنت شما چه تاثیر ها که بر روح و افکار آدم ها میزاره .

      امروز با خودم قدم‌ میزدم و همینطور با خودم صحبت میکردم ، میگفتم علیرضا هیچ کاری حتی به اندازه اینکه یه فیلتر سیگار از رو زمین بردارم و بندازم تو سطل زباله در جهان هستی ضایع نمیشه و تو یه تاثیری هر چند اندک در جهان گذاشتی که به خودت بر میگرده .

      مثله اینکه یه خطی رو بر روی صفحه سفیدی بکشی و اثری به جا بزاری .

      شما اینطور تصور کن که هر روز خدا یه صفحه سفید به شما میده که شما با افکار ، کلام و رفتارت اون صفحه رو پر میکنی ، بستگی داره که تو اون صفحه چه چیز هایی پر کنی ، نکات مثبت ، شکرگذاری ، تجسم خواسته ، یا نجواهای شیطان ، گلایه ، ترس و بهانه هااا

      هیچ تضمینی وجود نداره که من تا یک ساعت دیگه زنده باشم ، پس تلاش میکنم از این لحظه ی حالم لذت ببرم و عشق بورزم .

      خداروشکر که میفهمم ، درک میکنم و مینویسم .

      به جمع این خانواده ی خدایی و ارزشمند خوش اومدی .

      خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        Fatima گفته:
        مدت عضویت: 823 روز

        سلام خیلی ممنونم از لطفت

        حق با تو اگه بتونیم اینطور فکر کنیم که فارغ از هر چیزی ،امروز یه‌روز جدیدِ و اونو همونطور که میخوایم خلق کنیم واقعا زندگی خود بهشته

        البته که نیاز به تکامل داره ولی دونستن این دیدگاه میتونه گیم چنجر باشه

        چقدر نکته خوبی گفتی!ساده اس و شاید هر آدمی بدونه ولی برای من تلنگر خوبی بود که راست میگه چرا اینطوری زندگی نکنیم؟

        حتما از ایده صفحه سفید استفاده میکنم مخصوصا تو شرایط سخت

        اگه ما خالق زندگی خودمونیم شاید باور پذیرتر باشه که اینطور بهش نگاه کنیم و دقیقا اونچه که میخوایم خلق کنیم و نوشتنش میتونه برای ذهن منطقی کارآمدتر باشه

        حتی میتونم پارو فراتر بذارم و علاوه بر چیزایی که امروز میخوام رخ بده ،باورهایی که همسو با خلق اون اتفاقات هست هم یادداشت کنم

        مثل وقتی که میخوای ساختمان بسازی علاوه بر نقشه و زمین مناسب ،مصالح هم میخوای

        باورهای هم جهت همون مصالح که قبل از شروع ساختن ،تهیه کردی

        دیدن و نوشتن باور هایی که میخوای باعث میشه ساخت اون خواسته آسونتر و سریع تر رخ بده

        ممنونم از کامنتت خوش‌حالم که عضوی از این خانواده هستم

        در پناه خدا باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1914 روز

      به نام خداوند عزیزِ دلم

      سلام فاطمه جانم.

      بهترین ها نصیبِ راه و مسیرت باشه.

      تا مرورگرم رو باز کردم کامنتِ شما روی صفحه بود، با خودم گقتم هدایت شدی به این کامنت، بخونش سمانه، برای تو نکته ای داره که روزی ات شده بخونیش…

      چقدر این کلمه ی روزی، یا نعمت، یا ثروت یا برکت قشنگه.

      همه شون از سمتِ خدا میان برای ما تا استفاده کنیم و لذت ببریم.

      فقط به صورت پول و مادیات هم نیستن، همه چیز هستن، همه چیز…

      میتونه روزیِ من نگاه زیبا و محبت انگیز یه سگ خوشگل با چشمهای قهوه ای زیباش باشه.

      میتونه روزیِ من ابرهای کپلی توی آسمون باشه که عاشقشونم.

      میتونه لبخندی که موقع پیاده روی تو پارک بهم میزنیم (ورزشکارانِ عزیز و خوش انرژی) در حین ورزش، و خسته نباشید که بهم میگیم باشه.

      میتونه اگاهی یا درسی که در لحظه دریافت میکنیم و باعث آرامشمون میشه باشه و ….

      بخوام بنویسم موارد زیادی وجود داره.

      خدا رو شکر برای تمام روزی و نعمت و ثروت و برکتی که هر ثانیه واردِ زندگی همه مون میکنه.

      بی نهایت لذت بردم از خوندنِ کامنتت فاطمه جان.

      جالبه برام، این دومین باری هست که کامنتت اومده جلوی چشمم و خوندم، اینبار خیلی بهتر کامنتت رو درک کردم و متوجهش شدم.

      چقدر قشنگ خودت، خودتو راهنمایی کردی و نوشتی.

      البته که خدا هدایتت کرد و میکنه و بهت میگه چیکار کن، چطوری فکر کن و چطوری عمل کن.

      دونه به دونه باورهای امیدبخشی که نوشتی رو با لذت و عشق خوندم و کیف کردم.

      امیدوارم با حمایت عظیمی که خدا ازت میکنه جلو بری برای رسیدن به خواسته ها و اهدافت.

      دقیقا بستنی اومد سر راهت به عنوان نشانه، که هم جایزه کنترل ذهنت باشه هم بگه مسیر درسته، ادامه بده…

      این باورهایی که نوشتی شگفت انگیز هستن، صاف رفتن نشستن روی قلبم:

      بالن سبک کنم و روی داشته ها و اصل تمرکز کنم

      مبتدی بودن با تکرار چند باره به تسلط تبدیل کنم

      تکه تکه کنم و قدم قدم جلو برم

      من عاشقِ اینم که اصل رو بفهمم، درک کنم و بر اساسِ اصل زندگیمو جلو ببرم.

      عاشق اینم که ترمزهامو شناسایی کنم که بتونم روشون کار کنم و جایگزینشون کنم با باورهای سالم و امید بخش

      که به لطف استاد و فایل اخیر، همچنین سایر فایلهای استاد تا بدینجا و طی کردن روند تکاملیم، تونستم دیروز یه عالمه ترمز ریز و درشت شناسایی کنم و بنویسم در همه ی جنبه های زندگیم.

      استاد جانم، الان یادم افتاد…

      دیشب خواب شما و مریم جانم رو دیدم، چقدر هم ذوق داشتم که صحبت میکردیم.

      تو خواب داشتم مریم جون رو تحسین میکردم و میگفتم چقدر الگوی خوبیه برای من و باعث شده برم توی دلِ یه سری از ترس هام و خروج از نقطه ی امنم…

      خوشحالم و سپاس گزار برای تمام آگاهی هایی که بهم یاد دادین، یاد میدین و یاد خواهید داد.

      بی نهایت سپاس گزارتونم.

      خدایا دوستت دارم

      خدا رو شکر برای همه چیز

      خدا رو شکر برای همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        Fatima گفته:
        مدت عضویت: 823 روز

        سمانه عزیزم سلام

        این دومین بار که افتخار هم صحبتی با شمارو دارم

        قشنگی ماجرا اینجاست که به موقع ترین لحظه ممکن قدم میزاری تو لحظه هام

        با وجود اینکه پاسخ شما به کامنتم زیر دو کامنت دیگه بود که قبلا جواب دادم،اما پیامتون ندیده بودم!!!!

        تا الانی که درست مثل دفعه قبل که بهترین موقع پیامت خودم ،از راه رسیدی

        تا دوباره بهم یادآوری کنی بابا فاطمه چرا اینقدر سخت میگیری؟

        چرا یادت میره چه نیرویی همراه خودت داری ؟اخه بنده خوب چرا اصلا اجازه میدی دنیا روی سخت نشونت بده وقتی پشتت به خدا گرمه

        سمانه عزیز ،امروز برای من روزی بود که از صبح با درد گذروندم

        و یادم رفته بود که چیا بلدم ،عضو چه سایتی ام ،چه کسی همراه خودم دارم

        اجازه داده بودم درد و بیماری ،پاش از گلیمش درازتر کنه

        پیامت قشنگترین تلنگری بود که نیاز به شنیدن داشتم ،ازت بسیار سپاسگزارم

        تو نعمت و روزی و فراوانی امروز من بودی

        بهم یادآوری کردی وقتی به پاشنه آشیل برخورد میکنم ،قوانین یادم نره ،بلکه درست همون لحظه، لحظه استفاده از قوانین

        از خدا برات بهترین هارو میخوام

        درپناه خدا باشی دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1914 روز

          ادامه ی پیام قبلی:

          هدایت یعنی بهت بگه پاشو الان برو پیاده روی، آهنگ یا رب حمید هیراد رو پلی کن، خودش یهو الهام کنه بهت که:

          سمانه داخلِ آزمونِ عزت نفس هستی…

          برو جلو ببینم چه میکنی…

          کار کردی روی خودت، بیا ببینم چیکار کردی و چیکار میکنی از این لحظه…

          ببینم الان، دقیقا در شرایط فعلی جَنَمِش رو داری خودتو دوست داشته باشی یا نه؟خودتو در آغوش میگیری یا پَس میزنی؟

          سخته ولی خدا خودش کمکم میکنه واسه حرکت در این مسیر زیبا و چالشی

          خودش هدایتم میکنه واو به واو حرکت در این مسیر رو…

          خدا هم جواب رو میده هم راه حلِ رسیدن به جواب رو

          نشونه اش هم اومد: پروانه سفید کوچولوها…

          هدایت یعنی خودش میگه آروم باش من هدایتت میکنم سمانه

          وقتی منو داری از چیزی نترس

          من هستم و کمکت میکنم با همه ی جهانم…

          هدایت یعنی خودم بهت میگم چه کنی، تو صبور باش، آروم جلو برو، آروم حرکت کن…

          فقط چیزهایی که یاد گرفتی رو لیزری تمرکز کن و انجام بده…

          نشونه اش اومد: کلاغ جان ها که به قول زهرا جانم (نظام الدینی) نویدبخش خبرهای خوبن، پیام آور رشد و تغییر هستن…

          فاطمه جان بهترین ها بیاد سمتت.

          هدایت شی به بهترین ها.

          خدایا میدونی که عاشقتم، میدونم که عاشقمی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1914 روز

          سلام فاطمه جانم

          هدایت شدم به سمتت که برات بنویسم

          خودمم نمیدونم چی قراره بنویسم، اما بهم گفته میشه…

          استاد جانم عاشقتم وقتی این جمله رو میگی با اون درجه از اطمینان و اعتماد به خدا:

          گفته میشه…

          عاشقتم استاد توحیدیِ عزیز دلم، که انقدر وصلی به منبع و با این خلوص میگی گفته میشه و حقیقتا که گفته میشه، هر وقت اعتماد خالص کردم، بهم گفته شده، هدایت شدم…

          فاطمه جان، دیروز پروفایلت رو میدیدم، تحسینت کردم و سپاس گزار خدا شدم برای رویِ ماهت، صورتِ قشنگت، آرامش و لطافتی که صورتِ قشنگت داره و حس خوبی که دیدن عکست بهم داد، اینکه چقدر قشنگی و خوشحالم از آشنایی باهات.

          شگفت زده میشم هر بار از جنسِ ارتباطاتِ خالص و ناب و صمیمی و متمرکز روی اصل، با بچه های سایت…

          نمونه اش خود تو…

          من تو رو ندیدم و نمیشناسم از نزدیک، اما فرکانس خیلی خوبی از سمتت دریافت کردم.

          مثل سعیده جان شهریاری، زهرا جان نظام الدینی، سید علی خوشدل، فاطمه خانم سلیمی، مثل حمیدِ حنیف (سعیده جان حنیف دیگه موند روی حمید آقا :)، جالبه که با کلام میتونیم سبب شادی و حس خوب بشیم برای هم یا برعکسش، انتخاب ما چیه؟ از ابزارِ کلام چطوری استفاده می‌کنیم؟ جهت خلق حس خوب یا بد؟)

          و خیلی دیگه از بچه ها…

          ننوشتن اسمشون فقط برمیگرده به حضور ذهن الان و این لحظه ام، وگرنه قدر دان تک تکشون هستم، چه اونایی که با هم کامنت تبادل می‌کنیم چه اونایی که فقط خواننده ی کامنتهاشون هستم.

          و اینکه این سایت و محتواش و آدم هاش روزی و نعمت من و همه مون هست.

          خدایا شکرت برای این نعمت و ثروت نامحدود و بی نظیر.

          فاطمه جانم:

          چرخه ی هدایت خودش کارِ خودشو انجام میده، بهتره ما دخالتی نکنیم و فقط آروم باشیم و ببینیم و لذت ببریم از ثانیه هامون.

          تکلیفِ امروزم: لذت ببر از ثانیه ثانیه هات امروز…

          سمانه میدونی هدایت یعنی چی؟

          یعنی اگه قراره میوه ای بخوری و داخلش کرم باشه، تو کاملا غیر ارادی اون میوه رو باز میکنی و میبینی کرم داره و نمیخوریش…

          یعنی در بهترین زمان بهت میگه چیکار کنی.

          یعنی زمان درست پیاده روی روزانه و محل پیاده روی رو بهت میگه…

          هدایت میگه خودت باش، راحت باش با خودت، خودتو دوست داشته باش، حتی اگه اشتباه کردی یا حتی همین الان هم داری اشتباه میکنی…

          خودتو طرد نکن، خودتو محکم بغل کن، مراقبِ خودت باش، به خودت محبت کن، ببین چی میخوای، نازِ خودتو بکش، خودتو ببر تفریح، خرید و …، خودتو دعوت کن به یه مهمونی تکی خودت و خودت …

          سمانه جان شما قسمتِ خودتو انجام بده.

          یادت باشه سکوت کنی

          تسلیم خدا باش

          آروم باش

          گوش کن

          ببین

          چشم بگو

          انجام بده

          محصولِ نهایی که حسِ خوب هست رو تحویل بگیر

          این میشه همکاری سمانه و خدا با هم.

          خدایا ممنونتم برای حسِ خوبم همین الان و همیشه، وقتی تو رو دارم همه چیز دارم و جهانم بزرگه، وقتی تو نباشی جهانم کوچکه، همیشه باش تو تک تک لحظاتم فدات بشه سمانه.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            Fatima گفته:
            مدت عضویت: 823 روز

            سلام دوست عزیزم

            دیگه چی بهت بگم؟تو کجا بودی تا حالا ؟داری با من چه میکنی ؟

            چطوری آنقدر به موقع میای سراغم؟تو ردپای امروزم دربارت نوشتم

            که هدایت تو باعث هدایتم شد

            راست میگی ،نمیدونی چی میخوای بنویسی ،بهت گفته میشه

            چی هم گفتی دختر دیوانه ام کردی

            اول ازت سپاسگزارم که آنقدر زیبایی درون داری که انعکاس زیبایی خودت رو در صورت من میبینی

            زیبایی هم اگه هست ،تو دل آدم های مهربون و فوق العاده مثل شماست

            تو آنقدر خوب هدایت درک کردی ،که خودت عامل هدایت من شدی

            دست خدا شدی برام

            ماجرا تو ردپا نوشتم که چه به موقع آمدی سراغم

            چه به موقع تک تک کلمات و جملاتی که باید می‌شنیدم، در قالب پیام برام نوشتی

            ماموریت رو خوب انجام دادی خسته نباشی دختررر

            برای تک تک لحظه هایی که با خوندن پیامت لبخند داشتم ازت سپاسگزارم،برای اشک های شوقی که با پیامت ریختم ازت ممنونم ، تو اوج ها پیامت میاد که بهم یادآوری کنه

            بازم که داری سخت میگیری

            بازم که یادت رفت تو دیگه الان منو داری نگران چی؟

            مرسی پیام رسان خدا

            هرچی آرزو خوبه مال تو

            در پناه خدا

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1914 روز

          سلام فاطمه ی عزیزم.

          دقیقا حس میکنم و باور دارم که خدا هدایتمون میکنه به بهترین ها در بهترین لحظه، اگه اجازه بدیم که هدایتمون کنه.

          بعدش نعمت و آرامش و ثروته که سرریز میشه تو زندگیمون.

          خیلی خوشحالم که برام کامنت نوشتی.

          خوشحالم که الان حس و حالت خوبه.

          تحسینت میکنم که روی خودت کار میکنی، خدا هم برات نعمت هاشو میفرسته، نعمت هایی از جنس آگاهی، برکت، ثروت و …

          ممنونم از پیام قشنگت، از محبتت، از دعای خیرت.

          بهترین ها رو برات میخوام از خدا. سلامتی میخوام، حس خوب میخوام، آرامش میخوام، ثروت می خوام.

          خدایا خیلی دوستت دارم و سپاس گزارتم برای همه چیز برای همیشه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مهدی مالکی گفته:
    مدت عضویت: 2410 روز

    سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته عزیز

    این فایل عالی بود برای من و اینکه اقدامات که راجب به روابط از پارسال تا الان انجام دادم

    اینکه ورودی چقدر مهمه روابط که داریم و فضای مجازی و هروز سعی کردم استاندارد هامو در روابط بالاتر ببرم و بصورت باور نکردنی دوستان نزدیک من از مدار من خارج شدن و انسان هایی عالی هروز داره وارد زندگیم میشه

    اینکه چقدر خوشحالم که توانستم فضای مجازی رو به کل کنار بزارم و حتی فکرشم نمیاد سمتم و این بعد از اقدام من برای کنار گذاشتن مشروب بود سپاسگزارم خدا هستم که کمکم کرد تو این مسیر و هدایتم کرد به این مسیر عالی

    جالب این جاست که من چارچوب روابط رو داشتم در زمان مدرسه و دانشگاه بسیار عالی بود و نتایج عالی داشت برام اما نیمدونستم برای این موضوعه و اینکه من تلاش نمی‌کردم زیاد اما بدلیل کنترل ورودی نتیجه من عالی بود و اهمیت این ورودی باعث شد باز متعهدانه تکرار کنم این کارو وآرامش من چندین برابر شده

    یه وقتایی فک میکنم این آرامش که الان من رو این همه آروم کرده چقدر جایی پیشرفت و بهتر شدن داره شکر میکنم خدارو و می‌دونم قرار چه نعمت هاییی رو دعوت کنم به زندگیم کلی نعمت عالی رو تجربه کنم

    و اینکه می‌خوام به دوستانی که نگران اینکار هستن بگم که با قدرت انجام بدین این کارو نتیجه عالی داره از تنهایی ترس نداشته باشین وقتی که نتیجه هاشو ببینید دیونه میشین ، من برای روابط کاریم چارچوب تعریف کردم و رابطه ی عاطفی که مد نظرم هست صبور بودم چند سال تا خودمو بهتر بشناسم و بدونم چی می‌خوام از رابطه و کلی هم ارزشمند بود این مدت برام ️️️

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      زینب مرادی گفته:
      مدت عضویت: 1005 روز

      سلام دوست عزیزم تحسین میکنم موفقیت هات رو انشالله روز به روز پیشرفتت بیشتر بشه واقعا کنترل ورودی ها خیلی مهمه انقد که زندگیه مارو تعقیر میده شخصیت عاالی از مامیسازه چقد خداوند مارو دوسداشته که تو این مسیر هدایتمون کرده واز طریق بنده خوب وهدایت شده ش عباسمنش داره راه روبهمون میگه.به امید روزی که هممون شاگردای خوبی بشیم ووبتونیم در همه ی جنبه های زندگیمون بهبود داشته باشیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سید علی حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1259 روز

    به نام خدا

    با سلام خدمت استاد عباسمنش و همه دوستان؛

    من صبح قبل از اینکه بیام مغازه سایت و چک کردم دیدم قسمت دوم خواسته ها روی سایت قرار گرفته دانلود کردم گفتم هرموقه شد گوش میدم؛اومدم مغازه؛ گفتم تا میام یه دستمال بکشم روی میزم یه بخش کوچکی از فایل و گوش میدم؛اقا فایل و پخش کردم دیدم الله اکبر این همون موضوعیه ک من چند ساله دنبالش هستم و بهش نرسیدم و اصلا یادم نبود که این موضوع یکی از اهداف من بوده و من بهش نرسیدم هنوز!!

    همه کارهای مغازه رو تعطیل کردم گفتم این فایل به طور ویژه واسه منه تا اخر باید گوشش بدم.هرچی از فایل می گذشت من بیشتر جذب فایل می شدم؛واقعا فایل فوق العاده ارزشمندی بود؛اصلا خودش یک مینی دوره بود؛من که محو این فایل شدم.

    به ترمزهای خیلی موشکافانه و ریزی اشاره کردید؛

    من دوبار این فایل و گوش دادم و از 20 تا ترمز گفته شده من ترمز های زیر و دیدم که دارم:

    1.ظاهر جذاب نداشتن

    2.عدم لیاقت رابطه عاشقانه

    3.بالا رفتن سن و دیر شدن شروع یک رابطه

    4.من بهتره دیگه تنها باشم

    5.توی سرنوشت من عشق نوشته نشده

    6.بلد نیستم رابطه برقرار کنم

    7.گرفته شدن ازادی ام

    8.یکی دیگه باید من و کامل کنه

    9.درک نکردن من توی رابطه

    نتیجه گیری از این فایل:

    بنده با داشتن این همه ترمز همسر اینده ام را جذب نخواهم کرد یا اگر هم جذب کنم رابطه خوبی نخواهد شد؛

    و باید با کمک دوره کشف قوانین زندگی بتوانم این موانع و از ذهن خودم حذف کنم تا یک رابطه عالی واسه خودم بسازم.

    استاد عزیز بابت تهیه این فایل ازتون سپاس گزار هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  6. -
    زینب باوی گفته:
    مدت عضویت: 1070 روز

    سلام و درود به استاد و مریم عزیزم و تمامی دوستان سایت،

    استاد سپاس فراوان که همیشه با این فایلهای ارزشمندتون، مارو پر از آگاهی های ناب میکنید که باعث میشه ظرف وجودیمون و دریافتمون از این آگاهیها روز بروز بیشتر و بیشتر بشه .

    و چی بگم از این کامنتای دوستان عزیزم در این سایت الهی خدای من محتوای آنها نشان از روح لطیف شده و توحید و عمل به آموزه ها داره

    کامنت کدامین دوست عزیز بگم سید علی،حمید،فرزانه ،رضوان ،سعیده تحسین میکنم و آفرین به شما که شدین اهل عمل .

    و اما صحبتهای استادم عزیز دل.

    بریم سراغ بحث ترمز و گاز

    اگر ما باورهای درستی در مورد اهداف و خواسته هامون نداشته باشیم اینکه چقدر تلاش میکنیم و چقدر بدو بدو میکنیم مهم نیست اون core اصلی باورهای ما اون ریشه فکری ما از همه چیز مهمتره.

    تا وقتی ما تغییر بنیادین در مغزمون ایجاد نکنیم مثل دویدن رو تردمیل به هیچ جا نمی‌رسیم یعنی وقتی شما باورهای درستی در باره یه موضوع در دهنتون ایجاد کنید شما هدایت میشین ( این کلمه مهمه) هدایت میشوید به ایده های مناسب، به افراد مناسب و در مکان مناسب و یه کاری رو انجام میدید که ایده مناسبی داره ،زمان مناسبیه ، در مکان مناسبیه و با آدمای مناسبیه و اونوقت اون تلاش نتیجه اش فوق‌العاده است .تصور کنید آدمی داره تلاش می‌کنه با ایده نامناسب با آدم نامناسب در زمان نامناسب مهم نیس که چقدر داره تلاش می‌کنه نتیجه دلخواهی شکل نمیگیره.

    ما از بچگی بمباران شدیم با باورهای نامناسب از طریق خانواده ،صداو سیما و رسانه های جمعی ،از طریق دوستان ،از طریق معلمان و یه سری باورها در مورد یه سری موضوعات و مسائل شکل گرفته که یه شبه به وجود نیومده به همین دلیل یه شبه از بین نمیره که باعث شده تو یه سری مسائل ما نتایج خوبی نگیریم.

    بحث پیدا کردن فرد مناسب برای روابط عاشقانه که از این concept برای هر موضوع دیگه ای میتونیم استفاده کنیم.

    چی میشه ما یه خواسته ای (روابط عاشقانه )داریم ولی باورهای محدود کننده و مخرب(ترمزها) نمی‌زارن ما به خواستمون برسیم؟

    1) بزرگترین باور مخرب در مورد روابط عاشقانه اینکه من از لحاظ ظاهری آدم جذابی نیستم(آدم خوشگلی نیستم) که این باور از کمبود عزت نفس ،حساس عدم لیاقت نشان میگیره.

    من جذاب نیستم پس نمیتونم آدم مناسبی رو جذب کنم.

    تا وقتی شما باورت این باشه که آدم جذابی نیستم حتی اگر انواع و اقسام جراحی های زیبایی رو انجام بدی اون آدم مناسب سمت تو نمیاد.( اون باور قوی تر از تغییرات ظاهری اس)

    باور درست: زیبایی به ظاهر نیس هرکسی به یه شکلی زیبا هست. بیام روی خود ارزشمندی خودت ،روی عاشق خودت بودن،روی احترام به خودت کار کن به این شکل که هستم و خودت دوست داشته باش اونوقت میبینی اگر این باور تغییر کنه با همون چهره و با همون اندام با همان ظاهر روابط عاشقانه فوق العاده رو تجربه خواهی کرد کی وقتی که تو با خودت در صلح باشی وقتی خودت رو دوست داری همون‌جوری که هستی وقتی که ارزش های خودت رو به ظاهر ت پیوند نمی‌زنی ، به رشد درونیت پیوند میزنی به ویژگی‌های درونی که قابل بهبود پیوند میزنی نه به ظاهری که از قبل خداوند مارو اینجوری خلق کرده.

    2) دومین باور مخرب:

    من توانایی خاصی ندارم جذابیت خاصی ندارم ( من چیز خاصی بلد نیستم) و توانایی عجیب و غریب ندارم کی میخواد با من رابطه داشته باشه؟

    باور درست:

    باور به تواناییهای درونی خودمون رو افزایش بدیم اگر تو ذهنت برای خودت ارزش قائل باشی جهان برای تو ارزش قائله اگر تو ذهنت برای خودت ارزش قائل نباشی فارغ از اینکه چقدر مدرک جمع کردی چقدر اعتبار جمع کردی باز هم اعتماد به نفست پایینه و خودت رو کم میبینی.

    3) سومین باور مخرب:

    همه ادمهای خوب و درست حسابی رفتن چیزی نمونده همه خوبارو گرفتن ( باور کمبود)

    باور درست:

    در جهان میلیاردها آدم وجود داره که هر کدوم ویژگیهای unique داره همیشه آدم فوق‌العاده هست .

    نکته کلیدی:

    باورهای شما افکاری است که داره به جهان ارسال میشه جهان افکار مارو convert می‌کنه به شرایط اتفاقات و وارد زندگیمون میشه به همین دلیل اون چیزی که شما باور میکنید همون چیزی است که تجربه اش میکنید و اون چیزی که تجربه می‌کنیم باعث میشه بیشتر و بیشتر باور کنیم که باورت درست بود.

    4) چهارمین باور مخرب:

    من لایق یه رابطه عاشقانه نیستم خیلی از ماها اینجوری فکر می‌کنیم که من آدم مناسبی نیستم من ایراد دارم(باور عدم لیاقت) من لیاقت عشق ندارم.

    باید خودت رو لایق بدونی که جهان افراد و شرایط مناسب رو سمتت هدایت بکنه اگر از درون برای خودت ارزش قائل نباشی جهان هم ثابت می‌کنه که آدم بی ارزشی هستی.

    5) پنجمین باور مخرب:

    من همیشه آدمای نامناسب رو جذب میکنم . من فقط آدم فقیر و مشکل دار رو جذب میکنم ( بحث عدم لیاقت،وابستگی و احساس ترحم)

    6) ششمین باور مخرب:

    تمام روابط آخرش به رنج و ناراحتی و غصه و جدایی ختم میشه.

    7) هفتمین باور مخرب:

    من برای یه رابطه عاشقانه خیلی جوانم یا خیلی پیرم دیگه سنی از من گذشته

    باور درست:

    رابطه عاشقانه می‌تونه در هر سنی شکل بگیره (یافتن الگوهایی که در سنین بالا در رابطه عاشقانه هستن).

    8) هشتمین باور مخرب:

    من باید perfect باشم من باید بی نقص باشم برای اینکه یه رابطه رو شروع کنم.

    هیچ کس در این جهان بی نقص نیست ما چیزی به نام کمال بینهایت در این دنیا نداریم هیچ انسانی هرگز در این کره خاکی به دنیا نیومده و از دنیا نرفته که نقصی نداشته باشه این ویژگی جهان مادیه ما نقص داریم برای اینکه پیشرفت کنیم انسان کامل که نمیتونه پیشرفت کنه.

    9) نهمین باور مخرب:

    افراد همیشه خیانت میکنن( همهدمردا و زنا خیانت کارن)

    و این باور باعث میشه اصلا وارد رابطه نشی. و اگر وارد هم بشی هر لحظه طرف مقابلت بخوای کنترل کنی. و با این کنترل کردنا باعث بشی این جنس آدما رو جذب کنی.

    باور درست:

    این همه آدم درست و سالم و پاک دارم زندگی میکننن آدم فوق‌العاده در جهان زیادن. وقتی باور کنیم پیداش میکنیم .

    10) دهمین باور مخرب:

    من پولدار نیستم من وضعم خوب نیس. اگه پولدارم میتونم آدم مناسب و خوب رو جذب کنم.( کسی سراغ من نمیاد)

    باور درست:

    ارزش ما به وجود ما وابسته است نه به مدرک تحصیلی ،نه به شرایط مالی تو هر روز میتونی خودت پیشرفت کنی.

    11) یازدهمین باور مخرب:

    من بهتره تنها باشم من دوست دارم تنها باشم اینکه تو انتخاب کنی تنها باشی هیچ ایرادی نداره ولی اگر این جمله از این نشات بگیره که از انتخاب نمیاد از ترس داره میاد از اینکه تلاش کردی یا خواستی ولی جواب رد گرفتی بارها و بارها و الان میگی که خودم انتخاب کردم تنها باشم.

    ما انسانها fundamental موجودات اجتماعی هستیم.

    رابطه عاشقانه به زندگیمون اضافه می‌کنه و کیفیت زندگی رو می‌بره بالاتر.

    12) دوازدهمین باور مخرب:

    تو سرنوشت ا نوشته شده. عشق به ما نمیاد برای ما مقدر شده.

    هیچ چیز برای ما مقدر نشده ،ما انسانهایی هستیم که داریم با افکارمون زندگیمون خلق میکنیم.

    اگر باور کنیم که برای ما مقدر شده جهان ثابت می‌کنه که بله برای تو مقدر شده هیچ تقدیری وجود ندارد ،هیچ چیزی از قبل نوشته نشده هیچ خواسته ای از طرف خداوند برای ما وجود ندارد خواسته خداوند اینه که ما به خواسته هامون برسیم ( خدای خوب و مهربونم عاشق عدالتت هستم).

    13) سیزدهمین باور مخرب:

    من تو روابط خوب نیستم من اصلا بلد نیستم چطور ارتباط برقرار کنم چجوری حرف بزنم و این باعث میشه نخواهیم تو رابطه باشیم.

    هر چیزی قابل یادگیری است هیچ کدوم از ما تو همه چی عالی نیستیم .

    14) چهاردهمین باور مخرب:

    اگر من وارد رابطه بشم آزادیم از دست میدم . چون فکر میکنیم رابطه یعنی اسارت یعنی کنترل شدن.

    رابطه واقعی و درست رابطه است که هر فردی آزادی عمل خودش داره علایق و سلایق خودش داره و هر دو نفر به سلایق هم احترام می‌زارن.

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و سعادتمند و ثروتمند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  7. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2124 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    سلام به همه دوستان ارزشمندم

    استاد جان و خانوم شایسته عزیز اول ازتون سپاسگزاری میکنم که تایم میزارین و با عشق کامنت های ما رو مطالعه میکنید و میاین راجبش صحبت میکنید

    این تایم گذاشتن برای خوندن این حجم از کامنت ها فقط عشق میخواد

    ازتون بینهایت سپاسگزاریم

    استاد راجب یه موضوعی اول فایل صحبت کردن

    مفهوم هدایت

    هدایت کلیده

    باید به این درک برسیم که

    وقتی ما باورهامون و تغییر میدیم و ترمزهام مون رو پیدا میکنیم ما هدایت میشویم

    به آدم ها ی مناسب به شرایط مناسب به ایده های مناسب

    ولی اگر باورهامون درست نباشه هرچقدر هم تلاش کنیم به جایی نمیرسیم

    چون با باورهای نادرست ما هدایت میشویم به افراد نامناسب به ایده های نامناسب به شرایط نا مناسب

    من یه مثال از خودم میزنم

    من قبل از عید اومدم رو دوره حل مسائل کار کردم

    و دیدم یکی از ترمزهای من اینه من تو کارم عزت نفس ندارم و احساس عدم لیاقت دارم

    احساس میکنم کارم خوب نیست

    کار من ارزشی نداره

    مشتریا ممکنه از کار من خوششون نیاد و ………..

    اومدم این ترمز و پیدا کردم و روش کار کردم

    چطوری روش کار کردم ؟

    اومدم برای خودم مثال هایی از خودم پیدا کردم که کار انجام دادم و مشتریا راضی بودن و کلی تشکر کردن

    حتی خیلی وقتا مشتریا انقدر راضی بودن که یه مبلغی بیشتر پرداخت کردن

    یا چه جاهایی بر ترس هام غلبه کردم بعد دیدم اون کار خوب شده

    هی سعی کردم با موفقیت های قبلی که داشتم برای ذهنم منطقی کنم که کار من ارزشمنده

    و اینم مهمه که باید برای ذهنمون منطقی کنیم که ساکت بشه

    باید برای ذهن منطق بیاریم

    هم با به یاد آوردن موفقیت های خودمون و هم با پیدا کردن الگوها

    من خیلی اومدم رو این پاشنه آشیلم کار کردم

    و بحث هدایت که استاد گفتن و قشنگ درک کردم

    روز آخر 29 اسفند که همه درگیر کارای عید و خرید اینا هستن و دیگه خیلی از جاها هم تعطیل شدن

    یه مشتری برای ما اومد یعنی روز آخر سال

    و به همسرم گفت

    خانوم شما پارسال برامون کار انجام داده و ما خیلی راضی بودیم و الان هم دوباره اومدیم

    کاری که من پارسال انجام داده بودم کلا شده بود 500 هزار تومن

    قراردادی که این سری نوشت 30 میلیون بود

    و با اینکه موعد انجام کارش خرداد ماه بود و میتونست بزاره بعد عید بیاد ولی روز آخر سال اومد چون من همون موقع ها داشتم رو باورهام کار میکردم

    و خدا این مشتری رو به سمت ما هدایت کرد که بگه

    ببین کارت ارزش داره اگه ارزش نداشت این مشتری برنمیگشت

    ییعنی من داشتم رو این باور کار میکردم و اینطوری هدایت شدم که جهان تایید کنه ارزشمندی من رو

    و چقدر این احساس ارزشمندی مهمه

    که استاد میگن عزت نفس باید درونی باشه چون من انقدر از این اتفاق انرژی گرفتم انقدر اعتماد به نفس گرفتم که احساس میکردم میتونم کوه و جابجا کنم

    و چقدر رفتم تو دل ترس هام چقدر مهارت های جدید یاد گرفتم

    چقدر اعتماد به نفس گرفتم پول بسازم

    هم اینکه عزت نفسم رفته بود بالا و به من کلی انگیزه میداد و هم اینکه گفتم ببین قانون جواب میده

    من ترمزم پیدا کردم و روش کار کردم و

    جهان جواب داد

    و به قول استاد خود به خود هدایت میشدم به انجام کار درست

    مثلا به یه آموزشی که کیفیت کارم و میبرد بالاتر

    و حتی اون آموزش دیدنه برام شد عشق برام شد لذت

    یا مثلا از اینکه کارهای مشتریا رو سریع تر تحویل بدم لذت میبردم

    یعنی داشتم کار میکردم و اون کار برام شده بود لذت شده بود تفریح

    و زجر آور نبود برام

    و لی دیشب دیدم باز اون احساس عدم لیاقت و بی ارزشی اومده سراغم و دیدم انگیزم رو برای کار کردن گرفته

    دیدم چند روزه اون شور و شوق و ندارم

    انگار دوباره نجواها شروع شد

    دوباره میخواست بگه تو کارت ارزشی نداره و ….

    و فهمیدم که ما یه ترمزی داریم یه پاشنه آشیل داریم و میایم روش کار میکنیم و اوضاع خوب میشه

    ولی بعد یه مدتی ولش میکنیم و فکر میکنیم دیگه خوب شد

    ولی استاد همیشه میگن پاشنه های آشیل کم رنگ میشن ولی اگه روش کار نکنی دوباره میان بالا

    مثل همین فایل که استاد گفتن من خودم همیشه رو باور فراوانی کار میکنم چون باور کمبود پاشنه آشیلم هست

    منم دیدم آره منم ولش کردم دیگه روش کار نکردم این احساس دوباره اومد بالا

    و دیشب دوباره اومدم بازم موفقیت های گذشته ام رو مرور کردم

    بازم همین جریان که تعریف کردم و برای خودم مرور کردم

    استاد شما همیشه تو فایل ها میپرسین

    تصمیم شما برای اجرای این آگاهی ها در عمل چیه؟؟

    من میخوام به مدت یک ماه هرروز بیام

    تو روز یه تایمی برای خودم اختصاص بدم

    یه تایمی در روز با خودم خلوت کنم با خودم تنها باشم چون تنهایی خیلی بهم کمک میکنه خیلی ایده ها میاد خیلی انگار به خدا نزدیک میشم

    و بیام بشینم بنویسم و موفقیت های گذشته ام رو مرور کنم

    بیام بنویسم کجاها اومدم این احساس ارزشمندی رو ایجاد کردم و خداوند هدایتم کرد

    و در کل بیام برای خودم ارزش قائل باشم و چند ساعت برای خودم باشم به خودم فکر کنم

    بیام رو عزت نفسم کار کنم

    خودم و تحسین کنم

    چون کمبود عزت نفس پاشنه آشیلمه

    و با صحبت های استاد بیام این باور و بسازم که خیلی از افراد از سبک کار من خوششون میاد و اونا به سمت من هدایت میشن شاید یه سری ها هم با من هم سلیقه نباش خوب اونا هدایت نمیشن به سمت من

    مثلا ما که الان اینجا هستیم چون حرفهای استاد و قبول داریم هدایت شدیم به سمت استاد

    خیلی ها هم این حرف ها رو قبول ندارن خوب اصلا هدایت نمیشن به استاد

    یعنی بیام با خودم بگم وقتی من احساس ارزشمندی داشته باشم مشتریانی به سمت من هدایت میشن که اونا هم کار من و با ارزش میدونن

    و هم اینکه اینو به خودم بگم بازم بیشتر مواظب ورودیهات باش

    با اینکه ما تلوزیون نداریم من پیج اینستاگرام ندارم

    ولی بازم بیشتر حواسم باشه

    چی و میشنوم ؟ چی و میبینم ؟

    برای این گوشم ارزش قائل باشم و نزارم هر کسی بیاد هر زباله ای بریزه توش

    اصلا چند وقت پیش به خودم گفتم اگه میخوای از خدا سپاسگزاری کنی

    فقط زیبایی ها رو ببین چون خدا به تو چشم داده شاید خیلی ها از این نعمت محروم باشن

    پس بیا با دیدن زیبایی ها سپاسگزار باش

    بیا فقط در باره زیبایی ها و نکات مثبت صحبت کن

    خدا به تو این نعمت و داده که میتونی صحبت کنی حیف نیست بیای راجب نازیبایی ها صحبت کنی

    فقط حرفهای خوب رو گوش کن

    تو اینطوری میتونی سپاسگزار باشی

    استاد ازتون سپاسگزارم برای این فایل پر آگاهی

    من فعلا اینارو درک کردم و نوشتم با اینکه تو دفترم چند صفحه پر شد انقدر که این فایل آگاهی داشت

    خدا هدایتم کنه بازم بیام مینویسم

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      سمیه منیری گفته:
      مدت عضویت: 1882 روز

      سلام مونا جان

      سپاسگزارم از وقتی که گذاشتی و اومدی از تجربیاتت و آگاهی هات گفتی.

      من توی یکی از فایل ها کامنت تون رو خونده بودم و بسیار حرف های ارزشمندی دیدم بخاطر همین برای خودم فعال کردم که هر وقت شما کامنتی میزارین برای من ایمیل بیاد.

      این پاشنه آشیل ارزشمند شمردن چقدر من خودم در وجودم دارم و دقیقا این مسیری که تعریف کردی رو من هم طی کردم این چند روز بعد از اینکه فایل اول استاد رو گوش دادم فهمیدم که من مدت هاست که دارم درمورد مهارتم آموزش میبینم ولی ذره ای براش ارزش قائل نیستم و فکر میکنم که کارم خوب نیست و به خاطر این طرز فکر هیچ نتیجه ای هم نمی گرفتم

      من فهمیدم که دارم بسیار ناسپاسی بزرگی مرتکب میشم از اینکه توانایی که خداوند برای من داده و در مسیرش قدم بر میدارم ولی برای من ارزشی نداره این در واقع خود ناسپاسی هست

      یادم میاد یک زمانی آرزوم بود که بتونم یک مقاله رو اصلا به زبان انگلیسی بخونم یا اصلا بتونم اون مقاله رو من به زبان انگلیسی بخونم و تمرکز کنم از بس که تمرکز نداشتم و چقدر زود به هرچیز حواسم پرت میشد

      و یک زمانی آرزوم بود که بتونم یک ویدیو رو به زبان انگلیسی ببینم و بفهممش در حالیکه من الان هر روز دارم به زبان انگلیسی مقاله میخونم و میتونم درک کنم مطلب رو هر روز میتونم به زبان انگلیسی ویدیو ببینم و بفهممش حتی ساعت ها پشت لبتاب میتونم بشینم و با تمرکز مقاله ها رو بخونم و آموزش ببینم

      حتی یک زمانی آرزوم بود که بتونم یک ساعت وقت پیدا کنم تا بتونم درمورد مهارت مورد علاقه ام آموزش ببینم ولی الان در کل روز من وقت دارم برای آموزش دیدن

      و من انسان ناسپاس چقدر زود فراموش کردم اون روز ها رو و الان که به این نعمت ها رسیدم دارم اونا رو نادیده میگیرم و میگم که باید میبوده و میشده دیگه این که چیزی نیست

      وقتی که این ناسپاسی رو در وجودم پیدا کردم و به ذهنم گفتم این آموزش هایی که من در طول روز میبینم ارزش داره و ارزشمند هست در نتیجه هدایت شدم به یک ایده که بهم گفته شد بیا درمورد آموزش هایی که دیدی در بخش مهارتت دیدگاهت رو به زبان انگلیسی تو صفحه لینکدینت پست بزار و این دقیقا نشان میده که تو ارزش قائل هستی برای مهارتت و عزت نفس داری که بیای درمورد دیدگاهت صحبت کنی بعدش من پست گذاشتم و اتفاقی که افتاد یکی از دوستانم در لینکدینم پیام گذاشت که ما توی پروژه ای که میخایم شروع کنیم به دیزاینر نیاز داریم و میخایم که تو توی پروژه مون کار کنی در حالیکه قبلش من مدت ها بود که اصلا پروژه ای نداشتم و دقیقا این اتفاق زمانی افتاد که من برای کارم ارزش قائل شدم و برای آموزش دیدن ها و وقت گذاشتن هام ارزش قائل شدم

      و دقیقا من اون اول کارم که اصلا تازه کار بودم به شدت روی باور هام کار میکردم و بسیار برای کارم ارزش قائل بودم پروژها همینطور به سمتم سرازیر میشدند ولی بعد از مدتی که فراموش کردم این کار کردن روی خودم رو دقیقا همون نجواها به سمتم اومدن که تو کارت ارزش نداره یا اینکه چیزی نیست همه گی بلدن بعد از مدتی هم پروژه ها کمتر و پول ساختن من هم کمتر شد و حالا سپاسگزارم که من فهمیدم این ارتباط مستقیم بین کار کردن روی باور هام با اتفاقاتی که برام میافته و این هم یک نعمت بزرگی هست و گرنه قبلا میبود که اصلا از قوانین آگاه نبودم همینطور فقط سردرگم و مات و مبهوط میموندم و غصه میخوردم

      خدایا شکرت از این آگاهی های ارزشمندت

      سپاسگزارم ربم که هدایتم کردی به این کامنت زیبا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ریحانه بزرگ خو گفته:
      مدت عضویت: 834 روز

      سلام به همه دوستای عزیز و استاد گرامی

      مونا جان مرسی بابته این کامنته عالی که مثله همیشه لبریز از حسه خوب و نکات ارزشمند برای منه واقعا کیف کردم و کلی ازش درس گرفتم…. این زمانه تنهایی که گفتی خیلی مهمه باید بیشترش کنم دررابطه با من که همیشه مشغوله کارهای بچه‌هام واقعا به تنهایی و فکر کردنه خیلی نیاز دارم.

      و اینکه ازت یاد گرفتم بیشتر موفقیت هامو با خودم مرور کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    جواد شفاهی گفته:
    مدت عضویت: 2076 روز

    به نام خداوند بی نهایت بخشنده و مهربان

    سلام به شما استاد عزیزم جناب عباسمنش

    و همینطور استاد عزیزم خانوم شایسته

    و عرض سلام گرم به تمام دوستانی که کامنت فوق العاده میزارن که باعث رشد گسترش هممون میشه

    پیرو کامنت قبل که هدفی مشخص کرده بودم و دارم تمام تلاش فیزیکی و ذهنی خودم رو میزارم تا به این هدف مقدس برسم

    مدت زمانی که تائین کردم 40 روزه بوده و تا به الان 15 روز رد شده و حدود 25 روز دیگه از زمانی که برای خودم مشخص کردم باقی مونده

    و خداروشکر تا اینجای کار راضی هستم و تونستم از 100 درصد بدهی خودم حدود 10 درصد پرداخت کنم

    و کنترل کردم خودم در مقابل اینکه هزینه هایی میخواستم مسافرت کوتاه برم و همینطور یسری هزینه های شخصی و خونه

    باید یاد بگیرم وقتی هدفی مشخص میکنم تمام انرژی و زمان و پولم رو برای اون بزارم تا بهش دست پیدا کنم

    البته که این مسیر با لذت داره طی میشه نه زجر.طوری که به احساس بد منجر بشه

    اما باید توکل خودم رو حفظ کنم و این مدت امیدوار با احساس خوب بمونم و به تلاش هام

    ادامه بدم.

    من باورم اینه وقتی خواسته ای مشخص کردی با هر قدمی که برمیداری خداوند چند قدم به سمته تو برمی‌داره شاید اون لحظه نتیجه تلاش ذهنی یا فیزیکی ام رو نبینم

    اما پشت صحنه خدواند داره کارارو با خوبی پیش میبره

    این یک قانون است که لاجرم اتفاق میوفته

    پس برای این سیستم فرقی نمیکنه من چه خواسته ای انتخاب کردم اون وظیفه خودش رو انجام میده

    حالا که دارم کم کم یاد میگیرم قوانین کیهانی رو و این لطف خداوند هست

    پس من بندگی خودم رو انجام بدم و بزارم خداوند هم کاره خودش رو پیش ببره.در واقع اجازه اینکه خدا کاری برام انجام بده باید من صادر کنم

    تو این مدت سعی میکنم قلب خودم رو باز بزارم برای دریافت کوچکترین الهامات از طرف خداوندم تا به راحترین و آسان‌ترین راه حل ها هدایت بشوم

    و باورم اینکه برای خداوند مسائل من چیزی نیست فقط باید تسلیم او باشم

    والا چن سال به عقل خودم پیش رفتم انواع راه هارو امتحان کردم نه تنها بدهی هام تموم نشد بلکه بیشتر شد

    البته تو دوره دوازده قدم وقتی اولش من چکاپ نوشتم و این ماه که ماه آخرم هست دارم برسی میکنم

    دارایی من هیچ بود از لحاظ مالی تقریبا اما الان خدارو شکر دو نیم برابر اون بدهی که دارم سرمایه اضافه کردم

    و بدهی که شروع دوره داشتم یک سوم پرداخت شده

    و کلی اتفاق های خوب مالی افتاده برام

    اما چون تمرکزی رو این مساله کار نکردم دارم همینجور با خودم یدم میکشم و اینبار تصمیمم جدی بود کلا تمومش کنم و درد تدریجی برام نباشه

    خدارو شکر که دارم خوب پیش میروم و انشالله بزودی این مساله رو هم حل میکنم و باعث میشه به ایمان و اعتماد بنفس و خودباوری من اضافه بشه

    از خداوند طلب نعمت و ثروت و سلامتی شادی براتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  9. -
    سمیرا سعادتمند گفته:
    مدت عضویت: 1516 روز

    بنام خدای یکتا و قدرتمند جهان هستی

    درود بیکران بر استاد عباسمنش عزیزم و مریم شایسته نازنین

    سلام به همه دوستان هم مداری در سایت

    استاد دیگه حجت را بر ما تموم کردید، این فایل هدیه تون چقدر ارزشمند و خودش یک دوره کاملی هست برای مخصوصا مجردهای سایت مثل خودم که به دنبال تجربه یک رابطه عاطفی احساسی عاشقانه و رویایی هستیم.

    21 ترمز و باورهای محدود و‌کدهای مخرب در ازدواج و تشکیل یک رابطه عاطفی احساسی عاشقانه ، هر چی از ارزشمند بودن و این فایل گوهربارتون بگم کمه که چقدر ماها نیاز داشتیم، این فایل و من بارها دیدم و شنیدم و نوشتم ترمزهارو ، شاید در نگاه اول گفتم من که ندارم باورهای محدود کننده رو، ولی موقع نوشتن این ترمزها خیلی فکر کردم و فهمیدم که کورسویی از این باورها درونم نهادینه شده و کنار این ترمزهای ذهنی هم اومدم خلاقانه ، گازها و باورهای قوی قدرتمند کننده رو نوشتم.

    واقعا اونچه عمل می‌کند باورهای ماست نه تلاش و کوشش ما ، نتیجه تجربه رابطه عاطفی و احساسی عاشقانه من و رسیدن به این خواسته با تغییر بنیادین باورهایم وارد زندگی ام خواهد شد.

    تلاش در مسیر رسیدن به خواسته ام با احساس آرامش بیشتر در زندگی من را به مسیرها و افراد ‌‌موقعیت عاشقانه در زمان و‌مکان درست با کدنویسی درست برنامه زندگی ام ، هدایت می‌کند .خدای هدایتگرم ، من هم میخوایم مثل استاد ، هرروز بیشتر از قبل قوانین زندگی را درک و اجرا کرده و نتایج عالی وارد زندگی اک شود.

    خدای یکتای اجابتگر ،کن هرروز بیشتر از قبل به بهبود دائمی در اجرا و درک قوانین هستی هدایت ام کن

    الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  10. -
    بهنام کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1173 روز

    سلام به استاد عزیزوخانوم شایسته ی گرامی استاد خداوکیلی دمت گرم یه برجی تودل همه ی مآدرست کردی که همه ی برقآش روشنه فقط خواستم ازت تشکر کنم که بگم خیلی باوجوودی دروودبرشرفت .بخدا قصم اصلا هرکسی که واسه باراول بشینه پای حرفای شما یعنی اولین چیزی که متوجه میشه اینه که چقدبآعشق دارین صحبت میکنین .استااادتموم نداشته های زندگیم وباشمآپرکردم بآحرفآی شمآپرکردم الان که فکرمیکنم میبینم حداعقل 100تاقدم گنده از اطرافیانم جلوترم اونم فقط وفقط به جون مادرم بخاطر استاد نازنینی مثل شما دمت گرم بخدا استادی برازندته .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1260 روز

      سلام بر بهنام عزیز

      خدا رو شکر که در این مسیر زیبا و پر از عشق و سعادت قرار داریم، اگر انسان به ندای درونی گوش دهد که همان ندای خداوند مهربان است، احساس خوبی پیدا می‌کند و این شروع تغییر در ما است، از شما ممنونم که به‌ زبان خودمانی و شیرین، دل نوشته هایت را برای یادگاری در این مسیر سعادت مینویسی، برایت بهترینها رو آرزو میکنم، در پناه آلله یکتا شاد، سالم ،تندرست، ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشی و باشیم آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: