تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم - صفحه 47 (به ترتیب امتیاز)

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی علوی پور گفته:
    مدت عضویت: 624 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به دوستان عزیزم و استاد عزیزم…

    سپاسگزارم استاد بابت این فایل زیباااا و پر از درسهای الهی…

    دقیقا هم همینطور است…اصلا قانونشم همینه که ما باید روی خودمون کار کنیم

    تا در هر شرایطی بتوانیم خودمون رو کنترل کنیم

    و نتایج عالی را بگیریم… باید همیشه یادمون باشه خشمگین نشیم.. یا اگر شدیم خودمون رو اروم کنیم .. و زیپ دهنمون رو ببندیم..

    یا هر چیزی ک حالمون رو خوب تر میکنه اون کار رو انجام بدیم ..

    مثلا اگر دیدیم که نمی‌توانیم ذهنمون رو کنترل کنیم بهترین کار این است که یه جای خلوت را پیدا کنیم و بخوابیم ..

    یا توجه مون رو بزاریم روی یه سری مسایل دیگه …

    شکایت کردن= ناسپاسی

    باید انتقاد پذیر باشیم در زندگی … و باااااایددددد قبول کنیمممم که هر اتفاقی اون بیرون داره میفته برای ما

    ما مسئول این کار هستیم.. و باید بگردیم و پیدا کنیم که چه چیزی در ما باعث اون خراب کلری در بیرون شده است…

    و اون باور مخرب رو پیدا کنیم و تغییر بدیم…

    و این یک قانون است..

    سپاس گزارم خدای عزیزم…. سپاسگزارم استاد عزیزم … واقعا ممنونم بابت زحماتتون…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    علیرضا جلالی گفته:
    مدت عضویت: 1038 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی بزرگوار

    اینگونه نگاه کردن به زندگی و رفتار کردن به گونه ای که در شرایط نادلخواه برخلاف آنچه اکثرمردم رفتار میکنند عمل کنیم به نظر من آن چیزی است که مردم زمان پیامبر هم به این دلیل پیامبر را خوش باور می‌نامیدند (سوره توبه آیه 61) می گویند او آدم خوش باوری است بگو خوش باوربودن او به نفع شماست ولی بدانید او به خدا ایمان دارد ومومنان راتصدیق می کند.

    خیلی وقتها آدم فکر میکنه اگر اینگونه رفتار کنم دیگران چه برخوردی با من میکنند یا می گن تو بیخیالی و… درسته حرف دیگران نباید برامون مهم باشه ولی توی اون لحظات سخت اینکه بتونیم خودمون وذهنمون رو کنترل کنیم واقعا ایمان میخواد.

    چندسال پیش جایی کار میکردم در حالی که خیلی روابط خوبی با کارفرما داشتم و خیلی شرایط عالی در محل کارم داشتم اما به دلیل یک سری اتفاقات شروع کردم به ایراد گرفتن و توجه به نکات منفی و تا جایی پیش رفتم که به بدترین شکل از اونجا رفتم و نه‌تنها از اونجا رفتم بلکه خودم رو وارد یک چرخه کردم که دوباره توی محل کار جدیدم بیشتر ازیک سال دوام نیاوردم به خاطر همون ذهنیت منفی باز به بدترین شکل از اونجا هم رفتم و جالب اینکه باز به خاطر توجه به نکات منفی و ذهنیت منفی وارد شراکتی شدم که من رو به بدترین روزهای زندگی رساند و خداروشکر که توی اون شرایط بسیار بد با این سایت الهی آشنا شدم و تونستم زندگیم رو به لطف الله اززیر صفر از نو بسازم. این فایل امیدوارم بیشتر از آنچه فکر میکنم باعث بشه شاکرتر باشم و ایمان من رو به الله مهربانم بیشتر کنه که اگر فقط به او تکیه کنم همانطور که تا الان خیلی به من کمک کرد تا ناممکن های فراوانی رو تبدیل به ممکن کنم وخیلی از تضادها برام درس بشه وفرصت.

    شاد باشید وتندرست وثروتمند در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ارشیا گفته:
    مدت عضویت: 2150 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد و تمامی بچه های سایت.

    اتفاقا از دیروز تو یک فکری افتادم که نتونستم به راحیت ازش بیام بیرکن، اونم اینکه فلان اشتباه رو که در گذشته کردم کار خوب ینبوده و از از نظر باورهای قدیمیم زیاد درست نبوده و خلاصه با سختیگری های خودم برخودم در ناخودآگاه مواجه شدم.

    در همین حین هفته قبل فکری اومد و حسم رو بد کرد، اونم تین بود که فلان اغصای خانوادا در قبل نذاشته فلان کس رو ببینم، فلان کار رو کنم و تو ذهنم و حتی خوابم میجنگیدم باهاش تا حدی.

    خب این فایل روشنم کرد.

    Control what you can control

    و در ادامه توضیحاتی که داد که میتونیم خودمونو کنترا کنیم، من میتونم خودم رو کنترل کنپ، اما نمیتونم گذشته رو کنترل کنم، نمیتونم خانوادرو کنترل کنم و نمیتونستم، امکان نداره که نتایح قبل رو تغییر بدم. اما میتونم با دیدگاه بهتر ، با نگاه به جلو، با قدرت خلقی که در زندگی دارم، و با مشخص کردن خواستم و کنترل ذهنم(به شکلی که جلوی برگشت زدن به گذشترو بتونم بگیرم و یا زود خودمو بردونم به حال و متمرکز بر مسیر پیش روم ( و با امید و ایمان) بتونم که زندگی خودم رو به وجود بیارم.

    به قول استاد در فایل آرامش در پرتو آگاهی:

    آینده رو کج میسازی، چون فکرمیکنی مثل گذشته فقط میتونی کج بسازی !(شاید جملات دقیق نباشه ولی تا جایی که یادم بود نوشتم)

    و منم واقعا ناخودآگاه فکرمیکنم که آینده مثل گذشته میره جلو، در صورتی که آینده میتونه برخلاق گذشته باشه، کافیه کهب ه این لحظه بیام و شروع کنم نوشتنش، شدوع کنم حرف زدک راحب، شروع کنم دیدن شبیه سازیش، شروع کنم تجسمش، شروع کنم مشتاق بودن براش که ای جانم! قراره چه اتفاقاتی برام بیفته که عالی باشه، چقدر قراره بهتر بشم!چقدر قراره زندیگ عالی بشه در همه جوانب!

    و یادم باشه که احساس خوب که از سمت منه= اتفاق خوب که از طرف خداست‌

    شاد و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    محمد احمدی گفته:
    مدت عضویت: 615 روز

    به نام خدای عزیزم

    سلام دوستان

    سلام به استاد عباس منش عزیز،

    چه نکات زیبایی یادآوری کردید! عالی بود مثل همیشه.

    واقعا باید اعتراف کنم تو زندگی ام از غر زدن و شکایت کردن خیلی ضربه خوردم

    با اینکه بارها تصمیم می گرفتم که دیگه غر نزنم و ایراد از شرایط بیرونی و آدمهای زندگی ام نگیرم،

    ولی باز هم بعضی مواقع انجامش میدم.

    به قول استاد عباس منش باید اگاهانه هر موقع خواستم غر بزنم و ایراد بگیرم زیپ دهنم را ببندم

    توجه خودم رو روی نکات مثبت اون فرد یا شرایط ببرم، کار سختیه ولی شدن یه چون عده ای مثل استاد عباس منش ، گواردیولا و زیدان و… انجامش دادند

    طبق گفته یکی از بزرگان موفقیت : اینکه علت ناکامی خود را گردن عوامل بیرونی بیندازی ، راحترین کار ممکن است و این روش آدمهای تنبلی است که می خواهند مسئولیت مسائل زندگی خود را نپذیرند و زمین و زمان را مقصر بد کنند غیر از خودشون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    آتنا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 608 روز

    سلام استاد جان

    چقدر زیبا به سمت این فایل هدایت شدم

    و چقدر به موقع

    خدارو شکر که اتفاقات درست در زمان های درست اتفاق می افتاد خدارو شکر

    استاد من در زمان کنکور آنچنان قوی درس نمیخوندم و خب بهونه تراشی میکردم که حالا کتابخونه نمیرم صبح بود میگفتم شب خوانم ،شب بود میگفتم خوابم میاد و به مغزم خورونده بودم که آتنا تو بیشتر 5 تا تست نمیتونی بزنی و بعد جهان گفت بهونه میخوای؟بیا حداقل تو که دنبالشی داشته باش و پدرم 1 ماه قبل کنکور فوت کرد

    و حقیقتا نخوندم و دندانپزشکی که میخواستم هم نیاوردم و فکر میکردم ذهنمو کنترل میکنم ولی توهمی بود که توش عمل نبود…

    و زمین و زمان رو مقصر دونستم غیر از خودم

    اعتراف میکنم برای اولین بار همینجا که خود خود خودم صد در صد مقصر بودم چون تلاش مستمری نداشتم و دهنمو کنترل نکردم

    و اما جایی که ذهنمو کنترل کردم و حالمو خوب نگه داشتم و بهونه هامو حذف کردم و بعدش به عصر نکشیده جهان بهم پاسخ داد و شاید به نظرتون کوچیک باشه اما خدا هدایتم کرد به سمت جامدادی ای که فرا تر از اون جامدادی ای بود که میخواستم و یا یادمه یه بار که خیلی شاد بودم و آگاهانه ذهنم رو کنترل میکردم عصرش پدر مادرم 6 تا گلدون خیلی زیبا برام هدیه گرفتن و توش گل های خوشگل واسه اتاقم کاشتن یا همین پریروز که ذهنم رو کنترل کردم یه امتحانی داشتم بدون بهانه دو روز نه اینکه خیلی زیاد ولی با تمرکز بالا روزی سه ساعت براش خوندم و سپردم به خدا و بعد امتحان 5 صفحه بود و من به راحتی توی 15 دقیقه جواب دادم و برگم رو تحویل دادم و شاد و خوشحال به‌آسان ترین و سریع ترین شکل ممکن برگشتم خونه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    Amineh amiri گفته:
    مدت عضویت: 845 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و همه عزیزان این سایت

    من وقتی ذهنمو ورودیام کنترل کردم سعی کردم نشنوم حرفا و دعواهایی که حالمو بد میکرد اونجایی که هرشکستی که میخوردم این تو ذهنم‌زنگ میخورد اگ شرایط مشکل داره این مشکل از طرف خودته اگه شرایط اینجوری نیست که دلت میخواد خودت مقصری

    خیلی خوب تمرکز کردم روی اصلاح خودم و سایت و البته درسی که باید میخوندم اینقدر غرق در ارامش و رها بودم میگفتم که فلانی کیه ک کارو خراب کنه منم ک همه اتفاقات زندگیمو خلق میکنم

    نتیجش شد احساس بهتر من

    شد موفقیتایی با تلاش فیزیکی کمتر( موفقیتایی که قبلش شب و روزمو بهم میدوختم و هرچی زور میزدم نمیشد)

    شد ارامش خونه ای ک همیشه باید با هنزفری تحملش میکردی

    شد دوستایی ک خیلیی مثبت بودن و کنارشون همیشه شادم

    شد رفتنم به شهر بزرگ تر ( با اینکه خانواده همش میگفتن تو از خونه فراری باید بزنی همین شهر خودمون راه دور سخته برای دختر من با اینکه حوصله جنگ و دعوا قانع کردنشون برای تجربه بهتر تو شهر بهتر نداشتم که اخر فک میکردن بهونس

    با اینکه کد شهر خودمونم توی انتخاب رشتم وارد کردم و احتمال 99 درصد قرار بود همونجا بشه و جای بهتری نمیتونم برم

    ولی خدا ی جوری درارو باز کرد جوری هدایت شدم که بابام میگفت اخر همونی شد که خودت میخواستی(:

    شد استقلالم تو خیلی از مسائل

    باعث شد ازاد بشم و برا هرکاری خودم تصمیم بگیرم ( با اینکه هنوز به تصمیماتم شک دارم و ی نیاز هست که میخواد با بقیه انجام بده اون کارارو ولی خیلی بهتر از قبل انجامش میدم و تا جایی بتونم پا میزارم روی ترسام جلو میرم)

    و خیلی چیزای دیگ که خدارو بابتشون هر لحظه شکر گزارم

    اما وقتایی که به قدرتو دخالتی که پدر و مادرم و بقیه میتونن تو زندگیم داشته باشن انگار تسلیم میشم انگار که جهان من بر وفق اونا رقم میخوره و باعث احساس بد بیشتر و سردرگمی من میشن

    یا اینکه مثلا من دانشجو تعهدیم و باید چندین سال برای مناطق محروم کار کنم تا بتونم مهاجرت کنم بعضی وقتا میترسم از شرایطی ک خودمو توش قرار دادم اما خیلی وقتا خیلی رها تر از بقیه عمل میکنم میگم تا چند سال دیگ مشخص نیست این قوانین باشن یا نه من باشم یا نه بهتره از همین الان و درسی که میخونم لذت ببرم و کاری به اینکه بعدا چکار کنم نداشته باشم و روی خودم کار کنم

    و واقعا امان از وقتی که ادم قدرتو بده به هرکسی غیر خودش و بترسه و شرک بورزه انگار که راهی برای فرار نداره و برای همیشه نقش یک قربانیو بازی میکنه

    خدای قشنگم خودت هدایتم کن خودت نور بشو امید بشو قدرت و تعهدم بشو تو این مسیر

    تو ک دانا ترینی کمکون کن بیشتر روی خودت و خودمون حساب کنیم

    من عاشقتم رب مهربونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    میترا گفته:
    مدت عضویت: 2021 روز

    سلام استاد عزیزم وقتتون بخیر

    استاد بعضی فایلها که پاشنه آشیل من هست و واقعا توشون ایراد دارم گیر دارم ، باید بارها و بارها گوش بدم و فکر کنم و عمل کنم

    یکیش همین فایله

    وقتی گفتید کجاها داور ایراد داشته بجای تمرکز بر داور و زمین و چمن و ….

    هر عاملی رو مقصر دونستن کجاها من میتونم بهتر بشم من میتونم قویتر بشم ؟! من شخصیتم بهتر بشه…

    دقیقا یاد خودم افتادم !!

    نمی‌دونم چرا مدام یادم میره قانون فرکانس و کانون توجه رو !! یادم میره آگاهانه یا ناآگاهانه از پیش فرستادم جهان هم میگه بفرمایید اینم چیزی که میخواستی خوب یا بدش پای خودت !! به قول قرآن بما کانوا یعملون ؛ بما کسبت ایدیهم…!!

    خودت خواستی خودت گفتی !!

    من خیلی گیرم با پدرم و با خونوادم !! خیلی

    سالیان سالها هست که باهاشون درگیرم و به نوعی شرک خفی درون وجودم هست و بعضا دلیل

    اتفاقات زندگیم رو رفتار نامناسب پدرم و خونوادم میدونم !!

    چون پدرم اینجوری مدام بهم میگفت و مدام تو سرم میزد من فلان کارو کردم فلان تصمیم رو گرفتم فلان ازدواج رو انجام دادم !! و…. یه عالمه سوال بی جواب تو سرم و درست نشدن کلی موضوع و بدتر و بدتر شدن و در نتیجه احساس بد و تمرکز اشتباه باز اوضاع بهم ریختن !!

    رفتار دیگران رو من نمیتونم کنترل کنم کانون توجه خودم رو میتونم کنترل کنم !! عین این میمونه بابام مدام بهم تهمت و توهین می‌کنه ؛ یکی بهم بگه برو خودتو بنداز تو چاه !!

    خب اون گفته !! من باید خودمو بندازم تو چاه ؟!!

    واقعا این تحت کنترل من نیست و من میدونم به قول خودتون توی فایل نحوه برخورد با انتقاد دیگران ؛ قصدشون فقط توهین و تخریب شخصیت هست اونوقت من بجای ایگنور !! و اعراض! خودمو مدام درگیر میکنم و جنگی هست تمام نشدنی !!

    تا هزار سال دیگه هم اگر گله و شکایت کنم و اتفاقات زندگیم رو مقصرشون عاملی بجز خودم بدونم اوضاع درست که نمیشه هیچ !! بدتر و بدترم میشه !!

    خیلی جاها هم مثل عنوان این فایل دیدم زورم به یه چیزی نمی‌رسه درستش کنم ؛ تمرکز کردم رو خودم ! رو کارم رو بهبود شخصیتم یه رفتاری رو از خودم می‌دیدم اشتباهه نمیگم صددرصد ! اما تا حد زیادی درستش کردم !!

    خیلی جاها فهمیدم و از خدا هدایت خواستم ؛ خدایا آدمهای دورم رو با کیفیت تر کن و احساس لیاقت رو در خودم بیشتر کردم و دیدم جام بهیچ عنوان تو محیط کار قبلیم نیست و مدام آسیب میبینم ؛ شجاعانه و با هدایت خدای مهربونم ، جای بهتری رفتم و تا ابد شاکر این موضوع هستم و هر لحظه خداروشکر میکنم و حمایت خدا رو میبینم

    امیدوارم بتونم خودمو فکرم رو کنترل کنم و هدایت بشم به زیبایی ها و آسان بشم برای آسانی ها

    و آدمهای بهتر و درآمد بهتر و مکانهای بهتری برم تا به قول قرآن لعلک ترضی بشم

    و هیچکس جز خودم ، مطلقا هیچکس ، نمیتونه منو به این جایگاه برسونه..

    استاد بی نهایت سپاسگزارم بابت فایل مثل همیشه آموزنده تون که هر فایلی میذارین پاشنه آشیل من یکی هست …

    در پناه خدای مهربون باشید …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 909 روز

    به نام تنها رب جهانیان خدایی که هر چه دارم و او به من داده

    خدایا من قدرت و توانایی ندارم تو کمکم کن و هدایتم کن به مسیرهای زیبا به مسیر خوشبختی به مسیر بهبودها

    منو هدایت کن به مسیر درست خدایا شکرت سپاسگزارتم

    من با قرار گرفتن در این مسیر و قرار گرفتن در مدار استاد عزیزم که تونستم تو این چند سال هم بعضی از فایلها رو خریداری کنم هم گوش بدهم و ببینم

    طی این چند ساله کم کم فهمیدم که ما انسانها توانایی تغییر هیچ چیزی و هیچ کسی رو نداریم فقط و فقط توانایی تغییر خودمون رو داریم بعضی ها تقصیر رو میندازن گردن عوامل بیرونی یا انسانها و اقوام و همسر و فرزندان اما اینطور نیست

    همه چیز به خودمون بر میگرده ما اگر از درون شخصیت و افکار و باورهامون رو رشد بدهیم و با تعهد جلو برویم نتیجه خوبی هم‌میگیریم و جهان پاداش خوبی هم می‌دهد و زندگیمون سراسر عشق و شادی و خوشبختی و ثروت و نعمت و برکت می‌شود

    چقدر اینطور زندگی کردن ساده و راحت است با قوانین ساده جهان

    استادم ممنونتم بابت همه چیز بابت فایلهای زیبا و مفیدتون که هر دقیقه اش برای ما نکات آموزنده و مهمی رو داره

    استاد عزیزم بهترین‌های دنیا و آخرت نصیبت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    حدیث سادات حسینی گفته:
    مدت عضویت: 841 روز

    به نامِ خدایِ خوبی هایِ همیشگی!

    سلام خدمت استاد عزیزم و تمامی دوستان هم فرکانسیم

    خدایا شکرت بابت هدایت هایی که در هر لحظه مسیر زندگیمون رو پیش میبره و حس اعتماد و سپردن و آرامش و صلح رو درونمون ایجاد می‌کنه.

    بله! همیشه، همیشه‌ی همیشه مسئله خود ماییم! دقیقا خود خود ما! اگه به گذشته‌مون نگاه کنیم، میبینیم هرچقدر ناخواسته جذب کردیم، هرچقدر بلا سرمون اومده، هرچقدر احساس کردیم شکستیم و فرو ریختیم، تنها عاملش خودمون بودیم. باورهایی بوده که به شکل اشتباهی درون ما رخنه کرده؛ حرف هایی بوده که شنیدیم و مثل یک بچه‌ی حرف گوش کن باورش کردیم؛ چیزهایی بوده که میلیون ها میلیون بار در جهان اطرافمون به صورت الگوهای تکرارشونده دیدیم و شنیدیم و چشیدیم و با پوست و استخون درکش کردیم. و شدیم مجموعه ای از باورهای کوچک و بزرگ..

    هرچقدر که بیشتر میگذره، بیشتر به اهمیت مسئله‌ی توجه به زیبایی ها پی میبرم. چقدر مهم و خفنه این موضوع! چقدر جزئیه و کامل و ظریف! و دقیقا به خاطر همین موضوعه که ما دو تا آدم متفاوت رو با دو دیدگاه بسیار متفاوت به جهان میبینیم. برای یکی، این دنیا چرخ و فلک شادی آوریه که میشه توش نشست و چرخید و نفس کشید و خندید و بستنی لیس زد و لذت برد. و برای دیگری، زندگی مجموعه ای از رنج هاییه که درد و غمش نفوذ کرده در لایه های عمیق اون آدم.

    و این مرز باریک و مهم، کانون توجه ماست!

    باید همیشه سعی کنیم جهان رو طوری ببینیم که پر باشه از نعمت ها و لذت ها و خندیدن ها و قشنگی ها و برگ های تازه‌ی درختان انجیر و خیسی دلنشین بارون تو یه شب تابستونی و تماشای ستاره های درخشان توی کویر و بوی خوش قورمه سبزی!

    خدایا شکرت که ما بلدیم چطور به اتفاقات و آدم های اطرافمون نگاه کنیم.

    خدایا شکرت..

    شکرت..

    شکرت..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    احمد محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    بنام خدای غنی

    راستش من یادم امد زمان های که از صاحب کارم شاکی بودم وهبچ وقت هم حق و حقوقمو دریافت نکردم اما وقتی تمرکزی رو خودمو کارم تمرکز میکردم هدایت میشدم به مشتری های که اصلا نمیشناختم

    الان فهمیدم دیگه من نتیجه افکار خودمو میگیرم و کشور این حکومت نتیجه تفکر مردم هست،

    و صحبت قشنگ استاد که گفت من که نمیتونم قیمت مرغ و پنیر رو عوض کنم اما میتونم رو خوذم کار کنم اونقدر از نظر مالی خوب باشم که برام مهم نباشه قیمت اجناس،

    به یاری خدا پیروزی نزدیک من کار خودمو شروع میکنم و زیپ دهنمو سعی میکنم ببندم که اعتراض نکنم قر نزنم بگم من که چیزی رو که نمیتونم تغیر بدم رو زور نرنم تمرکزم رو خودم باش خودمو تغیربدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: