گفتگو با دوستان 37 | «توحید»، اساس خوشبختی - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

466 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2495 روز

    گفتگو با دوستان قسمت 37

    به نام خدا

    با سلام خدمت استاد عزیزم و همه ی دوستان خوبم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    الان که چندمین باره دارم این فایل رو گوش میدم به ی سری چیزها در مورد خودم پی بردم :

    اولین مورد اینه که دوست خوبمون سحر میگه من به چند تا چیز علاقه دارم وتوی همشون موفق بودم و این من رو به فکر فرو برد که من هم مثل این دوستمون ی خانم هستم و چند تا توانایی هم دارم اما چرا تا حالا نتونستم از این توانایی هایی که دارم پول زیادی بسازم نه اینکه پول نساختم میسازم اما خیلی کم

    دلیلش چیه ؟

    سحر خانم میگه از وقتی که من باورهای توحیدیم رو ساختم زندگیم بهشت شده

    من هم خیلی وقته دارم روی باروهای توحیدیم کار میکنم پس چرا این اتفاق برای من نیفتاده که درآمد خوبی رو تجربه کنم ؟

    وقتی که خوب فکر میکنم میرسم به همون شرک خفی .این اون چیزیه که نمیزاره من رشد صعودی داشته باشم و توی ی مدار کم ثابتی موندم

    استاد بارها توی تعریف توحید میگن :

    قدرت دادن به خداوند و نه هیچ عامل بیرونی برای خلق زندگی خودمون

    افرادی که این قسمت دوم یعنی و نه هیچ عامل بیرونی رو واقعا و قلبا باور کردن نتایج عالی گرفتن و گرنه همه میدونیم که خداوند قدرت زیادی داره و یا قدرت داره توی این شکی نیست ولی اینکه چیز دیگه ای رو با این دخیل نکنیم هیچ چیزی این اون اصل مهمه که باید درست بشه و در ممورد من هم این قضیه صدق میکنه .منقسمت اول رو خوب فهمیدم ولی هنوز توی قسمت دوم مشکل دارم این اون چیزیه که مانع رشد مالی من شده اینکه فقط و فقط روی خداوند تکیه کنم و قدرتی که به خودم داده .

    این روزها خیلی بیشتر دارم روی خالق بودن خودم فکر میکنم و سعی میکنم اجراش کنم توی اتفاقات زندگیم و دارم میبینم این رابطه و این خلق کردنه رو در مسایل روزانه زندگیم و باید بسطش بدم به مسایل کاری و مالیم اون چیزی که توش ضعف دارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    Sara گفته:
    مدت عضویت: 2386 روز

    سلام

    استاد نمیدونین چطوری از اول تا آخر این فایل داشتم اشک میریختم .استاد ۴۹ دقیقه بود این فایل و من از اونجایی که در مورد خلیل الله بودن ابراهیم حرف زدین اونجا که گفتین ابراهیم رفیق خداست اونجا که گفتین ابراهیم بود و ابراهیم اونحا که گفتین ابراهیم بود و تنهایی ابراهیم بود و خدای خودش اشکم مثل بارون های پردایس با شدت شروع شد به سرازیر شدن

    استاد وقتی رزا عزیزم شروع کرد با لحجه قشنگش صحبت کردن با تمام وجودم اشک میریختم و چقدر چقدر وقتی گفت حس میکردم وقتی توی خونه هستم یه نور آبی هم هست که کنارم روی مبل نشسته و من تو اون خوابگاه تنها نیستم اشکهام بیشتر شدن

    چقدر خدارو توی این فایل سراسر عشق و توحید لمس کردم والان هم با یادآوری اون جملات و کلمات باز هم اشکام جلوی دیدم رو میگیرن و بی وقفه میبارن

    استاد عزیزم شما قبلا هم این صحبتها رو کرده بودین بچه ها قبلا هم از تکامل و توحید صحبت کرده بودن اما من الان فهمیدمشون البته نسبت به قبلم

    کمی تونستم اونو تکامل رو توحید رو توی زندگیم درک کنم و بفهمم که اونجاهایی که دارم به شدت عذاب میکشم دلیلش چیه و اینو از خدا پرسیده بودم و باور داشتم که اون من رو بی جواب نمیذاره اون تنها وظیفه خودشو پاسخ به درخواستهای من قرار داده اون تنها پاسخ دهنده است اون تنها دانای مطلقه و جوابمو توی این فایل بهم داد

    خدا تو این فایل بهم گفت اونجاهایی که داری مغرور میشی اونجاهایی که داری به زودتر رسیدن فکر میکنی اونجاهایی که لذت نمیبری تکامل رو بوسیدی گذاشتی کنار

    خدا تو این فایل بهم گفت که فقط نگاهت به من باشه فقط از من بخواه چرا وقتی از من درخواست میکنی به چیزای دیگ به موانعی که فکر میکنی وجود داره اهمیت میدی

    اگر فکر میکنی من قدرت ندارم که تو رو به خواستت برسونم اصن چرا از من خواستی حتما میدونی اون ته ته قلبت میفهمی که تنها منم که میتونم و قدرتشو دارم که تو رو به خواستت برسونم دیگ

    پس نگاهت همیشه به قلبت باشه که من اونجا هستم

    پس نگاهت همیشه به قدرت های درونت باشه که من در روح تو دمیدم و من با تو حرکت میکنم من با تو راه میام من با تو به خرید میرم من همه جا با تو هستم

    استاد این فایل بی وقفه اشکهای من رو سرازیر کرد و عاشق داستان رزای عزیز شدم

    عاشق این شدم که فهمیدم که باید با تمام وجودم سپاسگزار باشم و از تک تک مراحل زندگیم با ایمان به خودش و تنها خودش لدت ببرم

    استاد باز هم بهم یک بار دیگ ثابت شد که خدا در درست ترین زمان و در درست ترین دستانش و در بهترین حالت فرکانسی ممکن پاسخ من رو میده و اون نمیذاره هیچ خواسته ای بی جواب بمونه

    استاد باز هم بهم ثابت شد که تکامل چقدر مهمه و همه چیز در زمان خودش لذت بخش و شیرینه و زمان بندی خداوند بی نقصه

    استاد یاد گرفتم که در تک تک لحظه هام آموزه های شما رو تو زندگیم بکار ببرم نه فقط برای یه هدف خاص

    یاد گرفتم تمام مسائل به ظاهر ساده رو با خدای خودم حل کنم که بدون اون من هیچ قدرتی ندارم و همیشه نگاهم به خودش باشه

    استاد چقدر تسلیم بودن چقدر توحید سریع جواب میده بهت وقتی خدا میبینه ما فقط به خودش تکیه میکنیم چقدر پاداش های عظیم رو چقدر سریع بهمون میده مثلا تو مثال بازی پینگ پونگ چقدر سریع تو امتیاز بعدی شما جلو میوفتین و خیلی راحت به ما میگه خیلی صمیمانه فقط کافیه ایمان و باور داشته باشی که وقتی ازش میپرسی بهت جواب میده اون بیخیال نیست اون عاشق توعه و عاشق اینه که به تو پاسخ بده اون خدای پاسخگوعه

    استاد توی مثال رزا عزیز و دوستداشتنی وقتی که به قدرت خدای خودش اعتماد کرد و خواست از کاری که تازه پیدا کرده بود استعفا بده به خاطر اینکه جای خواب نداشت وقتی قدرت رو در درون خودش دید و بهش اعتماد کرد وقتی اون کار معماری رو نجات دهنده ی خودش ندید و خدای درونش رو ناجی خودش دید وقتی به اون کاری که میتونست اونو به پول بیشتر به زندگی بهتر برسونه و از گارسونی و پاهای تاول زده نجات بده وابسته نبود و خدارو منبع قدرت دید چقدر سریع چقدر عاشقانه بهش پاسخ داد و چقدر زود صاحب خوابگاه بهش فرصت یک ماهه داد و نظرشو عوض کرد و خدا هم یهش جای خواب داد هم کار داد اون پاداش میده به کسی که فقط به اون تکیه میکنه

    استاد چقدر برای نوشتن کامنت قلبم اشتیاق داشت که بیام و از احساسم بگم ولی یه نجوایی گفت ولش کن بگی که چی‌بشه ولی من همون لحظه یاد گرفته بودم که من نمیدونم خداست که میدونه من کاره ای نیستم اونه که انجامش میده و فقط این رو به ذهنم گفتم به قلبم گفتم گفتم خدایا من نمیدونم تو میدونی من همین چند لحظه پیش از زبان رزا این رو شنیدم اگر قراره عمل کنم الان وقتشه تو خودت همین الان اینو بهم گفتی پس من پیش میرم و کامنتم رو مینویسم و از احساسم میگم فارغ از تمام چیزهایی که ذهنم میخواد بگه گفتم خدایا من نمیدونم تو میدونی من نمیدونم چطوری چیزی که احساس کردم رو بیان کنم تو کمکم کن که انجامش بدم تو بگو چی بنویسم تو برام بنویس و بدون مکث شروع کردم به نوشتن و مغزم همون جا ساکت شد و هیچ نگفت و خدا برام نوشت خودش میاد خودش دیکته میکنه برای انگشهام و اونا فقط مینویسن

    استاد چه چیزا که من از این فایل یاد نگرفتم

    چه قدر باور و تعهدم بیشتر شد چقدر دوست دارم بیشتر روی عزت نفسم کار کنم چقدر به توانایی های خودم بیشتر ارزش میدم و چه قدر خوب این قایل بهم یاد داد که چه ارزش ها و چه قدرت هایی در درونم دارم

    رزایی که تو کشوری که کشور خودش نیست درمورد تاریخچه معماری اون کشور تونسته بین این همه آدمی که به قول معروف از کله گنده های این رشته هستن با قدرت با تکیه به خدای خودش جوری صحبت کنه که بتونه تو کلاس های آموزشی شرکت کنه

    رزایی که تونسته به خوبی یادبگیره که باید به ترسهاش حمله کنه و از هر چی که میترسه به دل اون ترس شیرجه بزنه و بتونه بره و بارها و بارها پاور پوینت فوق العادش رو جلوی صدها آدم ارائه بده

    اینها همش به خاطر قدرتیه که وقتی میفهمی خدا در درونته و همه جا حمایتت میکنه و منبع قدرت و نعمت اونه در تو ایجاد میشه و اون بنده اش رو بی پاداش نمیذاره

    اون بنده ای رو که اور را بخواند بی پاسخ نمیگذارد

    خدایی که من شناختم هیچ وقت از درخواست های من سرسری رد نمیشه

    خدایی که من شناختم داره بهم میگه که اگر در مسیر درست باشی اگر همونطوری که اون با تو گام برمیداره تو هم با اون گام برداری اگر تکامل رو در نظر داشته باشی بهت همه چی میده همه چی رو برات با هم جور میکنه

    هم برات خدا میشه هم خرما

    وقتی سحر عزیز گفت از درآمد صفر که پولش رو از خانوادش میگیره به درآمد ۸۰ میلیونی رسیده و کاملا مستقل شده وقتی گفت که تونسته مهاجرت کنه و قتی از توحید حرف زد زنگی بلند تو گوشم صدا خورد که میگفت من هم میتونم پس من هم میتونم من هم میتونم مهاجرت کنم من هم میتونم درآمد بیشتر داشته باشم

    فقط باید بگم که هر چی که الان دارم باید سپاسگذار باشم هم سپاسگذار خدا که این نعمت ها رو بهم داده و هم قدردان خود اون نعمت ها باشم و تنها وقتی میتونی قدردان نعمت ها و داشته هات باشی که ازشون لذت ببری وقتی استفادشون میکنی

    استاد شبها وقتی ماه درست در بهترین قسمت آسمون قراره میگره درست مقابل چشمهای من فقط حس سپاسگزاری هست که وجودمو فرا میگیره و چیزی که عمیقا براش سپاسگزاری میکنم هدایت شدنم به این سایته که هر کسی تو زندگیش به این حقیقت اصیل زندگی و به این مسیر هدایت نمیشه

    خیلی خوشحالم که در این مسیر قرار دارم و با حقیقت جهان آشنا شدم که توحید و تکامل هست

    استاد رزای عزیز چقدر قشنگ با کلمات انگلیسی گفت just in God trust که باز هم اشکهای من رو سرازیر کرد چقدر با احساس و از ته قلبش بود و کاملا حسش کردم

    استاد سپاسگزارتونم و عاشق شمام

    سپاسگزار همه عزیزان و دوستانم هستم که عاشقانه صحبت میکنن و از هر کلامشون به قول شما در و گوهر بیرون میاد و الهام بخش ما میشه

    خدایا شکرت

    ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 3809 روز

    سلام به استاد توحیدی و همه دوستان عاشق توحید، خدای من این توحید چیه که هرچقدر راجع بهش میشنوی اشتیاقت بیشتر میشه خسته نمی شی سیر نمیشی، دوست نداری تموم بشه، مهربانم چقدر زیبا فرق توحید و شرک و بهم یاد دادی ،یادمه از وقتی که خیلی بچه بودم تو دوران راهنمایی توی کتابا و توی قرآن همیشه برام سوال بود مگه الان کسی هست که مشرک باشه همه میدونن دیگه خدا آفریننده همه چیه پیش خودم فکر می کردم آهام یه سری آدما توی هند گاو می پرستن حتما راجع به اوناست،خدای مهربانم ازت ممنونم که بهم یاد دادی توحید چیه شرک چیه استاد عباس منش عزیز ازشما سپاسگزارم که اینقدر زیبا مبحث توحید و شرک بیان کردی هیچ کس و هیچ جای دیگه ندیدم این مسئله رو به این زیبایی و واضحی گفته باشه عاشق توحید عملی هستم مخصوصا قسمت شش ،هر وقت خیلی می ترسم ،نگرانم اون بارها و بارها گوش میدم همون جور که استاد از حرف زدن راجع بهش سیر نمیشه منم از گوش دادنش سیرنمیشم از سحر و رزای عزیزهم ممنونم که اومدن از نتایجشون گفتن که همه ما رو مشتاق تر کردن برای ادامه دادن تو این مسیر خدایا شکرت این کلاب هاوس خودش یه کلاس توحیدیه، هر وقت فایلش میاد از شوق سراز پا نمی شناسم خدایا شکرت استاد جان ازت سپاسگزارم هر وقت این فایلای توحیدی و کار میکنم می بینم چقدر خدا کارا رو برام راحت میکنه.یه خاطره دارم از این روی هیچ کس حساب نکردن جز خدا چند وقت پیش که پدرم مریض بودن ما می خواستیم ایشون و بستری کنیم ولی چون وضعیت کشور از نظر اون بیماری مساعد نبود بستری نمیکردن قبلا برده بودیم قبول نمیکردن می گفتن الان جا نداریم تا اون روز که خواهرم گفت ببریم بیمارستانی که دخترش اونجا کار می کنه باید یه آشنا باشه وگرنه بستری نمی کنن (درنهایت تصمیم گرفتیم ببریم یه بیمارستان با امکانات بیشتر) ولی من همش با خودم می گفتم آشنای ما خداست توی دلم البته هی تکرار می کردم تا اینکه ما رسیدیم دم در اورژانس بیمارستان میلاد دیدم یه نفر از پرسنل بیمارستان با تخت دم در ایستاده انگار منتظر یه کسیه ماشین ما که رسید به ماشین جلویی ما گفت برو جلو برو جلو من فکر کردم برای اونا ایستاده،ولی گفت برو جلو برو جلو اومد دم ماشین ما بدون اینکه ما حرفی بزنیم کمکی ازش بخوابم اومد در ماشین ما به همسرم کمک کرد پدرم و آوردن پایین روی تخت بیمارستانی که چرخ داره گذاشت و خودش می بردش ماهم پشت سرش می رفتیم منم چشم پر اشک توی دلم همش می گفتم خدایا شکرت میدونم کار خودته ،از قبل یه نفر فرستادی با تخت منتظر ،من مریم هستم و عاشق فهم بیشتر توحید و حساب کردن روی الله مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  4. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2255 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام به استاد، که چنین لحظات ناب الهی رو برامون فراهم می کنن….

    سلام به خانم شایسته ی مهربان بخاطر زحمات و وجود ارزشمندشون…

    سلام به سحر نازنین و روزای الهی…

    کلمات محدودند برای بیان حس بی پایانی که از این فایل دریافت کردم…

    چقدر آگاهی، چقدر خداوند جریان داشت…

    سحر عزیزم، بهت تبریک می گم تونستی از زیر صفر به درآمد 80-90 میلیون در ماه برسی، این خیلی امید و انگیزه بخشه که منم میتونم،‌میتونم یه روز به این درامد بالا و حتی خیلی بیشتر از اینها برسم و ازت سپاسگزارم که با گفتن عدد و رقم به ما انگیزه و امید دادی، امیدوارم موفق تر بشی و خبرهای خوب بیشتری از شما بشنویم…

    روزای عزیزم، چقدر صدات، لحنت، بیان دلنشینت رو دوست داشتم… چقدر نور درونت رو حس کردم، چقدر توحیدی و الهی بودنت رو لمس کردم… ممنونم ازت اینقدر با جزئیات برامون تعریف کردی، شنیدن این داستان ها، این سرنوشت ها، این عمل کردن ها، و این توحیدی بودن ها، نمیدونی چقدر مدار مارو بالا میبره، چقدر توحیدی ترمون می کنه، چی بگم از خلوص و ارزش این سرنوشتی که تعریف کردی، و ساعت ها هق هق کنان گوش سپردیم به صحبت های نابت…

    استاد در مورد شرک و ضربه هاش گفتید، به قول شما کسی نیست که طعم این عذاب، طعم مجازات این شرک رو نچشیده باشه، و من هم مستثنی نبودم از این سیلی دردناک خداوند، اون هم برای چندسال. من همیشه دختر مستقلی بودم و به هیچ کس وابسته نبودم، ولی وقتی ازدواج کردم به شدت وابسته ی همسرم شدم، حتی برای خودم هم کاملا واضح بود که چرا من در مقابل ایشون اینقدر خودکم بینی و ضعف و وابستگی دارم، درحالیکه در مقابل دیگران در طی اینهمه سال، کاملا مقتدر و محکم و قوی بودم…درسی بود که باید یاد میگرفتم…

    توی این فایل خیلی صحبت از این شد که از خدا بخوایم، و باید بگیم خدایا من نمیدونم، نمیفهمم، تو میدونی،‌تو میفهمی! حتی برای درک و گفتن این جمله از درون، و با تمام وجود نیاز به تکامل هست، همان زمان هایی که بخاطر شرک و وابستگی به همسرم، هی داشتم سیلی از جهان می خوردم، من آرام ننشسته بودم، من مدام در تقلا بودم، من مدام در حال درست کردن بودم، من مدام در حال بهبود روابط بودم، من مدام تلاش و تقلا می کردم… اما تمام اون تقلاها، با اون حد از فشار هیچ جوابی نداد استاد… از راه ها و روش های مختلف، برای سالها.. استاد میخوام بگم، چون من خودم تقلاهام رو زدم و دیدم نشد، به عجز و ناتوانی خودم، پی بردم، و با تمام وجود رو آوردم به خداوند و گفتم خدایا من نمیدونم و نمیفهمم که باید چیکار کنم! یعنی این جمله توی زندگی من، در حد یک جمله ی ظاهری برای مناجات با خدا نیست، بلکه جمله ایه که با تمام وجودم فریاد میزنم و به خداوند و جهان می گم و به لطف خداوند، با آشنا شدنم در این مسیر الهی، و طی کردن تکاملم، هر روز زندگی و روابطمون داره زیبا و زیباتر میشه! قبلا فکر می کردم تلخی اتفاقات گذشته ماندگاره، اما الان که طعم شیرین اتفاقات جدید رو میچشم، میبینم اینطور نیست، این خوشی ها ماندگاره، مثل وقتی آدم یه بادام تلخی میخوره، و وقتی از روش یه شربت عسل شیرین میخوره، شدت خوشی و لذت شربت اینقدر زیاده که دیگه طعم تلخی حس نمیشه!

    من رسیدم به این جمله که وقتی دست از تقلا بردارم، و اجازه بدم خدا هدایتم کنه، خدا کارامو پیش ببره یعنی چی…

    اتفاقا یک روز قبل از شنیدن این فایل، اتفاقی در زندگیم و ارتباطم با همسرم پیش اومد که با تمام وجودم دیدم و چشیدم طعم رها کردن و دست و پا نزدن رو، طعم شیرین پیش رفتن کارها توسط خداوند رو، دقیقا چیزی که من سالها با احساس قربانی شدن، با بحث، با اصرار و حتی التماس میخواستم انجام بشه، روز قبل خیلی لایت و آروم و لذت بخش انجام شد، چیزی که من خیلی وقته دست از اصرار و پافشاری برداشتم…

    من حس کردم، من لمس کردم من تجربه کردم، طعم کاری که خدا برامون انجام میده، متفاوته با کاری که خودمون براش تقلا میکنیم…

    کاری که خدا انجام میده، با عزت و احترامه، با لذت و آرامش و خوشیه، با رضایتمندیه، خیلی لایت و آرام اتفاق می افته، خیلی حال خوب توشه، خلاصه خیلی متفاوته! چون این مورد تجربه ی اخیرم بود، به وضح تفاوت هارو لمس کردم! کاری که خودم میخوام انجامش بدم در مقابل کاری که خدا انجام میده.

    دیشب که داشتم قران می خوندم رسیدم به این آیه:

    ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ ﴿۵۵﴾

    پروردگار خود را با تضرع و نهانى بخوانید که او از معتدین را دوست نمى دارد (۵۵)

    خیلی وقت بود میخواستم درک کنم با تضرع خواندن یعنی چی، و توی اپلیکیشن بی نظیر قران حکیم ریشه ض ر ع رو سرچ کردم، توی قران 8 بار تکرار شده، آیه هارو آوردم تا ببینم خدا گفته چطوری بخوانیمش تا جواب بگیریم تا نتیجه بده؟!

    یه تجربه ای که از فایل ها حجاب گرفتم، این بود که کل کل کل برداشت های قبلی از قران رو بزارم کنار، چون من فکر می کردم مسرفین کسانی هستند که خارج از حد و اعتدال عمل می کنن و خب توی قران دنبال این بودم که کجاها نباید خارج از اعتدال رفتار کرد! و بعد دیدم نه بابا! استاد گفتند اصلا مسرف خارج از حد اعتدال رفتار کردن نیست، و یعنی ناسپاسی و بی معرفی به خداوند!

    و با همین نگاه و روش گفتم برم معنا و مفهوم تضرع رو پیدا کنم، و با اینکه توی همه ی قرآن ها به گریه و زاری معنا شده، من اونو درنظر نگرفتم، تا خودم معنای درستش رو پیدا کنم، و چون مرتبط بود با مباحث این فایل، اینجا هم مینویسمش.

    بهترین و واضح ترین آیه ای که برای توصیف این کلمه اومده، سوره ی انعام، آیه ی 63:

    قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ ﴿۶۳﴾

    بگو چه کسى شما را از تاریکیهاى خشکى و دریا مى ‏رهاند در حالى که او را به تضرع و در نهان مى‏ خوانید که اگر ما را از این [مهلکه] برهاند البته از سپاسگزاران خواهیم بود (۶۳)

    توی این آیه میگه افرادی که توی تاریکی های دریا و خشکی هستند با تضرع خداوند رو میخوانند. خودمو گذاشتم جای همون فردی که توی تاریکی های دریاست، دیدم چه حالتی خدارو میخوانم، اون میشه تضرع. بی شک توی اون شرایط به عجز و ناتوانی خودم، به قدرت نداشتن خودم برای نجات خودم میرسم، با تمام وجودم لمس میکنم که فقط خدا قادره منو از اون مهلکه نجات بده، چون همه جا تاریکه، چون من راه رو بلد نیستم، چون من قدرت و توان در مقابل بادها، در مقابل حملات حیوانات ندارم، من قدرت ندارم و نمی دونم حتی خشکی از کدوم طرفه! قطعا با تمام وجودم رو می کنم به پروردگار که خدایا من نمی فهمم، من نمیدونم، تو قادری، تو توانایی، تو قدرت داری، تو میتونی، تو نجاتم بده! حتما توی اون لحظه با تمام وجودم از خداوند کمک می خوام و قدرت رو میدم به خداوند و از منیت میگذرم…

    درسته وقتی من به عجز خودم در مقابل پروردگار برسم، ناخودآگاه گریه ام میاد، ولی دلیل این نیست که چون من گریه کردم، خدا نجابتم داده! همه جا معنای تضرع رو با گریه و زاری ترجمه کردن، اگر قرار بود با گریه کردن به خواسته هامون برسیم خب حداقل خودم در تمام 30 سال گذشته ام، در مراسم های مذهبی کلی گریه کردم دیگه! اون طور باشه، اینهمه آدم دارن گریه و زاری می کنن الان باید همه چی داشته باشن…

    تضرع یعنی از منیت گذشتن… خدا ازمون میخواد از منم منم کردن ها، از منیت بگذریم و اجازه بدیم هدایتمون کنه به بهترین و راحت ترین و لذت بخش ترین و رضایت بخش ترین راه…

    شعر خیلی قشنگی دیروز بهش هدایت شدم، که یک بیتش خیلی به دلم نشست و به این موضوع هم ربط داره:

    ار ز منیت گذری، سهل به عرفان برسی

    ” شاعر : ذبیح الله قاسمی“(رهام )

    واقعا درسته، اگر منیت بگذری، سهل و راحت به عرفان میرسیم…

    خداوند هدایتمون کنه و هوشیار و آگاهمون کنه که کجاها داریم منیت می کنیم، هدایتمون کنه که درونی و قلبی تمام امورمون رو بسپاریم به خودش…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    خدایا شکرت گفته:
    مدت عضویت: 1954 روز

    سلام سلام استاد جان مهربان مبعوث برگزیده.مومن.خداپرست،توحیدی،منفق،ماهمه فی سبیل مانده ایم درراه مانده هاییم و تو استاد منفق فی سبیل الله

    فقط اومدم بگم قانون جواب میده..تو همه چی..حتی روابط داغون..حتی فقرصفر..حتی بیماری لاعلاج

    : اصلا هیچ وق اینقدحس نمیکردم بخدا ایقدنزدیکم

    میدونید خدااااا بشدتتتت سریع پاسخ میده

    اله خوبم

    انگارنشسته پیشم بش میگم اونم جواب میده

    ببینید بچه ها

    قران میگه ان قران الفجرکان مشهودا

    یعنی قران تو بین الطلوعین نگم براتون چه میکنه.

    بعدنمازصب همون فجره.

    تضادداشتم

    هنگام فجرقرانو بازکردم

    بماند خود کلمه تضادم تو ایه بود

    غیر اینم ،خدادرجاپاسخ داد.

    یعنی ازش خاستم

    گفتم الهی انی لماانزلت الی من خیر فقیر

    بش گفتم هدایتم کن بهم تخفیف بده بقول یکی ازبچه های سایت.

    گفتم من قانونو عمل نکردم تو منو ببخش و بهم پاسخ بده

    و داد

    داد.

    میگم عین کلمه تو ایه اومد برام

    یعنی مثلا فرض کنید تضاد من درمورد یخچال بود

    تو ایه عین کلمه یخچال اومد

    خلاصه نگم براتون😭😭😭

    دراخر هم بگم واقعا انرژی ب ماده تبدیل میشه

    واقعا فکرما به اتفاقات تبدیل میشه

    بهمین سادگی

    ب کفش فک کن

    کفش بوجودمیاد

    الله اکبر

    کن فیکون

    فقط بشرط یقین ک ما میتوانیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  6. -
    علی اکبر شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1716 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیز

    سلام بر مریم خانم یار و همراه استاد

    سلام به تک تک بچه های این سایت بهشتی

    سلام به سحر و روزای عزیز که این این قدر زیبا توحیدی عمل کردن و دارن ادامه میدن

    استاد عزیزم

    من بعد از دوره ای راهنمای عملی دستیابی به رویا ها و استفاده تمرکزی از اون دوره دارم تمرکزی به الهامی که بهم شده عمل میکنم و خدا را شکر قدم اول را برداشتم و برای همین کمتر میتونم کامنت بزارم البته میدونم باید تو فرکانس کامنت نوشتن برای چنین سایتی هم باشم

    البته اگه هر روز اول وقت و شب به سایت سر نزنم انگار اون روز یه چیزی کمه

    میخواستم بعد اون فایل فوق العاده ای که در مورد حجاب بود کامنت بزارم و از شما تشکر کنم که چقدر عملی و زیبا به ما نشون میدید چطور اصل مطلب را از قرآن درک و برداشت کنیم و بهمون یاد دادید چطور تو قران موضوعی را تحقیق و بررسی کنیم

    اما این فایل این قدر حسم را دگرگون کرد نتونستم کامنت ننویسم و از خدا میخوام این حس ها همیشگی باشه نه لحظه ای و این قدر روی خودم کار کنم که این حس دائمی باشه

    به خدا نمیدونم چطور شکر گذار حضور شما تو زندگیم باشم هر چند هر روز صبح اولیم شکر گذاری من همینه

    نمیدونم چطور شکر گذار این سایت الهی باشم

    نمیدونم چطور شکر گذار این دوستان الهی باشم

    فقط میگم خدایا کمکم کن با ایمان آوردنم و با عمل کردنم به این آگاهی ها بتونم قدر دان و سپاسگذار این سایت و این استاد و این محیط باشم

    به خدا استاد تو همین فایل های گفت و گو با دوستان از اول همه اش را گوش دادم بعضی از دوستان این قدر مدارشون بالاست که میشه از تن صداشون آرامش و ایمان را فهمید

    و چقدر انگیزه میگیرم و افتخار میکنم به چنین دوستانی که دارن مژده میدن که نتیجه موندن و ادامه دادن تو این مسیر چیه

    امروز قبل این فایل داشتم به خودم میگفتم خدایا این مرد چیکار کرده که من نه از نزدیک دیدمش و نه از قبل می‌شناختم اش اما این طوری دوستش دارم ؟ این طوری هر روز صبح به خاطر حضورش تو زندگیم شکر گذاری میکنم ، و میخوام بازم نتیجه بگیرم و دوره های بیشتری ازش بخرم

    و گفتم خدایا منم میخوام این مدلی باشم چون خود استاد نشونم داده اگه یه نفر تو جهان به چیزی و جایگاهی رسیده من هم میتونیم فقط باید باور های اون را داشته باشم و مثل اون عمل کنم

    این کامنت را نوشتم که فقط بگم استاد جان ممنونم

    مریم جان ممنونم

    بچه ها از تک تکتون ممنونم

    و خدایا بی نهایت سپاسگذارم

    دوستون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  7. -
    سعیده سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 1945 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    اول از همه از خدای خودم سپاسگزارم که من را به سمت این فایل با ارزش هدایت کرد حدودا دو ماهی بود که هیچ کامنتی روی سایت نگذاشته بودم تحسین می کنم سحر جان و رزا عزیزم را بابت نتایج بی نظیری که گرفتند اول از همه سحر جان که توانسته بودند از درامد صفر به درامد ماهی ۸۰ میلیون برسند و از طریق کسب و کاری که علاقه دارند باز هم همون نکته ای که استاد همیشه تو فایل هاشون فریاد می زنند که اگه شما بروید دنبال شغل مورد علاقه اتون ثروت هم دنبال سرتون می اید و چقدر در مورد بحث باورهای توحیدی خوب اشاره کردند و همانطور که گفتند استاد توحید اصل است و تو هر زمینه از زندگی امون که بخواهیم موفق بشویم باید ابتدا باورهایمان در مورد توحید درست باشه .

    و اما رزا جان من از اول تا اخر صحبت هایش داشتم گریه می کردم و به خصوص وقتی در مورد خدا صحبت کردید من چند وقت پیش به یک تضادی تو زندگی ام برخورد کردم که خداوند از طریق نشانه هایی که واسه من فرستاد من را به سمت فایل فقط روی خدا حساب بازکن و فایل های توحید عملی هدایت کرد من یک چند دفعه ای فایل فقط روی خدا حساب باز کن را گوش کردم و خیلی جدی پی گیرش نشدم تا این که متوجه شدم تضادهای زندگی ام داره روز به روز بیشتر و بیشتر میشه و انگار برگشته بودم سر خونه اول ام و به شدت حالم بد بود و مدام نجواهای شیطانی تو گوش ام بود تا این که حدودا یک هفته ای است که تصمیم گرفتم بروم و با تمرکز خیلی بیشتری فایل های توحیدی را گوش کنم چون متوجه شدم پاشنه اشیل من همین جاست و تا این را درست نکنم هر چقدر هم که گاز بدهم بی فایده است

    متوجه شدم که من داشتم شرک می کردم و حواس ام نبود و چقدر استاد درست می گویند که شرک آنقدر مخفی است که اصلا متوجه اش نمیشی من در ظاهر می گفتم به خدا ایمان دارم اما در عمل چشم ام به دست کس دیگری بود و البته خدا را شکر می کنم که خیلی زود من را متوجه راه اشتباهی که دارم می روم کرد و اما رزا جان چقدر حرف هات قشنگ بود و چه درس هایی که واسه ما نداشت اول اینکه شما به همسرتون وابسته بودید و به نوعی شرک داشتید می کردید و جهان شما را با این تضاد روبرو کرد و شما توانستید از این تضاد به نفع خودتون استفاده کنید و تصمیم گرفتید که از اول زندگی اتون را بسازید به قول استاد از زیر صفر شروع کردید و هم تو بحث استفاده از محصولات استاد تکامل اتون را طی کردید ابتدا از فایل های رایگان شروع کردید و بارها و بارها ان ها را گوش کردید تا مدارتون رفت بالاتر و نتیجه این کار کردن ها پیداشون کار واستون بود و دوباره تو کار کردن هم به قول خودتون تکامل اتون را طی کردید و چقدر لذت بردم که به خودتون نگفتید من که مثلا مدرک فلان رشته ای دارم بروم گارسونی کنم اجازه دادید آرام آرام تکامل اتون طی بشود و جهان وقتی پشتکار و اراده شما را دید دستان اش را به یاری شما فرستاد و خداوند پاسخ داد ولی نکته مهمی که حرفهاتون داشت این بود که از جواب منفی اون آقا نه تنها ناراحت نشدید و خودتون را نباختید بلکه به جنبه مثبت و خوب اش توجه کردید این که جواب ام را داده گفته نه حتی اگه به درخواستم جواب منفی داده همین که بهم جواب داده این خوب است برعکس خیلی از آدم های دیگر که ممکنه تو چنین شرایط سریع ناامید بشوند و به زمین و زمان بد و بیرا بگویند در واقع خداوند داشت شما را امتحان می کرد با پاسخ منفی که اون آقا به شما داد و وقتی شما ایمان اتون را نشون دادید و سمت خودتون را انجام دادید انوقت خدا هم سمت خودش را انجام داد

    و نکته دیگری که تو حرف هاتون دیدم حمله کردن و رفتن تو دل ترس هاتون بود که خود این هم نشانه ایمان است چون ترس از بی ایمانی می آید از انجام هیچ کاری نه سخنرانی تو جمع و نه دست و پا شکسته انگلیسی صحبت کردن و نه حتی گارسونی تو رستوران کاری که نه تا به حال انجام دادید و نه هیچ تخصصی توش دارید نترسید و رفتید و انجام اشون دادید و از عهده همه اون کارها هم بر آمدید و یک نکته ای که استاد هم اشاره کردند بهش این بود که با این که تو صحبت کردن اتون لهجه دارید و کامل مسلط نیستید ولی با هر چی که بلدید دارید صحبت میکنید و کار هم می کنید و بحث تسلیم امر خداوند بودن که من خودم خیلی تو این زمینه مشکل دارم و احساس می کنم خیلی باید روی این بحث تسلیم بودن کار کنم

    (باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد

    خودش می بردت هر جا دلش خواست به هر جا برد بدون ساحل همونجاست)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  8. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2495 روز

    گفتگو با دوستان قسمت 37

    بنام خدا

    با سلام خدمت استاد عزیزم و همه ی دوستان خوبم

    خدا رو شکر که باز فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    ی جذبه و کششی دارن این فایل های توحیدی که آدم هرچی بیشتر گوش میده بیشتر دوست داره که گوش بده

    امروز رسیدم به قسمتی که روزا داره صحبت میکنه وقتی گوش دادم دیدم که خیلی شباهت ها و تفاوت ها هست بین وضعیت الان من و وروزا و دوست دارم اینها رو بنویسم برای شناخت بیشتر از خودم درحالیکه اشک مهمهان چشمانمه اونم اشک نزدیکی به خداوند

    خب روزا اول از زندگی توی خوابگاه میگه و محل مشترکی که با دیگران داشته توش زندگی میکنه اولا که تحسین میکنم دولت انگلستان رو برای این اقدام خوبشون که ی فردی مثل روزا توی اون شرایط حداقل جایی برای زندگی داشته که کنار خیابون زندگی نکنه و همین ی فرصتی بهش داده برای فکر کردن و تغییر زندگیش

    بعدش که نگاه میکنم میبینم منم الان تنهای تنها هستم نه خانواده ای و نه کسی .تنها دوستی هم که باهاش در رابطه بودم اونم تلفنی هم مدت زیادیه که اصلا خبری ازش نیست

    اما خدا رو شکر به لطف آموزه های استاد در شرایط خیلی خوبی هشتم از لحاظ احسای و روحی نمیگم صد درصد خیلی خوبم اما درصد زیادیه و آرام هستم به لطف دوره عشق و مودت و آموزه های استاد

    در مورد محل زندگی هم خدا رو شکر توی ی خونه آرام و ساکت و تمیز که قسمتیش هم سهم خودمه دارم زندگی میکنم و کاملا آزاد و رها هستم .هممون میدونیم که زندگی توی خوابگاه شرایط خاص خودش رو داره و باید تابع قوانین اونجا باشی و طبیعتا ی سری محدودیت ها رو داره .پس خدا رو شکر که همین زندگی توی این خونه آرام ی نعمت بزرگیه در حال حاضر برای من

    بعدش روزا میگه من با تمام وجودم با تک تک سلولهام میخواستم تغییر کنم این ی تلنگر بود برای من که آیا من هم با تمام وجودم میخوام تغییر کنم با تک تک سلولهام یا نه فقط دوست دارم تغییر کنم ؟ خیلی فرقه بین این ها .وقتی مورد دوم باشه اینجوری هدایت میان و شرایط صد درصد تغییر میکنه مثل شرایط روزا ولی وقتی مثل من فقط میخوای تغییر کنی تغییر میکنی زیاد هم تغییر میکنی اما هنوز اون چیزی نیست که میخوای چون با تک تک سلولهات نخواستی ی تغییر کلی خاستی .البته این روزها دارم روی این موضوع کار میکنم

    موضوع بعدی که روزا میگه در مورد شکر گزاریه که میگه چیزی برای شکر گزاری نبود اما وقتی من الان به اطرافم نگاه میکنم خیلی چیزها برای شکر گزاری هست که میتونم شکر گزارش باشم البته که هر روز هم شکر گزاری میکنم اما احساس میکنم اونجوری که باید حق مطالب رو ادا نمیکنم و باید بیشتر از اینها باشه چون بعضی وقتها ناسپاس میشم و نمی بینم نعمت هایی رو که با بودن توی این مسیر بدست آوردم و میارم

    نکته ی مهم بعدی که دوستمون میگن تسلیم بودن محضه که خدایا هر چی تو بگی من انجام میدم این اون چیزیه که من باید توی خودم تقویتش کنم اگر میخوام خداوند من رو هدایت کنه به سمتی که میخوام .اما و اگر نیارم

    و موضوع خیلی مهم بعدی رعایت کردن قانون تکامله :

    من بعضی وقتها دوست دارم وارد حوزه نویسندگی و ترجمه بشم ولی از همون اول میخوام ره صدساله رو یک شبه طی کنم و از همون اول درآمد بالایی داشته باشم و همین باعث شده که همون اول راه بمونم

    منم مثل روزا تا حالا خیلی جا ها رزومه دادم و خیلی جاها هم آزمون دادم و قبول شدم و بعضی جاها هم گفتن ما نمیخوایم و با یکی دوجا وارد کار شدم ولی چون دستمزده پایین بوده از اول و من دچار کمالگرایی بودم همون اول راه ول کردم در صورتیکه از کارم هم راضی بودن .اما اینبار تصمیم گرفتم جدی تر به این قضه نگاه کنم و وارد این حوزه بشم و ادامه بدم حالا یا علاقه مند میشم یا تجربش رو کسب میکنم

    اون جایی که روزا جان گفتن اشکال نداره میرم کارگری از اینجا شروع میکنم وقتی فکر کردم دیدم من هنوز مقاومت دارم که مثلا از ی جایی مثل کارگری توی رستوران شروع کنم درصورتیکه روزا تسلیم محض بوده

    رروزا جان در مورد اهرم رنج ولذت گفتن و اینکه چقدر این اهرم رو استفاده کردن و طبیعتا نتایجی هم که گرفتن بخاطر همین بوده ولی باید اعتراف کنم من خیلی کم این رو انجام دادم و باید بهش بهای بیشتری بدم و بیشتر انجامش بدم چون تا این اهرمه توی ذهن درست نشه انگیزه ی لازم برای حرکت کردن به سمت اهداف بوجود نمیاد و این اپون چیزیه که من توش ضعف دارم و باید بهبودش بدم

    موضوع بعدی که ذکر میشه ایمان به غیبه و اینکه خدا میرسونه نعمت ها رو و فرصت ها این اون چیزه که باز هم من باید روش کار کنم چون این ترمز رو در خودم با این صحبت ها پیدا کردم که من منتظرم ی پس انداز خوبی داشته باشم و بعدش مثلا اقدام کنم برای مهاجرت یا تغییر بدم شرایط کاریم رو و این نشون میده که من این ایمان به غیبم که خدا هست و کمک میکنه توی وجودم هنوز براماونقدر پر رنگ نشده که برم تو دل ترس هام

    وقتی رزا میگفتن من با اون دپوزیت میتونستم اونجا بمونم و ان یک ماه حقوقی که به من میدادن این من رو به فکر فرو برد که خیلی خیلی باید روی توحیدم کار کنم که به همچین درجه ای برسم که خیلی به آینده و اینکه چه اتفاقی میخواد بیفته فکر نکنم و بیشتر روی حمایت های خداوند حساب کنم

    صحبت های پایانی روزا باز هم برام انگیزه بخش بود که من هم زندگیم خیلی تغییر کرده از وقتی که اومدم توی این مسیر و شاید الان توی بعضی جنبه ها تغییره اونجوری که میخواستم نبوده که اونهم بر می گرده به ضعفم در توحید اما الان دیگه فهمیدم ضعفم رو و دارم روش کار میکنم که زندگیم از اینی که هست بهتر و زیباتر و قشنگ تر بشه

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  9. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1958 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی

    سلام به استاد و مریم عزیزم

    این گفتگوی زیبا و تاثیرگذار بین استاد و سحر عزیز و رزای عزیزم بود گفتگویی سرشار از اجرای توحید و توکل در عمل با رعایت قانون مهم و اساسی تکامل

    سحر عزیزم که گفتند با دوره های استاد زندگیشون بهشت شده و با دوره ثروت ۱و ۲و ۳ به درامد ماهی ۷۰ تا ۸۰ میلیون تومان رسیدند با کار کردن رو باورهای این دوره ها و باورهای توحیدی به هر نشونه و الهامی که میشد عمل میکردند و هدایت میشدند و چند تا درامد از چند موضوع کاری دارند به راحتی و عزتمندانه کسب درامد میکنند و موفق شدند که مهاجرت هم بکنند و مستقل شدند و فقط به خدا توکل کردند و بدون هیچ پارتی فقط با توکل به خدا حرکت کردند و زندگیشون عالی شده وقتی به فایلهای توحیدی گوش میکنند گفتند که چقدر کارهاشون راحت انجام میشه {{ساخت باورهای ثروت افرین مهمه اما در کنارش کار کردن رو باورهای توحیدی هم میتونه نتایج عالی و پایداری رو رقم بزنه }}

    بحث توحید اصل و اساس خوشبختی هست و استاد با تضادهایی که از دوران کودکی تجربه کردند به این موضوع مهم پی بردند که نباید رو کسی حساب کنند و در قران هم خداوند درباره حضرت ابراهیم صحبت میکنه لقب خلیل الله رو حضرت ابراهیم دارند و اون رفاقتی که خداوند با ابراهیم داشت وقتی مقایسه کنیم اون کلام رو با کلامی که با دیگر پیامبران بود این تفاوت رو میشه بهتر درک کرد خداوند میگه ابراهیم موحد بود و مشرک نبود و به دیگر پیامبران میگه پیرو ایین ابراهیم باشید چرا که او موحد بود و مشرک نبود و الگو میده به دیگر پیامبران که از همه بهتر عمل کرده تنهای تنها موسی هارون رو داشت پیامبر علی رو داشت اما ابراهیم تنهای تنها تسلیم وار میخواد قربانی کنه اسماعیلش رو با نمرود مخالفت میکنه بت شکنی میکنه و وقتی ابراهیم میخواد که پیامبران بعدی هم از ذریه او باشد خداوند میگه رحمت من به بدکاران نمیرسه و در نهایت هم از فرزندان و ذریه ابراهیم اسماعیل و اسحاق به پیامبری میرسند همه جای قران حرف از توحید هست و این اصل هست و بارها خداوند در قران میگه ایا خداوند برا ی بنده اش کافی نیست توحید یعنی ندادن قدرت به عوامل بیرونی یعنی با توکل به خدا حرکت کردن هر چقدر توحیدی تر عمل کنیم نتایج ابراهیمی تری میگیریم و درک توحید هم تکامل میخواد و اگر شرک بورزیم نتایج کاملا مشخصه تو روابط تو کار تو هر زمینه ای رو کس دیگه ای حساب کردی احساس خوبت شادیت و موفقیت مالیت رو به وجود فرد دیگه ای پیوند زدی به بدترین حالت ممکن از اون فرد ضربه خوردیم و یه موقعه هایی با همون چک و لگد اول به خودمون اومدیم و به خودمون و خدای درونمون تکیه کردیم و اوضاع و شرایط رو درست کردیم و یه موقع هایی با پوتکی که جهان به سر اون فرد زده باز هم به خودش نیومده و بدترین شرایط رو تا اخر عمرش تجربه کرده درک این موضوع توحید هیچ انتهایی نداره و هر بار بهتر و بهتر با بالا رفتن مدارمون میتونیم این موضوع اساسی رو درک کنیم

    رزای عزیزم با صدای زیبا و فرکانسی مثبت و ارامشی عمیق و زیبا خیلی زیبا از نتایجشون گفتند و چقدر برای من درس داشت و یاد گرفتم ازتون بسیار زیبا صحبت کردید عزیزم با تضادهایی که تو زندگیتون داشتید و تجربیات زیبایی که با کار کردن رو دوره ها و فایلهای رایگان داشتید و نتایج عالی که گرفتید به من درس و اگاهی زیبایی داد و دری از اگاهی رو به روی ما باز کردی تضاد جدایی از همسرتون و وضعیت مالی بد و تنهایی در انگلیس تو خوابگاه زندگی میکردید و این تضادها شما رو مجبور کرد تا از یک روانشناس کمک بگیرید و گفتید که حتی اشک امان نمیداد که بتونید مسائلتون رو مطرح کنید و اون دو هفته ای که نتونستید با روانشناستون ارتباط بگیرید راهی شد تا در تنهایی هدایت بشید به استفاده از دوره عزت نفس و فایلهای رایگان و با تعهد رو خودتون کار کردید شکرگزاری کردید برای کوچکترین و جزیی ترین چیزهایی که تو اون شرایط داشتید و کنترل ذهن کردید به هر سختی که بود با دوش گرفتن سعی میکردید ارامشتون رو به دست بیارید و با تمام وجود با تمام هستی تون میخواستید که شرایط رو تغییر بدید و گفتید که تو اون بی کسی احساس کردید که کسی کنارتون هست یه انرژی یه نور که پر از شادی و قدرت هست و در کنار شماست و ازش خواستید که هدایتتتون کنه و به شما هر چی بگه انجامش میدید و هدایت شدید که با هرانچه در اون لحظه دارید کار کنید و هدایت شدید به گارسونی تو یک رستوران و خواستید تا تکاملی پیش برید چون این قانون رو کاملا درک کرده بودید و در عین حال هم رزومه کار به جاهای دیگه هم میفرستادیداین قدمهایی بود که شما برداشتید و بعد از یک ماه کار در رستوران هدایت شدید به اینکه رزومه بفرستید به شرکت دیگه ای که به شما پیشنهاد شد جواب منفی از اون شرکت دریافت کردید {{ سپاسگزاری توجه به نکات مثبت کنترل ذهن برای اینکه لااقل به شما جواب دادند حتی اگرچه که منفی بود و مثل جاهای دیگه ای که رزومه فرستاده بودید بی جواب نمونده بودید این یعنی توکل به خدا کردن }} این حد از ایمان و توکل شما به خدای مهربان لایق دریافت پاداش بود و ۳ روز بعد اونها با شما تماس گرفتند و درخواست همکاری کردند و قرارداد بستند در مرحله بعدی با مطرح کردن موضوع اِشتغالتون به صورت تمام وقت به خوابگاهی که درش زندگی میکردید اونها درخواست ترک خوابگاه رو دادند و شما باید تصمیم شجاعانه ای میگرفتید{{ تصمیم گرفتید که از اون شغل انصراف بدید تا بتونید تو خوابگاه بمونید با این باور خدایی که این کار رو برای من انجا م داده باز هم این کار رو میتونه در زمان مناسب انجام بده و خواستید که استعفا بدید}} نتیجه این همه ایمان و توکل به قدرت لایزال پروردگار باز شدن دری جدید به روی شما بود و موافقت اینکه که تو خوابگاه بمونید و اجاره بدید {{ خداوند بیانه اون اجاره رو با قدمی که شما به الهام و هدایت پروردگار برداشته بودید و یک ماه تو اون رستوران کار کرده بودید با درامد اونجا جور کرده بود و اجاره هم با درامدی که از شغل جدیدتون دریافت میکردید جور میکرد این قدرت پروردگاره وقتی قدرتش رو باور میکنی و اجازه میدی تسلیم وار تا کارها رو برات انجام بده }}

    {{باور قدرتمند کننده توکل کردن به خدا :من نمیدونم من نمیفهمم تو بگو تو برای من تصمیم بگیر من ضعیف و ناتوانم و تو قدرتمندی تو انجامش بده }}

    با رعایت قانون تکامل تو اون شرکت به عنوان مدیر فنی کار کردید و بعد از خداوند خواستید تاهدایتتون کنه و بتونید در بخش کارشناسی شرکت به عنوان بازرس کارکنید و سرساختمونها برید در دوره اموزشی شرکت کردید و با اعتماد به نفس و با قدرت به دل ترسهاتون رفتید و با اینکه زبان انگلیسی خوبی نداشتید ولی با توکل به خدا اون کار تحقیقاتی رو جلو افرادی با سابقه بالای ۳۰ سال ارائه دادید با قدرت با وجود ترسهایی که داشتید اما گفتید میخوام انجامش بدم و با شجاعت انجام دادید و مورد تشویق هم قرار گرفتید و بعد هم به همراه خانوادتتون با مشارکت هم دوره دوازده قدم رو خریدید و با شکرگزاری با تمرین فوق العاده ستاره قطبی و اهرم رنج و لذت{{ تصمیم گرفتید که خودتون زندگیتون رو اونجور که میخواید خلق کنید و منتظر نباشیم کسی از بیرون بیاد و نجات دهنده باشه }} و این عدم وابستگی به شما کمک کرد تا رو خودتون و توانایی هاتون کار کنید و به عنوان عضو کارشناسان سازمان اجازه حضور و بازرسی از ساختمونها رو بگیرید و از جایی که فکرش رو هم نمیکنید پروژه کاری جور میشه و این همه رشد و موفقیت رو به دست اوردید {{خداوند من حیث لا یحتسب از جایی که گمان نمیکنی روزی به غیر حساب میده }}و با کارکردن رو دوره های ثروت و دوازده قدم عزت نفس و توحید عملی دری از اگاهی به روی شما باز شده و هربار با برطرف کردن نقاط ضعف و تقویت نقاط قوتتون این رشد رو به صورت دائمی دارید و هربار بهتر و بهتر هم میشه

    رعایت قانون تکامل حرکت کردن با هر انچه که در حال حاضر داری وبا توکل به خدا و حساب نکردن رو هیچ عامل بیرونی و باور کردن این موضوع مهم واساسی که خداوند قدرت خلق زندگیم رو به دستان خودم داده میتونی زندگیتو خلق کنی و با نگاه مثبت و سپاسگزاری در شرایط سخت و کنترل ذهن مسیری هست که تو رو به خواسته هات هدایت میکنه و خداوند کارها رو برای تو انجام میده به شرط اینکه تو با ایمان به خدا قدم اول رو برداری تا قدم بعدی به تو گفته بشه

    {{استاد جان خیلی زیبا گفتید که حتی تو بازی پینگ پونگ وقتی ازعزیز دلتون عقب میافتید از خدا کمک میخواید و میپرسید که چجوری جواب این سرویس رو بدم و هر انچه که بهتون گفته میشه که حتی از نظر منطقی به نظر اشتباهه انجامش میدید و نتیجه هر بار عمل کردن به اون الهام مثبت بوده و پیروز شدید این ویژگی تسلیم بودن هست و کمک گرفتن از خدا در جزیی ترین مسائل زندگی و تسلیم وار اجرا کردن اون ایده الهامی تو رو در نهایت به خواستت میرسونه و با هرقدمی که به تو گفته میشه و تو برمیداری تو به قدمهای بعدی وبعدی هدایت میشی }}

    استاد این گفتگو بسیار عالی بود از صمیم قلبم میگم عاشقتونممممم ❤ ❤ ❤ ❤

    خدایا عاشقتم که عاشقمی ❤ ❤ ❤ ❤ سِودا ❤ ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  10. -
    محسن اصغری گفته:
    مدت عضویت: 2598 روز

    انرژی هدایتگر-چکار میکنی با ما-

    توحید.

    توحید قدرت دادن فقط به خداست نه عوامل بیرونی.

    جمله ای که به تنهایی قادر به دگرگون کردن کل زندگی رو داره

    جمله ای که در هر زمینه ای اقا در هر زمینه ای مفهموش هست

    سعادت دنیا وآخرت اگر بخوای با یه جمله بگی چه میگی؟

    واقعا میشه رد شد از این جمله:

    هربار خواستم کامنت بنویسم هی کلمات میومدن وجاری میشد وخدا میرسوند.

    ولی الان هیچی نمیاد فقط میگه به این جمله بچسب خودت در تمرین ستاره قطبی گفتی امروز بیشتر میخوام حست کنم بیشتر نردیک ات بشم.حالا رزا بهم نشونم دادی واز صبح داری کلی نشونه بهم میدی -و بعضی مواقع بغض حال خوب که در کامنت بچه ها در مورد تو داشتم ولی این باروبرای اولین بارگریه کردم این گریه نزدیکی به تو گریه شوق کمک به بنده هات-تو پای ثابت خواسته های من در تمرین ستاره قطبی هستی-خواسته نزدیکی بیشتر به تو-خواسته بیشتر توکل کردن وتسلیمت بودن جان جانانم–حس با توبودن ناب ترین حس دنیاست وهرخواسته ای قرار از بیرون به من برسه از سمت تو میاد-من هیچ خواسته ای رو نمیخوام رنگ وبوی تو رو نداشته باشه-تک تک عکس های دریم بوردم رنگ وبوی تو رو داره –

    دیگه هیچی نمیخوام بگم با این جمله میخوام تنها باشم.تنها باشم با تو.من نمیدانم تو میدانی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای: