گفتگو با دوستان 37 | «توحید»، اساس خوشبختی - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

466 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهسا شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1724 روز

    سلام استاد عزیزم.

    این فایل منو خیلی دگرگون کرد. صبح تا حالا چندبار گوشش دادم. این داستان هدایت چقدر قشنگه که شما بیاین کلاب و حتی بچه ها رو هم بصورت هدایتی انتخاب کنید که اون شخص حرفایی رو بزنه که یه عالمه بشه از توش درس گرفت.صحبت های رزا و سحر خیلی زیبا و تکان دهنده بودند. خدای ما بر هممممههههه چیز آگاهه، بر همه چیز و این یعنی توکل به خودش و تسلیم و سرسپردگی، چون او همه ی جواب ها رو میدونه.استاد، همیشه از خدای خودم خواستم و میخوام که روز به روز ایمان و توکلم بهش بیشتر و بیشتر بشه و روز به روز انسان توحیدی تری بشم، این حرفیه که همیشه بهش میزنم و میگم خدایا هدف اصلی من اینه و بقیه ی هدف هام بعد از این خواسته است و هر روز داره بهم نشونه میده. توحید و شرک هم به قول شما، صفر و یک نیست اما وقتی میتونیم بصورت تکاملی ذهن مون رو کنترل کنیم این خودش خیلی حس خوبیه. استاد، من نمیدونم ما تو بچگی و توی مدرسه چی بهمون گفتند که همه ی ما قبل از آشنایی با قانون، بصورت ناخودآگاه، خدا رو یه پیرمردی که ریش های سفید داره و عذاب میده توی ذهن مون تصور میکردیم، حالا هیچ وقت اینجوری بهمون نگفتندا ولی این ناخوداگاه توی ذهن تک تک ما نقش بسته. قبل از آشنایی با قانون زیبای خداوندم، فکر میکردم شرک یعنی بت پرستی و کافران هم کسانی هستند که نماز نمیخونند!! چیزایی که توی مدرسه و کلاس های دینی بهمون گفته بودند.اما این خدایی که شما برای ما توصیف کردین فقططط و فقططط به ما احساس خوب و آرامش میده. اونقدر بهت آرامش میده که از بس رها میشی اشک شوق توی چشمات جاری میشه. قبل از آشنایی با قانون، همیشه به خدا میگفتم، خدایااا!! چرا این پدر و مادر رو به من دادی؟ چرا من یه پدر و مادر خوب و تحصیل کرده ندارم؟ چرا به من خواهر و برادر ندادی؟(آخه من تک فرزندم). چرا به من پدر بزرگ و مادر بزرگ ندادی؟ چرا من نباید اینارو تجربه کنم؟ چرا اقوام و بستگان من، اون کسایی نیستند که من میخوام؟ آخه چرا من توی فامیلامون یه فرد موفق نداریم که ازشون الگو بگیرم؟ چرا منو تو این خانواده به دنیا آوردی؟ چرا پدر و مادر من اونجور که من میخوام نیستند و هیچی ازشون یاد نمیگیرم؟ میگفتم خدایا آخه من هیچی ازشون یاد نگرفتم که توی زندگیم بکار ببرم. منو کمکم کن. هر چی هم کتابای موفقیتی میخوندم منو راضی نمیکردند و به قول شما انگار راهو گم میکردند.(البته اینو بگم که پدر و مادر و اقوام من خوب بودند، ولی من دوست داشتم توی خانواده هایی بودم که دوستام داشتند و دیدگاه های خانواده ی من، منو راضی نمیکرد. و همیشه با خانواده ام رابطه ی خیلی صمیمانه ای نداشتم و اون احساسی که میخواستم بهم بدهند رو نمیدادند. البته اونا هم تقصیری نداشتند چون خودشونم توی همچین خانواده هایی بزرگ شده بودند.) خلاصه استاد، همیشه اینارو به خدا میگفتم و هزار تا دلیل و توجیه و باور غلط دیگه که حالمو بد میکرد. اما با اینکه من انقدر شرک می ورزیدم و اصلا نمیدونستم شرک یعنی چی، ولی خدای مهربونم همیششهههه کمکم میکرد و منو به راه راست هدایت کرد. اون همیشه بهم کمک میکرد و من حواسم نبود آخه رب ما، خیلی مهربونه.خدای من، منو با شما آشنا کرد تا در همه ی جنبه های زندگی از طرف خودش، منو راهنمایی کنید و ازتون درس زندگی یاد بگیرم و الگوی من باشید، اگه از اونا چیزی یاد نگرفتم حالا خدا شما را بهم داده بود، یه الگوی توحیدی. وقتی وارد این مسیر الهی شدم، اشک ریختم و گفتم مهسا، تو برای موفقیت و خوشبختی، نیازی به پدر و مادر و خواهر و برادر و پدربزرگ و مادر بزرگ و…… نداشتییییی، تو فقط باید رب خودت رو پیدا میکردی و اون برای تو کافیه. همون خدای مهربون بهم کمک کرد که دوره عزت نفس رو بخرم و روی پاشنه آشیل هام کار کنم و موفقیت و شخصیت و هویت خودمو توی تحصیلات پدر و مادرم ندونم.و شخصیت و هویت من حتی بستگی به تحصیلات خودمم نداره، و خییللییی چیزای دیگه. بهم یاد داد که شخصیت و هویت من، فقط و فقط توی باورها و اعمال و رفتار من خلاصه میشه، نه هیچ عامل بیرونی دیگه. و استاد وقتی از شما شنیدم که ما خودمون پدر و مادر و شرایط خودمون رو توی این دنیا انتخاب کردیم و مجرد به دنیا اومدیم و مجرد هم از این دنیا میریم و ما خالق صد در صد زندگی خودمون هستیم، این دیدگاه و این یادآوری خیییلللیییی به من احساس خوب و آرامش داد و انگار به یادم آورد که آره دختر تو میخواستی خودتو تجربه کنی و میخواستی از دل تضادها، رویاهاتو خلق کنی و عاشق این کار بودی، خودت این شرایطو توی دنیا خواستی، پس فقط و فقط روی خودت کار کن. و این دیدگاه خیلی حالمو خوب میکنه.بهم یاد دادین که من برای خوشبختی، فقط به خودم و خدای خودم احتیاج دارم و بس.استاد، من همیشه و همیشه از خدای زیبام، سپاسگزارم که توی این شرایطی بزرگ شدم که هیچ کس و هیچ آدمی پشتم نبوده و وابسته ی کسی نبودم، چون اینجوری خدای خودمو پیدا کردم و

    بهتر شناختمش و دارم میشناسم، و فقط دارم روی خودش حساب میکنم و سعی همیشگیم اینه، حرفی که شما زدین که هیچ وقت کسی پشتتون نبوده و خدا حامی شما بوده. چون مثلا من دوستامو دیده بودم که میگفتن ما پدر و مادرمون پشتمونن و هر جا میریم اونا حمایتمون میکنند و خیلی وابسته ی خانواده هاشون بودند.. امااا من الان خیلیییی خوشحالم که توی همچین خانواده ای بزرگ شدم که اصلا اصلا وابسته شون نیستم، و این شرایط بهم کمک کرد که خدای خودم رو پیدا کنم و فقط و فقط اون رو پشتیبان و حامی خودم بدونم و فقط وابسته ی اون باشم و خدا برای خوشبختی من توی دنیا و آخرت کافیه. حالا شاید کسایی هم باشند که توی اون خانواده ها باشند و ایمان و توکل شون هم به خدا زیاد باشه، اممماااااا برای من مهسا، این شرایط بهتر بود تا خدا را توی وجـود خودم پیدا کنم. استاد، منم مثل شما و بقیه ی دوستان سایت، با خدای خودم عشق بازی میکنم و حاللللللمممممم عالیه.عالللیییی، که از شدت شوق اشکم در میاد. یه مدت زیادیه با خودم و خدای خودم خلوت کردم و باهاش عشق بازی میکنم و کلی هدایتم میکنه باهام حرف میزنه، فایل های شمارو گوش میدم، تمرکز روی زیبایی ها دارم، روی باورهام کار میکنم و خودمو توی محیط ایزوله نگه داشتم، چون خیلی به این تنهایی احتیاج دارم و درونم میطلبه. استاد، میدونم که شما متوجه میشین که چی میگم. ولییی بقیه ی افراد و خانواده ام فکر میکنند من منزوی شدم یا خودمو میگیرم یا افسرده شدم!! یا مسخره تر از اون اینه که فکر میکنند من از این بیماریه میترسم!! حتی من بهش فکککررر هم نمیکنم، انقدر که توی ایران همه دارند جو میدهند و بهش توجه میکنند. اونا نمیدونند که من چچچقققددرررر حالم خوبه. حالا قبلا ها خیلی میخواستم خودمو ثابت کنم که نه بابا! من اینجوری نیستم و هزار تا جواب بدم به این و اون. اما حالا با فایل های شما و دوره عزت نفس، دیگه دنبال اثبات خودم به دیگران نیستم و فقط به حرفاشون یه لبخند ملیح میزنم و آروم آرومم. هر کی هرچی میخواد بگه، بگه، اصلا واسم مهم نیست، اما به قول شما این حرف مردم که پاشنه آشیل ما ایرانی هاست، همیشه و همیشه باید روش کار بشه تا یادمون نره. خدایا شکرت. استاد حالم خیلی خوبه. حالم عالییهه. هر روز دارم روی احساس خوبم کار میکنم. الان دو ماه و نیمه احساسمو آگاهانه با تمرکز روی زیبایی ها، خوب نگه داشتم،(منی که قبلا بیشتر وقتا ناراحت بـودم و غصه میخوردم)، چون تازه قانون رو درک کردم و گرفتم که چی به چیه، و شب ها قبل از خواب میام مینویسم که امروز موفق شدم احساسم رو خوب نگه دارم و به خودم جایزه های کوچولو کوچولو میدم!! حالا این جایزه میتونه خوردن یه میوه خوشمزه باشه، یه لیوان آب خنک، خریدن خودکارهای رنگی رنگی یا پختن غذای خوشمزه برای خودم و……. و میخوام هر روز و هر روز به مدارهای بالاتر در همه ی زمینه ها برم و این کنترل ذهن شاید اوایل راه، سخت باشه اما خیلی شیرینه، اینکه میتونی متفاوت تر از بقیه عمل کنی و متفاوت نتیجه بگیری.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      لیلا بشارتی گفته:
      مدت عضویت: 2390 روز

      وااااای دخترم تو فوق‌العاده هستی

      مهسا مهسا مهسا

      چقده از خوندن کامنت تأثیر گذار ت لذت بردم.

      چه شیرین وخالصانه خداوند رو توی وجود خودت پیدا کردی.

      چه قدر متعهدانه خودت رو از بدنه ی جامعه جدا کردی.

      چقدر شجاعانه به افکار دیگران در مورد خودت بی توجه شدی.

      چه زیبا ودلچسب خودت رو در محیط ایزوله قرار دادی.

      تحسینت میکنم عزیزم.

      با خوندن نوشتت قوانین عزت نفس برام دوره شد .

      موفق تر باشی قشنگم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مهسا شریفی گفته:
        مدت عضویت: 1724 روز

        سلام لیلای عزیزم.سلام دوست قشنگم و هم فرکانسی نازنینم.ازتون سپاسگزارم عزیز دلم.خوشحالم که نوشته ی من که از اعماق وجودم اومد و نوشتم تونسته برای شما هم مفید واقع بشه.خدا را سپاسگزارم که دوستانی نازنین دارم که هر روز داریم به رشد و پیشرفت همدیگه کمک می کنیم.از الله زیبا و منان برای شما دوست عزیزم تمام زیبایی ها و نیکی ها را در دنیا و اخرت خواستارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    معید زاهدی گفته:
    مدت عضویت: 1875 روز

    استاد همیشه میگه به چطوری فکر نکن ولی تنها چیزی که من ازش یادگرفتم جواب سوالاتی بوده که با چطوری شروع میشه!

    چون دیگه من بلدم در بدترین حالت روحی چطوری به بهترین حالت برسم؛ بلدم چطوری حال خودمو خوب کنم!

    چطوری به خواسته هام برسم! چطوری ذهنم رو کنترل کنم چطوری موفق بشم، چطوری بدون هیچ عامل بیرونی احساس خوشبختی کنم؛ چطوری خودمو دوست داشته باشم، چطوری در کسری از ثانیه شرایط رو به نفع خودم تغییر بدم!

    چند سال قبل با کوله باری از سوال بی جواب داشتم مثل بقیه مردم زندگی می کردم و کسی نمیتونست جواب هیچ کدوم از سوالاتم رو بده! چند سال پیش میدونستم یه خدایی هست که هیچ ربطی به خدای شبیه سازی شده نداره و پیداش نمیکردم، چند سال پیش روزمرگی داشت خفم میکرد و از نداشتن اعتماد بنفس رنج میبردم، چند سال پیش انقد خودم رو دوست نداشتم که در دوست داشتن بقیه افراط میکردم؛ چند سال پیش نمیدونستم قوی بودن یعنی چی ولی میخواستم قوی باشم! چند سال پیش انقد به نظر دیگران اهمیت میدادم که نمیدونستم خودم چی دوست دارم، انقد سرم تو زندگی بقیه بود که نمیدونستم به چی علاقه دارم! ولی الان میدونم، الان همه چی رو میدونم!

    الان میدونم که هر لحظه باید چیزای جدید یاد بگیرم، الان میدونم خدا کیه خدا چیه الان میدونم به من یه زندگی خوب یا بد داده نشده هنر منه که تبدیلش کنم به زندگی خوب؛ الان میدونم همه اگه یه راهی رو میرن دلیل بر درست بودنش نیست و نظر من اولویته

    الان میدونم چی رو دوست دارم به چی علاقه دارم کیم چیم چیکارم وظیفم چیه و چکار باید بکنم و وقتی همه اینارو فهمیدم قوی شدم

    انقد قوی که توی هر کاری برم کمتر از یه سال موفقیت ها رو شروع میکنم و بزرگترش میکنم

    انقد قوی که کلمه میتونم عادی ترین کلمه برای من شده، انقد قوی که جمله «خیلی راحت انجامش میدم» جز بدیهیات زندگی منه و میتونم به وجود خودم افتخار کنم، انقد قوی که از رفتن هیچ آدمی نمیترسم، انقد قوی که برای نگه داشتن هیچ آدمی بهش محبت نمیکنم و صرفا برای دل خودم محبت میکنم! انقد قوی که اصلا نمیخوام خودمو به کسی ثابت کنم، انقد قوی که همیشه اعتماد بنفس من تحسین میشه!

    چند روز پیش به این فکر می‌کردم که چطوری از استاد تشکر کنم که حالش خوب شه هیچ راهی بنظرم نرسید بجز نوشتن این کامنت بعد از شنیدن حرفای رزای عزیز که چقد دل چسپ بود و لذت بخش؛ چقد صداش پر از آرامش بود و اطمینان!

    استاد منم اینارو نوشتم که با گفتن نتایجم ازتون تشکر کنم که شما لذت ببرین و منم با خودم حال کنم! شما به من گفتین به درامد دلاری فکر کن مهم نیست کجایی بهش فکر کن و من فکر کردم و گفتم میشه و من فکر کردم و فکر کردم و فکر کردم تا باورش کردم و شد الان من ۲۲ سالمه توی سنندجم استان کردستان و من درامد دلاری دارم اونم نه ماهانه و هفتگی درامد روزانه؛ اونم نه درامدی که وقتم رو بگیره نه درامدی که ثابت باشه درامدی که جریان داره و من میتونم متنوع بدست بیارم همه چی تحت کنترل منه و میتونم با رعایت تکامل تا یه سال دیگه روزانه ۱۰۰۰ دلار در بیارم! اونم کاری که نمیدونستم چیه و آیا اصلا وجود داره یا نداره ولی من ویژگی هاش رو تو ذهنم ساخته بودم و الان بعد ۹ ماه من به درامد هفتگی ۱۰۰ دلار رسیدم و بزودی به هزار دلار در روز میرسم!

    من هدایت شدم به این کار، کاری که تا پارسال نمیدونستم وجود داره و من توی کلاس ۱۸ نفری تنها نفری بودم که موفق شد و به نتیجه رسید چون من طبق قانون جلو رفتم و همه چیمو گذاشتم و تمرکزم رو گذاشتم رو این کار چون استاد میگفت دلیلش رو نمیدونستم ولی الان میدونم چرا استاد میگفت شاخ و برگ اضافی رو قطع کن چون دقیقا جایی که همه عقب کشیدن و وا دادن من موندم و تنهایی ادامه دادم؛ من راهی برای برگشت نداشتم چون کاری برای برگشت نداشتم و باید میرفتم و خدا درارو باز کرد و شد و من اعتماد بنفس گرفتم! اصلا نتیجه مهم نیست دیگه مهم ترین نکته برام اینه که میتونم خیلی کارای بزرگتری انجام بدم چون یک بار انجام شد الان دیگه مهم نیست بقیش چی میشه کل کارم بترکه و از بین بره برام مهم نیست چون من میتونم هر کاری رو انجام بدم، هر کاری و در کمتر از یکسال توش موفق بشم ولی الان دیگه نمیخوام هر کاری رو انجام بدم میخوام برم خودمو تجربه کنم میخوام برم علایقمو دنبال کنم و ادامه بدم.

    این عددا رو شاید نمینوشتم بهتر بود چون هنوز قطعی نشده ولی منطق و قانونش اینطوری جلو میره ولی میدونی نمیشه نگی، نمیتونم نگم، چون من هر وقت نا امید میشدم تو این مسیر، میومدم کامنتارو میخوندم و به من باور ادامه دادن میداد و منم باور میکردم میشه و الان با کوله باری از تجربه زندگی میکنم که با کمک قانون الان تبدیل به آدمی شدم که آدمای ۴۰،۵۰ ساله میان زنگ میزنن ازم مشاوره میخوان، کمک میخوان برای کسب و کارشون؛ نه اینکه بگم اینا چیزای بزرگیه برام نه! خیلی طبیعیه و باید همین باشه چون من میتونم با چند ثانیه تفکر بفهمم طبق قانون تصمیم درست چیه، چون من میفهمم هنر زندگی کردن رو و اینا بخاطر داشتن استاد خوب و همکلاسیای عالیه! حالا خودم هیچی همه بستگان من عضو سایت شدن بدون اینکه حتی کلمه ای بهشون بگم یا تبلیغی کنم ولی میدونستن من دارم یه چیزایی گوش میدم و از بس سریع تغییرات رو میدیدن خودشون اومدن، منم خبر نداشتم تازگی فهمیدم که یه مدتیه همشون اومدن؛ مادر، خواهر، خاله، دختر خاله و… لذت بخشه دستی از خدا شدن.

    نمیدونم چقد نوشتم نمیدونم چی گفتم ولی میدونم هر چی گفتم در مطمئن ترین و قدرتمندترین حالت وجودم بوده و توحیدی ترین چیزی بوده که نوشتم چرا من میتونم اینجوری حرف بزنم؟ چون من پامو جای سفت میذارم و حرکت میکنم، قلبمو به منبع قدرتمند وصل میکنم و حرف میزنم و لذت میبرم!

    سنم رو که نگاه میکنم۲۲ سالمه و ادامه زندگیم رو میبینم مثلا ۲۵ سالگی حیرت زده میشم چون بجز بهشت چیزی نیست بجز زیبایی و موفقیت نمیتونم چیز دیگه ای رو ببینم خدایا ازت مچکرم!

    ولی در آخر یه چیزی میخوام بگم که این روزا اون برام ملاک اوج گرفتنم شده اونم با یه شعر میگم:

    چون تو را در منزل جانانه مهمانت کنند

    گول نعمت را مخور مشغول صاحب خانه باش

    رابطم با خدا اطمینانیه که از حضورش احساس میکنم اعتمادیه که بهش پیدا کردم؛ نزدیکه و اجابت میکنه و منم درخواست میکنم.

    ادامه شعر میگه:

    یا مسلمان باش یا کافر دورنگی تا به کی

    یا مقیم کعبه شو یا ساکن بت خانه باش

    تکلیفمو با خدا یه سره کردم، طبق تکامل همیشه به خدا میگم میخوام کجا باشم میگم چی میخوام و چون اطمینان دارم از اینکه پاسخ میده، فرکانس بی نیازیشم خود به خود ارسال میشه و من میرسم، بخدا میرسم، اصلا میرسم چیه! جوری میارتش میذاره دم در میگم خدایا من چرا نمیفهمم تا کی نمیخوام یاد بگیرم که تو انقد خوبی! تا کی نمیخوام بفهمم چقد تو با مرامی!

    از دست و زبان که براید کز عهده شکرش به در آید

    در پایان بگم واقعا خوشبحال اونی که این کامنت رو میخونه چون من این کامنت رو با ایمانی نوشتم که خودم چند پله رشد کردم!

    خدایا شکرت برای استاد عباسمنش انقد بهش بده انقد بهش بده و جاهای خوب ببرش که روز به روز حالش بهتر و بهتر شه.

    نه تنها استاد به همه ی بچه های سایت و به همه‌ی مخلوقاتت چون تو بی نیازی و مارو هم میتونی بی نیاز کنی

    امیدوارم تونسته باشم ازتون تشکر کنم استاد گیان(جان)

    و به همین اندازه از خانم شایسته بزرگوار سپاسگزارم

    و همه‌ی بچه های سایت که با نوشتن کامنتاشون منو چندها سال بزرگتر کردن.

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    اتابک گفته:
    مدت عضویت: 3593 روز

    سلام و درود خدمت دوستان بسیار عزیز

    خدایا من نمی‌دانم تو بمن بگو

    خدا میدونه چقدر لذت بردم و چقدر بغض کردم خانم رزا از خدا برات بهترین و زیباترین احساسها رو خواستارم چقدر یاد گرفتم و چقدر تو خوب بودی دوست نداشتم حرفات تموم بشه هی دوست داشتم بیشتر و بیشتر از نتیحه هات بگی درود بر تو و خدای آبی و مهربون خدایی که همه چیزه همه کسه حتما میدونم بیشتر و بیشتر خواهیم شد ممنونم استاد که هستی این از فضل پروردگار است از مهر پروردگار یکتا خدایا همیشه و همیشه ممنونتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    سلام و درود به استاد عباس منش جان عزیز.

    به جرأت میتونم بگم این فایل یکی از پر تکرار ترین فایل‌هایی بوده که من گوش دادم. و هر بار گوش میدم چقدر لذت میبرم و ناخواسته اشکم سرازیر میشه. و بازم گفتگو درمورد حضرت ابراهیم علیه السلام ، پیامبر مورد علاقه ام. ابراهیمی که چقدر زیبا تکاملش رو طی می‌کنه.

    امروز 19 اسفند 1401 توی ساحل بوشهر و هوای بسیار رویایی و لذت بخش. هوایی که یه لحظه آفتابی و یه لحظه ابری میشه. صبح نم نم بارون بود، ولی الان آفتابی ، رنگ‌ آبی روشن دریا و آسمون چقدر زیباست و الان بهترین زمان برای نوشتن شکرگزاری بود. صبح به یه تضادی خوردم که لازم بود آگاهانه حالم رو خوب کنم.

    اومدم توی ساحل و اینقدر حالم عالی شد. داستان های زیبای زندگی سحر و رزا چقدر برام لذتبخش بود و چقدر امیدم به خداوند بیشتر شد و ایمانم تقویت شد و بس اختیار اشک‌ ریختم. هیچوقت شرایط من اینقدر سخت نبوده و همیشه متنعم بودم. اونجا که‌ رزا میگه من هیچ چیز برای شکرگزاری نداشتم ، من همین الان اگه بخوام برای چیزهای کوچیک زندگیم شکرگزاری کنم ساعتها و ساعتها باید بنویسم.

    «الهی صد هزار مرتبه شکر»

    چقدر لذت بردم از اون جمله رزا که گفت ایمان داشتن و توکل داشتن به خدا، به مو میرسه ولی قطع نمیشه.

    «حتی وقتی من با اشتباهاتم ناخواسته میخوام قطعش کنم ولی خدا نمی‌ذاره قطع بشه، انگار خدا داره بهم میگه حمید حواست هست داری چیکار میکنی؟ تو مال خودمی ، نمی‌ذارم خودتو نابود کنی، هر اشتباهی ازت سر بزنه من نمی‌ذارم خودتو بدبخت کنی، خودم نجاتت میدم»

    یا اونجایی که رزا گفت« من نوشتم خدایا من نمی‌دونم تو هدایتگر من باش» من مدتها پیش این جمله رو روی کاغذ هایی جداگانه نوشتم و داخل و بیرون در کمد محل کارم چسبوندم که هر بار اگر یکی شون رو دقت نکردم اون یکی دیگه رو دقت کنم. هر بار ببینم که خدایا من هیچی نمیدونم و تو همه چیز رو میدونی «لاعِلْمَ لَنا إِنَّک أَنْتَ عَلاّمُ الغُیوب» خدایا هدایتگر من باش. (این صفت عَلاّمُ الغُیوب بودن خداوند چهار بار در قرآن گفته شده)

    زمانی که تو سنین دوران ابتدایی و راهنمایی بودم ، توی اسفند و فروردین اگه با خانواده به مدت چند ساعت میومدیم بوشهر(شهر خودمون تقریبا 70-80 کیلومتر فاصله داشت و ساحلی نبود و هوای خشک و خشنی داشت) و این هوای عالی بوشهر و ساحل زیبای خلیج فارس رو میدیدم همیشه دوست داشتم اینجا بمونم و زندگی کنم، همیشه زندگی کردن توی شهر بوشهر برام خواسته و خوشایند و لذت‌بخش بود. امروز وقتی داشتم شکرگزاری مینوشتم یهو یاد اون افکار و خواسته‌های کودکی افتادم. اون شوق و اشتیاق و اون حسرت ها. من با احساس خوب در مسیر خواسته ام نبودم ، من شکرگزاری نکردم ، من هیچ خواسته ای رو مکتوب نکرده بودم ولی خداوند در مسیر تکاملم منو آورد اینجا و الان چند ساله من اینجا ساکنم و حواسم نبوده شکرگزاری کنم. توی دفترم این موضوع رو نوشتم ولی گفتم توی کامنت هم بنویسم تا ردپایی باشه هم برای خودم و هم برای همکلاسیهام. «من تکاملم رو بدرستی طی نکرده بودم ولی به خواسته ام رسیدم، من تکاملم رو با احساس منفی و حسرت و تقلای بی نتیجه و شرک آلود طی کردم ولی نهایتاً به خواسته ام رسیدم، عیبش اینه که خیلی زمان برده. اگر‌ من آگاهانه و توحیدی و با احساس خوب و مثبت و عالی و لذت‌بخش مسیر رو طی کنم به چه خواسته هایی که میتونم برسم» تا پیش از این تکامل ناآگاهانه و غیر توحیدی‌ داشتم ،اگر آگاهانه و توحیدی و لذت‌بخش بشه چی میشه. تا پیش از این استاد عباس منشی نداشتم که از توحید برام بگه ولی خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر اون دوره تکامل چهار پنج ساله ام که منو رسوند به شاگردی استاد عباس منش. از اینجا به بعد استاد راهنما دارم و از همه مهمتر خدایی که استاد عباس منش رو بهم داد و اونقدر نتایج طلایی به استادم بخشید و ایشون رو سر راهم قرار داد تا بهم بگه «حمید برای من فرقی نمیکنه چه کسی و در چه زمان و مکانی باشی، من همیشه کنارتم، همون‌جوری که کنار ابراهیم نبی بودم و از آتش عبورش دادم، همون‌جوری که موسی رو از دریا عبور دادم، همون‌جوری که یوسف و سلیمان رو به پادشاهی رسوندم، همون‌جوری که نوح رو از دل طوفان گذراندم به آرامش و به امنیت، همون‌جوری که رسالت محمد رو جهانی کردم، همون‌جوری که اینقدر نتایج طلایی به سید حسین عباس منش (استاد) بخشیدم)

    الهی صد هزار مرتبه شکر.

    الهی صد هزار مرتبه شکر.

    استاد عزیزم، و دوستان نازنینم، در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2230 روز

      سلام آقا حمید

      امیدوارم حال دلت عالی باشه و وجودت لبریز عشق خداوند…

      سپاسگزار خداوندم به خاطر وجود نازنینت

      خیلی وقت بود که دنبال هدایت بودم که یه فایل خیلی توحیدی گوش بدهم که ایمانم رو بیشتر کنه و انگیزه هام رو زنده کنه

      من همین الان تصمیم گرفتم بعد از این کامنت دیگه ادامه کامنت هایی که برام ایمیل شده رو نخوانم

      و بزنم از خونه بیرون در مسیر رفتن به سر کار این فایل فوق العاده رو پلی کنم گوش کنم

      آقا حمید با خواندن کامنت شما یاد جاهایی افتادم که چند سال قبل یه سری خواسته ها از خداوند داشتم الان اون ها تو زندگیم هست و جز‌ بدیهیات زندگیم شده ولی من گاهی وقتا یادم میره لطف و بزرگی خداوند رو و ناسپاس میشم

      با این کامنت شما اشکم در اومد

      ممنونم که دست مهربانِ الله مهربانی ها شدی و باعث شدی هدایت بشم به این فایل توحیدی و بی نظیر

      در پناه الله مهربانی ها باشی دوست من

      خیلی دوستت دارم :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1273 روز

        سلام و درود به شما محمدحسین عزیز. قدردان لطف و محبتت هستم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر داشتن نعمتها به صورت طبیعی و بدیهی. این همون جمله همیشگی استاد عباس منش نیست که توی دوره دوازده قدم بهمون میگفت؟ طبیعیه نعمتها و ثروت‌ها وارد زندگیمون بشه.

        خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر چرخه همیشگی و دائمی نعمتها و ثروت ها. در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      جواد یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2738 روز

      سلام حمید جان

      چقدر قشنگ نوشتین

      آره منم دقیقا هر چند از گاهی مخصوصا وقتی ته میکشم به یه دلیلی اصلا نمدونم چجوری هدایت میشم به این فایل

      منم همون حس قشنگ رو درباره این فایل دارم منم بارها و بارها گوشش کردم و اشکم جاری شده و امروز با نوشته شما هم

      ممنون که یه دستی شدین که دوباره برگردم مرور کنم این فایل عجیب رو

      فایلهای نتایج آقا رضا عطار روشن هم خیلی عالیه ولی این آنلاین بودنش و اون لحنش اینقدر جذابه که فکر میکنی همون موقع داره اتفاق میفته

      اینقد قشنگ مفهوم توکل و توحید رو داره میگه و اینکه به مو رسیده و قطع نشده رو خوب توضیح میده که حد نداره

      اتفاقی که برای من بارها و بارها افتاده و این امیده منو نگه داشته

      خدایا شکرت

      ممنونم حمید آقا جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1273 روز

        سلام و درود جواد عزیز. سپاسگزارم از شما بخاطر این کامنت پر مهر و ارزشمندی که برام نوشتی و چقدر حالمو خوب کرد. امیدوارم خداوند همیشه و هر لحظه حال دلت رو خوب و مثبت نگه داره تا بتونی به بهترین شکل خالق زندگی خودت باشی.

        آره واقعا حق با شماست ، این فایل خیلی عالی و ارزشمند و بی نظیره و هر بار اون حس عالی رو داره.خر وقت لازم باشه خداوند هدایت مون می‌کنه بازم بشنویم .

        سپاسگزارم از شما جواد جان که لطف کردی برام پاسخ نوشتی.

        در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          جواد یوسفی گفته:
          مدت عضویت: 2738 روز

          حمید جان سلام

          چقدر خوشحالم که برام ایمیل میاد که شما برام پاسخ گذاشتین

          این پیام رو از نزدیک ترین مکان به شما در استان بوشهر که برای مسافرت اومدم و در نزدیک ترین فرکانس با شما که همکلام من شدین

          الان دقیقا دارم اون حس قشنگی که توی کامنتات مینویسی میفهمم

          دریای بینهایت و آرام

          آسمون صاف و زیبا

          و هوای دل

          خدا رو شکر واقعا همه چیزش عالیه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1273 روز

            سلام و درود به شما جواد جان عزیز. سال نو بر شما مبارک ، سپاسگزارم از لطف شما و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که اونقدر آزادی زمانی و مالی دارید که زدین به دل جاده و از زیبایی ها استفاده میکنید. خدا رو صد هزار مرتبه شکر. خدا رو شکر که تشریف آوردین جنوب و از هوای خوب این روزها و زیبایی خلیج فارس استفاده میکنید. الان دیگه بهم حق میدین که اینقدر پر حرفی کنم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر. از شما سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون. در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Leili گفته:
      مدت عضویت: 575 روز

      به نام خدا

      سلام به آقا حمید برادر عزیزم

      امیدوارم در پناه خداوند لحظات عالی داشته باشی

      همیشه کامنتهای شما رو پیگیری میکنم و جوابی که یکبار از شما گرفتم هدایتی بود از طرف خداوند.

      خداوند را شاکرم که هدایتم میکنه

      اینروزها بین خوندن کامنتها یکی میگه خداوند احساس نداره و انرژیه.

      گریه و احساسات ما براش فرق نداره

      همیشه با احساسم و قلبم با خدا حرف زدم و دوستش دارم

      همیشه وقتی از همه جا بریده بودم و فقط به خودش گفتم حل شده

      وقتی باهاش حرف میزنم و ناخودآگاه اشکم سرازیر میشه بعد اون کامنتها به یادم میاد که خداوند احساس نداره منو دچار سردرگمی کرده

      با این قسمت کامنتتون خیلی ارتباط گرفتم

      «حتی وقتی من با اشتباهاتم ناخواسته میخوام قطعش کنم ولی خدا نمی‌ذاره قطع بشه، انگار خدا داره بهم میگه حمید حواست هست داری چیکار میکنی؟ تو مال خودمی ، نمی‌ذارم خودتو نابود کنی، هر اشتباهی ازت سر بزنه من نمی‌ذارم خودتو بدبخت کنی، خودم نجاتت میدم»

      «حمید برای من فرقی نمیکنه چه کسی و در چه زمان و مکانی باشی، من همیشه کنارتم، همون‌جوری که کنار ابراهیم نبی بودم و از آتش عبورش دادم، همون‌جوری که موسی رو از دریا عبور دادم، همون‌جوری که یوسف و سلیمان رو به پادشاهی رسوندم، همون‌جوری که نوح رو از دل طوفان گذراندم به آرامش و به امنیت، همون‌جوری که رسالت محمد رو جهانی کردم، همون‌جوری که اینقدر نتایج طلایی به سید حسین عباس منش (استاد) بخشیدم)

      از خداوند ممنونم که هدایتم کرد به کامنت شماو از شما ممنونم به خاطر قلم و قلب پرنورتون

      در پناه الله یکتا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    Ramtin Seisan گفته:
    مدت عضویت: 2919 روز

    سلام به همه عزیزانم

    خدایاشکرت برای شنیدن داستان هدایت رزا جان، اشکم دراومد از صحبتهات، چقدر لذت بردم از نگاهت به اتفاقات، گفتنش شاید راحت باشه اما عمل کردنش واقعا یک ایمان میخواد، خیلی دوست داشتم، چقدر صدای زیبایی داره رزای عزیز، آفرین بهت که اینقدر قشنگ و قدم به قدم با رعایت قانون پیش رفتی آفرین بهت، کلی درس گرفتم از حرفهات، از اعتماد بنفسی که داشتی و ایمانت، تسلیم بودنت خیلی یاد گرفتم، ممنونم ازت و امیدوار همیشه و هرکجایی هستی موفق باشی 😍😍🙏🙏🙏

    Somi

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1541 روز

    سلام از سارایی که بُغضی شده…

    این فایل نشانه روز من نبود، نشانه ای بود که خدا بهش هدایتم کرد

    یعنی قشنگ دستمو گرفت برد تو کلید های توحید در عمل، توحید عملی 7 و یهو دیدم اینجام!

    اول صحبت های سحر عزیز رو گوش دادم و حسابی انرژی گرفتم و بعد….

    حجت خدا امشب بهم ثابت شد!

    کمتر از یک ماه پیش یه سوال تو عقل کل راجب روابط پرسیدم و دوستان به اندازه یه دوره بهم اطلاعات دادن ، از همون شب شروع کردم به کار کردن روی خودم ، خیلی خوب کار کردم

    یک هفته بعد یه پیام واسم اومد، ازم شکایت شده بود به ناحق ، برام پرونده درست کردن و… و گفتن دیگه حق نداری کار کنی

    من از هم پاشیدم! باورم نمیشد دیگه نمیتونم تو اون زمینه ای که عاشقش بودم و چندین سال عمرمو پاش گذاشتم کار بکنم… یادمه وسط ساختمون نظام پزشکی نشسته بودم و گریه میکردم از درد ، مثل مادری که بچه اش رو از دست داده

    ولی همونجا گریه هام رو کردم و تموم شد ، اومدم خونه شروع کردم به آنالیز شرایط و سعی کردم حال خودمو خوب کنم ، چند روز اول خیلی سخت بود مخصوصا اینکه با اوضاع سیاسی کشور یکم همراه شدم به اشتباه و سعی کردم مقصر پیدا کنم

    ولی بعدش که دیدم واضحا مدارم داره پایین میاد سریع روند رو عوض کردم و چسبیدم به اینکه چیکار کنم

    خب نمیذاشتن تو فیلد مورد علاقه ام کار کنم، برای مامایی هم فیلد های محدودی هست که من هیچکدوم رو دوس ندارم پس چیکار کنم؟ همون کاری که همیشه عاشقش بودم، آشپزی!

    بله یه پیج آشپزی زدم ، خدا شاهده تو یک هفته نزدیک 100 نفر منو فالو کردن نه تبلیغ کردم نه هیچ کاری در صورتی که تو پیج قبلیم باید خودمو میکشتم که دو نفر منو ببینن

    و چی تو صحبت های رزا بود که اشکمو دیگه درآورد؟ از دو هفته پیش یه الهامی به من شد که زبان بخون و من هی میگفتم من قصد مهاجرت یا هرکاری ندارم که بخوام زبان بخونم و ندا اومد بخون! منم گفتم چشم ، بعد 3 روز من یادم اومد( خیلی اتفاقی از یه صحبت دیگه که هیچ ربطی هم به زبان نداشت) که یه جاب آفر از انگلیس برای ماماها هست که بدون سابقه کار و فقط با مدرک زبان ماما میگیره ، از یه مشاور خوب که همکارمم هست و وکیل مهاجرتی نیست صحبت کردم و گفت بعد یک سال هنوز این آفر برقراره!!! شرایطتت عالیه اگه بخونی مدرک زبانتو بگیری صد در صد میتونی مهاجرت کنی ( من هدایت شدم به فردی که کلی باور خوب راجب مهاجرت بهم داد)

    در ضمن انگلیس مهد مامایی هست ، میتونی تو هر زمینه ای عشقت کشید کار کنی! از خداشون هم هست و کلی برات زمینه فراهم میکنن

    خب حالا عشق بعدی من بعد از مامایی و اشپزی چیه؟ زبان!!!!

    یعنی عملا من قراره چند ماه همش اشپزی کنم و زبان بخونم یعنی هر روز غررررق در لذت باشم بعد به راحتی برم تو کشوری که میتونم تو زمینه کاری مورد علاقم کلی پیشرفت کنم

    در ضمن این روش هزینه خیلی خیلی کمی داره و من عملا با پس انداز خودم بدون کمک هیچ کسی میتونم انجامش بدم نیاز نیست از هیچکس حتی پدر و مادرم پول بخوام فقط اراده میخواد و توکل…

    وقتی هدایت شدم به این فایل و داستان رزا رو از انگلیس شنیدم، و بعد انگلیسی صحبت کرد و کلی تحسینش کردم و دیدم منم با چند روز شروع دوباره زبان خوندن الان چقدر روون راجب خلاصه همین بحث میتونم صحبت کنم کلی خداروشکر کردم و شما باورتون نمیشه من چطوری مدام هدایت میشم به روش های بهتر زبان خوندن، یعنی با مطالعه کمتر بازده بالاتر میگیرم و انقدر لذت بخشه برام که خودم اگاهانه دارم هی تایم مطالعه رو بیشتر میکنم که بیشتر غرق بشم تو این لذت

    و فهمیدم این فایل صدای خداست که میگه سارا برو ، تو‌ میتونی تو قراره بری انگلیس…

    روزهای اول خیلی میترسیدم و میگفتم این جاب افر یک ساله که بازه نکنه بسته بشه ، بعدش گفتم تو بخون خدا راه رو باز میکنه… این نشد یکی بهتر برات جور میکنه شاید اصلا قراره بری امریکا پیش استاد :D

    خلاصه خوشحالم که به همچین حسی رسیدم و حتی میخوام از پیج اشپزیم هم حسابی درامد کسب کنم

    مطمئنم که میشه و یه روزی میام مینویسم که شد! خواستن منو بکشن پایین برام پرونده ساختن ولی پارتی من خدا بود

    همه کاراشون به نفع من شد و فقط باعث شد به سرعت جت پیشرفت کنم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    شیرین جان گفته:
    مدت عضویت: 1581 روز

    عرض سلام و ارادت

    تشکر از استاد عزیز و دوست داشتنی ام

    رزاجان

    چقدر توحیدی عمل کردی❤

    چقدر قشنگ صحبت کردی❤

    و چقدر خوب حق مطلب رو ادا کردی عزیز دلم ❤

    حین صحبت هات اشکم بی اختیار روانه میشد

    مخصوصا اون قسمتی که گفتی بخاطر سیب تو یخچال و بخاطر پتوی روی تنت و سقف بالای سرت سپاسگزاری میکردی، و جمله تاکیدی که “خدایا من نمیدونم تو میدونی”

    تو صحبت هات متوجه شدم که چقدر مثل خود استاد عمل کردی و در مسیر زندگیت چقدر ثابت قدم بودی

    حرفهای ناب و طلاییت یه دوره ی فوق العاده ست که باید چندین بار با دل و جان مرور کرد

    دوست خوبم بهترین ها رو برات آرزو میکنم❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1222 روز

    بنام الله مهربان

    استاد توحیدی من سلام

    دو روز دارم این فایل گوش میدم بی اختیار اشک میریزم لذت میبرم از هر جمله شما و دوستان

    قبل از هر چیزی سپاسگزاری کنم از دوستان عزیز و بخصوص رزا عزیز که با صدای گرم و دوسداشتنی که جنسش مخملی بود ما رو برد به دنیای خلسه و آرامش مطلق

    رزا جان خیلی خیلی دوستدارم و از خداوند برات آرزوی بی نهایت ثروت سلامتی میکنم

    امروز بهم درس تکامل دادی و پرده آگاهی منو به روم باز کردی

    امروز فهمیدم تکامل معنیش چیه و توحید یعنی چه ..

    میخوام درک خودمو از این آگاهی ها اینجا ثبت کنم که همیشه یادم بمونه

    وقتی که استاد میگن دنیا فقط در جهت برآورده کردن خواستهای ما همه چیز فراهم میکنه یعنی وقتی ما خواسته ای داریم و آرزوی در ما شکل میگیره بدون استثنا همون لحظه جواب دنیا بله هستش و اجابت میشه ولی سوالی که یه عمر از خودم داشتم و دلیلشو نمیدونستم این بود که چرا وقتی من دعا میکنم اجابت نمیشه رو امروز فهمیدم

    همیشه استاد توی آموزشهاش اینو گفته که مراحل درخواست به سه دسته تقسیم میشه

    1-درخواست

    2-اجابت شدن

    3-دریافت

    مراحل اول و دوم فقط کافیه ما اراده کنیم و درخواست کنیم و همون لحظه توسط دنیا (خدا)اجابت میشه اصلا کار دنیا و این سیستم که خداوند اونا رو مسخر ما کرده همینه که ما هر چه ازش بخوایم بگه بله و اجابت کنه

    ولی مرحله سوم که من همیشه مشکل داشتم داخلش امروز به اندازه درکم فهمیدمش

    زمانی من درخواستم دریافت میشه که من آماده دریافتش باشم یعنی همون تکامل که استاد سرلوحه آموزشاشه

    من نمیتونم چیزی دریافت کنم که آمادش نباشم یعنی چه ،

    بطور مثال از روزی که فهمیدم خداوند همه دعاها رو اجابت میکنه تصمیم گرفتم رویاهای که یه عمر توی سرم میگذشت ولی کلی ترس و کلی باورهای اشتباه داشتم براش رو بدست بیارم ،

    شروع کردم به دعا کردن ولی خیلی کم پیش میمومد که استجابت بشه

    یادمه روزای اول آشنای با استاد تصمیم گرفتم که سمینار آموزشی توی کارم برگزار کنم و این سمینار درخواست من بود

    شروع کردم به تجسم ،جملات تاکیدی و انتظارمم این بود که خیلی زود انجام بشه

    اما سمینار آموزشی چه زمانی برای من جور شد ،زمانی که من از لحاظ تکاملی آماده دریافتش شدم

    یادم میاد خیلی شوق داشتم برای این سمینار ولی خیلی هم خجالتی بودم و هیچ وقت جلوی یه جمع بصورت تخصصی صحبت نکرده بودم و باید قبلش خودمو آماده میکردم برای رفتن روی صن

    ایده اومد که تمرین جلوی جمع صحبت کردن انجام بدم و مثل استاد رفتم دانشگاه شهرمون و اولین کلاس با اجازه استاد کنفرانس دادم

    بصورت جادویی بعد از چند وقت یه دوست پیدا شد و بهم پیشنهاد داد توی کلاسهای فن بیانش شرکت کنم بصورت رایگان و اونجا هم تونستم تمرین کنم و بهتر بشم

    و دقیقا یه هفته بعد از این کلاس فن بیان اولین سمینار من جور شد بصورت جادویی ،و این در صورتی بود که من خیلی قبلش هر چی زور میزدم جور نمیشد اما به محض رفتن به دانشگاه و کلاس فن بیان بصورت کاملا آسون خود به خود جور شد

    و این یعنی تکامل …

    وقتی من خواسته ای دارم همون لحظه اجابت میشه و فقط این منم که باید آماده دریافتش بشم و اگر در این بین بخوام زور بزنم ،بخوام بترسم و نااومید بشم به مرحله دریافت نمیرسه

    امروز فهمیدم که باید رهاتر بشم نسبت به خواستهام و کمتر بفکر این باشم حتما همین الان اجابت بشع ..صبورتر باشم احساس خوبمو نگه دارم و مطمئن باشم خداوند یار و یاور منه و خواستمو بهم میده در زمان مناسب و مکان مناسب به شرط اینکه منم اجابتش کنم و توی مسیر بمونم

    رزا عزیز یک دنیا ممنونم ازت بابت گفتن مراحل زندگیت و انگیزه دادن به ما و مهتر از همه آگاه کردنمون نسبت به آموزشهای استاد ..

    سپاسگزار الله هستم که استاد عباس منش سر راه ما قرار داده ..الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    ندا یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 2144 روز

    سلام به تمام دوستان عزیزم

    واقعا اشک ریختم اشک شوق

    منم دارم فایل های رایگان رو گوش میدم و چقدر عالی بود مکالمه با رزا جان

    چقدر انرژی گرفتم چقدر حالم خوب شد خدایا شکرت خدایا ممنونتم

    امروز همش به خودم میگفتم که نتایج خوب در راههه چون تو داری رو باورهات کار میکنی چون داری رو فرکانس هات کار میکنی و چقدر عالی که امروز این فایل رو گذاشتید روی سایت

    من هر روز اول سایت رو چک میکنم و هر روز باید یه تایمی رو فایل گوش بدم و هر روز شکر گزاری میکنم و امروز این فایل نتیجه حال خوبم بود که واقعا انرژی گرفتم و واقعا لذت بردم و خداروشکر میکنم که با شما همراه شدم و به زودی از نتایجم می نویسم.

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  10. -
    زهرا پاشایی نیک گفته:
    مدت عضویت: 2116 روز

    سلام به استاد وهمه ی دوستان

    عالی عالی عالی

    یک کلاس کامل،واقعاcase study عالی بود.هم ازسپیده جون ممنونم ،هم از رزای عزیز وتوضیحات تکمیلی استادکه حرف نداشت.

    فراموش نمی کنم که من چیزی نمیدونم وفقط خدایا تو میدونی ،من ضعیفم وتو دانا بر همه چیز پس تو به من بگو.

    که تنها باتکیه بر باورهای توحیدی وآیین ابراهیمی اتفاقات خوب رقم میخوره..

    هر وقت به غیر خدا حساب باز کنی اتفاقات بد را خواهی دید.

    باید با تک تک سلولهامون وباهمه ی هستیمون بخوایم تغییر کنیم تا جهان پیرامونمون هم عوض بشه،وآن موقع میشیم پادشاه اقلیم خودمون.

    اگرمیخوای به جایی برسی شکر گذار لحظه هات باش حتی شرایط بظاهر مخالف وناراحت کننده آن موقع شاهد معجزات خواهی بود.

    مراقب باشیم که سیر تکاملیمون رو طی کنیم و نخوایم پله ها رو چندتا یکی کنیم ،بلکه تنها باسیر تکاملمون اتفاقات خوب رقم میخوره

    والبته با تقویت باورهامون میتونیم سرعت این سیرتکاملی رو بیشتر کنیم.

    خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: