گفتگو با دوستان 41 | اراده و مشیت (قوانین) خداوند - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/09/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-09-14 09:10:092024-04-27 07:52:04گفتگو با دوستان 41 | اراده و مشیت (قوانین) خداوندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد جونم سلام خانم شایسته جونم سلام بچه ها جونم
من سالها زیر دست یه مادر روضه خوون بزرگ شدم یکی از کارهایی که شب اول ماه قمری انجام میداد این بود که قرآن رو باز میکرد سوره نور آیه 38 و 39 رو میخوند و دو تا اسکانس میزاشت وسط قرآن فردا صبحش قرآن رو باز میکرد یکی میزاشت توی کیفش واسه افزایش روزی و اون یکی و میزاشت زیر فرش و میگفت صدقه گذاشتم!!!!!
حالا آیه چی میگه
لِیَجْزِیَهُمُ اللهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ [38]
تا خداوند آنان را به بهترین اعمالى که انجام دادهاند پاداش دهد، و از فضل خود بر آنها بیفزاید؛ و خداوند به هرکس بخواهد بىحساب روزى مىده
الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَهٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللهُ سَریعُ الْحِسابِ [39]
کسانى که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در یک کویر که انسان تشنه آن را آب مىپندارد؛ امّا هنگامىکه بهسراغ آن مىآید چیزى نمىیابد، و خدا را نزد آن مىیابد که حساب او را بهطور کامل مىدهد؛ و خداوند سریعالحساب است.
در آیات 38 و 39 سوره نور به مشیت اشاره شده و استاد چه گل گفتید وقتی قرآن رو میخونید دوتا آیه قبل و بعدش رو هم بخونید که وقتی این کارو کردم اصلا خود خدا در آیه 37 نور میگه
شما صلاه و زکات رو انجام بده یعنی اصل توحیده اصل سپاسگزاری و تمرکز بر زیبایی اصل باور فراوانی وتو قانون رو آگاهانه اجرا کن بعد خدا مطابق عملت بهترشو بهت پاداش میده
رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ ۙ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ﴾37
مردانى که هیچ تجارت و خرید و فروختى از یاد خدا و نمازگزاردن و زکات دادن بازشان ندارد، از روزى که دلها و دیدگان دگرگون مىشوند هراسناکند.
و یه آیه دیگه هم که خیلی بهش اشاره میشد سوره طلاق آیه 3
وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿3﴾
و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد، و کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است، [و] خدا فرمان و خواسته اش را می رساند؛ یقیناً برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است
این از جایی که گمان نمیبرد برای من سد راه فهم مشیت بود یعنی من وقتی با شما فهمیدم سیستم چیه مشیت چیه من باید یه کارایی بکنم انجام دادم نه اینکه اقدام نکردم به تک تک آموزشها در حد درکم عمل کردم ولی باز ته ذهنم میگفتم یه دفعه از یه جا یه چی برسه یه پول قلمبه یه گنج یه قرعه کشی خلاصه یهویی یه چی بشه
تا اینکه استاد من در مدار شنیدن آگاهیهای دوره 12 قدم قرار گرفتم
وقتی روی جلسه اول قدم چهارم کار میکردم هدایت شدم به فایل معرفی دوره عزت نفس که اونجا برام این آیه از قرآن از کلام مبارکتون تفسیر شد که یعنی چی از جایی که گمان نداری روزی میرسه؟
شما استاد توی اون فایل گفتید وقتی بندر عباس بودید توی اون شرایط سخت ولی اصولی رو پیدا کردید که بر اون مداومت داشتید در راه درست (صراط مستقیم) مداومت ورزیدید و این شد وضعیت الان شما
یعنی اول شرایط سخت بود اصلا گمان نمیکردید اون زمان این شرایط الان رو
نه اینکه آقا بیا هر کار به خلاف قوانین بکن چون شرایط سخته احساستو بد کن بعد یهو از یه جایی روزی برسه اتفاقات خوب بیافته
تو زیبایی ببین تو با همون داشته ها احساستو خوب کن تو زمانی که انتخاب داری بین تمرکز بر سختیها یا تمرکز بر آسانیها دومی رو آگاهانه انجام بده بعد میبینی تو حتی فکرشم نمیکردی که از کجا به کجا برسی
چقدر جدیدن وجودم رو مثل یه کویر ترک خرده میبینم که هر چی آب بهش میدم سیراب نمیشه چقدر من این سراب اعمال رو میفهمم که به قوانین خدا عمل نمیکردم و کافر بودم و ازش نتیجه میخواستم و بعدش شاکی میشدم که تو چه جور خدایی هستی !!!!
استاد و خانوم شایسته و بچه ها من بی اندازه سپاسگزارتونم که در صراط مستقیم هستید و من میتونم از خدا درخواست کنم که خدا منو به راه شما هدایت کنه راه کسانی که به آنها نعمت داده و نه گمراهان
به نام الله مهربان
سلام و درود خدا بر استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی
سلام به دوستان عزیزم در این سایت توحیدی
وَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ
و خدای شما خدای یگانه است، جز او خدایی نیست، رحمتش بی اندازه و مهربانی اش همیشگی است.
اراده و مشیت الهی
اول و آخر خدا
خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
هر روز که بیشتر تکاملم طی میشه درک بیشتری از جهان اطرافم پیدا میکنم.
این روزها عجیب دارم فکر میکنم و توجه میکنم و توی زندگیم خلق اون رو مشاهده میکنم.
یعنی دلم میخواد بشینم از ذره ذره اتفاقاتی ک شاید به نظر بقیه رخدادهای کوچکی باشند ولی برای من مهم هستن و نشانه
نشانه ای از اینکه ببین مریم فقط کافیه به خدا اعتماد کنی فقط کافیه قوانین خدا رو باور کنی
وای استاد نمیدونم توی زمینم یا آسمان
استاد انگار هر روز داریم با معجزات خدا زندگی میکنیم.
من توی ستاره قطبیم هر روز مینویسم خدایا منو سوپرایز کن
خدایا امروزم رو پر از معجزه کن و معجزاتی ک فقط دارم می بینم
آدمهای اطرافم همه رو به شانس ربط میدن دنبال دلیل برای اتفاقات هستن ولی من میدونم و هر روز قلبم باز تر میشه
و مثل شما میگم ببین الان ک قلبم باز تر شد یعنی اتفاقهای خوب بیشتر و بزرگتری توی راهه
و بازم احساسم عالی تر میشه
استاد توی این اخرهای ماه صفر همسرم ازم خواست ک بریم هیئت و روضه خوانی و منم بدون هیچ مخالفتی قبول کردم
گفتم این برای من خیری توش هست
استاد توی اون زمانی ک چراغهای مسجد خاموش بود و مردم برای امام رضا و … گریه میکردن من با ذکر حسبناالله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر با خدا ارتباط گرفته بودم و اشک میریختم
استاد خدا رو احساس میکردم ی احساس فوق العاده خوب پر از شور و شادی
برخلاف بقیه ک البته حق دارن اونها نمیدانن مثل گذشته خودم
ولی من سپاسگزارم از خدا ک منو به راه راست و مستقیم هدایت کرد و الان هر جایی ک باشم میدونم باید کانون توجهم کجا باشه میدونم باید دنبال کی بگردم میدونم ک تپش های قلبم گشاده شدن قلبم برای چه کسی است
برای رب العالمین برای خداوند رحمان و رحیم برای خداوند غفور برای خداوند وهاب برای خداوند رزاق برای خداوند منان برای خداوند کریم
استاد سپاسگزارم از شما ک دست خداوند شدید پیامرسان خدا شدید
استاد لذت میبرم از بهشتی ک دارم توش زندگی میکنم چقدر زندگی توی بهشت عالیه خدایا شکرت سپاسگزارم
در پناه الله مهربان باشید.
به نام خالق هدایتگر سلام بر روی ماهت مریم جان انشالله در مسیر الهی باشی همیشه.
به لطف الله به سمت کامنتت هدایت شدم. بسیار خوشحالم از این هدایت لحظات پیش گفتم خداجونم من رو با آدم های مناسب همدار کن. و الان شما رو بهم نشان داد زمانی بود من هم به اسرار خانواده در این مراسم ها شرکت میکردم بعد از یک مدت به لطف الله اعراض یادگرفتم همین کار زیبای شما رو. چقدر زیبا اعراض کردی از نازیبایی و از همه زیباتر هدایت شدی به اتصال با رب العالمین و حرف زدن با او تحسینت میکنم و تبریک میگم بهت انشالله روز به روز بهتر و بیشتر تکامل رو طی کنی برای همیشه جدا بشی از این مراسمات.
زندگیتون توحیدیتر از قبل انشالله.
یاحق
سلام به استاد عزیز و گرامی خودم و مریم جان عزیزم و تمامی دوستان گرامی.
خدا رو شکر تو این چند سال اخیر که دورههای استاد رو کار کردیم افکار و باورها و درکمون نسبت به این قضیه که همه ی اتفاقات از سمت و سوی خودمون پیش میاد ، تغییر کرده و دیگه مثل قبل از خدا توقع نمیکنیم. در واقع زمانی توقع میکنیم که خودمون در راستای هر چیزی تلاش کرده باشیم یعنی سهم و نقش خودمون رو درست انجام داده باشیم و بعد از خدا درخواست میکنیم که سهم خودش رو برامون انجام بده.
اینکه هر اتفاقی تو زندگی من میفته من بگم خدا برام رقم زده کاملاً با منطق من در تضاد هستش دیگه مثل گذشته نمیپذیرم که خدا هر کس را که بخواهد هدایت میکند. این درسته که : خدا هر کس را که خودش بخواهد هدایت میکند تازه اینم نه که به کلام باشه بلکه باید عمل من نشون بده یعنی من در هر لحظه سعی کنم در فرکانس یا مدار بهتری قرار بگیرم.
یادمه اون موقعها که باور غلطی داشتم خیلی جاها به هر علتی حالا یا به خاطر تنبلی یا به خاطر عدم مسئولیت یا به خاطر خود خواهی و توقع زیاد در کل که به خاطر عدم درک قوانین جهان کنار میشستم و فقط چشمم دنبال این بود که خدا باید برام کاری بکنه و اگه اتفاقات طبق میل من پیش نمیرفت میچسبوندم به اینکه حتماً خدا مصلحت ندونسته.
کلاً زاویه دیدم نسبت به این قضیه که خداوند هر کیو بخواد هدایت میکنه یا به هر کی بخواد نعمت میده خیلی اشتباه بود. الان خدا رو شکر میکنم که نگاهم نسبت به اون سالها خیلی تغییر کرده.
تسلیم بودن و اعتراض نکردن نسبت به آنچه که اتفاق میفته خیلی فرق داره با اینکه من هیچ کاری نکنم.
زمانی به خدا اثبات میکنم که من تسلیمم که با احساس خوب و لذت بردن ، به زندگیم ادامه بدم.
اینکه من کاری نکنم ولی همچنان با احساس بد و حسایی مثل ترس و نگرانی به زندگیم ادامه بدم اسمش تسلیم یا رها کردن نیست بلکه اسمش فرار از واقعیتها و انکار کردنه!!!!
اونایی که دنبال کسب آگاهی نمیرن همیشه بهانهای برای فرار از واقعیتها دارن مثل گذشته ی خودمون .
اما کسی که آگاهی کسب میکنه و با تجاربی که به دست میاره هر روز بیشتر از روز قبل پی به قوانین جهان میبره خوب میفهمه که سهم و نقش خودش چیه و سهم و نقش خدا چیه .
به همین جهت دست از جنگیدن و یا زور زدن و حتی فریب دادن خودش برمیداره.
چن روز پیش همسرم بدون مقدمه یه دفهای بهم گفت مادرش بش گفته چون برادرش مریضه خونهای که توش مستاجره رو میخواد براش بخره که یه وقت استرس و اضطراب باعث حاد شدن بیماریش نشه یعنی از سر دلسوزی و ترحم و حتی ترس به قول خودش گفته من مادرم میترسم که اگه این کارو نکنم یه اتفاقی برای بچم بیفته بعداً عذاب وجدان بگیرم به همین خاطر مادر شوهری که دلش بند هر هزار تومنش بود، الان میخواد چند میلیارد پول به پسر کوچیکش بده تا به خیال خودش از عذاب وجدان بیرون بیاد. چون فکر میکنه دعوا و مشاجرههای چند سال پیششون که خودش خیلی پسرشو نفرین میکرده باعث بوجود اومدن این بیماری در پسرش شده . بگذریم….
موضوعی که به من مرتبطه اینه که تا همسرم این موضوع رو مطرح کرد ،بقدری عصبانی شدم که در عرض 10 دقیقه قسم خوردم که دور کل خانوادشو خط میکشم . از اینکه این همه افکار و باورهای پوچی دارن و اینکه چقد بین بچههاشون فرق میزارن.
درست، ده دقیقه کشید تا من آروم شدم.
همسرم توجیه و منطقهای خودشو میوورد که منو آروم کنه ولی من تو اون 10 دقیقه هیچی تو مغزم نمیرفت تا اینکه لا به لای صحبتهای همسرم، هی یکی یکی قوانین تو ذهنم مرور میشد و یه دفعه منی که آمپرم به هزار چسبیده بود مثل کسی که آب یخ ریخته باشن رو سرش ، یه دفعه آروم آروم شدم.
این اومد تو ذهنم که هر کسی پاسخ فرکانس خودشو دریافت میکنه.
این اومد تو ذهنم که هیچ دلیل و منطقی برای مجاب کردن جهان به خاطر حال بدیت نداری .باید همیشه و در هر شرایطی احساسامو خوب نگه دارم .باورهای فراوانی اومد تو ذهنم اینکه جهان پر از نعمت و فراوونیه.
شرک خدا اومد تو ذهنم که با این رفتارم دارم به خدا شرک میورزم و نگاهم به اینه که مادر شوهرم یه کمکی به ما بکنه که وضعیت ما بهتر از این باشه.
این اومد تو ذهنم که نباید حس لیاقتمو زیر سوال ببرم و ارزشهای خودمو به خاطر چن میلیارد پول، پایین بیارم.
جایگاه خودمو با جاریم با برادر شوهرم با بچههاش مقایسه کردم و گفتم ناهید هیچ وقت نخواه که جای اونا باشی و کسی بخواد به هر علتی به تو کمک مالی کنه .همین که بینیاز از کسی هستی، همین که خانوادم از بزرگترین ثروت که سلامتی هستش برخوردار هستن، ینی من صاحب همه چیز هستم. چیزهایی که با میلیاردها پول نمیشه عوضشون کرد.
وقتی تو ذهنم اومد که مادرشوهرم داره سهم ماها را هم به پسر کوچیکش میبخشه ، این جمله رو به خودم یادآوری کردم که « خدایا من به تو و عدالت تو یمان دارم هیچ حقی از من گرفته نمیشود و من آسوده خاطر هستم ».
که میدونم اینم ب خاطر باورهای کمبودمونه که از بود و نبود بزرگترهامون مال وثروت میخایم.
و اینکه« خداوند و قوانین جهان در حال انجام کارهستن تا ثروت و نعمت وارد زندگی من بشه».
خیلی جالبه همه این آگاهیها و باورهایی که تو این چن ساله یاد گرفتمشون و سعی میکنم تو عمل نشون بدم ،لابه لای صحبتهای همسرم به ذهنم خطور کرد. از اینکه اون 10 دقیقه رو مثل بم منفجر شدم ناراحت شدم ولی از اینکه خیلی زود احساسم نسبت به اون قضیه خاموش شد خیلی خوشحال شدم .خودمو بخشیدم و احساسمو نسبت به خانواده ی همسرم بخصوص مادرشو و برادر شوهرم خوب کردم.
کل قضیه رو در عرض چن دقیقه فراموش کردم و دیگه با همسرم راجع بهش صحبت نکردم حتی تونستم تو خلوت خودم تمام گفتگوهای ذهنی و نجواها را خاموش کنم و از این بابت خیلی خدا رو سپاس گفتم . چون در گذشته من کسی نبودم که به راحتی از این موضوعها بگذرم. از اینکه نگاهم به دنیا و جهان تغییر کرده بود خودمو تحسین کردم حتی لابه لای حرفها این تو ذهنم اومد که ناهید خانم درسته که برادر شوهرت بیماره و به نظر عمر کوتاهی داره اما تو خودت میدونی که عمر ، دست خداس و حتی تو نمیدونی که تا فردا زنده هستی یا مرده ؟!!!! پس نمیخواد حرص و جوش مال دنیا و یا رفتارهای دیگرانو بزنی. تمرکزتو بذار روی همون ایمانی که به خدا داری و مطمئن باش اگه با هم همین ایمان پیش بری خداوند بهترینها رو نصیبت میکنه من امسال خودمو متعهد کردم صبور باشم و توکلم رو با احساس خوب و لذت بردن از داشته هام به خداوند ثابت کنم بنابراین نباید در جهت خلاف تعهدم پیش برم.
پس خودمو تسلیم تمام اتفاقاتی که تو زندگیم میفته میکنم هر چن بر خلاف میل من باشن. هر چن به نظر غیر قابل تحمل و یا مشکل ساز باشن.
رعایت قوانین جهان و داشتن افکار و باورهای مثبت مطمئنم مشیت الهی را هم ، به بهترین شکل ممکن دریافت خواهم کرد.
استاد جونم عاشقتم.
الهی باشی همیشه که وجودت باعث آرامش زندگیمه .
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
بِه نامِ خُداوَندِ بَخشَنده مِهرَبان
سلام و درود بسیار بر استاد عزیز و خانم شایسته نازنین
هر روز از روند تکاملی من میگذره ایمانم بیشتر و بیشتر میشه که
خداوند بشدت بر قلب همه مردم آگاه است
دیروز دفترمو باز کردم خدایا من تسلیمم
من نمیتوانم تو بمن بگو چیکار کنم ؟
این تضاد در رابطه با دخترم بود
من نمیخام دخترمو بیارم تو مسیر موفقیت و اصلا در رابطه با این موضوع باهاش صحبت نمیکنم.
اما دختر من ، کاملا متفاوته با من
از هر لحاظ کاملا شخصیتش با من تفاوت داره
و من بعد 17 سال نتونستم هنوز این رفتاراشو بپذیرم.
و مثل دیروز بارها بارها نوشتم تسلیمم خدا
ولی نتونستم به روم نیارم
نتونستم نبینم
دیدگاهمو تغییر میدم ولی نمیتونم ادامه بدم
دیروز نوشتم خدایا دستمو بگیر من واقعا میخام تغییر کنم
میخام رها کنم میخام آروم باشم
امروز همزمانی داشت با این فایل
دقیقه 17:34
خدا به پیامبر میگه تو خودت را داری میکشی که بقیه ایمان بیارن
ولی همه ایمان نمیارن
ما اصلا نباید تمرکزمون را بزاریم که دیگران میفهمن یا نمیفهمن
ما باید روی خودمون کار کنیم
اینکه بقیه میفهمن یا نمیفهمن اصلا مهم نیست…
دقیقه 22:41
ما عاجز هستیم از تغییر دیگران
و ما توانا هستیم از تغییر خودمون
احساس کردم خدا داره با من حرف میزنه
چون من واقعا خودمو کُشتم در مسیر هدایت شدن دخترم
نشد که نشد
نمیدونم چطور خودمو رها کنم نمیدونم چطور نبینم و اعراض کنم
بپذیرم دختر من چنین شرایطی داره ؟
یا اینکه باورم را تغییر بدم ؟
برای خود من پذیرشش راحتتره که رها کنم و هیچ انتظاری ازش نداشته باشم
رها کنم تا در زمان مناسب دخترم مورد هدایت خداوند قرار گیرد.
امیدوارم اینبار بتوانم از پس این تعهدم بربیام
امیدوارم خداوند کمکم کنه و من را هدایت کنه به مسیر درست به مسیری که نعمت عطا کرد به بندگانش نه مسیری که غضب کرد و نه گمراهان …
استاد واقعا این فایل بی نظیر بود من برای رها کردن همسرم فقط همین یک جمله برایم کافی بود
ما عاجز هستیم از تغییر دیگران
و ما توانا هستیم از تغییر خودمون
و موفق بودم نتیجه ی خیلی خوبی گرفتم که بزرگترینش آرامش خودم بود
امیدوارم بتونم در این راه هم موفق باشم
سلام زهره جان عزیز.
نمیدونم برای تغییرات دخترت از چه روشهایی استفاده کردی. فقط اینو میدونم که نصیحت کردن و تحمیل کردن حرفامون نه تنها هیچ فایدهای نداره بلکه باعث لجاجت بیشترشون میشه.
تجربهای که من تو این زمینه دارم اینه که تا جایی که تونستم بهشون نزدیک شدم بدون اینکه کنترلشون کرده باشم یا اینکه حس کنن من مراقبشون هستم. بچهها دوست دارن آزادی کاملو داشته باشن .
منم در حد توان و آگاهی خودم ، تو همه ی زمینهها راهنماییشون میکنم . از اونجایی که باهاشون خیلی رفیق هستم بدون اینکه سوالی ازشون بپرسم خودشون به وقتش همه ی توضیحات رو بهم میدن .
به درخواستهاشون تا جایی که میتونم توجه میکنم البته نه در حدی که زیادهروی داشته باشن.
ک خداروشکر زیاده خواه نیستن.
حتی خیلی جاها بر خلاف میلم کنارشون هم بازی خواسته هاشون بودم .چون دیدم چقد نیاز به توجه ما دارن.
توجه به نقاط مثبت وتحسین کردنشون هم تاثیرات خوبی در تغییراتشون داره.
اینو متوجه شدم که هر چقد خودم رو خودم بیشتر کار کنم و تمرکزم روی تغییرات مثبت خودم باشه در واقع خودم در فرکانس یا مدار مثبتی قرار گرفته باشم ناخودآگاه بچهها هم بیشتر طبق میل من رفتار میکنن. البته طبق میلی که میگم منظورم رفتارهای خودخواهانه نیست منظورم نگرانی و دغدغههای ما بزرگترهاس.
هرجا که ترس یا نگرانی سراغم میاد تنها امیدم و تنها کسی که باعث آرامشم میشه خداست.
تمام امور زندگیمو به خودش سپردم و ایمان دارم که همه جا بهتر از خودم از بچههام مراقبت میکنه.
انقدر ایمان دارم که حتی اگه ببینم بچم یه مسیر اشتباهی رو داره میره ، جز همون راهنمایی که گفتم کاری از دستم بر نمیاد انجام بدم، اجازه میدم وارد اون چالش بشه و هر بار دیدم که خودشون از انجام و سماجت کاراشون پشیمون میشن و دیگه اون کارو تکرار نمیکنن.
بچههای حالا دوس دارن هر چیزی رو خودشون تجربه کنن تا بفهمن درسته یا غلط. اگه قرار باشه هر بار من جلوی اشتباهاتشون رو بگیرم ، رشد نمیکنن و با یقین به درک موضوعاتی که باهاش درگیر هستن نمیرسن .
به قول استاد عزیز میگن اجازه بدید بچهها قبل از ازدواج با رعایت حد و مرزها هر چیزیو تجربه کنن.
وظیفه ی ما فقط دادن اعتماد به نفس بچههاست .
اونها اونی نمیشن که ما میخوایم. اونی میشن که ما هستیم.
اگه طبق اصول و قواعدی که استاد عزیز در رابطه با قوانین جهان به آموختن پیش برید ،جای هیچ نگرانی نیس.
سلام من به شما ناهید جان عزیز
اول از اینکه خیلی ممنون و سپاسگزارم که تجربیات خودتان را در اختیار من گذاشتید
دوم اینکه شما در عقل کل هم بارها برای من پاسخ گذاشتید که کمک حال بنده بود
برای شما طلب خیر و موفقیت روزافزون دارم دوست عزیز .
ناهید جان در رابطه با روش فرمودید من خدا را شکر میکنم دختر من مشکلاتی که امکان داره خیلی از مادرها اینروزها با فرزندان داشته باشن و من ندارن فقط یه گوشی بود که اونم واقعا حساسیت بیجای خودم بود و رها کردم .
اما داستان زندگیمو تابحال تو سایت نذاشتم دوست نداشتم یجوری جلب ترحم ایجاد کنم
من زمانیکه با همسرم ازدواج کردم دخترش دوساله بود یعنی من از دوسالگی مادر این دخترکوچولو شدم و هستم
خیلی از خودم کَندم فداکارانه در حقش محبت کردم تا بشه یک بچه ی معمولی تو جامعه ،
منظورم اینه مادر این دختر دچار بیماری سرطان بودو فوت کردن زمانیکه باردار بود این بیماریو داشتن من نمیدونم بدلیل مصرف داروها بوده یا هرچی
دخترم یک سری رفتارهایی داره که من میفهمم دست خودش نیست بنده خدا خودش گریه میکنه میگه میخام تغییر کنم درست شم اما هیچ تلاشی هم نمیکنه هیچ قدمی بر نمیداره ،
حالا چیکار میکنه ؟
حواس پرررررت بشدت
بی توجه بشدت
یعنی الان بهش میگم برو سیب زمینی بخر میره پایین میگه مامان گفتی سیب زمینی بخرم یا پیاز ؟
بارها اشتباه خرید کرده بارها هم یادش رفته اصلا نخریده
یا مثلا بهش میگم تاکسی عقب دوتا آقا بود برو جلو بشین ،
میاد خونه میگه عقب نشستم چرا ؟ میگه ماشین خالی بود نگفتی که ماشین خالیه برم جلو بشینم درحالی تأکید کردم تحت هر شرایطی جلو بشین
برای هر کاری که ازش میخام کلمه به کلمه سه بار چهار بار توضیح میدم تا متوجه بشه ک سیب زمینی بخره که مثلا تاکسی جلو بشینه یا نون بخره یا …. با اینحال درست انجام نمیده
یا بیشترین بیشترین چیزی ک اینروزها منو آزار میده
بی نظم بودنشه
میریزه میپاشه کثیف میکنه اصلا نمیبینه اصلا توجهش به کثیفی نیست
مثلا بهش میگم نقاشی میکشی پارچه پهن کن یادش میره
یا میگم کثیف کردی تمیز کن یادش میره
یا مثلا آب میریزه تو لیوان میریزه پایین
میدونی بلد نیست چجوری آب بریزه تو لیوان ک یهو لیوان پر نشه ،
یماه دیگه 18 سالش میشه اما بلد نیست یکیو میبینه سلام احوالپرسی کنه ، یکی زنگ میزنه نمیدونه چی بگه ،بلد نیست سیب زمینی سرخ کنه
و بشدت بشدت بشدت بشدت کُنده ، برعکس من
میدونی همه ی اینا روی هم اومده نمیدونم چیکار کنم
میگم کثیفی خونه را تحمل کنم ؟ خیلی خیلی خیلی کثیف میکنه خونه را زندگی را ،
هزار بار میگم کیفتو بزار فلان جا
یروز میزاره بعدش میگه یادم میره
و واقعا هم یادش میره
میگم 18 سالشه تا الان من خودمو کشتم نشد
بسپارم به خدا ؟
از طرفی میگم دختره 18 سالشه باید نشست و برخواست و یاد بگیره
ده سال دیگه بخواد ازدواج کنه میخاد چی بشه ؟
چندین و چند مشاور بردم باشگاه میره مدرسه هم میره اگر باید تو اجتماع باشه که رفتار معمولیش را یاد بگیره نه نشد .
درسته دختر من نیست ولی خداشاهده مثل یک مادر و دختر واقعی هستیم
منو مثل مادر واقعی خودش دوست داره و منم دوسش دارم
فقط ازش میخام یکسری رفتارهای معمولی خیلی معمولی را رعایت کنه
و بازهم میگم دست خودش نیست اصلا یادش میره نمیدونم چی بگم
بی توجهی میکنه ، حتی تو حرف زدن جمله بندی هاشم درست نیست ، هیچ دوست و رفیقی هم نداره ، خودش خیلی تلاش کرده اما نمیان باهاش رفیق نمیشن ، بخاطر اینکه رفتار غیرطبیعی داره
میخام بیخیال باشم رها باشم حتی برای جمع کردن سفره صداش نکنم
حتی ازش نخوام جارو بکشه هیچی ازش نخوام
چون نادرست انجام میده و موجب دلخوری بینمون میشه
برای همین میگم خودم انجام میدم ولی رابطه بینمون خوب باشه
نمیدونم واقعا چیکار کنم واقعا نمیدونم
سلام و درود خدا بر قلبهای آگاه
سلام زهره جون
من همیشه عاشق اسمم بودم و حالا شما ، هم نام منی و به راستی چه نام زیباییست بانو .
از راه حل خودم در رابطه با دخترام میگم
امیدوارم به کارتون بیاد :
دیدید وقتی عود رو روشن میکنیم ، آرام آرام بوی خوشش توی فضا میپیچه و کم کم همه ی خونه رو در بر میگیره ، حتی اگر صبور باشیم و خاموشش نکنیم به داخل کمد ها و کشو ها هم نفوذ میکنه .
از نگاه من :
نوشتن خواسته ها و شکر گزاری از داشته ها و بیان زیباییها مثل همین عود و پخش شدن عطرش میمونه .
من باور دارم که شکر گزاری هام مثل روشن کردن همین عوده .
دفترم همیشه در تیر رس نگاهمه و در طول روز از هر فرصتی هر چند کم برای نوشتن استفاده میکنم .
مینویسم از همه چیز ، از کوچکترین چیزهایی که گاهی خودم متعجب میشم که چجور ذهنم به این چیزا قد میده . روی برگه های A4 برای هر کدوم از سه قلوهام طوماری از نکات تحسین برانگیز وجود نازنینشون رو نوشتم و به درب ورودی خونه زدم ، نوشته های زیادی بر روی یخچال و جاهای مختلف خونه .
و باور دارم این نوشته ها ، معطرند و کم کم به شرط صبر ، به شرط ایمان ، به شرط توکل ، عطرشون پخش میشه و در صورت ادامه دادن به همه جای خونه و تمام سلولهای اعضای خانواده و در و دیوار و فرش و پرده و ظروف و رختخواب نفوذ میکنه .
اونوقته که انعکاس این عطر شامه ی خودت و اطرافیانت و نوازش میده .
امیدوارم که تونسته باشم منظورم و برسونم .
کم کم کم کم که به نوشتن ادامه دادم یک روز دیدم یکی از سه قل هم دفتر شکر گزاری داره ، مدتی بعد متوجه شدم یکی دیگه از دخترکانم مراقبه میکنه و نفر سوم کنترل خشمش آسونتر شده و زبانش لین و مهربان شده .
من بهشون هیچی نگفته بودم اما هر سه من رو دیده بودن و از طرفی عطر کلمه به کلمه ی نوشته ها در سلولهای وجودشون نفوذ کرده بود چرا که انرژی چه مثبت و چه منفی پخش میشه .
زهره جون ، عزیز دلم :
این کار یکی دو روز نبود ، حدود دو سال نوشتم و نزدیک سی جلد سالنامه کوچیک و بزرگ پر شد .
گاهی در حین نوشتن بچه ها بر سر موضوعی دعواشون میشد ، اوایل نوشتن و ترک میکردم و میرفتم تا ببینم چی شده .
اما به مرور زمان صبور تر شدم و هر اتفاقی می افتاد دیگه مداخله نمیکردم و حالا دیگه مدتهاست جز صدای با شکوه خنده چیزی نمی شنوم .
زهره جون من تغییر کردم ، صبور تر شدم ،ولی هرگز عود خوشبوی نوشتن رو خاموش نکردم ، همچنان می نویسم .
امیدوارم از زیبایی های دختر عزیزت بنویسی .
اوایل برای خودت بنویس و بنویس و بنویس .
بعد از چند ماه نوشته ها رو به جاهای مختلف بچسبون .
کم کم با صدای بلند از روی نوشته ها بخون .
بعد از چند ماه واسه دختر نازت هم بخونشون و این مراحل همون طی کردن تکامله که استاد میگن .
به مرور زمان پله ی بعدی خودش نمایان میشه .
امیدوارم یک روز برامون بنویسی که عطر خوش نوشتن ، فضای زندگیت را گلباران کرد .
سلام و درود خدا بر قلبهای آگاه
سلام زهره جون
من همیشه عاشق اسمم بودم و حالا شما ، هم نام منی و به راستی چه نام زیباییست بانو .
از راه حل خودم در رابطه با دخترام میگم
امیدوارم به کارتون بیاد :
دیدید وقتی عود رو روشن میکنیم ، آرام آرام بوی خوشش توی فضا میپیچه و کم کم همه ی خونه رو در بر میگیره ، حتی اگر صبور باشیم و خاموشش نکنیم به داخل کمد ها و کشو ها هم نفوذ میکنه .
از نگاه من :
نوشتن خواسته ها و شکر گزاری از داشته ها و بیان زیباییها مثل همین عود و پخش شدن عطرش میمونه .
من باور دارم که شکر گزاری هام مثل روشن کردن همین عوده .
دفترم همیشه در تیر رس نگاهمه و در طول روز از هر فرصتی هر چند کم برای نوشتن استفاده میکنم .
مینویسم از همه چیز ، از کوچکترین چیزهایی که گاهی خودم متعجب میشم که چجور ذهنم به این چیزا قد میده . روی برگه های A4 برای هر کدوم از سه قلوهام طوماری از نکات تحسین برانگیز وجود نازنینشون رو نوشتم و به درب ورودی خونه زدم ، نوشته های زیادی بر روی یخچال و جاهای مختلف خونه .
و باور دارم این نوشته ها ، معطرند و کم کم به شرط صبر ، به شرط ایمان ، به شرط توکل ، عطرشون پخش میشه و در صورت ادامه دادن به همه جای خونه و تمام سلولهای اعضای خانواده و در و دیوار و فرش و پرده و ظروف و رختخواب نفوذ میکنه .
اونوقته که انعکاس این عطر شامه ی خودت و اطرافیانت و نوازش میده .
امیدوارم که تونسته باشم منظورم و برسونم .
کم کم کم کم که به نوشتن ادامه دادم یک روز دیدم یکی از سه قل که بسیاز نامرتب و اهل بریز و بپاش بود صدام زد :
مامان امروز کمدم و مرتب کردم ، یهو خشکم زد ( دخترم داشت معطر میشد ) باور داشتم که میشه ، من به نوشتن ادامه دادم . همچنان میریختن و جمع نمیکردن ، اگر دختر شما یک نفره ، دخترهای من سه نفر بودن ، حالا ببین زهره جون خونه چه خبر بود ، هر سه ریخت و پاش داشتند اما این دخترم وحشتناک نا مرتب بود ، پذیرفته بودمش ، بهش فضای بودن دادم ، درسته که خیلی کم تذکر میدادم که اون هم اشتباه از من بود ، هیچ زمانی یادم نمیاد کمد لباسش مرتب باشه ، خیلی از روزها جورابهاش و لنگه به لنگه میپوشید و میرفت مدرسه ، قمقمه و کتاب و خوراکی و دفتر و کتابش و جا میگذاشت ، حرفهاش و مزه نمیکرد و تیکه های سنگین به اطرافیان می پروند ، بی رویه غذا میخورد و کمی تپل شده بود ، آرزو به دل مونده بودم یکیشون بدون اینکه حرفی بزنم کمکی بهم بکنه ، مبل و فرش همیشه رنگ گواش داشت ، خورده های تراشه مداد همه جا بود ، هیچوقت کش مو و برس مو ، سرجاش نبود و دفتراش به وسط نرسیده بدون ورق میشدن و همه ورقه ها رو میکند ، دفتر ریاضی و علوم و سایر دروس آشفته بازار بود و هیچوقت از اول دفتر به ترتیب نمی نوشت و از هر دری سخنی ، بر سر موضوعات کوچیک هفته ای یکی دوبار بحثشون میشد . همین عید امسال یعنی شش ماه قبل ، فرشهای کرم رنگ سالن که شسته شدن رو پهن کردیم و دختر نازم در طول یک هفته دو شات قهوه روی هر فرش پهن کرد اما یک اتفاق جالب افتاد نه تنها من ناراحت نشدم بلکه دخترکم سریع رفت و دستمال آورد و تمیز کرد ، گرچه تمیز نشد اما من و دخترکم معطر شده بودیم ، مدتی بعد یکروز دیدم لباسها رو تا میزنه و جورابهاش و جفت جفت با هم تا میزد ، کم کم موقع نقاشی روفرشی پهن کرد و زیر ظرف آب برای گواش بشقاب گذاشت ، جلوی آینه جملات انگیزشی مینوشت و حواسش به حرف زدنش بود به خودم گفتم زهره عطر نوشتن داره اثر میگذاره ، دلگرم شده بودم و حالا دیگه اگر پنج دقیقه پشت در مدرسه تایم داشتم ، همون جا داخل ماشین شکرانه هام و مینوشتم . به مرور متوجه شدم یکی از سه قل قبل از خواب مراقبه میکنه ، خدای من این همون دخترم بود که با بی نظمیهاش روی مخ راه میرفت اما حالا داره ذهنش و کنترل میکنه و هزاران مثال دیگه .
من بهشون هیچی نگفته بودم اما هر سه من رو دیده بودن و از طرفی عطر کلمه به کلمه ی نوشته ها در سلولهای وجودشون نفوذ کرده بود چرا که انرژی چه مثبت و چه منفی پخش میشه .
زهره جون ، عزیز دلم :
این کار یکی دو روز نبود ، حدود دو سال نوشتم و نزدیک سی جلد سالنامه کوچیک و بزرگ پر شد .
گاهی در حین نوشتن بچه ها بر سر موضوعی دعواشون میشد ، اوایل نوشتن و ترک میکردم و میرفتم تا ببینم چی شده .
اما به مرور زمان صبور تر شدم و هر اتفاقی می افتاد دیگه مداخله نمیکردم و حالا دیگه مدتهاست جز صدای با شکوه خنده چیزی نمی شنوم .
زهره جون من تغییر کردم ، صبور تر شدم ،ولی هرگز عود خوشبوی نوشتن رو خاموش نکردم ، همچنان می نویسم .
امیدوارم از زیبایی های دختر عزیزت بنویسی و بهش فضای بودن بدی .
بچه ها مهمان های زود گذری هستند .
اوایل برای خودت بنویس و بنویس و بنویس .
بعد از چند ماه نوشته ها رو به جاهای مختلف بچسبون .
کم کم با صدای بلند از روی نوشته ها بخون .
بعد از چند ماه واسه دختر نازت هم بخونشون و این مراحل همون طی کردن تکامله که استاد میگن .
به مرور زمان پله ی بعدی خودش نمایان میشه .
امیدوارم یک روز برامون بنویسی که عطر خوش نوشتن ، فضای زندگیت را گلباران کرد .
سلام زهره جان
دوست زیبا سیرت وزیبا سورتم
ماشالله به مکتوبات زیبا وخوش جملاتت احسنت من تحسینت میکنم
من که میدانم کی شروع کردی
من که خودمم باشما نازنین مدتهاست فقط جملات وکلمات ونوشته ها دل عاشقم رو عاشقتر میکند من حقیقتا روزی ده الی 12 خط مینویسم کم است اما چون در معرص تمرین وتکرار است خیلی تاثیر گرفتم وتحسینمیکنم خودمم را .
اره درستته
روزی بود کامنتی از شما خودندم که با دوست زیبا کلام علی ابودر دایی میپرسیدی وایشون نوشتن رو تجویز کردن وامروز من به شما تبریک میگویم طعم نوشته هایت الهی شده حتی خیلی همصدا با مکتوبات علی اقای بی نظیر شدن ….
تحسین بر انگیز هستین
من فقط تحسینت میکنم ومیگویم برامون بنویس بانوی زیبا مادر زیبا دوست زیبا انسان زیبا 1
سلام و درود فراوان ب شما دوست عزیزم زهره نازنین
ممنون که در مورد زیبایی اسم زهره گفتید
شاید اینجا جاش نباشه من به تازگی اسممو پذیرفتم در دوره عزت نفس راجع بهش گفتم
و برای همین اسم پروفایلمو اسم واقعیمو گذاشتم زهره ، خیلی خوشحالم برای یادآوری این اسم قشنگمون ،
زهره جان من خیلی شما را تحسین میکنم تبریک میگم که تونستید مسیری را که طی کردید به نتیجه دلخواه برسید
خداروشکر میکنم برای موفقیت شما دوست عزیز .
تحسین میکنم برای صبوری و هنرتون که ادامه دادید
من هم بارها بارها تو دفترم از خداوند طلب صبر کردم
نوشتن نکات مثبت را نتونستم ادامه بدم چندین بار شروع کردم و رها کردم ،
من هم خیلی دلم میخاد این مسیر را ادامه بدم
واقعا آرزو دارم دخترم طبیعی رفتار کنه
من انتظار غیرمعقول یا بزرگی ندارم
و حتی میبینم خودش هم اذیت میشه
طبق فرموده آقای حرفت نمیدونم واقعا نیاز به روانپزشک دارن با خیر ؟
خیلی ناراحت میشم برای این موضوع ک دخترمو ببرم تحت نظر روانپزشک باشه
اما سلامتی و موفقیتش آرزومه
اگر بدونم راهش این باشه دریغ نمیکنم
چندین ساله دارم تلاش میکنم ک روش بهبودی حاصل بشه
از خداوند طلب کمک کردم
طلب صبر کردم
خواستم یا منو تغییر بده که آروم باشم اعراض کنم
یا دخترمو تغییر بده
امیدوارم منم راهمو پیدا کنم
امیدوارم در این زمینه نتایج بهبودی حاصل بشه
من واقعا سپاسگزارم از شما که تجربیات خودتان را به اشتراک گذاشتید
براتون آرزوی موفقیت و خیر و سعادت در دنیا و آخرت را دارم.
بنام پرودگار یکتا و بی همتا
سلام به زهره خانم زیدآبادی
خداوند رو شاکرم که هدایتم کرد به کامنت بینظیر شما
چقدر قانون رو خوب درک کردین و چه زیبا و خلاقانه به اجرا گذاشتین،
آفرین به شما که اینقدر عالی و زیبا به نکات مثبت دخترهاتون توجه کردین و عطر نوشته ها و شکرگزاریاتون به وجود آنها رخنه کرده .
چقدر لذت بردم از این روش خلاقانه ای که بکار بردین و نتیجه شیرینش رو چشیدین،
تشکر میکنم از شما دوست عزیز که این دیدگاه عالی رو به اشتراک گذاشتین
بهترین ها رو براتون آرزو میکنم، چون شما لایق بهترین ها هستین
سلام زهره خانم
خواهر گلم،شب شما بخیر،امیدوارم حالتون عالی باشه.
ضمن تشکر بابت اینکه دیدگاه بنده را به مهر خواندید.
بنده نیز متقابلاً این دیدگاه شما را خواندم و جهت کمک و راهنمایی به شما برای عزیز دلم هم که اتفاقا هم نام شماست خواندم.
چونکه ایشون مسول نظام پزشکی شهرمونن و پرسیدم آیا برای این دختر خانم و حل مشکلشون راهی هست؟
همسر دلبندم توصیه کردند که به دکتر روانپزشک مراجعه نمایید.
من گفتم بارها به مشاوره رفتهاند،اما همسرم فرمود مشاور با پزشک متفاوت است!!!
مشاور تحصیل کردهی رشته روانشناسیه،اما این مشکل باید پیش دکتر روانشناس برود.چون نمیدونستم از کدام شهر هستید،دکتر مناسب و خوب نتونستم بهتون معرفی کنم.
اگر بفرمایید کدوم شهر زندگی میکنید،دکتری که کمکتون کنه را بهتون معرفی خواهم کرد.
در پایان برایتان و برای همه و نیز برای خودم از خداوند مهربان شادی،سلامتی،خوشبختی،ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به خدای مهربان میسپارمتان خدانگهدار.
سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما آقای مجید حرفت
من خیلی سپاسگزار هستم از شما برای زمان ارزشمندی که گذاشتید و کامنت بنده را مطالعه کردید.
و از همسر محترمتان هم سپاسگزارم برای ارسال راهنمایی ایشان به بنده
من در اسلامشهر زندگی میکنم.
برای شما و همسر محترمتان آرزوی موفقیت و پیروزی و سعادت در دنیا و آخرت را دارم .
سلام استاد عزیزم
دلم می خواد همین الان یه چیزی را بهت بگم و اون اینکه اگر کسی واقعا بخواد تغییر کنه خودش دنبال تو و قرآن و خدا یا هرچیزی که دلالت بر اینها داشته باشه راه میفته ، خودش میره سراغ محمد ، سراغ ابراهیم ، سراغ مریم ، خودش میره سراغ درک قانون … ولی اگر کسی به هر دلیلی نخواهد ، که این جنس نتوانستن به معنای نبودن در مدار یا مشیت خداوند است پس نمیشه دستش را گرفت و با زور و خواهش ، به مسیر نعمت ها بردش …. استاد من خودم کسی بودم که هرگز فکر نمی کردم بخاطر باورهای غلط و ترس هایی که ریشه در ذهنم داشتند چنان به همه چیز شک کنم که تمام بدنم به لرزش بیفته ولی حداقل در مورد خودم میتونم بگم هیچ راهی غیر از اون نبود که من با تمام اون ترس ها مواجه بشم ، هیچ راهی غیر از اون نبود که من تمام اون ابرهای سیاهی که آسمان من را گرفته بودند مواجه بشم و من باید با تمام دردهای ناشی از دیدار با خودم روبرو میشدم و البته الان هم روبرو هستم و خودم وجود خیر و شر را در خودم حس میکنم ، خودم می بینم که در درونم مبارزه ای صورت میگیره و ذهن گستاخ من از راه ارائه دلیل وارد میشه و می خواد فقط دلیل بشنوه و اینجاست که من نمیدونم چرا میگند ذهن جایگاه منطقه چرا که من بی منطق تر از خودم ندیدم مثل این می مونه که ما برای وجود نور دنبال دلیل بگردیم یا به قانونی که تا وقتی بهش عمل میکردم به خوبی برام عمل میکرد ، شک کنیم … و من در تمام این مواجه شدن های خودم با خودم درک کردم که کفار و مشرکین چقدررررر با ذهن های بسته خودشون درگیر می شدند و می خواستند وجود خدا را با آگاهی های اکتسابی ذهنی خودشون درک کنند در حالیکه خداوند یک آگاهی کامله ، یک روح یکپارچه س که واقعا من نوعی یا فلان کافر و فلان مشرک زمان پیامبران قادر به درکش نیستیم اما اگر باورهایی ایجاد کنیم که در مدار مشیت الهی قرار بگیریم اون وقت طبق قانون جهان هستی ، از نعمت ها برخوردار میشیم مثلا نتیجه باور فراوانی اینه که نعمت دریافت میکنیم چون فراوانی در مشیت خداست و بقول شما لاجرم ثروت را دریافت میکنیم یا نتیجه رفاقت با بدن و این باور که من با یک ایمنی کامل پا به این دنیا گذاشتم اینه که در مدار سلامتی قرار میگیریم که من اینو الان میفهممش وگرنه من سال گذشته از تمام اعضای بدنم ترسیدم و فکر می کردم همه شون ممکنه دچار بیماری بشند و این بزرگترین ابر سیاه زندگی من بود که ماها درگیرش بودم و بدنم می لرزید و اشکها ریختم … اما نتیجه ش این بود که من ذره ذره و خیلی خیلی آهسته تونستم بفهمم که تمام این الم شنگه هایی که درونم بپا شده بخاطر زنجیره ای از ورودی های منفی صورت گرفته و من بعنوان واقعیت باورشون کردم …. بارها دلم می خواست استاد عزیزم اینجا بودی و به من کمک میکردی اما نبودن تو باعث شد که من نیروی بیشتری صرف کنم تا آموزش های تو را درک کنم ، نبودن تو باعث شد که من بارها فکر کنم ، اشک بریزم ، قرآن را با معنی بخونم ، کتاب بخرم و بخونم ، در زندگی آدم های اطرافم دنبال رد پای قانون بگردم و رشد کنم …. الان که فکرش را میکنم می بینم خیلی بزرگ شدم خیلی زیاد ، حتی بزرگتر از امروز صبح …. من زمانی بود که هیچی از قوانین ثروت نمی فهمیدم اما الان به معنای واقعی کلمه فراوانی را باور کردم و چیزهایی که خیلی ها هنوز هیچ درکی ازشون ندارند را من میفهم یعنی می خوام بگم وقتی تنها یک ابر سیاه را بررسی میکنی که بررسی کردنش هم درد داره خیلی درد داره خودش یک جریانی از رشد و موفقیت برات ایجاد می کنه و حتی اینکه تو بتونی اون ابر سیاه را شناسایی کنی یک مرحله بزرگ از رشد توئه ، درسته که در تمام این پروسه که تو قراره وارد یک سیاهی بزرگ و شاید سیاه ترین قسمت وجودت بشی در رنج قرار می گیری اما قطعا با شکافتن اون سیاهی ازش عبور میکنی و ورای آنچه تا اکنون باور کرده بودی را می بینی و میگی آخیییییش چه دنیای قشنگیه ! پس ایراد از من بود … یعنی این ماجرای عبور از سیاه ترین ابر وجود که احتمالا همون پاشنه آشیل هست چنان بزرگت میکنه که گویی با خداوند ملاقات میکنی و همین هم هست چرا که وقتی از ذهن می گذری به روح می رسی ، به جایی که خدا از خودش در تو دمیده …. و آثار مثبت فراوانی در زندگیت میگذاره …. تر از هرچی حرص و طمع و عجله و نگرانیه رها میشی و آرام میشی ….. و با خیال راحت تری پای آموزش های استاد می نشینی …. تو می فهمی که برگی در باد نیستی بلکه تو کسی هستی که میتونه با هربار تغییر در باورهاش در مدار نزدیک تری به خداوند قرار بگیره و در تمام این صراط مستقیم تحت محافظت نیروی الهی باشه و اگر کسی نیت کنه و بخواهد که رشد کنه جهان کمکش میکنه که بلند بشه ، قطعا گاهی بلند شدن درد داره و برای عضلات خشک بلند شدن ، عین زجر کشیدنه اما اگر کسی بخواهد که بلند شود قطعا بلند میشود …
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
روز178
ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا ۚ وَذَٰلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ ﴿٢۶﴾
آن گاه خدا آرامش خود را [که حالت طمأنینه قلبی است] بر پیامبرش و مؤمنان نازل کرد، و لشکریانی که آنان را نمی دیدید [برای یاری مؤمنان] فرود آورد، و کسانی را که کفر می ورزیدند، به عذاب سختی مجازات کرد؛ و این است کیفر کفرپیشگان. (26)
27
ثُمَّ یَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِکَ عَلَىٰ مَنْ یَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿٢٧﴾
سپس خدا بعد از این [گناه بزرگ که فرار از جنگ است] توبه هر کس را که بخواهد می پذیرد؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (27) سوره توبه
خدایا شکرت که امروز هم فرصتی طلایی بهم بخشیدی تا لذت ببرم و شکر گذاری کنم و زیبایی ببینم و تمرکز بزارم روی نکات مثبت و بهبود شخصیتم
خدا یا شکرت که دارمت
هر بار احساس خوبم میاد پایین
سریع یه حس خوب درونم بوجود میاد و برام داره داره باور پذیر میشه که مهم نیست الان در چه فرکانسی هستی تو اول راهی
پس از همین لحظه احساس خوب رو در وجودت پایدار کن و از همین لحظه هم با احساس خوب اتفاقات خوب را تجربه کن
و با این دیدگاه خیلی احساس شور و شوق و با خدا بودن در درونم بوجود میاد
استاد شما میگین حرف قشنگ زدن ملاک نیست باید به آنچه که میگین عمل کنید
من دیشب به درخواست جاریم که از کرج اومدن اینجا تعطیلات
رفتم طبقه پایین خونه پدر شوهرم
اولش نخواستم برم چون بخودم تعهد دادم دادم که ورودی های ذهنم را کنترل کنم
بعد که کمی صبر کردم و به الهامات قلبم گوش دادم
گفتم برم و خودم را بهتر بشناسم
برم تو دل ترسم ببینم با کارکردن روی خودم الان چه عملکردی نسبت به تغییرات خودم دارم
رفتم و دفترم هم بردم که تمرینات قبل خوابم رو بنویسم و خودمو مشغول کنم
و وقتی در جمع بودم فقط شکر گذاری کردم که از بدنه جامعه دارم خودمو جدا میکنم
و حواسمو روی هر چیزی که بهتر باشه بردم جز چیزی که بقیه میگفتن
از همه دری حرف زده شد چیزهایی که برای رشد و پیشرفت که خوب نبود هیچ اتفاقا میبردت به پایین
و بخودم افتخار کردم که شریک افکار و عقاید و باورهای دیگران نیستم
با همه احترام برای عزیزان سکوت بهترین راه بود و نوشتن تمرینهام و خندیدن با بچه ها
خدایا شکرت
که میتونم بهتر درک کنم با کار کردن روی خودم
خیلی عالی شده ام نسبت به قبلم
و حرف نمیزنم دارم عملگراتر هم میشوم به آنچه که یاد گرفته ام
مثله استادم که اول خودش به آنچه که میگوید عمل میکند بعد نتایج صحبت میکنند.
خدا یا شکرت
یا امروز صبح که پسرم با پدرش میره سر کار
از اونجایی که پسرم عاشق شناخت انواع سنگ و کارهای الکترونیکی و مخترع شدن است
امروز در مغازه به تضاد ی با پدرش ایجاد شده بود
و به خانه آمده و اتفاقا یک سنگ زیبا هم در مسیر پیدا کرده بود و میگه اسمش شجر فیروزهای هست
من وقتی متوجه این تضاد شدم
بدون هیچ قضاوتی از پسرم پرسیدم که چطور شده زودتر اومدی خونه اونم با کمی مقاومت گفت که یه نفر اومده و از سنگ صحبت کرده و منم اسم چند نوع سنگ رو گفتم بعد اون آقا ازم تعریف کرده و تحسین کرده
و رفته منم رفتم پیش مرغ ها و بابا اومده چندتا حرف بهم زده
گفتم نمیدونم با در چه شرایطی اونموقع بوده
باشه بین خودتون
ولی از این طرف کلی پسرم را تشویق و تحسین کردم که خیلی تو این کار با سنگها و شناختی که از سنگها داره موفقه
و واقعا هم با این سنش 13 سالگی اطلاعات عالی در این زمینه داره
و امروز با این تضاد یادم اومد که از بچگی این پسر هر جایی میرفتیم دنبال پیدا کردن سنگ میره
چه برسم روستا میره از چشمه ها سنگ پیدا میکنه بریم هر شهری هر طبیعتی وقتی میایم خونه متوجه چندتا سنگ که پسرم ممراه خودش آورده میشم
اوایل برخورد میکردم که این چه کاریه هر کجا بریم یه مشت سنگ میاری خونه
ولی امروز واقعا قابل پسرم را تشویق کردم گفتم
بابا
این آدم از وقتی بیاد دارم عاشق این کاره
پس من به عنوان یک مادر اگه میتونم باورهای خوبی بهش بدم
اگه نمیتونم باورهای خودش رو خراب نکنم
واقعا پسرم عاشق این کاره
با اینکه امروز هم با پدرش مشاجره داشته ولی همین الان با حال خوب داره دنبال سکه های قدیمی که داره (سکه های زمان شاهی)میگرده
ومیبره با عشق برقشون میندازه پاکشون میکنه و ازشون لذت میبره
سنگها رو دقیق و با دقت و ظرافت بالا شستشو میده و هر کجا لازمه سنباده میشه سیقلی شون میده و خودش واقعا با این کار حالش خوبه و لذت میبره
پس من الان چرا وقتی یه نفر اینجوری عاشق یه چیزی هست
اول اینکه خودم را ناراحت و متاثر کنم
دوم اینکه اون کارشو بی ارزش بدونم
هر کسی برای یه هدفی روی این کره خاکی خلق شده
و من واقعا با تمام وجودم پسرم را تحسین میکنم
تا خداوند با وجود این الگو که عاشق کارشه
من را هم به چیزی به طرح الهی که عاشقش هستم هدایت و حمایت کند که اینقدر با عشق و اشتیاق سوزان کارم را شروع کنم .
خدایا شکرت که هر تضادی موهبتی برای رشد و پیشرفت و گسترش من است
خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت و ثروت و فراوانی داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
خدایا کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم
من هر مسیری را انتخاب کنم خداوند مرا به همان مسیر سر میده هدایتم میکنه
پس من میخواهم مسیر درست را انتخاب کنم
چون گرایش انسان به سمت خیر و نیکی و راستی و صداقت و ثروت و فراوانی و سلامتی هست و قلبا این مسیر را انتخاب کرده ام و ایمان دارم باور دارم که خداوند هم با توجه به عملکرد و فرکانس و باورهای من مرا به همان اندازه هدایت میکند و اتفاقات به همان اندازه در زندگی ام ایجاد میشود
پس طبق قانون اگه من در قوانین بدون تغییر خداوند به سمت خیر و خوشی باشم قطعا به همان مسیر هدایت میشوم
خدایا شکرت و برعکسش هم هست اگه مسیرم نادرست باشه طبق قانون به همان مسیر میروم
و بخدا که اصلا سوره توبه چقدر چشم وگوشم را بازتر کرد
دقیقا مصداق همین فایل و حرفهای استاد عزیزم در این سایت الهی هست
یعنی وقتی استاد میگه تا به من الهام نشود نمیتونم هیچ حرفی را بزنم درک میکنم
که حرفهای استاد همه از طرف خدایا که اینگونه در قلب ما میشینه
الهی شکرت
وقتی من درست عمل کنم در مشیت خداوند هستم
من در مدار دریافت باسم و ذهنم را آماده دریافت نعمت و ثروت کنم به هر اندازه ای که آماده کنم خودم را به همان اندازه هم دریافت میکنم از بی نهایت راه که خدا میداند و من نمیدانم
خدایا شکرت
من باید باور کنم که اگه بدترین اتفاق هم در جهان بیوفتد
هرکسی در مسیر درست باشه به نفع خودشه
و هر کسی در مسیر نادرست باشه به ضررشه
مثلاً همین پندمیک که همه جا تعطیل شد
من با توجه به الهامات قلبم تصمیم گرفتم اینترنتی آموزش چرم دوزی را باد بگیرم. عالی تا جایی که آموزش دیدم تونستم یاد بگیرم و خداوند منو بن مسیر هنرهای دستی و مینا کاری و بقیه رشته های هنری در همین حیطه هر بار هدایتم میکنه به بهترین راههای راحتر و آسانتر و لذت بخش تر و زیباتر
خدایا شکرت
من تمرکزم را روی تغییر دیگران نمیزارم
فقط تمرکز روی بهبود خودم میزارم
و تقلا برای تغییر کسی نمیکنم
و واقعا هر بار دارم بیشتر درک میکنم هر چقدر متوجه رشد درونی خودم میشوم میگم من این رات درست را رفته ام و در روز چندین ساعت در سایت هستم و فایل میبینم و کامنت میخونم و مینویسم و دفتر ها پر کرده ام
پس با یک جمله یا یک کلمه که بخوام با کسب حرفی بزنم تا تغییر کند کاملا اشتباه و بیراهه است
پس چه بهتر که کار با کسی نداشته باشم و فقط و فقط من مسئول شخص خودم هستم
هر کسی هم در هر جایی هست دقیقا در جای درستشه دلسوزی و ترحمو حمایت و پشتیبانی از دیگران ممنوع
من روی خودم کار میکنم و کسی را تغییر نمیدهم جز خودم تا نتایجم حرف بزنند
چون حرف قشنگ زدن سمه
و من اینو دارم تو زندگی روزمره ام از اطرافیانم میبینم که خودشون رو فدای بقیه میکنند و خودشون هزار تا مشکل دارند و اون طرف هیچ تغییر ی نمیکنه که نمیکنه
پس من الهام در تغییر دیگران عاجز هستم و در تغییر خودم توانا هستم
خدایا کمکم کن تا تغییر خودم برام اتفاق بیفتد
در هر لحظه نشانه ها و الهامات قلبم رو گوش بدم و تغییرات ریز و کوچک و درشتم را ببینم و تایید کنم که خداوند در حال هدایت من هست در هر لحظه
من باید دریافت کننده خوبی باشم.
و همین مکان و همین زمان و همین شرایط
این سایت الهی عالیترین گنج برای تغییرات من هست
خدایا شکرت که هر لحظه دارم با جمله کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و پاداش الهی دریافت کردند
داره میره تو وجودم و زندگیم بر این اصل داره استوار و محکم و الهی و توحیدی تر میشود
خدایا شکرت که همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم
خدایا شکرت که مرا ارزشمند آفریدی اشرف مخلوقات جانشین خودت بر روی زمین
و بخودم آمدم که من ارزشمندم بی قید و شرط
پس باید اون لوح سفید را که در 33سال رنگ سیاه پاشیده شده روش رو با تعهد و عشق و لذت و شادی و آرامش الهی هر روز یه ذره از وجودم را پاک کنم
هر روز بهتر از روز قبلم عمل کنم و حرکت بسوی سعادت و خوشبختی و رستگاری در دنیا و آخرت و هر لحظه را زندگی کنم و لذت ببرم
چون هر لحظه عشقی از طرف خدا ست تا تسلیم باشم و بندگی کنم و در لحظه زیبایی ببینم و شکر گذاری کنم و توجهم را روی بهبود شخصیتم بزارم
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
با سلام خدمت شما دوست خوبم
بسیار لذت بردم از کامنت ارزشمندتون،و برای خودم ذخیره اش کردم،واقعا ما که در ابتدای این مسیر هستیم،یه درکی از قانون پیدا کردیم ،اما هنوز اون نتیجه ی ملموس حالا در هر زمینه ای ،که برای هر کدوممون متفاوت هس،یعنی یکی ثروت ،یکی سلامتی،یکی روابط ،و گاهی اوقات در همه زمینه ها هس،سریع میاییم و به دیگران میگیم که راهتون اشتباهه.
نتیجه این میشه که فقط خودمون رو از مسیر دور میکنیم و خیلی از اوقات که میاییم و قانون رو توضیح میدیم،مورد تمسخر قرار میگیریم که پس کو نتایج خودت؟؟؟
و در این مسیر ،همیشه و همیشه باید به خودمون یاد اوری کنیم که ما ،مسئول همسر ،فرزند ،و کلا خانواده نیستیم،ولی اگر فقط روی خودمون کار کنیم،نتایج که بیاد ،اگر التماس کردن ،بهشون بگیم.
و خود من ،خیلی از این جهت ،ضربه خوردم،با اینکه اینقدر استاد تاکید میکنن،اما انگار بعضی هامون باید بریم و دورهامون رو بزنیم ،جالب اینجاست که از طرف ما ،اصرار و تاکید میشه،از طرف بقیه انکار و لجاجت،و نتیجه این احساس بد ،اتفاقات بد میشه برای شخص ما.
بازم ممنونم از کامنت بسیار زیبایتان و بهترین ها رو برایتان ارزومندم.
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
سلام سولماز عزیز دوست هم فرکانسی و ارزشمندم
سپاسگزارم از توجه شما به کامنتی که منشأ اصلی ان خداوند بود و دل برآمده و نوشته شد
سولماز عزیز
میخوام از موفقیت امروز در کنترل ذهنم بهت بگم
بسیار اشتیاق داشتم که آرامش درونی ام را با کسی به اشتراک بزارم
دیدم خداوند پاسخ داده
و گفتم خودشه پاداشم رسید
نتیجه کنترل ذهنم ذهنم را دریافت کردم بزودی با نقطه دیدن نقطه آبی شکر گذاری کردم و واردش شدم
من از صبح تا ظهر درگیری ذهنی شدیدی داشتم
و حتی اجازه نوشتن تمرین ستاره قطبی را هم بزور تونستم بگیرم و بنویسم
و میدونستم باید یه جوری هر کاری کردم با خودم به صلح برسم وگرنه دارم دستم میکنم تو آتیش
یعنی یه درگیری سختی بین ذهن و قلبم بود که فقط با کمک خداوند توانستم سربلند پیروز میدان باشم
اینکه ما از تغییر دیگران عاجزیم
و در تغییر خودمان توانا
همزمان شد با فایل دوره مقدس 12قدم در قدم پنجم
و من از دیروز که استارت قدم پنجم را زدم به امید خدا که موفقیت های بیشتر آرامش ذهنی بهتری در عملکردهایم و انجام درست و دقیق تر تمرینات داشته باشم و از نتایج بنویسم برا خودم
و ادامه جریان امروز صبح
گفتگوهای ذهنی شروع شده بود و هیچ جوره حاضر نبود سکوت کنه
چندین صفحه نوشتم
دیدم اون داره بازم ادامه میده و دست و پام رو قفل کرده بود
رفتم فایل جلسه پنجم رو گوش میدادم متوجه شدم این برای الآنم نیست
تسلیم شدم شاید هزار بار گفتم من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت داری عجز و ناتوانی ام را میبینی
حتی نمیتونم از جام بلند بشم
کمکم کن
توکه نمیخوای من امروز همینجوری قفل باشم
بهم گفته شد برو جلسات دوره احساس لیاقت رو گوش کن
و خداوند بهترین پلن ها رو میریزه
دوباره شروع به مرور دوره و الان جلسه 13بودم گوشش دادم درباره تنهابودن هست
کمی آرامتر شده بودم ولی بازم نجواها بودن و ترس و نگرانی بود
تموم که شد گفتم برم جلسه بعدی جلسه 14
الله و اکبر خودشه
چقدر مسئولیت کارهایی که انجام میدی را بر عهده میگیری
چقدر اشتباهات خودت را میپذیری ؟
یعنی آب بر آتش
ریخته شد
سریع اومدم تو دفتر برای اون گفتگوی ذهنی که از صبح تا الان مثله خوره تو وجودمه نوشتم
من مسئول تمام اتفاقات زندگی ام هستم
هر اتفاقی بیوفته بر اساس باورها و افکار و فرکانس های خودم بوجود آمده
حالا هزاران بار کن این جمله رو نوشتم و بخودم گفتم ولی امروز باز یه جور دیگه ذهنم خودنمایی میکرد
یعنی بخدا چنان آرامشی درونم را گرفته بود اون لحظه که اصلا قابل وصف نیست
همین که من با تمام وجودم این اتفاق را پذیرفتم و گفت من مسئول هستم
خودم اشتباه کردم خودمم درستش میکنم
اشتباه جزیی از مسیره
وقتی پذیرفتم
دیدم هیچ خبری از سرزنش و خودخوری و احساس گناه هم نیست دیگه
گفتم من اشتباه کردم درسشو گرفتم و سعی میکنم دیگه این اشتباه را تکرار نکنم
چون واقعا امروز به معنای واقعی گفتگوی منفی ذهنی رو متوجه شدم و دیدم نصفه روزی کل انرژی منو گرفته و نمیزاره تکون بخورم
حالا گفتگو درباره یه بیزینس بود
که من چند ماه پیش به کمک خداوند شروعش کردم و نتایج خوبی هم گرفتم و امروز واقعاً همین گفتگوی منفی ذهن برام موهبتی از طرف خدا بود که دیگه ادامش ندهم
چندبارنشانه دیدم که ادامه ندم ولی متوجه نشدم
وقتی امروز به تضاد ذهنی برخوردم گفتم مسیر درسته من چند بار هم نشونه دیدم ولی در مدار دریافت نبودم
و الان بلطف خداوند آگاهتر شدم و تعهد دادم و نوشتم هم در دفتر م هم در اینجا ردپا میزارم که دیگه اون کار را ادامه ندهم .
و شکر خدا که حالم عالیه و با خودم بیشتر در صلح هستم
خدایا شکرت
تمام اتفاقات زندگی من بر اساس باورها و افکار و فرکانس های خودم بوجود می آید.
من با باور فراوانی و اعتماد بخدا و توکل برخدا اون کار را در زندگی ام حذف کردم
و ایمان دارم که خداوند مرا به مسیرهای بهتر و زیباتر و آسانتر و لذت بخش تر و راحتر هدایت میکند.
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام
وقتی فقط حرف بزنیم اصلا فایده ندارد و تا عمل نباشد هیچ کاری انجام نمی شود و هیچ چیزی به ثمر نمی رسد باور با عمل با هم
خواستن خدا با ریشه رود است و اراده خدا ریشه اش در اراد و یرید و مشیت خدا از یشاء است یعنی از گروه خاصی نام برده است ولی از اراد از چه کسی را گفته است و صحبت از فردی است ولی در مشیت این طور نیست. یعنی در مشیت، سیستم در کار است و همه چیز طبق سیستم است اگر می گوید مشیت یعنی اینکه یک سری کارها باید انجام شود یک سیستم در کار است
در مدار درست قرار بگیریم در این صورت طبق قانون در مسیر خواسته ها هستیم
هر اتفاقی بیفتد و هر چی بشود خودمان کرده ایم
در مسیر درست که باشیم لاجرم اتفاق خوب می افتد
در مدار دریافت که باشیم می گیری و اگر در مدار دریافت نباشی هر کاری کنی نمی تونی به خواسته ات برسی ؛ پس ما همواره باید کاری کنیم که در مدار دریافت قرار بگیریم
در مسیر درست که باشیم همه چیز به نفع ماست و وقتی که در مسیر نادرست باشیم هیچ چیزی به نفع ما نیست
در مسیر درست نعمت داده میشود در آن مدار و در آن مسیر فقط نعمت و برکت است
تمرکز روی فهمیدن یا نفهمیدن دیگران نگذاریم ما انرژیمان را باید صرف خودمان کنیم ما برای هیچ کس نمی توانیم کاری انجام دهیم مگر اینکه خودش بخواهد و برود دنبالش ما کاره ای نیستم عجز خودمان را که در این مورد باور کنیم کلی راحت میشویم
مهم نیست بقیه قبول کنن یا نه مهم این است که هر کسی نتیجه خودش را می گیرد.
وقتی که تمرکز روی دیگری می گذاریم از مرکز الهی دور می شویم
خودت که در مسیر درست باشیم دیگری هم می آیند در مسیر شما یعنی شما نمی خواهد کاری را برای دیگری انجام دهید
سوره اسرا ایه 20:
کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا
هر دو اینان و آنان را از عطاى پروردگارت مدد مىبخشیم، و عطاى پروردگارت منع نشده است.
خدایا عاشقتم چقدر مهربانی شکرت
لازم نیست که کسی را قانع کنیم خودش که در مسیر بیادقانع میشود ما تنها کاری که باید بکنیم این است که روی خود کار کنیم
کسی که نمی خواهد هدایت شود هر کاری کنیم نمی شود و فقط وقت و انرژی خود را حرام کرده است موقعش که بشه خودش در راه می آید و هدایت میشود این به خواستن خودش ربط داره نه به خواست ما
ما عاجز هستیم از تغییر دیگران و توانا هستیم در تغییر خودمان یعنی به اندازه دنیا میتوانیم روی خود کار کنیم به اندازه پشیزی نمی توانیم برا ی دیگری کاری را انجام دهیم.
مرسی از دکتر پاکذات مرد ان ال پی و شاد و استاد خودم آقای عباس منش عزیز بسیار فایلی عالی بود شاد باشید و سربلند
Just do it now
سلام دوست عزیز هم فرکانسی خیلی لذت بُردم از کامنت زیبایت
واقعاً که زیبا بیان کردی
ما تنها وتنها میتوانیم روی خودمان متمرکز بشیم
خیلی معنی ومفهوم داره همین کلمه که روی خودت متمرکز بشی
وعاجز بشی از تغییر دیگران
دوست عزیز دو تا کلمه ای طلای را یاد آوری کردی
خیلی لذت بردم از کامنت
می سپارمت به اغوش عاشق پروردگار بی همتا ماه باشی 💚💚💚
سلام
من همیشه این را می گویم که فقط روی خودم کار کنم همه چیز خود به خود درست میشه و دیگر اینکه تمام و کامل فقط محتاج به خدا باشم و تنها به اوتکیه کنم والسلام
یعنی این هر دو کل چیزها را پوشش میدهد دیگران خود به خود با من خوب میشوند
کارها هم خوب پیش می رود و فقط خودم و خدایم بقیه خودش حله
یعنی در این صورت احساس خوب = اتفاقات خوب را دارم پس همه چیز خودش درست میشه
و ضمنا معتقدم خدای من بسیار مهربونه بسیار زیاد و من را بسیار دوست داره به من می گه تو هیچ کاری نمی خواد بکنی فقط حواست به خودت باشه بقیه چیزها طبق سیستم من درست میشه
موفق و سربلند باشید
اندیشه ام از تو سبز و آباد شده / از جهل وغم این فکرتم آزاد شده
در مکتب پاک و شاد استاد ببین / غم رفته زجانم ودلم شاد شده
سلام جانا . سلام استاد عزیزم
از صبح که این فایل را گوش کردم ذهنم مشغول مشیت و اراده پروردگار شده بود . چیزی که بارها ذهنم بهش فکر کرده ولی هیچوقت نتونستم در عمل ازش استفاده کنم . خودمم تعجب میکنم که چرا درکش نمی کردم . یعنی انقدر در مدارش نبودم ؟؟ مشیت ها همون قوانین وضع شده توسط خدا هستند که خدا میتونیم بگیم خدا تصمیم گرفت یکبار برای همیشه اونها را وضع کنه و همه و حتی خودش از اون قوانین استفاده کنه و بقول استاد در دوره قانون آفرینش ، خود خدا هم نمیتونه از قوانین خودش عدول کنه . مثل قانونگزاری که خودش هم باید تابع قانونی باشه که خودش وضع کرده . مثل پلیس راهنمایی رانندگی که اجازه نداره چراغ قرمز را رد کنه . یعنی اونجایی که بحث خواستن پروردگار در قرآن مطرح شده برمی گرده به خواستنی که در چهارچوب مشیت و قوانین خداوند اراده شده ؛ که برای گروه خاص یا وضعیتی خاص بکار برده شده که اون گروه نیز بخاطر فرکانس های خاصی که از پیش فرستاده بودند ، اراده خاصی را از پروردگار دریافت کردند . یعنی در بحث اراده این را باید در نظر بگیریم که اراده پروردگار چیزی نیست که اون لحظه شکل بگیره بلکه چیزیه که از قبل در مشیت الهی برنامه ش تنظیم شده یعنی پاسخ ها در مشیت داده شده اند . پاسخ ها یعنی همون اراده های پروردگار که از متن مشیت پروردگار خارج میشند و وارد زندگی ما میشند . برای همین استاد میگه خداوند یک برنامه س . یک برنامه ای که ما در اون مینویسیم و برنامه به ما پاسخ میده . ما با فرکانس هامون در برنامه یا مشیت خدا چیزهایی را همیشه می نویسیم . با طرز فکر مون با احساسمون با باورمون مینویسیم یا میفرستیم و برنامه بطور اتومات به ما جواب میده که این اراده پروردگار هست . این جواب ها همه اراده خدا هستند که به ارسالی های خاص هرکس داده میشند . مشیت اون اصل ها هستند که طراحی شدند تا جواب ها از داخل اونها استخراج بشند .
شاید بزرگترین کار من در این لحظه این باشه که بتونم بپذیرم که قوانین خداوند با آنچه تا الان به نام قانون در ذهن من شکل گرفته کاملا تفاوت دارند . قانون در ذهن ما یعنی محدودیت ، یعنی سختی ، یعنی به زور متوسل شدن برای ایجاد نظم ، یعنی اجبار ، یعنی بی عدالتی و بی انصافی و … حداقل در ذهن من اینطوره . شاید به این خاطر که من سالها با قوانین زمینی کار کردم و دیدم که بارها قوانین عوض میشند ، اصلاحات روی اونها صورت میگیره ، منسوخ میشند و در همه حال دیدم که کفه ترازو مساوی نیست و منفعت هرگز بین طرفین برابری نمیکنه . این چیزی بود که من دیدم و شاید به همین دلیل بوده که مشیت و قوانین خدا را خیلی دیر درک کردم . نمیدونم واقعا . ولی آنچه الان میفهمم و از فهمیدنش خیلی خوشحال هستم اینه که مشیت الهی برای خوشبختی انسان ها تدارک دیده شده و ” عمل ” یعنی عمل به مشیت الهی . ایمانی که عمل نیاره حرف مفته که من و خیلی از بچه ها سالها درگیرش بودیم یعنی همین . یعنی بفهمی مشیت را بفهمی قانون خدا را و بهش عمل کنی . این عمل شامل هر چیزی میشه که حاصل درک مشیت الهی هستش . که اتفاقا خداوند برای ما آسانی را اراده کرده و برای ما رزق بغیرالحساب را قانون کرده . چی بهتر از این واقعا ؟ چی بهتر از اینکه من بدونم این رزق بی حساب در برنامه مشیت الهی موجود هست و من فقط باید دریافتش کنم . یعنی باید چیز یا چیزهایی از ذهنم برای خدا بفرستم که نتیجه ش بشه رزق بی حساب . خب یقینا باید طرز فکر کردن من تغییر کنه که نتیجه ش فرکانس های جدیدی هستش که نتیجه را تغییر میدند . که همون تغییر باورها ست . در واقع خداوند چیزی را بر من اراده میکنه که من بهش میگم . خب من بیام از قانون خود اون خدا برای ارسال فرکانس هام استفاده کنم تا بهترین ها را برام اراده کنه و بخواد .
استاد چرا ؟ چرا من نمی فهمیدم ؟ چرا من زبان رسا و کلام شیوای تو را نمی فهمیدم ؟ شاید باورش سخت باشه ولی یکی از چیزهایی که باعث شد بفهمم عمل به قانون سلامتی و ساعتها استراحت دادن به دستگاه گوارشم بود که باعث شد روح و روانم بتونه فعالیت کنه . استاد به من حق میدی فدات بشم ؟؟؟
سلام دوست عزیز،
امیدوارم در پرتو نور پس از عشق و محبت پروردگار سلامت و غرق در شادی باشید . چقدر خوب ش ی ء و مشیت را توضیح دادید از دیشب تا حالا چند بار خوندم و برا خودم کپی کردم که بازم بخونم .
میشه بگی اراده خدا در ران کردن این برنامه ای است که ما با فرکانس های خودمون در صفحه و برنامه مشیت الهی می نوبسیم ، باید قدرت برنامه نویسی خودمون را تقویت کنیم با درسها و توضیحات استاد. در دوره کشف قوانین زندگی این قدرت را بیشتر و بیشتر کنیم و این اصل که به هر چی توجه کنیم از همون وارد زندگی ما میشه همیشه در نظر داشته باشیم .
سرشار از عشق و محبت و نعمت باشید
سلام دوست من
این اصلی ترین قانون ( مشیت) الهی هست که : ما با فرکانس های خودمون اتفاقات و کل شرایط زندگی خودمون را خلق میکنیم و به همین دلیل است که گفته میشه انسان خالق است و قدرت خلق کنندگی دارد . پس قانون یعنی مشیت ؛ نه اراده . اراده زیر مجموعه مشیت هست . مثلا : شما با توجه به این قانون میای باورهات را در مورد ثروت درست میکنی و فرکانس های خاصی از شما ارسال میشه که متفاوت با قبل است و این روی اراده خدا تاثیر میگذاره و خداوند با توجه به فرکانس های ارسالی شما برایتان ثروتی را ایجاد میکنه که قبلا نمی کرد . هر چقدر باورهات را در مورد ثروت ( مثال ) درست تر کنی بیشتر در مدار دریافت رزق بغیرالحساب قرار میگیری
سلام به دوستان عزیزم
امیدوارم حالتون عالی باشه
صادقانه میخوام بگم اینکه این سایت به نظر بنده یکی که از اون مکانهایی هست که به شدت لذت میبرم انچه که بهم گفته شده رو میام در قالب کامنت بیان میکنم ، یعنی واقعا این سایت همون مکان مناسبه برای نشر آگاهی هایی که بهم گفته میشه و لذت خاصی واقعا برایم داره ، اینم دوست داشتم بگم
در مورد تیکه اول فایل که اقای پاکزاد سئوالشونو بیان میکنند که انسان بدون خداوند چکاری میتونه بکنه و با خداوند چکارهایی میتونه انجام بده ،
دیدکاه شخصیم و انچه چیزی که درکش کردم از خداوند و نحوه کارکردش این هست که :
اگر از انسان خداوند رو جدا کنی ، هیچی از انسان باقی نمیمونه ، چون واقعا اون هست که داره به من انسان عزت و احترام و اعتبار و نعمت و ثروت میدهد ، یعنی انسان با وجود خداوند پتانسیل های درونی که بهش داده شده ازاد و قابل استفاده میشود
و در یک مقایسه کلی کسانی که خیلی منم ، منم ، فمن باید فلان کار کنم ، این منم و فلانم و بهمانم ، تو زندگی بیشترین و بزرگترین بدبختی و بیچارگی ها و فلاکتها شامل حالشون میشه و از زندگیشونم اصلا راضی نیستند ، شاید طرف از نظر مالی رشد کرده باشه و نمیدونم حساب بانکی و خوته و مستغلات داشته باشه و ولی نمیتونه از اونا برای خودش استفاده کنه ، و همش داره میدَوه و جالبش این هست که از زندگشم رضایت نداره و اتفاقا اینا همونایی هستند که قرآن کفر میورزند یعنی ناسپاس هستند و نعمت خداوند رو در زندگیشون نمیببین ،
و از اون طرفم اونایی که تسلیم و حالا تسلیم تر هستند اتفاقات بی نهایت نعمت و ثروت هر روز از بینهایت طریق وارد زندگیشون میشه و تو دسته خوشبخت ترین افراد هم قرار میگیرن ،
خلاصه میخام بگم که اگر انسان آگاهانه به خودش بگه من کاره ایی نیستم من هر چی که دارم از اونه و اون داره کارها رو انجام میده بابا فقط شما به جسمت نگاه کن ، به سیستم گوارشت ، به مغزت ببین که میلیاردها میلیارد سلول توشه ، اینا رو کی داده ، مال کی هست ،
انسان باید به خودش آگاهانه بگه که آگاهی من اندازه نوک دماغمم نیست ، اون همه کاره قدرت از آن اونه
خلاصه به نظر من زندگی فقط با هدایت و حمایت و الهامات خداوند ممکن هست و اگر اینا نباشه اون زندگی اسمش نیست ، اسمش جهنمه
به خدا ، اینکه استاد میگن که من کاری نکردم که این ادمهای خوب ، این موقعیتها ، این نتایج و موفقیت ها بیان تو زندگیم ، اینا خودشون به این معنی که خداوند مهره ها رو برام چیده و این نعمتها خودشون دارند وارد زندگیم میشن به خدا حقیقته و واقعا درک میکنم چون زندگی خودمم همینطوریه ، خدا شاهده که تو کسب و کارم که املاکه ، بعضی وقتا همکارانم میگن چرا تو معامله خیلی خونسرد و بی خیال و کمترین صحبت رو میکنی ؟؟ بعد میگم بابا من نیازی نیست صحیت کنم که آن چیزی که قرار باشه از طریق من بیان بشه مطمئنن بیان میشه بهم میگه و منم میگم خلاصه سعی میکنم که زور نزم و اتفاقا اون معاملاتی که رفتم کلی با فروشنده صحبت کردم ،کلی با خریدار صحبت کردم ، اتفاقا اونا جور نشده یعنی داشتم زور میزدم که معامله رو جوش بدم نشده و بعد از تکرارها برای خودم نشونه گذاشتم که اون معامله ای درسته و مال منه که خیلی سلیس و روان انجام شه ، کارهاش روان انجام شه هر چی دیگه غیر از این هدایت خداوند ، چون هدایت خداوند توش اسانی و توش همزمانی ، روان و سلیس انجام میشه ، خود به خود انجام میشه یا ادماها و موقعیتها و اتفاقات خوب اینا خودشون دارن وارد زندگیم میشن ،
خلاصه میخام بگم که انسان با وجود خداوند معنی پیدا میکنه ، بدون اون هیچ هست
سوره انفال (خیلی سوره دلنشین و یکی از اون سوره های my favorit من هست ، خیلی توحیدی هست انصافا) ، شماره ۱۷ :
این شما نبودید که انها را کشتید ، بلکه خداوند انها را کشت و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ را به صورت انها) انداخت ، بلکه خدا انداخت ، و خدا میخواست مومنان را به این وسیله امتحان خوبی کند ، خداوند شنوا و داناست
دیگه از این شفاف تر و واضح تر ، داره میگه اون هست که داره کارها رو انجام میده
خیلی سوره قوی و پرمفهومی هست ، پیشنهاد میکنم که به دوستان برید بخونید واقعا کلی باورهای توحیدی توش داره که دنیا و اخرت رو میشه باهاشون ساخت
و نکته بعدی اینکه ، خداوند مطلقا برای انسان تصمیم نمیگیره ،مطلقا تصمیم نمیگره ،
اگر میخواست تصمیم بگیره چرا بهش قدرت انتخاب داده ؟؟
چرا بهش قدرت تعقل داده ؟؟
چرا بهش حق انتخاب داده ؟؟
اون فقط خیر و شر و بهت میگه از بینهایت طریق بهت میگه و اون انسان هست که تصمیم میگیره که کدوم مسیر رو بره ؟؟
خداوند هیچ انتخابی برای هیچکسی نمیگیره
خداوند هیچ هدفی برای هیچکسی نمیگیره
وظیفه اون فقط این هست که انسان رو به مسیر انتخابیش ، به مسیر تصمیمش ، به مسیر هدفش ، هدایت کنه ، اون فقط وظیفه هدایت کردن انسان رو داره و تمام مسئولیت رو انسان خودش باید به عهده بگیره
میدونین چون یکی از اون باگهایی یا کج فهمیهایی که داشتم که به لطف الله همین چند وقت پیش به سمتش هدایت شدم و به لطف الله رفع شد و داره تو تمام جنبه های زندگیم رفع میشه همین مسئله بود که فک میکردم که اون برای من تصمیم میگیره و همین مورد دیگه یه جورایی منو داشت از حرکت کردن وا میداشت که به لطف خودش منو هدایت کرد
و فهمیدم که هیچ گونه تصمیمی برای من نمیگیره ، این انسان هست که باید مسئولیت انتخابش ، تصمیمش رو به عهده بگیره ، که پذیرفتن مسئولیت صفر تا صد تصمیمات برمیگرده به همون ایمان و توکل به توحید عملی ، به عزتنفس ، به اینکه در یک جهانی زندگی میکنیم که الخیر و فی ما وقع هست ، یعنی من هر تصمیمی ، هر انتخابی بگیرم در نهایت به نفع من خواهد بود ، در نهایت به نفع من میشه ، منو رشد میده ، منمسئولیت تمام انتخاباتم رو صفر تا صد شو خوب و به ظاهر بدشو به عهده میگیرم ،
چون وقتی با این نگرش انتخاب کنی ، تصمیم بگیری ، هدف انتخاب کنی ، نتایج بسیار متفاوت میشه و خالص تر و باکیفیت تر میشه
مورد بعدی اینکه ، بازم اتفاقا همین چند روز اخیر اختصاصی تر بهش هدایت شدم و روش دارم کار میکنم ، (کلا موضوعاتی که داره بیان میشه ، موضوعاتی هست که تو همین چند وقته اخیر روش کار کردم و یه سری آگاهی های جدید و کامل تر و قابل فهم تر بهم گفته شده ، کلا برامنشانه قشنگی هست)
تو این موردم که اقا ایپسیلونی ، اندازه پشیزی واقعا توانایی تغییر هیچ کس و هیچ چیزی بیرون از خودم رو ندارم ، انصافا هیچکس همچین توانایی ندارد ،
هر کسی خودش فقط و فقط و فقط میتونه خودش رو تغییر بده ،
اصلا چطوری تغییر حاصل میشه چطوری اتفاق میوفته ؟؟
زمانی که خود فرد بخواد و بیاد تفکر کنه ، تعقل کنه ، یعنی صرف شنیدن یه سری صحبتا ، یا خوندن چار خط کتاب و نوشته که هیچکس تغییر نکرده و نخواهد کرد ، تغییر صرف تجزیه و تحلیل کردن ، کند و کاو کردن ، تفکر کردن ، تحقیق کردن در مورد اون صحبتا ، اون آگاهی ، اون حرفا ، اونجملات ، اون کتاب ها حاصل میشه و این کار دوستان مطلقا از دست خود اون ادمه برمیدار ، یعنی توانایی این کار مطلقا در دست خودش و نه هیچ احد و ناس دیگری
یعنی میخام بگم که خدا هم توانایی تغییر هیچ کسی رو ندارد و هیچ کسی رو هم تغییر نداده اون فقط زمانی که من نوعی دیگه اماده تغییر بشم و بپذیرم و بخواهمبا تمام وجود تغییر کنم مسیر رو به بینهایت طریق برایم هموار میکند و منو در پروسه تغییر هدایت و حمایت میکند ، یعنی بازم برمیگیردیم به این موضوع که خداوند بر هیچکس هیچ تصمیمی نمیگره و بسیار ایه داریم که خداوند فرموده که ما سرنوشت هیچ قومی ، هیچ فردی رو تغییر ندادیم مگر انکه خود اون قوم یا اون فرد تغییر کرده
این با تاثیرگذاری فرق داره دوستان ، من خودم یکی از ویژگیهایی که بهم داده شده تاثیرگذار هست یعنی ادم تاثیر گذاری هستم ، و من رو چه کسایی اولا میتونم تاثیر بگذارم ، جواب درست منطقی روی کسایی که اماده هستند و تازه من فقط یه تاثیر گذاشتم تاثیرم نهایت یه روز و دو روز اثراتش ، یعنی میخام بگم در مرحله اول تغییر دادن و تاثیر گذاشتن باهم تفاوت داره و بعدشم اون عامل تغییر که من نیستم خود اون ادمه هست که خودش رفته ، تجزیه تحلیل کرده و کند وکاو کرده تحقیق کرده و خودش و خودش رو تغییر داده ، اینم چون یه سری صحبتایی با ذهن چموشم داشتم و بعد این منطق ها و آگاهی ها بهم داده شده ، که یه وقت ذهن بازیتون نده ، میدونه ایا میشه من برم جای یکی دیگه وزنه بزنم و توقع داشته باشم که بدن اون رشد کنه ، یا برم به جای یکی دیگه غذا بخورم و بعد توقع داشتم که اون سیر بشه ، یعنی اینقد این موضوع پوچ و بی اساس هست و مطلقا من نوعی هیچ احد و ناسی رو نمیتوانم تغییر بدم و صادقانه بخوام بگم هر موقع که به این اگاهی عمل کردم و تمرکزم رو گذاشتم روی خودم سرعت رشد انصافا خیلی زیاد شده و زندگی زیباتری رو تجربه کردم حال خوب و ارامش قلب و اسایش فکری خیلی خالصانه ای رو تجربه کردم و به شدتم از روابطم لذت بردم یعنی از این تعمت و ثروت روابط لذت بردم ، بهره بردم ، این حقیقتی هست که تو زندگیم داره اتفاق میوفته …
سوره انفال شماره ۵۳ میفرماید که :
این بخاطر ان است که خداوند ، هیچ نعمتی را که به گروهی داده تغییر نمیدهد ، جز انکه خودشان را تغییر دهند و خداوند شنوا و داناست
سوره رعد شماره ۱۱ میفرماید :
برای انسان مامورانی پی در پی ، از پیش رو و از پشت سرش او را از فرمان خدا (حوادث غیر حتمی) حفظ میکند ، (اما) خداوند سرنوشت هیچ قومی (وملتی) را تغییر نمیدهد ، مگر انکه انان انچه را در خودشان است تغییر دهند ، و هنگامی که خداوند اراده و سوئی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند ، هیچ چیز مانع نخواهد شد و جز خدا سرپرست نخواهند داشت
دیگه این آیه به نظرم یه ایه کامله و از منظر های مختلف میشه در موردش صحبت کرد و خیلی واضح و شفاف داره میگوید که هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر انکه خودشان تغییر یابند ، و میگه وقتی عذاب بیاد ، که در این ایه از ریشه اراده الله ، استفاده کرده هیچ چیزی مانع ان نخواهد شد و در انتها ایه میگوید و و خداوند تنها سرپرست او هست مبحث توحید به نظر من هستش ، و در اول ایه هم میگوید که برای انسان فرشتگانی به فرمان خداوند از انسان پی در پی در حال مراقبت هست از جلو و عقب پی در پی ، خلاصه این ایه خیلی جای صحبت و تفکر داره
سوره فتح شماره ۸ میفرماید :
به یقین ما تو را گواه و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم
داره میگه تو مسئول هیچ و احد ناسی نیستی و ما تو را فقط بشارت دهنده فرستادیم که فقط پیام ر ابلاغ کنی بقیش به تو ربطی ندارد
سوره فاطر شماره ۴۳ :
انتها ایه رو مینویسم که میگوید : هرگز برای سنت خدا تبدیلی نخواهی یافت و هرگز برای سنت الهی تغییری نمی یابی
سوره فتح شماره ۲۳ :
این سنت الهی هست که در گذشته نیز بوده و هرگز برای سنت الهی تغییر و تبدیلی نخواهی یافت
خیلی واضحه این ایات ، فقط نیاز هست که دنبال مصداقها بگردی و تاییدشون کنی ،
سنت الهی این است ، که تو داری با افکارت زندگیت رو خلق میکنی و صفر تا صد زندگیت رو با افکارت ، با ذهنت داری خلق میکنی و نه هیچ عامل بیرونی دیگه و افکار تو قدرت دارند انرزی دارند و تبدیل به ماده میشوند ، افکارت تبدیل به ماده میشوند یعنی نتیجه افکارت رو میتونی لمس کنی میتونی تجربه کنی ، وارد تجربه زندگیت میشود
انفال شماره ۵۱ :
این در مقابل کارهایی هست که از پیش فرستاده اید ، و خداوند نسبت به بندگانش هرکز ستم روا نمی دارد
و این ایه در تایید سنت الهی هست ، که به چیزی که از پیش فرستاده ای ، چه چیزی از پیش فرستاده ای به واسطه فرکانسهایی که ارسال کردی داری نتایجشو خوب و غیر خوب داری نتایج انچه چیزی که از قبل ارسال کردی رو میگیری و نه هیچ چیز دیگه ، هیچ ، هیچ چیزی از قبل نوشته شده نیست ، همه چیز رو تو داری خلق میکنی تو عامل هستی ، اون تو هستی و خداوند هیچ ستمی هیچ ظلمی بر بندگانش ، بر اشرف مخلوقاتش ، به مخلوقی که به کل کیهان برتری داده و از قدرت خودش به او بخشیده و اسمان ها و زمین رو مسخر او کرده به تسخیر او در اورده روا ندارد
توبه شمار ۴۴
کسانی که به خدا و آخرت ایمان دارند، از اینکه با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد کنند، از تو [اجازه معافیت] درخواست نمیکنند و خدا به [حال] اهل تقوا بس آگاه است.
قبل و بعد این ایه رو بایتستی خوانده شود و any way برداشت من این هست که به داره به محمد میگه کسانی که تو مدار باشند نیازی به تو نیست که تو بهشون بگی یا نگی ، اونایی که تو مدار باشند کار درست رو انجام میدهد فارغ از اینکه تو باشی یا نباشی یا بهشون بگی و یا نگی ، بارها برای خودمپیش اومد که از اطرافیان کاری رو انجام دادند یا ایده ای اکمده به ذهن من که فلان کار درسته و من ذهنمو کنترل کردم و نفسمو کنترل کردم و بعد دیدم همون کار درست رو همون ایده درست رو طرف خودش انجام داده یا از طریق دیگه ای بهش گفته شده ، وقتی طرف تو مدار دریافت اون اگاهی اون نعمت اون ایده اون درک باشه دیگه نیازی به من و تو نیست ، خداونده که داره همه چیز رو هدایت میکنه ، مسئولیت هدایت بر اون هست
در ادامه سوره توبه شماره ۴۵ میفرماید :
تنها کسانی از تو اجازه [معافیّت] طلب میکنند، که به خدا و روز رستاخیز ایمان ندارند و دلهایشان آماده تردید است، بنابراین در تردیدشان بلاتکلیف [=سرگردان] اند.
خیلی واضح داره میگه که اونایی که تردید دارند و ایمان نیاوردند میان از تو در مورد اینکه ، مثلا یه سری افراد هستند که از استاد میپرسند که فلان کار انجام بدیم یا ندیم یا از خودمم بعضا افراد میپرسند که فلان کار رو انجام بدیم یا ندیم ، اونا اونایی هستند که تردید دارند به خدا و اخرت تردید دارند
سوره هود شماره ۱۷ :
در قسمت انتهایی ایه میگوید ، پس در ان تردیدی مکن که مسلما حقیقتی از جانب پروردگار توست ،ولی بیشتر مردم ایمان نمی اوردند
سوره انعام شماره ۳۵ :
و اگر رویگردانی آنها [از پیامهای روشن قرآنی] بر تو دشوار میآید، [چارهای جز صبر و تحمل و مدارا و ملایمت نیست، اما اگر فکر میکنی معجزهای باید به مدد آید] اگر میتوانستی نقبی در زمین یا نردبانی به آسمان بیابی تا آیتی [=معجزهای] برای آنها بیاوری، [باز هم ایمان نمیآوردند، بدان که] اگر خدا میخواست، همه آنها را [به اجبار] هدایت میکرد، پس از جاهلان مباش!
این ایه رو هم شما داشته باشید که میگوید سوره فاطر شماره ۲۲:
و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند و خداوند پیام خود را به گوش هر کس که بخواهد و میرساند و تو نمیتوانی سخن خود را به گوش انان که در گور خفته اند برسانی
حالا از این ایه هم میشه از این منظر هم دید که بشر چه توهماتی زده که طرف میره رو قبر فلان عزیزش به صحبت کردن یا میره مثلا جای فلان امامزاده یا حرم فلان امام و بعد دخیل میبنده که مثلا اون براش یه کاری انجام بده ، تو این ایه داره میگه که زنده و مرده یکسان نیستند و تو نمیتوانی سخن خود را به گوش کسانی که در گور خوابیدن برسانی
و از این منظر هم میشه برداشت کرد که کسانی که تو مدار باشند خداوند ، یعنی خداوند که داره کارها رو انجام میده داره هدایت میکنه یعنی داره میگه که اون همه کاره هست هیچ فرد دیگه ای عامل نیست ، از بینهایت طریق اون فرد رو ، من رو ، یا اون قوم و ملت رو هدایت میکنه به انچه که باید بدونند باید ببینند باید بشنوند ، هدایت میکنه و از ریشه یشا تو این ایه استفاده میکنه
یا این ایه هم خیلی واضح داره اصل رو بیان میکنه سوره هود شماره ۳۴ :
که اینجا نوح به قومش داره میگه :
من اگر بخواهم شما را نصیحت کنم، وقتی خدا خواسته باشد شما را در بیراهه رها سازد، نصیحت من سودی به حال شما نخواهد داشت، [پس باید دل خودتان متوجه او باشد، چرا که]
او صاحب اختیار [=ربّ] شماست و [همگی] به سوی او برمیگردید.
توحید ، یکتاپرستی ، اصل و اساس خلقت و زندگی رو دا ه بیان میکنه ، که اوست صاحب اختیار شما و همگی به سوی او باز میگردید و در این ایه از یرید الله استفاده میکنه که وقتی در سیستم خداوند باشد نصحیت من کار ساز شما نمیباشد ،
اصلا خواست خداوند چیه ؟؟ تا حالا براتون سئوال شده ؟؟
خواست خداوند قوانینش هست به همین سادگی
این ایه رو جای تعمل داره که میفرماید ، سوره توبه شماره ۸۰ :
[ای پیامبر] چه برای آنان آمرزش بخواهی، چه نخواهی، اگر هفتاد بار هم برای آنها طلب آمرزش کنی، هرگز خداوند آنان را نیامرزد، زیرا [وحدانیّت] خدا و [نبوّت] رسولش را انکار کردهاند و خدا مردمان خارج شده از مسیر حق را به مقصد [سعادت] نمیرساند.
دیگه از واضح تر که داره میگه هر کسی مسئول خودش ، هر کسی نتیجه اعمال و فرکانسهای خودش رو میگیره و مهم نیست پیامبر که تو براشون هفتاد بار هم که طلب امرزش کنی اونایی که تو مدار نباشند هدایت نمیشوند ، باید مشمول هدایت شوند تا هدایت شوند
دیگه این ایه ها شفاف واضح داره حجت رو بر بندگان مومن تمام میکند و در این ایه از ریشه ولو شا الله ، یشا ، انشالله و بعضی ایات هم از یرید الله استفاده کرده ، یعنی کسانی که در مدار باشند فقط ایمان میارند و مطابق قوانین خداوند باشد هدایت میشوند به راه راست به مسیر درست و در کل به نظر من تو این دنیا ، تو جهان همه قرار نیست ابراهیم باشند ، محمد بشند ، ایلان ماسک بشند ،بیل گیتس باشند ، انیشتن باشند ، عباسمنش بشند ، همه قرار نیست و نبوده و نخواهد بود ، همیشه مسیر اقلیت درست بوده و نتایج هم دست همون اقلیت بوده و همه اینا یه انتخاب هست که انتخاب کنی که میخای جزو کدوم دسته باشه
واقعا دوستان اینکه خودتون برید تحقیق کنید برید دنبال این اگاهی ها ، تفکر کنید تجزیه تجلیل کنید ، به خدا جنس ایمانتون ، جنس اگاهی هایتون ، جنس باوراتون ، خیلی فرق میکنه ، زمین تا اسمون فرق هست …
و استاد من این ویژگی سپاسگذاری شما واقعا قلبا تحسین میکنم که اینقدر قشنگ و عالی سپاسگذاری میکنید و همچنین این ویژگی تون رو که حرف درست در میزنید فارق از اینکه اون طرف میخاد خوشش بیاد یا نه این عزتنفستون رو من تحسین میکنم
و همچنین اون عکس داخل تلویزیونتونم رو به شدت تحسین میکنم که داخل کانال تلگرامم گذاشتین و به شدت وقتی نگاهش میکنم به وجد میام از این حجم زیبایی های غیرقابل وصف و فقط باید احساسش کنه خیلی خیلی زیبا هست ، واقعا خدایا شکرت که منو به راه راست به راه کسانی که به نعمت داده ای داری هدایت میکنی واقعا شکرت
به شخصه خودم نیاز دارم که این اگاهی ها برایم تکرار شود ، واقعا نیاز هست که هر چند روز یه بار این اگاهی تکرار شود ، یاداوری شود
سلام به شما دوست عزیز…
سلام به خانواده بزرگ عباسمنش
سلام به اگاهی های ناب پروردگارم
سلام و سلام………
استاد بینظیرم…چکار کردی….
تو تمامم شدی….
چقدر اگاهی هایت..ما بچها رو شیفته خودت کرده…
چقدر دوستان نظرات زیبایی رو بیان میکنن..و جا داره ساعتها بشینی این فایلها رو تکرار تکرار تکرار کنی….
واقعا قابل تحسینه…
دوست عزیز…من نمیدونم از کدوم قسمت از نوشتهای شما رو تحلیل کنم…هر قسمتیش پر از نکته هست….
امروز به یه سوره رسیدم…
دوست دارم اون گفته رو بیان کنم…
نوشته بود دقیقا طبق گفته های شما!..
افرادی که جامه هایشان روی سرشان پوشیده هست…و دستهایشان روی گوشهایشان..
منظورش کافران هست…
من از مدتی که وارد این اگاهیها شدم…هر صبح از خواب بیدار میشم میگم خدا امروز میخام ظرفم بزرگتر باشه…
😢😢😢😢😢😢
حرف دو شب پیش بود..خواب دیدم شیطان تو یه قسمت بلندی وایساده..داره افراد رو بهشون میگه برای رسیدن به خواستتون باید از این پلها پایین بریید…😖😖😖
گودال مانند…دقیقا طبق توضیحات قرآن…
مثل یه پارچه ایی…بزرگ رو سرشون داشتن در قعر یه چاه میرفتن.اینم بسورت نااگاهانه مثل حیوان سرشونو انداخته بودن پایین مثل فشفشه..پشت سر هم با تعداد نفرات زیاد داشتن به پایین میرفتن…
اینجاش جالب بود به منم میگفتن برو..گفتم من نمیتونم…به زور اجبار…خودمو کشوندم بالا..
😑😑😑..
شیطان فقط میخندید.
بعد اومدم رسیدم به مفهموم این ایه…
سوره نوح آیه 6….
هرگاه دعوتشان کردم تا انان را بیامرزی.انگشتان خود را در گوش هایشان نهادند..و جامه هایشان را بر روی سرشان کشیدندو پافشاری کرده به شدت تکبر ورزیدند…
دقیقا گفته های شما را در هر لحظه به خودم یاداوری میکنم..
به این احساس خوسبختی بیشتر گریبان میشه..و این گفتهاتون و این سایت بزرگ نشانه مباهات منه…من خیلی خیلی خوشحالم😀
و شما دوست عزیز خیلی بینظیر نوشته بودین…پر از نکته..پر از راز بزرگ خوشبختی.وووووووووووچیزهای ناگفتنی…
ممنونم از خداوند بزرگم که هدایتش منو هر لحظه واقعا سوپرایز میکنه…
خیلی عاشقش شدم..الان فهمیدم و درک کردم خداوند زیباست و زیبایی ها رو دوست داره….😍😍😍😘😘😘😘😗😗😗😗
ممنونم..سپاسگزار شما دوست عزیز..تمام گفته هلتونو تو دفتر یاداشتهای گوشیم سیو کردم..
و هر روز با این گفتها داره نتایج بزرگ وارد زندگیم میشع..به لطف الله
در پناه خداوند شاد.خوشبخت.ثروتمند.سعادتمند.باشید🌹🌹🌹🌹🌹
سلام دوست عزیز
مرسی بخاطر کامنت زیبا وپر از اگاهی های نابتون🌸🌸🙏🏻🙏🏻 چقد از این تیکه کامنتتون خوشم اوم که گفتین: چون هدایت خداوند توش اسانی و توش همزمانی ، روان و سلیس انجام میشه ، خود به خود انجام میشه یا ادماها و موقعیتها و اتفاقات خوب اینا خودشون دارن وارد زندگیم میشن
این تیکه از کامنتتون انگار برا من بود، چون این فایل جز نشانه امروزم بود و من بعد از دوبار گوش کردن فایل ب سمت کامنت زیبا و پر از اگاهی و نشانه شما هدایت شدم، خدا رو شکر وااقعا، استااااد عزیزم از شماااا هم ممنونم ک این محیط و این سایت بی نظیر و باارزش و ساختین ک ما هر لحظه بتونیم با تعامل کردن و از طریق همین کامنت های بی نظیر از اگاهی ها از تجارب هم استفاده کنیم💚🙏🏻🙏🏻
منم تو زندگیم هرجا زور زدم نتیجه عکس گرفتم و هرجا ک رها بودم نتیجه ها بهتر بودن، انسااان واااقعا فراموشکاره و مدام باید این چیزا رو با خودش تکرار کنه و این اگاهی ها رو ب یاد خودش بیاره چون من مدااام یادم میره و هربار ک ضربه میخورم دوباره متوجه میشم ک ای بابا، ندا داری چیکار میکنی؟! باز دوباره داری زور میزنی ک رابطتت رو درست کنی؟! دوباره میخوای بقیه رو تغییر بدی؟! ندا توووو ناااااتوااانی در تغییر بقیه و تنها توانمندی در تغییر خودت و بس! اینو بارها و بارها باید با خودم تکرار کنم و اینکه نباید بچسبم ب روابط و ادم های زندگیم، باااید رهااااا باااشم
چقد حرفتون ب دلم نشست کگفتین اون کاری ک با هدایت خدا باشه و درست باشه ب راحتی و روانی انجام میشه و نیازی ب هیچ تلاشی نیست، دیگه نمیخوام زور بزنم ک کسی رو راضی نگه دارم یا بخوام کسیو تغییر بدم من فقط باید راحت و در کمال ارامش زندگی خودمو کنم و تا میتونم شااااد باشم و در احساس خوب باشم اتفاقات خوب و ادم های خوب و مناسب من ب راااحتی وارد زندگی من میشن همون هایی ک با من هم فرکانس هستن همون هایی ک رفتارشون و اعمالشون متناسب با حال و احوال الان منه💚😍 خدااایاااا شکرت برای اگاهی امروزم
عاااااشقتم خدا جونم😘😘💚
دوست عزیزم بی نهااایت سپاسگزارم برا کامنت تاثیرگذارتون🌸🌸 الحق ک درست گفتین شما ادم تاثیر گذاری هستین🙏🏻🌸
هرجا هستین در پناه خدا شااد و سالم و ثروتمند و خوشبخت باشید🌸🌸
به نام الله یکتا
سلام به برادر عزیز و آگاهم
بسیار از کامنتتون لذت بردم
پر از آگاهی و فکت که قلبم رو باز میکنه
دوباره و صد باره تکرار درس و اصل و آگاهی های ناب جهان هستی
اینکه من به تنهایی باید مسئول کل اتفاقات رندگیم باشم و نه قادرم بقیه رو خوشبخت یا بدبخت کنم و نه دیگران میتونن در حق من این کار رو انجام بدن
قدرت انتخاب و اراده بزرگترین و اولین نعمتی هست که بعد از نعمت زندگی، به ما انسانها داده شده و این عین عین عدلت خداونده و چقدر جای تامل داره همین یه موضوع
سپاسگذارم که ابن همه آیه های قرآنی و دلیل آوردید تا بهتر و عمیق تر درک کنیم همونطور که استاد هم همیشه از همین طریق میرن جلو و واقعا جای هیچ شک و تردیدی نمیمونه مگر اینکه بیمار دل باشیم و نهوایم، نخوایم که هدایت بشیم
بازم یپاسگذارم و در این مسیر الهی برای هممون خوشبختی و سعادت جاوید رو آرزومندم👌👌🌺🌺🌷🌷
به نام خداوند هدایتگر مهربان
و سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته عزیز
سلام دوست عزیزم آقا یونس چقد این کامنتتون عالی بود و من چقد یاد گرفتم و کاملا مشخصه که چقد خوب روی خودتون کار کردین که به این درک و این آگاهی ها هدایت شدین و من چقد لذت بردم از این آگاهی ها و احساس میکنم که مدارم بالاتر رفته که این آگاهی ها رو دریافت میکنم.و سپاسگزار خداوندم که به خاطر وجود استاد عباس منش و استاد مریم شایسته عزیز که این حجم از آگاهی رو به ما انتقال میدن اونم واقعا به صورت رایگان.از همتون ممنونم خانواده ی عباس منش
در پناه الله یکتا شاد سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام و درود
به نام خالق زیبایی ها
آقا دست خوش
خیلی حال کردم
انگار قرآن رو ی دور کردم
خدا رو شکر میکنم
چقدر دیدگاتون بیانگر این بود که دارین توی این مسیر رو خودتون کار میکنید.
استاد فقط کلید میده و ما باید بریم با اون کلید در گنج ها رو پیدا کنیم تو زندگی مون و باز کنیم.
حرف ها حرف های خودتون بود ن اینکه حرف کسی باش و یا حرف های استاد را کامل بگین
از خدا بخاطر وجود آدم هایی مثل شما و استاد و خانم شایسته و تمام دوستان هم فرکانسی ام شکر میکنم.
که در این مسیر راه رو به هم نشون میدیم.
خدایا شکرت
منم دارم در مدار قرآن و نماز قرار میگیرم و دوست دارم شروع کنم و هر روز جز برنامه من باش
بازم تشکر ازتون🙏🙏🙏🙏❤💐
درود بر استاد عزیزم
استاد جانم سپاسگزارم که بارها و بارها با بیان شیوا و رسا به اصل قانون با ارائه سند و مدرک و با گفته های کاملا منطقی اشاره کردید و به قول خودتون و به گفته ی قرآن پیام خدا رو ابلاغ کردید و قانون بدون تغییر خدارو آموزش دادید.
اینکه هر روز دوستان بیشتری به این مکتب اضافه میشن بدون هیچگونه زحمتی که شما برای هدایت اونها به مسیر خودتون بکشید، تاییدی بر گفته های خودتون هست در خصوص اینکه تمام تمرکزمون باید روی خودمون باشه
چرا که اگه ماها از شما نتیجه نمی دیدیم قطعا امروز اینجا نبودیم، قطعا برای شنیدن بارها و بارها حرف های شما زمان نمیذاشتیم
بله، این آگاهی ها از حقیقت جهان میاد و به واقعیت شما و ما تبدیل شده
هر چه از شما شنیدم همواره بیان این موضوع بوده که صِرف حرف های قشنگ کاری رو از پیش نمی بره، همونطور که خود شما با عملتون چنین زندگی رویایی رو در همه ی جنبه ها خلق کردید، از سلامتی و زندگی عاشقانه، تا ثروت و موفقیت مالی
استاد شما برای من و دوستانم در این خانواده یک الگوی تمام عیارید که عملگرا باشیم نه صرفا اینکه فرا بگیریم و تایید کنیم
شما به من و دوستانم یاد دادید که خدا برای ما چیزی رو میخواد که خود ما بخواهیم و البته بهش عمل کنیم
یادمان دادید ما در هر صورت مشمول قانون بدون تغییر خدا خواهیم بود، ما در هر صورت خالق زندگی خودمان خواهیم بود
با باورهایی که داریم، و با اعمالی که انجام میدهیم در مداری قرار میگیریم و به آنچه در آن مدار وجود داشته باشد دسترسی داریم، خواه خوب خواه بد، خواه دلخواه، خواه نادلخواه
بما قدمت ایدیهم
بما کانو یعملون
و این نهایت عدل الهی ست
رفتار درست، فکر درست و باور درست در هر زمینه، ما را در مدار دلخواه ان مسئله قرار میده و برعکس
چقدر عادلانه ست که هیچ چیز در بیرون از ما بر زندگی ما ذره ای اثر نداره، چه طوفان نوح چه اقتصاد ورشکسته
استاد شما به ما یاد دادید که حتی خود شما هم در زندگی ما تنها یک پیام رسان خواهید بود، و هرگز کسی که در مدار دریافت آگاهی های شما نباشه رو نخواهید توانست به این آگاهی ها برسانید
اما شما در این مسیر زیبای جنگلی پرنعمت پیش از همه ی ما در اول صف قرار گرفتید و تنها از مسیری که رفتید برای ما میگویید
و هرکسی از ظن خود با شما یار خواهد شد
تاریخ همیشه درس های بزرگی برای ما داشته
و شما از تاریخ میگویید، از قران میگویید
از تجربه ی خودتون که در ابتدای مسیر تمرکزتون روی این بوده که دیگران باورتون کنن و به این مسیر زیبا بیان و هرچقدر تونستید این تمرکز رو روی خودتون بذارید نتایج بیشتر و بیشتر شد واستون
استاد جانم من و هزاران دوست دیگرم مصداق کسانی هستیم که با قلب باز به حرفهاتون نه تنها گوش، که عمل کردیم و نتایجمون ما رو به این مسیر متعهدتر کرد
ما جز افرادی بودیم که هدایت شدیم به شما، به حرفهای شما، به آگاهی های شما، و به مسیر زیبایی که شما روشنگرش هستید
شما اون معلم کاردرستی هستید که ایمانتون ایمان مارو تقویت کرده
و ما از جایی که به عجز رسیدیم با معجزه ی شما همراه شدیم
درست میگن که وقتی شاگرد آماده باشه استاد از راه میرسه
درست میگن که کبوتر با کبوتر باز با باز
خداروسپاس بابت حضورتون
خداروسپاس بابت هدایت ما به این مسیر زیبا
درپناه امن خدا باشید
سلام به دوست عزیزم مهسا شکیبای عزیزم واقعا چقدر این کامنتت زیبا و پر محتوا بود .. چقدر لذت بخش بود و چقدر لطیف و دل نشین .. چه قلم زیبایی داری .. چقدر مطالب رو شسته و رفته بیان کردی .. واقعا ممنون و سپاسگزارم که چنین دیدگاهی رو از طرف همه ی برو بچه های سایت نوشتی الحق و الاانصاف بهیترینع بهترین هایی که در قلب ما هم بود تو یکجا بیان کردی عزیزم
اینکه گفتی ..
، این آگاهی ها از حقیقت جهان میاد و به واقعیت شما و ما تبدیل شده
اینکه… یادمان دادید ما در هر صورت مشمول قانون بدون تغییر خدا خواهیم بود، ما در هر صورت خالق زندگی خودمان خواهیم بود
اینکه.. استاد جانم من و هزاران دوست دیگرم مصداق کسانی هستیم که با قلب باز به حرفهاتون نه تنها گوش، که عمل کردیم و نتایجمون ما رو به این مسیر متعهدتر کرد
اینکه … ما جز افرادی بودیم که هدایت شدیم به شما، به حرفهای شما، به آگاهی های شما، و به مسیر زیبایی که شما روشنگرش هستید
اینکه.. ما از جایی که به عجز رسیدیم با معجزه ی شما همراه شدیم
درست میگن که وقتی شاگرد آماده باشه استاد از راه میرسه
مهسای عزیزم .. بازم برامون بنویس .. بنویس که چقدر در این راه دنبال استادمون هستیم
بنویس که نور چراغ مونو پیدا کردیم
بنویس که ما همه ی بروبچه های سایت مون چقدر در مسیر درست هستیم بواسطه ی ابلاغ پیام استادمون ..
خواستم تشکر و قدردانی کنم برای اینکه با خواندن کامنت زیبا و پر محتوایت که به درک آگاهی بیشتری هدایت شدم ممنون و سپاسگزارم
و بهترینع بهترین ها رو برای همه مون آرزومندم
👏👏👏🙏🙏🙏🙏🥀🥀🥀🌳🌳🌲🌹🌹
سلام مهسا عزیز
کامنتت بسیار زیبا بود . واقعا از خوندنش لذت بردن . گاهى بعضى یادآورى ها خیلى خوبه ،اینکه من هم جز کسانى هستم که هدایت شدم به این مسیر زیبا حس خوبى بهم میده .
با خوندن کامنتت یادم آمد زمانى رو که گیج و سردرگم شده بودم و از خدا کمک خواستم و خدا هدایتم کرد به استاد عباس منش عزیز.
خدایا شکرت بخاطر هدایت به این مسیر زیبا و دریافت این آگاهى هاى بى نظیر.
براى شما دوست عزیز بهترینها رو آرزو میکنم🌺🌺
به نام خدا
سلام به مهسای عزیز
امیدوارم که عالی باشی
بله دقیقا همینطوره و استاد یک الگوی تمام عیار برای این خانواده صمیمی هست.
من اینجا یاد گرفتم که اصل قانون را یاد بگیرم و البته سعی میکنم در زندگی پیاده کنم.
من همیشه دوست داشتم که قوانین رو مثل استاد درک کنم. چون درک صحیح = عمل صحیح و نتایج بزرگتر
ممنونم که به ما یادآوری کردی اصل قانون چی هست.
از استاد عزیزم سپاسگزارم به خاطر وجودش در این جهان.
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا
مهسای عزیزم سلام.
کل فایل استاد برای من یک دوره تمام عیار بود وچقدرلذت بردم ازش،ومن دوره دوازده قدم رو میگذرونم وازقدم شش وهفت دیدم ونگاهم به زندگی کلا جوردیگه ای شده ولی وقتی میخواستم کامنت بزارم ،به قول استاد راهش باز نمیشد.
امروز اومدم این فایل و شنیدم وخدامیدونه که چه ادراکاتی کشف کردم که دوباره گوش کردمشون والان دفترمو اوردم تا دوباره گوش کنم وبنویسمشون
بعد گفتم اول یه کامنت برای استاد گلم بزارم وتشکرکنم وهیجان وحس قشنگمو باهاش وبا بقیه دوستان به اشتراک بزارم ولی یهو خواستم اول چندتادید گاه رو بخونم که کامنت زیبای تورو خوندم.
یعنی مهسا جون،استاد یه استاده وشاگرداش هم همه بازبانی دیگه استادن.اززبون تو همه چیزایی رو که استاد گفته بود ،یه مدل دیگه شنیدم ومیفهمم که چقدر ادراکت بالا بوده ،ازتعلیم استاد.
چقدر دلم میخواد که منم وقتی مینویسم بتونم اونچه درقلبو دلم دارم و مثل تو واستاد بازبونی شیوا وراحت ودلنشین که تموم مفاهیمو برسونه ،قلم بزنم.
وببین کجا بودم وکجارفتم.این مصداق بارزاز عجزوناتوانیه منه که نمیدونم چجوری.خداجون تومیدونی
وحالا ساعتهاست که دارم گوش میدم ونت برمیدارم وبرای جاییکه اصلا فکرشونمیکردم کامنت مینویسم .
چقدر دوستتون دارم همه این دوستان این خانواده رو وچقدر دلم میخواد ازنظر فیزیکی هم باشماها نزدیک یادر ارتباط باشم.
به هرحال عاشقتم که سخن خداواستاد ازقلمت برقلب من سرازیر شده.میبوسمت