گفتگو با دوستان 41 | اراده و مشیت (قوانین) خداوند - صفحه 10
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/09/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-09-14 09:10:092024-04-27 07:52:04گفتگو با دوستان 41 | اراده و مشیت (قوانین) خداوندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز 187: سلاااااااااام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و دوستان خوبم ایشالا که حالتون عااالی باشه ، حرفای قشنگ زدن خیییلی سادس و حتی گوش کردنشون مهم اینه که من بیام به آموزه های که از استاد عزیزم یاد میگیرم عمل کنم درسته صحبت کردن در مورد فایلا و گوش دادنشون خیلی خوب تمرکز مارو میبره سمت زیبایی ها پلی از همه مهم تر عملکردن به این آگاهی هاست من خودم خیییلی جا دارم که بهتر بشم مثلن تو تحسین کردن دیگران ، باید یاد بگیرم خیلی بیشتر زیبایی های افراد رو تحسین کنم ، خدارو شکر استاد یه ماهی هست که تمرکزی دارم رو خودم کار میکنم و چقدر داره اتفاقات فوق العاده واسم میفته استاد من یه گوشه از تلگرامم میام واسه خودم هر زیبایی و اتفاقات خوب رو همون لحظه مینویسم و به قول خودتون شکارچی نکات مثبت شدم ، استاد دیشب رفتم اسنپ کار کنم دوتا مسافر زدم اولیش کرایه شد شونزه تومن و بیستومن بم داد و بقیشو ازم نگرفت و گفت واسه خودت چقدر من تایید کردم اون لحظه قوانین رو و سپاسگزاری کردم به خاطرش و بعدش گفتم خدایا اگه برای من بهتره که مسافر بعدی هم مسافر خوبی باشه و هم آنلاین پرداخت کنه منو هدایت کن به همچین مسافری و خداشاهده یه مسافر خانوم محترم سوار کردم و آنلاین پرداخت کرد خدااااای من سپاسگزارم به خاطر این قوانین زیبات ، برای دریافت هر چیزی که میخوایم ما باید تو مدار درست قرار بگیریم ، ما برای داشتن روابط زیبا نیاز داریم که یه سری باور هامون رو در مورد روابط درست کنیم ، باور های مناسب تو بحث روابط ، روابطو خوب میکنه ، تو ثروت هم همینطور ، تو سلامتی هم همینطور ، عااااااشقتووونمم.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
بِه نامِ خُداوَندِ بَخشَنده مِهرَبان
سلام و درود بسیار بر استاد عزیز و خانم شایسته نازنین
هر روز از روند تکاملی من میگذره ایمانم بیشتر و بیشتر میشه که
خداوند بشدت بر قلب همه مردم آگاه است
دیروز دفترمو باز کردم خدایا من تسلیمم
من نمیتوانم تو بمن بگو چیکار کنم ؟
این تضاد در رابطه با دخترم بود
من نمیخام دخترمو بیارم تو مسیر موفقیت و اصلا در رابطه با این موضوع باهاش صحبت نمیکنم.
اما دختر من ، کاملا متفاوته با من
از هر لحاظ کاملا شخصیتش با من تفاوت داره
و من بعد 17 سال نتونستم هنوز این رفتاراشو بپذیرم.
و مثل دیروز بارها بارها نوشتم تسلیمم خدا
ولی نتونستم به روم نیارم
نتونستم نبینم
دیدگاهمو تغییر میدم ولی نمیتونم ادامه بدم
دیروز نوشتم خدایا دستمو بگیر من واقعا میخام تغییر کنم
میخام رها کنم میخام آروم باشم
امروز همزمانی داشت با این فایل
دقیقه 17:34
خدا به پیامبر میگه تو خودت را داری میکشی که بقیه ایمان بیارن
ولی همه ایمان نمیارن
ما اصلا نباید تمرکزمون را بزاریم که دیگران میفهمن یا نمیفهمن
ما باید روی خودمون کار کنیم
اینکه بقیه میفهمن یا نمیفهمن اصلا مهم نیست…
دقیقه 22:41
ما عاجز هستیم از تغییر دیگران
و ما توانا هستیم از تغییر خودمون
احساس کردم خدا داره با من حرف میزنه
چون من واقعا خودمو کُشتم در مسیر هدایت شدن دخترم
نشد که نشد
نمیدونم چطور خودمو رها کنم نمیدونم چطور نبینم و اعراض کنم
بپذیرم دختر من چنین شرایطی داره ؟
یا اینکه باورم را تغییر بدم ؟
برای خود من پذیرشش راحتتره که رها کنم و هیچ انتظاری ازش نداشته باشم
رها کنم تا در زمان مناسب دخترم مورد هدایت خداوند قرار گیرد.
امیدوارم اینبار بتوانم از پس این تعهدم بربیام
امیدوارم خداوند کمکم کنه و من را هدایت کنه به مسیر درست به مسیری که نعمت عطا کرد به بندگانش نه مسیری که غضب کرد و نه گمراهان …
استاد واقعا این فایل بی نظیر بود من برای رها کردن همسرم فقط همین یک جمله برایم کافی بود
ما عاجز هستیم از تغییر دیگران
و ما توانا هستیم از تغییر خودمون
و موفق بودم نتیجه ی خیلی خوبی گرفتم که بزرگترینش آرامش خودم بود
امیدوارم بتونم در این راه هم موفق باشم
سلام زهره جان عزیز.
نمیدونم برای تغییرات دخترت از چه روشهایی استفاده کردی. فقط اینو میدونم که نصیحت کردن و تحمیل کردن حرفامون نه تنها هیچ فایدهای نداره بلکه باعث لجاجت بیشترشون میشه.
تجربهای که من تو این زمینه دارم اینه که تا جایی که تونستم بهشون نزدیک شدم بدون اینکه کنترلشون کرده باشم یا اینکه حس کنن من مراقبشون هستم. بچهها دوست دارن آزادی کاملو داشته باشن .
منم در حد توان و آگاهی خودم ، تو همه ی زمینهها راهنماییشون میکنم . از اونجایی که باهاشون خیلی رفیق هستم بدون اینکه سوالی ازشون بپرسم خودشون به وقتش همه ی توضیحات رو بهم میدن .
به درخواستهاشون تا جایی که میتونم توجه میکنم البته نه در حدی که زیادهروی داشته باشن.
ک خداروشکر زیاده خواه نیستن.
حتی خیلی جاها بر خلاف میلم کنارشون هم بازی خواسته هاشون بودم .چون دیدم چقد نیاز به توجه ما دارن.
توجه به نقاط مثبت وتحسین کردنشون هم تاثیرات خوبی در تغییراتشون داره.
اینو متوجه شدم که هر چقد خودم رو خودم بیشتر کار کنم و تمرکزم روی تغییرات مثبت خودم باشه در واقع خودم در فرکانس یا مدار مثبتی قرار گرفته باشم ناخودآگاه بچهها هم بیشتر طبق میل من رفتار میکنن. البته طبق میلی که میگم منظورم رفتارهای خودخواهانه نیست منظورم نگرانی و دغدغههای ما بزرگترهاس.
هرجا که ترس یا نگرانی سراغم میاد تنها امیدم و تنها کسی که باعث آرامشم میشه خداست.
تمام امور زندگیمو به خودش سپردم و ایمان دارم که همه جا بهتر از خودم از بچههام مراقبت میکنه.
انقدر ایمان دارم که حتی اگه ببینم بچم یه مسیر اشتباهی رو داره میره ، جز همون راهنمایی که گفتم کاری از دستم بر نمیاد انجام بدم، اجازه میدم وارد اون چالش بشه و هر بار دیدم که خودشون از انجام و سماجت کاراشون پشیمون میشن و دیگه اون کارو تکرار نمیکنن.
بچههای حالا دوس دارن هر چیزی رو خودشون تجربه کنن تا بفهمن درسته یا غلط. اگه قرار باشه هر بار من جلوی اشتباهاتشون رو بگیرم ، رشد نمیکنن و با یقین به درک موضوعاتی که باهاش درگیر هستن نمیرسن .
به قول استاد عزیز میگن اجازه بدید بچهها قبل از ازدواج با رعایت حد و مرزها هر چیزیو تجربه کنن.
وظیفه ی ما فقط دادن اعتماد به نفس بچههاست .
اونها اونی نمیشن که ما میخوایم. اونی میشن که ما هستیم.
اگه طبق اصول و قواعدی که استاد عزیز در رابطه با قوانین جهان به آموختن پیش برید ،جای هیچ نگرانی نیس.
سلام من به شما ناهید جان عزیز
اول از اینکه خیلی ممنون و سپاسگزارم که تجربیات خودتان را در اختیار من گذاشتید
دوم اینکه شما در عقل کل هم بارها برای من پاسخ گذاشتید که کمک حال بنده بود
برای شما طلب خیر و موفقیت روزافزون دارم دوست عزیز .
ناهید جان در رابطه با روش فرمودید من خدا را شکر میکنم دختر من مشکلاتی که امکان داره خیلی از مادرها اینروزها با فرزندان داشته باشن و من ندارن فقط یه گوشی بود که اونم واقعا حساسیت بیجای خودم بود و رها کردم .
اما داستان زندگیمو تابحال تو سایت نذاشتم دوست نداشتم یجوری جلب ترحم ایجاد کنم
من زمانیکه با همسرم ازدواج کردم دخترش دوساله بود یعنی من از دوسالگی مادر این دخترکوچولو شدم و هستم
خیلی از خودم کَندم فداکارانه در حقش محبت کردم تا بشه یک بچه ی معمولی تو جامعه ،
منظورم اینه مادر این دختر دچار بیماری سرطان بودو فوت کردن زمانیکه باردار بود این بیماریو داشتن من نمیدونم بدلیل مصرف داروها بوده یا هرچی
دخترم یک سری رفتارهایی داره که من میفهمم دست خودش نیست بنده خدا خودش گریه میکنه میگه میخام تغییر کنم درست شم اما هیچ تلاشی هم نمیکنه هیچ قدمی بر نمیداره ،
حالا چیکار میکنه ؟
حواس پرررررت بشدت
بی توجه بشدت
یعنی الان بهش میگم برو سیب زمینی بخر میره پایین میگه مامان گفتی سیب زمینی بخرم یا پیاز ؟
بارها اشتباه خرید کرده بارها هم یادش رفته اصلا نخریده
یا مثلا بهش میگم تاکسی عقب دوتا آقا بود برو جلو بشین ،
میاد خونه میگه عقب نشستم چرا ؟ میگه ماشین خالی بود نگفتی که ماشین خالیه برم جلو بشینم درحالی تأکید کردم تحت هر شرایطی جلو بشین
برای هر کاری که ازش میخام کلمه به کلمه سه بار چهار بار توضیح میدم تا متوجه بشه ک سیب زمینی بخره که مثلا تاکسی جلو بشینه یا نون بخره یا …. با اینحال درست انجام نمیده
یا بیشترین بیشترین چیزی ک اینروزها منو آزار میده
بی نظم بودنشه
میریزه میپاشه کثیف میکنه اصلا نمیبینه اصلا توجهش به کثیفی نیست
مثلا بهش میگم نقاشی میکشی پارچه پهن کن یادش میره
یا میگم کثیف کردی تمیز کن یادش میره
یا مثلا آب میریزه تو لیوان میریزه پایین
میدونی بلد نیست چجوری آب بریزه تو لیوان ک یهو لیوان پر نشه ،
یماه دیگه 18 سالش میشه اما بلد نیست یکیو میبینه سلام احوالپرسی کنه ، یکی زنگ میزنه نمیدونه چی بگه ،بلد نیست سیب زمینی سرخ کنه
و بشدت بشدت بشدت بشدت کُنده ، برعکس من
میدونی همه ی اینا روی هم اومده نمیدونم چیکار کنم
میگم کثیفی خونه را تحمل کنم ؟ خیلی خیلی خیلی کثیف میکنه خونه را زندگی را ،
هزار بار میگم کیفتو بزار فلان جا
یروز میزاره بعدش میگه یادم میره
و واقعا هم یادش میره
میگم 18 سالشه تا الان من خودمو کشتم نشد
بسپارم به خدا ؟
از طرفی میگم دختره 18 سالشه باید نشست و برخواست و یاد بگیره
ده سال دیگه بخواد ازدواج کنه میخاد چی بشه ؟
چندین و چند مشاور بردم باشگاه میره مدرسه هم میره اگر باید تو اجتماع باشه که رفتار معمولیش را یاد بگیره نه نشد .
درسته دختر من نیست ولی خداشاهده مثل یک مادر و دختر واقعی هستیم
منو مثل مادر واقعی خودش دوست داره و منم دوسش دارم
فقط ازش میخام یکسری رفتارهای معمولی خیلی معمولی را رعایت کنه
و بازهم میگم دست خودش نیست اصلا یادش میره نمیدونم چی بگم
بی توجهی میکنه ، حتی تو حرف زدن جمله بندی هاشم درست نیست ، هیچ دوست و رفیقی هم نداره ، خودش خیلی تلاش کرده اما نمیان باهاش رفیق نمیشن ، بخاطر اینکه رفتار غیرطبیعی داره
میخام بیخیال باشم رها باشم حتی برای جمع کردن سفره صداش نکنم
حتی ازش نخوام جارو بکشه هیچی ازش نخوام
چون نادرست انجام میده و موجب دلخوری بینمون میشه
برای همین میگم خودم انجام میدم ولی رابطه بینمون خوب باشه
نمیدونم واقعا چیکار کنم واقعا نمیدونم
سلام زهره خانم
خواهر گلم،شب شما بخیر،امیدوارم حالتون عالی باشه.
ضمن تشکر بابت اینکه دیدگاه بنده را به مهر خواندید.
بنده نیز متقابلاً این دیدگاه شما را خواندم و جهت کمک و راهنمایی به شما برای عزیز دلم هم که اتفاقا هم نام شماست خواندم.
چونکه ایشون مسول نظام پزشکی شهرمونن و پرسیدم آیا برای این دختر خانم و حل مشکلشون راهی هست؟
همسر دلبندم توصیه کردند که به دکتر روانپزشک مراجعه نمایید.
من گفتم بارها به مشاوره رفتهاند،اما همسرم فرمود مشاور با پزشک متفاوت است!!!
مشاور تحصیل کردهی رشته روانشناسیه،اما این مشکل باید پیش دکتر روانشناس برود.چون نمیدونستم از کدام شهر هستید،دکتر مناسب و خوب نتونستم بهتون معرفی کنم.
اگر بفرمایید کدوم شهر زندگی میکنید،دکتری که کمکتون کنه را بهتون معرفی خواهم کرد.
در پایان برایتان و برای همه و نیز برای خودم از خداوند مهربان شادی،سلامتی،خوشبختی،ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به خدای مهربان میسپارمتان خدانگهدار.
سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما آقای مجید حرفت
من خیلی سپاسگزار هستم از شما برای زمان ارزشمندی که گذاشتید و کامنت بنده را مطالعه کردید.
و از همسر محترمتان هم سپاسگزارم برای ارسال راهنمایی ایشان به بنده
من در اسلامشهر زندگی میکنم.
برای شما و همسر محترمتان آرزوی موفقیت و پیروزی و سعادت در دنیا و آخرت را دارم .
سلام و درود خدا بر قلبهای آگاه
سلام زهره جون
من همیشه عاشق اسمم بودم و حالا شما ، هم نام منی و به راستی چه نام زیباییست بانو .
از راه حل خودم در رابطه با دخترام میگم
امیدوارم به کارتون بیاد :
دیدید وقتی عود رو روشن میکنیم ، آرام آرام بوی خوشش توی فضا میپیچه و کم کم همه ی خونه رو در بر میگیره ، حتی اگر صبور باشیم و خاموشش نکنیم به داخل کمد ها و کشو ها هم نفوذ میکنه .
از نگاه من :
نوشتن خواسته ها و شکر گزاری از داشته ها و بیان زیباییها مثل همین عود و پخش شدن عطرش میمونه .
من باور دارم که شکر گزاری هام مثل روشن کردن همین عوده .
دفترم همیشه در تیر رس نگاهمه و در طول روز از هر فرصتی هر چند کم برای نوشتن استفاده میکنم .
مینویسم از همه چیز ، از کوچکترین چیزهایی که گاهی خودم متعجب میشم که چجور ذهنم به این چیزا قد میده . روی برگه های A4 برای هر کدوم از سه قلوهام طوماری از نکات تحسین برانگیز وجود نازنینشون رو نوشتم و به درب ورودی خونه زدم ، نوشته های زیادی بر روی یخچال و جاهای مختلف خونه .
و باور دارم این نوشته ها ، معطرند و کم کم به شرط صبر ، به شرط ایمان ، به شرط توکل ، عطرشون پخش میشه و در صورت ادامه دادن به همه جای خونه و تمام سلولهای اعضای خانواده و در و دیوار و فرش و پرده و ظروف و رختخواب نفوذ میکنه .
اونوقته که انعکاس این عطر شامه ی خودت و اطرافیانت و نوازش میده .
امیدوارم که تونسته باشم منظورم و برسونم .
کم کم کم کم که به نوشتن ادامه دادم یک روز دیدم یکی از سه قل هم دفتر شکر گزاری داره ، مدتی بعد متوجه شدم یکی دیگه از دخترکانم مراقبه میکنه و نفر سوم کنترل خشمش آسونتر شده و زبانش لین و مهربان شده .
من بهشون هیچی نگفته بودم اما هر سه من رو دیده بودن و از طرفی عطر کلمه به کلمه ی نوشته ها در سلولهای وجودشون نفوذ کرده بود چرا که انرژی چه مثبت و چه منفی پخش میشه .
زهره جون ، عزیز دلم :
این کار یکی دو روز نبود ، حدود دو سال نوشتم و نزدیک سی جلد سالنامه کوچیک و بزرگ پر شد .
گاهی در حین نوشتن بچه ها بر سر موضوعی دعواشون میشد ، اوایل نوشتن و ترک میکردم و میرفتم تا ببینم چی شده .
اما به مرور زمان صبور تر شدم و هر اتفاقی می افتاد دیگه مداخله نمیکردم و حالا دیگه مدتهاست جز صدای با شکوه خنده چیزی نمی شنوم .
زهره جون من تغییر کردم ، صبور تر شدم ،ولی هرگز عود خوشبوی نوشتن رو خاموش نکردم ، همچنان می نویسم .
امیدوارم از زیبایی های دختر عزیزت بنویسی .
اوایل برای خودت بنویس و بنویس و بنویس .
بعد از چند ماه نوشته ها رو به جاهای مختلف بچسبون .
کم کم با صدای بلند از روی نوشته ها بخون .
بعد از چند ماه واسه دختر نازت هم بخونشون و این مراحل همون طی کردن تکامله که استاد میگن .
به مرور زمان پله ی بعدی خودش نمایان میشه .
امیدوارم یک روز برامون بنویسی که عطر خوش نوشتن ، فضای زندگیت را گلباران کرد .
سلام و درود خدا بر قلبهای آگاه
سلام زهره جون
من همیشه عاشق اسمم بودم و حالا شما ، هم نام منی و به راستی چه نام زیباییست بانو .
از راه حل خودم در رابطه با دخترام میگم
امیدوارم به کارتون بیاد :
دیدید وقتی عود رو روشن میکنیم ، آرام آرام بوی خوشش توی فضا میپیچه و کم کم همه ی خونه رو در بر میگیره ، حتی اگر صبور باشیم و خاموشش نکنیم به داخل کمد ها و کشو ها هم نفوذ میکنه .
از نگاه من :
نوشتن خواسته ها و شکر گزاری از داشته ها و بیان زیباییها مثل همین عود و پخش شدن عطرش میمونه .
من باور دارم که شکر گزاری هام مثل روشن کردن همین عوده .
دفترم همیشه در تیر رس نگاهمه و در طول روز از هر فرصتی هر چند کم برای نوشتن استفاده میکنم .
مینویسم از همه چیز ، از کوچکترین چیزهایی که گاهی خودم متعجب میشم که چجور ذهنم به این چیزا قد میده . روی برگه های A4 برای هر کدوم از سه قلوهام طوماری از نکات تحسین برانگیز وجود نازنینشون رو نوشتم و به درب ورودی خونه زدم ، نوشته های زیادی بر روی یخچال و جاهای مختلف خونه .
و باور دارم این نوشته ها ، معطرند و کم کم به شرط صبر ، به شرط ایمان ، به شرط توکل ، عطرشون پخش میشه و در صورت ادامه دادن به همه جای خونه و تمام سلولهای اعضای خانواده و در و دیوار و فرش و پرده و ظروف و رختخواب نفوذ میکنه .
اونوقته که انعکاس این عطر شامه ی خودت و اطرافیانت و نوازش میده .
امیدوارم که تونسته باشم منظورم و برسونم .
کم کم کم کم که به نوشتن ادامه دادم یک روز دیدم یکی از سه قل که بسیاز نامرتب و اهل بریز و بپاش بود صدام زد :
مامان امروز کمدم و مرتب کردم ، یهو خشکم زد ( دخترم داشت معطر میشد ) باور داشتم که میشه ، من به نوشتن ادامه دادم . همچنان میریختن و جمع نمیکردن ، اگر دختر شما یک نفره ، دخترهای من سه نفر بودن ، حالا ببین زهره جون خونه چه خبر بود ، هر سه ریخت و پاش داشتند اما این دخترم وحشتناک نا مرتب بود ، پذیرفته بودمش ، بهش فضای بودن دادم ، درسته که خیلی کم تذکر میدادم که اون هم اشتباه از من بود ، هیچ زمانی یادم نمیاد کمد لباسش مرتب باشه ، خیلی از روزها جورابهاش و لنگه به لنگه میپوشید و میرفت مدرسه ، قمقمه و کتاب و خوراکی و دفتر و کتابش و جا میگذاشت ، حرفهاش و مزه نمیکرد و تیکه های سنگین به اطرافیان می پروند ، بی رویه غذا میخورد و کمی تپل شده بود ، آرزو به دل مونده بودم یکیشون بدون اینکه حرفی بزنم کمکی بهم بکنه ، مبل و فرش همیشه رنگ گواش داشت ، خورده های تراشه مداد همه جا بود ، هیچوقت کش مو و برس مو ، سرجاش نبود و دفتراش به وسط نرسیده بدون ورق میشدن و همه ورقه ها رو میکند ، دفتر ریاضی و علوم و سایر دروس آشفته بازار بود و هیچوقت از اول دفتر به ترتیب نمی نوشت و از هر دری سخنی ، بر سر موضوعات کوچیک هفته ای یکی دوبار بحثشون میشد . همین عید امسال یعنی شش ماه قبل ، فرشهای کرم رنگ سالن که شسته شدن رو پهن کردیم و دختر نازم در طول یک هفته دو شات قهوه روی هر فرش پهن کرد اما یک اتفاق جالب افتاد نه تنها من ناراحت نشدم بلکه دخترکم سریع رفت و دستمال آورد و تمیز کرد ، گرچه تمیز نشد اما من و دخترکم معطر شده بودیم ، مدتی بعد یکروز دیدم لباسها رو تا میزنه و جورابهاش و جفت جفت با هم تا میزد ، کم کم موقع نقاشی روفرشی پهن کرد و زیر ظرف آب برای گواش بشقاب گذاشت ، جلوی آینه جملات انگیزشی مینوشت و حواسش به حرف زدنش بود به خودم گفتم زهره عطر نوشتن داره اثر میگذاره ، دلگرم شده بودم و حالا دیگه اگر پنج دقیقه پشت در مدرسه تایم داشتم ، همون جا داخل ماشین شکرانه هام و مینوشتم . به مرور متوجه شدم یکی از سه قل قبل از خواب مراقبه میکنه ، خدای من این همون دخترم بود که با بی نظمیهاش روی مخ راه میرفت اما حالا داره ذهنش و کنترل میکنه و هزاران مثال دیگه .
من بهشون هیچی نگفته بودم اما هر سه من رو دیده بودن و از طرفی عطر کلمه به کلمه ی نوشته ها در سلولهای وجودشون نفوذ کرده بود چرا که انرژی چه مثبت و چه منفی پخش میشه .
زهره جون ، عزیز دلم :
این کار یکی دو روز نبود ، حدود دو سال نوشتم و نزدیک سی جلد سالنامه کوچیک و بزرگ پر شد .
گاهی در حین نوشتن بچه ها بر سر موضوعی دعواشون میشد ، اوایل نوشتن و ترک میکردم و میرفتم تا ببینم چی شده .
اما به مرور زمان صبور تر شدم و هر اتفاقی می افتاد دیگه مداخله نمیکردم و حالا دیگه مدتهاست جز صدای با شکوه خنده چیزی نمی شنوم .
زهره جون من تغییر کردم ، صبور تر شدم ،ولی هرگز عود خوشبوی نوشتن رو خاموش نکردم ، همچنان می نویسم .
امیدوارم از زیبایی های دختر عزیزت بنویسی و بهش فضای بودن بدی .
بچه ها مهمان های زود گذری هستند .
اوایل برای خودت بنویس و بنویس و بنویس .
بعد از چند ماه نوشته ها رو به جاهای مختلف بچسبون .
کم کم با صدای بلند از روی نوشته ها بخون .
بعد از چند ماه واسه دختر نازت هم بخونشون و این مراحل همون طی کردن تکامله که استاد میگن .
به مرور زمان پله ی بعدی خودش نمایان میشه .
امیدوارم یک روز برامون بنویسی که عطر خوش نوشتن ، فضای زندگیت را گلباران کرد .
بنام پرودگار یکتا و بی همتا
سلام به زهره خانم زیدآبادی
خداوند رو شاکرم که هدایتم کرد به کامنت بینظیر شما
چقدر قانون رو خوب درک کردین و چه زیبا و خلاقانه به اجرا گذاشتین،
آفرین به شما که اینقدر عالی و زیبا به نکات مثبت دخترهاتون توجه کردین و عطر نوشته ها و شکرگزاریاتون به وجود آنها رخنه کرده .
چقدر لذت بردم از این روش خلاقانه ای که بکار بردین و نتیجه شیرینش رو چشیدین،
تشکر میکنم از شما دوست عزیز که این دیدگاه عالی رو به اشتراک گذاشتین
بهترین ها رو براتون آرزو میکنم، چون شما لایق بهترین ها هستین
سلام و درود فراوان ب شما دوست عزیزم زهره نازنین
ممنون که در مورد زیبایی اسم زهره گفتید
شاید اینجا جاش نباشه من به تازگی اسممو پذیرفتم در دوره عزت نفس راجع بهش گفتم
و برای همین اسم پروفایلمو اسم واقعیمو گذاشتم زهره ، خیلی خوشحالم برای یادآوری این اسم قشنگمون ،
زهره جان من خیلی شما را تحسین میکنم تبریک میگم که تونستید مسیری را که طی کردید به نتیجه دلخواه برسید
خداروشکر میکنم برای موفقیت شما دوست عزیز .
تحسین میکنم برای صبوری و هنرتون که ادامه دادید
من هم بارها بارها تو دفترم از خداوند طلب صبر کردم
نوشتن نکات مثبت را نتونستم ادامه بدم چندین بار شروع کردم و رها کردم ،
من هم خیلی دلم میخاد این مسیر را ادامه بدم
واقعا آرزو دارم دخترم طبیعی رفتار کنه
من انتظار غیرمعقول یا بزرگی ندارم
و حتی میبینم خودش هم اذیت میشه
طبق فرموده آقای حرفت نمیدونم واقعا نیاز به روانپزشک دارن با خیر ؟
خیلی ناراحت میشم برای این موضوع ک دخترمو ببرم تحت نظر روانپزشک باشه
اما سلامتی و موفقیتش آرزومه
اگر بدونم راهش این باشه دریغ نمیکنم
چندین ساله دارم تلاش میکنم ک روش بهبودی حاصل بشه
از خداوند طلب کمک کردم
طلب صبر کردم
خواستم یا منو تغییر بده که آروم باشم اعراض کنم
یا دخترمو تغییر بده
امیدوارم منم راهمو پیدا کنم
امیدوارم در این زمینه نتایج بهبودی حاصل بشه
من واقعا سپاسگزارم از شما که تجربیات خودتان را به اشتراک گذاشتید
براتون آرزوی موفقیت و خیر و سعادت در دنیا و آخرت را دارم.
سلام زهره جان
دوست زیبا سیرت وزیبا سورتم
ماشالله به مکتوبات زیبا وخوش جملاتت احسنت من تحسینت میکنم
من که میدانم کی شروع کردی
من که خودمم باشما نازنین مدتهاست فقط جملات وکلمات ونوشته ها دل عاشقم رو عاشقتر میکند من حقیقتا روزی ده الی 12 خط مینویسم کم است اما چون در معرص تمرین وتکرار است خیلی تاثیر گرفتم وتحسینمیکنم خودمم را .
اره درستته
روزی بود کامنتی از شما خودندم که با دوست زیبا کلام علی ابودر دایی میپرسیدی وایشون نوشتن رو تجویز کردن وامروز من به شما تبریک میگویم طعم نوشته هایت الهی شده حتی خیلی همصدا با مکتوبات علی اقای بی نظیر شدن ….
تحسین بر انگیز هستین
من فقط تحسینت میکنم ومیگویم برامون بنویس بانوی زیبا مادر زیبا دوست زیبا انسان زیبا 1
بنام خداوند بخشنده مهربان خداوندی مرا هدایت کرد وهیچ وقت وهیچ موقعه مرا. در این مسیر تنها نخواهد گذاشت خداوند مرا هماهنگ کن قوانین خودت هدفم اصلن حرف قشنگ زدن نیست خدا می داند چون حرف های قشنگ تا یک مدت جواب می دهن.هدف آگاهی هست از خودم از خداوند واز قوانین خدایا شکرت واقعن اعلام عجز میکنم تا خداوند مرا هماهنگ کنه اولین چیز این باشه به اون آرامش،درونی. اولین چیز اون نگاهم به خداوندی که سال ها به من معرفی کردن رد فراموش،کنم وخدای در ذهنم بسازم که مرا ارامش،وهدایت کنه به خواسته های درونم مثل رابط،عالی مثل درآمدی عالی سلامتی من خودم اعلام میکنم اون خواسته ولی وقتی به فکر کانس های خودم نگاه میکنم. می بینم من در فرکانس،نخواستنم چطور خدا می خواسته به من بده با چون بلد نبودم راه حلی برای خروج از این نخواسته ها بلد نبودم بر میکشتم به شیوه قبلی وتفسیر رو گردن خداوند ومتوجه شدم ذهنی با این شرک ها چه توهماتی در ذهنم ایجاد کرده بود توهماتی که واقعن باعث شده بود با توجه به اون نشا نه های خداوند اصلن کور بشوم نا اینقدر برده ذهن خودم شده بودم وهمش خدایا شکرت ولی از لحاظ فکری همون شخصیت همون شرک ها شاید کلامی خیلی چیزی نمی گفتم واز درون همون شخصیت همون افکار وهمون ترس نگرانی ها ولی تنها چیزی خیلی بهم کمک کرد این بود که خیلی دوست داشتم ودارم که تعغیر کنم واز شخصتی تعغیر کنم نه اینگه ماکس بزنن روی صورتم واز خداوند عجزانه طلب میکنن که هدایت کنه به مسیر درست که واقعا تونایی شو درون. خودم می بینم این فکر رو که احساحس،میکنم عوا
ملی بیرون من جلوی این تعغیر رو گرفته خدایا خودت کمک کن وهدایت بفرما که از منطقی استفاده کنم که هیج کس وهیچ عواملی بیرون من نمی تونه جلوی تععیر من بگیره که خدایا شکرت پذیرفتم وتایید میکنم که هیچ کس نمی تونه جلدی تعغیر من بگیره وهیچ کس هم نمی تونه مرا تعغیر دهد همان طور که هیچ کس،نمی تونه مرا تعغیر دهد هزار برابر اون هم هیچ عواملی بیرونی نمی تونه تاثیر بزاره روی من وقتی من از درون با تمام وجود از خداوند بخوام که می خوام تعغیر کنم می خدای رو در درون بسازم که به من احساحس خوب بده به من رامش بده به من راهکار بده باعث بشه این شرک رو از ذهنم پاک کنم که سال ها به خاطر خداوند من آزار واذیت شدم به خداوند نیاز درام که با تمام صداقت درونیم بل اخلاص ازش،درخواست میکنم که مرا از این فضا قرار بده واین فکر به خاطر نجواهای ذهنم که خدا. نمی خواهد رو دور بریزم چون من می خواهم وقطعا طبق آموزش های استاد خداوند بیشتر از من می خواهد چطور می خواهد رو خودش هدایتم میکنه خدایا هدایتی از تو میخواهم که بدون عجله بدون تقلا با صبر وآرامش هماهنگ بشوم واز انچان از درون قوی بشوم که نسبت به عوامل بیرون از خودم هیچ گونه واکنشی نشون ندهم وبه راحت ترین شکل ممکن هدایت کنه ،،نیاز به هدایتی از طرف خداوند می خواهم ثروت سلامتی خوشبختی درونی رو از خودش دریافت کنم که به سپاس گزاری قلبی به پیونده اونچان آگاهی بهم بده که اجازه ندم ذهنم به شیوه قبلی با بیماری بچه ام یا با مسال حاشیه جلوی هدایت رو وباران رحمت الهی وکه اقرار میکنم بهرخاطر عدم آگاهی جلوی باران رو گرفتم از دیدن زیبای ها تا ثروت سلامتی خوشبختی درونی بدون وابستگی وعشق وعلاقه انگیزه در پیشرفت رو بهم بده خدایا خودت مرا در مدار دریافت قرار بده،
با نام و یاد خدا
سلام و عرض ادب و احترام
یشا در واقع ریشش شیئ هستش که هر چیزی که بهش علم تعلق پیدا کنه اعم از اینکه در دنیای بیرون وجود داشته باشه یا امکانش وجود داشته باشه میشه شیئ
حالا میخوایم این شیئ رو ببریم تو ریشه یفعل که سوم شخص غایب مذکر هست میشه یشائ و معنیش میشه قابل چیز شدن یا قابل موجود شدن…و اصلا اشاره ای به اراده پ خواستن نداره… مثل آیه یبسط الرزق لمن یشا معنیش میشه بسط میدهد روزی هر کسی را که قابلیت (قابل موجود شدن در اون زمینه) داشته باشد… پس این فعل اصلا هیچ ربطی به خواستن نداره نه از طرف ما و نه از طرف خداوند…بلکه داره میگه روزی هر کسی رو که قابلیت داشته باشه وسعت میده یا تنگ میگیره..و قابلیت به چی برمیگرده؟ ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم…خداوند امورات قومی را تغییر نمیدهد مگر آنچه در نفس خویش دارند (ذهن نیمه هوشیار که در اون مجموعه ای از باورها ذخیره شده) تغییر دهند…
باز در این آیه هم داریم:
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ
کافران میگن آیا کسی را اطعام کنیم که اگر قابلیت داشت خداوند اطعامش مینمود..اگر میخواست به اراده اشاره کنه باید میگفت من لو یرید الله…
در واقع وقتی کلمه سه حرفی رو به قالبی میبریم معنیش عوض نمیشه بلکه شکل قالب رو میگیره…شیئ اصلا اشاره ای به خواستن یا اراده کردن نداره…معادل انگلیسیش object و فارسیش چیز میشه…و یفعل بابی است که انجام دادن کاری رو میرسونه که از جنس ریشه سه حرفیشه…مثلا استفعال یعنی طلب فعل..حالا اگه شهد به معنی شاهد بودن بره تو این قالب میشه درخواست شهادت کردن…واقعا پیدا کردن معادل فارسی برای یشا سخته…اما کلمه ای که من براش انتخاب کردم اینه: قابلیت یافتن..شیئیت یافتن
سلام استاد جونم سلام خانم شایسته جونم سلام بچه ها جونم
من سالها زیر دست یه مادر روضه خوون بزرگ شدم یکی از کارهایی که شب اول ماه قمری انجام میداد این بود که قرآن رو باز میکرد سوره نور آیه 38 و 39 رو میخوند و دو تا اسکانس میزاشت وسط قرآن فردا صبحش قرآن رو باز میکرد یکی میزاشت توی کیفش واسه افزایش روزی و اون یکی و میزاشت زیر فرش و میگفت صدقه گذاشتم!!!!!
حالا آیه چی میگه
لِیَجْزِیَهُمُ اللهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ [38]
تا خداوند آنان را به بهترین اعمالى که انجام دادهاند پاداش دهد، و از فضل خود بر آنها بیفزاید؛ و خداوند به هرکس بخواهد بىحساب روزى مىده
الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَهٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللهُ سَریعُ الْحِسابِ [39]
کسانى که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در یک کویر که انسان تشنه آن را آب مىپندارد؛ امّا هنگامىکه بهسراغ آن مىآید چیزى نمىیابد، و خدا را نزد آن مىیابد که حساب او را بهطور کامل مىدهد؛ و خداوند سریعالحساب است.
در آیات 38 و 39 سوره نور به مشیت اشاره شده و استاد چه گل گفتید وقتی قرآن رو میخونید دوتا آیه قبل و بعدش رو هم بخونید که وقتی این کارو کردم اصلا خود خدا در آیه 37 نور میگه
شما صلاه و زکات رو انجام بده یعنی اصل توحیده اصل سپاسگزاری و تمرکز بر زیبایی اصل باور فراوانی وتو قانون رو آگاهانه اجرا کن بعد خدا مطابق عملت بهترشو بهت پاداش میده
رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ ۙ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ﴾37
مردانى که هیچ تجارت و خرید و فروختى از یاد خدا و نمازگزاردن و زکات دادن بازشان ندارد، از روزى که دلها و دیدگان دگرگون مىشوند هراسناکند.
و یه آیه دیگه هم که خیلی بهش اشاره میشد سوره طلاق آیه 3
وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿3﴾
و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد، و کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است، [و] خدا فرمان و خواسته اش را می رساند؛ یقیناً برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است
این از جایی که گمان نمیبرد برای من سد راه فهم مشیت بود یعنی من وقتی با شما فهمیدم سیستم چیه مشیت چیه من باید یه کارایی بکنم انجام دادم نه اینکه اقدام نکردم به تک تک آموزشها در حد درکم عمل کردم ولی باز ته ذهنم میگفتم یه دفعه از یه جا یه چی برسه یه پول قلمبه یه گنج یه قرعه کشی خلاصه یهویی یه چی بشه
تا اینکه استاد من در مدار شنیدن آگاهیهای دوره 12 قدم قرار گرفتم
وقتی روی جلسه اول قدم چهارم کار میکردم هدایت شدم به فایل معرفی دوره عزت نفس که اونجا برام این آیه از قرآن از کلام مبارکتون تفسیر شد که یعنی چی از جایی که گمان نداری روزی میرسه؟
شما استاد توی اون فایل گفتید وقتی بندر عباس بودید توی اون شرایط سخت ولی اصولی رو پیدا کردید که بر اون مداومت داشتید در راه درست (صراط مستقیم) مداومت ورزیدید و این شد وضعیت الان شما
یعنی اول شرایط سخت بود اصلا گمان نمیکردید اون زمان این شرایط الان رو
نه اینکه آقا بیا هر کار به خلاف قوانین بکن چون شرایط سخته احساستو بد کن بعد یهو از یه جایی روزی برسه اتفاقات خوب بیافته
تو زیبایی ببین تو با همون داشته ها احساستو خوب کن تو زمانی که انتخاب داری بین تمرکز بر سختیها یا تمرکز بر آسانیها دومی رو آگاهانه انجام بده بعد میبینی تو حتی فکرشم نمیکردی که از کجا به کجا برسی
چقدر جدیدن وجودم رو مثل یه کویر ترک خرده میبینم که هر چی آب بهش میدم سیراب نمیشه چقدر من این سراب اعمال رو میفهمم که به قوانین خدا عمل نمیکردم و کافر بودم و ازش نتیجه میخواستم و بعدش شاکی میشدم که تو چه جور خدایی هستی !!!!
استاد و خانوم شایسته و بچه ها من بی اندازه سپاسگزارتونم که در صراط مستقیم هستید و من میتونم از خدا درخواست کنم که خدا منو به راه شما هدایت کنه راه کسانی که به آنها نعمت داده و نه گمراهان
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
یکی از بهترین اتفاقات زندگی من این است که هر روز با شروع روز کاری من با یکی از فایل های استاد شروع می شود
هر چه بیشتر روی خودم کار کنم
هر چه بیشتر در این مسیر قدم بر دارم
هرچه بیشتر بتوانم به بهترین باورها را برای خودم بسازم
اولین چیزی که تپنصیب من می شود آرامش است
این آرامش برای من خیلی ارزشمند است و در سایه همین آرامش است که باقی دستاورد ها برای من به راحتی وارد زندگی من می شود
ممنون خدای خوب خودم هستم که من را همیشه هدایت می کند تا به آسانی و راحتی به خواسته های خودم دست پیدا کنم
همیشه این فکر و باور در سر من بود که خواست خدا این بوده است
خداوند خواسته است که این کار نشود
اما واقعا اکنون به این درک رسیده ام که خواست خدا نبوده است بلکه این من بوده ام که در مدار دریافت نعمت نبوده ام و با خودم باید این فکر را بکنم که چکار کنم و چه باوری را برای خودم بسازم که به راحتی به نعمت ها دست پیدا کنم و نعمت های خداوند و خواسته ها و آروزی های من به راحتی و آسانی وارد زندگی من بشود
یک درس عالی که در این فایل یاد گرفتم برای من این بود که تمام تمرکز خودم را روی خودم بگذارم و سعی کنم که خودم تغییر کنم
هر زمان که من تغییر کنم جهان هم برای من بهترین نتایج را در بر خواهد داشت و به من کمک خواهد کرد
این درس واقعا برای من عالی بود
تلاش برای بهبود خودم جهان هم آدم های خوب و درست را وارد زندگی من می کند
این بزرگترین درس امروز برای من بود
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای خوب خودم
سپاس از خدای ممکن ها
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای مهربانی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
إِذْ جَاءُوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا(احزاب10)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و
چشمهایت از وحشت فرو رفتند و تمام
وجودت لرزید، گفتم کمکهایم در راه است و چشم دوختم که ببینم باورم میکنی
اما تو به من شک داشتی
سلام به عزیزانم استادجان ومریم مهربانم
وهمه دوستانم در اینمسیر بهشتی
خداروشاکروسپاسگزارم بابت یک روز عالی وبی نظیر دیگر که هدیه خداوند است وخوب می دانم به صورت ودیعه در اختیارم وفرصتی ناب برای زیبا اندیشیدن وآگاهانه عمل کردن وبا ایمانی قلبی هدایت ها را دریافت کردن ونشانه ها را دیدن وطبق خواست واراده اش گام برداشتن .
نشسته ام کنار درختان وگلهای زیبایم ومرغ وخروس هایی که بازبان خاص خود با من حرف می زنند ومن هم که از ساعت 5 صبح به لطف خداوند بیدار ومصطفی جان را زیر قرآن کریم رد کرده و راهی کردن باعشق ، چون تصمیم داشت امروز مادرش را ببیند وکارهایی را برایش انجام دهد ورفت بوشهر ومن هم مشغول کارهایم و آب دادن به گلها ودرختان وکلی عشق وصفا با خداوند ودیدن طلوع زیبای خورشید ،چقدر بی نظیره… وبعد در ادامه این روز عالی ،گوش جان سپردن به صحبتها ورهنمودهای استاد جان وکلی آموختن ودر جای خود عمل کردن ،الهی آمین.
چقدر تفسیرهای شیوایتان در مورد آیه های قرآن بی نظیره وتاثیر درک وعمل به آنها ابتدا در وجودمان با تغییر دیدگاه وباورهای مان وبعد بازتاب آن در زندگیمان که توانست این قدر مثمر ثمر بوده وهرروز زندگیمان زیباتر وپرمعنی تر شود وهدفمند که با ایمان وتوکل به خداوند پیش برویم وهرچقدر در این مسیر راست خود را قرار دادم راحت وآسوده وباقلبی آرام واحساسی عالی قدم برداشتم وبهره ها بردم ،
حال خود همه چیز را به لطف خداوند از شما آموخته ام و چقدر شیرین ودلچسب است وقتی می دانم ودرک می کنم طور دیگر زندگی کردن را ،تجربه با خدابودن واز او هدایت خواستن را یک ایمان قلبی که آرامش را برایم به ارمغان آورده که حتی دیشب مصطفی می گفت رنگ پوستت هم سفید تر شده ومن گفتم چون به هیچ چیز فکر نمی کنم ،آرامم واین آرامشم را مدیون خداوند واستادم هستم که هرروز کنارشان با عشق ولذت ولشتیاق می خواهم که صد خود را در بندگی ام بگذارم وفقط از خداوند هر روز وهرلحظه مسیر درست وراست را طلب می کنم چون وقتی تمام سعی ام این شده این مسیر را ادامه دهم که لبریز از نعمت است وبرکت وفراوانی دیگر نیازی به دست وپازدن های الکی نیست وبه این باور واطمینان قلبی رسیده ام که اگر من رفتاروعملکردم آن چیزی باشد که مورد پسند خداوند است ،قوانینش هم خود همه جوره برای من سنگ تمام می گذارند هرچند که در این دوسال با تغییراتم هرروز شاهد معجزات خداوندم هستم ومعجزه ای بالاتر ازاین، همین مکان ،مکانی مناسب، همین زمان که زمانی مناسب وطلایی است وهمین الگو که الگویی توحیدی ولبریز از پیام ها ودستورات خداوند که واضح دارند بیان می کنند با دلیل وبرهان ونتایجی پربار که خود گویای همه چیز هست….. در غیر اینصورت بقیه اش من دنبال نخود سیاه هستم.
تمرکز هرروزم به کلام به کلام شما وسعی در عمل کردن به آنها وفقط تغییر خودم وبس باعث خیلی اتفاقات زیباتری شد وامروز راحت وسبکبال خودم هستم و مصطفی وخداوندی که کنارم استادی قرار داد لازم وکافی وتمام عیار برای بهبود خودم وزندگیم ودر نهایت رسیدن به ایمانی واقعی که با تغییرات بنیادی من ،خودش همه چیز را در زندگیم متحول می کند وپاداش هایش را درقالب همه چیز می فرستد، گاهی در مدت زمان کم ،گاهی مدت زمان طولانی تا من آماده دریافتش باشم وگاهی به یکباره چون همه چیز را به خواست واراده اش سپرده ام .
خزانه آسمان وزمین در دستان پرقدرتش است ،پس دیگر خود را در همه ابعاد ثروتمنددانسته وتنها نیازمند خدا می بینم واو به نیازهای من بیشتر ازخودم واقف هست اگر به نفعم باشد وخیر ودر وقت طلایی به من ارزانی می دارد.
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
به نام هدایت الله
با سلام خدمت خواهر عزیزم مریم دوست همفرکانسی توحیدی فعال و بینظیر سایت
از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که برای رد پا برای خود به جا گذاشتی دختر تو همیشه فوق العادهای همیشه کامنت شما و دوستان دیگر را در سایت دنبال میکنم و از خواندن کامنتهای بینظیر و خداییرا حس کرد که هر لحظه را میشود بوی خدا را از کامنت شما حس کرد و لذت برد واقعأ بهت تبریک میگم مثل همیشه باز هم گل کاشتی کامنت بینظیر و خوبی را ارائه دادی از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی و از اینکه دوستان خوبی مثل شما دارم که در این سایت الهی همراه و همدل در راستای موفقیت ما است بسیار خوشحالم تا ما را به موفقیت و خواستههایمان برساند
از خدا میخواهم که به هر آرزویی که دوست داری دختر برسی و هر روز احساس و انرژی خوبی را از خداوند دریافت کنی و ما هم لذت ببریم خدایا شکرت روزم را با کامنت خواهر عزیزم مریم شروع کردم خدا میدونه تا شب چقدر اتفاقات خوب برایم رخ دهد بابت این احساس خوبی که دارم از شما ممنونم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
به نام خدای هدایتگرم
سلامی گرم به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته بینهایت مهربان
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿82﴾
چون به چیزى اراده فرماید کارش این بس که مى گوید باش پس [بى درنگ] موجود مى شود (یس 82)
فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿یس 83﴾
پس [شکوهمند و] پاک است آن کسى که ملکوت هر چیزى در دست اوست و به سوى اوست که بازگردانیده مى شوید (83)
وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنْفَعُکَ وَلَا یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِینَ
﴿یونس106﴾
و به جاى خدا چیزى را که سود و زیانى به تو نمى رساند مخوان که اگر چنین کنى در آن صورت قطعا از جمله ستمکارانى
وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
﴿یونس 107﴾
و اگر خدا به تو زیانى برساند آن را برطرفکننده اى جز او نیست و اگر براى تو خیرى بخواهد بخشش او را ردکننده اى نیست آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مى رساند و او آمرزنده مهربان است
در آیه 107 {یرید} رو داریم که همونطور که استاد گفتن خدا داره خطاب میکنه به ستمگران که در آیه قبل اشاره کرده
قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ
﴿یونس 108﴾
بگو اى مردم حق از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس هر که هدایت یابد به سود خویش هدایت مى یابد و هر که گمراه گردد به زیان خود گمراه مى شود و من بر شما نگهبان نیستم
———————
استاد همون اول فایل نشانه هایی از احساس لیاقت و عزت نفس رو عملی نشون دادن
همون اول که داشتن از آقای پاکزاد تعریف میکردن گفتن ایشون خیلی از خودش میکنه به بقیه میده
و من با این حد از خوب بودن مخالفم،،،
اینجا من دقیقا یاد این درس استاد توی محصولات عزت نفس و احساس لیاقت افتادم
تفاوت استاد عباسمنش عزیز رو با بقیه اساتید کاملا میشه درک کرد
به چیزی که میگه عمل میکنه و شعار نمیده
و یک جمله طلایی دیگه که شاید هزار بار در جای جای مختلف از استاد شنیدم
ملاک حرف قشنگ زدن نیس
ملاک اینه که عمل کنیم و خیلی حائز اهمیت بود برای من
در مبحث “””اگر خدا بخواهد””” استاد توضیح مفصلی دادن که خودش یک محصول با ارزشه
ریشه {شیئ } اونجاهایی که مشیت خداوند هست
کلمه {رود} خواستن خدا رو توضیح میده
ان اراد الله یعنی اگر خدا بخواهد
و در تمام موارد که خدا از {شیئ} استفاده کرده از هیچ گروهی نام نبرده که به عقیده من عدالت خدا رو نشون میده
و اونجایی که از ریشه “”ر و د “” استفاده میکنه گروه خاصی رو مد نظر داره مثل کافران
طبق قانون هر فرکانسی داشته باشی و هر چه از پیش فرستاده باشی ،همون رو دریافت میکنی که میشه “شیئ”””
فرکانس همه رو در بر میگیره ، هر کی
هر تلاشی بکنه برای هر خواسته ای ،
طبق قانون بدون تغییر خداوند به اون خواسته میرسیم
بنا قدمت ایدیهم
بما کامو یعلمون…اعمال هر فرد رو در بر میگیره
قبل از هر عملی ما به اون فکر میکنیم
و از قبل فرکانسش رو ارسال میکنیم
هر خانمی این حرف من رو حتما تایید میکنه
که برای پختن یه غذا ،اگر از روز قبل بهش فکر نکرده باشیم ،دست کم چند ساعت قبل بهش فکر کردیم
و این همون بما کانو یعلمون هست
وقتی یکی در مدار درست باشه امکان نداره غمی اونو در بر بگیره
پس بنابراین ،”””خدا بخواهد”””رنگ میبازه …خدا هیچی واسه ما نمیخواد
چرا؟
چون از قبل یه سری قوانین رو گذاشته و هر کی از اونا پیروی کنه ،هدایت میشه و نعمت ها رو دریافت میکنه
——————————–
هاتفی از گوشه میخانه دوش
گفت ببخشند گنه، می بنوش
لطف الهی بکند کار خویش
مژده رحمت برساند سروش
گر چه وصالش نه به کوشش دهند
هر قدر ای دل که توانی بکوش
لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سربسته چه دانی، خموش
رندی حافظ نه گناهیست صعب
با کرم پادشه عیب پوش
حافظ
در آخر حضرت حافظ اشاره به رحمت خداوند داره…
هر چقدرم قوانینی وضع کرده باشه ولی رحمتش برای برخی افراد برتری میگیره بر قوانینش به نظرم بندگانی که دائم شکرگذارند…این روزها دارم کتاب 28 روز شکرگذاری رو میخونم و بیشتر برام منطقی میشه، نتایج استاد عباسمنش عزیز ..
این برداشت من هست
سپاس استادم
بنام پرودگار یکتا و بی همتا
سلام به استاد عزیزم
سلام به خانم شایسته
و سلام به همراهان همراه
خداروشکر میکنم که هدایتم کرد به این مسیر و خداروشکر میکنم که دارم تکاملم رو طی میکنم که این آگاهیها رو درک کنم، که خود درک این آگاهیها استمرار میخواد که گوش کنی و عمل کنی
من این فایلها رو در گذشته بارها گوش کردم اما همینجا اقرار میکنم که اون زمان بهیچ عنوان درک درستی از این فایلها نداشتم و الان که این فایلها رو گوش میکنم یا میبینم انگار برای بار اول هست که دارم میبینم و میشنوم
خدارو شاکرم با انجام تمرینها و تمرکز گذاشتن یک سال و نیم اخیر روی دوره ها و همچنین فایلهای دانلودی الان خیلی بهتر این مفاهیم رو درک میکنم و عمل میکنم و نتایجم هم گواه این موضوع هست،
دقیقا همینه که استاد میگن ما بهیچ عنوان توانایی تغییر دیگران رو نداریم و ما کاملا توانایی تغییر خودمون و شرایط اطراف خودمون رو داریم،
قبلا من هم زمان زیادی رو برای تغییر دیگران میزاشتم اما فقط انرژی خودم رو هدر میدادم و احساس خودم رو بد میکردم، اما الان کاملا برام قابل لمسه که از وقتی دارم روی خودم کار میکنم و خودم تغییر کردم جهان اطرافم هم تغییر کرده و آسان شدم برای آسانیها
حتی همون افرادی که در گذشته روی روانم بودن الان تغییراتشون رو میبینم،
این نشون میده نیازی نیست ما برای دیگران غصه بخوریم و وقت بزاریم ما باید فقط روی خودمون کار کنیم،
دیگران یا با ما رشد میکنن یا از ما دور میشن و مسیر خودشون رو میرن
در پایان تشکر میکنم از استاد عباسمنش عزیز که با اشتراک گذاری سخاوتمندانه این فایلها مسیر درست رو به ما نشون میدن و بقیه اش دیگه با خودمونه که آیا میتونیم این آگاهی ها رو با وقت گذاشتن و گوش کردن چند باره این فایلها و عمل کردن دریافت کنیم یا نه
خدایا شکرت که هدایتم کردی به راه راست
راه کسانیکه نعمت داده ای
خدایا من نمیدانم و تو میدانی هدایتم کن که هر روز آسانتر شوم به آسانیهای بیشتر
بهترینها رو براتون آرزومندم
خدانگهدار
سلام به استاد عزیزم و به آقا فرشید پاکزاد گرامی و به مریم جان استاد شایسته که خدا میدونه چقدر هدایتی این فایلهای روزشمار رو انتخاب میکنه و میذاره
و صد سلام به همه گلای تو خونه:) دوستان این سایت بهشتی
من این فایل رو تا حالا ندیده بودم و اسمی هم ازش نشنیده بودم! و چقدر فایل خوبی بود:)
خدایا شکرت که در مدار دریافت این آگاهی ها هستم.
چقدر این بحث مشیت خدا، که همون قوانینه، و اراده ی خدا، که خواست خداست و بر خلاف مشیت و قوانین نخواهد بود، بحث شیرین و قشنگیه.
حالا چطور خودمون رو در مدار دریافت نعمتها قرار بدیم، که لاجرم نتایج خوب بگیریم، نعمتها رو دریافت کنیم
خدا تصمیم نمیگیره به ما بده یا نده، باران نعمت الهی همیشه داره میباره، ما اگر تو مدارش باشیم، ظرفی زیر بارون گرفته باشیم به اندازه ظرفمون نعمت دریافت میکنیم.
کسی رو هم نمیتونیم تغییر بدیم، فقط رو خودمون میتونیم کار کنیم و خودمون رو تغییر بدیم
خدایا من در مورد چگونگی رسیدن به خواسته هام عاجزم، پیشرفت تو کار، پوزیشن بالاتر و بهتر، حقوق بالاتر و ورودی مالی بیشتر، عزت و احترام و نام نیک داشتن تو کارم… اینا رو میخوام، اون چیزی که از دست خودم برمیاد هم انجام میدم، چجوری قراره به این خواسته ها برسم نمیدونم، تو میدونی و من از تو میخوام
یه رابطه خوب و عالی، عاشقانه، با اون شرایطی که نوشتم میخوام، رو خودم دارم کار میکنم که تو مدار و فرکانسِ اون شرایطی که میخوام باشم، بقیه ش با تو، از تو میخوام چرخ دنده ها رو جور کنی
روابط خوب با دیگران داشتن، کلا روابط اجتماعی بالاتر و بهتری داشتن، دوست نزدیک با رفت و آمد داشتن میخوام، دوستانی که تقریبا تو همین فضا باشن و منو از این فضای بهشتی دور نکنن
خدایا کمکم کن هدایت ها و نشونه ها رو همیشه دریافت کنم، و ازون مهمتر، بهشون عمل کنم.
خدایا عاشقتم:)
شب و روز همگی به خیر