ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 46 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-04 20:39:222024-02-14 06:06:02ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود به استاد عزیزم.سپاسگذار خداوندی هستم که من رو لایق شنیدن این آگاهی ها کرد.استاد پرسیدید که وقتی اطرافیانتون به موفقیت های مالی میرسند چه احساسی دارید.جواب من اینه که من هرگز در مورد موفقیت مالی خانواده خودم وهمسرم نه تنها هیچ گونه حس حسادتی نمیکنم بلکه بسیار خوشحال هم میشوم.مثلا اینکه شرایط مالی خواهر وبرادر های خودم خیلی بهتر از منه وهر وقت یه چیز جدید مثل ماشین بهتر یا ملک بهتر یا حتی طلا میخرند احساس شور وشعف خیلی زیادی دارم ولذت میبرم از موفقیت هاشون.همینطور در مورد خانواده همسرم. یا مثلا برادر خودم بسیار در زمینه علمی پیشرفت کرده وهر روز پیشرفت بیشتری میکنه که حتی از خوشحالی زیاد تو پوست خودم نمیگنجم.امادر مورد اقوام وفامیل دورتر هم شاید یه مقدار کمی حس حسادت بهم دست بده اما زمان زیادی تو این احساس نمیمونم و زود برطرف میشه.در کل خیلی مفهوم حسادت رو درک نمیکنم.هر وقت تو زمینه مالی پیشرفت خانواده رو میبینم همونجا از صمیم قلبم آرزو میکنم خدا صد ها برابر بیشتر بهشون بده وبا اینکه خیر خواه همه هستم وحتی در حد توانم دستگیری میکنم اطرافیانم رو اما نمیدونم چرا خودم تو زمینه مالی رشد نمیکنم.حتی بعضی وقت ها به خدا میگم خدایا من که انقدر خیر خواه دیگران هستم پس چرا خودم رشد چشمگیر در زمینه مالی ندارم.البته که میدونم به خاطر تغییر نکردن باورهای منه.البته که تا به امروز به اندازه تغییر باورهای نتایجی گرفتم اما خییلی متغییر هست مثلا یه تایمی شرایط خوب میشه دوباره یه مدت بد میشه.از خداوند جهانیان میخوام کمک کنه تا بتونم یه جهاد اکبری شروع کنم برای رشد شخصیت وخودسازی وتغییر بنیادین باورهام
من چالش در کارم دارم .من در مرحله هستم که شروع به کار کردم و هنوز جا نیفتادم ودلم میخاد خیلی پیشرفت کنم و به درآمد بالایی برسم و به جهان هستی کمک کنم آخه من در آرایشگری دوتا هنررو دوسال آموزش دیدم .الان لاین اجاره کردم
آرزو میکنم که فوق العاده بشم
سلام استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستان عزیزم
در مورد اینکه چرا بچه ها باید تاوان اشتباهات پدر یا مادر رو بدن لطفا توضیح بدین
مثلا میگن وقتی پدر یا مادر به بچه دیگران تعنه بزنه یا اگه مال حروم بیاره خونه حتما بچه هاش دچار اتفاقات ناخوشایندی میشن تا اون پدر و مادر به خودشون بیان و متوجه اشتباهشون بشن
دیدم وو بعضی خانواده ها که پدر از مشتری پول زیادی گرفته و بچه ش دچار اتفاقات ناپسند شده یا مخصوصا اون هایی تعنه میزنن و خوشحال میشن به مشکلات دیگران ، حتما سر بچه خودشون او مشکلات اومده
میدونم قانون اینه که هر کس فقط جواب فرکانس و باور خودشو میده و شرایط منطبق با اون باور رو خلق میکنه
پس چرا باید من تاوان اشتباه مثلا پدرم رو بدم وقتی یه چیز حروم میاره خونه؟؟ وقتی من هیچ اختیاری بر اعمال پدر ندارم پس چرا وسیله تاوان کارهاشون بشم؟؟؟؟؟
اگه اینطور نیست و به باور من ربط داره ، لطفا بگین چه باوری رو در خودم بسازم تا دیگه فکرم درگیر کارهای اشتباه پدر یا مادر نشه و دیگه نترسم که ای وای قراره من هم اون اتفاق برام بیفته چون مثلا بابام به مشکلات دیگران خوشحال شده
سلامسلام ممنون خدا قوت
چالش که من وقتی یادم می افته بدنم سست میشه خس ناتوانی شدید بهم دست میده زبان انگلیسی هست وارد یه پرسه شدم فقط بند همین زبان هست نمیدونم چرا اینقدر برام سخته برم سمتش بلید فایل رو بارها گوش کنم احساس میکنم برای سوالات اصلا پاسخی ندارم ونمیدونم دلیل فرار کردن من از این چالش چیه
سلام
من یک سوالی داشتم که میخواستم بپرسم نمیدونم دوستان جواب میدن با استاد
که اگر استاد جواب بده عالی میشه در فایل مواجه با چالش ها استاد فرمودن که مثلا چگونه وارد چالش مهارت سخنرانی شدن و قدم قدم با طی تکامل بهبود پیدا کردن ، سوال من اینجاست که آیا اول باید هدف گذاری کرد و یک نتیجه مشخص را در نظر گرفت و بعدش وارد اون حوزه شد یا نه مثلا اینکه آیا استاد اول تصمیم گرفته بودن که سخنران بشن وارد این چالش شدن یا اینکه یهویی دیدن که علاقه دارن و سعی کردن یاد بگیرن ، منظور دقیقم این هست که این چالش چگونه براشون واضح میشه آیا انگیزه مادی باعث شد که وارد بشن و تلاش کنند تا مهارت پیدا کنند یا هدف مالی بعدا براشون اهمیت پیدا میکنه ، چون من از ایشون شنیدم که برای موضوعات دیگر هم هر وقت حس کنند که نیاز هست وارد میشن و تمرکز میزارند مثل یادگیری خیلی از مهارتهای شغلی که قبلاً داشتن و شغل های متعددی که با مهارتهای مختلف بهش نیاز هست
سلام بر همه ی دوستان نازنین
در راستای فایل این جلسه
من خودم امروز وارد یک چالشی شدم در محیط کار که انچنان اشنایی با مسایل این چالش نداشتم و در طول چهل سال محیط کارم اینکار بی نظیره و چقدر کارها رو تسهیل میکنه برامون به لطف استاد و به یاری الله این قدم رو برداشتم و حس بسیار خوبی برای انجامش دارم و قطعا انجامش میدم
سلام سلام کامنت 13
سوال:با چالشهایی که در زندگی برایت به و جود میاید چگونه بر خورد میکنی؟ایا نگاهت اینست که این چالش فرصتی برای پیشرفت است یا اینکه احساس نا امیدی میکنی و از مسائل فرار میکنی؟
جواب: به طور کل از اول ادمی بودم که همیشه در 70 درصد مواقع سعی میکردم مسائلم رو حل و ازش نگذرم. از وقتی با دوره های استاد اشنا شدم دیگه این دیدم بالا رفته که این مشکلات اومدن من رو قویتر کنن و پله ای برای پیشرفتم هستند.
ولی این موضوع با نوع چالش ربط داره.
به طور کل تو حل چالشهای روابط کمی ضعیفم ولی تو حل چالشهای فردی خودم قوی ترم.
مسائلی که مربوط به خودم هست رو بهتر حل میکنم تا مسائلی که در ارتباط با روابطم با دیگران پیش میاد.
سوال :در حال حاضر چه چالشهایی در زندگی داری؟ و اگر اونا رو حل کنی چه اتفاقی می افته؟
در حال حاضر بزرگترین چالشم روابط با بچه هام هست. نگاهم به این مسئله از اول این بود که خدا داره بهم تلنگر میزنه میگه تو که داری رو خودت کار میکنی باید اینا رو حل کنی تا بزرگتر بشی روابطت با بچه ها مسیریه که اگر موفق بشی ازش سربلند رد بشی قطعا قدم بزرگی به سوی موفقیت تو تمام جنبه های زندگی برداشتی.
این چند وقت خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که این مسئله اومده منو پخته تر کنه منو ادم تر کنه. روحم قویتر کنه چون حل این مسئله بزرگترین چالش زندگی منه چون بزرگترین ارزوم موفقیت بچه هامه و موفقیتشون در گرو اخلاق خوب و روابط عالی و صمیمی با منه چون اگر من راه درست رو برم اونا از من الگو میگیرن و تمام اینها به هم مربوط هست.
راه کار چالش: فقط نکات مثبتشون رو ببینم! دیدن نکات منفی بچه ها ممممنووووووع!
به عبارتی روزه نکات مثبت بچه ها!
یعنی چی یعنی حتی اگر الان دخترم خابه بگم خدارو شکر بچم الان تو خیابونا ول نیست کنارم تو خونه خابیده!
اگر پسر کوچیکم داد میزنه وسیله ای رو پرت میکنه زود از کوره در میره! بگم خدارو شکر بچم سالمه میتونه حرف بزنه راه بره فعالیت کنه مریض نیست گوشه تخت بیمارستان باشه! اگر الان داد میزنه یعنی یک نشونه اس .الان وقتشه باید از الان تو سن 11 سالگی بهش توجه کنی هنوز دیر نیست!
هنوز یک درختچه کوچولویه که میتونی حرصش کنی بهش شکل بدی تا درخت تنومند زیبایی بشه!
باید خودم اروم باشم داد نزنم اونا داد زدن رو از خودم یاد گرفتن و از خودم هم یاد میگیرن اروم باشن.
دیدن ریز ترین نکات مثبتشون!
شکر گذاری از خدا بابت کوچکترین نکاتشون و گفتن زبونی به خودشون مثلا تو چقدر تمیز الگو میکشی چقدر تمیز میدوزی من ننیتونم اینقدر تمیز بدوزم! یا چقدر تمیز کاراتو انجام میدی اتاقت چقدر تمیزه خوش به حالت که دورو برتو اینقدر تمیز نگه میداری! یا چقدر خوب شوت میزنی چقدر خوب به توپ تسلط داری چه جوری اینکارو میکنی فک کنم خیلی سخت باشه!
در کل فقط و فقط نکات مثبت و ورودی نکات منفی بچه ها و غر زدن در مورد اونها
مططططططططللللقققققققاااااااا
ممنوع! آی چه اتاق کثیفی! آی چرا اینقدر میخابی!
آی چرا حموم نمیری! آی چرا تو کارهای خونه کمک نمیکنی!و…..
همگی مممنوووووووووع!
فقط دیدن نکات مثبت! به عبارتی
روزه نکات مثبت بچه هام تا یک هفته!
شروع روزه 18 بهمن 402
پایان روزه 25 بهمن 402
خوب این از این چالش که البته دوتا چالش دیگه هم دارم که فعلا این اولویت داشت و یکی یکی چالش هامو میخام حل کنم!
استاد قشنگم یک دنیا ممنون ازتون که رایگان این موضوعات رو در اختیار ما قرار میدین. یک دنیا سپاس که وقت میزارین کامنتامونو میخونین بازخورد میگیرین و بازخورد میدین.
کلمات قاصرن از تشکر و سپاس گذاری از شما در برابر اینهمه لطف و مهربونیتون.
فقط از خدای مهربون میخایم که هر روز خیر و برکت و روزی بیشتری از نعمت سلامتی و برکت بهتون عطا کنه.
در پناه خدای یکتا سلامت و شاد باشین.
به نام خدا
سلام به استاد عزیز وبانو شایسته و تمام دوستانم
سوال اول وقتی به چالشی برمی خورید چه واکنشی نشان میدهید؟
قبلا وقتی به یه مشکل بزرگی برمیخوردم کلی گریه وزاری میکردم فکر میکردم خدا خواسته مرا امتحان کنه آزمایش الهی است واینکه لیاقت من خوشی وشادی نیست گاهی فکر میکردم تاوان گناهانم است وباید رنج وسختی بکشم تا گناهانم بخشیده شود
اما الان وپس از آشنایی با استاد عزیزم اعتماد بنفسم بیشتر شده سعی میکنم با چالش ها مقابله کنم سرافراز بیرون بیایم وقتی توانستم با وجود بدهکاری همسرم واین همه طلبکاری که داشت زمین بخرم وخانه بسازم فهمیدم که قادر به انجام دادن کارهای بزرگ تر هم هستم فهمیدم من قوی وپوست کلفتم میتوانم چالش های بزرگتر را هم پشت سر بگذارم خدایا شکرت
تمرین ” چه چالش مسئله ای در زندگیتان است که به خاطر ترس ازش فرار میکنید؟
چالشی که من با آن مواجه هستم اینه که چون من کارمندم وشغل درآمد ثابتی دارم میخوام شغل دومی داشته باشم که بتوانم در خانه خودم انجام دهم وکسب درآمد کنم
اول از اینکه در انتخابش واینکه استعدادم در چه زمینه ای است شک تردید دارم فکرهای مختلفی میکنم ولی واردش نمیشوم وبه عمل نمیرسم
در حد فکر ونقشه کشیدن است ودوم اینکه میترسم جواب ندهد وشکست بخورم
مثلا من نان پختن را خیلی دوست دارم و بلد هم هستم
اما آیا اینکه برای من درآمد زایی دارد یا نه را نمیدانم
“” اگر شروع به پختن نان کنم وسعی کنم که بپزم وسپس آن را بفروشم کلی در مورد نحوه ی پختنش تجربه ی جدید کسب کنم اینکه ساده بپزم یا با تخمه وسبزیجات اینکه کوچک یا بزرگ باشه
یا درمورد نحوه فروشش اینکه اینترنتی مشتری پیدا کنم یا درب مغازه ها ببرم بفروشم کلی اطلاعات جدید کسب کنم وتجربه های جدید به دست آورم
سلام به استاد عزیز و دوستانی که این رشته برنامه ارزشمند رو آماده کردن
من واقعا شگفت زده میشم ، از این همزمانی که در زندگی من و سایت اتفاق میفته.
واقعا خداروشکر
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
من توی پنج ماه گذشته ، با سه چالش مواجه شدم ، جواب اولین چالش زندگی من دوره فوق العاده احساس لیاقت بود و همچنین کنترل کردن ورودی هام …
برخورد من با اولین چالش با احساس ناامیدی بود که واای زندگی من به آخر رسید من دیگه هیچ فرصتی در زندگیم واسم پیش نمیاد و …
برخورد من با چالش دوم یکم نرمتر بود ، بخاطر اینکه روی خودم کار کرده بودم
برخورد من با چالش سوم که اتفاقا همین امروز بود کامللل لبخند زدم و گفتم خداجون من فقط منتظر خیریت این ماجرام و تمام …
منم سعی کردم همه چی رو به خدا بسپارم، چون این اتفاقات از عهده بنده خارجه
و خب بیشتر چالش هایی که برای من اتفاق افتاده حل کردنشون ، بوسیله انجام دادن کار فیزیکی نیست ، من بیشتر باید بگردم ببینم چی تو مغزم میگذره ، و خب بعضی وقتا فکر میکنم انجام شدن اون چالش ها از عهده من خارج ، بلکه خداوند باید من رو هدایت کنه
سلام به همه دوستان واستاد گرامی سپاس از فایل باارزشی که تهیه کردید
من چند چالش بزرگی که خیلی سال هست تو زندگیم شناسایی کردم وتو دفترم نوشتم واگر این چالش رو بتونم حل کنم به چه دستاورد هایی میرسم رو نوشتم ودر حال برسی وکوچک کردن وقدم برداشتن هستم ومیخوام براش کارهایی انجام دهم
یک چالشی که همیشه تو کامنت نوشتن وگذاشتم دارم والان دارم می نویسم
سپاسگزارم