ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 28
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-07 20:36:482024-02-14 06:04:58ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟
اشتباهی که من توی تعمیرات پرینتر جوهر افشان داشتم چندین بار روی دستگاه مختلف جوهر تزریق کردم باعث سوختن هد یا برد دستگاه شد و قیمت هر هد 5میلیونه خیلی حالم بد شد همش خودم سرزنش کردم ولی الان که بهش فکر میکنم توی تعمیرات پرینتر جوهر افشان از خیلی از همکاران وارد ترم و راحتتر تعمیر میکنم
به نام خدا
سلام…
در مورد سوال این بخش باید بگم ک من اشتباهات خیلی زیادی داشتم و برای هرکدوم هم برخوردهای متفاوتی داشتم ولی توی همه اونا حس سرزنشگر رو داشتم و مدام به خودم میگم چرا همچین کاری کردی نباید اینکارو میکردی وااایی خیلی بد شد،مدام این حرفا تو سرم تکرار میشه ولی هیچ وقت در مقابل کسی این کارو نمیکنم یعنی نمیتونم اشتباهمو بپذیرم و حالت تدافعی میگیرم ک ن کار بدی نکردم یا اگ شمام بودین همین کارو میکردین و کلی حرف دیگه ک بازم اعصاب خودم بهم میریزه.
مثلا اگ یه سوالی از امتحانم رو بلد باشم ولی از سربی دقتی اشتباه کنم توی پاسخ بعد خودمو کلی سرزنش میکنم ک ی سوال راحت رو اینجور خراب کردی و اینقدر بهم میریزم ک حد نداره
در مورد یادگیری هم که یه جور دیگم مثلا رشته ژنتیک رو از بین زیر رشته ها بیشتر دوست دارم ولی همون درس رو نمره خوبی نمیگیرم و اینجور همش استرس میگیرم و با خودم میگم نکنه من استعداد ندارم نکنه از پسش برنیام چون موقع خوندن کامل متوجه مبحث میشم ولی نمره ای ک از امتحانش میگیرم رضایت بخش نیس.
به طور کلی بخوام بگم خیلی از خودم توقع زیادی دارم اینکه اگ یکاری رو انجام میدم باید به نحو احسن انجامش بدم و اگه خوب انجام ندم خودمو سرزنش میکنم.ولی با این حال زیاد نگران واکنش بقیه نیستم نکه اصلن نباشما ولی تو این مورد خیل خوب تونستم رو خودم کار کنم ک هیچی به کسی مربوط نیس بااین حال هنوز جای کار داره.
کلا توی هر صحبت استاد منم ی مثال دارم
مثلا برای صحبت کردن اینکه توی کلاس درس زبان تخصصیم همیشه از اول تاآخر کلاس استرس داشتم نکه بلد نباشما ن اتفاقا وقتی درس رو توی خلوت خودم میخوندم خیلی خوب میخوندم ولی توی کلاس چون در حضور بقیه بود همیشه از واکنش بقیه ک اگ ی کلمه رو اشتباه تلفظ کنم میترسیدم و همین باعث میشدکل تایم کلاس استرس بگیرم و همین استرس باعث میشد روان نخونم و دقتمو کم میکرد ولی خب الان جسارتم بیشتر شده و سعی میکنم در برابر اشتباهاتم اون بخش هایی ک کارمو ب خوبی انجام دادم رو بیاد بیارم و با خودم بگم ک ببین تو اینقدر کارهارو به خوبی انجام دادی ی اینجاشو فقط اشتباه کردی و اشکال نداره بازم میتونی جبرانش کنی
درسی ک اشتباهاتم میتونم بگیرم اینکه که دقتمو ببرم بالا و سطح توقعم رو از خودم بیارم پایین و اینو در نظر بگیرم ک همه اینارو من دارم تجربه میکنم و ممکنه اشتباه کنم و این اشتباه باعث میشه ایده و راهکارهای بهتری ب ذهنم برسه و باعث پیشرفت در کارم میشه.
برای حل این مشکل هم میتونم کارهایی رو ک به خوبی انجام دادم رو بیاد بیارم تا انرژی بگیرم و توقعم از خودم بیارم پایین و اشتباهاتم رو پلی برای ایده هایی بهتر بدونم.
به نام خدا
سلام.
این فایلهای سریالی، پتانسیلِ اینو دارن ادم چندین بار کامنت بذاره، چون عملاً خودشناسی داره شکل میگیره.
اخرین اشتباه یا گفتگوی ذهنیِ مخربم این بود که چون متوجه شدم این اواخر پاشنه آشیلم قضاوت و نظر مردم هست، اومدم خودمو سرزنش کردم بابتش که چرا خوب نشدی هنوز.
توجهم رفت به کمبودهاش، تلاش ها یا موفقیتهامو هم ندیدم، یعنی اونجاهایی که اگاهانه تلاش کردم و تمرین کردم به سبک شخصیم زندگی کنم رو نادیده گرفتم، انگار که کار خاصی نکردم.
چون ذهنم نتیجه ی بزرگ رو نتیجه میدونه گاهی (تله ی کمال گرایی)
بعد یهو به خودم اومدم و اگاهی اومد برام که دختر خوب:
دوری از توجه به حرف مردم و قضاوتشون، روند تکاملی داره مثل هر چیزی.
تو هر بار فقط کافیه یه کمی از قبلت بهتر شی، همین.
نترس، عصبانی نشو، دکمه سرزنش رو خاموش کن سمانه جون.
انگار با این راهکار، آبی بر آتشِ وجودم و سرزنش ها ریخته شد.
خودمو دیدم که دارم حرکت میکنم در مسیر، و خوشحال شدم
یکی دیگه از راهکارهای این اشتباه در ذهنم، اینه که حرف آدم ها رو جدی نگیرم.
فقط بشنوم، نمونم توش، همین…
ظاهرش ساده است، باطنش تمرین و پشتکار می خواد.
:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:
امروز یه لحظه داشتم باورهای روی دیوار رو میخوندم، سوال پیش اومد چه کلید واژه هایی برای کار روی خود وجود داره که یادم بمونن، عینِ سرمشق باشن، همینطور مختصر و مفید هم باشن، عینِ یه نقشه ی مسیر که راهِ آسان رو بهم نشون میده.
تا جایی که درک کردم این سالها از اگاهی های سایت، اینا اومدن برام:
1- کنترل ذهن
2- کنترل ورودی ها
3- احساس لیاقت
4- باور
5- باور فراوانی
6- روزی های حساب و غیر حساب
7- تسلیم خدا بودن
8- هدایت
9- روند تکاملی
10- حرکت آهسته و پیوسته
11- فقط روی خدا حساب کردن
12- توحید/ شرک
13- توجه به زیبایی ها و نکات مثبت
13- تحسین
14- سپاس گزاری
15- مسئولیت پذیری
16- پیاده روی
17- زندگی و لذت بردن در لحظه
18- خندیدن/ شادی/ اندروفین
19- آسان شدن بر آسانی ها
20- اعراض/ حل مسیله
21- جدی و سخت نگرفتن
22- استقلال/ وابستگی
23- دوری از مقایسه، حسادت، قضاوت، تمسخر، سرزنش، نامهربونی با خود و دیگران
24- احساس خوب= اتفاقات خوب
25- ستاره قطبی/ خلق خواسته ها
26- انجام هر کاری با حس خوب
27- بهبودگرایی/ کمال گرایی
28- درس گرفتن از اشتباهات
29- کنترل گفتگوهای ذهنی
30- بها دادن/ قربانی کردن
31- توجه به داشته ها/ نعمت ها
32- کانون توجه
33- زندگی به سبک شخصی
34- چالش/ تضاد/ ناخواسته
35- درک/ عمل آگاهانه
36- دوری از توجه به حرف و نظر و قضاوت دیگران
37- مشخص کردن مرزهای خود
خودم خیلی لذت بردم از این نقشه ی مسیر.
راستی استاد جان، ستِ کلاه و تیشرت تون خیلی قشنگه.
الهی شکرت برای همه چیز
سلام بر سمانه خانم
این مواردی که اشاره کردین انرژی عالی در من ایجاد کرد و واقعا اگه حتی در حد کلمه هم باشن فقط با تلفظشان آدم میتونه از حال بد دربیاد چه برسه به اینکه با هر کلمه بیای تو ذهنت در موردش فکر و عمل کنی
عالی بود دست شما درد نکنه
سلام اقای مولانیِ محترم.
الهی شکر که برای شما هم مفید بوده و باعثِ بهبودِ انرژی تون شده.
سلامت و برقرار باشین و همواره در پناهِ اللهِ یکتا.
همه مون باشیم.
الهی شکرت برای درس هایی که به همه مون میدی از طریقِ دستِ ارزشمندت، استاد عباس منشِ نازنین.
سلامی عاشقانه و صمیمانه خدمت استاد عباسمنش عزیزم و مریم دوستداشتنی و مهربانم
چقدر باید سپاسگزار خدای خودم باشم آخه که انقدر قشنگ داره لحظه به لحظه هدایتم میکنه؟
زبانم قاصره .گاهی اوقات ترجیح میدم حتی کلامی هم چیزی نگم و فقط لبخند بزنم در ازای این همه لطفش
استاد دقیقا برای من حدود دو هفته پیش یه همچین روندی اتفاق افتاد
من به دو تا شغل علاقه ی شدیدی دارم خیاطی و آشپزی و تو هر دوتاشم خودمو نیمه حرفه ای میدونم
در کنار مربیگری خیاطی که میکنم آشپزی میکنم برای یه ماشین غذا کوکو سبزی و کوکو سیب زمینی درست میکنم
طی ماجراهای طولانی و معجزات و کلی داستانای دیگه که نمیگم که زیادی طولانی نشه من اومدم پردیس دارم زندگی میکنم انقدر عاشق شغلم هستم که از اینجا یه روز در میون کوکو میبرم برای تهران ….با….احساس…خوب….کاملا
از وقتی اومدم اینجا تو فکر اینم که واسه خودم کار کنم.مستقل بشم و آرزو و خواسته ی الانم اینه که خودم یه ماشین غذا راه بندازم
من درخواستم رو به خدای قدرتمندم دادم و مسیر و باز گذاشتم که خودش هدایتم کنه که چجوری شروع کنم
همین دو هفته پیش این ایده اومد به ذهنمون که کوکو درست کنیم ببریم بازار بزرگ تهران ساندویچ کوکو سبزی و کوکو سیب زمینی
خلاصه
من خودم شخصا تمام پس اندازم که 1500 بود رو گذاشتم وسط و شروع کردیم
همه چی عالی پیش رفت و ما حدود 80تا کوکو اماده کردیم
ولی….
به جای اینکه صبح پاشیم بریم بازار دم غروب رفتیم
رفتیم دیدیم هیچچچچ کسسس نیست
هوا سرد
تایم بی موقع
خلاصش کنم یه کوکو فروختیم
یکیم به یه پسر بچه ی بی خانمان هدیه کردیم
با همه ی وسایل برگشتیم این همه مسیر رو خونه
فرداشم کل ساندویچ ها رو رایگان بین کارگرای ساختمانی پخش کردیم
و اینجاش برای خودم غیر قابل باور بود
من
فرزانه
کسی که اگر با اگاهی های قبلم بودم نا امید و مایوس با حس عدم لیاقت و ….کلی باورای منفی دیگه با این ماجرا کنار میومد
بدون هیچ گونه احساس بدی
نشستم فکر کردم
ایراد کارمو پیدا کردم
گفتم همه چی سر جای خودش بود و درست
فقط تنها اشتباهمون تایم بد بود
و استاد اصلا ناراحت نشدم
گفتم اشکال نداره این یه تجربه بود
باید اتفاق میفتاد تا من درسمو بگیرم
و من درسمو گرفتم
اول اینکه دفعه دیگه کوکو درست نمیکنم
الویه درست میکنم که حداقل موندگاری بیشتری داشته باشه و اگرم هوا سرده الویه سرد هم بشه مشتری مشکلی نداره
دوما صبح اول وقت باید بریم
همین
به همین راحتی
و همین کار باعث شد من احساسم بد نشه
با اینکه دیگه پولی نداشتم
و خدا پاداشمو داد و برام چنتا موقعیت پولساز فراهم کرد و تونستم پول بسازم
ولی ایمان دارم همین برخورد من نسبت به این اتفاق برکاتی برام به ارمغان میاره که خودمم باورم نمیشه
من به قدرت بی انتهای خدای خودم ایمان دارم
عاشقشم و منم عاشقشم و بهش اعتماد دارم
استاد خیلی دوستتون دارم
امیدوارم مفید واقع بشه برای دوستانی که میخونن
به نام خداوند مهربان
سلام خانم مشهوری
تجربه ای که شما در باره کار مورد علاقه خود کسب کردید حتما شما را پرانگیزه تر از قبل خواهد کرد و حتما موفق خواهید شد. سالها پیش سفری به تبریز داشتیم در بازار بزرگ و زیبا و قدیمی تبریز آقایی سیب زمینی و تخم مرغ آب پز می فروخت که بعد خبر دار شدیم از همین کار بسیار ثروتمند است و مشتری های فراوانی دارد حتی آوازه او تا تهران هم پیچیده بود. حتما شما هم موفق خواهید شد مخصوصا اگر به قول استاد عزیزمان بتوانید مشکل و مسیله ای را از مردم حل و به گسترش جهان کمک کنید جهان نیز به شما کمک خواهد کرد . مطمین باشید یک روز هم شما ثروت سرشاری از این عشق و علاقه خود بدست خواهید آورد.
سلامتی، موفقیت، ثروت و هدایتهای خداوند را برای شما خواهانیم.
خدایا شکرت
سلام مهشید مهربونم.ممنونم به خاطر امید و انگیزتون..همین الان از خواب بیدار شدم.خیلی احساس خوبی پیدا کردم وقتی این دو تا پیام رو دیدم از شما و سینای عزیز..بله من ایمان دارم میرسم به هدفم
چون فرزانه خیلی تغییر کرده
دیگه پا پس نمیکشه
دیگه از این دنیا به کم قانع نیست
دیگه برداشتن موانع واسش زجراور نیست بلکه براش یه پروژست که با مدیریت کردنشون با احساس خوب انگار جادو میکنه
میدونید باورتون میشه گاهی احساس میکنم جادوگرم؟
آخه وقتی مثلا یه تضاد پیش میاد فوری میگردم از یه زاویه ای بهش نگاه کنم که احساس بهتری داشته باشم بعد میبینم این کار روی نتیجشم تاثیر میزاره چون طبق اموزشهای استاد چیزی به اسم واقعیت وجود نداره این ما هستیم که با زاویه دیدمون به یه مسئله ای معنا و واقعیت میبخشیم
این جادوگری نیست؟
خیلی خوشحالم که دارمتون
استاد عباسمنش
خیلی دوستتون دارم
فرزانه جااان سلاام
بینهایت تحسینت میکنم چقدر خوشم اومد از نحوع برخوردت و از نوع نگاهت واقعا تحسین برانگیز و فوق العادست
میدونی من یک لحظه خودمو جای تو گذاشتم و واقعا دیدم بعید میدونم من ِ الان بتونه یک همچین کنترل ذهنی داشته باشه و اینقدر راحت بگیره وباور های مناسبی نسبت به این موضوع داشته باشه
واقعا لذت بردم خیلی تحسینت میکنم ایول بهت
عالی عمل کردی چقدر خوشحال شدم که به کامنتت هدایت شدم و چقدر درس های خوبی برای من داشت که واقعا تحت هیچ شرایطی خودمون رو سرزنش نکنیم و اشتباهی که کردیم رو به یک دیدگاهی نگاه کنیم که جهان راهی جز اینکه پاسخ مثبت بده به افکار ما نداشته باشه
این نوع نگاهت رو واقعا تحسین میکنم و اومدم بنویسم چون دوست داشتم با تحسین کردنت این ویژگی شخصیتی رو هم در خودم ایجاد کرده باشم.
سپاسگزارم ازت که نوشتی خیلی لذت بردم
خدایار و نگهدارت دوست عزیزم
باسلام
خدمت استادودوستان همراه
زندگی من قبل از ورودبه این مسیراینگونه بود که همه مقصر بودن بجز من
وزمین وزمان ومحکوم میکردم،زن وبچه،شغل،همکار،شرایط بازارو………..
که اینهاباعث ونبودثروت وپول توزندگیم میدیدم
حالا بادریافت این اگاهیها دیدم اصلا قضیه چیز دیگس
سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان عزیز در سایت عباسمنش دات کام
من وقتی یک اشتباهی رو انجام میدم اول از همه میدونم که هر کسی امکان داره اشتباه کنه ولی بعد از انجام اشتباه ناخودآگاه خودمو سرزنش میکنم که چرا من باید اشتباه کنم…
معمولا سعی میکنم خیلی اشتباه نکنم و هرکار میخام انجام بدم با حساب کتاب انجام میدم ولی خُب بعضی مواقع پیش میاد با اینکه همه ی حساب کتابهارو انجام میدم بازهم به مشکل برمیخورم البته خیلی کم…
با این حال سعی میکنم بعد از یکی دوساعت حال خودمو خوب کنم و ببینم چه درسی میتونم از اون موضوع بکیرم
مثلا تو حوضه ی تخصصی خودمون وقتی کانال تاسیس کردیم و شروع به ضبط دوره های آموزشی کردیم،متوجه شدیم که فقط با کانال زدن و چهار تا پست گذاشتن نمیشه دیده شد
تصمیم گرفتیم آموزش ببینیم و انجامش بدیم
توآموزش ها خیلی نکات گفته شده بود که باید انجامش میدادیم ولی من فکررمیکردم با خرید دوره همه چی حل میشه و معجزه اتفاق میافته
بعد از اینکه چندبار کمپین فروشمون با شکست مواجه شد فهمیدم که اشتباه میکردم و تمام تکنیکهایی که گفته شده رو باید اجرا کنم تا نتیجه بگیرم…
اولش یکی دوروزی نا امید شدم و گفتم اصلا ولش کن من به درد اینکار نمیخورم و بهتره برم تو یک پلتفرم دیگه اینکارو انجام بدم و پلتفرمهای داخلی به درد نمیخورن ولی بعدش یاد حرف استاد افتادم که میگفتن هرکجای دنیا بری آسمون همین رنگه تو اگه تو کشور خودت موفق و پولدار نشی هیچ جای دیگه هم نمیتونی موفق بشی…
بخاطر همین تصمیم گرفتم نا امید نباشم و سعی کنم کارهایی که باید انجام بشه رو انجام بدم تا موفق بشم
عیبی که من تو خودم میبینم عجله کردنه
اکه یه کم رو خودم کارکنم و دیگه عجله نداشته باشم بنظرم کم کم موفق میشم…
من فکر میکنم سیر تکاملم باید طی بشه و تا وقتی که به آموزشها عمل نکنیم قرار نیست نتیجه بگیریم و من از این موضوع این درس رو گرفتم که
1_باید همیشه و مستمر تلاش کنیم نه اینکه یه روز باشیم یه روز نباشیم
2_زود نا امید نشیم و از شکست نترسیم
3_از هر شکستی درسش رو بگیریم تا دیگه برامون تکرار نشه
از خدای مهربان ممنونم که شمارو در مسیر زندگیم قرار داد و از شماهم ممنونم که آموزشها و آگاهی های عالی رو بما منتقل میکنید
در پناه خداوند یکتا شاد باشید و شکرگزار
دوستون دارم
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام
چقدر این باور که انسان در مسیر رشد و پیشرفت امکان خطا و اشتباه داره کمک کننده هست.
مهم اینه که آدم از اشتباهاتش تجربه کسب کنه و بیاد خودش رو بررسی کنه که به چه دلیل این اشتباه صورت گرفت و در موقعیت های مشابه چطور میتونه با این موضوع برخورد کنه تا این اشتباه دیگه ایجاد نشه…
یه مورد دیگه که باعث میشه ما از انجام دادن تجربه جدید دست بکشیم بخاطر اشتباه کردن بر میگرده ب حرف و قضاوت مردم _
و یه قسمت دیگه هم بر میگرده به کمالگرایی :میخوام که از همون اول بی نقص عمل کنیم و تا مطمئن نشین که بهترین هستیم دست به عمل نمی زنیم.
یه مورد دیگه توقع بیجا از خودمون و مقایسه زمان شروع خودمون با بهترین زمان رسیدن و نتایج دیگران که سبب میشه اگه یکم خوب عمل نکردیم پا پس بکشیم و قانون تکامل رو از یاد ببریم.
من خودم بیشتر از این که نکنه دیگران در مورد من قضاوت کنند در ذهنم باعث میشه که بترسم و نرم سراغ رفتاری که میدونم باید انجامش بدم.
در زمان های قبل از دوره احساس لیاقت سرزنش های من نسبت به خودم خیلی زیاد بود و همچنین حرف مردم که واقعاً پاشنه آشیل من هست و نمیتونم بگم که خوب شدم توش ولی نسبت به قبلم خیلی پیشرفت کردم تو این زمینه …ولی بازم خیلی جای کار دارم.
دوره احساس لیاقت واقعا خیلی به خودشناسی من کمک کرد و همین پاسخ دادن به سوالات و بررسی خودم باعث شد خیلی نسبت به قبلم با خودم در صلح تر باشم.
در نهایت از استاد عباسمنش عزیز تشکر میکنم به خاطر این فایلهای گران بهایی که به صورت هدیه قرار میدن.
خداوند به همگی ما برکت بدهد.
وقت همگی بخیر
تنها مسئله ای که خیلی منو درگیر خودش کرده گوشهام هستن
یه گوشم 20ساله که سوت میزنه و80٪ضعیف شده و گوش دومم هم بتازگی شروع کرده به سوت زدن.
همین مسئله باعث شده صداها رو به خوبی تشخیص ندم و یا کلا صداهای پایین رو نمیشنوم کسی بام اروم حرف بزنه متوجه نمیشم و مشکللت زیادی برام بوجوداورده قبلا خیلی شاکی بودم و منزوی شده بودم و برام مهم بود که خیلی حرفا رو نمیفهمم و خجالت میکشیدم.
اما الان وقتی نمیفهمم قشنگ اعلام میکنم گوشم ضعیفه و بلندتر حرف بزنین یا دوباره تکرار کنین حرفتونو،چون نفهمیدم .شایدم برگرده به عدم دقتم نمیدونم.بهرحال الان مشکلی باش ندارم و پذیرفتمش.
ودارم سعی میکنم درمانش کنم.که هنوز نتیجه نگرفتم.
اما یه حسنی که داره اینه که حرفای بیهوده و غیر ضروری رو نمیشنوم
و این خیلی برام جالبه
شهودم درعوض خیلی قوی شده و الهامات رو راحتر دریافت میکنم
سعی کردم چرندیات رو اصلا نشنوم و ذهنم رو درست و اصولی تغذیه کنم.
به نتایج شگفت انگیزی رسیدم.
انشالا یه روز توی پروفایلم نتایجمو میزارم
عاشقتونم
به نام خداوند مهربان
سلام خانم رز
اگر میل داشتید دوره قانون سلامتی را تهیه کنید و یا از فایلهای رایگان استاد استفاده کنید دوره ای که ما معجزه های فراوانی از آن دیده ایم و به یاری خداوند این سبک غذایی ما تا پایان عمر خواهد بود.ما با نتیجه با شما صحبت می کنیم البته باید سخنان استاد عزیزمان را در هر مورد مانند وحی منزل دانسته و بدون کوچکترین شک و شبهه ای به تمامی آن عمل کنیم تا نتایجی را که باید بگیریم را بدست آوریم. با تمرکزی که بر روی خود دارید حتما نتایج عالی خواهید گرفت البته تمرکز بر روی نکات زیبا با آرامش و اعتماد به نفس همانگونه که اکنون اینگونه است.
سلامتی، موفقیت، ثروت و آرامش روز افزون را برای شما خواهانیم.
خدایا شکرت
استاد دوستداشتنیم سلاااام
این اشتباه دیروز انجام دادم
تا داغ با لبخندی بر لب بگم
دیروز مادر همسرم ناهار خونه ما بودن
بعد از کلی فکر ک چی درست کنم
نتیجه شد مجبوس ماهی
و چون دقیقه 90 تصمیم گرفتم ماهی موقع طبخ هنوز یخ داشت
منم گفتم اشکال نداره
روغن ریختم تو قابلمه و گرم ک شد ماهی ادویه زده زو کذاشتم توش
اومدم زیر روکنم ماهی رو دیدم چسبیده
بدم چسبیده
چون ماهی کامل بود جدا کردنش سخت شد
خلاصه کلی ور رفتم بالاخره درش اوردم ولی چیشد
پوست روش تقریبا بلند شد و وسط ماهی جمع شد
ولی برعکس قبل که کلی خودم سرزنش میکردمکه وااای بعد از این همه
هنوز گاهی خراب کاری میکنی و حالا سر سفره عادل ( همسرم) ایراد میگیره
این دفعه گفتم اشکال نداره
اون وری میذارمش روی دیس ( استیکر چشمکی)
من معمولا همیشه غذام اندازه اس و اضافه نمیاد
دیروز مهمون سر زده اومد
و کفتم جیکار کنم
( قبلا
غر میزدم و سگرمه هام تو هم که چ عادت بدی
بیخبر ناهار میاین ی جا و …)
سریع برنج خیس کردم و دوتا دیکه فیله مرغ هم دراوردم و زعفرون دم کردم
و جنگی ی زرشک پلو هم درست کردم
خداییش با روی خوش
و حواسم ب خودم بود که
چ خوبه که حالم خوبه
عصبانی نیستم
چ خوبه راحت کرفتن مسائل
موقع کشیدن غذا
کلا که سر ماهی از بدنش جدا شد
ولی ب والله عین خیالمنبود
اتفاقا ماهی رو از همون سمت بدون پوست گذاشتم
و برعکس همیشه ک بچه هام نق میزنن برای ناهار ماهی
دیروز پسرم هرجی پلو و ماهی براش کشیده بودم تا ته خورد همینطور دخترم
همسرم و مادر همسرم
و البته مهمون ما و خودم زرشک پلو مشتی زدیم بر بدن
بعدشم تا من داشتم ب دخترم غذا میدادم
همسرم ظرفای سفره رو جمع و اشغالها رو هم برد بیرون
درس هام از اشتباه
بهتر بود ماهی رومیذاشنم تو مایکرو و حالت یخ بازکن
و بیشتر روغن میریختم تو قابلمه
شاید یکم شکل ماهی بهمریخت ولی مزه غذا مهم تره
که عالی بود و البته مهمتر از غذا خوش رویی من سر سفره با خانواده و مهمونم بود
و تازه خودم دیروز برعکس همیشه که وقتی مهمون هست خیلی معذبم
راحت بودم و خودم ماهی برمیداشتم و چک میکردم تیغ نداشته باشه و توی ظرف
همسر و مادرشون و بچه هاممیذاشتم
خداروشکر که دارم با خودم راحتتر میشم و اشتباهاتمگنده نمیکنم و راحت میپذیرم
چقد خوبه راحتی
رها بودن و اسون کرفتن که هم ب خودت خوش میکذره هم بقیه انرژی میگیرن
به نام خداوند مهربان
سلام خانم صدی
آفرین به کنترل و مدیریتی که در برابر مهمان های نا خوانده داشتید و مهم تر از همه خودتان از خودتان راضی هستید. حتما دست پخت شما بسیار عالی است و خودتان هم از آن لذت می برید و تازه این اول راه است و شما می توانید حتی اگر چندین مهمان سر زده هم داشته باشید( البته خدا کند که این گونه نباشد) بهترین غذا را تهیه ببینید و با رویی باز از آنها پذیرایی کنید و مطمینا اعتماد به نفس شما هم چندین برابر زیادتر خواهد شد و نتایج و تجربیات شما هم در مورد توانایی هایتان پر بارتر.
سلامتی، موفقیت، ثروت، کنترل ذهن و دقایقی سرشار از زیبایی را کنار خانواده محترمتان برای شما آرزو مندیم.
خدایا شکرت
دوست عزیزمم سلااام
وایی من که لذت میبرم از این جنس کامنت هایی که دارم میخونم وقتی که داشتم کامنت شما و یکسری دوستان روی این فایل میخوندم متوجه میشدم یکسری چیزا اصلا ذهنم براش منطقی نیست و دیدم چقدر بعضی اوقات خودم رو سرزنش میکنم
وقتی دیدم شما اومدی و اینطوری واکنش نشون دادی به این اتفاقات و اینقدر ساده گرفتی به خودت کلی درس گرفتم
میدونی احساس میکنم یکی از پاشنه های آشیل خود منم همین موضوعه که میام سخت میگیرم خیلییی زیاد به خودم یک جورایی نمیدونم چرا اما حس میکنم این موضوع خوبه اما به خودم یادآوری میکنم بارها که هرچیزی که از جایگاه احساسی بد باشه اون اشتباه ِ و باید اصلاح بشه
مثلا همین امروزم رو اگه بخوام نگاه کنم به این دلیل احساسم یک کوچولو داشت بد میشد چون روتینی که برای خودم تعریف کردم رو اجرایی نکردم و این داشت منو سرزنش میکرد و داشت اوضاع رو برای من سخت میکرد واقعا و هعی احساس بد و بدتر و دیدن نکات منفی بیشتر که چرا اینطوری کردی اما الان متوجه شدم واقعا چقدرر مهارت تغییر دیدگاه به اتفاقات موضوع مهمیه و واقعا این موضوع نهایتی نداره ما همیشه میتونیم ماهر و ماهر تر بشیم توی این موضوع و خداروشکر میکنم که الان هدایت شدم به این صفحه و میبینم چقدر بچه ها خوب دارن این موضوع رو در عمل اجرایی میکنن و چقدر خوشحال شدم که به کامنت شما هدایت شدم
سپاسگزارم از اینکه مینویسی دوست خوبم
سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم امیدوارم حالتون خوب و عالی باشه
چقدر این فایل ها خوب بود چقدر عالی هستید استاد باورتون نمیشه چقدر بهش احتیاج داشتم
انگار که درمورد من دارن میگن و برای من ضبط شده !!!
میخوام در مورد رانندگیم بگم چون کامنت دوفایل قبلیم در این مورد بود
_به اشتباه اخیر فکر کن با جزییات در موردش بنویس
حدودا دو ماه پیش با همسرم برای تمرین رانندگیم رفتیم تا من تمرین کنم
وقتی داشتم پارک دوبل رو تمرین میکردم همسرم نکته ای رو بهم گفت و ازم خواست بیشتر دقت کنم
امام من به شدت بهم برخورد و حس کردم با ناراحتی بهم گفت (در صورتی که اینطور نبود)
و گفتم شما فکر میکنی که من نمیتونم و استعدادشو ندارم !
_چه واکنشی نشون دادم در اون لحظه و چه احساسی داشتم؟
به شدت ناراحت شدم و کل مسیر گریه میکردم و حرفی نمیزدم
تمام وجودم ناراحت بود و نامید بودم که مهسا تو واقعا نمیتونی چرا داری وقت خودت و ابوالفضل رو میگیری!!
ناراحت بودم که بقیه چه فکری در موردم میکنن !! حالا فکر میکنن من نمیتونم من ناتوانم
_ چه درسی میتونم بگیرم ازین اتفاق؟ باچه زاویه ای باید بهش نگاه کنم ؟
من باید با دید نگاه کنم که مهسا تو وقتی میتونی ماشین رو به حرکت در بیاری پس تواناییش رو داری
دنبال ایراد نگرد تلاشت رو بکن
تمرین کن
روی ذهنت کار کن
ببین چه همسر خوبی داری که همرات هست و بهت امید و انگیزه میده!!
شاید مکان دیگه ای رو برای تمرین انتخاب کنم تا راحتر باشم
فقط باید متمرکز شم
پس من میتونم به امید الله میرم جلو و یک راننده حرفه ای میشم
_از اون درسا در عمل چه استفاده ای میتونم بکنم
سعی میکنم تمرکزم رو بالا ببر
خود باوریم رو بالا ببرم
با حال خوب برم
یک روز میام اینجا و خبر گرفتن گواهینم رو میدم
دوستتون دارم
در پناه خدای یکتا باشید