ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم حقیقت گفته:
    مدت عضویت: 1598 روز

    سلام به رب وهابم

    سلام به استاد سخاوتمندم و مریم جون مهربون

    استاد من در بعضی موارد خیلی خوشحال میشم اما در بعضی موارد شاید چند ساعت نگران میشم اما بعد خودم رو جمع و جور میکنم و میگم الخیر فی ما وقع

    اگه در بیزینس خودم باشه که سریع دنبال راهکار برای شرایط موجود میگردم و خدا رو شکر با توجه به تغییراتی که اتفاق افتاده همه ی تغییرات منتج به نتایج عالی شده و باورم خودش درست شده که هر تغییری که اتفاق بیفته حتما عالی تر میشه و حتی خیلی جاها خودم هم خیلی شرایط رو تغییر میدم الان کارم رو در کشور دیگه دارم استارت میزنم

    استاد هر چالشی که خودم یا جهان برای من ایجاد میکنه بعد از حل کردنش یک جهش بزرگ در زندگی من به وجود میاد این دیگه برام یه باور کاملا اثبات شده ست

    به همین دلیل حالا دیگه خودم خودم رو تو چالش میندازم برای جهش بزرگ

    استاد اولین تغییر در زندکی من که خودم ایجاد کردم جدایی در زندگیم بود که ده سال مقاومت کردم و بعد چک و لگد درست منو مجبور کرد که اینو انتخاب کنم و بعدش جهش اول ایجاد شد

    تغییر دوم جدا شدن از شراکت با برادرم بازم با چک و لگد محترم رو خوردم بعد که جدا شدم الان حدود 5 ساله که من میلیون برابر درآمد کسب کردم

    دیگه فهمیدم و خودم شروع کردم

    از خانه پدری بیرون اومدم و خونه خریدم و بعدش تغییر محل کارم که بی‌نظیر شد و بعد که حسابی به زبونم مزه کرد الان دیگه لحظه ای دنبال چالش میگردم

    تغییر بعدی رابطه جدید و بی نظیر بود که خدا رو هزاران هزاران مرتبه شکر و بعد الان مهاجرت به عمان و تغییر محل کسب و کارم به اون کشور و تازه استارت مهاجرت به آمریکا دیگه من مسیر جهش رو یاد گرفتم

    استاد به نظرم با هر تغییر انگار من یک مریم دیگه خلق میکنم انگار الان ده تا مریم دارم در واقع الان انگار من اندازه ده تا آدمم همه میگن این همه کار برای یکنفر زیاده خب راست میگن من یکنفر نیستم الان یه مریم مامان یه مریم همسر یه مریم در آموزشگاه یه مریم در مدرسه یه مریم در رستوران یه مریم در عمان یه مریم در آمریکا یه مریم فارسی زبان یه مریم انگلیسی زبان یه مریم ورزشکار داریم پس اول یه نفر بودم الان ده نفرم

    استاد از سال 1398 به بعد که با شما آشنا شدم دونستم که تغییر یه نعمته و الان از این نعمت استقبال میکنم

    میدونم که محل آموزشگاه و مدرسه باید تغییر کنه اما منتظرم هدیه خداوند رو دریافت کنم و تغییر بدم

    ممنونم استاد سخاوتمندم

    ممنونم از خانواده بزرگ عباسمنش

    خدایا هزاران مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 994 روز

    با عرض سلام خدمت استاد و تمام خانواده صمیمی عباسمنش

    تغییر خیلی وقتها لازم هست که انسان حرکتی بکنه که به جهان هستی نشان بدی که من ارزشمندم می تونم تغییر کنم باید گوهر درونمون پیدا کنیم

    با مهاجرت از روستا به شهر تغییر بزرگی بود برای من و همسرم چون همسرم مقاومت زیادی داشت که هر کسی بره شهر از گرسنگی میمیره باور محدود کننده همسرم روی ما هم تاثیر داشت ولی چون روستامون همه رفتن ما شدیم آخر خونه ای که مهاجرت کردیم

    چون فکر می کنه در آمد فقط در روستاست

    تغییر دیگه که دوست دارم اینه که درآمد داشته باشم ولی همسرم برام سدی شده که نمی زاره

    هنوز نتوستم تغییر ایجاد کنم باید ترس کنار بزارم واحساس لیاقت کنم چون خودم دارم چوبش می خورم یا باید تغییر کنی یا سر خواسته هاتو ببری

    یعنی نباید آبروی خدا رو ببریم که مخلوقات ضعیف داره

    با شخصیت جدید می تونم نشان بدم که ضعیف نیستم

    بخدا خیلی تو روستا کارهای کردم حتی مرد هم نتونسته انجام بده از بس همش تحقیر شدم خودم دست کم گرفتم

    ما با جهان سخاوتمندی طرف هستیم انسان مومن زیرک هست نباید دنبال چیزهای مفت باشیم هر چیز بها داره با تغییر با تفکر …

    باید پول بسازم اگه حرکت کنم خداوند هم کمکم میکنه من توسط خداوند حمایت می شوم

    خداوند دوست داره من تغیییر کنم

    اولین تغییری که برام جذاب بود این سایت الهی هست که کلی زندگی ام رو تغییر داد تکان داد آرامش ام بیشتر شد قانون خداوند یاد گرفتم خیلی چیزها یاد گرفتم از خداوند ممنونم آگاهی ام بیشتر شد خدایا هزاران مرتبه شکرت

    جهان هستی عاشق اینه که من بگم چی می خوام

    خداوند سفارش من رو به تمام مخلوقاتش کرده

    در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2229 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام مریم بانوی عزیزم 🪷

      چقدر کامنت شما به دلم نشست و اون حس قشنگ رو بهم منتقل کرد. و شما چه بانوی قوی و قدرتمندی هستی که از اون محیط خودت رو بیرون کشیدی و داری با اقلیت جامعه زندگی می کنی.

      اقلیتی که از دوندگی های روزمره دست کشیده اند و می‌خواهند راهی ساده تر و لذت بخش تر این دنیای زیبا را بیابند و البته که استاد آنها و بیشتر اعضا در حال طی این مسیر زیبا هستند و ان شاءالله ما هم بتونیم به سادگی و راحتی پا در مسیر بگذاریم.

      مریم بانو مراقب اون همه خوبی های خودت باش.

      شما بانوی بی نظیری هستی.

      در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیزم. 🪷

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    ابوالفضل گنجی گفته:
    مدت عضویت: 811 روز

    بنام خدا،سلام و درود بر استاد بی نظیرم.

    بواسطه ایجاد یکسری تغییرات در زندگیم مسایلی توی مسیر زندگی من بود که بسیار تحت فشار روانی بودم. همه آموخته هام از شما رو مرور میکردم ولی باز گره های ذهنم باز نمیشد. ته دلم آرزو کردم کاش میشد یه فرصتی پیش میومد که من در مورد این شرایط با استاد عباسمنش مشورت می کردم و ایشون با شنیدن شرایط من و بصورت اختصاصی منو راهنمایی میکرد که ناگهان مجموعه فایلهای ذهن قدرتمند کننده در سایت قرار گرفت که اصلا پاسخ اختصاصی تمام سوالات من بود. یعنی انگار استاد بعد از شنیدن یک ساعت از شرایط زندگی من تک تک این فایلها رو داره واسه من تهیه میکنه. مطابقت محتوای این فایلها و ترتیب موضوعات اونها و تناسبشون با شرایطی که من توش گیر میکنم و بعد فایل جدید میاد و اصطلاحا استاد منو کووچ میکنه باورنکردنیه؛ باورنکردنی… سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود شما استاد عزیز و هدایتهایی که خداوند از زبان شما جاری میکنه برمن.

    اما در مورد پاسخ این قسمت برنامه:

    من قبل از آشنایی با استاد در برابر تغییرات مقاومت داشتم ، حتی تغییراتی که میشد حدس زد کاملا به نفع منه. ولی از اونجا که آدم تنبلی نبودم و بالاخره آداپت میشدم با شرایط بعدها متوجه میشدم که این تغییر به نفع من شد و کلی مهارت جدید یادگرفتم و کلی پیشرفت کردم ولی باز هم درس اصلی که انعطاف پذیری در برابر تغییرات که میتونه منجر به بهبود نتیجه نهایی بشه رو درک نمیکردم. تا اینکه با استاد عزیز آشنا شدم و الان تکه کلام من شده “الخیر فی ما وقع” اونم بطوری که دوماه پیش بخاطر شکستن ناگهانی فرق سرم با 8 تا بخیه بزرگ بقدری خداوند رو شکر میکردم و با تمام وجود ، با تمام وجود اون ناخواسته رو لطفی از جانب الله میدونستم که یادم نمیاد در تمام عمر واسه دریافت نعمتی اینقدر شکرگذاری کرده باشم. واقعا روی تخت بیمارستان که دکتر داشت پوست سرم رو میدوخت احساس خوبم بقدری مانع درک بخش زیادی از درد بخیه سرم شده بود که دکتر با تعجب گفت درسته که بی حسی زدم ولی تو مقاوم ترین مریضی هستی که تا حالا دیدم.

    فرکانسم عالی بود و همونجا توی بیمارستان دنبال هدایت و نشانه ای بودم که فلسفه کشیده شدن من به این ناخواسته رو درک کنم. و ناگهان هدایتی رسید که یه مشکل بزرگ توی زندگی من رو حل کرد و با اون هدایت توی بیمارستان، الله من ؛کوهی از آرامش رو بهم هدیه داد .

    القصه … من دیگه واقعا از تغییرات نمیترسم و میدونم که نتیجه نهایی تغییر در دستان منه و من تعیین کننده هستم که بپذیرم و به بهار میوه هاش برسم یا مقاومت بکنم و به خزان برگ ریزان تن بدم.

    قدرت خلق کنندگی رو درک کردم تا حد کمی و در حال تمرین و بهبود ادراک خودم هستم.قانون بلاتغییر الهی یعنی اصل تکامل رو در مسیر شروع تغییرات تا رسیدن به نتیجه مطلوب رو پذیرفته ام و میدونم هر تغییر در دلش حرکت تکاملی رو بهمراه خواهد داشت که نتیجه حرکت در اون بین منجر به خلق یه گسترشی هرچند کوچک بشه.

    همواره تمام شرایط حوادث و آدمهایی که حتی از کنارم رد میشن رو ناشی از مداری میدونم که درش هستم و سعی میکنم با تفسیر شرایط به خیروخوشی نتیجه بهتر رو رقم بزنم.

    اگه ناخواسته به مترو نرسیدم میگم حتما با تاکسی یا اتوبوس قراره چیزی ببینم که درد بخورتره ، اگه ناخواسته غذام سوخت میگم قرار چیز مناسبتر(نه حتما بهتر یا خوشمزه تر) بخورم . حالا وقتی هم الهامی میاد که خودم شرایط رو باید عوض کنم سعی میکنم با مرور آگاهی های سایت عباسمنش شجاعت لازم برای حرکت رو بدست بیارم و چشم انتظار چیدن میوه ها باشم و الان در همین لحظه در وسط و دل بزرگترین تغییر و خواسته زندگیم هستم که البته با وجود کسب مهارتها و شناختهای بسیار و کم شدن ترس ها و افزایش شجاعتم فارغ از اینکه نتیجه نهایی چی باشه ، سپاسگزار خداوندم و میدونم که بهترین رو برام رقم میزنه و مزد توکل به الله مهربان و حرکت شجاعانه منو بهم حواله میکنه و در نهایت رستگارم ان شاءالله.

    اتفاقا این همون تغییریه که پانزده سال عقب انداختمش و جرات شو نداشتم و الان با شروع مجموعه فایلهای جدید “ذهن قدرتمند کننده در برابر ذهن محدود کننده” استاد که گفتم بطرز باورنکردنی متناسب و گام به گام به شرایط جدید من تهیه میشه و در سایت قرار میگیره دارم جلو میرم و با غلبه بر باورهای محدود کننده و پوچ قبلی ام، دست بکار شدم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 867 روز

      چقدر خوبه که باور کنیم هر اتفاقی فقط به نفع ماست، چقدر خوبه باور کنیم که یک قدرت مافوق همه قدرتها مراقبمونه ، همانا اولیا خدا نه ترسی دارند و نه اندوهگین میشوند

      وقتی تو به خدا وصلی خودش هدایتت میکنه به سمت راه درست خودش قلبت رو پر میکنه از یقین و خودش آرامشی میده تا به نشونه هاش عمل کنی و بعد میفهمی که چقدر راه درست بوده و این بهترین اتفاق ممکنه در حالیکه شاید چهره اون اتفاق جالب نبوده است…

      پناه میبرم به الله یکتا و لذت بردم از فایل توحیدی شما دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مریم حقیقت گفته:
    مدت عضویت: 1598 روز

    سلام به رب وهابم

    سلام به استاد سخاوتمندم و مریم جون مهربون

    استاد من در بعضی موارد خیلی خوشحال میشم اما در بعضی موارد شاید چند ساعت نگران میشم اما بعد خودم رو جمع و جور میکنم و میگم الخیر فی ما وقع

    اگه در بیزینس خودم باشه که سریع دنبال راهکار برای شرایط موجود میگردم و خدا رو شکر با توجه به تغییراتی که اتفاق افتاده همه ی تغییرات منتج به نتایج عالی شده و باورم خودش درست شده که هر تغییری که اتفاق بیفته حتما عالی تر میشه و حتی خیلی جاها خودم هم خیلی شرایط رو تغییر میدم الان کارم رو در کشور دیگه دارم استارت میزنم

    استاد هر چالشی که خودم یا جهان برای من ایجاد میکنه بعد از حل کردنش یک جهش بزرگ در زندگی من به وجود میاد این دیگه برام یه باور کاملا اثبات شده ست

    به همین دلیل حالا دیگه خودم خودم رو تو چالش میندازم برای جهش بزرگ

    استاد اولین تغییر در زندکی من که خودم ایجاد کردم جدایی در زندگیم بود که ده سال مقاومت کردم و بعد چک و لگد درست منو مجبور کرد که اینو انتخاب کنم و بعدش جهش اول ایجاد شد

    تغییر دوم جدا شدن از شراکت با برادرم بازم با چک و لگد محترم رو خوردم بعد که جدا شدم الان حدود 5 ساله که من میلیون برابر درآمد کسب کردم

    دیگه فهمیدم و خودم شروع کردم

    از خانه پدری بیرون اومدم و خونه خریدم و بعدش تغییر محل کارم که بی‌نظیر شد و بعد که حسابی به زبونم مزه کرد الان دیگه لحظه ای دنبال چالش میگردم

    تغییر بعدی رابطه جدید و بی نظیر بود که خدا رو هزاران هزاران مرتبه شکر و بعد الان مهاجرت به عمان و تغییر محل کسب و کارم به اون کشور و تازه استارت مهاجرت به آمریکا دیگه من مسیر جهش رو یاد گرفتم

    استاد به نظرم با هر تغییر انگار من یک مریم دیگه خلق میکنم انگار الان ده تا مریم دارم در واقع الان انگار من اندازه ده تا آدمم همه میگن این همه کار برای یکنفر زیاده خب راست میگن من یکنفر نیستم الان یه مریم مامان یه مریم همسر یه مریم در آموزشگاه یه مریم در مدرسه یه مریم در رستوران یه مریم در عمان یه مریم در آمریکا یه مریم فارسی زبان یه مریم انگلیسی زبان یه مریم ورزشکار داریم پس اول یه نفر بودم الان ده نفرم

    استاد از سال 1398 به بعد که با شما آشنا شدم دونستم که تغییر یه نعمته و الان از این نعمت استقبال میکنم

    میدونم که محل آموزشگاه و مدرسه باید تغییر کنه اما منتظرم هدیه خداوند رو دریافت کنم و تغییر بدم

    ممنونم استاد سخاوتمندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 807 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم

    سلام خدا جونم

    سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم

    سلام دوستان معنوی و ارزشمندم

    خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان قرار دارم

    باورهای محدود کننده قالب تر است یا باورهای قدرتمند کننده

    در وقت تغییرات چه واکنشی دارم ؟

    خدایا شکرت که به وقت درست هر لحظه مرا هدایت می‌کنی که تصمیمات درست بگیرم و در مسیر درست الهی ثابت قدم ومتعهد تر باشم

    تنها چیزی که نمیشه جلوشو گرفت تغییر است براساس شرایط جهان هر لحظه جهان در حال تغییر است با تغییر روزها و ماها و فصل ها سالها هر روز همه جهان در حال تغییر است پس من هم با توجه به تغییرات جهان باید خودم را با شرایط وفق بدهم و تغییرات شگرفی را در خودم بوجود بیاورم

    یکی از تغییرات اخیر من در سال گذشته بود که باشگاهی را تغییر دادم من باشگاه بدنسازی میرفتم و در دوره عالی قانون سلامتی بودم و دیگه نخواستم اون حجم از تمرینات رو داشته باشم و اومدم هر روز تو خونه تمرینات دوره و پیاده روی عالی شروع کردم و چند ماهی دیگه اون باشگاه نرفتم به پیاده روی و تمرینات خودم تو خونه ادامه دادم و اتفاقا خیلی هم حالم عالی بود با اینکه من نزدیک به هفت سال تو اون باشگاه بودم وخیلی عالی بودم ولی دیگه انکار اصلا ذهنم به تغییر نیاز داشت و آگاهانه خودم نرفتم و اواخر تابستان به باشگاه دختر هدایت شدم با اینکه قبلتر دخترم می‌بردم ولی من ورزشهای خودم داشتم و یه لحظه ایده اومد که برم ژیمناستیک کار کنم رفتم با مربی صحبت کردم اوکی داد گفت مشکلی نیست میتونی بیای و من با عشق رفتم الان خیلی پیشرفت تو ژیمناستیک دارم و تو این چند ماهی که دارم میرم خیلی همه چی عالیه و هر بار به چیز جدیدتر یاد میگیرم .چقدر هم خوشحالم از این تصمیم بزرگی که گرفتم .

    یکی دیگه از تغییرات من خیلی دوست داشتم خودم بتونم یه کار برای خودم داشته باشم و خودم درآمد داشته باشم و خداوندمرا به سمت هنر هدایت کرد و الان خیلی پیشرفت داشته ام در زمینه هنری ام و هرروز بهتر و بیشتر یاد میگیرم و خیلی دوست دارم پیشرفته تر و گسترده تر هنرهای مربوط به هنر اصلی ام را یاد بگیرم و الان چندتا هنر در کنار هنر اصلی یاد گرفته ام و باعشق بیشتر دارم ادامه میدهم با تو کل برخدا

    و اتفاقاً برای رفتن به همین کلاس هنری ام هر بار از یه مکان و خیابون و کوچه جدید پیاده میرم تا زیباییها ی بیشتری را ببینم ‌وشکر گذاری کنم

    و یه تغییر دیگه اینکه من مدتی هست که یه پارچ مسی از مشتری دارم و گفت برام درستش کن من اول ذهنم مقاومت میکرد که با اینکه برای قلم زنی خیلی خوب میشه ولی ذهنم مقاومت میکرد و می‌گفت که سخته و همون رنگش بزن تحویل بده و من چون کار حجمی انجام ندادم میخواستم از زیرش در برم و پرداز روش کار کنم ولی آگاهانه گفتم این موقعیت خیلی خوبیه و چند بار هم نشونه ها رو متوجه شدم که با قلم زنی خیلی بهتر میشه

    منم آگاهانه تصمیم گرفتم که کارهای قلم زنی را روی پارچه انجام بدم و مطمئن هستم که خداوند مرا همراهی میکند و بهترین کار هنری را درست میکنم و کلی دراین مسیر که میخواهم به کارگاه فنی و حرفه‌ای برم تا راههای درست کردن را بهم یاد بدهند خیلی هم خوبه و من چیزهای زیادی از اونجا یاد میگیرم پس با قدرت این کار را انجام میدهم انشاالله .

    یکی دیگه از تغییرات که امروز به خودم دادم اینکه مدتیه با اینکه هوا سرده و من نمی‌خواستم به بهونه سرما کباب درست کنم امروز تصمیم گرفتم که کباب زغالی درست کنم و با اینکه بارون بود اتفاقاً هوا بسیار عالی و بینظیر بود ومن کلی لذت بردم و غذای قانون سلامتی ام را روی زغال آماده کردم و باعشق در کنار عزیزانم نوش جان کردیم .

    استاد عزیز سپاسگزارم از شما که این فایل هارو براساس پیشرفت زندگی ما آماده کردیم خدااااااااااجونم سپاسسسسسگزارم

    یکی دیگه اینکه چند وقتی بود که خیلی دلم میخواست کابینت هامو مرتب کنم و هر بار ذهنم مقاومت میکرد و یه بهونه ای بود که انجامش نمی‌دادم و یک روز که تصمیم جدی گرفتم و خواستم که نظم و ترتیب به وسایلم بدم با عشق شروع کردم به انجام دادنش و وقتی که تمام کابینت‌ها رو مرتب کردم و پرسون رو باز میکردم و نگاه میکردم کلی اعتماد به نفس من بالا رفت و چقدر ذوق دارم وقتی میخوام یه چیزی ازش بردارم

    خدایا شکرت که این تغییرات کوچیک باعث تغییرات بزرگ در ما میشود و هر بار با هر تغییری اساسی ما خدمتی بزرگ به پیشرفت جهان هم میکنیم

    وقتی بچه خودم داره میبینه که خونه تر و تمیز و مرتبه اونم میبینم و سعی میکنه وسایلش رو در جای خودش قرار بده و این کار هم اعتماد به نفس من و هم فرزندانم را بالاتر برده خداروشکر

    واستاد یکی دیگه اینکه من با هر تضاد کوچک هم که برمیخورم میگم الخیر و فی ما وقع و خدا شاهده که جز خیر و برکت نمی‌بینم تماما میشه خیر و رزق وبرکت

    و این روزها که تضادی به ظاهر بزرگ برای ما اومده

    اول بهش گفتم تضاد عزیزم خوش اومدی مطمئنا که میخوای مارو قوی تر کنی از خدا خواستم که خودش راه حل مسائل رو بهمون بگه امید دارم که خداوند همواره مارو در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت قرار داده است

    تغییراتی هم که از طرف جهان برایمان آمده سرشار از خیر و برکت و نعمت و فراوانی و رزق بی‌حساب خداوندعالم است

    خدایا شکرت که تغییرات برای زندگی کردن بهتر ما آمده اند

    خدایا شکرت که با هر تغییر من در بهترین و زیباترین و جذاب ترین ورژن جدید م هستم

    خدایا شکرت که هر لحظه مرا هدایت کردی به زمان و مکان درست و در میان افراد درست و شرایط درست که تغییرات به نفع من باشد

    خدایا شکرت که جهان هر لحظه در حال رشد و گسترش است و با هر تغییر و دید مثبت نسبت به تغییر برای ما خیرو نیکی است

    خدایا شکرت که با هر تغییر که در زندگی‌ام داشته ام مرا بهبود عالی داده

    استاد امروز داخل دفتر شکرگذاری نوشته بودم که خدایا شکرت من چقدر رفتارم تغییر کرده و شخصیت بهتری شده ام

    من اصلا قبلا به هر کسی نمیگفتم عزیزم و عشقم و گلم و از این تیکه کلام های قشنگ به افراد خانوادم فقط میگفتم ولی امروز صبح که داشتم می‌نوشتم دیدم که من چقدر اخلاق و رفتارم تغییر کرده به تمام افرادی که باهاشون برخورد دارم یه پیوند. زیبا به اسمشون میدم بعد صحبت میکنم چه افراد بزرگتر از خودم وچه افراد کوچکتر و هم سن خودم با همه با احترام بیشتری صحبت میکنم .و کلام مثبتری دارم و ریز نمیشم در خیلی از گفته های دیگران باعشق برخورد میکنم و اصل را میبینم و در حاشیه نیستم از همه به نیکی یاد میکنم و سعی میکنم نه قضاوتی در کار باشه و نه نصیحت و ن سرزنشی ن تحقیر و هیچی

    خدایا شکرت که من فقط تمرکزم بروی خودم است

    و جهان داره اطرافم را تغییر میدهد .

    خدایا شکرت اگر بیایم و به گذشته نگاهی بندازیم میفهمیم که با همین تغییرات کوچک و کم بوده که الان جهان اینقدر رشد و گسترش داشته

    بقول شما استاد تو یکی از فایلها میفرمودین که در گذشته کفش نبوده پول برهنه راه می‌رفتند و مثلا خار می‌رفت تو پا و گرما و سرما و…و اومدن فکر کردن که باید یه چیزی درست بشه که به راحتر راه رفتن مردم کمک بشه تا اینکه مثلاً کفش درست شد و تمام امکانات الان هم همین بوده با هر تضادی انسان به فکر حل مشکل می‌افته و هر روز همه چی جدیدتر و بروز تر و مدرن تر داره میشه و جهان خداوند هر روز در حال رشد و گسترش است .

    پس من هم با قدرت بیشتر ادامه میدهم و ایمان دارم که خداوند در هر لحظه مرا به بهترین ها هدایت و حمایت میکند

    خدا یا شکررررررت خوشحااااالم که در این آگاهی ها هستم

    وجودم هم در این آگاهی ها از زمین خوردنهای زیادم بود که دیگه دلم تغییر بزرگ میخواست و خداونددستم را گرفت و به این سرزمین زیبا هدایتم کرد

    خدایا شکرت من به خدا اعتماد دارم ایمان دارم باور دارم

    من لایق دریافت بهترین نعمتهای الهی هستم

    من ارزشمندم صرفا چون خداونداجازه نفس کشیدن بهم داده

    من پاره ای ارزشمند از وجود پاک خداوند هستم

    در دل تغییر فرصتهای بیشتری برای پیشرفت من وجود دارد

    خدایا شکرت

    در دل هر تغییر خیر و برکت الهی نهفته است

    خداوند مرا هدایت میکند در دل تغییرات و ناشناخته ها میروم به امید الله که ببینم چه زیبایی هایی در انتظارم است

    خدایا شکرت که ذهن و قلبم با هم هماهنگ شده اند

    تمام زندگی من معجزه خدا جونم شده بینهایت سپاسگزارم

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    روح الله فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    بنام خداوندوهاب

    باسلام خدمت استادودوستان همراه

    بعداز شروع کارکردن روی ثروت یک که بصورت جدی از ابانماه شروع کردم

    افکارم بسیاربسیارمثبت شده وبصورت کاملا جدی ومدام بافایلها زندگی میکنم

    بطور کاملاعجیب توی این مدت حدودا 7یا8بارپول پیداکردم.ی بار ی وسیله پیداکردم

    که ازاول عمرم تا قبل دوره هیچی پیدانکرده بودم سابقه نداشت

    من باشروع دوره صبح واخرشب پیاده روی میکنم وبه فایلها گوش میدم

    وباخودم وخدای خودم حرف میزنم

    که قبلنا اصلا این اخلاق ونداشتم که با خداحرف بزنم

    یاباخودم حرفهای مثبت وخوب بزنم

    واین تغییر ازذهن من شروع شده

    وی جورایی ی اتفاقات خوب میفته که قبلن نبود

    قشنگ میتونم افکارم وکنترل کنم

    صبرم زیادشده

    اخلاقم بهترشده

    خلاصه که همه چی عالیه فقط میخام ورودی مالی بگیرم

    وازادی مالی وثروتمندی وتجربه کنم

    اینجا توی این مسیر به داشته های شخصی خودم پی بردم

    خودمو شناختم وبه خودم افتخارکردم.چیزی که قبلن نکرده بودم

    قبلا همش ازخودم انتقادمیکردم،باخودم غریبه بودم

    اینجا فهمیدم که

    چه توانایی خاصی دارم که خودم خبرنداشتم

    کارهایی کردم که به نوع خودش بینظیر بوده

    همه تحسین میکردن و من خودم بی اهمیت میدیدمش

    اینجا فهمیدم چه شخصیت منحصربفردی وچه توانایی خاصی دارم

    اینجا دوست داشتن خودم ویادگرفتم

    اینجا فهمیدم اولویت اول باید خودم باشم

    اینجا فهمیدم رفتارهای غلط گذشته با خودم و

    اینجا متوجه که من چقدرخاص ودوستداشتنی هستم

    که قبلنا اصلا نمیدونستم

    قبلن همه منو تحسین میکردن ومنو ادم موفق میدیدن بخاطر تواناییهام،ومن خودمو تحقیر میکردم

    اینجا خود اصلی مو شناختم

    اینجا فهمیدم من ی دونه ام خاصم

    خودموقبول کردم

    به خودم افتخارکردم

    خودموبغل کردم

    باخودم رفیق شدم بخاطر:

    سلامتیم،زیباییم،اخلاق خوبم،بخاطر روابط عمومی خوبم

    بخاطرخلاقیت ونواوری درشغلم

    بخاطر معاشرت خوب بادیگران

    بخاطر حل مسایل زندگیم

    بخاطر نبوغ ونواوری درهر کاری

    بخاطر هزاران نکته مثبتی که دارم

    خداروهزاران بارشکر

    من تومرحله شخصیتی تغییرمثبت داشتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    دکترای احساس حمید مهدیزاده گفته:
    مدت عضویت: 2360 روز

    بنام خدای فراوانی

    تغییرات باید باشند و زمین هر فصل در هر حال تغییر هست و مثل هر دم و باز دم

    ما هر لحظه در حال تغییر هستیم

    جهان هر لحظه در حال تغییر هست

    اینکه وابستگی نداشته باشیم بخاطر اینکه ما دایم در حال رشد هستیم

    جهان مدام در حال تغییر و پیشرفت هست و این باید بشود الگوی ذهنی ما که تغییرات به نفع ما هست

    تا زمانی نخوای تغییر کنی چک و لگد جهان رو میخوریم و زیر دنده های چرخ های جهان له له می شویم

    همیشه مقاومت خیلی شدید داشتم به تغییر و دارم ولی تقریبا 3 ماهه دارم تغییر می کنم

    و میخوام تغییر کنم ولی سخت هست اولش و پایین و بالا داره تا وجود انسان ساخته شود

    از وقتی شروع کردم به تغییر چالشی برام بوجود اومده که داره منو هدایت می کند به تغییر کردن

    منم دارم میپذیرمش تا باهاش رشد کنم گاها نجوا میاد الگوهای ذهنی گذشته میاد بالا و اذیتم می کند

    امان امان ازین ذهن که در مسیر تغییر جهاد اکبر و کنترل ذهن قوی میخواد

    دیگه سعی میکنم خودم رو ارتقا بدم رشد بدم

    و این مدت باعث شد بیشتر به درونم وصل بشم با خدای درونم ارتباط بگیرم

    یا باید توحیدی بشم و فقط روی خدا حساب باز کنم یا بمیرم و گرنه درد و رنج بیشتری رو متحمل خواهیم شد پس بهتر هست تغییر کنیم

    خیلی دوست دارم توی زندگیم تغییراتی ایجاد کنم نیاز دارم بیشتر روی خدا حساب باز کنم و اگاهتر بشم و قدم بردارم

    در پناه الله یکتا شاد و سالم و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    مهرشید مخبریان نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1254 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان دوست داشتنی و دوستان عزیز

    سپاس خدای بزرگ و متعال که این چنین جهانی منظم آفریده و با دقت ریاضی وار به جلو پیش می‌ره . خیلی خیلی خوشحالم از آپلود شدن این فایل در این تاریخ و این روز ( دلیلشو آخر کامنتم توضیح میدم ) .

    سوال این قسمت:

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    کلا آدمی هستم که تغییر رو دوست دارم و از یکنواخت زندگی کردن خوشم نمیاد . اصلا یکی از دلایلی که فکر میکنم به سایت استاد عباسمنش هدایت شدم همین بوده که چون این درخواست رو از خدای خودم داشتم که تغییرات بنیادین در زندگیم ایجاد کنم خدا منو به این سایت ارزشمند هدایت کرد . چون خیلی جاها خودم سعی کردم تغییر ایجاد کنم ولی به دلیل اینکه باورهای نامناسب و مخرب داشتم اون تغییرات نتیجه مطلوب رو برام نداشت برای همین خدا منو فرستاد اینجا و گفت دخترم بیا باورهاتو درست کن و از تغییراتت لذت ببر . اگر تغییری در زندگیم ایجاد میشه به چشم اختلال در زندگی نگاه نمیکنم ، ممکنه بترسم کمی و دچار استرس بشم ولی به دلیل علاقه بیش از حد به تجربیات جدید و ورود به دل ناشناخته ها سعی میکنم احساسمو خوب کنم و به مسیر ادامه بدم تا این ترس ها از بین بره و احساس متفاوتی رو تجربه کنم .

    مرحله‌ی اول:

    1. کاری رو داشتم انجام میدادم که اصلا مورد علاقم نبود ولی چون فکر میکردم پول تو این سبک و مدل بیزنس هست و تو بیزنس دیگه ای نمیتونم درآمد خیلی خیلی زیاد ایجاد کنم انجامش میدادم ، حالم خیلی بد بود و حاضر به تغییر مسیرم نمی‌شدم که با چکو لقد دنیا بلآخره یجا خسته شدم و کلا اون کارو گذاشتم کنار و اتفاقا بعدش آرامش و آسایشی پیدا کردم که باعث شد کیفیت زندگیم چندین برابر بیشتر بشه .

    2. خیلی از روابطی که در زندگیم وجود داشت و فکر میکردم که این روابط باید ادامه پیدا کنه چه دوست چه فامیل و چه همسایه و همکار و.‌‌…. ولی خیلی از موارد زیاد زمانی که اون آدم ها به هر شکلی حتی با حالت خوب از زندگیم رفتن و فکر میکردم خیلی ناراحت و افسرده بشم ولی تغییر آدم هایی که باهاشون در ارتباط بودم باعث حال بهتر من شد و دیدم چقدر بیشتر دارم از زندگیم لذت میبرم .

    3. یکسال پیش تغییر کاری برام پیش اومد و کار قبلیم ازم خواستن که دیگه نرم و خب اولش ناراحت شدم ولی یک ماه بعدش وارد محیط کاری خیلی خیلی خیلی بهتر و با درآمد 2 برابر درآمد قبلی شدم .

    مرحله‌ی دوم و سوم :

    اول کامنت گفتم یک مورد رو آخر کامنت توضیح میدم . اینجا میگم .

    من از زمانی که اولین فایل ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده رو دیدم خیلی احساس خوبی پیدا کردم و متعهد شدم که تمام فایل ها رو با دقت ببینم و تمریناتو انجام بدم . برای همین بعد از پایان جلسه سوم مشتاقانه منتظر جلسه چهارم بودم و هر روز به سایت سر میزدم که ببینم جلسه چهارم آپلود شده یا خیر . دو سه روز اخیر هی میگفتم چرا استاد جلسه بعدی رو نمی‌ذاره …..،،،،

    من از اول ماه شعبان چله شکرگزاری برای خودم گرفتم و امروز که روز هفتمم هست ذکر امروزم این بود «« خدایا شکرت که تصمیم گرفتم تغییر کنم »» حسو حال عجیبی داشتم امروز بعد از گفتن این جمله و صبح 100 بار تکرار کردم ، امروز غروب دیگه گفتم استاد به نظرم فایلو آپلود کرده برو سر بزن به سایت وقتی فایل شروع شد و دیدم صحبت از تغییر و تغییر کردن و پذیرا بودن تغییرات زندگیه اشک تو چشمام جمع شد و خدا رو شکر کردم که وقتی تصمیم میگیری و پای تصمیمت متعهدانه میمونی به چه قشنگی و زیبایی خداوند هدایتت می‌کنه .

    مرحله چهارم :

    1.مورد اول : آموزش بیشتر دیدن در حوزه حسابداری و حرفه ای تر شدن در این امر هرچه زودتر

    2.مورد دوم : تایم های زیادی رو با دوستانم به مکان های تکراری میریم و تفریحات تکراری انجام میدیم ، با حذف این موارد و گذاشتن همون تایم برای آموزشم میتونم خیلی پیشرفت کنم .

    3.مورد سوم : دنیا دنیای تغییراته می‌خوام با توکل بیشتر به خدا و قویتر کردن ایمانم خودم رو بیشتر به خدا پسپارم و اگر هم تغییری در زندگی من ایجاد شد از این تغییر خوشحال باشم و اون رو برنامه ای از سمت خدا بدونم که چون نقشه ای قشنگ تر و جذاب تر برای من داشته ، منو به این مسیر جدید آورده تا بیشتر لذت ببرم چون واقعا فکر میکنم جذابیت این دنیای مادی به تجربیات متفاوت داشتنشه و نه روتین و یکنواخت بودنش .

    به نظرم ما باید تصمیم بگیریم که انتخاب کنیم که تغییر کنیم تا به رشد و شکوفایی برسیم .

    مثل همیشه استاد عزیز سید حسین عباسمنش ممنون و سپاسگزارم و مشتاقم که در این مسیر زیبا حرکت کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    مرجان گفته:
    مدت عضویت: 1209 روز

    به نام خدای مهربان. همون که هدایت گرم است به سمت نعمت بیشتر به روشی اسانتر

    خدایا من تسلیم هستم. ارام ورها. خودت هدایتم کن. کمکم کن. خدایا تو بگو. تو از قلب من اگاهی. تو بین من وقلبم هستی. از هرخیری که ازجانب تو میرسه محتاجم. من فقیر درگاه توهستم من محتاج محبت وعشق تو هست. من محتاج هدایت توهستم. دربرابر تو خاشع هستم

    سلام ودرود من رااز شهر زیبای یزد پذیرا باشید.

    استاد ازتون بی نهایت سپاسگزارم بخاطر این سلسله فایل ها. الان که تعهد وتمرکزم روی دوره کشف قوانین هست انگار این فایل ها مکمل وجزوه های تقویتی برای من هست

    خیلی وقت ها از تغییرات استقبال کردم. وخیلی جاها به شدت مقاومت.

    هرکجا مقاومت کردم بخاطر باورهای محدود وترس های خودم بوده. دست تسلیم بالا میبرم ومیگم. هر شری به من رسیده از فرکانس ها ترس هام بوده

    استادعزیزم. من برای اومدن در مسیر این سایت وهمفرکانسی با شما به شدت مقاومت داشتم با استاد دیگه ای تمرین میکردم. وفقط او راقبول داشتم. بارها دوستان بهم می‌گفتند با استاد عباس منش کار کنی بیشتر نتیجه میگیری. ولی من کله شق بودم تا تضادها شروع شد همسرم به شدت مقاومت می‌کرد تمرین کردم وگوش دادن فایل های استادم را.

    وهدایت شدم به سمت شما. وچه مبارک تغییری. انگار تازه میفهمم ودرک میکنم قوانین را

    استاد تغییر اگاهانه ی من. رفتن تو دل ترس ها. از چیزهای کوچک شروع کردم مثل ترس از سگ. یا ترس از تنهابودن در شب

    استاد اگاهانه شروع کردم رفتن تو دل ترس قضاوت دیگران. لیزر کردن خال های صورتم. وچقدر مدت یک هفته به اندازه ی یک سال بزرگ شدم.

    استاد تمرین بعدی عینک بود که الان 18 ساله من عینگ میزنم. پارسال با کار کردن روی باورهام. شماره عینکم یک درجه کمتر شد. والان مدت سه هفته هست دیگه عینک نمیزنم. حتی ساعت های زیادی که روی سایت کارمیکنم. فقط موقع ظهر عینک آفتابی طبی میزنم.

    استاد من خواستم تغییر کنم وشروع کردم

    استاد اگاهی بازرگانی به شدت روی اعتماد به نفس وقصاوت دیگران کمکم کرد.

    استاد یه تغییر بزرگی که کردم. روی توحید وکمک خدا حساب کردن کار کردم وچقدر تغییرات درزندگی من رخ داد

    تغییر دیدگاهم نسبت به مردها. روابط عاطفی. به شدت توی زندگی خودم تغییرات محسوسی داشته

    استاد بهترین دوستم که تقریبا هرروزه ساعت ها کنارم بود یکمرتبه از پیشم رفت. هم توی کار به شدت ضربه خوردم هم تو احساس وابستگی که بهش داشتم. ولی تونستم به حول وقوه الهی خودم راجمع کنم وروی خدا دیگه بیشتر حساب کنم. براش بهترین ها را آرزومندم. خیلی دوسش دارم ولی دیگه بدون وابستگی

    واین خیلی تغییر بزرگی بود. خیلی برام درس ها داشت. انگار خداوند برام پلن جدیدی درنظر داره. وحال دلم بی نهایت عالی هست.

    استاد برنامه ی الان من. هدف من. کار کردن روی دوره کشف قوانین هست. باید با این دوره تعییر کنم. روابطم رادرست کنم. ترمزهام راپیدا کنم. تمرکزم روی این دوره هست.

    بازم میام مینویسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سینا سبزواری گفته:
      مدت عضویت: 1254 روز

      سلاام به مرجان خانم قوی و مستقل و فوق العاده بینظیر که من همیشه تحسینش میکنم

      مرجان جان چند دقیقه قبل برات کامنت گذاشتم توی دوره کشف قوانین گفتم بیام اینجام یک کامنت بزارم (تمرین بهبودگراییه:) )

      توی اون کامنت یکم درمورد بهبودگرایی گفتم حسم گفت بیام بازم بنویسم درموردش

      بهبودگرایی چیه؟

      خب بیا به این سوال با تمثیل جواب بدیم بهبودگرایی چیزیه که:

      • بهم اجازه میده این کامنت رو فارغ از اینکه جایی هستم که تمرکز کامل دارم یا جای هستم در-کمال- یا خیر بهم اجازه میده بنویسمش و خیلی به نوشتن کلمات در حد کامل اهمیتی نمیده و همینکه منظور رو برسونه براش مهمه و فقط به کامنت فکر میکنه

      • بهبود گرایی چیزیه که حتی اگر میتونم سه چهارخط صبح کدنویسی بنویسم و مینویسم و نمیزاره بخاطر اینکه نمیتونم صد خط بنویسم حالم رو بد کنم چون براس رشد اهمیت داره

      • بهبودگرایی چیزیه که هدفش اینه که دوباره چیزیو از دست نده و اگر هم یکبار روتینش خراب شد نجوا ها نمیزاره بیان و هرموقع بتونه روتینش رو از سر میگیره!

      • بهبودگرایی نمیگه دیگه دیر شده میگه ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست

      • بهبودگرایی این نیست که حتما باید پشت میزم دفتر باز و خودکار ها مرتب شده باشه تا تمرین کنم بلکه میگه هرفرصتی برای تمرین خوبه و من توی ذهنم در طول روز صد ها بار میتونم تمرین فراوانی(برای مثال) انجام بدم

      • بهبودگرایی یعنی من از هرفرصتی برای دیدن زیبایی های خودم، رشد و پیشرفت های خودم، بهبودهایی که خودم رو دادم استفاده کنم

      • بهبودگرایی یعنی ایده ایی که دارم رو اجرایی کنم و بیش از حد بهش فکر نکنم و فارغ از اینکه اون ایده در حد کمال هست یا نه برم سراغش

      • بهبود گرایی یعنی با هرچیزی که دارم الان شروع کنم و هرچقدر هم میتونم با امکانات الانم سعی کنم پیشرفت کنم

      • بهبود گرایی با انتظار بیش از حد و تفکر و نشخوار های ذهنی در تضاد هست..

      • بهبود گرایی چیزیه که اینقدر مارو درگیر رشد میکنه که اجازه نمیده که به نازیبایی ها توجه کنیم

      • بهبودگرایی یعنی وقتی داری توی خیابون قدم میزنی به زیبای های شهرت توجه کنی گفتگو های ذهنی ات رو جهت دهی کنی،، به راه حل یک مسئله فکر کنی،، خودت رو تشویق کنی و..

      • بهبودگرایی یعنی اگر دیروز رو خراب کردی بحای تمرکز بر دیروز و روزایی که خراب کردی تمرکز کن امروزت رو چطور بهتر بسازی.

      • بهبود گرایی یعنی هرموقع خودت و توی ایینه دیدی قربون صدقه خودت بری و برای خودت بوس بفرستی تا احساس ارزشمندی خودت رو تقویت کنی

      • بهبودگرایی نمیگه برای ورزش کردن حتما باید جای مناسبی باشم با لباس مناسب داشته باشم بلکه میگه اگر میتونی یک کوچولو به عضلاتت فشار بیاری این کار رو بکن.

      • بهبودگرایی میگه دیر رسیدن بهتر از اینه که هیچوقت نرسی.

      • بهبودگرایی میگه هرموقع فکر کردی باید تغییر کنی این کار رو انجام بده و زیادی فکر نکن!

      اما کمال گرایی چی میگه؟

      • کمال گرایی “که متضاد بهبودگرایی هست” میگه:

      • من باید حتما وقتی توی جمعی حضور پیدا میکنم کامل باشه

      • کمال گرایی میگه من تا به فلان موفقیت و… نرسیدم یعنی هیج نتیجه ایی ندارم در نتیجه عزت نفسی ندارم.

      • کمال گرایی یعنی من بشینم ساعت ها فکر کنم و برنامه ریزی کنم و بازم شک داشته باشم و بخوام برنامه ام رو کامل تر کنم تا قدم بردارم

      • کمال گرایی میگه یا هدف های بزرگ و قدم های بزرگ یا هیچی…

      مرجان جان میتونم خیلی بیشتر از اینا مثال بزنم بازم و. خیلییی میشه مثال هاش رو پیدا کرد

      میدونی وقتی این مثال هارو میزنی این باعث میشه که. مغزت اگر در اون موقعیت قرار گرفت سریع هشدار بده و بهت بفهمونه که این رفتار از کمال گرایی میاد یا بهبود گرایی و منم این مثال هارو الان که زدم احساسم چند درجه بهتر شد

      الانم خیلی بهبودگرایانه این کامنت رو نوشتم.

      خدانگهدارت عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مرجان گفته:
        مدت عضویت: 1209 روز

        سلام سیناجااان عزیزم

        پسر دمت گرم. چقدر امروز سورپرایزم کردی. کامنت اولیت صبح ساعت ده دستم رسید وساعت 4 جواب دادم. این کامنتت ساعت 6 به دستم رسید وبعدازظهرم راساخت. بعداز اینکه جواب کامنت اولت رادادم خوابیدم ولی باورت نمیشه یک ساعت خواب من همه اش داشتم باهات حرف میزدم درمورد قانون بهبودگرایی. وقتی دوباره نقطه ی آبی رادیدم از خوشحالی جیغ میزدم. ممنون بابت سورپرایزت

        سینا جاان خیلی وقتها ما ناامید میشیم وفکر میکنیم قانون جواب نمیده یا برا من جواب نمیده یا شاید من بلدنیستم تمرین انجام بدم وباعث میشه احساسمون بد بشه واز مسیر خارج بشیم. منم بارها تجربه کردم. ولی ببین قانون که درسته. پس دوتا دلیل باقی میمونه. یا من درست انجام نمیدم که وقتی نگاه میکنی میبینی داره نشانه ها میاد. تغییرات کوچیک میاد ولی چون من شاید باورها وزندگی متفاوتی داشته باشم. یا به قول استاد بعضی ها قدرت یادگیری وذهن شهودی بالاتری دارند زودتر جواب می‌گیرند بعضی ها دیرتر

        میدونی قشنگی این قانون اینه که باید حالت خوب بشه. یه کد کوچک هست که سرراهت قرار داده وقتی اون را بزنی دروازه ها باز میشه. پس ناامید نباش.

        اگه هرروز نتیجه ها ونشانه های کوچک راببینی وتایید کنی باورت بیشتر میشه. امیدت بیشتر میشه.

        ببین خودت استاد هم میگن. تقریبا 5 سال زمان برده تا کامل قانون رادرک کنند. دوسال طول کشیده تا به استقلال مالی برسند پس چرا من. ناامید بشم.

        میدونی پارسال دراوج ناباوری تونستم با 14میلیون پول شروع کردم به تعمیر خونه ای که ده سال توش زندگی میکردم. اصلا هیچ جوری نمیتونستم باور کنم میتونم خانه ام راعوض یا تعمیر کنم. تقریبا چندماه تجسم وشکرگزاری کرده بودم. عکس تخت خوای وپرده ومبلمان که میخواستم توی صفحه ی گوشیم بود که یدفعه ای جور شد خانه تعمیرکردیم درسته یه خورده سختی پیش اومد اونم بخاطر باورهای غلط خود من بود ولی بالای 120 میلیون خرج خانه شده وچقدر عالی شد.

        من دیده بودم جاریم ودوستم یخچال دوقلو خریده بودن.وبرام منطقی شده بود که منم بخرم با اینکه همسرم مخالفت می‌کرد جورش به سادگی همراه اجاق گاز خریدم.

        سینا جااان ولی برام عادی شد. میفهمی یادم رفت گه اینا رو من خلق کردم

        یا آرزوم بود دوره ها را بخرم. به سادگی دوره ها خریداری شد

        یا از بس النگو دوست داشتم بارها از خدادرخواست کردم بخرم. باورت میشه به سادگی ظرف چند ماه خریدم. اونم 7لنگ برای دست راستم. تک پوش برای دست چپ

        سینا جااان انسان فراموشکاری

        یادم رفته بود چقدر دلم میخواست یه دوست خوب داشته باشم. خدا مینا رابهم هدیه داد

        یا چطوری باهم سه بار رفتیم مسافرت.

        ذهن نجواگر همیشه میگه کو نتیجه .چون من ننوشتم. چون هرروز به یاد خودم نیاوردم

        سینای عزیزم بهبود دادن وعمل کردن یعنی همین. یعنی یادت بیاد چه دستاوردهایی داشتی ولذت ببری وباز بخوای تلاش کنی

        باورت نمیشه تو ماه گذشته منی گه مینا از پیشم رفت. ولی توکل به خداکرمی. از جاهایی پول بدستم رسید که هنگ کردم. دوبرابر ماه های قبل درامدم بالا اومد

        اینقدر که هدیه گرفتم.

        اینقدر که رابطه ی همسرم بامن عالی شده.

        اینقدر که ارامتر شدم.

        میدونی آرزوم بود یه دوستی داشته باشم عباس منشی که ساعت ها درمورد قوانین باهاش صحبت کنم وتو به سادگی اومدی توزندگیم.

        ولی باز ذهن فراموشکار. کمالگرا. کم کم کامنت نوشتنم راکم کرد

        من تو این دوماهی که باتو دوست شدم وهرروز کامنت نوشتیم چقدر تمرین انجام دادم. تمریناتی که همه از بهبود گرایی میاد. چقدر از کامنت های تو ایده میگرفتم وهمون روز عملی میکردم.

        دیروز یه فایلی از استادمیدیدم. شاید 5 دقیقه ی اول صحبت استاد. یادتو افتادم که باید عملگرا باشم. همون موقع پوز کردم ونزدیک نیم ساعت داشتم تمرین انجام میدادم.

        سیناجااان شاید یه صحبت وکامنت الان برام بنویسی ویاد م بره. ولی زمان هایی بوده که یدفعه از کامنت تو ایده ای به ذهنم اومده وچقدر کمکم کرده

        سینای عزیزم. دوست خوبم. ازت میخوام بیای بازهم درمورد باور فراوانی واحساس لیاقت باهم صحبت کنیم که چقدر پاشنه آشیل مته. چقدر باید روش کار کنم .

        این دوماه که بیشترین تمرین من روی این دوتا باور بود توی همه چیز خودش رانشان میداد ومیفهمیدم به خاطر کار کردن روی این دوباور هست.

        دوست خوبم. از خوندن کامنت هات لذت میبرم ودرس یاد میگیرم.

        واقعا دلی دوستت دارم وتورادست خدامیدونم تو زندگیم.

        هرموقع میخوای تمرین انجام بدی بیا برای من بنویس. هم ردپا ازت میمونه. وخودت میتونی بعدااستفاده کنی. هم حین نوشتن تمرکز میگداری واین بزرگترین تمرین هست. هم من وهزاران نفر دیگه ایده میگیرم وبه گسترش جهان کمک میکنی. میدونی من از جمله کسانی هستم که باخوندن ونوشتن بیشتر از فایل دیدن وگوش دادن ارتباط برقرار میکنم ودرک بهتری پیدامیکنم.

        برات بهترین ها راارزومندم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سینا سبزواری گفته:
          مدت عضویت: 1254 روز

          مرجان عزیزم سلام

          من ازت بینهایت سپاسگزارم که برام نوشتی

          چقدر خوشحالم برات و تحسیت میکنم که اینقدر خوب روی خودت کار میکنی بهبود گرایانه و عمل گرایانه

          مرجان جان درمورد فراوانی و احساس لیاقت گفتی

          این دوتا رو من کامل متوجه شدم که پاشنه آشیل من هست

          میخوام درمورد احساس لیاقت صحبت کنم که به شدت توی مواردی احساس میکنم ضعف دارم درمورد این موضوع ولی میخوام بهتر و بهتر بشم توش و این باور احساس عدم لیاقت یکسری الگو های تکرار شونده مرجان جان داره برای من رقم میزنه!!

          مثلا من کلی فرصت دارم یا میبینم میتونم کلی فرصت برای خودم ایجاد کنم اما میبینم اما از فرصت ها استفاده نمیکنم

          ایده هام رو گاهی اوقات ایجاد نمیکنم و…

          این موضوع خیلی برای من پیش میاد و من حتما باید حلش کنم.

          یکی دیگه از علائم احساس عدم لیاقت در من اینه که من به تصمیمات خودم و برنامه هام اطمینان نمیکنم! و جدیشون نمیگیرم به همین دلیل میرم توی شک و از این شاخه به اون شاخه پریدن

          مثلا من یکسری تصمیمات میگیرم برای اینکه یک سبک شخصی برای خودم داشته باشم توی یکسری مسائل اما مغز هعی میاد میگه مطمئنی این سبک درسته؟ و هعی به شک میندازه

          این چیزایی هست که همش مربوط میشه به احساس لیاقت.

          احساس لیاقت به همه گیز تقریبا گره خورده.

          احساس میکنم خیلی زیاد باید گفتگو های ذهنیم رو کنترل کنم، خیلی زیاد ویژگی های مثبتم رو ببینم، خیلی زیاد با خودم اگاهانه مثبت صحبت کنم و بهترین رفیق و صمیمی ترین رفیق خودم بشم

          مرجان میزان احساس لیاقت ما چیزیه که میزان کنترل ورودی مارو مشخص میکنه، میزان عملگرایی مارو مشخص میکنه، میزان رفتن تو دل ترس هامون رو مشخص میکنه و…

          من اگر برای خودم ارزش قائل باشم هیچوقت نمیزارم ورودی نامناسب به ذهنم برسه!..

          من اگر برای خودم ارزش قائل باشم روی باور هام کار میکنم.

          میدونی دوست دارم از این به بعد خیلی بیشتر به خودم احترام بزارم این رو به عنوان یکی از تمرین هام دوست دارم این روزا انجام بدم! و خیلی روش ریز بشم و ببینم اصلا برای خودم واقعا احترام دارم قائل میشم؟؟ برای تصمیماتم؟ برای افکارم؟

          و سعی کنم رفیق صمیمی خودم باشم!

          مرجان جانم شما دوره احساس لیاقت رو داری خیلی دوست دارم از تجربیاتت و تمرینانی که میدونی منم راهنمایی کنی تا باهم این احساس لیاقت رو بسازیم:)

          حالا من فعلا با همین مواردی که گفتم سعی میکنم خیلی زیاد و تمرکزی تکرار کنم تا احساس لیاقت بیشتری داشته باشم:

          • جهت دهی گفتگو های ذهنی

          • احترام قائل شدن برای همه چیز خودم: افکارم، تصمیماتم، زمانم(چقدر مهمه این)، ورودی هام و..

          • رفیق صمیمی شدن با خودم

          • خیلی زیاد توجه کردن به توانمندی هام و توانایی هام

          • تحسین و تشویق خودم سرزنش ممنوع

          اینا چیزایی هست که بهبودگرایانه حواسم بهشون هست;)

          افرین سینا که با درک الانت میخوای باور رو اجرایی کنی با هر ایده ایی که بهت میرسه من برای این تصمیماتم احترام قائل هستم و حتما این تمرینات رو انجام میدم

          مرجان جان عاشقانه کامنت هات رو میخونم و درس میگیرم عاشقتممم دوست عزیزمم

          خدانگهدارت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1149 روز

    سلام به استاد عزیزونازنینم ومریم جون عزیزم.

    وقتی تغییری ایجاد میشه واکنش من چیه ؟

    آیا مقاومت میکنم یا میپذیرمش ؟

    خب بستگی به تغییراتی که اتفاق میفته ، داره.

    گاهی میپذیرم وگاهی مقاومت دارم.

    فک میکنم در گذشته فردی بودم که ب نظرم چون سطح آگاهیم کم بود، بسیار بسیار مقاومت داشتم در برابر هرتغییری .

    چون میترسیدم وترس اجازه ی حرکت جدیدی بهم نمی‌داد و مانع از این میشد که بخام تغییری صورت بدم یا تغییری بکنم .

    از طرفی چار چوب خاصی تو ذهنم داشتم و روتین وار همونو پیش میرفتم .

    یه جورایی مغرور و خود خواه بودم چون خودم تمایلی به تغییر نداشتم .اون‌موقعه فک نمی‌کردم که سطح آگاهیم پایینه! اتفاقا فک میکردم سطح آگاهی وعقل بالایی دارم واین منم که باید به این و اون امر و نهی کنم که چ تغییراتی بکنن .

    نه تنها تو افکار ورفتار بلکه تو کسب و کار هم مداخله میکردم.

    خیلی آدم عجیبی بودم .نمی‌دونم چرا وب چ دلیل اون برخوردها رو با بقیه داشتم.

    ولی خب از یه جایی به بعد متوجه شدم که خودم به شدت نیاز به تغییر رفتاری وحتی افکاری دارم .

    زمانی به این نتیجه رسیدم که خسته شده بودم واتفاقات بد ومنفی مدام تکرار میشد.طوری که منو عاجز عاجز از خودش کرد.هم جسمم هم روحم بی اندازه خسته ودرمانده شده بود..اون‌جا بود که دیگه فهمیدم این راهی که من میرم به درد نمیخوره وباید تغییرش بدم.

    تغییرات من از خیلی سال پیش صورت گرفت .تا به جایی رسید که واقعن دست از تغییر دیگران برداشتم وتمام تمرکزم شد،خودم !

    که خدا روشکر با روند تکاملی به جاهای خوب خوبش رسیدم.

    حالا از بحث اخلاق که بگذریم .

    بچه که بودم وقتی برای بار اول وارد مدرسه شدم از این تغییر وحشت داشتم.

    بازم دوره ی راهنمایی و جا به جایی مدرسه،همین حس بد رو بهم میداد.

    وباز دوره ی دبیرستان هم همین طور.

    دانشگاه هم که نرفتیم .

    ولی وقتی وارد رابطه شدم و تشکیل خانواده دادم ،این حس بد رو نداشتم وبدون مقاومت وبا ذوق وشوق وارد زندگی مستقل شدم.

    من کسی نبودم که با وجود 20سال زندگی تو خونه ی بابام ،نگران رفتن باشم.

    تغییراتی مثل بچه دار شدن که عالی بود وخاطرات قشنگ خودشو داشت .

    تغییرات بزرگ وقشنگ من، از زمانی شروع شد که با استاد کار کردم .

    اولین درس قشنگ زندگی این بود که من از دیدن طبیعت هیچ لذتی نمی‌بردم که هیچ .اصلا دلم نمی‌خواست توجهی بکنم .

    از مسافرت رفتن بیزار بودم .

    وقتی میخاستیم مسافرت بریم عزا می‌گرفتم .فقط به خاطر همسرم یا بچه هام یاد گرفته بودم سکوت کنم .

    هیچ وقت از مسیر لذت نمیبردم وتمام‌ حواسم به رسیدن مقصد بود.

    تو ماشین همیشه غر میزدم تا برسیم.

    از جاهای جدید که بیزار بودم .همیشه یه مکان تکراری با آدمهای تکراری داشتیم .

    حتی تمایل نداشتم آدمها رو عوض کنیم .وهر دفه با یه عده بریم تا تجربیات بیشتری کسب کنیم .

    همیشه با چن تا خانواده ی تکراری ومکان تکراری .

    تا اینکه همون اوایلی که وارد سایت شده بودم.

    بقدری استاد برام عزیز بود که از انجام کاراش لذت می‌بردم.

    اون موقعه فایلهای دانلودی بیشتر می‌دیدم.

    خب کم کم با نحوه و سبک زندگی استاد ومریم عزیز آشنا شدم .

    از اونجایی که این دو عزیز مدام از زیبایی ها حرف میزدن وبیرون رفتنشون مترادف بود با وصف طبیعت .همین شد که تو ذهن منم جا افتاد .

    فک کنم 3 سال پیش بود .

    شاید باور نکنید حتی به گلهایی که تو خونه داشتم هیچ احساسی نداشتم .

    ولی خداروشکر طوری تغییر کردم که الان میمیرم برای طبیعت و میبینم تمامی زیبایی های جهان رو.

    الان که دارم می‌نویسم باورتون میشه اشکمم همین جوری می‌ریزه .چون علاقه نداشتنم مساوی بود با زجر کشیدن وآزار دادن خودم.

    چون زمان برام دیر می‌گذشت وتایم بیکاریم چ تو ماشین چ هر جای دیگه به بطالت میگذشت .وهیچ حسی در درون من نبود .

    حالا که میبینم انقد با ذوق شدم خیلی خوشحالم.

    محاله از در خونمون را بیفتم اول هوا رو استشمام نکنم .بعد نگاهی به آسمون وابرای قشنگ وخورشید زیبا.

    غروبا که نگم .وقتی از باشگاه برمیگردم تنها کسی که سرش بالاس ،منم .

    اغلب مواقع از دیدن ماه سیر نمیشم.

    همیشه تو هر مسیری که میرم ومیام ،دیدن درختهای بلوار وپارک وگلهاش برام تازگی داره.

    به قول استاد با وجود اینکه هرروز میبینم اما تکراری نمیشن.وهر بار انرژی تازه ای دریافت میکنم .

    شاید باورتون نشه ناهیدی که هیچ احساسی به طبیعت وزیبایی های جهان اطرافش نداشت طوری شدم که از دیدن یه گل کوچیک چنان به وجد میام که میفهمم آدمهای اطرافم تعجب میکنن .

    کسی نیستم که ادا در بیارم تا کاری با دلم هماهنگ نباشه انجام نمیدم .

    خلاصه اینکه قشنگترین وبزرگترین تغییرم ازطریق استاد عزیز همین بودکه خودش پیامدهای خوب زیادی داره.مثل اینکه باعث میشه خیلی جاها که حالم خوب نیست زیبایی ها رو ببینم واحساسمو بهتر کنم.

    اینکه دیدن این زیبایی ها بهم آرامش میده.

    اینکه باعث میشه از نا زیبایی ها اعراض کنم.

    اینکه وقت وزمانم را برای حال خوب بزارم.

    اینکه خدای خوب وقدرتمند خودمو بیشتر بشناسم .

    وپی به عظمت پروردگارم با خلق این جهان زیباش ببرم.

    چقد تو بدست اووردن هیجان وانرژی موثره.

    خلاصه که این تغییر برای من از بهترینها بودش.

    تو تغییراتی که خودم دوست داشتم وبارها پیش اومده انجامش دادم تغییر مکانی خونه بوده.

    هرباری که جا به جا شدیم با وجود تغییر مکانی زیاد تو شهرمون ولی همیشه راضی بودم وتجربه های بسیار خوبی از اون محله ومنطقه داشتم .

    بابت مسافرت رفتن هم نگاهم خیلی تغییر کردش .

    اصلا مثل قبل نیستم .

    اتفاقا خیلی تمایل دارم شهرهای مختلف رو بچرخیم اما متاسفانه همسرم فقط تمایلش رفتن پیش آشناها وهمون مکانهای تکراریه .

    فک کنم 10ساله ما هر سال عید و تابستون میریم شمال ، فقط ویلای خواهر شوهرم یا دایی همسرم .

    هم مکان تکراری هم اکثر مواقع آدمهای تکراری .

    امسال دیگه نمیخام برم تا بلکه جای دیگه رو در نظر بگیره .

    حتی پیشنهاد دادم بدون بچه ها بریم اما چون تنبله هردفه یه بهونه میاره .

    حتی برای خوردن چیزی پیشنهاد میدم بیایید هردفه بریم یه جا غذا بخوریم اما همسرم چن جایی که ب نظرش خوبه ، همون جا رو فقط میگه بریم .حوصله ریسک واین داستانا رو نداره.

    کلا سبکش اینجوره که هلو تو گلو رو دوست داره.

    زیاد حوصله نداره انرژی جسمانیش کار کنه .

    از قوای فکریشم کم استفاده می‌کنه .مگر اینکه خودش بخاد.

    میدونید مشکل ما اینجاست به یه چیزایی خودمونو وابسته می‌کنیم حالا می‌تونه برای هر فردی به یه دلیلی باشه.یکی ب خاطر تنبلی .

    یکی به خاطر اینکه فقط به همون چیز اعتماد داره.

    مثلا خودمم به چند تا فروشگاه وابستم و اکثر خریدارمو از همین چن تا فروشگاه میکنم در حالی که مرکز خرید ومغازه وفروشگاهای زیادی تو شهرمون هس.

    وقتی یه نفر یه چیزی خریده که من به وجد میام میپرسم که از کجا خریدی ؟وقتی میگه فلان جا میگم کی میره این همه را رو .

    ارع خودمم تو این موضوع تنبلی میکنم .

    اینستا هم ندارم که آنلاینی خرید کنم .وخبر از اجناس فروشگاهها داشته باشم.

    ولی جایی کاری بکنم یا چیزی بخرم که راضی نباشم به هیچ وجه دیگه تکرارش نمیکنم .

    کلا تغییر ب نظرم قشنگه وحال آدمو عوض می‌کنه .بابت چیدمان خونه هم خیلی تاثیر خوبی تو روحیه ی آدم میزاره.

    خیلیا رو دیدم تا دلشون میگیره ،پا میشن به تغییر دکوراسیون خونه ور میرن .

    در گذشته پول پس انداز میکردم چون همیشه نگران این بودم که نکنه جایی که نیاز داشتم پول کم بیارم.

    اما با وجود تغییر باورها نگاهمو خیلی تغییر دادم.

    حالا که باور فراوونی رو قبول دارم از خرج کردن حالم خراب نمیشه واتفاقا لذت میبرم وحالم خیلی خوب میشه .

    حالا خوب یا بد متاسفانه پس انداز خاصی هم ندارم.

    بیشتر لذت در لحظه رو دوست دارم .البته الان اینطورشدم .

    همش میگم از کجا معلوم فردا باشم یا نباشم .بی خیال بزار اگه دوست دارم بخرم بپوشم بخورم هدیه بدم .

    خداروشکر تا حالا هم جایی با کمبود پول مواجه نشدم .همیشه به اندازه کافی پول تو کارتم هس.

    دقیقا باورهای محدود کننده نه تنها حالمونو بد میکنن بلکه باعث میشن فرصتهای زیادی رو از دست بدیم.

    خداروشکر بیماری پندمیک بهمون اجازه ی خیلی از تغییرات رو داد.

    البته بعضیا همون سال تغییر کردن ولی دوباره رفتن سمت سنتهای بیجا و رسم ورسوم های بی جامون !.

    ولی من همچنان باورهامو تغییر دادم .

    از خیلی از مراسمها وآداب ومعاشرتهای بی اصولمون که تعارفات وتشریفات زیادی هم داشت دست بر داشتم.

    مثلا هر سال سال تحویل ماتم ‌میگرفتیم که خونه ی اکثر اقوام بخصوص بزرگترها بریم .

    واگر، نمی‌رفتیم بقدری مورد قضاوت قرار می‌گرفتیم که کل فامیل متوجه می‌شدن که پشت سر ما کیا ،چیا گفتن.

    الان 3ساله که هیچ جا نمیرم .

    گوشیو بر میدارم وطی روزای اول سال ،سر فرصت به هر کی که دلم میخاد زنگ میزنم وسال جدید رو تبریک میگم .

    کسیم به اون صورت خونم نمیاد.

    از این قانون خسته شده بودم .وبه بهونه ی همین بیماری گذاشتمش کنار.

    کاری ندارم که بقیه چکار میکنن .من کار خودمو میکنم .

    از تمامی مراسم‌های جوونهایی که نامزد یا عقد میکنن ،بیزارم.

    همش درد سر وخرج اضافیه .

    به پسر و دخترم گفتم‌ که هیچ کدومو عملی نمیکنم .

    هر جا برم خواستگاری یا خواستگار برای دخترم بیاد با شهامت وجسارت تمام، اعلام میکنم که تمامی مراسمات برداشته بشه .

    مثلا عید عیدی ببرن.

    شب یلدا دوباره یه برنامه دیگه .

    یا روزای تولد و مراسم های عروس و داماد همه وهمه حذف .

    کلا مدل جشن گرفتن که مهمونی رو خیلی شلوغ میکنن وخیلی چیزا …اصلا دوست ندارم .

    از مال خودمم خاطرات خوبی ندارم .

    ب نظرم همشون مسخره وفقط برای مانور دادن و نمایش دادنه .

    البته خدارو شکر جوونهای الان خیلیاشون به این درک رسیدن که این مراسمات جالب نیستن وحوصله ی اینکارا رو ندارن.

    کاش میشد مراسمات عزا داری هم تغییر می‌کرد البته بازم به نسبت قبل کمترشده .

    ولی قانونهای مسخره ای داریم.

    طرف عزیزشو از دست داده، دلش میخاد تنها باشه .یه عده آدم مثلاً برای تسلی دادن ،تو خونش اطراق کردن .

    تازه باید تا چهلم یا حداقل تا هفت طرف ،صبونه وناهار وشامم بدی.

    واقعن مسخرس.شخص عزا دار حوصله ی خودشم نداره اما باید همه ی این آدما رو تحمل کنه .

    به جای اینکه یکی دست اینا رو بگیره وغذای آماده برای خانواده ی عزا دار ببره مال ما برعکسه .میان میخورن ومیرن .تازه مدام تحت کنترلشونم هستی که چرا گریه نمیکنی ؟! چرا کم گریه کردی ؟! نکنه همدیگرو دوست نداشتن و…….

    ما ایرانی ها خیلی خفنیم !!!!!!!

    خدا اون روزو نیاره که من عزیزی ازدست بدم اما من مثل بقیه عمل نمیکنم .واقعن اگه نیاز داشته باشم تنها باشم با شهامت میگم ببخشید میخام تنها باشم .

    وهمه باید برن بیرون .

    خوب می‌دونم این اخلاقو دارم.

    چون تو عزاداری های این و اون خیلی بقیه رو تحمل میکنم .

    تازه توقع هم میکنن‌که‌چرا تو اون حالت تحویلشون نگرفتی !!!

    طرف خودش داره از غم وغصه میمیره باید حواسش به آدمای اطرافم باشه .

    این دیگه آخر بی فرهنگیمونه !

    امیدوارم خدا کمکمون کنه تا یاد بگیریم احترام متقابل به دیگران بزاریم وجایی که باید از خودمون درست مراقبت کنیم بدون ترس از قضاوت بقیه .

    تو دوره ی احساس لیاقت که خیلی قشنگ تفهیم شدیم که خودمون از هر فرد دیگه ای مهم تر وباارزش تر هستیم .

    پس نباید زیاد نگران حرفو وحدیث مردم باشیم.

    این مردم در همه حالی حرف میزنن پس باید بدون اهمیت دادن کار خودمونو بکنیم وراحتی وآرامش وآسایش خودمونو در نظر بگیریم.

    شعار نمیدم واقعن این تغییرات رو صورت میدم .

    استاد درخاست کردن چند تا عبارت تاکیدی از تغییر برای خودمون بسازیم.

    تغییر ینی داشتن شهامت !

    کسی که تغییر می‌کنه از جسارت و شهامت زیادی بر خورداره!

    تغییر ینی بزرگ شدن !

    تغییر ینی اعتماد به نفس بالا پیدا کردن!

    تغییر ینی کنار گذاشتن ترسها ونگرانی ها !

    تغییر ینی اعتماد به خدا !

    تغییر ینی ریسک ویافتن فرصتهای طلایی !

    تغییر ینی ایجاد افکار قدرتمند کننده .

    تغییر ینی رشد کردن !

    تغییر ینی نگرش تازه !

    تغییر ینی یافتن مسیر تازه !

    تغییر ینی ایجاد فرهنگ درست !

    تغییر ینی شکل گیری باورهای درست و به جا !

    تغییر ینی رشد عقلی و فکری!

    استاد جونم مرسی از این فایل قشنگت که کلی آگاهی های ناب بهم داد.

    امیدوارم هر جایی که لازم و نیازه بتونیم با شهامت تغییر کنیم .

    همه ی ما اینجا برای تغییرات بزرگ جمع شدیم انشالله که با یاری خدا وعزم واراده ی خودمون و پیرو راهنمای ارزشمندمون که استاد عزیز هستن ،در مسیر درست حرکت کنیم .

    استاد جونم عاشقتم دوستت دارم خیلی زیاد !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: