ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 37

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی اکبر گفته:
    مدت عضویت: 1374 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    اولش ذهنم مقاومت میکرد که بیام کامنت بنویسم. و به نظرم دلیلش این بود که فکر میکنه کامنت من ارزشی نداره، ب درد کشی نمیخوره، شاید مثل کامنت سایر دوستان زیبا و تاثیر گذار نباشه.

    ولی دلم میگه برو بنویس، استاد زحمت میکشه فایلای ارزشمندو رایگان میذاره و من حداقل کارم اینه که کامنت بذارم و ب ابن شکل بگم تشکر کنم و بگم که این فایل چقدر برام مفید و ارزشمنده.

    ———–

    در مورد سوال اول فایل جواب من اینه:

    وقتی دقت میکنم میبینم اکثرا تغییر اونجاهایی برام سخته که توی اون موضوع ضعف دارم.

    مثلا چون تو ارتباط برقرار کردن ضعیف هستم، معمولا تغییر محیط کارم، زندگیم، افراد دور وبرم ، برام سخته.

    یا مثلا تو موقعیت های جدید قرار گرفتن هم سخته برام مثل پروژه جدید گرفتن، موقعیت کاری پیشرفته تر، سر وکله زدن با ادم های متفاوت از قبل و….

    ~~~~~~~~~~~~~~

    1_کجا ها تغییر کردن اولش سخت بوده برام ولی بعدش نتیجه خیلی خوب بوده؟؟؟؟

    *مثلا یه پروژه جدید رو قبول کردم، اولش ذهنم میگفته نمیتونم و در سطح من نیست، ولی به خوبی تونستم انجامش بدم

    *مثلا یه مدل لباس متفاوت از قبل خریدم، اوایلش ذهنم میگفته زشته و نمیدونم اطرافیان مسخره میکنن و …. ولی بعد مدتی که پوشیدم دیدم چقدر قشنگه و علاقم بیشتر هم شده. تازه خیلیا بعد من این مدل لباس پوشیدن براشون طبیعی شد.

    *یا مثلا همیشه دوست داشتم صبح زود پیاده روی برم ولی برام سخت بود، اما وقتی تصمیم گرفتم ، الان که چند ماهه این کارو میکنم واقعا راضیم از تصمیمم و آنقدر زیبایی میبینم در طول پیاده رویم که هر روز انگیزم بیشتر میشه که فردا هم صبح برم پیاده روی.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    2_ به نظر من برای اینکه بتونم آگاهانه تغییراتی رو ایجاد کنم، میتونم از این روش استفاده کنم که: سعی کنم مثل بچه ها باشم، از قالب هایی که توی ذهنم ساختم در بیام، چرا های ذهنمو زیاد کنم، سعی کنم درمورد موضوعات مختلف بپرسم از خودم که چرا به این شکل؟ چرا یه جور دیگه نه؟ ابعاد مختلف رو امتحان کنم تا هم تغییر ایجاد بشه و هم دیدم به موضوعات تغییر کنه و از تک بعدی بودن در بیام.

    مثلا همیشه برای پیاده روی میرم پارک ، چرا یبار توی شهر رو امتحان نکنم، مطمینم داخل شهر هم زیبایی زیادی هست.

    مثلا چرا همیشه با دوستام برم ؟ چرا یبار تنها نرم؟

    مثلا چرا همیشه یکسری کارا رو گردن بقیه بندازم؟ چرا خودم انجام ندم؟همیشه که قرار نیست بقیه اون کارو انجام بدن.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~

    3_ عبارات تاکیدی:

    *تغییر باعث میشه من همیشه برای شرایط غیر قابل پیش‌بینی آماده باشم.

    *تغییر باعث میشه جنبه های مختلف یک چیز رو امتحان کنم و از دید تک بعدی در بیام.

    *خداوند از کسانی که به استقبال تغییر میروند خیلی خوشش میاد و ازشون حمایت میکنه.

    *اگر تغییری ناخواسته ایجاد شده، حتما خیر و برکتی توش هست چون ماهیت جهان خیره!

    *جهان همیشه در حال تغییره، کسایی که به استقبال تغییر نروند سرنوشتشون مثل دایناسورا میشه و از بین میرن.

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~

    4_چه برنامه ای دارید؟

    برنامه زیاد دارم . چند روز پیش فایل هدف 1403 رو گوش دادم و اهداف جدیدی برای خودم نوشتم که رسیدن به اون اهداف با تغییر در شخصیتم محقق میشه. ولی چندتا شو اینجا هم مینویسم.

    *میخوام ورزش کردنو شروع کنم.

    *میخوام نحوه‌ی غذا خوردنم رو تغییر بدم

    *باید برای فروش عکس که دارم از زیرش در میرم جدی بشم و تمرکزی روش کارکنم.

    *باید تولید محتوا تو اینستاگرام رو که خیلی به کارم کمک میکنه رو جدی بگیرم و شروع کنم.

    ———————

    خیلی خوشحالم که کامنتمو نوشتم و اینم خودش یه تغییره برام و از نتیجش راضی ام.

    استاد جان ممنونم ممنونم ممنونم.

    خانم شایسته خیلی دوستون دارم.

    بچه های سایت شما معرکه اید همتون. خیلی خوشحالم همچین دوستایی دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    حسین رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 1144 روز

    سلام استاد گرانقدر و همه دوستان عزیز

    تغییری که در گذشته رخ داد و من مقاومت داشتم؟

    در مورد این سوال باید بگم که من در کل آدم منعطفی بودم

    گاهی اوقات میپذیرفتم و گاهی اوقات مقاومت

    مثلا در دکوراسیون خونه خودم که قبلا اتاقمو بارها و بارها تغییر دکور دادم

    تغییر محل زندگی رو هم که انجام دادم

    تغییر شغل هم که همینطور

    تغییر باور و دیدگاهم که به لطف استاد دارم انجام میدم

    دیگه جونم براتون بگه که

    اها مثلا همین تغییر محل زندگی رو بارها پیش میومد که انجام بدم بارها هم فشار اومد بهم ولی من از روی ترس انجامش نمیدادم

    سر آخر جوری فشار وارد شد که اصلا راهی نداشتم

    و انجامش دادم

    و قطعا ارامشی که تو خونه جدید پیدا کردم و لذتی که دارم میبرم و کل عمرم نداشتم

    و پول و مخارجشم خودش جور شد

    درآمدم هم بیشتر شد

    مرحله دوم:

    برای سال جدید قصد دارم تغییر در نوع رفتارم در شغلم و نحوه کار کردنم در شغلم بدم

    نوع رفتارم باید خیلی جدی تر بشه حس میکنم تو محیط کاری زیاد بگو بخند میکنم

    اره اینکارو باید خیلی جدی انجام بدم

    و نوع کار کردنم

    باید با عشق کار کنم

    آرومتر و با کیفیت تر کارکنم

    قیمت مصوب مناسب داشته باشم

    کار رو به بهترین نحو ممکن تحویل بدم

    ولی در کل جدی ترین موضوعی که باید در سال جدید پیگیری کنم تغییر رفتارمه

    تغییر رفتار در محل کار

    مرحله سوم

    جملات تاکیدی

    _جهان همواره در حال تغییر است و من با هم آهنگ شدن با این تغییرات میتوانم به موفقیت های بزرگ برسم

    _من با تغییر رفتارم در محل کار و کاملا جدی شدن در محل کار و انجام کار

    دوستان حرفه ای و زیادی پیدا خواهم کرد

    مرحله چهارم

    العان که در حال انجام تمرین این قسمت هستم

    میدونم

    همونطور که استاد گفته

    من میدونم که باید نوع رفتارم رو در محل کار تغییر بدم

    با توجه به جایگاه جدید کاری که پیدا کردم

    میدونم که باید تغییر بدم

    و قطعا با این تغییر افرادی خوششون نمیاد از ادم جدیدی که میبینن

    و این قضیه اصلاااااا نباید برام مهم باشه

    و این تغییر قطعا خیر وارد زندگیم میشه

    خب برای اینکه این تغییر رو انجام بدم باید بیشتر و بیشتر همیشه به خودم یاداوری کنم

    و جمله تاکیدیم رو همراهم داشته باشم و تکرار کنم

    چون من واقعا دلم میخواد دوستان جدید و حرفه ای داشته باشم

    (من با تغییر رفتارم و کاملا جدی شدن در محل کار …

    دوستان جدید حرفه ایه زیادی پیدا خواهم کرد)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    خدیجه خدانژاد گفته:
    مدت عضویت: 679 روز

    سلام استاد جانم و همه هم مسیرهای عزیز

    خب او زمانهای که با برنامه های شما آشنا نبودم استاد و 16 سال داشتم ما از یک منطقه که حالا پیش رفته نبود آمدیم به جای که آدم‌های باحال تر و جای بود که مردمش پیشرفته تر بودن و چون مه به مکان قبلی زندگی مان خیلی وابسته بودم و خلاصه اونجا بزرگ شده بودم ای تغیر خیلی برم سخت تمام شد استاد ماه اول که پنهان از خانواده فقد جای برای گریه پیدا میکردم و گریه میکردم استاد وختی وارد مکتب جدید شدم اصلا شبیه مکتب قبل نبود خیلی پیش رفته تر مدرن تر و سخت گیر تر از مکتب قبلی هیچ با حال او زمان مه سازگار نبود استاد با زجر 15 روز اول سال ره رفتم با گریه بعد رها کردم مکتب ره استاد اینقدر پذیرشش برای من سخت بود خب سه سال مکتب نرفتم و درین مدت مدرسه قرآن میرفتم که کلی باورهای مخرب می‌میخوراندن به همه ، بعد سه سال با یک بازم به منطقه دیگری کوج کردیم استاد و مه رفتم به مدرسه قرآن دگه اونجا برم رهنمای کردن استاد البته چون افراطی بیشتر نبودن استاد که باید خدیجه مکتب ره ادامه بدی این شد استاد که من دوباره آغاز کردم و رفتم مکتب اون وختا شما رو نمیشناختم استاد خیلی خوشم نمی‌آمد مکتب حالا برای اینکه تمامش کنم بزوری میرفتم چون باورم ای بود علوم قرآنی مهم اس

    خب استاد فرق این مکتب با مکتب قبلی خیلی زیاد بود و خیلی هم چیزای زیادی یاد گرفتم با دوستای جدید و باحال آشنا شدم و بلاخره مکتب هم تمام شد و اگر زودتر می‌پذیرفتم و مقاومت نمیکردم خیلی پیش رفت بیشتر می‌داشتم استاد و سه پس نمی ماندم و همین قسم درباره رفتن به دانشگاه استاد خیلی مقاومت دارم و میترسم استاد از امتحان کانکور و ای که راه پوهنتون خسته کن هست و مسائل دگه و ایکه استاد مه علوم تجربی خیلی علاقه دارم و دوست دارم که فقد روی یک مضمون تمرکز کنم مثال انگلش و یا ریاضی و درسای اضافی پوهنتون به دلم نمیشینه استاد و میگم وخت تلف کردن اس

    اما حالا که با شما آشنا شدم استاد با چنان شوقی زبان میاموزم که خودم بخودم میبینم حیران می‌مانم و واقعا لذت میبرم استاد ازیکه یک لغت یاد میکنم لذت میبرم استاد مه ایکه مکتب بزور میرفتم

    حالاها

    وختی تغیری رخ میده اول کمی مقاومت میداشته باشم بعد که قوانین ره بیاد میارم خیلی راحتر می‌پذیرم استاد جانم بابت این فایل ارزشمند و مثال های که به دل میشینه هم ازتان یک کهکشان سپاسگزارم استادجانم در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    Ms Mohadese گفته:
    مدت عضویت: 2503 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گل و خانواده عزیز عباس منش

    مرحله اول:

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    اگر از همان کودکی بگم، وقتی از کلاس پنجم به راهنمایی رفتم و مدرسه عوض شد از اولین روزا به شدت ناراحت و غمگین بودم جوری که بعد برگشت از مدرسه گربه میکردم اما بعد دوماه آنقدر دوستای بهتر و اخلاقم اجتماعی تر شد که میگفتم کاش ابتدایی هم این مدرسه بودم به قدری خوش می‌گذشت و به قدری آشنایی با افراد جدید برام خوب بود که آنی برام یه الگو برای تغییر مدرسه در دفعات بعد بود که ناراحت نشم و استقبال کنم از تغییر.

    تغییر دوم مهاجرت از محل زندگی و آمدن به محل جدید بود که ابتدا خیلی غریب و سخت بود اما به مرور زمان نه تنها عادت کردم و هر روزش با توکل به خدا به خوبی و خوشی می‌گذشت بلکه باعث شد با همسرم آشنا شم و خانه خود در محل زندگی دلخواهم داشته باشم.

    تغییر بعدی محل کارم بود که قبلی با اینکه دور بود اما مزایایی داشت اما وقتی تصمیم به تغییر محل گرفتم خدا کمکم کرد و به مراتب کار راحت با مزایا و پاداش همراهم بود، تغییر بعدی که تصمیم گرفتم انصراف از کاری که علاقه من نبود به کاری که آنلاین و غیر حضوری بود منجر شد که مراتب حقوق بالا و استقلال زمانی و مکانی همراهه . خدایا شکرت

    تغییر بعدی عمل بینی روی صورتم بود که با وجود ترس و نفس تنگی و آلرژی که داشتم برخره عمل کردم و نتیجه مثبت و راضی کننده بود و بسیار خداروشاکرم که راحت نفس میکشم و زیباتر شدم.

    تغییر بعدی تغییر تو شخصیتم بود که آدم بخشنده و مهربان تری شدم و به مراتب آدمها برخورد مهربان و بخشنده هم با من دارند .

    تغییرات دکور خانه و اتاق و تغییر طعم غذا همه وهمه و کلی تغییر دیگه که تا جایی که یادمه به نفع من تمام شد و از همه راضی بودم.

    مرحله دوم:

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    برنامه ای که به ذهنم می آید در حال حاضر اینه که عادت کتاب خوندن هر روز 10 الی 20 صفحه رو تو خودم ایجاد کنم با برنامه ریزی صبحا و شبها اینو انجام بدم .

    برنامه تغییر دیگه تمرین صبوری و تلاش مستمره که باید عجله نکنم چون در قرآن هم خداوند به تکامل و صبوری اشاره کرده و باید این تغییر شخصیت را ایجاد کنم .

    تغییر دیگه در اجرای تمرین استاد و اتمام آنها و همچنین آموزش فروش تخصصی استادانه که باید به طور مستمر انجام دهم و در برنامه ریزی سال 1403 در پلنرم یه مسیر رو مشخص کنم .

    تغییر دیگه در ارتباطات که از خدا می‌خوام انسانهای مفید و با ایمان رو در زندگی ما قرار بده که بتونیم معاشرت کنیم و از معاشرت با همدیگه لذت ببریم و کلی فان و خنده برامون باشه .

    تغییر دیگه دررعادت نظافت خانه است که باید برنامه ریزی درست هفتگی برای اون تنظیم کنم .

    ایجاد عادت سپاسگزاری و تمرکز بر نکات مثبت تغییر دیگه ای که باید در خودم ایجاد کنم .

    تغییر تو باورهای ثروت ساز و وضع مالی خودمه که باید تغییر اساسی و ریشه ای کنه .

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

    هر تغییر برای رشد من آمده و من با آغوش باز از آن استقبال میکنم چه این تغییر خواسته باشد چه ناخواسته به نفع من است .

    هر تغییر ایجاد شود در نهایت به نفع من و زندگی کن خواهد بود .

    من آگاهانه تغییر در زندگی ام ایجاد میکنم تا از هر لحاظ رشد کنم و به سمت پیشرفت قدم بردارم .

    همه چیز در حال تغییر است و زندگی من هم باید تغییر کند .

    تنها تغییرات است که به من در راستای رسیدن به اهدافش کمکم میکند .

    من میتوانم با تغییر دادن وضعیت شرایطم و زندگی ام را آنطو که میخواهم رقم زنم .

    مرحله چهارم:

    به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    تغییر در سبک زندگی و عادات شخصی خودم و همچنین تغییر در افکارم و برداشتن یکسری موانع از فکر و افزایش ایمانم به خداوند جهت قدم برداشتن

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    برنامه دارم در سال جدید با عادات جدید که منجر به نتیجه بشود در خودم ایجاد کنم و به استقلال مالی با عملگرایی و قدم برداشتن برسم و کسب و کار آنلاین خودم را افتتاح و کسب درآمد کنم.

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    اینکه جملات تاکیدی مربوط به موهبات تغییر کردن را گوش دهم و اینکه هر تغییر ایجاد کردم احساسم را سعی کنم خوب کنم نسبت به آن با تغییر ذهنیتم و همچنین سپاسگزاری کنم بابت این تغییر که حتما به خیر و صلاح من خواهد بود و همچنین بنویسم راجع به مزایای آن و به یادم بیارم که چقدر برایم خوب و به صلاح من بوده و است و هر از گاهی تغییراتی را آگاهانه در زندگی ام ایجاد کنم .

    د رپناه حق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سید حمید میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 975 روز

    بنام خداوند بخشنده

    قسمت چهارم

    وقتی تغیری در رون و روتین زندگی شما رخ میدهد چه واکنشی نشان می‌دهید

    خواه تغیرات سطحی مثل تغیر دکوراسیون غذا و غیره باشد

    یا تغیر جدی‌تر مثل منبع درآمد محل زندگی رابطه عاطفی و غیره

    آیا آن تغیر را فرصتی برای تجربه های جدید و ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت میدانی یا به چشم اختلال در زندگیت به آن نگاه میکنی

    سلام خدمت استاد عباسمنش

    جواب به این سوال واسم واقعا سخته خیلی سخت شاید خیلی اولش به چشم اینکه میتونم یه تجربه جدید رو کسب کنم نگاه نکنم و نا امید بشم

    ولی واسه مسائل دیگه که تغیر به نف من باشه و بدونم خوب میرم تو دلش امشب واقعا خیلی خیلی از خودم ناراحت شدم که چرا اینقدر ذهن من محدود هست و خدارو شکر میکنم که متوجه شدم که من ذهنم محدود هست و باید روش کار شه و کار میکنم و ادامه میدم

    ولی استاد توی صحبتهاتون و مثال‌ها که زدید دیدم توی شغلم دیدم درآمدم کم شده زود تغیر دادم و رفتم یه شغل دیگه الان گیج شدم که آیا درآمد وقتی نداشتم مشکل از باورهام بود یا اینکه باید تغیر میکردم

    میدونم که باورهای من اشتباه بوده ولی شک کردم

    حتی اگه دوستی بتونه جوابمو بده ممنون میشم

    خوب باز برگشتم به گذشته و دیدم یه تغیر بزرگ کردم که مواد مصرف میکردم و تغیر کردم و الان پاک شدم و چقدر لذت بخشه خدایا شکرت

    یا وقتی که به اجبار البته از خونه پدریم رفتم مستغل شدم و چقدر زندگیم فرق کرد و چقدر لذت بخش بود واسم

    میریم به استقبال تغیر

    میخام از امشب اتاقمو مرتب کنم

    شکر گذاری کنم ودبنویسم

    روزی دوساعت فایل گوش بدم نکته بردارم

    یه مرتبه دیگه کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم رو بخونم صدامو ظبط کنم ودبارها گوش بدم

    برنامه بریزم واسه خواندن کتاب رویاها

    برنامه بریزم کمتر برم مغازه دوسم و کارگاه خودم بمونم

    در حال حاظر باید از لحاظ مالی رشد کنم و باید باورهامو تغیر بدم و رو خودم کار کنم و فقط فایلهارو گوش کنم و عمل کنم

    باید دست از یک سری عادات بردارم توسط اهرم رنج و لذت

    آگاهی که گرفتم باید خودم در خودم تغیر ایجاد کنم آگاهانه به استقبالش برم تجربه کنم و لذت ببرم میخام منتظر کسی نمونم و خودم توکل کنم و حرکت کنم

    میخام وضعیت مالیم رو تغیر بدم تا بتونم محصولات استادرو بخرم و استفاده کنم و آگاهی بگیرم

    واقعا سپاسگذارم استاد بابت این همه آگاهی که دارین به من میدین ممنونم ازتون خانم شایسته

    از خدا میخام کمک کنه بتونم با جدیت ادامه بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    حسین رضائیان گفته:
    مدت عضویت: 1145 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته و همه بچه های سایت

    سوال این جلسه: وقتی تغییری در زندگی شما رخ می دهد چه واکنشی دارید؟

    خب من در مورد یه سری موارد از تغییر استقبال میکنم ولی در مورد یه سری موارد دیگه سختمه مثلا در مورد یه عالمه باور محدود کننده در جنبه های مختلف که در ذهنم دارم و با اینکه میدونم مسیرم اشتباهه ولی سختمه که تغییر کنم به راحتی نمیتونم این عادتها رو کنار بزنم.

    تمرین این جلسه: مرحله اول: چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در نهایت نتایج مثبتی برای شما داشته؟ خب بزرگترین تغییر در زندگی من تغییر مسیرم تغییر نگرشم بود که با این مباحث و این سایت آشنا شدم و نمیتونم تصور کنم چه نتایج مثبتی داشته واس من! نمیتونم تصور کنم چه گنجینه ای بدست آوردم واقعا

    مثال های دیگه مثلا بچه بودم دوچرخه رو با کمکی سوار شدم یه بنده خدایی گفت بیار کمکی ها رو باز کنم بدون اونا دوچرخه سوار شو اولش خیلی می ترسیدم که نمیتونم ولی وقتی باز کرد دیدم چقد راحته چقد اوضاع فرق کرد یا مثلا خیلی دوس داشتم مدل موهامو عوض کنم ولی هی میگفتم ولش کن این مدل به من نمیاد ولی وقتی تغییرش دادم دیدم چقد خوبه و دقیقا چیزی که من میخاستم شد و خیلی تغییرای دیگه که الان یادم نیست رخ داده و نتیجش مثبت شده.

    مرحله دوم: یه برنامه ریزی کردم که از چیزای کوچیک شروع کنم به تغییرات و این تغییر کردن رو در خودم ایجاد کنم.

    مرحله سوم: تغییر کردن نه تنها بد نیست بلکه باعث میشه من پیشرفت کنم پس نباید ازش فرار کنم.

    اگه تغییر نکنم زیر چرخ های جهان له میشم اگه تغییر نکنم در این جهان از بین میرم پس دیگه جای بهونه نیست.

    مگه نمیخای زندگیمو تغییر بدم پس اول باید خودمو تغییر بدم.

    مرحله چهارم: مورد یک: خب در حال حاضر من میدونم مثل روز برام روشنه که در شخصیت خودم باید تغییر ایجاد کنم میدونم که در جنبه مالی و روابط باید تغییر کنم.

    مورد دو: خب برنامم واس این تغییراتی که مدتهاست به تعویق افتاده اینه که تعهدمو بیشتر کنم اگه واقعا برام مهمه در طول روز بیشتر وقت بزارم واس تغییر زندگیم برنامم اینه که جدی تر سایتو دنبال کنم سعی کنم به اون چه که گفته میشه عمل کنم کلا یه برنامه ریزی دارم اون تنبلی و تعویق انداختنو سعی کنم بزارم کنار. یه سری ورودی های غلطی که باعث میشه تو اون شرایط نامناسب بمونم رو قطع کنم اون انواع بهونه هایی که میارم تا تو همین شرایط بمونم رو تمومش کنم و بعد از این فایل دارم سعی میکنم این برنامه رو از چیزای کوچیک شروع کنم و دارم انجام میدم.

    مورد سه: بعد از شنیدن این فایل همونطور که گفتم تغییر رو از چیزای کوچیک مثل غذا خوردن مثل تغییر شامپوی سر و کارهای روزمره شروع کردم و میخام در مورد چیزای بزرگتر هم امتحانش کنم و میخام به خودم بگم یا باید با چک و لگد جهان تو شرایط وحشتناک و اسفناک به زور تغییر کنم یا اینکه خودم انتخاب کنم اگاهانه بشینم هر جنبه از زندگیمو که میخام توش موفق بشم تغییر بدم و لذت ببرم از این آگاهانه خلق کردن زندگی.

    از خداوند میخام کمک کنه هممون موفق باشیم تو این مسیر

    از استاد عباسمنش و خانم شایسته بخاطر آماده کردن این سلسله فایلهای ارزشمند که باعث خودشناسی مون میشه تشکر میکنم و از همه دوستان هم بخاطر کامنتهای صادقانه و تاثیر گذارشون تشکر میکنم در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    فائزه گفته:
    مدت عضویت: 1797 روز

    بنام خدای قشنگ و مهربونممممم

    سلام به تک تک شما خوبان

    تغییراتی که بیاد میارم تغییر معلم وسط سال تغییر محل زندگیم در کودکی که منجر به تغییر دوستان و محیط مدرسه و همه چیز شد و یادم نمیاد که مقاومت زیادی کرده باشم…حتما اولش یکم سخت بوده ولی خب شرایط خیلی بهتر شده برام دوستای بهتر، محل زندگی بهترشد و من بااینکه تو مدرسه قبلم شاگرد نمونه و ممتازی بودم وقتی هم ک وسط سال سوم ابتداییم اومدم به مدرسه جدید تونستم خودمو وقف بدم و شاگرد ممتازبمونم.

    البته الان یادمه که وقتی وسط سال رفتم سرکلاس بشینم میز اول دونفر از بچه ها بودن ک بااکراه و به درخواست معلم جاشون رو بامن تقسیم کردن و حتا خط کشی هم کردن رو میز که ک کتاب دفترم ازون خط اون ورتر نره..‌خخخ ولی الان با یکی از همون بچه ها هنوزم درارتباطم گاهی و پیگیر احوال هم هستیم و درکل خیلی دوستای خوبی تو همون مدرسه و محله پیدا کردم.

    تغییر دیگ ای ک یادم میاد دوره پندمیک باعث شد که دیگ دانشگاه و کلاس و همه چی تعطیل شه و من تایمم خیلی ازاد شد و فرصت عالی بود برا اینکه رو ذهنم کار کنم بخصوص ک بتازگی هم با قوانین اشنا شده بودم.

    درحال حاضر هم مدتی هست که محل زندگیم موقتا تغییر کرده و بخاطر تعمیراتی ک خونه خودم داریم اومدیم خونه مامان اینا.. اولش یخورده گارد داشتم ک نمیتونم رو ذهنم کار کنم، برنامه زندگیم بهم خورد و اینا..ولی کنار اومدم و گفتم اتفاقا یه فرصتی شد کنار خانوادم باشم بیشتر باهاشون وقت بگذرونم. خلاصه تو این مدت من سعی کردم همون برنامه روتین خودمو حفظ کنم و باداداشمم کلی گپ زدیم شبا گاهی انیمیشن میبینیم و لذت میبریم.

    در کل فکر میکنم ادمی هستم که میتونم زود خودمو باشرایط جدید و ادمای جدید وقف بدم.

    خدای عزیزم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3185 روز

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    کار جدید، وقتی پیشنهاد اون کار رو دریافت کردم بدون لحظه ای فکر ردش کردم گفتم نه به درد من نمیخوره اما در کمال ناباوری من، هدایت خدا خیلی واضح اومد که برو تو دلش و هرچقدر بگم خیر و برکت داشت اون کار برام کم گفتم اعتماد به نفسمو که صدها پله رشد داد از من یه آدم قوی در حل کردن مسائل و چالش ها ساخت، خواسته هامو از کار دلخواهم برام واضح کرد، چقدر توحیدی تر شدم و در عمل قدرت رو از آدما گرفتم و به خدای خودم دادم، با آدمهای بینظیری همکار شدم که هر روز خدارو بخاطرشون شکر میکردم و کلی ازشون یاد گرفتم، درآمدم 12 برابر شد و…..

    من تصمیم نمیگیرم من به اون الهامه گوش میدم و اونو عملی میکنم. چی بهتر از این که مسیر زندگیت رو بسپری به اون دانای کلی که از تو به تو و به درون تو آگاه تره و بهتر از تو میدونه که چه چیزی تورو رشد میده و تو رو شاد میکنه و به نفع توئه خیلی موقع ها ما نگاه میکنیم ببینیم دیگران چی دارن به چه چیزهایی رسیدن و ما هم عین همون مسیر رو میریم وچون با عقل خودمون رفتیم جلو همه چیز هم سخت و پیچیده میشه اما وقتی میسپری به اون خاصیت مسیری که تو رو توش وارد میکنه اینه که بهترین و مناسبترین مسیر برای توست قلبت رو راضی میکنه و پر از رشد و پیشرفته لحظه به لحظه ش برای تو پس چرا مقاوت کنم در برابر اون مسیری که تو هدایتم میکنی چرا مشتاقانه کل زندگیم رو به دست تو نسپرم و رو دوش تو سوار نشم و لذت نبرم از اون مسیری که تو پیش پام میذاری که خاصیتش همیشه اینه که پر از رشد و پیشرفت و در عین حال شادی و لذته.

    خارج شدن از یک سری روابط دوستانه که خیلی با اون دوستان به من خوش میگذشت اما هدایت شدم که بیا بیرون و تمرکزت رو بذار روی رشد خودت چون واقعا تمرکزم رو بطور کامل میگرفت اون روابط دوستانه و اولش خیلی مقاومت داشتم اما انجامش دادم و تمرکزمو گذاشتم روی خودم روی رشد خودم با دوره بینظیر احساس لیاقت و کلا به یه آدم جدید تبدیل شدم که برای خودش برای آرامشش خیلی بیشتر ارزش قائله و این صلح با خودم منو به بهترین احساس دنیا رسوند که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست.

    شروع یک ورزش جدید با اینکه خیلی زیاد مقاومت داشتم و میگفتم نمیتونم اما به اصرار دوستم انجامش دادم و خیلی هم باعث شد جسمم قویتر بشه و حسم عالی بشه چون علیرغم چیزی که فکر میکردم خیلی هم توش خوب بودم.

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن تغییرات کوچک رو در روتین زندگی خودت بگنجون سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باش.

    چه تغییرات کوچیکی میتونم توی روتین روزانه ام ایجاد کنم؟

    شب ها زود خوابیدن 10 شب بخوابم. و ساعت 5 صبح بیدار شم. این تغییر رو دوست دارم داشته باشم که الان دارم نصفه نیمه انجامش میدم.

    خودمو متعهد کنم برای هر فایلی که میبینم حتما کامنت بذارم. ایده یکی از دوستان عزیز که کامنتشونو زیر این فایل خوندم.

    مسیر هر روزه ی پیاده رویمو تغییر بدم هیچ ایده ای ندارم که کجا برم چون اینجایی که میرم یه بهشت به تمام معناست و امن هم هست یعنی ممکنه یه جای بهتر هم وجود داشته باشه؟ حتما ممکنه کافیه باور کنم که هست.

    در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    کار کردن متمرکزتر روی تولید محتوایی که بهش هدایت شدم و هدفم رو گذاشته بودم که روزی یک ویدئو آموزشی تولید کنم و آپلود کنم توی یوتیوب من این کارو شروع کردم و پیش هم بردم تا حدی اما هربار یه وقفه توی این روند پیش میاد مثلا مسافرت یا بیماری چنان دچار خودسرزنشی میشم که این کارو ادامه نمیدم دیگه، که البته دارم روی مهربون بودن با خودم و دیدن پیشرفتهام کار میکنم.

    مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟ برنامه ام اینه که دست خودمو بگیرم توی این مسیر با خودم راه بیام و مهربون باشم و انقدر از خودم ایراد نگیرم که چرا منظم انجام نمیدی و بقول شما استاد توی جلسه 15 دوره احساس لیاقت یادبگیرم با اشتباهاتم درست برخورد کنم و اینجوری به خودم کمک کنم که جلو برم نه اینکه اجازه بدم نجواها بیاد و بگه تو کلا به درد این کار نمیخوری تو عمرا موفق بشی و اینجوری منو از ادامه کار نا امید کنه.

    با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    لذت تغییرات قبلیمو به خودم یادآوری کنم. با خودم صحبت کنم که ببین اگه این کارو بکنی این اتفاق خوب می افته اینجوری میشه و توی همه جنبه ها منافعی که اون تغییرات برام داره رو به خودم یادآوری کنم خیلی زیاد.

    استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم از شما خیلی سپاسگزارم برای طرح این سوالات عالی که بینهایت به رشد و پیشرفت همه ما کمک میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مائده غلامی گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    با سلام درود فراوان به استاد عباس منش عزیز خانم شایسته

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    من تو سن کم ازدواج کردم وبا شرایط خیلی بدی که داشتم تلاش میکردم که زندگی کنم با هزارتا بدی و مشکلات تا اینکه تصمیم گرفتم جدا شوم با اینکه شرایط برام سخت بود ولی وقتی تغییر کردم زندگیم در همه شرایط تغییر کرد .

    کلا من خیلی سخت تغییر میکنم سریع به یه چیزی وابسته میشوم عادت میکنم تحملم زیاده راجبع موضوع آدم ترسویی هستم .

    مثلاً من ده سال سیگار می‌کشیدم از ترسم نمیزاشتم کنار عادت کرده بودم تا اینکه وقتی از ته دلم از خداوند خواستم هدایتم کرد به اینکه ترک کنم که الان چقده خوشحالم

    مرحله دوم:::::

    باید بیام خودم کم کم به تغیرات عادت بدم باید پا روی ترسمام بزارم ..

    اول اینکه سریع به چیزی عادت نکنم مثلاً من تو رفیق پیدا کردن مشکل دارم فکر میکنم آدم خوب کم هست باید بیام با آدم های جدید کانکت شم کم کم

    یه تغییر بزرگ من شغلم من قبل از قانون سلامتی به کار آشپزی علاقه داشتم ولی از وقتی که قانون سلامتی گرفتم خیلی سخت بود برام که آشپزی کنم چون بوی غذا تست کردن برام سخت بود و همش می ترسیدم کارم عوض کنم چون همش فکر میکنم که فقط تو این کار ماهرم و ترس عوض کردن کارم دارم حاضرم به هر سختی این کار انجام بدم هی پیش خودم میگم حرف مردم هی میگم دوباره از صفر خیلی میترسم

    باید بیام بزارم کنار و از خداوند بخوام که من هدایت کن تو این مسیر

    حتما یه خیری هست

    وقتی من به خداوند اعتماد داشته باشم پس نباید بترسم اعتماد کنم به خداوند

    خداوند خودش من هدایت می‌کنه به راه راست مسیر درست

    تغییرات باعث پیشرفت من میشود

    من هیچی نمیدانم خداوند که آگاهی کامل داره از همه چی

    من به نیروی وصل هستم که تمام جهان داره مدیریت می‌کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    بهینا گفته:
    مدت عضویت: 1162 روز

    تغییراتی که نتیجه خوبی داشت:

    اول از همه تغییر دادن و رها کردن و اتمام رابطه با دوستانی بود که داشتم. باعث شد با دوستان جدیدی آشنا بشم

    تغییر دادن رنگ موهام. هر وقت رنگشون رو عوض میکنم حالم بهتر میشه و خودم ببشتر از خودم لذت میبرم و همه میگن که بهت میاد.

    تغییر دادن شهری که زندگی میکنم، باعث شد بسیار از لحاظ شخصیتی پیشرفت کنم دوستان خوب جدیدی پیدا کنم و با آدمای جالب و فوق العاده آشنا بشم.

    خرداد پارسال به مدت 5 سالی بود که از زبان انگلیسی دور بودم توی با اینکه مدت زیادی بود که بهش فکر میکردم ولی توی یک روز تصمیم گرفتم تغییر بدم شرایط رو رفتم تعیین سطح دادم و کلاس ثبت نام کردم و یکی از بهترین تجربیات من شد، استاد فوق العاده ای داشتم و آدمای هم مدار با من وارد زندگیم شدن. یکی از بهترین تغییرات بود برام.

    خوب تغییراتی که میدونم باید انجام بدم:

    من آدم مرتبی و با نظمی نیستم… میدونم که باید در این مورد تغییر کنم. باید با نظم تر و مرتب تر بشم. چیزایی که استقاده نمیکنم رو دور بریزم و مرتب تر بشم.

    تغییر دوم اینه که دارم وارد یک رابطه میشم. برای این باید یه سری تغییرات توی رفتار و سبک هام بدم. باید یادبگیرم بتونم عشق بورزم و ابراز علاقه کنم و باید ظرفیت دریافتش رو هم درخودم ایجاد کنم. چون میدونم که در این مورد ضعیفم.

    تغییر بعدی اینه که باید باشگاه برم. یک ماه ثبت نام کردم و بعد رها کردم با اینکه فضای بسیار مناسب با قیمت مناسب نزدیک خونم بوجود اومده.

    تغییر بعدی خوندن دو تا زبان و اضافه کردن دو تا زبان به زندگیم و روتین هست.

    من همیشه شل کن سفت کن عمل میکنم. بیزنسی هست که 3 ساله تو ذهنمه و در این 3 سال هر بار اومدم شروع کنم ولی بعد شل کردم. الان مدتیه که دوباره استارتش رو زدم ولی باید سفت بگیرم.

    تغییر بعدی شاید این باشه که تمامی زیرشاخه های رشته تحصیلیم رو باید تست کنم برخلاف قبلا که از تست کردن شون میترسیدم باید ته تمام زیرشاخه های رشتم رو دارم تا بفهمم چی رو دوست دارم.

    تغییر دادن سبک زندگی شاید مهم ترینش باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: