ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 5 - صفحه 23

520 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Mehdi😃 گفته:
    مدت عضویت: 1123 روز

    به‌ نام‌ خدایی که رب العالمین است .

    سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی

    فکر کردن به این سوال که ذهنیت من درمورد مهارت دریک کار چطوریه بهم کمک کرد که بدونم کجاها ذهنم قدرتمنده و کجا ها ضعیف .

    درمورد مسائل کاری خوبم یعنی ذهنیت اینه که کارهایی که تو شغلم یاد گرفتم و از اول که بلد نبودم بار ها و بارها تکرار کردم تا خوب شدم و میتونه خیلی بهتر بشه .

    چیز هایی که مربوط به کارمه و هنوز بلد نیستم ذهنیت من اینه که هرچقدر هم سخت باشه میشه اون چیز رو یاد گرفت و امکان پذیره و اصلا مقاومتی ندارم .

    درکل درمورد اکثر مسائل خوبم و ذهنیتم خوب شده از وقتی رو خودم کار میکنم و نسبت به قبل خیلی بهتر شدم و هرروز دارم بهتر میشم .

    فقط باید با استفاده از تجربه های گذشته که یک مهارت خاص درکارم رو تونستم یاد بگیرم .

    تو هر مسئله دیگه ای مث ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف که توش مشکل دارم بهتر بشم .

    یعنی من میگم مهدی تو فلان کاری که بلدش نبودی چون دوس داشتی بار اول و دوم و سوم انقد تکرارش کردی که الان خیلی راحت بلدی .

    پس میتونی ازین ذهنیت تو رابطه استفاده کنی چون هیچی نیست تو دنیا که آدم بخاد یاد بگیره و نشه به قول استاد عزیز

    یک مثال خوبی در مصاحبه استاد با دوستان قسمت 16 زدن

    از یکی از نزدیکان خودشون که ده ها برابر استاد استعداد داشتن ولی هیچ هدف خاصی نداشتن جایگاه و نتایج الان استاد اصلا قابل مقایسه با اون بنده خدا نیست انقد که تفاوت زیاده و موفقیت های استاد از همه نظر چندین برابر اون بنده خداست و استاد چه زیبا گفت

    استعداد مهم نیست استعداد مهم نیست ایمان مهمه توکل مهمه باور مهمه استعداد مهم نیست .

    ما ایمان داشته باشیم باور های خوبی درباره اون موضوع خاصی که میخایم بسازیم

    صد درصد میتونیم به بهترین شکل ممکن حرفه ای بشیم .

    هرکاری رو میشه یاد گرفت اگه علاقه داشته باشیم و تمرکز بزاریم روش صد درصد میشه حرفه ای بشیم فوق العاده بشیم توش

    ما خالق زندگی خودمون هستیم با افکار و باور هامون نقطه سرخط.

    خب برم فایل رو ببینم و بیام .

    هربار با گوش دادن هر فایل انگار لامپ هاب جدیدی توی ذهنم روشن میشه .

    درمورد یاد گرفتن یک کاری که ذهنم زیاد مقاومت نداره .

    مثلا مث یاد گرفتن زبان رو ذهنیتم اینه جون علاقه دارم وقتی که شروع کنم به یاد گرفتنش به راحتی میتونم یاد بگیرم

    ولی درمورد ساختن پول خیلی مقاومت دارم

    ذهنیت من از بچگی انگار اینه که من استعداد پول ساختن ندارم

    من با دیدن این فایل به این پی بردم که ذهنیت من اینه آقا تو شاید بتونی یه کاری رو یاد بگیری با تلاش ولی ت استعداد پول ساختن نداری

    انگار اینجوریه تو ذهنم وقتی یکی پولداره و از وقتی قانون رو یکن درک کردم میگم این ذهن ثروتمندی داشته از اول استعداد پول ساختن داشته و اینا

    در صورتی که حتی همین فکر هم با قانون همخوانی نداره و استعداد اصلا مهم نیست .

    من این هدف رو انتخاب می‌کنم برای خودم

    بهبود باور هام و مهارتم در پول ساختن.

    چون این جمله استاد یادم اومد که گفتن اون چیزی که خیلی برات سخته و بزرگه و مقاومت داری رو انتخاب کن با باور سازی قدم به قدم در اون پیشرفت کن و به دست بیارش .

    اونوقت در مورد این موضوع مثلا دیگه میگی آقا من این مهارت رو تونستم به دست بیارم من هیچ استعدادی ذر پول ساختن نداشتم که من با تمرکز و تلاش به دستش آوردم دیگه هرکاری میتونم انجام بدم هیچی غیر ممکن نیست .

    من خودم مطمئنم وقتی به این مهارت پول ساختن برسم

    دیگه زبان و روابط و هرچیز دیگه رو مث آب خوردن بهش میرسم صد درصد

    درپناه رب العالمین شاد خوشبخت ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    حامد نظافت گفته:
    مدت عضویت: 3204 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز وخانم شایسته گرامی ،برای درک بهتر این تمرین واسه همه از جمله خودم من یک خاطره رو به یاد میارم که یادمه حدود سیزده ساله بودم که رفتیم استخر و یکی از دوستان پسرخالم دیدم رفت تو قسمت 4متری و خیلی زیبا شنا میکرد ومن و پسرخالم گفتیم این بنده خدا چطوری میتونه اینقدر راحت روی آب وایسه وشنا کنه بدون هیچ ترسی و خیلی خیلی مشتاق شدیم که شنا رو یا بگیریم با اینکه اولش فکر میکردیم واقعا ما برای این کار ساخته نشدیم و شنا کردن کار ساده ای نیست چون کسی هم نبود به ما بگه شما هم میتونین ولی این شوقه کار خودش رو کرد یادمه همون سال رفتیم مسافرت با اتوبوس و تو مسافرت در ابگرم سرعین یکی از همسفرها شنا بلد بود و گفت میخوای بهت یاد بدم گفتم از خدامه و اونم منو روی اب نگه داشت وگفت فقط دستها وپاهات رو بالا وپایین کن و من از اونجا شد کارم اینکه وقت پیدا کنم برم استخر وتمرین کنم و کنار استخر تو قسمت عمیق اینقدر تمرین کردم تا بالاخره موفق شدم و بعد خودم زیر آبی رو یاد گرفتم و میرفتیم با پسر خالم سنگ مینداختیم کف 4 متری ورقابتی میرفتیم بر میداشتیم بعد اونم یک مدل پشتکی یادگرفته بود و من از ایشون یادگرفتم و اینجوری با تمرین کردن و شوق داشتن تونستیم هدایت بشیم به سمت موفق شدن ،شاید در لحظه اول یک کاری خیلی خارق العاده بیاد اما این ذهنه که خیلی خیلی اون کار رو بزرگ میکنه و البته به نظرم علاقه و تغییر دادن شیوه هایی که چندین بار تست شدن و جوابگو نبودن هم خیلی تاثیر داره ،چون من خودم کاری که علاقه نداشتم رو خیلی بیشتر طول کشیده تا یادگرفتم ،شاد باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    اکرم گودرزی گفته:
    مدت عضویت: 835 روز

    سلام به استاد بزرگوار وخانم شایسته عزیز. استاد عزیزم راجع به این فایل اولش فکرکردم که من ذهنیت محدودکننده ندارم چون توی محصولات شما شنیده بودم که استعداد جزئ مسایل اصلی نیست وجواب رومیدونستم. اما بعدا که خوب گوش کردم میبینم که من خیاطی بلدم وانجام میدم اما هیچ کدوم ازکارهای من تبدیل به پول نشده چون همیشه میگم من استعداد فروش ندارم من استعداد جذب مشتری ندارم من فقط توی دوخت استعداد دارم اگرکس دیگه ای برای من مشتری بباورد یا کارهای من رابفروشد میتوانم کار کنم. وهمین باور محدود کمنده باعث شده اصلا برای منبع درامد. هیچکاری نکمم استادعزیزم ذهنیت من بسیارمحدودکننده است. واقعا ازشما ببنهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1762 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز

    من هم به این موضوع رسیدم که هر انسانی میتونه با تمرین و تلاش و خودباوری به هر چیزی و هر مهارتی دست پیدا کنه، اصلا مهم نیست قبلا اون کارو انجام داده یا نه ؛ نمونه ش خود من ، من اصلا فکر نمیکردم‌بتونم موتور سواری یادبگیرم و واسم یه موضوع بزرگ بود و اولین یا دومین تجربه موتورسواریم موقعی بود که کلاس های دریافت گواهینامه موتور شروع کردم و شرکت کردم ، اصلا جای کلاچ و ترمز رو بلد نبودم ولی میدیدم افرادی کوچکتر از من دارن موتور سواری میکنن اونا اصلا پاشون به زمین نمیرسه یا به سختی میرسه چرا من نتونم ، البته این وارد شدن به ترس هام و یادگیری مهارت موقعی شروع شد که داشتم روی خودم کار میکردم ، رفتم و یادگرفتم، بعد هدایت شدم به کاری‌که دوشت داشتم فنی باشه و درآمد دومم باشه و هروقت‌خواستم‌انجام بدم، دوتا مهارت یادگرفتم تعمیر و نصب پکیج دیواری و ساخت تابلو نئون که تو هیچکدومش مهارت و آشنایی نداشتم

    مورد بعدی هدایت شدم به یادگیری زبان ترکی استانبولی اون رو یاد گرفتم و بعد تصمیم کرفتم تدریس کنم که باز هم هیچ پیش زمینه ای نداشتم ولی وقتی این همه اتفاقو تونسته بودم انجام بدم و یادبگیرم گفتم اینم میرم و مهارت کسب میکنم

    یا مثلا کار با نرم‌افزار کورل که خیلی کمکم کرد کارهامو خودم انجام بدم و پول طراح ندم

    در کل باورهای من انقدر بهتر شده که اگه ببینم نیاز هست باید کاری یاد بگیرم و تغییری در خودم ایجاد کنم به لطف خدا قدم برمیدارم و سعی و تلاش میکنم که برم و یادش بگیرم ، مخصوصا اگه کسی بگه تو نمیتونی یا این کار نشدنیه بیشتر راغب میشم که انجام بدم

    در حال حاضر چالشی که برای خودم انتخاب کردم و میخوام به نتیجه برسم باشگاه رفتن و ایجاد بدنی ورزشکارتر و حرفه ای تر هستش که انشالله تا چند وقت دیگه بر طبق دوره قانون سلامتی نتیجه شو میبینم ،

    استاد جان ممنون از شما خیلی دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سیمین منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1023 روز

    به نام الله یکتا

    سلاممممم به استاد جان و مریم بانو و دوستان عزیز و گرامی

    طبق معمول استاد دقیق ما ، به چه نکات ریز و پر کاربردی در این فایل اشاره داشتن؟!!!

    ×××××استعداد×××××

    و یادآوری این مطلب مهم که واقعا همه ی افراد موفق تاریخ ، موفقیتشان فقط برای اینکه در اون زمینه استعداد داشتن نبوده ، همه ی اونا برنامه و نظم و تلاش و پشتکار و امیدی ویژه داشتن که اینقدر موفق شدن و پایدار هم بوده و حتی بعضی از آنها مثل ادیسون بر خلاف باور دیگران در زمینه ای که استعداد نداشتن موفق شدن فقط به خاطر باور و امید و تلاش. همه ی ما افراد زیادی رو می‌شناسیم که بر خلاف استعدادهای ویژه و فراوانی که دارند در زمینه ی استعدادشان پیشرفتی نداشتن.

    مثلاً افرادی که اهل جنوب کشور هستن بدون شک برادر یا پسر عمو یا شخصی رو میشناسن که استعدادشان در فوتبال از مسی و کریستیانو رونالدو هم بهتر بوده ولیییییی به خاطر باور اشتباه الان فقط خاطر آن رو با خودشون حمل میکنن.

    پس یادمون باشه چه خودمون و چه دیگران رو به خاطر تلاش و هدفمندیمون تحسین و تشویق کنیم و این باور که استعداد خدادادی همه چیز هست. و کنار بزاریم.

    اما جواب سوال اول:

    بله ، من وقتی مراحل مختلف زندگیم رو مرور کردم متوجه شدم که تا حد زیادی این باور رو دارم و عمل کردم که من میتونم در هر کاری با تمرین و تلاش موفق بشم و پیشرفت کنم چه استعداد داشته باشم و چه بی استعداد باشم.

    مثلاً همیشه فکر میکردم که استعداد نقاشی و کاردستی ندارم و چون علاقه و نیازی نداشتم هم تلاشی نکردم که یاد بگیرم ، ولی وقتی به خاطر درس بچه‌هام لازم شد که تلاشم رو بکنم ، خیلییی بهتر از اونی که فکر میکردم نقاشی کردم و کار دستی ساختم البته با کمترین تلاش ، طوریکه خواهر همسرم که یک هنرمند تمام عیار هست به من می‌گفت که تو اینقدر کارت خوب بوده و رو نکردی؟

    و موسیقی هم که علاقه داشتم بدون توجه به اینکه شاید نتونم، به کلاس رفتم و شروع کردم که به خاطر مسائلی نشد ادامه بدم ولی حتما دوباره شروع میکنم.

    یا رقص رو خیلی خوب بلد نبودم و تلاشی هم نمی‌کردم ، ولی زمانی دیدم بهش علاقه دارم و حال جسم و روحم رو خوب می‌کنه و با کمی تمرین خیلی بهتر شدم ، البته نه به قصد تمرین بلکه فقط به عنوان ورزش.

    کلا آدمی هستم که از کودکی باور داشتم که یادگیری همه چیز برام آسونه و هرچی لازم باشه یاد میگیرم و اصلا چیزی نیست که من نتونم یاد بگیرم وواردش میشدم و با پشتکار زیادی هم که داشتم همه ی دستان خدا همراهم میشدن و به هدف دلخواهم می‌رسیدم.

    و در حال حاضر هم دوتا پسر دارم که فوتبالشون خیلییییی عالی هست و همیشه حتی در خانه هم مشغول بازی هستند. ولی من همیشه بهشون میگم درسته که استعداد دارید ، ولی باید نظم و برنامه و هدف و تمرین هم داشته باشید تا به هدفتون برسید و علی دایی و کریستیانو رونالدو رو براشون مثال میزنم.

    تمرینات

    مرحله ی اول:

    من در حال حاضر در حال شروع کاری به عنوان شغل هستم که کار هنری هست و خودم همیشه فکر میکردم نه حوصله اش رو دارم و نه میتونم خوب انجامش بدم ، ولی حالا واقعاااا بدون اینکه لحظه ای فکر کنم که شاید نتونم انجامش بدم و اگر هم فکر کردم زود گفتم که نجوای ذهنه و میخواد حالمو بد کنه و من میتونم ، واردش شدم و به زودی خبرهای خوب و‌موفقیت به لطف خدا رو بهتون میدم.

    و یک مورد دیگه دوچرخه سواری هست که از بچگی برام چالش بوده ویکبار هم تلاش کردم ولی پام آسیب دید ، و بعد هم دیدم لازم نیست یاد بگیرم و دیگه تلاشی نکردم .

    ولی حتما در برنامه ام هست که یادش بگیرم.

    و همینطور موسیقی

    مرحله ی دوم:

    امروز لوازم لازم برای تولید کار هنریم تهیه کردم و تعدادی از کلیپهای آموزشی رو دیدم و یک نمونه درست میکنم.

    و با دیدن همون کلیپها فهمیدم که چقدر راحت و لذت بخش هست و توی این زمینه هم میتونم موفق بشم و هیچ کاری نیست که بخوام و یاد نگیرم . وقتی تمرین و ممارست داشته باشم ، حتما موفق میشم.

    مرحله سوم:

    و حتما اهداف دیگه ای هم در این زمینه پیدا میکنم که با تقسیم به قدم‌های کوچک اما پیوسته و با تمرین بتونم انجامش بدم و با نتایجش به خودم و ذهنم ثابت کنم که کار نشد نداره و خواستن توانستن هست.

    وکلا من بر اساس آموزه های استاد سعی میکنم که پیشرفت در هر کاری رو و نتایج حتی به ظاهر کوچک رو به خودم یادآوری کنم و شکر گزاری کنم.

    این تمرین منو به یاد تمرین جلسه ی اول دوره ی عزت نفس انداخت که با گرفتن تصمیمات کوچک و عمل کردن به اونا و نتیجه گرفتن این ویژگی سریع تصمیم گرفتن و عمل کردن رو در خودمون تقویت کنیم ، و واقعا چقدر عالی بود و عملگرا بودن رو در ما تقویت کرد.

    تشکر از استاد عزیز برای آموزشهای پر از عشقشون

    و مریم جان برای همراهی بی نظیرش

    و دوستان عزیزم برای ماندگار ی در این مسیر سرشار از موفقیت

    در پناه خدا پاینده باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1298 روز

    به نام رب العالمین

    سلام بر استاد عزیز

    ممنون بابت فایل هایی که یکی از یکی بهتر است .

    ممنون از کامنت بچه ها که یکی از یکی آموزنده تر است.

    و جالبه که چقدر تنوع داریم الان که مینویسم 217 نظر ثبت شده که هر کدام نظرات متفاوتی داده اند و تجربه هاشون را با همدیگه در میان گذاشته اند.

    و درک میکنیم که شاید یک کاری که من قبلا انجام داده ام و به نتیجه رسیده ام با استمرار و تلاش و تمرین برای یک نفر تازه شروع است.

    من زمانی که داشتم تمرین این بخش را برای خودم مینوشتم باز به نکته ای رسیدم که هر مهارتی اگه بهش علاقمند باشیم زودتر به نتیجه میرسیم و باهاش عشق میکنیم و شاید اون مهارت یک ربط کوچیک به علاقه ما هم داشته باشه بازم تاثیر گزار است.

    استعداد خوبه و به نظر من موتور روشن کننده اون مهارت میتونه باشه و راحت تر به هدف میرسیم اگه استعداد اون کار را هم داشته باشیم. و اگه علاقه هم اضافه بشه که دیگه اون تمرین ها میشه برامون تفریح.

    ولی جدیدا متوجه شده ام که هر کسی هرکاری را بخواد یاد بگیره نه سن در اون تاثیر داره و نه استعداد بلکه فقط و فقط تمرین و اشتیاق میتونه باعث بشه به مقصد که یادگیری اون مهارت است برسیم.

    من یه دوستی داشتم که توی سن تقریبا نزدیک 40 سالگی شروع کرد به یادگیری پیانو و اینقدر اشتیاق داشت که شروع کرد به آموزش پیانو به مبتدی ها . هر آنچه خودش یاد میگرفت یاد میداد . بعد از اون حتی دانشگاه هم رفت و اون رشته را ادامه داد و الان به عنوان شغل این رشته را خصوصی تدریس میکنه.

    و اون زمان من فهمیدم که هیچ چیزی ربطی به استعداد نداره بلکه اثر مرکب تاثیرگذار است.

    یعنی هر روز یه ذره بهتر .

    در حالی که قدیم ها اساتید موسیقی میگفتند که ساز را بخصوص پیانو را باید از بچگی یاد بگیرید و این ساز مادر است و استعداد و بلندی انگشتان خیلی تاثیر داره.

    ولی نتیجه این دوستم به من ثابت کرد که فقط خودمون هستیم که در استعدادمون تاثیر گذار هستیم.

    برای خود من نمونه های زیادی برای یادگیری اتفاق افتاده که از صفر یک کار را تا تهش رفتم ولی مواقعی که علاقه داشتم توی اون مقوله موفق هم بوده ام. اما وقتی علاقه نداشتم هی شل کن سفت کن داشتم یه روز خوب بودم یه روز بد.

    ولی بازهم که داشتم مینوشتم پاشنه آشیل من که مسائل مالی هست دوباره خودش را نشون داد.

    یعنی وقتی کاری و مهارتی را یاد میگیرم اگه بتونم ازش پول بسازم و ارزش خلق کنم اونو ادامه میدم و موفق هستم . اما زمانی که پول در اون نیست دلزده میشم.

    من در این روزها زبان را دوباره شروع کرده ام و هر شب هم به خودم نمره میدم که امروز چقدر موفق بودم حتی اگه یه لغت جدید یاد گرفته باشم اون را مثبت میدونم. امیدوارم که بتونم ثابت قدم بمونم نه اینکه دوباره رهاش کنم.

    استاد عزیز ممنونم بابت این فایل های آموزشی همراه با تمرین که به من خیلی خیلی کمک کرده تا خودم را بهتر بشناسم . ترمزهام را پیدا کنم . آشغال ها را از زیر مبل در بیارم و پاک کنم. و فقط تمرین این فایل ها است که در عمل میاد.

    اگه فقط گوش بدیم فقط گوش دادیم و به داده هامون اضافه شده . ولی اگه عمل کنیم ترمزها پیدا میشه باورها ساخته میشه و به امید الله که به همون اندازه که عمل کنیم نتیجه هم میبینیم.

    و من فکر میکنم بچه های این سایت همه اومدند که خودشون و خدای خودشون را بهتر بشناسند. اومدند که یک زندگی قشنگ را تجربه کنند پس آماده تغییرات هستند آماده یادگیری هستند. همونطور که هر روز در این سایت ما در حال یادگیری هستیم.

    خیلی خیلی دوستتون دارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    مریم انصاریان گفته:
    مدت عضویت: 1825 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم بینهایت سپاسگزارم برای این فایل عالی که در بهترین زمان خداوند سر راهم قرار داد.

    «استعداد بزرگترین دروغ دنیاست »

    که خیلی راحت میتونه نابودت کنه اگه باورش کنی ، دیگه حرکت نمیکنی ،دیگه باور نمیکنی ، دیگه توکل نمیکنی پس از اونی که باید بهش توکل میکردی دور و دورتر میشی ، شیطان می شینه تو وجودت و ذره ذره نابودت میکنه میگه ببین واسه تو تا همین جا بود میشه همون باور خدا نخواسته ،میشه توقف سکون گندیدن ، میشه من که رویامو فراموش کردم چون گفتم برای من تا همین جا بوده و هیچ حرف و سخن و تشویق و تهدید و قدرتی نمیتونه مجبورت کنه حرکت کنی.

    تا قبل آشنایی با شما استاد ارزشمند که توحید تو وجودتون موج میزنه ، باور به استعداد جزیی جداناپذیر از وجودم بود اما من خوش شانس تر از اطرافیانم بودم چون معدن استعداد بودم تو خیلی زمینه ها و برای من خیلی چیزها میشه بود چون همون اول عالی انجام میدادم، و اگر همون اول عالی نمیشد برای من اون موضوع تموم میشد چون استعدادشو نداشتم به همین سادگی.

    تا الان به این وضوح از شما نشنیده بودم درباره استعداد و توانایی انجام کارها ،شاید هم شنیده بودم اما در مدار فهمم نبودم!!! از دوسال پیش که هدایت شدم به مسیر مورد علاقه ام و از راهی که واردش شده بودم برگشتم ، هنوز بصورت جدی وارد گود نشدم نه نخوام نتونستم،الان میفهمم چرا چون هنوز همون باورهای قبلی تو وجودم هست ، استاد این جمله شمارو گاهی با همه وجودم درک میکنم که :باور یک دکمه نیست ، اگه رفتارت عوض شده یعنی باورت تغییر کرده.

    فهم همین جمله در وجودم تازه اتفاق افتاده چون دقیقا به کشف ترمز از باور هایی تو این چند ماه دارم میرسم که فکر میکردم با تکرار تغییر کرده ، اما الان برای من این تغییر زمانی اتفاق میفته که میرم تو فضای اون باور ،نشونه ها میاد هدایتها میرسه ،وقتی که ذهنم میگه “دینگ” و چشم هام از تعجب گرد میشه برای اون ترمز میفهمم وقتشه که تغییر شروع بشه.

    استاد الان که میخواستم کامنت بذارم هدایت شدم به الگوهای تکرار شونده ،مبحث فرار، فقط متن صفحه رو خوندم و پرده ها کنار رفت.

    با این که من این جلسه رو همون ساعتی که گذاشتین کار کردم واسه خودم نوشتم الان احساس میکنم چیزهای جدیدی فهمیدم.

    من هنوز جدی وارد گود نشدم چون این باور استعداد داشت اون زیر زیر ها کار خودشو میکرد و نتیجه اش شک و تردید درونی در وجودم بود ، با اینکه همیشه تو علاقه ام خوب بودم گاهی عالی بودم ولی بهش شک داشتم باز مدام با خودم می گفتم یعنی میتونم ؟ یعنی میشه؟ برای همین فرار میکردم از ورود جدی به مسئله ام و وقتی هم که واردش میشدم الگوهای تکراری اتفاق میفتاد که دورم کنه از چیزی که فراری هستم ازش.

    باورم نمیشه دارم می نویسم همینجوری داره فهمم از ترمزهام بیشتر میشه ،خدایا شکرت.

    من جلسه دوم دوره حل مسائل رو برای یک موضوعی که مهمترین خواسته ام هست شاید 13بار کار کردم هر بار به ترمز یه کویر و امروز یه آگاهی دیگه یه کشف الهی در وجودم که انگار دوباره متولد شدم سپاسگزارم استاد از آرامشی که با این فایل در وجودم سرازیر کردین ، از ایمان خفته ای که در وجودم بیدار کردین ، از نور امیدی که به قلبم تابوندین ،از اینکه کمک کردین نور درونم شروع به درخشش کنه ، گاهی به خودم میگم درسته نمیتونم سپاسگزاری نعمتهای خدارو بجا بیارم ولی خودش یراه نشون داده ،میگه «فسبّح بحمد ربّک» باید برم تو مسیر اونچیزی که براش متولد شدم و انجامش بدم شاید سپاسشو بجا بیارم ،حالا استاد من نمیتونم سپاسگزاری از شمارو ادا کنم مگر اینکه یروز بیام و از نتایجی بگم که در حد عالی گرفتم ، واقعا سپاسگزارتونم استاد.

    شما میگید خدا با هرکسی یه جوری حرف میزنه ،بامنم خیلی درباره این ترمزم حرف زده بارها هدایت شدم به فایلهایی از محصولات یا رایگان حتی فایل سوم هدفگذاری که تو تلگرام هست ،بارها بهم گفته مریم تو شک و تردید داری تو دودلی و من فکر میکردم خودمو از اون تردید ها رها کردم چرا این فکرو میکردم؟ چون میگفتم خوب من با هدایت خداوند و کنکاش در وجودم گذشته ام مسیرمو پیدا کردم و دارم براش هدفگذاری میکنم و به سمتش حرکت میکنم پس دیگه تردید ندارم، حتی تو تمرین جلسه دوم حل مسائل هم بهش رسیده بودم اما امروز اون کویر خودشو بهم نشون داد وقتی خواستم کامنت بذارم وقتی نوشتم ،دوروز پیش هم نوشته بودم جواب سوالو تو دفترم کلی نوشته بودم اما امروز یه درکی اومد تو وجودم عمیق ،خدایا شکرت ، اینکه من فکر میکردم چون دارم به سمت هدفم حرکت میکنم تردید ندارم ، ولی احساسم بد بود یه جور دلشوره نگرانی الان میفهمم دلیلش یه ترمز بزرگ بود ،استعداد، و من ازش بیخبر بودم نمیدونستم چرا خدا مدام بهم میگه تو تردید داری تو شک داری ، و منم میگفتم بابا باشه گفتی منم پذیرفتم دیگه ، شک ندارم که دارم به سمتش حرکت میکنم ،البته که فرار نا اگاهانه داشت اتفاق میفتاد چون من به تواناییم شک داشتم .

    یکی از راههای صحبت خدا با من این مدلیه،البته تازه فهمیدم ،یه سری فایلهارو مدام هدایت میشم بارها و بارها بعد حتی گاهی اصلا به اون چیزی که من روش کار میکنم ربطی نداره ،ولی اون آگاهی ها هی تکرار و تکرار و تکرار میشه و زمان تغییر که میرسه باز همون دینگ میاد و پرده ها میفته و تموم اون آگاهی ها رژه میره تو ذهنم و من متعجب از همه این اتفاقات واقعا نمیدونم چی بگم انگار خدا داشته منو آماده میکرده و زمانش که میرسه بسادگی بر من جاری میشه آنچه که باید. خدایا شکرت

    و حتی الان یه چیزی به ذهنم اومد ،صحبتهای همسرم و به خصوص دخترم خییییلی اوقات کلید حل مسائل منه ، همسرم یه مدته مدام منو تشویق میکنه( یکی از الطاف خداوند به من اینه که من هر کاری بگم انجام میدم همسرم میگه هرچی تو بگی هرجور تو بخوای ) تشویقم میکنه که تو به اینجا میرسی فلان جا میرسی فلان اتفاق میفته برات ، ولی من اصلا حس خوبی از حرفهاش نمیگرفتم یجور ترس، عقبگرد کلی علامت سوال که این چی میگه؟ میومد تو وجودم که الان فهمیدم دلیلشو ،باز همون باور به استعداد و توانایی داشت فرکانس می فرستاد شک به خودم ومن الان فهمیدم دلیل اون احساس بد رو ،خدایا شکرت و انگار یکی از اون بارهای بزرگو خدا از دوشم برداشت یه احساس باز شدن سینه یه حس اشتیاق و کشش به هدفم ،یه حس زیبا نشسته تو وجودم ،خدایا شکرت

    چند روزه صحبتهای خدارو دارم واضحتر میفهمم ، اصلا یه جوری بوده اتفاقات که خودم لذت میبرم و تازه دارم یاد میگیرم نشونه هارو تایید کنم ، چون یادم میره انگار ازین گوش میره و از اون یکی در میشه(اینم حتی یه مسئله ای بود که خدا هدایت کرد حلش کردم) واسه همین یه دفتر برداشتم هدفمو نوشتم و توش نوشتم هدایتهای خداوند قدم به قدم ،هرروز توش می نویسم هدایتهامو الهاماتو ،نشونه هارو خیلی داره بهم کمک میکنه برای اینکه یادم بمونه برای مرور کردن برای به یاد آوردن، اینهم هدایت خدا بود برام، خدایا شکرت

    استاد من همیشه تو دلم شمارو برای سخاوتتون تحسین میکنم عاشق این خصوصیت عالی شما هستم ، این جلسه رو تو دفتری که برای دوره بینظیر حل مسائل دارم کامل نوشتم ، به نظر من هرکسی که اون دوره رو نداشته باشه یا داره ولی جدی نمیگیره به خودش خیانت کرده ، استاد این دوره مثل دانشگاه که اگه پیش نیاز درسی رو پاس نکنی نمیتونی انتخابش کنی باید پیش نیاز خرید محصولات باشه ، مریم جان شایسته عزیزم از شما نازنین هم برای این دوره ارزشمند سپاسگزارم ،اصلا اسم این دوره که میاد من نمیتونم تشکر نکنم عاشقتونم .

    برای تمرین این جلسه هم من همیشه علیرغم اینکه گفتم تو خیلی چیزها بخصوص درسی همیشه عالی بودم ولی یکی از بزرگترین ترس های من زبان انگلیسی هست (با اینکه من زبان ترکی استانبولی رو در حد متوسط بلدم و تجربه زبان دیگه رو دارم )که اصلا کلید ورود به هدفمه شروع کردم اما از توضیحات استاد برای نوشتن پیشرفتها و کارهای دیگه قطعا استفاده میکنم و از نتایجش ان شاءالله بتونم همین جا بنویسم.

    استاد عزیزم خوش به حال خداوند که بنده ای چون شما داره ، اینقدر فرکانس خالص ابراهیمی فرستادین که رسیدین به اینجا ،بچه هایی که همون اول به سمت شما هدایت شدن و موندن باید خیلی خوشحال باشن که این اتفاق براشون افتاده ، کسی مثل من که وجودش سراسر ترس و شرک و بی خدایی بود به رغم ادعای مسلمانی ، دو سال طول کشید تا به مدار ورود و موندن تو سایت برسم ، سپاسگزار خداوندم که فرصتی برام فراهم کرد تا در سکوت و تمرکز بتونم درونمو باز بهتر بشناسم و به درکی برسم که نمیتونستم تصور کنم .الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    حسن زنگنه گفته:
    مدت عضویت: 1428 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان فرمانروایی زمین آسمان خدای من تسلیم تو هستم من را هدایت کن تو بال پرواز من هستی

    سلام استاد جان دل استاد عزیز خاله مریم گرانقدر

    در مورد این سوال استعداد

    می‌خوام بگم که نمیشه بگم همیشه به ابن فکر میکردم که من تو همه موارد ابن شکلی فکر کردم من اینجا استعداد دارم یا نه من استعداد ندارم یا اینکه خداوند ذاتی ابن به من داد خیلی جاها بود من این باور داشتم بله این عامل موفقیت این شخص استعدادش تو این زمینه بود و خیلی جاها هم نه

    ولی از یک زمانی که از دوران دبیرستان به بعد این اتفاق افتاد خوب من افرادی که دوستان قدیم من بودن میدیم اصلا تو رشته های تو کارهای میرفتن موفق میشدن بعد که سالهای بعد می‌دیدم می‌گفتم این فعلانی این همان شاگرد زرنگ کلاس این که بابا فقط صبح تا شب درس میخواند این کی رفت او رشته ورزشی بعد کی موفق شد اصلا باورم نمیشد طرف با یک تن نحیف ضعیف که اون موقع داشت مثلا حساب کن جز کسانی بود که همیشه نمرات 20 بود صبح تا شب درس میخواند و هیچ وقت حتی یک میله ورزشی یا یک توپ به پای ابن فرد نه خورد بود رفت بود تو ورزش بوکس که سنگین ترین خشن ترین ورزش بعد موفق هم شد بود حالا من از صبح تا شب داشتم و ورزش میکردم فوتبال بازی میکردم میدونی این شرایط می‌دیدم میکردم تعجب میکردم و این ترمز در من شکسته میشد هیچ ربطی ندارند به استعداد بعد یادم زندگی نامه ادیسون خوندم که ابن فرد از نظر درسی هیچ استعدادی نداشت فقط به این دلیل که مادرش این باور بهش القا کرد بود که یک نابغه است و شد ادیسون و یا شخص بزرگ دیگه ولی تو بعضی از چیزها میگفتم نه مثلا صدای خوب این ذاتی این استعداد میخواست بعد یک الگو دیگه دیدم آقای علیمردانی که هم بازیگر است هم دوبلور است اصلا چنان تغییر تو ذهن من ایجاد کرد انکاری بمب درون من ترکید این فرد در دوران کودکی به خاطر یک بیماری به دنیا اومده بود که صدای خیلی خشن سختی که به قول خودش آزاردهنده اما می‌گفت من باور نکردم اومدم کلی سعی تلاش کردم بعد رفتم وارد فضای شدم که مدیتیشن و ساختن ذهنم که میتونم صدای خودم تغییر بدم که الان شاید تو بعضی از انیمیشن ها شاید 10 شخصیت صدا گذاری می‌کنه و این باور در من شکسته شد و تا حدود خیای زیادی این باور در من کم شد اما هنوز این باور دارم اما از زمانی که با شما آشنا شدم و فهمیدم قوانین وجود دارد نه استعداد نه نمی‌دونم ذاتی کلا دیگه هر چیزی که مبینم قشنگ میفهمی که این طرف از تمرین استفاده کرد با از قوانین باور کرد که میشود. حتی یادم من در سنین خیلی کم یادم ین 24،سالگی خوب من مقداری تجربه فروش داشتم اما اینکه بخوام فروشگاه با مدیر فروش باشم اپن موقع ابن تجربه نداشتم و از تجربه کردن هم نمی‌ترسیدم و اتفاقا ذهنیت هم این بود که میگفتم خوب برم عیب نداره یاد میگیرم و همیشه هم تو چیزهای که میخواستم یاد بگیرم خیلی راحت این اتفاق برام میفتن سخت نمیگرم زمان میدم اولین کاری که میکنم ابن میگم چجوری خال کنم لذت ببرم مثل کار که دارم کنه هیچی در مورد نه دستگاه هیوی نمیدونستم اما زمانی که حرکت کردم گفتم میرم یاد میگرم اشکالی نداره و خیلی زود هم یاد می‌گرفتم به. یک باوری هم من از نوجوانی یک صاحب کاری داشتم این باور اون به من یاد داد گفت حسن هر جا میری حتی برای یک روز برای یک ساعت هم کار کردی سعی کن یاد بگیری این آموختن خیلی بهت کمک می‌کنه و همیشه اینطوری هر جا میرم چیزی مبینم برام سوال میشه میپرسم ابن چیه این چجوری کار می‌کنه اصلا به این فکر نمی‌کنم نه بابا ابن آدم دادی اصلا استعداد داره نه اون آدم خاصی میگم نه همه آدم ها زمانی که به دنیا می‌آیند یک شکل دارند اما اون علاقه اون دوست داشتن باعث میشه بروند اون کار یاد بگیرند و هیچ وقت از خیلی سال پیش استعداد به هیچ عنوان عامل نمی‌دونم ولی بعضی وقت ها طرف صداش خوب به. ابن فکر به ذهنم خطور می‌کنه میگم این استعداد خوبی داره ابن ذاتی است بعد نا خودآگاه اصلا خودش مثال میاره تو ذهنم نه مگه فعلانی استعداد داشت نه خودش می‌گفت من خوشم اومد رفتم کار کردم توی اون حرف هر روز بهتر شدم اتفاقا یک چیز که یک ماه پیش اتفاق افتاد آقای چاوشی خواننده عزیزمان برخورد کردم به یکی از آهنگ های خیلی قدیمی که حدود بیست پیش دیدم چقدر الان صداش با اون موقع فرق کرد چقدر کیفیت صدای بهتر شد چقدر تحریر قشنگ تری تو اجراش انجام میدهد

    مثل زمانی که من میخواستم مغازه بزنم هم به من میگفتن نرو تو نه پدر پول داری نه پشتبان مالی داری برو کار کارمندی بهتر آنا من دوست داشتم برام مهم نبود دیگران چی میگن خودم یک مقداری ترس داشتم اما این اشتیاق این ذوق شوق آنقدر برای من اهرم لذت سد بود میگفتم حالا که اینجوری من می‌خوام من می‌خوام مکه هم از اولش مغازه داشتن من می‌خوام من باید داشته باشم تا اون موقع هم رسبدم بهش برام خیلی بزرگ بود بعد رسبدم دیدم نه خیلی راحت بودم و همان رسبدن باعث شد این انگیزه و این باور نه میشه میشه خیلی راحت میشه بهش رسید خیلی راحت میشه

    کلا از کودکی آدم سرکشی بودم آدم حرف گوشی کنی هم نبود بعد خیلی کم پیش اومده که مثلا من بگم من که استعداد ابن کار ندارم نمیتونم مثل کار فعلی که دارم به من می‌گفت تو از این کاری که داری نه تجربه داری نه چیزی می‌دونی هیچ نمیدونی و خیلی عامل های دیگه اما زمانی که تصمیم میگیرم کاری انجام بدم که دوستش دارم گوشم به این حرف های دیگران کر میشه حتی مثلا نجوا های که خودم به خودم میدهد هم کر میشم چون لذت اپن اون کار لذت رسیدن به اون کار تجربه کردن برام خیلی مهم تر از چیزهای دیگه هست و وقتی هم میرم اون کار انجام بدم آنقدر لذت میبرم مهم نیست چند ساعت دارم تمرین میکنم چند ساعت دارم مار میکنم مهم نیست تشنه هستم گشن هستم فقط دوست دارم لذت ببرم دوست دارم یاد بگیرم انگاری اون یاد گرفتن اون فهمیدم اون درک باعث میشه که من هیچ چیزی متوجه نشم غیر از اینکه من الان تو این لحظه دارم لذت میبرم

    اما یک نکته جالب درباره استعداد که اتفاق افتاد دربار آموزه های شما بود استاد اولش خیلی ذهنم نجوا میکرد نیاز ذهنم نجوا میکرد و هر چقدر گوش میدادم اصلا متوجه نمی‌شدم شما در مورد. آموزه های که دارید میگید چی میگید هی ذهن من نجوا میکردم ببخشید استاد اینجوری میگم بعد خسته میشدم هی گوش میدادم هی گوش میدادم خسته میشدم میگفتم این استاد چی میگه اصلا معلوم نیست چی داره میگه خب گوش میدادم بعد دیگران هم متوجه می‌شدن من وارد این آموزه ها شدم میگفتن خودت مسخره کردی این برای تو نون اب میشه چیه فاز برداشتی مثبت مثبت اندیشی بابا اینا همه چرت اگر اینجوری بود که الان کل مردم دنیا حالشون خوب بود هیچ مشکلی نداشتند جمع کن بابا دلت خوش تازه اگر هم می‌فهمیدن که کم اینارو میخرم رایگان نیست که هیچی دیگه اما من ادامه میدادم یک حسی بهم می‌گفت این کار درستی است بعد یک جای خسته میشدم میگفتم من مثل استاد خوب نیستم اون اصلا ذاتن برای ابن کار ساخته شد استعدادش تو این کار ذاتی است به. هی فکر میکردم میگفتم چی میگی مگه از اولش با ابن مبحثه استاد آشنا بود این روندی که استاد طی کرد هر دفعه خودش هی بهتر شد سد ابن نبود یک شب به ابن نقطه برسه

    اتفاق جالبی که رخ داد داشتم انمیشن نگاه میکردم من عاشق انمیشن هستم کارتون انیمیشن هر دفعه که کسی به من زنگ میزنه جواب نمیدم پیام میدن داری کارتون نگاه می‌کنی حسن پنج سال از تهران تو دیگه الان بابا بزرگ شدی خجالت بکش میگم بابا دوست دارم لذت میبرم

    خلاصه داشتم کارتون نگاه میکردم چه انمیشنی بود انمیشن

    پاندای کونگ فو کار 1

    اصلا استاد انگاری این انمیشن بر اساس قوانین ساختن هر وقت دارم این انمیشن نگاه میکنم انگاری دارم تمرین می‌کنم و چقدر من پاشنه آشیل های خودم تو این انمیشن با فیلم پیدا میکردم

    مثلا یادم یک فیلمی داشتم نگاه میکردم درباره یک نویسنده آمریکایی بود که به این شخص این حکم داد بودن که با شوروی سابق همکاری کرد خلاصه بعد یادم ابن اتفاق افتاد باران زیاد میزد تو فیلم بعد تو جاده زانو زد بود که آره خدایا چرا کمک نمیکنی بعد من هم لذت میبرم راه درست باید سختی کشید بعد زمانی که دوازده قدم خرید کردم گوش کردم شما گفت همه میگن باید سختی بکشی که اینطور نیست من اونجا تعجب کردم و کلی اولش مقاومت کردم بعد تو فایل مصاحبه با آزاده جان عزیز تو فایل 63 شما گفتید فکر نکنید که این قانون که شما باید بری سختی بکشی رنج بکشی بعد به خواست میرسی نه این یک باور غلط که وجود دارد چنان من میخکوب شدم هی میزدم عقب هی گوش میدادم بعد خودم صحنه های گذشت خودم تو ذهنم مرور میکردم

    می‌خوام به اینجا برسم

    تو انمیشن پاندای کونگ فو کار 1 اصلا نه هیچ وقت تمرین کرد بود نه هیچ وقت از نزدیک اسنادی دید بود نه هیچی فقط بادر ابن داشت تو آرزوی اون بود که چی من روزی جنگجو اژدها میشم

    حالا کلی استاد دیگه بودن که سالیان سال تمرین سخت طاقت فرسا مرد بودن و با هدایت با یک شکل خاص هدایت پاندا به عنوان جنگجو اژدها انتخاب کردن حتی زمانی که انتخاب شد به عنوان جنگجو اژدها تازه اومده بودن از صفر شروع کن بهش مبارزه یاد دادن در صورتی که باور ابن بود که نه برای جنگجو شدن باید از کودکی آموزش سخت ببینی و هر کاری هم میکردن یا. نمی‌گرفت تا اینکه به. از مدت ها دیدن مه بخاطر ناراحتی‌ که پر خوری میکرد با حرکات ورزشی رفت بالای کمد ها و کلوچه هارو ب داشت داره میخوره و از اونجا فهمیدم این یابد جور دیگه آموزش داد نه مثل دیگران

    و این اتفاق این باعث شد من هم بیام خیلی دنبال این باشم تو زندگی افراد موفق تو زندگی روز مره تو زندگی آدمها هر کسی نگاه کنم به این که چه باوری داره چه شکلی عمل می‌کنه و چه نتیجه داره چقدر از اون موقع برای من راحتر شد درک مفاهیم قوانین

    مثل همین باور تر کودکی من یاد گرفت بودم برو رنج بکش سختی بکش به. به اون نتیجه میرسی شما هزار بار این گفت بودید منتها من نمیفهیدم من درک نمی‌کردم وقتی ابن الگو ها نگاه میکردم متوجه می‌شدم هر کسب آرام تر آرامش داره لذت می‌بره هر روز هم داره بیشتر پیشرفت میکنم نمونه اون یک دوستی دارم همیشه این آدم به قول دیگران خوش شانس ولی چون به شانس اعتقادی نداشتم حتی قبل از آشنای با شما میگفتم نه یک چیز دیگه این حالت اون موقع ربط میدادم به عامل های دیگه اما بعد از آشنای با شما متوجه شدم آرامش آرام بودن لذت بردم توجه کردن به نکات مثبت مثبت حساب کن وسط کار تو یکجای به یک شرایط به ظاهر بد نا مناسب من خود خوری میکردم خودم به در دیوار. میزدم این آرام بود انگار دریای آفتابی ساحل قشنگ بود بعد میگفتم فعلانی تو چرا کاری نمیکنی تو چرا آرام هستی می‌گفت حرص خوردن من عصبانی شدن من کاری پیش می‌بره بعد میگفتم نه باید یک کاری انجام بدی باید اینکار کنی کلی داد بیدا فقان ولی اون آرام بود البته هم اون مشکل حل میشد اما اون آرام بود من همچنان پر از عصبانیت خشم بعد اونجا چون قانون نمیدونستم بعد به این فکر میکردم این نوع رفتار آدمها ابن ذاتی هستن بعضی ها که آرام هستن ذاتی هستن بعضی درونگرا ذاتی برونگرا ذاتی تا این که ی بعد از آشنای با شما می‌شنیدم که نه بابا ابن کوچیک که بود همه همسایه همه محل با دمپایی دنبال این بود همه دیونه کرد بود اما از یکجای به بعد آرام آرام تر شد می‌دونی این باور در من شکل گرفت نه میشه میشه من هم میتونم من هم میتونم مثلا یک زمانی من خودم همیشه معده درد داشتم آدم بسیار خشمگین عصبانی بودم اما به خاطر یک تضاد باعث شد تغییر کنم و تمرین کردم تمرین کردم و ابن اتفاق افتاد که کلا کن کن آدم دیگه بشم دیگه به هر چیزی الکی پرخاش نکنم عصبانی نشم داد فریاد نزنم البته بعضی وقت ها هنوز دارم اما نسبت به اون سالها خیای خیای کمتر شد ولی ابن حاصل تمرین کردن بود تمرین تمرین تمرین

    استاد بینهایت ازت ممنونم بینعایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    زینب معرفی گفته:
    مدت عضویت: 1333 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام میکنم به استاد و مریم جان

    و همه ی دوستان عزیز

    آیا فکر می کنی با تمرین، تلاش و مداومت می توانی در مواردی پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی؟

    یا اینکه معتقدی اگر در زمینه ای استعداد نداشته باشی، تلاش و تمرین نمی تواند باعث پیشرفت و مهارت در آن موضوع شود؟

    من فکر میکنم با تمرین و تلاش مداوم میتونم در زمینه ی کاری خودم که در حال حاضر هیچ گونه آشنایی خاصی باهاش ندارم و تقریبا از صفر میخوام شروع کنم به موفقیت های بالایی برسم

    چون یه الگوی خوبی تو این زمینه دارم که دوستم دقیقا مثل من از یه کار کاملا بی ربط سراغ چیزی که بهش علاقه داشت رفت و شروع کرد ادامه داد پشتکار به خرج داد و در حال حاضر به موفقیت های خیلی خوبی هم رسیده

    چون این الگو رو من دیدم خیلی به من کمک کرده از این لحاظ که باور کنم و امکان پذیر بدونم اینو که برای منم اتفاق میفته کافیه تلاش کنم تمرین کنم هر بار مهارت هامو بهبود بدم پیشرفت های کوچیک مو ببینم و استمرار و استمرار داشته باشم

    میتونم بگم یجورایی مطمئنم که با تلاش و تمرین و استمرار میتونم به موفقیت های خیلی بالایی برسم

    ولی چون هنوز در شروع کارم و نیاز به تقویت مهارت هام دارم گهگاهی این نجواها سراغم میاد که چقدر باید تلاش کنم چقدر باید زمان بزارم چقدر باید کارکنم و خودمو هر بار بهبود بدم که بتونم منم تو این زمینه حرفی برای گفتن داشته باشم

    و همین باعث شده هنوز که هنوزه قدم جدی بر ندارم و همش امروز و فردا میکنم و هی به تعویق میندازم

    شایدم زیادی برداشتن قدم اول و برای خودم سختش کردم یا گهگاهی خودمو با افرادی که مدتهاست تواین زمینه مشغول هستن خودمو مقایسه کردم البته که دارم سعی میکنم رو این مورد کار کنم و همیشه به خودم یادآوری کنم که فقط باید خودم و با دیروز خودم مقایسه کنم و بزرگترین اشتباهی که میتونم در حق خودم انجام بدم همین مقایسه خودم با دیگرانه

    پس نتیجه ای که میتونم از جواب دادن به این سوال بگیرم اینکه من فکر نمیکنم استعداد خاصی میتونه باعث رشد و موفقیت من بشه

    من با متهعد بودن با تلاش کردن با هر بار بهبود دادن مهارت هام

    بدون شک به فراتر از اون چیزی که فکر میکنم میرسم

    فقط دیگه بحث ایمان و توکل و استمرار و پشتکار میمونه

    یک مهارتی که فکر می‌کنی توش استعداد نداری انتخاب کن و بعد یک هدف قابل دستیابی و معقول برای بهبود اون مهارت در نظر بگیر

    و بعد شروع کن به تمرین کردن و حرکت کردن و مطالعه کردن در مورد اون مهارت

    مهارتی که در حال حاضر دوست دارم انجامش بدم تولید محتوا(آماده کردن فایل های آموزشی )و فعالیت توی پیجم و ارتقای اون هست

    کاریه که مدتهاست میخوام انجامش بدم و هی امروز و فردا کردم از خدا میخوام تو این مسیر کمکم کنه و ادامه بدم

    در مرحله ی بعد:

    پیشرفت هایی که میکنی رو یادداشت کن ،حتی کوچکترین بهبود ها رو بنویس و هر بار به ذهنت یادآوری کن که تمرین و تکراره همیشگیه که نتایج و رقم میزنه نه استعداد

    مهم حرکت کردنه قدم برداشتنه و مداومت در مسیره

    استاد بی نهایت سپاسگزارم از شما بخاطر این سلسله فایل های مربوط به ذهنیت قدرتمند کننده و ذهنیت محدود کننده

    با اینکه از همون فایل اول من قدم به قدم با شما بودم و تمرینات و انجام می‌دادم ولی یه حسی بهم گفت دوباره از همون فایل اول برگردم فایل هارو دوباره گوش بدم نت برداری کنم دوباره توی دفترم و تمریناتشو دقیق تر انجام بدم

    خیلی حس و حالم خوب شد از این که دوباره این کارو انجام دادم و سوال این قسمت هم بدون اینکه فایل و ببینم جواب دادم فقط با خوندن نوشته ی مریم جان

    استاد نمیدونید چقدر سپاسگزار خدایم هستم که تو مدار دریافت این آگاهی های ارزشمند هستم و از صمیم قلبم سپاسگزار شما هستم که این فایل های ناب و با عشق و با سخاوت قلب در اختیار ما قرار میدید

    همین جا به خودم قول میدم عمل کنم به تمرین های داده شده و بیام از نتایج بی نظیرم بنویسم

    بی صبرانه منتظر فایل های بعدی شما هستم

    در پناه رب العالمین همواره سلامت وتندرست باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  10. -
    سپیده منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1019 روز

    به نام یگانه قدرت جهان هستی

    سلام خدمت استاد عزیزم ،مریم جانم و دوستان گرامی

    ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده،5

    استاد عزیزم بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که چنین دوره ارزشمندی رو به ما هدیه دادید..

    ——————————-

    سوال؟

    آیا فکر می کنی با تمرین،تلاش و مداومت می توانی در مواردی

    پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی؟

    یا اینکه معتقدی اگر در زمینه ای استعداد نداشته باشی، تلاش و تمرین نمی تواند باعث پیشرفت و مهارت در آن موضوع شود؟

    باید عرض کنم که خوشبختانه من به خاطر اینکه در زمینه های مختلف مهارت کسب کردم ( نقاشی،رانندگی،آشپزی،فروش،کار درمان و گویندگی و..) خیلی عالی بودم و اساتیدم یا مسئولینم از من راضی بودند، باور کردم در هر کاری که وارد بشم می تونم موفق باشم،حتی کاری که تا حالا اصلا انجام ندادم( مثل:تعمیر اتومبیل،کامپیوتر،زبان،نجاری..)مثلا من چند سالی نقاشی می آموختم و حین آموزش دیدنم سفارش میگرفتم و درآمد خوبی داشتم،مدتی طراحی آناتومی مدل زنده انجام میدادم که کسانیکه آگاهی دارند میدونن چقدر سرعت عمل و مهارت میخواد و من فقط به خاطر تمرینات زیادی که انجام میدادم، به گفته استادم از خیلی از هم کلاسیهام که حتی فوق لیسانس نقاشی از دانشکده هنر داشتند بهتر بودم .اما در زمینه ریاضی و کامپیوتر و زبان انگلیسی چون علاقه نداشتم در حد نمره آزمون می خوندم و انصافا نمرات خیلی خوبی میگرفتم..البته بگم هر چی با دوره عزت نفس استاد پیش میرم این باور در من قویتر میشه که هر مهارتی را با تکرار و تمرین میشه یاد گرفت و در آن کار عالی بود، و من الان زبان آلمانی رو دارم یاد میگیرم که پیشرفتم خیلی خوبه خدارا شکرررر.. و در زمینه آموزش کامپویتر هم قدمهایی برداشتم به لطف الله مهربانم.

    ————————————————–

    مرحله اول؛

    مهارتی که فکر می کنی در آن استعدادی نداری یا متقاعد شده ای که به درد انجام آن کار نمیخوری را انتخاب کن.

    کلید: ترجیحاً موضوعی را انتخاب کن که کسب مهارت در آن، به شما کمک می کند. خواه در شغل و درآمد شما، خواه در زندگی شما به هر شکل دیگری.

    سپس یک هدف قابل دستیابی و معقول برای بهبود در آن مهارت را در نظر بگیر؛ پیرامون آن موضوع مطالعه و تحقیق کن؛ ایده های قابل اجرا برای شروع کار را یادداشت کن و قدم اول را در آن راستا بردار.

    من به دلیل عدم علاقه به فضای کار با کامپیوتر و نرم افزارهای کامپیوتری،احساس میکردم خیلی هم نمیتونم اینکارو یادبگیرم و عالی انجام بدم چون فکر میکردم اصلا سر درنمیارم ازین دنیا..و چون همسرم در این کار بسیار حرفه ای هستن همه کارهایم را به ایشون می سپارم..اما حالا میخوام برای کسب و کار خودم کار با نرم افزار های،، ضبط صدا،ادیت و تدوین،افکت گذاری، را یاد بگیرم در حدی که بتونم خودم فایلهای خودم را ادیت کنم و منتشر کنم و برای اینکار اولین قدمی که برداشتم ثبت نام در یک دوره آموزش صفر تا صد است که فردا روز اول دوره است و من مطمئنم که میتونم به راحتی بیاموزم و از پس انجامش هم بر میام.به امید الله مهربان.

    ————————————————–

    مرحله دوم؛

    در طی برداشتن هر قدم در راستای این هدف، بهبودهایی که در این روند ایجاد می کنی را ببین و در یک دفترچه یاد داشت کن. خیلی سخاوتمندانه این کار را انجام بده و حتی کوچکترین بهبودها را ببین و یادداشت کن. حتی بهبودهایی که ذهن شما می خواهد آنها را بی ارزش جلوه دهد را نیز جدی بگیر.

    خوشبختانه هم مسیر بودن با آموزشهای استاد به من یاد داد که ردّ پاهایم در مسیر موفقیتم را فراموش نکنم و ثبت کنم،و با مرور شون به یاد بیارم که از کجا به کجا رسیدم، چه مسیری رو پیمودم،و انگیزه بگیرم برای ادامه مسیر با ایمان و امید بیشتر.من اینکار رو بارها برای ثبت موفقیتها و تغییراتم هر چند خیلی کوچک در مسیر تغییر باورهایم و گویندگی انجام دادم..اما چون رکورد گرفتن برای من آسانتر هست ،نتایجی که در طول مسیر به دست آوردم رو با صدای خودم ضبط و ثبت میکنم و بارها و بارها گوش میدم و خیلی وقتها که میخوام دلسرد بشم کمکم میکنند برای جا نزدن و شروع دوباره ،البته با انرژی بیشتر.

    ————————————————–

    مرحله سوم:

    در طی روند پیشرفت، لیست بهبودهای خود را مرور کن و با استفاده از این شواهد، مرتباً این نکته را به ذهن خود یادآوری کن که : حتی در مواردی که فکر می کردی به درد انجام آن کار نمی خوری و استعداد نداری، ببین چقدر پیشرفت داشته ای!

    آگاهانه به ذهنت ثابت کن که تمرین و تکرار به اندازه کافی، قطعاً نتیجه می دهد و مهارت را ایجاد می کند. در نتیجه بر طبق این تجربه ها، استعداد اصلا مهم نیست بلکه مهم حرکت کردن، قدم برداشتن و مداومت در مسیر است.

    با اجازتون می خوام تجربه ی خودم را بگم؛

    من دو سال پیش مهارت یا بهتره بگم هنری رو که همیشه دوستش داشتم و دیگران هم میگفتند استعدادش را داری رو شروع کردم.هدایتی رفتم آموزشگاه و برای گویندگی ثبت نام کردم..روزهای اول در کلاس ما بودند افرادی که میگفتن ما گوینده های خیلی بزرگی می شیم یا حتی صدای زیبایی داشتند ولی تکتیک و مهارت گویندگی نداشتند.من اون اوایل این چیزهارو تشخیص نمیدادم و با اینکه صدای خوبی دارم اما جلوی اونها احساس نا امیدی میکردم و میگفتم ای بابا…کو استعداد؟؟!!!!.همین باعث شد من تلاشم رو بیشتر کنم،و هر روز تمرین میکردم،مطالعه میکردم،نرمشهای مخصوص انجام میدادم،میرفتم ،میومدم تحت هر شرایطی غیبت نداشتم و با عشق پیش میرفتم،متون ادبی رو می خوندم،اشعار شعرای ادبیات کهن رو به خوبی میخوندم و تا به خودم اومدم دیدم استادم بارها در دوره ها و کلاسهای مختلفشون از من دارن تعریف میکنن به عنوان کسی که خیییلی پشتکار داره تکتیک رو بلده.و الان بعد از گذشت دوسال هیچکدوم از اون آدمها نیستن یا کلا بی خیال شدن یا به حاشیه کشیده شدند و من هنرجوی قدیمی استادمون هستم که در پروژه های مختلف با ایشون همکاری کردم و در حال حاضر هم پروژه ای رو در دست کار داریم.

    من باور دارم که تمرین و تکرار به اندازه کافی،قطعا نتیجه میده و از هر « به فرض» استعداد خدادادی در مسیر رسیدن به موفقیتها،قدرتمند تر و ارزشمند تر است .

    ————————————————–

    استاد عزیزم خدارو شکر که شمارو دارم چون تمام این آگاهی ها و شناختها نسبت به خودم رو مدیون آموزشها و وجود پربرکت و پر از مهر شما هستم،دمتون گررررم که خسته نشدید و ادامه دادید و بهترینها رو خلق کردید و در ما این شوق و انگیزه رو ایجاد کردید که من هم میتوانم..برای من هم میشود… خدا حفظتون کنه.

    از همه دوستانی که تجربیاتشون رو به اشتراک میگذارن خیلی ممنونم چون واقعا مطالعه کامنتهای ارزشمند شما در این مسیرِ بی نظیر خیلی به من کمک میکنه و انگیزه میده.

    دوستتون دارم

    در پناه خدای بسیار عطا کننده و دانا روز و روزگارتان عااااالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای: