پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6 - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-17 06:13:342024-08-04 11:30:31پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد زیبایی ها و خانم شایسته عزیز و تمامی بچه های عزیز خانواده بزرگ عباسمنش
تمامی این فایل های بی نظیر الگوهای تکرار شونده در مورد باور “ارزشمندی و لیاقت” هست.
یه باور بسیار بسیار مهم که با اختلاف بالاترین تاثیر رو در روابط و موفقیت مالی و خلاصه تمامی جنبه های موفقیت فردی رو داره.
اگر ما میخوایم:
– حال کسی رو خوب کنیم
– حلال مشکلات همه باشیم
– مسئول احساس دیگران باشیم
– اگر بحثی بشه ما پیش قدم بشیم و حلش کنیم
– اگر قراره قربانی بشیم تا همه خرابکاری ها آوار بشه رو سرمون اما طرف رابطه حالش بد نشه
– خودخوری داشته باشیم اما به طرف مقابل منتقل نکنیم و بریزیم تومون
– با تمام دقت حواسمون باشه که چی میگیم و چیکار میکنیم که طرف مبادا ناراحت بشه
– شخصیتمونو چنج میکنیم و خودمونو ست میکنیم با طرف مقابل که رابطه حفظ بشه.
– همیشه کوتاه میایم چون بزرگواریم و خب انسان شریف همیشه کوتاه میاد.
– بخشش از بزرگان هست و باید همیشه ببخشیم.
– یه الگوی اشتباه تکراری رو از یه طرف میبینیم اما بازم رابطه رو با چنگ و دندون ادامه میدیم.
– نقش یه منجی رو بازی میکنیم و همیشه همه میان به ما میگن مشکلاتشونو و ما اولین مرجع همه هستیم.
– باید قرض بدیم و مشکلات بقیه رو حل کنیم.
– مشکلات و مسائل پدر و مادر کاملا روی دوش ماست و باید حتما حتما همیشه به اونا بله بگیم.
– مسئول احساس زن و بچه مون هستیم تو زندگی
– به جای اینکه قوانین رو تو رابطه عملی کنیم با شوخی و مضحک بازی میخوام بحثو جمعش کنیم و بذاریمش زیر فرش و کسی خبردار نشه.
– و هزاران مورد دیگه که تو این کتگوری هست
یعنی قششششنگ معلوم میشه ما این باور رو داریم که انسان ارزشمندی نیستیم و ماییم که باید همه چی روی دوش ماست و باید حامی و حافظ باشیم
و همین یه ترمز هررررچی آدم درب و داغون هست رو میکشونه تو رابطه و کار و زندگی ما.
روی ارزشمندی هر چی کار کنیم کمه و استاد بنظرم با این سوالات داره دوره عالی “لیاقت” رو پایه ریزی میکنه.
سپاساز خدای منان
سپاس از استاد زیبایی ها و خانم شایسته عزیز
سپاس از تمامی بچه های عزیز سایت و نظرات عالیشون
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته و دوستان عزیز
من از زمانی که یادم میاد توی بچگی همیشه توی بازی ها نقش توپ جمع کن رو داشتم یعنی اگه توپ میرفت داخل آب یا باغی یا هر جای دیگه همه منو تشویق میکردن که برم توپ رو بیارم با اینکه توی دهنم میگفتم دفعه ی بعد دیگه بهشون میگم که آقا من نمیرم یه نفر دیگه بره بیاره و هر بار این الگو تکرار میشد
چرا؟چون میخاستم اونا رو راضی نگه دارم و فکر کنن که من آدم خوبیم و منو تشویق کنند چون برای خودم ارزش قائل نبودم و برای اینکه بقیه خوش باشن خودمو فدا میکردم
و همین گذشت و گذشت توی خوابگاه دانشگاه هرشب بلا استثنا من چای میذاشتم یا لیوانی. اگه کثیف بود من میشستم و همه از من دیگه انتظار این کار رو داشتن و اگه یه شب من این کار رو انجام نمیدادم یه جور دیگه به من نگاه میکردن انگار که وظیفه منه و من برای اینکه آدم خوبه باشم و اونا رو راضی نگه دارم باز هم اینکار رو میکردم با اینکه ته دلم.ر اضی نبودم چون فکرم این بود که بلاخره هم اتاقی هستیم دیگه و برای راحتی اونا خودمو فدا میکردم برای کسایی که الان هیچ رابطه ای با هم نداریم
یا تو جاهایی که کار کردم از بچگی تا الان هر کس که با من همکار بود از زیر کار در میرفت و من باید علاوه بر اینکه کار خودم رو انجام بدم کار اون رو هم انجام میدادم چرا؟چون که صاحبکار بیاد و من براش تعریف کنم که فلانی کارشو انجام نداد و من دهنم سرویس شد همه کار ها رو انجام دادم و صاحبکار هم ازم
تعریف و تمجید میکرد و به بقیه میگفت که از مرتضی یاد بگیرین چه قدر بچه ی کاری هست چه قدر کارشو خوب انجام میده
چون فکرم این بود که اگه کار عقب بیفته صاحبکار مارو میندازه بیرون و باید چکار کنم شرک داشتم در واقع
دقیقا توی خونه هم همین اتفاق میفته
من دو تا برادر دیگه هم دارم که سنشون به سن کار رسیده ولی موقع کار کشاورزی که میشه بیشتر کار میاد به دوش من و باید کار اونارو هم انجام بدم چرا؟تا پدر. مادرم یا فامیل ببینن که چقدر من بچه ی خوبی واسه پدر مادرم هستم نمیدارم کارشون عقب بمونه واز من جلوی بقیه
تعریف کنند و دو فردای دیگه اگر کمک مالی خواستم از پدرم بهم جواب رد نده و نگه که تو کاری نکردی
یه نقش دیگه ای که من همیشه دوست داشتم بازی کنم نقش جدا کننده طرفین دعوا رو داشتم و هر بار یه دعوایی میشد بدو بدو میرفتم وسط که جدا کنم با اینکه چند نفر دیگه هم اونجا هستن ولی نزدیک نمیشن
چرا؟این چراش الان یادم اومد من قبلن فکر میکردم که چون طرفدار صلح و سازش هستم و از دعوا و کتک کاری خوشم نمیاد میرفتم جدا میکردم ولی الان که دارم فکر میکنم به این نتیجه رسیدم که اینجا هم دوست داشتم جدا کنم که بعدا طرفین دعوا پیش بقیه از من تعریف و تمجید کنند و بگن دمت گرم که اومدی نزدیک و نذاشتی کار به جاهای باریک برسه
یه مثال دیگه هر وقت که کسی کمکی بخاد یا کار داشته باشه به من زنگ میزنن یعنی روش نمیشه به بقیه بگه به من میگه که فلان کار رو واسم انجام بده من هم خوشحال و خندان که احسنت دارم به فامیلم یا همسایه ام کمک میکنم که یه وقت ناراحتت نشه هااا که اگه من کاری داشته باشم روم بشه ازش درخواست کمک کنم
یا یه مثال دیگه اگه با خانواده یا فامیلامون باشم و. یه دختر ی از کنار مون رد بشه من بهش نگاه نمیکنم یا سرم پایینه یا یه جای دیگه رو نگاه میکنم چرا؟که یه وقت اون طرفی که با من هست ته دلش بگه چه آدم خوبیه به نامحرم نگاه نمیکنه وازم تعریف و تمجید کنه که همین باعث شده تا الان نتونستم با هیچ دختری رابطه داشته باشم
خدایا چه قدر پاشنه آشیل دارم که اصن بهشون فکر نکرده بودم
اصن این نقش آدم خوب رو بازی کردن ید طولایی داره که تموم نمیشه ومثالاش زیاده و چقدر جالبه که اون نقشی که توی بچگی داشتم هنوز هم بعد 18 19 سال همراهم هست از دوستان میخام اگر راه حلی دارن برام کامنت بذارن ممنون میشم
استاد جان ازت سپاسگذارم که این سوال رو پرسیدی تا من این چیزا رو بیاد خودم بیارم وخودمو بیشتر بشناسم که همین پاشنه آشیل باعث شد چقدر به جسمم فشار بیارم برای هیچی برای اینکه. بقیه رو راضی نگه دارم خدایا شکرت که بیادم آوردی این مثال هارو
در پناه حق
مرتضی عزیز سلام
راه حلی که بنظر من میرسه اینه که روی عزت نفستون باید حسابی کار کنید، ویژگی های مثبت خودتونو بنویسید، تمامی کارها و توانایی هاتونو بیاد بیارین و حسابی از خودتون تعریف و تحسین کنید تا جایی که این حس نیاز به تعریف و تمجید و توجه دیگران رو تو خودتون به حد صفر برسونید.
مرتب از خودتون تعریف کنید، برای هر کار خوبی ک برای راحتی و لذت خودتونو انجام میدید کلی تمجید و تحسین کنید.
بنظر من بعد پیدا کردن پاشنه آشیل هامون باید تو اون ضعف خودمونو به بی نیازی برسونیم.
ممنون بخاطر کامنتت که منم بفکر فرو برد.الگویی که احساس میکنم خودمم تا حدودی دارم.
سلام بر شما یگانه خانم عزیز
سپاسگذارم ازت به خاطر راهنمایی که بهم کردی و خوشحالم که تونستم این الگوها رو در خودم پیدا کنم
برات از خداوند بزرگ بهترین ها رو آرزو میکنم هر کجای این جهان هستی شاد سالم پیروز ثروتمند و سعادتمند باشی
سلام استاد عزیزم
خداروشکر که امروز هم صدای زیبای شمارو میشنوم و باور هامو تغییر میدم .
قانون بدون تغییر خداوند اینکه من با افکار ، باور ها و فرکانس هایی که به جهان ارسال میکنم تمام شرایط و اتفاقات زندگیمو خلق میکنم .
الگوهای تکرار شونده در نقشی که من در روابط و شغل و درکل زندگیم بازی میکنم .
در روابطم من معمولا نقش شنونده انجام میدم تا گوینده
سعی میکنم از آدم ها فاصله بگیرم زمانی که حرف های منفی میزنن .
در روابط عاطفی نقش آدم خوب ومهربون و حمایتگر رو بازی میکنم .
در رابطه با خانوادم نقش آدم شاد و شوخ طبع رو بازی میکنم .
در بین دوستام نقش آدم مثبت و با انگیزه رو بازی میکنم .
در ارتباط با آدم های ثروتمند نقش آدم با معرفت و پایه رو بازی میکنم .
در رابطه با سمت دژبان که هستم گاهی نقش آدمی که انرژی میده و آدم خوبه و گاهی هم نقش آدمی عصبی و قانونمند
در رابطه با خودم نقش آدم عاشق ، حمایتگر و مطیع رو بازی میکنم .
در رابطه با اهدافم نقش آدم قربانی رو بازی میکنم .
درجمع نقش آدم تایید طلب رو بازی میکنم .
در زندگیم نقش آدمی که تکه ، منحصر به فرده ، متفاوته رو بازی میکنم .
توی خرید کردن نقش آدم دست و دل باز رو بازی میکنم .
به عنوان ارشد گاهی نقش آدم متفکر و با معرفت و مسئولیت پذیر رو بازی میکنم .
در رابطه با آدم های زورگو نقش مدافع رو بازی میکنم .
اگر بهم توهین بشه نقش آدم های صبور رو بازی میکنم .
تو محل کارم نقش آدم با انگیزه ، هدفمند ، با تجربه ، با پشتکار و سخت کوش رو بازی میکنم .
در رابطه با سایت شما استاد عزیزم نقش یه فرد متعهد رو بازی میکنم .
وقتی اوضاع سخت میشه نقش آدمی که هیچ چیز جلو دارش نیست رو بازی میکنم .
وقتی که شرایط آسون میشه نقش فردی که همه چیز تحت کنترلشه رو بازی میکنم .
در خلوت خودم نقش خواننده های معروف رو بازی میکنم که کنسرت های بزرگ و خفن میزارن .
در زمان نوشتن نقش آدم های مسلط و خوش بیان رو بازی میکنم .
وقتی که به مشکلی بر میخورم و یه تضاد در زندگیم به وجود میاد نقش آدم های خونسرد و بیخیال بازی میکنم .
وقتی که شرایط برای ما سخت میشه و اطرافیان آه و ناله میکنن ، گلایه میکنن من نقش آدممثبت اندیش رو بازی میکنم .
خدایاشکرت
سلام خدمت استاد عزیزم
همین الان ک وارد سایت شدم دیدم فایل جدید گذاشتین با خودم گفتم نگاه کنم ببینم استاد راجب چی صحبت میکنه
در روابط با دیگران چه نقشی بازی میکنم؟
بله درست وقتی سوال رو از خودم پرسیدم تو ذهنم صدای صوت شنیدم دقیقا من قربانی ام
من نقش قربانی رو دارم بازی می کنم
تو زندگی مشترک همیشه به من ظلم میشه چون من باید کوتاه بیام چرا؟
چون اون کسی ک بهش ظلم میشه پیش خدا عزیزه خدا دوسش داره چون خدا یار مظلوم هاس
استاد چه باورهایی میاد بالا وقتی این سوال رو از خودم میپرسم
چه اگاهی نابی اول صبح نصیبم شد
تو خانواده ی خودم همیشه کسی بهم توجه نمیکرد چون من کوچکترین عضو خانواده ام
احترام نداشتم چون من کوچکترین هستم نباید از برخورد هیچکس ناراحت بشم
نباید توقعی داشته باشم همیشه الویت دوم بقیه بودم چرا چون من همیشه هستم و از چیزی ناراحت نمیشم
همیشه قربانی بقیه شدم
البته تقصیر کسی نیس اینا باورهای منه اینا توجه های منه ک دارم هروز تکرار میکنم اما خودم متوجه نیستم
همیشه نقش ادم خوبه داستان بودم اونی ک همه باهاش بد رفتاری میکردن اون بزرگوارانه میبخشید و باز بقیه بدرفتاری میکردن و اون باز بزرگوارانه میبخشه چون خدا هست و حق منو از بقیه میگیره
ممنون استاد عزیزم
سلام ب استادعباسمنش و همه رفقای عزیز
استاد از شما خیلی سپاسگزارم ک مارو وادار ب فکر کردن و شناختن الگوهامون میکنید ک این فایل ها باعث میشه خودمونو بیشتر بشناسیم و بهتر روی خودمون کار بکنیم
استاد من همیشه تو روابطم باهمه نقش دکتر رو داشتم ک وظیفه خودم میدونستم ک حاله همه رو خوب بکنم ک یادم میاد اگه طرف توباشگاه آسیب میدید من نقش دکتر ارتپد رو داشتم و اگه طرف از نظر عاطفی داغون بود من نقش دکتر روانشناس رو داشتم و اگه طرف مشکل تغذیه ای داشت من نقش دکتر تغذیه رو داشتم و اگه طرف مشکل مالی داشت من هم نقش دکتر بانک مرکزی رو داشتم !!!!!! ک انگار یجورایی سوگند خورده بودم ک مسئول حال بد دیگرانم و باید هرجور شده کمکشون بکنم ک بلطف الله و استاد عزیزم تقریبا یکسال بیشتره ک هیچ کدوم از این اتفاقات رو تو زندگیم ندیدم چون مهمترین باوری ک ساختم این بود ک من فقط مسئول زندگی خودم هستم و همینطور این باور ک من مسئول خوشبختی و حال خوب دیگران نیستم …..
و دومین نقشی ک خیلی برام حائذ اهمیت بود و نقش پررنگی هم داشت این بود ک من همیشه لیدر بودم مثلا هر دورهمی ای ک میخواست اتفاق بیوفته همه ب اتفاق میگفتن رضا خودت برنامشو بچین یا مثلا تو جمع همکاران اگه قرار بود سخنرانی یا صحبتی بشه همه میگفتن رضا خودت صحبت کن یا زمان هایی ک باشگاه تمرین میکردم دی جی باشگاه من بودم و همه آهنگ های درخواستیشونو ب من میگفتن یا ی وقتایی ک با دوستان یا خانواده ب مسافرت میرفتیم همه میگفتن رضا مادر خرج خودت باش و هرچی ک خودت صلاح دونستی بخر و ما آخرش باهات حساب میکنیم و یا روزایی ک سالن فوتسال میریم همه میگن رضا خودت یار کشی بکن …… جالبه ک تا چندسال پیش ک برای دیدن فوتبال استقلال ب استادیوم آزادی میرفتم فقط جایگاه 8 میرفتم چون بهترین لیدرهای استقلال اونجا بودن و از اونجایی ک ماهم تعصبی بودیم کلی شعار میدادیم و با گلوی داغون و گرفته ب خونه برمیگشتیم و از اونجا بود ک در همجا همه منو ب عنوان لیدر محسوب میکردن و این نقش هم ب لطف خدا و استاد نمیگم کلا برطرف کردم ولی بشدت کمرنگ شده ک بازم جای کار داره …..
استاد قلبا دوست دارم
درپناه خداوند باشید
به نام خدا
سلام استادعباسمنش عزیز
سلام خانم شایسته مهربان
سلام به همگی دوستان
خدا رو شکر میکنم که بلاخره تونستم بر نجواهای ذهنم غلبه کنم و برای اولین بار شروع به نوشتن کنم
مدت هاست که با شما استاد عزیز اشنا هستم و از فایل ها تون استفاده میکنم
خیلی وقته که بیشتر اوقات بیکاریم رو کامنت های بچه ها رو میخونم
و الان نزدیک به پانزده ماهه که با خانومم عضو سایت بی نظیر شما شدیم و داریم رو خودمون کار میکنیم
خدارو صد هزار مرتبه شکر خیلی خیلی زندگی مون اروم و قشنگ شده وبا کمک شما تونستیم خیلی از ایراد هامون رو پیدا کنیم و روش کار کنیم
از عید امسال خداوند توفیق داد که به راحتی بتونیم دوره دوازده قدم رو تهیه کنیم و از مواهب این دوره بهره مند بشیم
استاد عزیز من تحصیلات بالایی ندارم و کلا تا دوم راهنمایی بیشتر نخوندم و هرگز هیچ استادی نداشتم
از بچگی همیشه بیزینس خودم رو داشتم و سعی کردم رو پای خودم وایستم و بیشتر تو کارهای خدماتی فعالیت داشتم
الگوی تکرار شونده ای که هر چند وقت یک بار تکرار میشه تو زندگی من و باعث شده که من از لحاظ مالی هیچ پیشرفتی نداشته باشم ( تغییر شغل ) هستش و من تو این کار استاد شدم دیگه و تقریبا هر کسی که من رو میشناسه این رو تایید میکنه در حدی که اگه یکی از دوستام شیش ماه یا یک سال منو ندیده باشه اولین سوالی که میپرسه میگه مشغول به چی کاری هستی یا میگه هنوز شغلتو عوض نکردی یا میگه برنامه بعدیت چیه میخای چه شغلی راه بندازی
خیلی استعداد دارم تو یاد گرفتن یک کار جدید و اگر برای اولین بار باشه که با اون بیزینس اشنا میشم ظرف مدت سه ماه بهترین میشم تو همون حوزه و خیلی خوب انجامش میدم و همه تعجب میکنن از این همه توانایی من
ولی خوب قبل از اینکه به سود دهی برسه من خیلی زود نا امید میشم و کلا مغازه و لوازم و همه چیز و که با هزار بدبختی و وام و قرض و قسط جور کرده بودم واگزار میکنم بره
و خیلی سریع باز دوباره یه بیزینس جدید یاد میگیرم و راه اندازی میکنم و باز دوباره همین سیکل تکرار میشه
تو هر کاری که هستم خیلی سعی میکنم کارم رو درست انجام بدم و خیلی زحمت میکشم
این ویژگی مو هم دوستانم هم مشتری ها بهم میگن
بارها و بارها تصمیم گرفتم که دیگه تغییر شغل ندم
ولی نمیشه و این الگو تکرار میشه
تشکر میکنم از شما استاد عزیز بابت این فایل های ارزشمندتون
امیدوارم هر کجا هستید شاد، سالم ، ثروتمند و سعادت مند در دنیا و اخرت باشید
سلام به استاد عزیزم
هر کدوم از این فایل هایی که میزارین منو به خودشناسیه عمیقی میرسونه که میگم واوو باورم نمیشد من این مشکل رو دارم یا این فکر رو در مورد خودم یا دیگران میکردم در حالی که فکر میکردم خودمو خوب میشناسم یا حداقل نقاط ضعف خودمو میدونم
سوال
نقش من در رابطهی عاطفیم
نقشی که من الان مدت زیادیه که تو رابطه ام دارم
اینه که باید هی به طرف مقابل انگیزه بدم برای حرکت کردن یه جورایی انگار همیشه دارم هلش میدم که کار کنه که حرکت کنه ،خودم همه اش سعی میکنم حرکت کنم که الگوی خوبی برای اون باشم که بهش انگیزه بدم که حرکت کنه و این موضوع انرژیه زیادی از من گرفته تا الان و همیشه یه حسی دارم که به قول استاد انگار یه گاری بستم به خودم تو سربالایی دارم به زور حرکت میکنم و این گاری همون به دوش کشیدن فرد مقابله
استاد در مورد رابطه من تازگیا فهمیدم که تو این سه سال ازدواج من ،من خیلی پیشرفت کردم
هم به لحاظ شخصیتی ،هم کاری، هم تحصیلی و هیچکدوم از این ها رو با کمک همسرم به دست نیاوردم یعنی هر چی بوده پشتکار و باور های خودم بوده ولی همسرم هیچی فقط در جا زده و این موضوع باعث میشد که من نگران اینده بشم و از اونجایی که تو کشور ما از بچگی میبینیم الگوی زنایی رو که مشوق شوهره بودن ، به زور مجبور کردن شوهرشون رو که یه کاری بکنه یا با زیرکی فلان رفتارو کردن باعث شدن شوهرشون حرکت کنه
من ناخودآگاه در این نقش فرو رفتم که مشوق باشم که دائما در حال هول دادن طرف مقابل باشم
موضوع بعدی که اصلا باورم نمیشد اینجوری باشم ولی گویا هستم اینه که نقش قربانی رو دارم
همهاش در حال دیدن دروغ های خانواده همسرم به خودم هستم (ناخودآگاه)گفتگو های ذهنی من به این سمته
دائم دارم میگم ببین اینا الکی میگن فلان کارو برای تو نکردن ولی بعدش برای خودشون کردن
استاد همسر من و خانوادهاش وضعیت مالی خوبی دارن ولی من به مشکلات مالی خنده داری تو زندگیم برخوردم که هر کسی از بیرون ببینه باورش نمیشه من با این خانواده این مشکلات رو دارم و الان متوجه شدم که بله بنده چه خوب در نقش قربانی فرورفتهام و دارم ازش لذت میبرم
بی نهایت سپاسگزارم از این مجموعه فایل الگوهای تکرار شونده
به نام خداوند بخشاینده مهربان
پروردگارا تو را سپاس که امروز هم نفس میکشم بابت هرنفسم تو را شکر
خدا جونم مرسی که مرا آفریدی تا خودم را تجربه کنم وبزرگی وبخشنگی تو را بهتر بشناسم
خدا جونم توراسپاس که مرا با استاد عباسمنش آشنا کردی وقران را به دستم دادی
قرآن که من از نوجوانی عاشقش بودم ولی بازبلن عربی ودرکی از قوانین جهانی نداشتم
خدا جونم توراسپاس که قرآن را برایمان آفریدی تا با زبان ساده مارا هدایت کنی
خدا جونم نشانه هایت همه جا هستند که میبینم در صدای زیبای پرنده ها که هرروز صبح تو را می ستایند وشکر میکنند
خدایا برزبانم وذهنم وقلبم دوستم جاری شو تا آنچه خواهی بنویسم
سلام ودرود به استاد جان توحیدی ومریم گلم
اول از همه بابت این فایل های اخیر که حداقل من یکی را با خودم روبه رو کرده تشکر کنم
مسائلی که تکرار میشد والان با این فایل ها انگار ریشه ای داریم میشناسیم مسائلی که تکرار میشه وما نمیفهمیدیم
سوال:
روابط خودت با دیگران – خصوصا روابط عاطفی – شما چه نقشی را بازی می کنید؟
صادقانه بگم این فایل جدید حالم را دگرگون کرد وبغضی گلویم را میفشارد
انگار با این فایل زدید تو خال انگار برای من بود این قسمت
آخ که چقدر من نقش دایه دلسوزتر از مادر را اجرا کردم والان هم انجام میدم ولی کم
منی که به خاطر دلسوزی های بی جا به جای همسرم خودم را مسئول او میدیدم
به جای همسرم چک میدادم
به جای همسرم وام میگرفتم
به جای همسرم تصادف را گردن میگرفتم
به جای همسرم پروانه کسب میگرفتم
به جای همسرم کارهای اداری را انجام میدادم
نقش مادر و فرزند برای همسرم داشتم
نقش من چی بود برای خودم پس؟؟
به جای گرفتن دست خودم دست بقیه را میگرفتم که از گرداب نجات بدم ولی خودم افتادم تو گرداب
به جای خواهرم من گوشواره هایم را فروختم برای درمان چشم دخترش
پول کارکردم را در زمان نوجوانی دادم به مادرم
پس اندازم را به پدرم میدادم برای بدهی هایش
پس اندازم را به همسرم میدادم برای خرید ماشین
از قوانین که در دوره یاد گرفتم را برای همسرم میگویم که هیچ فایده ای ندارد وفراوموش کردم که استاد گفتند ومبگویند از صحبت های دوره ها حرفی نزنید
آخه من نقش مراقب هم هستم راننده فرزندانم هستم برای خانواده که هر جا میخواهند کارهاشون انجام بشه من نفر اول باشم
آخ چقدر نقش بازی کردن ومی کنم
ولی یه مورد را بگم که خوب اجرا کردم در مرود دخترم که نقش هام را کم کردم ومستقل شد و دلسوزی نکردم والان در سایت عضو شده و سه سال هست که با هم داریم دوره های استاد را کار میکنیم وکامنت های عالی میذاره ومن هم از خواندنش لذت میبرم (حدیث نوروزی ) و دختر بسیار مستقل وبا استعدادی هست از خودم راضی ام که حداقل نقشم را در مورد دخترم درست انجام دادم
استاد تو دوره ثروت دو بخش 7فکر میکنم درباره خود خواهی گفتید اون هم خودخواهی برای خودمون نه بقیه
انگار هرچه برای خودت خودخواه باشی بهتر دوستت دارند وبرات ارزش قائل میشن
من نقش مراقب هم هستم مراقبت از حال خوبی بقیه که بیاید از قرآن بگم براتون میرم بالای منبر وفقط حرف میزنم و بقیه هم میشنوند
راستش از این همه نقش بازی کردن ها که مثل نقش بازیگرها در فیلم هست دیگه خبری نیست
مثل یه کارگردان که میاد هر روز یه نقش میده به بازیگرش وباید اون نقش را بازی کنه واون بازیگر به جای اینکه بگه من نمیخوام این نقش را دوست ندارم ولی نمیگه ومیگه به خودش حالا اشکال ندارد تو نقشه را بازی کن کارگردان خوبی هات را میفهمه ولی نه
دیگه سمیه آگاه شده با دوره های استاد. وارزشش را بالا آورده ولی هنوز اون جوری که میخوام از خودم راضی نیستم وخیلی جای کار دارم
کارگردان توقعش هی بالاتر میر ه واز تو نقش هایبیشتری میخواد وتو نمبگی نه وانجام میدی
من همیشه خودم را هم قربانی هم میدیدم بعد از نقش های ناجی بقیه بودن
به خاطر پایین بودن عزت نفس واعتماد به نفس مورد بی احترامی قرارمیگرفتم وازمن در کارهای منزل دعوت میکردند ومن هم انجام میدادم وبعد میگفتم به من بی احترامی شده تمسخر شدم
آخه ما هر کاری انجام میدادم خودم انجام میدادم وبعدبقیه را مقصر میکنم
به خاطر شرک هم بوده و ترس داشتم بقیه درموردم بد قضاوت نکنند وبگن چه زن زرنگی هستم (همون تایید طلبی وکمالکرا بودنم)
هرجا برمیگردم به خودم ازاین فایل ها ردپای شرک وکمبود عزت نفس را میبینم
قبلاً خیلی نقش انتقاد کردن بودم که خداراشکر بهترشدم وسعی میکنم روی خودم کار کنم نه بقیه
من خالق بی چون وچرای زندگی خودم هستم ومن مسئول خودم هستم ومسئول نقش های که باید خدا اجرا میکرد ومن اجرا کردم واخر هم نتیجه خوبی نداشت
تازه توقع بقیه هم از تو بیشتر میشه که اگر اون دفعه انجام دادی باز میتونی انجام بدی
استاد بعد از دوره قانون آفرینش عهد بستم که دیگه ناجی خودم باشم فقط وفقط
آخه خدایی که هواسش هست به نقش های خودش من چرا کاسه داغ تر اش هستم
خداراشکر که با این فایل فهمیدم که دیگه برنگردم به زمان جهل که داشتم
آخ استاد دوره کشف قوانین بخش مقدمه واول من را دیوانه کرد
خداراشاهد میگیرم اینقدر شوق دارم از صحبت های شما که انگار خدا داره باهام حرف میزنه
هرروز کدمی نویسم وخدا هم میگه چشم وشب همش تیک میخوره
بیشتر از قوانین بی نقص وعادل خدا شوق دارم که این چنین پاسخ میده
خدایا مرا درمسیر وراه راست قرار ده وهدایتم کن به بهبود خودم
به نام خدای مهربان
در روابط خودت با دیگران خصوصا روابط عاطفی – شما چه نقشی را بازی می کنید؟
وقتی بچه بودم و خواهر و برادرم به دنیا اومدن همیشه نقش یه مراقب رو بازی میکردم
اگه جایی میرفتم فقط حواسم به خواهر و برادرم بود با اینکه سنی نداشتم ولی چون بچه اول بودم مادر وپدرمم مدام گوشزد میکردن که باید مراقب خواهر و برادرت باشی
نمیتونستم از هیچ کاری لذت ببرم
ترس گم شدن اونا وقتی باهاشون بودم تو جونم بود
یکم بعد تر که خودم صاحب بچه شدم دیدم برای بچه های خودمم همینطورم
از همه چیم میزنم بخاطر بچه هام
تو رابطه با همسرم همیشه نقش قربانی رو بازی میکردم ولی الان خدا رو شکرر خیلیی بهتر شدم البته که هنوز جای کار دارم
چند روز پیش به اتفاقی افتاد که باعث شد از همسرم ناراحت شم قبلا آنقدر کشش میدادم و توی ذهنم خودمو کسی میدونستم که بهش ظلم شده
جوری به همسرم احساس گناه میدادم که از کرده ی خودش پشیمون بشه
ولی ایندفعه خیلی فرق داشت سعی کردم اول از همه با تغییر زاویه ی دیدم با احساس خوب برسم
برای خودم مرور کردم که هر کسی آزاد هر کاری رو که دوست داره انجام بده و ما قدرتی در تغییر دیگران نداریم
همسرم همیشه کارهایی رو که ازش لذت ببره رو انجام میده بدون در نطر گرفتن نظر من و این قبلا برای من من عذاب آور و توهین امیزبود
اما الان چقدر ازش ممنونم چون من میدیدم من خیلی از لذت ها رو از خودم گرفتم که مبادا همسرم ناراحت بشه
و ازش یاد گرفتم من باید الویت خودم باشم
اگه یاد بگیریم به هم احترام بزاریم زندگی خیلی بهترو با کیفیت تر میشه
بعد از مرورو این صحبت ها با خودم حسمخیلی بهتر شد
دیگه از همسرم ناراحت نبودم که هیچ اتفاقا ممنونم بودم که این درس به این بزرگی و بهم داد
توی رابطه با دیگران همیشه نقش ناجی رو دارم یعنی همیشه میخواستم اون آدم مثبت و مفید داستان من باشم
هر کاری که بود با اینکه هزار تا زحمت برام داشت انجام میدادم و بعدش میگفتم زشته از اون کاری بخام حالا فکمیکنه میخوام سرش منت بزارم و به خودن سختی میدادم
چون میخواستم مدال خوب بودن رو بندازن گردن من
اما الان که فکرمیکنم خیلی بهتر شدم تو این موضوع
اگه کاری برای خودم اولویت داشته باشه حتما اونو انجام میدم البته هنوزم یه وقتایی این نقش رو بازی میکنم ولی خوب همین که کمتر شده یعنی پیشرفت
استاد عزیزم هزارن بار ازتون ممنونمبابت این سلسله فایل هااتشا الله که بهشون عملکنیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
درود به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
سلام به همه دوستان عزیز
این اولین کامنت بنده در قسمت فایل های دانلودی هستش…
طبق عادت همیشگی و روزانه..که هر روز با این سایت و کامنت ها زندگی میکنم و تقریبا دو ماه هست که این سایت منو متحول کرده..واقعا از خداوند بزرگ سپاس گذارم که منو لایق این مسیر و هدایت. الهی دونسته…چقدر آرامش دهندست ..
نمیدونم چی باید بنویسم اما الان هدایت شدم به این فایل و یه چیزی بهم گفت بنویس و شجاع باش…منم گفتم اولین رو من بزارم…
من چون سالهاست مشکل شنوایی دارم خودمم نمیدونم چطور از سن 10 سالگی این مشکل وارد زندگیم شد و همه زندگیم رو تحت تاثیر قرار داد…همه چیز!!!!
من بخاطر این مشکل با خدا قهر کردم …چون همه زندگیم رو مختل کرده بود….
درحال حاضر من نمیتونم با تلفن ارتباط بگیرم و ویس گوش بدم و از فایل های صوتی استفاده کنم..اما خدا میدونه چقدر چقدر کامنت های بچه ها تکونم داده…از همینجا درود میفرستم به همه عزیزان..عاشقانه دوستت تون دارم و از خداوند بزرگ برای همگی عشق الهی رو آرزومندم
اما خب دیروز بود داشتم فایل توحید عملی رو کامنت به کامنت میخوندم ….کامنت حمید حنیف نازنین و .. خیلی از بچه ها پر از بوی خدا بود…
امروز صبح که مثل همیشه اومدم دفترمو برداشتم هرچی به قلبم الهام شد رو نوشتم ..که خدایا من نمیدونم چطوری این قسمت از بدنم رو از خودت گرفتم…نمیدونم چطوری تویی که شنواترین هستی
و تو وجودم هستی کنار منی روح شنوای تو در کالبد منه … درهای گوش هام رو به روی تو بستم…گفتم خدا نمیدونم چطوری …اما میخوام آشتی کنم…من باور دارم که گوش هام سالمه …من باور دارم سالم هستن ..ازت میخوام به این قسمت وجودم برگردی….️️️
..اما من بخاطر همین مشکلم ..خیلی توی زندگیم احساس ضعف کردم…حس میکردم کم هستم مشکل دارم عیب دارم..با اینک دختر زیبا موفق باهوشی … هستم اما توی روابطم خیلی خودمو پایین کشیدم..گاهی ناجی شدم ..
البته هنوزم اینکارو میکنم هنوز احساس میکنم بخاطر مهربانی بخاطر خانواده و همون احساس بنی ادم اعضای یکدیگرند و الان من باید کنارشون باشم خودمو از جایی که دلم میخواد باشم محروم میکنم..احساس وظیفه میکنم..میگم خب خانوادم هست ناراحت میشه..من وقتی میتونم کمکش کنم خب انجام میدم..
البته من هنوز قوانین رو درست حسابی نمیدونم چون بشدت دنبال توحید هستم.چون سالها درگیر شرک و کفران بودم.این مدت دنبال توحید میگردم و چون با ویس ها نمیتونم ارتباط بگیرم نهایت تلاشم استفاده از کامنت دوستان عزیز در زمینه توحید هستش .با قرآن دوست شدم هر روز توی دفترم با خدا حرف میزنم ازش هدایت میخوام ..هر روز قرآن رو باز میکنم میگم خدایا با من حرف بزن..چقذر قشنگ جوابم رو میده الله یکتا
…فقط در مورد عزت نفس میدونم خیلی مشکل دارم…از وقتی که و بیش قوانین رو فهمیدم …دارم روی خودم کار میکنم …اینکه من فقط باید به خودم خدمت کنم و اگه به کسی خدمت کنم فقط از روی عشق هست…توی روابط عشقی…من اون اوایل خیلی خودمو قربانی کردم.هرچی بیشتر قربانی شدم…طرفم بیشتر قربانیم کرد..
اما بعداً فهمیدم نه اولویت خودم هستم…توی روابط بعدی دیگه قربانی نشدم…اما هنوز از نظر شنوایی خودم رو لایق یه رابطه ایده آل ندانستم….
همین چند روز پیش یکی از خواستگاران قدیمی برگشت و التماس میکرد که من دوستت دارم و….هرچی من گفتم بابا من علاقه ندارم بهت مگر دختر نیست ..گفت یا تو یا هیچکس!!!!!!!
من چون توی اولین رابطه ام ..با کسی بودم ک قشنگ توی چشمام نگاه کرد و گفت من دیگه نمیخوام ادامه بدم …و چون اونموقع خیلی وابسته بودم ..عذاب کشیدم…بخاطر همین به این بنده خدا..در کمال مهربانی جواب دادم…البته من با ایشون ارتباط زیادی نداشتم فقط در راستای ازدواح چند باری همو دیدیم..اما ایشون بشدت دلبسته شدن…من بخاطر اینکه آدم سنگدلی به حساب نیام اولش با هزار بهانه یه جوری بهش فهموندم که تمایل ندارم .هرچی من بیشتر بهش میگفتم آقا بخدا من علاقه ندارم نه به تو نه هیچ مردی
.بیشتر اصرار میکرد..گفت میخوام ببینمت..گفتم بابا اصلا خوزستان نیستم..من مسافرت هستم تا آخر تابستون..گفت آدرس بده بیام!!!!!!!!! تا آخر بهش گفتم بابا من توی رابطه هستم…فکر میکنم خیلی بهشون برخورد ..بهم گفتن تو آدم نیستی و برو گمشو!!!!!!
اصلا احساس عذاب وجدان ندارم…چون تازه فهمیدم خودم مهمتر هستم..تازه فهمیدم نباید دلم بسوزه ..تازه فهمیدم که من فقط وظیفه دارم خودمو خوشحال کنم …من فقط وظیفه دارم با آدما درست رفتار کنم !!!
خلاصه من به خواهرم که از طریق اون با اینجا آشنا شدم گفتم خواهر این خواستگار قدیمی گیر داده…میدونید چی بهم گفت ؟؟؟ گفتن فرزانه اگه مشکل تورو میدونه قبول کن .کمتر مردی حاضره با دختر مشکل شنوایی ازدواج کنه!!!!!!
منم قاطع بهش گفتم تو قوانین رو میدونی هنوز میگی مشکل؟؟؟؟ من هیچ مشکلی ندارم..این مشکل شماست!!!
و تصمیم گرفتم نزارم کسی برای من حرف بزنه تصمیم بگیره…چیزی که توی ذهنش هست رو تحویل ذهنم بده و منم کورکورانه حس قربانی بگیرم و بله قربان گو بشم..من خدارو باور کردم من لایق دست های خدا هستم من لایق دوستی با خدا هستم و.من کلام الله رو دارم به ریسمان خدا چنگ زدم. دیگه اجازه نمیدم کسی خدای مهربونم رو خالقم رو با این عظمت و بزرگی از دستم بیرون کنه..دیگه اجازه نمیدم به روح و جسم الهی خودم بدی کنم ..بی ارزش کنم…دیگه نه قربانی باور کسی بشم نه قربانی مشکلی که سالها اطرافیان توی ذهن من کردن!!!!!
من ارزشمندم من ارزشمندم من گوسفند نمیشم توی دستای کسی…من خلیفه ی خدا روی زمین هستم️️️
اینم بگم من مثل آدم های معمولی قادر به ارتباط هستم..حتی بدون سمعک…حتی بدون سمعک بهتر میفهمم…سالهاست سمعک دارم..هرچی بهم میگفتن باید سمعک بزنی تا گوشت ضبعف تر نشه ..اما نمیدونم نه قلبم هیچوقت حرفاشون رو باور نکردم..حتی خود همکارانم میگن بابا بخدا بدون سمعک بهتر میشنوی…
سالها سالها به من گفتن تو نمیفهمی…من دانش آموز ممتاز بودم ..توی تراز اول ترین دانشگاه ایران درس خوندم.چندین سال مهندس کنترل کیفی یک شرکت بودم …الان یک معلم نمونه هستم …
نمیخوام بگم قربانی شدم…چون باور دارم خودمو قربانی کردم
اما دیگه بسه!!!!!!
اما اما امان از باور ها!!!!!
تصمیم گرفتم دیگه روی کسی حساب نکنم.. تصمیم گرفتم با خدا رفیق بشم..تصمیم گرفتم وجود نازنینم رو که سالها از منبع از عشق الهی از ثروت الهی از سلامتی الهی محروم کردم به خدا وصل کنم ..تصمیم گرفتم که اره لا رفیق له من لا رفیق له..تصمیم گرفتم …با خودش فقط دوست باشم..تصمیم رفتم و روح و جسمم یکی بشه با خدا…تصمیم گرفتم اوست گرفته شهر دل من به کجا نظر کنم...فهمیذم من ارزشمندم من ارزشمندم من احسن الخالقین هستم..من آفریده نشدم برای قربانی شدن..من آفریده شدم که لذت زندگی رو ببرم…گفتم خدا ،خدای همه ست..
من حق ندارم برای کسی خدایی کنم...خدا برای همه کافیه️️️️️
الیس الله بکاف عبده؟؟!!!!
خدایا لحظه ای مارو به حال خودمون واگذار نکن
خدای من تو برای من بسی، خدایا من فقط فقط به تو اعتماد دارم …به تو ایمان آوردم …زندگیم رو پر کن از خودت خدا جونم قلبم رو لبریز کن از عشق الهی
خدایا من به دستای تو خیره شدم معجزه کردی ️️️
خدایا ریشه ایمان رو توی قلبم اونقدر قوی کن اونقدر تنومند کن که حتی ذره ای شک نکنم به عشق تو ب ایمان تو به وجود تو به بزرگی تو!!!!
دوستت دارم یگانه رفیقم
دمت گرم خدا جونم که هوامو داری
سپاس گزار این سایت الهی و وجود ارزشمند استاد عزیز و خانم شایسته زیبا هستم که این محیط الهی رو عاشقانه بوجود آوردن تا ما بنویسیم از هدایت از نور از زیبایی از خدااااااااا
مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد
به خط خویشتن فرمان به دستم داد آن سلطان
که تا تختست و تا بختست او سلطان من باشد
اگر هشیار اگر مستم نگیرد غیر او دستم
وگر من دست خود خستم همو درمان من باشد
چه زَهره دارد اندیشه که گِرد شهر من گردد
که قصد مُلک من دارد چو او خاقان من باشد
نبیند روی من زردی به اقبال لب لعلش
بمیرد پیش من رُستم چو او دَستان من باشد
سپاسگزار همه عزیزانی هستم که صبورانه کامنت بنده رو میخونن و با نظرات شون چراغ راه من میشن ️️️
دوستتون دارم
در پناه الله یکتا سراسر از عشق الهی باشید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ
مؤمنان، فقط کسانی هستند که چون یاد خدا شود، دل هایشان ترسان می شود، وهنگامی که آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان میافزاید، و بر پروردگارشان توکل می کنند.
فرزانه زیبای دوست داشتنی سلام به روی ماهت
نمی دونی چقدر عجیب و فقط با تصمیم خدا و هدایت شخص شخیص خودش اصلا نمیدونم چطوری چشمم خورد به کامنتت. و خدای من شاهده از اول تا آخرش خط به خط باهاش اشک ریختم.
بهت تبریک میگم که وارد فضای فرکانسی بهشت شدی. درست اومدی. جایی اومدی که بهش تعلق داشتی.
اینجا جای کسانیه که تلاش می کنن اول موحد باشن. عشق الله در دلشون تجلی پیدا کنه و وقتی حسابی خمیرمایه شون با آب توبه و بازگشت به صراط مستقیم آغشته شد بعد به همه چیز میرسن.
تو انتخاب کردی که به رب العالمین قدرت بدی و حرف لغو و ناشایست رو نپذیری پس آدرس رو درست اومدی.
تو قبول نکردی که مشکلی داری پس بدون سمعک بهتر می شنوی.
تو قبول نکردی کم شنوایی محدودیته و فرد موفقی از خودت ساختی و از خیلیها 10-0 جلوتری.
درست اومدی خواهر و خوش آمد جمع توحیدی عباسمنشی رو بپذیر.
از این لحظه به بعد بابت حضور در مدار توحید و ایمان به الله به خودت افتخار کن.
فرزانه عزیزم تو قلب آماده ای داری و شک ندارم تغییرات اساسی و رشد خیلی سریعی در بهبود شخصیت و خلق خواسته هات میکنی چون اینو در عمل اثبات کردی از قبل. تو تمام عمرت نپذیرفتی که کم شنوایی برات مقدر شده و گفتی میخوام با خدای سمیع یکی بشم. این حرف خیلی بزرگه. نقطه اوج حرفهات اونجا بود که به قلبت الهام شد و تو دفترت اینها رو نوشتی:
که خدایا من نمیدونم چطوری این قسمت از بدنم رو از خودت گرفتم…نمیدونم چطوری تویی که شنواترین هستی. و تو وجودم هستی کنار منی روح شنوای تو در کالبد منه … درهای گوش هام رو به روی تو بستم…گفتم خدا نمیدونم چطوری …اما میخوام آشتی کنم…من باور دارم که گوش هام سالمه …من باور دارم سالم هستن ..ازت میخوام به این قسمت وجودم برگردی….️️️
این یکی از زیباترین مناجات هایی بود که تا بحال تو عمرم شنیدم.
تو امروز مسئولیت کم شنواییت رو خودت به عهده گرفتی و بابتش به خدا شکایت نکردی بلکه خودت رو دعوت کردی به خدایی شدن.
الله هادی پشت و پناهت باشه و ان شالله ازت خبرهای خوب بشنویم. همشهری!
سلام سعیده نازنینم ، چقدر عکس قشنگت زیباست کنار خانواده ، چه لبخند دلنشین روی چهره قشنگت نشسته عزیزدلم️️️️
قبل از هرچیز از وجود بزرگت از شما مهربان بی نهایت سپاسگزارم که وقت گذاشتی و نوشته منو خوندی و با عشق نوشتی خواهر خوبم …قبل از اینکه کامنت شمارو جواب بدم وقتی چراغ آبی کنار اسمم بهم چشمک زد که دیگه میخواستم بخوابم..خدای من برای اولین بار که کامنت گذاشتم از طرف رفقای جان این بهشت الهی جواب گرفتم ..الهی شکرت خدای مهربان که منو لایق این بهشت این دوستان جان گذاشتی ..خدایا شکررررت
سعیده جان اونقدر با کامنتت پرواز کردم که هر خط که نوشتی رو چند بار خواندم و خدا میدونه با اولین خط اشکم در اومد …
دوست قشنگم دوست نازنینم سریع روی پروفایل شما زدم و اولین کاری که کردم عکس قشنگت رو نگاه کردم ..درود میفرستم به شما و خانواده قشنگتون الهی عشق خداوند لبریز بشه توی لحظه لحظه زندگیتون..عکس زیبای شما رو از روی گوشی بوسیدم و عشقی که بهم دادی رو بهت بخشیدم
دوست خوبم برای بار دوم که کامنتت رو خوندم …احساس کردم خدا داره باهام حرف میزنم …احساس کردم خدا جوابمو داده به خداوندی خودش قسم…اونجایی که نوشتین :
تو انتخاب کردی که به رب العالمین قدرت بدی و حرف لغو و ناشایست رو نپذیری پس آدرس رو درست اومدی.
«« تو قبول نکردی که مشکلی داری پس بدون سمعک بهتر می شنوی.
تو قبول نکردی کم شنوایی محدودیته و فرد موفقی از خودت ساختی و از خیلیها 10-0 جلوتری.
درست اومدی خواهر و خوش آمد جمع توحیدی عباسمنشی رو بپذیر.
از این لحظه به بعد بابت حضور در مدار توحید و ایمان به الله به خودت افتخار کن.
فرزانه عزیزم تو قلب آماده ای داری و شک ندارم تغییرات اساسی و رشد خیلی سریعی در بهبود شخصیت و خلق خواسته هات میکنی چون اینو در عمل اثبات کردی از قبل. تو تمام عمرت نپذیرفتی که کم شنوایی برات مقدر شده و گفتی میخوام با خدای سمیع یکی بشم. این حرف خیلی بزرگه»»»
تک تک کلماتی که نوشتین احساس کردم خدا داره باهام صحبت میکنه …یک ساعت پیش که داشتم با خدا صحبت میکردم و توی دفترم مینوشتم که خدایا باهام حرف بزن …بهم نشون بده توی مسیر درستی هستم …
همیشه قبل از خواب با کامنت های بچه ها مشغول میشم تا خوابم بگیره ..همینکه اومدم گوشی رو بزارم کنار صدای تیک اومد و چقدر خوشحال شدم ..خواب از سرم پرید …خدا با دستای نازنینش به واسطه سعیده بهشتی بهم گفت که کنارتم …
خدایا سعیده جان یه جوری نوشتی که باورم شده یه روزی بالاخره خدای سمیع به همه وجودم میشینه همه وجودم قلمرو خدای مهربون میشه …الهی شکرت خدای من..الهی شکرت که این چنین خدایی دارم و منو به قشنگ ترین راه هدایت کردی.
سجده شکر بجا میارم در پیشگاه خدایی که این چنین بندگان الهی رو در مسیر زندگی من قرار داده و الهامات رو به قلب و زندگی من روانه کرده …این کامنت الهی خیلی خیلی برام ارزشمنده سعیده نازنینم️️
سعیده نازنینم دوست خوبم …بی نهایت از شما سپاسگزارم که برای من نوشتی ..بی نهایت ممنونم که این کلمات الهی رو عاشقانه برام نوشتی … تحسین میکنم شمارو که اینقدر زیبا مینویسی ..
تحسینت میکنم عزیزدلم که دستی از دستان خدا شدی و این چنین زیبا مینویسی و روح خدا رو توی وجود بنده هاش نوازش میکنی
…عزیزم چقدر تو لطیفی …تحسینت میکنم که اینقدر زیبا هستی زیبا اندیش هستی و خوبی و زیبایی رو نشر میدی ..تحسینت میکنم عزیزدلم و از الان تا ابد فرزانه محاله فراموش کنه سعیده جان چقدر درست و به موقع براش نوشت و نمیدونی چقدر کمکم کردی تا این راه رو قوی تر برم ️️️. عاشقتم عزیزم ..دعای خیر من بدرقه راهت عزیزدلم
از خدای مهربون برات آرزو میکنم هر انچه که از خدا میخوای ️️️ با قلب فراوان
دوستت دارم عزیزدلم️️️
وااااای خدایا بمبارون شدم با اینهمه عشق و شور!
من فقط حسم رو نوشتم و کاری رو کردم که دلم می خواست در بدو ورودم به جایی کسی با من بکنه. همون کاری که خود استاد انجام میده. تا وارد سایت میشی یه خوش آمد جانانه بهت میگه و یه کتاب بهت هدیه میده.
عزیزدلم تو فرکانس صداقت و عشق به جهان ارسال کردی و جهان راهی نداشت جز اینکه مثل کوه پژواک ندای تو رو به خودت بازگشت بده. الهی شکر که از طریق من انجام شد.
مهمترین چیز توی مسیر پیشرفت عشق و اشتیاق سوزان و ثبات قدم هست. برات مهر الهی رو بیش از پیش آرزو می کنم. و خیلی خیلی سپاسگزارم بابت محبتت به من و خانواده ام. می بوسمت گلم.
سلام سعیده نازنینم ، تحسین میکنم شمارو که هر کامنتی خوندم ردپای صحبت های الهی شما رو دیدم و این چنین عاشقانه هدایت الهی رو به بنده های خدا بذر و بخشش میکنید
دوست خوبم لایق همه زیبایی هستین
در پناه خدا لبریز از ثروت و برکت و سلامتی و عشق باشین ️️️️️
دوستت دارم عزیزدلم
فرزانه جان عزیز دوست هم مسیرم
چقدر لذت بردم از کامنتت چقدر کیف کردم مرحبا به این عزت نفس و ایمانی که توی قبلت داری
چقدر نکته های زیبایی خوندم از کامنتت وچقدر خداوند رو قادر تر واتوانا تر دیدم.که واقعا تفاوت همه مردم توی ایمانشونه نه چیز دیگه
از خداوند مهربان بهترینارو برات می خوام
ودلم میخواد بعدا بیشتر از نتایجت بخونم ولذت ببرم
خیلی کیف کردم دمت گرم
سلام محمود جان دوست عزیزم ، از اینکه خدای بزرگ منو هم مسیر انسانها توحیدی. و لطیف خودش ..چون شما قرار داده ، قبل از هرچیز به درگاه رب العالمین شاکرم و بعد هم به خودم افتخار میکنم که اونقدر فرکانسم بالا اومده که دارم با کسی صحبت میکنم که یک ستاره بیشتر از من داره و تقریبا یک سال توی این مسیر هست …
الهی شکرت خدای مهربانم
محمود عزیزم از شما هم بی نهایت متشکرم که وقت گذاشتین و کامنت بنده رو خوندین و چه بسا جواب دادین ..نمیدونید چقدر خوشحالم کردین ..
کامنت شمارو چند بار خواندم ..و لذت بردم و بخاطر تمجیدی که ازم کردین خودمم به خودم افتخار کردم
محمود جان شاید باورت نشه نمیدونم توی چه مرحله ای هستم…خدارو سالها گم کرده بودم ..بی نهایت شرک داشتم..منی که یه روز وقتی بین همکارانم صحبت از خدا بود در کمال ناامیدی وقتی مدیر داشت از خدا میگفت خیلی بی حال و بی رمق گفتم نه من خدارو حس نمیکنم ..من باورش ندارم!!!!
خدایا منو ببخش !!! الهی العفو
خدایا منو ببخش به بزرگی خودت
من بعد از چندماه که دنبال توحید میگردم …با قرآن دوست شدم ..با خدا حرف میزنم و اتفاقا خدا چقدر قشنگ جوابم رو میده …
نمونش کامنت سعیده جان بود که قشنگ خدا باهام حرف زد و چه سعادتی دارم…که اینجوری جوابم رو داده..خدایا شکرت خدای خوبم که منی که جلوی همه گفتم باورت ندارم به زمین نزدی و آغوشت رو به روم باز کردی..خدایا خیلی شرمنده م الان که اینا یادم میاد…
محمود جان گفتی آدم ها تفاوت شون توی میزان ایمان شون هست.
نمیدونم چقذر به خدا ایمان دارم .. اما متعهد شدم که همه وجودم چشم و گوش بشه و خدارو توی همه چیز ببینه و درک کنه..متعهد شدم منی که عقل و شعور دارم نشانه های وجود خدارو ببینم و کور و کر از دنیا نرم..
متعهد شدم هر روز کتاب الهی رو هرچند صفحه بخونم و روش فکر کنم …من انسانم من بیهوده آفریده نشدم که توی حبس تن بمونم هدف از خلقت ما به کمال رسیدنه!!!
محمود عزیزم به خودم قول دادم روی زبونم جز حرف نیکو نزنم…جز زیبایی توی وجود ادما و جهان نبینم و تحسین کنم این جهان رو..
به خودم قول دادم کاری با بندهای خدا نداشته باشم ..به خودم قول دادم هر روز خودمو بیشتر شبیه صفات خدا کنم ..نزدیک تر بشم بهش..
من ایمان رو اینجوری میبینم …
مقاومت ذهنم کمتر شده..
دیگه با هرچیزی بهم نمیزیزم ..
دیگه گوش میدم به الهامات خدا قبل از هر تصمیمی ..
دیگه حواسم هست که کجا دارم قدرت رو از خدا میگیرم میدم به بندهاش و مادیات
محمود عزیزم ممنونم که نوشتی برام ..ممنونم که هستی دوست خوبم..
خیلی متشکرم دوست نازنینم که اینقدر به من لطف و محبت دارین …من هم بیصبرانه منتظر درخشش شما هستم..
در پناه الله یکتا همیشه شاد و پر از عشق و ثروتمند باشی
دوستت دارم