پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-11.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-22 06:31:002024-08-04 11:31:14پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته
ادامه کامنت قبلی یادم امد یه مورد دیگه براتون مینویسم
مثلا هربار که مشروبات الکلی میخورم متوجه میشم بهم نمیسازه ، سردرد میگیرم حالم بد میشه تا یک روز بعدش حالم اصن خوب نیست تا یک روز بعدش و همش سرگیجه های بد و ضعف بدنی دارم که فک میکنم همش دارم بالا میارم ولی هربار که بهم تعارف میشه تکرارش میکنم و هر بار میگم اندفعه دیگه نمیخورم و تکرار نمیکنم این کارو البته
به لطف خدا چند ماهی هست که توی این موضوع
یکی دوباری دست رد به سینه دوستام زدم و اصن به لون مجلس نرفتم و دوری کردم اصن به بحث اعتقادیش کاری ندارم که خوبه یا بد ولی مدتی اصن به جسم من نمیسازه و به محض خودنش بدنم تا یک روز بعد ری اکشن های بد از خودش نشون میده که بدترینش ضعف بدنی ، سرگیجه و چشم درد و سردرد عجیب غریب و حالت تهوه هستش که تا یک روز بعد از مصرفش بهم دست میده توی اینم مشکل داشتم ولی حس میکنم درست شده باورم توی این موضوع چون سلامتی و حالم اصن دوس ندارم فدای یه شب حال خوب گذرا وموقت بکنم که تا فرداش از دماغم در بیاد
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه عزیزانم
رفتار با فرزندانم میدونم اشتباه اما همیشه این کارهارو میکنم
1-مراقبت بیش از حد
2-دادن گوشی بهشون از صبح تا شب
3-اجازه نمیدم خیلی کارهارو انجام بدن حتی بازیهایی که احساس میکنم ممکنه براشون اتفاقی بیفته
4-انجام دادن خیلی از کارهاشون در صورتی که خودشون میتونن
5-نرفتن به خیلی از مهمانیها و خیلی از جاهای دیگه به خاطر فرزندانم
6جلوگیری از بازیهایی که داره لذت میبره اما من میترسم آسیب ببینه
7-تمام خواستهاشون رو براشون تهیه میکنم که آرزویی براشون نباشه و یا حسرت چیزی نخورن
و میدونم اینها همه اشتباهه
(1مدیرت مالی، که من هیچ وقت نتونستم پولی پس انداز کنم نمیدونم اشتباهه یا نه اما من همیشه از درآمدم برای لذت بردن و گردش و تفریح همراه فرزندان استفاده میکنم
2در مورد غذاخوردن که هرچی بچه ها و همسرم دوست داشته باشن اما میکنم .نمیدونم آن دو مورد از کارهای اشتباه منه یا نه اما چون توی صحبتهای استاد بود نوشتم و میدونم فکر کردن بهشون من رودبه پاسخ میرسونه)
خدایا برای همهچی شکر الهی شکر الهی شکر
خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید
به نام خدای مهربان
من این فایل رو وقتی گوش دادم ، دیدم که بله
من الگو های بینهایتی تو زندگیم داشتم و همیشه هم میدونستم که اشتباهه ، اما بازم تصمیم به تغییر نگرفته بودم
خیلی چیز ها توی زندگیم هی تکرار میشد و من رفتم دست گذاشتم روی منبع تموم این اتفاقات و اون هم ( داشتن شخصیت ضعیفم ) بود ، که یک چیز بزرگ رو هی تکرار میکرد و اون هم این بود
( شروع کردن یک هدف و به پایان نرسوندنش )
و موضوعی رو که توی تمام این هدف ها تکراری بود رو خداوند بهم گفت ؛
ترمز ها :
1. میخوام همه چیز راحت اتفاق بیوفته و بدون هیچگونه فشار و دردی
(یعنی از سختی ها،درد هاو رنج ها فرار کردن میکرد و تا روم فشار میومد جا میزدم)
2.وابسته بودن به منطقه امن
(همیشه از جایی که برام راحتی داشت بیرون نمیومدم و اگر هم میدم ، با اولین فشار برمیگشتم جای قبلیم)
3.لحظه نگر بودن
(این به معنای در لحظه زندگی نکردن نیست ، بلکه به نعنای اینه که من فقط دنبال نتایج لحظه بودن یا به قول انیشتین دنبال شکستن چوب بودم،چون همون لحظه میشکنه
و اصلا صبور نبودم ، و همین عامل هم باعث میشه که استمرار پشت سرش نیاد و هدفی رو ادامه ندی )
4.مفت به دست اوردن و نپرداختن بها
(همیشه به دنبال این بودم که به راحتی به دست بیارم و اصلا هم روم فشار نیاد )
و نکته ای که این وسط بهش پی بردم این بود که فشار و درد و سختی از نظر فیزیکی نیست،بلکه از نظر ذهنی هستش ،که به دنباله ی خودش توانایی کنترل ذهن رو هم میاره و الیته توانایی حل مسئله
و نقطه مقابل این ترمز ها اومدم باور های مناسبش رو ساختم
باور های مناسب ، مثل :
1. موفقیت با صبر کردن و ادامه دادن حاصل میشه
2.اگر تقلب کنم دری رو به شکست باز کردم و باید از صفر شروع کنم
3.برایی که به یک خواسته برسم باید بهاش رو بپردازم
4. درد ها و رنج ها و سختی ها مفید هستند ، اونها اومدن که با توانایی حل مسئله تو رو به خواسته هات نزدیک تر کنن
من یه چیز منفی توم هی تکرار میشه ، و اونم اینه که همه برای خودشون منطق میارند و اون منطق ها روشون اثر میذاره ولی من هیچ منطقی روم اثر نمیذاره
انگار میگی پوست کلفت شدم دیگه…
مثل کسی که قرص میخوره و دیگه اون دوز قرض روش اثر نداره
و این وسط هدایت شدم به یه چیزی و فهمیدم که من همش دنبال یک ترمز خاص یا باور خاصی هستم که جادو کنه در صورتی که همین چیز های کوچیک هستش و این رو پی بردم کردم :
ما انسان ها مثل باطری از قبل برق نداریم
بلکه مثل یه دستگاه جنریتور باید برق رو تولید کنیم
یعنی من دنبال یه چیز خاصی از درون بودم که تا پیدا کردم انرژیم فوران کنه ، در صورتی که نه، من باسد همین چیز هایی که فهمیدم رو با تولید حل مسئله حل کنم وفهمیدم که
هیچ چیزی به عنوان خااااص وجود نداره و نباید دنبال بگردیم
بلکه همین چیز های کوچیک هستش که انقدر جلوی دست و پامون بوده که ما نسبت بهش بی حس شدیم و فک میکنیم باید چیزه عجیب و غریب تو وجودمون پیدا کنیم
احساس میکنیم که این کامنت من پر از اگاهیه
امیدوارم واقعا بتونم استمرار در عمل داشته باشم و زندگیم رو برای خودم از ته دره نجات بدم
به امید لذت بردن از امروز و فردایی بهتز از امروز
شاد باشید .
ممنون از توضیحی که درباره باورهای مناسب قرار دادین
کامنت کاملتری هست نسبت به سایر کامنتها چون که باورهای مناسب رو هم نوشته که چه جمله ای رو به صورت کامل برای خودش ایجاد کرده این کمک میکنه به نوع بیان اون باور مناسب و جمله ی مناسب که چطور باید ساخت
بسم الله الرحمن الرحیم»
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم و دوستان موحد
چه اشتباهاتی را شما زیاد تکرار میکنید؟ یعنی با اینکه فهمیدهاید این کار اشتباه است اما دوباره آن را انجام میدهید؟
چند وقت بود که این سوال ذهنم را درگیر کرده بود .همیشه به دوستم میگفتم چرا میدانم ولی باز هم بعضی مواقع از دستم در میرود و اشتباهم را تکرار میکنم و .فکرم حسابی مشغول شده بود و حتی در تمرین ستاره قطبی هدفم را این میگزاشتم تا امروز را درست زندگی کنم… نتیجه ای که گرفتم این بود که عیمقأ باور نکرده ام من هستم که خالقم .من قانون را به درستی درک نکردم و حتی جدی نگرفتنش .من قدرت خود را باور نکرده ام .
هنوز عوامل بیرونی را در زندگی ام موثر میدانم .من باور نکرده ام که اعمال و افکار و باورهای من نتایج زندگی ام را رقم میزند!!!
تمام این عوامل باعث شده است تا هنوز هم اشتباهاتی را تکرار کنم.و تا هر درجه ای که موفق شده ام باور درست را جایگزین کنم به نسبت آن نتیجه بهبود یافته است .
چرا با وجود آگاهی از اینکه من نقشی در زندگی دیگران ندارم و دیگران هم نقشی در زندگی من ندارند ولی در بعضی موارد بازهم سعی در تغییر دیگران دارم ؟چون من خالق بودنم را باور نکرده ام و دیگران را در نتایج زندگی ام مقصر میدانم
چرا بدنبال جلب توجه و تایید دیگران هستم و نظرشان برای من مهم است و این اشتباه را بازهم تکرار میکنم ؟چون باور نکرده ام که مهمترین و ارزشمندترین شخص زندگی من خودم هستم . و حتی قدرت خود و خداوند را باور نکرده ام
چرا کارهاو اهدافم را به تعویق می اندازم ؟ چون تمرکز بر نقص ها و اشتباهات مرا دچار خود کم بینی شدید کرده و این باعث شده تا بهانه های ذهنم را باور کنم به ترسهایم بها داده و از روبرو شدن با آن فرار میکنم و اینکه باور نکرده ام که میتوانم از عهده حل مسایلم برایم
چرا ترس از دست دادن و ترس از اشتباه و شکست در درونم بیداد میکند ؟ چون باور نکرده ام که شکست و از دست دادنی وجود ندارد و با هر عمل کلی تجربه بدست می آورم
اگر «ایمان بیاورم» و با جدیت بیشتری به این مسیر ادامه دهم و با یادآوری اینکه اگر توانسته ام به خیلی از خواسته ها در این مدت برسم بخاطر تغییر باورها و نشان دادن ایمانم بوده است و با تقویت و تکرار و بهبود آنها میتوام شرایط بهتر و شادی بیشتر برای خودم بسازم . همچنین باید قانون تکامل را در نظر داشته باشم و مانع سرزنشم در درونم شوم چون یک شبه باورها جایگزین نمیشود و باید در مسیر خودسازی صبور باشم.
خدا رو شاکرم که هرروز درکم از قوانین و ایمانم به آن بیشتر میشود .
یا ایها الذین آمنو ، آمنو
«من اکرم خالق زندگی خودم هستم»
باسلام و ادب خدمت استاد گرامی و همه دوستان عزیزم ،
یکی از مواردی که من بیشتر اوقات باهاش مواجه میشم همین به تعویق انداختن کارهاست که گاها باعث بروز مشکلاتی در زندگیم شده ولی نمیدونم این واقعا از کجا نشآت میگیره و هر جی فکر میکنم نمیدونم چه نوع باوری در مورد این قضیه دارم گاهی وقتها فکر میکنم از بی حوصلگی و نداشتن انرژی نشآت میگیره ولی واقعا نمیدونم چیه ،
یکی دیگه اینکه من نمیدونم چه باوری در مورد کسب و کارم دارم که همیشه درامدمپایینه و همیشه دارم این گاری زهوار در رفته رو با خودم میکشم همیشه از خدا میخام کمکم کنه ،هدایتم کنه ولی باز همیشه همونه ، ی روز اومدم با خودم بررسی کردم که من روزا دارم چکار میکنم چه فکری رو از ذهنم میگزرونم ، و چطوری میتونم خودمو رها کنم و بیخیال بشم ،میبینم دارم به درامدم به نبودن مشتری به اجاره خونه به اجاره دفتر کار و به ی سری مسائل بیخود فکر میکنم و خیلی سعی میکنم اگاهانه کنترلشون کنم که گاهی وقتا میشه و گاهیم که من اینکارو انجام میدم در محیطی قرار میگیرم که دوباره هرچه کار کرده بودم رو به باد میده ، خیلی سعی میکنم که گانون توجه خودمو ببرم به زیباییها به مسائلی که دوست دارم ولی از بس تو قلبم دلشوره دارم که نمیزاره ، با اینکه من 4 ساله تلویزیون ندیدم سعی کردم پای صحبت هر کسی نشینم و هر جور تونستم ذهنمو کنترل کردم ولی یچیزی هست که داره با مشت و لگد افتاده به جونم که نمیتونم پیداش کنم ولی اینو خوب میدونم از جایی ی دفعه همه چی عوض میشه برام تا حالا خیلی خدا کمکم کرده خیلی منتظر تغییرات بزرگم ولی تا اوباور مزخرفو پیدا نکنم نمیشه ، اینم بگم من دوره 12 قدم رو گذروندم بارها گوش کردم و هنوز دارم گوش میدم و سعی میکنم اجرا کنم ،من این دوره رو با پسرم باهم خریداری کردیم خیلی میفهمم ،خیلی خیلی یاد گرفتم ولی نمیدونم کجا ایراد داره که اگه اون ایراده پیدا بشه دوره پیشرفت و طی کردن پله های موفقیت من شروع میشه ، به امید اون روز ،
سلام به استاد عزیز و دوستان
وقتی دستت در دستان قدرتمند خدا باشد بعد مسیر مهم نیست و از فرسنگها فاصله میتوانی خیلی راحت ذهنها را زیر و رو کنی و الگوهای مخرب را از درونشان بیرون بکشی و باز خیلی راحت در دلها رسوخ کنی
استاد جان من با تمام وجودم شما را تحسین میکنم و به خود میبالم که خدای به این عظمت دارم که دستان قدرتمندش حلال مشکلات انسانهایی شده که تشنه یاری پروردگارشان هستند خدایا شکرت
اما جواب سوال :
یکی از اشتباهاتی که من به تکرار انجام میدهم اینست که آنجایی که باید حرف بزنم نمیزنم و آنجایی که نباید حرف بزنم پشت سر هم صحبت میکنم و نتیجه آن قطعا و قطعا پشیمانی و احساس گناه و عذاب وجدان است
دیگر اینکه من در تصمیم گرفتن برای هر کاری خیلی زیاد احتیاط میکنم و راحت نمیتوانم تصمیم بگیرم در صورتی که خیلی اوقات محاسن آن را هم روی کاغذ میاورم
و فکر میکنم که علت این باشد که ته ذهنم به حرف مردم اهمیت میدهم با اینکه خیلی روی خودم کار کردم و این هم از اعتماد به نفس پایین من نشات میگیرد
مورد دیگه من خیلی زود عصبانی میشوم و زود هم آرام میشوم و خدایی دنبالش رو هم نمیگیرم واین هم بخاطر باوری است که از بچگی به ما تلقین کردند که عصبانیت تو ارث ماست
تصمیم دیگه ای که میگیرم اینه که مثلا من از فردا دیگه زیاد صحبت نمیکنم اتفاقا برعکس میشه بیشتر هم حرف میزنم و حالا که با قانون آشنا شدم میبینم که چون تمرکز میکنم پس اتفاق می افتد
مورد دیگه من هر کس کمکی میخاد و مشورتی میکنه من خیلی توضیح میدم و با جان و دل همه راهها رو میگم بعد به خودم میگم بابا جان یک راه بگویی بهتر است شاید اصلا طرف خسته میشه و اگر من یک راه بگویم یادش میمونه وقتی من چند تا راه میگم و توضیح میدم بنده خدا گرگیجه میگیره کلا همه حرفام یادش میره
مشکل بزرگ دیگه ای که دارم آدم دقیقی نیستم چه تو رفتار دیگران و چه تو گفتارشون و به قول معروف دوزاریم دیر میوفته و بیشتر اینکه اصلا من ی جا میرم بخدا خیلی چیزارو نمیبینم اصلا تو فضا سیر میکنم چون چیزایی که دیگران اهمیت میدن اصلا برای من مهم نیستند
مورد دیگه اینکه من همیشه و همیشه عینک خوبی به چشمم زدم و همه چیزرو خوب میبینم و نگاه و حرف و رفتار و و حتی تیکه انداختن مردم رو با دید خوب نگاه میکنم و بعدا بچه ها مثلا میگن مامان جان شما چرا منظور طرف رو متوجه نمیشی میگم نه منظورش این بود و خوب تعبیر میکنم در صورتی که خیلی اوقات بچه ها درست میگن و اطرافیان منظور خوبی نداشتند
در مورد اینکه گفتم دقیق نیستم مثلا یکی از نزدیکان موهاشو رنگ میکنه یا تغییری تو ظاهرش میده من متوجه نمیشم بعدا میشنوم طرف پشت سرم گلگی کرده که فلانی مثلا ی تبریک نگفت یعنی متوجه نشد بعد میگم بخدا متوجه نشدم
من خیلی وقتها شده بی منظور حرفی رو زدم یا خدا چه داستانهایی پیش اومده پشت سرم میگم بابا من اصلا منظورم این نبود یا منظورم تعریف کردن بود خلاصه برام کلی دردسر درست میشه و بخاطر همینه سعی میکنم کمتر صحبت کنن اونم که نمیشه خدایا کمکم کن
استاد جان ببین چیارو از مغز من میکشی بیرون قربونت برم حسابی تو این فایلهای جدیدتون خودافشایی کردیم که امیدوارم با آموزه های شما در جهت بهبود قرار بگیریم
دوستون دارم در پناه الله باشید
سلام و عرض ادب به استاد عزیز و خانواده بزرگ سایت عباسمنش
در مورد سوالی که پرسیده بودین چه الگوهای تکرار شوندهای دارید که میدونین اشتباهه ولی تکرارش میکنید؟
من چند تا الگوی تکرار شونده اشتباه دارم که سعی میکنم اونا رو برطرف بکنم
اولیش پسانداز نکردن پول هست که همیشه همه پولی که دارم رو خرج میکنم و خیلی کم تونستم پسانداز کنم .
دومین الگوی اشتباهم زود عصبانی شدن هست مخصوصاً در رابطه با همسرم که از صحبتهاش یا حرفی که با هم میزنیم زود عصبانی میشم و به هم میریزم البته خیلی بهتر از قبل شدم ولی بازم جای کار دارم
الگوی اشتباه بعدی برنامهریزی نکردن برای کارهای روزانه هست که برنامهریزی دقیقی ندارم و بعضی مواقع کارایی که باید انجام بدم رو نتونستم انجام بدم
الگوی اشتباه بعدی توی تصمیم گیری بسیار ضعیف عمل میکنم همیشه موقع تصمیم گیری میترسم دو دل میشم و گاهی اوقات اصلاً قید اون کاری که میخوام انجام بدمو میزنم ولی سعی میکنم که این ضعفمو برطرف کنم
اشتباه بعدی که توی رفتارم دارم اینه که قدرت نه گفتنو به شکل قوی ندارم و تو این زمینه نگفتن هم ضعیف عمل کردم
اشتباه بعدیم اینه که تو بعضی از جمعها که دارن غیبت میکنن سریع نمیتونم خودمو از اونج خارج کنم و این کار با اینکه میدونم خیلی اشتباهه و بعدش ناراحت میشم ولی هنوز نتونستم قاطعانه با این موضوع برخورد کنم
یه الگو اشتباه دیگهای هم که دارم بعضی وقتا قانونو فراموش میکنم و ناخواسته توجهم میره به سمت کمبودها و نکات منفی و بعد به خودم میام و یه تلنگری میزنم و میگم که باید زود از این حس و حال خارج بشم ولی هنوز جای کار دارم
و در آخر تشکر میکنم از استاد بابت به اشتراک گذاری این فایلهای بسیار ارزشمند که ما رو با خود واقعیمون روبرو میکنه
و همچنین از دوستان بابت کامنتهای فوقالعادهشون که باعث میشه نکاتی رو با خوندن اونا تو خودمون پیدا بکنیم که شاید قبلاً اصلاً بهش توجه نمیکردیم و نمیدونستیم که این ایرادا رو داریم تشکر فراوان میکنم
و برای هممون آرزوی پیشرفت و درک قوانین و هدایت دارم
سلام استاد الان من وزنم 62.85کیلوهست ومیخوام به وزن 50برسم و برای این هدفم تصمیم گرفتم آروم آروم یک سری چیزهارو حذف کنم مثلا تنقلات برنج و نون رو کاملا بزارم کنار و گوشت بخورم حالا تجربیاتم رو بگم امروز روز سومیه که میخوام تغذیم رو اصلاح کنم یکی از تجربیاتم از اینکه شکست خوردم تو این موضوع قبلا این بوده که تا بر خلاف مسیر درست کوچیک ترین کاری انجام میدادم خود تخریبی و سرزنش درونیم شروع میشد و میخواستم خودمو بکشم که چرا مثلا منی که میخوام به فلان اندام برسم امروز شیرینی خوردم …
اما با دوره ی عزت نفس من دارم اینو یعنی لمس میکنم وااااقعا با سرزنش خودم باعث تکرارش میشم و اگر میخوام کم کم اون اشتباه رو تکرار نکنم و کاملا عاداتم عوض شه بایدددد بتونم خودمو ببخشم و بگم اشکالی نداره تو باز هم ادامه بده دفعه ی بعد بهتر عمل میکنی ایرادت این بوده باید رفعش کنی
استاد گلم من این سه روز سعی کردم که خیلی به تغذیم فکر کنم یکی از چیزهایی که یکبار برای همیشه یکسالو خورده ای پیش انجامش دادم ابن بود که قند رو به طور کامل از چاییم حذف کردم و منی که با هر قندی چندین تا حبه قند میخوردم الان جلوی مهمون یادم میره بزارم انقدر که دیگه نه میلی هست و نه هوسی و نه عادتی
فکر میکنم اون روز تو ذهنم اهرمی ساخته شد که دختر اصلا این قند مصنوعی معلوم نیست چطور ساخته میشه بدنت هیچ نیازی بهش نداره همین چیزکوچیک و به ظاهر ساده رو حذف کن ببین چقدر تغییر میکنی و سالم تر میشی
منم از وقتی قند رو حذف کردم واقعا جوش های صورتم از بین رفتن جالبه این که من یکبار یک کاری که قبلا نمیتونستم انجامش بدم رو انجام دادم واسم این باور رو بوجود میاره که خب اگه یکبار تونستی دوباره هم میتونی حالا برنج و نون و شیرینی رو بیا حذف کن
یکی از ایراد های شخصیتی من اینه که وقتی عصبی میشم میخورم پرخوریه عصبی باعث شده که مثلا این سه روز میخواستم شروع کنم به حذف مواد ناسالم مثل بستنی کیک و شیرینی اما هرسه روز خوردم به دلایل مختلف مثلا دیشب شوخیی کردم همسرم ناراحت شد و رفت بیرون منم حس بد داشتم سریع رفتم دوتا کیک خامه ای خوردم
پریشب حالم خیلی خوب بود و با همسرم رفتیم کافیشاپ و بستنی سفارش دادیم و پریروز هم تو شرکت کیک تعارف کردن منم برداشتم و خوردم از هوس
میدونم باید حتما اهرم رنج و لذت بنویسم برای تک تکشون تا مثل قند سم تو مغزم تعریف بشن اما این ایراد دیشبم باعث شد بیام بگم من نتونستم ذهنم رو کنترل کنم و احساسم رو و اینکه ضعفم این بوده بجای بخشیدن خودم و عشق ورزیدن به خودم اومدم یکاری کردم انگار که بخوام خودمو مجازات کنم با خودم لج کنم اگر تجربه ای بچه ها درمورد بخشش خود،اشتباهات تکراری و پرخوریه عصبی دارن ممنون میشم راهنماییم
البته برای اینکه مسیرم رو ادامه بدم به خودم فرصت دادم که یکماه اول آروم آروم این عادت ها رو کنار بزارم تو شرکت قدرت نه گفتن و نترسیدن از حرف بقیه رو پیدا کنم و تو خونه پرخوریه عصبی تو خوشی با شوهرم بیرون میریم رو نمیدونم واقعا اینم سوال من از شماست البته توی مهمونی ها جالبه من ترسی ندارم هرچی بخوام میخورم هرچی نخوام هم نمیخورم و بقیه هم پذیرفتن که اگر کم بکشم اینجوری راحت ترم ولی تو شرکت جویه که مسخره میکنن و منم سختمه ترس دارم
تصمیم دارم هرروز فعلا تخم مرغ بخورم و میخرم خودم که پایبند بمونم و گوشت چربیه آب قلم و ویتامین های خارجی و قهوه و آب فراوان چون قهوه خود به خود کاری میکنه مدام آب بخوری
و پیاده روی رو هرروز نمیتونم اما سعیم رو میکنم اینکه دوره ی عزت نفس رو خریدم بهم یک حس لیاقت داد که زهرا کار میکنی پول هاتو برای چیزهایی که تورو بهتر میکنه خرج کن بجای هله هوله چیپس و پفک و پیتزا گوشت بخر بیا ویتامینهای خوب بخر و این مقاومت هارو داشتم که خب اونا گرون تر در میاد و فلان ولی اینو تو ذهنم قرار دادم که آرامشو تمرکز نداشتن و کار رو از دست دادن گرون تر در میاد مریضیو دکتر رفتن گرون تره روابط نامناسب پر مشقت زندگیه پر از داستان خیلی خیلی گرونتره نمی ارزه
اندام مناسب تر و زیبا تر خیلی خیلی بهم عزت نفس بیشتری میده وتاثیرگزاره توی روابط و سلامتی و همه چیز یک مدت که با افکار ترس آلود و جلب توجه بیماری های مختلف جذب میکردم ازچشم تا دل
الان فقط خیلی خیلی کم چشمم ضعیفه که اذیت نمیشم در حد نیم و هفتادوپنج صدم
کمردرد رو تا حدودی دارم
به دلیل آی یودی پریودیم نامنظمه و دردناک
دندون درد هم دارم که ترس از دندون پزشکی
ولی موهام رشد خیلی خوبی داره اینم بگم مثل قند که حذف کردم مربا رو هم کاملا از زندگیم خط زدم بره حالا دارم این دوتا الگورو میزارم جلوی مغزم که بتونم بقیه ی چیزها رو هم حذف کنم
امیدوارم موفق بشم
به رب جهانیان
سلام به استاد نازنینم
سلام به خانم شایسته
سلام به دوستان
منم در مورد تکرار اشتباهات تقریبا اکثر موارد رو دارم.
البته نه به اون شدت
واینم اضافه کنم که اگر شدت و یا تکرار این اشتباهات کم هست نشانه اینه که روی خودم کار کردم و صد البته که با آموزههای استاد این اتفاق افتاده.
ولی موردی که الان بیشتر درگیرش هستم
بابت کارگرهایی که دارم و منظم نیستن و دارم بابت این بی نظمیشون اذیت میشم
و هر بار میگم این دفعه دیگه اخراج شون میکنم ولی ترس و دقیقا کمبود ایمان در من
که اگه دیگه کارگر خوب پیدا نکردم چی
و یا اون جدیدا شاید با وجود باورهای الان من از اینا بدتر باشن چی و کلی اما و اگر دیگه
و باید بیشتر روی باور فراوانی ام کار کنم
چون واقعا نیروی کاری و منظم و متعهد بینهایت است و چون باور من درست تغییر نکرده به صورت فیزیکی به سمت اونا یا اونا به سمت من هدایت نمیشم و نمیشن.
اما میدانم این مسیر همان مسیری است که من رو از جایگاه خراب گذشته ام به این جایگاه خیلی خیلی بهتر الانم رسونده.
پس این ماجرا هم به خوبی درست میشه و خداوند منو هدایت میکنه و آسانم میکنه برای آسانی ها.
خدوندا بی نهایت ازت سپاسگزارم بابت حمایت ها و هدایت هایت .
ان شاالله به زودی بیام و از اتفاقات عالی زندگیم اینجا بنویسم
چون من لایق بهترینها هستم
و خداوند هم بیشتر از خودم دوست دارد که من رشد و پیشرفت کنم تا بدینوسیله جهانش گسترش بیشتری پیدا کند.
و با رسیدن من و شما ها به خواسته هامون
جهان جای بهتری برای زندگی کردن میشود.
آرزوی بهترینها رو براتون دارم
و سپاسگزارم که کامنت من هم میخونید.
با سلام خدمت استاد عزیزم من مدت 2-3ساله که بای کانال اشنا شدم بنام گنج حضور که اشعار مولانا رو تفسیر مکنه توی کل شبکههای ماهوارهای تنها شبکه ای هستند که من تماشا میکنم وکل مباهسی که گفته میشود تسلیم و فضا گشای است تمام مباهس با برنامه های شما یکیه استاد جان حقیقت چون من هنوز ازلحاز مالی نتیجه خواستی نگرفتم فقط یک دوره تونستم بخرم وشرایت خرید نداشتم خیلی احساس بدی داشتم که از مسیر خارج نشم خیلی بطور هدایتی به این کانال هدایت شدم الان اگه امکان داره میخوام بدانم که اشکال نداره که از این برنامه استفاده میکنم تمرکز منو دوتیکه نمیکنه ستاد عزیز اگه براتون مقدوره بای وسی پیامی منو راهنمایی کنید که ازشک وتردید رها بشم استاد جان نمی دانم شاید انتظار بی جایه اگه این لطفو درحق این پیر شاگردتان بکنید خیلی ممنون میشم اگه نکنیدهم ممنون میشم چون شما عزیزترین شخصیت در زندگی من هستید اگه جوابی از شما دریافت کنم زوق مرگ میشم بخدا قسم سپاسگزارم استاد عزیزم,, (ارادتمند شما محمد صادق اسکندری)
دقیقا
برنامه گنج حضور و استاد شهبازی چقدر زیبا کلام استاد عباس منش رو درباره ذهن از یه زاویه دیگه و از تفسیر اشعار مولانا بیان میکنه منم در کنار سایت استاد و محصولات تنها برنامه ای که از یوتویوب پیگیری میکنم برنامه گنج حضور هست