پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10 - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)

426 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سید محسن فاطمی گفته:
    مدت عضویت: 2244 روز

    سلام ب استاد و خانم شایسته عزیز و دوستان

    عزیزم

    بازخوردی ک گرفتم از بقیه استاد جان خیلی

    حوصله دارم و در فکر کردن خیلی ب جزئیات

    توجه میکنم و خیلی تمرکز میزارم حتی برای خرید

    مثلن یه لاستیک ماشین تهشا در میارم و خیلی

    تحقیق میکنم و خداییش همیشه چیز خوب و

    با ارزش با قیمت مناسب تهیه میکنم و همه میگن

    خیلی حوصله داری برو یه چیزی بخر بره واز این

    حرفا میزنن

    ولی همونا بعدش میان هر چی میخرم ازم

    میپرسم میرن همونا میخرن میگن تو تهشا

    درآوردی خیالمون راحته

    بهم گفتن اخلاقت چقدر

    عالیه و بخاطر اخلاق خوبت و خوش رویی ازت

    خرید میکنیم با اینکه نزدیک تر هم هست اما

    ب خاطر خودت می‌آییم

    -مورد بعدی میگن خسیسی ولی من پولما برای

    چیزای اشغال خرج نمیکنم و باید ب کارم بیا

    و استفاده کنم ازش ولی از نظر بقیه میشه‌خسیس

    ولی از نظر خودم درسته و برای پولم ارزش

    قائلم و چیزی میخرم ک استفاده کنم ازش و برای

    خودم کم نمیزارم از کادو بگیر برای خودم تا ماشین

    و موتور شاید برای بقیه خرج نمیکنم این دیدگاه

    را پیدا کردن

    -مورد بعدی ک خیلی هم شاکی ام از دست خودم

    یه اشتباه را دو الی سه بار تکرار می‌کنم تو روابط

    خیلی ب خودم میگم دیگ اینطوری برخورد نمیکنم

    ولی بازم یادم میره و روی این پاشنه آشیل دارم

    تمرین میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    مریم پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 2027 روز

    به نام خدای مهربونم.سلام برهمه دوستان.

    بازخوردهایی که معمولا برای من تکرار میشه اینه که

    ادم خونسردی هستی،عصبانی نمیشی.خنثی هستی وواکنش نشون نمیدی.ظاهرت آروم نشون میده اما در انجام کارها سرعت بالایی داری.غیبت نمیکنی.خیلی اهل مطالعه هستی البته همش تو سایتم.خیلی راز دار هستی.وهمکاران میگن آدم پیش شما راحته میدونیم حرف همینجا میمونه.مهربون هستی.مودب هستی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    صفورا گفته:
    مدت عضویت: 3862 روز

    سلام

    من سال ها پیش یک حرفی را از شما شنیدم و خیلی بهش عمل کردم،چون اون اوایل بود که با شما اشنا شده بودم،و هر فایلی را که گوش میدادم حتما اجرا میکردم،اما متاسفانه الان اگاهی هام زیاد شده و غرق شدم و کمتر تمرکزی روی یه چیز کار میکنم

    گفته بودین،از هر چی میترسین واردش بشین و حتی این جمله را در نهج البلاغه هم بصورت مستند نشونمون دادین.

    من نشستم ترس هام را نوشتم و واردش شدم و اکثرا موفق شدم،از اون موقع خیلی ها بهم میگند تو خیلی تغییر کردی،یا میگن 180 درجه تغییر کردی،

    بعضیا این تغییر را میپسندند بعضیا نه،مثلا نوع پوششم فرق کرد،اعتماد بنفسم بالا رفت،دیگه ادم ساکتی نبودم و حتی تو یک جلسه مهم محکم صحبت میکنم،دیگه از اب نمیترسم.و …

    من بنحوی خودانتقادی میکنم و سعی میکنم ایراداتم را رفع کنم،یا میشینم به انتقادات دیگران فکر میکنم.

    بعضی از انتقادات را رفع کردم،مثلا رئیسم میگفت،شما دقیق گوش نمیدین چی میگم من،منم رفتم درباره شنونده فعال بودن تحقیق کردم و الان یک ادمی شدم که نتنها خوب گوش میدم،خوب متوجه میشم بلکه یک هم صحبت خوبی با دوستام شدم.

    قبلا به همه میگفتم من زود بهم برمیخوره،این باعث میشد کسی ازم ایراد نگیره ،همه حواسشون باشه منو ناراحت نکنند،… واقعا هم اثر داشت همه حواسشون جمع بود چیزی ب من نگند.

    بعد دیدم اینطوری من هیچ پیشرفتی نمیکنم،چون هر غذایی بپزم الکی میگند خوبه،

    بعد شروع کردم به انتقادپذیر بودن،بعد از هر انتقادی در جهت رشد فردی م استفاده کردم،جالبه الان دنبال انتقاد شنیدنم،میگن اخ جون ایرادمو فهمیدم الان میرم سراغ برطرف کردن اون.

    گاهی هم به انتقادی که از بقیه میشه دقت میکنم ببینم تو وجود منم هست یا نه.

    الان استاد این موضوعات را در قالب الگوهای تکرار شونده بازخورد گفتند.پس من مسیرم درست بوده.

    یکی دیگه از الگوهای من اینه که همه میگن تا یکم یه جات درد میگیره،انگار دنیا به پایان رسیده،

    الان دارم سعی میکنم رفعش کنم و شجاع باشم،جون سخت باشم و با توجه نکردن به درد ،رفعش کنم.

    گاهی بعضیا از اداب معاشرتم ایراد میگیرند،چون هر وقت خسته باشم میرم استراحت میکنم و بقول معروف نمیشینم پا مهمونا،یا اینکه یه نفر مریض میشه زنگ نمیزنم احوال پرسی،برای همین میگند سنگ دلی،اینپ خود شما یاد ما دادین وسایل به کسی قرض ندین،محترمانه البته.ولی دیگران اینو ایراد میبینند.

    کلا استاد همنشینی با شما اداب معاشرت ما را تغییر داده مثلا دیگه پا دردودل کسی نمیشینیم و جامعه اینو نمیپسنده.یا فیلم و اخبار ندیدن ما

    استاد لطفا یکم دباره حسود نبودن هم صحبت کنید،چون گاهی من از دیدن افراد موفق و ثروتمند اجتباب میکنم تا حسودی نکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    Ramezani گفته:
    مدت عضویت: 2266 روز

    به نام خدای بخشنده ی مهربان

    سلام به روی ماهتون

    بازخوردهای تکراری که بمن میشه چیاهستن؟؟

    _همیشه همه بهم میگن خییییلی حساس هستی!

    نسبت به بچه هات،نسبت به صحبت کردن،ارتباط برقرارکردن و…

    _همیشه همه بهم میگن خییییلی زودرنج هستی!

    خیییلی زود ناراحت میشی از آدمای اطرافت و می رنجی!!

    _همیشه همه بهم میگن خییییلی زود ناراحت میشی!

    مثلاما یه چیزی به شوخی هم که میگیم توناراحت میشی!

    _همیشه همه بهم میگن ،توهمه چیز رو به خودت میگیری!مثلا ما یه چیزی میگیم منطورمون به شخص تونیست اما توبخودت میگیری!

    _همیشه همه میگن انتقاد پدیرنیستی!

    مثلا ما میترسیم ازت انتقاد کنیم چن بشدت ناراحت میشی!

    _همیشه همه بهم میگن خیلی جبهه میگیری،گارد میگیری در مقابل دیگران!

    _همیشه بهم میگن خییییلی داری از خودت میکَنی و میدی به بچه هات!افراط داری میکنی!

    _همیشه بهم میگن عزت نفس پایینی داری!!

    میترسی یه کاری رو انجام بدی…

    چن از رانندگی میترسم..

    _همیشه بهم میگن کلا دعوا داری حتی اگه آروم باهات صحبت بشه با لحن دعواجواب میدی!

    _همیشه بهم میگن بیش از حد از یه شرایطی میترسی و نگران میشی!

    _همیشه بهم میگن خیلی دنیا رو جدی میگیری،خیلی سخت میگیری به خودت و اطرافیانت درموارد مختلف!

    _همیشه بهم میگن توی گذشته داری زندگی میکنی!همش راجع به گدشته حرف میزنی!

    _همیشه بهم میگن یه موصوعی

    که پیش میادخییییلی کِشش میدی یعنی ادامه میدی و وِل کن نیستی!

    _همیشه بهم میگن خیلی راجع به خودت حرف میزنی!

    _همه بهم میگن خیییلی غُر میزنی!!

    _همیشه بهم میگن زود عصبانی میشی!

    _همیشه بهم میگن خییییلی رُک حرف میزنی دیگران از دستت ناراحت میشن!

    حالا اینقدرم رک نباید باشی!

    _همیشه همه بهم میگن صادقانه رفتارمیکنی یعنی خیلی بچه مثبتی!همش راست میگی!یه جاهایی باید دروع مصلحتی بگی!چن وقتی رُک و راست به بقیه چیزی میگی ناراحت میشن!بهشون دروغ بگی خوشحالترن!!

    اینامال گذشته بود که بهم میگفتن!بعصی هاشون الان دیگه تغیر کرده در وجودم از وقتی که بصورت جدی دارم 12قدم رو کارمیکنم..

    +الان بهم میگن خیلی خودخواه شدی!!خخخ

    خودشون بهم میگفتن بفکر خودتم باش همه چیت بچه هات و اطرافیانت نباشن!!!

    حالا متهمم میکنن به خودخواهی!!!

    ومن میفهمم که تغیر کردم و خوشحالم ازین بابت.

    +خیییلی بهتر شدم خداروشکر دیگه زود ناراحت نمیشم ،میتونم ذهنم رو در اکثر مواقع کنترل کنم.

    +خداروشکر نگرانی هام کمتر شده با اجرای توحید و توکل و اعتماد به خدا.

    +دیگه خیییلی همه چی این دنیارو جدی نمیگرم و دارم در عمل میپدیرم که این دنیا گزاراست.

    +غُر زدنام کمتر شده،خییییییلی بهتر شدم.

    +حساسیت هامو کمتر کردم و سعی میکنم ذهنم رو کنترل کنم.

    +دیگه زود نمی رنجم از حرف دیگران!قبلاخوب حرفاشون چن برام مهم بود و فکرمیکردم توی زندگی من تاثیر داره یاقضاوت اشتباه دارن ناراحت میشدم اما الان چن برام مهم نیس ناراحتم نمیشم!

    میگم نظرخودشه،مهم هم نیست که راجع به من خوب فور کنه یابد!

    +دیگه حرف های دیگران رو بهخودم نمیگیرم و ازشون ناراحت نمیشم،اینایکه میگم بهتر شدم توش نه اینکه کامل دیگه وجود نداره.

    بهتر شدم و روبه بهبودم..

    +دیگه ادامه نمیدم موصوعی رو و بحث نمیکنم.

    +خیییلی ساکت شدم و همه بهم میگن چرا حرفرنمیزنی!!!

    همونایکه میگفتن خیلی حرف میزنی!!

    +لحن صحبت کردنم خیلی اروم شده،دیگه با دعوا باکسی صحبت نمیکنم.

    + انتقاد پدیر تر شدم یعنی پدیرفتم ایراد های شخصیتیمو…

    قبلا اصلا زیر بار نمیرفتم و قبول نمیکردم!!

    +صبور تر شدم،قبلا صبرم به معنای تحمل کردن شرایط بود!!

    اما الان صبرم به معنای روند طی شدن تکامله.

    + برای خودم بیشتر ارزش قایلم برای خودم وقت میزارم…

    این وقت گزاشتن یعنی کار کردن روی خودم و توی این فضاو سایت بودنه!

    که اینم بشدت باعث ادیت شدن دیگران شده گویا!!

    ناراحتن!!میگن همش توی گوشیت هستی یا داری مینویسی یا فایل گوش میدی!!

    به لطف خدا دوره ی بی نظیر عزت نفس رو تهیه کردم به تازگی و اونجا استاد راجع به حرف مردم صحبت میکردین و راصی نگه داشتن دیگران،،،

    الان که داشتم مینوشتم دیدم که واقعا هر کلریکه بکنی همونایکه قبلا بمن میگفتن بفکر خودتم باش الان که برای خودم وقت میزارم و علائقم رو دنبال میکنم به خود خواهی محکومم میکنن!!!!!

    با تمام وجودم فهمیدم که هیچوقت نمیتونی همه رو راصی نگه داری!!

    دقیقا همون آدما وقتی من بهتر شدم بازم دقیقا همون انتقاد رو ازم میکنن!!!

    میدونید استاد به یه جاهای خوبی رسیدم به لطف خدا که خیلی برام مهم نیست که چی میگن!!

    اگه انتقادی باشه مث موارد بالا که زیادم هست خخخخ

    و من میدونم درسته و واقعا اینجوری هستم میپدیرم و دارم درستشون میکنم.

    منم فقط با12قدم و دوره ی به صلح رسیدن باخود و عزت نفس اینجوری شدمااااا

    بخصوص توی چکاپ فرکانسی قدم اول که غوغایی کرد درون من!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1980 روز

    سلام به استاد عزیزم

    و به همه رهروان این راه و مسیر زیبا

    من هر چی فکر کردم به بازخوردهای اطرافیان خیلی چیز خاص و پررنگی تو ذهنم نیومد

    اما یه موردی هست که تقریبا همیشه شنیدم و این حرف خیلی‌ها به من زدن

    یکی از بزرگترین واکنش ها هم توسط اون عزیر دلی بود که باهاش تو رابطه بودم

    که همیشه بهم میگفت تو چرا انقدر ارزون کار میکنی

    میگفت همه بایت اینکارو که تو داری با این کیفیت ارائه میدی سه یا چهار برابر بیشتر پول میگیرن

    اینو بارها و بارها از مشتریهام هم شنیدم

    که بهم گفتن حیف کارهای توعه واسه ایران

    تو باید تو فلان کشور کار میکردی

    خلاصه هر جی فکر کردم تقریبا همین به ذهنم اومد

    البته خدارو شکر بعد از تغییراتی که بمرور در شخصیتم ایجاد شد تو این سه سال خیلی بازخورد های خوب دریافت کروم

    بیشتر از خانواده و دوستان نزدیکی که مثلا بیست ساله منو می‌شناسن

    مثلا همشون میگن تو خیلی آروم شدی

    قبلا خیلی عصبی و پرخاشگر بودی

    مامانم و خواهرام همیشه میگن تو واقعا قبلا ترسناک بودی و نمیشد باهات یگ کلمه حرف زد چون تهش دعوا و بد وبیراه و هزار جور داستان بود

    مثلا خواهر کوچیکم بهم میگه تو داداشمی ولی جای چهارتا خواهرم برام پر کردی چون میشه باهات حرف زد میشه از جزییات و ریزترین مساعل شخصیم بهت بگم و تو برخلاف گذشته که یه آدم متعصب پرخاشگر بودی کاملا آروم و همراهی

    یا خواهر بزرگم که با هم روی دوره اا کار می‌کنیم بارها گفته من همیشه آرزو داشتم یه برادری داشته باشم که بتونم باهاش حرف بزنم ، قبلا نداشتم ولی الان مدتهاست دارم

    و اینها برام خیلی خوشحال کنندست

    اما یه موضوع خیلی خیلی مهمی که دیروز بطور خیلی هدایتی خدا برام روشنش کرد این بود:

    شاید این مساله یک بازخورد شخصی نباشه

    اما یک بازخورد کلی در مورد مساله ثروته

    دیروز واقعا با تمام وجودم تو تمرین کد نویسی از خدا خواستم ترمزی که باعث شده بین من و پول یک شکاف عمیق بدرود بیاره برام روشن کن

    دیروز عصر یکی از دوستانی که همیشه باهاش در مورد قوانین حرف میزنیم رو دیدم

    حین صحبت به مساله ای اشاره کرد که دقیقا ترمز من بود.

    داشت در مورد این حرف می‌زد که این مسیر چقدر بهش آرامش داده

    و در مورد یک بازخورد حرف زد که تقریبا تمام ثروتمندان ازش حرف میزنن

    حرف ازین بود که در این راه خدا همه چیزو باهم بهت میده

    ثروت سلامتی روابط آرامش احساس خوب و …

    و دوستم یدفعه اینو گفت که:

    کسانی که ثروتمند هستند ولی از راهی بجز راه درک قوانین به ثروت رسیدن درسته که ثروت دارن اما آرامش ندارن.

    منظورش این بود کسانی که به هر دلیلی خواسته یا ناخواسته باورهای مناسبی در مورد ثروت داشتند اما هیچ آگاهی از قوانین و این مسیر زیبا نداشتن هر وقت پای حرفاشون میشینی هر وقت به زندگیشون توجه میکنی میبینی درسته که خیلی پول دارن ولی چون صرفا فقط پول دارن و در بقیه موارد آگاهی از قوانین ندارن همیشه نگران هستند همیشه استرس فردا رو دارن همیشه همون ثروت که باید حالمونو خوب کنه دقیقا برعکس ماسه استرس و نگرانیشون شده که نکنه فردا یه قانونی عوض بشه نکنه یه لایحه ای تصویب بشه نکنه فردا فلان بشه که ثروت ما کم بشه یا از دست بره

    مثلا میگفت یکی از نزدیکانش شاید سرمایه ای بیش از دو هزار و پونصد میلیارد داره

    اما هیچ وقت آرامش نداره

    وقتی این حرفارو داشت میزد به یکی از بزرگترین ترمزهای وجودم پی بردم

    که چرا من آنقدر از ثروت میترسم

    چرا انقدر از ثروت فراری هستم

    باز هم الگوهای زندگی پدرم بود

    پدر من در سال 1370 ماهی سی ملیون تومن درآمد داشت ‌.دقیقا یادمه اون زمان یه خونه تریبلکس تو بهترین جای شهر ساختیم که قیمت تمام شدش دو ملیون هفتصد هزار تومن دراومد

    یعنی با دراند هر ماهش میتونست یازده تا خونه لاکچری که در مخیله خیلی‌ها نبود بسازه

    امااااااا!!!!!!!!

    آرامش وجود داشت؟

    نه

    چون دروی از قوانین این دنیا وجود نداشت

    چون همه چیز مثل برگی در باد بود.

    امروز هست فردا نیست

    زندگی ما شبیه یک قایق وسط طوفان بود که یک مدت شاهانه زندگی می‌کردیم بعد یهو یه طوفان میومد و ما برای نون شبمون لنگ میموندیم

    و من با همون ذهن بچگیم میگفتم ببین خاله و عمو و … که یه کارمند ساده هستند اما چقدر زندگیشون آرومه

    یه خونه ساده دارن یه پیکان دارن و … ولی هیچ وقت شب گرسنه نمیخابن

    اتفاقی که هزاران بار برای ما افتاده بود

    خلاصه لپ کلام دوستم این بود آدمها چون قانونو نمیدونن ممکنه به ثروت برسن ولی چون بقیه بخش‌های زندگیشون پر از درد و کمبود و استرس و رنجه هر کی ازشون میپرسه میگن بابا چه فایده اینهمه پول دارم ولی زندگی ندارم آرامش ندارم و ‌…..

    یعتی دو تا موضوع کاملا بی‌ربط رو کنار هم قرار میدن و ذهن شنونده ناخودآگاه ثروت و استرس و نگرانی و رنج و بیماری و عدم آرامش و …. رو کنار هم قرار میده

    و چون تقریبا نود و نه درصد ثروتمندان همینو تکرار کردن برای ما تبدیل به باور شده که ثروت باعث رنج میشه

    هر کی ثروتمنده از آرامش دوره

    اما در این مسیر زیبا و توحیدی آدم همه چیزو بدست میاره

    چون تمام باورهات دستخوش تغییر میشه چون توکل و ایمانت به رب بیشتر میشه چون قوانینو میشناسی چون میفهمی خودتی که داری زندگیتو خلق میکنم به پکیج خوشبختی دست پیدا میکنی

    نه فقط به یک مورد.

    و این جملات که گفته شد دیدم چقدر خود من همینطوری فکر میکردم که باعث شده از ثروت فراری باشم

    یعنی میگفتم نمیخام اقاااا

    ثروت نخواستیم

    ثروت ارامشو از آدم میگیره

    چقدر این بازخورد ثروتمندان در مورد ثروتشون ذهن همه رو نسبت به ثروت بدبین کرده

    چقدر ما متنفر شدیم از ثروت چون قوانین رو نمی‌شناختم

    خدارو شکر می‌کنم که شاگرد مکتب استاد هستم و خدا از زمین و آسمون داره هدایتم میکنه تا به راه راست هدایت بشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    نهال گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    استاد عزیزم سلام

    چقد این فایل برای من به موقع بود چقدر در زمان درستی هدایت شدم به این فایل ممنونم از شما از خدا و از جهان هستی خدایا شکرت

    چقد صدای نافذ و تاثیر گذاری دارین واقعا دمتون گرم

    من خیلی از فایل های رایگان سایت استفاده کردم ولی احساس میکنم از زمانی که لایف استایلتون تغییر کرده و اندامتون تغییر کرده انگار تک تک اجزای بدنتون حتی صداتون هم تغییر کرده

    در پاسخ به سوالی که پرسیدین

    من دقیقا تقریبا هر چند وقت یک بار با پارتنرم دعوامون میشه سر کوچک ترین مساعل و پیش پا افتاده ترین مساعل

    هر چند وقت یک بار با مدیرم جلسه داریم بخاطر اینکه زیاد با گوشی صحبت میکنم

    اون برای بحث هایی که با پارتنرم دارم

    و من همیشه از خودم میپرسم چرا این اتفاقات همیشه برای من میفته

    راجب بازخورد هایی که از طرف دیگران هم میگیریم

    اطرافیانم به من میگن

    زیاد گوشی دستته

    عصبی هستی

    همیشه تاخیر داری

    گاها میشنوم عصبی بودن رو

    آدم بی خیال و بی تفاوتی هستی

    زیاد کار میکنی

    سپاسگزارم ازتون بابت وقتی که میذارید

    همیشه سالم و پر از برکت و خوشبختی باشید ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    مرضیه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2962 روز

    سلام استاد گلم

    عجب چالشی راه انداختی قشنگ یه تقابل با خودمون داریم و یه ریشه یابی اساسی از اتفاقات ناخواستمون

    سوال:

    چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟

    تو خیلی آدم خوبی هستی اما بشدت مغروری خیلی غرور داری اینقدر محکم رو زمین راه میری و پا میکوبی(غرور و منیت.عدم اعتماد به نفس)

    تو خیلی خوبی اما بشدت خود رای و خودخواهی خود محوری(عدم اعتماد به نفس)

    تو خیلی خوبی اما بشدت گوشه گیری از جمع کناره میگیری(عدم اعتماد به نفس)

    تو فوق العاده ای اما برای خودت ارزش قائل نیستی به خودت نمیرسی برای خودت خرج نمیکنی کفش و لباس و آرایشگاه خوب نمیری به زیباییت نمیرسی اهمیت نمیدی(عدم احساس لیاقت و کمبود)

    تو عالی هستی اما زود رنج و حساسی(عدم اعتماد به نفس)

    تو بهترینی اما دهن بینی زود تحت تأثیر حرفهای دیگران قرار میگیری(عدم اعتماد به نفس)

    تو بی‌نظیری اما خیلی عجولی خیلی زود از کوره در میری(غلبه احساس بر منطق احساسی برخورد کردن)

    تو خیلی مهربونی اما یه جور برخورد می‌کنی همه فکر میکنند خیلی خشن و خشک هستی(عدم اعتماد به نفس)

    تو فوق العاده ای اما خیلی لجبازی میخوای حرف حرف خودت باشه(غرور و منیت)

    تو خیلی خوبی اما دستت نمک نداره کسی قدرت رو نمیدونه(احساس بی ارزشی)

    وای جهان داره ایرادات شخصیتی منو بهم گوشزد می‌کنه اما چرا دقت نمی‌کردم چرا فکر نمی‌کردم که یه تفکری روی اعمال و رفتارم داشته باشم یه بازنگری بکنم و بخودم بیام بگم چرا متفق القول همه اینا رو می‌گند خوب حتما یه ایرادی هست بیام درستش کنم ببینم نتیجه چی میشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1624 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    دران روز هرسخصی جزااعمال نیک وبدی که پیش از این کرده خواهد دید و همه به سوی معبود حقیقی خود باز میگردند وخدایان باطل که به دروغ می‌بستند همه نابود شوند

    بگو به مشرکان :کیست که از آسمان وزمین به شما روزی میدهد ؟

    وکیست که به شما چشم وگوش عطا میکند؟

    وکیست که از مرده زنده واز زنده مرده برمی‌انگیزد ؟

    وکیست که فرمانش عالم آفرینش را منظم میدارد ؟

    تا همه مشرکان گویند :قادر بر این امور تنها خدای یکتااست ؛

    پس به آنها بگو :چرا خداترس نمیشوید ؟

    چنین خدای قادر پروردگار شمااست وبعد از بیان این راه حق چه باشد غیر گمراهی ؛پس پس به کجا میروید؟

    دیوانه این آیات شدم واشک ریختم با هر آیه اش

    خدایا تنها تو را می‌پرستم وتنها از تو یاری می جویم خدایا بر قلبم جاری باش وقلبم را برای دریافت هدایت هایت باز کن

    سلام ودرود به استاد توحیدی واستاد مریم بانو

    خداراشاکرم بابت هدایتم به سوی استادی بی نظیر که این چنین سلولی با این سوالات لایه های زیرین مارا که سالها پنهان کردیم آشکار میسازد تا بهتر خودمان را بشناسیم که شناخت خود شناخت خدا را درپی دارد

    سوال: چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟

    راستش این سوال را از صبح فکر کردم وبااینکه برام یه مقدار دشوار بود گفتم حتما باید جواب بدم

    بازخورد هایی که گرفتم :

    بازخورد از مادرم: اینکه بدقول هستم ودر مهمانی دیر میرسم

    باز خورد از دخترم :اگر خرید انجام میدم ترس از کمبود وتمام شدن دارم

    باز خورد از دخترم: حرفم با عملم یکی نیست

    باز خورد از مادر خواهر :به ظاهر خودم نمی پردازم که این یکی را حسن می‌دونم چون دیگه ظاهر خودم را دوست دارم

    باز خورد از همسرم :وقتی کاری را شروع میکنم ذوق دارم اول بعد رها میکنم وبی انگیزه میشم

    باز خورد از مادرم :قول میدهم که کاری را انجام بدم بعد پشیمان میشم ودچار دودلی میشم

    بازخورد از خواهر :کاری که میدانم اشتباه است با انجام میدم

    باز خورد از مادر :درجمع نیستم ودرمراسم ها شرکت نمیکنم وبه دیدار رفتگان در قبرستان نمی‌رم وکلا دورشدم از اقوام

    بازخورد از همسر :درآمد وبیزینس راه نمی اندازم ومنتظرمبمونم

    خدایا چقدر باگ از این نوشته هام بیرون اومد

    الان که فکر میکنم اگر اطرافیانم به مطلبی را به من گوشزد مبکننند یه الگوی تکرار شونده در باورم هست که دیگران از بیرون می‌بینند

    ولی باز خداراشکر که از هدایت های درونم کمک میگیرم برای کاردرست را انجام دادن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    روشا گفته:
    مدت عضویت: 2647 روز

    سلام به خانواده پر از عشقم

    من هنوز فایل این قسمت رو ندیدم و جهت گذاشتن رد پا مینویسم.

    در مورد رابطه ثروت و دوست داشتن خدا با همسرم صحبت میکردیم و به نتایج جالبی باهم رسیدیم و دوست دارم اینجا بنویسم که بعدا اگر فراموش کردم بیام و نظر خودم رو که در بهترین حال و حس هستم بخونم.

    نظر من :

    خدایا بنده هایی که دوسشون داره بهشون نعمت و ثروت بیشتری میده و یا

    اگر بنده ای نعمت و ثروت بیشتری کسب میکنه خدا بیشتر دوسش داره چرا؟ چون تو ثروت بیشتر راحتی و لذتی بیشتری وجود داره و از اونجایی که خدا بنده هاشو خیلی دوست داره و دوست داره حالشون حسشون راحتیشون لذتشون عشق و حالشون در بالاترین حد باشه واسه همین هر بنده ای که ثروت بیشتری کسب کنه بیشتر دوسش داره

    نظر همسرم:

    البته بهتره بگم کسایی که خداشون رو بیشتر دوست داشته باشن ثروت بیشتری کسب میکنن چون تو وقتی میتونی به خدا نزدیک بشی و عبادتش بکنی که رفاه داشته باشی. پس ثروت بیشتر رفاه بیشتر درگیری کمتر و عبادت و شکرگذاری بیشتر رو همراه داره

    اره وقتی تو زندگی خودمون هم نگاه میکنیم هر وقت حالمون بهتر بود بیشتر میتونستیم از خدا حرف بزنیم و شکرگذاری کنیم و بیشتر این حال خوب از ثروت و نعمت و روزی هایی میاد که خدا عطا میکنه.

    پس خدا رو بیشتر میخوای ثروت بیشتری بساز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    مرتضی دیندار گفته:
    مدت عضویت: 1066 روز

    بسمی تعالی

    سلام استاد

    سلام به همه ی دوستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ جان

    بازخوردها متفاوته،تو خونه میگن کم حرف شدی

    سر کار هم دوستان میگن کم پیدایی

    اما ب نظر خودم برعکسه

    بعضی ها میگن خیلی بد عصبانی میشی البته خودم این یه قلمو میدونم

    ترک عادت های بد علت این عصبی بودم هست.

    ویه انتظارنااگانه بی خود از دیگران که مثل من باشید.

    یا شاید یه انتظار نا آگاهانه‌تر دیگه

    مثل کمال‌ گرایی

    قبلا در برابر این حرف مقاومت میکردم اما یواش یواش بصورت تکاملی فهمیدم که قبلا شاید روزی چند بار عصبی میشدم اما الان شاید هفته ی یک بار.

    بعد از هر بار عصبی شدنم با خودم خلوت میکردم وبه خودم میگفتم

    مرتضی اون جوری که عصبانی میشی اون قدرها هم این حرف و یا این مسئله خیلی مهم نیست ها دیگه بد جوری جوش می‌زنی

    بار ها به خودم اینوگوش زد کردم.

    جالبه

    یه روز تو باغ قدم میزدم دیدم یه جای باغ چن نفر نشستن اجاق گذاشتن ودروبر اشغال ریختندورفتن صحنه بدی را مشاهده کردم‌

    بیاد حرف استاد افتادم که درمورد ترک اعتیاد بود

    توپ بازی، زمین بازی

    اون موقع گفتم ای دل غافل

    علت‌ عصبانیت شدید من بخاطر اینه که من در حال ترک عادت‌ های بدم هستم‌ .

    و این موضوع یه جورایی در من خماری ایجاد میکنه

    چون من میخام همه ی عادت‌ های بدمو یهو ترک کنم دچار حالت‌ های دو شخصیتی میشوم

    یعنی مرتضی قدیم و مرتضی جدید

    وتو این پروسه دچار اختلال شخصیتی میشوم

    واز کوره در میرم

    از اون موقع فهمیدم هررفتاربدی را بخام تغییر بدم با شیب ملایم وبهمان اندازه ایجاد رفتارخوب به همان اندازه

    یعنی یک تکنیک پای آ پای

    ودر واقع بازم همان نظر ارزشمند استاد

    هر چیزی روندداره

    و همه چیز تکاملی هست.

    در پناه رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: