پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-07 03:04:562024-08-04 11:28:17پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استادم و همه دوستان
در جواب به این سوال من خیلی فکر کردم و دیدم اطرافیانم و هر کسی که منو میشناسه فقط از اخلاق و رفتار و کارهای مثبتم بهم گفتن و تا حالا کسی ازم انتقاد نکرده
در مورد انتقادهای منفی فقط همسرم از انتقاد میکنه
مثل حواسپرتی.بی نظمی .نظافت نکردن ماشین .یا در مورد سفارشات مشتری که این مشکلو داره و من خیلی خوشحالم که همسرم این انتقادهارو بهم میکنه و من میتونم این مسائل رو روی خودم کار کنم و حلش کنم
خداراشکر که توی این سایت و با دوستان بی نظیر هسم که این فایلها و کامنتهای فوقلعاده و میبینم و میخونم و ازشون لذه میبرم و در زندگی خودم استفاده میکنم
در پناه الله یکتا شادو ثروتمند باشید
دروداستادعزیزم ومریم جان زیبایم
وهمه دوستان عالیم
خداروبرای لحظه های عالی امروزم شاکروسپاسگزارم که می توانم ازروزوشبی که به من هدیه داده ازخودشناسی ام بهره ببرم ودرکلاس درس استادم بیاموزم که هیچ چیزبرایم باارزش ترازاین نبوده ونخواهدبود،چقدرلذت بخش شده برایم هرلحظه بودن کنارشماخانواده بی نظیرم وعمل کردن به راهکارهای عالی وتاثیرگذار استادوتجارب عالی دوستان عزیزم که نقطه عطفی درزندگیم شده است وسعی کرده ام هرروزعالی ترباشم ،روی خودم تمرکز گذاشته وسعی کرده ام که باایمان واقعی فقط جلوراببینم وحرکت کنم وازمسیریادگیری هایم نهایت استفاده راکرده ودرلایه لایه های هرروززندگی وشخصیتم آن هاراپیاده کنم واین هازمانی برایم جواب دادکه خودم راازتمام رفتارهای بیمارگونه اطرافیانم جداکردم وخودم شدم وعزیزدلم واین خانواده بی نظیرعباس منشی که روزبه روزمنش وخلق وخوی آنهارایادمی گرفتم وخداوندباهدایت هایش مرابه مریم جدیدی تبدیل کردکه دیگرهیچ چیزاوراناامیدومستاصل نمی کردچون خداونداستادی راسرراهش قرارداده بودکه سنبل امیدوایمان بودوالگویی تمام عیار…وزندگی برای همیشه روی خوشش رابه من نشان داده ومی دهد،خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم.
وقتی دیگریادگرفتم وتمرکزگذاشتم روی رفتارهایم و افراط و تفریط هارابه تعادل رساندم چقدرحالم عالی شدواول خودم لذت می بردم ،وقتی باشخصی زیریک سقف شروع به زندگی می کنی به طبع رفتارهایی بعضامخرب درکوله بارت گذاشته وآورده ای واین مستلزم گذرزمان است وقرارگرفتن درجاده خلاف تمام باورهاورفتارهای گذشته ات،اماچقدرزیباوخلاقانه خداوندتوراهدایت می کندبه دوربرگردانی به نام تغییروشروع مسیردرجاده ایی سرسبزوزیباکه مات ومبهوت مدتی فقط محوزیباییهایش می شوی وآرام آرام پذیرشت بالا می رودوتودنیای دیگری راتجربه می کنی
ومن چقدرخوشبختم خدایاکه مرابه کجاهدایت کردی که دیگرگذشته فقط چراغ راهی برایم شدتاهرروزم رادراین مسیرزیباباخنده های کودکانه وقهقه های پنهان شده درگلویم فریادبزنم وزندگی راباتمام وجودم به آغوش بکشم وبازخوردهایی عالی ازرفتارهای درستی که هرروزیادمی گیرم رادریافت کنم وامروزهم عالی تریادبگیرم .
خدایاچه دانشگاهی رابرایم خلق کردی باچه استادمحترم وعزیزی ومریم خانم بی نظیروهم کلاسی هایی که همگی تجاربشان به رایگان شاه کلیدتمام مسائل زندگیم شده است ومن به لطفت خدای مهربانم هرروزبنده ای می شوم موردخواست خودت به امیدخودت…..
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام وآرزوی سلامتی برای استاد گرامی مریم مهربان و همه ی دوستان عزیز
الگوی بازخورد تکرار شونده سایلنت،گذاشتن موبایلم است
که همه غر میزنند ،وریشه هایش را پیدا کردم و تجدید نظر کردم .
دیگه اینکه بهم میگن تو زود از هر اتفاق کوچکی میبازی،ومیترسی
که دارم روی خودم کار میکنم،،،خودمم هم میدونم آدم ترسویی هستم و تا با ترسام روبرو نشم جهان دست از سر من بر نمی داره
وار خداوند کمک میخوام ،،چون ترس پایین ترین فرکانس را داره ونجواها،،درترس بالاترین و مخرب ترین صدا را دارند
باید به خداوند بیشتر و بیشتر اعتماد وتوکل کنم
خودش گفته:
شاد باش و فارغ وآمن که من
آن کنم با تو که باران با چمن
من غم تو میخورم تو غم مخور
بر تو من مشفق ترم از صد پدر
(مولانا)
=احساس خوب=اتفاقات خوب
پناه میبرم از سر ترس هایم به خداوند
خداوند تنها پناهگاه امن است …و میدانم با اعتماد به او هیچ اتفاق بدی برایم نخواهد افتاد
خودش قول داده که مواظبم هست وهدایتم میکنه،،،
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
(مولانا)
با تشکر وسپاس فراوان از استاد توحیدی ام.
به نام خدای وهاب
سلام به استاد عباس منش عزیزم و مریم جانم و دوستان توحیدی ام در این سایت بی نظیر و الهی.
استاد جانم خدا رو شاکرم که هدایتم کرد بیام و فایل جدید رو ببینم و گوش کنم و کامنت بنویسم. و از شما و مریم جانم هزاران بار سپاسگزارم که این فایل ها رو آماده می کنید. خیلی عاشقتونم.
استاد اول بگم که تصمیم گرفتم بیام به سمت عملگرایی و تا جای ممکن کمالگرایی رو کنار بذارم. برای همین می خوام کامنت بنویسم و برای نوشتن سخت نگیرم چون گاهی این سخت گرفتن باعث می شه کلاً ننویسم چون عموماً بهترین شرایطی که دنبالش هستم پیش نمیاد.
استاد درباره این الگوهای تکراری باید بگم که خدا رو صدهزار بار شکر من در یک سال اخیر خیلی تغییر مثبت کردم و دلیلش هم واضحه: گوش کردن و درک کردن نسبی فایل ها و عمل نسبی به مطالب فایل ها.
اما به طور کلی بازخوردهای منفی یکسانی که معمولاً افراد نسبت به من دارند اینهاست:
خیلی خودت رو دست کم می گیری
خیلی سختگیر هستی
خیلی جدی و خشک هستی
خیلی کُند کار می کنی و کارها رو طول می دی
خیلی آروم حرف می زنی
خیلی خودت رو برای دیگران به زحمت می اندازی
خیلی رعایت دیگران رو می کنی
خیلی ازخودگذشتگی می کنی
خیلی تعارفی هستی
خیلی کمحرف هستی
استاد یه مورد دیگه که تقریباً تبدیل به الگو شده بود (الان خیلی کمتر شده) و همیشه ازش ناراحت و عصبی می شدم هم این بود که در محیط های کاری یا در کلاس های آموزشی که شرکت می کردم و در جمع های دوستانه همیشه افراد، چه خانم چه آقا، چه همسن چه غیر همسن، همدیگه رو به اسم کوچیک صدا می کردند ولی به من که می رسیدند فامیلیم رو می گفتند. خانم فلانی!
و نمی دونید من چقدر لجم می گرفتتتت! :(((( انقدر ناراحت می شدم که نگو. احساس می کردم اینطوری باهام صمیمی نیستن. یه جدایی و فاصله ای رو حس می کردم که برام ناخوشایند بود. گاهی می گفتم اسمم رو صدا کنید ولی باز هم نمی گفتند. یه بار اسم می گفتند و باز دوباره فامیلیم رو می گفتند.
این مورد هم در دو سال اخیر خیلیییی بهتر شده و تقریباً اتفاق نمی افته و حتی اگه به ندرت اتفاق بیفته، دیگه ناراحتم نمی کنه.
ویژگی های مثبتی هم هست که دیگران در بازخوردهاشون بهش اشاره می کنن، مثلاً می گن خیلی قابل اعتماد هستی، خیلی خوش سلیقه ای، خیلی دقیق هستی، وقتی مسئولیتی رو به عهده می گیری خیال آدم راحته و…
استاد در دو سالی که من گوشم به شنیدن صدای شما آشنا و محرم شده، با کار کردن روی شخصیتم سعی کردم ویژگی های منفی خودم رو تغییر بدم. مثلاً در مورد ازخودگذشتگی برای دیگران می تونم بگم که بدون هیچ اغراقی من 80 درصد عوض شدم، حتی در قبال فرزند خودم. به هیچ وجه اون فداکاری افراطی قبل رو ندارم، مخصوصاً وقتی مریض می شه، کمتر بهش توجه می کنم.
یه لحظه یادم اومد که قبلاً چه طوری بودم و چقدر فرزندم رو هم وابسته بار آورده بودم و از بس وقتی سرما می خورد بهش توجه می کردم که بیشتر مریض می شد.
خدا رو شکر که از اون دوران گذر کردم.
همگی در پناه خداوند وهاب سلامت و در احساس خوب همیشگی باشید و بینهایت نعمت و ثروت به زندگی تون وارد بشه.
سلام استادان عزیزم. استاد عباسمنش عزیزم و مریم خانم شایسته عزیزم.
استاد چه سری فایل بی نظیری شد این فایل ها و جالبی اش برای من این هست که چقدر شما مسلط هستید روی این مباحث خودشناسی. روی این الگو ها تکرار شونده. اینکه این همه دسته بندی را حتی قبل از اینکه ما در موردش بنویسیم این برام جالبه.
بهم این درس را میده که همیشه در راستای متخصص شدن قدم بردارم.
استاد در مورد سوال این قسمت من باید بگم که حضور ذهن ندارم ولی بازخوردهایی که بیشتر توی ذهنم هست به شرح زیر هست:
1. چقدر دست خط نازیبایی داری. این بازخوردی هست که همیشه طی سالیان سال خانواده ام به من داده اند. توی یکسال اخیر دیگه واسم مهم نبود تایید ایشان را بگیرم نشنیده بودم تا وقتی که همسرم گفت چه دست خط زیبایی داری.(من خودم گفتم زشته میدونم، ایشان گفت نه به نظرم خیلی دست خطت خوبه. الان که بهش فکر میکنم متوجه می شوم که چقدر تغییر کردم و چقدر چیزی که خودم میدونستم زیباست ولی بخاطر شنیدن زیادش باور کرده بودم زشته.)
2. چقدر عصبانی هستی: من دو سه باری توی رانندگی توی این دو روز نتونستم خودم را کنترل کنم و از کوره در رفتم. چیزی نیست که بهش افتخر کنم اما اینم موضوعی بوده که دو سه روز هست باهاش درگیر بودم.
3. یه انتقادی هم که همسرم بهم میکنه اینه که تو خیلی واسه خودت وقت میگذاری، و همش داری روی خودت کار میکنی. که البته پاسخم اینه که خودت تغییرات را داری میبینی توی زندگیمون و بعد ایشون میپذیره.
4. یکی از تعریف هایی که از من میشه اینه که من توی هر کاری، اون کار را به بهترین روش ممکن پیش میبرم. مثلا من بخاطر این ویژگی مهم ذهنی ام، توی هرکاری طبقه و دسته بندی خوبی انجام میدهم، که البته این به لطف هدایت رب العالمین من هست.
5.یکی از ویژگی های مثبت دیگه ام اینه که بهم زیاد گفته میشه مهربانی من هست. اینو همسرم خیلی بهم گفته تا الان.
6.استاد یکی دیگه از انتقاداتی که خیلی بهم می شد این نزدن حرفم به بقیه است. این خیلی واسه خودم سخته درست کردنش و هنوز هم توش ایراد دارم. البته یکم به خودم سخت گیرم چون در کل از 2 ماه پیشم خیلی بهتر شدم به شکر رب العالمین. این مسئله ای است که از کمبود شدید عزت نفس من می آید و با آموزش های شما دارم روش کار میکنم.
استاد عزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم، این خیلی واسم عالیِ که دارم روی شخصیتم کار میکنم و این خیلی بهتر است که دارم برای تغییرش حرکت میکنم. به لطف رب العالمین و اجابت کردن خواسته هایم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
آقای طاهرزاده اصفحانی عزیز سلام.
من خییلی تحسین میکنم شمارو به خاطر زمانی که برای کار کردن روی خودتون میذارید .
خیلی ممنونم ازینکه کامنت مینویسید. من ادلین باری هست که به کامنت شما هدایت شدم اما از ستاره های کنار اسمتون مشخصه که چقدر فعالید . خیلی عالیه واقعا.
خیلی تحسینتون میکنم با تمام وجودم. چقدر خوبه که آقایون هم روی خودشون کار میکنن.
من فکر میکنم این باورو دارم که مردا به این مباحث بی اهمیتن. برای همینم هر مردی که تو زندگیم هست و من بیشتر میبینمش قوانینی رو که استاد آموزش میدن رو جدی نمیگیره . الان که هدایت شدم به کامنت شما گفتم ببین این نشونه ست هااا
خوندن کامنتتون برای من الهام بخش و دلپذیر بود .
براتون هموار شدن و هم مداری با آسانی هارو آرزو میکنم و خیلی سپاسگزار خداام که منو هدایت کرد به این نشانه عالی
سلام غزال خانم.
سپاسگزارم ازتون که پاسخ دادید.
خداروشکر میکنم و سپاسگزار رب العالمین هستم که مرا هدایت کرد به این مسیر عالی. مسیری که دوستان و هم خانواده هایی مثل شما دارم که همه باهم خواستمون این بوده که به هدایت شویم به راه راست، راه کسانی که بهشون نعمت داده و نه کسانی که بهشون غصب کرده و نه گمراهان.
خدای یکتا را سپاسگزارم که شما هدایت شدید به اینکامنت و حتما رب العالمین پاسخ سوال شما و درخواست شما را داده است.
خداروشکر میکنم که این کامنت من واسه شما هم فرکانسی عزیزم الهام بخش و دلپذیر بود.
این لطف رب العالمین بوده و تعهد من برای تغییر شخصیتم که اون ستاره کنار اسمم قرار گرفته، دقیقا مثل زمانی است که خداوند مردم را درکنار پیامبر جمع کرد.
تمام این لطف شما و دوستان عزیزم از لطف رب العالمین هست. مثل استاد عزیزم که بدون ریالی تبلیغات؛ من، شما و تمام دوستانمون را در این مکان عالی جمع کرد.
باورتون میشه که این کامنت شما نیز هدایتی بود واسه من که خدای عزیزم بهم بگه مسیرم درسته. شما دست خداوند بودید برای من که علیرضا طاهرزاده اصفهانی راهت درسته. آرامش داشته باش، لذت ببر و من راه را واست درست میکنم. بینهایتشکر رب العالمین.
منم تحسین میکنم شما را غزل خانم بخاطر تحسین کردنتون. من خودم واقعا فدرت کلام و توجه به زیبایی ها و تحسین کردنشون را دیدم.
بی نهایت ازتون سپاسگزارم بخاطر کامنت زیباتون.
امیدوارم هر روز اطرافیانتون چه خانمها و چه آقایان همه به این موضوعات باور پیدا کنند و یا شما به مکانی هدایت بشوید مثل همین سایت که از قبل این دست افراد باشند.
این معجزه تمرکز روی خودتون هست.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
بنام الله ی مهربونم
سلام استاد عزیزم،سلام استادمریم جانم
سلام دوستان هم مسیرم
استاد هیچکدوم از مثال هایی که زدین رو من نداشتم.
اگه یه قول میدم یا حرفی میزنم بهش عمل میکنم.
به بهداشت نظم خودم حتی همسر وبچهام ومحیط اطرافم هم خیلی خیلی اهمیت میدم.
همیشه به دیگران احترام گذاشتم ومیزارم موقع صحبت کردن با دقت واحترام به حرفهای طرف مقابلم گوش میدم.
اگه کاری یا برنامه ای هم داشته باشم به موقع به بهترین شکل ممکن انجامش میدم،من وقتی کاری یا برنامه ای داشته باشم تا لحظه انجام اون کار ازقبل مرتب توذهنم برنامه ریزی میکنم که چجوری به چه صورت اون کارم رو انجام بدم مرتب مرورش میکنم تاکار انجام بشه.
استاد همیشه همه تحسینم کردن و گفتن بااینکه با سن کم ازدواج کردی و زود بچه دار شدی و شرایط مالی خوبی هم نداشتی خیلی صبوری خیلی خوب زندگی کردی،بچهای باادب وبانظمی تربیت کردی،همیشه احترام شوهرتتو نگه داشتی باهرشرایطش ساختی.
استاد وقتی میگم شرایط مالی خوبی نداشتم یعنی خیلی خیلی شرایط بدی بودتقریبا ده سال اول زندگیم مجبور بودیم خونه هایی اجاره کنیم که ازپس اجارش بربیایم،براهمین همیشه خونه قدیمی که دوتا یا سه تا اتاق داشت و نیاز به بازسازی وتعمیر داشت حتی حمام هم نداشت اجاره میکردیم.استاد یادمه این خونه هایی که اجاره میکردیم چنان تمیزمیکردم وبهش میرسیدم با اینکه آشپزخونه نداشت،یه اتاق رو بعنوان آشپزخونه انتخاب میکردم اینقدر با ایده های ساده وسایلم رو میچیدم از هروسیله ی دم دستم استفاده میکردم(تخته،کارتون ،آجر،آبکش بزرگ…)تا یه فضایی درست کنم ظرفهامو مرتب وبا نظم بزارم که همه انگشت به دهن میموندن وکلی تحسنم میکردن ومیگفتن باورمون نمیشه این خونه همون خونه ایه که از قبل دیدیم.
یه اتاق هم به اندازه ی یه فرش3در4 پهن میشدبعنوان اتاق خواب وپذیرایی و اتاق بچه همه باهم،استفاده میکردم.کمد دیواری نداشت یه گوشه اتاق رختخوابها خیلی مرتب میزاشتم یه روکش میکشیدم.یه قسمت از اتاق هم چهار تا پشتی گذاشته بودم واسه مهمون،یه قسمت هم کمد وسایل بچه،باهمون وسایل ساده ای هم که داشتم دکوراسیون خونه رو میچیدم.
تقریبا خونه هایی که اجاره میکردیم حیاط بزرگ داشت جارو میزدم آبپاشی میکردم این خونه یه طراوتی میگرفت وانرژیش مثبت میشد هرکی می اومد خونمون لذت میبردبراهمین همیشه خونمون رفت واومد بود.
یه شیر آب کنار باغچه ی حیاط بود که زمستون وتابستون همینجا هم ظرفهارو میشستم هم لباسها (ماشین لباسشویی نداشتم).
خوب که فکر میکنم همیشه همه تحسین کردن بااحترام باهام رفتار کردن،فقط مشکلی که دارم خیلی زود یه حرفی رو به دل میگیرم وناراحت میشم وخود خوری میکنم،همیشه همسر بهم میگه توخیلی زود رنجی.
سپاسگزارم استاد عزیزم که با طرح این سوالات باعث میشه شناخت بیشتری از خودمون داشته باشیم.
از خداوندم برای شما استادعزیزم ومریم جانم وهمه ی دوستان عزیز آرزوی سلامتی وتندرستی میکنم.
بنام خداوند بخشنده مهربان..
سلام و درود فراوان به استاد عباسمنش خوشتیپ عزیزم…استاد گرامی از شما بی نهایت سپاسگزارم که با سلسله فایل های الگوی تکرار شونده…و توضیح در موردشون ، کمک خیلی بزرگ و ارزشمندی رو به ما میکنید برای کشف خودمون و خلق زندگی بهتر..
درود میفرستم به شما..دوستتون دارم .
سلام و درود به همسفران عزیزدلم در این سایت الهی…
الهی که روز به روز در پناه لطف پروردگار توحیدی تر ، سلامت تر و سعادتمند و ثروتمند تر باشید..
موضوع فایل امروز ، الگوی تکرار شونده: بازخورد هستش:
وقتی فایل امروز در مورد الگوهای تکرار شونده بود، اون هم با گذشت ده قسمت!!! اولش گفتم خب باز تکراریه…حتی نخواستم نگاهش کنم..
یک ساعت پیش مقاومت ذهنم رو شکست شدم و هدایت شدم بهش و بازش کردم و از همون ابتدای فایل که استاد شروع به صحبت کردن…من همش با خودم درگیر شدم و گفتم من چی ؟؟ من چطورم؟؟؟؟ دارن با من حرف میزنن…چقدر من از این الگوها دارم و نمیدونستم!!!!
من چون خودم معلم هستم و میدونم یک معلم وقتی سوالی میپرسه…هدفش اینه که با جواب دادن ، ذهنمون رو باز کنیم و به خودشناسی برسیم…
بخاطر همین آهسته شروع کردم به شخم زدن خودم و …..
اما….
بیشترین الگوهای تکرار شونده من ،توی روابطم هست..!! روابط با جنس مخالف…
زمانی که من اولین رابطه عاطفی رو شروع کردم ..یادمه ایشون مهندس رسمی صنایع فولاد خوزستان بودن…
من اونموقع مهندس فنی یه شرکت خصوصی بودم
با اینکه از نظر مالی و زیبایی و تحصیلات و خانواده و..وسطح خیلی خوبی داشتم..اما درگیری عاطفی شدیدی بهش پیدا کردم..البته فکر کنم با توجه به صحبتهای خودش..اونم دلبسته بود ولی یه جورایی فکر میکردم اون بالاتره…توی رابطمون اصلا اینجوری نبود که اون برام مایه بزاره..
یعنی ازش نمیخواستم..مناعت طبع بالایی دارم..همه چیز مساوی بود…و حتی من بیشتر مایه میزاشتم!!!
منظورم از همه لحاظ هست!! فقط مالی نه…
تا اینکه بعد 5 سال ایشون گفتن من میخوام جدا شم توی اوج وابستگی و….!!!! گفت من زن شاغل رسمی شرکت نفتی یا بانکی میخوام!!!
برام خیلی سخت بود…
سریع تماساشو قطع کرد ، بماند که چقدر عذاب کشیدم تا فراموش کردم…
بعد از اون برام باور شده بود..که اگر ازدواج با شخصی رو میخوام که جایگاه اجتمایی خوبی داره..خودمم باید به اون جایگاه برسم…
یعنی باور به اینکه کسی که جایگاه اجتمایی خوبی داره، حتما دنبال کسی هست که جایگاه اجتمایی خوبی داره!!!
من از اون شغل مهندسی کیفی بیرون زدم و الان معلم هستم…
شاید باور نکردنی باشه که بعد از گذشت 7 سال از اون اتفاق ، در حال حاضر 80 درصد کیس های آشنایی برای ازدواجم..از شاغلان صنایع فولاد یا شرکت های وابسته اشون هست..!!!! 20 درصد بعدی شرکت نفتی هستن!!
جوری که خواهرم میگه تو از اول رفتی تو مدار صنایع فولاد..هنوز بیرون نیومدی!!!!!!!
خودمم نمیدونم چرا همش اینا میان..خخخخ!!!
همین الان ، با دونفر از این افراد در حال آشنا شدن هستم..البته عاطفی نه…
فقط آشنایی برای ازدواج….!!!!
الان که فکر میکنم میبینم شاید از اون شخص اولی من یه الگو توی ذهن خودم ساخته بودم و نفهمیدم!!!!
شاید با الگو قرار دادنش…به صورت ناخودآگاه سعی کردم عزت نفس آسیب دیده امو ترمیم کنم و بگم بله!!!!!!
دیدی لیاقتش رو داشتم!!!!
(( خب به هرحال ایشون منو ترک کرده بودن، شاید یه خلا داشتم که بهش بفهمونم من کم نبودم …من میتونم صدها نفر مثل تو و بالاتر از تو رو به زندگیم بیارم…)))
الگوی تکرار شونده دوم…باز هم در زمینه روابط یا جنس مخالف هست…که خودمم دیگه خسته شدم ازش…
توی 80 درصد روابطی که شروع میکنم برای آشنایی ازدواج…
اون شخص به دلیل نامشخصی وسط راه سرد میشه …یا اذیت میکنه…یا یه مشکلی پیش میاد …و غیبش میزنه و یهو خودش میبینی پیداش میشه و شروع به پیام دادن و ارتباط میگیره… اما خب، اونموقع دیگه من تمایلی ندارم با صحبت باهاشون….
خیلی هاشون با گذشت مثلا چند سال هنوز ، پیگیر هستن ولی من قیدشونو میزنم و کاملا بلاکشون میکنم..
دوباره فرد بعدی میاد هم همینه!!! جالبه واقعا…..( اینجا دیگه احساس کلافگی نمیکنم..بلکه الان که دارم مینویسم خنده م گرفته!!!! که الله اکبر واقعا این الگوهای تکرار شونده هستن توی زندگیم)))
¶ الان که دارم فکر میکنم ، بنظر میاد ریشه همه این باور ها یا کدهای ذهنی مخرب همون عزت نفس هست!!!
میدونم درصد زیادی از این باور ها ، نداشتن عزت نفس هست!!!!
البته دو سه سالی هست که این الگو خیلی کمرنگ تر شده…این من هستم که نه میگم و براشون حد و مرز میزارم و نمیزارم برام تعیین تکلیف کنن!!!
اگه توی رابطه اولم….نمیزاشتم دنبالم بیاد و همش خودم سر قرار رفتم…
اگه توی رابطه اولم هروقت رستوران رفتیم از اینکه حساب کرده خجالت کشیدم و خودمو لایق ندونستم…و حتما سری بعدی با اصرار و …سعی میکردم خودم حساب کنم…
دیگه اینکارو نمیکنم..
دیگه خجالت نمیکشم…
دیگه هروقت بخوان..من اوکی نمیدم برای قرار گذاشتن..بلکه نگاه میکنم ببینم الان که خستم و اون میگه بیا بریم بیرون…به خودم خوش میگذره یا نه!!!!!!
اگه توی رابطه اولم من بیشتر هدیه میدادم..یاد گرفتم دیگه باج ندم..دیگه به هیچ پسری کادو نمیدم..مگر اینکه خودم حسم خوب باشه و اون شخص ارزشش رو داره…!!!!
الان دیگه اصراری ندارم زود به نتیجه برسیم… ایندفعه من بهشون میگم باید بیشتر آشنا بشیم…وقتی اونا اصرار میکنن که زودتر به نتیجه برسیم …وقتی من میگم نه باید آشنا بشیم..دل نبند و ….!!!
با کمال تعجب میگن مگه من چمه؟؟ !!!
مگه چه ایرادی دارم؟؟؟ من فلانم ، ماشینم اینه خونم اینه….خیلی از دخترا حاضرن باهام باشن ولی تو اینجوری میکنی!!!
(( توی رابطه اولم وقتی با عجز، به پارتنرم گفتم ، چرا منو نمیخوای مگه من چمه!!!!
گفت توهم یکی از گزینه ها هستی!!!!!!!!!!
الان دیگه من اینو میگم بهشون!!!!! از سر عقده یا کینه نه!!!!
بلکه از روی عزت نفس!!!!!!!
دیگه تقریبا یاد گرفتم، خودم مهمترم…
اون شخص هنوز به اون جایگاه نرسیده که از خودم براش بگذرم!!!!
من اون شخص اول رو بخشیدم و از گذشته ای که داشتم ناراحت نیستم بلکه خیلی هم خوش گذشت بهم!!! اگه دید الانم رو داشتم و هیچوقت ناراحت نمیشوم..بلکه یه خداحافظی محترمانه باهاش میکردم و رها میشدم تا اینکه چند سال بعد درگیر باورهای اشتباهی نشم که از این رابطه بهم رسید!!!
# یکی دیگه از الگوی های تکرار شونده…باز هم توی رابطه هست…
یادمه دانشجو بودم خواهر بزرگترم هم دانشجو بود تهران..من اصفهان بودم ، یه روز با خواهرم داشتیم در مورد ویژگی های همسر آینده صحبت میکردیم…ایشون گفتن میخوام قد بلند باشه..خوشگل باشه و…
من گفتم نه من چهره برام مهم نیست دوست دارم از سطح تحصیلات و اجتمایی و ثروت بالایی برخوردار باشه ..اصلا برام مهم نیست چهرش!!!!
یادمه که همون موقع ها رتبه یک دکترا ، هم دانشکده ایم ازم خواستگاری کرد..من سال اول دانشگاه کارشناسی بودم!!!!!
ایشون اصلا چهره خوبی نداشتن و نتونستم قبول کنم.. …ولی خواهرم هم همون موقع با یکی از هم دانشکده ای هاش آشنا شدن دقیقا با همون خصوصیات و باهم ازدواج کردن!!!
بعد از اون من با هرکس آشنا میشدم..چهره خوبی نداشت و فقط موقعیت خوبی داشت و اتفاقا بخاطر همون چهره نتونستم باهاشون باشم!!!!
بعد اومدم گفتم نه چرا باید بگم چهرش مهم نیست ..من خودم خوشگل هستم..پس چهره برام مهمه در کنار همه این ها !!!!
وقتی خودمو لایق این دونستم که میتونم کنار مردی باشم که هم خوش چهره باشه هم پولدار هم موقعیت خوب داشته باشه..
یواش یواش کسایی پیدا شدن که چهره خوبی داشتن خوشتیپ بودن و….!!!
یکی دیگه از الگوی های تکرار شونده ، در رابطه با ارتباطم با اطرافیان هست….
در رابطه با دوستانم، همکارانم ، خانواده و….
که توی هرجمعی وارد بشم و چند صباحی ارتباط بگیریم..عاشقم میشن…محبوب میشم …میخوان که باهاشون رفت و آمد کنم..خونشون برم خونم بیان..
وقتی میرم خونشون..التماس میکنن که بیشتر بمونم….!!!
زنک میزنن که میخوایم بریم سفر..باهامون بیا!!!!!!
(((توی این موارد خیلی توانایی نه گفتن ندارم….)))
توی مدرسه ، موقعی که بحثی باشه بین همکاران ، جلوی در کلاس من جمع میشن…!!!!!
من از این مورد خیلی حس خوبی دارم ، ولی تازگی ها دوست دارم ارتباطم کمتر بشه و دارم روش کار میکنم و دلم نمیخواد مثل گذشته با همکارانم صمیمی بشم !!!
و وارد بحث های منفی و……اونا بشم..
دوست دارم حد رو نگه دارم و کمی تنها باشم!!!!
اینارو نوشتم تا یادم بمونه کجا گیر دارم..و حتما باید بفهمم چطوری و چی باعث شده که ازشون آزاد نشدم…همونطور که استاد عزیزم گفتن بنویسید تا بفهمید!!!!!
از همه عزیزانی که وقت گذاشتن کامنت طولانی منو خوندن سپاسگزارم…
خداوند بزرگ پشت و پناه همه عزیزان باشه
دوستتون دارم.
سلام فرزانه جان دوست ارزشمندم
چقد کامنتت فوق العاده بود چقد صادقانه نوشتی
چقد خودت و خواسته هات و خوب شناختی
چ خوبه ک تضادهای زندگی ب کمکمون میان تا خودمون و خواسته هامون رو بشناسیم
چقد بهت افتخار کردم
تو لیاقتت خیییلی بالاست برای همین هم خدا با این تضاد ک بهش خوردی
بیدارت کرد تا خودت و بشناسی عزیزم
چقد بهت افتخار کردم
چقد تحسبنت کردم
چقد رشد کردی و بزرگ شدی چقد عالی روخودت کار کردی آفرین
فقط خدا میدونه ک قراره چه اتفاق های فوق العاده ای تو زندگیت بیفته
مرسی ک نوشتی
و بهم یادآوری کردی جایگاه والایی رو ک خدا برامون درنظر گرفته
سپاسگزارم عزیزم
از خدا میخوام ک بهترین ها و عالی تربن هایی رو ک برات در نظرگرفته رو ب راحتی و زیبایی نسیبت کنه
ب الله یکتا میسپارمت
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به روی ماهت زکیه نازنینم …
امیدوارم هر جا هستی ، خدای مهربونم به قلب قشنگت نور بیاره دوست خوبم
نمیدونی چقدر خوشحالم کردی
نمیدونی چقدر از پروردگار سپاسگزارم که منو لایق کامنت و پاسخ بی نهایت ارزشمند شما قرار داد…
دوست خوبم بی نهایت از شما متشکرم که منت گذاشتین روی سرم کامنت منو خوندین و اینجوری با پاسخ تون قلبم رو باز کردین..
قبل از اینکه جواب بدم..
اول پروفایل شمارو باز کردم و روی عکستون زوم کردم…چقدر زیبا هستین عزیزدلم درست مثل قلب همچو آینه اتون… مااااااچ به روی ماهت عزیزدلم
زکیه نازنینم این چند روز واقعا سردرگم هستم..حس میکنم خدارو میشناسم ولی ازم دوره..
یعنی من ازش دورم
از این بابت خیلی ناراحت بودم امروز..
اومدم توی نت گوشیم نوشتم خدایا من فقط ازت هدایت میخوام…گفتم من فقط تورو میخوام..هرچی دستور بدی همونه…
اما هرچی دستور دادی به من واضح بگووووو..گفتم خدایا ظرف وجودم اینقدر بزرگ نیست ، که بتونم اشاره هاتو بفهمم…
خدایا واضح بهم بگو ، قدم بعدی چیکار کنم!!!!؟؟؟
و بعد وضو گرفتم و به قرآن تفأل زدم….
«سوره طه ایه 112»
وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا یَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا
﴿112﴾و هر کس کارهاى شایسته کند در حالى که مؤمن باشد نه از ستمى مى هراسد و نه از کاسته شدن [حقش] (112)
وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا وَصَرَّفْنَا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْرًا ﴿113﴾
و این گونه آن را [به صورت] قرآنى عربى نازل کردیم و در آن از انواع هشدارها سخن آوردیم شاید آنان راه تقوا در پیش گیرند یا [این کتاب] پندى تازه براى آنان بیاورد
(فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا ﴿114﴾
پس بلندمرتبه است خدا فرمانرواى بر حق و در [خواندن] قرآن پیش از آنکه وحى آن بر تو پایان یابد شتاب مکن و بگو پروردگارا بر دانشم بیفزاى (114)
وقتی با این آیات آسمانی روبرو شدم…قلبم بغض کرد..خدا جوابم رو داده بود…
چقدر زیبا…
الهی شکرت خدای مهربونم
اومدم آیات رو نوشتم توی نت گوشیم و با خودم تکرار کردم « رب زدنی علمأ »»
همون چیزی که قبل با
تفأل با قرآن از خدا میخواستم…
ازش خواستم یا منو و قلبمو به روی هدایت و نشانه ها باز کنه…
یا خودش برام آسون کنه و واضح نشوونم بده!!!!
زکیه نازنینم متوجه شدم خدا واقعا جواب میده…. اگه ازش بخوایم، حتما جواب میده!!!
زکیه قشنگم ، کامنت امروز شما در انتهای روز، یکی دیگه از الهامات خدا بود، حتی شک نکردم …
نمیدونی عزیزدلم چه حس خوبی بهم دادی، چقدر قلبمو زنده کردی …با تحسین هات ، با مهربونیت با عشقی که دادی، روزمو ساختی دلبرم…
الهی خدا ، قلب مهربونت رو پر از شوق و شادی و نور و توحید کنه عزیزدلمممممممم..
من هم به شما افتخار میکنم بخاطر وجود بزرگ و الهی که داری ، بخاطر اینکه اینقدر خوبی اینقدر عشقی که راحت لب به تحسین و تمجید دیگران باز میکنی…
عزیزدلم بی نهایت سپاسگزارم….
امیدوارم خیلی زود بنویسی برامون از اون چیزی که توی قلبت بود و خدا اجابت کرد…
از خدای مهربونم برات اجابت تمام خواسته هات آرزومندم.
بدرخشی دختر خوب خدا
عاشقتم مهربونم
با درود ها و قلب فراوااااان….
بنام الله یکتا رب هدایتگرم
سلام دوست عزیزم فرزانه جانم
سپاسگزار خداوندی هستم ک منو هدایت کرد ب این سایت الهی و خواسته ی منو تحقق بخشید ,بودن در کنار دوستان فوق العادهای ک باعث رشدم بشن
سپاسگزارم بابت حضور ارزشمندت عزیزم
سپاسگزارم بابت این همه لطف و محبتی ک ب من ابراز کردی عزیزدلم
چقد روح پاکی داری دوست من چقد قلب بزرگی داری شما چنباری کامنت های فوق العاده تو خوندم و امتیاز5و دادم
ولی این بار نتونستم ننویسم چون حسی درمن میگفت بنویس بنویس براش
و خداروشکر ب حرفش گوش دادم و نوشتم
فرزانه جان چقد خدا دوست داره عزیزم
چقد قشنگ جوابت و داد:
﴾و هر کس کارهاى شایسته کند در حالى که مؤمن باشد نه از ستمى مى هراسد و نه از کاسته شدن [حقش] (112)
داشتم کتاب رویاهایی ک رویا نیستند و میخوندم
استادیه جا اشاره کردن:
اگر مجبور باشم ک کل قانون کیهانی را در یک جمله خلاصه کنم
آن جمله این است:
احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب
و احساس بد مساوی است با اتفاقات بد
و باز اشاره کردن ب آیاتی ک درمورد نفی حزن هست تو قرآن یک ازشون اینه:
سست و غمگین نشوید، چرا ک اگر ایمان داشته باشید،
برترید(139آل عمران)
چقد مهمه این قانون
میگه اگه غمگین باشی شکست میخوری
ولی اگه ایمان داشته باشی و احساستو خوب نگهداری پیروز میشی
من کارم خیاطی هست آموزش هایی دیدم دراین مورد تخصصی، ولی بعضی هاشو اموزش ندیدم
لازمه ک بیشتر آموزش ببینم
گاهی پیش میاد ک باید مدل هایی بدوزم ک بار اولمه
تو همه موارد از خدا هدایت میخوام و همیشه خیلی سریع پاسخ میگیرم خداروشکر
استادم میگه وقتی میخوایی لباسی بدوزی ابتدا باید الگوش رو اصولی بکشی و کامل شبیه ب بدن و اندام مشتری باشه بعد بری مرحله بعد یعنی برش پارچه
هرچی سن آدم بالاتر میره اندامشم تغییر میکنه البته این ی باوره ولی خب خیلی ها اینجور هستن چاق میشن
حالا من این پروژه جدیدم واسه مدل نرمالش قبلا دوخته بودم
ولی باید برای این مورد ایراد اندامی کار میکردم ک بار اولم بود یه کم ترس داشتم ک خوب دربیاد
برای همین گفتم خدایا هدایتم کن چطور ایراد اندامی و رو کارم پیاده کنم ک
حسم گفت برو سرچ کن و خداروشکر اموزشش و پیدا کردم
بعد ک رو الگو پیاده کردم موقع برش قیچی تو دستم بازم ترس داشتم
ولی باخودم گفتم خدا هدایتم کرده ب این آموزش باید درست باشه و کارم عالی میشه
ک خدارو شکر حسمو خوب کردم و برترسم غلبه کردم و برش زدم
الان تو مرحله پروهست خیلی عالی شده ولی باز مراحل بعدش بهم گفته میشه
من اینو باور دارم ک خدا تمام جواب سوالام و میدونه
الهی صدهزار بارشکرت
مرسی عزیزم ک نوشتی برام کلی انرژی گرفتم دمت گرم
ب الله یکتا میسپارمت
بنام یگانه هستی
سلام به استاد عزیز وبانو شایسته گرانقدر وتک تک دوستانم در این سایت الهی
استاد از شما سپاسگزارم که باهر فایلی مارا وادار میکنی به بررسی ویژگی های درونی وشخصیتمون تا به شناخت بهتری از خودمان وقوانین حاکم برجهان برسیم
سوال : چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟
بیشترین بازخوردی که من داشتم تعریف وتمجید بود اینکه نجیب ومهربانم ،دلسوزم،متعهدم،اگر مسئولیتی راقبول کنم به نحو احسنت انجام میدم نظم وتمیزی سرلوحه تمام کارهام هست وخوش قولم وهمه از آشپزیم تعریف وتمجید میکنند ولی یه بازخوردی که در محیط کارم داشتم اینکه تند وجدی هستم واین تند وجدی بودنم هم بخاطر جو وشرایط کاری وباورهای اشتباهی که چون محیط کاملا مردانه هست تو باید جدی وتند باشی تا کسی بهت جسارتی نکنه که البته این اواخر خیلی کم رنگ شده ، ولی استاد همین جا اقرار میکنم قبل از آشنایی با شما وسایت وکار کردن روی خودم ورواحساس لیاقتم وارزشمندیم خیلی از آن تعریف وتمجیدها بخاطر نداشتن عزت نفس و جلب توجه وتایید طلبی من بوده که ماسک همچون شخصیتی رو به چهره ام داشتم درسته از نظر دیگران عالی بودم که این سبب میشد من مغرور بشم مثل همان گربه چکمه پوش فایل قبل بگم کسی بهتر از من نیست
والان هم من همان فهیمه خوش قول ومسئولیت پذیر ومهربون ودلسوزوتمیز ومنظم وجذاب ودوست داشتنی ام ولی الان اینها جز شخصیتم شده لذت میبرم از این فهیمه ای که بعداز آشنایی با شما شدم چون خود خودمم والان هم همین بازخوردها را دارم ولی دیگه احساس غرور وکبر ندارم الان دیگه دنبال جلب توجه دیگران وتایید آنها نیستم الان دیگه ماسکی ندارم
ویه باز خوردی که دارم از همسرم هست اینکه من بی منطقم یعنی هر وقت عصبانی میشه این حرف رو به من میزنه وقتی خوب دقت کردم دیدم تمام تمرکز من رو منطق اطرافیان به خصوص خود همسرم هست مدام رفتارهای بقیه حالا نسبت به خودم یا دیگران را موشکافی میکردم چقدر منطقی هست حرفشون ویا رفتارشون خدا رو شاکرم که نوشتن این کامنت وفکر کردن به این سوال اینو در خودم کشف کردم که توجه من به رفتار وگفتار دیگران سبب شده گاه گاهی همسرم به من این حرف رو بزنه که فهیمه تو بی منطقی
خدایا ازت سپاسگزارم بخاطر یه فرصت دیگه
ازت سپاسگزارم که هرلحظه کنارمی
در پناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند باشید در دنیا وآخرت
بنام یگانه هستی بخش جهان
سلام و درود الله یکتا به استاد عباسمنش عزیز و یار و همدم بی نظیرشون خانم شایسته زیبا…
سلام به همه دوستان عزیزم ..
موضوع فایل :
الگوی های تکرار شونده ، بازخورد…..
قبل اینکه بخوام بنویسم …هم اینکه یکم احساس میکنم نوشتن بازخوردهای منفی ، کلی قراره انرژی ازم بگیره و حسمو بد کنه!!
اما باید بپذیرمشون..اینا جزوی از فرزانه هستن!!!
چه این بازخوردها باشن چه نباشن،
من فرزانه مهربون، زیبا، جذاب، دوست داشتنی، قوی ، عاقل باهوش و…..خیلی دوستش دارم، عاشقشم، بهش قول میدم از این لحظه به بعد اجازه ندم هیچکس ، هیچ حرفی ، هیچ شرایطی وجود نازنینم رو نرنجونه!!!!
بهش قول میدم از فرزانه قشنگ توحیدی، مثل یه الماس با ارزش مراقبت کنم!!!
الان که دارم فکر میکنم بازخورد هایی که توی زندگیم گرفتم…دو بعد داره، یک بعد از طرف خانواده ، یک بعد خارج از خانواده ( دوستان، همکاران و….)
وقتی بازخوردهامو از طرف خانواده بررسی میکنم…میبینم تا همین یکی دوسال اخیر بازخوردهای خوبی نبودن…
البته همیشه نه!!!! اما در اکثر موارد بازخورد خوبی نداشتم
البته من خودمو خیلی دوست دارم..میدونم خیلی خوب هستم…
اما خب خانواده من جوری بودن که تبعیض زیاد میزاشتن، یعنی هیچوقت توی برخورد با بچه ها منصفانه و بدون غرض برخورد نمیکردن..من نمیخوام تقصیر رو کردن اونا بندازم… اما خب نمیشه هم بی ربط دونست!!!
بازخوردهایی که از خانواده میگرفتم عصبی ، پرخاشگر ، بدرد نخور «« بخاطر چی؟؟؟؟ بخاطر اینکه نه تنها من دانش آموز نمونه ای بودم، توی دانشگاه سطح اول کشور درس خوندم، سریعا جذب یه شرکت شدم بعد فارغ تحصیلی.. بدردنخور برای اینکه زود ازدواج نکردم و مقایسه با دخترای اطراف..و کلی تحقیر دیگه…فقط بخاطر اینکه من نمیخواستم ازدواحم مثل بقیه باشه..!!!!!!!»»
(( گفتن خیلی چیزایی که الان یادم میاد آسون نیست ، ذهنم به شدت داره مقاومت میکنه که دختر نگو، زشته یا چه فایده داری میگی))
وقتی این بازخوردها رو میگرفتم بشدت عصبی میشدم، چون بقدری این بازخوردها برام سنگین بود و روحم رو عذاب میداد که کنترل خودم خیلی سخت بود…آخرین بار بشدت عصبی شدم و دوبار گوشیم رو به دیوار کوبیدم و از خونه خارج شدم ، و خونه دوستم رفتم از اونجا هم به خونه خواهرم تهران رفتم..« اونموقع بیکار بودم و با اینکه دختر مغروری بودم اما برای اینکه حالمو خوب کنم توی یه کارگاه کوچیک شروع به کار کردن چندماه!!!! سعی کردم روح آسیب دیدمو ترمیم کنم.بجز پدرم با هیچکدوم از اعضای خانواده حرف نمیزدم!))
بعد از اینکه برگشتم خونه انگار یه فرزانه دیگه بودم ..دیگه هیچوقت اون اتفاقات تکرار نشد که نشد که نشد!!!!!!!
اینا باز خوردای منفی بودن از طرف خانواده….!!!
از سه سال به اینور.…
بازخوردها کامل عوض شده از طرف خانواده….
نمیدونم چرا…اما خب من عوض شدم..من دیگه نسبت به حرفاشون بی اعتنایی میکنم…اصولا دیگه از اون حرفا هم نمیزنن..سه ساله هیچ دعوایی نداشتیم باهم….هیچی هیچی هیچی!!!!
همون مادری که من بیشتر زخم زبونارو ازش خوردم…همون الان وقتی جایی میره ، دلش تنگ میشه برام..ابراز علاقه میکنه…جلوم میوه و….میزارع!!!
اونروز به خواهرم زنک زده بود …من اونحا بودم …
مادرم مسافرت بود ، فکر میکنم صدای منو شنیده بود..به خواهرم گفت خدایا فرزانه چقدر خوبه… دردش به جونم!!!!!!!!!!
خواهرم تعجب کرد، گفت با کی هستی!!!
گفت فرزانه!!!!!!!!!
اما بازخوردهای که از طرف دوستان و همکارانم داشتم و دارم.تماما بازخوردهای خوب و عالی هستن….
مهمترین و بارزترین بازخوردی که گرفتم از دوستان و همکاران..مهربانی بود… بین همشون به مهربونی و بامعرفتی معروف هستم…
خوشتیپ و باکلاس: این یکی دیگه از بازخوردهایی هست که از همکارانم میگیرم…
شاید روزی نباشه که توی محیط کارم از این لحاظ تحسین نشم..یا بین دانش آموزانم….
حتی خود همکارانم میان میگن، دخترم میگه خانم محمدی از همه همکارات خوشتیپ تر و خوشگل تر و باکلاس تره!!!!
اونقدر بین همکارانم بازخورد های خوبی میگیرم که حتی یکیشون که عموما با کسی جور نمیشه..یبار گفت دختر تو چقدر خوبی ..هروقت میاد مدرسه اول اغوشش رو برام باز میکنه و میگه سلام عشقم..
بهش گفتم یعنی اینقدر خوبم از چه جنبه هایی میگید…گفت: از همه لحاظ، اصلا نمیتونم مورد بگم..از همه لحاظ!!!
در زمینه تدریس ،توی همه مدارس که بودم..جزو بهترین و توانمند ترین و منظم ترین و متعهد ترین و کوشاترین دبیر بودم….بازخوردی بود که هم از مدیر و معلم ها و دانش آموزان و والدینشون مرتب گرفتم…
بازخوردهای که همیشه همیشه از اطرافیان گرفتم…دوست داشتنی مهربون، عاقل ، دلسوز ،جذابو…..بوده…
تمامی اینارو هم خودم باور دارم…
کوتاه سخن کنم که میخواستم بگم، شاید بخشی از ناهنجاری های بچه ها در سنین نوجوانی و جوانی و حتی بعد از اون از برچسب هایی که توی محیط خانواده بهشون میرسه!!!!!!
شاید بشه اسمشو باور یا فرکانس یا…. گذاشت!!!!
اما بچه ها خیلی معصوم هستن…
من از این بابت کمی آسیب دیدم…اما الان بینهایت قوی و …. هستم!!!!
بخاطر همین تصمیم گرفتم اگز روی مادر شدم ..تمام تلاشم رو برای حفظ روح و روان فرزندم از گزند آسیب هایی که از هر طرف ممکنه بهش برسه ، بکنم !!!!
«« منظورم زدن برچسب های منفی و…….گرفتن بالهای پرواز ازش هست….»
چون معتقدم که برای فرزندانمون ،ما هم یه جورایی خدا هستیم ..شاید این شرک باشه ..
اما باور دارم که در ابتدای مسیر … وظیفه ی مهمی داریم!!!!
در پناه خدای بزرگ شاد و سلامت سعادتمند و ثروتمند باشید دوستان عزیزم…
با درود ها و قلب فراوااااان
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد گرانقدرم و تمام دوستان ارزشمند این خانواده صمیمی
و سپاس از استاد برای فایلهای بی نظیری که در سایت میگذارند به الله قسم که بی نظیره
و سپاس فراوان برای کامنتهای بسیاربسیار ارزشمندی که دوستان گلم مینویسند که واقعا در هیچ کجای عالم نظیر اینها یافت نخواهد شد……
با گوش دادن به این فایل که در مورد الگوی تکرار شونده باز خورد بود ثانیه های اول هیچ چیزی به ذهنم نمیرسید و چندین بار که زدم روی تکرارش متوجه شدم که پاشنه های آشیل داره میزنه بیرون از ذهنم
والا منکه از زمانی که دارم روی خودم کار میکنم داد همه اطرافیانم در اومده مثالش :من قبلا خیلی عصبانی میشدم و از کوره در میرفتم و هیچ کسی بهم کاری نداشت ولی الان همشون لب به اعتراض که تو چرا اینقدر ساکتی چرا نظر نمیدی
یا اینکه قبلا چادر میپوشیدم الان گیر میدن که چرا چادر نمیپوشی بعضی وقتا فکر میکنم چون خداروشکر ما مث اکثریت عمل نمیکنیم اعتراض و انتقادهای بی جا میشنویم
البته تازگیها که سعی میکنم روی خودم متمرکز بشم متوجه دو الگوی تکرار شونده شدم که از طریق اطرافیانم گفته میشه
1- اینکه میگن تو چرا اهل پس انداز نیستی و واسه چیزهای خیلی بی ارزش و غیر ضروری پول میدی – وواقعا هم راس میگن و این همش داره برام تکرار میشه
دلیلش هم اینه که وقتی کوچیک بودم یادم نمیاد خانواده بخاطر مسائل مالی برام حتی یه اسباب بازی کوچیک خریده باشن و یه حس کمبود الان هم باهامه و شاید الان هم که بزرگ شدم دوس دارم واسم یه چیزهای بچه گانه بخرم
2- یکی دیگه از الگوهای تکرار شونده ای که متوجه شدم در مورد اندامم هست : اینه که از زمانی که یادم میاد چه غریبه چه اشنا میگن تو چرا اینقدر لاغر هستی و من همش فکر میکردم که طبیعی هست و تازه متوجه شدم که نه طبیعی نیست خیلی لاغر هم باشم
و انشالله با هدایت خداوند دوره قانون سلامتی رو اغاز خواهم کرد تا بیشتر به سلامتی خودم اهمیت بدم چون نمیخوام پیرو شنیده های اطرافیانم باشم که میگن غذا بیشتر بخور تا چاق بشی از این لاغری دربیای نمیدونن که داشتن اندام زیبا از زیاد خوردن نیست
وقتی دیگران از من انتقاد میکنند به جای اینکه سرم را پایین بیندازم
به من انرژی می دهد که حتی بیشتر تلاش کنم
همگی در پناه یکتای بی همتا