شیوه مدیریت انتقادات - صفحه 11
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-03 00:47:452024-02-14 07:27:00شیوه مدیریت انتقاداتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام ب استاد عزیزم
و همه دوستان هم فرکانسی
،
منم در مقابل انتقاد دیکران سریع واکنش نشون میدم
و زود میخوام توضیح بدم و توجیه کنم و …
بماند نشخوارهای ذهنیم که برای مدتها تو سرم میچرخید
یادم سال 98 قبل از شروع کرونای کلاس جدیدی ب من داده شد که دوتا از پسرهای کلاس خیلی شیطون بودن
و برای اینکه بتونم تدریس کنم و کلاس کنترل کنم
فعالیتهای خاص میدادم و گاهی مطالب جداگانه باهاشون تمرین میکردم تا مطمئن بشم که یادگرفتن
یکی از زبان اموزام پدر و مادری بسیااار حساس داشت
ترم اولی که پسرشون تو کلاس من بود
با عذاب برام کذشت و مرتب پیش مدیر اموزشگاه شمایت میکردم که اینا من کلافه کردن
مثلا وقتی مه پسرشون کلاس داشت پایان کلاس
وقتی در کلاس باز میکردم میدیدم
اون پدر و مادر پشت درکلاسن( گوش وایسادن)
و من که میدیدن شروع میکردن ب انتقاد ( البته مادر بیشتر بود)
که چرا فلان طور درس نمیدین
چرا این قسمت کار نکردین
معلم قبلی اینطوری کار میکرد
و …
من با توجه ب عملکردم و سابقه کارم توی زبانسرا شناخته شده بودم
ب اینکه مدرس دقیق و سخت گیری هستم
و تو ذهنم مرور میکردم
که حالا بعد از 10 سال تدریس
اینا اومدن از من ایراد میگیرن اونم نابجا ( چون روشم نمیدوتستن)
خلاصه ی ترم طول کشید تا شیوه من متوجه شدن و ب من ایمان اوردن
و زمانیکه کرونا شروع شد خواستار کلاس خصوصی برای پسرشون بودن و جالب اینکه فقط فقططط با من کلاس میخواستن و حدود 2 سال پسرشون با من جلسات خصوصی داشت
و هنوزم ک پسرشون کلاسهای ترمیک برداشته ( الان من دیگه برای زبانسرا کار نمیکنم)
میگن که هیچکس مثل من تدریس نمیکنه
اینطور دقیق، کامل و متنوع
خلاصه ی کلام
این ضعف شخصیتی من که
سریع واکنش نشون میدم
و میخوام ب طرف بفهمونم که اشتباه میکنی
ی دلیلش هم اینه که نظر دیگران برام مهمه
و دوست دارم تصویر ذهنی من پیش دیکران عالی باشه
که دارم روش کار میکنم و امیدوارم بتونم رها بشم
ممنون از همه دوستانی که وقت گذاشتن و کامنتم خوندن
سلام صدی جان.
احتمالا اسم قشنگت صدیقه است؟
اسم یکی از بهترین دوست های زندگیم صدیقه است و حس خوبی دارم به این اسم.
ممنونم ازت که این کامنت رو نوشتی.
چقدر توصیفت دقیق هست، انگار دقیقا زدی به هدف:
دوست دارم تصویر ذهنی من پیش دیگران عالی باشه.
در مورد منم صدق میکنه.
سمانه ی عزیزم
سلام
ممنون وقت گذاشتی و کامنتم خوندی
بله اسم من صدیقه است
و خیلیا صدی صدام میزنن
ی عده صدّیق هم صدام میزنن
مابقی صدیقه
خوشحالم اسمم من ب یاد دوستت انداخت
اتفاقا ک منم ی دوست شیرازی خیلی عالی دارم ب اسم سمانه
و تو مدتی که همسایه بودیم برام دستان خدا بود
درپناه خدا باشی
سلام صدیقه جان.
دقیقا در حال خلق بودم که اتفاق افتاد…
دقیقا تو همین یک ساعت اخیر دیگه مطمئن شدم که پاسخ دوستان دریافت میکنم، از صبح درخواستشو داده بودم…
که دایره آبی رو الان دیدم و پیام شما به دستم رسید.
لحظاتت سرشار از خبرهای خوب، حس خوب، اتفاقات خوب باشه صدیقه جان.
من عاشقِ شیرازم، و اینکه تو کامنتت اسم شیراز اومد برای من یه نشونه ی عالیه.
خدا حافظ و نگهدار تو و عزیزانت باشه عزیزم.
یه چیزی از دلم رد شده که دوست دارم اینجا بنویسم تا برای خودمم یادآوری شه:
هر وقت میام حسادت کنم به کامنت های عالی بچه ها، سریع تحسین میکنم.
مثل آب روی آتیشه.
حسم خوب میشه.
سالم میشه.
نگاهم زیبا میشه.
اینو از استاد یاد گرفتم، تو یه فایل گفتن:
راه مقابله با حسادت، تحسین کردنه.
حس میکنم درصد حسادت کردنم کمتر شده، تحت کنترل تر شده، خدایا شکرت.
دروغه اگه بگم حسادت نمیکنم…
اما سرکوب نمیکنم خودمو.
به قولِ استاد: کنترلش میکنم.
یه چیز باحالِ دیگه تو این صفحه دیدم که نگفتم ولی دیدم یکی از بچه ها تو کامنتش نوشته بود، منم مینویسمش:
سه کامنت برگزیده ی این صفحه از سه نفری هست که پیگیری شون میکنم، کامنت هاشونو دوست دارم، گاهی مدارم با مدارشون هماهنگ نیست و درک نمیکنم، اما تا جایی که درک میکنم خیلی لذت میبرم از مسیرشون، از رشدشون، از بهبودهاشون، از راهنمایی های خوبشون برای بقیه.
سعیده جانِ عزیزِ دلِ شهریاری، حمید آقای امیری- معروف به ماوریک- یا همون حمیدِ حنیفِ خودمون، سید جان عزیزِ دل- سید علی خوشدل.
سه تاتون رو دوست دارم.
انگار که اعضای خانواده ایم.
آشنا هستین برام.
کیف میکنم از رشدتون، از ارتباطتون با خدا، انس و الفت تون با قرآن و شعر…
برگزیده های این فایل اعضای محبوب و مورد علاقه ی منن.
افتخار میکنم همه به شما سه تا، هم خودم، هم تک تک بچه های سایت که دانشجو هستیم و داریم روی خودمون کار میکنیم، روند تکاملی رو رعایت میکنیم، عجله نمیکنیم، از مسیر لذت میبریم و جلو میریم.
افتخار میکنم به استادِ این دانشگاه، استاد عباس منش و مریم جان قشنگم.
خدایا شکرت که معلم همه مون هستی.
خدایا مرسی که قدرت خلقِ زندگیمو دادی دستِ خودم، مرسی با استاد عباس منش آشنام کردی که یادم بده چطوری خلق کنم زندگیمو، خدایا عاشقتم، میدونی.
سلام.
اومده بودم از تجربههای خودم در مورد این فایل استاد بگم اما چند ساعته مشغول خوندن کامنت های زیبای دوستان شدم که اعتماد به نفسم رو در نوشتن ازم گرفت.
اما به هر حال برای دل خودم مینویسم تا وقتی یه روزی برگشتم این نوشته هام رو بخونم باورم نشه چقدر تغییراتم ریز ریز اما تصاعدی بوده.
استاد وقتی از ایلان ماسک یا از خودشون مثال زدن که تغییرات دیگران تأثیری رو همچین انسان های بزرگی نمیذاره ،ناخودآگاه توی ذهنم انداختن سنگ به یک اقیانوس رو با انداختن سنگ به یک برکه مقایسه کردم.
روح انسانهای بزرگ انقدر عمق پیدا میکنه که تبدیل میشه به اقیانوس؛واقعا در برابر انتقادها ککشون هم نمی گزه ،چه برسه به واکنش.
و اما از خودم و تجربه ی خودم در دو حالتش بگم.
من در آپارات ویدیوهای آموزشی میذارم و نیت هم از همون اول این بود که منی که 27سال در مدارس نمونه و تیزهوشان تدریس داشته ام،یه زکاتی از علمم رو هم به بچهها ی دور افتاده و محروم بدم.
در میان کرور کرور قدردانی ها،یه نفری پیدا شد و انتقادی کرد که نشون میداد مبحث رو خوب نفهمیده.
باورتون نمیشه در برابر این انتقاد خنده م گرفت وقتی دیدم نوشته «بیسواد»
انگار نه انگار که این برچسب رو به من زده بود.
بگذریم که با توضیحاتم مطلب رو بالاخره فهمید.
اتفاق دوم مربوط به این فایل.
وقتی این فایل استاد رو گوش کردم با پسر 14ساله ام در موردش حرف زدم.البته اونم چند ماهی هست که روی 12قدم ،البته با پیگیری های خودش نه اصرار من،داره کار میکنه.
داشتیم با دخترم حرف میزدیم و من میخندیدم که از در وارد شد و وقتی چهره ی من رو دید گفت شبیه زن شرک شده ای.(کارتون شِرِک)
من خیلی ناراحت شدم و کلامم رو قطع کردم و خودم رو مشغول کاری کردم.
پسرم گفت :من که منظورم تحسین تو بود و عکس اون پرنسس رو بهم نشون داد و گفت ببین چقدر زیباست.
بعد بهم گفت:مگه نگفتی استاد امروز گفته که اگه از انتقادی ناراحت شدی یه چیزی توی ذهنت از خودت هست که اون باعث ناراحتیت شده.
خدای من،این بچه با یه ذهن باز چقدر زود حرفای استاد رو درک کرده بود اما من
به خودم اومدم،آره من سالهاست خودم رو زیبا نمیبینم،با اینکه فکر میکردم مدتهاست با فایلهای استاد روی عزت نفسم کار کرده ام،اما گوش کردن کجا و درک و عمل کردن کجا.
بله…پسرم در واقع انعکاس جهان به افکار من در مورد خودم بود.
خدایا ،واقعا از تو سپاسگزارم که اینگونه رشدم میدهی ،و من متوجه شدم به قول استاد ،اگه نتایج بزرگ هنوز نیومده یعنی تو از درون هنوز تغییر اساسی نکرده ای و هنوز همون آدم قبلی هستی.
استاد ،ممنونتون هستم که با عشق و بی توقع این فایلها ی بینظیر رو برامون میذارید و هر کدومشون برای خودشون دوره ای هستن.
ممنونم.ممنونم.ممنونم.
در پناه حضرت دوست.
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش
استاد واقعا مسیری که شما اموزش میدهید وسایتی که شما مدیرش هستید برای کسی که بخواهد سعادت مند شود کافی ست
استادی که خود پرفکت هست وکار درست
سایتی که همه دوست دارند بزرگ شوند وموحد
مباحثی که خدا میداند تا حالا چند ها زندگی رو خوشبخت کرده
فضای ایزوله برای ساختن ارامش درونی
هر روز مطالب جدید ،این همه فایل رایگان
استاد ممنونم خداوند بهت ارامش بده وهمیشه دلت شاد باشه
اما انتقاد :
من کلا انتقادپذیرم تا جایی که به قول استاد جنس انتقاد اونی نباشه که خودم به خودم گیر داده باشم ،ادنجا چون با خودم در صلح نیستم اون انتقاد رو توهین تلقی میکنم
واینجا خیلی باید روی خودم کار کنم
اتفاقا امروز سر کارم مورد انتقاد قرار گرفتم اونم زمانی بود که من احترام به ریاست نگزاشتم وجواب درستی به یکی از همکاران ندادم واین خود بی احترامی بود در حالی که من قرار بود ارتقا بگیرم واین زیاد حرکت درستی نبود به قول رئیسم تو هنوز فاکتورهای لازم رو نداری
واین خودش حسم را بد کرد اما خوب من هم زیاد با حس خوبی روبه شرکت نرفته بودم وکلا درونم دنبال انتقاد بود
بعضی اوقات من خودم فضا رو به سمتی میبرم که مورد انتقاد قرار بگیرم
اما سعی کردم از ان درس بگیرم واگر میخواهم رشد کنم
جدیدا هم خیلی به ظاهر خودم انتقاد میکنم که چرا اون طراوت چند سال پیش رونداری واستایل ت ضعیف شده ولی دارم روش کار میکنم
اما در مقابل انتقاد های درست سعی کردم گوش بدم وفکر کنم تا رشد کنم
بنام خالق ثروت افرین
سلام به یادآوران نعمات زندگیمان و سلام به دوستان خوبم دراین مسیرالهی
ازتمام دوستانی که باکامنت هاشون باعث ایجاد این چنین فایل هایی ارزشمندی میشه بسیار سپاسگذارم
واز استادعزیزم برا این چنین فایل هایی ارزشمندبسیارسپاسگذارم
یادمه اولین روزی که با استاد از طریق دوست بسیار عزیزم اقای دکتر یعقوبی اشنا شدم در بدترین شرایط روحی ممکن بودم
دقیقا حسی که من داشتم این بود که من جام اینجا نیست ی جورایی احساس قربانی شدن داشتم
اون زمان کل درامد من میشود دوره عزت نفس استاد
یادمه اولین پیشنهاد دوست عزیزم خرید این محصول بود بهم میگفت استاد میگه عزت نفس بالاترین اولویت در موفقیت افرادداره
همیشه فکرمیکردم من اعتماد بنفس خوبی دارم ولی وقتی دوره تهیه کردم دیدم نه اونجور که فکرمیکنم نیستم
واقعا دوره عزت نفس پیش زمینه تمام دوره هاس
درسته هنوز نتونستم تمرین پیام بازرگانی رو اجراکنم ولی خیلی با این دوره من بهترشدم
و خیلی جاداره برابهترشدنم
درمورد این الگو تکرارشونده که دوستان گفتن واقعیتش من خیلی درمعرض انتقادات قرارنگرفتم
یادمه درگذشته بخاطر پایین بودنه عزت نفسم
خودم از دیگران میپرسیدم که من چجور ادمی بنظرمیام ؟
البته این استاد برمیگرده به زمان هایی خیلی دور
از وقتی با افرادی که اعتماد بنفس خوبی داشتن کارکردم انگار کارکردن با اون افراد رو منم تاثیر مثبت گذاشته و این نظر پرسیدن برامن بی اهمیتترشدواصلا به جایی رسید که دیگه نمیپرسیدم
یاحتی یادمه بعضی افراد بهم میگفتن توارتباط اول باهات بنظرخیلی مغرورواز خودراضی میای
ولی وقتی باهات بیشتر اشناشدیم دیدیم نه اتفاقا تو جزو بهترین دوستان ما شدی اینارومن میشنیدم و شنیدنش نه باعث خوشحالی من میشود نه باعث ناراحتی من بخودم میگفتم منکه خودموبهترمیشناسم پس مهم نیس نظردیگران
درواقع عزت نفس من ی بخشیش برمیگرده به شاغل شدنم با افرادمختلف که درست شد و ی بخش زیادش با دوره عزت نفس بهبود پیداکرد
ولی درکل استاد من خیلی درمعرض انتقادات قرارنگرفتم میتونم بگم اصلا
یکی از دلایلش دقیقا گفته شماس استاد عزیزم اینکه من خودم اصلا انتقاد از کسی نمیکنم و حتی ازخودم
هیچوقت سرزنش نمیکنم کسیووحتی خودمو این اجازه رو بخودم نمیدم و هیچکس در ذهن من کامل نیس جزمعبودم
درواقع کاری به کسی ندارم هرکسی هرجوری که دوست داره زندگی میکنه واین هیچ ارتباطی به من نداره
جهان ایینه درون توست
من زوجی ومیشناسم که همیشه درحال انتقاد از دیگران هستن یعنی ندیدم و نشنیدم که اینا ی جا برن وبیان از خوبی اونا بگن همیشه درحال بدگویی و انتقادات بسیار کوبنده هستن
خب وقتی همچین فردی از من انتقاد کنه خب معلومه من تمام صحبت هایی این فردو دایورت میکنم اعراض میکنم بکل از زندگیم این فردوحذف میکنم چون میدونم پس ذهنش چیه چون میدونم این فرد کسی هست که خودش پرازضعفه
و همیشه من به این زوج میگفتم چیکاردارید به زندگی دیگران تمرکزتونوبزارید روزندگی خودتون که پراز چاله چولس
اینکه میومدن پیشه ما میگفتن این منواذیت میکرد دیگه کاربجایی رسید که اومدم بکل حذفشون کردم از زندگی خودم
یعنی میخوام بگم اینکه چه کسی ازمن انتقادمیکنه مهمه اگر ببینم اون فرد خودش موفقیتی کسب کرده با دل و جون درمورد اون انتقادفکرمیکنم وبرنامه ریزی میکنم درجهت بهبودش
ولی اگر ببینم اون فرد خودش پراز ضعفه اون فردواز زندگیم حذف میکنم یا صحبت هاشودایورت میکنم
استاد صحبت درمورد لایو 35شد این لایو بینظیربود بینظیر
چقدر از صحبت های شما و تمام راه حل هایی که گفتید لذت بردم استادعزیزم ازتون بینهایت سپاسگذارم
پایدارباشید
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عباس منش عزیزم،سلام به استاد شایسته عزیزم و سلام به دوستان آگاهم که کامنت هاتون گوهر های بهشتی هستند
منم از مدیریت انتقادها و اینکه چقدر برام اوایل سخت بود تجربه ها دارم،خدای من اوایل ازدواجم که اصلا نمیتونستم هیچ گونه سخن انتقادی رو بپذیرم،به شدت بهم میریختم به خصوص اگر از طرف همسرم بود
درسته چیزی نمیگفتم اما اینقدر ناراحت میشدم و اینقدر از درون خودخوری میکردم که نگو…
اما کم کم سنم که بالاتر رفت و تجربه ام که تو بعضی مسائل بیشتر شد بهتر شدم اما همچنان پاشنه آشیلم هست.
بنده خدا همسرم در هیچ زمینه ای نمی تونست به من چیزی بگه چون همیشه یه گارد محکم داشتم….فکر میکردم اگر کسی داره از من انتقادی میکنه ،اون داره شخصیت من رو خورد میکنه و چقدر این حرف تون درست اومد و نشست تو جانم که گفتید :«انتقاد رو به شخصیت خودتون گره نزنید»
استاد عزیزم فکر میکردم هنوزم تو این زمینه داغونم اما یاد تجربیات چند وقت اخیر خودم افتادم،اولین مورد این بود که :
چند هفته قبل رفته بودم به یه سفر چند روزه با دوستانم ،اونجا به چالش های برخوردیم و یکی از دوستام به شدت از من انتقادی کرد و با لحن محکم و جدی گفت که فلان رفتارت درست نبوده و ناشی از توقع زیاد داشتن از دیگرانه
با اینکه هضم حرفش برام خیلی سخت بود اما به خاطر رفتارم ازش عذرخواهی کردم و به خودم تعهد دادم که خودم رو بهبود بدم،
تا چند روز توی ذهنم خیلی با خودم درگیر بودم و البته با اون دوستم
بعد به خودم گفتم که باید ازش تشکر کنم که این نقطه ضعف من رو بهم یادآوری کرد و با کلام محکمش باعث شد تعهد من هم نسبت به تغییر رفتارم محکم باشه
و توی ذهنم سعی کردم با خودم و دوستم به صلح برسم…. این برای منی که اگر قبلاً همچین اتفاقی واسم می افتاد خودم رو نابود میکردم واقعا یه پله صعود محسوب میشه.
مورد بعدی این بود که یه روز سر کار رییس مون به شدت و به شکل توهین آمیزی شروع کرد به انتقاد از همکاران و چون من مسٔول شیفت بودم بیشتر روی صحبت اش با من بود،منم چیز خاصی نگفتم و سعی کردم خودم رو بزارم به جای رییس مون،بماند که بعد همکاران چقدر من رو مورد انتقاد قرار دادن که چرا چیزی بهش نگفتی؟و واقعا من به این موضوع فکر کردم که در شرایطِ خیلی معمولی تر ،خود من نتونستم خودم رو کنترل کنم
و بعدها رییس مون چقدر از من تشکر کرد که تونستم خودم رو کنترل کنم و به قول خودش جلوی بقیه همکاران احترامش رو نگه داشتم و چقدر ارتباط ما با هم صمیمی تر شد.
من متوجه یه نکته ای هم شدم که مربوط به همین امروزه،اول صبح پیام حامد عزیز رو در دوره کشف قوانین توی تلگرام خوندم که یه جایی نوشته بودن«وقتی آگاهی ها رو دریافت میکنید ،انگار خود بخود یه سری ترمزها کنار میرن»
من متوجه شدم با گوش دادن به این فایل چقدر تمرکزم بیشتر رفته روی دستاوردهای خودم و دیگران و بیشتر میتونم از بقیه تعریف کنم یا تعریف دیگران نسبت به خودم رو بپذیرم.
دیروز و امروز خیلی راحت تر و با احساس بهتری تونستم از همکارام تعریف کنم و نکات مثبتی رو بهش گفتم که قبلاً واسم داشتن این نگاه سخت تر بود ،اما حالا راحت تر میتونم ببینمشون
یا وقتی دکترمون ازم تعریف کرد و گفت مبینا تو این کار تو فوقالعاده هستی و من بهتر از تو رو سراغ ندارم ،بهش گفتم آره تازه من این توانای ها رو هم دارم و میتونم فلان کارها رو به این شکل انجام بدم(در حوضه کاری خودمون)
اگر قبلاً بود یه جور احساس مثلاً از خود مچکر بودن یا یه همچین چیزی بهم دست میداد،،،اما امروز متوجه شدم صحبت هام ناشی از عزت نفس هست و به صورت درونی دارم این حرفها رو میزنم نه فیلم بازی کردن
خدا رو شکر میکنم که در مدار دریافت آگاهی های سازنده هستم
استادم از شما بابت تمام این آموزش ها سپاسگزارم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عشق. این فایل برای من هدایت الهی بود، چیزی بود که من چند وقت هست داشتم بهش فکر میکردم و به یه سری نتایجی هم رسیدم که اینجا درموردش مینویسم. میخوام درمورد انتقادهای غیر سازنده ای که استاد توی فایل گفتن بنویسم، خب من از اون آدمهایی بودم که وقتی بهم انتقاد میشد حالا یا از سر دلسوزی یا از سر ناآگاهی طرف مقابل نسبت به مسیری که من دارم میرم و… واین انتقادها حسابی منو بهم میریخت به طوریکه ترجیح میدادم با هیچکس درارتباط نباشم و تمرکزمو بذارم روی اهدافم و انتخابهام. خیلی فکر میکردم به رفتار بعضی از اطرافیان که اونا چطور هرکاری میخوان میکنن و بهشون هم اگه انتقاد بشه ککشون هم نمیگزه؟؟ نگاهشون به این انتقادها چجوریه که انتقادها براشون مهم نیست ولی من بهم میریزم؟ مخصوصا وقتی از طرف چند نفر خاص از نزدیکانم باشه حسابی بهم میریزم. همیشه به این موضوع فکر میکردم و بحث عزت نفس برام بُلد شد و اینکه باید روی عزت نفسم کار کنم که انقدر حرف بعضی از اطرافیان برام مهم نباشه. همینطور به این قضیه فکر میکردم و کنکاش میکردم خودمو و باورهامو که چی در درون من وجود داره که باعث شده من نسبت به انتقادها حساس بشم؟؟ من هروقت با تمام قلبم و وجودم از خدا هدایت میخوام و قرآن رو باز میکنم به آیه های حضرت ابراهیم هدایت میشم، در این مورد هم همینطور شد و یاد آیه هایی از قرآن افتادم (آیات 41 تا 50 سوره مریم) که درمورد حضرت ابراهیم بود. وقتی حضرت ابراهیم به پدرش میگه که شیطان رو پرستش نکن و پدرش با عصبانیت و با لحن بسیار بدی به اون انتقاد میکنه که چرا از خدایان من رو گردان شدی، یا گمشو از اینجا برو و اینجا رو ترک کن یا من میکشمت و سنگسارت میکنم. فقط یه لحظه با خودم فکر کردم که پدر حضرت ابراهیم به پسرش همچین حرفی رو زد اونوقت حضرت ابراهیم چیکار کرد؟ برآشفت؟؟؟؟ عصبانی شد؟؟؟؟ اعصابش بهم ریخت؟ اونم شروع کرد سر پدرش داد زدن که من مگه چی گفتم که با من اینجوری صحبت کردی؟ یا اینکه خودخوری کرد و ناراحت شد و از درون بهم ریخت که چرا پدرم با من اینجوری حرف زد؟؟؟
نهههه، حضرت ابراهیم به پدرش گفت: «قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ، سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی، إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا»
گفت: سلام بر تو، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىخواهم، زیرا او همواره نسبت به من بسیار مهربان بوده است.
این «سلام علیک» همون برخورد ملایم و محترمانه ای هست که استاد تو فایل میگن در برابر انتقاد بکنید.
آخ استاد عاشقتم که هرچی میگی وقتی خیلی عمیق بهش فکر میکنم ریشه اش رو تو قرآن پیدا میکنم.
من سال 99 به خاطر الهامی که دریافت کردم تصمیم گرفتم مرخصی بدون حقوق بگیرم به مدت یک سال که باعث شد کلی به من انتقاد بشه و چقدر اون موقع اعصابم بهم میریخت یا اینکه وقتی دوره قانون سلامتی رو شروع کردم، این هم یکی ازون چیزایی بود که به شدت مورد انتقاد قرار گرفتم و به شدت هم این انتقادها آرامشم رو تحت تاثیر خودش قرار میداد. برای شخص من یک قضیه ای که وجود داره این هست من به درستی مسیری که داشتم میرفتم ایمان داشتم چون از هدایت الهی تبعیت کرده بودم اما با اینحال انتقادات غیرسازنده بقیه بازهم منو آشفته می کرد و از من انرژی می گرفت که وقتی من به این آیات قرآن هدایت شدم خیلی بهش فکرکردم، عکس العمل حضرت ابراهیم در برابر رفتار وحشتناک پدرش واقعا برام خیلی عجیب و سوال برانگیز بود و همش از خودم میپرسیدم که نگاه حضرت ابراهیم چی بود که اینطور عکس العمل نشون داد؟ چطور تونست خودشو و ذهنشو کنترل کنه و حال درونیش بهم نریخت؟؟ و به یک اصل رسیدم که استاد توی همه فایلهاش اونو فریاد میزنه و اون هم «توحید و شرک» بود. من به این نتیجه رسیدم که من آدمها رو خیییلیییی توی ذهنم بزرگ کردم. خیلی بزرررگ، حرفای انتقادیشون برام مهم بود که منو بهم میریخت. یعنی وقتی من به درستی مسیرم ایمان دارم ولی حرف بقیه منو بهم میریزه این برای من به این معنی هست که اون آدمها از خدا برام مهم تر هستن پس این میشه شرک به خدا و ریشه همه مشکلات من شرک من هست.
حضرت ابراهیم خدا براش تنها ابرقدرت بود، تنها رب بود، خدا براش بزرگ تر بود از هر چیزی، همون مفهوم «الله اکبر». وقتی حضرت ابراهیم فقط خدا رو مد نظرش آورد و وقتی میخواست اون حرفها رو به پدرش بزنه اصلا براش عکس العمل پدرش مهم نبود، اون فقط خدا براش مهم بود. تکلیفش با خودش روشن و مشخص بود.
وقتی این آیات رو مرور کردم واقعا تصمیم گرفتم وقتی به درستی مسیری که میرم ایمان دارم حرف هیچ ملامتگری من رو آزرده نکنه. وقتی بحث شرک و توحید میاد وسط اونوقت آدم انقدر انگیزه پیدا میکنه که فقط مسیر خودش رو بره و دیگه به هیچ چیز اهمیتی نده. واقعا این تغییر زاویه دید بهم خیلی کمک کرد. خدا رو شاکرم بارها و بارها به خاطر این احساس عالی، انگار باری بسیار سنگین از روی دوشم برداشته شد.
نکته جالب برای من این بود که چند وقت پیش هدایت شدم به آیه زیر و عجب آیه ای که برای من حجت رو تمام کرد:
وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَاهُ حُکْمًا عَرَبِیًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا وَاقٍ ﴿٣٧﴾
و همان گونه [که پیش از این کتاب های آسمانی نازل کردیم] قرآن را فرمانی [گویا و] روشن نازل نمودیم، و اگر از هواها و تمایلات آنان پس از دانشی که [مانند قرآن] برایت آمده پیروی کنی، برای تو در برابر [عذاب] خدا هیچ یاور و نگه دارنده ای نخواهد بود. (37)
آخ آخ که چقدر این آیه برای من بود. برای ذهن مشغول و درگیرم، یعنی دیگه اینجا حجت بر من تمام شد، خدا به من گفت بعد از اینکه دانشی برات اومد اگر از هوا و هوس و تمایلات اونا پیروی کنی دیگه هیچ یاوری نداری.
دانش اینجا برای من همون عمل به الهام الهی برای گرفتن مرخصی بود و یا عمل به دوره قانون سلامتی که چقدر هجمه به من وارد شد برای انجام دادنش، دانش برای من این بود که وقتی یک هدایتی رو دریافت کردم چه اون هدایت گرفتن مرخصی بدون حقوق باشه چه عمل به قوانین دوره قانون سلامتی یا هر الهام دیگه ای قطعا مخالفانی داره اما من نباید از هوا و هوس اونا پیروی کنم و باید به الهاماتم عمل کنم که اگه تحت تاثیر انتقادات اونا از انجام هدایتم سر باز بزنم طبق قانون دیگه خدا یاور و نگه دار من نیست، وقتی این آیه رو خوندم واقعا یه دریچه ای توی ذهنم باز شد و دیگه واقعا انتقاد مخرب و غیر سازنده اطرافیان برام دیگه مهم نبود، همونطور که وقتی چند روز پیش رفتم مسافرت و دوباره طبق سبک قانون سلامتی وقتی همه شروع کردن به برنج خوردن و من نخوردم و دوباره هجمه انتقادات بهم وارد شد، من یاد ابراهیم بودم و لبخند زدم و واقعا احساس کردم که دارم با این کارم بهشون میگم «سلام علیک». آخیش که واقعا باری از دوشم و ذهنم برداشته شد وقتی اینطوری نگاهم به انتقادات غیرسازنده اطرافیان عوض شد.
خدایا شکرت.
به نام خدای مهربان
سلام الهام عزیز لذت بردم از کامنتت چقدر زیبا نوشتی آدم ها تو ذهن من مهم هستند من خودم چقدر روی این موضوع کار کردم ولی خیلی هنوز جای کار دارم آرزو دارم به جایی می برسم که هیچ آدمی تو ذهنم نباشه همچنین شما را تحسین می کنم به خاطر عمل به قانون سلامتی من خودم و با خواهرم گرفتم تو پروفایل خواهرم ولی یکبار هم گوش ندادم چون فکر می کنم سخته همیشه گوشت بخوری الان دیدم چقدر شما عالی عمل می کنید بابت آگاهی که دادی سپاسگزارم
سلام زهرا عزیز،
ممنون به خاطر پاسخت،
درمورد قانون سلامتی من خودم ازون آدمایی بودم که گوشت آخرین گزینه ام بود، در حدی که تو قرمه سبزی هم گوشتش رو جدا میکردم یعنی در این حد دوست نداشتم گوشت بخورم، یادمه اون اواخر قرمه سبزی رو بدون گوشت درست کردم و گفتم حیف این خورشت خوشمزه که توش گوشت میریزن:)
اما وقتی به قانون سلامتی عمل کردم، وقتی چیزای مضر رو از غذام حذف کردم، دو تا اتفاق جالب توی سبک تغذیه ام افتاد که بیشتر از بقیه چیزا برام بُلد شد، یکی اینکه من قبل از عمل به قانون سلامتی هیچوقت تشنه نمیشدم، یعنی حداکثر روزی یه لیوان آب میخوردم و خب این خودش کلی مشکلات برام داشت مثل یبوست و… ولی بعد عمل به قانون تشنگی رو احساس کردم در حدی که من روزی 10 لیوان آب به راحتی میخوردم و این خیلی برام جالب بود، و تغییر دیگه تو سبک تغذیه من این بود که عاشق گوشت شدم مخصوصا گوشت گوسفند، به نظرم واقعا لذیذ هست:) خوشمزه ترین غذا برام کبابه، برای من عمل به قانون سلامتی مثل این میمونه که همونطور که وقتی سعی میکنم جلوی افکار منفی رو بگیرم و افکار و باورهای مثبت رو جایگزینش کنم مثل اینکه خدا همش در حال هدایت منه، فقط کافیه ازش درخواست کنم، یا اینکه من قدرت خلق زندگیم رو دارم به اون صورتی که میخوام، یا اینکه من فقط کافیه پا رو ترسهام بذارم اونوقت بقیه مسیر رو باتوجه به اینکه خدا منو هدایت میکنه به راحتی میرم و….
وقتی این باورهای خوب جدید تو ذهنم میچرخه اونوقت جا برای دریافت هدایتهای خدا باز میشه، یعنی من خوراک جدید به ذهنم میدم در نتیجه خروجی و نتیجه جدید هم میگیرم،
عمل به قانون سلامتی برای من خوراک جسم هست من تغذیه نامناسب رو حذف میکنم اونوقت جا برای خوراک سالم باز میشه، بدن خودش میطلبه، دیگه اون خوراک ناسالم رو پس میزنه، مثلا من یه بار از مواد نامناسب استفاده کردم انچنان معده دردی گرفتم، بدن دیگه ورود مواد ناسالم رو دوست نداره،
امیدوارم تونسته باشم کمکت کنم زهرا عزیز.
,به نام خدا
سلام الهام عزیز سپاسگزارم که جواب من دادید من با گوشت خوردن مشکلی ندارم اتفاقا خیلی کباب دوست دارم ولی اینکه نان برنج .و میوه نخوری برای من سخته من عاشق میوه هستم نان خیلی دوست دارم ولی تمایل زیادی به شیرینی ندارم شما را تحسین میکنم به خاطر اراده ای که به خرج دادید موفق باشی
هزاران درود به شما الهام عزیز
خیلی از خوندن کامنتت لذت بردم دوست خوبم.
چه آیه زیبایی رو اینجا یادآوری کردین
حضرت ابراهیم به پدرش گفت: «قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ، سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی، إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا»
گفت: سلام بر تو، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىخواهم، زیرا او همواره نسبت به من بسیار مهربان بوده است.
حیرت کردم از زیبایی این آیه… انگار تا حالا در قرآن ندیده بودمش..
الله اکبر از غفلت ما انسانها
خدا همه مونو بیامرزه و هر روز بهمون آگاهی هایی از جنس نور از جنس خودش به قلبمون جاری کنه ان شاءالله..
اول فقط امتیاز 5ستاره رو دادم ولی اینقدر غرق لذت شدم از این آیه هایی که نگارش کرده بودین که حیفم اومد رد شم و پیامی ندم و تشکر ویژه ایی نداشته باشم..
و بسیار تحسینتون میکنم ایمانتونو که محکمتر از همیشه در مسیر قدم بر میدارید و بی شک نتایج عالی ، دست آورد این رفتارتون خواهد بود.
براتون سراسر نور و عشق الهی رو میطلبم و امیدوارم در دنیا و آخرت سعادتمند و پیروز باشید.
به نام خداوند بخشاینده ومهربان.سلا به استاد دوستداشتنی وخوش صدای خودم وسلام به همه دوستان که با کامنتهاتون جواب کلی سوالاتمو میگیرم.واما انتقادات من وقتی کسی یه حرفی بهم میزنه که ناراحت میشم اصلا اون لحظه نمیتونم فک کنم چرا اینو گفته وقصدش چی بوده وناراحت میشم اما الان خیلی بهتر شدم اینکه استاد گفتن خودمون بذاریم جای اون طرف یاازدید اون نگاه کنیم یااینکه ویژگی های مثبتشو ببینیم این به من خیلی کمک میکنه ومنو اروم میکنه الان اگه کسی انتقاد کنه ازم ناراحت میشم اما کم وسریع شروع میکنم توی ذهنم ویژگی های مثبتشو میگم واینکه من بینهاییت ارزشمندم این انتقادی که ازم شده اصلا خیلی کوچیکتر از اینکه بخوام ذهنممو درگیرش کنم واینکه تواناییهامونوبه یاد بیاریم وبه خاطر هر چیزی سپاسگذاری کنیم خیلی تاثیر داره وحالمونو خوب میکنه اصلا به نظر من سپاسگذاری معجزه میکنه.
سلام استاد عزیز خیلی دوستتون دارم️ راستش این اولین کامنت من بعد از مدت ها عضویت در سایت شماست. من پریروز مورد انتقاد شدیدی قرار گرفتم و بسیار بسیار حسم بد شد. چرا؟ چون اون انتقادات حاصل عدم شناخت درست از من بود، یا بهتره بگم قضاوت یکطرفه! حالا واکنش من چی بود؟ برپایی کلی جلسه دادگاهی توی ذهنم و با خودم کلنجار رفتن و تلاش برای توضیح دادن موضوع و شرایطم بلکه اون اتهامات از من دور بشه. اما خدا چه کرد… دیروز به صورت ظاهرا اتفاقی وبسایت شما رو باز کردم و اولین پوستر صفحه، دقیقا همین فایل بود! وقتی بازش کردم دیدم هیچ نظری هنوز ثبت نشده و متوجه شدم احتمالا جزو اولین کسانی هستم که این فایل رو دیدم. متوجه شدم انتقادی که از من شد کاملا بجا بود و اگر منم به جای اون شخص بودم همین شکلی انتقاد میکردم (البته بماند که طرف میتونست خیلی بهتر انتقاد کنه). الان آرامش بیشتری دارم. خیلی آرامم به لطف خدا.
و اما درس هایی که از این اتفاقات گرفتم:
1. خدا همیشه حواسش به تک تک حالات ما هست. نه برای مچ گیری، بلکه برای دست گیری
2. با خودم مهربان تر باشم. چون من از اون آدمایی هستم که هم کمال گرایی بالایی دارم هم زیاد به خودم انتقاد میکردم
3. همواره تمرکزم روی زیبایی ها و نکات مثبت خودم و اطرافیانم باشه
4. هشیار باشم! من پیام هایی رو قبلا از طرف کائنات دریافت کرده بودم که باید عملکرد بهتری رو ارائه بدم اما بی توجهی به اون ها باعث این رفتار تند شد!
5. اگر همین روال رو ادامه بدم و قدمی برای بهبود خودم بر ندارم، ممکنه نتایج بد تری به بار بیاد
6. رفتار حق به جانب رو کنار بگذارم و بپذیرم که من عملکرد کاملی نداشتم
در این صورت، میتونم با قدرت بیشتری به مسیرم ادامه بدم. چون دیگه میدونم اگر کسی از من انتقاد کنه در جهت بهبود من داره قدم برمیداره. حتی اگر به ظاهر تلخ و تند باشه!
با سلام خدمت دوستان
من میخواستم عملکرد باور هارو که بسیار برای من جالب بود و تاثیر توجه ما برو روی ورودی های نا مناسب و همگون شدن آن با عملکرد ما و رفتارمان که در مورد موضوع اعتراضات و جو داخل ایران بود و استاد به آن اشاره کرد براتون بنویسم
تمام افرادی که باور دارن که داره بهشون ظلم میشه و در جامعه ی هستن که دیکتاتوری هست و حکومت ازادی ان هارو گرفته دقیقا به بقیه نظرات خودشون و تحمیل میکنن و ازادی و حق انتخاب و ازادی بیان دیگران را میخواهند بگیرند و خیلی جالبه که دقیقا کاری که ازش متنفر هستند رو با افراد دیگه انجام میدهند
مثال های زیادی من دیدم مثل اینکه چرا پروفایلتون مشکی نکردید
چرا استوری میزارید
چرا در شبکه های مجازی فروش و فعالیت تجاری دارید
چرا مغازه هاتون نبستید و ……
درس من از این جو این بود که با توجه بر روی ناخواسته ها با آن ها ترکیب میشدیم و آن موضوع رفتار خصلت یا …. جزئی از ما میشود
خدارو شاکرم و از استاد تشکر میکنم که در هر شرایطی من تنها درس میگیرم و از آن برای بهبود زندگی ام استفاده میکنم
شما به ما ماهیگیری یاد میدین
سلام به استاد عزیز و مریم بانو و همه دوستان عزیز ،
استاد جان چقدر هر روز بیشتر حس می کنم و می بینم که هر چه نیاز ان روز می باشد به راحتی فراهم می شود و مهمترین این هم زمانی ها فایل های شما و موضوعاتی أست که در مورد ان صحبت می کنید .
مهمترین قسمت این فایل برای من این بود که انتقاد به معنی انتقاد به ان شخصیت نیست اعتراض به ان کار ان است در خیلی از موارد اگر این اصل را در نظر داشته باشیم با ذهن باز تر ان انتقاد را گوش مید هیم که چه بسا ان اعتراض از نوع سازنده باشه و باعث پیشرفت ما در ان کار بشه . من خودم در بچگی خیلی لج باز بودم اگر کسی اصرار می کرد کاری را انجام بدم اگر هم دلم می خواست انجام نمی دادم یا بر عکس ، می گفت انجام نده بیشتر انجام می دادم .
اولین انتقادی که به من شد در محیط غیر خانه ، زمانی بود که من دوم یا سوم راهنمایی بودم و چون ریاضی من خوب بود معلم من را گذاشته بود به بچه ها یاد بدم ، یک نفر اعتراض کرد و جمله ای گفت ، الان یادم نیست چی گفت ولی یادمه بهم برخورد و فکر کنم به معلم گفتم و بعد اون هم دیگه این کار را نکردم ، شاید برای همین از صحبت در جمع می ترسم . از زمانی که رفتم دانشگاه و کار و … خیلی انتقاد جدی بهم نشه که اذیت کنه من را یا بهم بر بخوره ، در همه محیطها من را ادم ارام و بسیارصبور می دانند . بیشتر حجم اعتراض بعد از ازدواج و از طرف همسر جان بوده ، اون هم همیشه از نوع سازنده ، به طوری که با اینکه در این مسیر و گوش دادن این فایل ها نیست ولی یک جاهایی قوانین را رعایت می کند ( البته خیلی درصد کم ) ،خلاصه میزان ایراد گیری اینقدر زیاد بوده و هست که حتی به به روش غذا خوردن و اب قورت دادن من هم ایراد میگیره ولی ایرادی که داره با لحن خوب و قابل پذیرش نمی گه ، اوائل که سریع بهم بر می خورد و به قول معروف اشکم دم مشکم بود ولی به مرور و به خصوص بعد این اموزشها بسیار صبور شدم ، اگر واقعا سازنده باشه اجرا می کنم.
و یک ایراد بزرگ من این بود که سریع می پریدم وسط انتقاد و می خواستم خودم را ثابت کنم که من درستم و تو اشتباه می کنی ، البته یک جور عادت بد بود (و هست ) این وسط حرف طرفم پریدن .
الان که با این درسها از قبل هم صبوتر شدم ،حالا با گوش دادن این فایل ، در صورت شنیدن انتقاد اول باید با صبوری گوش کنم و در نهایت تشکر کنم ، ببینم در کدام دسته أست سازنده هست یا مخرب ، اگر سازنده است در جهت پیشرفت کارم و بهبود شخصیت خودم استفاده کنم اگر مخرب است به راحتی shift+ delete و ذره ای از وقت با ارزشم را صرف ان نکنم .
یک اتفاق جالب در خصوص باور فرکانس و تبدیل به اتفاق که دیروز افتاد را خواستم اینجا بنویسم ، البته به موضوع فایل ربطی ندارد ولی در جهت تائید تاثیر افکار أست . دیروز تو ناهار خوری شرکت بودم تازه غذا را گرم کردم یک لحظه از ذهنم گذشت که الان فلانی میاد و میگه غذات چی هست و من بهش توضیح میدم و ازش میخوام تست کنه (اینجا چون از کشورهای مختلف هستند غذای ما براشون جالبه ) خلاصه دو دقیقه نشد که همان فلان شخص امد و همان اتفاق واقعا افتاد ،واقعا خوشحال بودم و با خودم می خندیدم و به خدا گفتم شکر برای این قوانین تو ، پیش خودم گفتم این جور حوادث عیارشون پایین هست و سریع اتفاق می افته مسائلی مثل ثروت و پول عیار بالاتر دارند و کمی دسترسی به ان سخت تر أست و باید قدرت این فرکانس خیلی بره بالا تا به مرکز مدار نزدیک و نزدیک تر بشه ولی همین حوادث کوچولو تایید می کنه می شود ، می شود انچه می خواهیم بسازیم ، شکر شکر شکر
شاد و ثروتمند باشید
به نام خدا
سلام نسرین عزیز چقدر جالب قانون فرکانس توضیح دادید و چه دیدگاه مثبتی داشتید من بارها شده از این فکرها کردم و همان لحظه نتیجه را دیدم و به خودم انتقاد کردن این چه فکری هست چه اهمیتی داره از اگاهی که دادید سپاسگزارم
سلام نسرین عزیز،
ممنونم بابت کامنت قشنگت و تبریک میگم بهت که شخصیتت داره بهتر و بهتر میشه. فقط یه جمله ای نوشتی که نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و چیزی نگم. آخر کامنتت نوشتی که:
خب من با توجه به آموزه هایی که یاد گرفتم کمی متفاوت فکر میکنم. همه ی خواسته ها باید راحت اتفاق بیوفته و فرقی بینشون نیست (بحث بزرگی و کوچیکی خواسته نیست که اون به تکامل و ظرف من برمیگرده) منظورم موضوع اون خواسته هست. من خودم به شخصه به خواسته های سلامتی و روابط و موضوعات عمومی مثلا خونه پیدا کردن و اسباب کشی که همین اخیرا اتفاق افتاد و دستان خدا خودشون پیشنهاد کمک میدن خیلی خیلی راحت میرسم اما برای من به هدف های مالی سخت تر میرسم اما به این دلیل نیست که کلا مسائل مالی فرکانس بالاتر میخواد. بلکه به نظر من و با توجه به شناختی که از خودم دارم من ترمزهای بیشتری توی این مورد دارم چون ورودی های غلط بیشتری در کل زندگیم دریافت کردم.
یه جمله ای که خیلی روی من تاثیرگذار بود که فکر کنم استاد تو جلسه ی دوم یا سوم کشف قوانین زندگی میگه اینه که اگه به خواسته ای سخت میرسی به این دلیل نیست که روالش همینه و چون همه اینطوری پیش میرن راهش همینه لابد دیگه. بلکه تو راهشو پیدا نکردی، حتما راه ساده و راحت و لذت بخش داره اما ترمزها نذاشته که به اون راه هدایت بشی.
تو مسائل مالی برای خیلی هامون مدارمون خیلی یواش یواش رشد میکنه چون ترمزهای بیشتر و قویتری داریم و وگرنه باید مثل خواسته های دیگه مثل اومدن همکار شما موقع ناهارخوردن اتفاق بیوفته.
به هر حال گفتم درک خودم رو تا به این لحظه به اشتراک بذارم امیدوارم که موفق و سلامت و ثروتمند باشید.
سلام بر نیمای عزیز ،
سپاسگذار شما هستم که وقت گذاشتید و نظرات من را خواندید و پاسخ ارزشمند نوشتید. مطالب شما بسیار ارزشمند و درست أست . با توجه به تعالیم و تئوری استاد در خصوص مدار ها من همیشه پیش خودم ای جوری تصور و توجیه می کنم که خدای یکتا که منبع همه قدرت و ثروت عالم أست در مرکز این مدار أست و نزدیک ترین مدار به این مرکز مداری أست که نعمت و ثروت فراوان روی ان قرار دارد و هر چه مدار پایین تر میاد میزان ثروت در ان کمتر و کمتر می شود تا به صفر برسد و زیر صفر هم که دیگه فقر و بدیختی است. من این طور تصور می کنم که مدار های بالا مقدس تر و معنوی ترند چون به خدا نزدیکترند و بر همین اساس کسب ثروت معنوی ترین کار است و به فرمایش شما ما ترمز ها و موانع زبادی (از نظر ذهنی و باور غلط) داریم تا وارد این مدار شویم ، طبق نظر استاد پول به سمت ما نمیاد ما باید وارد مدار پول شویم ، ما باید خودمان را به ان مدار برسانیم با کار روی باورهای غلط و جایگزین کردن ان با باور درست . باز هم از شما سپاسگذارم امیدوارم شاد و سلامت و ثروتمند باشید .