شیوه مدیریت انتقادات - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-03 00:47:452024-02-14 07:27:00شیوه مدیریت انتقاداتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم خدا را شکر که این فایل بی نظیر را شنیدم خدا را شکر برای تهیه کشف قوانین انشالله با عمل کردن به این قوانین کامنتهای موفقیت به زودی زود مینویسم در مورد انتقاد که از من برای لاغری خیلی انتقاد و سرزنش شدم که آخه تا کی میخواهی این رژیم را داشته باشی الان فهمیدم که اونها در سطح آگاهی خودشان انتقاد میکنند و من هیچ عکس العملی نشان نمی دهم وبا نتیجه با آنها صحبت می کنم از این که چقدر راحت به وزن دلخواهم رسیدم مهم است واین جا نباید به انتقاد آنها گوش بدهم ولی
در مورد بهبود شخصیت اگه کسی انتقاد بکند باید روی شخصیت خودمان کار کنیم ولی نباید باعث ضعف شخصیت بشود وعزت نفس را پایین بیاورد
و توانایی ما را از بین ببرد
بعضی از انتقادات به خاطر عدم آگاهی از دانسته های اون طرف است باید او را آگاه کنیم و برای او توضیح بدهیم واز انتقادات سازنده استقبال کنیم
وهر روز به دنبال بهبود باشیم و زیاد از حد هم از خودمان انتظار نداشته باشیم
برای ریلکس کردن خودم باید همیشه یادم باشه با تنفس عمیق خودم را آرام کنم و همیشه مواظب باشم که هیچ چیزی در بیرون نباید روی من اثر داشته باشد این من هستم که زندگی شاد خودم را رقم میزنم
خدایا من را آسان کن برای آسانی ها تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم
ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه راه گمراهان
سلام به استاد عزیز و مریم خانوم و تمامی همسفران عزیزم
واقعا فک نمیکردم استاد اینقدر بخاد تو جزئیات دقیق بشن و مو رو از ماست بکشم و بابت این موضوع خداروشکر میکنم ک شما رو هدایت میکنه ک واقعا رو نقطه ضعف بشریت دست میزارید و اونو ب نقطه قوت تبدیل میکنین
من در مورد بحث انتقاد خیلییی خوب شدم نسبت ب قبل ولی بازهم خیلی جای کار کردن روی خودمو دارم
و اینکه بپذیرم من هم ب عنوان یک انسان اشتباه میکنم و تکامل جهان هم ب همین صورت بوده
من هنوز ب اینو نپذیرفتم ک هر انسانی یه دیدگاهی راجب من دیدگاهی داره و من باید سعی کنم کاری ک درسته رو انجام بدم و از انتقاد های سازنده برای پیشرفت و از انتقادهای تخریب کننده اعراض کنم
خیلی توجه کردم وقتی ازم انتقاد شده و سعی کردم از خودم دفاع کنم احساسم بدتر شده اعتماد بنفسم کمتر شده و اتفاقا بیشتز اون نوع انتقاد ازم میشده
من سعد از چندسال رفتم فوتبال و هی این جمله رو تکرار میکردم ک من چن ساله بازی نکردم و افت کردم و دقیقا هم تیمی هام هم همینو بهم میگفتن و ازم انتقاد میکردن حتی اگ خوب بازی میکردم
چون خودم از خودم انتقاد میکردم و ب خودم فرصت اشتباه کردن نمیدادم و توپی ک خراب میشد ب خودم گیر میدادم و جهان اینه است
ممنونم از استاد و همه دوستان ک نظر میدن و راه رو هموارتر برای انسانی بهتر شدن میکنن
شاد و پیروز باشید
با سلام به همه بخصوص ایتاد عزیز و مریم جان
خب اونجا که استاد گفتن خودتون همچین نظری دربارهی خودتون دارید یه ضربه بود برای من، من خیلی حساس بودم که تو دوران مدرسه و دانشگاه بقیه بهم میگفتن چقدر درس میخونی و خب من رتبه اول نبودم فقط درسم خوب بود و البته که هنوز هم حس میکنم چیزی بلد نیستم
یبار یه دوستی بهم گفت خب تو دوران نوجوونی کی این حرف رو بهت زده؟ خب هررچی فکر کردم اصلا یادم نمیومد اول خانم داییم و عموم تو ذهنم اومدن ولی اینکه اونا کِی و چی بهم گفتن اصصصلا یادم نمیومد! جواب این سوال یکم درد داشت چون فکر میکردم همش تو ذهن خودم بوده و اینکه خودم بودم که این همه سال خودم رو رنج داده بودم خیلی برام دردآور بود ولی خب با این فایل استاد مططمئن شدم که خودم بودم میترسیدم بقیه بگن چقدر درس میخونی چون حس میکردم زیاد بلد نیستم و از اینکه بهم بگن خنگ میترسیدم.
خب تو این مدت تصمیمم این بود که درباره کارهایی که شروع کردم به کسی چیزی نگم که نظر اونا برام مهم نباشه
سلام استاد جان
خداراشکر میکنم که توی این سایت هستم و میتونم این اگاهی هارو دریافت کنم و شخصیت خودمو بسازم
این چند فایل خیلی بهم کمک کرده که روی رفتارهام تمرکز کنم و ببینم چه خصوصیات و رفتارهایی دارم
من هم قبلا که توی شرکتها کار میکردم وقتی کسی در مورد کار ازم انتقاد میکرد به شدت به هم میریختم که چرا این حرفو زدی اما از وقتی اومدم بیرون و تمام تمرکزم روی کارم و محصولاتم گذاشتم دیگه تا الان انتقادی نشنیدم و البته از دیگران هم انتقاد نکردم چون هم وقتشو ندارم هم به خودم میگم هر کسی که داره کاری انجام میده بر میگرده به شخصیت و رفتار و باورهاش پس من اگه ازش در ذهن خودم انتقاد کنم دارم بهش توجه میکنم و در زندگی خودم هم اتفاق میفته فقط باید وجه مثبت افراد رو ببینم تا بیشتر از اون تو زندگیم بیاد
خدایا شکرت به خاطر کامنتی که گذاشتم و کمکم کردی تا ردپایی از خودم بزارم
در پناه الله یکتا شادو ثردتمند باشد
به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد
سلام استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان هم مسیرام
خداوند را هزاران بار شکر می گویم که منو در مداری قرار داد تا به راحتی به اطلاعات این فایل بی نظیر دسترسی داشته باشم و به امید خدا آن را در زندگیم بکار ببرم
از استاد عزیزم ممنون ام که نحوه برخورد با انتقادات را به ما آموزش دادن و برای من بسیار مفید بود من خودم همیشه تا کسی از من انتقاد میکرد به شدت بهم میریختم و شب و روز به حرفهای آن منتقد فکر می مردم که چطور تلافی کنم و یا به شدت با آن برخورد کنم و با دیدن این فایل چقدر برای من روشن شد که باید از آنها دوری کنم و خیلی به آنها اهمیت ندم و کار خودم را ادامه بدم تا به اهدافم برسم
همیشه انتقاد هست در هر شغل و حرفه ایی که باشی و در هر مرحله از زندگیت که باشی ولی مهم نحوه برخورد ما با آن انتقاد هست و به نظر من بهترین روش برخورد با انتقاد همین روشی که استاد گفتن هست بیاییم خودمون را جای آن منتقد قرار دهیم اگر دیدیم که سازنده هست سعی کنیم که به تدریج آن اشکال را در خودمون برطرف کنیم و اگر دیدیم که طرف قصدش فقط آزار و اذیت ما هست باید از آن چشم پوشی کنیم و این چقدر با ارزش هست
خدایا شکرت
استاد عزیزم
خیلی موقع ها میشه که ما از خودمون انتقاد میکنیم
و کاملا انتقاد هامون درسته
در این مواقع باید بگیم مگه قراره اشتباه نکنم من یه آدمم با باورهای متنوع
این باورهاست که اتفاقات زندگی منو شکل میده
و من تمام این باورهارو به صورت آگاهانه شکل ندادم
و حالا که خواستم تغییر بدهم هم نمیتوانم به این زودی تغییر دهم
بحث قانون تکامل هست
خیلی راحت باید بپذیرم که اشتباه کردم
متوکل نبودم
با خدا نبودم
ترسیدم
نتونستم
اشتباه کردم
نتونستم کنترل ذهن انجام بدم
این بخشی از کار کردن روی خودمه
اما یک سوال
توی دلیل نتایج پایدار میگید که باید روش درست رو ادامه بدیم تا نتایج پایدار بشه
اما نمیفهمم پس نقش قانون تکامل چیه؟
سلام دوست من
خلاصه وبه اندازه ظرفیت وجودم بخوام بگم با ذکر یک مثال فرض کنید شما یک لباس فروشی زدید ونباید از روز اول انتظار فروش بالا رو داشته باشید باید صبر کنید وبزارین چشم مردم به این مغازه خورد تو ذهنشون میمونه بعد موقع ای که خواستن خرید کنن یادشون میاد مغازه بود فلان جا بریم یه سر بزنیم، اینجا بعد چند وقت پا خور مغازه میره بالا ولی هنوز به فروش بالا نرسیده چرا چون شما هنوز سلیقه مشتریا دستت نیست هنوز جنسهات فرق میکنه رنگهایی که مشتری میپسنده دستت نیست کم کم با گرفتن باز خوردها میری جنس ها تو با سلیقه مشتری هماهنگ میکنی اینجا تکامل در حال طی شدنه ،همینطور صحبت کردن بامشتری که چه حرفهای باعث میشه مشتری خوشش بیاد وخرید کنه وچه حرفهای باعث میشه مشتری از خرید منصرف بشه اینها همش تکامل هست بعد از چند وقت باز خورد گرفتن در سلیقه مشتری ونوع صحبت با مشتری به یک در آمد میرسی بعد تنها کاری که باید بکنی همین کار وتکرار کنی و با تکرار وبهبود این کار به درآمد پایدار میرسی
امید وارم تونسته باشم منظورم رو برسونم چون زیاد نوشتاری نیستم
در پناه خدا باشید
سلام
خدا رو شکر یه قسمت پربار دیگه و کلی اگاهی های ناب دیگه رو تونستم دریافت کنم و ازشون استفاده کنم
استاد من فقط یسری از کارهای ایلان ماسک و اونم توسط شما میدونستم خیلی های دیگشو که گفتین دهانم باز موند چقدر فکر یه انسان میتونه گسترده باشه اونوقت من نوعی به چه چیزهای بیهوده ای فکر میکنم یا وقتمو براش تلف میکنم
واقعا خدا رو شکر میکنم که با اموزه های شما اشنا شدم و ازشون استفاده کردم صحبت که کردین یادم افتاد همچنین شخصیتی و داشتم و الانم هنوز ریشه ش در من هست اما از یه جایی اینقدر خستم کرد و اهرمش در من ساخته شد که روش کار کردم همشم از دوس داشتن خودم شروع شد از سرزنش نکردن خودم بعد انتقادا هی کم و کمتر شد و الانم اگه کسی ازم انتقاد کنه اونجوری که قبلن بهم میریختم عصبی نمیشم بقول شما اول میبینم اون ادم هدفش چیه و اصلا خیلی زیاد بستگی به ادمش هم داره شخصیت اون ادم که از روی حسادت میگه یا از روی حرص دراوردن من یا خودش هیچ دستاورد و موقعیتی نداشته یا تو زندگی خودش مونده بعد میخواد از من انتقاد کنه اول ادم قضیه رو میبینم بعد اگه ادم مناسبی بود انتقادش و گوش میدم بهش فکر میکنم یا حالا هرچی
استاد چند روز پیش نشانم یکی از فایل های قدیمی شما بود و منم به همین موضوع فک کردم با خودم گفتم استاد الان ارومتر و پخته تر شده دیگه نه تند صحبت میکنه نه سرمون داد میزنه خخخ
و چقدر توضیحاتتون منطقی بود که اول گوش کن وسط حرفش نپر خدای من شما دیگه کی هستی اخه بینظیرترین استاد که تک تک رفتار ها هم مثل یه پدر دلسوز داری بهمون یاد میدی مهربون
من حتی یه جایی هم به طرفم گفتم اره خودمم متوجه شده بودم ( اینو از قصد گفتم که غرور بیجا هم از بین بره) درست میگی ممنون که گفتی و ازین حرفها البته بگم همیشه هم اینطور نیس مگر در موارد خاص یوقتا هم طرفم ادم مناسبیه انتقادش هم بجاست اما اون دقیقا همون پاشنه اشیل منه و من یهو بووم از کوره در میرم مثل همون معتاده
راجع به انتقادی هم که ازتون شد من هزاران مثال و الگو دارم که همشون بخاطر اینکه گفتن ما هم باید دینمون و ادا کنیم و زندگیشون به بدترین شکل ممکن گذشته حالا من خیلی نمیخوام بهش توجه کنم چون منم شاکرد شما بودم و تصمیم گرفتم طبق اموزه های شما رفتار کنم و نتیجشم دیدم تصمیم من تمرکز رو زیبایی ها و نکات مثبت بود نه اینوری بودم نه اونوری تصمیم گرفتم فقط راه خودمو در پیش بگیرم و اگه قراره چیزی رو تغییر بدم اون شخصیت اون شرایط زندگیم باشه تو این زمینه موفق باشم
مورد بعدی دررابطه با اطلاعات اشتباه هم تقریبا میشه همون قضاوته برای منم پیش اومده و توضیح هم دادم طرفم متوجه شده و قانع شده کاملا
از دید انتقاد کننده هم بسیار پیشنهاد عالی بود فکر میکنم حداقل سه چهار بار انجامش داده باشم شایدم بیشتر در مواقعی که خیلی انتقادش عصبیم نکرده باشه یا بالعکس خیلی عصبی شده باشم و اون لحظه اون فرد حضور نداشته و من تونستم بیشتر فکر کنم و خودمو جای طرف بزارم و اینجوری یکم خودم و ارومتر کردم
و اینکه گفتین خودمو بی نقص نمیدونم اینم بینظیر بودن شما رو ثابت میکنه و من باز از شما و عزت نفستون یاد گرفتم رییسم یبار بهم گفت (همین اخیرا) که اینجا اینقدر سوتی دادی و برگرد سوتی هات و برطرف کن و یه دفتر اورد گفت الان میتونی بگی این دفتر مشکلی نداره و توش سوتی نیس؟؟ گفتم نمیدونم ممکنه تو اون تایم و با اون حجم کاری و فلان و فلان امکان داره اونجا هم سوتی باشه باید چک کنم نمیدونم شاید من احساس کردم نفس راحت کشید نگفت اه یعنی چی خیلی کارمون کمه باید برای اینا هم وقت بزاریم چیزی که من فکر میکردم بگه اما اینقدر کلامم محکم بود اینقدر صادقانه جواب دادم که اون خیالش راحت شد حداقل میدونه شاید سوتی باشه الکی نمیگه نه خیالتون راحت و نگرانم کنه شاید دقیق نمیدونم اون موقع به چی فکر میکرده
نصف صحبتهاتون و مثال های کاریتون و استاد انگار داشتین برای من یکی فقط میزدین و اینه نشانه های قانون که در زمان درست حرف درست نشانه و هدایت درست و میشنوی
ممنونم برای بار دههزارم از بودنتون از حضورتون از صحبتهاتون و اموزه هاتون خدایا شکرت ️
بنام خداوند اجابت کننده خواسته ها سلام به استادعزیز ممنونم از فایل زیباتون واقعا ممنونم خیلی درس گرفتم .خیلی عالی بود من دارم تاالان نتونستم البته موفق نشدم که محصولات شما رو بخرم نزدیک به شش ماه هست از فایلهای رایگان استفاده میکنم خدارو صد هزار مرتبه شکرمیکنم که با سایت شما آشنا شدم خیلی تو این شش ماه آرامش دارم هرروز تمرین شکر گذاری رو انجام میدم ایشالله استاد همیشه سالم سلامت باشید من اولین بارم هست کامنت میزارم نمیدونم چی بنویسم
به نام خدا
ردپای 67
استاد خوب دوستای خوب سلام
ردپای امروز زودتر مینویسم تا خودم بارها مرورش کنم
صبح که نشونه ام دیدم ،قسمتی از سریال بود که استاد به خاطر بارون زیر پل موندن و کنسرت سبک خودشون برگزار کردن
بارون اتفاق خوبیه !اما همون خوبی و برکت میتونه برای خیلیا بد باشه
استاد اونجا چیکار کرد که تونست زیر پل هم شادی تجربه کنه؟تو بارون خیس شدن و برنامه ها بهم خورده نبینه و از لحظه اش لذت ببره؟
من چی ؟من تو اون شرایط بودم چه واکنشی داشتم؟
بارون زندگی ما چیه؟اتفاقی که حتما توش خیر داره اما ما اون پتک کردیم و تو سر خودمون میزنیم چیه؟
آیا الان زیر پل زندگی ،داریم میخونیم و میرقصیم و از زندگی لذت میبریم یا یه گوشه نشستیم و در وصف فراق یار و …شعر میسراییم و تند تر از سرعت بارون اشک میریزیم؟
بارون اتفاقای زندگی برای من چه تعریفی داره؟آیا من سهمم از بارون اتفاقات برمیدارم؟یا قهر میکنم میرم یه گوشه
به قول استاد با هر سختی آسونی، نه بعدش
من پاداش بخش آسون دریافت میکنم یا تا به سختی میخورم زمین و زمان زیرسوال میبرم
میخوام اتفاقات رو بارون ببینم و مثل استاد زیر پل به خودم یاد بدم ،تو دل ناخواسته ها لذت ببرم و سهمم انجام بدم
دفعه بعد سهم من بزرگ تره و بعد روند تکاملی که طی بشه این دفعه منم که سهم تعیین میکنم
به جای واکنش به جهان ،جوری پیش میرم که جهان به فرکانس های من واکنش درست بده
بارون های قبل باریده و من سطلی نداشتم که برداشت کنم ،اتفاقات قبل افتاده و من کنترولی درشون ندارم
استاد میگه با فرکانس جدید فرکانس بعدی میسازیم ،یعنی بلافاصله فرکانس تغییر میکنه و اون فاصله بین فرکانس جدید و خواسته، به اندازه ای که آب میخواد به دمای 100 برسه ،درجه درجه تغییر میکنه
من فرکانس خودم آوردم پایین و حالا پله پله میبرمش به جای قبل تا بازم دور بودن خواسته ام در ذهنم کم کنم
خواستم کوچیک نکنم ،خدارو بزرگ مطلق بدونم و همیشه کنار خودم حسش کنم
خداروشکر برای خالق زندگی بودن
در پناه خدا
سلام استاد خوبم و هم مداری های عزیزم
بنده خیلی خیلی خیلی کم خواب می بینم اینم فکر کنم. چون. طول روزهام زیاد به چیز خاصی توجه. آنچنانی. که احساسم رو برانگیخته کنه ندارم
البته نظر خودم هست شاید استاد بهتر بدونند. چرا برخی خواب نمی بینند البته اینم بگم من یه آدم نرمال رو به سمت احساساتی هستم. از دیدن برخی کلیپیها احساسی. بدنم به لرزه میفته و گریه ام می گیره. مدتهاست فقط کلیپهای از. توجه خدا به بندگانش روزیم شده از قدرتی که با هامون هست و چه کارهای به شکلهای مختلف بهمون انجام می ده
آخرین کلیپ. حاجی الماسی بود پس آدم احساساتی با روحی بزرگ ومثبت باحالی هستم،
دوران نوجوانی تا چند سال پیش که با استاد آشنا شدم قبل از خواب بیشتر شب ها سرم رو روی متکا می گذاشتم. صدای راه رفتن فردی روی برگهای پاییزی رو می شنیدم. فکر می کردم موهام کنار گوشم هستند باعث این حالت می شن دیگران هم می گفتند صدای جریان خون رو می شنوی. اون موقعها خیلی به این عقیده بودم یه روزی یه نفر به نام ناجی مییابد کمکم می کنه تا بهتر خدا رو بشناسم. همیشه در گوشه ذهنم. دنبال. خدا و بندگان خویش بودم نه خیلی زیاد و شدید. چون بخاطر عقایدم و نداشتن عزت نفس خیلی مسخره و سرزنش می شدم البته با تندی باهاشون مقابله می کردم ولی ته وجودم خودم رو زیاد قبول نداشتم. فکر می کردم. اکثریت اونم بزرگترها صحیح تر می کن و فهمند ولی بروشون نمی آوردم
اما زمانی. با استاد عباس منش آشنا شدم. مدتهاست زیادی هست اون صدا رو نمی شنوم. البته یه دور که کنار رفته بودم از دیدن سایت باز اون صدا اومد. ولی رفت با توجه مجدد من به سایت
من به این مسیر خیلی معتقدم. ولی کمک کاری تمرینی زیاد دارم یا توقع زیادی از خودم باعث شده نتایج عالی نگیر من البته که خدارو هزاران مرتبه شکر خیلی بهتر و عالی تر شدم
گفتم بهتر بشناسید استاد. تا دلیل بدیدن خواب رو بهتر پیدا کنید البته که الان سرم رو روی متکا می گذارم. خواب می رم خدارو شکر
همیشه به خودم می گفتم. من اگر کسی رو از دست بدم.یا گم کنم مثل استاد و بزرگان و یه پدر شهید که اسمشان یادم نیست. خیلی عالی. خودم رو کنترل می کنم تو همین فکر ها بودم. یه کلیپ دیدم که پدری درمانده و ناراحت. در خواست کمک می کرد برای پیدا کردن دختر جوانش. که به شهری که دانشگاه می رفت و دیگه برنگشته من با خودم گفتم. خوب هر آدمی رو خدا یه طوری. آزمایش می کنه. چرا ایشون که سن و سالی ازش گذشته. خودش رو کنترل نمی کنه. و مدام نگران هست. وشیون سر می ده. واقعا که. این بندگی خدا رو نمی کنه. خوب قبول کن که حتما مرده. روزش رسیده بوده. وای استاد. خدارو هزاران مرتبه شکر. خدا تو خواب بهم. یه ماجرای. رو نشون داد که کنار یه برکه. روی یه پل کوچک نشسته بودم. دختر کوچولو یکساله ام کنارم وایساده بود. داشتم یه کاری انجام می دادم تو آب رو نگاه می کردم. که متوجه شدم سارا خانم نیست کنارم همه جا رو گشتم. ندیدم استاد استاد. همه ازممی پرسیدن سارا کجاست. مونده بودم چی بگم. همون لحظه. چهره اون مرد آمد تو نظرم. خدایا هزار مرتبه شکر خدا تو خواب. یه درسی بهم داد. که تمام تلاشم و سعی ام رو می کنم. در هیچ کاری دیگران رو قضاوت نکنم یا سری متوجه باشم. که سمیه خانم به تو ربطی ندارد هرکسی شرایط خودش رو داره. و تو بیخبر از اون شرایط هستی که به خودت اجازه بدی قضاوت کنی تو حواست به خودت باشه. استاد. مدتها پیش این خواب روزی من شد. اما هنوز حواستم رو بیشتر جمع می کنم تا در کمتر قضاوت کنم
برای همه بشریت دعا می کنم الهی که خدا همه چیز رو با خواب بهمون یاد بده. الهی. نعمت خواب خوش و آگاهی بخش روزی همه بشه. الهی استاد عزیزم و همه هم مداری های بزرگوارم که ناجی درک بهترم از قرآن و خدا و بندگیم هستید در پناه الله یکتا. شاد و سالم و ثروتمند باشند