live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/03/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-12 01:48:112024-10-12 03:44:55live | خروج از جامعه “معلولان باوری” و خلق زندگی دلخواهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدایی که هر لحظه هدایت میکند مرا
به نام خدایی که هر لحظه حمایت میکند مرا
به نام تنها فرمانروای جهانیان وهابم
سلام ب شما استاد نازنینم
وسلام میکنم ب تمام همراهان سایت عباسمنش
میرسیم ب لایو ۲۱
خدای من موضوع اول مربوط ب سپاسگزاری هست چه موضوع فوق العاده ای استاد عزیزم وقتی شما درمورد سپاسگزاری صحبت کردین تمام وجودم ب لرزه افتاد و قلبم تپشش بیشتر شد و در وجودم یه جهاد اکبر شکل گرفت واقعأ زیبا گفتین اگر ما با داشته هامون خوشحال باشیم و از بودن داشته هامون لذت ببریم و سپاسگزار باشیم نعمت بیشتری رو دریافت میکنیم منم مینویسم لیستی از داشته هامو و از تک تک سلول های بدنم تا برسه ب هر آنچه که در زندگیم دارم و این حس خیلی بی نظیری رو بهم میده باورتون نمیشه جوری میشه اگر شروع ب نوشتن کنم راحت ۵صفحه پر میشه از سپاسگزاری و نشونه های روزم و این نوشتن یه انرژی مثبتی رو بهم میده و کل روزم اگر یه عالمه هم کار داشته باشم خیلی راحت و آسون بدون غر زدن انجام میدم و این روال رو تا جایی که بتونم انجام میدم استاد عزیزم شما تنها دستی ارزشمند از دستان خداوندی برای من و امثال من، الان خیلی زندگیم لذت بخش تر شده خیلی زیبایی های بیشتری رو میبینم صدای پرنده های زیبا توی آسمون، لذت بردن از ابرای زیبا توی آسمون و دیدن خونه های خوشگل و منظره های زیبای اطرفم و خیلی خیلی نعمت های بیشماری که در اطرافم هست با دیدن اینا من عشق میکنم و لذت میبرم گاهی شده از شدت شوق و ذوقم اشک ریختم خیلی زیبا گفتین که سپاسگزاری دروازه ی بزرگی هست برای نعمت های بیشتر
و میرسیم صحبت های بعدی شما در مورد ورودی و کنترل ذهن، ما اگر نتونیم ورودی ذهنمون رو کنترل کنیم ب مشکلاتی برمیخوریم اگر بتونیم که ذهنمون رو کنترل کنیم و نکات مثبت اون شخص یا هر چیز دیگه ای رو بگیم و ببینیم خود بخود ب راحتی میتونیم کارمون رو انجام بدیم یا خود ب خود مشکلمون حل میشه خیلی عالی بود صحبتاتون استاد نازنینم منم با تمرین خیلی بیشتر میتونم شکست بدم شیطان رو وب خدای ربم وصل بشم. وای استادم این فایل تون خیلی بی نظیره درمورد معلول ذهنی. باورتون نمیشه وقتی شما درموردش صحبت کردین گفتین که نمیدونید خواب بوده یا رویا یا الهامات خدا، گفتین که شما با مردم جهان داشتین مسابقه دویدن میدادین که هرکسی بیشتر بدوعه ب ثروت بیشتری میرسه و شما با سرعت داشتین میدویدین و یه نیم نگاه برگشتین و آدما رو دیدین که با چنگ زدن روی زمین و دست و پا زدن دارن میخزن روی زمین و شما با سرعت میدویدین و اون لحظه بهتون گفتن که ندو، اصلا مگه با دویدن و تقلا کردنه با کارکردن روی باوره، کار کردن روی خودته که بر هرآنچه که بخوای میرسی اگر عمقی باشه و با تمام وجودت انجامش بدی. این خیلی خیلی نکته ها میشه ازش درآورد یکیش اینه که شما دارین روی خودتون کار میکنید و با سپاسگزاری و توجه بر نکات مثبت خیلی دستاوردهای فوق العاده ای بدست اوردین، اما خیلی از ماها قبل از این که با این مسیر الهی آشنا بشیم مثل اون آدمایی بودیم که با چنگ زدن و دست وپا زدن و تقلا کردن میخواستیم ب خواسته هامون برسیم. وقتی شما داشتین این موضوع رو توضیح میدادین پسرم داشت اشک میریخت میگفت مامان این آدمایی که استاد میگه ماها هستیم ب شرط این که بتونیم روی خودمون و باورهامون کار کنیم تا مثل استاد یه آدم موفق بشیم. آره استاد خیلی عالی گفتین که عمل کردن روی باورها اصل لذت بردنه نه اینکه ادا دربیاری وسر خدا و خودمون رو کلاه بزاریم نه تنها دور میشم از خواسته هامون بلکه ضربه ی بدی به خودمون میزنیم. لایو بی نظرتون فوق العاده بود استاد خیلی خیلی لذت بخش بود و مثمر ثمر بود برامون.
انشاالله همه همیشه شاد و سلامت باشید استاد بی نظیرم
از خدای خوبم از ربم و صاحب اختیارم خواستارم که تو این مسیر الهی و خداگونه ثابت قدم تر باشم.
در پناه الله مهربان🙏🙏🌺🌺🌺🌺🌺
بنام خدایی فراوانی
سلام به همه همسفران عزیزم
گام 17 ام/ خانه تکانی ذهن
سپاسگذارخدای هستم که استفاده از آگاهی های این فایل را قسمت من کرد.
واقعا تحسین تون میکنم استاد عزیزم که چقدر میتونید کنترل ذهن داشته باشید و شرایط را به نفع تون تغیر بدید.
از روزیکه روی خودم کار میکنم خدارا شکررر کنترل ذهن خوبی دارم. به نسبتی که باور های مناسبی ساختم.
فروردین 1403 من دوره بینظیر 12 قدم رو شروع کردم.
قدم اول رو داشتم کار میکردم و تازه یاد گرفته بودم جهت دهی آگاهانه کانون توجه ام را با کار کردن تمرین ستاره قطبی.
یه موردی به ظاهر نامناسب برایم پیش اومد که خداراشکررر با کنترل ذهن به نفع من تمام شد.
من با مادرم سفری داشتیم به کشورم افغانستان
16 ام فروردین بود که با ذوق وشوق راهی سفر شدیم و قرار بود عید رمضان را به هرات باشیم.
من توی تمرین ستاره قطبی ام نویشته بودم که دوست دارم شب عید هرات باشم.
ما 16 ام به سمت مشهد حرکت کردیم.
رفتیم مشهد خونه فامیل مون و فرداش رفتیم به سفارت که نامه ای خروج بگیریم..
وقتی رفتیم سفارت نامه نداد
طالبان گفتن که چون شما مرد به همراه ندارید ما نمیتوانیم خانم هارا تنهایی اجازه بدیم مگر اینکه یک شخص (پدر،برادر،پسر عمو) از امور مهاجرین افعانستان یه رضایت نامه برامون ایمیل کنه بعد ما شمارا اجاز میدیم وگر نه نمیتونید از ایران خارج بشید.
وقتی من این حرف رو شندیم در چند دقیقه اول کلا بهم ریختم چون از نظر من یک کار ناممکن بود.
یه چند لحظه با خودم فکر کردم و حرفای استاد را توی ذهنم مرور کردم و شروع کردم به جستجوی اینکه یه راه حلی پیدا کنم.
شرایط طوری بود که ما نه میتوانستیم دوباره تهران برگردین ونه میتونستیم بیشتر از یک هفته خونه ای فامیل مون بمونیم چون اونا مسافرت میرفتم.
بلاخره با کنترل ذهن و جستجویی پیدا کردن راه حل توانستم با یکی از دوستام که توی هرات بود هماهنگ بشم و خوشحال شدم که یه سر نخی پیدا کردم.
اون روزتمام شد و من شب توی دفتر سپاسگذاری ام نویشتم که حد اقل به ذهنم رسیده و بهم الهام شده که باید این قدم رو بردارم و با این شخص هماهنگ بشم .
صبح که بیدار شدم توی تمرین ستاره قطبی ام نویشتم که خدایا دستانت را به سمتم بفرستم
اون روز توانستم با اون فردی که باید کار مونو انجام بده به ارتباط بشم.
خدارا هزاران بار سپاس که اون روز تقریبا این پروسه طی مراحل شد و ادامه اش موند واسه فرداش
من هر لحظه متوجه افکارم بودم و سپاسگذاری میکردم و خداوند هدایتم میکرد..
تا این پروسه طی مراحل شد چند روز طول کشید و فقط دو روز دیگه به زمانی که ما باید از کشور خارج بشیم مونده بود. یعنی دو روز مونده بود به عید رمضان.
فردای اون روز تا رفتم سفارت زمان گذشته بود و ادارات دولتی تعطیل شدن
ما فقط یک روز وقت داشتیم تا نامه ای خروج بگیرم و اصلا معلوم نبود که آیا این مدارک ما تایید میشه یا نه و آیا واسه شون این مدارک ایمیل شده یا نه.
بلاخره فرداش رفتم و دیدم سفارت خیلی خلوته تعجب کردم مگر میشود
رفتم جلوتر دیدم نویشته هست تا بعد عید رمضان یعنی 4 روز تعطیل هست.
چند لحظه ای اول خیلی ناراحت شدم
ولی گفتم خدایا خودت که میدانی شرایط مارا خودت یه راهی نشانم بده.
بعد چند لحظه دیدم یه شخصی آومد توی اون اداره و من رفتم جلو مدارک رو نشان دادم و شرایطم رو گفتم
بهم گفت امروز تعطیل هست و هنوز مدارکات برایم ایمیل نشده
اگر تا یک ساعت دیگه ایمیل شد من برات انجام میدم اگر نه که میمونه واسه بعد تعطیلات.
خدارا صدهزار مرتبه شکر چند دقیقه بعدش ایمیل اومد و اون به راحتی کارم رو انجام داد و ما توانستیم حرکت کنیم به سمت افعانستان.
و خدایا صدهزار مرتبه شکررر به راحتی رفتیم ودقیقا 12 شب عید ما هرات بودیم…
خدایا سپاسگذارم
خداراشکررر
وقتی این اتفاقات افتاد من از دل این اتفاق چند تا درس گرفتم.
اول اینکه وقتی از خدا چیزی رو میخواهی باید صبر داشته باشی تا زمانش برسه خدابهت میده حتمااا
مثلا من از خدا خواسته بودم شب عید برسیم هرات ولی هی تقلا میکردم که زودتر راه بیافتیم و بریم.
درس بعدی که داشت این بود که مدارک ما دقیقا زمانی اوکی شد که یک روز کاملا خلوت بود و نیازی نبود کلی سر صف منتظر بمونیم
و به راحتی واسانی انجام شد.
خدایا سپاسگذارم
این موضوع رو نویشتم تا رد پا بمونه وبه خودم یادآوری کنم که اگر کارام درست شد و اتفاقات خوب افتاد فقط نتیجه کنترل ذهن بوده و ساختن باور مناسب.
خدارا شکررر
درپناه حق باشید عزیزانم!
سلام به استاد عزیزم و همفرکانسیهای بی نظیرم .
توی بحث سپاسگذاری من دفترها پر کردم و تمرین ستاره قطبی رو با سپاسگذاری شروع میکنم و هر روز صفحات دفترم پر میشه از این موضوع
.جالبه چند وقت پیش یه تجربه شبیه تجربه شما داشتم .
یه روز رفته بودم دادگاه که پیگیر پرونده م باشم و بدون وقت قبلی رفته بودم .
اول که وارد شدم به من گفتن امروز خیلی شلوغه و ما نمیتونیم جوابگوی شما باشیم و حتی سیستم قطعه .اما من امیدوار بودم که صبح توی ستاره قطبی از خدا خواسته بودم امروز یه جواب حداقل به من بدن و گفتم انشاالله امروز با روی خوش از من استقبال میشه و جوابگوی من خواهند بود .
به هر حال توی سالن انتظار نشستم و شروع کردم به شکر گذاری .چند ساعت گذشت و دادگاه خلوت تر شد . دوباره وارد اطاق مدیر شدم و ازش خواستم ببینه پرونده من توی چه مرحله گیر کرده ؟ آقای مدیر گفت پرونده تون نیست و سیستم قعطه و از ما کاری بر نمیاد . دیگه داشتم ناامید میشدم که همکار مدیر گفتن بزارید برم داخل اطاق قاضی شاید اونجا باشه . بعد چند دقیقه گفت قاضی شما رو خواسته با اینکه من اصلا اونروز وقت نداشتم پیش قاضی برم . داخل که شدم قاضی چندتا سوال درباره موضوع پرونده کرد و شروع کرد به مطالعه بعد پرونده رو برداشت و خودش برد بیرون به مدیر دستور داد از چندتا صفحه پرونده کپی بگیره ،بعد اضافه های پرونده رو جدا کرد و همه چیز و درست و مرتب کرد .با اینکه آخر وقت گذشته بود و باید تعطیل میکردن حدود یک ساعت اضافه برای من وقت گذاشت و پرونده رو خلاصه کرد ،از من پرسید چند وقته که درگیر این پرونده هستید ؟ گفتم 7 سال . سرش رو تکون داد و از مدیر خواست اولین وقت نزدیک رو برای پرونده من بزاره و به مدیر گفت خدا رو خوش نمیاد این بنده خدا چند سال الاف باشه توی دادگاه . در همین حین در باز شد و رئیس کل دادگاه وارد اطاق شد و از قاضی تشکر کرد که تا اون وقت برای ارباب رجوع وقت میزاره و گفت از شما تعریفات زیادی شده توی این مدت ، اونجا من فهمیدم اون قاضی تازه وارد اون شعبه شده و مورد لطف و احترام همه بود . وقتی از اطاق خارج شدم مدیر گفت با اینکه وقت نداشتید خیلی شانس آوردید امروز . وقتی از شعبه اومدم بیرون دیدم کل دادگاه تعطیل شده و فقط همون چند نفر توی همون شعبه مونده بودن تا کار منو راه بندازن ،من تا خونه فقط از خوشحالی و اتفاقات مثبتی که واسم افتاده بود گریه کردم و خدا رو شکر کردم .
وقتی موضوع رو تلفنی واسه وکیلم تعریف کردم ایشون باور نمیکرد و میگفت قاضی جواب وکلا رو نمیده چجوری برای شما پاشده خودش پیگیر پرونده شده ؟ اما من میدونستم این موضوع از کجا آب میخوره و چی باعث این معجزه شده که کسی باورش نمیشه .
خلاصه که من با دوره 12 قدم معجزه ها دیدم .ایمانم قوی شد و بر این باور رسیدم که همه اتفاقات زندگی رو خودمون خلق میکنیم و انسان چه توانائیهایی داره .
چند روز پیش توی تفسیر قرآن آقای دکتر بازرگان شنیدم که میگفتند اگر انسانِ فلجی نفر اول مسابقات جهان نشه قطعا خودش نخواسته و تلاش نکرده وگرنه اراده انسان اینقدر قویه که میتونه هر آنچه بخواد خلق کنه .
با این معجزات هر روز بر ایمان و باورهای من افزوده میشه ومن این خوشبختیها رو بعد از خدا از راهی که شما بهم نشون دادید دارم استاد .دست خداوند همه جا و هر لحظه پشت و پناه شما باشه بهترین استاد دنیا .
سلام استاد گرامی و دوستان همراه
الهی هدایتم را سپاس، قوانین بدون تغییر جهان را سپاس
” ما توانمندیم در خلق زندگیمون ”
وقتی باور کنیم که این ما هستیم با توجه و تمرکز روی نکات مثبت، روی زیبایی ها و با سپاسگزاری واقعی، میتونیم زندگیمون رو اونجور که میخوایم خلق کنیم. حال ممکنه نتایج بلافاصله و یا بعد مدتی بوجود بیاد و وقتی نتایج بوجود اومد، فراموش نکنیم که چه عواملی باعث خلق این نتایج شده و تکرار و تمرین کنیم.
سپاسگزاری واقعی با احساس خوب، قلب باز ، آرامش درونی، رهایی از رنج ها، سلامتی همراه هست.
” چند تجربه شخصی”
1_دخترم امتحان راهنمایی و رانندگی داشتن و روز امتحان برخلاف روزهای قبل دو تا افسر اومده بودن، دوستانی که قبلا امتحان داده بودن میگفتن فلان افسر خیلی بد اخلاق هستن، همه رو میندازن و سخت میگیرن. از قضا اسم دختر منم لیست همون افسر بود.
ما مدتی بود که با سایت آشنا شده بودیم و قوانین رو شنیده بودیم. داشتیم تمرین میکردیم.
تا نوبت دخترم بشه همین قوانین رو با هم تکرار کردیم که برای اونا سخت گرفته، برا ما قراره آسون باشه، قراره خوش اخلاق باشن و تجسم کردیم که قبول شدن و سپاسگزاری برا قبول شدنشون و ….
بالاخره برای امتحان رفتن و همون روز قبول شدن و اتفاقا تعریف کردن که افسر مربوطه خیلی هم خوب برخورد کردن و با آرامش امتحان گرفتن .
2_ پسرم امتحان نهایی داشتن. تمام امتحانات ساعت 10 صبح بود ولی تو لیست چند تا امتحان به صورت کشوری و ساعت 8 صبح برگزار میشد .
اولین امتحان کشوری اصلا فراموش کردیم که ساعت 8 هست و به روال امتحانای قبلی ساعت 9،30 حاضر شدیم که بریم تازه یادمون اومد که ساعت رو اشتباه کردیم. تصور کنین چه استرسی داشتیم. با وجود اینهمه استرس، تمام طول مسیر به پسرم میگفتم تصور کن نشستی داری امتحان میدی، نپذیر که نمیشه و خودم هم تو ذهنم میگفتم میریم خواهش میکنیم میگیم اشتباه شده. شاید باورتون نشه ولی اصلا به خواهش و درخواست نرسید. خودشون گفتن چه آزمونی دارن و برگه دادن و به همین راحتی حل شد.
سپاس بابت آگاهی های ناب دوره
سلام بر همه بچه های خانواده ی توحیدی عباسمنش
سپاس گزار خداوندم برای هدایت هایش
زدم فایل دانلود بشه
اما چون لایو رو از طریق اینستاگرام دیدم
کامنتمو مینویسم تا ببینمچقد از درس های این لایو رو یادم مونده
ابتدا گفیتن سن یک عدده و مهم احساسه
باز هم بهمون یاد دادی که مهم احساسه
احساسه که داره آینده ی شما رو میسازه
دنبال موضوعی بودین که هدایت بشین تا آگاهی ها رو انتقال بدین
این یعنی در هر لحظه از خداوند هدایت بخواهیم
موضوع اول باور بود
چقد با این قانون باور داریم که تا رسیدن نتایج بتونیم صبر کنیم و ایمان داشته باشین اقا راه همینه
و احساس خوب همه چیزه-بهمون گفتی درگیر نتایج نشیم-نتایج رو بنویسیم و به یاد بیاریم که نتایج دارن از کجا میان
بعد صحبت از سپاس گزاری کردین-که چقد مهمه سپاس گزاری
من که حالا میفهمم و درک میکنم احساس سپاس گزاری رو
یک جمله رو خوب یادم مونده
سپاس گزاری ابزاریه که حالت رو خوب میکنه
چقد هوشمندانه میگین سپاس گزاری ربطی به مذهب نداره
میدونین شاید ذهن ها مقاومت داشته باشه به واسطه تجربه های مذهبی
چقد زیبا تفاوت سپاس گزاری زبانی و پیس پیس کردن با احساس سپاس گزاری رو توضیح دادین
مثال ناخن پا رو زدین یعنی اقا توجه به داشته ها رو یادتون باشید
مثالی زدید از ویژگی ها خودمون رو تحسین کنیم
از واکنش بدن گفتید برای شناسایی افکار و کانون توجه
مثال بانک رو زدید و چقد توجه به نکات مثبت رو زیبا توضیح دادین
و چقد انسان فراموش کار بقیه ش رو به یاد نمیارم
برم گوش بدم و بنویسم آگاهی ها رو
55 ذاریات
و هی خودمون رو تذکر بدهیم تا فراموش نکنیم و سود ببخشه به ما
سپاس گزارم
سلام و درود به استاد عباس منش
برای سومین بار دارم این فایل رو میبینم ، درحالیکه تازه دوره دوازده قدم رو شروع کردم. دیروز تمرین ستاره قطبی رو انجام دادم و امروز صبح این فایل نشانه من بوده … چطور باور نداشته باشم که خداوند داره منو هدایت میکنه، چطور باور نداشته باشم خود خداوند داره سایت رو مدیریت میکنه.
از درگاه خداوند متعال درخواست هدایت بیشتر و بیشتر ،اگاهی بیشتر و بیشتر ،و عملگرایی بیشتر و بیشتر به آگاهی ها دارم .
در مورد شکرگزاری گفتین استاد ، من همیشه به این کلمه «لأزیدنکم» زیاد توجه میکنم، بر شما می افزایم ؛ باور دارم که خداوند داره میگه بر همه جنبه های مثبت زندگی تون می افزایم . نه فقط نعمت و رزق روزانه. و در جایی دیگر هم میگه « وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکور» فقط عده کمی از بندگانم شکور هستن.
خدایا بر لحظه لحظه زندگیم ، بر هر تپش قلبم، و هر دم و بازدمم و هر پلک زدنم تو را شکر میکنم.
به نام خدای مهربونم
چگونه از مسیر عمل به قانون، خارج نشویم؟
ادامه دادن روی باورهای پرقدرت منطقی
1.باور به اینکه منم که با افکارم دارم خلق میکنم
با توجه به نکات مثبت، سپاسگزاری و رسیدن به احساس خوب
مث رابطه عاطفی چون دارم روی خودم و خودارزشمندی بی قید و شرط م کار میکنم لایقم برای تجربه رابطه عاشقانه
با تمرکز بر نگات مثبت، خودم مسول احساس خوب هستم و توجه به پایداری در رابطه با توجه به سمت و سوی منبع
راهکار: مدام منیتور کردن خودم، احساس م و افکارم و سلامتی م و تمرکز بیشتر روی احساس خوب
2.مخصوصا سپاسگزاری در هر حالتی معجزه میکنه
ذهنو خلع سلاح میکنه در هر حالتی
سپاسگزاری واقعی!چیزی که قلبت باز میشه تمرکزت میره روی سلامتی حال خوب صدای چهچه پرنده و میبینی و تجربه میکنی معجزه ش رو
سپاسگزاری بابت نعمت هایی که دارم
سپاسگزاری که احساس خوب میده
قلبت میگه در مسیر درستی بدنت رها میشه آرامش پیدا میکنی: $ با نوشتن از لیست نعمت هاممم
سپاسگزار باشید شما رو می افزایم«شما رو بزرگ میکنم ینی ظرف وجودمو برای دریافت نعمت ها وثروت های فراوان بزرگ میکنه هر بار»
سپاسگزاری واقعی ینی تمرکز روی داشته ها، ویژگی های مثبتم، توانایی م و استعدادم و طاهر زیبام
و نشونه اش اینه ترس واندوهی نیس
در لحظه نشونه اش میاد و افزاد رفتارهای عالی با ما دارن
سپاسگزاری، کنترل ذهن، تمرکز برنکات مثبت
3.تمرین تمرکز بر نکات مثبت با نگاه سپاسگزاری
4.کنترل ذهن با تمرکز بر نکات مثبت و سپاسگزاری
5.تمرکز بر زیبایی هام و نعمت ها
6.برانگیختگی رفتا آدما با تمرکز بر نکات مثبت
و احساس مو خوب کنم با صحبت با خودم
7.تمرین درخواست اضافی جسارت وشجاعت و عزت نفس منه
8.باور به اینکه میتونه با کنترل ذهنم خالق شرایط مثبتممم
تمرکز به چیزی که بهم احساس خوبی میده
9.شیطان راحت میگه همینی که هس «دقت کنیم انسان زود فراموش میکنه پس حواس مون باشع»در حالیکه که با سپاسگزاری وشکرگزاری میشه خالق شرایط زیبا و لذت بخش م باشم
10.سپاسگزاری ابزاری است برای خلع سلاح ذهن و دوباره برگشتن به مسیر خلق زندگی دلخوه؛
11.وقتی با این باور که : احساس خوب = اتفاقات خوب ذهن خود را کنترل می کنی، فارغ از اینکه شرایط چیست، ورق به نفع تو بر می گردد؛
12.چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مان را تغییر دهیم و چقدر راحت می توانیم این توانایی را فراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها شویم؛
13.قانون تغییر مکان زندگی؛
14.مسابقه ای در کار نیس، نیازی ندارم به توجه به بقیه، تویی که باورت ثروتمندتر، تو فقط روی خودت کار کن عزیزممم
بقیه ای وجود نداره …؛ تویی که خودتو پیدا کردی، تویی که تمرکزت روی زیبایی هاس روی سپاسگزاری تویی که متعهدی و تمرکز داری روی فراوانی های زیبات و لذت بخش ت
ومیبینی دنیات چقدر زیباتر و لذت بخش تر میشه برات️
بنام خداوند مهربان
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
خروج از جامعه معلولان باوری و خلق زندگی دلخواه
اول از همه تشکر میکنم بابت این وقفهای که وسط پروژه ایجاد شد، تا یه مروری داشته باشیم از این حجم کلان آگاهیها…
🟢 چکار کنم که بعد از مدتی کار کردن روی خودم، به روزمرگی برنگردم، بیخیال نشم؟ و با جدیت و ثبات قدم مسیر رو ادامه بدم.
جواب این سوال برمیگرده به اینکه شما چقدر باور کردی که خودت و فرکانست داره اتفاقات رو برات رغم میزنه.
لازمه که شما اهمیت ”باورها” و تاثیرش رو تو زندگیت درک کنی. این تنها شمایی که با فرکانست، اتفاقات و رویدادها رو به زندگیت دعوت و خلقشون میکنی!
وقتی یه مدت کار میکنی و نتیجه عالی میگیری، ذهن وادارت میکنه که برگردی به روال قبل، چون عادتهای خوبت نهادینه نشده هنوز، اما نباید بزاری این اتفاق بیافته دیگه… البته شاید لازم باشه ضربه کار نکردن رو بخوری تا اونوقت متوجه بشی داستان چیه! و بعد با تعهد بیشتر تو این مسیر بمونی!
نتیجه کار کردن باید بشه احساس خوب دائمی شما، اینم نباشه 2 ساعت کار کنی ولی باز برگردی به همون سبک زندگی قبلی، در واقع تاثیر اون 2 ساعت باید پخش بشه تو 24 ساعت و بعد کم کم کل زندگیت.
یه مدتی زماک لازمه تا باورها و عادتهای جدیدت روت کنن، ریشه کنن تو ناخودآگاهت.
انسان این ویژگی رو داره که زود فراموش کنه، یعنی جسم و ذهنش اینجوریه، وقتی روی باورها کار میکنی… بعد مدتی ذهنت میره دنبال روزمرگی… میره مسائلی میاره و خودش رو درگیر این مسائل میکنه. بعد نتیجش میشه حال بد شما. و اینجا وظیفه شماست که دستش رو بگیری و نزاری تو مسائل گیر کنه!
شما که روح باشی، در واقع به خرد کیهانی وصلی و پاسخها رو داری، اما جسم و ذهن تو که نمیتونه اینور داستان رو اصلا تصور کنه، میره دنبال اینکه یه خاکی بریزم تو سرم. هیچ چیز، هیچ چیز و هیچ چیز به قدری بزرگ و عذابآور نیست که نشه هیچ کاریش نکرد ولی ذهن از یه مسئله واقعا کوچیک میتونه ”بزرگ عذابآور” بسازه.
پس راه حل چیه؟
سپاسگذاری
فرقی نمیکنه شما تو چه مرحلهای از زندگی هستی، در هر مرحله، سپاسگذاری شما، معجزه میکنه.
بازم بزارید یه مثال بزنم (در کنار مثال استاد)
من برای یه جایی کار میکردم که واقعا براش کلی زحمت هم کشیدم، آخر سر یه مسئلهای من استعفا دادم و با یه حالت دعوا با مدیریت اونجا اومدم بیرون، بعد از مدتی دیدم یه سری وسایل پیش من مونده که باید تحویل میدادم، اینم شنیده بودم که سپاسگذاری باعث میشه نتایج برگرده، منم یه روز گفتم تستش کنم و نشستم تمام ویژگیهای مثبت مدیریت و زیباییهایی که اونجا بود رو نوشتم، از یه سلام کردن با انرژیش تا مثلا گیاهی که گذاشته بود تو محیط کار و… یه صفحه یا بیشتر شد گمونم، و بعد اونو برای خودم میخوندم. خلاصه یه حسی میگفت ببر این وسایل رو تحویل بده، اما، اما، اما. ذهن من هیچ جوره نمیخواست برگرده اون محل. خلاصه من گفتم باید اجرا بشه، رفتم و پیش خودم گفتم نهایت با منشی صحبت میکنم و تحویلش میدم و میام. ولی وقتی که رسیدم جلو میز منشی، ایشون خودشون پشت میز بودن و یه لحظه خواستم برگردم، ولی گفتم دیگه هر چی شد… خلاصه ایشون با چنان روی گشاده سلام و احوالپرسی کردن که اصلا من جا خوردم!
اتفاقا اصلا هم اون تصاویری که ذهنم ساخته بود نشد و نتیجه کاملا برعکس شد و میدونمم که دلیلش همون سپاسگذاری بود. البته استاد من همون موقع یه درخواست دیگه دادم اونجا که یه کاری برام انجام بدن، ولی چون ایمان نداشتم، موافقت نشد. ولی اشکال نداره، خدا که دستش بازه.. از جای دیگه میرسونه!
لازمه که ما همیشه روی بخشی از خودمون کار کنیم، و همیشه یه جایی هست… اینم برام چالش بود که خب من الان از کجا بدونم کجا رو باید درست کنم؟ مگه یه موضوعه؟ ولی اینم گفته شد که آقا جان تو پا در ره بگذار، خود راه به تو خواهد گفت چون باید کرد.
تو هر مکالمه یا کار کردن خودش میگه امروز روی فراوانی یا مثلا ترمزها یا مثلا هدایت کار کن…
چیزی که من الان سعی میکنم هی گوشزد کنم، اینه که خودت رو، فکرهاتو مانیتور کن، بررسی کن، آیا فکری هست که حس عالی بهت میده؟ یا فکری هست که حس بد بهت میده؟
چطور میشه فکر رو هدایتش کرد به سمت فکر بهتر و حس بهتر.
قانون تا زمانی که ازش درست استفاده کنی، درست جواب میده! حالا چی باعث میشه گمراه بشیم؟
* توجه به منفیها… که این زمانی شروع میشه که شما توجه به زیباییها نکردی…
* چسبیدن به یه زیبایی… اون زیبایی، حالا پول، جنس مخالف و …
که اینم از عدم باور فراوانی میاد.
خلاصه ته داستان اینه که شما ناسپاسی!
پس
️ آگاه باش که چه فکری تو سرت هست و مدیریتش کن!
️ سپاسگذاری کن تا انرژی که داری آگاهانه صرف خلق زیباییها بشه، بجای اینکه ذهن انرژی رو برداره صرف نازیباییها کنه. (یه رقابته سر اینکه کی انرژی رو کجا مصرف کنه، روح یا ذهن؟ زیبایی یا نازیبایی؟)
سپاسگذاری یه ابزاری هست که معجزه میکنه!
سپاسگذاری باید واقعی باشه، شکلی که قلبت رو شارژ کنه!
یادمه اوایل چقدر با این مفاهیم غریبه بودم، یعنی استاد میگفت قلبت باید باز بشه، من میگفتم: هههههههه؟؟؟
ولی الان بهتر میتونم بفهمم که وقتی سپاسگذاری میکنی، یه طعم شیرین و رضایتمندی وجودت رو میگیره، یه لبخند قشنگ میاد صورتت، غرق در افکارت، گونههات درد میگیرن پس که کشیده شدن…و خودت اصلا حالیت نیس..اینا همون سپاسگذاریه…
بنظر من سپاسگذاری چیز پیچیدهای نیست، و در دسترسترین ابزار و در عین حال خفنترینه که هر چیزی رو حل میکنه! ربطی هم به دین نداره! وقتی شما یه گل زیبا میبینی و ذوق میکنی، شما سپاسگذاری! وقتی بیشتر انجامش میدی، ظرفت بزرگتر میشه. وقتی ذوق داری برای دیدن زیباییها، شما سپاسگذاری!
راجع به نعمتها، میخوای بنویس، بگو یا ذهنی حس کن! در هر حال اون فرکانس سپاسگذاریه که ارسال میشه! و جون کندن هم نیست دیگه… بقیه داستان لذت بردنه!
وقتی شما نعمتها رو میشماری، میبینی مثلا از 100، 95 تا رو داری و ندیدی، ولی سر اون 5 تا که نداری، علم شنگه راه انداختی، که اونم تقصیر خودت و باورهاته…
من یه بازی ذهنی برای ثروت راه انداختم که موازات با مبحث چرخ اقتصاد رو چرخوندنه!
میگم هر 10 هزار تومن یا 100 هزار تومنی که میره به جهان و من خرج میکنم، 10 برابرش برمیگرده بهم…به همین سادگی… بعد 100 تومن که خرج میکنم، میگم ایول ایول 1 میلیون وارد شد… یا 1 تومن میدم میگم ایول 10 تومن وارد شد… الکی و فیلم بازی کردن هم نیست دیگه.. هزینه یه روز زندگی کردن رو این کره خاکی چقدره واقعا؟ بعد میبینم وقتی زندهام و هستم میگم که بله، همینطوره.
مثلا همین اکسیژنی که واقعا نمیبینیمش، اگر ثروت کل آدمهای دنیا رو بزاری روی هم، مگه میشه تامین کردش؟ یا قلبی که میتپه… یا کلیههایی که کار میکنن… مغزی که بدون هیچ داستانی سالهاست داره خوب کار میکنه…
خدایا شکرت واقعا.
وقتی مثل داستان استاد شما دیگه نگاه حق جانبه نداری، و رو به سپاسگذاری میکنی، اون شرایط واقعا به نفع شما برمیگرده! به شرطی که واقعا رها کنی!
من یکی خیلی کار دارم و حالا مثلا میگم قانونم بلدم و مشکل از فلانیه! ولی تلاشم اینه که بگم آقا فارغ از اینکه چی در جریانه من باید کلا بزنم به جاده جنگلیه! تمرکز روی زیباییها، روی نعمتهام، و بسپارم تا خداوند هدایت کنه! اگر بتونم اینطور رفتار کنم اوضاع 180 درجه میتواند تغییر کند!!! حتی اگر روزنهای رو الان من نمیتونم ببینم! همه چیز به سود من میشود.
در پایان بگم، اینکه شما فرکانس و توجه ات رو داری چجوری خرج میکنی، باید بشه دغدغه ذهنی شما! یعنی این سوال که آقا من دارم چی میفرستم، من دارم چکار میکنم؟ این باید بشه کار شما، زندگی شما، نگرش شما، عادت و سبک زندگی شما.
رقابت با دیگرانی هم نیست دیگه، هر کس فارغ از دوست و خانواده، نتیجه فکرهای خودش رو داره میگیره، همسر و دوست دختر هم نداره دیگه.. لوط که لوط بود، بهش گفته شد ولش کن! اون از عذاب شوندگان است.
دیگران هر کاری شما بکنی، وقتی نخوان تغییری کنن، شما انگار که میخوای آب رو تو مشتت نگه داری.
واقعیت اینه که با توجه به پیشرفت جامعه، افراد با ”معلولیت باوری” تعدادشون بسیار بسیار زیاده تا افرادی که آگاهانه خالق زندگی خودشونن.
1 درصد آگاه و خالق از جامعه در آرامش زندگیشون رو میسازن. من جز کدوم درصدم؟
در پناه الله مهربان، ثروتمند باشید در تمام ابعاد زندگیتون، چون ثروت خودشه
مثلا همین اکسیژنی که واقعا نمیبینیمش، اگر ثروت کل آدمهای دنیا رو بزاری روی هم، مگه میشه تامین کردش؟ یا قلبی که میتپه… یا کلیههایی که کار میکنن… مغزی که بدون هیچ داستانی سالهاست داره خوب کار میکنه…
سلام دوست عزیز واقعا عجب چیزی
یادآوری کردی
ممنونم
نسترن عزیز
از اینکه کامنتی برام نوشتی واقعا مچکرم.
واقعا سپاسگذاری نعمت بزرگی هست که خداوند لطف کرده و بهمون تاکید کرده.
تو قدم 4 استاد یه جایی توضیح میده نعمت به شکلهای مختلف میاد تو زندگی و هر چقدر چشمام رو به روی این نوع نعمتها باز کردم، زیبایی زیادی وارد زندگیم شده.
نعمتهای زیادتری وارد میشود.
در پناه الله مهربان باشی عزیز
سلام و صد سلام به استاد عباس منش عزیزم،
و سلام به خانواده عباس منش که چقدر زیبا هممون رو دور هم جمع کرده و چقدر عشق و کیف و حال رو با هم تجربه میکنیم و با هم به اشتراک میگذاریم تجربه های زیبامون رو .
حال دلم خیلی خوبه و خیلی خوشبختم که با شماها توی یه خانواده هستم ..
اونقدر خوشبختم که خنده هایم تا آسمون میره و از اون خنده های الکی نیست ،،از اون خنده های یه که یه نوع شکرگذاری خودش..
میخام به خانواده ام بگم که خیلی خوشبختم ..و میخام با تمام وجودم خدایم را شکر بگم که وقتی مرور میکنم محبتهای خدارو ..خودم لذت میبرم از این همه نعمتی که خدا این مدت پنج ماهی که روی خودم کار میکنم..
من با بچههام و همسرم توی کشور غریب اونقدر بهم نعمت داده که نگو..
میخام بگم نعمتها یی که از نظر روحی بهم داده که خیلیه،،
آرامش و رضایت و باز کردن چشم هام به روی زیبایی ها،،
وقت کافی تا بتونم روی خودم کار کنم، ،
رفتارم با بچههام و همسرم چقدر عوض شده
چقدر از بودن باهاشون لذت میبرم. اطرافیانم که همه دوستام دارند و دلشون میخاد که باهام حرف بزنند..
و حالا از نظر مالی
از اولش که یه ماشین به نامم زده که دهن همه ایرانی ها باز موند..
یه خونه بزرگ و عالی اون هم بالا شهر با متراژ بالا،حیاط خصوصی،،فضای بازی برای بچههام توی حیاط، ،طبقه اول،،
خود آلمانی ها تعجب میکنند، ،چطوری این خونه رو اجاره کردی ،،چطور به تو دادنش ،،
چقدر دلها نرم شد و صاحبخونه و همسایه ها دوست داشتند و خوشحال شدند که ما میخاهیم اینجا زندگی کنیم،،
و خداوند یه پدر و مادر برام رسوند که تمام کارهای خونه رو ،تعمیراتش،،وسایل مورد نیازش ،،با عشق برام تهیه میکنند..
به خدا خیلی بیشتر از پدر و مادر برام میکنند..
اصلا نمیتونم بگم چقدر خداوند همه چی رو برام فراهم کرده تا من لذت ببرم،،
کار توی مدرسه بهم داده تا کنار بچهها فقط لذت ببرم و کیف کنم..
اون قدر بهم چیز داده که چطوری میتونم خدا رو شکر کنم و بگم خداجونم عاشقتم، ،
و من با لذت بردن و استفاده کردن از امکاناتی که خدا بهم داده شکر گذاری کنم..
میخام بگم بچهها روی خودتون کار کنید،،خوب کار کنید ،،توی خوب راهی افتادیم، ،اعتماد کنیم به خدا و ادامه بدهیم خواه ناخواه نتایج عالی می افتد،،
یه تشکر ویژه دارم از استاد عباس منش، ،برادر عزیزم،،که حرکت کردین و کاری کردین که ما هم مثل خودتون خاص حرکت کنیم و نتیجه بگیریم
به نام فرمانروای جهانیان
سلام به استاد عزیز و گرانقدرم
سلام به همه دوستان خانواده بزرگ و صمیمی عباس منش
این فایل به عنوان نشانه ی من در روز یکشنبه 3 بهمن 1400 بود.چند روزی هست که همش دلم لک زده اینجا ردپا بذارم و با تمرکز بنویسم. تو سایت بودم اون ماشین فورد فوق حرفه ایی عالی استاد رو در جریان سریال زندگی در بهشت 248تا250 رو هم تبریک جانانه میگم حالا که وقت نوشتن پیدا کردم اونم در مترو به سمت محل کار،اونم از محله جدید و خونه جدید مون.
استاد واقعا این روزها شاهد اتفاقاتی هستم که فقط میگم خدایا شکرت برای این قوانین ثابت و پابرجات.
از اون روز توی مسیر فقط با خوندن کامنت بچه ها فقط به یاد میآوردم و شکر میکردم پروردگار قشنگم رو.از اون روز فقط به یاد می آوردم چطور خدا ما رو هدایت کرد به این جای جدید
به راستی که جهان آدم ها رو در جای درست شون خودش قرار میده
به راستی که خدا هدایت مون میکنه.
به یاد آوردم که کنترل ذهن ها تو شرایطی که از بغض و دلتنگی و عصبانیت منو به جای بهتر رسونده، به اندازه ایی که تونستم عمل کردم و دارم نتیجه میگیرم و هربار که بیشتر در عمل کردن ماهر بشم بیشتر نتیجه بزرگ میگیرم.
چقدر شکر گزاری ها آروم میکنه منو و خوب میتونه ذهن منو مهار کنه،ذهنی که دوست داره هرجایی پرسه بزنه.
چقدر من با شکرگزاری سلامت تر بودم زمانی که بخاطر همسرم بیمارستان میرفتم و وسط بخش بیماریها میرفتم و میخوندم اما با وجود تست مثبت من عالی و سلامت بودم بدون هیچ کسالت خاصی. اینا یعنی چی یعنی من اینقدر باورم درباره سلامتی خوب هست و اینقدر این سپاس گزار بودن و کنترل ذهن هام در اون شرایط منو قوی میکرده که بدنم بیشتر از همیشه آماده بوده و به راحتی و بدون اینکه من متوجه بشم و اذیت بشم با بیگانه های بدنم مبارزه کرده و بدنم رو همش در هماهنگی و در طبیعی ترین حالت خودش قرار میداده.این واقعا برام شگفت انگیز بود این واقعا برام نشون دهنده یک نتیجه از فرکانس هام هست یک نتیجه عالی.
خدایا چی بگم از اکنون و حال این روزهامون
چی بگم از این تغییر مکان و اسباب کشی مون
یک سال گذشت از شهر خودمون جابجا شدیم به یک شهر جدید
23 دیماه 1399 روزی که اومدیم
و اول اسفند خونه ایی رو تونستیم اجاره کنیم اونم دست خالی…
ادامه کامنت شد شب در مسیر برگشت…
فقط خداروشکر میکنم بابت این همه اتفاق خوب و آدم های خوبی که سر راهم قرارگرفتن.
خداروشکر میکنم که اینقدر در حرکت هستم که در حرکت باید کامنت بنویسم.
خداروشکر برای این همه ایی که یک کوچولو به بخشی از اونا هم فکر میکنم قلبم لبریز از شور و شوق میشه.
خداروشکر برای این سایت که بهترین جای دنیاست و منو از هرجایی که می خوام میتونه جدا کنه و ببره در کنار بهترین ها و در مسیر توحید….
چقدر خوبه هر روز صبح باید حواسم باشه ایستکاه توحید پیاده بشم و خط عوض کنم و هی به یاد بیارم این اصل رو…توحید و دیگر هیچ.
خدای من به یگانگی تو با تمام قلبم باور دارم،مرا هدایت کن به انجام رفتارها و عمل های توحیدی و بشم نمونه توحید در عمل
خدای هدایتگر و وهابم تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می جویم.
سلام به تو دوست ارزشمندم
یادش بخیر چه خاطرات قشنگی برام در این کامنت مرور شد، چقدر حرکت چقدر تغییر…
حالا که هفته دیگه یکشنبه 23دیماه 1403میشه، خواستم یادآوری کنم که چهار سال داره میشه و این حرکت این مهاجرت مکانی هنوز ادامه داره…
این جمله رو دوست داشتم که نوشتی:
چقدر خوبه هر روز صبح باید حواسم باشه ایستکاه توحید پیاده بشم و خط عوض کنم و هی به یاد بیارم این اصل رو…توحید و دیگر هیچ.
اما باید بگم من هر روز باید به مقصد ایستگاه توحید، خودمو از منیت ها، ترس ها، تردیدها، ندیدن ها پاک کنم و مهاجرت کنم از من به منی که توحید اساس وجودشه و اساس زندگی و پایه شخصیتش قراره بشه.
ایستگاه توحید یک مقصد خاص نیست یک مسیره که با مهاجرت کردن به سمت مدارهای بالا به سمت الله یکتا بدست میاد.(این درک الان منه)
اصلا با هجرت با توحید پا به این دنیا گذاشتیم.
وقتی جنین بودیم و خلق شدیم به شکل مادی اومدیم تا هجرت کنیم و دوباره به سمت و جهت توحید رشد کنیم و بزرگ بشیم. این تیکه یک آگاهی مبهمی هست که بکهویی به ذهنم اومد. از جنینی تا به دنیا اومدن یک هجرت نیست؟! آخرش هم بعد تولدمون با کلی تجربه کردن این دنیا، با مرگ به یک هجرت دیگه می رویم، ما از خدا هستیم و به سمت خدا باز می گردیم.
تو این پروسه همش توحید و هجرت میبینم……
من میخوام همیشه جهتم به سمت “او” باشد و دیگر هیچ و تنها از خودش یاری میخوام و تنها او را مبپرستم.
سپاسگزارم برای این بهترین جای دنیا
سپاسگزارم برای ردپایی که ثبت شده.
سپاسگزارم برای قوانین ساده و ثابت خدا.