live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه - صفحه 31
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/03/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-12 01:48:112024-10-12 03:44:55live | خروج از جامعه “معلولان باوری” و خلق زندگی دلخواهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدایی که برای بنده اش کافیست
استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز سلام
از شما سپاسگذارم که مزه شیرین میوه توحید رو به ما چشاندید
این چند روز با وجودیکه فایل های جدید روی سایت میومد و دوره هدیه اپدیت میشد اما من تا جایی که تونستم این فایل رو گوش دادم
و سعی کردم درکش کنم هربار بهتر از قبل
اگاهی های این فایل از جایی شروع شد که یک نفر پرسید چکار کنم که کار کردم روی خودم رو متوقف نکنم
و استاد مثالی فرضی میزنه از فردی که با کار کردن روی خودش یک نتیجه دلخواهی رو برای خودش خلق میکنه
اما درگیر نکاتی از اون شرایط میشه که کار روی خودش رو متوقف میکنه
منی که خودم دقیقا همین وضعیت رو تجربه کردم دلیلش رو خوب میبینم
دلیل این که بعد از دریافت یک نتیجه دلخواه توی زندگیمون ، اون رو از دست میدیم و کارکردن روی خودمون متوقف میکنیم ذهن چموش ماست
حالا میفهمم استاد چرا میگه اگر روی خودت کار نمیکنی اگر پیشرفت نمیکنی یعنی داری پسرفت میکنی ، توقف معنایی نداره یا داری بالا میری یا سقوط میکنی
مثل رانندگی ، وقتی داری توی جاده میری اگر دستت رو از روی فرمون برداری و ماشین رو کنترل نکنی حتما تصادف میکنی و اصلا مهم نیست چقدر قبلش مواظب بودی و فرمون رو خوب نگه داشتی اگر ولش کنی حتما تصادف میکنی
اینجا هم اگر کنترل ذهنت رو ول کنی حتما نتیجه خراب میشه چون شاید تو بیکار بشینی نفس و شیطان بیکار نمیشینه و شروع میکنه از کوچک ترین نکته به ظاهر بدِ همون چیزی که خاسته خلق شده خودت بوده ، حال تو رو بد کردن
و همین میشه که به خودت میای میبینی این شغل دیگه بهت حال نمیده
رفتار بقیه باهات دیگه مثل قبل نیست
مثل قبل احترام نمیبینی
و
به خودت میای میبینی نتیجه از بین رفته
این دقیقا همون چیزی بود که سر من اومد
حالا هر چقدر که توی این مسیر اشتباه بدی نتایج نا خواسته بیشتری هم میگیری به قول اسناد چک و لقد هایی که جهان بهت میزنه سنگین تر میشه
و چی میشه که بتونیم فرمون کنترل ذهن رو همیشه تو دستمون داشته باشیم ؟
درواقع چی میشه که بتونیم همیشه زیبایی ها و خوبی هارو ببینیم ؟
بهترین و راحت ترین راه همون راهیه که خدا گفته
شکر گذاری
شکر گذاری به نظر من کلی موضوعات رو تو دل خودش داره
وقتی شکرگذاریم یعنی توجه به نکات مثبت داریم یعنی تسلیم هستیم در برابر خدا و چیزی که بهمون داده ، یعنی عذت نفس داریم و خودمون رو فردی بهره مند از نعمت های الهی میبینم . فراوانی نعمت هایی که اگر دریا ها مرکب شن و درختا قلم نمیشع همشونو نوشت باور فراوانی رو برای من تقویت میکنه
سپاسگذار بودن باعث میشه روی خوب هرچیزی رو ببینیم مثلا من توجه و شکر میکنم بخاطر پتویی که الان دارم بجای توجه به پتوی لوکسی که ندارم
اونقت معلومه که راحتی و ارامشی که اون پتو برام میاره توی زندگی من بیشتر میشه به بینهایت شکل مختلف از جنس همون چیزی که بهش توجه کردم وارد زندگیم میشه
بخاطر همین قانون مندی و ثبات قوانین خدانده که میگه حتما اگر شکر کنید شمارو میافزایم
من خدارو شکر میکنم بخاطر قواینی که خلق کرده
بخاطر جهانی که تک بعدی نیست و ما توش حق انتخاب داریم و فرکانسی هامون زندگیمون رو تعین میکنن
و خداروشکر میکنم بخاطر این که از این قوانین باخبر شدم و با اسناد عباسمنش همزبان بودم
سلام ودرود خدمت استادان عزیزاستادعباس منش واستادشایسته وخانواده نازنینم
ردپای گام17
استادجان ی مدت قبل یکی از دوستان توی کامنتش نوشته بود استادتازه فهمیدم وقتی شما میگید قلبم بازمیشه معنیش چیه وچه حسی داره
استادم منم از شبی که شما کامنت لیلای عزیزمون رو خوندید ومنم به سبک ایشون شروع کردم به سپاسگزاری واقعا همون حس بازشدن قلب رو تجربه کردم قفسه سینم واقعا انگارگسترده ترمیشه و قلبم بزرگتروبازتر و جا برای عبور ومرور اکسیژن بیشتر.
قشنگ به صورت فیزیکال حس میکنم این اتفاق رو.ی حس شیرین دلچسبیه و جوری بهت امید میده که دلت نمیخواد از اون حس وحال بیای بیرون ودوست داری تاابد هی ادامش بدی.
ازروزی که تمرکزم رو پیشرفت زندگی خودمه ونگران زندگی اطرافیانم نیستم و دخالتی ام تو اموراتشون نمیکنم حال دلم خیلی خوبه.ی آرامش وخونسردی عجیبی سراسروجودم رو فراگرفته وحتی همین حس وحال باعث شده شکرگزارتر باشم.
اینها بنظر من علت ومعلول همدیگر هستند.حالت خوبه آرامش داری پس سپاسگزارتر هستی و حالا که سپاسگزارترهستی حالت خوبه وآرامش داری.
استادجانم خیلی به حرفاتون امشب بادقت بیشتری گوش کردم ومیخوام بادقت بیشتری حواسم به نتایجی که میگیرم باشه تا روزمرگی ها منو به جایگاه اولم برنگردونن.
درپناه خداباشید.آمین
به نام خداوند بخشنده مهربان..خدای مهربانم سپاسگزارم ک روز به روز آگاهی های جدید سمتم میفرستی
خدایا کمک کن تا به آگاهی ها عمل کنم
بارها این حرف استاد رو شنیدیم ک میگه به میزانی ک این آگاهی ها رو باور میکنید آسان میشید برای آسانی..
اولین باور قبل از اینکه باورهای دیگه رو بسازین اینه این قانون جهان هستی هست بهش عملکردی به آسانی به همه خواسته هات میرسی اگر عمل نکنی و مقاومت داشته باشی استاد ک ضرری نمیکنه ما هستیم ضرر میکنیم..
آره این قوانین ساده هستن اما سادگی نباید ما رو گول بزنه..اول بشنویم بعد باورکنین بعد عمل کنیم نتیجه لذت و احساس خوب..
چطور بفهمیم تو مسیر درستی؟ از احساس خوبی ک داریم و اینکه مشتاق هستیم باز این آگاهی ها رو گوش کنیم..
امروز قدم جدیدی برداشتم اون هم اینه تمام فایل های انگیزشی موفقیتی ک از اساتید دیکه رو داشتم حذف کردم
یه زره مقاومت داشتم ک شاید بعد بخوای گوش کنی ..اما گفتم این صحبت ها اصل هست و غیر از این حاشیه
در پناه امن خداوند مهربان شاد باشید و ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان عزیزم در این پروژه
امروز گام هفدهم من در پروژه خانه تکانی به صورت گام به گام است
خداراشکر که با دیگر این فرصت دارم که اینجا ردپایی از خودم بذارم در این روزهای سخت اما متعهد به عمل به شنیده هام
خداراسپاس که بهم این قدرت دادی که که روزی با یک قلب پر از رویا مسیر جدیدم را شروع کنم وقتی برگشتم و کامنت سالها پیشم را خوندم درمورد شجاعتی که برای شروع علاقم نشون دادم ترغیب شدم بیام و بالاخره کامنت این فایل را بنویسم
خداراسپاس که اونقدر بهم شجاعت دادی که بدون یک ریال پول و درآمدی
بدون اینکه در ابتدا کسی حامی و همراه من باشه
بدون اینکه بدونم قراره در آینده چه شرایطی برام رقم بزنی
با و بندیل کتاب ها و دفترها و جزوه های کنکور را بستم و قسمتی را هدیه دادم به دوستم و قسمتی را در کمد گذاشتم و مدتی البته طولانی انها را به طور کامل از اتاقم خارج کردم
خدا میدونه فقط من چقدر کتاب تست و کمک آموزشی و جزوه ها و… داشتم
و اعلام کردم که دیگر درس و و کنکور بس است دانشگاه تعطیل و از این لحظه میخوام برم سراغ همان چیزی که بارها در دفتر خاطرات از خدا میخواستم و از آرزوهایم مینوشتم ،آرزوی فوتسالیست شدن یک فوتسالیست حرفه ای
خداراسپاس که به من قلبی مطمئن دادی که با آموزشهای استاد عباسمنش عزیز به تنهایی قدم در این جاده، که جاده آرزوهایم بود بردارم
بارها و بارها جلسه 4 راهنمای عملی را گوش بدم و بارها بارها به خودم یادآوری کنم که استاد گفته تمرکز هرچیزی مهم تره و اگر میخوای به جایی برسی باید صدتو بذاری
خیلی میگفتن میرفتی دانشگاه همزمان فوتسال ادامه میدادی
خیلی ها میگفتن بعد از کنکورت میگفتی که میخوای این کار کنی
اما من اینقدر به تصمیمم مطمئن بودم که صدای هیچ کسی را نمیشنیدم
صدای گریه ها و زاری های شبانه مادرم
صدای تهدید های پدرم
صدای نگاه کناره گرفتن و دور شدن خواهرم
من نیز نشستم و خداوند گفت و صبر کردم طوفان از من گذشت مثل طوفانی که از پارادایس گذشت
و بعد از طوفان مسیر را شروع کردم خداوند گفت مریم همه چیز آماده ست بلند برو سر تمرین
این کفش این جوراب این سالن این توپ این لباس…
و رفتم خدای من سپاس که مرا راهی کردی گفتی ازت محافظت میکنی و واقعا این کار را انجام دادی نه مثل ادمها توی حرف باشی نه عمل کردی ادمها زیاد از این حرفها به من زدن و من فهمیدم که دروغ میگویند
خداراسپاس میدونم که امروز شاید اون ایمان دیروز رو ندارم و به تصمیمی که وسط امتحاناتم بهم الهام کردی مثل گذشته باور ندارم
شک دارم چون آنقدر ادمها حرف میزنند و نظر میدهند دنبال این هستند که بگویند چه برای من خوب است یا خوب بود یا خوب خواهد بود که بکل یادم میرد که اینها را که میگوید..
شاید مثل قبل باور ندارم که از من محافظت میکنی چون خیلی ها دنبال هستند که بگویند من برایشان مهم هستم اما در رفتارشان چیز دیگریست
شاید مثل قبل آنقدر تورا باور ندارم که جز تو کسی را نبینم چون صبح ها وقتی بلند میشم به هزار یک نفر فکر میکنم به تمام آدمهایی که برای من خاطره ساختن یا دشمنی کردند یا.. اما هر روز بعد فکر کردن به هرکدامشان با خودم میگویم من دنبال این رابطه ها نیستم
رابطه من با کس دیگری
به دنبال اونم..
شاید دیگر مثل قبل تورا باور ندارم و شکرگزار تو نیستم چون آنقدر آدمهایی دورم توجهشان بر الگوهای بد و نا دلخواه هست که به سادگی گوشم را به آنها میسپرم
(استاد همیشه میگفت وقتی یه رابطه عاشقانه میبینید توی دلتون تحسینش کنید نگید ای بابا اینا دو روز دیگه میزنن به تیپ تار هم
درسهای استاد رو یادم رفته بود)
اره من تو رو خدا جون مثل قبل باور ندارم
امروز که کامنت چندسال پیش خوندم یادم افتاد که منو تو توی تنهایی کجا بودیم دیگران چقدر زدن توی سر خودشون که مارو منصرف کنن ولی ما هر روز از رفتن به سالن و تمرین لذت میبردیم
خداروشکر بخاطر تمام اون روزهای خوبی که ساختم
شکر بخاطر ایمان فعال درونیم که مرا همراهی کرد
فایل امروز :
خداروشکر میکنم که در حال شنیدن و درک کردن این اصل و اساس های مهم هستم
امروز وسط این فایل قلنجه زانومو شکوندم این عادتمه و ناخودآگاه انجامش میدم برخلاف دفعه های قبل خیلییی درد کمتری داشتم
هر بار این کار میکردم خیلی درد میگرفت زانو هر بارم میگفتم نمیخوام دیگه این عادت داشته باشم ولی ناخوداگاه دیگه انجامش میدی
این اتفاق برام جالب بود
یه اتفاق دیگه ام افتاد که دقیقا امروز اپیکیشن که برای سلامتی نصب کردم باز کردم پیام گذاشته بود امروز برای سه چیز شکرگزاری کنید
مهم تر از همه ام و ناهار نمیدونستم چی باید بخورم و دلم چیزهای تکراری نمیخواست
خیلی عجیب و غریب یک غذایی از قبل خیلی وقت پیش خام فریز کرده بودم و اصلا روحمم خیر نداشت که یه همچین چیزی دارم بعدش
این نکته بگم تا قبل از اینکه ببینمش اصلا نه فکرش میکردم نه میدونستم چی باید بخورم
خداروشکر درستش کردم و خوردم
فایل امروز خیلی خوب بود انرژی خاصی داشت، انرژی خاص خودش داشت
امیدوارم با ادامه دادن به این تعهدم بتونم به آگاهی ها علاوه بر خوب شنیدن خوب درک کنم و خوب عمل کنم
با ایمان
مریم درویشی
1403/7/26
سلامی گرم به همهی همراهان گرامی و استاد عباس منش عزیز و مریم خانم شایسته گُل.
رد پای این قسمت دوره خانه تکانی ذهن
اینکه مسیری که ما رو به خواستههامون رسونده رو فراموش نکنیم و روی خودمون کار کنیم برمیگرده به اینکه باور کنیم این نگرشی که با کنترل ذهنمون و تغییر زاویه دیدمون و داشتن احساس خوب داره زندگی ما رو تغییر میده چقدر درسته.
اولش که میخوایم این مسیر رو شروع کنیم نیاز به یک تعهد داریم که فایلها رو تکرار کنیم تا مقاومتهای ذهنیمون بشکنه و کانون توجهمون تغییر کنه و وقتی این تکرار رو انجام میدیم آروم آروم نشونههاش رو میبینیم. شاید ابتدا درک نکنیم که این اتفاقات خیلی کوچکی که برامون میافته مثل درست شدن یک وسیلهای که خراب بوده یا مثلا هدایت شدن به یک وسیلهای به طور عجیب مسئله ما رو حل میکنه یا مثلا دریافت روابط عاشقانه به افراد نزدیک زندگیمون که این رفتارش رو تا به حال ندیدیم و میبینیم چقدر با ما مهربانانه رفتار میکنه و این نشونه های کوچک نشون میده در همون ابتدا مسیر که ما داریم با افکار و فرکانس ها و احساس خوبمون (یا احساس بهتر از قبلمون) داریم اتفاقات زندگیمون رو رقم میزنیم.
وقتی که میبینیم کمتر غر میزنیم، کمتر شکایت میکنیم، کمتر دروغ میگیم، کمتر در مورد ناخواستهها صحبت میکنیم و داریم کلاممون رو کنترل میکنیم و اینجور موارد اینها نشون میده که یک سری تغییرات داره در شخصیت ما و افکار و رفتارهای ما ایجاد میشه که داره نتایج زندگی ما رو عوض میکنه.
اگه این نشانهها رو نبینیم و این تغییرات کوچک رو نبینیم و تایید و تحسین و سپاسگزاری بابتشون نکنیم و ارتباطش ندیم با اینکه ببین قانون جواب داد اینها باعث میشه که ناسپاس باشیم و قدر تغییراتمون رو نبینیم و به مرور این نعمتها رو از دست میدیم و بعد به خودمون میایم و میگیم که آره قانون جواب میداده و من اون نتایج کوچک رو نمیدیدم و حالا ازم گرفته شده و باید روی خودم کار کنم و آن وقت سپاسگزارتر خواهم بود و بعد میبینیم که نتایج بزرگ تر میشه چون قدرشون رو میدونیم.
گاهی اوقات میشه من سپاسگزاری مینویسم، تمرین انجام میدم و سعی میکنم بابت داشتههام سپاسگزار باشم و میبینم یکی دو درجه احساسم بهتر میشه و بابت این موضوع خدا رو شکر میکنم و چرخ زندگیمم روون تر میشه. اما یک موقعهایی هم هست که مثلا یک ماه دارم هر روز سپاسگزاری مینویسم و برای اینکه چرا بابت این نعمت سپاسگزارم دلایلش رو مینویسم ولی به صورت کلی که حساب میکنم احساسم خوب نشده. اون وقت میفهمم که یک جای کار ایراد داره. من هنوز علتش رو پیدا نکردم که چرا گاهی تلاش میکنیم سپاسگزاری کنیم تلاش میکنیم نکات مثبت رو بنویسیم تلاش میکنیم ولی تغییر احساسی بوجود نمیاد و فقط به ذهنمون فشار وارد کردیم. چه ترمزی در میان هست؟ اینکه چطور میشه این مسئله رو حل کرد در این زمان ها برام یک سوال هست چون به قول استاد سپاسگزاری ادا اطفار درآوردن نیست و باید احساس خوب در ما ایجاد کنه و الا تاثیری نداره. اگر کسی تونسته این مسئله رو حل کنه که چرا گاهی با اینکه تلاش ذهنی انجام میدیم که سپاسگزار باشیم اما این احساس خوب ایجاد نمیشه یا حتی یکی دو سه درجه لول احساسیمون بهتر نمیشه کامنت کنید که هم من استفاده کنم و هم از دوستان عزیز دیگری که دارن این کامنت رو میخونن. این موضوع گاهی در نوشتن تمرکز بر نکت مثبت هم بوجود میاد. یک روز میبینم که با نوشتن نکات مثبت احساسم خوب شده یک روز میبینم دارم تقلا میکنم و وقتی تمرکزم رو میگذارم روی نکات مثبت فایل ها و مینویسمشون تغییری در احساسم ایجاد نمیشه. هرچند که روی شخصیتم که منفی بین نباشم و روی ناخواسته توجه نکنم تاثیر مثبتی میگذاره. من گاهی اوقات برای اینکه احساس خوب رو ایجاد کنم سپاسگزاری هام رو با یک فضایی که موسیقی آرامش بخش پخش میشه انجام میدم و این کار برام تاثیر گذار بوده و بارها ازش نتیجه گرفتم ولی گاهی اوقات هم این روش جوابگو نیست.
استاد جان تحسینتون میکنم بابت توانایی کنترل ذهنتون در شرایط سخت اینکه شما تونستید زمانی که یک برخورد بد دریافت کردیم نگاهتون رو و توجهتون رو تغییر بدین و سپاسگزاری کنید و به زیبایی ها توجه کنید و احساستون رو خوب کنید این یک دستاورد بزرگ هست چون به خاطر دارم شما میگفتید در دوره حل تضاد که وقتی با یک تضادی برخورد میکردم احساسم بد میشد و شاکی میشدم و نمیتونستم ذهنم رو کنترل کنم ولی الان به جایگاهی تونستید برسید که با برخورد به تضاد واکنشتون تغییر ذهنیتتون و ایجاد احساس خوب هست و این یعنی یک پیشرفت بزرگ و بهتون تبریک میگم و تحسینتون میکنم که میتونید در اغلب موارد ذهنتون رو کنترل کنید و ذهنیت واکنش گرا کمتری داشته باشید.
این جمله به من آرامش داد که به دنبال رقابت با دیگران نباشید چون اغلب افراد معلول هستند و 99٪ مردم جهان تمرکزشون نامناسب هست و دارن به چیزهای نامناسب فکر میکنند و به همین دلیل هم زندگیشون سخته ولی ماهایی که داریم تلاش میکنیم روی باورهامون کار کنیم و زندگیمون رو تغییر بدیم از نظر آرامش سلامتی و صد در صد در مبحث پول و ثروت نتایجمون تغییر کرده و میکنه. برای من همین الان این نتایجی که دارم به نسبت گذشته ام تغییر کرده و بهبود داشته و عوض شده و بابتش خدا رو شکر میکنم. من در زمینه روابط همیشه پر از بحث بود زندگیم ولی الان آرامشه. در زمینه سلامتی من همیشه سرما میخوردم ولی الان سالی یکی دوبار شاید کمی احساس بیماری کنم که با تغییر ذهنم همونم خوب میشه. در زمینه پول من کسب و کار قبلیم شکست خورده بود و به کل ورودی مالی نداشتم ولی الان ورودی مالی دارم و ثروت وارد زندگیم میشه و خداروشکر میکنم، قبلا همیشه اتفاقات بد برام می افتاد وسایلم خراب میشدن، بدبیاری می اوردم ولی الان اینها ازشون خبری نیست و این مایه شکر گذاری هست، از نظر اعتماد به نفسی قبلا جرئت در مغازه رفتن هم نداشتم ولی الان دارم برای افراد آموزش تولید میکنم و خودم رو عرضه میکنم و خداروبابتش شکر میکنم، صد البته اگر میخوام به جایگاه مالی خوبی که در ذهنم هست برسم با همین مسیر بهش میرسم و اصلا نیازی به مسابقه دادن با دیگران نیست. کلا هم من میخوام شرایط خودم خوب باشه و اصلا دنبال این نیستم که به نسبت دیگران بهتر باشم. شاید گاهی اوقات این حس میاد سراغم که موفقیت یک فرد نزدیک رو میبینم و میگم خب منم باید پیشرفت کنم برخی اوقات این حس مسابقه میاد ولی در کل برام مهم نیست همینکه بهتر از دیروزم دارم میشم برام خبر خوبی هست و خداروشکر میکنم که این فضا بی نظیر رو وارد زندگیم کرده که بتونم ارتعاشم رو عوض کنم و نتایج زندگیم رو تغییر بدم.
یک نکته دیگه که در این فایل هست و بهم کمک کرد این هست که باید باور داشته باشم با تغییر ذهنم میتونم اتفاقات رو تغییر بدم و شرایط خوب رو برای خودم برانگیخته کنم. و این باور در شرایط سخت خودش رو نشون میده که چقدر میتونم در شرایطی که اوضاع نامناسب به نظر میرسه ذهنم رو تغییر بدم؟
یک مثال از خودم دارم در مورد برانگیخته کردن وجه مثبت افراد. همین چند هفته پیش من باید میرفتم برای داستان معافیتم که با ذهنم خلق کردم و به کمک خداوند این اتفاق افتاد. قبلش ورودی ها این بود که با آدم برخورد مناسبی ندارن اصلا معافیت نمیدن اصلا کارت رو راه نمیدازن پارتی بازیه و هزار باور محدود کننده دیگه یا گرفتن معافیت خیلی سخته مخصوصا تو حوزه شهر شما، ولی من حرف هیچکدوم از این افراد رو باور نکردم و مطابق جلسه یازدهم دورهی عشق و مودت به گفتم که همه ی انسان ها دست خداوند هستند و با عشق و علاقه دوست دارن به من کمک کنند و کار من رو راه بندازن. من همه ی انسان ها رو دوست دارم. از طرفی در زندگی خودم هم هر روز برنامه توجه به نکات مثبت دارم و نکات مثبت فایل های سفر به دور آمریکا رو مینویسم. بیرون که میرم با خودم صلوات شمار میبرم و زیبایی هایی که میبینم یک دونه فشارش میدم و تمرکزم رو مثبت نگه میدارم. احساسم هم خوب میشه ولی برخی اوقات نمیشه ولی من بازم توجه میکنم و تلاشم رو انجام میدم. از طرفی سعی میکنم ورودی های مثبت به ذهنم بدم و شده گاهی اوقات رفته باشم تو در و دیوار ولی زود بیدار میشم و میگم باید کنترل کنی ورودی ها رو، از طرفی سپاسگزاری روزانه میکنم، گاهی اوقات برای دیگران دعا میکنم و براشون خیر میخوام به صورت تمرکزی، باور کردم که سربازی چیز بدی نیست و حتی اگر هم برام اتفاق بیفته توش کلی خیر و برکت هست و باعث پیشرفتم میشه و خودم رو از کینه و نفرت داشتن نسبت به نظم وظیفه جمهوری اسلامی و .. رها کردم و بخشیدم و گفتم این شرایطی که ایجاد کردن تو کشور که باید اجباری سربازی بری حتما اگر من در جایگاه اونها بودم و شرایط و گذشته اونها رو میداشتم شاید همین قانون رو وضع میکردم و خیلی مدیریت افکار دیگه مثل اینکه معاف شدن امکان پذیر هست و سالانه چند هزار نفر معاف میشن و الگوهاش رو تو اینترنت دیده بودم و تلاش ذهنی کردم براش و سعی میکنم روی دیگران حساب نکنم چون ازش ضربه خوردم و همچنین تمرکزم رو بردم روی نکات مثبت افراد نظامی که چقدر منظم هستند چقدر کاربلد هستند چقدر سریع کارها رو انجام میدن چقدر نعمت هستن برای کشور و امنیت ایجاد کردن و.. مجموعه ی این تلاش های ذهنی باعث شد که با من مثل یک فرشته در نظام وظیفه رفتار کنن و به راحتی معافیتم رو بنویسن و دستان خداوند در این موضوع بهم کمک کردن و چند وقت دیگه کارتش میرسه دستم. این در حالتی هست که اکثر پسرها در جامعه ایران آرزو معاف شدن رو دارن و صف های این موضوع بسیار زیاد هست ولی بهش نمیرسن. چرا؟ چون این تلاش های ذهنی و هدایت هایی که خداوند میکنه رو انجام ندادن. پس همین موضوع به من نشون میده که همون قانونی که این خواسته ها رو برای من تو زندگیم بوجود اورده در زمینه مالی و کاری هم میتونه این موفقیت ها رو ایجاد کنه. قانون همون قانونه و خدا هم هدایت گر هست و مسیر رسیدن به خواسته ها رو به ما الهام میکنه.
باز هم سپاسگزارم ازتون بابت اینکه این علم و آگاهی بی نظیر خداوند رو با ما به اشتراک گذاشتین. امیدوارم که خداوند هزاران برابر این خوشبختی ای که در زندگیمون ایجاد شده رو به زندگیتون وارد کنه و هر روز هر ماه و هر سال زندگیتون بهتر و شگفت انگیز تر از گذشته باشه.
تقدیم با عشق – محمدصادق.
به نام خدای مهربان
خدایا سپاسگزارتم که باز هم منو هدایت کردی به پروژه خانه تکانی ذهن روز هفدهم.
خدایا شکرت که تونستم این فایل رو بشنوم و چقدر احساسم بهتر شد.
با تمام وجود از استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته نازنین سپاسگزارم که این فایل رو آماده کردید.
من در طول روز ممکنه به تضادهایی برخورد کنم در بعضی موارد حالم گرفته میشه و تا مدتی نمیتونم احساسمو خوب کنم.
ولی خدارو صد هزارااان بار شکر که باز هم برمیگردم به مسیر درست. و این از برکت فایلهای شماست.
اینکه چطور کار کردن روی خودمون رو رها نکنیم برمیگرده به اینکه چقدر باور داریم که این کار جواب میدهد.
من باور دارم که این کار جواب میده با این حال باز هم گاهی فراموش میکنم و انسان فراموشکاره. ولی خداروشکر که طولانی توی احساس بد نمیمونم و خودم رو جمع و جور میکنم.
الان یه عالمه نعمت توی زندگیمون هست که قبلا شاید رویا و آرزوی ما بوده و الان داریمش. ولی باز هم یادمون میره.
خوشبختانه با وتکرار و تمرین بیشتر میتونیم ویژگی سپاسگزاری رو در خودمون تقویت کنیم.
سپاسگزاری یک ابزاریه که توی ار حالتی معجزه میکنه. چه توی قله موفقیت باشیم چه توی قعر ذلت کمک میکنه اوضاع بهتر بشه.
البته سپاسگزاری واقعی نه ادا و اطوار درآوردن. سپاسگزاری واقعی قلبت رو باز میکنه حالت خوب میشه تمرکزت میره روی نعمتها و داشته ها و زیبایی های اطراف بدنت رها میشه و احساس آرامش پیدا میکنی و در ادامه اتفاقات خوب دیگه هم به دنبالش میاد. نوشتن سپاسگزاری جادو میکنه. وقتی مینویسیم تازه میفهمیم چه نعمتهایی داریم و حواسمون نیست. چون شیطان میتونه کاری کنه که حتی اگر توی بهشت هم باشی فقط بخاطر یک موضوع کوچیک مثل شکسته شدن ناخن انگشت کوچیکه پات اون بهشت رو تبدیل کنه به جهنم.
وقتی سپاسگزاری هات رو مینویسی واقعا شرمنده میشی از خداوند. میگی خدایا ببخش این همه نعمت دارم ولی تمرکزم روی همون یک مشکل کوچیک بوده.
لئن شکرتکم لازیدنکم یعنی اگر سپاسگزار باشید شما را می افزایم یعنی ظرفت رو بزرگتر میکنم تا نعمت های بیشتری رو بتونی دریافت کنی. سپاسگزاری بزرگترین دروازه ورود نعمتهاست. سپاسگزاری واقعی باعث میشه نه غمی داشته باشی نه ترسی. معجزه اش همون لحظه اتفاق میفته. تک تک سلولهای بدن شما واکنش نشون میده. بدنت سالم میشه. حالت خوب میشه. همون آدمایی که رفتارشون باهات جالب نبود کلا رفتارشون تغییر میکنه. یعنی ما میتونیم با سپاسگزاری و تمرکز بر نکات مثبت بهترین وجه آدمها رو برانگیخته کنیم. میتونیم همه چیز رو در زندگیمون به نفع خودمون تغییر بدیم.
آدمای کمی توی دنیا هستن که دارن روی اصل کار میکنن روی سپاسگزاری و توجه بر نکات مثبت و باورهای الهی. اکثر افراد از لحاظ باورها معلول هستن. بنابراین اگر ما واقعا با تعهد روی خودمون کار کنیم خیلی زود دنیامون کم کم تغییر میکنه و از بدنه حامعه جدا میشیم!
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان خیلی
این نوع نگرش که ما میتونیم با احساس خوب و سپاسگزاری و ..زندگی خودمون رو خلق کنیم باعث میشه این تمرینات و این مسیر رو رها نکنیم و یا زودتر به احساس خوب برگردیم
باید همیشه توجه کنیم که احساس خوب برابر با اتفاقات خوب
ولی چون انسان فراموشکاره اولش نتیجه میگیره خوشحال میشه و بعد یه مدت عادی میشه یادمون میره که چطور به این خواسته مون رسیدیم و دیگه سپاسگزار نیستیم و میگیم قانون جواب نداد و حتی اوضاع بد میشه چون ما مسیر درست رو ادامه ندادیم و درگیر حواشی شدیم
پس باید مدام خودمون رو بررسی کنیم و مواظب باشیم از مسیر درست احساس خوب خارج نشیم
سپاسگزاری یک ابزاره که در هر نقطه ای هستیم شرایط ما رو بهتر میکنه
البته سپاسگزاری ای که با احساس خوب همراه باشه
و اگر با نوشتن همراه باشه خیلیییی خوبه
استاد چقدر عالی که تجربه بانک رو توضیح دادید تا ایمان و باورمون قوی تر بشه
من تجربه واضح خودم درباره سپاسگزاری که به وضوح یادم مونده اینه که یه مدت خیلی افسرده بودم و هیچ رغبتی نداشتم و دلم میخواست اینطور نباشم و مثلا تو اینترنت میخوندم ورزش کنید و …. اما هیچی بهم انگیزه نمیداد و انرژی نداشتم
خلاصه یک روز یک ایده به ذهنم رسید که روزی سه مرتبه صبح ظهر شب تو گوشی که همیشه کنار دستم بود چند تا سپاسگزاری بنویسم و هرروز انجام بدم و همین یک تمرین به ظاهر ساده تا حد بسیار زیادی حال منو خوب کرد و از اون حالت افسردگی خارج شدم
سپاسگزاری خیلی احساس آرامش بخشی داره و انگار برآیند همه حس های خوبه و قطعا در هر شرایطی که باشیم برای ما معجزه میکنه
تشکر از استاد عزیز برای آموزش های فوق العاده عالی
خدایا شکرت برای همه نعمتها و برکتها
هدایت کن ما رو به راه کسانی که به آنها نعمت دادی
بنام خداوند مهربان
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
خروج از جامعه معلولان باوری و خلق زندگی دلخواه
اول از همه تشکر میکنم بابت این وقفهای که وسط پروژه ایجاد شد، تا یه مروری داشته باشیم از این حجم کلان آگاهیها…
🟢 چکار کنم که بعد از مدتی کار کردن روی خودم، به روزمرگی برنگردم، بیخیال نشم؟ و با جدیت و ثبات قدم مسیر رو ادامه بدم.
جواب این سوال برمیگرده به اینکه شما چقدر باور کردی که خودت و فرکانست داره اتفاقات رو برات رغم میزنه.
لازمه که شما اهمیت ”باورها” و تاثیرش رو تو زندگیت درک کنی. این تنها شمایی که با فرکانست، اتفاقات و رویدادها رو به زندگیت دعوت و خلقشون میکنی!
وقتی یه مدت کار میکنی و نتیجه عالی میگیری، ذهن وادارت میکنه که برگردی به روال قبل، چون عادتهای خوبت نهادینه نشده هنوز، اما نباید بزاری این اتفاق بیافته دیگه… البته شاید لازم باشه ضربه کار نکردن رو بخوری تا اونوقت متوجه بشی داستان چیه! و بعد با تعهد بیشتر تو این مسیر بمونی!
نتیجه کار کردن باید بشه احساس خوب دائمی شما، اینم نباشه 2 ساعت کار کنی ولی باز برگردی به همون سبک زندگی قبلی، در واقع تاثیر اون 2 ساعت باید پخش بشه تو 24 ساعت و بعد کم کم کل زندگیت.
یه مدتی زماک لازمه تا باورها و عادتهای جدیدت روت کنن، ریشه کنن تو ناخودآگاهت.
انسان این ویژگی رو داره که زود فراموش کنه، یعنی جسم و ذهنش اینجوریه، وقتی روی باورها کار میکنی… بعد مدتی ذهنت میره دنبال روزمرگی… میره مسائلی میاره و خودش رو درگیر این مسائل میکنه. بعد نتیجش میشه حال بد شما. و اینجا وظیفه شماست که دستش رو بگیری و نزاری تو مسائل گیر کنه!
شما که روح باشی، در واقع به خرد کیهانی وصلی و پاسخها رو داری، اما جسم و ذهن تو که نمیتونه اینور داستان رو اصلا تصور کنه، میره دنبال اینکه یه خاکی بریزم تو سرم. هیچ چیز، هیچ چیز و هیچ چیز به قدری بزرگ و عذابآور نیست که نشه هیچ کاریش نکرد ولی ذهن از یه مسئله واقعا کوچیک میتونه ”بزرگ عذابآور” بسازه.
پس راه حل چیه؟
سپاسگذاری
فرقی نمیکنه شما تو چه مرحلهای از زندگی هستی، در هر مرحله، سپاسگذاری شما، معجزه میکنه.
بازم بزارید یه مثال بزنم (در کنار مثال استاد)
من برای یه جایی کار میکردم که واقعا براش کلی زحمت هم کشیدم، آخر سر یه مسئلهای من استعفا دادم و با یه حالت دعوا با مدیریت اونجا اومدم بیرون، بعد از مدتی دیدم یه سری وسایل پیش من مونده که باید تحویل میدادم، اینم شنیده بودم که سپاسگذاری باعث میشه نتایج برگرده، منم یه روز گفتم تستش کنم و نشستم تمام ویژگیهای مثبت مدیریت و زیباییهایی که اونجا بود رو نوشتم، از یه سلام کردن با انرژیش تا مثلا گیاهی که گذاشته بود تو محیط کار و… یه صفحه یا بیشتر شد گمونم، و بعد اونو برای خودم میخوندم. خلاصه یه حسی میگفت ببر این وسایل رو تحویل بده، اما، اما، اما. ذهن من هیچ جوره نمیخواست برگرده اون محل. خلاصه من گفتم باید اجرا بشه، رفتم و پیش خودم گفتم نهایت با منشی صحبت میکنم و تحویلش میدم و میام. ولی وقتی که رسیدم جلو میز منشی، ایشون خودشون پشت میز بودن و یه لحظه خواستم برگردم، ولی گفتم دیگه هر چی شد… خلاصه ایشون با چنان روی گشاده سلام و احوالپرسی کردن که اصلا من جا خوردم!
اتفاقا اصلا هم اون تصاویری که ذهنم ساخته بود نشد و نتیجه کاملا برعکس شد و میدونمم که دلیلش همون سپاسگذاری بود. البته استاد من همون موقع یه درخواست دیگه دادم اونجا که یه کاری برام انجام بدن، ولی چون ایمان نداشتم، موافقت نشد. ولی اشکال نداره، خدا که دستش بازه.. از جای دیگه میرسونه!
لازمه که ما همیشه روی بخشی از خودمون کار کنیم، و همیشه یه جایی هست… اینم برام چالش بود که خب من الان از کجا بدونم کجا رو باید درست کنم؟ مگه یه موضوعه؟ ولی اینم گفته شد که آقا جان تو پا در ره بگذار، خود راه به تو خواهد گفت چون باید کرد.
تو هر مکالمه یا کار کردن خودش میگه امروز روی فراوانی یا مثلا ترمزها یا مثلا هدایت کار کن…
چیزی که من الان سعی میکنم هی گوشزد کنم، اینه که خودت رو، فکرهاتو مانیتور کن، بررسی کن، آیا فکری هست که حس عالی بهت میده؟ یا فکری هست که حس بد بهت میده؟
چطور میشه فکر رو هدایتش کرد به سمت فکر بهتر و حس بهتر.
قانون تا زمانی که ازش درست استفاده کنی، درست جواب میده! حالا چی باعث میشه گمراه بشیم؟
* توجه به منفیها… که این زمانی شروع میشه که شما توجه به زیباییها نکردی…
* چسبیدن به یه زیبایی… اون زیبایی، حالا پول، جنس مخالف و …
که اینم از عدم باور فراوانی میاد.
خلاصه ته داستان اینه که شما ناسپاسی!
پس
️ آگاه باش که چه فکری تو سرت هست و مدیریتش کن!
️ سپاسگذاری کن تا انرژی که داری آگاهانه صرف خلق زیباییها بشه، بجای اینکه ذهن انرژی رو برداره صرف نازیباییها کنه. (یه رقابته سر اینکه کی انرژی رو کجا مصرف کنه، روح یا ذهن؟ زیبایی یا نازیبایی؟)
سپاسگذاری یه ابزاری هست که معجزه میکنه!
سپاسگذاری باید واقعی باشه، شکلی که قلبت رو شارژ کنه!
یادمه اوایل چقدر با این مفاهیم غریبه بودم، یعنی استاد میگفت قلبت باید باز بشه، من میگفتم: هههههههه؟؟؟
ولی الان بهتر میتونم بفهمم که وقتی سپاسگذاری میکنی، یه طعم شیرین و رضایتمندی وجودت رو میگیره، یه لبخند قشنگ میاد صورتت، غرق در افکارت، گونههات درد میگیرن پس که کشیده شدن…و خودت اصلا حالیت نیس..اینا همون سپاسگذاریه…
بنظر من سپاسگذاری چیز پیچیدهای نیست، و در دسترسترین ابزار و در عین حال خفنترینه که هر چیزی رو حل میکنه! ربطی هم به دین نداره! وقتی شما یه گل زیبا میبینی و ذوق میکنی، شما سپاسگذاری! وقتی بیشتر انجامش میدی، ظرفت بزرگتر میشه. وقتی ذوق داری برای دیدن زیباییها، شما سپاسگذاری!
راجع به نعمتها، میخوای بنویس، بگو یا ذهنی حس کن! در هر حال اون فرکانس سپاسگذاریه که ارسال میشه! و جون کندن هم نیست دیگه… بقیه داستان لذت بردنه!
وقتی شما نعمتها رو میشماری، میبینی مثلا از 100، 95 تا رو داری و ندیدی، ولی سر اون 5 تا که نداری، علم شنگه راه انداختی، که اونم تقصیر خودت و باورهاته…
من یه بازی ذهنی برای ثروت راه انداختم که موازات با مبحث چرخ اقتصاد رو چرخوندنه!
میگم هر 10 هزار تومن یا 100 هزار تومنی که میره به جهان و من خرج میکنم، 10 برابرش برمیگرده بهم…به همین سادگی… بعد 100 تومن که خرج میکنم، میگم ایول ایول 1 میلیون وارد شد… یا 1 تومن میدم میگم ایول 10 تومن وارد شد… الکی و فیلم بازی کردن هم نیست دیگه.. هزینه یه روز زندگی کردن رو این کره خاکی چقدره واقعا؟ بعد میبینم وقتی زندهام و هستم میگم که بله، همینطوره.
مثلا همین اکسیژنی که واقعا نمیبینیمش، اگر ثروت کل آدمهای دنیا رو بزاری روی هم، مگه میشه تامین کردش؟ یا قلبی که میتپه… یا کلیههایی که کار میکنن… مغزی که بدون هیچ داستانی سالهاست داره خوب کار میکنه…
خدایا شکرت واقعا.
وقتی مثل داستان استاد شما دیگه نگاه حق جانبه نداری، و رو به سپاسگذاری میکنی، اون شرایط واقعا به نفع شما برمیگرده! به شرطی که واقعا رها کنی!
من یکی خیلی کار دارم و حالا مثلا میگم قانونم بلدم و مشکل از فلانیه! ولی تلاشم اینه که بگم آقا فارغ از اینکه چی در جریانه من باید کلا بزنم به جاده جنگلیه! تمرکز روی زیباییها، روی نعمتهام، و بسپارم تا خداوند هدایت کنه! اگر بتونم اینطور رفتار کنم اوضاع 180 درجه میتواند تغییر کند!!! حتی اگر روزنهای رو الان من نمیتونم ببینم! همه چیز به سود من میشود.
در پایان بگم، اینکه شما فرکانس و توجه ات رو داری چجوری خرج میکنی، باید بشه دغدغه ذهنی شما! یعنی این سوال که آقا من دارم چی میفرستم، من دارم چکار میکنم؟ این باید بشه کار شما، زندگی شما، نگرش شما، عادت و سبک زندگی شما.
رقابت با دیگرانی هم نیست دیگه، هر کس فارغ از دوست و خانواده، نتیجه فکرهای خودش رو داره میگیره، همسر و دوست دختر هم نداره دیگه.. لوط که لوط بود، بهش گفته شد ولش کن! اون از عذاب شوندگان است.
دیگران هر کاری شما بکنی، وقتی نخوان تغییری کنن، شما انگار که میخوای آب رو تو مشتت نگه داری.
واقعیت اینه که با توجه به پیشرفت جامعه، افراد با ”معلولیت باوری” تعدادشون بسیار بسیار زیاده تا افرادی که آگاهانه خالق زندگی خودشونن.
1 درصد آگاه و خالق از جامعه در آرامش زندگیشون رو میسازن. من جز کدوم درصدم؟
در پناه الله مهربان، ثروتمند باشید در تمام ابعاد زندگیتون، چون ثروت خودشه
مثلا همین اکسیژنی که واقعا نمیبینیمش، اگر ثروت کل آدمهای دنیا رو بزاری روی هم، مگه میشه تامین کردش؟ یا قلبی که میتپه… یا کلیههایی که کار میکنن… مغزی که بدون هیچ داستانی سالهاست داره خوب کار میکنه…
سلام دوست عزیز واقعا عجب چیزی
یادآوری کردی
ممنونم
نسترن عزیز
از اینکه کامنتی برام نوشتی واقعا مچکرم.
واقعا سپاسگذاری نعمت بزرگی هست که خداوند لطف کرده و بهمون تاکید کرده.
تو قدم 4 استاد یه جایی توضیح میده نعمت به شکلهای مختلف میاد تو زندگی و هر چقدر چشمام رو به روی این نوع نعمتها باز کردم، زیبایی زیادی وارد زندگیم شده.
نعمتهای زیادتری وارد میشود.
در پناه الله مهربان باشی عزیز
سلاممم و وقت بخیر به همه ی عزیزانم
گام 17:
بازم هم من موفقیت سال 97 یادم افتاد،دقیقا همین داستانی که استاد ابتدای فایل گفتن. من اون تایم قانون رو هم نمیدونستم ولی عمل میکردم،توحید رو اجرا میکردم،هر روز 6 صبح بلند میشدم درس خوندن،2ماه از حواشی دور بودم و حتی مهمونی و عقد صمیمی ترین دوستم هم نرفتم،فقط محیط خونه بود و ازمون و کتاب و درس برای کنکور.خیلی ارامش داشتم و مسئولیت تصمیمی که گرفتم رو پذیرفتم و بهاش رو هم دادم بدون این که در مورد این مباحث چیزی بدونم.
تابستون نتایج کنکور اومد و مثل بوم صداکرد
من اصلا باوررر نمیکردم این نتیجه ی فوق العاده رو
ولی یادم رفت،رفتم تو حاشیه.محیط دانشگا و دوستام و …حواس من رو پرت کرد.یادم رفت که مسیر چی بود و من بخاطر چی به این نتیجه ی بزرگ رسیده بودم.
جالبم هست وقتی از جلسه کنکور اومدم بیردن،به خودم قول دادم که نتیجه هر چی که شد، من توی این حال و هوای ارامش و رهایی بمونم ولی بازم یادم رفت.
اینقدر این قانون عالیههه که تا چند سالی من رو ساپورت کرد و تا 2 یا 3 سالی همه چی خیلی خوب بود ولی یواش یواش اوضاع داشت بد میشد، یواش یواش یه سری مسائل شروع کردن به آلارم دادن که لیلااا باید کاری بکنی،باید مسیرت رو عوض کنی.
من کسی بودم که از همون روز اول،برای ثبت نام دانشگا با ماشین خودم رفتم و همیشه زیرپام ماشین بود و اوضاع خیلی خوب بود ولی وقتی ادم روی خودش کار نکنه و مسیر رو ادامه نده،نتایج خوب پایدار نمی مونن.
چقدرر این حواشی میتونه ادم رو غرق خودش کنه،درگیر حواشی شدم،یادم رفته بود مسئولیت پذیری رو،یادم رفته بود از چه راهی به موفقیت رسیدم.
خب دانشگا و درس رو اوکی کردم به لطف خدا،پس درامدم چی میشه؟کلاس ساز و زبانم چی میشه؟ کارم و…..
توی این 2سال و نیم هم که با استاد عزیزم کار کردم، خیلیییی نتایج فوق العاده ای دیدم ولی به نظر خودم چون وارد حواشی میشدم، نمیزاشت نتایج به صورت پایدار بمونه. یه مدت کار میکردم روی خودم بعد دوباره همون حواشی گذشته،دوستام و اینستا و این چی میگه اون چی میگه، حرف مردم و….
الان خدا رو بی نهایت ممنون و سپاسگذارم بخاطر ادامه دادنم، بخاطر نتایج بی نظیری که در طی این چند هفته با این دوره گرفتم، بخاطر درکی که از اصل پیدا کردم.
منی که تا الان هیچ شغل و درامدی نداشتم و خرج و مخارجم رو خانواده میدادن، از 15 مهرماه 1403 که خدا بهم این کار رو الهام کرد، شروع کردم به انجام دادنش و طی این چند روز یعنی از 15ام تا امروز که 25ام هست، نزدیک 10 روزه که من مخارجم رو خودم دارم میدم،من دیگه از خانوادم پول نمیگیرم،سود این کار خداروشکر اینقدر بالاس که تونستم هم مخارجم رو بدم،هم برای کارم خرج کنم و هم مقداری توی جیب خودم پول بمونه،منی که از زیر صفر شروع کردم.
چرا میگم از زیر صفر؟ چون یه سری بدهکاری های کوچیک داشتم تا قبل از این که این کار رو شروع کنم و باید اونارو پرداخت میکردم و زندگی داشت بهم آلارم می داد.
خدا من رو به کاری هدایت کرد که دارم هفتگی پولم رو میگیرم، یعنی نیازی نیست تا اخر ماه صبر کنم تا پولم رو بگیرم و این برای من فوق العادس.
این سری که داشتم کار میکردم، اینقدررر خدا توی کارم برکت انداخت که باورم نمیشد اینقدررر تعداد و سودش برام بالا شده باشه.هی به خواهرم میگفتم چند تا؟گفتی چندتا شدن؟؟باورم نمیشد.اینا همه معجزات اگاهی های این فایل ها و عمل کردن به الهامیه که خدا بهم گفت.
من این ماه برای اولین بار پول کلاسم رو خودم دادم،از جیب خودم. الان خانواده نمیدونن من این شغل رو شروع کردم و هر پولی که ازشون میگیرم رو میزارم جاش و خرج نمیکنم چون توی فایل 1 این دوره، استاد راجب مسئولیت پذیری 100 در 100 مسائل زندگی گفتن و منم به لطف و کمک خدا این کار رو شروع کردم.احساس بی نظیری دارم از این که دستم توی جیب خودمه و خودم دارم مخارجم رو میدم.
3ماه تابستون کار پایان نامم مونده بود زمین و ازاول مهر شروع کردم و کلی کنترل ذهن کردم و ادامه دادم. خدا داره کارهام رو جلو میبره و بهم کمک میکنه و از این که این مسئولیتم رو هم دارم انجام میدم خیلی حالم خوبه.
الان توی کلاس سازی قرار گرفتم که اون انتظاری که من از ساز زدن داشتم رو کامل برام برآورده کرده و این عالیههه برای من چون همیشه دنبالش بودم.
این روزا وقتی احساس میکنم از موضوعی میترسم،مثل یه آلارمه توی مغز من که میگم باید انجامش بدی،برو تو دلش، فقط از این طریقه که میتونی با ترست مقابله کنی. صبح از زنگ زدن به یه فردی میترسیدم که وای الان می گه بیا این جا و ….بعد گفتم عع ترسه؟انجامش میدم.(توی یکی از گام ها استاد میگفت که باید با ترس ها روبه رو بشی،باید بری تو دلش)این همون کنترل ذهنه. انجامش دادم و دیدم که اصلااا اینطور که ذهنم میگفت نشد و خیلی عالییی ما صحبت کردیم.
توی این هفته سرما خوردم و ذهنم گفت وایی حالا با این همه کار این چی بود،کارات می مونه،نمیرسی انجامشون بدی،همش باید استراحت کنی و…..گفتم نههههه من به لطف خدا میدونم چه جوری ذهنم رو کنترل کنم و به طرز معجزه اسایی در عرض یک روز کاملاااا خوب شدم،فقط یک روز
درمورد سپاسگذاری،یه تابستونی بود من هر روز چندین صفحه سپاسگذاری مینوشتم،اینقدررر قدرت سپاسگذاری بالاس که به من یه رضایت عجیبی از زندگی داده بود. زندگی من همون بود ولی فرقش اون احساس رضایت بی نظیری بود که خدا بهم داده بود.خیلیییی حالم خوب بود فقط بخاطر همین یه قلم،بخاطر نوشتن سپاسگذاری.
در مورد افراد هم وقتی که شروع میکنم سپاسگذاری کردن بخاطر ویژگی هاشون و کارهایی که برای من انجام دادن، اصلاا داستان به کلی برمیگرده. یعنی وقتی احساس میکنم فردی یه ذره رفتارش با من برگشته، وقتی راجبش سپاسگذاری میکنم کلا میشه یه ادم دیگه ای،اینقدر که رفتارش با من عالییی میشه.این درحالیه که ممکنه همون ادم با دوستام رفتار بدی داشته باشه ولی با من خوبه چون راجبش سپاسگذاری کردم و همیشه راجبش خوب میگم.
چقدرر این خوابی که استاد تعریف کردن به ادم احساس رهایی و ارامش میده. واقعا مسابقه ای در کار نیست،فقط ماهستیم، هیچ کسی نیست که بخوایم باهاش مسابقه بدیم، تقلا کنیم، خودمون رو به دیگران ثابت کنیم. ما فقط باید تمرکزمون رو بزاریم روی خودمون، فقط باید روی خودمون سرمایه گذاری کنیم، فقط باید اصل رو بچسبیم و ادامه بدیم و همین مسیر درست رو بارها و بارها تکرار کنیم.
من ایمان دارم که این مسیر معجزه میکنه،ایمان دارم که خدا هر روز زندگی من رو بهتر و بهتر میکنه و کمکم میکنه چون دارم هر روز به طرز عالیییی کنترل ذهن میکنم و ادامه میدم،چون به کمک خدا توی مسیر درست موندم و میدونم که روز به روز هم اوضاع من بهتر و بهتر میشه؛)
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان عزیزم و همه دوستان.
گام هفدهم از خانه تکانی ذهن.
سپاسگزاری یه ابزاری هست که توی هر حالتی معجزه میکنه.
سپاسگزاری ابزاری هست که چه شما تو قله موفقیت باشی، چه تو قعر ذلت باشی، میتونه کمک کنه که شما اوضاعتون بهتر بشه.
البته سپاسگزاری واقعی با احساس خوب.
استاد عزیزم من دقیقا همین امروز به این فایل و این صحبت های ارزشمند شما نیاز داشتم.
دقیقا همین روزها ، نجواهای شیطان منو کاملا به هم ریخته بود. و این فایل رو که گوش کردم ،دوباره به مسیر برگشتم. انگار کاملا صدای نجوا خاموش شد. وقتی که شروع کردم به سپاسگزاری واقعی، وقتی که توجهمو گذاشتم روی داشته هام.
واقعا ما باید هر روز، دقیقا هر روز روی باورامون کار کنیم، کانون توجهمونو کنترل کنیم.
و واقعا توجه به داشته هام و سپاسگزاری احساس منو خوب کرد.
سپاسگزاری ،بزرگترین دروازه دریافت نعمت هاست.
و این جمله طلایی : ” اگر من بتونم ذهنم رو کنترل کنم، همه بازی به نفع من بر میگرده. ”
من متعهد میشوم به تمرکز بر روی زیبایی ها و سپاسگزاری.
خدا رو شکر میکنم که در مدار دریافت این آگاهی های ارزشمند قرار دارم.