https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بر اساس ایه ی 5 سوره ی الشرح «با هر سختی آسانی است.» برداشت من از این آیه اینه که برای انجام هر کاری(کسب و کار، درمان بیماری و…) هم راههای سخت وجود داره و هم روشهای آسان.
اما میدونیم که هر کسی فقط به میزانی که ایمان داره(باور داره) نعمت دریافت میکنه. یعنی بر اساس میزان ایمانی که داریم، به سمت سختی یا آسانی هدایت میشیم. با یک مثال واقعی توضیح میدم:
من چند سال پیش دچار ریزش شدید مو شدم و چند بار دکتر رفتم و نتیجه نگرفتم. بعد تصمیم گرفتم عکس موهای پرپشت و سالم رو در دریم بوردم بذارم و باور کنم که بالاخره راهی برای قطع ریزش موهام پیدا میشه. من از خدا درخواست کردم و باور داشتم که خدا یک پزشک خوب سر راه من قرار میده و دقیقا همین اتفاق افتاد. یک روز در یک مجله تبلیغ یک روش جدید برای درمان ریزش مو رو دیدم. بعد رفتم پیش همون پزشک و با یک روش دردناک بالاخره مشکلم حل شد و الان موهای بیشتر و سالمتری دارم. (من خواسته ام رو با استفاده از ابزارهای درمانی جذب کردم)
چند روز پیش در بخش عقل کل کامنت یک نفر از دوستان رو دیدم که میگفت بدون هیچ روش پزشکی و فقط با قدرت ذهن تونسته ریزش موهاش رو قطع کنه. (ایشون خواسته ش رو بدون ابزارهای پزشکی جذب کرده)
یعنی خواسته ی هر دو ما یکسان بوده، هر دومون به خواسته مون رسیدیم اما از اونجایی که من فقط از خدا درمان پزشکی(ابزار، روش سخت و دردناک) رو خواسته و باور کرده بودم، به همون سمت هدایت شدم ولی اون دوست عزیز ایمان داشت که بی واسطه و آسون نعمت رو از خدا دریافت میکنه و همین اتفاق هم براش افتاد.
وجه اشتراک تجربه ی من و اون دوست عزیز اینه که هر دو «باور داشتیم که بالاخره مشکل ریزش موهامون حل میشه» و این باور همون چیزیه که باعث شد هر دو به خواسته مون برسیم. یعنی اصل کاری همون باور و فرکانسه نه ابزار. اما چه بهتر که ما «آسانی» رو هم باور کنیم تا راحتتر به خواسته مون برسیم.
نکته اینه که خواهر من هم ریزش موی شدید داشت و دقیقا به همون پزشک مراجعه کرد و دقیقا از همون روش استفاده کرد اما ریزش موهاش قطع نشد. فکر میکنید چرا من و خواهرم با پزشک و روش درمانی یکسان نتایج متفاوت گرفتیم؟ جواب: چون ابزار مهم نیست. پزشک فقط وسیله ست. اون چیزی که باعث درمان ریزش مو میشه ابزار نیست، بلکه باور و ایمانه.
اما چه بهتر که ما راحت تر به خواسته مون برسیم. چه بهتر که ایمانمون قوی تر باشه و به جای هدایت شدن به سمت ابزارهای پیچیده، به سمت کوتاهترین مسیر هدایت بشیم.
«اهدنا الصرات المستقیم» یعنی خدایا ما رو به راه مستقیم هدایت کن. راه مستقیم چجور راهیه؟ روی کاغذ دو تا نقطه بکشید و با خطوط منحنی، زیگزاگی و یک خط صاف اون دو نقطه رو به هم متصل کنید. با خطوط منحنی و زیگزاگی هم میشه اون دو نقطه رو به هم وصل کرد اما اون خطوط پیچ و خم دارن و طولانی تر هستن. وقتی میشه با یک خط کوتاه و مستقیم، بدون پیچیدگی به مقصد رسید، چرا این کار رو نکنیم؟
من تا چند ماه پیش قصد داشتم برای بهتر شدن موهام باز هم از اون روش پزشکی استفاده کنم اما الان چند وقته تصمیم گرفتم باورم رو قوی تر کنم و بدون ابزار به خواسته ام برسم. یک نفر تونسته با قدرت ذهنش این کار رو بکنه، پس من هم اگر باور کنم، میتونم. اصل کاری «باور کردنه» نه «ابزار»
مطمئنم شما این لحظه دستی از دستای خدا شدین که یه صفحه ی دیگه از کتاب دلمو واضح کنین . پاسختون نه تنها عالی و دلنشین بود بلکه نیاز و واجب بود برای من . مدتیه که دارم سعی میکنیم روی این باور کار کنم که همه چیز آسون و راحت بدست میاد ، پاسخ شما منطق ذهن منو تسلیم کرد و به یه قبول کردن شیرین تبدیل کرد عمیقا ازتون سپاس گزارم .
علیرغم اینکه خیلی از مواقع کارهای من راحت انجام میشه ولی توی یسری موارد هنوز باور محدود کننده دارم که از این لحظه به بعد با خوندن این کامنت تغییرش میدم .
خیلی کامنت پر مغزی نوشتی مغزش میمونه درخت گردوی تو حیاطمون از نوع کاغذیش راحت شکسته میشه آسون ?? چه مغز گردویی هم داره خدایی ????
مثالی که زدم واسه کامنتت دقیقا همون چیزی هست که بهش اشاره کردی ٫عالی بود فقط خیلی هیجان زده شدم چون مبحثی که تو راهنمایی عملی گوش دادم با کامنت شما برام پر رنگ تر شد ٫خدایا شکرت عجب دستان نازنینی داری از جمله خودم ?????
سپاسگزارم برای پخش آگاهی واقعااا چند تا دیدگاه از شما کپی دارم که خیلی آگاهی توشه ٫
خانم زاهدی سلام .بیسار عالی بود به قول اقای فلاح خیلی شفاف بود توضیحتون خصوصا مثال خط مستقیم . ممنونم ازتون انشالله تا الان به نتایج دلخواهتون رسیده باشید
خیلی خیلی ازت ممنونم بابت کامنت بسیااااار زیبا و خلاصه و مفیدددد
مثالتون خیلی عالی بود عجب تفسیر زیبایی در تصویر این آیه پر از آگاهی ناااااب انجام دادین بوسیله مثالتون دقیقا برای انجام هر کاری هررررررر کاری هم راه دشوار هست هم راه آسان این دیگه به ما و باورهای ما بستگی داره کدوم راه رو میپذیریم و قبولش داریم و تماااااام. کامنتتون بی نظیرررررر بود
و اهدناصراط المستقیم
راه راست همون راه آسانی است که نشستیم عشق و حال میکنیم و امدادهای غیبی الهی برامون روزی فراوان و میارن راه مستقیم در عافیت و راحتی میلیاردر شدن است ثروتمند شدن است راه توحیدی عملی.
سوال و مسابقه شما مقارن شده با شور و انقلابی که در درونم هست،انقلابی که از جلسه هفتم قدم اول شروع شده و ادامه داره ،طوری که هنوز نتونستم سراغ قدم دوم برم،چون هر روز سوالات زیادی دارم و هنوز در حال درک آگاهی های قدم اول هستم٫
به سوالتون خیلی فکر کردم و سعی کردم از چند جنبه جواب بدم تا شاید به جواب واحدی برسم،که خدا را شکر اینطور شد٫جواب فقط و فقط یک کلمه است:
»»»»»توحید«««««
توحید عملی نه توحید کلامی و بدون عمل که به قول شما حرف مفت است٫
وقتی تنها و تنها از خدای یکتا یاری میخواهی و با هدایت های بی دریغ او پیش میری باعث میشه:
(((در همین لحظه و همین جا و خودت باشی)))
زیرا که تنها راه رهایی از ترس فردا و غم دیروز،زندگی در لحظه است٫
همین میشود که استاد گوشی موبایل را دست میگیره،شروع به ضبط میکنه و ناگهان تبدیل میشه به یه کلاس،یه کلاس بزرگ با هزاران شاگرد مشتاق شنیدن و هدایت٫
چون کلامی که از دل برآید بر دل نشیند٫
دلی که جایگاه رب هست و به واسطه هدایت های منطقی قرآن، مانند گیرنده قوی، امواج فراوان هدایت رو دریافت میکنه٫
و این اعتماد به رب باعث میشه از تک تک لحظات سفرنامه زندگیمون لذت ببریم و منتظر رسیدن به مقصد نشیم چون سعادت و خوشبختی تنها وقتی نیست که به اهداف میرسیم بلکه لذت بردن از شروع تا پایان هست٫
پس اگه با اعتماد به الله یکتا قدم در راه بزاریم ،خودش با هر قدم ما،قدم بعدی را به نور هدایتش روشن میکنه و نیازی به کور سوهای مصنوعی نداریم چون جواب همه سوالات مثل خورشیدی عالم تاب در درون خود ماست که گرماش باعث جذب میشه و نیازی به خود اظهاری نیست٫
همه اینها را گفتم تا به این مطلب برسم که:
تبلیغات با سبک و روش مرسوم مخصوص کسانی هست که در ذهن خود قدرت را از دست های یگانه توانای جهان هستی گرفتند و به دست ضعیف و فقیر بندگانش دادند٫
««وقتی ایمان واقعی و عملی به خدا داشته باشیم و حرکت کنیم،استفاده بجا و مفید از ابزارها به ما گفته میشه٫»»
همونطور که استاد دوره تکامل را طی کردند و گوشه ای از این تکامل را همه ما در سایت استاد میبینیم٫
چقدر جواب واحدی که بهش رسیدید در عین تک کلمه ای بودنش کامل و کافی هستش.و توحید پاسخگو تمام سوالات هستش،چقدر زیبا گفتید: تنها راه رهایی از ترس فردا و غم دیروز زندگی در لحظه است،چقدر خوب که بهم یاداوری کردید استاد فقط با یک گوشی بدون هیچ تشکیلاتی و بدون هیچ کاغذ و قلمی انقدر شاگرد داره که مشتاق هدایت هستن.
چه جمله ی زیبایی بود کلامی که از دل براید بر دل نشیند،و باز هم ممنونم که بهم یاداوری کردید که باید از تک تک لحظات سفرنامه زندگیم لذت ببرم و منتظر مقصد نهایی نشینم.
وااای که این جمله،جواب همه سوالات مثل خورشیدی عالم تاب در درون خود ماست منو چقدر خوشحال کرد.
اعتراف میکنم چقدر ایمانم کم شده بود که اینا رو از یاد برده بودم و چقدر این چند وقت ذهنم درگیر چیدن مسیر بود و حالم گرفته بود،نجواهای ذهنم منو گمراه میکرد و همش از من میخواست اول برنامه داشته باشم و بعد شروع کنم ممنونم که با جمله وقتی ایمان واقعی داشته باشیم استفاده به جا از ابزار ها به ما گفته میشه دهن شیطان رو بست و حس خوب امید رو در من دوباره شعله ور کرد.ممنون از دیدگاه قشنگتون.
در جواب به این سوال باید بگم که من هنوز دوره روانشناسی ثروت ۳ رو تهیه نکردم اما چیزی رو که از استاد یاد گرفتم تا به اینجای کار و خودم روش فکر کردم، توضیح میدم.
به نظرم این خداوندِ که تبلیغات رو بطور مثال برای استاد انجام میده. استاد سالهاست که روی باورهای خودش کار میکنه و حتی چندجا توضیح دادند که یه برههای از زمان خواستند تبلیغاتی رو انجام بدهند ولی دیدن که با قانون جهان در تضادِ این کار… این یعنی ایمان نداریم به کمک و یاری خدا، یعنی به غیب ایمان نداریم. اگه به مثالی که استاد زدن دقت کنیم میبینیم که واقعا هستند افرادی(در هر صنفی که فکرش رو بکنید) که تبلیغات آنچنانی نداشتند اما همیشه مغازهشون پر از مشتری بوده، برای محصولات صف کشیدند؛ این تفاوت فرکانسی رو نشون میده…که یه فردی به خودش، کارش و خداش ایمان داشته و قدم توی راه گذاشته و پاداش ایمانش رو هر روز میگیره.
من اگه از یه محصولی استفاده کنم و رضایتم رو جلب کنه ۱۰۰% به عزیزانم پیشنهاد میکنم. ولی در مورد محصولات استاد همونطور که خودشون هم توضیح دادند که راجع به این مطالب تا کسی ازتون نخواسته صحبتی نکنید، من هم گوش کردم و جالب اینه که اطرافیان کم کم خودشون سوال پرسیدند و من هم فقط معرفی کردم (تا الان حدود ۱۰ نفر)… . میخوام بگم که این خود استاد و کارهاشونِ که داره تبلیغ میکنه برای خودش. انقدر که کیفیت خوب و جنس خالصی داره که نیاز به تبلیغ نیست. هر کسی که تو مدارش باشه میشنوه و راهش رو پیدا میکنه.
اصلا اگه به داستان آشنایی هر کدوم از اعضا توجه کنیم می بینیم که از طریق تبلیغ استاد نبوده که با ایشون آشنا شدند بلکه هرکدوم از ما در یه مقطعی از زمان با این مباحث هم فرکانس شدیم و بعد ادامه دادیم.
حالا اگه جنس مطالب و صحبت های استاد خالص و ناب نبود، آیا بازهم ادامه میدادیم؟ خیر!
آیا ما اگه از محصولی که دفعه اول استفاده میکنیم خوشمون نیاد، بازهم هزینه ای براش صرف میکنیم تا همون تجربه ناخوشایند رو داشته باشیم؟ خیر!
میخوام بگم که خودِ کاری که استاد انجامش میده و محصولاتش خیلی عالی هست و همزمان با ایمانش به خدا، کاری میکنه که سایتش تو اولین سرچ گوگلِ، فروش خوبی داره تو سایت و ….
پس همزمان با اینکه ما باید در زمینه کاری خودمون متخصص بشیم باید فرکانس هایی در مسیر خواستههامون به جهان ارسال کنیم و به غیب و کمک بی قید و شرط خداوند ایمان داشته باشیم… اونوقت دیگه به جایگاهی مثل استاد میرسیم.
یا همون مثال خودروهای تسلا که استاد چندبار برامون توضیح دادند. اینکه ایلان ماسک تصمیم میگیره هزینه ای که برای تبلیغ محصولش قرار بوده اختصاص بده صرف تحقیق، مطالعه و بهبود کارش بکنه به ما نشون میده که متخصص بودن و ایمان به خود و خدای خودمون میتونه ما رو به جایی برسونه که نیاز به صرف هزینه های سنگین برای تبلیغ نباشه.
مطلبی که من برداشت کردم میخوام با شما دوستان به اشتراک بزارم امیدوارم خودم هم بتونم به نحوه احسن اجراش کنم
دنیای ما دنیای باور هاست ذهن انسان مثل یه خاک حاصلخیزه اگر بذر باورهای خوب بکاریم نتایج خوب واگر بذر باورهای مخرب باشه نتایج نامطلوب٫ ثروتمند شدن طبیعیه پس مانعی که وجود داره چیه باورهای اشتباهی که در وجود ما اومده بخاطر ورودیهای نامناسب پس ما بوسیله باورهای اشتباه راه ورود نعمت رو توی زندگیمون بستیم تبلیغات یه ابزاره که ما استفاده میکنیم به ذات خودش بد نیست یا نوع بسته بندی کالا یا نوع دکور یا محل مغازمون اما اگر ما نگاهمون این باشه که به علت عدم تبلیغاته که مشتری ندارم یا محل مغازمه پس این میشه یه دیدگاه اشتباه وشرک آلود آیا خداوندی که خودش رو روزی دهنده معرفی میکنه قدرتش از یه ابزار کمتره پس این اصل نیست تبلیغات نوع بسته بندی یا نوع ارائه خدمات زمانی که باورهامون رو تغییر میدیم شاید به عنوان یک ایده بهمون الهام بشه اما اصل این چیزا نیستن به قول استاد توی فایل چگونه درآمد خود را سه برابر کنیم قبل تغییر باورهاش انواع کسب وکارها روملاک درامد دونسته بود مثل خودم که فکر میکردم با تغییر نوع کارم درآمدم رو تغییر بدم کاش منم توی فلان وفلان کار بودم که درامدم خوب بود اما اینا اصل نیست کسانی رو دیدم که با یه دکه دستی خیلی درامد ومشتری های بیشتری از مغازه دارایی که سرمایه چندین میلیونی خوابونده بودن داره یه نفرو دیدم سه تا مغازه توی یه محله باز کرده بود تا خودش توی اون مغازه ها بود جای سوزن انداختن نبود بقیه میدیدن مغازش شلوغه ازش مغازه ها رو میخریدن بعد که خودشون مینشستن توی مغازه مگس میپروندن نه یه مغازه دو سه تامغازه باز کرد وفروختشون به چشم خودم هم دیدم صاحبای جدیدشون نه ازون صاحب اولی توی هوش وسرزبون کمتر بودن نه اخلاق حتی اون صاحب قبلیه مشکل شنوایی وتکلم هم داشت
یه مثال میارم حالا کلی میگم واسه قانون٫ اگه قانون رو به رانندگی تشبیه کنیم استفاده از قانون مث رانندگیه که بلد باشیم همزمان چطور از گاز وکلاج ودنده وترمز وفرمون استفاده کنیم میشیم راننده که ماشین رو به هرسمتی که بخوایم هدایت کنیم پس استفاده از یه گوشه از قانون مثلا تجسم محض ،نمیشه بگیم که کل قانون رو اجرا کردیم مثل اینه که بگیم یکی فرمون دستشه ماشینو میتونه حرکت بده تا از استارت ودنده وکلاج وگاز استفاده نکرده
حالا یکی که رانندگی یاد نداره میتونه بگه من چون دمپایی پامه نمیتونم رانندگی کنم ؟ یا چون فلانی که رانندگی بلده بخاطر اینه که کفش پاشه اینا چیزی نیست جز فرعیات وبهانه
مثال قانون وباورها همینجوریه کسی که قانون رو یاد داره واستفادشو بلده نیازی به تبلیغ ونوع بسته بندی و محل نداره اینا حکم دمپایی رو داره واسه کسی که رانندگی بلده به حالش فرقی نداره که تبلیغات داشته باشه دکور خاصی داشته باشه یا نه چون اصل رانندگی که اون بدون کفش با کفش یا با دمپایی میتونه انجامش بده پس اصل تغییر باورهامونه تا باورها تغییر نکنه با تغییر فیزیکی نمیتونیم به ثروت برسیم حتی اگه از تمام علوم کسب وکار مطلع باشیم واستفاده کنیم
خداوند رو سپاسگذارم امیدوارم تونسته باشم درست مطلبمو بیان کنم
سلام آقای دهواری خیلی از دیدگاه تون لذت بردم چون واقعا ذهن ما باید همه چیز جز به جز براش باز بشه تا بتونه درکش کنه شاید من فقط اینجوری فکر میکنم?ولی در کل وقتی مثال رانندگی رو زدید من واقعا قانع شدم درکش کردم و خودم هم بارها ثابت شده برام که مثلا یه کاری بدون تبلیغ خیلی درآمدش بیشتر از کسی که میلیون ها میلیون خرج تبلیغاتشون کردند انجام شده وخیلی دقیق توضیح دادید ،،،????امیدوارم همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت(به قول استاد???
دوست الهی من پاسخ شما ارزشمند بود لذت بردم مثال زیبایی زدید از عمل به قانون وقدرتهایی که در وجودمان داریم .همه ی حرفهایی که راجع به رانندگی زدین متشابه آن با قانون خیلی درست است چون داریم یه سری عوامل بیرونی رو دخیل بر درست یا نادرست رانندگی کردن مون میدونیم .اصل همون استفاده از همه ی قطعات پازله برای تکمیل کردنش ایمان نصفه و نیمه هیچ وقت پاسخ کامل نداره.
به نکته درستی اشاره کردید که زمان زیادی خودم با این یه مورد درگیر بودم با وجود اینکه بارها کلیپ استاد قانون جذب رو گوش کرده بودم متوجه نشده بودم چون توی مدار نبودم با خوندن کامنت دوستان در عقل کل ارتعاش ثروت سوال پرسیده بودن متوجه شدم وتا حدودی درک کردم از اون دوست گرامی بابت آگاهی تشکر میکنم واز شما بابت توجه ووقتی که گذاشتید???
دیدگاتان دیدگاخوبی بود با اون مثال که اوردین زیباتر شد،بعضی دوستان برداشت غلت کردن از قانون باور، آنها میگوید هرگز نباید تو هیچ کاری تبلیغ کرد٫ به نظر من تبلیغ بد نیست ولی اصل نیست بلکه حکم ابزار را دارد در زمانهای که احساس میکنیم باید از تبلیغات استفاده کرد٫
با عرض سلام خدمت دوست عزیز بسیار عالی توضیح دادید ممنون از شما انشا الله من هم بتوانم باورهایم را درست کنم تازه شروع کردم تا به موفقیتها دست پیدا کنم پایدار باشید
سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش عزیز و تمامی دوستان خوبم
جواب این سوال رو از چند جهت میشه بررسی کرد:
الف) اول از همه باید بگم که سوال دوست خوبمون یه مقدار بی انصافانه پرسیده شده. یعنی چی؟ یعنی اینکه درصورت سوال فقط موفقیت های همین لحظه ی استاد دیده شده و کلی تکامل که پشت این Utopia (مدینه فاضه) خوابیده شده دیده نشده. استاد شما خودتون آخر فایل لایو، وقتی بچه ها اسم شهرهاشنو مینوشتند کلی شهر نام بردید که در اونها سمینار برگزار کرده بودید و این نشون دهنده ی این هست که شما تکاملتون رو قدم به قدم و پله به پله طی کردید و طی این سمینارها کلی آدم با شما آشنا شدند و باز خود اینها خیلی ها رو با شما آشنا کردند و اینطور نبوده که شما یه شبه سایت زده باشید که رنک او یه دفعه به زیر هزار برسه یا رسیدن فالوئرهای اینستاگرام از ۵ هزار تا به ۱۶هزارتا در عرض یک هفته، کلی تکامل پشتش هست و نباید فقط به این یک هفته نگاه کرد. شما کلی ضربه به میخ زدید که به دیوار فرو بره ولی یک فرد هنگامی که آخرین ضربه رو زدید و میخ به دیوار فرو رفته از راه رسیده و دیده و میپرسه چطور با یک ضربه میخ رو به دیوار فرو کردی!!!! پس نتیجه این پاراگراف این میشه که یکی از دلایل نتایج بزرگ شما این هست که شما تکامل خودتون رو طی کردید.
————–
ب) استاد عزیر، اما من فکر میکنم “یکی از مهمترین عواملی” که باعث نتایج بزرگ شما شده این هست که به صورت صد در صد این جمله رو باور کردید که “من مسئولیت تمام اتفاقات، شرایط، افراد، احوالی که داخل زندگیام به وجود آمده را پذیرفتم، چون فقط من تمام آنها را بهواسطهی افکار، فرکانسها و باورهایم جذب کرده و به وجود آوردهام و هیچکس دیگهای باعث به وجود آمدن آنها نبوده و نیست”، علت تفاوت در نتایج شما با دیگران این بوده که شما باور کردید که جهان با فرکانس شما کار داره نه با کار فیزیکی شما.
استاد من الان حدود ۵ سال با شما هستم و به این نتیجه رسیدم که بنیادی ترین و مهمترین عاملی که باعث شده بعضی از بچه های سایت نتیجه نگیرند این هست که هنوز صد درصد باور نکردند که میتواند با افکار خودشان خالق زندگی خودشان باشند. اصلا طرح چنین سوالی توسط یکی از دوستان به صورت واضح نشان میدهد که هنوز باور نکرده میتونه با افکار، فرکانسها و باورهاش خالق زندگیش باشه و هنوز تو شک و ترید هست و به قول شما ترید بدترین سم در راه رسیدن به موفقیت هست. از طرف دیگه احتمالا هنوز به اون طرف قضیه هم شک داره که میشه با تبلیغات و کار کردن روی سئو کسب و کارش رو بهبود بده یعنی در حقیقت هنوز تصمیم نگرفته که این انرژی (خداوند) رو به چه شکلی در بیاره. اگر تصمیمش رو بگیره اون وقت اون انرژی هم به وعده ش عمل میکنه و تو هر راهی که بخواد بره بهش کمک میکنه (کُلًّا نُّمِدُّ هَـٰؤُلَاءِ وَهَـٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا ﴿الإسراء: ٢٠﴾)
یاد قصه ی “آلیس در سرزمین عجایب” افتادم. اونجایی آلیس در سرزمین عجایب به یک دو راهی می رسد و نمی داند از کدام راه برود. گربه از او می پرسد: کجا می خواهی بروی؟ آلیس می گوید: نمی دانم! گربه در پاسخ آلیس می گوید: وقتی نمی دانی، مهم نیست از کدام راه می خواهی بروی! از هر راهی می خواهی بروی، برو!
آیه ای از قرآن هم این نکته رو به وضوح بیان کرده است و از این خصوصیت به عنوان خصوصیت افراد منافق نام برده:
آنها افراد بیهدفی هستند که نه سوی اینها، و نه سوی آنهایند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف کافران!) و هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت. (۱۴۳)
————–
پ) استاد عزیز، اما “مهمترین عاملی” که باعث نتایج شما شده این هست که شما خدا رو به صورت یک سیستم درنظر گرفتید که فقط و فقط به فرکانس های شما کار داره و نه هیچ چیز دیگه. شما خداوند رو به صورت انرژی ای دیدید که به شکل خواسته های شما درمیاد. و شکل دادن به این انرژی برای شما تبدیل به یه بازی شده. و این نهایت توحید یک آدم میتونه باشه. برای همین هست که شما بارها و بارها اذعان داشتید که جز خدواند روی هیچ کس دیگه ای حساب باز نکنیم. اگه کسی روی خداوند و شکل دادن به این انرژی حساب باز میکنه ولی باز میره سراغ سئو و تبلیغات این نشون میده که هنوز تو وجودش شرک داره و هنوز باور نکرده که میتونه با باورهای خودش به این انرژی شکل بده. اگه ما باور کنیم همه چیز یک چیز است و یک چیز همه چیز آنوقت خودمان رو جدا از خداوند در نظر نمیگیریم و آنوقت میپذیریم که همواره تحت هدایت خداوند هستیم و دیگه نگران این نیستیم و مطئنیم که این نیرو و انرژی که همواره با ماست ما را هدایت خواهد کرد و میتونیم به اون شکل بدهیم.
اگر ما به هدایت شدن توسط خداوند باور و ایمان داشته باشیم چنان نفس مطمئنه ای برای ما می سازد که بی هیچ تریدی در سخترین لحظات مانند راحت ترین لحظات تصمیم درست خواهیم گرفت. درست مانند آنجایی که لشکریان فرعون به بنی اسرائیل ( که به ساحل نیل رسیده اند) نزدیک می شوند و اضطراب بنی اسرائیل را فرا میگیرد و میگویند: “حتما به چنگ آنها خواهیم افتاد. ” ولی نفس مطمئنه ی موسی چیز دیگری می گوید “إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ” (بی تردید پروردگارم با من است، و به زودی مرا هدایت خواهد کرد). همین باور و ایمان خالص اوست که باعث میشود بدو وحی شود که عصایش را به دریا بیفکند و او و بنی اسرائیل نجات یابند.
اگر ریشه ی “مع” را در قرآن بررسی کنیم به نکات جالبی بر میخوریم.
(موسی) گفت: «چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد!» (۶۲)
آری این چه باور زیبایی است که : هرجا که باشیم او با ماست و شنوا و بینای احوال ماست و ما را هدایت خواهد کرد”
اما این باور که “هرجا که باشیم او با ماست و شنوا و بینای احوال ماست و ما را هدایت خواهد کرد” نیاز به مراقبت کردن و تکامل داره، حالا چطور از اون مراقب کنیم و تکاملش رو طی کنیم؟
جواب اینه که باید نشانه های کوچک را تایید کنیم تا نشانه های بعدی به ما گفته بشه. باید قدم اول رو برداریم که قدم دوم به ما گفته بشه و باید قدم دوم رو برداریم که قدم سوم گفته بشه و … به قول خانم شایسته هدایت شدن هم تکامل میخواهد، تکاملش هم با تایید نشانه های کوچک هست.
به قول قرآن ما باید این نشونه های کوچک رو تایید کنیم تا بیشتر هدایت شویم و کور دل محشور نشیم.
می گوید: پروردگارا! برای چه مرا نابینا محشور کردی، در حالی که [در دنیا] بینا بودم؟ (۱۲۵) [خدا] می گوید: همین گونه که آیات ما برای تو آمد و آنها را فراموش کردی این چنین امروز فراموش می شوی. (۱۲۶)
و کسی که در این دنیا کوردل باشد، در آخرت هم کوردل و گمراه تر است. (۷۲)
————–
ت) استاد شما همیشه خودتون گفتید که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است یا بارها گفتید که کلمه “آمنوا” در قرآن در اکثر موارد همراه “عمل صالح” اومده یعنی میخوام بگم علت تفاوت نتایج شما با دیگران در این هست که اولا شما باور کردید که خودتان با بهواسطهی افکار، فرکانسها و باورها یتان خالق زندگیتان هستی و بعد اونقدر این باور رو تکرار کردید که دیگه بهش ایمان پیدا کرید و در نهایت این ایمان منجر به عمل کردن شده و بعدش این نتایج بزرگ پدید اومده. در حقیقت این ایمان شما به این قوانین و عمل به اونها باعث تفاوت در نتایج شما شده. فقط کسی میتونه این حرف رو بزنه که ” آنچه که من کشیده ام هیچ نیروی نمیتوتند بازپس گیرد” که ایمان ۱۰۰ درصد به این داشته باشه که خداوند فرمون خلق زندگیشو داده دست خودش و خداوند هیچ قضاوتی درموردش نمیکنه که داره این انرژی رو به چه شکلی درمیاره.
————–
ث) مورد بعدی که به ذهنم میرسه هست که خیلی فرق میکنه بین کسی که هدفش از ایجاد یک کسب وکار اشاعه توحید و یکتاپرستی در جهان باشه با کسی که تمام هدفش فقط رسیدن به مادیات و شهرت هست. اصلا مگه هدفی بزرگتر از اشاعه ی توحید و یکتاپرستی هم داریم!!! رونالدو و مسی اگر بی نهایت بار دیگه هم برنده توپ طلا بشوند باز این هدفشون در مقابل اشاعه ی توحید و یکتاپرستی بی نهایت بار کوچیکه. خیلی فرق میکنه کسی که هدف بزرگی داره و فقط با خودش رقابت میکنه با کسی که هدف کوچکی داره و با دیگران رقابت میکند. استاد خلاصه کلام میخوام بگم یکی از دلایل اینکه نتایج شما برخلاف تحلیل ها منطقی و آماری هست این هست که شما هدف بزرگی رو انتخاب کردید و عاشق این هدف هستید. انتخاب “هدف بزرگ” و “عاشق” اون بودن مکمل هم هستند. (منظورم این نیست که شهرت و مادیات هدف بدی هست. نه! منظورم این هست که اینها نمیتونه هدف نهایی و بزرگی باشه ولی میتونه جزئی از یک هدف بزرگ باشه)
————–
ج) مورد بعد این هست که خیلی از آدما فکر میکنند لذت بردن فقط متلعق به زمانی هست که به خواسته هایشان رسیده باشند در حالی که همه ی ما بارها این جمله را از استاد شنیده ایم که ” رسیدن به خواسته ها شما را به احساس خوب نمی رساند بلکه رسیدن به احساس خوب است که شما را به خواسته ها میرساند” ولی عمل به این قانون ایمان و شجاعت میخواهد. نتیجه ی عمل نکردن به این قانون این هست که باعث میشود برای رسیدن به خواسته ها به خودمان سخت بگیرم و کماگرایی کنیم و با منطقی فکر کردن لحظاتی که باید از زندگی لذت میبردیم رو به کام خودمان و اطرافیانمان تلخ کنیم.
اجازه بدید یه داستان از خودم بگم. ما یه باغ زردآلو داریم و بهار سال گذشته به علت سرمای شدید هوا شکوفه ها دچار سرمازدگی شد و ۱۰۰ درصد محصول باغ از بین رفت. برای حل این مسئله من تصمیم گرفتم پای هر درخت ۴تا گیاه یکساله دیگه بکارم (چون پای هر درخت ۴تا قطره چکان وجود داشت) تا بخشی از خسارت وارده رو جبران کنیم. چون هوا هنوز سرد بود من تصمیم گرفتم اول گیاه رو نشاء کنم بعد از اینکه هوا بهتر شد نشاء ها رو کنار قطره چکان های کنار درخت بکارم برای همین رفتم و ۴ برابر تعداد درخت ها (یعنی حدود ۲۰۰۰ تا) لیوان یکبار مصرف و بهترین کود های زیستی و ارگانیک رو خریدم. حتی خاک رو الک کردم و داخل لیوان ها ریختم و بذر را روی آن گذاشتم و با یه الک ریزتر خاک نرمتری روی بذرها ریختم که بتوانند به راحتی از خاک سبز شوند. خلاصه بعد از ۴ روز (روزی ۱۶ ساعت) من هنوز نصف بذرها رو داخل لیوان ها کاشته بودم که اون روزها بارون میومد. شاید ۴-۵ روز دیگه زمان نیاز داشت که بقیه بذور رو بکارم. واقعا خسته و کوفته شده بودم و حین کار کردن هی یه ندایی از درون بهم میگفت از سر راه خدا برو کنار تا خدا کارخودشو انجام بده و مدام این شعر تو ذهنم تکرار میشد که ” گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع/سخت میگردد جهان بر مردمان سخت کوش”. به خودم گفتم راست میگه ها!!! و وسایل کار رو انداختم کنار و سایه درخت نشستم هیمن طور که نشسته بودم داشتم به اطراف هم نگاه میکردم، وسط باغ مون یک جاده داره و داشتم کنار جاده لیوان ها رو پر میکردم و خسته و کوفته چشمم افتاد به گیاهی به نام درمنه که تو جاده ی به اون سفتی خود به خود سبز شده و رشد کرده بود! و این یک نشونه بود و به فکر فرو رفتم و وقتی که خوب با خودم که فکر کردم به این نتیجه رسیدم که گیاهان داخل طبیعت رو که کسی براشون این همه تدارک نمیبینه که!!! خودشون به راحتی و به اذن خدا رشد میکنند و بدترین شرایط رو هم تحمل مکینند ولی باز رشد خوبی دارند حتی گاهی اوقات از دل سنگ یا آسفالت هم میزنند بیرون ولی من داشتم علکی علکی خاک رو الک میکردم که گیاه در شرایط بهتری رشد کنه. بعد از رفت وآمد این افکار (یا بهتره بگم هدایت شدن از طرف خداوند) تصمیم گرفتم مابقی بذرها رو در کنار همان جاده و در جایی که گیاه درمنه رشد کرده بود بکارم. برای همین ۴ شیار طولانی به عمق ۲-۳سانت در دو طرف طول همون جاده ی سفت ایجاد کردم و بذرها رو بدون رعایت فاصله به سرعت داخلش ریختم و با پا روی اونها خاک ریختم (یعنی به تنبلانه ترین وضع ممکن). یعنی در عرض ۱ ساعت نصف بذرها که باقی مانده بود را کاشتم در حالی که برای لیوان ها ۴ روز وقت گذاشته بودم. بعد از اینکه بذرها رو به تنبلانه ترین وضع ممکن تو جاده ی به اون سفتی کاشتم شاید باورتون نشه ولی بعدش برای یک هفته بارون شدیدی اومد. نتیجه این شد که در اثر اون شدت بارندگی هیچ کدوم از اون گیاهانی که داخل لیوان کاشته بودم چون زهکش مناسبی نداشت و خاکش توسط باران کوبیده و سفت شده بود سبز نشد و در عوض به طور معجزه واری تمام اون گیاهانی که در عرض یک ساعت در زمین سفت حاشیه جاده کاشته بودم سبز شده بود و بعد همین ها رو منتقل کردم به کنار قطره چکان ها و خداروشکرکلی خیر برکت نصیبمون شد. خلاصه میخوام بگم که اگر اون خواسته ای که در اثر تضاد (سرمازدگی) ایجاد شد رو من همون اول باورهای مناسبی براش میساختم واز زندگی لذت میبردم و به جای اون همه سختی (۴تا ۱۶ ساعت بیگاری) فایل های استاد رو گوش میکردم و از زندگی لذت میبردم و به خودم سخت نمیگرفتم و از خداوند درخواست هدایت میکردم و بار رو به دوش خدا میسپردم این همه سختی نمیکشیدم و راحت تر هم به خواسته هام میرسیدم.
استاد خلاصه میخوام بگم که این باور در شما وجود داره که ” خداوند برای من مقرر کرده است که به راحترین شکل ممکن به خواسته هایم برسم” و همچنین این بارو که ” اگر من از زندگی لذت ببرم به خواسته هایم میرسم”. بعد از اینکه خواسته های ما در اثر تضاد یا در اثر مشاهده ی خواسته های دیگران ایجاد شد کار ما این است که باورهای مناسب رو بسازیم و بعد از زندگی لذت ببریم تا به مرحله دریافت برسیم. اما خیلی ها بعد از اینکه خواسته های جدیدشون تشکیل شد چون توانایی کنترل ذهن رو ندارند اصلا به مرحله ی تولید باور مناسب نمی رسند که بخواهد از بعدش از زندگی لذت ببرند و اگر باور مناسب هم برای خواسته هایشان ایجاد کند بعدش به جای اینکه از زندگی لذت برند و در احساس خوبی باشند، باز هم به علت منطقی فکر کردن و عدم کنترل ذهن به این فکر می افتند که برای سریعتر رسیدن به خواسته هاشون حالا یه کار و تلاش فیزیکی شدید مثل کار کردن روی سئو و تبلیغات هم انجام دهند. و اینطور خودشون رو دورتر از خواسته هاشون میکنند. پس به صورت خلاصه در این پاراگراف میخواستم بگم که دلیل تفاوت نتایج شما با دیگران این هست که اولا شما خیلی خوب رو خودتان کار کردید و توانایی کنترل ذهن بالایی دارید و نکته بعدی این هست که شما قبل از رسیدن به خواسته ها از زندگی لذت میبرید و تسلیم خداوند و هدایت او میشوید.
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر/آرامتر از آهو بی باک تر از شیرم/ هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدیر/ رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر.
پس اگه بخوام یه جمع بندی داشتم باشم و بخوام به صورت خلاصه علل اصلی موفقیت های چشمگیر استاد رو بگم به این صورت هست که:
۱- استاد تکامل موفقیت های خودشون رو طی کردند
۲- استاد به صورت ۱۰۰در۱۰۰ باور کردند که مسئول تمام شراط زندگی شان به واسطه افکار، فرکانس ها و باور هایشان هستند.
۳- استاد بعد از باور کردن قوانین اونقدر این باورها رو تکرار کردند که به اونها ایمان آوردند و این ایمان منجر به عمل شده وچنین نتایجی رو براشون به باور آورده. در حقیقت استاد یک عمل کننده به قوانین هستند.
۴- استاد به هدایت شدن از سمت خداوند باور دارند و با تایید نشانه های هدایت این هدایت شدن را تقویت میکنند و تکامل هدایتی خودشون رو هم طی میکنند.
۵-استاد هدف بزرگی دارند که عاشق اون هدف هستند
۶- استاد قبل از اینکه به خواسته هاشون برسند از زندگی لذت میبرند و در احساس خوبی هستند.
۷- استاد توانایی کنترل ذهن و ورودی هایشان را دارند و با این کار انرژی رو سریعتر به خواسته هایشان تبدیل میکنند.
=======================================
از تمامی دوستانی که وقت گذاشتد و نظرم رو خوندند سپاسگزام و بهترین ها رو که همانا بودن در صراط مستقیم هست براشون آرزومندم.
امروز بصورت خیلی اتفاقی یکی از نظرات شما را در پاسخ به مسابقه بهترین باور درمورد خداوند خواندم و دیدم عالی بود، چندتا دیگر را هم که خواندم واقعا لذت بردم.
تمام مواردی که آقای عباس منش در فایل “مهمترین عامل موفقیت کسب و کار پاسخ استاد عباس منش به سؤال مسابقه” گفتند را شما اشاره کرده بودید.
احساس کردم یا شما از روی دست آقای عباس منش تلقب زدید یا آقای عباس منش از روی دست شما !!!
یا اینکه کلا آدمایی که داخل اسم یا فامیلشان “عباس” داشته باشد کله شان خیلی کار میکند!!! ???
من همیشه پیگیر نظرات شما هستم و از خواندن آنها واقعا لذت می برم.
امروز جمعه، نظرات دوستان را به ترتیب امتیاز مرتب کردم و حدود پنجاه نظر برتر را خواندم. کلی زمان از من گرفت ولی واقعا ارزشش را داشت.
شغل من ویراستاری است اما چیزی که بعد از خواندن این 50 نظر متوجه شدم این است که تمامی دوستان سعی کرده بودند جواب مسابقه را در قالب یک داستان تراژدی بیان کنند و از ین طریق احساس مخاطب را برانگیخته کنند و او را تحث تاثیر قرار دهند تا لایک خور بیشتری داشته باشد.
جناب استاد در فایل های رایگان زیادی بارها این جمله را گوشزد کرده اند که خداوند انرژی است که تحت تاثیر گریه و زاری بندگان قرار نمیگرد، او قوانین ثابتی دارد که طبق آن عمل میکند. منظورم این است میخواهم بگویم که کسی که به خداوند وصل باشد خصوصیات او را دارد و سعی نمیکند با احساس دلسوزی در دیگران محبت آنها راجلب کنند.
به قول مولانا
یا رب این آینه حسن چه جوهر دارد / که در او آه مرا قوت تأثیر نبود
آنچه که من بعد از خواندن نظرات دیدم این بود که تنها شما و چندتن از دوستان دیگر سعی کردید که اصل قوانین را توضیح دهید و به نظرم جواب شما کامل ترین جواب بود و از همه جوانب بررسی کرده بودید.
به نظر بنده انتخاب برنده ی مسابقه کار دشواریست و من نمیدانم جناب استاد عباس منش از بین این همه نظر زیبا چطور میخواهند برنده مسابقه را انتخاب کنند! و چطور میخواهند نظر شما را هم انتخاب نکنند!
واقعا اگر اختیار انتخاب برنده با بنده بود بدون تردید شما را برنده ی مسابقه اعلام میکردم. این نظر من است شاید نظر دوستان دیگر با من زاویه داشته باشد.
مجددا از نظرات خوب و پر بار شما تشکر و میکنم. موفق باشید.
سلام بر هم فرکانسی عزیزم جناب ملک دوست من از خوندن پاسخ بسیار عالی و کامل شما واقعا لذت بردم امروز قبل از اینکه به سایت سر بزنم همش به فکر خوندن پاسخ شما بودم و با خودم فکر میکردم که یعنی جناب ملک چه پاسخی به این سوال دادن؟ اخه به نظرم بهترین و کامل ترین پاسخ های سایت پاسخ های شما است و همیشه بسیار عالی و کامل به سوالات مسابقه جواب میدین ….چون شما به درک بسیار بالایی در مورد قوانین رسیدین و تشخیص پختگی پاسخ های شما خیلی راحت حتی برای منی که تازه اول راهم امکان پذیره ….شکر خدا خیلی سریع هم توجه ام جواب داد و کامنت شما رو پیدا کردم ….به خاطر این درک بالاتون از قوانین واقعا بهتون تبریک میگم و امیدوارم شاد و ثروتمند و پیروز باشید
این حس خیلی خوبیه که کسی که تو رو ندیده و نمیشناسه چنین احساسی نسبت بهت داره٫
خداوند را سپاسگزام که به واسطه ی یکی از دستانش (استاد عباس منش عزیز) چنین میحطی رو برامون درست کرد٫
آقای حسین وند عزیز، از حسن توجه شما به نظراتم بسیار سپاسگزام٫
این رو هم بگم که بارها و بارها شده که وقتی نظرات بقیه دوستان رو خواندم از نظری که نوشتم خجالت کشیدم و به خودم که “این چی بود که نوشتی!”٫ حتی گاهی اوقات دوستانی که مدت عضویت پایینی دارند نظراتی مینویسند که خیلی بهتر و پربارتر از نظرات من و شاید دوستان دیگری که عضویت بالایی دارند هست٫ و این نشون دهنده این هست که بیشتر از من وقت میذارند و با استاد همراه هستند و حرفاش رو باور میکنند و عمل میکنند٫
اینا رو گفتم که بهتون بگم این مهم نیست که اول راهی یا وسط راه یا اخر راه٫ مهم اینه حرفای استاد رو وحی منزل بدونی و باورش کنی و بهش عمل کنی٫
اینا گفتنش ساده است ولی وقتی میخوای تو بوته ی آزمایش بذاری که ببینی میتونی بهش عمل کنی یا نه، یه ایمان خیلی قوی میخواد که بهش عمل کنی و به همین راحتی نمیشه بهش عمل کرد چون ذهن خیلی نجوا میکنه و تو باید خیلی قوی باشی که بتونی کنترلش کنی٫
چون حس خیلی خوبی بهم دادی یه شاه کلید و میانبر برای پیشرفت بهت میدم که خودم از انجام ندادنش خیلی ضربه خوردم و اون اینه که:
“قبل از اینکه از آموزش های استاد نتیجه بگیری این آموزش ها رو به هیچ کس نگو، حتی نزدیک ترین و عزیزترین کسانت، چون ایمانت رو ضعیف میکنند، چون تو رو به تردید می انذارند، میشند مثه یه لنگر که به کشتی تو اجازه حرکت نمیدند٫ تنهای تنها برو جلو و حتی یک لحظه هم به حرفای استاد شک نکن”
چه استفاده ی بجایی از اون بیت زیبا ک چقدر نشست سرجاش تو دل من هم …
بسیار سپاسگزارتونم
سپاسگزار استاد عزیز که وقتی میفرمودن با خنده بچه ها بخونین کامنتارو هرچقدم وقت میبره بشینید بخونید کامنتای این فایلو همش همیناس نگین وقت ندارم و من بارها گوش دادم به اون فایل و نمیخوندم کامنتا رو
الان در این برهه از زندگیم هدایت شدم به این کامنتا و میبینم چه درهایی چه شرابهای گوارایی ان ک نمیشه ارزششونو بیان کرد
ارزششون ارزش کلام رسول الله عه بنظرم ارزششون برابر با ارزش کلام همه ی پیامبران و پیام آوران توحیده
خداروشکر برای همچین چشمه ی گوارایی
دوست دارم همینطور انقدر فرکانسام بالا و بالا بره و انقدر در مدارهای توحیدی بالا و بالاتر برم ک بشینم همینقدری ک الان دارم از مطالب دوستان لذت میبرم و بقدر وسع درکشون میکنم مطالب کلام الله و نهج البلاغه رو بنوشم واقعا بنوشم و شیرینیشونو تا عمق جانم احساس کنم و زندگیشون کنم
و همه مون ان شاءالله
والسابقون السابقون اولئک المقربون فی جنات النعیم
فی بقل خدا
سپاس از استاد عزیزم مریم بانوی دوست داشتنی آقا عباسعلی عزیز و همه ی دوستان سایت
ممنونم از شما بابت اینکه این همه آگاهی مفید وکارامد دادین به ما٫ وای وای خدای من چه قدر آگاهی ها فراوانند٫٫چقد دستان پر مهر خدا فراوانند که همه آگاهی توحیدی را به ما گوش زد میکنن٫٫چقد حال خوشی دارم٫خدایا شکرت که تو این مسیر زیبا وپر از سعادت درحرکتم وممنونم از شما که این همه اگاهی زیبا رو منتقل میکنین٫سپاس خصوصا این آگاهی که با خوندنش از درون به آرامش خواصی رسیدم٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫
اگر تصمیمش رو بگیره اون وقت اون انرژی هم به وعده ش عمل میکنه و تو هر راهی که بخواد بره بهش کمک میکنه (کُلًّا نُّمِدُّ هَـٰؤُلَاءِ وَهَـٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا ﴿الإسراء: ٢٠﴾)
من خیلی وقت نیست به این خانواده عزیز وارد شدم و فعالیت چندانی نداشتم بیشتر کامنت خوندم
ممنون از کامنت مفصل شما که انقدر با حوصله نوشتید .
لطفا دو پاراگراف پایین رو لطف کنید بخونید در ادامه من سوالم نوشتم.
اصلا طرح چنین سوالی توسط یکی از دوستان به صورت واضح نشان میدهد که هنوز باور نکرده میتونه با افکار، فرکانسها و باورهاش خالق زندگیش باشه و هنوز تو شک و ترید هست و به قول شما ترید بدترین سم در راه رسیدن به موفقیت هست. از طرف دیگه احتمالا هنوز به اون طرف قضیه هم شک داره که میشه با تبلیغات و کار کردن روی سئو کسب و کارش رو بهبود بده یعنی در حقیقت هنوز تصمیم نگرفته که این انرژی (خداوند) رو به چه شکلی در بیاره. اگر تصمیمش رو بگیره اون وقت اون انرژی هم به وعده ش عمل میکنه و تو هر راهی که بخواد بره بهش کمک میکنه
اگه کسی روی خداوند و شکل دادن به این انرژی حساب باز میکنه ولی باز میره سراغ سئو و تبلیغات این نشون میده که هنوز تو وجودش شرک داره و هنوز باور نکرده که میتونه با باورهای خودش به این انرژی شکل بده. اگه ما باور کنیم همه چیز یک چیز است و یک چیز همه چیز آنوقت خودمان رو جدا از خداوند در نظر نمیگیریم و آنوقت میپذیریم که همواره تحت هدایت خداوند هستیم و دیگه نگران این نیستیم و مطئنیم که این نیرو و انرژی که همواره با ماست ما را هدایت خواهد کرد و میتونیم به اون شکل بدهیم.
من دو کامنت بالا رو از متن خودتون کپی کردم.
لطفا این رو با پیش فرض اینکه من در مدار پایین تری از شما هستم یه مقدار ساده تر توضیح بدید.
قبل از اون میخوام برداشت خودم بپرسم. آیا شما منظورتون این هست که من وقتی تمام نیرو و فرمان همه چیز بدم به خدا خودش به من الهام می کنه. مثلا اگر لازمه برم دوره بازاریابی ببینم یا مثلا با فلان ادم و شرکت قرارداد بازاریابی و برندینگ ببندم یا نه خودش هدایت میکنه. یا مثلا خدا خودش بهم الهام میکنه که نه نمیخواد لازم نیست و تو ادامه بده و مشتری خودش میاد و ….منظورم این هست که شما که به خودی خود ماهیت و وجود برندینگ و امثالهم را نقض نمیکنید؟ درسته؟ فقط میگید فرمون بده دست خودش تو بکش کنار . خود خداوند دستت میگیره اگر لازمت باشه میکشونه تو رو سمت اموزش یا اجرای برندینگ درسته؟
چون یادمه تو فایل دوازده قدم قدم دوم استاد عباس منش گفتند عملی درست و خوب هست که دنبال الهامات باشه. درسته؟
از اینکه حوصله میکنید و الفبای نظر مفصل و کامنت قشنگتون رو برای من هم اموزش میدید و راهنمایی میکنید ممنونم.
سلام جناب ملک ممنون از وقتی که گذاشتید عالی و کامل توضیح دادید من امروز در روند تکاملم توی یه خیابون شلوغ حین رانندگی افکارم مشغول تجزیه و تحلیل قوانین بود که یه نکته جالب به قلبم الهام شد و اون اینکه صبر صبر صبر
ما در کنار همه قوانین باید صبور باشیم این صبر هست که به ما انرژی بی پایان میده ، خدا چقدر چقدر قشنگ توی قران هدایتمون کرده که از صبر و نماز یاری بگیرید اول گفته صبر وقتی صبر داشته باشیم اونوقت میتونیم با خیال راحت با خدای مهربون حرف بزنیم یعنی نماز بخونیم
خیلی خوشحالم که امروز هدایت شدم و نظرارزنده شما روخوندم و حتما چاپش می کنم تا در روند تکاملم یاریگر من باشه
چقدر پاسخ کامل و جامعی به این سوال داده بودید واقعا لذت بردم راستش من چون دیدم تومتن آتون زیاد از آیه های قرآنی استفاده کردید و مشخصه که خیلی خوب قرآن را فهمیدید و درک کردید میشه ازتون سوال بپرسم که به چه روشی قرآن می خوانید واقعیتش من الان دو ماه است که به طور جدی دارم قرآن را می خوانم و واسه این کار از اپلیکیشن قرآن حکیم که یکی دوتا از بچه های سایت معرفی کرده بودند استفاده می کنم ولی خوب نمی فهمم و درک اش نمی کنم و این موضوع داره اذیتم می کنه انگار دارم روخوانی می کنم میشه لطفا شماراهنمایی ام کنید خوشحال میشم اگه از تجربیات شما استفاده کنم سپاسگزارم
زندگی، در همان کودکی و نوجوانی، به خوبی «حساب نکردن روی آدمها را» به من یاد داد. فقط کمی طول کشید تا دریابم، روی چه قدرتی باید حساب کنم.
کمی طول کشید تا درک کنم، آدمهایی که قدرتی برای رساندن من به خواستههایم ندارند، قدرتی هم برای مانع شدن در برابر ورود نعمتها به زندگیام ندارند. پس همانگونه که روی آنها حساب نمیکنم، از گزندشان هم بیمناک نمیشوم. مجموع این دو نگاه توحید را برایم معنا کردو به من یاد داد تا روی چه نیرویی باید حساب کنم.
سپس هرچه بیشتر قرآن را خواندم، بیشتر ارتباط میان «توحید» و آنچه خداوند «سعادت دنیا و آخرت» میداند را درک کردم و فهمیدم، «توحید»، تنها اصل و اساس قوانین زندگی است.
به یقین، دلیل تمام موفقیتهای زندگیام، اجرای توحید در عمل بوده است. به همین دلیل رسالت من با اشاعه توحید در جهان آغاز شد و تمام آموزشهایم بر «درک و اجرای این اصل در تمام جنبههای زندگی» استوار گردیده است.
توحید یک اصلی درونی است. توحید نگاهی جدا از هر دین و مذهب است که میگوید: زندگی ما، تماماً توسط باورهای خودمان رقم میخورد.
توحید، منطق ابراهیم برای شکستن بتهاست تا نشان دهد آنها حتی قادر به نجات خودشان از گزند یک تبر نیستند، چه برسد به نجات آدمها.
توحید، یقین ابراهیم است که میتواند درک کند هاجر و اسماعیل به اندازهی او به ربّ متصلاند. پس با خیال راحت آنها را در بیابان میگذارد.
توحید، توکل و اعتماد ابراهیم به درستی الهاماتش است که، میتواند اسماعیل را به قربانگاه ببرد.
نگاه توحیدی، ایمان ابراهیم به عدم تأثیر هرگونه عوامل بیرونی است که خود را در ورود به آتش نشان میدهد. چون میداند حتی آتش قدرتی برای صدمه زدن به او ندارد، اگر قدرتش را باور نکند
ما که انتظار نعمتهای بیشمار را داریم، باید از خود بپرسیم چقدر توانستهایم این نگاه توحیدی را داشته باشیم؟!
و اگر این نگاه را ساختهایم، چرا دست از نگرانی درباره عوامل بیرونی برنداشته ایم؟!
چرا میترسیم حتی اگر مسیر درست را برویم، کار درست را انجام دهیم و باورهای خوبی بسازیم، ممکن است یک حادثه غیر مترقبه یا قدرت بیرونی مثل قانون دولتی، رأی یک سیاستمدار، لغو یک قانون، قیمت دلار، سیل و زلزله و … ریشه بنایی را ویران کند که، در تمام این سالها ساختهایم؟!
این نگرانیها همان بخشهای ساخته نشدهی توحید در نگاهمان است. همان منافذی است که برای ورود شیطان به عنوان نماد کمبود و ترس، باز گذاشتهایم و همان بخشهای ساخته نشدهی باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین است.
میزان ورود نعمتها به زندگی ما، به اندازه باورهای توحیدیمان است.
به اندازهی یقین به این قانون که: «فرکانسهای خودمان زندگیمان را خلق میکند»، توحیدی میشویم و به همان اندازه نیز، در آرامش میمانیم، از خطرها مصون میمانیم، آتش برایمان گلستان میشود، عدو سبب خیر میشود و برکتها راهشان را به سوی زندگیما پیدا میکنند.
تمام نتایج زندگی من، حاصل تلاش برای قدرت دادن به باورهای توحیدیام بوده است. تا روی آدمها حساب نکنم و روی قدرتی حساب کنم که، قدرت خلق هر خواستهای را به من بخشیده و هدایتگر من در مسیر هر خواستهای گشته.
این نگاه توحیدی است که، هر روز نعمتهای بیشتری را روانه زندگیام میسازد و عزّت، ثروت، عشق و سلامتی بیشتری به من میبخشد. نه به این دلیل که من فردی خاص هستم، بلکه اصل فقط توحید است و آدمهای زیادی درباره درک این اصل مهم، دچار سوء تفاهم شده و به فرعیات بیهوده چسبیدهاند.
اساسی ترین تلاشهای بشر در تمام اعصار تاریخ، صرف تأمین خوراک، پوشاک و مسکن بوده است. یعنی همیشه این موضوعات را اصل دانسته و به خاطرش اینهمه جنگ به راه انداختهاند. اما وقتی وارد قرآن میشویم و داستان زندگی پیامبران را میخوانیم، هیچ اثری از این دغدغهها که کل بشریت درگیرش بوده، نمیبینیم. دغدغه زندگی هیچ پیامبری تأمین سقف بالای سر، امرار معاش یا یافتن شغلی برای پرداخت هزینههایش نیست، چون اصل چیز دیگری است.
قرآن یکصدا توحید را فریاد میزند، آن را اصل میداند و خداوند همه چیز، جز شرک به خودش را میبخشد. چون امکان ندارد شرک بورزیم و تجربه خوبی از زندگی داشته باشیم. اما اگر توحید را درک و اجرا کنیم، قطعاً به مسیر راهکارهای ثروتآفرین هدایت میشویم و ثروت به صورت طبیعی راهش را به زندگیمان مییابد.
با این حال، آدمهای زیادی اصل را رها و درگیر فرعیاتاند. تداوم کسب و کارشان را درعوامل بیرونی میبینند و نه باورهای خودشان. برای همین هر دلیلی را بررسی میکنند الّا باورهایشان و روی هر عاملی حساب میکنند الّا باورهایشان.
به جای ساختن باورهای قدرتمندکننده و توحیدی، به دنبال آموختن روشهای بازاریابی، شیوه جلب مشتری، تبلیغات و … اند.
به جای ساختن باور احساس لیاقت تجربه عشق، به دنبال جراحی زیباییاند.
به جای ساختن باور فراوانی، به دنبال یافتن دنبالکنندگان و لایکهای بیشترند.
به جای ساختن باور توانایی بدن در ساختن سلامتی، به دنبال یک پزشک و داروی بهتراند.
آنها ۱۰۰۰ها عامل را، به عنوان عامل اصلی لحاظ میکنند، الّا توحید و توکل را، که اصل است و این وعده را میدهد:
تو به عنوان بخشی از نیرویی که ذاتش فراوانی، سلامتی، ثروت و عشق است، میتوانی با باور کردن رابطهات با این نیرو و باور کردن فراوانی نعمتها، سلامتی و عشق، راه ورود آنها را به زندگیات را باز نگه داری و به شکلی طبیعی تجربهشان کنی.
وقتی در مسیر توحید قرار میگیری، مشتریها پیدایت میکنند، ایدههای ثروتساز سراغت میآیند، قلبهای مهربان اطرافت جمع میشوند و به تو عشق میورزند و بدنت ساختن سلولهای سلامت را آغاز میکند.
این جمله شما به تنهایی ۱۰۰۰ امتیاز دارد باید این جمله را با آب طلا نوشت ?
کمی طول کشید تا درک کنم، آدمهایی که قدرتی برای رساندن من به خواستههایم ندارند، قدرتی هم برای مانع شدن در برابر ورود نعمتها به زندگیام ندارند. پس همانگونه که روی آنها حساب نمیکنم، از گزندشان هم بیمناک نمیشوم. مجموع این دو نگاه توحید را برایم معنا کردو به من یاد داد تا روی چه نیرویی باید حساب کنم.
سلام، خیلی از این نگاه توحیدی سپاسگذارم در بین بیست نظر اول کلیت یکی است تنها با داستان و جمله بندی های مختلف،اما در این بین، متن شما را تاثیرگزارتر از همه نظرها دیدم،و برایتان بهترینا را ارزومند
من فکر میکنم آنچه که استاد را از دیگران متمایز میکند نگاه توحیدی و یکتا پرستی ایشان است در کسب و کار در روابط در هر مورد ?
از زمانی که من با ایشان آشنا شدم در دیدگاهیشان چه در فایلهای دانلودی و چه در محصولات، همه رد پای یکتا پرستی در آنها دیده میشود از زمانی که استاد با خود عهد بست که کتابهایی را که میخواند همه را درست بداند و از آنها پیروی کند تا زمانی که قرآن را دست گرفت باورهایی در ذهن خود نهادینه کرد و با آن باورها پیش رفت و هرچه بیشتر پیش میره بیشتر نتیجه میگیره میتونم استاد رو مثل ماهی قزل آلا تشبیه کنم که در جریان آبهای خروشان برخلاف آب حرکت میکنه همینه که این دوست عزیز سوال میکنه که بیشتر افراد متخصص تبلیغ میکنند ویا برای بدست آوردن بازدید بیشتر از سایت پولهای فراوان خرج میکنن چون هرچند امکان داره نتیجه هم بگیرند اما بسادگی و راحتی استاد نمیشود و این مهم فقط بخاطر باور های قدرتمند استاد است(محصول ثروت یک) و اعتقاد و ایمان راسخ به نیرویی مافوق همه نیرو ها که من آن را خدا می نامم این خدا قوانینی داره که اگه از اون قوانین پیروی کنی می توانی به همه خواسته هایت برسی و استاد توانست ونتیجه گرفت و حال از آن آگاهی خودش میخواهد راهی را که رفته به ما منتقل کند و ما هم از رد پایی که استاد بجا گذاشته استفاده کنیم مثل استاد فکر کنیم ،باور کنیم و عمل کنیم در اکثر فایلهای استاد رد پای باور و احساس خوب است باور به نیرویی که برایمان همه چیز میشود (محصول ثروت ۳ )پول ،مشتری،خانه ،ویلا ،خودرو،عشق و…بقول ملا صدرا مگه از زندگی چه میخواهی که در خدایی خدا یافت نمیشود
استاد میگه من یخورده بیشتر از دیگران این نیرو رو باور کردم و بهش اعتماد کردم
وقتی در دل تاریکی محض ودر تنهایی مطلق میره که خودشو محک بزنه
وقتی فرزندش از دست میده وطی چند ساعت میتونه حال واحساس خودشو خوب کنه و بگه این فرزند یه هدیه از جانب خدا بود و دوسال باعث شادی ما شد و حالا برگشت پیش خدا
وقتی با کلی قرض میره در تنهایی های خودش دنبال راهکار میگرده و بهش گفته میشه یعنی اعتماد یعنی ایمان یعنی باور
وقتی طوفان سهمگینی میشه به تعطیلات میره و وقتی بر میگرده می بینه خونه اش آسیب ندیده
این موارد است که هر کسی نمی تواند از آن پیروی کند استاد حرف نمی زند بلکه عمل میکندوخودبخود همه چیز برایش انجام میشود و وقتی که نتیجه گرفت آنرا با ما درمیان میگذارد بله وقتی به آن نیرو اعتماد میکند باورهایش را قوی میکند در مسیر درست قرار میگیرد همان نیرو همان ایمان برایش تبلیغ میکند سایتش را پر بازدید ترین میکند بهترین ویلا ها را میخرد بهترین درآمد ها را ایجاد میکند وبه استقلال مالی میرسد بهترین عشق را تجربه میکند واز داشتن خدایش با تمام وجود لذت میبرد
استاد خودش را وقف خدا کرده که کمتر کسی میتواند این کار را بکند چرا این حرف را میزنم بخاطر اینکه ایشان فقط زیباییهای خدا را میبیند و آنرا تجربه میکند فقط فراوانی نعمت های خدا را میبیند و آنرا تجربه میکند فقط روابط عالی با خدارا میبیند و آنرا تجربه میکند و وقتی که استاد این ارزشمندی را در خود پرورش داد ،احساس لیاقت و باورش کرد به او داده شد ،وقتی باور هایت را تغییر میدهی جریانی از ثروت به زندگیت وارد میشود ثروت یعنی پول ،آرامش ،سلامتی،رابطه عاشقانه،شادی وآسایش و تنها عاملی که انسان را ثروتمند میکند سیستم فکری و باورهای انسان است
بنا بر این اگر میخواهیم دژی محکم داشته باشیم باید باورهای قدرتمند کننده ایجاد کنیم وذهن خودمون رو تحت کنترل قرار دهیم چون تمام اتفاقات زندگی بواسطه فرکانس هایی است که به جهان میدهیم وهر آنچه به این جهان بدهی همان را به تو برمی گرداند و این یک قانون است و استاد همواره از این قانون پیروی میکند فرکانس فراوانی ،ثروت ،عشق ،پول ،سلامتی، زیبایی
بنابر این به اندازه باورت به اندازه کار کردت به اندازه ایمانت و عملکرد ت نتیجه میگیری یعنی هرچه بکاری همان را درو میکنی
درود خدا برشما عزیزان و استاد گرامی و خانم شایسته عزیز
در پناه یکتای بی همتا شاد ،سلامت و ثروتمند باشید .
باید خدا را درون خودمون پیدا کنیم و در ذهنمون همه امور را به دستش بدیم نه اینکه خودمون را کنارش قرار بدیم و شریکش بشیم٫درست هست که ما خالق زندگی خودمون هستیم ولی کلید اصلی و نهایی دست خداوند هست٫اوست که تعیین میکنه که چه زمان و کجا چه چیز رخ بدهد یا ندهد٫
من همین لحظه با بزرگترین تضاد زندگیم مواجه هستم،که نشون میده در حال تکامل هستم،هرچه بزرگتر میشی تضادهاتم بزرگتر میشه،اما دلیلی نمی بینم خودم را به آب و آتش بزنم،بلعکس وقتی با هجمه ذهنم روبرو میشم،دست از کار میکشم و سعی میکنم کنترل ذهنم را به دست بگیرم و بارها شده که در همین لحظات کنترل ذهن هدایت ها رسیده و میرسد٫مثل همین حالا که دارم کامنت میزارم و هر کلمش برام یک هدایته٫
جمله طلائی استاد یادم میاد و از خوشی سرشار میشم،که میگفت:
وظیفه ما بندگی کردن است(اعتماد به رب)
و وظیفه خدا فرمانروایی کردن هست،فرمانروایی که صاحب همه صفات هست ٫
اینطور میشه که خداوند برات همه کار میکنه،حتی تبلیغات !!!
مثل استاد که خداوند به وسیله همین شاگردها و هم قدم ها براش تبلیغ میکنه٫غیر از این هست؟؟؟؟؟
خود من توسط یکی از دوستام با استاد آشنا شدم،شما چطور؟؟؟؟
دوم اینکه شکر نعمت،نعمتت افزون کند٫
فقط با گفتن جمله شکرت خدا با اشکال مختلف؟؟؟؟!!!!!
یا باید از همه نعمت های رسیده به بهترین نحو استفاده کنیم و لذت ببریم از اون لحظه؟؟؟
نعمت هایی مثل ابزارهای کسب و کار و٫٫٫٫٫
دوستی چند روز پیش فیلمی بهم داد تا ببینم،چند روزی فیلم را داشتم ولی وقت پیدا نکردم ببینمش٫ ولی همزمان با دریافت فیلم ،حس عجیبی با من همراه بود،از جنس حس هایی که همیشه به دنبالش نعمت میاد٫
بالاخره فرصت شد و فیلم را دیدم( هر فیلمی نمیبینم)٫
خدا میدونه که این فیلم همون نعمت و آگاهی بود که مژده اون به قلبم رسیده بود٫
شاید باورتون نشه ولی چند روز هست که برای کنترل ذهنم نیاز به زحمت زیادی ندارم،و فقط با سه تا سوال کوتاه،چنان حالم عوض میشه که انگار تازه متولد شدم٫
خداوند عزیز و قادر کلید حال خوب را به من داد،چیزی که ماهها منتظرش بودم?????
چه شکری بهتر از اینکه از این نعمت به خوبی استفاده کنم؟؟؟؟
چه درمانی بهتر از این برای سردردهای گاه و بیگاهم که به خاطر نگرانیهام داشتم؟؟
و این حس خوب،آگاهی و دریافت هدایت ها از روزی که دستان پدرم را بوسیدم و بار تقصیرات را از دوشش برداشتم،صدها برابر شده برام٫
ایمان
شکر نعمت
عزت نفس
با هم معجون خوشبختی را میسازند٫
من که کاملا آماده ام این معجون را سر بکشم،شما چطور؟؟؟؟
پس الله یکتای من منتظر همه نعمت های بزرگت هستم،نعمت هایی از جنس استاد و همراهان عزیزش٫
خدا میدونه که دوست ندارم این کامنت را تموم کنم چون حال خوب و حس فوق العاده ای دارم٫
اصلا نمیدونم چرا دارم این کامنت را اینجا میذارم،حتما خودش یه هدایت هست، نه بچه ها؟؟
شکر گزاری ،ایمان و عزت نفس همه درست است و همه اینها با باور قوی کار ساز
توجه به خدا و نعمتهایش که به ما ارزانی داشته بسیار ارزنده است چون ما را به احساس خوب می رساند همین حالا که دارم با انگشتانم این مطالب را تایپ میکنم جای بسی شکر گزاری است و ثروتی است و نعمتیه که خدا به من هدیه داده، خدا را شکر برای همه موهبتها و نعمتهایش در زندگانیم و همچنین بر ای داشتن دوستان خوبی مثل شما که از دیدگاهایتان بهرهمند میشوم امیدوارم همه ما با هدیه ای که خدا به ما داده به عنوان استاد عباسمنش تا راه وروش جدید زندگی کردن رو بیاموزیم نهایت استفاده رو ببریم ?
در پناه یکتای بی همتا شاد سلامت و ثروتمند باشید ??
” میتونم استاد رو مثل ماهی قزل آلا تشبیه کنم که در جریان آبهای خروشان برخلاف آب حرکت میکنه همینه که این دوست عزیز سوال میکنه که بیشتر افراد متخصص تبلیغ میکنند ویا برای بدست آوردن بازدید بیشتر از سایت پولهای فراوان خرج میکنن چون هرچند امکان داره نتیجه هم بگیرند اما بسادگی و راحتی استاد نمیشود ”
مخالف هستم٫ مگه نمی گید طبق قانون هرانچه رو باور کنید اتفاق میفته؟
خب کسانی که به تبلیغ واقعا باور داشته باشند (نه اینکه ادا در بیارند و چون می بینند فلانی با تبلیغ نتیجه گرفته خب اینام تبلیغ بکنند) پس قطعا به نتیجه می رسند٫
مثلا من خودم دو مورد اتفاق رو برام پیش اومد:
اول: تو ذهنم یک خواسته ای رو طرح کردم و اتفاقی از جایی رد شدم و اون خواسته به چشمم خورد
دوم: بار دیگه یک خواسته تو ذهنم بود و اینبار با تبلیغ که یک شخص یه برگه دستم داد با اون خواسته روبرو شدم٫
پس نمیشه گفت استاد براحتی از کسانی که تبلیغ میکنند به نتیجه میرسه٫ حتی شاید استاد هم در برهه زمانی خاص برای یک پروژه دست به تبلیغ بزنه شاید هم نزنه٫
همینطور که یکسری محدود ادم ها مثل استاد قلبا به تبلیغ اعتقاد ندارند یک سری محدود ادم ها هم هستند که به تبلیغ اعتقاد دارند٫ و عده بسیاری هم که این وسط به هیچ نتیجه ای نمی رسند مشخصه اصلا تکلیف شون با خودشون مشخص نیست٫
الان اینکه میگید:
” بیشتر افراد متخصص تبلیغ میکنند ویا برای بدست آوردن بازدید بیشتر از سایت پولهای فراوان خرج میکنن چون هرچند امکان داره نتیجه هم بگیرند اما بسادگی و راحتی استاد نمیشود”
طبق قوانین نیست؟یعنی باور درستی نیست؟
پس تکلیف اینکه میگید هرانچه رو باور کنی اتفاق میفته معنی دقیقش چی هست؟
سوال جالبی پرسیدین بابتش ممنونم چون باعث شد به سوالتون فکر کنم و بیطرفانه نه متعصبانه نگاهش کنم ، به خودم گفتم سوال ایشون سوال هرشخص دیگه ای هم میتونه باشه و باعث شد چندبار بهش فکر کنم ، مگه نمیگیم همه چیز باوره پس اگه یکی به تبلیغات باور داشته باشه چی ؟
جوابی که خودم رو قانع کرد رو براتون مینویسم امیدوارم کمک کنه شما هم به جواب برسید.
مدتهاست که در مورد مسایلی که برام پیش میاد نمیگم در همه موارد اما در بیشتر مواقع یک موضوع برام پررنگ میشه اونم موضوع شرک و توحیده ، سعی میکنم از این زاویه مسائل رو ببینم و حلش کنم ، کلمه شرک از شریک و شراکت میاد و معنی کلمه توحید یعنی یکی دانستن، یگانه دانستن ، خب با دونستن این موضوع به خودم میگم اگه من باور کنم که تبلیغات کارم رو راه میندازه این یعنی شریک وارد کردن در کار کسی که صاحب این جهانه ، یعنی کار من به واسطه تبلیغ راه می افته و اینجاست که میدونم اساس باورم مشکل داره ، درسته هرچیو باور کنی همون میشه و چون باور دارم تبلیغات جواب میده ، جوابشو میگیرم اما از یکجایی به بعد کم میارم، تبلیغات جواب نمیده یا هزینه هاش چنان بالا میره که خودش ایجاد حس ناخوشایند میکنه اگه هزینه ش برنگرده چی، اگه اینبار موفق نشم چی و هزاران نجوای ذهنی دیگه باعث میشه کم کم نتایجم ضعیف بشه چون طبق قانون احساس خوب = نتایج خوب و برعکس ، حالا اگه بیام بگم من باور دارم که فرمانده جهان فقط خداست و همه کارا رو به اون میسپرم اونوقت شاید این مسیر از تبلیغات بگذره یا از مسیرهای دیگه فقط فرقش با دفعه قبل اینه که من وابسته به یک مسیر نیستم و مطمئنا تبلیغات ابزاری میشن برای کمک به من بدون ایجاد هزینه ای خاص .
در مورد اقای پهلوان که استاد درموردش صحبت کردن خیلی به اصل داستان فکر کردم پیشنهاد میکنم شما هم همینکارو بکنید ، به این فکر میکردم که کجای باورش مشکل داشت و به این نتیجه رسیدم اون باور نداشت که خودش خالق زندگیشه اون باور داشت تبلیغاته که کارش رو راه میندازه و همه ی قدرت رو به تبلیغات داد درصورتیکه اگه باور داشت که خودش خالق زندگیشه و تمام قدرت رو به خودش میداد اونوقت به هیچ چیز وابسته نمیشد و هدایت میشد به مسیرهایی بسیار راحت تر و پر نعمت، اما از اونجاییکه که قدرت رو به تبلیغات داد در نتیجه مسائل و هزینه هایی براش پیش اومد که مطمئنا فکرش رو هم نمیکرده در نتیجه کم کم احساسش بد شده و از اونحاییکه احساس بد = نتایج بد کم کم به مسیرهایی هدایت شد که بسیار ناخوشایند و ناخواسته بوده ،
پس اگه بخوام از تمام جملات بالا نتیجه گیری کنم میتونم اینو بگم درسته به هرچی باور داشته باشی همون میشه اما باید دید این باور و قدرت رو به دست چه کسی میدی که اگه بغیر از خود و خدای خود بدیم همونطور میشه که استاد گفت تمام سود رو اون باورها می بلعن و هیچ چیزی برای فرد باقی نمیمونه . تبلیغات همونجور که ایجاد درامد میکنه اما همونجورم همون پولو بخاطر هزینه هایی که ایجاد میکنه میبلعه.
امیدوارم تونسته باشم برای جواب سوالتون کمکی کرده باشم .
آنچه من نوشتم دیدگاه من است از پیشرفتهای استاد که از یک پکیج تشکیل شده از باور ایمان و عملکرد باورهایی که استاد از آنها استفاده میکند و مختص خودش است و آن را با ما درمیان میگذارد که این مسیر میتواند میانبر باشد استاد تبلیغ نمیکنه فرقش باکسی که تبلیغ میکنه اینه که هزینه اضافی خرج نکرده به همین راحتی تونسته با باورها وایمانش وبه خدایی که اعتقاد داره که کارها را براش انجام میده واحال امکان دارد شخص دیگری باوری بسازد و از آن بهره مند شود مثل کسانی که سنگ رامیپرستنداز آن درخواستهایی میکنند و برایشان کار انجام میدهد اما آن کار از طریق سنگ انجام نشده بلکه از باور آن شخص است من خودم سالها پیش شنیده بودم که اگر دعای ناد علی را در نماز صبح ۱۴ مرتبه مدت ۲۱روز بخوانی قرضهایی پرداخت میشود و من باور کردم و انجام دادم و واقعا مبلغی پول به من رسید پس همه چی به باور و اینکه چطور میانبر بزنی و از چه راههای ساده تری استفاده کنیم باید حرفهای استاد را مثل وحی منزل بدانیم تا یک جنگل تاریک و پر از سختی را دور نزنیم تا به اهدافمان برسیم بلکه از ابتدا همان جاده آسفالت را ببینیم بله میشود تبلیغات کرد میشود سایت زد میشود بازاریاب گرفت و هزاران راه دیگر اما همه اینها مستلزم داشتن باور و ایمان راسخ است
?امروز به راه جدیدی که انتخاب کرده ام ادامه خواهم داد خواه دیگران از من تبعیت بکنند یا نکنند ٫میدانم ای حق مسلم من است که عبور به سمت نور و صفا را انتخاب کنم ،حتی اگر مجبور شوم دیگران را در تاریکی رها کنم ٫احساس گناه نخواهم کرد خجل و شرمنده نخواهم شد می دانم و یقین دارم که جای کنونی ام بهتر است و مشیت این بوده که به اینجا برسم ?بر گرفته از کتاب رهایی نویسنده ملودی بیوتی
چقدر خوشحال شدم ک دیدگاهی شبیه ب دیدگاه من دارید و من هم بر این باور هستم ک استاد فقط یک پارتی داره و اونم خداست ولی دیگه استاد با این پارتیش جوری دوست شده ک نمیتونه اون نباشه و اون پارتی با خودش یکی شده.
من ب اندازه استاد خدا رو درک نکردم واقعیت اما ب اندازه ای ک درک کردم نتیجه گرفتم .درکی ک هر کس فقط و فقط خودش میتونه بگه چ حسی رو بهش میده اون خدا با اون طیف رنگ برای هر کس ب یه شکلی هست برای من بیشتر آبی هست اکثر مواقع?.ولی واقعا درک خدا درک این امنیت این احساس دلگرمی آرامش بخش هست.امیدوارم همه بتونیم ب بهترین درک از این حس از این خدایی شدن برسیم.
سپاسگزارم که دیدگاهم را مطالعه نمودی من به اندازه استاد نتیجه نگرفتم چون به اندازه استاد کار نکردم وبه اندازه استاد ایمانم قوی نیست اما کم کم و مرحله بمرحله دارم پیش میرم تا جایی که رو خودم کار کردم و ایمانم نشون دادم نتایج بدام رقم خورده باید تکاملم رو طی کنم اما به جرات میگم در بیشتر مواقع خدا خودشو طوری بهم نشون میده انگار من عزیز دردانه اش هستم و احساسی که به خدایم دارم با هیچ چیز در دنیا عوض نمیکنم یه احساس ویژه مختص یکتای بی همتایم یه عشقی که نمیشه در موردش توضیح داد آره دوست عزیز من یه تصمیمی گرفتم که در توحید و یکتا پرستی با استاد رقابت کنم ??چه شود به امید موفقیتهای روز بروز همه عزیزان
سلام سرکار خانم . پاسختون بسیار عالی بود…منم شدیدا با شما موافقم و در تایید فرمایشات شما باید عرض کنم. دلیل تفاوت استاد و سایر اساتید این است که استاد تکیه کرده بر خدا و قوانین ثابت و بدون تغییرش برای هر کاری ولی اساتید مارکتینگ تکیه کرده بر فرعیاتی مثل سئو که هر سال تغییر می کنه قوانینش و تجربه افرادی که سابقه بیشتری در این کار دارند و در واقع از اصل که خداست خیلی فاصله گرفتند. من طبق آموزه های استاد این را درک کردم که تکیه بر هر چیزی غیر از خدا که من این را شرک می دانم …موفق باشید
دقیقا درست می فرمائید قوانین الهی که استاد به هر طریقی میخواهد ما را متوجه کند و کل پیامهای استاد از این قوانین تبعیت میکند قوانینی که خودش دارد از اون استفاده میکنه و بهره مند میشه
احساس خوب =اتفاقات خوب
سپاسگزارم که دیدگاه مرا مطالعه نمودید در پناه یکتای بی همتا شاد سلامت و ثروتمند باشید ?
دروود بر شما خانم سلطانی نژاد.خیلی از خوندن کامنتتون لذت بردم. سرشار از وجود خدا بود و تاثیرش در تمام جنبه های زندگیمون.
این مطلب که گفتین استاد همه ی کتابهایی که خوندن رو درست دونستن و از مطالبش پیروی کردن،خودشون جایی گفتن؟ چون یجا دیدم که استاد فرمودن که خیلی از کتاب ها راه رو گم کردن
وقتی نوشتم استاد خودشووقف خدا کرد به معنای واقع از قلبم نشات گرفت و همان وقت پرسیدم که چرا ؟؟؟
و گفته شد ایشان نه تنها زیباییها رو میبینه ٫٫٫٫٫کسی را نام ببرید که در بابت کتابی که فرستاده من است و گفتگوی من است با شما چنین واضح و آشکار به آن توجه کرده که مردم را از ترجمه های گمراه کننده آگاه سازد و بواسطه همین عملکرد چند نفر برای مطالعه قرآن اقدام نمودن و چند نفر به درک و آگاهی رسیدن این خود نیز جای بسی تامل داره من توی نوشته های بسیاری از دوستان خواندم که شروع کردن به مطالعه قرآن واز منظر استاد و چه تغییرات شگرفی در دیدگاه و زندگیشان رخ داد ورد پای این آگاهی در تمام زندگی استاد خودنمایی میکنه بخصوص زمانی که میگه الله یکتا و ربم با تمام وجود یکتا پرستی رو میشه احساس کرد
استاد عزیزم سپاس برای این همه مهربانی و آگاهی
دوست عزیز
در پناه یکتای بی همتا شاد سلامت و ثروتمند باشید ??
سلام به هم خانواده ای های عزیزم. امیدوارم حالتون عالی و دلتون خوش و تنتون سلامت باشه ???
در جواب به سوال این مسابقه من اول از همه میخوام درمورد تجربه ای که تو کسب و کار خودمون داشتیم صحبت کنم. مدتی بود که یه ایده ای به ذهن ما رسید درمورد راه انداز یک پیج اینستاگرام و ساختن کلیپ ها کوتاه باحال و جذب افراد که کم کم از این طریق محصولاتمون رو معرفی کنیم و فروشمون رو بالاتر ببریم. وقتی این پیج رو زدیم خداروشکر تونستیم فایل های ویدیویی خیلی خوبی تهیه کنیم با محتوای جالب و تاثیرگذار
منم هرشب میرفتم زیر پست هایی که زیاد لایک و کامنت داشت تبلیغ میکردم و افراد هم با دیدن این کامنتهای تبلیغاتی جذب پیج ما میشدن ولی این کارها و تلاش ها اصلا بازده مالی نداشت. یعنی درسته که فالوورها زیاد میشدن ولی از نظر درامدی نتیجه بخش نبود. منم یه مدتی این روند رو ادامه دادم بعد چند وقت دیگه دیدم فایده نداره ولش کردم و شروع کردم به کار کردن روی این باورها که خدای برای من تبلیغ میکنه، خداوند مشتری هارو به سمت من هدایت میکنه، خداوند تو وجود همه ادماست و به دلشون میندازه که سمت ما بیان و… و الان که دیگه هیچ گونه تبلیغی نداریم درامدمون از اون زمان خیلی بیشتر شده و فروشمون واقعا بالاتر رفته.
درمورد تبلیغ برای سایت و کانال تلگرام و … هم دقیقا همین تجربه رو داشتیم اوایل که کارمون رو راه اندازی کردیم کلی تبلیغ دادیم و افراد میومدن اما از نظر فروش و درامد هیچ بازده ای نداشت و بعد از مدتی که تبلیغات رو کنار گذاشتیم و تمرکز کردیم روی کار و همه چیز رو به خدا سپردیم خیلی طبیعی و راحت فروشمون افزایش پیدا کرد بدون اینکه برای تبلیغات هزینه کنیم و درگیرش باشیم.
تمام این تجربه ها و اتفاقات به من ثابت کرد که واقعا مهم نیست چقدر پول خرج میکنی تا تبلیغات انجام بدی که دیگران تورو ببینند یا چقدر تلاش میکنی که تیپ و قیافه و ظاهر خوبی داشته باشی یا اینکه ویدئوهات رو به شکل های جالب و خلاقانه درست کنی و … اگر ایمان نداشته باشی و به خدا نسپری و باورهات درمورد خودت و کارت قدرتمندکننده و سالم نباشه هیچ کدوم از این کارها فایده ای نداره و فقط باعث هدر دادن پول و زمان و انرژی میشه.
تنها عاملی که در موفقیت تو هر زمینه ای نقش اصلی رو داره بازی میکنه قانونه. قانونی که همون خداونده و هر لحظه داره به فرکانس های من جواب میده و هر باوری من داشته باشم و به هرموضوعی توجه کنم همون رو بهم برمیگردونه بدون هیچ دخالتی. مدتی هست که من ترمز عدم رهایی رو برداشتم و ایمانم رو تقویت کردم خیلی بیشتر از قبل دارم نتیجه میگیرم، با اینکه کارم نسبت به گذشته فرقی نکرده و کار جدیدی انجام نمیدم اما از نظر مالی خیلی موفق تر هستم و خداروشکر هر روز هم داره این نتایج بزرگتر میشه.
یعنی من فهمیدم بهترین کار اینه که همون زمان و سرمایه و انرژی که میخوای بگذاری پای تبلیغات، صرف درست کردن باورهات و بالا بردن ایمان و خودباوری خودت کنی. همین کار به اندازه میلیون ها تبلیغ بهت جواب میده و تورو از هر بازاریابی و بیلبورد و تحلیل و بررسی رقیب و … بی نیاز میکنه و از همه نظر کافیه. به قول قرآن:
و هر کس بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است؛ در حقیقت خدا کارش را (به انجام) می رساند.
واقعا اصل همون توکل کردن به خداست اگه به خدا توکل کنی دیگه هیچی مهم نیست. تیپ و ظاهر و تبلیغات و اینترنت مارکتینگ و رقیب و … همه اینها رو خداوند خودش بلده چجوری درست کنه و کارتو راه بندازه و تورو به خواستت برسونه فقط توکل کن و ایمان داشته باش.
تو زندگیم هرجا توکل کردم و ایمان داشتم و رها بودم و نترسیدم واقعا نتیجه گرفتم، هرجا هم که ترسیدم و الکی دست و پا زدم و تقلا کردم و روی مغزم حساب باز کردم هیچ نتیجه ای نگرفتم. خداوند همیشه به ایمان و احساس خوب من جواب داده نه به کارهایی انجام دادم برای اینکه تیپم خوب به نظر برسه، ویدیویی که میسازم خاص و جذاب باشه، تبلیغاتم پربازدید باشه، کامنت تبلیغ بگذارم، نوع حرف زدنم خوب باشه و … هیچ کدوم از این کارها برای من نتیجه نداد
ولی زمانی که روی خودم کار کردم و ایمانم رو به خدا بالا بردم و رها شدم و از زندگیم لذت بردم، کلی نتایج عالی اتفاق افتاد که به لطف الله یکتا هر روز هم داره بهتر و بزرگتر میشه و مدام ایده ها و راهکارهای بهتر و پربازده تر به ذهنمون شارش میشه و از هزاران راه مختلف مشتری های بیشتر به سمتمون میاد.
من سرچ کردم ریشه توکل در قران هفتاد بار تکرار شده و در تمام سوره هایی هم که میخونم مدام خدا تاکید کرده که مومنان واقعی بر من توکل میکنند و نمیترسند و ایمان دارند و … و این نشون میده تنها اصل مهمی که باعث میشه در هر کاری به موفقیت برسیم فقط و فقط اینه:
?ایمــــــــان به خدا و توکـــــــــل بر او بعنوان تنها منبع قدرت و ثروت و نعمت ?
توکل یعنی = توکل در لغت به معنای «اظهار عجز در کاری و اعتماد کردن به دیگری» است و در اصطلاح و اختصاصاً وقتی «دیگری» خدا باشد، اطمینان به خدا و یأس از مردم و تسلیم خدا بودن و تنها به او اعتماد کردن است. بر این اساس، متوکل کسی است که میداند خدا رزق و امر او را کفالت میکند و از این رو فقط به او متکی است و امید به غیر او ندارد.
اگر توکل و ایمان حقیقی و خالص باشه اون نیرو خودش بهت میگه که چه کاری باید انجام بدی. در واقع اگر راه و روش خاصی یا استفاده از ابزار خاصی هم نیاز باشه خدا تورو به طرف اون هدایت میکنه و از راه های مختلف بهت نشون میده که باید از اون وسیله ها استفاده کنی.
اما اشتباهی که اکثر ما ادما انجام میدیم که فقط روی خودمون و عقلمون و یه سری راه و روش ها و ابزارها حساب باز میکنیم و فکر میکنیم اینا قراره به ما نتیجه بدن و تمام امیدمون به اون ابزار و روش ها میشه.
خیلیا میگن توکلت به خدا باشه و خدا بزرگه و … اما واقعی کی پیدا میشه که بتونه از ته قلبش همه چی رو به خدا بسپره و تسلیم الله یکتا باشه و روی هیشکی جز خدا حساب باز نکنه؟؟؟
خدایا بهمون کمک کن که بتونیم جزو متوکل های واقعی و حقیقی به تو باشیم و ایمانی فولادین داشته باشیم.
استاد در دوره راهنمای عملی یک روش کلی برای موفق شدن در هر کاری توضیح میده که شامل دو مرحله میشه:
1. اول از همه با تمام وجودت روی کاری که بهش علاقه داری تمرکز صد درصدی بگذار و هرانچه که لازمه تا در این کار به مهارت و دانش برسی و تخصص پیدا کنی انجام بده از مطالعه کتاب و کلاس رفتن و مصاحبه با افراد باتجربه و متخصص و تحقیق در اینترنت و … گرفته تا هرکار دیگه ای که نیازه. و همه حاشیه هارو حذف کن یعنی هرکاری که هیچ ربطی به این هدفت نداره و فقط وقت تلف میکنه باید حذف بشه
2. ایمان داشته باش و روی باورهای خودت کار کن که نسبت به این کار ذهنیت های درستی داشته بشی و خودتو باور کنی و بتونی با قدرت ایده هایی که بهت گفته میشه و الهاماتی که دریافت میکنی عملی کنی و با توکل بر خدا بدون ترس قدم برداری.
همین دو تا کار چیزی هست که استاد عباسمنش رو به جایگاهی که الان هست رسونده و باعث تمام موفقیت ها و دستاوردهای ایشون شده. قدرت تمرکز همراه با شوق و ذوق و اشتیاق و ایمان انقدر زیاده که میتونه هر مانعی رو از سر راه برداره و راه رو برای ادم باز کنه که به همه خواسته هاش برسه و بلندترین قله هارو فتح کنه.
وقتی ایمان توحیدی داشته باشیم و باور کنیم که خدا بهمون میگه باید چیکار کنیم و راهنمایی و هدایتش شامل حال ما میشه قدم به قدم راه رو بهمون نشون میده و هرجایی هر کاری لازم باشه انجام بدیم بهمون الهام میکنه و خودش بقیه شرایط و اتفاقات و موقعیتهایی که لازمه تا نتیجه بگیریم فراهم میکنه. اصلا نیاز نیست به خواسته بچسبیم و نگران باشیم و تقلا کنیم تا مثلا فلان ملک رو هرجور شده بخریم یا فلان تبلیغات مخصوص رو حتما انجام بدیم و … رها باشیم همه چی خیلی طبیعی بدون هیچ سختی و دردسری انجام میشه و به نفع ما اتفاق میفته.
دوست دارم درمورد چندتا کسب و کاری هم که در شهر ما هست و بدون هیچ تبلیغ و راه و روش خاصی به موفقیت رسیده صحبت کنم.
? یک مغازه لوازم ارایش فروشی هست تو محله ما که یک زیر زمین هست با درب ورودی خیلی کوچیک جوری که اگر ندونی اونجا همچین مغازه ای هست بعیده که بتونی ببینیش. هیچ ویترین و دکور خاصی هم نداره تاحالا تبلیغی هم ازش ندیدم نه تراکت نه پوستر هیچی. اما انقدر معروفه که همه میشناسنش و اکثر مواقع که میرم مغازه اش انقدر شلوغه که باید چند دقیقه وایسی تا جوابتو بده.
? یه بستنی فروشی هم هست که تو نظراباد کرج بین راهه و جاش خیلی خوب نیست ولی هربار که مسیرمون افتاده و رفتیم به قدری شلوغ بوده که مدتی منتظر موندیم تا بیاد سفارش بگیره. محیطش هم هیچ ویژگی خاصی نداره یه مغازه معمولی با چندتا میز و صندلی که تو پیاده رو چیده
چندتا برند معروف هم تو ایران هست که هیچ تبلیغی انجام ندادن و تونستن خیلی موفق بشن
? یکیش ساندویچ هایدا هست که ماشالا هر کدوم از شعبه هاش میری جا نیس بشینی انقدر شلوغه و فروش خیلی زیادی داره از همون اول اصلا پول خرج تبلیغ نکرد فقط با تبلیغات کلامی مردم به این محبوبیت رسید.
? کافه ویونا هم که در سطح تهران شعبه های زیادی داره و قیمت هاش هم از حد متوسط یکم بالاتره ولی خیلی خیلی موفق و پر فروشه و همیشه کافه هاش پره بدون اینکه تبلیغ داشته باشه.
درمورد چندتا برند معروف جهانی هم که تبلیغات ندارن تحقیق کردم.
? برند “زارا” از همون روز اول که تاسیس شد به هیچ وجه تبلیغات نکرده و الان یکی از پرفروش ترین برندهای لباس در دنیاست تنها کاری که کرده اهمیت دادن به مشتری ها و پرسیدن نظراتشون و انتقال نظرات به کارخونه بوده که باعث شده هر روز میزان رضایت مشتری ها بالاتر بره.
? “استارباکس” هم هیچ تبلیغات و بازاریابی نداره و خودش میگه بجای اینکه روی تبلیغات سرمایه گذاری کنه روی فروشندگانش سرمایه گذاری کرده چون هر فروشنده ای در مغازه مثل یک بازاریاب عمل میکنه.
? برنامه های معروف و محبوب “اسنپ چت و واتساپ” هم اصلا و ابدا تبلیغات نداشتن و فقط به واسطه تبلیغی که کاربرانش براش انجام دادن و به همدیگه معرفی کردن به این حد از محبوبیت رسیدن.
یکی از چیزهایی که من همیشه با خودم تکرار میکنم اینه که خداوند خودش کار منو تبلیغ میکنه و همیشه در حال تقویت ایمانم نسبت به تبلیغات کلامی هستم و میگم کاربران من خودشون محصولات مارو به دیگران معرفی میکنند و هر کدوم از انها برای من یک بازاریاب هستند و کلی مشتری های جدید برای من میارن. دیدن این الگوها هم خیلی ایمانم رو نسبت به موضوع قوی تر میکنه.
امیدوارم که تونسته باشم با این پاسخ هم به خودم ایمان و باورهای قدرتمندکننده ای بدم هم به دوستان خوبم در این سایت. هرجا هستید شاد و موفق باشید.
آهای ایها الناس به این میگن رابطه رویایــــــی٫ که دو نفر تو رابطه باشن اینجوریـــــــی مثل هم فکر کنن
اینجووووووووووووری باهم کار کنن٫ اینجوریی ایمان داشته باشن
چه زندگی بساااااااازیم باهم ٫ چه شاهکاری بشه آینده مااااا عزیزم دلـــم
——————————————–
بابا مجـــــــــــردا این شکل رابطرو بخواین از خداااااااااااا
متاهلااااااااا این شکل رابطرو بخواین از خدااااااااااااااا
به خداااااااااااااااا میده
چقدر دختر پسر عباس منشیِ مجرد هست اینجا :)))
فقط از اونجایی که ما هممون یه خانواده ایم ازدواجا میشه فامیلی ( البته اگه با ازدوج فامیلی مشکل ندارید؟:))) ) بعدشم یه راست فلوریدا ( همگی باهم انشااء الله سفره فلوریدا پهن میکنیم)
به خدا من اون روزایی که از خدا میخواستم یه دختر خوب بیاد تو زندگیم اصلا تو باغ این چیزا نبودم٫ معیارهای اون موقمو بهتون بگم کف زمین پخش میشین از خنده
موی فلان – قد بیسار – شیرینی پختن بلد باشه – :))))))))
الان دارم میبینم بابا چقدر خفنه آخه این رابطه ؟ بهشته ٫ چه قدر معیارهای قوی داره رابطه ماااا٫ که مهمترینش هم فرکانسیه
به این میگن هماهنگی تو رابطه٫٫٫ به این میگن تفاهم٫ ( نه اینکه تو چه گلی دوست داری، چه رنگی دوست داری :)))))))) )
—————-
نمیدونم چجوری بگم بچه ها چقــــدر از این رابطه راضیم٫ نمیدونم چجوری بگم چقدر احساس خوشبختی میکنم
به خدا بحث و اختلاف نظرهای ما هم تبدیل میشه به رشد ٫٫٫ باورتون نمیشه اصلا
ما هیچ کدوم از مشکلات متدوال تو رابطه رو نداریم
اصلا باورتون میشه ۲ تا جووووووووون دمه بخت با دست خالی تصمیم بگیرن زندگیشونو شروع کنن؟ بدون سرمایه بدون جهاز خاص بدون ماشین بدون جشن و تشکیلات؟؟؟؟؟؟؟ ما باهم بستیم با این ایماااااان شروع کنیم زندگی رویاییمون رو بسازیممم
بابا من خــیلی مخم ترکیده اصلا ٫ این زندگی نیست من دارم که بهشته ٫ خانمم هم حوری بهشتیه ٫ اصلا من مردم الان :))))
خداااااااااااااااااا هزار برابر چیزی که من میخواستمو بهم داد ٫٫٫ برید قرآن رو بخونید منفجر میشید
چرا درگیر چرتو پرتیم به خدا ؟ چرا درگیر چهارچوب های بشری هستیم ٫ بابا راه یه طرف دیگست٫
فقط خدااااااااااااااااا ٫ همینو بس٫ چون خدا همه چیزه٫ به این چیزی که خودش همه چیزه و قدرتمنده و به خودش قسم خورده هدایتت میکنم اعتماد کن جان من!!
من همیشه میگم خدا تو سوره لیل خیلی خودمونی میگه :
به روز قسم
به شب قسم
به اون کسی که مونث و مذکر و آفرید قسم
که شما ملت خودتونم نمیدونین چه غلطی دارید میکنید :))))))))))))))) ( یا به عبارتی سعی و تلاش شما پراکنده است )
به جون خودم کار من هدایت کردن شماست
اگه ایمان داشته باشی آسونه همه چی
اگر ایمان نداشته باشی از وسط ٫٫٫٫٫
:))))))))
برید حال کنید ، بخندید ، دیوونه بازی در بیارید ، رویا پردازی کنید !! چیه بابا این ۴ روزه دنیا رو بخوایم مثل دیگران هی جوش بزنیم و درگیر باشیم٫ اصلا عباس منش عشقش کشیده تبلیغ نده ٫٫٫ این جوابه سواله :)))))
واااااااای که چقدر خوندم و خندیدم و حال کردم و لذت بردم از این کامنت واقعا عاااااااالی بود ??????
چقدر خدا مارو دوست داشته که اینجوری داره قلبمونو روشن میکنه ذهنمونو باز میکنه و زندگی رو به کاممون شیرین میکنه در کنار هم
و چقدر شیک و مجلسی دو نفری که دقیقا از همه نظر باهم مَچ و هماهنگ هستن بهم دیگه رسونده تا خیلی پر قدرت زندگیشونو بسازن و مدام به رشد و پیشرفت بیشتر برسن. خدایا دمت گرررررررررررم ?????
میدونی بعضی وقتا باورم نمیشه که من تونستم انقدر با گذشته خودم فاصله بگیرم و از همه اون حاشیه ها و مقررات و چارچوبها و محدودیت های مسخره که یه عمری منو اسیر خودش کرده بود دور بشم و کلا فضای ذهنی و فکری خودمو تغییر بدم.
واقعا دیگه به معنای واقعی کلمه دارم برای خودم زندگی کنم… و خوشحالم که مرد فوق العاده ای چون تورو خدا بعنوان همراه و همدم در این زندگی سر راهم قرار داده ?????
بهتر از این دیگه چی میتونه باشه واقعا؟؟؟ که بدونی کسی که روبروته با تو هم فکر و هم عقیده و هم مسیر و هم هدفه ??? خدایا شکرت هزاران بار بخاطر این حجم عظیم از خوشبختی و خوشحالی و سعادت
امیدوارم همه هم خانواده ای های عزیزم بتونن رابطه ای فراتر از حد رویاهاشون تجربه کنند ?
واقعا از ته قلبم خوشحالم بخاطر این عشقی که نسبت به هم دیگه دارید هزار بار بابت این اتفاق خداوند را شکر کردم همواره درکنار هم آرام باشید و راضی دوستتان دارم
غزل بانوی خوب و دوست داشتنی واقعااااا تحسینت میکنم که لایقش بودی که جذبش کردی الان میفهمم اخه من هم کامنت های شمارو جای دیگه خونده بودم بغیر اینجا هم کامنت های سید جان دوست داشتنی رو واقعااااا قلمتون عالی و بینظیرین و چقد خوش فکرین واسع همین بهم رسیدین و چقد لذت بخش اون زندگی که زن و شوهرش هم فکر هم عقیده باشند چه شوووووود واقعا تاریخ نشون داد زندگی خیلی ها رو که زن وشوهر همراه چی میسازن مثل خدیجه س همراه پیامبر بود که تونست همدیگرو تسکین بدن و به قلبها نفوذ کنن مثل استاد عزیزمون و بانو شایسته عزیز وووووو شما هم مطمعنن موفقیتتون جهانی میشه که لایقش هستین بازم تبررررریک فراوان و موفقیت روزافزون باشد براینان
میدونم جفتتون فکر میکنین بهتر از این چی میتونه باشه ولی مطمئنم خیلی بهتر از اینم میتونه باشه ، من اون بهترین رو برای جفتتون آرزو میکنم ٫
مدتی بود توی این فکر بودم که مثلا چه معیار و ملاکایی میتونم انتخاب کنم ، شما و خانمتون الگویی خیلی خوبی هستین برای من و خیلیای دیگه ٫
خیلی خوبه که هم فان نوشتین ( خدایی زندگی من بدون فان و شوخی و خنده نمیگذره ، کلا هر مطلبی با خنده و حالت شوخی و طنز مانند بهتر و راحتتر بیشتر به دلم میشینه ) و هم نشون دادین چه ملاکایی میشه آدم داشته باشه و واقعا رابطه ی رویایی وجود نداره همه ی روابط حقیقین به شرط ایمان و توکل ٫
احساس سبکی و رهایی خاصی با خوندن کامنتتون بهم دست داد که بعد از خدا از شما و همسر هم مدارتون سپاس گزارم ٫ واقعا بزرگترین معیار برای زندگی و گذروندن وقت کنار یه نفر هم مدار بودنه ٫ در این صورته که همه ی تضاد ها به پیشرفت منجر میشه و همه ی ثانیه ها مفید میگذره ٫
برای جفتتون آرزوی سلامتی و ثروت ثانیه افزون دارم ٫
بسیار لذت بردم از سادگی بیانتان ……واقعیت دنیا و زندگی همینه که میفرمایید باید با زندگی حال کرد ، خندید ،لذت برد و خدا رو همیشه تو این شادی ها میشود دید./
سلام آقای فلاح ممنون از این عشق و رابطه باحالتوووون که باعث شد امروز یکی از درخواستهای که از خدا داشتم و یکی از پااااشنه آشیلهااای سر سخت منه روابط عاااالی
بااا این حرفااا و حس خوبتووون بهم امید و ایمان بیشتر دادید که میشه بهترین رابطه رو داشت فقط ب دو شرط اینکه باااور داشته بااشم و بعدشم ب خدا توکل کنم واقعاااااااااااااااااااااااا خییییلی ناخواسته به این کامنت دستم خورد وااااقعا خیلی عجیب بود و خیلیم حسم رووو فوق العاااده کرد
براتووون آرزوی بههههترین ها رو دارم تو رابطه و …..
میسپارمتان ب آغوش گرم الاهی
هر چی آرزوی خوبه مال مااااااااااا
راااستی از رابطته زیباتون بیشتر برامون بگید من خووودم هیچچچچ فردی رو اطرافم نمیبینم که الگوی خوبی برای قوی شدن ایمانم و ساکت کردن ذهن نجواگرم باااشه پاایدار باشید
اول اون کلمه عشقم و دیدم زیر کامنت غزل خانم نوشتی یکه خوردم بعد کلی خندیدم ادامشو خوندم چقد خوشحال شدم دیدم شما باهم زن و شوهرین دمتووووونگرر بابااااا ایوووووول تبرررررررک فراوان بهتون واقعا چه شود و چه زندگی قراره باهم بسازین دیگه چی میخوای از خدا دونفری که قانون و میدونین و عضو بهترین سایت توحیدی دنیا هستین قشنگیش بهمینه که با دست خالی یک زندگی رویایی و لاکچری بسازین که انشالله و حتماااااااا هم همینطوره از کامتت همسر عزیزت که خیلی لذت بردم از کامنت شما هم دیگه هدشات شدمممممم سید جون 4سال پیش دوتاتون کامنت گذاشتین برای امروز من نور بشین برای عبور از تاریکی که خدا خودش میدونه از کامنتت چه انرژی مثبتی گرفتم سیدجوووووون خصوصا سوره لیل و که گفتی واقعااااا چه غلطی داریم میکنیم اینقدددد همه چی آسونه و ما چقد لقمه ها رو با چند دور چرخوندن داریم میخوریم خدایا مارو ببخششششششش خدایا ناک اوت شدم سیدکاظم ناکت اوتم کردی 4سال پیش و امروز نورانی شدنم خدایااااااا چه میکنی با ما اینجا چه میکتی سید جون دلم میخواد از موفقیتتون بیشتر بدونم واقعا لایقش هستین چون هر سری کامنتهای شمارو خوندم حالم خوب شد دمتون گررررررررم بازم تبریک به غزل بانوی محترم که همسری به این گلی نصیبش شد و تبریک به کاظم جون که همچین فرشته ای نصیبش شد خواهرمون خیلی گله خیلییییی.خوشبخت بشین انشالله سید جون
خیلیییی لذت بردم از آگاهی های نابی که از باور توحیدی و توکل در کامنتت جذب کردم و دلم گرم کرده تحسینت میکنم که تونستی با صبوری و شجاعت به نتیجه برسی و موفقیتتو برامون کامنت کنی تا ما بخونیم چیز یاد بگیریم واقعا اگه بتونیم کاملا از غیر خدا ببریم خدا بهترین برنامه ریزه،، من چند روزِ که دارم هرکاری و انجام میدم و فقطططط از خدا کمک میگیرم چند روز پیش مدرسه پسرم زنگ زدن که بدون اجازه گرفتن از مدرسه زد بیرون پارسال که این اتفاق میوفتاد دیگه بر نمیگشت میرفت دور میزدو موقع تعطیلی میومد خونه خیلی حرف میزدم خوب میشد باز تکرار میشد تا اینکه امسال با تجربه تر شدم که درباره هر مشکلی با هرکسی غیر خدا حرف بزنیم بهیچ عنوان درست نمیشه شاید مقطعی درست بشه ولی تکرار میشه دیگه فهمیدم نباید اعصبانی بشم معاون مدرسه زنگ زد بهم گفت اینجوری تلفن قطع کردم اصلاااا نزاشتم حالم بد بشه بعدش گفتم خدایا خدای عزیزم من پسرم که الان گوشی نداره بهش زتگ بزنم ببینم کجاست و برگردونمش مغازه همه چیو به تو مسپارم و میدونی که نگران نیستم خودت یا پسرمو برگردون مدرسه یا همین الان بجای الافی و وقت گذروندن بیخود که نمیدونم چیکار میخواد بکنه بفرستش خونه هی منتطر زنگ از طرف خونه یا مدرسه پسرم بودم که معاونش با نمساعت یکساعت تاخیر زنگ زد که پسرتون بعد 10دقیقه برگشت بعدا که دیدنش بدون اینکه سرزنشش کنم گفتم چی شد رفتی و برگشتی گفت بابا میخواستم برم بیرون بعد تو راه پشیمون شدم برگشتم مدرسه وای نمیدونین چه عشقییییی کردم که خدایا جواب داد بلاخره راه رو با تمام وجودم لمس کردم که میشه فقط بایددددد ایمان داشته بلشم و هرطور هست حالمو نزارم بد بشه .
موضوع بعدی دیروز بابت ضامن شدن و بدقولی اون باعث شد حسابم مسدود بشه پول نقد نداشتم باید کلی راه رو پیاده میرفتم مغازه یلحظه رفت حالم بد بشه دعوا کنم گفتم حتما خیری توش هست میسپارم به خدا خودش ردیفش میکنه بعد گفتم خداجونم چیجوری برم مغازه حالا کرایه تاکسی ندارم خواستم به تاکسی بگم منو ببره مقصد اونجا پولتو میدم یهو رفتم سوار بشم دیدم یه موتوری بهم میگه بپر بالا مستقیم دیدم همسایه مغازمه بازم سوپرایز گفتم خدایا نذاشتی حرفم بقول معروف خشک بشه این از کجا اومد که دم خدام گررررررم خوب خداییه اگه ما بندگی بلد باشیم.
اینم گذشت امروز رفتم حسابمو باز کنم هشت میلیون بود پنج تومن و طرف ریخت حساب سه تومن مونده که نمیدونستم یکی هم سررسیدش امروز بود طبق قانون امکان نداشت حسابو باز کنن تازه کلی منتم میکنند که حتما باید حساب مسدود بشه قسط و بزنین و ازین حرفا قبل اینکه برم اینا تو سرم بود یهو گفتم تا حالا هرچی از خدا خواستم ردیف کرد چرا بی معرفتی میکنم و میخوام خودم درستش کنم حالمو خوب کردم گفتم خداجونم بدون اینکه احساس کوچیکی و بی عزتی کمم بدون منت شنیدن کارمو حل کن گفتم خداروشکر الان کارم حل شده فقط باید برم با رییس بانک حرف بزنم و حسابم باز بشه رفتم بانک اونم بانک مرکزی ملی شهرم که معمولا سختگیری هم میکنن گفتم اینطوری شد حسابم گفت برو پیشه کارمندم بگو حلش میکنن گفتم دیدی گفتم درست میشه رفتم پیش کارمند قسمت مطالبات زد حساب طرف و دید پنج تومن هست گفت با امرور پنج تومن دیگه مونده میخوای چیکار کنی بعد گفت باشه حسابتو باز میکنم از مسدودی در میارم فقط بهش بگو بقیه رو زودتر بزنه یعنی هیچیییی حرف اضافه نزد که خجالت بکشم گفتم خدا جونم تو دیگه کی هستی اینا چندروزی باعث شد که دیگه ایمان قلبی آوردم دیگه هر مشکلی دارم قبلش با خدا درمیون بزارم که یجورایی حلش کنه بعد اقدام لازم و براحتی بدون نگرانی انجام میدم مطمعنم که کارم درست پیش میره
خواهر گلم این داستان توکل من بود بر مهر تایید به کامنت شما که واقعا توکل جواب میده البته باید با حس خوب و ایمان قلبی و بدون نگرانی باشه به همون خود خدا سوگند که حل میشه من خیلی روشن شدم با کامنت شما و این اتفاقات بظاهر ساده ولی برای من بزرگ بود در زندگیم که دیگه خداحافظ نگرانی ،ترس ،توهم ذهنی خداحافظظ
چقدر از خوندن کامنتتون لذت بردم عزیزم . چقدر شیوا و برگرفته از دل بود . چقدر من به دریافت مفهوم واضحتری از توکل نیاز داشتم .واقعا حرفاتون به دلم نشست. انشالا حال دلتون همیشه عالی باشه عزیزم
سپاسگزارم برای پخش آگاهی که به خود وجهانتان کمک کردید تا جای بهتری برای زندگی باشد .
واقعااا لذت بردم و از اینکه تجربیات شخصی و پیدا کردن ودیدن الگوهای خوب رو دیدین وبه ما هم گفتین کلی کمک کننده وایجاد باور های خوب وقوی در هممون ایجاد میکنه .
راست میگین وقتی کارت خوب باشه وقتی توکلت به خدا باشه وقتی از قانون خدا استفاده کنی خدا برات مشتری میشه تبلیغ میکنه .حرف تو رو میندازه تو دهن مردم که هر چیزی ازش بخواهی برات انجام بده .
این کارو فقط خدا میتونه برای هر شخص باایمانی انجام بده .
برات قشنگم ? بهترین هارو آرزو دارم شااادی سلامتی عشق و زیبایی وثروت .
پاسختون پر بود از حس مثبت و عالی و مدام توی ذهنم کن فیکون رو تکرار میکنه .
ممنونم که انقد مثال و آیه اوردین که منطق رو راحت میشه تسلیم کرد ، البته برای کسی که توی مدارشه .
خوشحالم که یه نکته ی مهم بهم یاد دادین ، اینکه برای ساختن یه باور میتونم دنبال مثال بگردم و تحقیق کنم ، چیزی که استاد بارها گفته بودن و من الان با خوندن کامنت شما تونستم قدرشو حس کنم . چقد راحت میشه هدایت شد .
خداروشکر که به لطف خودش تونستم درک درستی از مفهوم توکل داشته باشم و در مسیر توحید قدم بردارم. امیدوارم بتونیم این مفاهیم ارزشمند و زیبارو که حقیقت این جهان هست در زندگیمون بخوبی عملی کنیم و مومن واقعی باشیم
سلام و افرین به خانم بهردار چقدر دوست داشتم کامنتتون رو چه مثالهای خوبی زدین کلی بهم انرژی داد و باورم رو تقویت کرد دو تا باور توپ از کامنتتون الهام شد بهم البته مطمئنم بیشتر از دو تا باور توپ داره این کامنت خوب خدایاشکرت که باعث شدی من این کامنتو بخونم
نمیدونید از خوندن کامنت شما چقدر حسم خوب شد و چقدر همون حسهایی که تازگیا خیلی تجربش کردم رو تجربه کردم دوباره.به قول استاد که میگه بوی پول رو حس میکردم منم بوی موفقیت و پول رو حس میکنم.تجسم میکنم و خودمو تو اون شرایط ایده آل میبینم خیلی واضح.الانم با خوندن توضیحات شما دوباره این شوق شدید و این احساسات خوب متجلی شد.خیلی زیبا نوشتید.دوست دارم چندین بار دیگه و حتی تا همیشه بخونمش.
صبح من با خوندن دیدگاه شما واقعا زیبا شد ازتون سپاسگزارم. خداروشکر که تونستم به حرف ندای درونم گوش کنم و این متن رو بنویسم و به بندگان مومنی چون شما احساس خوب بدم.
منم امسال موفقیتها و ثروتهای عظیم رو خیلی به خودم نزدیک حس میکنم و هر روز هم نشانه هاش رو از جانب خدا دریافت میکنم ?
امیدوارم تمام تجسم سازی هاتون به زودی به واقعیت زندگیتون تبدیل بشه دوست مهربان
اساس زندگی آزادی است.، پس عجیب نیست فردی که هماهنگی با این اصل، تا این حد برایش در اولویت است، نتایجش نیز تا این حد متفاوت باشد. وگرنه همه ما از پتانسیل یکسانی برای خلق شرایط دلخواهمان برخورداریم و من فکر میکنم به میزانی که اولویت آزادی برایمان شدید میشود، از این پتانسیل برای خلق آنچه استفاده میکنیم که، کمبودش ما را محدود ساخته بود.
اما باید همزمان این را نیز لحاظ کنم که، این موضوع وقتی به این حد از نتیجه میرسد که، شروع به ساختن باورهایی مثل فراوانی ثروت و فرصت و نعمت و نیز احساس ارزشمندی و… میکنیم و در طی زمان، با قدمهای کوچک و بازخورد گرفتن های مداوم، این نوع باورها را مرتباً قدرتمندکنندهتر میسازیم.
?????
البته نمیخواهم بگویم که استاد عباسمنش، انسانی مطلقاً بدون خطا و کامل است. بلکه آنقدر این ویژگیها در او پر رنگتر از درصد بسیار زیادی از آدمهای دیگر است که و آنقدر او اصل را در خود پرورش میدهد و از فرع دور میماند که، به دنبال نقص گشتن در او، بی انصافی است. تا آنجا که میتوانی به راحتی هر نقص دیگری را دربارهی او، به راحتی نادیده بگیری. نه فقط من، بلکه حتی هر فردی که با نگاه منتقدانه و به قصد پیدا کردن نقاط ضعف، وارد این ماجرا شود، صادقانه به خودش خواهد گفت که: آنقدر نکات مثبت زیاد است که انصافاً میتوانم هر چیز دیگری را نادیده بگیرم.
? ویژگی دیگری که به شدت در موفقیتهای استاد عباسمنش دخیل بوده، تحمل بسیار کم ایشان در ماندن در فضای ناخواسته یا نپذیرفتن مسائل تکراری است.
شخصیت آزادی طلب استاد عباس منش را میتوانی به خوبی در کمصبر بودنشان برای ماندن در فضای ناخواسته، مسائل، تضادها و هر آنچه که آنها را مینامییم، ببینید.
به همین دلیل نیز، حل ریشهای مسائل برای ایشان تا این حد از اولویت بالایی برخورد است و مهمتر از همه، گیر افتادن در یک مسئلهی تکراری، جز خط قرمزهای ایشان است.
و مهمتر از همه، اولویت بالای آزادی موجب شده که «سادگی» اولویت بسیار بالایی برای ایشان داشته باشد:
? سبک راهکارها و راه حلهای ایشان، سادگی است.
? سبک زندگی ایشان سادگی است.
? سبک لباس پوشیدنشان سادگی است.
? سبک فکر کردنششان سادگی است.
? سبک آموزشهایشان سادگی است.
? سبکشان برای مدیریت یک کسب و کار، تولید، فروش و پشتیبانی کسب و کار، سادگی است.
و این سبک حاصل این نگاه است که:
? راه حلهای خوب، زودتر پیدا میشوند
? راه حلهای کاراتر، همیشه سادهتر هستند.
? راهحلهای کاراتر، همیشه در دسترستر و قابل اجراترند.
و تمام آنچه ایشان از سادگی، کارایی، در دسترس بودن، سریعبودن و قابل اجرا بودن با امکانات همان لحظه، به دنبالش بوده، با این قانون که اصل و اساس جهان است، همخوانی دارد:
«تمام اتفاقات زندگی ما، بدون استثناء، بازتاب باورها و فرکانسهای خودمان است»
یعنی تطبیق این شخصیت آزادی طلب، ماجرا جو، غیر وابسته، آسان گیر به خود، فوقالعاده کم تحمل درباره آنچه مدارا کردن با مسائل و کنار آمدن با مسائل مینامیم، یا بهتر است بگویم، «پذیرفتن یک ناخواسته و کنار آمدن با آن، به عنوان بهایی که باید برای داشتن یک خواستهی دیگر پرداخته شود» و دهها ویژگیای دیگر که میتوانیم چندین صحفه برایش بنویسم، با اصلی با نام «توحید» به این معنا که تمام اتفاقات زندگی ما، بازتاب باورهای خودمان است و عوامل بیرونی هیچ نقشی در تجربیات زندگی ما ندارد، این دستاوردها را رقم زده و هرچه هماهنگی این دو بیشتر میشود، موفقیتهای وسیعتری را در زمان کوتاهتری رقم میزند.
این مرد، به خاطر این شخصیت آزادی طلب، غیر وابسته و کنجکاو به تجربه، حتی تحمل ماندن در شرایط مطلوب اما یکسان را هم ندارد. حال هرچقدر آن شرایط از نگاه دیگران مطلوب باشد.
دوباره میتوانم یادآور کنم که، مهمترین موضوع درباره موفقیت، برای ایشان تجربه آن موضوع و سپس گذشتن از آن است. ایشان حتی به دستاوردهایش هم وابسته نمیشود و در آنها نمیماند.
زیرا بزرگترین دستاورد برای ایشان، باور قدرتمندکنندهی است که، به خاطر توانایی تحقق آن نتیجه، در وجودش شکل گرفته و ایمان و اعتماد به نفس بیشتری برای برداشتن قدم بعدی، به او بخشیده است. چیزی که ایشان سرمایهگذاری روی خودشان مینامند.
پس میتوانم عامل مهم بعدی را، تعریف متفاوت استاد عباسمنش از موفقیت یا نگاه متفاوت ایشان درباره رسیدن به خواستهها بدانم:
تعریف موفقیت برای استاد عباسمنش یعنی?
اجرای ایدههایی که به تو الهام شده است و تجربه ی خودت در حین اجرای آن ایدهها و بعد پیدا کردن قدم صحیح بعدی از آنجا.
برای استاد عباسمنش، بیشتر از داشتن نتیجه، اولویت با اجرای ایدههایی است که به او الهام شده است.
نقل این خاطره از استاد عباسمنش بسیار مرتبط با این ویژگی ایشان است:
یک بار با هم فیلمی را میدیدیم. موضوع فیلم داستان نویسندهای بود که با وجود تلاش بسیار، کتابش اصلاً مورد توجه قرار نگرفت. سپس در خلال این ماجرا، این فرد دستنوشتهی قدیمیای پیدا کرد. درست یادم نمیآید، اما انگار فهمید که نویسنده آن دستنوشته مرده و هیچ فردی از محتوای آن نوشته باخبر نیست. مرد داستان ما، آن دستونشته را با نام خودش به عنوان کتاب خودش منتشر کرد و آن کتاب بسیار پرفروش شد و او را به شهرت و ثروت رسانید.
وقتی فیلم تمام شد، استاد عباسمنش از من پرسید:
اگر تو جای آن مرد بودی، درباره آن دستنوشته، چه تصمیمی میگرفتی؟
آن فیلم ماجرای تلاشهای بسیار زیاد آن فرد را به نحوی نشان داده بود که گویا آن دستنوشته، یک هدیه از جانب کائنات به این فرد است.
من به استاد گفتم، احتمالاً من این هدیه را میپذیرفتم اما به شیوه خودم آن را بازنویسی و چاپ میکردم.
یعنی با توجه به مشکلاتی که مرد داستان در آنها غرق شده بود، شاید مثل او عمل میکردم. یعنی شک داشتم که بخواهم آن دستنوشته را نادیده بگیرم.
اما استاد عباسمنش گفت: من هرگز آن دستنوشته را چاپ نمیکردم حتی به آن فکر هم نمیکردم. بلکه کتاب دیگر یا کتابهای دیگری از خودم مینوشتم. زیرا برای استاد عباسمنش، موضوع خیلی فراتر از یک نتیجه است. موضوع تجربه خودش و اجرای ایدههای خودش است و این ماجرا را هم از اولویت بالای آزادی نشأت گرفته است.
? اولویت داشتن بالای آزادی، موجب شده که ایشان هرگز نخواهد از فردی تقلید یا کپی برداری کند. در عوض، تا این حد خلاقانه عمل کند. چون اولویت بالای آزادی، به او اجازه نمیدهد که خودش نباشد. برای او، اولویت، همیشه با ایدههای الهام شدهاش است.
منظورم از اولویت در اجرای ایدههای الهام شده یعنی: به محض اینکه خواستهای در وجودشان واضح میشود، نگاه ایشان اینگونه نیست که مثلاً: دیگران چه کار میکنن یا چه راه حلهای معمولی برای این کار وجود دارد.
بلکه نگاه ایشان این است که: نگاه قوانین زندگی درباره این مسئله به چه شکل است؟
و این خواسته به چه شکل میتواند با اصلی که من شناختهام، هماهنگ شود؟
از طرف دیگر، ایمان ایشان به اینکه: این نیرو هر لحظه راهکارها را به او الهام میکند، به جای شیوههای معمول جامعه، تمرکز او بر آنچه است که درونش و قلبش به او میگوید. زیرا او نسبت به این موضع ایمانی قطعی دارد که:
تنها راه هماهنگی با نیروی هدایتگری که منبع تمام قدرتها و نعمتهاست، اجرای بی چون و چرای ایدهای است که همین حالا الهام شده و پیروی از نشانهای است که به وضوح خودش را نشان داده است.
گویی یک جهان هست و او و یک ایده ی الهام شده که باید فقط اجرایی شود. فقط همین. فقط میخواهد اجرای آن ایده را تجربه کند و ایشان این ویژگی را آگاهانه ساخته است.
????
از شخص ایشان نقل است، آن زمان که تازه کار را در تهران شروع کرده بود، «مهمترین مسئلهی تیمی که ایشان با آنها کار میکرد، «خدای درون استاد عباس منش»بوده است.
آنها از خدای درون استاد عباسمنش همیشه شاکی بودهاند. زیرا راهکارهای خدای درون استاد عباسمنش با استدلالهای آنها درباره نحوه انجام کارها، کاملاً در تضاد بوده است. بنابراین بارها این جمله را تکرار میکردهاند که:
«خداکند خدای درون استاد عباسمنش چیزی در این باره نگوید، وگرنه بدبخت خواهیم شد. چون او قطعاً کاری را انجام خواهد داد که خدای درونش به او میگوید.»
????
و یک نکته مهم دیگر ?
در عین حال که ایشان تجربه را دوست دارد، در دام تجربیات تکراری حتی خوب، نمیافتد. یعنی تجربیات تکراری-هرچند از نظر دیگران با ارزش- برای ایشان حکم لذتی را دارد که دیگر تبدیل به رنج شده است.
مثل آدم تشنهای که در گرمای یک شهر کویری، ساعتها پیاده راه رفته، نوشیدن اولین و دومین و سومین لیوان آب سرد و گوارا برای این فرد، بالاترین لذت را دارد. ما اگر بیش از آن ادامه دهد، همان آب لذتبخش و گوراا، برایش زجر آورترین چیز میشود.
استاد عباسمنش خیلی زود حتی از تجارب عالی پر میشود و سراغ مرحلهی بعدی میرود. به نظرم باید عامل آزادی را در این مورد هم در نظر بگیرم. عاملی که همواره موجب میشود، میان اصل و فرع تفاوت قائل شود و اجازه ندهد، موضوعات به ظاهر جذاب، او را از تجربهی مرحلهی بعدی، باز دارد. چیزی که آدمهای موفق بسیار زیادی در تلهاش میافتند، همین است.
دلیل اینکه استاد عباسمنش تکاملش را سریعتر از دیگران طی کرده، این موضوع است. این نوع نگاه، از آدم یک پیشرو میسازد.
هر فردی جای استاد عباسمنش بود، قعطعاً هنوز هم در یزد و یا شهرستانها کلاسهای حضوری تندخوانی برگزار میکرد. چون درآمد بسایر خوبی داشت. استاد عباسمنش پس از برگزاری کلاسهای 1000 نفره، با گفتن این موضوع که:
دیگر کلاس حضوری برگزار نمیکنم، همه افرادی که با او کار میکردند را، شوک زده کرد. نظر آنها این بود که این آدم به سرش زده که چنین فرصتی را نمیپذیرد. ظاهرا غیر منطقی به نظر میرسد که، وقتی راهکاری را کشف کرده باشی که به خوبی در کسب و کارت جواب داده است را، دیگر تکرار نکنی و بخواهی دوباره سراغ شیوهی دیگری بروی.
اما وقتی از نگاه استاد عباسمنش مسئله را بررسی میکنی و «اولویت آزادی« یا محدودیتهایی مثل «اجبار برای متوقف ماندن در یک مکان و انجام یک کار تکراری-که هیچ تجربهی جدیدی به آگاهیهای فردی مثل استاد عباسمنش اضافه نمیکند» را در نظر میگیری، آنوقت تصمیم استاد عباسمنش برایت منطقی میشود.
و نتیجه این میشود که ایشان به جای تدریس، دوره غیر حضوری تندخوانی را تولید میکند و بدون نیاز به انجام یک کار تکراری و درگیر محدودیتهای بسیار شدن، نتایجی هزاران برابر بزرگتر از آن نتایج میسازد.
????
میخواهم بگویم که ایشان همزمان یکه مثل یک شیر، از قدرت و ابهت خوبی برخوردار است، مثل یک آهو نیز فرزی و چابکی خاصی دارد و به راحتی و به سرعت، تغییر مسیر میدهد و اجازه نمیدهد موضوعاتی که فقط قرار بود، یک تجربه باشند، تبدیل به جزئی جدایی ناپذیر و تغییر ناپذیر در زندگیشان شوند، به گونهای که همواره تصمیمات و خواستههای جدید ایشان را تحت الشعاع قرار دهند.
من هزاران مثال در این باره دارم و این رفتار تنها از فردی بر میآید که به اندازه کافی خلاق است و آزادی اولویت بسیار بالایی برایش دارد و همزمان باورهای قدرتمندکنندهای درباره خودش، تواناییاش در ساختن ثروت دارد به این دلیل که، قانون ثروت را خیلی خوب درک کرده است، موضوع اصلی برای چنین فردی، تجربه است و نه جمع کردن کلکسیونی از دارایی ها و هر آنچه که میتوانیم آن را نتیجه یا دستاورد بنامیم.
?????
برای ایشان مهمترین اولویت با، «تجربه خودش» در حین خلق آن خواستههاست تا، بتواند ظرف وجودش را رشد دهد. زیرا رسیدن به نتیجه، برایش مسلم است. پس چیزی که اینجا برایش جذاب میشود، اجرای آن ایده ا ست.
این کار را نه فقط در کسب و کارت یا سایر خواستههایش انجام میدهد، حتی در بازی پینگ پونگ هم من این الگو را بارها دیدهام.
وقتی با هم پینگ پونگ بازی میکنیم، اکثراً به این شکل عمل میکند. یعنی وقتی نتیجهی بازی برای ایشان مشخص میشود که، بازی را خواهی برد، آنوقت به جای ادامه دادن به شیوهی ضربههایی که جواب دادنشان برای او حتمی است، امتحان ضربههای جدید را آغاز میکند. چون دیگر از آن نوع ضربهها پر شده است.
به این ترتیب، وارد اجرای ضربههای جدیدی میشود، بدون اینکه بایش مهم باشد که یک ضربه خراب میشود یا خیر، اما خیلی دوست دارد ببیند اگر این ضربه را به شکل side spin forehand یا side spin backhand اجرا کند، چه نتیجهای در بر خواهد داشت؟
و به این شکل همزمان که موضوع جدیدی را تجربه میکند، مهارت خودش را هم ارتقاء میدهد و مرا مجبور میکند دوباره دنبال راهی برای دفاع ضربه جدید او بگردم و به این شکل او یک سطح جلو میافتد و به این شکل همه چیز برای ایشان، یک بازی جذاب غیر تکراری و آموزنده است که مرتباً ظرف وجودشان را وسیعتر میکند.
?????
اما آدمهای بسیاری به این شکل نگاه نمیکنند. آنها به دلیل ترسِ از دست دا دن آنچه به سختی به دست آوردهاند، از بهبودهای مداوم میترسند.
حتی برای بسیاری دیگر، موضوع از این هم سختتر است. یعنی وقتی یک تجربه به آنها خواستهشان را میشناساند، اگر رفتن به سمت آن خواسته به معنای تغییری جدی در روند قبلیشان باشد، از رفتن به سمت آن خواسته میترسند و با خود میگویند:
من سالها عمرم را برای این کار صرف کردهام
من برای پرورش این کسب و کار اینهمه زمان و انرژی گذاشتهام
من تمام عمرم را صرف زندگی در این کشور کردهام و دیگر همه چیز را دربارهاش میدانم
من برای به اینجا رساندن کسب و کارم، تمام زندگیام را گذاشتهام
من بهترین سالهای جوانیام را به زندگی با این فرد صرف کردهام،
حالا همه اینها را بگذارم و بروم؟!
یعنی با اینکه میفهمند تجربیات زیباتری انتظارشان را میکشد، اما ترس از از دست دادن، خیلی قوی تر از لذت به دست آوردن است. به همین دلیل تصمیم میگیرند به قول خودشان، زیاده خواهی های خود را کنترل کنند و به این شکل در تله میافتند.
یعنی چیزی را که قرار بوده فقط یک تجربه مقطعی در زندگیشان باشد، به عنوان کل داستان و کل مسیر زندگیشان قلمدارد میکنند…
اما سوالی که استاد عباس منش همواره از خودش میپرسد و ما هم باید بپرسیم این است که:
چه چیزی میتواند از این اصلتر باشد که:
ما به این جهان جسمانی آمدهایم تا تواناییهایی را تجربه کنیم که در وجودمان نهفته است .این یک اصل مسلم است که، همه ما توانایی انجام هر کاری را داریم. به همین دلیل به این جهان مادی آمدهایم تا به واسطه ارتباط با محیط اطرافمان و آدمهای دور و برمان، خواستههای مان را بشناسیم و با تجربهی خلق آنها و لذت بردن از مسیر این خلق، ظرف وجودمان را رشد دهیم و به این شکل نسخهی پیشرفتهتری از خودمان بسازیم. زیرا تنها چیزی که ظرف وجود ما را افزایش میدهد و ما را وارد مرحلهی بعدی و مدار بعدی میکند، تجربهی مرحلهی قبلی و تجربهی نعمتهای مدار قبلی است.
تجربهی خواستههای کوچکتر و گذشتن از آنها، سریعترین و لذتبخش ترین شیوه برای طی شدن تکامل است برای رفتن به مدار تجربهی خواستههای بزرگتر. همان چیزی که استاد عباسمنش آن را سرمایهگذاری روی خودمان و پر کردن I wish ها مینامد.
????
در یک کلام، ما فقط یک راه داریم:
یافتن علائقمان و ساختن باورهای قدرتمند کننده و ثروتآفرین درباره آن علائق.
علاقهات را پیدا کن و دربارهاش باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرینی مثل: باور فراوانی و باور احساس خودارزشی را بساز تا بتوانی همچنان که از انجام علاقهات لذت میبری، ثروت هم بسازی.
زیرا هدف زندگی، تجربه لذت است و تنها راه لذت بردن، انجام کار مورد علاقهمان است.
خلاقیتهای ما فقط زمانی بروز میکند که در حال کار مورد علاقهمان هستیم. شور و اشتیاق ما زمانی شعله ور میشود که مشغول انجام کار مورد علاقهمان هستیم. رشد و توسعهی ما تنها با تجربه ی کار مورد علاقهمان صورت میگیرد و مهم تر از همه، آزادانه ترین شیوهی زیستن، تجربهی آنچه است که به انجامش علاقه داری.
به نام خداییکه جواب تمام سوالات ما رو میدونه واگر ازش بخواهیم ما رو به سمت جواب سوالهامون هدایت میکنه
اینقدر برای نوشتن این کامنت هیجان دارم، که فکر میکنم انگشتهام موقع تایپ دیده نمیشه
امروز کمی خلوت تر از روزهای قبل بودم
از ابتدای صبح از خدای خودم خواستم که جوابِ سوالات ذهنم رو بده و منهم برای دریافت این جوابها قطعاً جایی جز این سایت نداشتم
برای همین تصمیم گرفتم، هر جایی که سایت من رو هدایت کرد برم
اولین هدایت رو خودم انتخاب کردم ، نشانه های امروز من رو باز کردم باور میکنید نمیدونم چی اومد ؟
نگاهش کردم کامنتهای لایک شده رو خوندم و حس کردم امروز یه روز رویایی برای من خواهد بود
جنس کامنتهایی که میخوندم خیلی فرق داشت
انگار در مدار بالاتری بودم چون کامنتها هم درمدارهای بالاتری بود
به فایل دستیابی به رویاها هدایت شدم تصمیم گرفتم هر سه تا رو ببینم. کامنتهاشون رو خوندم
دم دم های غروب به فایل یکی از دوستانیکه از نظر مالی پیشرفت های چشمگیری داشتند هدایت شدم
خیلی از بچه ها برای من نوشته بودند که موقع خوندن داستان هدایت و کامنتهایی که در مورد پدرم میزارم اشک ریختن و به خدای خودم میگفتم من رو به کامنتهایی هدایت کن که باخوندنشون اشک شوق بریزم
و امروز جنس کامنتها فرق داشت
با کامنتهایی که میخوندم به مطالبی میرسیدم که حتی تو دوره های هم نشنیده بودم چقدر جنس کامنتهای امروز فرق داشت ، قطعاً جنس درخواست من و جنس ایمان من برای دریافت خواسته هام متفاوت بوده
پایان هر کامنت اینقدر هیجان زده بودم که میگفتم الان تموم بشه کامنت میزارم
یهو یه اتفاقی می افتاد که کامنتی پر بار تر برام باز میشد
این داستان هدایت عجب بازی های شیرینی با ما میکنه
بعضی از جملات رو بارها نوشتم ( من یه آدم کاملا ً نوشتاری هستم ) این اتفاق اولین بار بود که می افتاد
اینقدر جمله های سنگین تو کامنتها امروز دیدم که گاهی بلند میشدم کمی راه میرفتم یه قهوه یا چای میخوردم ادامه مطلب رو میخوندم
این یه دستاورد جدید نیست ؟
این یه نتیجه بزرگ نیست ؟
اینکه همون فایلهای رایگانی که سالهاست گوش میدی و نگاه میکنی و هدایتت میکنند به همدیگه به طوری که زنجیر وار میخوان جواب سوالاتت رو بدن
صبح به خدای خودم گفتم امروز ذهن آشفته من رو سرو سامون بده
و هدایت شدم به فایلها و کامنتهای پر محتوی ای که مطالب رو اینقدر مرتب و با نظم تو ذهن من دارن جاساز میکنند که سه تا سررسید گذاشتم کنارم و از صبح باورهاییکه بهشون رسیدم رو مینویسم
سوال و جوابهایی که برام بوجود میاد
نکاتی که باید بعداً تایم بزارم وبهشون دوباره دقیق تر فکر کنم
همه چیز رو هر کدوم تو جای خودشون تو سررسید های موفقیتم نوشتم
هدفها و خواسته های جدید
و داشته هایی که براشون شکر گزاری کردم
این چیز هاییکه میگم همه جدید هستند نو نو
روزی امروز من از خدای روزی رسان
هدایت امروز من درسایت به سمت جواب خیلی از سوالاتم بود
تا اینکه به کامنتی رسیدم که نوشته بود من مریم شایسته هستم و میخوام براتون از نتایجم بگم
ابتدای کامنت نوشته بودند : (من در این متن سعی دارم تا آنجا که قلمم توانایی دارد، آنچه که در تجربهی زندگی شخصی با استاد عباسمنش درک کردهام و دیدهام را، به صورت بسیار مختصر، در قالب کلمات بیان کنم.)
اشک از چشمانم سرازیر شد
این نعمت نیست ؟
یک روزی جدید و تازه نیست ؟
تو دلم گفتم وقتی که تو از خدا بخوای، استاد خودش هم برات کامنت تکی میزاره
سمیه این آیه ادعونی استجب لکم رو با وجودت یکی کن
امروز من خواستم و هدایت شدم
و اینا نتایجی میدن که خانم مریم شایسته در کامنتشون گفتند : (آن روزها ( زمانیکه با استاد در بندرعباس بودند ) هر فردی که به ایشان نزدیک میشد، میتوانست به وضوح از میان کلام، رفتار، و فرکانسهایشان، همین جنس از ایمان، اعتماد و در صلح بودن با خود را دریافت کند که، امروز با وجود این دستاوردها میتوانیم ببینیم. بعضیها نیز، دلیل این جنس از ایمان و آرامش را، داشتن این موفقیتها میدانند، حال آنکه ماجرا دقیقاً برعکس است.
استاد عباس منش، هیچوقت حتی آن زمان که این دستاوردها را نداشت، هرگز فکر نمیکرد که، شاید نتواند موفق شود. شاید نمیدانست چگونه، اما اینکه این موفقیتها رخ خواهد داد، برایش امری حتمی بود و این نوع نگاه و فرکانس نیز، موجب هدایت او به درک بهتر قوانین شد)
این قسمت از صحبتهای مریم عزیزم به من گفت:
سمیه
این روزها نیومدن که بمونن
این روزها اومدن که تو درس بگیری و راه رو راحت تر و با سرعت بیشتری پیش بری
سمیه
جهان به تو بدهکار نمیمونه و پاداش تک تک لحظه های که برای درک قوانین کیهانی و رشد خودت کار کردی روبهت میده
سمیه
جا پات داره سفت تر میشه ، قدمهات رو با ایمان تر بردار .
من تو دوره دوازده قدم به نتایج بزرگی دست پیدا کردم اما به قول استاد ، همه نتایج مالی ، ماشین و موتور رو میبینن اما نتایج روحی رونمیبینن
اما این تغییر باورهاست که نتایج بزرگتر رو رقم میزنه
من خداروشکر میکنم که این نتایج کوچک رو میبینم وبخاطرشون بینهایت سپاسگذارم
چقدر قشنگ جواب من رودادند خانم شایسته اون قسمتی که گفتند : (منظورم از «تطابق»، نجنگیدن با خودت است. برعلیه خودت نبودن است. نجنگیدن با ویژگیهای شخصیتی ای است که، از تغییرش مستأصل شدهای، زیرا ویژگیهای شخصیتی، به خودی خود نقشی در تجارب زندگیمان ندارند. باور و نگاه هر فرد به ویژگیهایش است که، خروجی آن ویژگیها را به عنوان نتایج زندگی آن فرد، تعیین میکند.)
چه آرامشی بهم داد این جمله، این باورها هست که ایشون رو به صلح درونی رسونده در حالیکه من همیشه بخاطر نگرش نادرستی که به بعضی خصوصیات شخصیتی ام داشتم به خودم حمله میکردم و خودم رو سرزنش میکردم که این هم ریشه در کمبود عزت نفس و کمال گرایی نادرست من داشت.
من در این کامنت کلمه ای شنیدم که به عمرم نشنیده بودم
نوشتمش چون فکر میکنم نیاز دارم ساعتها بهش فکر کنم ( صداقت در فرکانس )
اینهمه مدت که در مورد فرکانس هام کار میکنم تا بحال به این قسمت از موضوع هدایت نشده بودم
میدونم که جواب خیلی از سوالهام هست و باید ربطش بدم به ترمزهایی که دارم.( صداقت در فرکانس ) عالی بود
این روزها درگیری ذهنی، با یه تصمیمم داشتم، که در یک پروژه کاری ، باید یه سری انسانها وشرایطی روتحمل میکردم تا به دستاوردهای مالی خوبی برسم ، از قدم پنجم که استاد گفتن هیچ محدودیتی رو قبول نکنید من دو دل بودم که آیا این شرایط رو قبول کنم یا نه ؟ و ترمزم هم این بود : که آیا من رفتار و یا باور نادرستی دارم که این موضوع رو به عنوان تحمل کردن میبینم ؟ و در جواب کمی روی عزت نفس خودم کار کردم. من کسب و کار خودم رو شروع کردم و در کارم هم مهارت بینظیری دارم که کمتر کسی داره پس لیاقت این رودارم که آزادانه پروژه کاری خودم رو با توجه با ارزشهایی که دارم، قبول کنم و هیچ شرایط یا آدمی نباید، باعث بشه من از ارزشهای خودم کوتاه بیام.
با خوندن این کامنت روی تصمیم خودم مصمم تر شدم . خدایا شکرت تصمیمی که بعد از قدم پنجم گرفتم که بخاطر پول یا هیچ چیز دیگه ای آزادی ام رو ندم و هیچی رو تحمل نکنم درست بوده و خداوند به ایمان بندگانش پاداش های بی حساب میدهد
درمورد آزادی تو دوره ها هم زیاد از استاد شنیده بودم اما مثالهای خانم شایسته عزیز مبحث آزادی رو کاملاً برای من باز کرد .
این جمله که ( آزادی، در تمام ویژگی های شخصیتی استاد دگردیسی یافته ) جمله ای هست که جای هزاران ساعت تفکر داره
به نظر من این کامنت نه یک کتاب بلکه یه دوره خیییییییلی با ارزش هست که امروز بهش هدایت شدم و میدونم دستاوردهایی که از این کامنت خواهم داشت کمتر از دستاوردهای استفاده از دوره ها نخواهد بود.
به شرطی که به این کامنت با همین نگرش نگاه کنیم
من برای خوندن این کامنت فضایی رو برای خودم درست کردم که انگار مهمترین پروژه کاریم رو دارم به اتمام میرسم
همونقدر تمرکز
همونقدر ابزار برای نوت برداری
همونقدر تایم
و هزاران برابر تعهد برای دریافت و درک تمام مطالب این کامنت .
تو این کامنت یاد گرفتم
که دریافت خواسته های من رو، اولویت هام مشخص میکنه و اگر به یه خواسته ای میرسم که در اولویتهای دوم، به بعد من قرار داره ، قطعاً اون خواسته پیش نیاز خواسته ای هست که برای من اولویت اول رو داره و من بخاطر تحقق همشون باید از خدای خودم شاکر باشم .
یه چیز جالبی که تو این کامنت دیدم ، خانم شایسته وقتی اسم پارادایس رو میگن نمیتونن در موردش حرف نزنن . مثل یه عاشقی که داره یه صحبتی میکنه وقتی اسم معشوقه اش رو میگه، نمیتونه در موردش صحبت نکنه
این حجم کار کردن روی خود، که ایشون نمیتونن در مورد هر چیز مثبتی، جلوی خودشون رو بگیرن و تحسین نکنن .عالی بود
نگاه ریز بین استاد فقط برای پیدا کردن نشانه هایی برای منطقی کردن تمام ابعاد قانون
به یاد پدر بزرگم افتادم
که از صبح تا شب فقط با باغچه اش ، مرغ و خروسها و اسبها و گوسفند وبزهاش سرگرم بود و دستاش اینقدر برکت داشت که تمام محل از کنارش روزی بر میداشتند
هیچوقت ما نوه ها نفهمیدیم که چرا دستان پدر بزرگ اینقدر برکت داشت.
الان که مینویسم بعد از سالها از فوتش تو شب ولادت حضرت علی و روز پدر اشک از چشمانم جاری شد . چون فهمیدم که چرا خداوند اینهمه ثروت به پدر بزرگ من داده ؟ تا چندین نسل بعد از خودش رو بتونه بی نیاز کنه .
آدمهای خوش روزی چقدر کارهاشون شبیه هم هست
این یعنی قانون
جمله دیگه ای که تو این کامنت من رو کاملاً بهم ریخت این بود که :
(تجربهی سبک شخصیاش که درونش از او میخواهد ) این هزاران بُعد داره که باید روش فکر کنم . مثلاً اینکه درون ما میخواد که این قانون رو تجربه کنیم
درون ما میخواد که طبق این قانون زندگی کنیم
و از طرف دیگه
قانون میخواد که ما خواسته هامون رو تجربه کنیم
با اینکه بارها از استاد شنیده بودم که
تو به هدفت برس بعد برو دنبال یه هدف دیگه
اما با مثالهای مریم عزیز متوجه شدم که پر شدن ظرف وجود از رسیدن به یه خواسته، یعنی چی ؟ و چطوری باید ظرف وجودمون رو پر کنیم، برای خواسته های بزرگتر ؟ که این همون طی کردن مسیر تکامل البته با لذت بردن از این مسیر هست .
این قسمتش عالی بود ، همیشه میگم من ذات عجولی دارم و هر وقت که تکامل برای من لذت بخش میشه ، دقیقاً یه سری از ترمز های من برداشته میشه
توصیف استاد در سه کلمه (شخصیت آزادی طلب، غیر وابسته و کنجکاو به تجربه ) یه توصیف بینظیر بود
جمله توصیفی دیگه ای که کلاً ساختار شناختی من رو نسبت به استاد تغییر داد این بود که : (اجازه نمیدهد موضوعاتی که فقط قرار بود، یک تجربه باشند، تبدیل به جزئی جدایی ناپذیر و تغییر ناپذیر در زندگیشان شوند)
این دقیقاً برعکس باورهای من بود
من همیشه دنبال یه موفقیتی بودم که تا ابد به همراه داشته باشم . اما استاد بدون گیر افتادن در تله موفقیتها، هر موفقیتی رو فقط یک پله برای رفتن به پله بعدی میدونن، نه جمع کردن کلکسیونی از موفقیت ها .
قطعاً این باور باید هر لحظه موفقیت جدیدی رو برای ایشون زایمان کنه .
باور دیگه ای که استاد دارن اینه که هر تجربه ای قطعاً براشون نتیجه های شگفت انگیزی داره و این ایمان رو باید درخودم پرورش بدم.
نه تنها میدونم تو این مسیر به زودی نتایج بزرگ شگفت انگیزی میگیرم بلکه بعد از این کامنت ، هم قطعاً با معجزات خداوند سوپرایز میشم چون واقعاً ترمزهای زیادی از ذهن من برداشته شد
حتی تکامل رو هم میتونم تو دیدن فایلها و خوندن کامنت های امروز به طور کاملاً مشخص ببینم
فکر میکنم امروز تولد دوباره من بود
امروز برای من یه نقطه عطف میشه
نیمه های شب شد
و به خواسته ای که از صبح تو ستاره قطبی ام خواسته بودم رسیدم
اما خداوند بیشتر از ذهن و تصورات ما به ما میده و داد
بینهایت کم هست، برای تشکر کردن از خداییکه امروز من رو به این مسیر آگاهی ها هدایت کرد
سلام دوست عزیزم من پیشاپیش بابت موفقیت های جدیدت بهت تبریک میگم ،ممنون بابت کامنت پر ازعشق و آگاهی ک گزاشتی خیلی فوق العاده نوشتی و خداروشکررمیکنم که در ابتدای روز هدایت ضدم ب خوندن کامنت شما
سمیه عزیز سلام دیروز صبح کامنت قبل و امروز صبح کامنت الان و خودندم و این کامنتی که واسم فرستادی هم پر بود از احساس خداگونه احسنت بر تو
خواهشی ازت دارم اونم اینه کامنتی که از خانم شایسته خوندی رو لینکشو بزاری اینجا من اون کامنت و ۶ماهه پیش دیدم و خوندم ولی درکض نکردم دوست دارم دوباره بخونمش اگر امکانشو داشتی ممنون میشم
سلام دوست عزیز چه احساس قشنگی سرشار بود از عشق آگاهی که درونش پر بود از هدایت الهی برای ما یادمون دادی که متن های استاد و صحبتهای شیرین مریم عزیزمان رو با دقت و مصمم تر پیگیری کنیم بیاندیشیم الهی هر روزت موفقتراز دیروزت باشی عزیزم خدا رو شکر دوست عزیزمان یه پله بالاتر رفت شکر
خدارو هزاران بار شکر که اول صبحی هدایت شدم و با خوندن کامنتت فقط اشگ ریختم و جالب اینه که نمیدونم چرا بی اختیار اشگ از چشمانم سرازیره خدارو شکر
اول صبحی کامنتت روحم رو بالانس کرد قلبم رو باز کرد اشگ چشمانم رو سرازیر کرد، آخ که من عاشق این نوع اشگ ریختن هستم
بدون شک اون نوشته های خانم شایسته رو پیدا خواهم کرد که اینجا راجه بهش نوشتی، میخواستم ازت درخواست کنم که برام بنویسی که کجا نوشته و راهنماییم کنی،
ولی
از اعتمادیکه بخدایم دارم و میدونم که براحتی هدایتم میکنه و خودم براحتی پیداش میکنم ، اگه اون خدا هدایتم کرد که خوندن کامنت زیبای تو اینقدر سبک شدم و الهامات رو دریافت کردم همون خدا هدایتهای دیگه رو هم میتونه برام انجام بدم
سمیه الهی که همیشه دلت روشن و باز باشه(دلم و باز کردی)سمیه برات بهترینهارا از خداییکه همه مونو در این (سایت زیبا که مثل بهشته)هدایت میکنه آرزو دارم
خواهر گلم برات ثروت ابراهیم و سلامتی و خوشبختی آرزو دارم
چقدر خوبه که این روزها اسم ت رو زیاد می خونم و می بینم. 😊
و امروز من هم از خداوند هدایت خواستم :👇
“صبح به خدای خودم گفتم امروز ذهن آشفته من رو سرو سامون بده”
و به شکل کاملا هدایتی به کامنت ت هدایت شدم.
خدایا شکرت 🙏
“این داستان هدایت عجب بازی های شیرینی با ما میکنه”
…
خیلی خیلی کامنت پرباری بود.
پر از آگاهی خالص.
باید بارها و بارها بخونم ش.
واقعا سپاسگزارم که اینقدر عالی ما رو شریک آگاهی های ناب ت و تکامل فرکانسی ت کردی 🌸🌼🙏
من باید روی خیلی از قسمت های کامنت ت فکر کنم از جمله :👇
این ایده ی عالی برای یادداشت برداری ها :👇
“هدفها و خواسته های جدید
و داشته هایی که براشون شکر گزاری کردم”
در حالی که خودم هم چندروزی هست درحال انجام و فکر کردن بهش هستم…
“من خداروشکر میکنم که این نتایج کوچک رو میبینم وبخاطرشون بینهایت سپاسگزارم”
واقعا خدا رو شکر 🙏
…
“بخاطر نگرش نادرستی که به بعضی خصوصیات شخصیتی ام داشتم به خودم حمله میکردم و خودم رو سرزنش میکردم که این هم ریشه در کمبود عزت نفس و کمال گرایی نادرست من داشت.”
چقدر خودم هم این حالت درونی رو تجربه کرده بود و این روزها بیشتر با خودم به هماهنگی و صلح رسیدم. دیروز در کامنت روز هجدهم سفر هم نوشتم. که استاد حتا برای علاقه ی خودش به وسایل آشپزخانه، خودش رو به عنوان یه مرد سرزنش نمی کنه بلکه بسیار بسیار این علاقه براش پذیرفته شده ست…
“صداقت در فرکانس” نیاز بود واضح تر متوجه ش بشم اما خیلی ناب و دسته اول بود برام. گذاشتم که فکر کنم و باز خداوند من رو به درک درستش برسونه
….
“از قدم پنجم که استاد گفتن هیچ محدودیتی رو قبول نکنید”
خیلی عالی بود 👌
…
“خداوند به ایمان بندگانش پاداش های بی حساب میدهد” اصلا جمله ی تاکیدی ارزشمندی بود.
“دریافت خواسته های من رو، اولویت هام مشخص میکنه و اگر به یه خواسته ای میرسم که در اولویتهای دوم، به بعد من قرار داره ، قطعاً اون خواسته پیش نیاز خواسته ای هست که برای من اولویت اول رو داره و من بخاطر تحقق همشون باید از خدای خودم شاکر باشم .”
خیلی آگاهی دهنده بود برام.
” آدمهای خوش روزی چقدر کارهاشون شبیه هم هست
این یعنی قانون”
میشه همون کشف باورهای افراد موفق و ثروتمند…
تحسین ت می کنم برای داشتن یکی از افراد در نزدیک ترین اعضای خانواده ت 👏🌼 خدا رو شکر 🙏
…
” من همیشه دنبال یه موفقیتی بودم که تا ابد به همراه داشته باشم . اما استاد بدون گیر افتادن در تله موفقیتها، هر موفقیتی رو فقط یک پله برای رفتن به پله بعدی میدونن، نه جمع کردن کلکسیونی از موفقیت ها .”
این هم با توضیحات قبل خیلی خیلی ارزشمند بود.
سپاسگزارم از تو سمیه ی عزیزم 🌼
قطعا اتفاق های خوب و بزرگی در انتظار چنین حجمی از تغییر و تکامل هست.
سلام سمیه عزیزم قطعا شما لایق بهترینها هستی و امیدوارم بزودی در جایگاه واقعی خودت قرار بگیری آمییین با تشکر و سپاس از خداوند و دستان توانمندش و اساتید گرامی استاد آقای عباسمنش و مریم جون برجسته و شایسته💋❤
چقدر زیبا ،چقدر شیوا چقدر از جوابهای خودم را پیدا کردم ،،شما چقدر خوبید که اینقدر راحت مینویسید چه ذهن زیبا بینی ،💗💗💗خدایا شکرت که خانواده عباس منش از چنین اعضایی تشکیل شده ..نمیدونم چطوری بابت این نوشته ها از شما تشکر کنم ولی امیدوارم هر آنچه آرزو داری در همین سال جدید به آن برسی خدانگهدار💝🌹
تشکر از سمیه عزیز برای این کامنت فوق العاده عالی، واقعا از خوندنش لذت بردم و خداوند رو بینهایت شاکرم که هدایتگرمه و من رو به کامنت شما در این صبح بهاری هدایت کرد. خدایا شکرت برای درک این اگاهی ها. انشالاه همیشه بهترین باشی سمیه عزیز.
خداوند دوباره من رو به کامنت های بینهایت زیبا و دلنشین شما هدایت کرد. دوست خوبم، سمیه جان، چقدر این کامنتت عالی بود.
با اجازه ت اون جاهایی که نوشته بودی سمیه جاشو با اسم خودم پر کردم و یه جان هم بهش اضافه کردم و داخل سررسید طلاییم نوشتم، این کلمه طلایی یهویی همین حالا به ذهنم رسید و چقدر صفت زیبایی برای سررسید پر بار من، و فکر کنم این زیبا بینی تاثیر خواندن کامنت زیبای شما بوده که ذهن من چاره ای جز بر زبان آوردن کلمات زیبا نداره.
اون قسمت که نوشتی تطابق، این دقیقا یکی از مسائلی بود که خیلی منو آزار میداد و دلیلش رو نمیتونستم پیدا کنم، و این یادآوری شما و چکیده نویسی زیبای شما منو به باگ شخصیتیم هدایت کرد.
و بعضی قسمت ها اینقدر سنگین بود که واقعا هر کاریش کردم نفهمیدم شاید الان نفهمم ولی شاید فردا یا پس فردا بفهمم بخاطر همین جزو کامنت های مورد علاقه و گذاشتم که بعدا بهش مراجعه کنم و روش دقیق تر بشم، و قطعا یه باگی در این موارد دارم که نمی فهمم.
و البته روح شما در لحظه نوشتن این کامنت اینقدر صاف و زلال و آگاه شده که نوشته هایی رو نوشتی که از مدار من بالاتره، و اگر من به کامنت شما هدایت شدم قطعا بی مورد نبوده و ساده ازش نمی گذرم چون قراره مدارم بالاتر بره.
و بابت تمام زیبا اندیشی هات ازت تشکر میکنم که نه تنها حال دل خودت رو خوب میکنی بلکه حال دل ما رو هم خوب میکنی، خدا خیرت بده. بینهایت منتظر کامنت های زیبای دیگه ت هستم که خدا منو بهش هدایت کنه و حتما باز نظرم رو می نویسم چون من تعهد دادم به انتشار انرژی مثبت درونم.
هر چند روز یکبار در ایمیل من یه پیام میاد که یکی از دوستان نازنینم در این کامنت پیامی گذاشته
من به پاسخ کامنت بچه ها که مراجعه میکنم
یاد حرف استاد عزیز می افتم که میگن
اون روز تو مدار خیلی خوبی بودم
هر روز بیشتر از فایلهای تکراری استاد ، حرفهای جدیدی میشنوم
من تصمیم گرفته بودم که وقتی تمام فایلهای رایگان استاد ر و گرفتم ، شروع به تهیه دوره ها کنم
و به قول خودم ، دقیقاً هم همین کار رو کردم
وقتی که تمام فایلهای رایگان استاد با کامنت ها تمام شد
دوره دوازده قدم رو شروع کردم
اما استاد همیشه چند برگ برنده در آستین دارند
که به ما عباسمنشی ها میگن
عزیزم هنوز نرسیدی
هنوز راه هست
هنوزجاداری
وقتی سفر نامه روی سایت اومد
پا به پای سفر استاد به دور آمریکا
با استاد بودم هر روز با عشق فایلهای سفر نامه رو نگاه میکردم
یه گاهی جملاتی از فایلهای سفرنامه میشنیدم که تو دوره ها هم نشنیده بودم
بعد یه تلنگری به من گفت فایلهای سفرنامه رو دوباره از اول شروع کن
خیلی نسبت به این الهام مقاومت داشتم
تا اینکه بحث نشانه های امروز من داغ شد
این قسمت در سایت باز شد
و چند روز اولین قسمت از سفر به دور آمریکا
برای من در نشانه ها ی امروز من باز میشد
دیگه در برابر این همه نشانه نمیتونستم مقاومت کنم
با اینکه میدونستم تایم زیادی میبره
اما شروع کردم
و این رو هم میدونستم مثل دفعه قبل نباید سرسری از فایلهای سفرنامه بگذرم
این مسیولیت من ر و بیشتر می کرد
باید کامنت ها رو هم میخوند م
و همچینین مقاله های ابتدای خانم شایسته عزیز
شروع کردم
و وقتی که تمام شد
انگار تما م دوره ها ی استاد رو مروری کرده باشم
به خیالم گل کاشتم
اما تازه اول ماجرا بود
این قسمت نشانه های امروز من رو که میخوام باز کنم
قبلش دلم تاپ تاپ میکنه
دوباره کجای کار یه چیزی رو نگرفتم باید برم دقیق تر بشم؟
بعد از یه مدت اینقدر فایل تکراری نگاه کردم و مطالعه کردم که به این حرف استاد رسیدم
که همیشه میگن
قانون یه چیزه
قانون تغییر نمیکنه
من فقط همه جا به دنبال قانونم
که دقیق تر بهش نگاه کنم
و دقیق تر بهش عمل کنم
به قول استاد
تا ما حرفهای استاد رو بفهمیم
خییییییییییییلی راهه
به قول خودش
بعدها متوجه میشیم که چی میگن
زمانیکه این کامنت رو گذاشته بودم
یکی از ارزوهام
تهیه دوره عزت نفس بود
الان که این دوره ر و گرفتم
به خودم میگم
اگر اون زمان عزت نفس الانم رو داشتم
قطعاً به جای سمیه هایی که نوشتم
از کلمه سمیه جان استفاده میکردم
تازه این یکی از کوچکترین مسایلی هست که
تو یه رفتارها م داشتم و بهش پی بردم
کامنت خانم شایسته عزیز برای منهم سنگین بود
بعضی قسمتهاش اینقدر سنگین بود که برای خودم یادداشت کردم که تو کامنتها داشته باشم
حتی نوشتم که باید خیلی به این مسیله فکر کنم
اما اتفاقی که افتاد این بود که
به خیلی هاشون فکر نکردم
کامنتهای شما که پایین کامنت من میاد
یهو نگاه می کنم
که برای خودم نوشتم
باید روی این مسایل
بیشتر فکر کنم
در واقع همه ماهمین هستیم
خیلی از صحبت های استاد
به جای اینکه برای ما جنبه آموزشی داشته باشه
جنبه انگیزشی داره
میشنویم قبول میکنیم شاد میشیم لذت میبریم
و میریم یه کاری رو با انگیزه انجام میدیم
اما چون این صحبتها بعنوان باورهای قوی
در رفتار ماننشسته با کوچکترین مسیله ای که روبه رو میشیم
و با حس و حال ما جور در نمیاد
واکنش های عجیب و غریب از خودمون نشون میدیم
یه وقت هایی تو فایلها به کامنتهای خودم میرسم
بعد از خوندن یه مقدارش میگم
دمش گرم درسته
بعد میرم جلوتر میبینم آشناست
چند خط بعد متوجه میشم کامنت خودم
به خودم میگم دمم گرم
تو چه مداری بودم
یعنی گاهی میگم، اگر این کامنتهایی که برای بچه های سایت میزارم
همونقدر که روی دوستان تاثیر میزاشت
روی خودم هم تاثیر گزار بود
الان تنپا پیش استاد در حال جت اسکی سواری روی اون رودخونه زیبا بودم :)
اما به قول استاد
ما همیشه در حال تغییر مدار هستیم
دقیقاً این که میگن
فرکانس های ما هر لحظه در حال تغییر هست
نه اینکه همیشه فرکانس ها ی ما در حال بهتر شدن هست
اینقدر این فرکانس ها بالا و پایین میشن که با تقویت یک باور و تثبیت مکانی اون باور در یک مدار وارد یک چالش جدیدو ساخت باوری جدید و در حال قوی شدن در اون مدار و تثبیت جای اون باورجدید و همینطور این چرخه ادامه داره
دقیقاً ما همیشه در مدارهای متفاوت در حال کسب تجربه و تثبیت کردن جایگاهه باورهامون هستیم
به نظرم در زمان کامنت گذاشتن
من در بالاترین فرکانس صداقتی هستم
من خیلی تایپ سریعی دارم
یه گاهی تایپ من از ذهنم هم تندتر میره
اما موقع کامنت گذاشتن
گاهی پیش میاد که
انگشتهام روی کیبورد شل میشه
و کلمه بعدی ر و تایپ نمیکنه
اون لحظه ها دقیقاً
باگ های من در میاد
قاطعانه میگم
بهترین ترمزی که در این چندماه برداشتم
که باعث شد
آشفته بازار ذهن من جمع بشه
همین کامنت گذاشتن در سایت بود
انگار روند یادگیریهام رو روونتر کرد
انگار یه مهر تثبیت روی یادگیرهام میزنه
یه گاهی میگم
چه جوری دلم میومد درگذشته کامنتهای بچه ها رو میخوندم و کامنت نمیزاشتم
به واقع که ما با ترمز هایی که داریم، خودمون رو خیلی راحت از دریافت لذت ها محرم میکنیم
یه کامنتی از دوستی میبینم نمیتونم جواب ندم
یه فایلی میبینم نمیتونم درموردش حرف نزنم
این روزها کامنت های من یه گاهی تو کانال تلگرام میره
یه گاهی به لطف الله لایک میخوره
که اینها همه نشانه های تایید یادگیری های من هست
و من از شوق اینکه این همه تلاشم برای تغییر باورهام و زندگیم به هدر نرفته
اشک شادی میریزم وذوق میکنم
و چقدر این ذوق کردن ها رو از خودم گرفته بودم
بهترین لحظه های عمرم زمان هایی هست که تو این سایت می گذرونم
در کنار شما و با آگاهی های بینظیری که به لطف الله هر روز برای من آبدیت میشه
من کامنتهای لایوشماره ی ۳ رو چندوقتیه که دارم ازاول میخونم به ترتیب از صفحه ی اول،،واین خوندنم هم هدایت خدابود وبس..یه وقفه ی ده روزه ای برای خوندن این دیدگاهها واسم افتاده بود بخاطر دیدگاههای فایلهای دیگه…ولی امروز باز هدایت شدم به خوندن ادامه..ولی حسی بهم میگفت برواز اخر بخون….منم باکمی تردید شروع کردم به خوندن از صفحه ی اخر…یکی از دیدگاهها راجع به دیدگاه شما حرف زده بود که درقسمت لایک شده هاست،،و من اصلا خبر نداشتم که از شما دیدگاهی توی این صفحه وجودداره….سریع رفتم قسمت لایک شده ها و با عشق شروع به خوندن کردم…
شایسته ی عزیزم چنان دری ازاگاهی و هدایت و به دنبالش حمایت خداوند بروی من بازشدکه فقط دوست داارم بارها بخونم و به این جمله ها فکرکنم…انقدر قشنگ هدایت شدم که دلیل حال بدامروزم و فهمیدم …فهمیدم چی میخام…چرا میخام…وچی درسته و چی اشتباه….انقدر هدایت و چراغ واسه ی من توی این دیدگاه روشن شد که فقط دلم میخاد برم جایی در خلوت وسکوت وبارها وبارها وروزها شبها این جملات رو بخونم و تکرار کنم و به قول استاد عزیزم بگم تزریق بشین توی وجودم…شایسته ی عزیزم من سالهاست که در یه بهشت زیبازندگی میکنم ولی امروز فهمیدم که چرا روحم میخاد پرواز کنه…چرا انقدر پاهام روی زمین نیست دیگه..چرا باوجود این همه نعمت و زیبایی و فراخی
این بهشت،، احساس پرنده ای در قفس و دارم که میخاد پرواز کنه وبره..چرا میل گرفتن حتی مدرک خلبانی و پروازکردن توی اسمون ،،انقدرشدت گرفته توی وجود من…چرا اینجا گیر افتادم..امروز فهمیدم که بله…این ازادیه که من میخام…من اینجا ازادانه دارم زندگی میکنم ولی حصار و دیوارهاش داره بابزرگترشدن روحم..بابودن دراین فضای توحیدی…بااین اگاهیهاوبزرگترشدن ظرفم به من اسیب میرسونه…جوری که بارها شده دلم خاسته مثل حضرت سلیمان بتونم سواربر بادها پرواز کنم….فهمیدم که من اینجا خیلی وقته که سیراب شدم و پرشدم از تجربه ی زیباییها ونعمتهای این مکان…پراز اگاهی و لذت شدم وازشدت این سیرشدن ،احساس درقفس بودن ودارم…قفسی به بزرگی ده هزارمتر…ولی احاطه شده بادیوار….من دلم عبوراز این دیوارهارو میخاد…من دلم میخاد ازادورها زندگی کنم..من امروز حالم و فهمیدم که دلم پرواز میخاد ازادانه..به هرجا که دلم خاست برم….شایسته جون هر سطر و هرجمله ی این دیدگاه من و مصممترکرد برای پروازم…به من قدرت و جسارت و فهم و درک بیشتر وداد…به من احساس رهایی رو القا کرد…..که باید رهاکنم و ازادانه برم وزیباییهای دیگه رو ببینم و تجربه کنم…باید گذرکنم ازاین دیوارها که من رو باباورهای خودم اسیر کرده ومنتظر یه ناجی ام بیرون ازخودم….
شایسته ی عزیزم ،،،انقدر حجم اگاهیهای این دلنوشته ی شما بالاست که من فقط زبان سکوت اختیارکردم و چشمام پرازاشک شده…که خدایا چقدرزیبا امروز من وهدایتم کردی به این جمله های ناب توحیدی و بهم فهموندی که چرا احساسم تواین لحظه هماهنگ نیست…….
شایسته ی عزیزم امروز روح من رو به پروازدراوردی…واین پرواز من چقدرزیبا که همزمان شده با فایلهای سفرنامه…..واین اگاهی ناب امروز هم دنباله ی هدایت خداونده برای گذرمن ازاین موانع ..سپاس وهزاران سپاس ازاینهمه عشق وصداقت قلبی و خالصانتون که هرگزباکلمات نمیشه بزبون اورد…..هزاران سپاس ازاین دلنوشته ی توحیدی و عاشقنتون….
خدا رو شاکرم که استاد عباس منش و خانم شایسته را برای هدایت من به جهانی بزرگتر وپر از نعمت و فراوانی سر راهم قرار داده است…
استاد عزیز من با وجود اینکه موفق نشدم حتی یک محصول شما رو بخرم ولی به خاطر لذت بردن از سخنان شما و عزیز دلتون که برای من هم خواهر و رهنمای بزرگی است و کامنت همه دوستان خانواده بزرگ عباس منش که همه اینها رو از خدا میبینم.. سپاس گذارم… چون میخواهد من را هدایت کند به داخل جهانی بزرگتر وبهتر از جهانی که در حال حاضر در ان هستم..
خدایا صد هزار بار شکرت که دوتا چشم به من دادی که میتونم از نوشتهای این خانواده بزرگ کمال لذت و به احساس خوب رسیدن رو ببینم ودرک کنم…
واقعا ممنون از همه خانواده عباس منش حتی کسانی که فقط وفقط یک کلمه رو کامنت گذاشتن…
به نظر من قدرت آزادی و احساس خوب بهترین مسکن و راه حل برای بکار افتادن مغز آدم میباشد..
هر وقت از طرف این خانواده بزرگ دیدگاهی یا نظری یا پیامی برای من جیمیل میشه بیشتر به ارزش خودم پی میبرم..بیشتر به اهدافم فکر میکنم.. بیشتر به موفقیت نزدیکتر میشم… احساس خوبی بهم دست میده…
منی که بی هدف و معلق بودم دارم به اهداف و فراوانی نعمت فکر میکنم.. دارم به ارزشهای خودم پی میبرم.. مطمئنم که دارم به سوی مداری شایسته تر هدایت میشم…
واقعا اگه با خودمون صادق باشیم،از خودمون بپرسیم کی هستیم و چی میخواییم.. خالصانه و با زبانی ساده خواسته هایمان را بخواهیم… بدون شک به همه آن چیزی که در وجودمان هست پی برده و میرسیم…
تا خودمان رو پیدا نکنیم… تا شرطی نشیم به سوی حتی یک تغییر کوچک.!فهمیدن و درک کردن خیلی سخت میشه…..
با زبان ساده و با جرأت بگم خواستهایم را میخواهم چه خیلی بزرگ چه خیلی کوچک فرقی ندارد… مهم رسیدن به آنها ولذت بعد از رسیدن به خواسته هاست…
به کودکان و نوزادن فکر کنیم که بامغزی خالی ولی باقدرت یادگیری و آمادگی بسیار بالا در هر چیزی که دوره کودکی با آن برخورد میکنن زود خود را با شرایط وفق میدهند، ساده و بدون آلایش و بدون داشتن غرور بی جا که مانع بدی برای پیشرفت است..
خدا به سادگی به ما آدما نشان میدهد که در هر لحظه از زندگی یمان شک و تردید نداشته باشیم ساده به دنیا بنگریم چون ما رو برای کسب تجربه و درک کردن فراوانی آفریده و همیشه و هر لحظه با ماست..
خدایی رو که قادر مطلقه شکر میکنم چون همه امور در دست اوست…. خودمو به خدا سپردم چون میدونم منو خیلی دوست داره وبا این خانواده بزرگ آشنا کرده…. خدایا سپاس گذارم…
استاد عباس منش عزیز،، خانم شایسته عزیز… خانواده بزرگ و دوست داشتنیم از همتون ممنونم… سپاس گذارم…
ممنونم بابت زمان، انرژی و علاقه ای که گذاشتین و مثل ما به جواب مسابقه پاسخ دادین.
امروز از صبح تا غروب مشغول خوندن پاسخ شما بودم و کلی باور و نکات ناب رو استخراج کردم. همینطور کامنت شما رو به قسمت آرشیو اضافه کردم که بعدا با تکامل فرکانسی بیشترم، بازهم از قلم شما بیاموزم.
سلام خدمت خانم شایسته عزیزم 🌹بیتعارف بهترین دیدگاهی که میتوان به عنوان گنجی عظیم از آن یاد کرد و جای هزاران بار خواندن را دارد همین نوشته های شما بود چقدر زیبا این که بگم کامل فهمیدم دروغه ولی یه چیز میدونم برای منی که الان بیکارم و سردر گم و دنبال یافتن شغل مورد علاقه و بدست آوردن ثروت ،آزادی ،،آزادی در حد استادم ولی اگر در این مسیر ثابت قدم باشم، یک دنیا تجربه جواب در همین نوشته ها پیدا کنم وهرکس دنبال هر جوابی که باشه بازم میتونه پیدا کنه…از کجای این نوشتهای زیبا بگم چه توصیف قشنگی از استاد کردید قوی مثل شیر و چابک مثل آهو 👏👏👏👌👌👌👌خانم شایسته نمیتونم احساسم را برای شما بیان کنم فقط خدا را شکر برای حظورتان در این سایت و فعال بودنتان ،،خواندن یک دیدگاه یا یک نوشته از شما برابری میکنه با هزاران دیدگاه و تجربه ماشالا به شما 👏👏🌹🌹🌹💝💝💝💝💝💝
سلام به استاد عزیزم،خانم شایسته مهربان و دوستان خوبم
خدا رو سپاسگزارم که از اردیبهشت ۹۷به همراه همسر عزیزم با این سایت توحیدی و استاد آشنا شدیم و با شما دوستان خوبم هم مسیر هستیم ،اکنون هر لحظه از زندگی من همراه با آرامش ،سلامتی،خوشبختی،نعمت و فراوانی سپری میشه در حالی که قبل از اردیبهشت ۹۷دقیقا برعکس این نعمتها رو تجربه میکردم چون قادر نبودم این نعمتها رو ببینم و درک کنم
خیلی دوست داشتم که در رابطه با جواب این سوال از تجربه خودم و همسرم در کسب و کار و مغازه ای که داشتیم بگم تجربه ای که قبل آشنایی با قانون همیشه با اکراه از اون صحبت میکردم و در تصوراتم زشت و سیاه بود ولی الان با درک قانون ازش به عنوان یک تضاد یاد میکنم و از تک تک لحظاتش درس میگیرم و حتی الان حسم نسبت بهش واقعا خوب هست
الان خیلی خوب من و همسرم درک میکنیم که تمام اون سختی ها و ناکامیها ریشه اش از کجا آب میخورد ولی ما همیشه برای درست کردن اوضاع نابسامان دست به هر کاری میزدیم و تمام راهها رو امتحان کردیم مثل اینکه فکر میکردیم حتما جنس مون جور نیست و باز با قرض و قوله جنس تهیه میکردیم با اینکه فول جنس بودیم یا میگفتیم حتما ویترین رو باید تغییر بدیم خلاصه هر چند روز یکبار ویترین رو عوض میکردیم،به دکور گیر میدادیم یا اینکه نه باید یکدست یه برند خاص ومعروف رو برای فروش بیاریم تا جواب بده چندین سال به همین منوال گذشت و ما با امتحان کردن تمام راههایی که به عقل مون میرسید بدون نتیجه و باکوله باری از بدهی و ناامید و داغون مغازه رو بستیم و آخرش هم نفهمیدیم علت اصلی چی بود و با همون افکارو باورهای محدود کار دیگری رو آغاز کردیم ولی این دفعه که کلی بهم ریخته بودیم هر تصمیمی که گرفتیم اشتباه بود و در اون شرایط همش چشم و گوشمون به آدمهای دیگه بود وتا دلتون بخواد در حاشیه و حرف و حدیث افتاده بودیم کاری که شروع کردیم اصلا بهش علاقه نداشتیم و یه کار کاملا سختی برامون بود الان که فکر میکنم واقعا این کار چطور به ذهن ما رسید که اصلا هیچ ربطی به کار قبلی و علاقه ما نداشت و باز همون شرایط ولی خیلی بدتر و سختر برامون تکرار شد
تا اینکه با این سایت توحیدی آشنا شدیم و تمام فایلهای رایگان رو دانلود کردم واز صبح تا شب فقط صحبتهای استاد رو گوش میدادیم و تمام حرفها زیبا بود و به ما آرامش میداد چون واقعا هر دوی ما خسته بودیم و از اینکه نتیجه نمیگرفتیم سرگردان و کلافه بودیم طوری بود که دقیقا قبل آشنایی با قانون وبا نگاه محدودی که به خدا داشتم درخواست میکردم یه راهی بذار جلوی پای ما و همش تو فکرم این بود که مثلا یه پولی از یه جایی برسه یا یکی کمک کنه تا به کار قبلی برگردیم و همش دنبال یه اتفاق در بیرون از خودم بودم خلاصه در حد همون باورهای محدودم فکر میکردم و درخواست از خدا داشتم
و اما چقدر خدای مهربون ما رو دوست داشت و به این مسیر توحیدی هدایت کرد که در دو طرف این مسیر زیبای توحیدی همه نعمتهای خوب رو کمتر از یک سال با هم داریم و الان خوب درک میکنیم تک تک اون تجربیات به ظاهر بد ریشه در نگاه شرک آلود ما داشت
اکنون ما حدود۴ماه هست که اون کاری که بهش علاقه نداشتیم رو رها کردیم و به کار قبلی خودمون با عشق برگشتیم و بدون هیچکدوم از عوامل بیرونی و راههایی که قبلا امتحان کرده بودیم و فقط از راه ایمان و عمل به قوانین و توکل به خدا شروع کردیم
کارمون رو از زیر صفر شروع کردیم و خدا رو شکر همه کارها روان جلو میره و این دفعه کاملا متفاوت نسبت به قبل عمل کردیم پا روی تمام ترسها گذاشتیم و با توکل به خدا و اعتماد کامل به خودمون که خالق شرایط زندگیمون هستیم شروع کردیم،تمام توجهمون رو روی خودمون و باورهامون متمرکز کردیم و با جدیت داریم سعی میکنیم که توحیدی فکر کنیم و عمل کنیم و زیربنای مستحکم رو از باورهای توحیدی قدرتمند بسازیم و با خیالی آسوده تک تک باورهای درست رو در تمام جنبه ها روی اون بچینیم
وقتی به صورت جدی شروع به کار کردن روی سفرنامه کردم هر روز یه ترمز جدید پیدا میکردم اگر ترمزی مربوط به عدم اعتماد بنفس وعدم احساس لیاقت بود ترمزهای من از همه طرف با باورهای شرک آلود احاطه شده بود اگر باور کمبود بود باز شرک درترمزم عجین بود خلاصه هر ترمزی که پیدا میکردم و روش فکر میکردم و حلاجی میکردم شرک پایه و ستون مستحکم اون باور محدود بود و باز در همین سفرنامه بود که من به مرور توحید رو بهتر درک کردم وهنوز اول راهم ولی هر روز خودم به خوبی احساس میکنم که رو به جلو هستم و این رو درک کردم برای هر کسب و کاری و در تمام جنبه های زندگی اگر اول از همه خودمون رو خوب بشناسیم و رابطه مون رو به خدا نزدیک کنیم ودرست درکش کنیم این هماهنگی بین روح و ذهن آرامشی رو برامون به ارمغان میاره که احساسش قابل توصیف نیست و در این احساس خوب و آرامش هست که براحتی و آسانی به خدا توکل میکنیم و خودش به بهترین و آسانترین مسیرها ما رو هدایت میکنه که همش نعمت و فراوانی و موفقیت و هر خیر و خوبی در اون هست و الان مدتی هست که وقتی خواسته هام رو مشخص کردم و برام واضح هست و توکل کردم بدون تضاد خدا برام برآورده میکنه
من الان اینجا خیلی جزئیات زندگیم رو نگفتم چون خیلی طولانی میشد ولی این رو میخوام بگم لحظه لحظه زندگی برام معجزه شده
من فقط و فقط موفقیت و رشد و پیشرفت رو در هر جنبه زندگی رو ربط به باورهاو باورهای توحید میدم و با عمل به باورهای توحیدی همه چی درست میشه و خدا خودش همه چی رو جفت و جور میکنه اگر من با خودم در صلح و آرامش باشم
الان در زندگیم به اندازه درکم از قانون این رو لمس میکنم ولی اطرافیانم تمام این معجزات رو که به خاطر همون یه ذره عمل کردنم به توحید هست رو دارن به خوش شانسیم در زندگی ربط میدن و اون زمان که به خاطرنگاه و باورهای شرک آلود به شکست رسید رو به بد شانسیم ربط میدادن
حالا یه نمونه رو برای مثال توضیح میدم ما حدود بیست میلیون به صاحب خونه بدهکاریم یعنی اجاره چندین ماه رو پرداخت نکردیم البته بنده خدا یه شهر دیگه هست و زنگ که میزد ما همش قول این ماه رو میدادیم که یه مقدارش رو میریزیم وهم زمانم شده بود با گرونی دلار و این بحثها خودش هم کاسب بود و همش به همسرم میگفت میدونم اوضاع خوب نیست ولی یه مقدارش روبده چون منم گیرم بعد از چند بار تماس همسرم بهش گفته بودکه داره کار جدید شروع میکنه ودستش تنگه حتما تو اولین فرصت میریزه خلاصه از اون به بعد همش ذهنم نجوا میداد که میاد بلندتون میکنه یا باز هی زنگ میزنه همش منفی بود از یه طرفم حسابی داشتیم روی خودمون کار میکردیم مخصوصا روی باورهای توحیدی که عاشق این خدا هستم من
یه روز به همسرم گفتم بیا از خدا بخوایم و بنویسیم که صاحب خونه دیگه به ما زنگ نزنه تا ما براش پول رو بریزیم و خودمون باهاش تماس بگیریم و دیگه هم بهش فکر نکنیم رها کنیم و فقط حسمون رو خوب نگه داریم خود خدا سرو سامانش میده ایشالا یعنی دقیقا ۳ماه پیش بود که سپردمش به خدا وبنده خدا یکبار هم زنگ نزد توی این ۳ماه
خلاصه رسییییید تا اواسط فروردین ۹۸که با ذوق و شوق رفتیم به کارتش پول رو واریز کنیم هرچی زدیم پیغام میدادکارت معتبر نیست بعد که باهاش تماس گرفتیم گفت کارتم تاریخش تمام شده بود و میخواستم به شما زنگ بزنم وشماره کارت دیگه ای بدم ولی گفتم شاید اگر زنگ بزنم شما فکر کنین برای پول زنگ زدم حتی میخواستم زنگ بزنم برای تبریک سال نو باز گفتم شاید فکر کنین برای پوله خلاصه بعد از چندین ماه یک اجاره رو میخواستیم بریزیم و بنده خدا اصرار داشت که به جان دو تا بچه هام اگه نیاز دارین نریزین باشه هر وقت که دست و بالتون باز شد بریزین تو این اوضاع اقتصاد باید هوای هم رو داشته باشیم،ما که خونه و مغازه از خودمونه گیریم چه برسه اونایی که مستاجرن خلاصه از این حرفهای قشنگ که همش کار خدای مهربون بود واین نتیجه بعد از کار کردن رو باورهای توحیدی و توکل و اعتماد به خدا بدست اومد چون قبلا بنده خدا مرتب تماس میگرفت
ولی به قول اطرافیان شانس آوردی آدم خوبی به پستت خورده در صورتی که همین شانس ۳سال پیش کاری نکرد و صاحب خانه قبلی محترمانه ما رو بیرون انداخت
برای ما که قبلا همه راهها و ابزارها رو امتحان کردیم و کلی مثلا تلاش میکردیم و همیشه بی نتیجه بود الان در همین مدت کوتاه هر روز یه معجزه تو زندگیمون میبینیم اون هم فقط با کار کردن رو باورهامون و هر لحظه روی باورهای توحیدی کار میکنیم و به خدا توکل میکنیم و خدا انگار صاحب خونه،طلبکار خلاصه هر چی که مانع میشد برای پیشرفت ما جلوش رو گرفته تا ما با اعتماد به خدا جلو بریم و کل جهان مسخر ما شده،و ما فقط و فقط اول سپاسگزار خدا هستیم
سپاسگزار استاد عزیزم که در این سایت توحیدی خدای واقعی رو شناختیم سپاسگزار خانم شایسته مهربان با مقاله های زیبا و عالی و سفر چهل روزه شگفت انگیزکه چقدر مسیر رو برای ما هموار کرد و سپاسگزارتک تک دوستان در سایت هستیم که با خوندن کامنتهای شما و پاسخهای عالی شما در عقل کل چه چراغهایی در ذهن ما روشن شد و در این مسیر توحیدی همیشه همراه ما بودید
چقدر این سوال فرصت خوبی برای من بودکه گذشته رو با این نگاه جدید مرور کنم که چقدر برای درست کردن اوضاع و پیشرفت تلاش میکردم رقابت میکردم کپی میکردم خلاصه از هر ابزاری استفاده میکردم و از اصل موضوع غافل بودم در اصل آگاه نبودم و قانون و فرمول اصلی زندگی یعنی توحید رو نمی شناختم کلا با این باورها خلاق شدم و به مسیرهای هدایت شدم که قبلا یک درصد هم فکرش رو نمی کردم
خیلی دوست داشتم تک تک نتایج این یکسال آشنایی با این سایت توحیدی که در این چهار ماه آخر خلاصه میشد رو بنویسم حالا ایشالا یه فرصت دیگه مینویسم و فقط چکیده ای از تجربه ها و دستاوردهام رو از عمل به قوانین و آموزهای استاد رو به اندازه ای که درک کردم رو نوشتم
در کل میخواستم بگم در هر جنبه زندگی یا هر کسب و کاری وقتی فقط روی خدا حساب کنیم خودش ما رو به بهترین مسیرها،افراد،ابزار و امکانات و هر چی که برای اون کار یا مسئله نیاز داریم هدایت میکنه
و خیلی خوشحال میشم که تجربیات و کامنت من اگر فقط برای یک نفر از دوستانم هم مفید واقع بشه واین برای من کافیه وخدا رو سپاسگزارم
بیصبرانه منتظرم کامنتهای زیبای دوستانم رو برای جواب این سوال بخونم چون مطمئنم به کلی نکات خوب و پر از آگاهی میرسم که به رشد و پیشرفتم مثل همیشه کمک میکنه
از اونجایی که من هم با خانمم در این سایت فعالیت میکنیم و میدونیم رابطه هماهنگ یعنی چی به شما و همسرتون تبریک میگم. قطعا آینده با شکوهی در انتظار شما همسرتون و فرزندتونه
اینو بگم که من با توکل بر خدا و رها کردن خواستم بدون 1 ریال پول صاحب خونه شدم. شما هم میتونین به راحتی صاحب خونه بشید فقط این رو بخواین از خدا. همیشه خواسته های عجیب و بزرگ از خدا بخواین و بعد بی خیالش بشید. تجسمش کنید بهش فکر کنید اما همیشه با حس خوب رو به جلو باشید و به این فکر کنید که خلقش میکنید.
به گذشته برنگردید فقط رو به جلو با ایمان ( این رمزشه ) و بعد یه روز میبینید تو خونه خودتون دارید زندگی میکنید با تمام شرایط دلخواه و کسبو کاری پولساز و رابطه ای فراتر از عاشقانه
بله . یه عمری تو یه دخمه دربو داغون ( به اسم اتاق خودم ) زندگی میکردم . تا سن 34 سالگی. برج 9 سال 97. هیچ سرمایه ای نداشتم. هیچ ایده ای برای خونه خریدن نداشتم. کلا خیلی هم بهش فکر نکرده بودم. اما چند سالی بود که دوست داشتم به هر طریقی شده مستقل شم. مخصوصا وقتی که با قوانین آشنا شده بودم نیاز شدیدی به استقلال و فضای خلوت و راحت داشتم که روی خودم کار کنم و از جمعیت دور باشم. و خیلی دوست داشتم زود تر مستقل شم. اصلا هیچ جا هم اینو ننوشته بودما!!! یعنی مثلا در مورد خونه رویایی اینا نوشته بودم اما اینکه مثلا الان بتونم بهش برسم فکر نمیکردم!! کلا موضوع خونه دار شدن تو ذهنم دور بود. اما بهشم گیر نداده بودم یعنی تقریبا میتونم بگم اصلا به رویای خونه دار شدنم فکر نمیکردم . بیشتر به افزایش درامد فکر میکردم :)) به شدت هم از اون چهار دیواریِ 15 متری که نصف بیشتر عمرمو توش زندگی کرده بودم حالم داشت بهم میخورد.حتی حاضر بودم برم یه جا سرایداری کنم اما جا بهم بدن برای زندگی و تنها باشم!!! اما با اینکه از جایی که بودم راضی نبودم حــالم اکثر مواقع خوب بود ، چون داشتم روی خودم کار میکردم ( از قصد میگم اکثر مواقع که بدونین منم منفی شدن و نق و نوق دارم )
بعد یکی از دوستان نزدیک خانوادگی که خــیلی منو دوست داشتن و همیشه هم بهم محبت داشتن خونشون رو که کلنگی بود فروختن و یه خونه بزرگ و نو توی تهران برای خودشون گرفتن و یه خونه 5 سال ساخت 75 متری تقریبا نو هم تو حومه تهران گرفتن. ( کابینت MDF، دیوارهای تمیز، اپارتمان ساکت، محله خلوت و خوب، آب و هوای تمیز و کلی مزیت دیگه که من همیشه دوست داشتم تجربه کنم ) بعد چون از وضعیت من خبر داشتن به من گفتن آقا کاظم شما که دمه بختم هستی حالا فعلا که شرایط خونه خریدن هم نداری برو تا هر وقت خواستی تو این خونه حوه تهران زندگی کن. چون بچه های خودشون خونه دار بودن. این خونرو یه جورایی امانت دادن به من تا هر وقت که تونستم برای خودم خونه بگیرم اینجا زندگی کنم. من اصلا اوایل هنگِ هنگِ بودم. یه مدتم تو سایت نبودم سر همین قضیه. به قدری ایمان من به خدا سر این داستان بالا رفت که مدارهام 4 تا 4 تا جا به جا شد.
من سر جذب رابطم هم دقیقا همین اتفاق افتاد. بهش خیلی فکر نمیکردم ، درگیرش نبودم. با فایلهای استاد کیفو حال میکردم یهو یکی اومد تو زندگیم :))
موضوع اصلی حال خوب و رهاییه
یه موقع هست آدم ناآگاهانه یه چیزیو رها میکنه و حتی خیلی بهش فکر هم نمیکنه که باورهای مخربش بخواد فرکانس ارسال کنه و چون حالش خوبه خیلی زود بهش میرسه
مثل رابطه من و موضوع خونم و راه اندازی کار مورد علاقم و که همش تو کمتر از 2 سال اتفاق افتاد و خیلی از چیزهایی که بچه ها زود بهش میرسن
یه موقع هست مجبوری آگاهانه برای اینکه رها بشی باورهاتو تغییر بدی ، باید انقدر ایمانتو ببری بالا که خیلی راحت رها بشی ، در مورد این موضوع هم اکثریتمون توی ” رها کردن پول ” مشکل داریم.
چون همیشه به شدت باهاش درگیریم و نیازش داریم و رها کردنش و بهش فکر نکردن خــیلی سخته
منم تو رها کردن پول به شدت مشکل داشتم چون بعد از چندین سال کار کردن هیچ پولی در نیاورده بودم و تقریبا برام عادت شده بود که باید خر کاری کنم و پول در نیارم. تغییر این باور پوستمو کند!! هنوزم نتونستم کامل تغییرش بدم. اما خـــیلی بهتر شده. هر چقدر ایمان آدم بره بالاتر این باورها راحت تر تغییر میکنن و آدم رها تر میشه. توی این خونه روزایی بود که توی یخچالم غیر از یه پارچ آب و چند تا نون لواش و یکم پنیر هیچی نداشتم برای غذا خوردن، اما در کمال تعجب خـــیلی اذیتم نمیکرد و اینجا بودم که فهمیدم دارم از پول رها تر میشم و وقتی که سراغ قرآن رفتم که دیگه اصلا همه چی تغییییر کرد. انقدر ایمانم رفت بالا که دیگه تقریبا شرایط سخت نمیتونه اذیتم کنه .. یعنی در حد همون نجواهایی که با یه ” خفه شو ” میره پی کارش :))
خدا رو شکر یه مدت کوتاهیه اوضاع مالی هم داره تغییر میکنه و تمام تلاشمو دارم میکنم که به قول یکی از دوستان :
یک ارتباط عمیق ذهنی بین مدار درآمدی که میخوام توش باشم و خداوندی که قدرت همه کار رو داره پیدا کنم.
این جمله همیشه بهم آرامش میده. هر وقت ترسها میاد سراغم جمله بالا رو به شکل سوال از خودم میپرسم و بعد فقط ایمان به خدا تو ذهنم موج میزنه . تمام تلاشم اینه که فقط رو به جلو باشم و به گذشته اصلا فکر نکنم و به دل ترسهام حمله کنم. حمله به دل ترسهایی که میگن ماه بعد نمیتونی انقدر پول در بیاری!! یا میگن حالی این فروشت شانسی بود!! یا از این شرو ورا که همش شیطون بلغور میکنه تو گوش آدم دیگه . با یه حمله مقتدارنه ذهنی بهشون میگم من از ایمان کمک میگیرم نه از تو!! و بعد آروم میشم و همه چیزو دوباره به خدا میسپارم.
به تازگی ارتباطی بین جایی که میخوام باشم و ایمان به خدایی که همه کار میکنه پیدا کردم :
مدار درآمد بالای 1 ملیون تومن پله اول ایمانه و باید بهش برسیم ( اینجوری خیلی آسون تره چون هر چی قرآن میخونی و احساس میکنی داره مدار ایمانت تغییر میکنه احساس میکنی داری خود به خود به مدار درآمدی مشخصت هم نزدیک میشی )
جوابتون خیلی کامل تر از اون چیزی بود که من فکرش رو میکردم .
بابت وقتی که گزاشتین ممنونم.
من اون کامنتی رو که توش با نجواهای ذهنی تون در مورد عوامل بیرونی سوال و جواب داشتین رو تو دفترم نوشته بودم و هر وقت که احساسم بد میشد میرفتم و میخوندمش و فوری حالم از این رو به اون رو میشد .
در کل الان که فکر میکنم میبینم چقد نسبت به اون موفق رها تر شدم .
من تو بخش عقل کل هم میرم کامنتای شما رو در مورد هر سوالی که باشه میخونم و خیلی خوشم میاد و منو به فکر فرو میبره .
همیشه خواسته های عجیب و بزرگ از خدا بخواین و بعد بی خیالش بشید. تجسمش کنید بهش فکر کنید اما همیشه با حس خوب رو به جلو باشید و به این فکر کنید که خلقش میکنید.
به گذشته برنگردید فقط رو به جلو با ایمان ( این رمزشه ) و بعد یه روز میبینید تو خونه خودتون دارید زندگی میکنید با تمام شرایط دلخواه و کسبو کاری پولساز و رابطه ای فراتر از عاشقانه
توحید موضوعی که هرچقدر جلوتر میرم, و سعی میکنم, اجراش کنم, سکوت و لذت پاداشش
تمام زمینه ها, روابط ثروت سلامتی , خدایا من عاشقتم , من عاشقتم , من یادم میره, یادم میره که همین الان که دارم تایپ میکنم, در تمام این زمینه ها تا الان چطور چطور هدایتم کردی به اندازه ای که باورت کردم, خدایا هر چی جلو تر میرم, میفهمم که تمام این شب و رو کار کردن ها تمام این بهونه ها , برای درک تو بود, خدا یادم میره, که کی من و آورد آنکارا, یادم میره, چی شد که الان تو این موقعیت که قوانین ترکیه داره تغییر میکنه, من با خیال راحت هستم, یادم میره تو کردی, خدایا یادم میره که این دوست های فوق العاده که از خانوادههم بهتر و کی آورد, خدایا میدونی , دارم تمام سعیم و میکنم, که آگاهانه تمرکز کنم روی این نعمت های بیشمارت که همین الان دارم, و من نازنین ناتوانم از بیان هممشون, خدایا موقعی هایی که یادم میره , و یک دفعه از حسم میفهمم که تمرکزم رفته روی قسمت هایی از این نعمت هایی که الان دارم , که مزیت این نعمت ها در مقابل اون قسمت کوچیک که فرضا باب میلم نیست صفر, چون میدونم تو عاشقشم هستی , و تو همه زندگی من هستی , همه حال خوبم, خدایا چقدر خوب که تو دوست پسری هستی که نه قهر میکنی نه ناز میکنی , نه ناراحت میشی , خدایا من به غیر از این چی میخواهم, خدایا من خوشبختم, که حسابی هستی که پروخالی میشه, و نگران نیستم چون تو همیشه پری پر پر پر , خدایا آخه دیگه چی میخواهم, خدایا تو آدم هایی هستی که لحظه به لحظه دارند حالم و خوب میکنند, خدایا یه موقعی هایی باخودم میگم, بابا نازی دنبال چی میگردی , بعد میگم, دنبال عشقم, خدایا میدونی , اون آهنگ ابی هست که میگه خدابا نشسته داری چای مینوشه, اون موقع ها که گوش میدادم , میگفتم فلان فلان شده, میگه خدا نشسته با ما چای مینوشه , خدایا تو میدونی ما از چایی گذشتیم, شبها بقل هم میخوابیم, بچه ها من خیلییی حالم خوبه نمیدونم چطوری بگم , همه چیز توحید , به قول سید حسین , من آدم خاصی نیستم, خدای من خاص
بچه ها عاششقتونم, که اینجور تو این سایت عشق بازی میکینم
راستی خانم شایسته این آهنگ ابی خیلی جاش تو سفرنامه خالی بود.
سلام آقای فلاح عزیز که همیشه کامنتاتون باعث تقویت یک باور یا پیدا کردن یه ترمز برای من شده ٫
واقعا به شما و همسرتون تبریک میگم امیدوارم خبر املاک و ثروت بیشتری رو ازتون بشنوم ٫
واقعا سپاس گزارم که این نکته رو گفتین که بدون پرداخت ۱ ریال صاحب خونه شدین ٫ ذهن من هنوز مقاومت داره و به هر چیزی فکر میکنم اولین نکتش اینه که تو که پولشو نداری ، پول زیادیه چجوری بدستش میاری ، اصلا مگه بدون پول میشه ، چجوری میخوای باور بسازی که داشتنش طول نکشه ، و هر چیزی پولش بیشتر از محدوده ی ذهنمه داشتنش مشروط میشه به گذشت زمانی که برای ایجاد باور بزارم و اغلب این زمان طولانیه و خارج از حوصله و انرژیمو پایین میاره ٫
البته توی این راه سعی میکنم که باورهای خوبی رو یادآوری کنم و بسازم ولی حقیقتا دیدن یک مثال واقعی منو چند درجه بالاتر میبره و این کارو شما الان خیلی خوب انجام دادین ٫
من در تمام مدت خوندن مطلب شما اشک ریختم و کلی براتون خوشحال شدم . از اینکه کاراتون داره به شکل خوبی پیش میره خیلی خیلی خوشحالم .امیدوارم زندگیتون همیشه پر از خیر و برکت و شادی باشه
میتونم بگم تاثیرگذارترین کامنتی که تو این سایت خوندم برای من، کامنت شما بود
یه احساس خیلی خیلی عجیبی بهم دست داد وقتی که متن شما رو میخوندم. من چند روزه با یه مشکل روبرو شدم که بعضی وقتا واقعا کلافه ام میکنه و اشکمو درمیاره و حسابی حرصمو درمیاره… وقتی داشتم این جملات رو میخوندم و میدیدم که مشکلات شما به راحتی اب خوردن فقط با توکل و ایمان و احساس خوب حل شده و همه چی اونجوری که دوست داشتی پیش رفته و خلق شده، به خودم همش تشر میزدم که غزل چی شده چرا اینجوری میکنی با خودت؟ چرا انقدر درگیری چرا حالت بده چرا با عالم و ادم درافتادی؟؟؟ چرا رها نیستی که همه چی خودش حل بشه. چرا هی دست و پا میزنی و نمیگذاری خدا کارارو جفت و جور کنه؟
نمیتونم احساسم رو در قالب کلمات توصیف کنم. فقط میتونم از خدا سپاسگزاری کنم که منو هدایت کرد به پاسخ شما تا بخونمش و از این درگیری ها ازاد بشم. و از شما هم سپاسگزارم که به حرف خدای درونتون گوش دادین و این جواب فوق العاده عالی رو تایپ کردین.
خدا روسپاسگزارم و خیلی خوشحالم که مطالعه کامنتم حالت رو بهتر کرد
دوست خوبم خیلی خوب درکت میکنم وقتی میگی به مشکلی برخوردی،کلافه شدی،اشکت دراومد،حرص خوردی ودر آخر بعد از اینکه آرام و آگاه شدی به خودت تشر زدی، خیلی خوب می فهمت چون من هم قبل از آشنایی با این سایت توحیدی بسیار بسیار شدیدتر و بدتر و حتی بدون اغراق در اکثر روزها و ساعتها همه این احساسات متاسفانه بد رو تجربه میکردم وبعد از آشنایی با استاد به مرور از شدتش کم شد و با مشخص شدن مسیر و درک بهتری که نسبت به خودم و خدای مهربون پیدا کردم بهتر شدم ولی این احساسات هنوز صفر نشدن و هر از گاهی باهاشون دست و پنجه نرم میکنم ولی میدونی غزل عزیز من از اونها زرنگتر شدم واقعا میگم باور کن نه اینکه یه عمر مثل برده شون بودم و طبق این احساسات بد و باورهای محدود تصمیم گرفتم و اقدام و رفتارکردم و بدترین نتایج رو ازشون گرفتم یه جورایی دلم ازشون واقعا کنده شده و دلم رو زدن و سر یه مشکل همیشه خودشون رو جلو میندازن و در صف اول اونها شروع میکنن به ایده های داغون دادن و احساسم رو بد میکنن سریع دستشون رو میخونم و افکار و نجواهایی رو که در ذهنم بلند میکنن برام خیلی تکراری هست و چون امتحان شون رو هم قبلا به بدترین شکل پس دادن دیگه سریع به خودم میام و با اینکه خیلی سخت هست ولی میدونم اگه میدان رو بدم دستشون همون بلاهای قدیمی رو باز برام تکرار میکنن چون هنوز باورهای جدیدم تثبیت نشدن در برابر هر تضاد و حل هر مشکلی هنوز باورهای محدود هستن که قد علم میکنن و کار من هم شده همش کنترل عکس العملهام حتی در کوچکترین مسئله چون باورهای محدود سریع خودشون نشون میدن و من باید حواسم به خودم باشه و در هر لحظه بدون اغراق در حال تقویت باورهای توحیدی هستم چون میدونم که تنها ریسمان محکم و آویزون و نجات دهنده بر ته دره ای که من با باورهای محدود و شرک آلود ذهنم درگیرم فقط چنگ زدن بر این ریسمان محکم من رو از این دره عمیق یواش یواش بالا میکشه و برای اینکه راحتر روی باورهای توحیدی کار کنم سعی میکنم تمام تمرکزم رو در طول روز بذارم روش مثلا در گذشته متأسفانه حرفه ای بودم در غیبت و قضاوت حالا یا با کسی ویا خودم به تنهایی با نجواهایم کلی در این مورد حال میکردم ولی الان اصلا دوست ندارم وقتم رو برای قضاوت و غیبت یه نفر دیگه هدر بدم و خوشبختانه بعد آشنایی باسایت توحید همه افرادی که در گذشته با اونها در این بساط گناه هم سفره بودم دیگه با من در ارتباط نیستن و من دیگه خیلی مثل قبل براشون جذاب نیستم البته من خیلی هم خوشحالم از این بابت و خدا رو شکر خودشون هم دیگه پیگیرم نیستن ولی متاسفانه هنوز با خودم و نجواها بعضی اوقات در گیر این موضوع میشم و خیلی سریع به خودم تذکر میدم و شروع به بمباران کردن ذهنم میکنم و خیلی از خدا کمک میگیرم و چون الهامات خیلی هنوز برام واضح نیست میگم خدایا من قرآن رو باز میکنم تو با من حرف بزن با تکرار زیاداین کار در طول روز و بعد ازخوندن قرآن خدا روشکر ذهنم درگیر معنی آیه هایی میشه که خوندم و میبینم که چقدر با قوانین هماهنگ هستن و چقدر راحت و آسون خدا آدم رو با قرآن حتی در کوچکترین مسئله روزمره هدایت میکنه ومزیتش این که دیگه نجواها و افکار منفی نه کامل ولی کمتر شروع به غیبت و قضاوت و یا احساس بد در من ایجاد میکنن و این رو میخوام بهت بگم دوست عزیزم مطمئن باش این تضاد برات نعمت هست زمانی که با همسرم با جدیت شروع به کار کردن روی سفرنامه کردیم و تصمیم گرفتیم
کارمون رو رها کنیم از فردای اون روز که کار رو انجام ندادیم تنها سرمایه،پول خلاصه هر چیز مادی که ما انسانها به خاطر اونها از صبح تا شب درگیریم و به تضاد و مشکل میخوریم میشکنیم یا از بین میریم یا به زور میمونیم و به هر شکلی هست به زندگی ادامه میدیم تمام اینها برای ما دیگه فقط در خدا خلاصه میشد و فقط توکل به خدا بود و ما بودیم و خالی از هر مادیاتی پاک پاک معمولا همه اینطوری میگن دیگه چیزی برای از دست دادن نداری این هم یک حس خیلی خوب و خالصی بود که من تجربه کردم نجواها میان شدت هم دارن ولی دیگه شدت و رنگشون برات مثل قبل نیست یه جورایی اونا رژه میرن تو ذهنت و تو کاملا بیخیالشون میشی و خدا رو شکر این تضاد برای ما در اواسط سفرنامه رخ داد و خدا خودش آره الان که برات مینویسم بغض دارم خودش حمایتمون کرد هدایتمون کرد به بهترین و زیباترین مسیر من و همسرم بهمراه دختر نازنینم در اون مدت یک دفعه هم نلغزیدیم و ادامه دادیم در کنار این خدای جدید و دوست داشتنی که تازه پیداش کردیم با اینکه خیلی صداش برامون واضح نبود ولی خیلی خوب درکش کردیم اون برنامه ریزی میکرد ما اجرا کردیم و خیلی عالی و بدون نقص همه چی سر جای خودش و مرتب برامون رقم خورد
خدا حفظت کنه دختر چقدر برای مهربونی خدا گریه ام گرفته که بند نمیاد (البته گریه اش خیلی حال میده)?
حتما شنیدی که استاد میگفت برای کسی دلسوزی نکنین یا حتی نسبت به بچه تون هم احساس گناه نداشته باشین چون اون فرد خودش خدا داره و خدا خودش از اون محافظت میکنه و به مسیر درست هدایتش میکنه منم تا نجواها تو اون شرایط نسبت به دخترم و اوضاع مون غوغا به پا میکردن حرفای استاد تو ذهنم از نجواها قویتر شده بودن اینقدر فایلهای سفرنامه که خیلی محکم و مرتب ودرست در روز خودشون قرار گرفتن هم در این تضاد به ما کمک کردو توحید رو ما در سفرنامه به همراه این تضاد بهتر درک کردیم و کاملا مطمئن و محکم بودیم و من اون روزها و اون تضاددر زندگیم رو یه نعمت بزرگ میدونم و باعث شده در هر تضاد اول خودم رو عاری و پاک از هر تعلق و مادیات این دنیا بکنم و اینطوری خیلی راحتر و بهتر به منبع وصل میشم پس با هر تضادی به تهش از نظر مادی نگاه میکنم که بابا آخر آخرش اینه دیگه خوب من از اول،آخرش رو اجرا میکنم و چون یه بار هم آخرش رو تجربه کردم راحتر به خدا توکل میکنم ولی با این همه هنوز اول راهم و تا آخر عمرم باید روی خودم کار کنم و هر روز شدیدتر و بیشتر روی تقویت ایمان و باورهای توحیدی باید کار کنم و وقت بذارم طوری که لحظه لحظه زندگی رو توحیدی رفتارکنم
یه مورد دیگه هم که بهت بگم دوستم تا میتونی خواسته هات رو واضح کن واضح واضح چون هر چی بیشتر واضح باشن راحت و بدون تضاد برآورده میشن اینم چون چندین بار پشت هم برام داره تکرار میشه بهت گفتم تا کمتر به تضاد هر چند کوچک بر بخوری و آزاد و رها با احساس خوب فقط از زندگی لذت ببر
ایشالا همۀ ما که به این مسیر توحیدی هدایت شدیم این مسیر رو با جدیت ادامه بدیم تا بدنبال استاد، جهان رو جای بهتری برای هم خودمون و هم دیگران بکنیم
و در پایان غزل نازنینم این مطالبی رو که نوشتم همه درس پس دادن نزد استاد عزیزمون بود و مسائلی که تجربه کردم و بهتر از همه مرور و تکرار قانون برای خودم،و قصدم اولش این بود که برای کامنتی که گذاشته بودی فقط یک جواب تشکر و سپاسگزاری بذارم و نمیدونم اصلا چی شد که به اینجا ختم شدو اصلا قصدی بر موعظه و پند نداشتم
غزل عزیزم برای شما و آقای فلاح عزیز بهترینها رو از خدای مهربون آرزومندم
الهام جان ??? خداروشکر میکنم و خوشحالم که کامنتم باعث حال خوب شما شد دوست گلم
و واقعا صمیمانه سپاسگزارم بخاطر وقت و انرژی که گذاشتی تا این پاسخ قشنگ وتاثیرگذار و عالی رو تایپ کنی عزیزم ??
به هیچ عنوان این حرفارو پند و نصیحت نمیبینم چون مطمئنم افرادی که تو این سایت حرفی میزنن از تجربیات واقعی خودشونه و همین باعث میشه که این صحبتها به دل ادم بشینه و ازش احساس خوبی بگیره
شنیدن تجربیات ارزشمند شما خیلی برام مفید بود و واقعا خوشحال میشم وقتی میبینم دوستای خوبم با استفاده از قانون تونستن نتیجه بگیرن و بهم ثابت میشه که این قانون بدون شک جواب میده
بخصوص اون بخشی که درمورد رسیدن به نقطه صفر و حس و حالت توضیح دادی خیلی عالی بود… دقیقا ادم وقتی از همه کس و همه چی ناامید میشه میتونه با تمام وجود تسلیم خدا بشه و خودشو به رب بسپره. از خالق بی همتای خودم سپاسگزارم که این حرفارو به دل شما انداخت تا من با شنیدنش هم درس بگیرم و هم حالم بهتر بشه
دیشب داشتم به این فکر میکردم که این تضادهایی که بهش برخوردم هرچند بعضی وقتا واقعا ازاردهنده بود، باعث شد که اولا یه خواسته فوق العاده باارزش در وجودم شکل بگیره که بسیار با اسم سالی که برای خودم گذاشتم یعنی “سال ثروت” همخوانی و هماهنگی داره و مطمئنم این خواسته باعث میشه خیلی بهتر در مسیر رشد حرکت کنم.
دوم اینکه باعث شد یه سری اگاهی هایی که 2ماه پیش در طول سفرنامه خانوم شایسته بهم داده شد و خوب بهش عمل کردم و یه سری نتایج گرفتم، ولی الان چند وقته که فراموششون کردم، بهم یاداوری بشه تا ازشون غافل نشم.
واقعا این سفرنامه خیلی فوق العاده اس. منم زمانی که شروعش کردم مثل شما درگیر یه مشکل ناجور و اعصاب خوردکن و نجواهای شیطانی بودم که گاهی اوقاتم نمیتونستم دربرابرش مقاومت کنم و دچار اشتباه میشدم… ولی با ادامه دادن سفر و دیدن فایلها هر روز بهتر و بهتر میشدم تا اینکه یه روز یه تحول بزرگ در وجودم شکل گرفت و نگاه عمیقی بهم داده شد و باعث شد بتونم با قدرت اون تضاد رو برای خودم حل کنم و ازش بگذرم.
بزرگترین دستاورد سفرنامه برای من این بود که مسئولیت صد درصد زندگیمو به معنای واقعی کلمه پذیرفتم. یعنی قبل از او به کلام میگفتم که من مسئولم و من با فرکانسم ساختم و … اما بصورت عمیق در وجودم درونی نشده بود. واقعا خیلی فاصله هست بین شنیدن و گوش دادن و درک کردن و عملی کردن به یک اگاهی. در طول سفرنامه تونستم این حقیقت رو از ته قلبم بپذیرم و فقط و فقط خودمو خالق زندگیم ببینم.
این تضاد هم تو این چند روز باز به من یاداوری داد که غزل، مسئولیت کامل زندگیتو قبول کن و از هیچکس و هیچ چیز گله مند نباش. فقط روی خودت و باورهات کار کن چون که همه چی در اختیار خودته و کنترل کامل روی هر چیزی که تو زندگیت هست داری.
خلاصه اینکه هر مشکل و تضادی هم تو زندگیمون میبینیم هرچقدر هم قیافش زشت و ازاردهنده باشه، اما یه لطف و رحمتی از جانب الله یکتاست که میخواد بهمون کمک کنه برای رشد بیشتر
یکی از قسمتهای خوب متنتون هم درمورد حس و حال و احساستون نسبت به دخترتون بود. راستش من خیلی وقتا به این فکر میکنم که اگه زمانی بچه دار شدم واقعا میتونم جلوی عواطف خودمو بگیرم و دچار دلسوزی و وابستگی نشم یا نه. چون فهمیدن یه موضوع خیلی فرق میکنه با اینکه تو موقعیتش قرار بگیری و عملیش کنی. خداروشکر که میبینم دوستان فوق العاده ای چون شما تونستن تو این زمینه موفق باشن، بهم دلگرمی میده که منم میتونم بهش عمل کنم
در پایان باز هم ازت سپاسگزارم الهام جــــــان و برای خودت و همسر و دختر خوبت زندگی سرشار از عشق و ارامش و اسایش و ثروت و سلامتی از خدا طلب میکنم دوست عزیز و مهربونم ????
سلام الهام مسکرانیان عزیز واقعا از خوندن این کامنتتون لذت بردم خصوصا اونجاش که گفتی : “به خدا توکل میکنیم و خدا انگار صاحب خونه،طلبکار خلاصه هر چی که مانع میشد برای پیشرفت ما جلوش رو گرفته تا ما با اعتماد به خدا جلو بریم و کل جهان مسخر ما شده،و ما فقط و فقط اول سپاسگزار خدا هستیم”
این حرفتون خیلی به من احساس خوبی داد و باورمو تقویت کرد که خدا وقتی در مسیر درست باشیم به ما کمک میکنه از همه طریق . چون من خودم هم طعم طلب کاری و مستجری و ……رو کشیدم .و الان اومدم تنهایی تو یک شهر دور از همه تا خودم باشم و رو خودم کار کنم چون اینجوری خیلی راحتم .
خدارو سپاسگزارم و خوشحالم که با خوندن کامنتم احساستون خوب شد چون داشتن احساس خوب در هر لحظه و حتی در برخورد با تضادها نشانه تقوا و توکل به خداوند مهربان هست
خیلی خوشحالم که دارین روی باورهاتون کار میکنین و پیشنهاد میکنم حتما دوره 12قدم رو تهیه کنین چون ایمان دارم با کمک این دوره و انجام تمرینات خیلی آسانتر و روانتر این مسیر زیبای زندگی رو طی میکنید
الهام عزیزم خوشحالم که احساس خوبی بهت داده ، انشالله همیشه شاد باشی و ذوق زده از اتفاقات خوب زندگیت …. وخوشحالم که پر عقل کل جوابهای من تونسته کمکت کنه این ها همش لطف خداست که ککمک کرده جوابی بدم که به اول به خودم و بعد به دوستانم کمک کنه خدا روشکر ????
من و همسرم به اندازه ای که قوانین رو درک کردیم و به اندازه تکاملمون به خدا توکل کردیم ولی خدای مهربون هزاران برابر ایمان مون ما رو مورد لطف خودش قرار داده و این معجزات باعث تقویت ایمان مون شدو درک مون نسبت به نظم قوانین زندگی عمیقتر شد وبا ثابت قدم بودن در این مسیر و ماندن در این تعهد و عمل صد در صد به توحید تمام معادلات و قانونهای بشر رو بهم میریزه و خدای مهربون همه چیز رو به نفع ما و برای پیشرفت ما تغییر میده و این مورد اجاره خونه یکی از اون چندین معجزه ای هست که در این چهار ماه اخیر که ما متوکل به خدا شدیم برای ما رخ داد و ما در هر لحظه زنذگیمون شاکر خداوند هستیم
وبا ثابت قدم بودن در این مسیر و ماندن در این تعهد و عمل صد در صد به توحید تمام معادلات و قانونهای بشر رو بهم میریزه
توحید قانونش بی قانونی , توحید آرامش, توحید باورهایی که میسازیم , توحید موقعی که حالمون خوبه, توحید موقعی که عاشق آدم هایی فارغ از اینکه طرف مست یا به حال , چون همه چیز و خدا میبینی
سلام دوست عزیز چقدر زیبا توضیح دادین تمام این مسائلی که گفتین دقیقا برا منم اتفاق افتاد من خودم شروع کاربوتیکم با توکل حمایت خدا پیش رفتم خدایی که به من گفت تو برو جلو من پشتمم بخدا انقدر معجزه دیدم فقط میگفتم امکان نداره چطوری مگه میشه بعد یه مدت که گذشت اصلا یاد رفت که فقط فقط فقط رو خدا باید حساب بازکنم باورهای غلطی که داشتم هر روز ذهنم یه بهانه می اورد که جنست جور نیست ویتریت اینجوریه خلاصه همه اینا هر کس از من میپرسید بازار چطوره همش میگفتم عالی ولی تو وجود خودم باور نداشتم به خودم میگفتم چرا دروغ میگی تو که خبر داری بازار چطوره کلی نجوای ذهنی من ۸ ماه طاقت اوردم تا اینکه با فایل رایگان چگونه در امد خودمونو ۳ برابر کنیم رسیدم یعنی این فایل اون تعهدی که دادم زندگی منو از این رو به اون رو کرد خدارو واقعا سپاسگزارم تواین مسیر فقط داره هدایتم میکنه سپاسگزارم از شما از کامنتون سپاسگزارم از استاد عزیزم که تو همه گفته هاش همش درسه به نظرمن از تمام حرفهای استاد باید نکته برداری کرد بارها بارها خوند همه اینا گنجه
خدا را سپاسگزارم که از طریق کامنت شما هدایت شدم به این قسمت و بعدبیشتر از یکسال نوشتن این کامنت فقط خدا میدونه که چقدر همه چیز نسبت به یکسال پیش تغییر کرده و با خوندن دوباره کامنتم تونستم این همه تغییر رو در این مدت زمان کوتاه احساس کنم بقدری همه چیز به آرامی تغییر میکنه که انسان نمیتونه این همه تغییر رو احساس کنه مگر اینکه رد پایی از خودش بجا بذاره که وقتی برمیگرده و نگاه میکنه بتونه درک کنه این همه تغییراتی که به مروردر زندگیش رخ داده و براش آنقدر طبیعی هست علتش کار کردن رو خودش،سعی و تلاش کرده تا هماهنگ با قوانین ثابت جهان هستی سبک شخصی زندگیش بسازه
دوست عزیزم بهترینها از خدا مهربان برای شما آرزومندم
من در تمام مدت خوندن مطلب شما اشک ریختم و کلی براتون خوشحال شدم . از اینکه کاراتون داره به شکل خوبی پیش میره خیلی خیلی خوشحالم .امیدوارم زندگیتون همیشه پر از خیر و برکت و شادی باشه
انگار از دل من بود حرفاتون ھمہ ما خیلے خیلے نیازمند یہ تکیہ گاہ محکم ھستیم کہ در فراز و فرودھاے زندگے ھوامونو داشتہ باشہ کسے کہ ھمہ جورہ بشہ بہش اعتماد کنیم و خیالمون راحت باشہ از ھمہ چے
فقط با نگاہ عمیق توحیدے و یکتاپرستے است کہ دیگہ نہ ترسے داریم و نہ حزنے
خدا رو شکر کہ در مسیر ھدایت قرار گرفتیم و کم کم با این مسیر بیشتر آشنا میشیم و از زیبائیہا و نعمتہاے بیشمارش لذت مےبریم
و زندگے شاد و اثر گذارے رو تجربہ مےکنیم
خدا رو شکر براے ھدایتہاے لحظہ بہ لحظہ اش و براے این ھمہ حس و حال خوب
و ممنون از این سایت کہ ما رو دور ھم جمع کرد کہ از ھمدیگہ کلے چیزاے خوب یاد مےگیریم و در رسیدن بہ اھدافمون مصمم تر و مصر تر میشیم براے زندگے متعالےتر ۔ در پناہ خدا باشین
از خدای مهربون سپاسگزارم که همۀ ما رو به این مسیر زیبای توحیدی هدایت و باید هر لحظه از خدا بخواهیم که ما رو حمایت و هدایت کنه و همیشه سعی کنیم که حواسمون به افکار و ورودیهامون باشه و با جدیت روی باورهای توحیدی کار کنیم تا با طی کردن تکامل در هر لحظه بهتر از قبل قدرت و عظمت خداوند رو درک کنیم چون وقتی باور کنیم که تنها قدرت و منبع خیر و خوبی در جهان خداست بقیه کارها راحت انجام میشه
خدا رو سپاسگزارم که کامنتم برای شما تاثیر گذار بود
و از خدای مهربون میخوام که همه ما رودر هر لحظه از زندگیمون حمایت کنه که در این مسیر توحیدی ثابت قدم بمونیم و در هر لحظه همه ما رو به راه راست هدایت کنه
من هم از این فرصت استفاده میکنم و به شما تبریک میگم و شما رو تحسین میکنم برای جواب های عالی و تاثیر گزاری که در عقل کل به سوالات دوستانمون دادین و از خواندن جوابهاتون لذت میبرم
سلام الهام عزیز. بله دیدگاه قشنگت تاثیر گذار بود. باعث شد باور به اینکه این دیدگاه جواب میده یکبار دیگه تیک تایید بخوره. از متن زیبایی که نوشتی احساست رو هم میشد دریافت کرد هم فشاری که روی شما بود و هم احساس خوبی که با نوشتن و ایجاد حس خوب با رها کردن حس بد داشتید. براتون خوشحالم و باعث شدی کمی چشمهام نمناک بشه و دعا کنم برای همه مردمون که نیاز دارن به این دیدگاه و به قول استاد قرار اتفاقهای زیادی بیوفته و منتطر اون اتفاقهای خوبم. منتظر اون دیدگاه قشنگ همه گیری هستم که مثل صاحبخونه ات باشما همه به هم کمک کنن برای رشد. رشدی بالنده و رو به کمال. رشدی که زن و مرد کنار هم در جایگاه مناسبشون باشن بدون کینه و نفرت و انزجار و ظلم.
خیلی خوشحالم دوست خوبم گفتی کامنتم تأثیر گذار بود و عنوان کردن و نوشتن این معجزات در کامنتها که از توکل به خدا و عمل به توحید به قدر تکامل هر کس وارد زندگیش میشه چه از طرف خودم و هر کدام از اعضا این سایت توحیدی که باشه واقعا برام لذت بخشه چون نتیجه اش فقط تقویت ایمان هر کدام از ما در این مسیر توحیدی هست
احساسم عالی شد و لذت بردم از دعا و آرزوی قشنگت دوست مهربونم که برای همه مردم عزیزمون کردی و مطمئنا همۀ ما که به این مسیر توحیدی هدایت شدیم متعهد و ثابت قدم باشیم آرزوی قشنگت برآورده میشه
بهترینها رو از خدای مهربون برای تو دوست مهربونم آرزومندم
خیلی خوشحالم که کامنت من رو مطالعه کردی و خدا رو سپاسگزارم برات انگیزه بخش بود
از خدا می خوام که همگی در این مسیر توحیدی ثابت قدم بمونیم و با جدیت در هر لحظه روی باورهای توحیدی کار کنیم وبا آرامش وصلح بودن با خودمون وتوکل به خدا وطی کردن تکاملمون نتایجمون بزرگ و بزرگتر بشه و با نوشتن معجزات زندگیمون در کامنتها باعث تقویت ایمان تمامی اعضای سایت شویم
و چقدرمطالعهٔ از این دسته کامنتها به من کمک کرد
بهترینها رو از خدای مهربون برات آرزو میکنم دوست عزیزم
خواهر گلم به شما تبریک میگم بخاطر این پیرووزی و موفقیت جانانه و عالییییی که باعث دلگرمی خیلی از ماها شدین عالیییییی بود و تبریک دوم بخاطر اینکه با همسر گلتون باهم دارین رو قانون کار میکنین که این بهتررررررین فرصت و بهتررررین نعمتی است که خدا نصیبتان کرده قدرشو بدونین میدونم میدونین وهر روز و شب بابتش خداروشکر کنین فقط برای این موضوع و اینکه عکس پروفایلتون خیلی قشنگه خنده پسرتون زیباست دعا میکنم انشالله همیشه همینطوری کنار هم شاد باشین و از ته دل بخندین و روز بروز موفقیت های روزافزون و جذب کنین چقد خدا دوستون داشت و چقد لیاقتشو داشتین که تونستین در این مدار قرار بگیرین و به خدا اعتماد کنین و باورهای توحیدی بسازین خیلی از داستان صاحب خونه و دعایی که کردین و اجابت شد و لذت بردم خدایااااااااا شکرت که چقد زیباااااا کارارو رله میکنه خدایااااااا شکرت وقتی برای این دوستم انجام دادی تعهدات مالی منو هم بزودی تسویه میکنی بخیر و خوشی بدون فشار بر عزت نفسم بدون فشار بر آبرو و اعتبارم الهی آمین مطمعنم که میشه
منتظر خبرهای خوش بیشتر از طرف شما هستیم شاد و سرافراز باشین.
خدایا اینجا کجاست استاد گفت که اینجا محشره اینجا تمام آگاهیی ها و راهکارهای ناب و خالص جاریه خدایاااااا شکرت بصورت معجزه آسا منو آوردی اینجا تا بمونم و قله موفقیت و طی کنم انشالله.
دوست خوبم متشکرررررم که برام نور شدی برای عبور از تاریکی شرک
سلام استاد عزیزم. بابت این ویدیوی عالی ممنونم :)
من جواب سوال رو بر اساس تجربه ی خودم مینویسم.
بر اساس ایه ی 5 سوره ی الشرح «با هر سختی آسانی است.» برداشت من از این آیه اینه که برای انجام هر کاری(کسب و کار، درمان بیماری و…) هم راههای سخت وجود داره و هم روشهای آسان.
اما میدونیم که هر کسی فقط به میزانی که ایمان داره(باور داره) نعمت دریافت میکنه. یعنی بر اساس میزان ایمانی که داریم، به سمت سختی یا آسانی هدایت میشیم. با یک مثال واقعی توضیح میدم:
من چند سال پیش دچار ریزش شدید مو شدم و چند بار دکتر رفتم و نتیجه نگرفتم. بعد تصمیم گرفتم عکس موهای پرپشت و سالم رو در دریم بوردم بذارم و باور کنم که بالاخره راهی برای قطع ریزش موهام پیدا میشه. من از خدا درخواست کردم و باور داشتم که خدا یک پزشک خوب سر راه من قرار میده و دقیقا همین اتفاق افتاد. یک روز در یک مجله تبلیغ یک روش جدید برای درمان ریزش مو رو دیدم. بعد رفتم پیش همون پزشک و با یک روش دردناک بالاخره مشکلم حل شد و الان موهای بیشتر و سالمتری دارم. (من خواسته ام رو با استفاده از ابزارهای درمانی جذب کردم)
چند روز پیش در بخش عقل کل کامنت یک نفر از دوستان رو دیدم که میگفت بدون هیچ روش پزشکی و فقط با قدرت ذهن تونسته ریزش موهاش رو قطع کنه. (ایشون خواسته ش رو بدون ابزارهای پزشکی جذب کرده)
یعنی خواسته ی هر دو ما یکسان بوده، هر دومون به خواسته مون رسیدیم اما از اونجایی که من فقط از خدا درمان پزشکی(ابزار، روش سخت و دردناک) رو خواسته و باور کرده بودم، به همون سمت هدایت شدم ولی اون دوست عزیز ایمان داشت که بی واسطه و آسون نعمت رو از خدا دریافت میکنه و همین اتفاق هم براش افتاد.
وجه اشتراک تجربه ی من و اون دوست عزیز اینه که هر دو «باور داشتیم که بالاخره مشکل ریزش موهامون حل میشه» و این باور همون چیزیه که باعث شد هر دو به خواسته مون برسیم. یعنی اصل کاری همون باور و فرکانسه نه ابزار. اما چه بهتر که ما «آسانی» رو هم باور کنیم تا راحتتر به خواسته مون برسیم.
نکته اینه که خواهر من هم ریزش موی شدید داشت و دقیقا به همون پزشک مراجعه کرد و دقیقا از همون روش استفاده کرد اما ریزش موهاش قطع نشد. فکر میکنید چرا من و خواهرم با پزشک و روش درمانی یکسان نتایج متفاوت گرفتیم؟ جواب: چون ابزار مهم نیست. پزشک فقط وسیله ست. اون چیزی که باعث درمان ریزش مو میشه ابزار نیست، بلکه باور و ایمانه.
اما چه بهتر که ما راحت تر به خواسته مون برسیم. چه بهتر که ایمانمون قوی تر باشه و به جای هدایت شدن به سمت ابزارهای پیچیده، به سمت کوتاهترین مسیر هدایت بشیم.
«اهدنا الصرات المستقیم» یعنی خدایا ما رو به راه مستقیم هدایت کن. راه مستقیم چجور راهیه؟ روی کاغذ دو تا نقطه بکشید و با خطوط منحنی، زیگزاگی و یک خط صاف اون دو نقطه رو به هم متصل کنید. با خطوط منحنی و زیگزاگی هم میشه اون دو نقطه رو به هم وصل کرد اما اون خطوط پیچ و خم دارن و طولانی تر هستن. وقتی میشه با یک خط کوتاه و مستقیم، بدون پیچیدگی به مقصد رسید، چرا این کار رو نکنیم؟
من تا چند ماه پیش قصد داشتم برای بهتر شدن موهام باز هم از اون روش پزشکی استفاده کنم اما الان چند وقته تصمیم گرفتم باورم رو قوی تر کنم و بدون ابزار به خواسته ام برسم. یک نفر تونسته با قدرت ذهنش این کار رو بکنه، پس من هم اگر باور کنم، میتونم. اصل کاری «باور کردنه» نه «ابزار»
شب و روزتون به خیر دوستان
سلام خانم زاهدی٫
پیامتون یکی از گیراترین و شفافترین پاسخ هایی بود که خوندم
با یک خط صاف توضیح دادین بدون پیچوندن٫ به شخصه خیلی استفاده کردم
یعنی انقدر جوابتون خوب بود که خودم ۲ بار پشت سر هم خوندمش ٫ قطعا باز هم خواهم خوند
در پناه خدا باشید
دوست عزیزم سلام
مطمئنم شما این لحظه دستی از دستای خدا شدین که یه صفحه ی دیگه از کتاب دلمو واضح کنین . پاسختون نه تنها عالی و دلنشین بود بلکه نیاز و واجب بود برای من . مدتیه که دارم سعی میکنیم روی این باور کار کنم که همه چیز آسون و راحت بدست میاد ، پاسخ شما منطق ذهن منو تسلیم کرد و به یه قبول کردن شیرین تبدیل کرد عمیقا ازتون سپاس گزارم .
علیرغم اینکه خیلی از مواقع کارهای من راحت انجام میشه ولی توی یسری موارد هنوز باور محدود کننده دارم که از این لحظه به بعد با خوندن این کامنت تغییرش میدم .
شاد باشید و سالم و ثروتمنددددد
به نام آنکه مهرم در گروی محبت اوست ٫
فائزه جان عزیز دلم سلام ٫
خیلی کامنت پر مغزی نوشتی مغزش میمونه درخت گردوی تو حیاطمون از نوع کاغذیش راحت شکسته میشه آسون ?? چه مغز گردویی هم داره خدایی ????
مثالی که زدم واسه کامنتت دقیقا همون چیزی هست که بهش اشاره کردی ٫عالی بود فقط خیلی هیجان زده شدم چون مبحثی که تو راهنمایی عملی گوش دادم با کامنت شما برام پر رنگ تر شد ٫خدایا شکرت عجب دستان نازنینی داری از جمله خودم ?????
سپاسگزارم برای پخش آگاهی واقعااا چند تا دیدگاه از شما کپی دارم که خیلی آگاهی توشه ٫
در پناه خدای عشق وثروت وزیبایی وخوشبختی ?????
خانم زاهدی سلام .بیسار عالی بود به قول اقای فلاح خیلی شفاف بود توضیحتون خصوصا مثال خط مستقیم . ممنونم ازتون انشالله تا الان به نتایج دلخواهتون رسیده باشید
خانم زاهدی عزیز..تجربه تون جرقه امیدی در دلم روشن کرد..خدایا شکر
دوست گرامی خانم زاهدی سلام
خیلی اشاره خوبی کردی به ابزار
ما اومدیم به این دنیا که به جایگاه خلق و آفرینش برسیم
نه اینکه ابزار و دیگر مسائل بر ما مسلط شوند.
سپاس
سلام دوست عزیزم دیدگاهتو خیلی دوست داشتم مثالی که از خودتون زده بودین خیلی خوب بود و باور منو تقویت کرد
سلام دوست خوب توحیدیم
خیلی خیلی ازت ممنونم بابت کامنت بسیااااار زیبا و خلاصه و مفیدددد
مثالتون خیلی عالی بود عجب تفسیر زیبایی در تصویر این آیه پر از آگاهی ناااااب انجام دادین بوسیله مثالتون دقیقا برای انجام هر کاری هررررررر کاری هم راه دشوار هست هم راه آسان این دیگه به ما و باورهای ما بستگی داره کدوم راه رو میپذیریم و قبولش داریم و تماااااام. کامنتتون بی نظیرررررر بود
و اهدناصراط المستقیم
راه راست همون راه آسانی است که نشستیم عشق و حال میکنیم و امدادهای غیبی الهی برامون روزی فراوان و میارن راه مستقیم در عافیت و راحتی میلیاردر شدن است ثروتمند شدن است راه توحیدی عملی.
سپاااااااس از شما
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام استاد ارجمندم
سوال و مسابقه شما مقارن شده با شور و انقلابی که در درونم هست،انقلابی که از جلسه هفتم قدم اول شروع شده و ادامه داره ،طوری که هنوز نتونستم سراغ قدم دوم برم،چون هر روز سوالات زیادی دارم و هنوز در حال درک آگاهی های قدم اول هستم٫
به سوالتون خیلی فکر کردم و سعی کردم از چند جنبه جواب بدم تا شاید به جواب واحدی برسم،که خدا را شکر اینطور شد٫جواب فقط و فقط یک کلمه است:
»»»»»توحید«««««
توحید عملی نه توحید کلامی و بدون عمل که به قول شما حرف مفت است٫
وقتی تنها و تنها از خدای یکتا یاری میخواهی و با هدایت های بی دریغ او پیش میری باعث میشه:
(((در همین لحظه و همین جا و خودت باشی)))
زیرا که تنها راه رهایی از ترس فردا و غم دیروز،زندگی در لحظه است٫
همین میشود که استاد گوشی موبایل را دست میگیره،شروع به ضبط میکنه و ناگهان تبدیل میشه به یه کلاس،یه کلاس بزرگ با هزاران شاگرد مشتاق شنیدن و هدایت٫
چون کلامی که از دل برآید بر دل نشیند٫
دلی که جایگاه رب هست و به واسطه هدایت های منطقی قرآن، مانند گیرنده قوی، امواج فراوان هدایت رو دریافت میکنه٫
و این اعتماد به رب باعث میشه از تک تک لحظات سفرنامه زندگیمون لذت ببریم و منتظر رسیدن به مقصد نشیم چون سعادت و خوشبختی تنها وقتی نیست که به اهداف میرسیم بلکه لذت بردن از شروع تا پایان هست٫
پس اگه با اعتماد به الله یکتا قدم در راه بزاریم ،خودش با هر قدم ما،قدم بعدی را به نور هدایتش روشن میکنه و نیازی به کور سوهای مصنوعی نداریم چون جواب همه سوالات مثل خورشیدی عالم تاب در درون خود ماست که گرماش باعث جذب میشه و نیازی به خود اظهاری نیست٫
همه اینها را گفتم تا به این مطلب برسم که:
تبلیغات با سبک و روش مرسوم مخصوص کسانی هست که در ذهن خود قدرت را از دست های یگانه توانای جهان هستی گرفتند و به دست ضعیف و فقیر بندگانش دادند٫
««وقتی ایمان واقعی و عملی به خدا داشته باشیم و حرکت کنیم،استفاده بجا و مفید از ابزارها به ما گفته میشه٫»»
همونطور که استاد دوره تکامل را طی کردند و گوشه ای از این تکامل را همه ما در سایت استاد میبینیم٫
توحید عملی ریشه تمام باورهای قدرتمند کننده هست
در پناه رب العالمین
بهروز عزیز سلام
چقدر جواب واحدی که بهش رسیدید در عین تک کلمه ای بودنش کامل و کافی هستش.و توحید پاسخگو تمام سوالات هستش،چقدر زیبا گفتید: تنها راه رهایی از ترس فردا و غم دیروز زندگی در لحظه است،چقدر خوب که بهم یاداوری کردید استاد فقط با یک گوشی بدون هیچ تشکیلاتی و بدون هیچ کاغذ و قلمی انقدر شاگرد داره که مشتاق هدایت هستن.
چه جمله ی زیبایی بود کلامی که از دل براید بر دل نشیند،و باز هم ممنونم که بهم یاداوری کردید که باید از تک تک لحظات سفرنامه زندگیم لذت ببرم و منتظر مقصد نهایی نشینم.
وااای که این جمله،جواب همه سوالات مثل خورشیدی عالم تاب در درون خود ماست منو چقدر خوشحال کرد.
اعتراف میکنم چقدر ایمانم کم شده بود که اینا رو از یاد برده بودم و چقدر این چند وقت ذهنم درگیر چیدن مسیر بود و حالم گرفته بود،نجواهای ذهنم منو گمراه میکرد و همش از من میخواست اول برنامه داشته باشم و بعد شروع کنم ممنونم که با جمله وقتی ایمان واقعی داشته باشیم استفاده به جا از ابزار ها به ما گفته میشه دهن شیطان رو بست و حس خوب امید رو در من دوباره شعله ور کرد.ممنون از دیدگاه قشنگتون.
???سلام به استاد گلم و همه اعضای خانواده سایت???
در جواب به این سوال باید بگم که من هنوز دوره روانشناسی ثروت ۳ رو تهیه نکردم اما چیزی رو که از استاد یاد گرفتم تا به اینجای کار و خودم روش فکر کردم، توضیح میدم.
به نظرم این خداوندِ که تبلیغات رو بطور مثال برای استاد انجام میده. استاد سالهاست که روی باورهای خودش کار میکنه و حتی چندجا توضیح دادند که یه برههای از زمان خواستند تبلیغاتی رو انجام بدهند ولی دیدن که با قانون جهان در تضادِ این کار… این یعنی ایمان نداریم به کمک و یاری خدا، یعنی به غیب ایمان نداریم. اگه به مثالی که استاد زدن دقت کنیم میبینیم که واقعا هستند افرادی(در هر صنفی که فکرش رو بکنید) که تبلیغات آنچنانی نداشتند اما همیشه مغازهشون پر از مشتری بوده، برای محصولات صف کشیدند؛ این تفاوت فرکانسی رو نشون میده…که یه فردی به خودش، کارش و خداش ایمان داشته و قدم توی راه گذاشته و پاداش ایمانش رو هر روز میگیره.
من اگه از یه محصولی استفاده کنم و رضایتم رو جلب کنه ۱۰۰% به عزیزانم پیشنهاد میکنم. ولی در مورد محصولات استاد همونطور که خودشون هم توضیح دادند که راجع به این مطالب تا کسی ازتون نخواسته صحبتی نکنید، من هم گوش کردم و جالب اینه که اطرافیان کم کم خودشون سوال پرسیدند و من هم فقط معرفی کردم (تا الان حدود ۱۰ نفر)… . میخوام بگم که این خود استاد و کارهاشونِ که داره تبلیغ میکنه برای خودش. انقدر که کیفیت خوب و جنس خالصی داره که نیاز به تبلیغ نیست. هر کسی که تو مدارش باشه میشنوه و راهش رو پیدا میکنه.
اصلا اگه به داستان آشنایی هر کدوم از اعضا توجه کنیم می بینیم که از طریق تبلیغ استاد نبوده که با ایشون آشنا شدند بلکه هرکدوم از ما در یه مقطعی از زمان با این مباحث هم فرکانس شدیم و بعد ادامه دادیم.
حالا اگه جنس مطالب و صحبت های استاد خالص و ناب نبود، آیا بازهم ادامه میدادیم؟ خیر!
آیا ما اگه از محصولی که دفعه اول استفاده میکنیم خوشمون نیاد، بازهم هزینه ای براش صرف میکنیم تا همون تجربه ناخوشایند رو داشته باشیم؟ خیر!
میخوام بگم که خودِ کاری که استاد انجامش میده و محصولاتش خیلی عالی هست و همزمان با ایمانش به خدا، کاری میکنه که سایتش تو اولین سرچ گوگلِ، فروش خوبی داره تو سایت و ….
پس همزمان با اینکه ما باید در زمینه کاری خودمون متخصص بشیم باید فرکانس هایی در مسیر خواستههامون به جهان ارسال کنیم و به غیب و کمک بی قید و شرط خداوند ایمان داشته باشیم… اونوقت دیگه به جایگاهی مثل استاد میرسیم.
یا همون مثال خودروهای تسلا که استاد چندبار برامون توضیح دادند. اینکه ایلان ماسک تصمیم میگیره هزینه ای که برای تبلیغ محصولش قرار بوده اختصاص بده صرف تحقیق، مطالعه و بهبود کارش بکنه به ما نشون میده که متخصص بودن و ایمان به خود و خدای خودمون میتونه ما رو به جایی برسونه که نیاز به صرف هزینه های سنگین برای تبلیغ نباشه.
امیدوارم که تونسته باشم منظورم رو برسونم?
خوشبخت و تندرست باشید ?
باسلام به همه
مطلبی که من برداشت کردم میخوام با شما دوستان به اشتراک بزارم امیدوارم خودم هم بتونم به نحوه احسن اجراش کنم
دنیای ما دنیای باور هاست ذهن انسان مثل یه خاک حاصلخیزه اگر بذر باورهای خوب بکاریم نتایج خوب واگر بذر باورهای مخرب باشه نتایج نامطلوب٫ ثروتمند شدن طبیعیه پس مانعی که وجود داره چیه باورهای اشتباهی که در وجود ما اومده بخاطر ورودیهای نامناسب پس ما بوسیله باورهای اشتباه راه ورود نعمت رو توی زندگیمون بستیم تبلیغات یه ابزاره که ما استفاده میکنیم به ذات خودش بد نیست یا نوع بسته بندی کالا یا نوع دکور یا محل مغازمون اما اگر ما نگاهمون این باشه که به علت عدم تبلیغاته که مشتری ندارم یا محل مغازمه پس این میشه یه دیدگاه اشتباه وشرک آلود آیا خداوندی که خودش رو روزی دهنده معرفی میکنه قدرتش از یه ابزار کمتره پس این اصل نیست تبلیغات نوع بسته بندی یا نوع ارائه خدمات زمانی که باورهامون رو تغییر میدیم شاید به عنوان یک ایده بهمون الهام بشه اما اصل این چیزا نیستن به قول استاد توی فایل چگونه درآمد خود را سه برابر کنیم قبل تغییر باورهاش انواع کسب وکارها روملاک درامد دونسته بود مثل خودم که فکر میکردم با تغییر نوع کارم درآمدم رو تغییر بدم کاش منم توی فلان وفلان کار بودم که درامدم خوب بود اما اینا اصل نیست کسانی رو دیدم که با یه دکه دستی خیلی درامد ومشتری های بیشتری از مغازه دارایی که سرمایه چندین میلیونی خوابونده بودن داره یه نفرو دیدم سه تا مغازه توی یه محله باز کرده بود تا خودش توی اون مغازه ها بود جای سوزن انداختن نبود بقیه میدیدن مغازش شلوغه ازش مغازه ها رو میخریدن بعد که خودشون مینشستن توی مغازه مگس میپروندن نه یه مغازه دو سه تامغازه باز کرد وفروختشون به چشم خودم هم دیدم صاحبای جدیدشون نه ازون صاحب اولی توی هوش وسرزبون کمتر بودن نه اخلاق حتی اون صاحب قبلیه مشکل شنوایی وتکلم هم داشت
یه مثال میارم حالا کلی میگم واسه قانون٫ اگه قانون رو به رانندگی تشبیه کنیم استفاده از قانون مث رانندگیه که بلد باشیم همزمان چطور از گاز وکلاج ودنده وترمز وفرمون استفاده کنیم میشیم راننده که ماشین رو به هرسمتی که بخوایم هدایت کنیم پس استفاده از یه گوشه از قانون مثلا تجسم محض ،نمیشه بگیم که کل قانون رو اجرا کردیم مثل اینه که بگیم یکی فرمون دستشه ماشینو میتونه حرکت بده تا از استارت ودنده وکلاج وگاز استفاده نکرده
حالا یکی که رانندگی یاد نداره میتونه بگه من چون دمپایی پامه نمیتونم رانندگی کنم ؟ یا چون فلانی که رانندگی بلده بخاطر اینه که کفش پاشه اینا چیزی نیست جز فرعیات وبهانه
مثال قانون وباورها همینجوریه کسی که قانون رو یاد داره واستفادشو بلده نیازی به تبلیغ ونوع بسته بندی و محل نداره اینا حکم دمپایی رو داره واسه کسی که رانندگی بلده به حالش فرقی نداره که تبلیغات داشته باشه دکور خاصی داشته باشه یا نه چون اصل رانندگی که اون بدون کفش با کفش یا با دمپایی میتونه انجامش بده پس اصل تغییر باورهامونه تا باورها تغییر نکنه با تغییر فیزیکی نمیتونیم به ثروت برسیم حتی اگه از تمام علوم کسب وکار مطلع باشیم واستفاده کنیم
خداوند رو سپاسگذارم امیدوارم تونسته باشم درست مطلبمو بیان کنم
رب من خیلی از خواسته های من بزرگتر وقدرتمند تره
سلام آقای دهواری خیلی از دیدگاه تون لذت بردم چون واقعا ذهن ما باید همه چیز جز به جز براش باز بشه تا بتونه درکش کنه شاید من فقط اینجوری فکر میکنم?ولی در کل وقتی مثال رانندگی رو زدید من واقعا قانع شدم درکش کردم و خودم هم بارها ثابت شده برام که مثلا یه کاری بدون تبلیغ خیلی درآمدش بیشتر از کسی که میلیون ها میلیون خرج تبلیغاتشون کردند انجام شده وخیلی دقیق توضیح دادید ،،،????امیدوارم همیشه شاد و سلامت و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت(به قول استاد???
ممنون دوست من
این مطلب رو خداوند به من الهام کرد تا هم خودم استفاده کنم وهم دوستان
از توجهتون سپاسگذارم???
به نام خدای مهربان
دوست الهی من پاسخ شما ارزشمند بود لذت بردم مثال زیبایی زدید از عمل به قانون وقدرتهایی که در وجودمان داریم .همه ی حرفهایی که راجع به رانندگی زدین متشابه آن با قانون خیلی درست است چون داریم یه سری عوامل بیرونی رو دخیل بر درست یا نادرست رانندگی کردن مون میدونیم .اصل همون استفاده از همه ی قطعات پازله برای تکمیل کردنش ایمان نصفه و نیمه هیچ وقت پاسخ کامل نداره.
سپاسگزارم برای پخش آگاهی ??
در پناه خدای عزیز وعزتمند
ممنونم دوست عزیزم
به نکته درستی اشاره کردید که زمان زیادی خودم با این یه مورد درگیر بودم با وجود اینکه بارها کلیپ استاد قانون جذب رو گوش کرده بودم متوجه نشده بودم چون توی مدار نبودم با خوندن کامنت دوستان در عقل کل ارتعاش ثروت سوال پرسیده بودن متوجه شدم وتا حدودی درک کردم از اون دوست گرامی بابت آگاهی تشکر میکنم واز شما بابت توجه ووقتی که گذاشتید???
سلام دوست عزیز٫
دیدگاتان دیدگاخوبی بود با اون مثال که اوردین زیباتر شد،بعضی دوستان برداشت غلت کردن از قانون باور، آنها میگوید هرگز نباید تو هیچ کاری تبلیغ کرد٫ به نظر من تبلیغ بد نیست ولی اصل نیست بلکه حکم ابزار را دارد در زمانهای که احساس میکنیم باید از تبلیغات استفاده کرد٫
ممنون دوست من از توجه ووقتتون
دقیقا باید اصول وابزار رو بتونیم تشخیص بدیم تا بتونیم توی مسیر درست حرکت کنیم
با عرض سلام خدمت دوست عزیز بسیار عالی توضیح دادید ممنون از شما انشا الله من هم بتوانم باورهایم را درست کنم تازه شروع کردم تا به موفقیتها دست پیدا کنم پایدار باشید
سلام دوست من
تشکر میکنم از وقتی که گذاشتین
خوش آمد میگم ورودتون به این جمع صمیمی
همین الان که در این جمع هستید شما جزو افراد موفقید
تا نتایج بزرگتر صبور باشید به هرچه بخواهید می رسید
دمت تشبیه قشنکى بود بارانندگى مقایسه کردید. دمپایى رو امدید خوب امدید
به نام خدای مهربان
سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش عزیز و تمامی دوستان خوبم
جواب این سوال رو از چند جهت میشه بررسی کرد:
الف) اول از همه باید بگم که سوال دوست خوبمون یه مقدار بی انصافانه پرسیده شده. یعنی چی؟ یعنی اینکه درصورت سوال فقط موفقیت های همین لحظه ی استاد دیده شده و کلی تکامل که پشت این Utopia (مدینه فاضه) خوابیده شده دیده نشده. استاد شما خودتون آخر فایل لایو، وقتی بچه ها اسم شهرهاشنو مینوشتند کلی شهر نام بردید که در اونها سمینار برگزار کرده بودید و این نشون دهنده ی این هست که شما تکاملتون رو قدم به قدم و پله به پله طی کردید و طی این سمینارها کلی آدم با شما آشنا شدند و باز خود اینها خیلی ها رو با شما آشنا کردند و اینطور نبوده که شما یه شبه سایت زده باشید که رنک او یه دفعه به زیر هزار برسه یا رسیدن فالوئرهای اینستاگرام از ۵ هزار تا به ۱۶هزارتا در عرض یک هفته، کلی تکامل پشتش هست و نباید فقط به این یک هفته نگاه کرد. شما کلی ضربه به میخ زدید که به دیوار فرو بره ولی یک فرد هنگامی که آخرین ضربه رو زدید و میخ به دیوار فرو رفته از راه رسیده و دیده و میپرسه چطور با یک ضربه میخ رو به دیوار فرو کردی!!!! پس نتیجه این پاراگراف این میشه که یکی از دلایل نتایج بزرگ شما این هست که شما تکامل خودتون رو طی کردید.
————–
ب) استاد عزیر، اما من فکر میکنم “یکی از مهمترین عواملی” که باعث نتایج بزرگ شما شده این هست که به صورت صد در صد این جمله رو باور کردید که “من مسئولیت تمام اتفاقات، شرایط، افراد، احوالی که داخل زندگیام به وجود آمده را پذیرفتم، چون فقط من تمام آنها را بهواسطهی افکار، فرکانسها و باورهایم جذب کرده و به وجود آوردهام و هیچکس دیگهای باعث به وجود آمدن آنها نبوده و نیست”، علت تفاوت در نتایج شما با دیگران این بوده که شما باور کردید که جهان با فرکانس شما کار داره نه با کار فیزیکی شما.
استاد من الان حدود ۵ سال با شما هستم و به این نتیجه رسیدم که بنیادی ترین و مهمترین عاملی که باعث شده بعضی از بچه های سایت نتیجه نگیرند این هست که هنوز صد درصد باور نکردند که میتواند با افکار خودشان خالق زندگی خودشان باشند. اصلا طرح چنین سوالی توسط یکی از دوستان به صورت واضح نشان میدهد که هنوز باور نکرده میتونه با افکار، فرکانسها و باورهاش خالق زندگیش باشه و هنوز تو شک و ترید هست و به قول شما ترید بدترین سم در راه رسیدن به موفقیت هست. از طرف دیگه احتمالا هنوز به اون طرف قضیه هم شک داره که میشه با تبلیغات و کار کردن روی سئو کسب و کارش رو بهبود بده یعنی در حقیقت هنوز تصمیم نگرفته که این انرژی (خداوند) رو به چه شکلی در بیاره. اگر تصمیمش رو بگیره اون وقت اون انرژی هم به وعده ش عمل میکنه و تو هر راهی که بخواد بره بهش کمک میکنه (کُلًّا نُّمِدُّ هَـٰؤُلَاءِ وَهَـٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا ﴿الإسراء: ٢٠﴾)
یاد قصه ی “آلیس در سرزمین عجایب” افتادم. اونجایی آلیس در سرزمین عجایب به یک دو راهی می رسد و نمی داند از کدام راه برود. گربه از او می پرسد: کجا می خواهی بروی؟ آلیس می گوید: نمی دانم! گربه در پاسخ آلیس می گوید: وقتی نمی دانی، مهم نیست از کدام راه می خواهی بروی! از هر راهی می خواهی بروی، برو!
آیه ای از قرآن هم این نکته رو به وضوح بیان کرده است و از این خصوصیت به عنوان خصوصیت افراد منافق نام برده:
مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَٰلِکَ لَا إِلَىٰ هَـٰؤُلَاءِ وَلَا إِلَىٰ هَـٰؤُلَاءِ وَمَن یُضْلِلِ اللَّـهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا ﴿نساء ١۴٣﴾
آنها افراد بیهدفی هستند که نه سوی اینها، و نه سوی آنهایند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف کافران!) و هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت. (۱۴۳)
————–
پ) استاد عزیز، اما “مهمترین عاملی” که باعث نتایج شما شده این هست که شما خدا رو به صورت یک سیستم درنظر گرفتید که فقط و فقط به فرکانس های شما کار داره و نه هیچ چیز دیگه. شما خداوند رو به صورت انرژی ای دیدید که به شکل خواسته های شما درمیاد. و شکل دادن به این انرژی برای شما تبدیل به یه بازی شده. و این نهایت توحید یک آدم میتونه باشه. برای همین هست که شما بارها و بارها اذعان داشتید که جز خدواند روی هیچ کس دیگه ای حساب باز نکنیم. اگه کسی روی خداوند و شکل دادن به این انرژی حساب باز میکنه ولی باز میره سراغ سئو و تبلیغات این نشون میده که هنوز تو وجودش شرک داره و هنوز باور نکرده که میتونه با باورهای خودش به این انرژی شکل بده. اگه ما باور کنیم همه چیز یک چیز است و یک چیز همه چیز آنوقت خودمان رو جدا از خداوند در نظر نمیگیریم و آنوقت میپذیریم که همواره تحت هدایت خداوند هستیم و دیگه نگران این نیستیم و مطئنیم که این نیرو و انرژی که همواره با ماست ما را هدایت خواهد کرد و میتونیم به اون شکل بدهیم.
اگر ما به هدایت شدن توسط خداوند باور و ایمان داشته باشیم چنان نفس مطمئنه ای برای ما می سازد که بی هیچ تریدی در سخترین لحظات مانند راحت ترین لحظات تصمیم درست خواهیم گرفت. درست مانند آنجایی که لشکریان فرعون به بنی اسرائیل ( که به ساحل نیل رسیده اند) نزدیک می شوند و اضطراب بنی اسرائیل را فرا میگیرد و میگویند: “حتما به چنگ آنها خواهیم افتاد. ” ولی نفس مطمئنه ی موسی چیز دیگری می گوید “إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ” (بی تردید پروردگارم با من است، و به زودی مرا هدایت خواهد کرد). همین باور و ایمان خالص اوست که باعث میشود بدو وحی شود که عصایش را به دریا بیفکند و او و بنی اسرائیل نجات یابند.
اگر ریشه ی “مع” را در قرآن بررسی کنیم به نکات جالبی بر میخوریم.
وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ ﴿الحدید: ۴﴾
هرجا که باشید او با شماست
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ ﴿طه: ۴۶﴾
فرمود: «نترسید! من با شما هستم؛ (همه چیز را) میشنوم و میبینم!
قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ ﴿الشعراء: ۶٢﴾
(موسی) گفت: «چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد!» (۶۲)
آری این چه باور زیبایی است که : هرجا که باشیم او با ماست و شنوا و بینای احوال ماست و ما را هدایت خواهد کرد”
اما این باور که “هرجا که باشیم او با ماست و شنوا و بینای احوال ماست و ما را هدایت خواهد کرد” نیاز به مراقبت کردن و تکامل داره، حالا چطور از اون مراقب کنیم و تکاملش رو طی کنیم؟
جواب اینه که باید نشانه های کوچک را تایید کنیم تا نشانه های بعدی به ما گفته بشه. باید قدم اول رو برداریم که قدم دوم به ما گفته بشه و باید قدم دوم رو برداریم که قدم سوم گفته بشه و … به قول خانم شایسته هدایت شدن هم تکامل میخواهد، تکاملش هم با تایید نشانه های کوچک هست.
به قول قرآن ما باید این نشونه های کوچک رو تایید کنیم تا بیشتر هدایت شویم و کور دل محشور نشیم.
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَىٰ وَقَدْ کُنتُ بَصِیرًا ﴿١٢۵﴾ قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا ۖ وَکَذَٰلِکَ الْیَوْمَ تُنسَىٰ ﴿طه: ١٢۶﴾
می گوید: پروردگارا! برای چه مرا نابینا محشور کردی، در حالی که [در دنیا] بینا بودم؟ (۱۲۵) [خدا] می گوید: همین گونه که آیات ما برای تو آمد و آنها را فراموش کردی این چنین امروز فراموش می شوی. (۱۲۶)
وَمَن کَانَ فِی هَـٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِیلًا ﴿الإسراء: ٧٢﴾
و کسی که در این دنیا کوردل باشد، در آخرت هم کوردل و گمراه تر است. (۷۲)
————–
ت) استاد شما همیشه خودتون گفتید که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است یا بارها گفتید که کلمه “آمنوا” در قرآن در اکثر موارد همراه “عمل صالح” اومده یعنی میخوام بگم علت تفاوت نتایج شما با دیگران در این هست که اولا شما باور کردید که خودتان با بهواسطهی افکار، فرکانسها و باورها یتان خالق زندگیتان هستی و بعد اونقدر این باور رو تکرار کردید که دیگه بهش ایمان پیدا کرید و در نهایت این ایمان منجر به عمل کردن شده و بعدش این نتایج بزرگ پدید اومده. در حقیقت این ایمان شما به این قوانین و عمل به اونها باعث تفاوت در نتایج شما شده. فقط کسی میتونه این حرف رو بزنه که ” آنچه که من کشیده ام هیچ نیروی نمیتوتند بازپس گیرد” که ایمان ۱۰۰ درصد به این داشته باشه که خداوند فرمون خلق زندگیشو داده دست خودش و خداوند هیچ قضاوتی درموردش نمیکنه که داره این انرژی رو به چه شکلی درمیاره.
————–
ث) مورد بعدی که به ذهنم میرسه هست که خیلی فرق میکنه بین کسی که هدفش از ایجاد یک کسب وکار اشاعه توحید و یکتاپرستی در جهان باشه با کسی که تمام هدفش فقط رسیدن به مادیات و شهرت هست. اصلا مگه هدفی بزرگتر از اشاعه ی توحید و یکتاپرستی هم داریم!!! رونالدو و مسی اگر بی نهایت بار دیگه هم برنده توپ طلا بشوند باز این هدفشون در مقابل اشاعه ی توحید و یکتاپرستی بی نهایت بار کوچیکه. خیلی فرق میکنه کسی که هدف بزرگی داره و فقط با خودش رقابت میکنه با کسی که هدف کوچکی داره و با دیگران رقابت میکند. استاد خلاصه کلام میخوام بگم یکی از دلایل اینکه نتایج شما برخلاف تحلیل ها منطقی و آماری هست این هست که شما هدف بزرگی رو انتخاب کردید و عاشق این هدف هستید. انتخاب “هدف بزرگ” و “عاشق” اون بودن مکمل هم هستند. (منظورم این نیست که شهرت و مادیات هدف بدی هست. نه! منظورم این هست که اینها نمیتونه هدف نهایی و بزرگی باشه ولی میتونه جزئی از یک هدف بزرگ باشه)
————–
ج) مورد بعد این هست که خیلی از آدما فکر میکنند لذت بردن فقط متلعق به زمانی هست که به خواسته هایشان رسیده باشند در حالی که همه ی ما بارها این جمله را از استاد شنیده ایم که ” رسیدن به خواسته ها شما را به احساس خوب نمی رساند بلکه رسیدن به احساس خوب است که شما را به خواسته ها میرساند” ولی عمل به این قانون ایمان و شجاعت میخواهد. نتیجه ی عمل نکردن به این قانون این هست که باعث میشود برای رسیدن به خواسته ها به خودمان سخت بگیرم و کماگرایی کنیم و با منطقی فکر کردن لحظاتی که باید از زندگی لذت میبردیم رو به کام خودمان و اطرافیانمان تلخ کنیم.
اجازه بدید یه داستان از خودم بگم. ما یه باغ زردآلو داریم و بهار سال گذشته به علت سرمای شدید هوا شکوفه ها دچار سرمازدگی شد و ۱۰۰ درصد محصول باغ از بین رفت. برای حل این مسئله من تصمیم گرفتم پای هر درخت ۴تا گیاه یکساله دیگه بکارم (چون پای هر درخت ۴تا قطره چکان وجود داشت) تا بخشی از خسارت وارده رو جبران کنیم. چون هوا هنوز سرد بود من تصمیم گرفتم اول گیاه رو نشاء کنم بعد از اینکه هوا بهتر شد نشاء ها رو کنار قطره چکان های کنار درخت بکارم برای همین رفتم و ۴ برابر تعداد درخت ها (یعنی حدود ۲۰۰۰ تا) لیوان یکبار مصرف و بهترین کود های زیستی و ارگانیک رو خریدم. حتی خاک رو الک کردم و داخل لیوان ها ریختم و بذر را روی آن گذاشتم و با یه الک ریزتر خاک نرمتری روی بذرها ریختم که بتوانند به راحتی از خاک سبز شوند. خلاصه بعد از ۴ روز (روزی ۱۶ ساعت) من هنوز نصف بذرها رو داخل لیوان ها کاشته بودم که اون روزها بارون میومد. شاید ۴-۵ روز دیگه زمان نیاز داشت که بقیه بذور رو بکارم. واقعا خسته و کوفته شده بودم و حین کار کردن هی یه ندایی از درون بهم میگفت از سر راه خدا برو کنار تا خدا کارخودشو انجام بده و مدام این شعر تو ذهنم تکرار میشد که ” گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع/سخت میگردد جهان بر مردمان سخت کوش”. به خودم گفتم راست میگه ها!!! و وسایل کار رو انداختم کنار و سایه درخت نشستم هیمن طور که نشسته بودم داشتم به اطراف هم نگاه میکردم، وسط باغ مون یک جاده داره و داشتم کنار جاده لیوان ها رو پر میکردم و خسته و کوفته چشمم افتاد به گیاهی به نام درمنه که تو جاده ی به اون سفتی خود به خود سبز شده و رشد کرده بود! و این یک نشونه بود و به فکر فرو رفتم و وقتی که خوب با خودم که فکر کردم به این نتیجه رسیدم که گیاهان داخل طبیعت رو که کسی براشون این همه تدارک نمیبینه که!!! خودشون به راحتی و به اذن خدا رشد میکنند و بدترین شرایط رو هم تحمل مکینند ولی باز رشد خوبی دارند حتی گاهی اوقات از دل سنگ یا آسفالت هم میزنند بیرون ولی من داشتم علکی علکی خاک رو الک میکردم که گیاه در شرایط بهتری رشد کنه. بعد از رفت وآمد این افکار (یا بهتره بگم هدایت شدن از طرف خداوند) تصمیم گرفتم مابقی بذرها رو در کنار همان جاده و در جایی که گیاه درمنه رشد کرده بود بکارم. برای همین ۴ شیار طولانی به عمق ۲-۳سانت در دو طرف طول همون جاده ی سفت ایجاد کردم و بذرها رو بدون رعایت فاصله به سرعت داخلش ریختم و با پا روی اونها خاک ریختم (یعنی به تنبلانه ترین وضع ممکن). یعنی در عرض ۱ ساعت نصف بذرها که باقی مانده بود را کاشتم در حالی که برای لیوان ها ۴ روز وقت گذاشته بودم. بعد از اینکه بذرها رو به تنبلانه ترین وضع ممکن تو جاده ی به اون سفتی کاشتم شاید باورتون نشه ولی بعدش برای یک هفته بارون شدیدی اومد. نتیجه این شد که در اثر اون شدت بارندگی هیچ کدوم از اون گیاهانی که داخل لیوان کاشته بودم چون زهکش مناسبی نداشت و خاکش توسط باران کوبیده و سفت شده بود سبز نشد و در عوض به طور معجزه واری تمام اون گیاهانی که در عرض یک ساعت در زمین سفت حاشیه جاده کاشته بودم سبز شده بود و بعد همین ها رو منتقل کردم به کنار قطره چکان ها و خداروشکرکلی خیر برکت نصیبمون شد. خلاصه میخوام بگم که اگر اون خواسته ای که در اثر تضاد (سرمازدگی) ایجاد شد رو من همون اول باورهای مناسبی براش میساختم واز زندگی لذت میبردم و به جای اون همه سختی (۴تا ۱۶ ساعت بیگاری) فایل های استاد رو گوش میکردم و از زندگی لذت میبردم و به خودم سخت نمیگرفتم و از خداوند درخواست هدایت میکردم و بار رو به دوش خدا میسپردم این همه سختی نمیکشیدم و راحت تر هم به خواسته هام میرسیدم.
استاد خلاصه میخوام بگم که این باور در شما وجود داره که ” خداوند برای من مقرر کرده است که به راحترین شکل ممکن به خواسته هایم برسم” و همچنین این بارو که ” اگر من از زندگی لذت ببرم به خواسته هایم میرسم”. بعد از اینکه خواسته های ما در اثر تضاد یا در اثر مشاهده ی خواسته های دیگران ایجاد شد کار ما این است که باورهای مناسب رو بسازیم و بعد از زندگی لذت ببریم تا به مرحله دریافت برسیم. اما خیلی ها بعد از اینکه خواسته های جدیدشون تشکیل شد چون توانایی کنترل ذهن رو ندارند اصلا به مرحله ی تولید باور مناسب نمی رسند که بخواهد از بعدش از زندگی لذت ببرند و اگر باور مناسب هم برای خواسته هایشان ایجاد کند بعدش به جای اینکه از زندگی لذت برند و در احساس خوبی باشند، باز هم به علت منطقی فکر کردن و عدم کنترل ذهن به این فکر می افتند که برای سریعتر رسیدن به خواسته هاشون حالا یه کار و تلاش فیزیکی شدید مثل کار کردن روی سئو و تبلیغات هم انجام دهند. و اینطور خودشون رو دورتر از خواسته هاشون میکنند. پس به صورت خلاصه در این پاراگراف میخواستم بگم که دلیل تفاوت نتایج شما با دیگران این هست که اولا شما خیلی خوب رو خودتان کار کردید و توانایی کنترل ذهن بالایی دارید و نکته بعدی این هست که شما قبل از رسیدن به خواسته ها از زندگی لذت میبرید و تسلیم خداوند و هدایت او میشوید.
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر/آرامتر از آهو بی باک تر از شیرم/ هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدیر/ رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر.
=======================================================
پس اگه بخوام یه جمع بندی داشتم باشم و بخوام به صورت خلاصه علل اصلی موفقیت های چشمگیر استاد رو بگم به این صورت هست که:
۱- استاد تکامل موفقیت های خودشون رو طی کردند
۲- استاد به صورت ۱۰۰در۱۰۰ باور کردند که مسئول تمام شراط زندگی شان به واسطه افکار، فرکانس ها و باور هایشان هستند.
۳- استاد بعد از باور کردن قوانین اونقدر این باورها رو تکرار کردند که به اونها ایمان آوردند و این ایمان منجر به عمل شده وچنین نتایجی رو براشون به باور آورده. در حقیقت استاد یک عمل کننده به قوانین هستند.
۴- استاد به هدایت شدن از سمت خداوند باور دارند و با تایید نشانه های هدایت این هدایت شدن را تقویت میکنند و تکامل هدایتی خودشون رو هم طی میکنند.
۵-استاد هدف بزرگی دارند که عاشق اون هدف هستند
۶- استاد قبل از اینکه به خواسته هاشون برسند از زندگی لذت میبرند و در احساس خوبی هستند.
۷- استاد توانایی کنترل ذهن و ورودی هایشان را دارند و با این کار انرژی رو سریعتر به خواسته هایشان تبدیل میکنند.
=======================================
از تمامی دوستانی که وقت گذاشتد و نظرم رو خوندند سپاسگزام و بهترین ها رو که همانا بودن در صراط مستقیم هست براشون آرزومندم.
پایدار باشید.
یاحق
سلام
پسر تو فوق العاده ای!!!
امروز بصورت خیلی اتفاقی یکی از نظرات شما را در پاسخ به مسابقه بهترین باور درمورد خداوند خواندم و دیدم عالی بود، چندتا دیگر را هم که خواندم واقعا لذت بردم.
تمام مواردی که آقای عباس منش در فایل “مهمترین عامل موفقیت کسب و کار پاسخ استاد عباس منش به سؤال مسابقه” گفتند را شما اشاره کرده بودید.
احساس کردم یا شما از روی دست آقای عباس منش تلقب زدید یا آقای عباس منش از روی دست شما !!!
یا اینکه کلا آدمایی که داخل اسم یا فامیلشان “عباس” داشته باشد کله شان خیلی کار میکند!!! ???
هرجاهستی سلامت باشی دوست باهوش من
سلام آقای قاسمی
ممنونم از ابراز لطف و توجه شما
در حقیقت اینهایی که نوشتم درس هایی هست که از استاد عباس منش آموخته ام و آن را پس دادم.
سلام آقای ملک عزیز
مثل همیشه بهترین جواب را به سوال مسابقه داده اید.
من همیشه پیگیر نظرات شما هستم و از خواندن آنها واقعا لذت می برم.
امروز جمعه، نظرات دوستان را به ترتیب امتیاز مرتب کردم و حدود پنجاه نظر برتر را خواندم. کلی زمان از من گرفت ولی واقعا ارزشش را داشت.
شغل من ویراستاری است اما چیزی که بعد از خواندن این 50 نظر متوجه شدم این است که تمامی دوستان سعی کرده بودند جواب مسابقه را در قالب یک داستان تراژدی بیان کنند و از ین طریق احساس مخاطب را برانگیخته کنند و او را تحث تاثیر قرار دهند تا لایک خور بیشتری داشته باشد.
جناب استاد در فایل های رایگان زیادی بارها این جمله را گوشزد کرده اند که خداوند انرژی است که تحت تاثیر گریه و زاری بندگان قرار نمیگرد، او قوانین ثابتی دارد که طبق آن عمل میکند. منظورم این است میخواهم بگویم که کسی که به خداوند وصل باشد خصوصیات او را دارد و سعی نمیکند با احساس دلسوزی در دیگران محبت آنها راجلب کنند.
به قول مولانا
یا رب این آینه حسن چه جوهر دارد / که در او آه مرا قوت تأثیر نبود
آنچه که من بعد از خواندن نظرات دیدم این بود که تنها شما و چندتن از دوستان دیگر سعی کردید که اصل قوانین را توضیح دهید و به نظرم جواب شما کامل ترین جواب بود و از همه جوانب بررسی کرده بودید.
به نظر بنده انتخاب برنده ی مسابقه کار دشواریست و من نمیدانم جناب استاد عباس منش از بین این همه نظر زیبا چطور میخواهند برنده مسابقه را انتخاب کنند! و چطور میخواهند نظر شما را هم انتخاب نکنند!
واقعا اگر اختیار انتخاب برنده با بنده بود بدون تردید شما را برنده ی مسابقه اعلام میکردم. این نظر من است شاید نظر دوستان دیگر با من زاویه داشته باشد.
مجددا از نظرات خوب و پر بار شما تشکر و میکنم. موفق باشید.
سلام بر هم فرکانسی عزیزم جناب ملک دوست من از خوندن پاسخ بسیار عالی و کامل شما واقعا لذت بردم امروز قبل از اینکه به سایت سر بزنم همش به فکر خوندن پاسخ شما بودم و با خودم فکر میکردم که یعنی جناب ملک چه پاسخی به این سوال دادن؟ اخه به نظرم بهترین و کامل ترین پاسخ های سایت پاسخ های شما است و همیشه بسیار عالی و کامل به سوالات مسابقه جواب میدین ….چون شما به درک بسیار بالایی در مورد قوانین رسیدین و تشخیص پختگی پاسخ های شما خیلی راحت حتی برای منی که تازه اول راهم امکان پذیره ….شکر خدا خیلی سریع هم توجه ام جواب داد و کامنت شما رو پیدا کردم ….به خاطر این درک بالاتون از قوانین واقعا بهتون تبریک میگم و امیدوارم شاد و ثروتمند و پیروز باشید
سلام آقای حسین وند عزیز
این حس خیلی خوبیه که کسی که تو رو ندیده و نمیشناسه چنین احساسی نسبت بهت داره٫
خداوند را سپاسگزام که به واسطه ی یکی از دستانش (استاد عباس منش عزیز) چنین میحطی رو برامون درست کرد٫
آقای حسین وند عزیز، از حسن توجه شما به نظراتم بسیار سپاسگزام٫
این رو هم بگم که بارها و بارها شده که وقتی نظرات بقیه دوستان رو خواندم از نظری که نوشتم خجالت کشیدم و به خودم که “این چی بود که نوشتی!”٫ حتی گاهی اوقات دوستانی که مدت عضویت پایینی دارند نظراتی مینویسند که خیلی بهتر و پربارتر از نظرات من و شاید دوستان دیگری که عضویت بالایی دارند هست٫ و این نشون دهنده این هست که بیشتر از من وقت میذارند و با استاد همراه هستند و حرفاش رو باور میکنند و عمل میکنند٫
اینا رو گفتم که بهتون بگم این مهم نیست که اول راهی یا وسط راه یا اخر راه٫ مهم اینه حرفای استاد رو وحی منزل بدونی و باورش کنی و بهش عمل کنی٫
اینا گفتنش ساده است ولی وقتی میخوای تو بوته ی آزمایش بذاری که ببینی میتونی بهش عمل کنی یا نه، یه ایمان خیلی قوی میخواد که بهش عمل کنی و به همین راحتی نمیشه بهش عمل کرد چون ذهن خیلی نجوا میکنه و تو باید خیلی قوی باشی که بتونی کنترلش کنی٫
چون حس خیلی خوبی بهم دادی یه شاه کلید و میانبر برای پیشرفت بهت میدم که خودم از انجام ندادنش خیلی ضربه خوردم و اون اینه که:
“قبل از اینکه از آموزش های استاد نتیجه بگیری این آموزش ها رو به هیچ کس نگو، حتی نزدیک ترین و عزیزترین کسانت، چون ایمانت رو ضعیف میکنند، چون تو رو به تردید می انذارند، میشند مثه یه لنگر که به کشتی تو اجازه حرکت نمیدند٫ تنهای تنها برو جلو و حتی یک لحظه هم به حرفای استاد شک نکن”
موفق باشی
سلام و صد سلام بر برادرم آقا عباسعلی
بی نهایت لذت بردم …
و چه مثال درجه یکی از خودتون زدید …
چه استفاده ی بجایی از اون بیت زیبا ک چقدر نشست سرجاش تو دل من هم …
بسیار سپاسگزارتونم
سپاسگزار استاد عزیز که وقتی میفرمودن با خنده بچه ها بخونین کامنتارو هرچقدم وقت میبره بشینید بخونید کامنتای این فایلو همش همیناس نگین وقت ندارم و من بارها گوش دادم به اون فایل و نمیخوندم کامنتا رو
الان در این برهه از زندگیم هدایت شدم به این کامنتا و میبینم چه درهایی چه شرابهای گوارایی ان ک نمیشه ارزششونو بیان کرد
ارزششون ارزش کلام رسول الله عه بنظرم ارزششون برابر با ارزش کلام همه ی پیامبران و پیام آوران توحیده
خداروشکر برای همچین چشمه ی گوارایی
دوست دارم همینطور انقدر فرکانسام بالا و بالا بره و انقدر در مدارهای توحیدی بالا و بالاتر برم ک بشینم همینقدری ک الان دارم از مطالب دوستان لذت میبرم و بقدر وسع درکشون میکنم مطالب کلام الله و نهج البلاغه رو بنوشم واقعا بنوشم و شیرینیشونو تا عمق جانم احساس کنم و زندگیشون کنم
و همه مون ان شاءالله
والسابقون السابقون اولئک المقربون فی جنات النعیم
فی بقل خدا
سپاس از استاد عزیزم مریم بانوی دوست داشتنی آقا عباسعلی عزیز و همه ی دوستان سایت
ممنونم
خداروشکر برای همچین فضایی
نکته های مهم
لذت بردن از زندگی>مهم ترین نکته همینه وشامل همه موارد زیر میشه
توکل به خدا
ایجاد باورهای درست
عمل به الهمات
رعایت قانون تکامل و طمع نکردن
ممنونم از شما بابت اینکه این همه آگاهی مفید وکارامد دادین به ما٫ وای وای خدای من چه قدر آگاهی ها فراوانند٫٫چقد دستان پر مهر خدا فراوانند که همه آگاهی توحیدی را به ما گوش زد میکنن٫٫چقد حال خوشی دارم٫خدایا شکرت که تو این مسیر زیبا وپر از سعادت درحرکتم وممنونم از شما که این همه اگاهی زیبا رو منتقل میکنین٫سپاس خصوصا این آگاهی که با خوندنش از درون به آرامش خواصی رسیدم٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫
اگر تصمیمش رو بگیره اون وقت اون انرژی هم به وعده ش عمل میکنه و تو هر راهی که بخواد بره بهش کمک میکنه (کُلًّا نُّمِدُّ هَـٰؤُلَاءِ وَهَـٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا ﴿الإسراء: ٢٠﴾)
سلام آقای ملک بزرگوار
من خیلی وقت نیست به این خانواده عزیز وارد شدم و فعالیت چندانی نداشتم بیشتر کامنت خوندم
ممنون از کامنت مفصل شما که انقدر با حوصله نوشتید .
لطفا دو پاراگراف پایین رو لطف کنید بخونید در ادامه من سوالم نوشتم.
اصلا طرح چنین سوالی توسط یکی از دوستان به صورت واضح نشان میدهد که هنوز باور نکرده میتونه با افکار، فرکانسها و باورهاش خالق زندگیش باشه و هنوز تو شک و ترید هست و به قول شما ترید بدترین سم در راه رسیدن به موفقیت هست. از طرف دیگه احتمالا هنوز به اون طرف قضیه هم شک داره که میشه با تبلیغات و کار کردن روی سئو کسب و کارش رو بهبود بده یعنی در حقیقت هنوز تصمیم نگرفته که این انرژی (خداوند) رو به چه شکلی در بیاره. اگر تصمیمش رو بگیره اون وقت اون انرژی هم به وعده ش عمل میکنه و تو هر راهی که بخواد بره بهش کمک میکنه
اگه کسی روی خداوند و شکل دادن به این انرژی حساب باز میکنه ولی باز میره سراغ سئو و تبلیغات این نشون میده که هنوز تو وجودش شرک داره و هنوز باور نکرده که میتونه با باورهای خودش به این انرژی شکل بده. اگه ما باور کنیم همه چیز یک چیز است و یک چیز همه چیز آنوقت خودمان رو جدا از خداوند در نظر نمیگیریم و آنوقت میپذیریم که همواره تحت هدایت خداوند هستیم و دیگه نگران این نیستیم و مطئنیم که این نیرو و انرژی که همواره با ماست ما را هدایت خواهد کرد و میتونیم به اون شکل بدهیم.
من دو کامنت بالا رو از متن خودتون کپی کردم.
لطفا این رو با پیش فرض اینکه من در مدار پایین تری از شما هستم یه مقدار ساده تر توضیح بدید.
قبل از اون میخوام برداشت خودم بپرسم. آیا شما منظورتون این هست که من وقتی تمام نیرو و فرمان همه چیز بدم به خدا خودش به من الهام می کنه. مثلا اگر لازمه برم دوره بازاریابی ببینم یا مثلا با فلان ادم و شرکت قرارداد بازاریابی و برندینگ ببندم یا نه خودش هدایت میکنه. یا مثلا خدا خودش بهم الهام میکنه که نه نمیخواد لازم نیست و تو ادامه بده و مشتری خودش میاد و ….منظورم این هست که شما که به خودی خود ماهیت و وجود برندینگ و امثالهم را نقض نمیکنید؟ درسته؟ فقط میگید فرمون بده دست خودش تو بکش کنار . خود خداوند دستت میگیره اگر لازمت باشه میکشونه تو رو سمت اموزش یا اجرای برندینگ درسته؟
چون یادمه تو فایل دوازده قدم قدم دوم استاد عباس منش گفتند عملی درست و خوب هست که دنبال الهامات باشه. درسته؟
از اینکه حوصله میکنید و الفبای نظر مفصل و کامنت قشنگتون رو برای من هم اموزش میدید و راهنمایی میکنید ممنونم.
دوستدار شما، راحله
با سلام
خیلی خوب نوشتید و از خوندن دیدگاهتون لذت بردم و منو به آگاهی بیشتری رسوند
در پناه ربّ
با سلام خدمت شما دوست گرامی جناب ملک بسیار عالی و گویا شرح دادید واقعا بنده وقت گذاشتم و با حوصله کامنت رو خوندم
در زندگی تون همیشه موفق و شاد و ثروتمند باشید
دوست خوب و آگاهم عباسعلی ملک سلام
چقدر با دقت و حوصله نوشتی
لذت بردم از بیان نظرت
جامع و بی نظیر
و چه با سخاوت نوشتی
تبریک و تحسین برای این آگاهی
سلام دوست خوبم
همیشه کامنتهای شما رو با شوق میخونم.
خیلی سنجیده و با دقت مینویسید. سپاسگزارم?
سلام دوست عزیز به نظرم تو قسمت اول قانون تکامل رو خیلی خوب توضیح دادین مرسی از وقتی که گذاشتی و این کامنتو نوشتی
سلام جناب ملک ممنون از وقتی که گذاشتید عالی و کامل توضیح دادید من امروز در روند تکاملم توی یه خیابون شلوغ حین رانندگی افکارم مشغول تجزیه و تحلیل قوانین بود که یه نکته جالب به قلبم الهام شد و اون اینکه صبر صبر صبر
ما در کنار همه قوانین باید صبور باشیم این صبر هست که به ما انرژی بی پایان میده ، خدا چقدر چقدر قشنگ توی قران هدایتمون کرده که از صبر و نماز یاری بگیرید اول گفته صبر وقتی صبر داشته باشیم اونوقت میتونیم با خیال راحت با خدای مهربون حرف بزنیم یعنی نماز بخونیم
خیلی خوشحالم که امروز هدایت شدم و نظرارزنده شما روخوندم و حتما چاپش می کنم تا در روند تکاملم یاریگر من باشه
موفق باشید
سلام آقای ملک
چقدر پاسخ کامل و جامعی به این سوال داده بودید واقعا لذت بردم راستش من چون دیدم تومتن آتون زیاد از آیه های قرآنی استفاده کردید و مشخصه که خیلی خوب قرآن را فهمیدید و درک کردید میشه ازتون سوال بپرسم که به چه روشی قرآن می خوانید واقعیتش من الان دو ماه است که به طور جدی دارم قرآن را می خوانم و واسه این کار از اپلیکیشن قرآن حکیم که یکی دوتا از بچه های سایت معرفی کرده بودند استفاده می کنم ولی خوب نمی فهمم و درک اش نمی کنم و این موضوع داره اذیتم می کنه انگار دارم روخوانی می کنم میشه لطفا شماراهنمایی ام کنید خوشحال میشم اگه از تجربیات شما استفاده کنم سپاسگزارم
زندگی، در همان کودکی و نوجوانی، به خوبی «حساب نکردن روی آدمها را» به من یاد داد. فقط کمی طول کشید تا دریابم، روی چه قدرتی باید حساب کنم.
کمی طول کشید تا درک کنم، آدمهایی که قدرتی برای رساندن من به خواستههایم ندارند، قدرتی هم برای مانع شدن در برابر ورود نعمتها به زندگیام ندارند. پس همانگونه که روی آنها حساب نمیکنم، از گزندشان هم بیمناک نمیشوم. مجموع این دو نگاه توحید را برایم معنا کردو به من یاد داد تا روی چه نیرویی باید حساب کنم.
سپس هرچه بیشتر قرآن را خواندم، بیشتر ارتباط میان «توحید» و آنچه خداوند «سعادت دنیا و آخرت» میداند را درک کردم و فهمیدم، «توحید»، تنها اصل و اساس قوانین زندگی است.
به یقین، دلیل تمام موفقیتهای زندگیام، اجرای توحید در عمل بوده است. به همین دلیل رسالت من با اشاعه توحید در جهان آغاز شد و تمام آموزشهایم بر «درک و اجرای این اصل در تمام جنبههای زندگی» استوار گردیده است.
توحید یک اصلی درونی است. توحید نگاهی جدا از هر دین و مذهب است که میگوید: زندگی ما، تماماً توسط باورهای خودمان رقم میخورد.
توحید، منطق ابراهیم برای شکستن بتهاست تا نشان دهد آنها حتی قادر به نجات خودشان از گزند یک تبر نیستند، چه برسد به نجات آدمها.
توحید، یقین ابراهیم است که میتواند درک کند هاجر و اسماعیل به اندازهی او به ربّ متصلاند. پس با خیال راحت آنها را در بیابان میگذارد.
توحید، توکل و اعتماد ابراهیم به درستی الهاماتش است که، میتواند اسماعیل را به قربانگاه ببرد.
نگاه توحیدی، ایمان ابراهیم به عدم تأثیر هرگونه عوامل بیرونی است که خود را در ورود به آتش نشان میدهد. چون میداند حتی آتش قدرتی برای صدمه زدن به او ندارد، اگر قدرتش را باور نکند
ما که انتظار نعمتهای بیشمار را داریم، باید از خود بپرسیم چقدر توانستهایم این نگاه توحیدی را داشته باشیم؟!
و اگر این نگاه را ساختهایم، چرا دست از نگرانی درباره عوامل بیرونی برنداشته ایم؟!
چرا میترسیم حتی اگر مسیر درست را برویم، کار درست را انجام دهیم و باورهای خوبی بسازیم، ممکن است یک حادثه غیر مترقبه یا قدرت بیرونی مثل قانون دولتی، رأی یک سیاستمدار، لغو یک قانون، قیمت دلار، سیل و زلزله و … ریشه بنایی را ویران کند که، در تمام این سالها ساختهایم؟!
این نگرانیها همان بخشهای ساخته نشدهی توحید در نگاهمان است. همان منافذی است که برای ورود شیطان به عنوان نماد کمبود و ترس، باز گذاشتهایم و همان بخشهای ساخته نشدهی باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرین است.
میزان ورود نعمتها به زندگی ما، به اندازه باورهای توحیدیمان است.
به اندازهی یقین به این قانون که: «فرکانسهای خودمان زندگیمان را خلق میکند»، توحیدی میشویم و به همان اندازه نیز، در آرامش میمانیم، از خطرها مصون میمانیم، آتش برایمان گلستان میشود، عدو سبب خیر میشود و برکتها راهشان را به سوی زندگیما پیدا میکنند.
تمام نتایج زندگی من، حاصل تلاش برای قدرت دادن به باورهای توحیدیام بوده است. تا روی آدمها حساب نکنم و روی قدرتی حساب کنم که، قدرت خلق هر خواستهای را به من بخشیده و هدایتگر من در مسیر هر خواستهای گشته.
این نگاه توحیدی است که، هر روز نعمتهای بیشتری را روانه زندگیام میسازد و عزّت، ثروت، عشق و سلامتی بیشتری به من میبخشد. نه به این دلیل که من فردی خاص هستم، بلکه اصل فقط توحید است و آدمهای زیادی درباره درک این اصل مهم، دچار سوء تفاهم شده و به فرعیات بیهوده چسبیدهاند.
اساسی ترین تلاشهای بشر در تمام اعصار تاریخ، صرف تأمین خوراک، پوشاک و مسکن بوده است. یعنی همیشه این موضوعات را اصل دانسته و به خاطرش اینهمه جنگ به راه انداختهاند. اما وقتی وارد قرآن میشویم و داستان زندگی پیامبران را میخوانیم، هیچ اثری از این دغدغهها که کل بشریت درگیرش بوده، نمیبینیم. دغدغه زندگی هیچ پیامبری تأمین سقف بالای سر، امرار معاش یا یافتن شغلی برای پرداخت هزینههایش نیست، چون اصل چیز دیگری است.
قرآن یکصدا توحید را فریاد میزند، آن را اصل میداند و خداوند همه چیز، جز شرک به خودش را میبخشد. چون امکان ندارد شرک بورزیم و تجربه خوبی از زندگی داشته باشیم. اما اگر توحید را درک و اجرا کنیم، قطعاً به مسیر راهکارهای ثروتآفرین هدایت میشویم و ثروت به صورت طبیعی راهش را به زندگیمان مییابد.
با این حال، آدمهای زیادی اصل را رها و درگیر فرعیاتاند. تداوم کسب و کارشان را درعوامل بیرونی میبینند و نه باورهای خودشان. برای همین هر دلیلی را بررسی میکنند الّا باورهایشان و روی هر عاملی حساب میکنند الّا باورهایشان.
به جای ساختن باورهای قدرتمندکننده و توحیدی، به دنبال آموختن روشهای بازاریابی، شیوه جلب مشتری، تبلیغات و … اند.
به جای ساختن باور احساس لیاقت تجربه عشق، به دنبال جراحی زیباییاند.
به جای ساختن باور فراوانی، به دنبال یافتن دنبالکنندگان و لایکهای بیشترند.
به جای ساختن باور توانایی بدن در ساختن سلامتی، به دنبال یک پزشک و داروی بهتراند.
آنها ۱۰۰۰ها عامل را، به عنوان عامل اصلی لحاظ میکنند، الّا توحید و توکل را، که اصل است و این وعده را میدهد:
تو به عنوان بخشی از نیرویی که ذاتش فراوانی، سلامتی، ثروت و عشق است، میتوانی با باور کردن رابطهات با این نیرو و باور کردن فراوانی نعمتها، سلامتی و عشق، راه ورود آنها را به زندگیات را باز نگه داری و به شکلی طبیعی تجربهشان کنی.
وقتی در مسیر توحید قرار میگیری، مشتریها پیدایت میکنند، ایدههای ثروتساز سراغت میآیند، قلبهای مهربان اطرافت جمع میشوند و به تو عشق میورزند و بدنت ساختن سلولهای سلامت را آغاز میکند.
سید حسین عباسمنش
این جمله شما به تنهایی ۱۰۰۰ امتیاز دارد باید این جمله را با آب طلا نوشت ?
کمی طول کشید تا درک کنم، آدمهایی که قدرتی برای رساندن من به خواستههایم ندارند، قدرتی هم برای مانع شدن در برابر ورود نعمتها به زندگیام ندارند. پس همانگونه که روی آنها حساب نمیکنم، از گزندشان هم بیمناک نمیشوم. مجموع این دو نگاه توحید را برایم معنا کردو به من یاد داد تا روی چه نیرویی باید حساب کنم.
بسیار زیبا تشکر
???توحید عملی ???
این جواب سوالِ????
ممنون دوست عزیز
سلام
نمیدونم چی بگم درمورد دیدگاهتون.اشک اومد توچشام.چقدرقشنگ توحید عملی رو توضیح دادیت..مطمعینم سرنماز وقتی حمدمیخونم باز اشک میاد توچشاممم..ممممنونم..واقعاممنونم
سلام دوست من
خیلی لذت بردم از کامنتت. کاش مثال های عملی خودتون رو هم میاوردید که برای ما باور بسازه
سلام و صد سلاااام به بهار زیبای عزیزززم
مرسی برای این متن عالی
مخصوصا بعضی قسمتاش خیلی گوارا بود …
من یه جمله ی تاکیدی از جملات آخرتون درست کردم و ب دلم افتاد ی کیچیک چیزایی بهش اضاف کنم و بنویسم اینجا:
من بعنوان “بخشی” از نیرویی که “ذات” اش :
فراوانی ثروت
فراوانی سلامتی
و
فراوانی عشق
است ، میتونم با :
باور کردن “ذاتم”
و
باور کردن این “فراوانی ها”
راه ورود اینها به زندگیمو باز کنم و به شکلی “طبیعی” و “راحت” تجربه شون کنم.
چرا که :
ذات من “احسن الخالقین” است.
در پناه رب العالمین
سپاس از استاد عزیزم خانم شایسته ی نازنینم و همه ی بچه های گل سایت ک کامنتاشون شراب ناب بهشتیه …
فی بقل خدا :)
سلام ، توضیحات قسمت فایلهای دانلودی رو کپی کردین ولی واقعا بجا بود
اون دوستمون اگر همه فایلهای رایگان رو خوب گوش بدهند عالیه براشون
سلام، خیلی از این نگاه توحیدی سپاسگذارم در بین بیست نظر اول کلیت یکی است تنها با داستان و جمله بندی های مختلف،اما در این بین، متن شما را تاثیرگزارتر از همه نظرها دیدم،و برایتان بهترینا را ارزومند
سلام خدمت دوست عزیزم بسیار عالی بود چقدر خوبه که قوانین را خوب درک کردید وچقدر عالی میشه که همه ای ما به اینها عمل کنیم وبه این نقطه برسیم سپاس ?????
سلام بر همه دوستان عزیزم
IN GOD WE TRUST
باور ما خداست
من فکر میکنم آنچه که استاد را از دیگران متمایز میکند نگاه توحیدی و یکتا پرستی ایشان است در کسب و کار در روابط در هر مورد ?
از زمانی که من با ایشان آشنا شدم در دیدگاهیشان چه در فایلهای دانلودی و چه در محصولات، همه رد پای یکتا پرستی در آنها دیده میشود از زمانی که استاد با خود عهد بست که کتابهایی را که میخواند همه را درست بداند و از آنها پیروی کند تا زمانی که قرآن را دست گرفت باورهایی در ذهن خود نهادینه کرد و با آن باورها پیش رفت و هرچه بیشتر پیش میره بیشتر نتیجه میگیره میتونم استاد رو مثل ماهی قزل آلا تشبیه کنم که در جریان آبهای خروشان برخلاف آب حرکت میکنه همینه که این دوست عزیز سوال میکنه که بیشتر افراد متخصص تبلیغ میکنند ویا برای بدست آوردن بازدید بیشتر از سایت پولهای فراوان خرج میکنن چون هرچند امکان داره نتیجه هم بگیرند اما بسادگی و راحتی استاد نمیشود و این مهم فقط بخاطر باور های قدرتمند استاد است(محصول ثروت یک) و اعتقاد و ایمان راسخ به نیرویی مافوق همه نیرو ها که من آن را خدا می نامم این خدا قوانینی داره که اگه از اون قوانین پیروی کنی می توانی به همه خواسته هایت برسی و استاد توانست ونتیجه گرفت و حال از آن آگاهی خودش میخواهد راهی را که رفته به ما منتقل کند و ما هم از رد پایی که استاد بجا گذاشته استفاده کنیم مثل استاد فکر کنیم ،باور کنیم و عمل کنیم در اکثر فایلهای استاد رد پای باور و احساس خوب است باور به نیرویی که برایمان همه چیز میشود (محصول ثروت ۳ )پول ،مشتری،خانه ،ویلا ،خودرو،عشق و…بقول ملا صدرا مگه از زندگی چه میخواهی که در خدایی خدا یافت نمیشود
استاد میگه من یخورده بیشتر از دیگران این نیرو رو باور کردم و بهش اعتماد کردم
وقتی در دل تاریکی محض ودر تنهایی مطلق میره که خودشو محک بزنه
وقتی فرزندش از دست میده وطی چند ساعت میتونه حال واحساس خودشو خوب کنه و بگه این فرزند یه هدیه از جانب خدا بود و دوسال باعث شادی ما شد و حالا برگشت پیش خدا
وقتی با کلی قرض میره در تنهایی های خودش دنبال راهکار میگرده و بهش گفته میشه یعنی اعتماد یعنی ایمان یعنی باور
وقتی طوفان سهمگینی میشه به تعطیلات میره و وقتی بر میگرده می بینه خونه اش آسیب ندیده
این موارد است که هر کسی نمی تواند از آن پیروی کند استاد حرف نمی زند بلکه عمل میکندوخودبخود همه چیز برایش انجام میشود و وقتی که نتیجه گرفت آنرا با ما درمیان میگذارد بله وقتی به آن نیرو اعتماد میکند باورهایش را قوی میکند در مسیر درست قرار میگیرد همان نیرو همان ایمان برایش تبلیغ میکند سایتش را پر بازدید ترین میکند بهترین ویلا ها را میخرد بهترین درآمد ها را ایجاد میکند وبه استقلال مالی میرسد بهترین عشق را تجربه میکند واز داشتن خدایش با تمام وجود لذت میبرد
استاد خودش را وقف خدا کرده که کمتر کسی میتواند این کار را بکند چرا این حرف را میزنم بخاطر اینکه ایشان فقط زیباییهای خدا را میبیند و آنرا تجربه میکند فقط فراوانی نعمت های خدا را میبیند و آنرا تجربه میکند فقط روابط عالی با خدارا میبیند و آنرا تجربه میکند و وقتی که استاد این ارزشمندی را در خود پرورش داد ،احساس لیاقت و باورش کرد به او داده شد ،وقتی باور هایت را تغییر میدهی جریانی از ثروت به زندگیت وارد میشود ثروت یعنی پول ،آرامش ،سلامتی،رابطه عاشقانه،شادی وآسایش و تنها عاملی که انسان را ثروتمند میکند سیستم فکری و باورهای انسان است
بنا بر این اگر میخواهیم دژی محکم داشته باشیم باید باورهای قدرتمند کننده ایجاد کنیم وذهن خودمون رو تحت کنترل قرار دهیم چون تمام اتفاقات زندگی بواسطه فرکانس هایی است که به جهان میدهیم وهر آنچه به این جهان بدهی همان را به تو برمی گرداند و این یک قانون است و استاد همواره از این قانون پیروی میکند فرکانس فراوانی ،ثروت ،عشق ،پول ،سلامتی، زیبایی
بنابر این به اندازه باورت به اندازه کار کردت به اندازه ایمانت و عملکرد ت نتیجه میگیری یعنی هرچه بکاری همان را درو میکنی
درود خدا برشما عزیزان و استاد گرامی و خانم شایسته عزیز
در پناه یکتای بی همتا شاد ،سلامت و ثروتمند باشید .
سلام دوست عزیز
دقیقا همه چیز به ایمان برمیگرده٫
باید خدا را درون خودمون پیدا کنیم و در ذهنمون همه امور را به دستش بدیم نه اینکه خودمون را کنارش قرار بدیم و شریکش بشیم٫درست هست که ما خالق زندگی خودمون هستیم ولی کلید اصلی و نهایی دست خداوند هست٫اوست که تعیین میکنه که چه زمان و کجا چه چیز رخ بدهد یا ندهد٫
من همین لحظه با بزرگترین تضاد زندگیم مواجه هستم،که نشون میده در حال تکامل هستم،هرچه بزرگتر میشی تضادهاتم بزرگتر میشه،اما دلیلی نمی بینم خودم را به آب و آتش بزنم،بلعکس وقتی با هجمه ذهنم روبرو میشم،دست از کار میکشم و سعی میکنم کنترل ذهنم را به دست بگیرم و بارها شده که در همین لحظات کنترل ذهن هدایت ها رسیده و میرسد٫مثل همین حالا که دارم کامنت میزارم و هر کلمش برام یک هدایته٫
جمله طلائی استاد یادم میاد و از خوشی سرشار میشم،که میگفت:
وظیفه ما بندگی کردن است(اعتماد به رب)
و وظیفه خدا فرمانروایی کردن هست،فرمانروایی که صاحب همه صفات هست ٫
اینطور میشه که خداوند برات همه کار میکنه،حتی تبلیغات !!!
مثل استاد که خداوند به وسیله همین شاگردها و هم قدم ها براش تبلیغ میکنه٫غیر از این هست؟؟؟؟؟
خود من توسط یکی از دوستام با استاد آشنا شدم،شما چطور؟؟؟؟
دوم اینکه شکر نعمت،نعمتت افزون کند٫
فقط با گفتن جمله شکرت خدا با اشکال مختلف؟؟؟؟!!!!!
یا باید از همه نعمت های رسیده به بهترین نحو استفاده کنیم و لذت ببریم از اون لحظه؟؟؟
نعمت هایی مثل ابزارهای کسب و کار و٫٫٫٫٫
دوستی چند روز پیش فیلمی بهم داد تا ببینم،چند روزی فیلم را داشتم ولی وقت پیدا نکردم ببینمش٫ ولی همزمان با دریافت فیلم ،حس عجیبی با من همراه بود،از جنس حس هایی که همیشه به دنبالش نعمت میاد٫
بالاخره فرصت شد و فیلم را دیدم( هر فیلمی نمیبینم)٫
خدا میدونه که این فیلم همون نعمت و آگاهی بود که مژده اون به قلبم رسیده بود٫
شاید باورتون نشه ولی چند روز هست که برای کنترل ذهنم نیاز به زحمت زیادی ندارم،و فقط با سه تا سوال کوتاه،چنان حالم عوض میشه که انگار تازه متولد شدم٫
خداوند عزیز و قادر کلید حال خوب را به من داد،چیزی که ماهها منتظرش بودم?????
چه شکری بهتر از اینکه از این نعمت به خوبی استفاده کنم؟؟؟؟
چه درمانی بهتر از این برای سردردهای گاه و بیگاهم که به خاطر نگرانیهام داشتم؟؟
و این حس خوب،آگاهی و دریافت هدایت ها از روزی که دستان پدرم را بوسیدم و بار تقصیرات را از دوشش برداشتم،صدها برابر شده برام٫
ایمان
شکر نعمت
عزت نفس
با هم معجون خوشبختی را میسازند٫
من که کاملا آماده ام این معجون را سر بکشم،شما چطور؟؟؟؟
پس الله یکتای من منتظر همه نعمت های بزرگت هستم،نعمت هایی از جنس استاد و همراهان عزیزش٫
خدا میدونه که دوست ندارم این کامنت را تموم کنم چون حال خوب و حس فوق العاده ای دارم٫
اصلا نمیدونم چرا دارم این کامنت را اینجا میذارم،حتما خودش یه هدایت هست، نه بچه ها؟؟
در پناه رب العالمین
سلام دوست عزیز
شکر گزاری ،ایمان و عزت نفس همه درست است و همه اینها با باور قوی کار ساز
توجه به خدا و نعمتهایش که به ما ارزانی داشته بسیار ارزنده است چون ما را به احساس خوب می رساند همین حالا که دارم با انگشتانم این مطالب را تایپ میکنم جای بسی شکر گزاری است و ثروتی است و نعمتیه که خدا به من هدیه داده، خدا را شکر برای همه موهبتها و نعمتهایش در زندگانیم و همچنین بر ای داشتن دوستان خوبی مثل شما که از دیدگاهایتان بهرهمند میشوم امیدوارم همه ما با هدیه ای که خدا به ما داده به عنوان استاد عباسمنش تا راه وروش جدید زندگی کردن رو بیاموزیم نهایت استفاده رو ببریم ?
در پناه یکتای بی همتا شاد سلامت و ثروتمند باشید ??
من با قسمت
” میتونم استاد رو مثل ماهی قزل آلا تشبیه کنم که در جریان آبهای خروشان برخلاف آب حرکت میکنه همینه که این دوست عزیز سوال میکنه که بیشتر افراد متخصص تبلیغ میکنند ویا برای بدست آوردن بازدید بیشتر از سایت پولهای فراوان خرج میکنن چون هرچند امکان داره نتیجه هم بگیرند اما بسادگی و راحتی استاد نمیشود ”
مخالف هستم٫ مگه نمی گید طبق قانون هرانچه رو باور کنید اتفاق میفته؟
خب کسانی که به تبلیغ واقعا باور داشته باشند (نه اینکه ادا در بیارند و چون می بینند فلانی با تبلیغ نتیجه گرفته خب اینام تبلیغ بکنند) پس قطعا به نتیجه می رسند٫
مثلا من خودم دو مورد اتفاق رو برام پیش اومد:
اول: تو ذهنم یک خواسته ای رو طرح کردم و اتفاقی از جایی رد شدم و اون خواسته به چشمم خورد
دوم: بار دیگه یک خواسته تو ذهنم بود و اینبار با تبلیغ که یک شخص یه برگه دستم داد با اون خواسته روبرو شدم٫
پس نمیشه گفت استاد براحتی از کسانی که تبلیغ میکنند به نتیجه میرسه٫ حتی شاید استاد هم در برهه زمانی خاص برای یک پروژه دست به تبلیغ بزنه شاید هم نزنه٫
همینطور که یکسری محدود ادم ها مثل استاد قلبا به تبلیغ اعتقاد ندارند یک سری محدود ادم ها هم هستند که به تبلیغ اعتقاد دارند٫ و عده بسیاری هم که این وسط به هیچ نتیجه ای نمی رسند مشخصه اصلا تکلیف شون با خودشون مشخص نیست٫
الان اینکه میگید:
” بیشتر افراد متخصص تبلیغ میکنند ویا برای بدست آوردن بازدید بیشتر از سایت پولهای فراوان خرج میکنن چون هرچند امکان داره نتیجه هم بگیرند اما بسادگی و راحتی استاد نمیشود”
طبق قوانین نیست؟یعنی باور درستی نیست؟
پس تکلیف اینکه میگید هرانچه رو باور کنی اتفاق میفته معنی دقیقش چی هست؟
سلام دوست عزیز
سوال جالبی پرسیدین بابتش ممنونم چون باعث شد به سوالتون فکر کنم و بیطرفانه نه متعصبانه نگاهش کنم ، به خودم گفتم سوال ایشون سوال هرشخص دیگه ای هم میتونه باشه و باعث شد چندبار بهش فکر کنم ، مگه نمیگیم همه چیز باوره پس اگه یکی به تبلیغات باور داشته باشه چی ؟
جوابی که خودم رو قانع کرد رو براتون مینویسم امیدوارم کمک کنه شما هم به جواب برسید.
مدتهاست که در مورد مسایلی که برام پیش میاد نمیگم در همه موارد اما در بیشتر مواقع یک موضوع برام پررنگ میشه اونم موضوع شرک و توحیده ، سعی میکنم از این زاویه مسائل رو ببینم و حلش کنم ، کلمه شرک از شریک و شراکت میاد و معنی کلمه توحید یعنی یکی دانستن، یگانه دانستن ، خب با دونستن این موضوع به خودم میگم اگه من باور کنم که تبلیغات کارم رو راه میندازه این یعنی شریک وارد کردن در کار کسی که صاحب این جهانه ، یعنی کار من به واسطه تبلیغ راه می افته و اینجاست که میدونم اساس باورم مشکل داره ، درسته هرچیو باور کنی همون میشه و چون باور دارم تبلیغات جواب میده ، جوابشو میگیرم اما از یکجایی به بعد کم میارم، تبلیغات جواب نمیده یا هزینه هاش چنان بالا میره که خودش ایجاد حس ناخوشایند میکنه اگه هزینه ش برنگرده چی، اگه اینبار موفق نشم چی و هزاران نجوای ذهنی دیگه باعث میشه کم کم نتایجم ضعیف بشه چون طبق قانون احساس خوب = نتایج خوب و برعکس ، حالا اگه بیام بگم من باور دارم که فرمانده جهان فقط خداست و همه کارا رو به اون میسپرم اونوقت شاید این مسیر از تبلیغات بگذره یا از مسیرهای دیگه فقط فرقش با دفعه قبل اینه که من وابسته به یک مسیر نیستم و مطمئنا تبلیغات ابزاری میشن برای کمک به من بدون ایجاد هزینه ای خاص .
در مورد اقای پهلوان که استاد درموردش صحبت کردن خیلی به اصل داستان فکر کردم پیشنهاد میکنم شما هم همینکارو بکنید ، به این فکر میکردم که کجای باورش مشکل داشت و به این نتیجه رسیدم اون باور نداشت که خودش خالق زندگیشه اون باور داشت تبلیغاته که کارش رو راه میندازه و همه ی قدرت رو به تبلیغات داد درصورتیکه اگه باور داشت که خودش خالق زندگیشه و تمام قدرت رو به خودش میداد اونوقت به هیچ چیز وابسته نمیشد و هدایت میشد به مسیرهایی بسیار راحت تر و پر نعمت، اما از اونجاییکه که قدرت رو به تبلیغات داد در نتیجه مسائل و هزینه هایی براش پیش اومد که مطمئنا فکرش رو هم نمیکرده در نتیجه کم کم احساسش بد شده و از اونحاییکه احساس بد = نتایج بد کم کم به مسیرهایی هدایت شد که بسیار ناخوشایند و ناخواسته بوده ،
پس اگه بخوام از تمام جملات بالا نتیجه گیری کنم میتونم اینو بگم درسته به هرچی باور داشته باشی همون میشه اما باید دید این باور و قدرت رو به دست چه کسی میدی که اگه بغیر از خود و خدای خود بدیم همونطور میشه که استاد گفت تمام سود رو اون باورها می بلعن و هیچ چیزی برای فرد باقی نمیمونه . تبلیغات همونجور که ایجاد درامد میکنه اما همونجورم همون پولو بخاطر هزینه هایی که ایجاد میکنه میبلعه.
امیدوارم تونسته باشم برای جواب سوالتون کمکی کرده باشم .
موفق و پیروز باشید.
سلام دوست عزیز
سپاسگزارم که دیدگاهم را مطالعه نمودید
آنچه من نوشتم دیدگاه من است از پیشرفتهای استاد که از یک پکیج تشکیل شده از باور ایمان و عملکرد باورهایی که استاد از آنها استفاده میکند و مختص خودش است و آن را با ما درمیان میگذارد که این مسیر میتواند میانبر باشد استاد تبلیغ نمیکنه فرقش باکسی که تبلیغ میکنه اینه که هزینه اضافی خرج نکرده به همین راحتی تونسته با باورها وایمانش وبه خدایی که اعتقاد داره که کارها را براش انجام میده واحال امکان دارد شخص دیگری باوری بسازد و از آن بهره مند شود مثل کسانی که سنگ رامیپرستنداز آن درخواستهایی میکنند و برایشان کار انجام میدهد اما آن کار از طریق سنگ انجام نشده بلکه از باور آن شخص است من خودم سالها پیش شنیده بودم که اگر دعای ناد علی را در نماز صبح ۱۴ مرتبه مدت ۲۱روز بخوانی قرضهایی پرداخت میشود و من باور کردم و انجام دادم و واقعا مبلغی پول به من رسید پس همه چی به باور و اینکه چطور میانبر بزنی و از چه راههای ساده تری استفاده کنیم باید حرفهای استاد را مثل وحی منزل بدانیم تا یک جنگل تاریک و پر از سختی را دور نزنیم تا به اهدافمان برسیم بلکه از ابتدا همان جاده آسفالت را ببینیم بله میشود تبلیغات کرد میشود سایت زد میشود بازاریاب گرفت و هزاران راه دیگر اما همه اینها مستلزم داشتن باور و ایمان راسخ است
?امروز به راه جدیدی که انتخاب کرده ام ادامه خواهم داد خواه دیگران از من تبعیت بکنند یا نکنند ٫میدانم ای حق مسلم من است که عبور به سمت نور و صفا را انتخاب کنم ،حتی اگر مجبور شوم دیگران را در تاریکی رها کنم ٫احساس گناه نخواهم کرد خجل و شرمنده نخواهم شد می دانم و یقین دارم که جای کنونی ام بهتر است و مشیت این بوده که به اینجا برسم ?بر گرفته از کتاب رهایی نویسنده ملودی بیوتی
در پناه خدا شاد و سلامت باشید
سلام.وقت بخیر دوست عزیز.
چقدر خوشحال شدم ک دیدگاهی شبیه ب دیدگاه من دارید و من هم بر این باور هستم ک استاد فقط یک پارتی داره و اونم خداست ولی دیگه استاد با این پارتیش جوری دوست شده ک نمیتونه اون نباشه و اون پارتی با خودش یکی شده.
من ب اندازه استاد خدا رو درک نکردم واقعیت اما ب اندازه ای ک درک کردم نتیجه گرفتم .درکی ک هر کس فقط و فقط خودش میتونه بگه چ حسی رو بهش میده اون خدا با اون طیف رنگ برای هر کس ب یه شکلی هست برای من بیشتر آبی هست اکثر مواقع?.ولی واقعا درک خدا درک این امنیت این احساس دلگرمی آرامش بخش هست.امیدوارم همه بتونیم ب بهترین درک از این حس از این خدایی شدن برسیم.
پیروز باشید.
سلام رویا جان دوست عزیز
سپاسگزارم که دیدگاهم را مطالعه نمودی من به اندازه استاد نتیجه نگرفتم چون به اندازه استاد کار نکردم وبه اندازه استاد ایمانم قوی نیست اما کم کم و مرحله بمرحله دارم پیش میرم تا جایی که رو خودم کار کردم و ایمانم نشون دادم نتایج بدام رقم خورده باید تکاملم رو طی کنم اما به جرات میگم در بیشتر مواقع خدا خودشو طوری بهم نشون میده انگار من عزیز دردانه اش هستم و احساسی که به خدایم دارم با هیچ چیز در دنیا عوض نمیکنم یه احساس ویژه مختص یکتای بی همتایم یه عشقی که نمیشه در موردش توضیح داد آره دوست عزیز من یه تصمیمی گرفتم که در توحید و یکتا پرستی با استاد رقابت کنم ??چه شود به امید موفقیتهای روز بروز همه عزیزان
شاد و سلامت ثروتمند باشید٫
سلام سرکار خانم . پاسختون بسیار عالی بود…منم شدیدا با شما موافقم و در تایید فرمایشات شما باید عرض کنم. دلیل تفاوت استاد و سایر اساتید این است که استاد تکیه کرده بر خدا و قوانین ثابت و بدون تغییرش برای هر کاری ولی اساتید مارکتینگ تکیه کرده بر فرعیاتی مثل سئو که هر سال تغییر می کنه قوانینش و تجربه افرادی که سابقه بیشتری در این کار دارند و در واقع از اصل که خداست خیلی فاصله گرفتند. من طبق آموزه های استاد این را درک کردم که تکیه بر هر چیزی غیر از خدا که من این را شرک می دانم …موفق باشید
سلام دوست عزیز
دقیقا درست می فرمائید قوانین الهی که استاد به هر طریقی میخواهد ما را متوجه کند و کل پیامهای استاد از این قوانین تبعیت میکند قوانینی که خودش دارد از اون استفاده میکنه و بهره مند میشه
احساس خوب =اتفاقات خوب
سپاسگزارم که دیدگاه مرا مطالعه نمودید در پناه یکتای بی همتا شاد سلامت و ثروتمند باشید ?
دروود بر شما خانم سلطانی نژاد.خیلی از خوندن کامنتتون لذت بردم. سرشار از وجود خدا بود و تاثیرش در تمام جنبه های زندگیمون.
این مطلب که گفتین استاد همه ی کتابهایی که خوندن رو درست دونستن و از مطالبش پیروی کردن،خودشون جایی گفتن؟ چون یجا دیدم که استاد فرمودن که خیلی از کتاب ها راه رو گم کردن
دوست خوبم خانم زهره سلطانی نژاد سلام
خیلی نظرت قشنگه،
اونجا که گفتی استاد خودش رو وقف خدا کرده و…
حتما خدا با معرفت ترین رفیق دنیاست و جواب این رفاقت رو میده
سلام دوست عزیز
سپاسگزارم که دیدگاهم را مطالعه نمودین
وقتی نوشتم استاد خودشووقف خدا کرد به معنای واقع از قلبم نشات گرفت و همان وقت پرسیدم که چرا ؟؟؟
و گفته شد ایشان نه تنها زیباییها رو میبینه ٫٫٫٫٫کسی را نام ببرید که در بابت کتابی که فرستاده من است و گفتگوی من است با شما چنین واضح و آشکار به آن توجه کرده که مردم را از ترجمه های گمراه کننده آگاه سازد و بواسطه همین عملکرد چند نفر برای مطالعه قرآن اقدام نمودن و چند نفر به درک و آگاهی رسیدن این خود نیز جای بسی تامل داره من توی نوشته های بسیاری از دوستان خواندم که شروع کردن به مطالعه قرآن واز منظر استاد و چه تغییرات شگرفی در دیدگاه و زندگیشان رخ داد ورد پای این آگاهی در تمام زندگی استاد خودنمایی میکنه بخصوص زمانی که میگه الله یکتا و ربم با تمام وجود یکتا پرستی رو میشه احساس کرد
استاد عزیزم سپاس برای این همه مهربانی و آگاهی
دوست عزیز
در پناه یکتای بی همتا شاد سلامت و ثروتمند باشید ??
ایاک نعبد و ایاک نستعین
عالی بود دیدگاهتون، لذت بردم و درس گرفتم از خوندنش
ای نسخهء نامهء الهی که توئی * وی آئینهء جمال شاهی که توئی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست * در خود بطلب هرآنچه خواهی که توئی
سلام دوست عزیز
سپاسگزارم که دیدگاهم را مطالعه نمودید
هرچه داریم از اوست از نیرویی برتر که من آن را خدا می نامم و ایمان دارم که در زندگیم جاریست
خداوندا تنها و تنها تو را می پرستم و فقط وفقط از تو یاری می جویم
ای فرمانروای جهانیان ای بخشنده و
مهربان ??
در پناه یکتای بی همتا باشید و ثروتمند ??
سلام به هم خانواده ای های عزیزم. امیدوارم حالتون عالی و دلتون خوش و تنتون سلامت باشه ???
در جواب به سوال این مسابقه من اول از همه میخوام درمورد تجربه ای که تو کسب و کار خودمون داشتیم صحبت کنم. مدتی بود که یه ایده ای به ذهن ما رسید درمورد راه انداز یک پیج اینستاگرام و ساختن کلیپ ها کوتاه باحال و جذب افراد که کم کم از این طریق محصولاتمون رو معرفی کنیم و فروشمون رو بالاتر ببریم. وقتی این پیج رو زدیم خداروشکر تونستیم فایل های ویدیویی خیلی خوبی تهیه کنیم با محتوای جالب و تاثیرگذار
منم هرشب میرفتم زیر پست هایی که زیاد لایک و کامنت داشت تبلیغ میکردم و افراد هم با دیدن این کامنتهای تبلیغاتی جذب پیج ما میشدن ولی این کارها و تلاش ها اصلا بازده مالی نداشت. یعنی درسته که فالوورها زیاد میشدن ولی از نظر درامدی نتیجه بخش نبود. منم یه مدتی این روند رو ادامه دادم بعد چند وقت دیگه دیدم فایده نداره ولش کردم و شروع کردم به کار کردن روی این باورها که خدای برای من تبلیغ میکنه، خداوند مشتری هارو به سمت من هدایت میکنه، خداوند تو وجود همه ادماست و به دلشون میندازه که سمت ما بیان و… و الان که دیگه هیچ گونه تبلیغی نداریم درامدمون از اون زمان خیلی بیشتر شده و فروشمون واقعا بالاتر رفته.
درمورد تبلیغ برای سایت و کانال تلگرام و … هم دقیقا همین تجربه رو داشتیم اوایل که کارمون رو راه اندازی کردیم کلی تبلیغ دادیم و افراد میومدن اما از نظر فروش و درامد هیچ بازده ای نداشت و بعد از مدتی که تبلیغات رو کنار گذاشتیم و تمرکز کردیم روی کار و همه چیز رو به خدا سپردیم خیلی طبیعی و راحت فروشمون افزایش پیدا کرد بدون اینکه برای تبلیغات هزینه کنیم و درگیرش باشیم.
تمام این تجربه ها و اتفاقات به من ثابت کرد که واقعا مهم نیست چقدر پول خرج میکنی تا تبلیغات انجام بدی که دیگران تورو ببینند یا چقدر تلاش میکنی که تیپ و قیافه و ظاهر خوبی داشته باشی یا اینکه ویدئوهات رو به شکل های جالب و خلاقانه درست کنی و … اگر ایمان نداشته باشی و به خدا نسپری و باورهات درمورد خودت و کارت قدرتمندکننده و سالم نباشه هیچ کدوم از این کارها فایده ای نداره و فقط باعث هدر دادن پول و زمان و انرژی میشه.
تنها عاملی که در موفقیت تو هر زمینه ای نقش اصلی رو داره بازی میکنه قانونه. قانونی که همون خداونده و هر لحظه داره به فرکانس های من جواب میده و هر باوری من داشته باشم و به هرموضوعی توجه کنم همون رو بهم برمیگردونه بدون هیچ دخالتی. مدتی هست که من ترمز عدم رهایی رو برداشتم و ایمانم رو تقویت کردم خیلی بیشتر از قبل دارم نتیجه میگیرم، با اینکه کارم نسبت به گذشته فرقی نکرده و کار جدیدی انجام نمیدم اما از نظر مالی خیلی موفق تر هستم و خداروشکر هر روز هم داره این نتایج بزرگتر میشه.
یعنی من فهمیدم بهترین کار اینه که همون زمان و سرمایه و انرژی که میخوای بگذاری پای تبلیغات، صرف درست کردن باورهات و بالا بردن ایمان و خودباوری خودت کنی. همین کار به اندازه میلیون ها تبلیغ بهت جواب میده و تورو از هر بازاریابی و بیلبورد و تحلیل و بررسی رقیب و … بی نیاز میکنه و از همه نظر کافیه. به قول قرآن:
وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ (طلاق آیه 3)
و هر کس بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است؛ در حقیقت خدا کارش را (به انجام) می رساند.
واقعا اصل همون توکل کردن به خداست اگه به خدا توکل کنی دیگه هیچی مهم نیست. تیپ و ظاهر و تبلیغات و اینترنت مارکتینگ و رقیب و … همه اینها رو خداوند خودش بلده چجوری درست کنه و کارتو راه بندازه و تورو به خواستت برسونه فقط توکل کن و ایمان داشته باش.
تو زندگیم هرجا توکل کردم و ایمان داشتم و رها بودم و نترسیدم واقعا نتیجه گرفتم، هرجا هم که ترسیدم و الکی دست و پا زدم و تقلا کردم و روی مغزم حساب باز کردم هیچ نتیجه ای نگرفتم. خداوند همیشه به ایمان و احساس خوب من جواب داده نه به کارهایی انجام دادم برای اینکه تیپم خوب به نظر برسه، ویدیویی که میسازم خاص و جذاب باشه، تبلیغاتم پربازدید باشه، کامنت تبلیغ بگذارم، نوع حرف زدنم خوب باشه و … هیچ کدوم از این کارها برای من نتیجه نداد
ولی زمانی که روی خودم کار کردم و ایمانم رو به خدا بالا بردم و رها شدم و از زندگیم لذت بردم، کلی نتایج عالی اتفاق افتاد که به لطف الله یکتا هر روز هم داره بهتر و بزرگتر میشه و مدام ایده ها و راهکارهای بهتر و پربازده تر به ذهنمون شارش میشه و از هزاران راه مختلف مشتری های بیشتر به سمتمون میاد.
=========================================================================================================
من سرچ کردم ریشه توکل در قران هفتاد بار تکرار شده و در تمام سوره هایی هم که میخونم مدام خدا تاکید کرده که مومنان واقعی بر من توکل میکنند و نمیترسند و ایمان دارند و … و این نشون میده تنها اصل مهمی که باعث میشه در هر کاری به موفقیت برسیم فقط و فقط اینه:
?ایمــــــــان به خدا و توکـــــــــل بر او بعنوان تنها منبع قدرت و ثروت و نعمت ?
توکل یعنی = توکل در لغت به معنای «اظهار عجز در کاری و اعتماد کردن به دیگری» است و در اصطلاح و اختصاصاً وقتی «دیگری» خدا باشد، اطمینان به خدا و یأس از مردم و تسلیم خدا بودن و تنها به او اعتماد کردن است. بر این اساس، متوکل کسی است که میداند خدا رزق و امر او را کفالت میکند و از این رو فقط به او متکی است و امید به غیر او ندارد.
اگر توکل و ایمان حقیقی و خالص باشه اون نیرو خودش بهت میگه که چه کاری باید انجام بدی. در واقع اگر راه و روش خاصی یا استفاده از ابزار خاصی هم نیاز باشه خدا تورو به طرف اون هدایت میکنه و از راه های مختلف بهت نشون میده که باید از اون وسیله ها استفاده کنی.
اما اشتباهی که اکثر ما ادما انجام میدیم که فقط روی خودمون و عقلمون و یه سری راه و روش ها و ابزارها حساب باز میکنیم و فکر میکنیم اینا قراره به ما نتیجه بدن و تمام امیدمون به اون ابزار و روش ها میشه.
خیلیا میگن توکلت به خدا باشه و خدا بزرگه و … اما واقعی کی پیدا میشه که بتونه از ته قلبش همه چی رو به خدا بسپره و تسلیم الله یکتا باشه و روی هیشکی جز خدا حساب باز نکنه؟؟؟
خدایا بهمون کمک کن که بتونیم جزو متوکل های واقعی و حقیقی به تو باشیم و ایمانی فولادین داشته باشیم.
استاد در دوره راهنمای عملی یک روش کلی برای موفق شدن در هر کاری توضیح میده که شامل دو مرحله میشه:
1. اول از همه با تمام وجودت روی کاری که بهش علاقه داری تمرکز صد درصدی بگذار و هرانچه که لازمه تا در این کار به مهارت و دانش برسی و تخصص پیدا کنی انجام بده از مطالعه کتاب و کلاس رفتن و مصاحبه با افراد باتجربه و متخصص و تحقیق در اینترنت و … گرفته تا هرکار دیگه ای که نیازه. و همه حاشیه هارو حذف کن یعنی هرکاری که هیچ ربطی به این هدفت نداره و فقط وقت تلف میکنه باید حذف بشه
2. ایمان داشته باش و روی باورهای خودت کار کن که نسبت به این کار ذهنیت های درستی داشته بشی و خودتو باور کنی و بتونی با قدرت ایده هایی که بهت گفته میشه و الهاماتی که دریافت میکنی عملی کنی و با توکل بر خدا بدون ترس قدم برداری.
همین دو تا کار چیزی هست که استاد عباسمنش رو به جایگاهی که الان هست رسونده و باعث تمام موفقیت ها و دستاوردهای ایشون شده. قدرت تمرکز همراه با شوق و ذوق و اشتیاق و ایمان انقدر زیاده که میتونه هر مانعی رو از سر راه برداره و راه رو برای ادم باز کنه که به همه خواسته هاش برسه و بلندترین قله هارو فتح کنه.
وقتی ایمان توحیدی داشته باشیم و باور کنیم که خدا بهمون میگه باید چیکار کنیم و راهنمایی و هدایتش شامل حال ما میشه قدم به قدم راه رو بهمون نشون میده و هرجایی هر کاری لازم باشه انجام بدیم بهمون الهام میکنه و خودش بقیه شرایط و اتفاقات و موقعیتهایی که لازمه تا نتیجه بگیریم فراهم میکنه. اصلا نیاز نیست به خواسته بچسبیم و نگران باشیم و تقلا کنیم تا مثلا فلان ملک رو هرجور شده بخریم یا فلان تبلیغات مخصوص رو حتما انجام بدیم و … رها باشیم همه چی خیلی طبیعی بدون هیچ سختی و دردسری انجام میشه و به نفع ما اتفاق میفته.
=========================================================================================================
دوست دارم درمورد چندتا کسب و کاری هم که در شهر ما هست و بدون هیچ تبلیغ و راه و روش خاصی به موفقیت رسیده صحبت کنم.
? یک مغازه لوازم ارایش فروشی هست تو محله ما که یک زیر زمین هست با درب ورودی خیلی کوچیک جوری که اگر ندونی اونجا همچین مغازه ای هست بعیده که بتونی ببینیش. هیچ ویترین و دکور خاصی هم نداره تاحالا تبلیغی هم ازش ندیدم نه تراکت نه پوستر هیچی. اما انقدر معروفه که همه میشناسنش و اکثر مواقع که میرم مغازه اش انقدر شلوغه که باید چند دقیقه وایسی تا جوابتو بده.
? یه بستنی فروشی هم هست که تو نظراباد کرج بین راهه و جاش خیلی خوب نیست ولی هربار که مسیرمون افتاده و رفتیم به قدری شلوغ بوده که مدتی منتظر موندیم تا بیاد سفارش بگیره. محیطش هم هیچ ویژگی خاصی نداره یه مغازه معمولی با چندتا میز و صندلی که تو پیاده رو چیده
چندتا برند معروف هم تو ایران هست که هیچ تبلیغی انجام ندادن و تونستن خیلی موفق بشن
? یکیش ساندویچ هایدا هست که ماشالا هر کدوم از شعبه هاش میری جا نیس بشینی انقدر شلوغه و فروش خیلی زیادی داره از همون اول اصلا پول خرج تبلیغ نکرد فقط با تبلیغات کلامی مردم به این محبوبیت رسید.
? کافه ویونا هم که در سطح تهران شعبه های زیادی داره و قیمت هاش هم از حد متوسط یکم بالاتره ولی خیلی خیلی موفق و پر فروشه و همیشه کافه هاش پره بدون اینکه تبلیغ داشته باشه.
درمورد چندتا برند معروف جهانی هم که تبلیغات ندارن تحقیق کردم.
? برند “زارا” از همون روز اول که تاسیس شد به هیچ وجه تبلیغات نکرده و الان یکی از پرفروش ترین برندهای لباس در دنیاست تنها کاری که کرده اهمیت دادن به مشتری ها و پرسیدن نظراتشون و انتقال نظرات به کارخونه بوده که باعث شده هر روز میزان رضایت مشتری ها بالاتر بره.
? “استارباکس” هم هیچ تبلیغات و بازاریابی نداره و خودش میگه بجای اینکه روی تبلیغات سرمایه گذاری کنه روی فروشندگانش سرمایه گذاری کرده چون هر فروشنده ای در مغازه مثل یک بازاریاب عمل میکنه.
? برنامه های معروف و محبوب “اسنپ چت و واتساپ” هم اصلا و ابدا تبلیغات نداشتن و فقط به واسطه تبلیغی که کاربرانش براش انجام دادن و به همدیگه معرفی کردن به این حد از محبوبیت رسیدن.
یکی از چیزهایی که من همیشه با خودم تکرار میکنم اینه که خداوند خودش کار منو تبلیغ میکنه و همیشه در حال تقویت ایمانم نسبت به تبلیغات کلامی هستم و میگم کاربران من خودشون محصولات مارو به دیگران معرفی میکنند و هر کدوم از انها برای من یک بازاریاب هستند و کلی مشتری های جدید برای من میارن. دیدن این الگوها هم خیلی ایمانم رو نسبت به موضوع قوی تر میکنه.
امیدوارم که تونسته باشم با این پاسخ هم به خودم ایمان و باورهای قدرتمندکننده ای بدم هم به دوستان خوبم در این سایت. هرجا هستید شاد و موفق باشید.
عشقم چه جوابی دادی٫ یه کله خوندم و کیف کردم
اصلا خدایا شکررررررررررررررررت
آهای ایها الناس به این میگن رابطه رویایــــــی٫ که دو نفر تو رابطه باشن اینجوریـــــــی مثل هم فکر کنن
اینجووووووووووووری باهم کار کنن٫ اینجوریی ایمان داشته باشن
چه زندگی بساااااااازیم باهم ٫ چه شاهکاری بشه آینده مااااا عزیزم دلـــم
——————————————–
بابا مجـــــــــــردا این شکل رابطرو بخواین از خداااااااااااا
متاهلااااااااا این شکل رابطرو بخواین از خدااااااااااااااا
به خداااااااااااااااا میده
چقدر دختر پسر عباس منشیِ مجرد هست اینجا :)))
فقط از اونجایی که ما هممون یه خانواده ایم ازدواجا میشه فامیلی ( البته اگه با ازدوج فامیلی مشکل ندارید؟:))) ) بعدشم یه راست فلوریدا ( همگی باهم انشااء الله سفره فلوریدا پهن میکنیم)
به خدا من اون روزایی که از خدا میخواستم یه دختر خوب بیاد تو زندگیم اصلا تو باغ این چیزا نبودم٫ معیارهای اون موقمو بهتون بگم کف زمین پخش میشین از خنده
موی فلان – قد بیسار – شیرینی پختن بلد باشه – :))))))))
الان دارم میبینم بابا چقدر خفنه آخه این رابطه ؟ بهشته ٫ چه قدر معیارهای قوی داره رابطه ماااا٫ که مهمترینش هم فرکانسیه
به این میگن هماهنگی تو رابطه٫٫٫ به این میگن تفاهم٫ ( نه اینکه تو چه گلی دوست داری، چه رنگی دوست داری :)))))))) )
—————-
نمیدونم چجوری بگم بچه ها چقــــدر از این رابطه راضیم٫ نمیدونم چجوری بگم چقدر احساس خوشبختی میکنم
به خدا بحث و اختلاف نظرهای ما هم تبدیل میشه به رشد ٫٫٫ باورتون نمیشه اصلا
ما هیچ کدوم از مشکلات متدوال تو رابطه رو نداریم
اصلا باورتون میشه ۲ تا جووووووووون دمه بخت با دست خالی تصمیم بگیرن زندگیشونو شروع کنن؟ بدون سرمایه بدون جهاز خاص بدون ماشین بدون جشن و تشکیلات؟؟؟؟؟؟؟ ما باهم بستیم با این ایماااااان شروع کنیم زندگی رویاییمون رو بسازیممم
بابا من خــیلی مخم ترکیده اصلا ٫ این زندگی نیست من دارم که بهشته ٫ خانمم هم حوری بهشتیه ٫ اصلا من مردم الان :))))
خداااااااااااااااااا هزار برابر چیزی که من میخواستمو بهم داد ٫٫٫ برید قرآن رو بخونید منفجر میشید
چرا درگیر چرتو پرتیم به خدا ؟ چرا درگیر چهارچوب های بشری هستیم ٫ بابا راه یه طرف دیگست٫
فقط خدااااااااااااااااا ٫ همینو بس٫ چون خدا همه چیزه٫ به این چیزی که خودش همه چیزه و قدرتمنده و به خودش قسم خورده هدایتت میکنم اعتماد کن جان من!!
من همیشه میگم خدا تو سوره لیل خیلی خودمونی میگه :
به روز قسم
به شب قسم
به اون کسی که مونث و مذکر و آفرید قسم
که شما ملت خودتونم نمیدونین چه غلطی دارید میکنید :))))))))))))))) ( یا به عبارتی سعی و تلاش شما پراکنده است )
به جون خودم کار من هدایت کردن شماست
اگه ایمان داشته باشی آسونه همه چی
اگر ایمان نداشته باشی از وسط ٫٫٫٫٫
:))))))))
برید حال کنید ، بخندید ، دیوونه بازی در بیارید ، رویا پردازی کنید !! چیه بابا این ۴ روزه دنیا رو بخوایم مثل دیگران هی جوش بزنیم و درگیر باشیم٫ اصلا عباس منش عشقش کشیده تبلیغ نده ٫٫٫ این جوابه سواله :)))))
حال کردم فان باشم ٫ خوش باشید ٫ در پناه الله
واااااااای که چقدر خوندم و خندیدم و حال کردم و لذت بردم از این کامنت واقعا عاااااااالی بود ??????
چقدر خدا مارو دوست داشته که اینجوری داره قلبمونو روشن میکنه ذهنمونو باز میکنه و زندگی رو به کاممون شیرین میکنه در کنار هم
و چقدر شیک و مجلسی دو نفری که دقیقا از همه نظر باهم مَچ و هماهنگ هستن بهم دیگه رسونده تا خیلی پر قدرت زندگیشونو بسازن و مدام به رشد و پیشرفت بیشتر برسن. خدایا دمت گرررررررررررم ?????
میدونی بعضی وقتا باورم نمیشه که من تونستم انقدر با گذشته خودم فاصله بگیرم و از همه اون حاشیه ها و مقررات و چارچوبها و محدودیت های مسخره که یه عمری منو اسیر خودش کرده بود دور بشم و کلا فضای ذهنی و فکری خودمو تغییر بدم.
واقعا دیگه به معنای واقعی کلمه دارم برای خودم زندگی کنم… و خوشحالم که مرد فوق العاده ای چون تورو خدا بعنوان همراه و همدم در این زندگی سر راهم قرار داده ?????
بهتر از این دیگه چی میتونه باشه واقعا؟؟؟ که بدونی کسی که روبروته با تو هم فکر و هم عقیده و هم مسیر و هم هدفه ??? خدایا شکرت هزاران بار بخاطر این حجم عظیم از خوشبختی و خوشحالی و سعادت
امیدوارم همه هم خانواده ای های عزیزم بتونن رابطه ای فراتر از حد رویاهاشون تجربه کنند ?
واقعا از ته قلبم خوشحالم بخاطر این عشقی که نسبت به هم دیگه دارید هزار بار بابت این اتفاق خداوند را شکر کردم همواره درکنار هم آرام باشید و راضی دوستتان دارم
سپاسگزارم از محبت شما اقای سپهری عزیز
ماهم برای شما از خداوند زندگی سرشار از عشق و ارامش و ثروت و سلامتی طلب میکنیم ???
غزل بانوی خوب و دوست داشتنی واقعااااا تحسینت میکنم که لایقش بودی که جذبش کردی الان میفهمم اخه من هم کامنت های شمارو جای دیگه خونده بودم بغیر اینجا هم کامنت های سید جان دوست داشتنی رو واقعااااا قلمتون عالی و بینظیرین و چقد خوش فکرین واسع همین بهم رسیدین و چقد لذت بخش اون زندگی که زن و شوهرش هم فکر هم عقیده باشند چه شوووووود واقعا تاریخ نشون داد زندگی خیلی ها رو که زن وشوهر همراه چی میسازن مثل خدیجه س همراه پیامبر بود که تونست همدیگرو تسکین بدن و به قلبها نفوذ کنن مثل استاد عزیزمون و بانو شایسته عزیز وووووو شما هم مطمعنن موفقیتتون جهانی میشه که لایقش هستین بازم تبررررریک فراوان و موفقیت روزافزون باشد براینان
نکنین همچین با ما اقای فلاح خخخخخ
میدونم جفتتون فکر میکنین بهتر از این چی میتونه باشه ولی مطمئنم خیلی بهتر از اینم میتونه باشه ، من اون بهترین رو برای جفتتون آرزو میکنم ٫
مدتی بود توی این فکر بودم که مثلا چه معیار و ملاکایی میتونم انتخاب کنم ، شما و خانمتون الگویی خیلی خوبی هستین برای من و خیلیای دیگه ٫
خیلی خوبه که هم فان نوشتین ( خدایی زندگی من بدون فان و شوخی و خنده نمیگذره ، کلا هر مطلبی با خنده و حالت شوخی و طنز مانند بهتر و راحتتر بیشتر به دلم میشینه ) و هم نشون دادین چه ملاکایی میشه آدم داشته باشه و واقعا رابطه ی رویایی وجود نداره همه ی روابط حقیقین به شرط ایمان و توکل ٫
احساس سبکی و رهایی خاصی با خوندن کامنتتون بهم دست داد که بعد از خدا از شما و همسر هم مدارتون سپاس گزارم ٫ واقعا بزرگترین معیار برای زندگی و گذروندن وقت کنار یه نفر هم مدار بودنه ٫ در این صورته که همه ی تضاد ها به پیشرفت منجر میشه و همه ی ثانیه ها مفید میگذره ٫
برای جفتتون آرزوی سلامتی و ثروت ثانیه افزون دارم ٫
برادر عزیزم سید کاظم فلاح
تحسین ت میکنم
احسنت برای این رابطه ای که خلق کردی
آفرین به باور سازیت
واقعا چه شناختی پیدا کردید رو نفری از قوانین
تبریک و نوش جونت این خوشی ها
دمت گرم
درود بر آقای سید کاظم فلاح
بسیار لذت بردم از سادگی بیانتان ……واقعیت دنیا و زندگی همینه که میفرمایید باید با زندگی حال کرد ، خندید ،لذت برد و خدا رو همیشه تو این شادی ها میشود دید./
سپاسگزارم دوست عزیز
سلام آقای فلاح ممنون از این عشق و رابطه باحالتوووون که باعث شد امروز یکی از درخواستهای که از خدا داشتم و یکی از پااااشنه آشیلهااای سر سخت منه روابط عاااالی
بااا این حرفااا و حس خوبتووون بهم امید و ایمان بیشتر دادید که میشه بهترین رابطه رو داشت فقط ب دو شرط اینکه باااور داشته بااشم و بعدشم ب خدا توکل کنم واقعاااااااااااااااااااااااا خییییلی ناخواسته به این کامنت دستم خورد وااااقعا خیلی عجیب بود و خیلیم حسم رووو فوق العاااده کرد
براتووون آرزوی بههههترین ها رو دارم تو رابطه و …..
میسپارمتان ب آغوش گرم الاهی
هر چی آرزوی خوبه مال مااااااااااا
راااستی از رابطته زیباتون بیشتر برامون بگید من خووودم هیچچچچ فردی رو اطرافم نمیبینم که الگوی خوبی برای قوی شدن ایمانم و ساکت کردن ذهن نجواگرم باااشه پاایدار باشید
آقا دلم خواســــــــــت
یه رابطه عشقولانه، دوطرفه، پایدار، بدون غرور بیجا، رویایی، شاد
،قربون صدقه هم رو٫٫٫
سلااااام کاظم جون دوست داشتتی
اول اون کلمه عشقم و دیدم زیر کامنت غزل خانم نوشتی یکه خوردم بعد کلی خندیدم ادامشو خوندم چقد خوشحال شدم دیدم شما باهم زن و شوهرین دمتووووونگرر بابااااا ایوووووول تبرررررررک فراوان بهتون واقعا چه شود و چه زندگی قراره باهم بسازین دیگه چی میخوای از خدا دونفری که قانون و میدونین و عضو بهترین سایت توحیدی دنیا هستین قشنگیش بهمینه که با دست خالی یک زندگی رویایی و لاکچری بسازین که انشالله و حتماااااااا هم همینطوره از کامتت همسر عزیزت که خیلی لذت بردم از کامنت شما هم دیگه هدشات شدمممممم سید جون 4سال پیش دوتاتون کامنت گذاشتین برای امروز من نور بشین برای عبور از تاریکی که خدا خودش میدونه از کامنتت چه انرژی مثبتی گرفتم سیدجوووووون خصوصا سوره لیل و که گفتی واقعااااا چه غلطی داریم میکنیم اینقدددد همه چی آسونه و ما چقد لقمه ها رو با چند دور چرخوندن داریم میخوریم خدایا مارو ببخششششششش خدایا ناک اوت شدم سیدکاظم ناکت اوتم کردی 4سال پیش و امروز نورانی شدنم خدایااااااا چه میکنی با ما اینجا چه میکتی سید جون دلم میخواد از موفقیتتون بیشتر بدونم واقعا لایقش هستین چون هر سری کامنتهای شمارو خوندم حالم خوب شد دمتون گررررررررم بازم تبریک به غزل بانوی محترم که همسری به این گلی نصیبش شد و تبریک به کاظم جون که همچین فرشته ای نصیبش شد خواهرمون خیلی گله خیلییییی.خوشبخت بشین انشالله سید جون
سلام غزل بانوی عزیز خواهر گلم
خیلیییی لذت بردم از آگاهی های نابی که از باور توحیدی و توکل در کامنتت جذب کردم و دلم گرم کرده تحسینت میکنم که تونستی با صبوری و شجاعت به نتیجه برسی و موفقیتتو برامون کامنت کنی تا ما بخونیم چیز یاد بگیریم واقعا اگه بتونیم کاملا از غیر خدا ببریم خدا بهترین برنامه ریزه،، من چند روزِ که دارم هرکاری و انجام میدم و فقطططط از خدا کمک میگیرم چند روز پیش مدرسه پسرم زنگ زدن که بدون اجازه گرفتن از مدرسه زد بیرون پارسال که این اتفاق میوفتاد دیگه بر نمیگشت میرفت دور میزدو موقع تعطیلی میومد خونه خیلی حرف میزدم خوب میشد باز تکرار میشد تا اینکه امسال با تجربه تر شدم که درباره هر مشکلی با هرکسی غیر خدا حرف بزنیم بهیچ عنوان درست نمیشه شاید مقطعی درست بشه ولی تکرار میشه دیگه فهمیدم نباید اعصبانی بشم معاون مدرسه زنگ زد بهم گفت اینجوری تلفن قطع کردم اصلاااا نزاشتم حالم بد بشه بعدش گفتم خدایا خدای عزیزم من پسرم که الان گوشی نداره بهش زتگ بزنم ببینم کجاست و برگردونمش مغازه همه چیو به تو مسپارم و میدونی که نگران نیستم خودت یا پسرمو برگردون مدرسه یا همین الان بجای الافی و وقت گذروندن بیخود که نمیدونم چیکار میخواد بکنه بفرستش خونه هی منتطر زنگ از طرف خونه یا مدرسه پسرم بودم که معاونش با نمساعت یکساعت تاخیر زنگ زد که پسرتون بعد 10دقیقه برگشت بعدا که دیدنش بدون اینکه سرزنشش کنم گفتم چی شد رفتی و برگشتی گفت بابا میخواستم برم بیرون بعد تو راه پشیمون شدم برگشتم مدرسه وای نمیدونین چه عشقییییی کردم که خدایا جواب داد بلاخره راه رو با تمام وجودم لمس کردم که میشه فقط بایددددد ایمان داشته بلشم و هرطور هست حالمو نزارم بد بشه .
موضوع بعدی دیروز بابت ضامن شدن و بدقولی اون باعث شد حسابم مسدود بشه پول نقد نداشتم باید کلی راه رو پیاده میرفتم مغازه یلحظه رفت حالم بد بشه دعوا کنم گفتم حتما خیری توش هست میسپارم به خدا خودش ردیفش میکنه بعد گفتم خداجونم چیجوری برم مغازه حالا کرایه تاکسی ندارم خواستم به تاکسی بگم منو ببره مقصد اونجا پولتو میدم یهو رفتم سوار بشم دیدم یه موتوری بهم میگه بپر بالا مستقیم دیدم همسایه مغازمه بازم سوپرایز گفتم خدایا نذاشتی حرفم بقول معروف خشک بشه این از کجا اومد که دم خدام گررررررم خوب خداییه اگه ما بندگی بلد باشیم.
اینم گذشت امروز رفتم حسابمو باز کنم هشت میلیون بود پنج تومن و طرف ریخت حساب سه تومن مونده که نمیدونستم یکی هم سررسیدش امروز بود طبق قانون امکان نداشت حسابو باز کنن تازه کلی منتم میکنند که حتما باید حساب مسدود بشه قسط و بزنین و ازین حرفا قبل اینکه برم اینا تو سرم بود یهو گفتم تا حالا هرچی از خدا خواستم ردیف کرد چرا بی معرفتی میکنم و میخوام خودم درستش کنم حالمو خوب کردم گفتم خداجونم بدون اینکه احساس کوچیکی و بی عزتی کمم بدون منت شنیدن کارمو حل کن گفتم خداروشکر الان کارم حل شده فقط باید برم با رییس بانک حرف بزنم و حسابم باز بشه رفتم بانک اونم بانک مرکزی ملی شهرم که معمولا سختگیری هم میکنن گفتم اینطوری شد حسابم گفت برو پیشه کارمندم بگو حلش میکنن گفتم دیدی گفتم درست میشه رفتم پیش کارمند قسمت مطالبات زد حساب طرف و دید پنج تومن هست گفت با امرور پنج تومن دیگه مونده میخوای چیکار کنی بعد گفت باشه حسابتو باز میکنم از مسدودی در میارم فقط بهش بگو بقیه رو زودتر بزنه یعنی هیچیییی حرف اضافه نزد که خجالت بکشم گفتم خدا جونم تو دیگه کی هستی اینا چندروزی باعث شد که دیگه ایمان قلبی آوردم دیگه هر مشکلی دارم قبلش با خدا درمیون بزارم که یجورایی حلش کنه بعد اقدام لازم و براحتی بدون نگرانی انجام میدم مطمعنم که کارم درست پیش میره
خواهر گلم این داستان توکل من بود بر مهر تایید به کامنت شما که واقعا توکل جواب میده البته باید با حس خوب و ایمان قلبی و بدون نگرانی باشه به همون خود خدا سوگند که حل میشه من خیلی روشن شدم با کامنت شما و این اتفاقات بظاهر ساده ولی برای من بزرگ بود در زندگیم که دیگه خداحافظ نگرانی ،ترس ،توهم ذهنی خداحافظظ
چقدر از خوندن کامنتتون لذت بردم عزیزم . چقدر شیوا و برگرفته از دل بود . چقدر من به دریافت مفهوم واضحتری از توکل نیاز داشتم .واقعا حرفاتون به دلم نشست. انشالا حال دلتون همیشه عالی باشه عزیزم
خداروشکررررر مریم جان نوش جونت دوست خوبم خوشحالم که برات مفید بوده
در پناه خدا شاد و موفق و سلامت باشی
به نام خدای مهربان
دوست عزیز م خواهر قشنگ وخوش لبخند من غزل جان
سپاسگزارم برای پخش آگاهی که به خود وجهانتان کمک کردید تا جای بهتری برای زندگی باشد .
واقعااا لذت بردم و از اینکه تجربیات شخصی و پیدا کردن ودیدن الگوهای خوب رو دیدین وبه ما هم گفتین کلی کمک کننده وایجاد باور های خوب وقوی در هممون ایجاد میکنه .
راست میگین وقتی کارت خوب باشه وقتی توکلت به خدا باشه وقتی از قانون خدا استفاده کنی خدا برات مشتری میشه تبلیغ میکنه .حرف تو رو میندازه تو دهن مردم که هر چیزی ازش بخواهی برات انجام بده .
این کارو فقط خدا میتونه برای هر شخص باایمانی انجام بده .
برات قشنگم ? بهترین هارو آرزو دارم شااادی سلامتی عشق و زیبایی وثروت .
در پناه خدای عزیز وعزتمند ??
طیبه جـــــــان ? ازت سپاسگزارم که وقت گذاشتی کامنت منو خوندی و این دیدگاه ارزشمند و زیبارو برام نوشتی که کلی احساس خوب بهم داد
امروز یه جمله قشنگ خوندم: آنکس که خدا را ندارد، چه دارد؟ و آنکس که خدا را دارد، چه ندارد؟
واقعا که خالق ما کافیه واسه داشتن و رسیدن به همه خواسته ها
منم برات از خدای بزرگ تن سالم و دل شاد و عمر باعزت و روحی ارام و هماهنگ طلب میکنم دوست مهربون و خوبم ???
سلام دوست عزیز و مهربونم
پاسختون پر بود از حس مثبت و عالی و مدام توی ذهنم کن فیکون رو تکرار میکنه .
ممنونم که انقد مثال و آیه اوردین که منطق رو راحت میشه تسلیم کرد ، البته برای کسی که توی مدارشه .
خوشحالم که یه نکته ی مهم بهم یاد دادین ، اینکه برای ساختن یه باور میتونم دنبال مثال بگردم و تحقیق کنم ، چیزی که استاد بارها گفته بودن و من الان با خوندن کامنت شما تونستم قدرشو حس کنم . چقد راحت میشه هدایت شد .
سپاس گزارم دوست عزیزم
شاد و سالم و ثروتمند باشین
سلام مریم جان ممنونم که وقت گذاشتی پاسخم رو خوندی و این دیدگاه پر مهر و محبت رو برام نوشتی ??
از خدا هم سپاسگزارم که این مثال ها و الگوها و نشانه هارو برامون قرار داده که با دیدنش هم منطقمون باورهای جدید رو بپذیره و هم ایمانمون قوی بشه.
برات از خدای بزرگ بهترینارو طلب میکنم دوست گلم
سلامخانم بهر داره عزیز پاسختون خیلی کامل وعالی بود وچقدر زیبا وکامل معنی توکل توضیحدادینممنونم
سلام راضیه جان. سپاسگزارم از کامنت قشنگت
خداروشکر که به لطف خودش تونستم درک درستی از مفهوم توکل داشته باشم و در مسیر توحید قدم بردارم. امیدوارم بتونیم این مفاهیم ارزشمند و زیبارو که حقیقت این جهان هست در زندگیمون بخوبی عملی کنیم و مومن واقعی باشیم
شاد باشی دوست گلم
دوست عزیز و الهیم خانم بهره دار سلام
مجدد این نظر شما رو خوندم
چقدر نکته داخلش هست
اینکه در مورد توکل گفتی
اینکه روش موفقیت تو دوره راهنمای عملی
خدارو شکر میکنم که تونستم این نظر رو بخونم، چرا که تجمع این همه آگاهی در یک جا و ارائه اون فقط میتونه کار خداوند و دستان پر توانی چون شما باشه.
تبریک و تحسین برای این همه زیبایی
سپاس
سلام اقای محمدی عزیز از کامنت پر مهر و زیبای شما بسیار سپاسگزارم ???
قطعا هرانچه که به زبان تک تک ما جاری میشه یا از طریق قلم ما نوشته میشه، از الله یکتا سرچشمه گرفته و ما فقط یک وسیله هستیم.
از خدا میخوام همگی ما به قدری متصل و خالص و مومن باشیم که بتونیم همواره در مسیر دریافت و براز این اگاهی ها بمونیم و به رشد خودمون و این جهان کمک کنیم
بسیار عالی مخصوصا اون قسمت که مثال زدین در مورد لوازم ارایشی و ساندویچی باورهامو خیلی عالی تر کرد
سلام و افرین به خانم بهردار چقدر دوست داشتم کامنتتون رو چه مثالهای خوبی زدین کلی بهم انرژی داد و باورم رو تقویت کرد دو تا باور توپ از کامنتتون الهام شد بهم البته مطمئنم بیشتر از دو تا باور توپ داره این کامنت خوب خدایاشکرت که باعث شدی من این کامنتو بخونم
سلام اقای مردانی عزیز
منم از خدا سپاسگزارم که تونستم وسیله ای باشم برای تقویت باورهای قدرتمندکننده فرد فوق العاده ای چون شما که در مسیر تغییر هستید
امیدوارم همواره در پناه خدا شاد و سلامت و موفق باشید ?
سلام خانم بهره دار
نمیدونید از خوندن کامنت شما چقدر حسم خوب شد و چقدر همون حسهایی که تازگیا خیلی تجربش کردم رو تجربه کردم دوباره.به قول استاد که میگه بوی پول رو حس میکردم منم بوی موفقیت و پول رو حس میکنم.تجسم میکنم و خودمو تو اون شرایط ایده آل میبینم خیلی واضح.الانم با خوندن توضیحات شما دوباره این شوق شدید و این احساسات خوب متجلی شد.خیلی زیبا نوشتید.دوست دارم چندین بار دیگه و حتی تا همیشه بخونمش.
ممنونم خدای من.
ممنونم بنده متوکل و تسلیم خدا.
سلام اقای اکبری عزیز ??
صبح من با خوندن دیدگاه شما واقعا زیبا شد ازتون سپاسگزارم. خداروشکر که تونستم به حرف ندای درونم گوش کنم و این متن رو بنویسم و به بندگان مومنی چون شما احساس خوب بدم.
منم امسال موفقیتها و ثروتهای عظیم رو خیلی به خودم نزدیک حس میکنم و هر روز هم نشانه هاش رو از جانب خدا دریافت میکنم ?
امیدوارم تمام تجسم سازی هاتون به زودی به واقعیت زندگیتون تبدیل بشه دوست مهربان
قسمت دوم:
?????
اساس زندگی آزادی است.، پس عجیب نیست فردی که هماهنگی با این اصل، تا این حد برایش در اولویت است، نتایجش نیز تا این حد متفاوت باشد. وگرنه همه ما از پتانسیل یکسانی برای خلق شرایط دلخواهمان برخورداریم و من فکر میکنم به میزانی که اولویت آزادی برایمان شدید میشود، از این پتانسیل برای خلق آنچه استفاده میکنیم که، کمبودش ما را محدود ساخته بود.
اما باید همزمان این را نیز لحاظ کنم که، این موضوع وقتی به این حد از نتیجه میرسد که، شروع به ساختن باورهایی مثل فراوانی ثروت و فرصت و نعمت و نیز احساس ارزشمندی و… میکنیم و در طی زمان، با قدمهای کوچک و بازخورد گرفتن های مداوم، این نوع باورها را مرتباً قدرتمندکنندهتر میسازیم.
?????
البته نمیخواهم بگویم که استاد عباسمنش، انسانی مطلقاً بدون خطا و کامل است. بلکه آنقدر این ویژگیها در او پر رنگتر از درصد بسیار زیادی از آدمهای دیگر است که و آنقدر او اصل را در خود پرورش میدهد و از فرع دور میماند که، به دنبال نقص گشتن در او، بی انصافی است. تا آنجا که میتوانی به راحتی هر نقص دیگری را دربارهی او، به راحتی نادیده بگیری. نه فقط من، بلکه حتی هر فردی که با نگاه منتقدانه و به قصد پیدا کردن نقاط ضعف، وارد این ماجرا شود، صادقانه به خودش خواهد گفت که: آنقدر نکات مثبت زیاد است که انصافاً میتوانم هر چیز دیگری را نادیده بگیرم.
? ویژگی دیگری که به شدت در موفقیتهای استاد عباسمنش دخیل بوده، تحمل بسیار کم ایشان در ماندن در فضای ناخواسته یا نپذیرفتن مسائل تکراری است.
شخصیت آزادی طلب استاد عباس منش را میتوانی به خوبی در کمصبر بودنشان برای ماندن در فضای ناخواسته، مسائل، تضادها و هر آنچه که آنها را مینامییم، ببینید.
به همین دلیل نیز، حل ریشهای مسائل برای ایشان تا این حد از اولویت بالایی برخورد است و مهمتر از همه، گیر افتادن در یک مسئلهی تکراری، جز خط قرمزهای ایشان است.
و مهمتر از همه، اولویت بالای آزادی موجب شده که «سادگی» اولویت بسیار بالایی برای ایشان داشته باشد:
? سبک راهکارها و راه حلهای ایشان، سادگی است.
? سبک زندگی ایشان سادگی است.
? سبک لباس پوشیدنشان سادگی است.
? سبک فکر کردنششان سادگی است.
? سبک آموزشهایشان سادگی است.
? سبکشان برای مدیریت یک کسب و کار، تولید، فروش و پشتیبانی کسب و کار، سادگی است.
و این سبک حاصل این نگاه است که:
? راه حلهای خوب، زودتر پیدا میشوند
? راه حلهای کاراتر، همیشه سادهتر هستند.
? راهحلهای کاراتر، همیشه در دسترستر و قابل اجراترند.
و تمام آنچه ایشان از سادگی، کارایی، در دسترس بودن، سریعبودن و قابل اجرا بودن با امکانات همان لحظه، به دنبالش بوده، با این قانون که اصل و اساس جهان است، همخوانی دارد:
«تمام اتفاقات زندگی ما، بدون استثناء، بازتاب باورها و فرکانسهای خودمان است»
یعنی تطبیق این شخصیت آزادی طلب، ماجرا جو، غیر وابسته، آسان گیر به خود، فوقالعاده کم تحمل درباره آنچه مدارا کردن با مسائل و کنار آمدن با مسائل مینامیم، یا بهتر است بگویم، «پذیرفتن یک ناخواسته و کنار آمدن با آن، به عنوان بهایی که باید برای داشتن یک خواستهی دیگر پرداخته شود» و دهها ویژگیای دیگر که میتوانیم چندین صحفه برایش بنویسم، با اصلی با نام «توحید» به این معنا که تمام اتفاقات زندگی ما، بازتاب باورهای خودمان است و عوامل بیرونی هیچ نقشی در تجربیات زندگی ما ندارد، این دستاوردها را رقم زده و هرچه هماهنگی این دو بیشتر میشود، موفقیتهای وسیعتری را در زمان کوتاهتری رقم میزند.
این مرد، به خاطر این شخصیت آزادی طلب، غیر وابسته و کنجکاو به تجربه، حتی تحمل ماندن در شرایط مطلوب اما یکسان را هم ندارد. حال هرچقدر آن شرایط از نگاه دیگران مطلوب باشد.
دوباره میتوانم یادآور کنم که، مهمترین موضوع درباره موفقیت، برای ایشان تجربه آن موضوع و سپس گذشتن از آن است. ایشان حتی به دستاوردهایش هم وابسته نمیشود و در آنها نمیماند.
زیرا بزرگترین دستاورد برای ایشان، باور قدرتمندکنندهی است که، به خاطر توانایی تحقق آن نتیجه، در وجودش شکل گرفته و ایمان و اعتماد به نفس بیشتری برای برداشتن قدم بعدی، به او بخشیده است. چیزی که ایشان سرمایهگذاری روی خودشان مینامند.
پس میتوانم عامل مهم بعدی را، تعریف متفاوت استاد عباسمنش از موفقیت یا نگاه متفاوت ایشان درباره رسیدن به خواستهها بدانم:
تعریف موفقیت برای استاد عباسمنش یعنی?
اجرای ایدههایی که به تو الهام شده است و تجربه ی خودت در حین اجرای آن ایدهها و بعد پیدا کردن قدم صحیح بعدی از آنجا.
برای استاد عباسمنش، بیشتر از داشتن نتیجه، اولویت با اجرای ایدههایی است که به او الهام شده است.
نقل این خاطره از استاد عباسمنش بسیار مرتبط با این ویژگی ایشان است:
یک بار با هم فیلمی را میدیدیم. موضوع فیلم داستان نویسندهای بود که با وجود تلاش بسیار، کتابش اصلاً مورد توجه قرار نگرفت. سپس در خلال این ماجرا، این فرد دستنوشتهی قدیمیای پیدا کرد. درست یادم نمیآید، اما انگار فهمید که نویسنده آن دستنوشته مرده و هیچ فردی از محتوای آن نوشته باخبر نیست. مرد داستان ما، آن دستونشته را با نام خودش به عنوان کتاب خودش منتشر کرد و آن کتاب بسیار پرفروش شد و او را به شهرت و ثروت رسانید.
وقتی فیلم تمام شد، استاد عباسمنش از من پرسید:
اگر تو جای آن مرد بودی، درباره آن دستنوشته، چه تصمیمی میگرفتی؟
آن فیلم ماجرای تلاشهای بسیار زیاد آن فرد را به نحوی نشان داده بود که گویا آن دستنوشته، یک هدیه از جانب کائنات به این فرد است.
من به استاد گفتم، احتمالاً من این هدیه را میپذیرفتم اما به شیوه خودم آن را بازنویسی و چاپ میکردم.
یعنی با توجه به مشکلاتی که مرد داستان در آنها غرق شده بود، شاید مثل او عمل میکردم. یعنی شک داشتم که بخواهم آن دستنوشته را نادیده بگیرم.
اما استاد عباسمنش گفت: من هرگز آن دستنوشته را چاپ نمیکردم حتی به آن فکر هم نمیکردم. بلکه کتاب دیگر یا کتابهای دیگری از خودم مینوشتم. زیرا برای استاد عباسمنش، موضوع خیلی فراتر از یک نتیجه است. موضوع تجربه خودش و اجرای ایدههای خودش است و این ماجرا را هم از اولویت بالای آزادی نشأت گرفته است.
? اولویت داشتن بالای آزادی، موجب شده که ایشان هرگز نخواهد از فردی تقلید یا کپی برداری کند. در عوض، تا این حد خلاقانه عمل کند. چون اولویت بالای آزادی، به او اجازه نمیدهد که خودش نباشد. برای او، اولویت، همیشه با ایدههای الهام شدهاش است.
منظورم از اولویت در اجرای ایدههای الهام شده یعنی: به محض اینکه خواستهای در وجودشان واضح میشود، نگاه ایشان اینگونه نیست که مثلاً: دیگران چه کار میکنن یا چه راه حلهای معمولی برای این کار وجود دارد.
بلکه نگاه ایشان این است که: نگاه قوانین زندگی درباره این مسئله به چه شکل است؟
و این خواسته به چه شکل میتواند با اصلی که من شناختهام، هماهنگ شود؟
از طرف دیگر، ایمان ایشان به اینکه: این نیرو هر لحظه راهکارها را به او الهام میکند، به جای شیوههای معمول جامعه، تمرکز او بر آنچه است که درونش و قلبش به او میگوید. زیرا او نسبت به این موضع ایمانی قطعی دارد که:
تنها راه هماهنگی با نیروی هدایتگری که منبع تمام قدرتها و نعمتهاست، اجرای بی چون و چرای ایدهای است که همین حالا الهام شده و پیروی از نشانهای است که به وضوح خودش را نشان داده است.
گویی یک جهان هست و او و یک ایده ی الهام شده که باید فقط اجرایی شود. فقط همین. فقط میخواهد اجرای آن ایده را تجربه کند و ایشان این ویژگی را آگاهانه ساخته است.
????
از شخص ایشان نقل است، آن زمان که تازه کار را در تهران شروع کرده بود، «مهمترین مسئلهی تیمی که ایشان با آنها کار میکرد، «خدای درون استاد عباس منش»بوده است.
آنها از خدای درون استاد عباسمنش همیشه شاکی بودهاند. زیرا راهکارهای خدای درون استاد عباسمنش با استدلالهای آنها درباره نحوه انجام کارها، کاملاً در تضاد بوده است. بنابراین بارها این جمله را تکرار میکردهاند که:
«خداکند خدای درون استاد عباسمنش چیزی در این باره نگوید، وگرنه بدبخت خواهیم شد. چون او قطعاً کاری را انجام خواهد داد که خدای درونش به او میگوید.»
????
و یک نکته مهم دیگر ?
در عین حال که ایشان تجربه را دوست دارد، در دام تجربیات تکراری حتی خوب، نمیافتد. یعنی تجربیات تکراری-هرچند از نظر دیگران با ارزش- برای ایشان حکم لذتی را دارد که دیگر تبدیل به رنج شده است.
مثل آدم تشنهای که در گرمای یک شهر کویری، ساعتها پیاده راه رفته، نوشیدن اولین و دومین و سومین لیوان آب سرد و گوارا برای این فرد، بالاترین لذت را دارد. ما اگر بیش از آن ادامه دهد، همان آب لذتبخش و گوراا، برایش زجر آورترین چیز میشود.
استاد عباسمنش خیلی زود حتی از تجارب عالی پر میشود و سراغ مرحلهی بعدی میرود. به نظرم باید عامل آزادی را در این مورد هم در نظر بگیرم. عاملی که همواره موجب میشود، میان اصل و فرع تفاوت قائل شود و اجازه ندهد، موضوعات به ظاهر جذاب، او را از تجربهی مرحلهی بعدی، باز دارد. چیزی که آدمهای موفق بسیار زیادی در تلهاش میافتند، همین است.
دلیل اینکه استاد عباسمنش تکاملش را سریعتر از دیگران طی کرده، این موضوع است. این نوع نگاه، از آدم یک پیشرو میسازد.
هر فردی جای استاد عباسمنش بود، قعطعاً هنوز هم در یزد و یا شهرستانها کلاسهای حضوری تندخوانی برگزار میکرد. چون درآمد بسایر خوبی داشت. استاد عباسمنش پس از برگزاری کلاسهای 1000 نفره، با گفتن این موضوع که:
دیگر کلاس حضوری برگزار نمیکنم، همه افرادی که با او کار میکردند را، شوک زده کرد. نظر آنها این بود که این آدم به سرش زده که چنین فرصتی را نمیپذیرد. ظاهرا غیر منطقی به نظر میرسد که، وقتی راهکاری را کشف کرده باشی که به خوبی در کسب و کارت جواب داده است را، دیگر تکرار نکنی و بخواهی دوباره سراغ شیوهی دیگری بروی.
اما وقتی از نگاه استاد عباسمنش مسئله را بررسی میکنی و «اولویت آزادی« یا محدودیتهایی مثل «اجبار برای متوقف ماندن در یک مکان و انجام یک کار تکراری-که هیچ تجربهی جدیدی به آگاهیهای فردی مثل استاد عباسمنش اضافه نمیکند» را در نظر میگیری، آنوقت تصمیم استاد عباسمنش برایت منطقی میشود.
و نتیجه این میشود که ایشان به جای تدریس، دوره غیر حضوری تندخوانی را تولید میکند و بدون نیاز به انجام یک کار تکراری و درگیر محدودیتهای بسیار شدن، نتایجی هزاران برابر بزرگتر از آن نتایج میسازد.
????
میخواهم بگویم که ایشان همزمان یکه مثل یک شیر، از قدرت و ابهت خوبی برخوردار است، مثل یک آهو نیز فرزی و چابکی خاصی دارد و به راحتی و به سرعت، تغییر مسیر میدهد و اجازه نمیدهد موضوعاتی که فقط قرار بود، یک تجربه باشند، تبدیل به جزئی جدایی ناپذیر و تغییر ناپذیر در زندگیشان شوند، به گونهای که همواره تصمیمات و خواستههای جدید ایشان را تحت الشعاع قرار دهند.
من هزاران مثال در این باره دارم و این رفتار تنها از فردی بر میآید که به اندازه کافی خلاق است و آزادی اولویت بسیار بالایی برایش دارد و همزمان باورهای قدرتمندکنندهای درباره خودش، تواناییاش در ساختن ثروت دارد به این دلیل که، قانون ثروت را خیلی خوب درک کرده است، موضوع اصلی برای چنین فردی، تجربه است و نه جمع کردن کلکسیونی از دارایی ها و هر آنچه که میتوانیم آن را نتیجه یا دستاورد بنامیم.
?????
برای ایشان مهمترین اولویت با، «تجربه خودش» در حین خلق آن خواستههاست تا، بتواند ظرف وجودش را رشد دهد. زیرا رسیدن به نتیجه، برایش مسلم است. پس چیزی که اینجا برایش جذاب میشود، اجرای آن ایده ا ست.
این کار را نه فقط در کسب و کارت یا سایر خواستههایش انجام میدهد، حتی در بازی پینگ پونگ هم من این الگو را بارها دیدهام.
وقتی با هم پینگ پونگ بازی میکنیم، اکثراً به این شکل عمل میکند. یعنی وقتی نتیجهی بازی برای ایشان مشخص میشود که، بازی را خواهی برد، آنوقت به جای ادامه دادن به شیوهی ضربههایی که جواب دادنشان برای او حتمی است، امتحان ضربههای جدید را آغاز میکند. چون دیگر از آن نوع ضربهها پر شده است.
به این ترتیب، وارد اجرای ضربههای جدیدی میشود، بدون اینکه بایش مهم باشد که یک ضربه خراب میشود یا خیر، اما خیلی دوست دارد ببیند اگر این ضربه را به شکل side spin forehand یا side spin backhand اجرا کند، چه نتیجهای در بر خواهد داشت؟
و به این شکل همزمان که موضوع جدیدی را تجربه میکند، مهارت خودش را هم ارتقاء میدهد و مرا مجبور میکند دوباره دنبال راهی برای دفاع ضربه جدید او بگردم و به این شکل او یک سطح جلو میافتد و به این شکل همه چیز برای ایشان، یک بازی جذاب غیر تکراری و آموزنده است که مرتباً ظرف وجودشان را وسیعتر میکند.
?????
اما آدمهای بسیاری به این شکل نگاه نمیکنند. آنها به دلیل ترسِ از دست دا دن آنچه به سختی به دست آوردهاند، از بهبودهای مداوم میترسند.
حتی برای بسیاری دیگر، موضوع از این هم سختتر است. یعنی وقتی یک تجربه به آنها خواستهشان را میشناساند، اگر رفتن به سمت آن خواسته به معنای تغییری جدی در روند قبلیشان باشد، از رفتن به سمت آن خواسته میترسند و با خود میگویند:
من سالها عمرم را برای این کار صرف کردهام
من برای پرورش این کسب و کار اینهمه زمان و انرژی گذاشتهام
من تمام عمرم را صرف زندگی در این کشور کردهام و دیگر همه چیز را دربارهاش میدانم
من برای به اینجا رساندن کسب و کارم، تمام زندگیام را گذاشتهام
من بهترین سالهای جوانیام را به زندگی با این فرد صرف کردهام،
حالا همه اینها را بگذارم و بروم؟!
یعنی با اینکه میفهمند تجربیات زیباتری انتظارشان را میکشد، اما ترس از از دست دادن، خیلی قوی تر از لذت به دست آوردن است. به همین دلیل تصمیم میگیرند به قول خودشان، زیاده خواهی های خود را کنترل کنند و به این شکل در تله میافتند.
یعنی چیزی را که قرار بوده فقط یک تجربه مقطعی در زندگیشان باشد، به عنوان کل داستان و کل مسیر زندگیشان قلمدارد میکنند…
اما سوالی که استاد عباس منش همواره از خودش میپرسد و ما هم باید بپرسیم این است که:
چه چیزی میتواند از این اصلتر باشد که:
ما به این جهان جسمانی آمدهایم تا تواناییهایی را تجربه کنیم که در وجودمان نهفته است .این یک اصل مسلم است که، همه ما توانایی انجام هر کاری را داریم. به همین دلیل به این جهان مادی آمدهایم تا به واسطه ارتباط با محیط اطرافمان و آدمهای دور و برمان، خواستههای مان را بشناسیم و با تجربهی خلق آنها و لذت بردن از مسیر این خلق، ظرف وجودمان را رشد دهیم و به این شکل نسخهی پیشرفتهتری از خودمان بسازیم. زیرا تنها چیزی که ظرف وجود ما را افزایش میدهد و ما را وارد مرحلهی بعدی و مدار بعدی میکند، تجربهی مرحلهی قبلی و تجربهی نعمتهای مدار قبلی است.
تجربهی خواستههای کوچکتر و گذشتن از آنها، سریعترین و لذتبخش ترین شیوه برای طی شدن تکامل است برای رفتن به مدار تجربهی خواستههای بزرگتر. همان چیزی که استاد عباسمنش آن را سرمایهگذاری روی خودمان و پر کردن I wish ها مینامد.
????
در یک کلام، ما فقط یک راه داریم:
یافتن علائقمان و ساختن باورهای قدرتمند کننده و ثروتآفرین درباره آن علائق.
علاقهات را پیدا کن و دربارهاش باورهای قدرتمندکننده و ثروت آفرینی مثل: باور فراوانی و باور احساس خودارزشی را بساز تا بتوانی همچنان که از انجام علاقهات لذت میبری، ثروت هم بسازی.
زیرا هدف زندگی، تجربه لذت است و تنها راه لذت بردن، انجام کار مورد علاقهمان است.
خلاقیتهای ما فقط زمانی بروز میکند که در حال کار مورد علاقهمان هستیم. شور و اشتیاق ما زمانی شعله ور میشود که مشغول انجام کار مورد علاقهمان هستیم. رشد و توسعهی ما تنها با تجربه ی کار مورد علاقهمان صورت میگیرد و مهم تر از همه، آزادانه ترین شیوهی زیستن، تجربهی آنچه است که به انجامش علاقه داری.
پایان.
تقدیم با عشق- مریم شایسته late April, 2019
به نام خداییکه جواب تمام سوالات ما رو میدونه واگر ازش بخواهیم ما رو به سمت جواب سوالهامون هدایت میکنه
اینقدر برای نوشتن این کامنت هیجان دارم، که فکر میکنم انگشتهام موقع تایپ دیده نمیشه
امروز کمی خلوت تر از روزهای قبل بودم
از ابتدای صبح از خدای خودم خواستم که جوابِ سوالات ذهنم رو بده و منهم برای دریافت این جوابها قطعاً جایی جز این سایت نداشتم
برای همین تصمیم گرفتم، هر جایی که سایت من رو هدایت کرد برم
اولین هدایت رو خودم انتخاب کردم ، نشانه های امروز من رو باز کردم باور میکنید نمیدونم چی اومد ؟
نگاهش کردم کامنتهای لایک شده رو خوندم و حس کردم امروز یه روز رویایی برای من خواهد بود
جنس کامنتهایی که میخوندم خیلی فرق داشت
انگار در مدار بالاتری بودم چون کامنتها هم درمدارهای بالاتری بود
به فایل دستیابی به رویاها هدایت شدم تصمیم گرفتم هر سه تا رو ببینم. کامنتهاشون رو خوندم
دم دم های غروب به فایل یکی از دوستانیکه از نظر مالی پیشرفت های چشمگیری داشتند هدایت شدم
خیلی از بچه ها برای من نوشته بودند که موقع خوندن داستان هدایت و کامنتهایی که در مورد پدرم میزارم اشک ریختن و به خدای خودم میگفتم من رو به کامنتهایی هدایت کن که باخوندنشون اشک شوق بریزم
و امروز جنس کامنتها فرق داشت
با کامنتهایی که میخوندم به مطالبی میرسیدم که حتی تو دوره های هم نشنیده بودم چقدر جنس کامنتهای امروز فرق داشت ، قطعاً جنس درخواست من و جنس ایمان من برای دریافت خواسته هام متفاوت بوده
پایان هر کامنت اینقدر هیجان زده بودم که میگفتم الان تموم بشه کامنت میزارم
یهو یه اتفاقی می افتاد که کامنتی پر بار تر برام باز میشد
این داستان هدایت عجب بازی های شیرینی با ما میکنه
بعضی از جملات رو بارها نوشتم ( من یه آدم کاملا ً نوشتاری هستم ) این اتفاق اولین بار بود که می افتاد
اینقدر جمله های سنگین تو کامنتها امروز دیدم که گاهی بلند میشدم کمی راه میرفتم یه قهوه یا چای میخوردم ادامه مطلب رو میخوندم
این یه دستاورد جدید نیست ؟
این یه نتیجه بزرگ نیست ؟
اینکه همون فایلهای رایگانی که سالهاست گوش میدی و نگاه میکنی و هدایتت میکنند به همدیگه به طوری که زنجیر وار میخوان جواب سوالاتت رو بدن
صبح به خدای خودم گفتم امروز ذهن آشفته من رو سرو سامون بده
و هدایت شدم به فایلها و کامنتهای پر محتوی ای که مطالب رو اینقدر مرتب و با نظم تو ذهن من دارن جاساز میکنند که سه تا سررسید گذاشتم کنارم و از صبح باورهاییکه بهشون رسیدم رو مینویسم
سوال و جوابهایی که برام بوجود میاد
نکاتی که باید بعداً تایم بزارم وبهشون دوباره دقیق تر فکر کنم
همه چیز رو هر کدوم تو جای خودشون تو سررسید های موفقیتم نوشتم
هدفها و خواسته های جدید
و داشته هایی که براشون شکر گزاری کردم
این چیز هاییکه میگم همه جدید هستند نو نو
روزی امروز من از خدای روزی رسان
هدایت امروز من درسایت به سمت جواب خیلی از سوالاتم بود
تا اینکه به کامنتی رسیدم که نوشته بود من مریم شایسته هستم و میخوام براتون از نتایجم بگم
ابتدای کامنت نوشته بودند : (من در این متن سعی دارم تا آنجا که قلمم توانایی دارد، آنچه که در تجربهی زندگی شخصی با استاد عباسمنش درک کردهام و دیدهام را، به صورت بسیار مختصر، در قالب کلمات بیان کنم.)
اشک از چشمانم سرازیر شد
این نعمت نیست ؟
یک روزی جدید و تازه نیست ؟
تو دلم گفتم وقتی که تو از خدا بخوای، استاد خودش هم برات کامنت تکی میزاره
سمیه این آیه ادعونی استجب لکم رو با وجودت یکی کن
امروز من خواستم و هدایت شدم
و اینا نتایجی میدن که خانم مریم شایسته در کامنتشون گفتند : (آن روزها ( زمانیکه با استاد در بندرعباس بودند ) هر فردی که به ایشان نزدیک میشد، میتوانست به وضوح از میان کلام، رفتار، و فرکانسهایشان، همین جنس از ایمان، اعتماد و در صلح بودن با خود را دریافت کند که، امروز با وجود این دستاوردها میتوانیم ببینیم. بعضیها نیز، دلیل این جنس از ایمان و آرامش را، داشتن این موفقیتها میدانند، حال آنکه ماجرا دقیقاً برعکس است.
استاد عباس منش، هیچوقت حتی آن زمان که این دستاوردها را نداشت، هرگز فکر نمیکرد که، شاید نتواند موفق شود. شاید نمیدانست چگونه، اما اینکه این موفقیتها رخ خواهد داد، برایش امری حتمی بود و این نوع نگاه و فرکانس نیز، موجب هدایت او به درک بهتر قوانین شد)
این قسمت از صحبتهای مریم عزیزم به من گفت:
سمیه
این روزها نیومدن که بمونن
این روزها اومدن که تو درس بگیری و راه رو راحت تر و با سرعت بیشتری پیش بری
سمیه
جهان به تو بدهکار نمیمونه و پاداش تک تک لحظه های که برای درک قوانین کیهانی و رشد خودت کار کردی روبهت میده
سمیه
جا پات داره سفت تر میشه ، قدمهات رو با ایمان تر بردار .
من تو دوره دوازده قدم به نتایج بزرگی دست پیدا کردم اما به قول استاد ، همه نتایج مالی ، ماشین و موتور رو میبینن اما نتایج روحی رونمیبینن
اما این تغییر باورهاست که نتایج بزرگتر رو رقم میزنه
من خداروشکر میکنم که این نتایج کوچک رو میبینم وبخاطرشون بینهایت سپاسگذارم
چقدر قشنگ جواب من رودادند خانم شایسته اون قسمتی که گفتند : (منظورم از «تطابق»، نجنگیدن با خودت است. برعلیه خودت نبودن است. نجنگیدن با ویژگیهای شخصیتی ای است که، از تغییرش مستأصل شدهای، زیرا ویژگیهای شخصیتی، به خودی خود نقشی در تجارب زندگیمان ندارند. باور و نگاه هر فرد به ویژگیهایش است که، خروجی آن ویژگیها را به عنوان نتایج زندگی آن فرد، تعیین میکند.)
چه آرامشی بهم داد این جمله، این باورها هست که ایشون رو به صلح درونی رسونده در حالیکه من همیشه بخاطر نگرش نادرستی که به بعضی خصوصیات شخصیتی ام داشتم به خودم حمله میکردم و خودم رو سرزنش میکردم که این هم ریشه در کمبود عزت نفس و کمال گرایی نادرست من داشت.
من در این کامنت کلمه ای شنیدم که به عمرم نشنیده بودم
نوشتمش چون فکر میکنم نیاز دارم ساعتها بهش فکر کنم ( صداقت در فرکانس )
اینهمه مدت که در مورد فرکانس هام کار میکنم تا بحال به این قسمت از موضوع هدایت نشده بودم
میدونم که جواب خیلی از سوالهام هست و باید ربطش بدم به ترمزهایی که دارم.( صداقت در فرکانس ) عالی بود
این روزها درگیری ذهنی، با یه تصمیمم داشتم، که در یک پروژه کاری ، باید یه سری انسانها وشرایطی روتحمل میکردم تا به دستاوردهای مالی خوبی برسم ، از قدم پنجم که استاد گفتن هیچ محدودیتی رو قبول نکنید من دو دل بودم که آیا این شرایط رو قبول کنم یا نه ؟ و ترمزم هم این بود : که آیا من رفتار و یا باور نادرستی دارم که این موضوع رو به عنوان تحمل کردن میبینم ؟ و در جواب کمی روی عزت نفس خودم کار کردم. من کسب و کار خودم رو شروع کردم و در کارم هم مهارت بینظیری دارم که کمتر کسی داره پس لیاقت این رودارم که آزادانه پروژه کاری خودم رو با توجه با ارزشهایی که دارم، قبول کنم و هیچ شرایط یا آدمی نباید، باعث بشه من از ارزشهای خودم کوتاه بیام.
با خوندن این کامنت روی تصمیم خودم مصمم تر شدم . خدایا شکرت تصمیمی که بعد از قدم پنجم گرفتم که بخاطر پول یا هیچ چیز دیگه ای آزادی ام رو ندم و هیچی رو تحمل نکنم درست بوده و خداوند به ایمان بندگانش پاداش های بی حساب میدهد
درمورد آزادی تو دوره ها هم زیاد از استاد شنیده بودم اما مثالهای خانم شایسته عزیز مبحث آزادی رو کاملاً برای من باز کرد .
این جمله که ( آزادی، در تمام ویژگی های شخصیتی استاد دگردیسی یافته ) جمله ای هست که جای هزاران ساعت تفکر داره
به نظر من این کامنت نه یک کتاب بلکه یه دوره خیییییییلی با ارزش هست که امروز بهش هدایت شدم و میدونم دستاوردهایی که از این کامنت خواهم داشت کمتر از دستاوردهای استفاده از دوره ها نخواهد بود.
به شرطی که به این کامنت با همین نگرش نگاه کنیم
من برای خوندن این کامنت فضایی رو برای خودم درست کردم که انگار مهمترین پروژه کاریم رو دارم به اتمام میرسم
همونقدر تمرکز
همونقدر ابزار برای نوت برداری
همونقدر تایم
و هزاران برابر تعهد برای دریافت و درک تمام مطالب این کامنت .
تو این کامنت یاد گرفتم
که دریافت خواسته های من رو، اولویت هام مشخص میکنه و اگر به یه خواسته ای میرسم که در اولویتهای دوم، به بعد من قرار داره ، قطعاً اون خواسته پیش نیاز خواسته ای هست که برای من اولویت اول رو داره و من بخاطر تحقق همشون باید از خدای خودم شاکر باشم .
یه چیز جالبی که تو این کامنت دیدم ، خانم شایسته وقتی اسم پارادایس رو میگن نمیتونن در موردش حرف نزنن . مثل یه عاشقی که داره یه صحبتی میکنه وقتی اسم معشوقه اش رو میگه، نمیتونه در موردش صحبت نکنه
این حجم کار کردن روی خود، که ایشون نمیتونن در مورد هر چیز مثبتی، جلوی خودشون رو بگیرن و تحسین نکنن .عالی بود
نگاه ریز بین استاد فقط برای پیدا کردن نشانه هایی برای منطقی کردن تمام ابعاد قانون
به یاد پدر بزرگم افتادم
که از صبح تا شب فقط با باغچه اش ، مرغ و خروسها و اسبها و گوسفند وبزهاش سرگرم بود و دستاش اینقدر برکت داشت که تمام محل از کنارش روزی بر میداشتند
هیچوقت ما نوه ها نفهمیدیم که چرا دستان پدر بزرگ اینقدر برکت داشت.
الان که مینویسم بعد از سالها از فوتش تو شب ولادت حضرت علی و روز پدر اشک از چشمانم جاری شد . چون فهمیدم که چرا خداوند اینهمه ثروت به پدر بزرگ من داده ؟ تا چندین نسل بعد از خودش رو بتونه بی نیاز کنه .
آدمهای خوش روزی چقدر کارهاشون شبیه هم هست
این یعنی قانون
جمله دیگه ای که تو این کامنت من رو کاملاً بهم ریخت این بود که :
(تجربهی سبک شخصیاش که درونش از او میخواهد ) این هزاران بُعد داره که باید روش فکر کنم . مثلاً اینکه درون ما میخواد که این قانون رو تجربه کنیم
درون ما میخواد که طبق این قانون زندگی کنیم
و از طرف دیگه
قانون میخواد که ما خواسته هامون رو تجربه کنیم
با اینکه بارها از استاد شنیده بودم که
تو به هدفت برس بعد برو دنبال یه هدف دیگه
اما با مثالهای مریم عزیز متوجه شدم که پر شدن ظرف وجود از رسیدن به یه خواسته، یعنی چی ؟ و چطوری باید ظرف وجودمون رو پر کنیم، برای خواسته های بزرگتر ؟ که این همون طی کردن مسیر تکامل البته با لذت بردن از این مسیر هست .
این قسمتش عالی بود ، همیشه میگم من ذات عجولی دارم و هر وقت که تکامل برای من لذت بخش میشه ، دقیقاً یه سری از ترمز های من برداشته میشه
توصیف استاد در سه کلمه (شخصیت آزادی طلب، غیر وابسته و کنجکاو به تجربه ) یه توصیف بینظیر بود
جمله توصیفی دیگه ای که کلاً ساختار شناختی من رو نسبت به استاد تغییر داد این بود که : (اجازه نمیدهد موضوعاتی که فقط قرار بود، یک تجربه باشند، تبدیل به جزئی جدایی ناپذیر و تغییر ناپذیر در زندگیشان شوند)
این دقیقاً برعکس باورهای من بود
من همیشه دنبال یه موفقیتی بودم که تا ابد به همراه داشته باشم . اما استاد بدون گیر افتادن در تله موفقیتها، هر موفقیتی رو فقط یک پله برای رفتن به پله بعدی میدونن، نه جمع کردن کلکسیونی از موفقیت ها .
قطعاً این باور باید هر لحظه موفقیت جدیدی رو برای ایشون زایمان کنه .
باور دیگه ای که استاد دارن اینه که هر تجربه ای قطعاً براشون نتیجه های شگفت انگیزی داره و این ایمان رو باید درخودم پرورش بدم.
نه تنها میدونم تو این مسیر به زودی نتایج بزرگ شگفت انگیزی میگیرم بلکه بعد از این کامنت ، هم قطعاً با معجزات خداوند سوپرایز میشم چون واقعاً ترمزهای زیادی از ذهن من برداشته شد
حتی تکامل رو هم میتونم تو دیدن فایلها و خوندن کامنت های امروز به طور کاملاً مشخص ببینم
فکر میکنم امروز تولد دوباره من بود
امروز برای من یه نقطه عطف میشه
نیمه های شب شد
و به خواسته ای که از صبح تو ستاره قطبی ام خواسته بودم رسیدم
اما خداوند بیشتر از ذهن و تصورات ما به ما میده و داد
بینهایت کم هست، برای تشکر کردن از خداییکه امروز من رو به این مسیر آگاهی ها هدایت کرد
خداوندا سپاس بیکران
سلام دوست عزیزم من پیشاپیش بابت موفقیت های جدیدت بهت تبریک میگم ،ممنون بابت کامنت پر ازعشق و آگاهی ک گزاشتی خیلی فوق العاده نوشتی و خداروشکررمیکنم که در ابتدای روز هدایت ضدم ب خوندن کامنت شما
سید محمد عزیز سلام
سپاس خدای مهربانم رو که این فضا رو آماده کرده تا ما، تمام احساسات خوبی رو که در تمام زندگیمون به دنبالش میگشتیم رو، پیدا کنیم
من وقتی این کامنت رومینوشتم، چنان احساس آزادی و رهایی داشتم که کاملاً متوجه پرواز روحم، شده بودم
انگار دستهای من دگمه های کیبورد رو تویه هوا میزدند
اشتیاق من از خوندن این کامنت اینقدر زیاد بود که دست از پا نمیشناختم
اواسط کامنت آرومتر شده بودم
میدونستم این حس ادامه داره
و واقعاً ادامه داشت ،خوندن هر کلمه از این کامنت من رو پرواز میداد
صدای ضربانهای قلبم رو میشنیدم
دلیلش رو هم میدونستم من
در یک جهش مداری بودم
این اتفاق رو بارها حس کرده بودم اما اینبار انگار به گونه ای واضح آگاهانه داشت در من اتفاق میفتاد
اینقدر دریافت بعضی کلمات برای من سنگین بود ، حرفی که زیرش مینوشتم کاملاً صادقانه بود
برای این کلمه یا این جمله باید ساعتها وقت بزارم وبهشون فکر کنم
سید محمد عزیز
گاهی وقتها انگار تمام پرده های بین تو و خودت برداشته میشه و به خوده مقدست کاملاً اِشراف داری
دقیقاً همون چیزی هست که بهش میگن
ارتباط با انرژی منبع
اون لحظه ای که این کامنت رو میخوندم یه مقدمه یک روزه ی تمام
درسایت، در فضایی کاملاً معنوی بودن رو داشتم
و ا ین کامنت انگار اومده بود که جمع بندی تمام اطلاعات روزم رو انجام بده
وقتی اون رو نوشتم
وقتی که تمام شد
تو دلم میگفتم کاش ادامه داشت
من کلاً آدم پر هیجان و پر حرفی هستم
نوشتن کامنت برای من خیلی لذت بخشه
بارها کامنتم رو خوندم
و خوابیدم
فردا با همون فرکانس بیدار شدم
برگشتم و دنبال اون کامنت گشتم
از اونجا که نمیدونستم تویه کدوم فایل رایگان استاد اون کامنت رو نوشته بودم خیلی به دنبالش گشتم
از هیستری گوگل سرچ کردم
تا پیداش کردم هنوز تایید نشده بود
دوباره خوندمش
بعد از ظهر
شب
فرداش
اما تایید نمیشد
سه روز من این کامنت رو پیگیری میکردم
برای اولین بار بود
مهر تایید نمیخورد
دیگه تویه هیستری هم گمش کردم
و دیگه پیداش نکردم
بعد از یه مدت
به خودم گفتم کامنت خوبی بودحتما لایک خورده
اما تو لایک شده ها هم نبود
به خودم گفتم
وقتی میشینی جواب کامنت خانم مریم شایسته رو میدی
هر چیزی امکان داره اتفاق بیفته
تا به امروز
پیام پشت پیام میومد ایمیلم که تو لایو شماره سه جواب داری ازدوستانت
ومن به همه دوستانم تو سایت که برای من جواب میزارن کامنت تشکر و قدردانی میزارم
وقتی این کامنت لایک نخوردم رو دیدم
که تو تلگرام گذاشته شده
به خودم گفتم
وقتی میشینی جواب کامنت خانم مریم شایسته رو میدی
هر چیزی امکان داره اتفاق بیفته
و اینبار خدارو بینهایت شکر کردم
امروز برای من پر از معجزه بود
از صبح چند اتفاق عالی رو تجربه کردم
و یکیش هم این بود
اینقدر شیرین
اینقدر لطیف خدای مهربونم با من عشق بازی کرد
که بهم بگه
تو با من عشق بازی میکنی
منم از تو به تو عاشقتر
از تو یک قدم
از من هزار قدم
خدایااااااااااااااااااااااااشکرت
سمیه عزیز سلام دیروز صبح کامنت قبل و امروز صبح کامنت الان و خودندم و این کامنتی که واسم فرستادی هم پر بود از احساس خداگونه احسنت بر تو
خواهشی ازت دارم اونم اینه کامنتی که از خانم شایسته خوندی رو لینکشو بزاری اینجا من اون کامنت و ۶ماهه پیش دیدم و خوندم ولی درکض نکردم دوست دارم دوباره بخونمش اگر امکانشو داشتی ممنون میشم
سلام دوست عزیز چه احساس قشنگی سرشار بود از عشق آگاهی که درونش پر بود از هدایت الهی برای ما یادمون دادی که متن های استاد و صحبتهای شیرین مریم عزیزمان رو با دقت و مصمم تر پیگیری کنیم بیاندیشیم الهی هر روزت موفقتراز دیروزت باشی عزیزم خدا رو شکر دوست عزیزمان یه پله بالاتر رفت شکر
سلام سمیه عزیز: کامنتت فوق العاده بود
خدارو هزاران بار شکر که اول صبحی هدایت شدم و با خوندن کامنتت فقط اشگ ریختم و جالب اینه که نمیدونم چرا بی اختیار اشگ از چشمانم سرازیره خدارو شکر
اول صبحی کامنتت روحم رو بالانس کرد قلبم رو باز کرد اشگ چشمانم رو سرازیر کرد، آخ که من عاشق این نوع اشگ ریختن هستم
بدون شک اون نوشته های خانم شایسته رو پیدا خواهم کرد که اینجا راجه بهش نوشتی، میخواستم ازت درخواست کنم که برام بنویسی که کجا نوشته و راهنماییم کنی،
ولی
از اعتمادیکه بخدایم دارم و میدونم که براحتی هدایتم میکنه و خودم براحتی پیداش میکنم ، اگه اون خدا هدایتم کرد که خوندن کامنت زیبای تو اینقدر سبک شدم و الهامات رو دریافت کردم همون خدا هدایتهای دیگه رو هم میتونه برام انجام بدم
سمیه الهی که همیشه دلت روشن و باز باشه(دلم و باز کردی)سمیه برات بهترینهارا از خداییکه همه مونو در این (سایت زیبا که مثل بهشته)هدایت میکنه آرزو دارم
خواهر گلم برات ثروت ابراهیم و سلامتی و خوشبختی آرزو دارم
حسین عزیز سلام
چقدر حس خوبیه داشتن دوستانی مثل شما
چند وقت پیش که داستان هدایت شما رو میخوندم
اشک میریختم
تمام پروفایل شما رو مطالعه کردم
حجم آگاهی های زیادی که تو کامنتها داشتید
بهم گفت که از محصولات استاد استفاده میکنید
وقتی که صفحه محصولات خریداری شده شمارونگاه کردم
بغض کردم
تحسینتون کردم
از خدا خواستم که من هم بتونم از اگاهی های دیگه استاد استفاده کنم
و برای هر کدوم از محصولات فایلهای جداگانه خالی در کامپیوترم تهیه کردم
و تمام مطالبی که در مورد دوره ها تو راهکار مسایل بود رو یادداشت کردم
انگار آگاهی های استاد صحبتهای خداست که هر چقدر بیشتر میشنوم بیشتر له له میزنم برای شنیدنشون
حریص شدم برای هر لحظه دریافت آگاهیهای جدید
به لطف الله به تازگی تونستم دوره عزت نفس رو تهیه کنم
وقتی که پاشنه آشیلم رو که کمبود عزت نفس بود
پیداکردم
از زمین و آسمون نشونه ها میومد که بگه
سمیه ترمزت همینه
و واقعاً این دوره عزت نفس عجب غوغایی داره تو وجودمن به پامیکنه
وقتی گفتی قلب من رو باز کردی
گریه ام گرفت
چون احساسم امروز همین بود
امروز با قلبی باز دنیا رو میدیدم
امروز حس میکردم قلبم فراتر از جسم من داره میتپه
این روزها در فضایی فراتر از فضای یادگیری سایت با دنیای شگفت انگیز معجزات روبه رو هستم
انگار آلیس اون درب انتهای ساختمان رو باز کرده و وارد بهشت شده
من یه تیکه کلام دارم که به همه دوستهام میگم
وقتی بهم میگن چشم
بهشون میگم
چشمای قشنگت پر از اشک شادی
و هر دفعه که این رودارم میگم
از خداوندمیخوام که اشک ذوق رو از چشمانم جاری کنه
با نشونه هاش
که به من میگن
سمیه روزهای خوب نمیان
روزهای خوب همین الان هستن
و تو تویه روزهای خوب زندگیت هستی
همین الان عاشق باش
همین الان عشق رو به جهان اطرافت نشر بده
همین الان از شادی به آسمون بپر و فریاد بکش
حسین عزیز میدونی چیه ؟
انگار این روزها
خدا داره بهم میگه
نزدیکه
اون روزهایی که سرعت نتیجه گرفتن های تو اینقدر زیاده که نمیتونی بهش فکر کنی نزدیکه
دیگه نمیتونم جلوی پیشرفت کردنم رو بگیرم
عین یه رود جاری شده
از ذوقِ هر روز تغییر کردن ، شبها خوابم نمیبره
یه رازی رو بهت بگم
روی مچم نوشتم هر روز تغییر
و هر روز باید تغییر کنم
این تغییراتِ هر روزه قطعاً ازمن یه آدم متفاوت میسازه
و چقدر برای دیدن
سمیه جدید
بیتابم
نمیدونم چرا این حرفها ر و گفتم
اما اینو میدونم
قشنگترین صحنه هایی که تو سایت دارم
همین زمانهاست که
انگشتهام گیر تایپ کردن هستندو نمیتونم اشکهام رو پاک کنم
چی میگذره به استاداز دست ما که با اشک از صبح تا شب داریم تو سایت کامنت میزاریم
چی میگذره به استاد وقتی میبینه این عشق که تو سایت منتشر کرده دیگه مهار کردنی نیست
این عشقی که بین ما بوجود آورده که برای همدیگه طوری دعا میکنیم که خودمون از دعامون گریمون میگیره
انگار میدونیم همون موقع خدا داره دعامون رو که برای همدیگه میکنیم به تعداد نفرات سایت توان میزاره
حسین عزیز شب و روزت پر از نگاهه خد ا
برات قلبی پر از احساسات بینظیر رو ارزو میکنم
سلام بر نازنین سمیه ام
سلام بر دردانه ی خداوندم
سلام بر خدای درون زیبایت که قسم میخورم چقدر زیبا آن را دیدم و برای دیدنش اشک پشت اشک ریختم
میبینی خداوندت را در تک تک کلمات خداگونه ات
چه کسی گفته من نمیتوانم خداوندم را ببینم
خداوند درست اینجاست
درست در عشقی که نثار میکنی
در قلبی که با تمام ناب و بی نظیرت میتپد نازنینم
در اشک های من
در احساس خوب تو
در این همه آگاهی های نابی وقتی اینقدر حل میشوی در خداوندت در خدای درونت
سمیه ی عزیزدل من
عاشقتمممممممممممممم
عاشق
عاشق آن روح والایت
عاشق آن درک بی نهایتت بی کرانت
عاشق این عشق ورزیدنت
و عاشق باورهای نابت هستم رفیق جان من
من عاشق اینم که تا خود خود خود طلوع صبح تحسینت کنم و از این تحسین کردن ها عشق کنم
میدونی چرا میگم طلوع
آخه طلوع رو بی نهایت دوست دارم و عاشق شاهکار خداوند در آن لحظه ام
نوید یه روز جدید
نوید اینکه امروز خدای درونم میخواد بهم چی آموزش بده و چه هدایتی به سمتم انجام بده
نوید اتفاقات محشر عالی تر
نوید رسیدن ب تک تک خواسته های والایم
خدایاشکرت
هزاران بار شکرت
سمیه جان هر لحه بیشتر غرق در آغ.ش خداوندت باشی زیبای من
عاشقتم وهمیشه پرواز میکنم برای نوشته هایی که تو قلم تکان میدهی اون نوشتن چه زیبا میداند.
الای عزیزم سلام
مهربان بانو
اون لحظه ای که دیوار ها شکست و وارد سایت شدیم
اون لحظه که اون تصمیم که خواستیم ،دور از فضای جامعه
در خلوتهایی شبانه خدا رو بهتر بشناسیم
هیچ کدوم نمیدونستیم که
خداوند چقدر حس و حال خوب برای ما بسته بندی کرده کنار خودش نگه داشته تا ما بهتر بشناسیمش
بخواهیم ازش
و اونها رو
وارد زندگیمون کنه
اون لحظه هایی که از دنیای غریب بیرون به دنیای آشنای این سایت فرار میکنیم
به آغوش خداوند فرار میکنیم
الای عزیزم
ما در آغوش خداوند هستیم
در امن ترین جای دنیا
این آیه قرآن که میگه
انا لله وانا الیه راجعون
به همین اندازه مهربونه که میگه
شما تو بغل خوده منی بنده ی من
و همیشه در آغوش منی
و من تا این جای زندگیت نیاوردمت که تنها رهات کنم
خدا هست
خدا بود
اون موقع ها که نمیدیدیمش هم بود
اما
اون آیه قرآن که میگه
بر زبان و چشم و قلب اونها مهر زدیم
امیدوارم که خداوند دیوار های بین ما با خودش رو برداره
امیدوار م که این روزهایی که تو سایت به دنبالش میگردیم
بهتر از همیشه بتونیم بشناسیمش
در این دنیای بزرگ همه چیز همه جا هست
فراوان هست
اما تنها چیزی که یکیست
همین خدای واحد واحد
که اگر ما بنده ها بشناسیمش
و باور کنیم
مهربانتر از مادر بودنش رو
اون وقت
دیگه دست از سرش برنمیداریم
و حتی یه لحظه نمیخواهیم ازش جدا بشیم
چقدر قشنگه اون آیه قرآن که میگه
تمام جهان آینه حضورخداست
تمام جهان رو ببین
خدا رو پیدا میکنی
بهترین ها ر و برای قلب پاکت آرزو میکنم
دختر پر از رویا
هر لحظه در پناه الله
سلام بر سمیه کریمی مهرماهی عزیزم 🌼🌸
چقدر خوبه که این روزها اسم ت رو زیاد می خونم و می بینم. 😊
و امروز من هم از خداوند هدایت خواستم :👇
“صبح به خدای خودم گفتم امروز ذهن آشفته من رو سرو سامون بده”
و به شکل کاملا هدایتی به کامنت ت هدایت شدم.
خدایا شکرت 🙏
“این داستان هدایت عجب بازی های شیرینی با ما میکنه”
…
خیلی خیلی کامنت پرباری بود.
پر از آگاهی خالص.
باید بارها و بارها بخونم ش.
واقعا سپاسگزارم که اینقدر عالی ما رو شریک آگاهی های ناب ت و تکامل فرکانسی ت کردی 🌸🌼🙏
من باید روی خیلی از قسمت های کامنت ت فکر کنم از جمله :👇
این ایده ی عالی برای یادداشت برداری ها :👇
“هدفها و خواسته های جدید
و داشته هایی که براشون شکر گزاری کردم”
در حالی که خودم هم چندروزی هست درحال انجام و فکر کردن بهش هستم…
“من خداروشکر میکنم که این نتایج کوچک رو میبینم وبخاطرشون بینهایت سپاسگزارم”
واقعا خدا رو شکر 🙏
…
“بخاطر نگرش نادرستی که به بعضی خصوصیات شخصیتی ام داشتم به خودم حمله میکردم و خودم رو سرزنش میکردم که این هم ریشه در کمبود عزت نفس و کمال گرایی نادرست من داشت.”
چقدر خودم هم این حالت درونی رو تجربه کرده بود و این روزها بیشتر با خودم به هماهنگی و صلح رسیدم. دیروز در کامنت روز هجدهم سفر هم نوشتم. که استاد حتا برای علاقه ی خودش به وسایل آشپزخانه، خودش رو به عنوان یه مرد سرزنش نمی کنه بلکه بسیار بسیار این علاقه براش پذیرفته شده ست…
“صداقت در فرکانس” نیاز بود واضح تر متوجه ش بشم اما خیلی ناب و دسته اول بود برام. گذاشتم که فکر کنم و باز خداوند من رو به درک درستش برسونه
….
“از قدم پنجم که استاد گفتن هیچ محدودیتی رو قبول نکنید”
خیلی عالی بود 👌
…
“خداوند به ایمان بندگانش پاداش های بی حساب میدهد” اصلا جمله ی تاکیدی ارزشمندی بود.
“دریافت خواسته های من رو، اولویت هام مشخص میکنه و اگر به یه خواسته ای میرسم که در اولویتهای دوم، به بعد من قرار داره ، قطعاً اون خواسته پیش نیاز خواسته ای هست که برای من اولویت اول رو داره و من بخاطر تحقق همشون باید از خدای خودم شاکر باشم .”
خیلی آگاهی دهنده بود برام.
” آدمهای خوش روزی چقدر کارهاشون شبیه هم هست
این یعنی قانون”
میشه همون کشف باورهای افراد موفق و ثروتمند…
تحسین ت می کنم برای داشتن یکی از افراد در نزدیک ترین اعضای خانواده ت 👏🌼 خدا رو شکر 🙏
…
” من همیشه دنبال یه موفقیتی بودم که تا ابد به همراه داشته باشم . اما استاد بدون گیر افتادن در تله موفقیتها، هر موفقیتی رو فقط یک پله برای رفتن به پله بعدی میدونن، نه جمع کردن کلکسیونی از موفقیت ها .”
این هم با توضیحات قبل خیلی خیلی ارزشمند بود.
سپاسگزارم از تو سمیه ی عزیزم 🌼
قطعا اتفاق های خوب و بزرگی در انتظار چنین حجمی از تغییر و تکامل هست.
بهت تبریک میگم 🌺 🌸 🙏
دوستت دارم ❤️
خداوند عاشق توست ❤️
سلام سمیه عزیزم قطعا شما لایق بهترینها هستی و امیدوارم بزودی در جایگاه واقعی خودت قرار بگیری آمییین با تشکر و سپاس از خداوند و دستان توانمندش و اساتید گرامی استاد آقای عباسمنش و مریم جون برجسته و شایسته💋❤
زهرای عزیزم سلام
قطعاً همه ما که در جایگاه اشرف مخلوقات هستیم
و تنها موجود زنده ای هستیم که توان انتخاب داریم
و من انتخاب کردم
انتخاب کردم
که خودم جایگاه واقعی خودم رو در جهان هستی انتخاب کنم
و برای هر کدوم از انتخابهام از خداوند هدایت میطلبم
هدایت به سمت کارهایی که با عشق انجامشون بدم وازشون کسب درآمد داشته باشم
هدایت به سمت بهترین روابط به قول استاد بهترین روابط تاریخ
هدایت به سمت عشق هر جایی که عشق وجود داره و مثل همین ویروس واگیرداره
هدایت به سمت کشف ناشناخته های وجودیم و لذت های جهان هستی
هدایت به سمت هر آنچه که نیاز هست تا من با لذت و راحتی به مرحله آمادگی دریافت خواسته هام برسم
تو این مسیر استاد و تمام شما دوستانی که برای من کامنتهای پر انرژی میزارید من رو به انجام هدایتهایی که الهام میشه بهم، تشویق میکنید
برات بهترین ها رو آرزو میکنم
سلام سمیه عزیز🌹🌹
چقدر زیبا ،چقدر شیوا چقدر از جوابهای خودم را پیدا کردم ،،شما چقدر خوبید که اینقدر راحت مینویسید چه ذهن زیبا بینی ،💗💗💗خدایا شکرت که خانواده عباس منش از چنین اعضایی تشکیل شده ..نمیدونم چطوری بابت این نوشته ها از شما تشکر کنم ولی امیدوارم هر آنچه آرزو داری در همین سال جدید به آن برسی خدانگهدار💝🌹
محمد علی عزیز سلام
من یه تعهدی دارم باخودم
که هر چی به قلبم میاد
صادقانه صادقانه بنویسم
یا کامنت نزارم
یاوقتی میزارم
احساسات قلبم رو بگم
راستش کلا آدم احساسی هستم
البته با اموزه های استاد دارم بهتر میشه
نمیدونم
یه چیزی هست که کشش میاره
سایت
استاد
قانون
یه چیزی داره ما رو میکشه به سمت خودش
نمیگم خداست
چون خدا تو وجود ماست
از ما جدا نیست که بخواد بهمون نزدیک بشه
فکر کنم این رویاهای ماست
که تو این سایت ما رو میکشونن به سمت تکاملمون تا بهشون برسیم
همین طور که ا ستاد میگن ما با رسیدن به رویاهامون دنیا رو گسترش میدیم
کشش ما به سمت رویاهامون
یا یه جور دیگه نگاه کنیم که شیرین تره
کشش رویاهای ما به سمت ما
قطعاً برای پیشرفت جهان لازمه
برای همین این سایت بوجود اومده که دنیا رو گسترده تر کنه
این دنیای جدیدی که رویای استاد بوده
چقدر ما رو داره قویتر میکنه
برای گسترش دنیای اطرافمون
یه نفر مثل استاد چقدر میتونه تو رشد جهان تاثیر داشته باشه
خدایا شکرت که تو این مسیر همراه هم هستم
شاید خیلی از استاد دورتر باشم
اما همراهشم
این روزها که تازه دوره عزت نفس رو شروع کردم
استاد همیشه میگن
اگر کسی رو برای خودت بت کردی
بدون عزت نفس پایینی داری
و من اینجا با تمام احترام و عشقی که برای استاد قایل هستم
میخوام بگم استاد
من شاگرد خوب شما هستم
و هیچ انسانی نیست که برای من بت باشه
و خدا باشه
خدا یکیه
اونهم تو وجودمنه
خدایاااااااااااااااااااااشکرت
سلام دوست خوبم 🌹،مرسی برای این متن بسیار زیبا 💗👏👏
سمیه جانم سلام
اول صبح تا چشمام باز کردم تلگرام پیام استاد رو دیدم
پیامت در این شرایط من ی پیام فوق العاده بود.
میدونم باید هدایت بشم به پیام مریم خانم ولی اگه میشه ادرس یا همون لینگ پیامشون برام بزارین.سپاسگزارم.
طاهره عزیزم سلام
صبح بهاری و روز قشنگت به خیر و شادی
عزیز دلم من از کامنت شما متوجه شدم که کامنتم داخل کانال تلگرام قرار گرفته
انرژی خیلی خوبی بهم داد
امیدوارم هزاران برابر این انرژی رو خدا بهت برگردونه
بالای همین کامنت من کامنت خانم شایسته عزیز هست که بارها و بارها هم که بخونی باز انگار یه چیز جدید ازش یادمیگیری
بهترینها رو برای قلب نازنینت آرزو میکنم
تشکر از سمیه عزیز برای این کامنت فوق العاده عالی، واقعا از خوندنش لذت بردم و خداوند رو بینهایت شاکرم که هدایتگرمه و من رو به کامنت شما در این صبح بهاری هدایت کرد. خدایا شکرت برای درک این اگاهی ها. انشالاه همیشه بهترین باشی سمیه عزیز.
سلامی دوباره خدمت شما دوست عزیزم.
خداوند دوباره من رو به کامنت های بینهایت زیبا و دلنشین شما هدایت کرد. دوست خوبم، سمیه جان، چقدر این کامنتت عالی بود.
با اجازه ت اون جاهایی که نوشته بودی سمیه جاشو با اسم خودم پر کردم و یه جان هم بهش اضافه کردم و داخل سررسید طلاییم نوشتم، این کلمه طلایی یهویی همین حالا به ذهنم رسید و چقدر صفت زیبایی برای سررسید پر بار من، و فکر کنم این زیبا بینی تاثیر خواندن کامنت زیبای شما بوده که ذهن من چاره ای جز بر زبان آوردن کلمات زیبا نداره.
اون قسمت که نوشتی تطابق، این دقیقا یکی از مسائلی بود که خیلی منو آزار میداد و دلیلش رو نمیتونستم پیدا کنم، و این یادآوری شما و چکیده نویسی زیبای شما منو به باگ شخصیتیم هدایت کرد.
و بعضی قسمت ها اینقدر سنگین بود که واقعا هر کاریش کردم نفهمیدم شاید الان نفهمم ولی شاید فردا یا پس فردا بفهمم بخاطر همین جزو کامنت های مورد علاقه و گذاشتم که بعدا بهش مراجعه کنم و روش دقیق تر بشم، و قطعا یه باگی در این موارد دارم که نمی فهمم.
و البته روح شما در لحظه نوشتن این کامنت اینقدر صاف و زلال و آگاه شده که نوشته هایی رو نوشتی که از مدار من بالاتره، و اگر من به کامنت شما هدایت شدم قطعا بی مورد نبوده و ساده ازش نمی گذرم چون قراره مدارم بالاتر بره.
و بابت تمام زیبا اندیشی هات ازت تشکر میکنم که نه تنها حال دل خودت رو خوب میکنی بلکه حال دل ما رو هم خوب میکنی، خدا خیرت بده. بینهایت منتظر کامنت های زیبای دیگه ت هستم که خدا منو بهش هدایت کنه و حتما باز نظرم رو می نویسم چون من تعهد دادم به انتشار انرژی مثبت درونم.
شاد باشی…
مهرداد عزیز سلام
هر چند روز یکبار در ایمیل من یه پیام میاد که یکی از دوستان نازنینم در این کامنت پیامی گذاشته
من به پاسخ کامنت بچه ها که مراجعه میکنم
یاد حرف استاد عزیز می افتم که میگن
اون روز تو مدار خیلی خوبی بودم
هر روز بیشتر از فایلهای تکراری استاد ، حرفهای جدیدی میشنوم
من تصمیم گرفته بودم که وقتی تمام فایلهای رایگان استاد ر و گرفتم ، شروع به تهیه دوره ها کنم
و به قول خودم ، دقیقاً هم همین کار رو کردم
وقتی که تمام فایلهای رایگان استاد با کامنت ها تمام شد
دوره دوازده قدم رو شروع کردم
اما استاد همیشه چند برگ برنده در آستین دارند
که به ما عباسمنشی ها میگن
عزیزم هنوز نرسیدی
هنوز راه هست
هنوزجاداری
وقتی سفر نامه روی سایت اومد
پا به پای سفر استاد به دور آمریکا
با استاد بودم هر روز با عشق فایلهای سفر نامه رو نگاه میکردم
یه گاهی جملاتی از فایلهای سفرنامه میشنیدم که تو دوره ها هم نشنیده بودم
بعد یه تلنگری به من گفت فایلهای سفرنامه رو دوباره از اول شروع کن
خیلی نسبت به این الهام مقاومت داشتم
تا اینکه بحث نشانه های امروز من داغ شد
این قسمت در سایت باز شد
و چند روز اولین قسمت از سفر به دور آمریکا
برای من در نشانه ها ی امروز من باز میشد
دیگه در برابر این همه نشانه نمیتونستم مقاومت کنم
با اینکه میدونستم تایم زیادی میبره
اما شروع کردم
و این رو هم میدونستم مثل دفعه قبل نباید سرسری از فایلهای سفرنامه بگذرم
این مسیولیت من ر و بیشتر می کرد
باید کامنت ها رو هم میخوند م
و همچینین مقاله های ابتدای خانم شایسته عزیز
شروع کردم
و وقتی که تمام شد
انگار تما م دوره ها ی استاد رو مروری کرده باشم
به خیالم گل کاشتم
اما تازه اول ماجرا بود
این قسمت نشانه های امروز من رو که میخوام باز کنم
قبلش دلم تاپ تاپ میکنه
دوباره کجای کار یه چیزی رو نگرفتم باید برم دقیق تر بشم؟
بعد از یه مدت اینقدر فایل تکراری نگاه کردم و مطالعه کردم که به این حرف استاد رسیدم
که همیشه میگن
قانون یه چیزه
قانون تغییر نمیکنه
من فقط همه جا به دنبال قانونم
که دقیق تر بهش نگاه کنم
و دقیق تر بهش عمل کنم
به قول استاد
تا ما حرفهای استاد رو بفهمیم
خییییییییییییلی راهه
به قول خودش
بعدها متوجه میشیم که چی میگن
زمانیکه این کامنت رو گذاشته بودم
یکی از ارزوهام
تهیه دوره عزت نفس بود
الان که این دوره ر و گرفتم
به خودم میگم
اگر اون زمان عزت نفس الانم رو داشتم
قطعاً به جای سمیه هایی که نوشتم
از کلمه سمیه جان استفاده میکردم
تازه این یکی از کوچکترین مسایلی هست که
تو یه رفتارها م داشتم و بهش پی بردم
کامنت خانم شایسته عزیز برای منهم سنگین بود
بعضی قسمتهاش اینقدر سنگین بود که برای خودم یادداشت کردم که تو کامنتها داشته باشم
حتی نوشتم که باید خیلی به این مسیله فکر کنم
اما اتفاقی که افتاد این بود که
به خیلی هاشون فکر نکردم
کامنتهای شما که پایین کامنت من میاد
یهو نگاه می کنم
که برای خودم نوشتم
باید روی این مسایل
بیشتر فکر کنم
در واقع همه ماهمین هستیم
خیلی از صحبت های استاد
به جای اینکه برای ما جنبه آموزشی داشته باشه
جنبه انگیزشی داره
میشنویم قبول میکنیم شاد میشیم لذت میبریم
و میریم یه کاری رو با انگیزه انجام میدیم
اما چون این صحبتها بعنوان باورهای قوی
در رفتار ماننشسته با کوچکترین مسیله ای که روبه رو میشیم
و با حس و حال ما جور در نمیاد
واکنش های عجیب و غریب از خودمون نشون میدیم
یه وقت هایی تو فایلها به کامنتهای خودم میرسم
بعد از خوندن یه مقدارش میگم
دمش گرم درسته
بعد میرم جلوتر میبینم آشناست
چند خط بعد متوجه میشم کامنت خودم
به خودم میگم دمم گرم
تو چه مداری بودم
یعنی گاهی میگم، اگر این کامنتهایی که برای بچه های سایت میزارم
همونقدر که روی دوستان تاثیر میزاشت
روی خودم هم تاثیر گزار بود
الان تنپا پیش استاد در حال جت اسکی سواری روی اون رودخونه زیبا بودم :)
اما به قول استاد
ما همیشه در حال تغییر مدار هستیم
دقیقاً این که میگن
فرکانس های ما هر لحظه در حال تغییر هست
نه اینکه همیشه فرکانس ها ی ما در حال بهتر شدن هست
اینقدر این فرکانس ها بالا و پایین میشن که با تقویت یک باور و تثبیت مکانی اون باور در یک مدار وارد یک چالش جدیدو ساخت باوری جدید و در حال قوی شدن در اون مدار و تثبیت جای اون باورجدید و همینطور این چرخه ادامه داره
دقیقاً ما همیشه در مدارهای متفاوت در حال کسب تجربه و تثبیت کردن جایگاهه باورهامون هستیم
به نظرم در زمان کامنت گذاشتن
من در بالاترین فرکانس صداقتی هستم
من خیلی تایپ سریعی دارم
یه گاهی تایپ من از ذهنم هم تندتر میره
اما موقع کامنت گذاشتن
گاهی پیش میاد که
انگشتهام روی کیبورد شل میشه
و کلمه بعدی ر و تایپ نمیکنه
اون لحظه ها دقیقاً
باگ های من در میاد
قاطعانه میگم
بهترین ترمزی که در این چندماه برداشتم
که باعث شد
آشفته بازار ذهن من جمع بشه
همین کامنت گذاشتن در سایت بود
انگار روند یادگیریهام رو روونتر کرد
انگار یه مهر تثبیت روی یادگیرهام میزنه
یه گاهی میگم
چه جوری دلم میومد درگذشته کامنتهای بچه ها رو میخوندم و کامنت نمیزاشتم
به واقع که ما با ترمز هایی که داریم، خودمون رو خیلی راحت از دریافت لذت ها محرم میکنیم
یه کامنتی از دوستی میبینم نمیتونم جواب ندم
یه فایلی میبینم نمیتونم درموردش حرف نزنم
این روزها کامنت های من یه گاهی تو کانال تلگرام میره
یه گاهی به لطف الله لایک میخوره
که اینها همه نشانه های تایید یادگیری های من هست
و من از شوق اینکه این همه تلاشم برای تغییر باورهام و زندگیم به هدر نرفته
اشک شادی میریزم وذوق میکنم
و چقدر این ذوق کردن ها رو از خودم گرفته بودم
بهترین لحظه های عمرم زمان هایی هست که تو این سایت می گذرونم
در کنار شما و با آگاهی های بینظیری که به لطف الله هر روز برای من آبدیت میشه
خدایا بینهایت یعنی چقدر ؟
هر چقدر هست
من بیشتر از اون شکرت میکنم
بخاطر این مسیری که در اون قرار گرفتم
خدایاااااااااااااااشکرت
سلام مجدد خدمت دوست خوبم، من قبلا خیلی آدم کم حوصله ای بودم،
اینقدر کم حوصله که نمیتونستم یه فایل از استاد رو تا آخرش گوش کنم،
یا کامنت زیبای دوستان اگه طولانی میشد بیخیالش میشدم،
اما از وقتی با خودم عهد بستم، این حوصله نمیدونم از کجا سر و کله ش پیدا شد،
انصافا حرف های استاد طلاست،
کامنت قوی دوستانی مثل شما طلاست،
همونطور که نگاه کردن به قیمت طلا لذت بخشه، نگاه کردن به کامنت های شما دوستان و گوش کردن به حرف های استاد الان برام لذتبخشه،
و من هم از خدا بینهایت سپاسگزارم که من رو در مسیر درست قرار داده،
میدونم خیلی کار دارم، باید خیلی روی خودم کار کنم ، اما همیشه از الان خودم سپاسگزارم چون میدونم خدا برام سورپرایز های بیشتری داره،
و قراره اتفاقات قشنگ تری در زندگیم بیفته،
به لطف خدا، شما دوستان و استاد عزیز و خانم شایسته و تمام دست اندرکاران این سایت مسیر های زیباتری در انتظار منه،
به شرطی که تمرین کنم تا بتونم از همین مسیری در اون قرار دارم لذت ببرم.
خدایا بینهایت ازت سپاسگزارم. دوست خوبم همیشه سبز باشی.
سلام شایسته ی شایسته ام
سپاس از دودیدگاه بی نظیر وپرازاگاهیه توحیدیتون…
من کامنتهای لایوشماره ی ۳ رو چندوقتیه که دارم ازاول میخونم به ترتیب از صفحه ی اول،،واین خوندنم هم هدایت خدابود وبس..یه وقفه ی ده روزه ای برای خوندن این دیدگاهها واسم افتاده بود بخاطر دیدگاههای فایلهای دیگه…ولی امروز باز هدایت شدم به خوندن ادامه..ولی حسی بهم میگفت برواز اخر بخون….منم باکمی تردید شروع کردم به خوندن از صفحه ی اخر…یکی از دیدگاهها راجع به دیدگاه شما حرف زده بود که درقسمت لایک شده هاست،،و من اصلا خبر نداشتم که از شما دیدگاهی توی این صفحه وجودداره….سریع رفتم قسمت لایک شده ها و با عشق شروع به خوندن کردم…
شایسته ی عزیزم چنان دری ازاگاهی و هدایت و به دنبالش حمایت خداوند بروی من بازشدکه فقط دوست داارم بارها بخونم و به این جمله ها فکرکنم…انقدر قشنگ هدایت شدم که دلیل حال بدامروزم و فهمیدم …فهمیدم چی میخام…چرا میخام…وچی درسته و چی اشتباه….انقدر هدایت و چراغ واسه ی من توی این دیدگاه روشن شد که فقط دلم میخاد برم جایی در خلوت وسکوت وبارها وبارها وروزها شبها این جملات رو بخونم و تکرار کنم و به قول استاد عزیزم بگم تزریق بشین توی وجودم…شایسته ی عزیزم من سالهاست که در یه بهشت زیبازندگی میکنم ولی امروز فهمیدم که چرا روحم میخاد پرواز کنه…چرا انقدر پاهام روی زمین نیست دیگه..چرا باوجود این همه نعمت و زیبایی و فراخی
این بهشت،، احساس پرنده ای در قفس و دارم که میخاد پرواز کنه وبره..چرا میل گرفتن حتی مدرک خلبانی و پروازکردن توی اسمون ،،انقدرشدت گرفته توی وجود من…چرا اینجا گیر افتادم..امروز فهمیدم که بله…این ازادیه که من میخام…من اینجا ازادانه دارم زندگی میکنم ولی حصار و دیوارهاش داره بابزرگترشدن روحم..بابودن دراین فضای توحیدی…بااین اگاهیهاوبزرگترشدن ظرفم به من اسیب میرسونه…جوری که بارها شده دلم خاسته مثل حضرت سلیمان بتونم سواربر بادها پرواز کنم….فهمیدم که من اینجا خیلی وقته که سیراب شدم و پرشدم از تجربه ی زیباییها ونعمتهای این مکان…پراز اگاهی و لذت شدم وازشدت این سیرشدن ،احساس درقفس بودن ودارم…قفسی به بزرگی ده هزارمتر…ولی احاطه شده بادیوار….من دلم عبوراز این دیوارهارو میخاد…من دلم میخاد ازادورها زندگی کنم..من امروز حالم و فهمیدم که دلم پرواز میخاد ازادانه..به هرجا که دلم خاست برم….شایسته جون هر سطر و هرجمله ی این دیدگاه من و مصممترکرد برای پروازم…به من قدرت و جسارت و فهم و درک بیشتر وداد…به من احساس رهایی رو القا کرد…..که باید رهاکنم و ازادانه برم وزیباییهای دیگه رو ببینم و تجربه کنم…باید گذرکنم ازاین دیوارها که من رو باباورهای خودم اسیر کرده ومنتظر یه ناجی ام بیرون ازخودم….
شایسته ی عزیزم ،،،انقدر حجم اگاهیهای این دلنوشته ی شما بالاست که من فقط زبان سکوت اختیارکردم و چشمام پرازاشک شده…که خدایا چقدرزیبا امروز من وهدایتم کردی به این جمله های ناب توحیدی و بهم فهموندی که چرا احساسم تواین لحظه هماهنگ نیست…….
شایسته ی عزیزم امروز روح من رو به پروازدراوردی…واین پرواز من چقدرزیبا که همزمان شده با فایلهای سفرنامه…..واین اگاهی ناب امروز هم دنباله ی هدایت خداونده برای گذرمن ازاین موانع ..سپاس وهزاران سپاس ازاینهمه عشق وصداقت قلبی و خالصانتون که هرگزباکلمات نمیشه بزبون اورد…..هزاران سپاس ازاین دلنوشته ی توحیدی و عاشقنتون….
باعرض سلام وادب به خانواده صمیمی عباس منش…
خدا رو شاکرم که استاد عباس منش و خانم شایسته را برای هدایت من به جهانی بزرگتر وپر از نعمت و فراوانی سر راهم قرار داده است…
استاد عزیز من با وجود اینکه موفق نشدم حتی یک محصول شما رو بخرم ولی به خاطر لذت بردن از سخنان شما و عزیز دلتون که برای من هم خواهر و رهنمای بزرگی است و کامنت همه دوستان خانواده بزرگ عباس منش که همه اینها رو از خدا میبینم.. سپاس گذارم… چون میخواهد من را هدایت کند به داخل جهانی بزرگتر وبهتر از جهانی که در حال حاضر در ان هستم..
خدایا صد هزار بار شکرت که دوتا چشم به من دادی که میتونم از نوشتهای این خانواده بزرگ کمال لذت و به احساس خوب رسیدن رو ببینم ودرک کنم…
واقعا ممنون از همه خانواده عباس منش حتی کسانی که فقط وفقط یک کلمه رو کامنت گذاشتن…
به نظر من قدرت آزادی و احساس خوب بهترین مسکن و راه حل برای بکار افتادن مغز آدم میباشد..
هر وقت از طرف این خانواده بزرگ دیدگاهی یا نظری یا پیامی برای من جیمیل میشه بیشتر به ارزش خودم پی میبرم..بیشتر به اهدافم فکر میکنم.. بیشتر به موفقیت نزدیکتر میشم… احساس خوبی بهم دست میده…
منی که بی هدف و معلق بودم دارم به اهداف و فراوانی نعمت فکر میکنم.. دارم به ارزشهای خودم پی میبرم.. مطمئنم که دارم به سوی مداری شایسته تر هدایت میشم…
واقعا اگه با خودمون صادق باشیم،از خودمون بپرسیم کی هستیم و چی میخواییم.. خالصانه و با زبانی ساده خواسته هایمان را بخواهیم… بدون شک به همه آن چیزی که در وجودمان هست پی برده و میرسیم…
تا خودمان رو پیدا نکنیم… تا شرطی نشیم به سوی حتی یک تغییر کوچک.!فهمیدن و درک کردن خیلی سخت میشه…..
با زبان ساده و با جرأت بگم خواستهایم را میخواهم چه خیلی بزرگ چه خیلی کوچک فرقی ندارد… مهم رسیدن به آنها ولذت بعد از رسیدن به خواسته هاست…
به کودکان و نوزادن فکر کنیم که بامغزی خالی ولی باقدرت یادگیری و آمادگی بسیار بالا در هر چیزی که دوره کودکی با آن برخورد میکنن زود خود را با شرایط وفق میدهند، ساده و بدون آلایش و بدون داشتن غرور بی جا که مانع بدی برای پیشرفت است..
خدا به سادگی به ما آدما نشان میدهد که در هر لحظه از زندگی یمان شک و تردید نداشته باشیم ساده به دنیا بنگریم چون ما رو برای کسب تجربه و درک کردن فراوانی آفریده و همیشه و هر لحظه با ماست..
خدایی رو که قادر مطلقه شکر میکنم چون همه امور در دست اوست…. خودمو به خدا سپردم چون میدونم منو خیلی دوست داره وبا این خانواده بزرگ آشنا کرده…. خدایا سپاس گذارم…
استاد عباس منش عزیز،، خانم شایسته عزیز… خانواده بزرگ و دوست داشتنیم از همتون ممنونم… سپاس گذارم…
در پناه خداوند مهربان وبخشنده باشید
درود بر شما خانم شایسته عزیز
ممنونم بابت زمان، انرژی و علاقه ای که گذاشتین و مثل ما به جواب مسابقه پاسخ دادین.
امروز از صبح تا غروب مشغول خوندن پاسخ شما بودم و کلی باور و نکات ناب رو استخراج کردم. همینطور کامنت شما رو به قسمت آرشیو اضافه کردم که بعدا با تکامل فرکانسی بیشترم، بازهم از قلم شما بیاموزم.
ممنون بابت همه چی.
بسیارعالی وکامل بود.الحق شمادونفر رابایدپادشاه وملکه سرزمین آگاهی نامید وبس
سلام خدمت خانم شایسته عزیزم 🌹بیتعارف بهترین دیدگاهی که میتوان به عنوان گنجی عظیم از آن یاد کرد و جای هزاران بار خواندن را دارد همین نوشته های شما بود چقدر زیبا این که بگم کامل فهمیدم دروغه ولی یه چیز میدونم برای منی که الان بیکارم و سردر گم و دنبال یافتن شغل مورد علاقه و بدست آوردن ثروت ،آزادی ،،آزادی در حد استادم ولی اگر در این مسیر ثابت قدم باشم، یک دنیا تجربه جواب در همین نوشته ها پیدا کنم وهرکس دنبال هر جوابی که باشه بازم میتونه پیدا کنه…از کجای این نوشتهای زیبا بگم چه توصیف قشنگی از استاد کردید قوی مثل شیر و چابک مثل آهو 👏👏👏👌👌👌👌خانم شایسته نمیتونم احساسم را برای شما بیان کنم فقط خدا را شکر برای حظورتان در این سایت و فعال بودنتان ،،خواندن یک دیدگاه یا یک نوشته از شما برابری میکنه با هزاران دیدگاه و تجربه ماشالا به شما 👏👏🌹🌹🌹💝💝💝💝💝💝
سلام به خانم شایسته عزیز (عزیز دل استاد)???
خیلی خیلی عالی بود جوابتون اینه که میگن کمال همنشین در من اثر کرد شما مصداقشین شاد باشید
سلام به استاد عزیزم،خانم شایسته مهربان و دوستان خوبم
خدا رو سپاسگزارم که از اردیبهشت ۹۷به همراه همسر عزیزم با این سایت توحیدی و استاد آشنا شدیم و با شما دوستان خوبم هم مسیر هستیم ،اکنون هر لحظه از زندگی من همراه با آرامش ،سلامتی،خوشبختی،نعمت و فراوانی سپری میشه در حالی که قبل از اردیبهشت ۹۷دقیقا برعکس این نعمتها رو تجربه میکردم چون قادر نبودم این نعمتها رو ببینم و درک کنم
خیلی دوست داشتم که در رابطه با جواب این سوال از تجربه خودم و همسرم در کسب و کار و مغازه ای که داشتیم بگم تجربه ای که قبل آشنایی با قانون همیشه با اکراه از اون صحبت میکردم و در تصوراتم زشت و سیاه بود ولی الان با درک قانون ازش به عنوان یک تضاد یاد میکنم و از تک تک لحظاتش درس میگیرم و حتی الان حسم نسبت بهش واقعا خوب هست
الان خیلی خوب من و همسرم درک میکنیم که تمام اون سختی ها و ناکامیها ریشه اش از کجا آب میخورد ولی ما همیشه برای درست کردن اوضاع نابسامان دست به هر کاری میزدیم و تمام راهها رو امتحان کردیم مثل اینکه فکر میکردیم حتما جنس مون جور نیست و باز با قرض و قوله جنس تهیه میکردیم با اینکه فول جنس بودیم یا میگفتیم حتما ویترین رو باید تغییر بدیم خلاصه هر چند روز یکبار ویترین رو عوض میکردیم،به دکور گیر میدادیم یا اینکه نه باید یکدست یه برند خاص ومعروف رو برای فروش بیاریم تا جواب بده چندین سال به همین منوال گذشت و ما با امتحان کردن تمام راههایی که به عقل مون میرسید بدون نتیجه و باکوله باری از بدهی و ناامید و داغون مغازه رو بستیم و آخرش هم نفهمیدیم علت اصلی چی بود و با همون افکارو باورهای محدود کار دیگری رو آغاز کردیم ولی این دفعه که کلی بهم ریخته بودیم هر تصمیمی که گرفتیم اشتباه بود و در اون شرایط همش چشم و گوشمون به آدمهای دیگه بود وتا دلتون بخواد در حاشیه و حرف و حدیث افتاده بودیم کاری که شروع کردیم اصلا بهش علاقه نداشتیم و یه کار کاملا سختی برامون بود الان که فکر میکنم واقعا این کار چطور به ذهن ما رسید که اصلا هیچ ربطی به کار قبلی و علاقه ما نداشت و باز همون شرایط ولی خیلی بدتر و سختر برامون تکرار شد
تا اینکه با این سایت توحیدی آشنا شدیم و تمام فایلهای رایگان رو دانلود کردم واز صبح تا شب فقط صحبتهای استاد رو گوش میدادیم و تمام حرفها زیبا بود و به ما آرامش میداد چون واقعا هر دوی ما خسته بودیم و از اینکه نتیجه نمیگرفتیم سرگردان و کلافه بودیم طوری بود که دقیقا قبل آشنایی با قانون وبا نگاه محدودی که به خدا داشتم درخواست میکردم یه راهی بذار جلوی پای ما و همش تو فکرم این بود که مثلا یه پولی از یه جایی برسه یا یکی کمک کنه تا به کار قبلی برگردیم و همش دنبال یه اتفاق در بیرون از خودم بودم خلاصه در حد همون باورهای محدودم فکر میکردم و درخواست از خدا داشتم
و اما چقدر خدای مهربون ما رو دوست داشت و به این مسیر توحیدی هدایت کرد که در دو طرف این مسیر زیبای توحیدی همه نعمتهای خوب رو کمتر از یک سال با هم داریم و الان خوب درک میکنیم تک تک اون تجربیات به ظاهر بد ریشه در نگاه شرک آلود ما داشت
اکنون ما حدود۴ماه هست که اون کاری که بهش علاقه نداشتیم رو رها کردیم و به کار قبلی خودمون با عشق برگشتیم و بدون هیچکدوم از عوامل بیرونی و راههایی که قبلا امتحان کرده بودیم و فقط از راه ایمان و عمل به قوانین و توکل به خدا شروع کردیم
کارمون رو از زیر صفر شروع کردیم و خدا رو شکر همه کارها روان جلو میره و این دفعه کاملا متفاوت نسبت به قبل عمل کردیم پا روی تمام ترسها گذاشتیم و با توکل به خدا و اعتماد کامل به خودمون که خالق شرایط زندگیمون هستیم شروع کردیم،تمام توجهمون رو روی خودمون و باورهامون متمرکز کردیم و با جدیت داریم سعی میکنیم که توحیدی فکر کنیم و عمل کنیم و زیربنای مستحکم رو از باورهای توحیدی قدرتمند بسازیم و با خیالی آسوده تک تک باورهای درست رو در تمام جنبه ها روی اون بچینیم
وقتی به صورت جدی شروع به کار کردن روی سفرنامه کردم هر روز یه ترمز جدید پیدا میکردم اگر ترمزی مربوط به عدم اعتماد بنفس وعدم احساس لیاقت بود ترمزهای من از همه طرف با باورهای شرک آلود احاطه شده بود اگر باور کمبود بود باز شرک درترمزم عجین بود خلاصه هر ترمزی که پیدا میکردم و روش فکر میکردم و حلاجی میکردم شرک پایه و ستون مستحکم اون باور محدود بود و باز در همین سفرنامه بود که من به مرور توحید رو بهتر درک کردم وهنوز اول راهم ولی هر روز خودم به خوبی احساس میکنم که رو به جلو هستم و این رو درک کردم برای هر کسب و کاری و در تمام جنبه های زندگی اگر اول از همه خودمون رو خوب بشناسیم و رابطه مون رو به خدا نزدیک کنیم ودرست درکش کنیم این هماهنگی بین روح و ذهن آرامشی رو برامون به ارمغان میاره که احساسش قابل توصیف نیست و در این احساس خوب و آرامش هست که براحتی و آسانی به خدا توکل میکنیم و خودش به بهترین و آسانترین مسیرها ما رو هدایت میکنه که همش نعمت و فراوانی و موفقیت و هر خیر و خوبی در اون هست و الان مدتی هست که وقتی خواسته هام رو مشخص کردم و برام واضح هست و توکل کردم بدون تضاد خدا برام برآورده میکنه
من الان اینجا خیلی جزئیات زندگیم رو نگفتم چون خیلی طولانی میشد ولی این رو میخوام بگم لحظه لحظه زندگی برام معجزه شده
من فقط و فقط موفقیت و رشد و پیشرفت رو در هر جنبه زندگی رو ربط به باورهاو باورهای توحید میدم و با عمل به باورهای توحیدی همه چی درست میشه و خدا خودش همه چی رو جفت و جور میکنه اگر من با خودم در صلح و آرامش باشم
الان در زندگیم به اندازه درکم از قانون این رو لمس میکنم ولی اطرافیانم تمام این معجزات رو که به خاطر همون یه ذره عمل کردنم به توحید هست رو دارن به خوش شانسیم در زندگی ربط میدن و اون زمان که به خاطرنگاه و باورهای شرک آلود به شکست رسید رو به بد شانسیم ربط میدادن
حالا یه نمونه رو برای مثال توضیح میدم ما حدود بیست میلیون به صاحب خونه بدهکاریم یعنی اجاره چندین ماه رو پرداخت نکردیم البته بنده خدا یه شهر دیگه هست و زنگ که میزد ما همش قول این ماه رو میدادیم که یه مقدارش رو میریزیم وهم زمانم شده بود با گرونی دلار و این بحثها خودش هم کاسب بود و همش به همسرم میگفت میدونم اوضاع خوب نیست ولی یه مقدارش روبده چون منم گیرم بعد از چند بار تماس همسرم بهش گفته بودکه داره کار جدید شروع میکنه ودستش تنگه حتما تو اولین فرصت میریزه خلاصه از اون به بعد همش ذهنم نجوا میداد که میاد بلندتون میکنه یا باز هی زنگ میزنه همش منفی بود از یه طرفم حسابی داشتیم روی خودمون کار میکردیم مخصوصا روی باورهای توحیدی که عاشق این خدا هستم من
یه روز به همسرم گفتم بیا از خدا بخوایم و بنویسیم که صاحب خونه دیگه به ما زنگ نزنه تا ما براش پول رو بریزیم و خودمون باهاش تماس بگیریم و دیگه هم بهش فکر نکنیم رها کنیم و فقط حسمون رو خوب نگه داریم خود خدا سرو سامانش میده ایشالا یعنی دقیقا ۳ماه پیش بود که سپردمش به خدا وبنده خدا یکبار هم زنگ نزد توی این ۳ماه
خلاصه رسییییید تا اواسط فروردین ۹۸که با ذوق و شوق رفتیم به کارتش پول رو واریز کنیم هرچی زدیم پیغام میدادکارت معتبر نیست بعد که باهاش تماس گرفتیم گفت کارتم تاریخش تمام شده بود و میخواستم به شما زنگ بزنم وشماره کارت دیگه ای بدم ولی گفتم شاید اگر زنگ بزنم شما فکر کنین برای پول زنگ زدم حتی میخواستم زنگ بزنم برای تبریک سال نو باز گفتم شاید فکر کنین برای پوله خلاصه بعد از چندین ماه یک اجاره رو میخواستیم بریزیم و بنده خدا اصرار داشت که به جان دو تا بچه هام اگه نیاز دارین نریزین باشه هر وقت که دست و بالتون باز شد بریزین تو این اوضاع اقتصاد باید هوای هم رو داشته باشیم،ما که خونه و مغازه از خودمونه گیریم چه برسه اونایی که مستاجرن خلاصه از این حرفهای قشنگ که همش کار خدای مهربون بود واین نتیجه بعد از کار کردن رو باورهای توحیدی و توکل و اعتماد به خدا بدست اومد چون قبلا بنده خدا مرتب تماس میگرفت
ولی به قول اطرافیان شانس آوردی آدم خوبی به پستت خورده در صورتی که همین شانس ۳سال پیش کاری نکرد و صاحب خانه قبلی محترمانه ما رو بیرون انداخت
برای ما که قبلا همه راهها و ابزارها رو امتحان کردیم و کلی مثلا تلاش میکردیم و همیشه بی نتیجه بود الان در همین مدت کوتاه هر روز یه معجزه تو زندگیمون میبینیم اون هم فقط با کار کردن رو باورهامون و هر لحظه روی باورهای توحیدی کار میکنیم و به خدا توکل میکنیم و خدا انگار صاحب خونه،طلبکار خلاصه هر چی که مانع میشد برای پیشرفت ما جلوش رو گرفته تا ما با اعتماد به خدا جلو بریم و کل جهان مسخر ما شده،و ما فقط و فقط اول سپاسگزار خدا هستیم
سپاسگزار استاد عزیزم که در این سایت توحیدی خدای واقعی رو شناختیم سپاسگزار خانم شایسته مهربان با مقاله های زیبا و عالی و سفر چهل روزه شگفت انگیزکه چقدر مسیر رو برای ما هموار کرد و سپاسگزارتک تک دوستان در سایت هستیم که با خوندن کامنتهای شما و پاسخهای عالی شما در عقل کل چه چراغهایی در ذهن ما روشن شد و در این مسیر توحیدی همیشه همراه ما بودید
چقدر این سوال فرصت خوبی برای من بودکه گذشته رو با این نگاه جدید مرور کنم که چقدر برای درست کردن اوضاع و پیشرفت تلاش میکردم رقابت میکردم کپی میکردم خلاصه از هر ابزاری استفاده میکردم و از اصل موضوع غافل بودم در اصل آگاه نبودم و قانون و فرمول اصلی زندگی یعنی توحید رو نمی شناختم کلا با این باورها خلاق شدم و به مسیرهای هدایت شدم که قبلا یک درصد هم فکرش رو نمی کردم
خیلی دوست داشتم تک تک نتایج این یکسال آشنایی با این سایت توحیدی که در این چهار ماه آخر خلاصه میشد رو بنویسم حالا ایشالا یه فرصت دیگه مینویسم و فقط چکیده ای از تجربه ها و دستاوردهام رو از عمل به قوانین و آموزهای استاد رو به اندازه ای که درک کردم رو نوشتم
در کل میخواستم بگم در هر جنبه زندگی یا هر کسب و کاری وقتی فقط روی خدا حساب کنیم خودش ما رو به بهترین مسیرها،افراد،ابزار و امکانات و هر چی که برای اون کار یا مسئله نیاز داریم هدایت میکنه
و خیلی خوشحال میشم که تجربیات و کامنت من اگر فقط برای یک نفر از دوستانم هم مفید واقع بشه واین برای من کافیه وخدا رو سپاسگزارم
بیصبرانه منتظرم کامنتهای زیبای دوستانم رو برای جواب این سوال بخونم چون مطمئنم به کلی نکات خوب و پر از آگاهی میرسم که به رشد و پیشرفتم مثل همیشه کمک میکنه
در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید
سرکار خانم مسکرانیان سلام
کامنت شما رو خوندم و لذت بردم
از اونجایی که من هم با خانمم در این سایت فعالیت میکنیم و میدونیم رابطه هماهنگ یعنی چی به شما و همسرتون تبریک میگم. قطعا آینده با شکوهی در انتظار شما همسرتون و فرزندتونه
اینو بگم که من با توکل بر خدا و رها کردن خواستم بدون 1 ریال پول صاحب خونه شدم. شما هم میتونین به راحتی صاحب خونه بشید فقط این رو بخواین از خدا. همیشه خواسته های عجیب و بزرگ از خدا بخواین و بعد بی خیالش بشید. تجسمش کنید بهش فکر کنید اما همیشه با حس خوب رو به جلو باشید و به این فکر کنید که خلقش میکنید.
به گذشته برنگردید فقط رو به جلو با ایمان ( این رمزشه ) و بعد یه روز میبینید تو خونه خودتون دارید زندگی میکنید با تمام شرایط دلخواه و کسبو کاری پولساز و رابطه ای فراتر از عاشقانه
موفق باشید
سید یه جلسه خصوصی میزاری
کاااااامل با جزئیات این بحث خونه رو برام بازش میکنی
شیرینی هم یادت نره لطفا
برا شوخی نمیگما، هم شیرینیه جدیه هم توضیح این خونه دار شدنه
خیلی خیلی مشتاقم بشنوم
سلام سید جان
یکم بیشتر از چطور خانه دار شدنت میگی برامون ممنون .
سلام
بله . یه عمری تو یه دخمه دربو داغون ( به اسم اتاق خودم ) زندگی میکردم . تا سن 34 سالگی. برج 9 سال 97. هیچ سرمایه ای نداشتم. هیچ ایده ای برای خونه خریدن نداشتم. کلا خیلی هم بهش فکر نکرده بودم. اما چند سالی بود که دوست داشتم به هر طریقی شده مستقل شم. مخصوصا وقتی که با قوانین آشنا شده بودم نیاز شدیدی به استقلال و فضای خلوت و راحت داشتم که روی خودم کار کنم و از جمعیت دور باشم. و خیلی دوست داشتم زود تر مستقل شم. اصلا هیچ جا هم اینو ننوشته بودما!!! یعنی مثلا در مورد خونه رویایی اینا نوشته بودم اما اینکه مثلا الان بتونم بهش برسم فکر نمیکردم!! کلا موضوع خونه دار شدن تو ذهنم دور بود. اما بهشم گیر نداده بودم یعنی تقریبا میتونم بگم اصلا به رویای خونه دار شدنم فکر نمیکردم . بیشتر به افزایش درامد فکر میکردم :)) به شدت هم از اون چهار دیواریِ 15 متری که نصف بیشتر عمرمو توش زندگی کرده بودم حالم داشت بهم میخورد.حتی حاضر بودم برم یه جا سرایداری کنم اما جا بهم بدن برای زندگی و تنها باشم!!! اما با اینکه از جایی که بودم راضی نبودم حــالم اکثر مواقع خوب بود ، چون داشتم روی خودم کار میکردم ( از قصد میگم اکثر مواقع که بدونین منم منفی شدن و نق و نوق دارم )
بعد یکی از دوستان نزدیک خانوادگی که خــیلی منو دوست داشتن و همیشه هم بهم محبت داشتن خونشون رو که کلنگی بود فروختن و یه خونه بزرگ و نو توی تهران برای خودشون گرفتن و یه خونه 5 سال ساخت 75 متری تقریبا نو هم تو حومه تهران گرفتن. ( کابینت MDF، دیوارهای تمیز، اپارتمان ساکت، محله خلوت و خوب، آب و هوای تمیز و کلی مزیت دیگه که من همیشه دوست داشتم تجربه کنم ) بعد چون از وضعیت من خبر داشتن به من گفتن آقا کاظم شما که دمه بختم هستی حالا فعلا که شرایط خونه خریدن هم نداری برو تا هر وقت خواستی تو این خونه حوه تهران زندگی کن. چون بچه های خودشون خونه دار بودن. این خونرو یه جورایی امانت دادن به من تا هر وقت که تونستم برای خودم خونه بگیرم اینجا زندگی کنم. من اصلا اوایل هنگِ هنگِ بودم. یه مدتم تو سایت نبودم سر همین قضیه. به قدری ایمان من به خدا سر این داستان بالا رفت که مدارهام 4 تا 4 تا جا به جا شد.
من سر جذب رابطم هم دقیقا همین اتفاق افتاد. بهش خیلی فکر نمیکردم ، درگیرش نبودم. با فایلهای استاد کیفو حال میکردم یهو یکی اومد تو زندگیم :))
موضوع اصلی حال خوب و رهاییه
یه موقع هست آدم ناآگاهانه یه چیزیو رها میکنه و حتی خیلی بهش فکر هم نمیکنه که باورهای مخربش بخواد فرکانس ارسال کنه و چون حالش خوبه خیلی زود بهش میرسه
مثل رابطه من و موضوع خونم و راه اندازی کار مورد علاقم و که همش تو کمتر از 2 سال اتفاق افتاد و خیلی از چیزهایی که بچه ها زود بهش میرسن
یه موقع هست مجبوری آگاهانه برای اینکه رها بشی باورهاتو تغییر بدی ، باید انقدر ایمانتو ببری بالا که خیلی راحت رها بشی ، در مورد این موضوع هم اکثریتمون توی ” رها کردن پول ” مشکل داریم.
چون همیشه به شدت باهاش درگیریم و نیازش داریم و رها کردنش و بهش فکر نکردن خــیلی سخته
منم تو رها کردن پول به شدت مشکل داشتم چون بعد از چندین سال کار کردن هیچ پولی در نیاورده بودم و تقریبا برام عادت شده بود که باید خر کاری کنم و پول در نیارم. تغییر این باور پوستمو کند!! هنوزم نتونستم کامل تغییرش بدم. اما خـــیلی بهتر شده. هر چقدر ایمان آدم بره بالاتر این باورها راحت تر تغییر میکنن و آدم رها تر میشه. توی این خونه روزایی بود که توی یخچالم غیر از یه پارچ آب و چند تا نون لواش و یکم پنیر هیچی نداشتم برای غذا خوردن، اما در کمال تعجب خـــیلی اذیتم نمیکرد و اینجا بودم که فهمیدم دارم از پول رها تر میشم و وقتی که سراغ قرآن رفتم که دیگه اصلا همه چی تغییییر کرد. انقدر ایمانم رفت بالا که دیگه تقریبا شرایط سخت نمیتونه اذیتم کنه .. یعنی در حد همون نجواهایی که با یه ” خفه شو ” میره پی کارش :))
خدا رو شکر یه مدت کوتاهیه اوضاع مالی هم داره تغییر میکنه و تمام تلاشمو دارم میکنم که به قول یکی از دوستان :
یک ارتباط عمیق ذهنی بین مدار درآمدی که میخوام توش باشم و خداوندی که قدرت همه کار رو داره پیدا کنم.
این جمله همیشه بهم آرامش میده. هر وقت ترسها میاد سراغم جمله بالا رو به شکل سوال از خودم میپرسم و بعد فقط ایمان به خدا تو ذهنم موج میزنه . تمام تلاشم اینه که فقط رو به جلو باشم و به گذشته اصلا فکر نکنم و به دل ترسهام حمله کنم. حمله به دل ترسهایی که میگن ماه بعد نمیتونی انقدر پول در بیاری!! یا میگن حالی این فروشت شانسی بود!! یا از این شرو ورا که همش شیطون بلغور میکنه تو گوش آدم دیگه . با یه حمله مقتدارنه ذهنی بهشون میگم من از ایمان کمک میگیرم نه از تو!! و بعد آروم میشم و همه چیزو دوباره به خدا میسپارم.
به تازگی ارتباطی بین جایی که میخوام باشم و ایمان به خدایی که همه کار میکنه پیدا کردم :
مدار درآمد بالای 1 ملیون تومن پله اول ایمانه و باید بهش برسیم ( اینجوری خیلی آسون تره چون هر چی قرآن میخونی و احساس میکنی داره مدار ایمانت تغییر میکنه احساس میکنی داری خود به خود به مدار درآمدی مشخصت هم نزدیک میشی )
مدار درآمد بالای 2 ملیون پله دومه ایمانه
مدار درآمد بالای 4 ملیون پله سوم ایمانه
و به همین تریبت
خــیلی سواله خوبیه اصلا ….. هیچی دیگه
همین
موفق باشید
سلام
جوابتون خیلی کامل تر از اون چیزی بود که من فکرش رو میکردم .
بابت وقتی که گزاشتین ممنونم.
من اون کامنتی رو که توش با نجواهای ذهنی تون در مورد عوامل بیرونی سوال و جواب داشتین رو تو دفترم نوشته بودم و هر وقت که احساسم بد میشد میرفتم و میخوندمش و فوری حالم از این رو به اون رو میشد .
در کل الان که فکر میکنم میبینم چقد نسبت به اون موفق رها تر شدم .
من تو بخش عقل کل هم میرم کامنتای شما رو در مورد هر سوالی که باشه میخونم و خیلی خوشم میاد و منو به فکر فرو میبره .
بازم ممنون
سلام آقای فلاح
چقدر دیدگاهتون جالب بود
مدار درآمد بالای ۱ ملیون تومن پله اول ایمانه
مدار درآمد بالای ۲ ملیون پله دومه ایمانه
مدار درآمد بالای ۴ ملیون پله سوم ایمانه
این دیدگاه به منی که به تازگی وارد کسب و کار و درآمد شدم خیلی کمک میکنه
ممونم ازتون
سید کاظم عزیز
چقدر عالی چقدر خوب
چه با سخاوت و با جزئیات گفتی و چقدر آموزنده
سپاس
خواهش میکنم پوریا جان
چیزی که به دلم افتاد رو نوشتم
ممنون که پیگیری، هم اینجا هم اینستا و پیام های محبت آمیزت همیشه مشمول حال ما میشه
موفق باشی
سلام دوست خوبم
بسیاااااار عااااالی و کامل نوشتین … ممنون
سلام به استاد عباسمنش و آقای فلاح و بقیه دوستان دوست داشتنی.
آقای فلاح خیلی از گفته هاتون لذت بردم واقعا لطف کردین همین که با گذاشتن این تجربه ها در اختیار دوستان باعث ایجاد انگیزه شدین ” موفق باشین
همیشه خواسته های عجیب و بزرگ از خدا بخواین و بعد بی خیالش بشید. تجسمش کنید بهش فکر کنید اما همیشه با حس خوب رو به جلو باشید و به این فکر کنید که خلقش میکنید.
به گذشته برنگردید فقط رو به جلو با ایمان ( این رمزشه ) و بعد یه روز میبینید تو خونه خودتون دارید زندگی میکنید با تمام شرایط دلخواه و کسبو کاری پولساز و رابطه ای فراتر از عاشقانه
توحید موضوعی که هرچقدر جلوتر میرم, و سعی میکنم, اجراش کنم, سکوت و لذت پاداشش
تمام زمینه ها, روابط ثروت سلامتی , خدایا من عاشقتم , من عاشقتم , من یادم میره, یادم میره که همین الان که دارم تایپ میکنم, در تمام این زمینه ها تا الان چطور چطور هدایتم کردی به اندازه ای که باورت کردم, خدایا هر چی جلو تر میرم, میفهمم که تمام این شب و رو کار کردن ها تمام این بهونه ها , برای درک تو بود, خدا یادم میره, که کی من و آورد آنکارا, یادم میره, چی شد که الان تو این موقعیت که قوانین ترکیه داره تغییر میکنه, من با خیال راحت هستم, یادم میره تو کردی, خدایا یادم میره که این دوست های فوق العاده که از خانوادههم بهتر و کی آورد, خدایا میدونی , دارم تمام سعیم و میکنم, که آگاهانه تمرکز کنم روی این نعمت های بیشمارت که همین الان دارم, و من نازنین ناتوانم از بیان هممشون, خدایا موقعی هایی که یادم میره , و یک دفعه از حسم میفهمم که تمرکزم رفته روی قسمت هایی از این نعمت هایی که الان دارم , که مزیت این نعمت ها در مقابل اون قسمت کوچیک که فرضا باب میلم نیست صفر, چون میدونم تو عاشقشم هستی , و تو همه زندگی من هستی , همه حال خوبم, خدایا چقدر خوب که تو دوست پسری هستی که نه قهر میکنی نه ناز میکنی , نه ناراحت میشی , خدایا من به غیر از این چی میخواهم, خدایا من خوشبختم, که حسابی هستی که پروخالی میشه, و نگران نیستم چون تو همیشه پری پر پر پر , خدایا آخه دیگه چی میخواهم, خدایا تو آدم هایی هستی که لحظه به لحظه دارند حالم و خوب میکنند, خدایا یه موقعی هایی باخودم میگم, بابا نازی دنبال چی میگردی , بعد میگم, دنبال عشقم, خدایا میدونی , اون آهنگ ابی هست که میگه خدابا نشسته داری چای مینوشه, اون موقع ها که گوش میدادم , میگفتم فلان فلان شده, میگه خدا نشسته با ما چای مینوشه , خدایا تو میدونی ما از چایی گذشتیم, شبها بقل هم میخوابیم, بچه ها من خیلییی حالم خوبه نمیدونم چطوری بگم , همه چیز توحید , به قول سید حسین , من آدم خاصی نیستم, خدای من خاص
بچه ها عاششقتونم, که اینجور تو این سایت عشق بازی میکینم
راستی خانم شایسته این آهنگ ابی خیلی جاش تو سفرنامه خالی بود.
من خوشب بخت ترین دختر و پرنسس دنیا هستم
بوسسسس, عاششقتونم
سلام آقای فلاح عزیز
بله شما کاملا درست میگین هماهنگ بودن من و همسرم در این مسیر توحیدی هم یکی از بزرگترین نعمتهایی است که هر روز خدا رو به خاطرش سپاسگزارم
تشکر میکنم که کامنت من رو مطالعه کردین و تجربه قشنگی که از عمل به قوانین و توکل به خدای مهربون کسب کردین رو عنوان کردین
واقعا درسته برای خلق خواسته هارمزش اینه که با ایمان و توکل به خدا نگاهمون رو به جلو باشه
بهترینها رو از خدای مهربون برای شما و خانم بهره دار عزیزم
آرزومندم
سلام آقای فلاح عزیز که همیشه کامنتاتون باعث تقویت یک باور یا پیدا کردن یه ترمز برای من شده ٫
واقعا به شما و همسرتون تبریک میگم امیدوارم خبر املاک و ثروت بیشتری رو ازتون بشنوم ٫
واقعا سپاس گزارم که این نکته رو گفتین که بدون پرداخت ۱ ریال صاحب خونه شدین ٫ ذهن من هنوز مقاومت داره و به هر چیزی فکر میکنم اولین نکتش اینه که تو که پولشو نداری ، پول زیادیه چجوری بدستش میاری ، اصلا مگه بدون پول میشه ، چجوری میخوای باور بسازی که داشتنش طول نکشه ، و هر چیزی پولش بیشتر از محدوده ی ذهنمه داشتنش مشروط میشه به گذشت زمانی که برای ایجاد باور بزارم و اغلب این زمان طولانیه و خارج از حوصله و انرژیمو پایین میاره ٫
البته توی این راه سعی میکنم که باورهای خوبی رو یادآوری کنم و بسازم ولی حقیقتا دیدن یک مثال واقعی منو چند درجه بالاتر میبره و این کارو شما الان خیلی خوب انجام دادین ٫
بازم ازتون سپاس گزارم ٫
در کنار همسرتون شاد باشین و سالم و ثروتمند ٫
سلام خانوم سعادتمند خواهر عزیزم
من در تمام مدت خوندن مطلب شما اشک ریختم و کلی براتون خوشحال شدم . از اینکه کاراتون داره به شکل خوبی پیش میره خیلی خیلی خوشحالم .امیدوارم زندگیتون همیشه پر از خیر و برکت و شادی باشه
سلام دوست خوبم الهام جان
میتونم بگم تاثیرگذارترین کامنتی که تو این سایت خوندم برای من، کامنت شما بود
یه احساس خیلی خیلی عجیبی بهم دست داد وقتی که متن شما رو میخوندم. من چند روزه با یه مشکل روبرو شدم که بعضی وقتا واقعا کلافه ام میکنه و اشکمو درمیاره و حسابی حرصمو درمیاره… وقتی داشتم این جملات رو میخوندم و میدیدم که مشکلات شما به راحتی اب خوردن فقط با توکل و ایمان و احساس خوب حل شده و همه چی اونجوری که دوست داشتی پیش رفته و خلق شده، به خودم همش تشر میزدم که غزل چی شده چرا اینجوری میکنی با خودت؟ چرا انقدر درگیری چرا حالت بده چرا با عالم و ادم درافتادی؟؟؟ چرا رها نیستی که همه چی خودش حل بشه. چرا هی دست و پا میزنی و نمیگذاری خدا کارارو جفت و جور کنه؟
نمیتونم احساسم رو در قالب کلمات توصیف کنم. فقط میتونم از خدا سپاسگزاری کنم که منو هدایت کرد به پاسخ شما تا بخونمش و از این درگیری ها ازاد بشم. و از شما هم سپاسگزارم که به حرف خدای درونتون گوش دادین و این جواب فوق العاده عالی رو تایپ کردین.
براتون از خدا بهترینارو طلب میکنم عزیزم ???
سلام دوست عزیزم غزل نازنین
خدا روسپاسگزارم و خیلی خوشحالم که مطالعه کامنتم حالت رو بهتر کرد
دوست خوبم خیلی خوب درکت میکنم وقتی میگی به مشکلی برخوردی،کلافه شدی،اشکت دراومد،حرص خوردی ودر آخر بعد از اینکه آرام و آگاه شدی به خودت تشر زدی، خیلی خوب می فهمت چون من هم قبل از آشنایی با این سایت توحیدی بسیار بسیار شدیدتر و بدتر و حتی بدون اغراق در اکثر روزها و ساعتها همه این احساسات متاسفانه بد رو تجربه میکردم وبعد از آشنایی با استاد به مرور از شدتش کم شد و با مشخص شدن مسیر و درک بهتری که نسبت به خودم و خدای مهربون پیدا کردم بهتر شدم ولی این احساسات هنوز صفر نشدن و هر از گاهی باهاشون دست و پنجه نرم میکنم ولی میدونی غزل عزیز من از اونها زرنگتر شدم واقعا میگم باور کن نه اینکه یه عمر مثل برده شون بودم و طبق این احساسات بد و باورهای محدود تصمیم گرفتم و اقدام و رفتارکردم و بدترین نتایج رو ازشون گرفتم یه جورایی دلم ازشون واقعا کنده شده و دلم رو زدن و سر یه مشکل همیشه خودشون رو جلو میندازن و در صف اول اونها شروع میکنن به ایده های داغون دادن و احساسم رو بد میکنن سریع دستشون رو میخونم و افکار و نجواهایی رو که در ذهنم بلند میکنن برام خیلی تکراری هست و چون امتحان شون رو هم قبلا به بدترین شکل پس دادن دیگه سریع به خودم میام و با اینکه خیلی سخت هست ولی میدونم اگه میدان رو بدم دستشون همون بلاهای قدیمی رو باز برام تکرار میکنن چون هنوز باورهای جدیدم تثبیت نشدن در برابر هر تضاد و حل هر مشکلی هنوز باورهای محدود هستن که قد علم میکنن و کار من هم شده همش کنترل عکس العملهام حتی در کوچکترین مسئله چون باورهای محدود سریع خودشون نشون میدن و من باید حواسم به خودم باشه و در هر لحظه بدون اغراق در حال تقویت باورهای توحیدی هستم چون میدونم که تنها ریسمان محکم و آویزون و نجات دهنده بر ته دره ای که من با باورهای محدود و شرک آلود ذهنم درگیرم فقط چنگ زدن بر این ریسمان محکم من رو از این دره عمیق یواش یواش بالا میکشه و برای اینکه راحتر روی باورهای توحیدی کار کنم سعی میکنم تمام تمرکزم رو در طول روز بذارم روش مثلا در گذشته متأسفانه حرفه ای بودم در غیبت و قضاوت حالا یا با کسی ویا خودم به تنهایی با نجواهایم کلی در این مورد حال میکردم ولی الان اصلا دوست ندارم وقتم رو برای قضاوت و غیبت یه نفر دیگه هدر بدم و خوشبختانه بعد آشنایی باسایت توحید همه افرادی که در گذشته با اونها در این بساط گناه هم سفره بودم دیگه با من در ارتباط نیستن و من دیگه خیلی مثل قبل براشون جذاب نیستم البته من خیلی هم خوشحالم از این بابت و خدا رو شکر خودشون هم دیگه پیگیرم نیستن ولی متاسفانه هنوز با خودم و نجواها بعضی اوقات در گیر این موضوع میشم و خیلی سریع به خودم تذکر میدم و شروع به بمباران کردن ذهنم میکنم و خیلی از خدا کمک میگیرم و چون الهامات خیلی هنوز برام واضح نیست میگم خدایا من قرآن رو باز میکنم تو با من حرف بزن با تکرار زیاداین کار در طول روز و بعد ازخوندن قرآن خدا روشکر ذهنم درگیر معنی آیه هایی میشه که خوندم و میبینم که چقدر با قوانین هماهنگ هستن و چقدر راحت و آسون خدا آدم رو با قرآن حتی در کوچکترین مسئله روزمره هدایت میکنه ومزیتش این که دیگه نجواها و افکار منفی نه کامل ولی کمتر شروع به غیبت و قضاوت و یا احساس بد در من ایجاد میکنن و این رو میخوام بهت بگم دوست عزیزم مطمئن باش این تضاد برات نعمت هست زمانی که با همسرم با جدیت شروع به کار کردن روی سفرنامه کردیم و تصمیم گرفتیم
کارمون رو رها کنیم از فردای اون روز که کار رو انجام ندادیم تنها سرمایه،پول خلاصه هر چیز مادی که ما انسانها به خاطر اونها از صبح تا شب درگیریم و به تضاد و مشکل میخوریم میشکنیم یا از بین میریم یا به زور میمونیم و به هر شکلی هست به زندگی ادامه میدیم تمام اینها برای ما دیگه فقط در خدا خلاصه میشد و فقط توکل به خدا بود و ما بودیم و خالی از هر مادیاتی پاک پاک معمولا همه اینطوری میگن دیگه چیزی برای از دست دادن نداری این هم یک حس خیلی خوب و خالصی بود که من تجربه کردم نجواها میان شدت هم دارن ولی دیگه شدت و رنگشون برات مثل قبل نیست یه جورایی اونا رژه میرن تو ذهنت و تو کاملا بیخیالشون میشی و خدا رو شکر این تضاد برای ما در اواسط سفرنامه رخ داد و خدا خودش آره الان که برات مینویسم بغض دارم خودش حمایتمون کرد هدایتمون کرد به بهترین و زیباترین مسیر من و همسرم بهمراه دختر نازنینم در اون مدت یک دفعه هم نلغزیدیم و ادامه دادیم در کنار این خدای جدید و دوست داشتنی که تازه پیداش کردیم با اینکه خیلی صداش برامون واضح نبود ولی خیلی خوب درکش کردیم اون برنامه ریزی میکرد ما اجرا کردیم و خیلی عالی و بدون نقص همه چی سر جای خودش و مرتب برامون رقم خورد
خدا حفظت کنه دختر چقدر برای مهربونی خدا گریه ام گرفته که بند نمیاد (البته گریه اش خیلی حال میده)?
حتما شنیدی که استاد میگفت برای کسی دلسوزی نکنین یا حتی نسبت به بچه تون هم احساس گناه نداشته باشین چون اون فرد خودش خدا داره و خدا خودش از اون محافظت میکنه و به مسیر درست هدایتش میکنه منم تا نجواها تو اون شرایط نسبت به دخترم و اوضاع مون غوغا به پا میکردن حرفای استاد تو ذهنم از نجواها قویتر شده بودن اینقدر فایلهای سفرنامه که خیلی محکم و مرتب ودرست در روز خودشون قرار گرفتن هم در این تضاد به ما کمک کردو توحید رو ما در سفرنامه به همراه این تضاد بهتر درک کردیم و کاملا مطمئن و محکم بودیم و من اون روزها و اون تضاددر زندگیم رو یه نعمت بزرگ میدونم و باعث شده در هر تضاد اول خودم رو عاری و پاک از هر تعلق و مادیات این دنیا بکنم و اینطوری خیلی راحتر و بهتر به منبع وصل میشم پس با هر تضادی به تهش از نظر مادی نگاه میکنم که بابا آخر آخرش اینه دیگه خوب من از اول،آخرش رو اجرا میکنم و چون یه بار هم آخرش رو تجربه کردم راحتر به خدا توکل میکنم ولی با این همه هنوز اول راهم و تا آخر عمرم باید روی خودم کار کنم و هر روز شدیدتر و بیشتر روی تقویت ایمان و باورهای توحیدی باید کار کنم و وقت بذارم طوری که لحظه لحظه زندگی رو توحیدی رفتارکنم
یه مورد دیگه هم که بهت بگم دوستم تا میتونی خواسته هات رو واضح کن واضح واضح چون هر چی بیشتر واضح باشن راحت و بدون تضاد برآورده میشن اینم چون چندین بار پشت هم برام داره تکرار میشه بهت گفتم تا کمتر به تضاد هر چند کوچک بر بخوری و آزاد و رها با احساس خوب فقط از زندگی لذت ببر
ایشالا همۀ ما که به این مسیر توحیدی هدایت شدیم این مسیر رو با جدیت ادامه بدیم تا بدنبال استاد، جهان رو جای بهتری برای هم خودمون و هم دیگران بکنیم
و در پایان غزل نازنینم این مطالبی رو که نوشتم همه درس پس دادن نزد استاد عزیزمون بود و مسائلی که تجربه کردم و بهتر از همه مرور و تکرار قانون برای خودم،و قصدم اولش این بود که برای کامنتی که گذاشته بودی فقط یک جواب تشکر و سپاسگزاری بذارم و نمیدونم اصلا چی شد که به اینجا ختم شدو اصلا قصدی بر موعظه و پند نداشتم
غزل عزیزم برای شما و آقای فلاح عزیز بهترینها رو از خدای مهربون آرزومندم
الهام جان ??? خداروشکر میکنم و خوشحالم که کامنتم باعث حال خوب شما شد دوست گلم
و واقعا صمیمانه سپاسگزارم بخاطر وقت و انرژی که گذاشتی تا این پاسخ قشنگ وتاثیرگذار و عالی رو تایپ کنی عزیزم ??
به هیچ عنوان این حرفارو پند و نصیحت نمیبینم چون مطمئنم افرادی که تو این سایت حرفی میزنن از تجربیات واقعی خودشونه و همین باعث میشه که این صحبتها به دل ادم بشینه و ازش احساس خوبی بگیره
شنیدن تجربیات ارزشمند شما خیلی برام مفید بود و واقعا خوشحال میشم وقتی میبینم دوستای خوبم با استفاده از قانون تونستن نتیجه بگیرن و بهم ثابت میشه که این قانون بدون شک جواب میده
بخصوص اون بخشی که درمورد رسیدن به نقطه صفر و حس و حالت توضیح دادی خیلی عالی بود… دقیقا ادم وقتی از همه کس و همه چی ناامید میشه میتونه با تمام وجود تسلیم خدا بشه و خودشو به رب بسپره. از خالق بی همتای خودم سپاسگزارم که این حرفارو به دل شما انداخت تا من با شنیدنش هم درس بگیرم و هم حالم بهتر بشه
دیشب داشتم به این فکر میکردم که این تضادهایی که بهش برخوردم هرچند بعضی وقتا واقعا ازاردهنده بود، باعث شد که اولا یه خواسته فوق العاده باارزش در وجودم شکل بگیره که بسیار با اسم سالی که برای خودم گذاشتم یعنی “سال ثروت” همخوانی و هماهنگی داره و مطمئنم این خواسته باعث میشه خیلی بهتر در مسیر رشد حرکت کنم.
دوم اینکه باعث شد یه سری اگاهی هایی که 2ماه پیش در طول سفرنامه خانوم شایسته بهم داده شد و خوب بهش عمل کردم و یه سری نتایج گرفتم، ولی الان چند وقته که فراموششون کردم، بهم یاداوری بشه تا ازشون غافل نشم.
واقعا این سفرنامه خیلی فوق العاده اس. منم زمانی که شروعش کردم مثل شما درگیر یه مشکل ناجور و اعصاب خوردکن و نجواهای شیطانی بودم که گاهی اوقاتم نمیتونستم دربرابرش مقاومت کنم و دچار اشتباه میشدم… ولی با ادامه دادن سفر و دیدن فایلها هر روز بهتر و بهتر میشدم تا اینکه یه روز یه تحول بزرگ در وجودم شکل گرفت و نگاه عمیقی بهم داده شد و باعث شد بتونم با قدرت اون تضاد رو برای خودم حل کنم و ازش بگذرم.
بزرگترین دستاورد سفرنامه برای من این بود که مسئولیت صد درصد زندگیمو به معنای واقعی کلمه پذیرفتم. یعنی قبل از او به کلام میگفتم که من مسئولم و من با فرکانسم ساختم و … اما بصورت عمیق در وجودم درونی نشده بود. واقعا خیلی فاصله هست بین شنیدن و گوش دادن و درک کردن و عملی کردن به یک اگاهی. در طول سفرنامه تونستم این حقیقت رو از ته قلبم بپذیرم و فقط و فقط خودمو خالق زندگیم ببینم.
این تضاد هم تو این چند روز باز به من یاداوری داد که غزل، مسئولیت کامل زندگیتو قبول کن و از هیچکس و هیچ چیز گله مند نباش. فقط روی خودت و باورهات کار کن چون که همه چی در اختیار خودته و کنترل کامل روی هر چیزی که تو زندگیت هست داری.
خلاصه اینکه هر مشکل و تضادی هم تو زندگیمون میبینیم هرچقدر هم قیافش زشت و ازاردهنده باشه، اما یه لطف و رحمتی از جانب الله یکتاست که میخواد بهمون کمک کنه برای رشد بیشتر
یکی از قسمتهای خوب متنتون هم درمورد حس و حال و احساستون نسبت به دخترتون بود. راستش من خیلی وقتا به این فکر میکنم که اگه زمانی بچه دار شدم واقعا میتونم جلوی عواطف خودمو بگیرم و دچار دلسوزی و وابستگی نشم یا نه. چون فهمیدن یه موضوع خیلی فرق میکنه با اینکه تو موقعیتش قرار بگیری و عملیش کنی. خداروشکر که میبینم دوستان فوق العاده ای چون شما تونستن تو این زمینه موفق باشن، بهم دلگرمی میده که منم میتونم بهش عمل کنم
در پایان باز هم ازت سپاسگزارم الهام جــــــان و برای خودت و همسر و دختر خوبت زندگی سرشار از عشق و ارامش و اسایش و ثروت و سلامتی از خدا طلب میکنم دوست عزیز و مهربونم ????
الههام عزیزم
سلام
چقدر لذت بردم از اینکه تجربیاتت خوندم. امیدوارم بازم بیای از پیشرفت هات بگی و خوشحال مون کنی و به ما بگی که خدا رو باور کردن چه تاثیری تو زندگی میزاره
سلام سپیده نازنینم
تشکر میکنم که کامنت من رو مطالعه کردی و خیلی خوشحال شدم که لذت بردی حتما دوست عزیزم در یه فرصت دیگه تمام تجربیات این چهار ماهه آخر رو مینویسم
و خدا رو واقعا سپاسگزارم که درک کردم فرمول زندگی چیه وتمام تمرکزم رو گذاشتم فقط روی همین اصل و با ایمان و توکل جلو میرم
بهترینها رو از خدای مهربون دوست عزیزم برات آرزو میکنم
سلام الهام مسکرانیان عزیز واقعا از خوندن این کامنتتون لذت بردم خصوصا اونجاش که گفتی : “به خدا توکل میکنیم و خدا انگار صاحب خونه،طلبکار خلاصه هر چی که مانع میشد برای پیشرفت ما جلوش رو گرفته تا ما با اعتماد به خدا جلو بریم و کل جهان مسخر ما شده،و ما فقط و فقط اول سپاسگزار خدا هستیم”
این حرفتون خیلی به من احساس خوبی داد و باورمو تقویت کرد که خدا وقتی در مسیر درست باشیم به ما کمک میکنه از همه طریق . چون من خودم هم طعم طلب کاری و مستجری و ……رو کشیدم .و الان اومدم تنهایی تو یک شهر دور از همه تا خودم باشم و رو خودم کار کنم چون اینجوری خیلی راحتم .
مشتاقانهههههههههه منتظر شنیدن نتایجتون هستم
سلام آقای قاسمی عزیز
خدارو سپاسگزارم و خوشحالم که با خوندن کامنتم احساستون خوب شد چون داشتن احساس خوب در هر لحظه و حتی در برخورد با تضادها نشانه تقوا و توکل به خداوند مهربان هست
خیلی خوشحالم که دارین روی باورهاتون کار میکنین و پیشنهاد میکنم حتما دوره 12قدم رو تهیه کنین چون ایمان دارم با کمک این دوره و انجام تمرینات خیلی آسانتر و روانتر این مسیر زیبای زندگی رو طی میکنید
امیدوارم همیشه شاد و ثروتمند باشید
سلام الهام عزیزم… چقدر عالی نوشتی…. افرین به شما وهمسزتون….. چقدر این جمله عالی بود وخدا همه مانع ها رو برداشت وجهان مسخر ما کرد
قطعا اتفاقات خوب و خیلی بزرگی براتون در راه ??? براتون ارزوی شادیییی ثروت بی تهایتتتتتتت و موفقیتتتتتتتتتت رو دارم
سلام دوست عزیزم راضیه نازنینم
خدا رو شکر میکنم و سپاسگزارم دوست مهربانم برای تبریک و تحسین پر از مهرت و آرزوهای زیبایی که با خوندش کلی ذوق کردم و چه احساس خوبی دارم
راضیه عزیزم تشکر میکنم برای تک تک جوابهایی که به سوالات دوستانمون در عقل کل دادی و خوندن این جوابها برای من همیشه پر از نکته و آگاهی ناب بوده
دوست خوبم بخش عقل کل با سوالات عالی و جوابهای عالیتر شما دوستان عزیزم به من در این مسیر توحیدی بسیار کمک کرده و همیشه استفاده کردم و لذتش رو بردم
بهترینها رو از خدای مهربونم برای شما دوست قشنگم آرزومندم
الهام عزیزم خوشحالم که احساس خوبی بهت داده ، انشالله همیشه شاد باشی و ذوق زده از اتفاقات خوب زندگیت …. وخوشحالم که پر عقل کل جوابهای من تونسته کمکت کنه این ها همش لطف خداست که ککمک کرده جوابی بدم که به اول به خودم و بعد به دوستانم کمک کنه خدا روشکر ????
درود بر شما دوست و هم مسیر عزیزم
خیلی لذت بردم از این اگاهی ها و نتایجی که کسب کردید ناخداگاه اشک از چشمام سرازیر شد ، دیدم منی که انقدر منطقی بودم چقدر لطیف و احساسی شدم
چقدر خداگونه بود این کامنت سرشار از توحید مخصوصا قسمتی که از نتایج خودتون گفتید که صاحب خونه که رهاش کردید و دیگه زنگ نزد تا عید که تبریک بگه
خدارو صد هزار مرتبه شکرت بابت این همه عشقی که خدا به بنده هاش داره بسته به باورشون بسته به ایمان و توکل و حساب باز کردن روی خودش
منتظر نتایج عالی و فوقالعادتون هستم
امیدوارم همواره در کنار خانوادتون شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید???
سلام آقای مسیبی عزیز
خدارو سپاسگزارم که از مطالعه کامنت من لذت بردین
من و همسرم به اندازه ای که قوانین رو درک کردیم و به اندازه تکاملمون به خدا توکل کردیم ولی خدای مهربون هزاران برابر ایمان مون ما رو مورد لطف خودش قرار داده و این معجزات باعث تقویت ایمان مون شدو درک مون نسبت به نظم قوانین زندگی عمیقتر شد وبا ثابت قدم بودن در این مسیر و ماندن در این تعهد و عمل صد در صد به توحید تمام معادلات و قانونهای بشر رو بهم میریزه و خدای مهربون همه چیز رو به نفع ما و برای پیشرفت ما تغییر میده و این مورد اجاره خونه یکی از اون چندین معجزه ای هست که در این چهار ماه اخیر که ما متوکل به خدا شدیم برای ما رخ داد و ما در هر لحظه زنذگیمون شاکر خداوند هستیم
بهترینها رو از خدای مهربون برای شما آرزومندم
وبا ثابت قدم بودن در این مسیر و ماندن در این تعهد و عمل صد در صد به توحید تمام معادلات و قانونهای بشر رو بهم میریزه
توحید قانونش بی قانونی , توحید آرامش, توحید باورهایی که میسازیم , توحید موقعی که حالمون خوبه, توحید موقعی که عاشق آدم هایی فارغ از اینکه طرف مست یا به حال , چون همه چیز و خدا میبینی
به نام خدای مهربان
الهام عزیز به جاهایی از کامنت شما رسیدم کلی اشک ریختم وناخواداگاه این چشمانم بارانی میشدن ٫همین که دارم کامنتای دوستان رو وقت میدارم میخونم کلی برام ارزشمنده وکلی داره باور برام میسازه ٫
آفرین به خدای شما وعزت نفس عالیه شما ٫تبریک میگم با امید به موفقیت ها واینده درخشان شما وهمسر عزیزتان ٫شاادی همواره ثروت وخوشبختی از زندگیتون مثل بارش رحمت الهی بیاره ٫
سپاسگزارم برای پخش آگاهی ٫پنج ستاره لایق چنین آگاهی ودرکیست ٫
در پناه رب العالمین زیبایم ٫???
سلام دوست قشنگم طیبه نازنین
خدارو سپاسگزارم برای نعمت بزرگی مثل این سایت توحیدی که تکه ای از بهشت هست برای من
هر جایی و باهر کسی که باشم همش بدنبال یه فرصت هستم که بیام به سایت چون واقعا لحظه به لحظه ای که با شماها هستم واقعا بهم خوش میگذره
و انگار سالیان ساله همه رو میشناسم
طیبه عزیزم من هم از تک تک کامنتها و جوابهای زیبایی که در عقل کل از تو دوست خوبم مطالعه میکنم کلی نکات ناب درک میکنم و لذت میبرم
بهترینها رو برای تو دوست زیبا اندیشم آرزومندم
سلام دوست عزیز چقدر زیبا توضیح دادین تمام این مسائلی که گفتین دقیقا برا منم اتفاق افتاد من خودم شروع کاربوتیکم با توکل حمایت خدا پیش رفتم خدایی که به من گفت تو برو جلو من پشتمم بخدا انقدر معجزه دیدم فقط میگفتم امکان نداره چطوری مگه میشه بعد یه مدت که گذشت اصلا یاد رفت که فقط فقط فقط رو خدا باید حساب بازکنم باورهای غلطی که داشتم هر روز ذهنم یه بهانه می اورد که جنست جور نیست ویتریت اینجوریه خلاصه همه اینا هر کس از من میپرسید بازار چطوره همش میگفتم عالی ولی تو وجود خودم باور نداشتم به خودم میگفتم چرا دروغ میگی تو که خبر داری بازار چطوره کلی نجوای ذهنی من ۸ ماه طاقت اوردم تا اینکه با فایل رایگان چگونه در امد خودمونو ۳ برابر کنیم رسیدم یعنی این فایل اون تعهدی که دادم زندگی منو از این رو به اون رو کرد خدارو واقعا سپاسگزارم تواین مسیر فقط داره هدایتم میکنه سپاسگزارم از شما از کامنتون سپاسگزارم از استاد عزیزم که تو همه گفته هاش همش درسه به نظرمن از تمام حرفهای استاد باید نکته برداری کرد بارها بارها خوند همه اینا گنجه
ممنون دوست خوبم از این که تجربیاتت رو به قشنگی در اختیارم قرار دادی و ایمانمو به خدای مهربونم قویتر کردی
سلام ناهیدعزیزم
خدا را سپاسگزارم که از طریق کامنت شما هدایت شدم به این قسمت و بعدبیشتر از یکسال نوشتن این کامنت فقط خدا میدونه که چقدر همه چیز نسبت به یکسال پیش تغییر کرده و با خوندن دوباره کامنتم تونستم این همه تغییر رو در این مدت زمان کوتاه احساس کنم بقدری همه چیز به آرامی تغییر میکنه که انسان نمیتونه این همه تغییر رو احساس کنه مگر اینکه رد پایی از خودش بجا بذاره که وقتی برمیگرده و نگاه میکنه بتونه درک کنه این همه تغییراتی که به مروردر زندگیش رخ داده و براش آنقدر طبیعی هست علتش کار کردن رو خودش،سعی و تلاش کرده تا هماهنگ با قوانین ثابت جهان هستی سبک شخصی زندگیش بسازه
دوست عزیزم بهترینها از خدا مهربان برای شما آرزومندم
سلام خانوم مسگریان
من در تمام مدت خوندن مطلب شما اشک ریختم و کلی براتون خوشحال شدم . از اینکه کاراتون داره به شکل خوبی پیش میره خیلی خیلی خوشحالم .امیدوارم زندگیتون همیشه پر از خیر و برکت و شادی باشه
دروود بر شما هم فرکانسی عزیز.چقدر از مطالعه ی کامنتتون لذت بردم و باعث شد خدا رو بیشتر باور کنم.
هر روز ثروتمندتر از دیروزتون باشید.
سلام آقای محمدی عزیز
خدا رو سپاسگزارم و خیلی خوشحال شدم که از مطالعه کامنت من لذت بردین
بهترینها رو از خدای مهربون برای شما آرزومندم
سلام دوست عزیز
سپاس فراوان ازشما٫ بی نهایت پرازمرور نکته های عالی وتوحیدی برای من بود٫٫
خانم مسکرانیان عزیز سلام
خدا رو شکر که هر لحظه از زندگیتون همراه با آرامش ، سلامتی، خوشبختی، نعمت و فراوانی هستش. صبر شما تحسین برانگیزه و مطمئن باشید خداوند همراه با صابرینه.
آفرین بر شما و همسرتون که این چنین با دیدگاه توحیدی و توکل به رب دارید به جلو حرکت می کنید.
منتظر پیشرفت های بعدیتون هستیم.
سلام آقای امیری عزیز
سپاسگزارم از شما که کامنتم رو مطالعه کردین و انشالا همه ما با جدیت روی خودمون کار کنیم و این مسیر توحیدی رو ادامه بدیم
از شما تشکر میکنم برای جوابهای عالی که در بخش عقل کل به سوالات دوستان مون دادین
بهترینها رو از خدای مهربون برای شما آرزومندم
سلام خانم مسکریان عزیز
انگار از دل من بود حرفاتون ھمہ ما خیلے خیلے نیازمند یہ تکیہ گاہ محکم ھستیم کہ در فراز و فرودھاے زندگے ھوامونو داشتہ باشہ کسے کہ ھمہ جورہ بشہ بہش اعتماد کنیم و خیالمون راحت باشہ از ھمہ چے
فقط با نگاہ عمیق توحیدے و یکتاپرستے است کہ دیگہ نہ ترسے داریم و نہ حزنے
خدا رو شکر کہ در مسیر ھدایت قرار گرفتیم و کم کم با این مسیر بیشتر آشنا میشیم و از زیبائیہا و نعمتہاے بیشمارش لذت مےبریم
و زندگے شاد و اثر گذارے رو تجربہ مےکنیم
خدا رو شکر براے ھدایتہاے لحظہ بہ لحظہ اش و براے این ھمہ حس و حال خوب
و ممنون از این سایت کہ ما رو دور ھم جمع کرد کہ از ھمدیگہ کلے چیزاے خوب یاد مےگیریم و در رسیدن بہ اھدافمون مصمم تر و مصر تر میشیم براے زندگے متعالےتر ۔ در پناہ خدا باشین
سلام خانم محمودی نیای عزیزم
خدارو شکر خیلی خوشحالم که کامنتم به دلتون نشست
از خدای مهربون سپاسگزارم که همۀ ما رو به این مسیر زیبای توحیدی هدایت و باید هر لحظه از خدا بخواهیم که ما رو حمایت و هدایت کنه و همیشه سعی کنیم که حواسمون به افکار و ورودیهامون باشه و با جدیت روی باورهای توحیدی کار کنیم تا با طی کردن تکامل در هر لحظه بهتر از قبل قدرت و عظمت خداوند رو درک کنیم چون وقتی باور کنیم که تنها قدرت و منبع خیر و خوبی در جهان خداست بقیه کارها راحت انجام میشه
بهترینها رو از خدای مهربون برای شما آرزو میکنم
سلام به همه دوستان عزیزم و به خانم مسکرانیان
خیلی کامنت عالیی بود بهتون تبریک میگم من هم خیلی امیدوارم شدم بعدا ز خواندنشون که میتونم این مسیر رو پیدا کنم و گریه کردم بخاطر تاثیرگذاری مطالبتون
برای شما و همه دوستان و استاد گرانقدر بهترین ها رو آرزو میکنم
سلام آقای محسن عزیز
خدا رو سپاسگزارم که کامنتم برای شما تاثیر گذار بود
و از خدای مهربون میخوام که همه ما رودر هر لحظه از زندگیمون حمایت کنه که در این مسیر توحیدی ثابت قدم بمونیم و در هر لحظه همه ما رو به راه راست هدایت کنه
بهترینها رو از خدای مهربون برای شما آرزومندم
سلام عالی بود عالی وقتی داشتم دیدگاهتونو میخوندم خداشاهده ناخداگاه داد زدم همینه همینه یه لحظه نگاه کردم دیدم تو پارکم حالا خوبه کسی نبود نزدیکم?????
سلام آقای مردانی عزیز
خدا رو سپاسگزارم و خیلی خوشحالم که کامنتم تا این اندازه برای شما جالب بوده،بهترینها رو از خدای مهربون برای شما آرزومندم
دوست خوبم خانم مسکرانیان
چه فرار و فرودی داشتید شما، و از اون جالب تر چقدر قشنگ اعتماد کردید به خداوند.
تبریک و تحسین برای زیبایی های شما
سلام آقای محمدی عزیز
سپاسگزارم که کامنت من رو مطالعه کردین
من هم از این فرصت استفاده میکنم و به شما تبریک میگم و شما رو تحسین میکنم برای جواب های عالی و تاثیر گزاری که در عقل کل به سوالات دوستانمون دادین و از خواندن جوابهاتون لذت میبرم
بهترینها رو از خدای مهربون برای شما آرزومندم
سلام الهام عزیز. بله دیدگاه قشنگت تاثیر گذار بود. باعث شد باور به اینکه این دیدگاه جواب میده یکبار دیگه تیک تایید بخوره. از متن زیبایی که نوشتی احساست رو هم میشد دریافت کرد هم فشاری که روی شما بود و هم احساس خوبی که با نوشتن و ایجاد حس خوب با رها کردن حس بد داشتید. براتون خوشحالم و باعث شدی کمی چشمهام نمناک بشه و دعا کنم برای همه مردمون که نیاز دارن به این دیدگاه و به قول استاد قرار اتفاقهای زیادی بیوفته و منتطر اون اتفاقهای خوبم. منتظر اون دیدگاه قشنگ همه گیری هستم که مثل صاحبخونه ات باشما همه به هم کمک کنن برای رشد. رشدی بالنده و رو به کمال. رشدی که زن و مرد کنار هم در جایگاه مناسبشون باشن بدون کینه و نفرت و انزجار و ظلم.
الهی در دنیا و اخرت سعادتمند و ثروتمند باشید
سلام دوست نازنینم پریناز عزیز
خیلی خوشحالم دوست خوبم گفتی کامنتم تأثیر گذار بود و عنوان کردن و نوشتن این معجزات در کامنتها که از توکل به خدا و عمل به توحید به قدر تکامل هر کس وارد زندگیش میشه چه از طرف خودم و هر کدام از اعضا این سایت توحیدی که باشه واقعا برام لذت بخشه چون نتیجه اش فقط تقویت ایمان هر کدام از ما در این مسیر توحیدی هست
احساسم عالی شد و لذت بردم از دعا و آرزوی قشنگت دوست مهربونم که برای همه مردم عزیزمون کردی و مطمئنا همۀ ما که به این مسیر توحیدی هدایت شدیم متعهد و ثابت قدم باشیم آرزوی قشنگت برآورده میشه
بهترینها رو از خدای مهربون برای تو دوست مهربونم آرزومندم
سلام الهام عزیزم
ممنونم برای کامنت فوقالعاده زیبات عزیزم
خوندن روند پیشرفتت و ساخت باورهات و نتایج عالیت خیلی برام انگیزه بخش بود. کپی اش کردم تا چند بار بخونمش
دوستت دارم عزیزم و برایت بهترینها را آرزومندم.
سلام دوست عزیزم مرضیه نازنینم
خیلی خوشحالم که کامنت من رو مطالعه کردی و خدا رو سپاسگزارم برات انگیزه بخش بود
از خدا می خوام که همگی در این مسیر توحیدی ثابت قدم بمونیم و با جدیت در هر لحظه روی باورهای توحیدی کار کنیم وبا آرامش وصلح بودن با خودمون وتوکل به خدا وطی کردن تکاملمون نتایجمون بزرگ و بزرگتر بشه و با نوشتن معجزات زندگیمون در کامنتها باعث تقویت ایمان تمامی اعضای سایت شویم
و چقدرمطالعهٔ از این دسته کامنتها به من کمک کرد
بهترینها رو از خدای مهربون برات آرزو میکنم دوست عزیزم
سلام بر دوست خوب توحیدی ام الهام خانم گل
خواهر گلم به شما تبریک میگم بخاطر این پیرووزی و موفقیت جانانه و عالییییی که باعث دلگرمی خیلی از ماها شدین عالیییییی بود و تبریک دوم بخاطر اینکه با همسر گلتون باهم دارین رو قانون کار میکنین که این بهتررررررین فرصت و بهتررررین نعمتی است که خدا نصیبتان کرده قدرشو بدونین میدونم میدونین وهر روز و شب بابتش خداروشکر کنین فقط برای این موضوع و اینکه عکس پروفایلتون خیلی قشنگه خنده پسرتون زیباست دعا میکنم انشالله همیشه همینطوری کنار هم شاد باشین و از ته دل بخندین و روز بروز موفقیت های روزافزون و جذب کنین چقد خدا دوستون داشت و چقد لیاقتشو داشتین که تونستین در این مدار قرار بگیرین و به خدا اعتماد کنین و باورهای توحیدی بسازین خیلی از داستان صاحب خونه و دعایی که کردین و اجابت شد و لذت بردم خدایااااااااا شکرت که چقد زیباااااا کارارو رله میکنه خدایااااااا شکرت وقتی برای این دوستم انجام دادی تعهدات مالی منو هم بزودی تسویه میکنی بخیر و خوشی بدون فشار بر عزت نفسم بدون فشار بر آبرو و اعتبارم الهی آمین مطمعنم که میشه
منتظر خبرهای خوش بیشتر از طرف شما هستیم شاد و سرافراز باشین.
خدایا اینجا کجاست استاد گفت که اینجا محشره اینجا تمام آگاهیی ها و راهکارهای ناب و خالص جاریه خدایاااااا شکرت بصورت معجزه آسا منو آوردی اینجا تا بمونم و قله موفقیت و طی کنم انشالله.
دوست خوبم متشکرررررم که برام نور شدی برای عبور از تاریکی شرک
سلام الهام جان
واقعا تجربیات شما رو که سه سال پیش نوشتید رو دارم میخونم و استفاده میکنم .تجربه ی مثل شما رو من الان دارم و من هم همین نامه رو به خدا می نویسم
و الان مطمئن هستم که اتفاقات عالی تو این سه سال برای شما افتاده
ممنونم به خاطر کامنتی که گذاشتید و این همه وقت و زمان برای نوشتنش گذاشتید
سپاسگزارم از شما