توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

1595 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مه‌تا عسگری گفته:
    مدت عضویت: 1776 روز

    سلام به همه‌ی اعضای خانواده‌م(دوستان سایت )و استاد عزیزم و مریم جانم

    این اولین کامنتی هست که من از خودم در این سایت به یادگار میذارم و هنوز فایل این جلسه رو ندیدم و نمیدونم کامنتم باهاش مرتبط هست یا نه !؟ ولی الان داشتم سپاسگزاری قبل از خوابم رو مینوشتم که کلماتی که از قلبم در ذهنم جاری شد و من اونا رو توی دفترم نوشتم و همون موقع بهم الهام شد که تو سایت کامنت بذارم

    راستش تاری دیدم بخاطر اشکهام اجازه نمیده که درست صفحه کیبردمو ببینم تا بتونم تایپ کنم و کم کم این گریه ها داره تبدیل میشه به هق هق

    من مدتیه که فهمیدم باور فراوانی برای من پاشنه آشیل هست و باید روی این باورم کار کنم و امروز خیلی جدی از خداوند خواستم تا چیزهایی رو به من نشون بده که این باور در من تقویت بشه و من باور کنم که واقعا همه‌چیز در این دنیا فراوانه

    عصر وقتی تو باغ شخصیمون بودیم پدرم از زمین‌های کاشته نشده و پر از علف هرز یک سری سبزیجات خودرو‌یی میکند که از قدیم مردم با این گیاه کوکو سبزی درست میکردن که فوق‌العاده خوش مزه هم هست و من این گیاه‌ رو نمیشناختم و مثل بقیه گیاها فکر میکردم علفه و ازشون میگذشتم ولی همون گیاها شد شام سوپر خوشمزه‌ی امشبمون

    و من الان به عنوان سپاسگزاری از خداوند برای شام امشب که بدون هزینه و کاملا خدادادی بود این مورد رو نوشتم و در ادامه‌ش این کلمات به قلبم الهام شد: این خودش یعنی فراوانی نعمت خداوند روی زمین فقط کافیه چشم بینا و ذهن آگاه داشته باشی(قلب باز )

    خدایا من بخاطر همین دوتا کلمه‌ی چشم بینا و ذهن اگاه اشکام بند نمیاد

    این یعنی نعمت خدا فرااااوونه و تو تا الان توانایی دیدنشونو نداشتی چون آگاه نبودی

    خدایا با تمام قلبم ازت سپاسگزارم کمکم کن تا همیشه بتونم نعماتت رو ببینم

    استاد شما مسبب این حال من هستین و من نمیدونم چجوری باید از شما تشکر کنم فقط میتونم بگم خیییییلی دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 908 روز

    به نام خدایی که قدرت خلق تمام زنده گیم در دست اوست

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان و سلام به دوستان عزیز

    دو روز هست که مریض هستم نمیدانم چی فکری کردم چی فرکانس ارسال کردیم میدانم بخاطر که کمی نگران شدیم

    ما در خانه زنده گی میکنیم که صاحب او خانه خالم هست و بعضی حرف ها بین مادرم شان و اونا گفته میشود که سبب ناراحتی فامیل من میشود و امروز مادرم تصمیم گرفت که خانه جدید پیدا کنیم

    چقدر من نجوا زهنم آمد و میدانم چقدر بی ایمان هستم چقدر رفتارم با گفته هایم یکی نیست امروز به خودم گفتم پاکیزه تو به معنایی واقعی ایمان نداری نگرانی ات از همین خاطر هست

    و این را نشانه خوب گرفتم که آنقدر روی ایمانم کار کنم و با ایمان شوم

    درکل من حرف های قشنگ زیاد یاد دارم که به دیگران بگویم امروز این را فهمیدم که من زیاد چیز ها را دقت میکنم که به دیگران موقع ترس هایشان بگویم خدا هست ایرقم او رقم

    امروز به خودم دیدم گفتم من کجا هستم

    و دانستم با خودم چی میکنم روی کدام موضوع کار کنم و درک کردم بخدا همه چیز ایمان هست

    گفتن ایمان به زبان ساده و به عمل مشکل هست

    دوستا یک سخن از دل ما همیشه پشت هدف ها خود ما میدویم پشت ثروت آرزو هایما وغیره …

    چقدر سلامتی مهم هست چقدر ثروت کلان هست امروز گرده هایم زیاد درد می‌کنند چقدر پی بردم که همیشه باید شکرگذار باشم اوضاع می‌تواند بدتر هم باشد اگر دیگر روز ها بعضا بخاطر آرزو هایم و خواسته هایم فکر میکدم یا نگران میشدم ولی بهترین روز ها بود امروز بخاطر این درد گرده هیچی نتوانستم و چقدر درک کردم که بخاطر سلامتیم باید هر روز خداوند سپاسگذار باشم خدایا شکرت

    روز شصت وپنجم تحول زنده گی من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1104 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به همگی دوستان عزیزم در این سایت الهی

    واما روز بیست و سوم از سفرشگفت انگیزمان

    میگن خداوند و نمیشه دید و نمیشه لمس کرد ؟؟؟!!!!!

    اما به نظرم دور از انصافه خیلی

    چون من به هر طرف که می‌نگرم اورا میبینم من خداوند را در ظرافت بال یک پروانه در رقص و بازی یک دختر کوچولوی زیبا و لبخندش میبینم و حس میکنم

    خداوند عروسکیست که با اون دخترک زیبا حرف میزند و به سوال هایش جواب میدهد و به او عشق می ورزد خداوند همانیست که وقتی آن دخترک به خواب می‌رود نگهبان اوست خداوند همانیست که وقتی به دنیا آمدیم حتی اختیاره نگه داشتن گردنمان را نداشتیم و خدا به مالطف کردو ماراتنومند ساخت خداوند همانیست که در لحظه ی حال جاریست آری اگر میخواهی خداراداشته باشی باید در لحظه غرق شوی و لذت ببری چون زمانی وجود ندارد زمان ماله دنیای مادیه چون مکانی وجود ندارد و مکان مال همین دنیاست

    چون همه چیز در هر لحظه در حال اتفاق افتادن است تا چیزی باشند که به نظر میرسند و چیزه ایستایی وجود ندارد ،پس تجلی خداوند را در چه چیزی نمیتوان دید ؟؟؟قدرت و عظمت خداوند را چه کسیت که منکرشود؟؟حتی مشرک ترینم در اعماق وجودش میداند قدرت از آن کیست اما سایه ی نجواهایش سنگینی میکند،

    وقتی واقعا به این دنیا فکر میکنم واقعا خنده داره برام اصن مثه یه بازیه کودکانه برام میمونه و بیشتر درک میکنم که واقعا یه مسافرم و آدم تو مسافرت می‌ره که لذت ببره و من دقیقا برای تجربه خودم و این جهان مادی و تجربه خلق به اختیار خودم پابه این جهان مادی گذاشتم ،

    چند روز پیش از باغ انگور چیدم و خیلی شیرین بود تو دستم گرفتم احساس سپاس گزاری داشتم یک لحظه یاد آیه قرآن افتادم که خداوند میفرماید از خاک مرده نعمات بیشمار به شما عطا کردیم ،الله اکبر خوشه انگورو گذاشتم زمین روی خاک و شروع به فکر کردن !!!الله اکبر گفتم آخه خدایا این میوه به این خوشمزگی چه ربطی داره به این خاک بی جان آخه حتی شیرینی ترشی و مزه شون باهم تفاوت داره !!!آخرش گفتم تویی آگاه به اسرار عالم هستی آخرش سجده کردم و گفتم تویی که دربرابر علم و عظمتت خارو خاکسارم

    پاک و منزه است خداوند بلند مقام من و اوراسپاس میگویم

    هه مثال میوه زدم چرا مثال انسان و نزنم؟؟؟منم از خاک مرده و از نطفه ای ضعیف آفریدی و رو چه حسابی؟؟؟تویی توانمند فرزانه خدای من تویی که تمام ذرات هستی تجلی توست و قانونمند اداره می‌شوند تویی که از آب همه چیز را آفریدی !!!!از آب!!!!!!!!! آخه روچه حسابی !!!!!

    تویی که همه چیز را جفت آفریدی ،و‌عظمتت و علمت به همه چیز برتری دارد و تمام انسانها تا به ابد برتری به قدرت تو نخواهند داشت تویی که مغز منو باتمام پیچیدگی هاش آفریدی !!!یاده فیلم ابراهیم افتادم اونجا که پدر ابراهیم بهش میگه من با این دستانم مجسمه ها را به این زیبایی خلق میکنم و ابراهیم دستای پدرشو‌میگیره و میگه این دستها رو کی آفریده ؟؟؟؟اه خدای من درچه چیزی تجلی تو نیست؟؟؟پس چرا من باید شرک بورزم؟؟؟

    چه قدرتی بالاتر از قدرت توست؟؟؟؟چرا من باید سرخم کنم؟؟؟؟چه وعده ای بالاتر از وعده ی توست؟؟؟؟چرا من باید وعده ی این و اون مقدم تر بشمارم؟؟؟؟چه کسی وفادارتر از توست به عهد و وعده ی خویش؟؟؟خدایا کمک کن هرروز ایمانم و توکلم و باورهای توحیدیم و بنیادی تر کنم در وجودم

    مگر تو نام ابراهیم را تا به امروز بلند آوازه نساختی؟؟؟مگر تو عشق عیسی را به دل مردم ننداختی؟؟؟مگر تو بدون اینترنت و تبلیغات مردم و دور محمد جمع نکردی؟؟؟مگر تو هدایت گره همه اونها نبودی و بهشت و در دنیا و آخرت نصیبشان نساختی؟؟؟؟مگر تمام انسانها به یک اندازه به تو دسترسی ندارن ؟؟به قدرت تو لطف تو به فضل تو به ثروت تو ،

    پس خداوندا هدایت گرم باش همواره و وجودم را از هرگونه شرک پاک و زلال گردان و مرا هرروز به سمت توحیدی و موحد بودن بیشتر و بیشتر به سمت تسلیم بودن بیشتر و بیشتر به سمت اعتماده به خودت بیشتر و بیشتر به سمت دریافت الهاماتت بیشتر و بیشتر و به سمت قلبی بازو تسلیم هدایت فرما آمین

    خداوندا میدانم که هیچ کس قدرتی ندارد و یدالله بالاتر از همه است میدانم که تمام قدرت ها و سیستم ها و دولت ها گنده ی گنده ی گندشون پشه ای دربرابر تو نیستن تو همانی که کسی که ادعای خدایی میکردو با یه پشه ناچیز به درک واصل کردی ، نهایت خفت و خاری نیست که من از قدرت کسی بترسم ،

    وقتی که قدرتی با منه که تسلط داره به همه ی قدرت‌ها

    خیلی سخته به نیرویی اعتماد کنم که موسی را از اقیانوس تو یک گهواره عبور میده به سلامت؟؟؟و اونو برای پیامبری چندین هزار نفر مبعوث می‌کنه ؟؟؟سخته به نیرویی اعتماد کنم که یوسف و از ته چاه به مقام عزیز مصر می‌رسونه ؟؟؟سخته به نیرویی اعتماد کنم که به محمد اون مقام و میبخشه به محمدی که بیسواد بود واز طریق اون بزرگترین و معجزه اساترین کتابتو برای هدایت جهانیان فرستادی ؟؟؟واقعا سخته که به توانایی خودم و قدرت تو اعتماد کنم؟؟؟خیلی سخته ؟؟؟

    خدایا هدایتم کن تا صدای الهاماتت و نشانه های هدایتت را جدا کنم از ذهن استدلالی و منطق چون منطقی نیست ساختن کشتی در کوهستان !!!چون منطقی نیست برای نجات جان طفل اونو به دریا بندازی !!!چون منطقی نیس وقتی ارتش دشمن دنبالت میاد تو به سمت رودخونه فرار کنی چون رودخونه بن بسته !!!!اما موسی این کارو می‌کنه موسی اعتماد داشت و میدونست قدم بعدی بهش گفته میشه موسی توکل کرد موسی آرام بود و اطمینان قلبی داشت

    منطقی نیست طفل شیرخوار وسط بیابون رها کنی و بری اما ابراهیم این کارو می‌کنه

    منطقی نیست در صد سالگی بچه دار بشی اما خداوند اسماعیل رو به ابراهیم میبخشه

    خدایا از این جنس ایمان و توکل و خالصی قلب و ذهن و روح به ما عطا کن الهی آمین

    من تورا قدرت مطلق میدانم و هر تهدیدی از جانب هر کسی برایم خنده دار است

    من تورا قدرت مطلق میدانم پس درهرشرایطی آرام و آسوده هستم

    من نگران چیزی نیستم چون میدانم برگی بدون اذن تو به زمین نمی افته

    خداوندا ،رب یکتای من به ما توفیق اجرای توحید در عمل را در لحظه به لحظه زندگیمان عطا کن

    واین میسر نیست مگر با درک و بکارگیری قوانینت در هر لحظه پس خودت درک مارا هرروز نسبت به قدرت و عظمتت و علمت و قوانینت بیشتر و واضح تر گردان

    تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم

    در پناه الله یکتا و قدرتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 1036 روز

      سلام رضا جان گل

      خوبی داداشم چقد قشنگ و عالی نوشتی چقد آگاهی نابی بهم دادی خصوصا اونجا که گفتی انگور شیرین چیجوری از خاک بی مزه و مرده تولید شد انسان چگونه از آبی گندیده اینجوری اعجاز انگیز شد واقعا فکر کردن خلق دونه دونه این نعمت ها ظرفیت درونی بالا میخواد تا دیوانه نشی خدایا ترو شناختن قلبی بسیاااااااارقوی میخواد ذهن بدون قلب نمیتونه ترو تو خودش نگهداره منفجر میشه از سنگینی نام تو چه برسه شناخت تو خدایا شکررررررررردت بابت تمام اونچیزایی که داش رضای ما ازش یاد کرد شکر بابت همه چی که نمایانگر قدرت توست

      رضا جان خیلی خیلی ممنونم از دل نوشته زیبایت که باعث دلگرمی من شد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    رضا فرسادپور گفته:
    مدت عضویت: 3636 روز

    استاد عباسمنش عزیزم

    من واقعا چی بگم ک چطوری بتونم احساسم رو بگم اصلا

    اینطوری ک حرف میزنید واقا ته دلم یک شوق عجیبی ب وجود میاد

    واقعا نمیدونم

    نمیدونم چی بگم

    واقعا شما هدیه ی خداوندی ک باید درکش کرد.

    واقعا الان اشک تو چشمام هست ک نمیتونم بنوسیم

    فقط میگم که همونی رو گفتین ک دنبالش بود دلم

    و ممنونم….

    سپاسگزارم از خدای خوبم ک هم مسیرم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سماء طاهر گفته:
    مدت عضویت: 3412 روز

    بنام خدا

    خدای بزرگ و مهربان

    خدای یکتا و بی شریک

    سلام به خانواده ی عزیزم

    وسلام به استاد بزرگوار و پاک سرشت وموحدم

    و همکاران عزیزو مهربان و محترم ایشان درسایت

    عیدبزرگ غدیربرهمه ی شمامبارک

    ???????????

    استاد ارجمند !

    من هم فایل صحبت های صادقانه ی شما را گوش دادم.

    از توحید و رسالتی که احساس کردید گفتید

    ازیکتایی خدا

    ازبزرگی و فضل و بی همتایی او

    ازمهربانی و بنده پروری او

    از….

    بازهم ازشما ممنونم

    خواستم با این کامنت هم احساس قدرانی خود را منتقل کنم و هم به شما عرض کنم که من هم یکی از هزاران شاهد اثبات درستی احساس شمادر سال ها ی گذشته زندگی تان هستم .

    من هم بوسیله ی شما ,پیوندی دوباره

    با عشق ,

    بانور ,

    با امید,

    با…

    و دریک کلمه

    با “خدای قادربی همتا ”

    خوردم .

    نمی توانم تمام حس قلبی خود را بیان کنم ….

    نه !نمی توانم …

    ازوقتی با سایت شما آشناشدم نسیم روحنوازی بر قلب تفتدیده ی زندگی و اعتقاداتم وزید و هرروز که گذشت بیشتر و بیشتر,کم کم دوباره رمق و خون تازه به رگ های حیاتم برگشت

    فکرمیکردم دیگه آخر راهه

    واکنون بفضل همان خدایی که شماازاو حرف میزنید و انسان ها را بتفکر درقدرت و یکتایی و مهربانی او دعوت می کنید , باقدرت ,دوباره برسرپای اراده ایستاده ام و باعشق پیش میروم .

    در مدتی کوتاه درهایی برویم بازشده که هنوز مبهوتم

    افق هایی جدید که حتی فکرنمیکردم برای من چنین راه هایی حتی وجود داشته باشد

    حیرت زده ام وشرمنده ی این همه لطف او..

    بهت زده ام و قدرت توضیح و وصفش را ندارم اما این فایل پراز روح و عشق به توحید شما مجبورم کرد یکبار دیگه برای تشکرازواسطه ی وصل درست و دوباره ی جریان زندگیم به این منبع حقیقی نورو حیات و سعادت وارد سایت بشوم.

    چون تمام احساسم را مدیون این سایت نورانی و روح توحیدی که درآن جاریست میبینم .

    استادعزیز!

    من با یاری شما جرأت پیداکردم جسارت پیداکردم به رؤیاهام فکرکنم و مقابل تندبادهای وحشتناک و نفس گیر زندگی مقاومت کنم و بعدباراهنمایی های دلسوزانه,صبورانه,عاشقانه وباصلابت شمابرای شاگردانتان, هدف های زیبا و باشکوهی برای زندگی پیدا و بلکه خلق کنم .

    ومن الان باقدرتی که توحید دروجودم ایجاد کرده ,دارم فارغ ,و بی کمترین هراس ازهمه ی محدودیت ها و کمبودهای ظاهری, درمسیر اهداف زیبایی که برای خود ترسیم کرده ام ,بالذت و قدرت پیش میروم و شایدروزی که دور نباشد باشور و شوق به این سایت ,به خانه و خانواده ی دوست داشتنی این سایت برگردم و باافتخار فر یادبزنم:

    خانواده ی عزیزم !

    استادبزرگم !

    من هم توانستم …من هم رسیدم ,خوشحال باشید ( وعجیب است این سایت ..جزاینجا جایی را نمی شناسم که انسان هایش به اندازه ی انسان های نورانی و بزرگ این سایت از موفقیت یکدیگر,ازموفقیت انسان دیگری خوشحال بشوند !!

    خدایا!شکرت ..)

    وشاید روزی من هم داستان عجیب غریب زندگی و این استاد و تحول و موفقیت های شگفت انگیزم پس از برگشتن به آغوش امن پروردگاریکتا را برای شاگردانم تعریف کردم ?

    به امیدآن روز

    وباآرزوی موفقیت وحس پیروزی واین احساس آرامش و پاکی و زلالی روح برای همه ی خانواده ی عزیزم !

    ممنونم که ازشادی و نجات و موفقیت من هم شادمیشوید

    من هم ازشادی و سربلندی و موفقیت تک تک شماعزیزان خوشحال میشوم

    استاد عزیز!… بلطف خداوندموفقیتم رابه شما مدیونم…خدایی که شما رادرمدت کوتاهی عزت بخشید …ممنونم استاد..

    خدای بزرگ و بی شریکم!…ممنونم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    در جست و جوی حقیقت گفته:
    مدت عضویت: 2973 روز

    سلام دوستان عزیزم. این دومین نظریه که تو سایت میذارم. دیروز به خودم قول دادم که تو سایت فعال باشم، دو ساعت بعد اینکه کامنتمو گذاشتم خانم فرهادی عزیز باهام تماس گرفتن و من کلی انرژی گرفتم و متعهد تر شدم برای اجرای تصمیمم. این فایل رو که گوش میکردم به این فکر میکردم که اولین و مهم ترین قدم، بهبود رابطه ام با خداست. چون فقط از این راهه که میتونم ارامش داشته باشم و به رویاهام برسم. تو زندگی یه سری وابستگی ها دارم ولی به کمک خدا عشق به خدا وابستگیمو از بین میبره. تصمیم گرفتم که هر روز حتی دو صفحه هم شده قران بخونم و کمتر حرف بزنم چون این روزا با هر کسی حرف میزنی گله و شکایت از اوضاع داره و انرژی منفی میده. ان شاالله خدای بزرگ خودش تو اجرای این تصمیمات کمکم میکنه و فققققطططططط به خودش تکیه میکنم و بسس. برای همتون ارزوی عشق سلامتی ثروت و هر انچه که خوشحالتون می کنه رو دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    الهام محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2960 روز

    استاد من فایل های بی نظیری از شما دیدم اما حین گوش دادن به هیچ کدوم به این اندازه اشک نریختم. میخواستم مثل فایل های قبل خلاصه نکات این فایل رو هم بنویسم اما مگه میشه این آگاهی های عمیق رو با قلم نوشت و حق مطلب رو ادا کرد؟

    فقط در این حد میتونم بگم که تا آخر عمرم این نکته طلایی ای که گفتید رو فراموش نمیکنم:

    اگه فکر میکنی خدا رو شناختی اما هنوز ثروتمند نیستی، یعنی نه خدا رو شناختی نه ثروت رو. اگه فکر میکنی خدا رو شناختی اما سالم نیستی، یعنی نه خدا رو شناختی نه سلامتی رو… اگه فکر میکنی خدا رو شناختی اما روابطتت مشکل داره، یعنی نه خدا رو شناختی نه عشق رو… چون خدا همون ثروته، همون سلامتیه، همون عشق و آرامشه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3328 روز

    «هدایت» کلید واژ‌‌ه لحظه به لحظه این سفر است و باید کم کم کلید واژ‌‌ه‌ی تک تک لحظه‌های زندگی ما نیز بشود.

    زمانی که به هدایت فکر می کنم در وجودم آرامش و اطمنیانی حاصل می شود.

    هدایت یعنی من فقط بندگی کنم و رب اربابی کند. هدایت یعنی لذت بردن از تک تک لحظات زندگی.

    آری برای من هم پیش می آید چنین موقعیت هایی که برنامه ریزی میکنم اما همه چیز به هم می خورد

    و تصمیم میگیرم سکان را به دست آن نیرو بسپارم و همه چیز عالی پیش می رود.

    آری یکتاپرستی یعنی بدانی نیرویی مطلق که بدون اجازه اش برگی از درخت نمی افتد صاحب و رئیس ات است.

    خیلی حرف است که برگی بدون اذن خداوند از درخت نمی افتد. و خداوند بسیار برای بنده اش کافی است.

    کافی است با او هماهنگ شوم عجله ی در کار نیست و آن نیرو را به شکلی که می خواهم شکل دهم.

    آری کم کم دارد وابستگی هایم کم می شوند زیرا به این نتیجه رسیدم که تنها رب فرمانرواست و قدرت دارد.

    تمام اتفاقات زندگی ام حاصل فرکانس هایم است دیدم هر وقت فرکانس بدی که نشانه اش هم احساس بد است

    ارسال می کنم اتفقات بدی را تجربه می کنم اما زمانی که فرکانس با احساس خوبی ارسال میکنم

    هدایت میشوم و خودتان می دانید نتایج هدایت چیست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    نسترن بهداروند گفته:
    مدت عضویت: 2214 روز

    سلام بر استاد مهربانم🌹🌹🌹🌹

    من برای نوشتن مطلبی از قسمت نشانه ی امروز من، به این فایل زیبا هدایت شدم.

    استاد مهربانم میخواهم سبک زندگیه جدیدی را آرام آرام تجربه کنم. و آن هم تفکر کردن در زیبایی ها و مخلوقاته خداوند جانم است.فایلی از شما گوش دادم که از ارزش الگو در زندگی و ایجاد باور پذیری گفته بودین.

    من فکر های زیادی برای آینده ی شغله عشقی😄 اندیشیدم، اما در نهایت دیدم که شغله را می‌خواهم که ساده باشد و در جهانه دونفره ی من و خداوندم باشد در سکوت و آرامش.

    خطاطی را فعلا میخواهم بررسی کنم. خط من خوب است.در این راه دنبال الگو گشتم.استاد احصایی رو انتخاب کردم. خیلی جالب بود.به فایلی از ایشون هدایت شدم که نشانه های زیادی در اوت از قانون دیدم.زه اندازه ی درکم مینویسم. اینکه با برخورد به یک تضاد و آن هم نوشتن قرآن برای مادر پطرشان بود که در کودکی این قول را به مادرشان دادند. ایشون گفتند من سبکی بنام خط نقاشی خلق کردم و آن موقع که این کار را کردم همه مسخره کردند و گفتند که تو خطاط نیستی و….

    ایشون ادامه دادند و گفتند هر چی پیش رفتم سبک کارم ساده تر شد و از جمله به کلمه و بعد به حرف رسید. ایشون اولین کسی از ایران بودند که در گالری های معروف جهان آثارش ن رو با قیمت بالا بفروش رسوندند. جالبه ایشون هم از نقش الگو در کارشون یاد کردن. من به این فکر افتادم که افرادی که با تکیه بر دل اگاهی شان خلقی می‌کنند مثل شما و مثل استاد،وقتی به آرامشه حاصل از این خلق نگاه می‌کنند با عزت نفس و قطعا توکل بر الله جهان میتونن بر نجواهای شیطان مبنی بر نتونستن غلبه کنن و اصلا بخاطر امین غلبه کردن، لایق چنین دستاوردهایی میشن، چون وعده‌ی خداوند به صابرین و پرهیزکاران همین رسیدن به نعمتهاست.ایشون گفتن نزدیک 7 ساله که مشغول نوشتن قرآن با خط خودشان هستند، خیلی زیبا از قانون گفتند.گیتند که من ازخودمَ چیزی نمینویسم.به من گفته میشه چطور و چگونه بنویسم. من فقط یک نویسنده هستم در این قرآن. گفتن وقتی این قرآن رو ورق می ن هر بار دچار شگفتی میشم که انگار برای اولین بار دیدمش.تقریبا 7 سال نوشتنش طول کشیده و ایشون حتی در اون فایل گفتن که من منتظرم خداوند راه فروش این قرآن رو بهم بگه و من اصلا عجله نمیکنم و اصلا دخالتی نمیکنم.این فایل خیلی مطلب داشت و من خیلی لذت بردم.به پیشنهاد خواهرم اینجا به روش دریافت نشانه کامنتم رو نوشتم.پیشنهاد میکنم این فایل ارزشمند رو ببینیم.چون بنظرم هرچی ما عمل به قانون رو بیشتر ببینیم، برامون باورپذیرتر میشه.سپاسگزار الله مهربانم که آغوش گرمش آرام ترین آغوش و منزل تمام مخلوقات جهان است🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    مهلا غیاثوند گفته:
    مدت عضویت: 1974 روز

    سلام استاده جانم

    با کلی عشق و اشک و سپاسگزاری از خدا براتون می نویسم .

    امروز صبح به دنبال نشانه ای بودم بخاطره چیزاهایی که نمیدونم و بابتش به تضاد برمیخورم و خیلی دردم میگیره …

    می خواستم امروز نشانه ای از سایت دریافت کنم ولی مشغول کاری شدم ، مدتیه که از قسمت کلیدها ، فایلهای توحیدی رو گوش میکنم ( که همین جا بابته تمام زحماتی که بابتش کشیده شده از مریم نازنینم قدردانم ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ) قبلتر فایلها رو جسته گریخته میدیدم ولی یه روزی به ذهنم رسید از فایلهای توحیدی شروع کنم .

    راستش اوایل تصور میکردم برداشتها و جهان بینی و مدل اعتقادیه من با شما متفاوته و چندان تمایلی به دیدن و شنیدنه این فایلها نداشتم و پیش خودم میگفتم بابا کاری به توحید نداشته باش تو موضوعت ثروت و روابطه اون فایلها رو ببین و روی اونها کار کن اما زهی خیال باطل الان کجاها سیر میکنم …

    در ادامه فایلهای توحیدی امروز به این فایل رسیدم و همون نشانه ای بود که دنبالش بودم ، با یه تیر به چه هدفهایی زدم …

    و وای من خدایا چه جوری شکر کنم که انگار نسخه ای برای تمام تضادهای من بود و هست چقدر زیبا از مراحلی که گذشتید همیشه تعریف می کنید هر فایلی که از شما میبینم تکراره بیان این رونده برای من ، که هی بیشتر مومن بشم و باورکنم که مهلاخانوم غصه چی رو میخوری اگه همین شرایطی که استاد گذرونده واسه تو هم بوده ببین نتیجه بودن در این مسیر مثله استاد شدنه ها ، نگران چی هستی دختر …

    منم اومده بودم فقط میلیاردر بشم و‌ رابطه عاطفی عالی پیداکنمو برم ….

    اما با شنیدن هرفایلی از توحید انگار دارم خدارو پیدا میکنم خدایی که هیچوقت در زندگیه گذشته من نقشی نداشت و اشک میریزم و اشک میریزم از اینهمه عشق خدا به منه کوچکه عزیزش . هی داره یادم میاد هرلحظه که من در آغوش خدا بودم اما تصور میکردم بی پناه و سرگشته و تنهام ، چه جوری علیرغم اینکه بهش نگاه نمیکردم دسته منو گرفته بود و همراهم بود تا از سنگلاخها عبور کنم و هی منو هل میداد تا به جاده مستقیمش هدایت بشم و اخرشم دستمو داد به دسته استاد عباسمنش که دختره منو راهنمایی کن چون من زیباترین زندگی رو براش میخوام و اون هم نه استاد دیگه ای ، چون میدونست من شبیه استادم همفرکانس استادم گفت اوکی عباسمنش استادت باشه وگرنه مگر دنیا پر از مربی و استاد نبود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    وای خدای من چه جوری شکر و سپاس تورو بگم خدای من لحظه ای نذار ازت دور بشم خدای من هرلحظه هدایتم کن که من به هرخیری از تو فقیرم ….

    استاد عزیزم ممنونم و قدردان و هزاربار تبریک و تایید که شما الحق به عهدی که بستید پایبندید و امیدوارم خداوند منو هم لایق عهدهایی به این زیبایی با خودش کنه . آمین .

    خداروشکر که در این خانواده زندگی می کنم 🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: